محتویات
تاریخچه

پدیده انقلاب چنانکه نوشتههای متفاوت باقیمانده از دوران باستان نشان میدهد قدمت بسیار دارد. براساس یک پژوهش علمی، در فاصله ۶۰۰ ق. م تا ۱۴۶ ق. م، ۸۴ انقلاب در یونان باستان به وقوع پیوست و در فاصله ۵۰۹ ق. م تا ۴۷۶ م. رم باستان شاهد ۱۷۰ انقلاب و اغتشاش عمده ثبت شده بود.[۱]
تحلیل مفهوم انقلاب
این واژه در معنای خود دارای ابهام بسیار بوده و از این رو میتوان آن را یک «تغییر کیفی» دانست که بسته به مورد، یک یا چند صفت از صفات زیر نیز با آن همراه میشود.
انقلاب بسته به زمینهٔ رخداد
- تغییر کیفی که در حوزهٔ سیاسی رخ میدهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ سیاسی»
- تغییر کیفی که در حوزهٔ اجتماعی رخ میدهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ اجتماعی»
- تغییر کیفی که در حوزهٔ فرهنگ رخ میدهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ فرهنگی»
- تغییر کیفی که در حوزهٔ اقتصاد رخ میدهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ اقتصادی»
- تغییر کیفی که در حوزهٔ هنر رخ میدهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ هنری»
- تغییر کیفی که در حوزهٔ علم رخ میدهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ علمی»
- تغییر کیفی که در حوزهٔ ارتباطات رخ میدهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ ارتباطات»
- تغییر کیفی که در حوزهٔ اطلاعات رخ میدهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ اطلاعات»
- تغییر کیفی که در حوزهٔ فناوری رخ میدهد: اضافه نمودن صفت «در حوزهٔ فناوری»
انواع انقلاب از منظر سرعت رخداد
- تغییر کیفی که به طور ناگهانی رخ میدهد: اضافه نمودن صفت «ناگهانی»
- تغییر کیفی که به طور تدریجی صورت میگیرد:اضافه نمودن صفت «تدریجی»
انواع انقلاب از منظر رابطه با خشونت
- تغییر کیفی که برای دستیابی به آن از خشونت استفاده شده است: اضافه نمودن صفت «خشونتآمیز»
- تغییر کیفی که برای دستیابی به آن از خشونت استفاده نشده است: اضافه نمودن صفت «خشونتپرهیز» .
انواع انقلاب از منظر میزان فراگیری
- تغییر کیفی که در همهٔ حوزهها صورت میگیرد. اضافه نمودن صفت «همهجانبه»
- تغییر کیفی که در یک حوزه صورت میگیرد. اضافه نمودن صفت «جزئی»
با ترکیب موارد بالا با یکدیگر، میتوان توضیحی مناسب و تحلیلی از رخداد مذکور بدست داد[۱]. مثلاً میتوان گفت:
- ایران یک "تغییر کیفی، ناگهانی، خشونتپرهیز و جزئی (تنها در حوزهٔ سیاسی)" را در سال ۱۳۵۷ به چشم خود دید.
- ایران یک "تغییر کیفی، تدریجی، خشونتپرهیز و جزئی (تنها در حوزههای اجتماعی و فرهنگی)" را در سال ۱۳۵۷ به چشم خود دید.
- ایران یک "تغییر کیفی، تدریجی، خشونتآمیز و همهجانبه" را در دو قرن اخیر به چشم خود دیده است.
انقلابهای سده بیستم
بیشتر انقلابهای قرن بیستم در جوامع در حال توسعه رخ دادهاند، نه در کشورهای صنعتی. دو رویداد انقلابی که عمیقترین نتایج را برای کل جهان داشتهاند، انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و انقلاب ۱۹۴۹ چین بودند. هر دو انقلاب در جوامع عمدتاً روستایی و دهقانی رخ دادند، اگرچه شوروی از آن هنگام تاکنون به سطح بالایی از صنعتی شدن دست یافته است. بسیاری از کشورهای جهان سوم نیز انقلاب را در این قرن تجربه کردهاند برای مثال مکزیک، ترکیه، مصر، ویتنام، کوبا و نیکاراگوئه. ایران در سال ۱۳۵۷ شمسی (۱۹۷۸ میلادی) انقلابی را پشت سر گذاشت. برخی جامعه شناسان و متفکران غربی از پرداختن به انقلاب ایران و نظریهپردازی در مورد آن پرهیز کردند، گیدنز که یک جامعهشناس انگلیسی و مشاور تونی بلر نخست وزیر اسبق انگلیس میباشد در کتاب مبانی جامعهشناسی خود در بیان انقلابهایی که در قرن بیستم رخ داده است نامی از انقلاب ۱۹۷۸ ایران نبرده است.[نیازمند منبع]
نظریههای انقلاب
از آنجا که انقلابها در تاریخ جهان طی دو قرن گذشته بسیار مهم بودهاند، شگفتانگیز نیست که نظریههای گوناگونی به منظور کوشش برای تبیین آنها بوجود آمده است. برخی از این نظریهها در اوایل عمر علوم اجتماعی تنظیم گردیدند؛ مهمترین رویکرد در این زمینه نظریه کارل مارکس است. مارکس مدتها پیش از هر یک از انقلابهایی که به نام اندیشههای او رخ داده زندگی میکرد، اما بر آن بود که نظریاتش تنها به عنوان تحلیلی از شرایط دگرگونی انقلابی در نظر گرفته نشود، بلکه به عنوان وسیلهای برای پیشبرد این گونه دگرگونیها مورد استفاده قرار گیرد. اندیشههای مارکس، صرف نظر از اعتبار حقیقی آنها، تأثیر عملی فوقالعاده زیادی بر دگرگونیهای اجتماعی قرن بیستم داشتهاند. نظریههای مهم دیگر بسیار دیرتر به وجود آمدند و اندیشمندان کوشش کردهاند هم انقلابهای اولیه (مانند انقلابهای آمریکا یا فرانسه) و هم انقلابهای بعدی را تبیین کنند. برخی دامنه تحلیل را حتی گستردهتر ساخته و کوشیدهاند فعالیت انقلابی را در ارتباط با شکلهای دیگر شورش یا اعتراض تبیین کنند.
مارکس بر «چارهناپذیری» یا ضرورت انقلاب سخت تکیه میکرد. وی بر آن بود که انقلاب ناشی از تکامل نیروهای تولیدگر جامعه است و از ناسازگاری آن نیروها با روابط و نظام سیاسی و اجتماعی کنونی، پدید میآید. هنگامی که این نظام و روابط جلوی رشد تولید را بگیرند، بحران سخت میشود و دورهٔ انقلابهای اجتماعی آغاز میشود. طبقات زبردست نمیخواند پایگاه خود را از دست بدهند و طبقات زیردست نمیخواند در وضع کنونی بمانند و این برخورد به انقلابهای خونین میانجامد. مارکس انقلاب را عامل ناگزیر پیشرفت و «لوکوموتیو تاریخ» میداند.[۲]
عوامل مؤثر بر انقلاب
نارضایتی عمیق از وضع جاری
نارضایتی عنصر به وجود آورندهٔ تغییر است ولی هر نازضایتی نمیتواند به انقلاب تبدیل گردد، بلکه این نارضایتی باید به حد ناامیدی از اصلاح در پیکرهٔ سیاسی موجود در آمده باشد تا کمکم به عنصر خشم منجر شود. یکی دیگر از شاخصههای این نارضایتی، ظهور در طبقهها و قشرها و نخبه گان است.
پیدایش و جایگزین ایدئولوژیهای نو
ایدئولوژی به معنی اشتراکات فرهنگی و عقیدتی است که به نحوی نمادین بیان میگردد، ایدئولوژی به معنای خاصش نوعی انقلاب گفتاری محسوب میشود که اهداف جدیدی را پیش روی افراد ناراضی از وضع موجود قرار میدهد تا در حول آنها به ارائهٔ نظریات و ایدههای جدید اقدام شود. برینتون گفته که هیچ انقلابی بدون ظهور ایدئولوژی جدید شکل نمیگیرد. این ایدئولوژی اهداف دور از دسترسی را که کمبود حکومت موجود است و حکومت نمیتواند آنها را تحقق بخشد، نشانه میرود تا هم رضایتی عقلایی از ارضاء آنها در آینده برای جذب عامیون استفاده کند و هم با آرمانهایش به ساختارهای نخبه گان ساخت بدهد و آنها را در یک جهت هماهنگ کند.
ایدئولوژی هر انقلاب در چگونگی روندها و چهاچوبها در حال و آیندهٔ پیروزی و یا شکست آن انقلاب نقش بسیار اساسی دارد به عبارتی چگونگی پیروزی، حکومت جایگزین، نقشهای رهبری و دیگر عوامل که با پیروزی یک انقلاب به دنبال آن میآیند از ایدئولوژی آن انقلاب بر میخیزند و هر چه این ایدئولوژی به آرمانهای آن جامعه نزدیکتر باشد پیروزی نزدیکتر و موفق تر است
گسترش روحیهٔ آنارشیستی
گسترش روحیهٔ انقلابی آغاز دوران آنارشیستی یک انقلاب است. در این زمان جامعه دیگر به آن قدرت رسیده است که برای رسیدن به خواستههایش در پی عمل کردن به آنها باشد. شورشها، انتقادهای مستقیم و خالی از کنایه، تظاهراتهای غیر آرام و... همه و همه از نشانههای رسیدن جامعه به این سطح از نارضایتی است. در مرحلهٔ دوم، یعنی بروز ایدئولوژی، هنوز مردم عامی نوعی پشیمانی، برای مقابله با تغییرات در آینده و حفظ وضع موجود را با خود همراه دارند ولی در مرحلهٔ گسترش روحیه انقلابی دیگر این محافظه کاری به تدریج از بین میرود و به نوعی تنفر تبدیل میشود. هر چه این تنفر ریشه دارتر و بزرگتر باشد چهرهٔ انقلابها خونین تر و پر اضطراب تر نیز میشوند، زیرا در آنها علاوه بر نابود شدن نهادهای حکومت پیشین، کارکنان و عوامل حکومت پیشین هم مورد خشم مردم قرار خواهند گرفت. به طور کلی به وجود آمدن این دوره شاخصهٔ بروز انقلاب است، هیچکدام از مراحل قبل این حس را بر کل جامعه القاء نمیکنند که میتوانند به انقلاب منجر شوند ولی ورود به دورهٔ آنارشیستی، بازگشت به عقب را ناممکن میکند و از طرفی وجود جهل در سران حکومت که تنها به ادامهٔ سرکوب ادامه میدهند، این روحیه را هر روز بیشتر از پیش میکند و تا آن حد پیش میرود که به انقلاب منجر گردد.
وجود رهبر
وجود رهبر، تشابه بی حد و اندازهای با ایدئولوژی دارد. در جریان یک انقلاب همیشه یک ایدئولوژی حاکم نمیشود، بلکه انواع ایدئولوژیها در کنار یکدیگر فعال اند ولی ایدئولوژی عام تر و نزدیکتر به اکثریت (منظور کسانی است که در روند انقلاب نقش فعالتر و ایدئولوژی بارزتر و پذیرفتنی تری دارند) از درون خود رهبری را برای بسیح این نیروها در نظر میگیرد و نقش هم آوایی برای انقلاب شروع میگردد. این رهبر علاوه برداشتن ویژگیها سیاسی و اجتماعی و قشری باید شجاعت ایستادن در مقابل حکومت را هم داشته باشد. همچنین تعادل و تعامل با دیگر گروهها و دستهها نیز در روند پیروزی نقش بسیار مهمی دارد. آیتالله خمینی زمانی که در پاریس اقامت داشت در مورد تعامل با این گروهها که حتی ایدئولوژیهای مخالف داشتند کوشید ولی وقتی نیروی غالب بر انقلاب شکل گرفت و انقلاب به پیروزی رسید، همکاری پایان یافت. فیدل کاسترو در کوبا رهبری انقلاب کوبا را بر عهده داشت، این انقلابها که با رهبری یک نفر به عنوان شاخصهٔ بروز آنها به موفقیت میرسند را انقلابهای تک نفری مینامند ولی در غالب انقلابها این گونه نیست که یک نفر بتواند بسیج نیروها و نارضایتیها را مهیا کند. گاهی مانند انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، الجزایر، انقلاب فرانسه، انقلاب ۱۹۷۹ نیکاراگوئه و انقلاب ۱۹۴۵ چین رهبری به یک گروه و یا دسته بر میگردد که بیشترین پیروان را دارند و ایدئولوژی مقبول تر را در اختیار دارند، ولی در کل این دستهها نیز شخصتهای مشهوری را دارند که حرف آخر رامی زنند مثلاً لنین و بلشویسم در انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، احمد آل در الجزایر، برینتون و روبسیر در انقلاب فرانسه، مائو در انقلاب ۱۹۴۵ چین.
آزادی انسان
تمامی دلایلی که برای به وجود آمدن انقلاب گفته میشود ممکن است صحیح باشد، ولی فقط یک دلیل اصلی موجود است که مادر وریشه تمام عوامل است واینکه ذاتاً انسان موجودی آزاد است چه ازلحاظ عقیدتی ویاسیاسی ویا اجتماعی. در تمامی جوامع، قوانین هرچند هم مثبت باشند، باذات انسان در تضادهستند، هرچند که، این تضاد درونی اندک باشد. باذکر این مثال که در تمامی انقلابها اکثر مردم بدون اطلاع کافی پیرو توده وجمعیت میشوند واگر انقلاب پیروزشود تا زمانی که هنوز سیستم جدید اعمال قدرت نکرده باشد مردم در شور و خوشحالی زیادی به سر میبرند که ناشی از حس آزادی است و به محض تثبیت قدرت، خفقان ایجادمیشودکه ان هم ناشی از حس سلب آزادی است. مثال واضح اینکه تخلفات رانندگی زمانی که پلیس راهنمایی ورانندگی اعمال قدرت ویا باشدت بیشتری رانندگان راکنترل کند به مراتب بیشتراززمانی است که رانندگان فقط با یکسری علایم هشدار دهنده به راننگی میپردازند. همکاری در جامعه و تمامی دنیا امری بسیار مثبت است که به پیشرفت اهداف در تمامی زمینهها کمک میکند وباعث اتحاد میشود تا زمانیکه سوءاستفاده، تبعیض، طمع، غرور، اعمال قدرت وعقیده و... راه خود را باز نکرده باشد
نتایج انقلاب
وقایع بعد از انقلاب تا اندازهای تحت تأثیر همان رویدادهایی است که منجر به انقلاب شدهاند. گاهی بعد از یک دوره مبارزه انقلابی کشور فقیر شده و به شدت دچار نفاق و از هم گسیختگی میگردد. بقایای رژیم شکست خورده یا گروههای دیگری که برای قدرت مبارزه میکنند، ممکن است نیروهای خود را دوباره گردآوری کرده و مجدداً دست به تهاجم بزنند. اگر دولتهای مجاور با حکومت جدید دشمن باشند، احتمال موفقیت حکومت جدید در بازسازی اجتماعی کمتر میشود مگر آنکه آنها از حکومت جدید طرفداری کرده و آماده حمایت جدی از آن باشند.
انقلابهای کلاسیک
در ایران
جنبش مشروطه ایران
جُنبِشِ مَشروطهٔ ایران مجموعه کوششها و رویدادهائی است که در دوره مظفرالدین شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب اولین قانون اساسی ایران شد.
انقلاب ۱۳۵۷ ایران
در جهان
کبیر فرانسه
انقلاب فرانسه (۱۷۹۹–۱۷۸۹) دورهای از دگرگونیهای اجتماعی سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا بود. این انقلاب، یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیبهای بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری در فرانسه و ایجاد پیامدهای عمیقی در کل اروپا شد.
اکتبر ۱۹۱۷ روسیه
۱۹۴۵ چین
انقلاب آمریکا
انقلاب آمریکا (به انگلیسی: American Revolution) مجموعه رویدادها و اندیشهها و تغییراتی است که منجر به جدایی سیزده ایالت آمریکای شمالی از بریتانیا و تأسیس ایالات متحدهٔ آمریکا گردید. اولین درگیریها از شهر بوستون شروع شد که به دنبال شدت عمل پادشاهی انگلستان به سرعت گسترش یافت. در ۱۷۶۵ در نیویورک کنگرهای متشکل از ۹ کوچ نشین تشکیل شد که سران این کوچ نشینها در این کنگره برای اقدام علیه انگلیس هم پیمان شدند و در مه ۱۷۷۵ رهبران کوچ نشین از مردم درخواست کردند که برای مبارزه با اشغالگران آماده شوند.
انقلابهای مخملی
به تحولاتی که در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم میلادی بر پایهٔ نظریهٔ مبارزات بدون خشونت، پس از فروپاشی کمونیسم در برخی اقمار شوروی سابق به وجود آمد و باعث تغییر تمایل هیات حاکمهٔ این کشورها از بلوک شرق به بلوک غرب گردید، میگویند.
واسلاو هاول رئیس جمهور پیشین چک، که در آن زمان رهبر مخالفان این کشور بود، اولین بار این عبارت را به کار برد.
گل رز (گرجستان)
انقلاب گل سرخ انقلابی بدون خونریزی بود که در سال ۱۳۸۲ در کشور گرجستان اتفاق افتاد و رئیس جمهور وقت ادوارد شواردنادزه را برکنار کرد.
نارنجی (اوکراین)
انقلاب نارنجی یکسری از اتفاقات و اعتراضات در اوکراین است که از نوامبر ۲۰۰۴ تا ژانویه ۲۰۰۵ انجام گرفت. بلافاصله بعد از پایان انتخابات در سال ۲۰۰۴ ادعا شد که در انتخابات فسادهای گستردهی مالی، ارعاب و تهدید رای دهندگان و تقلب مستقیم انجام گرفته است. مسموم شدن ویکتور یوشچنکو در جریان مبارزات انتخاباتی و احتمال دست داشتن ویکتور یانوکوویچ رقیب سرسخت یوشچنکو در این قضیه، آتش انقلاب نارنجی اوکراین را برافروخت. پس از ۶ روز تظاهرات حامیان یوشچنکو پارلمان این کشور نتیجه انتخابات (که یانوکوویچ نامزد مورد حمایت روسیه را برنده اعلام میکرد) مخدوش و ملغا اعلام کرد و با برگزاری دوبارهی انتخابات که زیر نظارت موشکافانه ناظران داخلی و بینالمللی بود، ویکتور یوشچنکو با کسب ۵۲ درصد آرا قدرت را در دست گرفت.[۳][۴]
تفاوت انقلاب با شورش
وجه تمایز «شورش» و «انقلاب» در اهدافی است که با توجه به نتایج دنبال میشود. درشورشها، هدف مخالفان دولت معمولاً فراتر از اصلاح یا جبران ناخشنودیی خاص، یاتغییر فرد یا افرادی در دولت، یا خطمشی دولت نمیرود. اما در انقلابها مخالفان دولت اهداف و انگیزههای خود را در یک ایدئولوژی میگیرند که نهادهای موجود را ازبیخ وبن غلط یا شر معرفی میکند و میان دولت، نخبهها و گروههای مردمی دست به دست شود، تصور فوق را تغییر داده است. تغییر در فنآوری، سیاست بین الملل، و اقتصادجهانی منابع تازهای در اختیار گروههای گوناگونی میگذارد و بعضی دولتها را قویتر و بعضی دیگر را ضعیفتر میکند. این تحولات خصوصاً در کشورهایی چشمگیرتر است که کاملاً درگیر رقابت استراتژیک ایالات متحده آمریکا و اتحاد شوروی بودهاند. از این رو، انقلاب (و تلاش برای انقلاب) در اواخر قرن بیستم به وفور دیده شده است- مثلاً در ایران، نیکاراگوئه، افغانستان، لهستان، فیلیپین- و احتمالاً همچنان از ویژگیهای مستمر سیاست جهان خواهد بود.[۵]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دهه فجر و انقلاب اسلامی