در مراجعه به دلالت لغوی و اولیه، روشن میشود که معنای شایع کفر با این معنا ارتباطی زیاد دارد. کفر در لغت یعنی پنهان کردن چیزی؛ گفته میشود: «کفرت الشمس النجومَ»؛ یعنی خورشید ستارگان را پنهان ساخت. به ابری که جلوی ادامه ...
چه بسا، از کلام تعریفهایی زیاد توسط لغویان، نحویان، فیلسوفان و اندیشمندان ارائه شده باشد، ولی ما به دو تعریف بسنده میکنیم. یکی از آنها از بزرگان لغت و اندیشه، راغب اصفهانی، است که در مفردات میگوید: «کلام، بر الفاظ نظم ادامه ...
کذب یعنی مخالفت آشکارِ خبر و عدم توافق آنها به صورت قطعی؛ مثلاً اگر کسی بگوید در جنگل درختانی را دیدم که میوهی میمون داده بودند و این میوهها از شاخهای به شاخه دیگر میپریدند، بر درستی این سخن در عالم خارج، دلیلی ادامه ...
بنا به روایت کلینی در کافی، عبدالأعلی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: کبر چیست؟ فرمود: «بزرگترین کبر آن است که نسبت به حق ناآگاه باشی و مردم را کوچک و حقیر بشماری.»گفتم: «جهل به حق یعنی چه؟» فرمود: «حق را ادامه ...
راغب با دقتِ نظر و هدفمند و قاعده مند به این اصطلاح پرداخته است. نخست از حیث لغوی و سپس به تدریج، به معانی زیاد و پرثمر و لذیذ آن رسیده است. ادامه ...
وقتی بخشی از قرآن نازل میشد، در دل و جان مؤمنان حیرت و شگفتی ایجاد میکرد و بر ایمانشان میافزود، و بینش و فهم آنها را گسترش میداد و احساسشان را در آیات و معجزات خالق تحریک میکرد؛ و همچنین در دل مشرکان ادامه ...
اندیشهی بشری مباحثی دقیقتر، ژرفتر، و پیچیدهتر از مباحث قضا و قدر نمیشناسد. در اینها امهات مسائل فکریای وجود دارد که آدمی پیوسته از زمانی که با سخن گفتن و توجه به خویشتن و عالم اطراف خود آشنا شد، آنها را طرح ادامه ...
قلب را بدان جهت گفتهاند که میان دو جهان فرشتگان و شیطان در تغییر و دگرگونی است و این تغییر و تحول در علوم، احوال، شؤون و دگرگونیها و انتقال از حالی به حالی شدن است. گاهی در حالت حزن و گاهی شادی، گاهی در ادامه ...
«قرنت البعیر بالبعیر» یعنی جمع شدند؛ و «قرن الشیء بالشی» به آن رسید. و اقتران همان اجتماع دو یا چند چیز در یکی از معانی و یا در امری. «اقتران الشیء بغیره» یعنی با آن مصاحبت کرد. قرین هم دوست و زن را «قرینه» گویند؛ ادامه ...
در مواردی بسیار، واژهی قَدَر در قرآن کریم آمده است و معانی زیادی را در بردارد. و تقریباً در هر موردی معنای خاص خود را دارد و یا بخشی از آن معنای فراگیر کلمه است که با بقیهی اجزا متفاوت است. یکی از آن معانی، زمان ادامه ...
اصل فقر در لغت، یعنی کسی که مهرهی پشت او شکسته باشد؛ یعنی دچار حادثهای شده و مهرهاش شکسته است. و «أفقرک الصیدُ فارمِهِ»؛ یعنی شکار پشت کرد و میتوانی او را بزنی. گفته شده است از «فُقرة» به ضم فاء یعنی حُفره ادامه ...
میتوان گفت، یک تکه چوب تا زمانی که شکل و صورتی به خود نگرفته، تنها میتوان آن را یک تکه چوب نامید، که استعداد آن را دارد به شکلی که سازنده میخواهد درآید.آن گاه که به شکل تخت یا صندلی و یا هر شکل دیگری درآید؛ ادامه ...
غیبت از امور زشتی است که شایستهی شخصی عاقل و رشید و خردمند نیست که به آن دست یازد و یا سبب آن گردد، و اجازه نمیدهد که در حضور او رخ دهد و بر گوشش طنین انداز شود. غیبت شری است که از زبانها جرقه میزند و ادامه ...
فتنه همان آزمایش و امتحان است. گفتهاند: فَتَنَ الذهبَ؛ یعنی طلا را داخل آتش کرد تا خوب بودن آن را دریابد، و یا آن را آتش زد تا ناب بودن آن را بفهمد. صائغ (طلاساز) را فتان هم گفتهاند، چنان که شیطان را هم فتان میگویند. در ادامه ...
غُل به ضم غین، یعنی بند. اصل آن از غلل است و به آب جاری بین درختان که میان آنها فرو میرود، گفته میشود. این لفظ در قرآن معانی متعدد دارد که از جمله به معنای بند است؛ مثل: إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ یُسْحَبُونَ ادامه ...
راغب میگوید: «غیب مصدر «غابت الشمس» و امثال آن است. هنگامی که از خشم پنهان گردد. گفته میشود: «غاب عنی کذا.» در قرآن آمده است: أم کانَ مِن الغائِبینَ ادامه ...
غفلت، تعریفی برتر از آنچه که قرآن در تعدادی از آیات ارائه داده، وجود ندارد. بخشی از آن چنین است: لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْینٌ لَا یبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ادامه ...
چیزی مثل غضب، سیاهی و پلیدی در نفس ایجاد نمیکند؛ غضب نفس را کاملاً تغییر میدهد و آن را از حالت آرامش و صفا به پریشانی و تیرگی، و از حکمت به حماقت و جنون، و از شادابی و طراوت به عذاب و خشونت و جفا تبدیل ادامه ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: قـــــرآن شـــــنـــــاســی