نماهنگ | خصوصیات حکومتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای :«در امیرالمؤمنین سه جور صفات هست: یکی آن صفات معنویِ الهی است که با هیچ میزانی برای ماها اصلاً قابل سنجش نیست؛ ایمان، آن ایمانِ متعالیِ عمیق؛ سبقت در اسلام، فداکاری در راه اسلام. اخلاص؛ یک سرِ سوزن عاملی غیر از نیّت خدایی در عمل او وجود ندارد؛ ما [این را] اصلاً میفهمیم؟ برای امثال بنده اصلاً این حالت قابل درک است؟ همه‌ی کارها برای خدا، برای رضای الهی، برای اجرای امر الهی؛ [یعنی‌] اخلاص. اینها اصلاً چیزهایی است که برای ما قابل توزین نیست؛ قابل توضیح هم درست نیست. علم و معرفت بِالله؛ معرفت بِالله. ما از خدا چه میفهمیم؟ ما وقتی میگوییم «سُبحانَ رَبِّی العَظیمِ وَ بِحَمدِه»، از این عظمت چه میفهمیم، امیرالمؤمنین چه میفهمد؟ معرفت بِالله. اینها یک سلسله از صفات امیرالمؤمنین است که اصلاً برای ما واقعاً قابل توصیف نیست، قابل فهم نیست؛ [اگر] بیایند بنشینند برای ما توضیح هم بدهند، ما درست به عمقش پی نمیبریم، از بس عظیم است، از بس عمیق است؛ این یک دسته از صفات امیرالمؤمنین است.
    یک دسته دیگر، صفات برجسته‌ی انسانی او است؛ اینها همان چیزهایی است که انسان مسلمان و غیر مسلمان و مسیحی و غیر مسیحی و بی‌دین و با دین و همه را مجذوب میکند: «شجاعت»، «رحم»؛ آن انسانی که در میدان جنگ آن‌جور میجنگد، وقتی سروکارش با یک خانواده‌ی یتیم‌دار می‌افتد، آن‌جور با یتیمان همراهی میکند، خم میشود، بچّه یتیم‌ها را بازی میدهد، روی دوش خودش سوار میکند؛ اینها اصلاً همان چیزهایی است که ربطی به این ندارد که ما متدیّن باشیم و به چه دینی متدیّن باشیم تا اینها را احترام کنیم؛ هر انسانی در مقابل این عظمت وقتی قرار میگیرد احساس خضوع و تعظیم میکند. «ایثار»؛ ایثار یعنی دیگری را بر خودت ترجیح بدهی؛ یعنی گذشت؛ یعنی آنجایی که حق با شما است به‌خاطر خدا، به‌خاطر یک مصلحتی از این حق -البتّه حقّ شخصی- صرف‌نظر کنی؛ چه حقّ مالی، چه حقّ آبرویی، چه هر حقّ دیگری از حقوق خود؛ معنای ایثار این است. اینها هم یک دسته از صفات امیرالمؤمنین است که اگر انسان بخواهد بشمرد این خصوصیّات را یک کتاب میشود، یک طومار طولانی‌ای خواهد شد.
    دسته‌ی سوّم از خصوصیّات امیرالمؤمنین، خصوصیّات حکومتی است که نتیجه‌ی همان مسئله‌ی امامت است؛ امامت یعنی این‌جور حکومت‌کردن. البتّه شدّت و ضعف دارد که آن حدّ اعلایش در شخصیّتی مثل امیرالمؤمنین هست. خصوصیّات حکومتی مثل چه؟ مثل «عدالت»، مثل «انصاف»، مثل «برابر قراردادن همه‌ی آحاد مردم»، حتّی آن‌کسانی که در جامعه‌ی شما زندگی میکنند، امّا در دین شما نیستند. امیرالمؤمنین وقتی شنید بسربن‌ارطاة رفت وارد شهر شد و وارد [حریم‌] خانواده‌ها شد، یک خطبه‌ی دردناکی دارد: بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم لِیَدخُلُ المَرأَةَ المُسلِمَةِ وَ الاُخرَی المُعاهَدَةِ فَیَنتَزِعُ حِجلَها؛ شنیدم که این نیروهای ظالم و ستمگر و گستاخ وارد خانه‌ی زنهای مسلمان و زنهای غیر مسلمان -مُعاهَد یعنی همان یهود و نصارایی که در جامعه‌ی اسلامی زندگی میکردند- میشدند و لباسهای اینها را، حِجِل اینها را، دستبندهای اینها را، پابندهای اینها را میکشیدند و میبردند و غارت میکردند؛ بعد میفرماید که اگر انسان از غصّه‌ی یک‌چنین چیزی بمیرد و جان بدهد، او را ملامت نباید کرد. ببینید شخصیّت این است، ترحّمش به مردم، دلسوزی‌اش نسبت به مردم، آن هم همه‌ی مردم؛ خب در جامعه‌ی اسلامی، یهودی و نصرانی و غیر اینها زندگی میکنند که اینها مُعاهَدند. خب از خصوصیّات حکومتی او این است: «عدل»، «انصاف»، «برابری».
    «اجتناب از زخارفدنیا و زینتهای دنیا برای شخص خود»؛ از بلاهای حکومتهای دنیا یکی همین است؛ چون رئیس کشور که شدیم، منابع مالی کشور در اختیار ما است؛ وسوسه بشویم؛ [بگویم‌] اینجا زمینِ خوب هست، اینجا امکاناتِ خوب هست، اینجا پولِ خوب هست؛ از اینها یک سهمی حالا [برداریم‌]. آنهایی که خیلی شقی و بدبخت و روسیاهند، همه‌اش را برای خودشان برمیدارند، مثل رضاخان؛ آنهایی که یک خرده‌ای انصافشان بیشتر است، یک کمی‌اش را به دیگران میدهند، غالباً هم به اطرافیان خودشان؛ یک مقدار هم خودشان برمیدارند. این جزو بلایای حکومتها است؛ همین حکومتهای دموکراسی دنیا هم همه همین‌جور هستند. می‌شنوید؛ زن فلان رئیس جمهور در تعطیلی مثلاً زمستانی یا تابستانی به فلان جزیره‌ی خوش آب و هوا مسافرت کرده، این‌قدر میلیون دلار خرج کرده! از کجا؟ فلان خانواده‌ی اشرافی سلطنتی برای مسافرت وارد فلان شهر شدند، این تعداد هتل، این تعداد امکانات در اختیارشان بود، در ظرف ده روز، بیست روز که ماندند، این مقدار میلیارد -مبالغ میلیاردی- خرجشان شد! حکومت امامت با این چیزها مخالف است. استفاده‌ی شخصی از امکانات عمومی ممنوع؛ اجتناب از دنیا برای شخص خود.
    «تدبیر»؛ برای جامعه‌ی اسلامی تدبیر اندیشیدن؛ دشمن را جدا کردن، دوست را جدا کردن، دشمن را به چند طبقه تقسیم کردن. امیرالمؤمنین سه جنگ داشت؛ این سه جنگ با سه دسته دشمن بود امّا با اینها مثل هم نجنگید. جنگ با معاویه و با شام یک‌جور بود، جنگ با بصره جور دیگری بود. آن‌وقتی که حضرت با طلحه و زبیر میجنگید، جور دیگری میجنگید. آنجا زبیر را میخواست، وسط میدان جنگ با او حرف میزد، نصیحت میکرد که «برادر سوابق ما یادت باشد؛ این همه ما با هم شمشیر زدیم، این همه با هم کار کردیم»؛ اثر هم کرد، البتّه زبیر کاری که باید میکرد نکرد، باید میپیوست به امیرالمؤمنین، این کار را نکرد امّا میدان جنگ را رها کرد و رفت؛ رفتار او در جنگ با طلحه و زبیر این‌جوری است. امّا رفتار او با شام این‌جوری نیست؛ به معاویه حضرت چه بگوید؟ بگوید ما و تو با همدیگر بودیم؟ کِی با هم بودند؟ در جنگ بدر مقابل هم ایستادند؛ امیرالمؤمنین جدّ او و دایی او و قوم و خویش و فک‌وفامیل او را از دم تیغ گذرانده؛ سابقه‌ای با هم ندارند. او هم از همان دشمنی‌ها دارد استفاده میکند و با امیرالمؤمنین میجنگد. امیرالمؤمنین دشمنها را تقسیم‌بندی میکرد؛ در قضیّه‌ی نهروان که [دشمنان] ده هزار نفر بودند، حضرت گفت از این ده هزار نفر هرکسی که بیاید این طرفِ این پرچمی که من نصب کرده‌ام، ما با او جنگ نداریم؛ آمدند، اکثر [آنها] آمدند این طرف. حضرت فرمود بروید، رهایشان کردند. بله، آنهایی که ماندند و لجاج کردند و تعصّب کردند، با آنها جنگید؛ بر آنها هم غلبه پیدا کرد. یعنی تدبیر در اداره‌ی کشور؛ شناختن دشمن، شناختن دوست؛ همه‌ی دشمنان یک‌جور نیستند؛ از بعضی‌ها صرف‌نظر کرد. بعضی‌ها با امیرالمؤمنین همان اوّل کار بیعت نکردند؛ مالک اشتر بالاسر حضرت ایستاده بود، شمشیر هم دستش بود، گفت یا امیرالمؤمنین! اجازه بده این آدمی که با تو بیعت نمیکند گردنش را بزنم؛ حضرت خندیدند، گفتند نه، این جوان هم که بود، آدم بد اخلاقی بود، آدم تندی بود؛ حالا هم پیر شده، تندتر شده، بگذار برود؛ ولش کردند و رفت. این تدبیر است؛ بالاترین تدبیر این است که یک کسی که در رأس قدرت است، بداند با چه کسی طرف است و با هر کسی چه‌جور باید رفتار بکند؛ از خصوصیّات حکومتی امیرالمؤمنین یکی این بود.
    «سرعت عمل»؛ معطّل نمیکرد، بمجرّد اینکه تشخیص میداد که باید این اقدام را کرد، حرکت میکرد.
    «تبیین»؛ حقایق را برای مردم بیان میکرد؛ شما خطبه‌های نهج‌البلاغه را نگاه کنید، بسیاری از آنها تبیین واقعیّاتی است که در جامعه‌ی آن روز وجود داشته -چه خطبه‌های حضرت، چه نامه‌های حضرت- بخشی از نهج‌البلاغه خطبه‌ها است، بخشی نامه‌ها است؛ آن نامه‌ها غالباً نامه‌ی به کسانی است که حضرت به آنها اعتراضی دارد؛ یا دشمنانند مثل معاویه و امثال اینها، یا عمّال خود آن حضرتند که حضرت به آنها ایراد دارد؛ غالباً این‌جوری است؛ بعضی‌ها هم توصیه و دستورالعمل و فرمان است، مثل عهد مالک اشتر؛ در همه‌ی اینها تبیین میکند، حقایق را بیان میکند برای مردم. یکی از رشته‌های کار امیرالمؤمنین این است.
    مسئله‌ی «هدایت جامعه به تقوا»؛ در این خطبه‌های امیرالمؤمنین، کمتر خطبه‌ای است که امر به تقوا در آن نباشد: اتَّقواالله؛ چون تقوا همه‌چیز است؛ وقتی تقوا در یک جامعه‌ای بود، همه‌ی مشکلات مادّی و معنوی جامعه حل خواهد شد؛ تقوا این‌جوری است. [البتّه‌] تقوا با آن معنای صحیحی که دارد؛ تقوا فقط این نیست که انسان چشم از نامحرم بدوزد یا مثلاً فرض کنید فلان عمل حرام را انجام ندهد؛ این هست، این جزو تقوا است، امّا تقوا خیلی وسیع‌تر از اینها است. آن معنای واقعی تقوا که عبارت است از مراقب خود بودن، مراقب حرکات خود بودن، و سعی در حفظ خود در جادّه‌ی مستقیم و صراط مستقیم؛ این معنای تقوا است؛ اگر این باشد در جامعه، همه‌ی مشکلات حل میشود. امیرالمؤمنین دائماً مردم را به تقوا دعوت میکرد.
    در عمل به حق بی‌باک بود، ملاحظه نمیکرد؛ در عمل به عدل بی‌باک بود، ملاحظه نمیکرد؛ رودربایستی در زندگی امیرالمؤمنین نبود. همان آدمی که به مالک اشتر میگوید بگذار این امتناع‌کننده از بیعت برود، در موارد دیگری سخت‌گیری میکند، دقّت میکند، اصرار میکند.
    ببینید، این هم بخش سوّم از صفات امیرالمؤمنین که صفات حکومتی است؛ غیر از صفات شخصی، غیر از آن جنبه‌های معنوی و الهی غیرقابل فهم برای ما، غیرقابل توصیف برای زبانهای قاصر و ناقص ما. این شخصیّت امیرالمؤمنین است؛ یعنی شخصیّت جامعی که واقعاً «تو بزرگی و در آئینه‌ی کوچک ننمایی». ما نمیتوانیم با این چشمهای ضعیف و ناتوان، با این دید ناقص، با این دلهای پوشیده‌ی از اوهام، آن شخصیّت عظیم را ببینیم؛ امّا خب، یک چیزی از آن بزرگوار، یک توصیفی از آن بزرگوار میدانیم و میگوییم؛ این انسان در غدیر معیّن شد.
    خب، ما حالا چه کار کنیم؟ ما که معلوم است مثل امیرالمؤمنین نمیتوانیم زندگی کنیم، نمیتوانیم عمل کنیم، نمیتوانیم باشیم؛ خود آن بزرگوار هم فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک؛ حضرت به حکّام و وُلات و استاندارهای خودش فرمود این‌جور که من دارم عمل میکنم، شماها قادر نیستید این‌جوری عمل کنید. ما بایستی این قلّه را نگاه کنیم. بارها ما عرض کرده‌ایم: این قلّه است. به شما میگویند آقا! آن قلّه هدف است، به سمت آن قلّه حرکت کنید. وظیفه‌ی ما این است، به سمت قلّه حرکت کنیم. همین صفات امیرالمؤمنین را [در نظر] بگیرید، به‌قدر وسعمان، به‌قدر توانمان در این جهت حرکت کنیم؛ در جهت عکس حرکت نکنیم. جامعه‌ی ما در جهت زهد امیرالمؤمنین حرکت کند؛ نه اینکه مثل امیرالمؤمنین زهد بوَرزد -که نه میتوانیم و نه از ما آن را میخواهند- امّا در آن جهت حرکت کنیم؛ یعنی از اسراف، زیاده‌روی، چشم‌وهم‌چشمی دور بشویم؛ این‌جوری میشویم شیعه‌ی امیرالمؤمنین.» ۱۳۹۵/۰۶/۳۰
    پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب، نماهنگ «خصوصیات حکومتی امیرالمؤمنین» را منتشر می‌کند.

    پند | وصیت امیرالمؤمنین (ع) به امام حسن مجتبی(ع)

    کلیپ صوتی | بزرگ‌ترین شهید در تاریخ بشر

    امیرِ هدایت | تا بهشت...


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ | 19:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    تشییع جنازه ودفن پنهانی امام امیرالمؤمنین علیه السلام

    شیخ مفید به نقل از حبان بن علی العنزى می‌گوید: خادم امیرالمؤمنین (علیه السلام) براى من حکایت کرد: هنگامى که امام على (علیه السلام) در آستانه شهادت قرار گرفت، به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) فرمود: چون من از دنیا رحلت کردم، مرا بر سریرم (تخت و تابوتم) گذارده، طرف پاهاى سریر را به دوش بگیرید، جلوی آن، خود حرکت می کند. آن گاه جنازه را به جانب غریین[3] (نجف اشرف) ببرید، در آن جا سنگ سفید درخشانى به چشم‏ شما می‌خورد، همان جا را حفر نموده، قبر ساخته (و آماده) خواهید دید، مرا در آن جا به خاک بسپارید.

    راوی می‌گوید: چون امیرالمؤمنین (علیه السلام) از دنیا رفت، مطابق وصیت او، عقب سریر او را به دوش گرفتیم و جلو آن خود حرکت می‌کرد و ما همان وقت صداى زمزمه‌ای می‌شنیدیم. هم‌چنان به دنبال جنازه آمدیم تا وارد غریین شدیم، به سنگ سفید نورانى برخوردیم، آن جا را حفر کرده، تخته چوبی دیدیم که بر آن نوشته بود: این قبری است که نوح (علیه السلام) براى على بن ابی طالب (علیهما السلام) فراهم کرده است. ما بدن مطهر حضرت را دفن نموده و بازگشتیم، در حالی که از اکرامى که خداوند به امیرالمؤمنین (علیه السلام) نموده بود، خوشحال بودیم.

    در راه با گروهى از شیعیان على (علیه السلام) که بر جنازه او نماز نگزارده بودند ملاقات کردیم، جریان را به ایشان گفتیم و عنایات خداى منان را که به او نموده بیان کردیم. آنها گفتند: ما دوست داریم آن چه را شما دیده‏‌اید مشاهده کنیم. گفتیم: چنان‌چه آن حضرت وصیت فرموده نشان قبر او ناپیدا شده است. آنها (به سخن ما توجهى نکرده برای دیدن قبر) رفتند. وقتی برگشتند، اظهار داشتند: هر چه کاویدیم اثرى از قبر ندیدیم.[4]

    جابر بن یزید می‌گوید: از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: على (علیه السلام) را در کجا دفن کردند؟ فرمود: پیش از طلوع فجر او را در غریین مدفون ساختند و حسنین و محمد حنفیه فرزندان او به اتفاق عبداللَّه جعفر در قبر داخل شدند.[5]

    از ابن ابى عمیر روایت شده از حسین بن على (علیهما السلام) پرسیدند: پدر بزرگوارت را در کجا دفن کردید؟ فرمود: شبانه جنازه او را به مسجد اشعث بردیم، به پشت کوفه رسیده او را در غریین برده و مدفون ساختیم.[6]

    بر حسب وصيت امام علی (علیه السلام)، قبر آن حضرت از مردم مخفی نگه داشته شد؛ زیرا امام (علیه السلام) از دشمنى بنى اميه و خوارج كاملا باخبر بود و مى‏‌دانست اگر آنان از محل قبر او باخبر شوند، از قدرت خود سوء استفاده نموده و هتک حرمت می نمایند. پنهان بودن مرقد همايونى آن حضرت هم‌چنان ادامه داشت تا در دولت بنى عباس، امام صادق (علیه السلام) ابتدا اصحاب خاص خود را از مرقد آن جناب با خبر كرد و سپس خود ایشان، آن هنگام كه بر ابوجعفر منصور (دوانقی) كه آن روز در حيره بود وارد شد، به زيارت قبر آن حضرت تشرف يافت و شيعيان خود را مطلع نمود. از آن روز به بعد زيارت قبر مطهرش شیوع پیدا کرد.[7]

    معاویه دستور لعن بر امیرالمومنین علیه السلام را داده بود و هر پسری که متولد می‌شد و نامش علی بود دستور قتلش صادر می‌شد لذا اگر قبر آشکار می‌شد جسارت از جانب معاویه بعید نبود.(کانت بنو امیه إذا سمعوا بمولود اسمه علی قتلوه.تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، السیوطی،ص۹۵۶.)‌ البته این ترس در زمان امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام تقریبا از بین رفت و ایشان مکان قبر مطهر حضرت را به شیعیان نشان دادند. بعدها در زمان هارون الرشید در یک واقعه معجزه آسا قبر حضرت آشکار شد و "همه مردم" قبر را رویت کردند.

    با این وجود تا نیمه‌های قرن چهارم، با وجود آنکه حرم حضرت کاملا شناخته شده بود و مردم به زیارت ایشان می رفتند، اما نجف هنوز شهر نشده بود. در قرن چهارم دو حرم، یکی در حدود سال ۳۱۰ توسط ابوالهیجاء هَمْدانی و دیگری در سال ۳۶۹ توسط عضد الدوله دیلمی ساخته شد. با اقدامات عمرانی عضد الدوله علاوه بر ساخت حرم، مانند حفر قنات، ساخت بازار و ... به تدریج نجف تبدیل به شهر شد. در گزارش‌های تاریخی تقریبا از آغازین سال‌های قرن پنجم شواهد شهر بودن نجف کاملا مشخص است.

    در مورد نحوه آشکار و علنی شدن مزار امیرالمومنین علیه‌السلام در گزارش‌های تاریخی نقل شده است که روزی هارون الرشید به شکار رفته بود، آهوانی دید و دستور داد بازهای شکاری و سگ‌ها برای شکار آهوان حمله کنند. آهوها به یک بلندی رفته و خود را بر آن انداختند. بازها خود را بر زمین انداختند و سگ‌ها بازگشتند. هارون از این وضعیت تعجب کرد. آهوان از آن بلندی بازگشتند و سگ‌ها و بازها به دنبال آن‌ها رفتند. آهوها دوباره به آن بلندی پناه بردند و داستان تکرار شد. این کار سه بار انجام شد. هارون به اطرافیانش گفت: بروید و هرکسی را که در این اطراف دیدید برای من بیاورید.‌ پیرمردی از قبیله بنی اسد را به نزد او آوردند. هارون گفت: (داستان)این بلندی چیست؟! پیرمرد گفت: اگر به من امان می‌دهی سخن بگویم؟! هارون گفت: با خدا عهد می‌بندم که تو را آزار ندهم. پیرمرد گفت: از پدرانم شنیده‌ام که این بلندی قبر امیرالمؤمنین علی علیه السلام است که خدا آن را حرم امن قرار داده و هر کس به نزد آن پناه بیاورد، ایمن خواهد بود. هارون آب خواست و وضو گرفت و به زیارت قبر رفت. (شیخ مفید، الارشاد،ج۱،ص۲۵_۲۷)

    پس از آن اتفاق هارون دستور داد بنایی کوچک بر قبر امیرالمؤمنین علی علیه السلام ساخته شود و مردم به زیارت قبر ایشان مشرف شدند. حمدالله مستوفی مورخ قرن هشتم هجری سال ساخت این حرم را در سال ۱۷۵ ه.ق نوشته است.(مستوفی، نزهه القلوب،ص۳۱و ۳۲)

    بر مطهر مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی(ع) صدها سال قبل از خودشان آماده اما مخفی بود؛ چرا که مدفن منور آن بزرگوار که توسط حضرت نوح نبی(ع) قرن‌ها پیش ساخته شده و آن حضرت به محل واقف بود و أحدی غیر از این بزرگوار مطلع نبود و ضمن وصیتش رمزی فرمود تا محل آن برای فرزندانش روشن شود.

    با روی کار آمدن حکومت شیعی آل بویه و تسلط کامل آن‌ها در بغداد و شهرهای اطراف آن، زمینه را برای گسترش شهرهای مذهبی علویان از جمله نجف و رونق بخشیدن به حرم امام علی(ع) و کوچ علویان به آن شهر به تعمیر و ساختن بارگاه بر قبر امام علی(ع) و توسعه آن اقدام کردند و بر فراز مرقد مطهر امام گنبدی سفید بنا نهادند و در اطراف شهر دیوار کشیدند و برای اولین بار، برای حرم و بارگاه علوی چند حاجب و خادم تعیین کردند.

    مام علي(عليه السلام) زمين مابين حيره و خورنق تا كوفه را به چهل هزار درهم از دهقان ها خريد. وقتي در مورد اين كار از او سؤال كردند فرمود: «از رسول خدا(صلّي الله عليه و آله) شنيدم كه از پشت كوفه هفتاد هزار نفر بدون حساب محشور مي شوند. خواستم كه آن ها از ملك و زمين من برانگيخته شوند.»

    مسجد حنانه در محله حنانه، به فاصله ۲. ۵ کیلومتری از حرم امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)، سمت شمال نجف، و در نزدیکی مرقد کمیل بن زیاد نخعی واقع است. در سده‌های اخیر با گسترش شهر نجف، این مسجد جزو شهر نجف قرار گرفته است.براساس قول دیگر، [۴] [۵]

    در این محل، میل یا ستونی وجود داشته است که به گفته «ابن شهرآشوب»، هنگام عبور جنازه مطهر امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) از کوفه به نجف، به نشانه تاسف و ناراحتی، کج شد. [۶]

    در این روایت، از ستون یا میل مورد نظر به نام «قائم مائل»، یاد شده است. ظاهراً مسجد حنّانه، در جایگاه همان ستون بنا شده است.

    در روایتی آمده است که از امام صادق (علیه‌السّلام) پرسیده شد این ستون که در راه نجف قرار دارد چیست؟
    امام (علیه‌السّلام) فرمود: «هنگامی که جنازه امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) را از این‌جا عبور می‌دادند این ستون از‌ اندوه بر درگذشت حضرتش خم شد، چنان‌که تخت ابرهه هنگام ورود عبدالمطلب بر او خم شد.» [۷]

    امام علی(ع) در سال ۴۰ قمری به شهادت رسید و بنا به وصیتش مخفیانه دفن شد.[۱] امام حسن(ع)، امام حسین(ع) و محمد بن حنفیه فرزندان آن حضرت و عبدالله بن جعفر (همسرحضرت زینب(س)) او را در غریین (نجف کنونی) به صورت پنهانی دفن کردند.[۲] دلیل دفن مخفیانه امام علی(ع) جلوگیری از اهانت بنی‌امیه، خوارج و دشمنان آن‌حضرت به قبر و بدن وی گزارش شده است،[۳] چراکه ممکن بود باعث ایجاد درگیری میان آنان و بنی‌هاشم، کشتار و فتنه در میان مسلمانان شود.[۴]

    قبر امام علی(ع) حدود صد سال مخفی بود. پس از افول قدرت امویان، سبب اختفای قبر حضرت علی(ع) از بین رفت و زمینه برای آشکاری قبر او فراهم شد؛[۵] اما زمان دقیق آشکار شدن قبر او مشخص نیست.[۶] برخی معتقدند بر اساس روایات متعدد و همچنین وقایع تاریخی به‌ویژه دیدار امام صادق(ع) با سفاح اولین خلیفه عباسی (خلافت از ۱۳۲ق تا ۱۳۶ق) در کوفه، امام صادق(ع) به احتمال قوی در همین دوران قبر حضرت علی (ع) را در نجف زیارت کرده است و در ضمن همین زیارت بوده که شیعیان نیز از محل قبر او اطلاع پیدا کرده‌اند.[۷]

    برخی معتقدند زمان آشکار شدن قبر امام علی(ع) در زمان منصور (خلافت از ۱۳۷ - ۱۵۸ق) دومین خلیفه عباسی بوده است.[۸] اما همگان آشکار شدن قبر امام علی(ع) را توسط امام صادق(ع) می‌دانند.[۹]

    صفوان جمال نقل کرده‌است که با امام صادق(ع) به کوفه رسیدیم؛ امام فرمود: اینجا حرم جدم امیرالمؤمنین(ع) است. سپس به سوی آن حرکت کرد و به من فرمود: قدم‌هایت را کوتاه بردار و سرت را پایین بیانداز؛ زیرا برای هر قدمی، برای تو صد هزار حسنه نوشته می‌شود و صد هزار کار بد از تو پاک می‌گردد و صد هزار درجه بالا برده می‌شود و صد هزار خواسته‌ات برآورده می‌شود و پاداش صدیق و شهید برای تو ثبت می‌گردد.[۱۵]

    ابن طاووس در کتاب «فرحة الغری» روایتی از زیارت امام صادق(ع) از قبر امام علی(ع) نقل کرده است که در آن عنوان شده امام صادق(ع) مبلغی را به یکی از اصحاب خود به نام صفوان جمال برای بازسازی قبر امیرالمؤمنین دادند.[۲۱]

    بر اساس برخی از روایت‌های تاریخی نخستین بار هارون الرشید، دستور داد تا بنایی بر قبرامام علی(ع) ساخته شود؛ اما در مورد چگونگی این بنا اختلاف وجود دارد.[۲۴]

    محل دفن امام علی(ع) در نجف است. قبر امام علی(ع) حدود یکصد سال مخفی بود. امام صادق(ع) در زمان حکومت عباسیان برای نخستین‌بار محل دفن حضرت را نمایان کرد. پس از آن بناهای مختلفی بر روی این قبر در زمان‌های مختلف ساخته شد. عضدالدوله دیلمی و شاه صفی از افرادی بودند که بناهای باشکوهی برای آرامگاه علی (ع) بنا کردند.

    تا سال ۱۴۰۴ق افراد سرشناس بسیاری در حرم امام علی(ع) دفن شده‌اند. در سال ۱۴۰۴ق حکومت بعث دفن افراد را در حرم ممنوع اعلام کرد. در کتاب‌های مختلفی به اسامی مدفونان در حرم امام علی(ع) اشاره شده است.

    حرم امام علی(ع) در عصر کنونی بنای بزرگی است که شامل چهار در، پنج ایوان، یک صحن بزرگ و یک روضه و ضریح است. بنای حرم بعد از سقوط صدام در عراق و حضور ایرانیان در حال پیشرفت و بزرگ شدن است. در سال‌های اخیر، صحن حضرت فاطمه(س) در قسمت غربی حرم، در دست ساخت است که فضای کلی حرم را تا ۱۴۰ هزار متر مربع گسترش می‌دهد. بسیاری از فقها و علمای شیعه در این بنا دفن شده‌اند.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ | 11:32 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    اعمال مخصوصه شب بیست و یكم

    علاوه براعمال مشترک سه شب 19 و 21 و 23 اعمال مخصوص شب بیست و یکم

    كفعمى از سید بن باقى نقل كرده كه در شب بیست و یكم مى‏خوانى : اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْسِمْ لِى حِلْمًا یَسُدُّ عَنِّى بَابَ الْجَهْلِ وَ هُدًى تَمُنُّ بِهِ عَلَىَّ مِنْ كُلِّ ضَلالَةٍ وَ غِنًى تَسُدُّ بِهِ عَنِّى بَابَ كُلِّ فَقْرٍ وَ قُوَّةً تَرُدُّ بِهَا عَنِّى كُلَّ ضَعْفٍ وَ عِزّا تُكْرِمُنِى بِهِ عَنْ كُلِّ ذُلٍّ وَ رِفْعَةً تَرْفَعُنِى بِهَا عَنْ كُلِّ ضَعَةٍ وَ أَمْنا تَرُدُّ بِهِ عَنِّى كُلَّ خَوْفٍ وَ عَافِیةً تَسْتُرُنِى بِهَا عَنْ كُلِّ بَلاءٍ وَ عِلْمًا تَفْتَحُ لِى بِهِ كُلَّ یقِینٍ وَ یَقِینًا تُذْهِبُ بِهِ عَنِّى كُلَّ شَكٍّ وَ دُعَاءً تَبْسُطُ لِى بِهِ الْإِجَابَةَ فِى هَذِهِ اللَّیلَةِ وَ فِى هَذِهِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ یا كَرِیمُ وَ خَوْفًا تَنْشُرُ [تُیسِّرُ] لِى بِهِ كُلَّ رَحْمَةٍ وَ عِصْمَةً تَحُولُ بِهَا بَینِى وَ بَینَ الذُّنُوبِ حَتَّى أُفْلِحَ بِهَا عِنْدَ الْمَعْصُومِینَ عِنْدَكَ بِرَحْمَتِكَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

    دعای شب بیست ویكم : و از جمله این دعاها است كه در كافى مسندا و در مقنعه و مصباح مرسلا نقل شده كه مى‏گویى در شب بیست و یكم یا مُولِجَ اللَّیلِ فِى النَّهَارِ وَ مُولِجَ النَّهَارِ فِى اللَّیلِ وَ مُخْرِجَ الْحَىِّ مِنَ الْمَیتِ وَ مُخْرِجَ الْمَیتِ مِنَ الْحَىِّ یا رَازِقَ مَنْ یَشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا اللَّهُ یا رَحِیمُ یا اللَّهُ یا اللَّهُ یا اللَّهُ لَكَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَ الْأَمْثَالُ الْعُلْیا وَ الْكِبْرِیاءُ وَ الآلاءُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِى فِى هَذِهِ اللَّیلَةِ فِى السُّعَدَاءِ وَ رُوحِى مَعَ الشُّهَدَاءِ وَ إِحْسَانِى فِى عِلِّیینَ وَ إِسَاءَتِى مَغْفُورَةً وَ أَنْ تَهَبَ لِى یقِینًا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِى وَ إِیمَانَا یُذْهِبُ الشَّكَّ عَنِّى وَ تُرْضِینِى بِمَا قَسَمْتَ لِى وَ آتِنَا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِى الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ الْحَرِیقِ وَ ارْزُقْنِى فِیهَا ذِكْرَكَ وَ شُكْرَكَ وَ الرَّغْبَةَ إِلَیكَ وَ الْإِنَابَةَ وَ التَّوْفِیقَ لِمَا وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمُ السَّلامُ.

    دعاهای هرشب دهه آخر

    شیخ كلینى در كافى از حضرت صادق علیه السّلام روایت كرده كه فرمود مى‏گویى در دهه آخر ماه رمضان در هر شب :

    أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِكَ الْكَرِیمِ أَنْ یَنْقَضِىَ عَنِّى شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ یَطْلُعَ الْفَجْرُ مِنْ لَیلَتِى هَذِهِ وَ لَكَ قِبَلِى ذَنْبٌ أَوْ تَبِعَةٌ تُعَذِّبُنِى عَلَیهِ.

    كفعمى در حاشیه بلد الامین نقل كرده كه حضرت صادق علیه السّلام در هر شب از دهه آخر بعد از فرایض و نوافل مى‏خواند :

    اَللَّهُمَّ أَدِّ عَنَّا حَقَّ مَا مَضَى مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ اغْفِرْ لَنَا تَقْصِیرَنَا فِیهِ وَ تَسَلَّمْهُ مِنَّا مَقْبُولا وَ لا تُؤَاخِذْنَا بِإِسْرَافِنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَ اجْعَلْنَا مِنَ الْمَرْحُومِینَ وَ لا تَجْعَلْنَا مِنَ الْمَحْرُومِینَ.

    سید بن طاوس در اقبال از ابن ابى عمیر از مرازم نقل كرده كه حضرت صادق علیه السّلام در هر شب از دهه آخر مى‏خواند :

    اَللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ فِى كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِلنَّاسِ وَ بَینَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَ الْفُرْقَانِ فَعَظَّمْتَ حُرْمَةَ شَهْرِ رَمَضَانَ بِمَا أَنْزَلْتَ فِیهِ مِنَ الْقُرْآنِ وَ خَصَصْتَهُ بِلَیلَةِ الْقَدْرِ وَ جَعَلْتَهَا خَیرًا مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ اَللَّهُمَّ وَ هَذِهِ أَیّامُ شَهْرِ رَمَضَانَ قَدِ انْقَضَتْ وَ لَیالِیهِ قَدْ تَصَرَّمَتْ وَ قَدْ صِرْتُ یا إِلَهِى مِنْهُ إِلَى مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّى وَ أَحْصَى لِعَدَدِهِ مِنَ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ فَأَسْأَلُكَ بِمَا سَأَلَكَ بِهِ مَلائِكَتُكَ الْمُقَرَّبُونَ وَ أَنْبِیاؤُكَ الْمُرْسَلُونَ وَ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَفُكَّ رَقَبَتِى مِنَ النَّارِ وَ تُدْخِلَنِى الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ وَ أَنْ تَتَفَضَّلَ عَلَىَّ بِعَفْوِكَ وَ كَرَمِكَ وَ تَتَقَبَّلَ تَقَرُّبِى وَ تَسْتَجِیبَ دُعَائِى وَ تَمُنَّ عَلَىَّ بِالْأَمْنِ یوْمَ الْخَوْفِ مِنْ كُلِّ هَوْلٍ أَعْدَدْتَهُ لِیوْمِ الْقِیامَةِ إِلَهِى وَ أَعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَرِیمِ وَ بِجَلالِكَ الْعَظِیمِ أَنْ یَنْقَضِىَ أَیامُ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَیالِیهِ وَ لَكَ قِبَلِى تَبِعَةٌ أَوْ ذَنْبٌ تُؤَاخِذُنِى بِهِ أَوْ خَطِیئَةٌ تُرِیدُ أَنْ تَقْتَصَّهَا مِنِّى لَمْ تَغْفِرْهَا لِى سَیّدِى سَیّدِى سَیّدِى أَسْأَلُكَ یا لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ إِذْ لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ إِنْ كُنْتَ رَضِیتَ عَنِّى فِى هَذَا الشَّهْرِ فَازْدَدْ عَنِّى رِضًا وَ إِنْ لَمْ تَكُنْ رَضِیتَ عَنِّى فَمِنَ الآنَ فَارْضَ عَنِّى یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ یا اَللَّهُ یا أَحَدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ و بسیار بگو یا مُلَیّنَ الْحَدِیدِ لِدَاوُدَ عَلَیهِ السَّلامُ یا كَاشِفَ الضُّرِّ وَ الْكُرَبِ الْعِظَامِ عَنْ أَیّوبَ عَلَیهِ السَّلامُ أَىْ مُفَرِّجَ هَمِّ یعْقُوبَ عَلَیهِ السَّلامُ أَىْ مُنَفِّسَ غَمِّ یُوسُفَ عَلَیهِ السَّلامُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا أَنْتَ أَهْلُهُ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ وَ افْعَلْ بِى مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ لا تَفْعَلْ بِى مَا أَنَا أَهْلُهُ.

    دعای شب بیست ویکم

    كفعمى از سید بن باقى نقل كرده كه در شب بیست و یكم مى‏خوانى : اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْسِمْ لِى حِلْمًا یّسُدُّ عَنِّى بَابَ الْجَهْلِ وَ هُدًى تَمُنُّ بِهِ عَلَىَّ مِنْ كُلِّ ضَلالَةٍ وَ غِنًى تَسُدُّ بِهِ عَنِّى بَابَ كُلِّ فَقْرٍ وَ قُوَّةً تَرُدُّ بِهَا عَنِّى كُلَّ ضَعْفٍ وَ عِزّا تُكْرِمُنِى بِهِ عَنْ كُلِّ ذُلٍّ وَ رِفْعَةً تَرْفَعُنِى بِهَا عَنْ كُلِّ ضَعَةٍ وَ أَمْنًا تَرُدُّ بِهِ عَنِّى كُلَّ خَوْفٍ وَ عَافِیةً تَسْتُرُنِى بِهَا عَنْ كُلِّ بَلاءٍ وَ عِلْمًا تَفْتَحُ لِى بِهِ كُلَّ یقِینٍ وَ یقِینا تُذْهِبُ بِهِ عَنِّى كُلَّ شَكٍّ وَ دُعَاءً تَبْسُطُ لِى بِهِ الْإِجَابَةَ فِى هَذِهِ اللَّیلَةِ وَ فِى هَذِهِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ یا كَرِیمُ وَ خَوْفًا تَنْشُرُ لِى بِهِ كُلَّ رَحْمَةٍ وَ عِصْمَةً تَحُولُ بِهَا بَینِى وَ بَینَ الذُّنُوبِ حَتَّى أُفْلِحَ بِهَا عِنْدَ الْمَعْصُومِینَ عِنْدَكَ بِرَحْمَتِكَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ. در كافى مسندًا و در مقنعه و مصباح مرسلًا نقل شده كه مى‏گویى در لیله اولى«دهه آخر» یعنى در شب بیست و یكم : یا مُولِجَ اللَّیلِ فِى النَّهَارِ وَ مُولِجَ النَّهَارِ فِى اللَّیلِ وَ مُخْرِجَ الْحَىِّ مِنَ الْمَیتِ وَ مُخْرِجَ الْمَیتِ مِنَ الْحَىِّ یا رَازِقَ مَنْ یشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ یا اَللَّهُ یا رَحْمَانُ یا اَللَّهُ یا رَحِیمُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ لَكَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَ الْأَمْثَالُ الْعُلْیا وَ الْكِبْرِیاءُ وَ الآلاءُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِى فِى هَذِهِ اللَّیلَةِ فِى السُّعَدَاءِ وَ رُوحِى مَعَ الشُّهَدَاءِ وَ إِحْسَانِى فِى عِلِّیِّینَ وَ إِسَاءَتِى مَغْفُورَةً وَ أَنْ تَهَبَ لِى یقِینًا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِى وَ إِیمَانًا یذْهِبُ الشَّكَّ عَنِّى وَ تُرْضِیَنِى بِمَا قَسَمْتَ لِى وَ آتِنَا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِى الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ الْحَرِیقِ وَ ارْزُقْنِى فِیهَا ذِكْرَكَ وَ شُكْرَكَ وَ الرَّغْبَةَ إِلَیكَ وَالْإِنَابَةَ وَالتَّوْفِیقَ لِمَاوَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّداوَآلَ مُحَمَّدٍعَلَیهِ وَ عَلَیهِمُ السَّلامُ.

    اعمال مشترک شبهای قدر 19 و 21 و 23

    http://hedayat.blogfa.com/post/20052

    لیلة القدر، به معنای شب سرنوشت

    http://hedayat.blogfa.com/post/20051

    اعمال مشترکه شبهاى قدر

    http://hedayat.blogfa.com/post/20049

    دعای جوشن کبیر

    http://hedayat.blogfa.com/post/20053


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | 13:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ

    http://hedayat.blogfa.com/post/20065

    پیرامون شب قدر

    http://hedayat.blogfa.com/post/20064

    رابطه معرفت حضرت فاطمه(س) و درک شب قدر

    -http://hedayat.blogfa.com/post/20063

    درهر ماه رمضان شبی است که در آن امور سال آینده تقدیر می‌ شود

    http://hedayat.blogfa.com/post/20057

    اطلاع‌نگاشت | فرصت بازگشت به خدا

    http://hedayat.blogfa.com/post/20056

    وصيت‌هاى حضرت علي علیه السلام در آخرین لحظات به امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام

    http://hedayat.blogfa.com/post/20067

    در۲۱ رمضان سال ۴۰ هجری مصادف با ۲۷ ژانویه ۶۶۱ میلادی، علی در ۶۲ یا ۶۳ سالگی درگذشت

    http://hedayat.blogfa.com/post/2006

    تحقيقى درباره توطئه گران ترور امام علی(ع)

    http://hedayat.blogfa.com/post/20062

    علی(ع)، شخصیتی با مصلحت‌گریزی‌های آشکار به نفع عدالت

    http://hedayat.blogfa.com/post/20055

    قتل علی فی محراب عبادته لشدة عدله

    http://hedayat.blogfa.com/post/20054

    ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام در مسجد کوفه

    http://hedayat.blogfa.com/post/20046

    دوازدهم فروردین نقطه عطف درخشان تاریخ ایران است

    http://hedayat.blogfa.com/post/20061

    روز اعلام رسمی نظام جمهوری اسلامی ایران در پی همه‌پرسی، دوازدهم فروردین ۱۳۵۸

    http://hedayat.blogfa.com/post/20060

    12 فروردين روز جمهوری اسلامی ایران

    http://hedayat.blogfa.com/post/20059

    دعای جوشن کبیر

    http://hedayat.blogfa.com/post/20053

    اعمال مشترک شبهای قدر 19 و 21 و 23

    http://hedayat.blogfa.com/post/20052

    لیلة القدر، به معنای شب سرنوشت

    http://hedayat.blogfa.com/post/20051

    اعمال مشترکه شبهاى قدر

    http://hedayat.blogfa.com/post/20049

    دلیل این همه فضیلت برای شب قدر چیست؟

    http://hedayat.blogfa.com/post/20048

    شب قدر از نگاه آیت الله جوادی آملی/ اعمال شب نوزدهم ماه رمضان

    http://hedayat.blogfa.com/post/20047


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | 13:21 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |
    • وصيت‌هاى حضرت علي علیه السلام در آخرین لحظات به امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام:[۴]

    بسم اللَّه الرحمن الرحيم؛ اين آن چيزى است كه على بن ابى طالب وصيت مى ‌كند. على به وحدانيت و يگانگى خدا شهادت مى ‌دهد، و اقرار مى ‌كند كه محمد بنده و پيغمبر خداست، خدا او را فرستاد تا مردم را هدايت كند و دين خود را بر اديان ديگر غالب گرداند ولو كافران كراهت داشته باشند. همانا نماز، عبادت، حيات و ممات من از خدا و براى خداست، شريكى براى او نيست من به اين دستور امر شده ام و تسليم خداوند هستم. اى پسرم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بيتم و هر كس را كه اين نامه به او برسد به امور زير توصيه و سفارش مى ‌كنم:

    1. هرگز تقواى الهى را از ياد نبريد، كوشش كنيد تا دم مرگ بر دين خدا باقى بمانيد.
    2. همه با هم به ريسمان خدا چنگ بزنيد و بر اساس ايمان به خدا متحد باشيد و از هم جدا نشويد، همانا از پيغمبر خدا شنيدم كه مى ‌فرمود: اصلاحِ ميان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چيزى كه دين را محو و نابود مى ‌كند فساد و اختلاف است، ولاحَولَ ولاقُوَّة إلّابِاللَّهِ العليّ العظيم.
    3. «ارحام و خويشاوندان» را از ياد نبريد، صله رحم كنيد كه صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان مى ‌كند.
    4. خدا را، خدا را! درباره «يتيمان»، مبادا گرسنه و بى ‌سرپرست بمانند.[۵]
    5. خدا را، خدا را! درباره «همسايگان» خوش‌رفتارى كنيد، پيغمبر آن قدر در مورد همسايه سفارش كرد كه ما گمان كرديم مى ‌خواهد آن‌ها را در ارث شريك كند.
    6. از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «قرآن»، نكند ديگران در عمل به قرآن بر شما پيشى گيرند!
    7. از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «نماز» چرا كه نماز ستون دين شماست.
    8. از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «كعبه» خانه پروردگارتان، مبادا حج تعطيل شود كه اگر كعبه خالى بماند و حج متروك شود مهلت داده نخواهيد شد و مغلوب دشمنان خواهيد شد.
    9. از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره ماه «رمضان» كه روزه آن ماه سپرى است براى آتش جهنم.
    10. از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «جهاد در راه خدا» از مال و جان خود در اين راه كوتاهى نكنيد.
    11. از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «زكات مال» كه زكات، آتشِ خشمِ الهى را خاموش مى ‌كند.
    12. از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «امت پيامبرتان» مبادا مورد ستم قرار گيرند.[۶]
    13. از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «صحابه و ياران پيغمبرتان» زيرا رسول خدا درباره آنان سفارش كرده است.
    14. از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «فقرا و تهيدستان» آن‌ها را در زندگى خود شريك كنيد.
    15. از خدا بترسيد، از خدا بترسيد! درباره «بردگان و كنيزان» كه آخرين سفارش پيامبر صلی الله علیه و آله درباره اين‌ها بود. على علیه السلام مجدداً سفارش نماز را كرد و فرمود: كارى كه رضاى خدا در آن است در انجام آن بكوشيد.
    16. با مردم به خوشى و نيكى رفتار كنيد همان طورى كه قرآن دستور داده است و به ملامت مردم ترتيب اثر ندهيد.
    17. امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد، نتيجه ترك آن اين است كه بدان و ناپاكان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند كرد، آن گاه هر چه نيكان شما دعا كنند دعاى آن‌ها مستجاب نخواهد شد.
    18. بر شما باد كه بر روابط دوستانه ميان خود بيافزاييد، به يكديگر نيكى كنيد از كناره‌ گيرى از يكديگر و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهيزيد.
    19. كارهاى خير را به مدد يكديگر و اجتماعاً انجام دهيد و از همكارى در مورد گناهان و چيزهايى كه موجب كدورت و دشمنى مى ‌شود بپرهيزيد: «تعاونوا على البرّ والتقوى...».
    20. از خدا بترسيد كه كيفر خدا شديد است: «واتقوااللَّهَ إنّ اللَّهَ شَديدُالعِقاب».

    خداوند نگهدار شما خاندان باشد و حقوق پيغمبرش را در حق شما حفظ فرمايد، اكنون با شما وداع مى ‌كنم و شما را به خداى بزرگ مى ‌سپارم و سلام و رحمتش را بر شما مى ‌خوانم.[۷]

    در آخر اين وصيت در كافى آمده است كه پس از پايان وصيت حضرت پيوسته مى گفت: «لاإله إلاّاللَّه» تا وقتى كه روح مقدسش به ملكوت اعلى پيوست.[۸]

    در نهج البلاغه است كه در پايان وصيت، امام علیه السلام فرزندان خود را مخاطب ساخت و به آن‌ها فرمود: «يا بني عَبدُالمطّلب لايَلفِينَّكُم تَخُوضونَ دِماءَ المُسلمينَ خُوضاً تَقولون قُتِلَ أميرُالمؤمنين! ألا لايَقْتُلُنَّ بي إلاّ قاتلي، اُنظروا إذا اَنا مُتُّ مِن ضَربَتِهِ هذهِ فَاضربوهُ ضَربَةً، لايُمثَّل بالرَّجُلِ فإنّي سَمِعتُ رَسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله يَقول إيّاكُم والمُثلة ولو بِالكلْبِ العَقور؛ اى فرزندان عبدالمطلب! نيابم شما را كه در خون مسلمانان فرورويد و دست به كشتار بزنيد به بهانه اين كه بگوييد اميرالمؤمنين كشته شده و بدانيد كه در برابر من جز كشنده من كسى نبايد كشته شود، نگاه كنيد چون من از ضربت او از دنيا رفتم به او يك ضربت بزنيد و او را مُثله نكنيد كه من از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: "از مُثله‌كردن بپرهيزيد اگر چه به سگ گزنده و هار باشد"».[۹]

    وصيت امام علیه السلام درباره كيفيت غسل و كفن و دفن

    محمد بن حنفيه روايت كرده است: شب بيست و يكم ماه رمضان رسيد و شب تاريك شد. على علیه السلام همه فرزندان و اهل بيت خود را جمع كرد و با آن‌ها وداع نمود، سپس به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمود: «خداوند اين مصيبت را بر شما نيكو گرداند، همانا من از ميان شما مى روم و همين امشب به ملاقات خدا خواهم رفت و به حبيبم رسول خدا صلی الله علیه و آله همان طورى كه وعده ام داده، ملحق خواهم شد.

    اى پسرم! وقتى من از دنيا رفتم مرا غسل ده و كفن كن، و به بقيه حنوط جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله كه از كافور بهشت است و جبرئيل آن را آورده بود مرا حنوط كن، بعد مرا بر روى سرير گذاريد. جلوى تابوت را كسى حمل نكند بلكه دنبال او را بگيريد، و به هر جانبى كه تابوت رفت شما هم برويد، و هر جا كه ايستاد بدانيد قبر من آن جاست، جنازه ام را آن جا زمين بگذاريد و تو اى پسرم بر جنازه ام نماز بگذار، هفت تكبير بگو، و بدان كه هفت تكبير به غير از من بر هيچ كس مشروع نيست جز بر فرزند برادرت حسين كه او قائم آل محمد و مهدى اين امت است و او كجى ‌هاى خلق را راست خواهد كرد، وقتى تو از نماز بر من فارغ شدى، جنازه را از آن محل بردار و خاك آن جا را حفر كن، قبر كنده و لحدى ساخته و تخت چوبى نوشته شده خواهى يافت كه مرا در آن جا دفن مى ‌كنى، وقتى خواستى از قبر خارج شوى اندكى صبر كن آن گاه نگاه كن مى ‌بينى كه من در قبر نيستم، زيرا به جدت رسول خدا ملحق خواهم شد، چون هر پيغمبرى را در مشرق به خاك سپارند و وصى او را در مغرب دفن كنند حق تعالى بين روح و جسد آن دو را جمع نمايد، و پس از زمانى از هم جدا خواهند شد و به قبرهاى خويش برمى ‌گردند، سپس قبر مرا با خاك پر كن و آن محل را از مردم پنهان دار».[۱۰]

    آن گاه على با فرزندان خود اندكى صحبت كرد و آنان را از آينده اى كه حسن و حسين دارند آگاه نمود و آن‌ها را به صبر و تقوى دعوت كرد، سپس لختى بي‌هوش شد چون به هوش آمد فرمود: «اينك رسول خدا، و حمزه عم بزرگوارم، و جعفر برادرم نزد من آمدند و گفتند: زود بشتاب كه ما مشتاق و منتظر تو هستيم» پس نگاهى به اهل بيت خود كرد و فرمود: «همه شما را به خدا مى ‌سپارم، خداوند همه را به راه راست هدايت و از شر دشمنان محافظت نمايد، خدا خليفه من است بر شما و شما را كافى است براى خلافت و نصرت» سپس به فرشتگان خدا سلام داد و گفت: «لِمثلِ هذا فَلْيَعْمَلِ العامِلُون إنّ اللَّهَ مَعَ الّذينَ اتَقوَّا والَّذينَ هُم مُحسِنُون؛ از براى مثل اين مقام بايد عمل كنند عمل كنندگان، زيرا كه خداوند با پرهيزكاران و نيكوكاران است».

    سپس عرق بر پيشانى مباركش جارى شد، چشم‌هاى مبارك را بر هم گذاشت، دست و پا به جانب قبله كشيد و گفت: «أشهدُ أن لاإله الاّاللَّه وَحدهُ لاشَريكَ لَه و أشهدُ أنَّ محمّداً عَبدهُ و رَسولُه» اين را گفت و مرغ روحش به ملكوت اعلى در كنار پيغمبران و اولياء خدا پرواز كرد، صلوات اللَّه و سلامه و سلام ملائكته و انبيائه و رسله عليه، ولعنة اللَّه على قاتله. و بدين ترتيب مشعل هدايت و كانون عدالت خاموش شد، اين واقعه در شب جمعه بيست ويكم ماه رمضان سال چهلم هجرى بود.[۱۱]

    امام حسن (علیه‌السّلام) می‌فرماید: هنگام وفات پدرم نزدیک شد. شروع به وصیت کرده و چنین فرمودند: «این چیزی است که آن‌را علی بن ابی‌طالب، برادر محمد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، و پسر عمو و وصی و همدم او، وصیت می‌نماید: اولین سفارش و وصیت من آن است که خدایی جز الله نیست، و همانا محمد رسول خدا و برگزیده اوست که او را با علم و دانش خود برگزید و بر دیگران فضل و برتری داد.
    گواهی می‌دهم که خدا مردگان را از قبرها بر خواهد انگیخت و از اعمالشان سؤال خواهد کرد و او از درون سینه‌ها آگاه است.

    ای فرزندم حسن (علیه‌السّلام)! تو را وصیت می‌کنم و می‌دانم تو، وصی خوبی برایم خواهی بود، تو را وصیت می‌کنم به آنچه رسول خدا مرا وصیت کرده است. ‌ای فرزندم! هنگامی که از دنیا رفتم (اگر اصحاب من، با تو موافقت نکردند) پیوسته در خانه خود باش و بر گناهان خود گریه کن و دنیا را بزرگ‌ترین مقصود خود قرار نده.

    ‌ای فرزندم حسن (علیه‌السّلام) تو را وصیت می‌کنم که نماز را در وقت فضیلتش به جای آوری و زکات را به موقع به اهلش برسانی و در هر چیز که برای تو مبهم و مشتبه است، خاموش باش. و در کارها، میانه‌رو بوده، و حالت خشنودی و غضب، با عدالت رفتار نمایی. و با همسایگان خود، به نیکی رفتار نموده و مهمان را گرامی بداری و بر اهل بلا، ترحم نمایی، و صله ارحام کنی.»

    آن‌گاه امام به فرزند خود محمد حنفیه فرمودند: «آیا آن چه به این دو برادر وصیت کردم، به خاطر سپردی»؟
    عرض کرد! آری. فرمودند: «تو را نیز به همان‌ها، و بزرگداشت و احترام دو برادرت که حق بسیاری بر تو دارند، وصیت می‌کنم. پس از فرمان آن‌ها پیروی کن و بدون نظر آن دو، اقدام به کاری نکن»
    آن‌گاه به حسن و حسین (علیه‌السّلام) فرمودند: «شما را نیز در حق برادرتان وصیت می‌نمایم، زیرا او جفت و پسر پدر شما است و می‌دانید پدرتان او را دوست می‌دارد.»[۷]

    امام در وصیت‌هایی که به امام حسن و امام حسین نمودند خبر از آینده می‌دادند. حضرت به امام حسن (علیه‌السّلام) فرمودند: «ای فرزندم صبر پیشه کن که به زودی فتنه‌ها و آشوب‌های منافقان از هر سو به طرف شما نشان می‌رود و از شما انتقام می‌گیرند. پس صبر پیشه کنید که عاقبت صبر نیکو است.»
    به امام حسین (علیه‌السّلام) فرمودند: «ای فرزند تو را شهید خواهند کرد. پس تقوای الهی را پیشه کن و بر بلای او صبر نما.»

    حضرت به فرزندان خود فرمود: «به زودی که فتنه ‏ها از هر سو رو به شما آورد و منافقان این امّت کینه‏ هاى دیرینه خود را از شما طلب نمایند و از شما انتقام بگیرند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است».

    سپس به امام حسن و امام حسین علیه السلام فرمود: «بعد از من به خصوص بر شما فتنه ‏هاى بسیار واقع خواهد شد از جهت هاى مختلف، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما، او بهترین حکم کنندگان است. پس رو کرد به امام حسین علیه السّلام و فرمود: اى ابو عبد الله توئى شهید این امّت، پس بر تو باد به تقوى و صبر بر بلا».[۲۱]

    مشهور در میان علماى شیعه این است که امام در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری ضربت خورد، و در شب بیست و یکم وقتی یک سوم از شب گذشته بود به شهادت رسید. در این شب امام علیه السلام فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با ایشان وداع کرد و فرمود: «خداوند پس از من نگهدار شما باشد. نیکو وکیلی است خداوند و همو مرا کفایت خواهد کرد».

    امام سپس فرزندان و اهل بیتش را به نیکیها وصیت فرمود. آن شب اثر زهر بر بدن امام علیه السلام ظاهر شده بود و هر خوردنی که برای امام آوردن تناول نفرمود و لبهایش فقط به ذکر خداوند مشغول بود و عرق از جبین مبارکش مثل مروارید مى‏ ریخت. امام با دست مبارکش عرق پیشانی را پاک کرد و فرمود: «شنیدم از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که چون نزدیک وفات مؤمن مى ‏شود، عرق مى‏ کند جبین او مانند مروارید تر، و ناله او ساکن مى ‏شود». همه به گریه افتادند. امام حسن علیه السّلام گفت: «اى پدر به گونه ای سخن مى ‏گوئى که گویا از خود ناامید شده‏ اى».

    امام فرمود: «اى فرزند گرامى یک شب پیش از آنکه این واقعه بشود جدّت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را در خواب دیدم، از آزارهاى این امّت به او شکایت کردم، گفت: نفرین کن بر ایشان، پس گفتم: خداوندا بجای من بدان را بر ایشان مسلّط گردان، و بدل ایشان بهتر از ایشان به من روزى کن، پس حضرت رسول فرمود که: خدا دعاى تو را مستجاب کرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهند آورد، و اکنون سه شب گذشته است».

    سپس امام فرمود: «اى حسن! تو را وصیت مى‏ کنم به برادرت حسین. شماها از منید و من از شمایم». سپس امام رو کرد به فرزندان دیگر که از همسران دیگر امام غیر فاطمه بودند و ایشان را وصیت فرمود که با حسن و حسین علیهما السلام مخالفت نکنند، پس فرمود: «حق تعالى شما را صبر نیکو کرامت کند، امشب از میان شما مى ‏روم و به حبیب خود محمّد مصطفى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ملحق مى‏ شوم، چنانچه مرا وعده داده است».[۱۸]

    امام به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرمود: اى حسن! وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیه حنوط رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که از کافور بهشت است و جبرئیل براى آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامی که مرا برای تدفین روى تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف نمود همانجا محل قبر من است. ... پس از اینکه بر من نماز خواندی جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع کنار بزن. در آنجا قبر کنده شده و لحد ساخته ای خواهی یافت که پدرم حضرت نوح علیه السّلام براى من ساخته در آنجا گذاشته است، پس مرا بر روى آن تخته دفن کن، و هفت خشت ساخته در آنجا خواهى یافت از خشتهاى بزرگ، آنها را بر روى من بچین، پس اندکى صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نگاه کن، مرا در آنجا نخواهى دید زیرا به جدّ تو رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ملحق خواهم شد، بدان که هر پیغمبرى بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصىّ او در مغرب باشد، حق تعالى روح و جسد او را با روح و جسد وصىّ او خواهد پیوست، بعد از آن جدا مى ‏شوند، باز هر یک به قبرهاى خود برمى ‏گردند. سپس قبر مرا از خاک پر کن و محل قبر مرا پنهان کن. هنگام صبح تابوتى بر ناقه ‏اى ببند، و سر آن ناقه را به کسى بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شده‏ ام.[۱۹]

    در بعضى از روایات معتبر از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرزند خود امام حسین علیه السّلام را امر کرد که برای ایشان چهار قبر در چهار محل ایجاد نماید: در مسجد کوفه و در رحبه و در نجف و در خانه جعدة بن هبیره، تا دشمنان امام از خوارج و بنى امیه محل قبر ایشان را نشناسند، مبادا که اراده کنند جسد مطهر امام را خارج نمایند.[۲۰]


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | 11:49 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    در۲۱ رمضان سال ۴۰ هجری مصادف با ۲۷ ژانویه ۶۶۱ میلادی، علی در ۶۲ یا ۶۳ سالگی درگذشت.[۱] پس از مرگ علی، قاتل وی قصاص شد.[۴]

    پیکر علی را جمعی از خویشان و اصحاب نزدیکش مخفیانه دفن کردند. در سال ۷۹۱ میلادی، در زمان هارون‌الرشید، خلیفهٔ عباسی، در فاصلهٔ چند کیلومتری از کوفه، محل مزارش مشخص و آرامگاهی در آنجا ساخته شد که بعداً زیارتگاه شیعیان شد. پس از آن، این منطقه نیز تبدیل به شهر نجف شد.

    حسن، حسین، محمد بن حنفیه و عبدالله بن جعفر پیکر علی را پس از مرگ غسل و کفن کردند و به همراه عبیدالله بن عباس و چند تن دیگر از اصحاب خاص علی مخفیانه در نزدیکی کوفه دفن کردند.[۱][۵]: 309  اما مزارش از ترس نبش قبر و بی‌حرمتی به آن پنهان نگه داشته شد.[۱] تا آنکه در زمان هارون‌الرشید، خلیفهٔ عباسی، در سال ۷۹۱ میلادی در فاصلهٔ چند کیلومتری از کوفه، محل مزارش مشخص و آرامگاهی در آنجا ساخته شد، که بعداً به زیارتگاه شیعیان مبدل گردید. بعداً این منطقه نیز به شهر نجف تبدیل شد.[۳][۹]: 69 

    مشهور در میان علماى شیعه این است که امام در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری ضربت خورد، و در شب بیست و یکم وقتی یک سوم از شب گذشته بود به شهادت رسید. در این شب امام علیه السلام فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد و با ایشان وداع کرد و فرمود: «خداوند پس از من نگهدار شما باشد. نیکو وکیلی است خداوند و همو مرا کفایت خواهد کرد».

    امام سپس فرزندان و اهل بیتش را به نیکیها وصیت فرمود. آن شب اثر زهر بر بدن امام علیه السلام ظاهر شده بود و هر خوردنی که برای امام آوردن تناول نفرمود و لبهایش فقط به ذکر خداوند مشغول بود و عرق از جبین مبارکش مثل مروارید مى‏ ریخت. امام با دست مبارکش عرق پیشانی را پاک کرد و فرمود: «شنیدم از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که چون نزدیک وفات مؤمن مى ‏شود، عرق مى‏ کند جبین او مانند مروارید تر، و ناله او ساکن مى ‏شود». همه به گریه افتادند. امام حسن علیه السّلام گفت: «اى پدر به گونه ای سخن مى ‏گوئى که گویا از خود ناامید شده‏ اى».

    امام فرمود: «اى فرزند گرامى یک شب پیش از آنکه این واقعه بشود جدّت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را در خواب دیدم، از آزارهاى این امّت به او شکایت کردم، گفت: نفرین کن بر ایشان، پس گفتم: خداوندا بجای من بدان را بر ایشان مسلّط گردان، و بدل ایشان بهتر از ایشان به من روزى کن، پس حضرت رسول فرمود که: خدا دعاى تو را مستجاب کرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهند آورد، و اکنون سه شب گذشته است».

    سپس امام فرمود: «اى حسن! تو را وصیت مى‏ کنم به برادرت حسین. شماها از منید و من از شمایم». سپس امام رو کرد به فرزندان دیگر که از همسران دیگر امام غیر فاطمه بودند و ایشان را وصیت فرمود که با حسن و حسین علیهما السلام مخالفت نکنند، پس فرمود: «حق تعالى شما را صبر نیکو کرامت کند، امشب از میان شما مى ‏روم و به حبیب خود محمّد مصطفى صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ملحق مى‏ شوم، چنانچه مرا وعده داده است».[۱۸]

    سپس امام به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرمود: اى حسن! وقتی از دنیا رفتم، مرا غسل ده و کفن کن و با بقیه حنوط رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم که از کافور بهشت است و جبرئیل براى آن حضرت آورده بود حنوط کن. هنگامی که مرا برای تدفین روى تخت گذاشتید جلوی آن را رها کنید و فقط پشت تخت را بگیرید. ملائکه جلوی آن را خواهند گرفت و تخت حرکت خواهد کرد. به هر سو که تخت روان شد شما هم به همان سو حرکت کنید و جایی که توقف نمود همانجا محل قبر من است. ... پس از اینکه بر من نماز خواندی جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع کنار بزن. در آنجا قبر کنده شده و لحد ساخته ای خواهی یافت که پدرم حضرت نوح علیه السّلام براى من ساخته در آنجا گذاشته است، پس مرا بر روى آن تخته دفن کن، و هفت خشت ساخته در آنجا خواهى یافت از خشتهاى بزرگ، آنها را بر روى من بچین، پس اندکى صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نگاه کن، مرا در آنجا نخواهى دید زیرا به جدّ تو رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ملحق خواهم شد، بدان که هر پیغمبرى بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصىّ او در مغرب باشد، حق تعالى روح و جسد او را با روح و جسد وصىّ او خواهد پیوست، بعد از آن جدا مى ‏شوند، باز هر یک به قبرهاى خود برمى ‏گردند. سپس قبر مرا از خاک پر کن و محل قبر مرا پنهان کن. هنگام صبح تابوتى بر ناقه ‏اى ببند، و سر آن ناقه را به کسى بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شده‏ ام.[۱۹]

    در بعضى از روایات معتبر از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت شده که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرزند خود امام حسین علیه السّلام را امر کرد که برای ایشان چهار قبر در چهار محل ایجاد نماید: در مسجد کوفه و در رحبه و در نجف و در خانه جعدة بن هبیره، تا دشمنان امام از خوارج و بنى امیه محل قبر ایشان را نشناسند، مبادا که اراده کنند جسد مطهر امام را خارج نمایند.[۲۰]

    سپس حضرت به فرزندان خود فرمود: «به زودی که فتنه ‏ها از هر سو رو به شما آورد و منافقان این امّت کینه‏ هاى دیرینه خود را از شما طلب نمایند و از شما انتقام بگیرند، پس بر شما باد به صبر که عاقبت صبر نیکو است».

    سپس به امام حسن و امام حسین علیه السلام فرمود: «بعد از من به خصوص بر شما فتنه ‏هاى بسیار واقع خواهد شد از جهت هاى مختلف، پس صبر کنید تا خدا حکم کند میان شما و دشمنان شما، او بهترین حکم کنندگان است. پس رو کرد به امام حسین علیه السّلام و فرمود: اى ابو عبد الله توئى شهید این امّت، پس بر تو باد به تقوى و صبر بر بلا».[۲۱]

    پس از این سخنان امام بیهوش شد، وقتی به هوش آمد فرمود: «در این وقت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و عمویم حمزه و برادرم جعفر به نزد من آمدند گفتند که: زود بیا به نزد ما که ما مشتاقیم بسوى تو». امام سپس به اهل بیت خود نظر کرد و فرمود: «همه را به خدا مى ‏سپارم، خدا همه را به راه حقّ درست بدارد و از شرّ دشمنان حفظ نماید».

    سپس گفت: «بر شما باد سلام اى رسولان وحى پروردگار من» و این آیه را قرائت فرمود که: «لِمِثْلِ هذا فَلْیعْمَلِ الْعامِلُونَ»[۲۲] براى مثل این ثواب و منزلت باید که عمل کنند عمل کنندگان، و نیز این آیه را «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ»[۲۳] یعنی به درستى که خدا با آنهاست که پرهیزکارى کردند و آنها که نیکوکار بودند. پس پیشانی مبارک امام در عرق نشست و مشغول ذکر خدا گردید، رو به قبله کرد و چشمان خود را بر هم گذاشت، دستها و پاهاى مبارک خود را بسوى قبله کشید و شهادت به وحدانیت الهى و رسالت پیامبر داد و به لقاء پروردگارش شتافت.[۲۴]

    لحظات آخر عمر امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرا رسیده بود که دیده‌های خود را گردانیدند و به تمام اهل بیت خود نگاه کردند و فرمودند: «همه را به خدا می‌سپارم خدا، همه را در راه حق و راست قرار دهد و از شر دشمنان حفظ نماید. خدا خلیفه و ناصر من بر شماست و خدا برای این امر کافی است.»
    آن‌گاه فرمودند: «ای فرستادگان خدا! سلام من بر شما باد.»و فرمودند: «ولمثل هذا فلیعمل العاملون[۸] » «ان الله مع الذین اتقوا والذین هم محسنون[۹] »

    «باید اهل عمل، برای چنین ثواب و منزلتی عمل کنند، به درستی که خدا با پرهیزکاران و نیکوکاران است»
    آن‌گاه بر پیشانی آن حضرت عرق نشست و آن حضرت پیوسته به ذکر خداوند سبحان مشغول بودند و مدام «لا اله الا الله» می‌گفتند و شهادتین را بر زبان می‌آوردند.[۱۰] [۱۱]

    کمی بعد، رو به قبله نمودند و دیده‌های خود را بر هم نهادند و دست‌ها و پاهای خود را به سوی قبله دراز کردند و برای شهادت به وحدانیت الهی و رسالت حضرت (علیه‌السّلام) فرمودند: «اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له واشهد ان محمدا عبده و رسوله»

    آن‌گاه با قدم شهادت، به سوی بهشت رفتند. پس در آن حال صدای شیون و گریه از خانه آن حضرت بلند شد، مانند روزی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از دنیا رحلت فرموده بودند. در آن شب آفاق آسمان متغیر گشت و زمین لرزید. صدای تسبیح و تقدیس فرشتگان و ملائکه الهی بود که در خفای کوفه به گوش مردم می‌رسید و آنها می‌دانستند که این صدای فرشتگان است که در آسمان پیچیده است.[۱۲] [۱۳]

    پس از آنکه آن حضرت در اواخر شب ۲۱ رمضان به شهادت رسید، جنازه حضرت را امام حسن (علیه‌السّلام) با کمک برادران غسل دادند و حنوط و کفن نموده و نماز خواندند و سپس در میان تابوت گذاشتند. دنبال تابوت را بلند کرده، جلو تابوت خود بلند شد و حسن و حسین (علیه‌السّلام) و عبدالله بن جعفر و محمد حنفیه (همین چهار نفر) شبانه پیکر مطهر امام را به سرزمین نجف آوردند. ناگهان در آنجا سنگ سفید درخشانی یافتند؛ آن‌را از جا کندند. ناگهان لوحی پیدا شد که در آن نوشته بودند «این قبری است که نوح (علیه‌السّلام) آن‌را برای علی بن ابیطالب (علیه‌السّلام) ذخیره کرده است.» جنازه را همان‌جا به خاک سپردند و زمین قبر را هموار ساخته به کوفه بازگشتند.[۱۴] [۱۵]

    بدین‌سان آن پیکر پاک، بیش از سپیده دم به خاک سپرده شد و همان‌گونه که خود وصیت فرموده بودند قبرش را نهان ساختند تا از کینه کور گماشتگان تعصب و دشمنی ددمنشانه خوارج و دیگر تبهکاران در امان بماند.

    امام علی(ع) توسط امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، محمد حنفیه و عبدالله بن جعفر غسل داده شد.[۶۹] امام حسن(ع) بر جنازه امام نماز میت خواند.[۷۰] علی(ع) را شبانه دفن کردند و چند نقطه را برای دفن آن حضرت مهیا کردند تا مکان قبر مخفی بماند.[۷۱] محل دفن امام علی(ع) برای جلوگیری از نبش‌قبر توسط خوارج[۷۲] و دشمنی بنی‌امیه[۷۳] پنهان بود. تعداد اندکی از شیعیان محل دفن را می‌شناختند تا اینکه امام صادق(ع) در زمان حکومت بنی‌عباس، محل قبر را برای همگان آشکار کرد.[۷۴] محل دفن امام علی(ع)، در شهر نجف که در منابع با نام‌های مختلفی از آن یاد شده،[۷۵] مورد اتفاق‌نظر میان شیعیان است.[۷۶]


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | 11:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

    إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾

    به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی

    ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. (۱)

    وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾

    تو چه می دانی شب قدر چیست؟ (۲)

    لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾

    شب قدر، بهتر از هزار ماه است. (۳)

    تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾

    فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای [تقدیر و تنظیم] هر کاری نازل می شوند. (۴)

    سَلَامٌ هِيَ حَتَّىٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾

    این شب تا برآمدن سپیده دم [سراسر] سلام و رحمت است. (۵)

    تفسیر نمونه - سوره قدر

    تفسیر نور - سوره قدر

    آیه 1 سوره قدر - دانشنامه‌ی اسلامی

    احادیث آیه ۱ از سوره قدر - تفسیر روایی اهل بیت علیهم السلام

    تفسیر سوره قدر

    شب قدر از نگاه علامه طباطبایی(ره)

    تفسیر سوره انا انزلناه فی لیله القدر

    بسم الله الرحمن الرحیم انا انزلناه فی لیله القدر

    قدر (سوره) - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

    شب قدر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

    تفسیر سوره قدر

    پیرامون شب قدر

    تفسیر سوره قدر از تفسیر المیزان علامه طبابایی

    دلالت سوره «قدر» بر وجود امام زمان(عج)


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | 11:10 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    پیرامون شب قدر

    بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ * لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ *

    تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ * . (2)

    ای عفو تو شامل گناهان

    کوی تو پناه بی پناهان

    بر خسته دلان شفای دردی

    محروم نکرده دردمندی

    باز است درت بر آزمندان

    ای عشق دل نیازمندان

    جز تو که نظر به حال ما کرد

    یا گوش بر این مقال ما کرد

    بخشنده هر گناهی ای دوست

    بر گم شدگان پناهی ای دوست

    ای راز دل شکسته من

    ای مرهم قلب خسته من

    ای مونس من انیس جانم

    ای یار و رفیق در نهانم

    ای راه مرا چراغ روشن

    آب و گل من زتست گلشن

    امید منی به هر دو عالم

    دورم منما زخویش یک دم

    بنگر ز گنه چه تیره روزم

    چون شمع به درگهت بسوزم

    باشد که نظر کنی به حالم

    بخشی به عنایتت کمالم

    یادی زغریب بی نوا کن

    از لطف, تو درد من دوا کن

    مسکین به در تو دردمند است

    دل خسته و زار و مستمند است(3)

    ما, آن (قرآن) را در ((شب قدر))نازل کردیم و تو, چه می دانی ((شب قدر))چیست؟ شب قدر, از هزارماه بهتر است, فرشتگان و ((روح)) در آن شب به اذن پروردگار خود, برای تقدیر هر کاری نازل می شوند, آن شب انباشته از سلامت و برکت و رحمت, تا طلوع صبح است.

    درباره سوره قدر, شب قدر, معنای قدر, تعیین شب قدر, تکالیف شب قدر و شیوه های بهره جویی از این شب بزرگ و ارتباط با خداوند مهربان, مطالب قابل اهمیتی وجود دارد, که ما خلاصه آن را مورد مطالعه قرار می دهیم.

    ثواب قرائت

    امام باقر(ع) فرموده است:

    هر کس سوره ((انا انزلناه)) را با صدای بلند بخواند, مثل کسی خواهد بود که شمشیر به دوش گرفته و در راه خداوند جهاد می کند و هر کس آن را پنهان و آهسته بخواند, مانند کسی است که در راه خدا, به خون خود غلتیده است.(4)

    معنای ((شب قدر))

    چرا این شب, ((شب قدر))نامیده شده, در آن چه اسراری نهفته و چه وقایع و حوادثی در آن رخ داده و رخ می دهد؟

    مفسران قرآن کریم با استفاده از قرآن و احادیث پیشوایان معصوم(علیهم السلام), درباره نام گذاری این شب به ((شب قدر))مطالب و دلایل زیادی آورده اند, که مهم ترین و مناسب ترین آن ها بدین شرح است:

    1ـ شب قدر, یعنی شب بزرگ و با عظمت, زیرا در قرآن کریم((قدر))به معنای منزلت وبزرگی خداوند عالم آمده هم چنان که در این آیه می خوانیم: ((ما قدروا الله حق قدره))(5) آنان عظمت خداوند را نشناختند. و ((حبیش)) در کتاب ((وجوه القرآن)) لیله القدر را به لیله العظمه معنا کرده(6) رمز این بزرگی هم در خود سوره((قدر))بیان گردیده است آن جا که می فرماید: شب قدر, از هزار ماه بهتر است.

    2 ـ شب با ارزش و پر قیمت, جهت دیگری برای معنای ((قدر)) می تواند باشد, زیرا از یک سو در همین سوره می خوانیم: ((عبادت)) در این شب از عبادت در هزار ماه بهتر و با ارزش تر است در فارسی هم می گوییم: ((قدر جوانی, ((قدر))سلامت ونعمتی را که در اختیار داری, بدان)).

    داد حق عمری که هر روزی از آن

    کس نداند قدر آن را در جهان

    آن که غافل بود از کشت و بهار

    او چه داند قیمت این روزگار؟

    قیمت هر کاله می دانی که چیست

    قیمت خود را ندانی ابلهی است!

    3 ـ ((قدر)) به معنای ((سختی معیشت)) نیز آمده, در قرآن کریم می خوانیم: ((ومن قدر علیه رزقه فلینفق مما آتاه الله))(7) هر کس گرفتار تنگی روزی و تنگدستی در زندگی شود مقداری از آنچه را خداوند به او عطا کرده, در راه خدا انفاق نماید.

    4 ـ طبق آیات متعدد قرآن کریم, ((قدر))به معنای اندازه گیری, تقدیر و تنظیم امور آمده است. در آیه ای می خوانیم: ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم, و ما همواره بیم دهنده بوده ایم; و در آن شب: ((فیها یفرق کل إمر حکیم))(8) هر کاری, بر طبق حکمت خداوند, تعیین و تنظیم می گردد.))

    راغب اصفهانی, می نویسد: ((لیله القدر ای لیله قیضها لامور مخصوصه))(9) شب قدر, یعنی شبی که خداوند برای تنظیم و تعیین امور مخصوصی, آن را آماده و مقرر فرموده است.

    طبق روایات فراوانی که وارد شده, در شب قدر, سرنوشت افراد برای سال آینده, مانند: رزق و روزی, مرگ و میر(10), خوشی و ناخوشی, و امور و حوادث دیگر زندگی, بر اساس استعدادها و لیاقت ها, رقم می خورد, و این تقدیر و تنظیم حکیمانه هم, در انسان هیچ گونه ((اجبار)) و ((سلب اختیاری)) به وجود نمیآورد.

    این که فردا این کنم یا آن کنم

    این دلیل اختیار است ای صنم

    و آن پشیمانی که خوردی از بدی

    ز اختیار خویش گشتی مهتدی

    درباره تنظیم و تقدیر سرنوشت افراد در ((شب قدر))برای سال آتی آنان, امام صادق(ع)فرموده است: ((التقدیر فی لیله القدر تسعه عشر, والابرام فی لیله احدی و عشرین, والامضإ فی لیله ثلاث و عشرین))(11) تقدیر امور و سرنوشت ها در شب نوزدهم, تحکیم آن در شب بیست و یکم و امضای آن در شب بیست و سوم صورت می گیرد.

    آری, به خاطر اهمیت شب قدر, ارزش و عظمت آن, نزول فرشتگان بی شمار آسمانی به زمین و سرنوشت سازی این شب الاهی ده ها روایت در کتاب ها و تفسیرهای شیعه و اهل سنت وارد شده است. در بیان پیامبر گرامی اسلام(ص) هم می خوانیم: ((من قام لیله القدر ایمانا و احتسابا, غفر له ما تقدم من ذنبه))(12) هر کس در ((شب قدر))از روی ایمان و اخلاص, به قیام و عبادت ایستد, گناهان گذشته او, بخشیده و آمرزیده می شود.

    کی فرستادی دمی بر آسمان

    نیکیی کز پی نیامد مثل آن ؟

    گر مراقب باشی و بیدار تو

    بینی هر دم پاسخ کردار تو

    چون شماری جرم خود را و خطا

    بحر بخشایش درآید درعطا

    کدام شب است؟

    شب قدری که قرآن کریم, آن را ((بهتر از هزار ماه)) معرفی می کند حدود یک صد حدیث, در کتاب ها و تفسیرهای شیعه و اهل سنت, درباره عظمت آن واردشده, چه شبی می باشد؟

    مجموع مطالبی که از قرآن کریم و احادیث شیعه و اهل سنت, در مورد تعیین ((شب قدر)) به دست میآید را در موارد زیر می توان خلاصه نمود:

    1 ـ در این که ((شب قدر)) در ماه مبارک رمضان قرار دارد, هیچ گونه تردیدی نمی توان به خود راه داد, چون از یک سو خداوند فرموده: قرآن در ماه رمضان نازل شده.(13) و از سوی دیگر در سوره((قدر))هم آمده: آن (قرآن) را در ((شب قدر))نازل کردیم; و این که ((شب قدر))در ماه مبارک رمضان قرار دارد, مورد اتفاق روایات و مفسرین قرآن است.

    2 ـ ((شب قدر)), در دهه آخر ماه مبارک رمضان قرار دارد, روایات فراوان و نظریه های مفسران شیعه و اهل سنت, آن را حتمی می شمارد.(14) پس در این مورد هم تردیدی نیست.

    ((عایشه)) روایت می کند: تلاش و کوششی را که می دیدم رسول خدا(ص), در دهه آخر ماه مبارک رمضان انجام می داد, در اوقات دیگر انجام نمی داد.(15)

    حق شب قدر است در شبها نهان

    تا کند جان هر شبی را امتحان

    نه همه شبها بود قدر ای جوان

    نه همه شب ها بود خالی از آن

    3 ـ طبق روایات فراوانی که در منابع شیعی آمده, شب های نوزدهم, بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان ((شبهای قدر))معرفی شده اند,(16) اما امام باقر(ع) دایره آن را محدودتر نموده, و در پاسخ ((عبدالواحد بن مختار انصاری)) که خواستار تعیین یکی از آن شب ها از سوی امام(ع) بود, فرموده اند: ما علیک إن تعمل فی لیلتین, هی احدیهما.(17) ایرادی ندارد هر دو شب را به عبادت و شب زنده داری مشغول باش, زیرا ((شب قدر))یکی از این دو شب می باشد.

    4 ـ در میان شب بیست و یکم و شب بیست و سومـ در عین حالی که خدا و رسول(ص) و امامان(علیهم السلام), برای زنده نگهداشتن روح امید و نشاط و اهمیت به اطاعت و عبادت بندگان و تقرب آنان, سعی در مخفی داشتن ((شب قدر)) داشته اند ـ آن طور که از تعدادی از احادیث استفاده می شود, احتمال ((شب قدر)) بودن شب بیست و سوم را می توان تقویت نمود و معتبرتر دانست.

    زیرا در چند روایت آمده: رسول خدا(ص) به عبادت و شب زنده داری دهه آخر ماه مبارک رمضان سفارش می کرد, امام علی(ع) می فرماید: ((شب بیست و سوم)), در عین حالی که باران شدیدی آمده بود و مسجد مدینه را گل و آب فرا گرفته بود, رسول خدا(ع), ما را به نماز وا می داشت, و با وجود این که صورت و بینی آن حضرت, گل آلود شده بود, دست از عبادت و شب زنده داری نمی کشید.(18)

    امشب شب بخشایش و انعام و عطاست

    امشب شب آن است که همراز خداست

    امام باقر(ص) هم فرموده است: ((عبدالله بن انیس انصاری)), که در ((جهینه)) زندگی می کرد و با مدینه فاصله داشت, به حضور رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: من شتر و گوسفند و چوپانهایی دارم, و نمی توانم زیاد در شهر بمانم, اما دوست می دارم, یکی از شبهای ماه رمضان را برایم تعیین کنی, تا در آن شب به شهر آمده و به نماز و عبادت بپردازم.

    رسول خدا(ص) او را نزدیک خویش کشید, و در گوش او چیزی گفت, آن مرد هم شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان, در مدینه حضور یافت, به عبادت و شب زنده داری پرداخت, و صبح به محل و سراغ کار خود بازگشت.(19)

    همچنین در روایت می خوانیم: رسول خدا(ص) شب بیست و سوم, به صورت افراد آب می پاشید تا آنها را خواب نگیرد چنانکه حضرت فاطمه زهرا(س) همه اعضای خانواده را وادار می کرد, روز بخوابند, شب کم غذا بخورند تا بتوانند شب بیست و سوم را بیدار بمانند, و می فرمود: انسان محروم کسی است, که از خیر و فضیلت این شب محروم بماند. (20)

    ای دل دو سه شام تا سحرگاه مخسب

    هنگام تضرع و نیاز است مخسب

    بیداری ما چراغ عالم باشد

    یک شب تو چراغ را نگه دار مخسب

    باری, اگر چه با توجه به شواهد حدیثی و تاریخی, احتمال ((شب قدر))بودن بیست و سوم ماه مبارک رمضان را تایید کردیم, اما همان طور که دربالا هم اشاره شد, پیغمبر(ص) و امامان معصوم(علیهم السلام), عنایت داشتند, که ((شب قدر)) برای افراد مخفی بماند, تا آنان با اطاعت و عبادت در چند شب, برای درک ((شب قدر))و معارف و معنویات آن, تلاش و جستجوی بیش تری داشته باشند.

    به روایت ((ابن ابی الحدید)) وقتی درباره تعیین ((شب قدر))از امیر مومنان(ع) سوال می شود, آن حضرت از مشخص کردن, طفره می رود و می فرماید: ((لیس إشک إن الله انما یسترها عنکم نظرا لکم, لا نکم لو إعلمکموها, عملتم فیها و ترکتم غیرها, وإرجو إن لا تخطئکم ان شإ الله))(21) در این جهت تردید ندارم, که خداوند جهت مخفی داشتن ((شب قدر)) به شما نظر و عنایت دارد, زیرا اگر آن را برای شما اعلام داشته بود, در همان شب به عمل عبادت می پرداختید و عبادت در شب های دیگر را ترک می نمودید, ومن هم به خواست خداوند (در مورد بهره برداری شما از شب های دیگر) امیدوارم شما را محروم نگردانم.

    تکالیف ((شب قدر))

    دلا می جوش همچون موج دریا

    که دریا گر بیارامد بگندد

    برای عبادت و درک فضیلت و فیض شب قدر, عموما به مسجدها می رویم, اما برای این که با انجام اعمال جنبی ـ که خود نیز اعمال پر فضیلتی است ـ خویشتن را برای درک عظمت و فضایل عمیق ((شب قدر))آماده تر گردانیم تا بتوانیم در نورانیت قرآن نورانی شویم و بافرشتگان پاک آسمانی هم نوا گردیم و موجی در دریای روح خود ایجاد کنیم,

    موج های تیز دریاهای روح

    هست صد چندان که بد طوفان نوح!

    پیشوایان والامقام اسلام, ما را به انجام تکالیف زیر دعوت نموده اند.

    1 ـ غسل شب قدر

    غسل, از یک سو عبادت است, چون می بایست به ((نیت تقرب و اطاعت خداوند)) انجام شود, و از سوی دیگر نظافت و بهداشت می باشد, چون با شست وشوی بدن, هر مومنی خود را برای حضور در مجامع عمومی و ملاقات سالم و جاذب با اهل ایمان آماده و منظم می گرداند.

    امام صادق(ع) فرموده است:((هرکس برای شب های هفدهم,نوزدهم,بیست و یکم و بیست سوم ماه مبارک رمضان, که امید ((شب قدر))بودن آنها می رود, غسل انجام دهد, از گناهان پاک می گردد, و مانند روزی می شود که از مادر متولد گردیده است)).(22)

    2 ـ احیا و ((شب زنده داری))

    همان طور که در سیره پیامبر(ص) و حضرت فاطمه(س) مطالعه کردیم, احیا, بیدار بودن و ((شب هایقدر))را باعبادت سپری نمودن, از تکالیف دیگر در این شب ها می باشد. باری, شب زنده داری با عبادت و دعا, وظیفه ای برای همه شب های((قدر))است, اما امام حسن عسکری(ع) فرموده: فلا یفوتک احیإ لیله ثلاث و عشرین;(23) اگر نتوانستی در شب های دیگر احیا داشته باشی, سعی کن احیا و شب زنده داری شب بیست و سوم را از دست ندهی.

    امام باقر(ع) نیز, فرموده است: هر کس ((شب قدر))را احیا بدارد, خداوند مهربان گناهان او را میآمرزد... .(24)

    اما نکته بسیار مهمی که درباره ((احیا)) باید مورد توجه باشد, این است که, اولا: شب را تاسفیده صبح به عبادت و دعا بگذرانیم; ثانیا: ((به بیداری چشم)) قناعت نکنیم, زیرا آنچه دارای اهمیت فوق العاده است, ((بیداری دل)) و آگاهی و بصیرتی است که انسان را در محضر الهی و قرآن کریم و فرشتگان آسمانی, مودب و منظم و لایق گرداند.

    ای بسا بیدار چشم و خفته دل

    خود چه بیند چشم اهل آب و گل؟

    زیرا, فرشتگان آسمانی که به زمین نزول می کند, طبق روایت نخست به محضر حضرت صاحب الامر(ع) شرف حضور می یابند,(25) تا علاوه بر سلامت آفرینی در ((شب قدر))یا سلام رسانی به بندگان,(26) پیام ((الله)) را به ((حجه الله (ع))) ابلاغ دارند(27) و طبیعی است اگر ((حجه الله(ع)))از وضع ((عباد الله)) رضایت و خرسندی داشته باشد, وضع تقدیر و سرنوشت سال آینده ((عباد الله)) از جانب ((الله)), وضع بهتر و سعادتمندانه تری خواهد بود.

    3 ـ قرآن بر سر گرفتن

    تکلیف دیگر ((شبهای قدر)), قرآن به سرگرفتن است. مومنان روزه گرفته, در ماه خدا و خانه خدا, کتاب خدا را گشوده, به سرگرفته و آن را شفیع خود قرار می دهند. آن ها به محتوای قرآن می اندیشند, به آغوش آن پناه می برند و با قرآن پیوند و پیمان مجدد برقرار می نمایند, تا با معارف نورانی آن, همه زوایای زندگی خویش را نورانی و متعالی گردانند.

    البته برای آگاهی به خصوصیات کامل این اعمال به کتاب های دعا باید مراجعه نمود. (28)

    امام صادق(ع) هم فرموده است: برای شب های((قدر)) قرآن کریم را جلوی خود قرار دهید, آن را بگشایید و بخوانید: ((اللهم انی إسئلک بکتابک المنزل, وما فیه وفیه اسمک الاکبر, وإسمائک الحسنی, وما یخاف ویرجی, إن تجعلنی من عتقائک من النار)).(29)

    4 ـ نماز و دعا

    امام صادق(ع) فرموده است: در هر یک از دو شبهای قدر صد رکعت نماز می بایست خوانده شود.(30) آن حضرت, خود نیز این عمل را انجام می داد, چنانکه از سر شب تا سفیده صبح به دعا و مناجات با خداوند می پرداخت.(31)از جمله دعاهایی که به خواندن آنها سفارش شده دعای جوشن کبیر می باشد.

    5 ـ استغفار و توبه

    اگر چه روزه داری خود عامل شست و شوی بخشی از گناهان می باشد, اما برای وارد شدن به ماه مبارک رمضان, به خصوص دریافت فیض شب های((قدر))ادای دین خالق و خلق هم, لازم خواهد بود, در عین حال, در این شب های نورانی, که به بیان امام صادق(ع): ((درهای رحمت الهی, به روی بندگان گشوده می گردد.(32) درخواست آمرزش گناهان, توبه و انابه و گریه و ناله به درگاه خداوند, برای رفع گرفتاریها و رسیدن به حاجت های مادی و معنوی, کاری ضروری خواهد بود.

    چون خدا خواهد که مان یاری کند

    میل مان را جانب زاری کند

    ز ابر گریان شاخه سبز وتر شود

    زان که شمع از گریه روشن تر شود

    به هر حال, عظمت و تکالیف شب های نورانی و سرنوشت ساز((قدر)) فراوان است, که این مقال را مجال آن نیست, فقط به طور خلاصه می توان گفت: شب قدر , شب وصل است و آداب و تکالیفی را هم که تاکنون برشمردیم سراسر می تواند مقدمه وصال محبوب باشد.


    پی‏نوشت‏:

    2ـ قدر,.
    3ـ انصاریان, حسین ـ عرفان اسلامی, ج 3, ص 184.
    4ـ تفسیر نورالثقلین, ج 5, ص ;622 الدر المنثور فی التفسیر المإثور, ج 6, ص 371.
    5ـ حج, 74.
    6ـ تفسیر نوین, ص 275.
    7ـ تفسیر نوین, ص 275.
    8ـ دخان, 4.
    9ـ المفردات فی غریب القرآن, ص 395.
    10ـ تفسیر نورالثقلین, ج 5, ص ;631 البرهان فی تفسیر القرآن, ج 4, ص 486.
    11ـ تفسیر نورالثقلین, ج 5, ص ;627 البرهان فی تفسیر القرآن, ج 4, ص ;487 وسائل الشیعه, ج 7, ص 259.
    12ـ الدر المنثور فی تفسیر المإثور, ج 6, ص ;376 فی ضلال القران, ج 8, ص ;628 وسائل الشیعه, ج 7, ص 262.
    13ـ بقره, 185.
    14ـ الدر المنثور, ج 6, ص ;376 تفسیر نورالثقلین, ج 5, ص 629.
    15ـ الدر المنثور, ج 6, ص 376.
    16ـ الدر المنثور, ج 6, ص 376.
    17ـ نور الثقلین, ج 5, ص 628.
    18ـ بحارالانوار, ج 94, ص 10.
    19ـ تفسیر نورالثقلین, ج 5, ص ;628 بحارالانوار, ج 94, ص 10.
    20ـ بحارالانوار, ج 94, ص 10.
    21ـ شرح نهج البلاغه, ج 20, ص ;154 بحارالانوار, ج 94, ص 10.
    22ـ فضایل الاشهر الثلاثه, ص ;137 وسائل الشیعه, ج 7, ص 261.
    23ـ وسائل الشیعه, ج 7, ص 261.
    24ـ وسائل الشیعه, ج 7, ص 261.
    25ـ البرهان فی التفسیر القرآن, ج 4, ص 488.
    26ـ بحارالانوار, ج 94, ص 14.
    27ـ بحارالانوار, ج94, ص14.
    28ـ مفاتیح الجنان, ص 224.
    29ـ بحارالانوار , ج 94 , ص 4.
    30ـ وسائل الشیعه, ج 7, ص ;261 فضائل الاشهر الثلاثه, ص 137.
    31ـ وسائل الشیعه, ج 7, ص 260.
    32ـ وسائل الشیعه, ج 7, ص 259.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | 11:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    رابطه معرفت حضرت فاطمه(س) و درک شب قدر

    حجت‌الاسلام والمسلمین ابراهیم انصاری بحرینی، پژوهشگر و مفسر قرآن کریم از بحرین

    در روایتی داریم «اللیلة فاطـمه و القـدر الله فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر» یعنی هر شخصی حضرت فاطمه زهرا(س) را به حقیقت معرفت بشناسد،‌ شب قدر را درک کرده است.

    سوره قدر، نود و هفتمین سوره قرآن است که در جزء 30 جا دارد. نام سوره قدر از آیات ابتدایی آن گرفته شده که به نزول قرآن در شب قدر و اهمیت آن شب اشاره دارد. سوره قدر از عظمت، فضیلت و برکات شب قدر و نزول همه فرشتگان در این شب سخن می‌گوید.

    سرّ شب قدر هم در همین آیه نهفته و بیان شده است. راز اهمیت شب قدر در این آیه است که خداوند می‌فرماید «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ».

    در سوره قدر می‌خوانیم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ؛ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ؛ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ؛ تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ؛ سَلَامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ».

    سه آیه ابتدایی این سوره می‌فرماید ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم، تو چه میدانی شب قدر چیست، شب قدر بهتر از هزار ماه است؛ اگر در سه آیه دقت کنید متوجه می‌شوید که همه آنها صرفاً از واقعیت‌ها خبر می‌دهند لا غیر.

    اما آیه بعد با فعل مضارع «تَنَزَّلُ» شروع شده است. نزول فرشتگان و نزول روح که از ملائکه هم مهمتر است در این شب به اذن پروردگار شان برای تقدیر هر کار نازل می‌شوند. «تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر» در شب قدر ملائک و روح بدون استثناء و برای همه امور و نازل می‌شوند.

    رابطه معرفت حضرت فاطمه(س) و درک شب قدر

    در باره وظایف روح در آیه 91 سوره انبیاء در مورد حضرت عیسی(ع) آمده است که «فَنَفَخنَا فِیهَا مِن رُّوحِنَا» یعنی ما از روح خویش در او دمیدیم.

    و همچنین روح برای نصرت بعضی از شعرا از زبان آنها سخن می‌گوید، نَطَقَ روحُ القُدُسِ عَلی لِسانِک یا دعبل. (این سخن مولا علی بن موسی در نیشابور برای شاعر اهل بیت دعبل خزاعی است)

    اما شب قدر فوق این حرف هاست چرا که روح با همراهی همه ملائک (من کل امر) نازل می‌ کنند.

    ملائکه برای بدرقه و تشییع روح می‌آیند. عده‌ای جلو و عده‌ای عقب. طبق روایات روح القدس با «روحاً من امرنا» متفاوت است و دلیل این سخن در آیه 2 سوره نحل آمده است « یُنَزِّلُ الْمَلائِکَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ» خداوند فرشتگان را برای روح نازل می‌کند. در اینجا «مَنْ یَشاءُ» هم بسیار معنای پرباری دارد چرا که باید کسی روی زمین باشد تا روح القدس با روح او هماهنگ شود بلکه هر دو یکی شوند و آن نیست جز حضرت ولی عصر عجل الله فرجه.

    در اینجا دو سؤال مطرح است. ابتدا اینکه روح کجاست و دیگر اینکه این روح چگونه پایین می‌آید.

    جایگاه روح عرش است که فوق عالم ملکوت و ملک است. وقتی پایین می‌آید همانند جسم نیست تا در جایی مستقر شود. بلکه پایین آمدن هر شیء به حسب خودش بوده و این تنزل تدریجی به معنی تجلی روح است در امام حاضر.

    برخی بر این باورند که هر انسانی مجموعه‌ای از جسم و روح است و هر دو را از یک مقوله میدانند و این درست نیست.

    در عالم مُلک هر انسان فقط جسم است. روح جزو این بسته نیست زیرا روح مجرد است. ارواح همه از عالم عُلوی یعنی عالم بالاست که بر جسم اشراف دارد. اگر این روح در آسمان اول باشد، فقط در امور دنیوی دخالت دارد. اگر کمی بالاتر باشد، مسائل اعتقادی و دینی را هم شامل می‌شود. اگر روح بالاتر باشد، درجات والای دیگر را نیز درک و اعمال می‌کند.

    اما جسم تابع روح است. ممکن است اسیر جسم بشود در اینصورت واژه نفس برایش بکار برده میشود آنهم (نفسک التی بین جنبیک) یعنی نفسی که میان دو طرف جسم قرار گرفته مثل اینکه جسم او را محکم گرفته و نمی‌گذارد پرواز کند. در آیه38 سوره توبه آمده است (اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ) یعنی سنگین شدید و روی زمین چسبیدید.

    فاطمه، روح القدس

    روح دیگری داریم به نام روح القدس که طبق روایتی از امام صادق(ع) «الرُّوحُ، رُوحُ‏ الْقُدُسِ‏ وَ هُوَ فِی فَاطِمَة». یکی از ابعاد شگفت‌انگیزی که خداوند به حضرت زهرا سلام ‌الله علیها عطا کرده تا جایی که ایشان را از سایر خوبان بشر حتی ائمه(ع) مجزا می‌کند، روح‌القدس است؛ همان بُعدی که عیسی علیه‌السلام با آن تأیید شد.

    روح باید با امام معصومی هماهنگ شود. لذا در روایت داریم سوره قدر شناسنامۀ ائمه(ع) و سوره توحید شناسنامه و هویت خداست.

    ارتباط تنگاتنگ شب قدر با روح القدس بسیار بااهمیت است و سوره قدر جایگاه تکوینی امام در عالم وجود را بیان و توصیف می‌کند.

    فاطمه(س) لیلة القدر است

    شب قدر مخصوص پیامبر اکرم(ص) و اولاد اوست. روحی که پایین می‌آید با شخصیتی که هست، منسجم می شود و روح القدس روح صدیقه کبری(س) است. همچنان که در روایتی داریم «اللیلة فاطـمه و القـدر الله فمن عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر» یعنی هر شخصی حضرت فاطمه زهرا(س) را به حقیقت معرفت بشناسد،‌ شب قدر را درک کرده است.

    روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) آمده که ایشان به علی علیه السلام فرمود «هَلْ تَدْرِی لِمَ سُمِّیتْ فَاطِمَةَ قَالَ عَلِی لِمَ سُمِّیتْ فَاطِمَةَ یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّهَا فُطِمَتْ هِی وَ شِیعَتُهَا مِنَ النار» یعنی ای علی آیا می‌دانی فاطمه را چرا فاطمه نامیده شد؟ فرمودند: برای چه؟رسول خدا(ص) فرمودند: بخاطر اینکه او و شیعیان او از آتش کنده شده‌اند.

    در دعاهای ماه مبارک رمضان بیشتر صحبت از «شِیعَتُهَا مِنَ النار» است که این قضیه ارتباط تنگاتنگی با حضرت زهرا(س) دارد. در دعای جوشن کبیر و در شبهای قدر می‌گوییم «الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ». می‌خواهیم روح فاطمی ما را از نار قطع کند. دنیا نار است. در دعاهای متعدد ماه رمضان این را از خدای متعال می‌خواهیم تا به حقیقت و آثار شب قدر برسیم.

    لذا حضرت امام خمینی(ره) در مورد حضرت فاطمه(س) می فرماید «او زن معمولی نیست؛ او موجود ملکوتی است که در‏‎ ‎‏عالم به صورت انسان ظاهر شده است؛ بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن‏‎ ‎‏ظاهر شده است».

    در شب‌های قدر باید با مقوله فاطمیت که همان نجات از نار است آشنا شویم تا وقتی می‌گوییم «الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ» کل وجودمان زهرایی شود. بنابراین برای شناخت شب قدر باید وجود نورانی حضرت فاطمه زهرا(س) را درک کنیم.

    منبع: قدس آنلاین


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | 10:52 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    تحقيقى درباره توطئه گران ترور امام علی(ع)

    آيا خوارجْ طراح اصلى ترور امام عليه السلام بوده اند و معاويه هيچ نقشى در آن نداشته است؟ آيا داستانسرايى هايى كه در ارتباط با نقش قطام در ترور امام شده است ، صحت دارد؟ و يا آن كه طراح اصلى ترور امام عليه السلام معاويه بوده و همه آنچه در تاريخ درباره عاملان ترور امام عليه السلام آمده ، ساختگى است و براى تبرئه كردن معاويه از قتل آن حضرت، جعل شده است؟

    بر اساس گزارش مورّخان شيعه و اهل سنّت ، امام على عليه السلام با توطئه شمارى از بقاياى خوارج به شهادت رسيد. حاصل گزارش هاى مورّخان نخستين در اين باره اين است كه پس از پايان يافتن جنگ نهروان، جمعى از خوارج در مكّه گرد آمدند و ضمن سوگوارى بر كشته هاى خود ، در باره چگونگى انتقامجويى در اين ماجرا و چاره جويى براى حلّ مشكلات جارى جهان اسلام با يكديگر مشورت كردند و در نهايت به اين جمع بندى رسيدند كه همه فتنه ها به سه تن باز مى گردد: على عليه السلام ، معاويه و عمرو بن عاص، و تا اينان زنده اند ، نا به سامانى هاى امّت اسلام ، تداوم خواهد يافت. سه تن از آن جمع ، كشتن آنان را به عهده گرفتند.

    عبد الرحمان بن ملجم از قبيله بنى مراد ، كشتن على عليه السلام را به عهده گرفت. بُرَك بن عبد اللّه از قبيله بنى تميم ، كشتن معاويه را، و عمرو بن بكر از همين قبيله كشتن عمرو بن عاص را. آنها تصميم گرفتند در يكى از شب هاى ماه رمضان كه هر سه نفر ناچار از آمدن به مسجد هستند ، و بنا بر مشهور نزد ما در شب نوزدهم ماه ، آنان را ترور كنند.

    عمرو بن بكر كه مأمور كشتن عمرو عاص بود ، ديگرى را كه آن شب به نماز رفته بود كشت، بُرَك بن عبد اللّه ، معاويه را زخمى كرد؛ امّا ابن ملجم با تحريك زن زيبايى به نام قطام و با همكارى وردان بن مجالد و شبيب بن بجره، نيّت پليد خود را عملى ساخت و امام على عليه السلام را به قتل رساند.

    آنچه ذكر شد ، مى توان گفت تقريبا مورد اتّفاق همه مورّخان اسلامى است؛ اما آيا به راستى داستانْ چنين بوده است و يا حقيقت ، چيزى ديگر است؟ آيا همان طور كه در متون تاريخى آمده است ، خوارجْ طراح اصلى ترور امام عليه السلام بوده اند و معاويه هيچ نقشى در آن نداشته است؟ آيا داستانسرايى هايى كه در ارتباط با نقش قطام در ترور امام شده است ، صحت دارد؟ و يا آن كه طراح اصلى ترور امام عليه السلام معاويه بوده و همه آنچه در تاريخ درباره عاملان ترور امام عليه السلام آمده ، ساختگى است و براى تبرئه كردن معاويه از قتل آن حضرت، جعل شده است؟

    برخى از تاريخ نويسان معاصر ، طرفدار فرضيه اخير هستند و اصولاً دخالت خوارج را در قتل امام عليه السلام انكار مى كنند. دكتر سيّد جعفر شهيدى ، ضمن اشاره به اين نظريه مى نويسد:

    من نمى خواهم همانند تاريخ نويس معاصر اباضى، شيخ سليمان يوسف بن داوود بگويم خوارج ، ياران على عليه السلام بودند و در كشتن او شركت نداشتند و قبيله بنى مراد ـ كه ابن ملجم از آنان بود ـ در شمار خوارج نيست و داستان پسر ملجم و آن دو تن ديگر ، برساخته قصه پردازان معاويه است تا حقيقت را بر مردم نهان سازند. بر چند جاى كتاب او، هم در حضور وى در الجزيره خُرده گرفتم و هم در نامه به وى نوشتم؛ امّا اگر كسى بگويد توطئه شهادت على عليه السلام چنان كه بر زبان ها افتاده است نيست، گفته اش را چندان دور از حقيقت نمى دانم.[۱]

    و نيز پس از نقد برخى از متونى كه در شرح نقش قُطام در توطئه ترور آن حضرت است، مى نويسد:

    مجموع اين تناقض ها ساختگى بودن اصل داستان را تأييد مى كند. گويا داستان قطام را ساخته و به كار آن سه تن پيوند داده اند تا بيشتر در ذهن ها جاى گيرد.[۲]

    به نظر مى رسد براى آن كه پژوهشگر در ريشه يابى جريان توطئه ترور امام عليه السلام و شناسايى عوامل آن به حقيقتْ نزديك شود ، بايد نقش هر يك از خوارج، معاويه و قطام را در قتل امام عليه السلام به طور جداگانه مورد بررسى قرار دهد:

    ۱ . نقش خوارج

    نقش شمارى از خوارج در توطئه قتل امام عليه السلام از مسلّمات تاريخ اسلام و غيرقابل انكار است. خود خوارج نيز به اين مطلبْ اذعان داشتند و بعضا آن را مى ستودند . عمران بن حطّان در ستايش از اقدام ابن ملجم ، چنين سروده است:

    چه ضربتى از پروا پيشه! كه اراده نكرده بودجز رسيدن به رضايت خداى صاحب عرش را.

    من روزى كه از او ياد مى كنم، از نظر وزنه عملاو را نزد خداوند ، برترينِ مردم مى پندارم.[۳]

    همچنين ابن ابى ميّاس مرادى مى گويد:

    ما بوديم كه ابو الحسن حيدر را ضربت زديم ، و فرقش شكافت .

    ما بوديم كه با ضربت شمشيرى كه فرا رفت و با صلابت فرود آمد حكومت او را از نظامش برون آورديم .

    بزرگانى هستيم در سحرگاه و عزيزانى هستيم آن گاه كه مرگ ، جامه و رداى مرگ به بركند.

    بى ترديد ، اگر چنين مسئله اى ساخته و پرداخته داستان سرايان معاويه بود ، اين موضوع مهم تاريخى از ديد مورّخان و محدّثان ، پنهان نمى ماند. البته ميزان نقش خوارج در اين توطئه و اين كه آيا آنان مستقل عمل كرده اند و يا در اين اقدام پليد ، آلت دست معاويه و يا مزدوران او بوده اند و همچنين چگونگى اجراى توطئه، مسائلى است قابل تأمّل و بررسى.

    ۲ . نقش معاويه

    از نظر تاريخى سندى كه بتواند به روشنى توطئه قتل امام عليه السلام را با معاويه مرتبط كند ، وجود ندارد ؛ امّا قراينى وجود دارد كه پژوهشگر با عنايت به آنها نمى تواند نقش او را در اين رابطه نفى نمايد.

    ترديدى نيست كه معاويه در صدد قتل امام عليه السلام بوده است ؛ زيرا او خوب مى دانست كه تا على عليه السلام زنده است ، نمى تواند به خلافت برسد، و از سوى ديگر ، نه تنها قتل امام عليه السلام در ميدان نبرد ، عادتا ميسّر نيست ؛ بلكه تجربه واقعه صِفّين ثابت كرد كه اگر بار ديگر اين جنگ تكرار شود ، به شكست قطعى و نابودى معاويه خواهد انجاميد . بنابراين ، بهترين راه براى از ميان برداشتن امام عليه السلام ترور اوست ؛ راهى كه در مورد مالك اشتر، كارآمدترينِ نيروهاى همراه امام عليه السلام تجربه شده بود.

    براى اجراى نقشه ترور ، بهترين راه آن است كه اين نقشه به دست ياران سابق امام عليه السلام (يعنى بقاياى خوارج كه به تازگى با ايشان درگير شده اند) اجرا شود كه در صدد خونخواهى همفكران خود هستند و براى اين اقدام خطرناك و پليد ، انگيزه كافى دارند . علاوه بر اين ، رديابى توطئه و رسيدن به طرّاح اصلى آن ، به سادگى امكان پذير نيست. شايد علّت عدم وجود سند تاريخى براى اثبات ارتباط اين ماجرا به معاويه همين مسئله باشد. اصولاً اين گونه تصميم گيرى هاى سرّى در حكومت ها چيزى نيست كه مورّخان از آنها مطّلع شوند و در تاريخ ثبت نمايند.

    يكى ديگر از قراين قابل تأمّل ، نقش اشعث در اين ماجراست . او با امام عليه السلام قلبا همراه نبود ؛ بلكه امام عليه السلام را تهديد به ترور كرده بود .[۴]امام عليه السلام او را رسما منافق خواند ؛ امّا به دليل آن كه او رئيس قبيله كِنده بود و كنار گذاشتن وى اين قبيله بزرگ را از همراهى امام عليه السلام بازمى داشت، راهى جز مدارا و مماشات با وى نداشت.

    نقش اشعث در تحميل حكميت بر امام عليه السلام و نيز حَكَم قرار دادن ابو موسى و جريان هاى پس از آن، حاكى از ارتباط مخفى او با معاويه است. بنابراين ، آگاه بودن وى از توطئه ترور امام عليه السلام پيش از وقوع آن و ارتباط ابن ملجم با او قبل از اقدام ، مى تواند ردّ پاى توطئه دمشق در اين ماجرا باشد.

    ابن ابى الدنيا از استاد خود عبد الغفار نقل مى كند:

    از بسيارى شنيدم كه ابن ملجم ، شب را نزد اشعث بود و چون سحرگاه شد ، بدو گفت: صبح ، آشكار شد![۵]

    بسيارى از مورّخان نقل كرده اند كه ابن ملجم پيش از اقدام به ترور ، هنگامى كه در مسجد از جلوى اشعث مى گذشت، اشعث به او گفت: «بشتاب، بشتاب براى كار خود كه سپيده ، تو را شناسانْد» .[۶]

    حجر بن عدى چون گفته او را شنيد ، احساس كرد كه مقصود او چيست. بدو گفت: اى لوچ! او را شهيد كردى؟ و فورا از مسجد خارج شد كه جريان را به امام عليه السلام بگويد كه ايشان از راهى ديگر وارد مسجد شد و حُجر ، هنگامى رسيد كه كار ، تمام شده بود.

    اين قراين مى تواند مؤيّد نظريه دخالت دمشق در ترور امام عليه السلام باشد ؛ امّا نه به اين معنا كه خوارجْ دخالت نداشته اند؛ بلكه بدين معنا كه آنان (و لو به وسايطى) ، تحت

    تأثير نيرنگ معاويه دست به اين اقدام زده اند . چنان كه همين احتمال در جريان تحميل حكميت بر امام عليه السلام نيز جارى است. تنها نكته اى كه ممكن است به اين نظريه خدشه وارد كند ، اين مسئله است كه اگر معاويه در طراحى توطئه ترور امام عليه السلام دخالت داشت، اين طرح ، شامل او و همكار نزديكش عمرو عاص نمى شد؟

    در پاسخ اين شبهه مى توان گفت: اولاً اين احتمال هست كه جريان ضربت خوردن به ران معاويه مانند كشته شدن ديگرى به جاى عمرو عاص ، صحنه سازى سياسى باشد تا زمامدار آينده با مردم ، كم تر مشكل داشته باشد. ثانيا در توطئه هاى غيرمستقيم كه عوامل مخالفِ طرّاحانِ اصلىِ توطئه كارگردانان آن هستند، چه بسا آتش توطئه دامنگير طرّاحان اصلى آن نيز مى شود ، بويژه در آن عصر كه اطّلاع رسانى سريع ، امكان پذير نبود.

    ۳ . نقش قُطام

    در مورد نقش قطام در قتل امام عليه السلام مورّخان دچار افراط و تفريط شده اند . برخى نقش او را در اين ماجرا پر رنگ كرده اند . شايد نخستين تاريخ نويسى كه داستان قطام را در توطئه قتل امام عليه السلام بزرگ كرد، ابن اعثم بود . علامه مجلسى نيز اين داستان را از كتابى ناشناخته به صورت يك رُمان عشقى نقل كرده است . همين داستان ، هنگامى كه به دست جُرجى زيدان (داستان نويس مسيحى عرب) مى افتد ، شاخ و برگ هاى فراوانى پيدا مى كند. در مقابل ، برخى از محقّقان معاصر با اشاره به ايرادات و تناقضاتى در اين داستان، اصل وجود چنين ماجرايى را در قتل امام عليه السلام زير سؤال برده اند.

    به نظر مى رسد كه اصل وجود قطام و نقش او در توطئه ترور امام عليه السلام غيرقابل انكار است ؛ چنان كه داستان پردازى هايى كه در اين زمينه در الفتوح ابن اعثم[۷]و بحارالأنوار[۸]و نوشته جرجى زيدان[۹]آمده نيز غير واقعى است.

    مؤلّفان مصادر كهن ، مانند: الطبقات الكبرى (م ۲۳۰ ق)، الإمامة والسياسة (م ۲۷۶ ق)، أنساب الأشراف (م ۲۷۹ ق)، الأخبار الطوال (م ۲۸۲ ق)، الكامل مبرَّد (م ۲۸۵ ق)، تاريخ الطبرى (م ۳۱۰ ق)، الفتوح (م ۳۱۴ ق) مُرُوج الذّهب (م ۳۴۶ ق) و مقاتل الطالبيين (م ۳۵۶ ق) بر نقش زنى به نام «قطام» كه پدر و برادر ، و در بعضى از متونْ عمويش ، در جنگ نهروان كشته شده بودند و از اين جهت ، كينه امام عليه السلام را به دل داشت ، در توطئه قتل امام عليه السلام و ارتباط او با ابن ملجم ، اتّفاق دارند . بنا بر اين، به آسانى نمى توان اصل داستان را انكار كرد ؛ امّا چگونگى آن ، قابل تشكيك است و آنچه در اين باره به صورت يك رُمان آمده ، قطعا باطل است . شايد نزديك ترين گزارش به واقع، متن أنساب الأشراف و الإمامة والسياسة باشد كه در آن آمده:

    ابن ملجم به كوفه آمد و كار خود را پنهان داشت و با زنى به نام قُطام دختر علقمه ـ كه از خوارج بود و على عليه السلام در جنگ با خوارج، برادرش را كشته بودـ ازدواج كرد . ازدواج با او به اين شرط بود كه على عليه السلام را به قتل برساند . مدّتى نزد او ماند . روزى قطام به او ـ كه پنهان مى زيست ـ گفت : مدّتى طولانى است كه دوست دارى نزد خانواده ات بمانى و از كارى كه به خاطر آن آمده اى ، چشم پوشيده اى! گفت : با ياران خودم وقتى را قرار گذاشته ام كه از آن فرا نخواهم رفت .[۱۰]

    [۱]على از زبان على : ص ۱۶۰.

    [۲]على از زبان على : ص ۱۶۲.

    [۳]شرح نهج البلاغة : ج ۵ ص ۹۳ .

    [۴]ر . ك : ج ۱۰ ، ص ۴۳۸ ، ح ۴۷۰۶ .

    [۵]مقتل الإمام أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب: ص ۳۶ .

    [۶]ر . ك : ص ۳۱۹ (سپيده دم نوزدهم) .

    [۷]الفتوح : ج ۴ ص ۲۷۵ ـ ۲۷۶ .

    [۸]بحار الأنوار: ج ۴۲ ص ۲۲۸ .

    [۹]كتاب ۱۷ رمضان .

    [۱۰]أنساب الأشراف: ج ۳ ص ۲۵۰ و ۲۵۳ ، الإمامة والسياسة: ج ۱ ص ۱۷۹ و ۱۸۰ .


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | 10:50 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    سپاه پاسداران: دوازدهم فروردین نقطه عطف درخشان تاریخ ایران است

    سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بیانیه‌ای با گرامیداشت ۱۲ فروردین ماه «روز جمهوری اسلامی»، دوازدهم فروردین سال ۱۳۵۸ را نقطه عطف درخشان و تعیین‌کننده در تاریخ ایران عنوان کرد.

    جوان آنلاین: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بیانیه‌ای با گرامیداشت ۱۲ فروردین ماه «روز جمهوری اسلامی»، شعار "جهش تولید و مشارکت مردم " را نقشه راه دولت و ملت در سال ۱۴۰۳ و اهتمام عملی نسبت به آن را ضامن گشایش در مشکلات و مسائل اقتصادی کشور و عرصه معیشت و زندگی مردم و یأس و ناامیدی دشمنان دانست.د

    ر بخشی از این بیانیه آمده است: دوازدهم فروردین سال ۱۳۵۸، نقطه عطف درخشان و تعیین‌کننده در تاریخ ایران عزیز به شمار می‌رود که در میدان رویدادی شکوهمند و معنادار با اراده و رای ۹۸/۲ درصدی ملت مومن، مصمم و انقلابی، استقلال کشور در یک همه پرسی کم نظیر تضمین و با استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی، مسیر عزت، اقتدار،پیشرفت و سربلندی ایران و ایرانی در جهان پر ماجرای معاصر و خارج از سلطه قدرت‌های استکباری گشوده شد و الگوی نوین حکمرانی با تکیه بر اسلام و مردم سالاری دینی برای اداره جامعه در معرض جهانیان قرار گرفت.

    این بیانیه افزوده است: نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با محتوا و گفتمان جذاب، حق طلب و عدالت محور خود برای بشریت، از هنگامه ظهور آماج دشمنی‌های رنگارنگ نظام سلطه و استکبار قرار گرفت و تا به امروز فهرست بلند و متنوعی از توطئه‌ها در حوزه‌های سخت، نیمه سخت، نرم و نیز ترکیبی و شناختی را فراروی خود داشته است که حرکت‌های تجزیه طلبانه و تروریستی اوایل پیروزی انقلاب در استان‌های مرزی کشور، جنگ تحمیلی هشت ساله، محاصره ، تحریم و جنگ اقتصادی، فتنه‌های زنجیره‌ای از فتنه ۷۸ و ۸۸ تا فتنه پاییزی ۱۴۰۱ از جمله آن‌ها است، که با الطاف خداوندی و هدایت‌های داهیانه امامین انقلاب اسلامی و حضور بصیر و هوشمند مردمان این سرزمین، همگی به فرصتی برای استحکام، بالندگی و پیش روندگی انقلاب و نظام اسلامی تبدیل شد.

    این بیانیه با تاكید بر درک شرایط خطیر فراروی كشور و لزوم اهتمام ملی به فلسفه نامگذاری سال ۱۴۰۳ به عنوان سال «جهش تولید و مشارکت مردم» از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه‌ای (مدظله العالی) و نقش آن در پیش برندگی انقلاب اسلامی و رفع مشكلات امروز جامعه و مردم، افزوده است: اقدام و عمل هوشمندانه و همت جدی آحاد مردم و مسئولان در تحقق شعار سال به عنوان نقشه راه دولت و ملت از یک سو، بسترها برای رفع مشكلات اقتصادی كشور و زندگی و معیشت را آماده می كند و از سوی دیگر با تمركز به ظرفیت‌ها و فرصت‌های بالنده و قدرتمند درونی برای ایجاد تحول و پیشرفت مضاعف ، ترفندها و نقشه های جدید جبهه دشمن برای تولید یاس و ناامیدی ، کاهش سرمایه اجتماعی نظام و ایجاد رخنه و اختلال در عزم و اراده ملی به سوی آینده درخشان و تمدن ساز را خنثی خواهد كرد.

    این بیانیه در پایان با گرامیداشت یاد، نام، خاطره و آرمان‌های بلند شهیدان گرانقدر انقلاب اسلامی و تکریم مقام شامخ معمار کبیر انقلاب و بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) بر لزوم سیاستگذاری و برنامه ریزی دقیق و جدی دستگاه‌ها و سازمان‌ها و تعمیق وحدت، همدلی و همراهی اقشار مختلف ملت برای مشارکت و نقش آفرینی در تحقق این شعار راهبردی و مشکل گشا در میدان مقابله با جنگ تحمیلی اقتصادی و توطئه‌های فریبنده دشمن برای تداوم فشار در زندگی و معیشت مردم، تاکید و با اعلام آمادگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای نقش آفرینی در این عرصه خطیر و نیز همراهی با سایر قوای مسلح و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی کشور برای دفاع از استقلال، امنیت و منافع ملی و پاسداری از دستاوردهای افتخار آمیز انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران آورده است:

    به فضل الهی و تحت منویات و رهنمود‌های حکیمانه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)؛ جمهوری اسلامی و ملت عظیم‌الشأن ایران بر خلاف آمال و آرزوهای دشمنان قسم خورده انقلاب و نظام ، بالنده‌تر و پویاتر از ۴۵ سال گذشته، روند تکاملی و آرمانی خود به سمت "ایران قوی " و "تمدن‌ نوین اسلامی" را با نقش پذیری‌های سترگ نسل جوان و آینده‌ساز کشور استمرار می‌بخشد و پرچم سرافرازی میهن اسلامی در عرصه‌های مختلف را همچنان با افتخار به اهتزاز در خواهند آورد.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: رویدادهای انقلاب اسلامی

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | 10:47 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    روز جمهوری اسلامی، روز اعلام رسمی نظام جمهوری اسلامی ایران در پی همه‌پرسی، دوازدهم فروردین ۱۳۵۸.

    مردم ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸، طی یک همه‌پرسی با رأی ۹۸/۲ درصد به تغییر نظام شاهنشاهی به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند. امام‌خمینی از نخستین کسانی بود که هدف از مبارزه را سرنگونی سلطنت پهلوی و رژیم شاهنشاهی و برپایی جمهوری اسلامی مبنی بر ضوابط اسلام و آرای ملت اعلام کرد؛ ولی تعیین نوع حکومت را به عهده مردم گذاشت و با وجود برخی مخالفت‌ها با مردم با حضور گسترده خود این نوع حکومت را انتخاب کردند.

    پس از برگزرای همه‌پرسی، امام‌خمینی در پیامی به مناسبت رأی یکپارچه مردم به جمهوری اسلامی با ذکر آیه کریمه «وَ نُرِیدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً»، دوازدهم فروردین را روز پیروزی مستضعفان خواند و آن را به ملت ایران تبریک گفت و این روز را روز امامت امت و روز پیروزی و فتح و ظفر ملت نامید.

    اعلام جمهوری اسلامی به عنوان حکومت ایران پس از انقلاب، بازتاب گسترده‌ای در میان کشورهای مختلف داشت و برخی پیام تبریک به امام و ملت ارسال کردند که امام‌خمینی نیز پاسخ تبریک آنها را ارسال کرد.

    جمهوری در فرهنگ سیاسی به حکومتی گفته می‌شود که زمامدار آن با رأی مستقیم یا غیر مستقیم مردم انتخاب شود و توارث در آن دخالتی نداشته باشد و مدت زمامداری نیز محدود باشد.[۱] امام‌خمینی نیز واژه «جمهوری» را به همین معنا به کار برده است.[۲] جمهوریت به پذیرش حق مردم در انتخاب نوع نظام سیاسی اشاره دارد و قالب حکومت مورد نظر امام‌خمینی را تشکیل می‌دهد[۳] و جمهوری اسلامی مقید به آرای عمومی و حضور و نظارت دایمی مردم بر عملکرد کارگزاران نظام است.[۴] اسلامیت و تقید نظام به احکام اسلامی رکن دیگر دولت مورد نظر امام‌خمینی است.[۵] این قید، نظام سیاسی ایران را از دموکراسی غربی متمایز می‌سازد.[۶] امام‌خمینی اصطلاح جمهوری اسلامی را نخست در بیستم مهر ۱۳۵۷ در فرانسه، در وصف نظام دینی ـ سیاسی مطلوب خود به کار برد.[۷] (ببینید: جمهوری اسلامی)

    مردم ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸، طی یک همه‌پرسی با رأی ۹۸/۲ درصد به تغییر نظام شاهنشاهی به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند.[۸] در پی اعلام نتیجه در دوازدهم فروردین، امام‌خمینی این روز را عید ملی و مذهبی خواند[۹] و شورای انقلاب در ۸/۴/۱۳۵۹ آن را روز جمهوری اسلامی نام نهاد و تعطیل رسمی اعلام شد.[۱۰]

    امام‌خمینی از سال‌ها پیش در اندیشه برپایی نظام اسلامی بود و برای رسیدن به این هدف مرحله به مرحله پیش رفت. ایشان نظریه ولایت فقیه را نخست در کتاب کشف اسرار در سال ۱۳۲۳ مطرح کرد.[۱۱] سپس در کتاب الاجتهاد و التقلید به استدلال بر شئون فقیه ازجمله ولایت پرداخت[۱۲] و پس از آن در سال ۱۳۴۸ آن را به‌تفصیل در درس خارج بیع در نجف اشرف بررسی کرد[۱۳] که به صورت مستقل با عنوان حکومت اسلامی به فارسی منتشر شد؛ چنان‌که به قلم خود ایشان در کتاب البیع نیز منتشر شده است.[۱۴] بر مبنای این نظریه فقهای باتقوا و آشنا به زمان به نیابت از ائمه معصوم(ع) در عصر غیبت اداره امور سیاسی و اجتماعی مردم را بر عهده دارند.[۱۵] امام‌خمینی از نخستین کسانی بود که هدف از مبارزه را سرنگونی سلطنت پهلوی و رژیم شاهنشاهی و برپایی جمهوری اسلامی مبنی بر ضوابط اسلام و آرای ملت اعلام کرد[۱۶] و طرح تشکیل نظام اسلامی را در اندیشه‌ها زنده کرد.[۱۷] شعار جمهوری اسلامی از خواسته‌های اصلی مردم در تظاهرات و راهپیمایی‌ها بود.[۱۸] (ببینید: ولایت فقیه و ولایت فقیه (کتاب))

    امام‌خمینی در روز بازگشت به ایران در دوازدهم بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا(س) در جمع گسترده مردم که از سراسر کشور گرد آمده بودند، از نامشروع‌بودن رژیم سلطنتی سخن گفت[۱۹] و در چهاردهم بهمن دربارهٔ توطئه ملی‌نماها در نگهداری نظام شاهنشاهی هشدار داد و از برپایی نظام ملی ـ اسلامی متکی به آرای مردم خبر داد.[۲۰] ایشان در پانزدهم بهمن با استفاده از حق شرعی و قانونی خود، مهدی بازرگان را مأمور کرد دولت موقت تشکیل دهد. مأموریت این دولت ازجمله برگزاری همه‌پرسی و رجوع به آرای عمومی ملت دربارهٔ تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی بود.[۲۱] اعضای دولت موقت به دلیل مقبولیت امام‌خمینی و دشواری‌های برگزاری همه‌پرسی خواستار اعلان جمهوری اسلامی بدون مراجعه به آرای عمومی بودند؛ اما ایشان در برابر آنان ایستاد[۲۲] و بر برگزاری انتخابات عمومی پای فشرد و افزود در صورت برگزارنشدن همه‌پرسی، در آینده خواهند گفت روحانیون با سوء استفاده از احساسات عمومی، نظام سیاسی دلخواه خود را بر مردم تحمیل کردند؛ بنابراین باید تعداد موافق و مخالف روشن شود.[۲۳]

    امام‌خمینی در نهم اسفند ۱۳۵۷ ضمن پیام چهارده‌ماده‌ای دربارهٔ همه‌پرسی آینده وعده داد خیلی زود دربارهٔ شکل حکومت، همه‌پرسی برگزار خواهد شد و تصریح کرد آنچه مردم با فریاد از آن پشتیبانی کرده «جمهوری اسلامی» است؛ نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم. ایشان از مردم خواست به جمهوری اسلامی رأی دهند.[۲۴] ایشان تأکید کرد مخالفان جمهوری اسلامی نیز آزادند اظهار نظر کنند و علمای شهرها و روستاها مکلف‌اند از آزادی مخالفان حمایت کنند و مراقب باشند هر کس رأی خود را در صندوق بیندازد.[۲۵] دولت موقت نیز در هفدهم اسفند روز دهم فروردین ۱۳۵۸ را برای همه‌پرسیِ شیوه نظام سیاسی کشور تعیین کرد. امام‌خمینی اصرار داشت همه‌پرسی هرچه زودتر برگزار شود و در پاسخ به دشواری‌های این کار، دست‌اندرکاران همه‌پرسی را به همراهی مردم و مهم‌نبودن تحریکات ضدانقلاب امیدوار ساخت.[۲۶]

    احزاب سیاسی و جرائد از فضای باز سیاسی استفاده کرده، دیدگاه‌های خود را در معرض دید و قضاوت مردم قرار دادند.[۲۷] برخی گروه‌ها در برابر جمهوری اسلامی از جمهوری دموکراتیک یا جمهوری دموکراتیک اسلامی و جمهوری خلق سخن گفتند. گروهی به دنبال حذف کلمه «اسلامی» از «جمهوری اسلامی» و خواستار جمهوری دموکراتیک به شکل غربی بودند.[۲۸] نخست‌وزیر دولت موقت، بازرگان، هواخواه جمهوری دموکراتیک اسلامی بود[۲۹] که امام‌خمینی آن را خلافِ خواست مردم دانست و یادآور شد آنچه مردم از آن پشتیبانی کرده‌اند، همان جمهوری اسلامی است.[۳۰] برخی از گروه‌های مخالف با نظام ازجمله حزب جمهوری‌خواه،[۳۱] جبهه دموکراتیک ملی و سازمان چریک‌های فدایی خلق همه‌پرسی را تحریم و فضای رأی‌گیری را غیر دموکراتیک دانستند.[۳۲] عزالدین حسینی از روحانیان و از رهبران احزاب سیاسی مهاباد در آستانه همه‌پرسی با جمهوری اسلامی مخالفت کرد.[۳۳]

    امام‌خمینی در چهارم فروردین ۱۳۵۸ از مردم خواست در همه‌پرسی شرکت کنند و سهل‌انگاری در آن را پایمال‌شدن خون شهدا خواند و حضور زنان را نیز تعیین‌کننده دانست.[۳۴] ایشان از علما و روحانیان[۳۵] و مسئولان خواست با تبلیغات مناسب مردم را به شرکت در همه‌پرسی تشویق و همگان در آن شرکت کنند.[۳۶] مرتضی مطهری در شرح سخنان امام‌خمینی، جمهوری اسلامی را جامع آزادی و عدالت شمرد و افزودن واژه دموکراتیک به آن را حشو و زاید خواند.[۳۷] عموم علمای شهرستان‌ها و احزاب و سازمان‌های ملی و مردمی ایران از برگزاری همه‌پرسی جانبداری کردند.[۳۸] برخی از علما در بیانیه‌های خود تأکید کردند در جمهوری اسلامی حقوق تمامی افراد محفوظ و مردم بر سرنوشت خود حاکم‌اند و نظام اسلامی بر شاهراه عدالت راه خواهد پیمود و مردم در آزادی کامل به سر خواهند برد.[۳۹] بسیاری از مراجع و علمای بزرگ مانند سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی، سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدکاظم شریعتمداری و نیز سیدمحمود طالقانی مردم را به شرکت در انتخابات و رأی به جمهوری اسلامی تشویق کردند.[۴۰]

    وزارت کشور در روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸ همه‌پرسی را در سراسر ایران برگزار کرد. برگه رأی، دو قسمتی و شامل نیمه «آری» ـ به رنگ سبز ـ و نیمه «نه» ـ به رنگ قرمز ـ بود و روی آن این عبارات به ترتیب درج شده بود: «بسمه تعالی دولت موقّت انقلاب اسلامی، وزارت کشور، تعرفه انتخابات رفراندم، تغییر رژیم سابق به جمهوری اسلامی که قانون اساسی آن از تصویب ملت خواهد گذشت». رأی‌دهندگان بایستی رأی مورد نظر خود را از برگه جدا کرده و در صندوق رأی می‌انداختند و می‌توانستند قسمت دیگر را همراه با خود ببرند.[۴۱] امام‌خمینی به گروه‌هایی که به نوشته آری یا نه روی برگه رأی معترض بودند، پاسخ داد رفراندم به معنای آری و نه است؛ ولی آنان می‌توانند به جای رأی نه، از حکومت دلخواه خود چون سلطنت یا جمهوری دموکراتیک نام ببرند.[۴۲]

    رأی‌گیری از ساعت هشت صبح روز جمعه دهم فروردین شروع شد.[۴۳] وزارت کشور از حقوقدانان بین‌المللی خواست بر اجرای همه‌پرسی نظارت کنند.[۴۴] امام‌خمینی در ساعت ده صبح در حوزه سی خیابان چهارمردان قم رأی آری خود را به صندوق انداخت.[۴۵] شرکت گسترده مردم موجب شد رأی‌گیری تا روز شنبه یازدهم فروردین ادامه پیدا کند. افزون بر مدارس و مساجد و روستاها در بیمارستان‌ها و مراکز نظامی و پادگان‌ها حوزه‌های رأی‌گیری دایر بود.[۴۶] مردم بی‌توجه به فضاسازی مخالفان از همه اقوام و فرقه‌ها از ساعت‌ها پیش برای شرکت در رأی‌گیری به صف ایستاده بودند. بیماران و پیرمردان نیز مشتاق‌تر از دیگران در صف‌ها دیده می‌شدند.[۴۷] اقلیت‌های دینی نیز با اطمینان به حفظ حقوق خود در حکومت آینده به جمهوری اسلامی رأی موافق دادند.[۴۸]

    برخی گروه‌های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی برای کاستن از شرکت و رأی مردم، مناطقی از کشور را ناامن کردند. ایجاد درگیری،[۴۹] به آتش‌کشیدن صندوق‌های رأی،[۵۰] جلوگیری مسلحانه از شرکت مردم در همه‌پرسی،[۵۱] کشتن مردم[۵۲] از کارهای مخالفان بود. با همه تدابیر امنیتی در گنبد و ترکمن صحرا و سقز و سنندج و مهاباد نگذاشتند انتخابات برگزار شود.[۵۳] گروه‌های مسلح برای ناامن‌کردن فضای انتخاباتی به خودروی هیئت حسن نیت و نمایندگان سیدمحمود طالقانی حمله کردندکه به آنان آسیبی نرسید.[۵۴] در سنندج نیز شش پزشک و سه پرستار را که برای مداوای مجروحان رفته بودند، به شهادت رساندند.[۵۵] (ببینید: کردستان)

    به سبب استقبال مردم، رأی‌گیری تا آخر وقت روز یازدهم فروردین در تهران و شهرستان‌ها تمدید شد.[۵۶] برابر اطلاعیه رسمی ستاد عملیات همه‌پرسی وزارت کشور، بیست میلیون و بیست‌ویک هزار و دویست‌وهشتادوهشت نفر (۲۸۸/۰۲۱/۲۰ نفر) به جمهوری اسلامی رأی موافق (۲/۹۸ درصد آرا)، صدوچهل هزار و شصت‌وشش نفر (۰۶۶/۱۴۰ نفر) رأی مخالف دادند.[۵۷] ۴۱۳ نفر نیز به جمهوری خلق رأی داده بودند.[۵۸] سیدصادق طباطبایی مجری انتخابات، دربارهٔ تعداد واجدین شرایط برای شرکت در انتخابات، یادآور شده است تعداد دقیق آن مشخص نیست؛ تخمین این بود که ۹۴ درصد مردم در انتخابات شرکت کرده‌اند و این در حالی بود که در برخی از شهرها انتخابات انجام نشد و به برخی از نقاط هم برگه رأی‌گیری نرسید.[۵۹]

    امام‌خمینی پس از پایان رأی‌گیری از فضای آزاد و شور و شوق مردم در شرکت در انتخابات سخن گفت[۶۰] و پیروزی ملت ایران در همه‌پرسی را وعده خداوند مبنی بر غلبه مستضعفان بر مستکبران خواند و مخالفان جمهوری اسلامی را بی‌خبر از خدا و ماجراجو دانست[۶۱] و در ادامه از رفتار ضد انسانی برخی گروه‌ها مانند آتش‌زدن صندوق‌های رأی و حمله مسلحانه به مردم نیز انتقاد کرد.[۶۲]

    امام‌خمینی در پیامی به مناسبت رأی یکپارچه مردم به جمهوری اسلامی با ذکر آیه کریمه «وَ نُرِیدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً»،[۶۳] در آغاز آن، دوازدهم فروردین را روز پیروزی مستضعفان خواند و آن را به ملت ایران تبریک گفت و این روز را روز امامت امت و روز پیروزی و فتح و ظفر ملت نامید و افزود در این روز تاریخی، رژیم طاغوتی به زباله‌دان تاریخ پیوست.[۶۴] ایشان به دنیا اعلام کرد مردم به عدالت رأی دادند و در سایه حکومت اسلامی باران رحمت قرآن و سنت بر همه کس به یکسان خواهد بارید.[۶۵] ایشان در ادامه پیام، صبح‌گاه دوازدهم فروردین را روز نخستین حکومت «الله» و از بزرگ‌ترین اعیاد مذهبی و ملی شمرد و از مردم خواست این روز را عید بگیرند و زنده نگهدارند.[۶۶] ایشان از مردم و دولت خواست در سایه این اقتدار ملی با قدرت پیش روند و عدالت اسلامی را به دنیا نشان دهند و از اسلام و جمهوری اسلامی پاسداری کرده، کشور را از آثار رژیم طاغوتی پاکسازی و ادارات کشور را که غربی شکل گرفته‌اند متحول کنند.[۶۷]

    امام‌خمینی در سال ۱۳۵۹ نیز به مناسبت سالگرد اعلام جمهوری اسلامی، دوازدهم فروردین را روز رسمیت حکومت مستضعفان بر مستکبران در ایران یاد کرد و با اعلام اینکه ملت ایران این روز را عیدی اسلامی ـ ملی تلقی می‌کند، آن را روز غلبه جنود «اللَّه» بر جنود شیطان و روز فتح و نصر خدا و بندگان مؤمن به او دانست.[۶۸] ایشان در سال‌های بعد نیز به مناسبت دوازدهم فروردین پیام داده و تذکراتی را به مقتضای زمان، به ملت، دولت، قوه قضاییه و قوای مسلح یادآوری کرده است.[۶۹]

    بعدها روشن شد امام‌خمینی چندین شعر زیبا در وصف جمهوری اسلامی سروده است؛ ازجمله: جمهوری اسلامی ما جاوید است/ دشمن ز حیات خویشتن نومید است. آن روز که عالم ز ستمگر خالی است/ ما را و همه ستمکشان را عید است.[۷۰] ایشان در سروده‌ای دیگر جمهوری اسلامی را روز عید حزب‌الله و شکست دشمن نامیده است.[۷۱]

    رأی مردم به جمهوری اسلامی در میان دوست و دشمن بازتاب گسترده‌ای داشت. دوستان جمهوری اسلامی ایران خرسند شدند و علما و اقشار گوناگون مردم ایران و مسلمانان و محرومان و رؤسای کشورهای جهان پیام‌های تبریک فراوانی به امام‌خمینی و کارگزاران نظام فرستادند و استقرار جمهوری اسلامی را به امام‌خمینی و امت اسلامی تبریک گفتند.[۷۲] نخست‌وزیر مصر ضمن به‌رسمیت‌شناختن نظام جدید ایران، بر همکاری دو کشور تأکید کرد.[۷۳] امام‌خمینی نیز ضمن تشکر در پاسخ برخی از آنان ازجمله رئیس‌جمهور عراق یادآور شد، دولت‌ها باید با ملت‌ها با مسالمت رفتار کنند و در خدمت آنان باشند تا آسایش همگان فراهم گردد.[۷۴] در پاسخ رئیس‌جمهور تونس نیز آرزو کرد جمهوری اسلامی ایران در همبستگی میان مسلمانان نقش مؤثری داشته باشد.[۷۵] ایشان در دیدار سفیر بنگلادش و در پاسخ تبریک رئیس‌جمهور این کشور یادآور شد امید دارد دولت‌ها و ملت اسلام هر چه بیشتر به یکدیگر نزدیکتر شوند[۷۶] و در پاسخ لئونید برژنف رهبر اتحاد جماهیر شوروی، سعادت و رستگاری ملل شوروی را خواستار شد و اظهار امیدواری کرد جمهوری اسلامی ایران در اتحاد ملل و آسایش انسان‌ها نقش ارزنده‌ای داشته باشد و در راه صلح و آرامش کوشا باشد.[۷۷] خبرگزاری‌های بین‌المللی از حضور گسترده مردم خبرهای مفصلی را مخابره کردند.[۷۸] دبیرکل انجمن دولتی و همبستگی فرانسه با مردم ایران این رأی‌گیری را پراهمیت خواند.[۷۹] گروه ناظر بر همه‌پرسی نیز که از فرانسه به منظور نظارت آمده بودند، همه‌پرسی ایران را دموکراتیک و پیروزی قدرت انقلابی ایران را کاملاً محرز دانستند.[۸۰] آمریکا مأیوس از تغییر نظام، پس از انتخابات سفیر خود را از ایران فرا خواند.[۸۱] برخی از سران دیگر کشورها نیز نخستین سالگرد تأسیس جمهوری اسلامی ایران را به امام‌خمینی و مردم ایران تبریک گفتند، رئیس کمیته دایمی کنگره ملی نمایندگان مردم جمهوری خلق چین،[۸۲] لئونید برژنف رهبر شوروی، رئیس‌جمهور خلق چین و کره شمالی،[۸۳] رؤسای کشورهای سوریه، لیبی، الجزائر، بنگلادش ازجمله این افراد بودند.[۸۴] این تبریک‌ها در برخی سال‌های بعد نیز ادامه داشت.[۸۵]

    شد جمهوری اسلامی به پا/ که هم دین دهد هم دنیا به ما

    ۱۲ فروردین؛ روز «آری» ملت به جمهوری اسلامی

    تعریف شهیدبهشتی از «جمهوری اسلامی»

    روز جمهوری اسلامی در ویکی تابناک

    روزی به نام همبستگی ملت ایران

    روز جمهوری اسلامی ایران

    روزی برای "آری ملت"

    روز جمهوری اسلامی


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: رویدادهای انقلاب اسلامی

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | 10:42 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    12 فروردين روز جمهوری اسلامی ایران

    روز جمهوری اسلامی ایران ( 1358 ش)

    12 فروردين 1358، روز اعلام نتايج همه پرسى در مورد نوع حکومت پس از انقلاب اسلامى بود که طى آن 98/2 درصد مردم ايران به "جمهورى اسلامى" راى آرى دادند. مردم ايران اسلامى اگرچه در طول مبارزات انقلابى خود شعار استقلال ، آزادى ، جمهورى اسلامى را در سرلوحه شعارهاى خود قرار داده بودند و به اين ترتيب با فريادهاى خود اجماع قاطع خود را در مورد جمهورى اسلامى اعلام کرده بودند اما جهت تثبيت ثمره مبارزات اسلامى خود در روزهاى دهم و يازدهم فروردين 58 با حضور در پاى صندوق هاى راى به "جمهورى اسلامى" راى قاطعى دادند. در این روز 98/2 درصد مردم با لبيک به نداى رهبر خود پايه هاى نظام اسلامى را تثبيت کردند و خواستار حاکميت اسلام ناب و مترقى در حکومتى بر پايه مشارکت و حضور مردم در سرنوشت خويش شدند. پیام امام راحل به مناسبت این روز چنین بود: "صبحگاه 12 فروردين که روز نخستين حکومت الله است از بزرگ ترين اعياد ملى و مذهبى ماست و ملت ما بايد اين روز بزرگ را عيد بگيرند و زنده نگه دارند. روزى که کنگره هاى قصر 2500 ساله حکومت طاغوتى فرو ريخت و سلطه شيطانى براى هميشه رخت بربست و حکومت مستضعفين جانشين آن گرديد ." 12 فروردین از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران روز جمهوری اسلامی نام گرفت و تعطیل عمومی اعلام شد.

    تعریف شهیدبهشتی از «جمهوری اسلامی» چه بود؟/ حکومتی را انتخاب کنید که از زور و تهدید برای رسیدن به هیچ سمتی استفاده نشود

    تعریف شهیدبهشتی از «جمهوری اسلامی» چه بود؟/ حکومتی را انتخاب کنید که از زور و تهدید برای رسیدن به هیچ سمتی استفاده نشود

    شهید آیت‌الله دکتر محمدحسین بهشتی اواخر اسفند ۱۳۵۷ در یک گفت‌وگوی تلویزیونی در باره ویژگی‌های نظام جمهوری اسلامی سخن گفت.

    این گفت‌وگو را که در روزنامه اطلاعات ۲۸ اسفند ۱۳۵۷ منتشر شده است می‌خوانید:

    دولت ما دو هفته دیگر می‌خواهد در یک مراجعه به آراء عمومی در یک همه‌پرسی و به اصطلاح فرنگی ش رفراندوم نظر مردم خودش را درباره جمهوری اسلامی[اخذ و] اعلام بکند.

    خوشوقتم که فرصتی دارم تا در این‌باره با برادران مسلمان سخنی بگویم. از آغاز مرحله اخیر انقلاب یعنی حدود شانزده ماه پیش رهبری انقلاب با تیزبینی و ژرف‌نگری روی این نکته تکیه داشت که عامل اصلی همه خرابی‌ها، همه فسادها، همه عقب‌ماندگی‌ها و تیره‌روزی‌ها در کشور ما عبارت است از رژیم، نوع حکومت و بخصوص مسأله بی‌پایه سلطنت و مکرر اعلام شد مسائلی از قبیل انتخابات آزاد برای مجلسین (مجلس سنا و مجلس شورا) انتخاب آزاد انجمن‌های شهرستان، بخش و روستا و امثال آنها در چهارچوب یک رژیم فاسد فقط ایجاد جهت‌های انحرافی برای جنبش و قیام ملت ماست. به همین جهت بود که در یکی دو سال اخیر مرد و زن مسلمان انقلابی ما در شعارهای تکان‌دهنده راهپیمایی‌هایشان بیش از هرچیز با شور و عشق فراوان روی این شعار تکیه کردند و فریاد زدند «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی». از موقعی که حکومت اسلامی به عنوان بحث اصلی در شعار انقلابیون ایران مطرح شد مکرر این سؤال پیش آمد که حکومت اسلامی به چه شکلی است؟ و برای پاسخ به این سؤالِ عمقی بود که رهبری اعلام کرد در نخستین مرحله پیروزی انقلاب شکل حکومت شما جمهوری اسلامی خواهد بود.

    آوردن اصطلاح و واژه جمهوری به جای حکومت معنی عام‌تری داشت و جمهوری اسلامی معنی خاص‌تری داشت. آوردن جمهوری به جای حکومت ایجاب می‌کرد که پیرامون سیستم جمهوری و رابطه‌اش با حکومت اسلامی توضیحات بیشتری در اختیار مردم گذاشته شود. قبلاً باید درباره اصل جمهوری توضیح بدهم. در جامعه‌های بشری حکومت یا حکومت فردی است که یک فرد به اتکاء قدرت در زیر برق سرنیزه با استفاده از لوله تفنگ و با استفاده از تانک و زره‌پوش زمامداریش را بر مردم تأمین می‌کند و یک تنه مبدأ و منشأ قدرت، تصمیم‌گیری، قانون و اجرای قانون می‌شود که در اصطلاح اروپایی به آن می‌گوییم «مونارشی» و در ترجمه آن در زبان فارسی می‌توانیم بگوییم پادشاهی که گُنده‌ترش کردند به اسم شاهنشاهی و در اصطلاح غربی می‌گوییم سلطنت که سلطنت می‌تواند مطلق باشد و می‌تواند سلطنت مشروطه باشد. ولی به هر حال در رژیم سلطنتی مطلب آن است که یک فرد زمامدار جامعه شده که این سمت زمامداری را به اتکاء قدرت یا وراثت صاحب قدرت و زورمند دیگری به دست آورده است.

    نوع دیگر حکومت عبارت است از حکومت یک گروه افراد برجسته بر یک جامعه که زمامداری را به دلیل داشتن امتیازات خاص به دست آوردند. از میان انواع مختلف این نوع حکومت دو نوعش بسیار معروف است، یکی حکومت گروه برگزیدگان و اشراف و کسانی که از نظر روحی و فکری و بلنداندیشی ویژگی‌ها و امتیازاتی دارند که از آن در اصطلاح اروپایی به «آریستوکراسی» نام برده می‌شود که در زبان ما ترجمه‌اش به اسم برگزیدگان آمده است. نوع دیگرش این است که گروهی به دلیل داشتن ثروت و دستیابی بر سرمایه و زَر توانسته‌اند به قدرت برسند و زمامدار شوند که از آن تعبیر می‌شود به «الیگارشی» که ما هنوز معادل معروف فارسی برایش نداریم و می‌توانیم بگوییم حکومت ثروتمندان. در اینجا نیز یک گروه حکومت می‌کند بر مردم و توجیه می‌کند حکومتش را که از نظر روحی، فکری یا از نظر قدرت اقتصادی به دست آورده است، حکومت اقلیتی ممتاز بر اکثریت.

    نوع سوم حکومتی است که نه در پرتو سرنیزه و قدرت و زور و نه به دلیل داشتن امتیازات خاص و ثروت، بلکه زمامدار سمت و منصب و قدرتش را از حمایت مردم، توده مردم و خلق می‌گیرد. آنها هستند که او را به این سمت برمی‌گزینند یا می‌پذیرند. این نوع حکومت در یونان باستان به نام حکومت گرفته شده از عامه یاد می‌شد.

    در موقعی که کتاب‌ها و معارف یونان به زبان عربی ترجمه می‌شد مترجمین عرب واژه جمهوریت را معادل عربی ریپوبلیکا انتخاب کردند. منشأ انتخاب این است که جمهور در زبان عربی چند معنی دارد. در کتاب قاموس آمده است: جمهور عبارت است از توده‌ای از شن که بلندتر از اطرافش است و همچنین وقتی می‌گوییم جمهورالناس یعنی قسمت عمده مردم و به طور کلی جمهور یعنی قسمت عمده هر چیز، این بیانی است که «فیروزآبادی» در کتاب قاموس در معنی جمهور در زبان عربی آورده است. در لغت‌نامه عربی المنجد آمده است: جمهور توده‌ای از شن است که روی هم انباشته شده باشد. یا اینکه قسمت عمده مردم، جماعت مردم، قسمت عمده هر چیز و بعد در معنی جمهوریت می‌گوید: جمهوریت عبارت است از جامعه و دولتی که رییس آن دولت برای مدت زمان معینی انتخاب می‌شود به انتخاب جمهورِ امت، نه از روی توارث. ملاحظه می‌کنید که انتخاب واژه جمهوریت به عنوان معادل برای واژه ریپوبلیکا با رعایت تناسب کامل بوده است. حکومت جمهوری یعنی حکومتی که زمامداریش از طریق اکثریت مردم بر سر کار می‌آید.

    در فرهنگ سیاسی داریوش آشوری چاپ هشتم صفحه ۷۱ آمده است جمهوری نوعی حکومت است که در آن جانشینی رییس کشور موروثی نیست و مدت ریاست محدود است و انتخاب با رأی مستقیم یا غیر مستقیم مردم انجام می‌شود. جمهوری از نظر مفهوم کلمه غالباً متضمن درجاتی از دموکراسی نیز هست، اما در عین حال بر بسیاری از دیکتاتوری‌های غیرسلطنتی نیز اطلاق می‌شود و در این وجه صرفاً به معنای غیرسلطنتی است. در فرهنگ معین می‌گوید: جمهوری طرز حکومتی است که رییس کشور از جانب مردم برای مدتی معین انتخاب می‌شود. بنابراین رابطه بین جمهوری و آن مفهومی را که می‌خواهیم در این توضیح برای جمهوری اسلامی بیان کنیم، به خوبی دریافتید و روشن شد که این رابطه‌ای است اصیل و ریشه لغویش چیست.

    در میان انواع حکومت گاهی از یک نوع حکومت دیگر نیز یاد می‌شود و حکومت دموکراسی که بحث پیرامون آن را باید به نوبت دیگر و وقت دیگری واگذار کنیم، چون می‌خواهم در این بحث فشرده و کوتاه توضیحی درباره جمهوری اسلامی بدهم. ببینیم آیا از میان این چند نوع حکومتی که برشمردیم کدامیک از اینها با مبانی اسلام سازگارتر است. در میان اینها نوع جمهوری با مبانی اسلام از نظر زمامداری سازگارتر است. حکومت در یک جامعه اسلامی یک وقت دیگر در زمان پیغمبر مطرح بود. و یک وقت در زمان ائمه شیعه مطرح می‌شود و یک وقت در زمان ما. بحثی که می‌خواهم بکنم مربوط است به امروز ما، بر طبق مبانی اسلامی در عصر ما حکومت، زمامدار، حاکم صرفاً باید سمت و قدرت خودش را از آرای مردم بگیرد. کسی حق دارد زمامدار مردم باشد که برگزیده مردم یا لااقل پذیرفته مردم یا مورد حمایت مردم باشد. هیچ‌کس حق ندارد در مبانی اسلام که ولایت و زمامداری خودش را بر مردم تحمیل کند و برخلاف رضایت آنها و خلاف پذیرش و تمایل آنها و برخلاف انتخاب آنها. چرا؟ برای اینکه کسی که آمد بر خلاف خواست مردم به آنها گفت من آقابالاسر شما هستم، من حاکم بر شما هستم می‌خواهید بپذیرید یا می‌خواهید نپذیرید و... این آدمی است که با زور و از روی انگیزه تفوق‌طلبی آمده است سمتی را برای خودش ادعا کرده است و تفوق‌طلبی و برتری‌طلبی در قرآن و طبق ایدئولوژی اسلامی مردود، مطرود و مایه فساد و مایه تیره‌بختی در دنیا و آخرت است. در قرآن می‌بینیم در آیات مختلف از مستکبرین از آنهایی که خودشان را بزرگ می‌شمارند و بزرگیشان را بر دیگران تحمیل می‌کنند به زشتی یاد می‌کند و بزرگی‌طلبی را عامل انحراف می‌داند. متکبران، بزرگی ‌فروشان، تفوق طلبان همواره سد راه جنبش‌ها هستند. بزرگی طلبی و تفوق طلبی از نظر قرآن مطرود و مردود است تا آنجایی که آیه ۸۳ [سوره قصص] این طور بیان می‌کند: آن سرای آخرت، آن فرجام ارزنده، ما این فرجام ارزنده را برای کسانی مقرر کرده‌ایم که در روی زمین در پی بزرگی‌طلبی و تفوق‌طلبی نیستند و نه در پی عُلوّند و نه به دنبال فساد و تباهی‌آفرینی، عاقبت و فرجام صرفاً از آنِ خداپرستان، از آنِ کسانی است که پروای خدا، پروای حق دارند.

    خلاصه می‌کنیم که مبانی عالی اسلام به طور کلی امتیازطلبی را محکوم می‌کند و می‌گوید هیچکس نمی‌تواند رابطه‌اش را با دیگران بر مبنای امتیازطلبی یا تفوق‌طلبی استوار کند. خب سلطنت چیست؟ سلطنت این بود که یک شخص می‌گفت من فرمانروای شما هستم چون زور دارم، چون پدر من زور داشته و من وارث مقام از او هستم، و موقعی که پدر می‌خواست او را به عنوان ولیعهد و جانشینی خودش بر مردم تحمیل کند لابد براین عقیده بود که ولیعهد پسر بزرگش دارای امتیازات و ویژگی‌های خاص است که حتماً بهتر از دیگران می‌تواند کشور را اداره کند. طبیعی است که این نوع تفوق‌طلبی چه برای فرد و چه برای گروه مطرود است. خب چی می‌ماند. آن یک چیز است، آن هم حکومتی است که زمامداریش را بر مردم تحمیل نکند و از طریق انتخاب مردم و پذیرش مردم به سر کار بیاید.

    می‌دانید که در تاریخ شیعه همواره رهبران مذهبیِ ما را مردم خودشان می‌پذیرفتند یا با رأی مستقیم یا با انتخاب مستقیم، خودشان شناسایی داشتند که این فرد شایسته آن است که به عنوان رهبر دینی در جامعه بزرگ اسلامی مورد قبول قرار بگیرد. هیچ مرجعی در شیعه رهبریش را بر مردم تحمیل نکرده است. حالا که باید در جامعه ما بر این اساس حکومتی سر کار آید این حکومت باید شکلی داشته باشد که در آن شکل عامل تحمیل وجود نداشته باشد.

    با توجه به تعاریف‌های بالا که از انواع حکومت داشتیم حکومت ما چه شکلی می‌تواند داشته باشد؟ بنابر این یک پایه از جمهوری اسلامی این است: جمهوری اسلامی نوع حکومتی است که با پذیرش و انتخاب آزادانه اکثریت ملت به قدرت می‌رسد. این یکی از اساسی‌ترین پایه‌های جمهوری اسلامی است. ملت ایران بیدار باشید، هشیار باشید از هم اکنون باید حکومتی را انتخاب کنید که در آن حکومت عامل زور و عامل تهدید به هیچ عنوان برای رسیدن به هیچ سمتی از سمت‌های اجتماعی مورد بهره‌برداری احدی قرار نگیرد، این پایه اساسی است، به نظر ما همه مسائل دیگر باید از اینجا پایه بگیرد. خب هر حکومتی که بر اساس رأی آزادانه مردم سر کار بیاید جمهوری اسلامی است؟ نه، این مورد شرط لازم است اما شرط کافی نیست. شرط دومی نیز دارد و آن این است وقتی مردم یک کشور، اکثریت مردم کشور مسلمانند، این مسلمانان اگر فردی را با رأی آزاد برای زمامداری انتخاب کردند خودبخود از این زمامدار می‌خواهند که این زمامدار، این حکومت، این نظام، خودش را در اداره مملکت نسبت به مقررات و تعالیم اسلامی ملتزم و متعهد بداند. متعهد باشد که جامعه و کشور را بر اساس تعالیم سعادت‌بخش اسلام اداره کند.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳ | 10:27 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    سه تن از خوارج تصمیم گرفتند علی و معاویه و عمرو عاص را ترور کنند
    سه تن از خوارج به نام عبدالرحمن بن ملجم از قبیلهٔ کنده، برک بن عبدالله و عمرو بن بکر تمیمی همدیگر را در مکه ملاقات کردند و با هم به مذاکره پرداختند. آنان پس از اتمام مراسم حج، سوگند یاد کردند که علی و معاویه و عمرو عاص را که به اعتقاد خوارج گمراه بوده و مسئول وضع اسفبار مسلمانان بودند، با انگیزهٔ انتقام از کشتار یارانشان در نبرد نهروان، بکشند. روز کشتن را ۱۷ رمضان تعیین نمودند و هر کسی به شهر قربانی خود رفت، عبدالرحمن به کوفه، برک به دمشق و عمرو به مصر.

    بعد از واقعهئ نهروان ، گروههايى از خوارج در مكه جمع مى شدند و بر كشتگان جنگ نهروان مى گريستند. هر روز اجتماعى را بر پا مى كردند و بر اعمال ننگين گذشته خود اظهار ندامت و نگرانى مى كردند، لذا در طى جلساتى تصميم نهايى را اتخاذ نمودند. آنان مصمّم شدند كه سه نفر را به قتل برسانند كه عبارتند از حضرت امير(ع ) و معاويه و عمروبن عاص ، كه اگر اين سه نفر كشته شوند جامعه روى آرامش ‍ را به خود خواهد ديد. اما چه كسانى بايد اين طرح ترور را اجرا كنند به شور نهادند كه در اين ميان ، عبدالرحمن بن ملجم مرادى اظهار نمود كه من براى كشتن حضرت على آمادگى دارم و حجّاج بن عبداللّه كه معروف به برك بود، كشتن معاويه را كه در شام حكومت مى كرد به ذمّه خويش نهاد و شخصى ديگر به نام دادويه كه معروف به عمروبن بكر تميمى بود ترور عمروعاص را قبول كرد و همگى تصميم گرفتند كه در يك شب و ساعت معينى طرح را اجرا كنند، لذا قرار شد در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان سال چهلم هجرت به اجراء درآورند. پس يكديگر را وداع كردند كه ابن ملجم ملعون به سوى كوفه حركت كرد و به بركت به سمت شام و عمروبن بن بكر به جانب مصر رهسپار شدند. و در شب حادثه هر يك آمادگى كامل يافتند كه برك در مسجد جامع شام در شب نوزدهم قبل از طلوع فجر وارد مسجد شد تا با شمشيرى كه به زهر آبديده كرده بود بر سر معاويه فرود آورد. ولى در عمل ، شمشيرش بر ران معاويه اصابت كرد كه معاويه بانگى برآورد و در محراب افتاد. مردم برك را دستگير نمودند و معاويه را به منزل وى انتقال دادند و طبيب حاذق آوردند. چون طبيب زخم ران او را ديد گفت اين ضربت از اثر شمشير زهرآلود است و رگ نكاح را قطع نموده ، اى معاويه اگر بخواهى جراحتت بهبود يابد و نسل تو منقطع نگردد بايد با آهن سرخ شده ، موضع جراحت را داغ نمايم و اگر از داشتن فرزندِ بيشتر مى پوشى با نوشيدن شراب مى توان معالجه كرد معاويه گفت : مرا تاب و تحمل داغ شدن بوسيله آهن گداخته نيست و لذا مرد دو فرزندم يزيد و عبداللّه بس است . پس ‍ طبيب تصميم گرفت كه زخم ران معاويه را با نوشاندن شراب عقاقير به او مداوا نمايد. طبيب توانست با اين روش او را از مرگ نجات دهد. پس معاويه برك را حاضر ساخت و امر كرد تا سرش را از تنش جدا كنند. برك گفت مرا امان دهيد تا شما را بشارت دهم ، چرا كه رفيقم براى قتل على به كوفه رفته است ، حال صبر كنيد تا نتيجه آن معلوم گردد كه اگر او موفق به كشتن على نشد من خود به سراغ مى روم تا او را به قتل برسانم . اكنون مرا محبوس كن تا امر براى تو مشخص شود. معاويه صبر كرد تا خبر شهادت حضرت را شنيد و به شكرانه قتل آن سرور مظلومان عالم ، برك را آزاد كرد. و اما عمروبن بكر چون داخل مصر شد صبر كرد تا شب نوزدهم ماه مبارك رمضان فرا رسد و در شب نوزدهم به مسجد جامع رفت و در انتظار عمروبن عاص نشست . از قضا در آن شب عمروعاص را قلنجى عارض شد و نتوانست براى نماز صبح به مسجد بيايد. پس قاضى مصر كه خارجة بن ابى حبيبه نام داشت را به نيابت خود به مسجد فرستاد. از آنجايى كه عمرو بن بكر او را نمى شناخت شمشير را بر سر خارجه فرود آورد و او را در خون خود غوطه ور ساخت و مردم او را دستگير نمودند. عمروعاص به عيادت خارجه رفت و او كه هنوز نيمه جانى در وى باقى بود به عمروعاص گفت : همانا اين مرد اراده قتل تو را داشت ، عمرو گفت لكن خداوند اراده خارجه را نمود. سپس عمروعاص دستور داد كه ضارب كه عمرو بن بكر نام داشت را گردن بزنند. و اما عبدالرحمن بن ملجم مرادى لعنة اللّه عليه به قصد حضرت امير(ع ) و در محلّه بنى كنده كه قاعدين خوارج در آن جا بودند فرود آمد ولى طرح ترور را مخفى داشت . روزى به قصد ديدار يكى از دوستانش رفت كه در آنجا قطام بنت تميه را ملاقات نمود كه پدر و برادر او كه از خوارج بودند در نهروان به دست حضرت كشته شده بودند. ابن ملجم از قطام خواستگارى مى كند قطام گفت صداق من سه هزار درهم و كنيزكى و غلامى و كشتن على بن ابى طالب است . ابن ملجم گفت : از قضا ماءموريت من در كوفه براى قتل آن حضرت است . قطام جمعى از قبيله خود را با او همراه كرد تا او را يارى كنند. از جمله با شبيب بن بحره كه از قبيله اشجع بود و مذهب خوارج داشت آشنا شد و گفت اى شبير آيا مى توانى مرا در قتل على يارى كنى ؟ شبيرگفت در مسجد كوفه به انتظار مى نشينيم و با شمشير آبديده به زهر، فرق او را مى شكافيم و دل خود را شفا مى بخشيم . ابن ملجم را به نزد قطام برد، قطام گفت : شب نوزدهم به نزد من آييد. ابن ملجم با شبيب و وردان به نزد قطام كه در مسجد اعظم به اعتكاف مشغول بود رفتند. قطام ملعونه بافته هايى از حرير برداشت و بر سينه آنان بست و شمشيرهاى به زهر آبديده را به آنان داد. آن سه نفر وارد مسجد شدند و با اشعث بن قيس ملاقات كردند و اشعث با آرامى به ابن ملجم گفت كه شتاب كنيد تا دير نشود.
    در اين لحظه حُجربن عدىّ رحمة اللّه عليه تا بزرگان شيعه بود متوجه گفتگوى آنان شد و احساس خطر نمود لذا سريع به منزل حضرت رفت تا او را از توطئه اى بزرگ خبر دهد كه از قضا حضرت از راه ديگرى از خانه به مسجد مشرّف شد و حُجر، دوان دوان خود را به مسجد رساند ولى صداى گريه شيعيان بلند شده بود. ابن ملجم ملعون در پشت سر حضرت در صف اول نماز ايستاد و انتظار مى كشيد تا حضرت نماز را شروع كنند و وقتى حضرت به نماز ايستاد و در ركعت اول قرار گرفت سجده اول را تمام نمود و تسبيح گويان سر از سجده اول برداشت كه شمشير جفا بر فرق مبارك آن اول مظلومِ عالم فرود آمد و نداى فزت و رب الكعبه را سر داد و به روايت شيخ مفيد و مسعودى ، آن سه نفر ملعون بر درِ مسجد كوفه ايستادند همين كه حضرت وارد مسجد شد بر حضرت حمله كردند و شمشير ابن ملجم بر فرق حضرت فرود آمد. حضرت را به منزل آوردند و طبيب حاذق حاضر كردند و با آزمايشى كه انجام داد گفت زهر در جان حضرت اثر كرد و چند روزى بييش ميهمان شيعيان نخواهد بود. تا اينكه در بيست و يكم ماه رمضان روح منوّرش به ارواح انبياء و اولياء الهى و لا سيّما به پيامبر مكرّم اسلام (ص ) و فاطمه زهرا(س ) ملحق گرديدند.
    خاتمه : تصميم خوارج بر قتل على ، معاويه و عمروعاص بعد از جنگ نهروان
    تحقيقى درباره توطئه گران ترور امام علی(ع)
    فتنه خوارج در شهادت حضرت على علیه‏السلام


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : شنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۳ | 21:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    درهر ماه رمضان شبی است که در آن امور سال آینده تقدیر می‌ شود/ رازهای پنهان شب‌قدر

    مراد از قدر، تقدیر و اندازه ‌گیری است و شب قدر شب اندازه‌ گیری است و خداوند متعال دراین شب حوادث یک سال را تقدیر می‌کند و زندگی، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و اموری ازاین قبیل را دراین شب مقدر می‌گرداند.

    درهر ماه رمضان شبی است که در آن امور سال آینده تقدیر می‌ شود/ رازهای پنهان شب‌قدر

    مراد از قدر، تقدیر و اندازه‌ گیری است و شب قدر شب اندازه‌ گیری است و خداوند متعال دراین شب حوادث یک سال را تقدیر می‌کند و زندگی، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و اموری ازاین قبیل را دراین شب مقدر می‌ گرداند.

    در روایات اصرار بر این بوده از ناحیه پیامبر و اهلبیت علیهم السلام که شب قدر را بین دیگر شبها اخفاء کنند، در روایات شیعه و روایات سنی و چه در روایات منقول از پیامبر اکرم و چه در روایات اهلبیت علیهم السلام مشترکند و آن اینست که تلاش شده تا شب قدر در حاله ای از ابهام بماند و بطور خاص تعیین نشود که ایشان بطور یقین شب قدر را می شناسند چون شب قدر شبی است که در عصر هر امامی بر آن امام نازل می شده و معنی نداشته که امام شب قدر را نشناسد، ولی اصرار داشتند که مخفی بماند.

    ما چند دسته روایات داریم که در دسته ای از روایات آمده است که شب یکی از شبهای دهه پایانی شب قدر است، در دسته ای دیگر از روایات سه شب را تعیین کرده اند نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم، و در بعضی دیگر دو شب تعیین شده است، از امامان ما پرسیدند آیا ممکن است آن شب را بطور خاص برای ما تعیین کنید، امام صادق علیه السلام فرموند: مگر چه می شود که شما دو شب را نتوانی احیاء کنی چرا این کار را نمی خواهی بکنی، ولی با این حال حاضر نشده بودند که شب را تعیین کنند، ولی حکمتش اینست که می خواستند این شب را به لحاظ اینکه شبی منحصر به فرد است یک شب بسیار ویژه است که از هزار ماه، هزار ماه می فرمایند بیش از هشتاد سال است یعنی یک عمر آدمی، شب قدر چون از یک عمر ادمی ارزشمندتر است به این جهت اخفا کرده اند که مردم تلاش بیشتری در دو یا سه شب داشته باشند، و احیا کنند تا آمادگی لازم را از جهت نفسانی و روحانی پیدا کنند که تا آن عظمت شب قدر را با آمادگی بیشتری دریافت بکنند اگر یک شب خاص بود طبیعتاً آمادگی ها کمتر بود، و اگر سه شب باشد انسان در هر سه شب تلاش بکند در مجموع می تواند امیدوارتر باشد به اینکه آن شب را دریافت کرده و حق آن شب را درک کرده است، به این جهت خاندان رسالت سعی کرده اند این شب مخفی بماند.

    در همین زمینه مرحوم علامه طباطبایی ذیل تفسیر شریف المیزان در دو سوره «قدر» و «دخان» مطالبی را مطرح کرده اند که در ادامه از نظرتان می گذرد.

    شب قدر یعنی چه؟

    مراد از قدر، تقدیر و اندازه ‌گیری است و شب قدر شب اندازه‌ گیری است و خداوند متعال دراین شب حوادث یک سال را تقدیر می‌کند و زندگی، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و اموری ازاین قبیل را دراین شب مقدر می‌گرداند.

    شب قدر کدام شب است؟

    در قرآن کریم آیه ‌ای که به صراحت ‌بیان کند شب قدر چه شبی است دیده نمی‌شود. ولی از جمع‌بندی چند آیه از قرآن کریم می‌توان فهمید که شب قدر یکی از شب‌های ماه مبارک رمضان است. قرآن کریم از یک سو می‌ فرماید: «انا انزلناه فی لیله مبارکه.»(دخان / ۳ ) این آیه گویای این مطلب است که قرآن یکپارچه در یک شب مبارک نازل شده است و از سوی دیگر می‌فرماید: «شهررمضان الذی انزل فیه القرآن.»(بقره / ۱۸۵) و گویای این است که تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است. و در سوره قدر می‌فرماید: «انا انزلناه فی لیله القدر.» (قدر/۱) از مجموع این آیات استفاده می‌شود که قرآن کریم در یک شب مبارک در ماه رمضان که همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما این که کدام یک از شب‌های ماه رمضان شب قدر است، در قرآن کریم چیزی برآن دلالت ندارد. و تنها از راه اخبار می‌توان آن شب را معین کرد.

    در بعضی از روایات منقول از ائمه اطهار علیهم السلام شب قدر مردد بین نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان است و در برخی دیگر از آنها مردد بین شب بیست و یکم و بیست و سوم و در روایات دیگری متعین در شب بیست و سوم است. (۱) وعدم تعین یک شب به جهت تعظیم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نکنند.

    پس از دیدگاه روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام شب قدر از شب‌های ماه رمضان و یکی از سه شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم است. اما روایات منقول از طرق اهل سنت‌ به طورعجیبی با هم اختلاف داشته و قابل جمع نیستند ولی معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم ماه رمضان شب قدر است (۲) و در آن شب قرآن نازل شده است.

    تکرار شب قدر در هر سال

    شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و سالی که قرآن درآن نازل شد نیست ‌بلکه با تکرار سالها، آن شب نیز تکرار می‌شود. یعنی درهر ماه رمضان شب قدری است که درآن شب امور سال آینده تقدیر می‌شود. دلیل براین امر این است که:

    اولا: نزول قرآن به طور یکپارچه در یکی از شب‌های قدر چهارده قرن گذشته ممکن است ولی تعیین حوادث تمامی قرون گذشته و آینده درآن شب بی‌ معنی است.

    ثانیا: کلمه «یفرق» در آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم.» (دخان / ۶ ) در سوره دخان به خاطر مضارع بودنش، استمرار را می‌رساند و نیز کلمه «تنزل» درآیه کریمه «تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر» (قدر / ۴ ) به دلیل مضارع بودنش دلالت ‌بر استمرار دارد.

    ثالثا: از ظاهر جمله «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن.»(بقره / ۱۸۵ ) چنین برمی‌آید که مادامی که ماه رمضان تکرار می‌شود آن شب نیز تکرار می‌شود. پس شب قدر منحصر در یک شب نیست ‌بلکه درهر سال در ماه رمضان تکرار می‌شود.

    در این خصوص در تفسیر برهان از شیخ طوسی از ابوذر روایت‌ شده که گفت: به رسول خدا (ص) عرض کردم یا رسول الله آیا شب قدر شبی است که درعهد انبیاء بوده و امر به آنان نازل می‌شده و چون از دنیا می‌رفتند نزول امر درآن شب تعطیل می‌شده است؟ فرمود: «نه بلکه شب قدر تا قیامت هست. ‌» (۳)

    عظمت‌ شب قدر

    در سوره قدر می‌خوانیم: «انا انزلناه فی لیله القدر وما ادریک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر.» خداوند متعال برای بیان عظمت ‌شب قدر با این که ممکن بود بفرماید: «وما ادریک ما هی هی خیر من الف شهر» یعنی با این که می‌توانست در آیه دوم و سوم به جای کلمه «لیله القدر» ضمیر بیاورد، خود کلمه را آورد تا بر عظمت این شب دلالت کند. و با آیه «لیله القدر خیر من الف شهر» عظمت این شب را بیان کرد به این که این شب از هزار ماه بهتر است. منظور از بهتر بودن این شب از هزار ماه، بهتر بودن از حیث فضیلت عبادت است. چه این که مناسب با غرض قرآن نیز چنین است. چون همه عنایت قرآن دراین است که مردم را به خدا نزدیک و به وسیله عبادت زنده کند. و احیاء یا عبادت آن شب از عبادت هزار ماه بهتر است.

    از امام صادق علیه السلام سؤال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ (با این که در آن هزار ماه درهر دوازده ماهش یک شب قدر است).

    حضرت فرمود: «عبادت در شب قدر بهتر است از عبادت درهزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.» (۴)

    وقایع شب قدر

    الف- نزول قرآن

    ظاهر آیه شریفه «انا انزلناه فی لیله القدر» این است که همه قرآن در شب قدر نازل شده است و چون تعبیر به انزال کرده که ظهور در یکپارچگی و دفعی بودن دارد نه تنزیل، که ظاهر در نزول تدریجی است.

    قرآن کریم به دو گونه نازل شده است:

    ۱- نزول یکباره در یک شب معین.

    ۲- نزول تدریجی در طول بیست و سه سال نبوت پیامبر اکرم (ص).

    آیاتی چون «قرانا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث ونزلناه تنزیلا.»(اسراء / ۱۰۶ ) نزول تدریجی قرآن را بیان می‌کند.

    در نزول دفعی (و یکپارچه)، قرآن کریم که مرکب از سوره‌ها و آیات است ‌یک دفعه نازل نشده است ‌بلکه به صورت اجمال همه قرآن نازل شده است چون آیاتی که درباره وقایع شخصی و حوادث جزیی نازل شده ارتباط کامل با زمان و مکان و اشخاص و احوال خاصه‌ای دارد که درباره آن اشخاص و آن احوال و درآن زمان و مکان نازل شده و معلوم است که چنین آیاتی درست در نمی‌آید مگر این که زمان و مکانش و واقعه‌ای که درباره‌اش نازل شده رخ دهد به طوری که اگر از آن زمان‌ها و مکان‌ها و وقایع خاصه صرف نظر شود و فرض شود که قرآن یک باره نازل شده، قهرا موارد آن آیات حذف می‌شود و دیگر بر آنها تطبیق نمی‌کنند، پس قرآن به همین هیئت که هست دوبار نازل نشده بلکه بین دو نزول قرآن فرق است و فرق آن در اجمال و تفصیل است. همان اجمال و تفصیلی که درآیه شریفه «کتاب احکمت ایاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر.»(هود / ۱) به آن اشاره شده است. و در شب قدر قرآن کریم به صورت اجمال و یکپارچه بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و در طول بیست و سه سال به تفصیل و به تدریج و آیه به آیه نازل گردید.

    ب- تقدیر امور

    خداوند متعال در شب قدر حوادث یک سال آینده را از قبیل مرگ و زندگی، وسعت ‌یا تنگی روزی، سعادت و شقاوت، خیر و شر، طاعت و معصیت و... تقدیر می‌کند.

    در آیه شریفه «انا انزلناه فی لیله القدر» (قدر / ۱ ) کلمه «قدر» دلالت‌ بر تقدیر و اندازه‌گیری دارد و آیه شریفه «فیها یفرق کل امر حکیم. ‌» (دخان / ۶ ) که در وصف شب قدر نازل شده است‌ بر تقدیر دلالت می‌کند. چون کلمه «فرق» به معنای جدا سازی و مشخص کردن دو چیز از یکدیگر است. و فرق هر امر حکیم جز این معنا ندارد که آن امر و آن واقعه‌ای که باید رخ دهد را با تقدیر و اندازه‌گیری مشخص سازند. امور به حسب قضای الهی دارای دو مرحله‌اند، یکی اجمال و ابهام و دیگری تفصیل. و شب قدر به طوری که از آیه «فیها یفرق کل امر حکیم. ‌» برمی‌آید شبی است که امور از مرحله اجمال و ابهام به مرحله فرق و تفصیل بیرون می‌آیند.

    ج- نزول ملائکه و روح

    بر اساس آیه شریفه «تنزل الملئکه والروح فیها باذن ربهم من کل امر.»(قدر / ۴) ملائکه و روح در این شب به اذن پروردگارشان نازل می‌شوند. مراد از روح، آن روحی است که از عالم امر است و خدای متعال درباره‌اش فرموده است «قل الروح من امر ربی.»(اسراء / ۸۵ ) دراین که مراد از امر چیست؟ بحث‌های مفصلی در تفسیر شریف المیزان آمده است که به جهت اختصار مبحث ‌به دو روایت در مورد نزول ملائکه و این که روح چیست ‌بسنده می‌شود.

    ۱- پیامبر اکرم (ص) فرمود: وقتی شب قدر می‌شود ملائکه‌ای که ساکن در «سدره المنتهی» هستند و جبرئیل یکی از ایشان است نازل می‌شوند در حالی که جبرئیل به اتفاق سایرین پرچم‌هایی را به همراه دارند.

    یک پرچم بالای قبر من، و یکی بر بالای بیت المقدس و پرچمی در مسجد الحرام و پرچمی بر طورسینا نصب می‌کنند و هیچ مؤمن و مؤمنه‌ای دراین نقاط نمی‌ماند مگر آن که جبرئیل به او سلام می‌کند، مگر کسی که دائم الخمر و یا معتاد به خوردن گوشت ‌خوک و یا زعفران مالیدن به بدن خود باشد. (۵)

    ۲- از امام صادق علیه السلام در مورد روح سؤال شد. حضرت فرمودند: روح از جبرئیل بزرگتر است و جبرئیل از سنخ ملائکه است و روح ازآن سنخ نیست. مگر نمی ‌بینی خدای تعالی فرموده: «تنزل الملئکه والروح» پس معلوم می‌شود روح غیر از ملائکه است. (۶)

    د- سلام و امنیت

    قرآن کریم در بیان این ویژگی شب قدر می‌فرماید: «سلام هی حتی مطلع الفجر.»(قدر / ۵ ) کلمه سلام و سلامت ‌به معنای عاری بودن از آفات ظاهری و باطنی است. و جمله «سلام هی» اشاره به این مطلب دارد که عنایت الهی تعلق گرفته است‌ به این که رحمتش شامل همه آن بندگان بشود که به سوی او روی می‌آورند و نیز به این که در خصوص شب قدر باب عذابش بسته باشد. به این معنا که عذابی جدید نفرستد. و لازمه این معنا این است که دراین شب کید شیطان‌ها هم مؤثر واقع نشود چنانکه در بعضی از روایات نیز به این معنا اشاره شده است.

    البته بعضی از مفسرین گفته ‌اند: مراد از کلمه «سلام» این است که در شب قدر ملائکه از هر مؤمن مشغول به عبادت بگذرند، سلام می‌دهند.

    توصیه هایی برای آداب شب قدر

    برای شب قدر در روایات آداب متعددی اعمال متعددی ذکر کرده اند، از جمله گفته اند برای یکایک شبهای قدر شایسته است انسان غسل بکند بعنوان اولین ادب و عمل شب قدر است، علمای ما گفته اند در مفاتیح الجنان مرحوم شیخ عباس قمی این بحث را آورده است که در هر سه شب انسان دمادم غروب قبل از غروب و در آستانه مغرب هر سه شب غسل بکند البته درباره شب بیست و سوم مستحب است انسان دو بار غسل بکند که یکی در غروب و یکی قبل از اذان صبح، که این خود شاهدی برای شب بیست و سوم باز بطور خاص تر و کار را با اهتمام بیشتری که این خود شاهدی است، دوم احیاء توصیه شده است، که انسان آن شبها را با بیدار بودن خود تا صبح احیاء کند که هر بار بیدار ماندنی احیاء نیست بیدار ماندنی که انسان با کیفیت از آن بهره برداری بکند احیاء محسوب می شود، حالا چه کار کند؟ گفتند شب را دعاهای متعدد، نمازهایی بطور خاص، دعاهائی وارد شده و علماء ما همین ادعیه ایی که امروزه مرسوم شده شیعیان در شبهای قدر می خوانند دعای جوشن کبیر دعای مجیر و سایر ادعیه اینها یا بطور خاص در روایات ما اشاره شده است یا اگر بطور خاص نیست مصداقی از آن عنوان کلی است به این معنا که در روایات ما آده دعا بخوانید و علماء ما دعای جوشن کبیر را بعنوان مصداقی از آن دستور خواندن دعا تعیین کرده اند.

    پی‌ نوشت‌ها:

    ۱- مجمع البیان، ج ۱۰، ص‌۵۱۹ .

    ۲- تفسیر الدرالمنثور، ج‌۶ .

    ۳- تفسیر البرهان، ج‌۴، ص‌۴۸۸، ح‌۲۶ .

    ۴- فروع کافی، ج‌۴، ص‌۱۵۷، ح‌۴ .

    ۵- مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۵۲۰ .

    ۶- تفسیر برهان، ج‌۴، ص‌۴۸۱، ح‌۱.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : شنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۳ | 11:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    اطلاع‌نگاشت | فرصت بازگشت به خدا

    بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR به‌مناسبت فرارسیدن شب‌های قدر در این اطلاع‌نگاشت مروری بر توصیه‌های معنوی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای برای استفاده از فرصت این‌شب‌ها داشته است.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : شنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۳ | 11:22 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    علی(ع)، شخصیتی با مصلحت‌گریزی‌های آشکار به نفع عدالت

    عدالت از منظر علی (ع) آن اندازه اهمیت دارد که وقتی از او می‌پرسند عدالت بهتر است یا ایثار و احسان، ایشان می‌گوید:‌ عدالت . علی قدرت را هدف خود قرار نداده و شاید مهمترین تفاوت بین مکتب سیاسی علی (ع) با سایر مکاتب همین باشد. علی از مسالمت‌ آمیز‌ترین روش ها و مسیرها، قدرت را در دست می‌گیرد و شب‌ها به خانه مهاجر و انصار برای نصیحت کردن می‌رفتند. قدرت برای علی وسیله ای برای رسیدن به هدف بوده و آن هدف نیز چیزی جز قسط و عدالت نیست.علی قدرت را قربانی عدالت کرد.

    شعار سال: سال هاست می‌شنویم که هدف غایی اسلام هدایت انسا‌ن هاست و این امر از مسیر حکومتی اسلامی بر جهانیان می‌گذرد. هرچند این برداشت، برداشتی درست می تواند باشد، اما مقدمه و موخره ای دارد که چنانچه رعایت نشود، تعارض زا خواهد شد و آن، تاکید بر جایگاه عدالت در قدرت است. نگاهی به گفتار و کردار علی(ع)، نشان دهنده نوع گرایشات ایشان در تعادل بخشی و توازن یابی بین قدرت و عدالت است.

    عدالت از رایج‌ترین واژه‌های قرآنی بوده و با وجود آنکه، موضوع عدالت بسیار پسندیده و دلنشین است ،در عمل بشدت پیچیده و دشوار است. شیوه حکومتی علی(ع) چنان با عدالت درآمیخته که هر جا سخن از عدالت باشد، این سخن معروف به ذهن متواتر می‌شود که: «قتل علی فی محراب عبادته لشده عدله؛ علی(ع) در محراب عبادت خویش قربانی عدالتش گردید» . عدالت از دیدگاه حضرت علی(ع) همان مفهوم «وضع الشی فی موضعه» عدالت آن است که هر چیزی در جای خودش قرار گیرد و یا «العدل اعطاء کل ذی حق حقه» عدالت آن است که حق هر صاحب حقی، داده شود و... اهمیت عدالت اجتماعی در حکومت حضرت علی(ع) به گونه‌ای است که در عهدنامه معروف مالک اشتر نیز به آن اشاره شده است.

    علی(ع)، شخصیتی با مصلحت‌گریزی‌های آشکار به نفع عدالت

    شهید مطهری نیز عدالت اجتماعی را رعایت حقوق افراد و عطا کردن حق هر ذی‌حقی تعریف می‌کند. امام علی(ع) معتقد است که عدالت، فقط وقتی ارزشمند و دارای اعتبار است که به عنوان رویکرد مقطعی و عارفی، در رفتار انسان، ظهور و بروز پیدا نکند بلکه به ملکه نفسانی، در نگرش و رفتار انسان، تبدیل گردد. به همین جهت است که حضرت علی(ع) آن را برترین خصلت‌ها بیان می‌کنند: «العدل افضل سجیه» در دیدگاه امام علی(ع)، عدالت بر اساس مفهوم حق پایه‌ریزی شده است.

    رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات خود در دیدار با اقشار مختلف مردم مورخ 1387/4/26 در باب عدالت می‌فرمایند: «دنیاداران و کسانی که دل‌هاشان پر از هوس به دنیا و شئون مادی دنیاست، نمی‌توانند عدالت را اجرا کنند. اجرای عدالت یک روح غنی، یک اراده قوی و یک قدم ثابت لازم دارد.

    ۱. عدالت در سخن و گفتار علی : علی می‌گوید اگر ماه و خورشید (حکومت جهانیان) را در اختیارم قرار دهند حاضر نیستم دانه‌ای را از دهان موری بگیرم (نهج البلاغة (صبحی صالح)، خطبه۲۲۴) . چه حکومتی گسترده‌تر از حکومت بر تمام جهان؟ کدام حکومت عالی‌تر از حکومت علی؟ واقعا مصلحت حکم نمی‌کند که به خاطر صلاح تاریخ بشریت یک دانه بی‌ارزش را بگیرد؟ سوال اینجاست که آیا ما بعنوان ارکان یا شهروندان نظام اسلامی، چنین گرایشاتی به عدالت داریم یا انکه قدرت برایمان بر رعایت عدالت ، رجحان دارد؟

    ۲. عدالت در کردار علی : حکومت کوتاه علی مالامال از مصلحت‌گریزی‌ها به سود عدالتی فوری و حکومت‌برانداز است ، بعنوان نمونه :

    الف) در دورانی که خوارج مشغول ساماندهی و جمع آوری سلاح بودند به نظر مشاوران توجهی نکرد و تا دست به شمشیر نبردند سهم بیت المال شان را که صرف تجهیز می‌شد قطع نکرد (تاریخ طبری، ج۵، ص۷۳) .

    ب) در جنگی که توسط دشمنش از آب محروم شده بود با دسترسی به آب آن را در اختیار دشمن گذاشت و از این موقعیت برای فشار به دشمن استفاده نکرد (مروج الذهب، ج۲، ص۳۷۷) .

    ج) وقتی در شورای شش نفره‌ پس از خلیفه دوم، عبدالرحمن ابن عوف از وی خواست که بگوید راه و رسم شیخین را دنبال می‌کند تا با او بیعت کنند حتی سخن دو پهلو در تایید آن نگفت و حکومت را به کسی سپرد که نطفه خلافت معاویه و فرزندانش در آن بسته شد (تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۲) .

    د) در تعارضات با معاویه که نهایتا حکومتش را به پایان رساند، مکررا می‌گفت که طریقه تسلط بر جنگ روانی و فیزیکی معاویه را می‌داند ولی اسلام مانع اوست و چنین نخواهد کرد (نهج البلاغة (صبحی صالح)، خطبه۲۰۰).

    هـ) نمونه دیگر اینکه وقتی امام علی را از نیت توطئه برخی از افراد آگاه می‌کنند و از ایشان می‌خواهند تا گردن آنها را بزنند، امام به آنها می‌گویند: «من با كسى كه به جنگ با من دست نزده و دشمنى‌اش را با من آشكار نكرده و رو در روى من نايستاده پيكار نمى‌‏كنم» (الغارات، ج۱، ص۳۷۲) .

    علی(ع)، شخصیتی با مصلحت‌گریزی‌های آشکار به نفع عدالت

    جمع‌بندی:

    روایت تاریخ از خلافت پنج ساله امیرالمؤمنین علی(ع) و تعامل آن حضرت با مخالفان، روایتی همراه با نهایت مدارا و شکیب است، تا آنجا که واژه مظلومیت را به ذهن متبادر می‌سازد. جز این هم نمی‌تواند باشد، چرا که آن حضرت از جایگاه امام و راهنمای بشر نسبتی هدایتگرانه با حکومت شوندگان برقرار کرده و از فرصت حکومت برای رشد فکری وکمال آحاد جامعه بهره می‌برد.

    علی با چنین اقداماتی حکومتی را رهبری کرد که کمتر از پنج سال به طول انجامید و بر هر شخص سیاسی آشکار است که همین اقدامات پیش‌گفته ، از عوامل اصلی شهادت او و سقوط حکومتش بودند. برا ین قاعده، به راحتی می توان متوجه شد که حکومت طریقیت دارد و باید پیگیر مصالح قدرتی باشیم که انشالله روزی به کار عدالت بیاید.

    حاکمیت علی اخلاق بنیاد بود، از بیرون جهان اسلام نباید ترسید و از داخل باید هراس داشت

    در نگاه علی «نقد حاکمیت» تکلیف شرعی مردم بوده و بستن زبان منتقد وجه شرعی ندارد

    امام‌شناسی و مسیر صحیح زندگی در عصر غیبت

    عدالت حاکمان، افضل عدالت

    عدالت بدون آزادی سوءتفاهم است

    روایتی مستند از ضربت خوردن علی و توصیف آخرین لحظات زندگی

    از منظر علی (ع) «رضایت مردم» تنها با حکمرانی «حق» و اجرای «عدل» شدنی است

    نگاهی به زندگی امام علی (ع) از منظر اندیشمندان جهان

    در برابر پیمانی که بسته‌ای خود را سپر ساز!

    برخورد حضرت علی با مسئولان خائن و مفسدان اقتصادی

    برخورد حضرت امیرالمومنین با کارگزاران متخلف

    امام علی(ع) مبدع و مجری اصلِ «از کجا آورده‌ای» بود

    تأملی بر مشی اخلاقی و سیاست‌ورزی حضرت علی(ع)

    عاشورا حادثه ای تاریخ ساز و تحول بنیادین در مسیر جامعه بشر است


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : شنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۳ | 11:10 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    قتل علی فی محراب عبادته لشدة عدله
    در جنگ خندق هنگامی که امام علی (علیه‌السّلام) مقابل جنگاور کفر و شرک «عمرو» قرار گرفت، با شمشیر «عمرو» که بر فرق سرش اصابت کرد، خون سر، تمام چهره و محاسن امام را رنگین ساخت. در حالی‌که پیامبر با دستان مبارک خود فرق سر امام را پانسمان می‌کرد و خون چهره او را پاک می‌کرد، فرمودند: «این انا یوم یضربک اشقی الاخرین علی راسک ویخضب لحیتک من دم راسک» (امام علی علیه‌السّلام از ولادت تا شهادت، ص۶۱۸)
    «علی جان! آن‌گاه که شقاوت پیشه‌ترین انسان‌ها با شمشیر ستم و تجاوز فرقت را هدف قرار می‌دهد و محاسنت را به خون سرت رنگین می‌سازد من کجا هستم تا زخم سرت را چون امروز پانسمان کنم.» (منتهی الامال، ج۱، ص۱۶۹)

    امام علی (علیه‌السّلام) در شب نوزدهم ماه رمضان در خانه دخترش‌ ام کلثوم میهمان بود. در آن شب نیز امام هنگام افطار بیش از سه لقمه غذا نخورد.
    ام کلثوم دختر امیرالمومنین (علیه‌السّلام) چنین می‌گوید: «وقتی افطار در شب نوزدهم ماه رمضان پدرم میهمان ما بود. برای آن حضرت طبقی که در آن دو قرص نان جو و کاسه‌ای از شیر و نمک ساییده شده بود، گذاشتم. پس از آن که امام از نماز مغرب فارغ شدند، سر سفره حاضر شدند، هنگامی که چشم ایشان به غذا افتاد و خوب آن‌را نگریستند، سر خود را با تاسف تکان داده و فرمودند که کاسه شیر را بردار و با اندکی قرص نان و نمک افطار کردند. پس از سپاس به بارگاه خداوند برای نماز و نیایش برخاست. حضرت پیوسته مشغول رکوع، سجود، دعا و تضرع بودند. امام (علیه‌السّلام) تمام شب را بیدار بودند و خداوند متعال را پیوسته عبادت می‌کردند و در آن شب گاه و بی‌گاه از اطاق خویش بیرون می‌رفتند و با نگاه به آسمان می‌فرمود: «به خدا سوگند این همان شبی است که محبوبم و آموزگارم به من وعده داده است. به خداوند سوگند، هرگز دروغ نگفته‌ام و از رسول خدا دروغ نشنیده‌ام، همانا امشب آن شبی است که به من وعدۀ شهادت داده شده است.» (منتهی الامال، ج۱، ص۱۷۲)

    در آن شب، سوره یس را تا آخر تلاوت نمودند و بعد از آن اندکی به خواب رفتند. به ناگاه با دلهره از خواب بیدار شده و فرمودند: «خداوندا، ما را در لقای خود برکت ده.»
    بسیار می‌فرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»
    در ادامه دخترش چنین آورده است که: آن شب پدرم به فرزندانش فرمودند: «عزیزانم امشب خوابی دیدم، می‌خواهم آن را برایتان وصف کنم.»
    آن‌گاه فرمودند: «پیامبر را در عالم رویا دیدم. ایشان به من فرمودند: «یا اباالحسن! انک قادم الینا عن قریب» علی جان به زودی میهمان ما خواهی بود.»
    و نیز فرمودند: «شقاوت پیشه‌ترین مردم به سوی تو خواهد آمد و محاسن تو را به خون سرت رنگین خواهد ساخت. «وانا والله مشتاق الیک، فهلم الینا فما عندنا خیر لک وابقی» به خدا سوگند که من در شور و شوق دیدار توام و تو در سومین دهۀ ماه خدا به میهمانی ما خواهی شتافت، بیا که آن‌چه نزد ماست برای تو بهتر و پاینده‌تر است.» (منتهی الامال، ج۱، ص۱۷۳)

    هنگامی که اهل خانه، این سخنان جان فرسای ایشان را شنیدند، همه اشک ریختند و به سختی گریستند و فریاد و ضجه زدند و صدا به گریه بلند کردند. و آن حضرت، آن‌ها را دعوت به سکوت کردند، وقتی ساکت شدند، آن‌ها را به خوبی‌ها، سفارش و امر کرده و از بدی‌ها نهی فرمودند. هر قدر، وقت صبح طلوع فجر نزدیک‌تر می‌شد، بر اضطراب و تشویش امیرمؤمنان افزوده می‌گشت. ترس ایشان از شان و جایگاه خداوندی بود، نه از مرگ و خروج روح از بدن!

    شب نوزدهم به پایان رسید، امام، رفته رفته آماده رفتن به مسجد برای اقامه نماز شدند. هنگامی خروج حضرت از درب منزل، مرغابی‌ها راه را بر امام بستند، تا امام به مسجد نرود. قلاب در به کمر ایشان گیر کرد و کمربند امام باز شده و به زمین افتاد. امام کمربند خویش را بست و راهی مسجد شد.
    حضرت پس از ورود به مسجد کوفه، در تاریکی چند رکعت نماز خوانده مشغول تعقیبات نماز شدند. پس از آن به پشت بام مسجد ندای اذان سر داد و خفتگان در مسجد را بیدار نمود. سپس آرام آرام نزدیک محراب شد و با حضور قلب مشغول نماز شدند.

    ابن ملجم در نقشه خائنانه‌اش تصمیم گرفته بود تا آن حضرت را به هنگام برخاستن از رکوع و یا سر برداشتن از سجده هدف گیرد. به همین جهت پس از آغاز نماز دزدانه برخاست و به سرعت خود را کنار ستونی که امام در کنار آن به نماز ایستاده بود رساند تا در فرصت مناسب به سهمگین‌ترین جنایت تاریخ بشری دست یابد. هنگامی که امام سر از سجده نخست برداشت، آن ملعون با شمشیر زهرآلودش که با هزار دینار آن‌را آغشته به زهر ساخته بود، فرق امام را نشانه رفت. درست همان جایی را هدف قرار داد که در جنگ خندق به وسیله شمشیر «عمرو عامری» هدف قرار گرفته بود. فرق مبارک امام شکافت. خون سر و صورت امام را رنگین کرد.
    امام بر چهره به محراب افتاد در حالی‌که زمزمه‌اش این بود: «بسم الله و بالله وعلی ملة رسول الله: فزت و رب الکعبه» به پروردگار کعبه رستگار و کامیاب شدم.
    آن‌گاه فریاد زدند که: «به پروردگار کعبه سوگند! ابن ملجم مرا کشت، آن ملعون، آن فرزند یهودیه مرا کشت، ‌ای مردم ابن ملجم از دست شما مگریزد.» (امام علی علیه‌السّلام از ولادت تا شهادت، ص۶۲۸، ترجمه و نگارش علی کرمی)

    بدین‌ترتیب امام (علیه‌السّلام) با بیان نام و نشان از قاتل خود، خواست بی‌گناهی در آن شرایط بحرانی کشته یا زخمی و دستگیر نشود. ضربت ابن ملجم ملعون، فرق مبارک حضرت را تا پیشانی و محل سجده شکافته بود.
    تا آن زمان تاریخ پیامبران به خود این موضوع را ندیده بود که در روز رحلت یا شهادت، جبرئیل ندای آسمانی سر دهد. اما از شگفتی‌های عظمت و معنویت علی (علیه‌السّلام) بود که با فرود آمدن شمشیر تاریک اندیشی و خشونت بر فرق سر آن امام در حالی‌که هنوز زنده بود، فرشته وحی شهادت جان سوز او را اعلام کرد. خبر این جنایت سهمگین مانند تندبادی کوفه و اطراف آن را به لرزه درآورد. زن و مرد، پیر و جوان، سالم و بیمار سراسیمه از خانه‌های خویش بیرون ریختند و با شیون و فریاد راه مسجد و خانه علی (علیه‌السّلام) را در پیش گرفتند. از سوی دیگر «مرادی» که آهنگ فرار داشت، به دست مردم اسیر گردید و وی را به مسجد آوردند. امام علی (علیه‌السّلام) وقتی چشمان خود را گشودند و به "ابن ملجم" نگریستند که دستان او را بسته بودند و شمشیرش بر گردش آویزان بود، با صدایی ضعیف و همراه با دلسوزی و مهربانی فرمودند:
    «ای مرد، گناه بزرگی کرده‌ ای! مرتکب امری عظیم و فعلی بسیار بزرگ شده‌ ای، آیا بد امامی برای تو بودم که پاداش مرا این‌گونه دادی؟ آیا با تو مهربان نبودم و تو را بر دیگران ترجیح ندادم و به تو احسان نکردم. آیا مردم نمی‌گفتند تو را به قتل برسانم و.... اما به تو آسیبی نرسانیدم و تو را آزاد گذاشتم، با اینکه می‌دانستم حتما مرا خواهی کشت، اما می‌خواستم حجت خدا بر تو تمام شود و خدا انتقام مرا از تو بگیرد. و نزد خدا بر تو غالب شوم، ‌ای فرومایه، می‌خواستم که شاید از گمراهی خود برگردی ولی شقاوت بر تو غالب شد و مرا کشتی، ‌ای شقی‌ترین اشقیا.» (منتهی الامال، ج۱، ص۱۸۳)

    بعد از سخن گفتن امام (علیه‌السّلام) با امام ملجم، رو به فرزند خود کرد و در حق آن ملعون سفارش نمودند: «ای فرزندم با اسیر خود مدارا کن و با او مهربان باش و نیکی و شفقت و رحمت را در پیش گیر. پس اگر من از دنیا رفتم او را قصاص کن و با یک ضربت بکش و او را با آتش نسوزان و او را مثله نکن.»
    آن ملعون حرمت ماه خدا را در حق حجت او در برابر بندگان رعایت نکرد و در هنگامی آن حضرت در حضور حضرت حق بود، خون او را ریخت. فرشتگان آسمان‌ها و ملکوت اعلی به او، خون گریه کردند و فرشته وحی با اندوه و زاری ندا داد که به خدا سوگند که بنیان‌های هدایت فرو ریخت و خردمندان دریافتند که دیگر نه هشدار دهنده‌ای هست و نه هدایت‌گر و روشنی بخشی. (شهید تنها، ص۱۲۱- ۱۲۰)

    جرج جرداق مسیحی پنج جلد کتاب تحت عنوان «صوت العدالة الانسانیه» تألیف کرده است. در آن کتاب می‌گوید: «قتل علی فی محراب عبادته لشدة عدله؛ امام علی(ع) به دلیل شدت عدالت‌خواهی در محراب عبادت شهید شد».

    نامه امام علی(ع) به مالک اشتر در سال 1382 به عنوان بهترین سند دادگستری و مرجع عدالت پروری در طول تاریخ، در سازمان ملل به ثبت رسید. امام علی(ع) بالاترین انگیزه خویش را در پذیرش زمامداری مسلمانان، اجرای عدالت و احقاق حقوق از دست رفته مسلمانان می داند و می فرماید: اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می انداختم (رها می کردم)...آن گاه می دیدید که دنیای شما در نزد من از آب بینی بز بی ارزش تر است (نهج البلاغه- خطبه 3) آن حضرت پاداش هیچ عملی را به اندازه عفو و عدالت نمی دانست و در این باره می فرماید: «شیئان لایوزن ثوابهما العفو و العدل» پاداش دو عمل را نمی توان محاسبه کرد: عفو و عدالت (غررالحکم، ص 446، ح 10214)

    امام علی(ع) بر این باور بود که یک زمامدار عادل نمی تواند به احقاق حقوق شهروندان و اجرای کامل عدالت بپردازد مگر اینکه خودش را با پایین ترین طبقات جامعه یکسان بداند و زندگی اش را با محرومین همگون سازد، و می فرمود: خداوند متعال بر پیشوایان عادل واجب کرده است که سطح زندگی خود را با ضعیف ترین افراد جامعه یکسان کنند تا فقر و تنگدستی بر تهیدستان و بینوایان فشار نیاورد (نهج البلاغه- خطبه 209)
    بدون تردید اشخاصی که در صفت عدالت ورزی شاخص و مشهور باشند، همواره از سوی فطرت های پاک و انسان های سلیم النفس مورد اقبال و پذیرش و محبوبیت قرار می گیرند، اما کسانی که در شرایط ناعادلانه منافعی داشته اند و مدتها از این منافع نامشروع و تبعیض آمیز بهره مند بوده اند، اگر کسی پیدا شود و بخواهد در مورد آنان عدالت را اجرا کند و آنها را به حق و حقوق واقعی خودشان برساند، در چنین شرایطی این افراد عکس العمل نشان داده و برای قطع منافعشان حتی حاضرند با تمام وجود بجنگند! همین افراد بودند که با تندی و عتاب از امام علی(ع) پرسیدند: چرا (همانند خلفای قبل) عطایای بیت المال را در میان مردم به یکسان تقسیم می کند و اشخاصی را که در اسلام سبقت داشتند و دارای شرافت و بزرگی بودند، برتری نمی دهد؟ امام علی(ع) در پاسخ این افراد فرمودند: آیا به من دستور می دهید که برای پیروزی خود از جور ستم در حق کسانی که بر آنها حکومت می کنم استمداد جویم؟ (آری) بخشیدن مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است. این کار ممکن است در دنیا باعث سربلندی شود، ولی در آخرت موجب سرافکندگی است، در دنیا مردم گرامی اش می دارند، ولی نزد خداوند خوارش می سازند (نهج البلاغه- خطبه 126)

    شیخ مفید در امالی آورده است که ربیعه و عماره و گروه دیگری از اصحاب علی(ع) می گویند: در آن زمانی که گروه کثیری از یاران علی(ع) از دور آن حضرت پراکنده شدند و نزد معاویه رفتند تا که نصیبی از دنیا ببرند، گروهی از یاران امام علی(ع) خدمت آن حضرت رسیدند و عرض کردند: ای امیرالمومنین! این همه اموال را که در نزد خود داری، بین یاران خود ببخش و این اشراف عرب و قریش و کسانی را که می ترسی زیربار تو نروند و تبعیت از تو نکنند و به سوی معاویه می گریزند، را بر سایر آزادشدگان و عجمیان ترجیح و تفضیل بده (تا به تو وفادار بمانند). امام علی(ع) فرمود: به من دستور می دهید که آنها را از راه ستم یاری کنم؟ نه به خدا سوگند تا خورشید می تابد و ستاره ای در آسمان می درخشد، دست به چنین کاری نمی زنم. به خدا سوگند! اگر این اموال از خود من بود هرآینه مساوات را در میان آنها مراعات می کردم، حال چه رسد به اینکه مال خود آنها است (بیت المال مسلمین) سپس لحظه ای سکوت و تفکر نمود و پس از آن فرمود: هرکس ثروتی دارد به طور جدی باید از فساد بپرهیزد که بخشش مال در غیر حقش تبذیر و اسراف است. هر کس بخواهد از آنچه خداوند به او ارزانی داشته نیکی نماید، باید به خویشاوندان و نزدیکان خود رسیدگی کند و مهمان نوازی کند و اسیری را آزاد کند و به ورشکستگان و در راه ماندگان و تهیدستان و جهادگران در راه خدا یاری رساند و باید بر مشکلات و سختی ها شکیبا باشد، که همانا دستیابی به این خصال، اشراف کرامت های دنیا و رسیدن به فضائل آخرت است. (امالی شیخ مفید، ص 36)

    معاویه: هیهات هیهات عقمت النساء أن یلدن مثله. هیهات هیهات که بار دیگر زنان شخصیتی چون علی‌ بن ابی‌طالب را به دنیا بیاورند! (شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الدحدید، جلد 11، ص254)

    در نامه امام علی ـ علیه السلام ـ به مالک اشتر : امام علی ـ علیه السلام ـ بالاترین انگیزة خویش را در پذیرفتن زمامداری مسلمانان سیره و سخن علی ـ علیه السلام ـ بررسی کرده و می کوشد نمونه هایی عینی از زندگی آن آن حضرت بر این باور بود که یک زمامدار عادل نمی تواند به احقاق حقوق شهروندان و یکی از بزرگان عرب، برای مهمانی نزد امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ رفت. حسن ـ علیه السلام ـ فرمود: چرا غذا نمی خوری؟ آن مرد گفت: ساعتی قبل به فقیری نمی توانم چیزی بخورم، مگر اینکه شما دستور دهید مقداری از این غذا را برای آن فقیر امام حسن ـ علیه السلام ـ فرمود: آن فقیر کیست؟ مرد عرض کرد: ساعتی قبل که برای امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ با شنیدن این سخنان به گریه افتاد و فرمود: «او حضرت علی ـ علیه السلام ـ برای اجرای عدالت اجتماعی در زندگی شخصی کاملاً ساده سوید بن غفله می ‍ گوید: روزی نزد امام علی ـ علیه السلام ـ رفتم و دیدم در خانه علی ـ علیه السلام ـ آن چنان عدالت را در زندگی شخصی خود در زمان حکومت بر از مهم ترین دغدغه های علی ـ علیه السلام ـ توسعة عدالت در تمام ابعاد آن بود. روزی امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ پیرمرد فقیر و درمانده ای را سر راه خود . (دانشنامة امام علی ـ علیه السلام ـ ، ج 11، ص 198)

    «این پنج سال حکومت، یا پنج- شش سال حکومت حضرت امیر، این با همه گرفتاری‌هایی که بوده است و با همه زحمتهایی که از برای حضرت امیر فراهم شد، سلبش عزای بزرگ است. و همین [دوره‏] پنج ساله و شش ساله، مسلمین تا به آخر باید برایش جشن بگیرند؛ جشن برای عدالت، جشن برای بسط عدالت، جشن برای حکومتی که اگر چنانچه در یک طرف از مملکتش، در یک جای از مملکتش، برای یک معاهد یک زن معاهد- یک زحمت پیش بیاید، یک خلخال از پای او درآورند، حضرت، این حاکم، این رئیس ملت، آرزوی مرگ بکند، که مرگ برای من- مثلًا- بالاتر از این است که در مملکت من یک نفر زنی که معاهد هست خلخال را از پایش درآورند. این حکومتْ حکومتی است که در رفتنش مردم باید به عزا و سوگواری بنشینند؛ و برای‏ همان پنج روز و پنج ساله حکومتش باید جشن بگیرند؛ جشن برای عدالت، جشن برای خدا، جشن برای اینکه این حاکم حاکمی است که با ملت یکرنگ است بلکه سطحش پایینتر است در زندگی؛ سطح روحی‌اش بالاتر از همه آفاق است، و سطح زندگی ‏اش پایینتر است از همه ملت.» (صحیفه امام، ج‏2، ص:360و 361)

    در دعای جامعه که از معصوم نقل شده است، میخوانیم بکم فتح الله و بکم یختم ، بکم ینزل الغیث ، بکم صراط الاقوم و در دعای ندبه می خوانیم این السبب المتصل بین الارض و السماء، این باب الله الذی منه یوتی.

    سخن آخر اينكه علي (ع) مربي و امامي ‌است كه اهل ملل و اديان عالم به عظمت او اقرار مي‌كنند. اديب جهاني مسيحي، جرج جرداق لبناني، او را «صوت عدالت انساني» مي‌نامد و پنج جلد كتاب بي‌نظير درباره او مي‌نويسد و دست تمنا به سوي تاريخ مي‌گشايد و به تاريخ خطاب مي‌كند:
    آيا نمي‌شود ـ به نام تكرار تاريخ ـ يك علي بن ابيطالب ديگر به بشريت ارزاني داري؟

    صبر بسيار ببايد پدر پير فلک را
    تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد
    اين لطافت که تو داري همه دل ها بفريبد
    وين بشاشت که تو داري همه غم ها بزدايد
    رشکم از پيرهن آيد که در آغوش تو خسبد
    زهرم از غاليه آيد که بر اندام تو سايد
    نيشکر با همه شيريني اگر لب بگشايي
    پيش نطق شکرينت چو ني انگشت بخايد
    گر مرا هيچ نباشد نه به دنيا نه به عقبي
    چون تو دارم همه دارم دگرم هيچ نبايد


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : شنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۳ | 11:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    دعای جوشن کبیر

    دعای جوشن کبیر صد فصل است و هرفصلى مشتمل برده اسم الهى است ودر آخر هر فصل باید گفت : سُبْحَانَكَ یا لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یا رَبّ .

    اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا كَرِيمُ يَا مُقِيمُ يَا عَظِيمُ يَا قَدِيمُ يَا عَلِيمُ يَا حَلِيمُ يَا حَكِيمُ سُبْحَانَكَ يَا لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ يَا رَبِّ«1» يَا سَيِّدَ السَّادَاتِ يَا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ يَا رَافِعَ الدَّرَجَاتِ يَا وَلِىَّ الْحَسَنَاتِ يَا غَافِرَ الْخَطِيئَاتِ يَا مُعْطِىَ الْمَسْأَلاتِ يَا قَابِلَ التَّوْبَاتِ يَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ يَا عَالِمَ الْخَفِيَّاتِ يَا دَافِعَ الْبَلِيَّاتِ «2» يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ يَا خَيْرَ الْفَاتِحِينَ يَا خَيْرَ النَّاصِرِينَ يَا خَيْرَ الْحَاكِمِينَ يَا خَيْرَ الرَّازِقِينَ يَا خَيْرَ الْوَارِثِينَ يَا خَيْرَ الْحَامِدِينَ يَا خَيْرَ الذَّاكِرِينَ يَا خَيْرَ الْمُنْزِلِينَ يَا خَيْرَ الْمُحْسِنِينَ «3» يَا مَنْ لَهُ الْعِزَّةُ وَ الْجَمَالُ يَا مَنْ لَهُ الْقُدْرَةُ وَ الْكَمَالُ يَا مَنْ لَهُ الْمُلْكُ وَ الْجَلالُ يَا مَنْ هُوَ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ يَا مُنْشِئَ السَّحَابِ الثِّقَالِ يَا مَنْ هُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ يَا مَنْ هُوَ سَرِيعُ الْحِسَابِ يَا مَنْ هُوَ شَدِيدُ الْعِقَابِ يَا مَنْ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ يَا مَنْ عِنْدَهُ أَمُّ الْكِتَابِ «4» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ يَا دَيَّانُ يَا بُرْهَانُ يَا سُلْطَانُ يَا رِضْوَانُ يَا غُفْرَانُ يَا سُبْحَانُ يَا مُسْتَعَانُ يَا ذَا الْمَنِّ وَ الْبَيَانِ«5»يَا مَنْ تَوَاضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ يَا مَنِ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ يَا مَنْ ذَلَّ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ يَا مَنْ خَضَعَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِهَيْبَتِهِ يَا مَنِ انْقَادَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ مِنْ خَشْيَتِهِ يَا مَنْ تَشَقَّقَتِ الْجِبَالُ مِنْ مَخَافَتِهِ يَا مَنْ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ بِأَمْرِهِ يَا مَنِ اسْتَقَرَّتِ الْأَرَضُونَ بِإِذْنِهِ يَا مَنْ يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ يَا مَنْ لا يَعْتَدِى عَلَى أَهْلِ مَمْلَكَتِهِ «6» يَا غَافِرَ الْخَطَايَا يَا كَاشِفَ الْبَلايَا يَا مُنْتَهَى الرَّجَايَا يَا مُجْزِلَ الْعَطَايَا يَا وَاهِبَ الْهَدَايَا يَا رَازِقَ الْبَرَايَا يَا قَاضِىَ الْمَنَايَا يَا سَامِعَ الشَّكَايَا يَا بَاعِثَ الْبَرَايَا يَا مُطْلِقَ الْأُسَارَى «7» يَا ذَا الْحَمْدِ وَ الثَّنَاءِ يَا ذَا الْفَخْرِ وَ الْبَهَاءِ يَا ذَا الْمَجْدِ وَ السَّنَاءِ يَا ذَا الْعَهْدِ وَ الْوَفَاءِ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضَاءِ يَا ذَا الْمَنِّ وَ الْعَطَاءِ يَا ذَا الْفَصْلِ وَ الْقَضَاءِ يَا ذَا الْعِزِّ وَ الْبَقَاءِ يَا ذَا الْجُودِ وَ السَّخَاءِ يَا ذَا الآلاءِ وَ النَّعْمَاءِ «8» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا مَانِعُ يَا دَافِعُ يَا رَافِعُ يَا صَانِعُ يَا نَافِعُ يَا سَامِعُ يَا جَامِعُ يَا شَافِعُ يَا وَاسِعُ يَا مُوسِعُ «9» يَا صَانِعَ كُلِّ مَصْنُوعٍ يَا خَالِقَ كُلِّ مَخْلُوقٍ يَا رَازِقَ كُلِّ مَرْزُوقٍ يَا مَالِكَ كُلِّ مَمْلُوكٍ يَا كَاشِفَ كُلِّ مَكْرُوبٍ يَا فَارِجَ كُلِّ مَهْمُومٍ يَا رَاحِمَ كُلِّ مَرْحُومٍ يَا نَاصِرَ كُلِّ مَخْذُولٍ يَا سَاتِرَ كُلِّ مَعْيُوبٍ يَا مَلْجَأَ كُلِّ مَطْرُودٍ «10» يَا عُدَّتِى عِنْدَ شِدَّتِى يَا رَجَائِى عِنْدَ مُصِيبَتِى يَا مُونِسِى عِنْدَ وَحْشَتِى يَا صَاحِبِى عِنْدَ غُرْبَتِى يَا وَلِيِّى عِنْدَ نِعْمَتِى يَا غِيَاثِى عِنْدَ كُرْبَتِى يَا دَلِيلِى عِنْدَ حَيْرَتِى يَا غَنَائِى عِنْدَ افْتِقَارِى يَا مَلْجَئِى عِنْدَ اضْطِرَارِى يَا مُعِينِى عِنْدَ مَفْزَعِى «11» يَا عَلامَ الْغُيُوبِ يَا غَفَّارَ الذُّنُوبِ يَا سَتَّارَ الْعُيُوبِ يَا كَاشِفَ الْكُرُوبِ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ يَا طَبِيبَ الْقُلُوبِ يَا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ يَا أَنِيسَ الْقُلُوبِ يَا مُفَرِّجَ الْهُمُومِ يَا مُنَفِّسَ الْغُمُومِ «12» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا جَلِيلُ يَا جَمِيلُ يَا وَكِيلُ يَا كَفِيلُ يَا دَلِيلُ يَا قَبِيلُ يَا مُدِيلُ يَا مُنِيلُ يَا مُقِيلُ يَا مُحِيلُ«13» يَا دَلِيلَ الْمُتَحَيِّرِينَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ يَا صَرِيخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ يَا جَارَ الْمُسْتَجِيرِينَ يَا أَمَانَ الْخَائِفِينَ يَا عَوْنَ الْمُؤْمِنِينَ يَا رَاحِمَ الْمَسَاكِينِ يَا مَلْجَأَ الْعَاصِينَ يَا غَافِرَ الْمُذْنِبِينَ يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ «14» يَا ذَا الْجُودِ وَ الْإِحْسَانِ يَا ذَا الْفَضْلِ وَ الامْتِنَانِ يَا ذَا الْأَمْنِ وَ الْأَمَانِ يَا ذَا الْقُدْسِ وَ السُّبْحَانِ يَا ذَا الْحِكْمَةِ وَ الْبَيَانِ يَا ذَا الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ يَا ذَا الْحُجَّةِ وَ الْبُرْهَانِ يَا ذَا الْعَظَمَةِ وَ السُّلْطَانِ يَا ذَا الرَّأْفَةِ وَ الْمُسْتَعَانِ يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الْغُفْرَانِ «15» يَا مَنْ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَىْ‏ءٍ يَا مَنْ هُوَ إِلَهُ كُلِّ شَىْ‏ءٍ يَا مَنْ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَىْ‏ءٍ يَا مَنْ هُوَ صَانِعُ كُلِّ شَىْ‏ءٍ يَا مَنْ هُوَ قَبْلَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ يَا مَنْ هُوَ بَعْدَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ يَا مَنْ هُوَ فَوْقَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ يَا مَنْ هُوَ عَالِمٌ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ يَا مَنْ هُوَ قَادِرٌ عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ يَا مَنْ هُوَ يَبْقَى وَ يَفْنَى كُلُّ شَىْ‏ءٍ «16» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا مُؤْمِنُ يَا مُهَيْمِنُ يَا مُكَوِّنُ يَا مُلَقِّنُ يَا مُبَيِّنُ يَا مُهَوِّنُ يَا مُمَكِّنُ يَا مُزَيِّنُ يَا مُعْلِنُ يَا مُقَسِّمُ «17» يَا مَنْ هُوَ فِى مُلْكِهِ مُقِيمٌ يَا مَنْ هُوَ فِى سُلْطَانِهِ قَدِيمٌ يَا مَنْ هُوَ فِى جَلالِهِ عَظِيمٌ يَا مَنْ هُوَ عَلَى عِبَادِهِ رَحِيمٌ يَا مَنْ هُوَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عَلِيمٌ يَا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصَاهُ حَلِيمٌ يَا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجَاهُ كَرِيمٌ يَا مَنْ هُوَ فِى صُنْعِهِ حَكِيمٌ يَا مَنْ هُوَ فِى حِكْمَتِهِ لَطِيفٌ يَا مَنْ هُوَ فِى لُطْفِهِ قَدِيمٌ «18» يَا مَنْ لا يُرْجَى إِلّا فَضْلُهُ يَا مَنْ لا يُسْأَلُ إِلّا عَفْوُهُ يَا مَنْ لا يُنْظَرُ إِلّا بِرُّهُ يَا مَنْ لا يُخَافُ إِلّا عَدْلُهُ يَا مَنْ لا يَدُومُ إِلّا مُلْكُهُ يَا مَنْ لا سُلْطَانَ إِلّا سُلْطَانُهُ يَا مَنْ وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَتُهُ يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ يَا مَنْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْمُهُ يَا مَنْ لَيْسَ أَحَدٌ مِثْلَهُ «19» يَا فَارِجَ الْهَمِّ يَا كَاشِفَ الْغَمِّ يَا غَافِرَ الذَّنْبِ يَا قَابِلَ التَّوْبِ يَا خَالِقَ الْخَلْقِ يَا صَادِقَ الْوَعْدِ يَا مُوفِىَ الْعَهْدِ يَا عَالِمَ السِّرِّ يَا فَالِقَ الْحَبِّ يَا رَازِقَ الْأَنَامِ«20» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا عَلِىُّ يَا وَفِىُّ يَا غَنِىُّ يَا مَلِىُّ يَا حَفِىُّ يَا رَضِىُّ يَا زَكِىُّ يَا بَدِىُّ يَا قَوِىُّ يَا وَلِىُّ «21» يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ يَا مَنْ سَتَرَ الْقَبِيحَ يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ يَا مَنْ لَمْ يَهْتِكِ السِّتْرَ يَا عَظِيمَ الْعَفْوِ يَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ يَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ يَا صَاحِبَ كُلِّ نَجْوَى يَا مُنْتَهَى كُلِّ شَكْوَى «22» يَا ذَا النِّعْمَةِ السَّابِغَةِ يَا ذَا الرَّحْمَةِ الْوَاسِعَةِ يَا ذَا الْمِنَّةِ السَّابِقَةِ يَا ذَا الْحِكْمَةِ الْبَالِغَةِ يَا ذَا الْقُدْرَةِ الْكَامِلَةِ يَا ذَا الْحُجَّةِ الْقَاطِعَةِ يَا ذَا الْكَرَامَةِ الظَّاهِرَةِ يَا ذَا الْعِزَّةِ الدَّائِمَةِ يَا ذَا الْقُوَّةِ الْمَتِينَةِ يَا ذَا الْعَظَمَةِ الْمَنِيعَةِ «23» يَا بَدِيعَ السَّمَاوَاتِ يَا جَاعِلَ الظُّلُمَاتِ يَا رَاحِمَ الْعَبَرَاتِ يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ يَا سَاتِرَ الْعَوْرَاتِ يَا مُحْيِىَ الْأَمْوَاتِ يَا مُنْزِلَ الآیَاتِ يَا مُضَعِّفَ الْحَسَنَاتِ يَا مَاحِىَ السَّيِّئَاتِ يَا شَدِيدَ النَّقِمَاتِ «24» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا مُصَوِّرُ يَا مُقَدِّرُ يَا مُدَبِّرُ يَا مُطَهِّرُ يَا مُنَوِّرُ يَا مُيَسِّرُ يَا مُبَشِّرُ يَا مُنْذِرُ يَا مُقَدِّمُ يَا مُؤَخِّرُ«25» يَا رَبَّ الْبَيْتِ الْحَرَامِ يَا رَبَّ الشَّهْرِ الْحَرَامِ يَا رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرَامِ يَا رَبَّ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ يَا رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ يَا رَبَّ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ يَا رَبَّ الْحِلِّ وَ الْحَرَامِ يَا رَبَّ النُّورِ وَ الظَّلامِ يَا رَبَّ التَّحِيَّةِ وَ السَّلامِ يَا رَبَّ الْقُدْرَةِ فِى الْأَنَامِ «26» يَا أَحْكَمَ الْحَاكِمِينَ يَا أَعْدَلَ الْعَادِلِينَ يَا أَصْدَقَ الصَّادِقِينَ يَا أَطْهَرَ الطَّاهِرِينَ يَا أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ يَا أَسْرَعَ الْحَاسِبِينَ يَا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ يَا أَشْفَعَ الشَّافِعِينَ يَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ«27» يَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ يَا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ يَا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ يَا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ يَا غِيَاثَ مَنْ لا غِيَاثَ لَهُ يَا فَخْرَ مَنْ لا فَخْرَ لَهُ يَا عِزَّ مَنْ لا عِزَّ لَهُ يَا مُعِينَ مَنْ لا مُعِينَ لَهُ يَا أَنِيسَ مَنْ لا أَنِيسَ لَهُ يَا أَمَانَ مَنْ لا أَمَانَ لَهُ «28» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا عَاصِمُ يَا قَائِمُ يَا دَائِمُ يَا رَاحِمُ يَا سَالِمُ يَا حَاكِمُ يَا عَالِمُ يَا قَاسِمُ يَا قَابِضُ يَا بَاسِطُ «29» يَا عَاصِمَ مَنِ اسْتَعْصَمَهُ يَا رَاحِمَ مَنِ اسْتَرْحَمَهُ يَا غَافِرَ مَنِ اسْتَغْفَرَهُ يَا نَاصِرَ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ يَا حَافِظَ مَنِ اسْتَحْفَظَهُ يَا مُكْرِمَ مَنِ اسْتَكْرَمَهُ يَا مُرْشِدَ مَنِ اسْتَرْشَدَهُ يَا صَرِيخَ مَنِ اسْتَصْرَخَهُ يَا مُعِينَ مَنِ اسْتَعَانَهُ يَا مُغِيثَ مَنِ اسْتَغَاثَهُ«30» يَا عَزِيزًا لا يُضَامُ يَا لَطِيفًا لا يُرَامُ يَا قَيُّومًا لا يَنَامُ يَا دَائِمًا لا يَفُوتُ يَا حَيًّا لا يَمُوتُ يَا مَلِكًا لا يَزُولُ يَا بَاقِيًا لا يَفْنَى يَا عَالِمًا لا يَجْهَلُ يَا صَمَدًا لا يُطْعَمُ يَا قَوِيًّا لا يَضْعُفُ «31» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا أَحَدُ يَا وَاحِدُ يَا شَاهِدُ يَا مَاجِدُ يَا حَامِدُ يَا رَاشِدُ يَا بَاعِثُ يَا وَارِثُ يَا ضَارُّ يَا نَافِعُ «32» يَا أَعْظَمَ مِنْ كُلِّ عَظِيمٍ يَا أَكْرَمَ مِنْ كُلِّ كَرِيمٍ يَا أَرْحَمَ مِنْ كُلِّ رَحِيمٍ يَا أَعْلَمَ مِنْ كُلِّ عَلِيمٍ يَا أَحْكَمَ مِنْ كُلِّ حَكِيمٍ يَا أَقْدَمَ مِنْ كُلِّ قَدِيمٍ يَا أَكْبَرَ مِنْ كُلِّ كَبِيرٍ يَا أَلْطَفَ مِنْ كُلِّ لَطِيفٍ يَا أَجَلَّ مِنْ كُلِّ جَلِيلٍ يَا أَعَزَّ مِنْ كُلِّ عَزِيزٍ «33» يَا كَرِيمَ الصَّفْحِ يَا عَظِيمَ الْمَنِّ يَا كَثِيرَ الْخَيْرِ يَا قَدِيمَ الْفَضْلِ يَا دَائِمَ اللُّطْفِ يَا لَطِيفَ الصُّنْعِ يَا مُنَفِّسَ الْكَرْبِ يَا كَاشِفَ الضُّرِّ يَا مَالِكَ الْمُلْكِ يَا قَاضِىَ الْحَقِّ «34» يَا مَنْ هُوَ فِى عَهْدِهِ وَفِىٌّ يَا مَنْ هُوَ فِى وَفَائِهِ قَوِىٌّ يَا مَنْ هُوَ فِى قُوَّتِهِ عَلِىٌّ يَا مَنْ هُوَ فِى عُلُوِّهِ قَرِيبٌ يَا مَنْ هُوَ فِى قُرْبِهِ لَطِيفٌ يَا مَنْ هُوَ فِى لُطْفِهِ شَرِيفٌ يَا مَنْ هُوَ فِى شَرَفِهِ عَزِيزٌ يَا مَنْ هُوَ فِى عِزِّهِ عَظِيمٌ يَا مَنْ هُوَ فِى عَظَمَتِهِ مَجِيدٌ يَا مَنْ هُوَ فِى مَجْدِهِ حَمِيدٌ «35» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا كَافِى يَا شَافِى يَا وَافِى يَا مُعَافِى يَا هَادِى يَا دَاعِى يَا قَاضِى يَا رَاضِى يَا عَالِى يَا بَاقِى «36» يَا مَنْ كُلُّ شَىْ‏ءٍ خَاضِعٌ لَهُ يَا مَنْ كُلُّ شَىْ‏ءٍ خَاشِعٌ لَهُ يَا مَنْ كُلُّ شَىْ‏ءٍ كَائِنٌ لَهُ يَا مَنْ كُلُّ شَىْ‏ءٍ مَوْجُودٌ بِهِ يَا مَنْ كُلُّ شَىْ‏ءٍ مُنِيبٌ إِلَيْهِ يَا مَنْ كُلُّ شَىْ‏ءٍ خَائِفٌ مِنْهُ يَا مَنْ كُلُّ شَىْ‏ءٍ قَائِمٌ بِهِ يَا مَنْ كُلُّ شَىْ‏ءٍ صَائِرٌ إِلَيْهِ يَا مَنْ كُلُّ شَىْ‏ءٍ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ يَا مَنْ كُلُّ شَىْ‏ءٍ هَالِكٌ إِلّا وَجْهَهُ «37» يَا مَنْ لا مَفَرَّ إِلّا إِلَيْهِ يَا مَنْ لا مَفْزَعَ إِلّا إِلَيْهِ يَا مَنْ لا مَقْصَدَ إِلّا إِلَيْهِ يَا مَنْ لا مَنْجَى مِنْهُ إِلّا إِلَيْهِ يَا مَنْ لا يُرْغَبُ إِلّا إِلَيْهِ يَا مَنْ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِهِ يَا مَنْ لا يُسْتَعَانُ إِلّا بِهِ يَا مَنْ لا يُتَوَكَّلُ إِلّا عَلَيْهِ يَا مَنْ لا يُرْجَى إِلّا هُوَ يَا مَنْ لا يُعْبَدُ إِلّا اِیّاهُ «38» يَا خَيْرَ الْمَرْهُوبِينَ يَا خَيْرَ الْمَرْغُوبِينَ يَا خَيْرَ الْمَطْلُوبِينَ يَا خَيْرَ الْمَسْئُولِينَ يَا خَيْرَ الْمَقْصُودِينَ يَا خَيْرَ الْمَذْكُورِينَ يَا خَيْرَ الْمَشْكُورِينَ يَا خَيْرَ الْمَحْبُوبِينَ يَا خَيْرَ الْمَدْعُوِّينَ يَا خَيْرَ الْمُسْتَأْنِسِينَ «39» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا غَافِرُ يَا سَاتِرُ يَا قَادِرُ يَا قَاهِرُ يَا فَاطِرُ يَا كَاسِرُ يَا جَابِرُ يَا ذَاكِرُ يَا نَاظِرُ يَا نَاصِرُ«40» يَا مَنْ خَلَقَ فَسَوَّى يَا مَنْ قَدَّرَ فَهَدَى يَا مَنْ يَكْشِفُ الْبَلْوَى يَا مَنْ يَسْمَعُ النَّجْوَى يَا مَنْ يُنْقِذُ الْغَرْقَى يَا مَنْ يُنْجِى الْهَلْكَى يَا مَنْ يَشْفِى الْمَرْضَى يَا مَنْ أَضْحَكَ وَ أَبْكَى يَا مَنْ أَمَاتَ وَ أَحْيَا يَا مَنْ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثَى «41» يَا مَنْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ سَبِيلُهُ يَا مَنْ فِى الآفَاقِ آيَاتُهُ يَا مَنْ فِى الآيَاتِ بُرْهَانُهُ يَا مَنْ فِى الْمَمَاتِ قُدْرَتُهُ يَا مَنْ فِى الْقُبُورِ عِبْرَتُهُ يَا مَنْ فِى الْقِيَامَةِ مُلْكُهُ يَا مَنْ فِى الْحِسَابِ هَيْبَتُهُ يَا مَنْ فِى الْمِيزَانِ قَضَاؤُهُ يَا مَنْ فِى الْجَنَّةِ ثَوَابُهُ يَا مَنْ فِى النَّارِ عِقَابُهُ «42» يَا مَنْ إِلَيْهِ يَهْرُبُ الْخَائِفُونَ يَا مَنْ إِلَيْهِ يَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ يَا مَنْ إِلَيْهِ يَقْصِدُ الْمُنِيبُونَ يَا مَنْ إِلَيْهِ يَرْغَبُ الزَّاهِدُونَ يَا مَنْ إِلَيْهِ يَلْجَأُ الْمُتَحَيِّرُونَ يَا مَنْ بِهِ يَسْتَأْنِسُ الْمُرِيدُونَ يَا مَنْ بِهِ يَفْتَخِرُ الْمُحِبُّونَ يَا مَنْ فِى عَفْوِهِ يَطْمَعُ الْخَاطِئُونَ يَا مَنْ إِلَيْهِ يَسْكُنُ الْمُوقِنُونَ يَا مَنْ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ «43» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا حَبِيبُ يَا طَبِيبُ يَا قَرِيبُ يَا رَقِيبُ يَا حَسِيبُ يَا مَهِيبُ [مُهِيبُ‏] يَا مُثِيبُ يَا مُجِيبُ يَا خَبِيرُ يَا بَصِيرُ «44» يَا أَقْرَبَ مِنْ كُلِّ قَرِيبٍ يَا أَحَبَّ مِنْ كُلِّ حَبِيبٍ يَا أَبْصَرَ مِنْ كُلِّ بَصِيرٍ يَا أَخْبَرَ مِنْ كُلِّ خَبِيرٍ يَا أَشْرَفَ مِنْ كُلِّ شَرِيفٍ يَا أَرْفَعَ مِنْ كُلِّ رَفِيعٍ يَا أَقْوَى مِنْ كُلِّ قَوِىٍّ يَا أَغْنَى مِنْ كُلِّ غَنِىٍّ يَا أَجْوَدَ مِنْ كُلِّ جَوَادٍ يَا أَرْأَفَ مِنْ كُلِّ رَءُوفٍ «45» يَا غَالِبًا غَيْرَ مَغْلُوبٍ يَا صَانِعًا غَيْرَ مَصْنُوعٍ يَا خَالِقًا غَيْرَ مَخْلُوقٍ يَا مَالِكًا غَيْرَ مَمْلُوكٍ يَا قَاهِرًا غَيْرَ مَقْهُورٍ يَا رَافِعًا غَيْرَ مَرْفُوعٍ يَا حَافِظًا غَيْرَ مَحْفُوظٍ يَا نَاصِرًا غَيْرَ مَنْصُورٍ يَا شَاهِدًا غَيْرَ غَائِبٍ يَا قَرِيبًا غَيْرَ بَعِيدٍ «46» يَا نُورَ النُّورِ يَا مُنَوِّرَ النُّورِ يَا خَالِقَ النُّورِ يَا مُدَبِّرَ النُّورِ يَا مُقَدِّرَ النُّورِ يَا نُورَ كُلِّ نُورٍ يَا نُورا قَبْلَ كُلِّ نُورٍ يَا نُورا بَعْدَ كُلِّ نُورٍ يَا نُورا فَوْقَ كُلِّ نُورٍ يَا نُورًا لَيْسَ كَمِثْلِهِ نُورٌ «47» يَا مَنْ عَطَاؤُهُ شَرِيفٌ يَا مَنْ فِعْلُهُ لَطِيفٌ يَا مَنْ لُطْفُهُ مُقِيمٌ يَا مَنْ إِحْسَانُهُ قَدِيمٌ يَا مَنْ قَوْلُهُ حَقٌّ يَا مَنْ وَعْدُهُ صِدْقٌ يَا مَنْ عَفْوُهُ فَضْلٌ يَا مَنْ عَذَابُهُ عَدْلٌ يَا مَنْ ذِكْرُهُ حُلْوٌ يَا مَنْ فَضْلُهُ عَمِيمٌ «48» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا مُسَهِّلُ يَا مُفَصِّلُ يَا مُبَدِّلُ يَا مُذَلِّلُ يَا مُنَزِّلُ يَا مُنَوِّلُ يَا مُفْضِلُ يَا مُجْزِلُ يَا مُمْهِلُ يَا مُجْمِلُ «49» يَا مَنْ يَرَى وَ لا يُرَى يَا مَنْ يَخْلُقُ وَ لا يُخْلَقُ يَا مَنْ يَهْدِى وَ لا يُهْدَى يَا مَنْ يُحْيِى وَ لا يُحْيَى يَا مَنْ يَسْأَلُ وَ لا يُسْأَلُ يَا مَنْ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ يَا مَنْ يُجِيرُ وَ لا يُجَارُ عَلَيْهِ يَا مَنْ يَقْضِى وَ لا يُقْضَى عَلَيْهِ يَا مَنْ يَحْكُمُ وَ لا يُحْكَمُ عَلَيْهِ يَا مَنْ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوا أَحَدٌ «50» يَا نِعْمَ الْحَسِيبُ يَا نِعْمَ الطَّبِيبُ يَا نِعْمَ الرَّقِيبُ يَا نِعْمَ الْقَرِيبُ يَا نِعْمَ الْمُجِيبُ يَا نِعْمَ الْحَبِيبُ يَا نِعْمَ الْكَفِيلُ يَا نِعْمَ الْوَكِيلُ يَا نِعْمَ الْمَوْلَى يَا نِعْمَ النَّصِيرُ «51» يَا سُرُورَ الْعَارِفِينَ يَا مُنَى الْمُحِبِّينَ يَا أَنِيسَ الْمُرِيدِينَ يَا حَبِيبَ التَّوَّابِينَ يَا رَازِقَ الْمُقِلِّينَ يَا رَجَاءَ الْمُذْنِبِينَ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الْعَابِدِينَ يَا مُنَفِّسَ عَنِ الْمَكْرُوبِينَ يَا مُفَرِّجَ عَنِ الْمَغْمُومِينَ يَا إِلَهَ الْأَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ «52» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا رَبَّنَا يَا إِلَهَنَا يَا سَيِّدَنَا يَا مَوْلانَا يَا نَاصِرَنَا يَا حَافِظَنَا يَا دَلِيلَنَا يَا مُعِينَنَا يَا حَبِيبَنَا يَا طَبِيبَنَا «53» يَا رَبَّ النَّبِيِّينَ وَ الْأَبْرَارِ يَا رَبَّ الصِّدِّيقِينَ وَ الْأَخْيَارِ يَا رَبَّ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَا رَبَّ الصِّغَارِ وَ الْكِبَارِ يَا رَبَّ الْحُبُوبِ وَ الثِّمَارِ يَا رَبَّ الْأَنْهَارِ وَ الْأَشْجَارِ يَا رَبَّ الصَّحَارِى وَ الْقِفَارِ يَا رَبَّ الْبَرَارِى وَ الْبِحَارِ يَا رَبَّ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَا رَبَّ الْأَعْلانِ وَ الْأَسْرَارِ «54» يَا مَنْ نَفَذَ فِى كُلِّ شَىْ‏ءٍ أَمْرُهُ يَا مَنْ لَحِقَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْمُهُ يَا مَنْ بَلَغَتْ إِلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قُدْرَتُهُ يَا مَنْ لا تُحْصِى الْعِبَادُ نِعَمَهُ يَا مَنْ لا تَبْلُغُ الْخَلائِقُ شُكْرَهُ يَا مَنْ لا تُدْرِكُ الْأَفْهَامُ جَلالَهُ يَا مَنْ لا تَنَالُ الْأَوْهَامُ كُنْهَهُ يَا مَنِ الْعَظَمَةُ وَ الْكِبْرِيَاءُ رِدَاؤُهُ يَا مَنْ لا تَرُدُّ الْعِبَادُ قَضَاءَهُ يَا مَنْ لا مُلْكَ إِلّا مُلْكُهُ يَا مَنْ لا عَطَاءَ إِلّا عَطَاؤُهُ «55» يَا مَنْ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى يَا مَنْ لَهُ الصِّفَاتُ الْعُلْيَا يَا مَنْ لَهُ الآخِرَةُ وَ الْأُولَى يَا مَنْ لَهُ الْجَنَّةُ الْمَأْوَى يَا مَنْ لَهُ الآيَاتُ الْكُبْرَى يَا مَنْ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يَا مَنْ لَهُ الْحُكْمُ وَ الْقَضَاءُ يَا مَنْ لَهُ الْهَوَاءُ وَ الْفَضَاءُ يَا مَنْ لَهُ الْعَرْشُ وَ الثَّرَى يَا مَنْ لَهُ السَّمَاوَاتُ الْعُلَى «56» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا عَفُوُّ يَا غَفُورُ يَا صَبُورُ يَا شَكُورُ يَا رَءُوفُ يَا عَطُوفُ يَا مَسْئُولُ يَا وَدُودُ يَا سُبُّوحُ يَا قُدُّوسُ «57» يَا مَنْ فِى السَّمَاءِ عَظَمَتُهُ يَا مَنْ فِى الْأَرْضِ آيَاتُهُ يَا مَنْ فِى كُلِّ شَىْ‏ءٍ دَلائِلُهُ يَا مَنْ فِى الْبِحَارِ عَجَائِبُهُ يَا مَنْ فِى الْجِبَالِ خَزَائِنُهُ يَا مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ يَا مَنْ إِلَيْهِ يَرْجِعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ يَا مَنْ أَظْهَرَ فِى كُلِّ شَىْ‏ءٍ لُطْفَهُ يَا مَنْ أَحْسَنَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ خَلَقَهُ يَا مَنْ تَصَرَّفَ فِى الْخَلائِقِ قُدْرَتُهُ «58» يَا حَبِيبَ مَنْ لا حَبِيبَ لَهُ يَا طَبِيبَ مَنْ لا طَبِيبَ لَهُ يَا مُجِيبَ مَنْ لا مُجِيبَ لَهُ يَا شَفِيقَ مَنْ لا شَفِيقَ لَهُ يَا رَفِيقَ مَنْ لا رَفِيقَ لَهُ يَا مُغِيثَ مَنْ لا مُغِيثَ لَهُ يَا دَلِيلَ مَنْ لا دَلِيلَ لَهُ يَا أَنِيسَ مَنْ لا أَنِيسَ لَهُ يَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ يَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ «59» يَا كَافِىَ مَنِ اسْتَكْفَاهُ يَا هَادِىَ مَنِ اسْتَهْدَاهُ يَا كَالِىَ مَنِ اسْتَكْلاهُ يَا رَاعِىَ مَنِ اسْتَرْعَاهُ يَا شَافِىَ مَنِ اسْتَشْفَاهُ يَا قَاضِىَ مَنِ اسْتَقْضَاهُ يَا مُغْنِىَ مَنِ اسْتَغْنَاهُ يَا مُوفِىَ مَنِ اسْتَوْفَاهُ يَا مُقَوِّىَ مَنِ اسْتَقْوَاهُ يَا وَلِىَّ مَنِ اسْتَوْلاهُ «60» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا خَالِقُ يَا رَازِقُ يَا نَاطِقُ يَا صَادِقُ يَا فَالِقُ يَا فَارِقُ يَا فَاتِقُ يَا رَاتِقُ يَا سَابِقُ يَا سَامِقُ «61» يَا مَنْ يُقَلِّبُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ يَا مَنْ جَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَ الْأَنْوَارَ يَا مَنْ خَلَقَ الظِّلَّ وَ الْحَرُورَ يَا مَنْ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ يَا مَنْ قَدَّرَ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ يَا مَنْ خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ يَا مَنْ لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ يَا مَنْ لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا يَا مَنْ لَيْسَ لَهُ شَرِيكٌ فِى الْمُلْكِ يَا مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ «62» يَا مَنْ يَعْلَمُ مُرَادَ الْمُرِيدِينَ يَا مَنْ يَعْلَمُ ضَمِيرَ الصَّامِتِينَ يَا مَنْ يَسْمَعُ أَنِينَ الْوَاهِنِينَ يَا مَنْ يَرَى بُكَاءَ الْخَائِفِينَ يَا مَنْ يَمْلِكُ حَوَائِجَ السَّائِلِينَ يَا مَنْ يَقْبَلُ عُذْرَ التَّائِبِينَ يَا مَنْ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ يَا مَنْ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ يَا مَنْ لا يَبْعُدُ عَنْ قُلُوبِ الْعَارِفِينَ يَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِينَ «63» يَا دَائِمَ الْبَقَاءِ يَا سَامِعَ الدُّعَاءِ يَا وَاسِعَ الْعَطَاءِ يَا غَافِرَ الْخَطَاءِ يَا بَدِيعَ السَّمَاءِ يَا حَسَنَ الْبَلاءِ يَا جَمِيلَ الثَّنَاءِ يَا قَدِيمَ السَّنَاءِ يَا كَثِيرَ الْوَفَاءِ يَا شَرِيفَ الْجَزَاءِ «64» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا سَتَّارُ يَا غَفَّارُ يَا قَهَّارُ يَا جَبَّارُ يَا صَبَّارُ يَا بَارُّ يَا مُخْتَارُ يَا فَتَّاحُ يَا نَفَّاحُ يَا مُرْتَاحُ «65» يَا مَنْ خَلَقَنِى وَ سَوَّانِى يَا مَنْ رَزَقَنِى وَ رَبَّانِى يَا مَنْ أَطْعَمَنِى وَ سَقَانِى يَا مَنْ قَرَّبَنِى وَ أَدْنَانِى يَا مَنْ عَصَمَنِى وَ كَفَانِى يَا مَنْ حَفِظَنِى وَ كَلانِى يَا مَنْ أَعَزَّنِى وَ أَغْنَانِى يَا مَنْ وَفَّقَنِى وَ هَدَانِى يَا مَنْ آنَسَنِى وَ آوَانِى يَا مَنْ أَمَاتَنِى وَ أَحْيَانِى «66» يَا مَنْ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ يَا مَنْ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ يَا مَنْ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ يَا مَنْ لا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلّا بِإِذْنِهِ يَا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ يَا مَنْ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ يَا مَنْ لا رَادَّ لِقَضَائِهِ يَا مَنِ انْقَادَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ لِأَمْرِهِ يَا مَنِ السَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ يَا مَنْ يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِهِ «67» يَا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ مِهَادًا يَا مَنْ جَعَلَ الْجِبَالَ أَوْتَادًا يَا مَنْ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا يَا مَنْ جَعَلَ الْقَمَرَ نُورًا يَا مَنْ جَعَلَ اللَّيْلَ لِبَاسًا يَا مَنْ جَعَلَ النَّهَارَ مَعَاشًا يَا مَنْ جَعَلَ النَّوْمَ سُبَاتًا يَا مَنْ جَعَلَ السَّمَاءَ بِنَاءً يَا مَنْ جَعَلَ الْأَشْيَاءَ أَزْوَاجًا يَا مَنْ جَعَلَ النَّارَ مِرْصَادًا «68» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا سَمِيعُ يَا شَفِيعُ يَا رَفِيعُ يَا مَنِيعُ يَا سَرِيعُ يَا بَدِيعُ يَا كَبِيرُ يَا قَدِيرُ يَا خَبِيرُ يَا مُجِيرُ «69» يَا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَىٍّ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَىٍّ يَا حَىُّ الَّذِى لَيْسَ كَمِثْلِهِ حَىٌّ يَا حَىُّ الَّذِى لا يُشَارِكُهُ حَىٌّ يَا حَىُّ الَّذِى لا يَحْتَاجُ إِلَى حَىٍّ يَا حَىُّ الَّذِى يُمِيتُ كُلَّ حَىٍّ يَا حَىُّ الَّذِى يَرْزُقُ كُلَّ حَىٍّ يَا حَيّا لَمْ يَرِثِ الْحَيَاةَ مِنْ حَىٍّ يَا حَىُّ الَّذِى يُحْيِى الْمَوْتَى يَا حَىُّ يَا قَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ «70» يَا مَنْ لَهُ ذِكْرٌ لا يُنْسَى يَا مَنْ لَهُ نُورٌ لا يُطْفَى يَا مَنْ لَهُ نِعَمٌ لا تُعَدُّ يَا مَنْ لَهُ مُلْكٌ لا يَزُولُ يَا مَنْ لَهُ ثَنَاءٌ لا يُحْصَى يَا مَنْ لَهُ جَلالٌ لا يُكَيَّفُ يَا مَنْ لَهُ كَمَالٌ لا يُدْرَكُ يَا مَنْ لَهُ قَضَاءٌ لا يُرَدُّ يَا مَنْ لَهُ صِفَاتٌ لا تُبَدَّلُ يَا مَنْ لَهُ نُعُوتٌ لا تُغَيَّرُ «71» يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ يَا مَالِكَ يَوْمِ الدِّينِ يَا غَايَةَ الطَّالِبِينَ يَا ظَهْرَ اللاجِينَ يَا مُدْرِكَ الْهَارِبِينَ يَا مَنْ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ يَا مَنْ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ يَا مَنْ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ يَا مَنْ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ يَا مَنْ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ «72» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا شَفِيقُ يَا رَفِيقُ يَا حَفِيظُ يَا مُحِيطُ يَا مُقِيتُ يَا مُغِيثُ يَا مُعِزُّ يَا مُذِلُّ يَا مُبْدِئُ يَا مُعِيدُ «73» يَا مَنْ هُوَ أَحَدٌ بِلا ضِدٍّ يَا مَنْ هُوَ فَرْدٌ بِلا نِدٍّ يَا مَنْ هُوَ صَمَدٌ بِلا عَيْبٍ يَا مَنْ هُوَ وِتْرٌ بِلا كَيْفٍ يَا مَنْ هُوَ قَاضٍ بِلا حَيْفٍ يَا مَنْ هُوَ رَبٌّ بِلا وَزِيرٍ يَا مَنْ هُوَ عَزِيزٌ بِلا ذُلٍّ يَا مَنْ هُوَ غَنِىٌّ بِلا فَقْرٍ يَا مَنْ هُوَ مَلِكٌ بِلا عَزْلٍ يَا مَنْ هُوَ مَوْصُوفٌ بِلا شَبِيهٍ «74» يَا مَنْ ذِكْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاكِرِينَ يَا مَنْ شُكْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاكِرِينَ يَا مَنْ حَمْدُهُ عِزٌّ لِلْحَامِدِينَ يَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاةٌ لِلْمُطِيعِينَ يَا مَنْ بَابُهُ مَفْتُوحٌ لِلطَّالِبِينَ يَا مَنْ سَبِيلُهُ وَاضِحٌ لِلْمُنِيبِينَ يَا مَنْ آيَاتُهُ بُرْهَانٌ لِلنَّاظِرِينَ يَا مَنْ كِتَابُهُ تَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ يَا مَنْ رِزْقُهُ عُمُومٌ لِلطَّائِعِينَ وَ الْعَاصِينَ يَا مَنْ رَحْمَتُهُ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ «75» يَا مَنْ تَبَارَكَ اسْمُهُ يَا مَنْ تَعَالَى جَدُّهُ يَا مَنْ لا إِلَهَ غَيْرُهُ يَا مَنْ جَلَّ ثَنَاؤُهُ يَا مَنْ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ يَا مَنْ يَدُومُ بَقَاؤُهُ يَا مَنِ الْعَظَمَةُ بَهَاؤُهُ يَا مَنِ الْكِبْرِيَاءُ رِدَاؤُهُ يَا مَنْ لا تُحْصَى آلاؤُهُ يَا مَنْ لا تُعَدُّ نَعْمَاؤُهُ «76» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا مُعِينُ يَا أَمِينُ يَا مُبِينُ يَا مَتِينُ يَا مَكِينُ يَا رَشِيدُ يَا حَمِيدُ يَا مَجِيدُ يَا شَدِيدُ يَا شَهِيدُ«77» يَا ذَا الْعَرْشِ الْمَجِيدِ يَا ذَا الْقَوْلِ السَّدِيدِ يَا ذَا الْفِعْلِ الرَّشِيدِ يَا ذَا الْبَطْشِ الشَّدِيدِ يَا ذَا الْوَعْدِ وَ الْوَعِيدِ يَا مَنْ هُوَ الْوَلِىُّ الْحَمِيدُ يَا مَنْ هُوَ فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ يَا مَنْ هُوَ قَرِيبٌ غَيْرُ بَعِيدٍ يَا مَنْ هُوَ عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ شَهِيدٌ يَا مَنْ هُوَ لَيْسَ بِظَلامٍ لِلْعَبِيدِ «78» يَا مَنْ لا شَرِيكَ لَهُ وَ لا وَزِيرَ يَا مَنْ لا شَبِيهَ لَهُ وَ لا نَظِيرَ يَا خَالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِيرِ يَا مُغْنِىَ الْبَائِسِ الْفَقِيرِ يَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ يَا رَاحِمَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ يَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْكَسِيرِ يَا عِصْمَةَ الْخَائِفِ الْمُسْتَجِيرِ يَا مَنْ هُوَ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ يَا مَنْ هُوَ عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ «79» يَا ذَا الْجُودِ وَ النِّعَمِ يَا ذَا الْفَضْلِ وَ الْكَرَمِ يَا خَالِقَ اللَّوْحِ وَ الْقَلَمِ يَا بَارِئَ الذَّرِّ وَ النَّسَمِ يَا ذَا الْبَأْسِ وَ النِّقَمِ يَا مُلْهِمَ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ يَا كَاشِفَ الضُّرِّ وَ الْأَلَمِ يَا عَالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَمِ يَا رَبَّ الْبَيْتِ وَ الْحَرَمِ يَا مَنْ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ مِنَ الْعَدَمِ «80» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا فَاعِلُ يَا جَاعِلُ يَا قَابِلُ يَا كَامِلُ يَا فَاصِلُ يَا وَاصِلُ يَا عَادِلُ يَا غَالِبُ يَا طَالِبُ يَا وَاهِبُ «81» يَا مَنْ أَنْعَمَ بِطَوْلِهِ يَا مَنْ أَكْرَمَ بِجُودِهِ يَا مَنْ جَادَ بِلُطْفِهِ يَا مَنْ تَعَزَّزَ بِقُدْرَتِهِ يَا مَنْ قَدَّرَ بِحِكْمَتِهِ يَا مَنْ حَكَمَ بِتَدْبِيرِهِ يَا مَنْ دَبَّرَ بِعِلْمِهِ يَا مَنْ تَجَاوَزَ بِحِلْمِهِ يَا مَنْ دَنَا فِى عُلُوِّهِ يَا مَنْ عَلا فِى دُنُوِّهِ «82» يَا مَنْ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ يَا مَنْ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ يَا مَنْ يَهْدِى مَنْ يَشَاءُ يَا مَنْ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ يَا مَنْ يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ يَا مَنْ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ يَا مَنْ يُعِزُّ مَنْ يَشَاءُ يَا مَنْ يُذِلُّ مَنْ يَشَاءُ يَا مَنْ يُصَوِّرُ فِى الْأَرْحَامِ مَا يَشَاءُ يَا مَنْ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ «83» يَا مَنْ لَمْ يَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدًا يَا مَنْ جَعَلَ لِكُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدْرًا يَا مَنْ لا يُشْرِكُ فِى حُكْمِهِ أَحَدًا يَا مَنْ جَعَلَ مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا يَا مَنْ جَعَلَ فِى السَّمَاءِ بُرُوجًا يَا مَنْ جَعَلَ الْأَرْضَ قَرَارًا يَا مَنْ خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا يَا مَنْ جَعَلَ لِكُلِّ شَىْ‏ءٍ أَمَدًا يَا مَنْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْمًا يَا مَنْ أَحْصَى كُلَّ شَىْ‏ءٍ عَدَدًا «84» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا أَوَّلُ يَا آخِرُ يَا ظَاهِرُ يَا بَاطِنُ يَا بَرُّ يَا حَقُّ يَا فَرْدُ يَا وِتْرُ يَا صَمَدُ يَا سَرْمَدُ«85» يَا خَيْرَ مَعْرُوفٍ عُرِفَ يَا أَفْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ يَا أَجَلَّ مَشْكُورٍ شُكِرَ يَا أَعَزَّ مَذْكُورٍ ذُكِرَ يَا أَعْلَى مَحْمُودٍ حُمِدَ يَا أَقْدَمَ مَوْجُودٍ طُلِبَ يَا أَرْفَعَ مَوْصُوفٍ وُصِفَ يَا أَكْبَرَ مَقْصُودٍ قُصِدَ يَا أَكْرَمَ مَسْئُولٍ سُئِلَ يَا أَشْرَفَ مَحْبُوبٍ عُلِمَ «86» يَا حَبِيبَ الْبَاكِينَ يَا سَيِّدَ الْمُتَوَكِّلِينَ يَا هَادِىَ الْمُضِلِّينَ يَا وَلِىَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا أَنِيسَ الذَّاكِرِينَ يَا مَفْزَعَ الْمَلْهُوفِينَ يَا مُنْجِىَ الصَّادِقِينَ يَا أَقْدَرَ الْقَادِرِينَ يَا أَعْلَمَ الْعَالِمِينَ يَا إِلَهَ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ«87» يَا مَنْ عَلا فَقَهَرَ يَا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ يَا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ يَا مَنْ عُبِدَ فَشَكَرَ يَا مَنْ عُصِىَ فَغَفَرَ يَا مَنْ لا تَحْوِيهِ الْفِكَرُ يَا مَنْ لا يُدْرِكُهُ بَصَرٌ يَا مَنْ لا يَخْفَى عَلَيْهِ أَثَرٌ يَا رَازِقَ الْبَشَرِ يَا مُقَدِّرَ كُلِّ قَدَرٍ «88» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا حَافِظُ يَا بَارِئُ يَا ذَارِئُ يَا بَاذِخُ يَا فَارِجُ يَا فَاتِحُ يَا كَاشِفُ يَا ضَامِنُ يَا آمِرُ يَا نَاهِى «89» يَا مَنْ لا يَعْلَمُ الْغَيْبَ إِلّا هُوَ يَا مَنْ لا يَصْرِفُ السُّوءَ إِلّا هُوَ يَا مَنْ لا يَخْلُقُ الْخَلْقَ إِلّا هُوَ يَا مَنْ لا يَغْفِرُ الذَّنْبَ إِلّا هُوَ يَا مَنْ لا يُتِمُّ النِّعْمَةَ إِلّا هُوَ يَا مَنْ لا يُقَلِّبُ الْقُلُوبَ إِلّا هُوَ يَا مَنْ لا يُدَبِّرُ الْأَمْرَ إِلّا هُوَ يَا مَنْ لا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ إِلّا هُوَ يَا مَنْ لا يَبْسُطُ الرِّزْقَ إِلّا هُوَ يَا مَنْ لا يُحْيِى الْمَوْتَى إِلّا هُوَ«90» يَا مُعِينَ الضُّعَفَاءِ يَا صَاحِبَ الْغُرَبَاءِ يَا نَاصِرَ الْأَوْلِيَاءِ يَا قَاهِرَ الْأَعْدَاءِ يَا رَافِعَ السَّمَاءِ يَا أَنِيسَ الْأَصْفِيَاءِ يَا حَبِيبَ الْأَتْقِيَاءِ يَا كَنْزَ الْفُقَرَاءِ يَا إِلَهَ الْأَغْنِيَاءِ يَا أَكْرَمَ الْكُرَمَاءِ «91» يَا كَافِيًا مِنْ كُلِّ شَىْ‏ءٍ يَا قَائِمًا عَلَى كُلِّ شَىْ‏ءٍ يَا مَنْ لا يُشْبِهُهُ شَىْ‏ءٌ يَا مَنْ لا يَزِيدُ فِى مُلْكِهِ شَىْ‏ءٌ يَا مَنْ لا يَخْفَى عَلَيْهِ شَىْ‏ءٌ يَا مَنْ لا يَنْقُصُ مِنْ خَزَائِنِهِ شَىْ‏ءٌ يَا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ يَا مَنْ لا يَعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ شَىْ‏ءٌ يَا مَنْ هُوَ خَبِيرٌ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ يَا مَنْ وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ كُلَّ شَىْ‏ءٍ «92» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا مُكْرِمُ يَا مُطْعِمُ يَا مُنْعِمُ يَا مُعْطِى يَا مُغْنِى يَا مُقْنِى يَا مُفْنِى يَا مُحْيِى يَا مُرْضِى يَا مُنْجِى «93» يَا أَوَّلَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ آخِرَهُ يَا إِلَهَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ مَلِيكَهُ يَا رَبَّ كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ صَانِعَهُ يَا بَارِئَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ خَالِقَهُ يَا قَابِضَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ بَاسِطَهُ يَا مُبْدِئَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ مُعِيدَهُ يَا مُنْشِئَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ مُقَدِّرَهُ يَا مُكَوِّنَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ مُحَوِّلَهُ يَا مُحْيِىَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ مُمِيتَهُ يَا خَالِقَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ وَ وَارِثَهُ «94» يَا خَيْرَ ذَاكِرٍ وَ مَذْكُورٍ يَا خَيْرَ شَاكِرٍ وَ مَشْكُورٍ يَا خَيْرَ حَامِدٍ وَ مَحْمُودٍ يَا خَيْرَ شَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ يَا خَيْرَ دَاعٍ وَ مَدْعُوٍّ يَا خَيْرَ مُجِيبٍ وَ مُجَابٍ يَا خَيْرَ مُونِسٍ وَ أَنِيسٍ يَا خَيْرَ صَاحِبٍ وَ جَلِيسٍ يَا خَيْرَ مَقْصُودٍ وَ مَطْلُوبٍ يَا خَيْرَ حَبِيبٍ وَ مَحْبُوبٍ «95» يَا مَنْ هُوَ لِمَنْ دَعَاهُ مُجِيبٌ يَا مَنْ هُوَ لِمَنْ أَطَاعَهُ حَبِيبٌ يَا مَنْ هُوَ إِلَى مَنْ أَحَبَّهُ قَرِيبٌ يَا مَنْ هُوَ بِمَنِ اسْتَحْفَظَهُ رَقِيبٌ يَا مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجَاهُ كَرِيمٌ يَا مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصَاهُ حَلِيمٌ يَا مَنْ هُوَ فِى عَظَمَتِهِ رَحِيمٌ يَا مَنْ هُوَ فِى حِكْمَتِهِ عَظِيمٌ يَا مَنْ هُوَ فِى إِحْسَانِهِ قَدِيمٌ يَا مَنْ هُوَ بِمَنْ أَرَادَهُ عَلِيمٌ «96» اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا مُسَبِّبُ يَا مُرَغِّبُ يَا مُقَلِّبُ يَا مُعَقِّبُ يَا مُرَتِّبُ يَا مُخَوِّفُ يَا مُحَذِّرُ يَا مُذَكِّرُ يَا مُسَخِّرُ يَا مُغَيِّرُ «97» يَا مَنْ عِلْمُهُ سَابِقٌ يَا مَنْ وَعْدُهُ صَادِقٌ يَا مَنْ لُطْفُهُ ظَاهِرٌ يَا مَنْ أَمْرُهُ غَالِبٌ يَا مَنْ كِتَابُهُ مُحْكَمٌ يَا مَنْ قَضَاؤُهُ كَائِنٌ يَا مَنْ قُرْآنُهُ مَجِيدٌ يَا مَنْ مُلْكُهُ قَدِيمٌ يَا مَنْ فَضْلُهُ عَمِيمٌ يَا مَنْ عَرْشُهُ عَظِيمٌ «98» يَا مَنْ لا يَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ يَا مَنْ لا يَمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْلٍ يَا مَنْ لا يُلْهِيهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ يَا مَنْ لا يُغَلِّطُهُ سُؤَالٌ عَنْ سُؤَالٍ يَا مَنْ لا يَحْجُبُهُ شَىْ‏ءٌ عَنْ شَىْ‏ءٍ يَا مَنْ لا يُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ يَا مَنْ هُوَ غَايَةُ مُرَادِ الْمُرِيدِينَ يَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَى هِمَمِ الْعَارِفِينَ يَا مَنْ هُوَ مُنْتَهَى طَلَبِ الطَّالِبِينَ يَا مَنْ لا يَخْفَى عَلَيْهِ ذَرَّةٌ فِى الْعَالَمِينَ «99» يَا حَلِيمًا لا يَعْجَلُ يَا جَوَادًا لا يَبْخَلُ يَا صَادِقًا لا يُخْلِفُ يَا وَهَّابًا لا يَمَلُّ يَا قَاهِرًا لا يُغْلَبُ يَا عَظِيمًا لا يُوصَفُ يَا عَدْلًا لا يَحِيفُ يَا غَنِيّا لا يَفْتَقِرُ يَا كَبِيرًا لا يَصْغُرُ يَا حَافِظًا لا يَغْفُلُ «100» سُبْحَانَكَ یا لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یا رَبّ.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ | 15:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    اعمال مشترک شبهای قدر 19 و 21 و 23 که در هر سه شب انجام میشود

    اوّل : غسل مقارن غروب آفتاب. دوّم : دو ركعت نماز در هر ركعت بعد از حمد هفت مرتبه قل هوالله احد بخواند و بعد از سلام نماز هفتاد مرتبه أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَتُوبُ إِلَیهِ بگوید در روایت نبوى صلّى اللّه علیه و آله است كه از جاى خود برنخیزد تا حق تعالى او را و پدر و مادرش را بیامرزد. سوّم : قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید : اَللَّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ بِكِتَابِكَ الْمُنْزَلِ وَ مَا فِیهِ وَ فِیهِ اسْمُكَ الْأَكْبَرُ وَ أَسْمَاؤُكَ الْحُسْنَى وَ مَا یُخَافُ وَ یُرْجَى أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقَائِكَ مِنَ النَّارِ. پس هر حاجت كه دارد بخواهد. چهارم : آنكه مصحف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید : اَللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذَا الْقُرْآنِ وَ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَ بِحَقِّكَ عَلَیهِمْ فَلا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّكَ مِنْكَ. پس بگوید : ده مرتبه بِكَ یا اللَّهُ. و ده مرتبه بِمُحَمَّدٍ. و ده مرتبه بِعَلِىٍّ. و ده مرتبه بِفَاطِمَةَ. و ده مرتبه بِالْحَسَنِ. و ده مرتبه بِالْحُسَینِ. و ده مرتبه بِعَلِىِّ بْنِ الْحُسَینِ. و ده مرتبه بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ. و ده مرتبه بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ. و ده مرتبه بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ. و ده مرتبه بِعَلِىِّ بْنِ مُوسَى. و ده مرتبه بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ. و ده مرتبه بِعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ. و ده مرتبه بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ. و ده مرتبه بِالْحُجَّةِ. «پس هر حاجت كه دارى طلب كن». پنجم : زیارت كند امام حسین علیه السّلام را. ششم : احیا بدارد این شبها را (همانا روایت شده: هر كه احیا كند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینى كوه‏ ها و كیل دریاها باشد). هفتم: صد ركعت نماز كند كه فضیلت بسیار دارد و افضل آن است كه در هر ركعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند. هشتم : بخواند : اَللَّهُمَّ إِنِّى أَمْسَیتُ لَكَ عَبْدًا داخِرًا لا أَمْلِكُ لِنَفْسِى نَفْعًا وَ لا ضَرّا وَ لا أَصْرِفُ عَنْهَا سُوءًا أَشْهَدُ بِذَلِكَ عَلَى نَفْسِى وَ أَعْتَرِفُ لَكَ بِضَعْفِ قُوَّتِى وَ قِلَّةِ حِیلَتِى فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْجِزْ لِى مَا وَعَدْتَنِى وَ جَمِیعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فِى هَذِهِ اللَّیلَةِ وَ أَتْمِمْ عَلَىَّ مَا آتَیتَنِى فَإِنِّى عَبْدُكَ الْمِسْكِینُ الْمُسْتَكِینُ الضَّعِیفُ الْفَقِیرُ الْمَهِینُ اَللَّهُمَّ لا تَجْعَلْنِى نَاسِیا لِذِكْرِكَ فِیمَا أَوْلَیتَنِى وَ لا [غَافِلًا] لِإِحْسَانِكَ فِیمَا أَعْطَیتَنِى وَ لا آیسًا مِنْ إِجَابَتِكَ وَ إِنْ أَبْطَأَتْ عَنِّى فِى سَرَّاءَ [كُنْتُ‏] أَوْ ضَرَّاءَ أَوْ شِدَّةٍ أَوْ رَخَاءٍ أَوْ عَافِیةٍ أَوْ بَلاءٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ نَعْمَاءَ إِنَّكَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ.

    اعمال مخصوصه شب نوزدهم

    اعمال مخصوصه شب نوزدهم

    علاوه بر اعمال مشترک سه شب 19 و 21 و 23 اعمال مخصوص شب نوزدهم اینهاست.

    اول صد مرتبه أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّى وَ أَتُوبُ إِلَیهِ. دوم صد مرتبه اَللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ. سوم بخواند دعارا : یا ذَا الَّذِى كَانَ قَبْلَ كُلِّ شَىْ‏ءٍ ثُمَّ خَلَقَ كُلَّ شَىْ‏ءٍ ثُمَّ یَبْقَى وَ یَفْنَى كُلُّ شَىْ‏ءٍ یا ذَا الَّذِى لَیسَ كَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ وَ یا ذَا الَّذِى لَیسَ فِى السَّمَاوَاتِ الْعُلَى وَ لا فِى الْأَرَضِینَ السُّفْلَى وَ لا فَوْقَهُنَّ وَ لا تَحْتَهُنَّ وَ لا بَینَهُنَّ إِلَهٌ یُعْبَدُ غَیرُهُ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدًا لا یقْوَى عَلَى إِحْصَائِهِ إِلّا أَنْتَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلاةً لا یقْوَى عَلَى إِحْصَائِهَا إِلا أَنْتَ. چهارم بخواند: اَللَّهُمَّ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِى وَ تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ فِیمَا تَفْرُقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَكِیمِ فِى لَیلَةِ الْقَدْرِ وَ فِى الْقَضَاءِ الَّذِى لا یُرَدُّ وَ لا یُبَدَّلُ أَنْ تَكْتُبَنِى مِنْ حُجَّاجِ بَیتِكَ الْحَرَامِ اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْكُورِ سَعْیهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُكَفَّرِ عَنْهُمْ سَیئَاتُهُمْ وَ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِى وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمْرِى وَ تُوَسِّعَ عَلَىَّ فِى رِزْقِى وَ تَفْعَلَ بِى كَذَا وَ كَذَا «و بجاى این كلمه حاجت خود را ذكر كند».

    اعمال مخصوصه شب بیست و یكم

    علاوه براعمال مشترک سه شب 19 و 21 و 23 اعمال مخصوص شب بیست و یکم

    كفعمى از سید بن باقى نقل كرده كه در شب بیست و یكم مى‏خوانى : اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْسِمْ لِى حِلْمًا یَسُدُّ عَنِّى بَابَ الْجَهْلِ وَ هُدًى تَمُنُّ بِهِ عَلَىَّ مِنْ كُلِّ ضَلالَةٍ وَ غِنًى تَسُدُّ بِهِ عَنِّى بَابَ كُلِّ فَقْرٍ وَ قُوَّةً تَرُدُّ بِهَا عَنِّى كُلَّ ضَعْفٍ وَ عِزّا تُكْرِمُنِى بِهِ عَنْ كُلِّ ذُلٍّ وَ رِفْعَةً تَرْفَعُنِى بِهَا عَنْ كُلِّ ضَعَةٍ وَ أَمْنا تَرُدُّ بِهِ عَنِّى كُلَّ خَوْفٍ وَ عَافِیةً تَسْتُرُنِى بِهَا عَنْ كُلِّ بَلاءٍ وَ عِلْمًا تَفْتَحُ لِى بِهِ كُلَّ یقِینٍ وَ یَقِینًا تُذْهِبُ بِهِ عَنِّى كُلَّ شَكٍّ وَ دُعَاءً تَبْسُطُ لِى بِهِ الْإِجَابَةَ فِى هَذِهِ اللَّیلَةِ وَ فِى هَذِهِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ السَّاعَةِ یا كَرِیمُ وَ خَوْفًا تَنْشُرُ [تُیسِّرُ] لِى بِهِ كُلَّ رَحْمَةٍ وَ عِصْمَةً تَحُولُ بِهَا بَینِى وَ بَینَ الذُّنُوبِ حَتَّى أُفْلِحَ بِهَا عِنْدَ الْمَعْصُومِینَ عِنْدَكَ بِرَحْمَتِكَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

    دعای شب بیست ویكم : و از جمله این دعاها است كه در كافى مسندا و در مقنعه و مصباح مرسلا نقل شده كه مى‏گویى در شب بیست و یكم یا مُولِجَ اللَّیلِ فِى النَّهَارِ وَ مُولِجَ النَّهَارِ فِى اللَّیلِ وَ مُخْرِجَ الْحَىِّ مِنَ الْمَیتِ وَ مُخْرِجَ الْمَیتِ مِنَ الْحَىِّ یا رَازِقَ مَنْ یَشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا اللَّهُ یا رَحِیمُ یا اللَّهُ یا اللَّهُ یا اللَّهُ لَكَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَ الْأَمْثَالُ الْعُلْیا وَ الْكِبْرِیاءُ وَ الآلاءُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِى فِى هَذِهِ اللَّیلَةِ فِى السُّعَدَاءِ وَ رُوحِى مَعَ الشُّهَدَاءِ وَ إِحْسَانِى فِى عِلِّیینَ وَ إِسَاءَتِى مَغْفُورَةً وَ أَنْ تَهَبَ لِى یقِینًا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِى وَ إِیمَانَا یُذْهِبُ الشَّكَّ عَنِّى وَ تُرْضِینِى بِمَا قَسَمْتَ لِى وَ آتِنَا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِى الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ الْحَرِیقِ وَ ارْزُقْنِى فِیهَا ذِكْرَكَ وَ شُكْرَكَ وَ الرَّغْبَةَ إِلَیكَ وَ الْإِنَابَةَ وَ التَّوْفِیقَ لِمَا وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمُ السَّلامُ.

    اعمال مخصوصه شب بیست و سوّم

    علاوه بر اعمال مشترک سه شب 19 و 21 و 23 اعمال مخصوص شب بیست وسوّم

    اوّل ودوم : خواندن سوره عنكبوت و روم و حم دخان. سوّم : خواندن سوره قدر هزار مرتبه. چهارم : تكرار كند در این شب بلكه در تمام اوقات این دعا را : اَللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَوَاتُكَ عَلَیهِ وَ عَلَى آبَائِهِ فِى هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِى كُلِّ سَاعَةٍ وَلِیًّا وَ حَافِظًا وَ قَائِدًا وَ نَاصِرًا وَ دَلِیلًا وَ عَینًا حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعًا وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طَوِیلًا. پنجم : بخواند: اَللَّهُمَّ امْدُدْ لِى فِى عُمُرِى وَ أَوْسِعْ لِى فِى رِزْقِى وَ أَصِحَّ لِى جِسْمِى وَ بَلِّغْنِى أَمَلِى وَ إِنْ كُنْتُ مِنَ الْأَشْقِیاءِ فَامْحُنِى مِنَ الْأَشْقِیاءِ وَ اكْتُبْنِى مِنَ السُّعَدَاءِ فَإِنَّكَ قُلْتَ فِى كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ عَلَى نَبِیِّكَ الْمُرْسَلِ صَلَوَاتُكَ عَلَیهِ وَ آلِهِ یمْحُو اللَّهُ مَا یشَاءُ وَ یثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ. ششم : بخواند: اَللَّهُمَّ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِى وَ فِیمَا تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ وَ فِیمَا تَفْرُقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَكِیمِ فِى لَیلَةِ الْقَدْرِ مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِى لا یُرَدُّ وَ لا یُبَدَّلُ أَنْ تَكْتُبَنِى مِنْ حُجَّاجِ بَیتِكَ الْحَرَامِ فِى عَامِى هَذَا اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ اَلْمَشْكُورِ سَعْیهُمْ اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ اَلْمُكَفَّرِ عَنْهُمْ سَیئَاتُهُمْ وَ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِى وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمْرِى وَ تُوَسِّعَ لِى فِى رِزْقِى. هفتم : بخواند این دعا را كه در اقبال است : یا بَاطِنًا فِى ظُهُورِهِ وَ یا ظَاهِرًا فِى بُطُونِهِ وَ یا بَاطِنًا لَیسَ یخْفَى وَ یا ظَاهِرًا لَیسَ یُرَى یا مَوْصُوفًا لا یَبْلُغُ بِكَینُونَتِهِ مَوْصُوفٌ وَ لا حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ یا غَائِبًا غَیرَ مَفْقُودٍ وَ یا شَاهِدًا غَیرَ مَشْهُودٍ یَطْلَبُ فَیُصَابُ وَ لا یَخْلُوا مِنْهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا بَینَهُمَا طُرْفَةَ عَینٍ لا یُدْرَكُ بِكَیفٍ وَ لا یُؤَینُ بِأَینٍ وَ لا بِحَیثٍ أَنْتَ نُورُ النُّورِ وَ رَبُّ الْأَرْبَابِ أَحَطْتَ بِجَمِیعِ الْأُمُورِ سُبْحَانَ مَنْ لَیسَ كَمِثْلِهِ شَىْ‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَكَذَا وَ لا هَكَذَا غَیرُهُ. پس دعا مى‏كنى به آنچه بخواهى. هشتم : آنكه غیر از غسل اول شب غسلى نیز در آخر شب كند و بدان كه از براى غسل و احیاء این شب و زیارت امام حسین علیه السلام و صد ركعت نماز فضیلت بسیار و تاكید شده است. شیخ در تهذیب روایت كرده از ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام كه فرمود: در شبى كه امید مى‏رود شب قدر باشد صد ركعت نماز كن بخوان در هر ركعت قل هو اللّه أحد را ده مرتبه گفت گفتم فدایت شوم اگر قوت نداشته باشم ایستاده بجا آورم فرمود نشسته بجا آور گفتم اگر قوت نداشته باشم نشسته بجا آورم فرمود بجا آور به همان حالى كه به قفا خفته ‏اى در فراش خود.

    دعاى شب بیست و سوم : یا رَبَّ لَیلَةِ الْقَدْرِ وَ جَاعِلَهَا خَیرًا مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ وَ رَبَّ اللَّیلِ وَ النَّهَارِ وَ الْجِبَالِ وَ الْبِحَارِ وَ الظُّلَمِ وَ الْأَنْوَارِ وَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ یا بَارِئُ یا مُصَوِّرُ یا حَنَّانُ یا مَنَّانُ یا اللَّهُ یا رَحْمَانُ یا اللَّهُ یا قَیّومُ یا اللَّهُ یا بَدِیعُ یا اللَّهُ یا اللَّهُ یا اللَّهُ لَكَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى وَ الْأَمْثَالُ الْعُلْیا وَ الْكِبْرِیاءُ وَ الآلاءُ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِى فِى هَذِهِ اللَّیلَةِ فِى السُّعَدَاءِ وَ رُوحِى مَعَ الشُّهَدَاءِ وَ إِحْسَانِى فِى عِلِّیِّینَ وَ إِسَاءَتِى مَغْفُورَةً وَ أَنْ تَهَبَ لِى یقِینًا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِى وَ إِیمَانًا یذْهِبُ الشَّكَّ عَنِّى وَ تُرْضِینِى بِمَا قَسَمْتَ لِى وَ آتِنَا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِى الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ الْحَرِیقِ وَ ارْزُقْنِى فِیهَا ذِكْرَكَ وَ شُكْرَكَ وَ الرَّغْبَةَ إِلَیكَ وَ الْإِنَابَةَ وَ التَّوْبَةَ وَ التَّوْفِیقَ لِمَا وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَیهِمُ السَّلامُ.

    ومى‏خوانى این دعا را : یا مُدَبِّرَ الْأَمُورِ یا بَاعِثَ مَنْ فِى الْقُبُورِ یا مُجْرِىَ الْبُحُورِ یا مُلَیِّنَ الْحَدِیدِ لِدَاوُدَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِى كَذَا وَ كَذَا «و بجاى این كلمه حاجات خود را بخواهد» اَللَّیلَةَ اَللَّیلَةَ.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ | 15:34 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    شب قدر (عربی: لیلة القدر، به معنای شب سرنوشت)[الف] نام شبی است که در قرآن، به خصوص سوره قدر، از آن نام برده شده‌است. اغلب مسلمانان اعتقاد دارند قرآن برای اولین بار در شب قدر از سوی خدا بر محمد نازل شد.[۱]

    در قرآن دربارهٔ شب قدر چنین آمده‌است:

    به راستی که ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم؛ و چه تو را به شب قدر آگاه تواند کرد. شب قدر از هزار ماه برتر است. در این شب فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان از هر امر فرود می‌آیند. این شب تا صبحگاه «سلام» است. (سوره قدر آیات ۱ تا ۵)[۷]

    و نیز در سوره دخان آمده‌است:

    سوگند به کتاب روشنگر. به راستی ما آن را در شبی مبارک فرو فرستادیم زیرا که به حقیقت هشداردهنده بودیم. در آن شبی که هر امری با حکمت معین و ممتاز و جدا می‌گردد. تعیین آن امر البته از سوی ما خواهد بود، که ما رسولان را فرستنده بودیم؛ و این البته از رحمت و مهربانی پروردگار توست، به راستی او شنونده داناست. (سوره دخان آیات ۱ تا ۶)[۸]

    شب ۱۹ رمضان یکی از شب‌هایی است که شیعیان احتمال می‌دهند شب قدر باشد. شیعیان در این شب، اعمال شب قدر را انجام می‌دهند و برای امام علی(ع) عزاداری می‌کنند. یکی از اعمال خاص شب ۱۹ رمضان، صد بار تکرار کردن این جمله است: اللهم الْعَنْ قَتَلَةَ اَمیرِالمؤمنین (ترجمه: خدایا قاتلان امیرالمؤمنین را لعنت کن) .[۱۳]

    برای این روز، علاوه بر اعمال مشترک همه روزهای ماه رمضان، برخی دعاها و اعمال اختصاصی نیز نقل شده است:

    غسل

    دو رکعت نماز، در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحید خوانده می‌شود و نمازگزار بعد از اتمام نماز هفتاد مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیهِ می‌گوید.

    احیا داشتن (بیدار ماندن و عبادت کردن) در این شب‌ها.

    صد رکعت نماز (هر دو رکعت به یک سلام)

    خواندن دعای «اَللهمَّ اِنّی اَمسیتُ لَکَ عَبداً...»

    قرائت دعای جوشن کبیر

    زیارت امام حسین(ع)

    قرآن به سر گرفتن

    و چهارده معصوم سوگند دادن


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ | 15:31 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    اعمال مخصوصه شبهاى قدر

    اعمال شب نوزدهم

    و امّا دوّم یعنى اعمال مخصوصه این شبها پس اعمال شب نوزدهم چند چیز است :

    اوّل صد مرتبه اَسْتَغْفِرُاللّهَ رَبّى وَ اَتُوبُ اِلَیهِ .

    دوّم صد مرتبه اَللّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ .

    سوّم بخواند دعاء یا ذَاالَّذى کانَ را که در قسم چهارم گذشت .

    چهارم بخواند:

    اَللّهُمَّ اْجْعَلْ فیما تَقْضى وَتُقَدِّرُ مِنَ الاْمْرِ الْمَحْتُومِ

    خدایا قرار ده در آنچه حکم کرده و مقدر فرموده اى از سرنوشت حتمى

    وَفیما تَفْرُقُ مِنَ الاْمْرِ الحَکیمِ فى لَیلَةِ الْقَدْرِ وَفِى الْقَضاَّءِ الَّذى لا

    و در آنچه جدا کنى از فرمان حکیمانه ات در شب قدر و در آن قضا و قدرى که برگشت و

    یرَدُّ وَلا یبَدَّلُ اَنْ تَکتُبَنى مِنْ حُجّاجِ بَیتِک الْحَرامِ الْمَبْرُورِ حَجُّهُمُ

    تغییر و تبدیلى ندارد که نام مرا در زمره حاجیان خانه محترمت (کعبه ) بنویسى آنان که حجشان

    الْمَشْکورِ سَعْیهُمُ الْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمُ الْمُکفَّرِ عَنْهُمْ سَیئاتُهُمْ وَاجْعَلْ

    مقبول و سعیشان مورد تقدیر و گناهانشان آمرزیده و کردار بدشان بخشوده شده است و قرار ده

    فیما تَقْضى وَتُقَدِّرُ اَنْ تُطیلَ عُمْرى وَتُوَسِّعَ عَلَىَّ فى رِزْقى

    در آنچه مقدر فرموده اى که عمر مرا طولانى کرده و روزیم را وسیع گردانى

    وَتَفْعَلَ بى کذا وَکذا و به جاى این کلمه حاجت خود را ذکر کند

    و درباره ام چنین و چنان کنى


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ | 15:30 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    اعمال مشترکه شبهاى قدر

    شب نوزدهم اوّل شبهاى قدر است و شب قدر همان شبى است که در تمام سال شبى به خوبى و فضیلت آن نمى رسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال مى شود و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل مى شوند و به خدمت امام زمان علیه السلام مشرّف مى شوند و آنچه براى هرکس مقدّر شده است بر امام زمان علیه السلام عرض مى کنند و اعمال شبهاى قدر بر دو نوع است یکى آنکه در هر سه شب باید کرد و دیگر آنکه مخصوص است به هر شبى امّا اوّل پس ‍ آن چند چیز است :

    اوّل غسل است علاّمه مجلسى فرموده که غسل این شبها را مقارن غروب آفتاب کردن بهتر است که نماز شام را باغسل بکند .

    دوّم دو رکعت نماز است در هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیهِ بگوید در روایت نبوى صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَ اله است که از جاى خود برنخیزد تا حقّ تعالى او را و پدر و مادرش را بیامرزد ((الخبر))

    سوّم قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید:

    اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُک بِکتابِک

    خدایا از تو خواهم به حق کتاب

    الْمُنْزَلِ وَما فیهِ وَفیهِ اسْمُک الاْکبَرُ وَاَسْماَّؤُک الْحُسْنى وَما یخافُ

    فرستاده شده ات و آنچه در آنست که در آن است نام بزرگت و نامهاى نیکویت و آنچه بدانها ترس

    وَیرْجى اَنْ تَجْعَلَنى مِنْ عُتَقاَّئِک مِنَ النّارِ

    و امید شود که قرارم دهى از زمره آزاد شدگانت از دوزخ

    پس هر حاجت که دارد بخواهد .


    چهارم آنکه مُصحَف شریف رابگیرد و بر سر بگذارد و بگوید :

    اَللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ وَبِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ وَبِحَقِّ کلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فیهِ وَبِحَقِّک عَلَیهِمْ

    خدایا به حق این قرآن و بحق آنکس که او را بدان فرستادى و بحق هر مؤ منى که در این قرآن مدحش کرده اى و بحقى که تو بر ایشان

    فَلا اَحَدَ اَعْرَفُ بِحَقِّک مِنْک پس ده مرتبه بگوید بِک یا اَللّهُ و ده مرتبه بِمُحَمَّدٍ

    دارى زیرا کسى نیست که حق تو را بهتر از خودت بشناسد* * * * * * * * بحق خودت اى خدا * * * * * * بحق محمدصلى الله علیه و آله

    و ده مرتبه بِعَلی و ده مرتبه بِفاطِمَةَ و ده مرتبه بِالْحَسَنِ و ده مرتبه بِالْحُسَینِ

    * * * * بحق على علیه السلام * * * * بحق فاطمه سلام الله علیها * * * *بحق حسن علیه السلام * * * * بحق حسین علیه السلام

    و ده مرتبه بِعَلِىّ بْنِ الْحُسَینِ و ده مرتبه بُمَحَمَّدِ بْنِ عَلِی و ده مرتبه بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ

    * * * * بحق على بن الحسین علیه السلام * * * * بحق محمد بن على علیه السلام * * * * بحق جعفر بن محمدعلیه السلام

    و ده مرتبه بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ و ده مرتبه بِعَلِىِّ بْنِ مُوسى و ده مرتبه

    * * * * * بحق موسى بن جعفرعلیه السلام * * * * * * بحق على بن موسى علیه السلام * * * *

    بِمُحَمَّدِبْنِ عَلِی و ده مرتبه بِعَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدٍ و ده مرتبه بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِی

    بحق محمد بن على علیه السلام * * * * بحق على بن محمدعلیه السلام * * * * بحق حسن بن على علیه السلام

    و ده مرتبه بِالْحُجَّةِ

    * * * * به حق حضرت حجت علیه السلام

    پس هر حاجت که دارى طلب کن .

    پنجم زیارت کند امام حسین علیه السلام را در خبر است که چون شب قدر مى شود منادى از آسمان هفتم ندا مى کند از بُطنان عرش که حقّ تعالى آمرزیده هر که را که به زیارت قبر حُسین علیه السلام آمده .

    ششم احیا بدارد این شبها را همانا روایت شده هرکه احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هرچند به عدد ستارگان آسمان و سنگینى کوهها وکیل دریاها باشد .

    هفتم صد رکعت نماز کند که فضیلت بسیار دارد و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند هشتم بخواند:

    اَللّهُمَّ اِنّى اَمْسَیتُ لَک عَبْداً داخِراً لا اَمْلِک لِنَفْسى نَفْعاً وَلا ضَرّاً وَلا

    خدایا من شام کردم در حالى که بنده خوارى هستم که مالک سود و زیانى براى خویش نیستم و نتوانم

    اَصْرِفُ عَنْها سُوَّءاً اَشْهَدُ بِذلِک عَلى نَفْسى وَاَعْتَرِفُ لَک بِضَعْفِ

    از خویشتن پیش آمد ناگوارى را بازگردانم و این مطلبى است که من آن را بر خویش گواهى دهم و به ناتوانى

    قُوَّتى وَقِلَّةِ حیلَتى فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْجِزْ لى ما

    خود و بیچارگیم در برابرت اعتراف دارم پس درود فرست بر محمد و آل محمد و وفا کن برایم بدانچه

    وَعَدْتَنى وَجَمیعَ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ مِنَ الْمَغْفِرَةِ فى هذِهِ اللَّیلَةِ

    بر من و همه مؤ منین و مؤ منات وعده فرمودى از آمرزش در این شب

    وَاَتْمِمْ عَلَىَّ ما اتَیتَنى فَاِنّى عَبْدُک الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ الضَّعیفُ

    و تمام کن بر من آنچه را به من دادى زیرا که من بنده بینواى مستمند ناتوان تهیدست

    الْفَقیرُ الْمَهینُ اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْنى ناسِیاً لِذِکرِک فیما اَوْلَیتَنى وَلا [غافِلاً]

    خوار توام خدایا قرار مده مرا فراموشکار از یاد خویش در آنچه به من انعام فرمودى و نه غافل از

    لاِِحْسانِک فیما اَعْطَیتَنى وَلا ایساً مِنْ اِجابَتِک وَاِنْ اَبْطَاَتْ عَنّى

    احسانت در آنچه به من عطا کردى و قرارم مده ناامید از اجابت خویش و اگرچه دیرزمانى طول کشد

    فى سَرّاَّءَ اَوْ ضَرّاَّءَ اَوْ شِدَّةٍ اَوْ رَخاَّءٍ اَوْ عافِیةٍ اَوْ بَلاَّءٍ اَوْ بُؤْسٍ اَوْ

    چه در خوشى و چه در سختى در دشوارى یا در آسایش در تندرستى یا گرفتارى در تنگدستى یا

    نَعْماَّءَ اِنَّک سَمیعُ الدُّعاَّءِ

    در نعمت براستى تو شنواى دعایى

    و این دعا را کفعمى از امام زین العابدین علیه السلام روایت کرده که در این شبها مى خوانده در حال قیام و قعود و رکوع و سجود و علاّمه مجلسى (ره ) فرموده که بهترین اعمال در این شبها طلب آمرزش و دعا از براى مطالب دنیا و آخرت خود و پدر و مادر و خویشان خود و برادران مؤ من زنده و مرده ایشان است و اَذْکار و صلوات بر محمد و آل محمدعَلیهمُ السلام آنچه مقدور شود و در بعضى از روایات وارد شده است که دعاء جوشن کبیر را در این سه شب بخوانند فقیر گوید که دعاء جوشن در سابِقْ گذشت و روایت شده که خدمت حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِیهِ وَاله عرض شد که اگر من درک کنم شب قدر را چه از خداوند خودبخواهم فرمود عافیت را .


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ | 15:28 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    دلیل این همه فضیلت برای شب قدر چیست؟

    شب قدر از شب‌های با عظمت و با اهمیت سال بوده که قلم‌ها در وصفش ناتوان، زبان‌ها در توصیفش قاصرند و عقل در فهم آن مبهوت و درمانده است.

    جوان آنلاین: شب قدر، شب نعمت و رحمت فراوان خدا برای بندگانش در روی زمین است، خداوند متعال گناهان بندگانش را می‌آمرزد و دعا را قبول می‌کند، خدا از فرشتگان خواسته تا این فرمان را همان طور که دستور دارند انجام دهند.

    به گزارش باشگاه خبرنگاران، مسئول اداره تبلیغات اسلامی شهرستان کرمان گفت: شب نوزدهم، نخستین شب از شب‌های با فضیلت قدر است، شب قدر یا لیلة القدر، شبی باارزش و پرفضیلت نزد مسلمانان و شب نزول قرآن و شب مقدر شدن امور انسان‌ها است.

    حجت الاسلام مهدی حسنی افزود: این شب‌ها با فضیلت‌ترین شب‌های سال است که با امور مهم و باعظمتی همانند نزولِ اجمالی قرآن، پیدایش افاضات باطنی و فضای خاصّ معنوی، تقدیر و تعیین سرنوشت‌ها، تدبیر و برنامه‌ریزی‌های جدید و نزول جبرئیل و فرشته‌ها همراه است و شب نزول رحمت الهی و آمرزش گناهان بوده و در این شب‌ها فرشتگان بر زمین فرود می‌آیند. طبق برخی از روایات شیعه، مقدرات انسان‌ها به امام زمان (علیه‌السلام) عرضه می‌شود.

    وی بیان داشت: شب‌ها و روز‌های ماه مبارک رمضان سه ویژگی مهم دارند که از جمله آنها رحمت خدا، برکت و مغفرت و بخشیده شدن گناهان در این ماه است.


    حجت الاسلام حسنی گفت: یکی از شاخص‌ترین شب‌های ماه رمضان متفاوت بودن این سه شب قدر است که مقدرات انسان در طول سال در این شب‌ها نوشته می‌شود.

    وی گفت: در شب نوزدهم مقدرات انسان مشخص می‌شود و در شب بیست ویکم که ویژگی خاصی دارد، قدر و اندازه و شخصیت انسان مشخص می‌شود و شب بیست و سوم تاثیر بسیار زیادی در فردا‌های انسان دارد.

    شب قدر یا شب احیا، یعنی شب زنده نگه داشتن قلب و دل انسان

    مسئول اداره تبلیغات اسلامی شهرستان کرمان گفت: طبق روایات که ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم که نزول قرآن در شب‌های قدر به طور یکباره بر قلب پیامبر نازل شده و نزول تدریجی در طول ۲۳ سال در مناسبت‌ها و آیه‌های مختلف نازل شده است.

    بک کارشناس مذهبی در ارتباط با فضیلت شب قدر گفت: شب قدر، از شب‌های باعظمت و با اهمیت سال بوده که قلم‌ها در وصفش ناتوان، زبان‌ها در توصیفش قاصرند و عقل در فهم آن مبهوت و درمانده است.

    حجت الاسلام احمد شیخ بهایی افزود: شبی شکوهمند به سبب نزول قرآن: «إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، قدر ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.» و شبی بزرگ که پیامبر خدا (ص) آن را چنین ستوده است: «شَهرُ رَمَضانَ سَیِّدُ الشُّهورِ، و لَیلَةُ القَدرِ سَیِّدَةُ اللَّیالی؛ ماه رمضان، سرور ماه‌ها و شب قدر، سرور شب‌هاست.» و امام صادق (ع) آن را «قلب» این ماه نامیده است: «قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَیلَةُ القَدرِ؛ قلب ماه رمضان، شب قدر است.»

    دلیل این همه فضیلت برای شب قدر چیست؟ / شب قدر، شب بیداری و احیای دل و قلب

    وی بیان داشت:بی شک دلیل فضیلت این شب بر شب‌های دیگر به اعتبار اموری است که در این شب رقم می‌خورد و گرنه اجزای زمان یا مکان، درجه و رتبه وجودیشان یکی است و بین آنها تفاوتی وجود ندارد؛ که در احادیث اسلامی نیز به صراحت بیان شده که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت شب قدر نمی‌رسد.

    ویژگی شب‌های قدر

    این کارشناس مذهبی گفت:در بسیاری از احادیث، به عنوان یکی از ویژگی‌های شب قدر، بر این نکته تأکید شده است که تقدیر امور مردم و سامان بخشی اوضاع و احوال آنان در طول سال، در این شب‌ها رقم زده می‌شود؛ شب‌هایی که سرنوشت و فیصله یافتن همه کار‌هایی که تا سال آینده پیش خواهد آمد، در این شب‌ها فرود می‌آید.

    حجت الاسلام شیخ بهایی افزود:البته سرنوشت انسان در شب قدر و رقم خوردن آنچه در یک سال آینده بر او خواهد گذشت، به معنای آن نیست که او به طور کامل در برابر این سرنوشت، بی اختیار باشد، بدان سان که برای تغییر آن، هیچ کاری از او بر نیاید؛ بلکه او می‌تواند در سایه دعا و توسّل و با انجام دادن کار‌های شایسته، مقدّرات حتمی خود را که در شب قدر، رقم خورده‌اند، تغییر دهد.

    وی افزود:امام رضا (علیه‌السلام) فرموده است: خداوند در شب قدر آن‌چه را که از این سال تا سال بعد پیش خواهد آمد، مقدّر می‌فرماید؛ از زندگی یا مرگ، از خوب یا بد یا روزی. پس آن‌چه خداوند در این شب مقرر می‌کند، به حتم واقع خواهد شد.


    این کارشناس مذهبی بیان داشت:این شب‌های قدر اهمیت زیادی دارند که شب قدر از هزار ماهی که شب قدر در آن‌ها نباشد افضل‌تر خواهد بود.

    حجت الاسلام شیخ بهایی گفت:عمل، عبادت و اطاعت از فرمان الهی در این شب‌ها واجب است و شب قدر، شب ولایت است.

    وی افزود: جایگاه نزول فرشتگان در قلب امام زمان (عج) در این شب‌ها است پس تمام الطاف از طلوع فجر در این شب‌ها است.

    دلیل این همه فضیلت برای این شب‌ها چیست؟

    حجت الاسلام شیخ بهایی تصریح کرد: برکات الهی در این شب‌ها زیاد و بسیار نزدیک است، در این شب ها، رحمت و فضل الهی بر بندگان خدا نازل می‌شود، هم شب قرآن است و هم شب عترت.

    وی گفت:در حقیقت، ما در این شب‌های منحصر به فرد و در مناجات خود با پروردگار، دو ثقل عالَم هستی، یعنی قرآن حکیم و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را در نزد حضرت حق شفیع قرار می‌دهیم. به همین دلیل است که قرآن به سر گرفتن و اشاره به نام‌های معصومین (ع) از اعمال مشترک شب‌های قدر و خواندن مُکرّر برخی سوره‌های قرآن و دعای سلامتی آقا امام زمان (ارواحنافداه) و زیارت امام حسین (ع) از اعمال ویژه شب‌های قدر است.

    دلیل این همه فضیلت برای شب قدر چیست؟ / شب قدر، شب بیداری و احیای دل و قلب

    استفاده از این فرصت طلایی

    این کارشناس مذهبی گفت:انسان‌هایی که قدر زمان و فرصت‌های زندگی را می‌دانند، هیچ موقعیتی را بیهوده و به واسطه کاهلی یا بی توجهی از دست نمی‌دهند؛ چنین افرادی قدر و ارزش شب‌های قدر را نیز دانسته و برای کسب خیرات و برکات این فرصت معنوی تلاش می‌کنند.

    حجت الاسلام شیخ بهایی افزود:در این شب‌ها از اذان مغرب تا اذان صبح را نخوابید و احیا بدارید این شب‌ها را که هر چه دعا و قرآن در این شب‌ها بخوانید زیاد است.
    وی گفت:نماز، و تلاوت دعای افتتاح، دعای ابوحمزه ثمالی، دعای مجیر، دعای جوشن کبیر وخواندن زیارت امام حسین در این شب‌ها ...

    وی افزود:طبق روایات، عبادت در آن شب، بالغ بر هشتاد سال ارزش و قابل قیاس با سایر شب‌ها نیست. از جمله اعمال شب قدر، غسل، احیا و شب زنده‌داری، خواندن قرآن، خواندن دعا‌های ماثور مثل دعای جوشن کبیر، توبه و استغفار و صدقه‌دادن را می‌توان بیان کرد.

    حجت الاسلام شیخ بهایی بیان داشت:در این شب‌ها برای تمام مؤمنین و در گذشتگان و مردم غزه و تمام مشکلات مردم دعا کنیم.

    وی گفت:همچنین توجه به خطبه‌های نهج البلاغه امیر المومنین در این شب‌ها است که حق مظلوم از ظالم در راهپیمایی روز قدس گرفته شود.

    این کارشناس مذهبی افزود:در روایات در این شب‌ها و روز‌های ماه رمضان اعمال زیادی در مفاتیح الجنان آمده است که مردم بتوانند بهترین استفاده را داشته باشند.

    برگزاری مراسم شب قدر در ۴ هزار مسجد استان کرمان

    معاون فرهنگی اداره کل تبلیغات اسلامی استان کرمان گفت:برنامه‌های شب‌های قدر در ۴ هزار مسجد استان برگزار می‌شود.

    حجت الاسلام عارفی با اشاره به اینکه ۳ هزارو۶۰۰ مسجد در سراسر استان وجود دارد، گفت:در تمام تکایا و هیئت‌ها نیز این مراسمات برگزار می‌شود.

    وی افزود:در مجموع در ۴ هزار مسجد، تکایا و هئیت‌ها مراسمات شب قدر برگزار می‌شود.

    حجت الاسلام عارفی به عمده برنامه‌های شب‌های قدر اشاره کرد و بیان داشت:از مهمترین برنامه‌ها قرآن بر سر گرفتن، سخنرانی، روضه خوانی، عزاداری، مناجات ودعا خواندن است.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ | 15:18 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    شب قدر از نگاه آیت الله جوادی آملی/ اعمال شب نوزدهم ماه رمضان

    تا چشم به هم زدیم، نخستین شب احیا از راه رسید، همان شبی که ارزش آن بیش از ۸۰ سال است و آیت الله «جوادی آملی» گفت که شب قدر آن است که انسان دست هزارها نفر را بگیرد و به بهشت ببرد.

    جوان آنلاین: اساتید اخلاق سفارش می‌کنند تا با احیای شب‌های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان سرنوشت یک سال را با رستگاری رقم بزنیم و غفلت از این شب‌ها باعث ورشکستگی انسان می‌شود و امشب، دهم فروردین مصادف با شب نوزدهم ماه مبارک رمضان و اولین شب از شب های احیاء و به روایتی شب قدر است.

    شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان درباره اعمال شب های قدر می نویسد: شب نوزدهم اوّل شب های قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمی رسد و عمل در آن بهتر از عمل در هزار ماه است و در آن شب، تقدیر امور سال می شود و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل می شوند و به خدمت امام زمان (عج) مشرّف می شوند و آنچه برای هرکس مقدّر شده است بر امام زمان عرضه می کنند.

    اعمال مشترک شب های قدر

    اعمال مشترک این سه شب، یعنی شب های ۱۹، ۲۱ و ۲۳ عبارت است از غسل، دو رکعت نماز که در هر رکعت بعد از حمد هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از نماز ۷۰ مرتبه بگوید استغفرالله و اتوب الیه و همچنین قرآن مجید را بگشاید و در مقابل خود بگذارد و بگوید اللهم انی اسالک بکتابک المنزل و ما فیه و فیه اسمک الاکبر و اسماؤک الحسنی و ما یخاف و یرجی ان تجعلنی من عتقائک من النار یعنی خدایا از تو می خواهم به حق کتاب فرستاده شده ات و آنچه در آنست که در آن نام بزرگت و نام های نیکویت قرار دارد و آنچه بدانها ترس و امید شود که مرا از زمره آزادشدگانت از دوزخ قرار دهی.

    یکی دیگر از اعمال این شب ها قرآن بر سر گرفتن است و در همان حال بگوید اللهم بحق هذا القرآن و بحق من ارسلته به و بحق کل مومن مدحته فیه و بحقک علیهم فلا احد اعرف بحقک منک یعنی خدایا به حق این قرآن و به حق آنکس که او را بدان فرستادی و بحق هر مؤمنی که در این قرآن مدحش کرده ای و بحقی که تو بر ایشان داری زیرا کسی نیست که حق تو را بهتر از خودت بشناسد.

    پس ۱۰ مرتبه بگوید بک یا الله، بمحمد، بعلی، بفاطمه، بالحسن، بالحسین، بعلی بن الحسین، بمحمد بن علی، بجعفر بن محمد، بموسی بن جعفر، بعلی بن موسی، بمحمد بن علی، بعلی بن محمد، بالحسن بن علی و بالحجه و هر حاجتی که داری بیان کن. زیارت امام حسین (ع)، صد رکعت نماز و شب زنده داری از دیگر اعمال این شب هاست که به طور مفصل در مفاتیح الجنان آمده است.

    سخن مفسر قرآن درباره شب قدر

    آیت الله عبدالله جوادی آملی گفت: در شب قدر، سخن از «لَیلَة القَدرِ خِیر مِنْ ألفِ شَهر» است که انسان یک شبه ره ۸۰ ساله می‌رود، این راه دشوار نیست. اگر دشوار بود ما را امر نمی‌کردند، دعوت نمی‌کردند. دشواری مال کسی است که کوله بار خود را بر دوش دارد. اگر بار خودبینی را به زمین بگذارد، سبک می‌شود. وقتی سبک شد، پروازش آسان است! این پرکشیدن با سنگین بال و سنگین بار بودن ممکن نیست.

    این مفسر قرآن کریم افزود: اگر قرآن به سر می‌گذاریم، هدف تنها این نباشد که خدا گناهان ما را بیامرزد، ما را به جهنم نبرد، ما را به بهشت ببرد. اینها ریخت و پاش سفره شب قدر است. وقتی یک دوستی سفره‌ای پهن می‌کند، مائده الهی می‌چیند، مهمان‌های خود را به بهترین وجه پذیرایی می‌کند. وقتی مهمان‌ها برخاستند، سفره برچیده می‌شود، آن ریزه‌های سفره را می‌ریزند؛ مرغ‌ها آن ریزه‌های سفره را می‌چینند.

    وی اضافه کرد: ریزه سفره شب قدر این است که کسی نسوزد، به جهنم نرود. اینها شب قدر نیست. شب قدر آن است که انسان طیّار گونه دست هزارها نفر را بگیرد و به بهشت ببرد. در دنیا رفتار او، گفتار او، سیرت او، سریرت او، سنّت او آموزنده باشد. هزارها نفر را زنده کند و در آخرت هم هزارها نفر را به همراه خود به بهشت ببرد.

    این مرجع تقلید اضافه کرد: اگر ما بتوانیم در کنار سفره الهی و دولت قرآن بنشینیم، چرا در ته صفوف قرار بگیریم به دنبال آن ریزه‌های سفره تکان‌ها باشیم که از سفره تکانده شده چیزی به ما برسد؟!

    جوادی آملی تاکید کرد: به ما گفتند هر کسی به اندازه قدر خود شب قدر را درک می‌کند و قدر هر کسی هم به اندازه قدر همت اوست. اگر ما به اندازه همت مان دولت قرآن را و دولت قدر را می‌توانیم ادراک کنیم، چرا همت نطلبیم ما قبل از اینکه از خدا مظروف بخواهیم، ظرف و ظرفیت هم طلب بکنیم. هرگز نمی‌توان گفت چون ما ظرفیت‌مان اینقدر بود، خدا به ما اینقدر داد. این سخن نیمی از ثواب است، نه هر ثوابی و همه ثواب.

    حالا نگاهی به دعای ۴۵ صحیفه می اندازیم که امام سجاد (ع) هنگام وداع با ماه مبارک رمضان اینگونه دعا کردند: درود بر تو ای ماهی که بدی های بسیار به واسطه تو از ما برطرف شد و خیرات و برکات فراوان به وسیله تو بر ما نازل گردید. درود بر تو و بر شب قدر تو که از هزار ماه بهتر است.

    ۸۰ سال را در یک شب طی کنیم

    آیت الله حسن ممدوحی که در ایام کرونا جان به جان آفرین تسلیم کرد، در جلد اول کتاب شهود و شناخت و در شرح دعای ۴۵ صحیفه نوشت: امام سجاد (ع) بر اساس آموزه قرآنی، شب قدر را از هزار ماه بهتر برمی شمارد. این مساله از معجزه های باهره نظام تربیتی اسلام است که می تواند پرورده های خود را چنان اوج دهد که یک شبه راه صد ساله را بپیمایند. زیرا هر شب مساوی با ۸۳ سال و چهار ماه است که یک عمر انسان عادی به شمار می آید. البته این شتاب حیرت زا فقط درصورتی ممکن است که زمینه رشد از راه انجام مجموعه دستورهای اسلامی برای امت فراهم آید تا بتوانند این چنین تیزپرواز باشند.

    ممدوحی تاکید کرد: اگر در امت های پیشین، حضرت سلیمان با بادی که صبحگاهان مسیر یک ماهه و نیمه دوم روز، مسیر یک ماه دیگر را می پیمود (سوره سبا آیه ۱۲) در امت اسلامی در شب قدر یک شبه ره صد ساله طی می شود و لیله القدر این امت از عبادت هزار ماه امت های دیگر برتر است.

    وی اضافه کرد: البته این سرعت در حرکت از آن هر کس که وقت نجومی شب قدر را تشخیص بدهد، نیست بلکه از آن کسی است که حقیقت لیله القدر یعنی رابطه عالم ملک و ملکوت و نزول فرشتگان را برای تدبیر تمامی امور عالم دریابد. زیرا همیشه فرشتگان و روح به اذن الهی در حال نزول و تدبیر امور عالم هستند. بنابراین اگر کسی این حقیقت را در شب قدر دریافت کند، اگرچه در یک لحظه چنین رابطه ای را دریابد، یک لحظه او از عبادت هشتاد و چند سال بالاتر است.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روزه و مـاه مـبـارک رمـضـان

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ | 15:17 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام در مسجد کوفه

    در شب نوزدهم رمضان سال ۴۰ هجری قمری، ابن ملجم مرادى از بازماندگان خوارج، ضربتى را بر فرق مبارک امام علی علیه السلام وارد ساخت. اثر زخم و زهر شمشیر او، امام را ناتوان ساخته و در ۲۱ رمضان به شهادت رساند.

    شب ضربت‌خوردن امام علی(ع) به شامگاه ۱۸ رمضان و شب ۱۹ رمضان گفته می‌شود. در سحرگاه ۱۹ رمضان سال ۴۰ق امام علی(ع)، امام اول شیعیان با ضربه شمشیر زخمی شد. این واقعه در مسجد کوفه توسط ابن ملجم مرادی اتفاق افتاد و به شهادت امام علی(ع) در روز ۲۱ رمضان انجامید.

    آن حضرت در اثر ضربت شمشیر زهرآلود ابن ملجم مرادی در شب نوزدهم ماه رمضان سال ۴۰ هجری قمری هنگام اقامه نماز صبح، فرقش شکافته شد و بر اثر آن ضربت، در بیست و یک ماه رمضان به شهادت رسید.

    امام علی(ع) در شب ۱۹ رمضان میهمان دخترش ام کلثوم بود.[۱] ابن‌سعد از امام حسن مجتبی(ع) نقل کرده است که امام علی(ع)، در این شب پیامبر(ص) را در خواب دید و از ظلم‌هایی که به او شده بود، گلایه کرد. پیامبر(ص) به او سفارش کرد که مردم را نفرین کن و علی(ع) نیز چنین دعا کرد: خدایا به‌جاى ايشان بهترين اشخاص را به من بده و به‌جاى من بدترين كس را بر آنها بگمار»[۲] این روایت در نهج‌البلاغه نقل شده است.[۳]

    امام علی (علیه‌السّلام) در شب نوزدهم ماه رمضان در خانه دخترش‌ ام کلثوم میهمان بود. در آن شب نیز امام هنگام افطار بیش از سه لقمه غذا نخورد.

    ام کلثوم دختر امیرالمومنین (علیه‌السّلام) چنین می‌گوید: «وقتی افطار در شب نوزدهم ماه رمضان پدرم میهمان ما بود. برای آن حضرت طبقی که در آن دو قرص نان جو و کاسه‌ای از شیر و نمک ساییده شده بود، گذاشتم. پس از آن که امام از نماز مغرب فارغ شدند، سر سفره حاضر شدند، هنگامی که چشم ایشان به غذا افتاد و خوب آن‌را نگریستند، سر خود را با تاسف تکان داده و فرمودند که کاسه شیر را بردار و با اندکی قرص نان و نمک افطار کردند. پس از سپاس به بارگاه خداوند برای نماز و نیایش برخاست. حضرت پیوسته مشغول رکوع، سجود، دعا و تضرع بودند. امام (علیه‌السّلام) تمام شب را بیدار بودند و خداوند متعال را پیوسته عبادت می‌کردند و در آن شب گاه و بی‌گاه از اطاق خویش بیرون می‌رفتند و با نگاه به آسمان می‌فرمود: «به خدا سوگند این همان شبی است که محبوبم و آموزگارم به من وعده داده است. به خداوند سوگند، هرگز دروغ نگفته‌ام و از رسول خدا دروغ نشنیده‌ام، همانا امشب آن شبی است که به من وعدۀ شهادت داده شده است.»[۴]

    در آن شب، سوره یس را تا آخر تلاوت نمودند و بعد از آن اندکی به خواب رفتند. به ناگاه با دلهره از خواب بیدار شده و فرمودند: «خداوندا، ما را در لقای خود برکت ده.»بسیار می‌فرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»

    در ادامه دخترش چنین آورده است که: آن شب پدرم به فرزندانش فرمودند: «عزیزانم امشب خوابی دیدم، می‌خواهم آن را برایتان وصف کنم.»

    آن‌گاه فرمودند: «پیامبر را در عالم رویا دیدم. ایشان به من فرمودند: «یا اباالحسن! انک قادم الینا عن قریب» علی جان به زودی میهمان ما خواهی بود.»

    و نیز فرمودند: «شقاوت پیشه‌ترین مردم به سوی تو خواهد آمد و محاسن تو را به خون سرت رنگین خواهد ساخت. «وانا والله مشتاق الیک، فهلم الینا فما عندنا خیر لک وابقی» به خدا سوگند که من در شور و شوق دیدار توام و تو در سومین دهۀ ماه خدا به میهمانی ما خواهی شتافت، بیا که آن‌چه نزد ماست برای تو بهتر و پاینده‌تر است.»[۵]

    هنگامی که اهل خانه، این سخنان جان فرسای ایشان را شنیدند، همه اشک ریختند و به سختی گریستند و فریاد و ضجه زدند و صدا به گریه بلند کردند. و آن حضرت، آن‌ها را دعوت به سکوت کردند، وقتی ساکت شدند، آن‌ها را به خوبی‌ها، سفارش و امر کرده و از بدی‌ها نهی فرمودند. هر قدر، وقت صبح طلوع فجر نزدیک‌تر می‌شد، بر اضطراب و تشویش امیرمؤمنان افزوده می‌گشت. ترس ایشان از شان و جایگاه خداوندی بود، نه از مرگ و خروج روح از بدن!

    چنین روایت شده است که هرگاه وقت نماز فرا می‌رسید رنگ رخسار امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) تغییر می‌کرد و بدن ایشان می‌لرزید. به همین جهت، بار دیگر‌ ام‌ کلثوم به آن حضرت عرض کرد: امشب، بیداری و اضطراب شما برای چیست؟ فرمودند: «همانا اگر امشب را به صبح برسانم، کشته خواهم شد.» [۶]
    شب نوزدهم به پایان رسید، امام، رفته رفته آماده رفتن به مسجد برای اقامه نماز شدند. هنگامی خروج حضرت از درب منزل، مرغابی‌ها راه را بر امام بستند، تا امام به مسجد نرود. قلاب در به کمر ایشان گیر کرد و کمربند امام باز شده و به زمین افتاد. امام کمربند خویش را بست و راهی مسجد شد.
    حضرت پس از ورود به مسجد کوفه، در تاریکی چند رکعت نماز خوانده مشغول تعقیبات نماز شدند. پس از آن به پشت بام مسجد ندای اذان سر داد و خفتگان در مسجد را بیدار نمود. سپس آرام آرام نزدیک محراب شد و با حضور قلب مشغول نماز شدند.

    ابن ملجم در نقشه خائنانه‌اش تصمیم گرفته بود تا آن حضرت را به هنگام برخاستن از رکوع و یا سر برداشتن از سجده هدف گیرد. به همین جهت پس از آغاز نماز دزدانه برخاست و به سرعت خود را کنار ستونی که امام در کنار آن به نماز ایستاده بود رساند تا در فرصت مناسب به سهمگین‌ترین جنایت تاریخ بشری دست یابد. هنگامی که امام سر از سجده نخست برداشت، آن ملعون با شمشیر زهرآلودش که با هزار دینار آن‌را آغشته به زهر ساخته بود، فرق امام را نشانه رفت. درست همان جایی را هدف قرار داد که در جنگ خندق به وسیله شمشیر «عمرو عامری» هدف قرار گرفته بود. فرق مبارک امام شکافت. خون سر و صورت امام را رنگین کرد. امام بر چهره به محراب افتاد در حالی‌که زمزمه‌اش این بود: «بسم الله و بالله وعلی ملة رسول الله: فزت و رب الکعبه» به پروردگار کعبه رستگار و کامیاب شدم.

    آن‌گاه فریاد زدند که: «به پروردگار کعبه سوگند! ابن ملجم مرا کشت، آن ملعون، آن فرزند یهودیه مرا کشت، ‌ای مردم ابن ملجم از دست شما مگریزد.» [۷]

    بدین‌ترتیب امام (علیه‌السّلام) با بیان نام و نشان از قاتل خود، خواست بی‌گناهی در آن شرایط بحرانی کشته یا زخمی و دستگیر نشود. ضربت ابن ملجم ملعون، فرق مبارک حضرت را تا پیشانی و محل سجده شکافته بود.
    تا آن زمان تاریخ پیامبران به خود این موضوع را ندیده بود که در روز رحلت یا شهادت، جبرئیل ندای آسمانی سر دهد. اما از شگفتی‌های عظمت و معنویت علی (علیه‌السّلام) بود که با فرود آمدن شمشیر تاریک اندیشی و خشونت بر فرق سر آن امام در حالی‌که هنوز زنده بود، فرشته وحی شهادت جان سوز او را اعلام کرد. خبر این جنایت سهمگین مانند تندبادی کوفه و اطراف آن را به لرزه درآورد. زن و مرد، پیر و جوان، سالم و بیمار سراسیمه از خانه‌های خویش بیرون ریختند و با شیون و فریاد راه مسجد و خانه علی (علیه‌السّلام) را در پیش گرفتند. از سوی دیگر «مرادی» که آهنگ فرار داشت، به دست مردم اسیر گردید و وی را به مسجد آوردند. امام علی (علیه‌السّلام) وقتی چشمان خود را گشودند و به "ابن ملجم" نگریستند که دستان او را بسته بودند و شمشیرش بر گردش آویزان بود، با صدایی ضعیف و همراه با دلسوزی و مهربانی فرمودند:

    «ای مرد، گناه بزرگی کرده‌ای! مرتکب امری عظیم و فعلی بسیار بزرگ شده‌ای، آیا بد امامی برای تو بودم که پاداش مرا این‌گونه دادی؟ آیا با تو مهربان نبودم و تو را بر دیگران ترجیح ندادم و به تو احسان نکردم. آیا مردم نمی‌گفتند تو را به قتل برسانم و.... اما به تو آسیبی نرسانیدم و تو را آزاد گذاشتم، با اینکه می‌دانستم حتما مرا خواهی کشت، اما می‌خواستم حجت خدا بر تو تمام شود و خدا انتقام مرا از تو بگیرد. و نزد خدا بر تو غالب شوم، ‌ای فرومایه، می‌خواستم که شاید از گمراهی خود برگردی ولی شقاوت بر تو غالب شد و مرا کشتی، ‌ای شقی‌ترین اشقیا.» [۸]

    به گزارش ابن‌سعد در الطبقات الکبری ابن‌ملجم مرادی با بَرَک بن عبیدالله تمیمی و عمرو بن بکر تمیمی قرار گذاشتند که امام علی(ع)، معاویه و عمرو بن عاص را به قتل برسانند. ابن‌ملجم به کوفه آمد و با زنی به نام قطام دختر شجنه بن عدی آشنا شد و از او خواستگاری کرد. قطام بخشی از مهریه خود را قتل امام علی(ع) قرار داد و ابن‌ملجم نیز گفت که به همین منظور به کوفه آمده است. او شب ۱۹ را در منزل اشعث بن قیس کندی گذراند. شمشیر خود را زهرآلود کرد و در سحرگاه ۱۹ رمضان، در مسجد کوفه امام علی را مضروب کرد. در این کار شبیب بن بجره اشجعی نیز ابن‌ملجم را همراهی می‌کرد.[۴] بنا به روایتی که در کتاب کَشف الغُمَّه نقل شده است ضربه ابن‌ملجم به همان جایی از سر امام خورد که در جنگ خندق ضربه شمشیر عمرو بن عبدود اصابت کرده بود.[۵]

    روایت شده که در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی علیه‌السلام، زمین به لرزه درآمد و دریاها مواج و آسمان‌ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان‌ها بلند شد و باد سیاهی وزید به طوری که جهان را تیره و تاریک ساخت و جبرئیل امین در میان آسمان و زمین ندا داد و همگان ندایش را شنیدند که می گفت: «تهدّمت والله ارکان الهدی، وانطمست أعلام التّقی، وانفصمت العروة الوثقی، قُتل ابن عمّ المصطفی، قُتل الوصی المجتبی، قُتل علی المرتضی، قَتَله أشقی الْأشقیاء؛[۸] سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره‌های دانش نبوت تاریک و نشانه‌های پرهیزکاری برطرف گردید و عروة الوثقی الهی گسیخته شد. زیرا پسرعموی رسول خدا صلی الله علیه و آله شهید شد، سید الاوصیاء و علی مرتضی به شهادت رسید. وی را سیاه‌بخت‌ترین اشقیاء، یعنی ابن ملجم مرادی به شهادت رسانید».


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم دوم حضرت علی ع

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ | 15:14 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    انصارالله آبرودار جهان عرب / گفتگو با سفیر پیشین ایران در یمن در باب بازیگری صنعا در تحولات جاری منطقه

    انصارالله بعنوان بازوی اصلی مقاومت توانسته نه تنها اسرائیل را بلکه غرب را به زانو در آورد. چنین بازیگری ای به گفته بسیاری از تحلیگران نظامی می تواند انصارالله را بعنوان قدرت برتر نظامی در عرصه بین المللی در دوران پسا جنگ تبدیل کند

    انصارالله آبرودار جهان  عرب / گفتگو با سفیر پیشین ایران در یمن در باب بازیگری صنعا در تحولات جاری منطقه

    روند تصاعدی قدرت نظامی انصارالله یمن با تقویت قابلیت بازدارندگی آن در قالب افزایش توانمندی پدافندی از جمله پهپادها و موشک‌ها رخ داده است. امروز انصارالله موشک‌ها و پهپادهایی با کارکردهای متفاوت در اختیار دارد به گونه‌ای که مواضع رژیم صهیونیتسی در طی شش ماه اخیر در دریا و زمین همواره مورد اصابت موشک های انصارالله واقع شده و این جنبش بعنوان بازوی اصلی مقاومت توانسته نه تنها اسرائیل را بلکه ایالات متحده آمریکا، انگلستان و دیگر کشوورهای عربی – غربی را به زانو در آورد. چنین بازیگری ای به گفته بسیاری از تحلیگران نظامی می تواند انصارالله را بعنوان قدرت برتر نظامی در عرصه بین المللی در دوران پسا جنگ (طوفان الاقصی) قلمداد کرد.

    انصارالله بازیگری مهم

    مرتضی رحیمی سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در یمن، در گفت و گو با قدس با اشاره به اینکه پس از طوفان الاقصی انصارالله می تواند بعنوان یک قدرت نوظهور نظامی در منطقه مطرح شود؛ افزود: یمن از گذشته تا به امروز در بین کشورهای عرب و منطقه بعنوان تنها کشوری که دارای توان موشکی چه در حوزه موشک‌های پدافندی و چه در بخش موشک‌های تهاجمی شهرت داشت، در واقع ارتش این کشور را می‌توان در قالب یک نیروی موشک‌پایه دسته‌بندی کرد. به ویژه اینکه با ورود انصارالله به صحنه نبرد طوفان الاقصی موازنه نبرد و تمامی محاسبات رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا تغییر یافت .

    وی تصریح کرد: تنها چند روز پس از ورود زمینی ارتش اسرائیل به شهر غزه، انصارالله یمن با شلیک چند موشک کروز بندر ایلات و عسقلان و حتی تاسیسات هسته ای اسرائیل را مورد هدف قرار داد و در طی شش ماه از آغاز جنگ یمن اجازه آمد و شد به هیچ کشتی تجاری و سوختی به مقصد بنادر سرزمین های اشغالی را به هیچ کشوری نداده است، به گفته مقامات انصارالله یمن این کار تا زمانی که حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه ادامه داشته باشدپیگری خواهد شد.

    تعیین کنندگی معادلات

    این دیپلمات پیشین کشورمان به مسئله اقدام بزرگ دریایی انصارالله و ضربه کاری به رژیم صهیونیستی در 28آبان‌ماه 1402(ماه دوم جنگ) اشاره کرد و گفت: توقیف کشتی اسرائیلی گلکسی لیدر پیام هشداری برای مقامات تل آوی و واشنگتن در شرایط اولیه نبرد الاقصی بود بطوریکه یکی از حداقل‌ترین تبعات حملات انصارالله، اجبار نمودن کشتی‌های اسرائیلی و دورزدن قاره آفریقا و ورود از طریق جبل‌الطارق به مدیترانه و بنادر اسرائیلی، از ترس حملات یمن بود .

    او اظهار داشت: امروز تمامی کشورهای منطقه و جهان به خوبی به توان و قدرت نظامی انصارالله در عرصه موشکی و دریایی واقف هستند و این کشور به تنهایی در بین کشورهای عربی به جز (لبنان، عراق، سوریه) توانسته شاهراه حیاتی و حساس ترانزیت دریایی و اسکله ای رژیم صهیونیستی را دچار آسیب نماید و حتی ایالات متحده آمریکا، انگلستان، فرانسه ، امارات و عربستان سعودی نتوانستند با ائتلاف های دریایی خود کوچکترین صدمه ای به توان و قدرت نظامی انصارالله وارد سازند.

    سفیر سابق ایران در یمن با اشاره به اینکه هیچ وقت انصارالله به دنبال نا امنی در دریای سرخ و باب المندب برای هیچ کشوری نمی باشد بلکه هدف این جنبش رفع تجاوز اسرائیل به نوار غزه است، افزود: عبدالملک بدرالدین حوثی رهبر انقلاب مردمی یمن همواره مواضع کشور را در حمایت از فلسطین تبیین کرد و رژیم صهیونیستی را از هرگونه تجاوز به ملت فلسطین برحذر داشت.

    جغرافیای مهم یمن

    رحیمی به موقعیت برجسته یمن در دریای سرخ اشاره کرد و افزود: موقعیت استراتژیک یمن یکی از مهم‌ترین موقعیت‌های استراتژیک در کشورهای منطقه به شمار می‌رود، به‌ویژه اینکه دارای خط ساحلی به طول بیش از دو هزار کیلومتر از میدی تا استان المهره است و باب‌المندب نیز در آب‌های سرزمینی یمن قرار دارد که یکی از مهم‌ترین بنادر دریایی جهان و کریدور مهمی برای دریانوردی جهانی به شمار می‌رود. رهبران انصارالله از ابتدای تهاجم رژیم صهیونیستی به نوار غزه تهدیدهای خود علیه این رژیم را عملی ساختند و حتی بارها به مقامات اسرائیل هشدار دادند از جنایات خود در غزه دست بردارند اما تل آویو بر ادامه روند تجاوزات خود تاکید داشت. همین امر منجر شد دریای سرخ، باب المندب و حتی بخش هایی از اقیانوس هند برای کشتی‌های تجاری و سوختی که به مقاصد بنادر اسرائیل در حرکت باشند حتی با اسکورت دریایی کشورهای غربی صهیونیستی بصورت نا امن باشد.

    وی تصریح کرد: امروز بطور کلی هر تحول سیاسی و بین المللی که در منطقه غرب آسیا روی دهد نمی توان به سادگی نقش و جایگاه انصارالله یمن را نادید گرفت، در طی شش ماه اخیر تمامی قدرت ها ی منطقه ای و فرامنطقه ای به قدرت و توان موشکی و دریایی انصارالله ایمان آوردند و در نظم جهانی در دوران پسا جنگ (طوفان الاقصی) این کشور می تواند بعنوان یک قدرت منطقه در بین کشورهای منطقه شهرت یابد.

    رحیمی به دوران تجاوز عربستان سعودی در طی یک دهه گذشته پرداخت و افزود: عربستان سعودی با آغاز جنگ علیه یمن در ۲۶ مارس ۲۰۱۵ درصدد بود مانع قدرت گرفتن انصارالله در ساختار قدرت یمن شود، اما امروز انصارالله یمن به مهم‌ترین و سازمان‌یافته‌ترین گروه در ساختار قدرت یمن تبدیل شد. انصارالله در طی نه سال تجاوز وحشیانه عربستان سعودی، امارات و دیگرکشورهای غربی و عربی به خوبی ایستاد و امروز این جنبش با حمایت گسترده مردمی در یمن همراه است بطوریکه قدرت ملی یمن در اختیار انصارالله می باشد و حتی در طی ششش ماه گذشته افکار عمومی جهان اسلام و دیگر آزادگان جهان را با خود همراه ساخته است.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ | 14:59 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    ابعاد صبر مردم غزه مطرح شده در بیانات رهبر انقلاب اسلامی

    اطلاع‌نگاشت | پاداش صبر

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس و هیأت همراه (۱۴۰۳/۰۱/۰۷)، به صبر تاریخی مردم غزه اشاره کردند که به همین مناسبت در این اطلاع‌نگاشت، بیانات مختلف رهبرانقلاب درباره ابعاد صبر مردم غزه پس از طوفان‌الاقصی مرور شده است.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ | 14:53 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    دکتر رئیسی در دیدار با رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس:

    مقاومت و ایستادگی جانانه مردم غزه مسئله فلسطین را به مسئله جهان بشریت تبدیل کرده است/ شکست‌های عملیات بزرگ و حماسی طوفان الاقصی برای رژیم صهیونیستی غیرقابل جبران است/ به حمایت خود از آرمان فلسطین افتخار می‌کنیم/ اسماعیل هنیه: رویکرد دینی و اعتقادی به حمایت از فلسطین ناشی از نگاه ریشه‌دار و عمیق مسئولان جمهوری اسلامی ایران است

    شناسه خبر : 150856 چهارشنبه 8 فروردين 1403 - 14:23

    رئیس جمهور تصریح کرد: امروز حماس و دیگر گروه‌های مقاومت فلسطین با رشادت و مجاهدت خود و کودکان مظلوم فلسطینی با خون پاک خود اثبات کرده‌اند که بزرگترین جنایت جنگی تاریخ و نسل‌کشی با حمایت آمریکا در غزه شکل گرفته است و محکوم است.

    مقاومت و ایستادگی جانانه مردم غزه مسئله فلسطین را به مسئله جهان بشریت تبدیل کرده است/ شکست‌های عملیات بزرگ و حماسی طوفان الاقصی برای رژیم صهیونیستی غیرقابل جبران است/ به حمایت خود از آرمان فلسطین افتخار می‌کنیم/ اسماعیل هنیه: رویکرد دینی و اعتقادی به حمایت از فلسطین ناشی از نگاه ریشه‌دار و عمیق مسئولان جمهوری اسلامی ایران است

    دکتر سید ابراهیم رئیسی ظهر امروز چهارشنبه در دیدار آقای اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) و هیئت همراه ضمن تبریک ایام ماه مبارک رمضان و همچنین پیروزی و خلق حماسه‌ بزرگ مردم غزه در شکست سیاست‌ها و اهداف رژیم غاصب صهیونیستی، گفت: حقیقتاً امروز با مقاومت و ایستادگی جانانه مردم مظلوم و مقتدر غزه، مسئله فلسطین از جهان اسلام فراتر رفته و به مسئله جهان بشریت تبدیل شده و مردم دنیا با تمام وجود از رژیم جنایتکار صهیونیستی و حامی اصلی آن یعنی آمریکا تنفر دارند و نسبت به مردم مظلوم غزه عشق می‌ورزند.

    رئیس جمهور با بیان اینکه حرکت بزرگ و حماسی نیروهای مقاومت فلسطین در عملیات طوفان‌ الاقصی رویدادی بی‌نظیر بود که شکست‌های آن برای رژیم صهیونیستی غیرقابل جبران است، تصریح کرد: آنچه امروز برای همه مردم دنیا به اثبات رسیده حقانیت مسئله فلسطین و موضع مدافعان آن از جمله جمهوری اسلامی است که رژیم جعلی و جنایتکار صهیونیستی ریشه همه ناامنی‌ها در منطقه و یک موجودیت ضد صلح است.

    دکتر رئیسی در ادامه هرگونه تحرک دیپلماتیک آمریکا و رژیم صهیونسیتی در منطقه را فریبکارانه دانست و با بیان اینکه امروز کشورهایی که به دنبال عادی‌سازی با این رژیم جنایتکار بودند در پیشگاه مردم خود سرافکنده و شرمگین هستند، افزود: وقایع اخیر غزه یک رسوایی بزرگ دیگر برای آمریکا و برخی کشورهای غربی در حمایت از رژیم کودک‌کش صهیونیستی بود و در واقع ماهیت و چهره واقعی و بدون روتوش آمریکا و غرب را برای ملت‌های دنیا عیان ساخت.

    رئیس جمهور در بخش دیگری از سخنان خود در این دیدار به تلاش‌های جامع جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد هم‌افزایی در میان کشورهای اسلامی در حمایت از مردم مظلوم غزه پرداخت و ضمن انتقاد از انفعال و بی‌عملی سران برخی کشورهای اسلامی در قبال جنایتگری‌های رژیم صهیونیستی تصریح کرد: امروز حماس و دیگر گروه‌های مقاومت فلسطین با رشادت و مجاهدت خود و کودکان مظلوم فلسطینی با خون پاک خود اثبات کرده‌اند که بزرگترین جنایت جنگی تاریخ و نسل‌کشی با حمایت آمریکا در غزه شکل گرفته است و محکوم است.

    دکتر رئیسی با تأکید بر اینکه بی‌تردید پیروزی قطعی و نهایی از آن ملت فلسطین است و شکست فرجام رژیم صهیونیستی و حامیان آن خواهد بود از خدای متعال برای شهدای عالیقدر غزه علوّ درجات و برای مجروحین و بازماندگان شفای عاجل و صبر و بردباری مسئلت کرد و افزود: جمهوری اسلامی ایران در دفاع از حقوق ملت فلسطین استوار است و همواره در کنار مردم فلسطین خواهیم بود و به حمایت خود از آرمان فلسطین افتخار می‌کنیم.

    اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) نیز در این دیدار ضمن ابلاغ سلام مردم فلسطین، ساکنان غزه و مجاهدان در میدان نبرد با رژیم صهیونیستی به دولت و ملت ایران و قدردانی از تلاش‌های جمهوری اسلامی ایران در حمایت از مردم مظلوم فلسطین، نگاه دینی و اعتقادی به حمایت از مسئله فلسطین را ناشی از نگاه ریشه‌دار و عمیق مسئولان جمهوری اسلامی ایران دانست.

    رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در ادامه ضمن ارائه گزارشی مفصل از وقایع جاری و چشم انداز تحولات در غزه تصریح کرد: عملیات طوفان‌ الاقصی دستاوردهای کم‌نظیری برای ملت فلسطین به همراه داشته است.

    مشاهده همه اخبار

    خیرین شریکی راهبردی برای دولت هستند و خود را موظف به حمایت از آنان می‌دانیم/ تاکید بر تسهیل مسیر انجام کارهای خیر از سوی همه دستگاه‌های اجرایی/ ضرورت رفع موانع مردمی‌سازی و مشارکت عمومی در امور خیر

    دکتر رئیسی در نشست با جمعی از خیرین: خیرین شریکی راهبردی برای دولت هستند و خود را موظف به حمایت از آنان می‌دانیم/ تاکید بر تسهیل مسیر انجام کارهای خیر از سوی همه دستگاه‌های اجرایی/ ضرورت رفع موانع مردمی‌سازی و مشارکت عمومی در امور خیر

    سه شنبه 7 فروردين 1403

    ایجاد و ارتقای امید در میان مردم ابر پروژه دولت مردمی/ زمان شناسی، نیازشناسی و سنجش دقیق ظرفیت‌ها شرط تحول و لازمه خدمت‌رسانی به مردم از سوی مسئولان است/ 20 دستور ویژه به مدیران و کارگزاران دولت مردمی برای تحقق جهش تولید با مشارکت مردم

    دکتر رئیسی در گردهمایی مدیران و کارگزاران دولت مردمی مطرح کرد: ایجاد و ارتقای امید در میان مردم ابر پروژه دولت مردمی/ زمان شناسی، نیازشناسی و سنجش دقیق ظرفیت‌ها شرط تحول و لازمه خدمت‌رسانی به مردم از سوی مسئولان است/ 20 دستور ویژه به مدیران و کارگزاران دولت مردمی برای تحقق جهش تولید با مشارکت مردم

    دوشنبه 6 فروردين 1403

    دکتر رئیسی: مسئولان برنامه اجرایی دقیق تحقق شعار سال را با لحاظ ماموریت‌های زیر مجموعه‌های خود، ارائه کنند/ تاکید بر نظارت بر روند قیمت‌گذاری و جلوگیری از هر گونه افزایش بی‌رویه قیمت‌ها/ گزارش وزیر اقتصاد از بالاترین میزان تخصیص منابع عمرانی در سال 1402

    در اولین جلسه هیئت دولت در سال 1403 مطرح شد؛ دکتر رئیسی: مسئولان برنامه اجرایی دقیق تحقق شعار سال را با لحاظ ماموریت‌های زیر مجموعه‌های خود، ارائه کنند/ تاکید بر نظارت بر روند قیمت‌گذاری و جلوگیری از هر گونه افزایش بی‌رویه قیمت‌ها/ گزارش وزیر اقتصاد از بالاترین میزان تخصیص منابع عمرانی در سال 1402

    يکشنبه 5 فروردين 1403

    دیدار عیدانه مدیران و کارگزاران کشوری و لشکری با دکتر رئیسی

    در نخستین روز کاری سال 1403 صورت گرفت؛ دیدار عیدانه مدیران و کارگزاران کشوری و لشکری با دکتر رئیسی

    يکشنبه 5 فروردين 1403


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ | 21:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

    دیدار دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین و هیئت همراه با رهبر انقلاب

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز پنج‌شنبه در دیدار آقای «زیاد النَّخالة» دبیر کل جهاد اسلامی فلسطین و هیأت همراه، نیروهای مقاومت و مردم غزه را تا این لحظه پیروز میدان خواندند و تأکید کردند: اوج عزت و ایستادگی مردم غزه و فلسطین و ناکامی‌های رژیم صهیونیستی در این جنگ شش ماهه، یک حادثه و پدیده‌ای الهی است.

    رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به جنایات رژیم صهیونیستی در کشتار مردم غزه گفتند: اینکه رژیم صهیونیستی با آن همه ساز و برگ نظامی و پشتیبانی‌های قدرت‌های ظالم دنیا، اقدام به کشتار زنان و کودکان می‌کند، نشان می‌دهد این رژیم قادر به مقابله با نیروهای مقاومت و شکست آنها نیست.

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به دبیر کل جهاد اسلامی فلسطین خاطر نشان کردند: به‌فضل الهی شما پیروزی نهایی مردم غزه را خواهید دید.

    در این دیدار آقای «زیاد النَّخالة» دبیر کل جهاد اسلامی فلسطین با قدردانی از حمایت‌های جمهوری اسلامی ایران از موضوع فلسطین، یاد و خاطره شهید سردار سلیمانی را گرامی داشت و گفت: آنچه که امروز در غزه در جریان است، درواقع تکرار حادثه کربلا است و به‌رغم همه سختی‌ها و توطئه‌ها، مردم غزه در کنار نیروهای مقاومت توانسته‌اند با ایستادگی کم‌نظیر خود، طراحی آمریکا و رژیم صهیونیستی و حامیان آنها را برای نابودی مقاومت با شکست مواجه کنند.

    وی با تأکید بر هماهنگی کامل میان نیروهای مقاومت به‌ویژه حماس و جهاد اسلامی، خاطر نشان کرد: مردم غزه و نیروهای مقاومت بر استمرار ایستادگی تا پیروزی نهایی مصمم هستند و به لطف خداوند پیروزی نهایی در آینده نه چندان دور محقق خواهد شد.


    اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

    ادامه مطلب را ببينيد
    تاريخ : پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ | 21:5 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |