خاندان داغديده رسالت پس از ورود به كربلا براى شهيدان خود به عزادارى پرداختند، چون هنگام حركت بسوى كوفه اجازه عزادارى به آنان نداده بودند، و همانگونه كه سيد ابن طاووس در اللهوف نقل كرده است كه «و اقاموا المآتم المقرحة للاكباد» (اللهوف،ص 82.) «ماتمهاى جگرخراش بپا داشتند» ، و تا سه روز امر بدين منوال سپرى شد. (ذريعة النجاة،ص 271.)
حركت از كربلا
اگر زنان و كودكان در كنار اين قبور مى ماندند، خود را در اثر شيون و زارى و گريستن و نوحه كردن هلاك مى‏ نمودند، لذا على بن الحسين عليهماالسلام فرمان داد تا  بار شتران را ببندند و از كربلا به طرف مدينه حركت كنند. چون بارها را بستند و آماده حركت شدند، سكينه عليهاالسلام اهل حرم را با ناله و فرياد به جانب مزار مقدس امام جهت وداع حركت داد و جملگى در اطراف قبر مقدس گرد آمدند. سكينه قبر پدر را در آغوش گرفت و شديدا گريست و به سختى ناليد و اين ابيات را زمزمه كرد: الا يا كربلا نودعك جسما - بلا كفن و لا غسل دفينا - الا يا كربلا نودعك روحا - لاحمد و الوصي مع الامينا «اى كربلا! بدنى را در تو به وديعه گذارديم، كه بدون غسل و كفن مدفون شد؛ اى كربلا ! كسى را به يادگار در تو نهاديم كه او روح احمد و وصى اوست.» «اى كربلا! بدنى را در تو به وديعه گذارديم، كه بدون غسل و كفن مدفون شد؛ اى كربلا ! كسى را به يادگار در تو نهاديم كه او روح احمد و وصى اوست.»

واهلبیت به طرف مدینه حرکت کردند

بشیر بن جذلم می گوید: چون (با کاروان اسرا از شام) به نزدیک مدینه رسیدیم، امام علی بن الحسین علیه السلام پیاده شد، خیمه‌ای بر پا کرد و زنان خاندان را پیاده فرمود.
آن‌گاه فرمود:« ای بشیر، خدا پدرت را بیامرزد که شاعر بود. تو نیز شعر می‌گویی؟» گفتم:«آری، ای پسر پیغمبر! من هم شاعر هستم.» فرمود:« به مدینه داخل شو و خبر شهادت اباعبدالله را به اطلاع مردم برسان.» من بر اسبم سوار شدم و با شتاب وارد مدینه شدم. چون به مسجد رسول خدا رسیدم، گریه‌کنان این اشعار را خواندم:« ای مردم مدینه! دیگر در مدینه نمانید، چون حسین کشته شد. از شهادت اوست که اشک چشم من چون باران فرو می ریزد. بدن حسین در زمین کربلا به خون آغشته شد و سر مقدس او را بالای نیزه ها در شهرها گرداندند.» سپس گفتم:« ای اهل مدینه، اینک علی بن الحسین علیه السلام با عمه ها و خواهرانش نزدیک شما و پشت دیوار شهر شماست. من فرستاده او هستم.» زنان پرده نشین مدینه با این اشعار بیرون ریختند و فریاد واویلا سر دادند. پس از رحلت پیامبر خدا، هرگز آن همه گریه کننده و عزادار ندیده بودم. مردم مدینه مرا رها کردند و با شتاب از مدینه بیرون رفتند. من با اسب خویش تاختم و خود را به آنجا رساندم. دیدم مردم در همه‌‌ی راه ها ایستاده اند. از اسب پیاده شدم، از میان ازدحام جمعیت گذشتم و خود را به خیمه امام رساندم. امام درون خیمه بود. پس از چند لحظه از خیمه بیرون آمد و با دستمالی که در دست داشت اشک چشمانش را پاک کرد. از پی او خادمی آمد، چهار پایه ای آورد و بر زمین گذاشت و امام زین العابدین بر آن نشست. ولی نمی توانست از ریختن اشک خودداری کند. صدای گریه از هر جانب برخاسته بود. ناله زنان و کنیزان بلند شده بود. مردم از هر طرف به امام تسلیت می گفتند و تمام فضا، یکپارچه گریه و ناله بود.
در این هنگام امام سجاد علیه السلام با دست خود اشاره کرد که ساکت شوند، آن گاه خطبه‌ای خواند. «لهوف سید بن طاووس، ص 233.» کاروان اهل بیت امام حسین علیه السلام در روز جمعه هنگامی که خطیب سرگرم خواندن نماز جمعه بود، وارد مدینه شدند و مصائب حسین علیه السلام و آنچه را که بر او وارد شده بود، برای مردم بازگو کردند.
داغ‌ها تازه شد و باز آنان را حزن و اندوه را فرا گرفت. در سوگ شهیدان کربلا نوحه سرایی و گریه کردند و آن روز همانند روز رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله شد که تمام مردم مدینه جمع شده بودند و عزاداری می‌کردند.
ام کلثوم در حالی که می‌گریست، وارد مسجد پیامبر شد و روی به قبر پیامبر کرد و گفت:« سلام برتو، ای جد بزرگوار من! خبر شهادت فرزندت حسین را برایت آورده ام.» ناله جانگداز بلندی از قبر مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست. مردم با شنیدن این ناله به شدت گریستند و ناله و شیون همه جا را گرفت. آن گاه علی بن حسین علیه السلام به زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و صورت بر قبر مطهر نهاد و گریست. زینب علیهاسلام دو طرف در مسجد را گرفت و شیون‌کنان فریاد زد:« یا جداه، خبر مرگ برادرم حسین را برایت آورده ام.» زینب هرگاه به علی بن الحسین علیه السلام نگاه می کرد، داغش تازه و غمش افزون می‌شد.
ام سلمه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله، با شیشه‌ای در دست که تربت حسین علیه السلام در آن به خون مبدل شده بود، دست فاطمه، فرزند حسین علیه السلام، را گرفته بود و از حجره خود بیرون آمد.
اهل بیت وقتی ام سلمه و شیشه‌ی تربت را دیدند، صدا به گریه بلند کردند، ام سلمه را در آغوش گرفتند و بسیار گریستند. منابع: قصه کربلا، ص 543. - الدمعة الساکیة، ج 5، صفحه 162 - بحار الانوار ج 45 صفحه 198 -لهوف سید بن طاووس، ص 233.

 

اسرای کربلا از کوفه تا شام-خطبه امام سجاد علیه السلام در مدینه-ورود کاروان اسرا به مدینه

ورود کاروان اسرا به مدینه - دانشنامه رشد

 

کاروان اسیران کربلا از شام تا مدینه - خبرگزاری مهر | اخبار ...

کاروان اسیران کربلا از شام تا مدینه - سایت خبری تحلیلی ...

سخنی در باره بازگشت اهل بیتِ امام حسین(ع) به كربلا و ...

متن روضه بازگشت به مدینه - هیئت محبان الرضا(ع) مداحان اهل ...

ورود اهل بیت علیه السلام به مدینه | سایت پژوهه پژوهشکده ...

فضای مدینه قبل و بعد از ورود کاروان اسرا - کرب و بلا- سایت ...

كاروان اسیران كربلا از شام تا مدینه - تبیان

بازگشت اهل بيت به مدينه - راسخون

ورود اهل بیت به مدینه - ویکی فقه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

تاريخ : شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶ | 18:18 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |