مبارزه با فساد در حكومت علوي (ع)
قربانعلي درّي نجف آبادي
هدف و انگيزه از پذيرش حكومت
شرايط جامعه اسلامي در دوران خليفه سوم
انواع مفاسد
شيوه هاي امام(ع) براي مبارزه با فساد موجود
الف) مبارزه با فساد در بعد نظري:
ب) مبارزه با فساد در بعد عملي:
1ـ موضوعات مربوط به خودكنترلي
2ـ موضوعات مربوط به نظارت و كنترل دقيق بر عملكرد كارگزاران
3ـ اقدامات عملي و برنامه اصلاحات
بركناري و عزل كارگزاران دوره عثماني
دستگاه قضايي و مبارزه با فساد
مبارزه مستمر و پيگير با فتنه و فساد
مبارزه با مفاسد اقتصادي
مبارزه با تبعيض و بي عدالتي
مبارزه با مفاسد اخلاقي و اجتماعي
مبارزه با تحريفات و انحرافات
مبارزه با خرافات و تحريف
مبارزه با بدعتها
بازرسي و نظارت عالي
دو نوع بازرسي و رسيدگي
پيگيري گزارش بازرسان و مأموران ويژه
شرايط و صفات بازرسان
حفاظت اطلاعات و حفاظت كارگزاران
نظارت عمومي
دولت كارآمد
مبارزه با فساد، اصلي ثابت براي دولتهااز اهداف بلند انبيا(ع) مي توان "برقراري قسط و عدل در جامعه" و "حمايتاز محرومان و مبارزه با ستمگران" و "برقراري نظم و انضباط و حاكميت قانونعدل و قانون خدا در جامعه" و "برقراري امنيت فردي و اجتماعي" و "برخورد باعوامل ناامني و فتنه و فساد" و "ايجاد محيطي سالم و سازنده و پاك و شايستهبراي رشد استعدادها و فضايل" و "ارتقاي سطح بينش مادي و معنوي جامعهبشري" و "فضاسازي براي عزت و كرامت انسانها و تكامل الهي جامعه" راشمرد.
  البته، محدود كردن كارايي اديان الهي به بُعد حكومت و برقراري اهدافيادشده، بدون توجه به اهداف معنوي، همان قدر ناروا و ستم است كه محدودكردن مكتب انبيا(ع) به اهداف معنوي و رهبانيت و گوشه گيري و انزواي سياسي.هر دو ديدگاه، انحرافي و ناصحيح و نارواست. ديدگاه حق در باره مكتب انبيا(ع)جامع نگري ميان حيات دنيا و سعادت آخرت و ارتباط دنيا با آخرت و دين باحكومت و برقراري عدالت آميخته با تقوا و فضيلت و معنويت است.بايد اهداف بلند حكومت علوي(ع) را نيز در همين موارد، جست.
  
|254| امام علي(ع) انگيزه خود را از پذيرفتن حكومت، برقراري قسط و عدل وامنيت و دفاع از مظلومان و ستمديدگان و مقابله با ظالمان و ستمگران و تقسيمعادلانه بيت المال در ميان مسلمانان و ايجاد زمينه هاي لازم براي رشد و پوياييو عزت و سربلندي جامعه اسلامي و ... عنوان كرده و شهادتش نيز براي تحققچنين اهداف بلندي بوده است.
  در اين نوشتار، بيشتر، سعي خواهد شد تا گوشه هايي از اهداف بلند حكومتعلوي(ع) و شرايط و وضعيت و نيازها و شيوه هاي مبارزه آن حضرت با مفاسداجتماعي و سياسي و فرهنگي، بازگو شود و راهكارها و سياستهاي آن حضرتدر برخورد با مفاسد گوناگون حكومتي، اداري، اجتماعي، سياسي، ارائه گردد وشرايط مطلوب و قابل قبول براي حكومت اسلامي تبيين گردد.
 هدف و انگيزه از پذيرش حكومت
  با توجه به شرايطي كه در بيست و پنج سال بعد از زمان رحلت رسول اكرم(ص) يعني از سال11 هجري تا سال 35 هجري در دنياي اسلام به وجود آمده بود و مجموعه اوضاع سياسي واجتماعي و فرهنگي و انحرافات و تحريفهايي كه مخصوصاً در ثلث سوم اين دوران پديد آمدهبود و عناصر ناباب و ناسالم بر دنياي اسلام حاكم شده بودند و حكومت به جاي شايسته سالاري ولياقت پروري به دست افراد ناباب و غير مسؤول افتاده بود و بيت المال به عنوان تيول قشريخاص از اربابان زر و زور و قدرت تبديل شده بود و عدالت و مواسات و مساوات و برادري ووحدت اسلامي از جامعه رخت بر بسته بود و ضعف و سستي و كسالت و تنبلي و تن پروريجايگزين شجاعت و شهامت و فتوت و مردانگي شده بود و غيرتها و تعصبهاي غلط جاهليمجدداً در پي احيا شدن بود و روابط جاي ضوابط را گرفته بود، امام(ع) با توجه به شرايط موجودو پيش بيني آينده در آغاز از پذيرفتن ولايت و حكومت سر باز زده و فرمود:
"دعوني و التمسوا غيري فانّا مستقبلون امراً له وجوه و الوان؛ [1]
من را رها كنيد و سراغ ديگري برويد، زيرا ما با امري روبه رو هستيم كه دارايچهره ها و شكلها و رنگهاي گوناگون است.">
  اما آنگاه كه پذيرفت اين بار سنگين را بر حسب وظيفه و تكليف و امانت الهي بر دوش
  
|255| گيرد، فرمود:
"وَ اعلموا اِنّي ان اجبتكُم ركبت بكم ما اَعْلم وَ لَم اضغ الي قول القائل وَ عتَب العاتب؛ [2]
اگر مهار مركب حكومت در اختيار من قرار گيرد من طبق تشخيص و وظيفه خودعمل خواهم كرد و گوش به حرف اين و آن و يا ملامت كسي نخواهم داد و بر طبقعلم و دانايي و توانايي خود اقدام خواهم نمود.">
  و آنگاه كه حكومت را پذيرفت اهداف خود و فلسفه حكومت و برنامه ها و سياستها و اصولكار خود را در مواقع مختلف اعلام داشت كه از آن جمله اينهاست:
  1ـ مبارزه با سيري ظالم و گرسنگي مظلوم:
"لولا حُضورَ الحاضِر وَ قيامُ الحُجَّة بِوجود النّاصِر وَ ما اَخَذ اللهُ عَلي العُلَماء ان لا يُقارّواعَلي كظة ظالِم وَ لا سَغب مَظلوم لالقيت حَبْلها عَلي غاربها وَ لسقيت آخرها بِكأساَوَّلِها؛ [3]
اگر گروهي براي ياري من آماده نبودند و حجت خداوند با وجود ياوران بر من تمامنمي گشت و پيمان الهي با دانايان در باره عدم تحمل پرخوري ستمكاران و گرسنگيستمديدگان نبود، مهار اين زمامداري را به دوش مي انداختم و انجام آن را مانندآغازش با پياله بي اعتنايي سيراب مي كردم و در آن هنگام مي فهميديد كه اين دنيايشما در نزد من از اخلاط دماغ يك بز ناچيزتر است."> 2ـ احياي دين و اصلاح طلبي:
"اللهُمَّ اِنّك تَعلم اِنَّه لَم يَكُن الذي كان مِنّا مُنافسة في سُلطان وَ لا التِماس شيء منفُضول الحُطام ...؛ [4]
پروردگارا تو مي داني كه مطالبه و اقدام ما براي به دست آوردن حكومت نه برايتلاش و رقابت در ميدان سلطه گري بوده و نه براي خواستن زيادتي از مال دنيا، بلكههمه هدف ما ورود به نشانه هاي دين تو و اظهار اصلاح در شهرهاي تو بوده است،باشد كه بندگان ستمديده تو امن و امان يابند و آن كيفرها و احكام تو كه از اجرا بازايستاده است به جريان بيفتد و بر پا گردد.">
  3ـ اقامه حق و رفع باطل:
"وَ الله لهي احب اليَّ مِن امرَتِكُم الاّ ان اقيم حقّا او ادْفَع باطِلا؛ [5]
  
|256|
به خدا سوگند اين كفش بي ارزش، در نزد من بهتر از زمامداري بر شماست مگر اينكهحقي را بر پا دارم يا باطلي را از بين ببرم.">
 4ـ احياي معالم و ارزشهاي عصر نبوي(ص):
"وَ اِنّ مَسيري هذا لَمثلُها فَلانقبنَّ الباطِل حَتّي يخرُج الْحَق مِن جنْبه؛ مالي وَ لقُرَيش؛ [6]
و اين مسيري كه امروز در پيش گرفته ام مانند مسيري است كه از روز اول برايپيروزي اسلام به پيش گرفته بودم؛ قطعاً باطل را خواهم شكافت و حق را از پهلويآن بيرون خواهم آورد؛ قريش از من چه مي خواهد ...">
  5ـ شايسته سالاري و حكومت انسانهاي شايسته:
"فَليسَت تصْلح الرّعية الا بِصَلاح الولاة وَ لا تَصْلح الولاة الا بِاستقامة الرَّعية؛ [7]
پس رعيت صالح نمي شود مگر به اصلاح ولات و زمامداران، و زمامداران صالحنمي شوند مگر با استقامت مردم.">
"قَد علمتُم اِنَّه لا ينبَغي انْ يكُون الوالي علي الفُروج وَ الدماء وَ المَغانم و الاحْكام وَامامة المُسلِمين البخيل ...؛ [8]
شما مي دانيد كه نبايد والي و زمامدار بر نواميس و نفوس و خونهاي مسلمانان و اموالو احكام و پيشوايي و زمامداري امت اسلامي، كساني باشند كه نسبت به اموال آنانحريص باشند و نه جاهل در احكام و امور و نه جفاكار و نه حيف و ميل كننده و نه اهلرشوه و نه تعطيل كننده سنت.">
"لا يُقيم اَمر الله الاّ من لا يُصانِع وَ لا يُضارِع وَ لا يَتّبِع المَطامع؛ [9]
امر خدا را اقامه نمي كند مگر كسي كه اهل ساخت و پاخت و تشابه و سازش با دشمنان نباشد و از طمعها نيز پيروي نكند.">
"فَوَ الله اِني الي لِقاء الله لمُشتاق وَ حسن ثَوابِه لمُنتَظر راجٍ وَ لكنّي آسي أن يَلي اَمر هذه الاُمة سُفهاؤها وَ فجّارها فيتّخذوا مال الله دولا وَ عباده خولا وَ الصَالِحين حَربا وَ الفاسقين حزبا؛ [10]
به خدا قسم من مشتاق ملاقات خدا هستم و به پاداش نيكوي او اميدوار، اما از آنخوف دارم كه امر امت به دست سفيهان و فاسقان بيفتد، آنگاه مال خدا را دست بهدست بگردانند و بندگان او را به خدمت گمارند و با صالحان در جنگ باشند و فاسقان
  
|257|
را حزب و يار گيرند.">
 6ـ احقاق حقوق بيت المال:
"وَ الله لو وَجدته قَد تَزوج بِه النّسآء وَ ملك بِه الاماء لرددته الي بِيت المال فَاِنّ فيالعَدْل سعة و من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق؛ [11]
به خدا سوگند اگر بيابم كه به مهر زنان در آمده يا بهاي كنيزكان شده، آن را بهبيت المال بازمي گردانم، همانا در عدالت گشايشي است و كسي كه عدالت بر او تنگآيد پس ستم بر او تنگ تر است.">
  7ـ مساوات در امر تقسيم بيت المال:
"لَو كانَ المال لي لسوّيت بينهُم فكَيف وَ المال مالُ الله، اَلا و انّ اعْطاء المال في غَيْر حقّهتبذير وَ اِسراف؛ [12]
اگر مال از آن من بود در ميان آنها مساوات را رعايت مي كردم چه رسد كه مال، مالخداست و اينان همگي بندگان خدايند و در بيت المال شريك و سهيم. آگاه باشيد كهعطا كردن مال در غير جاي خودش تبذير است و اسراف.">
  8ـ مبارزه با خشونت و استبداد:
"اِستعمل العَدل وَ احْذر العَسف وَ الحَيف؛ [13]
عدالت را به كار گير و از زورگويي و تضييع حق بپرهيز.">
"فلا تكلّموني بِما تُكلّم بِه الجبابرة ...؛ [14]
همچون سخن گفتن با جباران با من سخن مگوييد ...">
 شرايط جامعه اسلامي در دوران خليفه سوم
  شرايط جامعه اسلامي، در دوران خلافت خليفه سوم، از نابسامانيهاي فراوان سياسي واجتماعي و فرهنگي و اقتصادي رنج مي برد تا جايي كه خود اين شرايط ِاسفبار، موجب شورشمردم مصر و حجاز و عراق شد.
  لجام گسيختگي و ضعف و سستي و اسراف و تبذير و تبعيض و بي عدالتي و فساد و هرج ومرج دخالتهاي بيجاي دربار ِخلافت و باند فاسد مرواني و اموي در امور كشور پهناور اسلامي و بهكار گماردن افراد فاسد و نالايق و عيّاش بر مسند امور مسلمانان و حيف و ميل وسيع بيت المال و
  
|258| تقسيم ناعادلانه امكانات و منابع و ثروتهاي عمومي و انفال و زمينهاي عمومي و پرخوريفراوان تعدادي انگشت شمارِ وابسته به دربار خلافت و محروميت اكثريت جامعه و تسلّطسفيهان و فاجران و فرومايگان و دهها موضوع خُرد و كلان ديگر، مسايل و موضوعاتي بود كهآن حضرت در آستانه پذيرش خلافت، با آن مواجه بود.
  محيطي كه در دوره مروان حكم و معاويه و خليفه سوم و ايادي آنها و حزب اموي و طرفدارانآنها به وجود آمده بود و سوء استفاده هاي فراوان مالي و اجتماعي و سياسي و قدرت طلبي وتملك اموال و املاك عمومي توسط اشخاص حقيقي و حقوقي و خانواده هاي هزار فاميل وباندهاي تبهكار كه بر اساس تعصبات غلط و تمايلات نابجا و ضعف و همراهي دستگاه حكومتشكل گرفته بود، تبديل به يك معضل عظيم سياسي، اجتماعي و فرهنگي شده بود كه جز با يكانقلاب پايدار و فراگير و همه جانبه و جهاد و فداكاري عميق امكان اصلاح آن نبود و ريشه هايفتنه، آن قدر عميق و فراگير و فريبكارانه رشد كرده بود كه به سادگي امكان تحول و اصلاح در آنميسر نمي شد. اين موضوع را از دو ناحيه مي توان پي گرفت:
  الف: از ناحيه بررسيهاي تاريخي
  ب: از ناحيه سخنان و سيره و عملكرد اميرالمؤمنين(ع)
  در بخش اول سخنان مورخان و تاريخ نگاران را مي توان در محورهاي ذيل خلاصه كرد:
  1ـ شكل گيري دو طبقه عامه و خاصه
  در زمان خليفه دوم ديوان عطايا، حقوق و بيت المال بر اساس سوابق اسلامي افراد و تركيبقبيله اي و مهاجرت و طبقه بندي امت بر پايه قوميت و نژاد و سابقه گرايش به اسلام و مانند آنشكل گرفت و در نتيجه اختلاف بين طبقات اجتماعي افزايش يافت و يا پديد آمد و توقعات ومطالبات شدت يافت و جامعه به طبقه خواصّ و عوام تقسيم شد. (عامّه و خاصّه)
  اين سنت غلط، آثار شوم و ناپسند خود را در جامعه اسلامي گذاشت. امام(ع) براي اجرايعدالت و مساوات تلاش فراواني انجام داد، اما سرانجام به جرم عدالتخواهي به شهادت رسيد.
  2ـ گرايشهاي نژادپرستانه و قوم گرايي
  با گسترش فتوحات اسلامي اختلاط نژادهاي مختلف عرب و عجم از اقوام گوناگون غيرعرب به وجود آمد و اشخاص فراواني به عنوان مهاجرت يا به قصد جنگ به نقاط ديگر رفتند.اسيران جنگي و بردگان بسياري به قبايل عربي تعلق گرفتند. مفاهيمي مانند عرب و موالي و
  
|259| شهروندي درجه يك و دو مطرح شد و طبعاً بخش عظيمي از جامعه از حقوق كمتري برخوردارشدند.
  در اين رابطه تبعيض و بي عدالتي و عدم مساوات در بسياري از امور موجب نگراني و دغدغهخاطر امام(ع) بود.
  3ـ بدعتها و تحريفها
  اجتهاد در مقابل نصّ، خودرأيي و خودمحوري، مصلحت گرايي و مصلحت انديشي، عمل بهسليقه و اجتهاد شخصي، امري رايج بود.
  امام(ع) در نامه به مالك اشتر مي فرمايد:
"فَاِنّ هذا الدّين كان اسيراً فِي اَيدي الاشرار يُعمَل فيه ِبِالهَوي و تُطلَب بِه الدُّنيا؛ [15]
اين دين در دست اشرار اسير بود كه در آن به هوس مي راندند و به نام دين دنيا رامي خوردند.">
  در جاي ديگر مي فرمايد:
"و لكنّا اِنّما اَصبحنا نقاتِل اِخْوانَنا فِي الاسلام عَلي ما دَخل فيه ِمن الزيغ وَ الاعوجاج والشُبهة و التأويل؛ [16]
امروز ما از آن روي با برادران مسلمانمان وارد جنگ شده ايم كه انحراف، كجي،شبهه و تأويل در اسلام وارد شده است."> 4ـ فساد اجتماعي
  رفاه زدگي، غنايم فراوان به دست آمده در اثر فتوحات، باندبازي و سلطه قبيله اموي ومرواني، و حاكميت عناصر نابكار و ناشايست و فرومايه و بيسواد يا كم سواد، تضعيف آرمانهايديني و الهي اسلام را در جامعه آن روز به دنبال داشت. رسوبات جاهلي دوباره غالب بود. نظامحاكم در ايجاد رشد و تعادل اخلاقي و گسترش عدالت اجتماعي در مانده بود. روابط جاي ضوابطرا گرفته، فرومايگان سازشكار و سازشكاران بي بند و بار بر سرنوشت امت اسلام چيره شدهبودند.
"وَ اعْلَموا رَحمكم الله اِنَّكُم في زَمان القائِل فيه بِالحقّ قَليل وَ اللسان عَن الصّدق كليل واللازم للحقّ ذَليل، اَهْله مُعْتكِفون عَلي العصيان، مُصطلحون عَلي الادهان، فتاهُم عارمو شائِبُهُم آثِم و عالمهُم منافِق، و قارئهم مُماذِق، لا يُعظِّم صَغيرُهُم كَبيرَهُم وَ لا يَعول
  
|260|
غَنيُّهُم فَقيرهُم؛ [17]
بدانيد، خدايتان رحمت كند، شما در زماني به سر مي بريد، كه گوينده به حق در آناندك است و زبان از گفتن راست ناتوان، آنان كه همراه حق اند خوارند و مردم بهنافرماني گرفتار و در برقراري مداهنه با يكديگر سازگار، جوانشان بدخو و پيرشانگنهكار، عالمشان منافق و قاريشان سودجو، نه خردشان سالمند را حرمت نهد و نهتوانگرشان مستمند را كمك كند.">
 حاكميت دار و دسته بني اميه و ضعف دستگاه خلافت مركزي و يا همسازي و هم نوايي باآنان و انحرافات فراوان اين قبيله و تحميل خواستها و تمايلات سفيهانه و مزورانه خود بر اسلام،بزرگترين بلايي بود كه امت اسلامي آن را لمس و تجربه مي كرد و بعد نيز در طول دهها سال وبلكه تا امروز، آثار تلخ آن را در جان و ذائقه خود احساس مي كند. آنان كه امام علي(ع) درباره اشان فرمود:
"ما اَسلَموا وَ لكِن اسْتَسْلَموا و أسرّوا الكفر فَلمّا وَجَدوا اعوانا عليه اظْهَروه؛ [18]
اسلام را از روي طوع و رغبت پذيرا نشدند بلكه به ضرب شمشير تسليم شدند و كفررا مخفي كردند و چون بر آن ياراني يافتند آن را آشكار ساختند.">
  آري شرايط حاكم در ربع قرن بعد از وفات رسول اكرم(ص) بر دنياي اسلام چنين بود. [19]
  و اكنون اين امام(ع) است كه بايد سير تاريخ اسلام را از نو متحول نموده و بسازد و اصول واخلاق اسلامي را حاكم كند و دست نابخردان و فرومايگان را كوتاه سازد و اصول و ضوابط را بهجاي روابط و ظاهرسازي و فريب حاكم نمايد و دست نابكاران را از سر امت اسلامي كوتاه سازدو رشته امامت و ولايت و هدايت و عدالت را برقرار نمايد و آداب شريعت را زنده كند و بدعتهارا بميراند و دست نامحرمان را از سر اهل اسلام كوتاه نمايد.
 انواع مفاسد
  مفاسد عصر علوي(ع) و هر دوره و زماني را مي توان در دو حوزه بيان كرد:
  الف) حوزه حكومت و كارگزاران حكومتي؛
  ب) حوزه مردم و جامعه.
  بايد در حوزه نخست، در دو محور بحث كرد: يكي در رابطه با زمامداران و مديران عالي و
  
|261| ارشد جامعه، و ديگري، در رابطه با كارگزاران و مديران مياني و پاييني.
  البته، ميان فساد حكومت و حاكمان و فساد مردم، رابطه تنگاتنگي وجود دارد. اگر حاكمان،خود فاسد باشند، بنا بر اصل "الناس علي دين ملوكهم"، مردم نيز به فساد گرايش پيدا مي كنند واگر مردم فاسد باشند، حاكمان را نيز به سمت و سوي فساد خواهند كشاند و اگر آنان نيز مقاومتكنند، با شورش و ... حاكمان صالح را از ميان برخواهند داشت و رييساني فاسد را بر سر كارخواهند نشاند.
  اين، اصلي است غير قابل انكار كه با اندك تأملي، درستي آن، روشن مي شود. در تاريخ،شواهد فراواني را براي اين اصل مي توان يافت.
 شيوه هاي امام(ع) براي مبارزه با فساد موجود
  حضرت علي(ع)، براي مبارزه با فساد موجود، در هر دو جانبش، راه سختي در پيش داشت.حضرت(ع) لحظه اي براي بازگرداندن جامعه اسلامي به همان جامعه اي كه حضرت رسول(ص)بنيان نهاده بود، كوتاهي نكرد.
  مبارزه حضرت(ع) با محو فساد، دو جنبه داشت: نظري و عملي.
  ايشان، چه در آغاز حكومتش و در همان هنگامي كه مردم با او بيعت كردند، و چه در مدتخلافتش، با بيان رسا، شيوه صحيح حكومت داري و ويژگيهاي يك امت اسلامي را، بارها وبارها، به مردم گوشزد كرد تا آنان، حق را بدانند و مطابق آن عمل كنند.
  حضرت(ع) علاوه بر اين روشنگريها و همزمان با آن، اقدامهاي عملي اش را نيز آغاز كرد.
  اكنون به بررسي شيوه هاي مبارزه آن حضرت و حكومت علوي(ع) با فساد مي پردازيم.
 الف) مبارزه با فساد در بعد نظري:
  يكي از بزرگترين اهداف پذيرش حكومت توسط امام(ع) مبارزه با ظلم، فساد و طغيان،تبعيض، بي عدالتي و احقاق حقوق مردم و حاكميت اسلام اصيل و ايجاد اصلاحات همه جانبه،عميق و گسترده و كارساز و فراگير در جامعه اسلامي بود.
  يك بخش مهم از اين اصلاحات به تحولات ساختاري، اداري و مديريتي، قضايي و اجرايي ونوع نگرش به بودجه عمومي كشور و بيت المال مسلمانان و نوع بهره برداري و استفاده از آن بودهاست.
  
|262| امام(ع) وعده اين تحولات و اصلاحات را در آغاز مسؤوليت و زمامداري خود داد و فرمود:
"به آنچه مي گويم متعهد و پاي بند هستم و سر حرف خود ايستاده ام و با كسي ملاحظه و رو در بايستي نخواهم داشت."> [20]
  سخن حضرت اين بود كه جامعه اسلامي در آستانه يك تحول جديد قرار گرفته است و بويعطر عصر نبوي(ص) مي آيد، منتظر بسياري از دگرگونيها باشيد، در حكومت جديدپيش كسوتان اهل تقوا سبقت خواهند گرفت و پيش افتادگان ناشايسته عقب رانده خواهند شد.
  در نظام جديد اصل بر شايسته سالاري، عدالتخواهي، و عدالت گرايي، تقوامحوري وخدامحوري است و با هر گونه اختلال، بي نظمي، فساد، ناهنجاري، سوء استفاده از قدرت، تضييعحقوق مردم و بيت المال، اتلاف منابع، باندبازي و رابطه بازي، تقدم روابط بر ضوابط با شدت وقاطعيت برخورد خواهد شد. اجازه سوء استفاده و فرصت طلبي و خودسري به هيچ كس دادهنمي شود.
  نوع نگرش آن حضرت به حكومت و حاكمان و كارگزاران و بيت المال و بودجه و اموالعمومي و قدرت و اقتدار حكومت و قواي حاكم بر امت و رسالت و مسؤوليت امام و رهبر و شيوهبرخورد و رابطه و ارتباط و تعامل با مردم با مسؤوليت پذيري هر چه بيشتر، امانتداري،وظيفه شناسي، تكليف الهي، خدمتگزار مردم بودن، امر به معروف و نهي از منكر، احقاق حقوقمردم، اجراي عدل و قسط و مبارزه با ظلم و فساد و فتنه و توطئه، ريشه كن كردن فساد در جامعه،پيشگيري از توسعه فساد، مبارزه با جريان فساد، اصلاح ساختارها و روشها، اصلاح مديران وكارگزاران، نظارت و پي گيري همه جانبه امور، اطلاع رساني و كسب اطلاعات از عملكردمسؤولان ذي ربط، شفافيت، مسؤوليت متقابل والي و مردم، اصلاح ساختار قدرت در جامعهاسلامي، به كارگيري عناصر شايسته و باكفايت براي هر كاري و ايجاد نظامي كارآمد، مؤثر، مفيد،كم هزينه و پرفايده، باكفايت و بالياقت، منضبط و قانونگرا، ولايت پذير و باايمان و به دور ازضعف و جبن و مسامحه و مماشات و سهل انگاري و ضعف نفس و يا به كارگيري افراد متكبر،متفرعن، خودبزرگ بين و يا خشن و غير كارآمد و يا متملق و چاپلوس و يا طالب مال و ياخواهان قدرت را در بيانات نوراني آن حضرت فراوان مي توان يافت.
  در اين راستا بجاست كه سنت و سيره و سخنان آن بزرگوار از چند ناحيه مورد توجه و بررسيقرار گيرد:
  
|263|  
 الف: نقد نسبت به گذشتگان؛
  ب: تبيين سيره رسول اكرم(ص)؛
  ج: تبيين سيره عملي خود آن بزرگوار؛
  د: بر حذر داشتن از صفاتي كه حاكمان و امتهاي گذشته گرفتار آن بوده اند؛
  ه…: بر حذر داشتن از اخلاق رذيله و عوامل سقوط و انحراف و انحطاط كه به نوعي تعريض درآن نهفته است؛
  و: بيان مواعظ بالغه و نصايح حكيمانه و دستورات خردمندانه كه چراغ محكم راه وقطب نماي حركت جامعه است.
 ب) مبارزه با فساد در بعد عملي:
  در اين بخش، امام(ع) از روشهاي فراواني استفاده فرموده است كه مي توان آن رافهرست وار بدين گونه بيان نمود:
 
1ـ موضوعات مربوط به خودكنترلي
  از قبيل تأكيد بر اصل شايسته سالاري؛ تأكيد بر اصل تقوا و معنويت، تأكيد بر اصل تعهد ومسؤوليت پذيري، تأكيد بر اصل خداگرايي و خدامحوري در كارها، تأكيد بر اصل نظارت الهي،تأكيد بر اصل نظارت مردمي، تأكيد بر كرامت انسانها، تأكيد بر جمع گرايي، تأكيد برفرهنگ سازي، تأكيد بر فضاسازي مناسب و سالم، تأكيد بر اصل مراقبه و محاسبه در كارها، تأكيدبر اصل ايمان به قيامت و آثار و نتايج اعمال، تأكيد بر تقويت باورها و انگيزه هاي الهي، تأكيد برمبارزه با مفاسد اخلاقي، تربيتي و روحي و تأكيد بر ارائه الگوهاي كارآمد، مؤثر و ثمربخش.
 
2ـ موضوعات مربوط به نظارت و كنترل دقيق بر عملكرد كارگزاران
  از طريق بازرسي و كنترل به صورت سازمان يافته، بازرسي و كنترل به صورت موردي و بابازرسان ويژه و مخصوص، بازرسي و كنترل توسط افراد ديگر (اشخاص متعهد) و گزارشهايمردمي، بازرسي و كنترل توسط مردم، پذيرش نظارت عمومي مردم، تأكيد بر اصل شفافيت وپاسخگويي، تأكيد بر اصل مسؤوليت شناسي و مسؤوليت پذيري، تأكيد بر اصل نظارت و اقتدارقضايي، تأكيد بر اصل پيشگيري، تأكيد بر برخورد با ريشه فساد و تأكيد بر اصل الگوسازي وارائه اسوه هاي كارآمد و نقش رهبري شايسته در جامعه اسلامي.
  
|264|
 
3ـ اقدامات عملي و برنامه اصلاحات
 مانند بركناري و عزل كارگزاران دوره عثماني، عزم بر استرداد اموال غارت شده از بيت المال،قاطعيت در اجراي حدود الهي، برنامه جدي براي اجراي عدالت، برنامه جدي براي مساوات دراجراي قوانين (مساوات همه در برابر قانون)، برنامه جدي در بهره برداري مساوي از بيت المال(مساوات براي همه در تقسيم بيت المال)، الغاي امتيازات نابجاي گذشته، مبارزه با بدعتها وتحريفها و انحرافها، ايجاد فرصتهاي برابر و مناسب براي همه، آموزش و هدايت صحيح منابع واستعدادهاي انساني جهت خير و صلاح، زمينه سازي براي رشد و پويايي جامعه، و تدبير حكيمانهامت در جهت رشد و بالندگي.
 بركناري و عزل كارگزاران دوره عثماني
  بدون ترديد، شرط اساسي براي هر گونه تحول و اصلاح، به كارگيري كارگزاران شايسته ومديران لايق و خردمند و باكفايت و مسؤولان دردمند و دلسوز و استفاده از نيروهاي توانا و دانا وباتقوا و زجركشيده و رنج ديده است.
  براي ايجاد تحول در هر جامعه و هر حكومت، بايد كار را از دست نااهلان و فرومايگانخارج كرد و به دست اهلان و پاك باختگان سپرد.
  امام(ع) نيز در سخنان فراواني بر اين اصل تأكيد كرده اند:
"إنَّ شَرّ وزرائك مَن كانَ لِلأشرار قَبلك وزيراً؛
همانا بدترين وزيران و همكاران تو، آناني هستند كه براي اشرار قبل از تو، وزيربوده اند و در آثام و گناهان با آنان همكاري داشته اند."> [21]
"يَستَدلُّ عَلي ادبار ِالدُّول بِأَربَع: تَضييع الأُصول ِوَ التَمسُّك بِالفُروع وَ تَقديم الأراذِل وَتأخير الاَفاضِل [22]؛
چهار چيز، نشانه انحطاط دولتها است: اصول را ضايع كردن؛ به فروع چسبيدن؛ افرادفرومايه و پست را مقدم داشتن؛ افراد بافضيلت را كنار زدن.">
"ألا وَ إنَّ بليَّتَكُم قَد عادت كهيئَتِها يَومَ بَعث الله نَبيّيه(ص) [23] ...؛
امتحان سختي در پيش داريم و جامعه در آستانه يك تحول عظيمي قرار گرفته است:آنان كه بي جهت جلو افتاده بودند، بايد به عقب برگردند و آنان كه به ناحق كنار زده
  
|265|
شده بودند، بايد به صحنه آيند.">
"وَ قَدْ عَلمتم إنَّه لا يَنبَغي أن يَكون الوالي [24] ...؛
و براي شما (از سيره رسول اكرم(ص) و قرآن كريم) روشن است كه والي جامعهاسلامي ـ كه مسؤوليت اموال و جانها و احكام و اَعراض و غنايم و امامت امت اسلاميرا عهده دار است ـ نبايد افراد بخيل باشند ...">
"لا يُقيم أمرُ الله إلاّ مَن لا يُصانِع [25] ...؛
امر خدا را هرگز نمي تواند اقامه كند جز كسي كه اهل سازش و كرنش و تشابه به كفار وفاسقان و پيرو مطامع نباشد.">
"يُستَدِلُّ عَلَي الادبار بِأربَع: سُوء ِالتَّدبير وَ قبح التَّبذير وَ قِلَّة الاعتبار وَ كِثرَةالاِغترار [26]؛
چهار چيز نشانه پشت كردن و انحطاط است: تدبير بد و ناروا؛ تبذير زشت و ناپسند؛كم عبرت گرفتن از حوادث و روزگار؛ بسيار مغرور شدن.">
 مغيره، پيش حضرت آمد و درخواست كرد كه كارگزاران دوره عثماني را در جاي خود ابقاكند و حداقل، معاويه را از كار بركنار نكند، اما امام علي(ع) فرمود: به خدا قسم! اگر ساعتي از روزباشد، در اجراي وظيفه ام تلاش به خرج مي دهم، نه آنان را كه گفتي والي مي كنم و نه امثال آنان رابه ولايت مي گمارم. [27]
 دستگاه قضايي و مبارزه با فساد
  نقش و جايگاه دستگاه قضايي ِكارآمد و صالح در مبارزه با فساد و تجاوز، بر هيچ كسپوشيده نيست. چنانچه قوه قضاييه، از استقلال و اقتدار و اعتبار و شايستگي هاي لازم برخوردارباشد، به طور قطع، مي تواند به عنوان شمشير برّنده اي در برابر بي عدالتي و ظلم و قلدري بايستد واز حقوق مردم و محرومان، دفاع و در برابر زورگويان و متجاسران به حقوق عمومي، مقابله ومقاومت و امنيت و نظم اجتماعي و عدالت عمومي و حمايت از محرومان را تضمين و تأمين كند.
  در فرهنگ و ميراث علوي(ع) بحث دستگاه قضايي و اعتبار و استقلال و هويت و كفايتآن، به عنوان يك اصل روشن و كارساز و مؤثر در پيشگيري از جرم و جنايت و در برخورد بامجرمان و جنايتكاران به حساب آمده است و از اين حيث، همه، در برابر قانون، برابرند و قاضي،
  
|266| موظف به اجراي حق و عدل و احقاق حقوق عامه و مبارزه با فساد در اشكال گوناگون آن شدهاست.
  اميرالمؤمنين(ع) در دوران خلافت و ولايت خود، بر استفاده از قضات شايسته و بايسته،تأكيد فرمود و بر اهميت قضاوت ارشاد كرد و در جهت تقويت امور قضايي كوشيد و راههايپيچيده قضاوت را با بيان و قضاوتهاي حيرت انگيز خود روشن ساخت و بر كار قضات نظارتكرد و نقاط ضعف آنان را گوشزد كرد و بر عملكرد آنان اشراف داشت و بر شرافت و تأمينزندگي و رفاه و معيشت قضات عنايت داشت تا دستگاه قضايي، حقيقت را فداي مصلحت نكند وتحت تأثير رشوه و تطميع و تهديد قرار نگيرد و اهل مداهنه نباشد و نيز بداند كه بر مسندپيامبر(ص) و يا وصي او تكيه زده است و منصب قضا امانت است و نه تجارت.
  در فرمان حكيمانه امام(ع) به مالك اشتر، اين مسايل، به وضوح قابل ملاحظه و استفادهاست:
"ثم اختر للحُكم بَينَ الناس أفضَل رَعيّتك في نَفْسك مِمَّن لاتَضيق بِه ِالأُمور، وَ لاتُمْحِكُهُ الخُصُوم، وَ لا يَتَمادي فِي الزَلَّة، وَ لايَحْصَرُ مِن الفيء الي الحَقّ إذا عَرفَه وَ لاتُشرِفُ نَفْسه عَلي طمعٍ ...؛
براي داوري ميان مردم، برترين افراد خود را برگزين! از كساني كه داراي سعه صدرباشد و امور گوناگون، او را در تنگنا قرار ندهد و مخاصمه و كينه توزي دو طرفدعوا، او را به خشم و كج خلقي وا ندارد و در اشتباهاتش پافشاري نكند و چون متوجهاشتباه خود شود، بازگشت ِبه حق و اعتراف به آن، برايش سخت نيايد و نَفْس او،تمايل به طمع نداشته باشد و در فهم مطالب به اندك تحقيق اكتفا نكند، بلكه مسايل راتا پايان دنبال كند، كسي كه در شبهات از همه محتاط تر باشد و در يافتن حق و استنادبه ادله، جدي تر باشد و از كثرت مراجعه دو طرف دعوا، كمتر خسته شود و در كشفامور، از همه صابرتر و شكيباتر باشد و در هنگام روشن شدن حكم و حق، از همهقاطع تر باشد. از كساني باشد كه ستايش ستايشگران، او را فريب ندهد و تمجيدهايبسيار، او را از حق متمايل نسازد و عوامل تطميع و تهديد و تملق و چاپلوسي، او رانفريبد. و البته اين چنين نيروهايي، بسيار كم هستند.">
  آن گاه امام(ع) به وظايف حساس زمامدار و حكومت اسلامي در برابر قضات مي پردازد و
  
|267| فرمان مي دهد كه نسبت به قضات يادشده، چگونه بايد مراقبت صورت گيرد و احسان و سخاوتبه خرج داده شود و اعتبار و منزلت و اقتدار و موقعيت داده شود تا از هر گونه سخن چيني وبدانديشي و طمع ديگران در امان باشند و ديگران نيز در آنان طمع نكنند و دشمنان، نسبت بهآنان، مكر نكنند و بدانديشان، مجال تفتين و توطئه و سخن چيني نسبت به آنان را نيابند و ... .
  شرايط و ويژگيهاي قضات، آن چنان كه از بيان نوراني امام(ع) استفاده مي شود، به قرار زيراست:
  1ـ از بهترين و برترين افراد باشند؛
  2ـ با حوصله و داراي شرح صدر باشند؛
  3ـ اطلاعات لازم را براي يك قضاوت عادلانه، از زواياي مختلف به دست آورند؛
  4ـ با شهامت اخلاقي، اشتباهات خود را بپذيرند و آن را جبران كنند؛
  5ـ زود به خشم نيايند و در مقابل پافشاري دو طرف دعوا، براي احقاق حق، كنترل خود را از دست ندهند؛
  6ـ روح قدرتمند داشته باشند و از قدرتمندان نترسند؛
  7ـ عزت نفس و همت عالي داشته باشند و اسير آز و طمع نگردند؛
  8ـ ثروتمندان و زورمداران، نتوانند آنان را تطميع و يا تهديد كنند؛
  9ـ اهل تحقيق باشند و با سهل انگاري و آسان گيري، از مسايل نگذرند و بدون كسب اطلاعات كافي، به قضا نپردازند و با برخورد سطحي و بر اساس نخستين شنيده ها، حكم صادر نكنند؛
  10ـ در مواجهه با امور مشتبه و مسايل گنگ و پيچيده، احتياط و تأمل را از دست ندهند و در كشف واقعيات بر اساس دلايل و براهين قطعي، كنجكاو و مصرّ باشند؛
  11ـ با دو طرف دعوا، گشاده رو باشند و بدون ِابراز خستگي و ناراحتي، به هر كدام از آنان، فرصت سخن گفتن بدهند؛
  12ـ گرفتار حيله و مكر فريبكاران نشوند و در مقابل تملق و چاپلوسي، اراده خود را از دست ندهند؛
  13ـ از قاطعيت تمام، برخوردار باشند و چون حقيقت بر آنان مكشوف شد، اجازه ندهند كه هيچ عاملي، مانع از صدور حكم قطعي و عادلانه ايشان گردد.
  
|268|
 مبارزه مستمر و پيگير با فتنه و فساد
 دوران حكومت چهار سال و نه ماه ِاميرالمؤمنين(ع) و حساسيتها و شرايط و نگرانيهايي كهبراي آن حضرت پديد آمد، خود، از حساسترين دوره هاي تاريخ اسلام است. امام(ع) برايبرقراري عدالت و امنيت و حاكميت اسلام و استقلال جامعه اسلامي و حمايت از محرومان ومبارزه بي امان با ظالمان، فتنه گران و توطئه گران، به جهاد عميق و مستمر با ناكثين و قاسطين ومارقين مبادرت ورزيد.
  جهاد مستمر اميرالمؤمنين(ع) در طول قريب پنج سال حكومت آن بزرگوار با ناكثين وقاسطين و مارقين در ابعاد گوناگون نظامي و سياسي و فرهنگي و اجتماعي و اخلاقي و اعتقادي وتربيتي و اقتصادي، جزء درخشان ترين و آموزنده ترين ابعاد زندگاني و سيره و سنت آن حضرتاست، هر چند تبعات تلخ و دردناكي نيز براي جامعه اسلامي به همراه داشت.
  بيان امام(ع) در نهج البلاغه و تاريخ جنگها و مجاهدتهاي آن حضرت براي تحقق عدالتعلوي و نفي سلطه طاغوتيان و ياغيان و ناكثان و قاسطان و مارقان و مفسدان و ابعاد اين رسالتبزرگ، از حوصله اين نوشته بيرون است و در جاي ديگر بايد آن را پيگيري كرد.
 مبارزه با مفاسد اقتصادي
  يكي از رسالتها و مسؤوليتهاي مهم هر حكومت صالحي، جمع آوري بيت المال و بودجهعمومي و تقسيم آن، و مديريت منابع مالي و هدايت امكانات در راه خير و صلاح و بهره برداريصحيح از امكانات و برنامه ريزي دقيق براي توزيع و تقسيم آن، و جلوگيري از اسراف و تبذير وسوء استفاده و غارت و اختلاس، و تأمين نيازهاي عمومي و عدالت اجتماعي و رفاه مردم وحمايت از حقوق محرومان و مستضعفان و ... است.
  تداوم و پايداري و اقتدار هر دولت و حكومتي، وابسته به سياستهاي مالياتي و بودجه اي واقتصادي و كارايي و كفايت لازم در امور اقتصادي و هدايت و مديريت بهينه منابع و امكانات وساماندهي حيات سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي جامعه بر اساس آن است.
  اميرالمؤمنين(ع) يكي از اهداف اساسي حكومت خود را موضوع بيت المال و مسايل حياتيمربوط به آن مي داند، تا جايي كه در نامه به مالك اشتر مي فرمايد:
  
|269|
"الناس كُلَّهُم عَيال علي الخَراج وَ أهلُه [28]؛
مردم همه وظيفه خور و تحت كفايت بيت المال و اهل آنند.">
 و در همان فرمان نوراني اهداف كلان حكومت اسلامي را بدين قرار بيان مي كند:
"جِبايَة ِخَراجِها و جِهاد ِعَدوّها و اِسْتصلاح ِأهلِها وَ عِمارَة بِلادِها [29]؛
جمع آوري خراج و ماليات و جهاد با دشمنان و اصلاح مردم جامعه و آباد كردنسرزمينها و شهرها، از اهداف كلان حكومت اسلامي است.">
  به نظر نويسنده، اين ترتيب، بدون دليل نبوده و تأييدي است بر همان جمله قبلي كه مردم،همه، عيال بر خراج و اهل آن هستند و براي تحقق اهداف يادشده، راهي جز جبايه و جمع آوريخراج و ماليات و جهاد با دشمنان و اصلاح امور مردم و جامعه و آباد كردن كشور و شهرهانيست.
  امام(ع) يكي از اهداف اصلي خود را، مبارزه با اسراف و تبذير و تكاثر و اتراف و غلول وغشّ در امر بيت المال قرار داد و در بيان سيره و سنت انبيا(ع) و سيره رسول اكرم(ص) و در ارائهالگويي الهي و رفتاري بزرگوارانه و كريمانه، اعلام كرد و بر آن پاي فشرد.
  خطبه صد و شصت در بيان و توضيح زندگي انبياي سلف(ع) و زندگي نبيّ اكرم(ص) وزندگي آن حضرت، نقش و رسالت امام(ع) را بهتر آشكار مي كند.
  در جاي جاي نهج البلاغه، مبارزه حضرت(ع) با فساد اقتصادي، رخ نمايانده است. اينمبارزه، گاهي با توبيخ كارگزاري است كه دعوت ثروتمندان را پذيرفته، و گاهي با توبيخكارگزاري است كه از بيت المال سوء استفاده كرده و گاهي با اعتراض به فردي است كه ازبيت المال بيشتر طلب كرده و گاهي ... و گاهي ... .
  امام(ع) با تمام وجود، در اين صحنه و ميدان قدم برداشت و گرچه توطئه هاي فراواني در اينرابطه عليه آن حضرت شكل گرفت، اما بدون ملاحظه روشهاي معمول، با قاطعيت و صراحت،جلوي تمام آن توطئه ها ايستاد و عدالت را تحقق بخشيد. از باب نمونه، قطايع و اقطاعات و ...عثمان را، آن حضرت، لغو فرمود و كليه زمينهايي كه به ناحق، به صورت اقطاع، به افراد ومخصوصاً افراد وابسته به بني اميه واگذار شده بود، همه را به بيت المال بازگرداند.
  موضوع مفاسد اقتصادي در سيستم اداري و در جوامع گوناگون، در طول تاريخ، هموارهمسأله اي اسفبار و دردناك و عامل بسياري از نابسامانيها و دردها و رنجها و اختلافهاي فاحش
  
|270| طبقاتي و بي عدالتيها و تبعيضها و شورشها و چالشها و گسترش فساد و انحراف در جوامع بودهاست.
  شرايط لازم رشد و توسعه و امنيت اقتصادي و امنيت سرمايه گذاري و اعتماد متقابل دولت وملت و بالعكس و اعتماد كارفرما و كارگر و كليه اقشار جامعه نسبت به هم، با سلامت ِجرياناقتصادي كشور و پرهيز از فرصت طلبي و احتكار و انحصار و تمركز ثروت و تكاثر و كنز ورشوه خواري و اختلاس و پورسانت و غارت و غصب بيت المال و ربا و فساد و تخريب اموالعمومي و ... فراهم مي آيد.
  رشد و توسعه و سرمايه گذاري و اشتغال كامل و سالم و مولّد، نياز به ثبات و امنيت و آرامشاجتماعي و عدالت و اطمينان عمومي دارد و در صورتي كه جامعه، از روند حركتهاي اجتماعي وسياسي، مطمئن باشد و احساس آرامش كند و به نتيجه دسترنج و زحمات خود اميدوار باشد،قطعاً، فعالتر و بانشاط تر عمل خواهد كرد.
 مبارزه با تبعيض و بي عدالتي
  اساس و هدف متعالي حكومت اميرالمؤمنين(ع) را برقراري قسط و عدالت در جامعهتشكيل مي داد. آن حضرت عدالت را به عنوان هدف بزرگ و الهي و انساني و اسلامي خودمي دانست و در راه تحقق آن از هر نوع كوششي دريغ نمي داشت. تاريخ بشريت سراغ نداردرهبري اين همه نسبت به تحقق و اجراي عدالت پافشاري و سخت گيري نموده باشد. حضرتبراي برقراري آن رنجهاي فراوان برد و جنگهاي قدرت طلبانه و خودسرانه اي بر وي تحميل شدو سرانجام نيز در همين مسير به شهادت رسيد.
  سخنان حكيمانه آن بزرگوار، در زمينه عدل و قسط، كتابي گويا و مكتبي نوراني براي همهعدالتخواهان و آزاديخواهان عالم تا قيامت است. از آن ميان اينهاست كه بازگو مي شود:
"اَلْعَدلُ افضل سجيّة؛ [30]
عدالت برترين خصلت است.">
"اَلعَدلُ حَياة الاحكام؛ [31]
عدالت موجب حيات احكام الهي است.">
"يومُ العدل ِعَلي الظّالِم ِاَشَدُّ مِنْ يوم ِالْجَور ِعَلي الْمَظلوم؛ [32]
  
|271|
روز عدالت بر ستمگر سخت تر است از روز ستم بر مظلوم.">
"كُونا لِلظّالِم ِخَصما و لِلمَظْلُوم ِعَوْناً؛ [33]
دشمن ظالم باشيد و ياور مظلوم.">
"بئسَ الزّاد الي الْمَعاد ِالْعُدْوانُ عَلَي الْعِبادِ؛ [34]
بد زاد و توشه اي براي قيامت تجاوز و دشمني نسبت به حقوق بندگان خداست.">
"اَلعدلُ فَضيلَةُ السُلطانِ؛ [35]
عدالت فضيلت زمامدار است.">
"اَلعدلُ فَوزٌ وَ كِرامَةِ؛ [36]
عدالت پيروزي و كرامت است.">
"اَلعدلُ قَوام الرَّعيَةِ؛ [37]
عدالت مايه قوام جامعه است.">
"اَلعدلُ اَقْوَي اساسٍ؛ [38]
عدالت قويترين پايه و اساس است.">
"اَلعدلُ رَأسُ الايمان ِوَ جِماعُ الاِحْسان ِو اعلي مراتب الايمان؛ [39]
عدالت سر ايمان و جامع احسان و نيكي و بالاترين مراتب ايمان است.">
"أ تأْمروني أَنْ اَطلُبَ النَّصرَ بِالجَور ِفيمَنْ ولّيتُ عَليه ِ...؛ [40]
آيا شما من را امر مي كنيد كه در قلمرو زمامداري خود با ستمكاري پيروز شوم.
سوگند به خدا هرگز چنين كاري نمي كنم، مادامي كه شب و روز پشت سر هم مي آيندو مي روند و مادامي كه ستاره اي به دنبال ستاره اي حركت مي كند. اگر مال از آن منبود همه مردم را در تقسيم آن مساوي مي گرفتم چه رسد به اينكه مال قطعاً مالخداست. آري اعطاي مال در غير موردش و نابجا تبذير و اسراف است و صاحبش رادر دنيا بالا مي برد و در آخرت زمين مي زند و در نزد مردم او را عزيز مي كند و در نزدخداوند پست و خوارش مي سازد.">"و اَيمُ الله لَاُنصِفَنَّ الْمَظلومَ مِنْ ظالم و لأقودَنَّ الظّالمَ بِخُزامته حتي اوردَهُ منهل الحَقّ و
  ان كانَ كارِها؛ [41]
سوگند به خدا، داد مظلوم رااز ظالمش مي ستانم وافسار ستمكارش رامي گيرم واورا
  
|272|
تا چشمه سار حق مي كشانم اگر چه او نخواهد.">
"وَ اِيّاكَ وَ الاسْتِئثارَ بِما النّاسُ فيه ِاُسْوَة؛ [42]
و بپرهيز از آنكه چيزي را به خود مخصوص گرداني در حالي كه همه مردم در آنيكسان و سهيم و شريك باشند.">
"وَ آس ِبَيْنَهُم فِي الَّلحظَة ِو النَّظْرَة ِ...؛ [43]
و در ميان آنان در همه حال به مساوات رفتار كن و با يك چشم بنگر تا بزرگان در توطمع ستم بر ناتوانان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأيوس نشوند.">
 همان طور كه اشاره شد سخن در اين زمينه فراوان است و نمي توان علي(ع) را بدون عدالت وعدالت را بدون علي(ع) شناخت و يا معرفي كرد. گرچه علي(ع) جامع همه كمالات است ليكنبرجستگي عدل در مكتب آن حضرت و نياز به عدالت در جامعه بشريت و در عصر آن بزرگوارو همه عصرها به اين موضوع جلوه خاصي داده است.
  با توجه به اهميت و حساسيت اين موضوع، سيره و شيوه ها و سياستهاي آن بزرگوار را در راهتحقق عدالت و مبارزه با بي عدالتي، تبعيض، پرخوري، ظلم، تجاوز، خودسري، خيانت، رشوه،زورگويي و دهها عمل خلاف ديگر، پي مي گيريم و راههاي روشن آن حضرت را در راه تحقق واجراي عدالت باز مي نماييم.
  1ـ مبارزه با جنون قدرت
  امام(ع) خطاب به مالك اشتر مي نويسد:
"فَانْظُر اِلي عظم مُلْك ِالله فَوقَك وَ قُدرَتِه ِمِنكَ عَلي ما لاتَقْدِر عَلَيه؛ [44]
نگاه كن به عظمت ملك خداوند بر بالاي تو و قدرت خداوند بر آنچه تو بر آن قدرتنداري.">
  2ـ تصفيه و پالايش جامعه از عناصر فاسد و فرصت طلب
"وَ الذي بَعَثَهُ بِالحَقّ لتبلبلن بلبلة وَ لَتغربلن غربلة؛ [45]
به خداوندي كه پيامبر را به رسالت و حق مبعوث نمود، همه شما در بوته آزمايش درخواهيد آمد و آزمايش خواهيد شد، آزمايش شدني.">
"وَ الله لا اَكون كالضبع تنام عَلي طول ِاللِدم؛ [46]
به خدا قسم من مانند كفتار نخواهم ماند كه با طول هشدارها بخوابد ...">
  
|273|  
 3ـ مبارزه با تكبر و تفرعن
"اَيُّهَا النّاس، شقُّوا اَمواجَ الْفِتَنِ بسُفُن النجاة و عرّجوا عَنْ طَريق الْمُنافِرَة و ضَعُوا تيجانالْمُفاخرَة؛ [47]
اي مردم، امواج طوفاني فتنه و فساد را با كشتيهاي نجات بشكافيد و از راه عداوت ونفرت نسبت به يكديگر برگرديد و تاجهاي افتخار و مباهات را زمين بگذاريد.">
"فَلا تُكلّموني بِما تُكلّمُ بِه ِالْجَبابِرَة ...؛ [48]
آن چنان كه با جباران و متكبران سخن مي گوييد با من سخن نگوييد و در برابر منهمچون در برابر اقوياي پرخاشگر به تحفظ و خويشتن داري نپردازيد و با قيافه هايساختگي و تصنعي با من معاشرت نكنيد و تصور نكنيد سخن حقي كه به من گفته شودبر من سنگين خواهد آمد و يا من تقاضا دارم تا من را بزرگ انگاريد.">
  4ـ مبارزه با تملق و چاپلوسي
"اَلثَناءُ بِاكثَر مِنَ الاسْتِحقاق ِمَلَقٌ و التَقصير عِن ِالاستِحقاق ِعيٌ اَوْ حَسَدٌ؛ [49]
ستودن، بيش از حد استحقاق، چاپلوسي است و كم گذاشتن از حدّ استحقاق، ناتواني يا حسادت است.">
"بُعده ممّن تَباعَدَ عَنْهُ زُهدٌ و نِزاهة و ذُنُوُّه مِمّن دَنا مِنْهُ لينَ وَ رَحمَة. لَيْسَ تَباعده بِكبرٍ وعَظَمَةٍ و لا دُنُوهُ بِمَكرٍ و خُديعَةٍ؛ [50]
دوري انسان باتقوا از هر كس كه از وي فاصله مي گيرد ناشي از زهد و پاكيزگي است ونزديكي او نشانه نرمي و رحمت است. دوري او از روي تكبر و عظمت و نزديكي اواز روي مكر و خدعه نيست.">
  5ـ مبارزه با اغنيا و مترفين
"وَ اَمّا الاغْنياء مِن مُتَرَفَة الاُمَم ِفَتَعصّبوا لاثار ِمَواقِعَ النِعَمِ؛ [51]
اغنيا و ثروتمندان از امتهاي خودكامه به واسطه نعمتهايي كه خداوند نصيب ايشانكرده بود تعصب ورزيدند و بر مال و ثروت خود نازيدند.">
  6ـ مبارزه با تباني و ساخت و پاخت
"وَ لا تُخالِطوُني بِالمُصانِعَة؛ [52]
با من با ساخت و پاخت و تباني، معاشرت نكنيد.">
  
|274|  
 7ـ قاطعيت در حسابرسي بيت المال
"اَمّا بَعد، فَقَدْ بَلَّغني عَنكَ اَمْرٌ اِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ اَسْخَطْتَ ربَكَ و عَصَيْتَ اِمامَكَ وَاَخْزَيْتَ اَمانَتَكَ ...؛ [53]
خبري از تو به من رسيده، اگر آن را انجام داده باشي پروردگارت را به غضبآورده اي و امامت را عصيان كرده اي و در امانت خيانت كرده اي. به من خبر رسيدهكه محصولات زمين را برداشته اي و آنچه زير پا داشته اي گرفته اي و آنچه در دستتبوده خورده اي. سريعاً حسابت را بفرست و بدان كه حساب خدا سخت تر است.">
  8ـ نفي تبعيض حتي نسبت به نزديكترين افراد
ـ داستان عقيل و فرزندانش؛ [54]
ـ نامه به ابن عباس؛ [55]
ـ نامه به زياد بن ابيه جانشين عبدالله بن عباس. [56]
  9ـ هشدار در مورد خيانت در بيت المال و مبارزه با آن
"و اِنّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمة ...؛ [57]
قطعاً عمل تو طعمه اي براي تو نيست بلكه آن عمل امانتي است در گردن تو و توزيردست كسي هستي كه بالاتر از توست.">
"و انّ اعظم الخيانة خيانة الامّة و افظع الغش غش الائمة؛ [58]
همانا از بزرگترين خيانتها خيانت به امت است و از ذلت بارترين و رسواترين غشها،فريبكاري پيشوايان است.">
 مبارزه با مفاسد اخلاقي و اجتماعي
  يكي از عوامل اصلي و مؤثر در بازدارندگي از فساد و هر گونه آلودگي و انحرافي، رشد و احياو تقويت باورهاي اخلاقي و معنوي و تأكيد بر كرامت انسانهاست. ارزشهاي ايماني و اعتقادي واخلاقي، خود، بزرگترين سرمايه براي صيانت جامعه و جلوگيري از انحراف و تحريف و فساداست و بهترين راه مبارزه با ريشه هاي فتنه و فساد به حساب مي آيد.
  اگر بخواهيم جامعه اي سالم و محيطي پاك و پاكيزه و به دور از آلودگيها و انحرافات داشته
  
|275| باشيم، بهترين و ارزان ترين كار، خودسازي و سلامت دروني انسانها و مسؤوليت پذيري فرد فردافراد يك ملت و يك امت است، لذا بهترين سرمايه گذاري براي هر دولت و هر ملتي،سرمايه گذاري روي مسايل فرهنگي، معنوي، اخلاقي، تربيتي و احياي وجدان بيدار و زندهانسانها و تقويت وجدان كاري و انضباط اجتماعي و نظم پذيري و مسؤوليت شناسي ومسؤوليت پذيري و تقوا و پاكي و معنويت و اخلاق و كرامت و شرافت و مبارزه با رذائل اخلاقيو امتيازطلبي و پارتي بازي و فرصت طلبي و زراندوزي و تمايلات شهواني و مال پرستي وجاه پرستي است و چنانچه فرد فرد خانواده و ملت، بتوانند بر ضعفهاي اخلاقي و بيماريهايرواني و ناهنجاريهاي اجتماعي و تربيتي و فرهنگي پيروز گردند، خود، بزرگترين پيروزي وبهروزي و موفقيت را به دست آورده اند و براي بسياري از قوانين و مقررات، ضمانت اجرايدروني تحصيل كرده اند و نيازي به نيروي پليس و دستگاههاي عريض و طويل دولتي و قضايي ونظارتي و بازرسي و بوروكراسي اداري و هزينه هاي سنگين و كمرشكن زندان و بهداشت ودرمان و اعتياد و مانند آن نخواهند بود.
  در فرهنگ انبيا(ع) مسأله ارزشهاي الهي، يك اصل عميق ريشه دار و بنيادين است و تماميهمّ و غمّ انبيا(ع) را، پاسداري از ارزشها و هدايت افكار و انديشه ها و ايجاد فضاهاي نو و معنويتشكيل مي دهد تا بشريت را از ظلمات به سوي نور رهنمون شود و از گرداب جهالتها و خرافاتبرهاند و ديو جهل و غرور را از پاي در آورد و چراغ اميد و اخلاق و حكمت را روشن سازد وفضا را براي اصلاح عميق و ريشه دار امور هموار سازد و جامعه را به سمت نور هدايت كند. ايندرس را، به وفور، در نهج البلاغه شريف مي توان ديد و از عمق بيانات دلپذير علي(ع) مي توانشنيد، باشد تا تشنگان وادي معرفت به خود آيند و ره توشه اي از انوار ولايت آن حضرت توشهراه سازند. ان شاء الله.
 مبارزه با تحريفات و انحرافات
  اين بخش از مبارزات علي(ع) بسيار ظريف و عميق و گسترده و ريشه دار و فراگير بود. آنحضرت، با برنامه هاي خود مي كوشيد تا فرهنگ و ميراث نبوي(ص) را احيا كند و جامعه اسلاميرا به سمت و سوي اهداف رسالت، هدايت و پايه هاي حيات طيّبه عصر رسول الله(ص) را درجامعه اسلامي تقويت كند و بافت و ساخت و مباني فكري و فرهنگي و اعتقادي امت اسلامي و
  
|276| آينده جهان اسلام و بشريت را در جهت اهداف بلند حضرت محمد(ص) بسازد و تار و پودجامعه و حكومت را بر اساس فرهنگ ِبينش و بصيرت و آگاهي و معرفت و ارزشها و حيات طيبهقرآني و اسلام اصيل محمدي(ص) سامان دهد و اهداف و مأموريتها و سياستها و راهكارهايسعادت بخش دين را در ميان مردم، زنده و آينده نوراني و عزّت بخش را ترسيم كند و موجبپيشگيري و پيش بيني خطرات و دغدغه ها و بحرانها شده و اجازه ندهد كه اصول اسلامي و كيانجامعه ضرر ببيند و دچار خسارت و ضرر و زيان گردد.
  اين رسالت عظيم الهي و ترسيم آينده اي استوار و با اقتدار، براي رهبران بزرگ الهي، جزءبزرگترين و برترين اهداف آينده نگرانه و خيرخواهانه است و همواره، هر پدري به فكر آيندهاميدبخش فرزندان خود و بيداري و هشياري آنان در برابر چالشها و ناهنجاريها و بحرانهاست.
  جامعه و دستگاه و محيط و سرزمين و فضايي را كه امام(ع) تحويل گرفت، فضايي تاريك وپر خَش و خاشاك، با توقعات و انتظارات بي شمار و سليقه هاي گوناگون بود. در طول دو دههگذشته، اختلافات طبقاتي، نابرابري ها، نابسامانيها، مطالبات فراوان احزاب و گروهها و اقوام ونژادها و طوايف گوناگون، بر امت اسلامي تحميل شده بود و خودرأيي و خشونت و باندبازي، بهجاي اصول و معيارها حاكم شده بود.
  امام(ع) نيز اين نابسامانيها را از عمق وجود احساس مي كرد. وظيفه شناسي ومسؤوليت پذيري و حق خواهي و حق گرايي و عدالت خواهي و خدامحوري آن حضرت، موجبشد تا آن بزرگوار، با كمال اقتدار و مسؤوليت شناسي، اين وظيفه سنگين و اين بار سخت را بهدوش بگيرد و براي اصلاح همه كجيها و كاستيها و تحريفها و تفتينها، گامهاي بلند وخداپسندانه اي بردارد و چراغ هدايت اسلام و قرآن و نبوت و ولايت را روشن سازد و راه حق رابه آيندگان بنماياند، گرچه با شهادت ِخود آن بزرگوار پايان يابد.
 مبارزه با خرافات و تحريف
  حيات امت اسلامي، با علم و دانش و معرفت شروع شد و پايه و اساس قرآن و اسلام و ديانت،بر علم و حكمت و عقل و وحي و تدبير و تدبّر شكل گرفت و آغاز قرآن كريم، با "بسم الله" و"اقرأ" و "علم" و "قلم" و "انسان" و "كرامت" و "اكرام" و "خلقت" و "ربوبيّت پروردگارمتعال" و "تعليم انسان آنچه را نمي دانست" شروع شد و حيات بشريت، در سايه سار علم و
  
|277| حكمت و قرآن و معرفت سيراب شد و درس فقاهت و هدايت و تعليم كتاب و حديث و سنّت وحيات علمي و معرفتي ِهمراه با تزكيه و حكمت و تربيت انسانها و تحول در جانها و فكرها وبصيرتها و بينشها و نگرشها و انديشه ها و اخلاق و رفتار انسانها، اساس دعوت اسلام را تشكيلداد.
  متأسفانه، پس از رحلت رسول اكرم(ص) نقل احاديث آن حضرت ممنوع شد و بر جمله"حسبنا كتاب الله" تأكيد و تبليغ شد و فرمان محدوديت و بسنده كردن به كتاب خدا داده شد. اينمحدوديت و ممنوعيت، باعث تعطيلي احاديث نبوي و گنجينه هاي عظيم معارف آن حضرت وبلكه جايگزيني خرافات و انحرافات و اسراييليات و افسانه ها و اساطير و احاديث و قصه ها وداستانهاي ساختگي به جاي آن شد.
  اسفبارتر آنكه كساني ميدان دار شدند كه هرگز آن آگاهي و آشنايي و معرفت به كتاب خدا وسنّت پيامبر اكرم(ص) را نداشتند و احياناً انگيزه هاي فراوان سياسي و فرهنگي و اجتماعي نيز برآن دامن مي زد و مطامع و منافع ديگر نيز در اين رابطه نقش ايفا مي نمود. البته ممنوعيت ِكتابتحديث و نقل حديث، خود، ريشه در جريانهاي قبل از اسلام و تحريفها و انحرافهاي يهود ونصاري دارد. اكنون كه دوره امامت و عصر ولايت اميرالمؤمنين(ع) فرا رسيد، آن حضرت، بهعنوان باب ِمدينه علم و محيي آثار نبوي(ص)، [59] مبارزه با تحريف و خرافه و بدعت وانديشه هاي اسراييلي و ساختگي، دروازه هاي شهر علم و معرفت را گشود و بر نقل و روايتاحاديث و سنت رسول الله(ص) و نوشتن كتاب حديث تأكيد كرد و فرمان تدوين و كتابتاحاديث و آثار گرانسنگ رسول الله را صادر كرد و نسبت به خطابه ها و نامه ها و دستورها وحكمتهاي بلند و ارزشمند خود، تشويق و ترغيب فرمود و از اختلافها و قصّه سراييها و جعليّات ودروغ نسبت به خدا و پيامبر(ص) برحذر داشت و فرمود:
"در دست مردم، حق است و باطل، راست است و دروغ، ناسخ است و منسوخ، عاماست و خاص، محكم است و متشابه، روايت صحيح است و روايت غلط! بر رسولخدا(ص) در زمان او دروغ بستند تا آنكه برخاست و به سخن پرداخت و گفت: "هر كهبه عمد، بر من دروغ بندد، جايي در آتش براي خود مهيا ساخته؛ مَنْ كَذبَ عَلَيَّمُتَعَمِداً فَلْيَتبوَّأ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ"> [60]
  در تفسير المنار آمده است كه يكي از انحرافات مهمي كه ريشه و سبب ايجاد انحرافات
  
|278| ديگري شد، اين بود كه از نقل و كتابت ِحديث جلوگيري شد. اين امر، ضربه جبران ناپذيري بهفرهنگ اسلامي زده است. [61]
  يكي از علل عمده نپذيرفتن قرآني كه به دست اميرالمؤمنين(ع) همراه با تفسير و شأن نزولو با توجه به سخنان پيامبر(ص) و احاديث نبوي و فرمان آن بزرگوار جمع آوري شده بود، همينبي توجهي به سنّت رسول الله(ص) است. [62]
  موضوع بسيار مهم در اين رابطه، از يك سو، جريانهاي اسراييلي و خرافي و افسانه اي وتحريف و انحراف در فرهنگ و معارف اسلامي و شخصيت سازي و شخصيت تراشي و تبليغاتدروغين و جعل احاديث و داستان بافي و شأن نزول براي آيات قرآن و قصص قرآني ساختن وتفسير به رأي آيات قرآني است. [63] و از سوي ديگر، شخصيت سازي و ميدان دادن به عناصرمسأله دار و كم ريشه و يا بي ريشه و بي هويت براي عرض اندام و بازارگرمي و عقده گشايي است.
  اين هر دو موضوع، در قرن نخست تاريخ اسلام، بسيار تلخ و اسفبار و مسأله ساز بود و امروزنيز، با گذشت بيش از چهارده قرن از آن دوره و آن تاريخ، بايد براي رسيدن به حقايق معارفاسلام و پاك سازي نصوص و روايات و اسناد و مدارك اسلامي و مستندسازي و وصول به حقايقناب معارف اسلامي، رنج فراوان برد و تلاش گسترده همه جانبه و عميق را عهده دار شد و بافداكاري و اخلاص و توجه إلي الله، گرد و غبار فتنه و جعل و وضع و قصه سازي و خلط حق و باطلو تهمت و افترا را از چهره حقايق دين و معارف قرآن كريم و اسلام عزيز و سنّت گرانسنگنبوي(ص) برگرفت و چشمه هاي فتنه را كور كرد و باطل را زدود و پهلوي باطل را شكافت و حقرا از آن بيرون كشيد.
 مبارزه با بدعتها
  يكي از ابعاد مبارزاتي اميرالمؤمنين(ع) را برخورد و مقابله با بدعتهاي فراواني كه پس ازرسول خدا(ص) در جامعه اسلامي به وجود آمد، تشكيل مي دهد. بحث احياي سنّت و نابوديبدعت و "امام هدايت" و "امام ضلالت" ـ كه در نهج البلاغه شريف آمده است ـ به اين موضوعمهم اشاره دارد.
  اين قبيل بدعتها، خود، به طور اصولي، سبب انحرافات فراوان ديگري در جامعه اسلامي شدكه هنوز نيز بسياري از آثار سوء و تبعات منفي آن ادامه دارد.
  
|279|  
 يكي از اين بدعتها، مصلحت انديشي در برابر احكام خدا و دستورات خاتم الانبيا(ص) بود. بهفرموده مرحوم شرف الدين در كتاب "اجتهاد در مقابل نص"، در اين رابطه مصاديق فراواني رامي توان ارائه كرد. برخي از اصحاب و خلفا، با وجود قرآن و سنّت، صرفاً، بر اساس تشخيصخود و مصلحت گرايي، احكامي را مطرح و طبق نظر خود عمل مي كردند.
  از باب نمونه، با اينكه فرمان قرآني نسبت به سهم ذوي القربي و سهم مؤلّفة القلوب، روشناست و به فرض، اگر هم نياز به تفسير باشد، با توجه به حديث شريف ثقلين، از هر كس اولي،خاندان رسول اكرم(ص)اند، ولي آنان، خود، با اجتهاد آزاد و اجتهاد به رأي نظر مي دادند و منشأاختلاف در امت اسلامي مي شدند.
  امام(ع) در نهج البلاغه شريف، از اين شيوه ها، سخت انتقاد مي فرمايد و در خطبه هاي فراوان،مانند خطبه 16 و 18 و 88 و نامه 38 و 53 و 54 و 123 و 192 و 233 و مانند آن، اين برداشتها را بهشدت، نقد كرده و آن را منشأ نفاق و ضعف و انحطاط معرفي مي فرمايد.
 بازرسي و نظارت عالي
  اصل بازرسي و نظارت، به عنوان يكي از وظايف حساس و اصلي در هر سازمان و مؤسسه ونهاد و ارگان است كه به وسيله آن مي تواند بر ساختار و عملكرد و برنامه هاي يك مجموعه،نظارت كرد و نقاط قوت و ضعف و اعتدال و يا انحراف آن را فهميد.
  در سايه نظارت است كه ميزان موفقيت دستگاهها و ارگانها، ارزيابي و با برنامه ها تطبيق دادهمي شود. امروز، در هر دستگاهي، نظارت، به منزله چشم آن دستگاه و مديريت مربوط است.
  بازرسي، لازمه نظارت است. براي اينكه بخواهيم نظارت كنيم و ميزان موفقيت را نشاندهيم، به بازرسي نياز است. بازرسي و كنترل و نظارت و مراقبت و حسابرسي و حساب كشي،نشان دهنده صحت و سلامت كارها و پيشرفت امور و ميزان اَعمال عمومي و اصول گرايي درانجام دادن وظيفه و شايستگي و بايستگي مسؤولان ذي ربط است.
  براي انجام اين مهم، به برنامه ريزي و سازماندهي ِكار نظارت نياز است.
  بازرسان و مسؤولان اين بخش، بايد از شايسته ترين و امانتدارترين و وفادارترين اشخاصنسبت به نظام و رهبري آن باشند تا با گزارشهاي صحيح و دقيق و سريع، زمينه تصميم گيري بجاو كارساز را فراهم كرده و از گزارشهاي خلاف واقع و دور از صواب و تأثيرپذيري و دروغ و
  
|280| خدعه به دور باشند.
  بيان اميرالمؤمنين(ع) در اين رابطه، مانند سخنان هميشه آن حضرت، از استواري و اتقانخاصي برخوردار است و بهترين و آموزنده ترين درسها را در خود دارد.
  آن بزرگوار در فرمان به مالك اشتر مي فرمايد:
"ثمّ تفقّد أعمالهم و ابْعَث ِالعيونَ من أهل الصدق و الوفاء عليهم ...؛
با فرستادن مأموران مخفي ـ كه اهل صدق و راستي و وفا باشند ـ كارهاي آنان را زيرنظر بگير! زيرا بازرسي نهاني در كارشان، آنان را به رعايت امانت و ملاطفت با مردموادار مي سازد. و با دقت فراوان، مواظب اَعوان و انصار و كارگزاران خود باش واَعمال ايشان را تحت نظر داشته باش و چنانچه يكي از آنان، دست به خيانتي زدند ومأموران مخفي تو، به طور جمعي آن را تأييد كردند، بايد كه به آن اكتفا كني و بدونتأخير، خيانتكار را كيفر دهي و به مقدار خيانتي كه انجام داده است او را كيفر نمايي،آنگاه وي را در مقام خواري و مذلت بنشان و داغ خيانت بر پيشاني او بگذار و طوقرسوايي بر گردنش بيفكن!">
  تأكيد ارزشمند امام(ع) بر اعزام بازرسان به دورترين نقاط بلاد اسلامي و كسب خبر از رفتارو كردار كارگزاران و خدمتگزاران مردم و در جريان امور قرار گرفتن رهبر جامعه اسلامي وشايستگي بازرسان مأموران حكومتي و برخورد قاطع با خائنان و فاسدان، همه، درسهايآموزنده اي است كه امروز نيز ضروري و بديع مي نمايد.
  تعبير رسا و روشن كننده و آموزنده امام(ع) در رابطه با بازرسان و شرايط و ويژگيهاي لازمبراي آنان و نيز تعبير به "و ابعثِ العيون"، مي رساند كه در صورت لزوم، اعزام بازرسان از مركز ويا از يك منطقه ديگر، امري ضروري است.
  جالبتر از اين، فرمان حضرت(ع) به لزوم بازرسي مخفيانه است: "فإنَّ تعاهدك في السرّلأُمورهم حدوة لهم".
  جمله نخست نيز كه امام(ع) مي فرمايد: "ثمّ تفقّد أعمالهم" كاوش و پيگيري و جست و جو ومراقبت و مانند آن را مي رساند.
  نكته ديگر آن است كه واژه "تفقد" در چند بخش از اين فرمان مبارك تكرار شده كهنشان دهنده حوزه هاي مختلف كاري و نظارتي است: نظارت بر دستگاههاي اجرايي و نظارت بر
  
|281| ماليات و دخل و خرج كشور و بودجه عمومي و بيت المال و تأكيد بر توليد و سرمايه گذاري وآباداني و عمران و نظارت بر بازار و توزيع و مبادلات اقتصادي و تجارتي و صنعتي و رسيدگي بهكليه امور ِمربوط به بازرگانان و صنعتگران و كسبه و تجار و خدمات مربوط.
 دو نوع بازرسي و رسيدگي
  بازرسي، بايد دو نوع باشد: يكي رسيدگي و بررسي حضوري است و ديگري رسيدگي وبازرسي در دورترين نقاط دنياي اسلام:
  و تَفَقَّدْ أُمورَهم بِحَضْرَتِكَ؛ و امور آنان را در حضور خودت بررسي كن!
  و في حَواشي بِلادِكَ؛ و امور آنان را كه در شهرهاي ديگر و اطراف كشور اقامت دارند،بررسي كن!
 پيگيري گزارش بازرسان و مأموران ويژه
  در نهج البلاغه، موارد فراواني از پيگيريها و برخوردها و عتابها و خطابها و تذكرها وهشدارها و انذارها و تحذيرها، به چشم مي خورد كه مبناي آن، گزارشهاي رسمي و غير رسمي، ياگزارشهاي ويژه يا بازرسي هاي مخصوص و يا مردمي است.
  تعابير زير، نشان دهنده ابعاد اين موضوع است:
  1ـ بلَغني عنك، (نامه 43)؛
  2ـ فإنَّ عيني بالمغرب كتب إليّ يعلمني أنَّه وجه إلي الموسم، (نامه 33)؛
  3ـ بلغني أنَّكَ ابتعت داراً، (نامه 3)؛
  4ـ أمّا بعدُ، فإنّ دهاقين أهل بلدك شكوا منك غِلْظَةً و قِسْوَةً و احتقاراً و جفوة، (نامه 19)؛
  5ـ و إنّي أُقسم بالله قَسَماً صادقا، لئن بلغني أنّكَ خُنْتَ من فيء المسلمين شيئاً صغيراً أوْ كبيرا، (نامه 20)؛
  6ـ أمّا بعد، يابنَ حنيف! فقد بلغني، (نامه 45)؛
  7ـ و قد عرفتُ أنَّ معاوية كتب إليكَ يستزلّ لُبَّك، (نامه 44)؛
  8ـ امّا بعد، فقد بلغني عنك قول، (نامه 63)؛
  9ـ فقد بلغني أنّ رجالاً ممّن قبلك، (نامه 70)؛
  
|282|  
 10ـ فقد بلغني عنك أمر، (نامه 40)؛
  11ـ فقد بلغني موجدتك من تسريح الأشتر إلي عملك، (نامه 34).
  تعابير و عناوين و مفاهيم ديگري نيز در اين رابطه ديده مي شود، مانند "تفقد" و "تحفّط"و "و ابعث العيون" و "تعاهد" و "فان تعاهدك في السّر لأُمورهم".
 شرايط و صفات بازرسان
  يكي از مسايل و موضوعات مهم در بازرسي، شخصيت و صفات و شرايط بازرسان وصلاحيت و شايستگي و كفايت و درايت آنان در انجام دادن اين امر خطير است. بدون ترديد،براي نظارت بر كليه ارگانها و نهادها و قضات و مديران ارشد و كارگزاران سطوح مياني وديوانهاي مختلف و مراكز حساس و اميران و دبيران و ديگر مسؤولان حكومتي، بايد از افرادذي صلاح و لايق و ريزبين و تيزبين و با شرح صدر و هوشيار و اهل تشخيص و خبره استفادهكرد.
  واضح است كه ناظران مربوط، خود، بايد مصونيت داشته باشند و از اصل خودكنترلي و تقوابرخوردار باشند و اسير تمايلات و مطامع نباشند و تحت تأثير جريانهاي فريبنده و لغزنده قرارنگيرند.
  در داستان يوسف صديق(ع) مي خوانيم كه فرمود: "اجعلني علي خزائن الأرض إنّي حفيظعليم"> [64]
  علت اين پيشنهاد و مسؤوليت پذيري براي امور اقتصادي و خزانه داري كشور، در طول بيشاز پانزده سال فراواني و قحطي و رفاه مجدد و شرايط بسيار سخت و شكننده دوره هفت سالهقحطي و خشكسالي و دوره فراواني، شايستگي و كفايت علمي و عملي و امانت و حفظ ونگهداري و نگاهباني و دانايي لازم براي انجام دادن مسؤوليت و تأمين عدالت و قدرت لازمبراي كار و برنامه ريزي و مديريت و توانايي براي انجام دادن وظايف است.
  در نهج البلاغه چنان كه گذشت، امام(ع) مي فرمايد:
"و ابعث العيون من أهل الصدق و الوفاء عليهم؛ بازرساني را بر آنان اعزام كن كه اهلراستي و وفادار باشند.">
  و در همان نامه باز مي فرمايد:
  
|283|
"فاستعملهم اختباراً و لا تستعملهم محاباة و أثرة؛ آنان را بر اساس خبرويت و شايستگي به كار بگمار و از روي روابط و امتيازهاي نابجا، آنان را به كار نگير!">
 حفاظت اطلاعات و حفاظت كارگزاران
 يكي از مسايل بسيار مهم و حساس و كارساز، حفاظت از كارگزاران و مديران و پرسنل ومجموعه نيروها و كادرهاي مديريتي و حكومتي و كاركنان دستگاههاي گوناگون قضايي،حقوقي، اداري، اجرايي، قانونگذاري، نيروهاي مسلح، نيروهاي امنيتي، و نظارت و بازرسي وكنترل و مراقبت بر اَعمال آنان و پيشگيري از انحراف و رخنه فساد و آلودگي و برخورد با مفاسدو آلودگيها و برقراري محيط كاري و اداري و روابط سالم در درون سيستم حكومت و ارتباطسالم با مردم است.
  اين موضوع ِبسيار جالب و آموزنده و حساس و سرنوشت ساز، در ابعاد گوناگون و حفظ وحراست و مراقبت در برابر نفوذ، وابستگي، سوء استفاده، اختلاس و ارتشا، فساد و سوء استفادهاز مال و ثروت و قدرت، از چشم ِتيزبين و ژرف نگر اميرالمؤمنين علي(ع) هرگز مخفي نماندهاست و ايشان، بر آن تأكيدي بليغ و آموزنده دارند.
  البته، در اين رابطه، هرچه به هرم قدرت نزديكتر مي شويم و مسؤوليتها، سنگين تر و امكاندسترسي مردم محدودتر مي شود، خطرپذيري، بيشتر و امكان مقابله و يا افشاي آن، ناچيزتر وگاه خطرناكتر خواهد شد، لذا امام(ع) فرمان مي دهد:
"و تحفّظ من الأعوانِ فإنْ أحدٌ منهم بسط يده إلي خيانةٍ اجتمعتْ بها عليه عندكأخبارُ عيونك اكتفيتَ بذلك شاهداً ...؛ [65]
اعوان و انصار خود را به طور دقيق كنترل كن و آنان را زير نظر بگير! و اگر يكي ازآنان، دست به خيانت زد و بازرسان سرّي تو، بر آن اتفاق نظر داشتند، به همين مقداربسنده كن و او را زير تازيانه كيفر بگير و به مقدار خيانتي كه انجام داده، او را كيفر نما!سپس او را در مقام خواري و ذلت بنشان و داغ خيانت را بر او نِهْ و قلّاده ننگ و عار برگردنش بيفكن!">
  سلامت دستگاه حكومت و سلامت جامعه، ايجاب مي كند كه همواره، حاكم، نسبت بهكارگزاران، بويژه مديران ارشد و اطرافيان و نزديكان، با چشم بينا و بصيرت، نظارت كند و از
  
|284| بازرسان ويژه و چشمهاي پاك و امين، در كنترل و نظارت بر كارها استفاده كند تا عناصرمسأله دار و يا قدرتمند و نزديكان و اطرافيان حاكم، اجازه سوء استفاده و برقراري روابط برضوابط را پيدا نكنند و فساد، از بالا به سوي جامعه سرازير نشود. در واقع، در فرهنگ سياسياسلام، كارگزاران نظام اسلامي، با بالا رفتن از پله هاي قدرت، بايد نظارت پذيري بيشتري داشتهباشند.
  آنچه موجب طرح اين موضوع شده، جمله بسيار جالب "و تحفّظ من الاعوان" است، كهمفهوم حفاظت ـ اطلاعات و حفاظت پرسنلي را تداعي مي كند، گرچه بيشتر به مفهوم دوم است ولكن اين دو مسأله چون بسيار به هم نزديك و مرتبط هستند، مطرح شد.
  البته، عناوين ديگري كه در اين فرمان پربركت و ارزشمند و گرانسنگ، به كار رفته نيز گويا وقابل توجه است.
  جالب اين است كه در روايتي از امام رضا(ع)، نقل شده كه هرگاه پيامبر(ص) سپاه را بهمأموريت اعزام مي كرد، برخي از افراد قابل اعتماد و مورد وثوق را به عنوان بازرس ويژه ومأموران مخفي، به همراه ايشان مي فرستاد تا ناظر و مراقب اَعمال و رفتار آنان باشند (مأمورانحفاظت ـ اطلاعات ارتش):
"كان رسول الله(ص) إذا وجه جيشاً بَعَثَ معه من ثِقاتِه ِمَنْ يتجسّس له خبرَه؛
سيره و روش رسول اكرم(ص) اين بود كه چون سپاهي را اعزام مي كرد، برخي ازافراد موثَّق و مورد اعتماد خود را بر آنان مي گماشت تا رفتار و عملكردشان را زيرنظر داشته باشند و به او گزارش كنند.">
  در سيره اميرالمؤمنين(ع) به نمونه هايي برخورد مي شود كه بسيار جالب و آموزنده است ونشان مي دهد كه امام(ع) در دوران حكومت و مديريت و فرماندهي خود، نسبت به كارگزاران واَعمال آنان، بسيار دقيق بوده و هوشيارانه عمل مي كرد و بر اعمال آنان نظارت و مراقبت مي كرد.
  مالك بن كعب ارحبي، فرماندار عين التمر بود. حضرت طي فرماني به او نوشت:
"أمّا بعد، فاستخلف علي عملك و اخْرُجْ في طائفةٍ من أصحابك حتّي تمرَّ بأرض ِكورة السواد فتسأل عن عمّالي و تنظر في سيرتهم ...؛
در حوزه مأموريت خود، كسي را به عنوان جانشين بگذار و با گروهي از يارانتبيرون برو تا وارد عراق شوي و در باره كارگزاران و كاركنان و عمّال من، از دجله تا
  
|285|
منطقه غديب، پرسش و تحقيق كني و بر اَعمال و سيره آنان، نظارت و بازرسيكني."> [66]
 قابل ذكر است كه اين حفاظت، در رابطه با تلاش دشمنان براي نفوذ در افراد و مسؤولانكشوري و ... نيز هست؛ چون، رابطه و نزديكي مسؤولان با دشمنان يا جاسوسان آنان، خطريبزرگ براي يك نظام است. فرمان اسلام براي دوري از دشمنان اسلام ـ كه به صورتهايگوناگون، در قرآن و ... آمده ـ نشان از اهميت اين موضوع دارد.
 نظارت عمومي
  دو وظيفه بسيار مقدس و مهم و كارساز امر به معروف و نهي از منكر در معارف اسلامي وسيره علوي(ع)، به صورت روشن و گسترده، مورد توجه و عنايت قرار گرفته و بر رعايت آن دوتأكيد شده است.
  جايگاه و اهميت اين دو مسؤوليتِ سنگين ِالهي و انساني، آن قدر بالا است و نقش آن درتحكيم نظام اسلامي و مقابله با دشمنان و تقويت و انسجام دروني جامعه و تضعيف نقشه هايشيطاني دشمنان، تا بدان حد بالا و رفيع است، كه احدي در ترك آن دو معذور نيست و بهانه وسهل انگاري و فرار از مسؤوليت و يا ضعف و عجز و جهل، نمي توانند مانع انجام وظيفه شوند،بلكه در صورت لزوم، بايد شرايط و مقدمات انجام وظيفه را فراهم كرد.
  وظيفه سنگين امر به معروف و نهي از منكر، در حقيقت، بحث نظارت به مفهوم عام و فراگيركلمه است و در حوزه حكومت و مردم، قابل پيگيري است.
  انجام دادن اين دو وظيفه مقدس، هم در درون سيستم اداري و قضايي حكومت، به صورتيك اصل فراگير، قابل توجه و داراي بازدهي و بهره دهي فراوان و آثار و بركات بي شمار اجراييو كاري است و هم در رابطه متقابل دولت با مردم و مردم با دولت، به معناي عام كلمه.
  در زمان رسول اكرم(ص) و اميرالمؤمنين(ع) اشخاصِ امين و خبره و بصير و ثقه و قابلاعتماد و خبره، براي كارهاي گوناگون منصوب مي شدند و از آنان خواسته مي شد تا در بخشهايمختلف ِروابط اجتماعي، حاضر و ناظر و امين و رابط و چشم حكومت باشند و مسايل گوناگون رابه حكومت و يا مردم منتقل كنند و پل ارتباطي ميان مسؤولان جامعه و مردم باشند.
  نقش عيون و عريف و نقيب و عوامل بازار و مأموران حسبه و محتسب، در صدر اسلام و
  
|286| تاريخ اسلام و دوران خلفا، به اين مبناي عميق و ريشه دار اسلامي برمي گردد. اداره و يا نهاد حسبهو نيز بحث آمرين به معروف و ناهيان از منكر و نيز بحث نظارت عمومي و نظارت بر صحتجريان امور و بحث تعزير و تأديب و تعزيرات حكومتي، از همين مفهوم بلند نشأت گرفته است.
  ابعاد و حوزه گسترده اين دو وظيفه خطير، در فرهنگ و نظام و ميراث گرانبهاي علوي(ع) ازجايگاهي بس بلند و مكاني بس ارزشمند برخوردار است.
  نكته جالب و برازنده، حضور و اِشراف و نظارت انساني عادل و عدالت خواه و عدالت پرور،به عنوان سكّاندار نظام اسلامي و حامي عدالت و پشتوانه حق و عدل، در جامعه اسلامي است كهدر مقايسه با نظامهاي ديگر، نقطه عطف است.
  در مرتبه بعد، سازماندهي ِامر نظارت و بكارگيري عناصر كارآمد و عيون و انسانهاي بصير وخبير و ثقه و امين و تيزبين در امر نظارت و بازرسي و پيگيري كارهاست كه خود، برگ زرّينديگري در امر نظارت و مراقبت و برخورد با فساد در جامعه اسلامي است.
  بسياري از وظايف مربوط به شهرداريها، اصناف، امور بهداشتي، پزشكي، امور مربوط بهتغذيه مردم، امور مربوط به نظم و انضباط و راهنمايي و رانندگي، امور مربوط به نيروي انتظامي ودادگاههاي امور صنفي، مسايل مربوط به تخلفات اداري، مسايل مربوط به تبليغات و رسانه ها ومطبوعات، مسايل مربوط به بهداشت محيط و محيط زيست، مسايل مربوط به رسيدگي و نظارتبر امور كارگزاران و عمّال حكومتي، مسايل مربوط به استاندارد كردن كالاها و خدمات، مسايلساختماني، امور مربوط به راهها و عمران شهري و روستايي و عشايري، امور مربوط به كنترلقيمتها، كيفيت كالاها و خدمات، ديوان مظالم و ديوان عدليه ... همه، موضوعات و مسايلي استكه در سيره و سنّت اسلامي و محمدي(ص) و فرهنگ علوي(ع) براي آن تدابير لازم پيش بينيو سياستگذاري شده و دستورهاي روشني در اين رابطه به ما رسيده و علما، كتابهاي مستقل و يافصلهايي از مباحث خود را به اين امور اختصاص داده اند. ما چند مورد را در اينجا ذكر مي كنيم.
  1ـ در تاريخ آمده كه رسول اكرم(ص) قبل از هجرت و در جريان بيعت عقبه، هنگامي كهانصار با آن حضرت بيعت كردند، براي هر طايفه اي، يك يا دو نفر را از خودشان، به عنوان"نقيب" منصوب كرد تا محور و ناظر و هماهنگ كننده امور هر طايفه اي باشند.
  2ـ در سال ششم هجري، در مدينه منوره، براي هر ده نفر از ارتشيان، يك نفر را به عنوانعريف، معين فرمود تا به وسيله آنان، اوضاع و احوال را تحت نظر داشته و رسيدگي كند.
  
|287|  
 3ـ علي(ع) نيز به پيروي از سيره رسول اكرم(ص) در طول دوران حكومت خود، عريفانيمنصوب و اموال و عطايا را به وسيله آنان تقسيم كرد. قهراً به كمك آنان، اوضاع و احوال راكنترل و هدايت و هماهنگ كرده و در صورت لزوم، به وسيله آنان، مجرمان را تنبيه مي كرد.
  4ـ علي(ع) هر روز، در بازارهاي كوفه مي گشت و امر به معروف مي كرد و شخصاً، به اوضاعرسيدگي مي فرمود.
  5ـ علي(ع) در شهرها، به وسيله عيون و جاسوسان مخفي و مورد اعتماد خود، كارمندان را بهشدت مراقبت مي كرد و به فرماندارانش نيز به كارگيري عيون را گوشزد مي كرد.
  6ـ علي(ع) فرمان داد تا مسؤول و عامل بازار اهواز را كه خيانت كرده بود، با اعمال شاقهزنداني كنند و چون حضرت مشاهده كرد كه جمعي، در بازار، از محوطه اي كه براي خود داشتند،تجاوز كرده اند، دستور داد جايگاهي كه درست كرده بودند، خراب كنند.
  7ـ امام(ع) فرمان داد تا فاضلابهايي كه از پشت بامها و حوضها، در كوچه ها ريخته مي شود ونيز آب كثيف و فاضلابها، از كوچه ها قطع گردد.
  8ـ امام(ع) نشستن در معابر عمومي را ممنوع كرد و جايي را كه جوانان و اشخاص هرزه،تجمع مي كردند، فرمان داد تخريب شود.
  9ـ آن حضرت بر قيمتها نظارت مي فرمود و دستور داد كه قيمتها كنترل و با محتكرانبرخورد شود.
  10ـ اميرالمؤمنين(ع) براي جلوگيري از خطرات مخالفان داخلي، مانند طلحه و زبير وخوارج و هواداران بني اميّه و جاسوسان معاويه ـ كه دايماً مشغول كارشكني و فتنه گري و توطئهبودند ـ مراقبت كامل مي فرمود و به قيس بن سعد بن عباده (در مصر) و ديگر عمال و كارگزاران،فرمان داد كه در مورد افراد مشكوك و مظنون، شديداً مراقبت كنند.
  اكنون به موضوع ديگري نيز بايد توجه كرد و آن، موضوع نظارت مردم بر كار حكومت ووظيفه و مسؤوليت مردم در اين رابطه است كه بايد بر اساس اصل "وَ المؤمنون وَ المؤمناتبَعضُهُم أولياء بَعض يأمرون بِالمعروف وَ ينهون عَنِ المُنكر [67]" و نيز اصل ارزشمند "كُلُّكُم راعٍ وَكُلُّكُم مسؤول عن رعيته" به آن عمل شود.
  وظيفه مردم و جامعه در اين رابطه، بسيار حساس و شفاف و ارزشمند است. در فرهنگعلوي(ع) بحث امر به معروف و نهي از منكر و نقد عملكرد حكام و كارگزاران و انتقاد سالم و
  
|288| سازنده و مؤثر و نظارت و پيگيري امور از سوي مردم، به عنوان يك وظيفه شرعي و يكتكليف الهي، همواره، مورد تأكيد قرار گرفته است و شايد بتوان گفت مباحث مربوط به موضوعامر به معروف و نهي از منكر و نظارت بر امر كارگزاران حكومتي و نصيحت و خيرخواهي وزمامداران جامعه اسلامي، از ويژگي و عنايت خاصي برخوردار است. تا جايي كه در بحث حقوقمتقابل حاكم و مردم، به اصل نصيحت و دو طرفه بودن اين اصل، همواره عنايت شده است.پيامبر(ص) فرموده اند:
"ثَلاثٌ لا يغِلّ عَليهِنَّ قَلب إمرء مُسلِم: إخلاصُ العَمَل لله و النَصيحةُ لائِمة المُسلمين واللُزوم لجَماعَتهِم [68]؛
سه وظيفه است كه قلب انسان ِمسلمان، هرگز، در آن خيانت روا نخواهد داشت:اينكه كارها را براي خدا انجام بدهد؛ اينكه همواره، خيرخواه زمامداران اسلاميباشد؛ اينكه جماعت مسلمانان را هرگز رها نكند.">
  علي(ع) نيز در خطبه سي و چهارم نهج البلاغه، مردم را داراي حق معرفي مي كند و هم حاكم راو آن گاه، حقوق هر يك را برمي شمارد.
 دولت كارآمد
  امروز، در جهان، يكي از موضوعات مهم و قابل توجه، بحث كارآيي دولتها و نقش و رسالتآنها در توسعه همه جانبه كشور است.
  مديريتهاي مؤثر و كارآمد، سازمانهاي تأثيرگذار و فعال، ساختار اداري كارآمد و ساختارقضايي و قانونگذار كارآمد، بنگاهها و مراكز علمي و تحقيقاتي تأثيرگذار، از مسايلي است كهسرنوشت ملتها و كشورها را رقم مي زند. شاخصهاي اصلي اين كار را در نيروي انساني وتشكيلات و ساختار مطلوب و مديران لايق و توانا و بايسته بايد يافت.
  براي تحقق چنين ساز و كارهايي، بايد بر كوچك كردن حجم دولتها و ارتقاي كيفيت آنها،بيشتر تأكيد كرد و بايد راه نجات از بوروكراسي اداري را هموار كرد و اصل را بر رقابت در اموراقتصادي و خدماتي گذاشت و دولتها، به جاي تصدي بيشتر، بايد بر اصل حاكميت وسياستگزاري و مديريت و نظارت تأكيد كنند و دولت توسعه باشند نه توسعه دولت.
  به طور قطع، يكي از عوامل عمده ضعف هر دولتي در مبارزه با فساد و پيشگيري از فساد،
  
|289| ضعف كارآيي و مسؤوليت پذيري و گسترش و فربه شدن بدون هدف تشكيلات است كه احياناًبدون ضوابط روشن و قوانين و مقررات كارساز و نظارت دقيق و به روز و كارآمد و عدم كفايت ودرايت در كارها، موجب نارسايي و نابساماني و فساد و اتلاف منابع و خسران دولت و ملتخواهد شد.
  البته در اين موضوع، مسايل فراواني مانند مسأله فرهنگ نظام حكومتي و اداري و ارتقايفرهنگ حقوقي و حقوق اداري و رشد مسؤوليت پذيري دولت و مردم و بالعكس و تركيب وتخصص و تعهد نيروي انساني و قوانين و مقررات لازم و مناسب و توزيع نيروي انساني ومديريت صحيح آن و تناسب بين سطوح مختلف نيروي انساني و تناسب ميان ساختار اداري ووظايف محوله و اختيارات مربوطه و گردش صحيح اطلاعات در دستگاه حكومتي و تصميم سازي بموقع وتصميم گيري بموقع و تأمين ابزار و ادوات مورد نياز و نظارت قوي و سالمو سازنده و دهها عنصر كارساز ديگر، بايد مورد توجه جدي قرار گيرد.
  از نظر امام(ع) براي داشتن يك دولت كارآمد بايد اصول زير رعايت شود:
  1ـ اصل ضابطه گرايي به جاي رابطه گرايي؛
  2ـ اصل شايسته سالاري؛
  3ـ اصل قانون گرايي؛
  4ـ اصل عدالتخواهي و رفع تبعيض؛
  5ـ اصل ارتقاي اخلاقي و معنوي؛
  6ـ اصل تجربه گرايي؛
  7ـ اصل اِعمال حاكميت به جاي تصدي؛
  8ـ اصل كفاف و عفاف و قناعت؛
  9ـ اصل الگو بودن مديران و رهبران؛
  10ـ اصل ساده زيستي و زهد مثبت؛
  11ـ اصل مسؤوليت شناسي و مسؤوليت پذيري؛
  12ـ تأكيد بر اصل نظارت و اولويت آن؛
  13ـ اصل تشكيلات و نظارت سازمان يافته؛
  14ـ شفافيت؛
  
|290|  
 15ـ خودكنترلي؛
  16ـ تقوا محوري و اخلاق محوري؛
  17ـ امانتداري و تكليف گرايي.
  در اينجا تأكيد بر اين مطلب ضروري است كه تحولات يكي دو سده اخير در كشورهايگوناگون، مانند ژاپن، مديون كارآيي، توانايي، لياقت و كفايت دولتها و حكومتها به عنوان موتورحركت و تحول است و اگر نبودند رهبران باكفايت، هرگز، اين همه رشد و پيشرفت و نوسازي وبازسازي و وحدت و يكپارچگي به وجود نمي آمد.
  البته، اين، خود، مديون عوامل فراوان ديگر و نيز پديدآورنده عوامل فراوان ديگر وهماهنگ كننده و نيروبخش و فرهنگ ساز و نهادساز براي يك ملت است. و در حقيقت، دولتو نخبگان سياسي و اجتماعي و فرهنگي و فكري، سرمايه و موتور حركت، و مردم و جامعه نيزبستر تحول و پيشرفت و رشد و پويايي است.
  در همين رابطه، موضوع مبارزه با فساد در دولتهاي مدرن امروزي، يك بخش بسيار مهم وتأثيرگذار بوده و سهل انگاري و بي توجهي و تسامح در اين امر، موجب ضعف، سقوط، انحطاط،تبعيض، بي عدالتي، عدم اعتماد، بدبيني، مهاجرت، اختلافات فاحش طبقاتي، اتلاف منابع، فرارمغزها، فرار سرمايه ها، شورش، فشارهاي روحي و رواني، فقر و محروميت و ... خواهد شد.
 مبارزه با فساد، اصلي ثابت براي دولتها
  با توجه به آنچه گذشت مبارزه با فساد به عنوان يك اصل جدّي و كليدي، همواره مورد توجهاين قبيل دولتها قرار گرفته و با وضع قوانين و سازماندهي و مديريت و اعمال رويه هاي قضايي،حقوقي و اداري و فرهنگي و اجتماعي و اخلاقي توانسته اند گامهاي مثبتي در اين باره بر حسبمصالح و سياستها و برنامه ها و اهداف مورد نظر خود بردارند كه فهرست اين نوع اقدامات رامي توان به صورت زير ارائه كرد:
  1ـ اصل پيشگيري و تأكيد بر آن،
  2ـ آموزش عمومي براي مبارزه با فساد،
  3ـ مبارزه مستقيم و غير مستقيم،
  4ـ تأكيد بر حاكميت نظم و انضباط و قانون،.
  
|291|  
 5ـ استفاده از عناصر كارآمد و با مهارت و متخصص در زمينه مبارزه با فساد در سيستم اداري،
  6ـ اصلاح سيستمها و روشها و شفافيت قوانين و مقررات ضد فساد،
  7ـ به كارگيري مديران كارآمد و شايسته،
  8ـ تأكيد بر مباني اخلاقي و تربيتي و اصالتهاي خانوادگي،
  9ـ ساده زيستي و سلامت رهبران و الگو بودن مديران،
  10ـ عزم و اراده عمومي و جدي براي مبارزه با فساد،
  11ـ استاندارد كردن شغلها و كارها و مسؤوليتها،
  12ـ حسابرسي و حسابكشي و تأكيد بر دو اصل محاسبه و مراقبه،
  13ـ ضرورت مرزبندي كامل و روشن حقوقي و قضايي و اداري و تشكيلاتي،
  14ـ مبارزه با ديوانسالاري و بوروكراسي اداري و اصلاح ساختار اداري و تشكيلاتي و كوچك كردن حجم دولت و به جاي رشد و افزايش كمي دولت و دستگاههاي وابسته، تأكيد بر رشد كيفي و افزايش كارآيي،
  15ـ گسترش عدالت اداري و تأمين امنيت شغلي كارمندان و تأمين معيشت و رفاه و آينده كاركنان بخش عمومي،
  16ـ برخورد با تخلفات و متخلفان و فساد به صورت فراگير و فراجناحي، به عنوان پديده اي ضد امنيتي كه حاكميت ملي را تهديد مي كند،
  17ـ و در نهايت، اساس ارتقاي فرهنگ عمومي و رشد سياسي و اجتماعي و فرهنگي جامعه و مردم و تقويت روح و فرهنگ مبارزه با فساد و آگاهي نسبت به حدود و حقوق اجتماعي افراد و جناحها و اقشار گوناگون جامعه و افزايش مشاركت عمومي و رقابت سالم در جامعه و هوشياري در برابر تحريف و انحراف و فساد زمامداران و دولتمردان و مديران در كليه سطوح و حضور و اشراف و نظارت و نقد و انتقاد سازنده و نصيحت خيرخواهانه مردم در مقابله با فساد.
 
پي نوشت ها:[1] ـ نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه 92. [2] ـ همان، خطبه 92. [3] ـ همان، خطبه 3.
 [4] ـ همان، خطبه 131. [5] ـ همان، خطبه 33. [6] ـ همان. [7] ـ همان، خطبه 216.
  
|292| [8] ـ همان، خطبه 131. [9] ـ همان، حكمت 110. [10] ـ همان، نامه 62. [11] ـ همان، خطبه 15. [12] ـ همان، خطبه 126، و نيز ن.ك: نامه 59. [13] ـ همان، حكمت 476. [14] ـ همان، خطبه 216. [15] ـ همان، نامه 53. [16] ـ همان، خطبه 122. [17] ـ همان، خطبه 233. [18] ـ همان، نامه 16. [19] ـ ن.ك: مروج الذهب، ج2، صص 334 ـ 344، و تاريخسياسي اسلام، ج2، صص 240 ـ 250. [20] ـ ن.ك: نهج البلاغه، خطبه 16. [21] ـ همان، نامه 53. [22] ـ غرر الحكم و درر الكلم. [23] ـ نهج البلاغه، صبحي صالح، خطبه 16. [24] ـ همان، خطبه 131. [25] ـ همان، حكمت 110. [26] ـ غرر الحكم و درر الكلم. [27] ـ امام علي بن ابي طالب(ع)، ص380. [28] ـ نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 53. [29] ـ همان. [30] ـ غرر الحكم و درر الكلم. [31] ـ همان. [32] ـ نهج البلاغه، حكمت 241. [33] ـ همان، نامه 47. [34] ـ همان، حكمت 221. [35] ـ غررالحكم و دررالكلم. [36] ـ همان. [37] ـ همان. [38] ـ همان. [39] ـ همان.
 [40] ـ نهج البلاغه، خطبه 126. [41] ـ همان، خطبه 136. [42] ـ همان، نامه 53. [43] ـ همان، نامه 27. [44] ـ همان، نامه 53. [45] ـ همان، خطبه 16. [46] ـ همان، خطبه 6. [47] ـ همان، خطبه 5. [48] ـ همان، خطبه 216. [49] ـ همان، حكمت 347. [50] ـ همان، خطبه 193. [51] ـ همان، خطبه 192. [52] ـ همان، خطبه 216. [53] ـ همان، نامه 40. [54] ـ همان، خطبه 215. [55] ـ همان، نامه 41. [56] ـ همان، نامه 20. [57] ـ همان، نامه 5. [58] ـ همان، نامه 26. [59] ـ به خطبه 154 رجوع شود. [60] ـ همان، خطبه 210. [61] ـ المنار، ج6، ص288. [62] ـ نگاه كن: تاريخ سياسي اسلام (تاريخ خلفا)، ص245ـ 247؛ از ژرفاي فتنه، ج1، ص600 ـ 609؛نهج البلاغه، خطبه هاي 18 و 167 و 210 و 169 و 176و 154 و 147 و 214 و 239 و 233. [63] ـ رجوع شود به خطبه هاي 16 و 17 و 18 و ... . [64] ـ يوسف، آيه 55. [65] ـ نهج البلاغه، نامه 53. [66] ـ نظارت و بازرسي در اسلام، ص160. [67] ـ توبه، آيه 71. [68] ـ كافي، ج1، ص403.
 


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: ويژه نامه حكومت علوی

تاريخ : یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۷ | 19:17 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |