ساواک؛ درنده ای که به جان مردم افتاده بود
نویسنده : جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com

کودتای 28 مرداد سال 1332 و در پی آن سقوط دولت دکتر مصدق، سرآغاز عصر دیکتاتوری محمدرضا پهلوی بود؛ این موضوعی است که بیشتر مورخان، اعم از ایرانی و غیرایرانی، به آن باور دارند. تردیدی نیست که نقش اصلی را در بازگرداندن شاه به قدرت، آمریکایی‌ها ایفا کردند؛ دلارهای آن ها بود که عملیات «آژاکس» را به نتیجه رساند. آن‌چه یانکی‌ها را از آن سر دنیا، متوجه ایران کرد، حساسیتی بود که انگلیسی‌ها درباره نفوذ کمونیسم در ایران به وجود آوردند. برای آمریکا که خود را به عنوان پرچمدار نظام سرمایه‌داری پس از جنگ جهانی دوم معرفی می‌کرد، پذیرش این موضوع امکان نداشت. مماشات‌هایی که آمریکایی‌ها با مصدق می‌کردند، همین‌طور وعده‌هایی که به او می‌دادند، با گزارش‌های سازمان‌های اطلاعاتی انگلیس و به ویژه پس از تظاهرات هزاران نفری حزب توده در تهران، رنگ باخت و این آغاز یک دیکتاتوری جدید را رقم زد. درست از همین زمان بود که آمریکایی‌ها به فکر ایجاد یک سازمان امنیتی و اطلاعاتی مدرن در ایران افتادند.
سازمانی برای آمریکایی‌ها
تأسیس ساواک در سال 1336، با حمایت آمریکایی‌ها انجام شد. تا پیش از آن، فعالیت‌های اطلاعاتی و امنیتی را، ارگان‌هایی مانند رکن دو ارتش یا اطلاعات شهربانی سامان دهی می‌کرد. دلیل تأسیس ساواک، اولاً ایجاد هماهنگی میان دستگاه‌های اطلاعاتی و ثانیاً، به وجود آوردن روندی پایدار، منسجم و سازمان یافته برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم در ایران بود. در واقع آمریکایی‌ها، ساواک را برای ایفای نقش، در تقابلشان با شوروی به وجود آوردند و تجهیز کردند؛ اما بعدها، مأموریت‌های دیگری مانند کنترل مخالفان رژیم و همکاری‌های منطقه‌ای با موساد نیز، برای ساواک در نظر گرفته شد. به نوشته «حسین فردوست»، رئیس دفتر ویژه اطلاعات محمدرضا پهلوی، آمریکایی‌ها، پس از آن‌که خیالشان بابت نفوذ کمونیسم در ایران راحت شد، ترجیح دادند ساواک را به سمت موساد، سازمان اطلاعات و امنیت رژیم صهیونیستی، سوق دهند. همکاری‌های اطلاعاتی ساواک و موساد، برای صهیونیست‌ها بسیار حیاتی بود؛ چرا که مأموران ساواک می‌توانستند بدون برانگیختن حساسیت دولت‌های مخالف رژیم صهیونیستی در منطقه، اطلاعات مورد نیاز را به دست آورند و در اختیار سازمان‌های اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس بگذارند. بی‌اغراق می‌توان بخش عمده‌ای از فعالیت‌های برون مرزی ساواک را در همین زمینه دانست. اما آن‌چه باعث شهرت ساواک شد، فعالیت‌های این سازمان برای تثبیت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی در ایران بود؛ فعالیت‌هایی که به ساواک چهره‌ای مخوف بخشید و باعث دامن زدن به انزجار داخلی از رژیم پهلوی شد.
شکنجه سیستماتیک!
«حسین فردوست» در خاطراتش مدعی است که تا پیش از ورود او به عنوان معاون سازمان به ساواک، هر آن‌چه از بازداشت شدگان به دست می‌آمد، به زور کتک و شکنجه بود. ادعای او، البته گزاف نیست، اما واقعیت آن است که باید این رویه را به تمام دوران فعالیت ساواک تعمیم بدهیم؛ در واقع مأموران ساواک برای گرفتن اطلاعات از بازداشت‌شدگان، راهکاری جز شکنجه را نمی‌شناختند. تیمور بختیار، نخستین رئیس ساواک که بعدها خود به دلیل جاه‌طلبی‌هایش و به دستور شاه، توسط مأموران ساواک از میان برداشته شد، عزم جزمی در نهادینه کردن شکنجه‌های نامتعارف در این سازمان اطلاعاتی مخوف داشت. او پیش از تأسیس ساواک، این راهکار را برای کسب اطلاعات در راستای انهدام شبکه‌های مختلف حزب توده به کار گرفته و ظاهراً توانسته بود به نتیجه‌های مد نظر شاه و آمریکایی ها نیز، برسد. در واقع، تندروی‌های بختیار در برخورد با اعضای سازمان افسران حزب توده، مانند «خسرو روزبه»، دستمایه وی برای استفاده از شکنجه در ابعاد وسیع‌تر شد. شاه که نتایج این رویکرد را موافق طبع خود می‌دید، نه تنها با این روش وحشیانه مخالفت نکرد، بلکه به حمایت از آن نیز، پرداخت.شکنجه‌ها در ابتدا سیستماتیک نبود. بازجو به فراخور نیاز خودش در بازجویی، از لگد و سیلی برای به حرف آوردن بازداشت‌شده استفاده می‌کرد. گاه زیاده‌روی‌ها به فوت فرد شکنجه شده می‌انجامید. اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350 و در راستای سیاست آمریکا مبنی بر نزدیک شدن ساواک به موساد، کار آموزش بازجویان سازمان اطلاعات و امنیت شاه، به مأموران سازمان موساد سپرده شد و تعداد زیادی از مأموران ساواک، برای طی دوره‌های شکنجه‌گری و همچنین، فراگیری فنون مربوط به فعالیت‌های اطلاعاتی و امنیتی، به فلسطین اشغالی اعزام ‌شدند. رفته‌رفته، شکنجه در ساواک به صورت کاری سیستماتیک درآمد. مهم نبود که فرد اصلاً کاری کرده باشد یانه، اطلاعاتی داشته باشد یا نه، او به هر حال باید طعم تلخ شکنجه‌های به اصطلاح علمی مأموران ساواک را می‌چشید. به احتمال زیاد، بازجوها و شکنجه‌گرانی مانند «هوشنگ ازغندی»، «همایون کاویانی دهکردی» (معروف به کاوه)، «محمدحسن ناصری» (معروف به عضدی)، «ناصر نوذری» (معروف به رسولی)، «رضا عطارپور مجرد» (معروف به حسین‌زاده)، «منوچهر وظیفه‌خواه» (معروف به منوچهری)، «محمد علی شعبانی»(معروف به حسینی) و «بهمن نادری‌پور» (معروف به تهرانی)، در همین دوره تحت آموزش‌های ویژه قرار گرفتند و به تدریج به عنوان شکنجه‌گران معروف ساواک شهرت پیدا کردند. عملکرد تند این افراد در شکنجه مخالفان رژیم، چنان مورد توجه شاه قرار گرفت که با اعطای نشان «کوشش» به آن ها، پس از انتقالشان به کمیته مشترک ضد خرابکاری و تشدید آزار و اذیت بازداشت‌شدگان، موافقت کرد.
منابع:
1- خاطرات عزت شاهی؛ تدوین محسن کاظمی 2-ساواک؛ کریستین دلانوآ؛ ترجمه: عبدالحسین نیک‌گهر 3-ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست 4- ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل؛ عبدالرحمان احمدی
ترور«نخستین رئیس ساواک » به دست ماموران ساواک!

کودتای 28 مرداد 1332، آغاز فعالیت سیاسی جدی تیمور بختیار در دوران محمدرضا پهلوی بود. با سرنگونی دولت دکتر مصدق، آمریکایی‌ها در ایران نیاز به یک نظام مستبد و اقتدارگرا را بیش از پیش احساس کردند. به گزارش پایگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، با توجه به پیوند سببی شاه با ایل بختیاری، تیمور بختیار یکی از گزینه‌هایی بود که در این زمینه، در نظر گرفته شد. او با داشتن خصوصیت‌هایی مانند اقتدارگرایی و خشونت، به‌تدریج مورد توجه و علاقه آمریکایی‌ها قرار گرفت. به همین دلیل، واشنگتن اصرار داشت که بختیار به ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور منصوب شود. اما شاه ، پس از مدتی  فهمید که بختیار، سودای قدرت گرفتن دارد و به جایگاه او چشم دوخته است. به همین دلیل  در اولین فرصت، رئیس جاه‌طلب ساواک را برکنار کرد. مدتی بعد دستور داد او را به رامسر تبعید کنند و تحت نظر قرار دهند. اما تیمور بختیار گریخت و سر از اروپا درآورد و توانست خود را به لبنان برساند و از آن‌جا به عراق برود که در آن زمان، به دلیل ماجرای کُردها، ارتباط خوبی با ایران نداشت. بختیار توانست از دولت وقت عراق، امکانات نظامی دریافت کند، اما به دلیل شخصیت منفورش نزد مخالفان رژیم شاه، هیچ گروهی حاضر به همکاری با وی نشد. شاه که از تحرکات تیمور بختیار بیمناک بود، به ساواک دستور داد که او را از بین ببرد و سرانجام، نخستین رئیس ساواک، به دست مأموران سازمان مخوفی که خودش تأسیس کرده بود، در 16 مرداد 1349 به قتل رسید.
راز 13 سال نخست وزیری با وجود انتقادها
هویدا در تاریخ معاصر ایران ،طولانی‌ترین دوره نخست‌وزیری را داشت. او از سال 1343 تا 1356، به‌ظاهر با رأی اکثریت مجلس که شامل حزب ایران نوین می‌شد، نخست‌وزیر ماند. به گزارش پایگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، هویدا بعد از منصور،به‌عنوان نخست‌وزیر منصوب شد. در ابتدا گمان می‌کردند که شاه او را برای مدت کوتاهی نخست‌وزیر کرده است تا بتواند از سر فرصت، نخست‌وزیر دلخواه خود را انتخاب کند. اما بعد از آن‌که نخست‌وزیری او چند سال تداوم پیدا کرد، همه متوجه شدند که نزدیکی او به شاه و اطاعت بی‌چون ‌و چرای وی، سبب تثبیتش در جایگاه نخست‌وزیری شده است. در دوران نخست‌وزیری هویدا، اتفاقات زیادی در حوزه‌های مختلف اقتصادی، سیاست خارجی و داخلی و نظامی روی داد که بازتاب‌های داخلی و خارجی متعددی داشت. در این دوران، روابط سیاسی ایران با غرب بیش از پیش توسعه پیدا کرد و بحرین از ایران جدا شد. در همین زمان، برنامه‌های بلندپروازانه توسعه، با تزریق دلارهای نفتی، به اجرا در‌آمد که یکی از پیامدهای آن، ایجاد تورم در دهه 50 و افزایش هزینه‌ تولیدکالاها، ارائه خدمات و مسکن در آن مقطع بود. این تصمیمات علاوه بر این‌که در داخل و خارج کشور بازتاب داشت، حتی در مجلس فرمایشی نیز بازتاب پیدا کرد و انتقاداتی را برانگیخت.  با این حال، هویدا   آلت فعلی بود که در جهت خواسته‌های شاه گام بر می‌داشت و همین اطاعت محض باعث شد که نخست‌وزیری او 13 سال دوام بیاورد.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در چهل شالگی انقلاب اسلامی

تاريخ : شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۷ | 11:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |