هلاكت قوم عاد به امر پروردگار (29شوال)
هلاكت قوم عاد به امر پروردگار . در مصباح كفعمى و تقديم المحسنيين آمده كه، ايام نحسى كه حق تعالى در آن قوم عاد را هلاك كرد، در آخر شوال بوده يعنى اول ايام نحسات بوده. ولی به نظر صاحب وقایع الأیام قمی،روز های نحس ـ كه مراد آن هفت شب و هشت روزی است که بر قوم هود عليه السلام طوفان شدید وزید و آنها را هلاك كرد ـ مبدأ آن ایام، اول شوال مطابق اول ايام بردالعجوز بوده. به این جهت آن ايام را بردالعجوز گفتند كه عجوزى در آن چند روزه، مسكنى در زير زمين مرتب داشته، پنهان بود. در روز ششم، باد به آن جا نيز داخل شد و او را هلاك كرد.
سرگذشت قوم «عاد» در بیان قرآن+فیلم | خبرگزاری فارس
عذاب قوم عاد و نجات هود (ع) و مؤمنان - راسخون
روزنامه كيهان98/4/12: علت هلاكت قوم عاد و ثمود
علت هلاکت قوم عاد و ثمود(در پرتو وحی) - کیهان
مدت زمان هلاکت قوم عاد چند روز بود؟ - تبیان
حقیقت انسانهاي غول پيكر قوم عاد | همخونه
هلاكت قوم عاد - دانشنامهی اسلامی
حقیقت انسانهاي غول پيكر قوم عاد
عاد - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
عذاب قوم عاد - ویکی فقه
قوم عاد - ويکی شيعه
هلاکت قوم عاد- - انهار
عذاب قوم عاد
ادامه مطلب را ببينيد
انعقاد عهدنامه ی گلستان ميان روسيه و ايران پس از شكست ايران از روس(29شوال1228 ق)
انعقاد عهدنامه ی گلستان ميان روسيه و ايران پس از شكست ايران از روس(1228 ق) عهدنامهي گلستان از نتايج جنگهاي ده سالهي ايران و روسيه بود كه به سبب بيكفايتي فتحعلي شاه قاجار به شكست ارتش ايران منجر شد. به موجب اين عهدنامه، بخشهايى از سرزمين ايران در شمال غربي كشور از جمله گنجه، شيروان، باكو، داغستان و گرجستان تا درياي خزر به روسيه ضميمه شد. در مقابل، دولت روسيه متعهد گرديد كه ولايتعهدي عباس ميرزا را به رسميت بشناسد. با اين حال، سيزده سال بعد در 1241 ق، بار ديگر روسيه به خاك ايران تجاوز نمود و مناطقي ديگر را اشغال كرد كه اين بار به انعقاد معاهدهي ننگين تركمانچاي انجاميد. نتايج شوم اين قراردادها در سالهاي بعد از آن، بيشتر دامنگير ملت ايران گرديد.
موافقت نامه ی گلستان، قرارداد متارکه ی جنگ یا عهدنامه ی قطعى (؟!)
مروری بر عهدنامه ننگین گلستان در سالروز انعقاد آن مُهر وطن ...
عهدنامه گلستان | دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم
قراردادهای ننگین گلستان و ترکمنچای - سرزمین من آریا
عهدنامه گلستان، پیروزی روسها - روزنامه دنیای اقتصاد
آنجا که عباسمیرزا خونگریست - همشهری آنلاین
متن کامل عهدنامه ننگین گلستان - مشرق نیوز
عهدنامه گلستان - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
عهدنامه گلستان - دانشنامه رشد
عهدنامه گلستان - ویکینبشته
عهدنامههای ایران - ویکیپرسش
معاهدههای ایران - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
عهد نامه های ننگین و تجزیه ایران - پارسینه
امتیازات و قراردادها در دوره قاجار - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
قراردادهای تاریخی ایران با بیگانگان، توسط چه کسانی بسته ...
معاهده های ننگین تارخ ایران با کشورهای دیگر - اطلاعات عمومی
عهدنامههای ایران در عصر قاجار (۶) قراردادِ نوامبر ۱۸۱۴ (عهدنامهٔ تهران)
عهدنامه ترکمن چای در چه سالی شروع شد و در چه سالی به پایان می ...
عهدنامه ترکمنچای؛ عهدی ننگین بر جدایی سرزمین های ایران - کجارو
بررسی تحلیلی قرارداد ترکمنچای - موسسه تاریخ و فرهنگ ایران
عهدنامه ترکمانچای - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
انتخابات دوره ششم رياست جمهوري و انتخاب "هاشمي رفسنجاني" به اين مقام(21خرداد1372ش)
انتخابات دوره ششم رياست جمهوري و انتخاب "هاشمي رفسنجاني" به اين مقام(1372ش) ششمين دوره انتخابات رياست جمهوري در 21 خرداد 1372، با حضور شانزده ميليوني ملت مسلمان ايران برگزار شد كه جناب حجت الاسلام و المسلمين اكبر هاشمي رفسنجاني با به دست آوردن 63 درصد آرا، براي بار دوم به رياست جمهوري اسلامي ايران انتخاب شد.
انتخابات ششم؛ مشارکت و محبوبیت کمتر با رقابت بیشتر
انتخابات ریاستجمهوری ایران (۱۳۷۲) - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
برگزاري پنجمين انتخابات رياست جمهوري و انتخاب آيتاللَّه "هاشمي ...
آمارهاي 9 دوره انتخابات رياست جمهوري
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
کتاب «رجل سیاسی»کتابی برای گم نکردن راه و اشتباه نگرفتن جبهه
«رجل سیاسی» دیدگاههای رهبر انقلاب اسلامی دربارهی خصوصیات و ویژگیهای یک سیاستمدار تراز انقلاب اسلامی را در یک کتاب تجمیع کرده است. از همین جهت اثر حاضر میتواند آیینهی تمام نما و کاملی از شرایط و ویژگیهای یک مسئول و دولتمرد در نظام اسلامی محسوب شود.
«خط عمار یاسر را خط مستقیم میگویند. به نظر من عمار هنوز هم ناشناخته است... هروقت برای امیرالمومنین علیهالسلام یک مشکل ذهنی در مورد اصحاب پیش میآمد، زبان این مرد مثل سیف قاطع جلو رفت و قضیه را حل کرد. در اول خلافت حضرت همینطور، در قضایای جمل و صفین هم همینطور تا در صفین به شهادت رسید. باید مثل عمار هوشیار بود و فهمید که وظیفه چیست. نمیشود گفت به من ربطی ندارد... عظمت امثال عمار یاسر... عظمت اصحاب خاص امیرالمومنین علیهالسلام در همین است که در هیچ شرایطی دچار اشتباه نشدند و جبهه را گم نکردند.» اینها سطرهایی از کتاب «رجل سیاسی» است. کتابی که به تازگی توسط انتشارات انقلاب اسلامی روانه بازار شده است.
همزمان با شروع نهضت اسلامی در ایران زمزمههای شکلگیری حکومتی بر اساس مبانی اسلام در میان مردم شروع شد. به تدریج و رفتهرفته این موضوع به خواستهای عمومی مبدل و به عنوان شعار اساسی مردم انقلابی مطرح شد چنان که پس از به ثمر نشستن مجاهدتها و پیروزی انقلاب اسلامی، مردم با صراحت و قاطعیت نظر خود را مبنی بر تشکیل حکومت اسلامی اعلام کردند. طبعاً چنین حکومتی برای پیشبرد اهداف خود نیاز به کارگزارانی امین و آشنا با مبانی اسلام دارد که طعم زندگی در سایهی حکومت اسلامی را بر همگان بچشانند. در چنین نقطهای است که نیاز به شناخت معیارها و ضوابط مسئول حکومت اسلامی ضرورت دوچندانی پیدا میکند.
همانگونه که در سالهای پیش از انقلاب و مبارزهی علیه حکومت طاغوت، حضرت آیتالله خامنهای با جهاد عملی و تببینی خود سهم بسزایی در ایجاد و شکلگیری اندیشه حکومت اسلامی داشتند، در سالهای پس از انقلاب نیز همواره بر تربیت سیاستمداران آشنا با مبانی الهی اسلام کوشش نموده و تأکید ورزیدهاند. ایشان همواره با تبیین مبانی سیاسی اسلام و با تشریح ویژگیها و شاخصهای یک سیاستمدار مسلمان انقلابی نقش بهسزایی در تربیت و رشد کارگزاران مومن و کارآمد و کنشگران عرصه سیاست کشور داشتهاند.
ایشان در بیانات ۱۲ آذر ۱۳۷۹ در بیان اهمیت ضوابط و معیارهای مسئول دولت اسلامی میفرمایند: «مسئولان و دولتمردان باید خودشان را با ضوابط و شرایطی که متعلق به یک مسئول دولت اسلامی تطبیق کنند. یا چنان افرادی -اگر هستند- سر کار بیایند یا اگر ناقصند خودشان را به سمت کمال در آن جهت حرکت دهند و پیش ببرند.»
«رجل سیاسی» دیدگاههای رهبر انقلاب اسلامی دربارهی خصوصیات و ویژگیهای یک سیاستمدار تراز انقلاب اسلامی را در یک کتاب تجمیع کرده است. از همین جهت اثر حاضر میتواند آیینهی تمام نما و کاملی از شرایط و ویژگیهای یک مسئول و دولتمرد در نظام اسلامی محسوب شود. «رجل سیاسی» شامل هفت فصل است که به ترتیب عبارتند از: «باورهای سیاستمدار تراز»، «شناختهای لازم برای سیاستمدار تراز»، «شاخصهای سیاستمدار تراز»، «اهداف سیاستمدار تراز»، «وظایف سیاستمدار تراز»، «الگوهای سیاستمدار تراز» و «جلوههایی از الگوی سیاستمدار تراز» که در قالب شخصیتهای تراز صدر اسلام و ابتدای انقلاب اسلامی تشریح شده است.
هر چند این اثر شامل دیدگاههای تجمیعی رهبر انقلاب دربارهی سیاستمدار تراز انقلاب اسلامی است اما مخاطبین آن محدود به افراد و چهرههای صرفاً سیاسی نیست و بسیاری از افراد و اقشار جامعه، فارغ از مسئولیت داشتن یا نداشتن در نظام اسلامی میتوانند مخاطب این کتاب محسوب شوند. مسئولان و چهرههای سیاسی از آن جهت مخاطب اثر محسوب میشوند که با معیارهای یک سیاستمدار تراز آشنا شوند و مخاطب عادی هم از آن جهت که با این معیارها آشنا شده و در فرایندهایی مانند انتخابات بتوانند افراد و چهرههایی را انتخاب کنند که به معیارهای سیاستمدار تراز نزدیک باشد. این مهم در وضعیت فعلی که در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری به سر میبریم اهمیت و ضرورت دوچندانی پیدا میکند.
حالا که در آستانهی انتخابات و انتخاب بزرگترین مسئول اجرایی کشور به سر میبریم مرور بخشهایی از این کتاب خالی از لطف نیست. در بخشهایی از فصل «شاخصهای سیاستمدار تراز» چنین میخوانیم: «بعضی سعی میکنند جامعه را و جوانهای ما را دچار ناامیدی کنند. بگویند آقا فایدهای ندارد، نمیشود، نمیرسیم؛ چه جوری ممکن است با این همه مخالفت و دشمنی! این نقطهی مقابل همت بلند برای رسیدن به آرمانهاست... شما وقتی که در یک راهی میروید که دشمنی بر سر راه آن هست، برای شما مناع ایجاد میکند [اما] این مانع بایستی مانع نشود از رفتن شما، از ادامهی حرکت شما، تسلیم فشارها نشویم، رضایت به وضع موجود ندهیم، که اگر رضایت به وضع موجود دادیم نتیجهاش عقبگرد است.»
گردآوردی دیدگاههای رهبر انقلاب توسط «علی محمدی» صورت گرفته است. چاپ اول «رجل سیاسی» در ۲۷۰ صفحه، قطع رقعی و قیمت ۴۰ هزار تومان از سوی انتشارات انقلاب اسلامی وابسته به موسسهی پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی راهی بازار نشر شده است.
انتشار کتاب رجل سیاسی مقام معظم رهبری | پایگاه اطلاع ...
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
آغاز به کار صفحه ویژه انتخابات ۱۴۰۰
با نزدیک شدن به ایام انتخابات سیزدهمین دورهی ریاست جمهوری و ششمین دورهی شوراهای اسلامی شهر و روستا در خردادماه ۱۴۰۰، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای، صفحهی ویژه انتخابات ۱۴۰۰شامل دیدگاههای رهبر انقلاب دربارهی انتخابات را راهاندازی کرد.
در صفحهی ویژهی انتخابات سایت KHAMENEI.IR بیانات و دیدگاههای رهبر انقلاب اسلامی دربارهی انتخابات در قالبهای مختلف به مخاطبان ارائه میشود.
ورود به صفحه ویژه انتخابات ۱۴۰۰
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
گفتگو با عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
نظام اسلامی محقق نمیشود الا با اراده مردم| حمید پارسانیا
- رهبرِ بی همتا
- مردم؛ صاحبان اصلی کشور
- حرکت امام (ره) در تاریخ نظیر نداشت
- آرامش امت
- تحول انقلابی را با نظریههای غربی نمیتوان انجام داد
- ملت فلسطین به «فراخوان وحدت» لبیک گفت
- لزوم تبادل فکری مجلس با مراکز علمی و نخبگانی
- سیاستی عین دیانت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
پايان سومين جنگ اعراب و اسرائيل معروف به جنگ شش روزه (10ژوئن1967م1346ش)
پايان سومين جنگ اعراب و اسرائيل معروف به جنگ شش روزه (1967م) در ساعت 8/5 بامداد روز پنجم ژوئن 1967م، نيروي هوايى رژيم صهيونيستي در يك عمليات غافلگيرانه، با عبور از مرزهاي سه كشور مصر، سوريه و اردن، به مدت دو ساعت، نيروهاي هوايى اين كشورها را به شدت مورد حمله قرار داده و به اين ترتيب سومين جنگ بزرگ رژيم اشغالگر قدس و كشورهاي عربي آغاز شد. پس از اين تجاوز، نيروي زميني اسرائيل با بهرهگيري از سلاحهاي پيشرفته و حمايتهاي انگليس و امريكا، در مدت شش روز، ارتشهاي مصر، سوريه و اردن را شكست داد. جنگ ژوئن 1967 اعراب و اسرائيل را ميتوان يكي از سريعترين جنگهاي تاريخ به شمار آورد زيرا رژيم صهيونيستي در اين تجاوز، چهار برابر تمام سرزمينهاي اشغاليِ تحتِ كنترل خود، شامل سراسر صحراي سينا و همچنين كنارههاي شرقي كانال سوئز در مصر و بلنديهاي جولان در سوريه را اشغال كرد و پس از جدا كردن غرب رود اردن از كشور اردن و اشغال كامل بيت المقدس، آتشبس را پذيرفت. شكست سنگين اعراب در جنگ شش روزه، با همكاري نزديك سرويسهاي جاسوسي امريكا و انگليس با سازمان جاسوسي اسرائيل، موساد، ممكن شد. قبل از شروع اين جنگ، جمال عبدالناصر، رئيس جمهور وقت مصر با بستن خليج عقبه بر روي كشتيهاي اسرائيلي و نيز انعقاد پيمان اتحاد نظامي با سوريه و اردن، بهانه لازم را براي شروع جنگ به دست اسرائيليها داد. وي همچنين از نيروهاي ناظر سازمان ملل كه پس از جنگ سوئز در سال 1956م، بين نيروهاي مصري و اسرائيلي در صحراي سينا حائل شده بودند درخواست كرد كه از اين منطقه خارج شوند. از اينرو، سران رژيم صهيونيستي، اين اقدامات را به عنوان تدارك آغاز حملهاي عليه اسرائيل تعبير نمودند. جنگ شش روزه در نهايت، در دهم ژوئن آن سال پايان يافت و عواقب ناگوار آن براي اعراب، به موقعيت داخلي و خارجي جمال عبدالناصر به عنوان پرچمدار مبارزه با رژيم صهيونيستي، لطمه شديدي وارد ساخت و ناصر با اينكه تا زمان مرگ خود در سال 1970م در مقام رياست جمهوري مصر باقي ماند، ديگر موقعيت و اعتبار گذشته خود را باز نيافت.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای میلادی
ادامه مطلب را ببينيد
رحلت حكيم و فيلسوف شهير آيت اللَّه "سيدحسين بادكوبه اي لاهيجي" (28شوال1358 ق)
رحلت حكيم و فيلسوف شهير آيت اللَّه "سيدحسين بادكوبه اي لاهيجي" (1358 ق) آيت اللَّه سيد حسين بادكوبهاي لاهيجي، فرزند سيد رضا در سال 1293 ق در يكي از روستاهاي توابع بادكوبه در آذربايجان به دنيا آمد. مقدمات علوم اسلامي را از محضر پدرش كه از علماي عالي مقام عراق بود اخذ كرد و پس از فوت او به تهران آمد و در مدرسهي صدر ساكن شد. او در تهران به مدت هفت سال از محضر عالمان نامداري همچون سيدابوالحسن جلوه و ميرزا هاشم اشكوَري، بهره برد و در فلسفه و رياضيات به استادي رسيد. آيت اللَّه بادكوبهاي سپس راهي نجف اشرف گرديد و در حلقهي درس اصولِ آخوند خراساني و فقهِ شيخ محمد حسن مامقاني حاضر شد. از آن پس به تدريس فقه و اصول و فلسفه پرداخت ولي تدريس فلسفهي او شهرت بيشتري يافت. در نجف، كمتر كسي در علوم عقلي هم طراز او بود به طوري كه اين عالم بزرگوار به همراه آيت اللَّه غروي اصفهاني را برجسته ترين استاد و صاحب مكتب علوم عقلي در نجف به شمار آورده اند كه در علوم نقلي نيز داراي مقام شامخي بوده اند. علامه سيدمحمد حسين طباطبايى و سيدجلال الدين آشتياني از شاگردان معروف اين فيلسوف شهير ميباشند. حاشيه بر اسفار، حاشيه بر كتاب الشَّواريق و حاشيه بر كتابِ طهارتِ شيخِ انصاري از جمله آثار آيت اللَّه بادكوبه اي به شمار ميروند. سرانجام اين حكيم الهي و فيلسوف زاهد در 65 سالگي در نجف اشرف به لقاءاللَّه پيوست و در جوار مرقد منور امام علي(ع) به خاك سپرده شد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
عزل "بني صدر" از فرماندهي كل قوا از سوي امام خميني (ره) (20خرداد1360ش)
عزل "بني صدر" از فرماندهي كل قوا از سوي امام خميني (ره) (1360ش) با انتخاب بني صدر به رياست جمهوري در بهمن 1358، مسأله انتخاب نخست وزير و تشكيل دولت مطرح گرديد كه در اين مورد بين رييس جمهور و مجلس شوراي اسلامي اختلاف نظر پديد آمد. پس از كشمكشهايي سرانجام در شهريور 1359، شهيد محمد علي رجايي به عنوان نخست وزير به مجلس معرفي شد و موفق به كسب رأي اعتماد گرديد و دولت خود را تشكيل داد. با اين كه مسأله مورد اختلاف، ظاهراً حل شده بود، اما كشمكش و اختلاف پنهاني و آشكار بين رييس جمهور و مخالفانش در مجلس و خارج از آن ادامه پيدا كرد. با آغاز جنگ، با اين كه اين مسأله، تمام توان و فكر مسؤولان را به خود مشغول كرده بود، اما در عين حال، اختلاف ميان سطح بالاي كشور ادامه يافت. در عرصه جنگ نيز، بني صدر در مقام فرماندهي كل قوا، معتقد به جنگيدن به شيوه اشكانيان بود يعني نيروي دشمن به درون مرز كشيده شده، سپس محاصره و نابود گردد. اين سياست نظامي، باعث اشغال نقاط وسيعي از اراضي ايران اسلامي توسط ارتش متجاوز بعث شد و بر اثر عدم ارسال مهمات و نيرو به خط مقدم، نيروهاي اسلام علي رغم جانفشانيها و حماسه آفرينيهاي مثال زدني، مجبور به عقبنشيني شدند. در نحوه اداره كشور نيز، كوششهاي امام كه دو طرف را به رفع اختلاف و وحدت و تفاهم دعوت ميكرد بيثمر ماند. در نتيجه حضرت امام خميني، در بيستم خرداد 1360، پس از مشورت با مسؤولان متعهد كشور، طي حكم كوتاهي، ابوالحسن بني صدر را از فرماندهي كل قوا كه به نيابت از ولي فقيه در اختيار داشت، عزل كرد و در پي آن، مجلس شوراي اسلامي، طرح عدم كفايت سياسي بني صدر را با اكثريت آرا در 31 خرداد آن سال، به تصويب رساند.
ابوالحسن بنی صدر کیست؟/ صعود و نزول نخستین منتخب ...
پاسخ امام درباره عزل بنی صدر به دو امام جمعه چه بود؟ - خبرآنلاین
حضور بیحجاب زن بنیصدر مقابل هاشمی رفسنجانی عکس - ...
سرنوشت گره خورده اپوزیسیون ها با لباس زنانه/ از "بنی صدر" ...
حکم عزل ابوالحسن بنی صدر از ریاست جمهوری اسلامی ایران
روایت لحظه به لحظه از بزرگترین فرار سیاسی تاریخ جمهوری ...
چگونگی عزل بنی صدر از ریاست جمهوری - پرتال امام خمینی
جزئیاتی از نحوه فرار بنی صدر و رجوی | خبرگزاری فارس
بنی صدر چگونه عزل شد تصویر نامه - افکارنیوز
ماجرای فرار بنیصدر و رجوی از ایران - افکارنیوز
ابوالحسن بنیصدر - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
آیا بنی صدر با لباس زنانه فرار کرد؟! - تبیان
عزل بنیصدر - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
قــرارِ فـرار - مرکز اسناد انقلاب اسلامی
بنیصدر با لباس زنانه دررفت؟ - ایسنا
چرا بنی صدر عزل شد؟ فیلم
بنی صدر چگونه عزل شد؟ - الف
ابوالحسن بنیصدر - ویکیگفتاورد
ابوالحسن بنی صدر - مشرق نیوز
بنی صدر با لباس زنانه فرار کرد؟
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت عالم نستوه آيت اللَّه "سيدمحمدرضا سعيدي" در زندان رژيم پهلوی (20خرداد1349ش)
شهادت عالم نستوه آيت اللَّه "سيدمحمدرضا سعيدي" در زندان رژيم پهلوی (1349ش) آيت اللَّه سيدمحمدرضا سعيدي خراساني در سال 1301 ش (1341 ق) در مشهد مقدس ديده به جهان گشود. ايشان پس از خواندن دروس جديد و مقدمات و سطوح متوسطه به قم عزيمت نمود و از آيت اللَّه سيد حسين بروجردي و ديگر آيات عظام به ويژه امام خميني(ره) بهره مند شد. شهيد سعيدي در دوران سياه ستمشاهي، به مبارزات سياسي روي آورد و با ايستادگي وصف ناپذيري عليه استبداد رژيم شاهنشاهي قد علم كرد. شهيد سعيدي همچنين در تهران با تأسيس حوزه علميه، تشكيل كلاس براي بانوان، تشكيلات امر به معروف و نهي از منكر و تأسيس كتابخانه، فعاليتمي نمود. اما آن چيزي كه بيش از هر فعاليت ديگري بعدها به ثمر نشست، دميدن روح حماسه فرياد در كالبد نوجوانان و جوانان بود. ساواك چندين بار به منزل وي حمله ور شده و او را دستگير و به زندان انداخت. به دنبال فعاليتهاي ضد رژيم ستمشاهي كه از جانب اين عالم مجاهد صورت ميگرفت، ساواك ايشان را در يازدهم خرداد 1349ش بازداشت و زنداني كرد. مزدوران ساواك در زندان، اين سيدوالامقام را به شديدترين نحو شكنجه كردند ولي ايشان با روحيه اي بالا مقاومت مينمود. آن شهيد بزرگوار درباره حضرت امام به شكنجه گران ساواك گفته بود: "به خدا سوگند اگر مرا بكُشيد و خونم را بر زمين بريزيد در هر قطره خونم، نام مقدس خميني را خواهيد يافت." سرانجام، ساواك كه از به زانو درآوردن اين اسوه پايداري نااميد شده بود، طي نقشه مزوّرانه اي در زندان، ايشان را به شهادت رساند و برگ ننگين ديگري بر جنايات رژيم پهلوي افزوده گشت. مزار اين شهيد بزرگوار در قبرستان وادي السلام قم ميباشد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رحلت آیت اللَّه "سیدجواد حسینی خامنه ای" والد محترم مقام معظم رهبری(27شوال1406 ق)
رحلت آیت اللَّه "سیدجواد حسینی خامنه ای" والد محترم مقام معظم رهبری(1406 ق) آیت اللَّه سیدجواد حسینی خامنه ای در ماه جمادی الثانی سال 1313 ق در خامنه نزدیک تبریز به دنیا آمد. او از دوران طفولیت، در جریان حوادث مشروطه قرار گرفت و با روحیه ی مبارزه گریِ شهید شیخ محمد خیابانی، خو گرفت. سید جواد در جوانی سفری به عتبات عالیات و مشهد مقدس کرد و از آن پس در شهر مشهد اقامت نمود. ایشان از محضر آقازادهی خراسانی و حاج آقا حسین قمی کسب فیض نمود و به مدارج بالای علمی دست یافت. در سال 1345 ق برای ادامهی تحصیلات راهی نجف اشرف گردید و در آنجا از درس میرزای نایینی و سیدابوالحسن اصفهانی بهره ای وافر برد. در روزهای سیاه اختناق ستمشاهی، رنج و فشار روز افزونِ آن دستگاه جبار بر خانواده و فرزندان خود را تحمل میکرد ولی در همه ی عمر، روی خوش به دشمنان اسلام نشان نداد. از دامان این عالم بزرگوار شخصیت بزرگواری همچون حضرت آیت اللَّه سید علی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی پرورش یافتند که مایه ی مباهات جامعهی تشیع و جهان اسلام میباشند. آیت اللَّه سیدجواد خامنه ای سرانجام درچهاردهم تیرماه 1365 ش پس از گذراندن چند ماه بیماری و ضعف در سن 93 سالگی به لقاء اللَّه پیوست و در حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
رحلت فقيه بزرگوار آيت اللَّه "سيد محمدحسن الهي طباطبايي" (19خرداد1347ش)
رحلت فقيه بزرگوار آيت اللَّه "سيد محمدحسن الهي طباطبايي" (1347ش) آيت اللَّه سيد محمدحسن الهي طباطبايي برادر مفسر كبير قرآن، علامه سيد محمدحسين طباطبايي در سال 1287ش (1326ق)، در تبريز به دنيا آمد. وي در كودكي پدر و مادرش را از دست داد و به همراه برادرش تحت سرپرستي وصي پدر قرار گرفت. سيد محمد حسن در سنين كودكي مقدمات ادبيات فارسي و عربي و خوش نويسي را فرا گرفت و سپس سطوح عالي حوزوي را زيرنظر استادان خبره به كمال رساند. وي در 18 سالگي به همراه برادر راهي نجف اشرف شد و به مدت يازده سال از استادان بزرگي همچون حضرات آيات سيد علي قاضي طباطبايي، سيد حسن بادكوبهاي، محمدحسين غروي اصفهاني، ميرزاي ناييني و سيدابوالحسن اصفهاني، در علوم عرفان، فلسفه، رياضي، طب و فقه و اصول بهره جست. اين دو برادر در سال 1314ش به دليل مشكلات معيشتي به تبريز بازگشتند و سيدمحمد حسن در حوزه علميه شهر به تدريس فلسفه همت گماشت. وي دانشور پرهيزگاري بود كه به منظور تهذيب نفس، تزكيه دروني و تصفيه قلب كوششهاي عميق و مستمري را از خود بروز داد و افرادي علاقمند، در پرتو مواعظ و نصايح او به كمالاتي نائل آمدند. ايشان در اواخر عمر ساكن قم گرديد ولي بر اثر بيماري قلبي به تبريز مراجعت نمود تا اينكه مرغ جان اين سالك الي اللَّه در شب بيستم خرداد 1347ش برابر با سيزدهم ربيع الاول 1388ق در شصت سالگي از قفس تن به درآمد و پس ازتشييعي با شكوه در قم به خاك سپرده شد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
درگذشت زاهد عارف "سيد احمد كربلايي" (27شوال1332 ق)
درگذشت زاهد عارف "سيد احمد كربلايي" (1332 ق) سيداحمد كربلايى از چهره هاي معروف اخلاق، در اصل اصفهاني بوده، ولي در كربلا رشد كرده است. وي از محضر اساتيدي چون آخوند ملاكاظم خراساني و ملاحسينقلي همداني بهره گرفته و پس از كسب مدارج عالي علمي، حلقهي درس خود را تشكيل داد. جمع كثيري از بزرگان و وارستگان، به يُمن تربيت آن بزرگوار قدم در دايرهي كمال گذاشته، پشتِ پاي به بساط طبيعت و دنياي مادي زده و از متوجّهان به حق و مَحرمانِ حريم قُرب شدند. مجاهدِ شهيد شيخ محمدتقي بافقي، سيدمحمدكاظم عصار، سيدمحسن امين عاملي و ميرزاعلي آقا قاضي طباطبايي تبريزي در مكتب درس ايشان پرورش يافتند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
وفات آيت الله رحمانی؛ عالم و مدرس برجسته حوزه (27شوال1416ق)
وفات آيت الله رحمانی؛ عالم و مدرس برجسته حوزه (1416ق) آيت الله ابوالقاسم رحماني خليلي مازندراني در سال ۱۳۰۲ش (۱۳۴۲ق) در خليلم حله بهشهر چشم به جهان گشود. او از كودكي كسب علم و دانش را آغاز نمود و به تحصيل علوم حوزوي پرداخت. وی سپس براي تكميل مدارج علمي خود، در سال ۱۳۲۵ش راهي حوزه نجف اشرف شد و از محضر حضرات آيات عظام: سيدمحسن حكيم، سيدمحمود شاهرودي، سيدابوالقاسم خويي و ميرزاهاشم آملي بهره هاي فراوان برد و در همانجا به تدريس مشغول گردید. آيت الله رحماني پس از چهارده سال اقامت در حوزه نجف به زادگاه خود بازگشت و يك هفته پس از آن، توسط آيت الله كوهستاني، عالم منطقه و استاد اوليه خود، به عنوان فقيه، عالم و ملا معرفي گرديد. وی در زادگاه خود، حوزه علميه، مسجد و حسينيه تأسيس كرد و به امر ارزشمند تدريس و ارشاد همت گماشت. مدتي بعد، آيت الله رحماني به تهران رفت و پس از اقامتي ۱۴ ساله، در سال ۱۳۶۴ش راهي شهر قم گرديد. معظم له عاشق تدريس بود و در تهران هر روز تا ده درس ميداد. از اين عالم بزرگوار تأليفاتي به جاي مانده است كه: "شرحي بر عروةالوثقي"، "رساله در مشتق"، "رساله در طلب و اراده" و... از آن جمله اند. آيت الله ابوالقاسم رحماني خليلي مازندراني، اين فقيه فرزانه سرانجام در ۲۷ اسفند ۱۳۷۴ش برابر با بیست و هفتم شوال المکرم سال ۱۴۱۶ هجري قمري در سن هفتاد و دو سالگي پس از نماز صبح بدرود حيات گفت و پس از تشييعي باشكوه در مدرسه اي كه خود در زادگاهش بنيان نهاده بود، مدفون گرديد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
وفات آیت الله تبريزی؛ از مراجع تقلید شیع (27شوال1427ق)
وفات آیت الله تبريزی؛ از مراجع تقلید شیع (1427ق) آیت الله ميرزاجواد تبريزی در سال ۱۳۰۵ش در شهر تبریز در میان خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود. تحصیلات علوم جدید را تا پایان سال دوم دبیرستان در همان شهر به پایان رساند تا اینکه عشق و علاقه فراوان به مکتب اهل بیت علیهم السلام و روحانیت شیعه، او را به سوی تحصیل در حوزه کشاند. اینگونه بود که پس از گذراندن تحصیلات جدید، با شوق فراوان، در سن هجده سالگی تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و طی چهار سال، مقدمات و مقداری از دروس سطح را در شهر تبریز به پایان رساند. آیت الله تبریزی برای ادامه تحصیل، شهر و دیار خویش را در سال ۱۳۲۷ش به قصد ورود به حوزه علمیه قم ترک گفت. وی در قم دوره سطح را به پایان برد و در اوج شکوفایی علمی و فقهی، وارد درس خارج استادان گرانمایهای چون مرحوم آیت الله العظمی سیدمحمدحجت و مرحوم آیت الله العظمی بروجردی شد. در طول این مدت، شاگردی نزد آیتالله زنوزی تبریزی و آیت الله العظمی بروجردی، از او در فقه و اصول، چنان طلبه ممتازی ساخته بود که مرحوم بروجردی، او را به عنوان مسئول امتحان گیری از طلاب حوزه انتخاب کرده بود. علاقه فراوان به ادامه تحصیل آن هم در کنار مرقد پاک امیرمؤمنان علی علیهالسلام، آیت الله تبریزی را بر آن داشت تا به نجف اشرف برود. ماجرای این سفر مقدس شنیدنی است: آن مرحوم روزی در محضر علما و بعضی از مراجع وقت آن زمان در قم نشسته بود که بحثی علمی پیش میآید و تنها ایشان به خوبی از عهده پاسخ برمیآید. همین امر موجب شگفتی حاضران میشود. اتفاقاً در آن جمع، شخص تاجری که فردی دیندار و علاقهمند به روحانیت بوده، حضور داشته است. پس از جلسه، از آیت الله تبریزی میخواهد که قدری صبر کند و سپس از ایشان میخواهد اگر خواستهای دارد، بفرماید. آن مرحوم نیز میگوید: «من خیلی علاقه دارم برای ادامه درس و بحث به نجف بروم، ولی به دلیل نبود امکانات نمیتوانم.» آن شخص تاجر، مخارج سفر را فراهم میکند و آیت الله تبریزی پس از پنج سال حضور در حوزه قم، در سال ۱۳۳۲ش به نجف اشرف میرود. آیت الله میرزاجواد تبریزی را باید از شاگردان برجسته مرحوم آیت الله خویی دانست؛ چه آنکه همواره مورد عنایت خاص وی و طرف مشورت آن مرد بزرگ بود. آیت الله خویی، آینده این شاگرد ممتاز را بسیار درخشان توصیف میکرد و میگفت: «میرزاجواد، فاضل و مجتهد مطلق است.» آیت الله تبریزی پس از گذشت ۲۳ سال حضور در حوزه مقدس نجف اشرف و تحقیق و تدریس و تبلیغ معارف اهل بیت علیهمالسلام، سرانجام در سال ۱۳۵۵ش هنگام بازگشت از مرقد سیدالشهداء علیه السلام از سوی رژیم بعث عراق، دستگیر و به ایران فرستاده شد. معظمله پس از ورود به میهن نیز دوباره در حوزه علمیه قم، فعالیتهای علمی خود را از سر گرفت. آیت الله تبریزی در طول سالها تدریس، هزاران طلبه فاضل را به جامعه اسلامی تحویل داد و حوزه درس وی، جزو شلوغترین حوزههای درسی بهشمار میآمد. پس از درگذشت محمدعلی اراکی، وی یکی از هفت مرجع تقلیدی بود که از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم معرفی شد. آیتالله ميرزاجواد تبريزی در ۳۰ آبان ۱۳۸۵ش برابر با بیست و هفتم شوال المکرم سال ۱۴۲۷ هجری قمری در شهر قم درگذشت و در حرم فاطمه معصومه دفن شد. تألیفات آیت الله تبریزی عبارتاند از: "ارشاد الطالب"؛ "اسس القضاء والشهادات"؛ "طبقات الرجال"؛ "تکمله منهاج الصالحین و تعلیقه بر آن"؛ "رساله توضیح المسائل"؛ "مسائل منتخبه"؛ "مناسک حج"؛ "حاشیه عروةالوثقی"؛ "حاشیه بر وسیله مرحوم اصفهانی"؛ "حدود و قصاص"؛ "فی علم الاصول"؛ "فی علم الفقه"؛ "شرح کفایةالاصول"؛ "صراط النجاة در ۶ جلد"؛ "قصاص"؛ "التهذیب در احکام حج"؛ "الأنوار الالهیة فی المسائل العقائدی"؛ "رساله احکام بانوان"؛ "رساله احکام نوجوانان و جوانان" و "استفتائات جدید"
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
واکنش امام علی(ع) به فرمانداری که دعوت یک ثروتمند را پذیرفت
فرماندار بصره دعوت مهمانی یک ثروتمند را پذیرفت که با عتاب امیرالمومنین(ع) مواجه شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بیانات امیرمؤمنان(ع) در نهجالبلاغه در عین فصاحت و بلاغت کلام، دارای ابعاد متعدد اجتماعی، سیاسی، علمی و فرهنگی است و کارکرد آنها نه تنها مرتبط با دوران پر تلاطم حکومت ظاهری ایشان بر جامعه مسلمین بلکه تمام زمانها و مکانها را در بر میگیرد و این ناشی از قدرت احاطه ائمه(ع) بر علوم و مسائل اساسی هر جامعه و احاطه بر سنتها و قوانین جاری در عالم هستی است.
بیان نکات اخلاقی و معرفتی و نیز تبیین مسائل اجتماعی و سیاسی مثل امنیت ملی، عوامل انحطاط امتها و ملتها، تبیین عوامل اتحاد و اختلاف، راههای برونرفت از فتنههای اجتماعی، نمایش سیمای مترفین و زراندوزان، نحوه مبارزه با اشرافیت و... از موضوعات مهم بیانات امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه است.
از محورهای مهم بیانات و نامههای سیاسی و اجتماعی آن حضرت در این کتاب شریف، لزوم دوری فرمانداران و مسئولان از زندگی تشریفاتی و پرهیز آنان از زراندوزی و اشرافیت بیحد و حصر و نیز لزوم مراقبت آنها نسبت به اندوختههای مالیشان و دعوت به سادهزیستی است. از نگاه امیر مؤمنان(ع) آنگاه که مسئولان جامعه به دنیاپرستی و یا به مظاهر آن گرایش یابند، توانایی اداره امور جامعه را نخواهند داشت. در این نگاه، هر یک از مسئولان موظفند سطح زندگی خود را تا سطح عموم مردم تنزل دهند تا توانایی درک نیازهای آنها را داشته باشند.
یکی از جریانات مشهور در دوران حکومت امیرالمؤمنین(ع) مربوط به فرماندار بصره یعنی عثمان بن حُنیف است. طی این ماجرا به آن حضرت خبر رسید عثمان دعوت یکی از ثروتمندان بصره را پذیرفته است. لذا طی نامهای مورد عتاب امام(ع) قرار گرفت. در بخشهایی از این نامه تاریخی آمده است:
«اى پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردى از سرمایهداران بصره، تو را به مهمانى خویش فرا خواند و تو به سرعت به سوى آن شتافتى خوردنىهاى رنگارنگ براى تو آوردند و کاسههاى پر از غذا پى در پى جلوى تو نهادند گمان نمىکردم مهمانى مردمى را بپذیرى که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند، اندیشه کن در کجایى؟ و بر سر کدام سفره مىخورى؟ پس آن غذایى که حلال و حرام بودنش را نمىدانى دور انداز و آنچه را به پاکیزگى و حلال بودنش یقین دارى مصرف کن.»
وَ قَدْ بَلَغَهُ أَنَّهُ دُعِیَ إِلَى وَلِیمَةِ قَوْمٍ مِنْ أَهْلِهَا فَمَضَى إِلَیْهَا أَمَّا بَعْدُ یَا ابْنَ حُنَیْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیْهَا یُسْتَطَابُ لَکَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیْک الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیْقَنْتَ بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ ... / (نامه45 نهجالبلاغه)
برای درک عمق مطلب، لازم است بدانیم در کتاب الاعلام زرکلى آمده است که عثمان بن حنیف از صحابه پیغمبر صلى الله علیه وآله بود. در غزوه اُحد و پس از آن شرکت داشت و در عصر عمر به موجب تقوا و پاکدامنى خاصى که داشت مأمور اندازهگیرى سرزمین هاى خراجى عراق و سپس والى بصره شد. هنگامى که فتنه جمل رخ داد انصار عایشه به او پیشنهاد کردند که همراه آنها بر ضد امام على علیه السلام بجنگد (در حالى که او والى بصره بود) از این کار خوددارى کرد. طرفداران عایشه تمام موى سر و صورت و ابروهاى او را کندند و با همان حال نزد عایشه بردند.
امام علیهالسلام عیب بزرگ این سفره را انحصارى بودن آن براى اغنیا ذکر کرده است. اگر غذاهاى رنگارنگ منحصر به آنها نبود و گرسنگان و نیازمندان هم از آن بهره مىگرفتند، اشکال بسیار کمترى داشت؛ بنابراین پرزرق و برق بودن و استفاده از انواع غذاهاى گوناگون از یک سو و محروم بودن مستمندان از سوى دیگر ایراد مهم آن سفره بوده است که اگر والى بودن عثمان بن حنیف را بر آن بیفزاییم اشکال آن بیشتر مىشود.
بیشتر بخوانید
نهجالبلاغه| نقش امام زمان در عبور مردم از فتنههای آخرالزمان
نهجالبلاغه | حقوق متقابل مردم و مسئولان در بیان امام علی(ع)
مبعث در نهجالبلاغه| خداوند از پیامبران نسبت به پذیرش رسالت پیامبر(ص) عهد گرفت
نهجالبلاغه| مسئول بیاخلاق صلاحیت تصاحب پستهای حکومتی را ندارد
نهجالبلاغه صوتی| امام علی(ع): گمراهان، دنیای زودگذر را برگزیدند و آخرت جاویدان را رها کردند
نهجالبلاغه صوتی| امام علی(ع): ستارگان را نشانههاى هدایتگر بیابان ماندگان سرگردان قرار داد
نهجالبلاغه صوتی| راهکار عبور از سختیها در بیان امام علی(ع)
نهجالبلاغه صوتی| ضرورت یاد قیامت و عذاب الهى در بیان امام علی(ع)
نهجالبلاغه صوتی | امام علی(ع): خلاف وعده عمل کردن موجب خشم خدا و مردم میشود
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وظایف حاکمان در نهج البلاغه
ادامه مطلب را ببينيد
اصول انتخاباتی در اندیشه امام خمینی ره
اکنون با روشن شدن محدوده موضوع بحث و ضرورت آن به بیان اصول انتخاباتی در اندیشه امام راحل میپردازیم.
اصل اول: لزوم مشارکت عمومی و نفی بیتفاوتی نسبت به انتخابات
در هر جامعه انسانهایی با انگیزهها و خواستهای متفاوت وجود دارند. از آنجا که انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است، تأمین این خواستها و عملی کردن این انگیزهها نیز تنها در همین حیات اجتماعی ممکن و میسر میباشد. به همین جهت حرکت کلی یک جامعه تعیینکننده و تأثیرگذار بر جهتگیریهای فردی آن جامعه نیز خواهد بود. این امر در جوامع بهرهمند از رژیمهای حکومتی متکی بر آرای مردم جلوه و نمود بیشتری از خود نشان میدهد، چراکه در هر انتخابات افکار برگزیدگان آرای عمومی نقشه و راهبرد اجرایی جامعه را تا زمان حضور در مسئولیت خویش تعیین میکند. فلذا هرچه افراد مذکور بهره مند از افکار صحیح تر و دارای پشتوانه آرای بیشتری باشند در اقدامات خویش از تحرک و توان و عزم بیشتری برخوردار بوده حرکت جامعه را در رسیدن به اهداف جمعی خود شتاب بیشتری می بخشند و به تبع، افراد جامعه نیز در جریان این حرکت قرار گرفته در مدت زمان کمتر به اهداف خویش نائل میگردند.
به همین جهت مشارکت عمومی مردم در چنین جوامعی از نقش تعیینکنندهای برخوردار بوده یا اسباب صعود یا موجبات سقوط را فراهم خواهد کرد. هرچه این مشارکت از روی فکر و اندیشه و با حضور بیشتری باشد، پیشرفت جامعه از تضمین بالاتری برخوردار خواهد بود. از این رو مشارکت عمومی به معنای فعالیت مسئولانه و انتخابگرانه شهروندان در تصمیمگیریها محسوب گردیده و از انحصاری شدن روند تصمیم سازی و سلطه گروه و فکر خاص جلوگیری میکند.
علاوه بر این مطلب، ایجاد امنیت و ثبات اجتماعی را که خود عاملی بازدارنده بوده و موجب انصراف دشمنان خارجی از فکر تعرض و تعدی به خاک یک کشور میشود، میتوان توجیهگر دیگری بر لزوم و ضرورت مشارکت عمومی برشمرد. لذا انتخابات که تجلیگاه حضور و مشارکت سیاسی مردم و میدان تحقق اراده ایشان در جهت رقم زدن سرنوشت آنها میباشد در اندیشه امام راحل از جایگاه ویژه و حسن فعلی برخوردار بوده و به عنوان یک ارزش ملّی ـ اسلامی معرفی میگردد تا جایی که ایشان آن را در حد یک وظیفه شرعی و واجب عینی بر میشمرند. بیانات و موضعگیریهای ایشان گواهی آشکاری بر این مدعا است. آنجا که میفرمایند:
این وظیفهای است الهی، وظیفهای است ملی، وظیفهای است انسانی، وظیفهای است که ما باید عمل به آن بکنیم، همهمان باید در انتخابات شرکت بکنیم (امام خمینی 1385 ج ۱۸: ۳۸1).
همچنین آنجا که مردم را به جهت رفع تهدیدات خارجی توصیه به مشارکت فعال در امر انتخابات نموده و میفرمایند:
شما چنانچه سطح رأیتان از زمان سابق- خداى نخواسته- کمتر بشود، بوقهاى تبلیغاتى خارج و شکست خوردههاى فرارى به خارج خواهند گفت که ایران از اسلام رو برگردانده و از جمهورى اسلامى روبرگردانده است. و این تبلیغ در همه جا خواهد شد و این ممکن است در دنیا پایههاى این جمهورى را سست کند... (امام خمینی 1385 ج 15: 261).
بیانات و موضعگیریهای انبوه دیگری نیز از ایشان، همگی بیانگر ارزشمند و نیکو بودن و بلکه واجب بودن مشارکت در امر انتخابات است.
اصل دوم: تأیید یا احراز صلاحیت بر اساس قانون
دومین مؤلفه از مؤلفههای اخلاق انتخابانی در اندیشه امام راحل مربوط به ناظران امر انتخابات است که وظیفه بررسی صلاحیت نامزدهای انتخاباتی را برعهده دارند. نظریهها و تفاسیر گوناگونی در مورد بررسی صلاحیت نامزدهای انتخاباتی وجود دارد. براساس اصل 99 قانون اساسی وظیفة خطیر نظارت بر انتخابات و بررسی صلاحیت نامزدها بر عهده شورای نگهبان قرار گرفته است. این امر از آن جهت دارای وجهه اخلاقی است که فارغ از انواع تفاسیر درباره اطلاعی بودن یا استصوابی بودن این نظارت، امری به حساب میآید که اعمال هرگونه سلیقه شخصی در این رابطه، اعضای شورا را از صلاحیت عضویت که فقیه عادل بودن است ساقط نموده و ایشان را در برابر قضاوت الهی مسئول و پاسخگو مینماید. لذا با توجه به این مسأله است که امام هر دو سوی مسأله، چه تدقیق در صحت انتخابات و چه احراز یا تأیید صلاحیت را تنها در چهارچوب قانون صحیح دانسته، موارد خارج شده از این محدوده را دارای قبح فعلی به حساب آورده، صیانت از شوراى نگهبان را در گرو عملکرد اعضاى آن دانسته و میفرمایند:
صحبتهاى شما باید به صورتى باشد که همه فکر کنند در محدودة قانونى خودتان عمل مىکنید، نه یک قدم زیاد و نه یک قدم کم. در همان محل قانونى وقوف کنید، نه یک کلمه این طرف و نه یک کلمه آن طرف. گاهى ملاحظه مىکنید که مصالح اسلامى اقتضا مىکند که به عناوین ثانوى عمل کنید. به آن عمل کنید (امام خمینی 1385 ج19: 44 ـ 43).
چرا که آثار و تبعات اعمال نظرات شخصی اعضا یا پیش داوری ایشان نسبت به افراد مطرح صرفاً به انتخابات منحصر نگردیده بلکه موجبات دلسردی و دلزدگی جمیع افراد شرکت کننده را نیز فراهم میآورد. لذا با توجه به این مطالب امام اعضای این شورا را به دقت لازم و کافی و نه تدقیق موشکافانه، دعوت نموده از اعمال هرگونه نظرات شخصی و پیش داوری برحذر میدارند. نمونه بارز این مورد را میتوان در بررسی صحت انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی مشاهده کرد. آنجا که ایشان خطاب به یکی از اعضای شورا، علت دخالت خود در فعالیت شورای نگهبان را همین مطلب دانسته، رسیدگى سریع به شمارش آراى انتخابات مجلس را از شورای نگهبان درخواست میکنند[5].
اصل سوم: تمهید امکانات و تدابیر لازم جهت برگزاری انتخابات
یکی دیگر از اصول مطرح در اندیشه امام راحل، لزوم تمهید مقدمات و تدابیر لازم جهت برگزاری هرچه باشکوهتر انتخابات در جمهوری اسلامی است. اساساً در رژیمهای مردمسالار برگزاری انتخابات از یکسری تشریفات و ترتیباتی که در قانون عادی یا اساسی ذکر شدهاند، برخوردارند. در حقیقت این ترتیبات حافظ حق رأی افراد شرکت کننده و مانع دخالت افراد مسئول و غیر مسئول جهت تغییر و تبدیل در آرا است. فلذا قانون اساسی جمهوری اسلامی در اصل ششم ضمن تأیید اصل تعیین کننده بودن انتخابات جهت احراز مقامات رسمی کشور همچون رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، بهکارگیری همه امکانات دولت جهت مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در اصل سوم مورد تأیید قرار داده نظارت بر این اجرا را طبق اصل 99 برعهده شورای نگهبان نهاده است.
حوزهبندی انتخابات و فرمان اخذ رأی و مقررات مربوط به رأی دهندگان باید به نحوی قبل از انتخابات برای مردم تشریح شود تا ابهامی باقی نماند. اصول قانونی مربوط به انتخابات که قانون اساسی یا قوانین عادی معرف آن هستند باید با دقت و صحت به مورد اجرا گذاشته شود.... مسائل کلی و اساسی مربوط به انتخابات در قوانین اساسی میآید و قوانین عادی مقررات جزئی را پیشبینی میکنند (مدنی 1376: 146).
تمامی این مسائل همگی از آن جهت دارای اهمیت هستند که حافظ حقّ تعیین سرنوشت افراد جامعه میباشند، فلذا با وجود تصریح قانون انتخابات به این مطالب، امام راحل از کنار این مسأله به راحتی عبور نکرده همگان را طی بیاناتی ملزم به حسن اجرای قانون نموده فرمودهاند:
توجه به اینکه انتخابات جورى باشد که مردم پسند باشد، نه جورى باشد که فرض کن خان پسند باشد، ما او را مىخواهیم. مردم پسند باشد، یعنى مردم احساس بکنند به اینکه مسأله انتخابات به آن طورى که قانون انتخابات گفته است، به آن طورى که اسلام مىخواهد دارد عمل مىشود. عمل مال شماست، قانون یک ثبتى است که مىشود، یک وظیفهاى تعیین مىکند، لکن آنى که مهم است در مقام عمل است. مقام عمل جورى باشد که تطبیق بکند با قانون، و مردم راضى باشند در عمل. و توجه به این معنا هم از لازمات است که توجه بکنید که اخلالگرها نیایند خرابکارى بکنند (امام خمینی 1385 ج 18: 380).
اصل چهارم: حفظ اصالت آرا (تحمیلی نبودن آرا و صیانت از آنها)
یکی دیگر از اصول انتخاباتی مورد نظر امام خمینی اصل بنیادین اصالت رأی است. از این واژه برداشتهای متفاوتی میتوان ارائه داد: یکی آنکه در جامعه آنچه اصالت دارد رأی مردم است، هرچند این رأی و نظر در مقابل احکام صریح اسلامی باشد. دیگر آنکه ملاک و میزان عملکرد حکومت در جامعه رأی و نظر مردم است، اما رأی و نظری که از سوی مردم مسلمان مقید به احکام اسلامی داده میشود. مسلماً آنچه در دیدگاه امام راحل از اصالت رأی مطرح میشود همین نظریه دوم میباشد که البته مختص جامعه اسلامی است. به عنوان نمونه میتوان به سخنرانی ایشان در تاریخ 25 خرداد 1358 اشاره کرد، آنجا که میفرمایند:
یک نفر چه حقى دارد براى 53 میلیون جمعیت رأى بدهد؟ پنجاه نفر- ششصد نفر چه حقى دارد براى یک ملت 53 میلیونى رأى بدهد؟ این حق براى این است که شما مىخواهید رأى بدهید. رأى شماست. میزان؛ رأى ملت است (امام خمینی 1385 ج 8: 173).
در ادامه نیز به مسلمان بودن و مقید بودن مردم به اسلام اشاره کرده و مخالفان رأی مردم مسلمان را غرب زده برشمرده و میفرمایند:
آقایان مىگویند که ملت بىاطلاع است! من مىگویم شما هم بىاطلاع هستید. اگر ملت بىاطلاع است، شما بىاطلاعتر هستید! براى اینکه در اینجا اطلاعات اسلامى مىخواهد، و بعضى از شما اصلاً اطلاع ندارید. بعضى از شما نمىداند نماز چند تاست! چرا ملت ما اطلاع ندارد؟ چرا اینقدر ملت ما را ضعیف قرار مىدهید؟ چرا اهانت به ملت میکنید؟ چه حقى دارید؟ در ملت ما همه چیز هست. اگر اسلام فقط عیب است، بله شما حق دارید. ملت ما مُسْلم است؛ شما هم اسلام را قبول ندارید؛ پس ملت ما چیزىنمىداند براى اینکه اسلامى است!؟ و اسلام چیزى است که مخالف با همه دانشهاست؟! حرف شما این است؟ یک قدرى در حرفهایتان تفکر کنید. یک قدرى در مطالبتان تعقل کنید، نگذارید که ملت یکوقت به تنگ بیاید. رژیم سابق ملت را به تنگ آورد؛ نگذارید. یک قدرى تعقل کنید. یک قدرى براى اسلام حق قائل بشوید. یک قدرى براى مسلمین حق قائل بشوید. یک قدرى براى برادران اسلامى حق قائل بشوید (امام خمینی 1385 ج 8: 175ـ174).
حفظ اصالت رأی مورد بحث دو نماد اصلی در انتخابات میتواند داشته باشد یکی مربوط است به زمان رأیگیری که ما از آن به تحمیلی نبودن آرا تعبیر میکنیم و دیگری مربوط است به حفظ آرای مأخوذه که از آن به صیانت آرا یاد می نماییم. آنچه در انتخابات و صحت و سلامت آن اهمیت دارد تحمیلی نبودن آرا و صیانت از آرای مأخوذه است که در غیر این صورت، محصول چنین انتخاباتی نظر مردم نخواهد بود بلکه مطابق نظر افرادی خاص با گرایشهای معلوم بوده و درواقع به سخره گرفتن مردمسالاری به حساب میآید. به همین جهت است که «تحت تأثیر قراردادن نتیجه انتخابات، از راه تهدید یا تطمیع، وعده شغل، پرداخت قروض و نظایر آنها در همه کشورها ممنوع است و اگر اتفاق افتد شهروندان و کاندیداها مکلفند آنها را به مقامات صالح گزارش نمایند» (قاضی 1382: 322). از این رو در ماده 7 قانون انتخابات جمهوری اسلامی، انتخابات را به صورت مستقیم و عمومی و با رأی مخفی دانسته در ماده 18 و 19 خود، آرای مأخوذهای را که از طریق خرید و فروش، تقلب و تزویر یا تهدید به صندوقهای انتخاباتی ریخته شده باشند باطله معرفی میکند. فلذا امام خمینی با تعیین محدوده عملکرد مجریان و ناظران انتخابات به این مطلب اشاره کرده و میفرمایند:
حالا شما که مىخواهید در این انتخابات البته نظارت کنید، شما باید توجه کنید که این رژیم، رژیم انسانى ــ اسلامى است؛ رژیم طاغوتى نیست. یک کلمه نباید شماها مطلبى بگویید که تحمیل اسمش باشد؛ فضلاً اینکه یک عمل بکنید. مردم آزاد، همان طورى که در رفراندم بود، آزاد بودند مردم. مردم را باید آزاد بگذارید... نظارت باشد بر صندوقها به طورى که هیچ کس نتواند خیانت کند. صندوقها، دست امینها باشند، امین از ملت باشد که بعد صحبت نشود براى شما که فلان فرماندار مثلاً دخالت کرد در این امر. در حکومت اسلامى وضع این است که شماها الآن در انتخابات بیش از حق نظارت و فراهم کردن وسائل به آنقدرى که باید حکومتها فراهم کنند، بیشتر از این حق ندارید(امام خمینی 1385 ج 9: 121).
در جای دیگر با اشاره به عدم تحمیل رأی به مردم میفرمایند:
ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هرطور رأی داد ما هم از آنها تبعیت میکنیم.... اساس این است که، مسأله دست من و امثال من نیست و دست ملت است (امام خمینی 1385 ج 11: 35ـ34).
اصل پنجم: ترویج و حاکمیت دادن به اسلام ناب
یکی از مهمترین و اساسی ترین اصولی که امام در تمامی مسائل از جمله انتخابات بر آن تأکید داشته و اصرار میورزیدند ترویج و حاکمیت دادن به اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی است. ایشان در توصیفی از اسلام ناب و اسلام آمریکایی چنین میفرمایند:
مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانى رأى دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند، و طعم تلخ فقر را چشیده باشند، و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف، و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله وسلم- باشند. و افرادى را که طرفدار اسلام سرمایهدارى، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بىدرد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان، و در یک کلمه، اسلام امریکایى هستند طرد نموده و به مردم معرفى نمایند (امام خمینی 1385 ج 21: 11).
با این بیان به لزوم در نظر گرفتن حاکمیت اسلام ناب در انتخابات پی میبریم اما سؤالی که در ذهن هر خوانندهای به وجود میآید پرسش از نمادهای اسلام ناب در انتخابات است؛ یعنی اینکه از دیدگاه امام راحل چه شاخصه اصلی جهت حاکم نمودن چنین اسلامی در امر انتخابات میتوان یافت؟ اگرچه در این گفتار به چهار شاخصه اصلی مربوط به بحث اشاره میکنیم، اما این به منزله عدم وجود شاخصههای انتخاباتی دیگر از منظر اسلامی که امام در دنیای امروز مبلغ آن بود، نمیباشد.
الف) رعایت شئونات و شعائر اسلامی
آنچه بیانگر و فارق اندیشهای از سایر اندیشهها است نمادهای ظاهری آن تفکر میباشد. به همین جهت تمام نحلههای فکری هریک برای بازشناخت خود و طرفداران خود از دیگران اقدام به ابداع یا انتشار نمادهایی میکنند تا به وجود و بقای آن تفکر در جامعه مباهات نمایند. اسلام به عنوان یک دین همه جایی و همه زمانی خالی از این وجه نبوده، هم در اعمال روزانه و رفتارهای شخصی و هم در نوع ظواهر به این مسأله توجه خاص نموده و لذا آنجا که خداوند میفرماید: «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللهَ فَإنَّهَا مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ» (حج: 32) منظور لزوم اهتمام به همین نمادها و ظواهر دینی است:
و اضافه تقوى به قلوب اشاره است به اینکه حقیقت تقوى و احتراز و اجتناب از غضب خداى تعالى و تورع از محارم او، امرى است معنوى که قائم است به دلها. و منظور از قلب، دل و نفوس است. پس تقوى، قائم به اعمال ــ که عبارت است از حرکات و سکنات بدنى ــ نیست، چون حرکات و سکنات در اطاعت و معصیت مشترک است، مثلا دست زدن و لمس کردن بدن جنس مخالف در نکاح و زنا، و همچنین بىجان کردن در جنایت و در قصاص، و نیز نماز براى خدا و براى ریا، و امثال اینها از نظر اسکلت ظاهرى یکى است، پس اگر یکى حلال و دیگرى حرام، یکى زشت و دیگرى معروف است، به خاطر همان امر معنوى درونى و تقواى قلبى است، نه خود عمل و نه عناوینى که از افعال انتزاع مىشود، مانند احسان و اطاعت و امثال آن (علامه طباطبایی ج 14: 528).
انتخابات که یکی از اعمال و رفتارهای مردمسالارانه است نیز نباید خالی از تعظیم شعائر الهی باشد، به همین جهت امام خمینی به این بیان اشاره کرده و میفرمایند:
نصیحتى است از پدرى پیر به تمامى نامزدهاى مجلس شوراى اسلامى که سعى کنید تبلیغات انتخاباتى شما در چهارچوب تعالیم و اخلاق عالیة اسلام انجام شود؛ و از کارهایى که با شئون اسلام منافات دارد جلوگیرى گردد. باید توجه داشت که هدف از انتخابات در نهایتْ حفظ اسلام است. اگر در تبلیغات حریم مسائل اسلامى رعایت نشود، چگونه منتخبْ حافظ اسلام مىشود. باید سعى شود تا خداى ناکرده به کسى توهین نگردد؛ و در صورتى که رقیب انتخاباتى به مجلس راه یافت، به دوستى و برادرى، که چیزى شیرینتر از آن نیست، لطمهاى نخورد... (امام خمینی 1385 ج 21: 11).
ب) پرهیز از تخریب
حسن سابقه نامزد انتخاباتی از مواردی است که اکثراً قوانین کشورها نسبت به آن حساسیت ویژهای بروز میدهند. برای اینکه کسی بتواند به افتخار برگزیدگی از سوی شهروندان نایل شود، باید از حیث رفتار و کردار، برتر و والاتر از شهروندان عادی تلقی شود (قاضی: 312). نماد این برتری رعایت اصول اخلاقی است و از آنجا که تخریب رقیب یا حامیان وی خلاف اخلاق است، بنابراین نامزد مرتکب چنین عملی مورد بازخواست قانونی قرار میگیرد چرا که در قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی فصل ششم ماده 64 و 65 ضمن اشاره به ممنوعیت تخریب رقیب و حامیان وی مرتکبین به چنین اعمالی را مشمول مجازات دانسته است.[6]
چرا که انتخابات در نظام اسلامی ویژگیهای خاص خود را دارد و افراد برای رسیدن به موفقیت و اهداف خود مجاز به استفاده از هر شگرد تبلیغاتی نیستند. امام خمینی در بیانات خود درباره تبلیغات انتخاباتی نسبت به هتک حرمت مؤمنین هشدارداده میفرمایند:
از آقایان کاندیداها و دوستان آنان انتظار دارم که اخلاق اسلامیـ انسانی را در تبلیغ برای کاندیدای خود مراعات؛ و از هرگونه انتقاد از طرف مقابل که موجب اختلاف و هتک حرمت باشد خودداری نمایند (امام خمینی 1385 ج 12:۱۲).
در جایی دیگر ضمن اشاره به قبح چنین عملی مرتکبین به آن را فاقد عدالت دانسته و میفرمایند:
بعضی از کاندیداها ــخدای نخواسته ــ بعضی دیگر را تضعیف یا توهین میکنند، در رابطه با آن تذکر دهم که، امروز این نحو مخالفتها خصوصاً از چنین کاندیداهایی، برای اسلام و جمهوری اسلامی فاجعهآمیز است. اگر فرضاً کسی در دیگری مناقشه دارد، ابراز آن و اظهار در بین مردم هیچ مجوزی ندارد، و حیثیت و آبروی مؤمن در اسلام از بالاترین و والاترین مقام برخوردار است و هتک مؤمن، چه رسد به مؤمن عالم، از بزرگترین گناهان است و موجب سلب عدالت است (امام خمینی 1385 ج 17: 134ـ133).
ج) پرهیز از الغای یأس و نا امیدی
یکی از مؤلفههای ارزیابی سعادتمندی یک جامعه و ملتی، میزان «سطح امید» آنهاست. به عبارت دیگر میان سعادتمندی و سطح امید افراد یک جامعه تلازم وجود دارد. سطح بالای امید، نشانگر بالندگی و سرزندگی است و هر اندازه سطح امید افراد، بالاتر باشد، توفیقشان در عرصههای گوناگون حیات بیشتر است. این ملازمه بین سعادت و سطح امید را میتوان در سخن پیامبر گرامی اسلام(ص) مشاهده نمود، آنجا که میفرمایند: «اَلأمَلُ رَحمَةٌ لِأُمَّتی، وَ لَولَا الاَمَلُ ما رَضَعَت والِدَةٌ وَلَدَها وَ لاغَرَسَ غارِسٌ شَجَراً»؛ امید و آرزو، رحمتی است برای امت من، و اگر امید و آرزو نبود، هیچ مادری فرزندش را شیر نمیداد و هیچ کشاورزی درختی را نمیکاشت (مجلسی بیتا ج74: 173).
لذا جای شگفت نیست که بگوییم این سطح امیدواری قابل انتقال از فردی به فرد دیگر است. به همین جهت است که امیرمؤمنان(ع) درباره تأثیرپذیری نامحسوس و پنهانی از معاشر و همنشین فرمودهاند: «... طَبعُکَ یَسرَقُ مِن طَبعه... وَ أَنتَ لاتَعلَمُ»: طبیعت و روان تو (اوصاف و احوالی را) از طبیعت و روان همنشینت میرباید؛ به گونهای که متوجه (این ربایش) نمیشوی (ابن ابی الحدید ج20: حکمت 147).
از آنجا که یک جامعه بدون وجود افراد آن، معنا و مفهومی ندارد، بنابراین میتوان چنین ادعا کردکه ناامیدی موجود در افراد موجب گسترش آن در جامعه گردیده و به تبع، اسباب عقبماندگی جامعه را به دنبال خواهد داشت.
تبلیغات انتخاباتی که یکی از مؤثرترین عناصر در جوامع مردمسالار است در صورتی که مشتمل بر الغای یأس و ناامیدی باشد به جای آنکه اسباب پیشرفت و رونق جامعه را فراهم کرده به هدف واقعی خود که همان انتخابات مرتب و دقیق مقامات دولتی در انتخاباتی آزاد و رقابت آزاد و رقابت آمیز جهت کنترل و نظارت مردم در سیستمهای دموکراتیک است (بیتهام و بویل 1376: 58ـ57) برسد موجب عقب ماندگی و ایجاد رخوت و سستی در جامعه میشود. از اینرو امام خمینی با اشاره به وجود همین تلازم میان امید و سعادتمندی جامعه میفرمایند:
از جمله خرابکاریهایى که اینها مىکنند؛ این است که ایجاد یأس مىکنند در ملت.... این مَفْسَدهجوها، و این انگلهایى که براى دیگران کار مىکنند و مىخواهند نگذارند ملت ما به سعادتش برسد (امام خمینی 1385 ج 10: 535ـ 534).
فلذا یأس را از جنود ابلیس دانسته میفرمایند:
یکى از جنود ابلیس «یأس» است. در امورى که انسان باید با امید و طُمَأنینه و تصمیم عمل بکند شیاطین ایجاد یأس مىکنند و با این ایجاد یأس جوانهاى ما را در آن مسائلى که باید با تصمیم جدّى پیش ببرند گاهى سست مىکنند (امام خمینی 1385 ج 9: 181).
همچنین در ردّ این تبلیغات یأس آلود هدف از آن را شکست جمهوری اسلامی دانسته میفرمایند:
اینها نمىدانم چه جور مردمى هستند؟... مردم را به یأس مىکشانند. اینها نمىدانند این معنا را که اگر مردم مأیوس بشوند، به منزله شکست خوردن است؟ یا مىدانند و عمداً این کار را مىکنند؟ من بسیاریشان را عقیدهام هست که عمداً با حساب دقیق [است] این اعمال حساب شده است، حسابش هم از خارج است (امام خمینی 1385 ج 11: 10).
از همین روست که یک انتخابات سالم و پرشور را موجب ناامیدی و یأس دشمنان دانستهاند (امام خمینی 1385 ج 18: 437).
د) پرهیز از اختلاف افکنی
بی شک از جمله عناصر لازم جهت حرکت جامعه به سمت پیشرفت، آرامش و وحدت در آن میباشد. اینکه افراد یک جامعه در هر بخشی از آن که فعالیت میکنند بتوانند به خوبی از انجام وظایف محوله برآیند مستلزم وجود آرامش خاطر است که این آرامش جز با وجود وحدت در تمامی جهات میسر نخواهد بود. این امر در جوامع دارای تکثر فرهنگی، مذهبی و قومی ملموستر و حفظ وحدت در چنین جامعهای از اهمیت بیشتری برخوردار است. به همین جهت امام خمینی با ذکر وجود و لزوم وجود اختلاف سلیقهها در یک جامعه به منع از اختلاف افکنی و تبدیل آن به دشمنی میفرمایند:
اختلاف باید باشد، اختلاف سلیقه، اختلاف رأى، مباحثه، جار و جنجال اینها باید باشد، لکن نتیجه این نباشد که ما دو دسته، بشویم دشمن هم. باید دو دسته باشیم در عین حالى که اختلاف داریم، دوست هم باشیم (امام خمینی 1385 ج 21: 47).
با ایجاد نظام مردم سالاری دینی و به تبع آن برگزاری هر از چندگاه انتخابات در جامعه ایرانی هرچند فرصت ایجاد تحول و دگرگونی در سطوح مختلف اداره جامعه به وجود آمد، لکن به موازات آن به جهت بروز اختلاف سلیقهها در هر مرحله از انتخابات خطر وجود اختلافات و تبدیل آن به کینه و نقار شدت یافت، به همین سبب امام راحل در فرازهای مختلفی از بیانات خویش مردم و مسئولین را به پرهیز از اختلاف افکنی ناشی از انتخابات ارشاد نموده، در توضیح قبح چنین عملی اختلاف را از مکاید شیطان و اختلاف افکنان را پیادهکنندگان توطئههایدشمنان دانسته، ادبیات شکست و پیروزی حاکم بر جوّ انتخابات را تعابیری زشت و موجب ایجاد اختلاف معرفی مینمایند (امام خمینی 1385 ج 18: 411ـ410).
اصل ششم: رأی به واجدین شرایط
قطعاً یکی از مسائل مهمی که در هر نظام مردمسالار به آن توجه فراوانی میشود، شرایطی است که انتخابشوندگان در یک انتخابات باید واجد آن شرایط باشند. ویژگیهای لحاظ شده میتواند با توجه به مبانی انتخاب در هر یک از نظامهای مردمسالار متفاوت باشد. از تفاوت در سنّ انتخابکنندگان و انتخابشوندگان که تفاوتهای ظاهری است گرفته تا تفاوتهای اعتقادی و مبنایی.
بیشک در یک نظام مردمسالار مبتنی بر اعتقادات مذهبی هرگز افراد غیر معتقد به چنین مبانی عقیدتی صلاحیت کاندیدا شدن را نخواهند داشت، لکن با در نظر گرفتن اصل مردمسالاری و تشخیص انتخاب کنندگان، شیوه لحاظ نمودن این شرایط در افراد، جهت نامزدی انتخابات میتواند مختلف باشد که به این مسأله در اصل دوم اشارهای گذرا نمودیم. آنچه اینک در صدد بیان آن هستیم چیزی فراتر از اصل دوم است چراکه در مسأله قبل در ارتباط با وظایف ناظران انتخابات با توجه به اصل 99 قانون اساسی بحث شد، لکن در اینجا درباره وظیفة انتخابکنندگان و تشخیص آنها به بیان مطلب میپردازیم، هرچند مطالب مطرح در این قسمت روشن کنندة بسیاری از ابهامات بخش گذشته خواهد بود.
زمانی سخن از بررسی صلاحیت افراد کاندیدا شده در انتخابات توسط ناظران انتخاباتی است. در اینجا آنچه عرف حقوقی و اصول اولیه فقهی مؤید آن است، تأیید صلاحیت افراد مگر در صورت اثبات خلاف آن می باشد که این مبتنی بر اصل برائت و عدم مجرمیت افراد جامعه است. اما اگر سخن از بررسی صلاحیت افراد مذکور توسط انتخاب کنندگان و شرکت کنندگان در انتخابات باشد در اینجا احراز صلاحیت کاندیداها و بررسی شرایط لازم و ضروری در یک مأمور نظام دینی است و اینکه آیا چنین ویژگیهایی در فرد مذکور موجود است یا خیر. هرچند که این احراز به تشخیص افراد برمیگردد لکن اعلام دیدگاه افراد صاحب نظر درباره نامزدهای انتخاباتی امری شایسته و کمک به مردمی است که یا فرصت کافی یا اشراف اطلاعاتی مناسب جهت بررسی دقیق را ندارند. وجود احزاب و فعالیتهای حزبی و رژیمهای حزب محور نیز مبتنی بر قبول همین دیدگاه است. امام راحل با توجه به ضرورت احراز صلاحیت افراد کاندیدا شده از سوی مردم یا معرفی واجدین شرایط به انتخابکنندگان مکرراً توصیههایی داشتهاند که ما در جهت استشهاد به چهار مورد از آنها ـــ که مربوط به انتخاباتی متفاوت هستند ــ اشاره میکنیم:
[1ـ] خبرگانى که براى رسیدگى به قانون اساسى جمهورى اسلامى انتخاب مىشوند، باید آشنا به مسائل اسلام و خبره در آن باشند و نیز معتقد به اسلام و متعهد و امین و ملّى و مورد اعتماد و بىگرایش به چپ و راست و پرهیزکار باشند. ملت عزیز، سرنوشت خود را به کسى دهید که در مسیر شماست که مسیر اسلام است (امام خمینی 1385 ج 9: 255ـ254).
[2ـ] قانون اساسى را ملاحظه کنند و صفات رئیس جمهور را در آنجا ملاحظه کنند، و کسى که داراى آن صفات بود و او را به آن صفات مىشناسید به او رأى بدهید، و اگر فاقد آن صفات باشد، احتراز کنید از رأى دادن به او. روز سرنوشت سازى است. مىخواهید زمام کشور را به یک کسى بدهید که مؤثر است در مقدرات کشور شما. سهل انگارى نکنید، و به پاى صندوقها بروید، و با هم اجتماع کنید، و کسى که لایق براى این مقام است و داراى آن صفاتى است که سوء سابقه نداشتن، وابستگى به رژیم سابق نداشتن، اینها از امورى است که باید ملاحظه بشود (امام خمینی 1385 ج 11: 393).
[3ـ] من امیدوارم که اشخاصى که کاندیدا شدند براى ریاست جمهورى شما توجه کنید و کسى که از همه متعهدتر به اسلام، سوابقْ سوابقِ خوب، پیوسته به هیچ طرفى نه شرقى باشد، نه غربى باشد، نه غربزده باشد، نه شرقزده باشد، مسلمان باشد، پیرو احکام اسلام باشد، ملّى باشد، دلسوز به ملّت باشد، خدمتگزار به ملّت باشد، سوابقش خوب باشد، در رژیم سابق هیچگاه وارد نشده باشد و با اجانب پیوند نداشته باشد، از خودتان باشد و براى خودتان. اختیار دست شماست. من بنا ندارم که کسى را تعیین کنم. ما همین اوصاف رئیس جمهور را و اوصاف وکلایى که بعد مىخواهید ان شاء اللَّه تعیین کنید باید بگوییم و شما خودتان انتخاب کنید و از تفرقه و تفرق پرهیز کنید. اشخاص را هم ملاحظه سوابقشان را بکنید که قبل از انقلاب چه بودهاند، در حال انقلاب چه بودهاند، و بعد از پیروزى نسبى چه کردند و چه بودند (امام خمینی 1385 ج 11: 485ـ484).
[4ـ] انتخابات یک محکى هم براى خودتان است که ببینید آیا مىخواهید انتخاب اصلح بکنید براى خودتان، یا براى اسلام؟ اگر براى خودتان باشد، شیطانى است. و اما اگر انتخاب اصلح براى مسلمانهاست، «کى و از کجاست» مطرح نیست، از هر گروهى باشد، حزب باشد یا غیرحزب، نه حزب اسباب این مىشود که غیرآن فاسد، و نه صددرصد حزبى بودن باعث صلاح آنهاست. و انتخاب اصلح براى مسلمین یعنى انتخاب فردى که تعهد به اسلام و حیثیت آن داشته باشد؛ و همه چیز را بفهمد، چون در مجلس، اسلام تنها کافى نیست، بلکه باید مسلمانى باشد که احتیاجات مملکت را بشناسد و سیاست را بفهمد و مطلع به مصالح و مفاسد کشور باشد، و ممکن است به شما و گروه شما هم مربوط نباشد. اگر اصلح را انتخاب کردید، کارى اسلامى مىکنید و این یک محکى است براى خودتان که تشخیص بدهید انتخاب براى اسلام است، یا براى صلاح خودتان... (امام خمینی 1385 ج 18: 197ـ196).
با توجه به بیانات مذکور، میتوان به حسن احراز صلاحیت نامزدهای انتخاباتی از سوی مردم پی برد و تأکید ایشان بر مطالب فوق را دال بر لزوم چنین احرازی از سوی انتخابکنندگان دانست.
اصل هفتم: مقابله با توطئهها
با در نظر گرفتن وجود افرادی مطرود و کینهجو در هر جامعهای، از آنجا که به جهت قطببندی انتخاباتی ممکن است اختلافات شدیدی بروز و ظهور یابند، و این اختلافات فضای مناسبی را جهت توطئه برای مطرودین آن جامعه فراهم نماید، بازدارنده اصلی از سقوط به چنین ورطهای تعهد اخلاقی به اصول سابق الذکر و عدم فرصتطلبی از چنین شرایط انتخاباتی است که این تعهد را میتوان در راستای مقابله با توطئه دشمنان دارای ارزش فراوان دانست. بدین جهت امام راحل با اشاره به وجود مواردی این چنین در زمان حیات خویش ضمن دعوت همگان به شرکت در انتخابات بیان می دارند:
دشمنان اسلام و نهضت، در خارج و داخل، تبلیغات زهرآگین خود را شروع کردند، و چنین وانمود مىکنند که مردم در این انتخابات بىتفاوتند و به سردى و سستى گراییدهاند. مىخواهند شما را متهم کنند که از جمهورى اسلامى رو برگردانیدهاید. از شما ملّت مبارز انتظار دارم که با شرکت همگانى خود یاوه سرایان را رسوا کنید. و نیز اطلاع دادند که در اطراف دانشگاه ــ که محل اقامه نماز جمعه است ــ گروهى براى اخلال در شرکت در انتخابات بپا خاستهاند. دولت موظف است از آنان جلوگیرى کند، و مردم موظفند به تبلیغات آنان اعتنا نکنند. ملت عزیز مسلمان! از اسلام و کشور اسلامى پاسدارى کنید، و به سوى صندوق آرا هجوم آورید (امام خمینی 1385 ج 9: 259).
اصل هشتم: احترام به اصل انتخابات
مهمترین و بنیادیترین اصلی که در یک نظام مردم سالار مطرح است احترام به اصل انتخابات میباشد. این اصل بدان معناست که ما خود را ملتزم به مبانی، قوانین، الزامات و نتایج انتخابات بدانیم و آن را در عرصه عمل به اجرا بگذاریم. مبانی انتخابات یعنی آن چیزهایی که انتخابات بر آنها بنیان گذاشته شده است. این مبانی اعم است از مبانی نظری همچون علت، فلسفه، فواید یا ادله صحت و لزوم چنین روش گزینشی یا مبانی ساختاری که بدون وجود آنها انتخابات معنای واقعی ندارند همچون حق رأی آزاد، تحمیلی نبودن رأی، اجباری نبودن شرکت در انتخابات و .... قوانین انتخابات نیز اعم است از رئوس کلی و جزئیات اجرایی انتخابات که رئوس کلی آن به طور معمول در قوانین اساسی کشورها ذکر میشود و جزئیات اجرایی و الزامات انتخابات که همان تدارکات لازم جهت برگزاری صحیح و سالم انتخابات است در قوانین عادی ذکر میگردد. منظور از نتایج انتخابات نیز همان آرای صحیح شمارش شدهای است که رأی دهندگان در درون صندوق آرا قرار دادهاند. فلذا وقتی سخن از احترام به اصل انتخابات در میان است، منظور ملتزم بودن به تمامی این مسائل خواهد بود که تمامی افراد مطرح در مسأله انتخابات اعم از مجریان، ناظران، انتخابکنندگان و انتخابشوندگان و همچنین تمامی افرادی را که در جامعه انتخاباتی حضور داشته اما در آن شرکت نمیکنند، دربرمیگیرد. بنابراین همانطور که تن ندادن به نتایج انتخابات امری خلاف قاعده و اخلاق است، عدم اجرای صحیح آن نیز چنین خواهد بود.
امام راحل با توجه به اهمیت اصل انتخابات در بیانات فراوانی لزوم رعایت احترام آن را یادآور شدهاند که ما مواردی را ذیلاً ذکر مینماییم:
[1-] فرض کن حالا یک چیزى هم مخالف رأى فلان [است] فرض کنید که متجدد هست، خوب وقتى مردم رأى دادند آن هم باید بگذرد از آن. مردم رأى دادند، آنها وکیل شدند و گذشتند مطلب خود را. ثابت کردند این را. حالا ما باید بگذاریم به آراى خود مردم. و خود مردم هرچه رأى دادند (امام خمینی 1385 ج 11: 102).
[2-] آنطورى که به من گزارش دادند انتخابات بهطور آرامش تحقق پیدا کرد. حالا اگر بعضیها در انتخابات شکست خوردند نباید اینها که قصد خدمت داشتند منتها در مجلس حالا دستشان از آن کوتاه شده است، نباید یکسره ملت را به باد انتقاد بکشند. اگر شما شکست خوردید، نباید بگویید ملت ایران همهشان خلاف کردهاند. چطور یک ملت مسْلمى، در یک امر حیاتى که با این آرامش و خوبى انجام داده است، اینها خیانتکار باشند؟ یک ملت که خیانتکار نمىتواند باشد. اشخاص باید آداب اسلامى را حفظ کنند. به مجرد اینکه یکى مىخواهد وکیل بشود، و فرض کنید که دوست من است مىخواهد وکیل بشود، یا از گروه من است مىخواهد وکیل بشود و ملت او را وکیل نکردند، نباید یکدفعه قلمها را بردارند و بر ضد اصل انتخابات چیز بنویسند، حمله کنند به اصل انتخابات. شکایتى دارند، خوب شکایتشان را رسیدگى مىکنند. هیاهو درست کردن، جز اینکه دامن زدن به این است که خیانتکارها راهشان باز بشود، چیز دیگرى نیست... اینطور نباشد که منعکس کنید در خارج که خیر، مملکت ایران یک مملکتى است که انتخاباتش کذا شد. این حرف غلطى است. این حرف غلط را اینقدر نزنید. براى خاطر خدا توجه داشته باشید که یک مجلس شورا که مجلس شوراى اسلامى است و مىخواهد براى ایران خدمت کند و باید قوه داشته باشد، تنها مرکزى است که تمام قوا باید تبع آن باشند، شما بخواهید براى اینکه شما وکیل نشدهاید در کجا، هیاهو کنید که انتخاباتْ انتخابات کذا بوده؛ این حرف خلاف اسلام است. شکایت اگر هست، شکایت پذیرفته است. و مقاماتى که باید شکایتها را بپذیرند، مىپذیرند. اما هیاهو کردن و فریاد زدن و انتقاد بیجا کردن، این برخلاف دستورات اسلام است (امام خمینی 1385 ج 12: 199ـ198).
اصول انتخاباتی امام: مؤلفههایی اخلاقی و مستند به منابع شرعی
آنچه تاکنون بیان گردید همگی اصول انتخاباتی موجود در اندیشه امام راحل بود که ظاهراً فاقد ارتباط موضوعی با پژوهش حاضر است، اما در حقیقت مؤلفههای اخلاقی مطرح در اندیشه امام چیزی جز همین اصول سابق الذکر نمیباشد چرا که:
اولاً، اصول مذکور در بیانات ایشان از کثرت تکرار برخوردارند و همین تکرار، بر مهم و اساسی بودن آنها دلالت میکند.
ثانیاً، لحن بیان امام در تمامی موارد ارشادی است که این ارشادی بودن دال بر اخلاقی بودن توصیههاست نه حقوقی بودن آنها. همچنین بیانگر نیّت ایشان بر تربیت اخلاقی افراد جامعه و ایجاد سجیه نیکوی انتخاباتی در آنهاست.
ثالثاً، عدم الزام قانونی در برخی موارد و امکان وجود توجیهات بعضاً قانونی در بسیاری از آنها، علیرغم فهم غیراخلاقی افکار عمومی نسبت به شماری از عملکردها و با در نظر گرفتن این نکته که اثبات مجرمیت در چنین مواردی صعب و دشوار است دلیلی است روشن بر اخلاقی بودن توصیهها همراه با تلاش جهت ایجاد خصلتهای نیکو و تربیت معلم گونه آحاد جامعه توسط رهبر کبیر انقلاب اسلامی.
رابعاً، تعدادی از اصول ذکر شده متوجه مجریان و ناظران انتخابات است. در این زمینه باید گفت اگرچه تخلف ایشان مجازاتهای قانونی در پی دارد، اما آنچه امام در صدد ایجاد و تبدیل آن به رویهای همگانی است، اخلاق حرفهای متصدیان امر انتخابات است نه الزام قانونی؛ زیرا در تعریفی که دانشمندان علم اخلاق از اخلاق حرفهای ارائه کردهاند، چنین آمده است:
اخلاق حرفهای به عنوان شاخهای از دانش اخلاق به بررسی تکالیف اخلاقی در یک حرفه و مسائل اخلاقی آن میپردازد و در تعریف حرفه آن را فعالیت معینی میدانند که موجب هدایت فرد به موقعیت تعیین شده همراه با اخلاق خاص است. اخلاق حرفهای در سنت با محوریت انسان و انگیزه خدمت به دیگران در طول تاریخ متحول گردیده است... در نظامهای غربی مانند سود انگاری، عدالت توزیعی، آزادی فردی و تکلیفگرایی اخلاق زمینه رسیدن انسان به سعادت را فراهم مینماید، اما سعادت در هر یک از این نظامها به معنای خاصی تفسیر گردیده که با نظام اخلاقی ــ اسلامیتباین دارد. در نظام اخلاق اسلامیملاک نهایی و نهایت سعادت بشری، الله است و انسان به عنوان خلیفه و جانشین الهی بر روی زمین، محور توجهات اخلاقی است، بدین معنا که خشنودی انسان و خدمت به او موجب رضایت و تقرب به خداوند میگردد، لذا در نظام اخلاق اسلامی با توجه به ملاک نهایی در صدد هستیم تا با ارائه دستورالعملها و آئین نامههای اخلاقی در سطح حرفه و زندگی اجتماعی و همچنین با در نظر گرفتن پیشرفتهای مادی در جهت بهبود زندگی انسانها، زمینه سعادت و کمال حقیقی بشر را فراهم آوریم (عاملی 1381).
این تعریف همان مبنایی است که امام در تمامی اصول مربوط به مجریان و ناظران انتخابات درصدد اقدام بدان هستند. به همین جهت آنچه از اصول انتخاباتی ذکر گردید با تعریفی از اخلاق که مقدمتاً به شرح آن پرداخته و مبنای بحث قرار دادیم مطابقت میکند، چرا که اخلاق مدّ نظر در این مقاله همان خصلت و سجیه نیکوست و بنا به دلایل فوق امام راحل در صدد ترویج و عمومیت دادن به یک چنین اخلاقی بودهاند.
همچنین تمامی اصول مذکور مستند به منابع شرعیاند چرا که: اصل اول (لزوم مشارکت عمومی و نفی بیتفاوتی نسبت به انتخابات) بیانگر مسئولیتپذیری آحاد افراد در جامعه اسلامی است؛ یعنی همان معنایی که امام با استناد به «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى» (سبأ: 46) بدان سفارش میکنند و این همان مفهومی است که در حدیث شریف فرمودهاند: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته». اصل دوم (تأیید یا احراز صلاحیت بر اساس قانون) مبتنی است بر آیه شریفهای که قضاوت بر اساس گمان را گناه برشمرده میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْم» (حجرات:12). اصل سوم (تمهید امکانات و تدابیر لازم جهت برگزاری انتخابات) که لزوم آن بیّن عقلی است. اصل چهارم (حفظ اصالت آرا) که مبتنی است بر عدم اکراه مؤمنین به عملی و همچنین آیات دال بر امانتداری که میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِکُمْ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون» (انفال: 27). اصل پنجم (ترویج و حاکمیت دادن به اسلام ناب) که متکی است بر آیات فراوانی چون «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرین» (آل عمران: 85) و مشهورهای که میفرماید «الاسلام یعلو ولا یعلا علیه». اصل ششم (رأی به واجدین شرایط) که مبتنی است بر آیه «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» (نساء: 58). اصل هفتم (مقابله با توطئهها) که هم مبنای عقلایی دارد، هم مبتنی بر آیات دال بر مقابله با مکر مکاران است. اصل هشتم (احترام به اصل انتخابات) نیز نه تنها مبنای عقلایی دارد بلکه با توجه به شرط شرکت در انتخابات، یعنی پایبندی به قوانین رسمی جامعه مدلول به ادله لزوم وفای به عهد و پیمان است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وظایف حاکمان در نهج البلاغه
ادامه مطلب را ببينيد
نامه امام علی(ع) به عثمان بن حنیف
نامه امام علی(ع) به عُثمان بن حُنَیف نامهای از امام علی(ع) خطاب به عثمان بن حنیف کارگزارش در بصره.
عثمان بن حنیف کارگزار امام علی(ع) در بصره بود این نامه پس از اطلاع امام علی(ع) از رفتن عثمان به مهمانىای در بصره که او را دعوت کرده بودند، نوشته شد. در این نامه از رفتن عثمان به مهمانیای که تهیدستان به آن دعوت نمیشوند و مختص ثروتمندان است، انتقاد شده است.[۱]
در این نامه به سادهزیستی رهبران و کارگزاران حکومت اسلامی تأکید شده است چراکه امام جامعه باید در سختیهای و تلخیهای مردم شریک و الگوی آنان باشد. همچنین امام علی(ع) از کارگزارانش خواسته است که اگر به روش او که دو جامه كهنه و دو قرص نان قناعت میکرد، نمیتوانند زندگی کنند با رعایت تقوا، كوشش در عبادت، پاكدامنی و درستی او را یاری کنند.
أَمَّا بَعْدُ، یا ابْنَ حُنَیفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَی مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیهَا | اما بعد، ای پسر حنیف، به من خبر رسیده كه مردی از جوانان اهل بصره تو را به مهمانی خوانده و تو هم به آن مهمانی شتافتهای، |
تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌّ | با غذاهای رنگارنگ، و ظرفهایی پر از طعام كه به سویت آورده میشده پذیراییت كردهاند، خیال نمیكردم مهمان شدن به سفره قومی را قبول كنی كه محتاجشان را به جفا میرانند، و توانگرشان را به مهمانی میخوانند. |
عثمان بن حُنیف از صحابهی ویژهی پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) و بعد، یکی از یاران با وفای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود. قبل از حکومت حضرت، یکی از مسئولین اقتصادی (مسئول مالیات اراضی عراق) بود. در حکومت حضرت نیز فرماندار بصره شد. وی قبل از جنگ جمل[۲] اسیر تطمیع سردمداران آن نشد و در رکاب حضرت با آنان جنگید.[۳] او شخصیتی پاکدامن، باتقوا و عادل بود.
همچنین او و برادرش جزء گروه «شرطة الخمیس» (مأموران ویژه و جان بر کف)[۴] حضرت بودند که امام (علیهالسلام) بهشت را براى آنان تضمین کرد.[۵] از وی روایاتی نیز نقل شده است.[۶] او بعد از پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) بر آرمانهای خود پایبند ماند و در حکومت حضرت نیز دچار تغییر در اصول و آرمانها نشد. برخی از ائمه (علیهمالسلام) او را ستایش کردهاند.[۷] بسیاری از عالمان و مورخان نیز او را انسانی موثق، جلیلالقدر، شجاع، عادل و عالم میدانند.
حضرت آیتالله خامنهای نیز از ایشان با عظمت یاد کردهاند.[۸] همچنین در دیدار اخیر به نبود چنین شخصیت با عظمتی میان ما اشاره کردند.[۹]
با توجه به آنچه گفته شد، عثمان بن حنیف، یک عالِم بصیر و یک کارگزار عادل بوده، از این رو مخاطب این نامه، هم عالمان و روحانیون و هم کارگزاران و مسئولان هستند.
حضرت درنامه به وی،[۱] ابتدا وی را به خاطر شرکت در یک میهمانی اشرافی به شدت سرزنش میکند. سپس به شرح زندگی ساده خود به عنوان الگویی برای مسئولان و عالمان میپردازد. سپس به داستان فدک به عنوان تنها ثروت دنیایی (که آن هم غصب شده) اشاره میفرماید. سپس علت سادهزیستی خود را جایگاه خطیر و مسئولیت خود میدانند و بعد دنیا را مخاطب قرار داده، از آن اعلام بیزاری میکنند. در نهایت دوباره عثمان بن حنیف را مخاطب قرار داده و او را به تقوا و سادهزیستی توصیه مینمایند.
شرح نامه ۴۵ نهجالبلاغه توسط حضرت آیتالله خامنهای در دیدار ائمهی جمعه
حدیث روز/ نامه امام علی(ع) به حاکمی که در میهمانی اشراف شرکت ...
متن و ترجمه نامه ها ی نهج البلاغه - به عثمان بن حنيف - جماران
نامه 45 - نامه به عثمان بن حُنَيف انصارى، كارگزارش در بصره
نامه اى از حضرت امام علی(ع) به عثمان بن حنیف كه...
لوح | زیربنای مستحکم لوح | یک روز انتخاب ...
شرح نامه 45 نهجالبلاغه به عثمان بن حنیف
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وظایف حاکمان در نهج البلاغه
ادامه مطلب را ببينيد
مشارکت، رفتار و اخلاق انتخاباتی
انقلاب اسلامی، انقلابی به نام خدا است که با تکیه بر حضور و مشارکت مردم شکل گرفت و ادامه یافت. امام خمینی رضوان الله تعالی علیه با اتکاء به «خدا و مردم» انقلاب را رهبری و الگوی نوین حکومت دینی را بر پایه نظریه «مردم سالاری دینی» با عنوان «جمهوری اسلامی» به مردم پیشنهاد کرد و با آراء عمومی، نظام جدید مستقر گردید. امروز هم خلف صالح ایشان با همین مبنا راه امام(ره) را ادامه می دهند. بر این اساس حضور چشمگیر و حداکثری مردم در پای صندوق های رأی، مورد تأکید همیشگی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله العالی) بوده است. نظام جمهوری اسلامی بر مشارکت عمومی شهروندان در تعیین سرنوشت خویش اصرار دارد و رمز اقتدار ملی را در اصول مشارکت عمومی و همبستگی ملی می داند که به عنوان شعارهای محوری سال ۱۳۸۴ اعلام گردید.
آنچه پیش روی خوانندگان عزیز قرار دارد، نکاتی چند از بیانات حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله العالی) پیرامون انتخابات است. امید می رود تأمل در آنها موجب شناخت بهتر و بیشتر مقوله انتخابات و اهمیت آن و انجام درست مسئولیت در این ساحت باشد. مباحث در سه عنوان تنظیم شده است. عنوان نخست، مشارکت انتخاباتی، عنوان دوّم، رفتار انتخاباتی و عنوان سوم، اخلاق انتخاباتی است.
۱. مشارکت انتخاباتی
۱-۱. حضور مردم در صحنه: هنر بزرگ انقلاب اسلامی
برادران و خواهران عزیز! ملت بزرگ ایران! شما امتحان های بسیار خوبی را در این دوران طولانی دادید؛ امتحان اتحادتان، امتحان آگاهیتان، امتحان همراهی و همکاری تان با مسئولین، امتحان حضورتان در صحنه های گوناگون، امروز موضوع انتخابات مطرح است. شرکت در انتخابات یک وظیفه عمومی برای آحاد ملت ایران است. شما برای اینکه دریابید چرا این مشارکت وظیفه است، دو راه دارید: یکی اینکه بدانید رأی شما به کسی که توفیق پیدا خواهد کرد از طرف شما منتخب شود، در روحیه او، در عملکرد او، در توانایی های او، در حیثیت جهانی او و در قدرت فعالیت او در داخل، چقدر اثر می گذارد! بدانید که حضور شما بسیار تعیین کننده است. این، همان حضور مردمی است که هنر بزرگ انقلاب اسلامی بوده است و در این کشور تا قبل از انقلاب اسلامی، در طول تاریخ و در طول قرن ها سابقه نداشته است.[1]
۱-۲. نقش مردم در نظام اسلامی
وقتی امام بر روی عنصر «مردم» تکیه می کرد، لفاظی نمی کرد؛ به معنای حقیقی کلمه به اصالت عنصر «مردم» در نظام اسلامی معتقد بود و مردم را در چند عرصه مورد توجه دقیق و حقیقی خود قرار داد.
عرصه اول، عرصه تکیه نظام به آرای مردم است. تکیه نظام به آرای مردم، یکی از میدان هایی است که مردم در آن نقش دارند. حضور مردم و اعتقاد به آنها باید در اینجا خود را نشان دهد. در قانون اساسی ما و در تعالیم و راهنمایی های امام، همیشه بر این نکته تأکید شده است که نظام بدون حمایت و رأی و خواست مردم، در حقیقت هیچ است. باید با اتکاء به رأی مردم کسی بر سر کار بیاید. باید با اتکاء به اراده مردم، نظام حرکت کند. انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات خبرگان، انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخابات دیگر، مظاهر حضور رأی و اراده و خواست مردم است. این یکی از عرصه هاست. لذا امام بزرگوار، هم در دوران حیات خود به شدت به این عنصر در این عرصه پایبند باقی ماند و هم در وصیت نامه خود آن را منعکس و به مردم و مسئولان توصیه کرد. در حقیقت انتخابات و حضور مردم در صحنه انتخابات رئیس جمهور، نمایندگان مجلس و یا سایر انتخاب هایی که می کنند، هم حق مردم است، هم تکلیفی بر دوش آنهاست. در نظام اسلامی مردم تعیین کننده اند. این هم از اسلام سرچشمه می گیرد.[2]
۱-۳. حضور در انتخابات، رأی به جمهوری اسلامی و قانون اساسی
امروز هر برگه رایی که به صندوق ها انداخته می شود، در حقیقت رأی به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی است و این برای کشور بسیار باارزش و با اهمیت است؛ لذا شما می بینید که بوق های بیگانه همه سعی خودشان را می کنند تا شاید بتوانند انتخابات را کم رونق کنند؛ اما نخواهند توانست؛ چون ملت ما در طول چندین سال گذشته و در انتخاب های متعدد همواره توانسته اند در دنیا رکورد حضور در پای صندوق های رأی را بشکنند و حضورشان در پای صندوق ها و نشان دادن مردم سالاری در این کشور، تقریباً از همه کشورهای غربی و کشورهای لائیک بیشتر بوده این دفعه هم به فضل الهی همین طور خواهد شد.[3]
۱-۴. انتخابات؛ حق و تکلیف
هم حق و هم تکلیف مردم است که بیایند و سرنوشت کشورشان را به دست خودشان معین کنند. زیرا که کشور متعلق به مردم است. مردم باید بیایند و با انتخاب صحیح و آزادانه، قانون گذاران شان را در قوه مقننه معین کنند؛ مجریانِ خودشان را با ترتیبی که در قانون معین شده است، معین کنند. این حق مردم است و متعلق به آنهاست. اما تکلیف هم هست. این طور نیست که یکی بگوید من نمی خواهم از این حقم استفاده کنم، نه، سرنوشت نظام بسته به احقاق و استنقاذ این حق است؛ این تکلیف است. باید همه شرکت کنند. نظام جمهوری اسلامی توانسته است این حق را در اختیار مردم بگذارد اما در گذشته ما این حق را نداشتیم. در نظام های گذشته مردم از استفاده از چنین حقی محروم بودند. نظام جمهوری اسلامی این را داده است. باید مردم بروند و استنقاذ کنند.[4]
انتخابات، هم حق ملت است، هم یک وظیفه ملی است. نظام جمهوری اسلامی نظام های انتصابی قدرت ها را نسخ کرد و انتخاب مردم را در مدیریت کشور دارای نقش کرد. این حق آحاد ملت است که بتوانند انتخاب کنند و در تعیین مدیر کشور دارای نقش باشند. از سوی دیگر وظیفه هم هست؛ به این خاطر که این شرکت می تواند روح نشاط و احساس مسئولیت را همیشه در جامعه زنده نگه دارد و حضور مردم در صحنه را به رخ دشمنان این ملت بکشد. انتخابات فقط یک وظیفه نیست، فقط یک حق هم نیست، هم حق شماست، هم وظیفه عمومی است. [5]
۱-۵. مشارکت انتخاباتی و اقتدار ملی
حضور مردم در انتخابات، یکی از مهمترین مظاهر اقتدار ملی است … البته سلایق مردم مختلف است نامزدها هم متعددند، هر کدام از آنها هم سلیقه و نظری دارند و مردم هم به یک نفر رأی می دهند، این مسأله بعدی است. مسأله اول این است که همه در این آزمون عمومی ملت ایران شرکت کنند و نشان بدهند که ملت ایران زنده است و به سرنوشت کشورش علاقه دارد. تحلیلگران گوناگون در اطراف دنیا روی این موضوع حساب می کنند. خیلی از آنها می دانند و بعضی هم دیده اند و بعضی نیز در پرونده ها خوانده اند که در این مملکت از اول مشروطیت تا قبل از انقلاب – که حدود شصت سال فاصله بود – جز موارد بسیار معدودی مردم به صندوق های رأی مجلس اعتنا نکردند. زمامداری کشور هم که در اختیار خانواده دست نشانده بود. آنها می بینند که امروز مردم ایران وارد میدان می شوند و خودشان مسئولان کشور را انتخاب می کنند؛ این شرف و عزت بزرگی برای ملت ایران است. [6]
۱-۶. حضور حداکثری مردم در انتخابات
من همیشه گفته ام نتیجه انتخابات که مسأله بسیار مهمی است مسأله دوم ماست. مسأله اول نفس انتخابات است که انتخابات باید با شور و هیجان و حضور مردم صورت بگیرد این در درجه اول است. باید همه تلاشمان را بکنیم که ان شاء الله انتخابات خوبی داشته باشیم.[7]
امروز صرف نظر از این که چه کسی از صندوق رأی بیرون خواهد آمد چه کسی انتخاب خواهد شد و چه کسانی مسئولیت را بر دوش خواهند گرفت – این در درجه دوم است – باید همه در انتخابات شرکت کنند ….
این که چه کسی انتخاب بشود مسأله اول نیست مسأله دوم است، مسأله اول این است که مردم همه در انتخابات شرکت کنند، پرشور شرکت کنند، آگاهانه شرکت کنند، فکر کنند، تحقیق کنند و آن کسی را که می خواهند انتخاب کنند. انتخابات، خودش مهم است. حضور مردم در انتخابات مهم است. [8]
۱-۷. تلاش دشمن برای دلسرد کردن مردم
در نزدیکی انتخابات – که بعضی ها از الان زمزمه اش را آغاز کرده اند – خواهید دید که زمزمه های تحریم انتخابات شروع خواهد شد؛ برای اینکه مردم به میدان نیایند؛ حضور نداشته باشند، گزینش نکنند و از معادلات سیاسی ایران و نظام جمهوری اسلامی حذف شوند. این زمزمه ها ابتدا از محافل سیاستگذاری و طراحان راهبردی آمریکا و اسرائیل شروع می شود؛ بعد هم به دست یک عده از آدم های بی توجه و گاهی هم مزدور و حقیر در داخل می رسد. یک عده خواهند گفت انتخابات را تحریم کنیم؛ یک عده خواهند گفت انتخابات آزاد نیست – برای این که مردم را دلسرد کنند – یک عده بنا می کنند به تخریب چهره نامزدهای انتخاباتی. هرکدام از اینها به نحوی سعی می کند این انتخابات را کم رونق کند. من اصرار دارم همه مسئولان کشور و آحاد ملت خودشان را ان شاء الله برای انتخابات آماده کنند.[9]
۱-۸. انتخابات و کارآمدی نظام
آنچه که برای مردم در این انتخابات و همه گزینش های ملی و انتخابات ها مهم است، این است که سطح کارآمدی نظام روز به روز ارتقا پیدا کند؛ این اساس مسأله است. اگر مردم دنبال رئیس جمهور یا دنبال نماینده مجلس می گردند یا دنبال دیگر کسانی هستند که می خواهند آنها را با انتخاب تعیین کنند، در پی آن هستند که انسان های کارآمدی را بر اریکه مسئولیت بنشانند تا آنها بتوانند سطح کارآمدی نظام را افزایش بدهند و مشکلات مادی و معنوی مردم را حل کنند؛ این خواست مردم است. حالا گروه ها و احزاب و عناصر سیاسی هم هر کدام نقطه نظرهایی دارند؛ آن نقطه نظرات برای خودشان است. مردم می خواهند کسانی مسئولیت ها را به عهده بگیرند که دلسوز، باکفایت و کارآمد باشند. بحمدالله امروز کارهای زیادی شده؛ زیربناهای مهمی از کشور آماده بهره برداری شده است. بازوان قوی و با کفایت یک مسئول مؤمن و وفادار به آرمان های انقلاب – که آرمان های مردم است – خواهد توانست بسیاری از گره ها را باز کند؛ مردم دنبال این هستند. [10]
آنچه امروز مهم است، این است که همه بناهای رفیعی که در طول این مدت به وجود آمده و ساخته شده است، تأثیر خود را در واقع زندگی مردم نشان دهد؛ آب عظیمی که پشت این سد، متراکم شده و به وجود آمده است، به مرزعه زندگی مردم راه پیدا کند و نتایج این تلاش ها سر سفره مردم و در زندگی آنها دیده شود؛ این کار بزرگی است، این برداشتن موانع از سر راه را می طلبد. تعیین مدیریت قدرتمند و توانا به این ترتیب، جزو کارهای امسال ملت ایران است.[11]
۱-۹. نقش عملکرد مسئولان در افزایش میزان مشارکت عمومیپ
من همان روز گفتم امروز هم می گویم که مردم در انتخابات شوراها شرکت نکردند، به خاطر این بود که از عملکرد شوراها راضی نبودند. اگر شوراها این دوره خوب عمل کنند، خواهید دید که مردم در دوره بعد اگر بخواهند برای شوراها به پای صندوق بیایند پر شور خواهند آمد. آن جایی که مردم امید دارند که کاری انجام بگیرد می آیند. وقتی دیدند نه، شوراها خوب عمل نکردند مردم دلسرد و ناامید می شوند. … اگر می خواهید مردم در انتخابات شرکت کنند، عملکردهایتان را خوب کنید. اگر مردم عملکردها را ببینند، برای ورود در انتخابات تشویق می شوند. بنابراین مسأله شرکت در انتخابات از نظر وظیفه برای ما مهم است.[12]
دولتمردان جمهوری اسلامی باید قدر این فداکاری مردم و حضور آنها در صحنه را بدانند. مبادا مسئولین بخش های مختلف کشور در تحلیل اشتباه کنند و خیال کنند که شرکت وسیع مردم در انتخابات معنایش این است که آنها از یکایک کارهای مسئولین خشنودند؛ این جور نیست. مردم، انقلاب را دوست دارند، امام را دوست دارند، دولت جمهوری اسلامی را دوست دارند، نظام را دوست دارند، معنایش این نیست که مردم روی یکایک کارهای مسئولین بخش های مختلف صحه می گذارند. [13]
۲. رفتار انتخاباتی
۲-۱. مسئولیت الهی در برابر انتخاب
همه توجه کنند که این انتخابی که ما می کنیم، یک جا می بایست جواب آن را بدهیم. این طور نیست که بگوییم حالا ما یا اصلاً انتخاب نمی کنیم یا انتخاب می کنیم و کسی چه می فهمد! بله، مردم نمی فهمند که ما چه انتخاب کردیم اما خدای متعال که تشخیص می دهد ما باید جواب او را بدهیم. ما باید محاسبه کنیم تحقیق کنیم بررسی کنیم و معیارها را ملاحظه نماییم تا بتوانیم به خداوند پاسخ دهیم. اگر انسان نمی تواند از اشخاصی که مورد اعتماد هستند از کسانی که انسان می تواند در مسائل مهم – در مسائلی که باید به خدا جواب داد – به آنها اعتماد کند، اشکالی هم ندارد. [14]
۲-۲. گزینش آگاهانه: وظیفه ای همگانی
همچنان که شرکت در انتخابات یک وظیفه است، گزینش خوب و آگاهانه هم یک وظیفه است. البته ممکن است همه تلاش ها به نتیجه نرسد؛ اما انتخاب کنندگان تلاش نمایند برای این که گزینش درست بکنند، این خیلی مهم است. البته هیچ کسی در صحنه انتخابات وارد نمی شود، مگر این که شورای نگهبان صلاحیت او را اعلام کند. بنابراین کسانی که وارد صحنه انتخابات می شوند، اشخاصی هستند که شورای نگهبان – که امین مردم در این قضیه است – پای اسم آنها را امضا کرده و اعلام صلاحیت نموده است. بنابراین همه صلاحیت دارند؛ منتها باید گشت و اصلح را پیدا کرد. باید گشت و امین ترین را انتخاب کرد.[15]
۳. اخلاق انتخاباتی
۳-۱. انتخابات، مسابقه خدمت
انتخابات در کشور ما باید مسابقه ای برای خدمت باشد، نه مسابقه ای برای کسب قدرت. انتخابات اسلامی این گونه است. آن جایی که دعوا بر سر قدرت است، آن طوری می شود که شما در بعضی از انتخابات های دنیا مشاهده می کنید؛ یک نمونه اش را هم در انتخابات اخیر آمریکا دیدید. آنجا دعوا بر سر قدرت است؛ دست به یقه اند؛ هر طرف می خواهد قدرت را به حزب و مجموعه خودش منتقل کند. مسأله، مسأله کسب قدرت است؛ صریحاً هم می گویند تلاش می کنیم تا به قدرت و مقام برسیم. در منطق اسلامی قدرت و عزت و آبرو و خوشنامی و امکانات، فقط و فقط برای خدمت به مردم و حرکت دادن خود و جامعه و کشور در راه نظام مقدس اسلامی و رسیدن به آرمان بلندی است که انسان ها نیازمند آنند.
این مسند، مسابقه برای خدمت و زحمتکشی است. هر کس که آماده است تا بیش از دیگران زحمت بکشد و توقعی را که مسئولان کشورهای دیگر از مقام و موقعیت خود دارند، نداشته باشد، داخل این میدان شود. نباید کسانی تصور کنند که رسیدن به ریاست یا فلان مقام – همچنان که در دنیا معمول و رایج است – باید با برخوردهای فراوان همراه باشد.[16]
۳-۲. فضای سالم
فضای کشور را باید فضای علاقه مندی و شوق به این انتخابات کرد تا مردم بدانند می خواهند کار بزرگی انجام دهند…. چهره های گوناگونی که به عنوان نامزد وارد عرصه انتخاب می شوند، به این موضوع توجه کنند. این ملت، تشنه کار است؛ کار. کار نکرده زیاد است؛ میدان هم برای حضور آگاهانه در انتخابات و انتخاب هوشمندانه از سوی آحاد مردم، یک مشارکت در سرنوشت کشور است. کشور ما متکی به آراء مردم است. علت این که دشمنان ملت و طمع ورزان به این آب و خاک نتوانسته اند در طول سالهای گذشته گزندی وارد کنند، حضور و اراده و مشارکت مردم درصحنه های مختلف بوده است. راهپیمایی های شما در بیست و دوم بهمن یا در روز قدس و شرکت شما در انتخابات گوناگون سال های گذشته، این کشور را بیمه کرده است. مشارکت در سرنوشت کشور علاوه بر این که در اداره و تعیین مدیریت کشور نقش دارد، در خنثی کردن دشمنی دشمنان هم بزرگترین نقش را ایفا می کند.[17]
۳-۳. سلامت انتخابات
این که بنده تأکید می کنم باید مراقب سوءاستفاده های مالی در دستگاه های قدرت وابسته به حکومت بود، به خاطر این است. زیان بزرگ فساد اقتصادی در دستگاه های دولتی این است که پول در خدمت قدرت و قدرت را در خدمت پول به کار می گیرد و دور باطلی به وجود می آید. از قدرت و داشتن مسئولیت و مدیریت در بخش های مختلف برای جمع آوری ثروت و پول سوءاستفاده بشود؛ بعد همان پول مجدداً در خدمت خریدن آرای رأی دهندگان قرار گیرد؛ حالا با خریدن آشکار – که در خیلی جاها در دنیا معمول است پول بدهند – یا خریدن پنهان به شیوه های گوناگون؛ یعنی با خرج کردن های گوناگون، جلب محبوبیت کنند. وقتی با تبلیغات فریبنده پر خرج، آرای مردم را به سمت خود جلب کنند، این مردم سالاری و دخالت مردم در امور نیست؛ رأی مردم در این جا بازیچه شده است.
در نظام اسلامی که مظهر کامل آن، حکومت حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) است، فریب و حیله گری برای جلب آرای مردم، خودش جرم است. استفاده از قدرت برای به دست آوردن پول، یکی از بزرگ ترین جرایم است. آنجا یاران حضرت مهدی(علیه السلام) موظفند در سطوح پایین زندگی کنند، نظام اسلامی ما پرتو کوچکی از آن حقیقت درخشان است. ما هرگز این ادعا را نکردیم و نمی کنیم، اما باید نشانه ای از او داشته باشیم.[18]
۳-۴. صداقت در تبلیغات
به هر حال ما به آقایان محترمی که در این میدان هستند، این چند توصیه را عرض می کنیم:
در تبلیغاتشان ارزش های نظام را ندیده نگیرند؛ همدیگر را تخریب نکنند و از دادن آمارهای سست بپرهیزند. اگر قرار شد به مردم آماری بگویند و حرفی بزنند، آمارهای دقیق ارائه کنند. با مردم با کمال صداقت حرف بزنند؛ هر چه عقیده شان هست، به مردم بگویند. اگر بخواهند در دل مردم اثر بگذارند، این صداقت بیشتر در دل مردم اثر می گذارد. آن چیزی که حقیقتاً عقیده و نیت آنهاست، آن را به مردم بگویند، اختیار با مردم است که چیزی را انتخاب کنند؛ وحدت ملی را خدشه دار نکنند؛ طوری نباشد که به خاطر جذب یک دسته یا یک گروه، حرفی بزنند که وحدت ملت خدشه دار شود. وعده هایی که معلوم است نمی توانند به آنها عمل کنند، به مردم ندهند. آنچه که در چارچوب قانون اساسی است و امکانات مملکت از امکان آن حکایت می کند، آن را به مردم بگویند. بله، به مردم قول بدهند که اگر رأی آورند، با همه قوا و قدرت خودشان و با اتکای به مردم، مدیریت عالی و کلان کشور را در دست می گیرند و پیش می برند؛ خذها بقوه با قوت این ماموریت را به دست بگیرند و پیش بروند و در هیچ جا ضعف نشان ندهند.
۳-۵. پرهیز از اسراف در تبلیغات
در تبلیغات … مراقبت بشود که مخارج بیش از متعارف و زیادی و اسراف گونه انجام نگیرد. البته خوشبختانه آن کسانی که ما می شناسیم و در این میدان وارد شده اند. کسانی هستندکه مورد اعتمادند. ما به صدق و صفای اینها اطمینان داریم و می دانیم که نمی خواهند؛ ولی ممکن است کسانی در گوشه و کنار، بدون این که اصحاب قضیه خودشان بخواهند، در این زمینه ها حرکتی بکنند که درست و مناسب نباشد.
البته فقط این نیست. در همه زمینه ها و در همه میدان ها و در بخش های مختلف، مسئولان در هر جا که هستند، باید کاری کنند که این ارتباط و علقه با مردم و این پیوند و این اعتماد، حفظ بشود و ولایت به معنای حقیقی کلمه – که اسلام آن را خواسته است – تحقق پیدا بکند. [19]
۳-۶. در میدان انجام تکلیف بازنده وجود ندارد
شرکت در میدان انجام وظیفه، بازنده ای ندارد؛ همه برنده اند. من در همین جا به مردم گفتم که هر کسی پای صندوق رأی برود و از روی احساس مسئولیت و طبق تشخیص خود رأی بیندازد، باید احساس کند که تکلیف خود را انجام داده است. الان هم قضیه همین است. آقایان نامزدهای مختلف که در صحنه انتخابات وارد شدند و نیز طرفداران آنها باید خوشحال باشند. از خداوند متعال شاکر باشید که به شما توفیق داد تا در این صحنه وارد شوید. این عرصه را برای حضور ملت عظیم الشأن ایران هموار کنید و آنان را در این آزمایشی که این قدر شیرین آغاز گردید و شیرین تمام شد، درگیر نمایید. این برایتان افتخار است و همه شما پیش خدای متعال مأجورید. همه کسانی که به نحوی در این انتخابات شرکت نمودند، دخالت کردند، تبلیغات انجام دادند و از کسی که مورد علاقه آنهاست و به نظرشان اصلح بوده است، حمایت کردند، پیش خداوند متعال مأجورند. همه میلیون ها انسانی هم که به پای صندوق های رأی رفتند و از روی احساس مسئولیت رأی خود را نوشتند، در آن سهیم و شریکند. این، شرط اصلی قضیه است. انما یتقبل الله من المتقین؛ این دستور قرآنی ماست. [20]
پی نوشت ها:
[1] بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران، ۱۴/۳/۱۳۷۲.
[2] بیانات مقام معظم رهبری در مرقد امام خمینی(ره) ۱۴/۳/۱۳۸۰
[3] مصاحبه مقام معظم رهبری در روز انتخابات هشتمین دوره ریاست جمهوری ۱۸/۳/۱۳۸۰.
[4] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران حج ۲۶/۱۱/۱۳۷۸.
[5] بیانات مقام معظم رهبری در صحن جامع رضوی ۱/۱/۱۳۸۴.
[6] بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تهران ۲۸/۲/۱۳۸۰
[7] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با هیأت وزیران ۵/۶/۱۳۸۲.
[8] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جمعی از جهادگران جهاد سازندگی ۵/۷/۱۳۷۷.
[9] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم قم ۱۹/۱۰/۱۳۸۳.
[10] بیانات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز عید فطر ۲۴/۸/۱۳۸۲.
[11] بیانات مقام معظم رهبری در صحن جامع رضوی ۱/۱/۱۳۸۴.
[12] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با استادان و دانشجویان قزوین ۲۶/۹/۱۳۸۲.
[13] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با علماء، طلاب و روحانیون در آستانه ماه محرم ۲۶/۳/۱۳۷۲.
[14] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران حج ۱۶/۱۱/۱۳۷۸.
[15] مصاحبه مقام معظم رهبری در روز انتخابات هشتمین دوره ریاست جمهوری ۱۸/۳/۱۳۸۰.
[16] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم استان گیلان، رشت ۱۱/۲/۱۳۸۰.
[17] بیانات مقام معظم رهبری در در صحن جامع رضوی ۱/۱/۱۳۸۴.
[18] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه شعبان ۳۰/۷/۱۳۸۱.
[19] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران به مناسبت عید غدیر ۶/۲/۱۳۷۶.
[20] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی ۷/۳/۱۳۷۶.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
برگزاري هشتمين دوره انتخابات رياست جمهوري (18خرداد1380 ش)
برگزاري هشتمين دوره انتخابات رياست جمهوري (1380 ش) در انتخابات هشتمين دوره ریاست جمهوري، صلاحيت ده نفر جهت احراز اين مقام به تأييد شوراي نگهبان رسيد كه از اين ميان حجت الاسلام سيدمحمدخاتمي براي بار دوم و با حدود 22 ميليون رأي براي اين پست مهم انتخاب گرديد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
درگذشت "ذبيح اللَّه منصوري" نويسنده و مترجم معاصر (18خرداد1365ش)
درگذشت "ذبيح اللَّه منصوري" نويسنده و مترجم معاصر (1365ش) استاد ذبيح اللَّه حكيم الهي رشتي مشهور به ذبيح اللَّه منصوري فرزند انتخاب الدوله از رجال رشت، در سال 1288 ش در اين شهر زاده شد. پس از گذراندن دوره ابتدايي براي ادامه تحصيل به همراه پدر راهي فرانسه شد و پس از بازگشت به ايران، به كار ترجمه پرداخت. استاد منصوري نويسنده و مترجم فعالي بود و بيش از صد و پنجاه كتاب و نزديك به هزار مقاله كه اغلب در مجله خواندنيها چاپ ميشد، توسط او ترجمه شدهاند. او در مدت شصت سال فعاليت قلمي خود، آثار فراواني از زبانهاي انگليسي و فرانسوي و عربي ترجمه كرد. بعضي از آثار منصوري، نه ترجمه مستقيم بلكه اقتباس و تحرير تازه و مفصلتري از متن اصلي بود. دامنه فعاليت استاد منصوري شامل زمينههاي گوناگوني از جمله رمان پليسي، تاريخي، زندگينامه و نيز همكاري با مجلاتي نظير كوشش، ايران ما، ترقي، تهران مصور و... بود. ذبيح اللَّه منصوري همچنين نخستين كسي بود كه آثار موريس مترلينگ، نويسنده بلژيكي را به فارسي ترجمه كرد. وي سرانجام در 18 خرداد 1365ش در 77 سالگي بر اثر ناراحتي قلبي در گذشت.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
رحلت فقيه، محقق و عالم امامي "سيد ميرزا علي آقا شيرازي" (18خرداد1315 ش)
رحلت فقيه، محقق و عالم امامي "سيد ميرزا علي آقا شيرازي" (1315 ش) آيت اللَّه سيدميرزا علي آقا حسيني شيرازي فرزند عالم مجاهد و مرجع كبير ميرزا محمدحسن شيرازي معروف به ميرزاي بزرگ و صاحب فتواي تحريم تنباكو، در حدود سال 1248 ش (1287ق) به دنيا آمد. وي در كودكي به همراه پدر بزرگوارش راهي سامرا در عراق گرديد و پس از طي مقدمات و سطوح، در درس عالمان نامداري همچون سيدمحمدتقي شيرازي و سيدمحمد فشاركي و ديگران حاضر شد تا اينكه شايستگي حضور در حوزه درس خارج پدر عالمش را يافت و در بيست سالگي به درجه اجتهاد رسيد. اجتهاد ميرزاعلي آقا شيرازي از طرف دو استاد مذكور و نيز آخوند ملامحمدكاظم خراساني تاييد شد و ايشان از آن پس به تدريس پرداخت. در ساليان بعد، آوازه وي در سرزمينهاي شيعه منتشر گرديد و در شمار مراجع بزرگوار تقليد قرار گرفت و جمع زيادي از شيعيان از او تقليد كردند. ميرزا علي آقا نه تنها در فقه و اصول و علوم نقلي تبحر داشت بلكه در كلام، حكمت، طب، تاريخ و فنون ادبي نيز داراي مهارت و استادي بود. او را به زهد و تقوا و پرهيزگاري و اخلاق كريمه ستودهاند. اين عالم رباني سرانجام در هجدهم خرداد 1315ش برابر با هجدهم ربيع الاول 1355ق در 67 سالگي به لقاي معبود شتافت و در نجف اشرف مدفون گرديد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
شهادت "شیخ علی مزاری" عالم خدمتگزار در منطقه سیستان و بلوچستان (18خرداد1369ش)
شهادت "شیخ علی مزاری" عالم خدمتگزار در منطقه سیستان و بلوچستان (1369ش) شهید حجتالاسلام شیخ علی مزاری از روحانیون مبارز منطقه سیستان و بلوچستان بود. وی پس از قیام گسترده مردم مسلمان ایر ان در 15 خرداد 42، فعالیتهای خود را در این منطقه آغاز نمود و با ارشاد مردم و برپایی راهپیمایی، با رژیم شاه مخالفت میکرد. وی با تاسیس کانونهای فرهنگی در مساجد، اقدامات قابل توجهی را در جهت هدایت و ارشاد جوانان این منطقه به عمل آورد. شهید مزاری با برخورداری از محبوبیت خاص در بین مردم منطقه، با همکاری مردم نیکوکار زاهدان در راستای امر جهاد مدرسه سازی، اقدام به احداث چهارده مدرسه به نام چهارده معصوم کرد و به بهرهبرداری رساند. وی همچنین در امر کمک به محرومین منطقه، بازدید از خانواده های شهدا، رسیدگی به یتیمان و مستمندان، نقش فعالی داشت و در برپایی و تعظیم شعائر دینی، همتی عالی مصروف مینمود. این روحانی مبارز سرانجام در هجدهم خرداد 1369 ش، پس از اقامه نماز مغرب و عشاء، به هنگام مراجعت به منزل توسط دشمنان اسلام به شهادت رسید و مردم سیستان و بلوچستان را به سوگ نشاند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی
ادامه مطلب را ببينيد
درگذشت مفسّر و مورخ شهير مسلمان "محمدبن جرير طبري" صاحب تاریخ وتفسیرطبری(26شوال310 ق)
درگذشت مفسّر و مورخ شهير مسلمان "محمدبن جرير طبري" (310 ق) ابوجعفر محمد بن جرير بن يزيد طبري در سال 225 هجري در آمل به دنيا آمد. وي نزد پدر و دايى خود ابوبكر خوارزمي به تحصيل پرداخت و در علوم گوناگون از قبيل فقه، حديث، تاريخ و تفسير، علامهي روزگارگرديد و از تمامي دانشمندان پيشي گرفت. امام طبري از پيشوايان فقه، حديث، تفسير و... است و در تمامي اين رشته ها داراي تاليفاتي ميباشد. تاريخ معروف طبري و نيز تفسير مشهور كبير و نيز جامع البيان في تفسيرالقرآن، طرق حديث الغدير، تاريخ الامم و الملوك و ادب القاضي از اوست. محمد بن جرير طبري در 85 سالگي در بغداد دار فاني را وداع گفت و در خانهاش مدفون گشت.
تقویم: درگذشت محمد بن جرير طبري - دانشنامهی اسلامی
زندگینامه محمد بن جریر طبری | مشاهیر تاریخ ما
محمد بن جریر طبری - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
محمد بن جریر بن رستم طبری - ویکی شیعه
محمد بن جریر طبری صغیر - ویکی شیعه
درباره ابوجعفر محمد بن جریر طبری - ایرنا
محمد بن جریر طبری - ویکی فقه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
ارتحال فقيه رباني "سيد هبة الدين شهرستاني" عالم مجاهد و آگاه(26شوال1386 ق)
ارتحال فقيه رباني "سيد هبة الدين شهرستاني" عالم مجاهد و آگاه(1386 ق) آيت اللَّه سيدهبةالدين محمد علي شهرستاني در رجب سال 1301 ق در سامراء به دنيا آمد. پس از كسب مقدمات از پدرفاضل و ديگران در هجده سالگي راهي نجف اشرف گرديد و از محضر درس آخوند خراساني، سيدكاظم يزدي و شيخ الشريعه اصفهاني بهره برد و در شمار مجتهدان شيعه قرار گرفت. آيت اللَّه شهرستاني جهت بيداري فكري مسلمانان با شيخ محمد عبده مفتي مصر و سيد محمد رضا، دانشور و انديشمند مشهور جهان اسلام و جرايد اسلامي ارتباط برقرار كرد و در پرورش روح اتحاد و بيداري مسلمين كوشيد. سيد هبةالدين مسافرتهاي متعددي در اين مسير انجام داد و سختيهاي فراواني را به جان خريد. آيت اللَّه شهرستاني سالهاي پاياني عمر خود را در بيماري چشم و سرانجام نابينايى گذراند. ولي اين حالت، از روحيهي استوار او نكاست و به فعاليتهاي خود ادامه داد. سرانجام اين عالم مجاهد در 85 سالگي درگذشت و در حريم پاك كاظمين آرميد. از اين مجتهد برجسته حدود يكصد و ده اثر به جاي مانده است كه المحيط في تفسير القُرآن، فيض الباري، الشريعةُ و الطبيعه و الدلائل و المسايل از آن جمله اند.
علامه سيد هبه الدين شهرستاني | در کلام اندیشمندان - نهج البلاغه
شرح حال آیت الله العظمی سید هبة الدین حسینی شهرستانی ...
سید هبة الدین شهرستانی فقیه و روزنامه نگار مصلح و مجاهد - ...
شهرستانی سید هبه الدین نویسنده کتاب در پیرامون نهج البلاغه
سید هبةالدین شهرستانی - ویکیوحدت، دانشنامۀ مجازی - ...
سید هبة الدین شهرستانی - ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
سید هبة الدین شهرستانی - دانشنامهی اسلامی
سید هبةالدین شهرستانی - ویکی شیعه
سید هبةالدین شهرستانی - ویکی فقه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری
ادامه مطلب را ببينيد
و إن الأرض الّتی تحملکم و السماء الّتی تضلکم مطیعتان لربکم و ما أصبحتا تجودان لکم ببرکتها توجُّعا لکم و لا زلفة الیکم و لالخیر ترجو انّه منکم و لکن أمرتا بمنافِعکم فاطاعتا و أقیمتا علی حدود مصالحکم فقامتا.(نهج البلاغه خطبه 143) «بدانید زمینی که شما را بر پشت خود می برد، و آسمانی که بر شما سایه می گسترد، پروردگار شما را فرمان بردارند و برکت آن دو بر شما نه از راه دلسوزی است و نه به خاطر جستن نزدیکی و نه به امید خیری است که از شما دارند، بلکه به سود شما مأمور شدند و گردن نهادند، و برای مصلحت شما برپایشان داشتند، و ایستادند.»
حکومت اسلامی باید اشتغالزائی کند و راه نان در آوردن را به افراد بیاموزد نه نان مفت دادن به افراد که به تنبلی وتن پروری ونان مفت خوردن عادت نکنند . پیامبر بجای دادن نان مفت راه نان در آوردن را یاد میداد.
یکی از انصار را نیازی پیش آمد و پیامبر را از آن آگاه ساخت. آن حضرت فرمود: «هر چه در خانه داری بیاور و چیزی را بی ارزش مشمار» مرد انصاری به خانه اش رفت و نمدی زرین و قدحی با خود آورد. پیامبر فرمود: «چه کسی اینها را می خرد؟» مردی گفت: «آنها را به یک درهم خریداری کردم.» فرمود: «چه کسی بیشتر می خرد؟» مردی گفت: به دو درهم. پیامبر فرمود: «مال تو.» آنگاه درهم ها را به مرد انصاری داد و گفت: «با یک درهم طعامی برای خانواده ات فراهم ساز، و با درهم دیگر تبری بخر.» چون آن مرد تبر را با خود آورد، فرمود: «چه کسی دسته ای برای این تبر دارد؟» یکی از حاضران گفت: «من.» پیامبر خدا آن دسته را گرفت و با دست خود، در تبر محکم کرد و به انصاری گفت: «برو هیزم جمع کن، و هیچ خاری و تر و خشکی را اندک مشمار (و همه را بردار)!» آن مرد چنین کرد و پس از پانزده روز آمد و وضع زندگی اش خوب شده بود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «این برای تو نیکوتر از آن است که روز قیامت در حالی وارد محشر شوی که بر صورتت، لکه های صدقه (که از مردم گرفته ای) دیده شود». (الحیاة، ج 5، ص 462).
یکی از صحابه رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود که فقر و تنگ دستی بر وی چیره شده بود. یک روز که حس کرد دیگر کارد به استخوانش رسیده، با مشورت و پیشنهاد زنش، تصمیم گرفت وضع خود را برای رسول خدا صلی الله علیه و آله شرح دهد و از آن حضرت کمک مالی بگیرد. با همین نیت رفت، ولی پیش از آنکه حاجت خود را بگوید، این جمله از زبان رسول اکرم صلی الله علیه و آله به گوشش خورد که: « هر کس از ما کمکی مالی بخواهد ما به او کمک می کنیم، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند، خداوند، او را بی نیاز می کند.» آن روز چیزی نگفت و به خانه خویش برگشت. باز با هیولای فقر که همچنان بر خانه اش سایه افکنده بود، روبه رو شد. ناچار روز دیگر به همان نیت در مجلس رسول اکرم صلی الله علیه و آله حاضر شد. آن روز هم همان جمله را از رسول خدا شنید: «هر کس از ما کمکی بخواهد ما به او کمک می کنیم، ولی اگر کسی بی نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند، خداوند او را بی نیاز می کند.» این دفعه نیز بدون اینکه حاجت خود را بگوید به خانه برگشت، و چون خود را همچنان در چنگال فقر، ناتوان و بیچاره می دید، برای سومین بار به همان نیت به مجلس پیامبر خدا رفت. باز هم لب های مبارک حضرت به حرکت در آمد و با همان آهنگ که به دل قوّت و به روح، اطمینان می بخشید ـ همان جمله را تکرار کرد. آن مرد این بار که آن جمله را شنید، اطمینان بیشتری در قلب خود احساس کرد. حتی حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است. وقتی که از مجلس پیامبر خارج شد، با قدم های مطمئن تری راه می رفت. با خود فکر می کرد که دیگر هرگز به دنبال کمک بندگان نخواهم رفت؛ بلکه به خدا تکیه می کنم و با استفاده از نیرو و استعدادی که در وجودم به ودیعه گذاشته است، به کار و تلاش می پردازم و از خدا می خواهم مرا در کاری که در پیش می گیرم، موفق گرداند و بی نیازم سازد. سپس فکر کرد که چه کاری از او ساخته است؟ به نظرش رسید که در آن شرایط، کاری که می تواند انجام دهد، این است که به صحرا برود و هیزمی جمع کند و به شهر بیاورد و بفروشد. سپس تیشه ای عاریه گرفت و به صحرا رفت، هیزمی جمع کرد و فروخت. آن روز، لذت حاصل از دسترنج خویش را چشید و روزهای دیگر هم به این کار ادامه داد تا اینکه توانست از همین راه برای خود تیشه و حیوان و دیگر لوازم کار را بخرد. باز هم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و غلام هایی شد. روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله به او رسید و با تبسم فرمود: «نگفتم هر کس از ما کمکی بخواهد، ما به او کمک می دهیم، ولی اگر بی نیازی بورزد، خداوند او را بی نیاز می کند». (اصول کافى, باب القناعه, حدیث 7 و داستان راستان, ص 28 و 29)
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علاوه بر تشویق مردم به اشتغال به کار و کسب، امکانات لازم را تا جایی که ممکن بود، برای این کار فراهم میکرد. او برای از بین بردن فقر در مدینه و ایجاد اشتغال برای مهاجر و انصار، میان ایشان به منظور مساقات و مزارعه قرارداد میبست. تا مهاجران بدون زمین به کار گماشته شده و بازدهی زمینهای انصار نیز بالاتر رود. همچنین لغو انحصار تجارت توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منجر شد، کشاورزان و پیشهوران در فعالیتهای اقتصادی شرکت کرده و با عقد قرارداد مضاربه و تهیه سرمایه به تجارت بپردازند. (مجموعه مقالات همایش بین المللی سیره شناختی پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) (۲۸ و ۲۹ آذر۱۳۸۵)، به اهتمام اصغر منتظر القائم، ج۲، ص۱۱۴۴)
واگذاری املاک آباد و بایر به مردم به منظور آباد نگهداشتن یا آباد کردن، از دیگر اقدامات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. این املاک که تحت شرایط خاص واگذار میشد، اقطاع نام داشت(فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۲۰-۲۶، سیرت رسول الله، تحقیق اصغر مهدوی، ج۲، ص۱۰۲۸). به موجب این عمل فعالیتهای اقتصادی از جمله ساخت واحد مسکونی، بازار و احیا اراضی موات رونق یافت و تعداد زیادی از مردم مدینه به کار مشغول شدند(مدیریت اقتصادی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در فقر زدایی جامعه ی مدینه).
از دیگر اقدامات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در راه اشتغال زایی ایجاد بازار بود. از آنجا که کنترل بازارهای مدینه در دست یهود بود، ایشان بازار دیگری برای مسلمانان در نظر گرفته و در مسجدالنبی مکانی تعیین کرد و اعلام نمود مالیاتی از آن گرفته نخواهد شد(سنن ابن ماجه، ج۲، ص۷۵۱).
ایجاد اشتغال فقط با دادن زمین و وام ممکن نیست/ حمایت همهجانبه از اشتغالزایی لازم است
ایجاد اشتغال، راهکار اسلام برای رفع فقر است
پول در بیار، ثواب ببر! کارآفرینی و اقتصاد در اسلام
مسئولان برای ایجاد اشتغال شب و روز نشناسند
کارآفرینی در قرآن- اشتغال در اسلام
اشتغال کامل، حق اساسی هر شهروند
اشتغالزایی، زیباترین نوع اکرام نیازمندان - راه دانا
راهکار روایی برای اشتغال زایی - تبیان
کارآفرینی در نظام ارزشی اسلام
کارآفرینی از منظر اسلام
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وظایف حاکمان در نهج البلاغه
ادامه مطلب را ببينيد
نظارت امیرمؤمنان « علیه السلام » بر کارگزاران خود
لزوم نظارت بر عملکرد مسئولان
نظارت دقیق و پی گیر بر عملکرد مسئولان و متصدیان لازم وضروری است و این نظارت به دو روش قابل اعمال است : نخست به وسیله حکومت ودیگری به وسیله مردم . در حکومت حضرت علی علیه السلام هر دو شیوه به طور دقیق اعمالمی شد .
یکی از مسایلی که امیرمؤمنان علیه السلام بر آن حساسیت و اهتمام بسیار زیادی داشتبررسی و بازرسی دقیق کارهای کارگزاران و متصدیان امور بود . از سوی دیگر مسلمانانتحت تعالیم اسلام و پیشوایان معصوم علیهم السلام آن چنان آزاد و شجاع پرورش یافته بودندکه اعمال و رفتار مسئولان را همیشه زیرنظر داشتند و در مواقع مناسب انتقادات وپیشنهادهای خود را حتی درباره اعمال خلیفه ابراز می کردند .
در این نوشتار ابتدا به بحث پیرامون لزوم نظارت حکومت بر عملکرد کارگزارانمی پردازیم و در بخش دوم درباره نظارت مردم در حکومت اسلامی بر اعمال متصدیانسخن می گوییم .
سخنان پیشوایان معصوم علیهم السلام درباره لزوم نظارت
از امام رضا علیه السلام روایت شده که هرگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سپاهی را به سویی گسیلمی کرد ، گروهی از افراد مورد اعتماد خود را همراه فرمانده آن سپاه اعزام می کرد تااعمال و رفتار او را برای آن حضرت گزارش دهند .»(161)
حضرت علی علیه السلام ابتدا شیوه گزینش مسئولان را به مالک تعلیم می دهد و می گوید :«سپس در کارهای کارگزارانت بنگر ! و آنها را با آزمایش و امتحان به کار وادار ! و از رویمیل و استبداد (بدون مشورت) آنها را به کاری مگمار ، زیرا هوی و هوس و خودرایی ،کانونی از شعبه های جور و خیانت است . و از میان آنها افرادی را که با تجربه تر و پاک تر ودر اسلام پیشگام ترند انتخاب کن ، زیرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنها پاک تر است . و نیزکم توقع تر و در کارها عاقبت اندیش ترند . . .»(162)
و پس از بیان شیوه صحیح گزینش به اصل مهم نظارت اشاره می کند و می گوید :
«سپس با فرستادن مأموران مخفیِ راستگو و باوفا کارهای آنان (کارگزاران) را زیرنظربگیر ! زیرا بازرسی مداوم پنهانی ، سبب می شود که آنها به امانت داری و مدارا کردن بهزیردستان ترغیب شوند . اعوان و انصار خویش را سخت زیرنظر بگیر . اگر یکی از آنهادست به خیانت زد و مأموران مخفی تو به اتفاق چنین گزارشی دادند به همین مقدار ازشهادت قناعت کن و او را زیر تازیانه کیفر بگیر و به مقدار خیانتی که انجام داده ، او راکیفر نما ، سپس وی را در مقام خواری و مذلت بنشان ، و نشان خیانت را بر او بگذار وگردن بند ننگ و تهمت را به گردنش بیفکن»(163)
نظارت بر مسئولان و کارگزاران موجب می شود که اشخاص خدمت گذار ، دل سوز وزحمت کش از افراد خائن و تن پرور شناخته شوند و با تشویق آنها ، خدمت گزاران بهخدمت بیش تر تشویق شوند و با تنبیه و مجازات خائنان و متخلفان کسی به خود جرأتخیانت ، کم کاری و تن پروری ندهد . حضرت علی علیه السلام در بخشی دیگر از عهدنامه خود بهمالک اشتر درباره سپاهیان و نیروهای نظامی می گوید :
«باید بازرسانی - که در نزد مردم به امانت داری و حق گویی معروف هستند - بر آنهابگماری تا خدمات خدمت گزاران را به تو گزارش کنند و آنها بدانند که زحماتشان از نظرتو پوشیده نیست . آنگاه خدمات هر کس را به خوبی بشناس و زحمات کسی را به حسابدیگری مگذار و از ارزش آن کم مکن . از هر کس به اندازه فعالیتش قدردانی کن . مباداشرافت و بزرگی کسی موجب شود که خدمات کوچکش را بزرگ کنی و گمنامی شخصیتو را بر آن دارد که کارهای بزرگش را کوچک شماری»(164)
اهتمام حضرت علی علیه السلام در نظارت بر اعمال کارگزاران
امیرمؤمنان علیه السلام در عمل نیز به این اصل به طور کامل پای بند بود . آن حضرتاشخاص مورد اعتمادی را مشخص کرده بود تا از کردار و رفتار کارگزارانش گزارش دهندو پس از اطلاع از اشتباهات آنها ، براساس نوع اشتباهی که مرتکب شده بودند ، واکنشمناسب از خود نشان می داد .
در اشتباهات جزیی و قابل اغماض به تذکر ، نصیحت و ملامت و سرزنش بسندهمی کرد ، در مواردی که احراز می کرد ، کسی شایستگی تصدی مسئولیتی را ندارد او رابرکنار و شخص مناسب تری را به جای او به کار می گمارد و در مواردی که یکی ازکارگزارانش مرتکب جرم و خیانتی شده بود - که سزاوار مجازات و اجرای حدّ بود - او رااز مقام خود عزل می کرد و به مجازات عملش می رساند . این نظارت دقیق از سوی آنحضرت موجب می شد تا حاکمان و مسئولان نهایت دقت و احتیاط را در کارها به کارگیرند و تا حد ممکن از اشتباهات و کارهای خلاف عمدی آنها کاسته گردد .
امیرمؤمنان علیه السلام اشخاص خدمت گزار و دل سوز را مورد لطف و مرحمت خویش قرارمی داد ، خدمتشان را در حد لازم می ستود . این روش ، دلسوزان و خدمت گزاران را بهخدمت بیش تر تشویق می کرد و از فرصت طلبان و خائنان مجال کارشکنی و خیانت راسلب می کرد . از حضرت علی علیه السلام نامه های متعددی خطاب به مسئولان و کارگزارانخویش به یادگار مانده است که بیان گر بازرسی و نظارت دقیق و پی گیر آن امام علیه السلام نسبت به کارهای کارگزارانش است و دقت در این نامه ها و شرایط صدور آنها ما را بهاهمیت فوق العاده نظارت و بازرسی در حکومت اسلامی راه می نماید . در این جا بهتعدادی از نامه های آن حضرت در این باره اشاره می کنیم .
نامه به عثمان بن حنیف انصاری - حاکم بصره -
به حضرت علی علیه السلام گزارش رسید که عثمان بن حنیف انصاری - صحابی بزرگوارپیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حاکم امام بر بصره از سوی آن حضرت - در یک میهمانی مجللشرکت کرده است . امیرمؤمنان علیه السلام که حضور در چنین میهمانی ها و مجالسی را برایمتصدیان امور و کارگزاران حکومت علوی نمی پسندید ، در نامه ای وی را مورد عتاب وسرزنش قرار داد و به او چنین نگاشت :
«اما بعد ! ای پسر حنیف ! به من گزارش داده شده است که مردی از متمکنان اهلبصره تو را به خوان میهمانی اش دعوت کرده ، و تو به سرعت به سوی آن شتافته ای درحالی که طعام های رنگارنگ و ظرف های بزرگ غذا یکی بعد از دیگری در مقابل تو قرارداده شده است . من گمان نمی کردم که تو دعوت جمعیتی را قبول کنی که نیازمندانشانممنوع و ثروتمندانشان دعوت شوند . به آنچه می خوری بنگر آنگاه آنچه حلال بودنشبرای تو مشتبه بود از دهان بینداز و آنچه را یقین به پاکیزگی و حلال بودنش داشتیتناول کن . . .»(165)
برای روشن شدن اهمیت این نامه توجه به چند نکته ضروری است :
الف : امیرمؤمنان علیه السلام این نامه را در نخستین ماه های حکومت خویش نوشته است .زیرا آن حضرت تقریبا در ابتدای سال 36 هجری - 25 ذی الحجة سال 35 - به حکومترسید و در ماه محرم همان سال کارگزاران و عمال خود را به شهرهای مختلف گسیلکرد . بنابراین عثمان بن حنیف در ماه محرم سال 36 از سوی امیرمؤمنان علیه السلام بهحکومت بصره منصوب شد و تا قبل از ورود ناکثین به بصره در آن شهر حکومت می کرد وپس از جنگ جمل حضرت علی علیه السلام ابن عباس را حاکم بصره نمود . جنگ جمل در دهمجمادی الثانی سال 36 واقع شد .(166) بنابراین عثمان بن حنیف قبل از این تاریخ از بصرهاخراج شده است .
با این حساب مجموع حکومت عثمان بن حنیف در بصره حدود 4 ماه می شود .بنابراین نامه حضرت علی علیه السلام به عثمان بن حنیف مربوط به همان 4 ماه ابتدایحکومت اوست .
حضرت علی علیه السلام این نامه را در یکی از حساس ترین برهه های حکومت خود نوشتهاست . آن حضرت در زمانی این نامه را به عثمان بن حنیف نوشت که گرفتار مشکلاتمتعددی بود : عایشه در مکه بر ضد آن حضرت تبلیغ می کرد و مقدمات شورش علیهحکومت را فراهم می نمود ؛ طلحه و زبیر به کارشکنی علیه آن حضرت مشغول بودند ؛حکومت آن حضرت هنوز در همه شهرها تثبیت نشده بود و برخی از شهرها از پذیرفتنحاکمان برگزیده امام علیه السلام خودداری می کردند ؛ عمّال و کارگزاران عثمان با ثروت هایکلانی که از بیت المال برای خود دست و پا کرده بودند در گوشه و کنار به کارشکنی وتوطئه علیه آن حضرت دست می زدند و مهم تر از همه اینها معاویه که آرزوی خلافت درسر می پروراند به بهانه خون خواهی از عثمان از پذیرش حکومت امیرمؤمنان علیه السلام امتناعکرده بود و خود را برای رویارویی با حضرت آماده می کرد . حضرت علی علیه السلام نیز مهم تریننگرانی اش معاویه بود و قبل از جنگ جمل برای نبرد با او مردم را آماده کرده بود کهجنگ جمل و فتنه ناکثین آن حضرت را از این کار بازداشت .
ب : مخاطب نامه ، عثمان بن حنیف ، از اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مسأله جانشینیو خلافت به حضرت علی علیه السلام رجوع کرد و حضرت پس از حادثه جمل به مناسبت هایگوناگون از او به نیکی نام برد و او را ستود .
ج : عثمان بن حنیف هیچ گونه سوء استفاده ای از بیت المال و مقام و موقع خود نکردهبود بلکه آن گونه که امیرمؤمنان علیه السلام انتظار داشت که حاکمان اسلامی باید در زندگیشخصی خود در حدّ متوسط مردم زندگی کنند و از قشر فقیر جامعه فاصله نگیرند ، عملنکرده بود و در یک میهمانی مجلل که فقرا در آن حضور نداشتند شرکت کرده بود .
د : لحن حضرت علی علیه السلام در این نامه بسیار تند و کوبنده است .
با توجه به نکات فوق معلوم می شود که اولاً حضرت علی علیه السلام از همان آغاز حکومتنظارت قوی و دقیقی بر اعمال و رفتار کارگزاران و مسئولان حکومتی خود اعمالمی کرده است و مسأله نظارت آن چنان از نظر حضرت علی علیه السلام اهمیت داشته است کهاز همان ماه های نخستین حکومت خود با جدیت به آن پرداخته و مشکلات اساسی او رااز این کار غافل نکرده است . زیرا عثمان بن حنیف خطای بزرگ و تخلف فاحشی مرتکبنشده بود .
وانگهی کار عثمان بن حنیف با توجه به ذهنیتی که مردم از کارهای عثمان و عمال اوداشتند ، کاری بسیار عادی و متداول بود و اصلاً توجه کسی را به خود جلب نمی کرد .حضور در یک میهمانی از امور شخصی و خصوصی زندگانی عثمان بن حنیف به حسابمی آمد . بنابراین حضرت علی علیه السلام آن چنان نظارتی بر اعمال و رفتار مسئولان حکومتخود داشت که حتی مسایل زندگانی خصوصی آنان نیز از دید آن حضرت مخفی نبود .
ثانیا این نامه گویای اهمیت این موضوع در نظر آن حضرت است . این موضوع از نظرامیرمؤمنان از چنان اهمیتی برخوردار بود که آن همه مشکلات اساسی او را از توجه بهآن باز نداشت و برآن شد تا با آن لحن شدید یکی از یاران فداکار خود را ملامت وسرزنش نماید ، با این که احتمال آن بود که بر سر همین موضوع عثمان بن حنیف ازسوی آن حضرت رنجیده شود و از یاری آن حضرت دست بردارد و یا حداقل پس از آن ازجانب امام علیه السلام مسئولیتی نپذیرد و در آن شرایط حساس حضرت علی علیه السلام یکی از یارانمخلص خود را از دست بدهد .
ولی اینها چیزی نبود که بتواند امیرمؤمنان علیه السلام را از آن اقدام بازدارد . او کسی نبودکه در بیان حقایق ملاحظه سابقه افراد و دوستی آنان را بنماید و احتمال آزرده و رنجیدهخاطر شدن اشخاص او را از تصمیم خود منصرف سازد .
امیرمؤمنان علیه السلام با این اقدام خود ثابت کرد که حاکمان اسلامی باید در خدمت اسلامو مسلمانان باشند نه این که حکومت را فرصتی برای رسیدن به مقاصد دنیوی وراحت طلبی خود انگارند . پیشوایان اسلام در گفتار و رفتار خود بارها بر این حقیقتتأکید کرده اند .
مرحوم شهید مطهری درباره اهمیت این نامه می گوید : «در بصره ، عثمان بن حنیفدر یک مجلس میهمانی شرکت کرده است در آن مجلس میهمانی چه خبر بوده است ؟العیاذ باللّه مشروب بوده ؟ نه ، قمار بوده ؟ نه ، فسق و فجوری بوده ؟ نه ، پس چه بوده ؟گناه عثمان بن حنیف این بوده که در یک مجلس صد در صد اشرافی شرکت کرده ، یعنیاز فقرا کسی در آن مجلس نبوده است . چیزی که ما اصلاً امروز این جور چیزها را درداحساس نمی کنیم ؛ یعنی کک کسی نمی گزد . به علی علیه السلام خبر می رسد که نماینده وحاکم شما در مجلسی شرکت کرده است که در آن مجلس اغنیا و پولدارها و اشراف وجودداشته اند ولی از فقرا کسی در آنجا نبوده است . علی علیه السلام می گوید : «و ما ظننت انّکتجیب الی طعام قوم عائلهم مجعو و غنیّهم مدعّو» عثمان بن حنیف ! من باور نمی کردمکه تو دعوت بر سفره ای را بپذیری که اغنیا را به آن جا دعوت کرده باشند ولی فقرا رادعوت نکرده باشند و آنها پشت درمانده باشند .»(167)
دقت در امور شخصی کارگزاران
امیرمؤمنان علیه السلام حتی در کارهای شخصی کارگزاران خویش نهایت دقت و مواظبت رابه خرج می داد تا مبادا آنها گرفتار کم ترین انحرافی شوند . به آن حضرت گزارش رسید ،که «شریح» - قاضی کوفه - خانه ای به 80 دینار خریده است و سند بسیار محکمی برایآن تنظیم کرده است . امیرمؤمنان او را احضار کرد ، فرمود : «به من خبر رسید که خانه ایبه قیمت 80 دینار خریده ای ، آن را قباله کرده و بر آن شاهد و گواه گرفته ای .»
«شریح» پاسخ داد : «چنین بوده است ای امیرمؤمنان !»
امام نگاه خشم آلودی به او کرد ، گفت : «ای شریح ! به زودی کسی به سراغت خواهدآمد که نه قباله ات را نگاه می کند و نه از گواهانت می پرسد ، تو را از آن خانه خارج می کندو تنها به قبر تحویلت می دهد . ای شریح ! بنگر که این خانه را از ثروت دیگران نخریدهباشی و یا بهای آن را از غیر مال حلال نپرداخته باشی . که هم در دنیا و هم در آخرتخود را زیان کار کرده ای !
آگاه باش ! اگر هنگام خرید خانه نزد من آمده بودی نسخه قباله را بدین گونهمی نوشتم که دیگر در خریدن خانه ای حتی به بهای یک درهم یا بیش تر علاقه به خرجندهی !»
نسخه قباله چنین است :
«این چیزی است که بنده ای ذلیل از مرده ای که آماده کوچ است خریداری کردهاست ، خانه ای از سرای غرور ، در محله فانی شوندگان ، در کوچه هالکان ! حدود آناین گونه است :
حد اول به آفات و بلاها منتهی می شود ، حد دوم به مصائب ، حد سوم به هوا وهوس های سست کننده و حد چهارم به شیطان اغواگر و درِ خانه در همین سمت بازمی شود .
این خانه را فریفته آرزوها از کسی که پس از مدت کوتاهی از این جهان رختبرمی بندد ، به بهای خروج از عزت قناعت و دخول در ذلت دنیاپرستی خریده است . . . .»(168)
«نکوهش شریح قاضی از سوی امام به دلیل خریدن خانه و استفاده صحیح ازنعمت های دنیا نبود ، چرا که اسلام مسلمانان را از ترک دنیا و رهبانیت بازمی دارد ،مذمت آن حضرت به خاطر عدول او از حق و تجاوز به حقوق مردم بود .(169)
«امیرمؤمنان علیه السلام بر کارگزارانش بسیار سخت گیر و شدید بود و موعظه های کوبنده وآتشین آن حضرت دل آنها را از ترس خیانت و کوتاهی در کارها به لرزه درمی آورد . بههمین خاطر کسانی که در همه امور اهل معامله و سازش هستند امیرمؤمنان علیه السلام راناآشنای به امور سیاسی معرفی می کنند . آری او ناآشنای به امور سیاسی بود ؛ زیرانمی توانست در امانت الهی و بیت المال مسلمانان خیانت کند .»(170)
نامه امیرمؤمنان علیه السلام به زیاد - حاکم فارس -
زمانی که زیاد از سوی حضرت علی علیه السلام حاکم فارس بود به آن حضرت گزارش رسیدکه او در بیت المال مسلمانان خیانت کرده است . به همین مناسبت حضرت نامه ای بهاین مضمون به او نوشت :
«فرستاده من خبر شگفتی برایم نقل کرده است . او معتقد است که تو در مجلسخصوصی به او گفته ای : «کردها علیه تو شورش کرده اند و به این وسیله بخش زیادی ازمالیات را نپرداخته اند و از او خواسته ای که این خبر را برای من بازگو نکند .» به خداسوگند یاد می کنم که تو دروغ می گویی و اگر مالیات را به سوی من نفرستی ، آن چنان برتو سخت می گیرم که در زندگی کم بهره و بینوا شوی مگر این که آنچه را از مالیاتبرداشته ای به سوی من بفرستی»(171)
بخش پایانی این نامه با اختلاف در نهج البلاغه نیز آمده است . مرحوم رضیمی نویسد :
«از نامه های امام علیه السلام نامه ای است که به «زیاد بن ابیه» جانشین فرماندارش عبداللّه بن عباس در بصره نوشت . عبداللّه بن عباس در آن زمان فرمانداری «بصره» ، «اهواز»«فارس» ، «کرمان» و دیگر نواحی آنجا را از طرف امام علیه السلام عهده دار بود» و آن نامه چنیناست :
«صادقانه به خداوند ، سوگند یاد می کنم اگر گزارش رسد که از غنایم و بیت المالمسلمانان چیزی کم یا زیاد به خیانت برداشته ای ، آن چنان بر تو سخت بگیرم که درزندگی کم بهره و بینوا و حقیر و ضعیف شوی . والسلام .»(172)
حضرت علی علیه السلام چنان درباره بیت المال سخت گیر بود که کسی جرأت انکار و کتمانخیانت خود را نداشت .
نامه حضرت به عبداللّه بن عباس
حضرت علی علیه السلام در نظارت بر حاکمان خویش هیچ استثنایی قایل نبود و در اینزمینه همه حاکمان در نظر او مساوی بودند ، بلکه شاید در مورد خویشان خودسخت گیرتر و دقیق تر بود .
در زمانی که ابن عباس از طرف امام حاکم بصره بود ، صعصعة بن صوحان - که ازیاران وفادار آن حضرت بود - به آن شهر سفری نمود . پس از بازگشت وی به کوفه امام ازاو در مورد ابن عباس و اوضاع آن شهر سئوال کرد . صعصعة پاسخ داد : «ای امیرمؤمنان !او در برخورد با مردم سه کار انجام می دهد و سه کار را ترک می کند ، دل های مردم راهنگام سخن گفتن به خود جذب می کند ، به سخنانشان به خوبی گوش فرا می دهد و درصورت مخالفت با او آسان ترین راه را انتخاب می کند ، از بحث و جدال بی فایده وهمنشینی با فرومایگان اجتناب می کند و از هر کار خلافی که نزد او عذرخواهی شودمی گذرد .»(173)
حضرت علی علیه السلام در نامه ای که به یکی از فرمانداران خود نوشت او را شدیدا به خاطردستبرد به بیت المال مورد نکوهش قرار داد . شارحان نهج البلاغه در این که مخاطب ایننامه کیست با هم اختلاف دارند ولی بیش تر آنان بر این عقیده اند که این نامه خطاب به«ابن عباس» نوشته شده است و ماجرا را این گونه بیان می کنند : «پس از شهادت محمدبن ابی بکر و فتح مصر به وسیله معاویه ، ابن عباس ترسید که مبادا معاویه در بصره نیزچشم طمع بدوزد و همان بلایی را که بر سر مصر و حاکمش - محمد بن ابی بکر - آورد ،بر سر اوو بیاورد .
از این رو اموال بیت المال را برداشت و به سوی مکه گریخت .(174) با رسیدن خبر فرار ابنعباس به حضرت علی علیه السلام نامه ای به این شرح به او نوشت :
«اما بعد ! من تو را شریک در امانتم (حکومت و زمامداری) قرار دادم و تو را صاحباسرار خود ساختم . به خاطر مواسات ، یاری و اداء امانتی که در تو سراغ داشتم ، در میانخاندان و خویشاوندانم کسی را مطمئن تر از تو نیافتم اما همین که دیدی زمان بر پسرعمویت سخت گرفت و دشمن در نبرد محکم ایستاده ، امانت در میان مردم خوار وبی مقدار شده و این امت اختیار را از دست داده و حمایت کننده ای نمی یابد ، عهد وپیمانت را نسبت به پسر عمویت دگرگون ساختی و همراه دیگران جدا شدی و با کسانیکه دست از یاری اش کشیدند همنوا شدی و با خائنان ، نسبت به او خیانت ورزیدی . نهپسر عمت را یاری کردی و نه حق امانت را ادا نمودی . . . .»(175)
نامه امام علیه السلام به مصقلة بن هبیرة
مصقلة بن هبیرة از بزرگان نجد بود . حضرت علی علیه السلام او را به حکومت «اردشیر خُرّة»- یکی از شهرهای استان فارس - منصوب کرد . ولی او حقوق مسلمانان را از بیت المالپرداخت نمی کرد و خویشان و افراد قبیله خود را بر دیگران ترجیح می داد .(176) وقتیگزارش کارهای او به امیرمؤمنان علیه السلام رسید نامه ای به این مضمون به او نوشت :
«به من درباره تو گزارشی رسیده که اگر درست باشد و این کار را انجام داده باشیپروردگارت را به خشم آورده ای و پیشوایت را عصیان نموده ای . غنایم مسلمانان را که باشمشیر زدن و اسب تاختن و اهداء خون هایشان به دست آورده اند ، بین افراد قبیله اتتقسیم می کنی .
سوگند به کسی که دانه را زیر خاک شکافت و انسان را آفرید ، اگر این گزارش درستباشد نزد من خوار خواهی شد و ارزشت نزد من کم خواهد شد . حق پروردگارت را سبکمشمار و دنیایت را با نابودی دینت اصلاح مکن که از زیان کارترین افراد خواهی بود !
آگاه باش ! حق مسلمانانی که نزد من و نزد تو هستند در تقسیم غنایم مساوی است .همه آنها باید نزد من بیایند و سهم خود را دریافت کنند .»(177)
محمد جواد مغنیه در شرح این نامه می نویسد : «امام علیه السلام بازرسانی را می گماشت تامراقب کارهای کارگزارانش باشند و خود آن حضرت اخبار و گزارش های مربوط به آنان راپی گیری می نمود و وقتی که خبردار می شد یکی از آنان به بیت المال تجاوز کرده ومسئولیت خود را راهی برای ثروت اندوزی قرار داده و یا به ضعیفی احجاف نموده ، او رااز حقوقش محروم ساخته ، با نوشتن نامه او را تهدید می کرد . همین روش موجب شد کهبرخی از عمالش آن حضرت را ترک گویند و به معاویه بپیوندند و بعضی به امام ناسزاگویند و این نبود جز به خاطر آن که پذیرش حق برایشان سنگین بود .»(178)
نامه امام به منذر بن جارود
منذر بن جارود از سوی امام حاکم یکی از شهرها بود . به امام گزارش رسید که او بهبیت المال مسلمانان خیانت می ورزد و در انجام وظیفه کوتاهی می کند . شریف رضیدرباره منذر بن جارود گوید : منذر بن جارود همان کسی است که امیرمؤمنان علیه السلام درباره اش فرمود : او انسان متکبری است ، پی در پی به این طرف و آن طرفش می نگرد ،هم چون متکبران گام برمی دارد و مواظب است بر کفشش گرد و غبار ننشیند .»
به هر حال درپی این گزارش در نامه شدیداللحنی او را از کار برکنار و به کوفه احضارکرد ، متن نامه حضرت به این شرح است :
« . . . شایستگی پدرت مرا نسبت به تو فریب داد و گمان کردم که تو راه او را ادامهمی دهی . تا این که ناگهان به من خبر رسید که تو در پیروی از هوا و هوس فروگذارنمی کنی و برای آخرتت چیزی باقی نگذاشته ای ، دنیایت را با ویرانی آخرتت آبادمی سازی و پیوندت را با خویشاوندانت ، به قیمت بریدن از دینت برقرار می کنی . اگر آنچهاز تو به من رسیده درست باشد ، شتر خانواده ات و بند کفشت از تو بهتر است و کسی کههم چون تو باشد نه شایستگی این را دارد که حفظ مرزی را به او بسپارند و نه کاری بهوسیله او اجرا شود ، یا قدرش را بالا برند و یا در امانتی شریکش سازند و یا در جمع آوریحقوق بیت المال به او اعتماد کنند . به مجرد رسیدن این نامه به سوی من حرکت کن .ان شاءاللّه »(179)
یعقوبی در این باره می نویسد : امیرمؤمنان علیه السلام به منذر بن جارود - حاکم اصطخر -نوشت : « . . . شایستگی پدرت مرا نسبت به تو فریب داد . پیروی از امیال و هوی و هوستو را خوار و ذلیل کرده است . به من خبر رسیده که تو بسیاری از اوقات مسئولیت خود رارها می کنی و به دنبال شکار می روی و با سگان بازی می کنی . به خدا سوگند که اگر اینخبر صحیح باشد ، اعمالت را کیفر می دهم . نادان ترین افراد خانواده ات از تو بهترند . بارسیدن این نامه به سوی من حرکت کن . والسلام .»
هنگامی که منذر به کوفه آمد ، امام او را از کار برکنار و 30 هزار درهم جریمه کرد .آنگاه که حضرت علی علیه السلام به عیادت صعصعه رفت ، صعصعه به حضرت عرض کرد : «ایامیرمؤمنان علیه السلام ! دختر جارود - خواهر مُنذر - به خاطر زندانی شدن برادرش هر روزگریه می کند . او را به ضمانت من از زندان خارج کن» ، حضرت پاسخ داد : برای چه او راضمانت می کنی ؟ در حالی که او مدعی است چیزی از بیت المال برنداشته است . بایدسوگند یاد کند تا او را آزاد کنم .»(180)
از مجموع نامه ها و سخنان حضرت می توان به دست آورد که امیرمؤمنان علیه السلام اهمیتزیادی به مسأله بازرسی و نظارت می داد و برای این کار از دستگاه بازرسی بسیار قوی ونیرومندی برخوردار بود .
امر به معروف و نهی از منکر - نظارت عمومی بر حکومت
از واجبات مهم اسلام ، امر به معروف و نهی از منکر است . بر هر فرد مسلمان واجباست که در حد قدرت و توان خویش در حاکم شدن افعال پسندیده بر فضای جامعه وقطع ریشه فساد و تباهی بکوشد . قرآن کریم می فرماید : «مردان و زنان مؤمن ولیّیکدیگرند ، امر به معروف و نهی از منکر می کنند . . .»(181) و در جای دیگر می فرماید : «شمابهترین امتی بودید که به سود انسان ها آفریده شده اند (چرا که) امر به معروف و نهی ازمنکر می کنید و به خدا ایمان دارید و اگر اهل کتاب ایمان آورند ، برای آنها بهتر است !عده کمی از آنها با ایمانند و بیش تر آنها فاسقند .»(182)
حضرت علی علیه السلام می فرماید : « . . . تمام اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا در برابرامر به معروف و نهی از منکر هم چون قطره ای است در مقابل دریای پهناور . . .»(183)
آزاد ماندن عرصه برای قانون شکنی و تخلف سبب انزوای شایستگان و افتادن زمامامور به دست افراد فرصت طلب می شود . شاید سخنان حضرت علی علیه السلام نیز اشاره به اینحقیقت داشته باشد ، آنجا که می گوید :
«امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اگر چنین کنید بدان شما بر شمامسلط می شوند آنگاه دعا می کنید ولی پاسخی دریافت نمی کنید .»(184)
این که گفته شده ترک امر به معروف موجب تسلط اشرار و به دست گرفتنمسئولیت های مهم جامعه توسط آنان می شود . نتیجه طبیعی ترک امر به معروف استنه عنوان کیفر و مجازات قراردادی از طرف خداوند متعال ، زیرا هنگامی که گروهی دستبه تخلف و خیانت بزنند و مردم در مقابل آنان سکوت کنند و صدای اعتراضی از کسیبلند نشود ، فرصت طلبان و نان به نرخ روزخوران به سرعت پست های کلیدی جامعه را دراختیار می گیرند و اینجا است که دعا و نیایش صرف تأثیری ندارد زیرا سنت خدا بر آنتعلق گرفته که هر کاری با ابزار و شیوه خاصی تحقق یابد .
همان گونه که مردم در تخلفات فردی و شخصی موظف به امر به معروف و نهی ازمنکر هستند در مقابل اعمال کارگزاران و مسئولان نیز چنین وظیفه ای دارند و در ادلهوجوب امر به معروف تفاوتی بین تخلفات فردی و اجتماعی نیست .
مردم موظفند با دیدن هرگونه تخلفی ابتدا آن را با زبان خوش و بیان نیکو به فردمتخلف تذکر دهند و او را از کار خلاف باز دارند و در صورتی که تذکر در او مؤثر واقعنشد ، خلاف او را به اطلاع مسئول مافوق برسانند تا مطابق قانون با او برخورد شود و ازگسترش فساد در بدنه حکومت جلوگیری شود . علاوه بر آن که نظرات مشورتی مردم دربسیاری از موارد ، نظرات و تصمیمات مسئولان و دست اندرکاران را تکمیل می کند وموجب می شود که میزان خطا و اشتباه به مقدار قابل توجهی کاهش یابد ، از سوی دیگرسبب می شود که مردم خود را در همه امور سهیم بدانند و در مواقع حساس به دفاع ازمسئولان و حکومت قیام کنند .
پیشوایان معصوم سعی می کردند مسلمانان را صریح ، حق گو و نقاد تربیت کنند و بااشخاص متملق ، چاپلوس و نان به نرخ روزخور به شدت برخورد می کردند ، حضرتعلی علیه السلام برای یاران خود درباره حقوق متقابل حاکم و مردم سخن می گفت . در بینسخنان حضرت یکی از اصحابش به پاخاست و با سخنان طولانی امیرمؤمنان علیه السلام رابسیار ستود و مراتب فرمانبرداری و اطاعتش را اعلان کرد . حضرت علی علیه السلام در پاسخ بهسخنان وی چنین فرمود :
« . . . از پست ترین حالت های زمامداران جامعه در نظر گاه مردم شایسته این است کهبدین گمان متهم شوند که دوستدار ستایش اند و سیاست کشورداری اشان بر کبرورزی بنایافته است . به راستی که من خوش ندارم این پندار در ذهنتان راه یابد که به تملق وچاپلوسی گراییده ام و شنیدن ثنای خویش را دوست دارم .
من با سپاس از خداوند چنین نیستم . اما اگر به فرض چنین نیز بودم ، آن را به عنوانخاکساری در برابر خداوند سبحان - که به بزرگی سزاوارتر است - وامی نهادم . آری ، بساباشد که مردمان پس از درگیری پیروزمندانه ، خویش را به ستایش بیارایند ولی من ازشما می خواهم که برای آن که احیانا توانسته ام در پیشگاه خدا و شما بخشی ازباقیمانده ی حقوقی را که هنوز از ادای تمامی آن فارغ نشده ام بپردازم و از عهده وظایفواجبی که ناگزیر از انجام دادن آنم ، برآیم ، مرا با مدح و ثنای نیکو مستایید و بدان سانکه رسم سخن گفتن با جباران تاریخ است با من سخن مگویید و آن چنان که اززورمندان زشت خو پروا می کنید از من فاصله مگیرید و با تصنع با من میامیزید و چنینمپندارید که اگر با من سخن حقی گفته شود مرا گران آید و نیز گمان مبرید که منبزرگداشت نفس خویش را خواهانم ، زیرا آن کس که از شنیدن حق و پیشنهاد عدالتاحساس سنگینی کند عمل به آن دو برایش سنگین تر خواهد بود .
پس ، از گفتن سخن حق و نظر دادن به عدل دریغ مورزید ، که من در نزد خود برتر ازآن نیستم که خطا نکنم و از خطا در کردار خویش نیز احساس امنیتی ندارم ، مگر آن کهخداوند در برابر خویشتن خویشم کفایت کند ، که او پیش از خود من نیز قلمرو هستی امرا مالک است . آری واقعیت جز این نیست که من و شما همگی بندگانی هستیم در ملکپروردگاری که جز او پروردگاری نیست ، اوست که حتی بخش هایی از خود ما را بهگونه ای در تملک دارد که خود بدان گونه مالکش نیستیم . . .»(185)
و نیز در بخشی از عهدنامه خود به مالک اشتر می گوید :
«آنگاه (از میان وزراء و مشاوران خود) افرادی را مقدم بدار که در گفتن حق از همهصریح ترند و در آنچه خداوند برای اولیایش نمی پسندد ، کم تر با تو مساعدت و همکاریمی نمایند ، خواه موافق میل تو باشد یا نباشد . به اهل ورع و صدق و راستی بپیوند و آنانرا طوری تربیت کن که ستایش بی حد از تو نکنند و نسبت به اعمال نادرستی که انجامنداده ای تو را تمجید نکنند ؛ زیرا مدح و ستایش بیش از حدّ عُجب و خودپسندی درپیدارد و انسان را به کبر و غرور نزدیک می سازد .»(186)
حضرت علی علیه السلام یکی از وظایف حاکم جامعه را رسیدگی به شکایات مردم از عملکردکارگزاران و مسئولان می داند و به مالک دستور می دهد بخشی از وقت خود را به این کاراختصاص دهد و در محیطی صمیمی و دور از تشریفات شخصا شنوای درد دل مردم ازعملکرد کارگزاران باشد .
روشن است یکی از مواردی که مردم نیازمند مراجعه به حاکم هستند ، ظلم وستم هایی است که احیانا از سوی مأموران و کارگزاران به آنها شود و یا انتقادات واشکالاتی است که به عملکرد آنان و عملکرد شخص حاکم دارند و یا ارائه پیشنهاداتیاست که برای بهتر شدن اداره امور به ذهنشان می رسد . حضرت علی علیه السلام برای این گونهامور و نیز امور شخصی مردم به مالک دستور می دهد بخشی از وقت خود را اختصاصدهد . امیرمؤمنان علیه السلام در بخش دیگری از عهدنامه خود به مالک می گوید :
«هیچ گاه خود را در زمانی طولانی از مردم پنهان مدار ؛ چرا که دور بودن زمامداران ازمردم موجب محدودیت و بی اطلاعی از امور است . پنهان شدن از مردم ، آگاهی حاکمانرا از مسایل نهانی قطع می کند و بزرگ را در نظرشان کوچک ، کوچک را بزرگ ، زیبا رازشت و زشت را زیبا می کند و حق و باطل به هم درمی آمیزند ، چرا که زمامدار به هر حالبشر است و اموری را که از او پنهان است نمی داند و حق همیشه علامت مشخصی نداردتا بشود راست را از دورغ تشخیص داد .
از این گذشته تو از دو حال خارج نیستی یا کسی هستی که نفس او در اجرای حقسخاوتمند است و خود را آماده اجرای حق نموده ، پس چرا از حق واجبی که بایدبپردازی یا کار نیکی که باید انجام دهی خود را بپوشانی ؟ و یا به باز داشتن از حقگرفتاری ، پس وقتی مردم از بخشش تو نومید شوند به زودی از درخواست از توخودداری می کنند . علاوه بر آن بیش تر حوایج مراجعان برای تو زحمت چندانی ندارد ،از قبیل شکایت از ستمی ، یا درخواست انصاف در داد و ستدی .
برای حاکم ، خاصان و صاحبان اسراری است که خودخواه و دست درازند و در داد وستد با مردم عدالت و انصاف را رعایت نمی کنند ، ستم آنان را با قطع اسباب این کارهاریشه کن کن و به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود زمینی از اراضی مسلمانان راواگذار مکن و باید طمع نکنند که قراردادی به سود آنها منعقدسازی که به سایر مردمزیان برساند . . . حق را درباره آنها که خواهان حق اند رعایت کن ، بیگانه باشند یاخویشاوند و در این راه صبر پیشه کن و به حساب خدا بگذار . هرچند این کار ، موجبفشار بر یاران نزدیکت شود . . .»(187)
حضرت علی علیه السلام در این بخش از نامه به مالک اشتر این حقیقت تلخ را گوشزدمی کند که همیشه افراد فرصت طلب ، متملق و خودخواه گرد حاکمان و قدرتمندان رااحاطه می کنند و از قدرت و نفوذ او برای رسیدن به منافع و مطامع شخصی خوداستفاده می کنند و در این راه همیشه به حقوق مردم تعدی و تجاوز می کنند . بنابراینحاکم مسلمانان باید در ارتباط دائم و همیشگی با مردم باشد تا از ستم هایی که از سویکارگزاران و نزدیکان او به آنها می شود جلوگیری کند و نیز برای جامعه چنان امنیت وآرامشی ایجاد کند که هر کس بتواند بدون هیچ گونه ترس و واهمه ای اعمال خلافمسئولان را منعکس کند و زمینه سوء استفاده و خیانت از جانب فرصت طلبان گرفتهشود .
پیشوایان معصوم علیهم السلام در صدر اسلام به گونه ای مسلمانان را تربیت کرده بودند وچنان امنیتی برای آنها فراهم آورده بودند که هر کس بدون این که ذره ای احساس ترسو واهمه به خود راه دهد اعمال خلاف عمال حکومت را به حاکم مسلمانان گزارشمی کرد و از او خواستار رسیدگی می شد . حتی بسیار اتفاق می افتاد که در زمان خلفایصدر اسلام ، مسلمانان در مجامع عمومی به سخنان و اعمال خلیفه اعتراض می کردند ویا نظرهای خود را با صراحت بیان می کردند و در موارد بسیاری آنها را متوجه اشتباهخود می کردند و آنها نیز در مقابل تسلیم می شدند . در اینجا به پاره ای از موارد کهمسلمانان نزد خلفا از مسئولان خود شکایت کرده اند و یا نظرات خود را درباره تصمیماتخلیفه اعلام کرده اند اشاره می کنیم .
داستان «سوده»
« . . . سوده دختر عمار بن اسک «همدانی» بعد از رحلت علی بن ابی طالب علیه السلام برایشکایت از ظلم و جور بُسر بن ارطاة به دربار معاویه رفت . وقتی معاویه او را شناختگفت : تو همان نیستی که با اشعارت ، برادرانت را به جنگ با سپاه من تشویق می کردی ؟
سوده پاسخ داد : گذشته ها را رها کن ، رهبر این گروه رحلت کرد و پیشگامان ودنباله روها همه رفتند و اثری از آنها نیست .
معاویه : جریان برادرانت در صفین حادثه کوچکی نبود . آنها از سلحشوران نام آورسپاه علی بودند و تو با اشعارت آنها را تشویق می کردی . آنگاه معاویه اشعار او را خواند .
سوده : از گذشته ها صرف نظر کن .
معاویه : حاجتت چیست ؟ برای چه به این جا آمده ای ؟
سوده : کسی که مسئولیت اداره جامعه را به عهده گرفته است در پیشگاه عدل الهیمسئول است و نباید بگذارد به مردم ستمی شود . بُسر بن ارطاة که نماینده تو است نهحقوق مردم را رعایت می کند و نه احکام خدا را محترم می شمارد ، اگر او را عزل نکنیعلیه تو دست به شورش و قیام می زنیم .
معاویه : مرا به قیام تهدید می کنی ؟ آیا می خواهی تو را با وضع دردناکی نزد «بُسر»بفرستم تا او درباره ات تصمیم بگیرد ؟
سوده در پاسخ معاوین این اشعار را خواند : درود خدا بر روح مردی که با مدفونشدن در قبر عدالت نیز با او مدفون شد .
او سوگند یاد کرده بود که حق فروشی نکند و در مقابل حق بهایی نیز دریافت نکند وبا حق و ایمان همراه و مقرون بود .
معاویه : او کیست ؟
سوده : علی بن ابی طالب آنگاه شروع کرد به ذکر فضایل امیرمؤمنان .
معاویه : از علی چه دیده ای که این گونه او را می ستایی ؟
سوده : در زمان علی برای ما مشکلی پیش آمد . من با گروهی از افراد قبیله خود برایشکایت از کسی که برای جمع آوری زکات گمارده بود در کوفه نزد او رفتم . وقتی رسیدیمکه حضرت آماده نماز بود . با مشاهده ما دست از نماز کشید و با مهربانی و عطوفتپرسید : آیا خواسته ای دارید ؟ من شکایت خود را خدمت حضرت بیان کردم .امیرمؤمنان علیه السلام با شنیدن سخنان ما گریست . آنگاه گفت : خدایا تو شاهد و گواه بر من وآنهایی . من به آنها دستور ندادم که با مردم ستم روا دارند و حقوق تو را ترک گویند .آنگاه از جیب خود قطعه پوستی بیرون آورد و نامه ای به این شرح به عامل خود نوشت :
به نام خداوند بخشنده مهربان ، دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمدهاست ؛ بنابراین حق پیمانه و وزن را ادا کنید ! و از اموال مردم چیزی نکاهید و در رویزمین فساد نکنید ! آنچه نزد خدا باقی است برای شما بهتر است اگر ایمان دارید . منحافظ و نگهبان شما نیستم . هنگامی که نامه مرا خواندی از آنچه [از بیت المال] دراختیارت هست ، نگهبانی کن ! تا شخص دیگری بیاید و آن را از تو تحویل بگیرد .والسلام سوده گوید : حضرت علی علیه السلام بدون این که نامه را مهر کند به من داد و مننامه ای را که دستور عزل کارگزارش در آن بود خواندم .
معاویه : این جرأت و شجاعت را علی علیه السلام در شما ایجاد کرد که دست بردار نیستید .آنگاه به کاتب خود دستور داد که به بُسر بنویسد اموال او را به او بازگرداند و در مورد اوعدالت را رعایت کند .
سوده : این دستور اختصاص به من دارد یا شامل همه افراد قبیله ام می شود ؟
معاویه : تو با قومت چه کار داری ؟
سوده : اگر تنها حق خود را بگیرم گرفتار کار زشت و ناپسندی شده ام . یا عدالت را درمورد همه اجرا کن و یا من نیز مثل دیگر افراد قوم تحت ظلم و ستم باقی می مانم .معاویه دستور داد اموال او و همه افراد قبیله اش را به آنها باز گردانند .»(188)
شکایت دهقانان از حاکم خود به حضرت علی علیه السلام
در حکومت حضرت علی علیه السلام حق اعتراض و شکایت از کارگزاران حکومتی تنها بهمسلمانان اختصاص نداشت بلکه غیر مسلمانان نیز به خود اجازه می دادند که از حاکمانخود به آن حضرت شکایت کنند . امیرمؤمنان علیه السلام هم به خواسته های به حق آنانرسیدگی و درباره آنان دستورات لازم را به حاکمان خود ابلاغ می کرد . دهقانان وکشاورزان یکی از شهرهای تابع حکومت آن حضرت از سخت گیری های حاکم خود نزدامام علیه السلام شکایت کردند . امیرمؤمنان علیه السلام در پاسخ به خواسته آنان نامه ای به این شرحبه حاکم خود نگاشت :
« . . . دهقانان محل فرمانداریت از خشونت ، قساوت ، تحقیر و سنگ دلی تو شکایتآورده اند ؛ و من درباره آن اندیشیدم ، نه آنان را شایسته نزدیک شدن یافتم چرا کهمشرک اند و نه سزاوار دوری و جفا ؛ چرا که با آنان پیمان بسته ایم . پس لباسی از نرمشهمراه با اندکی شدت بر آنان بپوشان و با رفتاری بینا بین شدت و نرمش با آنها معاملهکن ، اعتدال را در میانشان رعایت کن ، نه زیاد آنها را به خود نزدیک کن و نه زیاد دور»(189)
در حکومت امیرمؤمنان نه تنها مردم حق داشتند نظرها و انتقادات و شکایات خود رادرباره کارگزاران آن حضرت بیان کنند بلکه به سیاست ها و مواضع امام هم اعتراض وانتقاد می کردند و آن حضرت نیز با روی گشاده آنها را پاسخ می داد . در تاریخ مواردبسیاری نقل شده که یاران حضرت نظرات خود را درباره تصمیمات حکومتی اعلاممی کردند که ما در اینجا فقط به ذکر یک مورد بسنده می کنیم :
انتقاد از پذیرش حکمیت در صفین
پس از این که حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین بر اثر فشار گروهی از یاران جاهلخود مجبور به پذیرش حکمیت شد شخصی به نام «حریث طایی» که مجروح و ناتوانشده بود با حالت ناتوانی نزد حضرت علی علیه السلام آمد و در مقابلش ایستاد .امیرمؤمنان علیه السلام پیش دستی کرد ، به او خوش آمد گفت و پرسید : چگونه ای ای برادر بنیسنبس ؟ !
حریث : بیمار و مجروح ، آن گونه که مشاهده می کنی ! آنچه از عمرم باقی مانده کم تراز مقداری است که گذشته است . ای امیرمؤمنان ! در این وقت با این حال نزدت آمدم تاحقی را که بر عهده دارم ، ادا کنم .
امیرمؤمنان علیه السلام : آنچه دوست داری بگو !
حریث : فدایت شوم ! آیا پس از حکم قرآن حکم دیگری را می پذیری ؟ مگر مابراساس دستور خدا با معاویه جنگ نکردیم و کشتیم و کشته شدیم و در این حال حکمخدا بر ما و آنها حاکم بود ؟ چه چیز تو را برآن داشت که به خواسته آنها تن دردهی ؟ بهدستور خدا عمل کن و در این راه کسانی که یقین ندارند تو را نترسانند . وقتی سخنان اوبه اینجا رسید اصحاب حضرت خاک به صورتش پاشیدند و تصمیم به کشتن او گرفتند .
حضرت علی فرمود : دست از او بردارید . حریث از میان آنها خارج شد و اشعاریسرود . دیری نپایید که حریث جان به جان آفرین تسلیم کرد . وقتی اشعار حریث بهحضرت رسید فرمود : خدای او را رحمت کند ، و از کارهای او هیچ سخنی به میاننیاورد .(190)
مسلمانان در پرتو تعالیم عالیه اسلام آن چنان شجاع و آزاد پرورش یافته بودند کهیک نفر شهروند عادی به خود اجازه می داد در حضور خلیفه مسلمانان به پا خیزد وبدون هیچ گونه احساس ترس و واهمه ای در حضور مسلمانان به عملکرد و رفتار خلیفهاعتراض کند و در موارد بسیاری اتفاق افتاده که خلیفه در ملأ عام اعتراض مسلمانان راپذیرفته و در تصمیمات خود تجدیدنظر نموده است .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وظایف حاکمان در نهج البلاغه
ادامه مطلب را ببينيد
قابل توجه رئیس جمهور فعلی وفعال و رئیس جمهور منتخب آینده
امام علی که خود مدتی حاکم وفرمانروای جامعه اسلامی بود در باره مقتدایش پیامبرگرامی «که درود براو باد و او نیز چندسالی را در مدینه علاوه بر پیامبری حاکمیت جامعه اسلامی را نیز بر عهده داشت» میفرماید : پیامبر چنین نبود که در خانه بنشیند و فرمان براند بلکه راه میافتاد در متن و بطن جامعه مشکلات را بر رسی میکرد و فرمان در خور هریک را بجا و بموقع صادر و اجرا وعملی میکرد. «قابل توجه آقای حاکم و رئیس جمهورفعلی و منتخب آینده» طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُکْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ ...[نهج البلاغه، خ 108] او (پیامبر) پزشکى هست «یا بود»که با طبّ خویش پیوسته در گردش است، داروها و مرهمهاى خود را به خوبى آماده ساخته و ابزار داغ کردن را (براى سوزاندن زخم ها) تفتیده و گداخته کرده است، تا بر هر جا که نیاز داشته باشد بگذارد؛ بر دل هاى کور، بر گوش هاى کر، بر زبان هاى گنگ، او با داروهاى خویش بیماران غفلت زده و سرگشته را رسیدگى و درمان مىکند، همان هایى که از فروغ حکمت بهره نگرفته و اندیشه خود را به انوار دانش هایى که اعماق جان را روشنى بخشد، تابان و فروزان نکرده اند،... سپس میفرماید : فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الْأَطْيَبِ الْأَطْهَرِ، فَإِنَّ فِيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى، وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَأَسِّي بِنَبِيِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ؛... [نهج البلاغه، خ160] به پيامبر خود (صلى اللّه عليه و آله)، آن نيكوترين و پاكيزه ترين مردم اقتدا كن كه او بهترين مقتداست براى هر كس كه به او تأسّى جويد و شايسته ترين انتساب، انتساب به اوست. نيكوترين بندگان در نزد خدا، بنده اى است كه به پيامبرش اقتدا كند و از پى او رود. فلذا حاکم و رئیس جمهور جامعه باید شب و روز در تکاپو باشد و بصورت آشکار و گاهی پنهان ، بصورت شناخته شده وگاهی نا شناس در این استان و آن استان و این شهر و آن شهر و سپس محله های محروم و دور افتاده هر شهر از نزدیک دردها را لمس کند و با مشکلات آشنا شود و یا باز رسان صادق و مورد اعتماد«نه متملق وچاپلوس و دروغ گو که همه چیز و همه جارا گل و بلبل نشان دهد» بفرستد که همه چیز را آنطور که هست و باید«نه گنجشک را رنگ کند و قناری نشان دهد» گزارش کند آنوقت در تصمیم گیریهای فردی وجمعی«مصوبات هیات دولت» تصمیم در خور هریک وهرجا بگیرد و دستورالعمل و بخشنامه صادر کند آنوقت ردگیری و پیگیری کند که آیا اجراشد یا نشد و اگر نشد گیرش کجاست و گره را باز کند [و قصه گلوله برف رضاخان و سرباز معترض را مد نظر داشته باشد] و [قصه افسانه گشت زدن شبانه شاه عباس را مدنظر داشته باشد] و [قصه واقعی مولا ومقتدای ما امیرمؤمنان و پیرزن را مد نظر داشته باشد] و این همان چیزی وهمان کاری است که اسوه و الگو و مقتدای ما و آقایان رئیسان جمهور یعنی امام علی و امام سجاد و امام صادق و... انجام میدادند . آنوقت اگر گفته شد این آقا ««مرد میدان عمل و رزم»» نه ««مرد منزل و مجلس و محفل و حرف و بزم»» است . صحیح است صحیح است صحیح است . الله اکبر خمینی وخامنه ای رهبر . ای کاش؟!!!
ترجمه و شرح خطبه 108 نهج البلاغه؛ بخش دوم: هدایتگری پیامبر اکرم
متن نهج البلاغه
وَ مِنْهَا فِي ذِكْرِ النَّبِيِّ (صلی الله علیه وآله):
اخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِشْكَاةِ الضِّيَاءِ وَ ذُؤَابَةِ الْعَلْيَاءِ وَ سُرَّةِ الْبَطْحَاءِ وَ مَصَابِيحِ الظُّلْمَةِ وَ يَنَابِيعِ الْحِكْمَةِ.
وَ مِنْهَا: طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ، يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ؛ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِكْمَةِ وَ لَمْ يَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ، فَهُمْ فِي ذَلِكَ كَالْأَنْعَامِ السَّائِمَةِ وَ الصُّخُورِ الْقَاسِيَةِ.
او را از شجره نبوت برگزيد و از آنجا كه خاستگاه نور است. از خاندانى بلند پايه، از ناف بطحاء، از چراغهاى ظلمت شكن و از چشمه هاى حكمت.
طبيبى است كه در ميان بيماران مى گردد، تا دردشان را درمان كند. داروها و مرهم هاى خود را مهيا كرده است و ابزار جراحى خويش گداخته است. تا هر زمان كه نياز افتد آن را بر دلهاى نابينا و گوشهاى ناشنوا و زبانهاى ناگويا برنهد. با داروهاى خود در پى يافتن غفلت زدگان است يا سرگشتگان وادى ضلالت، مردمى كه از انوار حكمت پرتوى نمى گيرند و از آتش زنه دانش شراره اى نمى ستانند. در اين حال، همانند ستورانى هستند كه جز چريدن هدفى نشناسند يا همچون صخره هاى سخت كوهستان، در قساوت به سر برند.
ترجمه و شرح خطبه 160 نهج البلاغه؛ بخش پنجم: الگو قرار دادن پیامبر اکرم
متن نهج البلاغه
الرسول الأعظم (صلی الله علیه وآله):
فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الْأَطْيَبِ الْأَطْهَرِ، فَإِنَّ فِيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى، وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَأَسِّي بِنَبِيِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ؛ قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً، أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً. عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا، فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَهَا؛ وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَيْئاً فَأَبْغَضَهُ، وَ حَقَّرَ شَيْئاً فَحَقَّرَهُ، وَ صَغَّرَ شَيْئاً فَصَغَّرَهُ؛ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِينَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، وَ تَعْظِيمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، لَكَفَى بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ.
پس به پيامبر پاكيزه و پاكت اقتدا كن، كه راه و رسم او الگويى است براى الگو طلبان، و مايه فخر و بزرگى است براى كسى كه خواهان بزرگوارى باشد، و محبوب ترين بنده نزد خدا كسى است كه از پيامبرش پيروى كند، و گام بر جايگاه قدم او نهد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از دنيا چندان نخورد كه دهان را پر كند، و به دنيا با گوشه چشم نگريست، دو پهلويش از تمام مردم فرو رفته تر، و شكمش از همه خالى تر بود، دنيا را به او نشان دادند اما نپذيرفت، و چون دانست خدا چيزى را دشمن مى دارد آن را دشمن داشت، و چيزى را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چيزى را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچيز مى دانست.
اگر در ما نباشد جز آن كه آنچه را خدا و پيامبرش دشمن مى دارند، دوست بداريم، يا آنچه را خدا و پيامبرش كوچك شمارند، بزرگ بداريم، براى نشان دادن دشمنى ما با خدا، و سر پيچى از فرمان هاى او كافى بود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وظایف حاکمان در نهج البلاغه
ادامه مطلب را ببينيد
قابل توجه رئیس جمهور فعلی وفعال و رئیس جمهور منتخب آینده
نظارت امیرمؤمنان « علیه السلام » بر کارگزاران خود
نامه امام علی(ع) به عثمان بن حنیف - ويکی شيعه
عثمان بن حنیف - دانشنامهی اسلامی
واکنش امام علی(ع) به فرمانداری که دعوت یک ثروتمند را ...
به عثمان بن حنيف انصاري | ترجمه نهج البلاغه | محمدتقی ...
حق والی بر رعیت و بالعکس / ولایة الفقیه / کتاب البیع
شرح نامه 33 نهج البلاغه: هشدار به والی مکه از فتنه معاویه
نامه امام علی علیه السلام به اشعث بن قيس
رهنمودهای حاصل از عهدنامه مالک اشتر برای تنظیم خط مشی ارتباطی حکومت ها با شهروندان
حقوق مردم و شیوههای اعتراض به حاکمان از منظر نهجالبلاغه
عهدنامه امام علی (ع) برای مالک اشتر نَخَعی [نامه53، نهج البلاغه]
حکومت و حقوق متقابل مردم و زمامداران در نهج البلاغه
حقوق متقابل مردم و حاکمان - پرتال جامع علوم انسانی
حقوق متقابل حکومت و مردم از دیدگاه امام علی(ع)/ بدون اصلاح ...
امام علی (ع) و حقوق متقابل مردم و حکومت - پایگاه امام علی علیه ...
امام علی (ع) و حقوق متقابل مردم و حکومت - پرتال جامع علوم انسانی
فصل هفتم حقوق متقابل حکومت و مردم در نهج البلاغه - پرسمان
حقوق متقابل حاکم و مردم از نگاه علوی
حقوق متقابل حاکم و مردم از نگاه علوی
حقوق متقابل دولت و ملت از دیدگاه حضرت علی(ع)
حقوق متقابل دولت و ملت از دیدگاه حضرت علی(ع)
حقوق متقابل مردم و حاکم درگفتگو با امام علی (ع) (1) - راسخون
حقوق متقابل مردم و حاکم درگفتگو با امام علی (ع) (2) - راسخون
نهجالبلاغه | حقوق متقابل مردم و مسئولان در بیان امام علی(ع)- ...
تحلیل مضمون عهدنامۀ امیرالمؤمنینعلی(ع) با مالکاشتر
ویژگی های حاکم اسلامی در نهج البلاغه - مرکز مطالعات راهبردی ...
فیشهای حاکم اسلامی - Khamenei.ir
وظایف و مسؤولیتهای حاکم در نگاه علی(ع)
وظايف و مسؤوليت هاى حاكم در نگاه على(ع)
وظایف حاکم اسلامی در قبال مردم
ویژگی حاکم اسلامی در نهج البلاغه - پرسمان
حاکم شایسته از منظر نهج البلاغه - منتظران منجی
سه وظیفه مهم حاکم اسلامی از دیدگاه امام علی(ع)/ اصلاح اهل مملكت و ...
وظایف و مسؤولیتهاى حاکم در نگاه على(ع) - پرتال جامع علوم ...
سیمای کارگزاران دولت اسلامی از منظر امام علی(علیه السلام)
نهجالبلاغه | حقوق متقابل مردم و مسئولان در بیان امام علی(ع)- ...
بازخوانی حقوق مردم و شیوههای اعتراض به حاکمان از منظر نهج ...
بازخوانی حقوق مردم و شیوههای اعتراض به حاکمان از منظر نهج ...
بازخوانی حقوق مردم و شیوههای اعتراض به حاکمان از منظر نهج ...
همیشگی بودن حقوق متقابل والی و رعیت دلالت بر ضرورت جانشین برای امام زمان دارد
نمونه هايي از مراقبت و برخورد امام علي با اطرافيان نمونه هايي از ...
سخت گیری امام علی علیه السلام درباره بیت المال - دانشنامه رشد
خشم مولا از دیدن گردنبند مروارید بیتالمال برگردن دخترش - مشرق نیوز
علی (ع) به عقیل فرمود: اگر گفتار من تو را قانع نمی کند، به کنار این صندوق ها که در بازار پیدا است و پول های تاجران در میانشان ست برو، و آنها را بشکن و از پول آنها بردار
عقیل در زمان خلافت برادرش امیر المؤمنین علی علیه السلام به عنوان مهمان به خانه آن حضرت در کوفه وارد شد
دستورالعمل امام علی(ع) برای برخورد با یک مسئول مفسد ...
سیره علوی در برخورد با افراد و گروه ها - پرتال جامع علوم انسانی
نامه به برادرش عقيل | ترجمه نهج البلاغه | محمد دشتی | پایگاه ...
زمانی که علی(ع) در حفظ بیتالمال دست «برادرش» را به آتش ...
توصیف ابعاد و ویژگیهای حاکمان از نگاه نهج البلاغه
عدالت در رفتارهاى امام علی علیه السّلام - تبیان
عقیل بن ابیطالب - ويکی شيعه
حکومت در نهج البلاغه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وظایف حاکمان در نهج البلاغه
ادامه مطلب را ببينيد
اهمیت حضور مردم در انتخابات از منظر امام خامنهای(مدظله)
حضور در انتخابات یکی از مستحکم ترین وسیله هایی است که این ملت می تواند آن را مثل یک زره پولادین در مقابل خود و در مقابل حمله دشمنان و سوءنیّت و بد دلی مستکبران و دخالت کنندگان نگه دارد
با استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران و تحقق اولین مردمسالاری دینی در منطقه خاورمیانه و بلکه جهان، «مردم» به عنوان صاحبان نظام بر اساس آموزه های اسلامی، کلیدی ترین نقش را در نحوه اداره امور کشور و تعیین حاکمان و نمایندگان خویش دارا شدند. این نقش در اصول متعدد قانون اساسی؛ از جمله اصول 3، 6 و 56 قانون اساسی منعکس شده است.
برگزاری انتخاباتهای متعدّد سراسری در کشور از ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی تا کنون، در راستای تحقق بخشیدن به این نقش تعیین کننده مردمی ارزیابی میشود.
تأکیدات مکرّر بنیانگذار نهضت، حضرت امام خمینی (ره) در زمان حیات خویش و نیز مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای (مدّ ظله العالی) نسبت به لزوم حضور مردم در انتخابات و اثرات آن در پیشبرد نهضت، در پیش، هنگام و پس از برگزاری هر انتخابات، بیانگر اهتمام جدّی رهبران نظام به این نقش و تکیه نظام اسلامی به مردم در همیشه دوران بوده است.
بیانات این بزرگواران در خصوص انتخابات، از جهت دیگری نیز حائز اهمیت است که در کلام مقام معظم رهبری متبلور شده است. ایشان با اشاره به نقش «الگودهندگی رهبری به مردم»، بیانات و ارشادات رهبری خطاب به مردم را در جلب اعتماد مردم و خلق حماسه های عظیم مردمی در هر انتخابات، دارای نقش معرفی میکنند: «آن جایی که میخواهند صندوقهای انتخابات را خلوت کنند و مردم را از حضور در پای صندوقها و رأی دادن مأیوس نمایند، رهبری است که به مردم الگو می دهد و میگوید که انتخابات وظیفه است. آن گاه مردم اعتماد میکنند، وارد میشوند و حماسه عظیمی میآفرینند. آن جایی که جایگاه ابراز نظر مردم در مسائل انقلاب است، چشم مردم به دهان رهبری است.»
با توجه به نقش بیبدیل رهبری در این خصوص و با عنایت به در پیش بودن انتخاباتی سرنوشتساز و مهم در اسفندماه جاری که برای انتخاب نمایندگان نهمین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار خواهد شد، مرور رهنمودهای مقام معظم رهبری حائز اهمیت است. این موضوع، با توجه به نقش بیبدیل مجلس شورای اسلامی در نظام جمهوری اسلامی ایران، از اهمیت دوچندان برخوردار است. مقام معظم رهبری در خصوص اهمیت مجلس و انتخابات آن در سرنوشت مردم، میفرمایند: «انتخابات و مجلس شورای اسلامی مهّم است. مجلس قوی و با ایمان و انقلابی که این آرمانها را بفهمد و بشناسد و به آن پایبند باشد، مهّم است و نبودن چنین مجلسی، یا ضعیف بودن آن، یا اختلال در آن، برای ملت یک خسارت و خسران بزرگ است.» بدین لحاظ، در این نوشتار با بررسی موضوع «اهمیت حضور مردم در انتخابات»، بیانات مقام معظم رهبری از سال 1368 تا کنون، در قالب چیدمانی موضوعی، واکاوی و دسته بندی شده است تا دیدگاه معظم له در این خصوص، هر چه بیشتر روشن گردد.
1) حضور مردم در انتخابات؛ مقابله با دشمن و جلوگیری از سوء استفاده تبلیغاتی آنان
2) حضور مردم در انتخابات؛ حافظ طراوت، نشاط و قدرت و صلابت انقلابی
3) حضور مردم در انتخابات؛ تبلور احقاق حق مردم در حاکمیت بر سرنوشت خویش در نظام مردمسالار دینی
4) حضور مردم در انتخابات؛ پشتوانه مجلس شورای اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و الهامبخش ملتهای دیگر
5) حضور مردم در انتخابات؛ احساس مسئولیت در برابر آزمون الهی و ادای دِین شرعی، اخلاقی، سیاسی و ملّی
6) حضور مردم در انتخابات؛ بیانگر مردمیبودن نظام و اتکای نظام اسلامی به رأی مردم
7) حضور مردم در انتخابات؛ پشتوانه خدمتگزاری مطلوبتر مسئولان در اداره آینده کشور
8) حضور مردم در انتخابات؛ باعث عزت و سربلندی اسلام و اقتدار افزونتر نظام جمهوری اسلامی
9) حضور مردم در انتخابات؛ تحقق بخش اهداف و آرزوهای ملت و نظام
شرح هریک از موضوعات را در ادامه مطلب ببینید
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد