شیوه تفسیر نمونه در مباحث علمی قرآن، شیوه‌ای معتدل و به دور از افراط و تفریط است که در حقیقت، باب جدیدی بر قرآن‌پژوهی معاصر گشوده است.بدیهی است با پیشرفت علوم، هر روز ابعاد تازه‌ای از اعجاز این کتاب آسمانی بر بشر روشن خواهد شد.

خبرگزاری فارس: بررسی چهارده اعجاز علمی قرآن در تفسیر نمونه
 

بخش دوم و پایانی

7ـ زوجیت در گیاهان

وَهُوَ الَّذِی مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْهَارًا وَمِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (رعد/ 3)؛ «و او کسى است که زمین را گسترانید؛ و در آن [کوه‏هاى‏] استوار و جوى‏ها قرار داد؛ و از همه‏ محصولات، در آن، یک جفت دوتایى قرار داد؛ روز را به شب مى‏پوشاند؛ قطعاً در آن [ها] نشانه‏هایى است براى گروهى که تفکّر مى‏کنند».

نکته علمی

عبارت وَمِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ اشاره دارد به اینکه میوه‏ها موجودات زنده‏ای هستند که دارای نطفه‏های نر و ماده می‏باشند که از طریق تلقیح، بارور می‏شوند.اگر ‌لینه، دانشمند و گیاه‏شناس معروف سوئدی، در اواسط قرن 18 م. موفق به کشف این مسأله شد که زوجیت در جهان گیاهان تقریباً یک قانون عمومی و همگانی است و گیاهان نیز همچون حیوانات از طریق آمیزش نطفه نر و ماده، بارور می‏شوند و میوه می‏دهند، قرآن مجید در یک‌هزار و صد سال قبل از آن، این حقیقت را فاش ساخته است. این خود یکی از معجزات علمی قرآن مجید است که بیانگر عظمت این کتاب بزرگ آسمانی می‏باشد.

شکی نیست که قبل از لینه بسیاری از دانشمندان اجمالاً به نر و ماده بودن بعضی از گیاهان پی برده بودند، حتی مردم عادی می‏دانستند که مثلاً اگر نخل را بر ندهند یعنی از نطفه نر روی قسمت‌های ماده گیاه نپاشند، ثمر نخواهد داد، اما هیچ‌ کس به درستی نمی‏دانست که این یک قانون تقریبا همگانی است تا اینکه لینه موفق به کشف آن شد، ولی همان گونه که گفتیم، قرآن قرن‌ها قبل از وی، از آن پرده برداشته بود.

در قرآن مجید آیات فراوانی است که پرده از روی یک سلسله اسرار علمی که در آن زمان از چشم دانشمندان پنهان بوده، برداشته است که این خود نشانه‏ای از اعجاز و عظمت قرآن است و محققانی که در باره اعجاز قرآن بحث کرده‏اند، غالباً به قسمتی از این آیات اشاره نموده‏اند (همان، 10/ 119).

8 ـ رستاخیز انرژی‌ها

الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ (یس/80)؛ «(همان) کسى که براى شما از درخت سبز، آتشى قرار داد و شما در هنگام (نیاز) از آن (آتش) مى‏افروزید».

نکته علمی

نخستین تفسیری که بسیاری از مفسران برای این آیه ذکر کرده‏اند و معنی ساده و روشنی است که برای عموم مردم قابل فهم می‌‏باشد، چنین است: در اعصار قدیم در میان عرب‌ها این امر رایج بود که برای آتش افروختن از چوب درختان مخصوصی به نام مرخ و عفار که در بیابان‌های حجاز می‌‏رویید، استفاده می‌کردند. مَرخ (بر وزن چرخ) و عَفار (بر وزن تبار) دو نوع چوب آتش زنه بود که اولی را زیر قرار می‏دادند و دومی را روی آن می‏زدند و مانند سنگ آتش‏زنه جرقه از آن تولید می‌‏شد‌. در واقع، به جای کبریت امروز، از آن استفاده می‌کردند.

قرآن می‌‏گوید: آن خدایی که می‌‏تواند از این درختان سبز آتش بیرون بفرستد، قدرت دارد که بر مردگان لباس حیات بپوشاند. آب و آتش دو چیز متضاد است. کسی که می‌‏تواند آنها را در کنار هم قرار دهد، این قدرت را دارد که حیات را در کنار مرگ و مرگ را در کنار حیات قرار دهد! آفرین بر آن هستی آفرین که آتش را در دل آب و آب را در دل آتش نگاه می‏دارد. مسلماً برای او پوشانیدن لباس زندگی بر اندام انسان‌های مرده کار مشکلی نیست.اگر از این معنی، گام فراتر بگذاریم، به تفسیر دقیق‌تری می‏رسیم.

خاصیت آتش‏افروزی به وسیله چوب درختان، منحصر به چوب‌های مرخ و عفار نیست، بلکه این خاصیت در همه درختان و تمام اجسام عالم وجود دارد؛ هر چند دو چوب مزبور بر اثر مواد و وضع مخصوصشان، آمادگی بیشتری برای این کار دارند.

خلاصه اینکه تمام چوب‌های درختان اگر محکم به هم بخورند، جرقه می‏دهند حتی چوب درختان سبز؛ به همین دلیل، گاه آتش‏سوزی‌های وسیع و وحشتناکی در دل جنگل‌ها روی می‌‏دهد که هیچ انسانی عامل آن نیست، بلکه فقط وزش شدید بادها و طوفان‌هایی که شاخه‏های درختان را محکم به هم می‌کوبد و از میان آنها جرقه‏ای در میان برگ‌های خشک می‌افتد، سپس وزش باد به آن آتش دامن زده، عامل اصلی آتش‌سوزی می‌شود.

این همان جرقة الکتریسته است که بر اثر اصطکاک و مالش آشکار می ‌گردد و همان آتشی است که در دل همه ذرات موجودات جهان نهفته است و به هنگام اصطکاک و مالش خود را نشان می‏دهد و از شجر اخضر نار می‌‏آفریند! این تفسیر وسیع‌تری است که چشم‏انداز جمع اضداد را در آفرینش گسترده‏تر می‌‏کند و بقا را در فنا واضح‌تر نشان می‌‏دهد.

در اینجا تفسیر سومی است که عمیق‌تر است و به کمک دانش‌های امروز به آن دست یافته‏ایم که ما نام آن را رستاخیز انرژی‌ها گذارده‏ایم.توضیح اینکه‌ یکی از کارهای مهم گیاهان مسأله کربن‏گیری از هوا و ساختن سلولز نباتی است. سلولز همان جرم درختان است که اجزای عمده، آن کربن، اکسیژن و ئیدروژن است.اکنون ببینیم این سلولز چگونه ساخته می‏شود.

یاخته‏های درختان و گیاهان، گاز کربن را از هوا گرفته و آن را تجزیه می‌‏کند؛ اکسیژن آن را آزاد ساخته و کربن را در وجود خود نگه می‌دارد و آن را با آب ترکیب کرده و چوب درختان را از آن می‌‏سازد. ولی مسأله مهم این است که طبق گواهی علوم طبیعی، هر ترکیب شیمیایی که انجام می‌‏یابد یا باید توأم با جذب انرژی خاصی باشد یا با آزاد کردن آن.

بنا‌بر‌این، هنگامی که درختان به عمل کربن‏گیری مشغولند، طبق این قانون احتیاج به وجود یک انرژی دارند و در اینجا از گرما و نور آفتاب به عنوان یک انرژی فعال استفاده می‏کنند. به این ترتیب، به هنگام تشکیل چوب‌های درختان، مقداری از انرژی آفتاب نیز در دل آنها ذخیره می‏شود و به هنگامی که چوب‌ها را به اصطلاح می‏سوزانیم، همان انرژی ذخیره شده آفتاب آزاد می‏گردد؛ زیرا بار دیگر کربن با اکسیژن هوا ترکیب شده و گاز کربن را تشکیل می‏دهد و اکسیژن و ئیدروژن (مقداری آب) آزاد می‏گردد.

از این تعبیرات اصطلاحی که بگذریم، به عبارت بسیار ساده، این نور و حرارت مطبوعی که در زمستان درون کلبه آن روستایی یا کرسی زغال‏سوز این شهرنشین را گرم و روشن می‏سازد، همان نور و حرارت آفتاب است که در ضمن چند سال یا ده‌ها سال در چوب این درختان ذخیره شده است و آنچه درخت در طول یک عمر تدریجاً از آفتاب گرفته، اکنون بی‌کم و کاست پس می‏دهد‌!

اینکه می‏گویند همه انرژی‌ها در کرة زمین به انرژی آفتاب باز می‏گردد، یکی از چهره‏هایش همین است. اینجاست که به رستاخیز انرژی‌ها می‏رسیم و می‏بینیم نور و حرارتی که در این فضا پراکنده می‏شود و برگ درختان و چوب‌های آنها را نوازش و پرورش می‏دهد، هرگز نابود نشده است، بلکه تغییر چهره داده و دور از چشم ما انسان‌ها در درون ذرات چوب و شاخه و برگ درختان پنهان شده است و هنگامی که یک شعله آتش به چوب خشکیده می‏رسد، رستاخیز آنها شروع می‏شود و تمام آنچه از انرژی آفتاب در درخت پنهان بود، در آن لحظه، حشر و نشورش ظاهر می‏گردد بی‏آنکه حتی به اندازة روشنایی یک شمع در یک زمان کوتاه از آن کم شده باشد.

بدون شک، این معنی در زمان نزول آیه بر توده‏های مردم روشن نبود، ولی همان گونه که گفتیم این موضوع هیچ مشکلی ایجاد نمی‏کند؛ زیرا آیات قرآن؛ در سطوح مختلف و برای استعدادهای متفاوت دارای معانی چند مرحله‏ای است. یک روز از این آیه چیزی می‏فهمیدند و امروز ما چیز بیشتری می‏فهمیم و شاید آیندگان از این هم فراتر روند و بیشتر درک کنند و در عین حال، همه این معانی صحیح و کاملاً پذیرفتنی است و در معنی آیه جمع است.

گاهی به ذهن می‏رسد که چرا قرآن در این آیه تعبیر به «شجر اخضر» (درخت سبز) کرده است؟ در حالی که آتش افروختن با چوب تر بسیار مشکل است. چه خوب بود به جای آن، الشجر الیابس (چوب خشک) می‏فرمود تا با آنچه گفته شد، سازگار باشد. باید گفت، نکته جالب اینجاست که تنها درختان سبزند که می‏توانند عمل کربن‌گیری و ذخیره نور آفتاب را انجام دهند.

درختان خشک اگر صدها سال در معرض تابش آفتاب قرار گیرند، ذره‏ای به ذخیره انرژی حرارتی آنها افزوده نمی‏شود، بلکه تنها موقعی قادر بر این کار مهم هستند که سبز و زنده باشند؛ بنابراین فقط «شجر اخضر» است که می‏تواند آتش‏گیره (وقود) برای ما بسازد و گرما و نور را به شکل مرموزی در چوب سرد و مرطوب خود نگاه دارد، اما به محض اینکه خشکید، عمل کربن‏گیری و ذخیره انرژی آفتاب تعطیل می‏شود.

با توجه به این اصل تعبیر فوق هم ترسیم زیبایی از چهره رستاخیز انرژی‌هاست و هم یک معجزه علمی جاویدان از قرآن مجید. از این گذشته، اگر به تفسیرهای دیگر که در بالا اشاره کردیم، باز گردیم تعبیر «شجر اخضر» باز هم مناسب و زیباست؛ زیرا چوب‌های درختان سبز هنگامی که با یکدیگر اصطکاک قوی پیدا کنند، جرقه بیرون می‏دهند؛ جرقه‏ای که می‏تواند مبدأ آتش‌افروزی شود و اینجاست که به عظمت قدرت خدا پی می‏بریم که آتش را در دل آب و آب را در دل آتش حفظ کرده است (همان، 18/ 463ـ466).

از نظر علمی ثابت شده آتشی که امروز به هنگام سوختن چوب‌ها می‌بینیم، همان حرارتی است که درختان طی سالیان دراز از آفتاب گرفته و در خود ذخیره کرده‏اند. ما فکر می‏کنیم تابش پنجاه سال نور آفتاب بر بدنه درخت از میان رفته، غافل از اینکه تمام آن حرارت در درخت ذخیره شده و به هنگامی که جرقه آتش به چوب‌های خشک می‏رسد و شروع به سوختن می‏کند، آن حرارت و نور و انرژی را پس می‏دهند؛ یعنی در اینجا رستاخیز و معادی برپا می‏شود و انرژی‌های مرده از نو زنده می‏شوند و جان می‏گیرند و به ما می‏گویند: خدایی که رستاخیز ما را فراهم ساخت، قدرت دارد که رستاخیز شما انسان‌ها را نیز فراهم سازد! (همان، 23/ 258).

9ـ تشکیل تمام اجسام از اتم

قُلْ هُوَاللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصمَد (اخلاص‏/ 1ـ2) ؛ «بگو: خدا یکتاست، خداىِ همواره مقصود».

نکته علمی

برای «صمد» در روایات و کلمات مفسران و ارباب لغت معانی زیادی ذکر شده است. ـ راغب در مفردات می‏گوید: صمد به معنی آقا و بزرگی است که برای انجام کارها به سوی او می‏روند و بعضی گفته‏اند: «صمد» به معنی چیزی است که تو خالی نیست، بلکه پر است. در مقاییس اللغة آمده است که «صمد» دو ریشه اصلی دارد:

یکی به معنی قصد است و دیگری به معنی صلابت و استحکام و اینکه به خداوند متعال «صمد» گفته می‏شود، به خاطر این است که بندگانش قصد درگاه او می‏کنند و شاید به همین مناسبت است که معانی متعدد زیر نیز در کتب لغت برای صمد ذکر شده است. شخص بزرگی که در منتهای عظمت است، کسی که مردم در حوایج خویش به سوی او می‏روند، کسی که برتر از او چیزی نیست و کسی که دایم و باقی بعد از فنای خلق است.

و در حدیثی می‏خوانیم که محمد بن حنفیه از امیر مـؤمنان علی(ع) درباره «صمد» سؤال کرد حضرت ((ع)) فرمود: تأویل صمد آن است که او نه اسم است و نه جسم؛ نه مانند و نه شبیه دارد و نه صورت و نه تمثال؛ نه حد و حدود؛ نه محل و نه مکان؛ نه کیف و نه این اینجا و نه آنجا؛ نه پر است و نه خالی؛ نه ایستاده است و نه نشسته؛ نه سکون دارد و نه حرکت؛ نه ظلمانی است نه نورانی؛ نه روحانی است و نه نفسانی و در عین حال هیچ محلی از او خالی نیست و هیچ مکانی گنجایش او را ندارد؛ نه رنگ دارد و نه بر قلب انسانی خطور کرده و نه بو برای او موجود است. همه اینها از ذات پاکش منتفی است.

این حدیث به خوبی نشان می‏دهد که «صمد» مفهوم بسیار جامع و وسیعی دارد که هر گونه صفات مخلوقات را از ساحت مقدسش نفی می‏کند؛ چرا که اسم‌های مشخص و محدود و هم‌چنین جسمیت، رنگ، بو، مکان، سکون، حرکت، کیفیت، حد و حدود و مانند اینها، همه از صفات ممکنات و مخلوقات است، بلکه غالباً اوصاف جهان ماده است و می‏دانیم خداوند از همه اینها برتر و بالاتر است.

در اکتشافات اخیر آمده است که تمام اشیای جهان ماده، از ذرات بسیار کوچکی به نام اتم تشکیل یافته و اتم خود نیز مرکب از دو قسمت عمده است؛ هسته مرکزی و الکترون‌هایی که به دور آن در گردش است و عجیب اینکه در میان آن هسته و الکترون‌ها فاصله زیادی وجود دارد (البته زیاد در مقایسه با حجم اتم) به طوری که اگر این فاصله برداشته شود، اجسام به قدری کوچک می‏شوند که برای ما حیرت‏آور است. مثلاً اگر فاصله‏های اتمی ذرات وجود یک انسان را بردارند و او را کاملاً فشرده کنند، ممکن است به صورت ذره‏ای درآید که دیدنش با چشم مشکل باشد، ولی با این حال، تمام وزن بدن یک انسان را داراست؛ مثلاً همین ذره ناچیز 60 کیلو وزن دارد.

بعضی با استفاده از این اکتشاف علمی و با توجه به اینکه یکی از معانی «صمد» وجودی است که تو خالی و اجوف نیست، چنین نتیجه گرفته‏اند که قرآن می‏خواهد با این تعبیر هرگونه جسمانیتی را از خدا نفی کند؛ چرا که تمام اجسام از اتم تشکیل یافته‏اند و اتم تو خالی است و به این ترتیب، آیه می‏تواند یکی از معجزات علمی قرآن باشد. ولی نباید فراموش کرد که «صمد» در اصل لغت به معنی شخص بزرگی است که همه نیازمندان به سوی او می‏روند و از هر نظر پر و کامل است و ظاهراً بقیه معانی و تفسیرهای دیگری که برای آن ذکر شده، به همین ریشه باز می‏گردد (همان، 27/ 440).

بررسی

همان گونه که گذشت، اعجاز علمی در یک آیه قرآن متوقف بر آن است که دلالت آیه بر مطلب علمی قطعی، روشن و صریح باشد؛ بنابراین، اگر معنای آیه تحمل وجوه مختلف را داشته باشد، ادعای اعجاز نمی‌توان کرد مگر آنکه قرینة روشنی بر آن معنا وجود داشته باشد. در آیة مذکور، کلمة «صمد» معانی متعددی مثل جسم تو خالی، سیّد، قصد و ... دارد. پس ممکن است گفته شود با توجه به قراینی چون آیات قبل و بعد که موضوع آنها صرفاً توحید است، اشاره به اتم‌های توخالی مادی را از ارتکاز ذهنی مخاطبان حتی پس از کشف اتم دور می‌کند.

10ـ زندگی اجتماعی زنبور عسل

وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلاً یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ (نحل/ 68ـ69)؛ «و پروردگارت به زنبور عسل وحى (= الهام غریزى) نمود که «از بخشى از کوه‏ها و از درختان و از آنچه داربست مى‏کنند، خانه‏هایى برگزین * سپس از همه‏ محصولات بخور و راه‏هاى پروردگارت را فروتنانه بپیما.» از شکم‏هایشان نوشیدنى (= عسل) بیرون مى‏آید که رنگ‏هایش متفاوت است [و] در آن براى مردم درمانى است؛ قطعاً، در آن‏[ها] نشانه‏اى است براى گروهى که تفکّر مى‏کنند».

نکته علمی

در اینجا قرآن پیرامون نعمت‌های مختلف الهی و بیان اسرار آفرینش، از زنبورعسل (نحل) و سپس خود عسل سخن به میان می‏آورد، اما در شکل یک مأموریت الهی و الهام مرموز که نام وحی بر آن گذارده شده است.کلمه «وحی» در اصل چنان که راغب در مفردات می‏گوید، به معنی اشاره سریع است، سپس به معنی القا کردن مخفیانه سخنی آمده است، ولی در قرآن مجید «وحی» در معانی مختلفی به کار رفته که همه به همان معنی اصلی بازگشت می‏کند.

از آن جمله «وحی» به معنی الهام است؛ خواه الهام خود‌آگاه باشد (در مورد انسان‌ها) مانند: وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ (قصص/ 7) و خواه به صورت ناآگاه و الهام غریزی باشد؛ چنان که در مورد زنبور عسل در آیات فوق خواندیم؛ زیرا مسلم است وحی در اینجا همان فرمان غریزه و انگیزه‏های ناخودآگاهی است که خداوند در جانداران مختلف آفریده است. در اینجا این سؤال پیش می‏آید که غرایز و یا الهام غریزی منحصر به زنبوران عسل نیست و در همه حیوانات وجود دارد، چرا در اینجا تنها این تعبیر آمده است؟

با توجه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن می‏شود و آن اینکه امروزه که زندگی زنبوران عسل دقیقاً از طرف دانشمندان مورد بررسی عمیق قرار گرفته، ثابت شده است که این حشره شگفت‏انگیز آن چنان تمدن و زندگی اجتماعی شگفت‏انگیزی دارد که از جهات زیادی بر تمدن انسان و زندگی اجتماعی او پیشی گرفته است .

البته کمی از زندگی شگرفش در گذشته روشن بوده، ولی هرگز مثل امروز ابعاد مختلف آن، که هر یک از دیگری عجیب‌تر است، شناخته نشده بود. قرآن به طرز اعجازآمیزی با کلمه وحی به این موضوع اشاره کرده است تا این واقعیت را روشن سازد که زندگی زنبوران عسل را هرگز نباید با انعام و چهار پایان و مانند آنها مقایسه کرد و شاید همین انگیزه‏ای شود که به درون جهان اسرارآمیز این حشره عجیب گام بگذاریم و به عظمت و قدرت آفریدگارش آشنا شویم (همان، ‏11/ 296).

11ـ آفرینش انسان از علق

خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ (علق/ 2)؛ «انسان را از خون بسته‏ى آویزان آفرید».

نکته علمی

«علق» در اصل به معنی چسبیدن به چیزی است و لذا به خون بسته و هم‌چنین به زالو که برای مکیدن خون به بدن می‏چسبد، «علق» گفته‏اند. از آنجا که نطفه بعد از گذراندن دوران نخستین در عالم جنین، به شکل قطعه خون بسته چسبنده‏ای در می‏آید که در ظاهر بسیار کم ارزش است، قرآن مبدأ آفرینش انسان را همین موجود ناچیز می‏شمرد تا قدرت‌نمایی عظیم پروردگار روشن شود که از موجودی چنان بی‌ارزش، مخلوقی چنین پر ارزش آفریده است.

بعضی نیز گفته‏اند: منظور از علق در اینجا گل آدم است که آن‌ هم حالت چسبندگی داشت. بدیهی است خدایی که این مخلوق عجیب را از آن قطعه گل چسبنده به وجود آورد، شایسته هر گونه ستایش است. گاه علق را به معنی موجود صاحب علاقه دانسته‏اند که اشاره‏ای است به روح اجتماعی انسان و عُلقه انسان‌ها به همدیگر که در حقیقت، پایه اصلی تکامل بشر و پیشرفت تمدن‌ها را تشکیل می‏دهد.

بعضی نیز علق را اشاره به نطفه نر (اسپرم) می‏دانند که شباهت زیادی به زالو دارد. این موجود ذره‏بینی در آب نطفه شناور است و در رحم به سوی نطفه زن پیش می‏رود و به آن می‏چسبد و از ترکیب آن دو، نطفه کامل انسان به وجود می‏آید. درست است که در آن زمان این گونه مسائل هنوز شناخته نشده بود، ولی قرآن مجید از طریق اعجاز علمی پرده از روی آن برداشته است. از میان این تفسیرهای چهارگانه، تفسیر اول روشن‌تر به نظر می‏رسد؛ هر چند جمع میان چهار تفسیر نیز بی مانع است (همان، 27/156).

بررسی

نکته اول ـ تفسیر علق به معنای موجود صاحب علاقه که اشاره‌ای است به روح اجتماعی انسان و علقه انسان‌ها به همدیگر و هم‌چنین تفسیر علق به گل آدم(ع) که حالت چسبندگی داشته است با ظاهر و سیاق آیات تناسب ندارد.

نکته دوم ـ تفسیر علق به معنای خون بسته آویزان به رحم، با سیاق آیات متناسب است، به ویژه آنکه این مرحله از خلقت انسان در علم جنین‌شناسی جدید به عنوان واسطه‌ای بین نطفه و مضغه (گوشت شدن) به شمار می‌رود؛ یعنی حدود 24 ساعت این خون بسته به جدار رحم آویزان است و از خون آن تغذیه می‌کند تا شکل‌گیری علقه کامل شود.

با آنکه خداوند در قرآن می‌توانست از تعبیر «الدم المنقبضة او المتصله» (خون بسته) استفاده کند، اما تعبیر زیبای «علق» را به کار برد که هم بسته بودن و هم آویزان بودن آن را برساند. با توجه به عدم پیشرفت علم جنین‌شناسی در 14 قرن قبل و عدم آگاهی مردم و پزشکان از این مرحله دقیق وظریف تکامل انسان، می‌توان نتیجه گرفت که این نوعی رازگویی قرآن است که بشر را به اسرار خلقت خویش آگاه می‌کند.

نکته سوم ـ معجزه آن است که دیگران از آوردن مثل آن عاجز باشند و اعجاز علمی قرآن در غیب‌گویی آن است که دیگران نتوانند به طریق عادی از آن اطلاع یابند و آن خبر را بیاورند، در حالی که مردم زمان صدر اسلام هم به پی‌گیری نطفه در درون زنان تازه حامله شده از طریق کالبد شکافی اقدام می‌نمودند و پی می‌بردند که یک مرحله از خلقت انسان خون بسته آویزان است، همان‌طور که بعدها این مطلب علمی روشن شد. هر چند در آن زمان این امر انجام نشده و خبر قرآن برای آنان تازگی داشت و این مطلب عظمت قرآن را می‌رساند، ولی دلیلی برای عجز مردم و معجزه بودن این مطلب نیست (رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، 2/ 487).

12ـ شکل‌گیری استخوان‌ها در جنین

ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا (مومنون/ 14)؛ «سپس آب اندک سیّال را به صورت [خون بسته‏] آویزان آفریدیم؛ و [خون بسته‏] آویزان را به صورت (چیزى شبیه) گوشت جویده شده آفریدیم؛ و گوشت جویده شده را به صورت استخوان‏هایى آفریدیم و بر استخوان‏ها گوشتى پوشاندیم».

نکته علمی

تفسیر نمونه ذیل آیه چنین می‌نویسد.نویسنده «تفسیر فی ظلال» ذیل آیه مورد بحث در اینجا جمله عجیبی نقل می‏کند و آن اینکه جنین بعد از آنکه مرحله علقه و مضغه را پشت سر گذاشت، تمام سلول‌هایش تبدیل به سلول‌های استخوانی می‏شود و بعد از آن تدریجاً عضلات و گوشت روی آن را می‏پوشاند.

بنا‌بر‌این، جمله‌ کَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا یک معجزه علمی است که پرده از روی این مسأله که در آن روز برای هیچ‌کس روشن نبود، بر می‏دارد؛ زیرا قرآن نمی‏گوید: «ما مضغه» را به استخوان و گوشت تبدیل کردیم، بلکه می‏گوید: ما «مضغه» را به استخوان تبدیل کردیم و بر استخوان‌ها لباس گوشت پوشاندیم. این اشاره است به اینکه مضغه نخست به استخوان تبدیل می‏شود و بعد از آن، گوشت روی آن را می‏پوشاند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 14/ 213).

بررسی

ادعای اعجاز علمی قرآن در اینکه تمام سلول‌های جنین تبدیل به سلول‌های استخوانی می‌شود و سپس کم کم گوشت و عضلات روی آنها را می‌پوشاند، از دو جهت قابل بحث است.الف) مطلب فوق از لحاظ علمی قابل قبول نیست؛ زیرا متخصصان علم جنین‌شناسی تصریح کرده‌اند که جنین اولیه انسان به سه لایه تقسیم می‌شود که سلول‌های استخوانی (سلکروتوم ) از لایه وسطی (مزودرم) تشکیل می‌شود. پس همه سلول‌های جنین تبدیل به استخوان نمی‌شود.

ب) قرآن کریم می‌فرماید: فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا (مؤمنون/ 14). جالب این است که قرآن قبل از این جمله در همین آیه می‌فرماید‌: ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ؛ یعنی تعبیر «جعل» (قرار دادن) می‌آورد، اما در اینجا تعبیر، تغییر کرده و واژه «خلق» آمده است.

کلمه «خلق» به معنای ایجاد تنها نیست، بلکه ایجاد همراه با کیفیت مخصوص است وحتی برخی لغویان گفته‌اند: اصل لغت «خلق» به معنای تقدیر (اندازه زدن) است (مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ، 3/ 109)؛ بنابراین ترجمه آیه تنها ایجاد استخوان نیست، بلکه ایجاد گوشت کوبیده با کیفیت خاص (استخوانی و محکم شده) است؛ به عبارت دیگر، این استخوان همان «مضغة مخلقة» است؛ یعنی گوشت کوبیده‌ای که تسویه و تعدیل شده و تمایز یافته است.

در آیه مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ (حج/ 5) مضغه (جنین گوشتی) به دو مرحله غیر متمایز و متمایز تقسیم می‌شود که مرحله استخوان‌بندی جنین (عظام)، مصداق مرحله تمایز یافتن جنین (مخلقه) است. پس نتیجه می‌گیریم که مضغه دو قسم است: مخلقه و غیر مخلقه؛ و مضغه مخلقه همان جنین تمایز یافته است که اعضا، استخوان‌بندی و... آن مشخص شده است. پس مضغه به دو قسم استخوانی (عظام) و غیراستخوانی تقسیم می‌شود؛ چرا که معنای تمایز همین تقسیم به چند قسم (استخوان، اعضا و...) است.

نتیجه می‌گیریم که نمی‌توان گفت، مقصود قرآن این است که تمام «مضغه» (جنین‌ گوشتی) تبدیل به استخوان شده است، بلکه قسمت استخوانی جنین، قسمتی از تمایز جنین است به اعضا، جوارح، گوشت، استخوان و ... . از اینجا معلوم می‌شود که سخن منقول در تفسیر نمونه در باره تبدیل تمام سلول‌های جنین به سلول‌های استخوانی با خود آیه 14 سوره مؤمنون نیز سازگار نیست.

آیه 14 سورة مؤمنون اشارات علمی حیرت‌انگیزی دارد و همان‌طور که ملاحظه شد، با جدید‌ترین یافته‌های جنین‌شناسان منطبق است و این عظمت علمی قرآن کریم را ثابت می‌کند، اما به نظر می‌رسد که این مطلب نیز اعجاز علمی قرآن را اثبات نمی‌کند؛ چرا که اشاره قرآن بسیار مجمل و کلی است و نمی‌توان گفت که بشریت در زمان نزول قرآن اطلاعی از این مطلب کلی نداشت. انسان‌ها معمولاً در طول عمر خود بچه‌های سقط شده انسان‌های دیگر را می‌بینند و یا در هنگام استفاده از گوشت حیوانات حامله با بچه‌های ناقص آنها برخورد کرده بودند.

پس معمولاً برخی افراد فرق جنین کامل و ناقص را می‌دانستند و این مطلب که گوشت بر روی استخوان قرار می‌گیرد و مانند لباس آن را می‌پوشاند نیز روشن بوده است. پس با توجه به اطلاعات اجمالی بشر از جنین انسان‌های دیگر و حیوانات و با توجه به کلی بودن آیه نمی‌توان آن را اعجاز علمی قرآن به شمار آورد. البته ممکن است ترتیب بیان مراحل (مضغه، عظام، پوشاندن عظام به وسیله گوشت) در قرآن اعجاز آمیز باشد (رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، 2/ 511).

13ـ رقیق‌تر بودن هوا در ارتفاعات

فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَیُؤْمِنُونَ (انعام/ 125)؛ «و هرکس را که خدا بخواهد راه‏نمایى‏اش کند، سینه‏اش را براى (پذیرش) اسلام مى‏گشاید و هر کس را که بخواهد (به خاطر اعمالش) در گمراهى‏اش وا نهد، سینه‏اش را تنگِ تنگ مى‏کند، گویا مى‏خواهد در آسمان بالا برود؛ این گونه خدا پلیدى را بر کسانى که ایمان نمى‏آورند قرار مى‏دهد».

نکته علمی

امروزه ثابت شده که هوای اطراف کره زمین در نقاط مجاور این کره کاملاً فشرده و برای تنفس انسان آماده است، اما هر قدر به طرف بالا حرکت کنیم، هوا رقیق‌تر و میزان اکسیژن آن کمتر می‏شود به حدی که اگر چند کیلومتر از سطح زمین به طرف بالا (بدون ماسک اکسیژن) حرکت کنیم، تنفس کردن برای ما هر لحظه مشکل و مشکل‌تر می‏شود و اگر به پیشروی ادامه دهیم، تنگـــی نفس و کمبود اکسیژن سبب بیهوشی ما مـی‏گردد.بیان این تشبیـه در آن روز که هنوز این واقعیت علمـی به ثبوت نرسیده بود، در حقیقت، از معجـزات علمی قـرآن به شمار می‌رود (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 5/ 436).

14ـ بریدگی میان رشته کوه‌ها

وَأَلْقى‏ فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ وَأَنْهاراً وَسُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (نحل/ 15)؛ «و در زمین کوه‏هاى ثابت و محکمى افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد و نهرها ایجاد کرد و راه‌هایى تا هدایت شوید».

نکته علمی

از نظر علمی ثابت شده است که کوه‏ها از ریشه به هم پیوسته‏اند و همچون زرهى کره زمین را در بر گرفته‏اند و این سبب مى‏شود که از لرزش‌هاى شدید زمین که بر اثر فشار گازهاى درونى هر لحظه ممکن است رخ دهد تا حد زیادى جلوگیرى شود. از این گذشته وضع خاص کوه‏ها مقاومت پوسته زمین را در مقابل جاذبه ماه (جزر و مد) زیاد مى‏کند و اثر آن را به حداقل مى‏رساند.

از سوى سوم از قدرت طوفان‌هاى شدید و حرکت دایمى بادها بر پوسته زمین مى‏کاهد؛ چرا که اگر کوه‏ها نبودند، سطح هموار زمین دایماً در معرض تندبادها قرار داشت و آرامشى متصور نبود و از آنجا که کوه‏ها یکى از مخازن اصلى آب‌ها (چه به صورت برف و یخ و چه به صورت آب‌هاى درونى) مى‏باشند بلافاصله بعد از آن، نعمت وجود نهرها را بیان کرده، مى‏گوید:

«و براى شما نهرهایى قرار دادیم» وَأَنْهاراً و از آنجا که وجود کوه‏ها ممکن است این توهم را به وجود آورد که بخش‌هاى زمین را از یکدیگر جدا مى‏کند و راه‌ها را مى‏بندد، چنین اضافه مى‏کند: «و براى شما راه‌ها قرار داد تا هدایت شوید» وَسُبُلًا لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ. صاحب تفسیر نمونه پس از بیان مطالب فوق در پاورقی چنین می‌افزاید: «به هر حال آیه فوق یکى از معجزات علمى قرآن مجید است که حداقل در آن روز براى انسان‌ها کشف نشده بود» (همان، ‏11/ 182).

جمع‌بندی

با توجه به آنچه گذشت، روشن شد تفسیر نمونه در موارد متعددی معتقد به اعجاز علمی قرآن است. این تفسیر هم‌چنین در برخی آیات، اشارات علمی قرآن کریم را با علوم روز منطبق دانسته و آن را از شگفتی‌های علمی قرآن بر می ‌شمارد (برای نمونه ر. ک: همان، 20/ 228؛ 22/ 373؛ 22/ 375 ؛ 8/ 227؛ 26/ 171 و 186 و ...). البته شیوه تفسیر نمونه در مباحث علمی قرآن، شیوه‌ای معتدل و به دور از افراط و تفریط است که در حقیقت، باب جدیدی بر قرآن‌پژوهی معاصر گشوده است.بدیهی است با پیشرفت علوم، هر روز ابعاد تازه‌ای از اعجاز این کتاب آسمانی بر بشر روشن خواهد شد که موجب تکمیل مباحث قبل می‌شود.

منابع

1. رضایی اصفهانی، محمد علی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، قم، انتشارات پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآنی، چاپ دوم، 1386 ش.

2. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، مؤسسه دارالکتاب، 1404ق.

3. کتاب مقدس، مترجم انجمن کتاب مقدس، ایران، چاپ دوم، 1987 م.

4. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.

5. مصطفوى، حسن‏، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‏ مصطفوى حسن، 1360ش.

6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش.

حجت‌الاسلام دکتر محمد علی رضایی اصفهانی (دانشیار جامعه المصطفی العالمیه)

حجت‌الاسلام ابراهیم رضایی آدریانی (دانش‌پژوه دکتری تفسیر تطبیقی)

منبع: مجله قرآن و علم شماره 10

انتهای متن/

 
اخبارمرتبط :

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مـعــجــزات عـلـمـی قــرآن

تاريخ : جمعه ۱۲ تیر ۱۳۹۴ | 0:25 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |