تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 22:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 22:25 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
جبهه ی مقاومت اسلامی

حمایت از جبهه ی مقاومت در سوریه و عراق

شور

با اذن فرمانده ، دلداده ی رزمیم

در جبهه ی شامات ، آماده ی رزمیم

ما با خمینی عهد و پیمان وفا بستیم

ما پیرو راه شهیدان بوده و هستیم

ما با ولایت پشت استکبار بشکستیم

ما یار مظلومانیم       در مکتب قرآنیم

با یاری آلُ الله          پیروز هر میدانیم

لبَیکَ یا ثارَالله

******

از چنگ استکبار ، آن بی حیای شوم

باید شود آزاد ، سوریه ی مظلوم

یا رب به حقّ حضرت زینب عنایت کن

ما را تو اهل بندگی ، اهل سعادت کن

از راهیان راه ایثار و شهادت کن

در راه حق می مانیم     شعر وفا میخوانیم

با یاری آلُ الله                 پیروز هر میدانیم

لبَیکَ یا ثارَالله

******

ما جملگی هستیم ، فرزند عاشورا

از نسل مُغنیه ، از نسل همت ها

ما که به عشق آل پیغمبر گرفتاریم

در راه اسلام ، هر بلا بر جان خریداریم

با یا حسین و یا ابالفضل مرد پیکاریم

از لشگر شیرانیم      ما گوش بر فرمانیم

با یاری آلُ الله              پیروز هر میدانیم

لبَیکَ یا ثارَالله

دریافت سبک


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 22:21 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حجاب زن مسلمان

 (به سبک حاج ناظم)

حجاب تو ای خواهر مسلمان      بود اطاعت از کلام قرآن

چادرت زینت است            پاکی طینت است

مکر عدو نقش بر آب است          عزت تو حفظ حجاب است

یا زهرا یا زهرا یا زهرا

******


 با ظاهری اسلامی و مصفا        تو وارثی به زینب و به زهرا

چادرت سلاح است          روزشان سیاه است

مکر عدو نقش بر آب است        عزت تو حفظ حجاب است

یا زهرا یا زهرا یا زهرا

دریافت سبک


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 22:20 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

آزادی قدس و نفرت از استکبار



(به سبک حاج ناظم)

باشد امید پیروان قرآن         آزادی قدسِ شریف و لبنان

غزه ناله دارد      داغ لاله دارد

بگو ز بغض دشمن دین      سلام بر تو ای فلسطین

******

شود ز سوز سینه های خسته       با یا حسین پشت ستم شکسته

صهیونیست ذلیل است     چو گرگی علیل است

بگو برای حفظ آیین          سلام بر تو ای فلسطین

دریافت سبک


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 22:19 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
مدافعان حرم حضرت زینب (س)

شور

بانی سفره مون کرم زینبه ، به روی سر ِما علم زینبه

قبله ی عاشقا حرم زینبه

خدا می دونه گریه کنان روضه ی قبله ی حاجاتیم

تا نفس داریم مدافعان حرم عمه ی ساداتیم

روحی لک ِ الفداء ، یازینب یازینب

نفسی لک ِ الوقاء ، یازینب یازینب

******

اونیکه بدخواه بانوی محشره ، دشمن خواهر ارباب بی سره

جوابش با خود حضرت حیدره

تا که بالای گنبد بانو پرچم غیرت عباسه

حساب کتاب دشمن زینب با خود حضرت عباسه

اگه دلهامون یه عمره دائم برای کربلا بی تابه

به خود ارباب آثار آه و دم شریکة الاربابه

روحی لک ِ الفداء ، یازینب یازینب

نفسی لک ِ الوقاء ، یازینب یازینب

دریافت سبک


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 22:17 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی (ع)

واحد (شلاقی)

شاه علی تا ، که دنیا دنیاست ، جونم رو میدم ،  به پای آقا

ذکر علی شد ، دوای دردم ، کوری چشم ، همه حسودا

بی تو بودن برا من شرف نیست

غیر عشقت آقاجون هدف نیست

میخونم اهل جنت بدونند

هیچ بهشتی شبیه نجف نیست

سلام ما بر حضرتت بی عدد

بازم میخونم علی حیدر مدد

یاعلی حیدر علی حیدر مدد

******

دوباره بغضی ، توی گلوشه ، یه آسمون که ، ابر بهاره

دلخوره از دست ، این زمونه ، از غصه هایی ، که بی شماره

این روزا بین بستر میخونه

واسه یارش میگیره بهونه

یاد روزای سخت مدینه

یادعشقی که پر زد زلونه

میون بستر روضه میخونه

به یاد مسمار بارد خونه

یاعلی حیدر علی حیدر مدد


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 22:14 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی (ع)

شب های ماه رمضان

زمینه

خدا رو شکر ماه رمضونه

رامون دادن میون خونه

خدا رو شکر که سفره پهنه

اومد دیوونه اومد دیوونه

ابر رحمت روی سر شاه و گدا می شینه

سفره دار ماه رمضون امیرالمومنینه

امیر بی نظیره ، دل به عشقش اسیره

دست ما رو می گیره

یاعلی علی

******

دل مجنون در پی لیلا ، ذکر لبهام یوسف زهرا

سحر دعا صفایی داره ، کنار ارباب کنار سقا

خوش بحال کسی که یه شب پیش آقاش بمونه

بالا سر ساقی عشق خمس عشر بخونه

دین و دنیام ابالفضل ، ذکر لبهام ابالفضل

آقام آقام ابالفضل

یاحسین حسین

******

اگه که تشنگی کشیدم

دم افطار اگه بریدم

تشنگی حرم رو دیدم

ببخشیدم ببخشیدم

علی اصغر می میره و ، رباب زار و حزینه

عمو مونده تو علقمه ، روضه خونه سکینه

همه صورت دریدن ، اون دمی که شنیدن

بابا رو سر بریدن

یاحسین حسین

دریافت سبك


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 22:13 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

به نام عشق و به نام زینب

منم سربازو غلام زینب

زدم پر امشب رو بام زینب

دیدم سرو احترام زینب

کربلا رو کربلا کردی

روضه تو دلا به پا کردی

ما رو از ازل شما بانو

با حسینت اشنا کردی

از عشق تو عمریه دارم لقب

انا مجنون یا عقیله العرب

یا زینب

به غیر از تو چشم رو دنیا بستم

زمین خوردم تا بگیری دستم

تموم عشقم اینه تو دنیا

غلام ام المصائب هستم

غصه خورده دمشقم من

سر سپرده دمشقم من

خون من حلالته بانو

کشته مرده دمشقم من

میگم امشب باز از روی ادب

انا مجنون یا عقیله العرب

یا زینب

تو چشمام بازم پر از الماسه

دلم رو اسم شما حساسه

ببین که پای شما ایستادم

که پشتم گرمه خود عباسه

مورد لطف و کرم هستم

زیر سایه علم عستم

با عنایت شما بانو

من مدافع حرم هستم

میخونم با شاه هاشمی نسب

انا مجنون یا عقیله العرب

یا زینب

دانلود

www.ParsCms.com


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 22:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

انا الیمنی منم اویس قرنی

بترس از قیام حسین نبینی صبر حسنی

ای آل سعود ای کلب الیهود

ما همون شیعه نسل حیدر و زهراییم

ای آل سعود ای کلب الیهود

ما فقط منتظر دستور آقاییم

من فقط منتظرم که رهبرم اذن جهادمو بده

بعد اون میخوام ببینم کیه که میاد جوابمو بده

(اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وال محمد)

انا الیمنی منم اویس قرنی

زیر گاهام لهت میکنم وسط این سینه زنی

طاقتم شکست ای داعش پست

واسه شیعه خط قرمز حرمه زینبشه

طاقتم شکست ای داعش پست

شیعه ذکر یا لثارات الحسین رو لبشه

برو دور شو از حریم اهلبیت غیرت ایرانی داریم

با ما در نیوفت که ما سرداری چون قاسم سلیمانی داریم

(اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وال محمد)

دانلود


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 22:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
زندگینامه شهید منصوری ستاری

زندگینامه شهید منصوری ستاری

سرلشكر شهيد ، منصور ستاري در سال 1327 در روستاي ولي آباد ورامين ديده به جهان گشود . پدرش ، مرحوم « حاج حسن » شاعري فاضل بود كه ديواني از او به نام «ماتمكده عشاق » به يادگار مانده است .
منصور ستاري دوران ابتدايي را در مدرسه ولي آباد ورامين و دوران متوسطه را در قريه « پوينك » باقر آباد به پايان رسانيد . وي در طول دوران تحصيل همواره يكي از شاگردان ممتاز كلاس به شمار مي‌رفت.. ادامه مطلب ...

زندگینامه شهید عباس بابایی

زندگینامه شهید عباس بابایی

عباس بابایی، در سال ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود.

وی دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۸، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد.
  ادامه مطلب ...


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: زندگینامه شهدا و رزمندگان

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 1:40 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
نان سنگک (خاطره ای از شهید احمدی روشن)

نان سنگک (خاطره ای از شهید احمدی روشن)

نان سنگگ گرفته بودیم و می آمدیم طرف خوابگاه. چندتا سنگ به نانها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت نانوایی... ادامه مطلب ...

آلونک نشین ها (از خاطرات شهید احمدی روشن)

آلونک نشین ها (از خاطرات شهید احمدی روشن)

دستم را گرفت، از خوابگاه برد بیرون. روبه روی خوابگاه زنجان خانه هایی بود که معلوم بود از قدیم مانده؛ از زمان آلونک نشین ها. همیشه چشمم به این خانه ها می افتاد، اما هیچ وقت فکر نکرده بودم به آدم هایی که توی این آلونک ها زندگی می کنند... ادامه مطلب ...

دیدار با آیت الله حسن زاده آملی (از خاطرات شهید احمدی روشن)

دیدار با آیت الله حسن زاده آملی (از خاطرات شهید احمدی روشن)

رفتیم قم از دفتر مراجع برای کانون نهج البلاغه کمک بگیریم. گفتم «بریم خونه ی آیت الله حسن زاده آملی.»
سرظهر بود. حاج آقا آمد جلوی در. گفت «شما عقل ندارید دم ظهر در خونه مردم رو میزنید؟»
اخلاق حاج آقا را میشناختم. گفتم «حاج آقا، دانشجو اگه عقل داشت، دانشگاه نمیرفت.»... ادامه مطلب ...


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 0:28 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
ضرورت حفظ اصول و مبانی ارزش های دفاع مقدس در سطح جامعه به ویژه نسل جوان
با مراجعه به شاخص های اقتصادی واجتماعی آن زمان و مقایسه با شرایط امروز می توان به میزان پایداری و گذشت وفداکاری مردم ایران در آن زمان پی برد و اخلاق مداری، روحیه بالا و توانمندی جوانان آن دوران را به خوبی درک کرد.

گروه اجتماعی - جوانان امروز ایران زمین که در سال های دفاع مقدس در برابر جنگ تحمیلی صدام علیه ایران،  یا کودک بوده اند یا به دنیا نیامده بودند، برای آگاهی از ارزش های دوران دفاع مقدس، و آشنایی با میزان ایثار و گذشت مردم و رزمندگان و خانواده های شهدا، مدیریت و توانمندی دولتمردان و مسوولان نظام و پایداری ملت ایران در برابر هجوم دشمن، کافی است که با چند شاخص اقتصادی و اجتماعی و رفتار و اخلاق رزمندگان و مردم مقاوم ایران آشنا شوند تا به خوبی درک کنیم که چه شیرزنان و شیرمردانی با کمترین امکانات در مقایسه با امکانات امروز کشور، توانستند خاک مقدس ایران را از گزند دشمن حفظ کنند.



اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مـقـاومـت و دفــاع مـقـدس

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 0:25 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

جنگ جهانی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

جنگ جهانی به درگیری نظامی گسترده‌ای اطلاق می‌شود که اکثریت دول و مردم جهان را درگیر خود کند.

در تاریخ این عنوان معمولاً به دو جنگ بسیار عظیم که در قرن بیستم اتفاق افتاد یعنی «جنگ جهانی اول» و «جنگ جهانی دوم» اطلاق می‌شود.

بسیاری به طنز یا به جِد، از جنگ جهانی سوم و جنگ جهانی چهارم صحبت کرده‌اند. برای مثال بعضی جنگ سرد را جنگ جهانی سوم و «جنگ علیه تروریسم» را جنگ جهانی چهارم می‌نامند. اما این عناوین هرگز تثبیت نشده‌اند.

برخی هم به جد جنگ بین ایران و عراق را به خاطر کمک چندین کشور به عراق، جنگ جهانی سوم می نامند.[۱]

جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ و نیز جنگ جهانی دوم بین سال های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ می باشد

جنگ جهانی سوم (به انگلیسی: World War III ) منازعه‌ای فرضی است که مشخصا بعد از جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹-۱۹۴۵) رخ خواهد داد.

جنگ جهانی اول - دانشنامه رشد-(تصاویر) آلبوم جنگ‌جهانی دوم؛ اشغال ایران - فرارو-15 عکس حیرت‌انگیز از جنگ جهانی دوم که شما را تحت تاثیر ...-آشنایی با جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹-۱۹۴۵)-پیش بینی جنگ جهانی سوم و نبرد آرماگدون-علت اصلی بوجود امدن جنگ جهانی دوم چه بود؟-جنگ جهانی اول - ویکی فقه-جنگ جهانی دوم - هوانورد-لحظه‌ای تلخ از جنگ جهانی دوم/ عکس - نامه نیوز-متفقین به چه قیمتی برنده شدند؟ جنایات جنگی برندگان جنگ ...-رهبران اصلی در زمان جنگ جهانی دوم


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: جــــنـــــگ جــــــهــــانـــی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 0:24 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
جنگ جهاني اول كه از روز یکم اوت 1914م به بهانه كشته شدن ولي‏عهد اتريش آغاز شد تا يازدهم نوامبر 1918م ادامه یافت و علاوه بر تلفات و خسارات بی‌سابقه در تاریخ، باعث ایجاد تحولات عظیمی در جهان شد.

جبهه جهانی مستضعفین - جنگ‌ جهانی‌ اول، نخستین‌ جنگ‌ بین‌المللی بود كه‌ سراسر قاره‌ اروپا، روسیه‌، منطقه‌ خاورمیانه‌، بخش‌هایی‌ از افریقا، آمریكا و خاور دور را فراگرفت‌ و ۲۶ كشور، از جمله‌ ایران‌، در آن‌ درگیر شدند.

در ادامه به بررسی ابعاد گوناگون این جنگ می‌پردازیم.

جنگ جهانی اول
در ۲۸ ژوئن‌ ۱۹۱۴ با قتل‌ فرانتس‌ فردیناند (ولیعهد اتریش‌) و همسرش‌ به‌ دست‌ یك‌ دانشجوی 19 ساله صرب‌ بوسنیایی‌ به نام کارویلوپرینسیپ جرقه آتش جنگ جهانی اول زده شد.

به دنبال این ترور، اتریش ادعا کرد صربستان در این کار دخالت داشته و تقاضا کرد تحقیقاتی با شرکت نمایندگان اتریش انجام شود که دولت صربستان تحقیقات را قبول کرد ولی با حضور نمایندگان خارجی مخالفت کرد.

به دنبال این اختلاف دولت اتریش به صربستان در ۲۸ ژوئیه‌ اعلان جنگ داد و آلمان‌ كه‌ منافع‌ خود را در خطر می‌دید، در ۴ اوت‌ ۱۹۱۴، در حمایت از اتریش به‌ بلژیك‌ حمله‌ برد و پس‌ از تصرف‌ بروكسل‌، به‌ سمت‌ مرزهای‌ فرانسه‌ پیش‌ رفت، این اقدام یعنی حمله به یک کشور بیطرف، موجب دخالت انگلیس در این معرکه شد و از طرفی روسیه نیز در ششم‌ اوت‌ رسماً با اتریش وارد جنگ‌ شد.

جنگ‌ پس‌ از چهار سال‌ و با شكست‌ نیروی‌ دولتهای‌ مركزی‌ و با انعقاد اجلاس‌ صلح‌ پاریس‌ با شركت‌ نمایندگان‌ ۳۲ كشور و پیمان‌ ورسای‌ به‌ظاهر پایان‌ یافت‌، اما این‌ مذاكرات‌ و معاهده‌ها نه‌ تنها به‌ مشكلات‌ میان‌ كشورهای‌ قدرتمند جهان‌ پایان‌ نداد، بلكه‌ زمینه‌ را برای‌ وقوع‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ فراهم‌ ساخت‌.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: جــــنـــــگ جــــــهــــانـــی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 0:14 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

خاطرات تفحص(1)

شهيد مهدي منتظر قائم

نيمه شعبان سال 1369 بود. گفتيم: امروز به ياد امام زمان(عج) مي گرديم. اما فايده نداشت. خيلي جست و جو کرديم. پيش خود گفتم «يا امام زمان(عج) يعني مي شود بي نتيجه برگرديم. در همين حين 5 -4 شقايق را ديدم که برخلاف شقايقها، که تک تک مي رويند، آنها دسته اي روئيده بودند. گفتم حالا که دستمان خالي است، شقايقها را مي چينم و براي بچه ها مي برم. شقايقها را که کندم، ديدم روي پيشاني يک شهيد روئيده اند. او نخستين شهيدي بود که در تفحص پيدا کرديم شهيد «مهدي منتظر قائم».

***

دو دبّه آب

در فکه کنار يکي از ارتفاعات تعدادي شهيد پيدا شدند که يکي از آنها حالت جالبي داشت. او در حالي روي زمين افتاده بود که دو دبّه پلاستيکي 20 ليتري آب در دستان استخواني اش بود. يکي از دبّه ها ترکش خورده و سوراخ شده بود. ولي دبه ديگر، سالم و پر از آب بود. در دبّه را که باز کرديم، با وجود اينکه حدود 12 سال از شهادت اين بسيجي سقا مي گذشت، آب آن دبّه بسيار گوارا و خنک مانده بود.

***

شهيد احمدزاده و مادرش

پيکر يکي از شهدا بنام احمدزاده را که بر اساس شواهد دوستانش پيدا کرده بوديم و هيچ پلاک و مدرکي نداشت. تحويل خانواده اش داديم. مادر او با ديدن چند تکه استخوان، مات و مبهوت فقط مي گفت: «اين بچه من نيست!» حق هم داشت. او در همان لحظات تکه پاره هاي لباس شهيد را مي جست که ناگهان چيزي توجه اش را جلب کرد. دستانش را ميان استخوانها برد و خودکار رنگ و رو رفته اي را درآورد. با گوشه چادر، بدنه خودکار را پاک کرد. سريع مغزي خودکار را درآورد و تکه کاغذي را که داخل بدنه آن لوله شده بود، خارج ساخت. اشک در چشمانش حلقه زد. همه متعجب شده بودند که چه شده، ديديم بر روي کاغذ لوله شده نام احمد زاده نوشته. مادر آن را بوسيد و گفت: «اين دست خط پسرمه، اين پيکر پسرمه، خودشه»

عشقلي


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 0:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

یکصد خاطره از شهید مهندس مهدی باکری

1- سال پنجاه و دو تازه دانشجو شده بودم. تقسیممان که کردند، افتادم خوابگاه شمس تبریزی. آب و هوای تبریز به م نساخت ، بد جوری مریض شدم. افتاده بدم گوشه ی خوابگاه . یکی از بچه ها برایم سوپ درست می رد و ازم مراقبت می کرد. هم اتاقیم نبود. خوب نمی شناختمش. اسمش را که از بچه ها پرسیدم، گفتند « مهدی باکری.»

2- رفتیم توی شهر و یک اتاق کرایه کردیم. به م گفت « زندگی ای که من می کنم سخته ها .» گفتم « قبول.» برای همه کاراش برنامه داشت؛ خیلی هم منظم و سخت گیر. غذا خیلی کم می خورد. مطالعه خیلی می کرد. خیلی وقت ها می شد روزه می گرفت. معمولا همان روزهایی هم که روزه بود می رفت کوه. به یاد ندارم روزی بوده باشد که دونفرمان دو تا غذا از سلف دانشگاه گرفته باشیم. همیشه یک غذا می گرفتیم، دو نفری می خوردیم .خیل وقت ها می شد نان خالی می خوردیم. شده بود سرتاسر زمستان ، آن هم توی تبریز ، یک لیتر نفت هم توی خانه مان نباشد.کف خانه مان هم نم داشت، برای این که اذیتمان نمکند چند لا چند لا پتو و فرش و پوستین می انداختیم زمین.

3- سال پنجاه و شش پادگان ارومیه خدمت می کردم. آمدند گفتند « ملاقاتی داری.» مهدی بود. به م گفت « باید از این جا دربری.» هر طور بود زدم بیرون. من را برد خانه ی عمه ش . کلی شیشه ی نوشابه آن جا بود . گفت« بنزین می خوایم.» از باک ژیانم بنزین کشیدم بیرون. شروع کردیم کوکتل مولوتف ساختن. خوب بلد نبودم اما مهدی وارد بود. چند تایش را بردیم بیرونشهر و امتحان کردیم. ازش خبری نداشتم. کوکتل مولو تف هایی را هم که ساخته بودیم ندیدم . دو – سه روز بعد شنیدم مشروب فروشی های شهر یکی یکی دارد آتش می گیرد. حالا می فهمیدم چرا ازش خبری نیست.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ | 0:6 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

کنجکاوی در حالات شهید ردانی پور

خادم الشهداء؛ «از آنجايي كه شهيد رداني‌پور با دلسوزي و تمام وجود در جبهه‌ها كار مي‌كرد، مورد علاقه‌ي من بود. در يك جامعه‌ي الهي بايد امثال رداني‌پور از برجسته‌ترين عنصر‌ها و چهره‌هاي جامعه‌ باشند.»

آيت‌الله جنتي:
«از آنجايي كه شهيد رداني‌پور با دلسوزي و تمام وجود در جبهه‌ها كار مي‌كرد، مورد علاقه‌ي من بود. در يك جامعه‌ي الهي بايد امثال رداني‌پور از برجسته‌ترين عنصر‌ها و چهره‌هاي جامعه‌ باشند.»
سردار رحيم صفوي :
«اين شهيد بزرگوار و روحاني دلسوخته‌ي اسلام و عاشق امام حسين (علیه السلام)، عارفي مجاهد و از مصاديق بارز فرمايش مولا علي (علیه السلام) به شمار مي‌آمد كه: ( زُهّاد بالَلّيل و اسد بالنّهار. ) او نمونه‌ي يك فرمانده‌ي لشكر اسلام به معني واقعي بود.»
سردار غلامعلي رشيد:
«درست است كه او يكي از فرماندهان لشكر 14 امام حسين (علیه السلام) بود، اما ايشان علاوه بر نقش نظامي‌اش در لشكر امام حسين (علیه السلام)، در نقش رهبري مجموعه‌ي يگان خود نيز عمل مي‌كرد. نصايح و راهنمايي‌هاي او براي يكايك فرماندهان از پايين‌ترين تا بالاترين رده مؤثر و كارساز بود.او واقعاً شخصيتي نظامي، عقيدتي و سياسي بود و در هر سه بعد، در حد اعلي رشد كرده بود. آنچه مي‌گفت عمل مي‌كرد.اين شهيد عزيز و پرتلاش يكي از ستون‌هاي اصلي لشكر بود كه در اسنجام و وحدت و يكپارچگي آن نقش مهمي را ايفا مي‌كرد.»

برگرفته از خاطرات شفاهی خانواده ودوستان شهید


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 23:14 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

یکصد خاطره از شهید ردانی پور


1- تب کرده بود ، هذیان می گفت. می گفتند سرسام گرفته . دکتر ها جوابش کرده بودند . فقط دو سالش بود، پیچیده بودند گذاشته بودندش یک گوشه . هم سایه ها جمع شده بودند. مادر چند روز یک سر گریه وزاری می کرد، آرام نمی شد، می گفت « مرده ،مصطفی مرده که خوب نمی شه .» صبح زود ، درویش آمد دم در ؛ گفت « این نامه را برای مصطفی گرفتم، برات عمرشه.»
 2- هفت هشت سالش بیش تر نبود، ولی راهش نمی دادند، چادر مشکی سرش کرده بود، رویش را سفت گرفته بود، رفت تو ، یک گوشه نشست. روضه بود ، روضه ی حضرت زهرا.مادر جلوتر رفته بود ، سفت و سخت سفارش کرده بود « پا نشی بیای دنبال من،دیگه مرد شدی، زشته ، از دم در برت می گردونند.» روضه که تمام شد، همان دم در چادر را برداشت، زد زیر بغلش و دِ بدو.
 3- هر روز که از دکان کفاشی بر می گشتند، یک سنگ بر می داشت می داد دست علی که « پرتش کن توی حیاط یارو.» سنگ را پرت کرد آن طرف دیوار توی حیاط ،دوتایی تا نفس داشتند دویدند، سر پیچ که رسیدند، صدای باز شدن درآمد ، صاحب خانه بود. رنگ علی پرید، مصطفی دستش را محکم کشید و گفت « زود باش برگرد.» برگشتند طرف صاحب خانه . دادش به هوا بود « ندیدین از کدوم طرف رفت؟ مگه گیرش نیارم ...» شانه هایش را بالا انداخت. مثل این که اولین بار است که از آن کوچه رد می شود.
 4- نمره اش کم شده بود، باید ورقه را امضا شده می برد مدرسه. انگشت پایش را زده بود توی استامپ ، بعد هم زیر ورقه ی امتحانیش . هیچ کس نفهمید که انگشت کی پای ورقه اش خورده است.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 23:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

یکصد خاطره از شهید حاج حسین خرازی !!!

1- دانشگاه شیراز قبول شده بود. همان موقع دوتا پسرهایم توی اصفهان و تهران درس می خوادند. حقوقم دیگر کفاف نمی داد. گفتم « حسین ، بابا ! اون دو تا سربازی شونو رفته ن . بیا تو هم سربازیتو برو . بعد بیا دوباره امتحان بده . شاید اصفهان قبول شدی. این طوری خرجمون هم کمتر می شه .»


2- رفته بودم قوچان به ش سر بزنم. گفتم یک وقت پولی ، چیزی لازم داشته باشد. دم در پادگان یک سرباز به م گفت « حسین تو مسجده » رفتم مسجد . دیدم سرباز ها را دور خودش جمع کرده ، قرآن می خوانند نشستم تا تمام شود. یک سرهنگی آمد تو ، داد و فریاد که « این چه وضعشه ؟ جلسه راه انداخته ین ؟ »حسین بلند شد؛ قرص و محکم.گفت « نه آقا ! جلسه نیس . داریم قرآن می خونیم .» حظ کردم . سرهنگ یک سیلی محکم گذاشت توی گوشش. گفت « فردا خودتو معرفی کن ستاد. » همان شد. فرستادندش ظفار ، عمان . تا شش ماه ازش خبر نداشتیم . بعدا فهمیدیم.

3- از همان اول عادتمان نداد که نامه بنویسد یا تلفن کند یا چه . می گفت « از من نخواین . اگه سالم باشم ، می آم سر می زنم. اگر نه ، بدونین سرم شلوغه ، نمی تونم بیام.»


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 22:59 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

قصه های مینی مالیستی جنگ (صد خاطره ی کوتاه)


١- چند روز قبل از امتحان‏ها از جبهه مي‌آمد، يك صندلي مي‏گذاشت زير درخت نارنگي وسط حياط، آن چند روز را درس مي‌خواند و با نمره‌هاي خوب قبول مي‌شد. نمره‌هاش هست. تازه با همين وضع توي كنكور هم قبول شد. آن هم دانشگاه اميركبير.

٢- يك بار از جبهه كه برگشت، گفت: «مادر! تو چه دعايي مي‌كني كه من شهيد نمي‌شم‌؟» از آن به بعد مي‌گفتم: «خدايا! راضي‌ام به رضاي تو.»
خدا راضي بود پسرم پيش او برود و پيش من نماند.

٣- شهيد كه شد، دو بسته از وسايلش را فرستادند براي خانواده‌اش. يك بسته وسايل شخصي و يك بسته كتاب‌هاي درسي دبيرستان.

٤- شش ماهي بود مي‌رفت جبهه. من منتظر ماندم تا امتحان‌ها تمام بشود و تابستان همراهش بروم. بعضي حرف‏هايش را نمي‌فهميدم. مي‌گفت: «خمپاره‌ها هم چشم دارند.»
* * *
نشسته بوديم وسط محوطه؛ داشتيم قرآن مي‌خوانديم. صداي سوت خمپاره‌اي آمد. هر دو خوابيديم زمين. گرد و خاك‌ها كه خوابيد، من بلند شدم، اما او نه. تازه فهميدم خمپاره‌ها هم چشم دارند.

٥- كتاب‏هايش را جلد كرده بود، با روزنامه. نمي‌خواست بقيه بفهمند او فقط يك محصل است.
بچه‌ها و محصل‌ها را سخت راه مي‌دادند خط مقدم.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خاطرات جبهه ها وعملیاتها

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 22:51 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
تصاویر/ ما رفتیم تا امروز با دست پر مذاکره کنید !!!!

 امروز اگر ما به هر جایی برسیم و فردا هم، حاصل بذری است که امام خمینی (ره) در سال 57 کاشت و سربازان و فرزندانش آن را با خون خود آبیاری کردند.


هر انسانی با هر تفکر و سلیقه و اعتقادی اگر شرف داشته باشد بی شک خود را وام دار کسانی می‌داند که از همه چی گذشتند و رفتند تا سرزمین‌شان بماند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 22:46 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

یکصد خاطره از شهید مهدی زین الدین

1- پسرک کیفش را انداخته روی دوشش. کفش ها را هم پایش کرده . مادر دولا می شود که بند کفش را بندد. پاهای کوچک ، یک قدم عقب می روند. انگشت های کوچک گره شلی به بند ها می زنند و پسرک می دود از در بیرون.

2- توی ظل گرمای تابستان، بچه های محل سه تا تیم شده اند. توی کوچه ی هجده متری . تیم مهدی یک گل عقب است. عرق از سر و صورت بجه ها می ریزد. چیزی نمانده ببازند. اوت آخر است . مادر می آید روی تراس « مهدی! آقا مهدی!برای ناهار نون نداریم ها برو از سرکوچه دو تا نون بگیر.» توپ زیر پایش می ایستد. بجه ها منتظرند. توپ را می اندازد طرفشان و می دودسرکوچه .

3- نماینده ی حزب رستاخیز می آید توی دبیرستان . با یک دفتر بزرگ سیاه . همه ی بچه ها باید اسم بنویسند. چون و چرا هم ندارد. لیست را که می گذارند جلوی مدیر ، جای یک نفر خالی است ؛ شاگرد اول مدرسه . اخراجش که می کنند ، مجبور می شود رشته اش را عوض کند. در خرم آباد ، فقط همان دبیرستان رشته ی ریاضی داشت. رفت تجربی.

4- قبل انقلاب، دم مغازهی کتاب فروشیمان ، یک پاسبان ثابت گذاشته بودند که نکند کتاب های ممنوعه بفروشیم.عصرها ، گاهی برای چای خوردن می آمد توی مغازه و کم کم با مهدی رفیق شده بود. سبیل کلفت و ازبناگوش در رفته ای هم داشت. یک شب ، حدود ساعت ده . داشتیم مغازه را می بستیم که سر و کله اش پیدا شد. رو کرد به مهدی و گفت « ببینم ، اگر تو ولی عهد بودی ، به من چه دستوری می دادی؟» مهدی کمی نگاهش کردو گفت « حالت خوبه ؟ این وقت شب سؤال پیدا کردهای بپرسی؟ » بازهم پاسبان اصرار کرد که « بگو چه دستوری می دادی ؟ » آخر سر مهدی گفت « دستور می دادم سبیلتو بزنی.» همان شب در خانه را زدند. وقتی رفتیم دم در ، دیدیم همان پاسبان خودمان است. به مهدی گفت « خوب شد قربان ؟ » نصف شبی رفته بود سلمانی محل را بیدار کرده بود تا سبیلش را بزند. مهدی گفت « اگر می دانستم این قدر مطیعی ، دستور مهم تری می داد. »


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 22:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

یکصد خاطره از شهید حسن باقری

اشاره: غلامحسین افشردی،حسن باقری نام مستعار این شهید بزرگوار بود.

1- بچه را لا پنبه گذاشتند . آن قدر ضعیف بود که تا بیست روز صداش در نمی آمد . شیر بمکد. برای ماندنش نذر امام حسین کردند. به ش گفتند « غلامِ حسین.»باید نذرشان را ادا می کردند. غلام حسین دو ساله بود که رفتند کربلا.

2- آمده بود نشسته بود وسط کوچه . نمی شد بازی کرد. هر چی چخه کردیم و با توپ پلاستیکی و سنگ زدیم ، نرفت غلام حسین رفت جلو . نفهمیدیم چی گفت ، که گذاشت رفت.

3- کلاس هشتم بود. سال چهل و هشت ،چهل و نه . فامیل دورشان با چند تا بچه ی قد و نیم قد از عراق آواره شده بود. هیچی نداشتند ؛ نه جایی ، نه پولی . هفت هشت ماه پا پی صندوق دار مسجد لرزاده شده بود. می گفت« بابا یه وام بدین به این بنده ی خدا هیچی نداره . لا اقل یه سرپناهی پیدا کنه گناه داره. » حاجی هم می گفت « پسرجون ! وام میخوایی ، باید یه مقدار پول بذاری صندوق. همین.» آن قدر گفت تا فامیل پول گذاشتند صندوق . همه را بدهکار کرد تا یکی خانه دار شد.

4- سر راه مدرسه رفتیم کتاب فروشی .هرچی پول داشت کتاب خرید. می خواند؛ برای دکور نمی خرید.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 22:40 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

آگاهی از روحیات دکتر شهید مصطفی چمران

آگاهی از روحیات دکتر شهید مصطفی چمران ما را واداشت تا با بیژن نوباوه خبرنگار جنگ که چند ماهی را با وی سپری کرده به گفتگو بنشینیم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:

•    نحوه آشنایی شما با شهید چمران به چه صورت بود؟
اولین روزی که به عنوان خبرنگار همراه ستاد جنگ های نامنظم به جبهه رفته بودم خدمت شهید چمران رسیدم؛ آن وقت زمانی بود که شهید چمران زخمی و مجروح شده بود و برای دیدار با وی به استانداری منطقه سوسنگرد که تازه آزاد شده بود رفتیم. افرادی از جنبش های اسلامی فلسطین و لبنان و همچنین افرادی ایرانی که مهمترین آنان شهید مهندس محسن الهی بود وی را همراهی می کردند؛ شهید محسن الهی خود فارغ التحصیل دانشگاه برکلی آمریکا بود که با دایی خود که شهید شد و همچنین برادرش همراه شهید چمران به ایران آمده بودند.

•    در آن زمان چند سال داشتید؟ 
من در آن زمان خیلی جوان بوده و حدود 20 سال داشتم، شهید چمران خیلی خوشحال شده بود و به من می گفت جنگ برایت سخت نیست؟ و من درجواب می گفتم: خیر دوست دارم در این فضا باشم. بعد ما را به همراه یک گروه چریکی به منطقه دب حردان در جاده اهواز به سوسنگرد که بیشتر عرب نشین هستند فرستادند. اطراف این روستا را برای جلوگیری از نفوذ عرقی ها آب انداخته بودیم، برای رفت و آمد هم از قایقی که مرحوم علی اکبر ابوترابی درست کرده بود استفاده می کردیم. مرحوم ابوترابی را برای اولین بار آنجا دیدم. وی در آنجا لباس روحانیت به تن نداشت، محاسن بلند و چهره ای نورانی داشت و یک آرپی جی و چند تا موشک همراه وی بود، فردی هم همراه آنها بود. آنها شب ها در مواضع عراقی ها نفوذ کرده و گاهی تانک و نفربرهایی از دشمن را می زدند، دشمن تصور می کرد کماندوها به آنها حمله کرده و شروع به تیراندازی می کردند. از آن زمان هم با مرحوم ابوترابی به جهت سجایای اخلاقی بالایی داشت ارتباط گرفتم.
اولین گزارش خود را هم قبل از رسیدن به روستا دب حران گرفتم، یک هلی کوپتر از هلال احمر که مورد هدف دشمن قرار گرفته بود روی زمین سوخته و مشخصات آن روی زمین چسبیده بود. شرایط به صورتی بود که حتی نمی توانستیم بنشینیم یا ایستاده گزارش بدهیم؛ من به صورت خوابیده گزارش خود را تهیه کردم و فیلمبردار ما نیز جواد قندی نژاد از بهترین فیملبرداران صدا و سیما و از دوستان بسیار نزدیک شهید چمران بود تا جایی که شهید وی را به اسم کوچک یعنی جواد صدا می کرد، آن گزارش بعدها در برنامه ای بنام همگام با جنگ پخش شد.

•    پس اولین گزارش شما در همراهی با شهید چمران بود؟


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 22:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

100 خاطره از شهید چمران از : چریك عاشق

1) نشسته بود زار زار گریه می کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می دانستم این جوری می کند ؟ می گویم « مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم . برای من ناراحته .» کی باور می کند؟

2) ریاضیش خیلی خوب بود . شب ها بچه ها را جمع می کرد کنار میدان سرپولک ؛پشت مسجد به شان ریاضی درس می داد. زیر تیر چراغ برق.

3) شب های جمعه من را می برد مسجد ارک. با دوچرخه می برد. یک گوشه می نشست و سخن رانی گوش می داد. من می رفتم دوچرخه سواری.

4) پدرمان جوراب بافی داشت. چرخ جوراب بافیش یک قطعه داشت که زود خراب می شد و کار می خوابید. عباس قطعه را باز کرد و یکی از رویش ساخت. مصطفی هم خوشش آمد و یکی ساخت. افتادن به تولید انبوه یک کارخانه کوچک درست کردند. پدر دیگر به جای جوراب،لوازم یدکی چرخ جوراب بافی می فروخت.

5) مدیر دبستان با خودش فکر کرد و به این نتیجه رسید که حیف است مصطفی در آن جا بماند. خواستش و به ش گفت برود البرز و با دکتر مجتهدی نامی که مدیر آن جاست صحبت کند. البرز دبیرستان خوبی بود،ولی شهریه می گرفت.دکتر چند سؤال ازش پرسید . بعد یک ورقه داد که مسئله حل کند. هنوز مصطفی جواب ها را کامل ننوشته بود که دکتر گفت « پسر جان تو قبولی . شهریه هم لازم نیست بدهی.»

6) تومار بزرگ درست کرد و بالایش درشت نوشت:« صنعت نفت در سرتاسر کشور باید ملی شود» گذاشتش کنار مغازه ی بابا مردم می آمدند و امضا می کردند.

7) سال دوم یک استاد داشتیم که گیرداده بود همه باید کراوات بزنند. سرامتحان ، چمران کراوات نزد، استاد دونمره ازش کم کرد. شد هجده ، بالاترین نمره .

8) درس ترمودینامیک ما با یک استاد سخت گیر بود. آخر ترم نمره ش از امتحان شد هفده و نیم و از جزوه چهار . همان جزوه را بعدا چاپ کردند. در مقدمه اش نوشته بود «این کتاب در حقیقت جزوه ی مصطفی چمران است در درس ترمودینامیک.»

9) یک اتاق را موکت کردند. اسمش شد نمازخانه.ماه اول فقط خود مصطفی جرأت داشت آنجا نماز بخواند. همه از کمونیست ها می ترسیدند.

10) بورس گرفت . رفت آمریکا. بعد از مدت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی مذهبی. خبر کارهایش به ایران می رسید. از ساواک پدر را خواستندو به ش گفتند « ماترمی چهارصد دلار به پسرت پول نمی دهیم که برود علیه ما مبازه کند.» پدر گفت «مصطفی عاقل و رشیده . من نمی توانم در زندگیش دخالت کنم» بورسیه اش را قطع کردند. فکر می کردند دیگر نمی تواند درس بخواند، برمی گردد.

11) می خواستیم هیأت اجرایی کنگره دانش جویان را عوض کنیم . به انتخابات فقط چند روز مانده بود. ما هم که تبلیغات نکرده بودیم . درست قبل از انتخابات ، مصطفی رفت و صحبت کرد. برنده شدیم.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 22:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزارشـــات شــفــــقــنــا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 20:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزارشـــات شــفــــقــنــا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 20:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزارشـــات شــفــــقــنــا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 20:1 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

قانون های خاص

قوانین به ترتیب تاریخ تصویب مرتب شده اند

عنوان تاریخ تصویب اولیه
قانون بودجه ۱۳۹۴ کل کشور ۱۳۹۳
قانون جامع حدنگار (کاداستر) کشور ۱۳۹۳
قانون آیین دادرسی جرائم نیروهای مسلح و دادرسی الکترونیکی ۱۳۹۳
قانون تعیین حریم حفاظتی ـ امنیتی اماکن و تأسیسات کشور ۱۳۹۳
قانون تعیین تعرفه های خدمات مرکز توسعه تجارت الکترونیکی ۱۳۹۳
قانون بودجه سال ۱۳۹۳ کل کشور ۱۳۹۳
قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲
قانون مجازات اسلامی (کتاب اول تا چهارم – کلیات، حدود، قصاص، دیات) ۱۳۹۲
قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری ۱۳۹۲
قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز ۱۳۹۲
قانون سنجش و پذیرش دانشجو در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور ۱۳۹۲
۱۳۹۲
قانون حمایت خانواده ۱۳۹۱
قانون جامع خدمات‌رسانی به ایثارگران ۱۳۹۱
قانون حداکثر استفاده از توان تولیدی و خدماتی در تأمین نیازهای کشور و تقویت آنها در امر صادرات ۱۳۹۱
قانون نظارت بر رفتار قضات ۱۳۹۰
قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار ۱۳۹۰
قانون مجازات قاچاق اسلحه و مهمات و دارندگان سلاح و مهمات غیرمجاز ۱۳۹۰
قانون امور گمرکی ۱۳۹۰
قانون تعیین تکلیف وضعیت ثبتی اراضی و ساختمانهای فاقد سند رسمی ۱۳۹۰
قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران ( ۱۳۹۴ ـ ۱۳۹۰ ) ۱۳۸۹
قانون پیش ‌فروش ساختمان ۱۳۸۹
قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی ۱۳۸۹
قانون اجرای سیاستهای کلی اصل چهل و چهارم (۴۴) قانون اساسی ۱۳۸۹
قانون افزایش بهره‌وری بخش کشاورزی و منابع طبیعی ۱۳۸۹
قانون جرایم رایانه ای ۱۳۸۸
قانون الحاق موادی به قانون ساماندهی و حمایت از تولید و عرضه مسکن ۱۳۸۸
۱۳۸۸
۱۳۸۸
قانون اصلاح قانون بیمه اجباری مسؤولیت مدنی دارندگان وسایل نقلیه موتوری زمینی در مقابل شخص ثالث ۱۳۸۷
قانون ساماندهی و حمایت از تولید و عرضه مسکن ۱۳۸۷
قانون شوراهای حل اختلاف ۱۳۸۷
قانون ارتقاء سلامت نظام اداری و مقابله با فساد ۱۳۸۷
قانون نحوه مجازات اشخاصی که در امور سمعی و بصری فعالیت های غیرمجاز می نمایند ۱۳۸۶
قانون ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و علائم تجاری ۱۳۸۶
قانون مبارزه با پول شویی ۱۳۸۶
قانون مدیریت خدمات کشوری ۱۳۸۶
قانون الحاق موادی به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت ۱۳۸۴
قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران ۱۳۸۴
قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران ۱۳۸۳
قانون احترام به آزادی های مشروع و حفظ حقوق شهروندی ۱۳۸۳
قانون‌ سازمان‌ نظام‌ پزشکی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ ۱۳۸۳
قانون‌ برگزاری‌ مناقصات‌ ۱۳۸۳
۱۳۸۲
۱۳۸۲
‌قانون منع فروش و واگذاری اراضی فاقد کاربری‌ مسکونی برای امر مسکن به شرکتهای تعاونی مسکن و‌ سایر اشخاص حقیقی و حقوقی ۱۳۸۱
قانون تسری امتیازات خاص بانکها به مؤسسات اعتباری غیر بانکی مجاز ۱۳۸۱
قانون حمایت از کودکان و نوجوانان ۱۳۸۱
قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت ۱۳۸۰
‌قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب (‌در امور مدنی) ۱۳۷۹
‌قانون حالت اشتغال مستخدمین شهید، جانباز، از کار افتاده و مفقودالاثر انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی ۱۳۷۹
قانون پیوند اعضای بیماران فوت شده یا بیمارانی که مرگ مغزی آنان مسلم است و آیین نامه اجرایی آن ۱۳۷۹
قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب ( در امور کیفری) ۱۳۷۸
قانون وظایف و اختیارات رئیس قوه قضائیه ۱۳۷۸
۱۳۷۷
قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت دادگستری ۱۳۷۶
قانون مبارزه با مواد مخدر با اصلاحات ۱۳۸۹ ۱۳۷۶
قوانین و مقررات روابط موجر و مستاجر ۱۳۷۶
قانون مجازات اسلامی (کتاب پنجم – تعزیرات و مجازات های بازدارنده) ۱۳۷۵
قانون تشکیلات، وظایف و انتخاب شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران ۱۳۷۵
‌قانون نقل و انتقال دوره‌ای قضات ۱۳۷۵
قانون حفظ کاربری اراضی زراعی و باغها با اصلاحات ۱۳۸۵ ۱۳۷۴
قانون نظام مهندسی و کنترل ساختمان ۱۳۷۴
قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاببا اصلاحات بعدی ۱۳۷۳
قانون ممنوعیت بکارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره ۱۳۷۳
‌قانون فهرست نهادها و مؤسسات عمومی غیر دولتی ۱۳۷۳
قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معیّن ۱۳۷۳
قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب ۱۳۷۳
‌قانون ممنوعیت تصدی بیش از یک شغل ۱۳۷۳
قانون رسیدگی به تخلفات اداری ۱۳۷۲
قانون تشکیل سازمان پزشکی قانونی کشور ۱۳۷۲
قانون بخش تعاونی اقتصاد جمهوری اسلامی ایران ۱۳۷۰
قانون کار ۱۳۶۹
قانون بیمه بیکاری ‌ ۱۳۶۹
‌قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی کشور با اصلاحات ۱۳۸۴ ۱۳۶۹
قانون نحوه اجراء اصل هشتاد و پنجم و یکصد و سی و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در رابطه با‌مسوولیتهای رئیس مجلس شورای اسلامی با الحاقات ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ ۱۳۶۸
قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای ماده ۵۶ قانون جنگلها و مراتع ۱۳۶۷
قانون مالیات های مستقیم ۱۳۶۶
قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری ۱۳۶۴
قانون تشکیلات و اختیارات سازمان حج و اوقاف و امور خیریه ۱۳۶۳
قوانین و مقررات روابط موجر و مستاجر ۱۳۶۲
 ‌قانون عملیات بانکی بدون ربا (‌بهره)  ۱۳۶۲
قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور با اصلاحات ۱۳۷۵ ، ۱۳۷۸ و ۱۳۹۳ ۱۳۶۰
قانون افراز و فروش املاک مشاع ۱۳۵۶
قوانین و مقررات روابط موجر و مستاجر ۱۳۵۶
‌قانون ثبت احوال ۱۳۵۵
قانون صدور چک ۱۳۵۵
قانون اجرای احکام مدنی ۱۳۵۵
قانون تشکیل صندوق حمایت وکلا و کارگشایان دادگستری ۱۳۵۵
قانون دفاتر اسناد رسمی و کانون سر دفتران و دفتریاران ۱۳۵۴
قانون حمایت خانواده ۱۳۵۳
قانون تأسیس شورای عالی شهرسازی و معماری ایران ۱۳۵۱
قانون حمایت حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان ۱۳۴۸
قانون مواد خوردنی و آشامیدنی و آرایشی و بهداشتی ۱۳۴۶
قانون حفاظت و بهره برداری از جنگلها و مراتع ۱۳۴۶
قانون سازمان برق ایران ۱۳۴۶
قانون دریایی ۱۳۴۳
لایحه قانونی ملی کردن جنگلها مصوب هیات وزیران ۱۳۴۱
قانون مسئولیت مدنی ۱۳۳۹
قانون شهرداری ۱۳۳۴
لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری ۱۳۳۳
قانون امور حسبی ۱۳۱۹
قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی ۱۳۱۸
 قانون اعسار ۱۳۱۳
قانون ثبت اسناد و املاک ۱۳۱۰
قانون مجازات راجع به انتقال مال غیر ۱۳۰۸

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: قـــوانــیــن و مــقــررات

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۴ | 19:53 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |