روضه شهادت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام

امام رضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان‌ و دهمین تن از چهارده معصوم (علیهم السلام) است. نام مبارکش علی می باشد و به سال ۱۴۸ه.ق در مدینه به دنیا آمد. پدر ارجمندش موسی بن جعفر (علیه السلام) امام هفتم است و مادرش، نجمه- ام البنین. مشهورترین لقبش رضا است و کنیه‌اش ابوالحسن.[۱] . خلفای عبّاسی معاصر آن امام معصوم (علیه السلام) سه تن بودند : ۱. هارون ؛ ۲. محمد امین ؛ ۳. عبداللَّه مأمون . علی بن موسی الرضا بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب، کنیه‌اش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. در روایتی از امام جواد(ع) آمده است که این لقب از سوی خداوند به پدرش داده شده است؛[۱] ولی برخی منابع گفته‌اند مأمون لقب رضا را به او داد.[۲] صابر، صدیق، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.[۳] در برخی روایات او عالم آل محمد نامیده شده است.[۴] نقل شده است که امام کاظم(ع) به فرزندانش می‌گفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.»[۵] همچنین امام جواد(ع) در زیارت امام رضا(ع) او را امام رئوف خطاب کرده است.[۶] لقب امام رئوف در بین شیعیان شهرت بسیار دارد.[۷] . مادر امام رضا(ع) کنیزی از اهالی نوبه بوده است[۱۱] که با نام‌های مختلفی از او یاد شده است. گفته شده است هنگامی که امام کاظم(ع) او را خریداری کرد، نام تُکتَم را برای وی برگزید[۱۲] و وقتی امام رضا (ع) را به دنیا آورد، امام کاظم(ع) او را طاهره نامید.[۱۳] شیخ صدوق گفته است که عده‌ای نام مادر امام رضا (ع) را سَکَن نوبیه روایت کرده‌اند. همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیه‌اش ام البنین بوده است.[۱۴] . در روایتی آمده که مادر امام رضا(ع) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم(ع) وی را خریداری و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا(ع) او را طاهره نامید.‌»[۱۵] . امام رضا(ع) پس از شهادت پدرش امام کاظم(ع) در سال ۱۸۳ق امامت را عهده‌دار شد؛ مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که با خلافت هارون الرشید(۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) همزمان شد.[۲۸] . ده سال از این سال‌ها را در عصر هارون، پنج سال را در عصر امین و دو سال را در عهد مأمون و در مدینه سپری کرد. . دوره زندگانی علی بن موسی الرضا همزمان با حکومت عباسیان بوده‌است که با مشکلات عدیده‌ای از جمله جنگ‌های داخلی و شورش‌های مختلف علیه حکومت مواجه بودند. دوران امامت وی با سه خلیفهٔ عباسی شامل هارون الرشید، امین و مأمون مقارن بود. او در عصر حکومت هارون و امین، غالباً به مباحثه با مذاهب دیگر در اعتقادات اسلامی و ترویج مذهب امامیه می‌پرداخت. در این دوران با تدارک سفر و مناظرات با بزرگان ادیان و مذاهب مختلف، سعی در کاهش گسترش مذاهب دیگر کرد. مبارزه با جریان واقفیه که پس از مرگ موسی کاظم و انکار امامت وی رخ‌داد، از جمله اهم اقدامات وی بشمار می‌آید. حکومت نیز در این دوران مواجهه‌ای با وی نداشت . چون پدر گرامی‌ امام رضاعلیه السلام به شهادت رسید، در مدینه بود و رسیدگی به امور شیعیان را آغاز کرد. شاگردان پدر را پیرامون خویش گرد آورد و به تعلیم معارف ناب دینی پرداخت. در این سال‌ها شیعیان بهره‌ها از او برگرفتند و هدایت‌ها یافتند و معارف دینی نشو و قوام و دوام پیدا کردند . شخصیت ممتاز و برجسته امام در مدینه چنان جلوه می‌نمود که سراسر حجاز آن روزگار در همه مسائل مادی و معنوی خویش از او مدد می‌گرفت . هرچند که وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(ع) بسیار پیچیده بود؛ اما بیشتر اصحاب امام کاظم(ع) جانشینی امام رضا (ع) را پذیرفتند.[۳۰] . پس از شهادت امام کاظم(ع)، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت امام(ع) و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا (ع) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید نمودند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم (ع) را هم شامل می‌شد، به نام قطعیه مشهور شدند؛[۳۱] ولی گروه دیگری از اصحاب امام هفتم‏(ع) از پذیرفتن امامت علی بن موسی الرضا(ع) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر(ع) توقف کردند که به همین جهت واقفیه (یا واقفه) نامیده شدند.[۳۲] واقفیه معتقد بودند که امام کاظم(ع)، مهدی موعود است که در غیبت به سر می‌برد و بازخواهد گشت.[۳۳] . امام رضا حدود هفده سال (۱۸۳-۲۰۰ یا ۲۰۱) از دوره امامت خود را در مدینه حضور داشت و از جایگاه ویژه‌ای در میان مردم برخوردار بود. خود امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایتعهدی داشت، در توصیف این دوره گفته است: همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و وقتی سوار بر مرکب خود، از کوچه‌های مدینه عبور می‌کردم، کسی عزیرتر از من نبود.[۳۴] . من در مسجد پیامبر می‌نشستم و دانشمندانی که در مدینه بودند، هرگاه در مسئله‌ای درمی‌ماندند، همگی به من ارجاع می‌دادند و مسائل‌شان را نزد من می‌فرستادند و من به آنها پاسخ می‌دادم.[۳۵] . هجرت امام رضا(ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰ [۳۶] یا ۲۰۱ قمری[۳۷] بود . مسیر حرکت طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو.[۴۰] به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنی‌هاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. مأمون آن‌ها را در خانه‌ای و امام رضا را در خانه‌ای دیگر جای داد و او را اکرام کرد.[۴۱] . به گزارش یعقوبی مأمون، امام رضا را از مدینه به خراسان آورد و فرستاده وی جهت آوردن حضرت به خراسان، رجاء بن ابی‌ضحاک خویشاوند فضل بن سهل بود. حضرت را از راه بصره آوردند تا به مرو رسید.[۳۸] به عقیده برخی مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه‌نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام می‌ترسید. او دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره،خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند.[۳۹] . اسحاق بن راهویه می‌گوید: وقتی امام رضا(ع) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، شماری از مُحدِّثان عرض کردند:‌ ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف می‌‏برید و برای ما حدیثی بیان نمی‌فرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود: و حدیث سریف حدیث سلسله‌الذهب را در شهر نیشابور اینکونه بیان کرد : شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب که فرمود شنیدم از رسول خدا که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها. «کلمه‏ «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.[۴۲] . بیان این حدیث را در نیشابور یکی از مهم‌ترین و مستندترین حوادث مسیر حرکت امام رضا(ع) می‌دانند.[۴۳] . از حضرت رضا علیه السلام در راه مکه به خراسان مخصوصاً در شهر نیشابور معجزات بسیاری دیده شد و سخنان آموزنده ای در تاریخ به ثبت رسید که از مهمترین آنها حدیث معروف سلسله الذهب است که در نیشابور ایراد فرمود . مأمورین مأمون، امام رضا را از نیشابور به طرف طوس حرکت دادند و از نواحی ده‌سرخ و رباط سعد گذشتند و به سناباد* وارد کردند . حضرت در سناباد جای قبر مطهّر خود را نشان دادند و پس از اقامتی کوتاه از سرخس به مرو ،مقرّ حکومت مأمون، رفتند . محل قبر حضرت رضا علیه السلام باغ حمید بن قحطبه است که حضرت آن را در قبال قرآنی که به حمیدبن قحطبه دادند خریداری کردند و آن باغ محل حرم کنونی ملک حضرت شد . موضوع ولایتعهدی امام رضا : پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من می‌خواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمی‌تـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»[۴۴] محققان معتقدند این پاسخ امام اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.[۴۵] سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا (ع) نداشت. وی مباحث گسترده‌ای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی می‌کند.[۴۶] پس از این، مأمون خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به امام واگذار نماید. باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر.ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چاره‌ای نیست جز اینکه آنچه از تو می‌خواهم بپذیری که من گزیری از آن نمی‌یابم. امام (ع) پاسخ داد: پس من می‌پذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.[۴۷] . بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه[یادداشت ۱]، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (ع) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.[۴۸] . انگیزه مأمون از ولایت‌عهدی امام رضا : مأمون برای فریب مردم و در حقیقت نظارت بیش‌تر بر امام (علیه السلام)، ایشان را به پایتخت خویش آورد و واداشت تا منصب ولایت‌عهدی را بپذیرد.[۱۶] . مأمون از این کار چند هدف را پی می‌جست : الف. راضی ساختن شیعیان ؛ ب. فروکش ساختن قیام‌های علویان ؛ ج. استوار کردن پایه‌های حکومت خویش از گذر ربط آن به امام رضا (علیه السلام) ؛ د. ترساندن و تنبیه عبّاسیان متمرّد ؛ هـ. لکه‌دار ساختن شخصیت معنوی امام (علیه السلام) به آلودگی‌های حکومت.[۱۷] [۱۸] . هر چند امام رضا (علیه السلام) چاره‌ای جز پذیرفتن ولایت‌عهدی در پیش نداشت، امّا شرط‌هایی برای آن نهاد که مأمون را در رسیدن به اهداف خویش ناکام ساختند. شرطهای امام (علیه السلام) این بود که : ۱. در امر و نهی حکومت دخالت نکند ؛ ۲. فتوا ندهد ؛ ۳. قضاوت نکند ؛ ۴. در عزل و نصب شرکت نجوید ؛ ۵. امور و سنن دینی را جابه جا نکند . [۱۹] . در نظر تاریخ نگاران، بر نهادن چنین شرطهایی برای حکومت از نپذیرفتن ولایت‌عهدی، ناگوارتر بود؛ زیرا از نامشروع بودن حکومت حکایت می‌کردند و اینکه امام رضا (علیه السلام) به دخالت در چنین حکومتی رغبت نشان نمی‌دهد . از سوی دیگر امام (علیه السلام) فرصتی یافت تا به وظایف آسمانی خویش با فراغ بال بیش‌تری بپردازد و از جمله، با علما و بزرگان به مناظره بنشیند و حتی شخص مأمون را در مناظره شکست دهد و او را مجبور به اظهار عجز کند. برگزاردن نماز پرشکوه عید فطر به امامت امام رضا (علیه السلام) که مأمون چاره‌ای ندید جز آنکه اقامه نماز را در همان آغاز ممنوع سازد و نماز باران امام (علیه السلام) که به بارش باران انجامید و آتش محبّت ایشان را بیش از پیش در دل مشتاقان شعله‌ور ساخت، از فعّالیت‌های این دوره است . از فعّالیت‌های امام رضا(علیه السلام) در دوران ولایتعهدی آن بود که به شهرهای متعدّدی سفر کرد و مردم را به دیدار خویش برخوردار ساخت. آن امام همام (علیه السلام)، پیش از سفر، کسانی را به مقصد می‌فرستاد تا مردم را آگاه کنند و مقدمات سفر را آماده سازند. این تدبیر امام موجب می‌گشت که کسان بیش‌تری از وجود امام بهره‌مند شوند و از آن سو نیز حکومت به هراسی بیش‌تر افتد.[۱۴] . ولایت‌عهدی امام رضا (علیه السلام) سه سال[۱۵] طول کشید که همه آن در عصر مأمون بود . مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت می‌گرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.[۴۹] برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:[۵۰] : مناظره امام رضا در باب توحید . احتجاج در باب امامت . مناظره امام رضا با سلیمان مروزی . مناظره امام رضا با ابو قرة . مناظره امام رضا با جاثلیق . مناظره امام رضا با رأس الجالوت . مناظره امام رضا با عالم زرتشتی . مناظره امام رضا(ع) با عمران صابی . مأمون می‌خواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت علیهم السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «‌علم لدنّی‌» می‌دانستند، از بین ببرد.[۵۱] صدوق در این باره می‌گوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می‌داد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمی‌شد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه می‌شود، ملتزم می‌گردید.[۵۲] . این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیه‌السلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی می‌شوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.[۵۳] . پس از عقد ولایتعهدی (در ۷ رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا(ص) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا (ع) مانند خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج شود، اما دیدند که ایشان با پای برهنه در حالی‌که تکبیر می‌گوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمولِ این‌گونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یک‌باره از اسب‌ها فرود آمده و کفش‌ها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که می‌رفت سه بار تکبیر می‌گفت . گفته‌اند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او می‌شوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.[۵۴] . آن حضرت در طوس به دست مأمون به شهادت رسید. حرم او در مشهد زیارتگاه مسلمانان است. پس از شهادت امام رضا(ع)، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.[۷۰] امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیون‌ها مسلمان از کشورهای مختلف است.[۷۱] . کلینی، وفات او را در ماه صفر سال ۲۰۳ق. در ۵۵ سالگی ذکر می‌کند.[۵۶] طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت امام رضا، ۲۰۳ق. بوده است.[۵۷] طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل می‌کند.[۵۸] . شیخ مفید نقل می‌کند مأمون، عبدالله بن بشیر را امر کرد که ناخن‌هایش را نگیرد تا درازتر از حد معمول شود و سپس چیزی شبیه تمر هندی بدو داده تا با دستانش خمیر کند. آنگاه مأمون پیش امام رضا(ع) رفته و عبدالله را صدا زده و از او خواسته است که با دستانش آب انار بگیرد و سپس آن را به امام رضا(ع) نوشانید و این سبب وفات حضرت پس از دو روز شده است.[۶۲] . شیخ صدوق روایاتی را بدین مضمون نقل می‌کند که در بعضی از آنها سم در انگور ذکر شده است و در بعضی، هم در انگور و هم در انار آمده است.[۶۳] سید جعفر مرتضی عاملی، شش نظر را درباره درگذشت امام رضا(ع) ذکر می‌کند.[۶۴] . ابن حِبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم هجری، ذیل نام «‌علی بن موسی الرضا‌» می‌نویسد: علی بن موسی الرضا به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، رحلت یافت. این حادثه در روز شنبه سال ۲۰۳ق. بود.[۶۵] . در مورد علت قتل امام رضا(ع) توسط مأمون، دلایل مختلفی ذکر شده است: غلبه امام بر علمای مختلف در جلسات مناظره،[۶۶] استقبال پرشور مردم از امامت امام در مراسم نماز عید مأمون از این حادثه احساس خطر کرد و متوجه شد دادن ولایت عهدی به امام، اوضاع را علیه وی سخت‌تر کرده است. از این رو، مراقبانی برای آن حضرت گمارد تا مبادا اقدامی بر ضد مأمون انجام دهد.[۶۷] امام از مأمون وحشتی نداشت و در اکثر اوقات به او چنان جواب می‌داد که ناراحتش می‌کرد. این وضع نیز باعث خشم مأمون و زیادتر شدن دشمنی وی نسبت به حضرت می‌شد، هرچند آشکار نمی‌کرد.[۶۸] چنانکه نقل شده هنگامی که مأمون از خبر یکی از فتوحات نظامی‌اش خوشحالی می‌کرد، امام رضا(ع) به او گفت:‌ «ای امیر مؤمنان، از خدا بترس درباره امت محمد(ص) و آنچه که خدا به تو واگذار کرده است. تو امور مسلمین را تضییع کرده‌ای و...»[۶۹] . حضرت امام رضا علیه السلام ولایتعهدی را قبول نمی‌کرد و مکرر می‌فرمود:«این عهد و بیعت ناتمام خواهد ماند.» . روزی مأمون به او گفت:«خوب است شما به عراق بروید و من جانشین شما در خراسان باشم.» . امام لبخندی زد و فرمود:«نه، به جان خودم قسم من در همین جا اقامتی کوتاه دارم و پیش از اینکه از اینجا بیرون نمی‌روم مگر اینکه مرگ مرا در می‌یابد.» . مأمون که به دست خود، کار را بر خویش سخت کرده و به اهداف خویش نیز نرسیده بود، تصمیم بر قتل امام رضا (علیه السلام) گرفت و به سال ۲۰۳ه. آن امام همام را در پنجاه و پنج سالگی به شهادت رساند . مرقد مطهّر امام رضا (علیه السلام) در مشهد مقدس جای دارد.[۲۰] [۲۱] . رویداد شهادت امام رضا علیه السلام بوسیله زهر در شهر طوس، در روایاتی از پیامبر یا ائمه اطهار علیهم السلام، سال ها پیش از آن حضرت پیش بینی شده بود. به عنوان نمونه شیخ صدوق به سند خود از نعمان بن سعد روایت کرده که گفت: امام علی بن ابیطالب علیه‎السلام فرمود : سَیُقتَلُ رَجُلٌ مِن وُلِدی بِاَرض خُراسان بِالسَّمَّ ظُلماً اِسمُهُ اِسمِی وَ اِسمٌ اَبیهِ اِسمٌ اِبن عمران مُوسی الا فَمَن زارَةٌ فِی غُربَتهِ غَفَراللهُ ذُنوبَهٌ ما تقدّم منها و ما تَاَخَّر و لو کانَت مثل عَدَدِ النُّجومِ و قطر الامطار وَ وَرَقِ الاشجار.[۱۳] به زودی مردی از فرزندان من در سرزمین خراسان از روی ستم و جور به زهر کشته می‎شود، اسم او اسم من، و اسم پدرش اسم موسی بن عمران است بدانید هر کس او را در غربتش زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‎آمرزد و لو این که به تعداد ستارگان و قطرات باران و برگ درختان باشد . و سید هاشم بحرانی در مدینه المعاجز می‎نویسد: از سلیمان بن حفص مروزی روایت شده که گفت: از موسی بن جعفر علیه السلام شنیدم که می‎فرمود : ان ابنی علیّاً مَقتُولٌ بالسّم مَدفُونٌ اِلی جَنبِ هارُون بِطُوس مَن زارَةٌ کَمَن زارَ رَسُول الله[۱۴]؛ پسرم علی را با سم مظلومانه به قتل می‎رسانند و او در جنب قبر هارون در طوس مدفون می‎شود، کسی که او را زیارت کند مانند کسی است که رسول خدا را زیارت نموده است . همچنین دسته ای از روایات از خود امام رضا علیه السلام نقل شده که در آنها از شهادت خود به دست مامون و از دفنش در طوس کنار قبر هارون خبر داده است، از جمله: اباصلت هروی گفت: شنیدم از امام رضا علیه السلام که می‎فرمود: به خدا نیست از ما ائمه احدی، مگر این که کشته یا شهید می‎شود. عرض شد: ای فرزند رسول خدا، پس ترا چه کسی به قتل می‎رساند؟ فرمود: بدترین مخلوق خدا در زمان خودم مرا به زهر می‎کشد، و سپس در یک خانه تباه شده در دیار غربت دفن می‎کنند. آگاه باشید هر کس مرا در غربتم زیارت کند خداوند به او اجر صدهزار شهید و صدهزار صدیق و صدهزار حج و عمره کننده و صدهزار جهادگر می‎نویسد و در زمره ما محشور می‎گردد و در بالاترین درجات بهشت رفیق ما قرار داده می‎شود.[۱۵] . صاحب بحار الانوار به نقل از امالى شیخ صدوق و عیون اخبار الرضا نقل می کند که: ابا صلت گفت در خدمت حضرت رضا علیه السّلام بودم فرمود داخل این قبه‌‌اى که هارون مدفون است برو از چهار طرف آن خاک بردار بیاور. داخل قبه شدم و خاک را آوردم ملاحظه فرمود گفت این قسمت از خاک را که مربوط به طرف راست است بمن بده، تقدیم کردم، بو کشیده ریخت، فرمود در اینجا می خواهند برایم قبر حفر کنند، سنگى پدیدار خواهد شد که اگر تمام کلنگهاى خراسان را جمع کنند نمی‌توانند آن را بردارند. در مورد خاکى که از پائین پا و بالاى سر آورده بودم همین فرمایش را تکرار نمود... پس از آن فرمود: فردا می روم پیش این نابکار، وقتى خارج شدم اگر سرم پوشیده نبود با من حرف بزن جواب می دهم، چنانچه سرم پوشیده بود با من صحبت مکن . ابا صلت گفت: صبحگاه فردا لباس پوشید در محراب بانتظار نشست، در این موقع غلام مأمون وارد شده گفت امیر المؤمنین شما را مى‌خواهد، کفش پوشیده از جاى حرکت نمود و رفت، منهم از پى آن جناب رفتم تا وارد بر مأمون شد، جلو مأمون ظرفى از انگور و چند ظرف دیگر از میوه‌هاى مختلف بود، یک خوشه انگور بدست داشت که مقدارى از آن را خورده بود همین که چشمش بحضرت رضا افتاد از جاى حرکت کرده او را در بغل گرفت و پیشانیش را بوسید و آن جناب را پهلوى خود نشانید. امام فرمود انگور خوب انگور بهشتى است. مأمون درخواست کرد از آن انگور بخورد، فرمود مرا معاف دار، گفت ممکن نیست، شاید بمن اطمینان ندارى، مأمون خوشه را گرفت و چند دانه از آن را خورد و براى مرتبه دوم بدست حضرت رضا علیه السّلام داد، آن جناب سه دانه از انگور خورد به گوشه‌اى پرت کرده از جاى حرکت نمود. مأمون گفت: کجا میروى؟ فرمود: به جایى که فرستادى! وقتى خارج شد عبا را بر سر کشیده بود چیزى عرض نکردم تا داخل خانه شد، دستور داد درها را ببندم، در رختخواب خوابید، من با حزن و اندوه داخل حیاط ایستاده بودم. در همین موقع مشاهده کردم جوانى خوش روى با موى‌هاى مجعد شبیه بحضرت رضا علیه السّلام وارد شد، پیش رفته عرض کردم از کجا آمدى، درها که بسته بود؟ فرمود کسى که مرا از مدینه در این ساعت بطوس آورده از درهاى بسته نیز داخلم کرده . گفتم: شما کیستى؟ «فقال انا حجة اللَّه علیک یا ابا صلت انا محمد بن علی». به طرف اطاق علی بن موسى الرضا علیه السّلام رفت به من نیز فرمود: وارد شوم. همین که چشم حضرت رضا علیه السّلام به او افتاد فرزندش را در آغوش گرفت و بسینه چسبانید پیشانیش را بوسید و بجانب خود کشانید. امام جواد پیوسته پدر را مى‌‌بوسید و آرام با او سخنانى می گفت که من نفهمیدم. در این هنگام کفى بر دهان حضرت رضا علیه السّلام آشکار شد، حضرت جواد آن کف را مکید امام دست در گریبان خود کرد چیزى شبیه گنجشک خارج کرده بحضرت جواد داد آن را بلعید. در این موقع حضرت رضا علیه السّلام از دنیا رفت . حضرت جواد فرمود: ابا صلت حرکت کن از انبار تخت بیاور با آب تا پدرم را غسل دهم. عرض کردم: در انبار تخت و آب نیست، فرمود هر چه می گویم بجاى آور، داخل انبار شدم تخت و آب بود بیرون آوردم دامن بکمر زدم تا امام را غسل دهم. فرمود تو یک طرف برو کسى هست که بمن کمک کند. حضرت رضا را غسل داد باز فرمود داخل انبار شو زنبیلى که در آن کفن و حنوط پدرم هست بیاور وارد شدم زنبیلى دیدم که قبلا در آنجا ندیده بودم، آوردم خدمت ایشان پدر خود را کفن کرد و بر بدنش نماز خواند . آنگاه فرمود تابوت بیاور، عرض کردم بروم پیش نجار بگویم تابوت بسازد فرمود داخل انبار تابوت هست وارد شدم تابوتى دیدم که در آنجا قبلا ندیده بودم جسم پاک امام را در آن تابوت نهاد دو رکعت نماز خواند هنوز تمام نشده بود تابوت بلند شد و سقف شکافته گردید از خانه خارج شد. عرض کردم: یا ابن رسول اللَّه هم اکنون مأمون مى‌آید حضرت رضا را از من میخواهد، چه کنم؟ فرمود: ساکت باش الان بر میگردد هر پیغمبر اگر چه در مشرق بمیرد و وصى او در مغرب خداوند بین ارواح و اجساد آنها جمع خواهد کرد هنوز سخن‌ امام جواد تمام نشده بود که سقف شکافته شد و تابوت بر زمین آمد، از جاى حرکت نمود پیکر پاک امام را از تابوت بیرون آورد و در رختخوابش گذاشت مثل اینکه نه غسل داده شد و نه کفن گردیده . فرمود: حرکت کن در را براى مأمون بگشا. همین که در را گشودم دیدم مأمون و غلامان ایستاده‌‌اند با گریه داخل شد گریبان چاک زد و بر سر خود میزد با صداى بلند میگفت: آه آقاى من ترا از دست دادم، کنار بستر حضرت رضا نشست و دستور داد آماده غسل و کفن شوند امر کرد برایش قبر بکنند. تمام آنچه حضرت رضا فرموده بود آشکار گردید. خواست قبر پدرش را قبله قبر حضرت رضا قرار دهد یکى از اطرافیان گفت مگر نمیگوئى این شخص امام است جوابداد چرا، گفت باید قبر او جلو باشد دستور داد در طرف قبله قبر بکنند گفتم بمن فرموده است که هفت پله بکنند و ضریحى بگشایند گفت بمقدارى که ابا صلت میگوید بدون ضریح بکنید ولى لحد قرار میدهم . وقتى رطوبت و ماهیها را مشاهده کرد گفت: پیوسته حضرت رضا در زمان زندگانى ما را از عجایب خود بهره‌‌مند میکرد اینک بعد از مرگ نیز نشان میدهد وزیرش گفت میدانى منظور از نشان دادن این عجایب چیست مأمون گفت: نه. وزیر گفت: میخواهد بفهماند که اقتدار و سلطنت شما بنى عباس با زیادى حکمروا و مدت طولانى مثل این ماهیهاى کوچک است وقتى مدت شما تمام شود خداوند شخصى از ما را بر شما مسلط خواهد کرد که این سلسله را منقرض کند گفت راست میگوئى . ابا صلت میگوید: آنگاه مأمون گفت آن دعائى که میخواندى بمن بیاموز. سوگند یاد کردم که همین الان فراموش کردم، راست هم میگفتم. دستور داد مرا زندانى کنند و حضرت رضا علیه السّلام را دفن نمود . یک سال در زندان بودم خیلى دلم تنگ شد شبانگاهى تا بصبح متوسل به خاندان نبوت شدم و از خدا خواستم بحق آنها مرا نجات دهد هنوز دعایم تمام‌ نشده بود که امام جواد وارد شد فرمود دلت تنگ شده است عرض کردم: آرى بخدا قسم. فرمود: حرکت کن دست به زنجیرهائى که به آن بسته شده بودم زد باز شد دست مرا گرفت و از زندان خارج نمود با اینکه غلامها و زندانبانها ایستاده بودند و مرا می‌دیدند ولى قدرت حرف زدن نداشتند از زندان که بیرون آمدم فرمود: در پناه خدا دیگر نه تو مأمون را خواهى دید و نه او ترا. ابا صلت گفت: بعد از آن تاکنون مأمون را ندیده‌‌ام.[۱۶] . پس از شهادت، بدن مقدّس امام را جلوتر از قبر هارون الرشید دفن کردند. قبر مطهر امام رضا علیه السلام از آن زمان تا امروز زیارتگاه مسلمین و شیعیان جهان است. برای زیارت امام از ائمه اطهار ثواب‌های فراوانی نقل شده است و از آن روضه منوره، معجزات و کرامات بی شماری به وقوع پیوسته است. حضرت رضا علیه السلام یک فرزند بیشتر نداشت که حضرت جواد علیه السلام بود؛ ولی براداران زیادی داشت از جمله زید بن موسی بود که علیه مأمون قیام کرد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲ | 18:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اي بَضعَةُ النّبي و اَيا هشتمين امام

اي بَضعَةُ النّبي و اَيا هشتمين امام _ باشی تو هشتمین ولِیِّ خداوندِ لایَنام

دار الشّفا حریم تو باشد به خاص و عام _ گيرد به يك نگاهِ تو هر زخم اِلتِيام

تو اي امامِ ثامن و اي ضامنِ غريب _ محبوبِ عالمي و هم از بهرِ ما حبيب

دار الشَّفايِ تو به مريضان بود طبيب _ آرند رو به درگهِ تو جمله يِ انام

‏ازشِدّتِ مصائب و از قِلَّتِ رجا _ آرند رو به بارگاهِ تو اربابِ التجا

گویند سلام جمله ز هر شهر و هرکجا _ خواهند از شما كه شوي شافع الانام

هر مستمند رو به پنجره فولادت آورد _ هرجا بُوَد مريض بهرِ شفا يادت آورد

مارا بيادِ زمزم، آبِ سنابادت آورد _ نوشیم ما زِ حوضِ طلا يت به صبح و شام

آن صحنهات هست چو صحنِ بهشتيان _ باشند خادمانِ تو، همه، حوران، فرشتگان

زیرا تویی وَلیِّ خداوندِ لا مکان _ باشد رواقها و مَضجَعِ تو مَلجَاءِ اَنام

هر زائری که روی کند سویِ آن حرم _ نزدِ خدای عزّ وجلّ هست محترم

دارد ثواب نزدِ خدا بهرِ هر قدم _ از هر کجا که سوي تو زائر كند سلام

گاهی ز دور و گاه زِ نزدیک زائران - گویند سلام سویِ حریمت زِ هر مکان

دارند امید زِ حضرتِ آقا جوابشان _ ای باقری امامِ رضا یَسمَعُ الكَلام

سروده شده پایان صفر سال 1399

مُلکِ خراسان را ببين دارد به سر هشت آسمان

هفت آسمان باشد بسر بهر تمام مردمان _ مُلکِ خراسان را ببين دارد به سر هشت آسمان

در مشهد و بين دو كوه هست آسماني هشتمین _ آن آسمان هشتمین، باشد امام شيعيان

آن آسمان هشتمين باشد علي موسي الرضا _ باشد مزارش روضه اي از هشت رضوان جنان

چونكه حريمش قطعه اي باشد ز اَقطاعِ بهشت _ شد خادمش روح الامين با جمله يِ كروبيان

ايران بود در سايه يِ لطفِ علي موسي الرّضا _ لطف خدا شد شاملِ ما جمله یِ ايرانيان

مشهد درخشد چون نگين در نقشه يِ ايران زمين _ ماهم در اين مشهد شديم همواره در دار الامان

محفوظ فرما اي خدا حقِّ علي موسي الرّضا _ اين باقري و جمله ي ايران و هم ايرانيان

سروده شده پایان صفر سال 1399

در خراسان هست خورشيدي عيان

گرچه هست هفت آسمان بالايِ سر _ كافريده خالِقِ كُلِّ جهان

بهر خود هر آسمان را عالمي است _ هريكي را هست خورشيدي عيان

زير آن هفت آسمان باشد زمين _ رُبعِ آن مسكون زِ بهرِ ساكنان

ساكنانش انس و جن و وحش وطير _ آدمي هم ساكن قسمي از آن

بهر انسانها بود یک رهنما _ بهرِ هر عصری به هر دور و زمان

هر زمانی رهنمایی لازم است _ تا نمايد راه و بي رَه را عيان

رهنما و هادي و هم مقتدا _ بهر انسانها بود پيغمبران

خاتمِ پيغمبران احمد بود _ او بُوَد پيغمبرِ كُلِّ جهان

بعد احمد نیست در دنیا نبی _ لیک باشد یک امامی هر زمان

جانشينِ مصطفی، شد مرتضي _ تا امامِ مهديِ صاحب زمان

از دوازده جانشين مصطفي _ در خراسان هست خورشيدي عيان

شد علي موسي الرضا شمس الشّموس _ بهرِ مشهد یک امامي مهربان

بَضعَةٌ مِنِّی علی موسی الرّضا _ شد حریمش بهرِ ما دار الامان

خفته اندر مشهد و بینِ دو کوه _ جنَّتی باشد حریمش مِن جَنان

خقته در ایران امامی بس رئوف _ خوش بحالِ جمله یِ ایرانیان

او پناه و ضامنِ این کشور است _ بیمه یِ ایران بُوَد در هر زمان

باقری و خاندانش جملگی است _ خادمی بر درگهِ شاهِ جهان

سروده شده توسط حجة الاسلام باقری پور پایان صفر سال 1399

شعر-شامِ وفاتِ هشتم امام است

شعر-درمشهد است خفته رضا هشتمین

شعر-امشب عزای شمس الشّموس است

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲ | 18:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امشب عزای شمس الشّموس است

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

امشب عزایِ شمس الشّموس است - وقت غروب خورشید طوس است

ای شیعیان شورونوای غربت کیست - ابن الرّضا امشب کنار تربتِ کیست

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

امشب عزادار ابن الرضا شد - چون که زبابا امشب جدا شد

او ازمدینه آمده اندر خراسان - جان دادن بابا کنون گردیده آسان

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

دور از مدینه چون که رضا شد - مشهد برایش کرب و بلا شد

غیر از رضا دور از وطن اینسان که باشد - بی تاب ومهجور از وطن اینسان که باشد

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

آمد به ایران فرزند احمد - نورخدائی آمد به مشهد

این سرزمین از مقدمش مینوسرشت است - درمشهد و بین دو کوه باغ بهشت است

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

او از مدینه چون که جدا شد - یعنی شهیدِ راه خدا شد

او بضعة منّی به گفت احمد آمد - بهر شهادت او به طوس و مشهد آمد

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

در طوس گشته مسموم کینه - با زهر مامون آن بی قرینه

مامون چرا با حضرتش جورو جفا کرد - مسموم از انگور جفا آن بی حیا کرد

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

خورشید دلها در شهر مشهد - خاموش گشته با ظلم بی حد

صحن و سرایش باقری باغ بهشت است - این آستان قدس او مینوسرشت است

جانم رضا جان ، جانم رضا جان - جانم رضا جان ، جانم رضا جان

شامِ وفاتِ هشتم امام است

شامِ وفاتِ هشتم امام است - امشب عزادار خیر الانام است

او بضعه یِ پاکِ رسولِ کردگار است - او هشتمین حجّت برایِ کردگار است

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

شاهِ خراسان مسموم گشته - امشب شهید آن معصوم گشته

از زهرِ مامون شد شهید اندر خراسان - در حجره یِ در بسته او تنها دهد جان

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

امشب محمّد باشد عزادار - زهرا و حیدر در غم گرفتار

گفتا محمّد بَضعةٌ مِنّی برایش - او بَضعه یِ احمد بود جانها فدایش

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

امشب عزایِ شمس الشّموس است - از شهرِ یثرب تا ملک طوس است

جن و ملک سینه زن از بهرِ رضا شد - اندر مدینه فاطمه صاحب عزا شد

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

امشب خراسان باشد سیه پوش - بیت الرّضا شد تاریک و خاموش

باب الجواد امشب سیه پوشِ رضاشد - در شهرِ یثرب هم تقی صاحب عزا شد

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

مشهد سراسر ماتم گرفته - شمس و قمر را هم غم گرفته

ای باقری بنگر پیاده سویِ مشهد - ازسنّی و شیعه روان باعشقِ بی حد

جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان - ای یادگارِ مرتضی جانم رضا جان

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور آخرماه صفرسال 1398

ازکتاب مجموعه اشعارباقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲ | 18:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ای آستانِ قدسِ رضا ای پناهِ ما

ای آستانِ قدسِ رضا ای پناهِ ما - هر صبح و شام سویِ تو باشد نگاهِ ما

بوسیم چون حریمِ تو را از سرِ نیاز - پیچد در آن فضایِ حرم، سوز و آهِ ما

خاکِ حریمِ پاکِ تو بر چشم توتیااست - هم چلچراغِ چشمِ تو خورشیدِ راهِ ما

میآید از حریمِ قدسیِ تو ای امامِ عشق - هر صبح و شام، حضرتِ تو در نگاهِ ما

چشمان فتد به گنبدِ تو چون به صبح و شام - روشن همی شود دو دیده پُر از گناهِ ما

گردد بلند اذان زِ حرم چون به صبح و شام - تجدید میکند حیاتِ غروب و پگاهِ ما

خور از فروغِ گنبد زردت گرفته وام - شمس الشّموس تو هستی و آن خور گواهِ ما

هر روز صبح ما بِشوق تو بیدار میشویم - تا که فتد به گنبد زردت نگاهِ ما

آقا، به زائر و مجاور خود لطف میکنی - از لطفِ تو شود سفید چو رویِ سیاهِ ما

هم باقری است نوکرِ زوّارِ مشهدت - وآن خاک‌ پایِ زائر تو بوسه‌گاهِ ما

سروده شده میلاد امام رضاعلیه السلام سال 1401

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhora-sanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۲ | 9:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

زائرینِ پیاده

زائرینِ پیاده - سویِ مشهد روانند

بهرِ مولا رضاجان - جملگی نوحه خوانند

جمله گویند از جان - یارضا یارضا جان

یارضا یارضا جان - یارضا یارضا جان

زِ اصفهان و زِ شیراز - وَ از قم و یزد و کرمان

ساری و رشت و اهواز - زابل و تفت و گرگان

جمله گویند از جان - یارضا یارضا جان

یارضا یارضا جان - یارضا یارضا جان

آبله بر کفِ پا - مهرِ حق هست بر دل

خسته یِ راه امّا - عشقِ دیدار است حاصل

جمله گویند از جان - یارضا یارضا جان

یارضا یارضا جان - یارضا یارضا جان

گر چه باشند خسته - لیک شوقِ زیارت

باقری بهرِ آنان - بهتر از هر عبادت

جمله گویند از جان - یارضا یارضا جان

یارضا یارضا جان - یارضا یارضا جان

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhora-sanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، معصوم دهم امام رضاع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۲ | 9:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-ایکه شُدی شهید ظلم وجفا یا امام حسن



ایکه شُدی شهید ظلم وجفا یا امام حسن

ایکه شُدی شهیدِ ظلم وجفا یا امام حسن - دیدی بسی سِتم بِه راه خدا یا امام حسن

گر کشته شد حسین تشنه کنارِ دو نهر آب - در آن زمینِ کرب و بلا یا امام حسن

لیکن تو گشته ای شهید با آبِ زهر آلود - مسموم ز آب رفته ای ز دارِ فنا یا امام حسن

بعد از تمامِ زخمِ زبانها که دیدی از دشمن - کشتند عاقبت تو را به زهر جفا یا امام حسن

تنها نه در زمان زندگی یِ خود ستم دیدی - بعد از شهادتت زدند تیرِ جفا یا امام حسن

مروانیان زدند بسی تیرها به تابوتت - پر خون جنازه ات بِشُد به رنج و عنا یا امام حسن

نَبوَد کسی به مِثلِ تو اینسان غریبِ وطن - دیدی ستم بسی تو از آن آشنا یا امام حسن

الآن هم از غریبیِ تو در بقیع حیرانم - کردند در حصار آن مزارِ تو را یا امام حسن

نی جراتی است که بگریم کنارِ تربتِ تو - نی رخصتی است که بگیرم عزا یا امام حسن

چون شمعِ سوخته گریند بی ‌صدا زوّار - بینند در بقیع چون مزارِ تو را یا امام حسن

جَنبِ مزارِ تو بسی طعنه بشنود شیعه - از شرطه ها شنوند بس ناسزا یا امام حسن

ای باقری برسد صاحب الزّمان به نزدیکی - آنروز دشمنان شود به فنا یا امام حسن

سروده شده آخر ماه صفر سال 1399

ای غریب اندر مدینه

ازاشعارسروده شده درمدینه ومكه

ای غریب اندر مدینه - ازجفا وطلم وكینه

دوستانِ توهمیشه - زین مصیبت دل غمینه

تو امامِ مجتبایی - تو صبوراندربلایی

مصطفی را نورِ عینی - توگلِ باغِ ولایی

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

گشته ای بازهرِ كینه - تو شهیداندرمدینه

جعده كرده كارِ خودرا - شیوهِ دشمن همینه

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

گفتی ای خواهربیاور - طشتی اكنون دربرِمن

خونِ دلهایی كه خوردم - ریزداینك ازسرِمن

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

ای حسین جانِ برادر - ای ابا الفضلِ دلاور

میروم ازدارِدنیا – دركنارِجد ومادر

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

دربقیع اكنون غریبم - با غم و رنج عجیبم

من ندارم سایبانی - ازعدوی نا نجیبم

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

هركسی ازراهِ دوری - دربقیع آید سراغم

زیرِ نورِ مَه ببیند - قبرِ بی شمع وچراغم

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

زینتِ دوشِ نبی و - این همه ظلم وستمها

توبنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها

سیدی مولا حسن جان - سیدی مولا حسن جان

سروده شده 7/4/91درمدینه منوره

من امام مجتبایم

من غریبم در مدینه - از جفا و ظلم و كینه

دوستان من همیشه - زین مصیبت دل غمینه

من امام مجتبایم - من صبور اندر بلایم

مصطفی را نور عینم - من گل باغ ولایم

گشته ام با زهر كینه - من شهید اندر مدینه

جعده كرده كار خود را - شیوه یِ دشمن همینه

تو بیاور خواهر من - طشتی اكنون در بر من

خون دلهایی كه خوردم - ریزد اینك از سر من

ای حسین جان ای برادر - ای اباالفضل دلاور

میروم از دار دنیا - در كنار جد و مادر

در بقیع اكنون غریبم - گشته است غربت نصیبم

من ندارم سایبانی - از عدوی نانجیبم

هر كسی از راه دوری - در بقیع آید سراغم

زیر نور مه ببیند - قبر بی شمع و چراغم

زینت دوش نبی و - اینچنین ظلم و ستمها

تو بنال ای باقری پور - زین مصیبت زین المها

غبار غم بر چهره عالم

غبار غم بر چهره عالم نشسته - سبط نبی از این جهان چون دیده بسته

علی خورد خون جگر - زهرا كند پسرپسر

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

حسن ز جور آشنا خون در دلش شد***تا همسر نامهربانش قاتلش شد

از لب و لعل گهرش - برون بریزد جگرش

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

تا زنده بود از آل سفیان ظلمها دید - بعد شهادت زال مروان هم جفا دید

كنار قبر مادرش - شد تیر باران پیكرش

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

ناله سر قبرش حسین سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن با دیدۀ تر

بودی تو یار و یاورم - بعد از علی و مادرم

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل، آن دیو و آن در

با قلب پر خون از جفا - رفتی تو از دارِ فنا

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

دیگر نگردی خونجگر از جورِ عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان

راحت شدی از حزن و غم - دیگر نمی بینی ستم

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

آیا شود من بر سرم روغن بمالم - عطرم زنم، شانه كنم، زیبا جمالم

باشد سرِ تو روی خاك - پر خاك و خون آن جسمِ پاك

ا لله ا كبر ا لله ا كبر - ا لله ا كبر ا لله ا كبر

من از غمِ تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعذارم

گرید برایت مؤمنین - هم باقری دلغمین

ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر - ا للّه ا كبر ا للّه ا كبر

ناله سر قبر حسن سبط پیمبر

ناله سر قبر حسن سبط پیمبر - گوید برادر یا حسن بادیده تر

راحت شدی تو از ظلم عدوان - مظلوم حسن جا ن مظلوم حسن جا ن

دیگر نگردی خونجگر از جور عدوان - دیگر نبینی ظلمها از آل سفیان

راحت شدی تو از غصه و غم - دنیا برایت شد غرق ماتم

دیدی تو از دنیا پرستان ظلم بیحد - دیدی جفا زان كینه دل آن دیو و آن در

با قلب پر خون رفتی ز دنیا - راحت شدی از رنج و المها

آیا شود من بر سرم روغن بمالم - یا كه زنم عطر و كنم زیبا جمالم

راس تو باشد بر خاك و خونین - ای یادگار طه و یاسین

من از غم تو ای برادر بی قرارم - گریم شب و روز از غمت ای گلعزارم

گرید برایت هر با سعادت - گریان نگردد روز قیامت

دنیا پس ازتوای برادرشا م تا راست - ازهجرتواین خواهرانت بی قراراست

هم نوحه گرشداین شیعیا نت - هم با قری پورهم دوستا نت

ازکتاب مجموعه اشعارباقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری ، معصوم چهارم امام حسن ع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۲ | 18:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانَم فدات رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه، جانَم فدات رُقَیّه - گریه و ناله دارم، مَن در عزات رُقَیّه

توئی سه ساله دختر، در آن خرابه یِ شام - تویی اسیرِ ظُلمِ یزید و قومِ لئام

تو دختری شهیدی، تویی ستاره شام - زیارتت نصیبم، تو بنما رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

توئی عزیزِ حیدر، آیینۀ زهرائی - تو یادگارِ زهرا، تفسیر اَعطینائی

تودخترِ حسینی، تو نورِ چشمِ مائی - تو روح و جانِ ما و، روانِ ما رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

روزِ شهادتِ تو، داریم این زمزمه - که تو رُقَیّه ای وَ، یادگارِ فاطمه

وقت گرفتاریها، رو بتو آریم همه - با دل و جان و زبان، صدات کنیم رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

طفلِ سه ساله کجا، سیلی و کَعبِ سنان - طفلِ سه ساله کجا، طعنه و زخمِ زبان

کوچه و بازار شام، شَماتتِ دشمنان - کنج خرابه شده، جایِ شما رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

اَز کوفی و زِ شامی ظُلم و جَفا دیده ای - زِ زَجر، در راهِ شام چه ظُلمها دیده ای

باقری از آن جفا کمی تو بشنیده ای - بِرویِ خار از جفا دویده ای رُقَیّه

رُقَیّه جان رُقَیّه ، جانم فدات رُقَیّه

سروده شده شهادت حضرت رقیه مرداد 1402

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

وبلاگ اشعار باقری

http://asharebageri.blogfa.com

کانال یار خراسانی

https://splus.ir/yarekhora-sanirahabar


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ | 13:38 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-بابا كجايي*اين نيمه ي شب

بابا كجايي*اين نيمه ي شب

بابا كجايي*اين نيمه يِ شب*بر دخترِ خود*يكدم نظر كن

در اين خرابه*اي جانِ بابا*بر ديدنِ من*يكدم گذر كن

تاکه ببینم*این نیمه یِ شب*ای جانِ بابا*رویِ تورا من

یکدم بیا تو*اندر کنارم*در این خرابه*بنشین تو با من

در اين سه هفته*رفتي كجا تو*من را نديدي*اي جانِ بابا

كه من چه ديدم*از يك پليدي*زجر و شكنجه*در دشت و صحرا

يا ديده اي تو*اين دخترت را*امّا نديدم*من روي ماهت

حالا بيا تو*اي جانِ بابا*بنما تو شادم*با يك نگاهت

حالا بيا تو*يك لحظه بنشين*بنشان مرا تو*بر زانوانت

حالا بيا تو*در اين خرابه*بينم پدر جان*نام و نشانت

يكبارِ ديگر*خود را نشان دِه*تا كه شَوَم من*قربانِ رويت

تا كه بدانند*اطفال شامي*اي جانِ بابا*نامِ نكويت

تا كه بدانند*اطفال شامي*ما هم در اینجا*داریم بابا

تا كه بدانند*اطفال شامي*ما در مدینه*داریم ماوا

تا كه بدانند*اطفالِ شامي*بابايِ خوبم*نامش حسين است‏

فرزندِ حيدر*سبطِ پيمبر*از بهرِ زهرا*نورِ دو عين است

تا که نگویند*اطفالِ شامی*این دختر اینجا*باشد یتیمه

تا که ندانند*اطفالِ شامی*از هجرِ بابا*قلبم دو نیمه

او دید ناگه*آن نيمه يِ شب*در آن خرابه*آخر پدر را

امّا چگونه؟*در يك طبق ديد*اندر خرابه*نورِ بصر را

یک ساعتی را*در نیمه یِ شب*با راسِ بابا*او دردِ دل کرد

ناگاه خاموش*آمد صدایش*طفلِ سه ساله*جان را بَحِل کرد

غسّاله آمد*از بهرِ غسلش*امّا ببیند*جسمش کبود است

گفتا چرا این*طفل اینچنین است؟*اینسان کبودی*بهرِچه بود است؟

اندر جوابش*گفت عمّه زینب*اینها که بینی*از تازیانه است

آثارِ زجرِ*آن زجرِ بی دین*اینسان که بینی*برکتف و شانه است

ای باقری شد*در نیمه یِ شب*آخر شهید آن*طفلِ سه ساله

در روزِ پنج از*ماهِ صفر شد*روزِ عزایش*با آه و ناله

سروده شده توسط حجة الاسلام باقری پورماه صفر سال 1399

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد2]

روضه های یازدهم محرم تا آخرماه صفر

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.pdf

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ | 17:57 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-‏زينب چو در خرابه، در شهر شام ويران

زينب چو در خرابه، در شهر شام ويران

زينب چو در خرابه، در شهرِ شامِ ويران - از مردمانِ شامي، ديده ستم فراوان

نی ناني و نه آبي، نی فرش و متّكايي - اندر كنارِ كاخِ، بيدادِ آلِ سفيان

ني درب و ني بنايي, ني سقف بود و ديوار - ني ميزبان و خادم, بر آن يگانه مهمان

اينسان كنند خدمت، آن مردمانِ شامي - بر اهلبيتِ عصمت، در آن ديارِ ويران

آن مردمانِ شامي، آرند بر تصدّق - نان و لباس و هديه، از بهرِ آن اسيران

چونکه نمیشناسند، این میهمان که باشد؟ - کردند با ترحُّم، رحمی به آن عزیزان

بهرِ کمک به آنان، از بینِ مردمِ شام - امّ حبیبه آمد، در بینِ آن اسیران

هنده زنی دگر بود، کامد برایِ یاری - از کاخ در خرابه، آن جایگاهِ ویران

هنده به نوجوانی، خدمتگذارِ زینب - بوده است درمدینه، اینک شده است حیران

باشد چرا عزیزش، اینک در این خرابه- از ظلم بِن زیاد و یزید و آلِ سفیان

در بینِ آن اسیران، یک کودکی سه ساله - دائم به یادِ بابا، افسرده بود و پژمان

در آن خرابه جان داد، آن كودكِ سه ساله - اين بود ميزباني، زان مردمانِ نادان

خوابید در خرابه، آن کودکِ سه ساله - تا ریشه کن نماید، ظالم زِ بیخ و بنیان

اي باقري خرابه، شد همچو باغِ جنّت - ليكن شده کنارش، كاخ يزيد ويران

سروده شده توسط حجة الاسلام باقری پور صفر سال 1399

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد2]

روضه های یازدهم محرم تا آخرماه صفر

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.pdf

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ | 14:46 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-اول ماه صفرشد نوبت حزن دگرشد

اول ماه صفرشد نوبت حزن دگرشد

اول ماه صفرشد نوبت حزن دگرشد - بهراولادپیمبر حزن واندوهی بترشد

اول ماه صفربوداهلبیت بشام رسیدند - پشت دروازه ساعات چه ستمهاكه ندیدند

سه شب وروزدرآنجا همه بال و پرشكسته - برای وروددرشام همه منتظرنشسته

نه غذایی ونه آبی همه اطفال جگرخون - نه پناهی نه مكانی همگی مضطرومحزون

یكطرف گرمی روزا یكطرف سردی شبها - یكطرف بی پدری و یكطرف ظلم وستمها

پشت دروازه نشسته همه اطفال ویتیمان - چونكه دروازه رابستندآن لئیمان ولعینان

چرادروازه رابستند؟ برای جشن وچراغان - زچه روجشن گرفتند؟ برای كشتن مهمان

شهرشام آینه بندان همه رخت نوپوشیدند - همه كردند حنابندان زهرماری سركشیدند

نوۀ هندجگرخوار روی تخت زرنشسته - برای تبریك آن ... میرونددسته بدسته

اما اولادپیمبر همگی روخاك وخاشاك - همه باحالت محزون همه باحالت غمناك

پشت دروازه نشستند همگی بالب تشنه - همه بی لباس وروپوش باشكمهای گرسنه

همگی گردیتیمی زستم به چهره دارند - همگی از غم وغصّه هزاران خاطره دارند

چونكه شدشام مهیا دردروازه گشودند - همه یِ مردم شامی سوی دروازه دویدند

پی فرمان یزیدی دردروازه چوواشد - اوّل ماه صفربود ماتم آل عباشد

مردم شام چودیدند زن وبچه همه دل خون - همه باچهرۀ خاكی همه با حالت محزون

یكی گریان یكی خندان یكی دیگه مات وحیران - همگی زهم میپرسندزكجاینداین اسیران

دردروازه ساعات شده یك غلغله برپا - برای دیدن اینان همگی شدندمهیا

درودیواروخیابان همگی مردم شامی - همه درحال تماشا چه خواصی چه عوامی

زینب وكلثوم سجاد قصّه بستن وكشتن - برای مردم شامی میكنن واضح وروشن

اهلبیت رسول اللّه قصّه كرببلارا - میخوا نند برای مردم به بیان آشكارا

میگن آی مردم شامی ما همه آل عبائیم - ما همه اهل مدینه اهلبیت مصطفائیم

آن علی بن حسین است این یكی زینب كبرا - این زن وبچه مظلوم همگی زادۀ زهرا

آن سری كه روی نیزه به لبش آیه یِ قرآن – بود اوزادۀ زهرا كه چنان ماه درخشان

بوداوزادۀ حیدر بوداوسبط پیمبر - شده مقتول جفاوستم شمرستمگر

لب تشنه به لب آب سراوراببریدند - كلمات مصطفی را زلب او نشنیدند

میهمان را كس ندیده بكشندبالب تشنه - اما این مردم شامی بكشند باتیغ ودشنه

خیمه های ما بغارت رفته است مردم شامی - هریكی یك چیزی برده همچنان دزدوحرامی

ماكه آل مصطفائیم مارا بردند به اسارت - كربلا و كوفه وشام به ما گشته بس اهانت

زخدانكرده شرمی زرسول هم حیایی - به كجاببین رسیده زشما چه بی حیایی

كه زدین خود گذشته بخدا وهم پیمبر - بنموده بس اهانت به بتول وهم به حیدر

باقری ازاین سخنها شده شامیان پشیمان - كه چراشدند اینسان همگی دچارعصیان

اوّل ماه صفرآل رسول واردشام شده زاروملول

اوّل ماه صفرآل رسول – واردشام شده زاروملول

شهرشام است چراغان امروز – همه جا آینه بندان امروز

شادی وهلهله برپاست بشام – آنچنانك هیچ ندیده ایام

بانگ تكبیربلندازهمه جا – طبل وشیپورچو روز هیجا

مردمان هلهله برپاكرده – دل سجّاد بودآزرده

كف زنان جملگی ازپیروجوان – زینب وآل علی نوحه كنان

مردم شام همه خرّم وشاد – غل وزنجیر به گردن سجّاد

امّ كلثوم دلش تنگ آمد – كزجفابرسراوسنگ آمد

به تماشاهمگی ازدروبام – چقدرسخت بوداین ایّام

زینب آن دخت علی افسرده – فاطمه همچوگلی پژمرده

راس پاك شهدانوك سنان – قارئی نیزبخواندقرآن

ناگهان دخترزهرازینب – روزراكردبرآنها چون شب

بانگ برزد كه ایامردم شام – دائمًانیست بكام این ایّام

این همه هلهله برپانكنید – شادی وخنده بیجانكنید

بهرمااینهمه غوغانكنید – ظلم برزادهِ زهرانكنید

این سری كه شده برنوك سنان – بفدایش همه یِ خلق جهان

به لبش آیه ای ازقرآن است – به جبینش اثرِ یزدان است

این سرِ زاده زهراوعلی است – نورِ اونورِخداوندجلی است

كه درخشدچومهی دردلِ شب – هست ماهِ شب تارزینب

ماهم اولادپیمبرهستیم – زاده ای پاك زحیدرهستیم

که امیریم وهمه زاده امیر – كاینچنین دست شماگشته اسیر

گفت سجّاد امام ابن امام - باقری آه زشام آه زشام

پس ازچهل تامنزل شدندواردبشام

اهل وعیال حسین اسیرِقوم لئام - پس ازچهل تا منزل شدندواردبشام

قصریزیدوشام وزینب وآل طاها - اهل وعیال حسین دچاراین بلاها

كوچه وبازارشام آینه بندان شده - به اهلبیت حسین ظلم فراوان شده

سه روزوشب پشت در وازۀ شام خراب - آل نبی منتظرخونجگرودل كباب

چونكه شدندواردشام چهادیده اند - جشن وچراغان شهروكوچه ها دیده اند

مردوزن شیخ وشاب همه بحال طرب - این طرب ازبهرچیست درعجب آمدعجب

جشن وچراغان شام زبهرقتل حسین - كشتن سبط نبی تاج سرِعالَمین

آیه قرآن بلب راس حسین روی نی - كوچه وبازارشام اهل وعیالش زپی

قصّه اصحاب كهف كندتلاوت حسین - ازآن تلاوت شده غلغله وشوروشین

آل نبی جملگی بسته به یك ریسمان – واردقصریزید شدند امان الامان

سرِحسین مظلوم میان طشت زرین - میان قصرباشدنزدیزیدبی دین

باسرِسبط نبی میان طشت طلا - میكنداواهانت نكرده شرم ازخدا

میزنداوچوب كین برلب ودندان او - مقابل دیدۀ خواهرگریان او

گبرونصاری مجوس،گفت یزیدامزن - این سرِسبط نبی است فخرزمین وزمن

زینب كبری چنین دیدچوآن صحنه را - گفت یزیدعبرتی بگیرازاین ماجرا

خطبه غرّا بخواند بنت علی درمقام - كه شدهدایت ازآن خطبه همه خاص وعام

یزیدرسواازآن خطبه زینب شده - چناكه روزیزیدتارچنان شب شده

زینبِ ظاهراسیرشده كنون قهرمان - سیه نموده روزِ روشنِ آن شامیان

ای باقری شده شام ازسخنان زینب - آن روزهای روشن گشته كنون چنان شب

سروده حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور در کتاب مجموعه اشعارباقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ | 20:56 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حضرت سجّاد زین العابدین

حضرت سجّاد زین العابدین - آن امامِ چارم اهلِ یقین

آن درخشان همچو ماه وآفتاب - اُسوه و اُلگو بُوَد بهرِ شَباب

محو حق میشد چنان آن بی قرین - شد ندائی اَنتَ زینُ العابدین

گشت زين العابدين آن مَه لقا - اسوه اي شد در عبادت بهرِ ما

از دعا و ذکر وطاعاتِ امام - یک صحیفه است ازمناجاتِ امام

سجده قسمي از عبادتهايِ اوست - كه نشانش در همه اعضايِ اوست

او چنان درسجده غرقِ راز بود - که تو گوئی با مَلَک همباز بود

سجده هايِ او به درگاه خدا - گشت الگو بهرِ اربابِ هُدا

پينه بر پيشاني و زانويِ او - بود از آن سجده یِ نيكويِ او

پینه ها بر زانو و پیشانِیَش - حاکی از آن حالتِ ربّانِیَش

ذوالثّفائن شد زالقابش از آن - کو به سجده بود دائم هرزمان

ذوالثّفائن شد لقب زان سجده ها - داشت او از صبح تا گاهِ عشا

او پس از قتلِ پدر در كربلا - کرد رسوا اهلِ شام و کوفه را

شد چو در بازارِ کوفه آن جناب - کرد بر آن مردمِ دانی خطاب

یک سخنرانی نمود او پُر زِ شور - که نموده دشمنان را کَر وَ کور

چونکه در دروازه یِ ساعات شد - روزِ روشن پیشِ او ظُلمات شد

مسجدِ شام و سخنرانی یِ او - مُهرِ حق را زد به پیشانی یِ او

باقری سجّاد و زین العابدین - هست اُلگو بهرِ ما و مؤمنین

یاحضرتِ زین العبا یاسیدی یاسجّاد

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

ای آشـنـای كـربـلا – دیدی تو بس رنج وبلا

درروزعاشوراشدی – باصدمصیبت مبتلا

قتل جوانان یك بیك – دیدی درآن دشت بلا

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

ازبعدعاشوراشدی – توباغم ومحنت قرین

دیدی میان قتلگه – شاه شهیدان برزمین

دیدی زنان وكودكان – محزون وزارودلغمین

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

توباغل وزنجیركین – براشترعریان سوار

روسوی شام غم روان – گشتی توباحال فكار

انـدركـنـارقـتـلگـه – گشتی توازغم بی قرار

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

گشتی اسیركوفیان – ازكربلا تاشام غم

ازابن سعدوشمردون – دیدی بسی رنج وستم

ازكوفه تاشام بلا – بودی گرفتارالم

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

بعدازپدردایم شده – اندوه وگریه كارتو

ازغصه كرببلا – رنجورشداحوال تو

در«حَرَّه» شد باردگر – غمهای عالم یارتو

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

دیدی توبس جوروجفا – ازآل مروان وهشام

ظلم وستم برتوبسی – آمدازاین قوم ظلام

قلبت چنان مجروح شد – هرگزنیابدالتیام

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

كردت شهیداززهركین – آنم دشمن پست لئیم

گشتی شهیدوعاقبت – رفتی به جنات نعیم

اما نصیب دشمنت – شددوزخ وقعرجحیم

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

مدفون شدی اندربقیع - نزدعمویت مجتبی

راحت شدی ازرنج وغم – رفتی به جنات عُلا

خواهدشوداین باقری – زوّارآن قبرشما

یاحضرت زین العبا – یاسیدی یاسجّاد

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری ، معصوم ششم امام سجادع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ | 17:46 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

نوزدهم محرّم اهل و عیالِ حسین

نوزدهم محرّم اهل و عیالِ حسین

نوزدهم محرّم، اهل و عیالِ حسین - روانه شد سویِ شام، زکوفه با شوروشین

بارِ دگر جملگی، سوارِ محمل شدند - محملِ بی پرده و روپوش و حائل شدند

امامِ سجّاد را در غل و زنجیر بین - جن و ملک را تو با ناله یِ شبگیر بین

زشهرِ کوفه روان، به سویِ شامِ بلا - ازغمشان شد روان سرشکِ اهلِ ولا

زِنوزدهِ محرّم، تا شبِ ماهِ صفر - طی شده راهِ دراز، هرشب و روز این سَفَر

ظلم و ستم را ببین، از آن ستم پیشگان - برایِ آلِ نبی، نه آب بود و نه نان

نه خواب و آسایشی، برایِ آلِ نبی - نه چشمشان خواب دید، دراین سفریک شبی

باقری این ده شب و روز چنان سال بود - برایِ آلِ نبی، بد ترین احوال بود

سروده شده شب نوزدهم ماه محرم باقری پور سال 1398

كاروانِ آل طاها سویِ شامِ غم روان شد

كاروانِ آلِ طاها سویِ شام غم روان شد - وه چه ظلمی برحسین واهلبیت ازشامیان شد

كشته شدمردان زیاران حسین درروز عاشور - كودكان وبانوان گشتنداسیروازوطن ازدور

سوی شام غم روان ازكوفه با قلب پرازخون - طیّ منزل مینمایند داغدیده زارومحزون

هریكی كه جابماند میزنندش تازیانه - زجرملعون میكندزجرآن یتیمان بابهانه

درچهل منزل پیاده میشودطی مراحل - كودكان پابرهنه ره درازوسخت ومشكل

نی غذایی بهرآنان ونه آبی نه مكانی - نی بودآسایشی ازبهرشان نی آشیانی

روی آن خارمغیلان پابرهنه میدوانند - كودكان آل طاهاراگرسنه میدوانند

خاطرات بین راه شام وكوفه بس گران است - خاطرات اززینب وسجّادوآن آه وفغان است

زجرملعون،تازیانه،كعب نی،خارمغیلان - گشته صورتهاكبود وآبله پاهای طفلان

كودكی ازقافله مانده عقب دریك شبِ تار - رفته اوازترس ووحشت درپناهِ بوتۀ خار

زجرملعون سررسیده میز ند باتازیانه - آل طاها وبیابان وای ازاین ظلم زمانه

باقری با آلِ طاها اینقدرظلم عیان شد - باغم و رنج ومصیبت سوی شام غم روان شد

یاحسین جان یا حسین جان - یا حسین جان یاحسین جان

ازکتاب مجموعه اشعارباقری حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد2]

روضه های یازدهم محرم تا آخرماه صفر

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.pdf

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲ | 17:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امشب شبِ هفتِ عزا بهرِ حسین است

امشب شبِ هفتِ عزا بهرِ حسین است - کرببلا غرقِ عزا و شوروشین است

حوّا و مریم ، آسیه ، کلثوم و هاجر - در کربلا امشب زند بر سینه و سر

هم آدم و نوح و خلیل الله و عیسا - هم مصطفی و مرتضی وخضروموسا

امشب به دشتِ کربلا اندر عزا یند - بهرِ حسین و آن شهیدان در نوایند

امشب که شامِ هفتمِ آقا حسین است - بهرِ حسین گریان شهِ بدروحنین است

زهرای اطهر بر حسینش گریه دارد - بر یاوران و اهلبیتش غصّه د ارد

ختم رسل بهر حسینِ خود عزادار - هم غصّه دار زینب و سجّاد تبدار

درکربلا بنگر چسان شورونوائیست - درهفتمِ آقا بپا امشب عزائیست

این هـفـتمین شامِ جد ا یی ازحسین است - اندر عزا زین العبا و زینبین است

دراین شبِ هفتم همه غرقِ عزایند - هم زینب و اهل حرم نوحه سرایند

اندر دلِ زندانِ کوفه این شب تار - باشند از بهرِ حسین امشب عزادار

آل نبی را بین که در تاریکی یِ شب - اندر دلِ زندان همه در تاب و در تب

نوحه سرا کلثوم و زینب بر شهیدان - اندر دلِ زندان همه در آه و افغان

دور از نگاهِ آن یزیدیهایِ کافر - اندر دلِ زندان زند بر سینه وسر

از داغِ هفتاد دو لاله داغدارند - از بهرِ آن گلهای پرپرغصّه دارند

گلهایِ باغ مصطفا گردیده پرپر - از بهرِ آنان درعزاخاتون محشر

زندا نِ كوفه جملگی با اشكِ ریزا ن - شدذکرشان جانم حسین جا نم حسین جا ن

ای باقری آلِ نبی باشد عزادار - هم زینب و کلثوم و هم سجاد تبدار

سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 94

بوَد امروز روزِ هفتِ دلدار – دراین هفت روز خوردم غصّه بسیار

دراین هفت روزدیدم بس مصیبت – دراین هفت روز دیدم رنج وزحمت

دراین هفت روز من ظلم فراوان – بدیدم تا كنون ازقوم عدوان

دراین هفت روز دیدم تازیانه – زشمروزجردون با هر بهانه

دراین هفت روزدیدم گریه وآه – ندیدم آب ونان زین قوم گمراه

دراین هفت روز بوده گریه كارم – بجزگریه دگرراهی ندارم

دراین هفت روزدربازاركوفه – بدیدم طعنه ازاغیاركوفه

دراین هفت روزبسكه گریه كردم – نشانش مانده دررخسارزردم

سرِهركوچه وبازاررفتم – به هرجمعی كه بُد اغیاررفتم

عبیدالله دون درمجلس خویش – نموده قلب مارا ازستم ریش

بسی زخم زبان كرده نثارم – رسیده تاكجا این روزگارم

به قلب خسته وحال پریشان – نموده جمع مارا كنج زندان

سكینه،فاطمه،كلثوم وسجاد – ستمها دید ازاین قوم زنازاد

چگویم من ازاین حال پریشان – حسین جانم حسین جانم حسین جان

نما ای باقری كوتاه مطلب – كه نتوانی بیان حال زینب

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد2]

روضه های یازدهم محرم تا آخرماه صفر

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.pdf

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ | 20:3 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

هفتم شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش در زندان کوفه

در الكامل فى التاريخ در شرح وقایعی که بر اهل بیت امام حسین علیه السلام در کوفه اتفاق افتاد این گونه نقل می کند: گفته شده هنگامى كه خاندان حسين عليه السلام به كوفه رسيدند، ابن زياد آنان را بازداشت كرد و خبر را براى يزيد فرستاد. در همان هنگام كه آنان در حبس بودند، سنگى بر آنان فروافتاد كه نوشته اى به آن گِرِه زده بودند و در آن چنين نوشته بود: پيك، خبر شما را براى يزيد، برده است و فلان روز مى رسد و فلان روز بازمى گردد. اگر صداى «اللّه أكبر» شنيديد، يقين كنيد كه كشته مى شويد و اگر نشنيديد در امان هستيد. دو سه روز پيش از آمدن پيك سنگى كه در آن نوشته اى بود، انداخته شد كه مى گفت: «وصيّت كنيد و كارهايتان را يادآور شويد كه نزديك است پيك برسد». سپس پيك آمد و فرمان يزيد آمد كه آنها به سوى او فرستاده شوند. الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) در این باره می گوید: عبيداللّه بن زياد فرمان داد تا باقى ماندگان خاندان حسين عليه السلام كه بر او وارد شده اند، همراه او در كاخ حبس شوند. [محمد محمدی ری شهری و همکاران، دانشنامه امام حسين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاریخ، ترجمه عبدالهادی مسعودی ج8، ص185 در دسترس در حدیث نت.]

«اسیران کربلا در کوفه» : اهل بيت امام حسین (ع) در زندان ابن زياد . تلاش تبليغاتى اهل بيت امام حسين عليه السلام . خطبه امام سجاد(ع) در کوفه . دارالاماره کوفه . رويارويى ابن زياد و امام زين العابدين عليه السلام . رويارويى ابن زياد و حضرت زینب(س) . سخنرانى امّ كلثوم در ميان كوفيان . سخنرانى فاطمه صغرا در ميان كوفيان . سخنرانی حضرت زینب(س) در میان کوفیان . ورود اهل بیت علیهم السلام به کوفه . اسیران کربلا . تقویم: اسراى اهل بیت علیهم السلام در مجلس ابن زیاد . اسرای اهل بیت علیهم السلام . ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب . امام باقر علیه السلام . امام سجاد علیه السلام . حضرت رقیه سلام الله علیها . حضرت زینب سلام الله علیها . حضرت سکینه سلام الله علیها . رباب همسر امام حسین علیه السلام . فاطمه دختر امام حسین علیه السلام . تقویم: شهادت عبدالله بن عفيف ازدي

شعر-هرکس بمیرد مجلسِ ختمی برایش

هرکس بمیرد غسل و کفنش مینمایند

هرکس بمیرد غسل و کفنش مینمایند - اقوام او تشییع و دفنش مینمایند

وانگاه بهرِ تسلیت بر خانواده - آیند دربِ منزلش جمعی پیاده

با تسلیت گفتن به اولاد و عیالش - گویند قدری هم زاوصاف و کمالش

گیرند وانگه مجلسِ ختمی برایش - ازقوم و خویش و دوستان، اندرسرایش

آیند بهرِ تسلیت اقوام و خویشان - صبرًا همی گویند به آن جمعِ پریشان

گیرند بازویِ پدر را یا پسر را - گردند مرهم، رفع سازند دردِ سر را

هرکس بمیرد سوّم و هفتم برایش - گیرند در مسجد و یا اندر سرایش

لیکن برایِ حضرتِ شاهِ شهیدان - ختمی نبود و مجلسی ازظلمِ عُدوان

جسمش سه روز و شب به رویِ خاک مانده - رویِ زمین آن پیکرِ صدچاک مانده

اهلش اسیر و جمله بر محمل سوارند - همراهِ اعدا سویِ کوفه رهسپارند

مردو زنِ کوفی تماشاچی یِ میدان - پاشند نمک بر زخمِ ابنایِ شهیدان

زندانِ کوفه چند روزی بهرِ زینب - شد مجلسِ ختمِ حسین هر روز و هرشب

شد مجلسِ هفتِ حسین زندانِ کوفه - بنگر تو نامردی زِ نامردانِ کوفه

ای باقری در کوفه است زینب عزادار - اهل و عیالاتِ حسین بی یاور و یار

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور پانزده محرم سال 1398

هفتمِ شاهِ شهیدان

هفتمِ شاهِ شهیدان - اهلبیتش رفته زندان

در دل زندانِ کوفه - جملگی گریان و نالان

آن یکی گوید حسینم - دیگری نور دو عینم

وان یکی گو ید حبیبی - بهرتودرشوروشینم

وان یکی گوید برادر - وان دگر گوید پدر جان

من زهجرت دل غمینم - بهرِ تو گریان و نالان

آن یکی بهر حسینش - میزند بر سینه و سر

وان یکی بهرِ رقیّه - دیگری ازبهرِ اصغر

آن یکی عباس گوید - دیگری هم جانِ مادر

وان یکی از بهرِ قاسم - دیگری از بهرِ اکبر

هم نوا زهرایِ اطهر - گشته با خیل اسیران

گوشه یِ زندان کوفه - جملگی گریان و نالان

مصطفا و مرتضا در- جمعشان گردیده حاضر

آدم و عیسی و موسی - نوح هم آزرده خاطر

مریم و حوّا و هاجر- هم نوا با آن یتیمان

در دلِ زندانِ کوفه – بهرِ سالارِ شهیدان

باقری بنگرکه زینب- میزند بر سینه و سر

بهرِ فرزندان زهرا – با دل و قلبی مکدر

سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 93

بُوَداین هفتمین روزِ شهیدان

بُوَد این هفتمین روزِ شهیدان - زعاشورا گذشته با صد افغان

شنو از زینبِ و زندانِ کوفه - که بوده مدّتی مهمانِ کوفه

چنین مرثیه و نوحه سرائی - زبهر آن شهیدانِ خدائی

بوَد امروز روزِ هفتِ دلدار – دراین هفت روز خوردم غصّه بسیار

دراین هفت روزدیدم بس مصیبت – دراین هفت روز دیدم رنج وزحمت

دراین هفت روز من ظلم فراوان – بدیدم تا كنون ازقومِ عدوان

دراین هفت روز دیدم تازیانه – زشمروزجردون با هر بهانه

دراین هفت روزدیدم گریه وآه – ندیدم آب ونان زین قومِ گمراه

دراین هفت روز بوده گریه كارم – بجزگریه دگرراهی ندارم

دراین هفت روزدربازاركوفه – بدیدم طعنه ازاغیارِكوفه

دراین هفت روزبسكه گریه كردم – نشانش مانده در رخسارِزردم

سرِهركوچه وبازاررفتم – به هرجمعی كه بُد اغیاررفتم

عبیداللِهِ دون درمجلس خویش – نموده قلبِ مارا ازستم ریش

بسی زخمِ زبان كرده نثارم – رسیده تاكجا این روزگارم

به قلب خسته وحال پریشان – نموده جمع مارا كنج زندان

سكینه،فاطمه،كلثوم وسجاد – ستمها دید ازاین قومِ زنازاد

چگویم من ازاین حال پریشان – حسین جانم حسین جانم حسین جان

نما ای باقری كوتاه مطلب – كه نتوانی بیان حال زینب

حسین جانم حسین جانم حسین جان - حسین جانم حسین جانم حسین جان

حسین جانم حسین جانم حسین جان

سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 92

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد2]

روضه های یازدهم محرم تا آخرماه صفر

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.pdf

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ | 20:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-باشد عزایِ سوّم شاهِ شهیدان باشد

باشد عزایِ سوّم شاهِ شهیدان

باشد عزایِ سِوّمِ شاهِ شهیدان - باشد سِیه پوش از برایش عرشِ یزدان

تن پاره پاره رویِ خاکِ کربلا شد - سر برفرازِ نی به کوفه در نوا شد

جسمش به دشتِ کربلا افتاده برخاک - راسش به کوفه رویِ نی باشد چه غمناک

جسمش بدشتِ کربلا مجروح و عریان - راس شریفش کوفه اندر چنگ عدوان

جسمش بدشتِ کربلا درخاک و خون است - راسش به چنگِ دشمنِ خوار وزبون است

جسمش چو دشتِ لاله دارد صد شکوفه - قرآن بخواند راسِ پاکِ او به کوفه

جسمش به زیرِ آفتاب و پاره پاره - راسش به رویِ نی وَ یا دار الاماره

جدّش پیمبر بهرِ او گریان و نالان - زهرایِ اطهر مادرش زار و پریشان

اندر کنارِ جسمِ او بنشسته مادر - بهرِ حسینش میزند بر سینه و سر

از قتلِ او در کربلا عالم پریشان - آدم جگر خون، حضرت حوّا در افغان

موسی و عیسی بهرِ او اندر نوایند - گریان و نالان در زمینِ کربلایند

اندر عزایش نوحه گر یحیی و ایّوب - همچون خلیل و هم ذبیح و نوح و یعقوب

ای باقری عالم پریشانِ حسین است - جنّ و ملائک زار ونالان حسین است

قوم اَسَد از بهرِ دفنِ جسمِ پاکش - آمد به میدان، دید جسمِ تابناکش

افتاده در میدان و گِردَش جمله یاران - افتاده بی سر جمله یِ آن جان نثاران

اندر میانِ قتلگاه اندر تَحیّر - از بهرِ دفنِ آن بدنها در تفکُّر

کامد امامِ چارمین از بهرِ یاری - از بهرِ دفنِ آن عزیزِ ذاتِ باری

گفتا که ای قومِ اسد یاری نمائید - از بهرِ دفنِ این بدن کاری نمائید

این جسمِ عریان را به تن یک پیرهن نیست - یک بوریا آرید چون اینجا کفن نیست

با بوریا جسمِ عزیزش را کفن کرد - در بوریا پنهان تنِ آن یاسمن کرد

بنمود دفن، آن جسمِ پاک پورِ حیدر - ای باقری شد دفن، آن سبطِ پیمبر

سروده شده سوّم شهادت امام حسین علیه السلام سال 1401

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد2]

روضه های یازدهم محرم تا آخرماه صفر

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.pdf

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ | 20:46 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا - كوفه پرازمحنت غم است ورنج وبلا

حسین به كرببلا به دعوت كوفیان - آمده ازمدینه شده دچارخسان

كشته شده مردها اسیراهل وعیال - اهل وعیال حسین اسیرگرگ وشگال

ببین چه كردندبااهل وعیال وحسین - بحالت اسارت بگریه وشوروشین

زكربلامیبرند به كوفه بی وفا - به قصرابن زیاد برده شدند ازجفا

سرِ حسین مظلوم میان طشت زرّین - به قصركوفه نزدِابن زیادِبی دین

باسرِسبط نبی میان طشت طلا - نموده اواهانت نكرده شرم ازخدا

مقابلِ دیدۀ اهل وعیال حسین - همی زندچوب كین برآن لبان حسین

همان لبی كه بوسه برآن زده مصطفی - شده كنون معرضِ چوب ستم ازجفا

گفت یكی زان میان چوب مزن این لبان - این بودآن كس كه شدملائكش پاسبان

ببین براین سركه او منوّ ر و باصفاست - این لب ودندان او بوسه گهِ مصطفی است

چوب مزن ای لعین برلب ودندان او - كززدنت لرزه ای است بعرش یزدان او

گركه زنی بی حیا به پیش خواهرمزن - پیش زن وبچه اش به پیش دخترمزن

ولیك آن بی حیا نكرده شرم ازخدا - باقریا چوب كین همی زداوازجفا

ازکتاب مجموعه اشعار باقری

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد2]

روضه های یازدهم محرم تا آخرماه صفر

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.pdf

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ | 20:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-حضرت سجّاد زین العابدین

حضرت سجّاد زین العابدین

حضرت سجّاد زین العابدین - آن امامِ چارم اهلِ یقین

آن درخشان همچو ماه وآفتاب - اُسوه و اُلگو بُوَد بهرِ شَباب

محو حق میشد چنان آن بی قرین - شد ندائی اَنتَ زینُ العابدین

گشت زين العابدين آن مَه لقا - اسوه اي شد در عبادت بهرِ ما

از دعا و ذکر وطاعاتِ امام - یک صحیفه است ازمناجاتِ امام

سجده قسمي از عبادتهايِ اوست - كه نشانش در همه اعضايِ اوست

او چنان درسجده غرقِ راز بود - که تو گوئی با مَلَک همباز بود

سجده هايِ او به درگاه خدا - گشت الگو بهرِ اربابِ هُدا

پينه بر پيشاني و زانويِ او - بود از آن سجده یِ نيكويِ او

پینه ها بر زانو و پیشانِیَش - حاکی از آن حالتِ ربّانِیَش

ذوالثّفائن شد زالقابش از آن - کو به سجده بود دائم هرزمان

ذوالثّفائن شد لقب زان سجده ها - داشت او از صبح تا گاهِ عشا

او پس از قتلِ پدر در كربلا - کرد رسوا اهلِ شام و کوفه را

شد چو در بازارِ کوفه آن جناب - کرد بر آن مردمِ دانی خطاب

یک سخنرانی نمود او پُر زِ شور - که نموده دشمنان را کَر وَ کور

چونکه در دروازه یِ ساعات شد - روزِ روشن پیشِ او ظُلمات شد

مسجدِ شام و سخنرانی یِ او - مُهرِ حق را زد به پیشانی یِ او

باقری سجّاد و زین العابدین - هست اُلگو بهرِ ما و مؤمنین

سروده شده روز شهادت امام سجاد علیه السلام سال 1399

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری ، معصوم ششم امام سجادع

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ | 9:16 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا - كوفه پرازمحنت غم است ورنج وبلا

حسین به كرببلا به دعوت كوفیان - آمده ازمدینه شده دچارخسان

كشته شده مردها اسیراهل وعیال - اهل وعیال حسین اسیرگرگ وشگال

ببین چه كردندبااهل وعیال وحسین - بحالت اسارت بگریه وشوروشین

زكربلامیبرند به كوفه بی وفا - به قصرابن زیاد برده شدند ازجفا

سرِ حسین مظلوم میان طشت زرّین - به قصركوفه نزدِابن زیادِبی دین

باسرِسبط نبی میان طشت طلا - نموده اواهانت نكرده شرم ازخدا

مقابلِ دیدۀ اهل وعیال حسین - همی زندچوب كین برآن لبان حسین

همان لبی كه بوسه برآن زده مصطفی - شده كنون معرضِ چوب ستم ازجفا

گفت یكی زان میان چوب مزن این لبان - این بودآن كس كه شدملائكش پاسبان

ببین براین سركه او منوّ ر و باصفاست - این لب ودندان او بوسه گهِ مصطفی است

چوب مزن ای لعین برلب ودندان او - كززدنت لرزه ای است بعرش یزدان او

گركه زنی بی حیا به پیش خواهرمزن - پیش زن وبچه اش به پیش دخترمزن

ولیك آن بی حیا نكرده شرم ازخدا - باقریا چوب كین همی زداوازجفا

ازکتاب مجموعه اشعار باقری

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ | 23:56 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا - كوفه پرازمحنت غم است ورنج وبلا

حسین به كرببلا به دعوت كوفیان - آمده ازمدینه شده دچارخسان

كشته شده مردها اسیراهل وعیال - اهل وعیال حسین اسیرگرگ وشگال

ببین چه كردندبااهل وعیال وحسین - بحالت اسارت بگریه وشوروشین

زكربلامیبرند به كوفه بی وفا - به قصرابن زیاد برده شدند ازجفا

سرِ حسین مظلوم میان طشت زرّین - به قصركوفه نزدِابن زیادِبی دین

باسرِسبط نبی میان طشت طلا - نموده اواهانت نكرده شرم ازخدا

مقابلِ دیدۀ اهل وعیال حسین - همی زندچوب كین برآن لبان حسین

همان لبی كه بوسه برآن زده مصطفی - شده كنون معرضِ چوب ستم ازجفا

گفت یكی زان میان چوب مزن این لبان - این بودآن كس كه شدملائكش پاسبان

ببین براین سركه او منوّ ر و باصفاست - این لب ودندان او بوسه گهِ مصطفی است

چوب مزن ای لعین برلب ودندان او - كززدنت لرزه ای است بعرش یزدان او

گركه زنی بی حیا به پیش خواهرمزن - پیش زن وبچه اش به پیش دخترمزن

ولیك آن بی حیا نكرده شرم ازخدا - باقریا چوب كین همی زداوازجفا

ازکتاب مجموعه اشعار باقری

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ | 10:42 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر- این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است

این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است

این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است - زان جن و ملائک همه در شیون و شین است

صحرایِ بلا گشته چه پُروحشت و تاریک - تاریک همه جا بهرِعزیزانِ حسین است

اطفالِ حسینی همه سرگشته به صحرا – مجروحِ ستم پایِ یتیمانِ حسین است

شدخیمه و خرگاه حسینی گلِ آتش - زان آتشی اندر دلِ سوزان حسین است

خرگاهِ حسینی شده خاموش ولیکن - روشن همه جا شمعِ فروزانِ حسین است

غارت شده گر خیمه و خرگاهِ حسینی - برپا همه جا خیمه یِ احسانِ حسین است

ازبهرِ حسین گرکه نمانده است یکی یار - خود جن و ملک یاورِگریانِ حسین است

هفتاد و دو تن یاورِ او گر که شهیدند - این کار، وفا بر سرِپیمانِ حسین است

در راهِ خدا چونکه گذشت از زن و فرزند - عالم همگی واله و حیرانِ حسین است

ای باقری امشب شده است شامِ غریبان - زان رو همه جا شامِ غریبانِ حسین است

شام غریبان امشب است

شام غریبان امشب است - غمگین ونالان زینب است

امشب یتیمان حسین - اندرغم وتاب وتب است

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب بدشت كربلا - باشدبسی ظلم وبلا

باشدپریشان حالتِ - آن زینبِ غم مبتلا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

آتش گرفته خیمه ها - سجّادوزینب بی قرار

سزگشتۀ صحراشده - آل نبی باحالِ زار

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

خارِمغیلان وكفِ - پای یتیمان حسین

آن نیمۀ تاریكِ شب - برپابسی افغان وشین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

باشدامامِ چارمین - درخیمه باحالِ حزین

زینب كنارِ خیمۀ - سجّاد باشد دل غمین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اندرمیانِ شعله ها - سجادباحالِ فكار

تب داردوافتاده است - زینب زبهرش بی قرار

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اولادزهراراببین - امشب چه سرگردان شده

هریك بزیرِ بوته ای - ازخارها پنهان شده

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب سرِ سلطانِ دین - برروی خاكستربود

ازبهرِ جسمِ شاه دین - خاكِ بلا بستربود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب شبِ غارتگری - شدبهرِیارانِ یزید

غارتگری شدآنچنان - كه درجهان چشمی ندید

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

معجرربودند ازسرِ - آلِ عزیزِ مصطفا

خلخالِ پا وگوشوار - بودهرچه اندرخیمه ها

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

انگشتِ سبطِ مصطفا - ازبهرِ یك انگشتری

ببریده شد ای وای من - امشب بدستِ كافری

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب عُبیدبنِ زیاد - سرخوش زپیروزی بود

امّا بودغافل كه این - شامِ سیه روزی بود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب شبِ دل واپسی - شدازبرای زینبین

امشب بدشتِ كربلا - عریان تنِ پاكِ حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای باقری غارتگران - بردند كهنه پیرهن

ازجسمِ صدچاكِ حسین - مانده حسین عریان بدن

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

شعرازباقری پور از کتاب مجموعه اشعارباقری

کتاب مجموعه اشعارباقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

شعر- این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است

این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است

این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است - زان جن و ملائک همه در شیون و شین است

صحرایِ بلا گشته چه پُروحشت و تاریک - تاریک همه جا بهرِعزیزانِ حسین است

اطفالِ حسینی همه سرگشته به صحرا – مجروحِ ستم پایِ یتیمانِ حسین است

شدخیمه و خرگاه حسینی گلِ آتش - زان آتشی اندر دلِ سوزان حسین است

خرگاهِ حسینی شده خاموش ولیکن - روشن همه جا شمعِ فروزانِ حسین است

غارت شده گر خیمه و خرگاهِ حسینی - برپا همه جا خیمه یِ احسانِ حسین است

ازبهرِ حسین گرکه نمانده است یکی یار - خود جن و ملک یاورِگریانِ حسین است

هفتاد و دو تن یاورِ او گر که شهیدند - این کار، وفا بر سرِپیمانِ حسین است

در راهِ خدا چونکه گذشت از زن و فرزند - عالم همگی واله و حیرانِ حسین است

ای باقری امشب شده است شامِ غریبان - زان رو همه جا شامِ غریبانِ حسین است

شام غریبان امشب است

شام غریبان امشب است - غمگین ونالان زینب است

امشب یتیمان حسین - اندرغم وتاب وتب است

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب بدشت كربلا - باشدبسی ظلم وبلا

باشدپریشان حالتِ - آن زینبِ غم مبتلا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

آتش گرفته خیمه ها - سجّادوزینب بی قرار

سزگشتۀ صحراشده - آل نبی باحالِ زار

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

خارِمغیلان وكفِ - پای یتیمان حسین

آن نیمۀ تاریكِ شب - برپابسی افغان وشین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

باشدامامِ چارمین - درخیمه باحالِ حزین

زینب كنارِ خیمۀ - سجّاد باشد دل غمین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اندرمیانِ شعله ها - سجادباحالِ فكار

تب داردوافتاده است - زینب زبهرش بی قرار

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اولادزهراراببین - امشب چه سرگردان شده

هریك بزیرِ بوته ای - ازخارها پنهان شده

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب سرِ سلطانِ دین - برروی خاكستربود

ازبهرِ جسمِ شاه دین - خاكِ بلا بستربود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب شبِ غارتگری - شدبهرِیارانِ یزید

غارتگری شدآنچنان - كه درجهان چشمی ندید

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

معجرربودند ازسرِ - آلِ عزیزِ مصطفا

خلخالِ پا وگوشوار - بودهرچه اندرخیمه ها

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

انگشتِ سبطِ مصطفا - ازبهرِ یك انگشتری

ببریده شد ای وای من - امشب بدستِ كافری

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب عُبیدبنِ زیاد - سرخوش زپیروزی بود

امّا بودغافل كه این - شامِ سیه روزی بود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب شبِ دل واپسی - شدازبرای زینبین

امشب بدشتِ كربلا - عریان تنِ پاكِ حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای باقری غارتگران - بردند كهنه پیرهن

ازجسمِ صدچاكِ حسین - مانده حسین عریان بدن

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

شعرازباقری پور از کتاب مجموعه اشعارباقری

کتاب مجموعه اشعارباقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ | 18:40 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

يك باغِ گُل در كربلا پرپر نمودند

يك باغِ گُل در كربلا پرپر نمودند - صد لاله را در كربلا بي سر نمودند

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

مظلوم حسینم

در روزِ عاشورا چه ها در كربلا شُد - دَه ها سَرِ اَنصار از پيكر جُدا شد

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

مظلوم حسینم

سِبط نَبي را كوفيان دعوت نمودند - بعد از حُضورَش چادر و معجر ربودند

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

مظلوم حسینم

بعد از همه آن نامه ها پیمان شکستند - بعد از حُضورَش آب را بر وی ببستند

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

مظلوم حسینم

از تشنگی اصغر بِرویِ دستِ بابا - چون غنچه ای پرپر شده از ظُلم اعدا

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

مظلوم حسینم

اکبر شده غرقه بِخون از بَعدِ اصغر - جِسمِ شریفش اَربًا اِربا، گشته پرپر

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

مظلوم حسینم

عبّاسِ سَقّا و سپهدار و علمدار - گشته شهید و شُد حسین تنها و بی یار

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

مظلوم حسینم

در عَصرِ عاشورا حسین بی یار و تنها - مانده بِدشتِ کربلا دَر بینِ اَعدا

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

مظلوم حسینم

شِمرِ لعین بر سینه یِ پاکش نِشَسته - رَگهایِ پاکِ گردنش اَز هَم گَسَسته

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

مظلوم حسینم

ای باقری دَشتِ بلا گردیده گُلگون - دَشتِ بلا اَز خُونِ پاکان گَشته پُر خون

صحرا هَمه گُلگون شده - دلها همه پُر خون شده

مظلوم حسینم

سروده شده محرم تابستان 1402

مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm

شرح حال پس از شهادت امام حسین علیه السلام

چون حضرت سیدالشهداء علیه السلام به درجه رفیعه شهادت رسید اسب آن حضرت در خون آن حضرت غلطید و سرو كاكل خود را به آن خون شریف آلایش داد و به اعلی صوت بانگ واویلی برآورد و روانه به سوی سراپرده شد چون نزد خیمه آن حضرت رسید چندان صیحه كرد و سر خود را بر زمین زد تا جان داد دختران امام علیه السلام چون صدای آن حیوان را شنیدند از خیمه بیرون دویدند دیدند اسب آن حضرتست كه بی‌صاحب غرقه به خون می‌آید پس دانستند كه آن جناب شهید شده آن وقت غوغای رستخیز از پردگیان سرادق عصمت بالا گرفت و فریاد واحسیناه و واماماه بلند شد. شاعر عرب در این مقام گفته:

وَ راحَ جَوادُ السّبْطِ نَحْوَ نِسآئِهِ - ینوُحُ وَ ینعْی الظّامِی الْمُتَرَمِلا

خَرَجْنَ بُنَیاتُ الرَّسُولِ حَوا سِراً - فَعاینَّ مُهْر السّبْطِ وَ السَّرجُ قَدْخلا

فاَدْمَینَ باللَّطْمِ الْخُدود لِفَقْدِهِ - وَ اَسكَبْنَ دَمْعاً حَرُّ لَیسَ یصْطَلی

بناگه زفرق معراج آنشاه - كه با زین نگون شد سوی خرگاه

پر و بالش پر از خون دیده گریان - تن عاشق كشش آماج پیكان

برویش صیحه زد دخت پیمبر - كه چون شد شهسوار روز محشر

كجا افكندیش چونست حالش - چه با او كرد خصم بدسگالش

سوی میدان شد آن خاتون محشر - كه جویا گردد از حال برادر

ندانم چون بدی حالش در آنحال - نداند كس بجز دانای احوال

راوی گفت پس ام كلثوم دست بر سر گذاشت و بانگ ندبه واویلی برداشت و می‌گفت:

وا مُّحَمَّداه وا جَدّاه وا نبیاه وا اَبَا الْقاسِماه وا عَلِیاه وا جَعْفَراه وا حَمْزَتاه وا حَسَناه هذا حُسَینٌ بِالْعَرآءِ صَریحٌ بِكَرْبَلا مَحُزوزُ الرَّاسِ مِنَ الْقَفا مَسْلوُبُ الْعِمامَهِ وَ الرّداء.

و آنقدر ندبه و گریه كرد تا غش كرد. و حال دیگر اهلبیت نیز چنین بوده و خدا داند حال اهلبیت آن حضرت را كه در آن هنگام چه بر آنها گذشت كه احدی یارای تصور و بیان تقریر و تحریر آن نیست.

وَ فی الزّیارَهِ الْمَرْویهِ عَنِ النّاحِیهِ الْمُقَدَّسَه.

وَ اسْرَع فرسُك شارداً الی خیامك قاصداً مُهمْهِما باكیاً فلمّا رَاَین النساءُ جوادك مخزْیاً و نظرْن سرجك علیهِ ملوِیا برزْن من الخدور ناشرات الشُعور علی الخدود لاطِمات و عن الوُجوه سافِرات و باْلعَویل داعیات و بعدَ العِزّ مُذِلَّلاتٍ و الی مَصْرعك مبادرات و الشِمرُ جالسٌ علی صدرك مُوْلعٌ سیفه علی نَحرك قابضٌ علی شَیبتكِ بیده ذابحٌ لك بمُهَّنده قد سكنت حواسُّك و خفیت انفاسك و رفع علی الْقناه رَاسُك.

شرح مآل پر ملال ذوالجناح

چون بانوان محترمه و مخدرات مكرمه دور اسب امام (علیه السلام) حلقه زدند و جملگى گریبان چاك زده و خاك غم بر سر پاشیدند هر كدام با زبانى و با حالى از آن حیوان تشنه كام حالت امام غریب (علیه السلام) را پرسیده و مى‏گفتند:

اى اسب تو كه با صاحبت وفادار بودى چرا آقا را بردى و نیاوردى.

سکینه بانگ بر آورد که یا جواد ا َبی -سوار دشت بلا را چرا نیاوردی

کجاست راکبت ای ذوالجناح ؟ بابم را - چرا ز معرکه کربلا نیاوردی

میان این همه دشمن نهادیش تنها - چه شد که شرط وفا را به جا نیاوردی

کس آب داد بر آن تشنه کام یا که نداد؟ - بر این سؤال جوابی چرا نیاوردی

به غیر کاکل رنگین ز خون او دیگر - چرا نشانه ز خون خدا نیاوردی

تو شیهه می زنی و سر به خاک می کوبی - که آن ودیعه ما را به ما نیاوردی...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.pdf

كتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/dowomemoharramtayazdahom.htm

روضه های دهه اول محرم

http://hedayat.blogfa.com/post/14429

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ | 18:33 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-صبح عاشورا و غروب عاشورا

اگر خورشيد ميدانست كه عاشورا چه روزي هست

اگر خورشيد ميدانست كه عاشورا چه روزي هست

هميشد تا ابد خاموش و بر عالم نميتابيد

اگر آن روز ميدانست چه خونها ميشود جاري

هميشد محو و تار و بر بني آدم نميتابيد

اگر آن صبح ميدانست كه آغازي است بر جنگي

كه پايانش چه خون ريزي است با ماتم, نميتابيد

اگر آن فجر ميدانست كه فجرش فجر خون ريزي است

هميشد آخرين فجر و دگر زين غم نميتابيد

بلي اي باقري آن خور و آن فجر و هم آن عاشور

بدانستند گر اين, تا، قيامت هم نميتابيد

سروده خادم الحسین سیدمحمد باقری پور

صبح عاشورای ۱۴۴۳

وا مصیبت روزِ عاشورا گذشت

وا مصیبت روزِ عاشورا گذشته - وای از آنچه اندر آن صحرا گذشته

کربلا کرب وبلا بود اندر آن روز - جمله درد و ابتلا بود اندر آن روز

تشنگی، غم، کُشته، خون، بود اندر آن دشت - روزِ عاشورا هر آنچه بود بگذشت

روزِ عاشورا به پایان آمد اکنون - با غم و درد و بلا و کُشته وخون

شد غروب و دشت را آتش گرفته - هم لباس و خیمه ها آتش گرفت

اهلبیتِ مصطفی سر در بیابان - پا برهنه جمله بَر خارِ مغیلان

نیست یک حامی برایِ آلِ طاها - در شبِ تاریک در آن دشت و صحرا

خیمه ها سوزان زِ ظُلمِ آلِ سفیان - قلبها سوزد برایِ آن غریبان

کربلا غم مبتلا گردیده امشب - حُزن و غم، رنج و بلا گردیده امشب

باقری آلِ نبی در آن بیابان - در بِدر گشته زِ ظُلمِ آلِ سفیان

سروده باقری پور شب شام غریبان 1443

ازکتاب مجموعه اشعارباقری

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ | 16:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امروزعاشورابود

امروزعاشورابود

امروزعاشورابود – دركربلاغوغابود - امروزحسین بن علی - دركربلا تنهابود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزروزغربت و - تنهاییِ سبط نبی است - امروزروزیاریِ - فرزندزهراوعلی است

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزهل من ناصرِ - سبط نبی آیدبگوش - امروزدشتِ كربلا - داردبسی جوش وخروش

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزروزِ تشنگی - باشدبدشتِ كربلا - امروزروز قحطیِ - آب است اندر نینوا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزفریادوفغان - ازخیمه ها آید بگوش - امروزاصغربا لبِ - تشنه است درجوش وخروش

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزروزِ بی كسی - ازبهرِ آلِ مصطفا ست - امروز روزِ غربت و - تنهاییِ آلِ عبا ست

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروز روزِ آخرِ - دیدارِ زینب باحسین - امروز اندرخیمه ها - باشد بسی افغان وشین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروز روزِ جنگِ حق - با باطل وشیطان بود - امروز روزِ یاریِ - قرآن و اَلرّحمن بود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزدشتِ كربلا - باشد دولشكردرمصاف - امروزهفتادو دوتن - گِردِ حسین اندرطواف

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزعبّاسِ جوان - اندركنارِ نهرِ آب - شدهردودست ازتن جدا - دلها برای اوكباب

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروز اكبرمیشود - دركربلافرقش دوتا - بافرق منشق میرود - نزدعلی شیرخدا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزحلق نازكِ - اصغربریده ازجفا - امروز نورانی سرِ - شه رابریدند ازقفا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزاصغرگشته است - تیرسه پیكان راهدف - ازقتل اومحزون شده - زهراوشاه لوكشف

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروز روزِ آخرِ - دیدارِزینب باحسین - ازآن وداع آخرین - عالم شده درشوروشین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزنورانی سرِ - شاه شهیدانِ جهان - ازتن جدا برنیزه شد - ای وای فریادوفغان

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای باقری امروزچون-روزِقیامت گشته است-وحش وطیورو انس وجن-بی تاب وطاقت گشته است

كلّ یوم عاشورا

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ازلحظه ای كه خورشید – بركربلادرخشید - بجایِ نورآنجا - اندوه وغصّه پاشید

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ازلحظه ای كه خلقت - یافت این زمین وعالم - شدخاكِ كربلا هم - باحزن وگریه توام

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ازلحظه ای كه باخون – مخلوط، كربلاشد - سرِحسین مظلوم - آنجازتن جداشد

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

خورشیدوخاك باهم - اندوه گشت وماتم - هرروزشدعاشورا - هرماه شدمحرم

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

پیغمبران چوهریك - نام حسین شنیدند - ازحزن وگریه وغم - هریك نشانه دیدند

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ازآدم وسلیمان - ایوب ونوح وموسی - آن حضرت خلیل و - هودوذبیح وعیسی

هریك ازآن عزیزان – دركربلاگذشتند - دردفترحسینی - یك جمله ای نوشتند

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

نام حسینِ مظلوم - درهركجابیان شد آثارحزن واندوه - برچهره ها عیان شد

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

آغشته گشت باخون - چون خاك كربلایش - نالان شده است ومحزون - جنّ وملك برایش

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

چون خاكِ كربلایش – مهرنمازماشد - افزون ثواب ماها - ازخاكِ كربلاشد

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

چون تربتش گذارند – درقبروبركفنها - آرامشی برایِ - میت شودمهیا

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ای باقری است هرروز – ازبهرماعاشورا - هرماه مامحرّم - هرسرزمین كربلا

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزعاشورابود - دركربلا غوغابود - امروزحسین بن علی - دركربلاتنهابود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

شعرازباقری پور از کتاب مجموعه اشعارباقری

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲ | 23:16 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-توعبّاسی که با دشمن عبوسی

توعبّاسی که با دشمن عبوسی

توعبّاسی که با دشمن عبوسی - ولی بهرِ حسینت دست بوسی

توشیرِ شرزه ای در جنگهائی - تو دادی دوست از دشمن رهائی

توبعد از حیدری بحرِ شجاعت - تو در صفین نشان دادی رشادت

به صفین بوده ای تو نو جوانی - که برپا کرده ای شوروفغانی

دوازده ساله بودی شیرمردی - که با دشمن نمودی تو نبردی

به مالک چونکه تو کردی نگاهی - زترس آمد به چشمانش سیاهی

لبانِ تشنه را تو یاد کردی - فرات از دشمنان آزاد کردی

تو یارانِ علی سیراب کردی - علی را سرخوش و شاداب کردی

تو راهِ عشق را پیمائی عبّاس - بدشت کربلا سقّائی عبّاس

ابو القربه توئی و هم سقائی - برادر را تو یارِ با وفائی

تو دیدی آب را و خنده کردی - نخوردی، آب را شرمنده کردی

لبانِ تشنه برگشتی تو از آب - که اطفالِ حرم گردند سیراب

توئی ماه بنی هاشم ابا الفضل - هم عبّاس و ابوالقاسم ابا الفضل

ابوفاضل فضیلت را تو بابا - عمودِ خیمه یِ فضل از تو برپا

توئی باب الحوائج بابِ حاجات - شبِ عاشور مشغولِ مناجات

شبِ عاشورکردی پاسداری - به دورِ خیمه ها با آه و زاری

ابا الفضل کاشف الکرب حسینی - نگاهی کن به یارانِ خمینی

به تاسوعا امانی برتو دادند - زِدنیا یک نشانی بر تو دادند

بگفتندت برو دنبالِ دنیا - به صحراها بکن یک خیمه برپا

رها کن زحمت و رنج و محن را - نکن بهرِ خود آماده کفن را

رها کن تو حسین و کربلا را - بکن دور از خودت رنج و بلا را

منم شمرو امانی بر تو دارم - زدنیا یک نشانی برتو دارم

امان نامه بگیر و در امان باش - برای خویش سلطانِ زمان بش

ولی عکس العمل را بین زِعبّاس - کنون خیرالعمل را بین زِعبّاس

جوابش شمر را بیچاره کرده - امان نامه گرفته پاره کرده

بگفت ای شمردون ای دشمنِ دین - منم بهرِحسین یک یارِ دیرین

کنم من بر حسین و دین خیانت؟ - زحق لعنت بتو هم بر امانت

منم ثابت کنون بر عهد و پیمان - شوی ای شمر از این کارت پشیمان

بلی ای باقری این کارِ عبّاس - بُوَد کاری بسی زیبا و حسّاس

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمدباقری پورتاسوعای سال 1398

يا ابوفاضل علمدار شه كرببلائي***پاسداري و اميري و سقا صاحب لوائي

ياور و يار حسيني حضرت عباس نامت***هم لقب باب الحوائج تو عزيز كبريائي

اي سقاي تشنه كامان تشنه آب فراتيم***كن نصيب ما تو زان آب فرات ايكه سقائي

حاجت ما را روا كن حاجت بسيار داريم***ما همه محتاج آن درگاه و تو حاجت روائي

مشكل بسيار داريم حل نما تو آن مشاكل***مشكل ما را تو بگشا ايكه تو مشكل گشائي

اي طبيب دردمندان درد ماها را دوا كن***ايكه خاك در گهت باشد به هر دردي دوائي

كاشف الكربي تو عن وجه الحسين يا كاشف الكرب***برطرف بنما گرفتاري بده بر ما صفائي

باقري بر درگه لطف تو از غم ايستاده***از كرم ياري كنش بنما نصيبش كربلائي

***

كودستهايت عباس**جانم فدايت عباس***كودستهايت عباس**جانم فدايت عباس

اندركنارعلقم**پشت حسين شده خم***بانازنين برادر**گويدچنين دمادم

كودستهايت عباس**جانم فدايت عباس***كودستهايت عباس**جانم فدايت عباس

كي اين ستم بماكرد**برماچنين جفاكرد***كي ازبدن بدينسان**دست توراجداكرد

كودستهايت عباس**جانم فدايت عباس***كودستهايت عباس**جانم فدايت عباس

كي پشت من شكسته**شدراه چاره بسته***دست توراجداكرد**دست مراهم بسته

كودستهايت عباس**جانم فدايت عباس***كودستهايت عباس**جانم فدايت عباس

شدروزماتم عباس**برمن دمادم عباس***برقلب من نشسته**غمهاي عالم عباس

كودستهايت عباس**جانم فدايت عباس***كودستهايت عباس**جانم فدايت عباس

بي ياروياورم من**هم بي برادرم من***اي باقري ببين كه**بي عون وجعفرم من

كودستهايت عباس**جانم فدايت عباس***كودستهايت عباس**جانم فدايت عباس

شعر-روزِ تاسوعا یوم العبّاس است

روزِ تاسوعا یوم العبّاس است

روزِ تاسوعا یوم العبّاس است - روزِ مخصوصِ آن گلِ یاس است

روزِ ایثار و هم جوان مردی - امتحان آمد روزِ حسّاس است

با امان نامه آمده چون شمر - شمر دون شیطان یا که نسناس است

پشتِ پا زد او بر امان نامه - قل اعوذ از جنّ هم من النّاس است

وسوسه اینسان میکند شیطان - آری آن شیطان اُمّ وسواس است

نا امید از او گشته شمرِ دون - چون که بر دستش خنجر و داس است

خنجر و داسی زد به قلبِ شمر - بنگر از عبّاس این چه احساس است

شامِ عاشورا پاسدار است او - بهرِ او این شبِ نوبتِ پاس است

باقری این کار اوجِ ایثار است اوجِ ایثارِ آن گلِ یاس است

سروده حجة الاسلام باقری پور شام تاسوعا سال1398

امروزتاسوعابود

امروزتاسوعابود – دركربلاغوغابود - بركودكانِ تشنه لب - نوحه كنان زهرابود

پرپرزبی آبی بود - گلهای باغ مصطفی - ششماهه اصغرازعطش - شدناله اش اندرسما

ای باغبانِ تشنه لب - فكری برایِ آب كن - این بلبلانِ تشنه را - باجرعه ای سیراب كن

امّا نداردباغبان - راهی به آن آب روان - راهِ شریعه بسته شد - باحكم جلّاد زمان

عمروبن حجّاجِ لعین - مامورگشته برفرات - بهرحسین و یاوران - گشته حرام آب حیات

بستند برآل نبی - راه فرات وآب را - بشنوزخیمه نالۀ - آن اصغربی تاب را

گو یدسكینه باعمو - ازتشنگی وازعطش - آبی بیاوربهرما - كه شیرخواره كرده غش

سقّاكنارِعلقمه - خودتشنه لب گشته شهید - دستش جدافرقش دوتا - ازظلمِ یاران یزید

اصغردرآغوش پدر - تیری به حلقومش رسیدلب - تشنه لب آن شیرین زبان - دردست باباشدشهید

درعصرعاشوراحسین - اندرمیان قتلگاه - گفتاكمی آبم بده - ای شمردونِ روسیاه

امّانداداوجرعه ای - آب روان برآن امام - ای باقری شدتشنه لب - شاه شهیدان والسّلام

سروده باقری پور در کتاب مجموعه اشعار باقری

سقّايِ دشت كربلا اباالفضل***اي ياورِ دينِ خدا اباالفضل

ياری عزيزی فاطمه اباالفضل***از توعدو در واهمه اباالفضل

يابن علي شيرِ خدا اباالفضل***اي يارِ سبطِ مصطفي اباالفضل

عباس يا عباس يا اباالفضل***عباس يا عباس يا اباالفضل

عباسم و آب آورِ حسينم***در كربلا من ياورِ حسينم

اندر حرم طفلان در انتظارند***چشم انتظاري بهرِ آب دارند

باشد حسين از تشنگي چو بي تاب***لب تشنه ام امّا نمي خورم آب

انّي انا العبّاس والاباالفضل***انّي انا العبّاس والاباالفضل

يانفس من بعدالحسين هوني***و بعده لاكنت ان تكوني

هذالحسين شارب المنون***و تشربين الباردالمعين

هيهات ماهذا فعال ديني***و لافعال صادق اليقين

انّي انا العبّاس والاباالفضل***انّي انا العبّاس والاباالفضل

يك مشك آبي كرده ام مهيّا***كانرا رسانم من به آل طاها

اصغر ميانِ خيمه هست بي تاب***طفلان در انتظارِ جرعه اي آب

من ياورِ آن شاهِ راستينم***حتّي شوَد ببريده اين يمينم

انّي انا العبّاس والاباالفضل***انّي انا العبّاس والاباالفضل

و الله ان قطعتموايميني***انّي اُحامي ابدًا عن ديني

و عن امام الصادق اليقين***نجل النّبي الطاهرالامين

انّي انا العبّاس والاباالفضل***انّي انا العبّاس والاباالفضل

دست چپم گر از بدن جدا شد***دستم فدايِ دين مصطفا شد

اين آب را من ميبرم بدندان***در خيمه گه بهرِ لبان عطشان

يارب مراكن ياوري در اين راه***من يك تن و اين مردمانِ گمراه

انّي انا العبّاس والاباالفضل***انّي انا العبّاس والاباالفضل

يانفس لاتخشي من الكفّار***وابشري برحمة الجبّار

مع النّبي سيّدالمختار***قد قطعوا ببغيهم يساري

فاصلهم ياربّ حرّالنّار***انّي انا العبّاس والاباالفضل

چشمانِ من شد غرقه خون خدايا***شد پيكرِ من لاله گون خدايا

ياسيّدي اينك برس بدادم***چونكه زِ زين من برزمين فتادم

جان برادر يا اخا زِ احسان***يك لحظه بالينم بيا به ميدان

انّي انا العبّاس والاباالفضل***انّي انا العبّاس والاباالفضل

آمدحسين آندم كنارِ عباس***بيند كه پرپر گشته آن گلِ ياس

دستي نهاده بركمر همي گفت***جانِ اخا كي ازجفا ترا كُشت

پشتم شكسته بسته راهِ چاره***آيا شود بينم ترا دو باره

انّي اخاك يا اخا اباالفضل***انّي اخاك يا اخا اباالفضل

برخيز و بين اندر ميانِ صحرا***گشتم غريب و بي معين و تنها

يكسو زِ داغِ قاسم و هم اكبر***يكسو غمِ طفلانم اي برادر

اندر حرم طفلان در انتظارند***چشم انتظاري بهرِِ آب دارند

گويم چي با اهل حرم برادر***با اهلبيتِ محترم برادر

جويد اگر از من ترا سكينه***گويم چي پاسخ بهرِ آن حزينه

انّي اخاك يا اخا اباالفضل***انّي اخاك يا اخا اباالفضل

ميخواست تا عبّاس را زِ ميدان***حملش نمايد سويِ خيمه گاهان

اما چنان پرپر بُد آن گل ياس***ممكن نشد حمل جنابِ عباس

پشت حسين از اين جفا دوتا شد***چونكه زِِ عبّاس آن زمان جداشد

اي باقري بنگر كه شاهِ بطحا***بي ياور و آب آور است و تنها

عباس ياعباس يا اباالفضل***عباس ياعباس يا اباالفضل

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.pdf

كتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/dowomemoharramtayazdahom.htm

روضه های دهه اول محرم

http://hedayat.blogfa.com/post/14429

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۲ | 18:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه شب وروزنهم محرم-تاسوعا

این شام تاسوعاست – یامحشرکبراست

این شام تاسوعاست – یامحشرکبراست - درکربلا امشب – بس ناله وغوغاست

قحطی آب امشب درکربلا باشد – شورونوا امشب درنینوا باشد

اهل حرم نالان ازقحطی آب است – اصغربگهواره امشب چه بی تاب است

غوغای محشرشد درکربلا امشب – درکربلا برپا شورونوا امشب

لشکر پیِ لشکربرابن سعد آمد – بردشمنی خود دشمن بیفزاید

ازبهر شاه دین یاری نه یارانی – دارد امام دین هفتاد قربانی

یاران شاه دین جمعی قلیل اما – دشمن هزاران شد درشام تاسوعا

دارد عطش غوغا درخیمه ها امشب – قحطی آب آمد درکربلا امشب

سقاوسرداراست چون حضرت عباس – میروسپهداراست چون حضرت عباس

آب آورطفلان درکربلا باشد – اویاورطفلان درخیمه ها باشد

سرداروسقا و میروسپهداراست – ازبهرجندالله عباس علمداراست

سقاکنار آب لب تشنه جان داده – صدجان دیگراو براین جهان داده

ای باقری آندم صدشوروشین آمد – تابرسرعباس آقا حسین آمد

این شام تا سوعا است کرببلا غوغا است

این شام تا سوعا است کرببلا غوغا است - در کربلا امشب بس شورشی برپا است

درصورتی که روز تاسوعا خوانده شود شام تبدیل به روز شود

این روز تا سوعا است کرببلا غوغا است - در کربلا امروز بس شورشی برپا است

شمر شریر آ مد با نا مه ا ی ا ز خـو ن - د شت بلا سا ز د با تیغ خو د گـلگون

در کربلا گر د ید بس شو ر شی بر پا - شد ما تم و حـز ن آ ل عـلی ا فـزون

ا ز کـو فـه و ا ز شا م لشکـر پی لشکـر - با ا بن سـعـد و شـمـر با خـو لی کا فـر

با نیز ه و شـمـشیر د ر کـر بلا آ مد - بر كشتن سـبط ز هر ا و پـیـغـمـبـر

ا ین سوی صحـرا بین فـرزند زهـرا را - آن بی کس و یا و رمظلوم و تنها ر ا

رفـتند هـمـر ا هـا ن ا ز گـرد آ ن مظلوم - هـفـتاد ود و یا رش د ر روز عاشورا

دهها هزار آنسوی استاده صف در صف - مشغول خـمّا ری کوبند کف د ر کف

هـفتاد و د و تن را ا ین سوی صحرا بین - اندر منا جا ت و در دستشان مصحف

زینب بود محزون ا ز بی کس و یا ری - بهر حسین نا ید یک یار و غمخواری

کن یک نظر ا ی د ل کـرببلا بـنگـر - کلثو م و لیلا بین د ر نا له و ز ا ری

کر ببلا ا کنـو ن کـوی مـنـا با شـد - کو ی مـنـا بـهـر آ ل عـبا با شد

ا و لا د پـیـغـمـبـر د ر حا ل احرا مند - آنجا حسین ا کنون ا ند ر د عـا با شد

ا ی با قـر ی بنگر بر قا سم و ا کبر - برعون و هم عبا س عبدالله و ا صغر

از بهر قربانی در روز عاشورا - آما د ه ا ند ا کنون ا ز ا کبر واصغر

این شام تاسوعابود

درصورتی که روز تاسوعا خوانده شود، بگوئید : "امروزتاسوعابود"

این شام تاسوعابود - دركربلاغوغابود

بركودكان تشنه لب - نوحه كنان زهرابود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

پرپرزبی آبی بود - گلهای باغ مصطفا

ششماهه اصغرازعطش - شدناله اش اندرسما

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای باغبان تشنه لب - فكری برای آب كن

این بلبلان تشنه را - باجرعه ای سیراب كن

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اما ندارد باغبان - راهی به آن آب روان

راه شریعه بسته شد - باحكم جلاد زمان

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

عمروبن حجاج لعین - مامورگشته برفرات

بهرحسین و یاوران - گشته حرام آب حیات

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

بستند برآل نبی - راه فرات وآب را

بشنوزخیمه ناله - آن اصغربی تاب را

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

گو ید سكینه باعمو - ازتشنگی وازعطش

آبی بیاوربهرما - كه شیرخواره كرده غش

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

سقاكنارعلقمه - خودتشنه لب گشته شهید

دستش جدافرقش دوتا - ازظلم یاران یزید

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اصغردرآغوش پدر - تیری به حلقومش رسید

تشنه لب آن شیرین زبان - دردست باباشدشهید

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

درعصرعاشوراحسین - اندرمیان قتلگاه

گفتاكمی آبم بده - ای شمردون روسیاه

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اما نداد او جرعه ای - آب روان برآن امام

ای باقری شدتشنه لب - شاه شهیدان والسلام

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای تشنه لب حسین حسین - اندرتعب حسین حسین

ای بی كفن حسین حسین - صدپاره تن حسین حسین

مولای من حسین حسین - آقای من حسین حسین

حسین حسین ثارالله - آقا اباعبدالله

حسین حسین ثارالله - آقا اباعبدالله

حسین حسین ثارالله - آقا اباعبدالله

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

شهیدكربلا حسین - غریب نینوا حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

شهیدكربلا حسین - سرازبدن جدا حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

شهیدكربلا حسین - قتیل اشقیا حسین

روزتاسوعاست امروز – کربلا غوغاست امروز

روزتاسوعاست امروز – کربلا غوغاست امروز

درنوا وشوروشین – حضرت زهراست امروز

روزتاسوعاست امروز – غم دراین دلهاست امروز

روزتاسوعاست امروز – غم دراین دلهاست امروز

درخیمه های حسین – ناله وغوغاست امروز

روضه نهم محرم بیاداباالفضل العباس علیه السلام

شام تاسوعا شام عباس است - درشکوفایی آن گل یاس است

حضرت عباس یاوردین است - حامی قرآن، دین وآئین است

روزعاشورا او علمداراست - دین وایمان را یاور و یاراست

آل عصمت را حامی است عباس - اوچوسرداری نامی است عباس

بهرسربازی کربلا آمد - همره آقا از وفا آمد

شدسپهدارلشکرقرآن - حامی دین شد از دل و ازجان

دین و قرآن را یار و یاورشد - اوعلمداری بر برادر شد

او که سرداری با وفا باشد - ساقی دشت کربلا باشد

روزعاشورا ناله طفلان - العطش گویان جملگی گریان

جملگی گویندای عمو سقا - ماهمه تشنه درلب دریا

العطش گویان زاکبر و اصغر - از عطش نالد طفل و هم مادر

شدروان سوی شط آب عباس - تا که آب آرد بر رباب عباس

شد جدا دست از پیکرعباس - چون علی منشق شد سر عباس

باقری عباس شد شهید ازکین - روز عاشورابهر حفظ دین

امشب شب تاسوعاست ، شب عباس است ، امشب گرفتارها بگویند عباس ، مریض دارها بگویند عباس، دردمندها بگویند عباس ، دسته جمعی برویم در خانه قمر بنی هاشم ، میوه دل ام البنین ، باب الحوائج است . کسی را ناامید نمی کند . حوائج را در نظر بگیرید ، فرج امام زمان را از خدا بخواهید ، از امام زمان نقل می کنند که فرمود : هر جا روضه عموم عباس خوانده شود من سراسیمه می آیم ، آقا یک نظری به ما کن ، آقا بیا می خواهم روضه عمو جان ترا بخوانم حود عباس فرمود : روضه مرا این طوری بخوانید هر کسی از بالای بلندی بیفتد ، اول کاری که می کند دستهایش را جلوی صورتش می گیرد حایل می کند تا صورت صدمه نخورد . اما بمیرم برای عباس دست در بدن ندارد در آن حالت یک قت صدای ناله ای شنید یکی صدا می زند : پسرم عباس ، تاچشم باز کرد دید مادرش زهراست . تا دید فاطمه می گوید پسرم ، برای اوّلین بار یک نگاه طرف خیمه ها کرد صدا زد : برادر بیا برادرت را دریاب . زینب می گوید : یک وقت دیدم رنگ حسین پرید ، یک نگاه طرف خیمه ، یک نگاه طرف میدان ، با عجله آمد کنار بدن برادر ، صدا زد عباسم :

تو مرا سید و سرور خواندی - چه شد این بار برادر خواندی...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.pdf

كتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/dowomemoharramtayazdahom.htm

روضه های دهه اول محرم

http://hedayat.blogfa.com/post/14429

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۲ | 18:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-حیدركرببلا ای اكبرم

حیدركرببلا ای اكبرم

حیدر كر ببلا ئی یاعلی - توشبیه مصطفائی

حیدركرببلاای اكبرم - كن وداع اینك توبا اهل حرم

سوی جبهه میروی تاج سرم - میسپارم بخدایت پسرم

میروی توسوی میدان جهاد - باگروه روسیاه بدنهاد

میروی امّا كمی آهسته تر - تاكه بابا بكندبرتونظر

برقدوبالای اوكردی نگاه - روبدرگاه خداباسوزوآه

روبدرگاه خداكردحسین - گفت اینك ای خدای عالمین

باش شاهدكه علی اكبرم - دررهِ دین توگشته یاورم

این علی كه خودشبیه مصطفی است - همچواحمدنیكخوی وباصفاست

گشته عازم سویِ میدان جهاد - درنبرددشمنان بدنهاد

كردم اینك اكبرم را ای خدا - درره احیایِ دین توفدا

رفت اكبرسویِ میدان نبرد - جنگ بادشمن راچون آغازكرد

آن یكی گفتاكه این خودمصطفی است - دیگری گفتاعلیِ مرتضی است

دیگری گفتاعلیّ اكبراست - این شبیه جدخودپیغمبراست

برحسین دنیاچسان گردیده تنگ - كه علی اكبرش رفته به جنگ

حمله كرداكبرچوحیدرآن زمان - برگروه كوفیان وشامیان

حمله بنمودهمچنان شیرژیان - برشگالان و سگان و روبهان

كُشت تعدادزیادی زان گروه - آمدند ازحمله هایش درستوه

لیك دشمن چنگ ودندان آخته - بهرقتلش تیغ كین افراخته

منقذبن مره تیغ كین نواخت - نازنین فرق علی اكبرشكافت

گفت اكبرآنگه ای بابایِ من - گشت جنّت منزل وماوایِ من

این بودجدّم كه میگویدسلام - سوی مابشتاب ای ابن الكرام

پس حسین آمدكناراكبرش - پاك كردآن چهرۀ ازخون ترش

دیدفرقش چون علی مرتضی - گشته منشق ازعمودِاشقیا

قطعه قطعه جسمِ پاكِ نازنین - میكشدپاهایِ خودرویِ زمین

صورتش برصورت اكبرنهاد - چهره اش برشبه پیغمبرنهاد

گفت آندم یابُنی ظلموك - قتل اللَه عدوًّا قتلوك

كردروآندم بسوی خیمه ها - كای جوانان عزیزباصفا

جملگی ایندم مرایاری كنید - پای این كشته عزاداری كنید

كشتی غم رازموج خون برید - اكبرم ازمعركه بیرون برید

من ندارم طاقت وتاب وتوان - تانمایم حمل جسمِ این جوان

چونكه قطعه قطعه باشدپیكرش - غرقه درخون فرق وچشمانِ ترش

عمه اش زینب شدآگه آن زمان - باشتاب آمدبسویِ آن جوان

اوهمی نالیدومیگفتی جلی - نورچشمم میوۀ قلبم علی

باقری درماتم آه وفغان - باحسین وعمّه های این جوان

حیدر كر ببلا ئی یاعلی - توشبیه مصطفائی

جوانان بنی هاشم بیائید - علی رابردرخیمه رسانید

صدها جوان ما فدایِ علی‌اکبرحسین

صدها جوان ما فدایِ علی‌اکبرحسین - اکبر نه، بلکه بود او چو دُر و گوهرِ حسین

اکبر که بود؟ بود خلقًا و خُلقًا چو پیغمبر - در آسمانِ ماریه بود او مَه و اخترِ حسین

چون شد روانهِ میدانِ جنگ، حسین میگفت - کاومیرود به سویِ جنگ اَیا داورِحسین

اکبر که بود؟ شبهِ پیمبر بصورت و سیرت - او بود یک نمونه بینِ همه یاورِ حسین

او رفت چونکه به میدانِ جنگ همه گفتند - این شبهِ مصطفاست یا که بُوَد حیدرِ حسین

چون گشت اِربًا و اِربًا بدست دشمنِ دون - بر او نمودگریه حسین وجدّ و هم پدرومادرِ حسین

آری بُد او جوان و خوش قدوسیما چنان جدّش - او بود همچو روح برتنِ جان پرورِ حسین

کن گریه باقری به جوانِ حسین که، تا نامت - گردد ز گریه ثبت به آن دفترِ حسین

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور مدیر وبسایت هدایت ماه محرم سال 1398

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.pdf

كتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/dowomemoharramtayazdahom.htm

روضه های دهه اول محرم

http://hedayat.blogfa.com/post/14429

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۳ مرداد ۱۴۰۲ | 15:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

آب روان را بر آن تشنگان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآلِ پیغمبر آبِ روان بستند

ای كوفیان نبود این رسم مهمانی - آبِ روان را بر مهمان ببندانی

بر میهمان گردی تو دشمن جانی - بر میهمان امروز آب روان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآل پیغمبر آبِ روان بستند

آبی كه باشد آن مهریه یِ زهرا - بستند بفرزندش آن فرقه یِ اعدا

لب تشنه كشتندش اندر لبِ دریا - آب روان را بر آن میهمان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآل پیغمبر آبِ روان بستند

درروزعاشورا اولادِ پیغمبر - دركربلا عطشان از اكبر و اصغر

با حالتی اندوه ، عباس نام آور - چون راه شط برآن شیرژیان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآلِ پیغمبر آب روان بستند

با كام خشكیده آن اصغربی شیر - بابا زِ بهرِ او گردیده بس دلگیر

بردش سوی میدان شاید كه گردد سیر - تیرسه پردادند آب روان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآلِ پیغمبر آب روان بستند

ای باقری بنگراین رسمِ مهمانی - كه طفلِ بی شیری گردیده قربانی

یك جرعه آبی شد با قیمت جانی - جانی گرفتند وآب روان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآل پیغمبر آب روان بستند

ازسروده های حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور در کتاب مجموعه اشعارباقری

سقای تشنه لبان قمربني هاشم اباالفضل العباس عليه السلام

راهها بستند و آنگه آب را

ماهِ خون ماهِ محرم آمده - ماهِ اشك و آه و ماتم آمده

باز از نو روزِ عاشورا شده - دل پريشان حضرتِ زهرا شده

باز شد تجديدِ حزن و اشك و آه - باز لعنت بر يزيدِ رو سياه

ماهِ حزنِ آلِ احمد آمده - ماهِ غم بهرِ محمد آمده

گفت صادق اينچنين يابن الشبيب - باش محزون ازبراي آن غريب

شيعيان را آمده ماهِ عزا - برحسين آن يادگار مصطفي

شيعيان را آمده ماهي دگر - درعزايِ زادهِ خير البشر

ماه ماهِ بي وفائيها بود - ماهِ ظلم و بي پناهيهابود

بي وفائي شد دراين مه آشكار - از گروهي بي وفايِ روزگار

بي وفائيها شده ازكوفيان - با حسين بعد از امير مؤمنان

كوفيان كردند دعوت از حسين - ازبرايِ خنجرو تيرو سُنين

كوفيان بس نامه ها بنوشته اند - ريسمانها از خيانت رشته اند

چونكه شد از كوفيانِ بي وفا - نامه ها سويِ عزيزِ مصطفي

شد حسين وياوران سويِ عراق - با زن وفرزند و با زين ويراق

آمد و آمد شهنشاهِ حجاز- طي نمود اين راهِ بس دورو دراز

چون بنزديكِ فرات آن شه رسيد - زين طرف ده صد سوار از ره رسيد

راهها بستند با صدها سوار - عاملانِ آن يزيدِ نابكار

راهِ پيش و پس نبود آنجا دگر - از برايِ زادهِ خير البشر

آخرين منزل زمينِ كربلا - گشت طبقِ وعدهِ قالوا بلي

حال بنگر قصّهِ اين ميهمان - كامده با نامه هايِ كوفيان

كوفيان با او چه كردند از عناد - دستِ بيعت داده با ابن زياد

مُتّحد با شاميانِ رو سياه - برعليهِ آن غريبِ بي پناه

راهها بستند و آنگه آب را - سربريده تشنه لب ميراب را

آب بُد مهريّهِ دختِ نبي - تشنه لب اينك زن و مردو صبي

العطش گويان صغير و هم كبير - جمله از مرد و زن و بُرنا و پير

چون صداي العطش درخيمه ها - شدبلندازشيرخوارو بچه ها

شدروان سقّا سويِ شطِّ فرات - تا رساند خيمه زان آبِ حيات

كف بزيرِ آب برد آن با وفا - تا خورد يك جرعه آبي با صفا

ليك يادي كرد از لب تشنگان- كه بلند است آهشان بر آسمان

آب كف را داد از كف بي درنگ - مشك را بردوش كردو شد به جنگ

بي مها با زد به قلبِ آن سپاه - برگروهِ بي حيايِ دين تباه

اسب را ميتاخت سويِ خيمه ها - تا رساند آب را بر بچه ها

ليك تيري از عدو بر مشك شد - چشمِ سقا پرزخون و اشك شد

با كمينهائي زاعدايِ پليد - تشنه لب شد حضرتِ سقّا شهيد

تشنه كامان همچنان در خيمه ها - تشنه لب ماندند با افغان و آه

درتلظّي اصغر است آن شيرخوار - واز عطش گريان چو ابرِ نو بهار

برد بابش سوي آن ميدانِ تير - تا دهند آبي برآن طفل صغير

حرمله تيرِ سه شعبه دركمان - برگلويِ اصغرآمد ناگهان

جايِ تير از آب سيرابش نمود - اندر آغوشِ پدر خوابش نمود

تشنه لب اكبر به ميدان ميرود - سويِ ميدان او خرامان ميرود

العطش گويان و با قلب كباب - باز گردد سويِ خيمه نزد بابِ

جرعهِ آبي نباشد در خيام - تاخورد آن زادهِ خير الانام

بازميگردد سويِ ميدانِ كين - همرهِ او حضرتِ روح الامين

با لبِ تشنه همي رزمد علي - درفرار از پيشِ او هر پردِلي

عاقبت شد با لبِ عطشان شهيد - نزد جدّش مصطفي شد رو سپيد

سرورِ لب تشنگان در قتلگاه - رو كند با شاميانِ رو سياه

مردمان يك جرعهِ آبم دهيد - محض جدو مادرو بابم دهيد

اين فرات و آب مهرِ مادرم - هست و من ذرّيهِ پيغمبرم

ليك شد پاسخ زشمرِ روسياه - تيغِ تيز و خنجرو حلقومِ شاه

سرورِ لب تشنگان لب تشنه رفت - آب خورد از تيغ تيزو دشنه رفت

عصرِ عاشورا سرِ آن نازنين - شدبريده ازبدن با ظلم وكين

تشنه لب راسش بريدند ازقفا - شدزمين درزلزله از آن جفا

قرصِ خورشيد اندر آن دم خون گرفت - وحش وطير از غم رهِ هامون گرفت

يك صدابينِ زمين و آسمان - شد بلندآمد بگوشِ مردمان

گفت با صوتي بلند و منجلي - قد قتل اينك حسين بن علي

زينب و اهل حرم ازخيمه ها - جمله سركردند آه وناله ها

با صدايِ يا حسين و يا حسين - رو بسويِ قتلگه با شورو شين

برسرو سينه زنان نوحه كنان - خواهران ودختران و كودكان

باقري گويد به صبح وظهرو شام - برلبان تشنه ات ازما سلام

اَلسّلام اي زادهِ زهرا حسين - اَلسّلام اي نور چشم عالمين

اَلسّلام اي شاهِ بي غسل و كفن - اَلسّلام اي كشتهِ دور از وطن

اَلسّلام اي وارث عيسي ونوح - اَلسّلام اي شاهِ با فرّ و شكوه

اَلسّلام اي زادهِ خون خدا - اَلسّلام اي شاهِ مصباح الهُدا

وارث موسي و آدم اَلسّلام - وارث زهرا وخاتم اَلسّلام

اي حسين اي زادهِ خيرُ الاَنام - برتو تا صبح قيامت اَلسّلام


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲ | 17:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

هفتم محرّم است

اَلسّلام ای تشنه لب یاحسین بن علی - اَلسّلام ای تشنه لب یاحسین بن علی

هفتم محرّم است - روزِاندوه وغم است - بسته شد آب روان - روزحزن وماتم است

العطش دركربلا - شدبلندازخیمه ها - چون شده قحطیِ آب - ناله اندرسما

بسته شدراهِ فرات - برعزیز مصطفی - آب راممنوع كرد - ابن سعدبی حیا

بین دوآب روان - گشته است قحطی آب - گشته دشت كربلا - ازعطش همچون سراب

شدموكّل برفرات - عدّه ای ازشامیان - برحسین واهلبیت - بسته شدآب روان

نامه هایِ بی شمار - برحسین ازكوفیان - كرددعوت تاحسین - شدبرآنها میهمان

شدچوسبط مصطفی - واردِ آن سرزمین - لیكن ازآن كوفیان - نقض پیمان راببین

احترامِ میهمان - هست فرمان رسول - لیك براین میهمان - شدازآن فرمان عدول

كس ندیده درجهان - میهمانی تشنه لب - لیك شداین میهمان - تشنه لب یاللعجب

كوفیان برمیهمان - تیغ تیزافراختند - میهمانان تشنه لب - كربلاجان باختند

اكبرواصغرببین - شدلب تشنه شهید - دركنارنهرآب - وای ازاین ظلم یزید

روزعاشوراحسین - درمیانِ قتلگاه - گفت مردم تشنه ام - بافغان وسوزوآه

پاسخی نشنیدجز - دشنۀ شمرپلید - تشنه لب ای باقری - شدحسین ماشهید

السلام ای تشنه لب یاحسین بن علی - السلام ای تشنه لب یاحسین بن علی

یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین

هـفـتـم مـاهِ مـحـرّ م آمــده

هـفـتـمِ مـا هِ مـحـرّم آ مــد ه - مـوسم زا ری و مـا تـم آ مـد ه

نا مه ا ی آ مد به بـن سـعــد دغـا - ا ز عـبـیـد ا للهِ پستِ بی حـیـا

ا ند ر آ ن نا مه چـنـین بنوشته بود - پا یه ظلم و جـفـا را هـشته بو د

آ ب ر ا بر بـنـد بر سبط ر سول - تا نـمـا یـد بـیعتِ ما ر ا قـبـول

شد حلال آن آب برهرخاص وعام - لـیک بر سبطِ نبی با شد حرا م

ای حسین بنِ ا مـیرِ ا لمـؤ مـنـیـن - ای تو زمزم ، کو ثر و ما ء معین

با بِ تـو خـود سا قی کـو ثر بود - ما مِ تو خو د شا فع محشر بود

لیک تو لب تشنه از قـحطی یِ آ ب - د ر کنا رشط بود قـلبت کبا ب

آب را بسـتـنـد بـر ر و یت ز کین - آن گر و ه بی حـیا ، قـوم لعـیـن

از عـطـش نا لـد مکر ر زار زار - د ر میا ن خیمه طفل شیرخوار

ا ین ستم را بین زاعـد ای شریر - تیر پیکا ن و گلو ی آ ن صغیر

با قـری بس کن تو شرح مـا جـرا - چونکه نتوانی بیان این قصه را

هفتِ محرم – شد شورو ماتم

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

شمرآمده درکربلا – هفتِ محرم - شدکربلا غرق بلا – اندوه وماتم

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

آب روان درخیمه ها - کمیاب گشته - غمگین برای اهلبیت – اصحاب گشته

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

شمرلعین وارد به دشتِ کربلا شد - چون آمده شمرلعین - غوغا بپا شد

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

چون آمده درکربلا – آن شمرِخونخوار - واردشده در خیمه ها – غمهایِ بسیار

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

چون بسته شد آب روان – شد آب کمیاب - خون شد روان بهرِحرم – ازچشمِ اصحاب

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

اصغرشده ازتشنگی – درشوروغوغا - ازخیمه هایِ شاهِ دین – شد ناله برپا

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

اهل حرم ازتشنگی – دراضطراب است - درخیمه هایِ شاهِ دین – قحطی آب است

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

ای باقری باشد حسین - مظلوم وتنها - ازتشنگی درکربلا – شد ناله برپا

هفتِ محرّم – شد شورو ماتم - درکربلا شد قحطِ آب – ای وای از این غم

سروده شده هفت محرم 1392

روز هـفـتـم نا مه ای آ مد بـد شت کربلا

روز هـفـتـم نا مه ای آ مد بـد شت کربلا - ا ز عُبید ا للّهِ بی د ین سوی بن سعدِ د غا

اندر آن نامه چنین بنوشته بود آن سنگدل - با ید ا ز ا مر و ز بند ی آ ب بر آ لِ عبا

آب از ایندم بود بر گبر و نصرانی حلال - لیک ندهی جرعه ای از آن به آلِ مصطفی

آ نچنان کا ر عطش در کربلا بالا گرفت - کاسمان چون دود شد بر چشمِ آلِ مصطفی

هر چه گفتند العطش اطفالِ شاهِ تشنه لب - با قـری آ بی ند ا د ند آ ن گر و ه بی حیا

هفتم ماه محرّم

هفتم ماهِ محرّم - كربلاشد وادی غم

شمردون آمده زان رو - كربلاشد دشت ماتم

چون شمر بد اختر بایك سپاه آمد - با نامه ای خونبار آن روسیاه آمد

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتم ماهِ محرّم - بستنِ آبِ فرات است

به روی حسینِ مظلوم - كه سفینة النّجاة است

چونكه یزید دون كرده است منع آب - با آنكه حیوانات گردند از آن سیراب

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتمِ ماهِ محرّم - كربلا قحطی آب است

درحرم آب نباشد - تشنه لب طفلِ رباب است

عمروبن حجّا ج و پانصد سوارِ او - آبِ روان بستن شد افتخارِ او

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتمِ ماهِ محرّم - العطش ذكرِ لبان است

چون شده قحطی آب و - ناله ها برآسمان است

اهلِ حرم نالان چون آب شد كمیاب - اصغربه گهواره گرید برای آب

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتمِ ماهِ محرّم - تشنه لب اصغرِ بی شیر

همه اطفالِ حسینی - زعطش درغم و دلگیر

اندر تلظّی شد اصغر زبی آبی - ای باقری اصغر نالان زبی تابی

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

جانم حسین جانم - جانم حسین جانم

هفتم ماه محرم شمردون بی حیا

السّلام ای تشنه كامان دردیاركربلا - اَلسّلام ای تشنه كامان دردیاركربلا

هفتم ماه محرم شمردونِ بی حیا - باپیامی ازیزید آمد بدشت كربلا

آب رابرگبرونصرانی نمودم من حلال - لیك آن ممنوع میگردد به آل مصطفی

یابن سعداین نامه بنمایدبتوحجت تمام - تابگیری ازحسین ویاورانش انتقام

همچنانكه تشنه لب شدكشته عثمان آن زمان - كشته گردداین زمان لب تشنه یاران امام

آب شدمهریه زهرابه امركردگار - درزمان ازدواجش باشهِ دلدل سوار

لیك فرزندان اوگشتندممنوع ازفرات - شدبه فرزندان زهراظلم اینسان آشكار

بین دوآب روان اینك شده قحطی آب - دركنارعلقمه ازتشنگی دلها كباب

العطش گویان سكینه با تمام كودكان - شدزفرط تشنگی دشت بلاهمچون سراب

رفت عبّاس آورد آب ازكنارعلقمه - واردآب روان شدشیرحق بی واهمه

آب ناخورده روان شداوبسوی خیمه گاه - اوفتاداندرمیان قوم عدوان همهمه

لیك شدآندم شهید آن تشنه لب دربین راه - دستهایش شدجدا باحمله های آن سپاه

فرق اوبشكافته با یك عمودآهنین - شدحسین آندم به قتلش درفغان وسوزو وآه

تشنه لب شدكشته آخراكبرتازه جوان - شیرخواره تشنه لب شدكشتۀ آب روان

اوبروی دست بابا درفغان وسوزوآه - حرمله تیرسه شعبه زدبه حلقش ناگهان

باقری شد شاه دین آخرلبِ تشنه شهید - وه چه ظلم ازمیزبانان گشت با امریزید

با لب تشنه حسین اندرمیان قتلگاه - بهرقتلش گشته عازم شمرملعون پلید

السلام ای تشنه كامان دردیاركربلا - اَلسّلام ای تشنه كامان دردیاركربلا

یاحسین و یاحسین یاحسین و یاحسین - یاحسین و یاحسین یاحسین و یاحسین

ازسروده های حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور در کتاب مجموعه اشعارباقری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲ | 17:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

ای شیر شرزه یِ ، میدانِ کربلا - خودرا فکنده ای ، در ورطه یِ بلا

گفتی که میروم ، اندر رهِ ولا - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

گفتی که ای عمو ، بنگر چِها کنم - در راهِ یاری یِ ، دین جان فدا کنم

در بینِ دشمنان ، در خون شنا کنم - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

باشم من از حسن ، بهرِ تو یادگار - بر یاریَت عمو ، دارم من افتخار

من میکنم جهاد ، در راهِ کردگار - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

من بر شما عمو، بنمایم اِقتدا - جان باختن خوش است ، اندر رهِ خدا

در راهِ دینِ حق ، جان میکنم فدا - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

شادم بود عمو ، اندر کنارِ من - یاری زِ دینِ حق ، باشد شِعارِ من

اَحلی مِنَ العَسَل ، شد یادگارِ من - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

امیدِ باقری ، اینک شفاعت است - برتن کنم کفن ، وقتِ شهادت است

جان در رَهِ خدا ، دادن لیاقت است - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

سروده شده ماه محرم سال 1398

ای آلِ هاشم شدكشته قاسم

ای آلِ هاشم - شدكشته قاسم - ای آلِ هاشم - شدكشته قاسم

قاسم روانه شدسویِ میدان - بهرحمایت ازدین وقرآن

اونوجوانی چون غنچه یِ گل - درگلشنِ دین مانند سنبل

یارحسین دركرببلاشد - قربانیِ دین درآن مناشد

شمشیررابرگردن حمایل - اوچون حسین درشكل وشمایل

چون شدروانه اوسویِ میدان - اعدابدیدند آن ماه تابان

گفتندباشداین بدرِكامل - به به چه زیباشكل وشمایل

گفتندباشداین بدرِكامل - به به چه زیبا به به چه خوشكل

اوحمله میكردچون شیرغرّان - میزدسرودست ازآن لعینان

چون كشته هایش بسیارگردید - دشمن زغصّه بیمارگردید

یك شیربچه اینسان سرودست - ازآن لعینان بسیاربشكست

ناگه فتاداودردام صیاد - شمشیری ازكین برفرقش افتاد

نقش زمین شدسروصنوبر - اندرعزاشدآل پیمبر

گفتاعموجان میرس بدادم - كزضربتِ كین ازپافتادم

آمدعمویش آن دم به میدان - گفتا كجایی،قاسم،عموجان

قاسم صدازدجانم فداشد - پامال سم این اسبها شد

آمدعمویش آندم كنارش - قاسم بدید و آن حال زارش

گفتا درآندم ای قاسمِ من - این حالت تو سخت است برمن

رفتی تو و رفت تاب وتوانم - ای قاسمِ من روح وروانم

شدآل هاشم اینك برایت - جمله سیه پوش اندرعزایت

گیرید ماتم ای آل هاشم - ازظلم دشمن شدكشته قاسم

ای باقری پور اندرعزایش - جمله ملائک گرید برایش

ای آلِ هاشم - شدكشته قاسم - ای آلِ هاشم - شدكشته قاسم

ازکتاب مجموعه اشعارباقری

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.pdf

كتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/dowomemoharramtayazdahom.htm

روضه های دهه اول محرم

http://hedayat.blogfa.com/post/14429

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲ | 19:53 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شعر-ای آلِ هاشم شدكشته قاسم

ای آلِ هاشم شدكشته قاسم

ای آلِ هاشم - شدكشته قاسم - ای آلِ هاشم - شدكشته قاسم

قاسم روانه شدسویِ میدان - بهرحمایت ازدین وقرآن

اونوجوانی چون غنچه یِ گل - درگلشنِ دین مانند سنبل

یارحسین دركرببلاشد - قربانیِ دین درآن مناشد

شمشیررابرگردن حمایل - اوچون حسین درشكل وشمایل

چون شدروانه اوسویِ میدان - اعدابدیدند آن ماه تابان

گفتندباشداین بدرِكامل - به به چه زیباشكل وشمایل

گفتندباشداین بدرِكامل - به به چه زیبا به به چه خوشكل

اوحمله میكردچون شیرغرّان - میزدسرودست ازآن لعینان

چون كشته هایش بسیارگردید - دشمن زغصّه بیمارگردید

یك شیربچه اینسان سرودست - ازآن لعینان بسیاربشكست

ناگه فتاداودردام صیاد - شمشیری ازكین برفرقش افتاد

نقش زمین شدسروصنوبر - اندرعزاشدآل پیمبر

گفتاعموجان میرس بدادم - كزضربتِ كین ازپافتادم

آمدعمویش آن دم به میدان - گفتا كجایی،قاسم،عموجان

قاسم صدازدجانم فداشد - پامال سم این اسبها شد

آمدعمویش آندم كنارش - قاسم بدید و آن حال زارش

گفتا درآندم ای قاسمِ من - این حالت تو سخت است برمن

رفتی تو و رفت تاب وتوانم - ای قاسمِ من روح وروانم

شدآل هاشم اینك برایت - جمله سیه پوش اندرعزایت

گیرید ماتم ای آل هاشم - ازظلم دشمن شدكشته قاسم

ای باقری پور اندرعزایش - جمله ملائک گرید برایش

ای آلِ هاشم - شدكشته قاسم - ای آلِ هاشم - شدكشته قاسم

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

ای شیر شرزه یِ ، میدانِ کربلا - خودرا فکنده ای ، در ورطه یِ بلا

گفتی که میروم ، اندر رهِ ولا - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

گفتی که ای عمو ، بنگر چِها کنم - در راهِ یاری یِ ، دین جان فدا کنم

در بینِ دشمنان ، در خون شنا کنم - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

باشم من از حسن ، بهرِ تو یادگار - بر یاریَت عمو ، دارم من افتخار

من میکنم جهاد ، در راهِ کردگار - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

من بر شما عمو، بنمایم اِقتدا - جان باختن خوش است ، اندر رهِ خدا

در راهِ دینِ حق ، جان میکنم فدا - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

شادم بود عمو ، اندر کنارِ من - یاری زِ دینِ حق ، باشد شِعارِ من

اَحلی مِنَ العَسَل ، شد یادگارِ من - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

امیدِ باقری ، اینک شفاعت است - برتن کنم کفن ، وقتِ شهادت است

جان در رَهِ خدا ، دادن لیاقت است - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

سروده شده ماه محرم سال 1398

ازکتاب مجموعه اشعارباقری

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm

http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.pdf

كتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/dowomemoharramtayazdahom.htm

روضه های دهه اول محرم

http://hedayat.blogfa.com/post/14429

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲ | 19:49 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |