داستانى از عظمت شأن سادات

نقل شده است كه روزى نظام 1حیدرآباد دكن در عمارى مى نشیند و عده اى هنود بت پرست آن عمارى را به دوش حمل مى كنند (طبق مرسوم تشریفات سلطنتى آن زمان ) پس در آن حالت چرت و بى خودى عارضش ‍ مى شود و حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام را مى بیند به او مى فرماید: نظام! حیا نمى كنى كه به دوش سادات عمارى خود را قرار دادى ؟ چشم باز مى كند و منقلب مى شود مى گوید عمارى را بر زمین گذارید. مى پرسند مگر از ما تقصیرى واقع شده ؟ مى گوید نه لكن باید عده دیگرى بیایند و عمارى را بلند كنند، پس جمعى دیگر را مى آورند و عمارى را به دوش مى كشند تا نظام به مقصد خود رفته و برمى گردد به منزلش .

براي سادات احترام‌خاصي قائل بود

پس آن عده را كه در مرتبه اول ، عمارى بر دوش آنها بود، در خلوت مى طلبد و دست به گردن آنها كرده و با ایشان ملاطفت نموده و رویشان را مى بوسد و مى گوید شما از كجایید؟ جواب مى دهند اهل فلان قریه . مى پرسد آیا از سابق اینجا بودید؟ مى گویند همینقدر مى دانیم اجداد ما از عربستان اینجا آمده اند و توطن نموده اند. مى گوید بایدفحص كنید، نوشته جاتى كه از اجدادتان دارید جمع كنید و نزد من آورید پس اطاعت كردند و هر چه داشتند آوردند. سلطان در بین آن نوشته شجرنامه و نسب نامه اجدادشان را مى بیند كه نسب آنها به حضرت على بن موسى الرضا علیه السّلام مى رسد و از سادات رضوى هستند، نظام به گریه مى افتد و مى گوید شما چطور هنود شده اید در حالى كه مسلمان زاده بلكه آقاى مسلمانانید؟! همه آنها منقلب شده و مسلمان و شیعه اثنى عشرى مى شوند، نظام هم املاک زیادى به آنها عطا مى كند.

لزوم اكرام و احترام از سلسله جلیله سادات و ذریّه هاى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از مسلمات مذهب ماست و از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت كرده اندكه فرمود: «اَكْرمُوا اَوْلادِىَ الصّالِحُونَ للّهِ وَالطّالِحُونَ لى » 2

 ساداتى كه اهل صلاح و تقوا هستند براى خدا آنها را گرامى دارید و ساداتى كه چنین نیستند براى خاطر من و انتسابشان به من گرامى دارید.

 

بخش دین تبیان


پی نوشت ها :

1- لقب فرمانرواى دولت حیدرآباد دكن "نظام "بوده است .

2- در كتاب "كلمه طیبه " صفحه 330 این حدیث را از شهیداول در كتاب درة الباهره و از كتاب منهاج الصفوى و مناقب دولت آبادى نقل كرده است .


منبع :داستان های شگفت آیت الله دستغیب

آیا سادات به جهنم می روند؟ 

 


سادات و ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این مورد روایتی به این مضمون که «فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) به جهنم نمی روند» وارد شده که در این جا به آن می پردازیم:


ذریه

بِإِسْنَادِ التَّمِیمِی عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ (علیهم السلام) قَالَ ،قَالَ النَّبِی (صلی الله علیه و آله) إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیتَهَا عَلَى النَّار”‌‌؛[1] امام رضا (علیه السلام) از پدرانش (علیهم السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل نموده که آن حضرت فرمود: پروردگار به پاسداشت پاک دامنی فاطمه (سلام الله علیها)، آتش جهنم را بر فرزندان او حرام کرد. این روایت در کتاب عیون أخبار الرضا (علیه السلام) که مأخذ بحار الأنوار در این زمینه می باشد نیز به همین ترتیب ذکر شده است.[2]

منابع و راویان فراوانی از شیعه و اهل سنت که این حدیث را نقل کرده و در ارتباط با آن نظریات و پرسش هایی مطرح نموده اند[3] که این خود به نوعی نشانگر مسلم الصدور بودن اصل این روایت است.

یکی از مؤلفان اهل سنت در قرن دهم بعد از بیان این روایت اعلام می دارد که نتیجه گیری صحیح آن است که سند این حدیث نسبتاً خوب است و همان گونه که در کتاب دیگری به صورت مفصل بیان داشتم، نظریه ساختگی بودن آن اشتباه است.[4]

اما آنچه در ارتباط با این روایت مورد بحث و گفت و گوهایی قرار گرفته است، آن است که دامنه شمول این روایت تا کجا است؟ آیا باید آن را محدود به افراد خاصی دانست، یا تمام نوادگان حضرتش مصداق آن هستند؟

امام سجاد (علیه السلام) در این زمینه می فرمود: که نیکوکاران از سادات دو برابر دیگران پاداش دریافت کرده و بدکاران آنان نیز دو برابر مجازات خواهند شد!

 

آنچه از روایات شیعه برداشت می شود آن است که گویا برخی از سادات، این حدیث را به منزله چراغ سبزی از جانب پروردگار ارزیابی می کردند که تمام اشتباهات آنان در این دیدگاه مورد بخشش بوده و هیچ مجازاتی دامنگیرشان نمی شد.

 

امامان معصوم (علیهم السلام) با چنین دیدگاهی به مبارزه پرداخته و اعلام داشتند که چنین روایتی نباید منجر به سوء استفاده برخی از منتسبان به اهل بیت شود. که در ذیل به برخی از این روایات اشاره می شود:

1. حسن بن موسی روایت می کند که در خراسان در حضور امام هشتم بودم و برادر ایشان زید بن موسی که در مجلس حضور داشت گروهی را گرد خود جمع آوری کرده و به آنان فخر می فروخت که ما چه هستیم و چه هستیم!

این سخنان به گوش امام رضا (علیه السلام) که مشغول سخن گفتن با گروهی دیگر بود رسید و به دنبال آن رو به سمت برادرش کرده و فرمود: آیا این روایت که آتش دوزخ بر فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) به پاسداشت پاک دامنی ایشان حرام است، تو را به خود مغرور کرده؟! سوگند به خدا که حیطه این روایت تنها امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و دیگر فرزندان بلا واسطه ایشان را در بر می گیرد. آیا عادلانه است که (پدرمان) موسی بن جعفر (علیه السلام) فرمانبردار پروردگار بوده، روزها را به روزه و شب ها را به عبادت بگذراند و تو مرتکب گناه و نافرمانی شوی، آن گاه هر دوی شما در روز قیامت یکسان باشید؟! در این صورت تو نزد خدا از او گرامی تری! (زیرا با وجود گناه به همان درجه ای رسیده ای که او با اطاعت بدان دست یافته است).

(جدمان) امام سجاد (علیه السلام) در این زمینه می فرمود: که نیکوکاران از سادات دو برابر دیگران پاداش دریافت کرده و بدکاران آنان نیز دو برابر مجازات خواهند شد![5]

حماد بن عثمان روایت می کند که از امام ششم (علیه السلام) تفسیر روایت نبوی ناظر به نجات فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) از آتش را جویا شدم. ایشان فرمودند که مراد از این روایت، فرزندان بلا واسطه ایشان یعنی حسنین (علیه السلام) و زینب و ام کلثوم می باشد

 

مشابه این روایت با تعابیر دیگری در سایر منابع نیز مشاهده می شود.[6]

2. حماد بن عثمان روایت می کند که از امام ششم (علیه السلام) تفسیر روایت نبوی ناظر به نجات فرزندان فاطمه (سلام الله علیها) از آتش را جویا شدم. ایشان فرمودند که مراد از این روایت، فرزندان بلا واسطه ایشان یعنی حسنین (علیه السلام) و زینب و ام کلثوم می باشد.[7]

3. شخصی به امام صادق (علیه السلام) عرضه داشت که آیا این حدیث، امان نامه ای برای تمام سادات بنی فاطمه نیست؟ ایشان فرمودند آیا نادانی؟ همانا مراد از این روایت تنها حسن و حسین(علیهماالسلام) می باشند که پاره ای از اهل بیت عصمت هستند، اما در مورد غیر آنها باید دانست که اگر رفتار و کردار زشت شخصی، مقام و منزلت او را پایین آورد، منتسب بودن به پرهیزکاران او را بالا نخواهد برد.[8]

البته روایات دیگری وجود دارد که می توان خلاف آنچه گفته شد را از آن برداشت کرد،[9] اما با توجه به اصول و موازین اسلامی و قرآنی، گرچه می توان گروه خاصی را دارای امتیازات بیشتری دانست، اما آزادی عمل مطلق آنان در انجام رفتار زشت و مصونیت کامل از هرگونه مجازات، با آموزه های دینی منطبق نیست و نجات فرزندان بلاواسطه زهرا نیز ناشی از بصیرتی است که به پاداش پاک دامنی مادرشان به آنها عطا شده و به دنبال آن، این بزرگواران با اختیار خود به گرد گناه و معصیت نرفته اند.

 

پی نوشت ها :

[1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 43، ص 20، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.

[2]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج 2، ص 63، ح 264، انتشارات جهان، تهران، 1378 ق.

[3]. ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 3، ص 325، انتشارات علامه، قم، 1379 ق؛ مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع، ج 4، ص 196، بیروت، دار الکتب العلمیة،1420 ق؛ و … .

[4]. صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 50، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1414 ق.

[5]. شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا ع، ج 2، ص 232، ح 1.

[6]. إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج 2، ص 310، مکتبة بنی هاشمی، تبریز، 1381 ق.

[7]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص 106، ح 3، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1361 ش. (روایت قبلی این کتاب نیز در ارتباط با همین موضوع است).

[8]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 18، ص 252، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق.

[9]. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 281، مؤسسة امام مهدی عج، قم، 1409 ق.

گروه دین تبیان


 

منبع : سایت اسلام پدیا

سیادت به اعمال است یا نام؟!

حضرت محمد صلی الله علیه و آله

خاصه و عامه روایت نموده كه حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: انا سیّد ولد آدم و لا فخر 1؛ من سید اولاد آدم هستم، و از جهت فخر نمی گویم.

 

سیادت چیست

سیادت به معنای سروری، شرافت و بزرگی کسی بر دیگران است. (معین، لغت سیادت) و در مقابل معنای عبد و ذلیل قرار دارد «... أَنَّ اللهَ یُبَشِّرُكَ بِیَحْیى‏ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ»(ای زکریا) همانا خدا مژده مى‏دهد تو را به یحیى، همان كه گواهى دهنده است به كلمه‏اى از خدا! بزرگوار و پارسائیست خوددار، و پیمبریست از شایستگان. (39،آل عمران، ترجمه پرتوی از قرآن، سید محمود طالقانی)

سیادت در اصل از آن خداست که سید مطلق است و از همه کس بی نیاز، سپس هر کس به اندازه ای که از اطاعت دیگران آزاد بوده و در قید اطاعت خدا باشد به همان اندازه سید است.

اما به شکل عام، پیامبر اکرم سیادت بر همه جهانیان دارد. او افضل پیامبران و بهترین خلق خداست و سیادتش منتسب به دیگران و اکتسابی نیست بلکه سیادت حقیقی از آن اوست و دیگران نیز بواسطه خویشاوندی و انتساب به ایشان به سیادت می رسند. اگر هم گفته می شود سیادت از حضرت هاشم است،( علاوه بر بزرگی جناب هاشم) به جهت آن است که جد پیامبر است و اهل او، خاندان پیامبر محسوب می شوند. از این رو عموها و عموزاده های پیامبر نیز سید خوانده می شوند.

در تفاسیر آمده است که: «سیادت، اجماع امت است كه خاص در حضرت هاشم و اولاد هاشم است و از خدا نازل شده است. علماى نسّابه نیز گفته‏اند: سیادت، بر هاشم مقرر گردید، زیرا حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: خداى تعالى از خلایق برگزید عرب را، و از عرب قریش را، و از قریش هاشم را، و او را سید عرب و عجم گردانید و از بنى هاشم مرا و على و فاطمه علیهماالسلام و ذریه ایشان را.»(تفسیر اثنا عشری، ج‏2، ص 89)

 

سیادت سادات به خاطر شرافت در نسب

البته همه پیامبران سیادت دارند اما در بین پیامبران، حضرت محمد سید ایشان است. یعنی اینکه اطاعت احدی جز خدای سبحان بر پیامبر(ص) لازم نبود و برعکس بر تمامی مخلوقات خدای سبحان، لازم است از او اطاعت و پیروی کنند. انبیای دیگر نیز اگر در زمان آن حضرت  بودند از ایشان اطاعت می نمودند و ایشان بر آنها سیادت داشت. در روایت است که آن حضرت به امیرالمومنین فرمودند: یا علی هبط جبراییل علی فقال یا محمد ان لکل شیء سید فَسَیِّدُ الْبَشَرِ آدَم و سید ولد آدم انت ...(بحارالانوار، ج 61، ص30): «جبرئیل بر من فرو شد و گفت: اى محمد هر چه را آقائیست، آقاى بشر آدم است و آقاى فرزندان آدم توئی.»

اما سیادت سادات امروزی که در بین ما رایج است، سیادت به شرافت نسب و فامیلی با آن حضرت است لذا به جهت رعایتشان پیامبر مامور به احترام به سادات شده ایم: «کسی که به فرزندان من احترام بگذارد و آنان را تکریم کند، در واقع مرا تکریم کرده است.» (پیامبر اکرم، مستدرک الوسائل، 12/367)

این احترام علاوه بر رعایت حق پیامبر، حکمتهای دیگری هم دارد از جمله اینکه خاندان پیامبر مشخص، محترم و مورد حمایت باشند،(مخصوصا که بسیاری از سادات به جهت همین قرابت و نسبت در تاریخ مورد ظلم حکام و ستمگران قرار گرفتند و این موضوع از قبل برای پیامبر روشن بود)، و هم اینکه شناسایی سادات برای اجرای احکام خمس و زکات مربوطه لازم است که آن فلسفه مفصلی دارد و دلیل مهمتر اینکه، رفتار مردم با سادات و چگونگی عملکرد سادات در قبال این سیادت، وسیله ای برای آزمایش، قرار گیرد.

سیادت به معنای سروری، شرافت و بزرگی کسی بر دیگران است. (معین، لغت سیادت) و در مقابل معنای عبد و ذلیل قرار دارد «... أَنَّ اللهَ یُبَشِّرُكَ بِیَحْیى‏ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ»(ای زکریا) همانا خدا مژده مى‏دهد تو را به یحیى، همان كه گواهى دهنده است به كلمه‏اى از خدا! بزرگوار و پارسائیست خوددار، و پیمبریست از شایستگان
حضرت محمد

سیادت حضرت امیرالمومنین نیز منتسب به ابوطالب و از ایشان منتسب به جناب هاشم است این از جهت انتساب ایشان به بنی هاشم(خاندان پیامبر) است اما جز این، سیادت حضرت امیرالمومنین، از خود اوست بلکه سیادت پدر و مادر و فرزندانش نیز از سیادت اوست زیرا بعد از رسول خدا افضل مردمان، حضرت امیر است و سید خلایق است و دیگران به سبب انتساب به ایشان مفتخر می شوند اما در مورد فرزندان حضرت فاطمه، به جهت برتری و بزرگی و سروری این بانو، سیادت فرزندانشان، از ناحیه هر دو بزرگوار است یعنی فرزندان ایشان مفتخر و سیدند به داشتن چنین پدر و مادری و البته به خاطر انتسابشان به پیامبر گرامی اسلام.

«ابن حجر مكى» در صواعق محرقه و «بیهقى» در فضایل صحابه و «قسطلانى» در مواهب لدنیّه روایت نموده: انّه ظهر علىّ بن أبی طالب من البعد، فقال النّبىّ هذا سیّد العرب. فقالت عایشة: الست سیّد العرب؟ فقال: انا سیّد العالمین و علىّ سید العرب.1 (تفسیر اثنا عشری، ج‏2، ص 89)

بدرستى كه ظاهر شد على بن ابى طالب علیه السّلام از دور. پس حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: این سید عرب است. عایشه گفت: آیا نیستى تو سید عرب؟ فرمود: من سید عالمین، و على علیه السّلام سید عرب است.

 

سیادت ذاتی به اعمال است

سیادتی که برای سادات قرار گرفته است تنها موجب برتری و امتیاز نیست بلکه  همانطور که گفتیم وسیله ای برای آزمایش است هر کس که رفتار او بیشتر مورد توجه و عبرت مسلمین باشد وظیفه و تکلیف سنگین تری نیز خواهد داشت. سادات به جهت قرابت خویشاوندی با پیامبر، هم محق هستند، هم مکلف. محقند که مورد احترام واقع شوند و مکلفند که در خور شان خویشاوندی با پیامبر رفتار کنند؛ اما اگر رعایت نکردند، سیادت هیچ کمکی به ایشان نخواهد کرد.

البته همه پیامبران سیادت دارند اما در بین پیامبران، حضرت محمد سید ایشان است. یعنی اینکه اطاعت احدی جز خدای سبحان بر پیامبر(ص) لازم نبود و برعکس بر تمامی مخلوقات خدای سبحان، لازم است از او اطاعت و پیروی کنند. انبیای دیگر نیز اگر در زمان آن حضرت  بودند از ایشان اطاعت می نمودند و ایشان بر آنها سیادت داشت

در حدیث است که: خلقت الجنة لمن اطاع اللَّه و لو كان غلاما حبشیا و خلقت النار لمن عصى اللَّه و لو كان سیدا قرشیا: بهشت آفریده شد برای کسی که از خداوند اطاعت کند هر چند برده ای از حبشه باشد، و جهنم برای کسی است که معصیت نماید هر چند سیدی از اهل قریش باشد. بنابراین اصل در سیادت که موجب رستگاری گردد، سیادتی است که بوسیله اعمال حاصل شود لذا در بسیاری از روایات برای کسب سیادت ذاتی اکتساب فضایلی را ذکر فرموده اند:

من جمله در روایتی است که امیرالمومنین روى بجانب امام حسین(ع) نموده فرمود پسرم سیادت و آقائى چیست؟ پاسخ داد رسیدگى بقوم و قبیله نمودن و تحمل ناراحتى و جرم كشیدن.(مواعظ امامان علیهم السلام، ترجمه ج 17، بحارالانوار 96)

و نیز فعل المعروف و اغاثة الملهوف و اقراء الضّیوف آلة السّیادة.(تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص450)

احسان كردن، و بفریاد ستمدیده بیچاره رسیدن، و مهمانى كردن مهمانان سبب بزرگى و مهترى است.

و باز از جمله این روایات است:

بالجود تكون السیادة(تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص379)؛ سیادت با جود و بخشش حاصل می شود.

سَبَبُ السِّیَادَةِ السَّخَاء؛ سبب مهترى و بزرگى سخاوت است. (همان، 378)

تجاوز مع القدرة و احسن مع الدّولة تكمل لك السّیادة؛ در گذر با توانائى، و احسان كن با دولت، تا تمام گردد از براى تو بزرگى.(شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحكم، ج‏3، 297)  

 

نوشته انسیه نوش آبادی – گروه دین و اندیشه تبیان


پی نوشت:

(1) احقاق الحق، ج 4، صفحات 36 تا 53 به ذكر منابع این حدیث در كتب اهل سنّت اختصاص یافته است.

 


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اخـبـار فرهـنـگی دیـنـی

تاريخ : شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۵ | 11:17 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |