روزشمار وقايع انقلاب اسلامي - 1357 - رشد
رويدادهای سال 1357 - رشد
وقایع انقلاب اسلامی در یک نگاه کلی
نگاهی به مهم ترین رویدادهای انقلاب اسلامی(فروردین 1340 تا بهمن 1357)
مرکز اسناد انقلاب اسلامی - رویدادهای 12 بهمن
مرکز اسناد انقلاب اسلامی - رویدادهای 22 بهمن
رویدادهای انقلاب (65) - انقلاب خميني ، حماسه حسيني - تبیان
تقويم تاريخ انقلاب اسلامي ايران
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: رویدادهای انقلاب اسلامی
ادامه مطلب را ببينيد
حمایت از جبهه ی مقاومت در سوریه و عراق
شور
با اذن فرمانده ، دلداده ی رزمیم
در جبهه ی شامات ، آماده ی رزمیم
ما با خمینی عهد و پیمان وفا بستیم
ما پیرو راه شهیدان بوده و هستیم
ما با ولایت پشت استکبار بشکستیم
ما یار مظلومانیم در مکتب قرآنیم
با یاری آلُ الله پیروز هر میدانیم
لبَیکَ یا ثارَالله
******
از چنگ استکبار ، آن بی حیای شوم
باید شود آزاد ، سوریه ی مظلوم
یا رب به حقّ حضرت زینب عنایت کن
ما را تو اهل بندگی ، اهل سعادت کن
از راهیان راه ایثار و شهادت کن
در راه حق می مانیم شعر وفا میخوانیم
با یاری آلُ الله پیروز هر میدانیم
لبَیکَ یا ثارَالله
******
ما جملگی هستیم ، فرزند عاشورا
از نسل مُغنیه ، از نسل همت ها
ما که به عشق آل پیغمبر گرفتاریم
در راه اسلام ، هر بلا بر جان خریداریم
با یا حسین و یا ابالفضل مرد پیکاریم
از لشگر شیرانیم ما گوش بر فرمانیم
با یاری آلُ الله پیروز هر میدانیم
لبَیکَ یا ثارَالله
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی
ادامه مطلب را ببينيد
حجاب زن مسلمان
(به سبک حاج ناظم )
حجاب تو ای خواهر مسلمان بود اطاعت از کلام قرآن
چادرت زینت است پاکی طینت است
مکر عدو نقش بر آب است عزت تو حفظ حجاب است
یا زهرا یا زهرا یا زهرا
******
با ظاهری اسلامی و مصفا تو وارثی به زینب و به زهرا
چادرت سلاح است روزشان سیاه است
مکر عدو نقش بر آب است عزت تو حفظ حجاب است
یا زهرا یا زهرا یا زهرا
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی
ادامه مطلب را ببينيد
آزادی قدس و نفرت از استکبار
(به سبک حاج ناظم)
باشد امید پیروان قرآن آزادی قدسِ شریف و لبنان
غزه ناله دارد داغ لاله دارد
بگو ز بغض دشمن دین سلام بر تو ای فلسطین
******
شود ز سوز سینه های خسته با یا حسین پشت ستم شکسته
صهیونیست ذلیل است چو گرگی علیل است
بگو برای حفظ آیین سلام بر تو ای فلسطین
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی
ادامه مطلب را ببينيد
شور
بانی سفره مون کرم زینبه ، به روی سر ِما علم زینبه
قبله ی عاشقا حرم زینبه
خدا می دونه گریه کنان روضه ی قبله ی حاجاتیم
تا نفس داریم مدافعان حرم عمه ی ساداتیم
روحی لک ِ الفداء ، یازینب یازینب
نفسی لک ِ الوقاء ، یازینب یازینب
******
اونیکه بدخواه بانوی محشره ، دشمن خواهر ارباب بی سره
جوابش با خود حضرت حیدره
تا که بالای گنبد بانو پرچم غیرت عباسه
حساب کتاب دشمن زینب با خود حضرت عباسه
اگه دلهامون یه عمره دائم برای کربلا بی تابه
به خود ارباب آثار آه و دم شریکة الاربابه
روحی لک ِ الفداء ، یازینب یازینب
نفسی لک ِ الوقاء ، یازینب یازینب
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی
ادامه مطلب را ببينيد
واحد (شلاقی)
شاه علی تا ، که دنیا دنیاست ، جونم رو میدم ، به پای آقا
ذکر علی شد ، دوای دردم ، کوری چشم ، همه حسودا
بی تو بودن برا من شرف نیست
غیر عشقت آقاجون هدف نیست
میخونم اهل جنت بدونند
هیچ بهشتی شبیه نجف نیست
سلام ما بر حضرتت بی عدد
بازم میخونم علی حیدر مدد
یاعلی حیدر علی حیدر مدد
******
دوباره بغضی ، توی گلوشه ، یه آسمون که ، ابر بهاره
دلخوره از دست ، این زمونه ، از غصه هایی ، که بی شماره
این روزا بین بستر میخونه
واسه یارش میگیره بهونه
یاد روزای سخت مدینه
یادعشقی که پر زد زلونه
میون بستر روضه میخونه
به یاد مسمار بارد خونه
یاعلی حیدر علی حیدر مدد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی
ادامه مطلب را ببينيد
شب های ماه رمضان
زمینه
خدا رو شکر ماه رمضونه
رامون دادن میون خونه
خدا رو شکر که سفره پهنه
اومد دیوونه اومد دیوونه
ابر رحمت روی سر شاه و گدا می شینه
سفره دار ماه رمضون امیرالمومنینه
امیر بی نظیره ، دل به عشقش اسیره
دست ما رو می گیره
یاعلی علی
******
دل مجنون در پی لیلا ، ذکر لبهام یوسف زهرا
سحر دعا صفایی داره ، کنار ارباب کنار سقا
خوش بحال کسی که یه شب پیش آقاش بمونه
بالا سر ساقی عشق خمس عشر بخونه
دین و دنیام ابالفضل ، ذکر لبهام ابالفضل
آقام آقام ابالفضل
یاحسین حسین
******
اگه که تشنگی کشیدم
دم افطار اگه بریدم
تشنگی حرم رو دیدم
ببخشیدم ببخشیدم
علی اصغر می میره و ، رباب زار و حزینه
عمو مونده تو علقمه ، روضه خونه سکینه
همه صورت دریدن ، اون دمی که شنیدن
بابا رو سر بریدن
یاحسین حسین
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی
ادامه مطلب را ببينيد
به نام عشق و به نام زینب
منم سربازو غلام زینب
زدم پر امشب رو بام زینب
دیدم سرو احترام زینب
کربلا رو کربلا کردی
روضه تو دلا به پا کردی
ما رو از ازل شما بانو
با حسینت اشنا کردی
از عشق تو عمریه دارم لقب
انا مجنون یا عقیله العرب
یا زینب
به غیر از تو چشم رو دنیا بستم
زمین خوردم تا بگیری دستم
تموم عشقم اینه تو دنیا
غلام ام المصائب هستم
غصه خورده دمشقم من
سر سپرده دمشقم من
خون من حلالته بانو
کشته مرده دمشقم من
میگم امشب باز از روی ادب
انا مجنون یا عقیله العرب
یا زینب
تو چشمام بازم پر از الماسه
دلم رو اسم شما حساسه
ببین که پای شما ایستادم
که پشتم گرمه خود عباسه
مورد لطف و کرم هستم
زیر سایه علم عستم
با عنایت شما بانو
من مدافع حرم هستم
میخونم با شاه هاشمی نسب
انا مجنون یا عقیله العرب
یا زینب
دانلود
www.ParsCms.com
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی
ادامه مطلب را ببينيد
انا الیمنی منم اویس قرنی
بترس از قیام حسین نبینی صبر حسنی
ای آل سعود ای کلب الیهود
ما همون شیعه نسل حیدر و زهراییم
ای آل سعود ای کلب الیهود
ما فقط منتظر دستور آقاییم
من فقط منتظرم که رهبرم اذن جهادمو بده
بعد اون میخوام ببینم کیه که میاد جوابمو بده
(اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وال محمد)
انا الیمنی منم اویس قرنی
زیر گاهام لهت میکنم وسط این سینه زنی
طاقتم شکست ای داعش پست
واسه شیعه خط قرمز حرمه زینبشه
طاقتم شکست ای داعش پست
شیعه ذکر یا لثارات الحسین رو لبشه
برو دور شو از حریم اهلبیت غیرت ایرانی داریم
با ما در نیوفت که ما سرداری چون قاسم سلیمانی داریم
(اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وال محمد)
دانلود
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سبـکهای مدح و مولودی
ادامه مطلب را ببينيد

زندگینامه شهید منصوری ستاری
سرلشكر شهيد ، منصور ستاري در سال 1327 در روستاي ولي آباد ورامين ديده به جهان گشود . پدرش ، مرحوم « حاج حسن » شاعري فاضل بود كه ديواني از او به نام «ماتمكده عشاق » به يادگار مانده است .
منصور ستاري دوران ابتدايي را در مدرسه ولي آباد ورامين و دوران متوسطه را در قريه « پوينك » باقر آباد به پايان رسانيد . وي در طول دوران تحصيل همواره يكي از شاگردان ممتاز كلاس به شمار ميرفت.. ادامه مطلب ...

زندگینامه شهید عباس بابایی
عباس بابایی، در سال ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود.
وی دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۸، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد.
ادامه مطلب ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: زندگینامه شهدا و رزمندگان
ادامه مطلب را ببينيد

نان سنگک (خاطره ای از شهید احمدی روشن)
نان سنگگ گرفته بودیم و می آمدیم طرف خوابگاه. چندتا سنگ به نانها چسبیده بود. مصطفی کندشان و برگشت سمت نانوایی... ادامه مطلب ...

آلونک نشین ها (از خاطرات شهید احمدی روشن)
دستم را گرفت، از خوابگاه برد بیرون. روبه روی خوابگاه زنجان خانه هایی بود که معلوم بود از قدیم مانده؛ از زمان آلونک نشین ها. همیشه چشمم به این خانه ها می افتاد، اما هیچ وقت فکر نکرده بودم به آدم هایی که توی این آلونک ها زندگی می کنند... ادامه مطلب ...

دیدار با آیت الله حسن زاده آملی (از خاطرات شهید احمدی روشن)
رفتیم قم از دفتر مراجع برای کانون نهج البلاغه کمک بگیریم. گفتم «بریم خونه ی آیت الله حسن زاده آملی.»
سرظهر بود. حاج آقا آمد جلوی در. گفت «شما عقل ندارید دم ظهر در خونه مردم رو میزنید؟»
اخلاق حاج آقا را میشناختم. گفتم «حاج آقا، دانشجو اگه عقل داشت، دانشگاه نمیرفت.»... ادامه مطلب ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران
ادامه مطلب را ببينيد
گروه اجتماعی - جوانان امروز ایران زمین که در سال های دفاع مقدس در برابر جنگ تحمیلی صدام علیه ایران، یا کودک بوده اند یا به دنیا نیامده بودند، برای آگاهی از ارزش های دوران دفاع مقدس، و آشنایی با میزان ایثار و گذشت مردم و رزمندگان و خانواده های شهدا، مدیریت و توانمندی دولتمردان و مسوولان نظام و پایداری ملت ایران در برابر هجوم دشمن، کافی است که با چند شاخص اقتصادی و اجتماعی و رفتار و اخلاق رزمندگان و مردم مقاوم ایران آشنا شوند تا به خوبی درک کنیم که چه شیرزنان و شیرمردانی با کمترین امکانات در مقایسه با امکانات امروز کشور، توانستند خاک مقدس ایران را از گزند دشمن حفظ کنند.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: مـقـاومـت و دفــاع مـقـدس
ادامه مطلب را ببينيد
جنگ جهانی - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
جنگ جهانی به درگیری نظامی گستردهای اطلاق میشود که اکثریت دول و مردم جهان را درگیر خود کند.
در تاریخ این عنوان معمولاً به دو جنگ بسیار عظیم که در قرن بیستم اتفاق افتاد یعنی «جنگ جهانی اول» و «جنگ جهانی دوم» اطلاق میشود.
بسیاری به طنز یا به جِد، از جنگ جهانی سوم و جنگ جهانی چهارم صحبت کردهاند. برای مثال بعضی جنگ سرد را جنگ جهانی سوم و «جنگ علیه تروریسم» را جنگ جهانی چهارم مینامند. اما این عناوین هرگز تثبیت نشدهاند.
برخی هم به جد جنگ بین ایران و عراق را به خاطر کمک چندین کشور به عراق، جنگ جهانی سوم می نامند.[۱]
جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ و نیز جنگ جهانی دوم بین سال های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ می باشد
جنگ جهانی سوم (به انگلیسی: World War III ) منازعهای فرضی است که مشخصا بعد از جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹-۱۹۴۵) رخ خواهد داد.
جنگ جهانی اول - دانشنامه رشد-(تصاویر) آلبوم جنگجهانی دوم؛ اشغال ایران - فرارو-15 عکس حیرتانگیز از جنگ جهانی دوم که شما را تحت تاثیر ...-آشنایی با جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹-۱۹۴۵)-پیش بینی جنگ جهانی سوم و نبرد آرماگدون-علت اصلی بوجود امدن جنگ جهانی دوم چه بود؟-جنگ جهانی اول - ویکی فقه-جنگ جهانی دوم - هوانورد-لحظهای تلخ از جنگ جهانی دوم/ عکس - نامه نیوز-متفقین به چه قیمتی برنده شدند؟ جنایات جنگی برندگان جنگ ...-رهبران اصلی در زمان جنگ جهانی دوم
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: جــــنـــــگ جــــــهــــانـــی
ادامه مطلب را ببينيد
جبهه جهانی مستضعفین - جنگ جهانی اول، نخستین جنگ بینالمللی بود كه سراسر قاره اروپا، روسیه، منطقه خاورمیانه، بخشهایی از افریقا، آمریكا و خاور دور را فراگرفت و ۲۶ كشور، از جمله ایران، در آن درگیر شدند.
در ادامه به بررسی ابعاد گوناگون این جنگ میپردازیم.
جنگ جهانی اول
در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ با قتل فرانتس فردیناند (ولیعهد اتریش) و همسرش به دست یك دانشجوی 19 ساله صرب بوسنیایی به نام کارویلوپرینسیپ جرقه آتش جنگ جهانی اول زده شد.
به دنبال این ترور، اتریش ادعا کرد صربستان در این کار دخالت داشته و تقاضا کرد تحقیقاتی با شرکت نمایندگان اتریش انجام شود که دولت صربستان تحقیقات را قبول کرد ولی با حضور نمایندگان خارجی مخالفت کرد.
به دنبال این اختلاف دولت اتریش به صربستان در ۲۸ ژوئیه اعلان جنگ داد و آلمان كه منافع خود را در خطر میدید، در ۴ اوت ۱۹۱۴، در حمایت از اتریش به بلژیك حمله برد و پس از تصرف بروكسل، به سمت مرزهای فرانسه پیش رفت، این اقدام یعنی حمله به یک کشور بیطرف، موجب دخالت انگلیس در این معرکه شد و از طرفی روسیه نیز در ششم اوت رسماً با اتریش وارد جنگ شد.
جنگ پس از چهار سال و با شكست نیروی دولتهای مركزی و با انعقاد اجلاس صلح پاریس با شركت نمایندگان ۳۲ كشور و پیمان ورسای بهظاهر پایان یافت، اما این مذاكرات و معاهدهها نه تنها به مشكلات میان كشورهای قدرتمند جهان پایان نداد، بلكه زمینه را برای وقوع جنگ جهانی دوم فراهم ساخت.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: جــــنـــــگ جــــــهــــانـــی
ادامه مطلب را ببينيد
خاطرات تفحص(1)
شهيد مهدي منتظر قائم
نيمه شعبان سال 1369 بود. گفتيم: امروز به ياد امام زمان(عج) مي گرديم. اما فايده نداشت. خيلي جست و جو کرديم. پيش خود گفتم «يا امام زمان(عج) يعني مي شود بي نتيجه برگرديم. در همين حين 5 -4 شقايق را ديدم که برخلاف شقايقها، که تک تک مي رويند، آنها دسته اي روئيده بودند. گفتم حالا که دستمان خالي است، شقايقها را مي چينم و براي بچه ها مي برم. شقايقها را که کندم، ديدم روي پيشاني يک شهيد روئيده اند. او نخستين شهيدي بود که در تفحص پيدا کرديم شهيد «مهدي منتظر قائم».
***
دو دبّه آب
در فکه کنار يکي از ارتفاعات تعدادي شهيد پيدا شدند که يکي از آنها حالت جالبي داشت. او در حالي روي زمين افتاده بود که دو دبّه پلاستيکي 20 ليتري آب در دستان استخواني اش بود. يکي از دبّه ها ترکش خورده و سوراخ شده بود. ولي دبه ديگر، سالم و پر از آب بود. در دبّه را که باز کرديم، با وجود اينکه حدود 12 سال از شهادت اين بسيجي سقا مي گذشت، آب آن دبّه بسيار گوارا و خنک مانده بود.
***
شهيد احمدزاده و مادرش
پيکر يکي از شهدا بنام احمدزاده را که بر اساس شواهد دوستانش پيدا کرده بوديم و هيچ پلاک و مدرکي نداشت. تحويل خانواده اش داديم. مادر او با ديدن چند تکه استخوان، مات و مبهوت فقط مي گفت: «اين بچه من نيست!» حق هم داشت. او در همان لحظات تکه پاره هاي لباس شهيد را مي جست که ناگهان چيزي توجه اش را جلب کرد. دستانش را ميان استخوانها برد و خودکار رنگ و رو رفته اي را درآورد. با گوشه چادر، بدنه خودکار را پاک کرد. سريع مغزي خودکار را درآورد و تکه کاغذي را که داخل بدنه آن لوله شده بود، خارج ساخت. اشک در چشمانش حلقه زد. همه متعجب شده بودند که چه شده، ديديم بر روي کاغذ لوله شده نام احمد زاده نوشته. مادر آن را بوسيد و گفت: «اين دست خط پسرمه، اين پيکر پسرمه، خودشه»
عشقلي
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران
ادامه مطلب را ببينيد
یکصد خاطره از شهید مهندس مهدی باکری
1- سال پنجاه و دو تازه دانشجو شده بودم. تقسیممان که کردند، افتادم خوابگاه شمس تبریزی. آب و هوای تبریز به م نساخت ، بد جوری مریض شدم. افتاده بدم گوشه ی خوابگاه . یکی از بچه ها برایم سوپ درست می رد و ازم مراقبت می کرد. هم اتاقیم نبود. خوب نمی شناختمش. اسمش را که از بچه ها پرسیدم، گفتند « مهدی باکری.»
2- رفتیم توی شهر و یک اتاق کرایه کردیم. به م گفت « زندگی ای که من می کنم سخته ها .» گفتم « قبول.» برای همه کاراش برنامه داشت؛ خیلی هم منظم و سخت گیر. غذا خیلی کم می خورد. مطالعه خیلی می کرد. خیلی وقت ها می شد روزه می گرفت. معمولا همان روزهایی هم که روزه بود می رفت کوه. به یاد ندارم روزی بوده باشد که دونفرمان دو تا غذا از سلف دانشگاه گرفته باشیم. همیشه یک غذا می گرفتیم، دو نفری می خوردیم .خیل وقت ها می شد نان خالی می خوردیم. شده بود سرتاسر زمستان ، آن هم توی تبریز ، یک لیتر نفت هم توی خانه مان نباشد.کف خانه مان هم نم داشت، برای این که اذیتمان نمکند چند لا چند لا پتو و فرش و پوستین می انداختیم زمین.
3- سال پنجاه و شش پادگان ارومیه خدمت می کردم. آمدند گفتند « ملاقاتی داری.» مهدی بود. به م گفت « باید از این جا دربری.» هر طور بود زدم بیرون. من را برد خانه ی عمه ش . کلی شیشه ی نوشابه آن جا بود . گفت« بنزین می خوایم.» از باک ژیانم بنزین کشیدم بیرون. شروع کردیم کوکتل مولوتف ساختن. خوب بلد نبودم اما مهدی وارد بود. چند تایش را بردیم بیرونشهر و امتحان کردیم. ازش خبری نداشتم. کوکتل مولو تف هایی را هم که ساخته بودیم ندیدم . دو – سه روز بعد شنیدم مشروب فروشی های شهر یکی یکی دارد آتش می گیرد. حالا می فهمیدم چرا ازش خبری نیست.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران
ادامه مطلب را ببينيد
کنجکاوی در حالات شهید ردانی پور
آيتالله جنتي:
«از آنجايي كه شهيد ردانيپور با دلسوزي و تمام وجود در جبههها كار ميكرد، مورد علاقهي من بود. در يك جامعهي الهي بايد امثال ردانيپور از برجستهترين عنصرها و چهرههاي جامعه باشند.»
سردار رحيم صفوي :
«اين شهيد بزرگوار و روحاني دلسوختهي اسلام و عاشق امام حسين (علیه السلام)، عارفي مجاهد و از مصاديق بارز فرمايش مولا علي (علیه السلام) به شمار ميآمد كه: ( زُهّاد بالَلّيل و اسد بالنّهار. ) او نمونهي يك فرماندهي لشكر اسلام به معني واقعي بود.»
سردار غلامعلي رشيد:
«درست است كه او يكي از فرماندهان لشكر 14 امام حسين (علیه السلام) بود، اما ايشان علاوه بر نقش نظامياش در لشكر امام حسين (علیه السلام)، در نقش رهبري مجموعهي يگان خود نيز عمل ميكرد. نصايح و راهنماييهاي او براي يكايك فرماندهان از پايينترين تا بالاترين رده مؤثر و كارساز بود.او واقعاً شخصيتي نظامي، عقيدتي و سياسي بود و در هر سه بعد، در حد اعلي رشد كرده بود. آنچه ميگفت عمل ميكرد.اين شهيد عزيز و پرتلاش يكي از ستونهاي اصلي لشكر بود كه در اسنجام و وحدت و يكپارچگي آن نقش مهمي را ايفا ميكرد.»
برگرفته از خاطرات شفاهی خانواده ودوستان شهید
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران
ادامه مطلب را ببينيد
یکصد خاطره از شهید ردانی پور
1- تب کرده بود ، هذیان می گفت. می گفتند سرسام گرفته . دکتر ها جوابش کرده بودند . فقط دو سالش بود، پیچیده بودند گذاشته بودندش یک گوشه . هم سایه ها جمع شده بودند. مادر چند روز یک سر گریه وزاری می کرد، آرام نمی شد، می گفت « مرده ،مصطفی مرده که خوب نمی شه .» صبح زود ، درویش آمد دم در ؛ گفت « این نامه را برای مصطفی گرفتم، برات عمرشه.»
2- هفت هشت سالش بیش تر نبود، ولی راهش نمی دادند، چادر مشکی سرش کرده بود، رویش را سفت گرفته بود، رفت تو ، یک گوشه نشست. روضه بود ، روضه ی حضرت زهرا.مادر جلوتر رفته بود ، سفت و سخت سفارش کرده بود « پا نشی بیای دنبال من،دیگه مرد شدی، زشته ، از دم در برت می گردونند.» روضه که تمام شد، همان دم در چادر را برداشت، زد زیر بغلش و دِ بدو.
3- هر روز که از دکان کفاشی بر می گشتند، یک سنگ بر می داشت می داد دست علی که « پرتش کن توی حیاط یارو.» سنگ را پرت کرد آن طرف دیوار توی حیاط ،دوتایی تا نفس داشتند دویدند، سر پیچ که رسیدند، صدای باز شدن درآمد ، صاحب خانه بود. رنگ علی پرید، مصطفی دستش را محکم کشید و گفت « زود باش برگرد.» برگشتند طرف صاحب خانه . دادش به هوا بود « ندیدین از کدوم طرف رفت؟ مگه گیرش نیارم ...» شانه هایش را بالا انداخت. مثل این که اولین بار است که از آن کوچه رد می شود.
4- نمره اش کم شده بود، باید ورقه را امضا شده می برد مدرسه. انگشت پایش را زده بود توی استامپ ، بعد هم زیر ورقه ی امتحانیش . هیچ کس نفهمید که انگشت کی پای ورقه اش خورده است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران
ادامه مطلب را ببينيد
یکصد خاطره از شهید حاج حسین خرازی !!!
1- دانشگاه شیراز قبول شده بود. همان موقع دوتا پسرهایم توی اصفهان و تهران درس می خوادند. حقوقم دیگر کفاف نمی داد. گفتم « حسین ، بابا ! اون دو تا سربازی شونو رفته ن . بیا تو هم سربازیتو برو . بعد بیا دوباره امتحان بده . شاید اصفهان قبول شدی. این طوری خرجمون هم کمتر می شه .»
2- رفته بودم قوچان به ش سر بزنم. گفتم یک وقت پولی ، چیزی لازم داشته باشد. دم در پادگان یک سرباز به م گفت « حسین تو مسجده » رفتم مسجد . دیدم سرباز ها را دور خودش جمع کرده ، قرآن می خوانند نشستم تا تمام شود. یک سرهنگی آمد تو ، داد و فریاد که « این چه وضعشه ؟ جلسه راه انداخته ین ؟ »حسین بلند شد؛ قرص و محکم.گفت « نه آقا ! جلسه نیس . داریم قرآن می خونیم .» حظ کردم . سرهنگ یک سیلی محکم گذاشت توی گوشش. گفت « فردا خودتو معرفی کن ستاد. » همان شد. فرستادندش ظفار ، عمان . تا شش ماه ازش خبر نداشتیم . بعدا فهمیدیم.
3- از همان اول عادتمان نداد که نامه بنویسد یا تلفن کند یا چه . می گفت « از من نخواین . اگه سالم باشم ، می آم سر می زنم. اگر نه ، بدونین سرم شلوغه ، نمی تونم بیام.»
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران
ادامه مطلب را ببينيد

قصه های مینی مالیستی جنگ (صد خاطره ی کوتاه)
١- چند روز قبل از امتحانها از جبهه ميآمد، يك صندلي ميگذاشت زير درخت نارنگي وسط حياط، آن چند روز را درس ميخواند و با نمرههاي خوب قبول ميشد. نمرههاش هست. تازه با همين وضع توي كنكور هم قبول شد. آن هم دانشگاه اميركبير.
٢- يك بار از جبهه كه برگشت، گفت: «مادر! تو چه دعايي ميكني كه من شهيد نميشم؟» از آن به بعد ميگفتم: «خدايا! راضيام به رضاي تو.»
خدا راضي بود پسرم پيش او برود و پيش من نماند.
٣- شهيد كه شد، دو بسته از وسايلش را فرستادند براي خانوادهاش. يك بسته وسايل شخصي و يك بسته كتابهاي درسي دبيرستان.
٤- شش ماهي بود ميرفت جبهه. من منتظر ماندم تا امتحانها تمام بشود و تابستان همراهش بروم. بعضي حرفهايش را نميفهميدم. ميگفت: «خمپارهها هم چشم دارند.»
* * *
نشسته بوديم وسط محوطه؛ داشتيم قرآن ميخوانديم. صداي سوت خمپارهاي آمد. هر دو خوابيديم زمين. گرد و خاكها كه خوابيد، من بلند شدم، اما او نه. تازه فهميدم خمپارهها هم چشم دارند.
٥- كتابهايش را جلد كرده بود، با روزنامه. نميخواست بقيه بفهمند او فقط يك محصل است.
بچهها و محصلها را سخت راه ميدادند خط مقدم.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خاطرات جبهه ها وعملیاتها
ادامه مطلب را ببينيد
امروز اگر ما به هر جایی برسیم و فردا هم، حاصل بذری است که امام خمینی (ره) در سال 57 کاشت و سربازان و فرزندانش آن را با خون خود آبیاری کردند.

هر انسانی با هر تفکر و سلیقه و اعتقادی اگر شرف داشته باشد بی شک خود را وام دار کسانی میداند که از همه چی گذشتند و رفتند تا سرزمینشان بماند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران
ادامه مطلب را ببينيد

یکصد خاطره از شهید مهدی زین الدین
1- پسرک کیفش را انداخته روی دوشش. کفش ها را هم پایش کرده . مادر دولا می شود که بند کفش را بندد. پاهای کوچک ، یک قدم عقب می روند. انگشت های کوچک گره شلی به بند ها می زنند و پسرک می دود از در بیرون.
2- توی ظل گرمای تابستان، بچه های محل سه تا تیم شده اند. توی کوچه ی هجده متری . تیم مهدی یک گل عقب است. عرق از سر و صورت بجه ها می ریزد. چیزی نمانده ببازند. اوت آخر است . مادر می آید روی تراس « مهدی! آقا مهدی!برای ناهار نون نداریم ها برو از سرکوچه دو تا نون بگیر.» توپ زیر پایش می ایستد. بجه ها منتظرند. توپ را می اندازد طرفشان و می دودسرکوچه .
3- نماینده ی حزب رستاخیز می آید توی دبیرستان . با یک دفتر بزرگ سیاه . همه ی بچه ها باید اسم بنویسند. چون و چرا هم ندارد. لیست را که می گذارند جلوی مدیر ، جای یک نفر خالی است ؛ شاگرد اول مدرسه . اخراجش که می کنند ، مجبور می شود رشته اش را عوض کند. در خرم آباد ، فقط همان دبیرستان رشته ی ریاضی داشت. رفت تجربی.
4- قبل انقلاب، دم مغازهی کتاب فروشیمان ، یک پاسبان ثابت گذاشته بودند که نکند کتاب های ممنوعه بفروشیم.عصرها ، گاهی برای چای خوردن می آمد توی مغازه و کم کم با مهدی رفیق شده بود. سبیل کلفت و ازبناگوش در رفته ای هم داشت. یک شب ، حدود ساعت ده . داشتیم مغازه را می بستیم که سر و کله اش پیدا شد. رو کرد به مهدی و گفت « ببینم ، اگر تو ولی عهد بودی ، به من چه دستوری می دادی؟» مهدی کمی نگاهش کردو گفت « حالت خوبه ؟ این وقت شب سؤال پیدا کردهای بپرسی؟ » بازهم پاسبان اصرار کرد که « بگو چه دستوری می دادی ؟ » آخر سر مهدی گفت « دستور می دادم سبیلتو بزنی.» همان شب در خانه را زدند. وقتی رفتیم دم در ، دیدیم همان پاسبان خودمان است. به مهدی گفت « خوب شد قربان ؟ » نصف شبی رفته بود سلمانی محل را بیدار کرده بود تا سبیلش را بزند. مهدی گفت « اگر می دانستم این قدر مطیعی ، دستور مهم تری می داد. »
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران
ادامه مطلب را ببينيد
اشاره: غلامحسین افشردی،حسن باقری نام مستعار این شهید بزرگوار بود.
1- بچه را لا پنبه گذاشتند . آن قدر ضعیف بود که تا بیست روز صداش در نمی آمد . شیر بمکد. برای ماندنش نذر امام حسین کردند. به ش گفتند « غلامِ حسین.»باید نذرشان را ادا می کردند. غلام حسین دو ساله بود که رفتند کربلا.
2- آمده بود نشسته بود وسط کوچه . نمی شد بازی کرد. هر چی چخه کردیم و با توپ پلاستیکی و سنگ زدیم ، نرفت غلام حسین رفت جلو . نفهمیدیم چی گفت ، که گذاشت رفت.
3- کلاس هشتم بود. سال چهل و هشت ،چهل و نه . فامیل دورشان با چند تا بچه ی قد و نیم قد از عراق آواره شده بود. هیچی نداشتند ؛ نه جایی ، نه پولی . هفت هشت ماه پا پی صندوق دار مسجد لرزاده شده بود. می گفت« بابا یه وام بدین به این بنده ی خدا هیچی نداره . لا اقل یه سرپناهی پیدا کنه گناه داره. » حاجی هم می گفت « پسرجون ! وام میخوایی ، باید یه مقدار پول بذاری صندوق. همین.» آن قدر گفت تا فامیل پول گذاشتند صندوق . همه را بدهکار کرد تا یکی خانه دار شد.
4- سر راه مدرسه رفتیم کتاب فروشی .هرچی پول داشت کتاب خرید. می خواند؛ برای دکور نمی خرید.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران
ادامه مطلب را ببينيد

آگاهی از روحیات دکتر شهید مصطفی چمران
آگاهی از روحیات دکتر شهید مصطفی چمران ما را واداشت تا با بیژن نوباوه خبرنگار جنگ که چند ماهی را با وی سپری کرده به گفتگو بنشینیم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
• نحوه آشنایی شما با شهید چمران به چه صورت بود؟
اولین روزی که به عنوان خبرنگار همراه ستاد جنگ های نامنظم به جبهه رفته بودم خدمت شهید چمران رسیدم؛ آن وقت زمانی بود که شهید چمران زخمی و مجروح شده بود و برای دیدار با وی به استانداری منطقه سوسنگرد که تازه آزاد شده بود رفتیم. افرادی از جنبش های اسلامی فلسطین و لبنان و همچنین افرادی ایرانی که مهمترین آنان شهید مهندس محسن الهی بود وی را همراهی می کردند؛ شهید محسن الهی خود فارغ التحصیل دانشگاه برکلی آمریکا بود که با دایی خود که شهید شد و همچنین برادرش همراه شهید چمران به ایران آمده بودند.
• در آن زمان چند سال داشتید؟
من در آن زمان خیلی جوان بوده و حدود 20 سال داشتم، شهید چمران خیلی خوشحال شده بود و به من می گفت جنگ برایت سخت نیست؟ و من درجواب می گفتم: خیر دوست دارم در این فضا باشم. بعد ما را به همراه یک گروه چریکی به منطقه دب حردان در جاده اهواز به سوسنگرد که بیشتر عرب نشین هستند فرستادند. اطراف این روستا را برای جلوگیری از نفوذ عرقی ها آب انداخته بودیم، برای رفت و آمد هم از قایقی که مرحوم علی اکبر ابوترابی درست کرده بود استفاده می کردیم. مرحوم ابوترابی را برای اولین بار آنجا دیدم. وی در آنجا لباس روحانیت به تن نداشت، محاسن بلند و چهره ای نورانی داشت و یک آرپی جی و چند تا موشک همراه وی بود، فردی هم همراه آنها بود. آنها شب ها در مواضع عراقی ها نفوذ کرده و گاهی تانک و نفربرهایی از دشمن را می زدند، دشمن تصور می کرد کماندوها به آنها حمله کرده و شروع به تیراندازی می کردند. از آن زمان هم با مرحوم ابوترابی به جهت سجایای اخلاقی بالایی داشت ارتباط گرفتم.
اولین گزارش خود را هم قبل از رسیدن به روستا دب حران گرفتم، یک هلی کوپتر از هلال احمر که مورد هدف دشمن قرار گرفته بود روی زمین سوخته و مشخصات آن روی زمین چسبیده بود. شرایط به صورتی بود که حتی نمی توانستیم بنشینیم یا ایستاده گزارش بدهیم؛ من به صورت خوابیده گزارش خود را تهیه کردم و فیلمبردار ما نیز جواد قندی نژاد از بهترین فیملبرداران صدا و سیما و از دوستان بسیار نزدیک شهید چمران بود تا جایی که شهید وی را به اسم کوچک یعنی جواد صدا می کرد، آن گزارش بعدها در برنامه ای بنام همگام با جنگ پخش شد.
• پس اولین گزارش شما در همراهی با شهید چمران بود؟
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران
ادامه مطلب را ببينيد

100 خاطره از شهید چمران از : چریك عاشق
1) نشسته بود زار زار گریه می کرد. همه جمع شده بودند دورمان. چه می دانستم این جوری می کند ؟ می گویم « مصطفی طوریش نیس. من ریاضی رد شدم . برای من ناراحته .» کی باور می کند؟
2) ریاضیش خیلی خوب بود . شب ها بچه ها را جمع می کرد کنار میدان سرپولک ؛پشت مسجد به شان ریاضی درس می داد. زیر تیر چراغ برق.
3) شب های جمعه من را می برد مسجد ارک. با دوچرخه می برد. یک گوشه می نشست و سخن رانی گوش می داد. من می رفتم دوچرخه سواری.
4) پدرمان جوراب بافی داشت. چرخ جوراب بافیش یک قطعه داشت که زود خراب می شد و کار می خوابید. عباس قطعه را باز کرد و یکی از رویش ساخت. مصطفی هم خوشش آمد و یکی ساخت. افتادن به تولید انبوه یک کارخانه کوچک درست کردند. پدر دیگر به جای جوراب،لوازم یدکی چرخ جوراب بافی می فروخت.
5) مدیر دبستان با خودش فکر کرد و به این نتیجه رسید که حیف است مصطفی در آن جا بماند. خواستش و به ش گفت برود البرز و با دکتر مجتهدی نامی که مدیر آن جاست صحبت کند. البرز دبیرستان خوبی بود،ولی شهریه می گرفت.دکتر چند سؤال ازش پرسید . بعد یک ورقه داد که مسئله حل کند. هنوز مصطفی جواب ها را کامل ننوشته بود که دکتر گفت « پسر جان تو قبولی . شهریه هم لازم نیست بدهی.»
6) تومار بزرگ درست کرد و بالایش درشت نوشت:« صنعت نفت در سرتاسر کشور باید ملی شود» گذاشتش کنار مغازه ی بابا مردم می آمدند و امضا می کردند.
7) سال دوم یک استاد داشتیم که گیرداده بود همه باید کراوات بزنند. سرامتحان ، چمران کراوات نزد، استاد دونمره ازش کم کرد. شد هجده ، بالاترین نمره .
8) درس ترمودینامیک ما با یک استاد سخت گیر بود. آخر ترم نمره ش از امتحان شد هفده و نیم و از جزوه چهار . همان جزوه را بعدا چاپ کردند. در مقدمه اش نوشته بود «این کتاب در حقیقت جزوه ی مصطفی چمران است در درس ترمودینامیک.»
9) یک اتاق را موکت کردند. اسمش شد نمازخانه.ماه اول فقط خود مصطفی جرأت داشت آنجا نماز بخواند. همه از کمونیست ها می ترسیدند.
10) بورس گرفت . رفت آمریکا. بعد از مدت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی مذهبی. خبر کارهایش به ایران می رسید. از ساواک پدر را خواستندو به ش گفتند « ماترمی چهارصد دلار به پسرت پول نمی دهیم که برود علیه ما مبازه کند.» پدر گفت «مصطفی عاقل و رشیده . من نمی توانم در زندگیش دخالت کنم» بورسیه اش را قطع کردند. فکر می کردند دیگر نمی تواند درس بخواند، برمی گردد.
11) می خواستیم هیأت اجرایی کنگره دانش جویان را عوض کنیم . به انتخابات فقط چند روز مانده بود. ما هم که تبلیغات نکرده بودیم . درست قبل از انتخابات ، مصطفی رفت و صحبت کرد. برنده شدیم.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خــاطــرات شـهــدا و ایـثـارگـران
ادامه مطلب را ببينيد
- خودروهای زرهی روسیه علیه داعش در عراق
- احتمال همدستی دو خلبان اندونزیایی با داعش
- هلاکت 4تک تیرانداز داعش در شمال تکریت
- رهبر کره شمالی تاکنون 70 مقام را اعدام کرده است
- کارشناس آمریکایی: داعش به نام اسلام، مسلمان ها را میکشد
- زمینه سازی دولت مصر برای اعدام مرسی و رهبران اخوان
- العربیه: ارتش لیبی پایگاه های داعش در بنغازی را بمباران کرد
- سقوط پهپاد صهیونیستی در بندر طرابلس لبنان
- پوتین از گسترش فعالیت داعش در افغانستان ابراز نگرانی کرد
- دو برادر فرانسوی قبل از پیوستن به داعش بازداشت شدند
- داعش یک ساختمان دولتی در حسکه سوریه را آتش زد
- داعش از ساکنان فلوجه عراق به عنوان سپر انسانی استفاده میکند
- سانا: انهدام محل تجمع و پایگاه های داعش در الحسکه
- بازداشت 21 داعشی در ترکیه
- سانا: اصابت خمپاره داعش به ساختمان ثبت احوال الحسکه
- النشره: 3 کشته در حمله خمپاره ای داعش به السویداء
- النشره: 3کشته در حمله داعش به ریف شرقی السویداء
- اسکای نیوز: حمله داعش به شهر الخالدیه در الانبار خنثی شد
- هشدارنماینده حضرت آیت الله سیستانی :بی توجهی به سرازیر شدن فریبخوردگان به عراق میزان خطر داعش را افزایش می دهد
- تلاش برای قطع آخرین پل ارتباطی داعش بین الفلوجه و الکرمه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزارشـــات شــفــــقــنــا
ادامه مطلب را ببينيد
- یک سال پس از فاجعه: تراژدی کودکان غزه و بحران آسیب های روانی / گزارش نشریه «نیشن»
- نتانیاهو: تلاش خود را برای آزادی دو شهروند اسراییلی بازداشت شده در غزه می کنیم
- المنار:راهپیمایی نیروهای ملی و اسلامی غزه به مناسبت روز قدس
- کاریکاتور: اعراب و کشتی شکست های شکست محاصره غزه
- راهپیمایی روز قدس در تهران و770 شهر ایران برگزار شد / فریاد وحدت امت اسلام علیه جاهلیت مدرن و کودک کشی از غزه تا یمن
- شاخه نظامی حماس : آزادی اسرا در راس اولویت های ما قرار دارد / بازداشت 120 فلسطینی ساکن غزه از آغاز سال
- مانور نظامی ارتش اسراییل در اطرف غزه
- هیات فلسطین در سازمان ملل خواستار لغو کامل محاصره غزه شد
- اعتراف رژیم صهیونیستی به مفقود شدن شماری از نیروهای این رژیم در غزه
- واکنش رژیم صهیونیستی به قطعنامه شورای حقوق بشر درباره غزه
- تدابیر شدید امنیتی اسرائیل درغزه پس از شهادت یک فلسطینی
- ایندیپندنت: تسلیحات انگلیسی برای جنگ با مردم غزه در اختیار رژیم صهیونیستی است
- حمله نظامیان اسراییلی به کشتی حامل کمک رسانان غزه
- عزم سوئدي ها براي شكستن حصر
- بمباران شمال غزه از سوی ارتش رژیم صهیونیستی
- اسراییل به نقض قانون بین المللی و جنایات جنگی در جنگ غزه متهم شد
- مسیحیان غزه به مسلمانان افطار می دهند
- فرمانده نیرو هوایی اسراییل: لازم باشد به مناطق مسکونی در غزه و لبنان حمله می کنیم
- مرگ 8 تبعه آلمانی عضو داعش در عراق
- زخمی شدن30 فلسطینی دریک مشاجره خانوادگی در شمال غزه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزارشـــات شــفــــقــنــا
ادامه مطلب را ببينيد
- فرمانده مرزبانی ایران خبرداد: جلوگیری ازوقوع فاجعه بزرگ تروریستی در چند شهر کشور/نابودی تیم تروریستی در مرز های جنوب شرق
- سه دستگاه تریلر در جاده بین المللی ترکیه به ایران به آتش کشیده شد
- تاکید دوباره کاخ سفید بر نزدیک بودن توافق هسته ای
- کارتر: اسرائیل قادر به حمله به ایران نیست
- قبانجی: موضوع هسته ای ایران یک مساله اقتصادی نیست بلکه موضوع عزت و کرامت است
- وزیر امور خارجه عربستان: سعودیها با اقدامات منفی ایران مقابله میکنند
- مذاکرات وین تا سه روز دیگر تمدید شد/ اتحادیه اروپا تعلیق تحریم ها را تا ۱۳جولای تمدیدکرد
- آلمان دستیابی به توافق هسته ای را تا روزهای آینده امکان پذیر دانست
- برلین: امکان دسترسی به توافق هسته ای در روزهای آتی وجود دارد
- راهپیمایی روز قدس در تهران و770 شهر ایران برگزار شد / فریاد وحدت امت اسلام علیه جاهلیت مدرن و کودک کشی از غزه تا یمن
- گفت وگوی تلفنی لاوروف و کری در مورد مساله هسته ای ایران
- وزیر امورخارجه عربستان :با هر گونه رفتارهای «آشوب طلبانه» ایران در منطقه مقابله می کنیم!
- ظریف :نمیتوانید اسبها را وسط مسابقه عوض کنید /کاخ سفید:موانعی درراه رسیدن به توافق نهایی وجود دارد
- ظریف؛ « مهندس توافق هسته ای قریب الوقوع»
- رییس جمهوری ایران در دیدار اشرف غنی تاکید کرد: ممنوعیت کشت خشخاش با اراده جدی افغانستان / تردد قانونی مردم افغانستان درایران
- تلاش عاجزانه دیپلمات برجسته صهیونیست برای ضربه زدن به مذاکرات
- ايتارتاس: برخي صفحات توافق چاپ شده است
- استعفای یک عضو ایپک به علت توافق هسته ای ایران
- وزارت خارجه آمریکا:هدف نهایی دستیابی به توافق خوب است نه پایبندی به تاریخ تعیین شده مذاکرات
- ظریف :ایران برای حصول به توافقی متوازن و منصفانه آماده است
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزارشـــات شــفــــقــنــا
ادامه مطلب را ببينيد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: قـــوانــیــن و مــقــررات
ادامه مطلب را ببينيد