آغازانقلاب اسلامی ایران از دیماه 56 از قم پس از شهادت آقامصطفی خمینی ره و توهین به امام خمینی ره
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ"؛ (مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 57، ص 215، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ش) مردی از اهالی قم، مردم را به سوی حق دعوت می کند. گروهی با او هم پیمان می شوند که مانند پاره های آهن هستند، بادهای تند قدم هایشان را نمی لغزاند، از نبرد و دفاع ترسی ندارند و از آن خسته نمی شوند، و توکلشان بر خدا است.
گفتنی است که در این حدیث عنوان مردی از اهل قم آمده است، و از شخص خاصی نام برده نشده است، اما با توجه به قیام ملت ایران در سال های 1356 و 1357 و شروع آن از شهر قم، به رهبری امام خمینی (ره) برخی این روایت را بر ایشان تطبیق داده اند.
رُوِیَ مَرْفُوعاً إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَیْکُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَیْهَا وَ نَوَاحِیهَا فَإِنَّ الْبَلَاءَ مَرْفُوعٌ عَنْهَا؛ (مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار ، ج 57، ص 214) امام رضا (ع) فرمود هرگاه فتنه همه شهر ها را گرفت بر شما باد که به قم و اطراف و نواحی آن پناه ببرید زیرا بلاء از آنها برداشته شده است.
وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْفَقِیهُ الْهَمْدَانِیُّ فِی کِتَابِ الْبُلْدَانِ إِنَّ أَبَا مُوسَى الْأَشْعَرِیَّ رَوَى أَنَّهُ سَأَلَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع عَنْ أَسْلَمِ الْمُدُنِ وَ خَیْرِ الْمَوَاضِعِ عِنْدَ نُزُولِ الْفِتَنِ وَ ظُهُورِ السَّیْفِ فَقَالَ أَسْلَمُ الْمَوَاضِعِ یَوْمَئِذٍ أَرْضُ الْجَبَلِ فَإِذَا اضْطَرَبَتْ خُرَاسَانُ وَ وَقَعَتِ الْحَرْبُ بَیْنَ أَهْلِ جُرْجَانَ وَ طَبَرِسْتَانَ وَ خَرِبَتْ سِجِسْتَانُ فَأَسْلَمُ الْمَوَاضِعِ یَوْمَئِذٍ قَصَبَةُ قُمَّ تِلْکَ الْبَلْدَةُ الَّتِی یَخْرُجُ مِنْهَا أَنْصَارُ خَیْرِ النَّاسِ أَباً وَ أُمّاً وَ جَدّاً وَ جَدَّةً وَ عَمّاً وَ عَمَّةً تِلْکَ الَّتِی تُسَمَّى الزَّهْرَاءَ بِهَا مَوْضِعُ قَدَمِ جَبْرَئِیلَ وَ هُوَ الْمَوْضِعُ الَّذِی نَبَعَ مِنْهُ الْمَاءُ الَّذِی مَنْ شَرِبَ مِنْهُ أَمِنَ مِنَ الدَّاءِ وَ مِنْ ذَلِکَ الْمَاءِ عُجِنَ الطِّینُ الَّذِی عَمِلَ مِنْهُ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ وَ مِنْهُ یَغْتَسِلُ الرِّضَا ع وَ مِنْ ذَلِکَ الْمَوْضِعُ یَخْرُجُ کَبْشُ إِبْرَاهِیمَ وَ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَیْمَان؛ (مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 57، ص 218) حضرت علی (ع) در پاسخ به سؤالی در باره سالم ترین شهر ها و بهترین جاها در موقع فتنه و جنگ و خونریزی کجاست؟ فرمود: سالم ترین جاها در آن روز سرزمین جبل است، پس هر گاه سرزمین خراسان آشفته شد و جنگ بین اهل گرگان و مازندران در گرفت و سجستان خراب شد، سالم ترین محل شهر قم است این محلی است که یاران بهترین مردم از لحاظ اصالت خانوادگی (یعنی امام زمان) از آن خارج می شوند. آن محل زهراء نیز نامیده می شود که محل قدم جبرئیل در آن است و این محل جوشیدن آبی است که هر کس از آن بنوشد از هر دردی در امان خواهد بود و از این آب گلی درست شد که (حضرت عیسی ) آن را به صورت پرنده ای در آورد (و به اذن پروردگار در آن دمید تا پرنده شد. مائده ،110، "وَ إِذْ تَخْلُق مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنی".) و ازآن امام رضا (ع) غسل کرد و از این محل قوچ حضرت ابراهیم و عصای موسی و انگشتر سلیمان خارج شده است.
درگذشت مشکوک حاج آقا مصطفی فرزند امام خمینی در آبان ۵۶ در نجف اشرف که مردم آن را به ساواک نسبت دادند نقطه عطفی در روند انقلاب محسوب می گردد.برپایی مارسم باشکوه یادبود در شهرهای مختلف با حضور قشرهای مختلف ، رژیم را نگران کرد.
در آبان ماه سال 1356 ه.ش خبر دردناک شهادت حاج آقا مصطفی فرزند امام خمینی در سراسر ایران منتشر شد و ملت مسلمان ایران را به شدت متأثر کرد. بلافاصله مردم با اجتماع در مساجد به سوگواری پرداختند و چون مسئله ی دست داشتن حکومت شاه در این حادثه مطرح شد این اجتماعات به خصوص در حوزه ی علمیه قم و دانشگاه ها تبدیل به مراکز مخالفت با حکومت شاه شد. امام خمینی در همین زمان به مناسبت این واقعه سخنرانی کردند. شاه و درباریانش با اقدامی احمقانه خشم مردم را افزایش دادند. این اقدام عبارت بود از چاپ مقاله ای در روزنامه ی اطلاعات که در آن به امام خمینی توهین شده بود.
انتشار مقاله توهین آمیزی که در این زمان به دستور شاه در روزنامه اطلاعات مورخ ۱۷ دی ۵۶ با نام مستعار احمد رشیدی مطلق به چاپ رسید،برای تخریب شخصیت امام خمینی و در واکنش به این جریان صورت گرفت.انتشار این مقاله، آتش نهفته و زیر خاکستر انقلاب را شعله ور ساخت و خشم مردم را بر انگیخت و در واقع طوفان و جرقه انقلاب با این مقاله آغاز و زده شد و در طول ۱۳ ماه بساط دودمان پهلوی را درهم پیچید....
این مقاله که با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه چاپ شد، صریحا به امام خمینی اهانت شده بود.مقاله می گفت: تنها خمینی با دولت و قوانین و انقلاب سفید که همه منطبق با اسلام است مخالف است و مخالفت او هم به تحریک مالکین است و گرنه دیگر روحانیون با این قوانین موافقند و احترامشان هم محفوظ است. مقاله با وقاحت تمام نسبت شهرت طلبی و بی اعتقادی به شخصیتی می داد که تمام وجودش در خدمت اسلام و مردم بود و او را شاعری عاشق پیشه و عامل استعمار و سیدی هندی معرفی می کرد!...
نگاهی به مقاله توهین آمیز 17 دی ماه سال 56 روزنامه اطلاعات به امام خمینی
ازپایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران
در روزنامه اطلاعات 17 دی ماه 2536 شاهنشاهی (1356 ش)، شماره 15506، ص 7، درج مقاله کوتاهی با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به نام «احمد رشیدی مطلق» باعث شعله ورشدن مجدد جرقه های انقلاب و در نهایت پیروزی آن شد. در این مقاله توهین و تهمت های ناروایی به روحانیت تشیع به ویژه امام خمینی داده بودند که هم در تبعید بود و هم کمتر از دو ماه از شهادت فرزند ارشدش حاج آقا مصطفی نمی گذشت. در این یادداشت ضمن اشاره و بازخوانی نکات برجسته مقاله مذکور، در پی پاسخ به این پرسش هستم که: چنین مقاله توهینآمیز و پر از تهمت و افترا از جانب رژیم پهلوی اتفاقی و ندانسته بوده، یا این که! مسبوق به سابقه و جزو سیاست های شیطانی رژیم پهلوی بود.
نگاهی به متن مقاله
در مقاله یاد شده به روحانیت، به ویژه امام خمینی به گونهای کینهتوزانه و بیمارگونه حمله شده و روحانیت را استعمارگر و آنها را با کشور استعمارگر شوروی سابق یکی دانسته و آورده بود: «استعمار، سرخ و سیاهش، کهنه و نویش روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با این که خصوصیت ذاتى آنها همانند است.» همچنین با «بلواى شوم» دانستن قیام 15 خرداد سال 42، روحانیون انقلابی و مبارز را با اراذل و اوباش مقایسه کرده و همه را با عناوین «روضه خوان و چاقوکش» مورد خطاب قرار می دهد.
از رهبر نهضت، امام خمینی با عناوین «مردی ماجراجو ولی بی اعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و به خصوص جاه طلب» یاد شده و او را «مردی که سابقهاش مجهول بود و به قشری ترین و مرتجع ترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالی مقام کشور، با همه حمایتهای خاص موقعیتی به دست نیاورده بود، در پی فرصت میگشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند» نام می برد و در ادامه نیز تهمت های ناروا و ناجوانمردانه دیگری به حضرت امام نسبت می دهد. از جمله:
ـ «روحاللّه خمینى عامل مناسب برای ارتجاع سرخ و سیاه»
ـ «عامل واقعه ننگین روز پانزده خرداد»
ـ «روحاللّه خمینى معروف به سید هندى...»
ـ «او در جوانى اشعار عاشقانه می سروده و...»
ـ «غائله ساز پانزده خرداد...»
ـ امام خمینی را در ارتباط با کشورهای خارجی عرب دانسته و نوشته: «فاش شد که یک ماجراجوى عرب به نام (محمد توفیق القیسى) با یک چمدان محتوى ده میلیون ریال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگیر شده که قرار بود این پول در اختیار...»
بررسی و برداشت
برخی پژوهشگران و پژوهندگان چاپ و انتشار این مقاله در شرایط آن روز کشور را به مثابه نخستین جرقه در انبار باروت نظام شاهنشاهی ارزیابی میکنند، «باری روبین» در این زمینه میگوید: «اولین جرقه انقلاب روز نهم ژانویه سال 1978 [17 دی ماه 1356 ش] فقط هشت روز پس از عزیمت کارتر از ایران روشن شد. این جرقه، مقاله توهینآمیزی بود که به دستور داریوش همایون وزیر اطلاعات وقت، علیه آیتالله خمینی در یکی از روزنامههای مهم تهران منتشر شد.»
حال سؤال این است: آیا این اقدام یک اشتباه تاکتیکی و اتفاقی رژیم پهلوی بود یا توسل به تهمت و توهین و دروغ و ناسزا برای از صحنه خارج کردن مخالفان سیاسی، به ویژه امام خمینی یک سیاست دائمی و مسبوق به سابقه رژیم شاه بود؟
در پاسخ به پرسش مذکور باید خاطر نشان کرد، همواره یکی از مهم ترین دغدغههای هر حکومتی، مخالفان و دشمنان آن بوده است، اما نوع برخورد و مقابله با آنان در هر حکومت و نظامی متفاوت است. میتوان گفت استفاده از سیاست تهمت و افترا نسبت به مخالفان فکری و سیاسی و توسل به دروغ و دشنام و ناسزا برای بیرون راندن حریف و رقیب از صحنه جزو ذات حکومتهای استبدادی و مطلقه و احزاب و گروه های مطلق نگر و معتقد به تک صدایی می باشد.
اگر به تاریخ صدر اسلام هم مراجعه شود خواهیم دید سیره پیامبر اسلام(ص) اینگونه نبوده که مخالف و حریف سیاسی را به هر حیله و سیاستی بتوان مغلوب کرد. روش و سیره آن بزرگوار بر محور جوانمردی و دوری از سلاح تهمت و افترا و عدم نسبت دروغ به دشمنان و مخالفان بود.
امام علی(ع) در نگرش سیاسی خود که ریشه در اصول و اعتقادات فوق داشت به آزادی و اندیشه باطل مخالفان خود احترام می گذاشت و هیچ گاه به توهین و هتک حرمت و ناسزا و نسبت دروغ به آنان دادن متوسل نمی شد و در سخت ترین و بحرانی ترین شرایط مثل جنگ نیز به اصول اخلاقی پایبند بود.
یکی از اهداف علی(ع) در دوران حکومتش این بود که سطح فکر و معرفت مردم افزایش یابد و آنان مسائل را با اندیشه، تعقل، تأمل و استدلال بفهمند و درک کنند. دشنام و توهین از جمله مواردی است که باب تفکر و تعقل را مسدود می کند و کسانی که به دشنام و توهین متوسل می شوند، از کم خردی و ضعف استدلال و منطق خود پرده برمی دارند. در جنگ صفین، حضرت شنید که گروهی از یارانش به معاویه و شامیان دشنام میگویند و توهین میکنند؛ آنان را از این کار منع کرد و فرمود: من خوش ندارم شما دشنامگو باشید، به جای دشنام بگویید خدایا! ما و ایشان را از کشته شدن برهان و میان ما و ایشان سازش قرار گردان و از گمراهی شان به راه راست برسان، تا آن که حق را نمی داند بشناسد و آن که برای دشمنی میرود و بدان آزمند است بازایستد.
خوارج مهم ترین و تندروترین گروه مخالف امام بودند. اینان بر ضد امام علی(ع) به جوسازی و شایعه پراکنی می پرداختند؛ در انظار عمومی به حضرت اهانت می کردند؛ در نماز جماعت امام اخلال ایجاد می کردند و سخنرانی های حضرت علی(ع) را به هم می زدند. کینه خود را از هر راهی ابراز میکردند و برای مبارزه با حکومت آن حضرت جلسات علنی و سرّی فراوانی تشکیل می دادند. در مقابل این حرکات توهین آمیز و گاه خطرناک و تهدیدآمیز، آن حضرت هیچ واکنش خشونت آمیز و حتی قانونیای برای دستگیری و مقابله با آنان انجام نمی داد و سهمیه آنان را از بیتالمال می پرداخت.
احترام به اندیشه و آزادی مخالفان، عدم تعرض به توهین کنندگان، نفی خشونت و خونریزی و پای بندی به اخلاق در جنگ و برخورد با دشمن و مخالفان عقیدتی و سیاسی، درسیره نظری و عملی دیگر ائمه اطهار (س) نیز کاملاً مشهود است.
پس از شهادت امام علی(ع) معاویه برای درهم کوبیدن جبهه امام حسن(ع) گاه به امام علی(ع) توهین میکرد و تهمت میزد و گاه به خود حضرت در قالبها و شکلهای مختلف توهین و ناسزا رواداشته و سیاست شیطانی به کار میبرد و دیگران را هم به این کار تشویق میکرد. صفحات تاریخ پوشیده از این نوع رفتارهای بنیامیهای هست، اما ائمه اطهار(ع) هیچ وقت توصیه به این روش نکرده و پیروان را از به کارگیری آن منع می کردند.
با مطالعه تاریخ معاصر کشورمان می بینیم در مقاطع مختلف تاریخی و وقایع و حوادث پیش آمده، رژیم مستبد و دیکتاتور پهلوی برای غلبه بر مخالفان و خلع سلاح رقیبان سیاسی خود متوسل به تهمت و افترا و دروغ و ناسزا می شد.
پس از مخالفت های حضرت امام با اقدامات غیر قانونی و خلاف شرع رژیم پهلوى، به ویژه بعداز قیام 15 خرداد که یاد و نام امام خمینى در میان مردم مسلمان ایران همواره گسترش یافت، شاه و سران رژیم به بیم و هراس افتادند. هر از چندگاه دست به کار جعل شایعات و اکاذیب علیه امام مى شدند و تلاش می کردند با توهین و افترا به حضرت امام و انقلابیون آنان را در نزد افکار عمومی تضییع و مطرود نماید. در اسناد به جای مانده از ساواک به موارد بسیاری برمی خوریم که مراکز و سازمان های اطلاعاتی رژیم با توسل به همین روش ها خواستند حضرت امام و انقلابیون را نزد مردم بدنام کنند. بهمن سال 1350، آنگاه که رساله عملیه امام به ایران رسید و در آن قوانین ضداسلامى رژیم و از جمله قانونى با عنوان «حمایت از خانواده» مورد تنقید قرار گرفته بود، در سندی آمده است، ساواک با تصور این که مردم ایران با چنین قوانینى موافق هستند و به منظور شوراندن افکار عمومى علیه امام با طرح شایعات و جعل اکاذیب و نیز تنظیم مقاله اى، مقابله با نظرات امام خمینى را در دستور کار خود قرار مى دهد. در این سند پس ارائه گزارش و تحلیل، رئیس وقت ساواک در ذیل گزارش مزبور پى نوشت می کند:
1 ـ مى شود مقالهاى تهیه کرد بر علیه این کتاب و مطالب او را تشریح کرد و او را مفتضح کرد.
2 ـ قابل درج در روزنامه.
همین روال و سیاست شیطانی در سالهای مختلف حکومت رژیم شاه ادامه داشت؛ مثل سوء استفاده از جریان کتاب شهید جاوید یا دکتر علی شریعتی برای تهمت زدن و دروغ بستن به روحانیت مبارز و طرفداران حضرت امام. تا رسید به دی ماه 1356 و باز به حسب گزارشات موجود به دستور شاه، مقاله ای در روزنامه اطلاعات چاپ شد که در آن به شدت به امام خمینی حمله و توهین شده بود.
روزنامه اطلاعات 17 دی 56 ماه که بر پیشخان روزنامه فروشیها ظاهر شد، خشم مردم را برانگیخت. هنوز چند روز از نمایش ضیافت کارتر، رئیس جمهور آمریکا که شاه به افتخار حضور او در ایران برپا داشته بود و از ایران به عنوان «جزیره ثبات» یاد می کرد، نگذشته بود که جزیره ثبات به آتشفشانی فعال بدل شد. گدازه هایی که از دهانه آتشفشان به بیرون پرتاب می شد دمادم بر نگرانیهای رژیم میافزود. بحرانها، یکی پس از دیگری، از راه میرسیدند؛ دو روز بعد، قیام 19 دی مردم قم رقم خورد و... به گونهای که تغییر دولتها چاره کار نبود. در سالگرد انتشار این مقاله که شاه در نطق معروفش تظاهر به شنیدن «پیام انقلاب مردم» کرد، باز فایده نداشت و مکر و حیله شاه و دیگر سران دیگر کارساز نبود و ره به جایی نبرد.
صرفنظر از تحلیلگران وقایع سیاسی، دولتمردان و حتی نظامیان حکومت پهلوی نیز بر این باور بودند که چاپ و انتشار مقاله 17 دی را میتوان نقطه عطفی در آغاز اعتراضات و مخالفتهای مردم دانست. سپهبد صمدیان پور، رئیس شهربانی کل کشور در جلسه مورخ 16 شهریور 1357 شورای امنیت ملی و هیأت دولت اظهار میدارد: «ریشه این ناراحتیهایی که ما داریم از 17 دی سال گذشته شروع شد.»
جهت اطلاع دانشجویان و پژوهشگران،متن این مقاله که در اطلاعات 17 دي 1356،شماره 15506 چاپ گردیده بود به نقل از کتاب دكتر جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصرايران، ج 2، صص 321-323 در اینجا درج می گردد:
ايران و استعمار سرخ و سياه- احمد رشيدي مطلق(نام مستعار نويسنده)
"اين روزها به مناسبت ماه محرم و عاشوراي حسيني بار ديگر اذهان متوجه استعمار سياه و سرخ يا به تعبير ديگري اتحاد استعمار كهن و نوشده است. استعمار نو و سياهش ،كهنه و نويش روح تجاوز و تسط و چپاول دارد و با اين كه خصوصيت ذاتي آنها همانند است خيلي كم اتفاق افتاده است كه اين دو استعمار شناخته شده تاريخ با يكديگر همكاري نمايند مگر در موارد خاصي كه يكي از آنها همكاري نزديك و صميمانه و صادقانه هر دو استعمار در برابر انقلاب ايران بخصوص برنامه مترقي اصلاحات ارضي در ايران است. سرآغاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن ماه 2520 شاهنشاهي استعمار سرخ و سياه ايران را كه ظاهرا هر كدام در كشور ما برنامه و نقشه خاصي داشتند با يكديگر متحد ساخت كه مظهر اين همكاري صميمانه در بلواي روزهاي 15 و 16 خرداد ماه 2522(منظور 1342) در تهران آشكار شد.
پس از بلواي شوم 15 خرداد كه بمنظور متوقف ساختن و ناكام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پايه ريزي شده بود ابتدا كساني كه واقعه را مطالعه مي كردند دچار يك نوع سرگيچي عجيبي شده بودند زيرا در يك جا ردپاي استعمار سياه و در جاي ديگر اثر انگشت استعمار سرخ در اين غائله به وضوح ديده مي شد. از يكسو عوامل توده اي كه با اجراي برنامه اصلاحات ارضي همه اميد هاي خود را براي فريفتن دهقانان وساختنن انجمنهاي دهقاني نقش بر آب مي ديدند در برابر انقلاب دست به آشوب زدند و از سوي ديگر مالكان بزرگ كه ساليان دراز ميليونها دهقان ايراني را غارت كرده بودند و به اميد شكستن اين برنامه و رجعت به وضع سابق پول در دست عوامل توده اي و ورشكستگان ديگر سياسي گذارده بودند و جالب اين كه اين دسته كه باور داشتند ميتوانند چرخ انقلاب را از حركت بازدارند و اراضي واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج سازند دست به دامن عالم روحانيت زدند زيرا مي پنداشتند كهمخالفت عالم روحانيت كه در جامعه ايران از احترام خاصي برخوردار است مي تواند نه تنها برنامه انقلاب را دچار مشكل سازد بلكه همانطور كه يكي از خمالكان بزرگ تصور كرده بود دهقانان زمينها را به عنوان زمين غصبي پس بدهند ولي عالم روحانيت هوشيار تر از آن بود كه عليه انقلاب شاه و ملت كه منطبق با اسول و تعاليم اسلامي و بمنظور اجراي عدالت و موقوف شدن استثمار فرد از فرد توسط رهبر انقلاب ايران طراحي شد برخيزند. مالكان كه براي ادامه تسلط خودهمراه از ژاندارم تا وزير ،از روضه خوان تاچاقوكش را در اختيار داشتند وقتي با عدم توجه عالم روحانيت و در نتيجه مشكل ايجاد هرج و مرج عليه انقلاب روبرو شدند و روحانيون برجسته حاضر به همكاري با آنها نشدند درصدد يافتن يك روحاني برآمدند كه مردي ماجراجو بي اعتقاد و وابسته و سر سپرده به مراكز استعماري و بخصوص جاه طلب باشد و بتواند مقصود آنها را تامين نمايد و چنين مردي را آسان يافتند. مردي كه سابقه اش مجهول بود و به قشري ترين ومرتجع ترين عوامل استعمار وابسته بود و چون درميان روحانيون عالي مقام كشور با همه حمايتهاي خاص موقعيتي بدست نياورده بود در پي فرصت مي گشت كه بهر قيمتي هست خود را واردت ماجراهاي سياسي كند و شهرتي پيدا كند.
روح الله خميني عامل مناسبي براي اين منظور بود و ارتجاع سرخ و سياه او را مناسب ترين فرد براي مقابله با انقلاب ايران يافتند و او كسي بود كه عامل واقعه ننگين روز 15 خرداد شناخته شد.
روح الله خميني معروف به سيد هندي بود. درباره انتصاب او به هند هنوز حتي نزديكترين كسانش توضيحي ندارند. به قولي او مدتيدر هندوستان بسر برده و در آنجا با مراكز استعماري انگليس ارتباطي داشته است و به همين جهت بنام (سيد هندي) معروف شده است. قول ديگر اين بود كه او در جواني اشعار عاشقانه مي سرود و به نام هندي تخلص مي كرده است و به همين جهت به نام هندي معروف شده است. و عده اي هم عقيده دارند كه چون تعليمات او در هندوستان بوده فاميل هندي از آن جهت،انتخاب كرده است كه از كودكي تحت تعليمات يك معلم بوده است. آنچه مسلم است شهرت او بنام غائله ساز 15 خرداد بخاطر همگان مانده است كسي كه عايه انقلب ايران و بمنظور اجراي نقشه استعمار سرخ و سياه كمر بست و به دست عوامل خاص و شناخته شده عليه تقسيم املاكف آزادي زنان، ملي شدن جنگلها وارد مبارزه شد و خون بيگناهان را ريخت و نشان داد هستند هنوز كساني كه حاضرند خود را صادقانه در اختيار توطئه گران و عناصر ضد ملي بگذارند.
براي ريشه يابي از واقعه 15 خرداد و نقش قهرمان آن توجه به مفاد يك گزارش و يك اعلاميه و يك مصاحبه كمك موثر خواهد كرد چند هفته قبل از غائله 15 خرداد گزارشي از طرف سازمان اوپك منتشر شد كه در آن ذكر شده بود درآمد دولت انگليس از نفت ايران چند برابر مجموع پولي است كه در آن وقت عايد ايران مي شد.... چند روز قبل از غائله اعلاميه اي در تهران فاش شد كه يك ماجراجوئي عرب بنام محمد توفيق القيسي با يك چمدان محتوي ده ميليون ريال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگير شده كه قرار بود اين پول را در اختيار افراد معيني گزاشته شود. چند روز پس از نخست وزير وقت در يك مصاحبه مطبوعاتي فاش كرد بر ما روشن است كه پولي از خارج مي آمده و به دست اشخاص مي رسيده و در راه اجراي نقشه هاي پليد بين دستجاب مختلف تقسيم مي شده است خوشبختانه انقلاب ايران پيروز شد، آخرين مقاومت مالكان بزرگ و عوامل توده اي در هم شكسته شد و راه براي پيشرفت و تعالي و اجراي اصول عدالت اجتماعي هموار شد. در تاريخ انقلاب ايران روز 15 خرداد به عنوان خاطره اي دردناك از دشمنان ملت ايران باقي خواهد ماند و ميليونها مسلمان ايراني بخاطر خواهند آورد كه چگونه دشمنان ايران هر وقت منافعشان اقتضا كند با يكديگر همدست مي شوند حتي در لباس مقدس و محترم روحاني" .
تایپ:سرکار خانم زهرا رخ افروز ،دانشجوی کارشناسی حسابداری دانشگاه پیام نور واحد طبس
http://www.ba30rat.blogfa.com/post-40.aspx
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر و انقلاب اسلامی