دیدار اعضای ستاد مرکزی کنگره ملی شهدای سبزوار و نیشابور با رهبر انقلاب
متن بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دستاندرکاران برگزاری کنگره ملی بزرگداشت دو هزار و چهل و چهار شهید سبزوار و همچنین دست اندرکاران کنگره ملی دو هزار و چهارصد و نود و هشت شهید نیشابور و جمعی از خانوادههای شهدای این دو شهر، که در تاریخ سهشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۲ برگزار شده بود، صبح امروز در محل برگزاری همایش در سبزوار منتشر شد.حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار، زنده نگه داشتن یاد شهدا را جهادی بزرگ و همسنگ جهاد زنده نگه داشتن خونهای مقدس ریخته شده در کربلا دانستند و گفتند: باید با همت و تلاش و بکارگیری هنر و استفاده از شیوههای خلاقانه و جذاب، یاد و خاطره و سلوک و مجاهدت شهدا به نسل جوان و نسلهای بعدی منتقل شود.ایشان همچنین شناساندن تاریخ و دانشمندان و شکوه و عظمت معنوی و علمی شهرها از جمله نیشابور و سبزوار به جوانان را یک وظیفه خواندند.رهبر انقلاب اسلامی با تجلیل از دستاندرکاران برگزاری کنگره ملی شهدا در سبزوار و نیشابور، خاطرنشان کردند: منفعت و مصلحت قدرتهای استکباری و اهل باطل در طول تاریخ، باقی نماندن یاد و نام مجاهدتها و رشادتهای شهدا بوده است که این موضوع همچنان ادامه دارد، بنابراین زنده نگه داشتن یاد شهید و خانوادهها و دوستان شهدا بهعنوان شهید پرور و کسانی که در این عرصه با تمام توان خود در صحنه بودند و پشتیبانی کردند، جهاد است و باید قدر این کار دانسته شود.حضرت آیتالله خامنهای همچنین با اشاره به سابقه و هویت تاریخی، دینی و علمی شهرهای سبزوار و نیشابور، این دو شهر را گنجینه تاریخ و تمدن اسلامی - ایرانی برشمردند و گفتند: در فاصله زمانی میان «فضل بن شاذان نیشابوری» تا «حاج ملاهادی سبزواری» که حدود هزارسال است، ستارههای درخشان علمی، معنوی و معرفتی فراوانی به چشم میخورند که همه این بزرگان، شناسنامه و هویت تاریخی این شهرها هستند و باید به نسل جوان معرفی شوند.ایشان درخصوص جایگاه والای شهدای سبزوار و نیشابور نیز افزودند: در این دو شهر از یک جوان عارف و مجاهد حدوداً بیست ساله همچون شهید ناصرباغانی از سبزوار تا یک انسان مجاهد میان سال و جاافتاده همچون شهید نورعلی شوشتری از نیشابور میتوان دید که وصیتنامههای آنها پر از حکمت و معرفت است.رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه توصیف شهدا غیر ممکن است، شهدا را الگو و وصیتنامه آنان را درس دانستند و افزودند: هر یک از شهدا همچون شوشتری، باغانی، برونسی و شهید اخیرِ سبزوار، شهید «الداغی»، به نحوی میتوانند الگو باشند، همانگونه که دیدیم شهادت «حمیدرضا الداغی» افکار عمومی کشور را چگونه بشدت تحت تاثیر قرار داد.حضرت آیتالله خامنهای در پایان با اشاره به جریان خاطره نویسی از زندگی شهیدان، بر لزوم تقویت آن و هنرمندی در نگارش خاطرات تاکید کردند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
دیدار رئیس شورای مصلحت خلق ترکمنستان با رهبر انقلاب اسلامی
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز در دیدار آقای «قربانقلی بردی محمداف» رئیس شورای مصلحت خلق ترکمنستان، ایران و ترکمنستان را خویشاوند و دارای اشتراکات فرهنگی بسیار خواندند و تأکید کردند: این اشتراکات فرهنگی زمینه مهمی برای گسترش بیش از پیش روابط در بخشهای مختلف بهویژه در حوزههای انرژی و راه است.رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به وجود صدها دانشمند و شخصیت نامآور در حدفاصل رودخانههای اترک و جیحون در دو کشور و همچنین وجود مقبره «مختومقلی فراغی» شاعر پرآوازه ترکمن در ایران افزودند: این زمینههای فرهنگی را نباید دستکم گرفت.حضرت آیتالله خامنهای با تقدیر از توجه ویژه رئیس شورای مصلحت خلق ترکمنستان به مسایل فرهنگی و دینی و اهتمام برای گسترش مراکز فرهنگی و مساجد، خاطرنشان کردند: در زمینه مسایل تجاری، ظرفیتهای بیشتری برای گسترش همکاریها بهخصوص در بخش راه و حوزههای مربوط به آب، برق و گاز وجود دارد و جمهوری اسلامی ایران آماده همکاری در این بخشها است.ایشان با اشاره به درخواست رئیس شورای مصلحت خلق ترکمنستان برای حضور متخصصان و کارشناسان ایرانی جهت احداث یک بزرگراه، از نزدیکی مرز ایران و ترکمنستان تا دریای خزر، افزودند: وزارت راه ایران توانایی احداث این بزرگراه را دارد، ضمن آنکه با توجه به جایگاه مهم ارتباطات زمینی و ریلی در اقتصاد جهانی، ما مصمم به تکمیل مسیر ترانزیتی شمال به جنوب هستیم که میتواند ترکمنستان و کشورهای اطراف آن را به دریای عمان متصل کند.رهبر انقلاب اسلامی گسترش روابط را به نفع دوکشور دانستند و با اظهار خوشبینی نسبت به آینده روابط، تاکید کردند: همکاری بیش از پیش جمهوری اسلامی ایران و ترکمنستان زمینه ساز ارتقاء جایگاه دو کشور در دنیای درحال تحول خواهد بود.در این دیدار که آیتالله آملی لاریجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز حضور داشت، آقای «قربانقلی بردی محمداف» رئیس شورای مصلحت خلق ترکمنستان با اظهار خرسندی از دیدار با رهبر انقلاب اسلامی گفت: من همواره در طول سالهای گذشته و در دوران ریاست جمهوری خود، در سفرهایی که به ایران داشتم از دیدگاهها و توصیههای جنابعالی بسیار استفاده کردم و براساس آن توصیهها کارهای مهمی انجام گرفته است و در این دیدار نیز بدنبال بهرهگیری از توصیهها برای انجام طرحهای بزرگ در ترکمنستان هستم.وی با اشاره به مذاکرات خود با مسئولان کشورمان افزود: در این مذاکرات توافقهای خوبی برای گسترش همکاریها بهویژه استفاده از توان متخصصان و کارشناسان ایرانی در ساخت راه و حوزههای آب، برق و گاز انجام گرفت.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطخبر
۱۴۰۲/۰۳/۰۵
نماهنگ | عزت، حکمت، مصلحت
حضرت آیتالله خامنهای: «وقتی میگوییم عزت، یعنی نفی دیپلماسی التماسی. ما در طول این سالها داشتیم مواردی را که دیپلماسی ما، تعبیر درست در قبالش همین تعبیر «التماسی» است، «دیپلماسی التماسی». ممکن است لحنمان هم التماسآمیز نبوده اما باطن قضیه التماس بوده...حکمت یعنی در همهی تعاملهای دو جانبه و چند جانبه خردمندانه عمل کنیم. اندیشیده عمل کنیم. محاسبهشده عمل کنیم. از اظهار نظرهای دفعی و ارتجالی و حسابنشده پرهیز کنیم...مصلحت یعنی شناختن موارد انعطاف. یک جاهایی باید انعطاف داشت. انعطاف منافات با اصول ندارد. حفظ اصول با امکان انعطاف با هم میسازند، میتوان یک جاهایی انعطاف به خرج داد. بنده یک وقتی چند سال قبل از این گفتم: «نرمش قهرمانانه»؛ بد فهمیده شد، هم بعضیها در خارج بد فهمیدند، یک محاسبهی دیگر کردند، در داخل هم بعضی از خودهایمان بد فهمیدند معنای این را... انعطاف یعنی این. معنایش این نیست که ما از ادامهی راه پرهیز کردیم و عقبنشینی کردیم، نه. به جنگ صخره نرفتیم، انعطاف پیدا کردیم، توانستیم راه دیگری را پیدا کنیم.» ۱۴۰۲/۰۲/۳۰رسانه KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران جمهوری اسلامی ایران، نماهنگ «عزت، حکمت، مصلحت» را منتشر میکند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
سخننگاشت | دیدار سلطان عمان
آقای «هیثم بن طارق آل سعید» سلطان عمان و هیئت همراه صبح امروز (دوشنبه) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار و گفتوگو کردند.رسانه KHAMENEI.IR برشهایی از بیانات حضرت آیت الله خامنهای را در این مجموعه سخننگاشت مرور میکند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
دیدار سلطان عمان با رهبر انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای رهبرمعظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار آقای «هیثم بن طارق آل سعید» سلطان عمان و هیات همراه، روابط ایران و عمان را روابطی دیرینه و ریشهدار و خوب خواندند و گفتند: ما معتقدیم گسترش روابط دوکشور در همه زمینهها، به نفع هر دو طرف است.ایشان با اشاره به مذاکرات طرفهای ایرانی و عمانی، خاطر نشان کردند: نکته مهم آن است که این مذاکرات تا رسیدن به نتایج محسوس، به صورت جدی پیگیری شود و در نهایت ارتباطات گسترش یابد.رهبر انقلاب اسلامی به موضوع خطر حضور رژیم صهیونیستی در منطقه نیز اشاره کردند و افزودند: سیاست رژیم صهیونیستی و پشتیبانان آن، ایجاد اختلاف و نبود آرامش در منطقه است، بنابراین همه کشورهای منطقه باید به این موضوع توجه داشته باشند.حضرت آیتالله خامنهای خاطر نشان کردند: افزایش همکاری عمان و ایران حائز اهمیت است زیرا دوکشور در آبراه بسیار مهم تنگه هرمز دارای اشتراک هستند.رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به اظهارات سلطان عمان مبنی بر تمایل مصر برای از سرگیری روابط با جمهوری اسلامی ایران، تاکید کردند: ما از این موضع استقبال میکنیم و مشکلی در این زمینه نداریم.حضرت آیتالله خامنهای درخصوص اظهار خرسندی سلطان عمان از آغاز روابط مجدد ایران و عربستان گفتند: این موضوعات نتیجه سیاست خوب دولت جناب آقای رئیسی برای گسترش و تقویت روابط با همسایگان و کشورهای منطقه است.ایشان در پایان اظهار امیدواری کردند با گسترش ارتباطات دولتها، امت اسلامی شوکت و عظمت خود را بازیابد و درکنار هم قرارگرفتن ظرفیتها و امکانات کشورهای اسلامی، به نفع همه ملتها، کشورها و دولتهای اسلامی باشد.در این دیدار که حجت الاسلام والمسلمین رئیسی رئیس جمهور نیز حضور داشت، آقای «هیثم بن طارق آل سعید» سلطان عمان با ابراز خرسندی فراوان از دیدار با رهبر انقلاب اسلامی، سیاست عمان را گسترش روابط با همسایگان بهویژه جمهوری اسلامی ایران خواند و گفت: در مذاکرات تهران، درمورد عرصههای مختلف همکاری، گفتوگو و تبادل نظر شد و امیدواریم با استمرار این گفتگوها، روابط دوکشور بیش از پیش گسترش یابد و نتایج عملی آن برای هر دو طرف مشهود شود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
رهبر معظم انقلاب: سال آخر مجلس سال جبران خلاءها و قصورهاست | فتح خرمشهر کار بزرگ و کمنظیری بود
رهبر انقلاب در دیدار با نمایندگان دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی با تاکید بر اینکه سال آخر مجلس سال جبران خلاءها و قصورهاست فرمودند: از اول تشکیل این مجلس بنابر اطلاع اعتقاد داشتم که این مجلس انقلابی است و الان هم بعد از سه سال همین را تکرار میکنم.
به گزارش شهرآرانیوز، نمایندگان مجلس شورای اسلامی صبح امروز، ۳ خرداد ماه ۱۴۰۲ با حضور در حسینیه امام خمینی (ره) با حضرت آیت الله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
هر ساله در اوایل خرداد نمایندگان مجلس به مناسبت آغاز به کار مجلس در ابتدای انقلاب در سوم خرداد ۱۳۵۹ به دیدار رهبر انقلاب رفته و از فرمایشات معظم له برای یک سال فعالیت پیش روی پارلمان، بهرهمند می شوند.
حضرت آیت الله خامنه ای در این دیدار فرمودند: از اول تشکیل این مجلس بنابر اطلاع، اعتقاد داشتم که این مجلس انقلابی است؛ الان هم بعد از سه سال همین را تکرار میکنم.
ایشان همچنین افزودند: سرافراز وارد مجلس شدید، انشاءالله سرافراز هم خارج شوید. برنامه هفتم، تحقق شعار سال و به سرانجام رساندن طرحها و لوایح نیمهکاره، کارها بزرگی است که پیشروی نمایندگان است. سال آخر، سال جبران خلاءها و قصورهاست.
فتح خرمشهر یک حادثهی معجزهآسا بود
حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به عظمت فتح خرمشهر گفتند: بعد از فتح خرمشهر، بعضی از رؤسای جمهور و واسطهها میآمدند؛ آقای سکوتوره که شخصیت جاافتادهی مهمی بود در آفریقا، آمد، به من گفت که امروز وضع شما با دیروز فرق میکند به خاطر فتح خرمشهر.
ایشان افزودند: عظمت فتح خرمشهر چشمها را به خود جلب میکند، اما من میخواهم بگویم از فتح خرمشهر یا مهمتر یا لااقل به همان اندازه مهم، جریانات این عملیات بیتالمقدس است، این عملیاتی که منتهی شد به فتح خرمشهر، این عملیات، آن فداکاریها، آن ابتکارها، آن نقشهها و طرحهای جنگی که به نظر بنده باید در دانشگاههای جنگ تدریس بشود.
رهبر معظم انقلاب در ادامه فرمودند: اگر شما نمایندگان مجلس فرصت پیدا میکنید که در شهر خودتان تبلیغات انتخاباتی بکنید با خیال راحت بروید بین مردم حرف بزنید، بعد مردم با خیال راحت بروند پای صندوق اسم شما را بیندازند در صندوق، بعد بیایید در مجلس، بخاطر آن فداکاریهاست، بخاطر آن شهادتهاست، بخاطر آن از خودگذشتگیهای به معنای واقعی کلمه است.
قانون اقدام راهبردی کشور را از سرگردانی در قضیه هستهای نجات داد
ایشان خاطرنشان کردند: برخی از این قوانینی که شما در مجلس تصویب کردید، قوانین راهبردی است برای کشور که واقعاً جای احترام و تمجید دارد. قانون اقدام راهبردی کشور را از سرگردانی در قضیهی هستهای نجات داد. این قانون کاملاً مشخص کرد که باید چه کار کنیم، الان هم داریم نشانههایش را در دنیا مشاهده میکنیم. یا قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت که این از آن قانونهای حیاتی است. قانون شما غیر از گفتن ماست، گفتن ما مثل حالت نصیحت پیدا میکند؛ قانون شما اجرایی و الزامی است.
رهبر انقلاب فرمودند: قانون باید صریح باشد. جوری نباشد که مجدداً احتیاج به استفساریهٔ مجلس داشته باشد. وقتی قانون بین تعارضات معطل باشد آدمی که میخواهد سوءاستفاده کند، سوءاستفاده میکند.
مجلس یازدهم نسبت به مشکلات کشور شناخت دارد
حضرت آیت الله خامنهای با بیان اینکه مجلس یازدهم مشکلات کشور را شناخته، فرمودند: براساس شناخت مشکلات، قانون گذاشته شده. کارهایی که شده، قانونهایی که تصویب شده یا در مجرای تصویب قرار دارد الان، اینها همه حاکی از آشنایی با مشکلات کشور است.
ایشان افزودند: هدف این قوانین مبارزه با فساد بوده، رفع تبعیض بوده، رفع انحصار بوده، بهبود فضای کسب و کار بوده و بقیهی مسائل اقتصادی دیگر.
رهبر معظم انقلاب تصریح کردند: یکی از امتیازات مجلس یازدهم که من اصرار دارم این را بگویم و به زبان بیاورم سادهزیستی است یعنی تا آنجایی که به من گزارش شده نسبت به بسیاری از افراد این مجلس رفتار اشرافیمآبانه و از نگاه از موضع بالا و به مردم بیاعتنایی کردن یا نیست یا کمتر هست. روش کلی این است، این خیلی چیز خوبی است اینها را از دست ندهید. این نشست و برخاست با مردم، این تواضع در مقابل مردم، این شنیدن حرف مردم، این را از دست ندهید. البته شنیدن حرف مردم غیر از وعده دادن به مردم است.
توصیههای رهبر انقلاب به نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی
حضرت آیت الله خامنهای خطاب به نمایندگان ملت فرمودند: توصیه اول عبارت است از نوع رابطه مجلس با قوای دیگر به خصوص با قوهی مجریه. این آن مطلب اساسی است. باید نوع رابطه را تنظیم کرد. یک دوگانهای اینجا وجود دارد، دوگانه تقریب و تخریب. یک نگاه، نگاه تقریبی است یک نگاه، نگاه تخریبی است. در نگاه تخریبی رقیبپنداری قوه دیگر حاکم بر ذهنیتهاست. رقیبی است که باید شانهی طرف مقابل را به زمین برساند. این نگاه، نگاه خطرناکی است. حالا هم از ناحیه دولت ممکن است این اتفاق بیفتد هم از ناحیه مجلس... یک نگاه دیگر، نگاه یک پیکره دیدن مجموعهی نظام است. توصیه اول و مهم من این است که در مجلس نگاه، نگاه همکاری و همافزایی باشد.
ایشان با اشاره به نمونههایی از آثار این نگاه تخریبی که موجب معطل شدن کار کشور میشود، خاطرنشان کردند: در گذشته یکی از رؤسای مجلس شکایت میکرد که دولت، چون ترکیب مجلس را مورد نظر خود نمیداند، به مجلس لایحه نمیدهد که البته در اینگونه موارد، راه علاج، تهیه و تصویب طرحها به دست خود مجلس است؛ یا اینکه به دولت قانونی ابلاغ میشود، اما آئیننامههای آن تنظیم، و آن قانون اجرا نمیشود. در نگاه تخریبی، مجلس هم در بکارگیری ابزارهای نظارتی مانند سؤال، تذکر و استیضاح افراط میکند و مثلاً وزیری که هنوز سه ماه از رأی اعتماد به آن نگذشته است، استیضاح میشود که اینها ناشی از همان نگاه رقیبپنداری است.
حضرت آیتالله خامنهای، نگاه و رویکرد درست را نگاه تقریبی، مکمل بودن و یک پیکره دیدن مجموعه نظام دانستند و افزودند: رویکرد مجلس و دولت باید همکاری و همافزایی باشد. البته این تذکرات را به دولت و قوه قضائیه هم میدهیم، اما دولت بار اجرا را بر دوش دارد و با توجه به حجم زیاد کار، مطالبات و توقع از آن، باید مراعات دولت را کرد.
ایشان با تأکید بر خودداری از وارد کردن مناقشات در روابط دولت و مجلس، گفتند: در مواقع همکاری مجلس با دولت، گاهی برخی افراد بداخلاق در مطبوعات و فضای مجازی، مجلس را متهم میکنند که دولتی شده و استقلال خود را از دست داده است، ولی نباید به این حرفها که از روی غرض یا بیاطلاعی از مصلحت است، اعتنا کنید.
توصیه بعدی رهبر انقلاب به نمایندگان، «پرهیز از بعضی سختگیریها در قبال وزرای معرفی شده به مجلس» بود که در این زمینه گفتند: در تشخیص صلاحیتها دقت کافی و در حد معقول و منطقی سختگیری کنید، اما نه به شکلی که موجب شود وزارتخانه تا مدتها بدون وزیر بماند که اکنون هم چند وزارتخانه وزیر ندارند و به مجلس معرفی خواهند شد.
«همراه کردن تقوا و صداقت با حریّت و صراحت» توصیه دیگر رهبرانقلاب به نمایندگان بود که گفتند: اگر موردی از طریق تذکر دادن به دستگاههای مسئول و اطلاعاتی و دولتی قابل حل است لزومی ندارد علنی بیان شود و در مواردی هم که بیان علنی لازم است، تقوا و صداقت رعایت شود.
حضرت آیتالله خامنهای در نکتهای مهم افزودند: گاهی برخی میخواهند به فلان مسئول سیلی بزنند، اما در عمل به مجلس سیلی میزنند در حالی که تعرّض به آبروی افراد و هویت دینی و انقلابی آنها جایز نیست. البته این توصیه مربوط به مردم هم هست، ولی ما مسئولان که روی منبرهای بلند نشستهایم و همه صدای ما را میشنوند، باید این ملاحظات را بیشتر رعایت کنیم.
ایشان در توصیهای دیگر با اشاره به سال آخر مجلس یازدهم، به نمایندگان گفتند: نگذارید وجاهتطلبی روی حرفها و اقدامات شما اثر بگذارد و این را که فلان حرف یا فلان کار موجب علاقهمندی مردم و افزایش احتمال رأیآوری میشود، بکلی از ذهن خود خارج کنید که این کار از مجاهدتهای مهم و لازم است.
رهبر انقلاب در توصیه پایانی با تأکید بر به سرانجام رساندن کارهای بزرگ مجلس در سال آخر همچون برنامه هفتم، پیگیری شعار سال، نهایی کردن لوایح نیمهکاره و جبران خلأها و قصورها، خطاب به نمایندگان گفتند: سرافراز وارد مجلس شدید، انشاءالله سرافراز از مجلس خارج شوید.
در ابتدای این دیدار رئیس مجلس شورای اسلامی ضمن بیان گزارشی از عملکرد مجلس یازدهم، «ایجاد نقشه راه برای اولویتبندی در قانونگذاری» را از مهمترین وجوه تمایز این دوره مجلس برشمرد.
بسته تحول قوانین اقتصادی برای اصلاح نظام بانکی؛ تصویب قوانین در حوزههایی نظیر مالیات، مسکن، خودرو، بیمه، شفافیت، کشاورزی و تولید؛ قانون رتبهبندی معلمان، قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، طرح اصلاح قانون انتخابات، تصویب کلیات لایحه ارتقاء امنیت زنان، طرح نظامبخشی به فضای مجازی و تصویب دو فوریت لایحه حجاب و عفاف از جمله کارنامه تقنینی یا موضوعات در دست بررسی مجلس یازدهم بود که آقای قالیباف درباره آنها توضیح داد.
رئیس مجلس، «خلافیت در ظرفیتسازی بسترهای نظارتی» را وجه دیگر تمایز این دوره مجلس خواند و افزود: در این دوره، ابزارهای نظارتی همچون «سوال، استیضاح و تحقیق و تفحص» به پشتوانه نظارت میدانی و ستادی و همچنین ناظر بر حل مسائل عینی مردم به کار گرفته شده است.
کنش فعالانه در عرصه دیپلماسی و مقابله حقوقی با تهدیدات خارجی، تلاش برای اصلاح ساختار بودجه با ایجاد سامانه هوشمند بودجهریزی و نظارت جدی بر شرکتهای دولتی دیگر نکاتی بود که رئیس مجلس به آنها اشاره کرد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی با رهبر انقلاب
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس یازدهم، این مجلس را در مجموع و در نگاهی کلی، مجلسی انقلابی، جوان، پرتحرک و دارای مصوبات خوب برای رفع مشکلات کشور خواندند و با تبیین الزامات قانونگذاری از جمله «اثرناپذیری از جوزدگی و ملاحظات جناحی»، گفتند: در سال آخر مجلس، کارهای بزرگی چون بررسی و تصویب برنامه هفتم توسعه، تصویب قوانین لازم برای تحقق شعار سال یعنی مهار تورم و رشد تولید، و بررسی لوایح و طرحهای نیمه کاره را با تلاش بیوقفه به سرانجام برسانید.حضرت آیتالله خامنهای در آغاز سخنانشان به مناسبت سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر، این حماسه معجزهآسا را به آحاد ملت بزرگ ایران تبریک گفتند و با توصیه برای مطالعه کتابهایی که درباره عملیات بیتالمقدس نوشته شده، افزودند: مهمتر از این فتح عظیم، ابتکارات، نقشههای جنگیِ قابل تدریس در دانشگاههای جنگ، فداکاریها و رشادتهای فوق طاقتِ متعارفِ بشر، شهیدان عالیمقام و جریانها و حقایق دیگری هستند که در آن عملیات کمنظیر جاری بود که نباید گذاشت کمرنگ یا فراموش شوند.ایشان با تکریم عظمت و جایگاه نهاد مجلس، شأن قانونگذاری مجلس را از شأن نظارتی آن بسیار بالاتر و مهمتر برشمردند و با اشاره به ضرورت حیاتی قوانین برای «ایجاد ثبات»، «قابل پیشبینی شدن آینده فرد و جامعه و کشور» و «فراهم شدن امکان برنامهریزی مسئولان»، افزودند: قانونگذاری، ریلگذاری و به تعبیر دقیقتر «جادهسازی» است که مسیر حرکت دیگر قوا را مشخص میکند.نسبت سیاستهای کلی نظام با قانونگذاری، نکته مهمی بود که رهبرانقلاب در تبیین آن گفتند: سیاستهای کلی که برای همه سلایق و شیوههای مدیریتی ظرفیت حرکت دارد، جهت را مشخص میکند و قانونگذاری مسیرهایی را تعیین میکند که میشود در این جهت مشخص شده، در آنها حرکت کرد. حضرت آیتالله خامنهای توجه کامل به سیاستهای کلی را در هر نوع قانونگذاری کاملا ضروری دانستند و گفتند: قانونگذاری هم شیوهها و اصولی دارد که در سیاستهای کلی تقنین ابلاغ شده اما متأسفانه بعد از چندین سال هنوز در مجلس به صورت قانون در نیامده است.ایشان با استناد به سیاستهای کلی تقنین، «تأویلناپذیری و صراحت»، «اتقان و اتکاء به کار کارشناسی جامع» را از جمله خصوصیات لازم «قانون» خواندند و گفتند: قانون خوب باید قابل اجرا باشد وگرنه شبیه آرزو و اهداف اجرانشدنی میشود.ثبات قوانین و پرهیز از تغییرات پیدرپی آنها، منقح و روشن بودن، و عدم تعارض قوانین از دیگر بایدها و الزامات قانونگذاری بود که حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به آنها افزودند: در بحث «نبایدها» هم جلوگیری از انباشته شدن قوانین مهم است؛ چرا که وقتی قانون در موضوعی زیاد باشد، تکلیف مشخص نیست و همانطور که بارها گفته شده، قانوندانانِ قانونشکن از همین رخنهها به سوءاستفاده میپردازند.ایشان قانونگذاری به خاطر منافع فلان فرد یا مجموعه را از دیگر آفات قانونگذاری دانستند و در نکتهای دیگر افزودند: در مجلس، «لایحه» باید بر «طرح» اولویت و غلبه داشته باشد؛ چرا که دولت در تقدیم لوایح امکان اجرا شدن آنها را هم در نظر میگیرد.«اثرپذیری از جوزدگی و فضاسازی تبلیغاتی دشمنان یا اصحاب تبلیغ»، آفت دیگری بود که رهبرانقلاب، نمایندگان را از آن کاملا منع کردند و افزودند: ملاحظات جناحی و دستهبندیها نیز مطلقاً نباید در بررسی و تصویب قوانین نقش داشته باشد.ایشان افزودند: البته به دلیل سلایق مختلف، دستهبندی همیشه در مجالس بوده اما نباید گذاشت به صورت دوقطبی درآید و به جای حق و مصلحت، در قانونگذاری تأثیرگذار شود.حضرت آیتالله خامنهای در جمعبندی این بخش از سخنانشان تأکید کردند: قانون را با سلامت، طهارت، و برای رضایت و نصرت خدا بنویسید که اگر این باشد، حتما برکت مییابد.رهبرانقلاب بخش دوم سخنانشان را به ویژگیها و عملکرد مجلس یازدهم اختصاص دادند و گفتند: بعد از ۳ سال، در مجموع این مجلس را همچنان انقلابی، جوان و پرتحرک میدانم؛ البته این نگاه، کلی و بدون در نظر گرفتن استثنائاتی است که ممکن است در مجلس وجود داشته باشد.شناخت مشکلات کشور و قانونگذاری برای حل آنها، دیگر خصوصیتی بود که ایشان برای مجلس یازدهم برشمردند و گفتند: عمده قوانین برای مبارزه با فساد، رفع تبعیض، رفع انحصار و بهبود فضای کسب و کار و با «قاطعیت و صراحت» تصویب شده است.حضرت آیتالله خامنهای برخی مصوبات مجلس فعلی را راهبردی دانستند و گفتند: قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها، مصوبهای اساسی و مهم بود که کشور را از سرگردانی در مسئله هستهای و حالت ندانمکاری نجات داد که نتایج اجرای آن را حتی در عرصه جهانی مشاهده میکنیم.ایشان قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت را قانونی بسیار مهم خواندند و افزودند: قانون جهش تولید دانشبنیان هم از جمله مصوبات راهبردی مجلس است.رهبر انقلاب «سادهزیستی و پرهیز از رفتار اشرافیمآبانه و نگاه بالا به مردم» را ویژگی بسیاری از نمایندگان مجلس دانستند و در عین حال افزودند: البته استثنائاتی در این زمینه هم وجود دارد.حضرت آیتالله خامنهای با توصیه مؤکد به نمایندگان مجلس برای از دست ندادن ویژگی «نشست و برخاست و تواضع در مقابل آن ها»، افزودند: البته این مسئله با دادن وعدههای غیرقابل تحقق کاملا متفاوت است.ایشان سال آخر مجلس را سال حساسی خواندند و گفتند: از جمله گرفتاریهای کشور، سال آخر مجالس است؛ چون نمایندگان در شرف انتخابات و نگاههای مردم قرار میگیرند، اما شما سعی کنید بدون توجه به انتخاب شدن یا نشدن در انتخابات اسفند امسال، کار کنید؛ چرا که آنچه میماند فقط کار برای رضایت پروردگار است.رهبر انقلاب در بخش پایانی سخنانشان چند توصیه مهم خطاب به نمایندگان مجلس بیان کردند.ایشان در بیان توصیه اول با اشاره به دوگانه «تقریب یا تخریب» در روابط مجلس با سایر قوا بخصوص دولت، گفتند: در نگاه تخریبی، طرفین به چشم رقیب و با هدف به خاک مالیدن شانه یکدیگر به هم نگاه میکنند که این نگاه چه از طرف دولت و چه از طرف مجلس، خطرناک و مشکلساز است.ایشان با اشاره به نمونههایی از آثار این نگاه تخریبی که موجب معطل شدن کار کشور میشود، خاطرنشان کردند: در گذشته یکی از رؤسای مجلس شکایت میکرد که دولت چون ترکیب مجلس را مورد نظر خود نمیداند، به مجلس لایحه نمیدهد که البته در اینگونه موارد، راه علاج، تهیه و تصویب طرحها به دست خود مجلس است؛ یا اینکه به دولت قانونی ابلاغ میشود اما آئیننامههای آن تنظیم، و آن قانون اجرا نمیشود. در نگاه تخریبی، مجلس هم در بکارگیری ابزارهای نظارتی مانند سؤال، تذکر و استیضاح افراط میکند و مثلاً وزیری که هنوز سه ماه از رأی اعتماد به آن نگذشته است، استیضاح میشود که اینها ناشی از همان نگاه رقیبپنداری است.حضرت آیتالله خامنهای، نگاه و رویکرد درست را نگاه تقریبی، مکمل بودن و یک پیکره دیدن مجموعه نظام دانستند و افزودند: رویکرد مجلس و دولت باید همکاری و همافزایی باشد. البته این تذکرات را به دولت و قوه قضائیه هم میدهیم اما دولت بار اجرا را بر دوش دارد و با توجه به حجم زیاد کار، مطالبات و توقع از آن، باید مراعات دولت را کرد.ایشان با تأکید بر خودداری از وارد کردن مناقشات در روابط دولت و مجلس، گفتند: در مواقع همکاری مجلس با دولت، گاهی برخی افراد بداخلاق در مطبوعات و فضای مجازی، مجلس را متهم میکنند که دولتی شده و استقلال خود را از دست داده است ولی نباید به این حرفها که از روی غرض یا بیاطلاعی از مصلحت است، اعتنا کنید.توصیه بعدی رهبر انقلاب به نمایندگان، «پرهیز از بعضی سختگیریها در قبال وزرای معرفی شده به مجلس» بود که در این زمینه گفتند: در تشخیص صلاحیتها دقت کافی و در حد معقول و منطقی سختگیری کنید اما نه به شکلی که موجب شود وزارتخانه تا مدتها بدون وزیر بماند که اکنون هم چند وزارتخانه وزیر ندارند و به مجلس معرفی خواهند شد.«همراه کردن تقوا و صداقت با حریّت و صراحت» توصیه دیگر رهبرانقلاب به نمایندگان بود که گفتند: اگر موردی از طریق تذکر دادن به دستگاههای مسئول و اطلاعاتی و دولتی قابل حل است لزومی ندارد علنی بیان شود و در مواردی هم که بیان علنی لازم است، تقوا و صداقت رعایت شود.حضرت آیتالله خامنهای در نکتهای مهم افزودند: گاهی برخی میخواهند به فلان مسئول سیلی بزنند اما در عمل به مجلس سیلی میزنند در حالی که تعرّض به آبروی افراد و هویت دینی و انقلابی آنها جایز نیست. البته این توصیه مربوط به مردم هم هست ولی ما مسئولان که روی منبرهای بلند نشستهایم و همه صدای ما را میشنوند، باید این ملاحظات را بیشتر رعایت کنیم.ایشان در توصیهای دیگر با اشاره به سال آخر مجلس یازدهم، به نمایندگان گفتند: نگذارید وجاهتطلبی روی حرفها و اقدامات شما اثر بگذارد و این را که فلان حرف یا فلان کار موجب علاقهمندی مردم و افزایش احتمال رأیآوری میشود، بکلی از ذهن خود خارج کنید که این کار از مجاهدتهای مهم و لازم است.رهبر انقلاب در توصیه پایانی با تأکید بر به سرانجام رساندن کارهای بزرگ مجلس در سال آخر همچون برنامه هفتم، پیگیری شعار سال، نهایی کردن لوایح نیمهکاره و جبران خلأها و قصورها، خطاب به نمایندگان گفتند: سرافراز وارد مجلس شدید، انشاءالله سرافراز از مجلس خارج شوید.در ابتدای این دیدار رئیس مجلس شورای اسلامی ضمن بیان گزارشی از عملکرد مجلس یازدهم، «ایجاد نقشه راه برای اولویتبندی در قانونگذاری» را از مهمترین وجوه تمایز این دوره مجلس برشمرد.بسته تحول قوانین اقتصادی برای اصلاح نظام بانکی؛ تصویب قوانین در حوزههایی نظیر مالیات، مسکن، خودرو، بیمه، شفافیت، کشاورزی و تولید؛ قانون رتبهبندی معلمان، قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، طرح اصلاح قانون انتخابات، تصویب کلیات لایحه ارتقاء امنیت زنان، طرح نظامبخشی به فضای مجازی و تصویب دو فوریت لایحه حجاب و عفاف از جمله کارنامه تقنینی یا موضوعات در دست بررسی مجلس یازدهم بود که آقای قالیباف درباره آنها توضیح داد.رئیس مجلس، «خلافیت در ظرفیتسازی بسترهای نظارتی» را وجه دیگر تمایز این دوره مجلس خواند و افزود: در این دوره، ابزارهای نظارتی همچون «سوال، استیضاح و تحقیق و تفحص» به پشتوانه نظارت میدانی و ستادی و همچنین ناظر بر حل مسائل عینی مردم به کار گرفته شده است.کنش فعالانه در عرصه دیپلماسی و مقابله حقوقی با تهدیدات خارجی، تلاش برای اصلاح ساختار بودجه با ایجاد سامانه هوشمند بودجهریزی و نظارت جدی بر شرکتهای دولتی دیگر نکاتی بود که رئیس مجلس به آنها اشاره کرد. آنچه در ادامه در اختیار مخاطبان قرار میگیرد، «بستههای خبری» است که صرفاً جهت بازنشر سریع بیانات رهبر انقلاب اسلامی در رسانه KHAMENEI.IR و حسابهای رسمی آن در شبکههای اجتماعی منتشر شده و «متن کامل بیانات حضرت آیتالله خامنهای» طبق روال مرسوم، تا ساعاتی دیگر در این پایگاه در بخش «بیانات» منتشر خواهد شد.
بخشهایی از بیانات رهبر انقلاب در این دیدار:
حماسهی عظیم فتح خرمشهر، حقاً و انصافاً کار بزرگ کمنظیری بود.فتح خرمشهر یک حادثهی معجزهآسا بود. بعد از فتح خرمشهر، بعضی از رؤسای جمهور و واسطهها میآمدند؛ آقای سکوتوره که شخصیت جاافتادهی مهمی بود در آفریقا، آمد، به من گفت که امروز وضع شما با دیروز فرق میکند به خاطر فتح خرمشهر.عظمت فتح خرمشهر چشمها را به خود جلب میکند اما من میخواهم بگویم از فتح خرمشهر یا مهمتر یا لااقل به همان اندازه مهم، جریانات این عملیات بیتالمقدس است، این عملیاتی که منتهی شد به فتح خرمشهر، این عملیات، آن فداکاریها، آن ابتکارها، آن نقشهها و طرحهای جنگی که به نظر بنده باید در دانشگاههای جنگ تدریس بشود.اگر شما نمایندگان مجلس فرصت پیدا میکنید که در شهر خودتان تبلیغات انتخاباتی بکنید با خیال راحت بروید بین مردم حرف بزنید، بعد مردم با خیال راحت بروند پای صندوق اسم شما را بیندازند در صندوق، بعد بیایید در مجلس، بخاطر آن فداکاریهاست، بخاطر آن شهادتهاست، بخاطر آن از خودگذشتگیهای به معنای واقعی کلمه است.
برخی از این قوانینی که شما در مجلس تصویب کردید، قوانین راهبردی است برای کشور که واقعاً جای احترام و تمجید دارد.قانون اقدام راهبردی کشور را از سرگردانی در قضیهی هستهای نجات داد.این قانون کاملاً مشخص کرد که باید چه کار کنیم، الان هم داریم نشانههایش را در دنیا مشاهده میکنیم. یا قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت که این از آن قانونهای حیاتی است.قانون شما غیر از گفتن ماست، گفتن ما مثل حالت نصیحت پیدا میکند؛ قانون شما اجرایی و الزامی است.
قانون باید صریح باشد. جوری نباشد که مجدداً احتیاج به استفساریهی مجلس داشته باشد یا باز یک بحث تکراریای پیش بیاید. اتکا به کارشناسی جامع داشته باشد. اتقان داشته باشد. یکی از خصوصیات قانون خوب قابل اجرا بودن است.ثبات قانون یکی از خصوصیات است. تغییرات پیدرپی [نباشد]؛ البته قانون باید به روز بشود در این شکی نیست لکن به روز شدن قانون یک حرف است تغییرات پیدرپی، تبصره زدن، یک حرف دیگر است. منقح و بدون تعارض باید باشد.وقتی قانون بین این تعارضات معطل است، تکلیف معطل است بین قوانین مختلف، آدمی که میخواهد سوءاستفاده کند سوءاستفاده میکند. این قانوندانان قانونشکن که بنده بارها تکرار کردم همینجاهاست که استفاده میکنند.
من از اول تشکیل این مجلس اعتقاد خودم و علاقهی خودم به این مجلس را که از روی اطلاع بود، عرض کردم. گفتم مجلس، مجلس انقلابی است. الان هم من بعد از سه سال همین را تکرار میکنم. این مجلس بحمدالله مجلسی است انقلابی، با سواد، جوان، پرتحرک، پرکار. مجموعه را که نگاه میکند انسان، با نگاه مجموعی این مجلس انصافاً یک مجلس انقلابی است.مجلس یازدهم مشکلات کشور را شناخته. براساس شناخت مشکلات، قانون گذاشته شده. کارهایی که شده، قانونهایی که تصویب شده یا در مجرای تصویب قرار دارد الان، اینها همه حاکی از آشنایی با مشکلات کشور است.هدف این قوانین مبارزه با فساد بوده، رفع تبعیض بوده، رفع انحصار بوده، بهبود فضای کسب و کار بوده و بقیهی مسائل اقتصادی دیگر.
یکی از امتیازات مجلس یازدهم که من اصرار دارم این را بگویم و به زبان بیاورم سادهزیستی است یعنی تا آنجایی که به من گزارش شده نسبت به بسیاری از افراد این مجلس رفتار اشرافیمآبانه و از نگاه از موضع بالا و به مردم بیاعتنایی کردن یا نیست یا کمتر هست. روش کلی این است، این خیلی چیز خوبی است اینها را از دست ندهید. این نشست و برخاست با مردم، این تواضع در مقابل مردم، این شنیدن حرف مردم، این را از دست ندهید. البته شنیدن حرف مردم غیر از وعده دادن به مردم است.
توصیهی اول عبارت است از نوع رابطهی مجلس با قوای دیگر به خصوص با قوهی مجریه. این آن مطلب اساسی است. باید نوع رابطه را تنظیم کرد.یک دوگانهای اینجا وجود دارد، دوگانهی تقریب و تخریب. یک نگاه، نگاه تقریبی است یک نگاه، نگاه تخریبی است. در نگاه تخریبی رقیبپنداری قوهی دیگر حاکم بر ذهنیتهاست. رقیبی است که باید شانهی طرف مقابل را به زمین برساند. این نگاه، نگاه خطرناکی است. حالا هم از ناحیهی دولت ممکن است این اتفاق بیفتد هم از ناحیهی مجلس...یک نگاه دیگر، نگاه یک پیکره دیدن مجموعهی نظام است. توصیهی اول و مهم من این است که در مجلس نگاه، نگاه همکاری و همافزایی باشد.
نگذارید وجاهت طلبی روی حرفها و شعارها اثر بگذارد. یعنی اینکه حالا ما اگر چنانچه این حرف را زدیم، این شعار را دادیم، مردم به ما علاقه پیدا میکنند، احتمال رأیآوری بالا میرود، این را به کل از ذهنتان خارج کنید. این یکی از آن مجاهدتهای مهم و لازم هست.همین ماههای پیش رو که در پیش دارید و مهم هم هست، کارهای بزرگی در مقابلتان هست. یکیاش برنامهی هفتم است. یکیاش همین مسئلهی شعار سال است، مسئلهی مهار تورم و رونق تولید. اینها کارهای بسیار مهمی است. یکی این لوایح نیمهکاره مانده است. هنوز تصویب نشده. خب اینها به جایی برسد، به یک نقطهای برسد. بالاخره این سال آخر یک فرصتی است که انسان نگاه کند پشت سرش، اگر چنانچه در این دو سه سال گذشته یک خلائی باقی مانده، یک قصوری انجام گرفته، آن را در این سال آخر انشاءالله جبران کنید.
این خبر در حال بروزرسانی است...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطعکس پوستری
۱۴۰۲/۰۳/۰۳
پیام به یادوارهی ۲۴۰۰ شهید بخش کن تهران
حضرت آیتالله خامنهای در پیامی به کنگره بزرگداشت ۲۴۰۰ شهید بخش کن تهران بر الگو قرار گرفتن سیره شهدای برای جوانان تأکید کردند.متن پیام رهبر انقلاب به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام و رحمت خداوند بر آن شهیدان والا مقامبزرگداشت شهدای عزیز و احیاء یاد و نام آنان وظیفهئی مقدس است که خداوند توفیق آن را به شما عنایت فرموده است. سعی کنید سیرهی این بندگان شایستهی خدا را فرهنگ عمومی و شخصیت آنان را الگوی جوانان خود قرار دهید.
والسلام علیکم و رحمة الله۴۰۲/۳/۱
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطگزيده بيانات
1402/3/2
[نمایش تمام تصاوير]|[دریافت تمام تصاویر (Zip)]|تصویر2
داستان مصور
مجموعه نقش روایت | رمز معادله فتح
رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت سالگرد فتح خرمشهر، روایت حضرت آیتالله خامنهای از ابعاد مسئله آزادسازی خرمشهر و مرور دوران محنت، چارهجویی، تغییر معادله و زمانهی فتح در جریان آزادی خرمشهر را در قالب داستان مصور «رمز معادله فتح» منتشر میکند.
نقش روایت عنوان داستانهای مصور روایت حضرت آیتالله خامنهای از وقایع و حوادث گوناگون است که به مرور در KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
برچسبها: خرمشهر؛ روز آزاد سازی خرمشهر؛ تجربههای دفاع مقدس؛ دفاع مقدس؛ درسهای دفاع مقدس؛ عملیات بیتالمقدّس؛ حضور جوانان در صحنه دفاع مقدس؛ خاطرات دفاع مقدس؛ دستاوردهای دفاع مقدس؛ روایتهای تاریخی و خاطرات رهبر انقلاب از دفاع مقدس
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطعکس پوستری
۱۴۰۲/۰۳/۰۲
روایت حضرت آیتالله خامنهای از ابعاد مسئلهی آزادسازی خرمشهررمز معادله فتح
جنگ تحمیلی علیه ایران در سال ۱۳۵۹ در حالی آغاز شد که رژیم صدام ادعا داشت در چند روز تهران را فتح میکند! بر همین اساس نقشهی اشغال شهرهای جنوبی کشور را طراحی کرد. خرمشهر، جزو اولین شهرهای مورد تجاوز دشمن بود که در آبانماه سال ۱۳۵۹ به تصرف رژیم بعث درآمد. اشغال شهر خرمشهر از مهمترین اهداف راهبردی دشمن محسوب میشد. اینکه چرا خرمشهر نتوانست مقاومت را ادامه دهد و چه شد که پس از یک سال و خردهای آزاد شد و ابعاد دیگر قضیه خرمشهر در این یادداشت بررسی شده است. آنچه در این مطلب آمده است روایت حضرت آیتالله خامنهای از ابعاد مسئله آزادسازی خرمشهر است. در این مجموعه از ۵۹ سخنرانی رهبر انقلاب طی سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۴۰۱ استفاده شده است. الف) شروع جنگ تحمیلی و اشغال خرمشهر در سال ۱۳۵۹
جنگ تحمیلی یک توطئهی عظیم بینالمللیِ قدرتمندترین قدرتهای دنیا بود علیه جمهوری اسلامیِ تازه پدید آمده. مثل اینکه همهی حیوانات وحشی بخواهند به یک انسان تنها و بیسلاح و بیدفاع حمله کنند.[۱] طبیعت انقلاب این بود که به ما حمله نظامی بشود. یکی از رهبران ملی آفریقا «احمد سکوتوره» رئیس جمهور گینه کوناکری بود. او در دوران ریاست جمهوری من چند بار به ایران آمد. یکی از دفعاتی که آمد، زمان جنگ بود. گفت از این جنگی که بر شما تحمیل شده، تعجّب نکنید. هر انقلابی که علیه دستگاههای استعماری و استکباری و قدرتهای نافذ جهانی باشد، وقتی به وجود آید، یکی از اوّلین کارهایی که علیه آن میشود، این است که یکی از همسایگانش را به جانش میاندازند! شما هم مشمول این قانون کلّی شدهاید؛ تعجّب نکنید. او به من گفت: به شما از یک مرز حمله کردهاند؛ اما به من، از پنج جای مرزم، پنج کشور حمله کردهاند! چون کشور کوچکی است و اطرافش کشورهای متعدّدی وجود دارد. او هم چون یک فرد انقلابی بود و با یک انقلاب بر سر کار آمده بود، مورد حمله قرار گرفته بود.[۲] همه دنیا به مقابله انقلاب آمد
ما در جنگ مظلوم بودیم. ما در جنگ، ملتی بودیم یکجا مظلوم و مورد ستم. ما که تجاوزی به کسی نکرده بودیم؛ ما هیچ بهانهای دست کسی نداده بودیم؛ ما حتّی یک تیر هم به داخل مرزهای عراق پرتاپ نکرده بودیم؛[۳] [ولی] رژیم عراق با تشویق دولتهای دشمنِ انقلاب به مرزهای ما حمله کرد. هدفگیری دقیقی کرده بود. خرّمشهر، قدمِ اوّل و بسیار مؤثّر از این هدفگیری بود. هدف آنها به طور خلاصه این بود: با خود فکر کرده بودند با پیروزی انقلاب، ایران اوّلاً نیروی مسلّحی ندارد که از مرزها دفاع کند؛ ثانیاً سامان اداری و اجتماعىِ درستی ندارد تا بتواند به دفاع از کشور و منافع ملی بپردازد؛ ثالثاً در دنیا انقلاب طرفداری ندارد. یک طرف آمریکا بود، دشمنِ پر از حقد و کینه علیه انقلاب -چون انقلاب سلطه آمریکا را بر این کشور از بین برده بود، بنابراین از غضب و کینه بر انقلاب و نظام اسلامی پُر بودند- یک طرف هم شوروی سابق بود؛ آن هم با دلایل دیگری علیه انقلاب اسلامی.[۴] [چون] شوروی تعداد نسبتاً زیادی جمهوریهای مسلمان دارد؛ حرکت اسلامی، انقلاب اسلامی در ایران موجب میشد که آن جمهوریها به فکر هویّت اسلامی خودشان بیفتند؛ دولت شوروی حاضر نبود، لذا او هم در این قضیّه -در قضیّهی جنگ علیه ما، در قضیّهی مبارزهی علیه ما- کنار آمریکا، دشمن دیرین خودش ایستاد.[۵] این دو ابرقدرت که در دهها مسأله با هم اختلاف داشتند، در دشمنی با ایران با یکدیگر اتّحاد کلمه داشتند و هر دو به رژیم عراق صمیمانه و با همه وجود کمک و از آن دفاع میکردند![۶] روز به روز بر امکانات رژیم صدام افزوده میشد
لشکرهای رژیم صدّام در اوّل جنگ، لشکرهای معدودی بودند، امکاناتشان هم امکانات متعارف بود [امّا] با گذشت زمان -هرچه زمان گذشت، شش ماه گذشت، یک سال گذشت، دو سال گذشت- روزبهروز به این امکانات افزوده شد. خب جنگ امکانات را از بین میبرد، ما مثلاً اوّل جنگ یک مقدار تانک داشتیم، بعد بعضیاش از بین رفت؛ فرض کنید که مقداری توپخانه داشتیم، بعضیاش از بین رفت؛ مهمّات داشتیم خیلیهایش از بین رفت؛ قهراً در جنگ مصرف میشود، جنگ امکانات را کم میکند؛ هرچه جنگ پیش میرفت، امکانات رژیم بعثی چند برابر میشد؛ چه کسی به او میداد؟ فرانسه، انگلیس، آلمان، آمریکا.[۷] ناتو و قدرتهای اروپایی به عراق کمک کردند؛ هواپیما دادند، بمب دادند، تانک دادند، وسایل شیمیایی دادند، هلیکوپتر دادند، موشک دادند. اروپای شرقی نیز که آن روز زیر سیطره حکومت شوروی و وابسته به آن بود، هرچه عراق میخواست، به او داد. بنابراین یک طرف عراق بود با حمایت آمریکا و شوروی و ناتو و ورشو -که همان پیمان اروپای شرقی و کشورهای بلوک کمونیست بود- و همچنین دولتهای عربی منطقه که پول و سلاح و امکانات و مشاور نظامی و هرچه دولت بغداد برای رسیدن به هدفهای خود در این حمله احتیاج داشت، بیدریغ در اختیار او قرار میدادند؛ یک طرف هم نظام جمهوری اسلامی بود.[۸]در چنین وضعیتی، طبیعت قضیه چیست؟ طبیعت قضیه همان چیزی است که عراق پیشبینی کرده بود: با یک حمله بیاید ابتدا خرّمشهر را بگیرد، بعد اهواز را بگیرد، بعد دزفول را بگیرد و در نهایت خوزستان را از ایران جدا نماید؛ سپس شروع به چانهزنی کند. خوزستان را تا آخر پس ندهد، منابع نفتی کشور را در اختیار بگیرد و بعد هم دولت انقلاب را از موضع ضعف و ذلّت پای میز مذاکره بنشاند. این، نقشه رژیم عراق و در حقیقت نقشه آمریکا و شوروی بود.[۹] دزفول و جزیره آبادان برای دشمن مهم بود
دو نقطه برای دشمن خیلی مهم بود: یکی همین انتهای محلّ اتصال ایران به عراق در جنوب که عبارت بود از آبادان و خرّمشهر و کلاًّ جزیرهی آبادان. یک نقطه هم دزفول بود. دزفول از این جهت اهمیت داشت که اگر از پل روی «کرخه» عبور میکردند و دزفول را تهدید میکردند و جادهی دزفول را میبستند، کلّ خوزستان در محاصره قرار میگرفت و راههای ما بسته میشد. بنابراین، دزفول برای دشمن اهمیت استراتژیک داشت. لذا... جلوِ دزفول، پنج، شش لشکر خوابانده بود... یک نقطه هم، نقطهی اصلی بود. چون دشمن، دزفول را که نمیخواست نگهدارد. به فرض هم، اگر کاری میکرد، دزفول برایش ماندنی نبود. جایی که برای او مهم بود، اصل جزیرهی آبادان بود. جزیرهی آبادان را میخواست. بهطور مطلق، دو طرف اروند را میخواست داشته باشد. بنابراین، محلّی که برایش مطلوب نهایی و قطعی بود و برو برگرد نداشت، جزیرهی آبادان بود که شامل آبادان و خرّمشهر میشد. لذا، این دو نقطه، دو نقطهی حسّاس بود. [۱۰]در سیام شهریور ۵۹ حملهی بزرگ متجاوزان عراقی به خاک ما آغاز شد.[۱۱] در قدمِ اوّل، نیروهای عراقی پیشرفتهایی کردند و تا سیزده چهارده کیلومتری اهواز هم رسیدند.[۱۲] یعنی خمپارهی ۶۰ دشمن به حومهی اهواز میرسید.[۱۳] دشمن از رودخانه کارون عبور کرده و رفته بود به سمت غرب و یک پل را در آنجا گرفته بود و یواش یواش سر پل را توسعه داده بود. طوری شد که جادهی اهواز و آبادان بسته شد.[۱۴] دیدم که هر چه خبر مىآید یأسآور است، هیچ کار هم از دست من اینجا بر نمىآید، زمان بنىصدر بود من البته نمایندهى امام در شوراى عالى دفاع بودم آن روز و سخنگوى شوراى عالى دفاع بودم. اما خب هیچ کارى دستمان نبود، مىرفتیم توى مرکز فرماندهى توى ستاد مشترک آنجا مىنشستیم یک صبح تا ظهر، یک ظهر تا شب، ظهر آنجا مىماندم، گاهى شبها من در ستاد مشترک مىماندم خانه نمىآمدم همه اش دوندگى، همهاش تلاش، اما قیچى دست دیگرى است که ببرد، کلید دست دیگرى است که باز کند یا ببندد... مرتب از دزفول، از اهواز، از جاهاى دیگر پیغام، طلبههایى که، علمایى در این شهرها ساکن بودند آن وقت طلبهاى در جبهه نبود، یا کسانى که در سیاسىعقیدتىِ بعضى از یگانهاى نظامى بودند با آشنائى که با ما داشتند تماس مىگرفتند آقا ما اینجا فلان چیز مىخواهیم، خمپاره مىخواهیم، چه مىخواهیم، چه مىخواهیم. ما اینجا توى ستاد مشترک مرکز فرماندهى مطرح مىکردیم، با بىاعتنائى با لبخند تمسخرآمیز بعضىها مواجه مىشدیم.[۱۵] از امام اجازه گرفتم و به جبهه جنوب رفتم
اواسط مهر ماه به منطقه رفتم، مهرماه پنجاهونه[۱۶] من از امام اجازه گرفتم که به جنوب بروم و مردم را برای مقابله بسیج کنم. راز رفتن ما این بود. در آن جلسهای که من رفته بودم مساله را در میان بگذارم و از ایشان اجازه بگیرم، امام هم به جای اجازه، به من تکلیف کردند، یعنی گفتند برو! –که من امیدوار نبودم که آنطور به این صراحت و خوبی به من تکلیف کنند- در همان جلسه مرحوم شهید چمران هم آمده بود و او ظاهراً برای اجازه گرفتن به این معنی نیامده بود. اما وقتی من اجازه گرفتم او رو به امام کرد و گفت پس اجازه بدهید من هم بروم. امام فرمودند که مانعی ندارد.بعد بلافاصله از منزل امام بیرون آمدیم. پیش از ظهر بود با هم قرار گذاشتیم که بعد از ظهر همان روز به اهواز برویم. البته من زودتر می خواستم بروم. او [شهیدچمران] گفت من دوسه ساعت کار دارم، چندتا دوست و آشنا و بچهها را میخواهم با خودم بیاورم و تجهیزاتی هم که میخواهیم آماده کنیم و بعد از ظهر میرویم. من هم قبول کردم. به نظرم ساعت ۴،۳ بود که ما از فرودگاه مهرآباد به اتفاق مرحوم چمران و عدهای از دوستان و همراهان ایشان و چند نفری با بنده به طرف اهواز حرکت کردیم. من اهواز نرفتم که برگردم و واقعاً فکر میکردم که دیگر به تهران برنخواهم گشت. و به این برادران پاسدار و محافظی هم که با من بودند گفتم که برادرها من دیگر با شما خداحافظی میکنم و با شما کاری ندارم و شما به دنبال کار خود بروید و من هم در حال رفتن به اهواز هستم. آنها ناراحت شدند و گفتند ما هم اصلاً می خواهیم به جبهه بیاییم، با شما کاری نداریم. چون من آنان را نمیبردم گفتند ما میخواهیم بجنگیم و حالا که تو هم میروی ما هم می آییم به آنجا، منتهی به جبهه میرویم. گفتم خیلی خب اگر اینطور است اشکال ندارد و آنها را با این عنوان که بروند جبهه بجنگند با خود بردم، چون دیگر من محافظتی لازم نداشتم چون برای میدان جنگ میرفتم.[۱۷]شب بود که ما وارد اهواز شدیم، من بودم و مرحوم چمران بود و حدود سى، چهل نفر که همراهان مرحوم چمران بودند. چون من تنها رفته بودم و ایشان با یک تعدادى از دوستان و افراد ارتشى و غیر ارتشى که با خودشان آورده بودند. وقتى که رسیدیم به فرودگاه اهواز همه جاى شهر تاریک بود، و خود فرودگاه هم تاریک بود. ما در تاریکى مطلق راه افتادیم به سمت پادگان لشگر ۹۲ و سراغ ستاد لشگر را گرفتیم که خودمان را برسانیم به آنجا. آن روزها اهواز زیر خمپارهى دشمن بود، زیر آتش خمپارهى دشمن بود. یعنى با خمپارهى صدوبیست اهواز را مىزدند؛ و فرودگاه اهواز زیر آتش دشمن بود، و همهى نقاط، از جمله همین مرکز ستاد لشگر که ما مىخواستیم به آنجا برویم. آنجا هم که رفتیم باز تاریکى بود و من هیچ جایى را نمىتوانستم ببینم و قبلاً هم ندیده بودم و نمىشناختم مرحوم چمران هم همینطور.[۱۸]تا آخر آن سال را کلاً در خوزستان بودم و حدود دو ماه بعدش هم تا اواخر اردیبهشت یا اوایل خرداد ۶۰ رفتم منطقهی غرب و یک بررسی وسیع در کلّ منطقه کردم، برای اطّلاعات و چیزهایی که لازم بود؛ تا بعد بیاییم و باز مشغول کارهای خودمان شویم. که حوادث «تهران»... مانع از رفتن من به آنجا شد.[۱۹] حادثهی مجروح شدن من... که دیگر نتوانستم بروم. یعنی حدود هشت، نه ماه، بودن من در منطقهی جنگی، طول کشید.[۲۰]محل استقرار ما در این هشت، نه ماهی که در منطقهی عملیات بودم، «اهواز» بود، نه «آبادان»... از روزهای اوّل قصد داشتم بروم «خرّمشهر» و آبادان؛ لکن نمیشد. علت هم این بود که در اهواز، از بس کار زیاد بود، اصلاً از آن محلّی که بودیم، تکان نمیتوانستم بخورم. زیرا کسانی هم که در خرّمشهر میجنگیدند، بایستی از اهواز پشتیبانیشان میکردیم. چون واقعاً از هیچ جا پشتیبانی نمیشدند.[۲۱] همراه جهانآرا از وضعیت خرمشهر بازدید کردم
من از طریق هوا، با هلیکوپتر، از ماهشهر به جزیرهی آبادان رفتم. آنوقت، از سپاه، مرحوم شهید «جهان آرا» که بود، فرماندهی همین عملیات [شکست حصر آبادان] بود. از ارتش هم مرحوم شهید «اقاربپرست»، از همین شهدای اصفهان بود. افسر خیلی خوبی بود... در جزیرهی آبادان، رفتیم یگان ژاندارمری سابق را سرکشی کردیم. بعد هم رفتیم از محلّ سپاه که حالا شما میگویید هتل بازدیدی کردیم. من نمیدانم آنجا هتل بوده یا نه. آنجایی که ما را بردند و ما دیدیم، یک ساختمان بود، که من خیال میکردم مثلاً انبار است. [۲۲] از طرف جزیرهی آبادان که وارد شهر آبادان میشدیم، رفتیم خرّمشهر.[۲۳] در قسمت شرقى خرمشهر آن طرف شط - یک بخشى از شهر آن جاست دیگر - که نیروهاى ما در آنجا بودند و من رفتم سنگرها را از نزدیک ببینم.[۲۴] آن قسمت اشغال نشدهی خرّمشهر، محلّی بود که جوانان آنجا بودند...منطقه تماماً زیر دید مستقیم دشمن بود و بچههای سپاه برای اینکه بتوانند خودشان را به نزدیکترین خطوط به دشمن که شاید حدود صد متر، یا کمتر، یا بیشتر بود برسانند، خانههای خالی مردمِ فرار کرده و هجرت کرده از آبادان و قسمت خالی خرّمشهر را به هم وصل کرده بودند... «کوتشیخ» بود. این خانهها را به هم وصل کرده و دیوارها را برداشته بودند. وقتی انسان وارد این خانهها میشد، مناظر رقّت انگیزی میدید.[۲۵] وقتى از آبادان راه افتادیم و به آن قسمت از خرمشهر که خب طبعاً یک قسمت کوچکتر و محدودترى است در اختیار سربازان ما و سپاهیان پاسدار بود وارد شدم، بىاختیار قلبم لرزید. در کوچهها خانههایى که مردم زیر خمپاره و بمب و گلولهى توپ رها کرده بودند و رفته بودند در اختیار رزمندگان ما قرار داشت. خانه به خانه را رزمندگان باز کرده بودند تا خودشان را برسانند به آن نقطهاى که بر دشمن مشرف باشند و بتوانند دشمن را بزنند. ما وارد این خانهها شدیم؛ من دیدم که خانوادهى خرمشهرى چه کشیده. فرش او، یخچال او، کتاب او، قلم و کاغذ کودک دبستانى او، اشیاء عزیز یادگارى یک خانواده بر در و دیوار این اتاقها مانده بود، و اینها رفته بودند. این فداکارى است، این رنج در راه حفظ یک انقلاب است. [۲۶]دهها خانه را عبور میکردیم تا برسیم به نقطهای که تک تیرانداز ما، با تیر مستقیم، دشمن و گشتیهایش را هدف میگرفت. من بچههای خودمان را میدیدم که تک تیرانداز بودند و خودشان را رسانده بودند به پشت سنگرهایی که درست مشرف به محل عبور و مرور دشمن بود. البته دشمن هم، به مجرّد اینکه اینها یکی را میانداختند، آنجا را با آتشِ شدید میکوبید. اینطور بود. اما اینها کار خودشان را میکردند... جوانانی که با قدرت تمام جلو میرفتند، مدام به من میگفتند: «اینجا خطرناک است.» میگفتم: «نه. تا هر جا که کسی هست، باید برویم ببینیم!» آخرین جایی که رفتیم، زیر پل بود. پل شکسته شده بود. پل آبادان خرّمشهر ، یکجا قطع شده بود و قابل عبور و مرور نبود. زیر پل، تا محلّ آن شکستگی، بچههای ما راه باز کرده بودند و میرفتند و من هم تا انتها رفتم. گمان میکنم و چنین به ذهنم هست که در آن نقطهی آخری که رفتیم، یک نماز جماعت هم خواندیم. [۲۷]رفتم برای بسیجیها سخنرانی کردم. در حال آن سخنرانی، عکسی از ماها برداشتند که یادگاری خیلی خوبی بود. یکی از رهبران تاجیک که مدتی پیش آمد اینجا، این عکس را دید و خیلی خوشش آمد و برداشت برد. عکس منحصر به فردی بود که آن را دست کسی ندیدم. این عکس را سرگرد هاشمی برای ما هدیه فرستاده بود.[۲۸]در آنجا[اهواز]، بهطور کلّی، دو نوع کار وجود داشت. در آن ستادی که ما بودیم، مرحوم دکتر «چمران» فرماندهی آن تشکیلات بود و من نیز همانجا مشغول کارهایی بودم. یک نوع کار، کارهای خودِ اهواز بود... نوع دوم کار، کارهای مربوط به بیرون اهواز بود. از جمله، پشتیبانی خرّمشهر و آبادان و بعد، عملیات شکستن حصر آبادان بود که از «محمدیّه» نزدیکِ «دارخُوِین» شروع شد. [۲۹] کار دوم، کمک به اینها و رساندن خمپاره بود. بایستی از ارتش، به زور میگرفتیم. البته خودِ ارتشیها، هیچ حرفی نداشتند و با کمال میل میدادند. منتها آن روز بالای سر ارتش، فرماندهی وجود داشت که بهشدّت مانع از این بود که چیزی جا به جا شود و ما با مشکلات زیاد، گاهی چیزی برای برادران سپاهی میگرفتیم. البته برای ستادِ خودِ ما، جرأت نمیکردند ندهند؛ چون من آنجا بودم و آقای چمران هم آنجا بود. من نمایندهی امام بودم. [۳۰] هشدار سقوط خرمشهر را به مسئولین اعلام کردم
مسؤولینِ آن روز براثر کوتهبینى و کوتهفکرىاى که داشتند اتکاء به این نیروهاى مردمى، این جوانهاى پرشور نمىکردند. وقتى مىگفتیم خرمشهر از دست مىرود، یک تز باطل مسخرهاى هم بنىصدر یاد گرفته بود از دوربریهایش، هى تکرار مىکرد که ما زمین مىدهیم تا زمان بگیریم. یعنى حرفى نیست، خرمشهر را ما رها مىکنیم که از دست برود در عوض یک فرصتى پیدا مىکنیم که بازسازى کنیم. زمین مىدهیم و زمان مىگیریم، که زمین را هم دادند، زمان را هم دادند و دشمن از این تأخیرها چقدر استفاده کرد و متأسفانه دوران اسارت خرمشهر طولانىتر از آنى شد که باید مىبود والّا ما باید خیلى زودتر از آن مىتوانستیم خرمشهر را آزاد کنیم.[۳۱]اگر ما مىتوانستیم دوتیپ در مواضع لازم تجهیز کنیم و نگه بداریم، قطعاً عراقیها نمىتوانستند مرز را بشکافند و اگر مىشکافتند نمىتوانستند اینقدر جلو بیایند. ما در خرمشهر اگر چنانچه دو گردان زرهى مىداشتیم، خرمشهر شکست نمىخورد و سقوط نمىکرد. من در نامهاى که نوشتم براى بنىصدر همان روزها که همان روزهاى سقوط خرمشهر بود که هنوز معلوم نبود، توى آن نامه من این را تصریح کردم.[۳۲] اتمام حجت کردم و گفتم که من از کی به شما این مطلب را میگفتم و امروز خرمشهر، خونین شهر شده است و هنووز هم سقوط نکرده[۳۳] نوشتم که اگر شما، مدتى است ما داریم به شما مىگوئیم که دو تاگردان زرهى، یا یک گردان زرهى، یک گردان پیاده مکانیزه بدهید براى جلو خرمشهر و شما این کار را سستى مىکنید، سهلانگارى مىکنید و من الان نمىدانم خرمشهر در چه وضعى است، همان روزى بود که ساقط شده بود یا فرداش مثلاً ساقط شد و خرمشهر، خونین شهر شده. این را من آنجا توى آن نامه، شاید آن وقت هنوز اسم خونین شهر هم به آنجا گفته نمىشد. گفتم امروز خرمشهر، خونین شهر شده و در شُرف سقوط است و شما هیچ ترتیب اثر ندادید.[۳۴]این نامه در مرکز اسناد سری مجلس شورای اسلامی و همچنین در بایگانی شورای عالی دفاع موجود است. همان وقت، به همه سپردم که این نامه جزو اسناد تاریخی بماند. گفتم من اتمام حجت میکنم و شهر سقوط خواهد کرد. نوشتم این واحدهایی که من میگویم باید بفرستید، ولی اعتنایی نشد.[۳۵] خرّمشهر را همان روزهای اوّل با وجود آن حماسهی مقاومت عجیب گرفتند. یعنی طوری بود که قابل دفاع نبود و گرفته شد.[۳۶] مردم با کمال شجاعت و فداکاری در خرمشهر ایستادند
[حضرت آیتالله خامنهای در سخنرانیهایی که در ایام اشغال خرمشهر داشتند، حادثه را اینچنین توصیف کردهاند:] در همهى جبهههاى جنگ از دزفول تا خرّمشهر، در تمام مناطق خوزستان که من رفتم و من بودم، نمونههاى شجاعت و فداکارى صدر اسلام دیده مىشود، جنگ به راستى جنگ اصحاب رسول اللَّه با کفار و مشرکان است... در اهواز دشمنان در ظرف این چند روز، راههاى گوناگونى را براى حمله به شهر اهواز یا محاصرهى اهواز اتخاذ کردند و هر دفعه با مشت محکم برادران رزمنده روبرو شدند و عقب نشستند. خرّمشهر و آبادان با شجاعت و فداکارى از خود دفاع مىکند و درود بر خرّمشهر قهرمان و آبادان زنده و سرافراز. دشمن توانسته است بارها و بارها این راه کوتاه را از مرز تا خرّمشهر طى کند و به وسیلهى نیروهاى رزمنده و مقاوم ما عقب کشیده است، اما دشمن تجهیزات خود را به قیمت مزدورى اربابان از آن کسانى که به دستور آنها حرکت مىکند و مىجنگد، مىگیرد. ما باید خودمان تهیه کنیم. ما باید خودمان روى پاى خودمان بایستیم و این کارى است دشوار، اما دشوارىاى است که این ملت امروز دارد آن را با سربلندى تحمل مىکند.دشمن توانست وارد شهر خرّمشهر بشود و بخشى از شهر را زیر چکمههاى ننگین خود قرار بدهد اما برادران مسلمان ما امروز دو سه روز است با کمال فداکارى و مجاهدت در مقابل دشمن مقاومت مىکنند، اجازه نخواهند داد که دشمن شهر را تسخیر کند. آنها شهر خرّمشهر و آبادان را محاصره کردند و خیال کردند که محاصرهى یک شهر با تسخیر آن شهر، ترتّب بلافاصله دارد، یعنى مىتوانند آنجا را بلافاصله بعد از محاصره تسخیر کنند، آنها خرّمشهر و آبادان را رفته فرض کردند، خبرش را هم در رادیوهایشان دادند اما بعد از آنکه آن خبر را دادند و رادیوهاى مزدور بیگانه هم آن را تکرار کردند، تعداد تلفات و خسارات دشمن در همین دو شهر اندازه ندارد و هنوز نتوانستند وارد آبادان بشوند و هنوز نتوانستند خرّمشهر را تسخیر کنند، برادران ما با کمال فداکارى و رزمندگى در خرّمشهر مشغول دفاع هستند.[۳۷]در خرّمشهر و آبادان مردم این تجاوز را به صورتى که نزدیک به آنهاست لمس مىکنند. در خرّمشهر دشمن در داخل شهر با نیروهاى انقلابى مقابل است و برادران مسلمان و انقلابى و مصمم در خرّمشهر خیابان به خیابان و کوچه به کوچه با دشمن مىجنگند و او را عقب مىزنند.[۳۸] در خونینشهر - که امروز بیش از یک هفته است که در خیابانها جنگ تن به تن جریان دارد - و حتى در آبادان - که یک ماه است یا اندکى کمتر که غالب روزها یا هر روز بوسیلهى آتش دشمن کوبیده مىشود - و در همهى جبهههاى دیگر. در اردوگاهها، در سنگرها، در میان خمپاره و آتش دشمن احساس تزلزل و ضعف شما نمىبینید و این مربوط به اغلب است. [۳۹]بیش از بیست روز است که شهر آبادان و خرّمشهر زیر آتش دشمن قرار گرفته است. شهر اهواز، ماهشهر، شهرهاى دزفول و شهرهاى ناحیهى غرب در زیر آتش دشمن قرار دارد و نه فقط شهرها، بلکه روستاهاى سر راه. پریروز سوسنگرد زیر آتش شدید دشمن بود؛ در این شهر مردمى که زندگى مىکنند بىسلاح و بىدفاعند. کدام مردمى هستند که در مقابل آتش توپخانه و خمپارهى سنگین و بمب بتوانند سلاح داشته باشند؟ در دنیا کوبیدن شهرهاى مسکونى و مناطق بىدفاع یک جرم بینالمللى و انسانى است، دشمن ما این جرم را با وضوح و وقاهت هر چه تمامتر انجام مىدهد. دیروز نزدیکى اهواز را بمباران کرد، یک دِه مسکونى بزرگ، اتفاقاً خود من که از یک منطقهاى بازدید مىکردم، در حال مراجعت شاهد بمباران آن منطقه بودم. روز قبل اهواز را بمباران کرد و همه روز تقریباً شهر اهواز در زیر آتش دشمن قرار دارد... ده روز است یا اندکى کمتر که خونینشهر - نام شایستهى خرّمشهر - مشغول دفاع است در داخل شهر؛ دشمن خیال مىکرد که پایش که به شهر رسید مىتواند شهر را تسخیر کند، اشتباه کرده بود، روحیهى مردم ما تسلیمپذیرى و تسخیرپذیرى نیست، این را دشمن فهمیده. دشمن مایل است قدم به قدم پیش بیاید و تاکتیک ما در مقابل عبارت از این است که نیروهاى عظیم مردم را، این اقیانوس بىکرانهاى را که مىتواند دهها لشکر دشمن را در خود غرق کند به میدان بکشانیم و بحمداللَّه مردم ما براى آمدن به میدان محتاج توصیهى این و آن نیستند؛ همینقدر که امام امت اشارهاى کردند مردم با مال و جان در خط مبارزهى با دشمن قرار گرفتهاند و مایلند بیایند.[۴۰]در همان دوران غربت - وقتی خرّمشهر در اشغال دشمنان بیگانه بود - نزدیک پل خرّمشهر رفتم و به چشمِ خودم دیدم وضعیت چگونه است. فضا غمآلود و دلها سرشار از غصه بود و دشمن با اتکاء به نیروهای بیگانه که به او کمک میکردند - همین امریکا و غربیها و همین مدعیان دروغگو و منافق حقوق بشر - در خرّمشهر مستقر شده بود. تانکهای او، وسایل پیشرفتهی او، هواپیماهای مدرن او، نیروهای تا دندان مسلح او؛ بچههای ما آر.پی.جی هم نداشتند؛ با تفنگ میجنگیدند؛ اما با ایمان و با صلابت. همین جوانان، با دست خالی، اما با دل پُر از امید و ایمان به خدا، بدون اینکه ابزار پیشرفتهیی داشته باشند و بدون اینکه دورههای جنگ را دیده باشند، وسط میدان رفتند و بر همهی آن عوامل غلبه پیدا کردند.[۴۱] آنجا نیروهای مسلّح و ارتش و نیروهای مردمی پشت سر هم مثل کوه در مقابل دشمن ایستادند و این اوّلین تودهنیای بود که به آنها زده شد. اما غم، دل ملت ایران را گرفته بود؛ چون هزاران کیلومتر از خاک کشور زیر چکمه دشمن قرار داشت.[۴۲] در آبادان و خرمشهر دچار کمبود نیرو بودیم
ما در آبادان و خرّمشهر دچار کمبود نیرو بودیم، مرتب از آن نقطه آبادان یعنى به ما فشار مىآمد که نیرو بفرستید. ما هم حقیقتش این بود که نیرو نداشتیم. نه نیروى ارتشى در اختیارمان بود و نه نیروى غیرارتشى، یعنى سپاه پاسداران انقلاب هم در آن هنگام هنوز آن گستردگى و وسعت پرسنل را نداشت و آن مقدارى هم که داشت در صحنه بودند، در جبهه بودند. در دزفول یک روز جلسهى شوراى عالى دفاع بود، از خرّمشهر یا از آبادان با ما تماس گرفتند و اصرار کردند که هرجور ممکن است شما نیرو بفرستید. من یک سفر که آمدم تهران، از خوزستان با کمیتهها صحبت کردم، کمیتهى تهران گفت: ما ده هزار نیرو به شما مىدهیم. این چشم ما را روشن کرد و براى ما واقعاً غیره منتظره بود که ناگهان ده هزار نیروى کارآمد به ما داده بشود. چون برادران کمیته هم آموزش نظامى داشتند و به درد اعزام جنگ مىخوردند و از سراسر کشور قرار بود که جمعآورى بشوند و بفرستند... ما با این دلگرمى در یک جلسهى شوراى دفاع که بنىصدر مىگفتش که نیرو نیست براى حفظ خرّمشهر و نمىشود از خرّمشهر دفاع کرد، نمىشود از آبادان دفاع کرد. ما گفتیم که نیروهاى مردمى را تجهیز کنیم چون تجهیز نمىکردند، گفتش که نیروى مردمى کجاست که تجهیز کنیم؟ من گفتم که ده هزار نیرو کمیته مىدهد، گفتش که بسیار خوب، بفرستید تجهیز مىکنیم در واقع تجهیز هم نکردند. من تماس گرفتم با آقاى واحدى برادر محترم جناب آقاى مهدوىکنى که آن وقت سرپرست کمیتهها بودند، ایشان از طرف برادرشان و خیلى هم واقعاً مىرسیدند به کار کمیتهها. ایشان گفتند که مىفرستیم و شروع شد از سوى کمیتهها نیروها به سوى جبهه اعزام شدن؛ از تهران تعداد زیادى، از مشهد از شهرهاى دیگر به تدبیرکمیتهى مرکزى تهران و البته تعدادى که رسیدند به جبههها ده هزار نفر کمتر بودند، بالأخره ده هزار نفر نشدند و تعدادى هم از آنهایى که آمده بودند در اهواز که ما بودیم، دچار یک مشکلاتى شدند، امکانات نبود، تجهیزات نبود، حتى وسیله براى اینکه اینها را ببرند به جبهه، به طرف آبادان و خرّمشهر در اختیارشان گذاشته نمىشد. لکن درعینحال این نیروها به هر کیفیتى بود، مبالغى از این نیروها خودشان را رساندند به جبهه و فواید زیادى هم براى جبهه داشتند و در سختترین اوقات، کمکهاى مؤثرى را نثار کردند.[۴۳] منتها متأسفانه به خرّمشهر نرسیدند و خرّمشهر سقوط کرد.[۴۴] حضرت امام گفتند از سوی مسئولان احساس تعلل میکنم
من خدمت امام رسیدم. ایشان در پیام کوتاهی که به وسیلهی من به همهی سران نظامی دادند، چند نکتهای را گفتند. از جمله این بود که: «در کار آبادان و خونینشهر، از سوی مسئولان احساس تعلل میکنم. اگر نمیتوانید، به من بگوئید تا خود در اینباره تصمیم بگیرم. من باید به اسلام و به این ملت پاسخ بدهم.» این عین عبارت امام بود که من یادداشت کردم و بلافاصله به آقای بنیصدر تلگراف کردم. آقای بنیصدر در پاسخ تلگراف من یک تلگراف خیلی تندی به من زدند که متن تلگراف ایشان هم موجود است و از این سؤالات و اظهارات من به شدت رنجیده و طلبکار و ناراحت شدند که چرا چنین تلگرافی زدهاید. من در پاسخ تلگراف ایشان این نامه را نوشتم:... در مورد خرّمشهر و آبادان نظر من این بوده و هست که این دو شهر را باید دو گردان پیاده مکانیزه یا یک گردان پیاده و یک گردان زرهی در دو سوی این شهر، یعنی یکی در محور خرّمشهر -شلمچه و دیگری در تقاطع خطوط ماهشهر–آبادان و اهواز-آبادان حفاظت کنند. تانکها در سنگر قرار گیرند و از آسیب ضد تانک دشمن محفوظ بمانند و از پیشروی دشمن جلوگیری کنند و برای نیروهای ضد تانک ما این فرصت را فراهم کنند که به دشمن دستبرد و آسیب وارد آورد. شما در تلگراف از من پرسیدهاید که اگر از نیروی دیگری اطلاع دارم، چرا به شما اطلاع ندادهام. مایهی تعجب است. نیروئی که من از آن خبر دارم، نیروی ارتش است که شما فرمانده آن هستید!!»[۴۵] ابتدای جنگ طرز فکر اعتماد نداشتن به نیروهای مردمی حاکم بود
در مسألهى خرمشهر اولاً: مهمترین مسألهاى که در آغاز این ماجراى تأسفانگیز و غمبار، یعنى از دست دادن خرمشهر در اوائل جنگ براى ما مطرح بود، طرز فکر غلطى بود که آن روز بر دستگاه ادارهى جنگ و ادارهى نیروهاى مسلح حاکم بود. در آن روزها بنده در اهواز بودم و از نزدیک تلخى این ماجرا را دائماً حس مىکردم. تلخى از این جهت بیشتر که در خرمشهر آن عناصرى که باید دفاع کنند، باید براى مقابلهى با عناصر متجاوز فدارکارى بکنند، بودند، اینجور نبود که ما آنجا کسى نداشته باشیم. خودِ مردم خرمشهر، بعلاوهى کسانى که براى دفاع از خرمشهر به آنجا رفته بودند، بودند. جوانان خرمشهر از قشرهاى مختلف آن چنان فداکارانه مىجنگیدند که انسان را به حیرت مىانداخت. مىآمدند بیچارهها اهواز، مىگفتند که به ما امکانات بدهید. آن دستگاهى که سیاست جنگ و ادارهى جنگ با او بود، عقیدهى به اینکه نیروهاى مردمى قادرند دفاع کنند نداشت و موجب مىشد که امکانات به اینها نمىداد. شاید دهها حادثه من یادم هست که از خرمشهر کسانى مىآمدند از خود خرمشهریها، از کسانى که آنجا رفته بودند، از روحانیونى که در آنجا بودند، از برادران سپاه پاسداران که در آنجا بودند، از بعضى عناصر ارتشى که آنجا بودند، مىآمدند اهواز به همه در مىزدند، مأیوس مىشدند، مىآمدند پیش ما، التماس مىکردند، ما مراجعه مىکردیم به مسؤولینِ آن روز و مسؤولینِ آن روز از دادن امکانات لازم به آنها دریغ مىکردند. من متهم نمىکنم که در ماجراى خرمشهر کسى خیانت کرد، یا کى خیانت کرد؛ به این کارى نداریم. این یک چیزى است که اگر هم قرار باشد روشن بشود باید در دادگاهها روشن مىشد، جایش اینجا نیست. اما من اصرار دارم که طرز فکر عدم تکیه به نیروهاى مردمى در میدانهاى مختلف را اینجا رسوا کنم، تا مشخص بشود که بىاعتنائى به امکانات مردم، بىاعتنائى به انگیزهها و قدرتهاى مردم و توانائیهاى مردم چقدر براى مملکت خطرناک است.[۴۶][اما] کار وقتی دست مردم باشد، وقتی استعدادهای مردمی و حضور مردمی میدان پیدا کند که وارد عرصه شود، این غفلتها پیش نمیآید. این چیزی بود که آن روز اجازه نمیدادند. در همین مناطق، اینجا و آنجا، گروههای مردمی گرد هم میآمدند، به زحمت زیاد قبضههای سلاحی را برای خودشان فراهم میکردند، مشغول دفاع میشدند؛ آنها آنجا ناراضی بودند، در جلسات رسمی گله و شکایت میکردند که چرا فلانی در فلانجا اسلحه جمع کرده است! عدهای جوان داشتند دفاع میکردند؛ بنابراین نمیتوانستند تحمل کنند.[۴۷] عملیّاتى که متّکى به مردم نباشد، متّکى به انگیزه و ایمان نباشد، عاشقانه نباشد، با امید نباشد، معلوم است نتیجهاش چیست؛ لذا بود که در آن جلساتى که ما با شور و حماسه میخواستیم بگوییم این جور باید عمل بشود، یک لبخند خونسردى میزدند میگفتند: «بسیار خب، حالا شما لج کنید؛ یک سال دیگر، دو سال دیگر، خودتان مجبور میشوید امتیاز بیشترى هم بدهید و همین حرف را و همین آتشبس را قبول کنید.»[۴۸]بنده در ماههای اوّلِ جنگ، در همان مناطق بودم؛ هم وضع مردم و هم وضع نیروهای مسلّح را میدیدم. نیروهای مسلّح، عازم و جازم بودند؛ اما غم سنگینی بر دلشان نشسته بود. بتدریج عظمت نیروهای مردمی، خود را نشان داد. سپاه پاسداران بهسرعت خود را سازماندهی کرد و نیروهای مردمی و بسیج مردمی بتدریج سازمان پیدا کردند؛ یعنی جوهر انقلاب و ایمان در این میدان خطر، خود را در اراده و عمل و قدرت مدیریّت انسانها نشان داد.[۴۹] شما کجا در دنیا سراغ دارید ملتى را که پیرمردش، کاسبش، رهگذر کوچه و خیابانش در آبادان وقتى مىشنود دشمن وارد خرّمشهر شده است سلاح بردارد و برود در جنگ شهید بشود؟ بدون اینکه ساز و برگى داشته باشد یا آموزش زیادى دیده باشد. این را ما به برکت اسلام به دست آوردهایم.[۵۰]دشمن، نقطهی ضعف خودش و نقطهی قوّت شما را هم فهمیده. نقطهی قوّت شما ایمان و ایثار و دل دادن به مجاهدت و همچنین همبستگی و همدلىِ شماها با هم است. نقطهی ضعف او این است که در مقابل نیروی ملی یک ملت هیچ ابزاری ندارد. ابزار نظامی فایده و پیشرفتی ندارد؛ این را دشمن میداند. دشمن درصدد است این مقاومت را درهم بشکند؛ درصدد است این ایمان را تضعیف کند؛ در صدد است همبستگی ملی و همدلی را از بین ببرد. اگر دیدید کسی از دلدادن به بیگانه و رها کردن ایمان و مقاومت و وحدت حرف میزند، بدانید از زبان دشمن دارد حرف میزند؛ چه بداند، چه نداند. همهجا این معیار و شاخص به درد من و شما میخورد که بدانیم در کجا و چگونه داریم زندگی میکنیم؛ محیط و زمان خود را بشناسیم.[۵۱] خرمشهر در آبان سال ۱۳۵۹ محاصر شد
خرّمشهر داشت بهکلّی محاصره میشد.[۵۲] وقتی خواستند به خرّمشهر -که مرزِ نزدیکتر بود- حمله کنند، دچار مانع شدند. علّت هم این بود که نیروهای مردمی، جوانان مؤمن و مرد و زن انقلابی وارد میدان شدند؛ یعنی در اینجا انقلاب شروع کرد خود را نشان دادن؛ بنابراین دشمن نزدیک اهواز زمینگیر شد.[۵۳] آنروزها بنده در اهواز از نزدیک شاهد قضایا بودم. خرّمشهر در واقع هیچ نیروی مسلّحی نداشت؛ نه که صدوبیست هزار نداشت بلکه ده هزار، پنج هزار هم نداشت... در قسمت اصلىِ خرّمشهر نیرویی نبود. محمّد جهانآرا و دیگر جوانان ما در مقابل نیروهای مهاجم عراقی - یک لشکر مجهّز زرهی عراقی با یک تیپ نیروی مخصوص و با نود قبضه توپ که شب و روز روی خرّمشهر میبارید - سی و پنج روز مقاومت کردند... خمپارهها و توپهای سنگین در خرّمشهر روی خانههای مردم مرتّب میباریدند. با اینحال جوانان ما سی و پنج روز مقاومت کردند.[۵۴] بعد از آنکه دشمن بر قسمتى از خرّمشهر مسلّط شده بود، من در همین منطقهى «کوت عبداللَّه»، از نزدیک شاهد مقاومت غریبانهى جوانان مؤمن این شهر بودم و ایستادگى کسانى چون شهید جهانآرا و بقیهى دوستان، همرزمان، مؤمنان و کسانى را که از جاهاى دیگر آمده بودند، مشاهده کردم. آنچه در مجموع از این مردم - از رزمندگان، از جوانان و از عصاره و خلاصهى ملت ایران - در این شهر بُروز کرد و نشان داده شد، همان چیزى است که در هر تاریخى نظیرش اتفاق بیفتد، بلاشک جاودانه و ماندگار است و آن تاریخ را مشعشع و سربلند مىکند.[۵۵]مسجد جامع، پایگاه اصلى بود، قرارگاه اصلى بود، هدایتکننده بود، پشتیبانىکننده بود... [مردمی که] حاضر بودند جانفشانى بکنند، اما وسائل مىخواستند، آرپىجى مىخواستند، خمپاره مىخواستند، چند تا دانه تانک مىخواستند و اینها در اختیارشان گذاشته نمىشد.[۵۶] خرمشهر واقعاً مقاومت کرد. خرمشهر اگر چه بالأخره به تصرف نیروهاى متجاوز و مهاجم عراقى درآمد، اما حقیقت این است که خرمشهر بعد از یک مقاومت جانانه، بعد از یک فداکارى بزرگ بود و بعد از دادن شهیدهاى فراوان که به تصرف دشمن درآمد.[۵۷] جوانان ما مقاومت کردند و مدّتی دشمن را پشت در نگهداشتند. حدود چهل روز یا بیشتر، جوانان مؤمن و نیروهای مسلّح ما توانستند به ارتش عراق تودهنی و او را پس بزنند؛ ولی بالاخره بسیاری شهید شدند و خرّمشهر از ملت ایران غصب شد.[۵۸] امام میگفتند تا وقتی متجاوز در خاک ماست مذاکره نمیکنیم
دنیای سیاسی -مثل سازمان ملل و امثال آن- با ما چه کرد؟ دنیا از همه طرف فشار آورد که بنشینید با عراق مذاکره کنید و جنگ و مقاومت را متوقّف سازید. این یکی از نقاط عبرت است؛ جوانان ما روی این نقاط خیلی تکیه کنند. ما دولتِ تازه کاری داشتیم که دو سال روی کار آمده و با چنین حمله سنگینی مواجه شده بود و دشمن در هزاران کیلومتر زمین ما، از جنوبیترین نقطه تا شمالیترین نقطه همسایگی با عراق، مستقر شده بود؛ اما در این حال به ما میگفتند بیایید مذاکره کنید! مذاکره از موضع ضعف و ذلّت و همراه با دست پُر حریف در چانهزنی. آن روز اگر مذاکره صورت میگرفت -که یک عدّه از سیاسیّون، همان روز به امام فشار میآوردند که بنشینید مذاکره کنید- مطمئنّاً عراق از بخش عمده خاک ما خارج نمیشد و تا امروز خوزستان و خرّمشهر و شاید بسیاری از مناطق دیگر همچنان زیر چکمه نیروهای متجاوز بیگانه بود. اما امام ایستاد.[۵۹]قبل از آنکه ما مسئول بشویم، لیبرالها و سیاست غلط آنها بر مبناى این بود که ما بایستى هر چه زودتر آتشبس را قبول کنیم؛ بارها میگفتند. علناً جرئت نمیکردند که در سخنرانىهایشان بگویند امّا در جلسات میگفتند و عقیدهشان و سیاستشان این بود. وقتى که ما مسئولیّت را به عهده گرفتیم، باز آمدند. به اینها گفتیم ما از آتشبس خاطرهى تلخى داریم؛ ما آتشبسِ اَعراب و اسرائیل را دیدهایم. بزرگترین غلط اَعراب در منطقهى فلسطین اشغالى ــ چه در قسمت سوریه، چه در قسمت اردن، چه در قسمت مصر و صحراى سینا ــ این بود که آتشبس را قبول کردند؛ آتشبس را که قبول کردند، دشمن خودش را صاحباختیار آنجا دانست؛ حالا به دشمن میگویند برو، میگوید نمیروم مگر امتیاز بدهید؛ امتیاز میگیرد و عقب میرود و تازه عقب هم نمیرود! دیدید امتیازى که در «کمپدیوید» به دشمن داده شد، چقدر خفّتبار بود، تا وجببهوجب این صحراى وسیع را عقب بزنند. ما گفتیم ما نمیتوانیم بنشینیم ببینیم که دشمن [برای] وجببهوجب و قدمبهقدم از هشتاد کیلومتر دُبّ حردان تا مرز، دائم منّت بر سر ما بگذارد، دائم از ما امتیاز بخواهد و عقب بنشیند؛ ما با قدرت، دشمن را عقب میزنیم. اینها لبخند میزدند، میگفتند ــ به زبان حال ــ که نمیشود، نمیتوانید.[۶۰]متأسّفانه هر چه از آنهایى که اختیارات دست آنها بود مىشنیدیم، آیهى یأس بود. عدّهاى باورشان شده بود که ما خرّمشهر را از دست دادهایم و معتقد بودند که باید بنشینیم با دشمنى که وارد خانهى ما شده، مذاکره کنیم تا در سایهى این مذاکره بتوانیم وجببهوجب و قدمبهقدم سرزمینهاى خانهى خودمان را پس بگیریم. حالا [اینکه] چقدر طول میکشید، خدا میداند. تلاش جهانى هم براى همین بود. تلاش جهانى براى این بود که ما را بکشانند پاى میز مذاکره، آتشبس بدهند، [سپس] هیجان ما که فرو نشست، انگیزهى مردم ما که تمام شد، سلاحها را که زمین گذاشتیم، بَعد بگویند خیلى خب در یک برنامهى پانزدهساله، دهساله، فلان امتیازات را از شما میگیرند، زمینهایتان را وجببهوجب میدهند؛ برنامه این بود. اینکه دیدید از همه طرفِ دنیا یک عدّهاى با فشار مىآمدند طرف ما که صلح کنید، قبول کنید، براى همین بود که ما را وادار به این مذاکرهى ننگآمیز و خجلتآور بکنند. البتّه بعضى از این مذاکرهکنندهها که از خارج مىآمدند، سوءنیّتى [هم] نداشتند امّا سیاست جهانى این بود. ما با آن کسانى که مىآمدند، قاطع حرف میزدیم.[۶۱]منطق امام این بود که وقتی متجاوز در خاک ماست و با دست پُر ما را تهدید میکند، ما مذاکره نمیکنیم. مذاکره آن وقتی صورت میگیرد که دشمن از تمام خاک ما خارج شود. امروز عدّهای ناجوانمردانه این حقیقت را ندیده میگیرند. آن روز عدّهای، از جمله همان روسیاهان فراری از کشور که امروز به دامن آمریکا و اروپا و جاهای دیگر پناه بردهاند، از طریق محافل سیاسی و روزنامهها و رادیو و تلویزیون -که در دست آنها بود- مرتّب فشار میآوردند که امام باید مذاکره کند. هیأتهای بینالمللی هم مرتّب به ایران میآمدند و میگفتند مذاکره کنید. امام با الهام از همان بینش روشن، ایمان راسخ، توکّل به خدا و قدرت اراده ایستاد و گفت اگر ما توانستیم سرزمینهای خود را پس بگیریم، آنگاه وقت مذاکره است؛ امروز وقت مذاکره نیست.[۶۲] ما به دفاع از شرف جنگیدیم
اگر به مرزهاى ما حمله نمىبردند ما به مرزهاى آنها حمله نمىکردیم؛ اما آنها وارد خاک ما شدند، ما به دفاع از شرفمان، از استقلالمان، از میهنمان و بالاتر از همه به دفاع از انقلابمان - که همه چیزمان براى انقلابمان است - مردانه برخاستیم، ننگ را، زبونى را، شکست را تحمل نکردیم و خداوند ما را پیروز کرد. امروز هم هر کجا که مىجنگیم، چه آنجا که دشمن هنوز در خاک ماست، چه آنجا که دشمن علىرغم ادعاهاى صلحجویانهى خود هنوز مراکز و اماکن شهرى ما را در اختیار دارد - مانند نفتشهر که هنوز در زیر پاى چکمهپوشان رژیم بغداد است - و چه آنجا که ما براى دفاع از شهرهاى امن و آراممان - که با گلولهباران مزدوران چکمهپوش رژیم بغداد دچار ضربات پى در پى توپخانههاى دوربرد دشمن است. - هر جا که مىجنگیم به دفاع مىجنگیم، ما نمىتوانیم بنشینیم و دشمن در پشت مرز ما متمرکز شود و روزانه بارها آبادان و خرّمشهر را بکوبد. این دشمن به جز زبان زور زبانى نمىفهمد، با او از در مسالمت و صلح و صفا آمدن عاقلانه نیست. نسلهاى آینده این سادهاندیشى را بر ما نخواهند بخشید، ما به لحاظ شیوههاى همه کس فهم نظامى مجبوریم آتش دشمن را از شهرهاى خودمان - که امروز باید کانون گرم زندگیهاى آوارگان ما را گرم بکند و در خود تشکیل بدهد - این شهرها را باید آباد کنیم. ما تا آنجا پیش خواهیم رفت که آتش توپخانهى دشمن را خاموش کنیم، تا آنجا دشمن را عقب خواهیم زد که امکان زندگى سالم در کنار مرزها براى شهروندان ما بماند، ما با همان روحیهاى که از دزفول، از اهواز، از سوسنگرد و از شهرهاى غرب دفاع کردهایم مجبوریم از خرّمشهر ، از آبادان، از نفت شهر، از قصر شیرین هم دفاع کنیم.[۶۳]امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: هر جماعتی که در داخل خانهی خودشان مورد تهاجم دشمن قرار بگیرند، غفلت کنند از این که دشمن دارد میآید، اینها شکست خواهند خورد... این غفلتی بود که آن روز آن کسانی که باید میدیدند، ندیدند. در تهران هی گفته میشد و خبر میرسید که در منطقهی کرمانشاه، در منطقهی ایلام - بیشتر در این مناطق - دشمن مشغول آرایش نظامی است. آنجا که گفته میشد، سیاسیونی که مسئول کار بودند، انکار میکردند؛ میگفتند نه، چنین خبری نیست. تا وقتی تهران را بمباران کردند. در روز ۳۱ شهریور ۵۹ جنگ در واقع آغاز نشد - آن روز تهران بمباران شد - جنگ از پیش شروع شده بود. اگر مسئولانی که آن روز در رأس کار بودند - همان کسانی که بعد هم نشان دادند لیاقت ادارهی کشور را ندارند - میفهمیدند، تشخیص میدادند و آمادگی خود را بالا میبردند، نه خرّمشهر آنجور میشد، نه قصرشیرین آنجور میشد، نه برخی از مناطق دیگر مرزی... آن غفلت اولیه موجب شد که بر این منطقه و منطقهی خوزستان، آنطوری که من در برههی کوتاهی از نزدیک مشاهده کردم، آنچنان فضای غمآلودی حاکم شود که بعضی از مناظر آن را که من از نزدیک دیدم، نمیتوانم فراموش کنم.[۶۴] ب) آزادسازی خرمشهر در سال ۱۳۶۱ ورود بسیج موجب شد صحنه جنگ به سود معنویت رقم بخورد
ورود بسیج در این جنگ موجب شد که صحنهی جنگ در مقابل چشم حیرتزدهی همهی مردم دنیا به سود معنویت - که با دست خالی همراه بود، اما سرشار از ایمان بود - رقم بخورد و همهی دنیا در برابر چشم خود ببینند که چطور جوان ایرانی با سرمایهی ایمان، با تکیهی بر خدا، با اعتمادبهنفس وارد میدان نبرد میشود، پیچیدهترین تاکتیکهای جنگی را طراحی میکند و معجزهای مثل فتحالمبین و بیتالمقدس در مقابل چشم دنیا میگذارد.[۶۵] بسیجی آگاه است؛ بسیجی با آگاهی شروع میکند؛ کمااینکه بسیج با آگاهی شروع شد. چون آگاهی بود، خشنودی هم بود؛ بسیجیها در جبهه شاد بودند. من خودم در اهواز مردی را دیدم که جوان هم نبود - به گمانم همان وقت بعد از شهادتش، در نماز جمعهی تهران هم این خاطره را گفتم - شب میخواستند به عملیات بسیار خطرناکی بروند؛ آن وقتی بود که عراقیها از رود کارون عبور کرده بودند و به این طرف آمده بودند و در زمین پهن شده بودند. خرّمشهر داشت بهکلّی محاصره میشد - سال ۵۹؛ در عین خطر - شب لباس رزم، لباس نظامی - همین لباس بسیجی - را پوشیده بود و با رفقایش داشتند میرفتند. او آذربایجانی بود، اما در تهران تاجر بود؛ داشت با تلفن از منزلش خداحافظی میکرد. من نشسته بودم، نمیدانست که من هم ترکی بلدم. به زنش میگفت «گد یروخ گُناخلقا»؛[۶۶] او هم میفهمید که «گناخلوق، نجور گناخلو خدی»![۶۷] هم این آگاه بود، هم آن آگاه بود؛ میفهمیدند چه کار میکنند.[۶۸]تاکتیکهائی که جوانهای مؤمن در عملیات بیتالمقدس - که منتهی شد به آزادی خرّمشهر - به کار بستند و طراحیای که آنها کردند، تا امروز هم برای آن کسانی که در مقولههای نظامی صاحب فکر و نظرند، درسآموز است؛ تاکتیکهای پیچیده، پرتحرک، دشوار، به حسب ظاهر نشدنی، اما به دست معجزهگر جوان مؤمن ایرانی، جوان مبتکرِ متکی به خدا، عملی و شدنی و واقع شده، بیسابقه بود. این معنویت، این تکیهی به نیروهای معنوی و ایمانی، این اعتماد به نفس، این شجاعت، این حقیر شدن همهی جلوههای ظاهر زندگی مادی، حرکت در راه رضای خدا، در هیچ جا سابقه نداشت؛ همچنانی که که خودِ انقلاب اسلامی هم نظیری و سابقهای در تاریخ نداشت.[۶۹]حضور بسیج در میدانهای جنگ و دفاع مقدس، هم به عنوان یک عمل نظامی، و هم به عنوان روحیهدهی به رزمندگان مستقر در سازمانهای نظامی - یعنی ارتش و سپاه - تأثیرات معجزآسایی داشته است. آنجایی که بسیج بود، روحیه و معنویت هم بود؛ طبعاً ایستادگی و مقاومت هم بود و بر اثر آن همه، پیروزی هم نصیب میشد. برای همین است که ملت ایران در کمتر از دو سال - یعنی تا فتح خرّمشهر - بر قوای اهریمنی عراق فائق شد.[۷۰] امام فرمودند خرمشهر باید آزاد شود
امام فرمودند خرّمشهر باید آزاد شود، بنده در همان نواحی بودم؛ شاید بعضی از شما هم در آنجا بودید. فاصلهی بین آزادی خرّمشهر و وضعیتی که آن روز ما آنجا داشتیم، یک فاصلهی ناپیمودنی بود. دشمن به منطقهی غرب اهواز و شمال غربی و جنوب غربی آمده بود؛ تمام منطقه را از نیروها و لشکرهای زُبدهاش پُر کرده و محکم در زمین فرو رفته بود؛ نمیشد او را تکان داد. از کارون هم عبور کرده و نیم دایرهی نسبتاً کاملی را درست کرده بود؛ بهطوری که افراد ما وقتی میخواستند از اهواز به طرف آبادان بروند - که آبادان آن وقت دست دشمن نبود و میشد رفت - از جادهی معمولی نمیشد بروند؛ از جادهی غیرمعمول هم که آن طرف رودخانه بود، نمیشد بروند؛ از جادهی ماهشهر هم نمیشد بروند؛ باید مسیر مثلّثی را طی میکردند تا به خرّمشهر بروند! از داخل دریا با «لنج»، مسافتی میرفتند و خود را به نقطهای از جزیرهی آبادان میرساندند و آنجا پیاده میشدند. در این شرایط، نیروهای ما معدود بودند و تیپ زرهی ما که حدّاقل باید صدوپنجاه دستگاه تانک میداشت، حدود بیست دستگاه تانک داشت...ما باید سه برابر نیروهای عراقی توان و نیرو میداشتیم تا میتوانستیم حمله کنیم و خرّمشهر خودمان را از دست آنها نجات دهیم. آن موقع نیروی ما اصلاً قابل مقایسه با آنها نبود؛ یک برابر، نیم برابر و یک سومِ برابر هم نبود.[۷۱] چند تانک تعمیرىِ از کار افتاده را مرحوم شهید «اقاربپرست» - که افسر ارتشی بسیار متعهّدی بود - از خسروآباد به خرّمشهر آورده بود،[۷۲] ایشان رفته بود در آبادان در بحبوحهى شدت فشار دشمن یک گروهانِ تانک باید گفت با چنگ و دندان درست کرده بود، با زحمت نگه داشته بود و داشت مىجنگید. از جبهه یک بار آمد تهران - من تهران بودم - خاطرهى نقل کرد از آبادان از آن خانوادهاى که در نزدیکیهاى دیدگاه دشمن و در تیررس دشمن همچنان زندگى مىکردند. شاید هم در بخش شرقى خرمشهر بود یا بین این دو، که این شهید رفته بود پیش این خانواده به پدر و مادر خانواده - که مردمان مسنى هم بودند - گفته بود شماها چرا نمىروید؟ چرا ماندید؟ گفته بودند ما در مقابل دشمن خانهى خودمان را تخلیه نخواهیم کرد، دشمن نمىتواند ما را از اینجا بلند کند، ما همین جا مىمیریم. این آن فرهنگى بود، آن روحیهاى بود که در آن سرزمین حاکم بود.[۷۳][در کنار این وضعیت] گزارشهایى داشتیم از خرّمشهر و بعضى مناطق دیگر در خوزستان که عوامل مزدور دستنشاندهى خائن بىوطن، آن کسانى که یک لحظه حتى دلشان با اسلام و جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى و امام و عناصر فداکار و روحانیّت نرم نشده است مشغول تضعیف روحیه و پراکندن خبرهاى دروغ هستند.[۷۴]در این شرایط، امام گفتند خرّمشهر باید آزاد شود. این به نظر من حقیقت عجیبی را در خودش دارد که باید روی آن فکر و تدقیق و مطالعه کرد؛ با گفتن و تشریح زبانی هم بهدست نمیآید. چقدر اعتماد به نفس، توکّل، عزم راسخ و جدّ در تصمیم و امید و خوشبینی به نیروهای پنهانی که ما آنها را کشف نکردیم، باید در آن دل بزرگ و نورانی به نور الهی و نور ایمانِ حقیقی متمرکز باشد تا آنطور قرص و محکم بگویند خرّمشهر باید آزاد شود. امام نمیگفتند که حرفشان تحقّق پیدا نکند. انسان حرفی را که بداند زمین میافتد، به زبان نمیآورد؛ آن هم به این قرصی. میگفتند و میدانستند این حرف زمین نخواهد افتاد و زمین نیفتاد و تحقّق پیدا کرد... بنده از نزدیکتر شاهد بودم نیرویی که باید خرّمشهر را آزاد میکرد، به وسیلهی چه عوامل و چه ابزارها و چه امکانات و چه کانون عظیمی از ایمان و تصمیم شکل گرفت و همین نیرو رفت مثل گلولهای به سینهی دشمن خورد و آن حادثهی عجیب را بهوجود آورد.[۷۵]شهید [صیاد شیرازی] و همکارانش در سپاه و ارتش مجموعه توانایی را تشکیل دادند و عملیات امام رضا، فتحالمبین و سپس بیتالمقدّس را طرّاحی و اجرا کردند و بتدریج کارایی انقلاب و اسلام و یک ملت مؤمن را در این منطقه بسیار خطیر، مقابل چشم همه گرفتند. هیچ کس در دنیا باور نمیکرد که نیروهای مسلّح ما بتوانند خرّمشهر را پس بگیرند؛ چون خرّمشهر رفته بود. همین مناظری که شما امروز میبینید اسرائیلیها با تانک در جنین به وجود میآورند، شبیه همین را در خرّمشهر ما به وجود آوردند.[۷۶][در چنین شرایطی] سپاه و ارتش و بسیج با نیرویی بهمراتب کمتر از نیروی عراقی رفتند خرّمشهر را محاصره کردند و حدود پانزده هزار اسیر در یکی دو روز از عراقیها گرفتند.[۷۷] بحمداللَّه خون این شهیدان عزیز [شهداى گردان ۹ سپاه (گردان قدر)] هدر نرفت. این بچهها اگر چه نماندند که فتح خرمشهر را ببینند، اما خرمشهر را اینها فتح کردند و غمى که بر دل امام سنگینى مىکرد در طول این مدتى که خرمشهر در اشغال بیگانهها بود، با خون این عزیزان پاک شد، با زحمت و رنج این عزیزان، غصه و غم ملت ایران برطرف شد. درست است که اینها رفتند، اما آن کارى که اینها مىخواستند بکنند آن کار شد؛ دشمن دستش قطع شد، شرف و آبروى انقلاب اسلامى حفظ شد.[۷۸]خرّمشهر و فتح عملیات بیتالمقدّس و فتح عملیات فتحالمبین و فاو و بقیهی فتوحات بزرگ را رزمندگان ما به ضرب سلاح به دست نیاوردند - ما تا آخر جنگ از لحاظ سلاح، یک چندمِ عراق بودیم - به ضرب شهادتطلبی، فداکاری و مزد و عوض نخواستن از فداکاری به دست آوردند.[۷۹] من فراموش نمیکنم، یکی از سرداران و فداکاران آن روز... به اتّفاق چند نفر در اهواز پیش ما آمدند و چند قبضه خمپاره انداز میخواستند تا بتوانند قدری در مناطقِ جلوتر ایستادگی و مبارزه کنند؛ اما کسی نبود به اینها این چند قبضه خمپارهانداز را بدهد! ما برای سیم خاردار و گلوله و آر.پی.جی مشکل داشتیم؛ تانک و نفربر و امثال اینها که به جای خود. آنچه در اختیار ملت ایران بود، عبارت بود از یک اراده قوی و نشاط همهجانبه که برخاسته از ایمان و آگاهی بود.[۸۰] من در آن هنگامى که مردم خرّمشهر با جان خود و با همهى وجود از شهر و خانهى خود و از میهن عزیزشان دفاع مىکردند، به طور شبانهروزى در اهواز ناظر جریان شگفتانگیز این شهر و این مردم بودم. علماى این شهر، جوانان این شهر، قشرهاى مختلف و حتّى زنان، در خلق این حماسهى بزرگ سهیم بودند.[۸۱] بعد از فتح خرمشهر روال عملیاتها روال پیروزی شد
فتح خرّمشهر فقط فتح یک شهر نبود که شهری را دشمن از ما گرفته بود، ما این را پس گرفتیم؛ [فقط] این نبود ــ این یکی از نمادهای فتح خرّمشهر بود ــ فتح خرّمشهر تغییر یک معادلهی حیاتی به سود رزمندگان اسلام بود؛ واقع قضیّه این است. یک معادلهی تلخی شکل گرفته بود. بنده فراموش نمیکنم تلخیِ آن روزهایی را که در این مرکزی که ما بودیم در اهواز، یک تابلویی در اتاق شهید چمران که فرمانده آن تشکیلات ما بود نصب شده بود، سنجاقهایی با سر آبی و سر قرمز روی این نقشه فرو رفته بود، بخشهای آبی آن بخشهایی بود که در اختیار ما بود، بخشهای قرمز آنهایی بود که دشمن آنها را تصرّف کرده بود؛ هر روز که طبق خبرها اینها تغییر داده میشد، میرفتیم و نگاه میکردیم. من یادم نمیرود تلخی آن روزها را که هر وقت میرفتیم، میدیدیم چند بخش قرمز اضافه شده؛ این نقطه را هم گرفتند، این شهر را هم گرفتند، این پادگان را هم گرفتند، اینجا را هم گرفتند. [۸۲]هر وقت چشم من به این نقشه مىافتاد، تمام روحم زیر فشار قرار میگرفت از تصوّر اینکه خرّمشهر عزیز و این خانهها و این کوچهها و این خیابانها و این نخلستانها، زیر پاى دشمن غاصب و متجاوز است.[۸۳] در اهواز به ده یازده کیلومتری اهواز رسیده بودند، از طرف دزفول به پل نادری رسیده بودند؛ حتّی [دشمن] جرئت کرد از پل نادری هم عبور کرد آمد آن طرف؛ البتّه بر خلاف حکمت نظامی بود این کارش؛ بعد دید این بدجوری است، برگشت عقب. روزهای تلخی بود که ما تا هشت نُه ماه از شروع جنگ این وضعیّت را داشتیم؛ این معادله یک معادلهی بسیار تلخی بود. بعد با عملیّات حضرت ثامنالائمّه که رفع حصر آبادان بود، شروع شد این معادله تغییر پیدا کردن؛ بعد طریقالقدس و بعد فتحالمبین و در نهایت هم بیتالمقدّس و فتح خرّمشهر؛ معادله بعکس شد؛ یعنی اگر تا آن روز ما باید دائم نگران بودیم که فردا چه از دست خواهیم داد، از آن روز به بعد دائم مترصّد بودیم ببینیم از فردا چه میتوانیم به دست بیاوریم. البتّه در عملیّات بعد از فتح خرّمشهر هم، بعضیها پیروزی بود، بعضی هم پیروزی نبود امّا روال، روال پیشرفت بود، روال پیروزی بود، روال رشدِ اراده و عزم راسخ بود؛ این مسئلهی فتح خرّمشهر است؛ یعنی خرّمشهر در واقع نماد تغییر یک معادلهی تلخ به یک معادلهی شیرین بود که ملّت ایران نجات پیدا کرد.[۸۴]از شش ماه اوّلِ شروع جنگ، یعنی نیمهی دوّم سال ۵۹ تا شش ماه اوّل سال ۶١ چقدر فاصله است؟ در این فاصله، حرکت ملّت ایران و نیروهای مسلّح ما آنچنان شد که دو عملیّات بزرگ و مهم در همان دو سه ماه اوّل سال ۶١ به وجود آمد؛ یعنی فتحالمبین در اوّل [سال] در فروردین، و بیتالمقدّس و فتح خرّمشهر در اردیبهشت و اوّل خرداد؛ یعنی اینجور پیش رفت، اینجور حرکت سریع بود! یعنی ما همان ماهی که از ده کیلومتری اهواز را با خمپاره میزدند - یعنی از دُبّحردان که تا اهواز به نظرم حدود ده کیلومتر است، اهواز زیر آتش خمپاره بود - از آن وضعیّت رسیدیم به این وضعیّت که چند هزار اسیر در فتحالمبین و چند هزار اسیر در بیتالمقدّس [گرفتیم] و گرفتن سرزمینهای بسیار و گرفتن خرّمشهر و استحکام نیروها و مسائل دیگر [اتّفاق افتاد]. تا آخر جنگ همین حالت ادامه داشته؛ یعنی روزبهروز ما توانستیم به هویّت خودمان، به قدرت خودمان آشنا بشویم، معرفت پیدا کنیم و پیش برویم و خودمان را بشناسیم؛ و این اتّفاق افتاد.[۸۵] روز فتح خرمشهر یک جشن عمومی خودجوش در کشور بود
روز فتح خرّمشهر حادثهی عظیمی بود.[۸۶] روز سوم خرداد، همان ساعت اولی که رزمندگان ما خرّمشهر را گرفته بودند،[۸۷] ما هم در تهران خبرش را شنفتیم... حالا یادم نیست که خبر از رادیو اعلام شده بود یا نه، شهید صیّاد تماس گرفت با من در دفتر ریاست جمهوری[۸۸] بنده آن وقت رئیس جمهور بودم و گزارش اوضاع جبهه را میداد. [۸۹] بعضی از تفصیلات را هم گفت؛ از جمله گفت «الان که من دارم با شما حرف میزنم، عراقیها صف کشیدهاند برای اینکه اسیر بشوند»، خیلی تعبیر جالبی بود.[۹۰] میگفت الان هزاران سرباز و افسر عراقی صف بستهاند، برای اینکه بیایند ما دستهایشان را ببندیم و اسیر شوند! [۹۱]شاید هنوز چند ساعت از خبر نگذشته بود که بنده از [ساختمان] ریاست جمهوری میرفتم طرف بیت امام که خدمت امام (رضوانالله تعالی علیه) برسم.[۹۲] سوار شدم، بلافاصله همان بعدازظهر، رفتم خدمت امام که البتّه دیگر مردم در خیابانها پُر بودند و اظهار محبّت میکردند و اظهار شادی میکردند.[۹۳] در این خیابان و سر راه، مردم غوغا کرده بودند؛ مثل یک راهپیمایی، مثل یک تظاهرات [بود]. ماشین ما را که میدیدند، میآمدند جلو تبریک میگفتند. در همهی کشور یک جشن عمومیِ خودجوش به وجود آمد؛ مسئله اینقدر مسئلهی مهمّی بود.[۹۴] رفتم همین تعبیر را به امام گفتم. گفتم آقای صیّاد میگوید که عراقیها صف کشیدهاند که بیایند اسیر بشوند؛ یک صف طولانی، ده پانزده هزار نفر![۹۵]قدرت معنوی یک ملت این است. فقط خرّمشهر نیست - خرّمشهر یک نماد است - کربلای ۵ ما هم همینطور بود؛ والفجر ۸ ما هم همینطور بود؛ فتوحات فراوان دیگر ما هم همینطور بود؛ عملیات خیبر و بدر و مجموعهی هشت سال دفاع مقدس ما هم همینطور بود. البته ناکامی و شکست هم داشتیم و شهید هم دادیم؛ میدان مبارزه است.[۹۶] اما در میان همهى اسمها، اسم «خرّمشهر» یک اسم استثنایى و بىنظیر است. اگر کسى ادّعا کند که خرّمشهر، پرچم سرافرازى و استقامت و پایدارى ملت ایران است، یقیناً اغراق نکرده است؛ چون واقعیت همین است.[۹۷] خبرگزاریهای دنیا تا چند روز پیروزی خرمشهر را اعلام نکردند
وقتی ما اعلام کردیم خرّمشهر را پس گرفتهایم، تا یکی دو روز خبرگزاریهای دنیا حاضر نبودند این خبر را پخش کنند -با چشم تردید به آن نگاه میکردند- اما این اتّفاق افتاد و آخر هم همه مجبور شدند به این پیروزی اذعان کنند. در این عملیات، رزمندگان ما بیش از پانزدههزار اسیر عراقی گرفتند و به اردوگاههای اسرا به عقب جبهه فرستادند. البته خرّمشهر آزاد شد؛ اما بسیاری از سرزمینهای ما همچنان در زیر پای دشمن بود. مهران و نفتشهر و صدها شهر و روستای ما در طول مرز مغصوب بود.[۹۸] ما خرّمشهر را فتح کردیم، اما رادیوهای بیگانه گفتند دروغ است! [۹۹] البته یادمان هست که عملیات فتحالمبین را هم اولش انکار کردند.[۱۰۰]عکسالعمل آنها اول تبلیغات بود و شایعهسازى دروغ. اگر خبر پیروزى ایران و تصرف خرّمشهر را هم نقل کردند آن هم بعد از چند روز، آن را همراه با اخبار دروغى نقل کردند که اثر آن را از بین ببرد. مثل شایعهى خرید اسلحه از اسرائیل که از دروغهاى شاخدار و خندهآور است.[۱۰۱] گفتند اینها اینقدر خسارت دادهاند! وقتی مسلّم شد که پیروزی ما بزرگ بود، گفتند اینها موج افراد انسانی را به جبهه فرستادهاند که اینطوری شده است! در هیچ حادثهای از حوادث اوّلِ انقلاب تا به حال - حوادث شیرین و حوادث تلخ - اتّفاق نیفتاده است که این بوقهای تبلیغاتی یک کلمه بگویند که به نفع ملت ایران باشد؛ امیدی ببخشد، دلخوشیای بدهد، تحسینی در آن باشد! در همه حوادث، اینها سعی کردند ضربهای بزنند، سوء استفادهای بکنند، اصلی از اصول مورد علاقه مردم زیر سؤال ببرند و به حکومت ضربه تبلیغاتی و ضربه سیاسی بزنند[۱۰۲] کدام حادثه ما از اوّلِ انقلاب اینگونه نبوده است؟ کدام حادثه تلخ یا شیرینی در این مملکت اتّفاق افتاده که رادیوها - رادیو امریکا، رادیو بی.بی.سی، رادیو صهیونیستها و رادیوهای گوناگون دیگری که هستند - حرفی که در آن امیدی برای ملت ایران داشته باشد، زده باشند؟[۱۰۳] سوم خرداد نماد پیروزی حق بر باطل بود
واقعه خرّمشهر از دور فقط یک حادثه تاریخی است که برای ملت ایران هیجانآور و افتخارآمیز است؛ ولی از نزدیک، این قضیه شبیه یک معجزه بزرگ بود.[۱۰۴] روز سوّم خرداد هم از روزهای فراموششدنی نیست؛ از روزهایی است که در تاریخ کشور ما و در تاریخ انقلاب اسلامی عزیز ایران این روز میدرخشد. نماد است؛ نماد پیروزی حق بر باطل و نماد قدرت الهی و دست قدرتی که امام بزرگوار فرمودند: دست قدرتی دارد ما را حمایت میکند. چنین روزی است روز سوّم خرداد و روز آزادی خرّمشهر.[۱۰۵] حقاً و انصافاً باید آن روز را یکى از روزهاى شادى ملت ایران به حساب آورد، هم به مناسبت اینکه در این روز همهى ملت از اعماق دل شادمان شدند و به رزمندگان ما و امام عزیزمان دعا کردند، و هم از این جهت که روزى است که شجاعت توأم با فداکارى رزمندگان اسلام درآن به منصّهى ظهور رسید، از این جهات باید این روز را گرامى داشت.[۱۰۶]عزیزان من! روز فتح خرّمشهر - که در واقع نقطهی اوج عملیات «بیتالمقدس» در اردیبهشت و خرداد سال ۶۱ است - برای همهی ما و برای تاریخ ما و آیندهی ما یک نمونهی درسآموز و عبرتآموز است؛ چون در این روز نیروهای جانبرکف ارتش و سپاه، با یک هماهنگی شگفتآور و تحسینبرانگیز و با شجاعت و فداکاری غیر قابل توصیفی توانستند یک ضربهی عظیمی وارد کنند؛ نه فقط بر پیکر ارتش عراق، بلکه این ضربت وارد شد بر پیکرهی نظام استکبارىِ جهانی که با عِده و عُدهی خود پشت سر ماشین جنگی رژیم بعث قرار گرفته بودند. [۱۰۷] آمریکا، شوروی، ناتو -[اعضای] پیمان ناتو که اروپا و آمریکا و مانند اینها هستند- و همهی قدرتهای مسلّط دنیا که پشت سر صدّام قرار گرفتند علیه جمهوری اسلامی، برای اینکه جمهوری اسلامی را از بین ببرند. هدف این بود؛ هدف، فتح خرّمشهر یا قصر شیرین یا مانند اینها نبود، هدف این بود که بیایند؛ کمااینکه همان اوّل کار صدّام گفت که ما امروز اینجا مصاحبه میکنیم، یک هفتهی دیگر در تهران مصاحبه خواهیم کرد؛ اینجوری برنامهریزی کرده بود.[۱۰۸] هیچ کس گمان نمیکرد چنین اتفاقی بیفتد، ولی افتاد.[۱۰۹]خرّمشهر از دست رفتهى غصب شدهى ما برگشت. [البته] من اعتقادم بر این است که یکسال دیر برگشت، مىتوانست خرّمشهر سال گذشته، یکسال پیش آزاد بشود، اما نشد. [۱۱۰] چرا پارسال [۱۳۶۰] براى ما خرّمشهر خونین شهر بود؟ و هویزه و ایستگاه حمید و عین خوش و بسیارى از این مناطق دست نیافتنى بود؟ امسال همهى اینها زیر پاى فرزندان عزیز این کشور مىخندد.[۱۱۱] چرا؟ علت همین عدم محاسبه بود؛ علت همان محاسبهى غلط بود. آنچه که امسال [۱۳۶۱] را با سال گذشته فرق مىگذارد چیست؟ ما تجهیزات بیشترى از سال گذشته نداریم، انگیزهى بیشترى نداریم، همان امام و همان امت و همان حرفها و همان توصیهها و همان انگیزهها همه هست؛ تفاوت در این است که سال گذشته در این وقت سپاه پاسداران جدى گرفته نمىشد، وجود او در صحنهى رزم فرض نمىشد. [۱۱۲]اگر آن روز میخواستیم بر اساس محاسبات معمولی و متعارف فکر کنیم، هیچ کس قضاوت نمیکرد که این حادثه ممکن است اتفاق بیفتد؛ ولی جوانان ما، مردان مؤمن ما، رزمندگان ما در نیروهای مسلح، با همت، با ایمان، با توکل به خدا و با گذاشتن جان عزیز در کف دست و نترسیدن و نهراسیدن از خطر مرگ وارد میدان شدند و این حادثهی بزرگ را به وجود آوردند. فتح خرّمشهر قلهی این افتخارات است، میوهی این افتخارات است؛ لیکن در تمام طول مدتِ شاید نزدیک به یک ماه که عملیات بیتالمقدس به طول انجامید، صدها نشانه و آیت فداکاری به شکل اعجابانگیزی وجود دارد. [۱۱۳] فتح خرمشهر توطئه جنگ عرب و فارس را خنثی کرد
یک نکتهى دیگرى که در قضیهى خرمشهر این است که تِز اتکا به اعراب در خوزستان که در ذهن رژیم عفلقی صدام بود، بکلى باطل شد... سردمداران رژیم بغداد از اوّل جنگ سعى مىکردند، البته بعد از آنى که یک مقدارى معلوم شد که جنگ به این آسانى امکان ندارد که به سود آنها تمام بشود، چون فکر مىکردند سه، چهار روزه مىشود، بعد دیدند نمىشود، فکر کردند که جنگ را از صورت جنگِ رژیم عراق با ایران خارج کنند و به صورت جنگ عرب و فارس در بیاورند. و این یک توطئهى شیطانى خطرناک بود، مىخواستند به این وسیله همهى دنیاى عرب را پشت سرخودشان قرار بدهند. البته یک عده از رژیمهاى عربى گول این حرف را هم خوردند... ما این را در پرانتز بگویم، سعىمان این بوده از اوّل که به سردمداران رژیمهاى منطقه این را بگوئیم و تأکید کنیم و ثابت کنیم و تکرار کنیم که جنگ، جنگ عرب و فارس نیست. البته مردم عرب این را مىدانند، مردم عرب در خود عراق از ما حمایت مىکنند. رژیمهاى عربى مثل سوریه و لیبى بارها از ما حمایت کردهاند. رژیمهاى دیگرى هستند، رژیمهاى عربى حداقل بىتفاوت و میانهحال ماندند و ملتهاى عربى در سراسر جهان عرب، بارها به نفع ما شعار دادند، بارها علیه صدام و رژیم افلقى حرف زدند و شعار دادند، بنابراین آنها فریب نخوردند. اما یک عده از سردمداران کشورهاى عربى فریب خوردند. ما بارها سعى کردیم به اینها بگوئیم نه اینجور نیست. ما با عرب دشمن نیستیم، عرب برادران مایند، مسلمانها برادران مایند. [۱۱۴]ماجراى خرمشهر مشت محکمى به پوزهى سردمداران رژیم افلقى خورد، براى خاطر اینکه خرمشهر یک شهر تقریباً عربى در منطقهى خوزستان بود، یعنى اعراب، برادران عرب ایرانى خودمان در خرمشهر زیاد بودند و هستند و من به شما بگویم سه تا نقطهى مورد تهاجم شدید رژیم بعث افلقى عبارت بودند، از خرمشهر و سوسنگرد و هویزه که هر سه تا شهر عربىاند. بنده در ماجراى سوسنگرد از نزدیک خودم شاهد بودم وقتى که سوسنگرد را، دو مرتبه سوسنگرد را رژیم عراق محاصره کرد و دفعهى اوّل توانست وارد شهر هم بشود و بسیارى از جوانان مؤمن و اهالى شریف و غیور سوسنگرد را توانست که مورد تعقیب و آزار قرار بدهد، خانههایى را آتش بزند، افرادى را اعدام بکند، تا اینکه نیروهاى اسلامى رفتند و به کمک مردم سوسنگرد شهر را آزاد کردند و بعثىها فرار کردند، دفعهى دوم محاصره کردند وارد شهر نشدند که البته آنجا دیگر شهر خالى از سکنه بود در دفعهى دوم. بین این دو دفعه بنده رفتم سوسنگرد از اهواز. وقتى وارد سوسنگرد شدم، مردم آنجا عموماً عرباند. اطراف من را گرفتند و بنا کردند شعار دادن. من این خاطره را فراموش نمىکنم، شعار مىدادند هوسه مىکردند و یَزله مىکردند به تعبیر خودشان، و شادمانى مىکردند از اینکه متجاوزین رفتند و خودیها باز در شهر هستند و شهر دست اهل شهر و دست جمهورى اسلامى هست.[۱۱۵] ج) عوامل فتح خرمشهر فرماندهی امام در جنگ نقش طراز اول بود
در حادثه جنگ، نقش رهبری، نقش طراز اوّل بود. رهبری با خودش، حضور یکپارچه مردم را آورد. این بسیج، تشکیل سپاه، تحرّک عظیم ارتش، کارهای فراوانی که انجام گرفت، کمک مردم، همراهی مردم و ... هم، آن فضایی را که روشنفکری برای رشد و شکوفایی خودش لازم داشت، در همان جهت درست تشدید کرد.[۱۱۶] امام در حالات مختلف جنگ، به اقتضای آن حالت، موضعگیری میکرد و آن نکتهی اصلی را بیان میکرد. یک وقت مثلاً فرض کنید، یک قضیّهای پیش آمده بود در صحنه، در میدان که مردم روحیهشان را از دست داده بودند و بایستی روحیه پیدا میکردند؛ امام سعی میکرد به مردم روحیه بدهد و دشمن را تحقیر کند.[۱۱۷] معنای اینکه [فرمودند] «یک دزدی آمده، یک سنگی انداخته و فرار کرده»، این است که رزمندگان ما که به جبهه رفتند، دارند دشمن فراری را تعقیب میکنند. روحیه دادن به ملّت. [۱۱۸]کارهای نشدنی را که به معنای واقعی کلمه نشدنی به نظر میرسید، امام به طور قاطع [مثلاً میفرمود] «حصر آبادان باید برداشته شود». خب آن وقتی که آبادان در حصر افتاد، بنده اتّفاقاً در اهواز بودم، اصلاً قابل تصوّر نبود چطور ممکن است حصر آبادان برداشته بشود [امّا] امام قاطع فرمودند. [یا میفرمود] «خرّمشهر باید آزاد بشود»، در قضیّهی قبل «سوسنگرد باید آزاد شود»؛ یعنی چیزهای نشدنی را که به نظر افراد حاضر در آنجا میآمد، این را امام به صورت قاطع بیان کردند. رهبری امام و هدایت امام و فرماندهی امام، اینها بود؛ و متأسّفانه نقش امام در نوشتههای مربوطه به جنگ، در بحثهای مربوط به جنگ، مورد غفلت واقع شده![۱۱۹] فرض بفرمایید یک وقت رزمندگان دچار یک مشکلی شدند، احتیاج به تفقّد داشتند، احتیاج به دلگرمی داشتند، امام تفقّد میکرد از آنها که «بازوی رزمندگان را میبوسم». یعنی مراقب [بود]؛ مثل یک پدر مهربان و مثل یک مدیر قوی و آگاه، مسلّط بر عرصه، هر وقتی هر چه لازم بود، از این بزرگوار صادر میشد.[۱۲۰] اعتماد به خدا و نیروهای مردمی از عوامل اصلی فتح خرمشهر بود
عامل اصلی در این میان چه بود؟ میتوان عواملی را شمرد؛ لیکن اصلیترین عوامل، آن روح اعتماد به خدا و اعتماد به نیروی خود بود. [۱۲۱] امام [هم] سعی میکرد به مردم روحیه بدهد و دشمن را تحقیر کند.[۱۲۲]یک مثال جنگ امسال [۱۳۶۱] و جنگ پارسال [۱۳۶۰] را میزنم برایتان. ما از امسال تا پارسال تجهیزات جنگی بیشتری نداریم، مهمات و ابزار و تانک و هواپیمای بیشتری نداریم، چرا ما پارسال در میدان جنگ در فضای حزن و اندوه به سر میبردیم و امسال همه جای صحنهی نبرد به ما لبخند میزند؟ چرا؟ چرا پارسال خبر از پیروزیها نبود یا بسیار کم بود؟ چرا پارسال برای ما خرّمشهر، خونینشهر بود؟ و هویزه و ایستگاه حمید و عینخوش و بسیاری از این مناطق دستنیافتنی بود؟ امسال همهی اینها زیر پای فرزندان عزیز این کشور میخندد، چرا؟علت این است که در سال گذشته مسئولان خیانتکار، آنهایی که سررشتهی امور در جنگ صد درصد به دست و تدبیر آنها بود، حاضر نبودند برای نیروهای جنگندهی مردمی اعتباری قائل بشوند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این نیروی جان برکف، سال گذشته از طرف آن فراری نگونبخت و همکاران و همفکرانش جدی گرفته نمیشد. این بود که خود را از یک نیروی عظیم محروم کرده بودند. دشمن به ما ضربه میزد. امسال آنهایی که تدبیر و ادارهی این حرکت عظیم را در دست دارند، احساس کردند که یک نیروی عظیم را باید وارد کار کنند و کردند. در کنار نیروی ارتش مجهز و فداکار ما، نیروی بزرگ نیرومند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج مستضعفان وارد کار شد.پارسال یک گلولهی خمپاره برای سپاه گرفتن، به قدر یک میدان از دشمن گرفتن زحمت داشت. امسال سپاه و ارتش در کنار یکدیگر، با یکدیگر، با فرماندهی واحد، دوش به دوش دارند حرکت میکنند. وقتی نیروی مردم در جنگ دخالت داده میشود، که ما سپاه را از نیروهای مردمی میدانیم چون یک نهاد انقلابی است و همچنین بسیج، وقتی این وارد میدان شد، وضع میدان به این شکل عوض شد.[۱۲۳]اگرچه در جنگ تحمیلىِ هشت ساله، همهى مردم شهرهاى مختلف، به انحاى گوناگون، از خود، کارهاى بزرگ و ماندنى و شگفتآورى نشان دادند؛ اما در میان همهى اسمها، اسم «خرّمشهر» یک اسم استثنایى و بىنظیر است. اگر کسى ادّعا کند که خرّمشهر، پرچم سرافرازى و استقامت و پایدارى ملت ایران است، یقیناً اغراق نکرده است؛ چون واقعیت همین است. در این استقامت بزرگ و حادثهى کمنظیر، که عدّهاى از مردم، بهویژه جوانان، با دست خالى، در مقابل یک ارتش مجهّز، مدّتها مقاومت کردند و توانستند حملات فراوان مهاجمین و متجاوزین را ناکام کنند، هنر اوّل، متعلّق به مردم خرّمشهر است. در روزهاى محنتِ خرّمشهر، هنگامى که دشمنى مجهّز، با تشویق و کمک و هدایت مالى و فکرى و تجهیزاتى جبههى متّحد دشمن، به آن شهر حمله کرده بود، همهى قشرهاى مردم و همهى گروههاى سنّى - از پیر و جوان و زن و مرد - در کنار یکدیگر، یک حماسهى فراموش نشدنى را شکل دادند.[۱۲۴]در همهی صحنههای سیاست داخلی و خارجی ما نقش مردم همین اندازه تعیین کننده است و این جاست که ما میرسیم به مضمون آن آیهای که ... خدای متعال به رسول اکرم میفرماید: «هو الذی ایّدک بنصره و بالمؤمنین» خداوند تو را با پیروزی خودش، با یاری خودش و با مؤمنان کمک کرد. یعنی پیروزی الهی و نصرت الهی در کنار مؤمنان. مؤمنان این قدر بها داده میشوند در قرآن. «یا ایّها النّبی حسبک الله و من اتّبعک من المؤمنین» خدا و مؤمنان تو را بس. این حرف کوتاه انقلاب ماست. خلاصهی جمهوری ما این است؛ خدا و مردم.[۱۲۵] فتح خرمشهر مستند به اراده و قدرت الهی بود
امام واقعاً یک معلم بود. امام یک معلم اخلاق بود. تا این حادثهی عظیم، با این عظمت، با این حجم پیدا شد، از همان ساعت اول تو خیابان اثرش در روحیهی مردم فهمیده شد، امام فوراً درد را احساس کرد، درمانش را بلافاصله داد: «خرّمشهر را خدا آزاد کرد». این معنایش این بود که فرماندهان مسلحی که این همه سختی کشیده بودند، این همه رنج برده بودند، آن خون دلها را خورده بودند، چقدر شهیدهای خوب و بزرگ ما در همین فتح بیتالمقدس دادیم، بر اثر این همه مجاهدت، حالا این کار بزرگ انجام گرفته، اینها مغرور نشوند. [۱۲۶] فرض بفرمایید رزمندگان با حدود یک ماه تلاش کُشنده و فوقالعاده توانسته بودند خرّمشهر را فتح کنند -خب این خیلی دستاورد عجیب و بزرگی بود که خرّمشهر را رزمندگان ما، ارتش و سپاه و بسیج، توانستند از دشمن باز پس بگیرند- خب این ممکن بود غرور ایجاد کند؛ اینجا برای اینکه این غرور به وجود نیاید که ضربهاش بر همهی افرادی که دستاندرکار در هر نقطهای هستند بسیار زیاد است، امام فرمود «خرّمشهر را خدا آزاد کرد»؛ [یعنی] ما وسیله هستیم؛ مطلب را مستند به ارادهی الهی و قدرت الهی میکند؛ این اینجا لازم است.[۱۲۷]سیاسیونی که در مساند قدرت نشستهاند، از این پیروزی بزرگی که در عرصهی سیاسی برایشان پیدا شد، بر اثر این حادثه مغرور نشوند: «و ما رمیت اذ رمیت و لکنّ الله رمی»؛ من و شما کارهای نیستیم؛ دست قدرت الهی است. من و شما وسائلی هستیم که اگر عقل به خرج بدهیم، اختیار خودمان را به کار بیندازیم، وارد میدان بشویم، از ما برای حصول این هدف استفاده خواهد شد و افتخار و شرفش برای ما میماند. اما اگر ما هم نباشیم: «فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه».اینجور نیست که، بار خدا بر زمین نمیماند، پیش خواهد رفت؛ یک حرکت طبیعی، ناموس طبیعت است، ناموس تاریخ است.[۱۲۸]معنای این چیست؟ معنای این آن است که اگر شما مجاهدت کردید، قدرت خدا میآید پشت شما. لشکر بیعقبه، کاری نمیتواند بکند؛ لشکری که عقبه دارد، [نیروی] احتیاط دارد، نیروی ذخیرهی فراوان دارد، همه کار میتواند بکند. حالا اگر لشکری عقبهاش، ذخیرهاش عبارت بود از قدرت الهی، این لشکر دیگر شکستبخور است؟ امام این را به ما فهماند؛ فهماند که وقتی مجاهدت میکنید، وقتی تنبلی نمیکنید، وقتی وارد میدان میشوید، وقتی نیروهای خودتان را به صحنه وارد میکنید، اینجا قدرت خدا است که پشت سر شما است، [لذا] خرّمشهر را خدا آزاد میکند. با این منطق، همهی دنیای مسخّرِ استکبار را هم خدا میتواند آزاد کند. با این منطق، فلسطین هم میتواند آزاد بشود. با این منطق، هر ملّتی میتواند مستضعف نماند؛ به شرطی که این منطق تحقّق پیدا کند.[۱۲۹]یک وقتی در دوران بیماری امام (رضوان الله علیه) که من یک چیزی را گفتم که این کار خدا بود و یک موفّقیّت بزرگی بود، ایشان به بنده گفتند که من از اوّل انقلاب یا از اوّل کار -یک چنین چیزی- تا حالا میبینم که یک دست قدرتی دارد کارهای ما را پیش میبرد. من عین عبارت ایشان را بعد که بیرون آمدم نوشتم حالا الان [عین عبارت] یادم نیست؛ [فرمودند] یک دست قدرتی را میبینم. واقع قضیّه همین است؛ دست قدرتی است که دارد این کارها را انجام میدهد. منتها این دست قدرت خدا برای این است که اگر چنانچه ما رفتارمان را خوب کنیم، رحمت خدای متعال شامل خواهد شد. اَللهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ موجِباتِ رَحمَتِک؛ موجبات رحمت دست ما است. امام (رضوان الله علیه) فرمود خرّمشهر را خدا آزاد کرد؛ این همه جوانها آنجا مجاهدت کردند، شهید شدند، کار کردند، [امام فرمود] خدا آزاد کرد؛ این درست است؛ خدا آزاد کرد. میتوانستند همین قدر شهید بدهند و هیچ اتّفاقی هم نیفتد. در عملیّات رمضان، -در جنگی که همان وقتها انجام گرفت- خدا نخواست ما فتح کنیم امّا در خرّمشهر اتّفاق افتاد؛ این ارادهی الهی بود.[۱۳۰]این جمله... دقیقترین و حکیمانهترین سخنی است که در این باب گفته شده است؛ عیناً همان «و ما رمیت اذ رمیت و لیکن الله رمی». قدرت خدای متعال در دل رزمندگان، در اراده و عزم پولادین رزمندگان، در صبر رزمندگان، در بازوی توانای رزمندگان، در قدرت ابتکار رزمندگان تجلی پیدا کرد. دشمن متکی به ماده بود. معلوم است که قدرت مادی توان ایستادگی و رویاروئی با یک چنین هفت جوش معنویت و انسانیت را ندارد. همیشه همین جور است، امروز هم همین جور است عزیزان من! امروز هم قدرتهای مادی با همهی توانشان - با پولشان، با صنعتشان، با فناوری پیشرفتهشان، با پیشرفتهای علمیشان - قدرت مقابله و رویاروئی با آن مجموعهی انسانی که ایمان را، عزم را، همت را، فداکاری را شاخص و معیار کار خود گرفته، ندارند.[۱۳۱] خداى متعال که با پیغمبرش رودربایستى ندارد صریحاً به او مىگوید: «و ما رمیت اذ رمیت»؛ وقتى تو این مشت خاک را از زمین برداشتى به طرف کفار پرتاب کردى این تو نبودى که پرتاب مىکردى «ولکن اللَّه رما»؛ خدا بود که پرتاب مىکرد. نیروى بازوى تو مال اوست، ارادهى تو مال اوست، دل قوى تو مال اوست. هم تو که خرّمشهر را فتح کردى و هم خرّمشهر و هم همهى آن ابزار متعلق به اوست، ما مهرههایى هستیم؛ نبادا مغرور بشویم. به مجرد غرور انسان به مغز سقوط خواهد کرد.[۱۳۲] د) حوادث بعد از فتح خرمشهر اگر ایستادگی امام بعداز فتح خرمشهر نبود جنگ با پیروزی تمام نمیشد
در همین خلال، کسانی که حاضر نبودند برای انقلاب و منافع این کشور یک قدم بردارند، بلکه فقط بلد بودند نق بزنند و علیه انقلاب بهانهگیری کنند، باز فشار میآوردند که جنگ را تمام کنید. اگر اراده قوی و مصمّم و ایستادگی امام نبود، مطمئنّاً جنگ جز با پیروزی دشمن تمام نمیشد. همین نفسهای خبیثی که آن روز این وسوسهها را در کشور میدمیدند، امروز هم بعضیشان سر بلند کردهاند و همان حرفها را تکرار میکنند و میگویند چرا بعد از فتح خرّمشهر آتشبس را قبول نکردید؟! بعد از فتح خرّمشهر ، هنوز بخش عظیمی از سرزمینهای ما -مرزها و شهرهای ما- و نیز گروه کثیری از مردم ما در اختیار رژیم متجاوز بودند. تهدید بالای سرِ مرزهای ما بود و دشمن از همه طرف تجهیز میشد. باید شرّ دشمن از سر مرزها کم میشد؛ این یک بینش خردمندانه بود. آن روز همه دلسوزان کشور، از مسؤولان نظامی و غیره، این منطق را برای همه اثبات میکردند. امام یک انسان منطقی بود و تصمیم گرفت و عمل کرد و به فضل پروردگار توانست ملت ایران را سرافراز کند. [۱۳۳]خدا مىداند که اگر در جنگ، فرد محکمى به استقامت امام نبود، حداقل یکى، دو استانِ این مملکت رفته بود. این تو بمیرى، از آن تو بمیریهاى قدیم نبود. این، چیز خیلى خطرناکى بود. حالا بر مىدارند مىنویسند که امام بعد از فتح خرمشهر گفتند: جنگ، تعطیل! غلطهاى بىخودى، حرفهاى دروغ، تهمتهاى بىوجه! ما در آن جا، خودمان حاضر و ناظر بودیم. در این سالهاى متمادى، کسى هم از ما دروغ نشنیده است. آدمهایى که نبودند، یا همان وقت هم مطرود امام بودند، حالا حرف مىزنند و چیزهایى را بىخودى به امام نسبت مىدهند. بعد از فتح خرمشهر، امام فرمودند که لب تمام طول مرزها بایستید و یک صف دفاعى تشکیل دهید و داخل مرزها نروید. نگفتند جنگ را تمام کنید. گفتند: با حالت تدافعى مطلق، لب مرزها بایستید. نیروهاى نظامى، وقتى که هنوز اعلام صلح و آتش بس نشده بود، رفتند گفتند: نمىشود لب مرز ایستاد. طرف مقابل، هنوز ادّعاى جنگیدن با ما دارد. لب مرز ایستادن، نیروهاى ما را هضم خواهد کرد و از بین خواهد برد. ما مجبوریم که تحرّک داشته باشیم. این مطلب را نظامیها به امام گفتند؛ ما هم نگفتیم. نظامیهاى متخصّص خبره، پیش امام آمدند و جلوِ ما، به ایشان گفتند این طورى است و نمىشود. امام فرمودند: خیلى خوب؛ حالا که این طور است، پس لب مرز باشید و حملات محدود بکنید. رفتند در قرارگاه نشستند، استراتژى بسیار خوب و موفقّى براى حملههاى حول و حوش مرز ریختند و دیگر به اعماق نمىرفتند.[۱۳۴] حملاتی توسط رژیم صهیونیستی به لبنان و فلسطین بعداز فتح خرمشهر اتفاق افتاد
آن وقتى که خرّمشهر به وسیلهى سلحشوران جمهورى اسلامى باز پس گرفته شد یکى از مقامات امریکایى آشکارا گفت و همه شنیدند و همه فهمیدند گفت که ما در خاور میانه نقش فعالترى را به زودى ایفا خواهیم کرد. نقش فعالتر شان همان حملهى سنگ زنجیریشان، صهیونیست و رژیم اشغالگر سرزمین فلسطین بود به لبنان و اشغال بخشى از میهن اسلامى بزرگ.[۱۳۵] فلسطینیان ساکن لبنان و مسلمانان مظلوم لبنان در حقیقت به خاطر ترس امریکا و اسرائیل از شیوع اندیشه و موج انقلاب اسلامى بود که مورد تهاجم قرار گرفتند. بعد از آنى که خرّمشهر فتح شد، احساس کردند که ملت ایران با قدرتى تمامنشدنى بر آن است که کار رژیم متجاوز بغداد را یکسره بکند و احساس کردند که اگر کار رژیم بغداد به وسیلهى ملت مبارز ایران یکسره بشود، انقلاب اسلامى در منطقه اوج تازهاى خواهد گرفت و از آنجایى که مىدیدند جریانهاى حرکت اسلامى و انقلاب اسلامى در لبنان و در کل منطقهى خاورمیانه به وجود آمده است، خواستند مانور تازهاى بکنند، خواستند قدرتنمائى بکنند و مسألهى لبنان؛ این فاجعهى بزرگ به وجود آمد.[۱۳۶] بعداز فتح خرمشهر، خرابکاری گروهکهای ضد انقلاب دوباره شروع شد
باز همچنانى که رسم گروهکها بود که هر وقت یک پیروزى بزرگى کام مردم را شیرین مىکرد اینها سعى مىکردند با حرکات خباثتآمیز خودشان کام مردم را تلخ کنند، بعد از فتح خرّمشهر باز راه افتادند. توى خیابان یک عابر بیچاره، یک دکاندار حزباللهى که از پیش نشان شده، یک روحانى، یک پیشنماز، یک مسؤول سیاسى - ایدوئولوژى، هر کى دم دستشان برسد، یک تکاور پلیس، هر که دم شک بىخطر آنها براى خودشان قرار بگیرد، مىزنند؛ این یک حرکت مذبوحانه است. آنها خیال مىکنند که مىتواند به این وسیله مردم را از حضور در صحنهها پشیمان کنند و این یک اشتباه بزرگ است. هر کار بکنند مردم مقاومتر و مصممتر و از گروهکها متنفرتر خواهند شد. برادران و خواهران عزیز! ما انتظار داریم که پس از فتح خرّمشهر اخلالهایى و اخلالگرىهایى که در دوران جنگ کم شده بود و ضعیف شده بود بوسیلهى گروهکها باز شروع بشود. رفتن توى کارخانهها، رفتنِ توى ادارات، ایجاد دو دستگى میان مردم، مطرح کردن خواستههاى حقیر شخصى یا صنفى. وادار کردن مردم به بر هم زدن نظم و انسجام و آسایش و آرامش، اینها کارهایى است که گروهکها دنبالش هستند و مىخواهند بکنند. اگر توى کارخانه، توى اداره، توى محل کار، توى مدرسه دیدید کسانى دارند به این آتشها دامن مىزنند بدانید اینها همان سرانگشتان خبیثى هستند که مىخواهند انتقام فتح خرّمشهر و فتوحات دیگر را بگیرند؛ حواستان جمع باشد.[۱۳۷] بعد از فتح خرمشهر نگاه دنیا به ایران تغییر کرد
خرّمشهر یک شهر عربنشین است و در کنار اروندرود است و یک شهرى است که تصرف او از سوى دشمن براى ما بزرگترین ضربه را داشت، همچنانى که بازپس گرفتن او از دشمن براى ما بزرگترین سود را داشت. هیچیک از این کارهاى درخشانى که ارتش ما و سپاه ما کردند - چه قبل از مسألهى خرّمشهر و چه بعد از آن - به قدر حادثهى خرّمشهر براى ما ارزش تبلیغاتى و سیاسى نداشت،[۱۳۸] به محض آزادى خرمشهر و شکست مفتضحانهى نیروهاى اشغالگر، رژیم عراق ناگهاى تغییر ماهیت داد و یک شب صلحدوست شد.[۱۳۹]وقتی خرّمشهر سقوط کرد، نماد قویپنجگىِ دشمن بود و مظلومیت ملت ایران. وقتی ملت ایران با قدرت خرّمشهر را از دشمن پس گرفت و هزاران نیروی رزمندهی دشمن را اسیر کرد، در واقع سرنوشت نهایی جنگ نوشته شد. [۱۴۰] صدام با هیاهوى وحشیانه و جنونآمیزى وارد خاک ما شد. خرّمشهر را تصرف کردند، شهرها را زیر آتش گرفتند، از شوراى امنیت سازمان ملل کمترین صدایى بلند نشد کمترین اعتراضى نشد. حتى عراقیها اعتراف کردند که ما پیشرفتیم، تجاوز کردیم و گفتند که ما تجاوزمان را متوقف نمىکنیم، باز هم تجاوز را ادامه خواهیم داد تا به جاهایى برسیم که براى ما راضى کننده باشد. سازمان ملل و شوراى امنیت سازمان ملل لب از لب برنداشت. تا وقتى که خرّمشهر سقوط کرد. وقتى که نیروهاى اسلام خرّمشهر را پس گرفتند، آن وقت بود که چرت دنیا، از جمله چرت شوراى امنیت پاره شد. فهمیدند که نخیر قضیه دیگر اینجور نیست.[۱۴۱]بعد از آنکه خرّمشهر فتح شده بود،[۱۴۲] خوب، خیلی پیروزی بزرگی بود - آنهائی که درست یادشان هست، سال ۶۱ - خیلی کار عظیمی بود؛ هم از لحاظ سیاسی مهم بود، هم از لحاظ نظامی بسیار پیچیده و مهم بود، هم از لحاظ اجتماعی و نگاه عمومی و دل مردم، چقدر مهم بود و تأثیر داشت. از همه جهت کار عظیمی بود. همه، از جاهای مختلف آمدند. من آن وقت رئیس جمهور بودم. [۱۴۳] اوایل ریاست جمهوری بنده بود. یک هیأت جهانی به ایران آمد[۱۴۴] آقایان رؤسای جمهور چندین کشور - پنج شش تا، هفت تا کشور - آمدند اینجا با ما ملاقات کردند [۱۴۵] یک بار یا دو بار قبل از آن آمده بودند، بنده هم رئیسجمهور بودم و با اینها ملاقات میکردم.[۱۴۶]هیئتی از رؤسای چندین کشور اسلامی، در رأسشان هم آن آقای سکوتوره بود که رئیسجمهور گینه بود[۱۴۷] یکی از برجستگان سیاسىِ معروف انقلابی دنیا[۱۴۸] برای وساطت به ایران آمده بودند[۱۴۹] برای میانجیگری[۱۵۰] صریحاً به ما گفتند که الان دیگر وضع شما با گذشته فرق میکند؛ بعد از این فتح بزرگی که انجام گرفت. یعنی اینقدر ابعاد داخلی و خارجی این حادثه عظیم بود.[۱۵۱] امروز مسألهی ایران و جمهوری اسلامی در دنیا بکلی با قبل از فتح خرّمشهر متفاوت است؛ امروز همه به چشم فاتح و پیروز به شما نگاه میکنند. و حقیقت هم همین بود. [۱۵۲] تأثیر پیشرفتها در دنیا این جوری است.[۱۵۳]او راست میگفت. دنیا باور نمیکرد جوانان ما، بسیجیان ما، سپاه نورسِ ما و ارتش ضربت دیده ما بتوانند خرّمشهر را با آن همه استحکاماتی که دشمن و پشتیبانانش درست کرده بودند، پس بگیرند. وقتی جوانان ما خرّمشهر را پس گرفتند، مرزها را پس گرفتند و توانستند خطّ آبی مشترک را هم پس بگیرند و با رفتن به فاو، دشمن را تحقیر کنند. ما که قصد نداشتیم فاو را نگه داریم؛ این تحقیر رژیمِ صدّام بود؛ این به ذلّت کشاندن ارتش بعثِ افلقی بود. این کار را جوانان ما کردند؛ آنهم نه با تجهیزات پیشرفته آنچنانی که نداشتند و نه با پشتیبانیهای اطّلاعاتی یا نظامی که در اختیارشان نبود؛ بلکه با قدرت اراده و فکر و هوشمندی و با جوانىِ کارساز. آن روز فرماندهان ما بیستوسه ساله، بیستوپنج ساله، بیستوشش ساله و بیستوهفت ساله بودند؛ یعنی در همین سنین نزدیک به شما این کارهای بزرگ را انجام دادند.[۱۵۴] اصطلاح دکترین مقاومت امام خمینی بعد از آزادی خرمشهر رواج پیدا کرد
در ادبیّات سیاسیِ بینالمللی، عنوان «مقاومت به شیوهی امام خمینی» یک عنوان است. آنچه در تعبیرات فرنگیها وجود داشت و بعد از قضیّهی آزادسازی خرّمشهر خیلی این اصطلاح شایع شد، «دکترین مقاومت امام خمینی» است؛ این را مطرح کردند و مقالهها نوشتند... راز ماندگاری جمهوری اسلامی اینها است؛ این خطّی است که این بزرگوار، این بندهی صالح خدا، در میان ما باقی گذاشت؛ خطّ مقاومت، خطّ ایستادگی، خطّ قدردانی از آنچه داریم. این را من عرض میکنم که امروز جبههی مقاومت در منسجمترین وضعیّت در چهل سالِ گذشته است؛ در منطقه و در مراکزی حتّی فراتر از منطقه؛ این یک واقعیّت است. نقطهی مقابل، قدرت استکباری است؛ قدرت استکباری آمریکا، قدرت فتنهانگیزی و خباثت رژیم صهیونیستی، از چهل سال پیش به این طرف بمراتب تنزّل کردهاند و پایین رفتهاند؛ ما این را در محاسبات خودمان باید لحاظ کنیم. [۱۵۵] ه) درسهای فتح خرمشهر قطعی بودن پیروزی در صورت ایمان و جهاد، درس فتح خرمشهر است
مبارزهی مجدانهی توأم با ایمان، در همهی مراحل با پیروزی همراه است. همیشه هم که جنگ نیست؛ این مبارزه در میدانهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هم هست؛ این مبارزه در میدان درس و بحث و در میدان تولید هم هست. بنابراین همهجا مبارزه وجود دارد. یک وقت هم دشمن دیوانگی میکند؛ آنگاه مبارزه در میدان جنگ است. یک ملت وقتی به خود متکی شد، وقتی مؤمن شد، وقتی این ایمان را با عمل صالح و جهاد همراه کرد، در همهی میدانها پیروزی او قطعی است. درس خرّمشهر برای ما این است؛ ملت ایران این درس را نباید فراموش کند.[۱۵۶]درس دیگرى که ما از ماجراى خرمشهر مىگیریم این است که نیروهاى اسلام، آن وقتى که با برنامهریزى و دقت و با اراده و تصمیم وارد بشوند، هیچ دژى نیست که در مقابل آنها بتواند مقاومت کند. بدون تردید همهى تجهیزات و موانعى که و استحکاماتى که نیروهاى عراقى به وجود مىآورند تا بتوانند لشگرهاى نَفَس بریده و روحیه از دست دادهى خودشان را حفظ کنند در مقابل نیروهاى رزمندهى اسلام کمتر از آنى است که در مقابل خرمشهر به وجود آورده بودند.[۱۵۷] کتابهای شرح عملیات «بیت المقدس» را بخوانید
مردم آن روز غالباً نمیدانستند چه اتّفاقی افتاده است که این فتح به وجود آمده. از آن فداکاریها، از آن ریزهکاریها، از آن تلاشهای عجیب و باورنکردنی، مردم اطّلاع نداشتند؛ امروز هم خیلیها اطّلاع ندارند. من توصیه میکنم این کتابهایی که دربارهی جزئیّات عملیّات «الیبیتالمقدّس» هست که به فتح خرّمشهر منتهی شد، همچنین بقیّهی عملیّات -«فتحالمبین» و دیگر عملیّات- را همه بخوانند؛ بخوانند و ببینند چه اتّفاقی افتاده.[۱۵۸] وقتی «فتح المبین» اتفاق افتاد و در چند روز، یک پیروزی بزرگ در آن صحنهی به آن عظمت، به دست نیروهای همین ملت، به دست نیروهای مسلح همین کشور، به دست وفاداران صمیمی انقلاب - یعنی شماها - پدید آمد، ارکان تفکر استکباری دنیا متزلزل شد. و وقتی در فاصلهی تقریباً بیست روز، عملیات «بیت المقدس» با آن وسعت و با آن عظمت و با آن ضربهی قاطع بر دشمن آغاز شد و بالاخره خرّمشهر به میهن اسلامی برگشت و هزاران نفر از متجاوزان به اسارت گرفتار شدند و جبههی دشمن متزلزل و درهم کوبیده شد، در حقیقت این پندار باطلی که دشمنان اسلام و انقلاب و ایران سعی میکردند آن را گسترش بدهند،[۱۵۹] که انقلاب و تشکیلات مردمىِ عظیمی که در برابر نظم سلطهی جهانی ایستاده، جدی و عمیق نیست[۱۶۰] بکلی منهدم شد و از بین رفت.[۱۶۱]شما جوانان عزیز، فرزندان عزیزِ من خواهش میکنم بروید شرح این عملیات را که خوشبختانه گوشهای از آن - فقط گوشهای از آن - نوشته شده است، با دقت بخوانید، ببینید چه اتفاق افتاد. ببینید جوانهای ما، مردان ما که آوردن نام همهی آنها یک کتاب طولانی را به وجود خواهد آورد، چه کردند. اگر بخواهیم کسانی را به عنوان نمونه و استثناء اسم بیاوریم، باید به افرادی شبیه «احمد متوسلیان» اشاره کنیم - سردار شجاع و آزاده و فداکار - که در این عملیات و در این رویاروئی بزرگ چه کردند؛ از چه نیروئی استفاده کردند.[۱۶۲]ماجرای خرّمشهر و جنگ خانه به خانه جوانان این شهر در برابر متجاوزین اشغالگر بسیار عظیمتر از ماجرای سقوط مسکو در هنگام تهاجمات ناپلئونی است اما متأسفانه حماسه خرّمشهر جای خود را در دنیا پیدا نکرده است و نویسندگان و داستان پردازان ایرانی باید با نوشتن رمانهای بلند حقیقت تاریخ انقلاب و حوادث جنگ تحمیلی را به رشته تحریر درآورند.[۱۶۳] در همین رمانِ با عظمت «جنگ و صلح» آنجا که به آتشسوزى مسکو مىپردازد و قاعدتاً باید سر و کارش با مردم باشد، شما هیچ اثرى از مردم نمىبینید! فقط به اختصار، به یکى دو خانوادهى کوچک اشاره مىکند. حتّى وقتى جنگ را هم که عمدتاً کار مردم است، تصویر مىکند، مىبینید مدام بین فرماندهان و سرداران و ژنرالها مىچرخد. از این روست که داستانهاى تولستوى، براى کسانى که احساسات مردمى و انسانى دارند،زیاد دلنشین نیست. گرچه از لحاظ هنرى، فوقالعاده است. در رمان «جنگ و صلح» که واقعاً داستانى ماندنى و فراموش نشدنى است، اوج ماجرا، فتح مسکو به وسیلهى ناپلئون و آتش زدن شهر به وسیلهى مردم مسکو به عنوان مقاومت است. یعنى وقتى مردم مسکو دیدند شهرشان به دست دشمن افتاد، خودشان آنجا را به آتش کشیدند. این، حادثهى بسیار عجیبى است و تولستوى، در نهایت استادى و خبرگى، آن را به رشتهى نگارش درآورده است.این حادثه را بخوانید و آن وقت آن را با حادثهى خرمشهر مقایسه کنید. آن وقت خواهید دید که ماجراى خرّمشهر، خیلى عظیمتر از ماجراى مسکو است. اصلاً قابل مقایسه نیست. شما مقاومت مردم خرّمشهر را با مقاومت نکردن مردم مسکو که پادشاهشان زودتر از همه گریخت و پایتخت را به «پتروگراد» منتقل کرد و مردم هم شهر را با آتش زدن تسلیم کردند، مقایسه کنید! آخرین علاج آنها این بود که شهر را سوزاندند. این کجا و خانه به خانه جنگیدن و دفاع کردن خرّمشهر کجا!؟ ببینید چه ماجرایى درست خواهد شد! امروز در همهى دنیا، ماجراى مسکو و آتش سوزى آن، به عنوان یک حادثهى عظیمِ تاریخى مانده است. این حادثهى عظیم را چه کسى ماندگار کرد؟ فقط تولستوى. اما ماجراى خرّمشهر، هنوز جاى خودش را در دنیا ندارد.[۱۶۴] خرمشهرها در پیش است...
دشمن راز پیروزی ما در خرّمشهر و خرّمشهر ها را به چشم دید و فهمید این ملت اگر پرچم اسلام و ایمان را برافراشته نگهدارد، در همه میدانها پیروز خواهد شد؛ بنابراین سعی کردند این پرچم را سرنگون کنند. امروز همه تلاش آمریکا و دستگاه و جبهه استکبار این است که عنصر قدرت و قوّت و مقاومت را از ما بگیرد؛ یعنی میخواهد ایمان و اتّکاءِ به نفس و امید و اتّحاد را در ما تضعیف کند. ملتی که ایمان و اتحّاد نداشته باشد و نسبت به آینده مأیوس باشد، پیداست که در همه میدانها شکست خواهد خورد؛ در سیاست هم شکست میخورد، در اقتصاد هم شکست میخورد، در سازندگی کشور هم شکست میخورد. آنها میخواهند اینها را از ما بگیرند. اوّلین ضربهای که میزنند، این است که ملت را از خود مأیوس کنند.[۱۶۵] جوانهای عزیز! بچههای عزیز من! فردا مال شما است، آینده مالِ شما است؛ شما هستید که باید این تاریخ را با عزّتش محفوظ نگه دارید؛ شما هستید که این بارِ مسئولیّت را بردوش دارید؛ خرّمشهرها در پیش است.[۱۶۶] منابع:
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطعکس پوستری
عکس پوستری
۱۴۰۲/۰۲/۳۰
پیام تبریک رهبر انقلاب در پی بازگشت دلاورمردان ناوگروه ۸۶ به کشور
حضرت آیتالله خامنهای در پیامی، بازگشت موفقیت آمیز دلاور مردان ناو گروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش از مأموریت دریانوردی بزرگ به کشور را تبریک گفتند.متن پیام فرمانده کل قوا به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
به دلاور مردان ناو گروه ۸۶ نیروی دریائی ارتش جمهوری اسلامی ایران، دریانوردی بزرگ و موفقیت آمیزشان را تبریک میگویم. عزیزان! به خانه خوش آمدید؛ موفق باشید.
سیّدعلی خامنهای ۱۴۰۲/۲/۳۰
ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش پس از ۸ ماه دریانوردی و طی بیش از ۶۵ هزار کیلومتر مسیر دریایی به دور کره زمین، پیش از ظهر امروز (شنبه) در بندرعباس پهلوگیری کرد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
دختر اهلبیت
حضرت آیتالله خامنهای: «حضرت معصومه، این دختر جوانِ تربیتشدهی دامان اهلبیت، با پاشیدن بذرمعرفت و ولایت درمیان مردم، موجب شد که قم پایگاهی بشود که انوار علم و معارف اهلبیت رابه سراسر دنیای اسلام منتقل کند.» ۱۳۸۹/۰۷/۲۹پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در آستانهی اول ذیالقعده و سالروز ولادت حضرت فاطمهی معصومه سلامالله علیها، لوح «دختر اهلبیت » را منتشر میکند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
عزیزان! به خانه خوش آمدید
پیام تبریک رهبر انقلاب در پی بازگشت دلاورمردان ناوگروه ۸۶ به کشور: «بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ به دلاور مردان ناو گروه ۸۶ نیروی دریائی ارتش جمهوری اسلامی ایران، دریانوردی بزرگ و موفقیت آمیزشان را تبریک میگویم. عزیزان! به خانه خوش آمدید؛ موفق باشید.» سیّدعلی خامنهای؛ ۱۴۰۲/۲/۳۰عکس: ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی ارتش پس از ۸ ماه دریانوردی و طی بیش از ۶۵ هزار کیلومتر مسیر دریایی به دور کره زمین، پیش از ظهر امروز (شنبه) در بندرعباس پهلوگیری کرد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
اطلاعنگاشت | برای جایگاه شایسته ایران
رهبر انقلاب در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران جمهوری اسلامی ایران (۱۴۰۲/۰۲/۳۰) با اشاره به اهمیت سیاست خارجی، شش ضابطه مهم در دیپلماسی را برشمردند که در این اطلاعنگاشت مرور میشود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
رهبر انقلاب در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران جمهوری اسلامی ایران ۳۰ / اردیبهشت / ۱۴۰۲
پرهیز از دیپلماسی التماسی، لزوم تعاملات خردمندانه و انعطاف با حفظ اصول
تبیین ضوابط ششگانه سیاست خارجی موفق
لزوم نگاه به تحول در نظام جهانی بعنوان یک فرایند پر فراز و نشیب و بلند مدت
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران جمهوری اسلامی ایران، با تبیین ضوابط و شاخصهای سیاست خارجی موفق، «عزت» به معنای نفی و پرهیز از دیپلماسی التماسی، «حکمت» به مفهوم تعاملات و فعالیتهای خردمندانه و محاسبه شده و «مصلحت» به معنای انعطاف برای دور زدن موانع سخت و ادامه دادن مسیر را سه کلیدواژه اساسی در دیپلماسی کشور خواندند و مسئولان دیپلماسی کشور را به رصد دائم تحولات تدریجی و حوادث تأثیرگذار در نظم بینالملل برای بدست آوردن جایگاه شایسته ایران عزیز در نظم آینده جهان فراخواندند.حضرت آیتالله خامنهای، سیاست خارجی خوب و دستگاه دیپلماسی کارآمد را رکنی اساسی برای اداره موفق کشور برشمردند و با بیان ۶ ضابطه الزامی در سیاست خارجی گفتند: رعایت این شاخصها، نشانه سیاست خارجی موفق است و اگر این ضابطهها مشاهده نشد، یا در نظریه سیاست خارجی و یا در کارکرد و عملیات دیپلماسی دچار مشکل هستیم.توانایی تبیین اقناعکننده منطق رویکردهای کشور در مسائل مختلف، اولین ضابطه یک سیاست خارجی موفق بود که رهبر انقلاب اسلامی بیان کردند.«حضور اثرگذار و جهتبخش در پدیدهها، حوادث و جریانهای مختلف سیاسی-اقتصادی جهان»، «رفع و کاهش سیاستها و تصمیمات تهدیدآمیز علیه ایران»، «تضعیف کانونهای خطرآفرین»، «تقویت دولتها و مجموعههای متحد و همراه با ایران و توسعه عمق راهبردی کشور» و «قدرت تشخیص لایههای پنهان در تصمیمات و اقدامات منطقهای و جهانی»، پنج ضابطه دیگری بود که ایشان در تشریح یک سیاست خارجی موفق و افتخارآمیز، بیان کردند.حضرت آیتالله خامنهای همچنین در پردازش معنای سه کلیدواژه «عزت، حکمت و مصلحت» در مقوله سیاست خارجی، گفتند: «عزت»، نفی «دیپلماسی التماسی چه در کلام و چه در محتوا» و پرهیز از چشم دوختن به حرف و تصمیم مقامات کشورهای دیگر است.ایشان تکیه نکردن بر اصول در سیاست خارجی را خلاف عزت و باعث تذبذب دانستند و افزودند: در همه مسائل جهانی در «حرف و اقدام و مواجهه با اقدام دیگران»، عزتمندانه و متکی بر اصول حرکت میکنیم.رهبر انقلاب معنای حقیقی «حکمت» را رفتار و گفتار «خردمندانه، اندیشیدهشده و محاسبهشده» برشمردند و گفتند: هر حرکتی در سیاست خارجی باید عقلانی و فکرشده باشد و تصمیمات و اقدامات دفعی و بدون حساب در مقاطعی به کشور ضربه زده است.ایشان نداشتن اعتماد بیجا به طرفهای مقابل را روی دیگر مفهوم «حکمت» برشمردند و گفتند: البته نباید هر حرفی را در عالم سیاست دروغ دانست؛ چرا که حرفهای صادقانه و قابل قبول وجود دارد اما نباید به همه حرفها اعتماد کرد.«مصلحت» به مفهوم داشتن انعطاف در موارد لازم برای دور زدن موانع سخت و صخرهای و ادامه دادن مسیر، کلیدواژه مهم دیگری بود که رهبری به تبیین آن پرداختند.ایشان گفتند: حفظ اصول منافاتی با مصلحت به معنای یاد شده ندارد. البته چند سال قبل که مفهوم «نرمش قهرمانانه» مطرح شد، در خارج و برخی در داخل برداشت غلط کردند؛ چرا که مصلحت یعنی یافتن راهی برای گذشتن از کنار موانع دشوار وادامه دادن راه برای رسیدن به هدف.حضرت آیتالله خامنهای در ادامه سخنانشان در جمع مسئولان وزارت امور خارجه و سفیران کشورمان، ابتکارات شخصی «خوب، بهموقع و فکرشده» بخصوص در تعاملات سفیران را مهم و ضروری خواندند.مسئله «کیفیت و کمیّت نیروی انسانی در وزارت امور خارجه و جذب عناصر کارآمد و قابل اعتماد»، نکته دیگری بود که رهبر انقلاب به آن اشاره کردند و گفتند: وزارت امور خارجه باید نیروهایی جذب کند که عمیقاً و از بُن دندان به مبانی فکری و سیاسی انقلاب و جمهوری اسلامی باور داشته باشند، و با انگیزه کافی و ارادهای قوی و تحرک و فعالیت در مقابل طوفانهای فکری و تبلیغاتی بیگانگان بایستند و خم نشوند.حضرت آیتالله خامنهای با ابراز خرسندی از برنامه وزارت امور خارجه برای جذب نیروهای جوان، تأکید کردند: مراقبت از انگیزه، ایمان و اراده نیروها، وظیفه مهم دستگاه وزارت امور خارجه است.رهبر انقلاب در جمعبندی این بخش از سخنانشان، نمایندگان ایران در خارج از کشور را نماینده مردم و نوع رفتار آنها را نشاندهنده هویت و ماهیت ملت ایران خواندند و گفتند: دیپلمات ایرانی باید نماد ایمان، عشق به ایران عزیز، غیرت، عزم و اراده و تحرک و پر کاری باشد و گفتار و رفتارشان برای ملت ایران هم احترامبرانگیز باشد.حضرت آیتالله خامنهای در بخش دیگری از سخنانشان، با اشاره به مرزهای طولانی ایران با کشورهای متعدد و بعضاً مهم و اثرگذار، سیاست دولت کنونی برای ارتباط با همسایگان را بسیار مهم و درست خواندند و افزودند: دستهای بیگانه برای ایجاد مشکل بین ایران و همسایگان آن، فعال است که نباید اجازه بدهید این سیاست آنها محقق شود.ایشان، سیاست ارتباط با کشورهای اسلامی ولو در دوردست و همچنین سیاست ارتباط با کشورهای همجهت و همراه را نیز مهم برشمردند و افزودند: امروز همراهی و همجهتی برخی کشورهای بزرگ و مهم دنیا با جمهوری اسلامی ایران در برخی جریانها و خطوط اساسی سیاست بینالملل پدیدهای بیسابقه است که باید با قدردانستن این فرصت، ارتباطات با آن کشورها را تقویت کنیم.رهبر انقلاب با اشاره به موضوع اجلاس سفرا مبنی بر تحول در نظم کنونی جهان و پُر تکرار شدن این موضوع در ادبیات جهانی، گفتند: تحول در نظم جهانی یک فرآیند پر فراز و نشیب و بلندمدت و متأثر از حوادث احتمالی پیشبینی نشده است و کشورهای مختلف نظرات و رویکردهای متعارض و گوناگونی به آن دارند.ایشان لازمه جانمایی مناسب ایران در نظم جدید را رصد و ارزیابی تحولات جهانی و شناخت دقیق سمت و سو و پشت پرده حوادث دانستند و گفتند: بر اساس این رصد و ارزیابی باید پیشنهادهای عملی استخراج شود که در این زمینه هم سفرا و رؤسای نمایندگیها بخصوص در کشورهای اثرگذار نقش مهمی دارند.حضرت آیتالله خامنهای در پایان بار دیگر با تأکید بر اهمیت سیاست خارجی و نقش مهم آن در اداره و بهبود کشور، افزودند: با وجود توجه به عوامل اقتصادی و فرهنگی در تحلیل وضع کنونی کشور، غالباً در مباحث از عامل سیاست خارجی غفلت میشود در حالی که سیاست خارجی خوب و موفق حتماً موجب بهبود وضع کشور میشود و در مقابل، اختلال و اشکال در سیاست خارجی باعث بروز مشکل در وضع عمومی کشور میشود که نمونههای آن نیز کم نبوده است.در ابتدای این دیدار وزیر امورخارجه به بیان گزارشی از اقدامات، برنامهها و اولویت های دستگاه سیاست خارجی در دولت سیزدهم برای ایجاد تحول، پرداخت.آقای امیرعبداللهیان، خروج از سیاست تک ساحتی برجامی با هدف ایجاد توازن در سیاست خارجی، اولویت دادن به دیپلماسی اقتصادی، تمرکز بر توسعه صادرات غیر نفتی و ظرفیت منحصربهفرد ترانزیتی در کشور، نگاه ویژه به آسیا با اولویت همسایگان و کشورهای اسلامی، حمایت از محور مقاومت، کنشگری فعال با مشارکت در ائتلافهای سودمند منطقهای همچون اتحادیه اقتصادی اوراسیا، شانگهای و بریکس و پیشبرد همزمان استراتژی «بیاثرکردن تحریمها» و مذاکره برای «رفع تحریمها» را از مهمترین راهبردهای وزارت امورخارجه در دولت سیزدهم عنوان کرد.وزیر امور خارجه همچنین با اشاره به ۱۱ سفر خارجی رئیس جمهور و ۱۴ سفر سران دیگر کشورها به ایران طی ۲۰ ماه گذشته، امضای تفاهمنامههای جامع و بلندمدت با کشورهایی نظیر چین، روسیه و ترکیه را از جمله اقدامات صورت گرفته در جهت افزایش تعاملات جمهوری اسلامی ایران و افزایش تبادلات تجاری کشور برشمرد.آقای امیرعبداللهیان با اشاره به حضور بیش از ۵ میلیون ایرانی در خارج از کشور، توجه ویژه دولت سیزدهم به ارائه خدمات به این دسته از هموطنان را از دیگر اقدامات وزارت امور خارجه دانست.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
اطلاعنگاشت | یک فرصت تمدنی
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار کارگزاران حج (۱۴۰۲/۰۲/۲۷) فرمودند: «مسئله حج یک مسئلهی جهانی، یک مسئلهی بینالمللی، یک مسئلهی تمدّنی در معارف اسلامی است. حج را با این چشم باید نگاه کرد.» ایشان در ادامه ابعاد مسئلهی حج را تبیین کردند که در این اطلاعنگاشت مرور میشود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطخبر
عکس
فيلم
صوت
عکس پوستری
۱۴۰۲/۰۲/۲۴
بیانات در مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری صداوسیما در پایان بازدید از سیوچهارمین نمایشگاه کتاب تهران
خبرنگار:(۱) سلام و خستهنباشید عرض میکنم. حضرتعالی در کنار اهتمام فوقالعادهای که به مسائل اقتصادی دارید، در یک اقدام واقعی و نمادین، طبق روال دورههای گذشته به سیوچهارمین نمایشگاه کتاب تهران تشریف آوردید؛ اگر ممکن است بفرمایید که جایگاه کتاب در فرهنگ ما چه جایگاهی است و چه کمکی به ارتقاء فرهنگ میکند؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم. اوّلاً خیلی خرسندم که این توفیق را پیدا کردم که امسال در این نمایشگاه شرکت کنم. این نمایشگاه، یعنی نمایشگاه کتاب که هر سال تشکیل میشود، یک همایش عظیم مردمی است که جنبهی غالبِ آن جنبهی فرهنگ است و این خیلی خرسندکننده است؛ واقعاً این نمایشگاه شوقآور است. آنچه من امسال در این نمایشگاه دیدم خرسندکننده بود. اوّلاً جمعیّتِ زیاد، هم دیده میشد، هم در آمارهایی که به من دادند تعداد جمعیّتی که در این چند روز آمدهاند بالا بوده، خیلی خوب بوده، مقدار کتابی که خریداری شده خیلی خوب بوده؛ بعد هم خود من که چندین غرفه را از نزدیک دیدم، انسان احساس میکند که کار نشر کتاب بر خلاف بعضی از زمینههای نامساعد، رو به پیشرفت است.
«زمینهی نامساعد» که میگویم، عمدتاً گرانی کاغذ است و گاهی نامرغوب بودن کاغذ که حالا امروز وزیر محترم(۲) به من خبر دادند که در زمینهی تولید کاغذ مرغوب کارهای خوبی را شروع کردهاند. من البتّه چند سال قبل به این مسئله تأکید کردم،(۳) همّت نکردند که دنبال کنند؛ حالا خب بحمدالله شروع کردهاند. امیدواریم که این کمک کند تا این قیمتِ بالای کتابها ــ که خرید کتاب با این قیمتها واقعاً سخت است ــ بشکند و با ارزان شدن کاغذ، با آمدن کاغذ داخلی مرغوب، این وضع بهتر بشود.
به هر حال، اینها زمینههای نامساعدی است، لکن با وجود اینها انسان میبیند که تعداد عناوین کتاب بسیار زیاد شده؛ یعنی مثلاً فرض بفرمایید سال ۱۴۰۱ تعداد کتابی که چاپ شده از مجموعِ چندین سالِ قبل از انقلاب بیشتر است؛ این خیلی موضوع مهمّی است. با اینکه حالا از لحاظ اقتصادی و امثال اینها این همه مشکلات وجود دارد، امّا در عین حال عناوین کتاب بالا رفته. شمارگان چاپ کتاب البتّه خیلی بالا نیست، نسبتاً پایین است یا در بعضی از موارد پایین است، لکن تعداد چاپ بالا است؛ بعضی از کتابها ده بار، پانزده بار، بیست بار، سی بار چاپ شده. همین حالا در همین [جا] یک کتابی را به من گفتند که حدود دویست بار چاپ شده؛ خب اگر چنانچه مثلاً شمارگان هر دفعهای هزار هم باشد، مبلغ قابل توجّه و خوبی است. بنابراین، این خرسندکننده است.
مسئلهی کتاب مسئلهی مهمّی است. فرهنگ کشور، فرهنگُسازی کشور، همواره احتیاج به کتاب دارد؛ با اینکه حالا امروز امکانات فراوان دیگری به وجود آمده ــ فضای مجازی و امثال اینها ــ امّا کتاب همچنان در جایگاه خیلی والا و مهمّ خودش قرار دارد. همهی فعّالیّتهای هنری، رسانهای، فرهنگی، مثل تئاتر، مثل سینما، حتّی نقّاشی، کارهای سمعی و بصری، احتیاج به کتاب دارد؛ یعنی آن کسی میتواند یک کار هنری خوب را یا کار رسانهای خوب را تولید کند که با کتاب سر و کار داشته باشد. لذا من با اینکه به همهی مردم توصیه میکنم کتاب بخوانند، همیشه هم توصیه کردهام، بخصوص به جوانها، امّا میخواهم امروز تأکید کنم که کسانی که در کار برنامهسازی هستند برای تلویزیون، برای رادیو، برای مطبوعات، کسانی که در کار هنری هستند، هنرهای نمایشی، هنرهای سمعی و بصری به هر شکل، اینها بخصوص احتیاج دارند کتاب زیاد بخوانند. و بحمدالله در همهی موضوعات هم امروز ما کتابهای تألیف داخل داریم. یک مسئله این است.
یک مسئلهی دیگر هم مسئلهی ترجمه است. در گذشتهی دور که دورهی جوانی ما است، کتابها غالباً ترجمهای بود؛ یعنی عمدتاً ترجمهی کتابهای فرنگی بود که در اینجا چاپ میشد. حالا انسان احساس میکند که کتابهای نگارشیافته و تألیفشدهی در داخل، تعداد خیلی زیادی از کتابها را و سهم بزرگی از کتابهای کشور را تشکیل میدهند؛ باید اینها ترجمه بشوند. یعنی من با ترجمهی آثار خارجی به هیچ وجه مخالفتی ندارم ــ البتّه [آن اثر خارجی] باید خوب باشد، جهتگیریاش درست باشد، گمراهکننده نباشد ــ امّا متقابلاً روی ترجمهی کتابهای داخلی به زبانهای خارجی هم حتماً باید تأکید کنند. و حتّیالمقدور آن زبان ترجمهشده هم ــ که میخواهیم به آن زبان ترجمه کنیم ــ زبان مادری مترجم باشد؛ مثلاً اگر میخواهیم کتاب فارسی را به عربی ترجمه کنیم، یک عرب واقعی که زبان عربی زبان مادریاش است ترجمه کند؛ یا انگلیسی یا همینطور زبانهای دیگر.
روی مسئلهی کتاب کودک و نوجوان هم من تأکید دارم. خوشبختانه دیدم در چندین غرفه در این مسئله کار شده و باز هم من تأکید میکنم که برای کودکان، برای نوجوانان، هر چه میتوانند کتاب تهیّه کنند و ما را از کتابهای بیگانه بینیاز کنند که بتوانیم با فرهنگ خودمان، با جهتگیریهای خودمان و اهداف خودمان انشاءالله کتاب در اختیار نوجوانانمان بگذاریم. این هم یک مسئله است.
مسئلهی نشر هم جزو مسائل مهم است. حالا من با بعضی از دوستان که اینجا صحبت میکردم، راجع به نشر خبرهای خوبی دادند. من باز هم تأکید میکنم نشر یک بخش مهم از کتابخوانی کشور را به عهده دارد. نشر باید روان باشد، خوب باشد، همهجایی باشد و آسان انجام بگیرد.
به هر حال، امروز نمایشگاه خوبی بود بحمدالله. من چند ساعتی که اینجا صرف کردیم، قلباً خرسند شدم. چیزهای مژدهبخشی را انسان در اینجا مشاهده میکند؛ همّتهای خوب، نیروهای خوب، جوانهای خوب، انگیزههای خوب بحمدالله در نمایشگاه دیده میشود.
خبرنگار: متشکّرم. سؤال دیگری که از حضرتعالی داشتم، با توجّه به اشارهای که فرمودید که از ساعت هشتونیم تا یازدهونیم، سه ساعت شما اینجا تشریف داشتید و از نمایشگاه بازدید کردید، این علاقهی شما به کتاب و کتابخوانی از کجا شکل گرفته و خود شما در کنار مطالعات تخصّصیای که انجام میدهید، چه کتابهایی را دوست دارید و توصیه میکنید به جوانان؟
اینکه از کجا شروع شده، اینها دیگر تاریخ است، اینها خیلی اهمّیّت ندارد؛ امّا من همه جور کتابی را میخوانم. من کتاب زیاد میخوانم؛ کتابِ فنّیِ تخصّصی میخوانم، کتاب علمی میخوانم، کتاب رمان میخوانم، بخصوص کتاب خاطرات. این کتابهای خاطرات مربوط به دفاع مقدّس و دفاع از حرم که چاپ میشود، خیلی باارزش است؛ این یک گونهی جدید از کتابسازی و تولید کتاب است که بحمدالله خوب راه افتاده و خانمها هم در این زمینه خیلی فعّالند، نویسندههای خانم نوشتههای بسیار خوبی دارند، از آنها من زیاد میخوانم.
خبرنگار: بسیار ممنون، لطف فرمودید.
انشاءالله موفّق باشید. خدا حفظتان کند.
(۱ خانم میترا لبّافی (خبرنگار خبرگزاری صداوسیما)
(۲ آقای محمّدمهدی اسماعیلی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی)
(۳ از جمله، بیانات در بازدید از نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران (۱۳۹۱/۲/۱۷)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطخبر
بيانات
عکس
فيلم
صوت
[نمایش تمام تصاوير]|[دریافت تمام تصاویر (Zip)]|تصویر3
سخننگاشت | بازدید از سی و چهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز (یکشنبه) با حضور در محل مصلی تهران از سی و چهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران بازدید کردند. رهبر انقلاب اسلامی در این بازدید ضمن گفتگو با ناشران و فعالان عرصه کتاب و قلم، در جریان تازههای نشر قرار گرفتند.
رسانه KHAMENEI.IR برشهایی از بیانات حضرت آیت الله خامنهای را در این مجموعه سخننگاشت مرور میکند.
برچسبها: بازدید از نمایشگاه کتاب؛
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطخبر
بيانات
عکس
فيلم
صوت
عکس پوستری
[نمایش تمام تصاوير]|[دریافت تمام تصاویر (Zip)]|تصویر1
در نمایشگاه بینالمللی کتاب سیوچهارم
رهبر انقلاب اسلامی از کدام غرفهها بازدید کردند؟
بیست و چهارم اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ رهبر انقلاب در بازدید سه ساعته از نمایشگاه کتاب که از ساعت ۸:۳۰ صبح آغاز و در ساعت ۱۱:۳۰ به پایان رسید، از ۳۷ غرفه بازدید کردند. در نیمه این رویداد، رهبر انقلاب توقف کوتاهی برای استراحت در غرفه جایزههای ادبی داشتند و سپس به ادامه بازدید از غرفههای پیشرو پرداختند. در پایان این بازدید سه ساعته، حضرت آیتالله خامنهای در مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری صداوسیما ضمن خرسندکننده و رو به پیشرفت بودن نشر کتاب با وجود بعضی موانع از جمله گرانی کاغذ، بر ترجمه آثار ایرانی به سایر زبانها تأکید و همهی فعالان فرهنگی و هنری را به پُرخوانی توصیه کردند. [دریافت PDF]
برچسبها: بازدید از نمایشگاه کتاب؛
در این رابطه بخوانید :
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
۱۴۰۲/۰۲/۲۴
پس از سه سال، صبح امروز (یکشنبه) صورت گرفت
بازدید رهبر انقلاب اسلامی از سیوچهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) به مدت سه ساعت از سیوچهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب در محل مصلای تهران بازدید کردند.
رهبر انقلاب در این بازدید که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز حضور داشت، درجریان تازههای نشر و کتابهای ارائه شده در نمایشگاه قرار گرفتند و همچنین با صاحبان غرفهها و ناشران به گفتگو پرداختند.
حضرت آیتالله خامنهای در پایان بازدید از نمایشگاه بین المللی کتاب در مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری صداوسیما، ضمن ابراز خرسندی فراوان از این بازدید، نمایشگاه کتاب را یک همایش عظیم مردمی با جنبه غالب فرهنگ، توصیف کردند و گفتند: بحمدالله در نمایشگاه کتاب نشانههای مژدهبخش و همتها و انگیزههای خوب جوانانه مشاهده میشود.
رهبر انقلاب افزودند: استقبال مردم از نمایشگاه کتاب براساس آمارهای ارائه شده بالا و میزان کتابهای خریداری شده نیز خیلی خوب بوده است.
حضرت آیتالله خامنهای موضوع نشر کتاب در کشور را بهرغم برخی زمینههای نامساعد، رو به پیشرفت خواندند و خاطرنشان کردند: عمده زمینههای نامساعد در زمینه نشر مربوط به گرانی کاغذ و در برخی موارد، نامرغوب بودن کاغذ است، البته وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی خبرهای خوبی درباره آغاز مقدمات تولید کاغذ مرغوب دادند که امیدواریم این اقدامات به شکسته شدن قیمت بالای کتاب منجر شود.
ایشان تاکید کردند: نشر، یک بخش مهم از موضوع کتابخوانی در کشور است و باید امور مربوط به آن، روان و خوب و فراگیر باشد.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: باوجود مشکلات در عرصه نشر، تعداد عناوین کتابهای چاپ شده بالا است اما در عین حال شمارگان چاپ کتاب نسبتا پایین است.
حضرت آیتالله خامنهای، کتاب را موضوع مهمی خواندند و تاکید کردند: فرهنگ سازی کشور همواره احتیاج به کتاب دارد و بهرغم گسترش فضای مجازی، کتاب همچنان درجایگاه بسیار والای خود قرار دارد.
ایشان تولید کارهای هنری و رسانهای خوب را نیازمند کتاب و مطالعه دانستند و گفتند: من همواره مردم و بهخصوص جوانان را به خواندن کتاب توصیه میکنم اما امروز تاکید ویژهای بر لزوم کتابخوانی و مطالعه برنامه سازان رسانهای، فعالان در عرصه هنری و هنرهای نمایشی و اهالی مطبوعات دارم.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سهم بالای کتابهای کشور از تألیفات داخل، در خصوص موضوع ترجمه کتابهای تالیف داخل نیز خاطر نشان کردند: ترجمه کتابهایی که در داخل نوشته میشوند باید مورد توجه جدی قرار گیرد البته باید برای ترجمه این کتابها از مترجمینی استفاده شود که تبحر کامل را داشته باشند.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش دیگری از این مصاحبه، موضوع کتاب کودک و نوجوان را مورد تاکید قرار دادند و گفتند: باید تا آنجا که امکان پذیر است در زمینه تولید کتابهای کودکان و نوجوانان متناسب با فرهنگ خودمان، تلاش شود تا از کتابهای بیگانه بینیاز شویم.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین با اشاره به علاقه خود و صرف وقت برای مطالعه کتابهای مختلف بهویژه کتابهای خاطرات مربوط به دوران دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم خاطرنشان کردند: این کتابهای خاطرات بسیار باارزش هستند و گونهای جدید از تولید کتاب به شمار میروند که بانوان نویسنده در این زمینه بسیار فعال هستند و نوشتههای خوبی دارند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
شبکه تحلیلی نخبگانگفتگو با راوی کتاب «خاتون و قوماندان»
اسلام مرز ندارد؛ مهاجران افغانستانی هر جا نیاز به دفاع از اسلام باشد حاضرند
رهبر انقلاب اسلامی در تقریظ بر کتاب «خاتون و قوماندن» از تلاش و مجاهدت رزمندگان افغانستانی مدافع حرم تمجید کردند. این کتاب نوشته خانم مریم قربانزاده است که به روایت زندگی خانم امالبنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی معروف به ابوحامد، فرمانده لشکر فاطمیون میپردازد.
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت به گفتوگو با خانم حسینی راوی این کتاب پرداخته است که از مهاجران افغانستانی مقیم ایران هستند.
برای شروع گفتگو از شخصیت شهید علیرضا توسلی شروع کنیم. به عنوان همسر آن بزرگوار، ایشان را چگونه معرفی میکنید؟
بسم الله الرّحمن الرّحیم، یک انسان بسیار سختکوش، مقاوم، جسور، مخلص، آرمانگرا، زحمتکش، دلسوز و البته فراتر از اینها. بیش از حد مهربان بود و بزرگترین نقطه ضعفش همین مهربانی زیادش بود. خیلی دل رحم و عاطفی بود که همین بعضی وقتها برایش دردسر میشد.
فوق العاده رهبر انقلاب را دوست داشت. یادم است در هفته دفاع مقدس که برنامههایی از تلویزیون پخش میشد ایشان با دقت صحبتهای آقا را پیگیری و حتی یادداشت میکردند. رژه را با افتخار نگاه میکرد و میگفت خوش به حال اینها چه توفیقی دارند که دارند انجام وظیفه میکنند و چه خوش و گواراست که توفیق داشته باشیم سربازی ایشان را داشته باشیم. نکتهای که در کتاب هم بسیار محسوس است، همراهی شما بهعنوان همسر در مسیری است که شهید قدم در آن گذاشته است. این همراهی برای شما سخت نبود؟
بنده دوران کودکیام را در جنگ ایران و عراق گذراندم. کم و بیش با این مسائل آشنا بودم و خیلی بدم نمیآمد با یک رزمندهای که دغدغههای اینچنینی دارد زندگی و درواقع انجام وظیفه کنم. خب با لطفی که خداوند به من نوعی داشت با علم وارد زندگی ایشان شده بودم و شرایط او را پذیرفته بودم. در اولین صحبت و آشنایی با ایشان، حرفش این بود که فعلاً کار من جنگ است و تا زمانی که هم نیاز باشد کار من تفنگ و جنگ و جبهه است. میگفت انشاءالله که این جنگ هر چه زودتر تمام بشود و در این راه جدای از همسر به یک همراه نیاز دارم. از خدا خواستم که یک همراه در کنار من باشد. خب برای من از همان روز اول اتمام حجت شد که راه سختی را در پیش خواهم داشت.
شخصیت ابوحامد هم طوری بود که طی کردن این راه مقدس در کنار او سخت نبود. خدا را بارها و بارها شکر میکنم که خصوصاً در نیّت خیر او برای دفاع از حرم، نه در کار نیاوردم که بخواهم الان شرمنده و مدیونش باشم. شهید توسلی بهعنوان یک رزمنده و مجاهد در زندگی شخصی، رفتار و برخوردش با خانواده چگونه بود؟
دغدغهها و گرفتاریهای کاری، برای محیط کارش بود. اما زمانی که وارد خانه میشد وقف خانواده بود. و هیچ وقت این دو مسئله را -حالا چه کار برای جبهه یا کار فرهنگی و ...- را نمیگذاشت بر هم اثر بگذارند و خیلی دقت داشت. همین موضوع خیلی روی من تأثیر داشت.
البته جدای از مأموریت کاری جبههشان خب دائم السفر بودند و ما بیشتر با تلفن یا فضای مجازی مرتبط بودیم. زمانی هم که میآمدند مرخصی، منزل خب کمتر کنار ما بودند. بنده این را به خاطر مشغله و مسئولیتی که داشتند، پذیرفته بودم. گاهی در خانه پدریمان مهمان بودیم، با او تماس میگرفتند که کاری پیش آمده و میرفت که به آن رسیدگی کند، اجازه میخواست مرخص شود.
بنظرم به خاطر اوج محبتش نسبت به خانواده و البته مسئولیتپذیری در محیط کار موفق بود. نسبت به خانواده محبت ویژهای داشت و خیلی راحت با بچهها در خانه بازی میکرد. گاهی روی پشتش سوار میشدند یا به قول خودشان قایم باشک بازی میکردند. خیلی سعی میکرد که به بچهها خوش بگذرد و اوج محبت خودش را نشتم دهد. بچهها همین ساعات کمی که کنارشان بود را پذیرفته بودند و به آن قانع بودند. علاوه بر خود شهید توسلی شما هم در این مسیر ایشان را همراهی کردید. این همراهی و تلاش و جهاد بعد از شهادت ایشان هم هنوز متوقف نشده و ادمه دارد. این مسئولیت و رسالت زینبی چه وظایفی را بر دوش شما قرار داده است؟
این توفیق و لطف خداست و انشاءالله که همیشه برای آن قابل باشم. زمانی که ابوحامد به سوریه میرفت و حتی قبلتر از اعزامش به خاطر اعتمادی که بنده به ایشان داشتم و محبتی که بین ما بود، در مورد کارش با من صحبت میکرد، هدف، دغدغهها و حتی مشکلاتشان را میگفت. خب یک جاهایی به هر حال پیش میآمد که از زاویه نگاه من بعنوان همسر یا مادر پیشنهادی مطرح شود و چه بسا مشکلی با آن حل شده باشد. با رفتن ایشان به سوریه و بعد از اینکه بچهها اعزام میشدند، مشکلاتی به واسطه گمنامی و غریبی بچههای افغانستانی پیش میآمد که به نحوی موضوع به من گره میخورد.
عزیزان رزمندهای با ابوحامد به سوریه میرفتند و به خانوادههایشان تنها گفته بودند که ما با آقای توسلی رفتیم سوریه. این خانوادهها به هر سختی که بود، آدرس و شماره ما را پیدا میکردند و تماس میگرفتند. یکی تصادفی داشت، یکی سکتهای داشت، یکی مشکل خانه داشت میآمدند و من مشکلات اینها را مستقیم با خودشان صحبت میکردم و راهکاری برایش پیدا میکردیم.
همه این اتفاقات دست به دست هم داد تا در حد توانم به ایشان کمک کنم. شخصاً خیلی دغدغه داشتم که چطور میتوانم در همراهی او در این مسیر موفق باشم. چون هدف و زحمتهای او خیلی برای من شیرین و دوست داشتنی بود. همیشه سعی میکردم در این مورد مطالعه داشته باشم و خودم را رشد بدهم. خب در کنار این عزیزان بودن هم خودش یک فرصتی بود که بتوانم با این عزیزانمان هم دردی کنم. بعد هم کمکم شهدایمان آمدند و تلاشم این بود در کنار خانوادههای شهدایمان باشم.
ابوحامد خودش کمتر تشریف میآورد اما در تماسهایی که داشت مدام تأکید میکرد که حتما با خانوادههای شهدا مرتبط باشم و نصیحت میکرد که از آنها درس بگیر! این درس گرفتن را من آن زمان شاید خیلی متوجه نبودم منظورش چیست. حضور در کنار خانوادههای شهدا حالم را خوب میکرد. غریبی و مظلومیت شهدایمان هم عاملی میشد که حتما خودم را کنار آنها برسانم. حالا چه در مراسم تشییع، چه در ختم و تعزیتی که بعد از آن داشتند.
آن زمان شهدای افغانستانی خیلی گمنام و غریب بودند و من از همان سال ۹۲ جسته گریخته سعی کردم کنار خانوادهایشان حضور داشته باشم. دو سالی که ایشان مأموریت بودند و بعد از آن هم پس از شهادتش در خود احساس نیاز میکردم که باید بیشتر در کنار عزیزان شهدا باشم. و دعا کنید این حس نفسانی نباشد و برای خدا باشد انشاءالله.
در این مدت در کنار خانوادههای شهدا خصوصاً جمع مادران، خواهران، همسران و دخترهایمان جلسات هفتگی داریم، سرکشی داریم و ارتباطاتمان روز به روز بیشتر شده است و آنها همیشه نسبت به این حقیر محبت فر
گفتوگو | با حضور در صحنه پیام شهیدان را امتداد میدهیم(خانم امالبنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی و راوی کتاب «خاتون و قوماندان»)
گفتوگو | با حضور در صحنه پیام شهیدان را امتداد میدهیم(خانم امالبنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی و راوی کتاب «خاتون و قوماندان»)
وانی داشتهاند. در این جلسات چه مباحثی رد و بدل میشود؟
خانوادههای ما از مهاجران هستند و مشکلات خودشان را دارند و البته خانوادههای خیلی مخلص و کمتوقعی هستند. هم مردهایشان در معرکهی جنگ اینگونه بودند و هم خانوادههایشان در پشت صحنه و عقبه اینطور هستند. خواستههایشان را که بشنوید، چیزهای زیاد و غیرقابل انجامی نیست. من خودم تجربه کردهام، وقتی صحبتهای آنها را میشنیدم و منتقل میکردم، میدیدم یک التیامی است روی آن فقدانی که آن خانواده داشته است. سعی میکردم بیشتر در کنارشان باشم.
بهخاطر مراوداتمان و اعتماد این عزیزان نسبت به بنده، در زمینه توانمندسازی خانوادههایمان در اقصی نقاط ایران موفق شدیم گامهای مفیدی برداریم. برنامههای متعددی که پیشآمد و سفرهای مختلفی که به اصفهان، اراک و بیشتر از همه قم و تهران داشتم منجر شد یک جریانی به وجود بیایید که رسالت و پیام شهدایمان را با حضور و در صحنه بودنمان امتداد دهیم. گاهی وقتها نمیشود درباره خصوصیات یک شهید در همان لحظه صحبت و حق مطلب را ادا کرد. ولی همین حضور خانواده در صحنه خودش بزرگترین پیام است. و الحمدلله الان بعد از گذشت هشت سال از شهادت ابوحامد و ده سالی که نهضت بچههای فاطمیون قدمت دارد ما با خانوادههای شهدا، رزمندهها و جانبازهایمان مرتبط هستیم. هم جلسات مذهبی داریم و هم اگر مشکلی داشته باشند با هم در ارتباط هستیم. این ارتباط تاکنون خیلی مفید بوده است و انشاءالله که هم چنان هم مفید باشد.
دغدغه اصلی من به عنوان یک مادر تربیت فرزندان شهدایی است که واقعاً هر کدام یک گوهرهای نابی هستند و ما باید میراثداران خوبی باشیم. برای مثال در رابطه با تحصیل این عزیزان تلاشمان این است که شرایط لازم را فراهم و انجام وظیفه کنیم. نکته مهم دیگری که درباره رزمندگان فاطمیون وجود دارد، مهاجر بودن این عزیزان است و بعضاً همین موضوع هم باعث شده که این شهدا و خانوادههای بزرگوار آنها ناملایماتی بیش از خانواده دیگر شهدا متحمل شوند. طبعاً کسانی که در چنین فضایی قدم به مسیر جهاد و دفاع از حرم میگذارند اجر بیشتری هم دارند. کمی فضای عزیزان فاطمیون و مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم میکنند را تشریح کنید.
رزمندهها و خانوادههای فاطمیون در شروع کار و تأسیس این شجرهی بسیار بزرگ و طیبه در اردیبهشت ماه سال ۹۲ شرایط سختی داشتند. هدف این عزیزان دفاع از حریم اهلبیت علیهمالسلام و انجام وظیفهای بود که بر خود واجب میدانستند. اینها خودشان مهاجر بودند و تصمیم برای رفتن به دفاع از حرم در جامعهی محدود مهاجرین افغانستانی هم واکنشهای مختلفی به دنبال داشت.
شهید توسلی اولینبار اردیبهشت ماه سال ۹۲ به سوریه اعزام شدند و بعد از تقریباً هفت ماه برگشتند. در مدت کوتاهی که مشهد بودند تمام وقتشان صرف این شد که بنشینند با سایر همکیشان مذاکره کنند، صحبت کنند و آنها را توجیه کنند و هدفشان را برایشان روشن کنند. با جامعهی دانشجو، جامعهی تجّار، حتی جامعهی روحانیت، جامعهی کسبه و امثالهم. با هرکدامشان به روش و زبان مختص خودشان صحبت میکرد و آنها برای جهاد به او ملحق میشدند.
سختی این راه بیشتر به دوش رزمندههایمان بود. ما ابتدا خیلی متوجه این قضایا نبودیم، تا اینکه شهدایمان آمدند و یکی یکی به تعداد شهدا اضافه شد. در همین شرایط طبیعتاً نگرانی آنهایی که این راه را قبول نداشتند بیشتر میشد. حتی الان که ۱۰ سال از این غائله میگذرد در بین نزدیکان و اقوام خود ما هم کسانی هستند که تا هنوز که خیلی این قضیه را قبول ندارند و نپذیرفتهاند. من به آنها حق میدهم. به هر حال آنها روحیات، اهداف و شرایط خودشان را دارند.
گاهاً پیش میآمد که با کنایه مستقیم به خودم میگفتند که اینها برای پول یا برای مدرک میروند. ولی اینقدر عنایت حضرت زینب سلاماللهعلیها همراهم بود که اصلاً این حرفها را نشنیده میگرفتم. در بسیاری از موارد هم با آنها درباره راهی که شهدایمان انتخاب کردهاند صحبت میکردم، گاهی هم توجیه میشدند این عزیزان. شهید در این باره خودش تأکید میکرد جوری رفتار نکنیم که طرف مقابل را ناراحت کنیم. از ۲۲ اردیبهشت ماه سال ۹۲ که ایشان و در پناه قرآن او را راهی کردیم، همان جا دعا کردیم و از حضرت زینب سلاماللهعلیها مدد خواستیم که ما را در این راه بیمه کنند تا بتوانیم همراه ایشان بمانیم. همان عنایت بی بی هم باعث شد که بتوانیم سختیهای این مسیر را تحمل کنیم و صبر لازم را داشته باشیم.
ابوحامد همیشه توصیه به صبر و بردباری داشت و میگفت هر جایی که دلت شکست فقط هدیهاش کن به بی بی حضرت زینب سلاماللهعلیها. خود بی بی میداند که چه بشود چه کار کند و هر چه مصلحت بداند را پیش میآورد.
شهدای بزرگوار فاطمیون سه هدف برای رفتن به دفاع از حریم آلالله داشتند. اول اینکه اگر ما در واقعهی عاشورا نبودیم و آنجا اهل بیت به اسارت رفتند، الان هم واقعهی عاشوراست و باید خودمان را به هر نحوی برای دفاع برسانیم.
دومین هدف و رویکرد این عزیزان تشکیل یک یگان نظامی و شیعی بود تا هر جایی که نیاز باشد مثل برادران حزب الله برای دفاع برخیزند. الحمدلله این هدف محقق شد و ما این تشکیلات را الان داریم. هدف سوم این عزیزان این بود که نشان دهند بچههای مهاجر افغانستانی فقط کارگر ساده نیستند. جایی که نیاز باشد برای دفاع از اسلام، برای دفاع از انسانیت، برای دفاع از این انقلاب جانشان را هم میدهند.
رزمندگان فاطمیون نشان دادند که اسلام که مرز ندارد که حالا مثلاً قضیه سوریه به من که یک مهاجر افغانستانی هستم چه ارتباطی دارد. ثابت کردند چنین چیزی نداریم. وقتی اسلام در خطر باشد، وقتی حریم آل الله در معرض خطر باشد هر کس هر جایی با هر ملیتی خودش را باید برساند و دفاع کند.
شهید توسلی و همرزمانشان که به عنوان اولین گروهها برای دفاع از حرم اعزام شدند، سختیهای زیادی را برای هموار شدن این راه کشیدند. اینطور نبود که به قول معروف یک شبه بروند و هر چه شد شد. نه، این کارگسترده و بزرگی بود واقعاً برایش زحمت کشیدند مطالعه داشتند. نظر دوستانی که در این بحث دغدغه داشتند را شنیدند بارها و بارها از طرحشان دفاع کردند.
ما الان در جامعه مهاجر و در جامعه میزبان به برکت خون شهدا آن نگاه مثبت، آن احترام و ارادتی که باز این عزیزان نسبت به خانوادهها دارند، نسبت به جامعهی مهاجرین دارند را داریم میبینیم و به برکت همین خونهاست که این ارتباط حسنه برقرار شده است. واقعاً این لطف خدا و برکت خون شهداست.
در دیداری که با حاج قاسم عزیز هم داشتیم ایشان فرمودند که هر چه بگذرد ما به بزرگی کار این عزیزان بیشتر پی میبریم و آیندگان میفهمند که این عزیزان چه کردند، واقعاً همین است.
نمیتوان از محور مقاومت و لشکر پرافتخار فاطمیون صحبت کرد ولی از شهید حاج قاسم سلیمانی غافل شد.
سال ۹۵ با بچهها به زیارت مشرف شدیم. در روز دوم سفرمان یک دیدار خصوصی با حاج قاسم داشتیم. برایمان خیلی غیرمنتظره بود چون تا دقیقهای که ایشان آمدند هم ما از برنامه خبر نداشتیم. ساعاتی که در معیت این شهید بزرگوار بودیم، رفتار و محبت ایشان با بچهها، صحبتهای آرامش بخش ایشان نسبت به فاطمیون، نسبت به عوامل و نسبت به من حقیر واقعاً برای من درس بزرگی بود. تقریباً سه سال از شهادتشان میگذرد، خب هر کسی آرزو داشت که ایشان را از نزدیک ببیند و وقتی شهید شدند، ما فرزندان و خانوادههای شهدا به نوعی دوباره یتیم شدیم. زمانی که حاج قاسم به شهادت رسیدند این قدر بچههایم بیقرار و ناراحت بودند که آنها را در شهادت پدرشان این جور ندیده بودم. حتی یادم هست خودم، در زمان شهادت همسرم، بچههایم کوچک بودند و کارم خیلی سنگین بود و فرصت این را که بخواهم بنشینم و گریه کنم نداشتم. دراصل جایی برای این مسئله نمیدانستم. میگفتم ابوحامد رفت انجام وظیفه کرد و خدا هم با شهادت جانش را خرید، اینکه دیگر گریه و عزاداری ندارد. ولی در شهادت حاج قاسم نه، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. ما برای انتقام سخت از قاتلانش لحظه شماری میکنیم.
شما در دیدار هشتم فروردین سال ۱۳۹۵ خانواده شهدای مدافع حرم افغانستانی با رهبر انقلاب هم مطالب و نکاتی را خدمت ایشان بیان کردید. فضای آن دیدار چگونه بود؟
همسران ما، شهدای ما دلبسته رهبر انقلاب بودند و جانشان را تقدیم اسلام عزیز کردند. خدای ناکرده ما منتی بر اسلام عزیز و انقلاب نداریم. اسلام عزیز. خب وجود ایشان برای ما خیلی افتخار بزرگی است به خصوص با سختیهایی که در نبود همسرمان تحمل میکنیم. خانوادههای شهدا خیلی مشتاق دیدار ایشان هستند و خب من هم این آرزو را داشتم و گاهی به ذهن یا زبان میآوردم که ای کاش یک فرصت دیداری محقق بشود. به برکت حضرت رضا علیهالسلام و پا در میانی خود شهدا این آرزوی ما در ۸ فروردین سال ۹۵ برآورده شد و به همراه تعدادی از خانوادههای شهدا به دیدار ایشان رفتیم و توفیق شد که نماز را هم به امامت ایشان اقامه کنیم. آن دیدار بسیار شیرین بود و صحبتها و نوازشهای پدرانهی ایشان منجر میشد که بچههایمان نبود پدر را حس نکنند.
اخیراً هم که ایشان لطف کردند و با تقریظشان محبت بدون وصفی نسبت به کتاب خاتون و قوماندان و زندگینامهی حقیر داشتند که امیدوارم برایم باقیات، صالحات باشد.
برچسبها: افغانستان؛ شهدای مدافع حرم؛ لشکر فاطمیون؛ شهید علیرضا توسلی؛
در اين رابطه بخوانید :
فيلم / گفتوگو با خانم امالبنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی
ديگران - گفتگو / فاطمیون باید زنده بماند
....نام پرونده : خاتون و قوماندان
همسر شهید علیرضا توسلی، فرمانده لشکر فاطمیون و راوی کتاب «خاتون و قوماندان»
زنان در شکوفایی ادبیات جهاد و مقاومت چه نقشی ایفا کردهاند؟
فاطمیون باید زنده بماند
در خاطرم شد زنده یاد فاطمیون
بیقرار همچون باد
کبوتر شد دلت از کابل و طوس و نجف تا شام
مرز خاتون و قوماندان عشق است
دو ملتیم و یک آئین، دو پرچم و یک دل
ندیدم سیاستمداری به اندازه رهبر انقلاب بر اهمیت نقش مردم تأکید کند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
لوح مغولان جدید!
امروز آن تاختوتازی که زمان مغولها اتفاق افتاد دارد تکرار میشود. البته نوع تاختوتاز این مغولهای جدید، مغولهای کراواتبسته و پاپیونزده و ادکلنزده و کتوشلوارپوشیده، با آن مغولها تفاوت دارد؛ اما تاختوتاز است، دارند تاختوتاز میکنند. تاختوتازشان چهجوری است؟ ... استعمار ... تجهیز صدام حسین ... تحریم؛ تحریم هم جزو تاختوتاز است؛ [مثل] تحریم دارویی ... علاوه بر این، صدها و هزاران رسانه را در خدمت دروغ و شایعه و انحراف و مانند اینها قرار دادند.
۱۴۰۲/۱/۱۶ - رهبر انقلاب
دیدار مرتبط : مغولهای کراواتی
دریافت یکجا تصاویر با ساختار ZIP کیفیت عالی و حجم: ۱۷.۷ MB
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
گفتوگو با عضو حقوقدان شورای نگهبان
ندیدم سیاستمداری به اندازه رهبر انقلاب بر اهمیت نقش مردم تأکید کند
ندیدم سیاستمداری به اندازه رهبر انقلاب بر اهمیت نقش مردم تأکید کند
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رمضانی امسال با دانشجویان، ضمن اشاره به صحبت یکی از دانشجویان درباره رفراندوم فرمودند: «گفتند که اگر چنانچه شما از اوّل در همهی مسائلی که پیش میآمد رفراندوم میکردید، حالا آن حسّاسیّت روی رفراندوم وجود نداشت. کجای دنیا این کار را میکنند؟ مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همهی مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟ چطور میشود رفراندوم کرد، در مسائلی که تبلیغات میشود کرد، از همه طرف حرف میشود زد؟ اصلاً یک کشور را شش ماه درگیر بحثوجدل و گفتگو و دوقطبیسازی میکنند برای اینکه یک مسئلهای رفراندوم بشود. در همهی مسائل رفراندوم بکنیم؟ یعنی قضایا اینجوری نیست که آدم اینجور ساده از رویشان عبور کند.» ۱۴۰۲/۰۱/۲۹
رسانه KHAMENEI.IR به همین مناسبت در گفتگو با آقای دکتر عباسعلی کدخدایی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو حقوقدان شورای نگهبان به بررسی اهمیت و جایگاه نقش مردم در اصول قانون اساسی پرداخته است. بحث را از اینجا شروع کنیم که به نظر شما از ابتدای انقلاب اسلامی نقش مردم چه بوده و در نظام جمهوری اسلامی و مخصوصاً قانون اساسی ما جایگاه مردم چگونه تعیینشده است؟
جمهوری اسلامی ایران نظامی بود که بر اساس اراده، خواست و حضور مردم شکل گرفت و اگر حضور مردم نمیبود اصلاً انقلاب اسلامی به پیروزی نمیرسید.
رهبری بسیار مؤثر حضرت امام رضوانالله تعالی علیه از سالهای حداقل ۴۱ به بعد را اگر در نظر بگیریم تا پیروزی انقلاب اسلامی و ده سالی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی داشتیم، همیشه ایشان تأکید بر حضور مردم و نقش مردم داشتند، بهعنوانمثال امام وقتیکه در بهشتزهرا دارند صحبت میکنند، میفرمایند که من با پشتیبانی این مردم دولت تشکیل میدهم. این نکته بسیار مهمی است که نقش مردم در شکلگیری انقلاب، در شکلگیری نهضت اسلامی و بعد در پیروزی انقلاب اسلامی، نقش اصلی بوده است.
حالا ممکن است این سؤال مطرح بشود که خب مردم یک نقشی داشتند در پیروزی انقلاب و دیگر بعد از پیروزی انقلاب مردم نقش نداشتهاند و نباید داشته باشند. نکتهی بعد این بود که امام در ۱۰ سالی که بعد از پیروزی انقلاب حضورداشتند و رهبری نظام را برعهده داشتند باز همیشه تأکید داشتند روی نقش مردم؛ چه در آغاز انقلاب، چه در شکلگیری و همهپرسیهایی که ما برای شکلگیری نظاممان و تصویب قانون اساسی داشتیم و در همهی مسائل دیگر. اگر مراجعه بکنیم به فرمایشهای حضرت امام این حضور مردم و نقش مردم را میبینیم که یک نقش محوری است.
بعد از آن هم که حضرت آیتالله خامنهای، سکاندار نظام اسلامی شدند، نگاههای بسیار عمیقی که ایشان داشتند و دارند در بحث حضور و مشارکت مردم، من جایی ندیدم که مقامات سیاسی یا رهبران سیاسی به این اندازه تأکید بکنند.
یکجایی ایشان در بحث تبیین مردمسالاری و نظام مردمسالار صحبت میفرمایند و میگویند نظام مردمسالار یعنی اینکه نظام با رأی مردم تعیین شود، یعنی اگر قانون اساسی میخواهیم تنظیم بکنیم با نظر مردم باشد، اگر میخواهیم اصلاح بکنیم باز نظر مردم باشد. و مثال میزنند که خبرگان قانون اساسی توسط مردم تعیین شدند و بعد قانون اساسی تهیه شد و متن پیشنویس به رأی مردم گذاشته شد. و هم چنان این حضور مردم در همهجای نظام ما نقش داشته است.
هیچ کشوری بهاندازه این ۴۴ سال ما انتخابات نداشته است. ما انتخابات مجلس، شوراها، ریاست جمهوری و همهپرسیها را داشتیم. چرا؟ چون اصل ششم قانون اساسی اینطور مقرر کرده است که در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکا آراء عمومی اداره شود.
وقتیکه قانون اساسی ما مقرر میکند که اداره کشور با مشارکت مردم باید باشد پس نظام سیاسی ما بر اساس دین و رأی مردم اداره میشود و به عبارت رهبر انقلاب، مردم، سالار زندگی جامعهی خودشان هستند؛ یعنی مردم نظام را اداره میکنند.
[دریافت فیلم]
اگر ما این فرمایشها را در کنار اصول قانون اساسی و رویههای این ۴۰ سال ببینیم که در انتخابات مختلف، چه کسانی رأی میدهند و چه کسانی انتخاب میشوند؟ از جنس خود همین مردم توسط خود این مردم انتخاب میشوند با تنوع سلیقهها و همه اختلافنظرهایی که بوده است. این تنوع هم یکی از ویژگیهای نظامهای سالم مردمسالار هست که خوشبختانه ما این را در کشور داریم. در قانون اساسی برای مراجعه به نظر مردم، روش انتخابات و روش همهپرسی پیشبینیشده. ما در نظاممان تاکنون سه همهپرسی داشتهایم و حدود چهل انتخابات. بین این دو روش از نظر حقوق عمومی و قانون چه تفاوتی هست و در چه مواقعی ما سازوکار انتخابات را و در چه مواقعی سازوکار همهپرسی را دنبال میکنیم؟
اصل ششم قانون اساسی کشور ما که تأکید دارد که در نظام جمهوری اسلامی ایران ادارهی امور کشور باید بر اساس مشارکت مردم باشد؛ خب این دارد تبیین میکند که نظام ما یک نظام مبتنی بر مردمسالاری نمایندگی است، یعنی مردم در انتخابات مجلس شرکت میکنند و نمایندگان مجلس را انتخاب میکنند. برای چه؟ برای قانونگذاری. در ریاست جمهوری رئیسجمهور را انتخاب میکنند برای چه؟ برای تصدی امور اجرایی. در شوراهای اسلامی شهر و روستا شرکت میکنیم برای اداره مناطق شهری و روستایی. پس غالباً نظام سیاسی ما از این اصطلاحاً دموکراسی نمایندگی و مردمسالاری نمایندگی استفاده میکند.
یک بخش دیگری را قانون اساسی ما در قالب همهپرسی مطرح کرده که دو بعد دارد. یکی اصل ۵۹ ماست که ما به آن همهپرسی تقنینی میگوییم. یک مورد هم در اصل ۱۷۷ قانون اساسی است که برمیگردد به اصلاح قانون اساسی که به آن همهپرسی اساسی میگوییم.
همهپرسی اساسی ناظر بر اصلاح قانون اساسی است که الان خیلی مورد بحث نیست. طبیعتاً هر وقت که لازم شد و شرایط بود، همهپرسی قانون اساسی هم انجام میگیرد.
اما اصل ۵۹ قانون اساسی چه میگوید؟ اصل ۵۹ یک ظرایفی را دارد که دقت در آن بسیار مهم هست. میگوید در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوهی مقننه از راه همهپرسی و مراجعهی مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. یعنی چه؟ یعنی کاری که نمایندگان مجلس شورای اسلامی انجام میدهند، -که تقنین است- مجلس آن را به مردم واگذار کند.
پسکار دیگری را یا راه دیگری را قانون اساسی نگفته که شما مثلاً بیایید در رابطه با مسائل اجتماعیتان یک همهپرسی عام داشته باشید، یک همهپرسی عمومی داشته باشید. آنچه پیشبینیشده همین است که مجلس بگوید مردم جای آنها تصمیم بگیرند. حالا شرایطی هم در اصل ۵۹ ذکرشده که درخواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم نمایندگان مجلس برسد.
پس ما بهجز اصل ۵۹ که طبق آن وظیفهی قانونگذاری مجلس بهجای خود مجلس به مردم واگذار میشود، در موارد مهم هیچ نوع دیگر همهپرسی نداریم.
[دریافت فیلم]
آیا فقط قوانین کشور ما در زمینه رفراندوم اینطور است یا کشورهای دیگر در تصمیمگیری و اداره مسائل گوناگونشان به رفراندوم متوسل میشوند؟ خیر. خیلی کشورهای دیگر هم به همین صورت عمل میکنند. خیلی از کشورها که همهپرسی عمومی اصلاً ندارند. ممکن است بعضی همهپرسی تقنینی یا همهپرسی جزئی، آن هم در بخشی از مثلاً کشور داشته باشند، ولی معمولاً اینطور نیست که همهپرسی در همهی زمینهها داشته باشند.
به نظر شما علت اینکه در کشورهایی که مدعی هم هستند، در همه مسائل همهپرسی نمیشود چیست؟
اصلاً باید ببینیم آیا همهپرسی همیشه پاسخ نهائی و قانعکنندهای به ما میدهد برای حل مشکلات؟ خیلی از صاحبنظران در غرب این مطلب را مطرح میکنند؛ نهفقط الان، از قدیم میگفتند که همهپرسی ممکن است در یک مواقعی مشکلی را حل بکند اما در بسیاری از مواقع نهتنها مشکلی را حل نمیکند بلکه مشکلاتی را ایجاد میکند.
من حالا نمونههایی از این مشکلات احتمالی را همعرض میکنم. مثالی که حالا میتوانیم بزنیم برگزیت است که در انگلستان برگزار شد و مسئلهشان با اتحادیهی اروپایی بود. خب تعداد مخالفین و موافقین استمرار و ادامهی کار با اتحادیهی اروپایی نزدیک هم بود. نخستوزیر وقتشان آمد صحبتی کرد و به خیال اینکه حالا مثلاً آنهایی که پاسخشان به استمرار کار هست بیشتر است و آنهایی که میگویند جدا بشویم کمتر است. با این تصور همهپرسی را برگزار کردند. الان مدتهاست در انگلستان مطرح است که آیا این همهپرسی مشکل را حل کرد؟ اولاً با یک اختلاف رأی حداقلی جدا شدن انگلستان به تصویب رسید، یعنی تقریباً مخالفین و موافقین نزدیک هم بود رأیشان. اما رأی غالب این بود که خب جدا بشویم. این منجر به سقوط دولت وقت شد، یعنی آنقدر مشکلات ایجاد کرد و آنقدر این مسئله حساس بود که دولتشان سقوط کرد و اصلاً فضای سیاسی کشور به هم ریخت.
بعد هم آیا مشکل انگلیس با برگزیت حل شد؟ الان همان دوقطبی در جامعهی انگلستان همچنان هست، یعنی شما میبینید که باز آنهایی که موافق ادامهی کار با اتحادیه بودند همچنان دارند فعالیت میکنند، همچنان نگرانند، همچنان ناراحتند که چرا انگلستان جداشده است.
پس پاسخ اول این است که همهپرسی در همهجا نمیتواند حلال مشکل باشد. رهبر انقلاب هم فرمایشی داشتند که آیا این همهپرسیها واقعاً یک بحث کارشناسانهای را به ما میتواند جواب بدهد؟ آیا پاسخ درست را هم به ما میدهد؟ قطعاً اینطور نیست و خیلی مثالهای مختلفی را ما میتوانیم بزنیم که در خیلی از مواقع همهپرسی پاسخ دقیق به ما نداده است، مثل همین برگزیت که الان در انگلستان هست، که اگر چه اکثریتی که گفتند بههرحال جدا بشویم ولی پاسخ دقیق و روشنی نبود که اشاره شد.
[دریافت فیلم] چرا در مسائل کارشناسی و تخصصی همهپرسی ممکن است جواب درست را به مسئله جامعه ندهد؟
سالهای قبل مطالب و مقالات زیادی در این حوزه در کشورهای غربی هم نوشته شده است. سؤال این است که یک شهروند نسبت به یک مصوبهی مطوّل یا یک موضوع تخصصی چقدر میتواند کارشناس باشد؟ مثلاً اگر یک موضوع اقتصادی باشد، من به عنوان یک شهروند چقدر میتوانم پاسخ اقتصادی داشته باشم نسبت به آن مسئله. یا اگر یک مسئلهی سیاسی کلان در حوزهی روابط بینالملل باشد، من واقعاً چقدر کارشناس هستم که میتوانم نظر دقیق بدهم.
پس نکته این است که همهپرسی نمیتواند رافع مشکل باشد و مسئلهی ما را حل بکند و ما را به یک نتیجهی قطعی برساند. اینها ایراداتی است که به همهپرسی از سوی صاحبنظران کشورهای مختلف، حتی کشورهای غربی گرفته شده است.
و یک مطلب دیگری که غربیها در کتابها و مقالاتشان درباره همهپرسی دارند این است که ممکن است مثلاً در یک همهپرسی گروههای سیاسی یا افرادی که ذینفوذ هستند بههرحال بیایند با تبلیغات و هزینه کردن پول این مسئله را بهسوی خودشان بکشانند، یعنی مردم را گمراه بکنند و یک نگاه غیرواقعی به آنها القاء کنند.
حالا من اگر بخواهم مثال بزنم، شما در بحث انتخابات آمریکا یک واسطهای دارید، چون انتخابات، انتخابات غیرمستقیم است؛ کالجهای انتخاباتی. مردم باید به کالجهای انتخاباتی رأی بدهند و کالجهای انتخاباتی باید رئیسجمهور را انتخاب بکنند، هنوز هم هست. این روش برای زمانی بود که رسانهها به این شکل وجود نداشت و مردم آمریکا ارتباط رسانهای نداشتند. صاحبمنصبان آمریکایی گفتند که اگر ما انتخابات را مستقیماً در اختیار مردم قرار بدهیم، ممکن است افرادی بیایند ذهن مردم را منحرف بکنند و یک افراد ناشایستی متصدی ریاست جمهوری بشوند. پس لازم است کارشناسان سیاسی این وسط به عنوان واسطه باشند که اینها بتوانند تشخیص بدهند.
چرا ممکن است برخی تصور کنند که اگر گفته شود بعضی مسائل کارشناسی است و امکان همهپرسی نیست، چنین حرفی میتواند توهین به مردم تلقی شود؟
مگر من و شما وقتیکه داریم در خود همین دموکراسی رأی میدهیم به یک نفر یا چند نفر به عنوان نمایندهی شهرمان و حوزهمان و میگوییم که شما برو از طرف ما قانونگذاری کن، آیا این به مفهوم این است که به من شهروند توهین شده است؟ مثلاً وقتی در یک نظام اداره کشور، نمایندهای را انتخاب میکنم و دارم به او وکالت میدهم که شما برو این بحث کارشناسی را پیگیری بکن، قطعاً قصد توهین یا اینگونه مسائل که در میان نبوده است. اینیک بحث علمی است و بحث نظری است و بحث کارشناسی است. پس اینطور نیست که نفس همهپرسی به عنوان یک ارزش در کشورها مطرح باشد.
برخی تصور میکنند نماد تام حضور مردم و نظر مردم در اداره کشور همهپرسی است. نظر شما دراینباره چیست؟
همهپرسی یک روش است و اگر همهپرسی را بهمثابه یک روش فرض بکنیم، این روش میتواند در یکجایی در یکزمانی مفید باشد و در یکزمانی هم مفید نباشد. یک نمونه من از داخل کشور مثال بزنم: وقتیکه در زمان رژیم طاغوت آن بحث انقلاب سفید و آن مثلاً رفراندوم مطرح شد، خب علمای اسلامی مخالف بودند و مسائل مختلفی در این جهت مطرح شد، از جمله مسائلی که حضرت امام رحمةاللهعلیه گفتند. بعد نمایندگانی از دولت وقت رفتند خدمت مراجع، خدمت حتی حضرت امام رحمةاللهعلیه، و نهایتا برخی از مراجع خب موافق مسئله میشوند، اما حضرت امام رحمةاللهعلیه هم چنان مخالف بودند و حتی اعلام میکنند در یک سخنرانی که نمایندگان دولت هم آمدند پیش من، من به ایشان گفتم نه به مصلحت شماست نه به مصلحت مردم، چون رفراندومی که برگزار میکنید با این شرایطی که میخواهید برگزار بکنید مفهومی ندارد. حضرت امام رحمةاللهعلیه چون میدانستند رژیم پهلوی میخواهد فقط سوءاستفادهای بکند، در این جهت مخالفتشان را اعلام میکنند. بعد امام یک اعلامیهای میدهند که چرا با رفراندوم ما مخالفیم و نباید انجام بشود.
همان حضرت امام که در سال ۴۱ دارند با رفراندوم مخالفت میکنند، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مبدع رفراندوم جمهوری اسلامی هستند، در موضوع قانون اساسی و اینکه قانون اساسی سریعتر تنظیم بشود، به رأی مردم گذاشته بشود.
پس این نبود که امام بخواهند بگویند که رفراندوم به عنوان یک ارزش است و باید همیشه انجام بشود. نه، یک روشی است که میتوانید شما در مواقعی مراجعه بکنید به آراء مردم هر جایی که لازم باشد.
الان که نظام ما بعد از ۴۴ سال یک ثباتی گرفته، یک انسجامی گرفته، طبیعتاً باید در چارچوب قانون اساسی عمل بکنیم. حضرتعالی علاوه بر اینکه از اساتید شناختهشده در رشتهی حقوق هستید سالها هم در شورای نگهبان حضور داشتید. بالاخره هجمههای مختلفی از سوی معاندین و معارضین به این جایگاه میشود و بههرحال اعضای شورای نگهبان هم در طول این سالها مأنوس بودند با تأکیداتی که رهبر انقلاب در بحث حق مردم، رأی مردم و صیانت از جمهوریت نظام داشتند. اگر خاطرهای یا نکتهای هست در این حوزه هم بفرمایید که توجه رهبر انقلاب را به رأی مردم نشان بدهد.
یک نمونهی شاخص، برای سال ۸۸ بود که ما انتخابات را داشتیم و خب آن فتنهای که اتفاق افتاد، علیرغم اینکه شورای نگهبان از همهی گروهها افرادی را تأیید صلاحیت کرده بود و بههرحال چهار نفر نامزد شده بودند اما متأسفانه عدهای آمدند آن رأی جمعی مردم را برنتابیدند و آن فتنه را رقم زدند.
در آن موقع موارد متعددی بود که رهبر انقلاب روی اجرای قانون تأکید داشتند، اما در آن جلسهی معروفی که ستادها و رؤسای ستادهای انتخاباتی نامزدها حضور داشتند که ما از شورای نگهبان و دوستانمان هم از وزارت کشور بودند، رهبر انقلاب در پاسخ به سؤالاتی که ستادها داشتند تأکید ویژهای که به شورای نگهبان و وزارت کشور داشتند این بود که شما طبق قانون و مقرّ قانون عمل بکنید و اگر تخلفی صورت گرفته با آن برخورد بکنید.
این صریح فرمایش ایشان بود که در آن جمع چند بار تکرار شد در مقابل خواستهی افرادی که خلاف قانون، خواستار ابطال انتخابات بودند ، یعنی ایشان به نظر من پاسداری و صیانت کردند از رأی مردم در آن موقع.
و نکتهی دیگری که حالا در انتخابات مختلف دیگری هم تکرار شده است در بحث انتخابات مجلس، خب بههرحال افراد زیادی مراجعه میکردند مخصوصاً از مقامات به ایشان که مثلاً شما به شورای نگهبان توصیه بکنید فلانی تأیید بشود یا روی فرد یا روی مثلاً برخی از گروهها و اینها. و ایشان تأکیدشان به شورای نگهبان این بود که شما بر اساس قانون عمل بکنید.
من این را در جایی دیگر مثال زدم که شما در رژیم گذشته میبینید که فردوست در خاطراتش میگوید که من و علم و منصور مینشستیم لیستی را ردیف میکردیم از نمایندگانی که باید در انتخابات اسمشان از صندوق در میآمد و این را میدادیم به شاه، شاه اگر موافق بود همین افراد از انتخابات و از صندوق انتخابات درمیآمد.
رهبر انقلاب در یک جای دیگر میفرمایند که من هم یک رأی دارم و این رأی من را هیچکس مطلع نیست تا زمانی که در صندوق رأی میاندازم. حالا مقایسه بکنید این منطق و این تابعیت از قانون که رهبری جمهوری اسلامی ایران دارند با آن چیزی که مثلاً ما در رژیم گذشته داشتیم.
برچسبها: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران؛ رفراندوم؛
در اين رابطه بخوانید :
فيلم / گفتوگو با دکتر عباسعلی کدخدایی
فيلم / مثبت ۱۰۰ ثانیه | کارکرد رفراندوم
ديگران - گفتگو / هیچکس به اندازه رهبر انقلاب مدافع رأی مردم و دموکراسی نیست
ديگران - گفتگو / سه رفراندوم در چهلوچهار سال؛ کارنامه حکمرانی کدام کشور مردمیتر است؟
....
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و حقوقدان شورای نگهبان
سندی که به آن عمل نشده است
راهکارهای وزارت کار در راستای ایجاد امنیت شغلی در جامعه
هیچکس به اندازه رهبر انقلاب مدافع رأی مردم و دموکراسی نیست
سه رفراندوم در چهلوچهار سال؛ کارنامه حکمرانی کدام کشور مردمیتر است؟
خانواده ایرانی، خاستگاه بخش مهمی از شعر معاصر است
آینده خطرناک دلار در جهان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
سندی که به آن عمل نشده است
رئیس شورایعالی انقلاب فرهنگی باید مسئول اجرای سند...
| سیدمحمد بطحایی
شورایعالی انقلاب فرهنگی با ریاست رئیسجمهور محترم باید خیلی خیلی مجدانه و جدیتر از آنچه تا حالا وارد سند تحول شده، وارد شود. نقش شورایعالی انقلاب فرهنگی تا حالا طراحی و کمی هم نظارت بوده است؛ اما باید در ساختار استقرار و ایجاد سند ورود پیدا کند.
آموزشوپرورش به تنهایی مسئول اجرای سند تحول نیست، ...
| محمود فرشیدی
اینکه رهبر انقلاب سند تحول را به سران سه قوه ابلاغ کردند، یعنی فقط وزیر آموزشوپرورش مسئول اجرای سند نیست، بلکه رئیسجمهور، رئیس قوه قضائیه، رئیس مجلس و همه مسئولان عالی قوا مسئولیت دارند که به اجرای سند کمک کنند.
از مقدمات اجرایی سند تحول غفلت شد
| علیاصغر فانی
اجرای سند تحول خوب متولد نشد. از مقدمات اجرایی این سند غفلت شده و در حالی که تمهیدات اجرایی آن فراهم نشده بود و به اجرا ورود کردند.
بعضی مفاد سند تحول، نیازمند بازنگری هستند
| محسن حاجی میرزایی
انتخاب راهبرد صحیح در اجرای سند بسیار اهمیت دارد و به نظر میرسد که در ده سال اخیر راهبرد سنجیده و اثربخشی برای اجرای سند انتخاب نشده است. سند فاقد نقشه راه بهینهای برای اجرا بوده و این نقشه راه نیز در این سالها تدوین نشده است.
گفتگو با رئیس سابق دانشگاه فرهنگیان
نظام تربیت معلمین، نیازمند تحولی بنیادین است
| حسین خنیفر
معلمی باید در دانشگاه ما تربیت شود که در تراز نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد و حکمت شرقی داشته باشد. او باید پایی در علم روز داشته باشد ولی ذهنش در نظام ارزشی حرکت کند.
سند تحول بنیادین فاقد نقشه راه اجرایی است
| حیدر تورانی
ده سال است که سند تصویب شده! به نظر من هم بخشی از عدم اجرای این سند به خود سند برمیگردد. برای همین آقا فرمودند ترمیم شود. بالاخره وقتی شما چیزی مینویسید و نتوانید اجرایش کنید، همه اشکال به عملکرد مدیران برنمیگردد، خود کار و سند هم اشکال دارد. در سند حرفهای آرمانی و آسمانی گفته شد، اما باید برای سند نقشه اجرایی هم تدارک دیده میشد. باید همانهایی که سند را نوشتند، نقشه راه اجرایی آن را ترسیم میکردند. باید همانهایی که سند را نوشتند، پژوهشسازیاش هم میکردند، ولی نکردند.پنج وزیر آموزش و پرورش از دلایل اجرایی نشدن سند تحول میگویند
سندی که به آن عمل نشده است
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار اخیر معلمان درباره سند تحول آموزش و پرورش فرمودند: «دربارهی سند تحوّل... اوّلاً بایستی سند تحوّل دائماً بهروزرسانی بشود... ثانیاً برای اجرای سند تحوّل یک نقشهی راه لازم است؛ این
راهکارهای وزارت کار در راستای ایجاد امنیت شغلی در جامعه
هیچکس به اندازه رهبر انقلاب مدافع رأی مردم و دموکراسی نیست
سه رفراندوم در چهلوچهار سال؛ کارنامه حکمرانی کدام کشور مردمیتر است؟
خانواده ایرانی، خاستگاه بخش مهمی از شعر معاصر است
آینده خطرناک دلار در جهان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطبيانات
گزيده بيانات
عکس پوستری
۱۳۹۶/۰۴/۱۹
نماهنگ | کربلای ری
نماهنگ | کربلای ری(KHAMENEI.IR)
نماهنگ | کربلای ری(KHAMENEI.IR)
حضرت آیتالله خامنهای: «در فضیلت ایشان روایات معروفی وارد شده است. حضرت هادی به یکی از اهالی ری که از زیارت امام حسین میآمد فرمودند: اگر میرفتی عبدالعظیم را زیارت میکردی ثوابی که از زیارت امام حسین علیهالسّلام به تو دادهاند همین را به تو میدادند. ما در جوار جناب عبدالعظیم زندگی میکنیم، شوق کربلا هم داریم، اما کمتر توفیق پیدا میکنیم به زیارت این بزرگوار برویم.» ۱۳۸۲/۰۳/۰۵
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR همزمان با پانزدهم شوال، سالروز وفات جناب عبدالعظیم حسنی (علیهالسلام) نماهنگ «کربلای ری» را بر اساس بیانات رهبر انقلاب منتشر میکند.
برچسبها: حضرت امام حسین(علیه السلام)؛ حضرت امام هادی (علیه السلام)؛ حضرت عبدالعظیم حسنی(علیهالسلام)؛ شاعران؛ تهران؛ تاریخ شهر ری؛ شعرخوانی در محضر رهبر انقلاب؛ امید مهدینژاد؛ زیارت؛ دیدار شاعران؛ شهر ری؛
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطخبر
بيانات
عکس
فيلم
صوت
[نمایش تمام تصاوير]|[دریافت تمام تصاویر (Zip)]|تصویر3
سخن نگاشت | دیدار معلمان
همزمان با سالروز شهادت شهید مطهری و روز معلّم، جمعی از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور صبح امروز (سهشنبه) با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
رسانه KHAMENEI.IR برشهایی از بیانات حضرت آیت الله خامنهای را در این مجموعه سخننگاشت مرور میکند.
برچسبها: معلمان؛ دیدار معلمان و مسئولین آموزش و پرورش؛
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پیوندهای مرتبطخبر
عکس
فيلم
صوت
عکس پوستری
عکس پوستری
۱۴۰۲/۰۲/۱۲
بیانات در دیدار معلمان
به مناسبت هفتهی معلّم(۱)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز، نمونهای از برترین و شریفترین قشرها و خدمتگزاران کشور، یعنی جامعهی معلّمین کشور. از بیانات این برادر عزیزمان، سرپرست محترم، تشکّر میکنم؛ نکات بسیار خوب و مهمّی را بیان کردند. آنچه اطّلاع دادند که انجام گرفته ــ که بنده از بعضی از آنها بیخبر بودم ــ مهم است، آنچه هم که گفتند بنا است انجام بدهند و اقدام بکنند بسیار حائز اهمّیّت است. باید همّت کنند؛ اینها همه شدنی است. اگر کسی تصوّر بکند که این بلندپروازی است و رفتن به سوی یک افقهایی است که دستمان به آن نمیرسد، قطعاً اشتباه کرده. همهی اینهایی که گفتند توقّعاتِ ما است و شدنی است؛ همّت میخواهد، کاردانی میخواهد، پیگیری میخواهد و کمک الهی شامل یک چنین حرکتی خواهد بود انشاءالله. از سرودی هم که اجرا کردید تشکّر میکنم؛ سرود متفاوتی بود که با توحید الهی شروع شد، با مدح معلّم ادامه پیدا کرد؛ انصافاً جای همین هم هست که بعد از حمد الهی، انسان به مدح معلّمین بپردازد؛ خیلی خوب بود.
یاد شهید عزیزمان مرحوم آیتالله مطهّری را گرامی میدارم که به معنای واقعی کلمه یک معلّم بود. همهی آن خصوصیّاتی که ما در معلّمین مدارسمان یا مدرّسین دانشگاههایمان انتظار داریم، در این مرد وجود داشت؛ علم داشت، تعهّد داشت، دقّت داشت، پیگیری داشت، نظم و انضباط در کار داشت؛ خیلی خصوصیّات مثبت در این مرد بزرگ وجود داشت. بحمدالله شهادت او هم برکاتی برای کشور داشت؛ خود ایشان که خب به مقامات عالی رسید و آثار ایشان [هم] بر اثر این شهادت، در دل جامعه جا باز کرد. من توصیه میکنم نوشتههای ایشان و تنظیمشدههای سخنرانیهای ایشان را، بخصوص معلّمین، حتماً نگاه کنند و بخوانند؛ خیلی به دردتان میخورد.
خب، این جلسه در واقع اوّلاً برای تکریم جامعهی معلّمین کشور است که بنده خودم را موظّف میدانم این تکریم را هر سال انجام بدهم، ثانیاً نکاتی در باب آموزشوپرورش که امروز هم چند جملهای عرض میکنیم.
به گمان من اوّلین مطلبی که در باب معلّم باید بنده امروز عرض بکنم، سپاس از جامعهی معلّمان است؛ این سربازان گمنام نظام اسلامی و اسلام و مسلمین که در اطراف کشور، در دورترین نقاط کشور، بیسروصدا مشغول کارند، مشغول مجاهدتند و با سختیها، با مشکلات فراوان، دارند کار میکنند. در واقع، فرزندان ملّت را این جامعهی معلّمین دارند تربیت میکنند و آنها را برای آیندهی روشنی آماده میکنند. حالا همهی معلّمین یکجور نیستند؛ مثل همهی جوامع دیگر، مثل همهی قشرهای دیگر، سطوح مختلفی دارند، امّا آن نگاه کلّی به معلّم این است که عرض کردم. کمبود امکانات هم دارند که این فقط مال امروز هم نیست. در گذشته هم معلّمین در آزمونهای گوناگون سربلند بیرون آمدند. در دفاع مقدّس، معلّمین کشور نزدیک به پنج هزار شهید دادند؛ معلّمان کشور چهار هزار و نهصد و خردهای شهید دادند. دانشآموزانی که غالباً تحت تأثیر نَفَس گرم معلّمین به جبهه رفتند و شهید شدند، حدود ۳۶ هزار نفرند؛ این دانشآموزان ممکن است تحت تأثیر خانواده و مسجد و رفقا هم بودند، امّا اغلب یا بسیاری از این جوانان دانشآموز و دبیرستانی که جبهه رفتند، تحت تأثیر نَفَس گرم این معلّمین بودند.
کاری که معلّم بر عهده گرفته ــ معلّم متعهّد ــ به نظر من مهمترین کار در کشور است؛ یعنی تربیت و تعلیم نونهالان کشور، یعنی ساختن آیندهی کشور. معلّم در واقع معمار آیندهی کشور است. امروز شما دارید فردای کشور را میسازید. اگر بتوانید انسان آگاه، عالم، اهل فکر کردن، متفکّر، اهل منطق، باایمان، بااراده، متشرّع، پایبند به اخلاق اسلامی، پایبند به تعهّدات ملّی تربیت کنید، بزرگترین خدمت به کشور انجام گرفته؛ یعنی واقعاً هیچ خدمت دیگری قابل مقایسهی با این نیست. این قضیّهی تربیت نوجوانان ما، با توجّه به هوش نوجوان ایرانی، ضریب پیدا میکند و اهمّیّت مضاعف پیدا میکند. اگر ما با یک جامعهی جوان و نوجوانِ متوسّط از لحاظ ذهنی مواجه بودیم، یک جور بود؛ حالا که با یک قشرِ جوانِ هوشمند مواجهیم که از متوسّط هوش جهانی بالاترند، قضیّه جور دیگر است. این ثروت عظیمی است. اگر ما این موجود باارزش، یعنی این جوان هوشمند را ــ که هوشمندیِ خودش را در المپیادها، در مسابقات جهانی، در همه چیز ثابت کرده ــ تربیت نکنیم و به جایگاه شایسته نرسانیم، واقعاً جفا شده؛ این جواهرِ قیمتیای است، این را باید خوب ساخت.
خب، این نقش و جایگاه معلّم است. جایگاه خیلی مهم است، خیلی بالا است، مسئولیّت هم به همین اندازه بالا است؛ مسئولیّت هم بالا است. چون راجع به این قضیّه خیلی صحبت کردهایم ــ هم خود بنده صحبت کردهام، هم همه صحبت کردهاند ــ من چند سرفصل کوتاه را عرض میکنم.
یکی اینکه شاگرد را معلّم مثل فرزند خودش بداند. شما در مورد پسر خودتان یا دختر خودتان چه آرزوهایی دارید؟ نمیخواهید خوشبخت باشد؟ نمیخواهید سربلند باشد؟ نمیخواهید عاقل باشد؟ نمیخواهید باسواد باشد؟ نمیخواهید رفتار او در جوامع، در خانوادهها، احترامبرانگیز باشد؟ انسان راجع به بچّهاش این چیزها را میخواهد؛ عین همینها را از این شاگردتان هم بخواهید. یعنی کار شما در درجهی اوّل درس دادن است، امّا در خلال هر درسی ــ بنده بارها گفتهام گاهی مثلاً یک معلّم ریاضی یا معلّم فیزیک، در اثنای درس، یک کلمه میگوید که از یک ساعت سخنرانیای که بندهی مثلاً واعظ میکنم تأثیرش در این جوان بیشتر است! با یک کلمه؛ اینها را دیدهایم ــ با رفتار، با کردار، با بیان، ایمان را، صلاح را، صلاحیّتهای انسانی را در این شاگرد پرورش بدهید. فرض کنید فرزند خودتان است، دارید او را پرورش میدهید؛ این اوّلین توقّعی است که انسان از معلّمین دارد. البتّه این غیر از مسئلهی «پرورشی» است که بعداً عرض خواهم کرد؛ آن امور پرورشی، مستقلّاً یک مسئلهی جداگانهای است؛ بعضیها اینها را با هم مخلوط میکنند. آنهایی که میخواستند «پرورشی» را تعطیل کنند، میگفتند «معلّم در همان حالِ تعلیم، پرورش هم بدهد»، که خب این حرف ناقص و ناتمامی است؛ لکن در اثنای تعلیم میشود به معنای واقعی تربیت هم انجام داد، «پرورشی» هم به جای خود.
یک نکتهی دیگر تشویق دانشآموزان به حضور در مراکزی است که آن مراکز برکتآفرین است، نورآفرین است، مثل مساجد، مثل هیئتها. بهتجربه ثابت شده جوانی که با مسجد سر و کار دارد و ارتباط دارد، خیرش بیشتر به جامعه میرسد؛ یعنی احتمالش بیشتر است. نه اینکه آدمِ جوان یا غیرجوانِ مسجدی منحرف نمیشود؛ چرا، همهی احتمالات وجود دارد، لکن این زمینه یک زمینهی بسیار باارزشی است.
یک نکته در مورد رفتار معلّم اهتمام به حضور دانشآموز در مدرسه است. خب این قضیّهی کرونا و این آموزش مجازی و آموزش از راه دور واقعاً ضربه زد، یعنی اختلال ایجاد کرد در کار آموزش کشور. ممکن است که ما بگوییم با فضای مجازی و ارتباط ویدئویی و امثال اینها میشود درس را تعلیم داد، امّا شاگرد، دانشآموز، غیر از یادگیری و شنیدن درس، احتیاج به حضور در فضای آموزشی دارد؛ احتیاج دارد به اینکه بین همسالان خود، همکاران خود، همسانان خود حضور داشته باشد؛ این همافزایی ایجاد میکند، این خیلی مهم است. باید سعی بشود که دانشآموز در مدرسه حضور پیدا بکند؛ مدرسه موضوعیّت دارد. این هم یک مطلب. خب، عرض کردیم که کرونا ضربه زد، این فتنهها و اغتشاشها و مانند اینها هم ضربه میزند؛ یعنی اینها با این ناامنیهایی که در خیابان و از این قبیل درست میکنند، یکی از ضرباتی که به کشور میزنند همین است که مدرسهها را ناامن میکنند. یا همین مسائل مربوط به مسمومیّت و مانند اینها اگر حالا واقعی باشد یا شایعه باشد، دست دشمن اگر در کار باشد که ظاهراً هم همینجور است، این واقعاً یک ضربه به اساس کار در کشور و اساس آموزشوپرورش است، چون از حضور در مدرسه مانع میشود.
یکی از چیزهایی که از معلّمین عزیز و محترم انتظار میرود این است که احساس هویّت ایرانی و اسلامی و شخصیّت ملّی را در کودکان این کشور باید زنده کنید. مسئلهی زبان مهم است، مسئلهی ملّیّت مهم است، مسئلهی پرچم مهم است؛ دلبسته باید باشد؛ اینها چیزهای لازمی است، اینها اساسی است. بایستی این شناخت را، این هویّتشناسی ملّی و شخصی را در دانشآموز زنده کنید؛ [دانشآموز] باید به ایرانی بودنِ خودش افتخار کند. البتّه افتخار هم دارد. فقط هم با اینکه [بگوییم] «افتخار کنید»، با توصیه، درست نمیشود. حالا بعد من در باب کتابهای درسی عرض خواهم کرد؛ مفاخر ملّی، سابقهی فرهنگی، عزّت تاریخی، وقتی که به نوجوان و جوان نشان داده بشود، در او احساس عزّت به وجود میآید. دیگران تاریخی ندارند، برای خودشان تاریخ درست میکنند، فیلمش را هم میفرستند اینجا در تلویزیون ما پخش میشود؛ نه چنان قهرمانهایی دارند، نه چنان آدمهایی دارند، [ولی] درست میکنند؛ هنر است، هنر فیلمسازی است. ما این همه گذشتهی تاریخیِ پُر از حماسه و پُر از شجاعت و پُر از صفات عالیهی بشری و انسانی و اجتماعی داریم، اینها مسکوت میماند. این هم یکی.
خب، عرض کردم که چند نکته توقّع از معلّمین است. ما از معلّم توقّع داریم احساس مسئولیّت کند و این توقّع، توقّعِ بهجایی است؛ امّا در مقابل، در قبال معلّم هم باید احساس مسئولیّت بشود. باید انصاف را رعایت کرد؛ وقتی نظام از جامعهی معلّمی توقّعی دارد، باید در قبال این جامعه احساس مسئولیّت هم بکند. این احساس مسئولیّت [هم] در همهی ابعاد است؛ فقط مسئلهی معیشت نیست. البتّه مسئلهی معیشت خیلی مهم است، امّا فقط مسئلهی معیشت نیست، مسئلهی تجربهآموزی است، مسئلهی مهارتآموزی است؛ همین چیزهایی که حالا سرپرست محترم در سخنرانیشان گفتند که راجع به معلّمین این کارها را باید بکنیم یا میخواهیم بکنیم، اینها جزو وظایف است، اینها کارهایی است که باید انجام بگیرد؛ یعنی اینها احساس مسئولیّت دستگاه در قبال معلّم است؛ [مثل] آموزشهای ضمن خدمت و همین رسیدگی به دانشگاه فرهنگیان. این دانشگاه فرهنگیان خیلی مهم است و دستگاههای تربیت معلّم کلّاً خیلی مهمّند، رسیدگی به اینها خیلی مهم است.
خب، چند جمله هم در باب اصل مسئلهی آموزشوپرورش عرض میکنیم. یک مطلب دربارهی جایگاه آموزشوپرورش در نظام مدیریّت کشور است. اصلاً آموزشوپرورش در مدیریّت ادارهی کشور چه جایگاهی دارد؟ این را باید اوّل به بعضی بفهمانیم. به نظر بنده، بعضی هنوز قادر نیستند نقش آموزشوپرورش را در پیشرفت همهجانبهی کشور درک کنند. یک خطای راهبردی در بین برخی از مسئولین در گذشته وجود داشته که خسارتهایی هم وارد آورده، و آن کوچکانگاریِ این دستگاه حیاتی است. [برخی مسئولین] قدر و عظمت و ابعاد تأثیر این دستگاه حیاتی را نشناختند، بعضی آن را به صورت یک مزاحم و به صورت یک مجموعهی مصرفی نگاه کردند. اینها را که من عرض میکنم، چون حرفهایی را از خود افراد شنیدهام؛ به بنده میگفتند که مثلاً فرض کنید فلان قدر از بودجهی کشور صرف آموزشوپرورش میشود. دنبالهاش چیست؟ دنبالهاش برونسپاری است که حالا من راجع به برونسپاری عرض خواهم کرد. یعنی به چشم یک مزاحم به آموزشوپرورش نگاه میکردند؛ خب این معلوم است نتیجهاش چه میشود.
به نظر بنده، عبور از گردنههای دشوار پیشرفت ــ که ما دنبال پیشرفت همهجانبهی کشور هستیم و در این مسیر گردنههای دشواری وجود دارد ــ بدون کمک آموزشوپرورش ممکن نیست. امروز از زبان صاحبنظران و صاحبان تخصّص در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتّی سیاسی، انسان میشنود که وقتی راجع به مشکلات اساسی و گرههای سخت کشور بحث میشود، علاج کار را در مدرسه جستجو میکنند: اگر مثلاً در ۲۰ سال قبل یا ۲۵ سال قبل به مدرسه رسیده بودیم، امروز فلان مشکل وجود نداشت؛ این را متخصّصین میگویند، این را صاحبنظران میگویند و این درست است، این نگاهِ کاملاً درستی است. چارهی کار در اصلاح مدرسه است، در برنامهریزی درست برای مدرسه و برای جوان و نوجوان است؛ این یک حقیقتی است که وجود دارد. خب نگاه به آموزشوپرورش باید این نگاه باشد؛ اگر این نگاه بود، امیدواری وجود دارد که بر همین پایه برنامهریزی بشود و اگر برنامهریزی شد و همّت وجود داشت، همانطور که عرض کردم، عملی است، خواهد شد؛ یعنی ما هیچ چیز نشدنی نداریم، همهی اینها شدنی است؛ منتها اوّل باید نگاه، نگاه درستی باشد، بعد هم همّت و پشتکار دنبالش باشد. خب پس مطلب اوّل ما فهم اهمّیّت دستگاه حیاتی آموزشوپرورش است؛ این را همه باید بدانند؛ هم مردم، [هم] خود آموزشوپرورش و البتّه مسئولین کشور ــ تصمیمسازان و تصمیمگیران در قوّهی مقنّنه و عمدتاً در قوّهی مجریه ــ بدانند که اهمّیّت این دستگاه چقدر زیاد است.
یک نکتهی مهم که غالباً در آموزشوپرورشِ ما از آن عبور میشود و به آن توجّه نمیشود، مسئلهی ثبات مدیریّت است. در این دستگاهِ به این عظمت، به این اهمّیّت، ما دچار بیثباتی هستیم. گفت:
هر که آمد عمارتی نو ساخت
رفت و منزل به دیگری پرداخت(۲)
یکی میآید یک برنامهای میریزد، یک کاری را شروع میکند، [با رفتنِ او] نیمهکاره رها میشود، دیگری میآید. اینجا به من گزارش دادند ــ البتّه خود بنده هم میتوانستم بفهمم، امّا در گزارشها هم بود ــ که از سال ۹۲ تا کنون که ده سال است، ما پنج وزیر و چهار سرپرست در آموزشوپرورش دیدهایم! این چیز خیلی عجیبوغریبی است. خب در وزارتهای دیگرِ ما، [مثل] وزارت خارجه یا وزارت جهاد کشاورزی، هفت سال، هشت سال، گاهی بیشتر، یک وزیر در دو دولت میمانَد؛ چرا در وزارت آموزشوپرورش اینجور بیثباتی در مدیریّت وجود دارد؟ ببینید، همهی فعّالیّتهای دیربازده به ثبات مدیریّت احتیاج دارد، از جمله آموزشوپرورش که خب فعّالیّتش خیلی دیربازده است؛ یعنی شما که امروز روی نوجوان دارید برنامهریزی میکنید، این بایست مثلاً بیست سال دیگر یا سی سال دیگر اثرش ظاهر بشود. اینها به ثبات در مدیریّت احتیاج دارد. خب وقتی وزیر عوض شد، خیلیهای دیگر هم عوض میشوند؛ معاونها عوض میشوند، مدیرها عوض میشوند، مدیران میانی عوض میشوند، حتّی شنیدهام گاهی مثلاً تا سطح مدیر مدرسه با رفتوآمد وزیر عوض میشود. این هم یک مسئله است.
یک نکتهی دیگر در باب آموزشوپرورش ــ که این هم یکی از اساسیترین نکات مربوط به آموزشوپرورش است ــ مسئلهی انطباق یا عدم انطباق نظام آموزشی آموزشوپرورش و نظام ساختاری آموزشوپرورش با نیازهای کشور است. ساختار آموزشوپرورش ما ــ مثلاً وضع کلاسبندیهای دبستان و دبیرستان یا [برنامهریزیهای] منطقهای و امثال اینها ــ و همچنین ترتیب درسی و علمی در این دستگاه عظیم، چقدر با نیازهای کشور تطبیق میکند؟ این یکی از آن مسائل بسیار مهم است. مسئولان عالی فرهنگی کشور، بخصوص در خود آموزشوپرورش، باید روی این فکر کنند. البتّه در شورای عالی انقلاب فرهنگی هم باید فکر کنند و آن شورای عالی آموزش[و پرورش] باید روی این فکر کنند، مدیران اجرائی آموزشوپرورش هم باید روی این فکر کنند. ما در کشور به چه چیزی احتیاج داریم و حالا به این نوجوانمان چه چیزی داریم یاد میدهیم؟ آیا این به درد فردای او خواهد خورد؟ البتّه کشور به نیروی متفکّر و دانشمند احتیاج دارد؛ [امّا] به نیروی کار چطور؟ احتیاج ندارد؟ همان قدر که به نیروی مغزافزار نیاز است، به بازوی کارافزار هم نیاز است، در سطح کشور، در همهی بخشها؛ این را چهجوری تنظیم میکنیم؟ همان اندازهای که به نرمافزار نیاز داریم، به سختافزار نیاز داریم.
خب الان نسبت این آموزشهای عمومی که در دبیرستانهای ما رایج است، با آموزش فنّیوحرفهای آیا نسبت متعادلی است؟ بنده چقدر در دورانهای گذشته راجع به آموزشهای فنّیوحرفهای سفارش کردم!(۳) خب حالا ایشان گفتند که یک مقداری افزایش پیدا کرده امّا باید نسبت، یک نسبت متعادلی باشد. یا مثلاً آیا نیروی کارِ ماهر در نظام آموزشی ما پرورش پیدا میکند؟ مهارت در کار، به انواع خدمات لازم، در تولید و در امثال اینها. خب آموزشوپرورش باید فکر اینها را بکند. یا این مسیر کنونی دبیرستانهای ما؛ مسیر کنونی یک مسیری است به سمت دانشگاه؛ یعنی این [مسیری] که الان هست یک دالانی است از دبستان و دبیرستان به سمت دانشگاه؛ آیا این ضروری است؟ واقعاً باید همه همینطور بیایند عبور کنند بروند به سمت دانشگاه؟ این ضروری است؟ این اصلاً برای کشور بهرهده است؟ من چند روز قبل از این در جمع کارگران عزیز که اینجا بودند گفتم(۴) ــ به نظرم آنجا گفتم ــ که ما یک تعداد زیادی دیپلمه را تبدیل میکنیم به کارشناسها و کارشناسهای ارشد بیکار و ناراضی و معترض، که حق هم دارند؛ این همه درس خوانده، کارِ مناسبِ درسش وجود ندارد. واقعاً روی اینها باید فکر کرد، اینها را باید ملاحظه کرد.
آیا ما منابع انسانی خودمان را که ارزشمندتر از منابع مادّی هستند، درست داریم توزیع میکنیم؟ منابع انسانی ما همین نوجوانها و همین جوانهای ما هستند دیگر؛ توزیع اینها در بخشهای مختلف آموزشی توزیع درستی است؟ اینها مهم است. بالاخره سیاست اصلی در آموزشوپرورش باید سودمند بودن آموزشها برای آیندهی کشور باشد. ما فردا در کشور به چه چیزی احتیاج داریم؟ این را بایستی فکر کنیم. یک وقتی چند سال پیش، یکی از دوستانی که در این کارهای آموزش و مانند اینها بود میگفت ما در کشور خودمان، به حسب نسبت جمعیّت، بیشتر از آمریکا مهندس داریم! آنها روی چه چیزی بیشتر کار میکنند؟ روی علوم انسانی؛ چرا؟ برای خاطر اینکه آنچه دنیا را اداره میکند علوم انسانی است؛ سیاست است، مدیریّت است، اینها است که دارد سیاستهای دنیا و حرکتهای دنیا را پیش میبرد و اداره میکند؛ روی این بیشتر تکیه میکنند. حالا من نمیخواهم این را توصیه کنم؛ من نمیخواهم بگویم جلوی مهندسی را بگیریم یا مثلاً علوم انسانی را چه کار کنیم؛ نه، باید این ملاحظه را کرد که کشور امروز و فردا به چه چیزی احتیاج دارد، ما این جوان را برای چه چیزی بایستی تربیت کنیم. علم نافع، علمی که برای آیندهی کشور نافع باشد؛ این باید جزو اصلیترین دغدغههای مسئولان آموزشوپرورش باشد. این هم یک نکته.
یک نکتهی دیگر مسئلهی تحوّل در آموزشوپرورش و مسئلهی این سند تحوّلی(۵) است که بالاخره بعد از مدتّها با تأخیر تهیّه و آماده شد. دربارهی سند تحوّل، من در سالهای قبل هم که دیدار داشتیم مکرّر گفتهام،(۶) باز هم باید بگویم؛ حالا الان امیدواری هست که انشاءالله همّتی در مجموعه وجود داشته باشد که این کارها را انجام بدهند. اوّلاً بایستی سند تحوّل دائماً بهروزرسانی بشود. درست است که سند تحوّل تنظیم شد و سند خوبی هم هست، امّا آیهی قرآن نیست؛ نه اینکه حالا هر روز به یک شکلی دربیاورند، امّا بایستی افراد صاحبنظر آن را بهروزرسانی کنند و تکمیل کنند.
ثانیاً برای اجرای سند تحوّل یک نقشهی راه لازم است؛ این نقشهی راه تا حالا تنظیم نشده؛ یعنی بنده اطّلاع ندارم، آنچه به من هم گزارش دادند همین است. نقشهی راه برای اجرای سند تحوّل تهیّه نشده؛ برای همین هم هست که از سند تحوّل در کف مدرسه خبری نیست. سند تحوّل چیز خوبی است، حرفهای بسیار خوبی در آن هست، امّا در واقعیّت، در محیط تعلیم و تربیت، انسان اثری و نشانی از سند تحوّل نمیبیند؛ این برای این است که نقشهی راه تهیّه نشده. پس بنابراین، نکتهی بعدی در مورد سند تحوّل این است که بایستی نقشهی راه برای آن تهیّه بشود، یک برنامهریزی باید برای آن بشود.
نکتهی سوّم این است که این نقشهی راه باید از سوی دولت و مجلس حمایت بشود، کمک بشود. اگر چنانچه در آموزشوپرورش نشستند با صاحبنظران بحث کردند، همفکری کردند، بالاخره یک نقشهی راهی برای اجرای سند تحوّل درست کردند، [امّا] وقتی که میخواهند بودجه را تنظیم کنند، مدام مشکل درست شد، در دولت مشکل درست شد، در مجلس ایراد گرفته شد، خب به جایی نمیرسد. باید دولت و مجلس حمایت کنند.
دیگر اینکه برای سند تحوّل، یک بدیلی و رقیبی درست نکنند. سند تحوّل یک سند متقن و محکم و خوبی است؛ دیگر از یک گوشهای باز یک سند دیگری سر درنیاورد برای تحوّل، همه را متحیّر کند که چه کار کنیم، چه کار نکنیم.
دیگر اینکه در این نقشهی راهی که اشاره کردم، شاخصهای قابل اندازهگیری وجود داشته باشد. حالا معمولاً شاخصهای قابل اندازهگیری شاخصهای کمّی است، امّا گاهی در یک مواردی شاخص کمّی ممکن است امکانپذیر نباشد امّا همان کیفیّت قابل اندازهگیری باشد؛ یعنی یک شاخصهایی را برای آن مشخّص کنند، بعد هم آموزشوپرورش به طور دائم مورد رصد قرار بگیرد که آیا تحقّق پیدا کرد، در این مسیر پیشرفت حاصل شد، انجام گرفت یا نگرفت. اینها لازم است؛ یعنی صرف اینکه ما یک سند درست کردیم کافی نیست. حالا البتّه شنیدهام ــ ایشان(۷) هم گفتند ــ که بعد از یازده سال، یک ردیف مستقلّی در بودجه برای اجرای سند معیّن شده؛ خیلی خوب، مبارک است انشاءالله! [اگر] تحقّق پیدا کند، کار پیش برود انشاءالله، خوب است. این هم یک نکته در مورد آموزشوپرورش.
یک مطلب مهمّ دیگر در مسائل آموزشوپرورش جذب معلّم است که این واقعاً سرنوشتساز است. ما امروز با کمبودِ معلّمِ کارآمد و متعهّد روبهرو هستیم. معلّمین زیادی در سرتاسر کشور از جانشان دارند مایه میگذارند؛ در این شکّی نیست؛ ما میدانیم، اطّلاع داریم، امّا در عین حال این کمبود را هم میدانیم. ما دچار کمبود هستیم، این کمبود هم به خاطر آن است که در گذشته پیشبینی نشده. ببینید، اینکه گفتم «کارهای بلندمدّت»، یکیاش همین است؛ در گذشته پیشبینی نشده. حتّی آن وقتی که بنا بود دانشگاه فرهنگیان تأسیس بشود، بعضی میگفتند این دانشگاه به درد نمیخورد، کاری از آن برنمیآید؛ خب الحمدالله پیشرفت دانشگاه خوب بوده، اگرچه ظرفیّتش کم است. ظرفیّت دانشگاه فرهنگیان دو برابر هم [شود] شاید کم باشد؛ احتیاج دارد به اینکه ظرفیّتش افزایش پیدا کند، زیرساختهایش افزایش پیدا کند، واقعاً کمک بشود. راه حلّش این است: باید سرمایهگذاری کنیم. اگر نیاز به معلّمِ کارآمد و متعهّد و مسئول، مورد قبول است ــ که قطعی است و چارهای جز قبول این نیست؛ یعنی واقعاً همه باید نیاز به معلّم را بپذیرند ــ این سرمایهگذاری لازم دارد، تلاش لازم دارد. دستگاههای مراکز تربیت معلّم، از جمله مهمترینش دانشگاه فرهنگیان، باید تقویت بشوند که بتوانند کار را پیش ببرند؛ هم زیرساختهایشان تقویت بشود، هم ظرفیّتهایشان افزایش پیدا کند.
البتّه علاوهی بر این، شایستگیهای حرفهای معلّم و شایستگیهای عمومی معلّم هم در طول خدمت بایستی رصد بشود؛ یعنی صرفاً [رصدِ] اوّلِ کار اهمّیّت ندارد؛ اوّلِ کار اهمّیّت دارد، لکن ادامه هم اهمّیّت دارد. و راهش این است که ضوابط گزینش کمرنگ نشود؛ خب یک مقداری سختیهایی دارد، گزینشهای در چهارچوب ضوابط یک مقدار سخت است، [امّا] نگذارند این سختی موجب بشود که این ضوابط کمرنگ بشود.
از معلّمین مجرّب مؤمن قدیمی هم باید استفاده بشود. بنده میشناختم معلّمی را که نزدیک به هفتاد سال معلّمی کرد، بااخلاص؛ شوخی است؟ در سنّ نودوچندسالگی به رحمت ایزدی پیوست؛ تا اواخر عمر، شاید تا همان آخر عمر، مدرسه را ترک نمیکرد، میرفت مدرسه و میآمد؛ اینها خیلی باارزشند. او یک کلمه هم که در مدرسه درس بدهد و با یک تعدادی دانشآموز مواجه بشود، این قیمت دارد؛ اینها را حفظ کنید.
یک مطلب دیگری که باز این هم مهم است، مسئلهی کتابهای درسی است. خب در این سالها سفارشهای زیادی در این زمینه شده، تأثیراتی هم داشته، کارهای خوبی هم در کتابها انجام گرفته، لکن آن توقّعی که انسان از کتاب درسی دارد این است که کتاب درسی باید سرشار باشد از مشوّقهای نسل جوان؛ یعنی کتاب درسی باید نسل جوان را که کتاب را میخواند، سر شوق بیاورد. نوع تألیف کتاب ــ در هر رشتهای [باشد] فرق نمیکند؛ چه در رشتههای علوم انسانی، چه در رشتههای علوم ریاضی یا طبیعی ــ باید جوری باشد که دانشآموز را سر شوق بیاورد. البتّه معلّم هم نقش دارد؛ در این زمینه که دانشآموز را سر شوق بیاورد، کیفیّت معلّم و رفتار معلّم نقش دارد، امّا کتاب میتواند نقش زیادی در این زمینه ایفا کند.
مفاهیم اسلامی در کتابها بیاید؛ همانطور که عرض کردم، اینها میتواند در همهی رشتههای درسی بیاید، منتها بهتناسب؛ در کتاب رشتهی علوم انسانی یک جور، مثلاً در کتاب رشتهی علوم طبیعی یک جور دیگر، امّا میتواند بیاید؛ هم مفاهیم اسلامی، هم مفاخر اسلامی و ایرانی. در کتابهای علمی، مفاخر ایرانی معرّفی بشوند. ما یک روزی سردمدار علم در همهی دنیا بودیم. من از افراد مطّلع شنیدم که گفتند تا چند سال قبل از این ــ مثلاً تا ده بیست سال یا سی سال پیش؛ حالا من دقیق نمیتوانم بگویم ــ کتاب قانون ابنسینا در مراکز علمی مهمّ اروپا مطرح بوده و ترجمه شده بود. آن زمان که به من گفتند، کتاب قانون که ابنسینا آن را عربی نوشته، به فارسی ترجمه نشده بود، [در حالی که] به زبانهای اروپایی، انگلیسی، فرانسه ترجمه شده بود. بعد البتّه ترجمه شد؛ یک مترجم(۸) بسیار خوبی زحمت کشید و انصافاً ترجمهی بسیار عالیای از قانون تهیّه شده که بنده دارم. یعنی اینجوری است؛ ما مفاخر علمی را معرّفی کنیم به جوانهایمان، اکتشافات علمی اینها را معرّفی کنیم. در تاریخ علمی دنیا به وسیلهی ایرانیها کارهای بزرگی انجام گرفته؛ اینها را به جوانهایمان بگوییم؛ این تشویق میکند او را، سر شوق میآورد.
و البتّه شیوهی کتابنویسی هم بایستی جذّاب باشد، بهروز باشد، مبتکرانه باشد. حالا اینکه میگویند زمانه تغییر کرده و تغییر میکند ــ که بنده هم قبول دارم ــ بعضیها که میگویند زمانه تغییر میکند، مرادشان این است که اصول تغییر کند. اتّفاقاً اصول تغییر نمیکند؛ اصول در طول قرنهای متمادی [تغییر پیدا نمیکند]. اصل عدالت از اوّل دنیا تا حالا به عنوان یک اصل معتبر وجود داشته؛ آن [اصل] که تغییر پیدا نمیکند؛ اصل انصاف همینجور، اصل محبّت همینجور؛ اصول تغییر پیدا نمیکند. آنچه تغییر پیدا میکند همین روبناها است؛ یکیاش همین است: شیوهی لباس پوشیدن، شیوهی درس خواندن، شیوهی کتاب نوشتن، شیوهی مقاله نوشتن، شیوهی شعر گفتن؛ اینها تغییر پیدا میکند. کتاب را به شیوهی جدید [بنویسید].
یک مطلب دیگر ــ که قبلاً اشاره کردم ــ مسئلهی برونسپاری است. این فکر در گذشته در بعضی از مسئولین کشور وجود داشته که ما بیاییم آموزشوپرورش را از دولت جدا کنیم بدهیم دست بخشهای خصوصی و این خرج سنگین و این بودجهی سنگین را از دوش آموزشوپرورش برداریم! دستشان درد نکند؛ برای نابود کردن کشور، این فکر خوبی است. شأن تعلیم و تربیت شأن دولتی است؛ هیچ نظامی نمیتواند این شأن را از خودش دور کند، از نظام قابل تفکیک نیست. تربیت و تعلیم کشور به عهدهی نظام حاکم بر این کشور است، در همهی دنیا [هم] همینجور است. یک مواردی یک استثناهایی دارد، مثل همین مدارسِ بهاصطلاح «غیر انتفاعی» که حالا در کشور وجود دارد؛ اینها موارد استثنائی است. کار تعلیم و تربیت و ادارهی تعلیم و تربیت [کار دولتی است]، قانون اساسی ما هم که این را بصراحت بیان کرده. بنابراین، مسئلهی برونسپاری معنیای ندارد؛ این شأن دستگاه حاکم قابل واگذاری نیست. این هم یک نکته.
در این باره ــ که شأن، شأن دولتی است ــ من میخواهم دو نکتهی فرعی عرض بکنم که البتّه این دو نکتهی فرعی هم باز مهم است. یکی مسئلهی مدارس دولتی است. تقویت مدارس دولتی مهم است. نباید در کشور جوری باشد که وقتی گفته میشود «مدرسهی دولتی»، اوّلین چیزی که در مقابل انسان نقش میبندد ضعف مدرسه باشد؛ این نباید باشد. معلّمینِ خوب، مربّیانِ خوب، مربّیانِ تربیتیِ خوب، معلّمینِ متعهّد، فضاهای آموزشی قابل قبول، در مدارس دولتی باید وجود داشته باشد؛ این مطلب اوّل. وقتی ما به مدرسهی دولتی کماعتنائی بکنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیهی مالیاش آن قدر نبود که بتواند در آن مدرسهای که شهریّه میگیرد ثبت نام بکند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ معنایش این است که کسی که بنیهی مالی ندارد، بنیهی علمی هم نداشته باشد. این بیعدالتیِ محض است؛ این بیعدالتی به هیچ وجه قابل قبول نیست. پس یکی اینکه مدرسهی دولتی بایستی از آموزش خوب، از معلّم خوب، از فضای آموزشی خوب بهرهمند بشود.
مسئلهی دوّم مدارس غیر دولتی است. البتّه بعضی از مدارس غیر دولتی انصافاً ابتکارات جالبی دارند، کارهای بسیار خوبی انجام میدهند؛ باید از آن ابتکارات استفاده کرد، لکن به مجموعهی مدارس غیر دولتی هم باید نظارت داشت. آموزشوپرورش خودش را فارغ نداند از نظارت بر این مدارس. البتّه عرض کردم این به معنای آن نیست که آن ابتکاراتشان و کارهای نویی که در بعضی از این مدارس انجام میدهند نادیده گرفته بشود یا جلویش گرفته بشود؛ معنایش این نیست.
مسئلهی آخر و بسیار مهم مسئلهی امور پرورشی است. خب، شنیدم در ستاد آموزشوپرورش توجّهات خوبی به مسئلهی امور پرورشی میشود و شده ــ که خب مغتنم است و باید تشکّر کنیم ــ لکن این برنامههای پرورشی باید در مدرسه دیده بشود. در مدارس [از برنامههای پرورشی] خبر چندانی نیست؛ حالا یک جاهایی ممکن است در بعضی از مدارس باشد. باید امور پرورشی تا داخل مدارس امتداد داشته باشد. بسیاری از مدارس معاون پرورشی ندارند، مسئول پرورشی ندارند؛ باید حتماً تأمین بشود. یک درصدِ خیلی بالایی را به بنده گزارش دادند، منتها چون من اطّلاع دقیق ندارم عرض نمیکنم. به هر حال، بسیاری از مدارس معاون پرورشی ندارند.
یک نکتهی دیگر هم در مورد مسائل پرورشی این است که باید کار پرورشی جذّاب باشد، بچّهها را فراری نباید بدهد؛ باید جوری باشد که بچّهها به طرف آن جذب بشوند. تقویت هویّت ملّی، تقویت عشق به میهن، تقویت پرچم ملّی، تعلیم سبک زندگی اسلامی و ایرانی، در شمار اصلیترین کارهایی است که بایستی انجام بگیرد.
ما به آیندهِی آموزشوپرورش امیدوار هستیم و انشاءالله که خدای متعال کمک میکند و شما معلّمین محترم میتوانید کارهای بزرگی را انجام بدهید. انشاءالله هر چه زودتر تکلیف مدیریّت وزارت آموزشوپرورش هم معلوم بشود و مسئولین آموزشوپرورش هم قرص و محکم بچسبند به کار، انشاءالله کار را پیش ببرید. به روح شهدای آموزشوپرورش درود میفرستیم و آرزو میکنیم که خدای متعال ما را هم به آنها ملحق کند و قلب مقدّس ولیّعصر را از همهی ما و شما خشنود کند، روح مطهّر امام بزرگوار را هم از ما خشنود کند.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ در ابتدای این دیدار، آقای رضامراد صحرایی (سرپرست وزارت آموزشوپرورش) گزارشی ارائه کرد.
(۲ سعدی. گلستان، دیباچه
(۳ از جمله، بیانات در دیدار وزیر، معاونان و مدیران کلّ وزارت آموزشوپرورش (۱۳۷۰/۱۰/۲۵)
(۴ بیانات در دیدار کارگران (۱۴۰۲/۲/۹)
(۵ سند تحوّل بنیادین آموزشوپرورش
(۶ از جمله، بیانات در دیدار معلّمان (۱۴۰۱/۲/۲۱)
(۷ سرپرست وزارت آموزشوپرورش
(۸ آقای عبدالرّحمان شرفکندی
برچسبها: مدرسه؛ شهید مطهری؛ معاونت پرورشی؛ روز معلم؛ ارزش معلم؛ معلمان؛ معلمان؛ تربیت معلم؛ دیدار معلمان و مسئولین آموزش و پرورش؛ دانشآموز؛
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
الزامات اجرایی شدن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش
سندی که به آن عمل نشده است
رئیس شورایعالی انقلاب فرهنگی باید مسئول اجرای سند...
| سیدمحمد بطحایی
شورایعالی انقلاب فرهنگی با ریاست رئیسجمهور محترم باید خیلی خیلی مجدانه و جدیتر از آنچه تا حالا وارد سند تحول شده، وارد شود. نقش شورایعالی انقلاب فرهنگی تا حالا طراحی و کمی هم نظارت بوده است؛ اما باید در ساختار استقرار و ایجاد سند ورود پیدا کند.
آموزشوپرورش به تنهایی مسئول اجرای سند تحول نیست، ...
| محمود فرشیدی
اینکه رهبر انقلاب سند تحول را به سران سه قوه ابلاغ کردند، یعنی فقط وزیر آموزشوپرورش مسئول اجرای سند نیست، بلکه رئیسجمهور، رئیس قوه قضائیه، رئیس مجلس و همه مسئولان عالی قوا مسئولیت دارند که به اجرای سند کمک کنند.
از مقدمات اجرایی سند تحول غفلت شد
| علیاصغر فانی
اجرای سند تحول خوب متولد نشد. از مقدمات اجرایی این سند غفلت شده و در حالی که تمهیدات اجرایی آن فراهم نشده بود و به اجرا ورود کردند.
بعضی مفاد سند تحول، نیازمند بازنگری هستند
| محسن حاجی میرزایی
انتخاب راهبرد صحیح در اجرای سند بسیار اهمیت دارد و به نظر میرسد که در ده سال اخیر راهبرد سنجیده و اثربخشی برای اجرای سند انتخاب نشده است. سند فاقد نقشه راه بهینهای برای اجرا بوده و این نقشه راه نیز در این سالها تدوین نشده است.
گفتگو با رئیس دانشگاه فرهنگیان
نظام تربیت معلمین، نیازمند تحولی بنیادین است
| حسین خنیفر
معلمی باید در دانشگاه ما تربیت شود که در تراز نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد و حکمت شرقی داشته باشد. او باید پایی در علم روز داشته باشد ولی ذهنش در نظام ارزشی حرکت کند.
سند تحول بنیادین فاقد نقشه راه اجرایی است
| حیدر تورانی
ده سال است که سند تصویب شده! به نظر من هم بخشی از عدم اجرای این سند به خود سند برمیگردد. برای همین آقا فرمودند ترمیم شود. بالاخره وقتی شما چیزی مینویسید و نتوانید اجرایش کنید، همه اشکال به عملکرد مدیران برنمیگردد، خود کار و سند هم اشکال دارد. در سند حرفهای آرمانی و آسمانی گفته شد، اما باید برای سند نقشه اجرایی هم تدارک دیده میشد. باید همانهایی که سند را نوشتند، نقشه راه اجرایی آن را ترسیم میکردند. باید همانهایی که سند را نوشتند، پژوهشسازیاش هم میکردند، ولی نکردند.
پنج وزیر آموزش و پرورش از دلایل اجرایی نشدن سند تحول میگویند
سندی که به آن عمل نشده است
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار اخیر معلمان درباره سند تحول آموزش و پرورش فرمودند: «دربارهی سند تحوّل... اوّلاً بایستی سند تحوّل دائماً بهروزرسانی بشود... ثانیاً برای اجرای سند تحوّل یک نقشهی راه لازم است؛ این
راهکارهای وزارت کار در راستای ایجاد امنیت شغلی در جامعه
هیچکس به اندازه رهبر انقلاب مدافع رأی مردم و دموکراسی نیست
سه رفراندوم در چهلوچهار سال؛ کارنامه حکمرانی کدام کشور مردمیتر است؟
خانواده ایرانی، خاستگاه بخش مهمی از شعر معاصر است
آینده خطرناک دلار در جهان
نشانههای فروپاشی رژیم غاصب؛ نابودی اسرائیل به
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
رهبر معظم انقلاب: باید هویت ایرانی و اسلامی و شخصیت ملی را در کودکان کشور زنده کنیم/ دچار بیثباتی در مدیریت آموزش و پرورش هستیم
همزمان با سالروز شهادت شهید مطهری و روز معلّم، جمعی از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.
به گزارش قدس آنلاین، رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار شمار زیادی از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور، معلمان را پرورشدهندگان جواهر قیمتی «نسل نوجوان و جوان» و معماران آینده کشور خواندند و با تبیین بایدها و نبایدهای مهم نظام آموزش و پرورش گفتند: نظام در مقابل توقعات خود از معلمان، باید در قبال مشکلات مختلف آنها، حقیقتا احساس مسئولیت کند.
حضرت آیتالله خامنهای جامعه معلمین را از بهترین و شریفترین قشرهای کشور دانستند و با سپاس از زحمات این مجاهدان بردبار و سختکوش و متعهد در همه شهرها و روستاهای کشور افزودند: ارزش و اهمیت پرورش نسلی آگاه، عالم، اهل فکر و منطق، مومن، با اراده و «برخوردار از اخلاق اسلامی و تعهدات ملی» برای ساختن آینده کشور، با هیچ کار دیگری قابل مقایسه نیست.
رهبر انقلاب با گرامیداشت یاد استاد شهید مطهری به عنوان نمونه یک «معلم حقیقی و کامل» و توصیه به معلمان برای بهرهگیری از آثار ایشان، حدود ۵ هزار معلم شهید را جلوهای از سربلندی جامعه معلمین در آزمونهای گوناگون ۴۵ سال اخیر برشمردند و افزودند: معلمان عزیز، فرزندان ملت را همانگونه که برای فرزند خود آرزو دارند، «خوشبخت، سربلند، عاقل، باسواد و برخوردار از رفتار احترامبرانگیز» بار بیاورند که این مهم، علاوه بر درس دادن، با رفتار و کردار معلمان تحقق خواهد یافت.
حضرت آیتالله خامنهای، تشویق دانشآموزان به حضور در مراکز برکتآفرین از جمله مساجد و هیئتها را توقعی دیگر از معلمان بیان کردند و گفتند: حضور دانشآموزان در مدارس، علاوه بر یادگیری برکات دیگری دارد که از روشهای مجازی قابل تحقق نیست؛ ضمن اینکه روند آموزش و پرورش از کرونا، فتنهها، اغتشاشات و ایجاد ناامنی در خیابانها و برخی مسائل دیگر ضربه خورده است.
رهبر انقلاب زنده کردن احساس «هویت ایرانی-اسلامی و شخصیت ملی» در نوجوانان و جوانان باهوش کشور را وظیفهای اساسی دانستند و گفتند: در این روند، مسئله زبان فارسی، پرچم کشور و احساس عزت و افتخار به ایرانی بودن مهم است که البته این مسائل با توصیه و حرف حاصل نمیشود، بلکه باید مفاخر و سوابق فرهنگی، علمی و تاریخی را به دانشآموز تعلیم حقیقی داد.
ایشان پس از بیان توقعات از معلمان، احساس مسئولیت همهجانبه حاکمیت در قبال جامعه معلمین را ضرورتی واقعی دانستند و گفتند: معیشت معلمان خیلی مهم است اما مشکلات معلمان فقط معیشتی نیست و دایره گستردهای دارد که مهارتآموزی، تجربهآموزی و رسیدگی به دانشگاه فرهنگیان از جمله آنهاست.
رهبر انقلاب درباب مسائل اصلی آموزش و پرورش، عبور از گردنههای دشوار پیشرفت همهجانبه کشور را بدون کمک و ایفای نقش آموزش و پرورش غیرممکن دانستند و با تأکید بر اهمیت درک جایگاه عظیم این مجموعه در نظام مدیریتی کشور، افزودند: خطای راهبردی برخی مسئولان گذشته این بود که متأسفانه قدر و عظمت و قدرت تأثیرگذاری آموزش و پرورش را نمیدانستند و به این مجموعه به عنوان مزاحم و مصرفکنندهی بیفایده بودجه نگاه میکردند.حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به اتفاقنظر بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان بر محور بودن مدرسه برای گرهگشایی از مشکلات کشور، افزودند: همانگونه که این متخصصان میگویند، اگر در ۲۰ سال قبل به موضوع مدرسه رسیدگی کرده بودیم امروز بسیاری از مشکلات وجود نداشت؛ بنابراین چاره کار در برنامهریزی صحیح و همت جدی برای اصلاح مدرسه است و همه مسئولان، تصمیمسازان، تصمیمگیران و آحاد مردم باید اهمیت حیاتی دستگاه آموزش و پرورش را درک کنند.
رهبرانقلاب با انتقاد از بیثباتی در مدیریت آموزش و پرورش گفتند: دستگاه به این عظمت با تغییر مداوم وزیر، ضربه میخورد؛ بخصوص اینکه تغییر وزیر گاهی تغییر معاونان، مدیران میانی و حتی مدیران مدارس را هم درپی میآورد.
«ضرورت انطباق ساختار، محتوا و نظام درسی آموزش و پرورش با نیازهای کشور» نکته مهم دیگری بود که رهبر انقلاب با تأکید بر آن گفتند: کشور به همان اندازه که به نیروی متفکر و دانشمند احتیاج دارد به نیروی ماهر کار هم نیازمند است اما آیا اکنون نسبت متعادلی بین آموزشهای رایج در دبیرستانها با آموزشهای مهارتی و فنی و حرفهای برقرار است؟ و دالان عبور از مدرسه و دبیرستان برای رسیدن به دانشگاه و نحوه توزیع منابع انسانی در بخشهای مختلف کشور، مسیری درست است؟
حضرت آیت الله خامنهای، مسئولان را به تأمل و تجدیدنظر درباره مسیر کنونی آموزش و ارزیابی میزان بهرهوری آن برای کشور فراخواندند و افزودند: سیاست اصلی آموزش و پرورش باید آموزش علم نافع و تأمین نیازهای امروز و فردای کشور باشد.
«سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» موضوع اساسی دیگری بود که رهبر انقلاب در خصوص آن پنج توصیه خطاب به مسئولان بیان کردند: «اول، سند تحول به صورت مستمر تکمیل و به روزرسانی شود». «دوم، از سند تحول حمایت قاطع و به اجرای آن کمک شود». «سوم، برای سند تحول که سندی متقن و خوب است بدیل و رقیبی درست نشود». «چهارم، نقشه راه دقیق اجرای سند تحول از ستاد تا مدارس تهیه و در دولت و مجلس از آن حمایت شود» و «پنجم، در نقشه راه، شاخصهای قابل اندازهگیری معین شود که بر اساس آنها پیشرفت اجرای سند دائماً رصد شود».
موضوع دیگری از نظام مسائل اصلی آموزش و پرورش که حضرت آیتالله خامنهای به آن پرداختند، مسئله سرنوشتساز «جذب معلم» بود.
ایشان با اشاره به کمبود معلم به علت نبود پیشبینیهای درست در گذشته، گفتند: معلمان زیادی در سراسر کشور از جان مایه میگذارند اما همچنان با کمبود معلم متعهد و کارآمد روبرو هستیم که راه حل آن، تلاش و سرمایهگذاری بیشتر بر روی تقویت زیرساختها و ظرفیتهای دستگاههای تربیت معلم بخصوص دانشگاه فرهنگیان و همچنین استفاده از معلمان مجرّب، مؤمن و قدیمی است.
هبر انقلاب، رصد شایستگیهای حرفهای و عمومی معلم در طول دوران خدمت و اکتفا نکردن به گزینشهای بدو خدمت را نیز ضروری دانستند و گفتند: ضوابط گزینش نباید کمرنگ شود.
«تألیف جذاب، بهروز و مبتکرانه کتابهای درسی» ضرورت دیگری بود که حضرت آیتالله خامنهای درباره آن گفتند: کتابهای درسی در همه رشتهها بهگونهای باشد که یادگیری آنها نسل جوان را سر شوق بیاورد.
ایشان، گنجاندن مفاهیم اسلامی و معرفی مفاخر اسلامی و ایرانی و سرآمدان دانش و اکتشافات علمی در تاریخ ایران» را از جمله کارهای لازم در بهروز کردن کتابهای درسی و متناسب با تغییر زمانه برشمردند و خاطرنشان کردند: منظور برخی افراد از تغییر زمانه، تغییر اصول است در حالی که اصولی مانند عدالت، انصاف و محبت هیچگاه تغییر نمیکند بلکه روبناهایی همچون شیوههای نگارش و بیان، تغییرپذیر هستند.
توصیه پایانی رهبر انقلاب در این دیدار، اهتمام به امور پرورشی در مدارس بود که با قدردانی از توجه به این موضوع در ستاد آموزش و پرورش، گفتند: البته اهتمام به امور پرورشی باید در مدارس نیز امتداد داشته باشد اما اکنون اثر چندانی از آن مشاهده نمیشود و مدارس زیادی مسئول پرورشی ندارند البته کار پرورشی هم باید بهگونهای جذاب باشد که بچهها را فراری ندهد.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر تعیین تکلیف هر چه سریعتر مدیریت آموزش و پرورش برای پیشبُرد قاطع و بهتر امور در این دستگاه، گفتند: ما به آینده آموزش و پرورش و کارهای بزرگ معلمان محترم امیدوار هستیم.
در ابتدای این دیدار آقای صحرایی سرپرست وزارت آموزش و پرورش، گزارشی از فعالیتهای سال گذشته و برنامههای پیشروی این وزارتخانه بیان کرد.
اجراییسازی سند تحول، تکمیل مراحل اجرایی قانون رتبهبندی، بهسازی کتب درسی و گسترش آموزشهای کاربردی، بهروزرسانی نظام پرورشی برای هویت و سبک زندگی دانشآموزان، تعیین تکلیف بازماندگان از تحصیل، افزایش کیفیت مدارس دولتی، کنکور اختصاصی تربیت معلم و همچنین تأسیس پردیس اختصاصی تربیت «معلم پرورشی» از محورهای گزارش سرپرست وزارت آموزش و پرورش بود.
دو انتقاد مهم رهبر انقلاب از آموزش و پرورش | باید هویت ایرانی و اسلامی و شخصیت ملی را در کودکان کشور زنده کنیم | تقویت مدارس دولتی مهم است
ببینید | رهبر معظم انقلاب: دانش آموزان باید به ایرانی بودن خود افتخار کنند
ببینید | انتقاد رهبر انقلاب درباره مدارس دولتی | وقتی گفته می شود مدرسه دولتی اولین چیزی که نقش می بندد ضعف مدرسه است
خود افتخار کنند
ببینید | همخوانی سرودی خاص در ابتدای دیدار معلمان با رهبر انقلاب
باید هویت ایرانی و اسلامی و شخصیت ملی را در کودکان کشور زنده کنیم/ چرا در آموزش و پرورش بیثباتی در مدیریت وجود دارد؟
سپاس از معلم؛ تلاشهای بیوقفه برای آبادانی کشور
کمیسیون آموزش مجلس رفع کاستی های رتبه بندی معلمان را در دستور کار دارد
رهبر انقلاب: بیعدالتی محض است کسی که بنیه مالی ندارد، بنیه علمی هم نداشته باشد
رهبر انقلاب: چرا در آموزش و پرورش بیثباتی در مدیریت وجود دارد؟
اولین اعتراف قاتلان شهید الداغی
تشییع پیکر شهید حمیدرضا الداغی در مشهد
«فاطمیامین» از وزارت صمت رفت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
۱۴۰۲/۰۲/۱۲
دیدار معلمان با رهبر انقلاب
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار شمار زیادی از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور، معلمان را پرورشدهندگان جواهر قیمتی «نسل نوجوان و جوان» و معماران آینده کشور خواندند و با تبیین بایدها و نبایدهای مهم نظام آموزش و پرورش گفتند: نظام در مقابل توقعات خود از معلمان، باید در قبال مشکلات مختلف آنها، حقیقتا احساس مسئولیت کند.
حضرت آیتالله خامنهای جامعه معلمین را از بهترین و شریفترین قشرهای کشور دانستند و با سپاس از زحمات این مجاهدان بردبار و سختکوش و متعهد در همه شهرها و روستاهای کشور افزودند: ارزش و اهمیت پرورش نسلی آگاه، عالم، اهل فکر و منطق، مومن، با اراده و «برخوردار از اخلاق اسلامی و تعهدات ملی» برای ساختن آینده کشور، با هیچ کار دیگری قابل مقایسه نیست.
رهبر انقلاب با گرامیداشت یاد استاد شهید مطهری به عنوان نمونه یک «معلم حقیقی و کامل» و توصیه به معلمان برای بهرهگیری از آثار ایشان، حدود ۵ هزار معلم شهید را جلوهای از سربلندی جامعه معلمین در آزمونهای گوناگون ۴۵ سال اخیر برشمردند و افزودند: معلمان عزیز، فرزندان ملت را همانگونه که برای فرزند خود آرزو دارند، «خوشبخت، سربلند، عاقل، باسواد و برخوردار از رفتار احترامبرانگیز» بار بیاورند که این مهم، علاوه بر درس دادن، با رفتار و کردار معلمان تحقق خواهد یافت.
حضرت آیتالله خامنهای، تشویق دانشآموزان به حضور در مراکز برکتآفرین از جمله مساجد و هیئتها را توقعی دیگر از معلمان بیان کردند و گفتند: حضور دانشآموزان در مدارس، علاوه بر یادگیری برکات دیگری دارد که از روشهای مجازی قابل تحقق نیست؛ ضمن اینکه روند آموزش و پرورش از کرونا، فتنهها، اغتشاشات و ایجاد ناامنی در خیابانها و برخی مسائل دیگر ضربه خورده است.
رهبر انقلاب زنده کردن احساس «هویت ایرانی-اسلامی و شخصیت ملی» در نوجوانان و جوانان باهوش کشور را وظیفهای اساسی دانستند و گفتند: در این روند، مسئله زبان فارسی، پرچم کشور و احساس عزت و افتخار به ایرانی بودن مهم است که البته این مسائل با توصیه و حرف حاصل نمیشود، بلکه باید مفاخر و سوابق فرهنگی، علمی و تاریخی را به دانشآموز تعلیم حقیقی داد.
ایشان پس از بیان توقعات از معلمان، احساس مسئولیت همهجانبه حاکمیت در قبال جامعه معلمین را ضرورتی واقعی دانستند و گفتند: معیشت معلمان خیلی مهم است اما مشکلات معلمان فقط معیشتی نیست و دایره گستردهای دارد که مهارتآموزی، تجربهآموزی و رسیدگی به دانشگاه فرهنگیان از جمله آنهاست.
رهبر انقلاب درباب مسائل اصلی آموزش و پرورش، عبور از گردنههای دشوار پیشرفت همهجانبه کشور را بدون کمک و ایفای نقش آموزش و پرورش غیرممکن دانستند و با تأکید بر اهمیت درک جایگاه عظیم این مجموعه در نظام مدیریتی کشور، افزودند: خطای راهبردی برخی مسئولان گذشته این بود که متأسفانه قدر و عظمت و قدرت تأثیرگذاری آموزش و پرورش را نمیدانستند و به این مجموعه به عنوان مزاحم و مصرفکنندهی بیفایده بودجه نگاه میکردند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به اتفاقنظر بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان بر محور بودن مدرسه برای گرهگشایی از مشکلات کشور، افزودند: همانگونه که این متخصصان میگویند، اگر در ۲۰ سال قبل به موضوع مدرسه رسیدگی کرده بودیم امروز بسیاری از مشکلات وجود نداشت؛ بنابراین چاره کار در برنامهریزی صحیح و همت جدی برای اصلاح مدرسه است و همه مسئولان، تصمیمسازان، تصمیمگیران و آحاد مردم باید اهمیت حیاتی دستگاه آموزش و پرورش را درک کنند.
رهبرانقلاب با انتقاد از بیثباتی در مدیریت آموزش و پرورش گفتند: دستگاه به این عظمت با تغییر مداوم وزیر، ضربه میخورد؛ بخصوص اینکه تغییر وزیر گاهی تغییر معاونان، مدیران میانی و حتی مدیران مدارس را هم درپی میآورد.
«ضرورت انطباق ساختار، محتوا و نظام درسی آموزش و پرورش با نیازهای کشور» نکته مهم دیگری بود که رهبر انقلاب با تأکید بر آن گفتند: کشور به همان اندازه که به نیروی متفکر و دانشمند احتیاج دارد به نیروی ماهر کار هم نیازمند است اما آیا اکنون نسبت متعادلی بین آموزشهای رایج در دبیرستانها با آموزشهای مهارتی و فنی و حرفهای برقرار است؟ و دالان عبور از مدرسه و دبیرستان برای رسیدن به دانشگاه و نحوه توزیع منابع انسانی در بخشهای مختلف کشور، مسیری درست است؟
حضرت آیت الله خامنهای، مسئولان را به تأمل و تجدیدنظر درباره مسیر کنونی آموزش و ارزیابی میزان بهرهوری آن برای کشور فراخواندند و افزودند: سیاست اصلی آموزش و پرورش باید آموزش علم نافع و تأمین نیازهای امروز و فردای کشور باشد.
«سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» موضوع اساسی دیگری بود که رهبر انقلاب در خصوص آن پنج توصیه خطاب به مسئولان بیان کردند: «اول، سند تحول به صورت مستمر تکمیل و به روزرسانی شود». «دوم، از سند تحول حمایت قاطع و به اجرای آن کمک شود». «سوم، برای سند تحول که سندی متقن و خوب است بدیل و رقیبی درست نشود». «چهارم، نقشه راه دقیق اجرای سند تحول از ستاد تا مدارس تهیه و در دولت و مجلس از آن حمایت شود» و «پنجم، در نقشه راه، شاخصهای قابل اندازهگیری معین شود که بر اساس آنها پیشرفت اجرای سند دائماً رصد شود».
موضوع دیگری از نظام مسائل اصلی آموزش و پرورش که حضرت آیتالله خامنهای به آن پرداختند، مسئله سرنوشتساز «جذب معلم» بود.
ایشان با اشاره به کمبود معلم به علت نبود پیشبینیهای درست در گذشته، گفتند: معلمان زیادی در سراسر کشور از جان مایه میگذارند اما همچنان با کمبود معلم متعهد و کارآمد روبرو هستیم که راه حل آن، تلاش و سرمایهگذاری بیشتر بر روی تقویت زیرساختها و ظرفیتهای دستگاههای تربیت معلم بخصوص دانشگاه فرهنگیان و همچنین استفاده از معلمان مجرّب، مؤمن و قدیمی است.
رهبر انقلاب، رصد شایستگیهای حرفهای و عمومی معلم در طول دوران خدمت و اکتفا نکردن به گزینشهای بدو خدمت را نیز ضروری دانستند و گفتند: ضوابط گزینش نباید کمرنگ شود.
«تألیف جذاب، بهروز و مبتکرانه کتابهای درسی» ضرورت دیگری بود که حضرت آیتالله خامنهای درباره آن گفتند: کتابهای درسی در همه رشتهها بهگونهای باشد که یادگیری آنها نسل جوان را سر شوق بیاورد.
ایشان، گنجاندن مفاهیم اسلامی و معرفی مفاخر اسلامی و ایرانی و سرآمدان دانش و اکتشافات علمی در تاریخ ایران» را از جمله کارهای لازم در بهروز کردن کتابهای درسی و متناسب با تغییر زمانه برشمردند و خاطرنشان کردند: منظور برخی افراد از تغییر زمانه، تغییر اصول است در حالی که اصولی مانند عدالت، انصاف و محبت هیچگاه تغییر نمیکند بلکه روبناهایی همچون شیوههای نگارش و بیان، تغییرپذیر هستند.
توصیه پایانی رهبر انقلاب در این دیدار، اهتمام به امور پرورشی در مدارس بود که با قدردانی از توجه به این موضوع در ستاد آموزش و پرورش، گفتند: البته اهتمام به امور پرورشی باید در مدارس نیز امتداد داشته باشد اما اکنون اثر چندانی از آن مشاهده نمیشود و مدارس زیادی مسئول پرورشی ندارند البته کار پرورشی هم باید بهگونهای جذاب باشد که بچهها را فراری ندهد.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر تعیین تکلیف هر چه سریعتر مدیریت آموزش و پرورش برای پیشبُرد قاطع و بهتر امور در این دستگاه، گفتند: ما به آینده آموزش و پرورش و کارهای بزرگ معلمان محترم امیدوار هستیم.
در ابتدای این دیدار آقای صحرایی سرپرست وزارت آموزش و پرورش، گزارشی از فعالیتهای سال گذشته و برنامههای پیشروی این وزارتخانه بیان کرد.
اجراییسازی سند تحول، تکمیل مراحل اجرایی قانون رتبهبندی، بهسازی کتب درسی و گسترش آموزشهای کاربردی، بهروزرسانی نظام پرورشی برای هویت و سبک زندگی دانشآموزان، تعیین تکلیف بازماندگان از تحصیل، افزایش کیفیت مدارس دولتی، کنکور اختصاصی تربیت معلم و همچنین تأسیس پردیس اختصاصی تربیت «معلم پرورشی» از محورهای گزارش سرپرست وزارت آموزش و پرورش بود.
آنچه در ادامه در اختیار مخاطبان قرار میگیرد، «بستههای خبری» است که صرفاً جهت بازنشر سریع بیانات رهبر انقلاب اسلامی در رسانه KHAMENEI.IR و حسابهای رسمی آن در شبکههای اجتماعی منتشر شده و «متن کامل بیانات حضرت آیتالله خامنهای» طبق روال مرسوم، تا ساعاتی دیگر در این پایگاه در بخش «بیانات» منتشر خواهد شد.
بخشهایی از بیانات رهبر انقلاب در این دیدار:
یاد شهید عزیزمان مرحوم آیتالله مطهری را گرامی میدارم که به معنای واقعی کلمه یک معلم بود. همهی آن خصوصیاتی که ما در معلمین مدارسمان یا مدرسین دانشگاههایمان انتظار داریم، در این مرد وجود داشت. علم داشت، تعهد داشت، دقت داشت، پیگیری داشت، نظم و انضباط در کار داشت، بحمدالله شهادت او هم برکاتی برای کشور داشت.
خود ایشان که خب به مقامات عالی رسید و آثار ایشان در اثر این شهادت در دل جامعه جا باز کرد و من توصیه میکنم نوشتههای ایشان و تنظیم شدههای سخنرانیهای ایشان را حتماً به خصوص معلمین، اینها را نگاه کنند، بخوانند. اولین مطلبی که در باب معلم باید بنده امروز عرض بکنم، سپاس از جامعهی معلمان است؛ این سربازان گمنام نظام اسلامی و اسلام و مسلمین که در اطراف کشور در دورترین نقاط کشور بیسروصدا مشغول کارند، مشغول مجاهدتند. با سختیها، با مشکلات فراوان دارند کار میکنند. درواقع فرزندان ملّت را این جامعهی معلّمین دارند تربیت میکنند و آنها را برای آیندهی روشنی آماده میکنند.
معلّم در واقع معمار آیندهی کشور است. امروز شما دارید فردای کشور را میسازید. معلم شاگرد را مثل فرزند خودش بداند. شما در مورد پسر خودتان، دختر خودتان چه آرزوهایی دارید؟ نمیخواهید خوشبخت باشد؟ نمیخواهید سربلند باشد؟ نمیخواهید عاقل باشد؟ نمیخواهید با سواد باشد؟ نمیخواهید رفتار او احترامبرانگیز باشد در جوامع، در خانوادهها؟ انسان راجع به بچهاش این چیزها را میخواهد. عین همینها را از این شاگردتان هم بخواهید.
در خلال درس با رفتار، با کردار، با بیان، ایمان را، صلاح را، صلاحیتهای انسانی را در این شاگرد پرورش بدهید فرض کنید فرزند خودتان است. این قضیهی کرونا و این آموزش مجازی و آموزش از راه دور ضربه زد واقعاً؛ یعنی اختلال ایجاد کرد در کار آموزش کشور. ممکن است که ما بگوییم با فضای مجازی و ارتباط ویدئویی و امثال اینها میشود درس را تعلیم داد اما شاگرد، دانشآموز غیر از یادگیری و شنیدن درس احتیاج به حضور در فضای آموزشی دارد. احتیاج دارد به اینکه بین همسالان خود، همسانان خود حضور داشته باشد این همافزایی ایجاد میکند، این خیلی مهم است.
سعی باید بشود که دانشآموز در مدرسه حضور پیدا بکند. مدرسه موضوعیّت دارد. به نظر بنده بعضی هنوز قادر نیستند نقش آموزش و پرورش را در پیشرفت همه جانبهی کشور درک کنند. یک خطای راهبردی در بین برخی از مسئولین در گذشته وجود داشته که خسارتهایی هم وارد آورده و آن کوچکانگاری این دستگاه حیاتی است.
بعضی آن را به صورت یک مزاحم نگاه کردند. اینها را من که عرض میکنم، چون حرفهایی را از خود افراد شنیدهام. به صورت یک مجموعهی مصرفی نگاه میکردند و به بنده میگفتند که مثلاً فرض کنید فلان قدر از بودجهی کشور صرف آموزش و پرورش میشود. دنبالهاش چیست؟ دنبالهاش برونسپاری است یعنی به چشم یک مزاحم به آموزش و پرورش نگاه میکردند.
به نظر بنده عبور از گردنههای دشوار پیشرفت که ما دنبال پیشرفت همه جانبهی کشور هستیم، در این مسیر گردنههای دشواری وجود دارد، بدون کمک آموزش و پرورش عبور از این گردنهها ممکن نیست. مسیر کنونی آموزش و پرورش یک مسیری است به سمت دانشگاه؛ یعنی این که الان هست یک دالانی است از دبستان و دبیرستان به سمت دانشگاه. آیا این ضروری است؟ واقعاً باید همه همین طور بیایند عبور کنند بروند به سمت دانشگاه؟ این ضروری است؟ این اصلاً بهرهدِه هست برای کشور؟ من چند روز قبل از این در دیدار کارگران گفتم، که ما یک تعداد زیادی دیپلمه را تبدیل میکنیم به کارشناسها و کارشناسهای ارشد بیکار و ناراضی و معترض که حق هم دارد. این همه درس خوانده، کار مناسب درسش وجود ندارد. یعنی روی اینها باید فکر کرد، واقعاً اینها را باید ملاحظه کرد.
این فکر وجود داشته در بعضی از مسئولین کشور در گذشته که ما بیاییم آموزش و پرورش را از دولت جدا کنیم. بدهیم دست بخشهای خصوصی بروند، این خرج سنگین و این بودجهی سنگین را از دوش آموزش و پرورش برداریم. دستشان درد نکند، برای نابود کردن کشور فکر خوبی است این.
شأن تعلیم و تربیت شأن دولتی است. هیچ نظامی نمیتواند این شأن را از خودش دور کند، قابل تفکیک نیست از نظام. تربیت و تعلیم کشور به عهدهی نظام حاکم بر این کشور است. در همهی دنیا همین جور است. یک مواردی یک استثناهایی دارد مثل همین مدارس به اصطلاح غیرانتفاعی که حالا در کشور وجود دارد. اینها موارد استثنایی است. قانون اساسی ما هم که این را به صراحت بیان کرده. بنابراین مسئلهی برونسپاری معنیای ندارد. این شأن دستگاه حاکم قابل واگذاری نیست. برنامههای پرورشی باید در مدرسه دیده بشود، در مدارس خبر چندانی نیست. باید امور پرورشی امتداد داشته باشد تا داخل مدارس. بسیاری از مدارس معاون پرورشی ندارند، مسئول پرورشی ندارند. باید حتماً تأمین بشود.
باید کار پرورشی جذّاب باشد. بچهها را فراری نباید داد. باید جوری باشد که بچهها به طرف او جذب بشوند. تقویت و هویت ملی، تقویت عشق به میهن، تقویت پرچم ملی، تعلیم سبک زندگی اسلامی و ایرانی اینها در شمار اصلیترین کارهایی است که بایستی انجام بدهیم. بعضی از مدارس غیردولتی انصافاً ابتکارات جالبی دارند، کارهای بسیار خوبی انجام میدهند. از آن ابتکارات باید استفاده کرد لکن به مجموعهی مدارس غیردولتی هم باید نظارت داشت.
آموزش و پرورش خودش را فارغ نداند از نظارت بر این مدارس غیردولتی.
البته عرض کردم این به معنای آن نیست که آن ابتکاراتشان، کارهای نویی که انجام میدهند در بعضی از این مدارس اینها نادیده گرفته بشود یا جلویش گرفته بشود.
این خبر در حال بروزرسانی است...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد