همه باهم نماز و دعای باران بخوانیم ، اما:

این روزها در بعضی از روزنامه ها و سایتها به کنایه مینویسند : فلانی و فلانی و... نماز باران بخواند ، و اگر فلانی و فلانی نماز باران بخواند و باران نیاید فلان و... میشود ، بهتراست فلانی نماز باران نخواند ، چون اگر بخواند و باران نیاید ... و ... همانطور که در بعضی از کنایه ها و آدرس دادنهای ... و... به دشمنان ... و ... گرامیدهند ویا مردم را میخواهند نا امیدکنند و...، در نماز باران هم میخواهند مردم را به شک و شبهه بیندازند و... اعتبار بعضی ازبزرگان را میخواهند زیرسؤال ببند.

در حالی که قرار نیست با نماز ودعای فلان و فلان و... حتما باران بیاید

وابیض یستسقی الغمام بوجهه - ثمالا للیتامی، عصمة للارامل

محمدصلی الله علیه وآله آن سفیدروئی «آبرومندی» است که بخاطر آبروی او ابر سیراب «بارور» میشود «و در سرزمینهای خشکیده می‌بارد و سرزمینهای خشکیده ما را سیراب میسازد» او سرپرست یتیمان و بی پدران و سرپناه بی شوهران است ،

آری : باید یک سفیدرویی «یک شخص آبرومند بدرگاه خدا» دعا کند و از خدا بخواهد که ابرهای باران زا را به سرزمین خشکیده ما بفرستد و ببارد و سرزمین خشکیده ما را از این بی آبی نجات بخشد

و امروز آن سفید روی و آبرومند بدرگاه خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است ، که از خدا بخواهیم به آبروی او باران رحمتش را برما نازل کند و سرزمین خشکیده ما را سیراب کند ،

در زیارت جامعه کبیره است : «بِكُم يُنَزِّلُ الغيثَ وَ بِكُم يُمسكُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلى الأرض إلّا باذنِهِ وَ بكُم يُنَفِّسُ الهَمَّ وَ يَكشِفُ الضُّرَّ. به سبب شماست كه (خداوند) باران را فرو مى‌فرستد و به سبب شما آسمان را از اين‌كه بى‌رخصت او بر اهلش فرو ريزد باز مى‌دارد. به وسيله‌ى شماست كه اندوه را مى‌زدايد و پريشانى‌ها را زايل مى‌گرداند».

در يكى از زيارتنامه‌هاى امام حسين (ع) چنين آمده است:

بِكُمْ يُبَيِّنُ اللُه الْكَذِبَ وَ بِكُمْ يُبَاعِدُ اللهُ الزَّمَانَ الْكَلِبَ وَ بِكُمْ يَفْتَحُ اللهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ اللهُ وَ بِكُمْ يَمْحُو اللهُ مَا يَشَاءُ وَ بِكُمْ يُثْبِتُ وَ بِكُمْ يَفُكُّ الذُّلَّ مِنْ رِقَابِنَا وَ بِكُمْ يُدْرِكُ اللهُ تِرَةَ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ تُطْلَبُ وَ بِكُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا وَ بِكُمْ تُخْرِجُ الْأَشْجَارُ أَثْمَارَهَا وَ بِكُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ بِكُمْ يَكْشِفُ اللهُ الْكَرْبَ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ اللهُ الْغَيْث.

خداوند به واسطه شما، دروغ را آشكار مى‌كند و دوران سخت را دور مى‌سازد و به واسطه شما، كارها را مى‌گشايد و به پايان مى‌برد و به واسطه شما، هر آنچه را بخواهد محو يا ثابت

و در روايت است: «لَوْ لا ما فِي الأرضِ مِنّا لَساخَت الأرضُ بِاهلها»

https://share.google/QYXlx3FVOQ4CZoNsU

هر چند ما همه موظفیم نماز و دعای باران بخوانیم «از زن ومرد، خردوکلان، غنی وفقیر، عالی و دانی» اما ممکن است با دعای همه ما باز هم نبارد، «که اگر نبارید، یکوقت نگوئیم حتما فلانی ایمانش، تقوایش، معرفتش، و... و... درست نبوده که با نماز او،دعای او، باران نیامده؟!» چون گاهی لازم است یک غلام سیاهی باشد که با دعای او باران ببارد،

مگر در زمان امام سجاد علیه السلام افراد خوب، مؤمن، باتقوا، عالم، کم بودند؟ نه! ولی با دعای خود آن حضرت در مکه معظمه باران بارید! و بلکه بالاتر از آن با دعای یک غلام سیاه ناشناخته حضرت «که در اسطبل حیوانات کارمیکرد» باران بارید

شيخ طبرسي در ( احتجاج ) و غير او، از ثابت بناني روايت كرده كه سالي با جماعتي از عباد بصره مثل ايوب سجستاني و صالح مري و عتبة الغلام و حبيب فارسي و مالك بن دينار به عزم حج حركت كرديم ، چون به مكه معظمه رسيديم آب سخت و كمياب بود و از قلت باران جگر جمله ياران تشنه و تفته بود و از اين حال با ما جزع و فزع آوردند تا مگر به دعاي باران شويم . پس به كعبه در آمديم و طواف بداديم و با تمام خضوع و ضراعت نزول رحمت را از درگاه حضرت احديت مسئلت نموديم ، آثار اجابت مشاهدت نرفت در اين حال كه بر اين منوال بوديم به ناگاه جواني را ديديم كه روبه ما آورد و فرمود: يا مالك بن دينار و يا ثابت البناني و يا ايوب السجستاني و يا صالح المري و يا عتبة الغلام و يا حبيب الفارسي و يا سعد و يا عمرو يا صالح الا عمي و يا رابعه و يا سعدانه و يا جعفر بن سليمان ؛ ما گفتيم : لبيك و سعديك يا فتي ! فرمود: ( اَما فيكُمْ اَحَدٌ يُحِبُّهُ الرَّحمانُ؟! ) آيا در ميان شما يك نفر نبود كه خدايش دوست بدارد؟!عرض كرديم : اي جوان ! از ما دعا كردن است و از خدا اجابت فرمودن ، فرمود: دور شويد از كعبه چه اگر در ميان شما يك تن بودي كه او را خداي دوست مي داشت دعايش را به اجابت مقرون مي فرمود، آنگاه خود به كعبه درآمد و به سجده بر زمين افتاد شنيدم كه در حال سجده مي گفت :( سَيِّدي ! بِحُبِّكَ لي اِلاّ سَقَيّْتَهُمُ الْغَيْثَ؛ ) اي سيد من ! سوگند مي دهم تو را به دوستي تو با من كه اين گروه را از آب باران سيراب فرمايي . هنوز سخن آن جوان تمام نشده بود كه سحابي جنبان و باراني چنان كه از دهنهاي مشك ، ريزان گشت ، پس گفتم : اي جوان ! از كجا دانستي كه خدايت دوست مي دارد؟ فرمود: اگر مرا دوست نمي داشت به زيارت خود طلب نمي فرمود، پس چون مرا به زيارت خود طلبيده دانستم كه مرا دوست مي دارد، پس مسئلت كردم از او به حب او مرا، پس مسئلت مرا اجابت فرمود. و از اين كلام شايد خواسته باشد اشاره فرمايد كه نه آن است كه هر كس به آن آستان مبارك در آيد در زمره زائرين و محبوب خداي تعالي باشد. راوي مي گويد: پس از اين كلمات روي از ما برتافت و فرمود: مَنْ عَرَفَ الرَّبَّ فَلَمْ تُغْنِهِ *** مَعْرِفَةُ الرَّبِّ فَذاكَ الشَّقيَّ *** ما ضَرَّفي الطّاعَةَ ما نِالَهُ *** في طاعَةِ اللّهِ وَ ما ذا لَقِي *** ما يَصْنَعُ الْعَبْدُ بِغَيْرِ التُّقي *** وَ الْعِزُّ كُلُّ الْعِزُّ لِلْمُتَّقي . ثابت بن بناني گويد: گفتم اي مردم مكه ! كيست اين جوان ؟ گفتند: وي علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب عليه السلام است .

البته كه آمدن باران به دعاي حضرت زين العابدين عليه السلام عجبي ندارد بلكه پست ترين بندگان آن حضرت هرگاه طلب باران كند حق تعالي به دعاي او مرحمت فرمود. آيا نشنيده اي كه مسعودي در ( اثبات الوصية ) نقل فرموده از سعيد بن المسيب كه سالي قحطي شد و مردم به يمن و شمال در طلب باران شدند، من نظر افكندم ديدم غلام سياهي بالاي تلي برآمد و از مردم جدا شد پس من به قصد او جانب او رفتم ديدم لبهاي خود را حركت مي دهد هنوز دعاي او تمام نشده بود ابري از آسمان ظاهر شد، آن سياه چون نظرش بر آن ابر افتاد حمد خدا كرد و از آنجا حركت نمود و باران ما را فروگرفت به حدي كه گمان كرديم ما را غرق خواهد كرد، پس من به عقب آن شخص شدم ديدم داخل خانه حضرت علي بن الحسين عليه السلام شد. پس خدمت آن حضرت رسيدم ، گفتم : اي سيد من ! در خانه شما غلام سياهي است منت گذار بر من بفروش آن را به من . فرمود: اي سعيد چرا بنخشم آن را به تو؟ پس امر فرمود بزرگ غلامان خود را كه هر غلامي كه در خانه است به من عرضه كند، پس ايشان را جمع كرد. آن غلام را در بين ايشان نديدم ، گفتم آن را كه من مي خواهم در بين ايشان نيست . فرمود ديگر باقي نمانده مرگ فلان مير آخور، پس امر فرمود او را حاضر نمودند، چون حاضر شد ديدم او همان مقصود من است گفتم اين است همان مطلوب من ، حضرت فرمود به او اي غلام ، سعيد مالك شد تو را پس برو با او. آن سياه رو به من كرد و گفت : ( ما حَمَلَكَ عَلي اَنْ فَرَّقْتَ بَيْني وَ بَيْنَ مَولايَ؟ ) ؛چه واداشت تو را كه مرا از مولايم جدا ساختي ؟ گفتم : اين به سبب آن چيزيست كه از تو مشاده كردم بالاي تل ، غلام اين را كه شنيد دست ابتهال به درگاه خالق ذوالجلال بلند كرد و رو به آسمان نمود و گفت : اي پروردگار من ! رازي بود مابين تو و بين من پس الحال كه آن را فاش كردي پس مرا بميران و به سوي خود ببر، پس گريست حضرت علي بن الحسين عليه السلام و آن كساني كه حاضر بودند با او از حال آن غلام و من با حال گريان بيرون شدم ، پس ‍ چون به منزل خويش رفتم رسول آن حضرت آمد كه اگر مي خواهي به جنازه صاحبت حاضر شوي حاضر شو، پس برگشتم با آن رسول ، ديدم آن غلام وفات كرده محضر آن حضرت عليه السلام .

https://share.google/b3g4J8TPqOo2zsiGd

مگر در زمان امام رضا علیه السلام افراد... و... کم بودند «دربین اصحاب امام علیه السلام هریکی از دیگری باتقواتر ولی با نماز و دعای خود حضرت باران آمد، که شاید خدا خداست مقام و منزلت آن حضرت را بنمایاند»

https://share.google/EGgxfA6QcQfp0nqWp

***

https://share.google/Eu0kEepvXz7O5OeAk

در زمان امام علی علیه السلام در کوفه با بودن اصحاب امام علی علیه السلام که هر یکی از دیگری باتقواتر ولی آمدند خدمت امام علیه السلام تقاضای دعا کردند با اینکه خود امام علیه السلام می‌توانست دعا کند ولی به حضرت حسین علیه السلام حواله کردند و فرمود: فرزندم! برخیز و از خداوند متعال برای این مردم باران طلب کن! امام حسین برخاسته و بعد از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر گرامی اش صلی الله علیه و آله لب به دعا گشوده و فرمود: «الَلَّهُمَّ مُعْطی الْخَیراتِ وَ مُنْزِلَ الْبَرکاتِ، ارْسِلْ السَّماءَ عَلَینا مِدْراراً وَ اسْقِنا غَیثَاً مِغْزاراً واسِعَاً غَدَقَاً مُجَلَّلًا سَحّاً سُفُوحاً ثَجّاجاً، تُنَفَّسُ بِهِ الضَعْفُ مِنْ عِبْادِک وَ تُحْیی بِهِ الْمَیتَ مِنْ بِلادِک آمین یا رَبِّ الْعالَمِین»؛ پروردگارا! ای بخشنده خیر و نیکی ها و فرستنده برکات! ما را از باران آسمان سیراب کن؛ بارانی فراوان، فراگیر، انبوه، پر وسعت، ریزان، روان و شکافنده زمین های خشک و تشنه که به وسیله آن دست بندگان ناتوانت را بگیری و زمین های مرده را زنده سازی آمین رب العالمین. امام هنوز دعای خود را تمام نکرده بود که ناگهان باران رحمت خداوند، شهر کوفه و اطراف آن را فراگرفت. یکی از اعراب بادیه نشین که از اطراف کوفه می آمد، گزارش داد که در اثر ریزش باران رحمت الهی، در درّه ها و تپه های اطراف و در داخل نهرها و رودخانه ها آب جاری شده است.

بادعای حسین علیه السلام باران آمد،

https://share.google/dFihmzAFSxA8EZdRf

***

https://share.google/fM1NL75feLxgQfPUP

امام صادق (ع) در اين‌باره فرموده است:

بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ وَ بِنَا يَنْزِلُ غَيْثُ السَّمَاءِ وَ يَنْبُتُ عُشْبُ الْأَرْضِ وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللُه وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللهُ. (الكافى، ج 1، ص 144) به بركت ما، درختان بارور مى‌گردند و ميوه‌ها مى‌رسند و نهرها جارى مى‌شوند و باران از آسمان مى‌بارد و گياه از زمين مى‌رويد و به عبادت ما، خداوند پرستش مى‌شود و اگر ما نبوديم، خدا عبادت نمى‌شد.

https://share.google/d9ZQNb37y08G9wQWP


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: نمازودعای باران

تاريخ : جمعه ۲۳ آبان ۱۴۰۴ | 11:28 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |