ماجرای کیف زنی از بانوان در اتوبوس های شهری!

یک مالباخته :شهرداران باید اتوبوس ها را به دوربین های مداربسته مجهز کنند

کیف‎زنی از بانوان در اتوبوس های شهری مشهد نه تنها به یک معضل جدی تبدیل شده است و خسارت های مالی زیادی به بار می آورد بلکه روح و روان مالباختگان را تا مدت ها آزار می دهد که باید مردان قانون در مجلس شورای اسلامی برای برخوردهای قاطع با یغماگران اموال مردم چاره ای بیندیشند و شهرداران نیز اتوبوس های شهری را به دوربین های مداربسته مجهز کنند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،ظهر روز گذشته ، دخترجوانی که در مسیر میدان عسکریه به سمت بولوار شهید نبی زاده سوار ون های مسافربر شهری شده بود ، در حالی که به شدت اشک می ریخت از سرقت گوشی خود درون ون شهری ابراز ناراحتی کرد. این دختر جوان که به شدت از نظر روحی و روانی به هم ریخته بود، با نگرانی وصف ناپذیری گفت:با آن که کیف دستی زیر چادرم بود اما نفهمیدم چگونه سارق زیپ کیفم را باز کرد و آن را به سرقت برد.
«نرگس-س»ادامه داد:حالا هم نگران پدرم هستم که چگونه برای ادامه تحصیلم باید گوشی دیگری تهیه کند؛ چرا که آن گوشی را به تازگی خریده بودم و اکنون وقتی به دستان و چشمان پدرم نگاه می کنم ،شرم و خجالت وجودم را فرامی گیرد.
کاش نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی برای کاهش سرقت ها چاره ای بیندیشند و قضات نیز آنان را با حداکثر مجازات های قانونی به سزای اعمالشان برسانند تا این گونه اموال مردم را به یغما نبرند! از سوی دیگر هم شهرداران باید حداقل اتوبوس ها را به دوربین های مداربسته مجهز کنند تا درصورت کیف زنی و جیب بری، پلیس بتواند چهره سارقان را شناسایی کند.
گزارش خبرنگار ارشد روزنامه خراسان حاکی است:در همین حال یکی از بانوانی که با سماجت و پیگیری های جدی موفق شده بود، دزد سابقه داری را شناسایی کند که درون اتوبوس شهری بین میدان شهدا و میدان توحید،گوشی تلفن او را از درون کیفش سرقت کرده بود، به عوامل انتظامی گفت:اول مهرماه در خیابان توحید به عنوان آخرین مسافر سوار اتوبوس شدم و سپس زن جوان دیگری هم پشت سر من قرارگرفت و پرسید: این جا میدان شهداست؟ هنوز پاسخش را نداده بودم که بلافاصله از اتوبوس شهری پیاده شد. من هم که به رفتارهای آن زن مشکوک شده بودم، دریک لحظه درون کیفم را نگاه کردم و متوجه سرقت گوشی ام شدم. به همین خاطر من هم در ایستگاه مذکور از اتوبوس پایین آمدم و مدت ۱۵دقیقه درهمان جا نشستم ،ناگهان آن زن را دیدم که دوباره سوار اتوبوس های همان مسیر شد که به طرف بولوار شهید قرنی در حرکت بود؛ اما بازهم لحظاتی بیشتر طول نکشید که از اتوبوس در همان ایستگاه پیاده شد و به سوی دیگر خیابان رفت. وقتی او را تعقیب کردم بلافاصله سوار یک اتوبوس دیگر شد و در یک ایستگاه بالاتر در نزدیکی چهارراه شهدا پایین آمد. بی درنگ در حالی مقابل آن زن حدود۳۵ ساله قرارگرفتم که زن همراه وی نیز از او جدا شد. در این هنگام فریادزنان از آن زن سارق خواستم تا گوشی تلفنم را پس بدهد. او که دست وپایش را گم کرده بود و از فریادهای من ترسید،یک گوشی تلفن از کیفش بیرون آورد و به من داد ولی به او گفتم این گوشی مال من نیست! زن جوان سراسیمه یک گوشی دیگر از داخل کیفش بیرون کشید که سیم کارت های آن را برداشته بود. آن گوشی مال خودم بود که بلافاصله با پلیس تماس گرفتم و چنددقیقه بعد نیروهای گشت کلانتری شیرازی مشهد از راه رسیدند و آن زن را به مرکز انتظامی انتقال دادند.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است:زن جوان که «گل اندام» نام دارد در بازجویی ها به افسران کارآزموده دایره تجسس گفت: من قبلا به اتهام سرقت روانه زندان شده ام و سابقه دار هستم؛ اما من سرقت گوشی را قبول ندارم چرا که گوشی های مذکور را روی صندلی اتوبوس ها پیدا کردم ،با وجود این حاضرم به هر طریقی رضایت شاکیه را جلب کنم!با این اظهارات و با دستورهای ویژه سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری شیرازی مشهد) بلافاصله رئیس دایره تجسس با قاضی اسماعیل عندلیب (معاون باتجربه دادستان مرکز خراسان رضوی )تماس گرفت و ماجرای دستگیری زن جوان را تشریح کرد. این گونه بود که قاضی برجسته دادگستری دستور بازداشت زن سارق در کلانتری بانوان را صادر کرد تا به اتهامات وی در یکی از شعبه های بازپرسی رسیدگی شود. در همین حال شاکیان دیگری هم برای پیگیری سرقت گوشی های خود درون اتوبوس های شهری وارد مرکز انتظامی شدند که تحقیق دراین باره ادامه یافت.

جنایت وحشتناک در خانه سبز!

مردی حدود۵۰ ساله که در خانه سبز مشهد نگهداری می شد ، روز گذشته در اقدامی وحشتناک یکی از اهالی خانه سبز را با ضربات سنگ به قتل رساند و فرد دیگری را نیز به شدت مجروح کرد. به گزارش روزنامه خراسان، شب گذشته و در پی گزارش این جنایت به قاضی ویژه قتل عمد، بلافاصله قاضی دکتر صادق صفری عازم خانه سبز تحت حمایت امدادگران اجتماعی شد و به تحقیق دراین باره پرداخت. بررسی های مقدماتی نشان داد که مرد حدود ۵۰ ساله ، دوتن از افراد معتاد و بی خانمان را که در مرکز خانه سبز واقع در خیابان شهید طرحچی ۱۹ نگهداری می شدند، باضربات سنگ به شدت مجروح کرده است که یکی از آنان بر اثر عوارض ناشی از این حادثه به قتل رسیده و دیگری نیز در مرکز درمانی بستری شده است. گزارش روزنامه خراسان حاکی است: گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی مشهد نیز برای پیگیری پلیسی این ماجرا در حالی کنار مقام قضایی قرارگرفتند که مرد متهم به قتل در محل خانه سبز بازداشت شد. بنابراین گزارش ،شب گذشته با انتقال متهم به پلیس آگاهی،بررسی های تخصصی با دستور قاضی شعبه ۲۵۵ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد برای واکاوی انگیزه عامل جنایت زیرنظر مستقیم سرهنگ جوادبیگی (رئیس پلیس آگاهی مشهد)همچنان ادامه دارد.

کابوس وحشتناک رویای طلایی دخترجوان

همه چیز از همان روز شروع شد که در فضای مجازی ،چشمم به صفحه زنی کاریاب افتاد. با عکس هایی فریبنده از سالن های مجلل در کشورهای حوزه خلیج‎فارس، با وعده درآمد دلاری،اقامت مطمئن وآینده ای درخشان .
او مرا «استعداد درخشان» صدا می زد و می گفت: «تو فقط جای اشتباهی به دنیا آمدی. بیایی این جا ،ستاره می شی!» دل من که سال ها زیر سایه محدودیت ها مانده بود، با چند جمله پر کشید. تصور کردم شاید واقعا تقدیر من در کشوری دیگر نوشته شده باشد،نه این جا. من فکر می کردم آن جا سکوی پرتاب من می شود که به اروپا بروم تا رویاهای دیگرم کامل شود.
او از من درخواست پول کرد نه کم ، عددی که برای به دست آوردنش تمام پس اندازم را خالی کردم و از خانواده هم قرض گرفتم. گفت:این مبلغ هزینه اقامت ،قرارداد کاری و برای شروع کار است. من هم با چشمان بسته اعتماد کردم و مبلغی را که می خواست، پرداختم؛ چون رویاها معمولا عقل را خاموش می کنند.
روز سفر، قلبم پر از امید بود، خودم را می دیدم که چند ماه بعد، با لباس های شیک و لبخندی پر از غرور،عکس می گذارم و می نویسم: «رسیدم.»
اما رسیدن من به فرودگاهی بود که بوی غربت می داد و به واقعیتی که هیچ شباهتی به آن رویاها نداشت. سالن زیبایی که برایم وعده داده بودند ، قصر نبود. اتاقی باریک ، گرفته با آینه هایی غبار گرفته، صندلی های فرسوده و مشتری هایی که بیشتر برای کمترین قیمت می آمدند تا کیفیت.
کارم از همان روز اول شروع شد نه با آموزش تخصصی و کار حرفه ای ،بلکه با شستن ظرف، کف سالن و .... ساعت کاری ام از۷ صبح بود تا ۱۰ شب.
روزهای اول فکر می کردم شاید شروع کار سخت است و بعد بهتر می شود،اما هیچ روزی بهتر نشد که نشد.حقوقی که وعده اش را داده بودند مثل افسانه بود، هیچ وقت واقعیت پیدا نکرد.هربار که می پرسیدم :«حقوقم چه شد؟»کارفرما اخم می کرد،سرم داد می زد و می گفت:«تو اول باید پولی را که برای آوردنت خرج کردم دربیاوری.» در حالی که من همان اول همه چیز را پرداخت کرده بودم.
اقامتم؟هیچ برگه قانونی به من نشان ندادند.کم کم فهمیدم من نه کارمندم و نه آرایشگرم. من در تله ای که اسمش «رویای مهاجرت» بود گیر افتاده بودم. وقتی اعتراض کردم؛وقتی گفتم «پولم را می خواهم»، وقتی حقم را خواستم،رفتارشان به طور وحشتناکی تغییرکرد. به جای دادن حق و حقوقم ،راهی جلوی پایم گذاشتند که حتی بیان کردنش سخت است. به من گفتند اگر می خواهم پولم را زودتر بگیرم ،اگر می خواهم در این کشور بمانم، اگر نمی خواهم بیرون انداخته شوم باید تن به یک سری کارها بدهم ! می خواستند مرا از یک آرایشگر،به چیزی تبدیل کنند که حتی نمی خواهم نامش را بر زبان بیاورم!
آن شب روی تخت باریک خوابگاه با صدایی که از هق هق خفه شده بود،از خودم پرسیدم چطور برای ساختن آینده ، خودم را تا این حد به قهقرا رساندم؟! چطور یک رویای زیبا به کابوسی تبدیل شد که از گفتن آن شرم دارم؟! ۳ ماه تمام تحمل کردم و گویا راه برگشتی برایم باقی نمانده بود. اما روزی رسید که فهمیدم اگر همان لحظه نروم دیگر از خودم چیزی باقی نخواهد ماند.با اندک پولی که داشتم بلیت گرفتم و برگشتم، به کشوری که با امید ترک کرده بودم و با دلی شکسته بازگشتم. امروز این جا هستم. برای شکایت از کسی که کلاهبرداری کرد و رویاهای مرا بر باد داد.امروز این جا هستم تا بگویم فریب رویاهای مجازی را نخورید ،بیشتراین کسب و کارهای فضای مجازی کلاهبردار هدف دیگری دارند. آن چه آن ها به من نشان دادند،نورها و جمله های پرزرق وبرق بود. اما درواقعیت،پشت صحنه ای تاریک داشت. سرمایه مالی و اعتمادم از دست رفت. من اشتباه کردم ... نه در رویا داشتن بلکه در اعتماد بی پروا به کسانی که رویا را ابزاری برای فریب می کنند.
می خواهم دوباره از این جا شروع کنم. با دردهایی که حالا می دانم دیگران هم شاید تجربه کرده باشند تا اگر بتوانم برای دختر دیگری قبل از سقوط هشداری باشم.
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با شکایت این دختر ۲۹ ساله و با صدور دستورهایی قاطع از سوی سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفای مشهد) اقدامات قانونی ویژه ای برای شناسایی عوامل فریب دختران جوان ایرانی در فضای مجازی آغاز شد.
براساس ماجرای واقعی در زیر پوست شهر

زورگیرهای قمه کش با تیراندازی پلیس زمین گیر شدند

​​​​​​​دو نوجوان افغانستانی قمه کش که با تهدید به مرگ شهروندان ،زورگیری می کردند در حالی با تیراندازی افسران گشت کلانتری سپاد مشهد زمین گیر شدند که یک پیام التماس گونه ماجرای وحشتناک زورگیری های آنان را افشاکرد. به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،عصردوم آبان،هنگامی که گروه های گشت محسوس و نامحسوس عوامل انتظامی با نظارت مستقیم سرهنگ جوادیعقوبی (رئیس کلانتری سپاد)مشغول اجرای طرح ویژه مقابله با جرایم خشن بودند ،ناگهان دو سرنشین نوجوان یک دستگاه موتورسیکلت با پلاک مخدوش به طرز دلهره آوری از لابه لای خودروها و رهگذران در مقابل شهربازی گریختند. این رفتار خطرناک آن ها بلافاصله با برخورد قاطع نیروهای انتظامی در حالی به تعقیب و گریز انجامید که موتورسواران به اخطارهای قانونی پلیس توجهی نکردند و همچنان به فرار ادامه دادند . در این شرایط و برای جلوگیری از آسیب های احتمالی به شهروندان ،نیروهای گشت از شلیک مستقیم خودداری کردند و پس از طی مسافتی در یک مکان خلوت،به تیراندازی هوایی پرداختند و موفق شدند راکب موتورسیکلت را دستگیر کنند اما سرنشین نوجوان دیگر خود را به درون شلوغی جمعیت رساند و متواری شد. در بازرسی بدنی از نوجوان ۱۶ساله ،یک دستگاه گوشی تلفن هوشمند کشف شد.سپس بی درنگ گروه عملیاتی پلیس به سرپرستی سرهنگ مقدسیان(جانشین کلانتری سپاد)به سراغ متهم فراری رفتند و او را نیز در منطقه خواجه ربیع مشهد به دام انداختند. در همین حال وقتی عوامل انتظامی گوشی کشف شده را روشن کردند ،پیامکی التماس گونه بر صفحه نمایش آن نقش بست«هرچه پول بخواهید می دهم! گوشی ام را بازگردانید!»گزارش روزنامه خراسان حاکی است خیلی زود افسران تجسس با شماره پیام دهنده تماس گرفتند و او پس از حضور در کلانتری اظهار کرد:«چنددقیقه قبل دو نوجوان قمه کش با تهدید به مرگ گوشی ام را زورگیری کردند!» دو متهم که یکی از آنان سابقه دار بود دیگر چاره ای جز اعتراف ندیدند و راز ۲۰ فقره زورگیری و گوشی قاپی را در هسته مرکزی شهر وبزرگراه صدمتری فاش کردند . این در حالی است که ۸ دستگاه گوشی سرقتی نیز از مخفیگاه آنان در منطقه خواجه ربیع کشف شد و متهمان معترف شدند گوشی های سرقتی را در بازار خواجه ربیع به فروش می رسانند.بنا بر این گزارش ،تحقیقات گسترده نیروهای کلانتری سپاد برای ریشه یابی دیگر جرایم خشن این نوجوان های تبعه خارجی همچنان ادامه دارد.

راز و رمزهای «سرهنگ قلابی»در تقویم روزانه!

مرد۵۴ ساله سابقه داری که با جعل عنوان مامور انتظامی دستگیر شده بود،فقط چندماه بعد از آزادی از زندان ،دوباره خود را در قامت یک «سرهنگ»یافت و راز و رمزهای خلافکاری هایش را در تقویم روزانه ثبت کرد.به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،صبح چهارم آبان ،مردی با نگرانی وارد مرکز انتظامی شد و از ماجراهای پر راز و رمز فردی پرده برداشت که مدعی بود،سرهنگ نیروی انتظامی است و می تواند قفل پرونده های پلیسی را در قبال پرداخت «شیرینی»رمزگشایی و آن ها را حل کند!او گفت:من چند بار با این «سرهنگ» قرار ملاقات گذاشتم که بدون لباس فرم انتظامی و تنها با داشتن دستبندهای پلیسی در محل دیدار حاضر می شد و بیان می کرد فقط در قبال پرداخت مبلغی تحت عنوان «شیرینی»مشکل پرونده شما را حل می کنم اما من به رفتارهای او بسیار مشکوک هستم!با دریافت این خبر حساس که موجب خدشه در اعتماد مردم به پلیس می شد،بلافاصله سرهنگ حسین مومنی(رئیس کلانتری شهید نواب صفوی)گروه ورزیده ای از افسران دایره اطلاعات و امنیت عمومی را مامور بررسی دقیق و کنکاش های تخصصی کرد. طولی نکشید که مرد جوان با «سرهنگ رمزآلود»در اطراف میدان پنجراه مشهد قرارگذاشت وبدین ترتیب افسران کارآزموده با راهنمایی های تجربی رئیس کلانتری در محل قرار مستقر شدند و با پوشش های مبدل پنجراه را زیر نظرگرفتند. چند دقیقه بعد مرد۵۴ ساله ای به نام «ح-و»وارد کمین شد و به گفت وگو با مرد جوان پرداخت. در همین حال عوامل انتظامی با هماهنگی های قضایی در اطراف مرد۵۴ ساله قرار گرفتند و او را در حالی که خیره و ناباورانه چشم به چهره عوامل انتظامی و دستبندهای فولادین قانون دوخته بود،به درون خودروی پلیس هدایت کردند اما هنوز «سرهنگ قلابی»در شوک بود که سوئیچ یک دستگاه پراید توجه افسران کلانتری را به خود جلب کرد.آنان وقتی کلید ریموت را فشردند ،چراغ های چشمک زن پراید مشکی رنگ داخل کوچه ای در همان نزدیکی روشن شد و بدین ترتیب ماموران انتظامی در حالی که یک سررسید(تقویم روزانه)را در بازرسی بدنی از متهم کشف کرده بودند به سراغ پراید رفتند و آن را نیز مورد بازرسی قراردادند که ۲ کلید دستبندهای پلیسی هم نمایان شد و این گونه قفل پرونده های پلیسی همچنان بسته ماند!گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است خیلی زود گروه عملیاتی پلیس،«سرهنگ قلابی»را با دستور قاطع قاضی صالح(معاون دادستان مرکز خراسان رضوی)به مقر انتظامی انتقال دادند و این گونه تحقیقات ویژه ای در دستور کار نیروهای انتظامی قرارگرفت. بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که «ح-و»یکی از خلافکارانی است که چندین سابقه کیفری کلاهبرداری تحت عنوان مامور نیروی انتظامی دارد و چندسال قبل نیز با همین اتهام روانه زندان شده است. اما او فقط چندماه بعد از آزادی از زندان،دوباره خود را در قامت یک «سرهنگ»یافته و بازهم مرتکب همان جرم شده است. از سوی دیگر ادامه تحقیقات درباره رازو رمزهای تقویم روزانه همراه متهم نشان داد:درون تقویم شماره تلفن مرد جوان(شاکی)و دیگر افراد (طعمه ها)ثبت شده است و اسنادی از تشکیل پرونده های فراجا نیز در آن وجود دارد. بدین ترتیب ماجرای «سرهنگ قلابی»اهمیت ویژه ای یافت و تحقیقات تخصصی پلیس در حالی وارد مرحله جدیدی شد که او همه اتهامات خود را انکار کرد و مدعی بود هیچ کار خلافی انجام نداده است اما حضور شاهدان و همچنین بررسی دقیق اسناد کشف شده ،انکارهای وی را نقش برآب کرد. به همین دلیل و با دستور مقام قضایی،مرد۵۴ ساله برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیارکارآگاهان پلیس آگاهی مشهد قرارگرفت و خودروی پراید او نیز توقیف شد.

سیاه روزی های یک زن!

بعد از آن که مادرم ماجرای زن صیغه ای پدرم را فهمید،بلافاصله تقاضای طلاق داد و از او جدا شد. من هم که کودکی خردسال بودم نزد مادرم ماندم. او در یک شرکت خصوصی کار می کرد تا هزینه های زندگی را بپردازد. در این شرایط من دیگر نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و زمانی که ۱۷ساله بودم در یک شرکت تولیدی مشغول کار شدم و برای خودم گوشی هوشمند خریدم.
در همین روزها بود که با پسرجوانی در فضای مجازی آشنا شدم و با حرف های عاشقانه او روابط ما خیلی نزدیک شد تا این که به بهانه ازدواج فریبم داد و ...
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، زن جوان در ادامه سرگذشت سیاه خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شهرک فراجای مشهد گفت:زمانی فهمیدم که آن پسرجوان متاهل است و حتی یک فرزند هم دارد که دیگر در همین روابط احساسی و عاطفی آینده ام را تباه کرده بودم. در این وضعیت او برای حفظ آبروی خودش و با رضایت مادرم مرا به عقد موقت خودش درآورد ولی طولی نکشید که به دلیل همین روابط نامشروع به زندان افتاد و من هم به ناچار ازاو جدا شدم.همسرش نیز وقتی متوجه رفتارهای ناشایست شوهرش شد از او طلاق گرفت.
من که نزد مادرم بازگشته بودم،دیگر نمی توانستم حرف وحدیث های دیگران را تحمل کنم،این بود که خانه ای مستقل اجاره کردم و متاسفانه دوباره فریب شیادان فضای مجازی را خوردم و با مرد دیگری آشنا شدم که با داشتن ۳ فرزند،همسرش را طلاق داده بود.اما زمانی که من به عقد موقت آن مرد درآمدم،همسرش هم پشیمان شد و به زندگی مشترک خودش بازگشت. این در حالی بود که حالا من صاحب یک دختر از او شده بودم. با وجود این دوباره اختلافات آن ها شدت گرفت و مهریه اش را به اجرا گذاشت و وقتی همسرم به زندان افتاد ،بازهم تنها شدم و چون هیچ سرپناهی نداشتم من هم تقاضای طلاق دادم و دخترم را به مادربزرگم سپردم تا خودم بتوانم سرکار بروم چراکه در یکی از سایت های واسطه گر مرد جوانی برای نگهداری پسر۵ ساله اش آگهی یک پرستار جوان داده بود.بعد از گفت وگوی کوتاهی با آن مرد جوان و برای مراقبت از پسرش به منزل آن ها در غرب مشهد رفتم. یک هفته بعد او از من خواست تا دخترم را هم به منزل او ببرم که با پسرش بازی کند. من هم فرزندم را به خانه اش بردم اما چند روز بعد پدر آن جوان نزد من آمد و پیشنهاد کرد برای آن که به راحتی به منزل پسرجوانش رفت وآمد کنم و نوه اش به من عادت کند به عقد موقت پسرش درآیم و همان جا زندگی کنم. من هم که شرایط را این گونه دیدم ،پذیرفتم . ولی خیلی زود رفتارهای آن مرد جوان هم تغییر کرد. او دچار بیماری اختلال سوءظن بود و مدام مرا با همین بهانه کتک می زد وآزار می داد به طوری که همه روزهای زندگی ام سیاه شده بود و همواره در خانه حبس بودم. دیگر نتوانستم این وضعیت را تحمل کنم و در یک فرصت مناسب از خانه فرارکردم وبا پیشنهاد یکی از دوستانم به کلانتری آمدم تا راهکاری برای رهایی از این شرایط بیابم اما ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ آرش ایرانمنش (رئیس کلانتری شهرک فراجای مشهد)بررسی های روان شناختی و اقدامات قانونی درباره ادعاهای این زن جوان توسط مشاوران زبده در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
براساس ماجرای واقعی در زیر پوست شهر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : جمعه ۹ آبان ۱۴۰۴ | 19:41 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |