باند فروش سکه های تقلبی به طلا فروشی ها متلاشی شد
اعضای یک باند حرفه ای که سکه های تقلبی پارسیان را به طلافروشی های مشهد می فروختند، درحالی با تلاش نیروهای کلانتری نجفی مشهد دستگیر شدند که تاکنون ۱۰تن از مالباختگان به مرکز انتظامی مراجعه کرده اند.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، بیست وسوم آبان زن و مرد جوانی وارد یکی از طلا فروشی های بولوار پیروزی شدند تا درقبال فروش۴قطعه سکه پارسیان، انگشتر طلا خریداری کنند اما وقتی متصدی طلافروشی، سکه ها را با دقت بررسی کرد،بدون جلب توجه فروشندگان سکه با پلیس تماس گرفت و ازتقلبی بودن سکه ها خبرداد.
درپی دریافت این خبر، بی درنگ گروهی از نیروهای انتظامی با دستور مستقیم سرهنگ محمدولیان(رئیس کلانتری نجفی)عازم بولوار پیروزی شدند و زن و مرد مذکور را درحالی به مرکز انتظامی هدایت کردند که در بازرسی از آنان علاوه برسکه های تقلبی، مبلغ یک میلیون تومان وجه نقد نیز از داخل کیف زنانه کشف شد.هنوزتحقیقات ویژه پلیس درباره ماجرای سکه های تقلبی آغاز نشده بود که خبر دستگیری فروشندگان سکه های تقلبی در محل پیچید و ۴ تن دیگر از طلا فروشان مالباخته که با همین شگرد فریب خورده بودند به کلانتری نجفی مراجعه و متهمان را شناسایی کردند.
یکی از مالباختگان گفت: خانم«ف» وارد طلافروشی شد و ۴ قطعه سکه پارسیان در اوزان ۹۰۰،۷۰۰، و۸۰۰ سوتی را تحویل داد و در قبال آن یک حلقه انگشتر طلا خرید که من مبلغ یک میلیون تومان به خاطر وزن بیشتر سکه ها به او پرداختم.
گزارش خبرنگار ارشد روزنامه خراسان حاکی است: مالباختگان دیگر نیز با اظهاراتی مشابه، ماجرای خرید سکه های تقلبی را برای افسران دایره تجسس تشریح کردند و بدین ترتیب بررسی های تخصصی پلیس با دستورهای ویژه قضایی برای ریشه یابی این شگرد کلاهبرداران آغاز شد.
در همین حال مرد جوان(متهم) در بازجویی ها گفت: فروش سکه های تقلبی را قبول دارم. به همراه همدستم خانم«ف» و برای مسافرت به مشهد آمدیم و درون یکی از رستوران های هسته مرکزی شهر با مردی به نام «ش»و دو زن همراه وی آشنا شدیم. آن مرد پیشنهاد فروش سکه های تقلبی را به ما داد و مدعی شد که سود خوبی دارد! ما هم از ۱۰ روز قبل سکه ها را به طلا فروشی ها می فروختیم که تاکنون ۱۰ قطعه از سکه ها را به ۴ طلا فروشی فروخته ایم و در قبال آن ۸حلقه انگشترطلا و مبلغ ۱۵ میلیون تومان وجه نقد دریافت کرده ایم اما طلاها را به همان مردی که مدعی بود از غرب کشور آمده است ،تحویل دادیم.
بنا برگزارش روزنامه خراسان در پی اعترافات متهمان به توزیع سکه های تقلبی در نقاط مختلف شهر، تاکنون ۱۰ شاکی به کلانتری نجفی مشهد مراجعه کرده اند اما بررسی های ویژه پلیس با هماهنگی های مقام قضایی برای دستگیری دیگر افراد مرتبط با این باند حرفه ای و همچنین شناسایی مرکز تولید و ضرب سکه ها با نظارت رئیس کلانتری وارد مرحله جدیدی شده است.
اعتراف دزد سابقه دار به سرقت از مساجد!
دزد میانسالی که با هوشیاری عوامل گشت کلانتری شفای مشهد، دستگیر شده است به ۱۰ فقره سرقت از مساجد شهر اعتراف کرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، این سارق ۵۵ساله که به مواد مخدر نیز اعتیاد دارد، هنگام گشت زنی نیروهای انتظامی در چهارراه ابوطالب مشهد، زمانی دستگیر شد که فردی از سرقت مقداری آهن آلات، فرغون و کابل برق از داخل یکی از مساجد اطراف خبر داد. با انتقال این متهم به مرکز انتظامی، تحقیقات و بازجویی های فنی از وی با دستور سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفا)آغاز و مشخص شد که این مرد سابقه دار به اموال مساجد دیگری هم دستبرد زده است. در همین حال خادم ۵۰ ساله یک مسجد نیز با مراجعه به کلانتری گفت: این متهم یک تخته فرش۳در۴ را به همراه لاله های چراغ مسجد سرقت کرده است. یکی دیگر از مالباختگان هم به افسر تحقیق گفت: هنگام نماز مغرب و عشا که من در مسجد بودم، سارق در ۳ نوبت به منزلم رفته و اموالی از قبیل ترازو، دستگاه پرس،کارتن ماکارونی، رب و روغن را به سرقت برده است.
بنا بر این گزارش، متهم میانسال که مدعی بود به متادون و مواد مخدر سنتی اعتیاد دارد نیز با اعتراف به سرقت های مذکور گفت: طی۷ ماه گذشته ۱۰ فقره سرقت از مساجد انجام داده ام و اموال سرقتی را نیز در منطقه اسماعیل آباد مشهد به خریداران ضایعات فروخته ام. تحقیقات از این سارق سابقه دار برای کشف سرقت های احتمالی دیگر وی همچنان ادامه دارد.
مالخران مس های سرقتی اتباع خارجی بودند
عامل خروج مخفيانه مس از يک شرکت دستگير شد. به گزارش خراسان، سرپرست انتظامي رفسنجان بیان کرد: عوامل حراست يک مجتمع صنعتی درکنترل های اخير ورود و خروج های اين محل پی بردند يکی ازکارگران قصد داشته مقداری مس را به صورت غيرمجاز از این مجتمع خارج کند که اين موضوع را به پليس اطلاع دادند.سرهنگ سادات حسينی افزود: درتحقيقات بعدی پليس، مشخص شد اين فرد طی يک سال گذشته به همين شيوه بيش از۲۰ميليارد ريال مس را به صورت خُرد خُرد از اين محل خارج کرده و آن ها را به دو خریدار اموال سرقتی درشهرکرمان فروخته است.
وی خاطرنشان کرد: ماموران در عملیاتی غافگیرانه اين دو خريدارمس های سرقتی را که از اتباع افغانستانی بودند درکرمان دستگير کردند و۳۰کيلو مس سرقتی از منزل متهمان کشف شد.
اشک های بی صدا
من ترانه ام و ۲۱ ساله هستم. یک خواهرکوچک تر و یک برادر بزرگ تراز خودم دارم. پدرم بیکاربود ومادرم برای مردم سبزی پاک می کرد یا با تهیه ترشی و خیارشور و فروش آن ها زندگی را می چرخاند. او معتقد بود پول پدرم خوردن ندارد زیرا زمانی که پای بساط مواد با دوستان بدتر ازخودش مینشست، قمار بازی می کرد و خیلی چیز ها را از دست داد. وقتی دوران نوجوانی ام را می گذراندم، یک روز سر همین قمار من را هم باخت. در واقع بر سر ازدواجم شرطبندی کرده بود .برخلاف اصرارهای مادر و برادرم مرا مجبور به ازدواج با مردی کرد که۲۳سال از من بزرگ تر بود و من جای دختر او محسوب می شدم. به اجبار قبول کردم و راهی خانه ای شدم که بخت سیاهم برایم رقم زده بود. اسمش «مراد» بود. وضع اقتصادی او متوسط و از خانه پدری ام بهتر بود.اما تا زمانی که به خواسته هایش «نه» نمی گفتم! روزی چند وعده باید بساطش را پهن می کردم. با این که در دود ناشی ازکشیدن موادش خفه می شدم اما باید او را تنها نمی گذاشتم و اگر مخالفتی می کردم مرا به شدت کتک می زد. غذا به من نمی داد و خیلی زجرهای دیگر که اگر مادرم باخبر می شد چه به من می گذرد دق می کرد .
خلاصه دیگر عادت کرده بودم. کار همیشگی من بود اما بعد از مدت ها خودم دوست داشتم که پای مواد کشیدنش بنشینم. زمانی که به من مواد داد که مصرف کنم بدون مخالفت قبول کردم و از همان جا به بعد فهمیدم مدت هاست اعتیاد به «تریاک» و «شیشه» دامن گیرم شده است اما کار ازکار گذشته بود. رفته رفته وضع مالی او هم مثل پدرم برسرشرط بندی خراب شد وحتی خانه را ازدست دادیم و مستاجر شدیم اما پول اجاره خانه را هم نداشتیم. «مراد» همه لوازم خانه را کم کم فروخت و دود کرد صاحبخانه ما را بیرون کرد و از آن جا به بعد بود که او مرا هم رها کرد و گفت: «تو فقط خرج داری ! من هم باید شکم تو را سیرکنم هم پول موادت را بدهم.» اما در هرصورت او سایه سرم بود و نمی خواستم از او تحت هیچ شرایطی جدا شوم با وجود این، او مرا به اجبار و ضرب و شتم شدید از خودش راند. با ناامیدی به خانه پدری ام برگشتم و با چشمان پر از غصه مادرم مواجه شدم . او که سر و وضع و حال جسمی من را می دید فقط بی صدا اشک می ریخت. تصمیم گرفتم از همسرم شکایت کنم شاید برای تباه کردن جوانی ام! اما ای کاش....
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با دستور سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت مشهد )بررسی های قانونی درباره شکایت این زن جوان و رهایی او از دام مواد افیونی دردایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
بر اساس ماجراهای واقعی در زیر پوست شهر
اعتراف«مارمولک سارق» به ۵۰ فقره سرقت!
یک دزد حرفه ای که همانند «مارمولک» درون اتوبوس های شهری می خزید و به اموال مسافران و زائران در هسته مرکزی مشهد دستبرد می زد، در حالی با هوشیاری نیروهای انتظامی دستگیر شد که تاکنون راز ۵۰فقره سرقت را فاش کرده است.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، ماجرای دستگیری «مارمولک سارق» بیست ودوم آبان هنگامی رقم خورد که گروه گشت ویژه کلانتری نواب صفوی، با دستورهای انتظامی سرهنگ حسین مومنی(رئیس کلانتری) به منظور اجرای طرح امنیت محله محور وارد عمل شدند و عملیات هدفمند مبارزه با جرایم را در حوزه استحفاظی آغاز کردند.
هنوز زمان زیادی از استقرار نیروها در مراکز حساس و تجاری نگذشته بود که پرسه زنی بی هدف یک جوان مرموز در اطراف میدان ۱۷شهریور توجه عوامل انتظامی را به خود جلب کرد. رفتارهای این جوان ۲۹ ساله به حدی مشکوک بود که نیروهای گشت با بهره گیری از تجربیات رئیس کلانتری و استفاده از شگردهای تخصصی، به سراغ وی رفتند و به طرح چند سوال انحرافی پرداختند.
جوان مرموز که خود را «م-ش» معرفی می کرد، خیلی زود با چهره ای مضطرب و نگران به تناقض گویی پرداخت و به همین دلیل نیروهای انتظامی او را مورد بازرسی بدنی قرار دادند. کشف دو دستگاه گوشی تلفن بدون سیم کارت، فرضیه «سرقت» را قوت بخشید؛ بنابراین طولی نکشید که استعلام از سامانه همیاب نشان داد،گوشی های مذکور سرقتی هستند!
گزارش روزنامه خراسان حاکی است: خیلی زود عملیات پیشگیری و مبارزه با جرم به سرپرستی ستوان دوم مختاری(افسرگشت) وارد مرحله جدیدی شد و حلقه های قانون بر دستان متهم ۲۹ ساله خودنمایی کرد. با انتقال وی به مرکز انتظامی، بازجویی های فنی در دایره تجسس کلانتری ادامه یافت و مشخص شد متهم مذکور مدتی قبل از یکی از استان های جنوبی کشور وارد مشهد شده و اتاقی را در خیابان طبرسی مشهد اجاره کرده است تا با خیال راحت به تبهکاری های خود ادامه دهد.
بنابراین افسران کارآزموده تجسس با هماهنگی های قضایی ، لانه «مارمولک سارق» را شناسایی و اتاق اجاره ای او را بازرسی کردند . این گونه بود که از درون یک کیف بزرگ، ۳دستگاه گوشی تلفن ،۵ شارژر در انواع مختلف ،۸ قطعه سیم کارت ایرانسل و همراه اول ،۳ قطعه سیم کارت عراقی،۲ کیف کمری، هندزفری، مودم وای فای و تعدادی مدارک هویتی عراقی و ایرانی کشف شد و بدین ترتیب عملیات ویژه پلیس رنگ حساس تری به خود گرفت؛ چراکه نیروهای انتظامی با یک دزد زیرک و حرفه ای روبهرو شده بودند که به اموال زائران و مسافران خارجی نیز دستبرد می زد!
بنابر گزارش روزنامه خراسان ، متهم مذکور که با مشاهده اسناد و مدارک موجود دیگر چاره ای جز بیان حقیقت نداشت، در همان بازجویی های اولیه لب به اعتراف گشود و گفت:در خیابان های منتهی به حرم مطهر امام رضا(ع)، سوار اتوبوس های شهری یا بی آرتی می شدم و اموال مسافران و زائران را می ربودم. سپس گوشی های سرقتی و دیگر لوازم باارزش را به شهر خودم می بردم و در آن جا به فروش می رساندم. این جوان ۲۹ ساله که به مواد مخدر صنعتی شیشه نیز اعتیاد دارد، در ادامه به ارتکاب ۵۰ فقره سرقت در مسیرهای هسته مرکزی شهر و مراکز تجاری ۱۷شهریور اعتراف کرد و افزود: پول های حاصل از فروش اموال سرقتی را نیز خرج می کردم اما برای آن که شناسایی نشوم، اتاقی را در یک مسافرخانه اجاره کرده بودم و اموال سرقتی را به آن مکان انتقال می دادم.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، درحالی که ۳ تن از مالباختگان پرونده «مارمولک سارق» شناسایی شده بودند، یکی از آنان پرده از سرقت گوشی خود در کشور عراق برداشت و گفت:در ایام اربعین حسینی که برای سفر زیارتی به عراق رفته بودم ،گوشی تلفنم سرقت شد که اکنون در دست این متهم کشف شده است.کنکاش های تخصصی افسران دایره تجسس برای ریشه یابی سرقت های احتمالی دیگر «مارمولک سارق» در حالی همچنان ادامه دارد که وی با دستور قاطع قضایی روانه زندان شد تا ابعاد و زوایای دیگر این ماجرا مورد بررسی های ویژه قرارگیرد.
۴۰ ميليارد ريال کلاهبرداری در پرونده خانم وکيل قلابی
زنی که در پوشش وکیل با فریب و چرب زبانی از مردم کلاهبرداری می کرد، پس از دستگیری با رای قضایی روانه زندان شد.
به گزارش خراسان، رئيس پليس آگاهی استان کرمان گفت: پس از طرح شکايت از يک زن مبنی بر اين که اين فرد با معرفی خود به عنوان وکيل بانفوذ در اداره ها و سازمان های دولتی، مبالغی را از شهروندان دريافت کرده و متواری شده است، با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع در دستورکار ویژه پلیس قرار گرفت.
سرهنگ ميرحبيبی افزود: ماموران اداره مبارزه با جعل و کلاهبرداری در ادامه با تحقیقات جامع ،هويت و محل سکونت اين زن را که در فضای مجازی با معرفي خود به عنوان «وکيل» اقدام به فريب افراد مختلف می کرد، شناسايی کردند و از ۷ شاکی ديگر مرتبط با اين پرونده نيز تحقيقات تکميلی انجام شد.
این مسئول انتظامی تصريح کرد: در نهايت اين زن کلاهبردار دستگير شد و در مواجهه با مستندات موجود، به ۴۰ ميليارد ريال کلاهبرداری با چرب زبانی و فريب مردم اعتراف کرد که با رای قضايی روانه زندان شد.
در دام گنـاه !
هنوز مشغول آخرین امتحانات دانشگاه بودم که «عابد» به خواستگاری ام آمد. او جوانی آرام و موقر بود و از طریق یکی از همسایگان به خانواده ما معرفی شد. من هم در اولین برخورد جلسه خواستگاری ، تحت تاثیر رفتارهای مودبانه و چهره موجه او قرارگرفتم و پاسخ مثبت دادم.
خیلی زود مراسم عقدکنان ما به صورت سنتی برگزار شد و من و «عابد» روزهای شیرین نامزدی را آغاز کردیم. چندماه بعد وقتی تحصیلاتم در رشته حسابداری به پایان رسید، با سفارش یکی از دوستان پدرم در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شدم و به عنوان مدیر بخشی از شرکت فعالیت های کاری ام را آغاز کردم.«عابد» هم در فرش فروشی پدرش کار می کرد و درآمد خوبی داشت. در حالی که ۳سال از دوران نامزدی ما می گذشت، هنوز خانواده «عابد» آمادگی برگزاری جشن عروسی را نداشتند و من هم در حال تهیه جهیزیه ام بودم تا به زودی زندگی مشترکمان را زیر یک سقف شروع کنیم. اما در همین روزها بود که فهمیدم «نامزدم» به موادمخدر اعتیاد دارد و پنهانی پای بساط موادمخدر می نشیند.
وقتی خانواده «عابد» در جریان اعتیادش قرارگرفتند ، بی سر وصدا او را در یکی از مراکز ترک اعتیاد بستری کردند تا دست از این کار بکشد! از سوی دیگر خانواده من نیز اصرار داشتند تا از «عابد»طلاق بگیرم چرا که معتقد بودند کمتر کسی می تواند از چنگال وحشتناک مواد افیونی بگریزد!
خلاصه من در شرایط روحی و روانی بدی قرارگرفتم. با وجود این، «عابد» فقط یک هفته بعد از ترک اعتیاد دوباره به مصرف آن روی آورد و این دایره تسلسل چندبار تکرار شد. در این شرایط بود که روزی هنگام صرف صبحانه در شرکت، با یکی از همکارانم به درددل پرداختم و از رفتارهای نامزدم گلایه کردم. «میثم» که سعی می کرد با من همدردی کند،آرام آرام به من ابراز علاقه کرد ولی من متاهل بودم و هیچ احساسی نسبت به او از خودم بروز نمی دادم؛ با این حال همکارم دست بردار نبود و اصرارداشت فقط در حد یک رابطه دوستانه با یکدیگر رفتار کنیم! او می گفت قصد ازدواج با مرا ندارد و تنها به عنوان یک دوست در کنارم می ماند! با همه تاکیدهای «میثم» من احساس گناه می کردم و چون هنوز از نامزدم طلاق نگرفته بودم، به هیچ وجه نمی خواستم با او وارد روابط عاطفی شوم. اما همکارم آن قدر به من محبت می کرد که بالاخره من هم تحت تاثیر قرارگرفتم و گفت وگوهای خارج از عرف را با او ادامه دادم. این در حالی بود که این بار «عابد» خودش تصمیم گرفت تا دیگر سراغ موادمخدر نرود و به من قول داد در صورتی که از او طلاق نگیرم ،زندگی آرامش بخشی را برایم تامین می کند و این آخرین باری است که در مرکز ترک اعتیاد بستری می شود.
حالا من در دوراهی تردید طلاق و ادامه زندگی مشترک، دچار احساس گناه عجیبی شده ام و دیگر نمی توانم به این رفتارهای فریبکارانه ادامه بدهم! مدام با وجدانم درگیرم و در دام گناه دست وپا می زنم اما ای کاش...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با راهنمایی های تجربی سرهنگ محمدولیان(رئیس کلانتری نجفی مشهد) اقدامات مشاوره ای و بررسی های روانشناختی درباره این ماجرای تاسف بار توسط کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
براساس ماجراهای واقعی در زیر پوست شهر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی
