ترجمه و شرح حکمت 382 نهج البلاغه: آنچه نمیدانی نگو
وَ قَالَ (عليه السلام): لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ، بَلْ لَا تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ؛ فَإِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَ يَحْتَجُّ بِهَا عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
و فرمود (ع): چيزى را كه نمى دانى مگوى، حتى بسيارى از چيزهايى را، كه مى دانى، بر زبان مياور. زيرا خدا بر اعضاى تو احكامى واجب كرده كه در آن روز به آنها بر تو حجت آورد.
دو نكته حكيمانه:
امام(عليهالسلام) در اين گفتار حكيمانه به دو نكته مهم اشاره مى فرمايد: نخست اينكه انسان بايد از گفتن چيزى كه درباره آن آگاهى ندارد بپرهيزد، مى فرمايد: «آنچه را نمى دانى مگو»; (لاَ تَقُلْ مَا لاَ تَعْلَمُ).
زيرا اولاً درآيات متعددى از قرآن مجيد از اين كار نهى شده است به خصوص هرگاه اسناد بهخداوند متعال داده شود. در سوره بقره مى فرمايد: «(إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْبِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ); او شما را فقط به بدى ها و كار زشت فرمان مى دهد; (و نيزدستور مى دهد) آنچه را كه نمى دانيد، به خدا نسبت دهيد».[1]
در سورهاعراف نيز مى خوانيم كه خداوند مى فرمايد: «(قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَالْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالاِْثْمَ وَالْبَغْىَبِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِسُلْطَاناً وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ); بگو: «خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشكار باشد چه پنهان، حرام كرده است; و (همچنين) گناه و ستم به ناحق را; و اين كه چيزى را كه خداوند دليلى براى آننازل نكرده، شريك او قرار دهيد; و به خدا مطلبى نسبت دهيد كه نمىدانيد».[2]
در سوره اسراء مى فرمايد: «(وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَبِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَكَانَ عَنْهُ مَسْئُولا); از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن، چراكه گوشو چشم و دل، همه مسئول اند».[3]
ثانياً ازنظر عقل نيز كار قبيحى استزيرا هنگامى كه انسان چيزى را نمى داند ولى به طور قطع از آن خبر مى دهدمفهومش اين است كه من درباره آن علم و اطلاع دارم در حالى كه اين دروغ است ودروغ، از زشت ترين كارهاست.
اضافه بر اين امكان دارد آن سخن برخلافواقع و كذب باشد بنابراين ذكر آن به طور قطع، نوعى تجرى در برابر خداونداست چراكه چيزى را بى پروا مى گويد كه احتمال دارد معصيت خداوند باشد.
مرحومكلينى در جلد اول كتاب كافى بابى تحت عنوان «النَّهْى عَنِ الْقَوْلِبِغَيرِ عِلْم» ذكر كرده كه در آن روايات بسيارى آورده است. ازجمله درحديثى از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «لِلْعَالِمِ إِذَاسُئِلَ عَنْ شَىء وَ هُوَ لاَ يعْلَمُهُ أَنْ يقُولَ اللَّهُ أَعْلَمُوَلَيسَ لِغَيرِالْعَالِمِ أَنْ يقُولَ ذَلِكَ; هنگامى كه سؤالى از شخصعالمى شود در حالى كه پاسخ آن را نمى داند بايد بگويد: «الله اعلم» و كسىكه عالم نيست حتى اين جمله را هم نبايد بگويد (زيرا او علمى ندارد كه خدارا از خود اعلم بداند)».[4]
در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است كه شخص غير عالم در برابر چنين سؤالى بايد بگويد: «لا ادرى; نمى دانم» و نگويد: «الله اعلم».[5]
درحديث ديگرى مى خوانيم كه زرارة ابن اعين از امام باقر(عليه السلام) پرسيد: خداوند چه حقى بر بندگان دارد؟ امام(عليه السلام) فرمود: «أَنْ يقُولُوامَا يعْلَمُونَ وَيقِفُوا عِنْدَ مَا لاَ يعْلَمُون; از آنچه مى دانند سخنبگويند و درباره آنچه نمى دانند توقف كنند».[6]
احاديث ديگرى نيز قريب به همين مضمون نقل شده است.
مرحومعلامه مجلسى نيز در جلد دوم بحارالانوار باب 16، همين مطلب (نهى از گفتنچيزى بدون آگاهى از آن) را عنوان كرده و آيات متعدد و 50 روايت در اينزمينه نقل كرده است.
در دومين نكته امام(عليه السلام) مى فرمايد: «بلكههمه آنچه را مى دانى نيز مگو زيرا خداوند بر تمام اعضاى انسان واجباتى قرارداده كه در قيامت از آن ها بازخواست مى كند»; (بَلْ لاَ تَقُلْ كُلَّ مَاتَعْلَمُ، فَإِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَيَحْتَجُّ بِهَا عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ).
زيرا اولاً بيان آنچهانسان مى داند گاه افشاى اسرار مؤمنين و گاه غيبت و عيب جويى ديگران است وگاه سبب اهانت و يا ايجاد اختلاف در ميان مردم و يا اشاعه فحشا و يا سبباضطراب افكار عمومى مى شود و يا افراد كم استعدادى را به گمراهى مى افكندكه همه اين ها از مصاديق گناه است.
ثانياً بيان آنچه انسان مى داند گاهىسبب انحراف از فضايل اخلاقى است زيرا گاهى خودستايى و اظهار كبر و غرور وبرترى بر ديگران است و گاه شكل ريا و سمعه به خود مى گيرد كه تمام اين هامذموم است.
علتى كه امام(عليه السلام) براى نكته دوم گفته است مقصودايشان را كاملاً آشكار مى سازد و آن اين كه چشم و گوش و دست و پا و زبانهركدام مسئوليتى دارند: (إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّأُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولا)[7] و مسئوليت زبان از همه اعضا بيشتراست و گناهانى كه با زبان انجام مى شود فزون تر و متنوع تر مى باشد.
اين احتمال نيز وجود دارد كه كلام اخير امام(عليه السلام) بيان علت براى هر دو بخش كلام آن حضرت باشد.
ولىنبايد فراموش كرد كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: همه آنچه را مى دانى (كُلّ ما تعلَم). اشاره به اين كه بسيارى از چيزهايى را كه انسان مى داندبايد براى ديگران بيان كند و مردم را از جهل و بى خبرى درباره احكام الهى ومفاسد اخلاقى و يا خطراتى كه جامعه اسلامى را تهديد مى كند خارج سازد.[8]
*****
پی نوشت:
[1]. بقره، آيه 169.
[2]. اعراف، آيه 33.
[3]. اسراء، آيه 36.
[4]. كافى، ج 1، ص 42، ح 5.
[5]. همان، ح 6.
[6]. همان، ص 43، ح 7
[7]. اسراء، آيه 36.
[8]. سند گفتار حكيمانه: قبل از سيد رضى مرحوم صدوق اين كلام حكيمانه را دركتاب من لا يحضر و مرحوم مفيد در كتاب اختصاص ضمن وصاياى امام(عليه السلام) به فرزندش محمّد بن حنفية آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص279)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: همراه بـا حکمتهای نهج البلاغه