اهداف و وظایف بسیج
امام خمینی: من امیدوارم که این بسیج عمومی اسلامی، الگو برای تمام مستضعفین جهان و ملتهای مسلمان عالم باشد، و قرن پانزدهم قرن شکستن بتهای بزرگ و جایگزینی اسلام و توحید به جای شرک و زندقه و عدل و داد به جای ستمگری و بیدادگری و قرن انسانهای متعهد به جای آدمخواران بیفرهنگ باشد. (صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۶۰) . در مصوبه شورای انقلاب به برخی از اهداف و وظایف بسیج اشاره شده بود[۲۷] ولی در اساسنامه جدید برابر ماده ۳۵، هدف از تشکیل بسیج مستضعفین ایجاد تواناییهای لازم در همه افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و کمک به مردم در هنگام بروز بلایا و حوادث غیر مترقبه با هماهنگی مراجع مربوط است[۲۸] افزون بر این بسیج در مقابله با هجوم فرهنگی و حضور مؤثر در فرهنگسازی وظیفه دارد از تمامیت ارضی و استقلال کشور دفاع و با تهدیدات داخلی و خارجی مقابله کند.[۲۹] . امام خمینی معتقد است بسیج تنها مربوط به ایران نیست، بلکه در هر کجای جهان مظلومی باشد بسیج نیز باید باشد؛ افزون بر این، بسیجیان جهان اسلام باید در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است؛ زیرا بسیج منحصر به ایران نیست و باید نقشههای مقاومت را در تمام جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد.[۳۰] از دیگر اهداف اصلی امامخمینی در تشکیل بسیج مستضعفین در کنار دفاع محرومان از انقلاب اسلامی، حاکمیت آنان در روند انقلاب بود.[۳۱] بر اساس ماده ۹ اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، برنامهریزی، سازماندهی، اداره و فرماندهی و اجرای آموزشهای عقیدتی، سیاسی و نظامی اعضای بسیج مستضعفین طبق موازین اسلامی بر عهده سپاه قرار داده شده و به منظور اجرای این ماده وظایفی بر عهده بسیج گذاشته شده است: آموزش نظامی در حد توانایی دفاع از جمهوری اسلامی ایران و تمامیت ارضی کشور، تعلیم و تربیت در زمینههای عقیدتی، سیاسی و تخصصهای مورد نیاز، تهیه طرحهای دفاعی با هماهنگی دیگر ارگانهای مربوط. افزون بر همه اینها، همه سازمانهای فعال در آموزش نظامی به جز سازمان نظام وظیفه عمومی زیر نظر بسیج قرار گرفت.[۳۲]
جایگاه و اهمیت
در میان نهادهای جمهوری اسلامی، بسیج از عظیم ترین و ارزشمندترین و ماندگارترین یادگارهای امامخمینی است.[۳۳] بسیج در نظام دفاعی کشور نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. این نهاد هرچند ارتش کلاسیک به معنای اصطلاحی نیست، ولی قدرت برخورد با ارتشهای مهاجم کلاسیک را بهخوبی دارد. بسیجیان بیشتر بر ایمان و اعتقاد تکیه میکنند تا بر سلاح[۳۴] و با همین نیرو در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حماسهها آفریدند و در دل دشمنان وحشت افکندند و خواب را از چشم آنان ربودند. در زمان جنگ تحمیلی روزنامه آمریکایی «نیوزویک» در گزارشی نیروهای بسیجی را که از افرادی با سنین مختلف تشکیل شدهاند، بزرگترین تهدید برای عراق بهشمار آورد. او همچنین تسخیر «فاو» را که به اطلاعات پیشرفته نظامی و آشنایی کامل با رزم شبانه و تاکتیکهای آبی ـ خاکی نیاز داشت، نشانه مهارت و ورزیدگی بسیج دانست.[۳۵] . از نگاه امامخمینی بسیج در میان نیروهای مسلح از جایگاه خاصی برخوردار است. ایشان در سخنان و دیدارهای عمومی و خصوصی به بسیجیان توجه ویژهای داشت، تا جایی که از برخی بسیجیان، با عنوان سربازان واقعی خود یاد کرده است.[۳۶] ایشان به بسیج به دیده تجلیل و تکریم مینگریست و پس از دعا و تشکر از آنان، آنان را ازجمله بهترین همراهان خود میدانست[۳۷] و به صفا و خلوص آنان غبطه میخورد و به بسیجی بودن خود افتخار میکرد و از خدا نیز میخواست که او را با بسیجیان محشور کند.[۳۸] ایشان ابراز میکرد دست بسیجیان را میبوسد و برایشان دعا میکند.[۳۹] ایشان که به رزمندگان و بسیجان علاقه و محبت زیادی داشت و از دیدار آنان لذت میبرد و این محبت را نیز بارها در عمل نشان داده بود[۴۰] تشکیل بسیج در جمهوری اسلامی ایران را از برکات و الطاف خداوند میدانست که به ملت و انقلاب اسلامی ایران ارزانی شده است[۴۱] و معتقد بود هستههای مقاومت مردمی برای مقابله با استکبار شرق و غرب باید در سرتاسر جهان تأسیس شوند و بر آن بود که در صورت حاکمشدن اندیشه بسیجی، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از کشور دور خواهد شد[۴۲] و غفلت از تشکیل ارتش بیستمیلیونی سقوط در دام دو ابرقدرت جهانی آمریکا و شوروی را به دنبال خواهد داشت.[۴۳] . امام خمینی با توجه به حماسه آفرینیهای بسیج در هشت سال دفاع مقدس و ایستادگی آنان در برابر همه قدرتهای جهانی، آنان را آینه مجسم مظلومیتها و رشادتهای مردم ایران در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلاب، فرزندان دفاع مقدس و پرچمداران عزت مسلمانان و سپر حوادث کشور خواند.[۴۴] ایشان در بُعد جهانی با اشاره به جنایت رژیم عربستان در حمله و کشتار زائران خانه خدا در سال ۱۳۶۶، اعلام کرد اگر بسیج جهانیِ مسلمانان تشکیل شود، کسی جرئت جسارت به فرزندان معنوی رسولالله ص ، را ندارد.[۴۵] امامخمینی با وجود مخالفت سیدابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور وقت با بسیج مردمی و بیتوجهی به نقش نیروهای داوطلب[۴۶] بسیج را بازوان قدرتمند جمهوری اسلامی خواند[۴۷] و بارها از این نهاد به دلیل فداکاری در راه اسلام قدردانی و تشکر کرد.[۴۸] ایشان بسیج و نیروهای خودجوش و داوطلب برای خدمت را لشکر مخلص خدا که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا کردهاند میدانست[۴۹] و کار بسیجیان را عبادت[۵۰] و منزلت و شرافت آنان را از همه کاخنشینان و مدعیان قدرتهای جهانی بیشتر میدانست.[۵۱] . امامخمینی پس از پایان جنگ نیز انقلاب و جمهوری اسلامی به ویژه سپاه پاسداران را نیازمند نیروهای بسیجی میدانست.[۵۲] ایشان سهم قوای مسلح و بسیجیان را در درهم پیچیدن طومار قوای دشمن در عملیاتها بااهمیت[۵۳] و اداره جنگ را مدیون پشتیبانی مردم و بسیج[۵۴] میدانست. فرماندهان جنگ نیز انسجام بسیج و ارتش و سپاه را از عوامل پیروزی رزمندگان ایرانی در شکست حصر آبادان برشمرده اند[۵۵] آرزوی امامخمینی در الگوشدن بسیج برای تمام مستضعفان جهان و ملتهای مسلمان[۵۶] در سالهای بعد تبدیل به واقعیت شد و رفتار و فداکاری بسیجیان، الگو و پرچمی برای دنیای اسلام بهویژه در نقاطی چون فلسطین و لبنان شد که مستقیماً درگیر با رژیم صهیونیستی بودند. تأسی به الگوی بسیج برای جهان اسلام آبرو و پیروزی به ارمغان آورد.[۵۷] .
نمونههایی از فعالیتهای مختلف بسیج به شرح زیر بوده است:
مشارکت در دفاع از ایران
نیروی بسیج با سازماندهی و اعزام حدود دو میلیون بسیجی به جبههها در طول جنگ عراق با ایران و برعهده گرفتن بازسازی مناطق جنگ زده در جنوب ایران در تأمین امنیت این کشور مشارکت داشت.[۱۵] ۹۲۰۰۰ بسیجی در این جنگ شهید و دهها هزار تن جانباز و اسیر شدند.[۱۶] اقدام دیگر بسیج برپایی ایستگاههای ایست و بازرسی با هدف شناسایی افراد مشکوک به دشمنی و جاسوسی در شهرهای مختلف و همکاری با نهادهای امنیتی در زمان جنگ ۱۲ روزه اسرائیل با ایران بود.[۱۷] . در «قانون حمایت قضایی از بسیج» به بسیج مستضعفان اجازه داده شده تا مانند ضابطان قوه قضائیه هنگام برخورد با جرائم مشهود به تهیه و ارسال گزارش به مراجع قضایی اقدام نماید.[۱۸] .
فعالیت فرهنگی
بسیج مستضعفان به برگزاری حلقههای صالحین شامل جلسات آموزشی، مباحثه، فعالیتهای گروهی و کارگاههای مهارتی برای اعضا اقدام نموده است. هدف این طرح را تقویت ایمان، اخلاق و مهارتهای اجتماعی در میان جوانان و نوجوانان اعلام کرده اند.[۱۹] نیروهای بسیجی در کنار نهادهای فرهنگی دیگر در زمینه فرهنگ سازی و اجرای امر به معروف و نهی از منکر در مرتبه زبانی از حمایت قانونی برخوردارند.[۲۰] کاروانهای راهیان نور برای بازدید و آشنایی با فرهنگ ایثار و شهیدان در مناطق جنگی بهجامانده از جنگ عراق با ایران راهاندازی شد. بسیج دانشجویی از ۱۳۷۶ش و در سالهای بعد بسیج محلات و اقشار دیگر برای حضور در این اردو سازماندهی شدند.[۲۱] سازمان فضای مجازی بسیج هم با هدف تولید قدرت نرم برای جمهوری اسلامی ایران راه اندازی شده است.[۲۲] .
خدمات اجتماعی
بسیج خدمات متنوعش را با اجرای برنامه و طرحهای مختلف در عرصه سازندگی، محرومیتزدایی و پیگیری ۴۰۰۰۰ پروژه اقتصادی ارائه کرده است. این نهاد در واکسیناسیون دهه ۱۳۸۰ش ایران و جنبههای دیگر اجتماعی نیز به حکومت و مردم کمک رساند.[۲۳] در سال ۱۳۷۳ش بیش از ۳۲۰ هزار بسیجی فقط در یک روز حدود ۹ میلیون کودک ایرانی زیر ۵ سال را زیر پوشش طرح ملی ریشه کنی فلج اطفال قرار دادند. همچنین شبکه پایگاههای بسیج دهها میلیون بسته معیشتی و بهداشتی را مناسبتهای مختلف مانند دوران شیوع ویروس کرونا در میان نیازمندان توزیع کرده است.[۲۴] ۳۵۰ هزار بسیجی نیز در مدیریت بیماری کرونا و عملیات غربالگری فعالیت کردند.[۲۵] . در سال ۱۳۹۷ش بسیج سازندگی ۴۰ هزار پروژه محرومیت زدایی در حوزه عمران روستایی، آبرسانی و ... را آغاز کرد.[۲۶] به گزارش رئیس وقت بسیج سازندگی، این نهاد در آبرسانی ۷۱۳۸ روستا، ایجاد ۱۳۰ هزار مسکن روستایی و دیگر طرحهای عمرانی با دولت همکاری داشته است.[۲۷] بسیجیان با حضور در مناطق زلزله زده بم، ورزقان و کرمانشاه در سالهای ۱۳۸۲ش، ۱۳۹۱ و ۱۳۹۶ به عملیات امداد و نجات، اسکان و خدمات غذا و درمان پرداختند. آنان در ۱۳۹۸ش با اعزام به نواحی سیلزده استانهای گلستان و خوزستان، رفع آبگرفتگی معابر و منازل، نوسازی و مرمت خانهها را بر عهده گرفتند.[۲۸] .
آیتالله خامنه ای: بسیج برای جوانان، شورآفرین است؛ برای دوستان، امیدآفرین است؛ برای دشمنان، بیمآفرین است. [۲۹]
فرهنگ بسیجی
آیت الله خامنه ای بسیج را بیش از آنکه سازمان باشد یک فرهنگ و تفکر شمرده است. تعهد به انقلاب اسلامی ایران، مسئولیتپذیری در حوادث کشور، قانونمندی و نظمپذیری از ویژگیهای این تفکر است. در باور وی جمع فراوانی از ملّت ایران بدون ثبتنام در بسیج این فرهنگ را پذیرفته و بسیجی به حساب میآیند.[۳۰] محمدتقی مصباح یزدی بسیج را حرکتی جمعی و فداکارانه به سوی هدفی والا تعریف میکند.[۳۱] ریشه تاریخی این تفکر را در صدر اسلام و بسیج و آمادهکردن نیروهای مسلمان توسط پیامبر(ص) برای ترویج دین و مقاومت در برابر کافران و مشرکان دانسته اند.[۳۲] . چَفیه در فرهنگ عمومی ایرانیان، نماد مقاومت و یادآور بهکارگیری آن توسط رزمندگان در جنگ عراق با ایران است و اگر کسی در دوران صلح از چفیه استفاده کند، بیشتر با عنوان بسیجی شناخته میشود.[۳۳] .
ویژگیهای بسیجیان
فراگیربودن، داوطلبانه بودن اعضا، مردمیبودن، پایداری، پایبندی به اصول و مبانی دینی و توانایی در برخورد با هر گونه تهدید فرهنگی و نظامی را از ویژگیهای بسیج برشمردهاند.[۵۸] امامخمینی بسیج و بسیجیان را مصداق کاملی از ایثار، فداکاری، اخلاص، عشق به خدا، عشق به اسلام، عشق به شهادت و مردمی بودن میدانست.[۵۹] بسیج از نگاه ایشان میقات پابرهنگان و معراج اندیشه های پاک انسانی و لشکر مخلص خدا و مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدستههای رفیع آن اذان رشادت و شهادت سرودهاند.[۶۰] بسیج اگرچه ارتشی بیست میلیونی برای جلوگیری از توطئههای دشمن است، آنچه اهمیت دارد تفکر و فرهنگ و ارزشهای بسیجی است که میتواند آحاد جامعه را از درون متحول کند و آنان را به رشد معنوی و اخلاص برساند.[۶۱] . در نگاه امام خمینی عامل موفقیت بسیج در ایمان آنان نهفته است؛ بسیج مولودی جدید است که کارشناسان جهانی نمیتوانند آن را بشناسند. هرگاه قوه ایمان در ملتی زنده شود، همگان را به قیام برای خدا فرا میخواند و میتواند سرتاسر یک کشور را بسیج کند، معیار حرکت بسیج هم همین اسلام و درک مفاهیم عالی آن است.[۶۲] یکی از ویژگیهای بارز بسیج این است که از میان قشر محروم برخاستهاند. امامخمینی نیز در مبارزه گسترده خود با ظلم و شرک و کفر و استکبار بر آنان تکیه کرده، یادآور میشد قدرتها و ابرقدرتها بدانند که «خمینی» اگر یکّه و تنها بماند به راه خود که مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بتپرستی است ادامه میدهد و به خواست خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سرسپردگانی که به ستم خویشتن اصرار میکنند سلب خواهد کرد.[۶۳] .
ضرورت تقویت
امامخمینی: بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفههای آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق میدهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. (صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۹۴.( امامخمینی تقویت همه نیروهای مسلح ازجمله بسیج را لازم و برای این کار چند گام اساسی را ضروری میشمرد. ایشان پشتیبانی خود را از ارتش و سپاه و بسیج اعلام کرد و تضعیف آنان را حرام دانست[۶۴] و فراموشی نیروهای بسیجی و نفوذ مدعیان عافیت طلب در مصادر کلیدی نظام و اداره کشور از نگرانیهای امامخمینی بود.[۶۵] ایشان همچنین در پیامی به فرماندهان سپاه پس از تجلیل و ترسیم وظایف آنان در زمان صلح یادآور شد در بازسازی نیروهای مسلح بیشترین توجه باید به همه آحاد مردم و مدافعان انقلاب باشد و از همه تجربهها و طرحها برای جذب نیروهای مؤمن و تحقق ارتش بیست میلیونی بهره گرفته شود.[۶۶] . امامخمینی به مسئولان هشدار داد مبادا توجه به برنامههای دیگر سبب غفلت آنان از تشکیل ارتش بیست میلیونی گردد؛ زیرا غفلت از تقویت بنیه دفاعی کشور، طمع تهاجم و تجاوز بیگانگان و تحمیل جنگها و توطئهها و سقوط در دام دو ابرقدرتِ جهانی را به دنبال خواهد داشت.[۶۷] ایشان همچنین معتقد بود نیروهای مسلح ازجمله بسیج در دوران بازسازی باید به بازسازی معنوی و اعتقادی نیز توجه کافی کنند، افزون بر سلاح به صلاح نیز مجهز و با آموزش نظامی و عقیدتی، اخلاقی و فرهنگی هرچه بیشتر نیرومند و مجهز شوند؛ زیرا تجربه نشان داده ایمان و معنویت در پیروزیها و افزایش توان و استقامت نیروها بسیار مؤثر است.[۶۸] . امام خمینی بسیج حوزههای علمیه و دانشگاهها را دراینباره دارای مسئولیت دانسته است[۶۹] چنانکه در وصیت نامه سیاسیالهی خود به همه قوای مسلح ازجمله بسیجیان سفارش کرده است برای حفظ قدرت نظامی و مصونیت از اختلاف و درامانماندن کشور از آسیب، در هیچ حزب و گروهی وارد نشوند و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند.[۷۰] ایشان فرماندهان را نیز مکلف کرد افراد تحت امر خود را از ورود در احزاب منع کنند و افزود چون حمایت از انقلاب و حفظ آن بر همگان لازم است، مسئولان کشوری و لشکری و مردم موظفاند اگر قوای مسلح خواستند در احزاب یا بازیهای سیاسی وارد شوند، با آن مخالفت کنند.[۷۱] .
بسیج طلبه و دانشجو
بسیج در میان اقشار گوناگون مردم شعبه دارد: بسیج کارگری، عشایری، روستایی، دانشآموزی، بازاریان، خواهران، بسیج جامعه پزشکی، بسیج طلبه و دانشجو و…[۷۲] امام خمینی تشکیل بسیج طلبه و دانشجو را از مهمترین و ضروریترین تشکلهای بسیجی دانسته است.[۷۳] پس از صدور فرمان ایشان بسیج طلبه و دانشجو در دانشگاهها و حوزههای علمیه تشکیل شد و به جذب، آموزش و سازماندهی دانشجویان و طلابی پرداخت که در دفاع مقدس شرکت داشتند یا آمادگی حضور در بسیج را اعلام کردند.[۷۴] امامخمینی از بسیج حوزههای علمیه و دانشگاهها افزون بر پاسداری از اسلام و انقلاب و اصول تغییرناپذیرِ نه شرقی و نه غربی خواست که چارچوبهای اصیل اسلام ناب محمدی را در اختیار تمامی اعضای بسیج قرار دهند.[۷۵] .
بسیج خواهران
همزمان با شکلگیری رسمی بسیج مستضعفین به فرمان امامخمینی، بسیج خواهران نیز تأسیس شد و آغاز به کار کرد و با توجه به شرایط آن زمان، مهمترین برنامه خود را فراگیری آموزشهای نظامی و آمادگی دفاعی قرار داد.[۷۶] در هنگام آغاز جنگ تحمیلی و تهدیدات فراروی کشور، با اشاره امامخمینی که دفاع از اسلام بر هر مرد و زن واجب است.[۷۷] بانوان بسیجی در جبهه و پشت جبهه به رزمندگان مدد رساندند و در پیروزی رزمندگان ایرانی نقش آفریدند[۷۸] هرچند آنان به هنگام نیاز و ضرورت در برابر دشمن ایستاده و جنگیدهاند، بیشترین فعالیت زنان بسیجی در عرصه دفاع مقدس در کادر درمان، خدمات و پشتیبانی رزمندگان در جبهه و پشت جبهه بوده است[۷۹] افزون بر این، بسیاری از زنان بسیجی طلبه از حوزههای علمیه در طول جنگ تحمیلی برای یاری رزمندگان و تبلیغ به منطقه کردستان اعزام شدند که ۴۳۴ تن آنان به شهادت رسیدند[۸۰] اما پس از جنگ این واحد هم به تبع گسترش دامنه فعالیت بسیج مستضعفین وارد فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و سازندگی کشور شد. تشکیل کلاسهای اخلاقی، فرهنگی و اعتقادی و مشارکت در طرح ملی ریشهکنی فلج اطفال و بهداشت مادر و کودک ازجمله این برنامهها بود. بعدها نام بسیج خواهران به بسیج جامعه زنان تغییر کرد تا بتواند همه اقشار زنان را دربر گیرد.[۸۱] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: هفته بسیج
ادامه مطلب را ببينيد
کارنامه بسیج
تا ۱۳۶۰/۱۰/۳ سازمان بسیج دو میلیون تا دو میلیون و پانصد هزار تن را آموزش نظامی داد و ۴۴ هزار تن را در دو هزار پایگاه مقاومت در مساجد ساماندهی کرد[۸۲] و تا پایان جنگ شمار پایگاههای بسیج به ۲۱۵۰۰ پایگاه رسید.[۸۳] نقش بسیج در عرصههای مختلف ازجمله امنیت کشور نیز قابل توجه است.[۸۴] نیروهای بسیج با همکاری سپاه پاسداران و کمیتههای انقلاب در دوره جنگ حفاظت شهرها را بر عهده داشتند[۸۵] و امنیت داخلی کشور در سختترین شرایط یعنی دوران فعالیت سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروههای ضدانقلاب به مدد نیروهای بسیجی حفظ شد.[۸۶] . پس از پیروزی انقلاب اسلامی استکبار جهانی با هدف نابودی انقلاب، آشوبهای قومی گوناگونی را در غرب و جنوب و شمال ایران به راه انداخت و با عوامل خود با عنوان خلق عرب، خلق بلوچ و ترکمن و ترک در برابر انقلاب ایستاد.[۸۷] این چالشها و بحرانها به کمک نیروهای مردمی (بسیج) و دیگر نیروهای مسلح کنترل شد.[۸۸] امام خمینی نیز تأکید کرده است بسیاری از شرارتها و توطئههای داخلی به دست نیروهای مسلح ازجمله بسیج در هم شکسته شد.[۸۹] فعالیتهای بسیج منحصر در کارهای یادشده و نظامی نبود، بلکه در حوادث طبیعی همچون زلزله، سیل و طرح واکسیناسیون فلج اطفال، حضور بسیجیان گره گشای مشکلات و مایه دلگرمی مردم و مسئولان بوده است.[۹۰] برخی از بسیجیان با روحیه عالی و عملکرد خوب در بیمارستانها به خدمت بیماران مشغول بودند[۹۱] افزون بر همه اینها بسیجیان بر اساس احساس وظیفه و اعتقاد با همه ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی مبارزه میکردند.[۹۲] .
نقش بسیج در جنگ تحمیلی
امام خمینی: بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیتیافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بینشانی گرفتهاند. بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نموده اند. (صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۹۴) . پس از حمله رژیم عراق به ایران در شهریور ۱۳۵۹ تودههای داوطلب مردم برای دفاع از کشور بهطور گسترده وارد عمل شدند و هزاران نفر در مراکز آموزش نظامی، آماده رفتن به جبهه شدند.[۹۳] بسیج مستضعفین در طول هشت سال جنگ چنان درخشید که سرسختترین دشمنان انقلاب اسلامی نیز نتوانستند آن را انکار کنند. برخی گفتند قدرتی در بسیج نهفته است که توان مقابله با ارتشهای کلاسیک جهانی را دارد.[۹۴] بیبیسی در ۱۳۶۱/۲/۲۰ عامل پیروزی ایران را در عملیات فتحالمبین، ترکیبی از مهارت نظامی سربازان داوطلب بسیج مستضعفان دانسته است.[۹۵] ریچارد اوپن هایمر یکی از مفسران بیبیسی در گزارشی دربارهٔ شیوه عملیات رزمندگان گفته است واحدهای ویژهای از پاسداران و بسیج با عنوان خط شکن تشکیل شده که وظیفه آنها عبور از خطوط دفاعی دشمن است و این واحدها با فداکاری و جانبازی از مناطق مینگذاریشده، سیمهای خاردار، خندقهای عمیق و دیگر سنگرهای عراق عبور میکنند.[۹۶] امام خمینی نیز ضمن پیامی در ۲۸ فروردین ۱۳۶۸ به مناسبت روز ارتش ضمن نکوداشت آنان، یادآور شد ارتش و سپاه با کمک بسیج توانست سرزمینهای میهن اسلامی را آزاد و عملیاتهای بزرگی چون حصر آبادان، فتحالمبین، بیتالمقدس و دهها عملیات دیگر انجام دهد و به پیروزی برسد.[۹۷] پس از آزادی خرمشهر نیز تحلیلگران غربی و اروپایی اعتراف کردند که ایران این پیروزی را مدیون ارتش، پاسداران و داوطلبان بیشتر جوان است که عراق و واحدهای کمککار عراق از کشورهای عربی در برابر شهامت و جانبازی آنان تاب و توان ایستادگی ندارند.[۹۸] . بخش مهمی از نیروهای عملیاتی جبههها را نیروی بسیج تأمین میکرد. بر اساس آمار ۷۵ درصد نیروها در جنگ بسیجی بودند.[۹۹] محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسدران انقلاب اسلامی عامل اصلی پیروزیهای میدان نبرد را رزمندگان بسیجی شمرده است.[۱۰۰] تنها در سال ۱۳۶۰ بسیج حدود ۱۷۵۰۰۰ نیرو به جبهه اعزام کرد.[۱۰۱] بسیج توانست اعزامهای بزرگی چون کاروان صد هزار نفری سپاه محمد(ص)، را سازماندهی کند.[۱۰۲] این افراد از قشرهای گوناگون پزشک، روحانی، کارگر، کارمند و پیشهور تشکیل شده بود.[۱۰۳] بسیج با بیش از نود هزار شهید در کنار دیگر نیروهای مسلح، دشمن را از خاک ایران بیرون راند.[۱۰۴] بسیج مستضعفین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مقطع جنگ تحمیلی زیر پوشش نیروی زمینی سپاه بود. پس از پایان جنگ در پی تغییراتی که در سازمان نیروی زمینی سپاه به وجود آمد و با توجه به گستردگی، بسیج به نیروی مقاومت بسیج تغییر نام داد و به گونهای مستقل در کنار یکی از نیروهای پنجگانه سپاه (نیروی زمینی، هوایی، دریایی، قدس و نیروی مقاومت بسیج قرار گرفت.[۱۰۵] (ببینید: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) .
ما بدون آن که کسی را تهدید بکنیم، استحکام و اقتدار نیروهای مسلّح را مهمترین عامل در راه حفظ امنیّت خارجیِ ملّت ایران و جمهوری اسلامی ایران میدانیم. کسی را ما تهدید نمیکنیم، امّا لازم میدانیم ملّت ایران و کشور عزیزمان در سایهٔ حصار مستحکم نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی ایران - چه ارتش، چه بسیج، چه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و چه نیروهای انتظامی - احساس امنیّت بکند. )سید علی خامنه ای[۱]) . من تا آخر پشتیبان ارتش و سپاه و بسیج خواهم بود و تضعیف آنان را حرام میدانم. من به عنوان فرمانده کل قوا به مسئولین و تصمیم گیرندگان نیز دستور میدهم که در هیچ شرایطی از تقویت نیروهای مسلح و بالابردن آموزشهای عقیدتی و نظامی و توسعه تخصصهای لازم و خصوصاً حرکت به طرف خودکفایی نظامی غفلت نکنند. [۲] . من تا آخر پشتیبان ارتش و سپاه و بسیج خواهم بود و تضعیف آنان را حرام میدانم. من به عنوان فرمانده کل قوا به مسئولین و تصمیم گیرندگان نیز دستور میدهم که در هیچ شرایطی از تقویت نیروهای مسلح و بالابردن آموزشهای عقیدتی و نظامی و توسعه تخصصهای لازم و خصوصاً حرکت به طرف خودکفایی نظامی غفلت نکنند. (سید روحالله خمینی[۳])
اقشار ۲۳ گانهٔ بسیج
به دنبال انتصاب محمدرضا نقدی به ریاست بسیج در سال ۱۳۸۸ و تغییر نام آن، تغییراتی در رویکردها و سازماندهی بسیج ایجاد شد که یکی از آنها ایجاد اقشار ۲۲گانه برای فعالیت بسیج در زمینههای تخصصی بود. همچنین بسیج رسانه نیز در سال ۱۳۹۰ شکل گرفت. هماکنون بسیج مستضعفین دارای اقشار ۲۳ گانه به شرح زیر است:[۱۹] : بسیج دانشآموزی --- بسیج دانشجویی ---بسیج علمی، پژوهشی و فناوری ---بسیج جامعه پزشکی ---بسیج جامعه مهندسین ---بسیج حقوقدانان ---بسیج اساتید ---بسیج فرهنگیان ---بسیج ورزشکاران ---بسیج رسانه ---بسیج هنرمندان ---بسیج مداحان ---بسیج جامعه زنان ---بسیج مساجد و محلات ---بسیج سازندگی ---بسیج طلاب و روحانیون ---بسیج اصناف و بازاریان ---بسیج جامعه کارگری ---بسیج جامعه عشایری ---بسیج پیشکسوتان ---سازمان اردویی، راهیان نور و گردشگری بسیج
بسیجی --- ارتش بیست میلیونی --- بسیج در جنگ تحمیلی --- پایگاه مقاومت --- بسیج در اندیشه امام --- بسیج و بحران --- نقش بسیج در اغتشاشات داخلی --- ماموریتهای بسیج --- ماموریت دفاع محلی --- انواع --- وضعیتهای چهارگانه --- وضعیت سفید --- وضعیت خاکستری --- وضعیت زرد --- وضعیت قرمز --- وظایف بسیج در اغتشاشات داخلی --- در وضعیت عادی --- در وضعیت غیر عادی --- در وضعیت فوقالعاده --- در وضعیت بحرانی --- عوامل موثر بر توانمندی بسیج --- اقدامات قبل از بحران --- اقدامات حین بحران --- اقدامات پس از بحران --- عوامل موثر بر توانمندی --- نتیجهگیری --- بسیج ازنگاه امام خمینی (ره)، تارنمای دانشگاه علامه طباطبایی --- - مبانی نظری بسیج نیروها در اسلام --- روشهای ایجاد و تقویت همبستگی اجتماعی --- تحلیل آیات قرآنی --- وحدت در پدیدههای جهان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: هفته بسیج
ادامه مطلب را ببينيد
تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان "امام خميني"(ره) و روز بسيج (5آذر1358ش)
https://hedayat.blogfa.com/post/10141
***
سالروز تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان امام خمینی(ره)
https://hedayat.blogfa.com/post/2761
***
سالروز تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان امام خمینی(ره)
https://hedayat.blogfa.com/post/2761
***
تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان "امام خميني"(ره) و روز بسيج (5آذر1358ش)
https://hedayat.blogfa.com/post/10141
***
بسیج در گام دوم انقلاب، جهاد علم، خدمت، امیدآفرینی و تبیین را اولویت قرار داده است
https://hedayat.blogfa.com/post/20850
***
بسیج تنهامنحصربه ایران اسلامی نیست
https://hedayat.blogfa.com/post/5146
***
خط حزبالله ۴۱۷ | بسیج جهانی «مرگ بر آمریکا»
https://hedayat.blogfa.com/post/18991
***
بسیج مدرسه عشق است
https://hedayat.blogfa.com/post/2763
***
بسیج در گام دوم انقلاب، جهاد علم، خدمت، امیدآفرینی و تبیین را اولویت قرار داده است
https://hedayat.blogfa.com/post/20850
***
بیانات در دیدار فرماندهان گردانهای بسیج
https://hedayat.blogfa.com/post/2762
***
قانون حمایت قضائی از بسیج
https://hedayat.blogfa.com/post/897
***
بسیج مستضعفین، نهادی مردمی برای دفاع از اسلام قسمت 1
بسیج مستضعفین، نهادی مردمی برای دفاع از اسلام قسمت 2
بسیج مستضعفین، نهادی مردمی برای دفاع از اسلام قسمت 3
بسیج مستضعفین، نهادی مردمی برای دفاع از اسلام قسمت 4
تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان "امام خميني"(ره) و روز بسيج 5آذر1358ش
تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان "امام خميني"(ره) و روز بسيج 5آذر1358ش
بسیج تنهامنحصربه ایران اسلامی نیست
بیانات در دیدار فرماندهان گردانهای بسیج
سالروز تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان امام خمینی ره
لایحه قانونی تشکیل سازمان بسیج ملی، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی. مروری بر کارنامه متفاوت بسیج در بهارستان/پیگیری 40 هزار پروژه اقتصادی در کشور، سایت قدس. بسیج تداوم نهضت خدمترسانی و محرومیتزدایی، خبرگزاری ایرنا. خیل عظیم بسیج در عرصه های انقلاب، پایگاه اطلاعرسانی حوزه. خیل عظیم بسیج در عرصههای انقلاب، پایگاه اطلاعرسانی حوزه. بررسی فرماندهان بسیج در گذر زمان؛ از تأسیس تا تحولات جدید ساختاری، خبرگزاری دانشجو مروری بر کارنامه متفاوت بسیج در بهارستان/پیگیری 40 هزار پروژه اقتصادی در کشور، سایت قدس. از ایستهای بازرسی تا محافل شعر/ نقش چندبعدی بسیج در جنگ ۱۲ روزه، خبرگزاری ایرنا. درآمدی بر جایگاه حقوقی بسیج مستضعفین / بسیج میتواند حلّال بسیاری از مشکلات کشور باشد، سایت شورای نگهبان. حلقه صالحین بسیج، بیداری اسلامی و راهکارهای مقابله با چالشهای معاصر در جهان اسلام، خبرگزاری بسیج. درآمدی بر جایگاه حقوقی بسیج مستضعفین / بسیج میتواند حلّال بسیاری از مشکلات کشور باشد، سایت شورای نگهبان. راهیان نور مهمترین عملیات فرهنگی در سطح کشور است، خبرگزاری بسیج. سازمان فضای مجازی بسیج، سازمان فضای مجازی بسیج. مروری بر کارنامه متفاوت بسیج در بهارستان/پیگیری 40 هزار پروژه اقتصادی در کشور، سایت قدس. یک میلیون بسته معیشتی بین نیازمندان در هفته وحدت توزیع میشود/ دشمنان انسجام و یکپارچگی ملت ایران را هدف گرفتند، خبرگزاری بسیج. بسیج تداوم نهضت خدمترسانی و محرومیتزدایی، خبرگزاری ایرنا. خیل عظیم بسیج در عرصههای انقلاب، پایگاه اطلاعرسانی حوزه. بسیج سازندگی کارنامه درخشان سپاه است، خبرگزاری بسیج. بسیج در گذر زمان | روایت ۴۰ سال خدمت، سایت همشهری آنلاین. بیانات در مراسم صبحگاه ردههای مختلف نیروی مقاومت بسیج، دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای. بیانات در دیدار بسیجیان، سایت دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنه ای. بسیج؛ یادگار ماندگار امام خمینی(ره)؛ نهاد راهبردی و نماد اقتدار کشور، سایت دانشگاه عالی دفاع ملی. همه چیز درباره چفیه، خبرگزاری مهر. نگاهی گذرا به بسیج و بسیجی، خانه کتاب و ادبیات ایران. بسیج؛ قلب امام، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران. بسیج در پرتو قانون، خانه کتاب و ادبیات ایران. از ایستهای بازرسی تا محافل شعر/ نقش چندبعدی بسیج در جنگ ۱۲ روزه، خبرگزاری ایرنا، تاریخ انتشار: ۶ تیر ۱۴۰۴ش، تاریخ بازدید: ۹ شهریور ۱۴۰۴ش. بسیج تداوم نهضت خدمترسانی و محرومیتزدایی، خبرگزاری ایرنا، تاریخ انتشار: ۳ آذر ۱۴۰۰ش، تاریخ بازدید: ۵ شهریور ۱۴۰۴ش. بسیج در ایران، سایت پژوهه، ۲۴ آبان ۱۳۹۳ش، تاریخ بازدید: ۵ شهریور ۱۴۰۴ش. بسیج در پرتو قانون، خانه کتاب و ادبیات ایران، تاریخ بازدید: ۳ شهریور ۱۴۰۴ش. بسیج در گذر زمان | روایت ۴۰ سال خدمت، سایت همشهری آنلاین، تاریخ انتشار: ۶ آذر ۱۳۹۹ش، تاریخ بازدید: ۸ شهریور ۱۴۰۴ش. بسیج سازندگی کارنامه درخشان سپاه است، خبرگزاری بسیج، تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ش، تاریخ بازدید: ۹ شهریور ۱۴۰۴ش. بسیج؛ قلب امام، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، تاریخ بازدید: ۹ شهریور ۱۴۰۴ش. بسیج؛ یادگار ماندگار امام خمینی(ره)؛ نهاد راهبردی و نماد اقتدار کشور، سایت دانشگاه عالی دفاع ملی، تاریخ انتشار: ۴ آذر ۱۳۹۹ش، تاریخ بازدید: ۷ مرداد شهریور ۱۴۰۴ش. حلقه صالحین بسیج، بیداری اسلامی و راهکارهای مقابله با چالشهای معاصر در جهان اسلام، خبرگزاری بسیج، تاریخ انتشار: ۱۱ آبان ۱۴۰۳ش، تاریخ بازدید: ۵ مرداد ۱۴۰۴ش. بیانات در دیدار بسیجیان، سایت دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای، تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۴۰۲ش، تاریخ بازدید: ۵ مرداد ۱۴۰۴ش.
***
***
***
https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/37/Children_In_iraq-iran_war4.jpg
***
***
https://iranology-e.ir/images/7/7c/510592.jpg
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: هفته بسیج
ادامه مطلب را ببينيد
اولین شب مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیها در حسینیه امام خمینی(ره)

اولین شب از مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمهزهرا سلاماللهعلیها امشب، جمعه ۳۰ آبان ۱۴۰۴ با حضور رهبر انقلاب اسلامی و هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد.
در این مراسم حجتالاسلام والمسلمین رحیم شرفی در سخنانی با استناد به آیات قران، به تبیین برنامه و اهداف دشمن در جامعه اسلامی پرداخت و گفت: «تفرقه و اختلاف»، «نفوذ»، «ایجاد تردید و شبهه» و «تحریم اقتصادی» از جمله مواردی است که همواره دشمنان دین تلاش کردهاند با استفاده از آنها مقاومت و ایستادگی جامعه اسلامی را بشکنند؛ لذا باید در مقابل اهداف دشمن هوشیار بود.
در این مراسم همچنین آقای سعید حدادیان در رثای حضرت زهرا سلاماللهعلیها به مرثیه خوانی و مداحی پرداخت.
شب اول مراسم عزاداری ایام فاطمیه با حضور رهبر معظم انقلاب برگزار شد
اولین شب مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیها در حسینیه امام خمینی رحمةاللهعلیه با حضور رهبر معظم انقلاب برگزار شد.

اولین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س) با حضور رهبر انقلاب برگزار شد
اولین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س) در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر انقلاب برگزار شد.
حضور رهبر معظم انقلاب در اولین شب مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیها+ فیلم
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
غیرموجّه و غیرقانونی

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهوسومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید محمدحسن احدینژاد تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاهوسه
سرمقاله
غیرموجّه و غیرقانونی
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در جلسه روز پنجشنبه خود در وین، قطعنامهای را که توسط تروئیکای اروپا و آمریکا درباره تأسیسات هستهای ایران پیشنهاد شده بود، به رأی گذاشت. این قطعنامه با ۱۹ رأی مثبت، ۱۲ رأی ممتنع و سه رای منفی (روسیه، چین و نیجر) به تصویب رسید. این قطعنامه از ایران میخواهد بدون تأخیر اجازه دسترسی بازرسان آژانس به تأسیسات مورد حمله قرارگرفته در جنگ ۱۲روزه را فراهم کند.
صدور این قطعنامه غیرموجه و غیرقانونی در حالی است که حدود نیمی از اعضای شورای حکام به آن رأی مثبت ندادند و نکته قابل تأمل دیگر اینکه دو عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل به آن رأی منفی دادند. این قطعنامه یک بار دیگر ثابت کرد که آژانس، نهادی ابزاری در خدمت منافع غرب است و البته که در دوره اخیر این وضعیت، وخیمتر و جدیتر نیز شده است.
پنج ماه پیش، آژانس با ارائه گزارشی مغرضانه و ضدایرانی، راه برای تجاوز رژیم اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هستهای ایران را بهنوعی باز کرد و در رویکردی عجیب، نه این حملات، و نه ترور دانشمندان هستهای ایران بههمراه خانوادههای آنها را، حتی محکوم نیز نکرد.
بااینحال جمهوری اسلامی ایران به همکاری با این نهاد ادامه داد و سیدعباس عراقچی، وزیر امورخارجه جمهوری اسلامی ایران ۱۸ شهریورماه در قاهره توافقی را با رافائل گروسی، مدیرکل آژانس امضا کرد تا راه برای همکاری طرفین درباره روند بازرسیها باز شود اما در اقدامی قابل تأمل باز هم سه کشور اروپایی با حمایت و همراهی آمریکا، از سازوکار حل اختلاف در برجام -موسوم به مکانیسم ماشه- سوءاستفاده کرده و درصدد احیای قطعنامههای ضدایرانی شورای امنیت برآمدند، هرچند ایران با همراهی روسیه و چین این روند را به رسمیت نشناخته و رسماً اعلام کردند که به آن پایبند نخواهند بود و از منظر حقوقی این اقدام فاقد اعتبار است.
بههرحال از نظر ایران، توسل غیرقانونی غرب به مکانیسم ماشه، تیر خلاص به توافق قاهره بود و آن را از بین برد. نکته قابل تأمل همینجاست که غربیها چیزی را میخواهند که خود آن را از بین بردند. سؤالی که در این میان باید از آمریکا پرسید این است که مگر تاکنون ترامپ بارها و بارها مدعی نابودی کامل تأسیسات هستهای ایران نشده است، پس دیگر نگران چه هستند و از چهچیزی میخواهند بازرسی کنند؟! بالاخره باید ادعای نابودی تأسیسات ایران را پذیرفت یا نگرانیها و بهانهجوییها را!
غربیها نگران صلح و ثبات نیستند که اگر بودند باید نگران فعالیت اتمی رژیمی بودند که هنوز خون نسلکشی در غزه از دستانش میچکد و در عین حال، هیچ نظارتی بر تأسیسات و فعالیتهای هستهای آن نیز وجود ندارد. نکته اصلی ماجرا آن است که غربیها خود بهتر از هرکسی میدانند که جمهوری اسلامی ایران به دنبال سلاح هستهای نبوده و این پرونده از ابتدا نیز یک پرونده کاملاً سیاسی و غیرفنی بوده است.
پروندهای که تنها کارکرد آن، بهانهسازی برای اِعمال فشار و تحریمهای غیرقانونی به ایران است والّا عصبانیت آنها از این است که چرا کشوری همچون ایران که تحت شدیدترین تحریمها بوده و با انواعواقسام خرابکاریها روبروست، باید بتواند به این فناوری کلیدی دست یابد و به الگویی برای سایر کشورها تبدیل شود که بدون وابستگی و سر خم کردن در برابر غرب نیز میتوان پیشرفت کرد.
آنها از این موضوع خشمگین هستند و اصرار بر برچیدن صنعت بومی غنیسازی در ایران، تلاشی برای به کرسی نشاندن قلدری و زورگویی خود در برابر اصرار ایران به حفظ و تحکیم استقلال ملّی است.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
چرا ترامپ آشکارا دروغ میگوید؟

در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR که از روزهای آغازین جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونی علیه ایران با مأموریتی که ذکر شد آغاز به کار کرد، حال و در زمان توقف آتش سعی دارد تا بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورهای مهم و مرتبط را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و وضعیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها.
صد و پنجاهودومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید محمدباقر عربشاهی تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره صد و پنجاهودو
سرمقاله
چرا ترامپ آشکارا دروغ میگوید؟
همزمان با حضور محمد بنسلمان ولیعهد عربستان در کاخ سفید دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا بهصراحت اعلام کرد که روند گفتوگو با ایران آغاز شده اما وزارت خارجه ایران این ادعا را قاطعانه رد و اعلام کرد در حال حاضر هیچ فرآیند مذاکراتی بین ایران و آمریکا وجود ندارد. طرح چنین دروغی پرسش مهمی را پیش میکشد: چرا رئیسجمهور آمریکا در مورد مذاکره با ایران دروغ میگوید؟
بررسی سابقه رفتاری ترامپ نشان میدهد که این ادعا نه یک خطای معمول بلکه ادامه یک الگوی پایدار است. او در دوره اول ریاستجمهوری و شروع دوره دوم بارها اقدام به ساختن دستاوردهای خیالی کرده و هر بار واقعیت را به نفع روایت مطلوبش بازتعریف میکند.
از «صلح تاریخی با کره شمالی» سخن گفت درحالیکه مذاکرات بدون هیچ نتیجهای پایان یافت، از «پایان جنگهای غرب آسیا» صحبت کرد درحالیکه هیچ جنگی تمام نشده و حتی برخی بحرانها تشدید شدند، همچنین از «توافقهای بیسابقه» سخن گفته درحالیکه ارزیابی نهادهای مستقل نشان میدهد این توافقها بیشتر نمادین بوده و هیچ تغییر ساختاری ایجاد نکردهاند.
این شواهد نشان میدهد ترامپ به دنبال دستاورد واقعی نیست بلکه هدفش خلق آن بوده و سپس با ادبیات اغراقآمیز به افکار عمومی تحمیل میکند. وجه دیگر ماجرا به شخصیت سیاسی او بازمیگردد. ترامپ نیاز شدیدی به دیده شدن دارد و حذف شدن از کانون توجه را شکست پرهزینه تلقی میکند. او حتی در خلأ واقعیات، خبر تولید میکند تا چرخه توجه رسانهای به او ادامه پیدا کند.
این نیاز در شرایط کنونی با فشار روانی بیشتری همراه شده، زیرا محبوبیت او از ۴۷ درصد در ابتدای دوره دوم ریاستجمهوری به حدود ۳۸ درصد سقوط کرده است. چنین کاهش شدیدی معمولاً رؤسای جمهور را به سمت ایجاد «دستاوردهای فوری» سوق میدهد؛ بهویژه دستاوردهایی که بتوانند شکستهای داخلی را در سطح خارجی پنهان کنند. ادعای مذاکره با ایران دقیقاً در همین چارچوب قرار میگیرد.
در کنار این عوامل، ملاحظات منطقهای نیز نقش مهمی دارد. حضور محمد بنسلمان در کاخ سفید و طرح همزمان موضوع ایران نشان میدهد ترامپ قصد دارد خود را محور معماری امنیتی غرب آسیا معرفی کند. او میخواهد به عربستان و سایر متحدانش القا کند که پرونده ایران همچنان در اختیار واشنگتن قرار دارد و هیچ روندی بدون نقشآفرینی آمریکا پیش نمیرود.
ادعای «ایران خواهان توافق است» نیز بخشی از همین تلاش برای نمایش قدرت و مدیریت ادراک متحدان به شمار میرود. در واقع ترامپ پس از تجاوز به خاک ایران تلاش دارد القا کند که حملات او باعث شده ایران بهخاطر قدرت آمریکا بار دیگر به مذاکره تحت فشار روی آورد.
این رفتار نشان میدهد او بهخوبی میداند حملات اخیر، تأثیر قابلتوجهی بر قدرت و جایگاه منطقهای ایران نداشته است و به همین دلیل به توهم وجود مذاکرات متوسل میشود. در مجموع، ادعای ترامپ درباره آغاز مذاکره با ایران نه بازتاب واقعیت دیپلماتیک بلکه ادامه یک راهبرد چندلایه است.
او با این ادعا سعی میکند ضعف داخلی خود را جبران، جایگاه منطقهای آمریکا را بازسازی و متحدان را مدیریت کند. این روایتسازی نه از حقیقت بلکه از نیاز سیاسی و شخصیتی او نشأت میگیرد و نشان میدهد چرا ترامپ همیشه دست به ساختن «دستاوردهای خیالی» میزند.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
ترجمه و شرح حکمت 171 نهج البلاغه: نتیجه ناپرهیزی
متن نهج البلاغه
نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح )
وَ قَالَ (علیه السلام): كَمْ مِنْ أَكْلَةٍ مَنَعَتْ [تَمْنَعُ] أَكَلَاتٍ.
و فرمود (ع): چه بسا يك خوردن مانع خوردنها شود.
شرح
شرح : پیام امام امیر المومنین ( مکارم شیرازی )شرح ابن میثم بحرانی ( ترجمه محمدی مقدم )منهاج البراعه (خوئی)جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ( مهدوی دامغانی )
نتيجه پيمودن راه ناصواب:
امام(عليه السلام) در اين كلام حكيمانه به نكته اى اشاره مى كند كه در همه شئون زندگى سارى و جارى است مى فرمايد: «بسيار مى شود كه يك وعده غذا (غذاى نامناسب) از وعده هاى فراوان غذا (غذاى خوب) جلوگيرى مى كند»; (كَمْ مِنْ أَكْلَة مَنَعَتْ أَكَلاَت).
چه بسا انسان غذايى را كه دوست دارد بيش از حد تناول مى كند و بيمار مى شود و روزهاى متوالى يا ميل به غذا ندارد و يا اين كه طبيب، او را از غذاهاى مختلف چرب و شيرين باز مى دارد، بنابراين در هيچ كار نبايد افراط كرد كه اين افراط ممكن است او را از همان كار در آينده به كلى باز دارد. اين سخن ضرب المثلى است براى تمام كسانى كه راه افراط را پيش مى گيرند; مثلاً كسى كه آنقدر در دوستى پافشارى مى كند، آن دوست از او منزجر مى شود و براى هميشه از وى فاصله مى گيرد و يا اين كه ديگرى را آنقدر به عبادت دعوت مى كند كه براى هميشه از عبادت بيزار مى گردد.
شبیه این سخن گفتار حکیمانه دیگرى است که از آن حضرت نقل شده که مى فرماید: «کَمْ مِنْ شَهْوَة ساعَة أوْرَثَتْ حُزْناً طَویلاً; چه بسا یک ساعت هوس رانى که موجب اندوه طولانى (براى سالیان دراز) مى شود».(1)
جمعى از شارحان نهج البلاغه یا محدثان این گفتار حکیمانه امام(علیه السلام) را به عنوان دستورى طبى مطرح کرده و حتى آن را جزء مجموعه هایى که مربوط به دستورات طبى است آن را قرار داده اند. اگر منظورشان این است که معنى مطابقى این سخن دستورى طبى است هرچند معانى التزامى آن شامل تمام مسائل مربوط به زندگى مادى انسان مى شود، بحثى نیست ولى اگر بخواهند آن را منحصر به دستور طبى کنند اشتباه روشنى است و ازاین رو بسیارى از محققان این جمله را ضرب المثلى تلقى کرده اند که در موارد مختلف از آن استفاده مى شود حتى بعضى گفته اند که این ضرب المثل در میان عرب در عصر جاهلیت نیز بوده است و امام(علیه السلام) آن را اقتباس فرموده همان گونه که گاه از اشعار شعرا نیز امام(علیه السلام) در سخنان خود استفاده مى کند. شاعر عرب مى گوید:
وَکَمْ مِنْ أکْلَة مَنَعَتْ أخاها *** بِلَذَّةِ ساعَة أکَلاتِ دَهْرِى
وَکَمْ مِنْ طالِب یَسْعى بِشَىْء *** وَفیهِ هَلاکُهُ لَوْ کانَ یَدْرِى
و چه بسیار که یک وعده غذایى از وعده غذایى دیگر منع مى کند و چه بسیار که لذت یک ساعت یک عمر انسان را محروم مى سازد.
و چه بسیار کسانى که براى رسیدن به چیزى تلاش مى کنند در حالى که هلاکشان در آن است.(2)
*****
پی نوشت:
(1). کافى، ج 2، ص 451، ح 1.
(2). سند گفتار حکیمانه: به گفته خطیب(رحمه الله) در کتاب مصادر این جمله حکمت آمیز را جمعى که قبل از سید رضى یا بعد از او بوده اند با اختلافى نقل کرده اند که نشان مى دهد منبعى غیر از نهج البلاغه در دست داشته اند; از جمله جاحظ (متوفاى 255) در کتاب بخلاء جمله پیش گفته را چنین نقل مى کند: «قالَ عَلِىُّ بْنُ أبی طالب: قَلَّ ما أدْبَرَ شَىْءٌ فَأقْبَلَ وَقالُوا: رُبَّ أکْلَة مَنَعَتْ أکَلات; کمتر مى شود که چیزى پشت کند و باز برگردد و گفته اند چه بسا یک وعده غذا (غذاى نامناسب) انسان را از غذاهاى فراوان (خوبى) باز دارد». تعبیر به قالوا نشان مى دهد که این جمله ضرب المثلى قبل از امام(علیه السلام) بوده است و امام(علیه السلام) آن را نقل فرموده، هرچند نویسنده مصادر این سخن را نپذیرفته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 142). اضافه بر این على بن محمد اللیثى (متوفاى قرن 6) آن را در کتاب عیون الحکم والمواعظ، ص 103 با تفاوتى آن را ذکر کرده است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: همراه بـا حکمتهای نهج البلاغه
ادامه مطلب را ببينيد
پزشکیان: حجاب را باید از دستگاههای دولتی آغاز کنیم

جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست رئیسجمهور عصر سه شنبه، میزبان یکی از جلسات ماندگار و مهم در عمر یک سال و اندی از دولت...
بسیج سد شکستناپذیر ملت در مقابل تهدیدات دشمن است
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح به مناسبت هفته بسیج، گفت: بسیج، سد پولادین و شکستناپذیر ملت در مقابل تهدیدهای دشمن در عرصهها و میدانهای مختلف است.
باید با مردم صادق و شفاف باشیم/ با همکاری مردم مشکلات قابل حل است
رئیس جمهور تاکید کرد: اگر میخواهیم مملکت، شهر و جامعه درست شود باید دنبال حرف درست باشیم و با مردم شفاف و صادقانه رفتار کنیم.
گروسی: قطعنامه شورای حکام به آژانس ربطی ندارد!

نشست فصلی شورای حکام آژانس در حالی با حساسیت دنبال میشود که امریکا و تروئیکای اروپایی، پیشنویس قطعنامهای را علیه ایران ارائه...
عراقچی: موافق مذاکره و یک توافق عادلانه و متوازن هستیم/ بیشتر از جنگ ۱۲ روزه آماده ایم
- دو دستور کار دولت؛ مهار ناترازی و اصلاح ساختارها
- کشور نیازمند سیاست تازه است
- سهمیه و قیمت بنزین مصرفکنندگان بدون تغییر میماند
- موسیقی ایرانی شاهراهی به شناخت ادبیات فارسی
- «رمین» کتابخوانترین روستای ایران
- بازاری تازه برای داراییهای زیر بالشتها
- بحث سقاب اصفهانی در جبهه اصلاحات
- فروپاشی امپراطوری آنتیبیوتیکها
- همکاری ایران و چین در ساخت مسکن حمایتی
- تلویزیون همچنان زیر سایه سریالهای قدیم مانده است
- تأکید معاون سیاسی وزیر کشور بر مشارکت مردم و بیطرفی کارگزاران
- پیشنویس قطعنامه ضدایرانی کانادا سیاسی و مخرب است
- ساروی و هدایتی هم طلایی شدند
- دوست روزهای سخت
- پاسخ به صفهای وام با «فکتورینگ»
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
سخنگوی وزارت امور خارجه: قطعنامه شورای حکام علیه ایران مزورانه و در تضاد با ادعای دیپلماسی است
بقائی، در واکنش به تصویب قطعنامه ضدایرانی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفت:این اقدام حتی معیارها و رویههای کاری آژانس و شورای امنیت را نادیده گرفته و بهطور جدی به اعتبار و استقلال آژانس ضربه زده است.

اسماعیل بقائی با اشاره به اینکه در متن قطعنامه هیچ اشارهای به دلایل شکلگیری وضعیت کنونی نشده، افزود: نه در قطعنامه و نه در بیانیههای سه کشور اروپایی و آمریکا کوچکترین اشارهای به این واقعیت نشده که رژیم صهیونیستی و آمریکا در خردادماه به تأسیسات هستهای ایران حمله کردند. اساساً دلیل قطع بازرسیهای آژانس و کاهش همکاریهای ایران چیزی جز همین اقدام غیرقانونی آمریکا و رژیم صهیونیستی نبوده است.
سخنگوی وزارت خارجه با تأکید بر اینکه این قطعنامه موجب ایجاد شکاف در شورای حکام شده، گفت: حدود نیمی از کشورها به آن رأی منفی یا ممتنع دادهاند. بهویژه دو عضو دائم شورای امنیت که پیشتر نیز در شورای امنیت مخالفت خود را با ادعای بازگرداندن قطعنامههای لغوشده علیه ایران اعلام کرده بودند.
بقایی در ادامه گفتگوی خود با بخش خبری ساعت ۲۱ شبکه یک سیما، این قطعنامه را از نظر حقوقی بسیار سست دانست و تصریح کرد: مبنای این قطعنامه اقدامی است که پیشتر سه کشور اروپایی در شورای امنیت دنبال کردند؛ اقدامی که از نظر ما و بخش قابل توجهی از جامعه جهانی، از جمله دو عضو دائم شورای امنیت، باطل است.
واکنش ایران
او درباره واکنش ایران به این اقدام نیز گفت: قطعاً این اقدام با واکنش ما مواجه میشود. امروز طی نامهای رسمی به آژانس اعلام کردیم که تفاهم موسوم به تفاهم قاهره — که با حسن نیت ایران و پس از مذاکرات نسبتاً طولانی با آژانس حاصل شده بود — از نظر ما لغوشده محسوب میشود. اقدامات دیگری نیز حتماً مدنظر قرار دارد.
درباره ادعای دعوت به مذاکره
بقایی در پاسخ به سؤال دیگری درباره تأکید مکرر قطعنامه بر حلوفصل دیپلماتیک موضوع هستهای و درخواست از ایران برای ورود به مذاکره گفت: این ادعا کاملاً مزورانه و منافقانه است. طرفهای مقابل بارها تعهدات خود را زیر پا گذاشتهاند و در ادعای استفاده از دیپلماسی هرگز صداقت نشان ندادهاند. نفس صدور این قطعنامه یعنی مخالفت با راهحل دیپلماتیک و اتکا به ابزار فشار و تحریم. بنابراین چنین ادعاهایی کاملاً در تعارض با رفتار سه کشور اروپایی و آمریکاست و نمیتوان آن را جدی گرفت.
چگونه برنج یک دلاری، ۲۲۰ هزار تومان و لوبیای ۲ دلاری، ۵۵۰ هزار تومان دست مصرف کننده می رسد! این سکوت نظارتی به چه معناست؟
چگونه برنج یک دلاری، ۲۲۰ هزار تومان و لوبیای ۲ دلاری، ۵۵۰ هزار تومان به دست مصرف کننده میرسد؟
ناتوانی اسرائیل در جبران ضربات موشکی ایران
در حسرت دوشیده شدن!(یادداشت روز)
اخبار ویژه
رأی 100 درصدی کنگره آمریکا به افشای کامل پرونده جزیره فحشا
رئیسجمهور: رعایت عفاف و حجاب باید از مدیران و کارمندان در دستگاهها آغاز شود
تقریظهای رهبر انقلاب بر داستان سه زن منتشر شد
کسری بودجه ۶۵ میلیارد دلاری عربستان و قول سرمایهگذاری ۱٠٠٠میلیارد دلاری در آمریکا
فتنهانگیزی رسانه مدعی اصلاحات در روابط ایران و لبنان
راه نجات کشور مردمیسازی اقتصاد است
نیمه پنهان کدام جریانات را آشکار کرد
شکست حمله آمریکا، دلیل بیتابی ترامپ برای مذاکره است
حمله به تأسیسات هستهای ایران ضربه به نظام پادمانها بود
تأسیسات هستهای آسیبدیده باید بازرسی شود
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی مطرح کرد:
اندیشه آرمانی آیتالله نائینی حکومت ولایتیّه بود نه حکومت مشروطه

حضرت آیتالله خامنهای در دیدار دستاندرکاران کنگرهی بینالمللی میرزای نائینی فرمودند: «مرحوم آقای نائینی یک نقطهی شخصیّت استثنائی دارد که هیچ کدام از مراجع اخیر ما ــ حالا گذشتهها هم همینجور، [از بینِ] گذشتهها من یادم نمیآید ــ این نقطه را ندارند و آن مسئلهی سیاسی است؛ آن بهاصطلاح اندیشهی سیاسی است. اندیشهی سیاسی غیر از گرایش سیاسی است... گرایش سیاسی، علاقهی سیاسی، حتّی حرف زدن سیاسی، یک حرف است، اندیشهی سیاسی یک حرف دیگر است. آقای نائینی اندیشهی سیاسی داشت، فکر سیاسی داشت.» ۱۴۰۴/۷/۳۰
به همین مناسبت، رسانهی KHAMENEI.IR در گفتوگو با حجّتالاسلام والمسلمین دکتر نجف لکزایی، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به بررسی ابعاد مختلف اندیشهی سیاسی آیتالله نائینی پرداخته و از این رهگذر به شبهات دربارهی طرفداری آیتالله نائینی از مشروطه پاسخ داده است.
ابتدا مقداری دربارهی جایگاه علمی علّامهی نائینی و شاخصههای مهمّ اندیشهی سیاسی ایشان توضیح بفرمایید.
بسم الله الرّحمن الرّحیم. ما از یک منظر میتوانیم علما را به دو دسته تقسیم کنیم: دستهی اوّل علمایی که رویکرد و نگاه راهبردی دارند و دستهی دوّم کسانی که از چنین رویکردی برخوردار نیستند. تمایز اصلی این دو گروه در توجّه آنان به جامعه و جهانی است که در آن زندگی میکنند. آن دسته از عالمانی که نگرش راهبردی دارند، نسبت به محیط پیرامونی خود در سطوح مختلف حسّاسند، مسائل را رصد میکنند و متناسب با شرایط میاندیشند، راهکار ارائه میدهند و اقدام میکنند.
در واقع، میتوانیم بگوییم علمای دارای نگرش راهبردی حقیقتاً اقتدا به انبیا میکنند، زیرا چنین رویکردی در انبیای الهی وجود داشته و در ائمّهی معصومین علیهم السّلام نیز قابل مشاهده و مطالعه است. مثلاً وقتی قرآن کریم را مطالعه میکنیم ــ که گزارش زندگی و عملکرد برخی انبیا را برای ما ارائه کرده است ــ میبینیم که ویژگی مشترک همهی آنان همین حسّاسیّت نسبت به اوضاع زمانه و فهم و دریافت مشکلات و مسائل فوری و حیاتی جامعهی عصر خود و اقدام برای حلّ آنها است. برای نمونه، حضرت یوسف علیه السّلام با توجّه به خشکسالی آن زمان نسبت به نجات اقتصادی مردم اقدام میکند یا حضرت ابراهیم علیه السّلام برای نجات سیاسی، اعتقادی و توحیدی مردم از شرک و حکومت طاغوتی نمرود تلاش میکند؛ همچنین، در نگرش حضرت موسیٰ علیه السّلام نجات سیاسی مردم از طاغوت فرعونی دیده میشود. در موضوع ائمّه علیهم السّلام نیز همین رویکرد مشاهده میشود.
آیتالله نائینی رحمهالله در این سلک قرار میگیرد؛ یعنی از عالمانی است که نسبت به محیط پیرامون خود حسّاس بود و مسائل را دنبال میکرد و در پی ارائهی راهحل برای مشکلات جامعه بود. این رویکرد شبیه کاری است که حضرت امام خمینی رحمهالله انجام دادند یا مشابه رویکرد رهبر انقلاب اسلامی است. برای مثال، در «بیانیّهی گام دوم انقلاب اسلامی» مشاهده میکنید که ایشان وضعیّت جهان را به لحاظ مشکل بزرگ موجود صورتبندی میکنند و میفرمایند رویاروییای میان نظام سلطه از یک سو و اسلام از سوی دیگر وجود دارد.(۱) در جایی دیگر، ایشان همه بهویژه جوانان را دعوت میکنند که «سمت درست تاریخ»(۲) را انتخاب کنند. همچنین، تعابیر و تحلیلهایی که معظّمٌله دربارهی اوضاع دنیا ارائه میکنند، ناظر به همین رویکرد راهبردی و حلّ مسئله است.
این همان نگرشی است که در کتاب «انسان دویستوپنجاهساله» دربارهی زندگی ائمّه طرح شده است؟
بله، یعنی این در واقع اقتدا به زندگی انبیا و ائمّه است تا ببینیم آنها چگونه بودند و ما نیز موظّفیم طبق بیان قرآن کریم که فرموده است «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَة»،(۳) همان مسیر را دنبال کنیم. همچنین، دربارهی حضرت ابراهیم علیه السّلام نیز آیهای مشابه داریم که میفرماید او را اسوهی خود قرار بدهید، بهویژه در مواجهه و برائت از مشرکان؛ در سورهی ممتحنه میفرماید که ابراهیم و کسانی که با او بودند، به مشرکان میگفتند «اِنّا بُرَآءُ مِنکُم وَ مِمّا تَعبُدونَ مِن دونِ الله».(۴)
در تفسیر سورهی ممتحنه، رهبر انقلاب اسلامی این موضوع را مفصّل توضیح دادهاند و بیان فرمودهاند که این رویکرد ضروری است و باید وجود داشته باشد. همچنین، در آیات پایانی سورهی مبارکهی حشر که معظّمٌله تفسیر کردهاند، ذیل آیهی «وَلتَنظُر نَفسٌ ما قَدَّمَت لِغَد»،(۵) میفرمایند بسیاری گفتهاند مراد از «غَد» آخرت است، درحالیکه این آیه منحصر به آخرت نیست. «غَد» یعنی هم فردای دنیوی و هم فردای اخروی؛ یعنی ببینید برنامهتان چیست و نگاهتان به آینده چگونه است، متناسب با آن باید اکنون تنظیمگری و سیاستگذاری داشته باشید.
از این منظر وقتی به مرحوم آیتالله نائینی رحمهالله نگاه میکنیم، مسئلهای که به صورت بارز و برجسته میبینیم همان نکتهای است که در دیداری که به مناسبت برگزاری کنگرهی آیتالله نائینی محضر رهبر انقلاب اسلامی بودیم، ایشان فرمودند: ویژگی بارز و ممتاز آیتالله نائینی در میان اقران خود و حتّی نسبت به برخی از علمای گذشته، این است که ایشان واجد «اندیشهی سیاسی» است؛ نهفقط نگرش سیاسی دارد ــ چرا که بسیاری نگرش سیاسی دارند ــ بلکه واجد «اندیشهی سیاسی» نیز هست. چه کسی واجد اندیشهی سیاسی است؟ عالمی که درک و دریافت دقیقی از روابط قدرت در پیرامون خود دارد، آنها را مورد تأمّل و تدبّر قرار میدهد و میخواهد برای تغییر شرایط موجود، یک ایده و فکر مبتنی بر مبانی عرضه کند. آیتالله نائینی بر تحوّلاتی که در محیط پیرامونی، در سطح منطقه و دنیا اتّفاق افتاده است، اِشراف دارد؛ مثلاً ماجرای انقلابهای مردمی در اروپا که از انقلاب فرانسه شروع شد و آنچه در مناطق دیگر دنیا رخ داد یا آنچه در مصر اتّفاق میافتاد؛ از طریق مجلّات و آثاری که از مصر به نجف اشرف میآمد، ایشان با این اوضاع و احوال آشنا بود و آنها را پیگیری میکرد.
بههرحال، ارتباطی که با مرحوم سیّدجمالالدّین اسدآبادی داشتند و آشنایی با کتاب «طبایعالاستبداد» عبدالرّحمن کواکبی ــ طبق گزارشهایی که داریم ــ برای ایشان زمینهای ایجاد کرده بود؛ البتّه نهاینکه کتاب او را رونویسی کرده باشند، چنانکه برخی گفتهاند. امروز، هم «طبایعالاستبداد» و هم «تنبیهالامّة» در دست ما است و میبینیم که اصلاً کیفیّت اندیشه در «تنبیهالامّة» قابل مقایسه با آنچه در «طبایعالاستبداد» آمده نیست. «طبایعالاستبداد» کتابی کمحجم، خلاصه و بسیار مقدّماتی است، درحالیکه «تنبیهالامّة» یک کتاب فنّی، اجتهادی و عمیق و بنیادی است.
با توجّه به اولویّتی که مسئلهی ایران برای ایشان داشت، در ماجرای انقلاب مشروطه مشارکت میکنند، هرچند نگارش کتاب او خیلی با تأخیر انجام شده است؛ برعکسِ مرحوم شیخ فضلالله نوری رحمهالله که از ابتدا در تهران جزو پرچمداران بود و از مشروطهخواهانِ مشروعهخواه محسوب میشد. البتّه در ابتدا که مسئله مطرح شد، مرحوم شیخ فضلالله جزو عدالتخواهان بودند؛ بعد که بحث مشروطه مطرح شد، جزو طرفداران «مشروطهی مشروعه» قرار گرفتند.
کتاب آیتالله نائینی در دورهای نوشته شده که مشهور به «استبداد صغیر» است؛ یعنی زمانی که مرحوم شیخ فضلالله نوری با مشروطه مخالف شده بود. این کتاب حدود چهار ماه پیش از فتح تهران منتشر شد. رسالهای نیز از مرحوم شیخ فضلالله نوری داریم که در آن از ایشان پرسیدهاند «شما که اکنون فتوا به حرمت مشروطه دادهاید، چرا در ابتدا طرفدار مشروطه بودید؟ اگر مشروطه درست بود، چرا اکنون حرام دانستهاید؟ و اگر حرام است، چرا ابتدا مشروطهخواه بودید؟» پاسخی که شیخ فضلالله در «رسالهی حرمت مشروطه» دادهاند برای ما بسیار مهم است، چون نشان میدهد به لحاظ اندیشهای چه چیزی در ذهن ایشان جریان داشته است. شیخ شهید نیز واجد یک دستگاه اندیشهی سیاسی منسجم و منظّم است؛ امّا اینکه چرا نظرش در این مقطع تغییر کرده تحلیلی دارد که اگر فرصت باشد، در ادامه عرض خواهم کرد.
مسئلهای که میان هر دو عالم بزرگوار مشترک بود ــ و همچنین میان عالمان دیگری که در تهران و نجف، با تقدیم و تأخّری که در ایران و عراق رخ داد، وارد فاز مشروطهخواهی شدند ــ این است که صورت مسئلهی مشروطه واقعاً صورت مسئلهای روشن است و هیچ پیچیدگیای در اصل صورت مسئله وجود ندارد. صورت مسئله این است که استبداد پادشاهان قاجار در تهران و ایران دیگر برای مردم قابل تحمّل نبود؛ چه از جهت مالیّاتهایی که هر روز افزایش پیدا میکرد و چه به دلیل سفرهایی که پادشاهان قاجار به فرنگ داشتند. از دورهی ناصرالدّینشاه، این موضوع به صورت جدّی مطرح شده بود. آنها عاشق بازدید از فرنگ و تحوّلات جدید مغربزمین بودند و چون پادشاه این سفرها را انجام میداد، طبیعتاً ریختوپاشها نیز بسیار زیاد بود. در آن زمان، درآمدی غیر از مالیّات نیز وجود نداشت. این سفرها که زمینی بود، طولانی میشد؛ مثلاً از مسیر روسیه میرفتند و از آنجا به اروپا، انگلستان و فرانسه میرسیدند. سوغاتیهایی هم که میآوردند، بعدها دوباره بررسی شد؛ مثلاً اخیراً در سوغات مظفّرالدّینشاه چیزهایی کشف شده بود، از جمله بالونی که ایشان آورده بود. از طرف دیگر، چون مالیّاتها کفاف هزینهها را نمیداد، بخشهایی از کشور یا امتیازاتی را به بیگانگان ــ چه روسها و چه انگلیسیها یا دیگران ــ واگذار میکردند و در قبال فروش این امتیاز، مبلغی دریافت میکردند. برخی از این امتیازات با مخالفت علمایی مواجه میشد که طرفدار استقلال ایران و حافظ آن بودند؛ مانند ماجرای تنباکو که با فتوای تحریم تنباکو از سوی مرحوم میرزای شیرازی و اتّفاقات پس از آن روبهرو شد. درهرحال، بار اصلی همهی این مسائل روی دوش مردم بود و اقدامات ضدّدینی و فشار اقتصادی ناشی از وامها و قرضهایی که از دولتهای خارجی گرفته میشد نیز به همین شکل بر مردم تحمیل میشد. تولیدکنندگان و کسبه نیز تحت فشار قرار میگرفتند و گاهی فعّالیّت تولیدی و حتّی بازرگانی دیگر صرفه نداشت. ازاینرو، شاهد کاهش رونق تولید و کاهش فعّالیّتهای تجاری در کشور بودیم. مجموعهی این فشارها و ظلمها سبب شد مردم متقاضی عدالت شوند و بگویند «این چه وضعی است؟» این ماجرا داستانهایی نیز دارد که فعلاً وارد آن نمیشویم.
مرحوم نائینی صورتبندی مشخّصی از مسئله ارائه میدهد. ایشان میگوید سه ظلم در ایران اتّفاق میافتد: یک ظلم به مردم که حقوق آنان زیر پا گذاشته میشود؛ یک ظلم به امام زمان علیه السّلام، چون حکومت از آنِ ایشان است و پادشاه آن را غصب کرده؛ یک ظلم هم به خدا، چون حکومت مانع اجرای دستورات خدا در سطح جامعه است. امّا مسئله این است که از نظر شرعی، مبارزه با ظلم واجب است که دلایل آن نیز متعدّد است، بهویژه قرآن کریم که آیات بسیاری دربارهی وجوب اقامهی عدل و مبارزه با ظلم در آن وجود دارد.
این را هم عرض کنم که در کتاب «تنبیهالامّة» میبینیم که عمدهی دلایل و مستندات مرحوم آیتالله نائینی به قرآن و نهجالبلاغه و به سیرهی پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السّلام بازمیگردد، نه به کلام فقها و آثار فقهی؛ چرا؟ چون وقتی مسئلهای مستحدثه رخ میدهد، منابع اوّلیّه مانند قرآن و نهجالبلاغه پاسخگوی آن هستند، نه آثار فقهی که معمولاً مسائل سابقه را بحث میکنند نه مسائل جدید را؛ مسائل سابقه نیز محدود به آیات خاصّی بودهاند ــ حدود پانصد آیهی احکام ــ امّا بقیّهی آیات مورد توجّه نبوده است.
اینجا که مرحوم نائینی وارد بحث میشود ــ در شرایطی که با تراکم ظلم مواجه هستیم ــ این سؤال مطرح است که آیا جایز یا واجب است اقدامی برای اقامهی حکومت مشروطه انجام دهیم؟ یعنی سلطنت استبدادی را به سلطنت مشروطه تبدیل کنیم؟ این اقدام چه حکمی دارد؟ نائینی میگوید وقتی تحلیل میکنیم، میبینیم سه ظلم تبدیل به یک ظلم میشود؛ یعنی با این اقدام، دو ظلم کاهش پیدا میکند. طبق آیات قرآن کریم و مضامین نهجالبلاغه و سیرهی پیامبر صلّی الله علیه و آله و سیرهی امام علی علیه السّلام و دیگر ائمّه و بزرگان و حتّی انبیای الهی، تلاش برای کاهش ظلم واجب است. یکی از واجبات الهی این است که با ظلم مبارزه کنید؛ اگر میتوانید ظلم را صددرصد از بین ببرید، باید چنین کنید؛ امّا اگر نمیتوانید، باید آن را کاهش دهید. تلاش برای تقلیل ظلم نیز واجب است؛ چرا؟ چون چند اصل دراینباره داریم.
[دریافت فیلم]
یک اصل، اصل «لزوم عمل به قدر مقدور» است: «لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفسًا اِلّا وُسعَها».(۶) پس یک معادله برقرار است میان میزان قدرت و میزان تکلیف. من اگر نمیتوانم ظلم را صفر کنم، ولی میتوانم آن را مثلاً از شصت درصد به بیست درصد کاهش بدهم؛ خب این کار واجب میشود. قاعدهی دوّم قاعدهی «تدریج» است. قرآن هم بهتدریج نازل شده و اسلام نیز بهتدریج اقامه شده است؛ پس «تدریج» اصلی است که مورد تأیید دین است. قاعدهی سوّم قاعدهی «تنزّل» است. در دین داریم که اگر نتوانیم به امر آرمانی مطلوب عمل کنیم، به امر مقدور تنزّل میکنیم. حالا حکومت باید حکومت امام زمان باشد؛ اگر حکومت امام زمان ارواحنا فداه مقدور نیست، حدّاقل حکومت نایب امام زمان باید باشد؛ اگر حکومت نایب هم مقدور نبود، حالا حکومت همین سلطان را مشروط کنیم. پس در اینجا اصل «تنزّل» را نیز داریم. بنابراین، طبیعی است که مستندات این بحث بیشتر قرآنی و حدیثی و همینطور سیرهای باشد، بلکه همهی مستندات همینها است.
نکتهی مهمّی که بسیاری در تفسیر و تحلیل اندیشهی نائینی به آن توجّه نمیکنند ــ یا غفلت میکنند؛ نمیگوییم تعمّد دارند ــ این است که آیا آنچه آیتالله نائینی به عنوان نظریّهی «سلطنت مشروطه» ارائه میکند، «اندیشهی آرمانی مطلوب» ایشان است یا «آرمان مقدور»؟ جواب را خود آیتالله نائینی داده است. ایشان در «تنبیهالامّة» میگوید ما «دفع افسد به فاسد» میکنیم. این یعنی چه؟ یعنی سلطنت استبدادی «افسد» است، چون سه ظلم در آن وجود دارد؛ امّا سلطنت مشروطه «فاسد» است، چون فقط یک ظلم در آن هست. این ظلم چیست؟ توضیح میدهد که ظلم به امام زمان علیه السّلام باقی میماند، چون شاه نایب امام زمان نیست؛ امّا ظلم به خدا و ظلم به مردم برداشته میشود؛ چرا؟ ظلم به خدا برداشته میشود، چون قرار است طبق دین خدا و شریعت الهی عمل شود؛ ظلم به مردم هم برداشته میشود، زیرا مردم اجازه پیدا میکنند نمایندگان خود را انتخاب کنند، مجلس نمایندگان تشکیل میشود و مجلس شورا قانونگذاری میکند، مشروط به اینکه خلاف قانون الهی چیزی تصویب نشود. پس ظلم به مردم نیست، چون تصمیمها با نمایندگان مردم است، نخستوزیر هم قرار است مصوّبات پارلمان را اجرا کند؛ قانون اساسی نیز وضع میشود ــ که در زمان نگارش کتاب نائینی، با تلاشهای مرحوم شیخ فضلالله نوری و دیگران، قانون اساسی نوشته شده و در دسترس بوده است ــ و در قانون اساسی آمده که نباید قانونی مغایر دین تصویب شود و «علمای تراز» باید بر مصوّبات مجلس نظارت کنند.
امّا یک ظلم میماند و آن ظلم به امام زمان است، چون هیچ کس نگفته پادشاه نایب امام زمان است. البتّه نائینی یک تبصره میزند و میگوید مگر اینکه فقیهی اذن بدهد؛ امّا چنین اذنی نه از سوی خود نائینی به پادشاه قاجار داده شده و نه از سوی کس دیگری. بنابراین، طبق مبنای خود مرحوم آیتالله نائینی، مشروطه حکومتی فاسد است؛ امّا چرا به وجوب آن حکم میدهد؟ به همان دلیلی که قبل از او مرحوم شیخ فضلالله نوری برای وجوب آن آورده بود: بحث «اجرای عدالت» و «کاهش ظلم در حدّ مقدور» که البتّه بعداً اتّفاق دیگری افتاد. مرحوم شیخ شهید فضلالله نوری در داخل معرکه بود، امّا مرحوم آیتالله نائینی کجا بود؟ نجف بود، دور از صحنه؛ لذا اطّلاعاتی که به ایشان میرسید از طریق خطّ تلگراف بود و این خطّ تلگراف در اختیار انگلیسیها بود و اصلاً متعلّق به انگلیسیها بود؛ بنابراین، اطّلاعات به صورت گزینشی منتقل میشد.
یعنی نقطهی اختلاف شیخ فضلالله و علّامهی نائینی صرفاً مصداقی است؟
نه، نمیخواهم بگویم فقط مصداقی است؛ میخواهم بگویم این مسئله خیلی پُررنگ است و سهم زیادی دارد. شیخ فضلالله نوری در همان رسالهی «حرمت مشروطه» پاسخ داده است.(۷) از مرحوم شیخ فضلالله نوری پرسیدند «اگر مشروطه حرام است، شما چرا ابتدا مشروطهخواه و پرچمدار مشروطه بودید؟» مگر شیخ شهید پرچمدار مشروطه نبود، زمانی که اصلاً آیتالله نائینی و مرحوم آخوند خراسانی و آیتالله مازندرانی و علمای ایرانیِ عراق هیچ وارد مسئلهی مشروطه نشده بودند و شاید حتّی از مشروطه اطّلاع هم نداشتند؟ شیخ پاسخ داده و جوابش مکتوب و موجود است؛ آن هم در رسالهی «حرمت مشروطه» که نسبت آن به شیخ هیچ تردیدی ندارد. برخی رسالهها مانند «ارشادالجاهل» ممکن است نوشتهی شاگردان باشد، ولی محتوایش منطبق با اندیشهی شیخ است؛ امّا این رساله قطعاً از خود ایشان است. مرحوم شیخ فضلالله میگوید ما از وقتی وارد شدیم، با نیّت عدالتخواهانه وارد شدیم. شعار «عدالت» شعاری است که همه مجذوب آن میشوند. ما با عدالت مشکلی نداریم. امّا در جلساتی که داشتیم ــ بهویژه جلسات تصویب قانون اساسی ــ کسانی که از غرب آمده بودند و در آن جلسات حضور داشتند حرفهایی میزدند که بوی اقدامات غیراسلامی میداد.
مثلاً بحث «مساوات» مطرح شد. شیخ میگوید یکی از آنها به من گفت اگر این را تصویب کنیم، ملل غربی ما را به عنوان مشروطه به رسمیّت میشناسند؛ ولی اگر تصویب نکنیم، هرچه هم تصویب کرده باشیم، ما را مشروطه نمیشناسند. شیخ میگوید من پرسیدم چرا، مگر «مساوات» چیست که برای آنها اینقدر مهم است، توضیح دادند که «مساوات» یعنی مسلمان و کافر، زن و مرد و مانند اینها، همه مثل هم باشند؛ درحالیکه تلقّی مرحوم شیخ از «مساوات» همان تلقّی است که بعدها آیتالله نائینی در «تنبیهالامّة» مطرح میکند؛ همان تلقّی اسلامی که میگوید همه در برابر قانون مساویاند، شاه و رعیّت در برابر قانون مساویاند. پیامبر و ائمّه علیهم السّلام نهفقط به تکالیف اسلامی عمل میکردند، بلکه برای آنها سختگیرانهتر بود. مثلاً پیامبر میفرماید اگر کسی از بستگان من سرقت کند، حدّ سرقت را بر او جاری میکنم؛ تبعیض وجود ندارد. امّا در احکام اسلامی مانند ارث، دیات، قصاص و مانند اینها، میان مسلمان و غیرمسلمان تفاوتهایی هست، میان زن و مرد نیز تفاوتهایی وجود دارد. شیخ فضلالله میگفت این «مساوات» به معنای مذکور قابل قبول نیست و اینها را خودش در آن رساله گزارش کرده است.
یا مثلاً بحث «آزادی» مطرح میشد. «آزادی» از نظر ما معنای روشنی داشت؛ یعنی آزادی از استبداد. امّا آنها میگفتند «آزادی» یعنی بتوانیم هرچه خواستیم در روزنامهها بنویسیم. شیخ میگوید ما به آنها گفتیم تهمت زدن در روزنامه جایز نیست؛ تهمت حرام است، چه به زبان گفته شود چه نوشته. امّا آنها «آزادی» را طوری تعریف میکردند که فقط در چند مورد محدود ــ که در رسالهی «حکومت مشروطه» آمده ــ قید میخورد؛ میگفتند همه آزادند، فقط نباید حرفی خلاف مصالح ملّی بزنند. شیخ میگفت نه، کسی آزاد نیست تهمت بزند، غیبت کند، فحش بدهد.
پس در تهران، شیخ شهید صحنههایی را میدید و مذاکراتی با مشروطهخواهان غربی داشت که مرحوم آیتالله نائینی هیچ تجربهای از آنها نداشت. من اینگونه تعبیر میکنم: آیتالله نائینی «مشروطهخواه مرحلهی دوّم» است و شیخ فضلالله «مشروطهخواه مرحلهی اوّل». البتّه طبیعی است که میان فقها به لحاظ مشرب فقهی و برخی مسائل دیگر تفاوتهایی باشد، ولی اختلاف اثرگذار اصلی همین میدان است.
در تعبیر رهبر انقلاب اسلامی نیز اینطور آمده است که وقتی چهارچوب اندیشهی آیتالله نائینی را نگاه میکنیم ــ نه اندیشهی مقدورش؛ چون اندیشهی مقدورش، طبق تعبیر خودش، همان «مشروطهی فاسد» بود ــ اندیشهی آرمانی او استقرار «حکومت ولایتیّه» است؛(۸) یعنی همان چیزی که در جمهوری اسلامی تحقّق پیدا کرده است. چرا؟ باید قدری توضیح بدهم.
نائینی کتابش را که شروع میکند، میگوید دو نوع حکومت داریم: «حکومت ولایتیّه» و «حکومت تملیکیّه». بعد، توضیح میدهد که «حکومت تملیکیّه» همان «حکومت استبدادی» است که مملکت و ملّت را ملک خود میداند. تصرّفات این نوع حکومت، مالکانه است؛ در اموال مملکت، خاک کشور، جان مردم و مال مردم تصرّف مالکانه دارد و اینها را ملک خود میداند. در مقام تشبیه، مثالی میزند: مثل مالک گوسفندان که به گوسفندانش خدمت هم میکند، آب و علوفه میدهد، امّا برای اینکه روزی آنها را بکشد و از گوشتشان استفاده کند. پادشاه استبدادی هم همینطور است؛ به مردم به عنوان مملوک خود نگاه میکند و هرچه بخواهد میگوید، هرکه را بخواهد میگوید بکشید و اموالش را بگیرید؛ اصلاً میان جیب پادشاه و خزانهی مملکت تفاوتی نیست.
یکی از دعواهای ناصرالدّینشاه و سیّدجمالالدّین اسدآبادی ــ که حتماً مرحوم نائینی از سیّدجمال شنیده است ــ همین بود. ناصرالدّینشاه در سفر به اروپا تحت تأثیر پیشرفت غرب قرار گرفت و گفت اینها چطور اینهمه پیشرفت کردهاند، گفتند همهی آن در یک کلمه است: «قانون». او گفت ما که نمیتوانیم، گفتند اتّفاقاً یک ایرانی هم اینجا است: سیّدجمال؛ او بلد است. سیّد آن موقع در انگلستان بود. گفتند بیاید، سیّد آمد و ناصرالدّینشاه را در همان انگلستان دید. ناصرالدّینشاه به سیّد گفت که به ایران بیاید و این کار را اجرا کند تا ما هم پیشرفت کنیم. اتّفاقاً سیّد آمد و به نزد ناصرالدّینشاه رفت و گفت که من آمدهام تا این کار را شروع کنم. ناصرالدّینشاه گفت خب بفرمایید. سیّد پرسید شما چقدر حقوق میگیرید، ناصرالدّینشاه گفت یعنی چه؛ سیّد توضیح داد که شما پادشاه کشوری هستید و بابت خدمتی که میکنید، ما باید از خزانهی کشور و مالیّات مردم، یک حقوق ماهیانه به شما بدهیم؛ بقیّهی شاهزادهها و دیگران هم اگر کاری برای کشور میکنند، به اندازهی کارشان حقوق میگیرند و این حقوق از خزانه به ایشان داده میشود؛ اگر کار نمیکنند، باید دریافتیشان قطع شود و خزانه باید از جیب پادشاه جدا گردد؛ ما یک خزانه داریم که طبق قانون، دیگر نمیشود از آن پول برداشت؛ جیب پادشاه هم حقوقی است که اختیارش را دارید و با آن پول میتوانید هر کاری که میخواهید انجام دهید.
ناصرالدّینشاه یک فکری کرد و دید که این شرایط خیلی سخت است، به سیّد گفت شما حالا تازه از راه آمدهاید و خستهاید، بروید یک استراحتی بکنید، فردا با هم صحبت میکنیم؛ سیّد پاسخ داد نه آقا، ما خسته نیستیم و من استراحت کردهام؛ امّا بهزور گفتند نه، شما حالا بروید استراحت کنید و فردا با هم صحبت میکنیم. سیّد به خانهی حاج امینالضّرب رفت که آنجا محلّ استراحتش بود. فردا صبح خیلی زود، کسی در میزد؛ وقتی در را باز کردند، دیدند که نوکر مخصوص ناصرالدّینشاه است و آمده که یک هدیهای برای سیّدجمال و یک پیامی هم از طرف قبلهی عالم دارد. به ناصرالدّینشاه در آن زمان «قبلهی عالم» میگفتند. خلاصه، نوکر این هدیه را به سیّد داد و گفت که این انفیهدان طلا بوده است. سپس گفت قبلهی عالم فرمودند که ما خودمان قانون را اجرا میکنیم؛ راضی به زحمت شما نیستیم و شما آزادید و معافید. سیّد در پاسخ گفت نه، اینگونه نیست؛ پادشاه به من گفته است که بیایم، من آمدهام و ما باید قانون را اجرا کنیم. سپس سیّد به حرم حضرت عبدالعظیم رفت و آنجا بست نشست. خلاصه، شاه دستور داد که این را بگیرید و از مرزها خارج کنید. سیّد را به مرز عثمانی ــ که امروز ترکیه است ــ بردند و گفتند بفرمایید بروید.
قاعدتاً مرحوم نائینی باید این چیزها را شنیده باشد. او «حکومت استبدادی» را دقیق توصیف میکند؛ میگوید اینها مثل گرگند که به جان رمه میافتند. امّا در «حکومت ولایتیّه» ــ که حکومت پیامبران و ائمّه است ــ مملکت و مردم امانت هستند نزد حاکمان و در امانت نمیتوان تصرّف دلخواهانه کرد، بلکه باید غبطهی امانت را در نظر گرفت؛ مانند پدر و مادر که مالک فرزندان نیستند، بلکه بچّهها هدیهی خدا هستند و پدر و مادر امانتدار آنان هستند.
اتّفاقاً برخی مطرح کردهاند که علّامهی نائینی در واقع از باب «امانت» به مکانیسم تحقّق این حاکمیّت میرسد و این «امانت» با آن چیزی که ما در جمهوری اسلامی تحت عنوان «ولایت فقیه» مطرح میکنیم تفاوت دارد. شما این مسئله را چگونه تبیین میکنید؟
به خاطر این است که اینها به متن آیتالله نائینی توجّه نکردهاند. آیتالله نائینی چه چیزی را گفته «امانت» است؟ ببینید! در «حکومت ولایتیّه» تعبیرش این است. گفتیم حکومتها را به دو دسته تقسیم کرد: «تملیکیّه» و «ولایتیّه». «تملیکیّه» که مالکانه بود، امّا «ولایتیّه» را میگوید بر اساس «امانت» است. بعد با یک مصداق دیگر هم توضیح میدهد میگوید مثل «وقف» است؛ در موقوفه، یک کسی به عنوان تولیت وقف، متولّی آن چیزی است که وقف شده و «ولایت» دارد بر این وقف. این کسی که متولّی وقف است چه کار میکند؟ آیا تصرّفاتش در موقوفه دلبخواهانه و مالکانه است؟ اینطور نیست؛ باید طبق وقفنامه عمل بکند. در «حکومت ولایتیّه» طبق دستور خدا عمل میشود، استدلالش هم به آیهی قرآن کریم است: «اِنَّ اللهَ یَأمُرُکُم اَن تُؤَدُّوا الاَماناتِ اِلىٰ اَهلِها».(۹) «امانت» چیست؟ این پستومقامها امانت است، این مردم امانتند، این مملکت امانت است. اصلاً مبنای علمایی که در همین دورهی قاجاریّه علیه امتیازات بیگانگان فتوا میدادند چه بود؟ دفاع از ایران بود دیگر؛ دفاع از استقلال ایران بود. اصلاً مبنای جهاد و دفاع چیست؟ اصلاً مبنای اینکه نمیشود در بیتالمال تصرّف کرد چیست؟
ببینید! حکومت امیرالمؤمنین سلام الله علیه «ولایتیّه» بوده یا نبوده؟ بوده دیگر؛ ولی وقتی جناب عقیل میآید میگوید یک مقدار هم به ما بده، احتیاج داریم، حضرت چه میگوید، چه کار میکند؟ البتّه بعداً به عقیل از سهم خودش کمک کرد، ولی به او فهماند که از بیتالمال نمیشود برداشت کرد. چرا نمیشود؟ چون «امانت» است و من «امین» هستم. پس اتّفاقاً در حکومت ولایتیّه چیز دیگری غیر از «امانت» نیست؛ در حکومت ولایتیّه «تملیک» نیست.
من میگویم کسانی که این حرف را زدهاند، یا دقّت نکردهاند یا به متن توجّه نکردهاند یا حواسشان نبوده یا خودشان از «حکومت ولایتیّه» تصوّر دیگری دارند که آن تصوّر ربطی به نظریّهی ولایت فقیه و ولایت ائمّه و ولایت انبیا ندارد. «ولایت» به معنای سیاسی، یعنی سرپرستی سیاسی ــ چه در حکومت انبیا، چه در حکومت ائمّه، چه در حکومت فقهای جامعالشّرایط ــ بر اساس همین «امانت» است. هیچ کس نگفته که مثلاً امیرالمؤمنین وقتی به حکومت رسیده، مملکت شده ملکش، مردم شدهاند ملکش و امیرالمؤمنین ــ نعوذ بالله ــ اگر دوست دارد، کسی را بکشد؛ نه، چنین چیزی نیست.
[دریافت فیلم]
در واقع، این امانت الهی است؛ یعنی با آن دموکراسی که برخی قائلند که مردم حقّ خودشان را تفویض میکنند، یک تفاوتی دارد.
حالا آن یک مبنا است که آن را هم توضیح میدهم. پس اینها میشوند «امانت». بنابراین، تصرّفات دیگر دلبخواهانه نیست، بلکه طبق قوانین الهی است. مثلاً وقتی پیامبر دستور جهاد میدهد یا به دفاع برمیخیزد، آنجا ممکن است کسی شهید بشود، ولی این در چهارچوب قوانین الهی است، طبق دستورات الهی است. یا مثلاً وقتی کسی به دیگری آسیبی میزند، قانون قصاص یک قانون الهی است که میگوید «فَلا یُسرِف فِی القَتل».(۱۰) ببینید! قصاص این است؛ نمیشود دو نفر را کشت. اگر کسی عمداً دیگری را کشته، طبق قانون اگر قصاص به او تعلّق میگیرد، باید همان را قصاص کرد؛ نه میشود جای او کسی دیگر را کشت، نه میشود گفت چون آن فرد خیلی سنگینوزن بود، حالا دو نفر را قصاص کنیم! چنین چیزی نیست؛ این قانون خیلی روشن است و نمیشود از آن تعدّی کرد.
خب حالا مبنای ورود مردم چیست؟ استدلال آیتالله نائینی، مثل بقیّهی فقها، مثل حضرت امام، مثل خود حضرت آقا، هم به آیات قرآن کریم است، هم به سیره، هم به نهجالبلاغه. وقتی به قرآن کریم مراجعه میکنیم و این سؤال را از قرآن میپرسیم که آیا انبیا آمده بودند خودشان یکتنه همهی کارها را انجام بدهند یا نه، قرآن میگوید انبیا از جانب خدا مبعوث شدند تا در وجود مردم «بعثت» ایجاد کنند و اینها بشوند برپادارندهی عدالت. مثلاً آیهی بیستوپنجم سورهی مبارکهی حدید که میفرماید: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط»؛(۱۱) نبی آمده تا مردم را تربیت و آگاه کند. در ابتدای سورهی جمعه میفرماید: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولًا مِنهُم یَتلو عَلَیهِم آیاتِهِ وَیُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة»؛(۱۲) پس نبی میآید برای اینکه مردم را آموزش بدهد، اندیشههایشان را اصلاح کند، انگیزههایشان را پاک کند تا اینها برپادارندهی قسط و عدل بشوند. خود پیامبر چطور؟ پیامبر هم به همین وظیفه مأمور است: «وَ اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم»؛(۱۳) من مأمورم که عدل را در میان شما برقرار کنم. همچنین میفرماید: «قُل اَمَرَ رَبّی بِالقِسطِ».(۱۴) پس هم مأموریّت رهبر برقراری عدل و قسط است، هم مأموریّت مردم مشارکت در اقامهی عدل و قسط است. این یک مبنا برای ورود مردم و حضور مردم است. مبنای دیگر «تعاون» است: «وَ تَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقوىٰ».(۱۵) مبنای سوّم «امر به معروف و نهی از منکر» است: «وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ یَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَر».(۱۶) اینها همه استدلالهایی است که مرحوم آیتالله نائینی آورده است.
حالا شما بیایید سراغ نهجالبلاغه؛ حضرت چرا حکومت را میپذیرد؟ بحثش این است: «لَو لا حُضورُ الحاضِرِ وَ قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِر»(۱۷) که بعد میفرماید اگر شما نبودید، من ریسمان شتر خلافت را روی کوهانش رها میکردم؛ یعنی شما اگر نمیآمدید، تکلیف بر من منجَّز نمیشد؛ با اینکه او شریعت الهی را داشت. ببینید! رسول مکرّم اسلام صلّی الله علیه و آله سیزده سال در مکّه است، حکومت در دستش نیست، ولی پیغمبر است، رهبر الهی است. چرا حکومت در دستش نیست؟ اصطلاح فقهیاش این است که «بسط ید» ندارد؛ یعنی چه؟ یعنی مردم به حدّ کفایت همراه نیستند و یک اقلّیّتند. آنجا حتّی مشرکان وقتی اینها را عذاب و شکنجه میکنند، میگویند اجازه بده ما دفاع کنیم، آیه نازل میشود که «کُفّوا اَیدِیَکُم»؛(۱۸) نه، دست نگه دارید، الان وقت دفاع نیست، اجازهی دفاع هم ندارید. بعد که به مدینه میروند، آنجا میفرماید: «اُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلونَ بِاَنَّهُم ظُلِموا»؛(۱۹) آنجا بسط ید پیدا شده است.
پس آنچنان که قرآن تبیین میکند، آنچنان که نهجالبلاغه تبیین میکند، آنچنان که سیرهی پیامبر و امام علی علیهما السّلام به ما میگوید و سیرهی انبیا است، اصلاً حکومت توحیدی، حکومت ولایتیّه، در پیوند با مردم است که شکل میگیرد. اصلاً «ولایت» یعنی چه؟ به تعبیر زیبای رهبر انقلاب اسلامی در همان تفسیر سورهی مبارکهی ممتحنه که یک بار دیگر هم از آن یاد کردم، ولایت یک بُعد طولی دارد و یک بُعد عرضی. بُعد طولیاش این است که در سورهی مائده میفرماید: «اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمونَ الصَّلاةَ وَیُؤتونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعون»؛(۲۰) این میشود بُعد طولی؛ ولایت ما پیوند ما با خدا است؛ سرپرست ما خدا است، رئیس و همهکارهی ما خدا است، یاریکنندهی ما خدا است. اینها همه در مفهوم «ولایت» هست؛ «ولایت» یعنی اینطور به هم چسبیدن؛ یعنی دستت را از دست خدا جدا نکن. خب حالا خدا به ما گفته «اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَّسول»؛(۲۱) پس بعد از خدا، رسول است؛ نهاینکه در عرض خدا باشد، بلکه خدا بعد از خودش رسول را قرار داده، بعد از رسول ائمّه، بعد از ائمّه نایب ائمّه و نوّاب عام.
یک ولایت عرضی هم داریم: «وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعض». یک پیوند هم بین آحاد مؤمنین هست؛ اینها باید با هم یک شبکه بشوند، یک جبهه بشوند. چرا میفرماید «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا لا تَتَّخِذوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیاء»(۲۲) یا در سورهی مائده میفرماید «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا لا تَتَّخِذُوا الیَهودَ وَ النَّصارىٰ اَولِیاء»؟ دلیلش این است که «بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعض»؛(۲۳) آنها یک شبکهاند، یک جبههاند. شما جزو جبههی آنها نشوید؛ اگر بشوید، شما هم از همانها هستید و دیگر عضو جبهه و شبکهی اسلامی نیستید. پس ما یک «امّت» هستیم، یک «جبهه» هستیم، یک «سیستم» هستیم، آنها هم سیستم خودشان را دارند. پس اساساً در ذات «ولایت» این همبستگی و حضور مردم نهفته است و با این پیروان است که ولایت ولیّ الهی تحقّق و فعلیّت پیدا میکند.
لذا آقا میفرمایند نائینی میگوید حکومت باید داشته باشیم، حکومت اسلامی ضروری است و این حکومت هم در ذات خودش «ولایتیّه» است، امّا الان نمیتوانیم آن را اقامه کنیم؛ چرا؟ چون مقدورمان نیست. «مقدور نیست» یعنی چه؟ یعنی شرایط جور دیگری است. شما الان نگاه کنید به کشورهای دیگر که مسلمان هم زیاد دارند، میبینید بسیاری از احکام اسلام قابل اجرا نیست. وقتی مقدور نیست، چه کار باید کرد؟ مقدور نیست دیگر. مثلاً در خود ایران، مگر ما به همهی قواعد و قوانین اسلام عمل میکنیم؟ نه، عمل به بعضیهایش مقدورمان نیست. وقتی مقدور نیست، طبق آن اصل «لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفسًا اِلّا وُسعَها» تکلیف متفاوت میشود. مگر در مکّه اسلام کامل شده بود؟ نه، در مدینه هم بهتدریج آمد؛ این همان قاعدهی «تدریج» است. مگر در حکومت امیرالمؤمنین علیه السّلام حضرت موفّق شدند به همهی اسلام عمل بکنند؟ نه، برخی دستورها را حضرت صادر میکرد امّا خیلیها گوش نمیدادند. حضرت به ابنعبّاس فرمود رهایشان کن؛ حالا چه کار کنیم؟ مدلش اینطور است.
من باید بگویم واقعاً آدم تعجّب میکند از بعضی گفتهها؛ بعضیها چیزی میگویند که همان را خودشان نقض میکنند. میگویند آگوست کنت گفته ما در علم «باید» و «نباید» نباید داشته باشیم؛ همین جملهاش خودش را نقض میکند! حالا این میگوید «اگر حکومت ولایتیّه باشد، مردم کجا هستند؟» خب خودت میگویی «ولایتیّه»؛ ولایتیّه اصلاً در نسبت با مردم معنا میشود؛ میگوید نسبت ما «ولایت» است و «ولایت» هم همان «امانت» است. «تملیکیّه» هم نسبت خودش را با مردم تعریف میکند؛ میگوید «حکومت تملیکیّه» یعنی خودش را مالک مردم میداند و آنجا مردم اصلاً جایگاهی ندارند؛ این داخل خود مفهوم است. مثل همان مثال «وقف»؛ شما وقتی میگویید «وقف»، یعنی تصرّفات دیگر دلبخواهانه نیست. وقتی هم که میگویید «ولایت الهی»، وقتی میگویید بر اساس «امانت»، یعنی تصرّفات دیگر تملیکی و دلبخواهانه نیست که هر کاری بخواهید بکنید.
لذا وقتی آقا این عناصر را تبیین میکنند، خیلی خلاصه میشود اینکه حکومت اسلامی ضروری است و ذات حکومت اسلامی «ولایتیّه» بودن است و حضور و مشارکت مردم هم جزو ارکانش است. امّا وقتی الان مقدور نیست، به «دفع افسد به فاسد» کفایت میکنیم؛ یعنی باز همین جا هم میگوید «مجلس مبعوثان» باید باشد، نظارت بر امور باید اتّفاق بیفتد؛ هم از سوی «مجلس مبعوثان» که نمایندگان مردمند، هم از سوی علمای تراز تا اقدامی خلاف ضوابط ثابت شرعی صورت نگیرد.
بنابراین، این فرمایش درست است که آن اندیشهی آرمانیِ مطلوبِ نائینی میشود همین «جمهوری اسلامی»، چون اینجا غصب نسبت به امام زمان هم برداشته میشود؛ یعنی فقیه جامعالشّرایط در رأس قرار میگیرد. جالب است که این را در اندیشهی علمای بعدی هم داریم؛ مثلاً مرحوم آیتالله خویی رحمة الله علیه. بحث ایشان دربارهی «حکومت در عصر غیبت» چیست؟ میگوید تنها حکومتی که تصرّفاتش جایز است، حکومتی است که فقیه در رأس آن باشد. عبارت او این است که «قدرِ متیقّنِ جوازِ تصرّفات، فقیه در عصر غیبت است و هر حکومت دیگری غیر از حکومت فقیه جامعالشّرایط میشود جائر». حالا ایشان هم آنجا کلمهی «ولایت» را به کار نبرده است، ولی بحثش این است که قدرِ متیقّنِ جوازِ تصرّفات، فقیه جامعالشّرایط است. میخواهم بگویم تفاوتهایی وجود دارد، امّا در اصل مسئله و آن قدرِ متیقّن که جواز تصرّفات فقیه است، حتّی در فقیهی مثل مرحوم آیتالله خویی رحمة الله علیه هم در این حدّش اتّفاقنظر وجود دارد که میگوید تنها حکومت غیر جائر در عصر غیبت، حکومتی است که فقیه جامعالشّرایط در رأس آن باشد.
اندیشهی علّامهی نائینی دربارهی نقش ذاتی مردم در حکومت، برخی را به این فکر انداخته که آیا تفّکر ایشان به دموکراسی و سازوکارهای لیبرال نزدیک است؟ همچنین، نگرانیهایی وجود دارد مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی ممکن است با تفسیر یکسویه، اندیشههای علّامهی نائینی را مصادره کند. اگر توضیحی در این خصوص دارید، بفرمایید.
ببینید! آشنایی با منطق فهم دین مسئلهی بسیار مهمّی است. اگر کسی با این منطق آشنا نباشد یا از اطّلاعات خودش غفلت بکند، حتّی در مواجهه با قرآن و سنّت و سیرهی خود پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله هم ممکن است یک انتخاب گزینشی از دین پیدا کند. مثال میزنم: مثلاً یک کسی بگوید ما پیامبرِ دورهی مکّه را خیلی دوست داریم؛ چرا؟ چون آنجا جهاد نبوده است؛ امّا پیامبرِ دورانِ مدینه و آیاتِ قرآنِ مدنی را که در آن جهاد هست، دوست ندارد! خب این یک سیستم است و در عصر خود پیامبر هم اینطور بود. کسانی میآمدند خدمت حضرت و میگفتند شما حرفهای خوب هم دارید، یک حرفهایی هم دارید که ما خوشمان نمیآید! در سورهی یونس آیهای هست که میگوید اینها میآمدند به پیامبر میگفتند بعضی از این آیات را اگر تبدیل کنید، ما به شما ایمان میآوریم: «اَئتِ بِقُرآنٍ غَیرِ هٰذا اَو بَدِّلهُ»؛(۲۴) بعد، آیه نازل شده که اینها چنین حرفی میزنند و پیامبر باید به آنها بگوید من از پیش خودم نمیتوانم در قرآن تغییری بدهم، هرچه به من وحی میشود همان را میگویم. آیاتی که بحث «نُؤْمِنُ بِبَعضٍ وَ نَکفُرُ بِبَعض»(۲۵) دارد یا آیهای که میگوید «جَعَلُوا القُرآنَ عِضِین»،(۲۶) همینطور است. بعضی دوست داشتند قرآن را تکّهتکّه کنند؛ مثلاً میگفتند این آیات خوب است، آن یکی آیات را دوست نداریم.
الان هم همین بحثها هست؛ بعضیها میگویند ما از آن «اسلام رحمانی» خوشمان میآید، ولی از این اسلامی که جهاد دارد خوشمان نمیآید! میگویند اصلاً نگویید «جهاد»، آیات جهاد را مطرح نکنید، آیات حدود و دیات را مطرح نکنید، آیات حجاب را مطرح نکنید. خب این چه حکمی دارد؟ حکم آن روشن است: اسلام یک سیستم است؛ یا همه را میپذیرید یا مسلمان نیستید. مثلاً روزه را نگاه کنید؛ طرف میگوید من از سحر تا افطار فقط یک قاشق آب خوردم، چه اشکالی دارد؛ یا در نماز بگوید یک لحظه صورتم را از قبله برگرداندم، چه میشود! نه، مدلش این است؛ این یک سیستم است. در مورد آیتالله نائینی، بعضیها میخواهند از کلّ اندیشهی او فقط یک تکّهاش را بگیرند؛ یعنی همان بخشی که ایشان «استبداد» و «حکومت تملیکیّه» را نقد میکند. «حکومت ولایتیّه» را در اندیشهی ایشان نمیخواهند ببینند، سیرهی پیامبر را که نقل میکند نمیخواهند ببینند، بحث امر به معروف و نهی از منکرش را نمیخواهند ببینند، تعریف ایشان از «مساوات» و «عدالت» و «حرّیّت» را نمیخواهند ببینند؛ فقط میچسبند به این بخش که ایشان گفته حکومت تملیکیّه مردود است، حکومت استبدادی مردود است و اینکه مستبدّین گاهی از دین برای توجیه استبداد استفاده میکنند.
ایشان چه گفته؟ میگوید فرعون در برابر حضرت موسیٰ آمد گفت «اِنّی اَخافُ اَن یُبَدِّلَ دینَکُم».(۲۷) این چیست؟ آیهی قرآن است دیگر. چه کسی در برابر چه کسی «استبداد» را توجیه دینی کرده؟ فرعون در برابر حضرت موسیٰ. میگوید مردم! من میترسم موسیٰ دین شما را تغییر بدهد. دینشان چه بود؟ دینشان این بود که «اَنَا رَبُّکُمُ الاَعلىٰ»؛(۲۸) یعنی فرعون ربّ اعلیٰ باشد. مگر در قرآن کریم نداریم که در مذاکرات بین پیامبر و کافران، سورهی کافرون نازل شد که پیامبر به آنها بگوید «لَکُم دینُکُم وَ لِیَ دین»؟(۲۹) مگر الان مستبدّان عالَم از دین سوءاستفاده نمیکنند؟ در همین حکومتها، در همین رژیم غاصب صهیونیستی، الان از چه چیزی استفاده میکنند؟ یا آمریکا در قضیّهی نیجریه از چه چیزی استفاده میکند؟ میگوید میروم از مسیحیّت دفاع کنم! این در طول تاریخ بوده است، «استبداد» هم یک مسئله است و روشن است که محکوم است.
خب حالا آیا آیتالله نائینی در «تنبیهالامّة» از استعمار صحبت نکرده؟ چرا؛ امّا مسئلهی همان زمان، در فضای مشروطه، بیشتر معطوف به چه چیزی بود؟ توجّهها بیشتر به استبداد مظفّرالدّینشاه و محمّدعلیشاه و استبداد سلطنت قاجار بود. حالا آیا ما میتوانیم بیاییم بگوییم مبارزه با نظام سلطه جزو اندیشهی آیتالله نائینی نیست؟ یعنی آنهمه نائینی از فرعون مذمّت میکند، آیات مربوطه را آورده و فقط از حیث «استبداد» به آن نگاه کرده که بگوییم بخش «سلطه» منظور ایشان نبوده، اصلاً با طاغوت مخالف نبوده است؟ این میشود نگاه غیرسیستمی به یک اندیشهی سیستمی.
شما دیاِناِی این اندیشه را اگر بگیرید، دیاِناِی اندیشهی نائینی توحید است، ولایت توحیدی است. همین توحید است که استبداد را در هر شکلی که باشد میزند؛ چه استبداد سکولاریستی باشد، چه استبداد با توجیهات دینی؛ وگرنه «استبداد» که دینی به معنای توحیدی نمیشود. البتّه در عالم اسلام هم طاغوتهایی بودند که از دین سوءاستفاده کردند. مگر در برابر حضرت علی علیه السّلام نبود؟ یا حتّی در برابر خود پیامبر، مگر مسیلمه ادّعای نبوّت نکرد که بعد در تاریخ به «مسیلمهی کذّاب» مشهور شد؟ اینها بوده است.
پس نگاه گزینشی به اندیشهی آیتالله نائینی و قرائتهای گزینشی یا برداشتهای دلبخواهی که با منطق فهم دین مطابقت ندارد، مشکلساز است. یک چیزی را اوّل فرد از خودش میگوید، بعد خودش هم به آن باور پیدا میکند و بعد بر اساس آن، گزارههای بعدی را میچیند، درحالیکه خودِ آن اصلِ اوّل نادرست است. البتّه من نمیخواهم بگویم یا نسبت بدهم به رهبر انقلاب اسلامی که ایشان خواستهاند بفرمایند اندیشهی آیتالله نائینی مساوی اندیشهی ایشان است یا مساوی اندیشهی امام است؛ ابداً چنین نسبتی نمیدهیم. طبیعتاً اندیشهی آیتالله نائینی و همینطور اندیشهی شیخ فضلالله نوری، هر کدام ویژگیهای اجتهادی خاصّ خود را دارند و حتماً تفاوتهایی هم دارند. در دورهی معاصر هم همینطور است؛ مثلاً مگر همهی فقهایی که طرفدار ایدهی جمهوری اسلامی هستند، اندیشهی سیاسیشان مثل هم است؟ نه، تفاوتهایی دارند؛ یکی «انتخابی» را مطرح میکند، یکی «انتصابی» را؛ یکی «ولایت عامّه» را مطرح میکند، یکی «ولایت مقیّده» را؛ مختلفند، تفاوت دارند. طبیعتاً آنجا هم این تفاوتها بوده است، امّا نه در این حد که کسی بخواهد از اندیشهی سیاسی آیتالله نائینی «لیبرالیسم» دربیاورد؛ چرا؟ به این دلیل که ایشان با «استبداد» مبارزه کرده است. خب آیا تعریفی که او از «حرّیّت» میدهد تعریف لیبرالیستی از «آزادی» است یا نه، تعریف او مبتنی است بر حقّ «امر به معروف و نهی از منکر»؟ ولی شما ببینید همین کسانی که این بحثها را مطرح میکنند، آیا بحث «امر به معروف و نهی از منکر» آیتالله نائینی را هم مطرح کردهاند؟ نکردهاند و نمیکنند.
[دریافت فیلم]
پس اگر نگاه جامع و منصفانهای بشود و ما تفکیک کنیم بین «افسد» و «فاسد»، یعنی بین نظام سیاسی افسد که سلطنت استبدادی است با نظام سیاسی فاسد که سلطنت مشروطه است و با نظام سیاسی مشروع و آرمانیای که آیتالله نائینی مطرح میکند، یعنی «حکومت ولایتیّه» ــ چه در دورهی معصوم که ایشان میگوید آن قوّهی باطنی، یعنی عصمت، مانع فساد میشود، چه در عصر غیبت که میگوید عناصر نظارت بیرونی هم فعّال میشوند ــ آنوقت معلوم میشود که ایشان چرا از مشروطه هم دفاع کرده است؛ چون میگوید بعضی از این عناصر نظارت بیرونی در مشروطه فعّال میشوند، هرچند آن عنصر نظارت درونی ــ یعنی عصمت ــ و حتّی آن عدالتِ فقیهِ جامعالشّرایط هم که شرط است، در پادشاه وجود ندارد، چون پادشاه سر جایش مانده است.
هنر امام این است که این را هم بعداً برمیدارد؛ یعنی در اندیشهی «ولایت فقیه» و با طرح بحث «ولایت فقیه»، آن اندیشهی آرمانیِ مطلوبِ مرحوم نائینی را ــ که خود او میگوید در کتابش حذفش کرده ــ به میدان میآورد. در خود «تنبیهالامّة» نوشته است که این کتاب را اوّل که شروع کردم، برنامهام این بود که غیر از این پنج فصل، دو فصل دیگر نیز دربارهی ولایت فقیه جامعالشّرایط بنویسم، ولی بعد به خاطر خوابی که دیدم و به خاطر اینکه این کتاب برای عموم نوشته میشود و آن بحثها تخصّصی است، از آنها صرفنظر کردم؛ یعنی احساس کرد که حالا که مقدور نیست تحقّق پیدا کند، چرا من مفصّل تبیینش کنم. هرچند بعداً در درس خارج فقه خودش، آنها را تبیین کرده و در تقریرات او که دو شاگردش نوشتهاند، چاپ شده است؛ یکی در «منیةالطّالب»(۳۰) و یکی هم در «المکاسب و البیع».(۳۱)
نکتهی آخر را هم بگویم: کسانی که میگویند این اندیشه در واقع لیبرالیستی شده و این بخشش مدّ نظر آیتالله نائینی بوده، باید ببینند آیتالله نائینی این کتاب را از چه پایگاهی نوشته است، به چه عنوان دارد کتاب مینویسد، به چه عنوان فتوا میدهد که تلاش برای مشروطه واجب است، آخوند خراسانی از چه پایگاهی کتاب را تأیید کرده است، آیتالله مازندرانی از چه پایگاهی تأیید کرده است، آیتالله کمرهای از چه پایگاهی تأیید کرده است. آیا غیر از این است که این پایگاه، پایگاه «ولایت فقیه» است؟ یعنی او به حیث اینکه فقیه است، این را وظیفهی خودش میداند؛ به حیث اینکه عالم دینی است، وظیفهی خودش میبیند که در آن فضا و شرایط بیاید و نظریّهی اسلام را برای مقلّدان خود، برای کسانی که چشموگوششان به علما و نجف است که «آقا نظر شما چیست» بیان کند. ولی همانطور که رهبر انقلاب اسلامی هم در بیاناتشان اشاره کردند، بعداً آیتالله نائینی دید که «چه میخواستیم و چه شد»! تعبیر معروفی هم همان زمان از علما نقل شده که گفتند «سرکه انداختیم، مشروب شد»؛ یعنی دیدند ما چه میخواستیم و چه اتّفاقی افتاد.
آنها فهمیدند حق با شیخ فضلالله نوری بود، زیرا شیخ در متن ماجرا بود و آن مسائل را میدید. وقتی شیخ اعدام شد، برایشان تردید ایجاد شد که این چهجور مشروطهای است که یک عالم دینی را اعدام میکند. بعد که آیتالله بهبهانی در سالگرد شهادت شیخ در تهران ترور شد، قضیّه روشنتر شد؛ چون آیتالله بهبهانی تا آخر پای کار مشروطه ماند و درحالیکه شیخ فضلالله نوری قائل به حرمت مشروطه شد، ولی آیتالله بهبهانی حرمت مشروطه را نپذیرفت. پس چرا آیتالله بهبهانی را کشتند؟ جالب است که این را خود شیخ فضلالله قبلاً پیشبینی کرده بود؛ آیتالله بهبهانی به او گفته بود دست از تحصّن بردار، از این مخالفتها دست بردار، اینها تو را میکشند، شیخ هم به آیتالله بهبهانی گفته بود اگر من را بکشند، تو را هم میکشند، برای اینها اصلاً دغدغهی دین وجود ندارد.
بعداً آیتالله نائینی دید که شما میخواستید سه ظلم را یک ظلم کنید، امّا شیخ فضلالله نوری حرف دیگری داشت؛ او میگفت ما هم حرفی نداریم اگر ظلم کاهش پیدا کند، ولی اینها هزاران ظالم تولید کردند؛ مشروطهای را آوردند که هر کسی هر کار دلش میخواهد، علیه دین انجام میدهد. تا دیروز با یک ظالم طرف بودیم به نام «شاه»، الان همه هر کار دلشان میخواهد میکنند. وقتی ستّارخان آنطور شد و باقرخان آنطور شد و یکییکی نیروهای مردمی و متدیّن و دیندار حذف شدند، نائینی متوجّه شد از کتاب و حرفهای او سوءاستفاده شده است. چه سوءاستفادهای؟ همان که بعداً هم ادامه پیدا کرد و امروز هم هست. خود این تأیید میکند این تحلیل را و نشان میدهد غفلتی که نیروهای متدیّن نباید بکنند این است که اجازه بدهند سرمایهی آنها را دیگران به نفع خود مصادره کنند؛ مثل سوءاستفاده از آیات قرآن و روایات که یک نفر میآید یک آیه را میگیرد و میخواهد بگوید قرآن همین است! مثلاً آیهی «اِنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعًا»(۳۲) را میگیرد و میگوید «هر کاری دلتان میخواهد بکنید؛ خدا گفته همهی گناهان را میبخشم»! یا میگوید «خدا کریم است، پس هر کاری بکنید، خدا کریم است؛ مگر خدا بیکار است ما را ببرد جهنّم»! درحالیکه خدا، هم «کریم» است، هم «ذوانتقام» است، هم «سریعالحساب» است، هم «غفّار» است؛ «حقّالناس» داریم، «حقّالله» داریم، حسابوکتاب داریم. فرعون هم وقتی داشت غرق میشد ایمان آورد، ولی خدای متعال فرمود الان که داری غرق میشوی دیگر وقتش نیست.
بنابراین، برداشتهای گزینشی همیشه بوده است. آنچه درست است این است که به کلّیّت فکر و اندیشه پرداخته شود؛ به همهی صفحات «تنبیهالامّة» و به همهی آثار آیتالله نائینی باید توجّه شود و از این منظومهی فکری سخن گفته شود؛ هم از آن «افسد»، هم از آن مدل نظام سیاسی فاسدی که او میگوید، و هم از نظام سیاسیای که نه «افسد» است و نه «فاسد»؛ یعنی سه نظام سیاسی: یک نظام سیاسی افسد، یک نظام سیاسی فاسد و یک نظام سیاسی که نه افسد است و نه فاسد. اگر هر سه را توضیح بدهیم، اینجا وفادار بودهایم به اندیشهی آیتالله نائینی؛ ولی اگر فقط «افسد» و «فاسد» را بگیریم و بعد همان نظام سیاسی فاسدی را که خود نائینی گفته فاسد است، بگوییم نه، این همان نظامی است که نه افسد است و نه فاسد، خب این تحریف است، این خلاف است.
رهبر انقلاب اسلامی اشاره فرمودند که در اندیشهی مرحوم علّامهی نائینی، مفهوم «شورای نگهبان» وجود دارد. برخی معتقدند میان آنچه در اندیشهی ایشان مطرح شده و شورای نگهبان کنونی، تفاوت وجود دارد. به عنوان مثال، فقها در مجلس قانونگذاری حضور داشتند، درحالیکه شورای نگهبان امروز به صورت پسینی و خارج از مجلس نظارت میکند و نظریّاتش حاکم بر مجلس است. آیا این تفاوت، ماهوی است و به اصل نظریّه ضربه میزند یا استمرار همان اندیشه است؟
خب اینها همان بهانهگیریها است که عرض کردم. فرمایش رهبر انقلاب اسلامی روشن است؛ فرمایش ایشان این است که طبق الگوی فقهای شورای نگهبان که ما داریم ــ که بحث نظارت بر مصوّبات مجلس است تا خلاف شرعی و مغایرت شرعی در قوانین نباشد ــ این مسئله در اندیشهی آیتالله نائینی هم هست. نکتهای که مستشکلین از آن غفلت میکنند این است که میان «اندیشهی سیاسی» با «عمل سیاسی» تفاوت وجود دارد؛ یعنی یک اندیشهی سیاسی میتواند به شکلهای مختلفی اجرا بشود. آنچه در مدّ نظر هست این است که آیا در اندیشهی سیاسی آیتالله نائینی توجّه به شرع و این نکته که قانونِ مصوّبِ مجلس نباید مغایرتی با شرع داشته باشد، وجود دارد یا نه؟ میبینیم نائینی مفصّل به این بحث پرداخته است.
آیتالله نائینی میگوید شرع دو دسته قانون دارد. یک دسته قوانین ثابت، فرازمانی و فرامکانی است که در هیچ دورهای باطل نمیشود، تغییر نمیکند، لغو نمیشود و هیچ پارلمانی و هیچ قانونی نمیتواند آن را نقد و نقض کند؛ پس مخالفت و مغایرت با قوانین ثابت شرعی مجاز نیست. حالا این را چطور بفهمیم که آنچه مجلس تصویب میکند با این قوانین مغایرت دارد یا نه؟ از طریق فقها؛ یعنی فقها مرجع هستند. خب حالا فقها این را چگونه به ما بگویند؟ این دیگر الگوی اجرایی است و مرحوم آیتالله نائینی وارد این الگوی اجرایی نشده است که این بیرون از مجلس باشد یا داخل مجلس؛ اصل بحث این است که این کار، کارِ فقها است. البتّه همانطور که میدانید، یک الگویی آن زمان پیشنهاد شده بود که علمای نجف مثلاً بیست فقیه را معرّفی بکنند و پارلمان از میان آنها پنج نفر را انتخاب کند. پنج نفر از میان بیست فقیه، نه غیر فقیه؛ یعنی اینها باید فقیه باشند. بعد، اینها هستند که در مجلس، همان زمانی که قانون تصویب میشود، میگویند این قانون مغایر شرع است یا نه. اتّفاقاً حضور شهید مدرّس در مجلسِ اوّل از این حیث است، ولی بعد خودش دیگر کاندیدا میشود.
البتّه این هم بد اجرا شد، زیرا اصلاً ضمانت اجرایی نداشت؛ چون کسانی که باید این را اجرا میکردند، اساساً اعتقادی به این نداشتند و همین نشان میدهد که آیتالله نائینی چرا کتابش را جمع میکند. خب این اجرا نمیشود؛ یعنی در مجلس اوّل که در دورهی شیخ فضلالله نوری تصویب شده بود، بحثی نبود؛ منتها این چیزی که بعداً آمد، فقط یک آقای مدرّس از آن درآمد؛ نه بعداً علمای نجف بیست عالم را معرّفی کردند، نه اینها پیگیری کردند که آقایان کسانی را معرّفی بکنند.
پس ما باید میان «اندیشهی سیاسی» با «عمل سیاسی» تمایز قائل بشویم. «اندیشهی سیاسی» یک امر نظری است؛ اینکه چقدر در آن مقطع تاریخی عمل شده یا نشده، به چه شکلی عمل شده یا نشده، این بحث دیگری است. امّا این فضا را فراهم کرد که بعداً در جمهوری اسلامی، نهادی به نام «شورای نگهبان» ــ مرکّب از فقها و حقوقدانان ــ ایجاد بشود و این هم خارج از مجلس تعبیه بشود. البتّه در آینده ممکن است این باز یک جور دیگری باشد؛ چنانکه اگر الان برویم کتاب «ولایت فقیه» امام را بخوانیم، میبینیم امام هم در اندیشهی سیاسی خودشان اصلاً فصلی و بحثی به نام «شورای نگهبان» ندارند، هیچ مدل مشخّصی ندارند، فقط بحث این است که قوانین شرع نباید نقض بشود. این مثل همان «اندیشهی سیاسی» است. حالا یک کسی بیاید بگوید «نه آقا! امام قائل به شورای نگهبان نبوده است»؛ چرا؟ چون در کتاب «ولایت فقیه» و در کتاب «البیع» و «مکاسب» امام چنین بحثی نیست. البتّه بعداً در سخنرانیهایشان از «شورای نگهبان» صحبت کردند و در قانون اساسی جمهوری اسلامی این الگو آمد، ولی ممکن است در دورههای زمانی دیگر یک شکل دیگری پیدا کند؛ لذا اینها جزو بخشهای ثابت نیست. آنچه ثابت است این است که در کشور اسلامی نمیشود چیزی خلاف قانون اسلام تصویب بشود.
امّا نائینی میگوید یک بخش دیگری از قوانین شرعی هست که متغیّر است و پارلمان میتواند در آن بخشِ متغیّر قانونگذاری کند، برنامهریزی کند. البتّه یادمان نرود که نائینی آن زمان برای نامزدهای «مجلس مبعوثان» شرایطی قرار داده که یک شرطش «اجتهاد در امور سیاسی و حقوق بینالملل» است؛ این را هیچ کدام از آقایان نمیگویند. اوّلین شرطی که ایشان برای تمام نمایندگان مجلس گذاشته این است که میگوید باید در امور سیاسی و حقوقی و بینالمللی «مجتهد» باشند، که ما هنوز که هنوز است در جمهوری اسلامی ایران چنین شرطی را برای نمایندگان مجلس نداریم. خب این یعنی چه؟ برای چه آیتالله نائینی چنین شرطی را میگذارد و در کتابش نوشته است؟ بعد، چرا هیچ کدام از آقایان این را برجسته نمیکنند که «آیتالله نائینی چنین حرفی زده»؟ «این نخبهگرایی است»؛ یعنی چه؟ یعنی کسی که اجتهاد سیاسی و بینالمللی ندارد اصلاً نمیتواند برای مجلس نامزد بشود، چه رسد به اینکه بخواهد انتخاب بشود. پس ما باید به کلّ این اندیشه توجّه بکنیم. یک فاصلهای همیشه بین «اندیشه» و «عمل» وجود دارد. آنچه بعداً عمل شده اصلاً از اندیشهی سیاسی نائینی کاملاً جدا است و نائینی هم آن را نمیپسندد و با عمل خودش ــ که همان جمعآوری کتاب است ــ این را نشان میدهد که «این، آن چیزی که من میخواستم نیست».
در مورد خود کنگره و اهمّیّت و روش کار آن هم توضیح بفرمایید.
امیدوارم با این فرمایشات رهبر انقلاب اسلامی یک تحوّلی در مراکز علمی ما و بهویژه در حوزهی علمیّهی ما به وجود بیاید؛ در زمینهی توجّه به مطالعات سیاسی اسلامی، تقویت رشته یا گرایشهای مطالعات سیاسی اسلامی و مطالعهی اندیشهی سیاسی علما در دورههای تاریخی مختلف. البتّه در این کنگره هم یکی از کمیتههایی که فعّال بود و مسئولیّتش هم اتّفاقاً با بنده بود، کمیتهی اندیشهی سیاسی علّامهی نائینی بود. مقالات خوبی هم، هرچند محدود، در این بخش تدوین شد. در طول سه سال گذشته که این کمیته فعّال بود، تقریباً برای بیشتر مقالاتی که توسّط اساتید نوشته میشد، نشست علمی برگزار میکردیم؛ مقالات در آن نشستها با حضور صاحبنظران مورد نقد و بررسی قرار میگرفت و بعد در مجلّات علمی ایران و عراق، به زبانهای مختلف منتشر شد و در دسترس دوستان قرار گرفت. اصل کنگره که برگزار شد، بیشتر حالت اعلام برگزاری کنگره را داشت و جنبهی تشریفات و رونمایی از آثار خیلی پُررنگ بود. دلیلش این بود که قبلاً مباحث مقالات تألیف و در کمیتهها بررسی شده بود و تکتکِ آنها در نشستهای علمی بررسی شده بود.
البتّه این کنگره یک کنگرهی کمخرج بود و تبلیغاتی نداشت؛ یعنی وجهِ رسانهایِ آن پُررنگ نبود و شاید خیلیها اصلاً در کشور مطّلع نشده بودند. با ملاقاتی که ما خدمت حضرت آقا داشتیم، یکباره وجهِ رسانهایِ پُررنگی پیدا کرد؛ لذا خیلیها فکر کردند که برگزاری این کنگره یکباره بوده، ولی غافل بودند از اینکه این مسئله بیش از پنج شش سال سابقه داشت.
البتّه سابقهی کمیتهی اندیشهاش بیشتر بود و دلیلش این بود که میخواستند کلّ آثار آیتالله نائینی هم احیا و تصحیح بشود و در قالب یک مجموعه و موسوعه منتشر بشود؛ یعنی زمان کار و فعّالیّت آن کمیتهی احیای آثار علّامه خیلی بیشتر بود که خود آن دوستان باید گزارش بدهند. اینجا کلّ اهتمام دوستان در این سالهای طولانی این بود که یک دُور تمام، حتّی نامهها و یادداشتهایی که از مرحوم آیتالله نائینی در اختیار نوادگانشان بوده شناسایی و منتشر بشود که خب در یک مجموعهای الحمدلله همهی اینها منتشر شد. آن مقالات هم، غیر از آنکه در مجلّات منتشر شد، در مجموعهمقالات آمده است. کمیتهی اندیشهی سیاسی هم همینطور بود؛ ما هر مقاله را با حضور دو ناقد، در آن پیشنشستهای کنگره نقد کردیم و بررسی و دقّت علمی دربارهشان صورت گرفت و کار علمی خوبی انجام شد.
امیدواریم انشاءالله این فرمایشات رهبر انقلاب اسلامی انگیزهای بشود که اندیشهی همهی علما و بزرگان بررسی بشود و دربارهی هر عالمی، آن وجه ممیّزهی اندیشهاش بیشتر و برجستهتر کار بشود. بههرحال، ما نیازمند این هستیم که تاریخ اندیشههای بزرگانمان را تدوین کنیم؛ مخصوصاً فرازوفرودهایی که تاریخ اندیشهی سیاسی داشته و آثاری که بوده، هم تبیین بشود و هم منتشر بشود و انشاءالله بیش از پیش در اختیار جامعهی علمی قرار بگیرد. البتّه این کنگره ادامه دارد و در آذرماه، در نجف و کربلا هم اختتامیّه برگزار خواهد شد. میخواهم بگویم کنگره الان تعطیل نیست. خودِ نوادگانِ علمیِ ایشان حضور و مشارکت داشتند ــ به معنای علمی ــ و اگر اسنادی هست، آثاری هست، اینها را در اختیار کنگره قرار میدهند. دبیرخانه هم فعّال است و طبیعتاً باز اطّلاعرسانی خواهند کرد.
- «روایت قهرمان بانوان ایرانی»
- روایت کامل دفاع مقدس با شنیدن صدای زنان امکانپذیر است
- همسفر آتش و برف؛ زنی که بار جنگ را بر دوش کشید!
- خانمناز علینژاد؛ زنی که جنگ را خانهبهخانه دوام آورد!
- مرضیه دباغ؛ پرچمدار زن انقلابی در تاریخ ایران
- یک پایداری زنانه
- ۳۰ سال جهاد در گمنامی
- ستارخانِ دیانت و سیاست
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری
ادامه مطلب را ببينيد
