فتنه ونحوه برخورد با آن

وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَّا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنكُمْ خَاصَّةً ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (انفال25)

«کُنْ‏ فِی‏ الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَب»‏. (نک: صبحی صالح، نهج البلاغة، ص 469) «در فتنه‌ها همچون شتر بچه‌ای باش که نه پشتی برای سواری دادن و نه شیری برای دوشیدن دارد».

در بعضى از روایات جمله «ولا وَبَر فَیُسْلَب» نیز به آن افزوده شده است یعنى شتر دو ساله پشمى هم ندارد که آن را بچینند و از آن استفاده کنند.

از این روایت به دست می‌آید آن است که در فتنه‌ها طوری باش که نتوانند از تو سوء استفاده کنند، نه آن‌که لزوماً خاموش و ساکت باشی. از کلام امام علی(ع) بیش از آن استفاده نمی‌شود، و ایشان نفرموده‌اند که در هر فتنه و در هر حالی ساکت باش؛ به همین دلیل، ابن ابی الحدید در شرح این کلام می‌گوید: «مصداق این کلام حضرت وقتی است که فتنه‌ای که بر پا شده، میان دو گروه باطل باشد، اما اگر میان حق و باطل باشد؛ مانند جنگ صفین و جمل، انسان باید جانب حق را بگیرد و در این راه قیام کند». (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج ‏18، ص 82)

با توجه به کلام امام علی(ع) و بعضی از شرح‌هایی که بیان شد، چنین می‌توان نتیجه گرفت که انسان در فتنه نباید به فتنه‌گران کمک کند، گاهی این همکاری نکردن با گوشه‌گیری و دخالت نکردن در برخی درگیری ها تحقق می‌یابد، و گاهی با قیام و مبارزه و فریاد.

به عبارتی، اگر شخصی حق را دقیقاً بشناسد و توانایی آن را داشته باشد که با زیرکی و کیاست وارد سیاست شود، وظیفه او است که در میدان حاضر شده و به دفاع از حق بپردازد، اما اگر نتواند مرزبندی دقیقی بین حق و باطل در ذهن خود مجسم کند و به همین دلیل این امکان وجود داشته باشد که مورد سوء استفادۀ دیگران قرار گیرد، باید تا شناسایی کامل حق و باطل، خود را درگیر فتنه نکند.

شرح نهج البلاغة - ابن أبي الحديد ج 18 ص 82 :وأيام الفتنة هي أيام الخصومة والحرب بين رئيسين ضالين يدعوان كلاهما إلى ضلالة كفتنة عبد الملك وابن الزبير ، وفتنة مروان والضحاك ، وفتنة الحجاج وابن الاشعث ونحو ذلك ، فأما إذا كان أحدهما صاحب حق فليست أيام فتنة كالجمل وصفين ونحوهما بل يجب الجهاد مع صاحب الحق وسل السيف والنهى عن المنكر وبذل النفس في إعزاز الدين وإظهار الحق .

مجمع البحرين - الشيخ الطريحي ج 4 ص 106 :أراد التشبيه في الفتنة بابن اللبون في عدم انتفاع الظالمين بك ، بوجه لا نفع فيه بظهر ولا ضرع

بنابر این، سخن امام علی(ع) به معنای بی‌تفاوتی در امور نیست.

در فتنه چنان باش که بارت ننهند - و ز دست و زبانت استعانت نبرند - زین آتش تند در حذر باش و بهوش - تا مدّعیان رند جانت نخرند

مقام معظم رهبری : این جمله‌‌ی «کن فی الفتنة کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب» این معنایش این است که به هیچ وجه فتنه ‌‌گر نتواند از تو استفاده کند؛ از هیچ راه. «لا ظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب»؛ نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب باید بود. در جنگ صفین ما از آن طرف عمار را داریم که جناب عمار یاسر دائم - آثار صفین را نگاه کنید - مشغول سخنرانی است؛ این طرف لشکر، آن طرف لشکر، با گروه‌‌های مختلف؛ چون آنجا واقعاً فتنه بود دیگر؛ دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار گرفتند؛ فتنه‌‌ی عظیمی بود؛ یک عده‌‌ای مشتبه بودند. عمار دائم مشغول روشنگری بود؛ این طرف میرفت، آن طرف میرفت، برای گروه‌‌های مختلف سخنرانی میکرد - که اینها ضبط شده و همه در تاریخ هست - از آن طرف هم آن عده‌‌ای که «نفر من اصحاب عبد اللَّه بن مسعود ...» هستند، در روایت دارد که آمدند خدمت حضرت و گفتند: «یا امیرالمؤمنین - یعنی قبول هم داشتند که امیرالمؤمنین است - انّا قد شککنا فی هذا القتال»؛(۲) ما شک کردیم. ما را به مرزها بفرست که در این قتال داخل نباشیم! خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعی است که یُحلب؛ همان ظهری است که یُرکب! گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است. در فتنه همه بایستی روشنگری کنند؛ همه بایستی بصیرت داشته باشند. امیدواریم ان‌‌شاءاللَّه خدای متعال ما را و شما را به آنچه میگوئیم، به آنچه نیت داریم، عامل کند؛ موفق کند.۱۳۸۸/۰۷/۰۲ بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری

منظور امام(علیه السلام)این نبوده است که اگر گروهى باطل بر ضد مؤمنان و طرفداران حق برخیزند نباید به حمایت مؤمنان حق جو برخاست; این سخن بر خلاف صریح قرآن است که مى فرماید: «(فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه); اگر گروهى از مسلمانان بر گروه دیگرى ظلم و ستم روا داشتند (و اصلاح در میان آن دو از طریق مسالمت آمیز امکان پذیر نشد) با جمعیت ستمگر پیکار کنید تا به سوى حق باز گردند».( حجرات، آیه 9)

بهترين روش برخورد با فتنه ها ازکلام اميرالمؤمنين علي عليه السلام

" كُنْ فِي الْفِتْنَهِ كَابْنِ اللَّبُونِ-  لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ" «در فتنه‏ها، همانند بچه شتر باش، نه پشتى دارد که سوارى دهد، و نه پستانى تا دوشيده شود.»

امام در اين حکمت مي فرمايد: «كُنْ فِي الْفِتْنَهِ كَابْنِ اللَّبُونِ»در فتنه ها همچون ابن لبنون باش، يعني همچون بچه شتري باش که «لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ» نه پشت محکمي دارد که سواري بدهد«وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ» و نه پستاني داردکه دوشيده شود.

براي روشن شدن محتواي اين کلام لازم است به ترجمه و تفسير دو واژۀ فتنه و ابن لبنون بپردازيم؛

ابن لبنون: به بچه شتري گفته مي شود که به دو سال رسيده و نه قوت و قدرتي دارد که بتوان بر پشت او سوار شد و نه پستان پرشيري که بتوان از آن شير دوشيد، به عبارت ديگر هيچ گونه استفاده اي از آن نمي توان کرد.

فتنه چيست؟

در قرآن کريم کلمۀ فتنه به دو معنا بکار رفته است،

1. در يک مورد به معناي آزمايش بکار رفته که به عنوان نمونه مي توان به اين دو آيه اشاره کرد: «اعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ( انفال، آيه 28)»« بدانيد اموال و اولاد شما، وسيله آزمايش است» . «نَبْلُوكُم بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَهً( انبياء ، آيه 35)» مبتلي مي کنيم شما را به وسيله بدي و خوبي به جهت آزمايش، يعني اگر زماني بدي يا چيزي بر شما روي آورد بدانيد که اين آزمايش است.

2. امّا فتنه در مواردي از آيات قرآن کريم  به معني آشوب بکار رفته استکه به عنوان نمونه مي توان به اين دو آيه اشاره کرد: «الْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ( بقره ، آيه 191)» فتنه سخت تر از کُشتن است. «الْفِتْنَهُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ( بقره ، آيه 217)»فتنه بزرگتر از کُشتن است. در اين دو آيه فتنه در معناي آشوب بکار رفته است که در اصل چنين برداشت مي شود که فتنه بزرگتر و سخت تر از کشتن است.

در توضيح و تفسير اين دو معناي آشوب و آزمايش، بايد گفت: هر دو مورد در واقع به يک معناست، چرا که هر دو از مصدر "فِتَن" به معناي آزمايش مي باشند و در هر دو معنا اضطراب و نگراني وجود دارد، يعني اضطراب و نگراني هم در آزمايش است هم در آشوبها.حال اگر اين اضطراب ونگراني فردي باشد به معناي آزمايش است امّا اگر اين اضطراب و نگراني توسعه پيدا کند وارد جامعه شود، به معناي آشوب است. به طور مثال اگر ما نسبت به عملکرد و يا عزل و نصب هاي حکومت انتقاد و اعتراضي داشته باشيم بايد نسبت به ارائه انتقاد در جهت امر به معروف و نهي از منکر اقدام نمائيم. حال اگر مسئولين حکومت انتقاد و اعتراض ما را پذيرفتند و در صدد رفع و اصلاح نواقص برآمدند که مراد حاصل شده، اما اگر پاسخي برخلاف ميل ما دادند چه مي کنيم؟ آيا سکوت مي کنيم و يا اينکه تفکّر و انديشۀ خود را به روزنامه ها، سايت ها و ... مي کشانيم؟ اگر روش دوم را برگزينيم و تفکّر و انديشه خود را به سطح جامعه بکشانيم در واقع آشوب (به معناي دوم) کرده ايم که مراد حضرت علي عليه السلام در اين حکمت معناي دوم فتنه يعني آشوب مي باشد واينجاست که حضرت مي فرمايد : همچون بچه شتر باشيم يعني از ستمکاران کنار گيري کنيم تا نتوانند از شهرت، موقعيت، ثروت، قلم و... ما به نفع خود سود برند.

راه هاي برخورد با فتنه ها:

حضرت امير عليه السلام درمورد نحوۀ برخورد با فتنه ها در خطبۀ 5 مي فرمايد: «أَيُّها النَّاسُ، شُقُّوا أَمْوَاجَ الفِتَنِ» اي مردم موجهاي فتنه و آشوب را بشکافيد. يعني وقتي امواج آشوب به شما روي آورد آن را بشکافيد و نگذاريد تراکم پيدا کند، چرا که سبب مي شود عظمت تاريکي آن بيشتر شود امّا اگر آن را به دقت بشکافيد آنگاه هدفها و انگيزه ها مشخص مي شود و حق و باطل به وضوح نمايان مي شود. در اين صورت است که حق جويان به دنبال حق و طرفداران باطل به سمت باطل مي روند.

امّا به فرموده حضرت امير(ع) در اين خطبه، اين شکافتن و تکه تکه کردن ميسّر نمي شود. مگر:

1. سفن النجاه: کشتي هاي نجات، که مراد اهل بيت پيامبر اکرم «صلي الله عليه و آله و سلم » مي باشد که در روايتي از آن حضرت نقل شده که چنين فرمودند: «مَثَلُ اهلِ بيتي کَمَثل سفينه النجاه»«مثل اهل بيت من همانند کشتي نجات است.» «مَن رَکَبها نَجاه»«هر کس سوار بر آن شد نجات مي يابند.»«و مَن تَخُلفَ عَنها هَلَکَ»«هر کس تخلف کند نابود مي شود.» بنابراين ولايت يکي از وسيله هاي شکافتن فتنه هاست. پس جايي که ولي وجود دارد و نقش خود را هم به خوبي اجرا مي کند چرا بايد حيران و سرگردان ماند؟ همانند آنچه که در جنگ نهروان و خوارج و ... رخ داد. همان جاهايي که دوستداران حق مي بايست به اين نکته توجه مي کردند که اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در کدام سمت قرار گرفته اند؟ همان سمت حق اند.

2. دوري از اختلاف ها و پراکندگي ها "اعرجوا عن طريق المناخره"

3. زمين گزاردن تاج مفاخرت و فخرفروشي "وضعُوا تيجانَ المفاخره"يعني اگر شخصي که مدتي پيرو اهل باطل بوده حال متنبه شده و در مسير حق قرار گرفته با گفتن جملاتي همچون تا ديروز کجا بودي؟ او را آزرده و نسبت به او فخر نفروشيم.

4. تقواي الهي: همچنان که حضرت امير عليه السلام در خطبه182 مي فرمايد:«مَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ»«کسي که تقواي الهي پيشه کند خداوند راه خارج شدن از فتنه ها را بر او قرار مي دهد.»

يعني شخصي بايد در موضع گيريهاي خود در چنين مواقعي دقت کند که آيا براي خدا موضع گيري مي کند و يا براي غير خدا، اگر براي خدا موضع گيري کند خداوند راه نجات را به او نشان خواهد داد.

5. قرآن: در حديثي از حضرت امير عليه السلام نقل شده که فرمودند:« إذَا إلتَبَستْ عَلَيکُمْ الفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّيْلُ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْکُمْ بِالْقُرَانِ» زماني که بر شما آشوبها همانند پاره هاي شب تاريک پوشيده شد پس بر شما باد بر قرآن که نجات از طريق قرآن است.

عوامل فتنه:

در ايجاد فتنه و آشوب عواملي دخيلند که عبارتند از: 1. هواهاي نفساني: هرجا که فتنه و آشوبي باشد قطعاً هواي نفس در آن دخيل است. 2. بدعتها. 3. شبه افکني. 4. مکان خاص

آري برخي از مکانها هم در ايجاد فتنه نقش دارند همچنانکه حضرت امير عليه السلام فرمودند: «البَصرهَ مَهبطَ ابليس وَ مَغرسَ الفِتَن»«بصره محل فرود آمدن شيطان است يعني هر چقدر فتنه و آشوبي است از بصره است و آنجا محل ايجاد آشوبها شده.»


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مـطالـب،اخبار و مـقالات گوناگون

تاريخ : چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴ | 11:28 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |