روضه شب و روز ششم محرم، شب نوجوانان عاشورایی و شب روضه قاسم بن الحسن (علیهالسّلام)
شب ششم، شب نوجوانان عاشورایی و شب روضه قاسم بن الحسن (علیهالسّلام) است. قاسم فرزند امام حسن (علیهالسلام) به سال ۴۷ ه. ق در مدینه منوره دیده به جهان گشود.[۱] مادرش امولدی [۲] به نام «نفیله» [۳] یا «رمله» [۴] یا «نجمه» بود. در دو سالگی پدر بزرگوارش را از دست داد؛ [۵] و تا هنگام شهادت در دامان پرمهر و عطوفت عموی گرامی خود، امام حسین (علیهالسلام)، پرورش یافت و در واقعه کربلا به اتفاق مادر و دیگر برادران و خواهران خود حضور داشت . به نقلی در شب عاشورا، آنگاه که امام حسین (علیهالسلام) خطبه خواند و به یاران خود فرمود: «فردا من و شما همه کشته خواهیم شد» وی پنداشت این افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمیشود. از اینرو پرسید: «آیا من هم فردا کشته خواهم شد؟» امام (علیهالسلام) با مهربانی پرسید: «فرزندم، مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض کرد: «احلی من العسل؛ شیرینتر از عسل.» حضرت فرمود: آری به خدا سوگند، عمو به فدایت، تو از آنان هستی که پس از گرفتار شدن به بلایی سخت کشته خواهی شد. [۶] . در روز عاشورا هنگامی که نوبت مبارزه به قاسم رسید، برای کسب اجازه خدمت امام حسین (علیهالسلام) آمد. حضرت او را در آغوش گرفت و هر دو قدری گریستند و قاسم مجددا اجازه خواست و امام حسین (علیهالسلام) امتناع فرمود. قاسم دست و پای امام را بوسه میزد و بر خواستهاش پای میفشرد. ولی امام (علیهالسلام) اجازه نمیداد تا سرانجام موفق به دریافت اجازه گردید. ملاحسین کاشفی درباره چگونگی اذن خواستن حضرت قاسم از امام حسین (علیهالسلام) و اذن ندادن آن حضرت مینویسد: سرانجام حضرت قاسم با نشان دادن بازوبندی که پدرش امام حسن (علیهالسلام) به بازویش بسته بود و در او وصیت کرده بود که هرگز دست از یاری عموی خود حسین (علیهالسلام) برندارد... اذن میدان گرفت.[۸] وی در حالی که مادرش بر در خیمه ایستاده او را نظاره میکرد، وارد میدان کارزار شد. به گزارش ابن شهرآشوب، قاسم در میدان جنگ، چنین رجز میخواند: «انی انا القاسُم من نسل علی•••نحن و بیت الله اولی بالنبی•••من شمر ذی الجوشن او ابن الدعی؛ من قاسم، از نسل علی هستم. به خانه خدا سوگند، ما از شمر ذی الجوشن یا حرامزاده (ابن زیاد)، به پیامبر سزاوارتریم».[۹] وی سرانجام پس از کشتن تعدادی از دشمنان خدا، به درجه رفیع شهادت نایل آمد.[۱۰] طبری و ابوالفرج اصفهانی کیفیت شهادت حضرت قاسم را به نقل از حمید بن مسلم چنین آوردهاند: «نوجوانی به سوی ما آمد که چهرهاش همانند پاره ماه میدرخشید، شمشیری به دست و پیراهن و اِزاری (شلوار) بر تن و دو نعلین به پا داشت، که بند یکی از نعلینهای وی پاره شد؛ فراموش نمیکنم که بند چپ بود. عمرو بن سعید ازدی به من گفت: به خدا به او حمله میکنم! گفتم: سبحان الله، پناه بر خدا! از این کار چه میخواهی، انبوه لشکری که دور او را گرفتهاند کارش را تمام خواهند کرد. گفت به خدا بر او حمله خواهم کرد! او حمله کرد و با شمشیر بر سر قاسم زد. قاسم بر روی افتاد و فریاد برآورد «عموجان» به فریادم برس. به خدا سوگند حسین چون عقاب از جا جست و همانند شیر خشمگین بر قاتل قاسم حملهور گردید و ضربتی سخت بر وی فرود آورد. او دست خود را سپر کرد، ولی آن ضربت دستش را از آرنج قطع کرد. او فریادی زد و خود را کنار کشید. گروهی از کوفیان یورش بردند تا او را نجات دهند، ولی او را زیر گرفتند و زیر سم اسبان لگدمال کردند تا آنکه جان داد.[۱۱] پس از چندی که گرد غبار میدان نبرد فرونشست، امام حسین (علیهالسلام) را دیدیم که بر بالین آن جوان ایستاده و او پاشنههای پای خود را بر زمین میساید. امام حسین (علیهالسلام) در آن حال میگفت: «بعداً لقوم قتلوک و من خصمهم یوم القیامة فیک جدک؛ قومی که تو را کشتند از رحمت خدا به دورند و در روز رستاخیز جد تو از جمله دشمنان آنان خواهد بود.»[۱۲] [۱۳] سپس فرمود: «عزّ والله علی عمّک ان تدعوه فلا یجیبک فلا ینفعک صوت والله کثر واتروه و قلّ ناصروه؛ سوگند به خدا برای عموی تو بسیار دشوار است که او را بخوانی و نتواند به تو پاسخ دهد، یا به تو پاسخ گوید اما به حال تو سودی نبخشد؛ در یک چنین روزی که دشمنان او بسیار و یاران اوا ندک باشند.»[۱۴][۱۵] حمید بن مسلم گوید: آنگاه او را برداشت، دو پای پسر را دیدم که روی زمین میکشید و حسین (علیهالسلام) سینه به سینه وی نهاده بود. با خود گفتم «او را کجا میبرد»؟ وی را برد و در کنار پسرش علی اکبر (علیهالسلام) و دیگر شهدا قرار داد. از اسم آن نوجوان پرسش کردم. گفتند وی قاسم بن الحسن (علیهالسلام) است.[۱۶] [۱۷] [۱۸] [۱۹] در زیارت ناحیه مقدسه از حضرت قاسم چنین یاد شده است: «درود بر قاسم بن الحسن (علیهالسلام) که شمشیر بر فرقش وارد شد و زرهاش را به غارت بردند. هنگامی که عمویش حسین را صدا زد، حسین مانند باز شکاری خود را به قاسم رسانید. مشاهده کرد قاسم در حال جان دادن پاها را بر زمین میساید. فرمود: از رحمت خدا دور باد آن مردمی که تو را کشتند و در قیامت جد و پدرت دادخواه آنان باد![۲۰] [۲۱] هر کس به زمین میافتاد، امام را صدا میزد و امام سریعاً به بالینش میآمد؛ امّا آه از آن ساعتی که امام حسین (علیهالسّلام) با تن غرق به خون در گودال قتلگاه افتاد، زینب کبری (علیهاالسّلام) فریاد بر آورد: «وا مُحَمَّداه! وا عَلیّاه، وا جَعْفَراه!»
روضه شب ششم ـ مصيبت حضرت قاسم (ع) مقتل
شب عاشورا، از شگفتترين شبهاي تاريخ انسان است. شبي كه بشريت، بر سر دو راهي خير و شر قرار گرفت؛ و چه بسيار انسانها كه تا آن شب در اردوگاه كفر بودند ولي يك شبه ره صد ساله طي نمودند و به حق و حقيقت پيوستند.
شب عاشورا، امام حسين علیه السلام ياران را نزد خود جمع نمود و پس از ستايش خداوند فرمود: « براستي كه من اصحابي از شما باوفاتر و خانداني از شما فرمانبردارتر نميشناسم. اين لشكر، من را ميخواهند و با من سر ستيز دارند و كار من با آنان فردا به جنگ و كارزار خواهد كشيد. پس بيعت خويش را از شما برميدارم و به همه شما اجازه ميدهم كه مرا ترك كنيد. از تاريكي شب بهره گيريد و برويد…»
پساز سخنان امام، ابتدا حضرت اباالفضل العباس (س)، سپس ديگر بنيهاشم و بعداز آنها، ياران حضرت لب به سخن گشودند و گفتند: «زنده ماندن پساز تو را براي چه ميخواهيم اي فرزند رسول خدا؟ براستي كه اگر بارها و بارها كشته شويم و زنده گرديم، باز هم دست از ياري تو برنخواهيم برداشت».
شاها من ار به عرش رسانم سرير فضل *** مملوك اين جنابم و محتاج اين دَرَم
گر بر كنم دل از تو و بردارم از تو مهر *** اين مهر بر كه افكنم ، اين دل كجا برم؟
امام كه اين كلمات را از آنها شنيد فرمود:«من فردا كشته خواهم شد و شما نيز همه با من كشته خواهيد شد».
اينجا بود كه اوج كرامت انساني آشكار گرديد و اصحاب و خاندان در واكنش به خبر مرگ قطعي خويش گفتند: «خداي را سپاس كه به ما توفيق ياري كردن تو را ارزاني داشت و به شهادت در ركاب تو گرامي نمود».
امام علیه السلام پساز آنكه حجت را بر آنان تمام كرد و بيعت مستحكم آنان را آشكار نمود، در حق آنان دعا كرد و سپس فرمود «سر بلند كنيد و جايگاه خويش را در روضه و رضوان الهي ببينيد» و اينگونه بود كه يكايك ياران با چشم بصيرت، جاي و منزل اخروي خويش را مشاهده كردند.
«قاسم بن الحسن» فرزند بزرگ امام حسن مجتبي علیه السلام كه نوجواني تازه بالغ شده بود نيز در آن جمع حضور داشت و اين صحنههاي شور و شيدايي را مشاهده ميكرد. وي از عمو پرسيد:«آيا من هم به همراه يارانت كشته خواهم شد؟» دل امام علیه السلام براي يادگار برادر سوخت و پرسيد: «اي پسرك من! مرگ، نزد تو چگونه است؟» قاسم شجاعانه پاسخ داد: «احلی من العسل ـ اي عمو از عسل شيرينتر است».
دادن جان، گر به ره رهبر است *** از عسل ناب مرا خوشتر است
جام اگر جام شهادت بُوَد *** مرگ، به از روز ولادت بُوَد
امام با رقت و شفقت فرمود: «عمويت فداي تو شود! آري، تو نيز كشته ميشوي پساز آنكه بلايي عظيم بر تو وارد آيد» و آنگاه ادامه داد فرزند كوچكم علي اصغر هم كشته خواهد شد. غيرت و مردانگي قاسم تازه جوان جوشيد و پرسيد: «عموجان! مگر دست دشمنان به خيمهگاه زنان هم خواهد رسيد كه اصغر شيرخواره را هم ميكشند؟!»" امام پاسخ داد: «عمو به فداي تو! فاسقي از ميان دشمنان، تير به گلوي اصغر خواهد زد و او را در آغوش من به شهادت خواهد رساند در حالي كه او ميگريد و خونش در دستان من روان است...» پس آن دو گريستند و ديگر اصحاب و ياران از گريه آنان گريه كردند و بانگ شيون خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله از خيمهگاه به آسمان برخاست.
اما آن «بلاي عظيم» كه امام وعده آن را به قاسم داد چه بود؟ شايد نحوه شهادت آن حضرت، راز آن بلا را بر ما آشكار سازد...
برخي از نويسندگان روايت كردهاند پساز آنكه علي اكبر علیه السلام به ميدان رفت و به شهادت رسيد، قاسم بن الحسن به قصد جنگ از خيمهگاه بيرون شد.
چون امام حسين علیه السلام يادگار برادر را ديد كه براي جنگ بیرون آمده، او را در آغوش گرفت و با يكديگر گريستند آنچنان كه از شدت گريه از حال رفتند.
هر دو بريدند دل از بود و هست *** هر دو گشودند به يكباره دست
هر دو ربودند ز سر هوش هم *** هر دو فتادند در آغوش هم
رفت ز تن، تاب و ز سر، هوششان *** سوخت وجود از لب خاموششان
قاسم پس از آنكه آرام شد از عمو اذن جهاد خواست.
اي عمو سينهي من تنگ بُوَد *** شيشهام منتظر سنگ بُوَد
نيزه كو؟ تا كه زمن سينه دَرَد *** تير كو؟ تا كه به اوجم ببرد
اسبها كو؟ كه مرا گرم كنند *** استخوانهاي مرا نرم كنند؟
آن حضرت اذن نداد. پس قاسم به دست و پاي امام افتاد و وي را ميبوسيد و التماس ميكرد تا بالاخره اجازه گرفت و به سوي ميدان جنگ شتافت.
اسناد تاريخي از قول يكي از سپاهيان دشمن نقل كردهاند كه پسري از خيمهها به سمت ما بيرون تاخت كه رويش چون پاره ماه زيبا بود. قاسم در حالي كه اشك بر گونههايش روان بود رجز ميخواند و ميگفت:
ان تنكروني فانا ابن الحسن *** سبط النبي المصطفی المؤتمن
هذا حسين کالاسیر المرتهن *** بين اناس لاسُقوا صوب المزن
پس با وجود كمي سن و كوچكي بدن، جنگي سخت كرد و تعدادي از لشگر يزيد را به خاك و خون كشيد. سپاهيان دست جمعي دور او را گرفتند و يكي از آنان بر او تاخت و ضربتي شديد بر او وارد آورد. قاسم با صورت به روي زمين افتاد و فرياد ياري كشيد كه : «يا عماه!»، پس امام علیه السلام سر برداشت و چون باز شكاري، تيز به ميدان نگريست، آنگاه همچون شيري خشمگين به سرعت به ميدان حمله كرد و ضارب قاسم را با شمشير زد و دست وي را از مرفق جدا ساخت. وي از درد عربدهاي كشيد كه سواران دشمن شنيدند و به سوي ميدان تاختند تا او را از دست امام علیه السلام برهانند. در اين شرايط سخت، جنگي بين امام علیه السلام و كوفيان درگرفت در حالي كه قاسم بر زمين افتاده بود... و شايد اين، همان بلاي عظيم بود.
آنگاه كه غبار ميدان فرو نشست، امام علیه السلام را ديدند كه سينه بر سينه قاسم نهاده و وي را به سوي خيمهها باز ميگرداند در حالي كه دو پاي قاسم ـ شايد از شدت شكستگيها ـ بر زمين كشيده ميشد؛ و امام علیه السلام ميفرمود: «اين قوم از رحمت خدا دور باشند و جدت پيامبر صلی الله علیه و آله دشمن آنان باشد در روز قيامت»
كاش نميديد عمو پيكرت *** تا ببرد هديه بر مادرت
كاش نميديد تنت كاين چنين *** جان دهي و پاي زني بر زمين
ديده به روي عمو انداختي *** صورت او ديدي و جان باختي
و سپس زمزمه كرد: «به خدا سوگند براي عمويت سخت است كه تو او را بخواني ولي نتواند تو را نجات دهد
الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
منابع اصلي:
1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .
2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذويالقربی، 1378 .
3. محمد بن جرير طبري ؛ تاريخ الامم و الملوك ؛ بيروت: دارسويدان، بيتا ؛ ج 5 .
4. شيخ صدوق ؛ أمـالـي ؛ ترجمه آيةالله كمرهاي ؛ تهران: انتشارات كتابچي، 1370 .
5. شيخ مفيد ؛ الارشاد في معرفة حجج الله علی العباد ؛ قم: انتشارات كنگره جهاني هزاره شيخ مفيد، 1413 ق. .
اشعار روز ششم محرم؛ حضرت قاسم(ع) - نام هر شب محرم بنام کدام شهید کربلاست؟ - ویژه نامه جرعه نوش شهد شهادت - قاسم بن حسن - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد - روضه شب ششم محرم ــ مصيبت قاسم (س) - قاسم بن الحسن علیه السلام - دانشنامهی اسلامی - حضرت قاسم بن حسن مجتبی - ویکی فقه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های ده شب اول محرم
روضه های محرم تا اربعین - روضه های دهه اول محرم
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر
تاريخ : سه شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۹ | 15:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |