وقوع جنگ چالدران بين ايران و عثمانی (31مرداد893 ش)

وقوع جنگ چالدران بين ايران و عثمانی (893 ش)در اوايل سلطنت شاه اسماعيل اول و تشكيل سلسله صفوي، او توانست كردستان و شهرهاي مقدس عراق را فتح كند و با تكيه بر تشيع اثني عشري، به زودي جمع كثيري از مردم شيعه ساكن در سرزمين‏هاي عثماني را به سوي خود جلب كند. اين اقدام جسورانه شاه اسماعيل، اگرچه خطرات فراواني را در پي داشت اما سبب تحكيم وحدت سياسي - مذهبي ايران گرديد و همين ويژگي از نظر سلاطين عثماني به مراتب خطرناك‏تر از احياي ساختار نظامي ايران بود. هنگامي كه سلطان سليم اول، پادشاه نيرومند و مشهور عثماني به سلطنت رسيد، چهل هزار تن از شيعيان را به قتل رساند. او كه خود را خليفه مسلمانان مي‏خواند، تصميم به توسعه متصرفات خود گرفت و به قصد تصرف تبريز، پايتخت دولت نوبنياد صفوي حركت كرد و جنگ سختي ميان او و سپاه شاه اسماعيل صفوي در منطقه چالدران در حوالي ماكو روي داد. در اين جنگ بر اثر كثرت سپاه عثماني و مجهز بودن به تفنگ و توپخانه، لشكر ايران عقب نشيني نمود و تعداد زيادي از دو طرف كشته شدند. شاه اسماعيل تا حدود همدان عقب نشست و سلطان سليم تبريز را اشغال كرد ولي به زودي بر اثر مقاومت ملي مجبور شد تبريز و آذربايجان را تخليه كند. پس از بازگشت سلطان سليم، شاه اسماعيل ديگر باره به آذربايجان و تبريز رفت و به تعمير خرابي‏هاي لشكريان عثماني پرداخت. گويند پس از اين واقعه، ديگر كسي شاه اسماعيل را خندان نديد.

جنگ چالدران - 1514 میلادی

جنگ چالدران - ويکی شيعه

علت شکست جنگ چالدران - آفتاب

جنگ چالدران - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

علت وقوع جنگ چالدران - پارسیان دژ - تاریخ ایران ایران ...

جنگ صفویان و عثمانی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

جنگ چالدران - جنگهای معاصر - انجمن میلیتاری

این جنگ چالدران است که خاورمیانه امروز را شکل داده است/اگر ...

ایبنا - چرا شاه اسماعیل صفوی پس از جنگ چالدران دیگر نخندید ...

چرا شاه اسماعیل صفوی پس از جنگ چالدران دیگر نخندید؟ - آفتاب

آرامگاه کشته‌شدگان جنگ چالدران - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

آرامگاه شهدای جنگ چالدران | معرفی جاذبه های گردشگری ایران

عكس محل جنگ چالدران Archives - بینانیوز

چالدران نیوز - مطالب تصاویر چالدران


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ | 12:48 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

رویدادهای مهم روز (13 محرم)

وفات محقق شهير "شيخ محمدصالح مازندراني" داماد علامه‏ ي مجلسي (1080 ق)

ملامحمد صالح بن احمد سروي مازندراني ملقب به حسام الدين، داماد علامه محمدتقي مجلسي بود. همسر وي آمنه بيگم، بانوي بسيار فاضل، عالم و پرهيزكار بوده و ملاصالح را در حل مسايل علمي ياري مي‏كرد. وي در نزد استادان بزرگواري مانند محمدتقي مجلسي، شيخ بهايى و ملاعبداللَّه شوشتري كسب علم كرد. ...

شهادت "عبداللَّه بن عفيف" به دست "عبيداللَّه بن‏زياد" (61 ق)

نخستين اعتراض آشكار نسبت به جنايت عبيدالله بن زياد در شهادت امام حسين(ع)، از سوي يكي از شيعيان كوفه، به نام عبدالله بن عفيف اَزدي برخاست. عبيدالله بن زياد، پس از آن كه اسيران واقعه‏ي كربلا را در مجلس خود با كلمات درشت و خشن، مورد اذيت و آزار قرار داد و آنان را سرزنش كرد، عبدالله بن ...

رحلت "عمر صوفي رازي" منجم و رياضي‏دان (376 ق)

ابوالحسين عبد الرحمن بن عمر صوفي رازي (396ـ 291ه.ق) مقدمات علوم را در ري آموخت. در سال 337ه.ق در اصفهان به خدمت ابن عميد (ابوالفضل محمدبن حسين ) وزير معروف آل بويه به سر مي برد. در سال349در دربار عضد الدوله ديلمي در اصفهان مي زيست و درسال 359ه.ق شيراز به رصد پرداخت. وي منجم دربار ...

درگذشت "ملاعبداللَّه شوشتري" عالم و فقيه مسلمان (1021 ق)

ملاعبداللَّه شوشتري، سال‏ها در حوزه‏ي علميه‏ي نجف تحصيل كرد و از محضر اساتيد برجسته‏ي اين مركز ديني بهره برد. او سپس به ايران مراجعت نمود و به تدريس و تربيت شاگردان پرداخت. ملاعبداللَّه شوشتري در زهد و تقوا شهرت فراواني داشت و در ساده‏زيستي زبانزد خاص و عام بود. او بر كتاب‏هاي مختلف ...

تدفین پیکرهای مقدس شهیدان کربلا

عمر بن سعد فرمانده سپاهیان عبیدالله بن زیاد، پس از پایان ماجرای عاشورا در روز یازدهم محرم اجساد کشته‌های سپاه خویش را شناسایی و گردآوری کرد و آنان را دفن نمود و در حالی که کشته‌های اهل بیت علیهم‌السلام و بدن مقدس امام حسین علیه‌السلام و سایر شهیدان و یارانش بر زمین مانده بود، کربلا را ...

اسراى اهل بیت (ع) در مجلس ابن زیاد

پس از آن که اسرا و سرهاى مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین علیه‌السلام را در برابرش گذاشتند. آن‌گاه زنان و کودکان آن حضرت را به همراه امام سجاد علیه‌السلام در حالی که به طناب بسته بودند، وارد مجلس نموده و در برابر تخت آن ملعون ایستاده ...


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ | 12:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

بود در نزدیک شاه تشنه لب***خیمه گاهی چند از اهل عرب

دوستدار اهل بیت مصطفی***جان فشان حضرت شیر خدا

بهر دفن نور یا ک ذوالمنن***آمدند از خیمه بیرون مرد و زن

با دل بریان دو چشم خون فشان***روی آوردند سوی کشتگان

تا که بر شویند جسم پاکشان***بر نهند از مهر اندر خاکشان

ناگهان پیدا شد از ره بی حجاب***قرص خورشیدی ولی اندر نقاب

عکس نورش آفتاب مشرقین***قبله ایمان علی ابن الحسین

بانک زد بر آن گروه باوفا***گفت راضي از شما بادا خدا

دور بنشینيد زاولاد علی***می نمی شوید ولی راجز ولی

ناگهان از سوی عرش دادگر***گشت پیدا حضرت خیر البشر

در رکابش جمعی از پیغمبران***در عزای شاه دین اندر فغان

حضرت شیر خدا شاه نجف***گشت پیدا زین عزا از یکطرف

آمدند از باغ فردوس برین***حوریان با ما در سلطان دین

فوج فوج از هر طرف کرو بیان***حضرت جبریل از غم نوحه خوان

بهر غسلش عیسی گردون نشین***آب برد از چشمه خلد برین

از فراز نخل توحید خدا***موسی آمد سدر آورد از وفا

در طبق روح الامین زان در حق***داشت خوش کافور نوری بر طبق

هاتفی آورد با عز و جلال***خلعتی از بارگاه ذوالجلال

دختر خیر البشر بیخود دوید***خلعت او را کفن بر تن درید

مریم از داغش بجای شمع سوخت***آن کفن با رشته توحید دوخت

رفت ابراهیم ا ز دشت صفا***مقتلی کندش پی حکم خدا

دست حق با ناله در آن انجمن***گفت با سجاد کای فرزند من

روی کن بر نعش شاه کربلا***شستشو کن باب خود را از وفا

این حسین است و تنش چون جان بپوست***کشته عشق است بر درگاه دوست

حضرت سجاد بر حکم خدا***داد غسلش با دو چشم بر بکا

از پی تکبیرش از بهر نماز***بست قامت سوی کوی بی نیاز

از پی آن شاه دین از هر طرف***جمله کروبیان بستند صف

ماه رویش شد نهان چون در نقاب***جفت پور بو تراب آمد تراب

خویش پنهان شد در آن فرخ مقام***باز شد با بیکسان در راه شام

بس بود سرباز دل پر آه کن***نیست طاقت قصه را کوتاه کن

زنهای بنی اسد رفتند ( از شریعه ) آب بیاورند دید بدنهائی غرقه خون افتاده است و در بین آنها بدنی مانند خورشید بود که آنها را روشن نموده و آنها را معطر کرده ناله از دل کشیدند و گفتند : هذا و الله جسد الحسین علیه السلام و اهل بیته : ناله کنان برگشته گفتند ای بنی اسد شما در خانه ها نشسته و این بدن حسین و اهل بیت او و صحابۀ اوست نحر شده مانند قربانیها روی ریگها افتاده برایشان باد می وزد. اگر محبت و موالات دارید برخیزید آنها را دفن کنید و اگر شما دفن نمی کند را به دفن پردازیم بعضی گفتند از پسر زیاد و پسر سعد می ترسیم بر ما بتازند ما را غارت کنند یا بکشند بزرگشان گفت دیده بانی براه کوفه گذاریم و متولی دفن شویم پسندیدند ( حرف او را ) و دیده بان نهادند و او را بجسد حسین نموده صدای گریه و ناله بلند کردند کوشش نموده آنرا از جا بردارند قبری آنجا بکنند قطعه قطعه بود بزرگشان گفت چو رأی دارید گفتند خوبست اول اهل بیت او را دفن کنیم بعد فکری نمائیم بزرگشان گفت کسی در شما نیست اینها را بشناسد در تحیر بودند ناگهان اسب سواری آشکار شد چون او را دیدند از چه ها بکناری شناخته آن سوار از اسبش پیاده شد و خم شد خود را روی جسدی افکند و آن جسد را یکبار می بوسید و یکبار می بوئید و بقدری گریه کرد و اشک ریخت که نقابش از اشک چشم تر شد

ازكتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن4

كــــربـــلا تـــا كـــــوفــــه

تهيه وتنظيم توسط حجّة الاسلام حاج سيدمحمدباقري پور

http://www.dl.hodanet.tv/fileshtml/karbalatakofe.htm


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: کتاب نوشته های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ | 12:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

خط حزب‌الله ۳۰۲ | سلاح مومن در سختی‌ها

*  شماره‌ی سیصد و دوم هفته‌نامه‌ی خط حزب‌الله با عنوان «سلاح مؤمن در سختی‌ها» منتشر شد.

* خط حزب‌الله در این شماره نگاهی به جایگاه، آثار و نقش توامان دعا و تلاش و حرکت برای رفع مشکلات، در بیانات رهبر انقلاب داشته است.

*  رهبر انقلاب ویژگی‌های متعددی درباره «مدیر شایسته انقلاب اسلامی» برشمرده‌اند. خط حزب‌الله به مناسبت دوم شهریور و آغاز هفته دولت، ۲۰ ویژگی مدیر شایسته براساس بیانات رهبر انقلاب را مرور کرده است.

*  شماره‌ی این هفته‌ی خط حزب‌الله به روح مطهر شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده تقدیم می‌شود.

دریافت «خط حزب‌الله» نسخه‌ی مطالعه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: خـــــــــط حـــــــــــزب الله

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ | 12:33 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

عزاداری محرم سال 1400

1400/05/29

صوت
آخرین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام)

فيلم
آخرین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام)

عکس
آخرین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام)

خبر
آخرین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) در حسینیه امام خمینی

1400/05/28

فيلم
مراسم عزاداری شام غریبان حسینی (علیه‌السلام)

صوت
مراسم عزاداری شام غریبان حسینی (علیه‌السلام)

عکس
مراسم عزاداری شام غریبان حسینی (علیه‌السلام)

خبر
مراسم عزاداری شام غریبان حسینی (علیه‌السلام) در حسینیه امام خمینی

1400/05/27

فيلم
مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی (علیه‌السلام)

عکس
مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی (علیه‌السلام)

خبر
مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی (علیه‌السلام) در حسینیه امام خمینی

صوت
مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی (علیه‌السلام)

1400/05/26

صوت
مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی (علیه‌السلام)

فيلم
مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی (علیه‌السلام)

عکس
مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی (علیه‌السلام)

خبر
مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی (علیه‌السلام) در حسینیه امام خمینی

1400/05/25

فيلم
دومین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام)

صوت
دومین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام)

عکس
دومین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام)

خبر
دومین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) در حسینیه امام خمینی

1400/05/24

فيلم
اولین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام)

صوت
اولین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام)

عکس
اولین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام)

خبر
اولین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) در حسینیه امام خمینی


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ | 12:13 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

معرّفی کتاب حماسه‌ی امام سجّاد (علیه السلام)

از رهگذر دوره‌ی سخت امامت حضرت سیّدالسّاجدین (علیه السّلام)، عاشورا در تاریخ ماندگار شد و حماسه و حرکت حسینی که در کربلا به خاک و خون کشیده شد، به نهضت حسینی تبدیل گردید. امّا متأسّفانه این حرکت سیاسی از سوی جامعه‌ی اسلامی به درستی شناخته نشد.

«زندگى ائمّه(علیهم‌السّلام) را ما باید به عنوان درس و اسوه فرا بگیریم؛ نه فقط به عنوان خاطره‌‌هاى شکوهمند و ارزنده؛ و این، بدون توجّه به روش و منش سیاسى این بزرگواران، ممکن نیست. بنده شخصاً علاقه‌اى به این بُعد و جانب از زندگى ائمّه(علیهم‌السّلام) پیدا کردم، و بد نیست این را عرض کنم که اوّلْ‌بار این فکر براى بنده در سال ۱۳۵۰ و در دوران محنت‌بارِ یک امتحان و ابتلاء دشوار پیدا شد.

 اگرچه قبل از آن، به ائمّه، به صورت مبارزان بزرگى که در راه اعلاء کلمه‌ى توحید و استقرار حکومت الهى فداکارى میکردند، توجّه داشتم، امّا نکته‌اى که در آن برهه ناگهان براى من روشن شد، این بود که زندگى این بزرگواران، على‌رغم تفاوت ظاهرى در مجموع، یک حرکت مستمر و طولانى است، که از سال یازدهم هجرت شروع میشود و ۲۵۰ سال ادامه پیدا میکند و به سال ۲۶۰ - که سال شروع غیبت صغرى‌ است - در زندگى ائمّه خاتمه پیدا میکند.

 این بزرگواران یک واحدند، یک شخصیّتند. شک نمیشود کرد که هدف و جهت آنها یکى است. پس ما به‌جاى اینکه بیاییم زندگى امام حسن مجتبى(علیه‌السّلام) را جدا، و زندگى امام حسین(علیه‌السّلام) را جدا، و زندگى امام سجّاد(علیه‌السّلام) را جدا تحلیل کنیم، باید یک انسانى را فرض کنیم که ۲۵۰ سال عمر کرده، و در سال یازدهم هجرت قدم در یک راهى گذاشته، و تا سال ۲۶۰ هجرى این راه را طى کرده است.

 تمام حرکات این انسان بزرگ و معصوم، با این دید قابل فهم و قابل توجیه خواهد بود. هر انسانى که از عقل و حکمت برخوردار باشد _ ولو نه از عصمت _ در یک حرکت بلندمدّت، تاکتیکها و اختیارهاى موضعى خواهد داشت. گاهى ممکن است لازم بداند که تند حرکت کند، و گاهى کند؛ گاهى حتّى ممکن است به عقب‌نشینىِ حکیمانه دست بزند؛ امّا همان عقب‌نشینى هم از نظر کسانى که علم و حکمت و هدفدارى او را میدانند، یک حرکت به جلو محسوب میشود.»

مقطع ۳۴ ساله‌ی امامت حضرت سیّدالسّاجدین علیّ‌بن‌ الحسین(علیهما‌ السّلام) که از عصر عاشورا آغاز شد به‌تبع حادثه‌ی عظیم و تاریخ‌ساز عاشورا، مقطع مهمّی از این دوران ۲۵۰ ساله است. این نکته گزاف نیست که از رهگذر این دوره‌ی سخت امامت، عاشورا در تاریخ ماندگار شد و حماسه و حرکت حسینی که در کربلا به خاک و خون کشیده شد، به نهضت حسینی تبدیل گردید. امّا متأسّفانه این حرکت سیاسی از سوی جامعه‌ی اسلامی به درستی شناخته نشد.

روش و هدایت امام زین‌العابدین(علیه‌السّلام) در دوران دهشت‌بار و اختناق‌آمیز بنی‌امیّه موجب شد جمعیّت کم و جریان ضربه‌دیده‌ی تشیّع و نیروهای انقلابی در اندک‌زمانی به جمعیّتی انبوه و کارآمد بدل شود و کار به جایی رسد که کمتر از چهل سال بعد از شهادت آن حضرت، جریان قوی و فراگیر تشیّع موفّق به سرنگونی حکومت بنی‌امیّه گردد.

بنابراین میتوان گفت یکی از فصول مهم و سرنوشت‌سازِ دوران مبارزات ائمّه (علیهم السلام) مربوط به عصر امامت امام سجّاد (علیه السلام) میباشد.

حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) در مقاطع گوناگون و از جمله در دوران سخت و محنت‌بار مبارزه با طاغوت، بیانات دقیق و جامعی را پیرامون مبارزات سیاسی-فرهنگی آن امام همام ارائه نموده‌اند.

کتاب حماسه‌ی امام سجّاد (علیه السلام) که به همّت انتشارات انقلاب اسلامی(وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه العالی)) تدوین و تنظیم گردیده است مشتمل بر گفتارهایی از ایشان‌ درباره‌ی سیره‌ و مبارزات سیاسی- فرهنگی امام چهارم (علیه‌السّلام) میباشد.

این کتاب از سه بخش تشکیل شده است: در بخش نخست، با هدف تبیین نظریّه‌ی «انسان ۲۵۰ ساله» که به مثابه محور و زیربنای اساسی مباحث این کتاب میباشد، بیانات معظّمٌ‌لّه در کنگره‌ی جهانی امام رضا(علیه‌السّلام) که در سال ۱۳۶۵ ایراد گردیده و مطالعه‌ی آن، در فهم دقیق‌ترگفتارهای بعدی مفید میباشد، در ابتدای کتاب و با عنوان «به‌جای مقدّمه» قرار داده شده است.

   ایشان در این سخنرانی ضمن تبیین دقیق نظریّه‌ی انسان ۲۵۰ ساله و اثبات دیدگاه مبارزات حادّ سیاسی ائمّه (علیهم السلام) به ترسیم کلّی نمودار این مبارزات پرداخته‌اند. همچنین در این بخش بحث نسبتاً مبسوطی در خصوص دوره‌ی امامت امام چهارم (علیه السلام) نیز صورت گرفته است.

بخش دوّم این کتاب مشتمل بر چهار گفتار از سخنرانی‌های معظّمٌ‌لّه در مسجد کرامت مشهد مقدّس میباشد که این جلسات در جمع پرشور جوانان و عموم نمازگزاران پس از اقامه‌ی نماز مغرب و عشا ایراد می‌شده است. تاریخ برگزاری این جلسات که بصورت متوالی برگزار شده، بهمن ماه سال ۱۳۵۲ مصادف با محرّم الحرام سال ۱۳۹۴ هجری قمری میباشد.

رهبر معظّم انقلاب(مدّظلّه ‌العالی) در این جلسات، ابتدا مخاطبینشان را از ضعف در اطّلاع و آگاهی درباره‌‌‌ی سیره‌ی امام سجّاد (علیه السلام) آگاه ساخته و پس از ایجاد انگیزه و اشتیاق در آنان برای جبران این ضعف، با بیاناتی دقیق و علمی از زوایای مغفول مانده‌ی زندگی نورانی امام سجّاد (علیه السلام) پرده برداشته‌اند.

در این مباحث به موضوعات مهمّی همچون: وضعیت اعتقادی مردم و شیعیان پس از حادثه‌ی کربلا، تبیین وظایف امام (علیه السلام) و عزم ایشان برای انجام این وظایف، دشمنی و برخی تحریفات صورت گرفته توسّط بنی امیّه، اشاره به نقش رهبریِ فکری امام سجّاد(علیه السلام)، تشریح و توضیح روابط امام با شیعیان خاص، ساماندهی و تربیت شیعیان و فرستادن ایشان به اقصی نقاط جهان اسلام، برخورد شدید امام با عالمان درباری و همچنین استفاده‌ی امام(علیه السلام) از قالب دعا برای انتقال معارف ناب اسلام پرداخته شده است.

همچنین با هدف غنای مطالب و تکمیل مباحث و نظرات معظّم له در موضوع زندگی امام سجّاد (علیه السلام)، مجموعه مصاحبه‌های مجلّه‌ی پاسدار اسلام با ایشان که در سال ۱۳۶۱ صورت گرفته و در شماره‌های ۶ تا ۱۲ آن نشریه منتشر گردیده بود نیز به همراه برخی اضافات و ارجاعات در بخش سوم کتاب آورده شده است.

این کتاب را میتوانید از اینجا تهیه کنید

در این رابطه بخوانید :


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پــــیـــامـــهــای رهـــبــری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ | 12:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

 دوازدهم محرم اهل بیت(ع) امام در کوفه

اقامت اهلبیت امام حسین کربلا در کوفه

بازماندگان واقعه کربلا که به اسارت لشکر عمر سعد درآمدند. اسرا به دستور عمر سعد، شب یازدهم محرم در کربلا نگه داشته شدند و بعد از ظهر روز یازدهم، ابتدا به کوفه نزد ابن زیاد برده شدند و سپس عبیدالله بن زیاد، گروهی از جمله شمر و طارق بن مُحَفِّز را همراه اسیران به شام و دربار یزید فرستاد. پس از واقعه عاشورا، بازماندگان سپاه عمر سعد، کشته‌های خود را روز یازدهم محرم دفن کردند و اهل بیت امام حسین(ع) و بازماندگان شهدای کربلا را به سوی کوفه بردند.[۱] مأموران عمر سعد زنان اهل بیت را از کنار اجساد شهدا عبور دادند. زنان خانواده امام حسین(ع) در آن حال ناله کرده و بر صورت‌هایشان می‌زدند. چنانکه از قرة بن قیس نقل شده، حضرت زینب (س)، وقتی از کنار بدن برادرش امام حسین (ع) می‌گذشت، از شدت غم سخنانی گفت که دوست و دشمن گریه کردند.[۲] گزارش‌های مورخان درباره تعداد و اسامی اسرای اهل بیت و بازماندگان اصحاب امام حسین(ع)، مختلف است؛ تا آنجا که برخی تعداد اسرا را تا ۲۵ نفر هم ذکر کرده‌اند.[۴] از این میان مردان و زنانی که در منابع ذکر شده‌اند، عبارت است از: امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، محمد و عمر دو پسر امام حسین(ع)، زید پسر و محمد نوه امام حسن(ع)،[۵] و همچنین حضرت زینب، فاطمه، و ام کلثوم از دختران امام علی(ع).[۶] چهار دختر از امام حسین (ع) به نام‌های سکینه، فاطمه، رقیه و زینب نیز در منابع آمده است.[۷] همچنین رباب همسر امام حسین (ع)[۸] و فاطمه دختر امام حسن (ع)، در میان اسیران کربلا حضور داشته‌اند.[۹] بنابر آنچه ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغه نوشته است، اسیران کربلا، سوار بر مرکب‌هایی بدون جهاز، به کوفه برده شده و مردم به تماشای آنها پرداختند و در همین حال زنان کوفی از دیدن اسرا گریه می‌کرده‌اند.[۱۰] درباره زمان ورود اسرا به کوفه، گزارش صریحی در منابع تاریخی نیامده است. با این حال بنابر عبارتی از شیخ مفید، می‌توان ورود اسرای کربلا به کوفه را ۱۲ محرم دانست.[۱۱] ماموران عمر سعد، پس از گذر دادن اسیران از کوچه‌های کوفه، آنان را وارد قصر عبیدالله بن زیاد کردند. گفتگوهای تندی بین حضرت زینب و عبیدالله گزارش شده است.[۱۲] همچنین عبیدالله دستور کشتن امام سجاد(ع) را صادر کرد، اما پس از اعتراض حضرت زینب (س) و نیز سخنان تند امام سجاد(ع)، ابن زیاد از کشتن وی صرف‌نظر کرد.[۱۳] پس از ورود اسیران کربلا به کوفه، امام سجاد(ع)[۴۹]، و حضرت زینب(س) با مردم سخن گفته و بنابر نقل منابع تاریخی، کوفیان را به سبب کوتاهی در یاری امام حسین(ع) در ماجرای عاشورا سرزنش کرده‌اند.[۵۰] سید جعفر شهیدی، مورخ معاصر، با تکیه بر سختگیری مأموران حکومت و بیم کوفیان از آنان، پذیرش اینچنین سخنان و خطبه‌هایی را در کوفه دشوار دانسته است.[۵۱] خطبه‌هایی نیز به فاطمه صغری دختر امام حسین(ع)[۵۲] و ام کلثوم دختر حضرت علی نسبت داده شده است.[۵۳]

چون به ابن زیاد خبر رسید که اهل بیت به کوفه نزدیک شده اند امر کرد سرهاى شهدا را که عمر بن سعد از پیش فرستاده بود خارج کرده و پیش ‍ روى اهل بیت ببرند و با هم به شهر درآورند و در کوچه و بازار بگردانند تا سلطنت یزید بر مردم معلوم شود مردم کوفه چون از ورود اهل بیت خبردار شدند از کوفه بیرون آمدند و اهل بیت را سوار بر شتران وارد کوفه نمودند و زنان کوفه براى تماشا بالاى بام ها رفته بودند زنى از بام صدا زد من اىّ الاسارى انتنّ شما از کدام مملکت و قبیله هستید گفتند نحن اسارى آل محمدصلى‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم چون آن زن این را شنید هر چه چادر و مقنعه داشت آورد و برایشان پخش نمود مخدرات گرفتند و خود را با آنها پوشانیدند. به روایت مسلم گجکار قریب به چهل محمل روى چهل شتر در روى آنها زنان و اطفال بودند و سید سجادعلیه‌السلام مریض بر شتر برهنه نشسته و خون از رگهاى گردنش جارى بود اهل کوفه گریه مى کردند ضرت با صداى ضعیف مى فرمود شما بر ما گریه مى کنید پس ما را چه کسى کشت. سهل گوید چون وارد کوفه شدم دیدم بوقها زده مى شد و پرچم ها افراشته ناگاه لشکر وارد شد صداى ضجه و ناله برخاست و سرهاى شهدا را که بر فراز نیزه نصب کرده بودند آوردند در پیش سرها سر مبارک امام حسین مثل ماه مى درخشید. امام در نوک نیزه آیه مبارکه را تلاوت مى نموده ام حسبت انّ اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من ایاتنا عجبا، سهل گوید گریه کنان گفتم یابن رسول الله رأسک اعجب یعنى تکلم رأس شریف تو از قصه اصحاب کهف و رقیم عجیب تر است پس جناب زینب مردم را امر به سکوت نمود و خطبه اى شروع کرد در حالی که همه خاموش بودند . زینب دختر امام علی(ع) به سوی مردم اشاره کرد و خطبه ای ایراد کرد که مشروح آن را اینجا خواهید خواند . و فریاد زد که خاموش باشید! دم‌ها فرو بسته شد و زنگ شتران از نوا باز ایستاد. روایت‌گر ماجرا گفته است: هرگز زنی پرده نشین را خوش سخن‌تر از وی ندیدم؛ گویی بر زبان علی سخن می‌راند. او خدا را ستایش کرد و بر رسول او درود فرستاد و مردم کوفه را به خاطر رفتار دوگانه‌شان و کوتاهی در یاری امام حسین(ع) نکوهش کرد و آنان را به کیفری بزرگ برای کشتن سید جوانان اهل بهشت وعده داد. پس از سخنان زینب، مردم حیران شده بودند و دست‌ها به دندان می‌گزیدند.[۱] امام سجاد(ع) خطاب به زینب(س) فرمود: «عمه جان آرام بگير، سرگذشت گذشتگان براى آنان كه مانده‌اند مايه عبرت است. تو به حمدالله ناخوانده دانایی و نیاموخته خردمندی. گريه و زارى، آنان را كه رفته‌اند به ما باز نمى گرداند». با اين سخنِ امام چهارم(ع)، زينب(س) آرام گرفت و سکوت کرد.[۲] سپس خطبه ای فاطمه صغری در کوفه ایراد کرد . و خطبه ای هم امام سجاد (ع) در کوفه ایراد کرد . هنگامی که اسیران کربلا وارد کوفه شدند، پس از خطبه حضرت زینب(س)، فاطمه صغری و ام‌کلثوم[یادداشت ۱]، امام سجاد(ع) نیز خطبه‌ای در سرزنش مردم این شهر ایراد کرد.[۱]

 راوی می گوید امام را بر شتری لاغر و برهنه (بی حجاز) سوار كرده بود و دیده بانان در پشت سر او و اطراف اسرا حلقه وار با نیزه های كشیده محافظت می كردند و اگر از هر كدام از اسرا اشكی سرازیر می شد سرش را با نیزه می كوفتند و خون از پاهای امام سجاد جاری بود. همینطور روایت شد سواری كه سر حضرت عباس (ع) را به گردن اسبش آویخته بود زیباترین مردم بوده است كه رویش مثل قیری سیاه شد و خودش می گوید هر شب دو مامور مرا در آتش می اندازند و به بدترین حالت مرد. ابن سعد اسیران را آورد و چون نزدیك كوفه رسیدند مردم كوفه به تماشای آنها جمع شدند. اهل كوفه از وضع آنها شیون سر دادند امام سجاد (ع) فرمود برای ما شیون می كنید؟ پس چه كسی ما را كشت؟ امام حالش خیلی بد بود .

مسلم جصاص گچکار روایت گفت: عبیدالله بن زیاد مرا برای تعمیر دارالاماره نزد خود خوانده بود. من سرگرم سفیدکاری دارالاماره بودم که ناگهان فریادهایی از دور شنیدم.
از کارگری که همراه ما بود پرسیدم چه شده است که کوفه را پر از ناله و فریاد می بینم.
گفت:« هم اکنون سر یک خارجی را که بر یزید شوریده، می‌آورند.» پرسیدم:« نامش چیست.» گفت: حسین بن علی. منتظر ماندم تا کارگر برای انجام کاری رفت. من از شدت ناراحتی، چنان با دست خود به صورت خود نواختم که ترسیدم چشمم آسیب دیده باشد. دست از گچکاری کشیدم، دستان خود را شستم و از راهی که در پشت قصر قرار داشت از دارالاماره بیرون آمدم و خود را به اجتماع مردم رساندم. در آنجا دیدم مردم در انتظار اسیران و سرهای کشته‌شدگان هستند. در این بین چهل محمل را مشاهده کردم که بر روی چهل شتر حمل می‌شد. در آن محمل‌ها اهل بیت رسول خدا و دختران فاطمه زهرا قرار داشتند. ‏‏‏‏‏‏ناگهان امام سجاد را مشاهده کردم که بر روی شتر برهنه و خالی از جهاز شتران سوار بود و از رگهای گردنش به دلیل زنجیری که بر گردنش بود، خون جاری بود. او می گریست و این اشعار را می‌خواند: ای امت بد کردار. بر خانه هایتان باران نبارد. ای امتی که حرمت جد ما را رعایت نکردید! اگر روز قیامت ما و رسول خدا گرد آییم، شما چه پاسخی به رسول خدا دراین باره خواهید داد؟! ما را بر شتران عریان سوار می کنید و می گردانید! گویی ما همان کسانی نیستیم که دین را در میان شما محکم ساختیم! آیا جد ما، رسول خدا، مردم دنیا را از گمراهی نجات نداد و به راست هدایت نکرد ؟! ای حادثه کربلا! مرا اندوهگین کردی. خداوند متعال پرده از روی کار بدکاران بر خواهد داشت و آنان را رسوا خواهد کرد. مردم کوفه به کودکان گرسنه ای که در محمل‌ها نشسته بودند، نان و خرما و گردو دادند. اما ام کلثوم از مشاهده این منظره، فریاد بر آورد که: ای مردم کوفه! صدقه بر ما خاندان حرام است. و نان و خرما را از دست و دهان کودکان گرفت. مردم اشک می ریختند. ام کلثوم باز سر از محمل بیرون کرد و بر آنان نهیب زد که:ای مردم کوفه! مردانتان ما را می کشند و زنانتان به حال ما می‌گریند؟! خدا، در میان ما و شما، داور است و روز قیامت بین ما و شما داوری خواهد کرد. در این میان صدای شیونی بلند شد. دیدم سرهای مقدس شهدای کربلا را که سر امام حسین علیه السلام در پیشاپیش آنها بود، به سوی ما می‌آورند. سر امام همانند ماه بود و به روشنایی ستاره زهره می‌درخشید و شبیه‌ترین مردم به رسول خدا بود. محاسن مبارکش با خون خضاب شده بود، سیمای نورانی‌اش به‌سان قرص ماه که از افق دمیده شده باشد، جلوه‌گری می‌کرد و باد موهای محاسن او را به جانب راست یا چپ می‌برد.

در این هنگام چشم زینب کبری بر آن سر نورانی افتاد و پیشانی خود را چنان به چوب محمل زد که خون از زیر مقنعه ای که بر سر داشت جاری شد. آن گاه به آن سر نورانی اشاره کرد و گفت :  ای هلال من که به کمال خود رسیدی، ولی خسوف تو را فرا گرفت و غروب کردی! هرگز گمان نمی‌کردم که چنین روزی در سرنوشت ما رقم خورده باشد. ای برادر من! با این دختر کوچک خود، فاطمه، صحبت کن که نزدیک است از شدت این مصیبت قالب تهی کند. برادرم! دلت با ما مهربان بود، چه شد آن مهربانی که با ما داشتی؟! برادرم! کاش پسر خود، علی، را به هنگام اسارت می‌دیدی که با یتیمان تو یارای سخن گفتن نداشت. هر گاه او را می زدند، صدایت می‌زد و سیل اشک از چشمانش سرازیر می‌شد. ای برادرم! او را در آغوش خود بفشار و به نزد خود فرا خوان. دلش را که سخت رنجیده است به‌دست آر. چه اندازه خوار و ذلیل است آن یتیمی که پدر خود را بخواند، ولی جواب پدر نشنود. عبیدالله بن زیاد پس از گذشت یک روز از حضور کاروان اسرا در کوفه فرمان داد سر حسین علیه السلام را در کوچه های کوفه و در میان قبایل مختلف شهر بگردانند. زید بن ارقم روایت می‌کند که: من در بالاخانه خود نشسته بودم که دیدم آن سر مقدس را بر نیزه‌ای زده‌اند و از کوچه عبور می‌دهند. وقتی سر در برابر من رسید، شنیدم که آیه 9 سوره کهف را می‌خواند:« اَم حسبت انّ اصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا »؛ ( آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم از آیه‌های شگفت ما بودند.) به خدا سوگند از ترس موهای تنم راست شد. فریاد زدم:« به خدا ای پسر رسول خدا، داستان سر تو شگفت تر و حیرت‌انگیزتر است.» (یعنی اصحاب کهف و رقیم اگر چه داستان شگفت انگیزی داشتند، لکن پس از مرگ سخن نگفتند، و داستان سر تو شگفت انگیزتر است که پس از بریده شدن از بدن، قرآن تلاوت می‌کند.) پس از ورود کاروان اسرا به کوفه و خطبه‌ی امام سجاد علیه السلام، سر مقدس حسین علیه السلام را نزد ابن زیاد در کاخ دارالاماره بردند و پیش روی او گذاشتند. آن گاه اهل بیت امام حسین علیه السلام وارد شدند. زینب کبری نیز بی‌آنکه چیزی بگوید، همراه اسرا وارد شد و در گوشه ای نشست. ابن زیاد پرسید:« این زن که بود؟» گفتند:« او زینب، دختر علی علیه السلام، است.» عبیدالله رو به سوی زینب کرد و گفت:« خدا را سپاس که شما را رسوا و دروغ‌های شما را آشکار کرد.» زینب فرمود:« مردمان فاسق و فاجر رسوا می شوند و ما فاسق نیستیم.» ابن زیاد گفت:« دیدی خدا با برادرت چه کرد؟» زینب گفت:« جز نیکویی چیزی ندیدم؛ زیرا آل پیامبر جماعتی هستند که خداوند حکم شهادت را برای آنان نوشته است. آنان به سوی آرامگاه همیشگی خود شتافتند؛ ولی به همین زودی خداوند تو و ایشان را با هم برای حسابرسی جمع می کند و آنان با تو احتجاج می کنند. آن گاه خواهی دید که رستگاری برای کیست، مادرت بر تو بگرید ای پسر مرجانه!» ابن زیاد سخت برآشفت و بنا به روایتی تصمیم به کشتن زینب گرفت،ولی « عمرو بن حریث » که در مجلس حاضر بود، او را از این تصمیم بر حذر داشت .  ابن زیاد گفت:« خداوند دل مرا از قتل حسین طغیانگر و بقیه‌ی سرپیچان شفا بخشید.» زینب فرمود:« به جان خودم قسم، بزرگان ما را کشتی و نسب ما را بریدی. اگر شفای تو این است، پس قطعا شفا یافته ای.» ابن زیاد گفت:« زینب زنی است که شاعرانه سخن می گوید. به جانم سوگند که پدرش، علی، نیز شاعر و قافیه‌پرداز بود.» زینب گفت:« ای ابن زیاد، مرا را با شعر و قافیه چه کار؟»
پس از آن ابن زیاد متوجه علی بن الحسین علیه السلام شد. و پرسيد اين جوان كيست؟ گفتند: علي فرزند حسين است، ابن زياد (لعين) گفت مگر علي بن الحسين نبود كه خداوند او را كشت، حضرت فرمود كه مرا برادري بود كه او نيز علي بن الحسين نام داشت لشكريان او را كشتند، ابن زياد (لعين) گفت بلكه خدا او را كشت، حضرت فرمود اَللهُ يَتَوفيّ الاَنْفُسَ حينَ مَوْتِها خدا مي‌ ميراند نفوس را گاهي كه مرگ ايشان فرا رسيده، ابن زياد (ملعون) در غضب شد و گفت ترا آن جرأتست كه جواب به من دهي و حرف مرا رد كني بيائيد او را ببريد و گردن زنيد. جناب زينب سلام الله عليها كه فرمان قتل آن حضرت را شنيد سراسيمه و آشفته به آن جناب چسبيد و فرمود اي پسر زياد كافي است ترا اين همه خون از ما ريختي دست به گردن حضرت سجاد عليه السلام در آورد و فرمود به خدا قسم كه از وي جدا نشوم اگر مي‌ خواهي او را بكشي مرا نيز با او بكش.
ابن زياد (ملعون) ساعتي به حضرت زينب و امام زين العابدين عليهماالسلام نظر كرد و گفت: عجبست از علاقة‌ رحم و پيوندي خويشاوندي به خدا سوگند كه من چنان يافتم كه زينب از روي واقع مي‌ گويد و دوست دارد كه با او كشته شود، دست از علي بازداريد كه او را همان مرضش كافي است. و به روايت سيد بن طاوس حضرت سجاد عليه السلام فرمود كه اي عمه خاموش باش تا من او را جواب گويم. و به ابن زياد فرمود كه مرا بكشتن مي‌ ترساني مگر نمي‌ داني كشته شدن عادت ما است و شهادت كرامت و بزرگواري ما است. نقش شده كه رباب دختر امرء القيس كه زوجه امام حسين عليه السلام بود در مجلس ابن زياد سر مطهر را بگرفت و در برگرفت و بر آن سر بوسه داد و آغاز ندبه كرد و گفت: اًقصَدتْهُ اَسِنَّهُ الاَدْعِياءِ - لاسَقَي الله جانِبَيْ كَرْبَلاء - و احُسَيْنا فَلا نَسيتُ حُسَيْناً - غادَرُوهُ بِكَر‌ْبَلاءِ صَريعا . حاصل مضمون آنكه واحسيناه من فراموش نخواهم كرد حسين را و فراموشي نحواهم نمود كه دشمنان نيزه‌ ها بر بدن او زدند كه خطا نكرد، و فراموش نخواهم نمود كه جنازه او را در كربلا روي زمين گذاشتند و دفن نكردند، و در كلمه لاشقي الله جانبي كربلاء اشاره به عطش آن حضرت را فراموش نكرد چنانچه در فصل آخر معلوم خواهد شد. راوي گفت پس ابن زياد (ملعون) امر كرد كه حضرت علي بن الحسين (ع) را با اهلبيت بيرون بردند و در خانه‌ اي كه در پهلوي مسجد جامع بود جاي دادند. جناب زينب (س) فرمود كه به ديدن ما نيايد زني مگر كنيزان و مماليك چه ايشان اسيرانند و ما نيز اسيرانيم. قُلْتُ وَ يُنناسِبُ في هذَا الْمَقامِ اَنْ اَذْكُرَ شِعْرَاَبي قَيْسِ بْنِ الاسْلَتِ الاَوْسي: وَ تَعْتَلُّ عَنْ اِتْيا نِهِنَّ فَتُعْذَرُ - وَلِكنَّها مِنْهُنَّ تَحْيي وَ تَخفْرُ - وَ يُكرِمُها جاراتُها فَيَزُرْتَها - وَ لَيْس لَها اَنْ تَسْتَهينَ بِجبارَهٍ . پس امر كرد ابن زياد (ملعون) كه سر مطهر را در كوچه‌ هاي كوفه بگردانند.
امام محمد باقر علیه السلام فرمود: از پدرم، علی بن الحسین علیه السلام، پرسیدم او را چگونه او را از کوفه به شام بردند. فرمود:« مرا بر شتری عریان و بی‌جهاز سوار کردند. سر مقدس پدرم امام حسین علیه السلام را بر نیزه‌ای زده بودند. زنان کاروان را پشت سر من سوار قاطر‌ها کردند و سربازانی نیزه به دست، ما را احاطه کردند. هرگاه یکی از ما می‌گریست، آنها با نیزه به سر او می کوبیدند. و بدین گونه وارد دمشق شدیم.» .
ورود اسرای اهل البیت به زندان کوفه و مجلس ابن زیاد - ورود اهل بیت به كوفه - ورود اسرای اهل بیت(ع) به کوفه - بسته شعر ورود کاروان اسرا به کوفه - ورود کاروان اسرای خاندان امام حسین به کوفه - ورود اهل بیت به كوفه - ماجرای ورود کاروان اسرا به کوفه از زبان مسلم گچکار - خطبه امام سجاد علیه السلام در کوفه - ورود به دارالاماره کوفه - قصر حکومتی - سر امام حسین علیه السلام در کوفه و تلاوت قرآن - ورود اسرای اهل بیت(ع) به کوفه (2) | دانشنامه پژوهه پژوهشکده ... - ١٢محرم ورود اسرای کربلا به کوفه و شهادت امام سجاد علیه السلام - با ورود اسرای کربلا به کوفه چه اتفاقاتی رخ داد؟ - خبرآنلاین - سیزدهم محرم؛ اسرای اهل بیت(ع) در زندان کوفه - ایسنا - دوازدهم محرم؛ ورود اسرا به کوفه - آوا - اسیران کربلا - ويکی شيعه - ورود اهل بيت امام حسين(ع) به دارالاماره - خطبه حضرت زینب وامام سجاد علیهماالسلام در کوفه

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا - كوفه پرازمحنت غم است ورنج وبلا

حسین به كرببلا به دعوت كوفیان - آمده ازمدینه شده دچارخسان

كشته شده مردها اسیراهل وعیال - اهل وعیال حسین اسیرگرگ وشگال

ببین چه كردندبااهل وعیال وحسین - بحالت اسارت بگریه وشوروشین

زكربلامیبرند به كوفه بی وفا - به قصرابن زیاد برده شدند ازجفا

سرِ حسین مظلوم میان طشت زرّین - به قصركوفه نزدِابن زیادِبی دین

باسرِسبط نبی میان طشت طلا - نموده اواهانت نكرده شرم ازخدا

مقابلِ دیدۀ اهل وعیال حسین - همی زندچوب كین برآن لبان حسین

همان لبی كه بوسه برآن زده مصطفی - شده كنون معرضِ چوب ستم ازجفا

گفت یكی زان میان چوب مزن این لبان - این بودآن كس كه شدملائكش پاسبان

ببین براین سركه او منوّ ر و باصفاست - این لب ودندان او بوسه گهِ مصطفی است

چوب مزن ای لعین برلب ودندان او - كززدنت لرزه ای است بعرش یزدان او

گركه زنی بی حیا به پیش خواهرمزن - پیش زن وبچه اش به پیش دخترمزن

ولیك آن بی حیا نكرده شرم ازخدا - باقریا چوب كین همی زداوازجفا

ازکتاب مجموعه اشعار باقری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ | 12:5 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

خطبه حضرت زینب وامام سجاد علیهماالسلام در کوفه

در شهر کوفه امام سجاد(ع) خطبه‌ای را ایراد کردند و در ابتدا فرمودند: آیا این شما هستید که نوحه‌سرایی می‌کنید و گریه سر داده‌اید؟ پس چه کسی ما را کشت؟ حضرت سجاد(ع) با اشاره‌ای به مردم آنها را ساکت کرد و پس از حمد و ثنای خداوند، پیامبر(ص) را نام برد و چنین فرمود: «ای مردم، هرکس که مرا شناخت که به من معرفت دارد و مرا می‌شناسد و آنکه نمی‌شناسد بداند که من علی پسر حسین(ع) فرزند علی ابن ابیطالب(ع) هستم. من پسر کسی هستم که حرمت او را شکستند، من پسر کسی هستم که او را با کینه در کنار شطّ فرات سر بریدند و همین افتخار برای او کافی است.

ای مردم، شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا شما نبودید که برای پدرم نامه‌ها نوشتید و در این کارتان حیله و نیرنگ نمودید؟ با او پیمان‌ها بسته و بیعت نمودید، اما به جنگ او برخاستید. ننگ بر نظر و رأیتان باد. با چه چشمی می‌توانید به صورت رسول خدا(ص) نگاه کنید؟ آنگاه که آن حضرت از شما بپرسد: «شما از امت من نیستید؛ زیرا عترت مرا کشتید و حرمت مرا شکستید». آن طور که در کتب تاریخی نقل شده در این هنگام صدای مردم به هوا برخاست، آن‌ها خطاب به هم می‌گفتند: نابود شده‌اید و بی‌خبرید. سپس حضرت(ع) فرمودند: «خداوند بیامرزد کسی را که به پند من گوش دهد و سفارش مرا درباره خدا و رسول او و اهل بیت آن حضرت حفظ کند. زیرا که رسول خدا(ص) برای همگی ما اسوه و الگوی نیکویی است». کوفیان همگی گفتند: ای پسر رسول خدا(ص)، ما همگی گوش به فرمان و مطیع تو هستیم، نگهدار و حافظ احترام و عزت و آبروی توایم. ما به تو علاقه داریم. هر امر و دستوری که داری بگو، خداوند تو را رحمت کند. ما می‌جنگیم با دشمن تو و صلح می‌کنیم با دوستان تو، مسلّم بدان که ما از یزید که خداوند او را لعنت کند، بازخواست خواهیم کرد و از هرکس که نسبت به تو و ما ستم کرده بیزاری می‌جوییم. امام سجاد(ع) در این هنگام فرمودند: «هیهات هیهات. ای مردم حیله‌گر. هرگز به خواسته‌های نفسانی خود نخواهید رسید، آیا می‌خواهید مرا نیز همچون پدرانم که از پیش فریب دادید، فریب دهید؟ به خدای شتران رهوارِ سفر حج، سوگند می‌خورم که این امر هرگز صورت تحقق به خود نمی‌گیرید. هنوز جراحت دل ما بهبود و التیام نیافته است، شما همین دیروز بود که پدرم را به همراه اهل بیتش به شهادت رساندید. هنوز که هنوز است مصیبت داغ رسول خدا(ص) و مصیبت پدرم و پسران پدرم، فراموش نشده است. هنوز که هنوز است این درد راه گلوی من را بسته است و این غم و غصه‌ها در دلم در حال جوشش و غلیان است. من از شما تقاضا می‌کنم که نه با ما باشید و نه علیه ما». در بین اسرا علاوه بر زنان، مردانی نیز حضور داشتند که می‌توان به زید و عمرو، دو تن از فرزندان امام حسن(ع) اشاره کرد که آنان نیز جزو کاروان اسرا بودند. اما علاوه بر خطبه‌ای که امام سجاد(ع) ایراد فرمودند، حضرت زینب(س) نیز خطبه‌ای خواندند که در بخش‌هایی از آن آمده است که ایشان در ابتدا فرمودند: حمد و سپاس مخصوص خداوند است. سلام و درود بر پدرم حضرت محمد(ص) و خاندان طیب و برگزیده او باد. اما بعد، ای اهل کوفه، ای گروه دغل‌باز و بی‌وفا. آیا برای مصیبتی که بر ما وارد شده است، می‌گریید؟ چشمه اشکتان خشک نشود و ناله‌هایتان تمامی نپذیرد. مثل شما مثل آن زنی است که پس از تابیدن رشته‌های خود آن‌ها را باز می‌کرد. ای کوفیان، شما جز سخن بیهوده و گزاف و ناپاک و سینه‌های مالامال از کینه و خشم و ظاهری چون کنیزان چاپلوس و باطنی چونان دشمنان سخن‌چین، چه فضیلت دیگری را دارایید؟ شما همانند سبزه‌ای هستید که در میان زباله‌ها و منجلاب‌ها رشد کرده یا همانند نقره‌ای هستید که برای آراستن قبور مردگان استفاده می‌شود. بدانید و آگاه باشید که بد توشه‌ای را برای آخرت خویش از پیش فرستادید؛ زیرا که شما دچار خشم و غضب الهی شده و در عذاب او جاویدان خواهید ماند. آیا گریه می‌کنید و شیون و زاری بر پا کرده‌اید؟ آری، به خدا سوگند که باید بسیار گریه کنید و کمتر شاد شوید، زیرا دامان شما آلوده به ننگی شده که هرگز نمی‌توانید آن را بشویید. چگونه می‌توانید خون پسر خاتم انبیا(ص) و معدن رسالت را از دامان خود پاک کنید؟ خون سید و آقای جوانان اهل بهشت را؟ و پناهگاه نیکانتان را؟ و ملجأ حوادث ناگوارتان را؟ و مناره حجتتان را؟ و پیشوا و رهبر قوانین را؟ بدانید و آگاه باشید که بد جنایتی مرتکب شدید. از رحمت الهی به دور باشید. بمیرید که تلاش ما را بیهوده ساختید. دستانتان بریده باد، در معامله‌ای که کردید، زیانکار شدید و به غضب الهی دچار شدید و ذلت و بیچارگی را برای خود رقم زدید. وای بر شما ای کوفیان. آیا می‌دانید که جگر رسول خدا(ص) را پاره پاره کردید و پرده‌نشینان حرمش را آشکار نمودید؟ آیا می‌دانید که چه خونی را از او ریختید و چه اندازه حرمت او را شکستید؟ اما کار به همین جا ختم نمی‌شود، بلکه کاروان اسرا به قصر ابن زیاد می‌روند که در اینجا بین پسر زیاد و حضرت زینب(س) و همچنین امام سجاد(ع) صحبت‌هایی رد و بدل می‌شود. برای نمونه در لحظه‌ای نگاه ابن زیاد متوجه امام سجاد(ع) شد و گفت: این کیست؟ گفتند او علی(ع) پسر امام حسین(ع) است. ابن زیاد گفت: مگر خدا علی ابن الحسین(ع) را نکشت؟ امام سجاد(ع) فرمودند: «من برادری داشتم که نام او نیز علی ابن الحسین(ع) بود و این قوم او را کشتند» ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت. امام سجاد(ع) فرمودند: «خداوند است که جان‌ها را هنگام مرگ آنها می‌گیرد و کسانی را که نمرده‌اند به هنگام خواب قبض روح می‌فرماید.» ابن زیاد گفت: آیا تو هنوز جرئت داری که جواب مرا بدهی؟ این را بیرون برده و گردنش را بزنید. حضرت زینب(س) به محض شنیدن این فرمان قبیح فرمودند: «ابن زیاد. تو که دیگر کسی را برای ما باقی نگذاشتی، حال اگر می‌خواهی او را بکشی، پس مرا نیز همراه او بکش».«وَاللهِ لا اُفارِقُهُ، فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْني مَعَهُ»؛ (به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بكشى، مرا نيز همراه او به قتل برسان).ابن زياد به زينب و امام سجاد(عليهما السلام) نگاهى انداخت و گفت: «عَجَباً لِلرَّحِمِ»؛ (شگفتا از مهر خويشاوندى!). سپس افزود: به خدا سوگند! گمان مى كنم اين زن دوست دارد با برادرزاده اش كشته شود. از او (على بن الحسين) درگذريد كه گمان مى كنم همين بيمارى براى درد و رنجش كافى است.  سيد بن طاووس در كتابش پس از نقل ماجراى فوق (با مقدارى تفاوت) مى افزايد: امام سجاد(عليه السلام) رو به عمه اش كرد و فرمود: «عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگويم». آنگاه رو به ابن زياد كرد و فرمود: «أَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُني يَابْنَ زِياد، أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَ كَرامَتَنَا الشَّهادَةُ»؛ (اى پسر زياد! آيا ما را با قتل تهديد مى كنى؟ مگر نمى دانى كه كشته شدن [در راه خدا]، عادت [ديرين] ما و شهادت، مايه كرامت و افتخار ماست). پس از اين گفتگوها ابن زياد كه كاملا شكست خورده بود، دستور داد على بن الحسين و همراهانش را درخانه اى كنار مسجد اسكان دهند.  پس از این رویداد‌ها، ابن زیاد سر مقدس امام حسین(ع) را با سه نفر به سمت یزید فرستاد و دستور داد تا زنان و کودکان را آماده سفر کنند و بر گردن علی ابن الحسین(ع) غل و زنجیر بزنند و آنها را همراه شمر و محفر ابن ثعلبه به دربار یزید حرکت دهند.

ابن ابی‌الحدید در شرح نهج البلاغه نوشته است، اسیران کربلا، سوار بر مرکب‌هایی بدون جهاز، به کوفه برده شدند و مردم به تماشای آن‌ها پرداختند و در همین حال زنان کوفی از دیدن اسرا گریه می‌کرده‌اند.

کاروان اسرای کربلا بنا بر نقلی که از شیخ مفید موجود است در روز دوازدهم محرم وارد کوفه شدند. مأموران عمر سعد خبیث که چهره افراد پیروز در جنگ را به خود گرفته بودند، خانواده سیدالشهدا(ع) را از میان کوچه‌های کوفه عبور دادند و به قصر عبیدالله بن زیاد رساندند. بر اساس آنچه شیخ مفید در «ارشاد» گزارش کرده است، در قصر عبیدالله گفت و گوی سختی بین او و حضرت زینب(س) در گرفته است. لشکر کوفه و شام سعی کردند هر چه می‌توانند اسیران کربلا را تحقیر کنند اگرچه اهل بیت(ع) و اولیای خدا و مؤمنان به هیچ وجه به ذلت باطنی دچار نمی‌شوند و همه این‌ها ظاهر کار است. خطبه حضرت زینب کبری(س) بر دروازه کوفه مردم خواب‌زده این شهر را بیدار کرد و موجب نگرانی مأموران عبیدالله شد. آن‌ها به سرعت کاروان اسرا را به سمت دارالاماره بردند. در آنجا تعبیر این است که «دخلت زینب(س) علی ابن زیاد و علیها ارذل ثیابها و هی متنکره»؛ یعنی حضرت زینب کبری(س) بر ابن زیاد وارد شد در حالی که خود را مخفی می‌کرد و کهنه‌ترین لباس‌ها را بر تن کرده بود. اینجاست که آن سؤال و جواب تاریخی بین پسر مرجانه و دختر امیرالمؤمنین(ع) رخ می‌دهد. ابن زیاد سؤال کرد که این کیست؟ وقتی گفتند که این بانو زینب کبری(س) است شروع کرد به بددهنی کردن و حرف‌هایی را به اهل بیت (ع) نسبت دادن و زخم زبان زدن، از جمله اینکه به زینب کبری(س) گفت: «کَیْفَ رَاَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخیکِ؟» کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟ دختر امیرالمؤمنین(ع) با شجاعت و قاطعیت فرمودند: «ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا» یعنی هیچ چیز غیر از زیبایی ندیدم! «مَا رَأَیْتُ‏ إِلَّا جَمِیلًا هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ فَبَرَزُوا إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَ سَیَجْمَعُ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَتُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ هَبَلَتْکَ أُمُّکَ یَا ابْنَ مَرْجَانَهَ» . این جمله‌ای است که تاریخ را تکان می‌دهد و نه تنها رعشه بر اندام ابن زیاد می‌اندازد و او را در حالت انفعالی قرار می‌دهد بلکه زمینه‌ای می‌شود برای افشاگری‌های بعدی زینب کبری(س) و پسر برادرش حضرت سجاد(ع). همین جاست که به نوشته ابن اعثم کوفی در «الفتوح» تلاش ابن زیاد برای به شهادت رساندن امام سجاد(ع) با واکنش قاطع زینب کبری(س) مواجه می‌شود و او از این جنایت بزرگ، صرف نظر می‌کند.

ورود کاروان اسرای خاندان امام حسین به کوفه - خطبه زینب سلام الله علیها در کوفه - خطبه فاطمه « دختر امام علیه السلام » در کوفه - خطبه ام کلثوم « خواهر امام » در کوفه - خطبه حضرت زینب در کوفه - ويکی شيعه - متن خطبه حضرت زینب (س) در کوفه - متن خطبه امام سجاد (ع) در کوفه - خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه | موسسه تحقیقات و ... - متن خطبه حضرت زینب (س) در کوفه- اخبار رسانه ها - اخبار ... - شجاعت حضرت زینب(س) در مجلس ابن زیاد - آیت الله العظمی ... - متن کامل خطبه حضرت زینب در کاخ ابن زیاد چه بود؟ | مرکز ملی ... - واکاوی خطبه حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) در کوفه از ... - مناظره حضرت زینب با عبیدالله بن زیاد - ويکی شيعه - شرح خطبه ی حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه - مجلس شوم ابن زیاد چگونه سپری شد؟ - متن خطبه حضرت زینب (س) در کوفه - خطبه حضرت زینب در کوفه - ويکی شيعه - خطبه تاریخی و ماندگار امام سجاد (ع) در کوفه - رضوی - خطبه کوبنده امام سجاد(ع) در کوفه - حج | خبر فارسی - خطبه امام سجاد(ع) در کوفه - سربازان اسلام - متن خطبه امام سجاد (ع) در کوفه - خطبه امام سجاد در کوفه – الشیعه - خطبه امام سجاد(ع) در کوفه - جواب دندان شکن امام سجاد(ع)به ابن زیاد در دارالاماره کوفه - «أَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنی یَابْنَ زِیاد، أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَهٌ وَ کَرامَتَنَا الشَّهادَهُ»؛

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ | 12:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روزِدفنِ شُهداست

روزِدفنِ شُهداست - كربلاماتم سراست

یاحسین حسین حسین - یاحسین حسین حسین

جسم پاك شُهدا - مانده سه روزوسه شب

روی خاك كربلا - بی كفن یا للعجب

مانده سه روزوسه شب - جسم پاك شُهدا

نشده دفن وكَفَن - روی خاك كربلا

روزعاشوراحسین - بودوهفتادودوتن

سرِآنان همگی - شدبریده ازبدن

تنِ آنان همگی - روی دشت كربلا

سرِآنان همگی – شد برویِ نیزه ها

روزسوّم آمدند - مردمِ بنی اسد

به میانِ قتلگاه - دیدن آن همه جسد

ازچنین ظلمِ فجیع - متحیّرهمگی

بهردفنِ شُهدا - متفكّرهمگی

این همه جنازه ها - همگی سرندارند

برای شناختشان - راه دیگرندارند

ناگه ازره میرسد - وارث پیمبران

آقازین العابدین - آن امام انس وجان

آقا زین العابدین - بهردفنِ شُهدا

كمك بنی اسد - آمده به كربلا

حرم پاك حسین - جای دفن شُهداست

حائرمُقدّسش - باقری جای دعاست

یاحسین حسین حسین - یاحسین حسین حسین

ازکتاب مجموعه اشعارباقری

سه روز و شب مانده بر رویِ زمین است

سه روز و شب مانده بر رویِ زمین است - حسین که پرورده یِ روح الامین است

همرهش هفتاد و دو یارِ وفا دار - رویِ زمین مانده با حالت غم بار

نه غسل و نی کفن و دفنِ آن شهیدان - نموده است آن سپاهِ ظلم و طغیان

سه روز در آفتاب مانده بدنها - یکصدو ده یاورِ آن شهِ تنها

بنی اسد ناگهان به قتلگاهش - آمده با سیلِ غم و اشک و آهش

دید بدنها همه رویِ زمین اند - رویِ زمین از جفایِ مشرکین اند

جمله بدنها همه غرقه به خون اند - زجورِ آن دشمنِ خوار و زبون اند

نوحه کنان زین ستم بنی اسد شد - در غضب از این ستم ذاتِ احد شد

زنانِ قومِ اسد جمله عزا دار - جمله بنالند با دیده یِ خون بار

برایِ دفن آمده امامِ سجّاد - زِغربتِ شاهِ دین همی کند یاد

گفت به قومِ اسد که بوریائی - بیاورید از برایِ این فدائی

بر بدنِ شه نمود بوریا را - دفن نمود آن حسینِ سر جدا را

دفن نمودند چو ابدانِ شهیدان  - جملگی از مرد و زن به آه و افغان

بنی اسد جمله با دیده یِ بار - بهرِ حسین جملگی گشته عزادار

باقریا برسرو سینه زنان باش - همرهِ قومِ اسد نوحه کنان باش

سروده شده روزسوم شهادت امام حسین ویارانش توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور سال 1398


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ | 12:2 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اسامی وتعداد شهدای کربلا

آرامگاه جمعی از یاران امام حسین(ع) در حرم امام حسین

شهدای کربلا یاران امام حسین(ع) که در واقعه روز عاشورای سال ۶۱ هجری قمری، در کربلا و در مواجهه با سپاه عمر بن سعد به شهادت رسیدند. شمار دقیق شهیدان کربلا مشخص نیست؛ در بیشتر منابع تاریخی، تعداد شهدای کربلا ۷۲ نفر ذکر شده است. اعداد دیگری مانند ۷۸ نفر، ۸۷ نفر و ۱۴۵ نفر نیز ذکر شده است. ۱۸ نفر از شهیدان واقعه کربلا از بنی‌هاشم بودند. امام حسین(ع)، عباس بن علی و علی اکبر، شناخته‌شده‌ترین شهدای بنی‌هاشم و حر بن یزید ریاحی، حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه از بارزترین شهدای غیرهاشمی‌اند.

شهدا به دست گروهی از قبیله بنی اسد دفن شدند. همه شهدا به جز حر بن یزید، در کربلا مدفونند.

درباره تعداد شهدا، در منابع اختلاف است؛ در بیشترِ منابع تاریخی، تعداد یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا، ۷۲ تن ذکر شده است[۱] که ۱۸ نفر از بنی‌هاشم، و بقیه از دیگر قبایل بوده‌اند.[نیازمند منبع] همچنین گفته‌اند که نیروهای امام حسین(ع) شامل ۳۲ تن سواره و ۴۰ تن پیاده بودند.[نیازمند منبع]

برخی منابع، اعداد دیگری نیز بیان کرده‌اند:

مسعودی: جمیع کسانی که با حسین(ع) در روز عاشورا در کربلا کشته شده‌اند، ۸۷ نفر بوده‌اند.[۲]

بعضی روایت کرده اند که در آن روز تعداد شهیدان ۶۱ بوده است[۳]، ولی ممکن است این راویان، شهدای بنی‌هاشم را به این عدد اضافه نکرده باشند.[نیازمند منبع]

سید بن طاووس: روایت شده است که اصحاب حسین(ع)، ۷۸ نفر بوده‌اند[۴]

مجلسی از محمد بن ابی‌طالب نقل کرده که تعداد آنها ۸۲ نفر بوده است.[۵]

از امام باقر(ع) نقل کرده اند که شهدای کربلا ۴۵ سواره و ۱۰۰ نفر پیاده بوده‌اند.[۶]

به دستور عمرسعد و شمر، سر امام حسین(ع) و یارانش از بدن‌ها جدا شدند.[۷] شیخ مفید در ارشاد، تعداد سرهای شهدای کربلا را ۷۲ سر ذکر کرده است.[۸] بَلاذُری در انساب الاشراف سرهای جدا شده را ۷۲ تن ذکر کرده است؛ ولی او از أَبی مِخْنف نقل کرده که قبیله کنده ۱۳ سر، قبیله هوازن ۲۰ سر، قبیله بنی‌تمیم ۱۷ سر، قبیله بنی‌اسد ۱۶ سر، قبیله مذحج ۷ سر و قیس ۹ سر را با خود به نزد ابن زیاد آوردند.[۹]

شهدای بنی‌هاشم : بنابر آنچه در منابع معتبر آمده، به جز امام حسین(ع) ۱۸ تن دیگر از بنی‌هاشم در کربلا به شهادت رسیده‌اند.

فرزندان امام علی(ع) : فرزندان امام علی(ع) به جز امام حسین(ع)، که در کربلا شهید شدند، به نقل از اکثر منابع عبارتند از: حضرت عباس، عبدالله، عثمان، ابوبکر ،محمد، جعفر بن علی و عمر بن علی

فرزندان امام حسن(ع) : قاسم، ابوبکر، عبدالله و عمر بن حسن

فرزندان امام حسین(ع) : علی اکبر و عبدالله بن حسین مشهور به علی اصغر.

سایر بنی‌هاشم : جعفر بن عقیل، عبدالرحمان بن عقیل، عبدالله بن عقیل، محمد بن ابی‌سعید بن عقیل، عبدالله بن مسلم بن عقیل، محمد بن عبدالله بن جعفر، و عون بن عبدالله بن جعفر.

گزارش‌های نادر : نام‌های ۴۲ نفر از بنی‌هاشم به عنوان شهدای کربلا، فقط در برخی از منابع ذکر شده است : ابراهیم بن علی . عباس اصغر بن علی . عبدالله اکبر بن علی . عبدالله اصغر بن علی . عبیدالله بن علی . عتیق بن علی . قاسم بن علی . بشر بن حسن . ابوبکر بن حسین . ابوبکر بن قاسم بن حسین . ابراهیم بن حسین . جعفر بن حسین . حمزة بن حسین . زید بن حسین . قاسم بن حسین . محمّد بن حسین . عمر بن حسین . محمّد بن عقیل . محمّد بن عبدالله بن عقیل . حمزة بن عقیل . علی بن عقیل . عَون بن عقیل . جعفر بن محمّد بن عقیل . ابوسعید بن عقیل . ابراهیم بن مسلم بن عقیل . محمّد بن مسلم بن عقیل . عبدالرحمان بن مسلم بن عقیل . عبیداللّه بن مسلم بن عقیل . ابوعبدالله بن مسلم بن عقیل . علی بن مسلم بن عقیل . ابراهیم بن جعفر . ابوبکر بن عبدالله بن جعفر . عون اصغر بن عبدالله بن جعفر . حسین بن عبدالله بن جعفر . عبیداللّه بن عبدالله بن جعفر . عون بن جعفر بن جعفر . محمّد بن جعفر . محمّد بن عبّاس . احمد بن محمّد هاشمی .

صحابه شهید : اَنَس بن حارث . عبدالرحمان بن عبد ربّ انصاری . مُسلم بن عَوسَجه اسدی

از اصحاب امام علی(ع) : ابوثُمامه عمرو بن عبدالله صائِدی . حبیب بن مُظاهِر اسدی . زاهر، غلام عمرو بن حَمِق . عمار بن ابی سلامه دالانی . سعد بن حارث خُزاعی، غلام علی(ع) . عبدالله بن عُمَیر کَلْبی . کَردوس بن زهیر . نافع بن هلال بجلی

اصحاب امام حسین(ع) : ابراهیم بن حُصَین اسدی . برادرزاده حُذَیفة بن اَسید غِفاری . ابوهَیاج . اَدهَم بن امیه . انیس بن مَعقِل اَصبَحی . بُرَیر بن خُضَیر . بشیر بن عمرو حضرمی . جابر بن حَجّاج . جبلة بن علی شیبانی . جُنَادة بن حارث . جُندَب بن حجیر . جون غلام ابوذر . جوین بن مالک . حارث بن اِمرؤ القیس . حارث بن نبهان . غلام حمزة بن عبدالمطلب . ابوالحتوف بن حرث انصاری . حجاج بن زید . حَجّاج بن مَسروق . حُرّ بن یزید ریاحی . حلّاس بن عمرو . نُعمان بن عمرو . حَنظَلة بن اسعد . رافع، هم‌پیمان بنی شنده . رُمَیث بن عمرو . زُهَیر بن بِشْر خَثعَمی . زُهَیر بن سلیم اَزْدی . زُهَیر بن قَین بَجَلی . زید بن مَعقِل . سالم . سعد بن حنظله تمیمی . سعید بن عبدالله حنفی . سعید بن کَردَم . سلیمان بن رزین . سلیمان بن ربیعه . سوّار بن ابی‌حِمیر . سُوَید بن عمرو بن ابی مُطاع . سیف بن حارث جابری . شَبیب بن عبدالله نَهشَلی . سیف بن مالک . ضَرغامة بن مالک . شَوذَب . ضُباب بن عامر . عابس بن ابی شبیب شاکری . عامر بن مسلم عبدی . سالم غلام عامر بن مسلم . عباد بن ابی‌مهاجر . عبدالرحمان بن عبدالله اَرحَبی . عبدالله بن قیس غِفاری . عبدالرحمان بن قیس غِفاری . عُقْبة بن صَلت .  عمّار بن حسّان طایی . عمران بن کعب . عمر بن اَحدوث حَضرَمی . عمرو بن خالد صَیداوی . سعد غلام عمرو بن خالد صیداوی . عمرو بن خالد ازدی . خالد بن عمرو اَزْدی . عمرو بن ضُبَیعَه . عمرو بن عبدالله جُندَعی . عمرو بن قَرَظَه انصاری . غلام ترک . قارِب، غلام امام حسین(ع) . قاسم بن حبیب اَزْدی

 . قَعنَب بن عمرو نَمِری . کِنانة بن عتیق . مالک بن عبدالله بن سریع . مُجَمِّع بن زیاد . مُجَمّع بن عبدالله عائِذی . پسر مُجَمّع بن عبدالله عائذی . مسعود بن حَجّاج . عبدالرحمان بن مسعود . مسلم(/ اَسلَم) بن کثیر . مُنجِح، غلام امام حسین(ع) . نَعیم بن عَجْلان . هَفهاف بن مُهَنَّد راسِبی . هَمّام بن سَلَمه قانِصی (قایضی) . وَهْب بن وهب . یحیی بن سلیم مازِنی . یزید بن زیاد بن مُهاصِر . یزید بن ثبیط عبدی . عبدالله بن نَبیط عبدی .  عبیداللّه بن نَبیط عبدی[۱۰]

دفن شهدای کربلا

۱۱ محرم[۱۱] یا ۱۳ محرم[۱۲] را زمان دفن شهدای کربلا بیان کرده‌اند. بنابر برخی گزارش‌ها، پس از بازگشت عمر سعد و یارانش، گروهی از بنی اسد که در نزدیکی کربلا سکونت داشتند در موقعی از شب بر امام حسین(ع) و یارانش نماز گزاردند و آنان را دفن کردند.[۱۳]

بیشتر شهدا در آرامگاه جمعی شهدای کربلا، پایین‌تر از قبر امام حسین(ع) دفن شده‌اند. علی اکبر پایین پای امام و علی اصغر نیز بنا به قول مشهور در کنار امام دفن شده است. آرامگاه عباس بن علی(ع) نزدیک نهر علقمه و آرامگاه حر بن یزید ریاحی به فاصله کمی بیرون از شهر کربلا قرار دارد.

در کتاب إبْصارُ العَین فی أنْصارِ الحُسین اثر شیخ محمد سماوی (درگذشت ۱۳۷۰ق) ۱۱۲ نفر از یاران امام حسین را با ذکر طوایف و قبایل آنان معرفی شده است و ترجمه فارسی آن «سلحشوران طف» نام دارد.

تصاویر لیست اولیه اسامی شهدا و مصدومان حادثه امروز کربلا ...

فهرست کشته‌شدگان سپاه حسین در نبرد کربلا - ویکی‌پدیا، ...

اسامی شهدای دشت کربلا و نحوه شهادت آنان + فایل - پیام خبر

نام و تعداد دقیق شهدای کربلا + جدول | خبرگزاری فارس

نام و تعداد دقیق شهدای کربلا + جدول - تابناک

اسامی دقیق فقط شهدای بنی هاشم در کربلا

شهدای کربلا - دانشنامه‌ی اسلامی

لیست شهدای کربلا - راسخون

شهدای کربلا - ويکی شيعه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ | 12:0 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

دفن امام حسین(ع) و اصحاب شهیدش

۱۱ محرم[۳۳] یا ۱۳ محرم[۳۴] را زمان دفن شهدای کربلا بیان کرده‌اند. بنابر برخی گزارش‌ها، پس از بازگشت عمر سعد و یارانش، گروهی از بنی اسد که در نزدیکی کربلا سکونت داشتند در موقعی از شب بر امام حسین(ع) و یارانش نماز گزاردند و آنان را دفن کردند.[۳۵] . بیشتر شهدا در آرامگاه جمعی شهدای کربلا، پایین‌تر از قبر امام حسین(ع) دفن شده‌اند. علی اکبر پایین پای امام و علی اصغر نیز بنا به قول مشهور در کنار امام دفن شده است. آرامگاه عباس بن علی(ع) نزدیک نهر علقمه و آرامگاه حر بن یزید ریاحی به فاصله کمی بیرون از شهر کربلا قرار دارد. قبیلهٔ بنی‌ اسد که ساکن قریهٔ غاضریه بودند، پس از یک روز از شهادت امام و یاران باوفایش به کربلا آمدند و بر بدن مطهر امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش نماز گزاردند و آنان را دفن کردند. پس از آنکه عمر سعد به همراه سپاهش کشته‌های خود را دفن کرده و کربلا را به قصد کوفه ترک کرد، قبیلهٔ بنی اسد که ساکن قریهٔ غاضریه بودند، پس از یک روز از شهادت امام و یاران باوفایش، (بلعمی، مورخ قرن چهارم، تنها مورخی است که گفته است بدن مطهر امام (علیه‌السّلام) به همراه دیگر شهدا، سه روز، روی خاک کربلا افتاده بود.[۱]  . وی برای گفته خود، هیچ سندی ارائه نکرده است؛ اما به نظر می‌رسد تلقی ایرانیان در این‌باره در قرن چهارم چنین بوده است که بلعمی آن را اختیار و گزارش کرده است. همچنین او مدعی است که بدن مطهر امام بدون پا نیز بوده است، که به نظر می‌رسد با توجه به اسب تاختن دشمن بر بدن مطهر امام (علیه‌السّلام)، بعضی از اعضای بدن حضرت، از هم جدا شده باشد، چنانکه حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) نیز بر سر جنازهٔ برادر، وی را «مقطع الاعضاء» وصف کرد.) به کربلا آمدند و بر بدن امام و یارانش نماز گزاردند[۲]  [۳]  [۴]  . (بعضی از منابع، مسئله نماز بر آنها را متذکر نشده‌اند.[۵]  [۶]  [۷] ) و آنان را دفن کردند. تفصیل دفن شهدا را چنین آورده‌اند: چون عمر سعد (از کربلا) رفت، قومی از بنی اسد که در غاضریه ساکن بودند، به سوی امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش آمدند و بر آنان نماز خواندند و پیکر پاک امام حسین (علیه‌السّلام) را همان جایی که اکنون قبرش است، دفن کردند. پسرش علی بن الحسین (حضرت علی اکبر) را پایین پای او به خاک سپردند. (ابن قولویه قمی در آغاز زیارت حضرت علی اکبر، به این نکته اشاره کرده است: ثم صر الی قبر علی بن الحسین فهو عند رجلی الحسین بن علی....[۸] ) برای شهدای اهل بیت و اصحاب امام (علیه‌السّلام) که در اطراف او افتاده بودند، گودالی را کندند و همه را جمع کردند و با هم در آن دفن کردند. عباس بن علی (علیه‌السّلام) را در جایی که کشته شده بود، سر راه غاضریه، همان جایی که اکنون قبرش است، دفن کردند.[۹]  [۱۰]  [۱۱]  عمادالدین طبری می‌گوید: بنی اسد بر قبایل عرب افتخار می‌کردند که ما بر حسین نماز خواندیم و او و یارانش را به خاک سپردیم.[۱۲] سبط بن جوزی می‌نویسد: (هنگام دفن امام) مشاهده کردند که آثار سیاهی بر پشت امام (علیه‌السّلام) هست؛ از علت آن پرسیدند، گفته شد. (علت این سیاهی آن است که) حضرت، شب‌ها بر پشتش طعام برای فقرای مدینه حمل می‌کرد.[۱۳]  [۱۴]  شیخ مفید پس از اشاره به تفصیلی که ذکر شد، می‌افزاید: همگی آنان (شهدا) در پایین پای امام حسین (علیه‌السّلام) دفن هستند. برای آنان گودالی کنده شد و همه را در آن دفن کردند و بر آنان خاک ریختند، جز عباس بن علی (علیه‌السّلام) که او را در قتلگاهش بر روی بلندی، بر سر راه غاضریه دفن کردند و قبر او آشکار است. برای قبرهای برادران و خاندانش که نامشان را بردیم، هیچ نشانه‌ای نیست...گفته می‌شود که مدفن علی بن الحسین (علیه‌السّلام) نزدیک‌تر به مدفن (امام) حسین (علیه‌السّلام) است. اما یاران حسین (علیه‌السّلام) که با وی کشته شدند، در اطراف آن حضرت دفن شدند و قبرهای آنان به تحقیق و تفصیل معلوم نیست، جز آنکه تردیدی نیست که حائر، (در اینکه محدوده حائر تا کجاست، اقوال گوناگون نقل شده است: ۱. آن مقداری که دیوار مشهد (حسینی) و مسجد، آن را احاطه کرده است[۱۵]  ؛ ۲. تنها زیر قبه، ۳. روضه مقدسه؛ ۴. آنچه دیوارهای صحن آن را احاطه کرده است[۱۶]  ؛ ۵. تمام صحن.[۱۷]  طبعا مقصود شیخ مفید از «حائر»، محدوده حائر در زمان اوست (قرن چهارم هجری). جهت آگاهی بیشتر درباره حائر، تاریخچه و حد آن، مراجعه کنید به کتاب عبدالجواد کلیدار، تاریخ کربلاء و حائر الحسین (علیه‌السّلام) [۱۸]  و فضل علی قزوینی، الامام الحسین (علیه‌السّلام) و اصحابه. [۱۹] ) آنان را دربر دارد.[۲۰]  (طبرسی نیز به پیروی از شیخ مفید، این مطلب را آورده است.[۲۱]  [۲۲]  . اگر در منابع حدیثی شیعه روایتی نقل شده است که حاکی از وجود قبور متعدد برای شهداست، چنان‌که طبق حدیثی از امام صادق (علیه‌السّلام)ام سلمه، شبی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در خواب می‌بیند در حالی که حضرت پژمرده و رنگ پریده است؛ چون او سبب را از حضرت جویا می‌شود، می‌فرماید: دیشب تا سحر برای حسین (علیه‌السّلام) و یارانش قبرهایی را می‌کندم،[۲۳]  [۲۴]  [۲۵]  [۲۶] به نظر می‌رسد مربوط به عالم معناست.) از برخی گزارش‌ها استفاده می‌شود که هنگام دفن، بدن مطهر امام (علیه‌السّلام) بر بوریایی قرار شده است، چنان‌که وقتی ابراهیم دیزج در عصر متوکل، مامور ویران کردن قبر مطهر امام حسین (علیه‌السّلام) می‌شود، هنگام نبش قبر، بوریای تازه‌ای می‌بیند که بدن مطهر امام (علیه‌السّلام) بر روی آن قرار گرفته است.[۲۷]  این امر حاکی از آن است که گویا بدن مطهر امام (علیه‌السّلام) پس از تحمل آن همه تیر، نیزه و ضربهٔ شمشیر و در نهایت، لگدمال شدن آن توسط اسبان لشکر عمر سعد، دیگر به صورت عادی، قابل حمل و دفن نبوده است. نکته دیگر در این‌باره است که روایاتی داریم که تصریح دارند اینکه امور غسل، کفن و دفن امام (علیه‌السّلام) را تنها امام (علیه‌السّلام) متکفل می‌شود.[۲۸]  [۲۹]  [۳۰]  [۳۱]  [۳۲] (مرحوم صدوق در توجیه و تفسیر روایات مربوط به غسل امام توسط امام بعدی می‌نویسد: توسط ائمه (علیه‌السّلام) نهی شده است که امام را جز امام غسل دهد؛ اما اگر کسی این کار را کرد، امامت امام بعدی باطل نمی‌شود و هرگز ائمه نفرموده‌اند که حتماً هر کس امام قبلی را غسل داد، او امام است.[۳۳]  . برای آگاهی بیشتر در مسئلهٔ لزوم غسل و دفن امام به وسیلهٔ امام بعدی، و سیر تاریخی این مسئله در میان متکلمان و محدثان بزرگ شیعه، مراجعه شود به ترجمه کتاب نفس المهموم، مرحوم آیت‌الله میرزا ابوالحسن شعرانی. [۳۴] ) بر این اساس امام سجاد (علیه‌السّلام) مامور دفن پدر بزرگوار خود بوده است، چنان‌که علامه مجلسی پس از نقل گزارش شیخ مفید (که گذشت) می‌نویسد: به حسب ظاهر چنین بود، اما در واقع، امام را به غیر از امام دفن نمی‌کند. حضرت امام زین العابدین (علیه‌السّلام) به اعجاز امامت آمد و جسد مطهر آن حضرت و بلکه سایر شهدا را دفن کرد،[۳۵]  . چنان‌که در جریان شهادت امام رضا (علیه‌السّلام) که در طوس به شهادت رسید،امام جواد (علیه‌السّلام) به قدرت الهی از مدینه به طوس آمد و امور غسل و کفن امام را خود عهده دار شد.[۳۶]  . البته دربارهٔ دفن سایر شهدا توسط امام سجاد (علیه‌السّلام)، سندی وجود ندارد، و چنان‌که گذشت بنابر برخی روایات، تنها دفن بدن امام حسین (علیه‌السّلام) توسط امام سجاد (علیه‌السّلام)، صورت پذیرفته است.

شمار دقیق شهیدان کربلا مشخص نیست؛ در بیشتر منابع تاریخی، تعداد شهدای کربلا ۷۲ نفر ذکر شده است. اعداد دیگری مانند ۷۸ نفر، ۸۷ نفر و ۱۴۵ نفر نیز ذکر شده است. ۱۸ نفر از شهیدان واقعه کربلا از بنی‌هاشم بودند. امام حسین(ع)، عباس بن علی و علی اکبر، شناخته‌شده‌ترین شهدای بنی‌هاشم و حر بن یزید ریاحی، حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه از بارزترین شهدای غیرهاشمی‌اند. شهدا به دست گروهی از قبیله بنی اسد دفن شدند. همه شهدا به جز حر بن یزید، در کربلا مدفونند. اماکن زیارتى کربلا عبارتند از:حرم امام حسین علیه السلام، حرم ابوالفضل العباس علیه السلام . قبر مطهر امام حسین علیه السلام و دو فرزندش حضرت على اصغر و حضرت على اکبر . در جنوب آن پنجره اى نقره اى قرار دارد. این جا آرامگاه قسمت اعظم شهیدان واقعه کربلا است . قتلگاه، جایگاهى است در نزدیکى آرامگاه حبیب بن مظاهر اسدى . تل زینبیه، در فاصله ۲۰ مترى از سمت غرب صحن مطهر . حرم منور و پاک ابوالفضل العباس علیه السلام، در فاصله ۳۵۰ مترى شمال شرقى حرم امام حسین علیه السلام . آرامگاه حبیب بن مظاهر اسدى، او یکى از شهداى روز عاشورا است که در سن ۸۰ سالگى به یارى امام حسین علیه السلام شتافت و شهید گردید و در فاصله ۱۰ مترى از ضریح مطهر و در رواق جنوب غربى مدفون است و داراى ضریح کوچکى است. خیمه گاه، در جنوب صحن مطهر امام حسین علیه السلام و در فاصله ۲۵۰ مترى واقع است. مزار حُر، شهرکى است در جنوب غربى کربلا که در فاصله ۹ کیلومترى از شهر واقع شده و نام آن برگرفته از نام حر بن یزید ریاحى است. قبر حبیب بن مظاهر اسدی‏، در سمت غربی رواق جنوبی حرم امام حسین(ع)، در کربلا، در کشور عراق قرار دارد. گفته شده مشهورترین آمار شهدای بنی‌هاشم که در بسیاری از منابع آمده، بدون احتساب امام حسین(ع) ۱۷ نفر است.[۱۴] البته آمار شهدای بنی‌هاشم مختلف بوده و از ۹ نفر تا ۳۳ نفر ذکر شده است.[۱۵] برخی شهدای بنی هاشم را ۳۳ نفر دانسته‌اند؛ امام حسین(ع)، سه نفر از فرزندان امام حسین(ع)، نه نفر از اولاد امام علی(ع)، چهار نفر از فرزندان امام حسن(ع)، دوازده نفر از فرزندان عقیل و چهار نفر از فرزندان جعفر.[۱۶] برخی شهادت ۱۷ نفر از بنی هاشم در کربلا را اجماعی و ده نفر دیگر را غیریقینی دانسته‌اند[۱۷] که جمعا ۲۷ نفر می شود. همچنین گفته شده نام ۱۷ تن از اولاد ابی طالب در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است.[۱۸] فرزندان امام علی(ع) به جز امام حسین(ع)، که در کربلا شهید شدند، عبارتند از: حضرت عباس، عبدالله، عثمان، ابوبکر ،محمد، جعفر و عمر.[۱۹] شیخ عباس قمی برآن است که مشهور میان مورخین آن است که عمر بن علی بن ابی طالب امام حسین(ع) را همراهی نکرد و در کربلا شهید نشده است.[۲۰] . فرزندان امام حسن(ع) : قاسم، ابوبکر، عبدالله[۲۱] و عمر بن حسن[۲۲] . فرزندان امام حسین(ع) : علی اکبر[۲۳] و عبدالله بن حسین[۲۴] مشهور به علی اصغر.[۲۵] البته گفته شده در مقاتل هم از عبدالله بن حسین و هم از علی اصغر یاد شده و در اینکه آیا دو کودک بودند یا یکی، اختلاف هست.[۲۶] . سایر بنی‌هاشم ک جعفر بن عقیل، عبدالرحمان بن عقیل، عبدالله بن عقیل، محمد بن ابی‌سعید بن عقیل، عبدالله بن مسلم بن عقیل، محمد بن عبدالله بن جعفر، و عون بن عبدالله بن جعفر.[۲۷] . نام‌های ۴۲ نفر از بنی‌هاشم به عنوان شهدای کربلا، فقط در برخی از منابع ذکر شده است. صحابه شهید : اَنَس بن حارث . عبدالرحمان بن عبد ربّ انصاری[۲۹] . مُسلم بن عَوسَجه اسدی . هانی بن عروه مرادی . عبدالله بن بُقطُر . عَمّار بن ابی‌ سَلامه دالانی همدانی . ‌نُعَیْم بن عَجْلان انصاری[۳۰] . از اصحاب امام علی(ع) : ابوثُمامه عمرو بن عبدالله صائِدی . حبیب بن مُظاهِر اسدی . زاهر، غلام عمرو بن حَمِق . عمار بن ابی سلامه دالانی . سعد بن حارث خُزاعی، غلام علی(ع) . عبدالله بن عُمَیر کَلْبی . کَردوس بن زهیر . نافع بن هلال بجلی[۳۱] . اصحاب امام حسین(ع) : ابراهیم بن حُصَین اسدی . برادرزاده حُذَیفة بن اَسید غِفاری . ابوهَیاج . اَدهَم بن امیه . انیس بن مَعقِل اَصبَحی . بُرَیر بن خُضَیر . بشیر بن عمرو حضرمی . جابر بن حَجّاج . جبلة بن علی شیبانی . جُنَادة بن حارث . جُندَب بن حجیر . جون غلام ابوذر . جوین بن مالک . حارث بن اِمرؤ القیس . حارث بن نبهان . غلام حمزة بن عبدالمطلب . ابوالحتوف بن حرث انصاری . حجاج بن زید . حَجّاج بن مَسروق . حُرّ بن یزید ریاحی . حلّاس بن عمرو . نُعمان بن عمرو . حَنظَلة بن اسعد . رافع، هم‌پیمان بنی شنده . رُمَیث بن عمرو . زُهَیر بن بِشْر خَثعَمی . زُهَیر بن سلیم اَزْدی . زُهَیر بن قَین بَجَلی . زید بن مَعقِل . سالم . سعد بن حنظله تمیمی . سعید بن عبدالله حنفی . سعید بن کَردَم . سلیمان بن رزین . سلیمان بن ربیعه . سوّار بن ابی‌حِمیر . سُوَید بن عمرو بن ابی مُطاع . سیف بن حارث جابری . شَبیب بن عبدالله نَهشَلی . سیف بن مالک . ضَرغامة بن مالک . شَوذَب . ضُباب بن عامر . عابس بن ابی شبیب شاکری . عامر بن مسلم عبدی . سالم غلام عامر بن مسلم . عباد بن ابی‌مهاجر . عبدالرحمان بن عبدالله اَرحَبی . عبدالله بن قیس غِفاری . عبدالرحمان بن قیس غِفاری . عُقْبة بن صَلت . عمّار بن حسّان طایی . عمران بن کعب . عمر بن اَحدوث حَضرَمی . عمرو بن خالد صَیداوی . سعد غلام عمرو بن خالد صیداوی . عمرو بن خالد ازدی . خالد بن عمرو اَزْدی . عمرو بن ضُبَیعَه . عمرو بن عبدالله جُندَعی . عمرو بن قَرَظَه انصاری . غلام ترک . قارِب، غلام امام حسین(ع) . قاسم بن حبیب اَزْدی . قَعنَب بن عمرو نَمِری . کِنانة بن عتیق . مالک بن عبدالله بن سریع . مُجَمِّع بن زیاد . مُجَمّع بن عبدالله عائِذی . پسر مُجَمّع بن عبدالله عائذی . مسعود بن حَجّاج . عبدالرحمان بن مسعود . مسلم(/ اَسلَم) بن کثیر . مُنجِح، غلام امام حسین(ع) . نَعیم بن عَجْلان . هَفهاف بن مُهَنَّد راسِبی . هَمّام بن سَلَمه قانِصی (قایضی) . وَهْب بن وهب . یحیی بن سلیم مازِنی . یزید بن زیاد بن مُهاصِر . یزید بن نبیط عبدی . عبدالله بن یزید بن نَبیط عبدی . عبیداللّه بن یزید بن نَبیط عبدی[۳۲]

دفن امام حسین(ع) و اصحاب شهیدش (12محرم61 ه. ق) - دفن شهدای کربلا - ویکی فقه - دفن امام حسین (ع) و سایر شهدای کربلا چگونه اتفاق افتاد؟ - چه کسانی و در چه روزی پیکرهای شهدای کربلا را دفن کردند؟ - چه کسانی پیکر شهدای کربلا را دفن کردند؟ - دفن امام حسین (ع) و دیگر شهدای کربلا - دانشنامه‌ی اسلامی - اجساد شهدای کربلا پس از چند روز و توسط چه کسانی دفن شدند ... - اجساد شهدای کربلا را چه کسی کفن و دفن کرد؟ - دفن امام حسین(ع) سومین امام شیعیان(ع) و شهدای واقعه عاشورا - شهدای کربلا - روایت شهادت تک تک یاران امام حسین در دشت کربلا - «کربلا» محل شهادت امام حسین علیه السلام و اصحاب وفادارش - تعدادشهدای کربلا - شهدای کربلا - تصاویر لیست اولیه اسامی شهدا و مصدومان حادثه امروز کربلا ... - فهرست کشته‌شدگان سپاه حسین در نبرد کربلا - ویکی‌پدیا، ... - اسامی شهدای دشت کربلا و نحوه شهادت آنان فایل - پیام خبر  - نام و تعداد دقیق شهدای کربلا جدول | خبرگزاری فارس - نام و تعداد دقیق شهدای کربلا جدول - اسامی دقیق فقط شهدای بنی هاشم در کربلا  - شهدای کربلا - دانشنامه‌ی اسلامی - لیست شهدای کربلا - راسخون - شهدای کربلا - ويکی شيعه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۰ | 11:53 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهادت "حضرت امام زين ‏العابدين"(ع) امام چهارمِ شيعيان بنا به روايتي (25محرم94 يا 95 ق) بوده است

حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) در تاریخ پنجم شعبان سال ۳۸ هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود، پدر بزرگوار او امام حسین (علیه‌السلام) و مادر او شهربانو، از شاهزادگان ایرانی است. وقایع مهمی که در دوران عمر شریفِ آن حضرت و امامت او رخ داد یکی واقعه کربلا در سال ۶۱ هجری قمری بود که منجر به اسارت آن بزرگوار به همراه خاندان اهل بیت (علیهم‌السلام) شد.[۱۳]  [۱۴]  . و دیگری واقعه حرّه در سال ۶۲ هجری قمری بود که در مدینه واقع شد.[۱۵]  [۱۶]  [۱۷] . امام سجاد و زین العابدین : (۳۸- ۹۵ق)، چهارمین امام شیعیان. مدت امامت وی ۳۴ سال بود. امام سجاد(ع) در واقعه کربلا حضور داشت؛ ولی به علت بیماری، در جنگ شرکت نکرد. لشکر عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین(ع) او را همراه اسیران کربلا به کوفه و شام بردند. خطبه امام سجاد در شام باعث آگاهی مردم از جایگاه اهل بیت شد. واقعه حره، نهضت توابین و قیام مختار در زمان امام سجاد(ع) روی داد. مجموعه ادعیه و مناجات امام سجاد(ع) در کتاب صحیفه سجادیه گرد آمده است. رسالة الحقوق، شامل ۵۰ حقّ از حقوق خدا و بندگان، مردم و حاکمان، والدین و فرزندان، همسایگان و ... از آثار اوست.

بنابر روایات شیعه، امام سجاد(ع) به دستور ولید بن عبد الملک با سمّ به شهادت رسید. مدفن وی در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) است. کنیه امام سجاد(ع)، ابوالحسن، ابوالحسین، ابومحمّد،‌ابولقاسم و ابوعبداللّه گزارش شده[۹] و القاب وی، زین العابدین، سیدالساجدین، سجاد، ذو الثفنات، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علی‌اکبر است.[۱۰] امام سجاد(ع) در زمان خویش به نام‌های «علی‌الخیر»، «علی‌الاصغر» و «علی‌العابد» شهرت داشته است.[۱۱] امامت امام سجاد(ع) با شهادت امام حسین(ع) در عاشورای سال ۶۱ قمری آغاز شد و تا زمان شهادتش، یعنی سال ۹۴ قمری یا سال ۹۵ قمری ادامه داشت. مدت امامت او را ۳۴ سال گفته‌اند.[۲۴] . امام سجاد(ع) جانشین و وصی حسین بن علی(ع) است.[۲۵] در احادیث نقل شده از پیامبر(ص) درباره اسامی امامان شیعه هم نام امام سجاد(ع) در میان امامان آمده است.[۲۶] متکلمان شیعه مانند شیخ مفید، برتری علمی و عملی وی بر دیگران پس از پدرش را نخستین دلیل بر امامت وی دانسته‌اند.[۲۷] . پس از مراجعت از اسارت، مواریث امامت را از ام‌سلمه تحویل گرفت، چنان که در روایات آمده که امام حسین (علیه‌السلام) قبل از حرکت به سمت مکه این مواریث را به ام‌سلمه سپرد،[۱۲۷]  . مواریث امامت به دست امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) رسید و این، از جمله اموری است که در منابع اهل سنت هم بدان تصریح شده است.[۱۲۸]  [۱۲۹] . امامت حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) از لحظه شهادت پدر بزرگوارشان در کربلا یعنی عصر روز دهم محرم سال ۶۱ هجری قمری آغاز شد. اما بالنسبه به مدت استمرار این امامت پربرکت در بین مورخین، اتفاق نظر وجود ندارد، گروهی آن را تا سال ۹۴ هجری قمری دانسته و گروه دیگری آن را تا سال ۹۵ هجری قمری می‌دانند. بنابراین مدت امامت حضرت ۳۴ سال و یا ۳۵ سال بوده است. آن حضرت بعدازشهادت در قبرستان بقيع در كنار قبر مطهر عمويش امام حسن‌مجتبي علیه‌السلام به خاك سپرده شد.[۲۱] . تاریخ دقیق شهادت امام سجاد(ع) روشن نیست؛ برخی آن را سال ۹۵ق[۱۲] و برخی دیگر ۹۴ق دانسته‌اند.[۱۳] درباره روز درگذشت امام سجاد(ع) هم اختلافاتی وجود دارد؛ از جمله شنبه[۱۴] ۱۲ محرم،[۱۵] و ۲۵ محرم.[۱۶] گزارش‌های دیگری نیز از جمله ۱۸،[۱۷] ۱۹، و ۲۲ محرم در منابع دیده می‌شود.[۱۸] . سن امام هنگام شهادت ۵۷ سال گفته شده است.[۲۱] . تعداد فرزندان امام سجاد(ع) پانزده نفر ذکر شده که یازده نفر آنها پسر و چهار نفر دختر بوده‌اند.[۲۲] نام فرزندان و همسران امام طبق نوشته شیخ مفید و طبرسی چنین است:[۲۳] . حاکمان دوره امامت امام سجاد(ع)، عبارتند از: یزید بن معاویه (۶۱- ۶۴ق)، معاویة بن یزید (چند ماه از سال ۶۴)، مروان بن حکم (نه ماه از سال ۶۵)، عبدالملک بن مروان (۶۵- ۸۶) و ولید بن عبد الملک (۸۶- ۹۶).[۲۸] . امام سجاد(ع) در واقعه کربلا و در روزی که امام حسین(ع) و یارانش به شهادت رسیدند، به شدت بیمار بود به گونه‌ای که در مواردی که می‌خواستند او را به قتل برسانند،[۲۹] عده‌ای گفتند: او را همین بیماری که دارد کفایت می‌کند.[۳۰] . پس از واقعه کربلا، امام سجاد و اهل بیت امام حسین(ع) را به اسیری گرفتند و روانه کوفه و شام کردند. هنگام بردن اسیران از کربلا به کوفه، بر گردن امام سجاد(ع) غل و جامعه [جامعه، طوق مانندی است که دست‌ها و گردن را با آن به هم می‌بندند] نهادند و چون بیمار بود و نمی‌توانست خود را بر پشت شتر نگاهدارد هر دو پای او را بر شکم شتر بستند.[۳۱] . بنابر برخی گزارش‌ها، امام سجاد(ع) در کوفه خطبه‌ای ایراد کرده است؛ ولی توجه به شرایط کوفه و سختگیری و بی‌رحمی مأموران حکومت و بیم کوفیان از آنان، پذیرفتن چنین گزارشی را دشوار می‌سازد. سخنان امام سجاد(ع) در خطبه کوفه، به خطبه او در مسجد اموی دمشق بسیار شبیه است. ازاین‌رو احتمال می‌رود که با گذشت زمان راویان حادثه‌ها را با هم آمیخته باشند.[۳۲]

در فاصله ورود کاروان اسیران کربلا به شهر کوفه تا هنگام دخول به کاخ عبیدالله گه به واسطه شرایط استثنایی آن روز و ازدحام بیش از حد جمعیت، موقعیت مناسبی برای انجام رسالت الهی در راستای تداوم نهضت عاشورا و روشنگری‌های لازم فراهم آمده بود، خاندان اهل بیت عصمت و طهارت هر کدام بهترین استفاده را نموده و خطبه‌های بسیار گرم و افشاگرانه‌ای را ایراد نمودند. حضرت زینب، حضرت ام‌کلثوم، حضرت فاطمه بنت حسین (علیه‌السلام) و بالاخره حضرت سجاد (علیه‌السلام) هر کدام خطابه‌های بدیعی انشاء فرمودند که در ترتیب آن بین روایات اختلاف است. در اینجا متن خطبه حضرت سجاد (علیه‌السلام) که در بحارالانوار نقل شده است بیان می‌گردد:
پس حضرت زین‌العابدین (علیه‌السلام) با اشاره، مردم را به سکوت دعوت فرمود، نفس‌ها در سینه‌ها ماند و سکوت مطلق همه‌جا را فراگرفت. آنگاه امام سجاد (علیه‌السلام) این‌گونه خطبه تاریخی خود را ایراد فرمود: پس از حمد و ثنای الهی، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یاد کرد و بر او درود فرستاد و خطاب به مردم گفت: ای مردم! هر کس مرا می‌شناسد، می‌داند که من کیستم و آنکه مرا نمی‌شناسد، بداند که من علی فرزند حسینم که او را در کنار فرات بدون هیچ گناهی و یا اینکه از او خونی طلب داشته باشند، از دم شمشیر گذراندند. من فرزند آن کس هستم که پرده حریم حرمت او را دریدند، و اموال او را به غارت بردند و افراد خانواده او را به زنجیر اسارت کشیدند. من فرزند آن کس هستم که او را با زجر و شکنجه کشتند (انا ابن من قتل صبرا؛ قتل صبر این است که موجود زنده‌ای را نگه دارند و بر او شمشیر، نیزه، سنگ و امثال آن بزنند تا بمیرد) و همین افتخار ما را بس است.
‌ای مردم! شما را به خدا سوگند آیا به خاطر دارید که به پدرم نامه‌ها نوشتید و او را دعوت کردید ولی با او نیرنگ باختید؟ با او پیمان وفاداری بستید و با او (و نماینده او) بیعت کردید ولی به هنگام حادثه، او را تنها گذاشتید و با او به پیکار برخاستید و او را مخزول نمودید؟ پس شما را هلاکت و نابودی باد! چه بد توشه‌ای برای خود پیش فرستادید!! و برای شما چه زشت و ناپسند بود. به من بگوئید با کدام چشم می‌خواهید به روی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بنگرید هنگامی که به شما بگوید: عترت مرا کشتید و حریم حرمت مرا شکستید. پس شما دیگر از امت من به حساب نمی‌آئید. راوی می‌گوید: هنگامی که سخن امام بدین‌جا رسید، از هر طرف صدای آن جماعت بیشمار به گریه بلند شد و به همدیگر می‌گفتند: نابود شدید، آیا می‌دانید؟![۳۷۶]  [۳۷۷]  [۳۷۸] . این خط به حاوی نکات متعدد جالبی است که با تامل عمیق در آن قابل استفاده است. به هر تقدیر و با هر رنج و مشقت و مصیبتی بود، فاصله دروازه کوفه تا قصر دارالاماره طی شد، ابن‌زیاد که در قصر خود جلوس کرده بود، اذن عام داده بود تا همه برای مشاهده فتوحات او حاضر شوند. قبلا سر مقدس حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) نیز در برابر او حاضر شده بود و او با چوب‌دستی خود به آن جسارت می‌کرد. در این حال کاروان اسرا وارد قصر شدند و حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) با جمعی از کنیزان در گوشه‌ای نشستند و بین ایشان و ابن‌زیاد سخنانی رد و بدل شد که بسیار عالی است.[۳۷۹]  [۳۸۰]  . بعد از آن ابن‌زیاد به سوی علی بن حسین (علیه‌السلام) نگاه کرد و گفت: این کیست؟ گفته شد: علی بن حسین است. ابن‌زیاد گفت: مگر خدا علی بن حسین را نکشت؟ علی بن حسین (علیه‌السلام) فرمودند: مرا برادری بود که نام او علی بن حسین بود و مردم او را کشتند. عبیدالله گفت: بلکه خدا او را کشت!! علی بن حسین (علیه‌السلام) فرمود: الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها؛[۳۸۱] . خداوند جان‌ها را به  هنگام مرگ‌شان می‌گیرد.
ابن‌زیاد خشمگین شد و گفت: در پاسخ من با جسارت سخن می‌گوئی؟! او را گردن بزنید. زینب (سلام‌الله‌علیها) چون چنین دید، امام سجاد (علیه‌السلام) را در آغوش خود کشید و گفت: ‌ای پسر زیاد هر چه از خون ما ریختی، تو را بس است. به خدا از او جدا نخواهم شد. اگر قصد کشتن او را داری مرا نیز با او بکش!! ابن‌زیاد لحظه‌ای به زینب و علی بن حسین (علیهماالسلام) نگریست و گفت: خویشی چه شگفت‌انگیز است. به خدا سوگند که این زن دوست دارد با برادر زاده‌اش کشته شود. گمان می‌کنم که این جوان با همین بیماری درگذرد. علی بن حسین (علیه‌السلام) رو به عمه‌اش زینب (سلام‌الله‌علیها) کرد و گفت: ‌ای عمه بگذار تا من با او صحبت کنم. آن‌گاه روی به ابن‌زیاد کرد و فرمود: ابالقتل تهددنی یابن زیاد؟! اما علمت ان القتل لنا عادة و کرامتنا الشهادة؛ آیا مرا به قتل تهدید می‌کنی؟! مگر نمی‌دانی که کشته شدن عادت ماست و شهادت در راه خدا برای ما کرامت است؟![۳۸۲]  [۳۸۳]  [۳۸۴]  [۳۸۵]  . پس از پایان یافتن مجلس عبیدالله بن زیاد، دستور داد تا امام سجاد (علیه‌السلام) و اهل بیت را به خانه‌ای که جنب مسجد اعظم کوفه قرار داشت، برده و در آنجا جای دهند، و آن منزل زندان این بزرگواران بود.[۳۸۶]  . در این خلال که آنان در این زندان به سر می‌بردند عبیدالله توسط قاصدان خبر قتل امام حسین (علیه‌السلام) را در همه‌جا منتشر کرد[۳۸۷]  . و در ضمن نامه‌ای به یزید نوشت و با اطلاع آنچه گذشت، کسب تکلیف کرد که دستور آمد، اسرا را با سرها به شام گسیل کند.[۳۸۸]  [۳۸۹]  . حال مدت وقوف در این زندان چقدر طول کشیده و حال حضرت سجاد (علیه‌السلام) و بقیه اسرا و خاندان اهل بیت چگونه بوده است؟ به‌صورت مشخص در تاریخ چیزی نیامده است. تنها واقعه‌ای که مربوط به حضرت زین‌العابدین است و شاید در اوایل ورود به این زندان، به صورت اعجاز رخ داده است، همان بازگشت حضرت سجاد (علیه‌السلام) به صحرای کربلا برای گزاردن نماز و دفن اجساد پاره پاره پدر و سایر شهداست. ابن زیاد، امام سجاد(ع) و سایر اسیران کربلا را در زندان نگهداشت و نامه‌ای به شام نوشت و از یزید کسب تکلیف کرد. یزید پاسخ داد، اسیران و سرهای شهیدان کربلا را به شام بفرستد. ابن زیاد، امام سجاد(ع) را غل بر گردن نهاد و با اسیران همراه مُحَفّر بن ثَعلبه روانه دمشق کرد . هنگامی که کاروان اسیران را به درب مسجد شام آوردند، یک پیرمرد شامی به نزدیک زنان و اهل بیت حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام) آمد و گفت: خدا را سپاس می‌گویم که شما را کشت و نابود کرد!! و یزید را به شما مسلط ساخت! و شهرها را از مردان شما رهایی بخشید!! (در همین قسمت در الامالی شیخ صدوق آمده است که پیرمردی از شیوخ اهل شام جلو آمد و گفت: حمد خدای را که شما را کشت و هلاک کرد و شاخ فتنه را قطع نمود و بعد هرچه می‌توانست ناسزا گفت)[۳۹۷]  [۳۹۸]  . پس چون کلامش تمام شد علی بن حسین (علیه‌السلام) به او فرمود: ‌ای پیرمرد! آیا قرآن خوانده‌ای؟ گفت: آری. فرمود: آیا این آیه را خوانده‌ای قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی؛[۳۹۹]  . پیرمرد گفت: آری تلاوت کرده‌ام. امام سجاد (علیه‌السلام) فرمود: ما قربی هستیم، ‌ای پیرمرد! آیا این آیه را قرائت کرده‌ای؟ و اعلموا انما غنمتم من شی‌ء فان الله خمسه و للرسول و لذی القربی؛[۴۰۰]  . گفت: آری. علی بن حسین (علیه‌السلام) فرمود: قربی ما هستیم، ‌ای پیرمرد! آیا این آیه را قرائت کرده‌ای؟ انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛[۴۰۱]  . آن پیرمرد گفت: آری. علی بن حسین (علیه‌السلام) فرمود: ‌ای پیرمرد! ما اهل بیتی هستیم که به آیه طهارت اختصاص داده شدیم! راوی می‌گوید: آن پیرمرد ساکت ماند و از آن سخنی که گفته بود پشیمان شد. آنگاه روی به علی بن حسین (علیه‌السلام) کرد و گفت: تو را به خدا سوگند شما همان خاندان هستید؟! علی بن حسین (علیه‌السلام) فرمود: به خدا سوگند بدون شک ما اهل بیت عصمت طهارت هستیم و به حق جدمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ما همان خاندانیم. در این هنگام آن پیرمرد گریست و عمامه‌اش را از سر گرفته و به زمین زد و سر به سوی آسمان برداشت و گفت: خدایا! من از دشمنان آل محمد خواه از انسیان باشند و یا از جنیان، به درگاه تو بیزاری می‌جویم. سپس به حضرت عرض کرد: آیا برای من توبه‌ای هست؟ علی بن حسین (علیه‌السلام) فرمود: آری اگر توبه کنی خدا بر تو می‌بخشاید و تو با ما خواهی بود. آن پیرمرد گفت: من از آنچه گفتم توبه‌ای می‌کنم. بعد که خبر این برخورد پیرمرد به یزید رسید دستور داد تا او را بکشند و کشته شد.[۴۰۲]  [۴۰۳]  . در شام اسیران با وضعیتی دردناک در مقابل یزید ایستادند امام چهارم (علیه‌السلام) در حالی که با یازده نفر دیگر به هم زنجیر شده بودند، به یزید فرمودند: تو را به خدا سوگند می‌دهم اگر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما را در این حالت ببیند، گمان داری با تو چه خواهد کرد؟ بعد هم دختر امام حسین فریاد زد: ای یزید! آیا دختران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باید این‌گونه به اسارت گرفته شوند؟ اهل مجلس با شنیدن این جمله از دختر امام حسین (علیه‌السلام) به گریه افتادند به گونه‌ای که صدای گریه ایشان شنیده می‌شد. یزید چون وضعیت را به این صورت دید به ناچار دستور داد دست‌های امام چهارم را باز کنند. و ریسمان‌ها را بریده و غل‌ها را بردارند. چون علی بن حسین (علیه‌السلام) به سوی یزید برده شد او تصمیم به قتل حضرت گرفت. پس دستور داد حضرت در مقابل او بایستد و با ایشان صحبت کند تا از او کلمه‌ای بشنود که موجب قتل او گردد. و حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) بر حسب آنچه که او صحبت می‌کرد، جوابش را می‌دادند. و این در حالی بود که در دستشان تسبیح کوچکی بود که با انگشتانشان آن را دور می‌چرخاندند و صحبت هم می‌کردند. یزید گفت: من با تو صحبت می‌کنم و تو جوابم را می‌دهی در حالی که با انگشتانت تسبیح را دور می‌چرخانی؟ چگونه این ممکن است؟ حضرت فرمود: پدرم به من گفت از جدم که هر کس هنگامی که نماز صبح خواند قبل از اینکه رویش را برگرداند، صحبت نکند مگر اینکه تسبیح را در دست بگیرد و بگوید: اللهم انی اصبحت اسبحک و امجدک و احمدک و اهللک بعدد ما ادیر به سبحتی. و تسبیح را بگیرد و آن را بچرخاند بعد بدون اینکه تسبیح بگوید، به آنچه دوست دارد حرف بزند، برای او ثواب تسبیح و ذکر محسوب می‌شود و این حرزی است برای او تا اینکه به بستر برود. پس هرگاه به بسترش رفت، همین دعا را بخواند و تسبیح را زیر بالشت خود بگذارد تا موقع برخاستن از خواب نیز برای او ثواب ذکر خدا محسوب می‌گردد. من هم این کار را به عنوان اقتدای به جدم انجام دادم. در این موقع یزید گفت: با هیچکدام از شماها سخنی نگفتم مگر اینکه مرا جواب می‌دهید به آنچه که به آن پناه می‌برم. پس او را عفو کرد و صله عطا نمود و دستور داد تا حضرت را آزاد کنند.[۴۲۵]  [۴۲۶]  . یزید امر کرد زنان و نسوان امام حسین (علیه‌السلام) را با حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) در زندانی حبس کنند که آن زندان نه آنها را از گرما حفظ می‌کرد و نه از سرما. تا اینکه پوست‌های آنان ورق ورق شد و پوست‌ انداخت. (در دنباله روایت آمده است که در آن ایام در بیت المقدس هیچ سنگی را برنداشتند مگر اینکه زیر آن خون تازه بود و مردم به خورشید که نگاه می‌کردند آن را بر روی دیوارها به‌صورت سرخی می‌دیدند کان خورشید به ملحفه‌های زرد رنگ می‌ماند تا اینکه علی بن حسین (علیه‌السلام) به همراه نسوان از آن زندان خارج شدند و سر حضرت امام حسین (علیه‌السلام) به کربلا برگردانیده شد.)[۴۳۳]  [۴۳۴] . ملاقات امام سجاد (علیه‌السلام) با منهال : منهال گفت: عرضه داشتم آقای من اکنون کجا می‌روید فرمود: آنجایی که ما در آن هستیم، سقف ندارد و آفتاب ما را گداخته است و هوا را در آنجا نمی‌بینیم، فعلا به جهت ضعف بدن بیرون آمده‌ام و از آنجا فرار می‌کنم تا لحظه‌ای استراحت کنم و زود برگردم چرا که بر زنها می‌ترسم، پس در این حال که با آن حضرت تکلم می‌کردم و او با من حرف می‌زد دیدم ندای زنی بلند شد و آن جناب را صدا زد که کجا می‌روی‌ ای نور دیده، و آن زن جناب زینب دختر علی مرتضی (سلام‌الله‌علیه) بود. پس حضرت برگشت و من از او منصرف شدم و من پیوسته او را یاد می‌کنم و گریه می‌کنم.[۴۳۵] .[۳۳] خطبه امام سجاد (ع) در شام و خطبه امام سجاد در شام (متن)  . امام سجاد(ع) در مسجد شام خطبه‌ای خواند و خود و پدر و جد خویش را به مردم شناساند و به شامیان گفت که آنچه یزید و کارگزاران او بر زبان‌ها انداخته‌اند، درست نیست. پدر او خارجی نیست و نمی‌خواسته است جمعیت مسلمانان را بر هم بزند و در بلاد اسلام فتنه برانگیزد. او برای حق و به دعوت مسلمانان به پاخاست تا دین را از بدعت‌هایی که در آن پدید آمده، بزداید و به سادگی و پاکی عصر جدّ خود برساند.[۳۴] . پس از گذشت مراسم غمباری که در کاخ یزید برگزار شد و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السّلام) با برخوردهای سنجیده و صحبت‌های قاطع و کوبنده خود، بخش زیادی از نقشه‌های دستگاه اموی و شخص یزید برای هدم نام دین و جریان امامت حق را نقش بر آب نمودند، در این حال یزید تصمیم گرفت در روز جمعه که روز اجتماع گسترده مسلمین در مسجد جامع شهر است از راه خطبه‌های نماز جمعه که توسط یکی از علماء سوء و خطباء خود فروخته دستگاه اموی قرائت می‌شد، کار تبلیغی گسترده‌ای بر ضد خاندان وحی و نبوت بویژه حضرت علی و امام حسین (علیهماالسلام) انجام دهد. و این البته در تداوم حدود چهل سال کار تبلیغی مداوم علیه خاندان امامت و ولایت بود که در شام انجام می‌شد. از این‌رو چون روز جمعه فرا رسید، یزید یکی از خطبای برجسته خود را به منبر فرستاد و دستور داد آنچه می‌توانی در مذمت حسین و پدرش بیان کن و او چنین کرد و بعد در تعریف و تمجید از یزید و معاویه بسیار طولانی صحبت کرده و برای آنها از بیان هیچ خوبی و زیبایی فروگذار نکرد. و این در حالی بود که یزید حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) را با خود به مسجد برده بود. حضرت که این سخنان را شنید فریاد برآورد: ویلک ایها الخاطب اشتریت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فبتوا مقعدک من النار. وای به تو‌ ای سخنران!! رضایت مخلوق را به قیمت سخط و ناراحتی خالق خریداری نمودی (و برای خشنودی یک مخلوق، خدا را بر خود خشمناک ساختی) پس جایگاهت آتش دوزخ خواهد بود!! سپس حضرت به یزید فرمودند: ای یزید به من اجازه بده تا بر این چوبها بالا رفته و چند کلمه سخن بگویم که موجب خشنودی خداوند باشد. و این حضاری که در مجلس نشسته‌اند (نیز از آن بهره‌مند شده) به اجر و ثوابی نائل گردند. یزید از این کار شدت ابا داشت. مردم و اطرافیان او به او گفتند: یا امیرالمؤمنین بگذار تا بر منبر بالا رود شاید چیزی از او بشنویم. یزید که از صلاحیت‌های علمی و مقام حضرت بخوبی آگاه بود گفت: اگر او بر منبر بالا رود، پائین نمی‌آید مگر اینکه مرا و آل ابی‌سفیان را مفتضح نموده و رسوا سازد. به او گفتند: این جوان بیمار و شکست خورده چگونه چنین قدرتی خواهد داشت؟ یزید گفت: او از خانواده‌ای که علم و دانش را به کام خود کشیده‌اند و از شیرخوارگی بمانند مرغی که به جوجه‌هایش دانه می‌دهد، به آنها علم و کمال تعلیم شده است ولی مردم دست از اصرار برنمی‌داشتند و پیوسته از یزید می‌خواستند که موافقت کند. در بعضی روایات آمده که فرزند یزید نیز با اصرار از پدر می‌خواست که با این خواسته موافقت کند تا بالاخره او رضایت داد و حضرت بر منبر بالا رفتند و شروع به ایراد خطبه‌ای نمودند که نقش اول را در بقاء و تداوم نهضت حسینی بازی کرد و اگر این خطبه نبود چه بسا اهداف و ماهیت این نهضت مخفی می‌ماند، و ستمکارانی که دست به این جنایت بزرگ زده بودند رسوا نمی‌گردیدند. حضرت بر بالای منبر ابتدا حمد و ثنای الهی را بجا آورد و بعد خطبه‌ ای غراء خواند که همه مردم گریستند تا بیقرار شدند و بشدت عواطف آنها تحت تاثیر قرار گرفت. فرمود: ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است. به ما علم و بردباری و سخاوت و فصاحت و شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین ارزانی داشت و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر برگزیده اسلام حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از ماست. صدیق (حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)) از ماست، جعفر طیار از ماست، شیر خدا و شیر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) (حضرت حمزه) از ماست، امام حسن و امام حسین همان دو سبط بزرگوار این امت از ماست و مهدی این امت (که دجال را می‌کشد) از ماست.
حال هر کس مرا شناخت که شناخت و برای آنان که مرا نمی‌شناسند خاندان خود و حسب و نسبم را بیان خواهم کرد.

امام سجاد(ع) که ۳۴ سال پس از واقعه کربلا زنده بود،[۳۶] همواره تلاش می‌کرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد. امام هر گاه آب می‌نوشید به یاد پدر بود و بر مصایب امام حسین(ع) گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت.[۳۷] . شیخ صدوق رحمه اللَّه در کتاب خصال، به سندش از امام صادق (ع) روایت کرده: «الْبَکَّاءُونَ خَمْسَةٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَأَمَّا آدَمُ فَبَکَی عَلَی الْجَنَّةِ... أَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْنِ عِشْرِینَ سَنَةً أَوْ أَرْبَعِینَ سَنَةً مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی حَتَّی قَالَ لَهُ مَوْلًی لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الهالکین قَالَ‌ «انَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لاتَعْلَمُونَ» إِنِّی مَا أَذْکُرُ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَةَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَة.» یعنی افرادی که فوق العاده گریه کردند پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه، دختر حضرت محمّد (ص) و علی بن الحسین (ع). حضرت علی بن الحسین (ع) مدت بیست یا چهل سال بر حضرت حسین گریست. هیچ غذایی در مقابل آن حضرت نمی ‏گذاشتند مگر اینکه گریان می‏ شد. کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت: ای پسر رسول خدا! فدای تو شوم، من می‏ ترسم تو خود را (به واسطه کثرت گریه) هلاک نمایی! فرمود: چاره‏ ای نیست جز اینکه از غم و اندوه خود به خداوند شکایت کنم. من چیزهایی را می‏ دانم که شما نمی ‏دانید. من یادآور قتلگاه فرزندان فاطمه (س) نمی‏ شوم مگر اینکه گریه راه گلویم را مسدود می‏ کند. همچنین از یکی از غلامان آن حضرت روایت شده است که گفت: روزی امام سجاد (ع) به صحرا تشریف برد. من نیز پشت سر حضرت بیرون رفتم. حضرت سجده طولانی کرد. سپس سر از سجده برداشت. دیدم گریه بسیاری کرده است. عرض کردم: آقای من! آیا وقت آن نشد که اندوه شما تمام شده و گریه شما کم شود؟ فرمود: وای بر تو! یعقوب پیغمبر دوازده پسر داشت. خداوند یکی از پسرانش را از نظر او غایب کرد. او از حزن و اندوه مفارقت آن پسر، موی سرش سفید شد. پشتش خمیده و چشمش از بسیاری گریه نابینا شد. حال آن که پسرش در دنیا زنده بود؛ ولی من به چشم خود پدر و برادرم را با هفده تن از اهل بیت خود کشته و سر بریده دیدم؛ پس چگونه حزن من به غایت رسد و گریه‌ام کم شود؟ در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «امام زین العابدین (ع) چهل سال بر پدر بزرگوارش گریه کرد، در حالی که روزها روزه بود و شب‌ها به نماز می‌ایستاد. هنگام افطار که غلام حضرت برای ایشان آب و غذا می‌برد و عرض می‌کرد بفرمایید، حضرت می‌فرمود: «قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ جَائِعاً - قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ عَطْشَاناً» فرزند رسول خدا، گرسنه کشته شد! فرزند رسول خدا، تشنه کشته شد! و پیوسته این سخن را تکرار می‌کرد و گریه می‌کرد به گونه‌ای که اشک‌های آن حضرت با آب و غذایش مخلوط می‌شد. پیوسته این گونه بود تا رحلت کرد.» با این حال که داغ مصائب کربلا بر امام سجاد(ع) بسیار سخت و جانکاه بود اما آن حضرت رسالت روشنگری خود را در بعد از واقعه عاشورا به خوبی به انجام رساند و در هر فرصتی به ایراد خطبه برای آشکار کردن ماهیت پلید بنی امیه می پرداخت. در ادامه این نوشتار به دو خطبه امام در کوفه و شام مروری خواهیم داشت. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است، «امام زین العابدین(ع) چهل سال بر پدر بزرگوارش گریه کرد، در حالی که روزها روزه بود و شب‌ها به نماز می‌ایستاد، هنگام افطار که غلام حضرت برای ایشان آب و غذا می‌برد، حضرت می‌فرمود: فرزند رسول خدا(ص) گرسنه کشته شد! فرزند رسول خدا تشنه، کشته شد! و پیوسته این سخن را تکرار می‌کرد و گریه می‌کرد به گونه‌ای که اشک‌های آن حضرت با آب و غذایش مخلوط می‌شد. پیوسته این گونه بود تا رحلت کرد.»[۳۸] مالک بن انس می‌گوید: علی بن حسین در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند تا اینکه از دنیا رحلت کرد. لذا به ایشان «زین العابدین» می‌گویند.[۴۴] . ابن عبد ربّه نیز می‌نویسد: هنگامی که علی بن حسین آماده نماز می‌شد، لرزه عجیبی وجودش را فرا می‌گرفت. از ایشان در این باره سؤال شد، فرمود: «وای بر شما! آیا می‌دانید که من در برابر چه کسی می‌خواهم بایستم و در برابر چه کسی می‌خواهم مناجات کنم؟!»[۴۵] . همچنین از مالک بن انس نقل شده است هنگامی که علی بن حسین احرام بست، لبیک اللّهمّ لبیک را قرائت کرد و در همان لحظه، بیهوش شده و از مرکب خود به زمین افتاد.[۴۶] صحیفه سجادیه، مجموعه دعاهای امام سجاد(ع) و آینه‌ای است که تصویر اجتماع آن روز -به ویژه مدینه- را در آن می‌توان دید: بیزاری از کردار و گفتار زشت مردم آن روز و پناه بردن به خدا از آنچه می‌بیند و می‌شنود، و روشن نمودن راه درست در پرتو تربیت دین و قرآن و پاکیزه ساختن جان ها از آلایش؛ گویی امام می‌خواهد تا آنجا که ممکن است، به زبان دعا مردم را از شیطان ببرد و به خدا پیوند دهد.[۵۸] . رساله حقوق، یکی از آثار امام سجاد(ع) است. در این رساله ۵۱ حق (یا ۵۰ حق طبق برخی نسخه ها) شمارش شده است.[۵۹]  دعای ابوحمزه ثمالی را امام زین‌العابدین در سحرهای ماه رمضان می‌خواند و ابوحمزه ثمالی از آن حضرت نقل کرده است.[۶۰] این دعا دربردارنده مفاهیمی متعالی و تعابیری شیوا و فصیح است. زیارت امین الله زیارتنامه‌ای است که امام سجاد (ع) هنگام زیارت مزار حضرت علی (ع) خوانده است.[۶۱] این زیارت از معتبرترین زیارات شمرده شده است که در همه جا(از جمله نزد قبور دیگر ائمه(ع)) می‌توان آن را خواند.[۶۲] . یاران و شاگردان امام سجاد علیه السلام : ابوحمزه ثُمالی: راوی، محدّث و مفسّر امامی قرن دوم که از اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) بود.[۶۴] . ابوخالد کابلی: ملقب به كَنْكَر،[۶۵] از رجال شیعی سده اول قمری و از اصحاب امام سجاد(ع) و امام باقر (ع). اَبان بن تَغْلِب:[۶۶] ادیب، قاری، فقیه، مفسّر و از محدّثان بنام امامیه که محضر امام سجاد (ع)، امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) را درک کرد . جابر بن عبدالله انصاری: صحابی پیامبر اسلام(ص) است[۶۷] که در بسیاری از غزوه‌ها و سرایا شرکت کرد. جابر، راوی حدیث لوح است - که دربردارنده نام امامان شیعه از زبان پیامبر(ص) است. جابر را از اصحاب امام علی (ع) و ائمه تا امام باقر (ع) دانسته‌اند . سُلَیم بن قیس هلالی: از اصحاب خاصّ چهار امام نخست شیعه(ع) که محضر امام باقر(ع) را هم درک کرده است. او از قدیمی‌ترین علمای شیعه و بزرگان اصحاب ائمه(ع) و مورد وثوق آنان بوده و نزد ایشان از محبوبیت خاصّی برخوردار بوده است. ابراهیم و حسن فرزند محمد بن حنفیه؛[۶۸] . سعید بن مسیب بن حزن قرشی مخزومی:[۶۹] از صحابه که امام سجاد(ع) او را داناترین مردم زمان خودش نامیده است.[۷۰] . یحیی بن اُمّ طُوَیل[۷۱] . سعید بن جُبَیر: مفسر و از تابعین.[۷۲] . محمد بن جُبَیر بن مُطعِم.[۷۳]

نگاهی به زندگی امام زين العابدين (ع)  - کسی که چهل سال بر سیدالشهدا گریست/ مروری بر خطبه‌های امام سجاد(ع) - امام سجاد علیه السلام - امام سجاد علیه‌السلام - امام سجاد علیه‌السلام - امامت امام سجاد - زندگانی حضرت امام علی بن الحسین زین‌العابدین سجاد (ع) - ... - ماجرای زخم کتف حضرت سجاد (ع) که تا زمان شهادت خوب نشد - ... - نحوه شهادت امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا/ دلیل دیدارهای مکرر ... - نگاهی به زندگی امام زين العابدين (ع) - شهادت حضرت امام سجاد (ع)  - خلاصه زندگی امام سجاد (ع) - شهادت امام زين العابدين - امام سجاد علیه السلام - شهادت حضرت امام زین العابدین علیه السلام - علی بن حسین - خلاصه ای از زندگی امام سجاد (ع) - شهادت امام زین العابدین علیه السلام - امام سجاد علیه السلام - امام سجاد علیه‌السلام - شهادت امام زین العابدین (ع) - سالروز شهادت امام زین العابدین علیه السلام بر شیعیان آن حضرت تسلیت... - شهادت امام زین العابدین (ع) - زندگی‌نامه حضرت امام سجاد (علیه السلام) - شهادت امام زين العابدين - امام سجاد علیه السلام - نگاهی به زندگی امام زين العابدين (ع) - شهادت امام زین العابدین علیه السلام - امام سجاد علیه‌السلام - امام سجاد علیه‌السلام - حضرت زين العابدين(عليه السلام) - سجاد


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ | 20:0 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شهادت حضرت "امام زين العابدين(ع)" به روايتي (12محرم 95 ق)

شهادت حضرت شهادت امام سجاد(ع) در برخي نقل‏ها سال 92 ق و در نقلي ديگر سال 94 و در منابعي ديگر سال 95 ذكر شده است. همچنين در روز شهادت آن حضرت اختلاف وجود دارد. در برخي منابع، شهادت ايشان را در روز 22 18 و 25 ماه محرم نيز ذكر كرده‏اند. زمان حضرت امام سجاد(ع) پُر از اختناق و تقيّه بود و كسي در برابر جاسوسان بني‏اميه، مجال نفس كشيدن نداشت؛ با اين حال، امام سجاد(ع) از ارشاد و نشر احكام اسلام فروگذاري نكرد. ايشان به هر نحوِ ممكن، مسائل اسلامي را بيان مي‏نمود و در هدايت مردم مي‏كوشيد. از جمله آثار امام سجاد(ع) صحيفه‏ي سجاديه است كه مشتمل بر 54 دعا از دعاهاي آن حضرت مي‏باشد. مدت عمر آن امام، 57 سال و زمان امامت آن بزرگوار 34 سال بود. آن امام همام، سرانجام به دستِ هشام بن عبدالمَلِك در زمان خلافت وليد بن عبدالملك مسموم شد و به شهادت رسيد. پيكر مطهر امام سجاد(ع) در قبرستان بقيع و در كنار مرقد مطهر عموي گراميش حضرت امام حسن مجتبي(ع) واقع است.

شهادت امام زین العابدین علیه السلام

نحوه شهادت امام سجاد (ع) پس از واقعه کربلا/ دلیل دیدارهای مکرر ...

شهادت حضرت امام زین العابدین علیه السلام - شهید آوینی

تاریخ شهادت امام سجاد (ع) چه روزی است؟ | ستاره

تاريخ دقیق شهادت امام سجاد (عليه السلام) - شیعه نیوز

زمان شهادت امام سجاد علیه السلام - دانشنامه رشد

شهادت حضرت امام سجاد (ع) - موسسه در راه حق

تقویم: شهادت حضرت سجاد - دانشنامه‌ی اسلامی

تاریخ شهادت امام سجاد | ام الکتاب، پایگاه تخصصی زین ...

سالروز شهادت امام زین العابدین علیه السلام بر شیعیان آن ...

تاريخ دقیق شهادت امام سجاد (عليه السلام) - شیعه نیوز

امام سجاد علیه السلام - ويکی شيعه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ | 19:59 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حضرت سجّاد زین العابدین

حضرت سجّاد زین العابدین - آن امامِ چارم اهلِ یقین

آن درخشان همچو ماه وآفتاب - اُسوه و اُلگو بُوَد بهرِ شَباب

محو حق میشد چنان آن بی قرین - شد ندائی اَنتَ زینُ العابدین

گشت زين العابدين آن مَه لقا  - اسوه اي شد در عبادت بهرِ ما

از دعا و ذکر وطاعاتِ امام - یک صحیفه است ازمناجاتِ امام

سجده قسمي از عبادتهايِ اوست - كه نشانش در همه اعضايِ اوست

او چنان درسجده غرقِ راز بود - که تو گوئی با مَلَک همباز بود

سجده هايِ او به درگاه خدا - گشت الگو بهرِ اربابِ هُدا

پينه بر پيشاني و زانويِ او - بود از آن سجده یِ نيكويِ او

پینه ها بر زانو و پیشانِیَش - حاکی از آن حالتِ ربّانِیَش

ذوالثّفائن شد زالقابش از آن - کو به سجده بود دائم هرزمان

ذوالثّفائن شد لقب زان سجده ها - داشت او از صبح تا گاهِ عشا

او پس از قتلِ پدر در كربلا - کرد رسوا اهلِ شام و کوفه را

شد چو در بازارِ کوفه آن جناب - کرد بر آن مردمِ دانی خطاب

یک سخنرانی نمود او پُر زِ شور - که نموده دشمنان را کَر وَ کور

چونکه در دروازه یِ ساعات شد - روزِ روشن پیشِ او ظُلمات شد

مسجدِ شام و سخنرانی یِ او - مُهرِ حق را زد به پیشانی یِ او

باقری سجّاد و زین العابدین - هست اُلگو بهرِ ما و مؤمنین

سروده شده روز شهادت امام سجاد علیه السلام سال 1399


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ | 19:55 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

ویژه نامه حضرت امام سجاد عليه السلام

زندگینامه امام سجاد علیه السلام

ولادت امام سجاد علیه السلام

شهادت امام سجاد علیه السلام

معجزات وکرامات امام سجاد علیه السلام

فضائل و مناقب امام سجاد علیه السلام

اشعارمدح ومولودی امام سجاد علیه السلام

اشعارمدح ومرثیه امام سجاد علیه السلام

احادیث امام سجاد علیه السلام

حکایات امام سجاد علیه السلام

همسروفرزندان امام سجاد علیه السلام

تصاویر امام سجاد علیه السلام

صوتی تصویری امام سجاد علیه السلام

صحیفه سجادیه زبورآل محمدعلیهم السلام

رساله حقوق امام سجادعلیه السلام

دوران امامت امام سجاد عليه السّلام

امام سجاد عليه السّلام وخلفاي معاصر

امام سجاد عليه السلام و واقعه حرّه

نرم افزاروکتابخانه امام سجادعلیه السلام

امام سجاد علیه السلام از کربلا تا شهادت

شهربانو مادرامام سجادعلیه السلام

امام سجاد عليه السلام از مدینه تا کربلا

امام سجاد علیه السلام از کربلا تا مدینه

اقامت امام سجاد علیه السلام در مدینه تا پایان عمر

بقیع محل دفن امام سجاد علیه السلام

امام سجاد(ع) پایه گذار شکوفایی فقه جعفری

حضرت امام سجاد علیه السلام و واقعه کربلا و اسارت

قیامهای مهم معاصر امام در دوران امام سجاد(ع)

مناجات خمس عشرامام سجادعلیه السلام

دعای ابوحمزه ثمالی امام سجادعلیه السلام

مناجات‌های پانزده گانه از امام سجاد (ع)

زیارت امین الله امام سجادعلیه السلام

یاران و شاگردان امام سجادعلیه السلام

مطالب ، مقالات و موضوعات گوناگون


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: چــــهــــارده مـــعـــصــــوم

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ | 19:54 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

عترت آل پیمبر باغم و آه و فغان - یازدهِ ماهِ محرّم سویِ کوفه شد روان

عترت آل پیمبر باغم و آه و فغان - یازدهِ ماهِ محرّم سویِ کوفه شد روان

عترت آل پیمبر باغم و آه و فغان - یازدهِ ماهِ محرّم سویِ کوفه شد روان

اهلبیت بی پناهِ شاهِ مظلومان حسین  - شد روانه سویِ کوفه با فغان و شوروشین

جمله بر محمل سوار و ازکنارِ خیمه گاه - سویِ شامِ غم روانه ازکنارِ قتلگاه

آن یکی بهرِ برادر نالد و آن یک پدر - گریه دارد ناله دارد دستِ غم دارد به سر

حضرتِ سجّاد هم در کند و زنجیرِ ستم - سویِ شامش میبرند آن کافران با حزن و غم

ابن سعد و شمر دون و هم سنان و حرمله - سویِ کوفه شد روان با شادی و با هلهله

زجرِ دون با تازیانه در پیِ آن کاروان - میزند برکتف و بازویِ زنان و کودکان

میزند آن شمرِملعون و شقی و دین تباه - بر سرِ آن کودکان و اهلبیتِ بی پناه

آن زنان و کودکان بی کس و دور از وطن - سویِ شامِ غم روانه با غم و رنج و مِحن

درپیِ آن کاروان هم عدّه ای قومِ شریر - میبرند آن کاروان را سویِ کوفه چون اسیر

مانده اجسادِ شهیدان جمله بر رویِ زمین - گشته غمگین بهرِ آنان انبیا و مرسلین

باقری امروزباشد یازدهِ ماهِ محرّم - آلِ پیغمبر تمامی جمله در افغان و ماتم

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور یازدهم محرم سال 1398

سویِ شام پربلا

عترت آل نبی ازكربلا - شدروانه سویِ شام پربلا

اهلبیتِ آن شهنشاه حجاز - جملگی براشتران بی جهاز

راه افتادندچون ازخیمه گاه - میگذشتندازكنارقتلگاه

چشمشان افتادچون بركشتگان - خودفكندندازشترهاناگهان

هریكی اندركنارِیك بدن - ناله ها میزدبصدرنج ومحن

آن یكی میگفت ای تاجِ سرم - دیگری میگفت علی اكبرم

دیگری میگفت ای ناشادِمن - نوجوان ای قاسم دامادِمن

دیگری میگفت علی اصغرم - ای نخورده آب طفل مضطرم

لیك زینب بافغان وشوروشین - ناله میكردوهمی گفت ای حسین

توكجایی من بقربانِ سرت - یكدمی خودرانمابرخواهرت

من نمی بینم میان كشتگان - پیكرِپاكت كجاهستی نهان

یاكه خودبرمن نما ای نورعین – یاصدامیزن مرا تو ای حسین

ناگه آمدازمیانِ كشته ها - یك صدا ای خواهرم این سوبیا

من حسینم كه به جسمِ چاكچاك - اوفتادم بین این خاشاك وخاك

سرندارم دربدن ای خواهرم - تاكه بشناسی مرا ای محترم

بی لباس وبی كفن افتاده ام - بی سروخونین بدن افتاده ام

ناگهان زینب بدیدآن شاه را - درمحاق افتاده دیدآن ماه را

كردآندم بابرادراین خطاب - بادل پرخون وباقلب كباب

گفت ءَاَنت اخی ای نورعین - وابن اُمّی ای برادرای حسین

پس چراتوسرنداری دربدن - برتن تونیست كهنه پیرهن

قطعه قطعه پیكرپاك تورا - بینم اكنون روی خاكِ كربلا

بودروزی جای تودوشِ نبی - دائمًا بودی درآغوشِ نبی

گشته اینك جای توبررویِ خاك - بی كفن هستی وجسمِ چاكچاك

اهلبیت تواسیرومضطرند - زینبت راسوی كوفه میبرند

من شدم اینك روانه سویِ شام - تادهم راهت ادامه باپیام

میروم تاشامیان رسواكنم - درمیانِ شامیان غوغا كنم

ازكنارت میروم باشوروشین - باقری گرددفدایت ای حسین

یازده محرّم است

یازده محرّم است - روزاندوه وغم است

كربلاوقتلگاه - غرقِ حزن وماتم است

یاحسین حسین حسین - یاحسین حسین حسین

اهلبیتِ مصطفا - به اسیری میبرند

این گروه بی حیا - ازخدابی خبرند

اهلبیت مصطفا - هتك حرمت اینچنین

دركجاباشدروا - باكدام آئین ودین

بچه های طُلقاء - حاكمِ جوروستم

راه شیطانِ لعین - بنهندهمی قدم

اهلبیت مصطفا – شد اسیركافران

حرم امام حسین - اسیرستمگران

اهلبیت مصطفا - سوارِكجاوه ها

سوی كوفه میبرند - ازدیارِكربلا

سوارِكجاوه ها - ازكنارِقتلگاه

میدهندِشان عبور - شامیانِ روسیاه

حرمِ امام حسین - چون شهیدان میبینند

هریكی به كنارِ - یك شهیدمینشینند

یكی میگه قاسمم - یكی میگه اكبرم

یكی میگه كجایی - شیرخواره اصغرم

یكی میگه یازُهیر - یكی میگه یاحبیب

یكی مشغول دعا - یكی هم ام من یجیب

یكی هم میگرده و - هی میگه حسین حسین

هی میگه برادرم - بافغان وشوروشین

من گلی گم كرده ام - درمیانِ قتلگاه

جویم اورا اینچنین - بافغان وسوزوآه

درمیانِ قتلگاه - هرچه میگویم حسین

من نمیبینم ترا - هرچه میجویم حسین

ناگهان چشمش فتاد - جسم صدچاكِ حسین

زیرتیغ وخنجرو - نیزه وچوب وسنین

كفت آندم بافغان - یاحسین انت اخی

این تویی برادرم - وابن اُمّی وابی

زینتِ دوش نبی - توكجاوقتلگاه

زیبِ آغوش نبی - توكجا این جایگاه

ای حسین سرت كجاست - چه شده پیرهنت

تنت آغشته بخون - چه شده آن كفنت

ای حسین مامیرویم - اززمینِ كربلا

این توواین شُهدا - این من وشام بلا

مابسوی كوفه و - شام غم گشته روان

توشهیدِكربلا - من اسیرشامیان

توومردانِ خدا - همگی گشته شهید

من واین خیلِ زنان - سویِ درباریزید

باقری آل نبی - میرود كوفه وشام

میرود راهِ دراز - بهرتبلیغ مرام

یازده محرم است - روزاندوه وغم است

كربلا وقتلگاه - غرق حزن وماتم است

یاحسین حسین حسین - یاحسین حسین حسین

شعرازباقری پور از کتاب مجموعه اشعارباقری

  سیزدهم محرم؛ اسرای اهل بیت(ع) در زندان کوفه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ | 13:44 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حركت اهل‏بيت "امام حسين"(ع) بسوی کوفه (11محرم61 ق)

عمربن سعد ملعون روز يازدهم محرم سال 61 هـ .ق. تا ظهر در زمين كربلا ماند و بر كشتگان سپاه خود نماز خواند و آنان را به خاك سپرد؛ در حالي كه بدن امام حسين(عليه السلام) به همراه 72 تن از اصحاب گران قدرش بدون كفن برزمين گرم كربلا مانده بود. چون روز به نيمه رسيد، عمر بن سعد دستور داد تا اهل بيت امام حسين‌(عليه السلام) را بر شترها سوار كردند. حضرت زين-العابدين‌(عليه السلام) را در حالي که بيمار بود نيز با غل و زنجير بر اشتري سوار نمودند . و آنان را مانند اسیران بردند و از قتلگاه عبور دادند. وقتى چشم زنان به شهدا افتاد، فریاد کشیدند و اشک ریزان خود را از شتران به زمین انداختند. زینب کبرى(س) چون نظرش به بدن مبارک امام افتاد، فرمود: «السلام علیک یا ذبیحاً من‌القفا» و سپس نعش برادر را به سینه خود چسبانید، عرض کرد: «اختک لک الفداء یا‌بن محمدالمصطفى و یا قرّة عین فاطمة الزّهرا» بعد با صوتى حزین و قلبى دردناک گفت: «یا محمداه صلّى علیک ملیک السّمآء» این حسین توست که با اعضاى پاره پاره در خون خویش آغشته است، اینها دختران تو هستند که اسیر شده‌اند و این حسین توست که بدنش بر روى خاک افتاده. حضرت سکینه(س) جسد پدر را در بر گرفت، ناله زد و عرض کرد: «پدر جان شهادت تو، چشم دشمنان را روشن و دلشان را شاد کرد، پدر جان بنى‌امیّه مرا در کوچکى یتیم کرد، بابا زمانى که شب مى‌شود چه کسى مرا حمایت مى‌کند؟ بابا گوشواره‌هایم را غارت و عبایم را ربودند.» . کفعمى نقل مى‌کند : حضرت سکینه(س) فرموده است: چون بدن نازنین پدرم را در آغوش گرفتم حالت اغماء به من رخ داد، در آن حال شنیدم که پدرم مى‌فرمود:«شیعتى مهما شربتم ماء عذب فاذکرونى، او سمعتم بغریب او شهید فاندبونى.» . هنگام حرکت کاروان اسرا از کنار قتلگاه، صداي شيون و گرية بانوان بلند شد که به يکباره غوغايي در کربلا به پا شد. حضرت زينب‌(سلام الله عليها) با چشمي خون فشان رو به بدن مطهر برادر كردند و فرمودند: «به فداي آنكس كه سپاهش روز دوشنبه غارت شد! به فداي آنكس كه ريسمان خيامش را قطع كردند! به فداي آنكس كه نه غايب است تا اميد بازگشتنش باشد و نه مجروح است كه اميد بهبودش باشد! به فداي آنكس كه جان من فداي او باد! به فداي آنكس كه با دلي اندوهناك و با لبي عطشان او را شهيد كردند! به فداي آنكس كه از محاسنش خون مي‌چكيد» . عمربن سعد ملعون روز یازدهم محرم سال 61 هـ .ق. تا ظهر در زمین کربلا ماند و بر کشتگان سپاه خود نماز خواند و آنان را به خاک سپرد؛ در حالی پیکر پاک فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و یاران پاکبازش در زیر آفتاب رها شده بود، دستور داد سرهاى دیگر شهداى کربلا را از بدن ها جدا کنند و به قصد تقرّب به ابن زیاد و گرفتن جایزه با خود به کوفه ببرند. این سرهاى پاک که مجموع آنها با سر امام علیه السلام به 72 سر نورانى مى‌ رسید اینگونه بین قبائل تقسیم شد. 1. قبیله کنده به سرکردگى قیس بن اشعث، سیزده سر!  2. قبیله هوازن به فرماندهى شمر بن ذى الجوشن، دوازده سر!  3. قبیله تمیم، هفده سر!  4. قبیله بنى اسد، نه سر!  5. قبیله مذحج، هفت سر!  6. سایر قبایل، سیزده سر!   . چون روز به نیمه رسید، عمر بن سعد دستور داد تا اهل بیت امام حسین‌(علیه السلام) را بر شترها سوار کردند. حضرت زین العابدین‌(علیه السلام) را هم در حالی که بیمار بود، با غل و زنجیر بر اشتری سوار نمودند . هنگام حرکت کاروان اسرا از کنار قتلگاه، صدای شیون و گریه بانوان بلند شد که به یکباره غوغایی در کربلا به پا شد.  مشاهده آن صحنه ‌هاى دلخراش با آن بدن ‌هاى پاره پاره و پایمال سمّ اسبان که عمدتاً قابل شناسایى نبودند، مى‌توانست هر بیننده‌اى را از پاى درآورد ولى طمأنینه و آرامشى که در زینب کبرى‌ علیها السلام، یادگار صبر و شکوه على علیه السلام ظهور کرد و صلابت و استحکامى که در کلمات دلنشین او موج مى‌زد، تا حدود زیادى آن فضاى سنگین را شکست و آن را براى آل رسول قابل تحمل کرد. حضرت زینب‌ (سلام الله علیها) با چشمی خون فشان رو به بدن مطهر برادر کردند و فرمودند: «به فدای آنکس که سپاهش روز دوشنبه غارت شد! به فدای آنکس که ریسمان خیامش را قطع کردند! به فدای آنکس که نه غایب است تا امید بازگشتنش باشد و نه مجروح است که امید بهبودش باشد! به فدای آنکس که جان من فدای او باد! به فدای آنکس که با دلی اندوهناک و با لبی عطشان او را شهید کردند! به فدای آنکس که از محاسنش خون می‌چکید» . زینب که مى‌دانست دشمن در انتظار است تا با دیدن کوچکترین نشانه ‌اى از ضعف وپشیمانى درخاندان پیامبر، قهقهه مستانه سر دهد، با دیدن پیکر به خون آغشته برادر، رو به آسمان کرد و گفت: «أَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ هذا الْقُرْبانَ‌؛ خدایا این قربانى را قبول فرما!». نکته قابل توجه در این فرمایش حضرت زینب (سلام الله علیها) آن است که شهادت امام حسین(علیه السلام) و غارت خیمه های آن حضرت را روز دوشنبه بیان فرموده‌اند در حالی که بنا به گفته تمام تاریخ نویسان روز عاشورا، روز جمعه یا شنبه بوده است. از این رو باید گفت که این کلام بلند آن حضرت، به روز دوشنبه‌ای اشاره دارد که غاصبان خلافت در سقیفه بنی ساعده دور هم جمع شدند تا سنگ بنای انحراف و گم راهی میلیون‌ها مسلمان را بگذارند؛ پس در همان جا واقعه کربلا را نیز که ثمره این فتنه ننگین بود، طراحی نمودند و در حقیقت خنجری که شمر ملعون در عصر عاشورا بر گلوی نازنین امام حسین‌(علیه السلام) قرار داد، غاصبان خلافت در سال 11 هـ .ق. آن را از غلاف بیرون آورده و برای کشتن امام حسین‌(علیه السلام) آماده کرده بودند.

«ابن عبد ربه» در «عقد الفرید» مى‌نویسد: در میان اسراء دوازده پسر بچه و نوجوان از جمله آنها محمد بن الحسین‌ و على بن الحسین علیه السلام بودند. از جمله زنان بزرگوارى که در کربلا به اسارت درآمدند عبارتند از: زینب کبرى علیها السلام، ام کلثوم‌، فاطمه دختر امیرالمؤمنین علیه السلام، فاطمه دختر امام حسین علیه السلام‌، سکینه دختر امام حسین علیه السلام‌، و دختر چهارساله امام حسین علیه السلام (رقیه)، و رباب دختر امرء القیس همسر با وفاى امام حسین علیه السلام‌، رمله، مادر حضرت قاسم و همسر امام حسن مجتبى علیه السلام. اینان بازماندگان از عترت رسول اللَّه بودند که ابن سعد و سپاهش حرمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در حق آنها رعایت نکردند و با جسارت تمام آنان را چون اسیران جنگى به بند کشیدند و با خیل نامحرمان که قاتلان ذرارى پیامبر صلى الله علیه و آله و یارانش بودند، به سوى کوفه روانه ساختند.

اسیران کربلا، بازماندگان واقعه کربلا همچون امام سجاد(ع)، امام چهارم شیعیان و حضرت زینب(س)، دختر امام علی(ع) که به اسارت لشکر عمر سعد درآمدند. اسرا به دستور عمر سعد، شب یازدهم محرم در کربلا نگه داشته شدند و بعد از ظهر روز یازدهم، به کوفه نزد ابن زیاد برده شدند. پس از واقعه عاشورا، بازماندگان سپاه عمر سعد، کشته‌های خود را روز یازدهم محرم، دفن کردند و اهل بیت امام حسین(ع) و بازماندگان شهدای کربلا را به سوی کوفه بردند.[۱] مأموران عمر سعد زنان اهل بیت را از کنار اجساد شهدا عبور دادند. زنان خانواده امام حسین(ع) در آن حال ناله کرده و بر صورت‌هایشان می‌زدند. چنانکه از قرة بن قیس نقل شده، حضرت زینب (س)، وقتی از کنار بدن برادرش امام حسین (ع) می‌گذشت، از شدت غم سخنانی گفت که دوست و دشمن گریه کردند.[۲] . گزارش‌های مورخان درباره تعداد و اسامی اسرای اهل بیت و بازماندگان اصحاب امام حسین(ع)، مختلف است؛ تا آنجا که برخی تعداد اسرا را تا ۲۵ نفر هم ذکر کرده‌اند.[۴] از این میان مردان و زنانی که در منابع ذکر شده‌اند، عبارت است از: امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، محمد و عمر دو پسر امام حسین(ع)، زید پسر و محمد نوه امام حسن(ع)،[۵] و همچنین حضرت زینب، فاطمه، و ام کلثوم از دختران امام علی(ع).[۶] چهار دختر از امام حسین (ع) به نام‌های سکینه، فاطمه، رقیه و زینب نیز در منابع آمده است.[۷] همچنین رباب همسر امام حسین (ع)[۸] و فاطمه دختر امام حسن (ع)، در میان اسیران کربلا حضور داشته‌اند.[۹] . پس از شهادت امام حسین علیه‌السّلام در عاشورای سال شصت و یک هجری، عمر بن سعد به همراه یارانش تا ظهر روز یازدهم محرم در سرزمین کربلا ماندند و به جمع آوری و تدفین کشتگان خود پرداختند.[۱] [۲] [۳] [۴] [۵] [۶] . آن گاه در حالی که اجساد بی سر و مطهر امام علیه‌السّلام و یارانش را بر روی زمین رها کرده بودند، بانگ الرحیل سر داده زنان و دختران سالار شهیدان را که امانت‌های رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در میان امتش بودند را در برابر دیدگان هزاران دشمن با رویی گشوده و بدون چادر و پوشش بر شترهای برهنه و بی جهاز سوار کردند و همانند اسیران ترک و روم و در حالی که در اوج مصیبت و غم و اندوه به سر می‌بردند به سوی کوفه حرکت کردند.[۷] . به دستور عمر بن سعد سپاه کوفه کاروان اسرا را از میان قتلگاه عبور دادند. (در برخی از منابع آمده که عبور اسرا از میان قتلگاه به درخواست خود اسرا بوده است).[۸] . در پی این اقدام ناجوانمردانه، داغ اهل بیت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تازه شد و صدای شیون و زاری آنان به آسمان برخاست. از قرة بن قیس تمیمی (در برخی روایات نام راوی محمد بن مسلم ذکر شده است)[۹] -که خود یکی از سپاهیان عمر بن سعد و از حاضرین در میدان کربلا بود- روایت شده که می‌گفت: «پس از عبور کاروان اسرا از میان قتلگاه، زنان اهل بیت علیه‌السّلام را دیدم که وقتی بر کشته حسین علیه‌السّلام و اهل بیتش گذشتند، شروع به شیون و زاری کردند و به صورتهای خویش می‌زدند. پس سوار بر اسب از کنارشان گذشتم... من هر آن چه را فراموش کنم، سخنان زینب سلام‌الله‌علیهم ، دختر فاطمه سلام‌الله‌علیهم را فراموش نخواهم کرد، زمانی که بر کشته برادر خویش گذشت، می‌گفت: «یا محمداه، یا محمداه صلی علیک ملائکة السماء، هذا الحسین علیه‌السّلام بالعراء، مزمل بالدماء، (معفر بالتراب،) قطع الاعضاء، یا محمداه و بناتک (فی العسکر) سبایا، و ذریتک مقتله (قتلی)، تسفی علیهم الصبا. هذا ابنک محزوز الراس من القفا، لا هو غائب فیرجی ولا جریح فیداوی؛ وا محمداه، وا محمداه، فرشتگان آسمان بر تو درود می‌فرستند، این حسین (تو) است که با تنی پاره پاره و آغشته به خون در این دشت افتاده است، یا محمداه، این‌ها دختران تو هستند که به اسارت می‌روند و کسانی که باقی مانده‌اند، این کشتگانند که (بی سر و عریان بر زمین افتاده‌اند و) باد بر آن‌ها می‌وزد.»[۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] . «این، پسر توست، با سر بریده از قفا نه گم شده‌ای است که به بازگشتش امید باشد، و نه زخمی است که مداوایش کنند»[۱۴]-[۱۵] [۱۶] [۱۷] . زینب سلام‌الله‌علیهم پیوسته از این سخنان می‌گفت تا این که به خدا سوگند ، دوست و دشمنی را باقی نگذاشت؛ مگر آن که همه از سخنانش به گریه افتادند.[۱۸] [۱۹] [۲۰] [۲۱] . من حتی اشک بعضی از سپاهیان را دیدیم که بر سم اسبانشان فرو می‌ریخت.[۲۲] . سپس سکینه سلام‌الله‌علیهم - دختر امام حسین علیه‌السّلام - پیش آمد و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداری پرداخت. سخنان او با پدر و گریه هایش بر شهید کربلا هم چنان ادامه داشت تا این که گروهی از یاران عمر بن سعد پیش آمدند و او را به زور از پیکر پاک پدرش جدا کردند و کشان کشان نزد دیگر اسرا بردند.[۲۳] [۲۴]

شعر-عترت آل پیمبر سویِ شامِ پربلا - وقایع بعد از شهادت امام حسین ـ علیه‌السلام - یازدهم محرم؛ حرکت کاروان اسرا از کربلا و آغاز مرحله دیگری از نهضت حسینی - یازدهم محرم - اسیران کربلا - روز یازدهم محرم؛ حرکت کاروان اسرا از قتلگاه کربلا/ وقایع مربوط به روز یازدهم محرم - یازدهم محرم؛ حرکت کاروان اسرا از کربلا - روایت روز یازدهم تا بیست و هشتم محرم الحرام - وقایع روز یازدهم محرم چه بود؟ / جنایت لشکر یزید بعد از عاشورا - یازدهم محرم؛ حرکت کاروان اسرا از کربلا - وقایع روز یازدهم محرم - وقایع روز یازدهم محرم - وقایع روز یازدهم محرم سال 61 هجری - یازدهم محرم؛ حرکت کاروان اسرا از کربلا - وقایع روز یازدهم محرم چه بود؟ / جنایت لشکر یزید بعد از عاشورا - 11 محرم | حرکت اهل بیت امام حسین (ع) به سوی کوفه - کرب و ... - حرکت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) به سمت شام | ... - حرکت کاروان به طرف سرزمین شام/ گرداندن سرهای بریده در ... - حرکت اسرای کربلا از کوفه به سوی شام - دانشنامه - رشد - کاروان اسیران کربلا حرکت خود را آغاز کرد/ شیوه به اسارت ... - بعد از عاشورا بر اهل بیت امام حسین (ع) چه گذشت؟ - مسیر حرکت کاروان اهلبیت(ع) +تصویر نقشه تحقیقی - ... - مصائب اهل بیت علیهم السلام در مسیر شام - چهل منزل به روی نیزه می‌بردند قرآن را - اسیران کربلا - ويکی شيعه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ | 13:38 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه روزیازدهم محرم حركت اهلبیت ازكربلا[قسمت اول]

بر حربگاه چو ره آن كاروان فتاد

اَ لسَّلامُ عَلَیكَ یا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یا حُسَینَ بْنَ عَلِىٍّ أَیهَا الشَّهِیدُ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ یا سَیدَنَا وَ مَوْلانَا اِ نَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَینَ یدَىْ حَاجَاتِنَا یا وَجِیها عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ

برحربگاه چون ره آن كاروان فتاد - شور نشو ر و و ا همه را در گمان فتاد

هم بانگ نوحه‌،غلغله درشش جهت فکند - هم گریه برملایک هفت آسمان فتاد

هرجا که بو د آهو ئی ا ز دشت پا کشید - هرجا که بو د طایری از آشیان فتاد

شد وحشتی که شور قیامت بباد رفت - چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد

هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد - بر زخمهاى كارى تیر و كمان فتاد

ناگاه چشم د ختر ز هر ا د ر آن میان - بر پیكر شریف امام زمان فتاد

بى اختیار نعره هذا حُسَین از او - سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد

پس با زبان پر گله آن بَضْعَة البتول - رُو در مدینه كرد كه یا اَیهَّا الرَّسوُل

این كشته فتاده به هامون حسین تست - وین صیددست وپا زده درخون حسین تست

این ماهى فتاده به دریاى خون كه هست - زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست

این خشك لب فتاده و ممنوع از فرات - كز خون او زمین شده جیحون حسین تست

این شاه كم سپاه كه با خیل اشك و آه - خرگاه از این جهان زده بیرون حسین تست

پس ر و ى د ر بقیع و به زهرا خطاب كرد - مرغ هو ا و ما هى دریا كباب كرد

كاى مونس شكسته دلان حال ما ببین - مارا غریب و بى كس و بى آشنا ببین

اولاد خو یش ر ا كه شفیعان محشرند - در و رطه عقو بت ا هل جفا ببین

تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر - سرهاى سروران همه در نیزه ها ببین

آن تن كه بود پرورشش در كنار تو - غلطان به خاك معركه كربلا ببین

بالجمله ؛ چون عمر سعد سر امام حسین علیه السّلام را به خولى سپرد امر كرد تا دیگرسرها را كه هفتاد و دو تن به شمار مى رفت از خاك و خون تنظیف كردند و به همراهى شمر بن ذى الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن الحجّاج براى ابن زیاد فرستاد و به قولى سرها را در میان قبایل كِنْدَه و هَوازِن و بنى تَمیم و بنى اسد و مردم مَذْحِج و سایرقبایل پخش كرد تا به نزد ابن زیاد برند و به سوى او تقرّب جویند. و خود آن ملعونبقیه آن روز را ببود و شب را نیز بغنود و روز یازدهم را تا وقت زوال در كربلا اقامت كرد و بر كشتگان سپاه خویش نماز گزاشت و همگى را به خاك سپردو چون روز از نیمه بگذشت عمر بن سعد امر كرد كه دختران پیغمبر صلى اللّه علیه و آلهو سلّم را مُكَشَّفات الْوُجُوه بى مقنعه و خِمار بر شتران بى وطا سوار كردند و سید سجّادعلیه السّلام را (غُل جامعه) بر گردن نهادند. ایشان را چون اسیران ترك وروم روان داشتند چون ایشان را به قتلگاه عبور دادند زنها را كه نظر بر جسد مبارك امام حسین علیه السّلام و كشتگان افتاد و لطمه بر صُورت زدند و صدا را به صیحه و ندبه برداشتند. صاحب (معراج المحبّة ) گفته :

چُه بر مَقْتل رسیدند آن اسیران

چُه بر مَقْتل رسیدند آن اسیران - به هم پیوست نیسان و حزیران

یكى مویه كنان گشتى به فرزند - یكى شد مو كنان بر سوگ دلبند

یكى از خون به صورت غازه مى كرد - یكى داغ على را تازه مى كرد

به سو گ گُلرخان سَروْ قامت - به پا گرد ید غو غا ى قیامت

نظر ا فكند چو ن د خت پیمبر - به نو ر د ید ه ساقىَ كوثر

بناگه نا له هذ ا اَ خى زد - به جان خلد نا ر د و ز خى زد

ز نیر نگ سپهر نیل صو ر ت - سیه شد روزگار آ ل عصمت

ترا طاقت نباشد از شنیدن - شنیدن كى بود مانند دیدن

مَه جَبینان چون گسسته عقد دُرّ

مَه جَبینان چون گسسته عقد دُرّ - خود بر افكندند از پشت شتر

حلقها از بهر ماتم ساختند - شور محشر در جهان انداختند

گشت نالان بر سر هر نوگلى - از جگر هجران كشیده بلبلى

زینب آمد بر سر بالین شاه - خاست محشر از قِران مهر وماه

دید پیدا زخمهاى بى عدید - زخم خواره در میانه ناپدید

هر چه جُستى مو به مو از وى نشان - بود جاى تیر و شمشیر و سِنان

حركت اهلبیت ازكربلا

ای همسفرزینب رفتیم خداحافظ - ای تاج سرزینب رفتیم خداحافظ

ماندی تو وسردارت، عباس علمدارت - ماهمره بیمارت رفتیم خداحافظ

عمر سعد دستور داد یک عده عرب آمدند و محمل ها را بستند. یک وقت دستور داد: حالا بروید زن ها را سوار کنید. تا جلو آمدند که زنها را سوار کنند، زینب صدا زد: شما مردها به ما نامحرمید. ما به شما نامحرمیم. کنار بروید ما خودمان دو تا خواهریم این زن و بچه را سوار می کنیم. تمام زن و بچه را این دو خواهر سوار کردند حالا همه نگاه می کنند ببیند این دو خواهر چه می کنند؟ یک وقت دیدند زینب(س) خواهرش را صدا کرد. حالا همه نگاه می کنند ببینند زینب فاطمه(س) چه می کند؟ یک وقت دیدند زینب(س) صدا زد: وا غربتاه! وا حسیناه! ای داد از غریبی!

خواهر است، کنار بدن برادر است اگر گریه نکند چه کند؟ جا داشت یک عده بیایند دلداریش بدهند، به او تسلیت بگویند و از بدن حسین (ع) جدایش کنند. چه کردند؟ بمیرم زینب را کتک زدند.

مبریدم، نزنیدم در این دشت مرا کاری هست

گر چه گل نیست ولی زمن گلزاری هست

آخر از کوی تو با دیده ی گریان رفتم

آخر از کوی تو با دیـده ی گـریان رفتم - آمدم با تو و با لشگر عدوان رفتم

گر تو با جـمله شهیدان سوی جنت رفتی - من سوی شام به همراه اسیران رفتم

خاطر جمع و دل آسـوده می باش که من - فرق بـی معجـر و گیسـوی پریشان رفتم

ای شـه تشنـه جگر این تو این شـط فرات- آب نـوش آب که مـن با لب عطشان رفتم

بعدازاین بانگ عطش نشنوی ای شاه که من - با یتیمان به سوی کوفه ویران رفتم

عـهد ما بـود که تو کشـته شـوی بر لب آب - تو وفا کردی و من بـر سر پیمان رفتم

چاک پهلوی تو را دیدم و از پنجه غم سینه را چاک زدم تـا بگریبان رفتم

خـاک بر فرق مـن و خـواهری من که تو را - جسم صد چاک فکندم به بیابان رفتم

بر سر نعش تو نگذاشت بـمانم چـون شـمر - با سر پاک تو ای مهر درخشان رفتم

جودیا شرح غم غمزدگان کن کوتاه- که زهوش از اثر ناله و افغان رفتـم

شیخ ابن قولویه قمى به سند معتبر از حضرت سجّاد علیه السّلام روایت كرده كه به زائده ، فرمود: همانا چون روز عاشورا رسید به ما آنچه رسید از دواهى و مصیبات عظیمه و كشته گردید پدرم و كسانى كه با او بودند از اولاد و برادران وسایراهل بیت او، پس حرم محترم و زنان مكرمّه آن حضرت را بر جهاز شتران سوار كردندبراى رفتن به جانب كوفه پس نظر كردم به سوى پدر و سایراهل بیت او كه در خاك و خون آغشته گشته و بدنهاى طاهره آنها بر روى زمین است و كسىمتوجّه دفن ایشان نشد و سخت بر من گران آمد و سینه من تنگى گرفت و حالتى مراعارض شد كه همى خواست جان از بدن من پرواز كند. عمّه ام زینب كبرى علیهاالسّلام چونمرا بدین حال دید پرسید كه این چه حالت است كه در تو مى بینم اى یادگار پدر و مادرو برادران من ، مى نگرم ترا كه مى خواهى جان تسلیم كنى ؟ گفتم : اى عمّه ! چگونه جزعو اضطراب نكنم و حال آنكه مى بینم سید و آقاى خود و برادران و عموها و عموزادگان واهل و عشیرت خود را كه آغشته به خون در این بیابان افتاده و تن ایشان عریان و بى كفناست و هیچ كس بر دفن ایشان نمى پردازد و بشرى متوجّه ایشان نمى گردد و گویاایشان را از مسلمانان نمى دانند.

عمّه ام گفت : (از آنچه مى بینى دلگران مباش و جَزَع مكن ، به خدا قسم كه این عهدى بوداز رسول خدا به سوى جدّ و پدر و عمّ تو ورسول خدا، مصائب هر یك را به ایشان خبر داده به تحقیق كه حق تعالى در این امّتپیمان گرفته از جماعتى كه فراعنه ارض ایشان را نمى شناسند لكن در نزداهل آسمانها معروفند كه ایشان این اعضاى متفرّقه و اجساد در خون طپیده را دفن كنند.

وَینصِبُونَ لِهذا الطَّفِّ عَلَما لِقَبْرِ اَبیكَ سَیدِالشُّهداءِ علیه السّلام لا یدْرَسُ اَثَرُهُ وَ لایعفُو رَسْمُهُ عَلى كرُوُرِ اللَّیالى وَ الاْیامِ. و در ارض طَفّ بر قبر پدرت سید الشهداءعلیه السّلام علامتى نصب كنند كه اثر آن هرگز برطرف نشود و به مرور ایام و لیالى محو و مطموس نگردد یعنى مردم از اطراف و اكناف به زیارت قبر مطهّرش بیایند و او رازیارت نمایند و هر چند كه سلاطین كَفَرَه و اَعْوان ظَلَمَه در محو آثار آن سعى وكوشش نمایند ظهورش زیاده گردد و رفعت و علوّش بالاتر خواهد گرفت).

و بعضى ، عبارت سیدبن طاوس را در باب آتش زدن خیمه ها و آمدن اهل بیت علیهم االسّلام به قتلگاه كه در روز عاشورانقل كرده ، در روز یازدهم نقل كرده اند مناسب است ذكر آن نیز.

چون ابن سعد خواست زنها را حركت دهد به جانب كوفه ، امر كرد آنها را از خیمه بیرونكنند و خِیام محترمه را آتش زنند پس آتش در خیمه هاىاهل بیت زدند شعله آتش بالا گرفت فرزندان پیغمبر دهشت زده با سر و پاى برهنه ازخیمه ها بیرون دویدند و لشكر را قَسَم دادند كه ما را به مَصْرَع حسین علیه السّلام گذردهید پس به جانب قتلگاه روان گشتند، چون نگاه ایشان به اجساد طاهره شهداء افتادصیحه و شیون كشیدند و سر و روى را با مشت و سیلى بخستند.

و چه نیكو سروده محتشم رحمه اللّه در این مقام :

بر حربگاه چو ره آن كاروان فتاد

بر حربگاه چو ره آن كاروان فتاد - شور نشور واهمه را در گمان فتاد

هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد - بر زخمهاى كارى تیر و كمان فتاد

ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان - بر پیكر شریف امام زمان فتاد

بى اختیار نعره هذا حُسَین از او - سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد

پس با زبان پر گله آن بَضْعَه رسول - رُو در مدینه كرد كه یا اَیهَّا الرَّسوُل :

این كشته فتاده به هامون حسین تست - وین صید دست و پا زده در خون حسین تست

این ماهى فتاده به دریاى خون كه هست - زخم از ستاره بر تنش افزون حسین تست

این خشك لب فتاده و ممنوع از فرات - كز خون او زمین شده جیحون حسین تست

این شاه كم سپاه كه با خیل اشك و آه - خرگاه از این جهان زده بیرون حسین تست

پس روى در بقیع و به زهرا خطاب كرد - مرغ هوا و ماهى دریا كباب كرد

كاى مونس شكسته دلان حال ما ببین - مارا غریب و بى كس و بى آشنا ببین

اولاد خویش را كه شفیعان محشرند - در ورطه عقوبت اهل جفا ببین

تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر - سرهاى سروران همه در نیزه ها ببین

آن تن كه بود پرورشش در كنار تو - غلطان به خاك معركه كربلا ببین

زینب چو دید پیكر آن شه به روى خاك

زینب چو دید پیكر آن شه به روى خاك - از دل كشید ناله به صد درد سوزناك

كاى خفته خوش به بستر خون دیده باز كن - احوال ما ببین و سپس خواب ناز كن

اى وارث سریر امامت به پاى خیز - بر كشتگان بى كفن خود نماز كن

طفلان خود به ورطه بحر بلانگر - دستى به دستگیرى ایشان دراز كن

برخیز صبح شام شد اى میر كاروان - ما را سوار بر شتر بى جهاز كن

یا دست ما بگیر و از این دشت پُر هراس - بار دگر روانه به سوى حجاز كن

راوى گفت : به خدا سوگند! فراموش نمى كنم زینب دختر على علیهماالسّلام را كه بربرادر خویش ندبه مى كرد وبا صوتى حزین و قلبى كئیب ندا برداشت كه : یا مَحَمَّداه صَلّى عَلَیكَ مَلیكُ السَّماءِ این حسین تُست كه با اعضاى پاره در خون خویش آغشته است ،اینها دختران تواَند كه ایشان را اسیر كرده اند.

یا مُحَمَّداه ! این حسین تست كه قتیل اولاد زنا گشته و جسدش بر روى خاك افتاده و باد صبابر او خاك و غبار مى پاشد، و احُزْناه و اكَرْباه ! امروز، روزى را ماند كه جدّمرسول خدا وفات كرد. اى اصحاب محمّد صلى اللّه علیه و آله و سلم اینك ذُریه پیغمبرشما را مى برند مانند اسیران.

و موافق روایت دیگر مى فرماید:

یا مُحمَّداه ! این حسین تست كه سرش را از قفا بریده اند، و عمامه و رداء او را ربوده اند.پدرم فداى آن كسى كه سرا پرده اش را از هم بگسیختند، پدرم فداى آن كسى كه لشكرش را در روز دوشنبه منهوب كردند، پدرم فداى آن كسى كه با غصّه و غم از دنیابرفت ، پدرم فداى آن كسى كه با لب تشنه شهید شد، پدرم فداى آن كسى كه ریشش خون آلوده است و خون از او مى چكد، پدرم فداى آن كسى كه جدّش محمّد مصطفى  است ،پدرم فداى آن مسافرى كه به سفرى نرفت كه امید برگشتنش باشد، و مجروحى نیست كه جراحتش دوا پذیرد.

بالجمله ؛ جناب زینب علیهاالسّلام از این نحو كلمات از براى برادر ندبه كرد تا آنكه دوست و دشمن از ناله او بنالیدند، و سكینه جسد پاره پاره پدر را در بر كشید و به عویل و ناله كه دل سنگ خاره را پاره مى كرد مى نالید و مى گریست .

همى گفت اى شه با شوكت وفَرّ

همى گفت اى شه با شوكت وفَرّ - ترا سر رفت و ما را افسر از سر

دمى برخیز و حال كودكان بین - اسیر و دستگیر كوفیان بین

و روایت شده كه آن مخدّره جسد پدر را رها نمى كرد تا آنكه جماعتى از اعراب جمع شدند واو را از جسد پدر باز گرفتند.

و در (مصباح ) كَفْعَمى است كه سكینه گفت : چون پدرم كشته شد آن بدن نازنین را درآغوش گرفتم حالت اغما و بى هوشى براى من روى داد در آنحال شنیدم پدرم مى فرمود: شیعَتى ما اِنْ شَرِبْتُمْ ماءَ عَذْبٍ فَاذْكُرونی - اِذْ سَمِعْتُمْ بِغَریبٍ اَوْشَهیدٍ فَانْدُبُونی

پس اهل بیت را از قتلگاه دور كردند پس آنها را بر شتران برهنه به تفصیلى كه گذشت سوار كردند و به جانب كوفه روان داشتند.

زبانحال عمه سادات زینب علیهاسلام درقتلگاه

هرگز کسی چون من تنِ بی سر نبوسید

هرگز کسی چون من تنِ بی سر نبوسید - بوسیدم آن جایی که پیغمبر نبوسید

حیدر نبوسید زهرا نبوسید - حتی نسیمِ صحرا نبوسید

وقتی که در دریای خون زینب شنا کرد - لب را به رگ های برادر آشنا کرد

گفت ای برادر کو رأس پاکت - بینم چه سان من غلطان به خاکت

این سر که ریزد از لبش شهد حلاوت - فردا به نوکِ نی کند قرآن تلاوت

با اینکه این سر مشکاتِ نور است - مهمانسرایش کنجِ تنور است

محمد جواد شفق

***

گلى گم كرده ام مى جویم او را

گلى گم كرده ام مى جویم او را - بهر گل مى رسم مى بویم او را

گل من یك نشانى در بدن داشت - یكى پیراهن كهنه به تن داشت

اگر پید ا كنم ز یبا گلم را - به آب دیدگان مى شویم او را

گل گم كرده ات خواهر منم من - سرور سینه ات خواهر منم من

نشانى را كه گفتى جان خواهر - كه دارد در بدن خواهر منم من

در آندم زینب غم دیده ى زار - روان اشك از دو چشمان گهربار

شتابان رفت و آن محزون نالان - بسوى قتلگه با حال افگار

صداى آشنائى آمدش گوش - كه شد از كف برونش طاقت و هوش

بسوى آن صدا شد زار و نالان - گل خود را بدید و كرد افغان

***

حركت اهلبیت امام حسین علیه السلام ازكربلا

اسرار الشهاده 392 : از حضرت سجاد نقل شده که فرمود چون ابواب مصائب فراز گشت هنگامیکه اهل بیت را سوار بر محملها و از کنار گودی قتلگاه عبور دادند پدرم را کشته و آغشته بخون دیدم و فرزندان او را با برادرها و عموهایم مقتول نگریستم و زنان و خواهرا را مثل اسیران روم و ترک نظاره کردم بر من سخت گران آمد سینه ام تنگ شد خواست روح از تنم پرواز کند عمه ام زینب چون مرا به آنحال دید : قالت : مالی اراک تجود بنفسک یا بقیه جدی و ابی و اخوتی؟  این چه حالتست که در تو می بینم ای یادگار پدر و مادر و برادران من مینگرم ترا که می خواهی جان تسلیم کنی. گفتم ای عمه چگونه ناله و اضطراب نداشته باشم و حال آنکه می بینم سید و آقای خود و برادران و عموها و عمو زادگان و اهل و فامیل خود را که آغشته به خون در این بیابان افتاده و ابدان آنها عریان و بی کفن است و هیچکس بردفن ایشان نمی پردازد. عمه ام فرمود: پسر برادرم! این منظره‏های دلخراش شما را بی‏تاب نکند، پس به خدای سوگند! این عهدی است از رسول الله صلی الله علیه و آله با جد و پدر و عمویت(سلام الله علیهم اجمعین)و هر آینه، خداوند را بر گروهی از این امت میثاقی است که فرعونیان این سرزمین آن‏ها را نشناسند و ستمگران زمین آن‏ها را نمی‏شناسند و(به نشانی‏ای که از محبت ما در پیشانی دارند)نزد آسمانیان معروف باشند و پیش فرشتگان آسمان شناخته شده و آشنایند، آن‏ها این بدن‏های پاره پاره را جمع می‏کنند و دفن می‏سازند. و بر این سرزمین نشانه‏ای برای قبر سیدالشهداء علیه‏السلام نصب می‏کنند که اثر آن محو نخواهد شد و گذشت زمان آن را کهنه نخواهد ساخت. هر قدر جباران و پیروان ضلالت برای نابودی آن کوشش کنند بر عظمت و شوکت آن افزوده خواهد شد و خداوند تبارک و تعالی بر مقام آن بیفزاید.

کامل الزیارت:260-266؛ «قَالَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (ع) ... إِنَّهُ لَمَّا أَصَابَنَا بِالطَّفِّ مَا أَصَابَنَا وَ قُتِلَ أَبِی (ع) وَ قُتِلَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ إِخْوَتِهِ وَ سَائِرِ أَهْلِهِ وَ حُمِلَتْ حَرَمُهُ وَ نِسَاؤُهُ عَلَى الْأَقْتَابِ یرَادُ بِنَا الْكُوفَةُ فَجَعَلْتُ أَنْظُرُ إِلَیهِمْ صَرْعَى وَ لَمْ یوَارَوْا فَیعْظُمُ ذَلِكَ فِی صَدْرِی وَ یشْتَدُّ لِمَا أَرَى مِنْهُمْ قَلَقِی فَكَادَتْ نَفْسِی تَخْرُجُ وَ تَبَینَتْ ذَلِكَ مِنِّی عَمَّتِی زَینَبُ بِنْتُ عَلِی الْكُبْرَى فَقَالَتْ: مَا لِی أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ یا بَقِیةَ جَدِّی وَ أَبِی وَ إِخْوَتِی فَقُلْتُ وَ كَیفَ لَا أَجْزَعُ وَ أَهْلَعُ وَ قَدْ أَرَى سَیدِی وَ إِخْوَتِی وَ عُمُومَتِی وَ وُلْدَ عَمِّی وَ أَهْلِی مُضَرَّجِینَ بِدِمَائِهِمْ مُرَمَّلِینَ بِالْعَرَاءِ مُسَلَّبِینَ لَا یكَفَّنُونَ وَ لَا یوَارَوْنَ وَ لَا یعَرِّجُ عَلَیهِمْ أَحَدٌ وَ لَا یقْرَبُهُمْ بَشَرٌ كَأَنَّهُمْ أَهْلُ بَیتٍ مِنَ الدَّیلَمِ وَ الْخَزَرِ فَقَالَتْ لَا یجْزَعَنَّكَ مَا تَرَى فَوَ الله إِنَّ ذَلِكَ لَعَهْدٌ مِنْ رَسُولِ الله إِلَى جَدِّكَ وَ أَبِیكَ وَ عَمِّكَ وَ لَقَدْ أَخَذَ الله مِیثَاقَ أُنَاسٍ مِنْ هَذِه الْأُمَّةِ لَا تَعْرِفُهُمْ فَرَاعِنَةُ هَذِهِ الْأَرْضِ وَ هُمْ مَعْرُوفُونَ فِی أَهْلِ السَّمَاوَاتِ أَنَّهُمْ یجْمَعُونَ هَذِهِ الْأَعْضَاءَ الْمُتَفَرِّقَةَ فَیوَارُونَهَا وَ هَذِهِ الْجُسُومَ الْمُضَرَّجَةَ وَ ینْصِبُونَ لِهَذَا الطَّفِّ عَلَماً لِقَبْرِ أَبِیكَ سَیدِ الشُّهَدَاءِ (ع) لَا یدْرُسُ أَثَرُهُ وَ لَا یعْفُو رَسْمُهُ عَلَى كُرُورِ اللَّیالِی وَ الْأَیامِ وَ لَیجْتَهِدَنَّ أَئِمَّةُ الْكُفْرِ وَ أَشْیاعُ الضَّلَالَةِ فِی مَحْوِهِ وَ تَطْمِیسِهِ فَلَا یزْدَادُ أَثَرُهُ إِلَّا ظُهُوراً وَ أَمْرُهُ إِلَّا عُلُوّاً ....» (منتهی الآمال، ج 1، ص 486 و بحارالأنوار، ج 28، ص 57)

زیـنب (س) وسایر زنها وبچه ها گفتند مارا به قتلگاه ببرید تا بدن حسین (ع )راببینیم , (بحق اللّه الا مـررتم بنا على مصرع الحسین (ص) چون وارد قتلگاه شدندونگاهشان به بدنهاى شهدا افتاد, با ناله وافغان به چهره زدند. زینب (س) در كنار بدن برادر آمد, منتهى چگونه بدن حسین (ع ) را در میان آن اجساد مطهر بخون آغشته شناسائى كرده روشن نیست ,

اما وصال شیرازى در زبان شعر مى گوید, زینب (س) كه نتوانست بدن برادررا بشناسد, بلكه حسین(ع) ازحلقوم بریده خواهررا صدا زد:

مى گفت ومى گریست چه جانسوز ناله اى - كامد ز حنجر شه لب تشنگان برون .

كى عندلیب گلشن جان , آمدى بیا - ره گم نكرده , خوش به نشان آمدى , بیا.

در كنار بدن برادر, نشست وبا ناله اى دردناك ودلى شكسته از داغ برادر وبرادرزادگان پیامبر(ص) را صدا زد: (یا محمداه , صلى علیك ملائكة السما, هذا حسین مرمل بالدماء)

پس با زبان پرگله , آن بضعة الرسول - روكرد در مدینه كه یا ایها الرسول .

این كشته فتاده به هامون حسین تست - وین صید دست وپا زده در خون حسین است .

قال الراوى:(فابكت واللّه كل عدو وصدیق) آنگاه درموقع وداع, دوجمله, هم با بدن برادر سخن گفت :

به سوى شام وكوفه ام چه ظالمانه مى برند - نمى روم ولى مرا به تازیانه مى برند.

سر تورا به نوك نى زدند این ستمگران - نمى روم ولى مرا به این بهانه مى برند.

آنگاه سكینه بدن آغشته به خون پدررا در بغل گرفت : (ثم ان سكینه اعتنقت جسد ابیها الحسین(ع)

بابا چرا سر از خاك یك لحظه برندارى - حق دارى اى پدر جان ! زیرا كه سرندارى .

مارا سوار كردند با ضرب تازیانه - بابا مگر تو با ما عزم سفر ندارى .

فاجتمعت عدة من الا عراب حتى جروها عنه

مزنیدم كه در این دشت مرا كارى هست - گرچه گل نیست ولى صفحه گلزارى هست .

ساربانا تو مزن این همه آواز رحیل - آخر این قافله را قافله سالارى هست .

تا آقا زنده بود کسی جرات تعرض نداشت امّا؟

سید الشهدا(ع) تا زنده بود, اجازه نمى داد كسى به خیمه ها نزدیك شود, حتى خواستند به خیمه ها حمله كنند, فریاد بر آورد: (یاشیعة آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین ولاتخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم. اگر دین ندارید, لا اقل آزاد مرد باشید)

اى سپه دون به كجا مى روید - جانب ناموس خدا مى روید - تا نرود بر سر نیزه سرم - كس به اسیرى نبرد دخترم .

شمر گفت: ماتقول یابن فاطمة؟ آقا گفت؟ انی اقاتلكم وتقاتلوننی , والنساء لیس علیهن جناح فامنعوا عتاتكم وجهالكم وطغاتكم من التعرض لحرمی ما دمت حیا). یعنى : (این منم كه با شما جنگ مى كنم وشما نیز با من سر جنگ دارید, وبر زنان حرجى نیست , تا زنده هستم سركشها, نادانها وظالمان را از حرم من دور كنید). قال اقصدونی بنفسی واتركوا حرمی - قد حان حینی ولا حت لوائحه . (فقال شمر ـ لعنه اللّه ـ : لك ذلك یابن فاطمة). یعنى : (پس شمر ـ لعنه اللّه علیه ـ گفت اى پسر فاطمه ! این حق را به تو مى دهیم). شمربه لشکر گفت : از حرم حسین دور شوید ومتوجه شخص حسین شوید وهرچه نیرو دارید در كشتن حسین به كار ببرید, لذا از دو طرف جنگ سختى درگرفت مع الوصف عطش سید الشهدا(ع) زیاد شده بود وطلب آب مى كرد, اما كسى نبود كه حسین (ع) را سیراب نماید  .

از آب هم مضایقه كردند كوفیان - خوش داشتند حرمت مهمان كربلا.

بودند دیو ودد همه سیراب ومى مكید - خاتم ز قحط آب سلیمان كربلا.

ز آن تشنگان هنوز به عیوق مى رسد - فریاد العطش ز بیابان كربلا.

حصروه من ماء الفرات وشربه - ولكل ذی روح الحیات محلل - تبا لقوم قد سقوا انعامهم - والسبط من حر الظماء یتململ . حسین (ع )را از نوشیدن آب فرات ممنوع كردند, در حالیكه هر موجودزنده اى از آن استفاده میكرد . نـفـریـن بر مردمى كه حیواناتشان را (هم) سیراب كردند, اما فرزند پیامبر(ص )از تشنگى به خود مى پیچید.

میروم ازكربلایت الوداع

میروم ازكربلایت الوداع – جان بقربان وفایت الوداع

الوداع ای جان من جانان من – الوداع ای روح من ای جان من

الوداع ای زاده زهراحسین – الوداع ای كشته تیغ و سُنین

من بسوی شام ویران میروم – آمدم با جان وبی جان میروم

ای حسین ای زاده خیرالبشر – سوی شام و كوفه هستم رَه سِپر

میروم من همره شمروسنان – همره خولی وزجر و ساربان

میروم اینك بصدجوروجفا – میروم با این گروه بی حیا

میبرندم ای حسین ازاین زمین – با جفا وجوربِن سعدلعین

میبرندم با دوصدجوروجفا – میبرندم این گروه اشقیا

میبرندم ازكنارت ای حسین – میبرندم با فغان و شوروشین

میبرندم بازنان وكودكان – میبرندم با دوصدآه وفغان

میبرندم با دوصدرنج وعذاب – میبرندم ازكنارت با عتاب

میبرندم ازبرت شادی كنان – ابن سعدوخولی وشمروسنان

ازمدینه بابرادرآمدم – باحسین،عباس واكبرآمدم

لیك اكنون بی برادرمیروم – دل غمین و خاك برسرمیروم

میروم افسرده ازاین سرزمین – چون گلِ پژمرده ازاین سرزمین

من سفیرانقلابم یاحسین – بهردین پا درركابم یا حسین

میروم تا شامیان رسوا كنم – كوفیان را همدم غمها كنم

میروم اما جدائی مشكل است – بس غم و غصه كنون دراین دل است

باقری زینب بصدشورونوا – سوی كوفه شدروان ازكربلا

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین - ای حسین جان ای حسین جان ای حسین

ای حسین جان ای حسین جان ای حسین - ای حسین جان ای حسین جان ای حسین

تقسیم سرهاى شهدا

«ابن سعد» تا حدود ظهر روز یازدهم به دفن اجساد پلید کوفیان مشغول بود. پس از اتمام کار در حالى که پیکر پاک فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و یاران پاکبازش در زیر آفتاب رها شده بود، دستور داد سرهاى دیگر شهداى کربلا را از بدنها جدا کنند و به قصد تقرّب به ابن زیاد و گرفتن جایزه با خود به کوفه ببرند.

این سرهاى پاک که مجموع آنها با سر امام علیهالسلام به 72 سر نورانى مى‏رسید اینگونه بین قبائل تقسیم شد:

1. قبیله کنده به سرکردگى قیس بن اشعث، سیزده سر!

2. قبیله هوازن به فرماندهى شمر بن ذى الجوشن، دوازده سر!

3. قبیله تمیم، هفده سر!

4. قبیله بنى اسد، نه سر!

5. قبیله مذحج، هفت سر!

6. سایر قبایل، سیزده سر!

اسارت اهل‏بیت علیهم السلام‏

عمر سعد پس از دفن اجساد پلید سپاهیانش نزدیک ظهر روز یازدهم دستور حرکت به سوى کوفه را صادر کرد. با این دستور زنان و دختران و کودکان حرم حسینى را بر شتران بدون جهاز سوار کردند و همانند اسیران بلاد کفر به سوى کوفه‏ حرکت دادند.

«ابن عبد ربه» در «عقد الفرید» مى‏نویسد: در میان اسراء دوازده پسر بچه و نوجوان از جمله آنها محمد بن الحسین و على بن الحسین علیهالسلام بودند.

از جمله زنان بزرگوارى که در کربلا به اسارت درآمدند عبارتند از:

زینب کبرى علیها السلام، ام کلثوم، فاطمه دختر امیرالمؤمنین علیهاسلام، فاطمه دختر امام حسین علیهاسلام، سکینه دختر امام حسین علیهاسلام ، و دختر چهارساله امام حسین علیهاسلام (رقیه)، و رباب دختر امرء القیس همسر با وفاى امام حسین علیهاسلام، رمله، مادر حضرت قاسم و همسر امام حسن مجتبى علیهاسلام. اینان بازماندگان از عترت رسول اللَّه بودند که ابن سعد و سپاهش حرمت پیامبر را در حق آنها رعایت نکردند و با جسارت تمام آنان را چون اسیران جنگى به بند کشیدند و با خیل نامحرمان که قاتلان ذرارى پیامبر صلى الله علیه و آله و یارانش بودند، به سوى کوفه روانه ساختند.

مشهورترین افراد از اسیران کاروان کربلا

1- ام کلثوم کبرى زینب کبرى

2- آمنه سکینه

3 ـ ام اسحاق بنت طلحة

ام اسحاق یـا ام الحق ، فـرزند طلحة بن عبیداللّه است . نام او را، عاتکه  و مادرش را جرباء بنت قسامه ، از قبیله ى طى گفته اند.

ام اسحاق ، همسر امام حسین (ع ) در روز عاشورا فرزندى به دنیا آورد که او را عبداللّه نامیدند. او بـه دست عبداللّه بن عقبه غنوى و به قولى هانى بن ثبیت حضرمى با تیر مجروح شد. امام حـسـین (ع) خون او را به سوى آسمان ریخت و خونش به زمین بازنگشت . امام باقر (ع ) فرموده است :

اگر قطره ى از این خون به زمین مى ریخت عذاب الهـى بـر مـردم نازل مى گشت .

4 ـ ام الکرام

ام الکرام ، دختر گرامى امام على (ع ) و مادرش ام ولد است . به گفته ى عماد زاده ، او هـمـراه بـرادرش سیـّدالشهدا (ع) به کربلا آمـد و پس از عاشورا به دست دشمنان اهل بیت (ع ) از کربلا بـه کوفه و سپس به شام به اسارت برده شد. از جزئیات زندگى و اقدامات وى در طول اسارت اطلاع دیگرى در دست نیست .

5 ـ اُمامه

امامه ، فرزند امام على (ع) و مادرش ام ولد است . او با صلت بن عبداللّه ، از نوادگان عبدالمطلب ، ازدواج کرد و براى او دخترى به نام نفیسه به دنیا آورد. بـه گفته ى عمادزاده ، امامه جزو زنان حاضر در کربلا بوده و قطعا در کاروان اسیران نیز حضور داشته است .

6 ـ ام جعفر

ام جعفر نامش جمانه ، فرزند امام اوّل شیعیان ، و مادرش ام ولد است . بنا به گـزارشـى دیگر، ام جعفر و جـُمانه ، نام دو دختر از فرزندان امام على (ع) مـى باشد.

وى از زنان حاضر در کربلا و از اسیران آن حادثه ى خونین است . از سایر خصوصیات و جزئیات زندگى وى اطلاعى دیگرى در دست نیست .

7 ـ ام الحسن بنت على (ع)

ام الحسن یـا ام الحسین از فرزندان امام على (ع) است . نـام وى رمله ى کبرى ، مادرش ام سعید دختر عروة بن مسعود ثقفى  و بنا به نقلى ام شعیب مخزومیه مى باشد. او با پسر عمّه ى خود، جعدة بن هبیره ى مخزومى که از شیعیان خاص حضرت امیر المؤ منین (ع) و فرزند ام هانى بود ازدواج کرد و خداوند متعال شش فرزند به نام هاى ، جعفر، على ، حسن ، حارث ، عبداللّه ، یحیى به وى عنایت کرد. ام الحسن ، پس از وفات جعدة ، به عقد جعفربن عقیل در آمد ولى براى او فرزندى نزاد. برخى عبداللّه بن زبیربن عوام را نیز از همسران ام الحسن دانسته اند. اگرچه مورّخین به اسارت وى تصریح نکرده اند ولى بنا بر حضورش در کربلا، به یقین جزو اسیران کربلا نیز بوده است .

8 ـ ام خلف

نام او در منابع کهن وجود ندارد. ولى در منابـع متاءخر نـقل شده که وى همسر مسلم بن عوسجه و همان زنى است که در روز عاشورا پس از شهادت مسلم ، فـرزنـدش ، خلف را به رفتن بـه میدان نبرد و دفاع از فرزند رسول خدا (ص) تشویق کرد و خود عصر عاشورا به اسارت نیروهاى دشمن در آمد.

9 ـ ام عبداللّه

ام عبداللّه  فرزنـد امام مجتبى (ع)، نامش ، فاطمه و مادرش ام ولد است . او با امام سجاد (ع) ازدواج کـرد و از وى چهار فرزند به نام هاى امام محمد باقر (ع )، حسن ، على و عبداللّه متولد شد. او در خاندان امام حسن (ع )، در صداقت و راستگویى ، بى نظیر و نخستین زن علویه بود که فرزند علوى (امام باقر (ع)) به دنیا آورد.

ام عبداللّه با عموى بزرگوارش ، امام حسین (ع) به کربلا آمد و در لباس اسارت به کوفه و شـام برده شد. در دوران اسارت شاهد در غل و زنجیر بودن همسر (امام سجاد (ع))، گرسنگى و تشنگى فرزند (امام محمد باقر(ع)) و دیدن سرهاى خویشاوندان بر نیزه بود. در منابع کهن و اخیر اطلاعات دیگرى درباره ى نامبرده وجود ندارد.

10 ـ ام عمروبن جناده

نام او بحریه و پدرش مسعود خزرجى است . وى در روز عاشورا، پس از شهادت همسرش ، جناده ، به فرزند نه یا یازده ساله ى خود امر کرد به میدان رفته و مشغول نبرد شود. وقتى عمرو به شهادت رسید، مادر، با خواندن رجز، سر او را به طرف دشمن انداخت و یک نفر را کشت . سپس عمود خیمه را به دست گرفت و با حمله به خصمِ زبون دو نفر دیـگـر را نـیز به هلاکت رساند. آنگاه ، امام حسین (ع)، او را از ادامه ى جهاد و مبارزه منع کرد و ام عمرو به خیمه بازگشت . از سایر جزئیات زندگى و اقدامات مثبت وى در دوران اسارت اطلاعى در دست نیست .

11 ـ ام کلثوم بنت عبداللّه جعفر

ام کلثوم ، فرزند عبداللّه بن جعفربن ابى طالب (ع) و حضرت زینب (س) است . برخى بـه وى لقب (صغرى) داده اند. معاویه ، او را براى یزید خواستگارى ، ولى دایى بزرگوارش ، امام حسین (ع ) با این وصلت مخالفت کرد و ایشان را بـه عقد ازدواج پسر عمویش ، قاسم بن محمدبن جعفربن ابى طالب (ع) درآورد. خداوند متعال نیز فرزندى به نام (فاطمه) به آنان عنایت کرد.

ام کلثوم ، همراه همسر خود، قاسم ، به دشت خونین نینوا آمد و پس از شهادت وى ، از کربلا به کوفه و شام به اسیرى برده شد. مورّخان درباره ى اقدامات وى در دوران اسارت ، گـزارشى نقل نکرده اند. گروهى از رجال نویسان ، حجّاج بن یوسف ، ابان بن عثمان بن عفان  و خالدبن یزیدبن معاویه را نیز از همسران ام کلثوم ، پس از قاسم دانسته اند.

12 ـ ام کلثوم بنت على (ع) زینب صغرى

13 ـ امّ کلثوم صغرى

امّ کلثومِ صغرى ، یکى از دختران امیر المؤ منین (ع)، به گفته برخى از منابع از کـسانى است که در کربلا حضور داشت و به همراه شمار دیگرى به اسارت لشکریان بنى امیّه درآمد.

گرچه بسیارى از منابع از ام کلثوم به عنوان یکى اسیران حادثه عاشورا نام برده اند، بدون این که مقیّد به صغرى و کبرى کنند.

14 ـ ام کلثوم صغرى رقیه بنت على (ع)

15 ـ امّ کلثوم کبرى

ام کلثوم کبرى یکى از فرزندان امیر المؤ منین (ع) است . وى به همراه شوهرش ، عـون بـن جعفر از مدینه بـه امام حسین (ع ) پیوستند و به همراه آن حضرت در کربلا حضور داشـتـنـد. شـوهـرش در روز عاشورا به درجه رفیع شهادت نایل شد و خودش بـه اسارت لشکریان بنى امیّه درآمد. گرچه بـسیارى از منابع نام ام کلثوم را به عنوان بانویى که در کربلا حضور داشت و جزء اسیران بود آورده اند ولى مقیّد به صغرى و کبرى ننمودند.

16 ـ ام الثغر خوصاء

17 ـ ام محسن

او، مادر محسن بن حسین (ع) و نامش نامعلوم اسـت . ولى احـتمال دارد، وى همان رباب یا شهربانو باشد. یاقوت حُمَوى مى گوید: وقتى کاروان اسیران کربلا به کوه جوشن رسید که معدن مس و در غرب حلب است ، ام محسن فرزندش را سقط کرد. تلاش وى براى تهیّه آذوقه در آن مکان بى نتیجه ماند. کارگران آنجا هم نه تنها وى را مساعدت نکردند بلکه ناسزا نیز گفتند. ام محسن ، از این کار، خشمگین شد و از خداوند متعال خواست تـا آنان را مجازات کند. بر اثر نفرین او برکت از آن کوه گرفته شد. از زندگى وى اطلاع دیگرى در دست نیست .

18 ـ ام وهب

از جمله زنانى که در کربلا حضور داشته ، ام وهب بوده ، وى به همراه شوهرش و یا به همراه فرزندش در همان روز عاشورا طبق گفته اکثر مورّخان به شهادت رسید. اما منتخب التواریخ او را در شمار اسیران کربلا قرار داده است .

19 ـ ام هانى بنت على (ع)

ام هانى ، فرزند امام على (ع) و مادرش ام ولد اسـت . او با پسر عموى خود، عبداللّه اکبربن عـقیل ازدواج کرد و داراى فرزندانى به نام هاى محمد اوسط، عبدالرحمن ، مسلم و ام کلثوم گردید.

ام هانى با همسرش به کربلا آمد و پس از شهادت وى همراه کاروان اسیران به کوفه و شام رفت .

20 ـ امیمة سکینه (ع)

21 ـ امینة سکینه (ع )

22 ـ بحریة بنت مسعود ام عمروبن جناده

23 ـ جُمانة ام جعفر

24 ـ جُمانة

جـُمانة ، فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد و عمّه ى امام حسین (ع) است . او با پسر عمویش ، ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب ، از اصحاب خوش سخن رسول خدا و از سرایندگان مرثیه آن بزرگوار ازدواج کرد و برایش فرزندى به نام عبداللّه به دنیا آورد. وى در واقعه ى خونین کربلا و حوادث تلخ پس از آن حضور داشت  و افشاگر چهره ى باطل حکومت یزید در دوران اسارت بود.

25 ـ حسن بن حسن (ع) حسن مثّنا

26 ـ حسن مثّنا

حسن ، فرزند امام مجتبى (ع) و مادرش ، خوله دختر منظور فرازیه است . او مردى بـزرگ ، دانشمند و پارسا بود و سرپرستى صدقات امام على (ع) را در زمان خود به عهده داشت .

حسن مثنى ، براى خواستگارى یکى از دو دختر عمویش به منزل امام حسین (ع) رفت . آن حضرت به او فرمود: خودت هر کدام را که بیشتر دوست دارى انتخاب کن . ولى او شرم کرد و پاسخى نداد. امام حسین (ع) فرمود: من دخترم ، فاطمه را برایت انتخاب مى کنم ؛ زیرا او به مادرم فاطمه شبیه تر است .

فرزندان وى ، از فاطمه و دو زن دیگر عبارتند از: محمد، عبداللّه ، ابراهیم ، جعفر، داود، زینب ، ام کلثوم ، فاطمه ، مُلیکه و ام القاسم .

حسن ، در حماسه ى روز عاشورا شرکت جست و در رویارویى با دشمن زبون ، هفده تن از آنان را بـه هلاکت رساند. او که به شدّت مجروح و دست راستش قطع شده بود، با وساطت اسماءبن خارجه فزارى ، از هم قبیله اى هاى مادرش ، از صحنه ى نبرد خارج گردید و به اسارت درآمد. حسن مثنى نیز مانند سایر اسیران بر شتر بى جهاز برهنه ، سوار و به سوى شام برده شد. او مى گوید: چون نزد یزید رفتم تعداد ما بیش از ده نفر بود. به فرمان وى ، بـه سوى مدینه حرکت کـرده. در اوّل ماه بدانجا رسیدیم .

سرانجام ، حسن بن حسن (ع) در سى و پنج سالگى در مدینه دیده از جهان فرو بست و به دیدار حقّ شتافت .

27 ـ حسنیه

از جزئیات زندگى او اطلاع کاملى در دست نیست . تنها، در برخى از منابع متاءخر آمده است : امام حسین (ع)، وى را از نوفل بن حارث بن عبدالمطلب خرید و به عقد ازدواج مردى به نام (سهم) در آورد. حسنیه ، کنیز امام حسین (ع)، که در منزل امام سجاد (ع) خدمت مى کرده همراه سیّدالشهدا (ع) بـا پسرش منجح بن سهم به کربلا آمد. منجح در رکاب اباعبداللّه الحسین (ع) بـه شهادت رسید و حسنیه ، با دل پرغم و چشم اشکبار، با کاروان اسارت به کوفه برده شد.

28 ـ حسین بن حسن (ع)

حسین ، فرزند دوّمین امام شیعیان جهان ، امام حسن (ع)، مادرش ظمیاء و امّ ولد است . از آنجا که دندان هاى جلویش شکسته بود به وى ، اثرم مى گفتند. فرزندانش عبارتند از: على ، حسن ، محمد، ام سلمه ، کلثوم و فاطمه . برخى از معاصرین ، او را در زمره ى اسیران حادثه ى کربلا قرار داده اند. از نامبرده ، اطلاع دیگرى در دست نیست .

29 ـ خدیجه بنت على (ع)

خدیجه ، دخت گرامى امام على (ع ) و مادرش ام ولد است . وى با پسر عموى خود، عبدالرحمن بن عقیل  و سپس با عبدالرحمن بن عبداللّه ... بن عبد شمس ازدواج و خداوند متعال از عبدالرحمن بن عقیل سه فرزند به نام هاى سعید، عقیل و حمیده به ایشان عنایت کرد.

خدیجه ، بانوى شجاع کاروان حسینى ، علاوه بر تحمـّل مصیبت شهادت همسرش ، عبدالرحمن بن عقیل و دو جوان دلبندش در کربلا شاهد و ناظر دوران تلخ اسارت نیز بوده است . او سرانجام در کوفه ، دیده از جهان فروبست و به جوار حق شتافت.

فلک برید لباس عزا بقامت زینب

فلک برید لباس عزا بقامت زینب - یقین من که نیامد ز نی بطاقت زینب

ز بعد فاطمه در شأن و قدر و صبر نیامد - زنی بحوصله زینب و لیاقت زینب       

رسید با دل خونین بقتلگاه حسینش - هجوم لشکر غم شد بروی محنت زینب

خطاب کرد به آن جسم چاکچاک عزیزش - بگفت جان برادر بدی تو عزت زینب

بتازیانه زند شمر سنگدل به حضورت - گهی به تیر زبان میکند ملامت زینب

سنان بکعب سنان میزند بجانب دیگر - زگریه منع کندبین دوچشم مضطر زینب

به دستگیری درماندگان گشای تود ستی - نما تو ای شه خوبان دمی حمایت زینب

به کربلا و مدینه بدی تو یاور خواهر - نمانده بعد تو جانا دگر جلالت زینب

رسیده وقت اسیری بسوی کوفه و شام - علاج کن تو به این درد بی نهایت زینب

ز جای خیز و بگو طرّ قوا بقوم مخالف - که چشم خلق نیفتد بقد و قامت زینب

ز هول عرصه محشر دگر منال تو محزون - عذاب نیست برای تو با شفاعت زینب

سلام من بتو ای جسم پاره پار حسین جان

سلام من بتو ای جسم پاره پار حسین جان - شهید بی کفن و بی مزار حسین جان

بخاک و خون تنت آغشته و سرت بر نی - به پیش دیده من چون مه آشکار حسین جان       

جراحت بدنت را شماره نتوان کرد - فتاده است بدینگونه خوار و زار حسین جان

به جسم بی کفن و آفتاب گرم تو گریم - و یا به حالت زنهای داغدار حسین جان

سوار ناقه عریان ببین چگونه برندم - به هر دیار و به هر شهر و کوهسار حسین جان

نمیرود ز بر نعش اکبرت لیلا - زند بسینه و سر دیده اشکبار حسین جان

زهوش رفته لب شط نگر کنون گلثوم - بروی نعش علمدار نامدار حسین جان

بگو چگونه نمایم رباب را آرام - گرفته است به بر نقش شیرخوار حسین جان

چسان جدا بنمایم ز کشته داماد - عروس بخت سیاه و نگون وقار حسین جان

جدا نمیشود از نعش تو سکینه زارت - بده تسلی او شاه تاجدار حسین جان

رضایم این همه ظلم و جفای بی پایان - برای راه رضای تو راه بار حسین جان

ولی شماتت اعدا چگونه تاب آرم - زند چه اخگر سوزان بدل شرار حسین جان

دهم به سید بیچاره زین مکالمه من - مکان بباغ جنان با صد افتخار حسین جان

ای بخون طپیده بین بحال زارم

ای بخون طپیده بین بحال زارم - سر ز خاک و بردار شاه تاجدارم

پادشاه بطحا از چه روی خاکی - خسرو مدینه از چه چاکچاکی

زینبت نظر کن خوار هر نظر شد - از جفای دشمن زار و خون جگر شد

ای عزیز زهرا جامه برت کو - ای امیر یثرب تخت و افسرت کو

از چه رأس پاکت از بدن جدا شد - گر زکین جدا شد از چه از قفا شد

بین به دخترانت با همه عزیزی - در کف لعینان همچنان کنیزی

بین به خواهرانت جمله بی نقابند - همچه مرغ بی پر بسته طنابند

فرصت و محالم نیست بیش از اینم - تا که یکدم از مهر پهلویت نشینم

سوی شام ویران این زمان روانم - خوار هر دیار و زار هر مکانم

با چنین ز کویت میروم بخواری - گو که خواهرت را بر که میسپاری

خون دل حقیقی از بصر روان کن - از برای زینب روز و شب فغان کن

برادر جان چرا از خواهر خود چشم پوشیدی

برادر جان چرا از خواهر خود چشم پوشیدی - اسیر دشمنان کردی در این صحرا تو خواهر را

بسوی کوفه و شام خرابم می برد دشمن - بباید دید اکنون جور اعدای بد اختر را

گر از من چشم پوشیدی نگاهی کن بطفلانت - ببین بیمار و زار و حال دقت بار دختر را

سکینه با دو چشم تر بود در انتظار تو - گهی جوید تو را گاهی بپرسد حال اکبر را

من غمدیده چون سازم به هجران و فراق تو - چه سازم این دل سوزان و این قلب پر آذر را

اگر دشمن گذارد می روم از کربلا بیرون - بمانم اندر اینجا و فدایت سازم این سر را

اگر دل از تو بر گیرم از این صحرا روم بیرون - چگویم در مدینه من جواب جدّ و مادر را

صحفی مترجم لهوف

ایکه بخون غرقه شده تو را قد و قامت

ایکه بخون غرقه شده تو را قد و قامت - خیز و بپا کن دوباره شور قیامت        

زینب مضطر رود بشام و زجا خیز - وقت رحیلست و نیست جای اقامت      

خیز برادر که خواهر تو در ایندشت - بی تو نشاید که جان برد بسلامت

نقد و جود تو را چو داده ام از کف - جان برت آورده ام بوجه غرامت

خیز که لیلا بروی کشته اکبر - گشته در افغان بپا نموده قیامت

ما سر عریان سر اسر و به سر ما - سایه ای آفتاب برج کرامت

جسم تو عریان در آفتاب روا نیست - گرچه رخت زآفتاب برده علامت

آه که رفتم ز کویت اینک وافتاد - وعده دیدار ما بروز قیامت

خون بفشان جودیا ز دیده در این غم - تا نفشانی به حشر اشک ندامت

برادر از چه بخاک اوفتاده پیکر تو

برادر از چه بخاک اوفتاده پیکر تو - سرت چه شد بفدای سر تو خواهر تو

چرا بسوی من خسته دل نظر نکنی - نظر بسوی من زار خو نجگر نکنی

ز جای خیز و ببین درد مشکل زینب - نگر تو شمر وسنانرا مقابل زینب

سر برهنه من استاده ام برابر تو

سر برهنه من استاده ام برابر تو - ز من بپرس تو آخر که برده معجر تو  

ز جای خیز برادر بدستگیری من - مگر ترا خبری نیست از اسیری من

ز جای خیز و نگاهی بسوی خواهر کن - برای زینب غمدیده فکر معجر کن 

از این بلّیه مرا وار هان برای ثواب - که من پیاده و دور است راه شام خراب

ز جای خیز برادر بخاطر دل من - بسوی شام روانم ببند محمل من

ز جای خیز و ببین حالت دل ما را - جدا ز کشته اکبر نمای لیلا را

ز جای خیز زمانی بخاطر ناشاد - عروس را تو جدا کن ز کشته داماد

جدا نمود اگر شمردون ز تن سر تو - در آفتاب بیفکند از چه پیکر تو

مرا مگوی که رفتی برادرت تنهاست - که زینب تو اگر رفت ساربان اینجاست

بپرس ازدل جودی کزین ستم چون شد - برنج و درد و الم خونمود تا خون شد

ای رفته سرت برنی وی مانده تنت تنها

ای رفته سرت برنی وی مانده تنت تنها - ماندی تو و بنهادیم ما سر به بیابانها

ای کرده بکوی دوست هفتاد و دو قربانی - قربان شومت این رسم ماند از تو بدورانها

قربانی هر کس شد با حرمت و نشنیدم - دست و تن قربانی افتد به بیابانها 

اینگونه تنت از تیغ کردند دو صد پاره - قصّاب نزد ساطور بر پیکر قربانها   

از خون گلوی تو ایندشت گلستان شد - این سیر گلستان کرد سیرم ز گلستانها

ریحانِ خط اکبر برگرد رخ انور - برد از دل ما یکسر یاد گل و ریحانها

ما جمع پریشانیم هم بی سر و سامانیم - بردار سر و بنگر این بی سرو سامانها

اطفال حزین یکسر بی چادر و بی معجر - پاها همه در زنجیر سرها به گریبانها

بهرت نه همین جودی بگذشته ز جان وسر - شاها بفدای تو بادا همه جانها

حدی زد ساربان کفرو  طغیان

حدی زد ساربان کفرو  طغیان - بیاوردند اشترهای عریان

ببعضی محمل بشکسته شد بار - ببعضی بار شد درهای شهوار

بزیر ناقه پای آن مکرِّم - چو عقد عشق بر بستند محکم

چو آهنگ سواری کرد بانو - همایون چرخ را بشکست زانو

چو بر مقتل رسیدند آن اسیران - بهم پیوست نیسان و حزیران

یکی مویه کنان گشتی به فرزند - یکی شد موکنان بر سوک دلبند

یکی از خون بصورت غازه میکرد - یکی داغ علی را تازه می کرد

به سوی گلرخان سرو قامت - بپا گردید غوغای قیامت

نظر افکند چون دخت پیمبر - بنوردیده ساقی کوثر

بناگه ناله هذا اخی زد - بجان خلد نارد و زخی زد

به بر بگرفت خونین پیکر او - دهان بگذاشت بر جای سر او

نهان دل سینه اش خون شد زکاوش - نمود از چشمه چشمش تراوش

ترا طاقت نباشد از شنیدن - شنیدن کی بود مانند دیدن

آه از دمی که از ستم چرخ کجمدار

آه از دمی که از ستم چرخ کجمدار - آتش گرفت خیمه و بر باد شد دیار

بانگ رحیل غلغله در کاروان فتاد - شد بانوان پرده عصمت شتر سوار

خورشید فرو به مغرب و تابنده اختران - بستند بار شام قطار از پی قطار

غارتگران کوفه ز شاهنشه حجاز - نگذاشتند در یتمی به کنج بار

گنجینه های گوهر یکدانه شد نهان - از حلقه های سلسله در آهنین حصار

آمد به لرزه عرش ز فریاد اهل بیت

آمد به لرزه عرش ز فریاد اهل بیت - در قتلگه چو قافله غم فکند بار

ناگه فتاد دید جگر گوشه بتول - نعشی بخون طپیده به میدان کارزار

پس دست حسرت آن شرف دُره بتول - بر سر نهاد و گفت جزاک الله ای رسول

این گوهر بخون شده غلطان حسین تست - وین کشتی شکسته زطوفان حسین تست

این یوسفی که بر تن خود کرده پیرهن - از تار زلفهای پریشان حسین تست

حجة الاسلام نیر

آه از دمی که اهل حرم با  دو چشم تر

آه از دمی که اهل حرم با  دو چشم تر - کردند رو بقتلگه سیدّ بشر

از جسم پاره پاره در آن دشت پر ز کین - دیدند گلشنی ز گل روح بی ثمر

قربانیان کوی وفا لاله گون کفن - گردون کبوتران حرم را شکسته پر

تنها بخاک مانده و سرها بنیزه ها - در خون صدف فتاده و یغما شده گهر

زینب چو دید نعش برادر بروی خاک - از تیر کینه و طایر روحش گشاد پر

آهی کشید و از شتر افتاد و شد ز هوش - آمد بهوش و ناله زد از پرده جگر

کای همسفر ز قافله وا مانده ای چرا - برخیز و کودکان رسن بسته را نگر

زین العباد را نظری کنی برهنه پا - در گردنش رسن نگر و بی عمامه سر

یکدم سکینه راز محبت بدوش کن - اطفال را ز گریه برادر خموش کن

زینب بنعش حسین گفت ای گل بوتراب

زینب بنعش حسین گفت ای گل بوتراب - ما را اسیری برند بسوی شام خراب

ای پادشاه ز من ای کشته بی کفن - برگردن مار سن بر دستهامان طناب

بلبل صفت با فغان رفتم از این گلستان - ماندی تو با ساربان در این دیار خراب

لیلا جگر خون شده از غصه مجنون شده - سر در بیابان شده ز ناله های رباب   

فصیح الزمان شیرازی

ای خسرو گردون وقار زینب

ای خسرو گردون وقار زینب - آرام جان بیقرار زینب

ای بی کفن دور از وطن حسینم - گلگون بدن اندر کنار زینب

رفتی شکستی محفل دلم را - بر باد دادی از چه حاصلم را

کن چاره این درد مشکلم را - ای مایه امیدوار زینب

از دوریت خون شد دل فکارم - بیرون شد از کف طاقت و قرارم

گردیده از هجر تو گریه کارم - تا رفته تو از کنار زینب

ای پادشاه مکه و مدینه - ای دلنواز زینب و سکینه

گشتی شهید از جور اهل کینه - بی تو سیه شد روزگار زینب

ای میوه قلب فکار خواهر - ای گشته اندر خاک و خون شناور

شد پاره پاره پیکرت ز خنجر - ای روشنی شام تار زینب

بی سر چرا افتاده پیکر تو - کردند بر نوک سنان سر تو

بیرون نمودند جامه از بر تو - بودی به هر غم غمگسار زینب

بردار سر از خاک و خون فدایت - بر کودکان خویش کن رعایت

چون بی تو رو آرند در ولایت - بگذارشان اندر کنار زینب

کن یک نظر بر حال ما غریبان - ای داد خواه جمله یتیمان

ما را نگر با دیده های گریان - ازکف برون شد اختیار زینب

افتاده ای بی سرچرابهامون - غلطان بخون گشتی ز جورگردون

سیل سر شکم میرود چو جیحون - بنگر بچشم اشکبار زینب

ای جسم چاکچاک که باشی برابرم

ای جسم چاکچاک که باشی برابرم - جسم برادر منی ای خاک بر سرم

گر تو برادر منی اندر برابرت - از چیست کوفیان بر بایند معجرم

بردارسرزخاک و ببین روی نعش تو - از کعب نی چگونه کبود است پیکرم

زین بیش تاب جور ندارم ز جای خیز - بنما خلاص از کف شمر ستمگرم

زاندم که حلق خشک تودیدم بزیر تیغ - خون جای اشک میرود ازدیده ترم

در آفتاب نعش تو عریان و ای دریغ - نگذاشتند که جسم تو در سایه برم

سازم به هر غمت ولی از کوفه تا بشام - با قاتل ستمگر تو چون بسر برم

خود بسته طناب ولی چون گزیده مار - در پیچ و تاب از غم گیسوی اکبرم

سوراخ کرده قلب مرا چون دل بتول - تیری که جا گرفته به حلقوم اصغرم

با این همه الم به یتیمان خونجگر - در هر بلیه گه پدر و گاه مادرم

جودی خموش باش که از اشک و آه تو - گه باشم اندر آب و گهی اندر آزرم

در قتلگاه چون اسرارا گذر افتاد

در قتلگاه چون اسرارا گذر افتاد - بر نعش بی سر شهداشان نظر فتاد

چندان گریستند و زدند آه آتشین - کز آتشش بخر من گیتی شرر فتاد

آن یک سر برهنه بپای پدر نهاد - وان یک ز پای بر سر نعش پسر فتاد

لیلا بروی کشته اکبر دو دست غم - زد آنقدر بسر که ز خود بی خبر فتاد

ناگاه چشم زینب محزون در آن میان - بر جسم چاکچاک شه بحر و برفتار

از دل کشید ناله هذا اخی چنانک - از ناله اش شرر به همه خشک و تر فتاد

نزدیک شدکه جان رود ازقالبش برون - چون دیده اش به آن تن ببریده سرفتاد

آل نبی به كوفه برده شدازكربلا

آل نبی به كوفه برده شدازكربلا - كوفه پرازمحنت وغم است ورنج وبلا

حسین به كرببلا به دعوت كوفیان - آمده ازمدینه شده دچارخسان

كشته شده مردها اسیراهل وعیال - اهل وعیال حسین اسیرگرگ وشگال

ببین چه كردندبااهل وعیال وحسین - بحالت اسارت بگریه وشوروشین

زكربلامیبرند به كوفه بی وفا - به قصرابن زیاد برده شدند ازجفا

سرِ حسین مظلوم میان طشت زرّین - به قصركوفه نزدِابن زیادِبی دین

باسرِسبط نبی میان طشت طلا - نموده اواهانت نكرده شرم ازخدا

مقابلِ دیده اهل وعیال حسین - همی زندچوب كین برآن لبان حسین

همان لبی كه بوسه برآن زده مصطفی - شده كنون معرضِ چوب ستم ازجفا

گفت یكی زان میان چوب مزن این لبان - این بودآنكس كه شدملائكش پاسبان

ببین براین سركه او منوّ ر و باصفاست - این لب ودندان او بوسه گهِ مصطفی است

چوب مزن ای لعین برلب ودندان او - كززدنت لرزه ای است بعرش یزدان او

گركه زنی بی حیا به پیش خواهرمزن - پیش زن وبچه اش به پیش دخترمزن

ولیك آن بی حیا نكرده شرم ازخدا - باقریا چوب كین همی زداوازجفا

ای برادر نبود جز تو مرا دادرسی

وداع ام کلثوم

ای برادر نبود جز تو مرا دادرسی - از چه از من تو نپرسی ز کجائی چه کسی

ای برادر نبود تاب سر نعش توام - نگذارند که از سینه بر آرم نفسی

طایر روح بجان آمده از داغ غمت - همچو مرغی که گرفتار بود در قفسی

شمر نگذاشت مرا بر سر نعشت ورنه - گفتگو داشتمی من به جناب تو بسی

بهر اطفال تو از شمر و نشان جویم آب - غرقه در بحر زند دست به هرخار وخسی

خیمه ها سوخته طفلان به میان سرگردان - من سرگشته کنم رو بکه کو دادرسی

جودی از دامن شاه شهدا دست مگیر - که بحسرت نرسد دست بدامان کسی

گر کشم از دل ز داغت آه عالمسوز را

مکالمه ام لیلا با نعش امام

گر کشم از دل ز داغت آه عالمسوز را - تیره تر از شب کنم بر چشم عالم روز را

بر سر نعش توام بستند بر باز و طناب - رشته اندر پا نشاید مرغ دست آموز را

صحبت عید و بهار از دیگران باشد که من - بی علی اکبر نخواهم عشرت نوروز را

طاقت زنجیر و کعب نی دگر نبود مرا - کاش اجل گیرد ز تن اینجان غم اندوز را

از سر کویت بخواری گر نسازندم جدا - تا قیامت شکر گویم طالع فیروز را

هست فردا چونکه حال گریه از بهرم مجال - بهر نالیدن غنیمت بشمرم امروز را

قامتی دارم کمان زاندم که از بیداد خصم - دیده ام بر حلق اصغر ناوک دلدوز را

آه جودی زد شرر بر خرمن افلاکیان - یا رب افزون کن شرار این آه خر من سوز را

دو جهان پر آب و آتش گر از اشک و آه دارم

زبانحال ام لیلا

دو جهان پر آب و آتش گر از اشک و آه دارم - نه عجب که خفته در خون چه تو پادشاه دارم

بوصیت تو گفتم نکنم فغان دیگر - چکم نمی توانم دل خود نگاه دارم 

توئی آن فتاده در خون بمیان این بیابان - منم این اسیر عدوان که دل پر آه دارم

چه تو بودی ای شه من  ز کسی غمم نبودی - بامید آنکه همچون تو شهی پناه دارم

بگشای چشم و اینک نظری بحال ما کن - شه من ببین چه بر سر من از این سپاه دارم

نه بغیر تار گیسو بودم نقاب عارض - بنگر که روزگاری چه عجب سیاه دارم

شد از آن دمی که در خون رخ مهر همچو اکبر - قد چون هلال بی آن رخ همچو ماه دارم

از شرار آن خدنگی که شکافت خلق اصغر - قد چون کمان ز غم خم رخ همچو کاه دارم

بغلامی شه دین چو شدم بشهر شهره - چو غمست جودیا گر تن پر گناه دارم

خود اگرزخجلت تو نتوان زدن دمی دم - چو غمم که خود شفیعی چه تو عذرخواه دارم

در قتلگاه چون اسرار گذر افتاد

در قتلگاه چون اسرار گذر افتاد - بر نعش بی سر شهداشان نظر فتاد

چندان گریستند و زدند آه آتشین - کز آهشان بخر من گیتی شر ز فتاد

آن یک سر برهنه بپای پدر نهاد - وان یک ز پای بر سر نعش پسر فتاد

لیلا بروی کشته اکبر دو دست غم - زد آنقدر بسر که ز خود بی خبر فتاد...

 [منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد2]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ | 13:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه روزیازدهم محرم حركت اهلبیت ازكربلا[قسمت دوم]

عبور قافله اسیران از قتلگاه‏

از دشوارترین لحظات تاریخ کربلا، که در عظمت و سنگینى با همه آسمانها و زمین برابرى مى‏کند، لحظه وداع جانسوز قافله اسیران با بدن‏هاى پاره پاره شهیدان است.

دشمنان، اسیران دل‏سوخته را از کنار آن پیکرهاى پاک شهیدان عبور دادند، همان پیکرهاى غرقه به خونى که یکجا همه عزّت و مظلومیت را در خود جمع و خلاصه کرده بودند.

برابر بعضى از نقل‏ها، اسیران خود چنین درخواستى داشتند تا براى وداع با آن عزیزان شهیدشان از کنار قتلگاهشان عبور کنند.

ناگفته پیداست که ترک سرزمین کربلا در آن وضعیت غمبار و وحشتناک براى آن دل‏سوختگان بسیار دشوار و سخت بوده است. به ویژه آنکه دشمن اجساد پلید سربازانش را دفن کرده بود ولى پیکرهاى ذرارى پیامبر صلى الله علیه و آله به خصوص پیکر پاک سرور جوانان بهشت بى‏غسل و کفن در بیابان رها شده بود. دشمن بدکینه نه خود به دفن آنها اقدام نمود و نه اجازه تدفین آنها را به کسى داد.

مشاهده آن صحنه‏هاى دلخراش با آن بدن‏هاى پاره پاره و پایمال سمّ اسبان که عمدتاً قابل شناسایى نبودند، مى‏توانست هر بیننده‏اى را از پاى درآورد ولى طمأنینه و آرامشى که در زینب کبرى‏ علیهاالسلام، یادگار صبر و شکوه على علیهالسلام ظهور کرد و صلابت و استحکامى که در کلمات دلنشین او موج مى‏زد، تا حدود زیادى آن فضاى سنگین را شکست و آن را براى آل رسول قابل تحمل کرد.

زنان حرم چون چشمشان به آن بدنهاى پاره پاره افتاد، فریادشان به ناله و شیون بلند شد و بر صورت خود لطمه زدند.

زینب که مى‏دانست دشمن در انتظار است تا با دیدن کوچکترین نشانه‏اى از ضعف وپشیمانى درخاندان پیامبر، قهقهه مستانه سر دهد، با دیدن پیکر به خون آغشته برادر، رو به آسمان کرد و گفت: «أَللَّهُمَّ تَقَبَّلْ هذا الْقُرْبانَ؛ خدایا این قربانى را قبول فرما!».

این جمله چون پتکى بر سر دشمن فرود آمد و کوس رسوایى آنها را به ‏صدا در آورد.

راوى مى‏گوید: هر چه را فراموش کنم، هرگز کلمات زینب دختر فاطمه زهرا علیها السلام را فراموش نخواهم کرد، به خدا سوگند بى‏قرارى‏ها و سخنان زینب هر دوست و دشمن را به گریه واداشت.

او با دلى شکسته و صدایى محزون چنین گفت: وامُحَمَّداه! صَلّى‏ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ، مُقَطَّعُ الْأَعْضاءِ، یا مُحَمَّداه! بَناتُکَ سَبایا وَذُرِّیَّتُکَ مُقَتَّلَة، تَسْفى‏ عَلَیْها ریحُ الصَّبا، هذا حُسَیْنٌ بِالْعَراءِ، مَجْزُورُ الرَّأسِ مِنَ الْقَفا، مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ؛ اى محمد صلى الله علیه و آله! درود فرشتگان آسمان بر تو باد! این حسین توست که در خون غلتیده است و پیکر او پاره پاره شده است. اى محمد صلى الله علیه و آله! دختران تو اسیر شده‏اند و فرزندانت کشته گشته‏اند و باد صبا بر پیکرهایشان مى‏وزد. این حسین توست که روى خاک افتاده، سرش را از قفا بریده ‏اند، عمامه و رداى او را به یغما برده‏اند.

زینب علیهاسلام همچنان سخن مى‏گفت و دوست و دشمن مى‏گریستند.

زینب علیهاسلام که گویا سخنگوى آن صحنه عجیب بود چنین ادامه داد: بِأَبِی مَنْ [أَضْحى‏] عَسْکَرُهُ فی یَوْمِ الإثْنَیْن نَهْباً، بِأَبی مَنْ فُسْطاطُهُ مُقَطَّعُ الْعُرى‏، بِأَبِی مَنْ لا هُوَ غائِبٌ فَیُرْتَجى‏ وَلا جَریحٌ فَیُداوى‏، بِأَبِی مَنْ نَفْسی لَهُ الْفِداءُ، بِأبِی الْمَهْمُومَ حَتّى‏ قَضى‏، بِأبی الْعَطْشانَ حَتّى‏ مَضى‏، بِأَبِی مَنْ شَیْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّماءِ؛ پدرم فداى آن کسى باد که (خیمه‏گاه) سپاهش روز دوشنبه غارت شد. پدرم فداى آن کس باد که طنابهاى خیمه‏اش بریده و بر زمین افتاد. پدرم فداى آن که نه سفر رفته است تا امید بازگشتش باشد و نه چنان زخمى برداشته که امید مداوایش باشد. پدرم فداى آن کس که جانم فداى او باد. پدرم فداى آن کس که با دل پرغصّه جان سپرد، پدرم فداى آن کس که با لب تشنه شهید شد، پدرم فداى آن کس که از محاسنش خون مى‏چکد».

دلها مى‏رفت که از سینه‏ها بیرون بزند، باران اشک به احدى مجال نمى‏داد، زینب این بار اصحاب جدّش را مخاطب ساخت و گفت: یا حُزْناه! یا کَرْباه! الْیَوْمَ ماتَ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ، یا أَصْحابَ مُحَمَّد هؤُلاءِ ذُرِّیَّةُ الْمُصْطَفى‏، یُساقُونَ سَوْقَ السَّبایا؛ امروز گویا جدم رسول خدا از دنیا رفته، اى اصحاب محمد صلى الله علیه و آله! اینان فرزندان پیامبر برگزیده‏اند که آنان را همانند اسیران مى‏برند.

در اینجا بود که سکینه قدم پیش نهاد، پیکر پاک پدر را در آغوش گرفت، هر چه تلاش کردند وى را جدا کنند ممکن نشد، جماعتى از اعراب آمدند و سکینه را کشان کشان از پیکر پدرش جدا ساختند (ثُمَّ إِنَّ سُکَیْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ الْحُسَیْنِ علیه السلام فَاجْتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرابِ حَتّى‏ جَرُّوها عَنْهُ).

ناگهان زینب علیهاالسلام سنگ صبور اهل کاروان، که با نوحه سرائى بجا و به موقعش تا حدودى باعث تخلیه بغض‏هاى فرو خفته در گلو شده بود، متوجه على بن الحسین علیه السلام شد که مى‏رفت از سر بى‏قرارى قالب تهى کند، زینب علیهاالسلام خود را به امام سجاد علیه السلام رساند و گفت: «مالِی أَراکَ تَجُودُ بِنَفسِکَ یا بَقِیَّةَ جَدِّی وَ أَبِی وَإخْوَتی؛ تو را چه شده، اى یادگار جدّ و پدر و برادرانم! مى‏بینم که مى‏خواهى جانت را تسلیم کنى؟!».

امام سجاد علیهالسلام پاسخ داد: چگونه بى‏تابى نکنم در حالى که مى‏بینم پدر و برادران و عموها و عموزادگان و کسان من بر زمین افتاده و در خونشان غلتیده، سرهایشان جداشده، لباسهایشان به غارت رفته است، نه کفنى دارند، نه دفنى و کسى به آنها توجهى ندارد.

زینب علیهاالسلام پاسخ عجیبى داد: فرزند برادرم! نگران مباش، به خدا سوگند این پیمانى است که پیامبر خدا از جد و پدر و عمویت گرفته است و آنان نیز آن را پذیرفته‏اند.

خداوند از جماعتى از این امت که گردنکشان زمین آنها را نمى‏شناسند ولى فرشتگان آسمان آنان را مى‏شناسند، عهد گرفته است که این پیکرهاى پاره پاره و پراکنده را جمع کنند و به خاک بسپارند، در آینده در این سرزمین بر مرقد پدرت حسین علیهالسلام پرچمى به اهتزاز در مى‏آید که هیچگاه کهنه نشود و در گذر زمان گزندى به آن نرسد و سردمداران کفر هرچه در محو آن تلاش کنند، روز به روز بر عظمت آن افزوده شود.

زینب دختر شجاع امیرمؤمنان علیهالسلام با این پیش‏گویى عجیب و شگفت‏آورش، فرزند برادر خود را تسلى بخشید و آینده کربلا و عاشورا را آن‏گونه که ما امروز بعد از حدود 14 قرن مى‏بینیم دقیقاً ترسیم کرد، آرى قلب نازنین زینب علیهاالسلام مى‏دانست که این آغاز کار است هر چند تاریک‏دلان بنى‏امیّه و منافقان آن را پایان کار مى‏پنداشتند.

گفت زینب بادوصدآه وفغان

گفت زینب بادوصدآه وفغان – سوی شامم میبرند این کوفیان

میبرندم کوفیان باشوروشین – ازکنارنورچشمانم حسین

میبرندم اززمین کربلا – اززمین محنت ورنج وبلا

میبرندم بادوصد افغان و آه – کوفیان وشامیان روسیاه

میبرندم همره زجرلعین – سوی شام وکوفه ازاین سرزمین

میبرندم همره شمروسنان – سوی شام کوفه با آه وفغان

میبرندم ازکنارقتلگاه – سوی شام اززیر نورمهروماه

میبرندم با دوصدآه وفسوس – آن سنان وشمرو بن سعدعبوس

کربلا یاکربلا یاکربلا – ای زمین محنت ورنج وبلا

ای زمین کربلا رفتیم ما – باشهیدان الوداع گفتیم ما

ای زمین کربلا باصدفغان – ماشدیم اکنون بشام غم روان

میرویم ازسرزمینت کربلا – سوی شام وکوفه بارنج وبلا

دوم ماه محرم آمدیم – با غم و اندوه وماتم آمدیم

هفته ای بودیم ما مهمان تو – مانخوردستیم زاب ونان تو

ما بهمراه جوانان آمدیم – ازمدینه برتومهمان آمدیم

قاسم وعباس واکبرداشتیم – عون وعبدالله وجعفرداشتیم

لیک اکنون نیست برما یاوری – نه اباالفضل ونه عون وجعفری

جملگی درخاک وخون افتاده اند – پیش چشم من کنون افتاده اند

ما بسوی شام ویران میرویم – لیک ما باجسم بی جان میرویم

روح ماها قاسم وعباس بود – بهرما دسته گلی ازیاس بود

کربلا امشب حسین تنها بود – گرگهایی اندراین صحرابود

کربلا مگذارآزارش کنند – ناروایی با تن زارش کنند

کربلا گهواره شوبراصغرم – آب ده برنورچشمان ترم

آفتابت ای زمین سوزان بود – جسم صدچاک حسین عریان بود

خویش رابهرحسین سجاده کن – سایه ای بهرحسین آماده کن

ای زمین رفتیم باصدشوروشین – بعدما جان تو وجان حسین

باقری رفتند باشورو نوا – اهلبیت ازسرزمین کربلا...

 [منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد2]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ | 13:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

رویدادهای روز (11 محرم)

آغاز حركت اسرا و اهل‏بيت "امام حسين"(ع) به شام (61 ق)

با پايان يافتن روز دهم محرم سال 61 قمري و شهادت امام حسين(ع) و ياران با وفايش، يزيديان به غارت كاروان حسيني پرداختند. آنان خيمه‏هاي امام را سوزانده و از به يغما بُردن جزئي‏ترين وسايل دريغ نكردند. سرانجام كاروان امام حسين(ع) اين بار به رهبري امام سجاد(ع) و حضرت زينب كبري(س) در شامگاه ...

درگذشت محدث شهير "ابوعيسي ترمذي" (279 ق)

محمد بن عيسي مشهور به ابوعيسي ترمذي، حافظ قرآن و محدث مشهور مسلمان بود. او جهت كسب علوم ديني و فراگيري حديث، سال‏هاي متمادي به سرزمين‏هاي مختلف اسلامي سفر كرد و از بسياري مشايخ زمان خود، حديث شنيد و آن‏هارا گردآوري كرد. معروف‏ترين اثر به جاي مانده از اين محدث مسلمان، كتابي تحت عنوان ...

رحلت حضرت آدم (ع)

به دستور خداى متعال حضرت آدم علیه‌السلام پسرش شیث را وصى خود قرار داد و اسرار نبوت را به او سپرد، سپس فرمود: (پس از مرگ) مرا غسل بده و کفن کن و بر من نماز گذار و بدنم را در تابوتی بگذار و تو نیز هنگام مرگ آنچه آموختى به بهترین فرزندانت بسپار. گویند: حضرت آدم علیه‌السلام در 930 ...

وفات علامه حلی (ره)

آیت الله ابومنصور حسن بن یوسف بن مطهر حلى مشهور به علامه حلى در سال 726 هجرى قمرى در حله وفات یافت و در نجف اشرف به خاک سپرده شد. این بزرگوار از امثال خواجه نصیرالدین طوسى و کاتبى قزوینى و حکیم منطقى شافعى تحصیل علم کرده است. نقل شده که علامه در حالى که کودک بود به درجه اجتهاد رسید ...

اسارت بازماندگان شهدای کربلا

پس از شهادت ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام و ارسال سر مقدس آن حضرت در عصر عاشورا به کوفه، عمر بن سعد در روز یازدهم محرم دستور داد که سرهای سایر شهیدان را شستشو داده و در میان سرکردگان سپاه خویش تقسیم کنند. تا آنان، آن سرها را به نزد عبیدالله برده و پاداش بگیرند. همچنین وی دستور ...

حرکت اهل بیت امام حسین (ع) به کوفه

عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم‌السلام را با حالت اسارت به طرف کوفه حرکت دادند. شبانه به کوفه رسیدند و آن بزرگواران داغدار و مصیبت زده را تا صبح پشت دروازه‌هاى کوفه نگه داشتند. هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد و مثل فرماندهى که از فتوحات خود خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ | 13:30 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

درگذشت ميرزا رضا كلهر ،نامدارترين خوشنويس دوره قاجاريه (29مرداد1271ش)

درگذشت ميرزا رضا كلهر ،نامدارترين خوشنويس دوره قاجاريه (1271ش)ميرزا رضا كلهر فرزند رحيم بيك ، در سال 1245 هجري قمري ، در منطقه كلهر كرمانشاه به دنيا آمد . در آغازجواني به مقتضاي ايلي به سواري و تيراندازي متمايل گشت ، اما بعد ها به خوشنويسي روي آوردو به تهران رهسپار شد و نزد « ميرزا محمد خوانساري » تعليم خط گرفت . كلهر به سرعت از استادش پيشي گرفت و ناگزير خطوط به جا مانده از مير عماد را سرمشق قرار داد. وقتي كه آوازه او در افواه مردم پيچيد ، ناصرالدين شاه قاجار او را دعوت نمود و مدتي به شاگردي نزدكلهر مشق خط نمود. علاقه شاه به وي هيچگاه باعث نگرديد به درآمد دربار متكي گردد و با حقوق اندكي كه از راه كتابت دريافت مي داشت روزگار گذراند، تا سرانجام در سال 1310 ه، ق. بر اثر بيماري وبا درگذشت.

محمد رضا كلهر - تبیان

میرزا محمد رضا کلهر - کلک خیال

میرزا محمدرضا کلهر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

محمد رضا کلهر » آثار هنرمندان ایران - عزیزی هنر

سرای خوشنویسان ایران: زندگينامه استاد محمدرضا كلهر

میرزا رضا کلهر،​استاد خط ناصرالدین شاه - جام جم آنلاین

انجمن خوشنویسان ایران--استاد محمد رضا کلهر

ميرزا رضا کلهر خوشنويس بلند آوازه کرمانشاهي | هنر اسلامی

میرزا محمد رضا کلهر - اطلس جامع بیوگرافی هنرمندان ایران زمین ...


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ | 13:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

رحلت محمدحسين بهجتی؛ شاعر و روحانی فرزانه (29مرداد1386ش)

رحلت محمدحسين بهجتی؛ شاعر و روحانی فرزانه (1386ش)حاج شيخ محمدحسين بهجتي اردکاني (شفق) در سال ۱۳۱۴ش چشم به جهان گشود. وي از سن هفت سالگي، فراگيري علم و دانش را در مکتب‌هاي آن زمان شروع کرد و در سال ۱۳۳۱ش به تشويق ملامحمد حائري به ‌قم رفت و در مدرسه خان - آيت‏الله العظمي بروجردي - و فيضيه و حجتيه سکني گزيد. شيخ محمدحسين بهجتي هم‏زمان با اين دروس، تاريخ و حديث و زبان انگليسي را تا حدودي فرا گرفت. اين عالم گران‏قدر يزدي با بزرگاني چون آيت‌الله ‌هاشمي رفسنجاني، مسعودي خميني و مقام معظم رهبري حضرت آيت‏الله العظمي خامنه‏اي هم‏درس و هم‏مباحثه بود. وي هم‏چنين از شاگردان حضرت امام خميني (ره) و حضرت آيت‏الله سيدروح‏الله خاتمي و اولين شاعر شعر انقلاب اسلامي - متخلص به شفق - بود که پس از سال‌ها تلاش علمي در حوزه علميه قم و امامت جماعت مسجدالرسول - مسجد اردکاني‏ها - در تهران، انجام امور فرهنگي در بخش انتشارات سپاه و تدريس فارسي و عربي به دعوت آيت‌الله مصباح يزدي در شهر مقدس قم؛ پس از تصدي مسئوليت نمايندگي امام (ره) و امامت جمعه يزد، توسط مرحوم آيت‏الله خاتمي به امامت جمعه اردکان منصوب شد. شيخ محمدحسين بهجتي، سراينده يکي از اشعار معروفي که همه بچه‌ها از دوران دبستان آن را به ياد دارند، با مطلع "هرچه که بيند ديده خدايش آفريده..." سرانجام در شامگاه دوشنبه بيست و نهم مردادماه سال ۱۳۸۶ هجري شمسي در سن ۷۳ سالگي پس از سال‌ها بيماري مزمن قلبي دار فاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافت.

زندگی نامه خود نوشت شفق - تبیان

محمدحسین بهجتی اردکانی - ویکی‌گفتاورد

محمدحسین بهجتی اردکانی - ویکی فقه

محمدحسین بهجتی اردکانی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

زنده یاد محمد حسین بهجتی (شفق) | فانوس کویر

سیمای اردکان - زندگينامه: محمدحسین بهجتی اردکانی

زندگی نامه - پايگاه تنظيم و نشر آثار آيت الله محمدحسين ...

فیش‌های حجت الاسلام محمدحسین بهجتی اردکانی (شفق) - ...

هر چه که بیند دیده ( نگاهی به شعر و شاعرانگی مرحوم آیت الله ...


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ | 13:27 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

كودتاي آمريكا عليه نهضت ملي ايران و سرنگوني دولت "دكتر مصدق" (28مرداد1332 ش)

كودتاي آمريكا عليه نهضت ملي ايران و سرنگوني دولت "دكتر مصدق" (1332 ش) نهضت ملي ايران با رهبري آيت‏اللَّه سيدابوالقاسم كاشاني و مبارزات قهرمانانه ملت مسلمان ايران در 30 تير 1331 به اوج خود رسيد و نزديك بود طومار استبداد و استعمار را براي هميشه درهم پيچد اما در اين ميان، اتفاقاتي رخ داد كه نهضت مردمي را از مسير اصلي خارج ساخت و به شكست كشاند. پس از روي كار آمدن مجدد دكتر مصدق، او خواهان افزايش اختيارات بود و آيت‏اللَّه كاشاني كه رياست مجلس هفدهم شوراي ملي را برعهده داشت، براي ايجاد اتحاد و جلوگيري از تفرقه، به اين لايحه نخست وزير راي داد. با اين حال، مصدق در صدد منزوي كردن مجلس بود و اختيارات بيشتري مي‏خواست. اين در حالي بود كه آيت‏اللَّه كاشاني معتقد بود كه مجلس، كمال همكاري را با دولت دارد و نيازي به اختيارات بيشتر نيست. از همين زمان، اختلاف نظر در امور مختلف بين دكتر مصدق و آيت‏اللَّه كاشاني آغاز شد و اين اختلاف پس از درخواست تقاضاي تمديد اختيارات نخست‏وزير به مدت يك سال از جانب مصدق، شكلي جدي و گسترده به خود گرفت. مصدق مي‏خواست با اخذ اختيارات وسيع، نقش مجلس را در قانون‏گذاري كمرنگ سازد و خواسته‏هاي خود را به صورت قانون درآورد. اين اختلاف و شكاف در جبهه ملي و مذهبي، باعث شد كه دشمنان با سوء استفاده از اين فرصت درصدد كودتا عليه دولت و حذف مصدق باشند. در اين ميان آيت‏اللَّه كاشاني، بارها در ضمن نامه‏ها و سخنراني‏هاي خود، مصدق را از خطر وقوع كودتا آگاه كرد ولي مصدق، مغرور به قدرت خود و پشتيباني مردم، نصايح دلسوزانه آيت‏اللَّه كاشاني را نشنيده گرفت. سرانجام با خروج شاه از كشور و به وجود آمدن شرايط لازم براي كودتا عليه دكتر مصدق، در حالي كه بيش از سيزده ماه از پيروزي‏هاي چشمگير مردم در قيام 30 تير 1331ش نگذشته بود، اين موفقيت‏ها با كودتاي آمريكايي 28 مرداد 1332 توسط ايادي سلطنت‏طلب به شكست انجاميد و مصدق سرنگون شد. از آن پس عامل كودتا، سپهبد فضل‏اللَّه زاهدي، كه در دولت مصدق سمت وزارت كشور را داشت به قدرت رسيد و پس از مدتي محمدرضا پهلوي به كشور انتخاب مجدد و بار ديگر بر تخت سلطنت تكيه زد. مقدمات كودتايي كه در روز 28 مرداد 1332، به عمر حكومت مصدق خاتمه داد، از ده ماه قبل از آن، در پاييز 1331، فراهم آمده بود و طرح اوليه آن نيز پس از بازگشت چرچيل به مقام نخست‏وزيري انگلستان در مهرماه 1331، تهيه گرديد. اين كودتا با همكاري آمريكا و انگليس در ايران به وقوع پيوست و از آن پس، ايران به طور مستقيم تحت نفوذ رژيم استكباري آمريكا درآمد. پس از اين كودتا، اوضاع ايران آن‏چنان بر وفق مراد آمريكا گرديد كه تا بيست و پنج سال، حكومت ايران مهم‏ترين دست نشانده براي دولت آمريكا بود و آن دولت استكباري بر تمامي جريان‏ها و امور كشور ايران خيمه زد.

اسناد جدیدی از نقش انگلیس در کودتای 28 مرداد- اخبار سیاسی ...

واکنش مستند ظریف به اظهارات مقام آمریکایی درباره کودتای ۲۸ ...

دولت ترامپ به‌دنبال تحریف روایت‌ها در مورد کودتای ۲۸ مرداد ...

کودتای ۲۸ مرداد و اسناد جدید وزارت خارجه آمریکا - خبرآنلاین

آمریکا ؛ از نقش آفرینی در کودتای ۲۸ مرداد تا تلاش برای ...

آمریکا، انگلیس و کودتای 28 مرداد - پرتال جامع علوم انسانی

همه‌ چیز درباره « کودتای ۲۸ مرداد» +عکس - مشرق نیوز

دولت مصدق در پی کودتا ساقط شد - تاریخ ایرانی

کودتای ۲۸ مرداد - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

هدف آمریکا از کودتای ۲۸ مرداد - هابیلیان

فیش‌های کودتای 28 مرداد - khamenei.ir

کودتای 28 مرداد - خبرگزاری تسنیم


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای شمسی

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ | 21:38 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

تقویم صبح تا غروب عاشورا

طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاه‌شماری ایرانی»، واقعه کربلا به حساب گاه‌شماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجري شمسی می‌شود.

تاریخ شمسی هم مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می‌شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ، حرف‌های مقتل‌نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.

*روز عاشورا چگونه گذشت؟*

در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیقه اختلاف می‌تواند داشته باشد) را استخراج کرده‌ایم و روایات مقتل‌نگارها را با این ساعت‌ها تنظیم کرده‌ایم.

*۵:۴۷ اذان صبح*

امام(ع) بعداز نماز صبح، برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب...

ادامه این مقاله را اینجا ببینید http://dl.hodanet.tv/fileshtml/tagvimeashora.pdf


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ | 21:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اگر خورشيد ميدانست كه عاشورا چه روزي هست

اگر خورشيد ميدانست كه عاشورا چه روزي هست

هميشد تا ابد خاموش و بر عالم نميتابيد

اگر آن روز ميدانست چه خونها ميشود جاري

هميشد محو و تار و بر بني آدم نميتابيد

اگر آن صبح ميدانست كه آغازي است بر جنگي

كه پايانش چه خون ريزي است با ماتم, نميتابيد

اگر آن فجر ميدانست كه فجرش فجر خون ريزي است

هميشد آخرين فجر و دگر زين غم نميتابيد

بلي اي باقري آن خور و آن فجر و هم آن عاشور

بدانستند گر اين, تا، قيامت هم نميتابيد

سروده خادم الحسین سیدمحمد باقری پور

صبح عاشورای ۱۴۴۳

وا مصیبت روزِ عاشورا گذشت

وا مصیبت روزِ عاشورا گذشته - وای از آنچه اندر آن صحرا گذشته

کربلا کرب وبلا بود اندر آن روز - جمله درد و ابتلا بود اندر آن روز

تشنگی، غم، کُشته، خون، بود اندر آن دشت - روزِ عاشورا هر آنچه بود بگذشت

روزِ عاشورا به پایان آمد اکنون - با غم و درد و بلا و کُشته وخون

شد غروب و دشت را آتش گرفته - هم لباس و خیمه ها آتش گرفت

اهلبیتِ مصطفی سر در بیابان - پا برهنه جمله بَر خارِ مغیلان

نیست یک حامی برایِ آلِ طاها - در شبِ تاریک در آن دشت و صحرا

خیمه ها سوزان زِ ظُلمِ آلِ سفیان - قلبها سوزد برایِ آن غریبان

کربلا غم  مبتلا گردیده امشب - حُزن و غم، رنج و بلا گردیده امشب

باقری آلِ نبی در آن بیابان - در بِدر گشته زِ ظُلمِ آلِ سفیان

سروده باقری پور شب شام غریبان 1443


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ | 21:22 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

 شعر- این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است

این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است

این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است - زان جن و ملائک همه در شیون و شین است

صحرایِ بلا گشته چه پُروحشت و تاریک - تاریک همه جا بهرِعزیزانِ حسین است

اطفالِ حسینی همه سرگشته به صحرا – مجروحِ ستم پایِ یتیمانِ حسین است

شدخیمه و خرگاه حسینی گلِ آتش - زان آتشی اندر دلِ سوزان حسین است

خرگاهِ حسینی شده خاموش ولیکن - روشن همه جا شمعِ فروزانِ حسین است

غارت شده گر خیمه و خرگاهِ حسینی - برپا همه جا خیمه یِ احسانِ حسین است

ازبهرِ حسین گرکه نمانده است یکی یار - خود جن و ملک یاورِگریانِ حسین است

هفتاد و دو تن یاورِ او گر که شهیدند - این کار، وفا بر سرِپیمانِ حسین است

در راهِ خدا چونکه گذشت از زن و فرزند - عالم همگی واله و حیرانِ حسین است

ای باقری امشب شده است شامِ غریبان - زان رو همه جا شامِ غریبانِ حسین است

شام غریبان امشب است

شام غریبان امشب است - غمگین ونالان زینب است

امشب یتیمان حسین - اندرغم وتاب وتب است

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب بدشت كربلا - باشدبسی ظلم وبلا

باشدپریشان حالتِ - آن زینبِ غم مبتلا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

آتش گرفته خیمه ها - سجّادوزینب بی قرار

سزگشتۀ  صحراشده - آل نبی باحالِ زار

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

خارِمغیلان وكفِ - پای یتیمان حسین

آن نیمۀ تاریكِ شب - برپابسی افغان وشین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

باشدامامِ چارمین - درخیمه باحالِ حزین

زینب كنارِ خیمۀ - سجّاد باشد دل غمین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اندرمیانِ شعله ها - سجادباحالِ فكار

تب داردوافتاده است - زینب زبهرش بی قرار

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اولادزهراراببین - امشب چه سرگردان شده

هریك بزیرِ بوته ای - ازخارها پنهان شده

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب سرِ سلطانِ دین - برروی خاكستربود

ازبهرِ جسمِ شاه دین - خاكِ بلا بستربود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب شبِ غارتگری - شدبهرِیارانِ یزید

غارتگری شدآنچنان - كه درجهان چشمی ندید

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

معجرربودند ازسرِ - آلِ عزیزِ مصطفا

خلخالِ پا وگوشوار - بودهرچه اندرخیمه ها

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

انگشتِ سبطِ مصطفا - ازبهرِ یك انگشتری

ببریده شد ای وای من - امشب بدستِ كافری

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب عُبیدبنِ زیاد - سرخوش زپیروزی بود

امّا بودغافل كه این - شامِ سیه روزی بود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب شبِ دل واپسی - شدازبرای زینبین

امشب بدشتِ كربلا - عریان تنِ پاكِ حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای باقری غارتگران - بردند كهنه پیرهن

ازجسمِ صدچاكِ حسین - مانده حسین عریان بدن

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

شعرازباقری پور از کتاب مجموعه اشعارباقری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ | 15:47 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شام غریبان (شب یازدهم محرم)

شام غریبان، در ادبیات و مرثیه‌های پارسی‌زبان‌ به غروب آفتاب روز عاشورا و سوگواری این شب گفته می‌شود. نوحه‌های این مراسم یادآور آوارگی اهل بیت امام حسین(ع) و اسیران و کودکان بازمانده از واقعه کربلا است که در غروب عاشورا، بی‌پناه در تاریکی شب، در بیابان کربلا به سر می‌بردند. بعضی رسوم خاص، مانند روشن‌کردن شمع یا نشستن در تاریکی، باعث تفاوت عزاداری این شب با دیگر شب‌های محرم می‌شود.

شام غریبان در لغت و اصطلاح

یکی از معانی واژه غریب، دور افتاده از وطن است و گاهی برای کسی که بی یار و یاور مانده است نیز از واژه غریب استفاده می‌شود. [۱] شام غریبان نیز به معنای شب ِ مردم غریب و دورافتاده از یار و دیار آمده است.[۲]

در اصطلاح و در مرثیه‌های پارسی زبان‌، به غروب آفتاب روز عاشورا و سوگواریِ شبانه این شب گفته می‌شود[۳]

اتفاقات غروب عاشورا

سپاه دشمن غروب عاشورا زنان را از خیمه‌ها بیرون کردند و خیمه‌ها را آتش‌زدند.[۴] در این هنگام زنان فریاد می‌زدند و چون چشم‌شان به کشتگان خود افتاد لطمه به صورت زدند.[۵] عمر بن سعد غروب عاشورا سر امام حسین(ع) را با خولی اصبحی و حمید بن مسلم ازدی و سرهای یاران و خاندان او را که هفتاد و دو سر بود، به همراه شمر، قیس بن اشعث و عمرو بن حجاج و عزرة بن قیس نزد ابن زیاد فرستاد.[۶] عمر سعد خود با جمعی از لشکریانش آن شب را در کربلا ماند و روز بعد نزدیک ظهر پس از دفن کشتگان سپاه خود، همراه اهل بیت امام حسین(ع) و دیگر بازماندگان، به سمت کوفه حرکت کرد.[۷] نقل کرده‌اند که در شب یازدهم محرم که شام غریبان بود، حضرت زینب(س) نماز شبش را ترک نکرد؛ اما به سبب ضعفی که او را فرا گرفته بود، نماز را نشسته خواند.[۸]

تاریخچه سوگواری شام غریبان

این عزاداری، تا قبل از مظفرالدین شاه، در تهران معمول نبود و چون نوحه دسته‌گردانی شام غریبان به زبان ترکی است، می‌توان حدس زد که این عزاداری همراه‌ ترک‌ها با مظفرالدین شاه، به تهران آمده باشد؛ چنان‌که بزرگترین شام غریبان را هم در مسجد شیخ عبدالحسین، تکیه ترک‌ها می‌گرفتند.[۹] در کتاب‌های زیارات، برای عصر روز عاشورا، زیارتی وارد شده که به منزله عرض‌ تسلیت به پیغمبر(ص)، امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س) و امام حسن(ع)، یعنی صاحبان عزا است. شاید مراسم شام غریبان نیز از این زیارت ناشی شده باشد.[۱۰]

آداب و رسوم

روشن کردن شمع در شام غریبان، کربلا

شام غریبان کم و بیش مانند یک مجلس روضه است، با این تفاوت که در این جلسه، چراغ روشن نمی‌کنند و با افروختن چند شمع، روشنی کمی به مجلس می‌دهند. دسته‌های عزادار، عَلَم و کتل برنمی‌دارند و زنجیر و سینه نمی‌زنند، بلکه با صفوفی نسبتاً منظّم به مجلس می‌آیند، با گریبان‌های باز و با سکوت و متانت، مهموم و مغموم حرکت می‌کنند یا می‌نشینند. سرانجام روضه‌ای خوانده می‌شود که بیشتر به وقایع شب یازدهم محرم سال ۶۱ق و سرنوشت اعضای خاندان امام حسین(ع) مربوط می‌شود.[۱۱]

در این سوگواری از کودکان و نونهالان برای تمثیل واقعه عاشورا استفاده می‌شود. این مراسم یادآور آوارگی اهل بیت امام حسین(ع) و اسیران و کودکان بازمانده از کربلا است که در غروب عاشورا، بی‌پناه در تاریکی شب، در بیابان کربلا به سر می‌بردند.[۱۲]

در شام غریبان نوحه خود را آرام و بی‌سروصدا می‌خوانند. گاهی همه می‌نشینند و یک بند اشعار خود را نشسته می‌خوانند و بعد برای خواندن بند دوم بلند می‌شوند و در حال راه‌رفتن مصرع دوم را تمام می‌کنند و با این کیفیت افتان و خیزان وارد مجلس شده و خارج می‌شوند.[۱۳]

شام غریبان در دیگر کشورها

در کربلا این شب را «لیلة الوحشة» (شب وحشت) نیز می‌نامند. در این شب با ذکر مصائب کودکان و اسراء، برای نشان‌دادن اندوه شمع روشن می‌کنند.[۱۴] در پاکستان نیز در این شب، عزاداری را بعد از غروب آفتاب انجام می‌دهند و در این مجلس سوگواری، از روشنایی و فرش استفادہ نمی‌کنند. [۱۵]

شام غریبان در اشعار

نوحه‌ها و مرثیه‌های فراوانی در این شب، سروده شده است که مضمون آنها بیان رها شدن جنازه‌های شهدای کربلا و بی‌یار و یاور شدن اسراء و زنان و کودکان است. از جمله معروف‌ترین این اشعار که به صورت دودَمه در هیئات مذهبی خوانده می‌شود شعر خائف لاهیجی است.[۱۶]

شعر خائف درباره شام غریبان:

امشب به صحرا بی‌کفن جسم شهیدان است شام غریبان است
امشب نوای بی‌کسان بر بام کیوان است شام غریبان است
امشب به دشت کربلا نالان یتیمانند تا صبح گریانند
امشب به روی کشته‌ها در ناله مرغانند چون نی در افغانند
بر خاک بی‌غسل و کفن رعنا جوانانند خوابیده عریانند
بر غربت اجسادشان عالم پریشان است شام غریبان است
‌امشب به بالین حسین زینب عزادار است در غم گرفتار است
امشب سکینه بر سر نعش پدر زار است تا صبح بیدار است
امشب فلک حیران ز حال عترت زار است از دیده خونبار است
زهرا به دور کشته‌ها با خیل حوران است شام غریبان است
امشب سلیمان زمان در گوشه هامون غلطیده‌ اندر خون
اندر هوای خاتم او بجدل ملعون دیوانه و مجنون
سازد جدا انگشت شه آن بی‌حیای دون‌ ای چرخ شو وارون
کی خاتم محبوب حق در شأن دیوان است شام غریبان است
امشب تن چاک حسین در نینوا بی‌سر در بحر خون اندر
خوابیده بی‌غسل و کفن با اکبر و اصغر با یاوران یک سر
اما ز ظلم خولی مردود سگ کمتر در کنج خاکستر
در کوفه رأسش در تنور گرم مهمان است شام غریبان است
امشب جناب فاطمه تا صبح در زاری اشک غمش جاری
«کامی» بحال دختران اندر پرستاری اشک غمش جاری
«کامی» کند در مطبخ خولی عزاداری اشک غمش جاری
از ناله‌های زار او «خائف» نواخوان است شام غریبان است

اصلاح عربانی، کتاب گیلان، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۶۱۴

فلسفه شام غریبان امام حسین (ع) چیست؟

شب یازدهم محرم - مجمع جهانی صادقین علیهمالسلام

شب یازدهم محرم | شام غریبان کربلا - کرب و بلا- سایت ...

روضه‌ شب یازدهم محرم (شام غریبان) مصائب ام المصائب ...

صوت/ سوگنامه شب یازدهم محرم (شام غریبان)؛ مصائب ام ...

وضع اهل بیت در شب یازدهم محرم - ویکی فقه

شب يازدهم محرم : شام غريبان كربلا

شب یازدهم محرم(نوحه) - مدایح

وقایع شب یازدهم ماه محرم

شام غریبان سحرندارد


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ | 15:46 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شرح حال پس از شهادت امام حسین علیه السلام

چون حضرت سیدالشهداء علیه السلام به درجه رفیعه شهادت رسید اسب آن حضرت در خون آن حضرت غلطید و سرو كاكل خود را به آن خون شریف آلایش داد و به اعلی صوت بانگ واویلی برآورد و روانه به سوی سراپرده شد چون نزد خیمه آن حضرت رسید چندان صیحه كرد و سر خود را بر زمین زد تا جان داد دختران امام علیه السلام چون صدای آن حیوان را شنیدند از خیمه بیرون دویدند دیدند اسب آن حضرتست كه بی‌صاحب غرقه به خون می‌آید پس دانستند كه آن جناب شهید شده آن وقت غوغای رستخیز از پردگیان سرادق عصمت بالا گرفت و فریاد واحسیناه و واماماه بلند شد. شاعر عرب در این مقام گفته:

وَ راحَ جَوادُ السّبْطِ نَحْوَ نِسآئِهِ - ینوُحُ وَ ینعْی الظّامِی الْمُتَرَمِلا

خَرَجْنَ بُنَیاتُ الرَّسُولِ حَوا سِراً - فَعاینَّ مُهْر السّبْطِ وَ السَّرجُ قَدْخلا

فاَدْمَینَ باللَّطْمِ الْخُدود لِفَقْدِهِ - وَ اَسكَبْنَ دَمْعاً حَرُّ لَیسَ یصْطَلی

بناگه زفرق معراج آنشاه - كه با زین نگون شد سوی خرگاه

پر و بالش پر از خون دیده گریان - تن عاشق كشش آماج پیكان

برویش صیحه زد دخت پیمبر - كه چون شد شهسوار روز محشر

كجا افكندیش چونست حالش - چه با او كرد خصم بدسگالش

سوی میدان شد آن خاتون محشر - كه جویا گردد از حال برادر

ندانم چون بدی حالش در آنحال - نداند كس بجز دانای احوال

راوی گفت پس ام كلثوم دست بر سر گذاشت و بانگ ندبه واویلی برداشت و می‌گفت:

وا مُّحَمَّداه وا جَدّاه وا نبیاه وا اَبَا الْقاسِماه وا عَلِیاه وا جَعْفَراه وا حَمْزَتاه وا حَسَناه هذا حُسَینٌ بِالْعَرآءِ صَریحٌ بِكَرْبَلا مَحُزوزُ الرَّاسِ مِنَ الْقَفا مَسْلوُبُ الْعِمامَهِ وَ الرّداء.

و آنقدر ندبه و گریه كرد تا غش كرد. و حال دیگر اهلبیت نیز چنین بوده و خدا داند حال اهلبیت آن حضرت را كه در آن هنگام چه بر آنها گذشت كه احدی یارای تصور و بیان تقریر و تحریر آن نیست.

وَ فی الزّیارَهِ الْمَرْویهِ عَنِ النّاحِیهِ الْمُقَدَّسَه.

وَ اسْرَع فرسُك شارداً الی خیامك قاصداً مُهمْهِما باكیاً فلمّا رَاَین النساءُ جوادك مخزْیاً و نظرْن سرجك علیهِ ملوِیا برزْن من الخدور ناشرات الشُعور علی الخدود لاطِمات و عن الوُجوه سافِرات و باْلعَویل داعیات و بعدَ العِزّ مُذِلَّلاتٍ و الی مَصْرعك مبادرات و الشِمرُ جالسٌ علی صدرك مُوْلعٌ سیفه علی نَحرك قابضٌ علی شَیبتكِ بیده ذابحٌ لك بمُهَّنده قد سكنت حواسُّك و خفیت انفاسك و رفع علی الْقناه رَاسُك.

شرح مآل پر ملال ذوالجناح

چون بانوان محترمه و مخدرات مكرمه دور اسب امام (علیه السلام) حلقه زدند و جملگى گریبان چاك زده و خاك غم بر سر پاشیدند هر كدام با زبانى و با حالى از آن حیوان تشنه كام حالت امام غریب (علیه السلام) را پرسیده و مى‏گفتند:

اى اسب تو كه با صاحبت وفادار بودى چرا آقا را بردى و نیاوردى.

سکینه بانگ بر آورد که یا جواد ا َبی -سوار دشت بلا را چرا نیاوردی

کجاست راکبت ای ذوالجناح ؟ بابم را - چرا ز معرکه کربلا نیاوردی

میان این همه دشمن نهادیش تنها - چه شد که شرط وفا را به جا نیاوردی

کس آب داد بر آن تشنه کام یا که نداد؟ - بر این سؤال جوابی چرا نیاوردی

به غیر کاکل رنگین ز خون او دیگر - چرا نشانه ز خون خدا نیاوردی

تو شیهه می زنی و سر به خاک می کوبی - که آن ودیعه ما را به ما نیاوردی...

 [منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ | 15:45 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

رویدادهای مهم روز( 10 محرم)

انفجار بمب در حرم امام‏ رضا(ع) در عاشوراي حسيني توسط منافقين (1415 ق)

در بعداز ظهر عاشوراي سال 1415 ق برابر با 30 خرداد1373 ش، در حالي كه مردم عزادار، در اوج برگزاري مراسم بزرگداشت قيام تاريخي امام حسين(ع) بودند، بمبي در داخل حرم مطهر و نزديك مرقد منور حضرت ثامن الحجج امام رضا(ع) منفجر شد و عاشوراي حرم رضوي در مشهد مقدس رقم خورد. در پي اين انفجار، ده‏ها ...

عاشوراي حسيني و شهادت "امام حسين"(ع) به همراه ياران وفادارش در صحراي كربلا توسط سپاه يزيد(61ق)

امام حسين(ع) پس از حركت به سوي كوفه، با پيمان‏شكني مردم آن سامان مواجه گرديد. سپاهيان يزيد كه به دستور عبيداللَّه بن زياد و به فرماندهي عمر بن سعد وارد صحراي كربلا شده بودند، مانع از رفتن امام از آن مكان گرديدند. سرانجام در دهم محرم سال 61 هجري دستان خود را به خون پاك فرزند رسول(ص) ...

هلاكت "عبيداللَّه بن زياد" توسط سپاهيان مختار (67 ق)

در روز عاشوراي سال 67 قمري، شش سال پس از واقعه‏ي كربلا، درست همان روزي كه سپاهيان يزيد به فرمان عبيداللَّه بن زياد فاجعه‏ي خونين كربلا را به وجود آورده و امام حسين(ع) و يارانش را مظلومانه به شهادت رسانده بودند، لشكريان عبدالملك بن مروان به فرماندهي عبيداللَّه بن زياد و لشكريان مختار ...

شهادت عالمِ مبارز "ميرزا علي ‏ثقة الاسلام ‏تبريزي" توسط عوامل ‏روس در تبريز (1330 ق)

ميرزا علي ثقةالاسلام تبريزي فرزند ميرزا موسي، در سال 1377 قمري در خانواده‏ي علم و ديانت ديده به جهان گشود. در ايران و عتبات عاليات و در حوزه‏ي درس اساتيد بزرگي چون فاضل اردكاني، شيخ زين‏العابدين مازندراني و شيخ علي يزدي كسب فيض نمود. در سال 1308 قمري به تبريز مراجعت نموده و به تدريس ...

اخراج آدم و حوا از بهشت

خداوند متعال آدم و حوّا را در بهشت جاى داد و فرمود: از میوه‌ها استفاده کنید، فقط به یک درخت (گندم یا انجیر یا انگور یا درختى که حامل این میوه‌ها بود) نزدیک نشوید یعنى از آن نخورید. شیطان لعین با وسوسه حوّا، آدم را فریب داد و موجب شد تا آن‌ها از آن درخت بخورند. مطابق با دهم محرم بود ...

خروج حضرت نوح (ع) از کشتى

حضرت نوح علیه‌السلام در اول رجب به کشتى سه طبقه‌اى سوار شد که طول آن هزار ذرع و عرض آن چهارصد ذرع و بلندى آن چهل ذرع بود. ساخت آن کشتى چهل سال طول کشیده بود و در یک طبقه آن حیوانات وحشى و در طبقه دیگر حیوانات اهلى و در طبقه دیگر آن حضرت نوح علیه‌السلام و مؤمنین قرار داشتند. آن‌ها ...

ملاقات حضرت یعقوب (ع) با حضرت یوسف (ع)

پس از این که یوسف علیه‌السلام به مقام عزیزى مصر رسید و برادرانش براى خرید گندم نزد وى آمدند، یوسف علیه‌السلام بنیامین را در مصر نگه داشت. برادرانش به کنعان رفته و پدرشان را از این موضوع باخبر کردند. یعقوب علیه‌السلام نامه‌اى به عزیز مصر نوشت و به پسرانش داد تا آن را به مصر بیاورند. ...

سپردن سر امام حسین (ع) به خولى

عمر بن سعد پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام، سر مبارک آن حضرت را به خولى سپرد و سرهاى دیگر را تمیز کرد و به همراه شمر بن ذى الجوشن و قیس بن اشعث و عمرو بن الحجاج در روز عاشورا نزد ابن زیاد فرستاد. عمر بن سعد بقیه روز دهم و شب یازدهم و روز یازدهم تا وقت زوال در کربلا ماند و بر ...

وفات ام سلمه

اُم‌سلمه در سال چهارم هجرى قمرى با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ازدوج نمود و در دهم محرم سال 62 یا 63 هجرى قمرى از دنیا رحلت فرمود. نام او هند، پدرش ابى‌اُمیه و مادرش عاتکه دختر عبدالمطلب بود. اُم‌سلمه فضایلى دارد که او را از دیگر همسران پیامبر صلی الله علیه و آله به جز خدیجه ...

آغاز غزوه ذات الرقاع

به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خبر داده شد که جنگجویان دو تیره "بنی‌محارب" و "بنی‌ثعلبه" از قبیله غطفان در سرزمین نجد (از بخش‌های مرکزی جزیرة العرب) با گردآوری نیرو و تهیه تجهیزات و امکانات لازم، آماده یورش به سوی مدینه منوره و جنگ با مسلمانان شده‌اند. پیامبر صلی الله علیه ...

وقوع سریه قرطاء

قرطاء، نام تیره‌ای از قبیله "بنیبکر بن کلاب" بود که نسبت به مسلمانان مدینه و شخص پیامبر صلی الله علیه و آله سر ستیز داشته و همیشه با آنان دشمنی میکردند و مخالفان و دشمنان اسلام را تقویت و همراهی می‌نمودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای خاموش کردن فتنه قرطاء و زمین‌گیر کردن ...

دور اندیشی و تدبیر امام حسین (ع) در شب عاشورا

امام حسین علیه‌السلام پس از اطمینان از عدم حمله دشمن در عصر روز نهم محرم و در شب عاشورا، فرصتی یافت تا با یارانش به گفتگو پرداخته و امور سپاه را تنظیم و به عبادت و تهجد خود بپردازد و برای روز بعد، خود را از هر جهت آماده نماید. در این جا وقایع شب عاشورا را فهرست‌وار به استحضار می‌رسانیم:   1- ...

عاشورا واقعه جانگداز کربلا

روز عاشورا، پُرآوازه‌ترین روز سال و خاطره‌آمیزترین روز تاریخ بشری است. در این روز بزرگ پایمردی، فداکاری و سربلندی گروه اندکی از انسان‌های به خدا پیوسته در برابر خیل عظیم و کثیر دشمنان و جنایت‌پیشه‌گان به نمایش درآمد. این روز، روز فداکاری امام حسین علیه‌السلام و یاران باوفای وی می‌باشد ...

جنایات سپاه عمر بن سعد در عصر عاشورا

پس از شهادت جانسوز ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام و هفتاد و دو تن از یاران فداکار وی در صبح و عصر عاشورا، دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام جنایت‌های دیگری در عصر عاشورا مرتکب گردیدند که به طور اختصار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:   غارت خیمه‌های حسینی سپاهیان عمر بن سعد، به ویژه جنایتکاران ...

وفات بشر حافی

ابونصر، بشر بن حارث بن عبدالرحمن بن عطاء بن هلال، معروف به "بشر حافی"، از بزرگان و پیشوایان صوفیه در عصر خود بود. وی در سال 150 یا 152 قمری در روستای "مابرسام" از توابع مرو (واقع در کشور فعلی ترکمنستان) دیده به جهان گشود و به خاطر استعداد درخشان و نوآوری‌های علمی و اداری، جذب دستگاه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع تاریخی ماههای قمری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ | 15:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

 مقتل امام حسین عصر عاشورا تصویری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ | 1:41 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |