حسین‌آباد کرمانی‌ها

روایت محله حسین ‌آباد کرمانی‌ها از خیابان شهید رحیمی و با یک درخت به قدمت ۱۵۰ سال شروع می‌شود. درختی که با وجود ساخت و ساز‌ها و تغییر کاربری محله، جلوی درب یک خانه ویلایی بزرگ عظمت خود را حفظ کرده‌است. با حسن سلیمانی، یکی از قدیمی‌های حسین‌ آباد، محله را دور می‌زنیم. او که متولد ۱۳۳۶ است، از گذشته اینجا برایمان صحبت می‌کند. اینکه تمام این محله باغ و زمین کشاورزی بوده و حالا تبدیل به یکی از محله‌ های رو به پیشرفت منطقه ۵ است. سلیمانی بعضی از اتفاقات و تغییرات منطقه را که خودش نظاره کرده و بعضی‌ها را از بزرگ‌تر‌ها و اهالی محله شنیده، برای ما روایت می‌کند. او می‌گوید: «اهالی اینجا اکثرا کرمانی هستند و از آنجا مهاجرت کرده‌ اند. کوچه بژمه اینجا و هنوز هم بافت قدیم آن هست. بعد از همین زمین شهرداری است. ما کرمانی‌ها جمعه را شکسته بژمه می‌گوییم. حسین‌آباد ۴ زمین‌دار داشت؛ آقای عبدالله رضوی یا همان میرزای ناظر، امام شیخ یحیی، کاظم آقا و امیر تولیه که زمین‌های سمت بازار ملل را داشت. آقای سلیمانی به قول خودش ۴ نسل است که ساکن محله حسین‌آباد هستند و اجدادش از پایه ‌گذاران و قدیمی‌های حسین‌آباد بوده ‌اند و روی زمین‌ها کشاورزی می‌کرده ‌اند. سلیمانی می‌گوید: قدیم اینجا روستا بود و هر کدام از ۴ مالک بزرگ، یک چاه آب هم در زمین‌هایشان داشتند. املاک این قسمت خیابان شهید رحیمی دست عبدالله رضوی معروف به میرزا ناظر بود و وسط املاکش یک عمارت بزرگ ساخته‌ بود و، چون آب هم داشت، اینجا پوست شوری هم می‌کردند. می‌پرسیم پوست شوری چیست؟ می‌گوید: شستن پوست گوسفند را اصطلاحا پوست شوری می‌گفتند. اینجا غسال ‌خانه هم داشت و کمی آغل گوسفند و خرید و فروش آن هم بود. چون مالدار‌ها یک‌شبه نمی‌توانستند دام‌هایشان را بفروشند، میرزا ناظر ۲ آغل درست کرد؛ ۲ تا چهاردیواری؛ یکی برای شتر و گاو و یکی برای گوسفند. او ادامه می‌دهد: پدر میرزا ناظر کلیددار حضرت بوده و خودش می‌گفت: نسل چندم آقا علی بن موسی الرضا (ع) هستم. عمارتشان خیلی بزرگ بود. اگر مثل امروز امکانات بود، حتما فیلمش را می‌گرفتم. بعد از انقلاب این زمین‌ها در تملک اوقاف قرار گرفت. به هر کشاورز یک یا دو قطعه زمین رسید و دوباره مشغول به کار شدند. بخش‌هایی از زمین‌ها هم که ساختمان‌سازی شد، کم‌کم جاده احداث شد و به شهر وصل شد. از آقای ابوالفتحی می‌پرسم چرا حسین‌آباد به حسین‌آباد کرمانی‌ها معروف است؟ می‌گوید: تمام کرمانی‌هایی که مهاجرت کردند، به اینجا آمدند و به همین خاطر به حسین ‌آباد کرمانی‌ها معروف شد. اکثر ساکنین اینجا پسوند کرمانی‌ها را در فامیل خود دارند. در حسین ‌آباد کرمانی‌ها علاوه بر کرمانی‌ها، عده ‌ای از زابلی‌ها سکونت کرده ‌اند و عده‌ ای از آن‌ها در خیابان سرخس، محله‌ ای که به گودال زابلی‌ها معروف است، ساکن شدند.

مزرعه گل‌ختمی

مزرعه گل‌ ختمی یا با املای قدیمی ‌اش، «گل‌خطمی»، یکی از شناخته ‌شده ‌ترین مزارع بیرون باروی شرقی مشهد بود که طبق گزارش احمد ماهوان در کتاب «تاریخ مشهد قدیم»، در سال‌1340خورشیدی رسما به قسمتی از شهر تبدیل شد. اراضی مزرعه گل ‌ختمی گستردگی زیادی داشت و به ‌همین‌دلیل می ‌توان بخش عمده ‌ای از مناطقی را که امروزه بین خیابان‌ فداییان‌اسلام (نخریسی)، بولوار جمهوری‌اسلامی"فرودگاه" و مسیر شرقی کمربندی مشهد قرار گرفته‌ است، قسمتی از این مزرعه قدیمی دانست. درباره وجه تسمیه «گل‌ختمی» تنها چیزی که به ذهن متصور می‌شود، فراوان بودن گیاه دارویی «گل‌ختمی» در این منطقه است که البته می‌توانیم این تصور را تا حدودی صحیح بدانیم. شاید ‌چنان ‌که برخی می‌گویند باغی با این عنوان در اراضی مذکور وجود داشته که باعث تعمیم عنوان آن به نواحی اطرافش شده است. به نظر می‌رسد که شهرت مزرعه گل‌ختمی، با همین اسم، دست‌ کم از اواسط دوره قاجار وجود داشته‌ است. احتشام کاویانیان در کتاب شمس‌الشموس این مزرعه و قنات آن را بخشی از موقوفات حرم‌ رضوی معرفی می‌کند و می‌افزاید که بخش‌هایی از اراضی این مزرعه برای ساخت منزل در زمان نگارش کتاب توسط وی (نیمه دوم دهه‌1340خورشیدی)، به اجاره واگذار شده‌ بود. مزرعه گل‌ختمی دارای قلعه و ساکنانی هم بوده‌ است که برای آن‌ها داروغه‌ ای تعیین کرده‌ بودند. در سندی مربوط به سال‌1337خورشیدی، از سید حسین شیرکویی با عنوان «داروغه سابق گل‌ختمی» نام برده شده‌ است "سند شماره 81430 مجموعه مرکز اسناد آستان‌قدس‌رضوی" . بخشی از جاده قدیمی شهر با عبور از کنار باغ‌های روستای «گل‌ختمی» مشهد را به نیشابور و سبزوار و تهران پیوند می‌داده

چهارصد دستگاه

در مورد محله چهارصد دستگاه اطلاعات ضد و نقیض زیادی به دستمان رسیده‌ است. هیچ ‌کس به طور دقیق و قطعی وجه تسمیه آن را نمی‌داند. آقای کریمی ساکن محله به نقل از پدرش می‌گوید: پدرم می‌گفت روزی فرح پهلوی که به نیت زیارت امام رضا (ع) به مشهد آمده‌ بود، از نواحی اطراف حرم دیدن کرده و با دیدن زاغه‌ نشینی عده‌ ای در محل فعلی پارک وحدت، دستور ساخت این مجموعه را داده ‌است. بعد‌ها که متوجه شدند تعداد بی‌خانمان‌ها بیشتر از تصورشان است، هر خانه را دو قسمت کردند و خانه‌ ها ۴۰ متری است . ابوالفتحی هم در مورد خیابان چهارصد دستگاه می‌گوید: در دوره پهلوی در این مکان خانه ‌های ۴۲ متری ساخته‌ شد که اکثر ساکنان آن عرب‌ هایی بودند که به مشهد مهاجرت کرده ‌بودند. زمین‌های این خیابان، موقوفه آستان قدس است و نام دیگر چهارصد دستگاه، مجتمع عرب‌ هاست. در بین ساکنین آن حتی عرب‌های عراقی هم دیده می‌شوند. اکثر واگذاری‌های این منطقه مربوط به قبل انقلاب و حدود سال ۴۹ بوده است. با وجود خرید و فروش‌های اخیر، همچنان بیشتر ساکنین این محله عرب هستند.

محدوده شهرک الزهراو شهید عباسپور

ابوالفتحی درباره تاریخچه خیابان شهید عباسپور هم می‌گوید: این مکان به میدان بار معروف بوده ‌است. سمت راست میدان بار، محله خدربیک دو و سمت چپ شرکت گاز، خدربیک یک بوده ‌است. محله خدربیک اکنون به نام شهید فیضی معروف است و حتی قبل از نام‌گذاری این منطقه به نام شهرک الزهرا هم این محله به نام خدربیک معروف بوده ‌است. داخل خدربیک، ۲ تا خیابان پانزده‌ متری معروف به شهید فیضی بود و بالاتر از آن کوچه ‌های سلمان بود که بیشتر محل سکونت برادران اهل سنت بود و در حال حاضر شامل قسمت‌هایی از شهرک الزهرا می‌شود. بعد از آنجا به اباذر می‌رسیم که محل سکونت برادران اهل سنت است و بعد از آن به شهرک مهرآباد قدیم می‌رسیم.

گلشهر و محلاتش

ابوالفتحی می‌گوید: از سمت خدربیک که به سمت بولوار آوینی بیایید، بعد از مهرآباد، شهرک ثامن و در ادامه در گلشهر محله‌ های امیرالمؤمنین و بازار شلوغه قرار دارد. بعد از شهید آوینی ۴۹ هم به نام محله نیزه معروف است. او در مورد تاریخ نام ‌گذاری شهرک ثامن می‌گوید: «در سال ۷۹ بعد از توافق شهرداری و مالک آن منطقه جناب آقای برزگر، شرکتی به نام انجام ابنیه چند بلوک آن زمین‌ها را آپارتمان‌های تیپ ساختند و آنجا به نام شهرک ثامن معروف شد و در ادامه خود مردم در آنجا ساخت و ساز کردند و آنجا شکل شهرک به خود گرفت. مهدی ابوالفتحی در مورد محله آوینی نیز می‌گوید: به اعتقاد اهالی ابتدا این منطقه گلشور بوده و بعد به گلشن تغییر نام پیدا کرده و در نهایت این منطقه را به نام گلشهر نام ‌گذاری کرده‌اند. البته واقعیت این است که منطقه گلشور از فلکه گلشور کنار بازار فردوسی کنونی شروع می‌شده و تا گلشهر ادامه داشته ‌است. به کل این منطقه گلشور می‌گفتند. در این منطقه که یک زمین مسطح بوده، قبرستانی قرار داشته که در حال حاضر قسمتی از میدان، بازار فردوسی و پارک روی این قبرستان احداث شده ‌است. همان‌طور که ساکنین گفته ‌اند، این منطقه در گذر زمان از گلشور به گلشن و سپس به گلشهر تغییر نام داده‌است. آخر بولوار شهید آوینی که بعد از شهادت شهید آوینی به این نام شد، بیشتر به نیزه معروف بود. هرچند وجه تسمیه نیزه دقیقا مشخص نیست، اما بنابر نقل برخی اهالی و نیز به گفته آقای ابوالفتحی تمام شیب مشهد به همان سمت بوده و به همین علت آب زیادی جمع می‌شده تا حدی که اگر سمت میدان امیرالمؤمنین را تا ۷ یا ۸ متر حفر کنی، احتمال اینکه زمین خیس باشد، زیاد است؛ لذا در قدیم آنجا نیزار‌های زیادی وجود داشته و به همین علت آنجا را نیزه می‌گفتند.

اراضی بوجمهن و گاراژ سیدی

ابوالفتحی در مورد گودال پشت صدمتری نیز توضیحاتی می‌دهد: «گودال پشت صدمتری معروف به گودال خشت‌مال‌ها و متعلق به امام ‌جمعه بوده و زمین کوره آجرپزی ایشان بوده‌است. آقای امام‌جمعه از آدم‌های قدیمی بودند که کوره آجرپزی داشتند. زمینی که در حال حاضر گود شده، کوره آن‌ها بوده که در وسط قرار داشته و الآن دورتادور آن را برداشته ‌اند و گود شده ‌است. زیر اراضی حسین‌آباد کرمانی ها، اراضی بوجمهن است. در زمین‌های بوجمهن، ۴ حلقه چاه وجود داشت. زمین‌هایی که الآن سبزی‌کاری شده، قبلا به نام بوجمهن معروف بوده ‌است. مالک این‌ها میرزای ناظر بوده که این زمین‌ها را وقف کرده ‌است.

مهدی‌آباد و دیگر محلات

او درخصوص مهدی‌آباد نیز می‌گوید: مهدی‌آباد از سال ۱۳۸۶ به بعد وارد محدوده شده‌ است. قبل از آن، این اراضی روستا بودند. روستا‌های مهدی ‌آباد، کریم ‌آباد و حجت ‌آباد بعد از آنکه وارد محدوده شهری شدند، تغییر نام نداشتند و به همان نام‌های سابقشان خوانده ‌شدند. در مورد کوی سجادیه هم وضع به همین ترتیب است. از زمانی که مردم یادشان می‌ آید، این منطقه به نام کوی سجادیه معروف بوده‌ است. از وی در مورد چگونگی تعیین نام برای این مناطق می‌پرسم که می‌گوید: این نام‌ها در این محله ‌ها در بین مردم جا می‌افتاده ‌اند. من از قدیم کوی سجادیه، گودال فخّار و گودال شهید عصمتی را به یاد دارم که به این نام‌ها معروف بودند. از میدان میرزا کوچک‌ خان تا سه‌ راه، ۳ تا گودال بود. یکی گودال فخار بود و روبه‌ روی گودال فخار، ۲ تا گودال دیگر بود که به گودال شهید عصمتی و گودال شهید هنرمند معروف بود که یکی بین میرزا کوچک ‌خان ۳ و ۵ و دیگری بین میرزا کوچک‌ خان ۱۱ و ۱۳ قرار دارد. او درخصوص گاراژ سیدی هم می‌گوید: این زمین‌ها متعلق به آقای سیدی فلاح بوده‌است. یک قطعه از آن تقریبا در سال‌های ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ ساخته ‌شد و در سال ۱۳۵۷ یک قطعه دیگر به آن اضافه کردند.

محله آبکوه

محله آبکوه تا حدود سال ۱۳۴۰، دهی در یک‌فرسنگی (۶۲۴۰متری) دروازه ارگ بود، اما پس از انقلاب اسلامی ضمیمه مشهد شد و امروز یکی از محلات این شهر است. با اینکه از اراضی این روستا در قدیمی‌ترین وقف‌نامه موجود در خراسان، یعنی وقف ‌نامه گوهرشاد (۸۲۹ قمری) نام برده شده است، نام «آبکوه» چنین قدمتی ندارد. قلعه آبکوه یکی از روستاهایی است که تا چند دهه پیش چندین کیلومتر با شهر مشهد فاصله داشت و از نظر قدمت طبق تحقیقات به‌عمل آمده پیدایش آن را حدوداً چهارصد سال قبل می‌دانند. اما عده‌ای از قدیمی‌های آبکوه نقل می‌کنند که آبکوه بیش ازهزار سال قدمت دارد. این روستا در ۶کیلومتری غرب شهر مشهد واقع شده بود و تا قبل از سال ۱۳۴۰، خارج ازمحدوده شهری محسوب می‌شد. اما با افزایش جمعیت و گسترش شهر، هم‌ اکنون در مرکز شهر مشهد قرار گرفته است. آبکوه حدود ۳۰هکتارمساحت دارد و تا پایان سال ۹۰، تقریبا دارای جمعیتی بیش از ۱۱هزار تن بوده است. آبکوه دهه چهل، از جنوب به روستاهای احمدآباد (در محدوده سه‌راه راهنمایی فعلی) و روستای ملک‌آباد (در ضلع جنوبی باغ ملک آباد فعلی) منتهی می‌شد. از سمت شمال هم تا جایی که چشم کار می‌کرد، کاریزها، گندم ‌زارها و باغ ‌تره‌ها دیده می‌شد. از سمت غرب بیابان‌ های لم ‌یزرع و دشت‌ها و کاریزها، ازسمت شرق نیز فقط باغ ‌های روستا بود.

وجه تسمیه آبکوه

اما وجه تسمیه آبکوه چیست؟ نظر بیشتر بومی‌ها این است که در روزگاران گذشته و درزمان بارندگی، آب‌های سطحی از کوه‌های سمت جنوب و شرق به این روستا سرازیر می‌شده است و چون قلعه آبکوه، نخستین روستای در مسیر آب‌ها بوده، آن را آبکوه نامیده‌ اند.

قلعه کهنه، آبکوه، سعدآباد

قلعه آبکوه شامل ۳محدوده قلعه کهنه، آبکوه و سعدآباد بوده است. قلعه کهنه، محدوده چهاربرجی قدیم است که در قسمت غرب قلعه آبکوه فعلی قرار داشته و مردم بعد از خراب ‌شدن قلعه، نام آن را قلعه ‌کهنه گذاشته ‌اند. محدوده آبکوه نیز، در بین روستای سعدآباد و قلعه کهنه واقع شده است و قدمت کمتری در مقایسه با چهاربرجی (قلعه کهنه) و سعدآباد دارد. سعدآباد نیز در قسمت شرق قلعه آبکوه فعلی قرار دارد

در کوچه های محلات قدیمی

تاريخ مشهد قديم براي نسل‌هاي بعد يكي از جذابترين و شنيدني‌ترين مطالب است؛مشهد قدیم از پنج محله اصلی شامل پایین خیابان، بالا خیابان، سراب، نوغان و عیدگاه تشکیل شده بود.

نام محله «تَپُل المحله» از کجا آمده است؟

عده‌ای می‌گویند آنجا محل طبل زدن(طبال محله) بوده است یعنی وقتی یکی از بزرگان شهر مثلا داروغه شهر می‌خواسته مطلبی را به اطلاع عموم برساند، چند نفری را می ‌فرستاده که طبل می‌زدند و با صدای طبل مردم جمع می شدند و خبر اعلام و اطلاع‌ رسانی می‌شده است.عده‌ ای دیگر نیز می‌گویند مردم آن زمان هر کدام برای خود طویله‌ای داشته‌اند و تپاله‌های (فضولات) حیوانات خود را جمع‌آوری و در این محله تخلیه می‌کردند (تپاله محله) و از طرف متصدیان آن زمان افرادی با وسیله می‌آمدند و تپاله‌ ها را جمع‌آوری می‌کردند اما اعتقاد خود من به همان طبل زدن و طبل محله است.

محله «سرشور» را یادتان هست؟

سرشور محله ‌ای بود که جمعیت زیادی داشت و بازار بزرگی در آن بود، از صحن قدیم شروع می‌شد و ادامه داشت، زمانی که میدان قدیم را تقسیم کردند یک طرف میدان شد بازار زنجیر و طرف دیگر آن بازار سرشور شد.

کوچه «عیدگاه» کجا بود؟

از فلکه آب (میدان بیت‌المقدس فعلی) به سمت چهارراه کلانتر(چهارراه دانش فعلی) سمت چپ کوچه‌ ای بود به نام عیدگاه که به سمت شرق مشهد امتداد می‌یافت که امروزه مدرن شده و خانه های قدیمی آن تخریب شده است.این محله دارای قبرستان، بازارچه، حمام عمومی و … بود و دلیل نام ‌گزاری آن این بود که زمانی که ازبک‌ها به مشهد حمله کردند، در اینجا جنایات زیادی را مرتکب شدند، یکی از آن جنایات این بود که سردار ازبک‌ها دستور قتل عام مردم را صادر کرد و عده زیادی از مردم را کشتند و در جایی که تا ۳۰ سال پیش به آن باغ رضوان می‌گفتند (شمال حرم سمت خیابان طبرسی فعلی) دفن کردند از آن زمان این محل به قتلگاه معروف شد.وقتی بعد از مدتی با اصرار خانواده‌های مقتولین و بازماندگان، سردار ازبک قبول کرد که قتل عام را پایان دهد، در این محله عیدگاه مردم جشنی گرفتند و این محله از همان زمان به عیدگاه معروف شد.

باغ خونی کجا بود و وجه تسمیه نام آن چیست؟

زمانی که ما کودک بودیم جنگ جهانی شروع شد و روس‌ها ایران را به تصرف خود درآوردند و مشهد را هم اشغال کردند، باغی بود که محل کنسولگری روس‌ها بود و چون در آنجا هم کشتارهایی انجام شد این باغ به باغ خونی معروف شد. خیابان امام رضا(ع) را که به سمت حرم مطهر می رویم در سمت راست خیابانی بود و این باغ خونی در وسط‌ های همان خیابان واقع شده بود.

میدان «دوچرخه» را به خاطر دارید؟

میدان دوچرخه را در دو مکان داشتیم، یکی انتهای خیابان خاکی جنب بیمارستان سینا امروزی بود که کسانی که تمایل به یادگیری دوچرخه ‌سواری داشتند به آنجا می‌رفتند و آموزش می‌دیدند. یک میدان دوچرخه هم در خیابان طبرسی بالاتر از میدان طبرسی سمت راست بود که خود من هم دوچرخه ‌سواری را آنجا یاد گرفتم. البته این را هم بگویم که آن زمان برای دوچرخه سواری باید گواهینامه می‌گرفتیم.

نام محله «سراب» از کجا آمده است؟

سراب در حقیقت سر آب بوده که آنجا در اصطلاح علمی مظهر قنات بوده است یعنی جایی که آب قنات ظاهر می‌شود.

علت نام‌گذاری فلکه ‌ای به نام «ضد» چه بود؟

لشکر مشهد در زمان قدیم در سمت جنوب خیابان بهار واقع بود که آن‌ها توپخانه ضد هوایی داشتند، یکی از این ضد هوایی‌ها را در میدانی قرار داده بودند که اگر زمانی دشمن حمله کرد از آن استفاده کنند، از این ضد هوایی فقط کلمه ضد روی این میدان ماند و به همین نام معروف شد.

محله‌ای هم به «چهنو» معروف شده است، «چهنو» به چه معناست؟

در قسمتی از خیابان تهران چاه جدیدی زده بودند که به تامین آب مشهد کمک کند، این محله را چاه نو می‌گفتند و به مرور زمان که این اسم دهان به دهان گشت چاه نو تبدیل به چهنو شد.

بازارچه «حاج‌آقاجان» کجا بود؟

در سمت شمال صحن بالا خیابان جایی که الان کتابخانه آستان قدس رضوی واقع شده است دو بازارچه نزدیک به هم بود به فاصله ۲۰ متر، یکی از این بازارچه‌ها که تا تپل‌المحله هم ادامه داشت بازارچه حاج ‌آقاجان بود که در مجاورت این بازارچه باغ رضوان واقع شده بود و دبیرستانی به نام غزالی هم آنجا بود که بسیاری از مشهدی‌های قدیمی در آنجا تحصیل کرده‌اند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: آشنایی بامشهد و اطراف آن

تاريخ : دوشنبه ۷ مهر ۱۴۰۴ | 15:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |