ساواک؛ درنده ای که به جان مردم افتاده بود
سازمانی برای آمریکاییها
تأسیس ساواک در سال 1336، با حمایت آمریکاییها انجام شد. تا پیش از آن، فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی را، ارگانهایی مانند رکن دو ارتش یا اطلاعات شهربانی سامان دهی میکرد. دلیل تأسیس ساواک، اولاً ایجاد هماهنگی میان دستگاههای اطلاعاتی و ثانیاً، به وجود آوردن روندی پایدار، منسجم و سازمان یافته برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم در ایران بود. در واقع آمریکاییها، ساواک را برای ایفای نقش، در تقابلشان با شوروی به وجود آوردند و تجهیز کردند؛ اما بعدها، مأموریتهای دیگری مانند کنترل مخالفان رژیم و همکاریهای منطقهای با موساد نیز، برای ساواک در نظر گرفته شد. به نوشته «حسین فردوست»، رئیس دفتر ویژه اطلاعات محمدرضا پهلوی، آمریکاییها، پس از آنکه خیالشان بابت نفوذ کمونیسم در ایران راحت شد، ترجیح دادند ساواک را به سمت موساد، سازمان اطلاعات و امنیت رژیم صهیونیستی، سوق دهند. همکاریهای اطلاعاتی ساواک و موساد، برای صهیونیستها بسیار حیاتی بود؛ چرا که مأموران ساواک میتوانستند بدون برانگیختن حساسیت دولتهای مخالف رژیم صهیونیستی در منطقه، اطلاعات مورد نیاز را به دست آورند و در اختیار سازمانهای اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس بگذارند. بیاغراق میتوان بخش عمدهای از فعالیتهای برون مرزی ساواک را در همین زمینه دانست. اما آنچه باعث شهرت ساواک شد، فعالیتهای این سازمان برای تثبیت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی در ایران بود؛ فعالیتهایی که به ساواک چهرهای مخوف بخشید و باعث دامن زدن به انزجار داخلی از رژیم پهلوی شد.
شکنجه سیستماتیک!
«حسین فردوست» در خاطراتش مدعی است که تا پیش از ورود او به عنوان معاون سازمان به ساواک، هر آنچه از بازداشت شدگان به دست میآمد، به زور کتک و شکنجه بود. ادعای او، البته گزاف نیست، اما واقعیت آن است که باید این رویه را به تمام دوران فعالیت ساواک تعمیم بدهیم؛ در واقع مأموران ساواک برای گرفتن اطلاعات از بازداشتشدگان، راهکاری جز شکنجه را نمیشناختند. تیمور بختیار، نخستین رئیس ساواک که بعدها خود به دلیل جاهطلبیهایش و به دستور شاه، توسط مأموران ساواک از میان برداشته شد، عزم جزمی در نهادینه کردن شکنجههای نامتعارف در این سازمان اطلاعاتی مخوف داشت. او پیش از تأسیس ساواک، این راهکار را برای کسب اطلاعات در راستای انهدام شبکههای مختلف حزب توده به کار گرفته و ظاهراً توانسته بود به نتیجههای مد نظر شاه و آمریکایی ها نیز، برسد. در واقع، تندرویهای بختیار در برخورد با اعضای سازمان افسران حزب توده، مانند «خسرو روزبه»، دستمایه وی برای استفاده از شکنجه در ابعاد وسیعتر شد. شاه که نتایج این رویکرد را موافق طبع خود میدید، نه تنها با این روش وحشیانه مخالفت نکرد، بلکه به حمایت از آن نیز، پرداخت.شکنجهها در ابتدا سیستماتیک نبود. بازجو به فراخور نیاز خودش در بازجویی، از لگد و سیلی برای به حرف آوردن بازداشتشده استفاده میکرد. گاه زیادهرویها به فوت فرد شکنجه شده میانجامید. اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350 و در راستای سیاست آمریکا مبنی بر نزدیک شدن ساواک به موساد، کار آموزش بازجویان سازمان اطلاعات و امنیت شاه، به مأموران سازمان موساد سپرده شد و تعداد زیادی از مأموران ساواک، برای طی دورههای شکنجهگری و همچنین، فراگیری فنون مربوط به فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی، به فلسطین اشغالی اعزام شدند. رفتهرفته، شکنجه در ساواک به صورت کاری سیستماتیک درآمد. مهم نبود که فرد اصلاً کاری کرده باشد یانه، اطلاعاتی داشته باشد یا نه، او به هر حال باید طعم تلخ شکنجههای به اصطلاح علمی مأموران ساواک را میچشید. به احتمال زیاد، بازجوها و شکنجهگرانی مانند «هوشنگ ازغندی»، «همایون کاویانی دهکردی» (معروف به کاوه)، «محمدحسن ناصری» (معروف به عضدی)، «ناصر نوذری» (معروف به رسولی)، «رضا عطارپور مجرد» (معروف به حسینزاده)، «منوچهر وظیفهخواه» (معروف به منوچهری)، «محمد علی شعبانی»(معروف به حسینی) و «بهمن نادریپور» (معروف به تهرانی)، در همین دوره تحت آموزشهای ویژه قرار گرفتند و به تدریج به عنوان شکنجهگران معروف ساواک شهرت پیدا کردند. عملکرد تند این افراد در شکنجه مخالفان رژیم، چنان مورد توجه شاه قرار گرفت که با اعطای نشان «کوشش» به آن ها، پس از انتقالشان به کمیته مشترک ضد خرابکاری و تشدید آزار و اذیت بازداشتشدگان، موافقت کرد.
منابع:
1- خاطرات عزت شاهی؛ تدوین محسن کاظمی 2-ساواک؛ کریستین دلانوآ؛ ترجمه: عبدالحسین نیکگهر 3-ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست 4- ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل؛ عبدالرحمان احمدی
ترور«نخستین رئیس ساواک » به دست ماموران ساواک!
راز 13 سال نخست وزیری با وجود انتقادها
هویدا در تاریخ معاصر ایران ،طولانیترین دوره نخستوزیری را داشت. او از سال 1343 تا 1356، بهظاهر با رأی اکثریت مجلس که شامل حزب ایران نوین میشد، نخستوزیر ماند. به گزارش پایگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، هویدا بعد از منصور،بهعنوان نخستوزیر منصوب شد. در ابتدا گمان میکردند که شاه او را برای مدت کوتاهی نخستوزیر کرده است تا بتواند از سر فرصت، نخستوزیر دلخواه خود را انتخاب کند. اما بعد از آنکه نخستوزیری او چند سال تداوم پیدا کرد، همه متوجه شدند که نزدیکی او به شاه و اطاعت بیچون و چرای وی، سبب تثبیتش در جایگاه نخستوزیری شده است. در دوران نخستوزیری هویدا، اتفاقات زیادی در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاست خارجی و داخلی و نظامی روی داد که بازتابهای داخلی و خارجی متعددی داشت. در این دوران، روابط سیاسی ایران با غرب بیش از پیش توسعه پیدا کرد و بحرین از ایران جدا شد. در همین زمان، برنامههای بلندپروازانه توسعه، با تزریق دلارهای نفتی، به اجرا درآمد که یکی از پیامدهای آن، ایجاد تورم در دهه 50 و افزایش هزینه تولیدکالاها، ارائه خدمات و مسکن در آن مقطع بود. این تصمیمات علاوه بر اینکه در داخل و خارج کشور بازتاب داشت، حتی در مجلس فرمایشی نیز بازتاب پیدا کرد و انتقاداتی را برانگیخت. با این حال، هویدا آلت فعلی بود که در جهت خواستههای شاه گام بر میداشت و همین اطاعت محض باعث شد که نخستوزیری او 13 سال دوام بیاورد.اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در چهل شالگی انقلاب اسلامی
تاريخ : شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۷ | 11:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |