استقلال ادبی؛محصول «استقلال سیاسی» پس از انقلاب
نویسنده : جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com

انقلاب اسلامی ایران، تنها در به زیر کشیدن رژیم پهلوی و تحقق آرمان تشکیل حکومت اسلامی محدود نمی‌شد؛ انقلاب اسلامی، انقلاب در باورها و رویکردها نیز بود. این پدیده کم‌نظیر و باشکوه، سبب‌ساز تحولات شگرفی در تمام زمینه‌ها، اعم از سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شد. در عرصه فرهنگ و به طور مشخص، حوزه ادبیات، انقلاب فصلی نو را در تولید آثار ادبی، پدید آورد؛ فصلی که تحت تأثیر آرمان‌های آن، ویژگی‌های خاصی یافت که آن را از دوران پیش از خود، متمایز می‌کرد. در میان همه شاخصه‌ها و مؤلفه‌هایی که حوزه ادبیاتِ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، واجد آن ها شد، مردمی بودن، بیش از بقیه به چشم می‌آید. فراگیر بودن انقلاب اسلامی، باعث فراگیر شدن ادبیات تأثیرپذیرفته از آن شد. «نهضت خاطره‌نویسی» برای انتقال تجربیات و ارائه تصویری حقیقی از آن‌چه روی داده است، آثاری مهم و در خور توجه پدید آورد که پدیدآورندگان آن ها، نه نویسندگان روشنفکر و گاه گریزان از جامعه، بلکه خود مردم بودند. به مناسبت فرارسیدن چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، در گفت‌وگو با هدایت‌ا... بهبودی، نویسنده پیش کسوت حوزه ادبیات انقلاب اسلامی و یکی از بنیان گذاران «دفتر ادبیات و هنر مقاومت»، به بررسی و مقایسه مؤلفه‌ها و شاخصه‌های سبک ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پیش از این واقعه بزرگ تاریخ معاصر ایران پرداختیم. نویسنده کتاب‌های مشهوری مانند «شرح اسم» و «الف لام خمینی»، در مصاحبه با خراسان، از تأثیر اصل استقلال طلبی بر انگاره‌های ادبی پس از پیروزی انقلاب اسلامی سخن گفت و استقلال ادبی را نتیجه استقلال سیاسی برآمده از پیروزی انقلاب اسلامی دانست.
    پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه با آغاز جنگ تحمیلی و دوران دفاع مقدس، شاهد بروز و ظهور سبکی در نگارش آثار ادبی بودیم که پیش از آن، کمتر تجربه شده بود. لطفاً درباره شاخصه‌ها و مؤلفه‌های این سبک، مطالبی را برای خوانندگان ما بیان بفرمایید.
ماهیت انقلاب سال 1357 که در 22 بهمن به پیروزی رسید، واکنش‌هایی را در میان نویسندگان، هنرمندان و همچنین کسانی که علاقه‌مند بودند وارد این عرصه شوند، برانگیخت. خصلت و ویژگی‌ همگانی، عمومی و مردمی بودن انقلاب اسلامی، باعث شد که ادبیات متأثر از آن نیز، چنین ویژگی‌هایی پیدا کند. بنابراین، اگر بخواهیم نخستین ویژگی ادبیات پس از پیروزی انقلاب اسلامی را معرفی کنیم، باید به همین عمومی و مردمی بودن آن توجه داشته باشیم. به همین دلیل است که قالب «خاطره» برای بیان این واقعه بزرگ تاریخ معاصر ایران و جهان و همچنین، شرح وقایع دوران هشت سال دفاع مقدس، برگزیده شد و مورد استفاده قرار گرفت. دلیل گزینش این قالب، توانایی و ظرفیت آن برای مردمی شدن بود؛ خاطره‌گویی و خاطره‌نویسی، از شاخصه‌های متون سنگین ادبی و اسباب و ابزاری که در برخی قالب‌ها مانند داستان کوتاه و رمان، از آن ها استفاده می‌کنیم، به دور است و با آن می‌توان به سادگی و حتی با زبان محاوره، وقایع را منعکس کرد و به دیگران انتقال داد. از نظر من، این ویژگی، به عنوان یکی از شاخصه‌ها و مؤلفه‌های ادبیات دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیار قابل توجه است. نکته دیگری که باید در این زمینه، همواره مد نظر داشته باشیم، استقبال چشمگیری است که مردم از خاطره‌گویی و خاطره‌نویسی کردند؛ به طوری که می‌توان بدون اغراق، دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی را، دوران شکل‌گیری پدیده‌ای به نام «نهضت خاطره‌نویسی» دانست. مؤسسات فراوانی در این زمینه تأسیس شد و آثار مهمی به وجود آمد که برخی از آن ها، بسیار موفق و تأثیرگذار بود. عامل دیگری که در شکل‌گیری سبک ادبیات پس از پیروزی انقلاب اسلامی سهم عمده‌ای داشت، تمایل به استقلال‌خواهی و استقلال‌طلبی مردم بود. مردم، به عنوان خالق انقلاب، می‌خواستند خودشان راوی آن باشند و درباره آن بگویند و بنویسند. به این ترتیب، استقلالی که به واسطه انقلاب اسلامی، در عرصه سیاست به دست آمده بود، این‌چنین خود را در حیطه ادبیات نیز نشان داد. به اعتقاد من، ذات استقبال مردم از خاطره‌گویی و خاطره نویسی، همان استقلال‌خواهی است.
    قالب «خاطره‌نویسی» در آثار ادبی را، پیش از پیروزی انقلاب و حتی در دوره مشروطه هم داریم. به اعتقاد شما چه تفاوتی میان این قالب در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، با بعد از آن وجود دارد؟
ما پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، چیزی با عنوان «نهضت خاطره‌نویسی» نداشتیم؛ خاطره‌نویسی‌های مربوط به این دوره، عمدتاً مربوط به دولتمردان، پادشاهان و افراد باسواد و صاحب‌قلم است که جمعیت زیادی را تشکیل نمی‌دادند. به همین دلیل، این کنش‌های ادبی را نمی‌توانیم با عنوان «نهضت» معرفی کنیم؛ از عنوان «نهضت» معمولاً هنگامی استفاده می شود که موضوع مد نظر، جنبه فراگیر و عمومی داشته باشد. از این لحاظ، فعالیت‌های ادبی در قالب خاطره‌نویسیِ مربوط به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را نمی‌توان «نهضت» نامید. تعداد آثار مربوط به این قالب، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با آثار پیش از انقلاب، اصلاً قابل مقایسه نیست. باید توجه داشت که ما در تاریخ معاصر، واقعه‌ای به بزرگی و اهمیت انقلاب اسلامی هم نداشته‌ایم؛ واقعه‌ای که تمام جغرافیای ایران را درگیر خودش کند و تمام آحاد مردم در آن حضور فعال داشته باشند. پیش از پیروزی انقلاب، معمولاً از دو واقعه جنبش مشروطه و ملی شدن صنعت نفت، به عنوان وقایع مهم و تأثیرگذار یاد می‌شد که اگر ابعاد مختلف آن ها را مورد واکاوی قرار دهیم، قابل مقایسه با انقلاب اسلامی و پس از آن، هشت سال دفاع مقدس نیست. شما نمی‌توانید در ایران روستایی پیدا کنید که در دوران دفاع مقدس، شهیدی را تقدیم اسلام و انقلاب نکرده باشد؛ بنابراین، انقلاب اسلامی پدیده‌ای فراگیر بود و به همین دلیل، خاطره‌نویسی و خاطره‌گویی ناشی از آن هم، فراگیر و گسترده‌است؛ موضوعی که ماپیش از پیروزی انقلاب اسلامی به آن برنمی خوریم.
    «نهضت خاطره‌نویسی» که درباره آن صحبت کردید، اکنون در چه مرحله‌ای است؟ آیا موفق به انجام مأموریت خود در انتقال انگیزه‌ها و آرمان‌های انقلاب به نسل بعد شده است؟
آن چه ما امروز با عنوان «ادبیات پایداری و مقاومت» می‌شناسیم، حاصل سه دهه فعالیت مستمر است. امروز ما به جایگاه قابل قبولی در این عرصه رسیده‌ایم، طوری که می‌توانیم آن را به دیگران نشان بدهیم و درباره‌اش سخن بگوییم. هر چه از گذشته به سمت حال حرکت می‌کنیم، خاطره‌نویسی‌ها فنی‌تر، تخصصی‌تر و جدی‌تر شده، علمی و قابل نظریه‌پردازی است. نویسندگان و ادیبانی تربیت شده‌اند که در این کار تبحّر و تخصص دارند. همان‌طور که تصریح کردم، این رشد، دفعی و ناگهانی نبوده و حاصل سه دهه فعالیت و تلاش بی‌وقفه است. به تازگی در جایی گفته‌ام و باز هم تأکید می‌کنم که در بین قالب‌های گوناگون ادبی، این قالب «خاطره‌نویسی» بود که توانست میراث با ارزش انقلاب را به سلامت، از گذشته به حال برساند و می‌توانم با امیدواری بگویم که به آیندگان نیز، منتقل خواهد کرد.
    این میراث با ارزش چیست؟
اسلامیت و استقلال‌خواهی.
    شما جزو بنیان گذاران دفتر ادبیات و هنر مقاومت هستید که بیش از سه دهه از فعالیت آن می‌گذرد. انگیزه شما و دوستانتان از تأسیس این دفتر چه بود و این اقدام، چه دستاوردهایی در پی داشت؟
ابتدا باید یادآوری کنم که ما جزو پیشگامان این عرصه نبودیم؛ نهادهایی مانند سپاه پاسداران، تا حدی جهاد سازندگی و برخی روزنامه‌ها، پیش از ما به این موضوع توجه کرده و به آن پرداخته بودند. اما بدون تعصب باید بگویم که تأسیس دفتر ادبیات و هنر مقاومت، باعث پیدایش جریانی ادبی شد که ما امروز آن را با عنوان «ادبیات پایداری» می‌شناسیم. اگر این دفتر تأسیس نمی‌شد، ما امروز یا چیزی به نام «ادبیات پایداری» نداشتیم یا اگر هم داشتیم، با تأخیر به دست می‌آمد و به جایی که امروز رسیده است، نمی‌رسید. دفتر ادبیات و هنر مقاومت در سال 1367 و چند ماه بعد از پایان جنگ تحمیلی تأسیس شد. سهم عمده در راه‌اندازی آن هم، متعلق به برادر ارجمندم، جناب آقای مرتضی سرهنگی است. جا دارد به این موضوع هم اشاره کنم که مهم ترین عامل تداوم فعالیت دفتر، حمایت‌های مقام معظم رهبری از آن بوده‌است؛ ایشان از جایگاه خودشان برای پرورش و تقویت موقعیت «ادبیات پایداری»، هزینه کردند و اگر حمایت‌های رهبر انقلاب نبود، دفتر نمی‌توانست مسیری را که تا امروز طی کرده است، طی کند.

انتقاد سفیر انگلیس از برنامه های غیر اخلاقی در«جشن هنر شیراز»!

«سازمان جشن هنر» یکی از سازمان‌های وابسته به فرح پهلوی بود. عملکرد این سازمان در دوران رژیم پهلوی، بازتاب منفی بسیاری در سطح جامعه داشت. به گزارش پایگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، بسیاری از مورخان معتقد بوده و هستند که سازمان جشن هنر، با اقداماتی نظیر برگزاری جشن هنر شیراز، آشکارا در جهت تضعیف فرهنگ ملی و اسلامی کشور گام برمی‌داشت. جشن هنر شیراز از سال 1346 فعالیت خود را آغاز کرد. این جشن، با حمایت ویژه فرح، سالی یک‌بار در شهریورماه برگزار می‌شد. هدف اعلام شده از برگزاری جشن هنر شیراز، ظاهراً ایجاد فضایی برای شناساندن هنر ایران به ایرانیان و به‌ویژه هنرمندان خارجی، بزرگداشت و آشنایی با هنرمندان دیگر کشورها و نشان دادن شیوه کار آنان به ایرانیان بود. اما در عمل، چیز دیگری رقم خورد و جشن، به پایگاهی برای ترویج فرهنگ غربی و بی‌بندوباری تبدیل شد. روایت ریچارد فِرای، ایران‌شناس آمریکایی، از جشن هنر شیراز، نمایانگر رواج لجام گسیخته فرهنگ غربی، بدون رعایت حداقلی از تعادل در ارائه هنر به اصطلاح پیشتاز است. او دعوت از گروه‌های موسیقی و آواز کشورهای همسایه، همچون پاکستان، افغانستان و تاجیکستان به جشن هنر شیراز را پیشنهاد ‌کرد، اما رضا قطبی، رئیس هیئت مدیره به او پاسخ داده بود: شما متوجه نیستید! ما حامی هنر پیشتاز هستیم، نه فرهنگ عامیانه و عقب افتاده! در واقع بی توجهی به هنرهای سنتی و اصیل ایرانی و کشورهایی که در حوزه تمدنی و فرهنگی ایران قرار داشتند، یکی دیگر از مهم‌ترین شاخصه های برنامه‌های جشن بود. بسیاری از نمایش‌ها و موسیقی‌هایی که اجرا می‌شد، مخاطب خاصی نداشت. نمایش‌های خلاف اخلاق، باعث اعتراضات گسترده شد. چنین اقدامات به اصطلاح فرهنگی، بازتاب منفی گسترده ای در میان افکار عمومی داشت و واکنش‌های شدیدی را در جامعه ایجاد کرد. واقعیت آن بود که رژیم پهلوی با برپایی چنین برنامه‌ها و مراسمی، در پی اشاعه فرهنگ غربی بود. در این بین، وجود آزادی‌های افراطی در حوزه هنر، سرپوشی بر نبود آزادی‌های سیاسی قلمداد می‌شد. به نوشته یک محقق غربی، «ایران در دهه 50، مورد مطالعاتی جالبی بود؛ به این معنا که چگونه دولتی اقتدارگرا، با برگزاری جشن هنر شیراز، مدعی آن است که به ایده‌های پیشرو غربی توجه می‌کند، در حالی‌که سخنرانی آزاد سیاسی شهروندانش را، به شدت ممنوع کرده بود. باید گفت این الگوی ناپایدار برای مدت طولانی نمی‌توانست دوام بیاورد، به‌خصوص زمانی‌که با کاهش حمایت مردمی روبه‌رو شده باشد.» سیاست رژیم پهلوی در عرصه فرهنگی، با اقداماتی همچون برگزاری جشن هنر شیراز، در نهایت برای این رژیم گران تمام شد؛ تا جایی که حتی آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلیس در ایران، از این جشن و محتوای برنامه‌های آن، به عنوان یکی از نخستین جرقه‌های وقوع انقلاب در ایران یاد کرده است. او در دیدار با شاه، برای نشان دادن عمق فاجعه‌ای که در جشن هنر شیراز می گذشت، به او گفت که اگر برخی از این نمایش‌ها در انگلیس اجرا می‌شد، بدون شک کارگردان و بازیگران آن، جان سالم به در نمی‌بردند! پاسخ شاه جالب بود؛ لبخند و سپس سکوت.
بازی رضا شاه در زمین «سیاست های اروپایی»انگلیس

رضاشاه قدرت خود را مدیون غرب بود و باور داشت که بدون تکیه بر قدرت‌های غربی، نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. به گزارش پایگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، پهلوی اول تلاش می‌کرد منافع غربی‌ها را در ایران تضمین کند، تا بتواند حمایت آن ها را برای خود داشته باشد. انگلیس ،اولین کشوری بود که حکومت رضاشاه را به رسمیت شناخت؛ زیرا او بهترین گزینه برای سیاست مدنظر انگلیس در ایران بود و می‌توانست ضمن تأمین منافع، از نفوذ کمونیسم در ایران هم جلوگیری کند. به این ترتیب، پهلوی اول، مبدل به ضمانت کننده منافع نظام سرمایه‌داری غرب در ایران شد. البته غرب این سیاست را تنها در کشور ما پیگیری نمی‌کرد. پیمان سعدآباد که بین ایران و همسایگانش برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم منعقد شد، متضمن دستورالعمل انگلیسی‌ها برای اقمارشان در خاورمیانه بود. رضاشاه با پیوستن به پیمان سعدآباد، خیال انگلیس را بابت نفوذ شوروی آسوده کرد. علاوه بر پیمان سعدآباد، تسلط انگلیس بر نفت ایران، با قرارداد 1933 تضمین شد. طبق این قرارداد، انگلیس همچنان امتیاز فروش و استخراج نفت را در دست داشت و مدت قرارداد نیز 60 سال تعیین شده بود. بریتانیا با این قرارداد توانست امتیاز فروش و استخراج نفت ایران را برای خود تثبیت و خیالش را بابت هر گونه خطر احتمالی یا تهدید بالقوه در آینده ،آسوده کند. همزمان، انگلیسی‌ها برای نگه داشتن آلمان در جبهه سرمایه‌داری و جلوگیری از نفوذ کمونیسم در این کشور، رضاشاه را واداشتند تا به این کشور نزدیک شود. آلمان بعد از جنگ جهانی اول، با اقتصادی ورشکسته و بدهی‌های فراوان روبه‌رو بود. یک آلمان فقیر و مملو از نابرابری در دوره پس از جنگ جهانی اول، می‌توانست خطر گسترش کمونیسم را در اروپا، برای نظام سرمایه‌داری غرب تشدید کند. به همین دلیل انگلیسی‌ها از نزدیکی آلمان‌ها به ایران راضی بودند. بر این اساس، در نوامبر 1935، دکترشاخت، وزیر اقتصاد آلمان به تهران آمد و مذاکراتی درباره توسعه روابط دو کشور به عمل آورد و متعاقب آن، یک قرارداد تهاتری در دسامبر ۱۹۳۵(آذر 1314) بین دو کشور امضا شد و مبادلات بازرگانی ایران و آلمان به سرعت توسعه یافت؛ به‌طوری که ظرف پنج سال، صادرات آلمان به ایران، پنج برابر افزایش پیدا کرد و این کشور نیز، بزرگ ترین خریدار مواد خام صادراتی ایران شد. اگرچه آلمان‌ها توانستند به تأسیس برخی زیرساخت‌های مهم کشور کمک کنند، اما با صادر کردن کالاهای خود به ایران، بخشی از نیازهای اقتصادی کشورشان را هم برطرف کردند و رضاشاه، طبق دستورالعمل انگلیسی‌ها، از این طریق کمک زیادی به آلمان کرد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در چهل شالگی انقلاب اسلامی

تاريخ : شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۷ | 11:27 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |