نتایج قیام مسجد گوهرشاد

1- این قیام، مشروعیت خاندان پهلوی را زیر سؤال برد و به‌عنوان نقطه اوج مبارزات مردم بر ضد حکومتی که با مذهب سر ستیز داشت، همواره تنور مبارزه را گرم نگه داشت.

2- این حادثه به مردم ایران ثابت کرد که مدرنیته مورد نظر غرب و ترقی غربی، هرگز با اعتقادات و دیانت آنها سر سازگاری ندارد و نیز موجب تقویت پایگاه روحانیت شیعی به‌عنوان تنها نهاد متولی دیانت مردم شد. قیام مسجد گوهرشاد، اگرچه به ظاهر شکست خورد، ولی افق‌های جدیدی از مبارزه دینی تحت نظارت مرجعیت شیعی را برای مردم ایران گشود.
دستاورد اصلی قیام مسجد گوهر شاد، نشان دادن ماهیت اصلی تمدن و رفاه غربی به جامعه ایرانی بود. با این قیام و کشتار وحشیانه رضاخان در آستان مبارک رضوی، ثابت شد که نسخه تجویزی روشنفکران برای مدرن شدن جامعه ایران، نه‌تنها به مقدس‌ترین اعتقادات آنها، بلکه به‌جان آنها نیز رحم نمی‌کند. این دستاورد بعدها خود را در قالب انقلاب اسلامی و حضور پر شور زنان باحجاب در تظاهرات برضد رژیم شاهنشاهی به‌خوبی نشان داد.

روزشمارواقعه گوهرشاد

هنوز دقایقی از نیمه‌ شب نگذشته بود که ماموران با تمام توان به مسجد حمله می‌کنند. این‌گونه بود که از همه طرف به متحصنان در مسجد گوهرشاد حمله شد تا یکی از سیاه‌ ترین روز‌های دوران حکومت پهلوی اول رقم بخورد. دلیل اصلی حرکت مردمی در واقعه گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ شمسی، سیاست‌های ضد دینی رضا شاه و نوع برخوردش با آیت‌ا... حاج حسین قمی بود. رضا شاه برخلاف رفتار‌های خود در فاصله کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ تا رسیدن به پادشاهی ایران در سال ۱۳۰۴ که به همراهی با اقشار مختلف جامعه از جمله روحانیان پرداخته و از خود رفتار‌های مذهبی بروز داده بود، در دهه نخست سلطنت خود اقدامات سخت‌گیرانه و محدودکننده‌ای بر ضد روحانیت در پیش گرفت. هنگامی که در سال۱۳۱۴، جایگزینی کلاه پهلوی با کلاه شاپو، به فرمان حکومت در سراسر کشور اجباری شد، در شهر مذهبی مشهد، اجرای آن به‌آسانی انجام نشد. محمدولی اسدی، نایب ‌التولیه آستان قدس رضوی که از مقربان درگاه و کاملا مورد اعتماد رضاخان بود، طی گزارش محرمانه‌ای به دربار یادآوری کرد که مسئله تغییر کلاه و محدود کردن مجالس روضه‌خوانی در شهر مذهبی مشهد که دارالعلم بزرگ اسلامی است، به مصلحت نیست و تدبیر آن است که به‌تدریج و با تدابیری خاص این مسائل در خراسان پیاده شود و ممکن است در اثر اجرای این برنامه در استان خراسان و به‌خصوص شهر مشهد، قیامی از طرف مردم مسلمان به وقوع بپیوندد. دفتر مخصوص رضاخان، نظریه نایب ‌التولیه را با چهار مقام مؤثر خراسان آن روزگار در میان می‌گذارد و نظریه آنها را خواستار می‌شود؛ فتح ا... پاکروان استاندار، سرتیپ ایرج مطبوعی فرمانده لشکر و سرهنگ بیات رئیس شهربانی گزارش می‌دهند که اجرای این برنامه با مشکل و کوچک‌ترین مقاومتی مواجه نخواهد شد. تنها عبدالعلی لطفی، رئیس استیناف خراسان، نظریه اسدی را تأیید می‌کند و بر همین اساس از دفتر مخصوص شاه ابلاغ می‌شود که تمام دستورات قبلی باید به عمل آید. انتشار اعلامیه‌ های دولت درباره کلاه و مجالس ختم و روضه‌خوانی در شهر مشهد با عکس‌العمل جامعه روحانیت و بازاریان مواجه شد.

۱۸ تیر ۱۳۱۴؛ اولین روز ورود بهلول به مشهد

بهلول واعظ، در قائن است که از طریق زائرانى که از مشهد مراجعت مى‌کردند، خبر‌های این شهر را می‌شنود. براى کسب اطمینان از سفر آیت‌ا... قمى عازم مشهد می‌شود. در بدو ورود به مشهد به منزل آیت‌ا... رفته و از خبر عزیمت او به تهران اطمینان خاطر حاصل می‌کند. سپس به حرم امام‌رضا (ع) می‌رود تا پس از زیارت به دیدار قمى در تهران بشتابد و از او کسب تکلیف کند.

در مسجد گوهرشاد جمعی از چند شب قبل تحصن کرده بودند و همه‌جا حرف از حصر آیت‌ا... قمى در تهران بود و بازاریان جلب‌شده حامی او که به دربار تلگراف فرستاده بودند. وعاظ نیز براى آنان به صورت جسته‌ وگریخته از تغییر کلاه و حتى قرار کشف حجاب سخن می‌گویند و مردم را تحریک مى‌کنند. بهلول نیز به شوق آمده، بر فراز منبر ایوان مقصوره می‌رود و با فریادهایى توجه همگان را جلب می‌کند: "قصد دارم فرداشب مطالب مهمى به سمع و نظر‌تان برسانم.» از سویی بهلول معتقد بود هروقت پنجشنبه ‌اى در یکى از شهرهاى مقدس بود، مى‌بایست شب و روز جمعه را نیز آنجا به سر کند تا آداب زیارت مخصوصه را به جا آورد، سپس آن شهر را ترک کند. شیخ محمد علمى اردبیلى از دستگیرشدگان قیام گوهرشاد، در خاطراتش نقل مى‌کند که بهلول در پایان سخنرانى «تند و انقلابى با یک بیان وافى» گفت: "اى جماعت! فرداشب زن [به مجلس و پاى سخنرانى او]نیاید. منظورش این بوده که فردا کسانى بیایند که از نظر دل و جرئت، مرد و مردانه باشند." بعد از این سخنرانى جمعیت پراکنده می‌شوند و بهلول نیز آن شب را در منزل یکى از دوستانش به صبح می‌رساند.

۱۹ تیر ۱۳۱۴؛ روز بازداشت و آزادى بهلول

ادامه تحصن روز‌های قبل، فراخوان شب گذشته بهلول و فرا رسیدن سالروز حمله روس‌هاى تزارى به حرم مطهر و به توپ بستن صحن، دلایلی است که جمعیت زیادی را در روز پنجشنبه به مسجد گوهرشاد و حرم می‌کشاند. حوالی ظهر است که نیروهاى امنیتى در حرم برای بردن بهلول به شهربانی اقدام می‌کنند که این اقدام با مداخله مردم عملی نمی‌شود. درنهایت وساطت چند تن از خدام، ماموران را راضی می‌کند تا بهلول را موقتاً در کشیک‌خانه حرم نگه دارند و در فرصت مقتضى از حرم خارج کنند. بهلول نیز به ماموران تعهد می‌دهد که صبح روز شنبه خود را به شهربانى معرفى کند، اما ماموران موافقت نمی‌کنند. هنوز ساعاتى از بازداشت او نگذشته بود که مردم به تحریکِ ابتدا خود بهلول و سپس با تهییج نواب احتشام رضوی، به کشیک ‌خانه حمله کردند و بهلول را نجات دادند و بر فراز منبر صاحب‌ الزمان مسجد گوهرشاد نشاندند. عبدالحمید مولوی به امر میرزاطاهر، متولی مسجد، در صدد پایین آوردن بهلول از منبر برمی‌آید که با چپه شدن منبر به زمین می‌افتند. مردم به مولوی هجوم برده و سخت او را مضروب می‌کنند. پس از این است که بهلول بر منبر می‌رود و می‌گوید: "مردم! اسلام خراب شد. دختر نُه‌ساله حرام و زن فاحشه حلال" (اشاره به قانون ازدواج که تازه وضع شده بود و بر اساس آن پسران قبل از ۲۰ و دختران قبل از ۱۸ سالگی حق ازدواج با یکدیگر را نداشتند) بهلول با دست اشاره می‌کند. ساکت و آرام، باز می‌گوید: مردم! شما گَله ‌اید و آقای حاج‌آقا‌حسین قمی شبان و من هم سگ گله و پهلوی هم گرگ گله.' سپس نواب احتشام رضوی بر منبر رفته، آرم آستانه را از کلاه شاپو خود می‌کَند و کلاه را بر زمین می‌زند و می‌گوید: لعنت بر این کلاه و موسس آن! مردم شعار مرگ بر شاه و زنده‌باد اسلام سر می‌دهند. کار از دست شده و بهلول از مردم می‌خواهد فردا بعد از تامین خانواده خود، با هرسلاحی که می‌توانند، دوباره برگردند تا مبارزه را ادامه دهند. قصد این است که در مسجد بمانند یا حاج ‌آقاحسین قمى را آزاد و احکام اسلام را جارى کنند یا همه کشته شوند. این شب برای مانده‌ها در مسجد و حرم، با روضه‌خوانی و ندبه‌خوانی و سخنرانی می‌گذرد.

۲۰ تیر ۱۳۱۴؛ حمله اول به تحصن ‌کنندگان

رئیس شهربانى به محض اطلاع از این حادثه و پیش‌بینى گسترش قیام، پاسبان بیات، رئیس پلیس مشهد را نزد استاندار (پاکروان) و فرمانده لشکر خراسان)سرلشکر مطبوعى) می‌فرستد تا آنها را از جریان امر مطلع سازد. در پى کسب اطلاعات پى‌درپى از وقایع داخل حرم و مسجد گوهرشاد، نامبردگان طى رایزنى‌هایى در نیمه ‌شب جمعه تصمیم مى‌گیرند که غائله را از طریق ماموران مستقر در کلانترى ۲ که در جوار مسجد گوهرشاد واقع بود، بخوابانند. براى این منظور استاندار به اتفاق فرمانده لشکر به کلانترى مذکور عزیمت می‌کند تا ضمن بررسى اوضاع بر حمله قریب‌ الوقوع به متحصنان نظارت کنند. در ابتدا افرادى را به جمع تحصن‌ کنندگان مى‌فرستند تا با نصایح و اندرز آنان را قانع ساخته و پراکنده کنند، کمی بعدتر نمایندگانی از روحانیان برجسته و مسئولان شهر با بهلول، احتشام رضوی و برخی روحانیان متحصن دیدار می‌کنند ولى متحصنان و به‌خصوص بهلول که اینک رهبرى آنها را به عهده داشت، ترک مسجد و اسلحه بر زمین گذاشتن را نمی‌پذیرند. آنها تقاضاهاى خود را در سه‌ بند مطرح و اعلام مى‌ کنند که تا زمان برآورده نشدن این خواسته‌ ها به تحصن خود ادامه خواهند داد. مطالبات سه‌ گانه آنها عبارت است از تغییر نیافتن کلاه، جلوگیرى از رفع حجاب و بازگشت فورى آیت‌ا... قمى به مشهد. قرار بر این می‌شود که متحصنان تا صبح یکشنبه به حال سکوت و آرامش بمانند. به آنها گفته می‌شود یکشنبه آیت ‌ا.. قمی به مشهد بازمی‌گردد! اما مقامات امنیتى مشهد که درحقیقت قادر به سپردن تعهدى در این‌گونه امور نیستند، ناچار طى مذاکراتى تصمیم به قلع ‌وقمع متحصنان مى‌گیرند. اجراى این تصمیم نیز به صبحگاهان که عده تحصن‌کنندگان به حداقل ممکن کاهش می‌یابد، موکول می‌شود؛ تعداد متحصنان را در این مقطع بین یکصدوپنجاه تا دویست‌ نفر ذکر کرده ‌اند. در بدو امر فرمانده لشکر و رئیس شهربانى به علت نگرفتن دستور از مرکز حاضر به اجراى این عملیات نمی‌شوند ولى با اصرار استاندار و به‌خصوص اتهام وى به شهربانى و تولیت مبنى بر اینکه از گزارش به‌ موقع واقعه مذکور خوددارى کرده‌اند، تصمیم گرفته مى‌شود شهربانى با کمک لشکر در سحرگاهان، منطقه را تحت کنترل گرفته و به غائله خاتمه بخشد.

۲۱ تیر ۱۳۱۴؛ حمله دوم و کشتار متحصنان

در آستانه اذان صبح، صداى شیپور نظامى به صدا درمی‌آید و در‌های حرم بسته می‌شود. جمع زیادى از اهالى مشهد با شنیدن صداى شیپور نظامى بلافاصله در اطراف حرم تجمع می‌کنند و قصد ورود به مسجد و پیوستن به تحصن ‌کنندگان را دارند. عده ‌ای از مردم نیز شب گذشته با سلاح‌ها به مسجد برگشته ‌اند؛ مشخص نیست نخستین تیر از جانب متحصنان بود یا از جانب ماموران، در هرحال درگیری شروع شد. یکی از سربازان خودکشی می‌کند و یکی، افسر دستوردهنده شلیک را مورد هدف قرار می‌دهد و عده‌ای هم اسلحه‌های خود را به جانب مردم می‌اندازند. بدین ترتیب حمله اول در سحرگاهان روز جمعه ناتمام باقى ماند و متحصنان با ده‌ها کشته و زخمى، همچنان در موضع خود باقى ماندند. همین امر باعث گسترش موضوع شد. در پى این ناکامى، استاندار به اتفاق فرمانده لشکر و رئیس شهربانى و تولیت آستان قدس به تلگرافخانه رفته و مراتب را به مرکز (شاه) گزارش دادند. از مرکز دستور رسید که فورا به غائله خاتمه بخشند. این‌گونه بود که تلاش‌های برخی مسئولان آستانه و روحانیان شهر برای ختم بدون خون‌ریزی ماجرا نافرجام ماند. این روز علاوه بر سخنرانی دیگر وعاظ مشهد در حرم و مسجد، به معالجه زخمى‌ها و دفن کشتگان نیز می‌گذرد. در شهر هم تظاهرات است و مردم به پوشندگان کلاه پهلوی تعرض می‌کنند و گاهی هم با ماموران درگیر می‌شوند. عده‌ای به منازل روحانیان رفته و آنها را به مسجد می‌آورند. از سویی در دهات اطراف مشهد شایع شده که علما حکم جهاد داده‌ اند؛ اگرچه مشخص نیست که این حکم از جانب کدام مجتهد است، اما مردم اطراف مشهد را با هرچه دم دستشان است، راه می‌اندازد به جانب مسجد تا به متحصنان بپیوندند. هنوز دقایقی از نیمه‌شب نگذشته بود که ماموران با تمام توان به مسجد حمله می‌کنند. این‌گونه بود که از همه طرف به متحصنان در مسجد گوهرشاد حمله شد تا یکی از سیاه ‌ترین روز‌های دوران حکومت پهلوی اول رقم بخورد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ | 10:35 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

قیام گوهرشاد، دردناک‌ ترین حادثه تاریخ معاصر ایران

عکسی از شیخ محمدتقی بهلول در حال سخنرانی

عکسی از جمعیت واقعه گوهرشاد

این حادثه یکی از دردناک ‌ترین حوادث معاصر ایران است؛ واقعه ‌ای که معترضان و متحصنان همچون دوران مشروطه که مردم برای اعتراض به ظلم موجود در مسجد تحصن کرده بودند، به رگبار بسته شدند. اعتراض مردم مشهد به یکسان‌ سازی لباس مردان در مسجد گوهرشاد یکی از دلایل اهمیت قیام گوهرشاد است اما در کنار این موضوع شباهت سبک و سیاق اعتراض مردم با اعتراضات دوران مشروطه نیز در جلوه این قیام در تاریخ بی‌تاثیر نیست چرا که این اعتراض‌ها به شیوه تحصن در اماکن مذهبی به همراه روضه‌خوانی و سخرانی واعظ همراه بوده و علما سعی می‌کردند مردم را به وسیله احساسات‌شان برای اعتراض تحریک کنند. البته اعتراض و تحصن در مساجد و اماکن مقدس باعث می‌شد تا جان معترضین و متحصنین حفظ شود اما قیام گوهرشاد این مساله را پیچیده ‌تر کرد و تا مدتی این نوع اعتراض در جامعه مورد استفاده قرار نمی‌گرفت. البته گفته می‌شود دلیل اعتراض مردم علاوه بر اعمال تغییرات در سبک و لباس مردم تغییرات مناسبات سیاسی و اجتماعی و همچنین رفتار نامناسب با علما بوده است. از آنجایی که موضوع تغییر سبک زندگی و لباس در مشهد با مخالفت بیشتری از سمت مردم روبه‌رو شد، علمای شهر این موضوع را با نگرانی بیشتری دنبال می‌کردند و برای انتقال نگرانی خود به بدنه دولت در اعتراض به این نوع تغییرات آیت ‌الله حسین طباطبایی قمی را به عنوان نماینده انتخاب کردند که پس از مدتی کوتاه این نماینده توسط دولت دستگیر و ممنوع ‌الملاقات شد. در این میان شخصی به نام شیخ محمدتقی بهلول که از روحانیون معترض به دولت پهلوی نیز بود، به جمعیت متحصنین در حرم پیوست و به ایراد یک سخنرانی انقلابی و تند پرداخت. این سخنرانی باعث شد او نیز تحت تعقیب دولت پهلوی قرار گیرد و به واسطه پناه بردن به حرم مطهر در همانجا نیز دستگیر و به طور موقت برای جلوگیری از ایراد دوباره سخنرانی در کشیک‌خانه حرم زندانی شد. با ورود استاندار وقت خراسان به این ماجرا اولین برخوردها با تحصن در صبح ۲۰ تیر آغاز شد. تصمیم بر این شده بود که با کمک تعدادی از ماموران کلانتری اطراف حرم تحصن شکسته و مردم متفرق شوند. گفته می‌شود آغاز عملیات نظامی با یک شیپور اطلاع ‌رسانی شده و برخی سعی در شکست تحصن داشته‌ اند اما جمعیت حاضر در مسجد گوهرشاد به رهبری بهلول اعلام کردند تنها در صورت پذیرفته شدن شرایط مد نظرشان تحصن را خواهند شکست. شروط اعلامی از سوی تحصن‌ کنندگان شامل تغییر ندادن کلاه، جلوگیری از رفع حجاب و آزادی آیت‌ الله قمی بود. ۲۱ تیر ماه طرفین به دنبال اتمام تحصن با شکل‌ گیری حداقل درگیری بودند و همه از بهلول درخواست می‌کردند برای جلوگیری از کشته شدن مردم مسامحه کند اما بهلول با تمام پیشنهادات برای پایان دادن به تحصن مخالفت و تنها بازگشت آیت ‌الله قمی به مشهد را شرط اتمام تحصن اعلام می‌کرد. البته گفته شده در شب ۲۱ تیر ماه تحصن ‌کنندگان به صورت بلاتکلیف در حرم منتظر بودند. رواق‌ها و صحن‌ها بسته شده بود. عده‌ای از محصنین در خواب به سر می‌بردند و با خاموش شدن چراغ‌های حرم نظامی‌ها وارد مسجد گوهرشاد شدند. البته مردم در مقابله با حمله ارتش مقاومت کردند اما در ادامه دستور آتش صادر و مردم را به گلوله بستند. با کمک برخی از متحصنان بهلول توانست از مسجد گوهرشاد خارج شود و خود را به تربت‌ جام برساند. او پس از آرام شدن اوضاع به هرات افغانستان مهاجرت و از آنجا درخواست پناهندگی سیاسی کرد که این موضوع باعث دستگیری و زندانی شدنش در کابل شد. بهلول در سال ۱۳۲۵ خورشیدی طی نامه‌ای از زندانی در کابل از دولت ایران خواست که برای آزادی او اقدام کند که این موضوع مقارن با دوره محمدرضا شاه بود. دولت ایران در آن زمان با درخواست او موافقت نکرد اما یک سال بعد از درخواستش و پس از ۱۲ سال تحمل حبس از زندان کابل رهایی پیدا کرد و به مزارشریف تبعید و مشغول کشاورزی شد. بهلول پس از ۳۰ سال زندگی در زندان و تبعید در افغانستان اجازه پیدا کرد یا در افغانستان بماند یا به ایران بیاید و یا به هر کشوری که می‌خواهد نقل مکان کند. او کشور مصر را بر کشورهای دیگر ترجیح داد و از طریق هند به مصر عزیمت کرد. او پس از یک سال و نیم اقامت در مصر به عراق سفر کرد و ۲ سال و نیم در کشور عراق ماند و به دنبال تصمیم دولت عراق مبنی بر اخراج ایرانیان با موافقت شاه به ایران بازگشت و پس از پنج روز بازجویی دوباره بازداشت شد و ۳۵ روز زندانی بود تا اینکه مورد بخشش قرار گرفت و به زندگی خود ادامه داد. شیخ محمدتقی بهلول در مرداد ماه سال ۱۳۸۴ خورشیدی در سن ۱۰۳ سالگی در تهران وفات یافت و در گناباد به خاک سپرده شد. از آنجایی که تعداد کشته‌های واقعه گوهرشاد به طور مشخص معلوم نیست، گفته می‌شود سربازان تمام کشته ‌شدگان را در یک گور دسته جمعی در محله خشت‌مال و باغ خونی مشهد دفن کرده‌ اند؛ البته در اسناد و مدارک موجود تعداد کشته ‌شدگان از ۲۲ تا ۱۷۵۰ نفر مطرح شده است.

مقدمه

تصمیماتى که بعد از مشروطیت در زمینه‌هاى فرهنگى اتخاذ مى‌شد، براساس تلقى و رویکرد غرب‌گرایانه‌اى بود که در چارچوب گفتمان جدیدى به عمل می‌آمد. این گفتمان که قبل از مشروطیت شروع شده بود، بر توجه به ظاهر امر و دورى از برخورد ریشه‌اى و عمقى در مقولات فرهنگى استوار بود. تقلیدهاى ظاهرى ناشیانه از غرب از ممیزه‌هاى این رویکرد نوین بود. البته متفکرانى هم بودند که به دنبال بهره‌گیرى از نکات مثبت تمدن غرب بودند ولى آنچه در نهایت غلبه پیدا ‌کرد همان تلقى سطحى و ساده‌باورانه از مقوله‌ پیشرفت بود. با برنامه طراحی شده از طرف انگلستان و روی کار آوردن فردی چون رضاخان که اراده‌اش را حاکم بر کشور کرد باورمندان آن رویکرد، او را بهترین راه نیل به اهداف و ایده‌هاى خود پنداشتند و به این منظور برگردش حلقه زدند.

هر چند اقداماتى به صورت آرام در این زمینه پیش‌تر از آن شروع شده بود، اما اواسط 1313، این روند تقریبآ به صورت امرى محسوس و ملموس براى همگان درآمد. در این میان اقدامى دیگر از دولت سر زد که در راستاى تکمیل هم ‌شکل‌سازى مردان صورت مى‌گرفت و آن اجبارى کردن استعمال کلاه ‌شاپو یا کلاه ‌فرنگى به جاى کلاه پهلوى بود. نگرانى‌ها و دل‌مشغولى‌هاى ناشى از هجمه به حجاب زنان در کنار ضرورت استعمال کلاه ‌فرنگى، جامعه ـ به خصوص قشر روحانى ـ را بیش از پیش نگران کرد و در نهایت به واکنش‌هاى تندى علیه این سیاست‌ها دامن زد.

این واکنش البته در مشهد که محیطى مذهبى داشت شدیدتر از دیگر نقاط بود. واکنش آیت‌الله سیدحسین قمى به این موضوع و به تبع آن سفرش به تهران براى اعتراض حضورى به سیاست حکومت پهلوى و محصور شدنش، باعث قیام مردم خراسان در مسجد گوهرشاد شد. حادثه‌اى که در قساوت و خشونت، در نوع خود کم‌نظیر بود. پس از برچیده شدن سلطه‌ رضاشاه از کشور، پرده از جنایت‌هاى رژیم برداشته شد.

زمینه‌های پیدایش واقعه مسجد گوهرشاد

الف) اتحاد لباس

یکى از تصمیمات رضاشاه در راستاى تجددمآبى و به اصطلاح نوسازى، اتحاد لباس یا متحدالشکل کردن البسه بود. بنابراین دستوراتى به وزارت داخله در این زمینه صادر کرد و مأموران دولتى در شهرستان‌ها را موظف به اجرای این دستور به خصوص بر سر نهادن کلاه پهلوى نمود. اجراى این تصمیم در عمل با مشکلاتى مواجه شد. نه تنها مردم در مقابل این تصمیم ایستادگى کردند بلکه بعضى از دولتمردان هم حاضر به پذیرش این تصمیم نبودند. مردم عادى هم با وجود همه‌ تبلیغاتى که صورت مى‌گرفت و جشن‌هایى که به خاطر آن برپا مى‌شد، در مقابل آن ایستادگى مى‌کردند و از ملبس شدن به لباس جدید سر باز مى‌زدند[1]. با این اوصاف سه نوع واکنش دربرابر این اقدام صورت گرفت شامل:

واکنش مردم: از گزارش‌هایى که نظمیه ‌هاى سراسر کشور از اجراى این قانون به نظمیه‌ کل مملکتى و وزارت داخله مخابره مى‌کنند، این موضوع روشن مى‌شود که مردم هر کدام به طریقى سعى و تلاش مى‌کردند تا از تن دادن به این قانون خوددارى کنند و علیه آن مقاومت ورزند. از جمله‌ می‌توان به عشایر و اقوام کُردهاى طایفه منگور در استان آذربایجان غربى اشاره کرد. گزارش‌هایى که از مازندران، بنادر جنوب و خراسان مى‌رسید همگى مؤید مخالفت مردم با این قانون بود. در گزارش ارسالى نظمیه‌ بوشهر به نظمیه‌ کل مملکتى آمده است که محمد بهزاد ـ از تجار اهل بوشهر ـ فرزندش احمد را به علت استفاده لباس پهلوى از خانه خود طرد کرده است.[2]

واکنش روحانیون: عوامل حکومتى و کارگزاران رژیم عملاً با ایجاد محدودیت‌هایى، سعى مى‌کردند روحانیت را ملبس به لباس متحدالشکل نماید. این عوامل باعث شد تا روحانیون بیش‌تر از دیگر طبقات اجتماعى به این قانون اعتراض نمایند. از جمله این روحانیون آیت‌الله سیدمحمد بهبهانی بود که نسبت به این مسئله واکنش نشان داد و اعتراض نمود[3] . از دیگر روحانیونی که در این زمینه اعتراض کردند آیت‌الله میرزا صادق آقاتبریزی، آیت ‌الله سیدابوالحسن انگجی، آیت‌ الله سید باقر قاضی‌طباطبائی و آیت‌ الله غلامحسین تبریزی از جمله روحانیان با نفوذ تبریزی بودند که علیه این قانون قیام کردند. کنسول انگلیس در تبریز در نامه‌اى که در 12 آبان 1307 از تبریز مخابره مى‌کند، می‌نویسد: «تعدادى از روحانیونى که متهم به دخالت در درگیرى اخیر تبریز بودند، دستگیر شدند».[4]

ب) سفر رضا شاه به ترکیه

رضاشاه در پى دعوت مصطفى کمال ‌پاشا ملقب به آتاتورک، در 12 / 3 / 1313 به ترکیه سفر کرد. برنامه‌هاى این سفر علاوه بر مذاکرات سیاسى و حل پاره ‌اى از اختلافات مرزى در منطقه آرارات، بازدید از تأسیسات نظامى و اماکن دیدنى این کشور بود. در مراسم رژه‌اى که به افتخار ورود رضاشاه ترتیب یافت، وى شاهد حضور همسان و یکسان دختران جوان دوشادوش مردان بود. [5] برگزارى مراسم و مهمانى افتخارى از دیگر برنامه‌هاى این سفر بود. رضاشاه وقتى بعد از یک ماه و هشت روز مسافرت، از مرز ترکیه وارد ایران شد، گفت: «ما رفته بودیم با یک مرد بسیار بزرگ ملاقات کنیم، ما باید ملت خودمان را به همان درجات برسانیم که او ملت خود را رسانده است.»[6] تصورى که رضاشاه از ترکیه پیدا کرد الگو و ایده ‌آل وى شد و سعى و اهتمام خود را در رسیدن به آن آرمان به کار بست. البته باید به این نکته توجه داشت که اسلام زدائی در منطقه از مدت‌ها پیش توسط انگلستان شروع شده بود و نمونه آن تشکیل کنگره زنان شرق در سال 1311 درباره حجاب و مسائل مربوط به زنان در ایران بود. [7]

پ) کلاه ‌شاپو، نقطه‌ى آغاز تغییرات

یکى از اقدامات رضاشاه در این تأسى و تشبیه به اروپایى‌ها صدور دستور استفاده از کلاه ‌شاپو بود. با بازگشت رضاشاه از ترکیه، وى در فکر تغییر کلاه بود بنابر این دستور تغییر کلاه را در اول فروردین ماه 1314 صادر کرد. ابتدا قرار بود تا کارمندان دولت، این نوع کلاه را استعمال کنند و دولت بخشنامه‌ای در این زمینه صادر کرد و سپس افراد دیگر هم ملزم به سر نهادن این کلاه شدند. این فرمان هم بسان اتحاد لباس با وجود نارضایتى‌ها و مشکلات، اجرا شد و هرچند به طور سطحى و در ظاهر که خواست حکومت بود پذیرفته شد ولی در کل با اعتراضات همراه بود. [8]

ت) کشف حجاب

رضا شاه از بدو سلطنت نوعی مدرن‌سازی سطحی و ظاهری مبتنی بر تقلید صرف از غرب را در ایران آغاز کرده بود. کشف حجاب اجباری یکی از همین موارد تقلیدی بود. در واقع رضا شاه حجاب را رسمی قدیمی و برخلاف تمدن می‌دانست که باید آن را از میان برداشت. دلیل دیگر او در اجرای برنامه کشف حجاب این بود که نبایست بین ایرانی‌ها با اروپائیان هیچ‌گونه اختلافی باشد. چنانچه در روزی که دستور کشف حجاب را صادر کرد در جلسه هیات وزیران در عمارت دربار می‌گوید: «از امروز ملت ایران در صف ملل متمدن وارد شد، همیشه اروپائیان ما را به واسطه عادت زن‌ها به حجاب و جهالت و بی‌سوادی زنان مورد طعن و شماتت قرار می‌دادند ولی بحمدالله این عیب رفع شد و این کار انجام گرفت و این خدمت را هم مثل سایر خدمات به مملکت انجام دادیم.» [9] . اولین واکنش به مسئله کشف حجاب در 13 فروردین 1314 در جشن شیراز نمود پیدا کرد. پایکوبی تعدادی از دختران بی‌حجاب در این جشن، نگرانی علما و طیف مذهبی را به دنبال داشت. در اولین اقدام آیت ‌الله سیدحسام ‌الدین فال اسیری از علمای شیراز به برگزاری چنین مراسمی اعتراض کرد و آن را از مظاهر رواج بی‌دینی در جامعه دانست. اعتراض او باعث شد توسط رژیم دستگیر گردد و مورد ضرب و شتم قرار گیرد.[10] . با رسیدن این اخبار به شهر مذهبی مشهد، جلساتی برای بحث و گفتگو درباره تغییر لباس و سختگیری‌هایی که اجرا می‌شد تشکیل گردید. در این جلسات که آیت‌ الله حاج‌ آقا حسین قمی، آیت ‌الله سید یونس اردبیلی، آیت ‌الله شیخ مرتضی آشتیانی و آیت ‌الله شیخ محمد آقازاده فرزند آخوند ملامحمد کاظم خراسانی و جمعی دیگر از علما شرکت داشتند، مسئله تغییر لباس و کشف حجاب مطرح و اظهار عقیده می‌کنند که باید با شدت از آن جلوگیری نمایند. پس از این حوادث بود که علمای مشهد همه روزه در مسجد گوهرشاد تجمع می‌کنند تا با تبادل نظر و گفتگو مانع از اجرای سیاست‌های ضد دینی رضا خان گردند[11].

شرح ماجرای واقعه مسجد گوهرشاد

الف) اجتماع مردم در صحن

در تیرماه ۱۳۱۴ و به دنبال تصویب قوانین به اصطلاح نوسازی، روحانیون مشهد در منزل آیت ‌الله سید یونس اردبیلی از علمای مشهور مشهد و یکی از نقش‌آفرینان قیام مسجد گوهرشاد، جلسهای برگزار کردند تا علیه سیاست‌های رضاشاه اعتراض کنند. آیت‌ الله حاج آقا حسین قمی برای گفتگوی مستقیم با رضا شاه انتخاب و به تهران می‌رود اما پس از ورود به تهران در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) محصور و ممنوع الملاقات می‌شود. به دنبال این حادثه روحانیون مشهد، با تشکیل جلسات متعددی به مشورت و تبادل نظر پرداختند و در اطلاعیه ‌هایی از مردم خواستند که با اعتراض به سیاست مذهبی و اجتماعی رضاخان و محدودیتی که برای آیت‌ الله قمی به ‌وجود آورده، دست به اعتصاب و تحصن بزنند و در مسجد گوهرشاد گرد هم آیند. در پی این اقدام هر روز یکی از روحانیون در خصوص اوضاع جاری کشور برای مردم سخنرانی می‌کرد.[12] . البته مسؤولان آستانه، منبر رفتن در صحن را بدون هماهنگى با آنان قدغن کرده بودند، لذا هر سخنرانی که در صحن مسجد ایراد می‌شد با درگیری بین سخنران و مأموران همراه بود. این صحنه‌ها حاضران را بیش از پیش هیجانى می‌کرد.[13] . خطبای بزرگی چون حجت ‌الاسلام و المسلمین نواب احتشام رضوی، حاج شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ محمدتقی بهلول[14] با سخنرانى‌هاى مهیج خود، مردم را نسبت به خطر موجود آگاه می‌کردند.[15] در اثر این سخنرانى‌ها متحصنین تصمیم گرفتند تا تعیین تکلیف، تعطیلی عمومى اعلام کنند و جز دکان‌هاى ارزاق عمومى، دکانى باز نباشد. مسؤولان حکومتى که از این پیشامد مضطرب شده بودند، درصدد رفع این غائله برآمدند. فتح ‌الله پاکروان استاندار خراسان، سرلشکر ایرج مطبوعی فرمانده لشکر خراسان، سرهنگ حسین‌قلی بیات ـ رئیس نظمیه شرق(استان نهم) همراه با سید محمدعلی شوشتری نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی که در غیاب محمد ولى‌خان اسدى نایب‌التولیه آستان، نمایندگان حرم بودند تصمیم گرفتند تا براى متفرق کردند متحصنین در صحن، ابتدا درهاى صحن شیخ بهایى را ببندند و سپس تحریک کنندگان را دستگیر و در شهربانى توقیف کنند.[16] . سرلشکر ایرج مطبوعى فرمانده لشکر مشهد دستور داد عده‌اى نیروى نظامى فرستاده شود تا شبانه غائله را بدون خونریزى خاتمه دهند. اگر این نقشه عملى مى‌شد، چه بسا خون‌ریزى هم نمى‌شد ولى سربازان وقتى رسیدند که اذان صبح توسط حجت ‌الاسلام نواب احتشام رضوی نماینده آستانه گفته شده بود و خیابان‌هاى اطراف صحن پر از جمعیت شده بود و درها هم‌چنان بسته بود.[17] نواب احتشام رضوی مى‌گوید: «وقتى من هجوم مردم و ممانعت مأمورین را دیدم، خواستم براى مذاکره با فتح‌ الله پاکروان و سرلشکر ایرج مطبوعى نزد آن‌ها بروم، ولى مردم ممانعت کردند و گفتند که اگر بروید شما را مى‌کشند. در خارج صحن مردم مى‌خواستند به صحن بیایند، ولى نظامیان بین آنان و مردم حائل بودند...» [18]

ب) سرکوب مردم

نصب مسلسل در خیابان تهران‌ منتهى به حرم، نشان از عزم نظامیان براى حمله به حرم داشت. سخنرانی و تجمع در صحن ادامه داشت. دستور از مرکز رسیده بود که به هر نحوى که باشد باید این غائله خاتمه پیدا کند، شاه در تلگرافی به سرلشکر ایرج مطبوعى و فتح ‌الله پاکروان هم تأکید کرده بود: «اگر بیش از این مسامحه کنید، نه تاج بر سر من خواهد ماند و نه کلاه بر سر شما.»[19] . نظامیان در حال رایزنى و طرح نقشه بودند. سرهنگ حبیب ‌الله قادرى فرمانده تیپ پیاده مشهد، تنها کسى بود که در میان نظامیان حاضر در صحنه از وضعیت پیش آمده خرسند و معتقد به شدت عمل بود. سرهنگ حبیب ‌الله قادری فرماندهى عملیات را خواستار شد. سرلشکر ایرج مطبوعی هم که سردرگم و مضطرب بود، فرماندهى عملیات را به او سپرد و کلیه‌ قوا تحت فرماندهى سرهنگ قادرى قرار گرفت.[20] . در بلندى‌هاى اطراف صحن، در فلکه‌ها و محل‌هاى حساس مسلسل نصب ‌شد و سربازان در نقاط مرتفع و حساس موضع ‌گرفتند. مسؤولان آستانه، محل خدمت خود را ترک ‌کردند و این امر هرگونه تردید در این زمینه را که امشب قشون حمله خواهد کرد، از بین مى‌برد. در حالی که تیربارها و مسلسل‌ها بر بالاى مسجد گوهرشاد کار گذاشته شده بودند. عده ‌اى از سربازان از طریق مسؤولان آستانه به طرف پشت ‌بام رهنمون مى‌شدند و همه چیز براى صدور دستور حمله مهیا بود. چند نفر از نظامیان با لباس مردم عادى به داخل مسجد رفته بودند تا هنگام حمله، در گشودن درها مساعدت کنند.[21] از طرف دیگر، متحصنین در حفاظت از درها حساس بودند و تعدادى از افراد معتمد را در آن‌جا گذاشته بودند تا در صورت حمله مأموران، مقاومت کرده و از ورود آنان به مسجد جلوگیرى کنند. به گفته‌ شیخ محمد علمى اردبیلى از دستگیر شدگان قیام گوهرشاد: «لحظاتى بیش‌تر به اذان صبح نمانده بود که صداى اولین تیر شنیده شد.[22] حاضران در مسجد ابتدا کوبیده شدن کلنگى به در مسجد گوهرشاد را شنیدند و افرادى که کنار در بودند واکنش نشان داده به مهاجمان یورش بردند. در این اثنا صداى تیرى در فضا پیچیده و این تیراندازى آغاز حمله‌ نظامیان بود. تیرانداز، یکى از افراد نظامى بود که بعد از شکسته شدن درِ صحن، وارد صحن شده بود ولى وقتى مورد حمله‌ متحصنین قرار گرفت، براى فرار از دست مردم تیراندازى کرد.»[23] . «...به محض شنیده شدن صداى تیر، سربازانى که در پشت‌بام‌ها و صحن‌ها مستقر و آماده‌ صدور دستور بودند، همراه با سربازان دیگر که در بیرون صحن و حرم مطهر استقرار یافته بودند، صداى تیراندازى را به منزله‌ صدور دستور پنداشته و به حرم حمله ‌ور شدند. به محض حمله‌ دولتى‌ها، محافظانِ درها با وجود این ‌که ترسیده بودند ایستادگى کردند ولى در اثر حمله‌ شدیدتر دولتى‌ها، عقب‌نشینى کردند...» [24] . «... ابتدا نظامى‌ها در برابر مقاومت مردم از اسلحه سرد از جمله سرنیزه و شمشیرهاى بلند استفاده مى‌کردند و توانستند متحصنین را به عقب برانند ولى این عقب‌نشینى با مقاومت زیاد همراه بود. مأموران دولتی شروع به تیراندازى کردند و با مسلسل به افراد داخل صحن حمله‌ ور شدند. در این هنگام بود که باران تیر، باریدن گرفت و مردم وحشت‌زده یکى‌یکى تیر مى‌خوردند و به زمین مى‌افتادند.[25] . صداى گلوله و مسلسل فضا را پرکرده بود و داد و فریادِ زخمى‌ها و تیرخورده‌ها بلند شده بود. آنان تصور نمى‌کردند که روزى دولتى‌ها به حرم امام هشتم(ع) حمله ‌ور شوند ولى حالا مى‌دیدند که با شدت هرچه بیش‌تر سرکوب و به خاک و خون مى‌افتند...»[26] . با نگاهى به شهادت شاهدان روز حادثه، مى‌توان به عمق جنایت پى‌برد. شیخ محمد علمی اردبیلی در ادامه خاطرات خود مى‌گوید: «آن‌ها مردم را دور مى‌کردند و اصلاً راه فرار نبود. جلوى ما را مى‌گرفتند و بناى آن‌ها کشتن همه‌ى ما بود. هرکس در فکر خودش بود که فرار کند. وقتى من به توى دالان رفتم، دیدیم که همه جا پر از جنازه است. فکر می‌کردم که فقط در ایوان کشته‌ اند، ولى دیدم که دالان هم پر از کشته است. براى رد شدن باید پا روى جنازه‌ها مى‌گذاشتى. بعضى مرده بودند و بعضى در حال جان دادن بودند و مأموران همین‌طور تیر مى‌زدند.»[27] . آیت‌الله العظمی سیدعبدالله شیرازى ـ از علمای برجسته حاضر در مسجد گوهرشاد در شب حادثه ـ در این‌باره مى‌گوید: «تاریک بود، تیر مثل باران مى‌آمد. مردم به این طرف و آن طرف فرار مى‌کردند و فریاد مى‌زدند... من از دارالسیاده بیرون آمدم و به حوضخانه رفتم. دیدم بعضى از مردم گلوله خورده‌اند و بعضى در حال فرارند. بعضى روى درخت‌ها رفته بودند...»[28] . وقتى سپیده سر زد، نیروهای نظامی، پا روى کشته ‌شدگان بر زمین افتاده مى‌گذاشتند و به دنبال زنده‌هایى بودند که در پناهگاهى از دسترس گلوله دور مانده بودند. هر کسی زنده بود یا زخمی تیر خلاص می‌زدند و سپس جیب‌هایشان را خالی می‌کردند.[29] . یکى از نظامیان که آن شب در صحنه بود، یک مورد از این غارتگرى‌هاى را این‌گونه توصیف مى‌کند: «به محض ورود به صحن، رفیق همسفر خود را که از راه شیخ بهایى وارد صحن شده بود دیدم. عده‌ زیادى را روى زمین نشانده و به اصطلاح خودش اُسرایى بود که گرفته بود. دیدم مى‌خواهد مرا دست به سر کند و مرتبآ مى‌گوید فلان کس احوال شما را مى‌پرسید. فلان کس شما را مى‌خواست. پس اسراى شما کو؟ اما حواس من به این حرف‌ها نبود و صحن مسجد مانند روز عاشورا چنان شلوغ بود که هیچ معلوم نبود چه خواهد شد و صداى گلوله قطع نمى‌شد، مخصوصآ از طرف ایوان صاحب ‌الزمان، در این حین به من گفت: مردم روى پشت ‌بام را گرفتند. بالا را نگریستم، دیدم که از افراد خودمان هستند. وقتى برگشتم به رفیقم بگویم نترس سربازها هستند، دیدم دستش در جیب یکى از اسرا و مشغول درآوردن شیئى است و تا مرا دید با کمى خجالت، نه خیلى زیاد!! دست خود را خارج کرده و صحبت دیگرى نمود.»[30]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ | 10:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

نتایج واقعه مسجد گوهرشاد

نظمیه‌ مشهد در گزارشى که به نظمیه کل کشور ارسال می‌کند، ختم غائله‌ مسجد گوهرشاد را این‌گونه ذکر می‌کند: «غائله‌ مسجد گوهرشاد خاتمه یافت، حجت‌الاسلام نواب احتشام رضوی با چند نفر دیگر از محرکین دستگیر شدند. از مأمورین آنچه معلوم شده یک نفر مجروح شده است. گزارش جامع‌تر معروض مى‌گردد. بنده با کلیه‌ مأمورین حاضر خدمت ]هستم[[31] در گزارشی که از نظمیه‌ کل کشور به نظمیه‌ مشهد ارسال می‌شود، قید شده بود: «به طورى که قبلاً دستور داده شده است، کلیه‌ اشخاصى که محرک و مسبب قضیه و مظنون مى‌باشند بدون درنگ دستگیر، اشخاصى که مهم و معروفیت دارند تحت‌ الحفظ به مرکز اعزام، سایرین را به سمنان تبعید و تحویل نظمیه‌ آن جا گردد، اسامى و هویت دستگیر شدگان و تبعید شدگان را گزارش کنید.»[32] . به دنبال وصول این گزارش، نظمیه‌ مشهد حدود 1702 نفر را به هنگ توپخانه منتقل می‌کند تا آن جا تحت نظر و توقیف باشند.[33] تعدادى دیگر از افراد هم که از صحنه گریخته بودند تحت تعقیب قرار می‌گیرند.[34] تعداد زیادى از افراد که نقش اندکى در حادثه داشتند و در شب حادثه در مسجد حضور داشتند، در هنگ توپخانه مشهد تحت نظر نگه داشته می‌شوند. این افراد در اختیار دادگسترى مشهد قرار می‌گیرند تا درباره آن‌ها پرونده تشکیل شده و رأى لازم در مورد آنان صادر شود. دادگسترى هم آنان را در اختیار دادستان مشهد قرار می‌دهد تا چنانچه مقتضى مى‌داند، محکمه ‌اى براى محاکمه‌ آنان ترتیب دهد.[35] . بعد از باز شدن حرم، محمود جم، نخست وزیر وقت، در 24 تیرماه 1314 طى اعلامیه ‌اى حادثه مشهد را این‌گونه به اطلاع عموم می‌رساند: «بر طبق گزارش واصله از ایالت خراسان، شب 19 تیر 1314 بهلول نامى که سوء سوابق او از شرارت و فساد معلوم و سابقآ تحت تعقیب نیز واقع شده بود، در مشهد مقدس جمعى از عوام ساده‌لوح را در مسجد به عنوان موعظه دعوت کرده و دو سه روز این عمل را مداومت داده و اراذل و اوباش را دور خود جمع و عنوان کلاه و لباس را پیش کشیده و یاوه‌سرایى‌ها نموده، کار را به هتاکى رسانید... مأمورین انتظامی در صدد تفرقه آن‌ها برآمدند، مقاومت نموده مأمورین نظمیه را مورد حمله قرار دادند و بعضى از آن‌ها را مجروح و مقتول کردند. مأمورین ناچار از نظامیان استمداد کردند. اشرار به آن‌ها هم ستیزه نموده و آلات قتل را که همراه داشتند به کار بردند. نظامیان هم مجبور شدند با استعمال اسلحه‌ گرم حفظ نظم را به آن‌ها الزام نمایند. در نتیجه از اراذل و اوباشى که باعث این بى‌نظمى شده بودند بعضى گرفتار و بعضى متفرق شدند...»[36] . بعد از صدور این اعلامیه، هیچ‌ یک از نشریات یا ارگان‌ها حادثه و چرایى آن را پیگیرى نکردند کنترل و نیز ترس جراید باعث شد تا هیچ‌گونه اطلاعاتى در مورد این حادثه نوشته نشود. روزنامه‌ آزادى به مدیریت گلشن آزادى پس از گذشت 20 روز از ماجرا و در ذیل سلسله مقالاتى با عنوان «اشتباه نشود» این‌گونه به ذکر این حادثه پرداخت: «یک آخوند مجهول ‌الهویه، یک عده دهاتى را با خود همراه نموده و با نیت خطرناک پلیدى که ذکرش هم خوب نیست در مسجد گوهرشاد به تدریج جمع شدند و دولت بیدار ما نیز براى جلوگیرى از سوء ادب و سوء نیت نسبت به آستان قدس قبل از آن ‌که فساد تولید کند که موجب تضییع آبروى این شهر مقدس باشد، قهراً آن عناصر غارتگر را پراکنده و از دربار ولایتمدار رفع خسارت و اهانت نمود...». دیگر روزنامه ‌هاى مشهد و مرکز هیچ یک آن چنان که باید به این حادثه نپرداختند و در عوض در مورد اجراى دستور تغییر کلاه در شهرستان‌ها به خصوص مشهد قلم فرسایى کردند.[37]

شهدا، دستگیر شدگان، فراریان و تبعید شدگان واقعه مسجد گوهرشاد

الف) شهدا

در مورد آمار شهدا اختلاف نظر وجود دارد. سرهنگ حسین‌قلی بیات ـ رئیس نظمیه‌ وقت ـ تعداد مقتولان را 14 نفر ذکر مى‌کند.[38] محمدعلى نجات ـ از شاهدان حادثه ـ آمار کشته شدگان را تا 70، 80 نفر ذکر کرده و در جایی دیگر، تعداد مقتولان این حادثه 28 نفر ذکر شده است. در مورد این ‌که در این حادثه چند نفر به قتل رسیده است، آمار مختلفی وجود دارد. یکى از این آمارها مربوط به گزارش‌هاى نظمیه، استاندارى و در کل دولتى‌هاست که به مرکز مخابره کرده یا در جاهاى مختلف قید کرده ‌اند. [39] . در این میان دسته اول گزارش‌هاى سرهنگ حسین‌قلی بیات و محمد رفیع نوایى ـ رئیس نظمیه‌ بعدی خراسان ـ و سرلشکر ایرج مطبوعى را مى‌توان نام برد. دسته‌ دوم از آمارها مربوط به افراد دخیل در این جریانات است که این افراد در نقطه‌ مقابل نظامى‌ها و دولتى‌ها قرار داشتند. دسته‌ سوم آمار ارائه شده توسط افراد ناظر و بى‌طرفى است که در این حادثه نقشى نداشتند و به عنوان ناظر جریانات را گزارش کرده‌ اند. از افراد دسته‌ دوم مى‌توان به آیت‌ الله العظمی سیدعبدالله شیرازى ـ از علمای برجسته حاضر در مسجد گوهرشاد در شب حادثه و و آیت ‌الله میرزا محمد علمی اردبیلی از دستگیر شدگان قیام گوهرشاد و از افراد دسته‌ سوم مى‌توان به سید محمدعلی شوشتری نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی و استاد محمد حسن ادیب هروى ـ مؤلف حدیقه‌الرضویه ـ اشاره کرد. [40] . سرهنگ حسین‌قلی بیات بعد از عزلش از ریاست نظمیه‌ شرق، در گزارشى که به توصیه‌ محمدرفیع نوایى به نظمیه‌ کل کشور ارسال می‌کند، در مورد آمار کشته‌ها، مجروحان و نیز دستگیر شدگان می‌نویسد: «حدود 900 نفر از اشرار دستگیر، 11 نفر مقتول و 49 نفر مجروح شدند که از مجروح ‌شدگان 8 نفر در بیمارستانه فوت نمودند».[41] . اظهار نظر دیگر در این زمینه توسط محمدرفیع نوایى صورت گرفته است. وى که بعد از غائله‌ مسجد گوهرشاد براى رسیدگى به حادثه با عنوان رئیس نظمیه‌ شرق عازم خراسان شد، در گزارشى که از حادثه فوق به مرکز مخابره مى‌کند، با تأکید بر این ‌که «عده ‌اى مقتول و جمعى مجروح شدند» قید مى‌کند که «چون عده‌ ى مقتولان را در مسجد، نظامیان جمع‌ آورى کردند، در نظمیه مدرکى براى تعیین مقتولان موجود نیست.»[42] ولى در دادگاهى که بعد از شهریور 1320 براى محاکمه‌ وى در اثر شکایت فرزندان محمدولى خان اسدى تشکیل شد، در این باره مى‌گوید: «طورى که به من گزارش شده بود، 700 نفر در مسجد کشته شده بودند.»[43] . سرلشکر ایرج مطبوعى دیگر مقام دولتى است که در زمینه تعداد مقتولان اظهار نظر کرده است. در دادگاهى که بعد از پیروزى انقلاب اسلامى در سال 1358 جهت محاکمه او تشکیل شد، سرلشکر مطبوعى تعداد مقتولان حادثه‌ گوهرشاد را «حدود 20 تا 22 نفر و تعداد مجروحان را 40 تا 50 نفر ذکرمی‌کند.»[44] . گروه دوم از گزارش‌ها مربوط به افراد متحصن در مسجد گوهرشاد است. تمام کسانى که در شب کشتار در صحنه حاضر بودند، با روایتى که از اوضاع مى‌کنند، مى‌توان عمق فاجعه را حدس زد و آمار گروه اول را بسیار جزئى پنداشت. با توجه به این که در تمام اطراف صحن مسلسل کار گذاشته بودند و به محیطى کوچک با جمعیتى متراکم شلیک مى‌کردند، مى‌توان حدس زد که چقدر از افراد در این حادثه کشته شده ‌اند. در آمارهایى که آنان ارائه مى‌دهند، تعداد کشته ‌ها را بین 3 تا 5 هزار نفر ذکر مى‌کنند، اما شاید دقیق‌ترین آمارها را بتوان از زبان گروه سوم (ناظران حادثه) شنید. یکى از این افراد، سید محمدعلی شوشتری نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی است. در این باره سه نفر شاهد و ناظر را معرفى مى‌کند که هر یک جداگانه ولى به یک شکل تعداد مقتولان را به او روایت کرده‌ اند. یکى از شاهدان او، میرعماد طاهرى از معلمان خوش‌نام مشهد بود که منزلش روبروى مسجد گوهرشاد بود. [45] محمدعلی شوشتری در مورد اظهار نظر وى در این باره مى‌گوید: «وى با حالتى عجیب و افسردگى مخصوص براى تودیع و خداحافظى آمد به منزل بنده. پرسیدم: چرا در مورد مراجعت عجله دارید؟ اظهار نمود: خدا شاهد است دیگر نمى‌توانم با مناظرى که با چشمم مشاهده کردم. پرسیدم: مگر از منزل شما مسجد دیده مى‌شد؟ اظهار نمود: خیر ولى پس از خاتمه‌ درگیری بیرون آمدم و از بالاى خانه آن وضعیت رقت‌بار را تماشا مى‌کردم، بلافاصله تعدادى کامیون و اتومبیل آمده، کشته ‌ها را در آن‌ها ریخته به بیرون از شهر حمل می‌کردند.»[46] . دیگر شاهد محمدعلی شوشترى، عباس نامى است که راننده شاهزاده سردار ساعد بود. وى که گویا یکى از رانندگان کامیون‌هاى حامل جنازه‌ها بود، چنین نقل مى‌کند: «آنچه کشته بودند، ما حمل کردیم بردیم زیر باغ خونى مقابل اراضى معجونى و عسگر؛ بالغ بر 1670 نفر بود.»[47] شاهد سوم محمدعلى شوشترى، تحصیلدار مالیات بردرآمد مأمور در دروازه‌ تهران به نام کربلایى تقى بود. وى غیرمستقیم به شوشترى نقل کرده بود: «از عده‌ ى مقتولان مستحضر نشدم، ولى کامیون‌ها و اتومبیل‌هایى که جنازه‌ها را حمل مى‌کردند، شمردم و یادداشت کردم. تعداد 56 کامیون بود که در اغلب این کامیون‌ها، صداى ناله‌ هاى زخمى‌ها هم شنیده مى‌شد که التماس مى‌نمودند براى رضاى خدا، ما زنده ‌ایم.»[48] . اظهار نظر دیگر در مورد تعداد مقتولان حادثه از استاد محمد حسن ادیب هروى ، «مؤلف کتاب حدیقه ‌الرضویه» است. منبع وى مثل شاهد اول محمدعلی شوشترى، یکى از افرادى بود که در میهمان‌سراى روبروى صحن مطهر سکنى گزیده بود. وى در این زمینه به هروی نقل می‌کند: «یک کامیون مقتول، یک کامیون مجروح و چهار کامیون اسرا بوده ‌اند.» مؤلف در ادامه مى‌نویسد: «آنچه در افواه شایع شده بود، تعداد مقتولین 1000 نفر بود و این تعداد متواتر بود.» ولى آنچه هروى بعدها از منبع موثقى شنیده، تحقیقآ عده‌ مقتولان و مجروحان بالغ بر 850 نفر بود.[49] . شاهد دیگر استاد محمدحسن ادیب هروى، حاج‌ میرزا على ‌اکبر ـ مؤذن آستانه ـ بود. وى که در شب حادثه در صحن مطهر بود، در مورد تعداد کشته ‌ها به هروى مى‌گوید: «من چون رقت قلب دارم نخواستم کشته ‌اى را ببینم ولى بین طلوعین که از اتاق بیرون آمدم دیدم نعش‌هایى میان مسجد مقابل ایوان مقصوره نزدیک حوض آب افتاده بودند. وسط ایوان مقصوره هم به قدر 10 من خون تازه جمع شده بود.»[50] . دیگر اظهار نظر کننده در مورد حادثه ‌ى گوهرشاد و تعداد مقتولان، از پاسبان بازنشسته حسینعلى ذوالفقارى گلمکانى است که در شب حادثه حاضر بود. وى در مورد آمار مقتولان مى‌گوید: «آن شب حدود 2- 3 هزار نفر را کشتند، بردند بیرون دروازه‌ پایین خیابان در قبرستان که الان درخت کاشته‌ اند، خندق کندند هرکس که کشته مى‌شد مثل جوال گندم همه را مى‌ریختند توى ماشین مى‌بردند و مى‌ریختند توى آن خندق و خاک روى آن‌ها مى‌ریختند...»[51] . حاج غلامعلى نخعى ـ کفشدار وقت مسجدگوهرشاد ـ دیگر شاهد حادثه بود. وى که صبح بعد از کشتار مردم به مسجد گوهرشاد رفته بود، در مورد کشته‌ها و نحوه‌ى انتقال آن‌ها به بیرون از صحن و مسجد مى‌گوید: «جلوى کفش‌کن پرخون بود، مرده‌ها را داشتند مى‌بردند... کمپرسى آوردند و مرده‌ها را بردند در یک گودالى که کنده بودند ریختند. کسانى که هنوز جان داشتند، ولى آن‌ها را هم در کمپرس ریختند.»[52] یکى از افرادى که شب حادثه در مسجد بود، در‌باره دفن زخمى‌ها همراه با مقتولان مى‌گوید: «مأموران مرا هم داخل کامیون انداختند. من هر قدر فریاد زدم که من زنده‌ام، کسى توجهى نکرد و ما را در گودالى دفن کردند. من در کنار گودال واقع شده بودم. آهسته آهسته خاک‌ها را کنار زده توانستم بگریزم.»[53]

ب) دستگیرشدگان، فراریان و تبعیدشدگان

در مورد دستگیرشدگان آمده است که نظمیه‌ مشهد حدود 1702 نفر را دستگیر کرده و به هنگ توپخانه منتقل می‌کند تا آن جا تحت نظر و توقیف باشند. سپس 12 نفر از دستگیرشدگان را که معروفیت داشتند و از روحانیون برجسته‌ مشهد بودند، همچون: آیت ‌الله سیدیونس اردبیلى، شیخ آقابزرگ شاهرودى، سیدعلى‌اکبر خویى، حاجى‌میرزا حبیب‌ الله ملکى، سیدهاشم نجف‌آبادى، سیدعبدالله شیرازى، شیخ خلیل تبریزى، شیخ محمدآقا صاحب‌الزمانى، سیدعبدالعظیم مسأله ‌گو، آقاسید زین‌العابدین سیستانى، شیخ سیف ‌الله و شیخ هاشم مدرس قزوینى را به سوى تهران اعزام کردند. چند روز بعد چند نفر دیگر به نام‌هاى بحرالعلوم قزوینى، نواب احتشام رضوى، میر محمدحسین اصفهانى، آیت ‌الله شیخ مرتضی آشتیانی، آیت‌ الله شیخ محمد آقازاده و... را هم به تهران فرستادند.[54] . به دنبال آن‌ها 18 نفر دیگر را، به سمنان تبعید کردند که حجت‌ الاسلام علی‌محمد نجات، حاج سید عبدالحسین دستغیب و... از آن جمله بودند. آنان تحویل نظمیه‌ سمنان شدند و تحت نظر قرار گرفتند.[55] تعدادى دیگر از افراد هم که از صحنه گریخته بودند تحت تعقیب قرار گرفتند که شیخ محمدتقى بهلول گنابادی واعظ، شیخ محمدحسین اردبیلى، حاج شیخ عباسعلى محقق، حاج شیخ مهدى واعظ خراسانى از روحانیون و علمای تراز اول مسجد گوهرشاد، حاج شیخ احمد بهار مؤلف کتاب قیام گوهرشاد و... از آن جمله بودند. در گزارشى که نظمیه‌ مرکز به نظمیه‌ مشهد فرستاد، خواستار ارسال عکس‌هاى نام ‌بردگان فوق براى صدور فرمان دستگیری به دیگر نقاط کشور و پاسگاه‌ها برای شناسایى آنان شده بود.[56] . تعدادى از محرکین و مظنونین حادثه هم بعد از ختم غائله متوارى و مخفى شدند که نظمیه‌ مشهد براساس امریه‌ نظمیه‌ کل کشوری‌ـ مرکزـ موظف به دستگیرى آنان بود. تعدادى از این افراد هم به مرور دستگیر و به مرکز اعزام شدند. شیخ عباسعلى محقق خراسانى از جمله آن افراد است که در شهریور 1314 به دنبال تضمین ریاست شهربانى شرق تسلیم شد.[57] . شیخ محمدتقى عرفانى، شیخ حسین اردبیلى و محمدعلى کهربایى دیگر متواریانى بودند که دستگیر و به مرکز اعزام شدند. حاج‌اسدالله اسداللهى، حاجى میرزا یحیى ناظر، حاج‌محمدحسین صبورى، حاجى رفیع سنجر، حاج شیخ اسماعیل تائب، نایب کربلایى خدابخش و فتح‌الله یغمایى، از افرادى بودند که در ارتباط با پرونده‌ محمدولى خان اسدى و آیت ‌الله شیخ محمد آقازاده دستگیر شده بودند. آنان هم در تاریخ 25 دى ماه 1314 به مرکز اعزام شده در زندان مرکز محبوس شده بودند.[58] . اداره ‌ى محاکمات و دعاوى ارتش پس از تکمیل پرونده‌هاى متهمان، دادگاه بدوی را براى محاکمه‌ آنان تشکیل داد[59] اداره‌ محاکمات و دعاوى ارتش، پیش از برگزارى محکمه و بعد از تکمیل پرونده‌ها در گزارشى که به رضاشاه ارسال کرد براى 9 نفر از متهمان خواستار مجازات اعدام و براى 15 نفر مجازات حبس ابد با اعمال شاقه را پیشنهاد کرد. رأى که از طرف قضات دادگاه بدوی صادر شد، سه سال حبس براى نواب احتشام رضوی، محمدحسین صبورى و حاج ‌زین‌العابدین روشندل بود که در ادعا نامه‌ مدعى‌العموم مجازات اعدام براى آنان درخواست شده بود. 13 نفر از متهمان هم به یک سال حبس محکوم شدند و 6 نفر تبرئه شدند و مدت حبس متهمان هم از بدو توقیف در نظر گرفته شده بود.[60]

بازتاب‌های داخلی واقعه مسجد گوهرشاد

الف) عزل و نصب‌ها در خراسان پس از قیام

آنى‌ ترین پیامد حادثه ‌ى گوهرشاد، تغییر و تحولات در آستانه بود. برخى از عوامل آستانه به طور مستقیم در حادثه دخالت کرده بودند و برخى دیگر از محرکین و مظنونین حادثه بودند بنابراین ضرورى مى‌نمود که تغییراتى در آستانه به وجود آید. محمدولى خان اسدى این کار را حداقل در کاستن از سوء ظن به خود مؤثر مى‌دانست و حتى سعى مى‌کرد افرادى را به مقامات آستانه منصوب کند که به دربار و رضاشاه نزدیک باشند. [61] در قدم اول وى کلیه‌ رؤساى سرکشیک‌ها، خادم‌باشى‌ها و دربان‌باشى‌هاى کل را از کار برکنار کرد. سپس سید محمدعلى شوشترى را به سمت ریاست انتظامات آستانه منصوب کرد و اداره‌ آستانه‌ى مقدسه و بیوتات مبارکات و دوایر مخصوص به آن را به او تحویل داد. [62] . مورد دیگر در زمینه تغییر و تحولات، نصب سرهنگ محمد رفیع نوایى به سمت ریاست نظمیه شرق و عزل سرهنگ حسین‌قلی بیات از این سمت بود.[63] روزنامه‌ آزادى در اولین ستون صفحه‌ ى نخست خود و در ذیل اخبار داخلی، خبر انتصاب محمدرفیع نوایی را این‌گونه گزارش می‌کند: «حضرت آقاى سرهنگ نوایى از ریاست نظمیه‌ ایالت غربى آذربایجان به سمت ریاست محترم نظمیه‌ شرق منصوب و روز پنج‌شنبه ورود فرموده، اداره را تحویل گرفته مشغول کار شدند... اکنون از مراجعت‌شان مسرور بوده و ما که مترجم احساسات عموم مى‌باشیم، مقدم ایشان را تبریک مى‌گوییم.»[64] اولین اقدام سرهنگ نوایی در سمت ریاست نظمیه‌ شرق، عزل و برکنارى کسانى بود که با اهدافش هماهنگى نداشتند، بنابراین به عزل مستخدمان نظمیه و گماشتن افراد مورد اعتماد خود در نظمیه پرداخت. دایره‌ اطلاعات شهربانى، مهم‌ترین و کلیدى‌ترین سمت نظمیه‌ خراسان بود که سرهنگ نوایى فرزند خود ـ على‌اکبرـ را به آن سمت منصوب کرد. دیگر اقدام نوایى، به کارگیرى کسانى بود که در جاسوسى و تفتیش شهره بودند. او با به کارگیرى از چنین افرادى و تحمیل کردن حقوق آنان به آستانه، آشکارا نشان داد که چه اهدافى در سر دارد.[65] شیخ ‌احمد بهار در این زمینه مى‌گوید: «به نظر من به آقاى سرهنگ نوایى وعده‌ ارتقاى مقام ریاست کل تشکیلات شهربانى را داده‌اند. این مرد ناچار است از چوب خشک هم که باشد مسببى اساسى براى غائله‌ مسجد بتراشد، تا بخت از که برگشته باشد.»[66]

ب) تغییر دولت

یکى دیگر از پیامدهاى حادثه ‌ى گوهرشاد، پایان دادن به دومین دوره‌ى حیات سیاسى محمدعلى فروغى، نخست‌وزیر وقت بود.[67] حادثه‌ مسجد گوهرشاد از اتفاقات دوران دوم نخست‌ وزیرى وى بود. [68] محمود فروغى، پسر محمدعلى فروغى در این باره مى‌گوید: «پدرم در 9 آذر استعفا داد. اصلش مسأله‌ مرحوم محمدولی خان اسدى بود که معلوم شد قرار است تیرباران شود. دیگر صلاح نبود که مرحوم فروغى نخست‌وزیر باشد و پدر دامادش تیرباران شود. از طرف دیگر رضاشاه در این موارد خیلى رادیکال بود. یک کسى که مى‌رفت تمام آن خانواده باید با او بروند. بنابراین پدرم استعفا دادند و خانه ‌نشین شدند.»[69] . برخى از مورخان معتقدند که وى معزول شد. از جمله مخبرالسلطنه (مهدی قلی خان هدایت) مى‌گوید: «بعد از اعدام محمدولی خان اسدى، محمدعلی فروغى رئیس‌الوزرا که با او منسوب بود، معزول شد و با این عزل به دومین دوره‌ حیات سیاسى وى پایان داده شد و تا پایان عمر رضاشاه گوشه‌نشینى را اختیار کرد.» فرداى استعفاى محمدعلی فروغى، محمود جم که وزیر داخلی‌ کابینه‌ فروغى بود، به سمت نخست‌وزیری برگزیده شد.[70]

پ) تسریع در کشف حجاب

یکى دیگر از پیامدهاى مسجد گوهرشاد، تسریع در کشف حجاب بود.[71] وقتى غائله‌ خراسان و قیام مسجد گوهرشاد به طور کامل سرکوب شد و محمدولى خان اسدى که به زعم دولتمردان مقصر اصلى بود، دستگیر و اعدام شد[72] و روحانیون بزرگ از مشهد به اطراف و اکناف تبعید شدند مانند آیت‌الله سید حسین قمى که به عتبات عالیات تبعید شد، زمان را براى اجراى رسمى کشف حجاب مناسب دانست و به آن کار مبادرت ورزید.[73] . على‌اصغر حکمت در این زمینه مى‌گوید: «بنده در آذر 1314 در خوزستان بودم. محمود جم نخست وزیر وقت طی تلگرافى مرا احضار کرد. به محض ورود به تهران که توأم با نگرانى هم بود، به محضر رضاشاه رفتم. وى گفت: [74] چندى پیش پیشنهاد کرده بودید که براى حل قضیه‌ کشف حجاب و حصول آزادى نسوان اقدامى لازم مطابق برنامه معین عمل نمایید. الان لازم مى‌دانم که در این باب تأخیر نکرده فوراً در صدد انجام برنامه باشید، زیرا با وقایعى که اخیراً در مشهد به وقوع پیوسته و اشخاص مقصر مجازات شده‌اند، موانع مفقود و مقتضیات موجود است.»[75] . «تاریخ 17 دى 1314 زمان برگزارى جشن فارغ ‌التحصیلى محصلان دانشسراى عالى تعیین شد و مقرر شد تا ملکه و شاهدخت‌ها، شمس و اشرف پهلوى، بدون حجاب در آن مراسم شرکت کرده و رضاشاه با سخنرانى رسمى خود کشف حجاب زنان را اعلام نماید.» این مجلس طبق برنامه در 17 دى 1314 برگزار شد و رضاشاه به طور رسمى کشف حجاب را اعلام کرد. بنابر این به اقرار صریح رضاشاه که اتفاقآ از قول مجرى کشف حجاب، وزیر معارف وقت، على‌اصغر حکمت بیان شد، مى‌توان به تأثیر قیام مسجد گوهرشاد در تسریع این قضیه پى‌برد. [76] . از روز 17 دى ماه 1314، قانون کشف حجاب به مرحلهى اجرا درآمد. از آن به بعد مأموران در میدان شهداى فعلى مشهد که آن زمان به صورت میدان نبود، مىایستادند و جلوى مردم را مىگرفتند و لباس و شال آنان را بیرون مىآوردند، پاره مىکردند یا آتش مىزدند و مىگفتند باید کلاه پهلوى بگذارید و کت و شلوار بپوشید. خانم سارا معصومى که در زمان کشف حجاب 25 سال داشت، در خاطرات دوران جوانى خود مىگوید: «من به حرم مىرفتم، پاسبانى آمد و روسرى مرا برداشت و پاره کرد و آن را داخل جوى آب انداخت. من با گوشهى پیراهنم سرم را پوشاندم، مردى آمد و دستمالى از جیبش درآورد و در اختیار من گذاشت و من با آن سر خودم را پوشاندم و از راه کوچه و پسکوچه، خود را به خانه رساندم.»[77]

بازتاب‌های خارجی واقعه مسجد گوهرشاد

واقعه مسجد گوهرشاد که به یک کشتار عظیم تبدیل شده بود، نهادهای بین‌المللی را واداشت که به رضا شاه پهلوی اعتراض کرده و طى آن جامعه ملل خواستار ارائه توضیح در این زمینه شد و معرفى مقصرین آن حادثه را از رژیم خواستار شد. این در حالی است که در آن سال‌ها، قدرت زیادی در دستان نهادهای بین‌المللی نبود، اما به حدی شدت کشتار در این واقعه زیاد بود که رضا شاه مجبور شد برای آرام کردن افکار عمومی در جهان، محاکمه نظامی ترتیب دهد. محمود فروغى ـ فرزند محمدعلی فروغی ـ در این زمینه مى‌گوید: «در باره مسئله ]مسجد گوهرشاد[ یک سرو صداى بین‌المللى پیدا شد... مسئله در جامعه‌ ملل هم مطرح شد. در جهان اسلام ]مطرح شد[ درست است که جهان اسلام آن موقع قدرت امروز را نداشت، ولى افکار عمومى جهان اسلام بالاخره یک نفوذى داشت و کار به جایى رسید که تقریبآ باز خواستى از دولت ایران شد که مسؤول این کشتار چه کسی است؟ یک کسى را مى‌خواستند که مسؤول باشد و تنبیه بشود، باید شخصى باشد که شناخته شده باشد گمنام نباشد. اسمى و رسمى داشته باشد.[78] . چنانچه گفته شد، محمد رفیع نوایی با هدف پیگیرى و کشف ابعاد آن قیام و شناسایى مسبب و محرک اصلى به خراسان آمده بود. از نظر او محرک و مسبب اصلى همان محمد ولى‌خان اسدى ـ نایب التولیه آستان ـ بود، زیرا تنها او بود که دستگاه حاکمه‌ وقت مى‌توانست با معرفى ‌اش به عنوان مسبب و محرک، به انتقادات جهانى پاسخ دهد. در این راستا با دستگیری و محاکمه وی آتش پیگیری‌های جامعه بین ‌الملل هم فروکش کرد.[79]

نتیجه‌گیری

در حقیقت جریان حمله به مسجد گوهرشاد مشهد، تبلور کینهها و قدرتنمایى مأموران طراز اول دولتى در مشهد و در رأس آنها رضا خان بود. از پا درآوردن و سرکوب مردم و جلوگیرى از نفوذ روحانیت از آثار این کینه جویىها بود. فتح الله پاکروان استاندار خراسان، سرلشگر مطبوعى فرمانده لشکر خراسان، عبدالعلى لطفى رئیس دادگسترى، سرهنگ حبیب‌الله قادرى فرمانده هنگ و سرهنگ دوم حسینقلى بیات رئیس شهربانى، از مسئولان شهر مشهد بودند که هرکدام به طور مستقیم یا غیرمستقیم در جنایت مسجد سهیم بودند. سرکوب قیام گوهرشاد راه را براى اعمال سیاستهاى فرهنگى و دینزدایانه رضاشاه هموار ساخت و مردم را وادار به سکوت و اطاعت محض نمود و روند کشف حجاب را سرعت بخشید و کمتر از شش ماه پس از کشتار مردم در مسجد گوهرشاد، دولت به فرمان رضاشاه، بىحجابى را اجبارى کرد و حتى علماى بزرگ ولایات را ملزم به شرکت در مراسم جشن «نهضت بانوان» نمود و جشن نهضت کشف حجاب در جلوى ایوان طلاى آستان قدس برگزار گردید و زنان بىحجاب در این جشن شرکت جستند. این جریان، علما را در تنگناى بیشترى قرار داد و چهره هاى برجسته و نظریه پرداز را از میان برد و تعداد طلبه ها را بسیار کاهش داد. جریان مسجد تنها به محدود شدن حوزه و مسجد و منبر پایان نیافت، بلکه چنان که شیخ احمد بهار می‌گوید: «شبیخونى بود که به آزادى و آزادى خواهان زدند، حمله اى بود که به یکى از ارکان بزرگ مشروطیت وارد شد.» در واقع غائله گوهرشاد تقابل روحانیت و مردم مذهبی ایران با سلطنت پهلوی و نشان از بیداری و همیشه در صحنه بودن مردم و روحانیت ایران بود و بیش از پیش نارضایتی مردم از اجرای سیاست‌های ضد دینی حکومت پهلوی را آشکار ساخت.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ | 10:33 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

خاطره تلخ امام از کشتار در مسجد گوهرشاد

در زمان خود رضا شاه، قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم، و کسانی که به سن من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین - که مرکز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود- اینها ریختند و یک عده از مظلومین که برای دادخواهی آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام کردند و از بین بردند.

در روز ۲۱ تیر ۱۳۱۴ قیام مردم مشهد در اعتراض به سیاستهای آمرانه فرهنگی از سوی دولت فروغی از جمله سیاست همسان سازی لباسها، سرکوب شد.

۲۸ خرداد ۱۳۱۴ دولت محمدعلی فروغی در یک بخشنامه آمرانه که از تبعات سفر رضاشاه به ترکیه در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ بود، مردم ایران را ملزم کرد که از کلاه پهلوی (یک لبه) دست برداشته و کلاه بین المللی تمام لبه ای به اسم شاپو استفاده کنند. طبق این بخشنامه اگر یک کارمند دولتی از این دستور اطاعت نمی کرد باید قید شغلش را می زد! دو روز بعد نیز دولت بخشنامه دیگری ابلاغ کرد که طبق آن، مجالس ختم اموات فقط در مساجد معدودی که بلدیه (شهرداری) اجازه می داد باید برگزار می شد و استعمال چای، قهوه، قلیان و سیگار نیز در این مجالس ممنوع اعلام شد.

دستورات آمرانه دولت فروغی که به پشتوانه فکری و اجرایی شخص رضاشاه اعلام می شد طبیعی بود که بر مردم گران آید و در این میان، مشهدی ها پیشتاز اعتراض شدند. علما و روحانیون مشهد طی جلساتی پنهانی تصمیم گرفتند با این حرکت مقابله کنند و حکومت را از این کار بازدارند. در یکی از این جلسات پیشنهاد شد آیت الله حاج آقا حسین قمی به تهران برود و در مرحله اول با رضاشاه مذاکره نماید تا شاید بتواند او را از اجرای تصمیماتش باز دارد. وقتی آیت الله قمی به تهران آمد، بلافاصله از سوی حکومت دستگیر و ممنوع الملاقات شد. سایر روحانیون نیز در مساجد و مجالس، به آگاه کردن مردم پرداختند. مسجد گوهرشاد از جمله مکان های تجمع مردم بود. اجتماعات مردم در این مسجد هر روز بیشتر می شد و شهر حالت عادی خود را از دست می داد و سخنرانان نیز به ایراد بیانات آتشین می پرداختند.

همزمان با بازداشت حاج آقا حسین قمی ، در مشهد نیز به دستور حکومت ، روحانیونی همچون شیخ غلامرضا طبسی و شیخ نیشابوری دستگیر شدند. صبح روز جمعه ۲۰ تیر ۱۳۱۴ نظامیان مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شدند و به روی آنان آتش گشودند و تعداد زیادی را کشتند و زخمی کردند، ولی مردم مقاومت کرده و سربازان نیز بنا به دستوری که به آن ها رسیده ، مراجعت کردند. به دنبال این حادثه مردم اطراف مشهد با بیل و داس و... به سوی مسجد حرکت کردند.

فردای آن روز عده زیادی از مردم مشهد تظاهرات پرجمعیتی علیه اجباری شدن کلاه شاپو و یکسان سازی لباس برگزار کردند و به مسجد گوهرشاد آمدند. سران نظامی و انتظامی مشهد این بار بنا به دستور رضاخان با تجهیزات کامل و افراد فراوان در نقاط حساس مستقر شدند و تفنگ ها، سلاح های خودکار و حتی توپ ها را به منظور سرکوب مردم به میدان آوردند. در اجتماع مردم مشهد در گوهرشاد، مرحوم شیخ محمدتقی بهلول سخنان تندی علیه دولت ایراد کرد و خواهان مقاومت مردم شد. پاسخ حکومت به این اعتراض آرام و مدنی مردم مشهد، کشتار معترضین بود. در حوالی ظهر مأمورین نظامی و انتظامی از هر سو به مردم هجوم آورده و در داخل مسجد به کشتار آنان پرداختند. طبق گفته منابع تاریخی، حدود دو هزار نفر در این فاجعه ملی کشته و زخمی شدند. (تاریخ ایرانی)

حضرت امام خمینی (س) نیز بارها در سخنانشان به استبداد و ظلم رضا شاه و کشتار مسجد گوهرشاد اشاره کرده و آن را آیینه ای از واقعیت افکار و رفتار خاندان پهلوی دانسته اند. از جمله: ما برای چه سلاطینی، برای چه سلاطینی جشن بگیریم؟ مردم چه خوشی از سلاطین [دارند]؟ برای آغا محمد خان قَجَرْ ما جشن بگیریم؟! در زمان خود ما- زمان خود من- بوده است آن روسیاهی هایی که به بار آوردند؛ برای کسانی که در مسجد گوهرشاد مسلمین را آن طور قتل عام کردند که خون هایش به دیوار تا مدتی بود و مسجد را درش را بسته بودند که کسی نبیند، ما جشن بگیریم؟! برای آنکه 15 خرداد را پیش آورده، و به طوری که گفته ‏اند و یکی از علمای قم به من گفت که در قم چهار صد نفر را کشته‏ اند و روی هم رفته گفته می ‏شود که پانزده هزار مردم را قتل عام کرده ‏اند، ما جشن بگیریم؟! برای اینها ما باید جشن بگیریم؟! خوب های اینها شقاوت داشتند. (صحیفه امام؛ ج ‏2، ص 363 - 364)

تمام گرفتاری ملت ایران در این پنجاه سال سلطنت غیر قانونی دودمان خیانتکار پهلوی از شخص آن پدر و این پسر سیاه روی بوده و هست؛ اینها بودند و هستند که دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن پدر که قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج- علیه السلام- کرد و این پسر که قتل عام 15 خرداد را مرتکب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمه معصومه نمود. (صحیفه امام؛ ج ‏3، ص 261)

همه ایران را از این فیض و از اینکه حتی ذکر مصیبتی بشود، ذکر حدیثی بشود محروم کردند. این جز این [بود] که اسلحه در دست بی ‏عقل بود؟ افاضل باید اسلحه دار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آن وقت این مفاسد از آن پیدا می ‏شود. و آن جنایاتی- کشتار عامی- که در مسجد گوهرشاد واقع شد و دنبال آن علمای خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس کردند؛ علمای بزرگ را حبس کردند و بعضی شان [را] هم محاکمه کردند و بعضی شان [را] هم کشتند. اسلحه در دست بی‏ عقل بود. (صحیفه امام؛ ج ‏3، ص 300)

دولت یاغی نظامی، به امر شاه، تر و خشک را به آتش کشیده و یکی از بزرگترین ضربه ‏های این جنایتکار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت علی بن موسی الرضا- صلوات اللَّه علیه- است. این بارگاه مقدس در زمان رضا خان به مسلسل بسته شد و قتل عام مسجد گوهرشاد به وجود آمد، و در زمان محمد رضا خان آن جنایت تجدید و دژخیمان شاه در صحن و حریم آن حضرت ریخته و کشتار کردند. ملت مسلمان باید از این شاه و دولت یاغی غاصب تبرّی کنند و مخالفت با آن لازم است‏. (صحیفه امام؛ ج‏ 5، ص 93)

هر کس به هر زبانی، به هر جوری که می‏ تواند، بگوید به اینها که این مردم ایران که قیام کرده ‏اند بر ضد این مرد و این حکومت، برای اینکه این حکومت این مرد پنجاه سال است خودش و پدرش به ما خیانت کرده؛ خودش و پدرش پنجاه سال است جنایت کرده؛ قتل عام کرده ‏اند. خوب پدرش مسجد گوهرشاد را قتل عام کرد. خودش دیگر هرجا بگردید. (همان، ص 202)

از خراسان قیام کردند علمای خراسان؛ قیام کردند منتها قدرتی نداشتند و شکست خوردند. گرفتند همه علمای خراسان را. با قضیه «مسجد گوهرشاد» و آن بساط، همه را گرفتند آوردند تهران حبس کردند. مرحوم آقازاده، که رأس علمای آن وقت بود می ‏آوردند با مأمور توی خیابان؛ سر برهنه می ‏آوردند و می ‏بردند به دادگاه که آنجا محاکمه ‏اش کنند! از اصفهان علمای اصفهان قیام کردند به ضد رضا شاه.

هر کس ادنی توجهی به این مسائل بکند و آن تبلیغاتی که آنها کردند کنار بگذارد، خودش بخواهد تفکر کند ببیند چه است قصه، می‏ داند که این روحانیون بودند که همیشه مبارزه می‏ کردند با آنها. (صحیفه امام؛ ج ‏7، ص 211)

شما می ‏دانید که در ظرف پنجاه و چند سال در ایران چه گذشت. مسلماً همه شما شاهد نبودید، از باب اینکه جوان هستید اغلب؛ لکن من از همان زمان، از کودتای رضا خان تا امروز، شاهد همه مسائل بوده ‏ام. رضا خان آمد و ابتدا با چاپلوسی و اظهار دیانت و سینه زدن و روضه بپا کردن و از این تکیه به آن تکیه رفتن در ماه محرّم، مردم را اغفال کرد. پس از آنکه مستقر شد حکومتش، شروع کرد به مخالفت با اسلام و روحانیین، به طوری که مجالس روضه ما هیچ امکان نداشت که منعقد بشود. اگر بعضی مجالس می ‏خواست منعقد بشود، قبل از اذان صبح منعقد می ‏شد که اول اذان تمام بشود. مأمورین دور می ‏گردیدند برای اینکه نگذارند مجالسی باشد. روحانیین را در هر جا که بودند یا به حبس کشید، و یا بعضی را تلف کرد، کُشت. و در همان وقت آنهایی که قیام کردند بر ضد رضا شاه، روحانیون بودند؛ که یک دفعه مشهد قیام کرد و قضیه مسجد گوهرشاد پیش آمد و قتل عموم، قتل عامی که در مسجد گوهرشاد واقع شد؛ و یک دفعه ‏شما اکثراً اصلًا آن زمان را یادتان نیست، چند قیام که در ایران شد همه ‏اش از روحانیون بود. یک قیام از آذربایجان شد، از علمای آذربایجان قیام کردند، و لکن خوب، قدرت دست آنها بود گرفتند آنها را و در - گمان می‏ کنم- سُنْقُر مدتها تبعید بودند. (همان؛ ص 249 – 250)

و بعدش هم که تبعید برداشته شد، مرحوم آقا میرزا صادق آقا در قم آمدند و ماندند اینجا، و اینجا هم فوت شدند. یک قیام از خراسان بود، منتها همه علما. قضیه قیام مسجد گوهرشاد، تمام علمای خراسان را که در این قیام دخالت داشتند و سرشناس بودند گرفتند و آوردند تهران و حبس کردند و محاکمه کردند. (صحیفه امام؛ ج ‏9، ص 172)

از تبریز قیام واقع شد و دنبال آن علمای بزرگ تبریز را گرفتند و تبعید کردند؛ و ظاهراً به سُنْقُر تبعید کردند؛ و بعدش علمای اصفهان قیام کردند؛ که در این قیام سایر علمای بلاد هم از همه جاها به قم آمدند و مرکز را قم قرار دادند؛ لکن باز با حیله و با فشار این را هم ساکت کرد و خفه کرد؛ و دیدید که در مدت چندین سال که این مشغول به فعالیت بود و مشغول به سلطنت بود با مردم چه کرد و با ذخایر ما چه کرد؛ که شاید نتواند تاریخ درست اطلاع در آن پیدا بکند. (صحیفه امام؛ ج‏ 7، ص 250)

در زمان خود رضا شاه، قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم، و کسانی که به سن من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین- که مرکز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود- اینها ریختند و یک عده از مظلومین که برای دادخواهی آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام کردند و از بین بردند. (صحیفه امام؛ ج ‏11، ص 32)

همین سالهای آخر [که‏] من در قم بودم- شاید همان سال آخری بود که 15 خرداد بعدش پیش آمد- من شنیدم که زنها می ‏خواهند بروند سر قبر رضا شاه و راجع به همین قضیه کشف حجاب تظاهرات بکنند. رؤسای اداراتی که در قم بود، پیش من آمدند، گفتم که شما هر کدام به وزارتخانه خودتان اطلاع بدهید که اگر این کار را بکنید من به ملت می ‏گویم که عزا بگیرند برای روزی که قتل عام کردید در مسجد گوهرشاد، اینها اطلاع دادند و از این منصرف شدند. (صحیفه امام؛ ج ‏13، ص 193)

پدربزرگم مرحوم شیخ محمدحسین در واقعه گوهرشاد مجروح شد

هیجده دی ماه سالگرد شهادت حاج سیدرضا باقری پور پدر اینجانب مدیر وبلاگ هدایت

به همین مناسبت خاطره ای که پدرشهیدم از دائیش مرحوم شیخ محمد حسین «که پدربزرگ اینجانب هم بود» در واقعه مسجد گوهرشاد نقل میکرد را نگارش میکنم : مرحوم پدرم با پدرش و عموهایش و دائیش «شیخ محمدحسین» در روستاهای اطراف چشمه گیلاس ساکن بودند و مرحوم شیخ محمدحسین روحانی اون روستاها بوده "مرحوم پدرم متولد ۱۳۰۴ بوده و مرحوم دائیش شیخ محمدحسین آن موقع حدود سی سال داشته". در سال ۱۳۱۴ روز ۲۱ تیر واقعه مسجد گوهر شاد اتفاق افتاده که پدرشهیدم اون موقع ده ساله بوده . پدرشهیدم نقل میکرد : چون فصل درو بود مردم همه سر دروزار بودن که مرحوم داییم شیخ محمدحسین خبر دعوت شیخ بهلول را سر درو زارها به مردم میرساند و اعلان میکند که شیخ بهلول در مشهد اعلان جهاد کرده هر کس آماده است راه بیفته بریم مشهد مسجد گوهر شاد . که مردم از سر دروزار ها با داس ها و چارشاخ ها راه میافتن به طرف مشهد و خود را به مسجد گوهر شاد میرسانن ... پدرشهیدم می‌گفت : مرحوم داییم شیخ محمدحسین می‌گفت بعد از سخنرانی شیخ بهلول و هجوم مأموران رضاخان داخل مسجد گوهرشاد و تیر اندازی به مردم بیشتر افراد داخل مسجد یا شهید شدند یا مجروح «که مجروح هارا هم تیر خلاص میزدند» «حدود هزارو هفتصدنفر کشته شدند» من هم مجروح افتاده بودم که کامیونها آمدن داخل مسجد گوهرشاد و کشته ها و مجروح ها را دست و پایشان را میگرفتن میانداختن بالای کامیون من هم که از ترس خودم را به مردن زده بودم انداختن بالای کامیون ، کامیون از مسجد آمد بیرون دور فلکه که میرفت «چون جنازه ها را زنده و مرده بردند در گودال قتلگاه دفن کردند» من خودم را یواشکی از کامیون انداختم پائین توی جوی خیابان داخل آبها و لجنها دراز کشیدم کامیون و مامورها که رفتند شبانه خودم را رساندم دروازه بالا خیابان «دروازه قوچان میدان توحید فعلی» از اونجا رفتم سهل آباد «روستائی بعد از دهنه اخلومد» خانه مرحوم حاج سیدمحمد رحیم داروغه مرحوم حاجی عامل زاده «حاجی عامل زاده فردی مذهبی و انقلابی بود» . «چون جرات نکرده به خانه خودش چشمه گیلاس پر برگردد» . حاج سید محمد رحیم که میفهمد ایشان از واقعه مسجد گوهرشاد فرار کرده ایشان را در سهل آباد نگه میدارد و چندنفر دهقان با چهارپا میفرستد چشمه گیلاس اثاثیه شیخ را با خانواده اش بیارن سهل آباد دهقانها که به منزل شیخ میرسن وسائل ایشان را بار چهارپا میکنند ببرن مادر پدر شهیدم که شوهرش فوت کرده بوده میگوید من هم میام همانجا که برادرم است . وسائل ایشان را هم بار میکنن همراه وسائل شیخ و خانواده اش و پدرشهیدم با مادرش میبرن سهل آباد و مرحوم شیخ میشود روحانی آن منطقه و بعد از حدود ده سالی همانجا فوت میکنن و فرزندان مرحوم شیخ و پدر شهید من تا قبل از تقسیم اراضی در آن روستا میمانند . وقتی صحبت از تقسیم اراضی میشود خانواده مرحوم شیخ «پدربزرگ من و پدر من» و یک خانواده سید دیگر آقایان موسوی میگویند علما گفتن گرفتن این زمین‌ها حرام است ما میرویم مشهد . بقیه دهقانها میگویند نروید پشیمان میشوید واستین زمین بگیرین مثل ماها که اینها وسائلشان را بار میکنن راهی مشهد میشوند پدر شهید بنده ساکن قلعه آبکوه و دایی بنده شیخ غلامرضا ساکن خیابان طبرسی «هیته سبزی جوادیه فعلی» میشود وسرای عبدالخان بست پائین خیابان مغازه کفش دوزی دایر میکند و آقایان موسوی ساکن کارخانه قند آبکوه میشوند .
پدر شهید من با خانه اجاره ای در آبکوه و کارگری در باغ ملک آباد امرار معاش میکند تا سال ۱۳۶۲ از طریق جهاد عازم جبهه میشود . دوسال در جبهه سومار و دوسال هم در اهواز در آشپزخانه ستاد پشتیبانی جهاد خدمت میکند و سال ۶۶ به فاو می‌رود بعد از مدتی شیمیائی میشود بر میگردد اهواز که مسئول ستاد متوجه شیمیائی شدن ایشان میشود و میگوید شما بروید منزلتان و... بعد از اینکه از اهواز آمدن مشهد با ناراحتی میگفتن به من گفتن تو برو خانه ات ما دیگه بتو کار نداریم هر چه گفتم نخیر من می‌خوام بمانم گفتن نه دیگه شما برو «البته اونها فهمیده بودن که ایشان شیمیائی شده ولی جیزی نگفتن» بعد از باز گشت از اهواز مدتی گذشت آروم آروم آثار شیمیائی پیدا شد خس خس سینه و تنگی نفس و لکه های روی سینه و پشت و... و هر ماهی که می‌گذشت بیشتر میشد تا اینکه بعد از دوسه سال تشخیص دادن شیمیائی شده روزی یک مشت قرص و کپسول میخوردن و چند روزی یکبار هم آمپول میزدن تا سال هشتاد به بعد افتادن توی بستر و نهایتا ۱۸ دی سال ۱۳۸۳ شهید شدند و به دستور بنیاد شهید در قطعه شهدای بهشت رضا کنار شهدای جنگ تحمیلی آرمیدند . روحشان شاد . و یادشان گرامی .

کشتار مسجد گوهرشاد به روایت یک آمریکایی

نقش تشکیلات بهائیت در جریان کشف حجاب

آیت‌الله نور‌الله اصفهانی و تلاش ایشان برای جلوگیری از تحمیل وکلای طرفدار رضاخان در مجلس پنجم

برکناری و بازداشت رئیس امنیه قائن به دلیل اقدام نکردن درباره کشف حجاب و سخن وی مبنی بر این‌که «با زور نمی‌شود رفع حجاب کرد»

آیت‌الله العظمی سید عبدالله شیرازی (متوفی 1363/7/5)

یکشنبه خونین مشهد، بازخوانی حوادث روزهای نهم و دهم دی ماه 1357 مشهد

آیت‌الله سید یونس اردبیلی (متوفی 1337/3/19)

زندگی و فعالیت‌های عباس مسعودی مؤسس روزنامه اطلاعات

گذری بر انقلاب اسلامی در استان خراسان رضوی به روایت اسناد ساواک

مروری بر حیات علمی و سیاسی آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری

آیت‌الله نور‌الله اصفهانی و تلاش ایشان برای جلوگیری از تحمیل وکلای طرفدار رضاخان در مجلس پنجم

نگاهی به زندگی شمس پهلوی از دریچه اسناد و خاطرات

به مناسبت سالگرد رحلت مرجع عالیقدر آیت‌الله العظمی سید عبدالله شیرازی

آغاز و پایان سرلشکر حسن پاکروان دومین رئیس ساواک

مهدیقلی هدایت(مخبرالسلطنه) و نگاهی به کارنامه‌ی دولت او

جشن هنر شیراز

رضا خان پهلوی (درگذشت 1323/5/4)


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ | 10:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

سیزده از ماهِ مُحرَّم چون گذشت

سیزده از ماهِ مُحرَّم چون گذشت - گشت کوفه غلغله از مرد و زن . شادمان شمر و سنان، ابن زیاد - اهلبیتِ مصطفی اندر محن . شد چو در دارالاماره بار عام - از زن و از مرد و از پیر و جوان . داخل دار الاماره غلغله - شد ز جمع بی وفای کوفیان . راسها بر نیزه های لعنتی - راس شاه دین میان طشت زر . در بَرِ اِبن زیاد آماده شد - وَه چه راسی؟! همچنان قُرص قمر . از عبیداللّهِ دونِ سگ صفت – غُدّه یِ چرکینِ کینه باز شد . اندر آن جمعِ چو اَشباه الرِّجال - باز گفتِ انتقام آغاز شد . برلبِ پاکِ حسین ابن علی - چوبِ خِزرانِ عبیدالله بین . زاده یِ مرجانه یِ ملعونه را - در جسارت، بر رسول الله بین . در حضورِ کوفیانِ بد نهاد - این جسارت بر حسین بن علی . میشود زان مردکِ شومِ پلید - بر ولِیُّ الله و بر اِبنِ الوَلی . زاده یِ مرجانه یِ ناپاک و شوم - میکُنَد عنوان به جمع کوفیان . انتقامِ کشتگانِ بدر را - مَن گرفتم اَز محمد این زمان . زاده یِ مرجانه یِ میشوم و پَست - میکند بر این جسارت افتخار . که گرفته اِنتقامِ مُشرکین - از حسین، آن گوهرِ والا تبار . باقری بر گو تو در صبح و مسا - لعنت حق بر چنین ناپاک باد . لعنت حق باد بر شمر و یزید - وَ ابن سعد و خولی و ابن زیاد . سروده باقری پور دهه دوم محرم سال ۱۴۰۴

اسیرا ن دربر انظاربردند

اسیرا ن در بر انظاربردند - میا ن مجلس اغیار بردند . علی بن الحسین و عمّه اش را - ببزم دون اسا رت واربردند . بهمرا ه سر پرخون با با - سكینه با دلی خونبا ربردند . گهی اندر در دروازه شهر - گهی اندرسربا زاربردند . زدشت كربلا آ ل محمد - بكوفه دربرخونخوا ربردند . عبدالحسین اشعری:درعزای مظلوم ص188

ابن زیا د روی بزینب درون كاخ

ابن زیا د روی بزینب درون كاخ - ازبهر فتح ظا هر خود افتخاركرد . گفتا هزار شکر که از روی خاک، پا ك - یکباره نسل آل علی کردگار کرد . ما را خدا عزیز و شما را ذلیل و خوار - رسوای خاص و عام بلیل و نهار کرد . زینب بناله گفت که از کشتن حسین - جان جهانیان همه در تن فکار کرد . وز خونهای ناحق اولاد فاطمه - دانی خدا بحشر کرا اش مشا ر کرد . حاکم بسر بکشتن زینب اشاره کرد - بیچاره را بدست لعینی دچار کرد . ای شیر ذو الجلال کجائی که روبهی - با عترتت چه ظلم نهان آشکار کرد . عمروحریث که داشت حضوراندرون کاخ - گفتا که یا امیر زنی است از وفا ببخش . باشد زن و ضعیفه و بیچاره و اسیر - کردی بر او هزار جفایک جفا ببخش . قتل زنان رو انبود پیش خاص و عام - ای بی حیا حیا بکن و ماجرا ببخش . خاکی که هست مرثیه گوی تو ما ه و سال - بر او خطا مگیر و ثواب از عطا ببخش

نکته برقول زنان نتوان گرفتن ای امیر

نکته برقول زنان نتوان گرفتن ای امیر - خاصه این زن کو غم دوران مکرر دیده است . میکشی زنرا و میخوانی مسلمان خویش را - این چنین ظلمی که در دوران ز کافر دیده است . بسته ای بازوی او همچون اسیر زنگبار - زینبی کاو خود عزیزی از پیمبر دیده است . زینبی کز سایه مژگان نمیرفتی بخواب - لشگری با چشم خود با تیر و خنجر دیده است . بگذر از انصاف بر گو چون بود حال زنی - کو بچشم خود دو طفل خویش بی سر دیده است . با چنان بی حرمتی حرمت چنان داری طمع - از زنی کو داغ مرگ شش برادر دیده است . بس بود این داغ غم کو را که از بیداد تو - ز اکبر خود کشته از کین تا باصغر دیده است . میکشد این درد او را کز جفای تشنه کام - پاره پاره نوجوانی همچو اکبر دیده است . جود یا زین ماجرا ماتم سرا بسیار لیک - چشم گردون چون توئی دردهر کمتر دیده است . كلّـیا ت جودی ص114

چون کاروان غم سوی کوفه گذار کرد

چون کاروان غم سوی کوفه گذار کرد - بر هر یکی زمان غمش صدهزارکرد . زنهای ماهر وی حجازی و یثربی - بر ناقه بی جهاز بخواری سوار کرد . وز کین بشهریار سر شهریار دین - بر ناوک سنان سنان استوار کرد . آنانکه بود آیه تطهیرشان بشأن - یارب چسان ببزم شراب و قمار کرد . بردند پیش آل زنا خوار و زارشان - ناکس به بیکسان حسین افتخار کرد .

حضرت زینب(س) د ركا خ ا بن زیا د

ابن زیاد در کاخ دار الاماره نشست و اذن ورود بعموم مردم داد سر مقدس حسین علیه السلام را آوردند و مقابل او گذاشتند و اهل بیت حسین علیه السلام و فرزندان اوراهم بمجلس وارد کردند فجلست زینب بنت علی متنکرة زینب بطور ناشناس وارد شد و در گوشه ای نشست ، فقا ل ابن زیا د من هذه المتنکرة او متکبرة ، ابن زیاد گفت این زن ناشناس یا متکبره کیست که بمن سلام نکرد ؟ قیل له ابنه امیرالمؤمنین زینب العقیله ، زینب دختر علی است. خواست دل داغدیده او را بیشتر بسوزاند گفت : أَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی فَضَحَکُمْ وَ أَکْذَبَ أُحْدُوثَتَکُمْ. حمدخدا را كه شما را رسوا كرد ودروغ شما را آشكا ر كرد. فَقالَتْ: اَلحَمدُلِلهِ الّذی اَکرَمَنابِنَبِیِّهِ مُحَمّد «صلی الله علیه وآله» وَ طَهَّرَنا مِنَ الرِّجسِ تَطهیرا اِنَّما یَفْتَضِحُ الْفاسِقُ وَ یَکْذِبُ الْفاجِرُوَ هُوَ غَیْرُنا. علیا مخدّره فرمود:حمد خد ا و ند را كه ما را گرا می داشت به محمد (ص) پیا مبرش وپا ك وپا كیزه داشت ما را ازهرپلیدی وآلایشی جزاین نیست كه رسوا میشود فا سق ودروغ میگوید فا جرو او غیر ازما است وما نیستیم. فَقالَ ابْنُ زِیادٍ(الملعون): کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللّهِ بِأَخیکَ وَ أَهْلِ بَیْتِکَ؟ ابن زیاد گفت:چگونه دیدی كا رخدا را با برادرواهلبیت خودت؟ فَقالَتْ: ما رَأَیْتُ الا جَمیلاً، هولاءَ قَوْمُ کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتَلَ، فَبَرَزُوا الی مَضاجِعِهِمْ، وَ سَیَجْمَعُ اللّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ، فَتَحاجُّ وَ تُخاصَمُ عِندَهُ وَانّ لَکَ یَابنَ زیاد مَوقِفًا فَا ستعدّ له جوابًا وانّی لک به فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلَحُ یَوْمَئِذٍ، ثَکَلَتْکَ أُمُّکَ یَابْنَ مَرْجانَةَ. علیا مخدّره فرمودندیدم ازخدا جزنیكی وجمیل را چه آل رسول جما عتی بودند كه قربت محل ورفعت مقا م حكم شها دت برایشان نگا شته لا جرم آنچه خداوند برا ی ایشا ن اختیا ركرده اقدام كرده وبجا نب مضجع وخوا بگا ه خویش شتا ب كردند ولكن زو.د با شد كه خداوند تراوایشا نرادرمقا م پرسش با زداردوایشا ن با تواحتجا ج ومخا صمت كنند وهما نا ای ابن زیا دبرای توبزودی درروزقیا مت موقفی است درپیشگا ه خداوند كه آنجا محا كمه خوا هی شد آنوقت است كه ببینی غلبه ازبرای كیست ورستگا ری كراست؟ پس خودت را آما ده كن برای جوا ب آن روزوكجا ست جوا ب توما د رت بعزا یت بنشیند ای پسرمرجانه.

قَالَ الرّاوی: فَغَضِبِ(ابن زیاد)وَ کَأَنَّهُ هَمَّ بِها فَقالَ لَهُ عِمْرو بْنُ حُرَیْثٍ: اَیُّهَا الاْمیرُ اِنَّها اِمْرَاَةُ، وَالْمَراَةُ لاتُوْخَذُ بِشَیءٍ مِنْ مِنْطِقِها. فا نصرف (ابن زیا د). پس ابن زیا ددرخشم شد آنچنا ن كه گویا تصمیم داشت آن با نو را اذیت كند یا بقتل برسا ند.عمروبن حریث كه درآنجا حا ضربود و اند یشه ابن زیا د بقتل با نو را دریا فت زبا ن بعذرخوا هی گشود وگفت ای پسرزیا د او زنی است وزن كه درسخن گفتن مؤاخذه نمی شود پس ابن زیا دازغضب با زایستا د. وتوجّه الی زینب، فَقالَ: لَهَا ابْنُ زِیاد: لَقَدْ شَفَی اللَّهِ قَلْبی مِنْ طاغِیَتِکَ الْحُسَیْنِ وَ الْعُصاةِ الْمَرَدَةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ. ومجدّداً متوجّه آن با نوشد وگفت خداوند شفا داد قلب مرا از برادرطاغی تو حسین. فبکت (زینب س)وَقالَتْ: لَعَمْری لَقَدْ قَتَلْتَ کَهْلی، وابرزت اهلی، وَقَطَعْتَ فَرْعی وَاجْتثَثْتَ أَصْلی فَإن کانَ هذا شِفاؤُکَ فَقَدِ اشْتَفَیْتَ. پس آن با نو با چشم گریا ن گفت بجا ن خودم سوگند كه توبزرگ ما را كشتی وپردگیا ن مرا ازپرده بیرون آوردی واصل وفرع مرا قطع كردی وازریشه بركندی اگردرهمین است شفا ی قلب توپس شفا یا فتی[امّا شفا ی قلب حریص وطمّاع تودراینها نیست بلكه درآتش دوزخ است] فَقالَ اِبْنُ زِیادٍ: هذِهِ سَجَّاعَةُ، وَلَعَمْری لَقَدْ کانَ أَبُوکَ سجاعاشاعِراً. ابن زیا دگفت عجب شجا عتی دارداین زن یا این زن سجّا عه است [وسخن با سجع و قافیه میگوید] بجا ن خودم سوگند كه پدرتو نیزمردسجّاع وشاعری بود. فَقالَتْ: یَابْنَ زِیادٍ ما لِلْمَرأَةِ وَالسَّجاعَةِ. علیا مخدّره فرمود اوّلاً مرا حالت وفرصت سجع وقا فیه پردازی نیست وثا نیاً اگرمن سجّاع با شم شگفت نیست بلكه شگفت ازكسی است كه شفا ی قلب او بكشتن اما م خود حا صل میشود وحا ل آنكه میداند درآن جها ن ازوی انتقا م میكشند ...«وقایع عاشوراج2ص102به نقل ازلهوف ص70ونا سخ ص313-نهضت حسینی ج2ص92به نقل ازبحارج10ص230-زندگا نی امام حسین(ع)ص598به نقل ازتاریخ طبری ج3ص262ولهوف ص90وروضة الواعظین ص163وابن اثیرج4ص33»

زینب بکوفه جا چوبدار الاماره کرد - بی صبر شد چنانکه بتن جامه پاره کرد . لب پر ز خنده دید بهر کس که بنگرید - کف پر خضاب دید بهر سو نظاره کرد . پوشید رخ ز موی پریشان در آه و اشک - گردون سیاه وخرمن مه پرستاره کرد . ابن زیاد روی بزینب نمود و گفت – حرفی که رخنه ها بدل سنگ خاره کرد .

دیری نبود تا زغم کشتن حسین - منت خدایرا که غمم زود چاره کرد . دیدی که تیغ تشنه قهرم چو شد بلند - نه رحم بر جوان و نه برشیره خواره کرد . دیدی که سر برهنه ترا پای تخت من - حاضر زمانه بادف و چنک و نقاره کرد . زینب چو رعد ناله ز دل برکشید و گفت - کای بی خبر زحق ز تو باید کناره کرد . کشتی ز تیغ کینه کسی را که ذوالجلال - وصفش بأیه آیه قرآن شماره کرد . کشتی ز راه ظلم کسیرا که از غمش - خیرالنسا بخلد برین جامه پاره کرد . پس آن لعین بخشم شد و از ره غضب - بر حاضرین بکشتن زینب اشاره کرد . یکباره چاک زد بگریبان سکینه گفت - آه و فغان که چرخ یتیم دوباره کرد . جودی خموش باش که این آه آتشین - خرگاه مهر پر شرر از یک شراره کرد . كلّـیا ت جودی ص113

نکته بر قول زنان نتوای گرفتن ای امیر - خاصه این زن کو غم دوران مکرر دیده است . میکشی زن را و میخوانی مسلمان خویش را - این چنین ظلمی که دردوران زکافردیده است . بسته ای بازوی او همچون اسیر زنگبار - زینبی کاو خود عزیزی از پیمبر دیده است . زینبی کز سایه مژگان نمیرفتی بخواب - لشگری با چشم خود با تیر و خنجر دیده است . بگذر از انصاف بر گو چون بود حال زنی - کو بچشم خود دو طفل خویش بی سر دیده است . با چنان بی حرمتی حرمت چنان داری طمع - از زنی کو داغ مرگ شش برادر دیده است . بس بود این داغ غم کو را که از بیداد تو - ز اکبر خود کشته از کین تا باصغر دیده است . میکشد ایندرد او را کز جفای تشنه کام - پاره پاره نوجوانی همچو اکبر دیده است . جود یا زین ماجرا ماتم سرا بسیار لیک - چشم گردون چون توئی دردهر کمتر دیده است . كلّـیا ت جودی ص114

امام زین العابدین(ع)دركاخ ابن زیا د

ثُمَّ الْتَفَتَ ابْنُ زِیادٍ اِلی عَلِیّ بْنِ الْحُسَیْنِ «ع» فَقالَ: مَنْ هذا؟ پس از آن ا بن زیا د متوجه علی بن الحسین (زین العا بدین ع) شد پرسید این جوان کیست ؟ فَقیلَ: عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ. گفتند : علی ا بن الحسین است. فَقالَ: أَلَیْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهِ عَلیً بْنَ الحُسَیْنِ؟! گفت شنیدم خداعلی ن الحسین رادرکربلا کشت ، فَقالَ عَلِیُّ بن الحسین «ع»: قَدْ کانَ لی أَخُ یُسَمَّی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَتَلَهُ النَّاسُ. حضرت فـرمود : آری برادری داشتم که نام او هم علی بن الحسین بود ومردم اوراکشتند. ابن زیا د گفت بلکه اوراخدا کشت ، حضرت آیه مبا رکه راخواند: الله یتوفّی الانفس حین موتها والّتی لم تمت فی منا مها فیمسک الّتی قـضی علیها الموت ویرسل الاخری الی اجل مسمّی انّ فی ذالک لآیا ت لقوم یتفکّـرون. ابن زیا دغضبناک شد و گفت سخت درپا سخ من جسوری! وگفت اورا ببرید بیرون گردن بزنید. زینب ازشنیدن این سخن سراسیمه گشت، وقالت یا بن زیا دحسبک من دمائنا واعتنقته وقالت والله لاافارقه فان قتلته فا قتلنی معه. قال ابن زیاد: واعجبا ه للرّحم والله انی لأظنّها تودّ ان اقتلها دونه دعوه فا نّه اراده لما به مشغول. حضرت سجا د روکردبعمه اش فرمودعمه جا ن سا کت با ش تا با او سخن بگویم پس رو کرد به ابن زیا دوفرمود: ابا القتل تهدّدنی یابن زیا د اما علمت انّ القتل لنا عا دة وکرامتنا من الله الشّهادة. ابن زیا د از بیم انقلاب ترسید. قال للشّرطیة والحجب خـلّـصونی من مکا لمة هؤلاء ومبالغتهم فیها واذهبوا بهم الی السّجن. ثمّ امرابن زیا د بعلی بن ا لحسین واهله الی دارجنب المسجدالاعظم. فقا لت (زینب س) لایدخلن علینا عربیّة الّا امّ ولد اومملوکة فا نّهنّ سبین کما سبینا . «وقایع عاشوراج2ص104به نقل ازنا سخ ص314-نهضت حسینی ج2ص93به نقل ازوقایع محلّا تی ص268وبحارج10ص231وتذكرة الشّهداء ص399-زندگا نی امام حسین(ع)ص598»

زیدبن ارقم دركا خ ابن زیا د

عبید الله زیاد مردم کوفه را اذن عام داد لذا مجلس پر شده امر کرد سرها را حاضر کنند نخستین سری که آوردند سر میوه دل پیغمبر بود که در طبق زرین نهاده بودند و نزد عبیدالله زیاد گذاشتند پسر مرجانه از دیدن سر مبارک امام حسین ع بسیار شاد و فرحناک شد و با تبسم چوبی که در دست داشت بر لب و دندان آن سرور می زد می گفت : انه کان حسن الثغر : وه چه دندان در غلطان است این - وه چه دندان لعل و مرجان است این - وه چه خوش دندان و خوش لب بوده ای - پس چرا با خاک و خون آلوده ای. زید بن ارقم که از صحابه کبار رسول خدا بود در آن مجلس حاضر بود چون این حرکات زشت را از عبید زیاد بدید گفت: ارفع قضیبک عن هاتین الشفتین فوالله الذی لا اله الا هو لقد رأیت رسول الله یقبّل موضع قضیبک من فیه. زیدبن ارقم بسیارگریست و ناله کرد. ابن زیاد گفت: تبکی ابکی الله عینیک یا عدو الله یوم بیوم بدر. گریه میكنی خدادوچشمت رابگریا ند ای دشمن خدا این روزدرمقا بل روزبدر، اگرپیری فرتوت نبودی وخرف نشده بودی گردنت را میزدم. زید گفت ای پسرمرجانه حدیثی برای تو از پیغمبر نقل می کنم که از آنچه گفتم بر تو ناگوار تر آید. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم حسن را بر زانوی راست و حسین را بر زانوی چپ جا داده و دست بر سر آن دونهاده می فرماید: اللهم انی استودعک ایاهما وصالح المؤمنین. هان ای پسر زیاد باودیعه رسول خدا چه کردی؟ این راگفت وباگریه وناله بیرون شد و با صدای بلند گفت: ای مردم پسر فاطمه راکشتید وپسرمرجانه را به سلطنت سلام دادید تا اخیار شما را بکشد و اشرار شما را بنده گیرد و رضا شدید ذلیل شوید و روزگار به سختی بسر برید از رحمت خدا دور باد آنکه ننگ را شعار کند وعا ررا فخر نما ید. «وقایع عاشوراج2ص99به نقل ازلهوف ص70وقمقا م ص527-نهضت حسینی ج2ص97به نقل ازروضة الصفا ص172»

برخسا ری كه پیغمبر ببو سید – مكرّرحیدر صفدر ببوسید . مزن با چوب خزرا ن بر لب او - بپیش دخترا ن و زینب او . نمی بینی سكینه هست نا ظر - علی بن الحسینش هست حاضر.

ای ظالم از ظلمت امان یابن مرجانه - بردار و چوب از این لبان یابن مرجانه . با آل یاسینت چرا اینهمه کین است - این چه مسلمانی و چه رسم و آئین است . این سر سر سبط نبی منبع دین است - شد کشته از ظلم سنان یابن مرجانه . بردار و دست از این ستم ای ستم گستر - آتش کشیدی زین الم جان پیغمبر . محزون نمودی زین ستم حیدر صفدر - بارد سر شک از دیدگان یابن مرجانه . ای بی حیا اندیشه از روز محشر کن - پروا ز نار دوزخ و قهر داور کن . بیدین حجاب از عترت آل حیدر کن - این سر بود در خون طپان یابن مرجانه . در پیش چشم خواهرش زینب محزون - بر این سر پرخون مزن چوب ای ملعون . شد چشم زین العابدین از این الم پر خون - هر دم کشد آه و فغان یابن مرجانه . داغی بداغ اهلبیت هشتی از این سر - بر کودکان بی پدر رحمی ای کافر . بر گو چه میگوئی جواب نزد پیغمبر - گر بر تو گردد خصم جان یابن مرجانه . کشتی حسین سبط نبی شاه بطحا را - کردی اسیر از راه کین آله طه را . تجدید و کردی از ستم داغ زهرا را - از ضربت این چوب کین یابن مرجانه . در بزم عام آورده ای عترت احمد - سجاد را کردی اسیر از ستم بیحد . زین غم شکوهی صبح وشام گریدوگوید - ای ظالم از ظلمت امان یابن مرجانه . «شكوهی»

ای مرتد بی ننگ و عا ریا بن مرجا نه - شرمی نما ازكردگا ر یا بن مرجا نه . شدّادازبیدادتو ما ت وحیرا ن است - نمرودازظلمت لعین اندرافغا ن است . ابن زیا داین سركنون برتومهما ن است - منما ی ظلم بی شما ریا بن مرجا نه . آ ل رسول الله را با دوصدخواری - كردی اسیرازخودسری وزستمكا ری . چشم عطا پوشیدی ازرحمت با ری - اندرصف روز شما ریا بن مرجا نه . زینب كجا ومحضرعا رف وعا می - تا كی لعین بی حیا زشت وبد نا می . اندرره اسلا م زن بی حیا گا می - دست ازستمكا ری بداریا بن مرجا نه . آیا چه بر زینب گذشت اندرآن محفل - آندم كه حكم قتل اوداد برقا تل . زین العبا داو را شدی آن زما ن حا یل - ازكینه آن بدشعا ریا بن مرجا نه . گا هی بقتل عا بدین گفت آن ملعون - ریزندخون حلق آن بی كس محزون . فریا دازظلم تو ای منكربی چون - درحق آن بیما ر زا ر یا بن مرجا نه

آل علی را تا سه روزاندرآن زندا ن - دادی مكا ن ای بی حیا با دلی سوزا ن . نشنیده كس زندا ن شودمسكن مهما ن - پیوسته درلیل ونهاریا بن مرجا نه . ظلمی كه شدازتوپدید ظا لم بی دین - براهل بیت مصطفی عترت یا سین . شدظلم بی حد ای لعین برگل ونسرین - نا لا ن شكوهی چون هَزاریا بن مرجا نه .

https://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه دوم محرم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ | 11:0 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

قالیباف: رهبر انقلاب مثل سال ۵۹ در اتاق جنگ بودند

قالیباف: رهبر انقلاب مثل سال ۵۹ در اتاق جنگ بودند رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: فرمانده‌کل قوا در چندساعت بعد از حمله رژیم صهیونیستی، نیروی نظامی را از شوک خارج کردند؛ ایشان مثل سال ۵۹ در اتاق جنگ بودند و به صورت حضوری فرماندهان را توجیه می‌کردند.

جوان آنلاین: محمدباقر قالیباف در بخشی از گفت‌وگوی تلویزیونی با اشاره به جنگ تحمیلی ۱۲ روزه گفت: در جنگ ۱۲ روزه، مقام معظم رهبری به عنوان فرمانده معظم کل قوا منحصرترین فرد بودند؛ ایشان یه عنوان اولویت اول در عرض چند ساعت نیرو‌های مسلح را با انتصاب فرماندهان، از شوک خارج کردند.

به گزارش ایسنا، وی افزود: فکر نکنید انتصاب فرماندهان صرفا دادن یک حکم به یک فرد و اطلاع رسانی صرف بود. دومرتبه فرمانده کل قوا را مثل سال ۵۹ در اتاق جنگ دوران دفاع مقدس در اهواز در فرماندهی دیدیم. ایشان بعد از انتصاب فرماندهان، آنها را حضوری توجیه کردند و فرمان دادند و آنها در میدان حضور پیدا کردند.

رئیس مجلس تاکید کرد: با وجود ضربه چه در حوزه راداری و چه در حوزه مغزی با حذف فرماندهان، فرماندهانی لایق و از همان نسل و با همان تربیت و سابقه به میدان آمدند و پس از ۱۷، ۱۸ ساعت بعد، قریب به ۱۵۰ موشک و ۳۵۰ پهپاد به سمت دشمن پرتاب شد.

وی همچنین با اشاره به تسلط موشکی ایران بر آسمان و زمین اراضی اشغالی، از موفقیت ۹۰ درصدی حملات موشکی ایران در نیمه دوم جنگ سخن گفت و افزود: مرکز مطالعات امنیت رژیم صهیونیستی تعداد مجروحان این رژیم را ۳۵۲۰ نفر اعلام کرده و براساس همین عدد اعلامی از تعداد مجروحان، این رژیم بیش از ۵۰۰ کشته داشته است.

وی همچنین تاکید کرد: در جریان جنگ اخیر طراحی‌های عملیاتی ایران به صورت مداوم به روز می‌شد و این جنگ یک تمرین واقعی برای قلق‌گیری موشک‌های ایران بود و در نتیجه این عملیات‌ها به جز مراکز نظامی رژیم که منهدم شد، سامانه‌های پدافندی این رژیم نیز از کار افتاد.

مشروح گفت‌وگوی تلویزیونی محمدباقر قالیباف رئیس مجلس امشب و بعد از بخش خبری ساعت ۲۱ از شبکه‌های خبر و یک سیما پخش می‌شود.

ناگفته‌های جدید از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل از زبان قالیباف | ایران در برابر حمله ناگهانی اسرائیل غافلگیر شد؟

رئیس مجلس با تأکید بر هماهنگی کامل رژیم صهیونیستی با آمریکا در جنگ ۱۲ روزه گفت: هیچ اقدام نظامی، سیاسی یا بین‌المللی از سوی این رژیم بدون هماهنگی با آمریکا انجام نمی‌شود. در واقع، ریشه اصلی جنگ را باید در سیاست‌های کاخ سفید جستجو کرد.

قالیباف

جنگ ۱۲ روزه، رونمایی از ابرقدرت موشکی ایران بود

جنگ ۱۲ روزه، رونمایی از ابرقدرت موشکی ایران بود شبکه هندی ویون ضمن گزارشی از جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران گفت: «جنگ ۱۲ روزه، اولین نمایش عملیاتی موشک‌های دوربرد ایران بود».

اسرائیل: اورانیوم ایران دست‌نخورده باقی مانده | اورانیوم باقی مانده به محل جدید منتقل نشده است

طبق ادعای یک مقام اسرائیلی، ذخایر اورانیوم غنی‌شده در تأسیسات هسته‌ای فردو، نطنز و اصفهان ایران پس از حملات نظامی آمریکا دست‌نخورده باقی مانده است.

فردو

معجزه یمنی د‌ر آتش‌بس غزه

سرپرست سفارت ایران در کابل: اتباع افغانستان می توانند به یک شرط به ایران برگردند | خود افغان ها هم می دانند مردم ایران چقدر دوست شان دارند

اسرائیل آتش‌بس را نقض کند کره شمالی با قدرت در کنار ایران است

پزشکیان شرط ادامه همکاری با آژانس بین المللی اتمی را اعلام کرد

ظریف این چهره را برای دریافت صلح نوبل پیشنهاد داد | واکنش کنایه آمیز به تصمیم آمریکا

افشای ابعاد تازه حمله اسرائیل به ایران ؛ اسناد جدید ایران در شورای امنیت

شروط ایران برای مذاکره با آمریکا | هنوز قصد خروج از ان‌پی‌تی را نداریم | می‌توانیم علیه آمریکا درخواست غرامت کنیم

تهدیدهای ایران در خاک انگلیس و نقش ادعایی نهادهای اطلاعاتی ایران! | جزئیات اتهام‌پراکنی کمیته پارلمانی انگلیس درباره ایران

اسرائیل: اورانیوم ایران دست‌نخورده باقی مانده | اورانیوم باقی مانده به محل جدید منتقل نشده است

اگر ایران اسرائیل را تهدید کند مجددا حمله می کنیم | گزافه گویی وزیر جنگ اسرائیل و تهدید ایران

هلاکت یک سرباز اسرائیلی؛ حاوی تصاویر دلخراش | تصاویر اولیه از محل عملیات | جزئیات ۲عملیات‌ استشهادی امروز در کرانه باختری

ابوعبیده فراخوان داد ؛ همه برخیزید...

اقلیم کردستان عراق روی خط آتش | در اربیل چه خبر است؟

نفوذ امنیتی اسرائیل در میان عناصر اساسی یا رهبران داخلی حزب الله؟ | ایران و حزب الله از عملیات ۷ اکتبر خبر نداشتند

هک جدید حنظله ؛ چهره نزدیک به نتانیاهو رسوا شد + ویدئو و عکس


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گزیده خبرها و نشـریات

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ | 10:22 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ترجمه و شرح حکمت 187 نهج البلاغه: نزدیک بودن کوچ از دنیا

متن نهج البلاغه

نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح )

وَ قَالَ (علیه السلام): الرَّحِيلُ وَشِيكٌ.

و فرمود (ع): كوچ كردن نزديك است.

شرح

شرح : پیام امام امیر المومنین ( مکارم شیرازی )شرح ابن میثم بحرانی ( ترجمه محمدی مقدم )منهاج البراعه (خوئی)جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ( مهدوی دامغانی )

بايد آماده بود:
امام(عليه السلام) در اين عبارت بسيار كوتاه و پرمعنا از بى وفايى و كوتاهى عمر دنيا سخن مى گويد و مى فرمايد: «كوچ كردن (از دنيا) سريع است»; (الرَّحِيلُ وَشِيكٌ).
«رحيل» به معناى هرگونه كوچ كردن است ولى در اينجا با قرائن حاليه به كوچ كردن از دنياى زودگذر اشاره دارد. اين واژه گاه به معناى اسم مصدر آمده است; مانند كلام بالا و گاه معناى صفت مشبهه را مى رساند; مثلاً شترى را به عنوان رحيل توصيف مى كنند يعنى شتابنده و «وشيك» از ماده «وشك» (بر وزن اشك) به معناى سرعت گرفتن در سير است. بعضى از شارحان گفته اند «وشيك» آن است كه سرعتش بسيار شديد و عجيب باشد.
از مسائلى كه همه مى دانند و غالباً از آن غافلند كوتاهى عمر دنياست; گويى تا چشم بر هم زنى كودكان جوان و جوانان پير و پيران از صحنه خارج مى شوند. بارها افرادى را ديده ايم كه گرد و غبار پيرى بر رخسار آنها نشسته و ضعف سراسر وجودشان را فراگرفته و با قدى خميده عصا زنان به زحمت راه مى روند مى گوييم: عجب ديروز جوان شاداب و راست قامت و قوى پنجه اى بود چه زود پير شد. تازه اين در صورتى است كه رحيل در زمانى پيرى فرا رسد وگرنه بسيارند كسانى كه در كودكى يا جوانى بر اثر حوادث مختلفى چشم از دنيا مى پوشند. نه تنها انسان ها به سرعت از اين جهان كوچ مى كنند، قدرت ها و سلطنت ها و حكومت ها هم بسيار زود زوال مى پذيرند.
ابن ابى الحدید تشبیهى براى دنیا از بعضى از حکما نقل کرده مى گوید: پیش از آنکه به دنیا بیاییم عدمى بوده است مستمر و بعد از کوچ کردن ما از این دنیا باز به ظاهر عدمى است مستمر و عمر ما در این میان مانند برقى است که در یک شب ظلمانى در بیابانى تاریک از ابرى مى جهد و بى درنگ خاموش مى شود.(1)
از آن مهم تر تشبیهاتى است که قرآن مجید براى زندگى دنیا کرده است و مى گوید: «(وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماء أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الاَْرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَکانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْء مُقْتَدِراً); (اى پیامبر!) زندگى دنیا را براى آنان به آبى تشبیه کن که از آسمان فرو مى فرستیم; و به وسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز مى شود و) در هم فرو مى رود; امّا بعد از مدتى مى خشکد; به گونه اى که بادها آن را به هر سو پراکنده مى کند; و خداوند بر همه چیز تواناست!».(2)
در آیه دیگرى از قرآن مجید مى خوانیم که روز قیامت از گنهکاران سؤال مى شود چند سال در روى زمین توقف کردید؟ در پاسخ مى گویند تنها به اندازه یک روز یا بخشى از روز. از آنهایى سؤال کنید که توان شمردن ایام را دارند (قالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ * قالُوا لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْم فَسْئَلِ الْعادِّینَ).
بار دیگر به آنها گفته مى شود: «(خداوند) مى فرماید: (آرى) شما مقدار کمى توقف کردید اگر مى دانستید آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدیم و به سوى ما بازگردانده نمى شوید؟»; (قالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً لَوْ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون).(3)
در احادیث اسلامى نیز درباره کوتاهى عمر دنیا تعبیرات و تشبیهات بیدارکننده اى آمده است. از جمله در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «الدُّنْیا ساعَةٌ فَاجْعَلُوها طاعة; دنیا ساعتى بیش نیست این ساعت را در مسیر اطاعت خدا قرار دهید».(4)
در حدیث دیگرى از امام زین العابدین على بن الحسین(علیهما السلام) مى خوانیم: «إِنَّ جَمیعَ ما طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ فی مَشارِقِ الاْرْضِ وَمغارِبِها بَحْرِها وَبَرِّها وَسَهْلِها وَجَبَلِها عِنْدَ وَلِىٍّ مِنْ أوْلِیاءِ اللهِ وَأهْلِ الْمَعْرِفَةِ بِحَقِّ اللهِ کَفِىْءِ الظِّلالِ; تمام آنچه در شرق و غرب جهان، دریاها و صحراها، دشت ها و کوه ها آفتاب بر آن مى تابد در نزد اولیاء الله و عارفان به حق خدا همچون بازگشت سایه هاست».(5)
همان گونه که سایه هایى که به سوى غروب مى رود به سرعت برچیده مى شوند، عمر دنیا نیز چنین است.
در کتاب تنبیه الخواطر آمده است که حسن بن على(علیه السلام) بسیار به این شعر شاعر تمثل مى جست:
یا أهْلَ لَذّاتِ دُنْیا لا بَقاءَ لَها *** اِنَّ اغْتِراراً بِظِلّ زائِل حُمُقٌ
اى اهل لذت هاى دنیایى که بقایى ندارد مغرور شدن به سایه اى که به زودى زوال مى پذیرد احمقانه است.
حافظ نیز در این زمینه مى گوید:
مرا در منزل جانان چه جاى امن چون هر دم *** جرس فریاد مى دارد که بربندید محمل ها
این سخن را با کلامى از نوح پیغمبر با آن عمر طولانى عجیب پایان مى دهیم که فرمود: «وَجَدْتُ الدُّنْیا کَبَیْت لَهُ بابانِ دَخَلْتُ مِنْ أحَدِهِما وَخَرَجْتُ مِنَ الاْخَرِ».(6) دنیا را همچون خانه اى یافتم که از یک در وارد شدم و از در دیگر خارج!(7)
*****
پی نوشت:
(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 154.
(2). کهف، آیه 45.
(3). مؤمنون، آیه 112-115.
(4). بحارالانوار، ج 74، ص 166، ح 2.
(5). همان، ج 1، ص 144.
(6). مستدرک الوسائل، ج 11، ص 184 .
(7). سند گفتار حکیمانه: همان گونه که در سند گفتار حکیمانه قبل آمد این کلام و سخن پیشین، در یک عبارت متصل به هم در تفسیر على بن ابراهیم قمى که پیش از مرحوم سید رضى مى زیسته آمده است و به یقین وى منبع دیگرى در اختیار داشته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 151)


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: همراه بـا حکمتهای نهج البلاغه

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ | 10:21 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

· استثنایی ترین ناو ایرانی جهان یک پایگاه متحرک جنگ دریایی

خبر مهم سردار تنگسیری از رونمایی ناو شهید باقری|حضور شناورهای سپاه در آب‌های دوردست

استثنایی ترین ناو ایرانی جهان یک پایگاه متحرک جنگ دریایی

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

دریادار پاسدار علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران گفت: خلیج فارس خانه ماست و متعلق به ایران و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است. اکنون در خلیج فارس تردد عادی صورت می‌گیرد.

به نقل از فارس، فرمانده نیروی دریایی سپاه از رونمایی ناو شهید بهمن باقری در آینده نزدیک خبر داد و گفت: این شناور یک ناو پهپادبر با باند ۱۸۰ متری است که هواپیما با چرخ برای آن فرود آمده و با چرخ نیز پرواز خواهد کرد.

ناو باقری

دریادار پاسدار علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران (پنجشنبه ۴ اسفندماه) در گفت‌وگوی ویژه‌ خبری شبکه خبر سیما گفت: خلیج فارس خانه ماست و متعلق به ایران و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است. اکنون در خلیج فارس تردد عادی صورت می‌گیرد.

وی افزود: همان طور که مستحضر هستید آبراه های ورودی و خروجی در آب‌های ایران قرار دارند و از مابین جزایر ایرانی عبور می کند. بیشترین عمق آب در سمت ایران قرار دارد و روزانه ۸۵ فروند انواع نفتکش ها و سایر کشتی‌های تجاری از این منطقه عبور می کنند.

فرمانده نیروی دریایی سپاه با اشاره به خروج ناوهای هواپیمابر از خلیج فارس تصریح کرد: برد کوپر فرمانده ناوگان پنجم آمریکا اعلام کرد که ما به این رسیدیم که ورود ناو هواپیمابر و بالگردبر برای این بود که ایرانی ها از ما بترسند و فکر می‌کردند با حجم ناوهایی که وارد منطقه می کنند ما وحشت می کنیم. اما، مایکل کوپر اعلام کرده بود قایق های تندرو ما را مسخره می کنند و یک قایق تندرو مقابل ناو هواپیمابر ما می‌آید و می‌گویند مسیر خود را تغییر بده.

سردار تنگسیری گفت: آمریکایی‌ها ناوهای هواپیمابر خود را از منطقه خارج کردند و چند فروند ناوچه کوچک بدون موشک در خلیج فارس حضور دارد. چرا که آن‌ها اعتراف کردند راهبرد ایجاد ترس از ناوهای هواپیمابر با شکست مواجه شده است.

فرمانده نیروی دریایی سپاه از دستاوردهای جدید این نیرو خبرداد و گفت: ما تاکنون ۹ الحاق را برگزار کردیم و ۶۵۰ فروند شناور با بردهای متفاوت را ظرف سه سال به سازمان رزم نیروی دریایی سپاه الحاق کردیم. ما پیش از این ۵۵ و نات سرعت را در شناورهای خود داشتیم که این عدد به ۷۵ و ۹۰ رسیده است و در آینده این عدد به ۱۱۰ نات خواهد رسید.

وی افزود: رسیدن به سرعت های مذکور در شناورهای ما در حالی است که بیشترین سرعت شناورهای آمریکایی ۳۰ الی ۳۵ نات است در حالی که ما به سرعت ۳ برابری آن‌ها رسیده ایم.

سردار تنگسیری بیان کرد: ما در آینده نزدیک شناور شهید سلیمانی ۲ با نام شهید حسن باقری است که طراحی آن به صورت بومی توسط جوانان ما طراحی و تولید شده است را به سازمان رزم نیروی دریایی سپاه در منطقه دوم دریایی سپاه الحاق خواهیم کرد.

وی افزود: این شناورها رادار گریز هستند و تاب‌آوری آن‌ها بسیار بالاست و موشک‌های آن نیز به صورت بومی در داخل کشور در حال ساخت هستند.

فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران با اشاره به ویژگی‌های شناور شهید سلیمانی بیان کرد: این شناور نخستین شناور ساخت جمهوری اسلامی ایران است که ۱۲ فروند موشک پدافندی نواب برای آن نصب شده است و می‌تواند با برد عملیاتی ۵ هزار مایل به راحتی از چابهار تا هندوستان رفته و بازگردد.

سردار تنگسیری همچنین اعلام کرد: ما ۹۰ فروند شناور موشک‌انداز و راکت انداز در نیمه اول اسفندماه امسال را وارد سازمان رزم خود خواهیم کرد.

فرمانده نیروی دریایی سپاه از الحاق شناور شهید مهدوی به سازمان رزم نیروی دریایی سپاه خبرداد و گفت: ما در آینده نزدیک شناور شهید مهدوی با سرعت ۱۸ گره دریایی را به طور رسمی وارد سازمان رزم نیروی دریایی سپاه الحاق خواهیم کرد.

وی افزود: شناور شهید مهدوی با طول ۲۴۰ متر و ارتفاع ۲۱ متر یک ساختمان ۸ طبقه دارد که آسانسور بر روی آن نصب شده است. کارکرد شناور شهید مهدوی به عنوان یک پایگاه متحرک است که برای اجرای ماموریت های مهم در آب‌های دوردست مانند اقیانوس‌ها با شناورهای ما هم‌پایی می کند. در واقع، شناور شهید مهدوی به راحتی قادر است تا محدوده سریلانکا و آمریکا نیز حضور پیدا کند.

سردار تنگسیری با اشاره به سایر ویژگی‌های شناور شهید مهدوی بیان کرد: شناور شهید مهدوی به ۴ فروند موشک‌هایی با برد ۷۵۰ و ۳۰۰ کیلومتر مجهز است و سه فروند بالگرد می‌تواند بر روی عرشه آن نشست و برخاست انجام دهد.

وی افزود: این شناور قادر است در هر پایگاه متعلق به امواج دریا و اقیانوس ها می‌تواند به عنوان یک پایگاه دریایی متحرک و چابک حضور پیدا کند.

فرمانده نیروی دریایی سپاه در پاسخ به سوالی درباره ماموریت های این نیرو در حوزه اقیانوسی و آب‌های دوردست نیز بیان کرد: ما سه فروند شناور اقیانوس‌پیما داریم که یکی از آن‌ها شهید رودکی است در ماموریت اقیانوسی در شمال اقیانوس هند در حال انجام ماموریت است.

وی ادامه‌داد: شناور شهید مهدوی که ویژگیهای آن را خدمت شما عرض کردم دیگر شناور اقیانوس پیمای ما خواهد بود و شناور شهید بهمن باقری نیز سومین شناور نیروی دریایی سپاه برای انجام ماموریت های اقیانوسی و آب‌های دوردست خواهد بود.

سردار تنگسیری همچنین در ادامه از رونمایی ناو شهید بهمن باقری در آینده نزدیک خبر داد و گفت: این شناور یک ناو پهپادبر با باند ۱۸۰ متری است که هواپیما با چرخ برای آن فرود آمده و با چرخ نیز پرواز خواهد کرد.

وی افزود: در قسمت زیرین شناور شهید باقری نیز حدود ۳۰ فروند شناور موشک‌انداز کلاس عاشورا حمل می‌شود.

وی افزود: تجهیز یک شناور تندرو به موشک با برد ۱۸۰ کیلومتری این کار در دنیا نظیر ندارد که برای یک شناور با طول ۱۳ متر چنین تجهیزات و تسلیحاتی استفاده شود.

سردار تنگسیری با اشاره به حکم ابلاغ شده توسط فرمانده کل قوا به وی بیان کرد: یک بند از حکم ایشان خطاب به من این بود که نیروی دریایی در تراز انقلاب اسلامی بسازید. امروز نیز در کشورمان و میان مردم و نسل جوان ما افرادی هستند که می‌شود در کوتاه‌ترین زمان ممکن به تراز انقلاب اسلامی در نیروی دریایی سپاه تبدیل شد.

فرمانده نیروی دریایی سپاه از فعالیت در حوزه شهرهای شناوری زیرزمینی در این نیرو خبر داد و گفت: ما در خلیج فارس و دریای عمان دارای مرز ۲ هزار و ۲۰۰ کیلومتری هستیم و قطعاً یکی از کارهای راهبردی ما ایجاد شهرهای راهبردی زیرزمینی در طول این سواحل است.

وی ادامه داد: ما در طول این سواحل خود جوانان را آموزش داده و سازمان می دهیم که در طول این ساحل هرکجا که لازم باشد وارد معرکه با دشمن شوند.

· استثنایی ترین ناو ایرانی جهان یک پایگاه متحرک جنگ دریایی

· فرمانده سپاه: ما در تمام نبردها دشمن را شکست دادیم

· سردار جلالی: شبکه‌های اجتماعی خارج‌پایه یکی از کانون تهدیدات نوین پیچیده و شناختی است

· حاجی دلیگانی: برخی هنوز جنگ اقتصادی دشمن را جدی نگرفته اند

· دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا: انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ادامه دارد

· آیا ترامپ علیه ایران دست به ماشه خواهد برد؟

· برنامه روسیه برای تصاحب اورانیوم غنی شده 60 درصد ایران

· واکنش تمی بروس به نادرست بودن شرایط برای مذاکره ایران با آمریکا

· چرا آمریکا در حمله به اصفهان از موشک تاماهاوک استفاده کرد؟

· اولین سخنرانی ترامپ بعد از تعرض به خاک ایران


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گزیده خبرها و نشـریات

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴ | 14:17 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

زینب به کوفه جا چو بدار اِلاماره کرد

زینب به کوفه جا چو بدار اِلاماره کرد - بی صبر شد چنانکه بتن جامه پاره کرد . لب پُر زِ خنده دید بهر کس که بنگرید - کف پُر خَضاب دید بهر سُو نظاره کرد . پوشید رُخ زِ موی پَریشان در آه و اَشک - گردون سیاه و خرمن مَه پُر سِتاره کرد . ابن زیاد روی به زینب نمود و گفت - حرفی که رَخنه ها به دلِ سَنگ خاره کرد . دیری نبود تا زِ غم کُشتن حسین - منّت خدای را که غمّ زود چاره کرد . دیدی که تیغِ تشنهء قَهرم چو شد بلند - نه رَحم بر جوان و نه بر شیره خواره کرد . دیدی که سر برهنه ترا پای تختِ من - حاضر زَمانه با دَف و چَنک و نَقاره کرد . زینب چو رَعد ناله زِ دل بر کشید و گفت - کای بی خبر زِ حَقّ زِ تو باید کناره کرد . کُشتی زِ تیغِ کینه کسی را که ذُوالجَلال - وصفش به آیه آیهء قرآن شماره کرد . کُشتی زِ راه ظلم کسی را که از غمش - خِیرالَنسا به خُلد بَرین جامه پاره کرد . پس آن لَعین به خشم شد و از رَه غَضب - بر حاضرین به کشتن زینب اِشاره کرد . یکباره چاک زد به گریبان سکینه گفت - آه و فغان که چَرخ یتیم دوباره کرد . جودی خَموش باش که این آهِ آتشین - خرگاهِ مِهر پُر شرر از یک شَراره کرد

رویارویی ابن زیاد و حضرت زینب علیهاالسلام روز ۱۳ ماه محرم سال ۶۱ هجری

روز ۱۳ ماه محرم سال ۶۱ هجری، اسرای کربلا را با غُل و زنجیر در کوفه گرداندند. عبیدالله بن زیاد در کاخ خود دیدار عمومی ترتیب داده و دستور داده بود تا سر بریده امام حسین علیه‌السلام را در برابرش بگذارند. آنگاه زنان و کودکان را وارد کاخ نمودند. در این مجلس، حضرت زینب علیهاالسلام به افشاگری علیه ابن زیاد پرداخت.

سخنان حضرت زینب در مجلس ابن زیاد

در بیان رویارویی حضرت زینب سلام الله علیها و عبیدالله بن زیاد، در منابع تاریخی اقوالی نقل شده است که در ادامه ذکر می‌شود.

الف. در «تاریخ طبرى به نقل از حُمَید بن مسلم این گونه آمده است: هنگامى که سرِ حسین علیه السلام را با کودکان و خواهران و زنانش نزد عبیدالله بن زیاد آوردند، زینب دختر فاطمه علیهاالسلام، بدترین لباسش را پوشیده بود و ناشناس مى نمود و کنیزانش گِردش را گرفته بودند. هنگامى که وارد شد، نشست. عبیداللّه بن زیاد گفت: این که نشست، که بود؟ حضرت زینب با او سخن نگفت. عبیداللّه سه بار پرسید و زینب علیهاالسلام در هر سه بار، ساکت ماند. یکى از کنیزانش گفت: این زینب، دختر فاطمه (علیهاالسلام) است. عبیداللّه به او گفت: ستایش خدایى را که شما را رسوا کرد و شما را کشت و سخن دروغتان را آشکار کرد! زینب (علیهاالسلام) گفت: «ستایش خدایى را که ما را به محمد صلى الله علیه وآله گرامى داشت و پاک و پاکیزه مان کرد و آن گونه که تو مى گویى، نیست. تنها فاسق است که رسوا مى شود و تنها تبهکار است که تکذیب مى شود . ابن زیاد گفت: «کیف رأیتَ صنع الله بأخیک و اهل بیتک؟»؛ کار خدا را با خاندانت، چگونه دیدى؟ زینب علیهاالسلام گفت: "شته شدن، برایشان تقدیر شده بود و آنان هم به سوى قتلگاهشان شتافتند و بزودى خداوند تو و ایشان را گِرد هم مى آورد و نزد او با هم اقامه دعوا و برهان مى کنید" ابن زیاد به خشم آمد و برافروخته شد [و آهنگ کشتن زینب علیهاالسلام را کرد]. عمرو بن حُرَیث به او گفت: خدا امیر را به سلامت دارد! او یک زن است. آیا زنى را به سبب سخنش مؤاخذه مى کنید؟ زن را به سخنش نمى گیرند و بر ناسزا و پریشان گویى‌اش سرزنش نمى کنند. ابن زیاد به حضرت زینب گفت: خداوند دل مرا با کشتن طغیانگران و عاصیان نافرمان خاندانت خُنَک کرد! زینب علیهاالسلام گریست و سپس گفت:"زرگم را کشتى و خاندانم را هلاک کردى و شاخه ام را بُریدى و ریشه ام را از بیخ و بُن درآوردى. اگر این دل تو را خُنَک مى کند، خُنَک شد!" عبیداللّه به او گفت: این دلیرى است. به جانم سوگند پدرت نیز شاعر و دلیر بود. زینب علیهاالسلام گفت: "ن را چه به دلاورى؟! از دلاورى به کارهاى دیگر پرداختم. آنچه مى گویم، الهام درونى من است'

ب. شیخ مفید نیز در «الارشاد می نویسد: اهل و عیال امام حسین علیه السلام را نزد ابن زیاد بردند. از آن جمله زینب، خواهر حسین علیه السلام به طور ناشناس و با جامه ‌هاى ژنده وارد شد. او رفت و در گوشه‌ ى از قصر نشست و کنیزانش گرد او را گرفتند. ابن زیاد گفت: آن که با آن زنان در گوشه نشسته کیست؟ زینب پاسخ نداد و او براى بار دوم و سوم پرسش خود را تکرار کرد. یکى از کنیزان پاسخ داد، او زینب دختر فاطمه، دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله است. ابن زیاد خطاب به او گفت: خداى را سپاس که شما را رسوا کرد و کشت و افسانه شما را تکذیب کرد! زینب سلام الله علیها فرمود: «الحمدلله الذی اکرمنا بنبیّه و انما یفتضح الفاسق و یکذّب الفاجر و هو غیرُنا...»؛[۱] خداى را سپاس که ما را به وسیله پیامبرش محمد صلی الله علیه وآله کرامت بخشید و از پلیدى پاک کرد. آن کسى که رسوا مى‌شود فاسق است و کسى که تکذیب مى‌گردد فاجر است و او کسى جز ما است؛ الحمدللّه. ابن زیاد گفت: رفتار خدا را با خاندانت چگونه دیدى؟ فرمود: خداوند برایشان قتل را مقدر ساخت و آنان به آرامگاههایشان رفتند و خداوند تو و آنان را گرد خواهد آورد تا براى او دلیل بیاورید و نزد او شکایت برید. ابن زیاد به خشم آمد و برافروخته شد. عمرو بن حریث گفت: اى امیر، او زنى بیش نیست و سخن زنان قابل اعتماد نباشد و بر گفتارش نباید او را نکوهش کرد! آنگاه ابن زیاد گفت: از کارى که خداوند با خاندان سرکش و نافرمان تو کرد، دلم خنک شد. زینب گریست و فرمود: به جانم سوگند بزرگم را کشتى، کسانم را نابود کردى، شاخه‌ام را بریدى، ریشه ام را برآوردى، اگر این دلت را خنک مى‌کند، خنک دل باش. عبیداللّه گفت: او سجع گوى است، به خدا سوگند، پدرت هم سجع گو و شاعر بود. فرمود: زن را به سجع گفتن چکار! مرا فراغت سجع گویى نیست! لیکن این سخنى است که از خاطرى اندوهناک برمى خیزد.

ج. و این جریان در «اللهوف سید بن طاووس چنین بیان شده است: ابن زیاد در کاخ نشست و بار عام داد. سر مطهر امام حسین علیه السلام را آوردند و جلویش نهادند و زنان و کودکان حسین علیه السلام را نیز وارد کردند. زینب دختر على علیه السلام، ناشناس نشست. ابن زیاد درباره او پرسید. گفتند: این، زینب دختر على است. ابن زیاد به سوى او رو کرد و گفت: ستایش خدایى را که رسوایتان ساخت و سخنانتان را دروغ کرد! زینب علیهاالسلام گفت: "تنها فاسق، رسوا مى شود و تنها تبهکار دروغگو از کار درمى آید که آنها هم کسان دیگرى غیر از ما هستند" ابن زیاد گفت: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدى؟ زینب علیهاالسلام گفت: «ما رأیتُ الّا جمیلاً کُتب علیهم القتل، فبرزوا الی مضاجعهم، و سیجمع الله بینک و بینهم، فتحاجّون الیه و تخاصمون ثَکَلتک امّک یا ابن مرجانه»؛[۲]"از زیبایى ندیدم. اینان کسانى بودند که خداوند کشته شدن را برایشان تقدیر کرده بود و آنان هم به سوى قتلگاه خود شتافتند و بزودى خداوند تو و آنان را گِرد هم مى آورد و آنان با تو اقامه حجت و برهان مى کنند و خواهى دید که چه کسى چیره مى شود. مادرت به عزایت بنشیند، اى پسر مرجانه!" ابن زیاد خشمگین شد و گویى آهنگ کشتنش را کرد.[۳] عمرو بن حُرَیث به او گفت: اى امیر! او یک زن است و زن به خاطر سخنش مؤاخذه نمى شود. ابن زیاد به او گفت: خداوند دل مرا با کشتن حسین طغیانگرت و سرکشان نافرمان خاندانت خُنک کرد (تسلّى بخشید)! زینب علیهاالسلام گفت:"ه جانم سوگند که بزرگم را کشتى و شاخه ام را بُریدى و ریشه ام را از بیخ و بُن کندى و اگر این دلت را خُنک مى کند، خُنَک شد!" ابن زیاد ـ که خدا لعنتش کند ـ گفت: این زن سجع مى گوید و به جانم سوگند پدرش نیز شاعر و سجع گو بود. زینب علیهاالسلام گفت: "اى ابن زیاد! زن را با سجع گفتن چکار؟"

زینب(س) و امام سجاد و اهلبیت علیهم السلام د ركا خ ا بن زیا د

سخنرانى فاطمه صغرى و سخنرانی ام‌کلثوم و سخنرانى امام سجاد علیهم السّلام

سخنرانی زینب کبرا علیهاسلام دربا زاركوفه

خطبه حضرت زینب وامام سجاد علیهماالسلام در کوفه

سخنا ن ا ما م ز ین ا لعا بد ین علیه السلام در بازار كوفه

اقامت اسیران کربلا در کوفه

سیزدهم محرم؛ اسرای اهل بیت(ع) در زندان کوفه

روضه دوازدهم محرم اهل بیت(ع) امام در کوفه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه دوم محرم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴ | 14:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ما دیگر آن مردم پیش از جنگ نیستیم!

ما دیگر آن مردم پیش از جنگ نیستیم!

محسن دنیوی، دکترای فلسفه علم و فناوری و عضو پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در گفت‌و‌گو با «جوان»: مهم‌ترین دستاورد اجتماعی این جنگ ۱۲ روزه، واقعی‌تر شدن نسبت مردم با واقعیت بیرونی‌شان بود. آنچه امروز بسیاری را به وجد آورده و درباره انسجام اجتماعی و همبستگی ملی ایرانیان سخن می‌گویند، در واقع نه یک اتفاق خارق‌العاده و عجیب، بلکه نوعی بیداری و باز شدن چشم‌ها به حقیقت است. به عبارت دیگر، این جنگ باعث شد که هم مردم، هم حاکمیت و هم نخبگان، نگاه‌شان به یکدیگر و به واقعیت‌های پیرامون تغییر کند

جوان آنلاین: در جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی، چیزی فراتر از یک پیروزی نظامی برایمان شکل گرفت؛ آنچه در جریان این جنگ تحمیلی رخ داد، تنها یک تقابل نظامی نبود، بلکه لحظه‌ای تاریخی بود که در آن، ملت ایران بار دیگر، نسبت خود را با مفاهیمی، چون «اعتماد»، «انسجام» و «هویت ملی» بازتعریف کردند. نگاه‌ها و باور‌ها به توانمندی داخلی دگرگون شد و احساس عزت و خودباوری در میان مردم جان تازه گرفت. این جنگ، نه‌تنها موجب عقب‌نشینی دشمن شد، بلکه در درون جامعه ایرانی، بیداری تازه‌ای را رقم زد؛ بیداری‌ای که می‌تواند به سرمایه‌ای پایدار برای ساخت آینده‌ای مستقل، مقاوم و متکی بر هویت ملی تبدیل شود و بدون شک این آغاز یک مسیر تازه در تاریخ معاصر ایران است. در همین رابطه، «جوان» با محسن دنیوی، دکترای فلسفه علم و فناوری و عضو پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفت‌و‌گو کرده و تحولات اجتماعی در جامعه ایران، پس از جنگ ۱۲ روزه را مورد بررسی قرار داده‌است.

از نظر شما، مهم‌ترین دستاورد اجتماعی جنگ تحمیلی ۱۲ روزه برای جامعه ایران چه بوده‌است؟
به باور من، مهم‌ترین دستاورد اجتماعی این جنگ ۱۲ روزه، واقعی‌تر شدن نسبت مردم با واقعیت بیرونی‌شان بود. آنچه امروز بسیاری را به وجد آورده و درباره انسجام اجتماعی و همبستگی ملی ایرانیان سخن می‌گویند، در واقع نه یک اتفاق خارق‌العاده و عجیب، بلکه نوعی بیداری و باز شدن چشم‌ها به حقیقت است. به عبارت دیگر، این جنگ باعث شد که هم مردم، هم حاکمیت و هم نخبگان، نگاه‌شان به یکدیگر و به واقعیت‌های پیرامون تغییر کند.
در مورد مردم، تغییری بنیادین در نگاه آنها نسبت به توانمندی‌های حاکمیت رخ داد. بسیاری از مردم پیش از این تصور نمی‌کردند که نظام سیاسی کشور بتواند در چنین سطحی از فشار و تهدید، ایستادگی و مقاومت کند، اما حالا، پس از این تجربه، اعتماد ویژه‌ای به نیرو‌های مسلح، سیاستمداران، سران کشور و به‌ویژه شخص رهبری پیدا کرده‌اند. احساس عزتمندی و غرور ملی در میان مردم تقویت شده‌است. اگر پیش از این برخی نسبت به توان دفاعی کشور تردید داشتند (چه از نظر اراده و تصمیم‌گیری، چه از نظر نظم و اقدام و چه از نظر تجهیزات و آمادگی نظامی) حالا به یقین رسیده‌اند که این توانمندی واقعی است.
حتی در سال‌های گذشته، برخی از سیاستمداران، روشنفکران و دانشگاهیان درباره جنگ احتمالی، بار‌ها تکرار کرده‌بودند که «ما حتی چند ساعت هم نمی‌توانیم دوام بیاوریم»، اما تجربه این جنگ به خوبی نشان داد که نه‌تنها دوام آوردیم، بلکه از زیر یک حمله سهمگین و غافلگیرانه بیرون آمدیم و بیش از ۲۰ موج حمله مؤثر نیز به دشمن وارد کردیم. هر چه این حملات جلوتر رفت، شاید از نظر حجم کوچک‌تر شدند، اما از نظر دقت و تأثیرگذاری، قوی‌تر و کارآمدتر بودند.
در مورد حمله امریکا نیز، آن لحظه ترسناک مواجهه مستقیم با این قدرت جهانی (که باعث نگرانی بسیاری از مردم ایران بود) اتفاق افتاد، اما برخلاف تصور رایج، این مواجهه آنچنان سهمگین نبود و مردم دریافتند که ایران نیز آنقدر‌ها که گمان می‌رفت، دست و پا بسته نیست.
در سطح حاکمیت، (به‌جز شخص رهبری که همواره به مردم اعتماد داشتند) برخی لایه‌های دیگر حاکمیت شاید باور نداشتند که مردم همچنان به آنها اعتماد دارند و در بزنگاه‌ها پشت‌شان می‌ایستند، اما این جنگ نشان داد که وقتی پای دفاع از وطن و تمامیت ارضی در میان باشد، مردم نیز با تمام وجود پشت نظام و نیرو‌های مسلح می‌ایستند. این یک سوء‌برداشت بود که اکنون برطرف شده‌است.
اما شاید بیشترین تغییر در نگاه نخبگان رخ داد. آنها هم پیش از این جنگ تحمیلی، نسبت به مردم و هم نسبت به حاکمیت دچار خطای محاسباتی بودند. بسیاری از نخبگان تصور می‌کردند که شکاف میان مردم و حاکمیت آن‌قدر عمیق است که قابل‌ترمیم نیست، اما این جنگ، نشان داد که این تصور نادرست بوده‌است. برخی از آنها حتی نسبت به توان دفاعی نظام نیز تردید داشتند، که آن هم اشتباه از آب درآمد. در واقع به عقیده من، نخبگان بیش از دیگران، در تحلیل خود دچار خطا بودند. اکنون اما، این نگرش‌های اشتباه، تغییر کرده و آنچه به‌عنوان «انسجام اجتماعی» و «همبستگی ملی» از آن یاد می‌شود، نتیجه همین تغییرات بنیادین در تلقی‌ها و باورهاست.
این تغییر نگرش که در جریان جنگ ۱۲ روزه شکل گرفته، چه تأثیری بر نگاه مردم به آینده و نقش آنها در ساختن ایران مستقل و مقاوم دارد؟
دیگر ما تغییر کرده‌ایم. دیگر آن آدم‌های پیش از جنگ نیستیم. نسبت‌مان با بسیاری از مفاهیم دگرگون شده‌است؛ نسبت‌مان با دشمن، با مفهوم استکبار، با ایستادگی و مقاومت. حالا بهتر درک می‌کنیم که شعار‌های انقلاب اسلامی در این چهار دهه، برخلاف آنچه برخی گمان می‌کردند، صرفاً شعار نبوده، بلکه ریشه در واقعیتی عمیق داشته‌اند و این جنگ طی ۱۲ روز، این واقعیت را برای ما عیان کرد.
بدون شک این نبرد در لحظه‌ای تاریخی رخ داد؛ زمانی که رژیم صهیونیستی با حمایت امریکا و برخی دیگر، دو سال تمام مشغول سلاخی و کشتار در منطقه بود و جهان نظاره‌گر این جنایات بود. حالا این تقابل، در برابر چشم جهانیان اتفاق افتاده و ملت ایران نیز نسبت خود را با دشمن و «دیگری» به وضوح درک کرده‌است.
به همین دلیل، به‌گمان من، اکنون نقطه آغاز جدیدی برای ما رقم خورده‌است. اعتماد به نفس ملی می‌تواند به شدت افزایش یابد. مفاهیمی، چون مقاومت، ایستادگی و استقلال‌خواهی، از حالت شعاری خارج شده و به واقعیت‌های ملموس بدل می‌شوند. این تغییر نگرش، قطعاً در عرصه‌های دیگر نیز سرریز خواهد کرد؛ از جمله در پیشرفت اقتصادی، تولید ملی و تحولات اجتماعی.

چگونه می‌توان این دستاورد‌ها را حفظ و تقویت کرد؟
به نظر من، برای حفظ و تقویت این دستاوردها، بیش از آنکه لازم باشد به این فکر کنیم که «چه باید کرد»، باید ابتدا تأمل کنیم که «چه نباید کرد». یعنی پیش از آنکه به دنبال راهکار‌های جدید باشیم، باید برخی رفتار‌ها و رویکرد‌های پیشین را که موجب فاصله گرفتن ما از واقعیت شده بودند، کنار بگذاریم.
برای مثال، یکی از آسیب‌های جدی گذشته، خودتحقیری مداوم از سوی برخی روشنفکران بود. آنها دائماً پیشرفت‌های غرب را به رخ جامعه ما می‌کشیدند و در این مسیر، هویت ایرانی را تحقیر می‌کردند. این نگاه، نه‌تنها اعتماد به نفس ملی را تضعیف می‌کرد، بلکه باعث می‌شد جامعه ما نسبت به ظرفیت‌های درونی خود بی‌اعتنا شود.
از سوی دیگر، بخشی از جریان متدین و حزب‌اللهی نیز گاهی با پرداختن به مسائل فرعی و حاشیه‌ای، آرامش روانی جامعه را مختل می‌کردند. این رفتارها، به‌جای تقویت انسجام، باعث دلزدگی و فاصله گرفتن مردم از گفتمان اصلی انقلاب می‌شد.
بنابراین، اگر همین اقدامات نادرست گذشته را کنار بگذاریم، بخش مهمی از این حس مشترک و همبستگی اجتماعی که در جریان جنگ ۱۲ روزه شکل گرفت، حفظ خواهد شد.
نکته مهم دیگر، جهت‌دهی درست به این انرژی و احساس مشترک است. این پیروزی، صرفاً یک اتفاق مقطعی نیست، بلکه امتداد یک طرح بزرگ تاریخی است که ملت ایران طی ۲۰۰ سال گذشته (و به‌ویژه در ۵۰ سال اخیر)، با اراده و هزینه‌های فراوان آن را دنبال کرده‌اند. بنابراین، نباید اجازه داد که این دستاورد، به اشتباه در مسیر‌هایی خرج شود که با این طرح تاریخی بیگانه هستند.
برخی افراد، بلافاصله پس از این پیروزی، شروع کرده‌اند به تکرار همان شعار‌های قدیمی و پوسیده خود؛ مثلاً اینکه این پیروزی را خرج توسعه به سبک غربی کنیم، یا آن را بهانه‌ای برای تکثرگرایی و هم‌صدایی قرار دهیم. البته که من با برخی از این مطالبات اجتماعی مشکلی ندارم؛ مثلاً اینکه یک خواننده بازگردد، یا یک زندانی سیاسی که مشکل خاصی نداشته، آزاد شود، یا حتی زنان، اجازه موتورسواری داشته باشند، اما مسئله اصلی این است که نباید جهت اصلی را گم کنیم.
این پیروزی، در دل یک تقابل تاریخی با نظم استکباری جهانی به دست آمده‌است. حال چطور می‌توانیم این واقعیت را نادیده بگیریم و دوباره به همان مسیر‌های پیشین بازگردیم؟! اگر قرار بود چنین کنیم، دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی بهترین فرصت برای این تصمیم‌گیری بود، اما ما این مسیر را انتخاب نکردیم، بلکه راهی متفاوت را برگزیدیم و برای آن، هزینه‌های سنگینی پرداختیم؛ از جمله جانفشانی آگاهانه و داوطلبانه صد‌ها هزار شهید.
پس این یک مسیر تاریخی است که ملت ایران در آن گام نهاده‌اند، و هر کسی که امروز می‌خواهد سخنی بگوید یا پیشنهادی بدهد، باید در امتداد همین مسیر باشد. هر سخنی که خارج از این مسیر باشد، در واقع آدرس غلط دادن است و باطل.
اما در دل همین مسیر، می‌توان این دستاورد را به حوزه‌های مختلف سرریز کرد. سیاست می‌تواند احیا شود، تولید و اقتصاد می‌توانند متحول شوند و حتی سبک زندگی و فرهنگ کار و تلاش ما ایرانیان می‌تواند دگرگون گردد. این جنگ، و احتمالاً نبرد‌های مشابهی که در آینده نیز ممکن است رخ دهد، می‌تواند ما را به ملتی متفاوت تبدیل کند؛ ملتی با نظم، تعهد، خستگی‌ناپذیری و اراده‌ای راسخ برای ساختن.
اکنون ما چهره‌ای از خود به جهان نشان داده‌ایم که مورد تحسین بسیاری از ملت‌ها قرار گرفته‌است. کمتر کسی باور می‌کرد که ملتی به نام ایران، در چنین موقعیتی، در برابر یکی از قدرتمندترین بازیگران جهانی بایستد و مقاومت کند. این نیرو، این سرمایه اجتماعی، می‌تواند در عرصه‌های گوناگون به کار گرفته شود؛ از بازسازی و ترمیم گرفته تا رشد و بالندگی.
اما همه اینها باید در امتداد همان طرح کلی ملت ایران باشد؛ رسیدن به نوعی پیشرفت بومی، مستقل و متکی بر هویت ملی. تنها در این صورت است که این پیروزی، به نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران تبدیل خواهد شد.

با وجود هجمه‌های دشمن، چه راهکار‌هایی برای حفظ و ارتقای روحیه اتحاد و همبستگی در نسل‌های جدید پیشنهاد می‌کنید؟
واقعیت این است که آنچه در این دو هفته اخیر و به‌ویژه در دو سال گذشته، از آغاز طوفان‌الاقصی تاکنون رخ داده، یک نقطه عطف تاریخی برای نسل نوجوان ما بوده‌است. به‌ویژه از سال ۱۴۲ هجری شمسی به بعد، نوجوانان ما با واقعیتی مواجه شدند که هیچ توضیحی نمی‌تواند جای آن را بگیرد. این مواجهه مستقیم با حقیقت، چیزی نیست که بتوان با کتاب یا سخنرانی یا حتی فیلم و مستند به آن دست یافت. آنها با چشم خود دیدند، با جان خود لمس کردند و با دل خود درگیر شدند.
به همین دلیل، شاید نتوان راهکار مشخص و از پیش‌طراحی‌شده‌ای برای حفظ و ارتقای این روحیه ارائه داد، چراکه آنچه اکنون در حال وقوع است، فراتر از برنامه‌ریزی‌های رسمی و سیاست‌گذاری‌های فرهنگی است. ما با یک پدیده زنده و پویا مواجهیم؛ آگاهی‌ها با سرعتی حیرت‌انگیز در حال افزایشند و احساسات نسل جدید به طرز عمیقی در حال دگرگونی است.
شاید مهم‌ترین راهکار، حفظ صداقت، شفافیت و پیوستگی در روایت‌ها و عملکردهاست. نسل جدید، بیش از هر چیز، به اصالت و صداقت واکنش نشان می‌دهد.

در چه حوزه‌هایی باید تلاش بیشتری صورت گیرد تا این انسجام و وحدت به‌عنوان سرمایه‌ای دائم در جامعه تثبیت شود؟
به گمان من، مهم‌ترین حوزه‌ای که باید این انسجام اجتماعی در آن سرریز شود، حوزه اقتصاد است. اگر چرخ تولید در کشور به حرکت درآید و «کار» به ارزش محوری تبدیل شود، آن‌گاه می‌توانیم به شکلی واقعی و پایدار، به استقلال و پیشرفت بومی دست پیدا کنیم؛ پیشرفتی که نه وابسته به بیرون، بلکه برخاسته از درون ملت ایران باشد.
امروز، چالش اصلی ما معیشت است. بیش از دو دهه فشار تحریم‌های سنگین، زیرساخت‌های کشور را فرسوده کرده‌است. اگر به این فشارها، کارشکنی‌های داخلی، فساد، رشوه و ناکارآمدی‌های مدیریتی را هم اضافه کنیم، طبیعی است که چرخ اقتصاد کند شده‌باشد، اما همین‌جا دقیقاً، همان نقطه‌ای است که می‌توان انسجام اجتماعی را به یک نیروی مولد تبدیل کرد.
اگر این روحیه همبستگی و اعتماد ملی که در جریان جنگ ۱۲ روزه شکل گرفت، به سمت تولید و کار هدایت شود، می‌تواند حال همه ما را خوب کند. «کار» باید به یک فرهنگ عمومی تبدیل شود. ایرانی یعنی تولید ایرانی. یعنی ایستادن پای پیشرفت مستقل. اگر این نگاه در جامعه نهادینه شود، می‌توانیم شاهد یک جهش واقعی باشیم.
به‌ویژه باید به صادرات توجه ویژه‌ای داشته‌باشیم. امروز، ایران به یک برند تبدیل شده‌است؛ نام و پرچم ایران در جهان دیده می‌شود و بسیاری از ملت‌ها با احترام و تحسین به آن نگاه می‌کنند. اگر کالایی یا خدماتی از ایران به دست آنها برسد، آن را حامل یک پیام می‌دانند: پیام ایستادگی، کیفیت و هویت مستقل. این فرصت بی‌نظیری است که باید از آن بهره گرفت.
تولید درون‌زا و صادرات‌محور، می‌تواند هر خانه را به یک کارگاه، هر محله را به یک بنگاه اقتصادی کوچک و هر فرد را به یک نیروی فعال در زنجیره تولید ملی تبدیل کند. اگر این انسجام اجتماعی در این مسیر به‌کار گرفته شود، نه‌تنها اقتصاد کشور متحول می‌شود، بلکه این تحول به‌سرعت در لایه‌های دیگر نیز بازتاب خواهد یافت.
در لایه فرهنگ، ما شاهد بازسازی ارزش‌ها خواهیم بود. در لایه سیاست نیز، این تغییرات خود را نشان خواهد داد. انتخابات‌های پیش‌رو، از شورای شهر گرفته تا مجلس و ریاست‌جمهوری در سال ۱۴۰۷، به‌طرز شگفت‌انگیزی متفاوت خواهند بود، چراکه مردم، با ذهنی تازه و نگاهی متفاوت، وارد عرصه تصمیم‌گیری خواهند شد.
بی‌تردید اگر این سرمایه اجتماعی به‌درستی هدایت شود، چرخه تغییرات برای ساخت آینده ایران، با شتابی غیرقابل وصف آغاز خواهد شد. این همان نقطه‌ای است که می‌تواند انسجام اجتماعی را از یک احساس مقطعی، به یک سرمایه دائمی و بنیادین برای ملت ایران تبدیل کند.

اتهام زنی نماینده آمریکا به ایران در پی حملات تلافی جویانه انصارالله یمن به اسرائیل

معاون نمایندگی آمریکا در سازمان ملل در پی حملات تلافی جویانه انصارالله یمن به اسرائیل در حمایت از مردم مظلوم غزه، بار دیگر اتهامات واشنگتن علیه تهران را تکرار و ادعا کرد که ایران انصارالله را قادر به حمله به تل آویو کرده است.

معجزه یمنی د‌ر آتش‌بس غزه

در حالی که اسرائیل در حال بررسی سناریو‌های احتمالی برای جلوگیری از شلیک موشک‌ها از یمن است، یمنی‌ها به فاصله کمتر از ۲۴ ساعت دومین کشتی مرتبط با رژیم صهیونیستی را هم در دریای سرخ غرق کردند تا با عملی کردن تاکتیک غرق کشتی‌ها در دریای سرخ، محاصره دریایی اسرائیل شکل و شمایلی جدید به خود بگیرد. صنعا گفته تا قبل از پایان جنگ غزه کشتی‌های به مقصد اسرائیل امنیت نخواهند داشت

نامه فوری ۲۴ نماینده تهران به پزشکیان | بگویید در شرایط حاضر، مذاکره با آمریکا سرابی بیش نیست

نمایندگان تهران به رئیس‌جمهور نوشتند:مواضع شما در مصاحبه با خبرنگار آمریکایی خلاف وحدت ملی بود.

شبکه ویون گزارش داد؛

جنگ ۱۲ روزه، رونمایی از ابرقدرت موشکی ایران بود

شبکه هندی ویون ضمن گزارشی از جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران گفت: «جنگ ۱۲ روزه، اولین نمایش عملیاتی موشک‌های دوربرد ایران بود».

خدشه به «امنیت ملی» تکمیل پازل دشمن است

به نظر می‌آید گروه‌های فشار فرصت‌طلب که سال‌ها رفتارشان را در چارچوب تقیه سیاسی تغییر داده بودند، حالا با فروکش کردن التهابات،...

کاربران فضای مجازی درباره بی‌وطنی عده‌ای معلوم‌الحال در انکار جنایت میدان تجریش نوشتند

تلاش موش‌های مجازی برای ماله‌کشی جنایت تجریش

هدف‌گیری عمدی زیرساخت‌های حیاتی مثل آب در مناطق پرتردد، جنایت جنگی آشکار است. موشک‌های رمپیج هم از ترس پدافند از فاصله ۲۵۰ کیلومتری...

وزیر دفاع:

ایران آماده پاسخ پشیمان‌کننده به ماجراجویی صهیونیست‌هاست

وزیر دفاع و پشتیبانی نیرو‌های مسلح با همتایان ارمنستانی و ونزوئلایی در تماس‌های جداگانه، گفت‌و‌گو کرد.

حمله به 3 کشتی صهیونیست‌ها 2 کشتی به قعر دریا رفت

حضور رهبری تجلی اقتدار و استقامت!(یادداشت میهمان)

اخبار ویژه

فارن پالیسی: هم‌پیمانان آمریکا نیز به این کشور اعتماد ندارند

خرید تضمینی گندم از مرز ۵ میلیون تن گذشت

برنامه‌های شهرداری تهران برای ترمیم خرابی منازل آسیب‌دیده در جنگ 12‌روزه

دسترسی هکرهای مرتبط با ایران به اطلاعات صدها مقام صهیونیست

پرستاران در جنگ 12 روزه برگ زرین دیگری بر دفتر خاطرات سلامت کشور افزودند

حجت‌الاسلام صدیقی در پرونده فرزندش هیچ‌گونه تقصیری ندارد

هرگونه مذاکره‌ای در سایه جنگ ذاتاً بی‌ثبات است

هر اقدامی علیه ایران و جبهه مقاومت موجب حذف نفوذ آمریکا در منطقه است

مذاکره یا عبور از جنایت و خیانت آمریکا؟!(مقاله وارده)

تحریم‌های جدید آمریکا علیه نهادهای مرتبط با ایران

· تروریست متواری را شناسایی کنید + عکس

· آمریکا تحریم‌های جدید علیه ایران اعمال کرد

· بیانیه سپاه درباره ۵ جاسوس اسرائیل

· فتوای آیت‌الله مکارم شیرازی علیه ترامپ و نتانیاهو

· دستگیری جاسوس اسرائیل در ایستگاه مترو تهران

· ویتکاف در روزهای آینده با مقامات ایران دیدار می‌کند

· اولین تصویر از حضور عمومی شمخانی بعد از ترور ناموفق


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گزیده خبرها و نشـریات

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴ | 13:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |