۱۳۹۸/۰۷/۱۰
خط حزبالله ۲۰۴ | فقط جهادیها میتوانند
دویستوچهارمین شمارهی هفتهنامه خط حزبالله با عنوان «فقط جهادیها میتوانند» منتشر شد.
رهبر انقلاب در دیدار روز چهارشنبه ۱۰ مهر با اعضای مجمع عالی فرماندهان سپاه پاسداران بار دیگر بر ضرورت مدیریت جهادی برای پیشبرد امور کشور تأکید کردند؛ سخن هفتهی این شماره از خط حزبالله به تبیین ضرورت وجود «روحیهی جهادی» و «روحیهی ما میتوانیم» در مسئولین کشور پرداخته است و اینکه بار انقلاب اسلامی جز با وجود این خصوصیت بیبدیل به مقصد نمیرسد.
خبر اختصاصی نشریه خط حزبالله در این شماره، بیانات حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای درباره زیارت اربعین در ابتدای درس خارج فقه است. ایشان در ابتدای درس به حدیثی از امام صادق و امام باقر علیهماالسلام اشاره کرده و فرمودهاند:
امام باقر و امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند همانا خداوندِ متعال به حسین (علیهالسلام) در برابر کشته شدنش پاداش داد از جمله اینکه ... «وَ الشِّفَاءَ فی تُربَتِه»، خاک قبر او را کسی مصرف کند، شفا است، دوا است، درمان است؛ خاک، خاک است امّا این خاک به برکتِ مجاورتِ آن پیکرِ مطهّر، یک چنین خاصیتی دارد که شفا است. «وَ اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِه»، این هم یکی؛ در کنار قبر حسینبنعلی (علیهالسلام) شما دعا کنید، دعایتان مستجاب است. [واقعاً] دعا کنید؛ لقلقهی لسان نباشد؛ بخوانید و بخواهید خدا را، خدای متعال وعده کرده است که اجابت خواهد کرد. ۹۸/۷/۱ در بخش اخبار مقاومت نیز سرخطهای مهم تحولات منطقه مرور شده است: از جزئیات عملیات «عملیات نصرٌمنالله» در یمن، تکمیل خط تدارکاتی جبهه مقاومت تا قتل مرموز محافظ ملک سلمان و خاطرهای از سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی.
همچنین در اطلاعنگاشت این هفته، دربارهی فلسفهی اتحاد و همدلی و بههمپیوستگی امت حزبالله به بازخوانی سخنرانی سال ۵۳ آیتالله خامنهای در مسجد امام حسن مشهد پرداخته شده و بخشهایی از مبحث ولایت در مجموعهی طرح کلی اندیشهی اسلامی در قرآن را مرور شده است. مرور دیدگاههای رهبر انقلاب در چهلوپنج سال قبل و در ایامی که هنوز آتش مبارزه و انقلابیگری داغ نشده است، با عنوان «قدرت دلهای بههم گره خورده» خالی از لطف نیست.
سایر بخشهای نشریه که مطالعهی آنها به خوانندگان توصیه میگردد:
قانون اساسی را مطالعه کنید / اصول عدالتخواهی
رفتار انقلابی به معنای رفتار غیر مدبرانه نیست / اخلاق انقلابی
اسلام، احکام اخلاقیاش هم سیاسی است / کلام امام
باید زمینههای فساد را از بین ببریم / مطالبهی رهبری
جوان انقلابی باید فعال باشد، نه منفعل / حزبالله این است
زینب کبری نسخهی اصلی رفتار مادران شهداست / خانوادهی ایرانی
جوان انقلاب، اینگونه بود / خاطرات رهبری
حبف بود آقای لاجوردی، جور دیگری از دنیا میرفت / عکسنوشت این شماره از هفتهنامهی خط حزبالله نیز تقدیم شده است به ارواح طیبهی شهدای عملیات ظفر ۲ که در مهر سال ۶۶ در استان کرکوک عراق به اجرا درآمده است.
برای دسترسی به آرشیو نشریه میتوانید به اینجا مراجعه کنید.
دریافت «خط حزبالله» نسخهی مطالعه | دریافت نسخهی چاپ
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خـــــــــط حـــــــــــزب الله
ادامه مطلب را ببينيد
تصویر زیر روی جلد اولین شماره نشریه «مسیر» دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای منتشر شده است.
اطلاعات سپاه: شکست طرح ترور سردار سلیمانی
رئیس سازمان اطلاعات سپاه: وزیر خبیث رژیم صهیونیستی مدتی قبل اظهار کرده بود که ما سردار سلیمانی را ترور میکنیم.
رئیس سازمان اطلاعات سپاه از شکست طراحی سرویسهای عبری-عربی برای ترور سرلشکر حاج قاسم سلیمانی خبر داد
به گزارش عصر ایران به نقل از سپاه نیوز؛ حجت الاسلام والمسلمین حسین طائب در بیست و سومین مجمع عالی فرماندهان سپاه از طراحی و برنامهریزی چندین ساله سرویسهای امنیتی عبری-عربی برای ترور سرلشکر حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه و ایجاد جنگ مذهبی در ایام فاطمیه و محرم و ناکامی و شکست آنان و در نهایت دستگیری اعضای تیم ترور پرده برداشت.
رئیس سازمان اطلاعات سپاه در خصوص ابعاد این طرح شوم گفت: دشمنان انقلاب اسلامی و ملت ایران پس از ناکامی توطئهها و فتنههای مختلف برای تسلیم جمهوری اسلامی و راه اندازی دوقطبی جنگ و مقاومت و پیامدهای معکوس آن با شکل گیری احساس غرور ملی و افزایش روحیه مقاومت و استقامت برابر فشارهای اقتصادی، در صدد بودند در ایام فاطمیه و یا ایام محرم اقدامی در جنوب شرق کشور انجام دهند که به واسطه فضای حاکم و اشراف همه جانبه نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و اقدامات خوب نیروی زمینی سپاه موفق نشدند.
وی افزود: آنها با سرخوردگی از ناتوانی در اقدام ضد امنیتی در این خصوص و نیز عملیات علیه مقرهای سپاه، برنامه ریزی چند ساله خود را برای ترور سردار حاج قاسم سلیمانی عملیاتی کردند تا بتوانند وی را در داخل کشور و در استان کرمان هدف قرار دهند.
رئیس سازمان اطلاعات سپاه در تشریح بخشی از طراحی سرویسهای عبری-عربی برای ترور فرمانده نیروی قدس سپاه اضافه کرد: در این طراحی قرار بود تیم تروریستی وابسته و اجیر شده با ورود به کشور در ایام فاطمیه، محلی در جوار حسینیه مرحوم پدر سردار سلیمانی را خریداری کرده و با استقرار در آن ۳۵۰ تا ۵۰۰ کیلو مواد منفجره را تهیه و از طریق ایجاد کانال در زیر حسینیه قرار دهند تا زمانی که این سردار عزیز به رسم همه ساله در ایام تاسوعا و عاشورا در این حسینیه و در جمع عزاداران حسینی حضور مییابند، آن را منفجر کنند.
طائب افزود: آنها با این اقدام شوم درصدد بودند یک جنگ مذهبی راه اندازی کنند و بگویند مسئله انتقام داخلی بوده است. اما به فضل الهی با وجود برنامه ریزی چند ساله، به سد هوشمندی و هوشیاری فرزندان ملت ایران برخوردند و قبل از اقدام در تور اطلاعاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفتند.
وی تاکید کرد: آنها حتی زمانی که این تیم را برای آموزش از ایران به کشورهای همسایه بردند تا با هزینههای زیاد آماده و برای اجرای عملیات به داخل اعزام کنند، تحت کنترل و اشراف اطلاعاتی سپاه بودند.
رئیس سازمان اطلاعات سپاه گفت: اعضای این تیم پس از دستگیری گفتند میخواستیم عملیات ایام فاطمیه را به ایام محرم و تاسوعا و عاشورا بیاوریم تا با ترور سردار سلیمانی اتفاق بزرگی را برای بر هم زدن اوضاع داخلی و افکار عمومی رقم زنیم.
طائب افزود: اما با الطاف الهی و کار دقیق و هوشمندانه اطلاعاتی با دستور سردار فرمانده محترم کل سپاه قبل از تاسوعا و عاشورا موفق شدیم با دستگیری این تیم سه نفره، توطئه و برنامه ریزی چند ساله سرویسهای عبری-عربی برای ارتکاب چنین جنایتی را خنثی و با شکست مواجه کنیم.
رئیس سازمان اطلاعات سپاه در پایان خاطرنشان کرد: اینها آنقدر به موفقیت طراحی و عملیات خود اطمینان داشتند که حتی وزیر خبیث رژیم صهیونیستی مدتی قبل اظهار کرده بود که ما سردار سلیمانی را ترور میکنیم، اما به یاری خداوند نتوانستند و سربازان گمنام امام زمان (عج) در سپاه موفق به دستگیری تیم و خنثی سازی این توطئه شدند.
تصویری جدید از سردار سلیمانی و سیدحسن نصرالله در محضر ...
ماجرای ترور ناکام سردار سلیمانی، سیدحسن نصرالله و عماد ...
گفتگوی سردار سلیمانی و سید حسن نصرالله با «مسیر» به ...
بازتاب انتشار تصویر رهبر انقلاب در کنار سید حسن ...
عکس| سردار سلیمانی و سید حسن نصرالله در کنار رهبر انقلاب ...
ترور نصرالله و سردار سلیمانی توسط اسرائیل چگونه ناکام ...
روایت «سیدحسن نصرالله» از سفر سردار سلیمانی به لبنان
فرمانده کل سپاه: دشمن به ایران ورود کند، خفه خواهد شد
اطلاعات سپاه: شکست طرح ترور سردار سلیمانی
فرمانده کل سپاه: برای ساختن کشور عجله داریمارتش: هر ماه یا هر هفته یک دستاورد جدید دفاعی تولید میکنیم
مصاحبه سردار سلیمانی با سایت رهبرانقلاب (فیلم)
فرمانده سپاه: هر جنگ جدیدی به محو رژیم صهیونیستی از جغرافیای سیاسی میانجامد بیانیه سازمان انرژی اتمی درمورد کاهش تعهدات برجامی و تسریع فعالیتهای هستهای مقاممعظم رهبری: ایران کاهش تعهدات هستهای را با جدیت کامل ادامه خواهد داد
نماینده دموکرات آمریکا: ترامپ را به حبس انفرادی بندازید
فیلم کامل مصاحبه هفته گذشته سردار سلیمانی با سایت مقام معظم رهبری (فیلم)
وزیر دفاع در گفت و گو با وزیر دفاع ژاپن: هیچ سندی مبنی بر دخالت ایران در حادثه آرامکو وجود ندارد
سرلشکر سلیمانی: اگر جنگ 33 روزه متوقف نمیشد، ارتش رژیم صهیونیستی متلاشی میشد
سرلشکر سلیمانی:حصارها برابر اراده سپاه کارآیی ندارد/ فراتر از هر جناح سیاسی هستیم
فرمانده هوافضای سپاه: ساخت شبانه روزی تونلهای پیچیده برای حفاظت از مهمات و پرسنل
رئیس سازمان پدافند غیر عامل: آمریکا جنگ سایبری علیه ایران را آغاز کرده است
ظریف: از آمریکا درخواست کمکهای خیریه نداریم
جانشین فرمانده سپاه: خدا آمریکاییها را به آبهای ایران کشاند تا اقتدار کشورمان هویدا شود
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
آغاز عمليات "ظفر 2" در منطقه كركوك عراق توسط سپاه (12مهر1366 ش)
آغاز عمليات "ظفر 2" در منطقه كركوك عراق توسط سپاه (1366 ش) عمليات ظفر 2، در تاريخ دوازدهم مهر 1366ش، با رمز مبارك لبيك يا حسين(ع)، در منطقه عملياتي شهر كِفري در استان كركوك عراق، به منظور پاسخگويي به شرارتهاي رژيم بعث عراق در بمباران شيميايي و ويران ساختن روستاهاي كردنشين استانهاي شمالي عراق و نيز با هدف انهدام تأسيسات نظامي و اقتصادي عراق آغاز گرديد. رزمندگان تحت امر قرارگاه رمضان، متشكل از نيروي زميني سپاه و لشكر 9 بدر مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق در نخستين ساعات عمليات، ارتفاعات مهم منطقه را به تصرف خود درآوردند و نيروهاي دشمن را متلاشي نمودند. رزمندگان لشكر 9 بدر با يك مانور پرتحرك، پس از وارد آوردن تلفات و خسارات سنگين، قرارگاههاي دشمن را تصرف كرده و جادههاي مهم منطقه را به كنترل خود درآوردند. همچنين در اين عمليات ضمن كشته و زخمي كردن بيش از پانصد تن از قواي بعث، دهها دستگاه تانك و نفربر و سلاحهاي نيمه سنگين منهدم گرديد.
ایثار - عملیات نامنظم ظفر 2 پاسخی به بمباران شیمیایی ...
عملیات نامنظم «ظفر 2»؛ یورش دلاورانه به مراکز استراتژیک ...
عملیات ایذایی ظفر 2 در پنجوین توسط ارتش جمهوری اسلامی ...
عمليات ظفر 2 - موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
عملیات ظفر 2 (نامنظم) - پایگاه جامع عاشورا
عملیات ظفر 2 (نامنظم) - تبیان
عملیات نامنظم ظفر 2 ایرنا
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی ، هشت سال دفاع مقدس
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطعکس
فيلم
صوت
عکس پوستری
۱۳۹۸/۰۷/۱۰
دیدار مجمع عالی فرماندهان سپاه با فرمانده کل قوا
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار هزاران نفر از فرماندهان سپاه پاسداران، سپاه را نهادی پرافتخار و رشدیابنده در مسیر تعالی و پیشرفت خواندند و با بیان توصیههایی بسیار مهم افزودند: معتقدم سپاه میتواند بسیار بیشتر از این، پیشرفت کند.
ایشان همچنین با اشاره به شکست بیتردید سیاست فشار حداکثری آمریکا و تسلیم نشدن ایران در مقابل نظام سلطه گفتند: آنها اخیراً با کمک رفقای اروپاییشان برای ملاقات با رئیسجمهور کشورمان و ایجاد یک حالت نمایشی از شکست ایران، تلاشی بینتیجه کردند اما ایران با جدیت و قاطعیت و تا رسیدن به نتیجهی مطلوب، به کاهش تعهدات هستهای ادامه خواهد داد.
رهبر انقلاب همچنین با اشاره به سختی وضع معیشتی مردم تأکید کردند: اگر نگاه به داخل، قوی و منطقی و مجاهدانه انجام شود، در معیشت و زندگی مردم تأثیر مثبت خواهد داشت.
رهبر انقلاب، سپاه پاسداران را در میان پدیدههای گوناگونِ برآمده از انقلاب، دارای خصوصیاتی خواندند که در سایر برکات انقلاب، کمتر دیده میشود.
ایشان در تبیین این خصوصیات افزودند: سپاه در بحبوحهی حوادث و هیجانهای بزرگ انقلاب ولادت یافت، در تلاطم عظیم دفاع مقدس رشد کرد و به بلوغ رسید و بعد از جنگ نیز که دوران جبههبندیهای عمیق و وسیع سیاسی و فرهنگی میان انقلاب و دشمنان بود، سپاه بدون لغزش و انحراف توانست مسیر رشد و تکامل را ادامه دهد.
حضرت آیتالله خامنهای مواجه شدن با دوراهی «تعالی یا انحطاط» را مرحلهای غالباً اجتنابناپذیر در زندگی فردی، سیاسی و اجتماعی افراد، سازمانها و حتی انقلابها خواندند و افزودند: سپاه از این دوران و دوراهی نیز سربلند خارج شد و بدون فرسودگی یا انحطاط، عناصر اساسی هویت خود را حفظ کرد و به سمت تعالی، ادامهی حرکت داد.
رهبر انقلاب با اشاره به «ریزشها و رویشها» در همهی مجموعهها افزودند: در سپاه نیز ریزشهایی وجود داشته است اما قضاوت قاطع بنده این است که در سپاه، غلبه با رویشها بوده است و حرکت رویشی به سمت پیشرفت و تعالی ادامه داشته است.
ایشان در همین زمینه به عرصهی نورانی و درخشان جهاد و شهادت اشاره کردند و افزودند: سی سال پس از دفاع مقدس، شهادت دلاورِ جاافتادهای همچون شهید همدانی و نوجوان تازهرسیدهای همچون شهید حججی نشاندهندهی استمرار طراوت و هویت سپاه در این عرصه است.
رهبر انقلاب با بیان معیاری اساسی افزودند: برای قضاوت صحیح دربارهی هر مجموعه و دستگاه، باید موفقیتها و ناکامیهای آن مجموعه را با هم مقایسه کرد که با این معیارِ مبنایی و مهم، سپاه از پرافتخارترین مجموعههای کشور است.
حضرت آیتالله خامنهای در ادامه برای قضاوت دقیقتر در زمینهی مقایسهی موفقیتها و ناکامیهای سپاه، به بیان چند سرفصل مهم پرداختند.
ایشان در سرفصل و معیار «نوآوری و خلاقیت» یادآوری کردند: سپاه در اوایل جنگ برای داشتن حتی دو خمپاره دچار مشکل بود، اما امروز در تولید و ساخت ابزارها و تجهیزات پیشرفته و همچنین در شیوههای نظامی و دفاع مبتکرانه به مرحلهی برجستهای رسیده است.
رهبر انقلاب اسلامی «ورود پرتوان به عرصههای گوناگون خدمات اجتماعی و مورد نیاز مردم و کشور» را سرفصل دیگری خواندند که قضاوت صحیح دربارهی سپاه پاسداران را ممکن میسازد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به فعالیتهای قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء بهعنوان بازوی اجرایی قوی دولتها، فعالیت بسیار گسترده و مؤثر سپاه در محرومیتزدایی از مناطق مختلف کشور و حضور برجسته و تعیینکنندهی این نهاد در حوادثی نظیر زلزلهی کرمانشاه و سیل اوایل امسال، تأکید کردند: مجموعه کارهای سپاه در عرصهی خدماتی، اجتماعی و مردمی با هیچ سازمان و دستگاه دیگری قابل مقایسه نیست و در سازمانهای نظامیِ جهان نیز نظیر ندارد.
ایشان در سرفصلی دیگر «فعالیتهای سپاه در عرصهی فرهنگ و هنر و اندیشه» را نیز برجسته ارزیابی کردند و افزودند: «نگاه و نقش سپاه در جغرافیای مقاومت در منطقه» معیار دیگری برای قضاوت دربارهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
حضرت آیتالله خامنهای با تحسین تواناییهای مجموعهی عظیم مقاومت در مواجهه با جبههی متحد کفر و ظلم، افزودند: نقش سپاه پاسداران در این عرصه بهقدری برجسته است که دشمنی آشکار مستکبران و جبههی بدهای عالم را علیه سپاه برانگیخته است که البته دشمنی این جبههی خبیث برای سپاه پاسداران افتخار بزرگی است.
رهبر انقلاب «تلاش برای حفظ معنویت» را سرفصل بسیار مهمی خواندند که سپاه به آن اهتمام جدی داشته و تلاش کرده از باران رحمتِ معنویت برای طراوت و زیبایی و عزت خود استفاده کند.
حضرت آیتالله خامنهای در جمعبندی این بخش از سخنانشان تأکید کردند: سپاه پاسداران در عمر پربرکت خود در زمینهی سختافزاری و نرمافزاری در جادهی تعالی و پیشرفت کاملاً جلو رفته و اوج قابل توجهی گرفته است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به دشمنیهای مستمر آمریکا و جبههی استکبار و امتداد کوچک آنها در داخل بر ضد سپاه که نمونهی بارز آن تحریم سپاه است، گفتند: این دشمنیها که بهعلت موفقیتها و پیشرفتهای سپاه پاسداران است، عزت سپاه را در چشم دوست و حتی دشمن افزایش خواهد داد.
حضرت آیتالله خامنهای، سپاهیان پاسدار را فرزندان خود خواندند و افزودند: من صددرصد از سپاه راضی هستم اما به این حد از پیشرفت سپاه قانع نیستم و معتقدم این نهاد بر اساس تواناییها و استعدادهای خود میتواند ۱۰ و حتی ۱۰۰ برابر رشد و پیشرفت کند.
ایشان در ادامه، هشت توصیه برای استمرار حرکت پرشتاب و رو به پیشرفت پاسداران انقلاب اسلامی بیان کردند.
«بههیچوجه نگذارید سپاه، پیر، محافظهکار و به وضع موجود قانع شود.» این اولین توصیهی حضرت آیتالله خامنهای بود. ایشان در همین خصوص گفتند: برای آنکه روحیهی جوان در سپاه استمرار یابد و این سازمان به مرحلهی پیری نرسد، باید جوانگرایی که در سپاه آغاز شده، ادامه یابد، نوگرایی و روشهای خلاقانه ادامه یابد و با انتقال تربیت دینی و انقلابی و روحیهی شهدای نامآور به نسلهای بعدی، از انقطاع نسلی جلوگیری شود.
«حفظ آمادگی در مواجهه با حوادث بزرگ» دومین توصیهی رهبر انقلاب اسلامی بود که گفتند: یکی از خصوصیات بارز سپاه از ابتدا تاکنون، سینه سپر کردن و حضور در صف مقدم مواجهه با حوادث بزرگ بوده است که این روحیه باید حفظ شود.
حضرت آیتالله خامنهای در همین خصوص، حفظ آمادگیهای علمی و عملی و آگاهیهای سیاسی و استحکام سازمانی سپاه در عرصههای اقتصاد مقاومتی و رونق تولید، کمک به محرومان و خدمترسانی و مقابله با دشمنیها را ضروری خواندند.
توصیهی سوم رهبر انقلاب به سپاه پاسداران «از دست ندادن نگاه وسیع و فرامرزی به جغرافیای مقاومت» بود.
ایشان گفتند: نباید قناعت کنیم به منطقهی خودمان و با انتخاب یک چهاردیواری، کاری به تهدیدهای پشت مرزها نداشته باشیم.
رهبر انقلاب افزودند: نگاه وسیع فرامرزی که مسئولیتش با سپاه است، عمق راهبردی کشور است و گاهی از واجبترین واجبات هم لازمتر میشود اما برخی متوجه این مسئله نیستند.
رهبر انقلاب اسلامی چهارمین توصیهی خود به سپاه را اینگونه مطرح کردند: «از دشمن مطلقاً نترسید اما کاملاً هوشیار باشید و ارزیابی واقعی و صحیحی از دشمن داشته باشید».
حضرت آیتالله خامنهای تأکید کردند: نباید از دشمن هر اندازه هم که قوی باشد، ترسید اما نباید دشمن را، هرچقدر هم که کوچک باشد، به حساب نیاورد.
ایشان در توصیهی پنجم خود خطاب به سپاه خاطرنشان کردند: با همهی اجزاء عظیم تشکیلدهندهی نظام اسلامی اعم از دولت، مجلس و قوهی قضائیه و بخشهای گوناگون، همکاری و همافزایی داشته باشید. البته این همافزایی و همراهی به معنای جدایی سپاه از عناصر هویتی خود نیست و سپاه باید عناصر هویتی خود را صددرصد حفظ کند.
«مردمی بودن» توصیهی ششم حضرت آیتالله خامنهای به سپاه بود.
ایشان گفتند: مردمدوست، مردمپذیر و مردمیرفتار باشید و از فخرفروشی، دنیاطلبی و اشرافیگری جداً پرهیز کنید، زیرا سپاه از ابتدای تشکیل، مردمی بوده است.
«اولویت قرار دادن کار و روحیهی جهادی در همهی عرصهها» دیگر توصیهی رهبر انقلاب اسلامی به سپاه بود که گفتند: کار جهادی در مقابل تنبلی و بیتفاوتی و کار امروز را به فردا انداختن قرار دارد که متأسفانه برخی بخشهای کشور دچار این مشکل هستند.
حضرت آیتالله خامنهای در توصیهی هشتم خود بر حفظ و تقویت معنویت، انس با قرآن، توکل به خدا و توسل به اهلبیت (علیهمالسلام) در میان نیروهای سپاه و خانوادههای آنان تأکید کردند.
رهبر انقلاب اسلامی در ادامه به مسائل بینالمللی اشاره کردند و گفتند: اگر به تحولات منطقه و جهان با دقت نگریسته شود، متوجه میشویم که دشمنان هرچه بیشتر هزینه میکنند، بیشتر ضرر میکنند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به هزینههای دشمنان بویژه آمریکا در افغانستان، عراق و سوریه خاطرنشان کردند: آنها با هزینههای گزافی داعش را به وجود آوردند و از آن حمایتهای تسلیحاتی، مالی و تبلیغاتی کردند و حالا که با همت جوانان سوریه، عراق و ایران، داعش از بین رفته است، بدروغ میگویند ما داعش را نابود کردیم!
ایشان افزودند: رئیسجمهور آمریکا اذعان کرد که در منطقه، هفت تریلیون دلار هزینه کردهاند اما در مقابل جز ضرر و شکست عایدی نداشتند، و از این پس هم این روند ادامه خواهد داشت.
حضرت آیتالله خامنهای، سیاست فشار حداکثری آمریکا را سیاستی شکستخورده و بیفرجام خواندند و گفتند: آمریکاییها خیال میکردند با تمرکز بر فشار حداکثری بویژه در زمینهی اقتصادی، میتوانند ایران را به نرمش و زانو درآورند اما خودشان دچار زحمت و مشکل شدهاند.
ایشان با اشاره به تلاش ناکام اخیر آمریکاییها برای ایجاد و القای حالتی حتی نمادین از شکست ایران افزودند: آنها برای وادار کردن رئیسجمهور کشورمان به ملاقات، به التماس هم افتادند و رفقای اروپایی را هم به کمک خواستند، اما نتوانستند و تا این ساعت فشار حداکثری شکست خورده و بنده قاطعانه میگویم که تا آخر هم در این فشار حداکثری شکست خواهند خورد.
رهبر انقلاب با تأکید بر ادامه یافتن مسیر عزت و اقتدار جمهوری اسلامی افزودند: سلطهگران به گفتهی خودشان میخواهند ایران به کشوری عادی یعنی منطبق با سازوکار نظام سلطه تبدیل شود اما جمهوری اسلامی از آغاز شکلگیری خود با نظام سلطه مقابله کرده و از این پس نیز مطلقاً تسلیم زورگویان جهانی نمیشود و راه انقلابیگری و مقابله با سلطهگران را قطعاً ادامه خواهد داد.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به موضوع هستهای گفتند: کاهش تعهدات هستهای که مسئولیت آن بر عهدهی سازمان انرژی اتمی است، باید همانگونه که دولت اعلام کرده با جدیت کامل و بهصورت دقیق و جامع ادامه یابد تا به نتیجهی مطلوب برسد و قطعاً هم به نتیجه خواهد رسید.
حضرت آیتالله خامنهای در زمینهی مسائل اقتصادی نیز تأکید کردند: علاج مشکلات اقتصادی، تکیه به امکانات و تواناییهای داخلی است.
ایشان با اشاره به امکانات خوب داخلی، گفتند: برخیها قبلاً پیشبینی میکردند که سال ۹۸ سال مشکلات بسیار شدید اقتصادی باشد، درحالیکه اکنون مسئولان کشور خبر از یک رشد اقتصادی نسبی در شش ماههی اول سال میدهند.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: البته وضع زندگی و معیشت مردم سخت است ولی اگر حرکتی قوی و پیگیر و مجاهدانه انجام گیرد، قطعاً بتدریج وضع معیشتی مردم نیز بهبود خواهد یافت.
حضرت آیتالله خامنهای، تحریم نفتی کشور را مشکلی کوتاهمدت خواندند و تأکید کردند: اگر بدرستی عمل شود، از این مشکل کوتاهمدت میتوان به یک سود بلندمدت رسید که همان رهایی بودجهی کشور از نفت است.
ایشان با اشاره به اعلام مسئولان اجرایی مبنی بر تهیهی بودجه بدون در نظر گرفتن فروش نفت، افزودند: این یک دستاورد بسیار بزرگ است و ما باید از این فرصت برای انقطاع کامل از درآمد فروش نفت استفاده کنیم.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: فشار تحریم که از لحاظ تاکتیکی به ما وارد میشود، از لحاظ راهبردی به سود ما خواهد بود.
حضرت آیتالله خامنهای در جمعبندی سخنان خود گفتند: از هر زاویه که به مواجههی کنونی ملت ایران با دنیای ظلم و استکبار و کفر نگریسته شود، پیروز نهایی ملت ایران است و بر اساس وعدهی الهی در قرآن و همچنین بر اساس تجربهی چهلسالهی انقلاب اسلامی، ملت ایران به لطف خداوند، صاحب یک پیروزی راهبردی خواهد شد.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجتالاسلام حاجیصادقی نمایندهی ولیفقیه در سپاه اعلام کرد: سپاه بیش از هر زمان دیگری، با انسجام کامل، همدلی درونسازمانی و وحدت با سایر نیروهای مسلح، آمادهی پاسداری از انقلاب است.
همچنین سردار سرلشکر سلامی فرمانده کل سپاه در سخنانی گفت: امروز خطوط تماس انقلاب، هزاران کیلومتر عمق پیدا کرده و با انتقال پیام ظلمستیزی، عدالتخواهی و معنویت، آمریکا در تحولات سیاسی و امنیتی منطقه به حاشیه رانده شده است.
فرمانده کل سپاه با تأکید بر اقتدار و بازدارندگی انقلاب افزود: کوچکترین خطای رژیم صهیونیستی در مقابل ایران بهمثابه آخرین خطا خواهد بود و به محو رژیم صهیونیستی از عالم منجر خواهد شد.
سردار سلامی گفت: سپاه با نوسازی داخلی به سمت تقویت هرچه بیشتر توان خود در عرصههای مختلف در حال حرکت است.
برچسبها: رویشها و ریزشهای انقلاب اسلامی؛ عمق استراتژیک نظام؛ مذاکره با آمریکا؛ اشرافیگری؛ اشرافیگری مسئولان؛ اقتصاد نفتی؛ تحریم اقتصادی؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ آمادگی برابر دشمن؛ اقتصاد بدون نفت؛ فرماندهان سپاه پاسداران؛ آمادگی نظامی؛ حرکت درونی سپاه؛ سلسلهی شکستهای آمریکا؛ نسلهای آینده سپاه؛ حضور سپاه در صحنه انقلاب؛ دشمنی آمریکا با انقلاب و نظام اسلامی؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ حل مشکلات اقتصادی مردم؛ فرصت تحریم؛ امدادرسانی و مدیریت بلایای طبیعی؛ داعش؛ شهید حسین همدانی؛ مردمی بودن مسئولان؛ اقتصاد درونزا؛ پیروزی نهایی؛ شهید محسن حججی؛ تحریم نفتی؛ مذاکره ایران و آمریکا؛
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطخبر
عکس
فيلم
فيلم
فيلم
ديگران - گفتگو
عکس پوستری
۱۳۹۸/۰۷/۰۹
در گفتگو با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی مطرح شد:
ناگفتههای جنگ ۳۳روزه به روایت سرلشکر سلیمانی
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اولین گفتگوی رسانهای خود از زمان تصدی این مسئولیت به تشریح جزئیاتی از جنگ ۳۳روزهی مقاومت لبنان با رژیم صهیونیستی و زمینههای شکلگیری این جنگ و دلایل پیروزی حزبالله لبنان پرداخت.
سردار سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی در ابتدای گفتگو با دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای، به شرایط منطقه پیش از جنگ ۳۳روزه و زمینههای آن اشاره کرد و گفت: آمریکا با توجه به حادثهی یازده سپتامبر به یک توسعهی فوقالعاده در حضور نیروهای مسلح خودش در منطقهی ما رسیده بود که تقریباً مشابه آن، در بُعد کمّی فقط در جنگ جهانی دوم وجود داشت و در بُعد کیفی، حتی در آن جنگ هم وجود نداشت.
وی در ادامه به جزئیاتی از حضور نیروهای آمریکایی و متحدین آن در عراق و افغانستان اشاره کرد و افزود: طبیعتاً این حضور نظامی آمریکا در منطقه به رژیم صهیونیستی فرصت میداد که از این موضوع بهرهبرداری کند و اقدامی را انجام بدهد؛ به این معنا که این هیمنه، در ترساندن ایران و در توقف و ترساندن سوریه اثر بگذارد تا این دو نظام، اقدامی را انجام ندهند.
فرمانده نیروی قدس سپاه بر این اساس ریشهی اصلی وقوع جنگ ۳۳روزه را «بهرهبرداری رژیم صهیونیستی از حضور نظامی آمریکا در منطقه» و بهرهگیری این رژیم از «سقوط صدام» و «پیروزی اولیهی آمریکا در افغانستان» و «ایجاد رعب» سنگینی دانست که آمریکا در منطقه ایجاد کرده بود. فرمانده نیروی قدس سپاه در ادامهی تحلیل این جنگ، طراحی آن را از سوی رژیم صهیونیستی نهتنها بهمنظور مقابله با حزبالله لبنان بلکه جنگی با هدف خلاصی از بخش مهمی از مردم لبنان خواند.
سردار سلیمانی ضمن اشاره به رضایت و حمایتهای برخی کشورهای عربی از جنگ با حزبالله لبنان تصریح کرد: رژیم صهیونیستی در عالیترین سطح خودش یعنی اولمرت رئیس این رژیم، این مسئله را اعلام کرد و گفت که برای اولین بار کشورهای عربی، اسرائیل را در جنگ علیه یک سازمان عربی حمایت کردند. سرلشکر سلیمانی در جمعبندی این بخش از سخنانش سه هدف پنهان برای آغاز جنگ ۳۳روزه را اینگونه تشریح کرد: اول، فرصت حضور آمریکا در عراق و ایجاد رعب و وحشتی که آمریکا در منطقه در اثر حضور گستردهی خود ایجاد کرده بود. دوم، آمادگی کشورهای عربی و اعلام پنهان همکاری این کشورها با رژیم صهیونیستی برای ریشهکنی حزبالله و تغییر دموگرافی در جنوب لبنان؛ و سوم، اهداف خود رژیم برای بهرهگیری از این فرصت جهت خلاص شدن از حزبالله برای همیشه.
سرلشکر سلیمانی در پاسخ به سؤالی دربارهی دلایل آشکار و بهانهی آغاز جنگ ۳۳روزه، به طراحی یک عملیات برای تبادل اسرای لبنانی در بند رژیم صهیونستی اشاره کرد که بر اساس آن جریان مقاومت توانست در داخل سرزمینهای اشغالی، دو نظامی صهیونیست را به اسارت بگیرد.
وی بهمناسبت اینکه فرماندهی این عملیات مهم بر عهدهی شهید عماد مغنیه گذاشته شده بود، به تجلیل از این فرمانده شهید مقاومت پرداخت و گفت: او حقیقتاً یک سردار به معنای واقعی بود؛ یک سرداری که شاید بتوانم بگویم شبیهترین صفات را در صحنهی جنگ به مالک اشتر داشت. فرمانده نیروی قدس سپاه در ادامه با بیان اینکه حزبالله پیوسته در یک آمادگی صددرصد به سر میبرد، گفت: بهدلیل اقدامات و ابتکاراتی که حزبالله قبل از شروع عملیات خودش، در پیشبینیِ عکسالعمل دشمن انجام داده بود، همهی آنچه اسرائیل در مقابل عملیات حزبالله انجام داد، خلاف تصوراتش شد.
فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در بخش دیگری از این گفتگو به تشریح جلسهی مقامات عالی نظام در حضور رهبر معظم انقلاب پس از گذشت یک هفته از حملات رژیم صهیونیستی به لبنان پرداخت و گفت: آقا در پایان این جلسه و پس از شنیدن گزارش تلخ بنده، فرمودند «من تصورم این است که پیروزی این جنگ، همانند پیروزی جنگ خندق خواهد بود.»
سردار سلیمانی به بازگشت خود به لبنان و انتقال توصیهها و دیدگاههای رهبر معظم انقلاب به حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله اشاره کرد و تأکید کرد: این پیام خون تازهای در وجود حزبالله دمید تا حزبالله با یک امید و اعتمادبهنفس جدیدی وارد معرکه با دشمن شود و حزبالله اطمینان یافت که پیروز این جنگ است.
وی در پاسخ به سؤالی دربارهی نظر دیگر مسئولان وقت جمهوری اسلامی نسبت به همراهی با جریان مقاومت در آن مقطع زمانی، تصریح کرد: هیچ نگرانی از این ناحیه وجود نداشت و به معنای کامل کلمه، یک وحدت کامل در حمایت از حزبالله و تلاش برای پیروزی حزبالله در جمهوری اسلامی ایران وجود داشت.
فرمانده نیروی قدس سپاه در بخش دیگری از گفتگو با دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای، به ذکر خاطراتی از حضور میدانی خود در جنگ ۳۳روزه پرداخت و گفت: حزبالله در این جنگ، در هر مرحلهای با یک ابزار جدید و یک اقدام جدید، دشمن را در غافلگیری و بهت قرار میداد، یعنی همهی ابزارهایش را یکمرتبه رو نمیکرد.
وی در تشریح برخی تاکتیکهای حزبالله در جریان جنگ ۳۳روزه نیز گفت: برخلاف دیگر جنگها که یک خاکریز مقدم در آن وجود دارد، این جنگ هیچ خاکریز مقدمی نداشت، هر نقطهاش یک خاکریز بود، یعنی از نقطهی تماس که تقاطع مرز فلسطین اشغالی با لبنان بود، حداقل تا نهر لیتانی، هر نقطه از آنجا اعم از تپهها، قریهها، خانهها یک خط مقدم و یک خاکریز بود.
این مقام ارشد نظامی کشورمان درخصوص ضربات حزبالله به صهیونستها، خاطرهای را از شلیک اولین موشک دریایی مقاومت به ناوچهی اسرائیلی همزمان با سخنرانی سیدحسن نصرالله و از دُور خارج کردن نیروی دریایی این رژیم با این عملیات ذکر کرد.
سردار سلیمانی دربارهی نحوهی پایان جنگ نیز به بیان خاطرهای از ملاقات سفیر اسرائیل و جان بولتون با وزیر خارجهی وقت قطر اشاره کرد و به نقل از او تصریح کرد: آنها گفتند اگر جنگ متوقف نشود، ارتش اسرائیل از هم میپاشد و متلاشی میشود.
وی افزود: اسرائیلیها همهی شروط قبلی خودشان را نادیده گرفتند و از آنها عبور کردند و مجبور شدند شروط حزبالله را قبول بکنند و آتشبس را بپذیرند و این پیروزی بسیار بزرگ برای حزبالله رقم خورد.
فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس در پایان این گفتگو با تأکید بر اینکه دفاع مقدس ما نسبت به همهی دفاع مقدسهای دیگر یک حالت مادر دارد، افزود: نسبت دفاع مقدس به همهی این دفاعها، نسبت قلهی دماوند به این سلسله جبال طولانی البرز است. دفاع مقدس یک ارتفاعی دارد که مرتفعتر از همهی اینها است و اینها دامنههای آن و سلسله قلل آن هستند.
برچسبها: رژیم صهیونیستی؛ خاورمیانه؛ مالک اشتر نخعی؛ حزب الله لبنان؛ سید حسن نصرالله؛ شهید حاج عماد مغنیه؛ عملکرد اعراب در قبال رژیم صهیونیستی؛ حمله آمریکا به عراق؛ لبنان؛ سیاستهای استعمارگران در خاورمیانه؛ منطقه غرب آسیا؛ سیاستهای خاورمیانهای آمریکا؛ دخالت آمریکا در عراق؛ حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی؛ قاسم سلیمانی؛ جنگ ۳۳ روزه لبنان سال 1385؛
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
عمليات سوسنگرد و آزادسازي بستان و سوسنگرد (10مهر1359 ش)
عمليات سوسنگرد و آزادسازي بستان و سوسنگرد (1359 ش) در پي تهاجم ارتش مزدور بعث عراق براي مقابله با انقلاب اسلامي در 31 شهريور 1359 و ورود نيروهاي نظامي به همراه ادوات سنگين و سبك دشمن در جنوب و غرب كشور، مناطق وسيعي از ميهن اسلامي به اشغال آنان درآمد. در اين ميان، يك لشكر زرهي عراق متشكل از 200 الي 250 تانك، پس از تصرف جاده سوسنگرد - حميديه به اهواز، از مرز بستان عبور كرده و سوسنگرد را به تصرف خود درآوردند. پس از اين تجاوز، رزمندگان اسلام در تاريخ هشتم مهر 1359، در عملياتي، به دشمن حمله برده و عليرغم عدم تجهيز قوا و كمي نيروها، در برابر نيروهاي عراقي مقابله كردند. در ادامه حمله به نيروهاي دشمن، تلفات بسياري بر دشمن وارد آمد به طوري كه پس از آن مجبور به عقبنشيني شدند. در اين حمله، نيروهاي اسلام متشكل از مردم بومي و بسيج، به دشمن امان نداده و در 10 مهر 1359، سوسنگرد را از لوث دشمنان پاك كردند. در اين حملات، بيش از هفتاد تانك و خودروي دشمن در كمتر از نصف روز منهدم گرديد و تعدادي از نفرات آنان به اسارت درآمدند.
عملیات آزادسازی سوسنگرد، جنگ تن با تانکها بود - خبرگزاری ...
آزادسازی سوسنگرد عملیات مشترک سپاه و ارتش - خراسان ...
عملیات سوسنگرد و آزادسازی بستان و سوسنگرد - معاونت ...
عملیات آزادسازی سوسنگرد چگونه انجام شد؟ - YJC
آشنایی با عملیات سوسنگرد - همشهری آنلاین
عملیات سوسنگرد - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
عملیات سوسنگرد - پرچمداران
آزادسازی سوسنگرد - رشد
عملیات سوسنگرد - آوینی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی ، هشت سال دفاع مقدس
ادامه مطلب را ببينيد
كشته شدن (كلنل محمدتقي خان پسيان) در خراسان (10مهر1300 ش)
كشته شدن (كلنل محمدتقي خان پسيان) در خراسان (1300 ش) كلنل محمدتقي خان پسيان، در سال 1271 ش به دنيا آمد. وي پس از آن كه وارد نظام شد، به دليل ابراز رشادت، به سرعت ارتقاء يافت و در سال 1299 ش رياست ژاندارمري خراسان را بر عهده گرفت. او به خاطر داشتن افكار آزادي خواهانه در ميان مردم از نفوذ و اعتبار فراواني برخوردار بود. پس از كودتاي رضاخان در سال 1299 ش، كلنل پسيان، علاوه بر فرماندهي ژاندارمري، حكومت خراسان را كه تا آن زمان تحت كنترل قوام السلطنه بود در دست گرفت. اما پس از قدرت يافتن قوام السلطنه، پسيان با وي اختلاف پيدا كرد و كار اين اختلاف پس از مدتي بالا گرفت. از اين رو، كلنل پسيان با توجه به نفوذ بيگانگان در ايران و نابساماني اوضاع كشور، براي خارج شدن ايران از زير نفوذ انگليس و نيز بهبود وضع مردم، مبارزه با حكومت مركزي را آغاز كرد و بدين ترتيب، قيام افسران در استان خراسان به وقوع پيوست. در اين قيام، كلنل پسيان امور استان را كاملاً در دست گرفت و قواي تحت فرمانش با نيروهاي طرفدار دولت مركزي جنگيدند. سرانجام در يكي از اين درگيريها، محمدتقي خان پسيان، اين مبارز خستگي ناپذير در 31 سالگي كشته شد. با كشته شدن او، قيام افسران خراسان عليه ظلم و جور دولت مركزي نيز فروكش كرد و قوام، نفسي به راحتي كشيد. سرگذشت اين سردار آزادي خواه و صدها تن ديگر مانند وي، بيانگر با سابقه بودن دخالتهاي آشكار و نهان استعمارگران از جمله انگلستان به عنوان استعمارگر پير در ايران است و گراميداشت او، خاطره رشادتها و پايمرديهاي قهرمانان اين مرز و بوم را در مقابل بيگانگان، در يادها زنده نگاه ميدارد.
فرماندهی که سرش را در ازای سه قِران جدا کردند | خبرگزاری فارس
قيام كلنل محمدتقي خان پسيان - موسسه مطالعات و پژوهش هاي ...
چگونه کلنل محمدتقی خان پسیان به شهادت رسید؟ | خبرگزاری ...
کلنل پسیان، شهید آزادی خواه ایران/ سرداری جان بر کف در راه ...
محمدتقي خان پسيان اولين خلبان ايراني - پورتال شهرداری تبریز
قتل محمدتقی خان پسیان - پرتال جامع علوم انسانی
زندگی و مرگ «کلنل محمدتقیخان پسیان» - ایسنا
آرامگاه کلنل محمد تقی خان پسیان - سفرمی
محمدتقی پسیان - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
محمدتقی پسیان - ویکی فقه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت حضرت "زيد" فرزند امام زين العابدين(ع) در قيام عليه دولت بني اميه (2صفر122 ق)
شهادت حضرت "زيد" فرزند امام زين العابدين(ع) در قيام عليه دولت بني اميه (122 ق) در زمان خلافت هشام بن عبدالملك و امامت حضرت امام صادق(ع)، زيد بن علي بن الحسين كه پسر امام زينالعابدين(ع) بود، با انگيزهي خون خواهي امام حسين(ع)، در كوفه با جماعتي از شيعيان، عليه دولت اموي قيام كرد. هشام، خليفهي اموي، يوسف بن عمر ثقفي را با لشكري به جنگ او فرستاد و زيد در اين جنگ به شهادت رسيد. سرِ او را به دمشق نزد خليفه فرستادند و بدنش را در كنار كوفه بر دار كرده و بعد از چند سال، استخوانهاي وي را سوزاندند.
زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، ملقب به زید شهید، فرزند امام سجاد (ع) و همعصر با امام باقر(ع) و امام صادق(ع). فرقه زیدیه به او منسوب است. او در مدینه به دنیا آمد و در کوفه به شهادت رسید. عواملی همچون ستمهای بنی امیه به مردم، دعوت مردم کوفه، جریان اختلاف زید و عبدالله محض بر سر اوقاف علی(ع) در مدینه که منجر به حکمیت خالد بن عبدالملک و جریانهای پس از آن شد[۲۹]، سفرهای زید به شام و برخورد زننده هشام بن عبدالملک با او در جمع درباریان، تهمتهای مالی که به زید زده میشد و انگیزههای دیگر، دست به دست هم داد تا شخصیتی مانند زید که از اساس با تقیه موافق نبود با تکیه بر بیعت حدود پانزدههزار کوفی، دست به قیام بزند. او ده ماه در کوفه و بصره مخفیانه مردم را به قیام و بیعت با خود دعوت کرد[۳۰] نقل شده است در این مدت پنجاه هزار نفر از کوفیان با او بیعت کردند.[۳۱] گفته شده زید نامهای برای ابوحنیفه فرستاد و او را به کمک خود و جهاد بر ضد حکومت بنی امیه دعوت نمود. ابوحنیفه نیز برای زید کمک مالی فرستاده با امکانات خود او را یاری داد.[۳۲] . زید در شب چهارشنبه ۱ صفر سال ۱۲۲هجری قمری قیام کرد. بنا بود قیام او دیرتر از این تاریخ صورت گیرد اما به دلیل کشتهشدن دو تن از یارانش و احتمال اینکه به آنان شبیخون زده شود قیام آنها در تاریخ مذکور واقع شد. فرماندار کوفه که از قیام زید باخبر شده بود مردم را در مسجد کوفه جمع کرد و با بستن درها، عملا آنان را زندانی کرد تا نتوانند به سپاه زید بپیوندند. از این رو از پنجاه هزار نفری که با زید بیعت کرده بودند، تنها ۲۸۰ نفر و به نقلی ۳۰۰ نفر اطراف او را گرفته بودند.[۳۳] . شعار سپاهیان زید یا منصور امت بود[۳۴] - شهادت : سرانجام پس از دو روز درگیری میان سپاه اندک زید و سپاه اموی، تیری به پیشانی زید اصابت کرد و در اثر آن به شهادت رسید.[۳۵] یارانش برای مصون ماندن جنازه زید از تعرض دشمن، آن را شبانه و مخفیانه دفن کردند اما دشمن از آن آگاه شد. امویان جنازه زید را بیرون کشیده سرش را از بدنش جدا کرده، به شام نزد هشام بن عبدالملک فرستادند و بدنش را بهدار آویختند. نقل شده است که سر زید پس از شام به مصر فرستاده شد. در مصر بقعهای به سر زید بن علی منسوب است.[۳۶] اما بدن وی تا زمان مرگ هشام بر دار ماند و پس از آن به امر ولید بن یزید، جنازه را از دار پایین آوردند و سوزاندند و خاکسترش را بر باد دادند.[۳۷] . فرزندان زید : امام زاده یحیی : وی پس از پدرش در سبزوار قیام کرد و در جوزجان افغانستان به شهادت رسید . بقعههای منسوب به امام زاده یحیی : میامی مشهد: این بقعه در جاده مشهد-سرخس به فاصله ۵۵ کیلومتری از شهر مشهد بر فراز بلندی قرار گرفته و یک کیلومتر با روستای میامی فاصله دارد. اما از کتیبه موجود در بقعه به دست میآید که این متعلق به یحیی بن حسین (ذوالدمعه) بن زید یعنی برادرزاده یحیی بن زید است.[۲۱] . گرگان: به دلیل تشابه بین جوزجان و جرجان این بقعه منسوب به یحیی بن زید شدهاست.[۲۲] . کلیدر نیشابور: این بقعه به یحیی بن محمد از نوادگان امام سجاد(ع) تعلق دارد که اخیر به یحیی بن زید منسوب شدهاست.[۲۳] . سبزوار: از آنجا که زمانی یحیی بن زید در سبزوار مخفی بوده این بنا به وی منسوب شدهاست.[۲۴] . ورامین: ابن بقعه نیز به یحیی بن زید منسوب است، شاید علت آن مسافرت یحیی به ری باشد.[۲۵] . بقعههای دیگری نیز در سمنان، همدان و... به یحیی بن زید منسوب است که صحت نداشته و تشابه اسمی باعث این اشتباه شدهاست . فرزند دیگر زید حسین، معروف به حسین ذوالدمعه است ، این لقب بدان سبب به وی داده شده که در عزای پدرش بسیار گریه میکرد. پس از شهادت زید، امام صادق(ع) تربیت وی را بر عهده گرفت.[۴۱] . و فرزند دیگر زید محمد است که از اصحاب امام صادق (ع) بود.[۴۲] . و فرزند دیگرش عیسی است که پس از عمری زندگی مخفیانه در سن ۶۰ سالگی در کوفه درگذشت.[۴۳] بنا بر گزارشاتی وی نیز از اصحاب امام صادق(ع) بوده است.[۴۴] . نسل زید از سه فرزندش عیسی، محمد و حسین باقی ماند.[۴۵] . برای اطلاعات بیشتر در وبلاگ امام زاده یحیی مراجعه فرمائید .
نگاهی به زندگی و شهادت حضرت زید ابن زین العابدین(ع) - عقیق
شهادت حضرت زيد فرزند امام زين العابدين عليه السلام - دانشنامه ...
سالروز شهادت حضرت "زید" فرزند امام زین العابدین(ع)
فرزندان زید بن زین العابدین امام سجاد علیه السلام
زید فرزند امام سجاد علیه السلام - دانشنامه رشد
زید بن علی بن حسین (علیهالسلام) - ویکی فقه
زید بن زین العابدین - پایگاه جامع عاشورا
زید بن علی - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
زید بن علی - ويکی شيعه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
باغ چشمه بلقیس چرام | رویایی در واقعیت
سرزمین ایران جایی است پر از دیدنی های تاریخی و طبیعی. کشوری چهار فصل که در هر گوشه ای از خود مکانی را جای داده است که به تنهایی می تواند عاملی باشد برای جذب گردشگر و توریست از سراسر جهان. بسیاری از این دیدنی ها به دلیل معرفی نشدن و نداشتن تبلیغات موثر از دیده عموم به دور مانده اند و تنها توسط افراد محلی یا کسانی که برای دیدن جذابیت های ایران کنجکاوی بیشتری داشته اند دیده شده اند. باغ چشمه بلقیس یکی از دیدنی های سرزمین ایران است که با حضور در آن می توان قطعه ای از بهشت را دید و به وجود رویا در واقعیت ایمان آورد. ساختن باغ های زیبا و عجیب در ایران به خصوص در مناطق کویری چون کاشان و اصفهان سنت دیرینه ای بوده است که حاکی از علاقه ایرانیان به آبادی و آبادانی بوده و باغ چشمه بلقیس در چرام واقع در استان کهکیلویه و بویر احمد نیز یکی از همین باغ های زیبای ایرانی است که قصد داریم به معرفی آن بپردازیم. برای آشنایی بیشتر با باغ چشمه بلقیس چرام با همگردی همراه باشید.
خبر های مرتبط
سد بیجار، زیبایی که خطر مرگ را برایتان رقم می زند!
بوستان ناجی، میراث ماندگار قاجار در یزد که همچنان می درخشد!
بند ماهی بازان، شگفتی طبیعت زیبای شوشتر!
قزقان دره، ابریشم سبزی که در درگز پنهان شده است!
تنگه مخدان، زیبایی سحرآمیز بندر دیر در استان زیبای بوشهر!
پارک جنگلی قرق، میزبان رنگ ها در گرگان!
چشمه بلقیس، بهشتی دور از نظر ها در کهگیلویه و بویراحمد
آشنایی با باغ چشمه بلقیس چرام در کهگیلویه و بویر احمد
زیباترین باغ های جهان | سفری به رویایی ترین باغ های جهان
از زیبایی تا درمان بیماری در رویایی ترین چشمه های آب گرم جهان
تالاب قوری گل | رویایی در واقعیت آذربایجان شرقی
عمارت بیگلربیگی | باغ فتح آبادِ آباد
روستای چشمه قل قل کجاست؟ | روستای ورکانه یا چشمه قل قل؟!
باغ خزندگان زیما | اولین باغ خزندگان در ایران
دیدنی های باغ معجزه دبی | اوج زیبایی در کشوری عربی
باغی که میوه هایش سنگ شد ! | باغ سنگی سیرجان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: سیــاحت و ایــران گــردی
ادامه مطلب را ببينيد
آغاز عمليات متوسط مسلم بن عقيل(ع) (9مهر1361 ش)
آغاز عمليات متوسط مسلم بن عقيل(ع) (1361 ش) عمليات مسلم بن عقيل در تاريخ 9 مهر 1361ش با رمز يا ابوالفضل العباس(ع) در جبهه مياني و در غرب سومار و ارتفاعات مسلط بر شهر مندلي عراق در وسعتي برابر با 150 كيلومتر مربع و با هدف آزادسازي چندين ارتفاع مرزي و انهدام نيروهاي دشمن و تصرف ارتفاعات مشرف بر شهرمندلي طي دو مرحله به فرماندهي قرارگاه عملياتي نجف اشرف انجام شد. اين منطقه از جبهههاي مهم محسوب ميشد و به علت نزديك بودن به بغداد، از استحكامات زيادي برخوردار بود. رزمندگان اسلام متشكل از ارتش و سپاه با شنيدن رمز مبارك عمليات، هجمه خود را آغاز كرده و پس از عبور از موانع متعدد مين و تلههاي انفجاري، به سربازان عراقي يورش بردند. در نخستين ساعات حمله، برخي ارتفاعات منطقه به دست تواناي رزمندگان اسلام آزاد شد و از لوث وجود بعثيان پاكسازي گرديد. در اين حال دشمن شكست خورده علي رغم انجام پاتك، با دريافت ضربات كوبنده توسط قواي اسلام، با برجاي گذاشتن تلفات بسيار، مجبور به عقبنشيني شد. نتايج عمليات متوسط مسلم بن عقيل: تلفات نيروي انساني دشمن: 275 نفر اسير و 4000 نفر كشته و زخمي؛ ساير نتايج: آزادي ارتفاعات مشرف به شهر مندلي و پاسگاههاي مرزي ايران از جمله قلعه چوق، سومار، ميان تنگ و كاني شيخ؛ تجهيزات و امكانات: تانك و نفربر: 79 دستگاه انهدامي، هواپيما: 7 فروند انهدامي، خودرو: دهها دستگاه انهدامي، لودر و بولدوزر: 3 دستگاه انهدامي و 3 دستگاه اغتنامي، كاتيوشا و توپ: 3 قبضه انهدامي و 3 قبضه اغتنامي.
عمليات مسلم بن عقيل ( ع ) - نوید شاهد آذربایجان غربی
عملیات مسلم بن عقیل - نوید شاهد آذربایجان غربی
عملیات مسلم بن عقیل - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
عملیات مسلم ابن عقیل - پارس نیوز
مسلم بن عقیل | دفاعمقدس
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی ، هشت سال دفاع مقدس
ادامه مطلب را ببينيد
عمليات غيوراصلي در جاده حميديه - اهواز، توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامي(9مهر1359 ش)
عمليات غيوراصلي در جاده حميديه - اهواز، توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامي(1359 ش) پس از آغاز هجوم وحشيانه دشمن بعثي به خاك جمهوري اسلامي ايران، لشكرهاي دشمن در صدد رسيدن به شهر اهواز و تصرف آن بودند. هر چند مقاومتهايي در شهر بستان و ساير محورها صورت گرفت، ليكن به دليل سنگيني تهاجم دشمن، نيروهاي خودي براي استقرار در مواضع مناسبتر، عقب نشيني كردند. در نتيجه دشمن با يك خيز بلند، خود را به دروازه حميديه رساند و شهر اهواز را در معرض تهديد قرار داد. در اين وضعيت، 28 تن از برادران پاسدار و بسيجي به فرماندهي شهيد غيور اصلي، در حالي كه فقط چند قبضه آرپيجي هفت در اختيار داشتند، شبانه آماده يورش به دشمن شده، پس از خروج از شهر، در چند كيلومتري آن، در كنار جاده حميديه - اهواز، به كمين دشمن نشستند. اين نيروها در بامداد نهم مهرماه 1359، شليك هماهنگ به سوي تانكهاي عراقي را آغاز كردند و باعث وحشت و نگراني دشمن گرديدند. پس از اين عمليات كه به گل نشستن و انفجار چندين دستگاه تانك دشمن انجاميد، دشمن چند بار اقدام به پيشروي در اين محور نمود تا اين كه سرانجام در حوالي غرب سوسنگرد، زمينگير شد.
شبیخون شهید غیور اصلی (جلوگیری از سقوط اهواز) | دفاعمقدس
عملیات غیور اصلی آزادسازی سوسنگرد و بستان | دفاعمقدس
عملیات شهید غیوراصلی در جاده حمیدیه - اهواز، توسط سپاه ...
عملیات آزادسازی سوسنگرد، جنگ تن با تانکها بود - خبرگزاری ...
«عملیات شهید غیور اصلی» چگونه اجرا شد | خبرگزاری فارس
روایتی از اولین شکست دشمن در روزهای اول جنگ تحمیلی
نقطه آغازین شکست در راهبرد نظامی صدام- اخبار ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی ، هشت سال دفاع مقدس
ادامه مطلب را ببينيد
اول ماه صفرشد نوبت حزن دگرشد
اول ماه صفرشد نوبت حزن دگرشد - بهراولادپیمبر حزن واندوهی بترشد
اول ماه صفربوداهلبیت بشام رسیدند - پشت دروازه ساعات چه ستمهاكه ندیدند
سه شب وروزدرآنجا همه بال و پرشكسته - برای وروددرشام همه منتظرنشسته
نه غذایی ونه آبی همه اطفال جگرخون - نه پناهی نه مكانی همگی مضطرومحزون
یكطرف گرمی روزا یكطرف سردی شبها - یكطرف بی پدری و یكطرف ظلم وستمها
پشت دروازه نشسته همه اطفال ویتیمان - چونكه دروازه رابستندآن لئیمان ولعینان
چرادروازه رابستند؟ برای جشن وچراغان - زچه روجشن گرفتند؟ برای كشتن مهمان
شهرشام آینه بندان همه رخت نوپوشیدند - همه كردند حنابندان زهرماری سركشیدند
نوۀ هندجگرخوار روی تخت زرنشسته - برای تبریك آن ... میرونددسته بدسته
اما اولادپیمبر همگی روخاك وخاشاك - همه باحالت محزون همه باحالت غمناك
پشت دروازه نشستند همگی بالب تشنه - همه بی لباس وروپوش باشكمهای گرسنه
همگی گردیتیمی زستم به چهره دارند - همگی از غم وغصّه هزاران خاطره دارند
چونكه شدشام مهیا دردروازه گشودند - همه یِ مردم شامی سوی دروازه دویدند
پی فرمان یزیدی دردروازه چوواشد - اوّل ماه صفربود ماتم آل عباشد
مردم شام چودیدند زن وبچه همه دل خون - همه باچهرۀ خاكی همه با حالت محزون
یكی گریان یكی خندان یكی دیگه مات وحیران - همگی زهم میپرسندزكجاینداین اسیران
دردروازه ساعات شده یك غلغله برپا - برای دیدن اینان همگی شدندمهیا
درودیواروخیابان همگی مردم شامی - همه درحال تماشا چه خواصی چه عوامی
زینب وكلثوم سجاد قصّه بستن وكشتن - برای مردم شامی میكنن واضح وروشن
اهلبیت رسول اللّه قصّه كرببلارا - میخوا نند برای مردم به بیان آشكارا
میگن آی مردم شامی ما همه آل عبائیم - ما همه اهل مدینه اهلبیت مصطفائیم
آن علی بن حسین است این یكی زینب كبرا - این زن وبچه مظلوم همگی زادۀ زهرا
آن سری كه روی نیزه به لبش آیه یِ قرآن – بود اوزادۀ زهرا كه چنان ماه درخشان
بوداوزادۀ حیدر بوداوسبط پیمبر - شده مقتول جفاوستم شمرستمگر
لب تشنه به لب آب سراوراببریدند - كلمات مصطفی را زلب او نشنیدند
میهمان را كس ندیده بكشندبالب تشنه - اما این مردم شامی بكشند باتیغ ودشنه
خیمه های ما بغارت رفته است مردم شامی - هریكی یك چیزی برده همچنان دزدوحرامی
ماكه آل مصطفائیم مارا بردند به اسارت - كربلا و كوفه وشام به ما گشته بس اهانت
زخدانكرده شرمی زرسول هم حیایی - به كجاببین رسیده زشما چه بی حیایی
كه زدین خود گذشته بخدا وهم پیمبر - بنموده بس اهانت به بتول وهم به حیدر
باقری ازاین سخنها شده شامیان پشیمان - كه چراشدند اینسان همگی دچارعصیان
اوّل ماه صفرآل رسول واردشام شده زاروملول
اوّل ماه صفرآل رسول – واردشام شده زاروملول
شهرشام است چراغان امروز – همه جا آینه بندان امروز
شادی وهلهله برپاست بشام – آنچنانك هیچ ندیده ایام
بانگ تكبیربلندازهمه جا – طبل وشیپورچو روز هیجا
مردمان هلهله برپاكرده – دل سجّاد بودآزرده
كف زنان جملگی ازپیروجوان – زینب وآل علی نوحه كنان
مردم شام همه خرّم وشاد – غل وزنجیر به گردن سجّاد
امّ كلثوم دلش تنگ آمد – كزجفابرسراوسنگ آمد
به تماشاهمگی ازدروبام – چقدرسخت بوداین ایّام
زینب آن دخت علی افسرده – فاطمه همچوگلی پژمرده
راس پاك شهدانوك سنان – قارئی نیزبخواندقرآن
ناگهان دخترزهرازینب – روزراكردبرآنها چون شب
بانگ برزد كه ایامردم شام – دائمًانیست بكام این ایّام
این همه هلهله برپانكنید – شادی وخنده بیجانكنید
بهرمااینهمه غوغانكنید – ظلم برزادهِ زهرانكنید
این سری كه شده برنوك سنان – بفدایش همه یِ خلق جهان
به لبش آیه ای ازقرآن است – به جبینش اثرِ یزدان است
این سرِ زاده زهراوعلی است – نورِ اونورِخداوندجلی است
كه درخشدچومهی دردلِ شب – هست ماهِ شب تارزینب
ماهم اولادپیمبرهستیم – زاده ای پاك زحیدرهستیم
که امیریم وهمه زاده امیر – كاینچنین دست شماگشته اسیر
گفت سجّاد امام ابن امام - باقری آه زشام آه زشام
پس ازچهل تامنزل شدندواردبشام
اهل وعیال حسین اسیرِقوم لئام - پس ازچهل تا منزل شدندواردبشام
قصریزیدوشام وزینب وآل طاها - اهل وعیال حسین دچاراین بلاها
كوچه وبازارشام آینه بندان شده - به اهلبیت حسین ظلم فراوان شده
سه روزوشب پشت در وازۀ شام خراب - آل نبی منتظرخونجگرودل كباب
چونكه شدندواردشام چهادیده اند - جشن وچراغان شهروكوچه ها دیده اند
مردوزن شیخ وشاب همه بحال طرب - این طرب ازبهرچیست درعجب آمدعجب
جشن وچراغان شام زبهرقتل حسین - كشتن سبط نبی تاج سرِعالَمین
آیه قرآن بلب راس حسین روی نی - كوچه وبازارشام اهل وعیالش زپی
قصّه اصحاب كهف كندتلاوت حسین - ازآن تلاوت شده غلغله وشوروشین
آل نبی جملگی بسته به یك ریسمان – واردقصریزید شدند امان الامان
سرِحسین مظلوم میان طشت زرین - میان قصرباشدنزدیزیدبی دین
باسرِسبط نبی میان طشت طلا - میكنداواهانت نكرده شرم ازخدا
میزنداوچوب كین برلب ودندان او - مقابل دیدۀ خواهرگریان او
گبرونصاری مجوس،گفت یزیدامزن - این سرِسبط نبی است فخرزمین وزمن
زینب كبری چنین دیدچوآن صحنه را - گفت یزیدعبرتی بگیرازاین ماجرا
خطبه غرّا بخواند بنت علی درمقام - كه شدهدایت ازآن خطبه همه خاص وعام
یزیدرسواازآن خطبه زینب شده - چناكه روزیزیدتارچنان شب شده
زینبِ ظاهراسیرشده كنون قهرمان - سیه نموده روزِ روشنِ آن شامیان
ای باقری شده شام ازسخنان زینب - آن روزهای روشن گشته كنون چنان شب
سروده حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور در کتاب مجموعه اشعارباقری
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری
ادامه مطلب را ببينيد
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(8)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(7)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(6)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(5)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(4)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(3)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(2)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(1)
رسیدن سپاه کفرآئین پسر زیاد مخذول به چهار فرسخی شام و خبر دادن از ورود اهل اهل بیت(علیه السلام) به یزید پلید
پس از آنکه سپاه کفرآئین کوفه و شام از عسقلان خارج شدند به سرعت تمام بطرف شام روانه گشته و همه جا قطع منازل و طی طریق می کردند تا به چهار فرسخی شام رسیده در آنجا اقامت کردند و از اینکه به مقصد نزدیک شده اند بسی شادمان و مسرور بودند از آنجا نامه ای به یزید ملعون نوشته و در آن اظهار نمودند که از کوفه آمده و سرها را با خیل اسیران آورده و اینک منتظر فرمان بوده که چه روز اسراء را با سرها وارد شهر کنیم. نامه را پیچیده و به دست قاصدی داده و سفارش کردند زود جواب آنرا بیاور و خودشان در آن مکان به باده گساری و عیش و نوش مشغول شدند. قاصد خود را به شهر رساند و همه جا آمد تا به نزد یزید پلید رسید، زمانی بود که آن طاغی با اعیان از بنی امیه مشغول صحبت بود، قاصد از در در آمد و سلام کرد و گفت: اقر الله عینیک بورود رأس الحسین (علیه السلام)، چشمت روشن و سرت سلامت، سر دشمنت وارد شد. ابو مخنف در مقتل می نویسد: یزید دید که قصاد به صدای بلند گفت چشمت روشن باد خواست امر بر مردم مشتبه شود و این طور به دیگران بنمایاند که از این خبر خوشحال نیست در جواب قاصد گفت: چشم تو روشن باد. سپس فرمان داد قاصد را به زندان ببرند آنگاه کاغذ ابن زیاد را خواند و از حرکات و قبایحی که مرتکب شده بود کاملا مطلع شد در باطن بسیار مسرور و شادمان گردید ولی در حضور جمعیت سر انگشت به دندان گزید طوری که نزدیک بود انگشت نحسش قطع شود، بعد گفت: انالله و انا الیه راجعون. پس نامه را به حضار در مجلس نشان داد و گفت: ملاحظه کنید پسر مرجانه قسی القلب بدون اطلاع و اذن من چه ها کرده، حضار نامه را خواندند و گفتند: کار خوبی نکرده البته قبل از این نامه ابن زیاد یک نامه دیگری برای یزید فرستاده بود و او را از کارهای خود مطلع ساخته بود و یزید آن را از انظار دیگران مخفی داشته و ابراز نمی نمود و اساسا به حکم آن پلید ابن زیاد مخذول اسراء و سرها را به شام فرستاد. باری پس از آنکه خبر رسیدن اهل بیت به چهار فرسخی شام به سمع یزید رسید امر کرد لشگریان کوفه و شام در همان منزل توقف کنند و اسراء و سرها را مراقبت نمایند تا خبر ثانوی از او به ایشان برسد. سپس امر کرد برایش تاجی جواهرنشان ساخته و تختی مرصع به سنگ های قیمتی بسازند و سر کرده ها و کد خدایان و بزرگان هر صنف و حرفه ای را فرا خواند و به آنها دستور داد که شهر را در کمال زیبائی زینت کرده و آئین ببندند و تمام اهل شهر را مؤظف و مکلف نمود که لباس های زینتی پوشیده و خود را بیارایند و از وضیع و شریف، غنی و فقیر، امیر، مأمور خرد و کلان، رجال و نسوان پیر و جوان در کوچه ها و محله ها و خیابان ها بطور دسته جمعی رفت و آمد کرده و به هم تبریک و تهنیت بگویند.
دمشق
به هرحال اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام، شمر لعنة الله علیه را صدا زد و فرمود: ما را از دروازهای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محملها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند. شمر ملعون کاملا" بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را در روز اول ماه صفر (صاحب کتاب کامل بهائی و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه و کفعمی در مصباح، تاریخ ورود اهل بیت را به شام در روز اول ماه صفر نوشته اند. (مقتل الحسین مقرم 348) از دروازه ساعات (وجه تسمیه این دروازه به «باب الساعات» این بوده است که در آنجا صورت حیواناتی را از نحاس درست کرده بودند و نطمی در آن ایجاد شده بود که ساعات روز را تعیین میکرد. و در مقتل خوارزمی آمده است که: اهل البیت را از باب توما وارد دمشق کردهاند و آثار دروازه توما هم اکنون در دمشق موجود است. (مقتل الحسین مقرم 348)) - که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند - وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت علیهم السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه میدارند، نگاه داشت!! (الملهوف 73) در بعضی از نقلها آمده است که: اهل بیت را سه روز در این دروازه نگاه داشتند. [کتاب قصّه کربلا، علی نظری منفرد . «رحلۀ سبایا آل بیت المصطفی من کربلا الی دمشق 61 ق» نوشته محمد عبدالغنی ادریس سعیدی و «الخبر الیقین فی رجوع السبایا لزیارۀ الاربعین تاریخیاً و فقیهاً» نوشته سخنور توانا حسن بدوی]
حكايت سهل بن سعيد شهرزورى از منتخب طريحى قدس سره
مرحوم طريحى در كتاب منتخب از سهل بن سعيد شهرزورى نقل نموده كه وى گفت: از شهر زور به عزم بيت المقدس بيرون آمدم و خروج من از شهر مصادف شد با ايام قتل حضرت امام حسين (عليه السلام)، رسيدم به شهر شام روز ورودم ديدم در شام غوغاى عظيمى برپا است مشاهده كردم دروازهها همه باز بوده و دكاكين را بستهاند و شهر را آئين بسته مردم فوج فوج با لباسهاى فاخر در كوچه و بازار خندان و شادمان مىگردند و چون به هم مىرسند مبارك باد مىگويند من از يكى پرسيدم امروز چه خبر است؟ گفت: مگر غريبى؟ گفتم: آرى، امروز وارد شدهام. گفت: شادى مردم براى فاتح شدن يزيد بر خارجى است كه در عراق خروج كرده بود الحمدلله و المنة كشته شد. گفتم: آن خارجى نامش چيست؟ گفت: حسين بن على بن ابيطالب عليهم السلام. گفتم: حسينى كه مادرش فاطمه اطهر دختر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) است. گفت: آرى. گفتم: انالله و انا اليه راجعون. اين فرح و شادى از براى قتل پسر دختر پيغمبر است، آيا كشتن او شما را بس نبود كه اسم خارجى نيز بر او گذاردهايد. گفت: اى مرد از اين مقوله سخنان بر زبان مياور و بر جان خويش رحم كن زيرا اگر كسى نام حسين را بخوبى ببرد گردنش را مىزنند. سهل مىگويد: زبان بستم و دم فرو كشيدم گريان و محزون به دروازه رسيدم ديدم علمهاى بسيار از در دروازه وارد شد، پشت سر طبالان با كوس و كرنا و طبل شادى وارد شدند به يكديگر مىگفتند: الرأس يدخل من هذا الباب سر را از اين دروازه وارد مىكنند مردم پيش مىدويدند هر قدر به سر مطهر نزديكتر مىشدند فرح و سرورشان زيادهتر مىشد و صدا به هلهله بلند مىكردند در اين اثنا ديدم سر پر نور امام حسين (عليه السلام) پيدا شد نور از لب و دهان آنحضرت ساطع بود مثل صورت نورانى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در نظر من جلوه كرد. در كامل السقيفه مىنويسد: سهل گفت: اول سرى كه بر نيزه ديدم سر منور قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس (عليه السلام) بود چنان تر و تازه بود كانه لبهاى مباركش در خنده بود و رايت رأس الحسين (عليه السلام) فى هيبة عظيمة مع نور يسطع منه سطوعا عاليا و لحيته مدورة قد خالطها الشيب و قد خضبت بالوسمة سر مطهر سلطان مظلومان امام حسين (عليه السلام) را ديدم با كمال هيبت و عظمت نور سبحانى و ضياء صمدانى از صورت شعشعانى حضرت لمعان مىزد محاسن گردى داشت كه بعضى از موهاى محاسنش سفيد شده بود آثار خضاب رنگ بر محاسن مباركش بود ادعج العينين ازج الحاجبين واضح الجبينين اقنى الأنف متبسما الى السماء شاخصا ببصره نحو الأفق بالمعاينة رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ادعج العينين بود يعنى سياهى چشمانش حضرت در كمال سياهى بود گوشه چشم نظر به افق آسمان مىنمود گوئيا دو ستاره آسمان سرند و يا دو شمع گريان سحرند ديگر آنكه ازج الحاجبين بود يعنى دو هلال قير گون ابروانش از هم جدا بود پيوسته نبود بلكه پيوسته مانند هلال انگشت نماى عالمى بود واضح الجبين بود پيشانى كشيده داشت نمودار لوح المحفوظ اقنى الأنف يعنى دماغ مباركش بر آمدگى در بالا و خميدگى در وسط داشت متبسما الى السما لب لعل درخشانش كه رشگ عقيق بدخشان بود متبسم و خندان بود و الريح يلعب بلحيته يمينا و شمالا با اين شكوه و جلال سر خامس آل عبا (عليه السلام) بر نيزه بود باد كه مىوزيد محاسن مبارك آقا را گاه به يمين و گاه يسار حركت مىداد كانه ابوه اميرالمومنين (عليه السلام) اميرالمومنين (عليه السلام) هم به همين شكل و شمايل بود پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) هم به همين هيئت بود و نيزه دار سر مطهر آقا عمر بن منذر همدانى نام داشت. مرحوم طريحى در منتخب مىنويسد: سهل گفت: چون سر منور سلطان مظلومان را به آن وضع بر نيزه ديدم طاقت و تاب از دستم رفت نتوانستم خوددارى كنم فلطمت على وجهى و قطعت اطمارى دو دستى بر صورت خود زدم و گريبان دريدم جامه بر خود پاره كردم صدا بگريه و ناله بلند كردم گفتم آه وا حزناه للأبدان السليبة النازخة عن الأوطان المدفوند بلا اكفان وا حزناه على الخدا التريب و الشيب الخضيب اى آه واويلاه از اين ريش خون آلود آه وا مصيبتاه از اين صورت غبار آلود وا كرباه از آن بدنهاى در بيابان افتاده بى غسل و كفن مانده آه يا رسول الله كجائى سر پسرت حسين (عليه السلام) را ببينى كه يطاف فى الأسواق و بناتك مشهورات اعلى النياق مشققات الذيول و الازياق ينطر اليهم شرار الفساق اى پيغمبر خدا كاش مىبودى و مىديدى دخترانت را چطور بر شتران و ناقههاى عريان نشاندهاند همه با لباسهاى پاره و گريبانهاى دريده سر برهنه مردم نظاره گر تماشاى دخترانرا مىكنند اين على ابن ابيطالب كجاست آن امير بدر و حنين كه پارههاى جگر خود را در ميان دشمن خوار ببيند ثم بكيت و بكى لبكائى كل من سمع بعد از اين سخنان عنان گريه را رها كردم هر كه سخنان مرا شنيد بگريه افتاد وليكن از بس كه جمعيت بود كسى بر من برنخورد همه مشغول فرح و عيش و سرور و نشاط خود بودند و صداى خود را بلند داشته. سهل گويد: بعد از رفتن و گذشتن سرها ديدم قافله اسيران آمدند از جلو من گذشتند اذا بنسوة على الأقطاب بغير و طاء و لا ستر همه بر شتران بى جهاز سوار بى ستر و چادر و قائلة منهن تقول وا محمداه يكى مىگفت وا محمداه ديگرى مىگفت وا علياه يكى وا اخاه يكى وا سيداه يكى پدر پدر مىگفت ديگرى مىگفت يا رسول الله بناتك كانهن اسارى اليهود و النصارى دخترانت را مانند اسيران يهود و نصارى اسير كردهاند ديگرى مىگفت اى جد بزرگوار سر از قبر بيرون آر و بر كوچك و بزرگ ما نظاره كن كه حسين (عليه السلام) تو مذبوح من القفا مهتوك الخباء عريان بلا رداء مانده ديگرى مىگفت وا حزناه لما اصابنا اهل البيت يا رسول الله به فرياد ما برس رسوا شديم. سهل گويد: همينكه محمل عليا مخدره ام كلثوم كبرى زينب سلام الله عليها آمد بگذرد فتعلقت بقائمة المحمل من خود را به محمل آن مخدره رساندم گوشه محمل را گرفتم و گفتم السلام عليكم يا اهل بيت محمد و رحمة الله و بركاته. آن مخدره جواب سلام مرا باز داد و فرمود: يا عبدالله كيستى در اين شهر كه بر ما سلام مىكنى كه غير از تو كسى بما سلام نكرد بلكه دشنام داد!؟ عرض كردم يا سيدتى اى خاتون منم سهل شهرزورى كه خدمت محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيده و ادراك صحبت آن حضرت كردهام. چون عليا مكرمه دانست كه من از دوستانم فرمود يا سهل الاترى ما قد صنع بنا مىبينى كه اين قوم بما چه كردند برادرم را كشتند و سبينا كالسبى العبيد والاماء ماها را مانند كنيزان و غلامان اسير كردند به اين شتران برهنه بى جهاز نشانده چنانچه مىبينى؟ من عرض كردم بخدا كه بر رسولخدا گرانست اسيرى و خوارى شما آيا بمن فرمايشى دارى؟ فرمود اشفع لنا عند صاحب المحمل از اين كجاوه كش درخواست كن كه محملهاى ما را عقب نگاه دارند سرها را پيش ببرند تا مردم بنظاره سرها مشغول شوند و اين پردهگيان را كمتر نظاره كنند فقد حزينا من كثرة النظر الينا بس كه مردم نظاره گر بما تماشا كردند ما رسوا شديم. من عرض كردم بچشم رفيقى همراه داشتم نصرانى بود باتفاق او رفتيم بنزد نيزه دار از او درخواست نموديم كه چنين كن، از من نپذيرفت و مرا دشنام داد و با كعب نيزه دور كرد آن رفيق نصرانى چشمش كه بسر مطهر امام افتاد چشم بصيرتش باز شد جذبه نور الهى و عنايت نا متناهى بر دل نصرانى تابيد بگوش خود شنيد كه سر بريده قرائت مىكند و مىفرمايد ولا تحسبن الله غافلا عما يعمل الظالمون الايه فادر كته السعادة توفيق يار و سعادت مددكار نصرانى شد و هو متقلد سيفا تحت ثيابه شمشير خونفشان در زير لباس بر كمر بسته بود همين كه مظلومى عيال و حقيقت خامس آل عبا را ديد بصوت بلند گفت اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله ثم انتضى سيفه و شد على القوم بعد شمشير خود را برهنه كرد و با آن تيغ خونفشان حمله كرد با ديده گريان اشگ ريزان جمعى را به نيران فرستاد و نيز جماعتى را مجروح ساخت و مىگفت روى شما سياه باشد اين اجر رسولخدا بود و مردم بر سر وى هجوم آوردند دستگيرش كردند پس از زخمهاى منكر در زير پاى شتر اسيران سرش را بريدند و از براى كشته شدن او اظهار فرح مىكردند. چه خوش باشد كه اندر كوى دلدار فشانم جان سر اندازم بپايش
ام كلثوم سلام الله عليها پرسيد چه خبر است؟ عرضه داشتند: نصرانى از ديدن حال زار شما و سر خونبار حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) منقلب شده اسلام آورد بعد از كلمه شهادت در پاى شتر اسيران به شهادت رسيد دختر على (عليه السلام) گريه كرد فرمود ان النصارى يحتشمون لدين الأسلام و امة محمد يقتلون اولاده اى بى مروت مردم نصرانيها حمايت از دين اسلام مىكنند ليكن امت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) پسر پيغمبر خود را مىكشند و عيال او را اسير مىكنند پس آن مخدره از سوز دل مىگفت يا رسول الله انظر الى بناتك بارزات حاسرات مرملات باكيات لاطمات نادبات يا رسول الله قتل المحامى و النصير و لا محامى لنا اى رسول مختار نصرانى حال ما را ديد دلش سوخت به يارى ما جانفشانى كرد آخر ما دختران توايم كه بى پرده و سر و پا برهنهايم دخترها يتيم شدند زنها بيوه ماندند همه بر سر زنان و سينه كوبانند ناصرى ندارند مرد و مددكارى ندارند ياليت فاطمه عليها السلام ما را به اين حالت مىديد كه به چه مصيبت دچاروبه چه بليّت گرفتار شده ايم. [تهیه کننده : حجة السلام سیدمحمد باقری پور20محرم سال 1398]
متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اهلبیت ازکوفه تاشام
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت روحاني مبارز "سيدعبدالكريم هاشمي نژاد" توسط منافقين كوردل (7مهر1360ش)
شهادت روحاني مبارز "سيدعبدالكريم هاشمي نژاد" توسط منافقين كوردل (1360ش) شهيد حجت الاسلام و المسلمين سيد عبدالكيم هاشمينژاد در سال 1311 شمسي (1351 ق) در خانوادهاي متدين در "بهشهر" مازندران ديده به جهان گشود و از 14 سالگي در محضر آيتاللَّه كوهستاني و سپس در قم به مدت چهارده سال نزد آيات عظام: سيد حسين بروجردي و امام خميني(ره) به تحصيل علوم ديني پرداخت. وي در دوران مبارزات اسلامي ملت ايران به رهبري امام خميني(ره) با خطبه ها و سخنرانيهاي حماسي و آتشين خويش، در نشر افكار انقلابي اسلام و افشاي ماهيت رژيم پهلوي، تمامي توان خود را به كار برد و در اين راه متحمّل سختيها و شكنجه هاي ايادي رژيم گرديد. وي از ابتداي مبارزه تا پيروزي انقلاب اسلامي، چندين بار دستگير و به زندانهاي طولاني مدت محكوم گرديد. اين مجاهد انقلابي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به عنوان نماينده استان مازندران در مجلس خبرگان قانون اساسي انتخاب شد، در تدوين قانون اساسي و به خصوص در جهت تثبيت اصل ولايت فقيه، زحمات بسياري كشيد. حجت الاسلام هاشمي نژاد پس از پايان دوره مجلس خبرگان و تدوين قانون اساسي، مقام دبيري حزب جمهوري اسلامي مشهد را به عهده گرفت و از اين پايگاه، حملات مداوم خود را متوجه نفاق حاكم بر بعضي مكانهاي دولتي و ارتجاع كرد و با ضد انقلاب به مبارزه سختي پرداخت. وي با شروع جنگ تحميلي، در جبهه هاي غرب و جنوب حضور يافت و با سخنرانيهاي پرشور خود، در بالابردن روحيه رزمندگان، نقش بسزايي ايفا كرد. آن شهيد بزرگوار، پشتوانه محكمي براي انقلاب بود، از اين رو نقشه ترور وي طرح شد و در سالروز شهادت امام جواد(ع) در هفتم مهر 1360 در چهل ونه سالگي به دست يكي از منافقين كوردل، بر اثر انفجار نارنجك به شهادت رسيد. بدن پاره پاره اين شهيد عالي مقام پس از تشييع باشكوه مردم، در جوار مرقد منور امام رضا(ع) به خاك سپرده شد.
زندگینامه شهید والا مقام عبدالکریم هاشمی نژاد - خراسان رضوی - ...
هاشمي نژاد,حجت الاسلام سيد عبد الکريم - خبرگزاری دفاع مقدس
خاطراتی از زندگي و مبارزات سيد عبدالكريم هاشمينژاد - موسسه ...
سید عبدالکریم هاشمینژاد - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
شهيد هاشمي نژاد چگونه ترور شد؟ - عصرایران
شهيد هاشمي نژاد - دانشنامهی اسلامی
سید عبدالکریم هاشمینژاد - ويکی شيعه
سید عبدالکریم هاشمی نژاد - ویکی فقه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
سخنگوی نیروهای مسلح یمن از «عملیات نظامی بزرگ» ارتش موسوم به «نصر من الله» در جنوب عربستان خبر داد و گفت: در این عملیات هزاران نفر به اسارت گرفته شده اند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، «یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح یمن روز شنبه در یک نشست خبری از اجرای «عملیات نظامی بزرگ» موسوم به «نصر من الله» در جنوب عربستان خبر داد و گفت که این عملیات چند ماهی است که ادامه دارد.
به گزارش المسیره، سخنگوی نیروهای مسلح یمن اعلام کرد که در عملیات «نصر من الله» در محور نجران (جنوب عربستان)، سه تیپ سعودی متلاشی شدند.
وی تاکید کرد که این عملیات چند ماهی ادامه دارد و طی این مدت دشمنان ما خسارتهای جانی و مالی خیلی زیادی را متحمل شدهاند.
یحیی سریع تشریح کرد: در عملیات نصر من الله، هزاران نفر که بیشتر آنها خیانت کار هستند از جمله تعدادی افسر، نظامی و سرباز ائتلاف سعودی به اسارت گرفته شدهاند.
یحیی سریع گفت که در این عملیات منحصر به فرد، صدها کیلومتر از منطقه نجران آزاد شده و تعدادی از سربازان سعودی نیز به اسارت درآمدند.
یک منبع نظامی انصارالله یمن به اسپوتنیک اعلام کرد: نیروهای ارتش و کمیته های مردمی یمن عملیات نظامی بزرگی داخل اراضی عربستان در عمق ۵۰۰ کیلومتری در منطقه نجران انجام دادند که بر اثر آن بیش از ۲۰۰۰ نفر از نظامیان با تابعیت مختلف از جمله عربستانی به اسارت درآمده اند.
این منبع که نامش را فاش نکرد، افزود: این عملیات قبل از طرح مهدی المشاط رئیس شورای عالی سیاسی یمن انجام شده و به دلایل نظامی اعلام نشده است. عملیات زمانی انجام شد که ائتلاف سعودی به دنبال عملیات زمینی با هدف اسارت شمار زیادی از نیروهای ما بود اما ما توانستیم که آنها را به محاصره درآوریم و نظامیانش را به اسارت درآوریم و منطقه را پاکسازی کنیم و ادوات و تجهیزات نظامی پیشرفته ای را به غنیمت بگیریم.
منبع مذکور تاکید کرد: عدم اعلام عملیات به دلایل نظامی به منظور حفظ جان اسیران بود زیرا دشمن هنگامی که از عملیات آگاه شد، دست به حملات هوایی زد.
عناوین مرتبط
عملیات منحصر به فرد انصارالله به نام "نصر من الله"
سود فروش تسلیحات انگلیس به عربستان، 8 برابر کمکهای ارسالی به یمن
واکنش جانشین فرمانده کل سپاه به عملیات یمنیها و اسیر گرفتن ۷ هزار نیروی سعودی
اولین تصاویر از آتشسوزی مهیب در عربستانيمني ها ارتش عربستان را نابود کردند/ هزاران اسير و صدها کشته روي دست سعودي ها / جزئياتمحافظ شخصي پادشاه عربستان کشته شد
ضربه کاری یمنی ها به آل سعود در جبهه نجران؛ متلاشی شدن 3 تیپ و اسارت هزاران مزدور و نظامی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
۱۳۹۸/۰۷/۰۶
ابلاغ سیاستهای کلی نظام قانونگذاری
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی، سیاستهای کلی نظام قانونگذاری را ابلاغ و با توجه به اهمیت موضوع در حاشیهی آن مرقوم کردند: «سیاستها به قوای سهگانه ابلاغ شود. سه قوه موظفند اقدامات را زمانبندی و پیشرفتها را گزارش نمایند».
متن سیاستهای کلی نظام قانونگذاری مصوّب رهبر معظم انقلاب که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تنظیم شده است، به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سیاستهای کلی نظام قانونگذاری
١- توجه به موازین شرع بهعنوان اصلیترین منشأ قانونگذاری در تنظیم و تصویب طرحها و لوایح قانونی.
۲- ارزیابی و پالایش قوانین و مقررات موجود کشور از حیث مغایرت با موازین شرعی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ایجاد سازوکار لازم برای تضمین اصل چهارم قانون اساسی.
٣- تعیین سازوکار مناسب برای عدم مغایرت مقررات با قانون اساسی.
۴- نظارت بر عدم مغایرت یا انطباق قوانین با سیاستهای کلی نظام، با همکاری شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و تصویب قوانین لازم برای تحقق هریک از سیاستهای کلی نظام.
۵- تعیین حدود اختیارات و صلاحیت مراجع وضع قوانین و مقررات با ارائهی تعریف روشن و مشخص از «قانون»، «آییننامه، تصویبنامه و بخشنامه موضوع اصل ۱۳۸»، «قانون آزمایشی و اساسنامه موضوع اصل ۸۵»، «برنامه و خطمشی دولت و تصمیمات موضوع اصل ۱۳۴»، «آراء وحدت رویه و ضوابط موضوع اصل ۱۶۱» و سایر مقررات و همچنین طبقهبندی و تعیین هرم سیاستها، قوانین و مقررات کشور بر اساس نص یا تفسیر اصول قانون اساسی حسب مورد، از طریق مجلس شورای اسلامی.
۶- تعیین حدود اختیارات مجلس در اصلاح لوایح با رعایت اهداف لایحه.
۷- تعیین محدودهی اختیار مجلس در تصویب ساختار و مفاد بودجهی سالانهی کل کشور (پیشبینی درآمدها، هدفگذاریها، موارد هزینه و...) با تصویب قانون لازم و اصلاح آییننامهی داخلی مجلس.
۸- تعیین وظایف دولت و مجلس در مورد تعداد وزرا و وظایف و اختیارات آنان، وظایف قانونی رئیسجمهور موضوع اصل ۶۰ و ۱۲۴ قانون اساسی و هرگونه ادغام، الحاق، انتزاع و ایجاد سازمانهای اداری، از طریق تصویب قانون.
۹- رعایت اصول قانونگذاری و قانوننویسی و تعیین سازوکار برای انطباق لوایح و طرحهای قانونی با تأکید بر:
- قابل اجرا بودن قانون و قابل سنجش بودن اجرای آن.
- معطوف بودن به نیازهای واقعی.
- شفافیت و عدم ابهام.
- استحکام در ادبیات و اصطلاحات حقوقی.
- بیان شناسهی تخصصی هر یک از لوایح و طرحهای قانونی و علت پیشنهاد آن.
- ابتناء بر نظرات کارشناسی و ارزیابی تأثیر اجرای قانون.
- ثبات، نگاه بلندمدت و ملی.
- انسجام قوانین و عدم تغییر یا اصلاح ضمنی آنها بدون ذکر شناسهی تخصصی.
- جلب مشارکت حداکثری مردم، ذینفعان و نهادهای قانونی مردمنهاد تخصصی و صنفی در فرایند قانونگذاری.
- عدالتمحوری در قوانین و اجتناب از تبعیض ناروا، عمومی بودن قانون و شمول و جامعیت آن و حتیالامکان پرهیز از استثناهای قانونی.
۱۰- تعیین عناوین قوانین جامع، تبویب، تنقیح و تعیین شناسهی قوانین موجود کشور در طول برنامهی ششم توسعه.
۱۱- تعیین سازوکاری از سوی مجلس شورای اسلامی برای تشخیص قابلیت طرح در مجلس (موضوع اصل ۷۵ قانون اساسی) قبل از طرح و اعلام وصول.
۱۲- ضابطهمندسازی و تعیین نصاب بالا برای ارجاع به مجمع تشخیص مصلحت نظام در موارد تعارض مصوبهی مجلس با نظر شورای نگهبان.
۱۳- بازنگری در مصوباتی که بر اساس مصلحت در مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شده است از حیث تعیین دورهی اعتبار مصلحت.
۱۴- رعایت صلاحیت ذاتی قوای سهگانه در قوانین مربوط به تشکیل نهادهایی از قبیل شوراهای عالی؛ بازنگری در قوانین موجود این نهادها؛ پیشبینی سازوکار کارآمد قانونی لازم برای تضمین عدم مغایرت مصوبات آنها با قوانین عادی.
۱۵- تعیین اولویتهای قانونگذاری با محوریت: گرهگشایی از امور اجرایی کشور، اصول اجرانشدهی قانون اساسی، سند چشمانداز، سیاستهای کلی نظام، برنامهی پنجسالهی توسعه و مطالبات رهبری.
۱۶- رعایت تدابیر فرماندهی کل نیروهای مسلح در قانونگذاری برای نیروهای مسلح.
۱۷- ترویج و نهادینهسازی فرهنگ رعایت، تمکین و احترام به قانون و تبدیل آن به یک مطالبهی عمومی.
برچسبها: سیاستهای کلی نظام؛ خلاء های قانونگذاری؛ قانونگذاری؛
ابلاغ سیاستهای کلی نظام قانونگذاری
سیاست های کلی نظام ابلاغی در سایر بخش ها را از اینجا بخوانید
سیاست های کلی امنیت فضای تولید و تبادل اطلاعات و ارتباطات
سیاست های کلی مبارزه با مواد مخدر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطفيلم
عکس پوستری
۱۳۹۸/۰۷/۰۴
پیام به مناسبت هفته دفاع مقدس و روز تجلیل از شهیدان و ایثارگران
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت هفتهی دفاع مقدس و روز تجلیل از شهیدان و ایثارگران، تأکید کردند: نام شهید و عنوان شهادت بر فراز کویها و برزنها افتخار و موهبتی برای کشور است که باید ادامه یابد.
متن این پیام که همزمان با مراسم غبارروبی، عطرافشانی و گلباران مزار شهیدان در سراسر کشور از سوی حجتالاسلام والمسلمین شهیدی محلاتی نمایندهی ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران قرائت شد، به این شرح است:
بسمهتعالی
یاد نام شهیدان مایهی سربلندی ملّت و نشانهی راه به سوی پیروزی است. فداکاری شجاعانهی آنان است که عظمت ملّتها و عمق مبانی فرهنگی و تمدّنی آنان را به اثبات میرساند. همه وظیفه داریم نامهای نورانی شهیدان را تکریم کنیم و عظمت جایگاه آنان را در یادها ماندگار سازیم. افتخاری است برای کویها و برزنها که نام شهید و عنوان شهادت بر فراز آنها بدرخشد؛ این موهبت هماکنون در سراسر کشور وجود دارد و باید ادامه یابد. سلام خدا و اولیائش بر شهیدان عزیز.
سیّدعلی خامنهای
سوّم مهرماه ۱۳۹۸
برچسبها: هفته دفاع مقدس؛ فرهنگ جنگ؛ حفظ فرهنگ دفاع مقدس؛ فرهنگ شهادت؛
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(7)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(6)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(5)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(4)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(3)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(2)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(1)
بعلبک
(بعلبک، شهری است قدیمی که تا دمشق سه روز راه است، و در این شهر بناهای عجیب و آثار عظیمی وجود دارد و قصرهایی پر استوانه ازسنگ که در دنیا نظیر ندارد. (مراصد الاطلاع 1/207)) . چون حاملان سر مقدس امام علیهالسلام به «بعلبک» رسیدند، والی آنجا را از ورود خود باخبر ساختند، و او اهالی آنجا را به پیشواز فرستاد در حالی که پرچمهایی را با خود حمل میکردند و فرزندان خود را به تماشای اسیران آورده بودند! (قمقام زخار 550) مرحوم علامه مجلسى مى نويسد: در برخى از كتابها آمده است كه چون كاروان اسيران به بعلبك نزديك شدند، به والى آن شهر ورود اسيران را اطلاع دادند؛ او نيز دستور داد پرچم ها (ى پيروزى) را برافرازند و به پيشواز كاروان بروند، كودكان نيز همراه آنها خارج شدند و به تماشاى اسيران شتافتند. ام كلثوم(عليها السلام) چون اين صحنه ها را ديد، در حق آنها نفرين كرد و فرمود: «أَبادَ اللهُ كَثْرَتَكُمْ، وَ سَلَّطَ عَلَيْكُمْ مَنْ يَقْتُلُكُمْ»؛ (خداوند جمعيت شما را نابود كند و كسى را بر شما مسلّط سازد كه شما را به قتل برساند). [بحارالانوار، ج 45، ص 126. عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ص 588] . و ایضًا در بحار آمده است که: ام کلثوم علیهاالسلام گفت: «اباد الله خضراتهم و لا اعذب الله شرابهم و لا رفع الله ایدی الظلمة عنهم»! (خداوند عمران و آبادانی آنها را نابود و آب آنها را شیرین نگرداند و دست ستمگران را از سر آنها کوتاه نکند») چون علی بن الحسین علیهالسلام این کلمات را شنید، گریست و فرمود: و هو الزمان فلا تفنی عجائبه - من الکرام و ما تهدی مصائبه - یا لیت شعری الی کم ذا تجاذبنا - فنونه و ترانا لم نجاذبه - یسری بنا فوق اقتاب بلا وطا - و سائق العیس یحمی عنه غاربه - کاننا من اساری الروم بینهم - کان ما قاله المختار کاذبه - کفرتم برسول الله و یحکم - فکنتم مثل ما ضلت مذاهبه (این، همان زمان است که شگفتیهایش از نظر بزرگان پایانپذیر نیست و مصائب آن نامشخص است؛ ای کاش میدانستم که مشغلههای زمان تا به کجا ما را به دنبال خود میکشاند و میبینی که ما او را به خود نمیکشانیم؛ ما را بر شتران عریان و بی جهاز در هر شهر و دیاری میگردانند و کسانی از دنبال، دارندگان مهار شتران را حمایت میکنند ؛ گویا ما در میان آنان چون اسیران رومیان و گویا آنچه را پیامبر بیان فرموده است، نادرست بود!، وای بر شما، نسبت به رسول خدا کفران پیشه کردید و شمایان به گم کرده راهی میمانید که راهها را نمیشناسد»)(بحار الانوار 45/126) .
صومعه راهب
کوفیان آن شب را در «بعلبک» خفتند و بامدادان به راه افتادند و شبانگاه در نزدیکی صومعه راهبی فرود آمدند و در آنجا منزل نمودند (واقعه راهب و شمردن زر و گرفتن سر مطهر را در این مرحله مینویسند و میگویند: چون این کرامات را دیدند، سخت ترسیدند و با شتاب به حرکت خود ادامه دادند تا به دمشق رسیدند)
خبرابولهیفه یا ابوالحنوق
از جمله واقعهاى است كه ابن شهر آشوب و سيد جزائرى در مناقب به اندك اختلافى در عبارت روايت مىكنند كه ابو لهيفه شبى گفت وقتى مشغول طواف بيت الله بودم ديدم مردى به پرده كعبه آويخته مناجات مىكند و مىگويد اللهم اغفرلى و ما اراك فاعلا اى خداى يگانه و اى صاحب خانه گناه مرا ببخش و مرا بيامرز هر چند كه مىدانم نخواهى آمرزيد با وى عتاب كردم و گفتم اى بنده خدا از خدا شرم كن و اين چنين مگو زيرا اگر گناهان تو بقدر برگ درختان و عدد قطرات باران باشد همينكه توبه كنى و طلب مغفرت بنمائى هر آينه خدا ترا مىآمرزد فانه غفور رحيم. در جواب گفت: من از رحمت خدا نا اميدم بجهت آن جفائى كه از من سرزده. گفتم چيست؟ گفت بيا در كنارى تا بگويم: اعلم انا كنا خمسين نفرا ممن سار مع رأس الحسين الى الشام. اى مرد بدانكه من از جمله پنجاه نفرى بودم كه سر مطهر منور فرزند خيرالبشر را بسوى شام مىبرديم روز راه مىرفتيم سر بر نيزه بود شب كه ميشد سر عزيز زهرا را در تابوتى مىنهاديم و در حوالى آن مشغول خوردن شراب مىشديم يكى از شبها بعد از شراب و مستى كه من در آن شب با رفقا هم رنگ و همراه نبودم و شراب نخوردم در نيمه شب كه هوا تيره و تار بود ناگاه ديدم رعد و برقى آشكارا گشت و درهاى آسمان گشوده گشت آدم صفى الله و نوح نجى الله ابراهيم خليل الله اسمعيل ذبيح الله موسى كليم الله عيسى روح الله با محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) رسول الله از آسمان فرود آمدند جبرئيل با فوجى از ملائكه همراه آنها بود آمدند تا به نزديك تابوت رسيدند جبرئيل پيش آمد سر تابوت را گشود و سر مطهر پسر فاطمه عليها السلام را بيرون آورد به سينه چسبانيد و لبهاى وى را بوسيده داد بدست پيغمبران همه آن سر را گرفتند و با كمال مهربانى بسينه نهاده و لبهاى نازنين او را بوسيدند تا اينكه نوبت به پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد رسولخدا آن سر مطهر را خيلى بوسيد و بسيار اشگ ريخت مثل اينكه پدر بر پر نوحه خوان باشد پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) نوحه گرى مىكرد و انبياء او را تسليت مىدادند و آن سرور آرام نمىگرفت پس ديدم جبرئيل عرض كرد يا رسول الله خدا مرا فرمان داده كه بفرمان تو باشم اگر امر فرمائى رشته زمين را بكشتم و زلزله در زمين اندازم عليها سافلها بنمايم كما آنكه شهر لوط را سرنگون كردم پيغمبر فرمودند اى جبرئيل آخر قيامتى هست صبر مىكنم تا آنروز با ايشان مخاصمه كنم باز رسول خدا گريه آغاز كرد ملائكه از گريه رسول خدا ملول شدند آمدند پاسبانان سر را بگيرند و بقتل برسانند چون بمن رسيدند فرياد كردم يا رسول الله الأمان الأمان بخدا من در قتل فرزندت حسين (عليه السلام) همراهى نكردم و راضى هم نبودم بفعال اين قوم مرا ببخش فرمود واى بر تو آيا همراه اين قوم نيستى و نظر بر بيچارگى و مظلومى اهل بيت من نمىكنى؟ عرض كردم چرا. فرمود لا غفر الله لك .خدا ترا نيامرزد پس پيغمبر رو كرد به ملك موت فرمود دست از وى بدار كه او خود خواهد مرد من از آن وحشت از جا جستم. و فى المناقب اصبحت رأيت اصحابى كلهم جاثمين رمادا. صبح بود ديدم تمام رفقا يك به يك خاكستر شده اند صاحب روضة الشهداء هم واقعه را به اختلاف جزئى نقل مىكند مىگويد آن شخص نامش ابو الحنوق بود و گفت پس از آنكه پيغمبر خدا فرمود بيدار شدم ديدم نيمه صورتم سياه شده است و هنوز مىسوزد.
واقعه صومعه راهب
در كتاب فوادج الحسينه از حسين بن محمد بن احمد رازى و او از شيخ ابو سعيد شامى نقل مىكند و معين الدين هم در روضة الشهداء از ابى سعيد دمشقى روايت مىكند كه گفت من همراه آن جماعت بودم كه سر امام (عليه السلام) و عيالات را به شام مىبردند چون نزديك دمشق رسيدند خبر در ميان مردم افتاد كه قعقاع خزاعى جند جندا و هيأ جيشا لشگرى جمع آورده و مىخواهد بر لشگر ابن زياد شبيخون زند و سرها را با اسرا بستاند سرداران لشگر مضطرب شده و به احتياط تمام مىرفتند شبانگاه به منزلى رسيدند كه در آنجا دير محكمى بود كه نصرانيها در آنجا مسكن داشتند رأى لشگر بر آن قرار گرفت كه آن دير را پناهگاه خود سازند تا اگر كسى شبيخون آرد كارى نتواند كند پس شمر ملعون به در دير آمد و بزرگ دير را طلبيد. فطلع شيخ من سطح الحصار فالتفت الى اليمين و اليسار. پير دير از بام حصار نظرى بر يمين و يسار كرد ديد بيابان را لشگرى بى پايان گرفته پرسيد چه مىگوئيد و چه مىخواهيد شمر گفت ما لشگر عبيدالله زياديم از كوفه به دمشق مىرويم پرسيديم به چه كار متوجه شام شدهايد شمر گفت شخصى در عراق بر يزيد ياغى شده بود و ما به حرب او رفتيم او را با كسان او كشتيم اكنون سرهاى ايشان را بر سر نيزه كرده ايم و عيال و اهل بيت او را اسير كرده ايم و از براى اميرالمومنين يزيد مىبريم آن مرد نصرانى نگاه بسوى سرها كرد. فراى رؤسا مشرقة طالعة على الفضاء من افاق الاسنة و الرماج كان كلا منها نجم من السماء لاح. شيخ نصرانى نگاهى به آن سرهاى نورانى كرد ديد هر يك مانند ستاره درخشان از آسمان نيزه و سنان طلوع كرد و تمام صحرا را روشن نموده نصرانى پرسيد سر بزرگ اينها كدامست اشاره به سر مبارك امام (عليه السلام) كرد و رأس مبارك را نشان داد پير نصرانى از روى تامل نگاهى به آن سر مطهر نمود حالش منقلب و دگرگون گشت و هيبت و جلال آن حضرت نصرانى را مات نمود سستى در اعضاء و جوارح او افتاد گرد حزن و ملال در دلش نشست. پير مرد نصرانى پرسيد كه از دير من چه مىخواهيد شمر ملعون گفت شنيده ايم جمعى از دوستان و هواداران اين سر خبر شده و جمعيت كرده متفق شده اند كه بما شبيخون آرند اين سرها و اسرار از ما باز ستانند امشب مىخواهيم در دير مستحصن شويم و فردا كوچ كنيم پير مرد گفت لشگر شما بيشمار است و دير من گنجايش اين جيش را ندارد ولى از براى دفع دشمن و رفع ضرر سرها و اسرا را به دير بياوريد و خود گرداگرد دير باشيد شب را آتش بيفروزيد و هشيار بمانيد تا از شبيخون ايمن باشيد شمر گفت نيكو مىگوئى. فوضعوا الكريم فى صندوق شديد و قفلوه بقفل حديد. پس سر امام را در صندوق محكم نهادند و قفل بر آن زدند هر كه از لشگريان را گفتند همراه صندوق به دير در آئيد و شب پاسبانى كنيد. از واقعه ابوالحنوق ترسيده بودند اقدام نكردند اما همين قدر صندوق را آوردند در ميان دير در اطاق نهادند و قفل بر در آن خانه زدند و برفتند امام زين العابدين (عليه السلام) را با ساير اسيران در آنجا منزل دادند. فلما مضى شطر من الليل. چون پاره اى از شب گذشت راهب نصرانى بيرون آمد دور آن اطاق كه سر بريده امام آفاق بود طواف مىكرد ناگاه ديد آن خانه بى شمع و چراغ چنان روشن و منور است كه گويا صد هزار شمع و چراغ در آن افروخته اند. فرأه انه يظهر كانه فيه الف شمع معنبر. پير راهب از آن عجائب تعجب كرد با خود گفت اين روشنى از كجا باشد در اين خانه كه روشنى نبود. اين هذا النور و الضياء ولم يطلع قمر و لا بيضاء. هنوز كه روز طالع نشده و آفتاب و ماه كه سر نزده است يا رب اين خورشيد رخشان از كدامين كشور است قضا را در پهلوى آن خانه خانه اى بود كه روزنه اى داشت پير در آن خانه در آمد و از آن روزنه نگاه كرد ديد اين روشنى از آن صندوق ساطع است و هر دم زياد مىشود كم كم روشنائى افزون مىگرديد تا بجائى رسيد كه هيچ ديده تاب مشاهده آن نور نداشت. بعد از غلبه آن نور سقف خانه بشكافت. و هبط من السماء هودج و طلعت منه خاتون وضيئة و احتفت حواعر بديع و الجمال. هودجى از نور بزمين آمد در ميان آن هودج خاتونى نورانى بود كه مثل قرص خورشيد از ميان عمارى بيرون آمد كنيزان بسيارى كه به جوارى دنيا نمىماندند در اطراف وى حلقه زده بودند و چند كنيزى پاكيزه روى فرياد طرقوا طرقوا بر مىكشيدند كه راه دهيد راه دهيد مادر همه آدميان حوا و صفيه مىآيد بعد از او هودجى ديگر با حوريان پرى پيكر آمدند و طرقوا مىگفتند راه بدهيد كه حرم خليل ساره خاتون مىآيد ثم نزل هودج آخر پس هودجى ديگر با حوريان قمر منظر آمدند كه راه بدهيد هاجر مادر اسمعيل ذبيح مىآيد هودج ديگر با حورى خورشيد صورت آمدند طرقوا گفتند مادر يوسف صديق راحيل آمدند هودج ديگر آمد كه كلثوم خواهر موسى كليم آمد هودج ديگر آسيه خاتون زوجه فرعون آمد محمل ديگر با جمعى ديگر آمدند كه مادر عيسى (عليه السلام) مريم بنت عمران مىآيد هودج ديگر با خروش عظيم و غوغا پيدا شد كه اينك خديجه خاتون حرم سيد انبياء مىآيد. فاقبلن جميعا الى الصندوق. تمام اين مخدرات و حوارى با گريه و زارى دور صندوق جمع شدند دست آوردند در صندوق را گشودند سر پر خون امام مظلوم را بيرون آورده دست بدست دادند و زيارت مىكردند و صلوات مىفرستادند. فاذا بصرخة عالية صار البيت منها ضجة واحدة. راهب نصرانى گويد ناگاه ديدم ناله و زارى عظيم برپا شده كه گويا خانه از جا كنده شد. و حبطت هودجة تضى كعين البيضاء. هودجى مثل چشمه خورشيد در كمال ضياء بزير آمد كنيزانى چند با گريبانهاى دريده پيراهنهاى مندرس و حرير و استبرق بر تن پاره كرده با موهاى افشان و گيسوان پريشان حسين حسين گويان آمدند آن هودج را كنار صندوق بر زمين نهادند ناگاه بانگى بر آن راهب ترسا زدند كه اى شيخ نصرانى نگاه مكن. فان فاطمة سيدة النساءهابطة من السماء. زيرا فاطمه زهراء سيده نساء العالمين با موى پريشان از آسمان بزير آمده مىخواهد سر پسرش را زيارت كند پير راهب گفت من از آن صيحه بيهوش افتادم چون بهوش آمدم حجابى پيش چشم خود ديدم كه ديگر اطاق و كسان در آن را نمىديدم ولى صداى نوحه و ندبه ايشان را مىشنيدم كه همه ناله و زارى و بيقرارى داشتند ليكن در ميان آن همه ناله و زارى صداى يك زنى به گوش من آمد مثل مادرى كه بر پسرش نوحه كند راهب گفت ديدم آن مخدره كه از همه بيشتر افغان داشت مىفرمود: السلام عليك ايهاالمظلوم الحريب السلام عليك ايهاالشهيد الغريب السلام عليك يا ضياء العين و مهجة قلب الام يا حسين قتلوك و من شرب الما منعوك. اى مظلوم مادر و اى شهيد مادر اى غريب مادر حسين جان و اى نور ديده عطشان آخر ترا لب تشنه كشتند نور ديده غمگين مباش كه من داد تو را از خصم مىستانم. پير راهب از استماع ناله و افغان سيده زنان مدهوش افتاد چون به هوش باز آمد از آن عمارى و اهالى نشانى نديد برخاست از آن خانه بيرون آمد قفلى كه آن مدبران بر در آن خانه زده بودند شكست وارد اطاق شد رفت به سر صندوق كه سر مطهر در او بود او را برگشوده ديد نور از آن سر ساطع و لامع بود در پاى آن صندوق بخاك غلطيد و بسيار گريست پس سر را از صندوق بيرون آورده و با مشگ و گلاب بشست و سجاده نفيسه ظريفه گسترد. و اوقد عنده شمعا معنبرا كافوريا ثم جلس على ركبتيه و جعل ينظر اليه و يبكى عليه بدم منسجم و تأوه مضطرم. شمع كافورى در اطراف سجاده روشن كرد پس از روى حيرت نگاه بدان سر نورانى مىكرد و اشگ مىباريد و آه سوزان از دل مىكشيد پس بزانوى ادب در آمد و رو به آن سر كرد با گريه و زارى گفت اى سر سروران عالم و اى مهتر بهتر اولادان آدم يقين كردم كه تو از آن جماعتى كه صفات ايشان را در تورية موسى و انجيل عيسى خوانده ام هستى بحق آن خدائى كه ترا اين جاه و منزلت داده كه تمام محترمات سرادقات عصمت و جلال و خواتين خيام عزت و اجلال بديدن تو آمدند و از براى تو گريه و ناله و نوحه كردند مرا بگو كيستى و چه كسى. فاجابه الكريم بعناية العليم الحكيم فى الحال. بفرمان حضرت ذوالجلال سر مطهر امام حسين (عليه السلام) به سخن در آمد گويا فرمود اى راهب من ستم رسيده دوران و محنت زده جهانم من كشته تيغ كوفيانم آغشته بخون ز شاميانم آواره شهر و خاندانم فرزند پيمبر زمانم. راهب عرض كرد: فدايت شوم از اين آشكارتر بفرما. امام (عليه السلام) فرمود اى راهب از حسب و نسب مىپرسى يا از تشنگى سوال مىكنى اگر از نسب مىپرسى من فرزند پيغمبر برگزيده ام من پسر والى پسنديده ام. آن سرور تمام مصائب خود را كه در عراق از كوفى پر نفاق ديده بود براى راهب بيان كرد و آن پير تا صبح به آه و ناله بسر برد. يتاوه و يتلهف و يبكى و يتاسف. پس از دير خود به در آمد تمام جمعيت خود را كه در حصار بودند جمع كرد آنچه ديده و شنيده بود همه را راهب ترسا براى نصارى نقل كرد و اشگ ريخت همه را به گريه در آورد به نحوى كه همه گريبانها چاك زدند و خاك بر سر ريختند همه به آن حالت نزد حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) آمدند. و هو فى قيد الاسرو الذلة و حوله من اليتامى و الثواكل فى مجلس عديم السقف. چون چشم نصارى بر آن سرور افتاد ديدند يك مشت زن اسير در قيد و زنجير به ريسمان بسته اطفال پريشان حال بروى خاك خوابيده در منزل ويرانه قرار دارند صاحوا و بكوا تمام صيحه از دل بر آوردند گريستند زنارها دريدند در قدمهاى امام سجاد (عليه السلام) افتادند كلمه شهادت بر زبان جارى نموده مسلمان شدند و آن پير نصرانى تمام واقعات را كه در عالم خلصه ديده بود از براى امام (عليه السلام) بيمار نقل نموده و عرض كرد فدايت شوم ما را اذن ده تا از اين دير بيرون رويم بر سر اين طايفه شبيخون آريم و دل خود را از ظلم اين ظالمان خالى كنيم اگر كشته شديم جانهاى ما فداى شما باد امام (عليه السلام) در حق ايشان دعاى خير فرمود اسلام ايشان را قبول كرده فرمود اين طايفه را بخود واگذاريد زود است كه جزاى خود را ببينند و به سزاى خويش برسند. ولا تحسبن الله غافلا عما يعمل الظالمون. و ما را جز تسليم و رضا چاره اى نيست.
حکایت دیگرصومعه راهب
چون شب در آمد، سر مبارك امام را بدان صومعه سپردند. و چون پاسي از شب بگذشت، راهب آوازي بر صفت رعد بشنيد كه جمعي تسبيح و تقديس همي كردند و نورهاي رخشان ديد كه بر هوا مي شد. و نوري ديد كه از آن سر همي بالا گيرد و با اعنان [جمع عنان، اطراف و جوانب] آسمان همي پيوندد و دري ديد از آسمان كه زي زمين برگشوده اند؛ و فريشتگان ديد كه از آن دريچه فوج فوج بر زمين همي آيند و با حشمتي هر چه تمامتر بدان سر درود همي گويند. و لله در المعري حيث يقول: مسح الرسول جبينه فله بريق في الخدود - ابواه من عليا قريش و جده خير الجدود [رسول خدا پيشاني او را دست کشيد که درخشتي بر گونههاي اوست پر و مادرش از برترين قريشاند و جد او بهترين اجداد بود] . راهب از آن حالت خيره ماند و به حيرت فرو شد. چون بامدادان عزم رحيل كردند، آن سر مبارك را باز خواستند. راهب بر فراز صومعه شد و بزرگ آن قوم را بخواند. حولي به نزد او فراز آمد. راهب پرسيد: اين اسيران كه باشند و اين سر از كيست؟ خولي گفت: مردي بر اميرالمؤمنين يزيد بيرون شد و از طاعت او سرباز زد، امير عبيدالله با او در انداخت و او را بكشت و اينك سر او ست كه به خدمت يزيد مي بريم. راهب گفت: او را چه نام بود و از كدام خاندان و نژادش به كه مي پيوست؟ گفت: نامش حسين و از آل هاشم و پسر علي ابوطالب و مادرش فاطمه و رسول خداي محمد بن عبدالله نياي او بود. راهب گفت: هلاك باد شما را! هر آينه قسيسين [کشيشها] و احبار درست گفته اند: چون مردي بدين صفت كشته شود، آسمان خون تازه ببارد و آسمان خون نبارد مگر بر قتل پيمبران و جاي نشينان ايشان، چه شود كه ساعتي ديگر اين سر به من باز دهيد؟ خولي دريغ كرد و گفت: ندهم و همي خواهم تا بدين سر به نزد اميرالمؤمنين يزيد تقرب جويم و جايزتي بسزا ستانم. راهب ده هزار ديار زر بدو داد و آن سر مبارك را لختي باز پس گرفت و همي بوسيد و همي بوييد و مي گفت: به خداي بر من بسي گران است كه با تو به تن و جان مواسات نكنم و افسوس كه اين سعادت در نيافتم و بدين شرافت نرسيدم. چون به نزد نياي خويش رسي، يكي گواهي ده كه من گواهي مي دهم كه معبودي بحق جز خداي سبحانه نيست و محمد رسول او بود و علي جانشين محمد است. [تذکرة الخواص، سبط ابن جوزي ص 150؛ منتخب طريحي ص 341؛ سالار کربلا (مقتل مقرم) ترجمهي فهيم کرماني ص 547] . و خولي آن نقد در ميان ياران قسمت كرد. ناگاه خزف پاره اي چند ديدند كه بر آنها نبشته اند: «و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون» [الشعرا: 227] اين خبر پنهان داشتند و هاتفي آواز داد: اترجوا امة قتلت حسينا شفاعة جده يوم الحساب - و قد غضبوا الاله و خالفوه - و لم يخشوه في يوم المآب - الا لعن الاله بني زياد - و اسكنهم جهنم في العذاب . آيا امتي که حسين سبط رسول خدا را به قتل رسانده. شفاعت جد او را در روز حساب دارد؟. امتي که خدا را به خشم آورد و ترسي از روز بازگشت به خود راه نداد. همانا خدا بر فرزندان زياد نفرين کناد و در دوزخ جاي دهاد و عذاب کناد. و چون اين ابيات بشنيدند، رعب و هراس بر درون ايشان استيلا يافت، به جدي هر چه تمامتر براندند و آرام نگرفتند تا به دمشق رسيدند.
عسقلان (امروزه اشکلون در سرزمین اشغالی ست)
در روضةالشهداء مسطور است که لشگر پسر زیاد آل الله و آل رسول را آوردند تا به شهر عسقلان رسانیدند والی شهر عسقلان یعقوب عسقلانی بود که از امراء شام شمرده می شد و در کربلا به حرب حضرت امام حسین (علیه السلام) حاضر بود باتفاق عسگر مراجعت کرده بود چون به نزدیک شهر خود رسید حکم کرد شهر را آئین بستند و اهل شهر لباسهای فاخر در بر کنند اظهار فرح و سرور برای فتح یزید بنمایند فزینوا الأسواق و الشوارع و الأبواب و احضروا المطربین و اخذوا فی اللهو و اللعب و اظهروا الفرح السرور و ادمنوا شرب الأبنذة و الخمور و جلسوا فی الغرف و الرواشن و الاعالی من الدانی و العالی کوچه و بازارها را زینت کردند دروازه ها را آیین بندی نمودند در سر چهار راه ها مطرب نشاندند رقاصان مشغول طرب مردمان به لهو و لعب اجامره و اوباش لباسهای رنگارنگ در بر کردند از اعلی و ادنی بر غرفه ها و منظره ها نشسته و مجالس خمر آراسته به شادی و طرب مشغول شدند تا وقتیکه اسیران حجاز را با سوز و گداز و با ساز و آواز وارد کردند از یکطرف صدای چنگ و رباب از یکطرف ناله یتیمان از وطن آواره از طرف دیگر ناله رباب از یکطرف سکینه بسر می زد و از یکطرف طبل بسینه می کوبید از یکطرف آواز طرب از یکطرف افغان زینب از یکطرف آواز تار از یکطرف ضجه بیمار و الرؤس مشاهیر و المخدرات مذاعیر. یکطرف آمد صدای های هوی - یکطرف افغان و سوز های هوی - یکطرف ساز رباب و نی و نای - یکطرف آواز شور وای وای . جوانی پاکزاد شیعه و شیعه زاده غریب به آن شهر افتاد از طایفه خزاعه در سلک تجار به آن دیار آمده نام وی ضریر خزائی بود غوغای بلد به گوش وی رسید از منزل بیرون دوید و رأی الخلایق یستبشرون و یتضاحکون و یمرون فوجا فوجا مردم را دید مسرور و خندان مبتهج و شادان فوج فوج در کوچه و بازار می روند اهل طرب ساز می زنند از هر طرف آواز مبارکباد می گویند از کسی پرسید که آراستن شهر را سبب چیست و اینهمه مسرت و فرح از برای کیست؟ آن کس گفت: مگر در این شهر غریبی؟ گفت: آری امروز باین شهر وارد شده ام. آن شخص گفت: جماعتی از مخالفان حجاز در عراق قیام کرده و بر یزید خروج کردند، بدست امرای شام و ابطال کوفه به قتل رسیدند سپس سرهای ایشان را بریده و زنان و کودکان آنها را اسیر کرده اند و به شام می برند و امروز به این شهر وارد می شوند و این شادی و سرور برای فتح یزید است. ضریر پرسید: اینها مسلمان بوده اند یا مشرک؟ آن کس گفت: نه مسلمان بوده اند و نه مشرک بلکه اهل بغی بوده اند و بر امام زمان خروج کردند، آن خارجی می گفت من از امام زمان یزید بهترم و یزید می گفت من از او اولی هستم او می گفت: جد من پیغمبر بود، پدرم امام بود، مادرم فاطمه دختر پیغمبر است و سلطنت و خلافت حق ما است و یزید می گفت: برادرت حسن سلطنت را با ما صلح کرد تو دیگر حقی نداری. وی می گفت: برادرم حق خود را مصالحه نمود من که صلح نکرده ام عاقبت او را با خواری کشتند و سرش را اکنون به شام می برند.
ضریر گفت: جگرم آب شد بگو نام او چه بود؟ گفت: حسین بن علی بن ابیطالب علیهما السلام. ضریر چون نام حسین بن علی علیهما السلام را شنید دنیا در نظرش سیاه شد گریه راه گلویش را گرفت دوید بسوی دروازه که اسرا را می آوردند دید ازدحام خلق از حد احصا گذشته ناگاه دید اذا قبلت الرایات و ارتفعت الأصوات و جاؤا بالرؤس و السبایا علی و کاف البغال و اقطاب المطایا علمهای افراشته پیش آمد پشت سر سرهای شهیدان از پیر و جوان ششماهه الی نود ساله مانند ماه بی هاله خورشید و مشگین کلاله آمدند پشت سر آنها اسیران خسته مانند مرغان پر شکسته بر قاطرهای بی پالان و ناقه های عریان نشسته نقدمهم علی بن الحسین علی بعیر مغلول الیدین و الرجلین پیشاپیش آن زنان دل غمین امام زین العابدین (علیه السلام) مغلول الیدین پاها زیر شکم شتر بسته با تن خسته سر بزیر افکنده می آید ضریر پیش رفت عرض کرد آقا سلام علیک این بگفت و مانند سیل اشگ از دیده فرو ریخت حضرت هم با چشم گریه آلوده جواب سلام داده و فرمود: ای جوان کیستی که بر من غریب سلام کردی تو چرا مانند دیگران خندان نیستی؟ عرض کرد: قربانت شوم من شما را نمی شناسم زیرا غریب این بلدم ای کاش مرده بودم و نمی آمدم و شما را به این روز و دختران فاطمه را باین حالت مشاهده نمی کردم یا لیت یاران و خویشان شهر و دیار من اینجا بودند لنادیت بشعارکم و اخذت بثارکم اما چه کنم غریب و تنهایم چه کنم چه چاره سازم که غریب و دردمندم. بکجا روم چه گویم که اسیر و مستمندم - سر گریه دارم اکنون لب خنده گشته عریان . به هزار غم بگریم نه به جوش دلی بخندم . فعند ذلک بکی الامام السجاد (علیه السلام) و قال انی شمت منک رائحة المحبة و انست فیک سیناء من نار المحبة ای جوان من امروز میان این همه مردم از تو بوی آشنائی می شنوم و نار محبت در سینا و سینه تو می یابم. ضریر عرض کرد فدایت شوم خواهش دارم خدمتی بمن رجوع فرمائی که از عهده آن بر آیم. حضرت فرمودند برو در نزد آنکس که موکلست بر سرها التماس کن و او را راضی کن که سرهای شهیدان را از جلو شتران زنان و دختران دورتر برند تا مردم به نظاره سرها مشغول شوند و این دخترها و زنان بی چادر آسوده بمانند اینقدر نظاره بنات رسول نکرده دور فتیات فاطمه بتول جمع نشوند فقد اخزوهن و ایانا ایجوان این قوم ما و حرم ما را رسوا کردند خدا لعنت شان کند. ضریر عرض کرد سمعا و طاعة آمد بنزد رئیس موکلان پنجاه دینار زر داد و گفت خواهش می کنم این زرها را بگیری و سرها را دورتر از اسیران ببری که مردم اراذل کمتر بدختران فاطمه نظاره کنند قبول کردند ضریر برگشت خدمت امام سجاد (علیه السلام) آمده عرض کرد فدایت شوم دیگر فرمایشی هست رجوع فرما. فرمود: ای جوان اگر بتوانی چادر و ساتری از برای این مخدرات بی حجاب بیاوری خداوند ترا از حله های بهشت عطا کند. ضریر فورا رفت از برای هر یک از مخدرات دو جامه بیاورد و نیز از برای حضرت امام زین العابدین هم جبه و عمامه بیاورد در این اثنا خروش و فریاد از بازار بر آمد ضریر نظر کرد شمر ذی الجوشن را دید با جمعی مست شراب با حالت خراب نعره زنان شادی کنان در رسیدند و هو سکران و من الخمور ملأن ضریر از شمر شریر بعضی ناسزاها نسبت به امام (علیه السلام) شنید طاقت نیاورده غیرت مسلمانی بر وی غالب آمده پیش رفت عنان اسب شمر را گرفت و گفت ای لعین بی دین یا عدوالله رأس من نصبته علی السنان و بنات من سبیتها بالظلم و العدوان الی آخر ای دشمن خدا این سر کیست که بر نیزه کرده و این عیال کیست که بر شتر نشانده خدا دست هایت را قطع و چشمهایت را کور کند. شعر شما را دیدها بی نور بادا - دل از دیدار حق مهجور بادا - شما را جای جز سجین مبادا - ز حق جز لعنت و نفرین مبادا . همینکه شمر ملعون این سخنان از ضریر شنید آن بدمست شیطان پرست رو به ملازمان و غلامان خود کرد که سزای این بی ادب را بدهید که به یکبار آن اشرار بر ضریر حمله آوردند مردم شهر نیز بر وی سنگ و چوب و خشت زدند و الفتی کان شدید المهراس ثابت الأساس فشد علیهم جوان از جمله شجاعان بلکه سر آمد زمان بود در شجاعت جست و شمشیری در ربود حمله بر آن کفر کیشان کرد غوغا و ولوله و بانگ هیاهو و هلهله از مردم بر آمد. چه گویم که آن یکتن پرهنر - چه سازد به یکدشت پر گورخر - زدندش ز اطراف بس چوب و سنگ - جهان شد به دیدار وی تار و ننگ - سر و پیکر آن جوان دلیر - شد از ضربت چوب همچون خمیر - بیفتاد از پا ضریر جوان - تنش زیر خشت و حجر شد نهان . مردم یقین بر هلاکت وی کردند از او در گذشتند به همان حالت افتاده در غش بود تا شطری از شب رفت بهوش آمد خود را مثل مرغ پرکنده دید افتان و خیزان برخاست روان شد در آن نزدیکی مقبره جمعی از پیغمبران بود که مردم زیارتگاه کرده بودند خود را بدانجا رسانید دید جماعتی با سرهای برهنه و گریبانهای پاره دور هم حلقه ماتم زده و آب از دیده ها می بارند و آتش از سینه ها می افروزند ضریر پیش آمد از آن قوم پرسید شما را چه می شود مردم این همه در عشرت و سرورند شما در غصه و اندوه. گفتند: وقت شادی خارجیانست و ما از دوستان اهل بیت رسالتیم اگر تو از دشمنانی به میان دشمنان رو اگر از محبانی بیا با ما در غم و اندوه موافق شو اگر دردمندی دردمندان را بنواز و اگر سوخته ای با سوختگان بساز. ای شمع بیا تا من و تو زار بگرئیم - کاحوال دل سوخته دلسوخته داند . ضریر گفت چگونه از مخالفان باشم و حال آنکه به صد حیله خود را از دست ایشان خلاص کرده ام تمامی ماجرای خود را نقل کرد پس با هم ذکر مصیبت اهل بیت نموده و به گریه در آمدند. شعر : آن یکی گفت فغان از سر پر خون حسین - واندگر گفت فغان از دل پر خون حسین . هر کدام وقایع آن روز را می گفتند و می گریستند. [شهر عَسقَلان شهری بندری در سواحل دریایِ «مِدیتِرانه» که در قدیم به جهت زیبایی و نیکویی به «عروس شام» معروف بوده و جزء سرزمین «فلسطین» بوده است که بعدها با اشغال و غَصب این سرزمین توسّط صَهیونیست ها، با نام عِبری «Ashkelon» (اَشکِلون) در نقشههای جغرافیایی شناخته میشود و اکنون در «اسراییل» قرار گرفته است].
متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اهلبیت ازکوفه تاشام
ادامه مطلب را ببينيد
رییس جمهور ایران در نشست سازمان ملل : با دعوت همه کشورهای متاثر از تحولات خلیج فارس به «ائتلافِ امید»
روحانی: پاسخ ایران به مذاکره تحت تحریم، نه است| یک اشتباه میتواند آتشی بزرگ در منطقه برافروزد| برجام، حداقل بود؛ اگر بیشتر میخواهید، باید بیشتر بپردازید| عکس یادگاری آخرین ایستگاهِ مذاکره است
رییس جمهور ایران در نشست سازمان ملل با بیان اینکه «من به نمایندگی از ملت و کشورم، اعلام میکنم که پاسخ ما به مذاکره تحت تحریم، نه میباشد، گفت که ایران هرگز با دشمنی که میخواهد با سلاح فقر، فشار و تحریم ایران به تسلیم وادارد، مذاکره نخواهد کرد.
حسن روحانی با دعوت همه کشورهای متاثر از تحولات خلیج فارس و تنگه هرمز به «ائتلافِ امید» تصریح کرد: راه حل صلح در جزیرهالعرب، امنیت در خلیج فارس و ثبات در خاورمیانه را باید در درون خاورمیانه جستجو کرد و نه در بیرون آن.
روحانی با یادآوری اینکه تنها یک اشتباه میتواند آتشی بزرگ را در منطقه برافروزد در قالب پیامی از جانب ملت ایران تاکید کرد: بیایید به جای سرمایهگذاری در جنگ و خشونت، بر روی امید به یک آینده بهتر، سرمایهگذاری کنیم؛ به عدالت برگردیم؛ به صلح، به قانون، به عهد و پیمان و به میز مذاکره بازگردیم.
متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی در هفتاد و چهارمین مجمع عمومی سازمان ملل به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین و الصلوة والسلام علی رسول الله و آله و صحبه»
آقای رئیس،
انتخاب شایسته جنابعالی به ریاست هفتاد و چهارمین نشست سالانه مجمع عمومی ملل متحد را تبریک میگویم. برای جنابعالی و دبیرکل محترم، آرزوی توفیق دارم.
در آغاز سخن مایلم، با گرامیداشت یادِ نهضت آزادیخواهانه حسینبن علی (ع)، به همه حقطلبانی که با تحمّلِ همه سختیها، برای احقاق حقوق خود مبارزه میکنند و به روان همه شهدای مظلوم بمباران ها و اقدامات تروریستی در یمن، سوریه، فلسطینِ اشغالی، افغانستان، عراق و دیگر کشورهای جهان درود بفرستم.
خانمها، آقایان
خاورمیانه در آتش جنگ، خونریزی، تجاوزگری، اشغالگری، تعصبات مذهبی و فرقهای و افراطگرایی میسوزد و بزرگترین قربانی چنین شرایطی ملت مظلوم فلسطین است. تبعیض، تصاحب زمینها، شهرک سازی ها وکشتار همچنان ادامه دارد.
طرحهای تحمیلی آمریکایی و صهیونیستی مانند معامله قرن، تعیین بیتالمقدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی و الحاق بلندیهای جولان به دیگر سرزمینهای اشغالی، قطعا محکوم به شکست است.
برعکسِ طرحهای ویرانگر آمریکا، کمکها و همکاریهای منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران در حوزه تامین امنیت و مقابله با تروریسم بسیار تعیین کننده بوده است. نمونههای بارز آن، همکاری با روسیه و ترکیه در چارچوب روند آستانه در مورد بحران سوریه، ارایه طرح صلح برای بحران یمن و همکاری فعال با نمایندگان دبیرکل سازمان ملل متحد، گفتگوهای سازنده با ۴ کشور اروپایی و تلاش فعال برای تسهیل مذاکرات صلح میان طرفهای یمنی است که منجر به موافقتنامه صلح استکهلم درخصوص بندر حدیده شد.
حضار محترم؛
من از کشوری میآیم که از یکسال و نیم پیش، در برابر بیرحمانهترین تروریسم اقتصادی ایستادگی نموده و از حق استقلال و توسعه علمی و فناوری خود دفاع کرده است. دولت آمریکا با اعمال تحریم های فرامرزی و تهدید دیگر ملتها، تلاش کرده ایران را از مزایای حضور در اقتصاد جهانی محروم کند و با سوء استفاده از نظام بانکی، به راهزنی بینالمللی دست زده است.
ما ایرانیان، پیشگامِ ملتهایِ منطقه در نهضتهای آزادیخواهی بودهایم؛ همواره برای خود و همسایگانمان، صلح و پیشرفت خواستهایم و هرگز در برابر تهاجم و تحمیل خارجی، تسلیم نشدهایم. ما نمیتوانیم دعوت به مذاکره کسانی را باور کنیم که اعلام میکنند سختترین تحریمهای تاریخ را علیه کرامت و معیشت ملتمان اعمالکردهاند. چگونه میتوان باور کرد که جنایت و فشار بر زندگی ۸۳ میلیون ایرانی به ویژه زنان و کودکان برای دولتمردان آمریکایی امری خوشایند و موجب افتخار تلقیشود و استفاده از تحریم علیه طیفی از کشورها همچون ایران، ونزوئلا، کوبا، چین و روسیه به یک اعتیاد مفرط تبدیل شدهباشد. ملت ایران هرگز این جنایتها و این جنایتکاران را نه فراموش میکند و نه میبخشد.
خانمها ؛ آقایان؛
رویکردِ دولتِ کنونی آمریکا نسبت به برجام، نه تنها نقضِ قطعنامه ۲۲۳۱ ، بلکه تجاوز به حاکمیت و استقلالِ سیاسی و اقتصادی کلیه کشورهای جهان است.
ایران با وجود خروج آمریکا از برجام تا یک سال، همچنان نسبت به اجرای تمامی تعهدات هستهای خود وفق برجام، وفاداربوده است. ما به احترامِ قطعنامه شورایِ امنیت، به اروپا فرصت دادیم تا به تعهدات یازدهگانه خود برای جبران خروجِ آمریکا عملکند ولی متاسفانه فقط حرفهای زیبایی شنیدیم و شاهد اقدام مؤثری نبودیم. اینک بر همگان ثابت شدهاست که آمریکا به تعهدات خود پشت میکند و اروپا از اجرای تعهداتش ناتوان است. ما حتی در اجرای بندهای ۲۶ و ۳۶ برجام، راهبردِ گام به گام را در پیش گرفتیم، و هنوز بر عهد خود به برجام، برجا ماندهایم، اما صبر ایران هم حدی دارد؛ وقتی آمریکا قطعنامه سازمان ملل متحد را حرمت نمیگذارد، وقتی اروپا ناتوانی خود را به نمایش میگذارد، تنها راه، تکیه بر عزت، غرور و اقتدار ملی است.
ما را به مذاکره میخوانند؛ در حالی که خود از معاهده گریزانند. ما با همین دولت فعلی آمریکا بر سر میز ۵+۱، در گفتگو بودیم؛ اما آنها بر عهدِ سلفِ خویش، خط بطلان کشیدند.
من به نمایندگی از ملت و کشورم، اعلام میکنم که: پاسخ ما به مذاکره تحت تحریم، نه میباشد. دولت و ملت ایران، یک سال و نیم زیر شدیدترین تحریمها، استقامتکردهاست و هرگز با دشمنی که میخواهد با سلاح فقر، فشار و تحریم ایران به تسلیم وادارد مذاکره نخواهد کرد.
اگر پاسخ آری میخواهید همان طور که رهبر معظم انقلاب اعلام کردهاند، تنها راه برای گفتگو، بازگشت به تعهدات است. اگر نسبت به اسم برجام حساسیت دارید، به رسمِ آن بازگردید و به چارچوب قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت، متعهد باشید. تحریمها را متوقف کنید تا راه گفتگو باز شود.
من به روشنی میگویم: اگر به حداقلها قانع هستید، ما هم به حداقلها بسنده میکنیم. برجام، حداقل بود؛ چه برای شما و چه برای ما. اما اگر بیشتر میخواهید، باید بیشتر بپردازید. اگر بر سر حرفِ خود هستید که فقط یک خواسته از ایران دارید و آن، عدم ساخت و بهرگیری از سلاح هستهای است، این با نظارت آژانس و بالاتر از آن، فتوای رهبری ایران، حاصل است. فقط کافی است به جای نمایشِ مذاکره، به واقعیتِ مذاکره بازگردید. عکس یادگاری آخرین ایستگاهِ مذاکره است، نه اولین ایستگاه.
ما در ایران، به رغم همه سنگ اندازی های دولت امریکا، به حرکت در مسیر رشد و سازندگی اقتصاد و جامعه ایران، ادامه داده ایم. اقتصاد ایران در سال ۲۰۱۷، بالاترین نرخ رشد اقتصادی در جهان را همراه با کاهش مستمر نرخ تورم، تجربه کرد و امروز هم، علیرغم التهابات ناشی از عوامل خارجی در یک سال و نیم گذشته، بار دیگر به مسیر رشد و ثبات بازگشته است. رشد تولید ناخالص داخلی ایران، بدون نفت، در ماههای اخیر، مجددا مثبت شده و تراز تجاری کشور، همچنان مثبت است.
حضار محترم؛
دکترین امنیتی جمهوری اسلامی ایران حفظ صلح و ثبات در خلیج فارس و تامین آزادی و امنیت کشتیرانی در تنگه هرمز است.حوادث اخیر، این امنیت را به شکل جدی در خطر قرار داده است. امنیت و صلح در خلیج فارس، دریای عمان و تنگه هرمز را با مشارکت کشورهای این منطقه میتوان تأمین کرد و جریان آزاد نفت و سایر منابع انرژی را تضمین نمود، به شرط آن که امنیت را چتری فراگیر در همه حوزهها برای تمامی کشورها بدانیم.
بنا به مسئولیت تاریخی کشورم در حفظ امنیت، صلح، ثبات و پیشرفت در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز، همه کشورهایی را که از تحولات خلیج فارس و تنگه هرمز متأثر میشوند به «ائتلافِ امید»HOPE یعنی«ابتکار صلح هرمز» (Hormoz Peace Endeavor) دعوت میکنم.
هدف "ائتلاف امید" ارتقای صلح، ثبات، پیشرفت و رفاه کلیه ساکنان حوزه تنگه هرمز، و تفاهم متقابل و روابط صلح آمیز و دوستانه میان ایشان است. این ابتکار حوزههای مختلف همکاری مانند تأمین همگانی امنیت انرژی، آزادی کشتیرانی و انتقال آزادانه نفت و سایر منابع از و به کشورهای حوزه تنگه هرمز و فراتر از آن را در بر میگیرد.
"ائتلاف امید" بر پایه اصول مهمی همچون پایبندی به اهداف و اصول ملل متحد، احترام متقابل، منافع متقابل، جایگاه برابر، گفتگو و تفاهم ، احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی، خدشهناپذیریِ مرزهایِ بینالمللی، حل و فصلِ مسالمتآمیزِ تمامیِ اختلافات و از همه مهمتر دو اصلِ بنیادینِ "عدم تجاوز" و "عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر" قرار دارد. حضورِ سازمانِ ملل متحد برای ایجادِ یک چترِ بینالمللی در حمایت از "ائتلاف امید" نیز امری ضروری است.
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران جزئیات بیشتری از ائتلاف امید را به اطلاع کشورهای ذینفع خواهد رساند.
خانمها و آقایان
تشکیلِ هرگونه ائتلاف امنیتی، تحت هر عنوان در منطقه، با محوریت و فرماندهی نیروهای خارجی، مصداق بارز مداخله در امور منطقه است. رویکرد امنیتیسازیِ دریانوردی در تناقض با حق دریانوردیِ آزاد و حق توسعه، و باعث تشدیدِ تنش و پیچیدهتر شدنِ شرایط شده، و صلح، امنیت و ثبات منطقه را تهدید مینماید.
امنیت منطقه با خروج نظامیان آمریکا، تأمین میشود و نه با سلاح و مداخله آنان. آمریکا پس از ۱۸ سال نتوانست اقدامات تروریستی را کاهش دهد، اما جمهوری اسلامی ایران فتنۀ داعش را به کمک ملتها و دولتهای همسایه، خاتمه داد. راهحل نهایی صلح و امنیت خاورمیانه: "دموکراسی در داخل؛ و دیپلماسی در خا رج" است. امنیت را نمیتوان خرید و توسط دولتهای خارجی، تأمین کرد.
صلح و امنیت و استقلالِ همسایگانِ ما، صلح و امنیت و استقلالِ ماست. آمریکا همسایه ما نیست. این جمهوری اسلامی ایران است که همسایه شماست و از دیرباز به ما آموختهاند که "اول همسایه؛ آنگاه خانه". در روز واقعه، ما و شما تنها میمانیم. ما با هم همسایهایم ، نه با آمریکا!
آمریکا اینجاست، نه در خاورمیانه. آمریکا وکیلِ هیچ ملتی و کفیلِ هیچ دولتی نیست. هیچ دولتی به دولتِ دیگر، وکالت نمیدهد و کفالت خویش را به دیگری نمیسپارد. اگر امروز شعلههای آتشِ یمن، تا حجاز هم زبانهکشیدهاست، باید آتشافروز را جست و تنبیه کرد، نه اینکه بیگناهان را آماج تهمتها و کینهها قرارداد. امنیتِ عربستان با پایان دادنِ تجاوز به یمن، حاصل میشود، نه با دعوت از بیگانگان. ما حاضریم برای صلح از همه توان ملی و اعتبار منطقهای و اقتدار بینالمللی خویش، مایهبگذاریم. راه حل صلح در جزیرهالعرب، امنیت در خلیج فارس و ثبات در خاورمیانه، را باید در درون خاورمیانه جستجو کرد و نه در بیرون آن. مسایل منطقه، بزرگتر و مهمتر از آن است که آمریکا از عهدۀ آن برآید. دولتی که نتوانسته مسأله افغانستان و عراق و سوریه را حل کند و بانی افراطیگری، طالبانیگری و داعشیگری بودهاست ؛ هرگز قادر به حل معضلات پیچیدهتر نخواهد بود.
همکاران گرامی؛
منطقه ما بر لبه پرتگاه ایستاده است؛ تا جاییکه تنها یک اشتباه میتواند آتشی بزرگ را برافروزد. ما دخالتِ تحریکآمیزِ بیگانگان را تحمل نمیکنیم و به هرگونه تعرض به امنیت و تمامیتِ سرزمینی خود، قاطعانه پاسخ میدهیم. اما راه جایگزین و مطلوب ما، همبستگیِ میان همه ملتهای دارای منافع مشترک در خلیجفارس و منطقه هرمز است.
این پیام ملت ایران است:
بیایید به جای سرمایهگذاری در جنگ و خشونت، بر روی امید به یک آینده بهتر، سرمایهگذاری کنیم.
به عدالت برگردیم. به صلح، به قانون، به عهد و پیمان و به میز مذاکره بازگردیم.
از توجه شما متشکرم
مطالب مرتبط
پخش زنده سخنرانی روحانی در سازمان ملل
بازتاب بین المللی سخنرانی روحانی در سازمان ملل
بازتاب بین المللی سخنرانی رییس جمهور در سازمان ملل
آمریکا در مبادلات بانکی ایران و سوییس حتی در زمینه هایی مثل خرید دارو مشکل سازی می کند
ستایش نخست وزیر ژاپن از دیدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی
پنج پیشنهاد ماکرون برای مذاکره ایران و آمریکا
مواضع مرکل و مکرون درباره پیش شرط روحانی
حمله نتانیاهو به ایران و ترکیه
انتشار متن گفت وگوی جنجالی ترامپ و زلنسکی
بیانیه اتحادیه اروپا درباره نشست ایران و 1+4
مکرون: زمان ازسرگیری مذاکرات ایران و آمریکا فرارسیده است
درخواست نخست وزیر ژاپن از ایران در سازمان ملل
مخالفت بحرین با عضویت در طرح صلح هرمز
رویترز: عربستان خریدار نفت شده است
دعوت جانسون از روحانی برای سفر به انگلیس
درخواست بن سلمان و ترامپ از عمران خان
هانت: باید بدهی به ایران را پس دهیم
درخواست رُم از ایران درباره برجام
تلاش مکرون برای دیدار روحانی و ترامپ
درخواست ژاپن از ایران در مجمع سازمان ملل
جرمی هانت: باید بدهی به ایران را پس دهیم
روحانی: پاسخ ما به مذاکره ی تحت تحریم، نه است
درخواست بن سلمان از عمران خان در رابطه با ایران
عکس| هیات آمریکا و عربستان هنگام سخنرانی روحانی/صندلی های خالی هیئت اسرائیلی
دیدار همزمان روحانی با مکرون و جانسون
متن کامل مصاحبه دکتر روحانی با شبکه فاکس نیوز: اگر دنبال سلاح هسته ای بودیم، برجام را امضا نمی کردیم
موگرینی: برجام همچنان پابرجاست/ امیدوارم تعقل تحقق پیدا کند
ظریف: احتمال دیدار روحانی و ترامپ صفر است| اگر آمریکا مذاکره میخواهد، باید تحریمها را بردارد
پست اینستاگرامی روحانی درباره پیششرط مذاکره با آمریکا+عکس
روحانی: اروپا به تعهداتش در برجام پایبند باشد| نخستوزیر انگلیس: امیدوارم تنشها کاهش یابد
روحانی: آمریکا اگر مذاکره میخواهد، باید اعتماد از دسترفته را بازگرداند| ترامپ گمراه شده است
آمریکا، آزادی تردد روحانی در نیویورک را محدود کرد
واکنش ظریف به بیانیه سه کشور اروپایی درباره توافق جدید
درخواست وزیر خارجه ژاپن از ظریف
دیدار برنامه ریزی نشده آنگلا مرکل با روحانی
ترامپ: برای دیدار با روحانی نیاز به میانجی نیست
درخواست پناهندگی یک گروه یهودی از ایران
کرملین: پاسخی کوبنده به آمریکا خواهیم داد
روحانی: تلاش مکرون با لغو تحریم ها نتیجه می دهد
بیانیه کاخ الیزه درباره دیدار مکرون و روحانی
واکنش پمپئو به بیانیه تروئیکای اروپا علیه ایران
گوترش: هرگونه اشتباه محاسباتی می تواند به جنگ بزرگ منجر شود/ امیدواری برای حفظ برجام
ترامپ: با موضوع ایران به سازمان ملل می روم
درخواست واشنگتن از جامعه جهانی علیه ایران
محدودیت آزادی تردد حسن روحانی در نیویورک
واکنش وزارت خارجه به بیانیه ضدایرانی سه کشوراروپایی
بیانیه کاخ الیزه درباره دیدار مکرون و روحانی
ظریف: اگر آرامکو موردهدف ایران بود قابل بازسازی نبود
ناتوانی اروپایی ها در عمل به تعهدات برجامی شان
واکنش فرمانده سپاه به بیانیه سه کشور اروپایی
واکنش تهران به بیانیه سه کشور اروپایی
واکنش فرمانده سپاه به بیانیه اروپایی ها
واکنش فرمانده کل سپاه به بیانیه مشترک 3کشور اروپایی
واکنش ظریف به بیانیه 3 کشور اروپایی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
۱۳۹۸/۰۷/۰۳
خط حزبالله ۲۰۳ | امروز وقت مذاکره نیست
دویستوسومین شمارهی هفتهنامهی خط حزبالله با عنوان «امروز وقت مذاکره نیست» منتشر شد.
به گزارش خط حزب الله، با توجه به فرا رسیدن هفتهی دفاع مقدس سخنهفتهی این شماره خط حزبالله به بازخوانی بیانات رهبر انقلاب دربارهی چگونگی ادارهی جنگ پرداخته است.
در تاریخ معاصر، نمونههای عبرتانگیز و متعددی از سازش مقامات کشورهای مسلمان با استکبارجهانی و هزینههایی که آنان بر کشور خود تحمیل کردهاند وجود دارد نشریهی خط حزبالله در اطلاعنگاشت این هفته، مروری داشته است بر بخشی از بیانات رهبر انقلاب دربارهی وابستگی حاکمان معاصر منطقه و «هزینهی سازشی» که آنان بر ملت خود تحمیل کردند.
همچنین در این شماره خبری اختصاصی از دیدار رهبر انقلاب با خانوادهی شهید سیدرضا کیشبافان در خلال سفر مشهد ایشان نیز منتشر شده است که رهبر انقلاب در این دیدار توصیههای مهمی درباره ثبات قدم نیروهای مومن و انقلابی داشتهاند.
همچنین در گزارش هفتهی این شماره به تذکرات رهبرانقلاب نسبت به پرهیز از اختلافات درونی پرداخته است که خواندن این یادداشت خالی از لطف نیست.
سایر بخشهای نشریه نیز به شرح زیر است:
باید مستقل و شجاع باشید/ کلام امام
نوحههایی که کار مبارزه را میکرد/خاطرات رهبری
کار حضرت زینب به اندازه شهادت حسین(ع) عظمت داشت / خانواده ایرانی
حرکت امام حسین(ع) برای اقامه حق و عدل بود / انسان ۲۵۰ ساله
از فرصت هیئت استفاده کنید / هیئت تراز
دشمن میخواهد برادران تبدیل به دشمنان شوند/ حزب الله این استطبق رسم هفتگی خط حزبالله، شمارهی ۲۰۳ این هفتهنامه نیز به ارواح طیبه شهدای آموزش و پرورش تقدیم میشود.
نسخهی PDF نشریه در سه نسخهی تابلوی اعلانات، A۴ جهت مطالعه و A۳ برای چاپ و تکثیر روی خروجی پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR قرار گرفته و عموم امت حزبالله میتوانند آن را چاپ و در محافل انقلابی، نمازهای جمعه، هیئتهای مذهبی و پایگاههای بسیج توزیع کنند.
برای دسترسی به آرشیو نشریه میتوانید به اینجا مراجعه کنید.
دریافت «خط حزبالله» نسخهی مطالعه | دریافت نسخهی چاپ
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خـــــــــط حـــــــــــزب الله
ادامه مطلب را ببينيد
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(6)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(5)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(4)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(3)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(2)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(1)
سرمدين
ابو مخنف مىنويسد: سرمدين شهرى معمور و كثير الخير بوده كه مردم بسيارى در آن مدينه اغلب دوستدار خانواده اطهار بودند چون شنيدند كه سلطان حجاز را عراقيان بى نام و ننگ كشتهاند و حرم پادشاه عالم را با سرهاى اصحاب و انصار به شام مىبرند. غلقوا الأبواب و صعدوا على السور و صاروا يسبونهم و يلعنونهم و يرمونهم بالحجارة. اهل سرمدين دروازههاى خود را تماما بستند و بر پشت بام قلعه هاى خود بر آمدند بنا كردند لشگر ابن زياد و يزيد را دشنام دادن و لعنت و نفرين كردن و سنگ باريدن فرياد مىكردند. يا قتلة الحسين (عليه السلام) والله لا دخلتم مدينتنا. اى قاتلان ابى عبدالله الحسين بر شما لعنت باد شما را به شهر خود راه نمىدهيم اگر يك نفرتان قدم باين شهر بگذارد همه را مىكشيم و هرگاه شما هم ما را بكشيد راه عبور از شهر خود به شما نخواهيم داد زنهاى آن شهر بر اسيران نظاره مىكردند لباسهاى خود را از غصه پاره كردند بر سر و سينه مىزدند مىگفتند اى خواتين با احترام خدا لعنت كند آنهائى را كه شما را به اين روز انداخته عليا مكرمه ام كلثوم كما فى المقتل المنسوب الى ابى مخنف اين اشعار را خواند.كم تنصبون لنا الأقتاب عارية اليس جدى رسول الله ويلكم كاننا من بنات الروم فى البلد هو الذى ذلكم قصدا الى الرشد. يعنى اى بى مروت لشگر چرا اين قدر ما را بر سر اين شترهاى بى جهاز شهر به شهر مىبريد و چقدر اين زنان خون جگر را در بالاى چوب جهاز شتران مىنشانيد مگر ما دختران رومى هستيم مگر جد ما رسولخدا نيست مگر صاحب دين و هدايت نبود تقصير ما چيست كه از صدمه شتر سوارى تلف شديم.
حرّان
یکی از منازل کاروان اسراء در راه شام منزل حران است . صاحب روضة الشهداء می نویسد: چون لشگر ابن زیاد به منزل حران رسیدند اهل آن بلد به استقبال بر آمدند بر بلندی و پستی مشغول تماشای اسیران شدند و در آن مکان تلی بود که در بالای آن خانه از شخص یهودی بود که او را یحیی یهودی حرانی می نامیدند و نیز این مرد از جمله تماشائیان به تفرج آمده بود فقام علی الطریق یتصفحهم یتفرج فیهم حتی مروا علیه بالرؤس بر سر راه ایستاده تماشای اسیران می کرد تا آنکه همه گذشتند و سرها را نیز عبور دادند در میان سرها ناگاه چشمش بر سر امام (علیه السلام) افتاد که چون ماه تمام بر سر نیزه تر و تازه است فلما امعن النظر فیه رأی ان شفتیه یتحرکان و سمع کلامه (علیه السلام) درست به نظر معنی نگاه کرد بر سر نورانی حضرت دید لبهای مبارکش حرکت می کند پیش رفت گوش فرا داد این کلمات به سمع او رسید که می فرمود و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون یحیی تعجب نموده که چگونه سر بریده حرف می زند البته این سر یا سر پیغمبر است یا وصی پیغمبر پرسید ای مردم شما را بخدا این سر کیست و نامش چیست؟ گفتند سر حسین بن علی بن ابی طالب علیهما السلام است که مادرش دختر محمد است یحیی با خود گفت اگر دین جدش بر حق نبود این برهان از وی ظهور نمی کرد پس به آواز بلند فریاد کرد اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و ان ابنه هذا من اولای الله ای مردم گواه باشید که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بر حق و پسر شهید او بر حق و اهل حرم او بناحق بی حجاب و بی نقاب مانند اسیران فرنگ بر شترها سوارند ثم عمد الی عمامته پس دست برد عمامه خود را که از جنس کتان مصری بود برداشت و او را قطعه قطعه ساخت بنزد خواتین مکرمات و بنات محترمات آورد آن قطعات را تقسیم کرد که حجاب صورت کنند ثم عمد الی جبته پس دست آورد جبه خود را از بر بیرون آورده به دوش امام بیمار (علیه السلام) انداخت فرستاد هزار درهم زر آوردند پیش کش امام چهارم (علیه السلام) نموده عرض کرد فدایت شوم این زرها را به مایحتاج خود در دار غربت و اوقات کربت صرف نمائید لشگر ابن زیاد چون این محبت را از یهود دیدند بانگ بر وی زدند که یا هذا این چه کار است می کنی دشمنان والی شام را محبت و حمایت می کنی از گرد این اسیران دور شو و الا سرت را جدا می کنیم یحیی از این کلام در غضب شد اخذته الغیرة و جذبته المحبة غیرت ایمان بر آن تازه مسلمان غلبه کرد جذبه محبت اهل بیت رسالت وی را جذب نمود رو کرد به جماعتی که از نوکرها و خدام وی بودند گفت شمشیر مرا بیاورید و اسلحه بر خود راست کنید تکبیرگویان بر آن بدکیشان حمله کنید شمشیر یحیی را آوردند آن شیر شکاری شمشیر خونبار خود را از غلاف کشیده فسنله عن غمده و نظر الی فرنده فصاح باعلی صوت الله اکبر بزرگست خدای محمد این بگفت و با جماعت خود حمله بر جماعت کفر کرد یحیی پنج نفر را از دم شمشیر گذراند غلامان وی نیز جمعی را مقتول و برخی را مجروح نمودند فجاشوا علیه و جعلوه فی مثل الحلقه لشگریان ابن زیاد بر او حمله آوردند و آن تازه مسلمان را در میان گرفتند فضربوه بالسیف و السنان و رشفؤه بالأحجار و النبلان از اطراف و جوانب نیزه و شمشیر و سنگ و تیر بر بدنش زدند غلغله در جمعیت افتاد خبر بگوش اهل بیت رسالت رسید که آن جوان تازه مسلمان را لشگر ابن زیاد در میان گرفته اند دارند می کشند یحیی ضربت های پیاپی خورد و سلام داده بعد به دارالسلام آخرت روی نهاد یک سلام به سر مطهر امام (علیه السلام) و یکی به فرزند امام (علیه السلام) داد معین الدین در روضه می نویسد که مرقد پاک یحیی در دروازه حرام معروف است به مقبره یحیی شهید و یستجاب الدعاء عند ترتبه در سر قبر او هر دعائی رد نمی گردد و مستجاب می شود. در هر دو جهان گر آبرو می طلبی - بگذر بسر خاک شهیدان درش .
اندرین
چون سپاه کفرآئین پسر زیاد پلید اسراء و سرها را به قریه اندرین آوردند والی آن ولایت را خبر کردند تا تدارک سپاه دیده و به استقبال بیاید. کامل السقیفه می نویسد: حاکم این شهر را نصر بن عتبه نام بود از قبل یزید بن معاویه حکومت داشت چون شنید لشگر عراق امام آفاق را کشته اند و عیالش را اسیر کرده با سر آن سرور به شام می برند کفر و نفاق خود را آشکار کرد خرمی و سرور نمود امر بتزیین البلد و اظهار السرور و الفرح و ابعاد الهم آن ملعون امر کرد شهر را آئین بستند مردمان را گفت البسه رنگین بپوشند اظهار فرح کنند منتظر ورود کاروان اسراء باشند از آنطرف سپاه کفر اثر کاروان اسراء را به شهر داخل نموده و اسیران را با آن ذلت و خواری در جائی منزل دادند و سرها را در صندوق نهادند چون شب شد اهل آن بلد بنای عیش و عشرت نهادند که عبارت کامل این است و باتوا لیلتهم یختمرون و یرقصون و یصبحون و یضربون الطنابیر و المزامیر و لهم فی سکرتهم شهبق و زفیر آنشب را به شرب خمر مشغول گشته و بنای رقصیدن و کف زدن و وجد و نشاط نمودن گذراندند اهل طرب به ساز و آواز اشتغال داشتند که صدای طنبور و تار و آواز از فلک دوار در گذشت دل اسیران در گوشه زندان از این شادی بدرد آمد که ای خدا می پسندی محبوب ترا بکشند و اظهار سرور نمایند در این وقت که لشگر به عیش و عشرت مشغول بودند غضب و قهر قهاری شامل حال آنها شد باین معنی که ابری سیاه بر سر آن شهر خیمه زد و رعد و برق از وی جستن نمود هر وقت که صدای رعد بلند می شد زهره ها را می درید و هر دم که برق می زد جائی را می سوخت از هر مکانی صدای سوخت سوخت و از هر گوشه آوازهای برق متوالی شنیده می شد جمعی از لشگر و اهل شهر سوختند مستی از سر مردم بدر رفت و عشرت به مصیبت مبدل شد صبح زود بقیه لشگر اسیران را برداشته رو به راه نهادند.
حماة
ابی مخنف می نویسد که اهل بلد حماة نیز آن طاغیان و عاصیان را راه ندادند فغلقوا الأبواب علی وجوههم و رکبوا بسور دروازه ها را بر روی آن جماعت بستند و بر برج و بارو نشستند گفتند والله لا تدخلون بلندنا هذا در بلد ما داخل نخواهید شد اگر از اول تا آخر ما کشته شویم نخواهیم گذارد وارد این بلد شوید سپاه رو سیاه چو این بشنیدند ارتحلوا الی حمص لیکن از کلام ابن شهر آشوب و دیگران چنین بر می آید که سپاه ابن زیاد شهر حماة هم رفته اند و الان سنگی که سر بریده حضرت را بر او نهاده اند با خون خشگیده موجود است و مشهور به مشهد الراس است مرحوم علامه در ریاض از معاصرین اصحاب خود که تألیف کتاب در مقتل نموده اند نقل کرده اند که آن فاضل معاصر در کتاب خود حکایت کرده که در سفر مکه عبورم به شهر حماة افتاد در میان باغ و بساتین آن مسجدی دیدم که مسمی به مسجدالحسین بود فاضل معاصر می نویسد که وارد مسجد شدم در بعضی از عمارات مسجد یک پرده کشیده شده و آن پرده به دیوار آویخته برچیدم دیدم سنگی بر دیوار نصب است و بر آن خون خشگیده دیدم از خدام مسجد پرسیدم این سنگ چیست و این اثر و این خون چه می باشد گفتند این سنگ سنگی است که چون لشگر ابن زیاد از کوه به دمشق می رفتند سرهای شهیدان و اسیران را می بردند باین شهر وارد کردند سر مطهر فرزند خیرالبشر را روی این حجر نهادند فاثر فی هذا الحجر ما تراه تاثیرا اوداج بریده در دل سنگ این کار کرده که می بینی و من سالهاست که خادم این مسجدم لا ینقطع از میان مسجد صدای قرائت قرآن می شنوم و کسی را نمی بینم و در هر سال که شب عاشورای حسین (علیه السلام) می شود نصفه شب نوری از این سنگ ظهور می کند که بی چراغ مردم در مسجد جمع می شوند و دور آن سنگ گریه می کنند و عزاداری می نمایند و در آخرهای عاشوراء بنا می کند خون از سنگ ترشح کردن و یبقی کذلک و ینجمد همان نحو می ماند و می خشگد و احدی جرأت جسارت آن خون را ندارد خادم گفت آن خادمی که قبل از من در این مسجد خدمت می کرد او هم سالهای متمادی در خدمت بود و این سنگ را به همین حالت با این اثر و با این خون منجمد با صوت قرآن و نور نصف شب عاشوراء همه را نقل می کرد و می گفت خدام قبل هم برای او نقل کرده بودند از مسجد که بیرون آمدم از اهالی آن بلد نیز پرسیدم همه آنچه خادم گفته بود گفتند انتهی. بعد از شهادت پسر فاطمه حسین (علیه السلام) - داغ شهادتش جگر سنگ آب کرد حاصل الکلام آن فرقه لئام اهل بیت خیرالأنام را از حماة حرکت داده و رو به شهر حمص نهادند.
حمص
چون به نزدیک شهر حمص رسیدند نامه به والی آن شهر نوشتند که ما گماشتگان امیرالمومنین یزیدیم و از کوفه به شام می رویم و ان معنا راس الحسین (علیه السلام) سر بریده حسین (علیه السلام) را همراه داریم و اولاد و عترت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اسیر نموده به دیار شام می بریم استقبال کن تدارک لشگر ببین و شهر را آئین ببندید امیر شهر حمص برادر خالد بن نشیط بود که در شهر جهنیه حکومت داشت یک برادر آنجا والی بود چنانچه عرضه داشتیم و نیز برادر دیگر در حمص ریاست داشت چون از مضمون نامه لشگر مطلع شد امر بالاعلام فنشرت و المدینة فزینت علمهای سرخ و زرد و کبود و بنفش به جلوه در آوردند و شهر را زینت کردند مردم به تماشا بر آمدند سه میل از شهر دور شدند تا آنکه لشگر ابن زیاد رسیدند و آن کافر کیشان هم سرها از صندوقها بدر آوردند و بر نیزه ها زدند و پرده گیان حرم امامت را با کمال ذلت رو به شهر آوردند اهل حمص بعد از تحقیق که اینها اولاد حیدر و فرزندان پیغمبرند به غیرت در آمدند بسکه افغان طفلان و شیون زنان ویلان را شنیدند به جوش و خروش اندر شدند به همین حالت بودند تا آنکه اهل بیت رسالت را از دروازه وارد کردند زنان شهر حمص که حرم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را به آن خواری و زاری دیدند دست به شیون گذاشتند فازدحمت الناس فرموهم بالحجارة مردم شهر دیگر طاقت نیاوردند بنا کردند سپاه ابن زیاد را سنگباران کردن که از ضربت سنگهای گران بیست و شش نفر از فرسان کوفه و شام را به جهنم واصل کردند و دروازه ها را بستند و گفتند یا قوم لا کفر بعد الایمان نمی گذاریم یکنفر از شما از این بلد جان بدر برید تا آنکه خولی بن یزید حرامزاده را بکشیم و سر امام (علیه السلام) را از او بگیریم تا روز قیامت این افتخار در شهر ما بماند و به این نیت قسم یاد کردند و ازدحام جمعیت نزدیک کنیسه قسیسی که در جنب خالد بن نشیط بود اجتماع داشتند لشگر ابن زیاد با آن جماعت در جنگ و جدل بر آمدند و سر مردم را گرم کردند از دروازه دیگر سرها و اسیران را برداشتند و فرار کردند از حمص آمدند به سوق الطعام و در آنجا هم جای نیافتند از طرف بحیره رفتند به کیرزا از آنجا نامه به والی بعلبک نوشتند و وی را از قدوم خود اخبار دادند.
متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اهلبیت ازکوفه تاشام
ادامه مطلب را ببينيد
تنگه مخدان، زیبایی سحرآمیز بندر دیر در استان زیبای بوشهر!
در ارتفاع چهارصد متری از سطح دریا و در جنوب روستای مخدان، تنگهای در حدود سه کیلومتری آن قرار دارد که در کف آن رود کوچکی روان است. این رود از ارتفاعات و چشمههای اطراف سرچشمه میگیرد. نام این تنگه که بسیار شگفتانگیز بوده، تنگه مخدان است. باورش سخت است ولی، آب این تنگه به قدری زلال است که سنگهای کف آن معلوم است.
تنگه مخدان در دل خود، نخلستانهای خرمای بسیاری دارد. وجود آبشارهای کوچک و حوضچهی طبیعی آب در انتهای این تنگه که با صخرهای بزرگ راه آن مسدود شده است، منظرهای بسیار زیبا خلق کرده است.
خبر های مرتبط
عمارت کازرونی، عمارت تاریخ ساز بوشهر
عمارت دهدشتی، خانه چهار طبقه قاجار در بوشهر
کاروانسرای دالکی، یادگار عصر قاجار در بوشهر
بنود، روستایی با ساحلی منحصر بفرد در عسلویه
قزقان دره، ابریشم سبزی که در درگز پنهان شده است!
مکان های دیدنی سیستان و بلوچستان
آب انبار قدیمی کیش | یکی از مکان های دیدنی کیش
جاهای دیدنی سیستان و بلوچستان | عجایب استان کمتر شناخته شده !
سفر به ایلام | از روستاهای ایلام و قلعه های تاریخی چه می دانید ؟
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: سیــاحت و ایــران گــردی
ادامه مطلب را ببينيد
آغاز عمليات بزرگ ثامن الائمه و شكست حصر آبادان (5مهر1360 ش)
آغاز عمليات بزرگ ثامن الائمه و شكست حصر آبادان (1360 ش) به فرمان امام خميني(ره)، رزمندگان دلير اسلام، در عملياتي سريع و هماهنگ عليه مواضع ارتش اشغالگر عراق، موفق به شكستن حلقه محاصره شهر آبادان شدند. اين شهر از ابتداي جنگ تحميلي به مدت حدود يك سال، در محاصره نيروهاي نظامي عراق بود و به خاطر وجود استحكامات متعدد دشمن، شكست محاصره آن بسيار دشوار به نظر ميرسيد. اما رزمندگان اسلام در عمليات ثامنالائمه با رشادت، اين محاصره را شكستند و اولين پيروزي بزرگ خود را در جنگ به ثبت رساندند. عمليات بزرگ ثامنالائمه با رمز نوراني "نصرُ من اللَّه و فتحٌ قريب" در جبهه جنوب و شمال آبادان در شرق رود كارون در وسعت 150 كيلومتر مربع از 5 مهر 1360، با هدف شكست حصر آبادان و با همكاري ارتش و سپاه انجام شد. بدين ترتيب، اولين همكاري سپاه و ارتش در اين عمليات و در مقياس وسيع به منصه ظهور رسيد و تحقق يافت. نتايج عمليات بزرگ ثامن الائمه: تلفات نيروي انساني دشمن: 1800 نفر اسير، 1500 تا 2000 نفر كشته و زخمي؛ ساير نتايج: آزادسازي 150 كيلومتر مربع از خاك ميهن اسلامي شامل دو جاده استراتژيك اهواز - آبادان و ماهشهر - آبادان و خروج شهر آبادان از محاصره؛ تجهيزات و امكانات: تانك و نفربر: 90 دستگاه انهدامي و 160 دستگاه اغتنامي، خودرو: 100 دستگاه انهدامي و 150 دستگاه اغتنامي و...
فتح بزرگ (ویژه نامه سال روز عملیات ثامن الائمه(ع) و شکست ...
شکست حصر آبادان به روایت طراح عملیات «ثامنالائمه»- اخبار ...
ثامن الائمه ، عملیاتی که حصر آبادان را شکست - ایرنا
عملیات ثامنالائمه - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
تحلیلی بر عملیات «ثامن الائمه(ع)» - ایسنا
عملیات ثامن الائمه(ع) - آوینی
ثامن الائمه (ع) | دفاعمقدس
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی ، هشت سال دفاع مقدس
ادامه مطلب را ببينيد
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(5)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(4)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(3)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(2)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(1)
حلب
در سمت غربی «حلب» کوهی است که آن را «جبل جوشن» مینامند و از آن مس استخراج کرده و به سایر شهرها میفرستادند، و گویند از آن هنگام که خاندان و اهل بیت حسین بن علی علیهالسلام را بدانجا عبور افتاد، آن معدن از بین رفت، زیرا یکی از همسران امام حسین علیهالسلام در دامنه ان کوه، فرزند خود را سقط کرد. نوشته اند که: او از اهالی آن معدن آب و نان خواست ولی آنان مضایقه کرده و دشنام دادند! او آنان را نفرین کرد و پس از آن دیگر کسی از آن کوه سود نبرد. و در قسمت جنوب آن کوه، موضعی است که آن را «مشهد السقط» و «مسجد الدکَه» مینامند، و نام آن فرزند سقط شده، محسن بن حسین علیهالسلام است (قمقام زخار 2/549). [حلب / مشهد الدکّه یا مشهد السِقط (مشهد المحسن) : این زیارتگاه امروزه در سمت غربی شهر حلب قرار دارد و آن را مدفن مُحَسِّن، فرزند امام حسین (ع) میدانند. محلی که زیارتگاه در آن قرار دارد، کوه کوچکی است که در گذشته «جوشن» نام داشته و بنا بر باورهای کهن مردم حلب، محل توقف اسرای اهل بیت (ع) در زمان رسیدن آنها به حلب بوده است و گویند در این محل، یکی از زنان امام حسین (ع) فرزندی را که از آن حضرت باردار بوده، سقط کرده است (الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام والجزیرة ج۱، ق۱، ص۴۸؛ بغیة الطلب فی تاریخ حلب ج۱، ص۴۱۱-۴۱۲). هروی در نیمه دوم سده ششم از این زیارتگاه یاد کرده (هروی، ۱۹۵۳م، ص۴) و ابن عدیم آن را زیارتگاه شیعیان حلب دانسته است (بغیة الطلب فی تاریخ حلب، ج۱، ص۴۱۱). بر اساس آنچه از تاریخ مفقود ابن ابیطی (م. ۶۳۰ق)، مورخ شیعه حلب، نقل شده، سیفالدوله حمدانی در سال ۳۵۱ قمری، سنگ قبر قدیمی محسن را در اینجا شناسایی کرده و بر آن زیارتگاهی ساخته است و این زیارتگاه در دوره حکومتهای بعدی (بنیمرداس، آلزنگی و ایوبیان) به تدریج توسعه یافته است (الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام والجزیرة ج۱، ق۱، ص۴۸-۵۰)]
واقعه شهر حلب
ابو مخنف مىنويسد: شهر حلب را براى ورود اسيران و سرهاى آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) زينت كردند. و زينت المدينة و ضربت الطبول و اشهروا حريم آل محمد. مردم با ساز و نقاره اهل بيت رسالت را وارد شهر كردند حريم آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را با كمال خوارى و زارى به آن حالتيكه شرح داديم از كوچه و بازار حلب عبور دادند تا به منزلگاه رسيدند سرها را از نيزهها بزير آوردند. ثم نصبوا الرأس فى رحبة هناك من وقت الزوال وقت العصر. يعنى سر مطهر امام (عليه السلام) را از وقت زوال ظهر تا وقت غروب بر رحبه نصب كرده بودند و مردم دسته دسته به تماشا مىآمدند و مىرفتند شيعيان و محبانى كه تك تك در ميان ايشان بودند بعد از شناختن سر امام (عليه السلام) زار زار مىگريستند و صلوات بر حضرت و جد و پدرش مىفرستادند اما جهله و اراذل در پاى سر مطهر فرياد مىكردند مردم تماشائى بيائيد. هذا رأس خارجى خرج بارض العراق على يزيد بن معاوية. اين صدا بگوش زينب و حرم امام (عليه السلام) رسيد زنها خود را مىزدند و سينه مىكوبيدند گريه و ناله آغاز مىكردند ابو مخنف مىگويد آن رحبه كه سر مطهر امام را بر او نصب كرده بودند اكنون در شهر حلب موجود است. لا يجوز فيها احد الا تقضى له حاجة. هر دردمند مستمندى كه پناه به آن مىبرد دردش دوا و حاجتش روا مىشود. اما لشگر آن شب در حلب به عيش و عشرت بسر بردند. يتمالون من الخمر. از كثرت آشاميدن شراب حالت خود را خراب كردند طعامهاى رنگارنگ حرام مىخوردند اما اهل بيت رسالت با چشم پر آب در منزلى خراب از سوز دل و خستگى و بيمار دارى تا صبح به خواب نرفتند. فعند ذلك يبكى على بن الحسين (عليه السلام) و يقول. پيوسته از حال نقاهت گريان بود و مىفرمود: ليت شعرى هل عاقل فى الدجى انا نجل النبى ما بال حقى نكروا حقنا فاؤا علينا بات من فجعة الزمان يناجى ضايع فى عصابة الاعلاج يقتلون بخدعة و لجاج.
قنسرین
(قنسرین شهری است در شام بین حلب و حمص واقع شده است، و کوهی در آنجا وجود دارد که میگویند قبر حضرت صالح پیامبر در آنجاست و در آن آثار پای شتر دیده میشود. (معجم البلدان 4/403)) . [شهری در چهل کیلومتری مرکز حلب] . چون به قنسرين رسيدند، مردم قنسرين درهاي شهر بر ايشان فرو بستند و از كنار ربض [ديوار شهر، خانههاي حاشيهي شهر] و اطراف حصار بديشان سنگ همي پراكندند و نفرين همي كردند. و ايشان را بگردانيدند.
راهب وسرمقدس
نطنزی در خصائص نقل کرده است که: مأموران ابن زیاد، بهمراه سر امام حسین علیهالسلام در منزلی به نام «قنسرین» فرود آمدند، مرد راهبی از صومعه خود بیرون آمد و مشاهده کرد که از آن سر مقدس نوری بسوی آسمان ساطع است ! راهب به نزد حاملان سر آمد و 10 هزار درهم به آنان داد و آن سر مقدس را گرفت و به صومعه برد، پس صدائی شنید که هاتفی میگفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آنکه حرمت این سر را شناخت. راهب سر برداشت و گفت: یا رب! بحق عیسی، این سر مقدس را اجازه فرما که با من سخن بگوید: در این هنگام آن سر مقدس به سخن آمده فرمود: ای راهب! چه میخواهی ؟! راهب گفت: تو کیستی ؟! آن سر مقدس فرمود: «انا ابن محمد المصطفی و انا ابن علی المرتضی و انا ابن فاطمة الزهراء، انا المقتول بکربلا، انا المظلوم، انا العطشان!» و بعد از این جملات سکوت کرد. آن راهب صورت بر صورت آن حضرت نهاد و گفت: صورت از صورتت بر نمیدارم تا اینکه بگویی که شفیع من خواهی بود در روز قیامت. باز آن سر مقدس به سخن در آمد و گفت: به دین جدَم محمد باز گرد. پس راهب گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انَ محمَد رسول الله» پس آن حضرت شفاعت او را قبول کرد. چون آن گروه صبح کردند، آن سر مقدس را از راهب گرفته و حرکت کردند، و هنگامی که به میان وادی رسیدند دیدند که آن 10 هزار درهم به سنگ مبدل شده است.(الله غافلا" عما یعمل الظالمون) و بر جانب دیگر آیه (و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون) نفش گردیده است (بحار الانوار 45/303). در صواعق المحرمة 231 این جریان را به این شکل نقل کرده است: راهب در دیر خود، آن سر مقدس را دید که نوری از آن ساطع است پس به نزد آن لشکر و نگاهبانان آمده و گفت: از کجا آمده اید؟ گفتند: از عراق، با حسین جنگ کرده ایم! راهب گفت: با پسر دختر پیغمبر و فرزند پسر عم رسول و پیغمبر خودتان؟ گفتند: آری! گفت: وای بر شما! اگر عسیی بن مریم را فرزندی بود ما او را برچشمان خود مینشاندیم! از شما تقاضایی دارم! گفتند: چیست؟ گفت: به امیر خود بگوئید، 10 هزار درهم نزد من است که از پدرانم به ارث برده ام آن را از من بگیرد و این سر مقدس را تا هنگام رفتن از این جا در اختیار من بگذارد. و آنان جریان را به امیر خود گفتند و او موافقت کرد و درهمها را گرفت و سر مقدس را به او سپرد. راهب آن سر مقدس را به مشک و کافور، معطر کرد و در پارچه یی قرار داد و در دامن خود نهاد و زار زار گریست تا هنگام رفتن آن راهب به سر مقدس گفت: فردای قیامت مرا نزد جدت شفاعت کن و من به یگانگی خدا و رسالت محمد شهادت داده و مسلمان شدم. آنگاه به آن لشکر گفت: من میخواهم با امیر شما صحبت کنم پس نزدیک او آمد و گفت: تو را به خدا و بحق محمد سوگند میدهم آنچه با این سر مقدس تاکنون کرده اید، دیگر مکنید! و این سر مقدس را از صندوق بیرون نیاورید! امیر گفت: چنین خواهیم کرد! پس سر را به آنها تسلیم کرد و خود از دیر به زیر آمد و به یکی از کوهستانها برای عبادت رفت ولی آنان با آن سر مقدس همانند گذشته عمل کردند! و چون به دمشق نزدیک شدند دیدند که آن درهمها تبدیل به خزف شده است! و هر یک جانب آن نوشته شده (و لا تسحبن)
ازقنسرین طريق معرة النعمان [شهري است مختصر ميان حلب و حماة ر.ک: ترجمه آثار البلاد، ج 357/1] گرفتند. و ام كلثوم بگريست و بفرمود: كم تنصبون لنا الاقتاب عارية - كاننا من بنات الروم في البلد - اليس جدي رسول الله ويلكم - هو الذي دلكم قصدا الي الرشد - يا امة السوء لا سقيا لربعكم - الا العذاب الذي احني علي الكبد . گويي ما دختران رومي هستيم که بر پشت اسبان و شتران بي زين و بي محمل، از اين سوي به آن سوي ميبريد. واي بر شما! آيا جد من رسول خدا نيست؟ آنکه شما را از گمراهي به سعادت رهنمون شد. اي امت زشت کردار! هرگز سرزمين شما سيراب نشود جز عذابي که بر جگرهاتان فرود آييد. مردم معرة ايشان را پيش باز آمدند و از مطعوم و مشروب همگنان را نزلها نهادند.
معرة النعمان
(معرة النعمان: موضعی است بین حماة و حلب، و به نام نعمان بن بشیر انصاری نامگذاری شده است چون یکی از فرزندان او در آنجا مدفون است، و گفته شده که قبر یوشع بن نون علیهالسلام در آنجاست، ولی صحیح آن است که قبر او در «نابلس» است. (معجم البلدان 5/165)) . [85 کیلومتر با حلب فاصله دارد] . چون حاملان سر به «معرة النعمان» رسیدند، اهالی آنجا به آنان خدمت کرده و خوراک و نوشیدنی در اختیار آنان قرار دادند و پاسی از روز را در آنجا ماندند و از آنجا رهسپار «شیزر» شدند.
شیزر
(شیزر: منطقه ای است در شام، که در نزدیکی مغزه قرار دارد و از آنجا تا حماة یک روز راه است. (مراصد الاطلاع 2/826)) . چون به «شیزر» رسیدند، پیرمردی گفت: این سر که به آنان همراه است، سر حسین بن علی است. اهالی آنجا با هم سوگند خوردند که به هیچ روی، آنان را به منطقه خود راه ندهند، لذا آنان بدون آنکه در آنجا توقف کنند، به حرکت خود ادامه دادند تا به «کفر طالب» رسیدند.
کفر طالب
(کفر طالب: شهری است بین مغزه و شهر حلب، در منطقه ای قرار گرفته که آب آشامیدنی آن بوسیله آب باران که در جای مخصوصی جمعآوری میگردد تأمین میشود. (معجم البلدان 4/470)) . [کَفَرطاب در صد کیلومتری حلب و هفتاد کیلومتری ادلب واقع است. نام امروزی آن «خان شیخون» می باشد] . اهالی آنجا نیز درها را به روی آنان بستند و حاملان آن سر مقدس، هر چه از آنان آب طلب کردند، گفتند: به شما آب نمیدهیم، چرا که حسین و اصحاب او را تشنه شهید کرده اید. [کفرطاب / مشهد رأسالحسین (ع) : کفرطاب از شهرهای باستانی مناطق مرکزی شام بوده که ویرانههای آن امروزه در غرب روستای «خان شیخون»، در میان راه حماه و معرة النعمان باقی مانده است. در برخی منابع متأخر، به وجود یک زیارتگاه رأسالحسین (ع) نزدیک خان شیخون اشاره شده (بوارق الحقائق ص۸۸) که کامل شحاده، باستانشناس سوری، محل آن را در حوالی روستای «تلعاس» (در جنوب ویرانههای کفرطاب) تعیین کرده و با استناد به شکل معماری بنا، آن را مربوط به دوره ایوبی دانسته است (الحولیات الاثریة العربیةالسوریة، مجلد ۲۰ ص۹۸)]
سیبور
(سیبور را با این نام در معاجم بلدان نیافتم ولی مقتل نویسان آن را از جمله منازل بین راه شام ذکر کرده اند. (ریاض الاحزان 83)) . آنان بناچار از «کفر طالب» کوچ کرده و به «سیبور» رسیدند. از حضرت امام سجاد علیهالسلام در این منزل نیز شعری چند نقل کرده اند. پیرمردی از هواداران عثمان، مردان «سیبور» را گرد آورده و گفت: زینهار! فتنه مکنید، راه دهید تا مانند دیگر شهرها از اینجا بگذرند! جوانان امتناع کردند، پل ارتباطی آن منطقه را خراب کردند و سلاح بر گرفته آماه جنگ شدند. از طرفین تنی چند کشته شدند. ام کلثوم علیها السلام دعا نمود که خداوند ارزاق آنها را ارزان و آبشان را گوارا سازد و شر ستمگران را از آنان باز دارد. از امام سجاد علیهالسلام نقل شده که اشعاری را در «سیبور» خوانده است که از آن جمله این بیت است: آل الرسول علی الاقتاب عاریة - و آل مروان یسری تحتهم نجب (آل پیامبر بر شتران بی جهاز سوار شوند، و آل مروان سوار بر مرکبهای نجیب شوند ؟ (الدمعة الساکبة 5/67))
چون به سيبور رسيدند علي بن الحسين اين شعرها بخواند: ساد العلوج فما ترضي به العرب - و صار يقدم رأس الامة الذنب - يا للرجال و ما يأتي الزمان به - من العجيب و ما في مثله عجب - آل الرسول علي الاقتاب عارية - و آل مروان تسري تحتهم نجب . مردي شرور و کافري، گرگ صفت که عرب بر حکومت او راضي نيست، به فرمانروايي رسيد و دم امت بر سر امت پيشي گرفت. شگفتا چه مرداني! که زمان مانند آنها به خود نديده است. خاندان رسول خدا بر پشت اسبان و شتران برهنه در حرکتند و حال آنکه آل مروان در بهترين اسبان و شتران سوارند.
جوانان سيبور به ياري آل رسول برخاستند، مردي سالخورده در ميان جمع بايستاد و گفت: اي مردم! فتنه مجوييد و قوم را راه دهيد كه اين فتنه را عاقبت نيكو نباشد. جوانان گفتند: به خداي هرگز اين نشود و البته راه ندهيم و اگر همه را سر برود، جان دريغ نداريم. و بر اين بسنده نكردند و ساز و سلاح بر تن راست كردند و سر راه بر ايشان بگرفتند و آغاز مجالدت [جدال و درگيري] و مطاردت [طرد کردن، دفع کردن، دور ساختن] نمودند. حربي سخت بر خاست و ششصد تن از آن مخاذيل، مقتول و مخذول ماند. ام كلثوم فرمود: اين شهر را چه گويند؟ گفتند: سيبور. گفت: خداي سبحانه آب ايشان گوارا كند و نرخهاي ايشان سبك گرداند [ارزاني و فراواني نعمت دهد] و دست ستمكاران از ايشان بازدارد و اگر دنيا به ظلم و جور آكنده شود، ايشان را جز عدل و داد نرسد.
متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اهلبیت ازکوفه تاشام
ادامه مطلب را ببينيد
دیرراهب درمسیرِشام بود
دیرراهب درمسیرِشام بود - كاندرآن یك راهبی خوشنام بود
یك شب آنجااهلبیت مصطفی - باگروه شامیان بی حیا
دركناردیرراهب ماندگار - جملگی تن خسته وحال فكار
راس شاه دین حسین بن علی - روی نیزه همچنان خورمنجلی
دركنارصومعه بنهاده شد - حاملِ سربهرخواب آماده شد
نیمه شب نوری زِسرساطع شده - آنچنان گوئی كه خورطالع شده
راهب ازآن نوردرآن نیمه شب - درتحیرگشته واندرعجب
سربرون كردازدرون دیرخویش - دیدجمعی خسته باحال پریش
یك سری برنیزه دیداما چه سر - بودزیباهمچنان قرص قمر
میرودنوری بسوی آسمان - گشته ازنورش منوركهكشان
گِرداوباشدملائك درطواف - آنچنان كه حاجیان گِردِ مَطاف
یك نهیبی زدشمایان كیستید - دركناردیرمن ازچیستید
این سرِبالای نی ازآنِ كیست - باچنین شوكت به نی ازآنِ چیست
یك نفرگفتاكه ماموریم ما - چونكه ماموریم معذوریم ما
این سرِبالای نی باشد حسین - بوده ازبهرنبی نوردوعین
لیك چون گشته مخالف بایزید - كشته شدباخنجروتیغ وحدید
میبریم اینك سرش راسوی شام - تاكه برگیریم انعامی تمام
گفت راهب امشب این قرص قمر - میدهیدش برمنِ خونین جگر
بدره زردارم آن مال شما - باشداین ازبخت واقبال شما
زربدادودرعوض آن سرگرفت - زنده بودوزندگی ازسرگرفت
بردسررادردرون صومعه - كردبااوگفتگوبی واهمه
توكه باشی ایسرِدورازبدن - كه شدی دورازعزیزان ووطن
كی ترا ای سرزتن كرده جدا - باچه جرمی اینچنین گشتی فدا
جدتوباشدكه وبابت چه كس - كاینچنین باشی توبی فریادرس
گفت آن سربهرِراهب درجواب - مادرم زهرا علی ام هست باب
من كه باشم مصطفی رانورعین - نام من ای راهباباشدحسین
جدّمن پیغمبرآخرزمان - آن شفیع این جهان وآن جهان
من كه بی تقصیروبی جرم وگناه - كشته ی شمرلعین تبت یداه
درلبِ آب فرات وتشنه لب - شدسرم ازتن جدایاللعجب
جسم من مانده بدشت كربلا - راس من بینی بروی نیزه ها
اهلبیت من اسیرشامیان - اززنان وخواهران وكودكان
جمله همراه سرم دراین دیار - معرض دیدصغاروهم كبار
میبرندم شام درنزدیزید - اینچنین ظلمی دراین عالم كه دید؟
آن سرِپاك حسین شدروضه خوان - گشت راهب بهرِ اوگریه كنان
ناگهان راهب صداهائی شنید - گریه هائی ونواهائی شنید
دركنارِسرتمام حوریان - حضرت زهرا،علی،پیغمبران
آن یكی میگفت فرزندم حسین - آن یكی فرزنددلبندم حسین
آن یكی میگفت نوردیده ام - ای حسین نوردلِ غمدیده ام
جان مادرازچه روافسرده ای - ازچه روهمچون گلِ پژمرده ای
نورچشمم حق تونشناختند - برتوشمشیرجفاراآختند
ازچه رولب تشنه كردند شهید = اینچنین ظلمی دراین عالم كه دید؟
ازچه رواهل وعیالت شداسیر - اززن ومردوصغیروهم كبیر
ازچه رو راس توبرروی سنان - روی دست كوفیان وشامیان
راهب ازخودبی خودوبی اختیار - گشت گریان بهرآن سرزارزار
شدمسلمان راهب نیكوسرشت - آن دل شب رفت درراه بهشت
باقری این راهب واحوال او - لعنت حق بریزیدوآل او
ازکتاب مجموعه اشعارباقری حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، خـــــــــط حـــــــــــزب الله
ادامه مطلب را ببينيد
مهمان یک شبه ی راهب!
«راهب» درهای عبادتگاه را بست و نگاهی به آسمان نیمه شب انداخت و آهی کشید که: «خدایا! ده ها و صدها سال، نه من که پدران و اجداد من، در دل این صحرا منتظر آمدنش بوده اند. آیا به موی سپیدم رحمی نمی نمائی که این همه سال انتظار، به پایان برسد؟!»
ماجرای شگفتانگیز راهب مسیحی در مسیر کاروان اسرای کربلا/ راهب مسیحی چگونه شیفته امام حسین(ع) شد
پس از رسیدن نامه یزید مبنی بر اینکه سر مبارک سید الشهدا(ع) و کسانی که با او کشته شدهاند و آنچه از آنها غارت شده و اهل و عیال او را نزد او بفرستند، عبیدالله بن زیاد دستور داد اسیران کربلا آماده شوند و امر کرد امام سجاد(ع) را با زنجیر ببندند. سربازان نیز دستهای او را به گردنش زنجیر کردند و سپس او و سایر اسرا را در پشت سرهای شهدا روانه کردند. کاروان اهل بیت، به عبادتگاه راهب مسیحی می رسند.
گروه معارف رجانیوز، مصطفی امیری*: موضوع این مقاله، بردن رأس مبارک حضرت سیدالشهدا(ع) به شام و مسلمان شدن آن راهب دیرنشین مسیحی به سبب رؤیت کرامتهایی است که از آن سر نورانی می بیند. این ماجرا و داستان اسلام آوردن راهب مسیحیان، در منابع متعددی از کتب شیعه و اهل سنت، ذکر شده است از جمله: در کتاب تذکرۀ الخواص ابن جوزی (ابن جوزی، تذکرۀ الخواص، ص 263)، از منابع اهل سنت و نیز در کتاب المناقب ابن شهرآشوب (ابن شهرآشوب، المناقب، ج 4، ص 60)، و کتاب الخرائج و الجرائح قطب راوندی (راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 579-580) از منابع شیعه، ذکر شده است. وقتی رأس مبارک حضرت سیدالشهدا را لشکر ابن زیاد ملعون به سرکردگی خولی أصبَح پیشاپیش برای یزید می بردند، شب را در کنار دیر راهب در حوالی شهر حلب منزل کرده به شرب خمر مشغول گشتند. در آنجا در سه نوبت دستی از غیب بیرون شده بر دیوار بیرونی دیر و عبادتگاه، ابیاتی در لعن و عذاب قاتلان امام می نوشت. لشکریان از این ابیات خوف کرده و عیش و طرب رها می نمایند. نیمه شب راهب در دیر خود صدای تسبیح و تقدیس خدا می شنود و سر از دریچه بیرون برده میبیند از صندوقی که در کنار دیوار نهاده اند نوری عظیم به جانب آسمان ساطع می شود و اینک اصل ماجرا و جزئیات آن به نقل از کتابهای شیعه و اهل سنت.
روایت لشکریان ابن زیاد از حوادث عبادتگاه مسیحیان
چون لشکر ابن زیاد در کنار دیر و عبادتگاه راهب مسیحی، منزل کرد، سر حضرت امام حسین را در صندوق گذاشتند، و به روایت قطب راوندی در کتاب الخرائج و الجرائح (راوندی، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 579-580) ، آن سر را بر نیزه کرده، دور او نشسته و از آن حراست می کردند. پاسی از شب را به شرب خمر مشغول، و شادی می کردند، آنگاه سفره غذا را گستردند و مشغول غذا خوردن شدند، که ناگهان با حوادث عجیبی، روبر میشوند. رواندی، از محدثین شیعه، داستان و ماجرا را از زبان یکی از لشکریان ابن زیاد را چنین گزارش میدهد: أَنَا أَحَدُ مَنْ كَانَ فِي الْعَسْكَرِ الْمَشْئُومِ عَسْكَرِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ عَلَيْهِ اللَّعْنَةُ حِينَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ وَ كُنْتُ أَحَدَ الْأَرْبَعِينَ الَّذِينَ حَمَلُوا الرَّأْسَ إِلَى يَزِيدَ مِنَ الْكُوفَةِ فَلَمَّا حَمَلْنَاهُ عَلَى طَرِيقِ الشَّامِ نَزَلْنَا عَلَى دَيْرٍ لِلنَّصَارَى وَ كَانَ الرَّأْسُ مَعَنَا مَرْكُوزاً عَلَى رُمْحٍ وَ مَعَهُ الْأَحْرَاسُ فَوَضَعْنَا الطَّعَامَ وَ جَلَسْنَا لِنَأْكُلَ فَإِذَا بِكَفٍّ فِي حَائِطِ الدَّيْرِ تَكْتُبُ: أَ تَرْجُو أُمَّةً قَتَلَتْ حُسَيْناً/ شَفَاعَةَ جَدِّهِ يَوْمَ الْحِسَابِ قَالَ فَجَزِعْنَا مِنْ ذَلِكَ جَزَعاً شَدِيداً وَ أَهْوَى بَعْضُنَا إِلَى الْكَفِّ لِيَأْخُذَهَا فَغَابَتْ ثُمَّ عَادَ أَصْحَابِي إِلَى الطَّعَامِ فَإِذَا الْكَفُّ قَدْ عَادَتْ تَكْتُبُ مِثْلَ الْأَوَّلِ: فَلَا وَ اللَّهِ لَيْسَ لَهُمْ شَفِيعٌ/ وَ هُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي الْعَذَاب . فَقَامَ أَصْحَابُنَا إِلَيْهَا فَغَابَتْ ثُمَّ عَادُوا إِلَى الطَّعَامِ فَعَادَتْ تَكْتُبُ: وَ قَدْ قَتَلُوا الْحُسَيْنَ بِحُكْمِ جَوْرٍ/ وَ خَالَفَ حُكْمُهُمْ حُكْمَ الْكِتَابِ فَامْتَنَعْتُ عَنِ الطَّعَامِ وَ مَا هَنَّأَنِي أَكْلُهُ ثُمَّ أَشْرَفَ عَلَيْنَا رَاهِبٌ مِنَ الدَّيْرِ فَرَأَى نُوراً سَاطِعاً مِنْ فَوْقِ الرَّأْس.
الخرائج و الجرائح: ناگاه دیدند دستی از دیوار دیر بیرون آمد و با قلمی از آهن این شعر را بر دیوار نوشت: آیا امتی که حسین را کشتند شفاعت جدش را در روز قیامت امید دارند؟ به شدت ترسیدند و بعضی برخاسته که آن دست و قلم را بگیرند، که ناپدید شد. چون باز به کار خود مشغول شدند آن دست با قلم ظاهر شد و این شعر را نوشت: به خدا سوگند که از برای قاتلان حضرت حسین شفاعت کننده ای نخواهد بود، بلکه در قیامت در عذاب می باشند. باز بعضی بر خاستند که آن دست را بگیرند، ناپدید شد. چون به کار خود مشغول شدند دگر باره آن دست با قلم ظاهر شد و این شعر را نوشت: (چگونه ایشان شفاعت شوند) و حال آنکه حسین را به حکم جور شهید کردند و حکم آنها با حکم خدا مخالف بود. چون چنین دیدند، آن غذا بر آنان ناگوار شد و با ترس خوابیدند. نیمه شب، صدایی به گوش راهب رسید، چون گوش داد ذکر تسبیح و تقدیس الهی شنید. برخاست و سر از پنجره ی دیر بیرون کرد، دید از صندوقی که در کنار دیوار نهاده اند نور عظیم به جانب آسمان بالا می رود.
وصف حال کاروان اسرای اهل بیت پیامبر
و اما حال اسیران کاروان اهل بیت چگونه است؟ ابن جوزی، در کتاب تذکرۀ الخواص، وصف حال زنان، کودکان و کاروان فرزند پیامبر، را چنین، گزارش می دهد: لَمّا أنفَذَ ابنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ مَعَ الاسارى مُوَثَّقينَ فِي الحِبالِ، مِنهُم نِساءٌ وصِبيانٌ وصَبِيّاتٌ مِن بَناتِ رَسولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله، عَلى أقتابِ الجِمالِ مُوَثَّقينَ، مُكَشَّفاتِ الوُجوهِ وَالرُّؤوسِ، وكُلَّما نَزَلوا مَنزِلًا أخرَجُوا الرَّأسَ مِن صُندوقٍ أعَدّوهُ لَهُ، فَوَضَعوهُ عَلى رُمحٍ، وحَرَسوهُ طولَ اللَّيلِ إلى وَقتِ الرَّحيلِ، ثُمَّ يُعيدوهُ إلَى الصُّندوقِ ويَرحَلوا. فَنَزلوا بَعضَ المَنازِلِ،
تذكرة الخواص: ابن زياد، سر حسين عليه السلام را همراه با زنان و پسربچّگان و دختربچّگان از نسل پيامبر صلى الله عليه و آله- كه سخت در بندشان كرده بود-، سوار بر شترِ بىجهاز و سر و رو باز، به اسارت فرستاد. سر حسين عليه السلام را نيز همراهشان به سوى يزيد بن معاويه، روانه كرد و هر گاه در منزلى فرود مىآمدند، سر را از صندوق مخصوص آن بيرون مىآوردند و آن را بر سرِ نيزه مىكردند و همه شب تا هنگام حركت، از آن، محافظت مىكردند و سپس آن را به صندوق، باز مىگرداندند و حركت مىكردند.
آغاز هدایت راهب مسیحی
همانطور که ذکر شد، سر مبارک امام حسین، به همراه کاروان اسراء، منزلگاه های مختلفی را طی می کند تا اینکه سرانجام به عبادتگاه و دیر راهب مسیحی وارد میشوند. آغاز هدایت و اعجاز دیگری از سر مبارک امام حسین، فرا می رسد. راهب، کنجکاو میشود. وفي ذلِكَ المَنزِلِ دَيرٌ فيهِ راهِبٌ، فَأَخرَجُوا الرَّأسَ عَلى عادَتِهِم، ووَضَعوهُ عَلَى الرُّمحِ، وحَرَسَهُ الحَرَسُ عَلى عادَتِهِ، وأسنَدُوا الرُّمحَ إلَى الدَّير.
تذكرة الخواص: آنان، در يكى از منزلها كه دِيْر راهبى در آن بود، فرود آمدند و سر را مطابق روش خود، بيرون آوردند و آن را بر سرِ نيزه كردند و نگهبانان، مطابق شيوه خود، از آن نگهبانى كردند و نيزه را به دِير، تكيه دادند.
راهب مسیحی: اگر حضرت مسيح فرزندى داشت او را بر چشمانمان جاى مىداديم
در نیمه های شب، حادثهای شگرف و عجیب، توجه راهب را به سمت سپاه ابن زیاد و یزید جلب میکند. آن حادثه چیست؟ منابع تاریخی اهل سنت و شیعه، چنین مینویسند: فَلَمّا كانَ في نِصفِ اللَّيلِ رَأَى الرّاهِبُ نوراً مِن مَكانِ الرَّأسِ إلى عَنانِ السَّماءِ، فَأَشرَفَ عَلَى القَومِ، وقالَ: مَن أنتُم؟ قالوا: نَحنُ أصحابُ ابنِ زِيادٍ. قالَ: وهذا رَأسُ مَن؟ قالوا: رَأسُ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ، ابنِ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله. قالَ: نَبِيُّكُم؟ قالوا: نَعَم. قالَ: بِئسَ القَومُ أنتُم، لَو كانَ لِلمَسيحِ وَلَدٌ لَأَسكَنّاهُ أحداقَنا.
تذكرة الخواص: نيمه شب، راهب، نورى از جايگاهِ سر مبارک امام حسین، تا دوردستِ آسمان ديد. از بالاى دِير به آن قوم، رو كرد و گفت: شما كيستيد؟ گفتند: ما ياران ابن زياد هستيم. راهب گفت: اين سرِ كيست؟ گفتند: سرِ حسين بن على بن ابى طالب پسر فاطمه، دختر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله. راهب مسیحی، گفت: پيامبرتان؟! گفتند: آرى. راهب گفت: قوم بدى هستيد! اگر مسيح عليه السلام، فرزندى داشت، او را بر بالاى چشمانمان جاى مىداديم.
پیشنهاد راهب مسیحی به لشکر ابن زیاد
ناگهان، سپاهیان این زیاد با پیشنهاد وسوسه انگیز راهب مسیحی مواجه می شوند. بی درنگ، پیشنهاد را می پذیرند. ثُمَّ قالَ: هَل لَكُم في شَيءٍ؟ قالوا: وما هُوَ؟ قالَ: عِندي عَشَرَةُ آلافِ دينارٍ تَأخُذونَها، وتُعطونِّي الرَّأسَ يَكونُ عِندي تَمامَ اللَّيلَةِ، وإذا رَحَلتُم تَأخُذونَهُ، قالوا: وما يَضُرُّنا، فَناوَلوهُ الرَّأسَ، وناوَلَهُمُ الدَّنانيرَ، فَأَخَذَهُ الرّاهِبُ، فَغَسَلَهُ وطَيَّبَهُ، وتَرَكَهُ عَلى فَخِذِهِ، وقَعَدَ يَبكي اللَّيلَ كُلَّه.
تذكرة الخواص: سپس گفت: آيا موافقيد كارى كنيم؟ گفتند: چه كارى؟ گفت: ده هزار دينار، نزد من است. آن را مىگيريد و در عوض امشب، سر را به من مىدهيد و آن را هنگام حركت، از من پس مىگيريد. گفتند: براى ما زيانى ندارد. سر را به او دادند. و دينارها را داد و سر را گرفت و آن را شست و خوشبو كرد و روبروی خود قرار داد و همه شب را به گريه نشست.
گفتگوی راهب مسیحی و سر مبارک امام حسین
آنگاه، راهب ازحضرت مسیح، عاجزانه می خواهد، سر مبارک امام حسین، که نورانیت را به سمت آسمان و با حالتی معجزه گونه، ساطع می کند، با راهب، سخن بگوید. سر مبارک امام، به امر الهی، با راهب به سخن می آید. وقالَ: يا رَبِّ، بِحَقِّ عيسى تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّكَلُّمِ مَعي. فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ، وقالَ: يا راهِبُ، أيَّ شَيءٍ تُريدُ؟ قالَ: مَن أنتَ؟ قالَ: أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وأنَا ابنُ عَلِيٍّ المُرتَضى، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وأنَا المَقتولُ بِكَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَكَتَ.
تذكرة الخواص: راهب، سرش را بلند كرد و گفت: پروردگارا! به حقّ عيسى، به اين سر بگو كه با من، سخن بگويد. سر به سخن آمد و گفت: «اى راهب! چه مىخواهى؟». گفت: تو كيستى؟ گفت: «من، فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول كربلايم. من، مظلوم و تشنهكامم» و ساكت شد.
درخواست راهب مسیحی از امام حسین
صبحگاه، فرا می رسد و لحظه جدایی راهب و سر مبارک امام حسین، فرا می رسد. لحظات سخت و جانکاهی است. راهب خطاب به امام، عرض می کند: بنده جز اختیار دار خود نیستم. از شما تقاضا دارم مرا در قیامت، شفاعت کنید. سر مبارک امام، راهب را به دین مبین اسلام، دعوت می نماید. فَلَمّا أسفَرَ الصُّبحُ قالَ: يا رَأسُ، لا أملِكُ إلّانَفسي ... فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى وَجهِهِ، فَقالَ: لا أرفَعُ وَجهي عَن وَجهِكَ حَتّى تَقولَ: أنَا شَفيعُكَ يَومَ القِيامَةِ. فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: ارجِع إلى دينِ جَدّي مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله. فَقالَ الرّاهِبُ: أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّا اللَّهُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّهِ، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ.
المناقب: و صبحگاه گفت: اى سر! من اختياردار جز خود نيستم ... راهب، صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نمىدارم تا بگويى: «من، شفيع تو در روز قيامت هستم». سر به سخن در آمد و گفت: «به دين جدّم محمّد، درآى». راهب گفت: گواهى مىدهم كه خدايى جز خداوند نيست و گواهى مىدهم كه محمّد، پيامبر خداست. آن گاه سر مبارک حسين عليه السلام پذيرفت كه شفاعتش كند.
پذیرش اسلام توسط راهب مسیحی
پایان خوش و عاقبت بخیری راهب مسیحی بعد از شنیدن انفاس قدسی سر مبارک امام حسین و گفتگوی معجزه گونه امام با راهب، سرانجام به پذیرش دعوت اسلام و خدمت اهل بیت عصمت و طهارت، منجر میشود. ثُمَّ خَرَجَ عَنِ الدَّيرِ وما فيهِ، وصارَ يَخدِمُ أهلَ البَيت.
تذكرة الخواص: آن گاه راهب، از دِير (عبادتگاه) و راه و عقيدهاى كه در آن بود، خارج میشود و خادم اهل بيت عليهم السلام گرديد.
و اینچنین، اعجازی دیگر از خاندان اهل بیت، بر صفحه تاریخ، ثبت شد. امتداد عاشورا و کرامات امام حسین، همچنان ادامه دارد. چنانکه، پیامبر اسلام، فرمودند: إنَّ الحُسَين مِصباحُ هُدىً وسَفينَةُ نَجاة. (راوندی، الخرائج والجرائح، ج 3، ص 1166)
روضه دیر راهب از روضههای مربوط به واقعه کربلا و اسیران اهل بیت(ع).
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطفيلم
ديگران - گفتگو
۱۳۹۸/۰۶/۳۱
بهزودی و به همراه اسناد، تصاویر و گفتگوهای منتشرنشده؛
ویژهنامه نشریه مسیر با عنوان «معادله نصر» منتشر خواهد شد
نشریهی «مسیر» وابسته به مؤسسهی پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، بهزودی جدیدترین ویژهنامهی خود را با عنوان «معادلهی نصر» منتشر میکند.
در این ویژهنامه، حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در گفتگوی ویژهی پنج ساعته، از مراودات خود با حضرت آیتالله العظمی خامنهای، و توصیهها و تصمیمات و نقش ایشان در برهههای مختلف و حساس منطقه سخن گفته است.
سردار سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی نیز در این شمارهی مسیر، برای اولینبار پس از تصدی فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ضمن حضور در یک گفتگوی اختصاصی، به بررسی دلایل پنهان و آشکار جنگ ۳۳روزه و آثار آن در هندسهی جدید منطقه پرداخته و خاطراتی از فرماندهی میدانی این جنگ ذکر کرده است.
دکتر علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر انقلاب اسلامی در امور بینالملل نیز بخشی از خاطرات منتشرنشدهی خود مربوط به نقش رهبر انقلاب در تقویت جبههی مقاومت و حفظ تمامیت ارضی کشور را در اختیار نشریهی مسیر قرار داده است.
در بخش دیگری از این ویژهنامه و در گفتگویی تفصیلی با دکتر حسین امیرعبداللهیان، دستیار ویژهی رئیس مجلس و مدیرکل امور بینالملل مجلس شورای اسلامی، ماجرای سفر محمد مرسی به تهران، مذاکرات ایران و آمریکا در عراق و جزئیات ائتلاف جبههی مقاومت با روسیه روایت شده است.
همچنین تصاویری از دیدارهای سیدحسن نصرالله با رهبر انقلاب اسلامی و نیز اسنادی مانند پیام رهبر انقلاب در جریان جنگ ۳۳روزه به دبیرکل حزبالله، به همراه دیگر اسناد و تصاویر، برای نخستینبار در این ویژهنامه منتشر شده است.
اخبار تکمیلی دربارهی انتشار و نحوهی تهیهی ویژهنامهی نشریهی مسیر، متعاقباً در پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
نسخهی ویدئویی گفتگوی دبیرکل حزبالله لبنان از شبکهی سه سیما نیز پخش خواهد شد. شبکهی سه سیما: از یکشنبه ۳۱ شهریور ساعت ۲۰ به مدت ۵ شب
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطديگران - گفتگو
۱۳۹۸/۰۷/۰۲
بخش سوم گفتگوی دبیرکل حزبالله لبنان با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی؛
آقا گفتند «سوریه، ستون خیمه مقاومت است»
حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در گفتگوی تفصیلی پنجساعته با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی، از مراودات خود با حضرت آیتالله العظمی خامنهای، و توصیهها و تصمیمات و نقش ایشان در برهههای مختلف و حساس منطقه سخن گفته است.
نمایش نسخهی ویدئویی گفتگوی دبیرکل حزبالله لبنان در پنج قسمت از شبکهی سه سیما از یکشنبه ۳۱ شهریور (ساعت ۸ شب) آغاز شده و پخش آن تا جمعه ۵ مهر ادامه خواهد داشت. در قسمت سوم گفتگوی سیدحسن نصرالله که در مدت زمان ۵۰ دقیقه سهشنبه شب پخش خواهد شد، دبیرکل حزبالله به تحلیل جنگ ۳۳روزه، مسئلهی بیداری اسلامی و ماجرای سوریه و بحران ادامهدار در این کشور میپردازد.
دبیرکل حزبالله در این گفتگو از ماجرای تماس سعدالحریری با حزبالله در زمان جنگ ۳۳روزه و اعلام شروط آمریکا از سوی الحریری برای پایان دادن به جنگ خبر داد و شروط آمریکا را تشریح کرد: شرط اول این بود که حزبالله تمامی اسرای اسرائیلی را آزاد کند. شرط دوم این بود که حزبالله کاملاً خلع سلاح شده و به یک حزب سیاسی تبدیل شود. شرط سوم هم موافقت حزبالله با اعزام نیروهای چندملیتیِ تابعِ ایالات متحده بود؛ یعنی یک اشغالگریِ بینالمللی و اشغالگری آمریکایی. ما در برابر دو گزینهی «جنگ» یا «تسلیم خفتبار» قرار داشتیم و گزینهی جنگ را برگزیدیم.
حجتالاسلام سیدحسن نصرالله همچنین از اجماع بینالمللی برای نابودی حزبالله در جنگ ۳۳روزه خبر داد و گفت: برخی مسئولان لبنانی از ریاض خواستند تا ضمن میانجیگری، برای خاتمهی جنگ در جنوب لبنان تلاش کند؛ اما سعودیها پاسخ دادند که هیچ دخالتی نمیکنند و در واقع یک تصمیم و اجماع آمریکایی، بینالمللی و منطقهای وجود دارد که حزبالله از بین برود.
وی با اشاره به تحلیل رهبر انقلاب از غافلگیری صهیونیستها از جنگ ۳۳روزه گفت: السید القائد به ما فرموده بودند که «اسرائیلیها و آمریکاییها خود را برای حمله به لبنان و حزبالله در اواخر تابستان یا اوایل پاییز ۲۰۰۶ آماده میکردند و بدینترتیب، شما درحالیکه آمادهی جنگ نبودید، غافلگیر میشدید. بنابراین اسارت نظامیان اسرائیل توسط شما یک لطف الهی بود که زمان را کمی به جلو هدایت کرد تا بدینترتیب جنگ در زمانی که آمریکا و اسرائیل برای آن برنامهریزی کرده بودند اتفاق نیفتاد.» این سخن ایشان را بعدها بزرگان رسانه و سیاست تأیید کردند. بهعنوان نمونه، زمانی که این مسئله را بهصورت رسانهای مطرح کردم، استاد مرحوم «محمد حسنین هیکل» در شبکهی «الجزیره» و همچنین یکی از نویسندگان بزرگ آمریکایی به نام «سیمور هرش» آن را تأیید کردند.
سیدحسن نصرالله درخصوص انگیزهی رژیم صهیونیستی برای سرنگونی دولت سوریه گفت: اسرائیلیها پس از پایان جنگ ۳۳روزه مطالعاتی انجام دادند و در نهایت به این نتیجه رسیدند که برای نابودی مقاومت در لبنان و فلسطین، ابتدا باید کار سوریه را تمام کرد.
دبیرکل حزبالله لبنان، سوریه را یکی از ستونهای مقاومت دانست و ضمن تمجید از مواضع بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه گفت: اگر بخواهم به یک عبارت دقیق دربارهی سوریه اشاره کنم، عبارتی است که السید القائد دربارهی این کشور به کار بردند و فرمودند: «سوریه، ستون خیمه است». امروز بدون سوریه، مقاومت در لبنان و فلسطین به حاشیه رانده خواهد شد. سوریه یکی از اجزای اصلی، بزرگ و مهم بدن و پیکر، عقل و فرهنگ و همچنین فکر و ارادهی مقاومت در منطقه است؛ این مسئله بهویژه پس از جنگ ۳۳روزه اثبات شد. درحالیکه آمریکا در عراق و مرزهای سوریه حضور داشت، اسرائیل میخواست دامنهی جنگ را گسترش دهد و به سوریه حمله کند و جنگ فراگیری علیه سوریه به راه افتد، اما آقای بشار اسد کوتاه نیامد و با موضعی قاطعانه و مقتدرانه در جریان جنگ ۳۳روزه در کنار مقاومت باقی ماند.
برچسبها: رژیم صهیونیستی؛ خاورمیانه؛ حزب الله لبنان؛ سید حسن نصرالله؛ بیداری اسلامی؛ حزب الله؛ شکست سیاستهای امریکا؛ سلسلهی شکستهای آمریکا؛ بحران سوریه؛ جنایات اسرائیل؛ حادثه یازده سپتامبر؛ حمله آمریکا به عراق؛ حمله امریکا به افغانستان؛ منطقه غرب آسیا؛ سیاستهای خاورمیانهای آمریکا؛ مبارزه با اسرائیل؛ بشار اسد؛ جنگ ۳۳ روزه لبنان سال 1385؛ جبهه مقاومت؛
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطفيلم
ديگران - گفتگو
۱۳۹۸/۰۷/۰۱
دبیرکل حزبالله لبنان در گفتگو با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی:
نابودی اسرائیل قطعی است/ نقاط ضعف این رژیم بسیار کُشنده است
حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در گفتگویی تفصیلی با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی، ضمن اشاره به بیانات حضرت آیتالله خامنهای دربارهی عدم وجود اسرائیل در ۲۵ سال آینده، با تشریح خاطرهای از ایشان گفت: ما در جلسات داخلی خود در سالهای گذشته جملاتی از این قبیل را از رهبر انقلاب شنیده بودیم و ایشان بهویژه در سال ۲۰۰۰ یعنی پس از پیروزی بر رژیم صهیونیستی فرموده بودند که اگر ملت فلسطین، مقاومت در لبنان و ملتهای منطقه به مسئولیتهای خود بهدرستی عمل کنند و این راه را ادامه دهیم، بدون شک اسرائیل نمیتواند مدت زیادی در منطقه دوام بیاورد.
دبیرکل حزبالله لبنان حاکمیت رژیم صهیونیستی را با توجه به خوی تجاوزگری و جنگافروزی، خطر بزرگی برای سوریه، لبنان، عراق و حتی جمهوری اسلامی ایران دانست و افزود: اسرائیل هماکنون دارای سلاح هستهای و بیش از ۲۰۰ کلاهک هستهای است و این رژیم همواره بهدنبال بسط هیمنهی خود بر تمام منطقه بوده است.
حجتالاسلام سیدحسن نصرالله، اسرائیل را بازوی آمریکا در منطقه خواند و این مسئله را که «اسرائیل یک رژیم مستقل است» رد کرد و افزود: اسرائیل یک پایگاه نظامی در منطقه محسوب میشود که برای تحقق منافع آمریکا فعالیت میکند و موجودیت اسرائیل، بقای آن، قدرت اسرائیل و ارتقاء جایگاه آن از طریق صلح و غیر صلح، یک تهدید امنیتی بزرگ برای تمامی کشورهای منطقه، از ایران گرفته تا پاکستان و حتی کشورهای آسیای میانه و ترکیه و ... محسوب میشود.
وی، پیشبینی رهبر انقلاب دربارهی عمر رژیم صهیونیستی را مسئلهی کاملاً جدی دانست و گفت: تمامی دادهها، بررسیها و اطلاعات نشان میدهد که چنین اتفاقی (نابودی اسرائیل) رخ خواهد داد؛ اما تحقق این مهم، بدون قید و شرط نیست و شرط و شروطی دارد. شرط تحقق این مهم، آن است که مقاومت به کار خود در منطقه ادامه دهد، تسلیم اسرائیل نشود و جمهوری اسلامی نیز حمایتهای خود از مقاومت در منطقه را تداوم ببخشد. بنابراین اگر ما مقاومت کنیم و به راه خود در این مسیر ادامه دهیم، شرایط میدانی و واقعی میگوید که اسرائیل نیز قادر نخواهد بود ۲۵ سال در منطقه بماند.
دبیرکل حزبالله لبنان، نقاط ضعف اسرائیل را بسیار و در عین حال، کُشنده دانست و گفت: به همین دلیل من معتقدم که در سایهی وجودِ یک ارادهی ملی و جمعیِ مخالفِ بقای این رژیم، تحولات منطقهای و بینالمللی در این زمینه به وقوع خواهد پیوست. من از جمله کسانی هستم که به قدرت نسل حاضر اعتقاد دارند و انشاءالله این نسل وارد فلسطین خواهد شد، در قدس نماز برپا خواهد کرد و دیگر اسرائیلی وجود نخواهد داشت.
آقای نصرالله، در خاتمهی بخش دوم در این گفتگوی تفصیلی به راهبرد بزرگ حضرت امام خمینی رحمهالله دربارهی موجودیت این رژیم اشاره کرد و افزود: راهبرد بزرگی که حضرت امام خمینی رحمهالله بر روی آن تأکید داشتند این بود که اگر بخواهیم منطقهای سرشار از امنیت داشته باشیم، در صلح دائم زندگی کنیم و از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی خود دفاع کنیم و همهی کشورهای منطقه از حاکمیت ملی و آزادی حقیقی برخوردار باشند، هیچیک از اینها با موجودیتِ اسرائیل سازگار نیست و آمریکا و کشورهای استکباری میخواهند از طریق معاهدات صلح، موجودیت اسرائیل را تثبیت کنند.
برچسبها: رژیم صهیونیستی؛ بیت المقدس؛ مسجد الاقصی؛ حزب الله لبنان؛ سید حسن نصرالله؛ دفاع از فلسطین؛ مقاومت اسلامی؛ نابودی رژیم صهیونیستی؛ مذاکره با اسرائیل؛ منطقه غرب آسیا؛ جبهه مقاومت؛
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(4)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(3)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(2)
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام(1)
موصل
صبحگاه از راهی دیگر، قصد «کحیل» (کحیل: شهری بزرگی بوده در کنار دجله و بالاتر از تکریت و در سمت غربی آن واقع شده است، ولی اکنون اثری از این شهر نیست. (معجم البلدان 4/439)) کرده جانب «جهینه» (جهینه، به ضم جیم: منطقه ای است از نواحی موصل که در کنار دجله قرار گرفته و تا موصل یک منزل راه است. (مراصد الاطلاع 1/363)) را در پیش گرفتند و والی «موصل» (موصل: شهر مشهور و قدیمی است که در کنار دجله قرار گرفته و در وسط آن شهر، قبر جرجیس پیامبر است. (مراصد الاطلاع 3/1333) را از ورود خود باخبر ساختند، وی دستور داد شهر را زینت کرده و گروهی را به بیرون از شهر فرستاد! مردم گفتند: بدون تردید، این سر حسین بن علی علیهالسلام است که او را خارجی گویند! چهار هزار کس، آماده جنگ شدند تا سر مطهر را از آنان بستانند و زیارتگاهی برپا کنند و والی خود را از دم شمشیر بگذرانند؛ به روایتی گفتند: «تبا" لقوم کفروا بعد ایمانهم اضلالة بعد هدی؟ ام شک بعد یقین ؟» (وای بر گروهی که بعد از ایمان کافر شدند، آیا گمراهی بعد از هدایت و شک پس از یقین ؟!») ، مأموران چون از قصد مردم باخبر شدند مسیر خود را تغییر داده و به قصد «تل اعفر» (یتل اعفر، بعضی آن را تل یعفر میگویند، و آن قلعه ای است بین سنجار و موصل، و در آن رودخانه ای جاری است. (مراصد الاطلاع 1/268)) و «جبل سنجار» (سنجار: شهر مشهوری است از نواحی جزیره، که در کنار کوهی واقع است و از آنجا تا موصل سه روز راه است و تا نصیبین نیز همین اندازه. (قمقام زخار 551)) حرکت کردند تا در «نصیبین» منزل گزیدند (قمقام زخار 548) . [موصل / مشهد رأسالحسین (ع) : شهرآشوب و هروی از این زیارتگاه یاد کرده اند (مناقب آل ابیطالب ج۴، ص۹۰؛ الاشارات الی معرفة الزیارات ص۷۰) و هروی آن را به عنوان «محل گذاشتن سر امام حسین (ع) در زمان عبور اسرا» معرفی کرده است] . بَلَد / مقام عمر بن امام حسین (ع) : بلد شهر کوچکی در شمال موصل بوده که امروزه به نام اسکی موصل شناخته میشود. هروی به وجود زیارتگاهی به نام «عمر بن الحسین» (ع) در این شهر اشاره کرده که با استناد به کتیبه موجود در آن، این زیارتگاه، مقام عمر بن امام حسین (ع) در زمان اسارت وی در سال ۶۱ قمری بوده و ساختمان زیارتگاه را شخصی به نام ابراهیم بن قاسم مدائنی در سال ۱۰۳ (؟) ساخته و خان القطن (سرای پنبه) در بازار کهنه شهر بلد را وقف آن کرده است (مناقب آل ابیطالب ج۴، ص۹۰؛ الاشارات الی معرفة الزیارات ص68)
مشهد النقطه واقعه منزل موصل
چون لشگر ابن زياد در اثناى راه خود به نزديك موصل رسيدند كس به امير موصل فرستادند و پيغام دادند كه شهر را بياراى و به استقبال ما بيرون آى و طبقهاى زر و سيم مهيا ساز تا بر ما نثار كنى به آمدن ما در منزل تو و نيز افتخار بر تمام حكام ديار كن زيرا كه سر حسين بن على (عليه السلام) و برادران و ياران او همراه است و اهل بيت او را نيز از خانم و كنيز با ديدههاى اشگ ريز مىآوريم والسلام عمادالدوله كه حاكم موصل بود اهل شهر را جمع كرد و صورت حال را با ايشان در ميان آورد گفت اى قوم زنهار باين سخن تن ندهيد و بدين نصيحت همداستان نباشيد اصلا نه استقبال كنيد و نه اين جماعت را به شهر خود راه بدهيد زيرا اين كار براى شما عار و شكست است. رعايا گفتند: اى امير خدا تو را خير دهد، تو هميشه به رعايا مهربان بوده و هستى آنچه فرمائى اطاعت مىكنيم، پس موصليان آب و آذوقه فرستادند و پيغام دادند آمدن شما به شهر ما مصلحت نيست اين آذوقه را بگيريد و هر كجا كه مىخواهيد برويد، آن جماعت از اين جواب در خشم شدند از پشت شهر انداختند جائى كه در يك فرسخى شهر واقع بود فرود آمدند سر مطهر منور امام (عليه السلام) را از نيزه فرود آوردند و در آنجا سنگ بزرگى بود روى آن سنگ نهادند قطره خونى از سر مبارك بر آن سنگ چكيد و آن خون در ميان سنگ نهان شد هر سال روز عاشوراء از آن سنگ خون تازه مىجوشيد، مردمان از اطراف و اكناف و نواحى مىآمدند و دور آن سنگ حلقه ماتم مىزدند و به مراسم عزادارى مشغول مىشدند و به همين منوال بود تا زمان عبدالملك مروان عليه اللعنة و العذاب كه آن سنگ را از آن مقام برداشتند و ديگر كسى از آن سنگ نشانى پيدا نكرد وليكن اهل موصل در آن موضع قبه و بارگاهى ساختند و او را مشهد النقطه نام نهادند هر سال كه ماه محرم مىشود مردم در آنجا آمده و مراسم عزاء بجاى مىآورند. صاحب روضة الشهداء مىنويسد: چون اهل موصل لشگر ابن زياد را به شهر خود راه ندادند شمر لعين با تابعان خود در بيرون شهر شب را منزل كردند صبح رو به شهر نصيبين نهادند.
نصیبین
(نصیبین: شهر آبادی است از بلاد جزیره، که در مسیر قافلههایی که از موصل به شام میروند قرار گرفته، و از موصل تا بدانجا شش روز راه است. (معجم البلدان 5/288)) . و چون به «نصیبین» رسیدند، منصور بن الیاس به آراستن شهر دستور داد! و آینهها را در کار آرایش بکار بردند! و کسی که سر مقدس امام علیهالسلام با او بود، خواست که وارد شهر شود، ولی اسب او فرمان او را نبرد، اسب دیگر آوردند، آن اسب نیز اطاعت نکرد! تا چند اسب عوض کردند، ناگاه سر مطهر را دیدند که بر روی زمین است! ابراهیم موصلی، آن سر مقدس را برداشت و نیک در آن نگریست تا اینکه آن را شناخت و آنها را ملامت کرد، اهل شهر چون این صحنه را مشاهده کردند، آن سر مقدس را از وی گرفته و او را کشتند و سر مطهر را در بیرون شهر گذاردند و به درون شهر نبردند! و گویا بعدها همانجا که سر شریف افتاده بود زیارتگاه شد (نفس المهموم 426) . و در قمقام زخار آمده است: در اینجا سر امام را به مردم نشان دادند! زینب کبری علیها السلام از مشاهده آن صحنه جانخراش، طاقت از دست داد و این ابیات را زمزمه کرد: انشهر مابین البریة عنوة و والدنا اوحی الیه جلیل کفرتم برب العرش ثم نبیه کان لم یجئکم فی الزمان رسول لحاکم اله العرش یا شر امة لکم فی لظی یوم المعاد عویل (به ستم، ما شهره بین خلائق شویم در حالی که پرودگار جلیل وحی بر جد ما میفرستاد؛ شما به خدای عرش و پیامبر او کافر شدید گویا که پیامبری در این زمان نیامده است؛ ای بدترین امت! شما را خدای عرش لعنت کند که شما را در زبانه آتش روز معاد فغان و فریادی است»)(قمقام زخار 548)". مسجد امام زینالعابدین(ع) و مقام رأسالحسین(ع) در نصیبین که شهری است در ترکیه. گفته میشود اثر خون سر امام حسین(ع) در این مکان مانده است. هروی این زیارتگاه را به نام مشهد النقطه ثبت کرده است. [نصیبین / مسجد امام زینالعابدین (ع)؛ مشهدالرأس و مشهدالنقطه: بن شهرآشوب به وجود «مشهدالرأس» (زیارتگاه رأس الحسین) در نصیبین اشاره کرده است (مناقب آل ابیطالب ج۴، ص۹۰). هروی نیز به وجود سه زیارتگاه در این شهر اشاره کرده که عبارت بوده اند از: مسجد امام زینالعابدین (ع)، مشهد الرأس که درباره آن گفته شده: «در زمان بردن اسرا به شام، سر امام حسین (ع) را در این محل آویختهاند»، و مشهد النقطه که درباره آن گفته اند: «از سر امام حسین (ع) خونی در آنجا چکیده است» (مناقب آل ابیطالب ص۶۵-۶۶)]
عین الورده
(عین الورده: شهر مشهوری است از شهرهای جزیره، که بین حران و نصیبین واقع شده است و تا نصیبین 15 فرسخ فاصله دارد، و واقعه عین الورد که بین توابین و شامیان رخ داد، در این منطقه اتفاق افتاده است. (نفس المهموم 566 ؛ معجم البلدان 4/180)) . [امروزه منطقه عین الورد به نام رأس العین شناخته می شود. نام دیگر عین الورد، «جزیره» است»] . کاروان، بامدادان به «عین الورده» رسید و والی آنجا را خبر کردند، او و اهل آن شهر پذیرفتند که آن سرها در شهر بگردانند، و مقرر شد که از باب اربعین داخل گردند، سر منور را در میدان شهر بر نیزه کردند، و از نیمروز تا عصر در معرض تماشای مردم قرار دادند، گروهی شادمانی میکردند که سر خارجی است، و جمعی گریان بودند.
واقعه منزل نصيبين
چون اهل بيت رسالت را آن قوم ضلالت آئين به نزديكى شهر نصيبين آوردند سرها را از صندوقها بدر آوردند و بر نيزههاى بلندى زدند و در نظر اهل بيت جلوه دادند فلما رات زينب راس اخيها بكت و انشات تقول همينكه چشم عليا مكرمه زينب خاتون بسر برادر افتاد با چشم گريان اين ابيات را انشاء نمود زبانحال آن مخدره : اتشهرونا فى البرية عنوةكفرتم برب العرش ثم نبيهلحاكم اله العرش يا شر امة و والدنا اوحى اليه جليل كان لم يجئكم فى الزمان رسول لكم فى لظى يوم المعاد عويل . معين صاحب روضه مىنويسد كه لشگر كس بنزد حاكم نصيبين فرستادند كه نام او مقصود بن الياس بود كه شهر را بيارائيد و به استقبال بدر آئيد. يامرونه بتزئين البلد و القرى و تحسين الضيافة و القرى دخلوها فى كبكبة عظيمة. بعد از آراستن شهر و آوردن اسيران به در دروازه و ديدن تماشائيان . فمالبثوا الا ان برقت سحابة عليهم ببرق من القهر الالهى. ناگاه به قدرت الهى از ابر قهر و غضب پادشاهى برقى پديد آمد كه يك نيمه شهر را سوخت غوغا در شهر پديدار شد مردمان بهم بر آمده لشگريان خجالت زده از آن شهر به در آمدند قصد مرحله ديگر كردند به شهرى رسيدند كه رئيس آنجا سليمان بن يوسف بود.
واقعه بعد از شهر نصيبين (دروازه سلیمان)
سليمان را دو برادر بود يكى از آنها در جنگ صفين بدست اميرالمومنين (عليه السلام) كشته شده بود و يكى با اين برادر در حكومت شهر شريك بود و شهر ايشان دو دروازه داشت يكى به سليمان تعلق داشت ديگرى به برادرش چون خبر آمدن لشگر را به شهر شنيدند تهيه و تدارك ديدند و تشريفات چيدند اما در باب ورود به شهر با هم مخاصمه كردند او مىگفت بايد از دروازه من وارد شوند ديگرى مىگفت از دروازه من ميان دو ناصبى ملعون جنگ در افتاد. فقامت الفتنة و هاجت الفساد فاخذ السيوف من الجانبين فاخذها و نفذت السهام من الطرفين منافذها و انقطع الأمن و الأمان فقتل سليمان. در ميان آن گير و دار. سليمان وارد نيران شد كه لشگر شمر عليه اللعنة از آنجا نيز سراسيمه شده روى به حلب نهادند. فانقلبوا من شر المنقلب فانحدروا الى حلب. در كامل السقيفه مىنويسد: عبور لشگر كفرآئين پسر زياد پليد به ميا فارقين(به فتح ميم و تشديد ياء اسم شهرى است كه زنى آنرا ساخت و نامش ميار فارقين بود) افتاد در اين منزل كه لشگر عبور كرده اند از جاده سلطانى و اصلى نرفتند بلكه از ترس محبان اهل بيت عليهم السلام از بيراهه حركت كردند لهذا ترتيبى از حركت ايشان در كتب مقاتل نيست فقط نامى از منازلى كه به آن گذشته اند برده شده و آنها عبارتند از: اندرين چنانچه در كامل السقيفه آمده و ديگر شهر ايمد چنانچه صاحب روضه نام آن را برده. در مقتل ابو مخنف است كه از نصيبين به عين الورده و از آنجا به ناصر جمان و از آنجا به دوغان عبور كردند. در نسخه ديگر ابو مخنف آمده كه از عين الورده به دعوات رفتند و از والى آنجا درخواست استقبال نمودند والى با طبل و نقاره به استقبال آن كفر كيشان آمد و سپاه را از دروازه اربعين به شهر وارد نمود سپس از آنجا به حلب رفتند.
رقه
(رقه اسم شهری است مشهور در کنار شط فرات، و از بلاد جزیره محسوب میشود و تا حران سه روز راه است. (مراصد الاطلاع 2/626)) . آنگاه مأموران ابن زیاد، سر امام حسین علیهالسلام و سایر شهدا را از «عین الورده» حرکت دادند و طی طریق کردند تا به «رقه» رسیدند. [در جنوب رقّه کوه و منطقه صفین واقع شده که محل درگیری معروف صفین در سال 37 قمری بود] . [بالِس / مشهد الحَجَر : بالِس شهر تاریخی کهنی در شمال شام بر ساحل رود فرات است که در قرون اولیه اسلامی، بندرگاه کشتیهایی که در این رود حرکت میکردند، شناخته میشده است. بخشی از ویرانههای این شهر امروزه در ساحل دریاچه عظیم اسد که پس از تأسیس سد بزرگ فرات در غرب رقّه به وجود آمده، هنوز قابل رؤیت است و در چند کیلومتری آن، شهر نسبتاً جدیدی به نام «مسکنه» قرار دارد. هروی از زیارتگاهی به نام «مشهد الحَجَر» در بالس یاد کرده که به گفته وی، محل گذاشتن سر امام حسین (ع) در زمان عبور اسرا بوده است (الاشارات الی معرفة الزیارات ص۶۱). امروزه درون قبرستانی قدیمی مشرف به ویرانههای شهر بالس، محلی وجود دارد که اهالی منطقه، آن را مقام رأس الحسین (ع) میدانند (تحقیق میدانی نگارنده) و ممکن است بقایای زیارتگاه مورد اشاره هروی باشد]
جوسق
(جوسق، به مکانهای بسیاری اطلاق میشود، قریه بزرگی از توابع بغداد و قریه ای از قریه های نهروان و به قریه ای از نواحی مصر و به قریه ای از قریههای ری و به قلعه ای در ری نیز اطلاق میشود. (مراصد الاطلاع 1/358)) . هنگامی که کاروان از «رقه» عبور کردند، بر مکانی به نام «جوسق» وارد شدند و از آنجا نیز حرکت کرده و بسوی فرات ره سپردند تا به نزدیکیهای «بسر» (بسر - بضم باء و سکون سین - قریه است در شام از اراضی دمشق محسوب میشود و در آنجا مزاری است که گفته شده قبر یسع است. (مراصد الاطلاع 1/196)) رسیدند و از این مکان به والی «حلب» نامه ای نوشتند و آنان را از جریان کار خود آگاه ساختند و شب را در «دعوات» و یا در «حلب» بسر بردند!
دعوات
(در معاجم، موضعی را به این عنوان یعنی «دعوات» نیافتم، ولی در کتب، مقتل از آن نام برده شده است) . مأموران چون به نزدیک «دعوات» رسیدند، نامه ای به والی آنجا نوشته که: ما سر حسین را با خود آورده ایم. او چون بر مضمون نامه آگاه شد، دستور داد تا در بوقها و کرناها بدمند و خود نیز برای استقبال از شهر بیرون آمد، سپس سر مقدس امام را بر نیزه زده و از دروازهای که آن را اربعین مینامیدند وارد نموده و در یکی از میدانهای شهر آن سر مطهر را از ظهر تا عصر در معرض تماشای مردم قرار دادند، در این شهر نیز گروهی گریان بودند و جماعتی شادی میکردند و میگفتند: این سر خارجی است که بر یزید خروج کرده است! پس شب در آنجا ماندند، و صبح به طرف «حلب» حرکت کردند. علی بن الحسین علیهالسلام در آن هنگام گریست و این شعر را خواند: لیت شعری هل عاقل فی الدیاجی - بات من فجعة الزمان یناجی - انا نجل الامام ما بال حقی - ضائع بین عصبة الاعلاج (ای کاش میدانستم که شخص خردمندی هست که در ظلمتها بیتوته کند و از سختیهای زمان زمزمه نماید؛ من فرزند امام هستم، چه شده است که حق من ضایع شود بین این گروه کفار») (الدمعة الساکبة 5/65)
متن کامل را در لینک زیر مشاهده فرمائید
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اهلبیت ازکوفه تاشام
ادامه مطلب را ببينيد