روز یازدهم : ۶۱ق. حرکت کاروان اسرا از کربلا به‌ کوفه . حرکت دادن اسیران کربلا به سوی کوفه.[۸۶] . ۶۱ق. دفن شهدای کربلا بنا به نقلی.[۸۷] . حرکت اسرا به سوی کوفه.[۱۸] . دفن شهدا توسط بنی اسد از اهل غاضریه.[۱۹] تعداد کمی نیز روز دوازدهم را زمان دفن شهدا نقل کرده‌اند.[۲۰] . حرکت اسرا به سوی کوفه.[۱۸] . حرکت کاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام از کربلا به کوفه . اسیران کربلا بازماندگان واقعه کربلا همچون امام سجاد ع ، امام چهارم شیعیان و حضرت زینب س که به اسارت لشکر عمر بن سعد درآمدند. اسرا به دستور عمر بن سعد، شب یازدهم محرم در کربلا نگه داشته شدند و بعد از ظهر روز یازدهم، به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد برده شدند . پس از واقعه عاشورا، بازماندگان لشکر عمر بن سعد، کشته‌های خود را روز ۱۱ محرم، دفن کردند و بازماندگان شهدای کربلا را به سوی کوفه بردند.[۱] . گزارش‌های مورخان درباره تعداد و اسامی اسرای کربلا[یادداشت ۲] و بازماندگان اصحاب امام حسین ع مختلف است. تعداد اسیران مرد، چهار، پنج، ده و دوازده نفر گزارش شده است. شمار اسیران زن نیز چهار، شش و بیست نفر نقل شده است.[۶] برخی تعداد اسرا را تا ۲۵ نفر ذکر کرده‌اند.[۷] . یازدهم ماه محرم سال شصت و یک هجری قمری، روز بعد از عاشورا و روز مصیبت و غم اهل بیت امام حسین علیه‌ السّلام بود. روزی بود که سپاهیان کوفه به امر عمر بن سعد کشتگان خود را دفن کردند ولی شهدای کربلا را بدون کفن و دفن رها کردند و اهل بیت امام حسین (علیه‌ السّلام) و دیگر اسرای کربلا را به سمت کوفه حرکت داده و زنان و دختران سالار شهیدان را که امانت‌های رسول خدا صلی‌ الله ‌علیه ‌و‌آله ‌وسلّم در میان امتش بودند را در برابر دیدگان هزاران دشمن با رویی گشوده و بدون چادر و پوشش بر شترهای برهنه و بی‌جهاز سوار کردند و همانند اسیران ترک و روم و در حالی‌که در اوج مصیبت و غم و اندوه به سر می‌بردند به سوی کوفه حرکت کردند.[۷] . و در کوچه‌های شهر کوفه گردانده و سپس به نزد عبیدالله بن زیاد در قصر دارالاماره وارد کردند. سر مقدس امام حسین در دارالاماره . از مصیبت‌های جان‌سوز روز یازدهم این بود که هنگام حرکت کاروان اسرا، آنها را از میان قتلگاه عبور دادند که داغ اسرا با دیدن اجساد شهدا تازه شده و صدای شیون و گریه آنها بلند شد. مأموران عمر بن سعد، زنان اهل بیت را از کنار اجساد شهدا عبور دادند. [یادداشت ۱]زنان خانواده امام حسین(ع) در آن حال ناله کرده و بر صورت‌هایشان می‌زدند. چنانکه از قرة بن قیس نقل شده، حضرت زینب س ، وقتی از کنار بدن برادرش امام حسین(ع) می‌گذشت، از شدت غم سخنانی گفت که دوست و دشمن را به گریه انداخت.[۴] . سخنان حضرت زینب س هنگام عبور از کنار بدن امام حسین ع . "یا محمداه، یا محمداه! صلی علیک ملائکة السماء، هذا الحسین بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء، یا محمداه! و بناتک سبایا، و ذریتک مقتله، تسفی علیها الصبا قال: فابکت والله کل عدو و صدیق" . یامحمد، یامحمد، فرشتگان آسمان بر تو صلوات گویند، این حسین است در دشت افتاده، آغشته به خون،اعضاء بریده! یا محمد، دخترانت اسیرند، ذریه‌ات کشته شده‌اند که باد بر آنها می‌وزد. راوی می‌گوید والله دوست و دشمن را به گریه واداشت.[۲] . قرة بن قیس می‌گوید: من هر آنچه را فراموش کنم، سخنان زینب (سلام‌ الله‌علیها) ، دختر فاطمه (سلام‌ الله‌علیها) را فراموش نخواهم کرد، زمانی که بر کشته برادر خویش گذشت، می‌گفت: "يا مُحَمّداه ، صَلّى‌ عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ ، هذا حُسَينٌ بِالعَراءِ ، مُزَمَّلٌ‌ بِالدِّماءِ ، مُعَفَّرٌ بِالتُّرابِ ، مُقَطَّعُ الأَعضاءِ ، يا مُحَمَّداه ! بَناتُكَ فِي العَسكَرِ سَبايا ، وذُرِّيَّتُكَ قَتلى‌ تَسفي عَلَيهِمُ الصَّبا ، هذَا ابنُكَ مَحزُوزُ الرَّأسِ مِنَ القَفا ، لا هُوَ غائِبٌ فَيُرجى‌ ولا جَريحٌ فَيُداوى‌' "وا محمداه، وا محمداه، فرشتگان آسمان بر تو درود می‌فرستند، این حسین (تو) است که با تنی پاره پاره و آغشته به خون در این دشت افتاده است، یا محمداه، این‌ها دختران تو هستند که به اسارت می‌روند و کسانی که باقی مانده‌اند، این کشتگانند که (بی‌سر و عریان بر زمین افتاده اند و) باد بر آن‌ها می‌وزد." [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] این، پسر توست، با سر بریده از قفا نه گم شده ای است که به بازگشتش امید باشد، و نه زخمی است که مداوایش کنند. [۱۴] -[۱۵] [۱۶] [۱۷] . زینب (سلام‌ الله‌علیها) پیوسته از این سخنان می‌گفت تا این‌که به خدا سوگند، دوست و دشمنی را باقی نگذاشت، مگر آن که همه از سخنانش به گریه افتادند.[۱۸] [۱۹] [۲۰] [۲۱] من حتی اشک بعضی از سپاهیان را دیدیم که بر سم اسبانشان فرو می‌ریخت.[۲۲] . سپس سکینه سلام‌ لله‌علیها - دختر امام حسین (علیه السّلام) - پیش آمد و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداری پرداخت. سخنان او با پدر و گریه‌هایش بر شهید کربلا هم‌چنان ادامه داشت تا این‌که گروهی از یاران عمر بن سعد پیش آمدند و او را به زور از پیکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد دیگر اسرا بردند. [۲۳] [۲۴] . نام برخی از اسیران مرد که در منابع ذکر شده، عبارت است از : امام سجاد ع ، امام باقر ع ، محمد و عمر دو پسر امام حسین ع ، زید پسر و محمد نوه امام حسن ع ،[۹] حسن مثنی که بر اثر جراحات در جنگ بیهوش شده بود،[۱۰] قاسم بن عبدالله بن جعفر، قاسم بن محمد بن جعفر، محمد بن عقیل.[۱۱] در کتاب تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء نام هفده نفر مرد به عنوان اسیران و بازماندگان کربلا ذکر شده است.[۱۲] . نام اسیران زن در کربلا نیز عبارتند از : حضرت زینب س ، فاطمه و ام کلثوم[۱۳] و رقیه[۱۴] از دختران امام علی ع ، رباب همسر امام حسین ع [۱۵] و فاطمه دختر امام حسن ع ،[۱۶] چهار دختر امام حسین(ع) به نام‌های سکینه، فاطمه، رقیه و زینب.[۱۷] . نام بازماندگان از غیربنی‌هاشم در کربلا نیز از این قرار است: مُرَقّع بن ثُمامة اسدی، سَوّار بن عُمَیْر جابری، عمرو بن عبدالله جُندَعی، عُقْبة بن سَمعان غلام رباب، ضَحّاک بن عبدالله مشرقی،[یادداشت ۳] مسلم بن رباح و غلام عبدالرحمن بن عبد ربّه انصاری.[۱۸] از میان بازماندگان غیربنی‌هاشم، سوّار بن عمیر، عقبه،‌ مسلم بن رِباح و غلام عبدالرحمن بن عبد ربِّه جزو اسرای کربلا به شمار می‌روند.[۱۹]

روز دوازدهم : ۶۱ق . روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه کردند، گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازه‌های کوفه و بیرون شهر سپری کرده باشند در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین (ع) و خارجی معرفی کردن آن حضرت مردم کوفه از این پیروزی خوشحال می‌شوند و جهت دیدن اسرا به کوچه‌ها و محله‌ها روانه می‌شوند و با دیدن اسرا شادی می‌کنند .دفن شهدای کربلا بنا به نقلی . ۶۱ق. ورود اهل‌ بیت امام حسین(ع) به کوفه . ۹۵ق. شهادت امام سجاد ع چهارمین امام شیعیان به نقلی .[۹۱] . ورود کاروان اسرای کربلا به کوفه[۲۱][۲۲] . ورود به کوفه : بنابر آنچه ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغه نوشته است، اسیران کربلا، سوار بر مرکب‌هایی بدون جهاز، به کوفه برده شده و مردم به تماشای آنها پرداختند و در همین حال زنان کوفی از دیدن اسرا گریه می‌کرده‌اند.[۲۰] . گفته شده درباره زمان ورود اسرا به کوفه، گزارش صریحی در منابع کهن نیامده است؛[۲۱] اما بنابر عبارتی از شیخ مفید،[۲۲] می‌توان ورود اسرای کربلا به کوفه را دوازدهم محرم دانست.[۲۳] . ماموران عمر بن سعد، پس از گذر دادن اسیران از کوچه‌های کوفه، آنان را وارد قصر عبیدالله بن زیاد کردند. گفتگوهای تندی بین حضرت زینب س و عبیدالله گزارش شده است.[۲۴] جمله معروف" ما رَأیْتُ اِلّا جَمیلاً؛ جز زیبایی چیزی ندیدم" از حضرت زینب(س) مربوط به همین مجلس است. همچنین عبیدالله دستور کشتن امام سجاد ع را صادر کرد، اما پس از اعتراض حضرت زینب(س) و نیز سخنان تند امام سجاد(ع)، ابن زیاد از کشتن وی صرف‌نظر کرد.[۲۵]. اعتراض زید بن ارقم به ابن زیاد . اعتراض عبدالله بن عفیف به عبیدالله . اعتراض قیس بن عباد به ابن زیاد . اعتراض مسلمانان به اهانت ابن زیاد

روز سیزدهم : ۶۱ق. دفن شهدای کربلا بنا به نقلی.[۹۷] . ۶۱ق. حاضرساختن اهل‌بیت امام حسین ع در مجلس عبیدالله بن زیاد.[۹۸] . ۶۱ق. شهادت عبدالله بن عفیف ازدی از اصحاب امام علی ع و امام حسین(ع) به دست عبیدالله بن زیاد .[۹۹] . ۱۱ محرم[۴۲] یا ۱۳ محرم[۴۳] را زمان دفن شهدای کربلا بیان کرده‌اند. بنابر برخی گزارش‌ها، پس از بازگشت عمر سعد و یارانش، گروهی از بنی اسد که در نزدیکی کربلا سکونت داشتند در موقعی از شب بر امام حسین ع و یارانش نماز گزاردند و آنان را دفن کردند.[۴۴] . شهدا به دست گروهی از قبیله بنی اسد دفن شدند. اهل غاضریه برای شهدای کربلا قبری آماده کردند و همه را کنار هم به خاک سپردند.[۴۵] و در جای دیگر تصریح دارند: ما شک نداریم شهدای کربلا در حائر حسینی و اطراف امام حسین دفن شدند.[۴۶] به‌جز قبر حضرت عباس که در محل شهادتش و جدای از دیگر قبور شهداء دفن شده است.[۴۷] در شماری از منابع تصریح شده است حضرت عباس دارای قبری جداگانه است و علی بن حسین[۴۸]پایین پای امام حسین(ع) دفن شد. اما در اینکه حر بن یزید خارج از کربلا دفن شده است، شک و تردید وجود دارد و گزارش مربوط به دفن وی در خارج از کربلا مربوط به قرن هفتم است و این نقل با گزارش‌های معتبر و متقدم ناسازگار است.[۴۹]در منابع تاریخی سخنی از جدا دفن شدن حر بن یزید نیست. در نقل کتاب الدمعة الساکبة در بارۀ جزئیات مربوط به دفن سید الشهدا (علیه السّلام) آنچه بر سرِ زبان‌ها مشهور گردیده، در منابع معتبر کهن حدیثی و تاریخی وجود ندارد. تنها در کتاب الدمعة الساکبة، ضمن گزارش مفصّلی آمده که: بنی‌اسد، هنگامی که برای دفن امام (علیه السّلام) و یارانش آمدند، عرب بادیه‌ نشینی را دیدند و او آنها را برای دفن شهدا راه‌نمایی کرد، تا این‌که به بدن سید‌الشهدا رسید. در آن هنگام، به شدّت گریست و نگذاشت آنها پیکر امام حسین علیه‌ السّلام را دفن کنند و فرمود: با من کسی هست که یاری‌ام کند. هیچ یک از آنها با وی همکاری نکردند و جنازه را به تنهایی، داخل قبر گذاشت. سپس صورتش را به گلوی شریف امام علیه‌ السّلام گذاشت و در حالی که می‌گریست، می‌فرمود: "خوشا زمینی که جسد شریف تو را در خود خواهد داشت! دنیا پس از تو، تاریک و آخرت با نور تو روشن است. اندوهم همیشگی است و شب‌هایم به بیداری خواهد گذشت تا خداوند، خانه ‌ای را که تو در آن مقیم شده‌ای، نصیبم کند. از من بر تو سلام (ای پسر پیامبر خدا) و رحمت و برکاتش بر تو باد!". آن‌گاه بر قبر، خشت چید و خاک ریخت و سپس دستش را روی قبر گذاشت و با انگشتانش بر آن نگاشت و نوشت: "هذا قبر الحسین بن علی بن ابیطالب (علیه السّلام) الذی قتلوه عطشانا غریبا." "این، قبر حسین بن علی بن ابی‌طالب است که او را غریبانه و تشنه کشتند". بنی اسد، به مرد عرب گفتند: ‌ای برادر عرب! به حقّ این جنازه‌ ی که به تنهایی به خاک سپردی و کسی از ما را شریک خود نساختی، بگو تو که هستی؟! وی گریۀ شدیدی کرد و فرمود: "من، امام شما علی بن الحسین هستم" آنان به ایشان گفتند: تو علی بن الحسین هستی؟ فرمود: «آری» و سپس از دیدگانشان ناپدید شد.[۱] . سپس برادر گرامی‌ اش -علی اکبر (علیه السّلام) - را در پایین پای امام (علیه السّلام) دفن کردند و بقیه‌هاشمیین و اصحاب را در قبر دیگر در زیر پای امام حسین (علیه‌ السّلام) دفن نمودند. سپس امام (علیه السّلام) به همراه بنی‌اسد به نهر علقمه رفتند؛ در آنجا با مشاهده پیکر پاک عمویش - عباس (علیه السّلام)، - خود را بر روی بدن ابوالفضل (علیه السّلام) افکند و گلوی مبارکش را بوسید. امام (علیه‌ السّلام در حالی که به شدت می‌گریست، ‌فرمود: "علی الدنیا بعدک العفا یا قمر بنی‌هاشم و علیک منی السلام من شهید محتسب و رحمة الله و برکاته"؛ بعد از تو‌ای قمر بنی‌هاشم خاک بر سر این دنیا؛ و سلام من به تو و رحمت و برکات الهی بر تو باد. آنگاه برایش قبری حفر کرد و همانند پدر شهیدش به تنهایی او را درون قبر گذاشت و به بنی‌اسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم می‌کند» سپس بدن شریف عباس علیه السّلام را دفن کردند. [۱۳]

حضور اعجاز آمیز امام سجاد در کربلا : این گزارش به وسیله روایتی که از امام رضا علیه‌ السّلام نقل شده نیز تایید می‌شود. راوی می‌گوید: «من نزد امام رضا (علیه ‌السّلام) بودم که علی بن ابی‌حمزه، ابن‌سراج و ابن‌مکاری بر حضرت (علیه‌ السّلام) وارد شدند. علی پس از گفتگو با حضرت (علیه ‌السّلام) درباره امامت ایشان، گفت: "از پدران شما برای ما روایت کرده ‌اند که کار امام علیه‌ السّلام را کسی جز امامی‌مانند خودش بر عهده نمی‌گیرد.[پس چگونه است که پس از شهادت پدر بزرگوارتان امام موسی کاظم علیه‌ السّلام شما حضور نداشتید و متقبّل امر کفن و دفن ایشان نشدید]" امام (علیه ‌السّلام) فرمود: "بگو ببینیم حسین بن علی علیه السّلام امام بود یا غیر امام؟ " گفت: "امام (علیه ‌السّلام) بود". فرمود: "چه کسی عهده‌ دار کارش بود. " گفت: "علی بن الحسین (علیه‌ السّلام) " فرمود: "علی بن الحسین (علیه ‌السّلام) کجا بود. " گفت: "در کوفه در زندان ابن‌زیاد. " امام (علیه‌السّلام) فرمود: "چگونه در حالی که زندانی بود عهده ‌دار کار پدرش گردید. " گفت: "دور از چشم آنان رفت و پدرش را کفن و دفن نمود و بازگشت. " امام (علیه ‌السّلام) فرمود: "آن کسی که به علی بن الحسین (علیه ‌السّلام) امکان داد به کربلا برود و کار پدرش را بر عهده بگیرد به صاحب این امر نیز امکان می‌دهد که به بغداد برود و کار پدرش را عهده‌ دار گردد. "[۱۴] [۱۵]. آنچه که در این روایت به صراحت بدان اشاره شده است خارق‌العاده بودن حضور امام سجاد (علیه‌ السّلام) در کربلا و همراهی با بنی‌اسد در تدفین شهدای کربلا است.

مدفن حبیب و حر : همچنین نقل شده است که به هنگام دفن شهدای کربلا اقوام و خویشاوندان و به نقلی مادر حر بن یزید ریاحی، جنازه او را به محلی که اکنون به آرامگاه حر بن یزید ریاحی معروف است بردند و در آنجا دفن نمودند.[۱۶] [۱۷] . همچنین نقل است طایفه بنی‌اسد راضی نشدند که پسر عم خویش - حبیب بن مظاهر - با دیگر یاران امام (علیه‌السّلام) دفن شود از این‌رو او را در جایی جدا از دیگران و در محلی در بالا سر امام (علیه‌السّلام) که امروز به قبر حبیب شناخته شده است دفن کردند.[۱۸]

شهدای فرزندان امام علی ع : امام حسین ع ، حضرت عباس،[۲۴] عبدالله،[۲۵] عثمان،[۲۶] ابوبکر،[۲۷] محمد[۲۸] و جعفر[۲۹]

شهدای فرزندان امام حسن ع : قاسم،[۳۰] ابوبکر[۳۱] و عبدالله.[۳۲]

شهدای فرزندان امام حسین ع : علی‌اکبر[۳۳]و عبدالله بن حسین[۳۴] مشهور به علی‌اصغر.[۳۵] هر چند در مقاتل هم از عبدالله بن حسین و هم از علی‌اصغر یاد شده است از این رو اختلاف‌نظر است آیا آنها، دو کودک بودند یا هر دو نام برای یک شخصیت است.[۳۶]

شهدای سایر بنی‌هاشم : جعفر بن عقیل، عبدالرحمان بن عقیل، عبدالله بن عقیل، محمد بن ابی‌سعید بن عقیل، عبدالله بن مسلم بن عقیل، محمد بن عبدالله بن جعفر و عون بن عبدالله بن جعفر.[۳۷] برخلاف گزارش مشهوری که شمار شهدای بنی‌هاشم را هجده تن بیان کرده است،[۳۸] در منابع دیگر، ۴۲ نام دیگر به عنوان شهید بنی‌هاشم نیز ضبط شده است.

شهدای غیر بنی‌هاشم : صحابه شهید : در میان شهدای کربلا برخی از آنها از صحابه رسول خدا(ص) بودند این افراد عبارتند از: اَنَس بن حارث . عبدالرحمان بن عبد ربّ انصاری[۴۰] . مُسلم بن عَوسَجه اسدی . عَمّار بن ابی‌‌سَلامه دالانی هَمْدانی . نُعَیم بن عَجْلان انصاری[۴۱]

سایر یاران شهید امام حسین ع : ابوثُمامه صائِدی . حبیب بن مُظاهِر . زاهر، غلام عمرو بن حَمِق . سعد بن حارث خُزاعی، غلام علی ع . عبدالله بن عُمَیر کَلْبی . نافع بن هلال بجلی . یزید بن زیاد بن مُهاصِر . ام وهب دختر عبد . اَنَس بن حارث . یزید بن مغفل جعفی . بریر بن خضیر همدانی . بشیر بن عمرو حضرمی . جابر بن حارث سلمانی . جُنَادة بن حارث . جُندَب بن حجیر . حَجّاج بن مَسروق . حُرّ بن یزید ریاحی . حلّاس بن عمرو . حَنظَلة بن اسعد . جون بن حوی . رُمَیث بن عمرو . زاهر، غلام عمرو بن حَمِق . زُهَیر بن سلیم اَزْدی . زُهَیر بن قَین بَجَلی . سعد غلام عمرو بن خالد صیداوی . سعید بن عبدالله حنفی . سُوَید بن عمرو . سیف بن حارث بن سریع همدانی . سیف بن مالک . شَبیب بن عبدالله نَهشَلی . شَوذَب . ضَرغامة بن مالک . عابس بن ابی شبیب شاکری . عامر بن مسلم عبدی . عبدالرحمان بن عبدالله اَرحَبی . عبدالرحمن بن عزره غفاری . عبدالله بن عزره غفاری . عبدالله بن عُمَیر کَلْبی . عبدالله بن یزید بن نَبیط عبدی . عبیداللّه بن یزید بن نَبیط عبدی . عمّار بن حسّان طایی . عمرو بن خالد صَیداوی . عمرو بن ضُبَیعَه . عمرو بن قَرَظَه انصاری . قاسط بن زهیر . کِنانة بن عتیق . مالک بن عبدالله بن سریع همدانی . مُجَمِّع بن عبدالله عائِذِی . مسعود بن حَجّاج . مسلم بن کثیر ازدی . مُنجِح بن سهم . نافع بن هلال بجلی . نصر بن أبي نيزر مولى علي بن أبي‌طالب ع . یزید بن ثبیط عبدی

شهادت دو نوجوان : بنا بر نقل برخی از منابع، پس از شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و به اسارت در آمدن اهل بیت آن حضرت، دو تن از نوجوانان اهل بیت (علیهم‌السّلام) ازاسارتگاه عمر بن سعد فرار کردند. این دو نوجوان که از پسران عبدالله بن جعفر یا پسران پسر عبدالله بن جعفر بودند، به مردی از قبیله طی پناه بردند. اما این مرد آن دو نوجوان را با قساوت تمام به شهادت رساند و سرهایشان را نزد ابن زیاد برد. ابن زیاد نیز به مامورانش دستور داد تا به پاس این عمل ناجوانمردانه، گردن آن مرد را زدند و خانه‌اش را ویران کردند.[۳۹] [۴۰] [۴۱]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، وقایع دهه دوم محرم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴ | 20:5 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روز پانزدهم : ۶۱ق. فرستادن سرهای شهدای کربلا به سوی شام.[۱۰۸ . از ابو مخنف نقل است: ابن زیاد، زحر بن قیس را فرا خواند و سر حسین (ع) و سر یارانش را با او به سوی یزید بن معاویه فرستاد[۱۵]. در کتاب البدایة و النهایة نقل شده است: هیچ شهیدی کشته نشد، جز آنکه سرش را جدا کردند و آن را نزد ابن زیاد آوردند. او هم آنها را برای یزید بن معاویه در شام فرستاد[۱۶].[۱۷] . گزارش‌های مشهور، حاکی از آن است که علاوه بر سر مطهّر امام حسین ع ، سر سایر شهدای کربلا نیز از کوفه به شام، فرستاده شده است؛ اما درباره مکان دفن آنها، گزارش معتبری وجود ندارد. گفتنی است که در گزارش وقایع مربوط به انتقال اهل بیت امام حسین ع از کربلا به کوفه وشام وحاضر نمودن آنان در مجلس یزید، تنها از سر مطهّر امام (ع) سخن به میان آمده و هیچ اشاره ‌ای به سرهای سایر شهدا نیست. مرحوم سیّد محسن امین در أعیان الشیعة می‌گوید: بعد از سال ۱۳۲۱ هجری قمری، در آرامگاه مشهور به باب الصغیر در دمشق، مقبره‌ ای را دیدم که بر سر درِ آن، سنگی نصب بود و روی آن، این نوشته بود: «این جا محلّ دفن سرهای عباس بن علی و علی اکبر بن حسین و حبیب بن مظاهر است». پس از دو سال، این مقبره خراب و بازسازی شد و آن سنگ، برداشته شد و در داخل مقبره ضریحی ساختند و نام‌های بسیاری از شهیدان کربلا را بر آن نوشتند؛ اما حقیقت، این است که آن مقبره، بر حسب آنچه بر سر درِ آن بود، منسوب به آن سه سر شریف است و به گمان قوی، انتسابش به آن سرهای شریف نیز صحیح است؛ چراکه سرهای شهیدان، پس از حمل شدن به دمشق و گردانده شدن در شهر و برآورده شدن هدف یزید دایر بر پیروزی و زهر چشم گرفتن از مردم و خنک شدن دلش، به ناچار بایستی در یکی از گورستان‌های شهر، دفن می‌شدند که از میان آنها، این سه سر، در آرامگاه باب الصغیر، مدفون شده‌اند و جای دفنشان حفظ شده است، و البته حقیقت را خدا می‌داند[۱۸]. بنابر این، هر چند مکانی که در باب الصغیر دمشق در حال حاضر به عنوان مدفن سر شهدا معروف گردیده، لااقل در مورد تعدادی از آنان قابل قبول است، لکن دلیل روایی یا تاریخی قاطع و روشنی بر این انتساب، وجود ندارد.[۱۹] .

در گزارش تاریخ طبری آمده: قبیله‌ کنده، سیزده سر آوردند که رئیس آنها قیس بن اشعث بود. قبیله هوازِن بیست سر آوردند که شمر بن ذى الجوشن رئیس آنها بود. قبیله تمیم، هفده سر و بنى اسد شش سر و مَذحِج، هفت سر و بقیه لشکر هفت سر آوردند، که مجموعا هفتاد سر مى‌شود.[۳] ابن زیاد هم سرها را به شام نزد یزید فرستاد. به ‌احتمال قوى، تصمیم به بریدن سرها توسط سپاه عمر سعد با فرمان عبیدالله زیاد بوده است، چون در نامه ‌اش فرمان به کشتن و مثله کردن داده بود. کیفیت فرستادن سرها نمایشى بود تا جماعت بسیارى آن ها را ببینند و وسیله‌اى براى ترساندن مردم و زهر چشم‌ گرفتن از آنان باشد، به ویژه که جداکردن سر نسبت به شخصیت هاى معروفتر انجام شد. به تحلیل کتاب‌ «انصارالحسین‌»، بریدن سرها تنها یک جنایت جنگى نبود، بلکه نوعى حرکت ‌سیاسى و نشان دهنده عمق‌ خصومت و دشمنى و ترساندن مردم دیگر بود تا از قطع سرها عبرت بگیرند و هیچ کسى، اندیشه مبارزه با امویان را در سر نپروراند و بداند که چنین سرهایى بریده و بر نیزه‌ها افراشته خواهد شد. نیز به عنوان کارى سمبلیک براى درهم کوبیدن قداست‌ سیدالشهدا علیه السلام بود. مدفن برخى از این سرها (حدود ۱۶ سر) را در باب الصغیر شام مى‌دانند، از جمله‌ سر مطهر على اکبر، حبیب بن مظاهر و حر بن یزید.

جریان راهب مسیحی : حاملان سرهای شهدا در اولین منزل جهت استراحت بار انداختند، با سر مقدس به بازی و تفریح مشغول شدند و مقداری از شب را به عیش و نوش گذراندند، به ناگاه دستی از دیوار بیرون آمد و با قلمی آهنین این شعر را با خون نوشت: اَتَرْجُو اُمَّهٌ قَتَلَتْ حُسَیْنا شَفاعَهَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسابِ . حاملان سرها بسیار ترسیدند، برخی از آنها برخاستند تا آن دست و قلم را بگیرند که ناگهان ناپدید گشت، وقتی برگشتند دوباره آن دست با جوهر خون آشکار شد و این شعر را نوشت: فَلا وَ الله لَیْسَ لَهُم شَفیع وَ هُمْ یَومَ القیامَه فی الْعَذاب . بخدا سوگند شفاعت کننده‌ ای برای آنها نخواهد بود و آنها روز قیامت در عذاب خواهند بود . دوباره عده‌ ای خواستند آن دست را بگیرند که باز ناپدید شد، برای بار سوم که برگشتند آن دست با همان شرایط این شعر را نوشت: وَ قَد قتلُو الحُسینَ بحکم جَور وَ خالف خَلفَهُم حکم الکِتاب . امام حسین (علیه السلام) را از روی ظلم و ستم شهید کردند و با این کارشان مخالف قرآن عمل نمودند. حاملان سر، از غذا خوردن پشیمان شدند و با ترس بسیار آن شب را نخوابیدند، در نیمه شب صدایی به گوش راهب دیر رسید که در آنجا زندگی می کرد. راهب خوب گوش داد: ذکر تسبیح الهی را شنید. راهب برخاست و سر خود را از پنجره بیرون کرد متوجه شد از نیزه‌ ای که کنار دیوار دیر گذاشته‌اند نوری عظیم به سوی آسمان افراشته شده و فرشتگان از آسمان گروه گروه فرود می‌ آیند و می‌ گویند: السلام علیک یابن رسول الله ... السلام علیک یا ابا عبدالله. راهب از دیدن این حالات متعجب شد و ترس او را فرا گرفت. از صومعه خارج شد و میان یاران ابن زیاد رفت و پرسید: بزرگ شما کیست؟ گفتند: خولی. به نزد خولی رفت و پرسید: این سر کیست؟ گفت: سر مرد خارجی است (نعوذبالله) که در سرزمین عراق خروج کرد و ابن زیاد او را کشت. راهب گفت: نامش چیست؟ خولی جواب داد: حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام. باز پرسید: نام مادرش چیست؟ خولی گفت: فاطمه بنت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله. راهب با تعجب پرسید: همان محمدی که پیغمبر خودتان است؟ خولی گفت: آری. راهب فریاد می‌ زد که هلاکت برای شما باد به خاطر کاری که کردید. از آنها خواهش کرد سر مبارک حسین(علیه السلام) را تا صبح نزد او بگذارند. خولی گفت: نمی‌ توانیم بدهیم تا نزد یزید بن معاویه ببریم و از او جایزه بگیریم. راهب گفت: جایزه تو چقدر است؟ خولی پاسخ داد: ده هزار درهم. راهب گفت که من ده هزار درهم به تو می‌ دهم. خولی هم پذیرفت، درهم را گرفت و سر مطهر را به راهب سپرد. راهب سر مطهر را به مشک خوشبو نمود و آن را روی سجاده‌ اش گذاشت و تمام شب را گریه کرد. وقتی صبح شد به سر منور عرض کرد: ای سر من، من جز خویشتن، چیزی ندارم ولی شهادت می‌دهم که معبودی جز خدا نیست، جد تو محمد(صلی الله علیه و آله) پیامبر خداست و گواهی می‌ دهم که من غلام و بنده تو هستم و عرض کرد: ای اباعبدالله بخدا سوگند، بر من سخت است که در کربلا نبودم و جان خود را فدای تو نکردم. ای اباعبدالله، هنگامی که جدت را دیدار می‌ کنی گواهی ده که من شهادتین گفتم و در خدمت تو اسلام آوردم. آنگاه گفت: اشهد ان لا اله الا الله ... صبح سر را به آنها تحویل داد، پس از این دیدار از صومعه خارج و خود را خدمتکار اهل بیت کرد. ابن هشام می‌ گوید: وقتی سر را از راهب گرفتند، به راه افتادند تا نزدیک دمشق رسیدند به یکدیگر گفتند بیائید این درهم‌ ها را میان خود تقسیم کنیم تا یزید از آنها خبردار نشود، کیسه‌ های درهم را باز کردند و دیدند سفال شده است. بر روی آن نوشته شده است "وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ" (سوره ابراهیم، آیه 42)؛ گمان مبرید خدا از آنچه ستمکاران انجام می‌ دهند غافل است. بر روی دیگری نوشته بود "و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون"؛ و به زودی ستمکاران بدانند چه سرانجامی دارند. حاملان سر، سفال‌ ها را در نهری ریختند. خولی گفت: این راز را پوشیده نگهدارید و با خود گفت: انا لله و انا الیه راجعون، حذر الدنیا والاخره.( برگرفته از بحارالانوار، ج10، ص 239)

حوادث راه شام : تاریخ، حوادث میان راه شام را مشخص نکرده است که حاملان سرها چند منزل، استراحت کردند و چه بر آنها گذشت؟ ابن شهر آشوب می‌ گوید یکی از کرامات امام زیارتگاه‌ هایی است که از سر ایشان به جای مانده است؛ در کربلا و در شهرهای عسقلان، موصل، نصیبین، حماه، حمص، دمشق و دیگر مکان‌ ها می‌ باشد. یعنی این که وجود سر مقدس امام در این مکان‌ ها ، زیارتگاه‌ های معروف دارد، برای نمونه وقتی خواستند به شهر موصل روند شخصی را به نزد حاکم شهر موصل فرستاند که توشه و آذوقه برای آنها فراهم کند و شهر را آذین کنند، اهل موصل گفتند هر چه می‌ خواهید برای شما فراهم می‌ کنیم ولی از آنها درخواست کردند که به شهر نیایند، بیرون شهر منزل کنند و از همانجا بروند، آنها در یک فرسخی شهر منزل کردند و سر شریف را روی سنگی نهاند، از آن سر مقدس قطره خونی بر آن سنگ چکید و مانند چشمه‌ ای از آن خون می‌ جوشید. مردم هنگام محرم اطراف آن جمع می‌ شدند و مراسم عزاداری بر پا می‌ کردند و این مراسم تا زمان عبدالملک بن مروان حکم به جا بود و او دستور داد آن سنگ را از آنجا به جای دیگری ببرند لذا اثر آن محو شد البته در جای سنگ گنبدی ساختند. حاملان سر نزدیک هر شهری از کربلا (از کوفه تا دمشق) می‌ رسیدند جرات نداشتند که وارد شوند، می‌ ترسیدند قبائل عرب علیه آنها شورش کنند و سر را از آنها بگیرند لذا از بیراهه می‌ رفتند و فقط برای آذوقه، شخصی را می‌ فرستاند و می‌ گفتند این سر یک خارجی است.

بی احترامی به سر امام حسین علیه السلام : "ابن لهیعه" و غیر او روایت کرده‌ اند: در بیت الله الحرام طواف مى‌ کردم ناگاه مردى را دیدم که گفت: خداوندا! مرا بیامرز؛ اگر چه گمان ندارم که بیامرزى! من به او گفتم: اى بنده خدا! از خداى تعالى بپرهیز و چنین سخنان باطل نگو؛ زیرا اگر گناهانت به اندازه قطرات باران یا برگ درختان باشد و تو استغفار نمایى، خداى عزوجل گناهانت را مى‌ بخشد که غفور و رحیم است . آن مرد گفت: به نزد من بیا تا قصه خویش را به تو حکایت نمایم .من به نزدش رفتم و گفت : بدان که من با چهل و نه نفر دیگر همراه سر نازنین حضرت امام حسین (علیه السلام) به شام رفتیم و برنامه ما این بود که چون شب مى‌ شد آن سر مبارک را در میان تابوت مى‌ گذاردیم و بر دور آن تابوت جمع مى‌ شدیم و به شرابخوارى مى‌ پرداختیم . شبى همراهان من به عادت شب‌ هاى پیش به شرب خمر مشغول شدند و مست گشتند و من آن شب لب به شراب نزدم و چون شب کاملا تاریک شد، صدایی از رعدی به گوشم رسید و برقى را مشاهده کردم و ناگهان دیدم درهاى آسمان باز گردید، حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، حضرت اسحاق و پیغمبر ما حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) از آسمان نازل شدند و جبرئیل با گروهى از ملائکه در خدمت ایشان بودند. جبرئیل به نزدیک آن تابوت که سر مطهر در آن بود رفته و آن را بیرون آورد و بر سینه خود چسبانید و بوسید. سایر انبیاء (علیهم السّلام) هم مانند جبرئیل، آن سر مبارک را زیارت مى‌ کردند و حضرت رسول به محض دیدن سر نازنین، گریه نمود و انبیاء (علیهم السّلام) به او تعزیت و تسلیت مى‌ گفتند. جبرئیل به خدمتش عرضه داشت: یا محمد! به درستى که خداوند عزوجل مرا امر فرموده که مطیع فرمانت باشم تا آنچه که در حق امت خود بفرمایى به جا آورم؛ اگر مى‌ فرمایى زمین را به زلزله در آورم تا سطح زمین از زیر ایشان برگردانم چنانکه بر قوم لوط چنین کردم. رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: چنین منما؛ زیرا مرا با امت وعده‌ گاهى است در روز قیامت در حضور پروردگار عالمیان. پس ملائکه به سوى ما آمدند تا ما را به قتل رسانند، من فریاد الامان به سوى پیامبر عالمیان، بر آوردم. رسول خدا فرمودند: برو خدا تو را نیامرزد! در کتاب "تذییل" محمد بن نجار شیخ المحدثین بغداد دیدم که در ذکر حالات على بن نصر شبوکى، به اسناد خود همین روایت را ذکر نموده بود فقط با این تفاوت که: وقتی حضرت امام حسین (علیه ‌السلام) به درجه شهادت نائل آمد - سر مطهر آن حضرت را به سوى شام خراب، مى‌ بردند و در هر منزلى که فرود مى‌ آمدند، حمل کنندگان آن سر مقدس، مى‌ نشستند و شراب می‌ خوردند و بعضى از ایشان آن سر انور را به نزد بعضى دیگر مى‌ آورد، پس ‍ در آن حین دستى از غیب بیرون آمد و با قلم آهنى این شعر را بر دیوار نوشت : اَتَرْجُو اُمَّهٌ قَتَلَتْ حُسَیْنا شَفاعَهَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسابِ . آیا امتى که حسین (علیه السّلام) را کشتند؛ در روز قیامت امید شفاعت جد او را دارند؟! ماموران ابن زیاد چون این صحنه را دیدند، همگى بگریختند.( لهوف، سید بن طاووس)

روز نوزدهم : ۶۱ق. حرکت اسیران کربلا به سوی شام.[۱۲۶] . حرکت کاروان اسیران از کوفه به شام[۲۳] . فرستادن اسرای کربلا و سرهای شهدا به شام یکی از مصائب اهل بیت امام حسین (علیه ‌السلام) بعد از واقعه عاشورا بود. بنا بر گزارش تاریخ نگاران و مقاتل، عبیدالله بن زیاد سرهای شهدای کربلا با سر مطهر امام حسین (علیه ‌السلام) را به شام فرستاد. برخی از گزارش‌گران فرستادن سرهای شهدا را به همراه فرستادن اسرای کربلا گزارش کرده‌اند، اما بنا بر رای مشهور، ابتدا سرها، و سپس اسرا به شام فرستاده شدند. همچنین مقاتل از نحوی رفتار و برخورد با اسرا سخن گفته ‌اند. حرکت دادن اسرا به ‌سوی شام : امام سجاد را با غل جامعه دست‌ها را بر گردن بستند و سوار بر شتر بی‌جهاز به‌سوی شام حرکت دادند. مدتی که اسرا از کوفه و شام در حرکت بودند را منابع ذکر نکردند چه وقایعی اتفاق افتاده و تنها به برخی بی‌ادبی‌های حاملین سرهای مبارک از قبیل شراب اشاره دارند و در طول مسیر از شهرهای مختلف گذر می‌کردند. در کتاب الأخبار الطّوال آمده است که : ابن زیاد، علی بن الحسین زین العابدین) ع) را و هر کس را از حَرَم که با او بود، سوار کرد و آنان را همراه زحر بن قیس و محقن بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن به سوی یزید بن معاویه روانه کرد[۱]. در کتاب الإرشاد آمده است که: عبیداللّه بن زیاد، پس از روانه کردن سر حسین ع، فرمان داد که زنان و کودکانِ او را آماده کنند و فرمان داد تا علی بن الحسین (زین العابدین) (ع) را تا گردن در بند کنند. آن‌گاه، آنان را با مجفر بن ثعلبه عائذی و شمر بن ذی الجوشن، در پی سر، روانه کرد. آنان رفتند تا به حاملان سر رسیدند و علی بن الحسین (ع) در راه، کلمه ‌ای با آنان سخن نگفت تا به شام رسیدند[۲].[۳] . دِینَوَری نوشته است اسرای اهل بیت را زَحرِ بن قَیس، مُحَفِّزُ بنُ ثَعلَبَة عائذی و شمر بن ذی الجوشن به شام نزد یزید بردند و همگی به همراه سر امام حسین بر یزید داخل شدند و سر امام جلوی او نهاده شد. دینوری از سرهای دیگر شهیدان کربلا سخنی به میان نیاورده است.[۴۲] . البته در این گزارش نام «مُحَفِّز بن ثَعلَبَة» به صورت «مِحقَن» ثبت شده است. مشابه گزارش یادشده، گزارش ابن اعثم و به پیروی از او، خوارزمی است که نگاشته‌اند ابن زیاد، هم سرها و هم اسرا را با زَحر بن قَیس نزد یزید فرستاد. [۴۳] [۴۴] . سید ابن طاووس نگاشته است: یزید در پاسخ نامه ابن زیاد که او را از کشتن امام حسین (علیه ‌السّلام) و اسارت خاندانش آگاه کرده بود، به وی فرمان داد که سر حسین (علیه‌ السّلام) و یارانش را همراه با خاندانش به شام بفرستد. ابن زیاد، مُحَفِّز بن ثَعلَبَة را خواست و سرها و اسیران را به او تحویل داد و او آنها را به شام برد. [۴۵] . امام سجاد (علیه‌السّلام) درباره رفتار دشمنان با ایشان فرموده است: مرا بر شتری لاغر که جهاز آن چوبین و بدون زیرانداز و لنگ بود سوار کردند که ناهموار راه می‌رفت، در حالی‌که سر حسین بر نیزه، گفتیم که بنا بر گزارش بسیاری از مورخان و مقتل‌نویسان، سرهای شهدا پیش از اسرا، با سر امام حسین علیه‌السّلام به شام برده شد. اما این نکته را نیز یادآوری می‌کنیم که ابن زیاد، اسرا را به همراه مُحَفِّز بن ثَعلَبَة و شمر بن ذی الجوشن به شام فرستاد و آنان در راه به گروهی که سرها را به شام می‌بردند، رسیدند. و زنان خاندانمان پشت سر من، سوار بر شترانی لاغر و استخوانی می‌آمدند و بچه‌های کوچک و بزرگ پشت سرمان، و نیزه‌ها گرداگردمان بودند. اگر اشکی از چشم یکی از ما جاری می‌شد، با نیزه به سرش می‌زدند، تا آنکه وارد شام شدیم. آن‌گاه امام سجاد افزود"حتی اذا دخلنا الدمشق صاح صائح: یا اهل الشام، هولاء سبایا اهل البیت الملعون"[۵۶] . بنا بر نقل ابن اعثم و خوارزمی، ماموران عُبَیدَالله بن زیاد، حرم رسول خدا را از کوفه تا شام، بر محمل‌های بی‌پرده و پوشش، شهر به شهر و منزل به منزل بردند؛ آن‌گونه که اسیران کافرترک و دیلم را می‌بردند. [۵۷] [۵۸] . سید ابن طاووس نیز به گشوده بودن صورت اهل بیت در مسیر کوفه تا شام اشاره کرده است. [۵۹] . از شواهد دال بر این وضع، این اعتراض حضرت زینب (سلام ‌الله‌علیها) به یزید است: امِنَ العَدلِ یَابنَ الطُّلَقاءِ! تَخدیرُکَ حَرائِرَکَ واماءَکَ، وسَوقُکَ بَناتِ رَسولِ اللّه ِ سَبایا؟ قَد هَتَکتَ سُتورَهُنَّ، وابدَیتَ وُجوهَهُنَّ، یَحدو بِهِنَّ الاَعداءُ مِن بَلَدٍ الی بَلَدٍ، ویَستَشرِفُهُنَّ اهلُ المَناقِلِ... [۶۰] [۶۱] [۶۲] [۶۳] [۶۴] [۶۵] . ای فرزند آزادشدگان! آیا این عدالت است که زنان و کنیزانت را در سرایت در پشت پرده جای دهی؛ اما دختران رسول خدا را به اسیری از شهری به شهر دیگر بکشانی، در حالی‌که پوشش‌هایشان دریده و رخساره‌هاشان نموده باشد، و دشمنان، بر سر آنان برخیزند و مردمان به تماشایشان بنشینند...


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، وقایع دهه دوم محرم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴ | 20:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

مسیر حرکت کاروان اسیران کربلا، از کوفه به شام

در دانشنامه امام حسین ع آمده است که میان کوفه و شام در آن روزگار، سه مسیر اصلی (راه بادیه، راه کناره فرات و راه کناره دجله) بود که هر یک از آنها راه‌های فرعی متعددی داشته‌اند.[۳۴] نویسندگان این دانشنامه معتقدند به دلیل نبود دلایل روشن و قطعی نمی‌توان در این باره اظهار نظر قطعی کرد؛ اما با بررسی نشانه‌ها و قرائن، به احتمال زیاد مسیر اسیران از کوفه به شام از راه بادیه بوده است.[۳۵] . طبق برخی گزارش‌ها همچون گزارش تاریخ طبری، شیخ مفید و تاریخ دمشق، ابتدا سر امام حسین(ع) و سرهای شهدا به شام فرستاده شد و پس از آن اسیران را اعزام کردند؛ اما برپایه گزارش‌های دیگر، سرهای شهدا همراه با اسیران به شام فرستاده شدند.[۳۶] .

راه نخست: راه بادیه : کوفه، در عرض جغرافیاییِ حدود ۳۲ درجه و دمشق، در عرض جغرافیاییِ حدود ۳۳ واقع است. این، بدان معناست که مسیر طبیعی میان این دو شهر، تقریبا بر روی یک مدار، قرار دارد و نیازی به بالا رفتن و پایین آمدن بر روی زمین، جز در حدّ کسری از یک درجه نیست. بر روی این مدار، راهی واقع بوده که به راه بادیه مشهور بوده است. این مسیر، کوتاه‌ترین راه بین این دو شهر است و حدود ۹۲۳ کیلومتر[۷] مسافت داشته است. مشکل اصلی این راه کوتاه، گذشتن آن از صحرای بزرگ میان عراق و شام است که از روزگاران کهن، به «بادیة الشام» مشهور بوده است. این مسیر، برای افرادی قابل استفاده بوده که امکانات کافی (به ‌ویژه آب) برای پیمودن مسافت‌های طولانی میان منزل‌های دور از همِ صحرا را داشته ‌اند، هر چند، گاهی شتاب مسافر، او را وادار به پیمودن این مسیر می‌کرده است. گفتنی است در صحراها، شهرهای بزرگ، وجود ندارند؛ اما این به معنای نبودن راه یا چند آبادی کوچک نیست.[۸]

راه دوم: راه کناره فرات : فرات، یکی از دو رود بزرگ عراق است که از ترکیه سرچشمه می‌گیرد و پس از گذشتن از سوریه و عراق، به خلیج فارس می‌پیوندد. کوفیان، برای مسافرت به شمال عراق و شام، از کناره این رود، حرکت می‌کردند تا هم به آب، دسترس داشته باشند و هم از امکانات شهرهای ساخته شده در کناره فرات، استفاده کنند. گفتنی است لشکرهای انبوه و کاروان‌های بزرگ که به آب فراوان نیاز داشتند، ناگزیر از پیمودن این مسیر بودند[۹]. این مسیر، ابتدا از کوفه به مقدار زیادی به سوی شمال غرب می‌رود و سپس از آنجا به سوی جنوب، بر می‌گردد و با گذر از بسیاری از شهرهای شام، به دمشق می‌رسد. این راه، انشعاب‌های متعدد داشته و با طول تقریبی ۱۱۶۵ تا ۱۳۳۳ کیلومتر، جایگزین مناسبی برای راه کوتاه، اما سختِ بادیه بوده است. مجموع این راه و راه بادیه را می‌توان به یک مثلث، تشبیه کرد که قاعده آن، راه بادیه است.[۱۰]

راه سوم: راه کناره دجله : دجله، دیگر رود بزرگ عراق است و آن نیز مانند فرات، از ترکیه سرچشمه می‌گیرد؛ اما از شام نمی‌گذرد و درگذشته، برای رفتن به شمال شرق عراق، از مسیر کناره آن، استفاده می‌کرده‌اند. این راه، مسیر اصلی میان کوفه و دمشق، نبوده است و باید پس از پیمودن مقدار کوتاهی از آن، کم کم به سمت غرب پیچید و پس از طیّ مسیر نه چندان کوتاهی، به راه کناره فرات پیوست و از آن طریق، وارد دمشق شد. این مسیر را می‌توان سه ضلع از یک مستطیل دانست که ضلع دیگر طولیِ آن را راه بادیه و سه ضلع یاد شده آن را: مسافت پیموده شده از کوفه به سمت شمال، راه پیموده شده به سمت غرب، و راه پیموده شده به سمت جنوب - که بازگشت به بخشی از مسیر پیموده شده قبلی است - تشکیل می‌دهند. از این‌رو، از همه راه‌های دیگر، طولانی‌تر است و طول آن، حدود ۱۵۵۹ کیلومتر است. این راه را «راه سلطانی» نامیده‌اند.[۱۱]

چند نکته قابل توجه : ما دلیل روشن و گزارش تاریخی معتبر و کهنی برای اثبات عبور کاروان اسیران کربلا از یکی از این سه راه، در دست نداریم و حدیثی نیز از اهل بیت ع در این باره به ما نرسیده است. آنچه در دسترس ماست، برخی نشانه‌های جزئی و ناکافی‌اند که به صورت پراکنده، در برخی کتاب‌ها آمده‌اند، و نیز قصه‌پردازی‌ها و شرح حال‌های بی‌سند و نامعتبری که در کتاب‌های غیر قابل استناد مانند مقتل ساختگی منسوب به ابو مخنف، آمده و سپس در کتاب‌های دیگر، تکرار شده‌اند[۱۲]. اینک، نشانه‌های جزئیِ پیش‌گفته را بررسی می‌کنیم: در معجم البلدان- که یک کتاب کهن جغرافیایی است - در معرفی بخشی از شهر حَلَب در شام، آمده است: در غرب شهر و در دامنه کوه جوشن، قبر محسن بن حسین ع است که گمان دارند وقتی اسیران [کربلا] را از عراق به دمشق می‌بردند، او از مادرش سقط شده است و یا کودکی بوده است همراه آنان که در حَلَب، در گذشته و همان جا دفن شده است[۱۳]. معلوم است که این گزارش، در صورت درستی، عبور کاروان از راه بادیه را نفی می‌کند (زیرا حَلَب، در آن مسیر قرار ندارد)؛ اما به تنهایی نمی‌تواند یکی از دو مسیر سلطانی (کناره دجله) و یا کناره فرات را تأیید کند؛ زیرا این دو راه، در مسافتی طولانی، با هم مشترک هستند و منطقه حلب، در مسیر هر دو راه قرار دارد. از سوی دیگر، به کار رفتن واژه "یزعمون گمان دارند" از سوی مؤلف معجم البلدان، بر قابل استناد نبودن این پندار، دلالت دارد، به‌ ویژه آنکه فرزندی به نام محسن و یا همسر بارداری از امام حسین ع در وقایع کربلا، سراغ نداریم و سخنی از آنها در کتاب‌های در دسترس، نیامده است، و وجود شهرت محلّی، بر فرض درستی گزارش، از حدّ یک عقیده عمومیِ معمولی[۱۴]، فراتر نمی‌رود. ممکن است برخی بر اساس یکی بودن مسیر بردن سرِ امام حسین ع و حرکت کاروان اسیران واقعه کربلا، با استناد به گزارش ابن شهرآشوب - که به نقل از نطنزی، به ماجرای برخورد راهب صومعه با سرِ امام حسین (ع)، در منزل قِنَّسرین در شمال شام پرداخته است-[۱۵]، بخواهند عبور از راه سلطانی را اثبات کنند. پاسخ این گروه، آن است که پیش ‌فرض این استدلال، یعنی یکی بودن مسیر حرکت کاروان اسیران و سرِ مبارک امام حسین (ع)، مسلّم نیست[۱۶] و این احتمال، وجود دارد که سر را در شهرها چرخانده باشند؛ اما اسیران را از راهی کوتاه‌تر برده باشند. حتی در برخی اخبار، آمده است که سر مطهّر امام ع را پس از ورود اسرا به شام، در شهرهای شام نیز گردانیدند، چنان‌که در شرح الأخبار آمده است: آنگاه یزید ملعون، دستور دارد که سرِ حسین ع را در شهرهای شام و دیگر شهرها بگردانند[۱۷]. مطابق این نقل، این امکان وجود دارد که سر مطهّر امام ع، پس از رسیدن به شام، به مناطقی چون موصل و نَصیبین هم - که در راه سلطانی قرار دارند - رسیده باشد. از این‌رو، احتمال دارد که این‌گونه حوادثِ گزارش شده، مربوط به روزگار چرخاندن سر پس از رسیدن اسیران به شام بوده و یا در مسیر حرکت آنان به سوی شام، اتّفاق افتاده باشد. همین احتمال، درباره مکان‌هایی که به"رأس الحسین ع" موسوم ‌اند، وجود دارد. ابن شهرآشوب، در ذکر مناقب امام (ع) آورده است: از فضیلت‌های ایشان امام حسین ع، کراماتی است که از مکان‌هایی که به آنها «رأس الحسین (ع)» گفته می‌شود و از کربلا تا عَسقَلان و در میان آن دو (موصل و نَصیبین و حَماه و حِمْص و دمشق و جز اینها) قرار دارند، دیده شده است[۱۸]. درباره این مناطق، علاوه بر این که ابن شهرآشوب، تصریح نکرده که اسیران یا سر مطهّر، از آنها گذر داده شده‌اند، این احتمال وجود دارد که چون سالیان درازی در قلمرو حکومت‌های شیعی یا دوستدار اهل بیت ع مانند: آل حَمْدان و فاطمیان بوده‌اند، در آنها به هر دلیل یا انگیزه‌ای (چه واقعیت، چه یادبود و چه خواب و...)، «رأس الحسین» ‌هایی ایجاد شده باشد، چنان‌که رأس الحسینِ موجود در قاهره، در زمان فاطمیان، ایجاد شد. افزون بر این، ماجرای راهب و سر، برای برخی مکان‌های دیگر هم ذکر شده که به دلیل بعید بودن تکرار این ماجرا، گزارش ابن شهرآشوب[۱۹]، دست‌خوشِ تعارض می‌گردد؛ زیرا یکی از مکان‌های ذکر شده، دِیْری در اوایل راه است[۲۰] و با قِنَّسرین - که در اواخر راه واقع است - همخوان نیست. گفتنی است بر فرض صحت گزارش ابن شهرآشوب نیز، گذشتن کاروان اسیران از راه سلطانی اثبات نمی‌شود؛ زیرا بخشی از راه سلطانی، با راه فرات، مشترک است و منطقه قِنَّسرین، در مسیر کناره فرات نیز قرار دارد. البته این گزارش، در صورت درستی، عبور از راه بادیه را نفی می‌کند. به گمان ما و بر خلاف آنچه در عصر اخیر رواج یافته، گذشتن کاروان اسیران کربلا از راه سلطانی، کمترین احتمال را دارد؛ زیرا دورترین راه است و اساساً راهی نیست که برای کاروانی کوچک - که به اسارت می‌روند، نه برای گردشگردی - انتخاب شود. افزون بر این که پیموده شدن این راه، مدرک معتبری ندارد و مستند این قول، مقتل منسوب به ابو مخنف است[۲۱]. از سوی دیگر، پذیرش عبور از راه طولانیِ سلطانی، با ماجرای"اربعین"و این که اسیران در بازگشت از شام، در اولین اربعین واقعه عاشورا بر سرِ مزار حسین ع حاضر شده باشند نیز ناسازگار است[۲۲]. ممکن است گفته شود که قدرت‌نماییِ دستگاه حاکم، اقتضا می‌کرده که اسیران را از درون شهرها عبور دهند و از این‌رو، آنان را از راه سلطانی برده ‌اند؛ اما این دلیل با بردن اسیران از مسیر کناره فرات نیز سازگار است؛ زیرا در این مسیر هم شهرهای مهمی واقع بوده است. افزون بر این، با چرخاندن سرهای شهدا نیز این قدرت‌نمایی به انجام می‌رسیده و به چرخاندن گروهی اندک در حدّ یک خاندان کوچک و متشکل از چند زن و کودک، نیازی نبوده است؛ زیرا این کار، اگر نشانه ضعف حکومت نباشد، نشانه قدرت آن هم شمرده نمی‌شود، به‌ویژه که دستگاه حاکم، شجاعت و سخنوریِ امام زین العابدین ع و زینب کبرا (س) و دیگر اسیران را در کوفه، شاهد بوده است. از این‌رو، سیاست، اقتضا داشته که اسیران را از بیراهه ببرند و در شهرها نچرخانند. بر اساس آنچه گفته شد، تنها نکته ‌ای که می‌تواند حرکت کاروان اسیران از راه سلطانی و یا راه کناره فرات را بر راه بادیه ترجیح دهد، دسترس داشتن به آب رودخانه است که این نیز با توجه به کوچک بودن کاروان و امکان حمل آب با شتر، چندان وجه استواری نیست. مؤیّد این نکته، عدم ذکر جزئیات سفر و نبودن گزارشی درباره رسیدن کاروان به شهرها و یا دست‌کم، یکی دو شهر مهمّ سرِ راه است، که خود، نشان از پیمودن مسیر بیابانی و یا حتی بیراهه است. برخی شواهد که می‌توانند موجب ترجیح راه بادیه بر دو راه دیگر گردند، عبارت‌اند از: راه کناره فرات و راه سلطانی، هر دو، دارای شهرهای بسیاری بوده‌اند و اگر این راه‌ها، مسیر حرکت اسیران می‌بود، بایستی نقل‌هایی از مواجهه مردم این شهرها با کاروانیان یا مشاهده شدن آنان در آن شهرها، در منابع معتبر می‌آمد - چنان‌که در کربلا و کوفه و شام، چنین گزارش‌هایی وجود دارد - در حالی که در این باره، هیچ نقلی نیامده است. بنا بر این، به نظر می‌رسد که مسیر حرکت اسیران، از جایی بوده که کمترین حضور مردمی را داشته که همان مسیر بادیه است. اعتراض‌هایی که از لحظه شهادت امام حسین ع علیه حکومت اُمَوی، حتی به وسیله برخی طرفداران حکومت و خانواده جنایتکاران، انجام یافت و بازتابی که واقعه عاشورا در کوفه به وجود آورد، قاعدتاً حکومت را از این که اسیران و سر مطهّر امام ع را از مسیر شهرها و آبادی‌های پرجمعیت عبور دهند، باز می‌داشت. متن کامل بهایی نیز مؤیّد این مسئله است: مَلاعین که سرِ حسین ع [را] از کوفه بیرون آوردند، خائف بودند از قبائل عرب که غوغا کنند و از ایشان، باز ستانند. پس راهی [را] که به عراق است، ترک کردند و بیراه می‌رفتند[۲۳]. سرعت انجام گرفتن کار، در کارهای حکومتی، یک اصل است. لازمه رعایت این اصل، گذر از کوتاه‌ترین و سریع‌ترین مسیر بوده است.[۲۴]

نتیجه نهایی : به دلیل نبودِ دلایل روشن و قابل اعتماد، نمی‌توان اظهار نظر قطعی کرد؛ ولی با توجه به نکاتی که گذشت عبور کاروان اسیران کربلا از مسیر بادیه، احتمال بیشتری را به خود اختصاص می‌دهد.

مسیر حرکت کاروان اسیران کربلا، از شام به مدینه : بر اساس نقشه ویژه دانشنامه امام حسین ع[۲۵]، فاصله میان دمشق تا مدینه، تقریباً ۱۲۲۹ کیلومتر است و با احتساب دمشق و مدینه، شامل ۳۲ منزل بوده است. کاروان اسیران، در بازگشت از شام، قطعاً این مسیر را پیموده‌اند و چنانچه در ضمن حرکت، به کربلا هم رفته باشند، مسیرِ بسیار طولانی‌تری را سپری کرده‌اند. حرکت پررنج خانواده امام ع و همراهان، از مدینه آغاز شد و به مدینه نیز ختم گردید و حداقل مسیری که این بزرگواران طی کرده‌اند (با فرض رفتن از کوفه به دمشق از کوتاه‌ترین مسیر، یعنی راه بادیه، و عدم احتساب رفتنِ مجدد به کربلا)، حدود ۴۱۰۰ کیلومتر است.[۲۶]

سختی‌های سفر شام : در کتاب المصابیح به سندش از امام صادق نقل شده است که: از پدرم علی بن الحسین زین العابدین) ع) درباره بردن او به سوی یزید پرسیدم. فرمود: «مرا بر شتری لَنگ و بدون جهاز، سوار کردند و سر حسین ع بر بالای عَلَمی بود و زنانمان، پشت سرِ من بر اَسترانی بدون پالان، سوار بودند. کسانی که ما را می‌بردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نیزه، ما را احاطه کرده بودند و آزار می‌دادند. اگر اشکی از دیده یکی از ما فرو می‌چکید، با نیزه به سرش می‌کوبیدند، تا آنکه وارد شام شدیم. جارچی جار زد: ای شامیان! اینان، اسیران اهل بیتِ ملعون‌اند[۲۷]. در کتاب المزار الکبیر آمده است که: سرت را بر نیزه کردند و خانواده‌ات را مانند بندگان، اسیر نمودند و با زنجیر آهنین، به بند کشیدند و بر روی مَرکب‌های بدون جهاز، سوار نمودند و باد داغ نیم‌روزی، صورت‌هاشان را می‌سوزاند. آنان را در دشت‌ها و صحراها می‌راندند و دستانشان را به گردن‌هایشان بسته بودند و آنها را در بازارها می‌چرخاندند[۲۸].[۲۹]

بیست‌وهشتم : ۶۱ق. ورود اسیران کربلا به بعلبک از شهرهای لبنان امروزی.[۱۵۷]

بیست‌ونهم : ۶۱ق. رسیدن کاروان اسیران کربلا به شام.[۱۶۳]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، وقایع دهه دوم محرم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴ | 20:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است

این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است - زان جن و ملائک همه در شیون و شین است

صحرایِ بلا گشته چه پروحشت و تاریک - تاریک همه جا بهرِعزیزانِ حسین است

اطفالِ حسینی همه سرگشته به صحرا – مجروحِ ستم پایِ یتیمانِ حسین است

شدخیمه و خرگاه حسینی گلِ آتش - زان آتشی اندر دلِ سوزان حسین است

خرگاهِ حسینی شده خاموش ولیکن - روشن همه جا شمعِ فروزانِ حسین است

غارت شده گر خیمه و خرگاهِ حسینی - برپا همه جا خیمه یِ احسانِ حسین است

ازبهرِ حسین گرکه نمانده است یکی یار - خود جن و ملک یاورِگریانِ حسین است

هفتاد و دو تن یاورِ او گر که شهیدند - این کار، وفا بر سرِپیمانِ حسین است

در راهِ خدا چونکه گذشت از زن و فرزند - عالم همگی واله و حیرانِ حسین است

ای باقری امشب شده است شامِ غریبان - زان رو همه جا شامِ غریبانِ حسین است

سروده شده عصر عاشورای سال 1398

شام عاشوراست شامِ امتحان

شام عاشوراست شامِ امتحان - امتحانِ دوستان و دشمنان

شامِ دعوا برسرِ دنیا و دین - انتخابِ کفرو ایمان و یقین

بینِ عقل و نفس جنگ است و نزاع - با یک از دنیا و دین کردن وداع

یک زدنیا و آخرت را انتخاب - انتخابی بس دقیق و با حساب

خیمه ها تاریک و صحرا پر خطر - همرهان مانده میانِ خیر و شر

درمیانِ ماندن و رفتن شدند - بین چاه و گرگ و پیراهن شدند

عاقبت رفتند بعضی همرهان - ماند هفتادو دو یارِ قهرمان

ماند هفتادو دو عاشق با حسین - ماند آن یارانِ لایق با حسین

ماند آن عُشّاقِ دنیا باخته - برسرِ دنیا و عشقش تاخته

آری آنانند انصار الحسین - جملگی یارِ وفا دارِ حسین

آری آنان بر حسین پیوسته اند - با حسین پیمانِ یاری بسته اند

آری آنان بسته عهدِ عاشقی - با یگانه مردِ پاک و متَّقی

جملگی تا پای جان اِستاده اند - بر خدا و برحسین دل داده اند

جمله گشته عاشقِ اَللّهُ نور - بهرِ آنان منتظر حور و قصور

جمله مشغولِ مناجات و دعا - خواندنِ قرآن و رازِ با خدا

آری اینان قاسمند و اکبرند - حضرت عبّاس و عون جعفرند

عون و عبداللّه، محمّد، احمد اند – یاور دینِ خدایِ سرمدند

هم حبیب و جون و قاسط با زُهیر - هم سعید و سعد و نافع با بُریر

اسلمِ ترکی، جناده، حنظله - سالم و سلمان، وهب، بِن عوسجه

آری این هفتاد و دو یارِ حسین - گشته از دنیا وفادارِ حسین

باقری اینان همه حزبِ خدا - مفلحون اند و زِ ابلیسان جدا

آری اینان عاشق و فرزانه اند - قهقه ی مستانه سَر سر داده اند

سروده شده روز تاسوعا سال 1398


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴ | 20:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روزِ عاشورا بود روزِ حسین

‏‏روزِ عاشورا بود روزِ حسین _ روز آن نورِ دو چشمِ عالَمین

روزِ عاشورا بود روزِ نماز _ روزِ اللّه اكبر و راز و نیاز

روزِ عاشورا بود روزِ جهاد _ با عدويِ دينِ حق با اتّحاد

روزِ عاشورا بود روزِ خدا _ گشتن از هر قيد و هر بندی جدا

روزِ عاشورا گَهِ آزادگي است _ رستن از هر قيد و بند بردگي است

روزِ عاشورا نَبردِ خير و شر _ در زمينِ كربلا شد پر شرر

روزِ عاشورا نبردِ اهلِ دين _ با یزید و شمرو بِن سعدِ لعين

گفت حسین بن علی گاهِ جدال _ بر شما ها باد بر صبر و قِتال

صبر در میدانِ جنگِ با یزید _ با عُبیدُ اللّه و بِن سعدِ پلید

صبر بنمائید ای اهلِ یقین _ در نبردِ این گروهِ ضدِّ دین

در رهِ دینِ کُشته گشتن عاشقان _ بهتر است از زندگی با فاسقان

صبر کردند و جهادِ آن مؤمنین _ تا شهادت در رَهِ ایمان و دین

جمله از پیر و جوان تا شیر خوار _ روزِ عاشورا شدند درکاروزار

با شِعارِ یاریِ از دینِ خدا _ جانِ هفتاد و دو تن گشته فدا

جان فدا کردند بهرِ دینِ حق _ جمله هم پیمان با رَبُّ الفَلَق

باقری تا این عَلَم بر پا بُوَد _ هر مکان، هر روز عاشورا بُوَد

سروده شده عاشورای سال 1399

روزِ تاسوعا روزِ عباس است

روزِ تاسوعا روزِ عباس است - روزِ مخصوصِ آن گلِ یاس است

روزِ ایثار و هم جوان مردی - امتحان آمد روزِ حسّاس است

با امان نامه آمده چون شمر - شمر دون شیطان یا که نسناس است

پشتِ پا زد او بر امان نامه - قل اعوذ از جنّ هم من النّاس است

وسوسه اینسان میکند شیطان - آری آن شیطان اُمّ وسواس است

نا امید از او گشته شمرِ دون - چون که بر دستش خنجر و داس است

خنجر و داسی زد به قلبِ شمر - بنگر از عبّاس این چه احساس است

شامِ عاشورا پاسدار است او - بهرِ او این شبِ نوبتِ پاس است

باقری این کار اوجِ ایثار است - اوجِ ایثارِ آن گلِ یاس است

سروده شده شام تاسوعا سال1398

صدها جوان ما فدایِ علی‌اکبرحسین

صدها جوان ما فدایِ علی‌اکبرحسین - اکبر نه، بلکه بود او چو دُر و گوهرِ حسین

اکبر که بود؟ بود خلقًا و خُلقًا چو پیغمبر - در آسمانِ ماریه بود او مَه و اخترِ حسین

چون شد روانهِ میدانِ جنگ، حسین میگفت - کاومیرود به سویِ جنگ اَیا داورِحسین

اکبر که بود؟ شبهِ پیمبر بصورت و سیرت - او بود یک نمونه بینِ همه یاورِ حسین

او رفت چونکه به میدانِ جنگ همه گفتند - این شبهِ مصطفاست یا که بُوَد حیدرِ حسین

چون گشت اِربًا و اِربًا بدست دشمنِ دون - بر او نمودگریه حسین و هم پدرومادرِ حسین

آری بُد او جوان و خوش قدوسیما چنان جدّش - او بود همچو روح برتنِ جان پرورِ حسین

کن گریه باقری به جوانِ حسین که، تا نامت - گردد ز گریه ثبت به آن دفترِ حسین

سروده شده ماه محرم سال 1398


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، وقایع دهه اول محرم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۴ | 20:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

وقایع ماه محرم اتفاقات مهم ماه محرم، اولین ماه سال قمری. شهادت امام حسین ع و یاران وی از مهمترین اتفاقات این ماه است. ماه محرم، مخصوصاً ده روز ابتدایی آن، ایام عزاداری شیعیان است

روزدوم : ۶۱ق. ورود کاروان امام حسین ع به کربلا.[۱۵] . ورود امام به کربلا.[۱۲] . امام حسین علیه‏ السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به كربلا وارد شد. عالم بزرگوار "سید بن طاووس" نقل كرده است كه: امام علیه‏ السلام چون به كربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ (غاضریه، شاطِئ الفرات، نینوا، کربلا) همینكه نام كربلا را شنید فرمود: این مكان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبرراجدم رسول خداصلی ‏الله ‏علیه ‏وآله به من داده است.(الامام الحسین و اصحابه، ص194؛ البدء والتاریخ، ج6، ص10) . و در این روز "حر بن یزید ریاحی" ضمن نامه‏ ای "عبیداللّه‏ بن زیاد" را از ورود امام علیه‏ السلام به كربلا آگاه نمود.(اللهوف، ص35) . و در این روز امام علیه‏ السلام به اهل كوفه نامه‏ ای نوشت و گروهی از بزرگان كوفه ـ كه مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در كربلا آگاه كرد. حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم كوفه شود.(مقتل الحسین مقرّم، ص 184) . اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه‏ السلام را دستگیر كرده و به شهادت رساندند. زمانی كه خبر شهادت قیس به امام علیه‏ السلام رسید، حضرت گریست و اشك بر گونه مباركش جاری شد و فرمود: "اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدكَ مَنْزِلاً كَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ، اِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیی‏ءٍ قَدیرٌ؛ خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع كن، كه تو بر انجام هر كاری توانایی."(بحارالانوار، ج44، ص381)

روزسوم : ۶۱ق. نامه امام حسین ع به مردم کوفه.[۲۵] . ۶۱ ق. ورود عمر بن سعد فرمانده سپاه عبیدالله بن زیاد به کربلا.[۲۶] . ورود عمر سعد به کربلا با سپاه چهار هزار نفری.[۱۳] . "عمر بن سعد" یك روز پس از ورود امام علیه‏ السلام به سرزمین كربلا یعنی روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهی از اهل كوفه وارد كربلا شد.(ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص84) . امام حسین علیه‏ السلام قسمتی از زمین كربلا كه قبر مطهرش در آن واقع می‏شد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری كرد و با آنها شرط كرد كه مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان كنند.(مستدرك الوسایل، ج14، ص61؛ مجمع البحرین، ج5، ص461) . در این روز "عمر بن سعد" مردی بنام "كثیر بن عبداللّه‏" ـ كه مرد گستاخی بود ـ را نزد امام علیه‏ السلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. كثیر بن عبداللّه‏ به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین قصدی نداریم. هنگامی كه وی نزدیك خیام رسید، "ابو ثمامه صیداوی" (همان مردی كه ظهر عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا كرد) نزد امام حسین علیه‏ السلام بود. همین‏كه او را دید رو به امام عرض كرد: این شخص كه می‏آید، بدترین مردم روی زمین است. پس سراسیمه جلو آمد و گفت: شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیه‏ السلام برو. گفت: هرگز چنین نمی‏كنم. ابوثمامه گفت: پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ كنی. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشت‏كاری هستی و من نمی‏گذارم بر امام وارد شوی. او قبول نكرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو كرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیكی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمده‏ ای؟ حضرت در جواب فرمود: "مردم كوفه مرا دعوت كرده‏ اند و پیمان بسته‏ اند، بسوی كوفه می‏روم و اگر خوش ندارید بازمی‏گردم... ."(تاریخ طبری، ج5، ص410)

روزچهارم : ۶۱ق. سخنان عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین ع در مسجد کوفه.[۳۰] . ۶۱ق. شهادت قیس بن مسهر صیداوی فرستاده امام حسین(ع) به کوفه به فرمان عبیدالله بن زیاد. شهادت قیس بن مسهر . در روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد مردم كوفه را در مسجد جمع كرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شركت در جنگ با امام حسین علیه‏ السلام تشویق و ترغیب نمود. به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه كه عبارت بودند از: 1- شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛ 2- یزید بن ركاب كلبی با دو هزار نفر؛ 3- حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛ 4- مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛ به سپاه عمر بن سعد پیوستند.(بحارالانوار، ج44، ص386) . بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.

روزپنجم : ۶۱ق. اعزام سپاه ابن‌زیاد برای ممانعت از حرکت مردم کوفه با هدف یاری امام حسین ع .[۳۷] . در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی"10 را به همراه یك هزار نفر به طرف كربلا گسیل داد.(عوالم العلوم، ج17، ص237) . عبیداللّه‏ بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه كربلا بایستد و هر كسی را كه قصد یاری امام حسین علیه‏ السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه‏ السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.(مقتل الحسین(مقرّم)، ص199) . در این روز با توجه به تمام محدودیتهایی كه برای نپیوستن كسی به سپاه امام حسین علیه‏ السلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام علیه‏ السلام رساند و سرانجام در كربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.(مقتل الحسین(مقرّم)، ص199)

روزششم : ۶۱ق. یاری‌طلبی حبیب بن مظاهر از بنی‌اسد برای کمک به امام حسین ع در واقعه کربلا.[۴۳] . ۶۱ق. اولین محاصره فرات در واقعه کربلا.[۴۴] . ۶۱ق. تکمیل لشکر کوفه برای جنگ با امام حسین ع .[۴۵] . یاری خواستن حبیب بن مظاهر از قبیله بنی اسد برای یاری امام و ناکامی او در این مأموریت.[۱۴] . در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد نامه ‏ای برای عمر بن سعد فرستاد كه: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز كرده ‏ام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را برای من می‏فرستند. و در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه‏ السلام عرض كرد: یابن رسول اللّه‏! در این نزدیكی از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم. امام علیه‏ السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده‏ ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می‏كنم، او یارانی دارد كه هر یك از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت می‏نمایم . در این هنگام مردی از بنی‏ اسد كه او را "عبداللّه‏ بن بشیر" می‏نامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت می‏كنم و سپس رجزی حماسی خواند: قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواكلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا - اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ كَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ . "حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی كه آماده پیكار شوند و هنگامی كه سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، ـ كه من [رزمنده‏ ای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه‏ ام." سپس مردان قبیله كه تعدادشان به 90 نفر می‏رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه‏ السلام حركت كردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین علیه‏ السلام نداشتند. هنگامی كه یاران بنی‏ اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد. حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه‏ السلام آمد و جریان را بازگو كرد. امام علیه‏ السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه " (بحارالانوار، ج44، ص386)

روزهفتم : ۶۱ق. بستن آب به روی امام حسین ع و اصحابش به دستور عمر سعد.[۴۹] . ۶۱ق. ملاقات شبانه امام حسین ع با عمر بن سعد شب هشتم محرم. [۵۰] . بستن آب بر روی امام حسین(ع) و یارانش.[۱۵] . در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه‏ ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.( انساب الاشراف، ج3، ص180) . و عمر بن سعد نیز بدون فاصله "عمرو بن حجاج" را با 500 سوار در كنار شریعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسی امام حسین علیه‏ السلام و یارانش به آب شدند. و در این روز مردی به نام "عبداللّه‏ بن حصین ازدی" ـ كه از قبیله "بجیله" بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند كه قطره‏ ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی! امام علیه‏ السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بكُش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده. حمید بن مسلم می‏گوید: به خدا سوگند كه پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی كه بیمار بود، قسم به آن خدایی كه جز او پروردگاری نیست، دیدم كه عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب می‏آشامید تا شكمش بالا می‏آمد و آن را بالا می‏آورد و باز فریاد می‏زد: العطش! باز آب می‏خورد، ولی سیراب نمی‏شد. چنین بود تا به هلاكت رسید.(ارشاد شیخ مفید، ج2، ص86)

روز هشتم : "خوارزمی" در مقتل الحسین و "خیابانی" در وقایع الایام نوشته ‏اند كه در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه ‏ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه‏ بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه مي‏كَند و آب بدست مي‏ آورد. به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.(وقایع الایام، ج5، ص27؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج1، ص244) . و در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان مي‏پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته ‏ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مي‏نوشند از آنان مضایقه مي‏كنی؟ عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من مي‏دانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته‏ ام و نمي‏دانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش مي‏سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه مي‏دانم كیفر این كار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمي‏بینم كه بتوانم از آن گذشت كنم. یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند.(كشف الغمة، ج2، ص47) . و امام علیه السلام مردی از یاران خود بنام "عمرو بن قرظة" را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند. شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي‏ اكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد. در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام كه فرمود: آیا مي‏خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: مي‏ترسم خانه‏ ام را خراب كنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه‏ ات را مي‏سازم. ابن سعد گفت: مي‏ترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده‏ ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و مي‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند. حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمي‏گردد، از جای برخاست در حالی كه مي‏فرمود: تو را چه مي‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من مي‏دانم كه از گندم عراق نخواهی خورد! ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است. (بحارالانوار، ج44، ص388) . پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه‏ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمي‏گردم یا به مملكت دیگری مي‏روم. عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.(ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص82)

روزنهم : تاسوعا تاسوعا و ورود شمر بن ذی الجوشن به کربلا.[۱۶] وروز بزرگداشت عباس بن علی ع .[۵۹] . ۶۱ق. اعلام جنگ از سوی عمر بن سعد و محاصره خیمه‌های امام حسین ع در کربلا.[۶۰] . ۶۱ق. حمله عمر بن سعد به اردوگاه امام حسین بعد از نماز عصر.[۶۱] . ۶۱ق. صدور امان‌نامه برای فرزندان ام‌البنین از سوی سپاه یزید.[۶۲] . ۶۱ق. سخنان امام حسین(ع) با اصحابش پیش از واقعه کربلا.[۶۳] . ۶۱ق. درخواست تأخیر جنگ از سوی امام حسین ع .[۶۴] . اعلام جنگ لشکر عمر سعد به امام و مهلت خواستن حضرت از عمر سعد.[۱۷] . . در روز نهم محرم (تاسوعای حسینی) شمر بن ذی الجوشن با نامه‏ای كه از عبیداللّه‏ داشت از "نُخیله" ـ كه لشكرگاه و پادگان كوفه بود ـ با شتاب بیرون آمد و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد كربلا شد و نامه عبیداللّه‏ را برای عمر بن سعد قرائت كرد.
ابن سعد به شمر گفت: وای بر تو! خدا خانه ات را خراب كند، چه پیام زشت و ننگینی برای من آورده‏ای. به خدا قسم! تو عبیداللّه‏ را از قبول آنچه من برای او نوشته بودم بازداشتی و كار را خراب كردی... .(ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص89) . و شمر كه با قصد جنگ وارد كربلا شده بود، از عبیداللّه‏ بن زیاد امان نامه‏ ای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیه السلام گرفته بود كه در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه كرد و ایشان نپذیرفت.
شمر نزدیك خیام امام حسین علیه السلام آمد و عباس، عبداللّه‏، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه السلام كه مادرشان ام‏ البنین علیه السلام بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیداللّه‏ برایتان امان گرفته‏ ام. آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟!(انساب الاشراف، ج3، ص184) . و در این روز اعلان جنگ شد كه حضرت عباس علیه السلام امام علیه السلام را باخبر كرد. امام حسین علیه السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس كه چه قصدی دارند؟ حضرت عباس علیه السلام رفت و خبر آورد كه اینان مي‏گویند: یا حكم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید. امام حسین علیه السلام به عباس فرمودند: اگر مي‏توانی آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال مي‏داند كه من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم. (الملهوف، ص38) . حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشكریان خود پرسید كه چه باید كرد؟ "عمرو بن حجاج" گفت: سبحان اللّه‏! اگر اهل دیلم و كفار از تو چنین تقاضایی مي‏كردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كنی.
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت مي‏دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیداللّه‏ مي‏سپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت. (ارشاد، شیخ مفید، ج2، ص91)


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، وقایع دهه اول محرم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴ | 18:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شب دهم : سخنان امام حسین(ع) با اصحابش پیش از واقعه عاشورا ۶۱ق .[۶۹] . چهار حادثه مهم شب عاشورا : 1- در شب عاشورا به "محمد بن بشیر حضرمی" یكی از یاران امام حسین علیه السلام خبر دادند كه فرزندت در سرحدّ ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو مي‏كنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم. امام حسین علیه السلام چون سخن او را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد كردن فرزندت بكوش. محمد بن بشیر گفت: در حالی كه زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین كنم و از تو جدا شوم. امام علیه السلام پنج جامه به او داد كه هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباسها را به فرزندت كه همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف كند.(الملهوف، ص39). 2- امام حسین علیه السلام در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد. در این مجلس "قاسم بن الحسن" به امام علیه السلام عرض كرد: آیا من نیز به شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض كرد: ای عمو! مرگ در كام من از عسل شیرین‏تر است. امام علیه السلام فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنكه به رنج سختی مبتلا شوی، و همچنین پسرم عبداللّه‏ (كودك شیرخوار) به شهادت خواهد رسید. قاسم گفت: مگر لشكر دشمن به خیمه‏ها هم حمله مي‏كنند؟ امام علیه السلام به ماجرای شهادت عبداللّه‏ اشاره نمودند كه قاسم بن الحسن تاب نیاورد و زارزار گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند.(نفس المهموم، ص230) . 3- امام علیه السلام در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمه‏ها حفر كنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاكی كه در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیه السلام بسیار سودمند بود.(الامام الحسین و اصحابه، ص257) . 4- مرحوم شیخ صدوق در كتاب ارزشمند "امالی" نوشته است: شب عاشورا حضرت علي‏اكبر علیه السلام و 30 نفر از اصحاب به دستور امام علیه السلام از شریعه فرات آب آوردند. امام علیه السلام به یاران خود فرمود: برخیزید، غسل كنید و وضو بگیرید كه این آخرین توشه شماست.(امالی شیخ صدوق، مجلس30)

روز دهم : ۶۱ق. شهادت امام حسین ع و یارانش در روز عاشورا.[۷۶] . واقعه عاشورا و شهادت امام ، اهل بیت(علیهم السلام) و یارانش. واقعه عاشورا و شهادت امام ، اهل بیت (علیهم السلام) و یارانش . عاشورا، روز دهم از ماه محرّم. اهمیت این روز برای شیعیان به‌دلیل واقعه کربلا در روز ۱۰ محرم سال ۶۱ قمری است. امام حسین ع در روز عاشورا به همراه یارانش در کربلا در جنگ با سپاه کوفه به فرماندهی عمر بن سعد به شهادت رسید. عاشور، عاشورا و عاشوراء، بنا به قول مشهور علمای لغت، دهم محرم را گویند و آن روزی است که حسین بن علی ع شهید شد.[۱] در «جمهرة اللغة» آمده است روز عاشورا پس از اسلام به این نام خوانده شده و در جاهلیت چنین نامی وجود نداشته است.[۲] گفته شده بعضی از واژه‌شناسان، عاشورا را کلمه‌ای عبرانی و مُعَرَّب (عربی شده) واژه عاشور دانسته‌ اند.[۳] عاشورا در زبان عبری برای نامیدن روز دهم ماه تشری یا تیشری (ماه یهودی) به کار می‌رود.[۴][یادداشت ۱] امام عسکری ع در توقیعی که برای وکیلش قاسم بن علاء نوشته است دعایی را برای روز سوم شعبان توصیه کرده و در پایان آخرین دعای امام حسین(ع) را در روز عاشورا نقل کرده و از عاشورا به عنوان «یوم کُوثِرَ» یاد کرده است. علامه مجلسی در بحارالانوار کُوثِر را فعل مجهول دانسته یعنی روزی که به واسطه کثرت دشمن امام حسین(ع) مغلوب واقع شد. ای صار مغلوباً بکثرة العدو [۶] . واقعه کربلا و روز عاشورا وقایع . واقعه کربلا در جمعه دهم مُحَرَّم سال ۶۱ قمری رخ داد.[۹][یادداشت ۲] در این واقعه، میان سپاه امام حسین(ع) و یزید بن معاویه جنگ درگرفت که از صبح روز عاشورا تا عصر طول کشید و در آن امام حسین(ع) و تمامی یارانش به جز امام سجاد ع به شهادت رسیدند.[۱۱] در عصر روز عاشورا و پس از شهادت امام حسین و یارانش، لشکر عمر بن سعد به خیمه‌های اهل بیت امام حسین یورش بردند و به غارت و آتش زدن خیمه‌ها پرداخته و همه زنان و کودکان را به اسارت گرفتند و جنازه شهدا را نیز زیر سم اسبان لگدکوب کردند.[۱۲] . بنی‏‌امیه پس از واقعه کربلا با اقداماتی مانند ذخیره آذوقه یک سال خود، تبریک و شادباش گفتن و لباس‌های نو پوشیدن و روزه گرفتن، روز عاشورا را مبارک شمردند[۱۳] چنانکه در زیارت عاشورا آمده است: "هذا یومٌ تَبَرَّکت ‏بِهِ بَنُوأُمَیةَ؛ این روزی است که بنی‌امیه آن را مبارک می‌دانستند".[۱۴] . امامان شیعه از روزه روز عاشورا نهی کرده‌ اند و در برخی موارد گفته‌ اند که در روز عاشورا تا نزدیک غروب چیزی نخورید و نیاشامید؛ اما نزدیک غروب چیزی بخورید تا روزه اصطلاحی نباشد.[۱۵] . شیعیان و حتی برخی اهل سنت و ادیان غیراسلامی، روز عاشورا را برای زنده‌ داشت شهیدان کربلا به سوگ می‌نشینند. سوگواری محرم، در آغاز با گریه و شعرخوانی مُنشِدان صورت می‌گرفت؛ اما رفته‌ رفته مداحی، روضه‌خوان ی، شمایل‌ کشی، سینه‌ زنی، تعزیه و جز آن بر مراسم سوگواری افزوده شد. بیشتر این آیین‌ها در دوران آل‌بویه،[۱۷] صفویه[۱۸] و قاجار[۱۹] شکل گرفتند. برخی از عالمان دینی و روشنفکران مقابله‌هایی با بعضی از این آیین‌ها به‌ ویژه قمه ‌زنی داشته ‌اند. برخی از نویسندگان اختصاص روزهای خاصی از هفته برای برگزاری مراسم روضه خوانی را بی‌ارتباط با روزی که عاشورا در آن اتفاق افتاده ندانسته‌ اند. شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان می‌گوید: "شایسته است شخص در این روز مشغول کاری از کارهای دنیا نگردد و غمگین باشد و این امر در نحوه پوشش و خوراکش نمایان باشد. این روز را بر امام حسین(ع) عزاداری کند و آن حضرت را زیارت کند. خواندن هزار مرتبه توحید، دعای عشرات، خودداری از خوردن و آشامیدن اما بدون قصد روزه و هزار مرتبه لعن بر قاتلان امام حسین ع نیز از اعمال ذکر شده برای این روز است."[۲۰] .

امام حسین علیه السلام در کربلا به محاصره نیروهاى ابن زیاد به سرکردگی عمر بن سعد در آمد و چون حاضر نشد ذلّت تسلیم و بیعت با حکومت غاصب و ظالم یزیدى را بپذیرد، سپاه کوفه در روز دهم محرم معروف به روز عاشورا با او وارد جنگی نابرابر شدند. به طوری که سپاهیان عمر بن سعد را سی هزار نفر و تعداد یاران حسین علیه السلام را بین ۷۲ تا ۱۵۴ نفر گزارش نموده اند. امام حسین و یارانش روز عاشورا، لب تشنه، با رشادتى شگفت مردانه تا آخرین نفر جنگیدند و به شهادت رسیدند و بازماندگان این قافله، به اسارت در آمده و به کوفه برده شدند.[۴]

امام حسین علیه‌السلام پس از نماز صبح عاشورا، سپاه کم تعداد خود را که متشکل از ۳۲ تن سواره و ۴۰ تن پیاده بودند، به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول را در بخش میمنه به فرماندهی زهیر بن قین، دسته دوم را در بخش میسره به فرماندهی حبیب بن مظاهر و دسته سوم را در قلب سپاه به فرماندهی خود آن حضرت تقسیم‌بندی کرد. همچنین آن حضرت، بیرق سپاه را به برادرش حضرت عباس علیه ‌السلام واگذارد و نیروهای خود را در جلو و خیمه ‌گاه را در پشت سر آنان قرار داد. عمر بن سعد نیز فرماندهی میمنه سپاه خود را به عمرو بن حجاج، فرماندهی میسره را به شمر بن ذی الجوشن، فرماندهی سواره‌نظام را به عروة بن قیس و فرماندهی پیاده‌نظام را به شبث بن ربعی واگذاشت و بیرق سپاه را بدست غلامش "درید" سپرد.

موعظه‌های امام حسین: امام حسین علیه ‌السلام پیش از آغاز نبرد، بارها برای اندرز سپاه کفر پیشه دشمن، پیش‌قدم شد و با بیان خطبه ‌هایی روشن‌گر، سعی نمود آنها را هدایت نماید و حجت را بر آنها تمام کند. از جمله اینکه با صدای بلند خطاب به آنها فرمود: آيا سزاست مرا بكشيد و حرمتم را تباه كنيد؟ آيا من پسر دختر پيامبرتان و پسر وصى و عموزاده اش كه پيش از همه به خدا ايمان آورد و پيامبرش را تصديق كرد، نيستم. آيا شما نشنيده ايد كه رسول الله(ص) به من و برادرم گفت: «اين دو آقاى جوانان بهشت هستند». آيا ترديد داريد كه من پسر دختر پيامبرتان هستم؟ به خدا از مشرق تا مغرب، به جز من پسر دختر براى پيامبر(ص) وجود ندارد، تنها من پسر دختر پيامبرتان مى باشم [۵] . همچنین برخی از یاران خویش را نیز در این روز به نزد سپاهیان عمر بن سعد فرستاد و از طریق آنان، این سپاه گمراه را به هدایت و حقانیت دعوت کرد.

ندامت حر بن یزید: حر بن یزید ریاحی که از فرماندهان سپاه عمر بن سعد و از دلاوران و دلیرمردان عرب بود، روز عاشورا پیش از آغاز درگیری رسمی، پشیمان شد و به سپاه امام حسین علیه‌السلام پیوست. با این که وی نخستین کسی بود که راه را بر امام حسین علیه‌ السلام بسته و با اجبار و اکراه، آن حضرت را به سوی سرزمین کربلا گسیل داشت، با این حال مورد پذیرش اباعبدالله الحسین علیه ‌السلام قرار گرفت و آن حضرت، توبه ‌اش را پذیرفت و او را در جمع یارانش قرار داد. پیوستن حر بن یزید و تعدادی از سپاهیان عمر بن سعد به سپاهیان امام حسین علیه‌ السلام، دودلی و سردرگمی بسیاری از کفرپیشه‌ گان را به دنبال داشت و حالت عجیبی در میان سپاهیان عمر بن سعد به وجود آورد.

هجوم سراسری دشمن: عمر بن سعد که تاب پیوستن افراد دیگری به سپاه امام حسین علیه ‌السلام را نداشت، لشکریان خود را به جنبش درآورد و دستور حمله عمومی داد. در اندک مدتی دو سپاه به هم نزدیک شده و نبرد سختی آغاز گردید. هر یک از یاران امام حسین علیه‌السلام با ده‌ها تن از سپاه دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت و هیچ سستی و تردیدی در وی ملاحظه نمی‌شد و این روحیه بالای رزمی و اعتقادی قوی، برای دشمن سنگین و کمرشکن بود. در این نبرد، حدود پنجاه تن از یاران امام حسین علیه ‌السلام و صدها تن از سپاه دشمن کشته شدند.

نبرد انفرادی: دشمن که از نبرد سراسری و تهاجمی نتیجه ‌ای نگرفته بود، به تدریج به سوی نبرد انفرادی روی آورد. زیرا اگرچه سپاه عمر بن سعد جملگی برای نبرد با امام حسین علیه‌السلام آمده بودند، ولی در میان آنان مردان زیادی بودند که جنگ با فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله را روا نداشته و به اکراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته بودند. بدین جهت در کار نبرد عمومی و هجوم سراسری تعلل می‌ورزیدند و عمر بن سعد را در رسیدن به مقاصد پلیدش ناکام گذشته بودند. در این مرحله نیز تعدادی از سپاهیان امام حسین علیه‌السلام کشته شدند.

نماز ظهر عاشورا: ابوثمامه صیداوی در گرماگرم نبرد، به امام حسین علیه ‌السلام نزدیک شد و به آن حضرت عرض کرد که وقت زوال فرارسیده است. امام حسین علیه‌ السلام که به نماز اهمیت ویژه‌ ای می‌داد، دستور داد جنگ را متوقف کرده و همگی به نماز پردازند. دشمنان که به نماز اهمیت چندانی نمی‌دادند، آن حضرت و یارانش را در حال نماز نیز مورد هجوم ناجوانمردانه قرار داده و با پرتاب تیر آنان را نشانه می‌گرفتند. سعید بن عبدالله حنفی که خود را سپر امام حسین علیه‌ السلام قرار داده بود، متحمل سیزده تیر دشمن شد و عاقبت در حال دفاع از وجود شریف امام حسین علیه‌السلام به لقاءالله پیوست.

شهادت سایر یاران امام حسین: پس از نماز ظهر عاشورا، باقیمانده یاران امام حسین علیه‌السلام نیز یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. شیرمردانی چون زهیر بن قین، نافع بن هلال، مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر، حر بن یزید، بریر بن خضیر و دلیرمردانی از بنی هاشم چون علی‌اکبر علیه ‌السلام، عباس بن علی علیه‌ السلام، قاسم بن حسن علیه‌ السلام، عبدالله بن مسلم علیه ‌السلام و افرادی دیگر در یاری مولا و سرورشان امام حسین علیه ‌السلام جنگیدند و سرانجام بدست دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام، مظلومانه به شهادت رسیدند.

مبارزه و شهادت سید الشهداء: امام حسین علیه ‌السلام پس از آن که همه یاران خود را از دست داد، بانوان را در خیمه ‌ای گردآورد و آنان را تسلی و دلداری داد و به صبر و شکیبایی سفارش نمود و با قلبی شکسته از آنان خداحافظی کرد. آن حضرت، فرزندش امام زین العابدین علیه ‌السلام را که در بیماری سختی بسر می‌برد، جانشین خویش قرار داد و با او نیز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گردید. امام حسین علیه‌ السلام به تنهایی، ساعاتی با نیروهای گسترده دشمن مبارزه کرد و تعداد زیادی از آنان را کشته و زخمی نمود. خود آن حضرت نیز زخم‌های فراوانی در میدان مبارزه متحمل شد و بر اثر آن‌ها، از زین اسبش "ذوالجناح" به زمین افتاد و مورد هجوم وحشیانه دشمن قرار گرفت. سرانجام شمر بن ذی الجوشن، با قساوت و بی‌رحمی تمام به بدن خونین و کم ‌رمق آن حضرت نزدیک شد و سر مبارکش را از قفا جدا کرد و بدین طریق، روح شریفش را به اعلی علیین به پرواز درآورد.[۶] نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت...

زنده نگه ‌داشتن عاشورا : امامان شیعه، یاد این روز را زنده مى‌ داشتند، مجلس برپا مى‌ کردند، بر حسین بن على علیه السلام مى‌ گریستند، آن حضرت را زیارت مى‌ کردند و به زیارت او تشویق و امر مى‌ کردند و روز اندوهشان بود. از جمله آداب این روز، ترک لذّتها، دنبال کار نرفتن، پرداختن به سوگوارى و گریه، تا ظهر چیزى نخوردن و نیاشامیدن، چیزى براى خانه‌ ذخیره نکردن، حالت صاحبان عزا و ماتم داشتن و ... است.[۷] . در دوران سلطه امویان و عباسیان، شرایط اجتماعى اجازه مراسم رسمى و گسترده در سوگ ابا عبدالله الحسین را نمى‌ داد، امّا هر جا که شیعیان، قدرت و فرصتى یافته ‌اند، سوگوارى پرشور و دامنه ‌دارى در ایام عاشورا به راه انداخته ‌اند. در تاریخ است که معزّ الدّوله دیلمى اهل بغداد را به برگزارى مراسم سوگ و نوحه براى سید الشهدا علیه السلام وادار ساخت و دستور داد که بازارها را ببندند و کارها را تعطیل کنند و هیچ طبّاخى غذایى نپزد و زنان سیاهپوش بیرون آیند و به عزادارى و نوحه بپردازند. این کار را چندین سال ادامه داد و اهل سنّت نتوانستند جلوى آن را بگیرند، چون که حکومت، شیعى بود.[۸] . "عاشورا" در بین شیعیان بعنوان تجلّى روز درگیرى حق و باطل و روز فداکارى و جانبازى در راه دین و عقیده، شناخته شده است.[۹] .

عاشورا در فرهنگ شیعه : عاشورا در فرهنگ شیعى، به خاطر واقعه شهادت امام حسین علیه السلام عظیمترین روز سوگوارى و ماتم به حساب مى ‌آید که بزرگترین فاجعه و ستم در مورد خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله انجام گرفته و دشمنان اسلام و اهل بیت علیهم السلام این روز را خجسته شمرده به شادى مى ‌پرداختند، چنانکه در زیارت عاشورا درباره این روز غم‌ انگیز که امویان آن را مبارک مى ‌دانستند، آمده است: «اللّهم هذا یوم تبرّکت به بنو امیة...». پروردگارا این روز؛ روزى است که مبارک می دانستند آن را بنى امیه... . امّا پیروان خاندان رسالت، در این روز به سوگ و عزا مى ‌نشینند و بر کشتگان کربلا مى ‌گریند. امام صادق علیه السلام فرمود: و امّا یوم عاشورا فیوم اصیب فیه الحسین علیه السلام صریعا بین اصحابه و اصحابه حوله صرعى عراة [۱۰] عاشورا روزى است که حسین علیه السلام میان یارانش کشته بر زمین افتاد، یاران او نیز پیرامون او به خاک افتاده و عریان بودند. امام رضا علیه السلام فرمود: من کان عاشورا یوم مصیبته و بکائه جعل الله عزّ و جلّ یوم القیامة یوم فرحه و سروره،[۱۱] هر کس را که عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه باشد، خداوند قیامت را روز شادى او قرار مى ‌دهد. قیام امام حسین علیه السلام از سویی تجلی گاه خصلت های پاک انسانی و فضایل اخلاقی در جبهه حق، و از سوی دیگر محل بروز و ظهور رذایل اخلاقی در جبهه باطل است. «عاشورا»، میدان مسابقه خصلت های پاکی است که ریشه در افکار درخشان رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله دارد. حسین علیه السلام و یاران وفادارش، برای احیاء این خصلت ها قیام کردند و به همین خصایل نیز مشهور شدند. در جبهه مقابل نیز، دشمنان گرفتار رذیله های اخلاقی بودند و به همان رذایل معروف شدند. فضائلی همچون: ایمان، رجاء، رضا، وفا، صبر، عدل، تعهد و احساس مسؤولیت، توکل و زهد، که جبهه حق نمایشگر آن بود، و رذائلی همچون: کفر، جور، حرص بر دنیا، حماقت، هتک حرمت، حقد و کینه، مکر و خدعه، فسق و قساوت، که جبهه باطل نمایشگر آن بود.[۱۲] .

آداب و اعمال مخصوص روز عاشورا : روز عاشورا که روز شهادت امام حسین علیه‌السلام و یاران باوفای اوست، روز اندوه و غم و مصیبت ائمّه اطهار(علیهم السلام) و محبان آن بزرگواران است. در کتاب مفاتیح الجنان برای روز عاشورا اعمال و رعایت آدابی ذکر شده که در ادامه به تفصیل آمده است. ۱. - دست کشیدن از کسب و کار . در این روز سزاوار است شیعیان مشغول کاری از کارهای دنیا نگردند و برای خانه خود چیزی ذخیره نکنند و مشغول گریه، نوحه و مصیبت باشند و عزاداری حضرت امام حسین (علیه ‌السلام) را بر پا کنند و اشتغال به ماتم داشته باشند به صورتی که در ماتم عزیزترین اولاد و اقوام خود اشتغال می‌ورزند . از حضرت رضا علیه ‌السلام روایت شده: هرکه کوشیدن در حوائج خود را در روز عاشورا ترک کند و به دنبال کاری نرود، حق‌تعالی حوائج دنیا و آخرت او را برآورد و هرکه روز عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه او باشد، حق‌تعالی روز قیامت را روز شادی و سرور و خوشحالی او گرداند و دیده‌اش در بهشت به ما روشن شود؛ هرکه روز عاشورا را روز برکت نامد و در آن روز برای منزل خود چیزی ذخیره کند، خدا آن ذخیره را برای او مبارک نکند و روز قیامت با یزید و عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد علیهم اللعنه محشور شود. ۲. - تسلیت گفتن به یکدیگر . یکدیگر را در مصیبت آن وجود مقدّس به این جملات تعزیت گویند: أَعْظَمَ اللّهُ أُجُورَنا بِمُصابِنا بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ، وَجَعَلَنا وَ إِیَّاکُمْ مِنَ الطَّالِبِینَ بِثارِهِ مَعَ وَلِیِّهِ الْإِمامِ الْمَهْدِیِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلامُ؛ خدا مزدهای ما را به خاطر سوگواری‌مان برای حسین (درود بر او باد) بزرگ گرداند و قرار دهد ما و شما را از خون‌خواهانش به همراه ولی‌اش امام مهدی از خاندان محمّد درود بر ایشان باد . ۳. - زیارت قبر امام حسین علیه‌السلام : گر کسی در این روز نزد قبر مطهّر آن حضرت باشد و مردم را آب دهد، مانند کسی است که لشگر آن جناب را آب داده باشد و با آن حضرت در کربلا حاضر بوده. ۴. - هزار مرتبه لعن بر قاتلان امام حسین علیه‌السلام : هزار مرتبه بر قاتلان آن حضرت لعنت فرستاده و گفته شود: «اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَینِ علیه السلام . ۵. - خواندن هزار مرتبه سوره توحید : خواندن هزار مرتبه سوره «توحید» در این روز فضیلت فراوانی دارد. امام صادق علیه‌السلام در این باره فرموده است: «هر کس در روز عاشورا هزار مرتبه سوره «توحید» را بخواند، خداوند رحمان به وی نظررحمت افکند و هر کس را که خداوند رحمان (با دیده رحمت) نظر کند، وی را مجازات نخواهد کرد. ۶. - از خوردن و آشامیدن پرهیز شود : شایسته است که شیعیان در این روز بی‌آنکه قصد روزه کنند، از خوردن و آشامیدن امساک کنند؛ و در آخر روز، پس از عصر افطار کنند به غذایی که اهل مصیبت می‌خورند، مانند ماست یا شیر و امثال آنها، نه مثل غذاهای لذیذ و جامه ‌های پاکیزه بپوشند و به هیئت صاحبان مصیبت دگمه‌ها را بگشایند و آستین‌ها را بالا بزنند. و علامه مجلسی در زاد المعاد فرموده: بهتر آن است که روز نهم و دهم را روزه نگیرد، زیرا بنی‌امیه این دو روز را برای برکت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه می‌داشتند و به دروغ، احادیث بسیار در فضیلت این دو روز و روزه آن‌ها را به حضرت رسول صلی‌الله‌علیه ‌وآله نسبت داده ‌اند و از طریق اهل‌بیت احادیث بسیاری در مذمّت روزه این دو روز به ویژه روز عاشورا وارد شده و نیز بنی‌امیه علیهم اللعنه برای برکت، آذوقه سال را در روز عاشورا ذخیره می‌کردند. ۷. - به یاد مصائب اهل حرم بودن در هنگام غروب : در پایان روز عاشورا سزاوار است یاد کردن حال اهل حضرت سیدالشهدا و دختران و اطفال آن حضرت که در این وقت، در سرزمین کربلا اسیر دشمنان گشته و به حزن و گریه مشغول بودند و مصائبی بر ایشان گذشت که در خاطر هیچ آفریده‌ ای خطور نکند و قلم را تاب نوشتن آن نباشد. ۸. - سلام بر رسول‌ خدا صلی‌الله علیه وآله و سایر معصومین : پس‌ برخیز و به رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه زهرا و امام مجتبی و سایر امامان از ذُریه سیدالشهدا سلام‌ الله ‌علیهم سلام کن و ایشان را بر این مصائب جانکاه با دل سوخته و چشم گریان تعزیت بگو و زیارت وارث را بخوان.-۹. خواندن زیارت عاشورا : خواندن زیارت امام حسین علیه السلام معروف به «زیارت عاشورا» در این روز ثواب فراوانی دارد.۱۰. - خواندن مقتل : سزاوار است در این روز مقتل بخوانند و یکدیگر را بگریانند؛ روایت شده: که چون حضرت موسی به ملاقات خضر و فرا گرفتن بعضی از حقایق از آن جناب مأمور شد، اول چیزی که در هنگام ملاقات بین ایشان مذاکره شد، این بود که خضر برای حضرت موسی مصائب و بلاهایی را که بر آل محمّد صلی ‌الله ‌علیه‌ وآله وارد می‌شود ذکر کرد و هر دو گریستند و گریستن ایشان شدّت گرفت.

شب یازدهم : ۶۱ق. سر امام حسین ع در تنور خولی . ۶۱ق. شام غریبان کربلا.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، وقایع دهه اول محرم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴ | 18:27 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

گريه و عزاداری بر امام حسين عليه السلام
🕌 پيامبر صلي الله عليه و آله : يا فاطِمَةُ! كُلُّ عَينٍ باكِيَةٌ يَومَ القِيامَةِ إلاّ عَينٌ بَكَت عَلى مُصابِ الحُسَينِ ؛
🏴 اى فاطمه! همه چشم ها در روز قيامت گريان است جز چشمى كه بر مصيبت هاى حسين بگريد .
بحار الأنوار ، ج 44 ، ص 293
🕌 امام حسين عليه السلام : أنَا قَتيلُ العَبَرَةِ لايَذكُرُني مُؤمِنٌ إلاّ استَعبَرَ ؛
🏴 من كشته اشكم ؛ هر مؤمنى مرا ياد كند ، اشكش روان شود .
بحار الأنوار ، ج 44 ، ص 284
🕌 امام سجّاد عليه السلام : أنَا ابنُ مَنَ بَكَت عَلَيهِ مَلائِكَةُ السَّماءِ أنَا ابنُ مَن ناحَتْ عَلَيهِ الجِنُّ فِي الأرضِ و الطِّيرُ فِي الهَواءِ ؛
🏴 من پسر كسى هستم كه فرشتگان آسمان بر او گريستند . من پسر كسى هستم كه جنّيان در زمين و پرندگان در هوا بر او نوحه سرايى كردند .
بحار الأنوار ، ج 45 ، ص 174
🕌 امام رضا عليه السلام : إن بَكَيتَ عَلَى الحُسَينِ حَتّى تَصيرَ دُموعُكَ عَلى خدَّيكَ غَفَرَاللّه ُ لَكَ كُلَّ ذَنبٍ أذنَبتَهُ ؛
🏴 اگر بر حسين بگريى ، چندان كه اشك هايت بر گونه ات جارى شود ، خداوند تمام گناهانت را مى آمرزد .
بحار الأنوار ، ج 45 ، ص 286
🕌 امام رضا عليه السلام : كانَ أبي إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لايُرى ضاحِكا . . . فَإذا كانَ يَومُ العاشِرِ كانَ ذلِكَ اليَومُ يَومَ مُصيبَتِهِ و حُزنِهِ و بُكائِهِ ؛
🏴 چون ماه محرّم مى رسيد ، كسى پدرم را خندان نمى ديد . . . چون روز دهم فرا مى رسيد آن روز ، روز سوگوارى و اندوه و گريه او بود .
وسائل الشيعه ، ج 10 ، ص 505
🕌 امام مهدى عليه السلام در زيارت ناحيه مقدّسه : لأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ؛
🏴 هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشك ، خون مى گريم .
بحار الأنوار ، ج 101 ، ص 238
🕌قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
🏴 براى شهادت حسین علیه السلام، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود.
منبع : کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556
🕌 امام رضا عليه السلام : المُحَرَّمَ شَهرٌ كانَ أهْلُ الجاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ القِتالَ، فَاسْتُحِلَّت فِيهِ دِماؤُنا، وَهُتِكَتْ فِيهِ حُرْمَتُنا، وَسُبِيَ فِيهِ ذَرارِينا وَنِساؤُنا.
🏴 محرّم ماهی است كه [حتّی] مردم زمان جاهليّت جنگ را در آن حرام می‌دانستند، [امّا] در آن ماه خون ما را حلال شمردند، حرمت ما را پايمال و فرزندان و زنان ما را اسير كردند.
بحار الأنوار، جلد 44، صفحه 283
🏴 شوق جان‌سوز زیارت حسین (علیه‌السلام)
🔻امام محمد باقر علیه‌السلام:
لَو یَعلَمُ النّاسُ ما فی زِیارَةِ قَبرِ الحُسَینِ (علیه‌السلام) مِنَ الفَضلِ، لَماتُوا شَوقًا، وَ تَقَطَّعَت أنفُسُهُم عَلَیهِ حَسَراتٍ.
◼️ اگر مردم می‌دانستند که چه فضیلتی در زیارت قبر حسین علیه‌السلام نهفته است، از شدت شوق جان می‌دادند و جان‌هایشان در حسرت آن از هم می‌گسیخت.
📚 کامل الزیارات، ص ۱۴۳.
🕌 قالَ رَسُولُ اللَّهِ Jحُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط". (ابن قولویه، چ1356، نص، ص52)
🕌 "وَ قَالَ حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنًا حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الأَسْبَاطِ" ( ابن حبان،ج 15،1408ق، ص427 ).
🕌 حدیث پیامبر اکرم(ص) در مورد امام حسین(ع) : "حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنًا حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الأَسْبَاطِ" در منابع معتبر شیعه و سنی نقل شده
🏴 امام خمینی می­‌فرمایند: "با زنده نگه داشتن او (امام حسین) اسلام زنده می‌­شود" معنای "انا من حسین" این است که حسین مال من است و من از او زنده می‌­شوم" چرا که معاویه و پسرش می‌خواستند اصل اسلام را از بین ببرند. (موسوی گرمارودی، 1386، ص163)
🕌 أنَّهُ خَرَجَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ إلَی طَعَامٍ دَعُوا لَهُ، فَإِذَا حُسَیْنٌ یَلْعَبُ مَعَ الْغِلْمَانِ فِی الطَّرِیقِ، فَاسْتقبَلَ أَمَامَ الْقَوْمِ ثُمَّ بَسَطَ یَدَهُ وَطَفِقَ الصَّبِیُّ یَفرُّ هَاهُنَا مَرَّةً وَهَاهُنَا، وَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ یُضَاحِکُهُ حَتَّی أَخَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ فَجَعَلَ إحْدَی یَدَیْهِ تَحْتَ ذَقَنِهِ وَالْأُخْرَی تَحْتَ قَفَاهُ، ثُمَّ أَقْنَعَ رَأْسَهُ رَسُولُ اللَّهِ فَوَضَعَ فَاهُ عَلَی فِیهِ، فَقَبَّلَهُ، فَقَالَ: حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْ حُسَیْنٍ، أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْنًا، حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ".
🏴 یعلی بن مره عامری گوید: همراه رسول خدا به مهمانی رفتم. حسین (ع) همراه کودکان در میان راه بازی می­‌کرد. رسول خدا جلوی آن‌ها ایستاد و دست خود را گشود؛ اما این کودک (امام حسین) از این طرف به آن طرف فرار می‌­کرد و رسول خدا او را به خنده می‌­آورد. تا این که حضرت او را گرفت یک دستش را زیر چانه و دست دیگر را در پشت گردنش قرار داد سپس سرش را بالا گرفت و دهانش را به دهان حسین گذاشت و او را بوسید. پس از آن فرمود: حسین از من است و من از حسینم، خداوند دوست بدارد کسی را که حسین را دوست بدارد. حسین نوه‌ای از نوادگان است." (ابن أبی شیبة، 1409ق، ج 6، ص 380 )
🕌 خرَجَ مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) إِلَى‏طَعَامٍ دُعِیَ إِلَیْهِ فَإِذَا هُوَ بِحُسَیْنٍ ع یَلْعَبُ مَعَ الصِّبْیَانِ فَاسْتَقْبَلَهُ النَّبِیُّ ص أَمَامَ الْقَوْمِ ثُمَّ بَسَطَ یَدَیْهِ فَطَفَرَ الصَّبِیُّ هَاهُنَا مَرَّةً وَ هَاهُنَا مَرَّةً وَ جَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ J یُضَاحِکُهُ حَتَّى أَخَذَهُ فَجَعَلَ إِحْدَى یَدَیْهِ تَحْتَ ذَقَنِهِ وَ الْأُخْرَى تَحْتَ قَفَائِهِ وَ وَضَعَ فَاهُ عَلَى فِیهِ وَ قَبَّلَهُ ثُمَّ قَالَ حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ". (ابن قولویه، چ1356، نص، ص53)
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
🕌 انَّ لِلْحُسَيْنِ مَحَبَّةً مَكْنُونَةً في قُلُوبِ الْمُؤْمِنين.
🏴 محبت پنهانی نسبت به حسين علیه السلام در دل هاي مؤمنين هست .
آشنایی باقرآن8شهید مطهری ، جلد1 ص: 313
🕌 قال ‌الله تعالی فی‌الحدیث ‌القدسی: «ان للحسین فی بواطن ‌المومنین معرفهًْ مکتومهًْ»
🏴 خدای متعال در حدیث قدسی فرمود: برای حسین در جان مومنین معرفتی پنهان است.
بحارالانوار، ج 43، ص 272
الخرائج و الجرائح/842/2
🕌 قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلّى اللّه علیه و آله) :
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً.
🏴 براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.(جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556)
🕌 « ... وَ قَالَ إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَینِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ ع بِأَبِی قَتِیلُ کلِّ عَبْرَةٍ قِیلَ وَ مَا قَتِیلُ کلِّ عَبْرَةٍ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لَا یذْکرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَکی ...‏»؛
🏴 امام صادق‌(ع) فرمود: رسول خدا(ص) به امام حسین(ع) (که در ایّام کودکی) به سمت رسول خدا(ص) می‌آمد، نگریست و سپس ایشان را در آغوش گرفت و فرمود: برای شهادت حسین(ع) داغی در قلب‌های مؤمنان است که هرگز سرد نخواهد ‌شد. امام صادق(ع) بعد از نقل این ماجرا فرمود: پدرم فدای آن‌که کشته‌شده هر اشکی است. از امام(ع) پرسیده شد: معنای کشته اشک چیست؟ امام(ع) فرمود: هیچ مؤمنی حسین(ع) را یاد نمی‌کند مگر آن‌که اشک می‌ریزد».
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10، ص 318،
🛑🏴🕌🏴💐🍃▪️🔅
kalamenur@
‌ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄

http://eitaa.com/kalamenur


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴ | 13:53 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ایران آماده باشد؛ این آتش‌بس سست‌تر از آن است که به عنوان پایان جنگ تلقی شود | پیدا و پنهان درخواست آتش‌بس پس از ضرب شست شاهکار ایران

بررسی میدانی تحولات جنگ نشان می‌دهد که آمریکا و اسرائیل پس از شکست در نقشه اولیه (عملیات غافلگیرانه و فلج‌کننده) و دریافت ضربات سهمگین از ایران، به شکل تاکتیکی خواستار آتش‌بس شده‌اند.

حمله ایران به اسرائیل - تخریب اصابت موشک‌ها

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از کیهان، بدیهی است آتش‌بسی که اشراری مانند نتانیاهو و ترامپ طرف آن باشند، سست و شکننده و نامعتبر است. ترامپ طرف جنگ است و نمی‌تواند بانی آتش‌بس باشد. او طرف دعواست و نه میانجی. او و نتانیاهو، درباره بی‌ثباتی در تعهد، رسوای عالم هستند. سر سوزنی نباید از احتمال تکرار شرارت دشمن غفلت کرد. صهیونیست‌ها به هیچ تعهد آتش‌بسی پایبند نبوده‌اند.

با این حال، دعوت به آتش‌بس، پس از دریافت ضربات دردناک و حیثیتی از ایران، قابل‌توجه است. ایران از ساعت بیست دوشنبه تا شش بامداد سه‌شنبه (در کمتر از ۱۰ ساعت)، دو ضربه حیثیتی دردناک به دشمن زد.

اینکه ترامپ بلافاصله پس از حمله موشکی ایران به پایگاه بزرگ آمریکا در قطر، دعوت به آتش‌بس می‌کند و جرئت اقدام متقابل به خود نمی‌دهد، و ساعتی بعد نتانیاهو را پای آتش‌بس می‌آورد، حاوی نکات قابل تأملی است. آمریکا در هشتاد سال پس از جنگ جهانی، هرگز در برابر تهدید نظامی- چه رسد به ضربت درناک- عقب‌نشینی نکرده و مورد ایران، استثناء است.

آنها در جنگ جهانی دوم، با بمباران بندر پرل هاربر از سوی ژاپن مواجه شدند و پا به جنگ گذاشتند و جنگ را با بمباران اتمی ژاپن به پایان بردند. پس از آن کسی جرئت نکرده بود حتی نگاه چپ به پایگاه‌های آمریکا بکند. ۶۳ سال قبل (۱۹۶۲ میلادی)، در پی استقرار موشک‌های بالستیک شوروی در خاک کوبا، آمریکا و شوروی تا مرز آماده‌باش برای جنگ هسته‌ای پیش رفتند، اما تهدید آمریکا، شوروی را وادار به عقب‌نشینی کرد.

تنها ایران است که شرارت نظامی و تروریستی آمریکا در سال‌های ۱۳۹۸ و ۱۴۰۴ را با در هم کوبیدن دو پایگاه بزرگ پنتاگون در العدید قطر و عین‌الاسد عراق پاسخ داده و از ژنرال‌های و افسران آمریکا
زهر چشم گرفته است. البته بزرگ‌ترین پایگاه آمریکا در منطقه، خود رژیم صهیونیستی است و به همین علت هم آمریکا سامانه پدافندی فوق‌مدرن و محدود خود به نام تاد را در اسرائیل مستقر کرد و حال آن که اغلب پایگاه‌های دیگرش، فاقد این سامانه هستند.

با این حال، ایران سامانه تاد را در کنار سه‌لایه پدافندی رژیم صهیونیستی تبدیل به آبکش کرد؛ و مناطق مختلف در شمال و جنوب و مرکز سرزمین‌های اشغالی را زیر ضرب موشک‌های سجیل و فتاح و خیبرشکن گرفت؛ از جمله چند پایگاه‌های نظامی، مجاورت ساختمان‌های وزارت جنگ و کشور، مقر موساد و امان (اطلاعات نظامی ارتش)، ساختمان بورس، پالایشگاه و نیروگاه حیفا، نیروگاه برق اشدود، صدها بلوک ساختمانی، مرکز تحقیقاتی علمی بزرگ وایزمن تل‌آویو و...

این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران، هنوز از موشک‌ها و تسلیحات جدیدتر خود رونمایی نکرده است. آمریکا و اسرائیل، زمانی مجبور به دعوت به آتش‌بس شدند که قدرت‌نمایی ایران، زیرساخت محاسبات آنها را منهدم کرده بود. این واقعیت در گزارش‌های مستند محافل اسرائیلی و آمریکایی کاملاً مشهود است. آنچه در ادامه می‌خوانید، تحلیل‌های منتشره از سوی منابع صهیونیستی و آمریکایی در سه چهار روز منتهی به درخواست آتش‌بس است و توضیح می‌دهد که چرا ترامپ و نتانیاهو با غلط درآمدن محاسبه، سراغ سناریوی دولبه آتش‌بس رفتند:

- شبکه ۱۱ اسرائیل: ایران می‌خواهد با ادامه حملات متقابل اسرائیل را وارد یک جنگ فرسایشی کند.

- شبکه ۱۲ عبری: اسرائیل به این نتیجه رسیده که ایران در روزهای اخیر سیاست خود را به جنگ فرسایشی تغییر داده است. مقامات اسرائیلی می‌گویند جنگ با ایران دارد بیش از تصور اولیه آنها طول می‌کشد.

- شبکه ۱۲ اسرائیل: معلوم نیست که راهبرد اسرائیل برای خروج از ورطه جنگ با ایران چیست؟

- روزنامه هاآرتص: اگر جنگ شهرها ادامه یابد، روزبه‌روز اسرائیلی‌های بیشتری شروع به پرسیدن این سؤال خواهند کرد که آیا زندگی در کشوری که دائماً زیر موشکباران است، ارزشش را دارد؟ اسرائیل باید از جنگ فرسایشیِ تمام‌عیار و ویرانگر با ایران اجتناب کند. باید راه‌حلی پیدا کرد. خطرناک‌ترین سناریوی ممکن برای اسرائیل، جنگ فرسایشی است.

- یدیعوت آحارونوت: برآورد اولیه ارتش اسرائیل این بود که عملیات در ایران بعد از ۲ هفته با موفقیت به پایان می‌رسد. اما در حال حاضر، زمان پایان جنگ برای ارتش مبهم است.

- روزنامه اسرائیل‌هیوم: گزارش‌ها مبنی بر کاهش موشک‌های پدافندی، حکایت از وجود چالش‌های فزاینده‌ای برای اسرائیل دارد. «جنگ طولانی» با دکترین امنیتی در تضاد است و ممکن است به ضرر ما تمام شود.

- روزنامه معاریو: لایه‌های پدافندی اسرائیل، آشکارا فرو پاشیده و اوضاع در آینده وخیم‌تر می‌شود.

- یدیعوت آحارونوت به نقل از افسر اسرائیلی: مکان‌هایی که موشک‌های ایرانی اصابت کرده‌، شبیه میدان جنگ هستند. ویرانی‌هایی که در خیابان‌های تل‌آویو دیدیم، وحشتناک و دیوانه‌کننده است.

- یوسی ملمن، تحلیلگر صهیونیست: سرخوشی ما زیاد دوام نیاورد. آیا اصلاً لازم بود وارد جنگ شویم، آن‌ هم در برابر ایرانی‌ها؟ به آمادگی آنها برای فداکاری اشاره کردم، همان‌طور که در ۸ سال جنگ فرسایشی با صدام نشان دادند.

- گزارشگر BBC: در تل‌آویو با هرکس صحبت می‌کنم، آثار ناامیدی و استیصال را می‌بینم. شگفتی‌های ایران در راه است و مهمات ضد هوائی اسرائیل رو به اتمام. پدافند، خسته و مستهلک شده. اسرائیل انتظار نداشت حملات ایران این‌قدر گسترده باشد.

- خبرنگار سی‌ان‌ان: ترس، هرج‌ومرج و اضطراب، خیابان‌های تل‌آویو را پر کرده. خیابان‌ها مملو از آوار است. موشک‌های جدید ایران بسیار دقیق عمل کردند و قادر به مانور پیچیده هستند.

- مک‌ گرگور، سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا: وضعیت اسرائیل، بسیار وخیم است؛ یک‌سوم تل‌آویو یا به ‌طور کامل تخریب شده یا آسیب جدی دیده است. اسرائیل در وضعیتی شکننده‌ قرار دارد و تنها چند روز دیگر می‌تواند مقاومت کند.

- دنیل دیویس، سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا: وقت آن رسیده که نیروهای خود را از سوریه و عراق خارج کنیم. به موشک‌های ایران که بدون هیچ مشکلی گنبدآهنین را سوراخ می‌کنند، نگاه کنید؛ اکثر نیروهای ما حتی دفاع موشکی کمتری دارند.

- سناتور کریس مورفی با انتقاد شدید از حملات دولت ترامپ به ایران و زیر سؤال بردن اهداف آن: ترامپ نه تأسیسات کلیدی فردو را نابود کرد و نه اورانیوم غنی‌شده ایران را از بین برد، بلکه با برهم زدن توافق دیپلماتیک و نزدیک‌تر کردن تهران به مسکو، تنها امنیت نیروهای آمریکایی در منطقه را به خطر انداخت.

آنچه گفته شد، روایت شکست راهبردی اسرائیل و آمریکا تا امروز جنگ است. اما آتش‌بس ادعایی، سست‌تر از آن است که به عنوان پایان یا حتی توقف جنگ تلقی شود. بنابراین باید با آماده زدن ضربات دردناک‌تر به بزرگ‌ترین پایگاه آمریکا یعنی رژیم صهیونیستی بود.

تائيد آسيب جدي تأسيسات هسته‌اي اکوایران

ورود ۱۷ هواپيماي حامل تجهيزات نظامي بعد از آتش‌بس با ايران افکار نیوز

حمله به پزشکيان در آنتن زنده صداوسيما: به چه حقي تو اين وضع ميگي مذاکره کنيم؟! فرارو

تحرکات مشکوک اسرائيل؛ ورود ۱۷ هواپيماي حامل تجهيزات نظامي بعد از آتش‌بس با ايران همشهری آنلاین

پيام دختر سردار شادماني: پدرم بارها تهديد به ترور شده بود اقتصاد نیوز

اعداد جالب از حملات ايران به اسرائيل/ ۵٩۱ موشک بالستيک، ۱۰۵۰ پهپاد و ۳۸۷۰۰ درخواست خسارت اقتصاد نیوز

کمک بزرگ عراق و عربستان به ايران خودرویک

«رائفي‌پور: نيازي به خريد جنگنده نداريم» فرارو

ورود تجهيزات نظامي جديد به اسرائيل بعد از آتش‌بس با ايران اقتصاد نیوز

انفجار مرگبار در مشهد / يک زن ميانسال و يک کودک جان باختند دنیای اقتصاد

شوراي نگهبان طرح تعليق همکاري‌ با آژانس بين‌المللي انرژي اتمي را تاييد کرد خبرگزاری تسنیم

واکنش ژاپن به ادعاي ترامپ درباره شباهت حملات آمريکا به ايران و بمباران هسته‌اي اين کشور دنیای اقتصاد

گروسي: ايران حق تعليق يکطرفه همکاري با آژانس را ندارد و اين اقدام عواقب جدي دارد | ما در ايران هستيم، اين شغل ماست همشهری آنلاین

ماجراي آن "چهار ساعت جنجالي" خبرگزاری تسنیم

ادعاي نفوذ زميني ارتش صهيونيستي به داخل خاک ايران مثلث آنلاین

آکسيوس: اسرائيل به دنبال شروع دوباره جنگ بود مثلث آنلاین

مربي گلرهاي استقلال مشخص شد افکار نیوز

فسخ شوک آور مدافع گرجستاني ليگ برتر؛ تنها دو هفته بعد از تمديد قرارداد! خبرورزشی

پاسخ بقايي به پرسش الجزيره درباره مذاکره با آمريکا و آتش‌بس بين اسرائيل و ايران/ قطر براي متوقف کردن جنگ تماس گرفت اقتصاد نیوز

فوري| پيام رهبر انقلاب بعد از آتش‌بس ايران و اسرائيل منتشر شد تازه نیوز

ستاره استقلال در جمع قرمزپوشان تهراني افکار نیوز

تهران تهديد کرد: بستن تنگه هرمز و ترک آژانس روي ميز است! نامه نیوز

خبر تازه وزارت خارجه درباره مذاکره با آمريکا/ ديپلماسي دوباره برقرار مي‌شود؟ تازه نیوز

کمک اساسي ايران به عراق از طريق خليج فارس خودرویک

سومين پيام تصويري رهبر انقلاب: به ملت بزرگ ايران تبريک عرض مي‌کنم اکوایران

ملکه هلند در پخش زنده اداي ترامپ را درآورد؟ +ويديو اطلاعات

قتل فجيع زن صاحبخانه به دست جوان مستأجر + عکس همشهری آنلاین

شکار F٣۵ يا شبح آسمان به دست نخبگان ايراني صد آنلاین

انريکه مورا: قطار هسته‌اي ايران ايستگاه را با بليت يکطرفه ترک کرد! همشهری آنلاین

استوري بيفوما با لباس استقلال! / نکته عکس بازيکن جديد پرسپوليس خبرورزشی

فوري/ سومين پيام تصويري رهبر انقلاب خطاب به ملت ايران منتشر خواهد شد اقتصاد نیوز

جان کري: ايراني‌ها ملتي مغرور هستند/ دانش هسته‌اي بمباران نمي‌شود خبرگزاری تسنیم

واکنش تازه گروسي به تعليق همکاري ايران با آژانس اطلاعات

سومين پيام تصويري رهبر انقلاب خطاب به ملت عزيز و بزرگ ايران افکار نیوز

رهبر معظم انقلاب: به ملت ايران تبريک عرض ميکنم/ رژيم صهيوني در زير ضربات جمهوري اسلامي تقريباً از پا درآمد و لِه شد اقتصاد نیوز

افشاگري يک شبکه صهيونيستي؛ اسرائيلي‌ها با مردم ايران تماس گرفتند دنیای اقتصاد

درخواست ويژه ترامپ از رئيس رژيم صهيونيستي براي عفو نتانياهو خبرگزاری تسنیم

پرسپوليس خواهان خداحافظي اورونوف شد افکار نیوز

فيفا تصميم گرفت؛ روسيه و ۸ کشور محروم از حضور در جام جهاني فوتبال خبرورزشی

واريز ۵۰۰ هزار تومان به حساب برخي دهک‌ها از شنبه پارس نیوز

استارت پروازها در آسمان ايران سرانه

رهبر انقلاب: رژيم صهيونيستي زير ضربات جمهوري اسلامي تقريباً از پا درآمد و لِه شد همشهری آنلاین

شهادت تعدادي از کارکنان دادسراي ناحيه ۲٣ تهران/ درخواست رئيس قوه قضائيه از شاکيان خصوصي اقتصاد نیوز

رائفي‌پور :امروز به خريد موشک نقطه زن نياز داريم+ فيلم اقتصاد نیوز

دو بازيکن ديگر استقلال جدا شدند | خداحافظي با بازيکن باتجربه همشهری آنلاین

پيام جديد حساب توئيتريِ رهبر انقلاب: پيروزي بر ر‌ژيم باطل صهيونيستي را به شما تبريک مي‌گويم افکار نیوز

پشت پرده انفعال روسيه در جنگ اسرائيل و ايران چه بود؟ فرارو

چراغ سبز طارمي براي انتقال مهم | نامه رسمي به اينتر ارسال شد همشهری آنلاین

محموله‌هاي عظيم کالا بعد از آتش‌بس وارد ايران شدند گسترش نیوز

پيام تلويزيوني رهبر انقلاب: به ملت ايران تبريک عرض مي‌کنم فرارو

ايران آماده باشد؛ اين آتش‌بس سست‌تر از آن است که به عنوان پايان جنگ تلقي شود | پيدا و پنهان درخواست آتش‌بس پس از ضرب شست شاهکار ايران همشهری آنلاین


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گزیده خبرها و نشـریات

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴ | 11:19 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

همایش شیرخوارگان حسینی اولین جمعه ماه محرم

اجتماع شیر خوارانِ حسین

اجتماع شیر خوارانِ حسین – یاوران رهبرو پیرِخُمین

شیرخواران حسینی آمدند – یادگاران خمینی آمدند

مادران با کودکانِ شیر خوار – جملگی در جمع میگریند زار

مادرانِ اصغرِ دوران ما – جمله بهریاری یِ قرآن ما

در دفاع از آرمان های حسین – پیروانِ رهبرو پیرخُمین

همچنان زینب(س) صبوراِستاده اند – ازبرای دینِ حق دلداده اند

کودکان را رویِ دست آورده اند – بهر یاری هرچه هست آورده اند

کودکان را روزوشب پرورده اند – نذرِ سربازی یِ مهدی کرده اند

جمله میگویند با هم یک صدا – ای خدا ای مظهر لطف و عطا

من پیِ تجدیدِ بیعت آمدم – وز پیِ انجام خدمت آمدم

ازبرای یاریِ صاحب زمان – آن امامِ غایب ما شیعیان

کودکم را روی دست آورده ام – ازبرایش هرچه هست آورده ام

کودکی خوب و زرنگ آورده ام – با لباسِ سبزرنگ آورده ام

رشته ای با نامِ زهرا رشته ام – روی پیشانیِ او بنوشته ام

روی پیشانیش با خطِّ جلی – یا حسین و یا ابا الفضل و علی

کن قبول از لطف خود این نذرِ من – کودکم را حفظ کن از بهرِ من

تا شود فردا شجاع و پهلوان – یاوری بر مهدی یِ صاحب زمان

آرزو دارم حسینی خو شود – شیرخوارم چون گلی خوشبو شود

یاوری بر مهدیِ زهرا شود – آن زمان که دولتش برپا شود

او شود از لشکر صاحب زمان – این زمان و آن زمان و هر زمان

یا حسین (ع) ای کاش اندر کربلا – با رباب و زینب غم مبتلا

ما همی بودیم آن روز ای امام – بر کنیزیِ ربابت صبح و شام

همره این شیر خوارم کربلا – بودم و میکردمت دفعِ بلا

یا حسین ای یادگار فاطمه – کن قبول این نذر را ازما همه

یاحسین یک هدیه آوردم برت – کودکم نذرِعلی اصغرت

چون مرا شورِ حسینی بر سراست – نام فرزندم علی و اصغر است

در سجلّش هست با خطِّ جلی – نام فرزندم ابا الفضل و علی

باقری با مادران شیرخوار – گریه دارد بهر اصغر زار زار

سروده شده در روز همایش شیرخوارگان حسینی سال 1394

ازکتاب مجموعه اشعارباقری مجموعه سروده ها

توسّط حجّة الاسلام حاج سیدمحمّد باقری پور

همایش شیرخوارگان حسینی مراسمی است به یاد کودکان کشته شده در روز عاشورا از سوی مسلمانان در ایران و کشورهای دیگری همچون هند، پاکستان، بحرین، عراق، عربستان، ترکیه، افغانستان و... همه ساله در نخستین جمعه ماه محرم برگزار می‌گردد. این همایش از سالهای آغازین دهه هشتاد در تهران آغار و به مرور در سایر شهرها نیز گسترش یافت. برای برگزاری این مراسم مجمع جهانی حضرت علی‌اصغر (ع) نیز تشکیل شد. از سال ۱۳۹۰ این همایش در بسیاری از روستاها، ۸۰۰ شهر ایران و کشورهای دیگر گسترش یافت. در این همایش مادران و کودکان شیرخوار شرکت می‌کنند و تعداد شرکت کنندگان در آن چندصدهزار نفر تخمین زده شده‌است.[۱][۲]

این مراسم که تعداد شرکت کنندگان در آن تنها در شهر تهران در سال ۱۳۹۰ بیش از یکصد هزار نفر تخمین زده شده‌است، در ایران ثبت ملی شده و در خواست ثبت آن در میراث جهانی یونسکو نیز ارائه گردیده‌است. پیشینه تاریخی : عزاداری و بزرگداشت کودکان واقعه عاشورا و ایجاد گهواره و لالایی خواندن برای کودکان توسط مادران از مراسم مذهبی کهن در ایران بوده‌است. نمونه‌ای از لالایی‌های مادران بیاد کودکان کربلا در ابرکوه بدین صورت است:[۳] سابقه مراسم : نخستین همایش شیرخوارگان حسینی در سال ۱۳۸۲ برپا شد و پس از آن، هرساله ادامه یافته‌است. در محرم سال ۱۳۹۵ خورشیدی، چهاردهمین دوره از مراسم همایش شیرخوارگان حسینی در شهرهای مختلف ایران و برخی کشورهای جهان برگزار شد. همایش شیرخوارگان حسینی در نخستین جمعه در دهه اول محرم هر سال برگزار می‌شود و در سال ۱۳۹۵ خورشیدی نیز این برنامه در روز جمعه ۱۶ مهرماه در ۴۱ کشور و بیش از ۴۰۰۰ شهر و روستا برپا شده‌است.[۴]

همایش شیرخوارگان حسینی؛ اولین جمعه ماه محرم : دبیر مجمع جهانی حضرت علی اصغر (ع) گفت: همایش شیرخوارگان حسینی در اولین جمعه ماه محرم با رعایت شیوه نامه‌های بهداشتی در تهران، سایر استان‌ها و همچنین ۴۵ کشور دیگر به صورت حضوری و مجازی برگزار می‌شود. وی گفت: در روز جمعه ساعت ۱۰ صبح همایش شیرخوارگان حسینی به صورت زنده از شبکه دو سیما پخش خواهد شد و ساعت ۱۱ نیز آئین نذرخوانی را خواهیم داشت.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۵ تیر ۱۴۰۴ | 19:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |