نوزدهم محرم، سالروز حرکت اسرای کربلا از کوفه به سمت شام
شعر- نوزدهم محرّم اهل و عیالِ حسین
http://dl.hodanet.tv/filespicturs/masirekarevan2-2.jpg
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام 1
منازلى كه كاروان اهلبیت امام حسین علیه السلام بين كوفه و شام سير نمودند با سه احتمال
احتمال نخست: راه بادیه - کوفه، در عرض جغرافیایىِ حدود 32 درجه و دمشق، در عرض جغرافیایىِ حدود 33 واقع است. این، بدان معناست که مسیر طبیعى میان این دو شهر، تقریبا بر روى یک مدار، قرار دارد و نیازى به بالا رفتن و پایین آمدن بر روى زمین، جز در حدّ کسرى از یک درجه نیست. بر روى این مدار، راهى واقع بوده که به «راه بادیه» مشهور بوده است. این مسیر، کوتاه ترین راه بین این دو شهر است و حدود 923 کیلومتر [خط مستقیم 867 کیلومتر] مسافت داشته است. مشکل اصلى این راه کوتاه، گذشتن آن از صحراى بزرگ میان عراق و شام است که از روزگاران کهن، به «بادیة الشام» مشهور بوده است. این مسیر، براى افرادى قابل استفاده بوده که امکانات کافى (بویژه آب) براى پیمودن مسافت هاى طولانى میان منزل هاى دور از همِ صحرا را داشته اند، هر چند، گاهى شتاب مسافر، او را وادار به پیمودن این مسیر مى کرده است. گفتنى است در صحراها، شهرهاى بزرگ، وجود ندارند؛ امّا این به معناى نبودن راه یا چند آبادى کوچک نیست.
احتمال دوم: راه کناره فرات - فرات، یکى از دو رود بزرگ عراق است که از ترکیه سرچشمه مى گیرد و پس از گذشتن از سوریه و عراق، به خلیج فارس مى پیوندد. کوفیان، براى مسافرت به شمال عراق و شام، از کناره این رود، حرکت مى کردند تا هم به آب، دسترس داشته باشند و هم از امکانات شهرهاى ساخته شده در کناره فرات، استفاده کنند. گفتنى است لشکرهاى انبوه و کاروان هاى بزرگ که به آب فراوان نیاز داشتند، ناگزیر از پیمودن این مسیر بودند. [لشکر امیر مؤمنان علیه السلام هم براى نبرد صفّین، همین مسیر را پیمود] . این مسیر، ابتدا از کوفه به مقدار زیادى به سوى شمال غرب مى رود و سپس از آن جا به سوى جنوب، بر مى گردد و با گذر از بسیارى از شهرهاى شام، به دمشق مى رسد. این راه، انشعاب هاى متعدّد داشته و با طول تقریبى 1190 تا 1333 کیلومتر، جاى گزین مناسبى براى راه کوتاه، امّا سختِ بادیه بوده است. مجموع این راه و راه بادیه را مى توان به یک مثلّث، تشبیه کرد که قاعده آن، راه بادیه است.
احتمال سوم: راه کناره دجله - دجله، دیگر رود بزرگ عراق است و آن نیز مانند فرات، از ترکیه سرچشمه مى گیرد؛ امّا از شام نمى گذرد و درگذشته، براى رفتن به شمال شرق عراق، از مسیر کناره آن، استفاده مى کرده اند. این راه، مسیر اصلى میان کوفه و دمشق، نبوده است و باید پس از پیمودن مقدار کوتاهى از آن، کم کم به سمت غرب پیچید و پس از طىّ مسیر نه چندان کوتاهى، به راه کناره فرات پیوست و از آن طریق، وارد دمشق شد. این مسیر را مى توان سه ضلع از یک مستطیل دانست که ضلع دیگر طولىِ آن را راه بادیه و سه ضلع یاد شده آن را: مسافت پیموده شده از کوفه به سمت شمال، راه پیموده شده به سمت غرب، و راه پیموده شده به سمت جنوب ـ که بازگشت به بخشى از مسیر پیموده شده قبلى است ـ، تشکیل مى دهند. از این رو، از همه راه هاى دیگر، طولانى تر است و طول آن، حدود 1545 کیلومتر است. این راه را «راه سلطانى» نامیده اند.
سید بن طاووس میگوید: چون یزید بن معاویه نامه عبیدالله را دریافت کرد و بر مضمون آن اطلاع یافت، پاسخ آن نامه را فرستاد و به عبیدالله بن زیاد فرمان داد که سر امام حسین علیهالسلام و سرهای یاران آن حضرت را به همراه زنان و کودکان به شام بفرستد. ابن زیاد محفر بن ثعلبه را خواند و آن سرهای پاک و اهل بیت آن حضرت را به او سپرد، و او آنان را همانند اسیران کفار در حالی که اهالی شهرها به تماشای ایشان و سرهای مبارک میپرداختند، به شام برد(مشهور بر سر زبانها، زجر بن قیس(با جیم) است ولی صحیح، زحر بن قیس میباشد). امام محمد باقر(ع) فرموده است: از پدرم علیبنالحسین علیهالسلام پرسیدم که چگونه او را از کوفه به شام حرکت دادند؟! فرمود: مرا بر شتری که عریان بود و جهاز نداشت سوار کردند و سر مقدس پدرم حسین علیهالسلام را بر نیزهای نصب کرده بودند و زنان ما را پشت سر من بر قاطرهائی که زیراندازی نداشت سوار کردند، و اطراف و پشت سر ما را گروهی با نیزه احاطه کرده بودند، و چون یکی از ما میگریست با نیزه به سر او میزدند! تا آنکه وارد دمشق شدیم(بحار الانوار 45/145).
عبيدالله بن زياد مخذول سر مطهر حضرت امام (عليه السلام) را به زحر بن قيس داده به شام فرستاد و بدنبال آنها حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) را زير غل جامعه قرار داده و دست به گردن بسته با مخدرات مانند اسيران كفار بر شتران برهنه سوار كرده روانه داشت به قولى عبدالله بن ربيعه الحميرى يا عمرو بن ربيعه يا ربيعة بن عمر و الحميرى و به قول ابن عبد ربه الغاز بن ربيعة الجرشى گويد: من نزد يزيد بن معاويه نشسته بودم ناگاه زحر در آمد يزيد هراسان گفت: ماورائك يا زحر؟ گفت: اميرالمومنين را به فتح و نصرت بشارت باد، ورد علينا الحسين بن على فى ثمانية عشر من اهل بيته و ستين رجلا من شيعته، فبرزنا اليهم فسئلناهم ان لوينزلوا على حكم الامير عبيدالله او القتل فاختاروا القتال فغدونا عليهم مع شروق الشمس، فاحطنا بهم من كل ناحية حتى اذا اخذت السيوف مأخذها من هام القوم، جعلوا يلوذون بالاكام و الحفر كمالا ذالحمام من صقر، فوالله ما كان الاجزر جزور اونومة قائل، حتى اتينا آخرهم فهاتيك اجسادهم مجردة و ثيابهم مرملة و خدودهم معفره، تصهرهم الشمس و تسفى عليهم الريح، زوارهم العقبان و الرخم بقاع سبسب. امام با هيجده نفر از اهل بيت و شصت كس از اصحاب خود بيامدند و ما نيز جانب آنها شتافته نخست گفتيم كه حكم ابن زياد را اطاعت كنيد يا جنگ را آماده باشيد، البته تن به ذلت نداده مهياى قتال شدند دو ساعت كه از روز بر آمد از هر طرف بتاختيم و تيغها به كار برديم، چندان كه كسى خواب نيمروز كند يا قصابى شترى بكشد همه را از دم شمشير گذرانيديم، اكنون بدنها در آن بيابان برهنه و بر خاك افتاده و روىها به خون آغشته، از تابش آفتاب همى گدازد و بادها خاك خون آلود بر آنها همى پراكند، كس به زيارتشان جز مرغان نرود. يزيد اندكى سر بزير افكنده آگاه سر برداشت و گفت: قد كنت ارضى من طاعتكم بدون قتل الحسين، اما لوانى صاحبه لعفوت عنه از اطاعت شما بدون كشتن امام خشنود بودم و اگر به جاى ابن زياد بودم البته از او در مىگذشتم. مرحوم مفيد در ارشاد مىنويسد: پس از آنكه عبيدالله بن زياد مخذول سر مطهر امام (عليه السلام) را به شام فرستاد فرمان داد بانوان و كودكان را مهياى سفر به شام كرده و دستور ويژه اى راجع به حضرت امام سجاد (عليه السلام) داد مبنى بر اينكه روى غلى كه بر گردن آن امام همام بود غل ديگرى قرار دادند و سپس جملگى را به دنبال رؤس مطهره همراه با محفر بن ثعلبه عائذى و شمر بن ذى الجوشن روانه نمود كاروان بانوان و اطفال همه جا طى طريق نموده تا به جماعتى كه حامل رؤس مطهره بودند ملحق شدند.
مأمورین عمر سعد مطابق نقشه های امروزی، از سرزمین چهار دولت «عراق، سوریه، لبنان و ترکیه» عبور کرده اند و این مسیر طولانی را هم مستقیم طی نکرده اند؛ بلکه با حرکتی مارپیچ، رنج این سفر اجباری را بر اهل بیت رسول الله| بیشتر نموده اند؛ به گونه ای که بارها به خاک ترکیه امروزین وارد و از آن خارج شدند.. [تهیه کننده : حجة السلام سیدمحمد باقری پور 20محرم سال 1398] .
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام 2
از قادسیه تا كحيله : چون اهل بيت گرام و حرم امام (عليه السلام) را با سرهاى شهدا به شام غم انجام بردند در هر منزلى از منازل و مرحله اى از مراحل كرامتى ظاهر و برهانى باهر گشت كه اسباب تنبه بعضى و باعث هدايت جمعى گشت ليكن بر شقاوت اشقياء مىافزود چنانچه خداوند در قرآن فرموده : ولايزيد الظالمين الاخسارا بل لم يزدهم الاطغيانا و غرورا. روزى كه از كوفه بيرون آمدند منزل اول قادسيه بود از آنجا اهل بيت را حركت دادند. قال ابو مخنف: و ساروا بالروس الى شرقى الجصاصة ثم عبروا تكريت از طرف شرقى جصاصه با اسراء و سرها روان شدند تا عبور به كنار شهر تكريت نمودند (تکریت تنها شهر شمال عراق بود که اهالی آن با دف، چنگ و مارش هی پرشور نظامی همراه با پایکوبی و رقص از کاروان داغدار اهل بیت رسول خدا و فرزند برومند امیر مؤمنان زینب کبری استقبال کردند) به عامل تكريت نوشتند كه بايد به استقبال ما بيائى و زاد و توشه از براى لشگر و علوفه از براى چهارپايان سپاه بياورى ما جمعيت زياديم و مامور از جانب ابن زياديم و با ما است سر بريده حسين بن على (عليه السلام) كه در كربلا كشته ايم و سر او را براى يزيد مىبريم حاكم تكريت چون نامه مطالعه نمود حكم كرد تدارك سيورسات و آذوقه نمايند و جمعيت به استقبال بروند، جمعيت زيادى بيرون شهر رفته و علمهاى سرخ و زرد به جلوه در آوردند بوق و نقاره زدند شهر را آئين بستند مردم بى دين از هر جانب و مكان رو به استقبال آوردند چون فريقين به يكديگر برخوردند بشارت و مباركباد گفتند و تماشائيان از سر نورانى امام (عليه السلام) مىپرسيدند و جواب هذا رأس الخارجى مىشنيدند اتفاقا در ميان آن جمعيت مردى بود نصرانى كه كيش ترسا و آئين مسيحا داشت و از كوفه آمده بود و گفت ويلكم انى كنت فى الكوفة من در كوفه بودم نام صاحب اين سر خارجى نبود مىگفتند سر حسين بن على بن ابيطالب عليهما السلام است همان على كه مدتى در كوفه سلطنت داشت و بر ما امير بود و مادرش فاطمه زهرا عليها السلام و جدش محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم) است اين سر پسر اوست مردم بفكر فرو رفتند نصرانيها چون اين خبر را شنيدند رفتند ناقوسهاى خود را برگرفتند بنا كردند به ناقوس زدن رهبانان در كنيسههاى خود را بستند و لعنت و نفرين در حق قاتلان حضرت مىكردند و مىگفتند الها معبودا انا برئنا من قوم قتلوا ابن بنت نبيهم . اى خداى ما و اى سيد ما ما بيزاريم از قومى كه پسر فاطمه دختر پيغمبر خود را مىكشند. خبر به لشگر رسيد كه نصارى شورش كرده اند و نزديك است مردم ديگر را به شورش در آورند سپاه ترسيدند فلم يدخلوها و رحلوها عن تكريت داخل شهر تكريت نشدند از همانجا رو به راه نهادند تا رسيدند به اعسا از آنجا نيز گذشتند به دير نصرانى عروه رسيدند از آنجا هم عبور كردند رسيدند به صليتاء و از آنجا هم گذشتند تا آنكه رسيدند به وادى النخله شب را در وادى النخله بسر بردند. ابو مخنف مىنويسد: سپاه كفرآئين پسر اسراء را از آن منزل كوچ دادند و طى منازل و قطع طريق كردند تا رسيدند به ارمينا و در آنجا توقف ننمودند و ساروا حتى وصلوا الى بلد يقال لبنا عبور كردند تا آنكه رسيدند به بلد لبنا آن بلد معموره بود پرجمعيت مقابل است با مدينه مرشاد شيخ طريحى عليه الرحمه مىنويسد اهل بيت را به مرشاد بردند و نيز ابو مخنف مىنويسد به لبنا على اى نحو كان چون اسيران خونين دل را بدان منزل رسانيدند خبر به شهر لبنا دادند جمعيت آن شهر بيرون آمدند فخرجت المخدرات من خدورهن و الكهول و الشبان ينظرون الى رأس الحسين (عليه السلام) و يصلون عليه و على جده و ابيه و يلعنون من قتله الخ مرد و زن از صغير و كبير و پير و جوان حتى مخدرات پشت پرده بيرون آمدند و نظر بر سر مطهر نورانى امام حسين (عليه السلام) مىكردند و صلوات بر او و پدر و جدش مىفرستادند و لعنت بر قاتلان حضرت مىنمودند و نيز لشگر را فحش و دشنام مىدادند و مىگفتند يا قتلة اولاد الأنبياء اخرجوا من بلدنا اى كشندگان اولاد انبياء از شهر ما بيرون رويد اينجا نمانيد آن سپاه روسياه چون اين واقعه بشنيدند فرستادند آن شهر را خراب كردند و رحلوا من لبنا از آنجا كوچ كردند و ساروا حتى و صلوا الى الكحيلة.
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام 3
كحيله : چون سپاه ابن زياد ملعون به كحيله رسيدند به اهل آن بلد پيغام دادند كه ما را بايد شما ملاقات كنيد با آذوقه و علوفه فان معنا راس الحسين (عليه السلام) زيرا كه حامل سر امام مىباشيم و به شام مىرويم فرمان ابن زياد را فرستادند كه بايد عمال و حكام بلاد و امصار به استقبال لشگر ما بدر آيند شهر را آئين ببندند آب و آذوقه را دريغ ندارند. لهذا والى كحيله لشگر را سيورسات فرستاد علمهاى بشارت به جلوه در آورد. و امر بالاعلام فبشرت والمدينة فزينت فتداعت الناس من كل جانب و مكان . شهر را زينت كردند مردم از هر جانب بيرون آمدند والى ملعون با خواص خود تا سه ميل به استقبال رفت مردم از يكديگر مىپرسيدند چه خبر است ديگرى مىگفت سرها و اسراى خارجى را به شام مىبرند كه ابن زياد در ارض عراق آنها را كشته است يكى در ميان اين جمعيت كه از واقعه مخبر بود گفت واى بر شما لال شويد و خارجى نگوئيد. والله هذا راس الحسين (عليه السلام). چون آن جماعت اين سخن را شنيدند به گريه و ناله در آمدند چهار هزار سوار هم عهد شدند و نيز سوگندهاى غلاظ و شداد خوردند كه سپاه ابن زياد را به قتل برسانند و سرها را ببرند و به بدنها ملحق كنند و اسرا را نجات بدهند تا اين فخر از براى ايشان الى يوم القيمه بماند اما جاسوسان خبر از براى لشگر ابن زياد بردند كه جماعت اوس و خزرج كه چهار هزار سوار مكمل يراقند عازم حمله اند دانسته باشيد كوفيان بى آزرم از ترس وارد به كحيله نشدند بلكه از راه منحرف شدند و راه تل اعقر را پيش گرفتند و به تعجيل هر چه تمامتر خود را به منزل جهنيه رسانيدند.
وادی النخله : (وادی النخله، مکانی را به این نام در معجم البلدان و دیگر کتب نیافتم، ولی در مراصد الاطلاع موضعی به نام نخلا ذکر کرده است که از نواحی موصل شرقیه نزدیک خازر است و شاید مراد از وادی النخله آن باشد. (مراصد اطلاع 3/1363)) . شب را در «وادی النخله» فرود آمدند و در طول شب صدای نوحه جنیان را میشنیدند (قمقار زخار 2/548): نساء الجن یبکین من الحزن شجیات - و اسعدن بنوح للنساء الهاشمیات - و یندبن حسینا عظمت تلک الرزیات - و یلطمن خدودا" کالدنانیر نقیات - و یلبسن ثیاب السود بعد القصبیات . (زنان جن از غصه و حزن میگریند، و برای زنان هاشمی نوحه مینمایند؛ بر حسین و بزرگی این مصیبتها ندبه میکنند و بر چهره خود لطمه میزنند؛ و جامههای سیاه بعد از لباسهای کتانی در بر میکنند»)(بحار الانوار 45/236)
لینا(لبا) : احتمالا با طلوع آفتاب به منزل لینا رسیدند. لینا منطقه ای سرسبز و آباد بود و جمعیت قابل توجهی داشت. پیر و جوان، زن و مرد به تماشا آمدند و همین که سر امام را بر نیزه دیدند و دریافتند که فرزند پیامبر(ص) را کشته اند، قاتلان و حاملان را لعنت کردند و بر پیامبر(ص) و خانواده اش درود فرستادند و خطاب به حاملان و فرماندهان گفتند: ای قاتلان فرزند پیامبر، از شهر ما دور شوید.
جهنيه : عامل وى را خبر دادند كه سر حسين بن على (عليه السلام) با ما است و از جانب ابن زياد بسوى يزيد مىرويم بايد به استقبال ما بيائى و آذوقه و علوفه حاضر كنى شهر را زينت كردند علمها به جلوه آوردند مردم به استقبال در آمدند چون دانستند كه ايشان سر امام عالم امكان (عليه السلام) را همراه دارند سى هزار جمعيت شوريدند بناى مخاصمت گذاشتند خيال آن داشتند كه سرها و اسيران را بگيرند كه لشگر از آن شهر فرار كردند.
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه سوم محرم
ادامه مطلب را ببينيد
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را 4
موصل : صبحگاه از راهی دیگر، قصد «کحیل» (کحیل: شهری بزرگی بوده در کنار دجله و بالاتر از تکریت و در سمت غربی آن واقع شده است، ولی اکنون اثری از این شهر نیست. (معجم البلدان 4/439)) کرده جانب «جهینه» (جهینه، به ضم جیم: منطقه ای است از نواحی موصل که در کنار دجله قرار گرفته و تا موصل یک منزل راه است. (مراصد الاطلاع 1/363)) را در پیش گرفتند و والی «موصل» (موصل: شهر مشهور و قدیمی است که در کنار دجله قرار گرفته و در وسط آن شهر، قبر جرجیس پیامبر است. (مراصد الاطلاع 3/1333) را از ورود خود باخبر ساختند، وی دستور داد شهر را زینت کرده و گروهی را به بیرون از شهر فرستاد! مردم گفتند: بدون تردید، این سر حسین بن علی علیهالسلام است که او را خارجی گویند! چهار هزار کس، آماده جنگ شدند تا سر مطهر را از آنان بستانند و زیارتگاهی برپا کنند و والی خود را از دم شمشیر بگذرانند؛ به روایتی گفتند: «تبا" لقوم کفروا بعد ایمانهم اضلالة بعد هدی؟ ام شک بعد یقین ؟» (وای بر گروهی که بعد از ایمان کافر شدند، آیا گمراهی بعد از هدایت و شک پس از یقین ؟!») ، مأموران چون از قصد مردم باخبر شدند مسیر خود را تغییر داده و به قصد «تل اعفر» (یتل اعفر، بعضی آن را تل یعفر میگویند، و آن قلعه ای است بین سنجار و موصل، و در آن رودخانه ای جاری است. (مراصد الاطلاع 1/268)) و «جبل سنجار» (سنجار: شهر مشهوری است از نواحی جزیره، که در کنار کوهی واقع است و از آنجا تا موصل سه روز راه است و تا نصیبین نیز همین اندازه. (قمقام زخار 551)) حرکت کردند تا در «نصیبین» منزل گزیدند (قمقام زخار 548) . [موصل / مشهد رأسالحسین (ع) : شهرآشوب و هروی از این زیارتگاه یاد کرده اند (مناقب آل ابیطالب ج۴، ص۹۰؛ الاشارات الی معرفة الزیارات ص۷۰) و هروی آن را به عنوان «محل گذاشتن سر امام حسین (ع) در زمان عبور اسرا» معرفی کرده است] . بَلَد / مقام عمر بن امام حسین (ع) : بلد شهر کوچکی در شمال موصل بوده که امروزه به نام اسکی موصل شناخته میشود. هروی به وجود زیارتگاهی به نام «عمر بن الحسین» (ع) در این شهر اشاره کرده که با استناد به کتیبه موجود در آن، این زیارتگاه، مقام عمر بن امام حسین (ع) در زمان اسارت وی در سال ۶۱ قمری بوده و ساختمان زیارتگاه را شخصی به نام ابراهیم بن قاسم مدائنی در سال ۱۰۳ (؟) ساخته و خان القطن (سرای پنبه) در بازار کهنه شهر بلد را وقف آن کرده است (مناقب آل ابیطالب ج۴، ص۹۰؛ الاشارات الی معرفة الزیارات ص68)
مشهد النقطه واقعه منزل موصل : چون لشگر ابن زياد در اثناى راه خود به نزديك موصل رسيدند كس به امير موصل فرستادند و پيغام دادند كه شهر را بياراى و به استقبال ما بيرون آى و طبقهاى زر و سيم مهيا ساز تا بر ما نثار كنى به آمدن ما در منزل تو و نيز افتخار بر تمام حكام ديار كن زيرا كه سر حسين بن على (عليه السلام) و برادران و ياران او همراه است و اهل بيت او را نيز از خانم و كنيز با ديدههاى اشگ ريز مىآوريم والسلام عمادالدوله كه حاكم موصل بود اهل شهر را جمع كرد و صورت حال را با ايشان در ميان آورد گفت اى قوم زنهار باين سخن تن ندهيد و بدين نصيحت همداستان نباشيد اصلا نه استقبال كنيد و نه اين جماعت را به شهر خود راه بدهيد زيرا اين كار براى شما عار و شكست است. رعايا گفتند: اى امير خدا تو را خير دهد، تو هميشه به رعايا مهربان بوده و هستى آنچه فرمائى اطاعت مىكنيم، پس موصليان آب و آذوقه فرستادند و پيغام دادند آمدن شما به شهر ما مصلحت نيست اين آذوقه را بگيريد و هر كجا كه مىخواهيد برويد، آن جماعت از اين جواب در خشم شدند از پشت شهر انداختند جائى كه در يك فرسخى شهر واقع بود فرود آمدند سر مطهر منور امام (عليه السلام) را از نيزه فرود آوردند و در آنجا سنگ بزرگى بود روى آن سنگ نهادند قطره خونى از سر مبارك بر آن سنگ چكيد و آن خون در ميان سنگ نهان شد هر سال روز عاشوراء از آن سنگ خون تازه مىجوشيد، مردمان از اطراف و اكناف و نواحى مىآمدند و دور آن سنگ حلقه ماتم مىزدند و به مراسم عزادارى مشغول مىشدند و به همين منوال بود تا زمان عبدالملك مروان عليه اللعنة و العذاب كه آن سنگ را از آن مقام برداشتند و ديگر كسى از آن سنگ نشانى پيدا نكرد وليكن اهل موصل در آن موضع قبه و بارگاهى ساختند و او را مشهد النقطه نام نهادند هر سال كه ماه محرم مىشود مردم در آنجا آمده و مراسم عزاء بجاى مىآورند. صاحب روضة الشهداء مىنويسد: چون اهل موصل لشگر ابن زياد را به شهر خود راه ندادند شمر لعين با تابعان خود در بيرون شهر شب را منزل كردند صبح رو به شهر نصيبين نهادند.
عین الورده : (عین الورده: شهر مشهوری است از شهرهای جزیره، که بین حران و نصیبین واقع شده است و تا نصیبین 15 فرسخ فاصله دارد، و واقعه عین الورد که بین توابین و شامیان رخ داد، در این منطقه اتفاق افتاده است. (نفس المهموم 566 ؛ معجم البلدان 4/180)) . [امروزه منطقه عین الورد به نام رأس العین شناخته می شود. نام دیگر عین الورد، «جزیره» است»] . کاروان، بامدادان به «عین الورده» رسید و والی آنجا را خبر کردند، او و اهل آن شهر پذیرفتند که آن سرها در شهر بگردانند، و مقرر شد که از باب اربعین داخل گردند، سر منور را در میدان شهر بر نیزه کردند، و از نیمروز تا عصر در معرض تماشای مردم قرار دادند، گروهی شادمانی میکردند که سر خارجی است، و جمعی گریان بودند.
حرّان : حرّان از توابع ترکیه کنونی است. نوشته اند که حضرت ابراهیم (ع) پس از رهایی از آتش نمرود به این شهر، حران هجرت کرد و این شهر نخستین شهری است که بعد از طوفان نوح بنا شده است میان شهر رقه و حران ده روز راه بوده است و در این شهر صابئین و يهود منزل داشته اند. وقتی سرها نزدیک شهر حران رسید، مردی یهودی که او را يحیای حرانی می گفتند و در دیری مرتفع نزدیک شهر به عبادت مشغول بود، خبر یافت که کاروان اسیران (زن و مرد) همراه سرها به سمت حران در حرکت است. وی بر فراز تپه به تماشا آمد و سرهای بریده را بر سنان و نیزه ها دید و در پی سرها قافله ی اسیران را که حرکت می کردند. چشم یحیی به سر امام افتاد، ناگهان دریافت که لبها در حال حرکت است. نزدیک تر آمد و گوش سپرد و شنید که سر زمزمه می کند: و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون، با شنیدن این آیه، شگفت زده و هراسان، خود را به حاملان سر نزدیک کرد و از یکی پرسید: این سر کیست؟ پاسخ گفتند: سر حسین پسر علی بن ابی طالب. پرسید: نام مادرش چیست؟ گفتند: فاطمه (س) دختر محمد مصطفی ص پرسید: این اسیران کیستند؟ گفتند: فرزندان و خویشاوندان حسین اند؛ یحیی به شدت گریست و گفت: سپاس خدای را که دریافتم راه حقیقت جز دین محمد مصطفی (ص) نیست و ضلالت جز جدایی از این راه و سرانجام گمراهان آتش جاودان. سپس عمامه ی خود را بین زنان تقسیم کرد و جامه ی خز خود را با هزار درهم به امام سجاد ع بخشید. گروهی او را از این کار منع کردند، شمشیر کشید و جنگید و پنج تن را کشت و کشته شد. او را نزدیک دروازهی حران دفن کردند و مزار او به “قبر يحیی شهید” مشهور است. در کتاب” الامام الحسین و اصحابه” آمده است که شهادتین گفت و لباس و غذا برای زنان و کودکان اهل بیت آماده کرد و با سپاه حاملان سر جنگید و تعداد زیادی کشته شدند و در باب جیران پس از شهادت دفن شد که احتمالا جیران همان حران باشد. یحیی را شهید حرانی نیز گفته اند.
منزل نصيبين : چون اهل بيت رسالت را آن قوم ضلالت آئين به نزديكى شهر نصيبين آوردند سرها را از صندوقها بدر آوردند و بر نيزههاى بلندى زدند و در نظر اهل بيت جلوه دادند فلما رات زينب راس اخيها بكت و انشات تقول همينكه چشم عليا مكرمه زينب خاتون بسر برادر افتاد با چشم گريان اين ابيات را انشاء نمود زبانحال آن مخدره : اتشهرونا فى البرية عنوةكفرتم برب العرش ثم نبيهلحاكم اله العرش يا شر امة و والدنا اوحى اليه جليل كان لم يجئكم فى الزمان رسول لكم فى لظى يوم المعاد عويل . معين صاحب روضه مىنويسد كه لشگر كس بنزد حاكم نصيبين فرستادند كه نام او مقصود بن الياس بود كه شهر را بيارائيد و به استقبال بدر آئيد. يامرونه بتزئين البلد و القرى و تحسين الضيافة و القرى دخلوها فى كبكبة عظيمة. بعد از آراستن شهر و آوردن اسيران به در دروازه و ديدن تماشائيان . فمالبثوا الا ان برقت سحابة عليهم ببرق من القهر الالهى. ناگاه به قدرت الهى از ابر قهر و غضب پادشاهى برقى پديد آمد كه يك نيمه شهر را سوخت غوغا در شهر پديدار شد مردمان بهم بر آمده لشگريان خجالت زده از آن شهر به در آمدند قصد مرحله ديگر كردند به شهرى رسيدند كه رئيس آنجا سليمان بن يوسف بود.
دروازه سلیمان (بعد از شهر نصيبين) : سليمان را دو برادر بود يكى از آنها در جنگ صفين بدست اميرالمومنين (عليه السلام) كشته شده بود و يكى با اين برادر در حكومت شهر شريك بود و شهر ايشان دو دروازه داشت يكى به سليمان تعلق داشت ديگرى به برادرش چون خبر آمدن لشگر را به شهر شنيدند تهيه و تدارك ديدند و تشريفات چيدند اما در باب ورود به شهر با هم مخاصمه كردند او مىگفت بايد از دروازه من وارد شوند ديگرى مىگفت از دروازه من ميان دو ناصبى ملعون جنگ در افتاد. فقامت الفتنة و هاجت الفساد فاخذ السيوف من الجانبين فاخذها و نفذت السهام من الطرفين منافذها و انقطع الأمن و الأمان فقتل سليمان. در ميان آن گير و دار. سليمان وارد نيران شد كه لشگر شمر عليه اللعنة از آنجا نيز سراسيمه شده روى به حلب نهادند. فانقلبوا من شر المنقلب فانحدروا الى حلب. در كامل السقيفه مىنويسد: عبور لشگر كفرآئين پسر زياد پليد به ميا فارقين(به فتح ميم و تشديد ياء اسم شهرى است كه زنى آنرا ساخت و نامش ميار فارقين بود) افتاد در اين منزل كه لشگر عبور كرده اند از جاده سلطانى و اصلى نرفتند بلكه از ترس محبان اهل بيت عليهم السلام از بيراهه حركت كردند لهذا ترتيبى از حركت ايشان در كتب مقاتل نيست فقط نامى از منازلى كه به آن گذشته اند برده شده و آنها عبارتند از: اندرين چنانچه در كامل السقيفه آمده و ديگر شهر ايمد چنانچه صاحب روضه نام آن را برده. در مقتل ابو مخنف است كه از نصيبين به عين الورده و از آنجا به ناصر جمان و از آنجا به دوغان عبور كردند. در نسخه ديگر ابو مخنف آمده كه از عين الورده به دعوات رفتند و از والى آنجا درخواست استقبال نمودند والى با طبل و نقاره به استقبال آن كفر كيشان آمد و سپاه را از دروازه اربعين به شهر وارد نمود سپس از آنجا به حلب رفتند.
رقه : (رقه اسم شهری است مشهور در کنار شط فرات، و از بلاد جزیره محسوب میشود و تا حران سه روز راه است. (مراصد الاطلاع 2/626)) . آنگاه مأموران ابن زیاد، سر امام حسین علیهالسلام و سایر شهدا را از «عین الورده» حرکت دادند و طی طریق کردند تا به «رقه» رسیدند. [در جنوب رقّه کوه و منطقه صفین واقع شده که محل درگیری معروف صفین در سال 37 قمری بود] . [بالِس / مشهد الحَجَر : بالِس شهر تاریخی کهنی در شمال شام بر ساحل رود فرات است که در قرون اولیه اسلامی، بندرگاه کشتیهایی که در این رود حرکت میکردند، شناخته میشده است. بخشی از ویرانههای این شهر امروزه در ساحل دریاچه عظیم اسد که پس از تأسیس سد بزرگ فرات در غرب رقّه به وجود آمده، هنوز قابل رؤیت است و در چند کیلومتری آن، شهر نسبتاً جدیدی به نام «مسکنه» قرار دارد. هروی از زیارتگاهی به نام «مشهد الحَجَر» در بالس یاد کرده که به گفته وی، محل گذاشتن سر امام حسین (ع) در زمان عبور اسرا بوده است (الاشارات الی معرفة الزیارات ص۶۱). امروزه درون قبرستانی قدیمی مشرف به ویرانههای شهر بالس، محلی وجود دارد که اهالی منطقه، آن را مقام رأس الحسین (ع) میدانند (تحقیق میدانی نگارنده) و ممکن است بقایای زیارتگاه مورد اشاره هروی باشد]
جوسق : (جوسق، به مکانهای بسیاری اطلاق میشود، قریه بزرگی از توابع بغداد و قریه ای از قریه های نهروان و به قریه ای از نواحی مصر و به قریه ای از قریههای ری و به قلعه ای در ری نیز اطلاق میشود. (مراصد الاطلاع 1/358)) . هنگامی که کاروان از «رقه» عبور کردند، بر مکانی به نام «جوسق» وارد شدند و از آنجا نیز حرکت کرده و بسوی فرات ره سپردند تا به نزدیکیهای «بسر» (بسر - بضم باء و سکون سین - قریه است در شام از اراضی دمشق محسوب میشود و در آنجا مزاری است که گفته شده قبر یسع است. (مراصد الاطلاع 1/196)) رسیدند و از این مکان به والی «حلب» نامه ای نوشتند و آنان را از جریان کار خود آگاه ساختند و شب را در «دعوات» و یا در «حلب» بسر بردند!
دعوات : (در معاجم، موضعی را به این عنوان یعنی «دعوات» نیافتم، ولی در کتب، مقتل از آن نام برده شده است) . مأموران چون به نزدیک «دعوات» رسیدند، نامه ای به والی آنجا نوشته که: ما سر حسین را با خود آورده ایم. او چون بر مضمون نامه آگاه شد، دستور داد تا در بوقها و کرناها بدمند و خود نیز برای استقبال از شهر بیرون آمد، سپس سر مقدس امام را بر نیزه زده و از دروازهای که آن را اربعین مینامیدند وارد نموده و در یکی از میدانهای شهر آن سر مطهر را از ظهر تا عصر در معرض تماشای مردم قرار دادند، در این شهر نیز گروهی گریان بودند و جماعتی شادی میکردند و میگفتند: این سر خارجی است که بر یزید خروج کرده است! پس شب در آنجا ماندند، و صبح به طرف «حلب» حرکت کردند. علی بن الحسین علیهالسلام در آن هنگام گریست و این شعر را خواند: لیت شعری هل عاقل فی الدیاجی - بات من فجعة الزمان یناجی - انا نجل الامام ما بال حقی - ضائع بین عصبة الاعلاج (ای کاش میدانستم که شخص خردمندی هست که در ظلمتها بیتوته کند و از سختیهای زمان زمزمه نماید؛ من فرزند امام هستم، چه شده است که حق من ضایع شود بین این گروه کفار») (الدمعة الساکبة 5/65)
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را 5
حلب : ابو مخنف مىنويسد: شهر حلب را براى ورود اسيران و سرهاى آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) زينت كردند. و زينت المدينة و ضربت الطبول و اشهروا حريم آل محمد. مردم با ساز و نقاره اهل بيت رسالت را وارد شهر كردند حريم آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را با كمال خوارى و زارى به آن حالتيكه شرح داديم از كوچه و بازار حلب عبور دادند تا به منزلگاه رسيدند سرها را از نيزهها بزير آوردند. ثم نصبوا الرأس فى رحبة هناك من وقت الزوال وقت العصر. يعنى سر مطهر امام (عليه السلام) را از وقت زوال ظهر تا وقت غروب بر رحبه نصب كرده بودند و مردم دسته دسته به تماشا مىآمدند و مىرفتند شيعيان و محبانى كه تك تك در ميان ايشان بودند بعد از شناختن سر امام (عليه السلام) زار زار مىگريستند و صلوات بر حضرت و جد و پدرش مىفرستادند اما جهله و اراذل در پاى سر مطهر فرياد مىكردند مردم تماشائى بيائيد. هذا رأس خارجى خرج بارض العراق على يزيد بن معاوية. اين صدا بگوش زينب و حرم امام (عليه السلام) رسيد زنها خود را مىزدند و سينه مىكوبيدند گريه و ناله آغاز مىكردند ابو مخنف مىگويد آن رحبه كه سر مطهر امام را بر او نصب كرده بودند اكنون در شهر حلب موجود است. لا يجوز فيها احد الا تقضى له حاجة. هر دردمند مستمندى كه پناه به آن مىبرد دردش دوا و حاجتش روا مىشود. اما لشگر آن شب در حلب به عيش و عشرت بسر بردند. يتمالون من الخمر. از كثرت آشاميدن شراب حالت خود را خراب كردند طعامهاى رنگارنگ حرام مىخوردند اما اهل بيت رسالت با چشم پر آب در منزلى خراب از سوز دل و خستگى و بيمار دارى تا صبح به خواب نرفتند. فعند ذلك يبكى على بن الحسين (عليه السلام) و يقول. پيوسته از حال نقاهت گريان بود و مىفرمود: ليت شعرى هل عاقل فى الدجى انا نجل النبى ما بال حقى نكروا حقنا فاؤا علينا بات من فجعة الزمان يناجى ضايع فى عصابة الاعلاج يقتلون بخدعة و لجاج.
مشهد النقطة یا مشهد الحسین : از زیارتگاههای شیعیان در شهر حلب در سوریه است. این زیارتگاه در مکانی ساخته شده که گفته میشود سر امام حسین ع به هنگام انتقال از کربلا به دمشق در آنجا، بر سنگی قرار داشته و چند قطره از خون سر حضرت بر آن سنگ جاری شده است. گفته شده است هنگامی که کاروان اسرا و سرهای شهدای کربلا از عراق به حلب رسیدند، در غرب این شهر در کنار کوه جوشن و معبد «مارت مروثا» منزل کردند. آنان سر امام حسین ع را بر صخرهای گذاشتند. هنگامی که آن را برداشتند، چند قطرۀ از خون آن بر صخره جاری شده بود.[۱] پس از آن اهل حلب بر روی آن سنگ زیارتگاهی ساختند.[۲] . این زیارتگاه در دامنۀ کوه جوشن در غرب حلب قرار دارد[۱۳] در نزدیکی آن، مشهدالسقط و قبور برخی علمای شیعه مانند ابن زهره ۵۸۵ق، ابن شهرآشوب و احمد بن منیر طرابلسی ۵۴۸ق قرار دارد.[۱۴] برخی مورخان، علت نامگذاری کوه جوشن را منزل کردن شمر بن ذی الجوشن همراه اسیران و سرهای شهدای کربلا در آنجا ذکر کردهاند.[۱۵]
قنسرین : (قنسرین شهری است در شام بین حلب و حمص واقع شده است، و کوهی در آنجا وجود دارد که میگویند قبر حضرت صالح پیامبر در آنجاست و در آن آثار پای شتر دیده میشود. (معجم البلدان 4/403)) . [شهری در چهل کیلومتری مرکز حلب] . چون به قنسرين رسيدند، مردم قنسرين درهاي شهر بر ايشان فرو بستند و از كنار ربض [ديوار شهر، خانههاي حاشيهي شهر] و اطراف حصار بديشان سنگ همي پراكندند و نفرين همي كردند. و ايشان را بگردانيدند. نطنزی در خصائص نقل کرده است که: مأموران ابن زیاد، بهمراه سر امام حسین علیهالسلام در منزلی به نام «قنسرین» فرود آمدند، مرد راهبی از صومعه خود بیرون آمد ...
معرة النعمان : ازقنسرین طريق معرة النعمان [شهري است مختصر ميان حلب و حماة ر.ک: ترجمه آثار البلاد، ج 357/1] گرفتند. و ام كلثوم بگريست و بفرمود: كم تنصبون لنا الاقتاب عارية - كاننا من بنات الروم في البلد - اليس جدي رسول الله ويلكم - هو الذي دلكم قصدا الي الرشد - يا امة السوء لا سقيا لربعكم - الا العذاب الذي احني علي الكبد . گويي ما دختران رومي هستيم که بر پشت اسبان و شتران بي زين و بي محمل، از اين سوي به آن سوي ميبريد. واي بر شما! آيا جد من رسول خدا نيست؟ آنکه شما را از گمراهي به سعادت رهنمون شد. اي امت زشت کردار! هرگز سرزمين شما سيراب نشود جز عذابي که بر جگرهاتان فرود آييد. مردم معرة ايشان را پيش باز آمدند و از مطعوم و مشروب همگنان را نزلها نهادند. چون حاملان سر به «معرة النعمان» رسیدند، اهالی آنجا به آنان خدمت کرده و خوراک و نوشیدنی در اختیار آنان قرار دادند و پاسی از روز را در آنجا ماندند و از آنجا رهسپار «شیزر» شدند.
شیزر : (شیزر: منطقه ای است در شام، که در نزدیکی مغزه قرار دارد و از آنجا تا حماة یک روز راه است. (مراصد الاطلاع 2/826)) . چون به «شیزر» رسیدند، پیرمردی گفت: این سر که به آنان همراه است، سر حسین بن علی است. اهالی آنجا با هم سوگند خوردند که به هیچ روی، آنان را به منطقه خود راه ندهند، لذا آنان بدون آنکه در آنجا توقف کنند، به حرکت خود ادامه دادند تا به «کفر طالب» رسیدند.
کفر طالب : (کفر طالب: شهری است بین مغزه و شهر حلب، در منطقه ای قرار گرفته که آب آشامیدنی آن بوسیله آب باران که در جای مخصوصی جمعآوری میگردد تأمین میشود. (معجم البلدان 4/470)) . [کَفَرطاب در صد کیلومتری حلب و هفتاد کیلومتری ادلب واقع است. نام امروزی آن «خان شیخون» می باشد] . اهالی آنجا نیز درها را به روی آنان بستند و حاملان آن سر مقدس، هر چه از آنان آب طلب کردند، گفتند: به شما آب نمیدهیم، چرا که حسین و اصحاب او را تشنه شهید کرده اید. [کفرطاب / مشهد رأسالحسین (ع) : کفرطاب از شهرهای باستانی مناطق مرکزی شام بوده که ویرانههای آن امروزه در غرب روستای «خان شیخون»، در میان راه حماه و معرة النعمان باقی مانده است. در برخی منابع متأخر، به وجود یک زیارتگاه رأسالحسین (ع) نزدیک خان شیخون اشاره شده (بوارق الحقائق ص۸۸) که کامل شحاده، باستانشناس سوری، محل آن را در حوالی روستای «تلعاس» (در جنوب ویرانههای کفرطاب) تعیین کرده و با استناد به شکل معماری بنا، آن را مربوط به دوره ایوبی دانسته است (الحولیات الاثریة العربیةالسوریة، مجلد ۲۰ ص۹۸)]
سیبور : (سیبور را با این نام در معاجم بلدان نیافتم ولی مقتل نویسان آن را از جمله منازل بین راه شام ذکر کرده اند. (ریاض الاحزان 83)) . آنان بناچار از «کفر طالب» کوچ کرده و به «سیبور» رسیدند. از حضرت امام سجاد علیهالسلام در این منزل نیز شعری چند نقل کرده اند. پیرمردی از هواداران عثمان، مردان «سیبور» را گرد آورده و گفت: زینهار! فتنه مکنید، راه دهید تا مانند دیگر شهرها از اینجا بگذرند! جوانان امتناع کردند، پل ارتباطی آن منطقه را خراب کردند و سلاح بر گرفته آماه جنگ شدند. از طرفین تنی چند کشته شدند. ام کلثوم علیها السلام دعا نمود که خداوند ارزاق آنها را ارزان و آبشان را گوارا سازد و شر ستمگران را از آنان باز دارد. از امام سجاد علیهالسلام نقل شده که اشعاری را در «سیبور» خوانده است که از آن جمله این بیت است: آل الرسول علی الاقتاب عاریة - و آل مروان یسری تحتهم نجب (آل پیامبر بر شتران بی جهاز سوار شوند، و آل مروان سوار بر مرکبهای نجیب شوند ؟ (الدمعة الساکبة 5/67))
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه سوم محرم
ادامه مطلب را ببينيد
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را 6
سرمدين : ابو مخنف مىنويسد: سرمدين شهرى معمور و كثير الخير بوده كه مردم بسيارى در آن مدينه اغلب دوستدار خانواده اطهار بودند چون شنيدند كه سلطان حجاز را عراقيان بى نام و ننگ كشتهاند و حرم پادشاه عالم را با سرهاى اصحاب و انصار به شام مىبرند. غلقوا الأبواب و صعدوا على السور و صاروا يسبونهم و يلعنونهم و يرمونهم بالحجارة. اهل سرمدين دروازههاى خود را تماما بستند و بر پشت بام قلعه هاى خود بر آمدند بنا كردند لشگر ابن زياد و يزيد را دشنام دادن و لعنت و نفرين كردن و سنگ باريدن فرياد مىكردند. يا قتلة الحسين (عليه السلام) والله لا دخلتم مدينتنا. اى قاتلان ابى عبدالله الحسين بر شما لعنت باد شما را به شهر خود راه نمىدهيم اگر يك نفرتان قدم باين شهر بگذارد همه را مىكشيم و هرگاه شما هم ما را بكشيد راه عبور از شهر خود به شما نخواهيم داد زنهاى آن شهر بر اسيران نظاره مىكردند لباسهاى خود را از غصه پاره كردند بر سر و سينه مىزدند مىگفتند اى خواتين با احترام خدا لعنت كند آنهائى را كه شما را به اين روز انداخته عليا مكرمه ام كلثوم كما فى المقتل المنسوب الى ابى مخنف اين اشعار را خواند.كم تنصبون لنا الأقتاب عارية اليس جدى رسول الله ويلكم كاننا من بنات الروم فى البلد هو الذى ذلكم قصدا الى الرشد. يعنى اى بى مروت لشگر چرا اين قدر ما را بر سر اين شترهاى بى جهاز شهر به شهر مىبريد و چقدر اين زنان خون جگر را در بالاى چوب جهاز شتران مىنشانيد مگر ما دختران رومى هستيم مگر جد ما رسولخدا نيست مگر صاحب دين و هدايت نبود تقصير ما چيست كه از صدمه شتر سوارى تلف شديم.
حرّان : یکی از منازل کاروان اسراء در راه شام منزل حران است . صاحب روضة الشهداء می نویسد: چون لشگر ابن زیاد به منزل حران رسیدند اهل آن بلد به استقبال بر آمدند بر بلندی و پستی مشغول تماشای اسیران شدند و در آن مکان تلی بود که در بالای آن خانه از شخص یهودی بود که او را یحیی یهودی حرانی می نامیدند و نیز این مرد از جمله تماشائیان به تفرج آمده بود فقام علی الطریق یتصفحهم یتفرج فیهم حتی مروا علیه بالرؤس بر سر راه ایستاده تماشای اسیران می کرد تا آنکه همه گذشتند و سرها را نیز عبور دادند در میان سرها ناگاه چشمش بر سر امام (علیه السلام) افتاد که چون ماه تمام بر سر نیزه تر و تازه است فلما امعن النظر فیه رأی ان شفتیه یتحرکان و سمع کلامه (علیه السلام) درست به نظر معنی نگاه کرد بر سر نورانی حضرت دید لبهای مبارکش حرکت می کند پیش رفت گوش فرا داد این کلمات به سمع او رسید که می فرمود و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون یحیی تعجب نموده که چگونه سر بریده حرف می زند البته این سر یا سر پیغمبر است یا وصی پیغمبر پرسید ای مردم شما را بخدا این سر کیست و نامش چیست؟ گفتند سر حسین بن علی بن ابی طالب علیهما السلام است که مادرش دختر محمد است یحیی با خود گفت اگر دین جدش بر حق نبود این برهان از وی ظهور نمی کرد پس به آواز بلند فریاد کرد اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و ان ابنه هذا من اولای الله ای مردم گواه باشید که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بر حق و پسر شهید او بر حق و اهل حرم او بناحق بی حجاب و بی نقاب مانند اسیران فرنگ بر شترها سوارند ثم عمد الی عمامته پس دست برد عمامه خود را که از جنس کتان مصری بود برداشت و او را قطعه قطعه ساخت بنزد خواتین مکرمات و بنات محترمات آورد آن قطعات را تقسیم کرد که حجاب صورت کنند ثم عمد الی جبته پس دست آورد جبه خود را از بر بیرون آورده به دوش امام بیمار (علیه السلام) انداخت فرستاد هزار درهم زر آوردند پیش کش امام چهارم (علیه السلام) نموده عرض کرد فدایت شوم این زرها را به مایحتاج خود در دار غربت و اوقات کربت صرف نمائید لشگر ابن زیاد چون این محبت را از یهود دیدند بانگ بر وی زدند که یا هذا این چه کار است می کنی دشمنان والی شام را محبت و حمایت می کنی از گرد این اسیران دور شو و الا سرت را جدا می کنیم یحیی از این کلام در غضب شد اخذته الغیرة و جذبته المحبة غیرت ایمان بر آن تازه مسلمان غلبه کرد جذبه محبت اهل بیت رسالت وی را جذب نمود رو کرد به جماعتی که از نوکرها و خدام وی بودند گفت شمشیر مرا بیاورید و اسلحه بر خود راست کنید تکبیرگویان بر آن بدکیشان حمله کنید شمشیر یحیی را آوردند آن شیر شکاری شمشیر خونبار خود را از غلاف کشیده فسنله عن غمده و نظر الی فرنده فصاح باعلی صوت الله اکبر بزرگست خدای محمد این بگفت و با جماعت خود حمله بر جماعت کفر کرد یحیی پنج نفر را از دم شمشیر گذراند غلامان وی نیز جمعی را مقتول و برخی را مجروح نمودند فجاشوا علیه و جعلوه فی مثل الحلقه لشگریان ابن زیاد بر او حمله آوردند و آن تازه مسلمان را در میان گرفتند فضربوه بالسیف و السنان و رشفؤه بالأحجار و النبلان از اطراف و جوانب نیزه و شمشیر و سنگ و تیر بر بدنش زدند غلغله در جمعیت افتاد خبر بگوش اهل بیت رسالت رسید که آن جوان تازه مسلمان را لشگر ابن زیاد در میان گرفته اند دارند می کشند یحیی ضربت های پیاپی خورد و سلام داده بعد به دارالسلام آخرت روی نهاد یک سلام به سر مطهر امام (علیه السلام) و یکی به فرزند امام (علیه السلام) داد معین الدین در روضه می نویسد که مرقد پاک یحیی در دروازه حرام معروف است به مقبره یحیی شهید و یستجاب الدعاء عند ترتبه در سر قبر او هر دعائی رد نمی گردد و مستجاب می شود. در هر دو جهان گر آبرو می طلبی - بگذر بسر خاک شهیدان درش .
اندرین : چون سپاه کفرآئین پسر زیاد پلید اسراء و سرها را به قریه اندرین آوردند والی آن ولایت را خبر کردند تا تدارک سپاه دیده و به استقبال بیاید. کامل السقیفه می نویسد: حاکم این شهر را نصر بن عتبه نام بود از قبل یزید بن معاویه حکومت داشت چون شنید لشگر عراق امام آفاق را کشته اند و عیالش را اسیر کرده با سر آن سرور به شام می برند کفر و نفاق خود را آشکار کرد خرمی و سرور نمود امر بتزیین البلد و اظهار السرور و الفرح و ابعاد الهم آن ملعون امر کرد شهر را آئین بستند مردمان را گفت البسه رنگین بپوشند اظهار فرح کنند منتظر ورود کاروان اسراء باشند از آنطرف سپاه کفر اثر کاروان اسراء را به شهر داخل نموده و اسیران را با آن ذلت و خواری در جائی منزل دادند و سرها را در صندوق نهادند چون شب شد اهل آن بلد بنای عیش و عشرت نهادند که عبارت کامل این است و باتوا لیلتهم یختمرون و یرقصون و یصبحون و یضربون الطنابیر و المزامیر و لهم فی سکرتهم شهبق و زفیر آنشب را به شرب خمر مشغول گشته و بنای رقصیدن و کف زدن و وجد و نشاط نمودن گذراندند اهل طرب به ساز و آواز اشتغال داشتند که صدای طنبور و تار و آواز از فلک دوار در گذشت دل اسیران در گوشه زندان از این شادی بدرد آمد که ای خدا می پسندی محبوب ترا بکشند و اظهار سرور نمایند در این وقت که لشگر به عیش و عشرت مشغول بودند غضب و قهر قهاری شامل حال آنها شد باین معنی که ابری سیاه بر سر آن شهر خیمه زد و رعد و برق از وی جستن نمود هر وقت که صدای رعد بلند می شد زهره ها را می درید و هر دم که برق می زد جائی را می سوخت از هر مکانی صدای سوخت سوخت و از هر گوشه آوازهای برق متوالی شنیده می شد جمعی از لشگر و اهل شهر سوختند مستی از سر مردم بدر رفت و عشرت به مصیبت مبدل شد صبح زود بقیه لشگر اسیران را برداشته رو به راه نهادند.
حماة : ابی مخنف می نویسد که اهل بلد حماة نیز آن طاغیان و عاصیان را راه ندادند فغلقوا الأبواب علی وجوههم و رکبوا بسور دروازه ها را بر روی آن جماعت بستند و بر برج و بارو نشستند گفتند والله لا تدخلون بلندنا هذا در بلد ما داخل نخواهید شد اگر از اول تا آخر ما کشته شویم نخواهیم گذارد وارد این بلد شوید سپاه رو سیاه چو این بشنیدند ارتحلوا الی حمص لیکن از کلام ابن شهر آشوب و دیگران چنین بر می آید که سپاه ابن زیاد شهر حماة هم رفته اند و الان سنگی که سر بریده حضرت را بر او نهاده اند با خون خشگیده موجود است و مشهور به مشهد الراس است مرحوم علامه در ریاض از معاصرین اصحاب خود که تألیف کتاب در مقتل نموده اند نقل کرده اند که آن فاضل معاصر در کتاب خود حکایت کرده که در سفر مکه عبورم به شهر حماة افتاد در میان باغ و بساتین آن مسجدی دیدم که مسمی به مسجدالحسین بود فاضل معاصر می نویسد که وارد مسجد شدم در بعضی از عمارات مسجد یک پرده کشیده شده و آن پرده به دیوار آویخته برچیدم دیدم سنگی بر دیوار نصب است و بر آن خون خشگیده دیدم از خدام مسجد پرسیدم این سنگ چیست و این اثر و این خون چه می باشد گفتند این سنگ سنگی است که چون لشگر ابن زیاد از کوه به دمشق می رفتند سرهای شهیدان و اسیران را می بردند باین شهر وارد کردند سر مطهر فرزند خیرالبشر را روی این حجر نهادند فاثر فی هذا الحجر ما تراه تاثیرا اوداج بریده در دل سنگ این کار کرده که می بینی و من سالهاست که خادم این مسجدم لا ینقطع از میان مسجد صدای قرائت قرآن می شنوم و کسی را نمی بینم و در هر سال که شب عاشورای حسین (علیه السلام) می شود نصفه شب نوری از این سنگ ظهور می کند که بی چراغ مردم در مسجد جمع می شوند و دور آن سنگ گریه می کنند و عزاداری می نمایند و در آخرهای عاشوراء بنا می کند خون از سنگ ترشح کردن و یبقی کذلک و ینجمد همان نحو می ماند و می خشگد و احدی جرأت جسارت آن خون را ندارد خادم گفت آن خادمی که قبل از من در این مسجد خدمت می کرد او هم سالهای متمادی در خدمت بود و این سنگ را به همین حالت با این اثر و با این خون منجمد با صوت قرآن و نور نصف شب عاشوراء همه را نقل می کرد و می گفت خدام قبل هم برای او نقل کرده بودند از مسجد که بیرون آمدم از اهالی آن بلد نیز پرسیدم همه آنچه خادم گفته بود گفتند انتهی. بعد از شهادت پسر فاطمه حسین (علیه السلام) - داغ شهادتش جگر سنگ آب کرد حاصل الکلام آن فرقه لئام اهل بیت خیرالأنام را از حماة حرکت داده و رو به شهر حمص نهادند.
حمص : چون به نزدیک شهر حمص رسیدند نامه به والی آن شهر نوشتند که ما گماشتگان امیرالمومنین یزیدیم و از کوفه به شام می رویم و ان معنا راس الحسین (علیه السلام) سر بریده حسین (علیه السلام) را همراه داریم و اولاد و عترت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را اسیر نموده به دیار شام می بریم استقبال کن تدارک لشگر ببین و شهر را آئین ببندید امیر شهر حمص برادر خالد بن نشیط بود که در شهر جهنیه حکومت داشت یک برادر آنجا والی بود چنانچه عرضه داشتیم و نیز برادر دیگر در حمص ریاست داشت چون از مضمون نامه لشگر مطلع شد امر بالاعلام فنشرت و المدینة فزینت علمهای سرخ و زرد و کبود و بنفش به جلوه در آوردند و شهر را زینت کردند مردم به تماشا بر آمدند سه میل از شهر دور شدند تا آنکه لشگر ابن زیاد رسیدند و آن کافر کیشان هم سرها از صندوقها بدر آوردند و بر نیزه ها زدند و پرده گیان حرم امامت را با کمال ذلت رو به شهر آوردند اهل حمص بعد از تحقیق که اینها اولاد حیدر و فرزندان پیغمبرند به غیرت در آمدند بسکه افغان طفلان و شیون زنان ویلان را شنیدند به جوش و خروش اندر شدند به همین حالت بودند تا آنکه اهل بیت رسالت را از دروازه وارد کردند زنان شهر حمص که حرم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را به آن خواری و زاری دیدند دست به شیون گذاشتند فازدحمت الناس فرموهم بالحجارة مردم شهر دیگر طاقت نیاوردند بنا کردند سپاه ابن زیاد را سنگباران کردن که از ضربت سنگهای گران بیست و شش نفر از فرسان کوفه و شام را به جهنم واصل کردند و دروازه ها را بستند و گفتند یا قوم لا کفر بعد الایمان نمی گذاریم یکنفر از شما از این بلد جان بدر برید تا آنکه خولی بن یزید حرامزاده را بکشیم و سر امام (علیه السلام) را از او بگیریم تا روز قیامت این افتخار در شهر ما بماند و به این نیت قسم یاد کردند و ازدحام جمعیت نزدیک کنیسه قسیسی که در جنب خالد بن نشیط بود اجتماع داشتند لشگر ابن زیاد با آن جماعت در جنگ و جدل بر آمدند و سر مردم را گرم کردند از دروازه دیگر سرها و اسیران را برداشتند و فرار کردند از حمص آمدند به سوق الطعام و در آنجا هم جای نیافتند از طرف بحیره رفتند به کیرزا از آنجا نامه به والی بعلبک نوشتند و وی را از قدوم خود اخبار دادند.
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را 7
بعلبک : (بعلبک، شهری است قدیمی که تا دمشق سه روز راه است، و در این شهر بناهای عجیب و آثار عظیمی وجود دارد و قصرهایی پر استوانه ازسنگ که در دنیا نظیر ندارد. (مراصد الاطلاع 1/207)) . چون حاملان سر مقدس امام علیهالسلام به «بعلبک» رسیدند، والی آنجا را از ورود خود باخبر ساختند، و او اهالی آنجا را به پیشواز فرستاد در حالی که پرچمهایی را با خود حمل میکردند و فرزندان خود را به تماشای اسیران آورده بودند! (قمقام زخار 550) مرحوم علامه مجلسى مى نويسد: در برخى از كتابها آمده است كه چون كاروان اسيران به بعلبك نزديك شدند، به والى آن شهر ورود اسيران را اطلاع دادند؛ او نيز دستور داد پرچم ها (ى پيروزى) را برافرازند و به پيشواز كاروان بروند، كودكان نيز همراه آنها خارج شدند و به تماشاى اسيران شتافتند. ام كلثوم(عليها السلام) چون اين صحنه ها را ديد، در حق آنها نفرين كرد و فرمود: «أَبادَ اللهُ كَثْرَتَكُمْ، وَ سَلَّطَ عَلَيْكُمْ مَنْ يَقْتُلُكُمْ»؛ (خداوند جمعيت شما را نابود كند و كسى را بر شما مسلّط سازد كه شما را به قتل برساند). [بحارالانوار، ج 45، ص 126. عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها ص 588] . و ایضًا در بحار آمده است که: ام کلثوم علیهاالسلام گفت: «اباد الله خضراتهم و لا اعذب الله شرابهم و لا رفع الله ایدی الظلمة عنهم»! (خداوند عمران و آبادانی آنها را نابود و آب آنها را شیرین نگرداند و دست ستمگران را از سر آنها کوتاه نکند») چون علی بن الحسین علیهالسلام این کلمات را شنید، گریست و فرمود: و هو الزمان فلا تفنی عجائبه - من الکرام و ما تهدی مصائبه - یا لیت شعری الی کم ذا تجاذبنا - فنونه و ترانا لم نجاذبه - یسری بنا فوق اقتاب بلا وطا - و سائق العیس یحمی عنه غاربه - کاننا من اساری الروم بینهم - کان ما قاله المختار کاذبه - کفرتم برسول الله و یحکم - فکنتم مثل ما ضلت مذاهبه (این، همان زمان است که شگفتیهایش از نظر بزرگان پایانپذیر نیست و مصائب آن نامشخص است؛ ای کاش میدانستم که مشغلههای زمان تا به کجا ما را به دنبال خود میکشاند و میبینی که ما او را به خود نمیکشانیم؛ ما را بر شتران عریان و بی جهاز در هر شهر و دیاری میگردانند و کسانی از دنبال، دارندگان مهار شتران را حمایت میکنند ؛ گویا ما در میان آنان چون اسیران رومیان و گویا آنچه را پیامبر بیان فرموده است، نادرست بود!، وای بر شما، نسبت به رسول خدا کفران پیشه کردید و شمایان به گم کرده راهی میمانید که راهها را نمیشناسد»)(بحار الانوار 45/126) . کوفیان آن شب را در «بعلبک» خفتند و بامدادان به راه افتادند و شبانگاه در نزدیکی صومعه راهبی فرود آمدند و در آنجا منزل نمودند (واقعه راهب و شمردن زر و گرفتن سر مطهر را در این مرحله مینویسند و میگویند: چون این کرامات را دیدند، سخت ترسیدند و با شتاب به حرکت خود ادامه دادند تا به دمشق رسیدند)
عسقلان (امروزه اشکلون در سرزمین اشغالی ست) : در روضة الشهداء مسطور است که لشگر پسر زیاد آل الله و آل رسول را آوردند تا به شهر عسقلان رسانیدند والی شهر عسقلان یعقوب عسقلانی بود که از امراء شام شمرده می شد و در کربلا به حرب حضرت امام حسین (علیه السلام) حاضر بود باتفاق عسگر مراجعت کرده بود چون به نزدیک شهر خود رسید حکم کرد شهر را آئین بستند و اهل شهر لباسهای فاخر در بر کنند اظهار فرح و سرور برای فتح یزید بنمایند فزینوا الأسواق و الشوارع و الأبواب و احضروا المطربین و اخذوا فی اللهو و اللعب و اظهروا الفرح السرور و ادمنوا شرب الأبنذة و الخمور و جلسوا فی الغرف و الرواشن و الاعالی من الدانی و العالی کوچه و بازارها را زینت کردند دروازه ها را آیین بندی نمودند در سر چهار راه ها مطرب نشاندند رقاصان مشغول طرب مردمان به لهو و لعب اجامره و اوباش لباسهای رنگارنگ در بر کردند از اعلی و ادنی بر غرفه ها و منظره ها نشسته و مجالس خمر آراسته به شادی و طرب مشغول شدند تا وقتیکه اسیران حجاز را با سوز و گداز و با ساز و آواز وارد کردند از یکطرف صدای چنگ و رباب از یکطرف ناله یتیمان از وطن آواره از طرف دیگر ناله رباب از یکطرف سکینه بسر می زد و از یکطرف طبل بسینه می کوبید از یکطرف آواز طرب از یکطرف افغان زینب از یکطرف آواز تار از یکطرف ضجه بیمار و الرؤس مشاهیر و المخدرات مذاعیر. یکطرف آمد صدای های هوی - یکطرف افغان و سوز های هوی - یکطرف ساز رباب و نی و نای - یکطرف آواز شور وای وای . جوانی پاکزاد شیعه و شیعه زاده غریب به آن شهر افتاد از طایفه خزاعه در سلک تجار به آن دیار آمده نام وی ضریر خزائی بود غوغای بلد به گوش وی رسید از منزل بیرون دوید و رأی الخلایق یستبشرون و یتضاحکون و یمرون فوجا فوجا مردم را دید مسرور و خندان مبتهج و شادان فوج فوج در کوچه و بازار می روند اهل طرب ساز می زنند از هر طرف آواز مبارکباد می گویند از کسی پرسید که آراستن شهر را سبب چیست و اینهمه مسرت و فرح از برای کیست؟ آن کس گفت: مگر در این شهر غریبی؟ گفت: آری امروز باین شهر وارد شده ام. آن شخص گفت: جماعتی از مخالفان حجاز در عراق قیام کرده و بر یزید خروج کردند، بدست امرای شام و ابطال کوفه به قتل رسیدند سپس سرهای ایشان را بریده و زنان و کودکان آنها را اسیر کرده اند و به شام می برند و امروز به این شهر وارد می شوند و این شادی و سرور برای فتح یزید است. ضریر پرسید: اینها مسلمان بوده اند یا مشرک؟ آن کس گفت: نه مسلمان بوده اند و نه مشرک بلکه اهل بغی بوده اند و بر امام زمان خروج کردند، آن خارجی می گفت من از امام زمان یزید بهترم و یزید می گفت من از او اولی هستم او می گفت: جد من پیغمبر بود، پدرم امام بود، مادرم فاطمه دختر پیغمبر است و سلطنت و خلافت حق ما است و یزید می گفت: برادرت حسن سلطنت را با ما صلح کرد تو دیگر حقی نداری. وی می گفت: برادرم حق خود را مصالحه نمود من که صلح نکرده ام عاقبت او را با خواری کشتند و سرش را اکنون به شام می برند. ضریر گفت: جگرم آب شد بگو نام او چه بود؟ گفت: حسین بن علی بن ابیطالب علیهما السلام. ضریر چون نام حسین بن علی علیهما السلام را شنید دنیا در نظرش سیاه شد گریه راه گلویش را گرفت دوید بسوی دروازه که اسرا را می آوردند دید ازدحام خلق از حد احصا گذشته ناگاه دید اذا قبلت الرایات و ارتفعت الأصوات و جاؤا بالرؤس و السبایا علی و کاف البغال و اقطاب المطایا علمهای افراشته پیش آمد پشت سر سرهای شهیدان از پیر و جوان ششماهه الی نود ساله مانند ماه بی هاله خورشید و مشگین کلاله آمدند پشت سر آنها اسیران خسته مانند مرغان پر شکسته بر قاطرهای بی پالان و ناقه های عریان نشسته نقدمهم علی بن الحسین علی بعیر مغلول الیدین و الرجلین پیشاپیش آن زنان دل غمین امام زین العابدین (علیه السلام) مغلول الیدین پاها زیر شکم شتر بسته با تن خسته سر بزیر افکنده می آید ضریر پیش رفت عرض کرد آقا سلام علیک این بگفت و مانند سیل اشگ از دیده فرو ریخت حضرت هم با چشم گریه آلوده جواب سلام داده و فرمود: ای جوان کیستی که بر من غریب سلام کردی تو چرا مانند دیگران خندان نیستی؟ عرض کرد: قربانت شوم من شما را نمی شناسم زیرا غریب این بلدم ای کاش مرده بودم و نمی آمدم و شما را به این روز و دختران فاطمه را باین حالت مشاهده نمی کردم یا لیت یاران و خویشان شهر و دیار من اینجا بودند لنادیت بشعارکم و اخذت بثارکم اما چه کنم غریب و تنهایم چه کنم چه چاره سازم که غریب و دردمندم. بکجا روم چه گویم که اسیر و مستمندم - سر گریه دارم اکنون لب خنده گشته عریان . به هزار غم بگریم نه به جوش دلی بخندم . فعند ذلک بکی الامام السجاد (علیه السلام) و قال انی شمت منک رائحة المحبة و انست فیک سیناء من نار المحبة ای جوان من امروز میان این همه مردم از تو بوی آشنائی می شنوم و نار محبت در سینا و سینه تو می یابم. ضریر عرض کرد فدایت شوم خواهش دارم خدمتی بمن رجوع فرمائی که از عهده آن بر آیم. حضرت فرمودند برو در نزد آنکس که موکلست بر سرها التماس کن و او را راضی کن که سرهای شهیدان را از جلو شتران زنان و دختران دورتر برند تا مردم به نظاره سرها مشغول شوند و این دخترها و زنان بی چادر آسوده بمانند اینقدر نظاره بنات رسول نکرده دور فتیات فاطمه بتول جمع نشوند فقد اخزوهن و ایانا ایجوان این قوم ما و حرم ما را رسوا کردند خدا لعنت شان کند. ضریر عرض کرد سمعا و طاعة آمد بنزد رئیس موکلان پنجاه دینار زر داد و گفت خواهش می کنم این زرها را بگیری و سرها را دورتر از اسیران ببری که مردم اراذل کمتر بدختران فاطمه نظاره کنند قبول کردند ضریر برگشت خدمت امام سجاد (علیه السلام) آمده عرض کرد فدایت شوم دیگر فرمایشی هست رجوع فرما. فرمود: ای جوان اگر بتوانی چادر و ساتری از برای این مخدرات بی حجاب بیاوری خداوند ترا از حله های بهشت عطا کند. ضریر فورا رفت از برای هر یک از مخدرات دو جامه بیاورد و نیز از برای حضرت امام زین العابدین هم جبه و عمامه بیاورد در این اثنا خروش و فریاد از بازار بر آمد ضریر نظر کرد شمر ذی الجوشن را دید با جمعی مست شراب با حالت خراب نعره زنان شادی کنان در رسیدند و هو سکران و من الخمور ملأن ضریر از شمر شریر بعضی ناسزاها نسبت به امام (علیه السلام) شنید طاقت نیاورده غیرت مسلمانی بر وی غالب آمده پیش رفت عنان اسب شمر را گرفت و گفت ای لعین بی دین یا عدوالله رأس من نصبته علی السنان و بنات من سبیتها بالظلم و العدوان الی آخر ای دشمن خدا این سر کیست که بر نیزه کرده و این عیال کیست که بر شتر نشانده خدا دست هایت را قطع و چشمهایت را کور کند. شعر شما را دیدها بی نور بادا - دل از دیدار حق مهجور بادا - شما را جای جز سجین مبادا - ز حق جز لعنت و نفرین مبادا . همینکه شمر ملعون این سخنان از ضریر شنید آن بدمست شیطان پرست رو به ملازمان و غلامان خود کرد که سزای این بی ادب را بدهید که به یکبار آن اشرار بر ضریر حمله آوردند مردم شهر نیز بر وی سنگ و چوب و خشت زدند و الفتی کان شدید المهراس ثابت الأساس فشد علیهم جوان از جمله شجاعان بلکه سر آمد زمان بود در شجاعت جست و شمشیری در ربود حمله بر آن کفر کیشان کرد غوغا و ولوله و بانگ هیاهو و هلهله از مردم بر آمد. چه گویم که آن یکتن پرهنر - چه سازد به یکدشت پر گورخر - زدندش ز اطراف بس چوب و سنگ - جهان شد به دیدار وی تار و ننگ - سر و پیکر آن جوان دلیر - شد از ضربت چوب همچون خمیر - بیفتاد از پا ضریر جوان - تنش زیر خشت و حجر شد نهان . مردم یقین بر هلاکت وی کردند از او در گذشتند به همان حالت افتاده در غش بود تا شطری از شب رفت بهوش آمد خود را مثل مرغ پرکنده دید افتان و خیزان برخاست روان شد در آن نزدیکی مقبره جمعی از پیغمبران بود که مردم زیارتگاه کرده بودند خود را بدانجا رسانید دید جماعتی با سرهای برهنه و گریبانهای پاره دور هم حلقه ماتم زده و آب از دیده ها می بارند و آتش از سینه ها می افروزند ضریر پیش آمد از آن قوم پرسید شما را چه می شود مردم این همه در عشرت و سرورند شما در غصه و اندوه. گفتند: وقت شادی خارجیانست و ما از دوستان اهل بیت رسالتیم اگر تو از دشمنانی به میان دشمنان رو اگر از محبانی بیا با ما در غم و اندوه موافق شو اگر دردمندی دردمندان را بنواز و اگر سوخته ای با سوختگان بساز. ای شمع بیا تا من و تو زار بگرئیم - کاحوال دل سوخته دلسوخته داند . ضریر گفت چگونه از مخالفان باشم و حال آنکه به صد حیله خود را از دست ایشان خلاص کرده ام تمامی ماجرای خود را نقل کرد پس با هم ذکر مصیبت اهل بیت نموده و به گریه در آمدند. شعر : آن یکی گفت فغان از سر پر خون حسین - واندگر گفت فغان از دل پر خون حسین . هر کدام وقایع آن روز را می گفتند و می گریستند. [شهر عَسقَلان شهری بندری در سواحل دریایِ «مِدیتِرانه» که در قدیم به جهت زیبایی و نیکویی به «عروس شام» معروف بوده و جزء سرزمین «فلسطین» بوده است که بعدها با اشغال و غَصب این سرزمین توسّط صَهیونیست ها، با نام عِبری «Ashkelon» (اَشکِلون) در نقشههای جغرافیایی شناخته میشود و اکنون در «اسراییل» قرار گرفته است].
مقام رأسالحسین یا مسجد مشهدالحسین یا مشهدُالرأس، زیارتگاهی منسوب به سر امام حسین ع در عَسقلانِ فلسطین اشغالی است. به باور بعضی از مسلمانان، سپاهیان یزید پس از گرداندن سرِ امام حسین ع در شهرهای مختلف شام، آن را در حومۀ عسقلان دفن کردند. سپس در زمان حاکمان فاطمی، سر به مصر منتقل شد و در آنجا نیز بارگاهی ساختند.
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه سوم محرم
ادامه مطلب را ببينيد
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را 8
رسیدن سپاه کفرآئین پسر زیاد مخذول به چهار فرسخی شام و خبر دادن از ورود اهل اهل بیت(علیه السلام) به یزید پلید : پس از آنکه سپاه کفرآئین کوفه و شام از عسقلان خارج شدند به سرعت تمام بطرف شام روانه گشته و همه جا قطع منازل و طی طریق می کردند تا به چهار فرسخی شام رسیده در آنجا اقامت کردند و از اینکه به مقصد نزدیک شده اند بسی شادمان و مسرور بودند از آنجا نامه ای به یزید ملعون نوشته و در آن اظهار نمودند که از کوفه آمده و سرها را با خیل اسیران آورده و اینک منتظر فرمان بوده که چه روز اسراء را با سرها وارد شهر کنیم. نامه را پیچیده و به دست قاصدی داده و سفارش کردند زود جواب آنرا بیاور و خودشان در آن مکان به باده گساری و عیش و نوش مشغول شدند. قاصد خود را به شهر رساند و همه جا آمد تا به نزد یزید پلید رسید، زمانی بود که آن طاغی با اعیان از بنی امیه مشغول صحبت بود، قاصد از در در آمد و سلام کرد و گفت: اقر الله عینیک بورود رأس الحسین (علیه السلام)، چشمت روشن و سرت سلامت، سر دشمنت وارد شد. ابو مخنف در مقتل می نویسد: یزید دید که قصاد به صدای بلند گفت چشمت روشن باد خواست امر بر مردم مشتبه شود و این طور به دیگران بنمایاند که از این خبر خوشحال نیست در جواب قاصد گفت: چشم تو روشن باد. سپس فرمان داد قاصد را به زندان ببرند آنگاه کاغذ ابن زیاد را خواند و از حرکات و قبایحی که مرتکب شده بود کاملا مطلع شد در باطن بسیار مسرور و شادمان گردید ولی در حضور جمعیت سر انگشت به دندان گزید طوری که نزدیک بود انگشت نحسش قطع شود، بعد گفت: انالله و انا الیه راجعون. پس نامه را به حضار در مجلس نشان داد و گفت: ملاحظه کنید پسر مرجانه قسی القلب بدون اطلاع و اذن من چه ها کرده، حضار نامه را خواندند و گفتند: کار خوبی نکرده البته قبل از این نامه ابن زیاد یک نامه دیگری برای یزید فرستاده بود و او را از کارهای خود مطلع ساخته بود و یزید آن را از انظار دیگران مخفی داشته و ابراز نمی نمود و اساسا به حکم آن پلید ابن زیاد مخذول اسراء و سرها را به شام فرستاد. باری پس از آنکه خبر رسیدن اهل بیت به چهار فرسخی شام به سمع یزید رسید امر کرد لشگریان کوفه و شام در همان منزل توقف کنند و اسراء و سرها را مراقبت نمایند تا خبر ثانوی از او به ایشان برسد. سپس امر کرد برایش تاجی جواهرنشان ساخته و تختی مرصع به سنگ های قیمتی بسازند و سر کرده ها و کد خدایان و بزرگان هر صنف و حرفه ای را فرا خواند و به آنها دستور داد که شهر را در کمال زیبائی زینت کرده و آئین ببندند و تمام اهل شهر را مؤظف و مکلف نمود که لباس های زینتی پوشیده و خود را بیارایند و از وضیع و شریف، غنی و فقیر، امیر، مأمور خرد و کلان، رجال و نسوان پیر و جوان در کوچه ها و محله ها و خیابان ها بطور دسته جمعی رفت و آمد کرده و به هم تبریک و تهنیت بگویند.
دمشق : به هرحال اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام، شمر لعنة الله علیه را صدا زد و فرمود: ما را از دروازهای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محملها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند. شمر ملعون کاملا" بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را در روز اول ماه صفر (صاحب کتاب کامل بهائی و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه و کفعمی در مصباح، تاریخ ورود اهل بیت را به شام در روز اول ماه صفر نوشته اند. (مقتل الحسین مقرم 348) از دروازه ساعات (وجه تسمیه این دروازه به «باب الساعات» این بوده است که در آنجا صورت حیواناتی را از نحاس درست کرده بودند و نطمی در آن ایجاد شده بود که ساعات روز را تعیین میکرد. و در مقتل خوارزمی آمده است که: اهل البیت را از باب توما وارد دمشق کردهاند و آثار دروازه توما هم اکنون در دمشق موجود است. (مقتل الحسین مقرم 348)) - که برای ورود کاروان تزیین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند - وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت علیهم السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه میدارند، نگاه داشت!! (الملهوف 73) در بعضی از نقلها آمده است که: اهل بیت را سه روز در این دروازه نگاه داشتند. [کتاب قصّه کربلا، علی نظری منفرد . «رحلۀ سبایا آل بیت المصطفی من کربلا الی دمشق 61 ق» نوشته محمد عبدالغنی ادریس سعیدی و «الخبر الیقین فی رجوع السبایا لزیارۀ الاربعین تاریخیاً و فقیهاً» نوشته سخنور توانا حسن بدوی]
حكايت سهل بن سعيد شهرزورى از منتخب طريحى قدس سره : مرحوم طريحى در كتاب منتخب از سهل بن سعيد شهرزورى نقل نموده كه وى گفت: از شهر زور به عزم بيت المقدس بيرون آمدم و خروج من از شهر مصادف شد با ايام قتل حضرت امام حسين (عليه السلام)، رسيدم به شهر شام روز ورودم ديدم در شام غوغاى عظيمى برپا است مشاهده كردم دروازهها همه باز بوده و دكاكين را بستهاند و شهر را آئين بسته مردم فوج فوج با لباسهاى فاخر در كوچه و بازار خندان و شادمان مىگردند و چون به هم مىرسند مبارك باد مىگويند من از يكى پرسيدم امروز چه خبر است؟ گفت: مگر غريبى؟ گفتم: آرى، امروز وارد شدهام. گفت: شادى مردم براى فاتح شدن يزيد بر خارجى است كه در عراق خروج كرده بود الحمدلله و المنة كشته شد. گفتم: آن خارجى نامش چيست؟ گفت: حسين بن على بن ابيطالب عليهم السلام. گفتم: حسينى كه مادرش فاطمه اطهر دختر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) است. گفت: آرى. گفتم: انالله و انا اليه راجعون. اين فرح و شادى از براى قتل پسر دختر پيغمبر است، آيا كشتن او شما را بس نبود كه اسم خارجى نيز بر او گذاردهايد. گفت: اى مرد از اين مقوله سخنان بر زبان مياور و بر جان خويش رحم كن زيرا اگر كسى نام حسين را بخوبى ببرد گردنش را مىزنند. سهل مىگويد: زبان بستم و دم فرو كشيدم گريان و محزون به دروازه رسيدم ديدم علمهاى بسيار از در دروازه وارد شد، پشت سر طبالان با كوس و كرنا و طبل شادى وارد شدند به يكديگر مىگفتند: الرأس يدخل من هذا الباب سر را از اين دروازه وارد مىكنند مردم پيش مىدويدند هر قدر به سر مطهر نزديكتر مىشدند فرح و سرورشان زيادهتر مىشد و صدا به هلهله بلند مىكردند در اين اثنا ديدم سر پر نور امام حسين (عليه السلام) پيدا شد نور از لب و دهان آنحضرت ساطع بود مثل صورت نورانى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در نظر من جلوه كرد. در كامل السقيفه مىنويسد: سهل گفت: اول سرى كه بر نيزه ديدم سر منور قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس (عليه السلام) بود چنان تر و تازه بود كانه لبهاى مباركش در خنده بود و رايت رأس الحسين (عليه السلام) فى هيبة عظيمة مع نور يسطع منه سطوعا عاليا و لحيته مدورة قد خالطها الشيب و قد خضبت بالوسمة سر مطهر سلطان مظلومان امام حسين (عليه السلام) را ديدم با كمال هيبت و عظمت نور سبحانى و ضياء صمدانى از صورت شعشعانى حضرت لمعان مىزد محاسن گردى داشت كه بعضى از موهاى محاسنش سفيد شده بود آثار خضاب رنگ بر محاسن مباركش بود ادعج العينين ازج الحاجبين واضح الجبينين اقنى الأنف متبسما الى السماء شاخصا ببصره نحو الأفق بالمعاينة رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم) ادعج العينين بود يعنى سياهى چشمانش حضرت در كمال سياهى بود گوشه چشم نظر به افق آسمان مىنمود گوئيا دو ستاره آسمان سرند و يا دو شمع گريان سحرند ديگر آنكه ازج الحاجبين بود يعنى دو هلال قير گون ابروانش از هم جدا بود پيوسته نبود بلكه پيوسته مانند هلال انگشت نماى عالمى بود واضح الجبين بود پيشانى كشيده داشت نمودار لوح المحفوظ اقنى الأنف يعنى دماغ مباركش بر آمدگى در بالا و خميدگى در وسط داشت متبسما الى السما لب لعل درخشانش كه رشگ عقيق بدخشان بود متبسم و خندان بود و الريح يلعب بلحيته يمينا و شمالا با اين شكوه و جلال سر خامس آل عبا (عليه السلام) بر نيزه بود باد كه مىوزيد محاسن مبارك آقا را گاه به يمين و گاه يسار حركت مىداد كانه ابوه اميرالمومنين (عليه السلام) اميرالمومنين (عليه السلام) هم به همين شكل و شمايل بود پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) هم به همين هيئت بود و نيزه دار سر مطهر آقا عمر بن منذر همدانى نام داشت. مرحوم طريحى در منتخب مىنويسد: سهل گفت: چون سر منور سلطان مظلومان را به آن وضع بر نيزه ديدم طاقت و تاب از دستم رفت نتوانستم خوددارى كنم فلطمت على وجهى و قطعت اطمارى دو دستى بر صورت خود زدم و گريبان دريدم جامه بر خود پاره كردم صدا بگريه و ناله بلند كردم گفتم آه وا حزناه للأبدان السليبة النازخة عن الأوطان المدفوند بلا اكفان وا حزناه على الخدا التريب و الشيب الخضيب اى آه واويلاه از اين ريش خون آلود آه وا مصيبتاه از اين صورت غبار آلود وا كرباه از آن بدنهاى در بيابان افتاده بى غسل و كفن مانده آه يا رسول الله كجائى سر پسرت حسين (عليه السلام) را ببينى كه يطاف فى الأسواق و بناتك مشهورات اعلى النياق مشققات الذيول و الازياق ينطر اليهم شرار الفساق اى پيغمبر خدا كاش مىبودى و مىديدى دخترانت را چطور بر شتران و ناقههاى عريان نشاندهاند همه با لباسهاى پاره و گريبانهاى دريده سر برهنه مردم نظاره گر تماشاى دخترانرا مىكنند اين على ابن ابيطالب كجاست آن امير بدر و حنين كه پارههاى جگر خود را در ميان دشمن خوار ببيند ثم بكيت و بكى لبكائى كل من سمع بعد از اين سخنان عنان گريه را رها كردم هر كه سخنان مرا شنيد بگريه افتاد وليكن از بس كه جمعيت بود كسى بر من برنخورد همه مشغول فرح و عيش و سرور و نشاط خود بودند و صداى خود را بلند داشته. سهل گويد: بعد از رفتن و گذشتن سرها ديدم قافله اسيران آمدند از جلو من گذشتند اذا بنسوة على الأقطاب بغير و طاء و لا ستر همه بر شتران بى جهاز سوار بى ستر و چادر و قائلة منهن تقول وا محمداه يكى مىگفت وا محمداه ديگرى مىگفت وا علياه يكى وا اخاه يكى وا سيداه يكى پدر پدر مىگفت ديگرى مىگفت يا رسول الله بناتك كانهن اسارى اليهود و النصارى دخترانت را مانند اسيران يهود و نصارى اسير كردهاند ديگرى مىگفت اى جد بزرگوار سر از قبر بيرون آر و بر كوچك و بزرگ ما نظاره كن كه حسين (عليه السلام) تو مذبوح من القفا مهتوك الخباء عريان بلا رداء مانده ديگرى مىگفت وا حزناه لما اصابنا اهل البيت يا رسول الله به فرياد ما برس رسوا شديم. سهل گويد: همينكه محمل عليا مخدره ام كلثوم كبرى زينب سلام الله عليها آمد بگذرد فتعلقت بقائمة المحمل من خود را به محمل آن مخدره رساندم گوشه محمل را گرفتم و گفتم السلام عليكم يا اهل بيت محمد و رحمة الله و بركاته. آن مخدره جواب سلام مرا باز داد و فرمود: يا عبدالله كيستى در اين شهر كه بر ما سلام مىكنى كه غير از تو كسى بما سلام نكرد بلكه دشنام داد!؟ عرض كردم يا سيدتى اى خاتون منم سهل شهرزورى كه خدمت محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيده و ادراك صحبت آن حضرت كرده ام. چون عليا مكرمه دانست كه من از دوستانم فرمود يا سهل الاترى ما قد صنع بنا مىبينى كه اين قوم بما چه كردند برادرم را كشتند و سبينا كالسبى العبيد والاماء ماها را مانند كنيزان و غلامان اسير كردند به اين شتران برهنه بى جهاز نشانده چنانچه مىبينى؟ من عرض كردم بخدا كه بر رسولخدا گرانست اسيرى و خوارى شما آيا بمن فرمايشى دارى؟ فرمود اشفع لنا عند صاحب المحمل از اين كجاوه كش درخواست كن كه محملهاى ما را عقب نگاه دارند سرها را پيش ببرند تا مردم بنظاره سرها مشغول شوند و اين پردهگيان را كمتر نظاره كنند فقد حزينا من كثرة النظر الينا بس كه مردم نظاره گر بما تماشا كردند ما رسوا شديم. من عرض كردم بچشم رفيقى همراه داشتم نصرانى بود باتفاق او رفتيم بنزد نيزه دار از او درخواست نموديم كه چنين كن، از من نپذيرفت و مرا دشنام داد و با كعب نيزه دور كرد آن رفيق نصرانى چشمش كه بسر مطهر امام افتاد چشم بصيرتش باز شد جذبه نور الهى و عنايت نا متناهى بر دل نصرانى تابيد بگوش خود شنيد كه سر بريده قرائت مىكند و مىفرمايد ولا تحسبن الله غافلا عما يعمل الظالمون الايه فادر كته السعادة توفيق يار و سعادت مددكار نصرانى شد و هو متقلد سيفا تحت ثيابه شمشير خونفشان در زير لباس بر كمر بسته بود همين كه مظلومى عيال و حقيقت خامس آل عبا را ديد بصوت بلند گفت اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله ثم انتضى سيفه و شد على القوم بعد شمشير خود را برهنه كرد و با آن تيغ خونفشان حمله كرد با ديده گريان اشگ ريزان جمعى را به نيران فرستاد و نيز جماعتى را مجروح ساخت و مىگفت روى شما سياه باشد اين اجر رسولخدا بود و مردم بر سر وى هجوم آوردند دستگيرش كردند پس از زخمهاى منكر در زير پاى شتر اسيران سرش را بريدند و از براى كشته شدن او اظهار فرح مىكردند. چه خوش باشد كه اندر كوى دلدار فشانم جان سر اندازم بپايش . ام كلثوم سلام الله عليها پرسيد چه خبر است؟ عرضه داشتند: نصرانى از ديدن حال زار شما و سر خونبار حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) منقلب شده اسلام آورد بعد از كلمه شهادت در پاى شتر اسيران به شهادت رسيد دختر على (عليه السلام) گريه كرد فرمود ان النصارى يحتشمون لدين الأسلام و امة محمد يقتلون اولاده اى بى مروت مردم نصرانيها حمايت از دين اسلام مىكنند ليكن امت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) پسر پيغمبر خود را مىكشند و عيال او را اسير مىكنند پس آن مخدره از سوز دل مىگفت يا رسول الله انظر الى بناتك بارزات حاسرات مرملات باكيات لاطمات نادبات يا رسول الله قتل المحامى و النصير و لا محامى لنا اى رسول مختار نصرانى حال ما را ديد دلش سوخت به يارى ما جانفشانى كرد آخر ما دختران توايم كه بى پرده و سر و پا برهنه ايم دخترها يتيم شدند زنها بيوه ماندند همه بر سر زنان و سينه كوبانند ناصرى ندارند مرد و مددكارى ندارند ياليت فاطمه عليها السلام ما را به اين حالت مىديد كه به چه مصيبت دچاروبه چه بليّت گرفتار شده ايم.
http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/masirekarevan.htm
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را 9
اهل بيت امام حسين علیه السلام روز اول ماه صفر سال 61 هجری قمری با دف و چنگ و نقاره یزیدیان وارد شهر شام شدند
چهل منزل بروي نيزه ميبردند قرآن را
نگاهی به 20 منزلی که سر مبارک امام حسین(ع) در آنها توقف کرد
شعر-اول ماه صفرشد نوبت حزن دگرشد
روضه ورود اهلبیت امام حسین علیه السلام بشام
شعر-نوزدهم محرّم اهل و عیالِ حسین
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه سوم محرم
ادامه مطلب را ببينيد
بازدید سرلشکر موسوی از نیروی هوافضای سپاه: خطای دوباره دشمن با پاسخی محکم تر مواجه می شود
شمشیر برّان هوافضا
در دیداری معنادار و بهنگام ،رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، با حضور در یکی از مراکز پیشرفته تولید تسلیحات و تجهیزات هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، از نزدیک در جریان آخرین دستاوردهای بومی در حوزه دفاعی قرار گرفت.سرلشکر سید عبدالرحیم موسوی، در این بازدید با پوشیدن لباس سبز پاسداران انقلاب اسلامی و در کنار سردار موسوی، فرمانده خلاق و متخصص نیروی هوافضای سپاه، پیامی روشن و دووجهی صادر کرد؛ پیامی خطاب به ملت شریف ایران و البته هشدارآمیز به دشمنانی که چشم طمع به امنیت و تمامیت ارضی این سرزمین دوختهاند.تصویری که از این دیدار به ثبت رسید، تنها یک قاب خبری نبود، بلکه نمادی از همدلی، همافزایی و انسجام راهبردی میان دو بازوی مستحکم جمهوری اسلامی، یعنی ارتش و سپاه بود. همدلیای که امروز در دل خطوط تولید تجهیزات پیشرفته موشکی و پهپادی، تبلور یافته و دشمن را به عقبنشینی واداشته است.حضور سرلشکر موسوی در کنار سردار موسوی، فرمانده فعلی و پرتوان هوافضای سپاه که نقشآفرینی بینظیری در نبرد ۱۲ روزه اخیر از خود نشان داد، نویدبخش آیندهای روشن تر برای صنعت دفاعی کشور است. صنعت هوشمند و مقاومی که با تکیه بر دانش بومی و غیرت ایرانی به یکی از ستونهای اصلی اقتدار ملی تبدیل شده است.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح کشورمان در جریان این بازدید، با بیان این که هیچ گاه موجودیت و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران به این شکل به خطر نیفتاده بود، تصریح کرد: این شمشیر بران نیروی هوافضا بود که به یاری خدا موفق شد گردن دشمنان را بزند و دستان آنان را قطع کند. امیر سرلشکر موسوی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان این که بخش ساخت و تولید با سرعت، قدرت و به صورت شبانه روزی فعال است، گفت: ایمان داریم که عزم، اراده، توانمندی و شجاعت این رزمندگان و فرزندان راستین انقلاب اسلامی پرچم سرداران بزرگی را که در این حادثه از دست دادیم به زمین نخواهند گذاشت و قطعاً تا پیروزی کامل جمهوری اسلامی ایران پیش خواهند رفت و خدمت مقام معظم رهبری و فرمانده معزز کل قوا داشتن چنین سربازانی را تبریک عرض میکنم و به همه ملت ایران این قوت قلب را میدهم تا زمانی که این سربازان شجاع و قدرتمند هستند اجازه نخواهند داد امنیت این کشور به خطر بیفتد و دشمن هم اگر دوباره مرتکب خطایی شود رزمندگان ما کاملاً آمادهاند تا پاسخی پشیمان کننده و محکمتر از قبل به او بدهند.
دست بر ماشه، آماده هستیم
در این دیدار، سردار سیدمجید موسوی فرمانده نیروی هوافضای سپاه با ارائه گزارشی از عملیات وعده صادق ۳ و دستاوردهای آن برای ملت ایران، هماهنگی و همافزایی این نیرو با ستاد کل، قرارگاه مرکزی حضرت خاتم الانبیا و سایر نیروهای مسلح کشور در این رویداد بزرگ تاریخی را تشریح کرد و با اشاره به آمادگیهای عملیاتی و راهبردی این نیرو بیان کرد: به فضل الهی و بر اساس تدابیر ابلاغی «دست بر ماشه» همچنان برای مقابله با هرگونه خطای محاسباتی و ماجراجویی احتمالی مجدد دشمن آماده هستیم.
با شعار مذاکره برای لغو تحریم جنگ هم به تحریم اضافه شد!
لغو تحریمها چه شد؟(یادداشت روز)
اخبار ویژه
سوریه در آتش و خون / هلاکت دهها نیروی رژیم جولانی در کمین دروزیها
دستورات رئیس قوه قضائیه برای مقابله با هرگونه گرانفروشی و احتکار ارزاق عمومی
شمشیر برّان نیروی هوافضای سپاه دست دشمنان را قطع کرد
قرارداد برقیسازی ۱۰۰۰ کیلومتر خط ریلی با شرکت چینی امضا شد
بهرهبرداری از ۴ پروژه راهگشای ترافیکی در پایتخت با کاهش40 کیلومتری مسیر تردد
آرامش، خردورزی و صلابت رهبر انقلاب در جنگ 12 روزه سرمایهای بالنده و قوامبخش بود
مذاکرهای که منوط به توقف غنیسازی باشد انجام نخواهد شد
آژانس در قبال ایران از انجام وظایف بیطرفانه و حرفهای عدول کرد
باز هم مردم، جاروشان کردند
پیامدهای خسارتبار مذاکره مجدد با آمریکا (مقاله وارده)
بعد از فرنگیکاران، نوبت به درخشش آزادکاران رسید کشتی آزاد جوانان ایران هم قهرمان آسیا شد
ایران امنتر، آرامتر و مقتدرتر
بسته حمایت از صنعت گردشگری روی میز بانک مرکزی
تغییر جغرافیای تقاضای مسکن
400 میلیون رمزارز بدهید دانشجو شوید!
فیلمی که تبدیل به خاطره جمعی شد
بازگشت به امر ملی ضرورت روشنفکری امروز ایران
آسیبشناسی انحرافی تهدید مضاعف امنیت ملی
درد مشترک خاورمیانه
معرکۀ آرا
معرکۀ آرا
آغاز نبرد در میدان خاکستری و مجروحان «جنگ رسانه ای»
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
مقایسه برد موشک های بالستیک ایران، آمریکا و اسرائیل | کدام موشکهای ایران برد 2 هزار کیلومتری دارند؟
آمریکا و رژیمصهیونیستی درحالی که از موشکهای بالستیک قارهپیما برخوردارند، لزوم محدودسازی برد موشکهای بالستیک ایران را مطرح میکنند.
همشهری آنلاین – گروه سیاسی: طرح ادعاهای پرتکرار ازسوی مقامهای واشنگتن و تلآویو درباره «لزوم محدودسازی توان موشکی ایران»، آنهم به کمتر از ۳۰۰ مایل (۴۸۲ کیلومتر) در شرایطی است که مقایسه برد موشکهای ایرانی با موشکهای آمریکایی و صهیونیستی، نشانمیدهد مدعیان دارای موشکهایی بهمراتب دوربردتر از موشکهای ایران هستند.
با توجه به تهدیدها و تجاوزهای اخیر رژیمصهیونیستی با همراهی آمریکا علیه ایران، توسعه توان و ظرفیتهای موشکی جمهوریاسلامی ضرورتی انکارناپذیر بهحساب میآید.
ازسوی دیگر بررسی تحولات میدانی اخیر، از سرزمینهای اشغالی گرفته تا پایگاه آمریکایی «العدید»، نشان میدهد محور واشنگتن – تلآویو با توجه به دقت و کیفیت موشکهای بالستیک ایرانی، بهشدت از این ناحیه احساس خطر کردهاند و این توانایی ایران را مزیتی برای تغییر معادلات بازدارندگی در سطح منطقه میدانند.
ایران
- سقف برد کنونی موشکهای ایران: حدود ۲ هزارو ۵۰۰ کیلومتر
- راهبرد موشکی: توسعه توان موشکی در حوزه برد و دقت
- اصلیترین بالستیکهای دوربرد:
- سجیل: با برد ۲ هزار تا ۲ هزار و ۵۰۰ کیلومتری و سرجنگی ۵۰۰ کیلوگرمی
- خرمشهر ۴: با برد ۲ هزار کیلومتری و سرجنگی هزارو ۵۰۰ کیلوگرمی
- شهاب ۳: نسخه جدید با برد بیش از ۲ هزارکیلومتری و سرجنگی ۸۰۰ تا هزارو ۲۰۰ کیلوگرم
- قدرF: با برد هزارو ۹۵۰ کیلومتری و قابلیت حمل سرجنگی ۷۰۰ تا هزار کیلوگرمی
رژیمصهیونیستی
- سقف برد موشکهای رژیم صهیونیستی: بیش از ۶ هزار کیلومتر
- راهبرد موشکی: تمرکز بر موشکهای کوتاهبرد با دقت بالا
- اصلیترین موشکهای دوربرد:
- جریکو ۳: بالستیک قارهپیما با برد ۴ هزارو ۸۰۰ تا ۶ هزارو ۵۰۰ کیلومتری و سرجنگی هزار تا هزارو ۳۰۰ کیلوگرمی
- جریکو ۲: بالستیک دارای قابلیت حمل کلاهک هستهای با برد هزارو ۵۰۰ تا ۳ هزارو ۵۰۰ کیلومتری
آمریکا
- سقف برد موشکهای آمریکا: موشکهای قارهپیما با برد بیش از ۱۳ هزار کیلومتری
- راهبرد موشکی: تولید موشکهایی با قابلیت استفاده در مقیاس جهانی
- اصلیترین موشکهای دوربرد:
- میناتمن ۳: موشک بالستیک قارهپیما با برد بیش از ۱۳ هزارکیلومتری و دارای قابلیت حمل کلاهک هستهای
- تاماهاک: موشک کروز با برد ۲ هزارو ۵۰۰ کیلومتری و طراحیشده برای حملات دقیق از دریا یا زمین
- ترایدنت: چند نوع موشک بالستیک با قابلیت حمل کلاهک هستهای با بردهایی بیش از ۱۱ هزار کیلومتری
برد موشک های بالستیک ایران محدود می شود؟ | راهبرد موشکی جمهوری اسلامی را بهتر بشناسید
ضربات موشکی سنگین ایران بر پیکر رژیمصهیونیستی در جریان جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، قابلیتها و پیشرفتهای جمهوریاسلامی را در این حوزه برای کابوسی برای تصمیمسازان در سرزمینهای اشغالی تبدیل کردهاست؛ هراسی که این روزها نخستوزیر این رژیم به صراحت از آن سخن میگوید.
کارشناس اسرائیلی: حمله دوباره ایران ویرانگرتر خواهد بود
شرط مهم ایران برای آغاز مجدد مذاکرات با آمریکا اعلام شد | با مذاکره مخالفتی نداریم اما...
افشای همکاری باکو با اسرائیل برای حمله به ایران
برسد به دست داور استرالیایی!
این مرد، تنها کسی بود که جایزه صلح نوبل را رد کرد
واکنش های تند کاربران فضای مجازی به عکس یادگاری فغانی با ترامپ + ویدئو | کاش قبل اون لبخند، فقط یک لحظه رایان قاسمیان دو ماهه یادت میومد...
دست بر ماشهایم | هشدار ۲فرمانده ارشد؛ دشمن اشتباه کند محکمتر از قبل پاسخ میدهیم
مقایسه برد موشک های بالستیک ایران، آمریکا و اسرائیل | کدام موشکهای ایران برد 2 هزار کیلومتری دارند؟
ماجرای انفجارهای اخیر در مناطق مختلف کشور
اولین تصاویر از رادار آمریکایی در پایگاه العدید که توسط موشکهای ایران نابود شد
حق با آیتالله خامنهای بود | آنچه این جمله به شکلی تلخ تایید می کند
اعتمادی به آتش بس نداریم | آماده پاسخی قاطع و پشیمان کننده هستیم
شرایط برای مذاکره اصلا مهیا نیست | جنایتکاران باید محاکمه شوند | احتمال بستن تنگه هرمز هست و از نظر نظامی کارهایش انجام شده | احتمال جنگ هست اما ...
۹ موشک اسرائیلزن ایران را بیشتر بشناسید
آشنایی با انواع موشکهای بالستیک عملیاتی ساخت ایران
22 سلاح راهبردی ایران چیست؟ | نشانه های تغییر موازنه قدرت
کدام موشک های ایران «اسرائیل زن» هستند؟ | دور برد ترین موشک های بالستیک ایران را بشناسید
واکنش رسانههای صهیونیستی به رونمایی از موشک بالستیک خرمشهر
آشنایی با موشک بالستیک ذوالفقار ایران
روایتی از صهیونیستکشترین موشک ایرانی + عکس | عماد نام موشکی است که بر فراز آشیانه اف ۳۵ فرود آمد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
برسد به دست داور استرالیایی!
آقای داور بینالمللی! راستی خوب شد عکس یادگاریتان با ترامپ را خودتان ثبت کردید. خوب شد این سند ننگ را خودتان باقی گذاشتید. نگران بودم این تصویر فراموش شود.
به گزارش همشهریآنلاین، دانیال معمار سردبیر روزنامه همشهری نوشت:«آقای فغانی سلام. چقدر دلم به حالتان سوخت وقتی مقابل آن قمارباز کمر خم کردید. چقدر ترحم برانگیز شدید وقتی برای یک مدال به وطنتان پشت کردید. یادتان نبود زخم جنگ روی تن این وطن هنوز تازه است. مگر خبر نداشتید همین چند هفته قبل این قاتل با همدستی سگ هار منطقه، بیش از هزار ایرانی را قتلعام کرد. نشنیدید این رئیسجمهور دیوانه افتخار کرد به همدستی در تجاوز به خاک ایران. مگر فیلم اصابت موشک به تجریش را ندیدید. مگر نفهمیدید که بیش از 70 ایرانی بیگناه فقط در حمله به زندان اوین به خاک و خون کشیده شدند. تصویر آن نوزاد شهید چند ماهه را ندیدید، آن مادر باردار را چطور، یا آن خانواده ایرانی که هیچکدامشان باقی نماندند. لازم نیست صبر کنیم تا تاریخ شما را قضاوت کند، همین حالا دادگاه شما در وجدان ایرانیها برپا شده است. متأسفم که بگویم محکوم شدید، محکوم به وطنفروشی.
آقای داور استرالیایی! بگذارید یک داستان برایتان تعریف کنم. برویم به سال 1968، المپیک مکزیکوسیتی. تام اسمیت و جان کارلوس، دوندگان آمریکایی بودند. زودتر از بقیه به خط پایان رسیدند. همه دوربینها میخکوب سکویی شدند که قرار بود دو آمریکایی را روی خود ببیند. اتفاق عجیب رقم خورد. تام و جان، پابرهنه روی سکو رفتند تا فقر و تبعیض علیه سیاهپوستان را فریاد بزنند. وقتی سرود ملی آمریکا پخش شد، دستکش مشکی به دست کردند. دستهای مشتشدهشان را به نشانه اعتراض بالا بردند. سرشان را خم کردند تا صریحا بگویند از بیعدالتی نژادی شرمسارند. هزینه ندادند؟ چرا، از دهکده المپیک بیرونشان کردند. هر دو از تیم ملی آمریکا اخراج شدند. شغلشان را از دست دادند. سالها تحت فشار بودند. اما حالا قهرمانان آمریکا هستند. دانشگاهها، مدارس و میدانهای زیادی به نامشان زده شده است. الهامبخش شدند. قهرمان ملی نام گرفتند و مجسمه یادبودشان ساخته شد.
آقای داور بینالمللی! راستی خوب شد عکس یادگاریتان با ترامپ را خودتان ثبت کردید. خوب شد این سند ننگ را خودتان باقی گذاشتید. نگران بودم این تصویر فراموش شود. باید یادمان نرود چه کسانی حاضر شدند کنار دشمن این خاک بایستند. آقای فغانی! عجب معامله حقیری کردید. خراب کردید. یک نگاه به مدالتان بیندازید، آن را به دست بگیرید، بوی خون میدهد..»
ژست زشت فغانی مقابل ترامپ (عکس)
در حالی که دونالد ترامپ به تازگی حملات وحشیانه ای را به ایران داشته و از جنایات رژیم صهیونیستی علیه ایران حمایت کرده است علیرضا فغانی داور ایرانی الاصل در کنار او ژست پیروزی گرفت!
به گزارش همشهری آنلاین، فغانی داور دیدار نهایی جام باشگاه های جهان بین چلسی و پاریسن ژرمن بود که با برتری تیم انگلیسی خاتمه یافت.
رئیس جمهور آمریکا این بازی را با قضاوت فغانی نظاره گر بود و در پایان مدال بازیکنان و جایزه تیم داوری را اهدا کرد.
عکس ژست فغانی در کنار ترامپ از تلخ ترین صحنه های این دیدار بود.
• ژست زشت فغاني مقابل ترامپ (عکس) همشهری آنلاین
• خطر جديد اخراج افغاني ها از ايران / آماده باشيد سرانه
• حمله تند به فغاني براي برخورد گرم با ترامپ افکار نیوز
• ترامپ - فغاني؛ فغان از بيوطني! خبرگزاری تسنیم
• واکنش شمسايي به اقدام فغاني +عکس مشرق نیوز
• لحظه اهداي مدال توسط ترامپ به فغاني افکار نیوز
• برسد به دست فغاني، داور استراليايي! افکار نیوز
• واکنش وحيد شمسايي به برخورد گرم فغاني با ترامپ افکار نیوز
• واکنش فغاني به دست دادن با ترامپ؛ يک فينال، هرگز فقط يک مسابقه معمولي نيست +ويديو و جزئيات تازه نیوز
• دشمن شماره يک آمريکا به ايران پيشنهاد همکاري داد گسترش نیوز
• فغاني با انتشار تصوير خود در کنار ترامپ: ممنونم؛ بار ديگر بخشي از تاريخ فوتبال شدم! خبرورزشی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
شتر در خواب بیند پنبهدانه...
در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR، سعی دارد در چنین فضایی بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورها و وضعیت راهبردی جبهه نبرد را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و آن را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها در این جنگ تحمیلی.
بیست و سومین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهیده تبسم پاک تقدیم شده است.
این روزنامه اینترنتی در ایام دفاع مقدس ملّت ایران در برابر تهاجم رژیم صهیونی، هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره بیست و سوم
سرمقاله
شتر در خواب بیند پنبهدانه...
با گذشت بیش از دو هفته از توقف جنگ تحمیلی اخیر رژیم صیهونی علیه ایران که با درخواست طرف مقابل و به دلیل قدرت سهمگین عملیاتهای ترکیبی نیروهای مسلح و انسجام بینظیر ملت ایران رخ داد، آثار جدیدی از «لهشدگی» اسرائیل از حملات موشکی ایران نمایان میشود. نخستوزیر رژیم صهیونیستی، بنیامین نتانیاهو، که در روز توقف آتش اعلام کرد که بخش اعظمی از توان موشکی ایران را از بین برده، امروز در مصاحبه با شبکه فاکسنیوز آمریکا، در خصوص لزوم وضع محدودیتهای جدید بر برنامه موشکی ایران، فرافکنی کرده است. او خواستار آن است که باید بر مذاکرهای متمرکز شد که در توافق پایانی آن جمهوری اسلامی ایران از توسعه و تولید موشکهایی با برد بیش از ۴۸۰ کیلومتر منع شود؛ یعنی اولاً اعتراف میکند که قدرت موشکی ایران پابرجاست، ثانیاً میخواهد عملاً برنامه موشکی ایران به تعطیلی کشانده شود تا دست ایران از ابزار دفاع از خود خالی بماند.
درک ابعاد چنین درخواستی، تنها با تکیه بر تجربه و حافظه تاریخی ملت ایران امکانپذیر است. ملت ما بهخوبی به یاد دارد که عقبنشینی در برابر زیادهخواهیهای قدرتهای غربی، نهتنها منجر به کاهش فشارها نشده، بلکه آنها را در پیگیری مطالبات غیرقانونی و فراتر از تعهدات بینالمللی، وقیحتر ساخته است. نمونه بارز آن، توافق هستهای (برجام) بود که علیرغم پایبندی کامل ایران به تعهدات خود، با عهدشکنی طرف غربی و اعمال فشارهای جدید مواجه شد.
در چنین شرایطی، که همه اطراف، بر پیروزی ایران در جنگ اخیر معترفند، مطالبه تعطیلی عملیاتی صنایع موشکی ایران، آخرین تلاشهای رژیم صهیونی برای برهم زدن توازن راهبردی و تضعیف موقعیت دفاعی کشور تلقی میشود. آنچه در تقابلهای اخیر با رژیم صهیونیستی رخ داد، بهروشنی نشان داد که در غیاب ابزارهای بازدارنده مانند موشکهای بالستیک، کشور در برابر تهدیدات دشمنان دچار مشکل جدی خواهد شد و آنچه این باند جنایتکار را متوقف کرد، ضربات سهمگین ناشی از همین موشکها به پشتوانه انسجام نود میلیونی ملت ایران بود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز از دهه شصت و روزهای آغازین حرکت نیروی مسلح به سمت خودکفایی در حوزه موشکی به عنوان پشتیبان اصلی این حوزه بر اعتلای آن تاکید کرده و به عنوان فرمانده کل قوا نیز در بر پیشرفتهای فنی و راهبردی این صنعت تأکید فرمودهاند. در حوزه سیاسی نیز وقتی نظام استکبار بر برجام ۲ تبلیغ میکرد، ایشان توان دفاعی ما، از جمله ظرفیتهای موشکی را، غیر قابل مذاکره و هرگونه عقبنشینی در این حوزه را به معنای فروپاشی امنیت ملی دانستند.
امروز نیز به پیشتوانه حمایت ملت و قدرت کمنظیر موشکی، جایگاه ایران در معادلات منطقهای و بینالمللی مشخص است و این جایگاه مرهون قدرت بازدارندگی دفاعی، اعتماد به توان داخلی و پیروی از منطق مقاومت بوده و این توانمندی نه یک انتخاب تاکتیکی، بلکه ضرورتی راهبردی در جهت حفظ استقلال، امنیت و کرامت ملت ایران است.
نگاه مجددی به تصاویر اندکی که از سانسور چندلایهی اسرائیل عبور کرده است نشان میدهد که چرا نتانیاهو به پریشانگویی درباره ایجاد محدودیت برای برنامه موشکی ایران افتاده است؛ او راه حل خلاصی از این جهنم را فقط تسلیم ایران و پایان برنامه موشکیاش میداند. اما شتر در خواب بیند پنبهدانه...
روزنامه اینترنتی «صدای ایران» / ویژهی روزهای دفاع مقدس ملت ایران در برابر تهاجم رژیم صهیونی
1404/04/23 ديگران - گزارش - شتر در خواب بیند پنبهدانه...
1404/04/22 ديگران - گزارش - شلیکی در جنگ شناختی
1404/04/21 ديگران - گزارش - خون شهدا؛ سوخت موشکها
1404/04/20 ديگران - گزارش - تاریخ گواه ماست
1404/04/19 ديگران - گزارش - نوبت روایت فتح
1404/04/18 ديگران - گزارش - چگونه ورق برگشت؟
1404/04/17 ديگران - گزارش - جشنی که عزا شد
1404/04/16 ديگران - گزارش - ملیگرایی اصیل
1404/04/15 ديگران - گزارش - مغناطیس مقاومت ملّی
1404/04/14 ديگران - گزارش - «ای ایران» بخوان
1404/04/13 ديگران - گزارش - رسوایی در هشت ثانیه
1404/04/12 ديگران - گزارش - حسینیهای به وسعت ایران
1404/04/10 ديگران - گزارش - رویای براندازی با چمدانبازی!
1404/04/09 ديگران - گزارش - اروپا کجای جنگ است؟
1404/04/08 ديگران - گزارش - بمباران ذهنها
1404/04/07 ديگران - گزارش - پیامهای بدرقه تاریخی شهدای اقتدار ایران
1404/04/06 ديگران - گزارش - دفاع مقدس ایران در برابر ۲+۳۲
1404/04/05 ديگران - گزارش - تسلیم بیقیدوشرط؛ رویای همیشگی آمریکا
1404/04/04 ديگران - گزارش - موشکهای مهلک، مشتهای متحد
1404/04/03 ديگران - گزارش - سهگانه ناکام رژیم صهیونی
1404/04/02 ديگران - گزارش - صلح تحمیلی؛ چراغ سبز به ادامه تجاوز دشمن
1404/04/01 ديگران - گزارش - انسجام ملی پدافند اصلی ایران
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد
مؤسسه آمریکایی: ایران یک ملت ۹۰ میلیونی با احساس عمیق تاریخی و فرهنگی است
در حالی که یکی از اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی از جنگ ۱۲روزه علیه ایران، ایجاد تفرقه درونی بود، مؤسسه آمریکایی «کویینسی» در گزارشی تحلیلی، ضمن اذعان به این تلاش، از شکست این پروژه خبر داد.
به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: کویینسی نوشت: ایران کشوری شکننده و چندتکه نیست؛ بلکه یک ملت ۹۰ میلیونی با حس عمیق هویت تاریخی و فرهنگی است.
این تحلیل تاییدی مضاعف بر این است که ملت ایران، برخلاف محاسبات آمریکا و رژیم صهیونیستی، از انسجام تمدنی، حافظه تاریخی و ناسیونالیسم پیوسته برخوردار است.
علاوهبر مؤسسه آمریکایی «کوییسنی»، مؤسسه «بروکینگز» که یک مؤسسه معتبر آمریکایی است و برخی مراکز آن همچون مرکز «سابان» که بهصورت ویژه ایران را رصد و مطالعه میکند، اخیراً اذعان به قدرت ایران برای زمینگیر کردن آمریکا کرده است و در این رابطه آورده است:
۱- ایران یک کشور شکستخورده نیست و نباید انتظار داشت از موضع ضعف رفتار کند.
۲- دلیل ورود آمریکا به جنگ، ناتوانی اسرائیل در تحقق اهدافش حتی با پیشرفتهترین سلاحهای غربی بود.
۳- موشکهای مخرب ایران، با وجود سامانههای دفاع هوائی آمریکا و اسرائیل، به طور گسترده به عمق سرزمینهای اشغالی نفوذ کردند.
۴- این حملات، تحمل یک جنگ طولانی را برای اسرائیلیها غیرممکن ساخته است.
۵- زرادخانه ایران توان تهدید آمریکا در خلیجفارس و اخلال در منابع حیاتی انرژی جهانی را دارد.
پیشتر نیز مسئولان سابق رژیم صهیونیستی به شکست خود در جنگ با ایران اعتراف صریح و خفتباری داشتهاند. آنگونه که نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی که شکست در برابر حزبالله در جنگ ۳۳روزه را در کارنامه خود دارد، به شکست رژیم صهیونیستی در رسیدن به اهداف خود در جنگ ۱۲روزه علیه ایران اعتراف کرد.
«ایهود اولمرت» در گفتوگو با شبکه «بیبیسی» با ابراز وحشت از قدرت موشکهای ویرانگر ایران، گفته بود که «موشکهای ایران ترس دارد.» او همچنین درباره نابودی برنامه هستهای ایران اعتراف کرده بود، برنامه هستهای ایران را نمیتوان از بین برد.
اولمرت با اعتراف به شکست رژیم صهیونیستی در از بینبردن برنامه هستهای ایران گفت: از اول هم مشخص و روشن بود نابودی تاسیسات هستهای ایران غیرممکن است.
این اعتراف به شکست در بین مردم منطقه و افکار عمومی جهان عرب باعث شده واکنشها نسبت به جنگ اسرائیل علیه غزه و عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی شکل دیگری به خود بگیرد. نتایج یک نظرسنجی تازه از مؤسسه «عرب بارومتر» نشان میدهد جنگ اسرائیل علیه غزه، افکار عمومی جهان عرب را بهشدت متأثر کرده است. طبق این دادهها، حمایت از عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی به شکل محسوسی کاهش یافته است.
تحلیلگران میگویند کارزار نظامی اسرائیل با ایران و نسلکشی آنها در غزه نهتنها چهره تلآویو، بلکه اعتبار آمریکا و متحدان منطقهای آن را در افکار عمومی مخدوش کرده است.
• واکنش فغاني به دست دادن با ترامپ؛ يک فينال، هرگز فقط يک مسابقه معمولي نيست +ويديو و جزئيات تازه نیوز
• دشمن شماره يک آمريکا به ايران پيشنهاد همکاري داد گسترش نیوز
• فغاني با انتشار تصوير خود در کنار ترامپ: ممنونم؛ بار ديگر بخشي از تاريخ فوتبال شدم! خبرورزشی
• برنامه جديد ايران و چين مشخص شد / آماده باشيد سرانه
• مؤسسه آمريکايي: ايران يک ملت ۹۰ ميليوني با احساس عميق تاريخي و فرهنگي است مشرق نیوز
• ژست زشت فغاني مقابل ترامپ (عکس) همشهری آنلاین
• چين و نروژ وارد ميشوند؛ ايران با «راهبرد دوگانه» وارد دور تازه مذاکرات شد! نامه نیوز
• اولين تصاوير از انفجار در قم + جزئيات مثلث آنلاین
• ويتکاف در مسير دوحه/ موضوع مذاکرات اعلام شد دنیای اقتصاد
• ايران در صورت حمله اسرائيل ، نقشه خاورميانه را عوض مي کند مثلث آنلاین
• دست بر ماشهايم | هشدار ۲فرمانده ارشد؛ دشمن اشتباه کند محکمتر از قبل پاسخ ميدهيم همشهری آنلاین
• خطر جديد اخراج افغاني ها از ايران / آماده باشيد سرانه
• شروط گستاخانه نتانياهو براي قدرت هستهاي و موشکي ايران افکار نیوز
• معاون الحشد الشعبي عراق: احتمال دارد هر لحظه جنگي آغاز شود تازه نیوز
• حمله تند به فغاني براي برخورد گرم با ترامپ افکار نیوز
• آماده حرکت بزرگ مثلث ايران، ترکيه و پاکستان باشيد خودرویک
• اظهارات مهم بقائي درباره زمان ديدار عراقچي و ويتکاف+ فيلم اقتصاد نیوز
• مکانيسم ماشه چيست ؟ تبعات فعالسازي مکانيسم ماشه چيست؟ پارس نیوز
• ابتکار جهاني راننده افغان | کولر دست ساز براي تاکسي هاي داغ همشهری آنلاین
• ترامپ - فغاني؛ فغان از بيوطني! خبرگزاری تسنیم
• واکنش شمسايي به اقدام فغاني +عکس مشرق نیوز
• آلمان درباره مذاکره با ايران به ترامپ هشدار مهمي داد اطلاعات
• آيا اسرائيل به «نقطه اوج» جنگ با ايران رسيد؟ فرارو
• احتمال تغيير ميانجي در دور جديد مذاکرات ايران و آمريکا/ کدام کشور جايگزين عمان ميشود؟ اقتصاد نیوز
• لحظه اهداي مدال توسط ترامپ به فغاني افکار نیوز
• ممنوعيت جديد عراق براي هواپيماهاي ايران اعلام شد خودرویک
• فرمانده هوافضاي سپاه اعلام آمادهباش کرد تازه نیوز
• برسد به دست فغاني، داور استراليايي! افکار نیوز
• واکنش وحيد شمسايي به برخورد گرم فغاني با ترامپ افکار نیوز
• قطر خسارت حملات ايران به پايگاه آمريکا را پرداخت ميکند مشرق نیوز
• چراغ سبز بزرگ ۵ کشور به افغانستان / خوش به حالشان شد سرانه
• ايران در صورت حمله اسرائيل ، نقشه خاورميانه را عوض مي کند مثلث آنلاین
• آماده حرکت بزرگ مثلث ايران، ترکيه و پاکستان باشيد خودرویک
• روايت دختر شهيد عسگري از نحوه شهادت پدرش/ جاسوسان محل استراحت بابا را ميدانستند دنیای اقتصاد
• آمريکاييها پيش از حمله ايران، «لوکيشن» دادند که همان را بزنيم | جزئيات پيامهاي محرمانه آمريکا بايران همشهری آنلاین
• روش جذاب موساد براي جذب جاسوس از ايران لو رفت! اطلاعات
• احياي توان پدافندي از نان شب واجبتر است/ بايد فورا فکري به حال مکانيسم ماشه کرد اطلاعات
• بيقيد و شرط در کنار روسيه هستيم همشهری آنلاین
• آقاي قاليباف! حرفتان را بايد با طلا نوشت اما عمل به وعدهها را از همان مجلس سه درصدي شروع کنيد فرارو
• نقص فني جنگنده F-۱۵ اسرائيل بر فراز ايران؛ وحشت فرماندهان از احتمال سقوط جنگنده | گزارش تکاندهنده شبکه ۱۲ رژيم همشهری آنلاین
• اين موشک ايراني اسرائيليها را شوکه و وادار به آتشبس کرد! +ويديو تازه نیوز
• فيلم/ صحبتهاي سحر امامي در جمع سفراي خارجي در بازديد از ساختمان شيشهاي صدا و سيما مشرق نیوز
• درخواست عجيب براي مديريت تيم مذاکره کننده توسط جواد لاريجاني! دنیای اقتصاد
• نقص فني جنگنده اف ۱۵ اسرائيلي در آسمان ايران فرارو
• آيا جنگي نزديک ميان ايران و اسرائيل در راه است؟ مشرق نیوز
• استوري مشاور قاليباف، سوژه جروزالم پست شد فرارو
• استيضاح پزشکيان به نفع اسرائيل است/ بايد براي مذاره با آمريکا شرط بگذاريم تازه نیوز
• جزئيات آرايش نظامي آمريکا در خاورميانه + نقشه و آمار | ترامپ کشتيهاي ناوشکن را افزايش داد همشهری آنلاین
• بروجردي: ايران اسلامي به يکي از قدرتهاي برتر دنيا تبديل خواهد شد خبرگزاری تسنیم
• چون ما بمب هستهاي داريم کسي نميتواند بهراحتي به ما حمله نظامي کند + ويدئو همشهری آنلاین
• جزئيات حمله اسرائيل به شورايعالي امنيت ملي اکوایران
• روسيه بازارش را رسماً به ايران سپرد گسترش نیوز
• دست پا زدن رژيم صهيونيستي براي عادي سازي روابط با کشورهاي عربي خبرگزاری تسنیم
• فيلم/ حمايت جالب سرآشپز معروف ترکيهاي از ايران مشرق نیوز
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
چهل منزل بروي نيزه ميبردند قرآن را
وقایع ماه محرم اتفاقات مهم ماه محرم 1
وقایع ماه محرم اتفاقات مهم ماه محرم 2
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را1
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را2
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را3
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را4
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را5
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را6
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را7
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را8
چهل منزل بروی نیزه میبردند قرآن را9
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام1
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام2
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام3
شعر-نوزدهم محرّم اهل و عیالِ حسین
نوزدهم محرم، سالروز حرکت اسرای کربلا از کوفه به سمت شام
نگاهی به 20 منزلی که سر مبارک امام حسین(ع) در آنها توقف کرد
شعر- اول ماه صفرشد نوبت حزن دگرشد
روضه ورود اهلبیت امام حسین علیه السلام بشام
حبس ۳ روزه کاروان اسرا پشت دروازه شام
شعر- نوزدهم محرّم اهل و عیالِ حسین
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه سوم محرم
ادامه مطلب را ببينيد
چرا آیتالله نوری همدانی حکم به محارب بودن تهدیدکنندگان مقام معظم رهبری دادند؟
نشست تبیینی ابعاد حقوقی فتوای تاریخی آیتالله نوری همدانی در مورد «محارب بودن تهدیدکنندگان رهبر معظم انقلاب اسلامی» در قم برگزار شد.
فوری؛ جزئیات جدید از حمله اسرائیل برای ترور پزشکیان، قالیباف و اژه ای؛ رئیس جمهور مجروح شد | حمله به جلسه شورای عالی امنیت مشابه ترور شهید نصرالله
پس از اقدام آشکار تروریستی رژیم صهیونیستی در حمله به جلسه شورای عالی امنیت ملی، حالا خبرنگار فارس به جزئیات جدیدی از این اقدام تروریستی دست یافته است.
ترامپ واقعیت تلخ و بیپردهای را درباره ایران برملا ساخت | ترامپ در برابر یک دوراهی تاریخی | ایران در جنگ اخیر شکست نخورد بلکه تهاجمیتر شد
یک نشریه آمریکایی در روایت جنگ ۱۲ روزه آمریکا و رژیم صهیونیستی تاکید کرد: با وجود حملات آمریکا و اسرائیل، ایران به غنیسازی ادامه داد. حملات قرار بود ایران را فلج و وادار به عقبنشینی کند اما موفق نشد. ایران نهتنها تسلیم فشار نشد، بلکه لحن سیاسیاش تهاجمیتر شد
- فوری؛ جزئیات جدید از حمله اسرائیل برای ترور پزشکیان، قالیباف و اژه ای؛ رئیس جمهور مجروح شد | حمله به جلسه شورای عالی امنیت مشابه ترور شهید نصرالله
- پیام علمالهدی به زنان بیحجابی که در برابر تهاجم نظامی اسرائیل مقاومت کردند
- راههایی برای مقابله با فعالشدن مکانیزم ماشه داریم | باید اعتراف کنم که در بخش نفوذهای داخل کشور غافلگیر شدیم اما ...
- واکنش تند به بیانیه میرحسین موسوی بعد از جنگ ۱۲ روزه ؛ بیانیه است یا دیکته اسرائیل و آمریکا؟!
- رضا پهلوی؛ از شعارهای وطنپرستانه تا خیانت به خاک و خون
- خطری بزرگ تر از اسرائیل در کمین ایران | نقشه راه پیش رو چیست؟
- ماجرای عدم کفایت سیاسی پزشکیان از کجا کلید خورد؟ | 5 مصداق وحدت شکنی چه بود؟
نتانیاهو: ترامپ دوستی بینظیر برای اسرائیل است و شوخطبعی خاصی دارد + ویدو
- جزئیات آرایش نظامی آمریکا در خاورمیانه + نقشه و آمار | ترامپ کشتیهای ناوشکن را افزایش داد
- آرامش قبل از طوفان ترامپی؟ | خوشخیالی خطرناک در والاستریت: آیا ترامپ بازارهای جهان را غافلگیر میکند؟
- احتمال تحویل پولهای بلوکه شده روسیه در آمریکا به اوکراین!
- وزیر دفاع آمریکا دستور تسریع تولید پهپاد را صادر کرد | جنگ پهپادی تشدید می یابد
- دم خروس ترامپ بیرون زد!
- هشدار ترور ترامپ ۱۰ روز قبل مخفی ماند! | مقامات سرویس مخفی اطلاعات محرمانه تهدید ترامپ را به محافظان نداده بودند
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
«ای ایران»؛ سرود بزنگاههای تاریخی بعد از ۸۰ سال + صوت
در روزگاری که سایه اشغال متفقین بر آسمان ایران عزیزمان افتاده بود و حال دل مردم در بحبوحه جنگ جهانی دوم ملتهب بود، سرودی از عمق وجودِ رنج مردم و عشق آنها به وطن برخاست.
زمان مطالعه: ۲ دقیقه
به گزارش قدس آنلاین، «ای ایران»، اثری است که با موسیقی روحالله خالقی و شعر حسین گلگلاب، نهتنها نوای میهندوستی مردم شد، بلکه تا امروز، در بزنگاههای حساس تاریخ، همچون صدایی ماندگار برای وطن طنینانداز است.
در بحبوحهی اشغال ایران در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم، و در دورانی که احساس ناامنی و بیپناهی در میان مردم ایران موج میزد، قطعهای خلق شد که نهتنها تسکینی بر زخمهای آن روزگار شد، بلکه به نماد همبستگی و عشق به وطن در حافظهی تاریخی ملت ایران بدل گشت.
سرود «ای ایران» در سال ۱۳۲۳ خورشیدی با آهنگسازی روحالله خالقی و شعری از حسین گلگلاب در تالار مدرسه نظام، و با صدای زندهیاد غلامحسین بنان اجرا شد. در حقیقت گلگلاب که خود شاهد تحقیر و توهین به خاک وطن بود، درباره خلق این اثر چنین گفته است: «در سال ۱۹۴۴، در شرایطی که چکمههای نیروهای اشغالگر هر وطنپرستی را میلرزاند، من ایده این شعر به ذهنم رسید. سپس پروفسور خالقی موسیقی آن را نوشت و در برابر همه مقاومتهای سیاسی، این ترانه راه خود را به دل و روح مردم پیدا کرد.»
گلگلاب این اثر را برآمده از دل و «برای ایران» تلقی میکرد و همین شد که در کمتر از یک روز با همکاری خالقی برای آن آهنگ ساخت.
خود خالقی نیز درباره ساخت این اثر ملی چنین بیان داشته است: «آهنگساز و گوینده اشعار، آن را تحت تأثیر اوضاع زمان ساخته بودند. در آنوقت کشور ما را قوای انگلیس و روس و آمریکا اشغال کرده بودند و جنگ بینالملل دوم هنوز دوام داشت. تظاهرات ملی نمیشد زیرا وضع آماده نبود ولی آهنگ و شعر این سرود احساسات ملی را سخت برانگیخت و مخصوصاً در مقابل خارجیان که در آن مجلس (نخستین اجرای سرود) هم بودند از طرف ایرانیان تظاهرات بیشتری شد و اولین ضربهای بود که بهطور غیرمستقیم بر پیکر ارتش خارجی که ناخوانده مهمان ما بودند زده شد.»
در نهایت، حاصل کار، سرودی شد که خیلی زود وِرد زبان مردم کوچه و بازار شد و تا به امروز هم، همانقدر زنده و موثر است.
«ای ایران» در آن سالها، فراتر از یک قطعه موسیقی بود؛ بلکه آوایی از اراده، مقاومت، و دلبستگی ملتی بود که وطن را همه چیز خود میانگاشت. همین است که در سالهای بعد و پس از انقلاب، خصوصا در دوران جنگ تحمیلی ایران و عراق، باز هم این قطعه شنیده شد و نقش پررنگی در تحریک احساسات میهندوستانه مردم و همراهی با رزمندگان ایفا کرد. اثر این قطعه چنان قدرتمند بوده است که پس از گذشت بیش از ۸۰ سال، همچنان در بزنگاههای تاریخی و تهدیدهای ملی، از جمله جنگ اخیر با اسرائیل، بهعنوان نوایی امیدبخش، در بین مردم طنینانداز میشود.
در سالهایی که آثار جدید موسیقی با محتوای ملی و میهنی، کمتر شنیده و در حافظه جمعی ثبت میشوند، «ای ایران» همچنان مانند صدای ملی مردم ایران به حیات خود ادامه میدهد. شاید راز ماندگاری آن، نه فقط در نبوغ موسیقی خالقی یا قدرت کلمات گلگلاب، بلکه در عمق عشق و صداقتیست که در دل خالقانش به این سرزمین موج میزد.
این سرود، که امروز بهعنوان سرود ملی غیررسمی ایران شناخته میشود و در فهرست آثار ملی نیز به ثبت رسیده است، تاکنون توسط هنرمندانی چون اسفندیار قرهباغی، حسین سرشار و رشید وطندوست و گروههای کر و ارکستر مختلف بازخوانی شده و هر بار با همان شور نخستین شنیده شده است.
شاید در این دوران، بیش از هر زمان دیگر، نیاز به بازآفرینی و تولید آثاری از این جنس با همان عشق به وطن احساس میشود؛ آثاری که بهدنبال شعار یا هیجان لحظهای نیستند، بلکه پیامی صادقانه و برآمده از دل را روایت میکنند.
فیلم | عصبانیت اینترنشنال از حضور رهبر معظم انقلاب در مراسم شب عاشورا
فیلم | گروه هکری حنظله فایل مرتبطان با اینترنشنال را منتشر کرد
واکنشهای اهالی هنر به حضور رهبر معظم انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره)
پس از انتشار اولین تصاویر از حضور رهبر انقلاب در شب عاشورای حسینیه امام خمینی(ره)، تعدادی از اهالی رسانه نسبت به این حضور واکنش نشان دادند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
نتانیاهو: J۱۰ را به ایران نفروشید؛ بالاخره جنگندههای چینی به ایران میرسد؟
وبسایت Defense Security Asia گزارش داد که اسرائیل از چین خواسته تا جنگنده پیشرفته J-۱۰C را به ایران نفروشد.
روزنامه هممیهن نوشت: وزارت دفاع چین اعلام کرد که این کشور در حال مذاکره با چند کشور دوست برای صادرات تسلیحات از جمله جنگندههای j-۱۰ است. این نهاد دولتی پکن مشخص نکرد که منظور از کشورهای دوست کدام کشورهاست و از ایران هم نامی نبرد. اما با توجه به اخبار پیشین، توجهها به سمت تهران جلب شد. چراکه گمانهزنیها حاکی از آن بود که ایران به دنبال نوسازی بخشی از ناوگان رزمی هوایی خود با خرید جتهای چندمنظوره از چین است.
بر اساس گزارش نیوزویک، جیانگ بین، سخنگوی وزارت دفاع چین اعلام کرد که این کشور تمایل دارد دستاوردهای توسعه تجهیزات خود را با کشورهای دوست به اشتراک بگذارد. اینکه ایران تمایلی به خرید جنگنده جی – ۱۰ از چین دارد یا نه، یک موضوع و اینکه آیا سیاستهای پکن در قبال خاورمیانه چنین اجازهای به آنها میدهد، موضوعی دیگر است. با توجه به اینکه جنگندههای عملیاتی ایران با اورهال یا بازآماد کردن همچنان فعال هستند، روزآمد کردن ناوگان نیروی هوایی کمک زیادی به ارتقاء توانمندی نظامی کشور در این حوزه میکند. ایران همچنان در پی خرید جنگندههای برتری هوایی سوخو – ۳۵ از روسیه نیز هست اما این پرونده هنوز به نتیجهای نرسیده است.
واکنش سفارت چین در اسرائیل
اخیراً سایت میدلایستآی مدعی شده بود که چین تحویل سامانه پدافندی HQ-۹ و همچنین تجهیزات ساخت موشک به ایران را آغاز کرده است. HQ-۹ سامانهای بر پایه سیستم اس – ۳۰۰ روسی است که آنها ادعا کردند ایران میخواهد پول آن را با نفت تهاتر کند. سفارت چین در اسرائیل، روز سهشنبه به این خبر واکنش نشان داد و آن را تکذیب کرد. اما تکذیب نمایندگی دیپلماتیک چین، محدود به این موضوع نبود. آنها به نحوی واکنش نشان دادند که موضوع خرید جنگنده را هم تحت تاثیر قرار میداد.
روزنامه اسرائیلهیوم در این باره نوشت: سفارت چین در اسرائیل تاکید کرد که قویاً مخالف اشاعه تسلیحات کشتار جمعی است و هرگز به کشورهای درگیر جنگ سلاح صادر نمیکند. سفارت محتوای این گزارش [میدلایستآی] را نادرست میداند. چین اساساً با اشاعه تسلیحات کشتار جمعی و تحویل سامانههای پرتاب آنها مخالف بوده و مدام در حال تقویت توانمندیهای اجرایی خود در زمینه منع اشاعه است. چین هرگز به کشورهای درگیر جنگ سلاح صادر نمیکند و کنترل سختگیرانهای بر صادرات کالاهای دومنظوره خود اعمال میکند. چین به عنوان یک عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل رویکرد محتاطانه و مسئولانهای نسبت به صادرات کالاهای نظامی دارد.
با توجه به این اظهارات، اگرچه در حال حاضر آتشبس میان ایران، اسرائیل و آمریکا جریان دارد اما جنگ به صورت رسمی و مشخص پایان نیافته. این اظهارنظر دیپلماتیک نیز یک روز پیش از اظهارات سخنگوی وزارت دفاع چین مطرح شده. بنابراین مشخص نیست که اگر موضوع جنگندههای جی – ۱۰ صحت داشته باشد، ذیل کدام نظر قرار میگیرد.
با توجه به اینکه در حال حاضر درگیری میان ایران، آمریکا و اسرائیل است، بهطور طبیعی میتوان از چینیها انتظار احتیاط در فروش سلاح به ایران را داشت. چراکه آنها با انجام این معامله، در عمل خود را به این درگیری وارد میکنند و نمیتوانند انتظار داشته باشند که آمریکاییها اقدام متقابل نکنند و جنگافزارهای جدید در اختیار تایوان نگذارند. تایوان در حال حاضر از جنگندههای اف – ۱۶ برخوردار است که آمریکا قابلیت ارتقاء آن را دارد. بنابراین، با توجه به طرفهای مقابل این درگیری، چینیها با احتیاط حرکت میکنند. با توجه به اینکه نفروختن اسلحه به طرفهای درگیر جنگ، معمولاً یک سیاست اعلامی است و کشورها در چنین شرایطی منافع خود را در نظر میگیرند، اگر منافعشان اقتضاء کند، از فروش سلاح نیز دریغ نخواهند کرد.
موضوع اسرائیل را نیز باید در نظر گرفت. المانیتور به نقل از منابع دیپلماتیک اسرائیلی مدعی شد که نتانیاهو قرار بود در دیدار با ترامپ، نگرانی خود را نسبت به تلاشهای چین برای بازسازی پدافند هوایی و ظرفیتهای موشکی ایران ابراز کند. هفته گذشته، وبسایت Defense Security Asia گزارش داد که اسرائیل از چین خواسته تا جنگنده پیشرفته J-۱۰ را به ایران نفروشد.
جنگنده نسل ۴/۵
چنگدو جی – ۱۰ جنگنده نسل ۴/۵ ساخت چین است که از سال ۲۰۰۷ خدمت خود در ارتش این کشور را آغاز کرد. به غیر از چین، پاکستان هم از این جنگنده در نیروی هوایی خود استفاده میکند. گفته میشود که اندونزی نیز خواهان به خدمت گرفتن این هواپیمای جنگنده است. جی – ۱۰ در دسته جتهای جنگنده چندمنظوره قرار میگیرد که برای درگیری هوایی و همچنین حمله به اهداف زمینی ساخته شدهاند. این جنگنده قابلیت عملیات در شرایط آب و هوایی مختلف را دارد. میتواند ۵۶۰۰ کیلوگرم مهمات از موشکهای هدایتشونده تا بمب را حمل کند.
از دیگر جنگندههای شاخص نسل ۴/۵، میتوان به یوروفایتر تایفون، داسو رافال، سوخو ۳۰، ۳۴، ۳۵، میگ ۳۵، اف/ای-۱۸ سوپر هورنت، اف-۱۵ئی استرایک ایگل، اف-۱۶ فایتینگ فالکن اشاره کرد. این جنگنده به نسبت سوخو – ۳۵ روسی که ایران به دنبال خرید آن نیز هست، قیمت کمتری دارد. گزارشها حاکی از آن است که هر فروند جنگنده جی – ۱۰ بین ۴۰ تا ۵۰ میلیون دلار قیمت دارد. درحالیکه قیمت سوخو – ۳۵ بین ۸۰ تا ۱۰۴ میلیون دلار گزارش شده است. البته سوخو – ۳۵ در میان جنگندههای برتری هوایی دستهبندی میشود که جی – ۱۰ فاقد این طراحی و امتیاز است.
نتانیاهو: J۱۰ را به ایران نفروشید؛ بالاخره جنگندههای چینی به ایران میرسد؟
وبسایت Defense Security Asia گزارش داد که اسرائیل از چین خواسته تا جنگنده پیشرفته J-۱۰C را به ایران نفروشد.
روزنامه هممیهن نوشت: وزارت دفاع چین اعلام کرد که این کشور در حال مذاکره با چند کشور دوست برای صادرات تسلیحات از جمله جنگندههای j-۱۰ است. این نهاد دولتی پکن مشخص نکرد که منظور از کشورهای دوست کدام کشورهاست و از ایران هم نامی نبرد. اما با توجه به اخبار پیشین، توجهها به سمت تهران جلب شد. چراکه گمانهزنیها حاکی از آن بود که ایران به دنبال نوسازی بخشی از ناوگان رزمی هوایی خود با خرید جتهای چندمنظوره از چین است.
بر اساس گزارش نیوزویک، جیانگ بین، سخنگوی وزارت دفاع چین اعلام کرد که این کشور تمایل دارد «دستاوردهای توسعه تجهیزات خود را با کشورهای دوست به اشتراک بگذارد». اینکه ایران تمایلی به خرید جنگنده جی – ۱۰ از چین دارد یا نه، یک موضوع و اینکه آیا سیاستهای پکن در قبال خاورمیانه چنین اجازهای به آنها میدهد، موضوعی دیگر است. با توجه به اینکه جنگندههای عملیاتی ایران با اورهال یا بازآماد کردن همچنان فعال هستند، روزآمد کردن ناوگان نیروی هوایی کمک زیادی به ارتقاء توانمندی نظامی کشور در این حوزه میکند. ایران همچنان در پی خرید جنگندههای برتری هوایی سوخو – ۳۵ از روسیه نیز هست اما این پرونده هنوز به نتیجهای نرسیده است.
وبسایت Defense Security Asia گزارش داد که اسرائیل از چین خواسته تا جنگنده پیشرفته J-۱۰C را به ایران نفروشد. (مشروح این خبر را اینجا بخوانید)
واکنش سفارت چین در اسرائیل
اخیراً سایت میدلایستآی مدعی شده بود که چین تحویل سامانه پدافندی HQ-۹ و همچنین تجهیزات ساخت موشک به ایران را آغاز کرده است. HQ-۹ سامانهای بر پایه سیستم اس – ۳۰۰ روسی است که آنها ادعا کردند ایران میخواهد پول آن را با نفت تهاتر کند. سفارت چین در اسرائیل، روز سهشنبه به این خبر واکنش نشان داد و آن را تکذیب کرد. اما تکذیب نمایندگی دیپلماتیک چین، محدود به این موضوع نبود. آنها به نحوی واکنش نشان دادند که موضوع خرید جنگنده را هم تحت تاثیر قرار میداد.
روزنامه اسرائیلهیوم در این باره نوشت: «سفارت چین در اسرائیل تاکید کرد که قویاً مخالف اشاعه تسلیحات کشتار جمعی است و هرگز به کشورهای درگیر جنگ سلاح صادر نمیکند. سفارت محتوای این گزارش [میدلایستآی] را نادرست میداند. چین اساساً با اشاعه تسلیحات کشتار جمعی و تحویل سامانههای پرتاب آنها مخالف بوده و مدام در حال تقویت توانمندیهای اجرایی خود در زمینه منع اشاعه است. چین هرگز به کشورهای درگیر جنگ سلاح صادر نمیکند و کنترل سختگیرانهای بر صادرات کالاهای دومنظوره خود اعمال میکند. چین به عنوان یک عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل رویکرد محتاطانه و مسئولانهای نسبت به صادرات کالاهای نظامی دارد.»
با توجه به این اظهارات، اگرچه در حال حاضر آتشبس میان ایران، اسرائیل و آمریکا جریان دارد اما جنگ به صورت رسمی و مشخص پایان نیافته. این اظهارنظر دیپلماتیک نیز یک روز پیش از اظهارات سخنگوی وزارت دفاع چین مطرح شده. بنابراین مشخص نیست که اگر موضوع جنگندههای جی – ۱۰ صحت داشته باشد، ذیل کدام نظر قرار میگیرد.
با توجه به اینکه در حال حاضر درگیری میان ایران، آمریکا و اسرائیل است، بهطور طبیعی میتوان از چینیها انتظار احتیاط در فروش سلاح به ایران را داشت. چراکه آنها با انجام این معامله، در عمل خود را به این درگیری وارد میکنند و نمیتوانند انتظار داشته باشند که آمریکاییها اقدام متقابل نکنند و جنگافزارهای جدید در اختیار تایوان نگذارند. تایوان در حال حاضر از جنگندههای اف – ۱۶ برخوردار است که آمریکا قابلیت ارتقاء آن را دارد. بنابراین، با توجه به طرفهای مقابل این درگیری، چینیها با احتیاط حرکت میکنند. با توجه به اینکه نفروختن اسلحه به طرفهای درگیر جنگ، معمولاً یک سیاست اعلامی است و کشورها در چنین شرایطی منافع خود را در نظر میگیرند، اگر منافعشان اقتضاء کند، از فروش سلاح نیز دریغ نخواهند کرد.
موضوع اسرائیل را نیز باید در نظر گرفت. المانیتور به نقل از منابع دیپلماتیک اسرائیلی مدعی شد که نتانیاهو قرار بود در دیدار با ترامپ، نگرانی خود را نسبت به تلاشهای چین برای بازسازی پدافند هوایی و ظرفیتهای موشکی ایران ابراز کند. هفته گذشته، وبسایت Defense Security Asia گزارش داد که اسرائیل از چین خواسته تا جنگنده پیشرفته J-۱۰ را به ایران نفروشد.
جنگنده نسل ۴/۵
چنگدو جی – ۱۰ جنگنده نسل ۴/۵ ساخت چین است که از سال ۲۰۰۷ خدمت خود در ارتش این کشور را آغاز کرد. به غیر از چین، پاکستان هم از این جنگنده در نیروی هوایی خود استفاده میکند. گفته میشود که اندونزی نیز خواهان به خدمت گرفتن این هواپیمای جنگنده است. جی – ۱۰ در دسته جتهای جنگنده چندمنظوره قرار میگیرد که برای درگیری هوایی و همچنین حمله به اهداف زمینی ساخته شدهاند. این جنگنده قابلیت عملیات در شرایط آب و هوایی مختلف را دارد. میتواند ۵۶۰۰ کیلوگرم مهمات از موشکهای هدایتشونده تا بمب را حمل کند.
از دیگر جنگندههای شاخص نسل ۴/۵، میتوان به یوروفایتر تایفون، داسو رافال، سوخو ۳۰، ۳۴، ۳۵، میگ ۳۵، اف/ای-۱۸ سوپر هورنت، اف-۱۵ئی استرایک ایگل، اف-۱۶ فایتینگ فالکن اشاره کرد. این جنگنده به نسبت سوخو – ۳۵ روسی که ایران به دنبال خرید آن نیز هست، قیمت کمتری دارد. گزارشها حاکی از آن است که هر فروند جنگنده جی – ۱۰ بین ۴۰ تا ۵۰ میلیون دلار قیمت دارد. درحالیکه قیمت سوخو – ۳۵ بین ۸۰ تا ۱۰۴ میلیون دلار گزارش شده است. البته سوخو – ۳۵ در میان جنگندههای برتری هوایی دستهبندی میشود که جی – ۱۰ فاقد این طراحی و امتیاز است.
• ترامپ واقعيت تلخ و بيپردهاي را درباره ايران برملا ساخت افکار نیوز
• نشريه آمريکايي: ايران در جنگ اخير شکست نخورد بلکه تهاجميتر شد مشرق نیوز
• جايگزين هاي جي پي اس در ايران مشخص شد / خبر مهم به رانندگان خودرویک
• نامه وزيردفاع سابق اسرائيل به رهبر انقلاب؛ محتواي نامه چيست؟ | خواستي خوار کني، اما ستودي! همشهری آنلاین
• کاترين شکدم، جاسوس اسراييلي چگونه با رئيسي مصاحبه کرد؟ اقتصاد نیوز
• مجلس شمشير را براي اسرائيل از رو بست! طرح تقويت نيروهاي مسلح روي ميز نامه نیوز
• اولين فيلم از دستگيري جاسوس بيگانه در سواحل شمال + جزئيات مثلث آنلاین
• سخنگوي قوه قضائيه: جاسوسان اسرائيل شناسايي شدهاند / هيچ اغماضي در کار نيست اکوایران
• فرار برخي زندانيان از اوين بعد از حمله رژيم صهيونيستي همشهری آنلاین
• مخبر: طرح موضوع عدم کفايت سياسي رئيسجمهور، حرف غلطي است فرارو
• درخواست تعليق فوري همکاري اتحاديه اروپا با اسرائيل اقتصاد نیوز
• چراغ سبز ترامپ براي حمله مجدد اسرائيل به ايران / ادعاي جديد والاستريت ژورنال! نامه نیوز
• جانشين ترابي در تراکتور کيست؟ افکار نیوز
• عکسي از بوسه سردار قاآني بر پيشاني مشاور رئيس ستاد کل نيروهاي مسلح دنیای اقتصاد
• شهادت پليس راهور در حمله بي رحمانه سارق خودرو+ تصاوير | ماشينت را دزديدهام و ميخواهم با آن به مأموران پليس حمله کنم! همشهری آنلاین
• اتباع قانوني داراي مدرک همچنان ميتوانند در کشور حضور داشته باشند خبرگزاری تسنیم
• فرمانده کل ارتش به خلبانان پايگاه يکم شکاري چه گفت؟ اطلاعات
• روسها تنها ناو هواپيمابر خود را متلاشي ميکنند؟ + عکس اطلاعات
• شرط ايران براي ورود اتباع افغانستان به ايران مثلث آنلاین
• علي طائب درگذشت؛ مروري بر سوابق و بيوگرافي او فرارو
• چه کسي جاسوس زن اسرائيل را به ملاقات رئيسي برد؟ اطلاعات
• زنان علوي به دست تروريستهاي «الجولاني» ربوده ميشوند مشرق نیوز
• اولين تصاوير از ۳ مامور پليس که در سيستان و بلوچستان به شهادت رسيدند تازه نیوز
• مراسم بزرگداشت شهيد سرلشکر اميرعلي حاجي زاده خبرگزاری تسنیم
• وطنفروشي به سبک منافقين؛ مزدوري ميداني و اطلاعاتي براي اسرائيل خبرگزاری تسنیم
• ويديو/ توليدِ پهپاد در پايتخت/ ابعادِ نگرانکنندهيِ کشفِ اين کارگاهِ مخفي صد آنلاین
• تاکيد بر حق غنيسازي اورانيوم براي ايران/ بر سر آن مذاکره نميکنيم اقتصاد نیوز
• درخواست تمديد آتشبس بين ايران و اسرائيل | انتقاد شديد لاوروف از حمله آمريکا به تأسيسات هستهاي ايران همشهری آنلاین
• سرپرست سفارت ايران در کابل: اتباع افغانستان مي توانند به يک شرط به ايران برگردند | خود افغان ها هم مي دانند مردم ايران چقدر دوست شان دارند همشهری آنلاین
• سفارت افغانستان در تهران اطلاعيه داد اقتصاد نیوز
• سپاه سيدالشهدا(ع) اطلاعيه صادر کرد اقتصاد نیوز
• ريابکوف پرده برداشت/ طرح مسکو براي انتقال اورانيوم ايران کليد خورد! اطلاعات
• اتباع قانوني داراي مدرک همچنان ميتوانند در کشور حضور داشته باشند خبرگزاری تسنیم
• خبر مهم عراقچي درباره مذاکره با آمريکا/ شرط تهران براي واشنگتن چيست؟ دنیای اقتصاد
• فشار تلآويو به واشنگتن براي جنگ در اين منطقه اقتصاد نیوز
• خبر جديد نتانياهو درباره آتش بس نامه نیوز
• پرواز فوري يسرائيل کاتس وزير جنگ صهيوني به آمريکا مثلث آنلاین
• پيام تسليت دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي در پي ارتحال حجتالاسلام والمسلمين دکتر سيد محمدباقر حجتي خبرثریا
• رئيس عمليات دريايي ارتش آمريکا: ذخاير موشکي را بخاطر ايران از دست داديم! مشرق نیوز
• اظهارات جديد گروسي در خصوص سياستهاي هستهاي ايران اقتصاد نیوز
• توئيت تشکرآميز گروسي از ايتاليا در زمينه سلاح هاي هسته اي اقتصاد نیوز
• سرزمين موعود جديد؛ نگراني مردم قبرس از حضور گسترده يهوديان خبرگزاری تسنیم
• هلاکت فرمانده يگان شناساييِ تيپ گولاني اسرائيل افکار نیوز
• کشف اجساد مسافران ربودهشده در کوههاي بلوچستان پاکستان مشرق نیوز
• لاريجاني براي اسرائيل خطونشان کشيد اطلاعات
• پيشروي ارتش اسرائيل تا ۸۰۰ متري داخل خاک لبنان اکوایران
• ادعاي عجيب فرانسه: مي توانيم مشکل ايران را در عرض ۲ روز حل کنيم/ شايد تهران درحال آمادهسازي يک غافلگيري باشد دنیای اقتصاد
• رونمايي از خودروي ام جي ۵ مدل ۲۰۲۶؛ ارزانتر از دنا فرارو
• تحليلگران اسرائيلي چه تحليلي از حمله به ايران دارند؟ افکار نیوز
• شعري زيبا/ميشود من هم برايت شعر «اي ايران» بخوانم؟ خبرثریا
• شرط ايران براي ورود اتباع افغانستان به ايران مثلث آنلاین
• کاتس با پرونده ايران به آمريکا ميرود مشرق نیوز
• شرط پزشکيان براي ادامه همکاري با آژانس بين المللي اتمي افکار نیوز
• نتانياهو: J۱۰ را به ايران نفروشيد؛ بالاخره چنگندههاي چيني به ايران ميرسد؟ اطلاعات
• حمله شديد ايلان ماسک به ترامپ بر سر جنگنده F-۴۷ مثلث آنلاین
• اسرائيل به دنبال چراغ سبز آمريکا براي حمله به ايران/ بمبافکنهاي B۲ تهران را زمينگير نکرد اطلاعات
• هشدار موديز به اسرائيل درباره جنگ دوباره با ايران همشهری آنلاین
• تلفن همراه چهره نزديک به نتانياهو هک شد/ تصاوير شخصي منتشر شد دنیای اقتصاد
• بيانيه ارتش يمن درباره حمله به تلآويو/ فرودگاه بنگوريون را با موشک ذوالفقار هدف قرار داديم اقتصاد نیوز
• پاسخ ترامپ به لاريجاني ! پارس نیوز
• سفارت روسيه در تهران يک بيانيه داد اقتصاد نیوز
• برنامه جديد ايران و روسيه مشخص شد / يک تماس تلفني مهم خودرویک
• چراغ سبز چين به فروش جنگندههاي پيشرفته به ايران؟ اقتصاد نیوز
• تاجيکستان به افغانها: ۱۵ روز فرصت داريد کشور را ترک کنيد! نامه نیوز
• نامه مهم ترامپ به همسايه ايران خودرویک
• سرقت اعضاي بدن شهداي فلسطيني توسط اسرائيل! + ويدئوي هولناک نامه نیوز
• شرايط پرداخت وام ازدواج و فرزندآوري تغيير کرد فرارو
• لو رفتن ابر پايگاه نظامي چين براي جنگ جهاني سوم | اين شهر زيرزميني ۱۰ برابر بزرگتر از پنتاگون است + عکس همشهری آنلاین
• همسايه ايران رسما دست سوريه را گرفت سرانه
• سرزمين موعود جديد؛ نگراني مردم قبرس از حضور گسترده يهوديان خبرگزاری تسنیم
• شعري زيبا/ميشود من هم برايت شعر «اي ايران» بخوانم؟ خبرثریا
• گروسي: اين کشور در عرض چند ماه ميتواند بمب اتم بسازد | آنها مواد هستهاي لازم براي انجام دادن اين کار را دارند همشهری آنلاین
• چالش جديد صهيونيستها در مقابله با يمن/ غافلگيريهاي صنعا در سطح پدافندي خبرگزاری تسنیم
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
مروری بر تاریکترین روز حکومت رضاخانی در مسجد گوهرشاد؛ روزی که حرمت حریم رضوی شکسته شد
در عرض چند ساعت، کشتار بیرحمانهای صورت گرفت. داخل و بیرون مسجد از اجساد کشتهشدگان و زخمیها پر و آسیبهایی نیز به مسجد وارد شد. حرمت حرم رضوی شکسته شد. بسیاری از کشتهشدگان و حتی برخی مجروحین را در گودالی که به همین منظور کنده شده بود، انداختند.
واقعه مسجد گوهرشاد، یکی از رویدادهای تلخ تاریخ ابران معاصر است. واقعه ای که در پی اصلاحات رضاخانی و مقاومت مردمی در برابر آن، روی داد. در ماجرای قتل و عام مردم مشهد در مسجد گوهرشاد افراد بسیاری جان خود را از دست دادند.
ماجرای متحدالشکل کردن پوشش مردم چه بود؟
قانون متحدالشکل کردن لباس در دوره حکومت رضاشاه رخ داد. به موجب این قانون که با هدف یکدستسازی پوشش مردان ایرانی در ۶ دی سال ۱۳۰۷ش به تصویب مجلس شورای ملی رسید، فقط روحانیانِ دارای مجوز تلبس به لباس روحانیت معاف از پوشیدن لباس متحدالشکل بودند. با این وجود آنان نیز از اعمال قانون مأموران پهلوی در امان نبوده و با دستگیری و آزار و اذیت مواجه شدند. این رفتار که با هدف ایجاد محدودیت برای روحانیون و تضعیف حوزه های علمیه انجام می شد، سبب گردید تا روحانیون دست به اعتراض بزنند. این اعتراضات موجب دستگیری، تبعید و حصر برخی از آنان شد. این درحالی بود که برخی از علما و مراجع تقلید تلاش کرده بودند با صدور اجازه اجتهاد و همچنین مکاتبه با دولت از خلع لباس اجباری روحانیون جلوگیری کنند.
محدودیت کردن فعالیت های مذهبی از جمله ممنوعیت آموزش شرعیات و قرآن در مدارس، اخراج بسیاری از روحانیان از قوۀ قضائیه، اجازه تلبس به روحانیون با امتحان در وزارت معارف و عدم خدمات دهی به روحانیون در ادارات دولتی در کنار قانون متحدالشکل کردن لباس مردان را نیز باید در منظومه رفتارهای رضاخانی در نظر گرفت که منجر به اعتراضات مردم شد. طبق گزارشها، پس از تصویب این قانون در ادارۀ نظمیه برخی از شهرها، دایرهای به نام «دایرۀ تَلبُّس» تشکیل شد و مأموران حکومت با خشونت و توهین به روحانیون در صدد اجرای این قانون برآمدند. در مواردی مأموران حکومت با ورود به مدارس علمیه عمامۀ طلبهها را برمی داشتند، آنها را به شهربانی میبردند و از آنان تعهد میگرفتند که لباس متحدالشکل بپوشند. در پی فضای به وجود آمده، گروهی از روحانیون مجبور شدند لباس روحانیت را کنار بگذارند.
اعتراض عالمان
واقعه مسجد گوهرشاد در تیرماه ۱۳۱۴ش یکی از مهمترین پیامدهای تصویب این قانون بوده است. ماجرا از این قرار است که در ۱۳ فروردین سال ۱۳۱۴ش سید حسامالدین فالی، از فقیهان شیراز، علیه قانون متحدالشکل کردن لباس و کشف حجاب سخنرانی کرد و دستگیر شد. در پی این واقعه، حاج آقا حسین قمی از روحانیون نامدار مشهد به تهران رفت تا با رضاشاه دربارۀ پیامدهای این قانون مذاکره کند؛ اما دولت وقت ایران او را دستگیر کرد. ۱۳۱۴ش روحانیون و جمعی از مردم مشهد، در اعتراض به این اتفاقات در مسجد گوهرشاد تحصن کردند. در پی این تحصن، مأموران حکومت پهلوی وارد صحن گوهرشاد شدند و مردم را به گلوله بستند.
در مشهد چه گذشت؟
اما این همه ماجرا نیست، باید دید در مشهد چه گذشت؟ علمای مشهد جلساتی برای بحث و گفت وگو درباره این بخشنامه برگزار کردند. در یکی از این جلسات که در منزل سید یونس اردبیلی تشکیل شد، پیشنهاد شد که آیتالله سید حسین قمی به تهران برود و با رضاخان درباره توقف اجرای بخشنامه تغییر لباس مذاکره کند. وی در هشتم یا نهم تیرماه وارد تهران شد و پس از ورود به باغ سراجالملک، باغ توسط نیروهای دولتی محاصره شد و تحت کنترل مأمورین درآمد. در نتیجه، آیتالله قمی ممنوعالملاقات شد. روحانیون مشهد در اطلاعیههایی از مردم خواستند که با اعتراض به سیاستهای مذهبی و اجتماعی رضاخان و محدودیتهای اعمالشده علیه آیتالله قمی، دست به اعتصاب و تحصن بزنند و در مسجد گوهرشاد گرد هم آیند. همچنین، روحانیون مشهد تصمیم گرفتند که در مسجد گوهرشاد به مردم بپیوندند و هر روز، یکی از آنان درباره اوضاع جاری کشور برای مردم سخنرانی کند. علاوه براین نامهای به امضای ۱۵۰ نفر از روحانیون و متنفذین مشهد خطاب به رضاخان نوشته شد که در آن، خواستار آزادی آیتالله قمی شدند. اما مسؤول تلگرافخانه مشهد، محتوای نامه را به اطلاع فتحالله پاکروان (استاندار خراسان) رساند. پاکروان دستور تعقیب تمامی امضاکنندگان را صادر کردکه منجر به دستگیری برخی از افراد شد. عده ای دیگر نیز مجبور به ترک دیار خود شدند.
روز واقعه
با ورود شیخ محمد تقی بهلول به مشهد، شرایط شهر تغییر کرد. او که پیش از آن تحت تعقیب بود، با ورود به حرم رضوی اتفاقات دیگری را رقم زد. مأمورین انتظامی، ساعاتی پس از ورود او به حرم، وی را دستگیر کرده و در یکی از اتاقهای صحن کهنه بازداشت کردند. چند ساعت پس از بازداشت بهلول، مردم بهتدریج از این امر آگاه شدند و در مقابل محل توقیف او تجمع کردند. در نهایت، مردم موفق شدند او را آزاد کنند. شیخ محمدتقی بهلول در خاطرات خود درباره هدف ورودش به مشهد و اعتراضات مسجد گوهرشاد میگوید که قصد داشت هیئت حاکمه را دچار وحشت کند. او توضیح میدهد که این برنامه را پیشتر در تهران و سایر شهرها اجرا کرده بود و در موارد مختلف، دولت مجبور به عقبنشینی شده بود. بهلول درباره اتفاقات مشهد میگوید که انتظار داشت دولت عقبنشینی کند، اما شرایط بهگونهای دیگر رقم خورد. او توضیح میدهد که پس از درگیریها، رئیس شهربانی و مأموران پلیس مورد حمله قرار گرفتند و او گیج شده بود و نمیدانست چه باید بکند. وی صحنه های اعتراضات را اینگونه توصیف میکند: در تمام محوطه مسجد و صحنها، صدای مرگ بر شاه، لعنت بر شاه، مرده باد شاه، زنده باد اسلام، لعنت بر بهایی و لعنت بر دشمن علما بلند بود. بهلول در ادامه میگوید که با این اتفاقات، دیگر کوتاه آمدن معنا نداشت و ممکن هم نبود. در یک سخنرانی خطاب به مردم گفتم: کاری که نباید میشد، شد. ما نباید نرمی نشان دهیم، بلکه باید پایمردی کرده و مقاومت کنیم تا حاج آقا حسین قمی را از زندان آزاد کرده و احکام اسلام را جاری کنیم.
با ورود نظامیان در بامداد جمعه همزمان با اذان صبح، گرچه با هدف کشتار مردم نبود، و سربازان با تهدید شیخ بهلول قصد ترک اطراف حرم را داشتند، اما با افزایش تحصن کنندگان و قصد ورود مردم بیرون حرم به داخل صحن مسجد گوهرشاد، بین سربازان و مردم درگیری بوجود آمد که در این درگیری، عدهای کشته و زخمی شدند و برخی از سلاحهای سربازان به دست مردم افتاد. طبق گفته محمدتقی بهلول در روز جمعه، ۲۲ نفر کشته و عدهای زخمی شدند. با افزایش جمعیت تجمعکنندگان در روز شنبه و پیوستن بازاریان و مردم روستاهای اطراف به تحصن کنندگان، ایراد سخنرانی علیه قوانین مصوب رضاخانی، تبعید و حصر علما و ... در شنبه ۲۱ تیر ۱۳۱۴ش (۱۱ ربیعالثانی ۱۳۵۴ق)، تشکیلات کل نظمیه مملکتی دستور سرکوب متحصنین را به نظمیه مشهد ابلاغ کرد. در دستور صادره آمده بود که عملیات باید کاملا محرمانه باشد. تصور مقامات این بود که بیشتر متحصنین، مانند شب قبل، مسجد را ترک خواهند کرد، اما چنین نشد. لحظهبهلحظه بر تعداد جمعیت افزوده شد و بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر در مسجد گوهرشاد و اطراف آن گرد آمدند. در ادامه دستور، تأکید شده بود که از سلاح گرم در درون صحن و آستانه استفاده نشود. با فرارسیدن نیمهشب و عدم پراکنده شدن مردم، تمام درها و راههای ورود و خروج به مسجد گوهرشاد و حرم بسته شد.
در این شرایط، مردم با کلنگ شروع به شکستن درها کردند تا بتوانند از مسجد خارج شوند. در این لحظه، دستور شلیک و کشتار مردم صادر شد و مردم بیدفاع و بدون سلاح، در درون و بیرون مسجد، آماج گلوله نظامیان قرار گرفتند. در روایتها و اسناد تاریخی آمده است در عرض چند ساعت، کشتار بیرحمانه و گستردهای صورت گرفت. داخل و بیرون مسجد از اجساد کشتهشدگان و زخمیها پر شد و آسیبهایی نیز به مسجد وارد گردید. حرمت حرم رضوی شکسته شد و پیش از دمیدن سپیدهدم روز یکشنبه ۲۲ تیر ۱۳۱۴ش، مقاومت متحصنین و معترضین شکسته شد و قیام مسجد گوهرشاد سرکوب گردید. بسیاری از کشتهشدگان و حتی برخی مجروحین را در گودالی که به همین منظور کنده شده بود، انداختند. در برخی منابع به نقل از شاهدان عینی، تعداد کشتهشدگان را ۱۶۷۰ نفر ثبت کرده و البته احمد بهار در روزنامه بهار، به تاریخ ۷ خرداد ۱۳۲۱ش، تعداد کشتهها را ۱۷۵۰ نفر ذکر کرده است.
همچنین یک روز پس از واقعه مسجد گوهرشاد، روحانیون و علمای طراز اول مشهد دستگیر و زندانی شدند. میرزا محمد کفائی خراسانی (معروف به آقازاده، دومین پسر آخوند خراسانی) یکی از آن افراد بود که در یکی از زندانهای تهران بهطور مشکوکی درگذشت.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد
ادامه مطلب را ببينيد
مراسم هفت امام حسين(ع)دركوفه
پس ازمبادله سخنا ن بين ابن زياد واهلبيت امام حسين(ع)ابن زيا د دستورداد آنا ن را درمحلّي كنا ر مسجد جا مع زنداني كرد ند تا كسب تكليف ازيزيد درزندا ن ما ندند وظاهرًا شب وروز هفتم امام حسين(ع) آنا ن درزندا ن كوفه بوده اند ومراسم هفتم اما م حسين(ع) درزندا ن برگذارشده است .
اهلبیت امام حسین علیه السلام در زندان کوفه
سیزدهم محرم؛ اسرای اهل بیت(ع) در زندان کوفه
اهل بیت(ع) به زندان کوفه رفتند
اهل بيت امام حسین (ع) در زندان ابن زياد
هفتم شهادت امام حسین علیه السلام اهلبیت امام در زندان کوفه
هفتم شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش در زندان کوفه
هفتم شهادت امام حسین علیه السلام و یارانش در زندان کوفه
اشعار هفتم شهدای کربلا
اشعار هفتم شهدای کربلا سروده باقری پور
مسیر حرکت اهلبیت امام حسین علیه السلام از کوفه تا شام
اشعار هفتم شهدای کربلا سروده باقری پور
شنو از زینبِ و زندانِ کوفه - که بوده مدتی مهمان کوفه
چنین مرثیه و نوحه سرائی - زبهر آن شهیدانِ خدائی
بوَد امروز روزِِ هفتِ دلدار - دراين هفت روز خوردم غصّه بسيار
دراين هفت روزديدم بس مصيبت - دراين هفت روز ديدم رنج وزحمت
دراين هفت روز من ظلمِ فراوان - بديدم تا كنون ازقومِ عدوان
دراين هفت روز ديدم تازيانه - زشمروزجردون با هر بهانه
دراين هفت روزديدم گريه وآه - نديدم آب ونان زين قوم گمراه
دراين هفت روز بوده گريه كارم - بجزگريه دگرراهي ندارم
دراين هفت روزدربازارِكوفه - بديدم طعنه ازاغياركوفه
دراين هفت روزبسكه گريه كردم - نشانش مانده دررخسارزردم
سرِهركوچه وبازاررفتم - به هرجمعي كه بُد اغياررفتم
عبيدالله دون درمجلسِ خويش - نموده قلبِ مارا ازستم ريش
بسي زخم زبان كرده نثارم - رسيده تاكجا اين روزگارم
به قلب خسته وحال پريشان - نموده جمع مارا كنجِ زندان
سكينه،فاطمه،كلثوم وسجاد - ستمها ديد ازاين قومِ زنازاد
چگويم من ازاين حال پريشان - حسين جانم حسين جانم حسين جان
نما اي باقري كوتاه مطلب - كه نتواني بيانِ حال زينب
سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 92
هفتمِ شاهِ شهیدان - اهلبیتش رفته زندان
در دل زندانِ کوفه - جملگی گریان و نالان
آن یکی گوید حسینم - دیگری نور دو عینم
وان یکی گو ید حبیبی - بهرتودرشوروشینم
وان یکی گوید برادر - وان دگر گوید پدر جان
من زهجرت دل غمینم - بهرِ تو گریان و نالان
آن یکی بهر حسینش - میزند بر سینه و سر
وان یکی بهرِ رقیه - دیگری ازبهرِ اصغر
آن یکی عباس گوید - دیگری هم جانِ مادر
وان یکی از بهرِ قاسم - دیگری از بهرِ اکبر
هم نوا زهرایِ اطهر - گشته با خیل اسیران
گوشه یِ زندان کوفه - جملگی گریان و نالان
مصطفا و مرتضا در- جمعشان گردیده حاضر
ادم و عیسی و موسی - نوح هم آزرده خاطر
مریم و حوّا و هاجر- هم نوا با آن یتیمان
در دلِ زندانِ کوفه – بهرِ سالارِ شهیدان
باقری بنگرکه زینب- میزند بر سینه و سر
بهرِ فرزندان زهرا – با دل و قلبی مکدر
سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 93
امشب شبِ هفتِ عزا بهرِ حسين است
کرببلا غرقِ عزا و شوروشین است
حوّا و مریم ، آسیه ، کلثوم و هاجر
در کربلا امشب زند بر سینه و سر
هم آدم و نوح و خلیل الله و عیسا
هم مصطفی و مرتضی وخضروموسا
امشب به دشتِ کربلا اندر عزا یند
بهر حسین و آن شهیدان در نوایند
امشب که شامِ هفتمِ آقا حسین است
بهر حسین گریان شهِ بدروحنين است
زهرای اطهر بر حسینش گریه دارد
بر یاوران و اهلبیتش غصّه د ارد
ختم رسل بهر حسین خود عزادار
هم غصّه دار زینب و سجّاد تبدار
درکربلا بنگر چسان شورونوائیست
درهفتمِ آقا بپا امشب عزائیست
این هـفـتمين شامِ جد ا يي ازحسین است
اندر عزا زین العبا و زینبین است
دراین شبِ هفتم همه غرقِ عزایند
هم زینب و اهل حرم نوحه سرایند
اندر دلِ زندانِ کوفه این شب تار
باشند از بهرِ حسین امشب عزادار
آل نبی را بین که در تاریکی یِ شب
اندر دلِ زندان همه در تاب و در تب
نوحه سرا کلثوم و زینب بر شهیدان
اندر دلِ زندان همه در آه و افغان
دور از نگاهِ آن یزیدیهایِ کافر
اندر دلِ زندان زند بر سینه وسر
از داغِ هفتاد دو لاله داغدارند
از بهرِ آن گلهای پرپرغصّه دارند
گلهایِ باغ مصطفا گردیده پرپر
از بهرِ آنان درعزاخاتون محشر
زندا نِ كوفه جملگي با اشكِ ريزا ن
شدذکرشان جانم حسين جا نم حسين جا ن
ای باقری آلِ نبی باشد عزادار
هم زینب و کلثوم و هم سجاد تبدار
سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 94
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه دوم محرم
ادامه مطلب را ببينيد
جنایات رضاشاه در مسجد گوهرشاد، 20 و 21 تیرماه 1314
جنایات رضاشاه در مسجد گوهرشاد 1 - جنایات رضاشاه در مسجد گوهرشاد 2 - جنایات رضاشاه در مسجد گوهرشاد 3 - جنایات رضاشاه در مسجد گوهرشاد 4 - جنایات رضاشاه در مسجد گوهرشاد 5 - جنایات رضاشاه در مسجد گوهرشاد 6 - جنایات رضاشاه در مسجد گوهرشاد 7
تصویرمسجدگوهرشاد - عکسهای شخصیتهای دخیل در واقعه - قيام خونين مسجد گوهرشاد مشهد عليه كشف حجاب 21تیر1314 ش - هفده دی خاطره ای بد از رضاشاه و کشف حجاب - ریشه های کشف حجاب در ایران ریشه های کشف حجاب در ایران - رضاشاه و قانون اجباری کشف حجاب - ۱۷ دی؛ سالروز کشف حجاب در ایران - ماجرای قیام مسجد گوهرشاد مشهد - رضاشاه و کشف حجاب قسمت اول - رضاشاه و کشف حجاب قسمت دوم - رضاشاه و کشف حجاب قسمت سوم - پدیده کشف حجاب - کشف حجاب در ایران
واقعه مسجد گوهرشاد : رضاشاه و کشف حجاب قسمت چهارم - رضاشاه و کشف حجاب قسمت پنجم - رضاشاه و کشف حجاب قسمت ششم
واقعه مسجد گوهرشاد
محمدتقی بهلول از شخصیتهایی بود که در واقعه مسجد گوهرشاد در آگاه سازی مردم نقش مهمی ایفا کرد.
واقعه مسجد گوهرشاد تجمع اعتراضی مردم مشهد در مسجد گوهرشاد علیه قانون تغییر لباس بود که توسط نیروهای دولتی سرکوب شد. این واقعه در تیرماه سال ۱۳۱۴ش، در زمان حکومت پهلوی اول رخ داد. علت اصلی این تحصن، اعتراض به اجباری شدن کلاه شاپو و سیاستهای تغییر لباس بود. همچنین، حصر آیت الله سید حسین قمی که از مخالفان این سیاستها بود، موجب افزایش اعتراضات شد. در این تجمع، محمدتقی بهلول سخنرانی کرد و در همین حین، بین مردم و نیروهای دولتی درگیری رخ داد. این تحصن بهشدت سرکوب شد و بیش از ۱۶۰۰ نفر کشته و تعدادی نیز زخمی شدند.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد
ادامه مطلب را ببينيد
جنایات رضاشاه در مسجد گوهرشاد، 20 و 21 تیرماه 1314
تصویرمسجدگوهرشاد - عکسهای شخصیتهای دخیل در واقعه - قيام خونين مسجد گوهرشاد مشهد عليه كشف حجاب 21تیر1314 ش - هفده دی خاطره ای بد از رضاشاه و کشف حجاب - ریشه های کشف حجاب در ایران ریشه های کشف حجاب در ایران - رضاشاه و قانون اجباری کشف حجاب - ۱۷ دی؛ سالروز کشف حجاب در ایران - ماجرای قیام مسجد گوهرشاد مشهد - رضاشاه و کشف حجاب قسمت اول - رضاشاه و کشف حجاب قسمت دوم - رضاشاه و کشف حجاب قسمت سوم - پدیده کشف حجاب - کشف حجاب در ایران
واقعه مسجد گوهرشاد : رضاشاه و کشف حجاب قسمت چهارم - رضاشاه و کشف حجاب قسمت پنجم - رضاشاه و کشف حجاب قسمت ششم
واقعه مسجد گوهرشاد
محمدتقی بهلول از شخصیتهایی بود که در واقعه مسجد گوهرشاد در آگاه سازی مردم نقش مهمی ایفا کرد.
واقعه مسجد گوهرشاد تجمع اعتراضی مردم مشهد در مسجد گوهرشاد علیه قانون تغییر لباس بود که توسط نیروهای دولتی سرکوب شد. این واقعه در تیرماه سال ۱۳۱۴ش، در زمان حکومت پهلوی اول رخ داد. علت اصلی این تحصن، اعتراض به اجباری شدن کلاه شاپو و سیاستهای تغییر لباس بود. همچنین، حصر آیت الله سید حسین قمی که از مخالفان این سیاستها بود، موجب افزایش اعتراضات شد. در این تجمع، محمدتقی بهلول سخنرانی کرد و در همین حین، بین مردم و نیروهای دولتی درگیری رخ داد. این تحصن بهشدت سرکوب شد و بیش از ۱۶۰۰ نفر کشته و تعدادی نیز زخمی شدند.
سیاست تغییر لباس
یکی از سیاستهای فرهنگی رضاخان، تغییر لباس بود که پس از تثبیت قدرت او، بهتدریج و طی چند سال اجرا شد. قانون متحدالشکل کردن لباس در ۱۰ دی ۱۳۰۷ش در مجلس شورای ملی تصویب شد. بر اساس این مصوبه، بهجز برخی روحانیان، تمامی اتباع ذکور ایران در داخل کشور ملزم به پوشیدن لباس متحدالشکل شدند.[۱] . در ۱۳ فروردین ۱۳۱۴ش، جشنی با حضور علیاصغر حکمت، وزیر معارف، در شیراز برگزار شد. در بخشی از این جشن، گروهی از دختران روی صحنه رفتند و ناگهان نقاب از چهره برگرفتند و با آهنگ ارکستر به رقص و پایکوبی پرداختند. این اقدام موجب اعتراض برخی از مردم شیراز شد و عدهای مجلس را ترک کردند. روز بعد، گروهی از مردم در مسجد وکیل گرد هم آمدند و سید حسامالدین فالی، از علما و فقهای شیراز، برای آنان سخنرانی کرد و اعمال جشن را محکوم کرد. پس از این ماجرا، فالی دستگیر و زندانی شد.[۲]
دستور تغییر کلاه پهلوی به کلاه شاپو
دستور تغییر لباس و تبدیل «کلاه پهلوی» به «کلاه بینالمللی» موسوم به «شاپو» به فتحالله پاکروان، استاندار خراسان، ابلاغ شد. او نیز بدون کمترین تأمل، دستور رضاخان را اجرا کرد و در این زمینه، دستورات اکیدی به شهربانی خراسان و دیگر ادارات و عوامل تابعه صادر نمود. محمدعلی شوشتری، خفیه نویس (گزارشنویس مخفیانه حکومت) عصر رضاشاه که در آن زمان در مشهد مأموریت داشت، درباره اجرای این دستور مینویسد: «اجرای حکم در مشهد تا حدی مشکل بود؛ زیرا عوامل مخفیه، متدینین و مجاورین به جنب وجوش افتاده، عنوان «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَومٍ فَهُوَ مِنهُم» را پیش گرفته و سِرّاً و عَلَناً بنای اعتراض را گذاردند.»[۳]
واکنش علما
علمای مشهد جلساتی برای بحث و گفتوگو درباره این بخشنامه برگزار کردند. در یکی از این جلسات که در منزل سید یونس اردبیلی تشکیل شد، پیشنهاد شد که آیت الله سید حسین قمی به تهران برود و با رضاخان درباره توقف اجرای بخشنامه تغییر لباس مذاکره کند. وی در هشتم یا نهم تیرماه وارد تهران شد و پس از ورود به باغ سراج الملک، باغ توسط نیروهای دولتی محاصره شد و تحت کنترل مأمورین درآمد. در نتیجه، آیت الله قمی ممنوع الملاقات شد.[۴] . روحانیون مشهد در اطلاعیه هایی از مردم خواستند که با اعتراض به سیاستهای مذهبی و اجتماعی رضاخان و محدودیت های اعمالشده علیه آیت الله قمی، دست به اعتصاب و تحصن بزنند و در مسجد گوهرشاد گرد هم آیند. همچنین، روحانیون مشهد تصمیم گرفتند که در مسجد گوهرشاد به مردم بپیوندند و هر روز، یکی از آنان درباره اوضاع جاری کشور برای مردم سخنرانی کند.[۵]
تجمع در مسجد گوهرشاد
مردم مشهد با پیگیری علت توقیف آیت الله قمی، خواستار آزادی وی شدند. همچنین، نامه ای به امضای ۱۵۰ نفر از روحانیون و متنفذین مشهد خطاب به رضاخان نوشته شد که در آن، آزادی آیت الله قمی درخواست گردید. اما مسؤول تلگرافخانه مشهد، پیش از ارسال تلگراف، آن را به اطلاع فتح الله پاکروان، استاندار خراسان، رساند. پاکروان نیز بدون درنگ، دستور تعقیب تمامی امضاکنندگان تلگراف را صادر کرد. در نتیجه، عده ای دستگیر شدند و برخی نیز مجبور به ترک مشهد گردیدند. با این پیشامد، اوضاع مشهد بیش از پیش به وخامت گرایید.[۶] .
ورود شیخ بهلول به مشهد
محمدتقی بهلول که تحت تعقیب بود و از شهری به شهر دیگر میرفت، پس از اطلاع از گرفتاری آیت الله قمی، در چهارشنبه ۱۸ تیر به مشهد رسید و به حرم رضوی رفت. اما مأمورین انتظامی، ساعاتی پس از ورود او به حرم، وی را دستگیر کرده و در یکی از اتاقهای صحن کهنه بازداشت کردند. چند ساعت پس از بازداشت بهلول، مردم به تدریج از این امر آگاه شدند و در مقابل محل توقیف او تجمع کردند. در نهایت، مردم موفق شدند او را آزاد کنند.[۷] . شیخ محمدتقی بهلول در خاطرات خود درباره هدف ورودش به مشهد و اعتراضات مسجد گوهرشاد میگوید که قصد داشت هیئت حاکمه را دچار وحشت کند. او توضیح میدهد که این برنامه را پیشتر در تهران و سایر شهرها اجرا کرده بود و در موارد مختلف، دولت مجبور به عقب نشینی شده بود. بهلول درباره اتفاقات مشهد میگوید که انتظار داشت دولت عقب نشینی کند، اما شرایط به گونه ای دیگر رقم خورد. او توضیح میدهد که پس از درگیریها، رئیس شهربانی و مأموران پلیس مورد حمله قرار گرفتند و او گیج شده بود و نمیدانست چه باید بکند. وی صحنههای اعتراضات را اینگونه توصیف میکند: "در تمام محوطه مسجد و صحنها، صدای مرگ بر شاه، لعنت بر شاه، مرده باد شاه، زنده باد اسلام، لعنت بر بهایی و لعنت بر دشمن علما بلند بود." بهلول در ادامه میگوید که با این اتفاقات، دیگر کوتاه آمدن معنا نداشت و ممکن هم نبود. بنابراین، در یک سخنرانی خطاب به مردم اعلام کرد: "کاری که نباید میشد، شد. ما نباید نرمی نشان دهیم، بلکه باید پایمردی کرده و مقاومت کنیم تا حاج آقا حسین قمی را از زندان آزاد کرده و احکام اسلام را جاری کنیم."[۸]
کشتار محدود اولیه
در بامداد جمعه، همزمان با اذان صبح، نظامیان بهتدریج بر مواضع حساس اطراف حرم مسلط شدند. در این مرحله، هدف اصلی نیروهای نظامی کشتار مردم نبود، بلکه تلاش داشتند ورود مردم خارج از حرم را به داخل حرم و مسجد گوهرشاد متوقف کنند. نظامیان به افراد متحصن در داخل مسجد گوهرشاد اعلام کردند که متفرق شوند و عرایض خود را تسلیم استاندار کنند تا به آن رسیدگی شود. شیخ محمدتقی بهلول در پاسخ به مأموری که این درخواست را مطرح کرده بود، گفت: "ما جمع نشده ایم برای اینکه به حرف استاندار متفرق شویم. زود از اینجا برو که نمیخواهیم به تو صدمه برسد." پس از این پاسخ، مأمور محل را ترک کرد، اما بین سربازان و کسانی که قصد ورود به صحن و مسجد را داشتند، درگیری رخ داد.[۹] در این درگیری، عده ای کشته و زخمی شدند و برخی از سلاحهای سربازان به دست مردم افتاد. محمدتقی بهلول گزارش میدهد که در روز جمعه، ۲۲ نفر کشته و عده ای زخمی شدند.[۱۰]
افزایش جمعیت تجمع کنندگان
بر اساس گزارش نظمیه مشهد، تعداد مردم گردآمده در مسجد گوهرشاد لحظهبه لحظه افزایش مییافت. در روز شنبه، معترضان کسبه را وادار به تعطیلی مغازههایشان کردند.[۱۲] . در روز شنبه، عدهای از روستاهای اطراف نیز به مردم متحصن پیوستند و مسجد گوهرشاد و صحنهای حرم مملو از جمعیت شد. سخنرانان درباره موضوعات مختلف، به ویژه آیتالله قمی، تغییر لباس و رفع حجاب، برای مردم صحبت میکردند. از سوی دیگر، قشون شرق به فرماندهی سرلشکر ایرج مطبوعی، همراه با شهربانی و آگاهی، نیروهای خود را برای سرکوب مردم هماهنگ میکردند. شوشتری به نقل از اسدی و پاکروان میگوید که رضاشاه دستور داد: "اگر بیش از این مسامحه کنید و تعلل ورزید، نه کلاه بر سر شما و نه تاج بر سر من باقی خواهند گذاشت. امر میکنم و فرمان میدهم که امشب [نیمه شب شنبه] باید غائله بدون خونریزی خاتمه یابد. هر قدر قشون لازم است، باید آنها را محاصره کرده، محرکین را دستگیر و مردم متفرقه را آزاد سازید."[۱۳]
ترفند تولیت برای خروج علما از تحصن
محمدولی خان اسدی، تولیت حرم امام رضا ع, با توسل به حیله ای، روحانیون ارشد و مراجع خراسان را از مسجد گوهرشاد بیرون کشید. او ادعا کرد که رضاخان درخواست متحصنین را پذیرفته است و به این ترتیب، روحانیون را متقاعد به ترک مسجد کرد. برخی معتقدند که حکومت رضاشاه از کشته شدن مراجع و پیامدهای خطرناک آن، که ممکن بود در سراسر کشور آشوب به پا کند، وحشت داشت.
کشتار تحصنکنندگان
در شنبه ۲۱ تیر ۱۳۱۴ش (۱۱ ربیعالثانی ۱۳۵۴ق)، تشکیلات کل نظمیه مملکتی دستور سرکوب متحصنین را به نظمیه مشهد ابلاغ کرد. در این دستور تأکید شده بود که:
"اگرچه اوامر شاهنشاهی برای دستگیری کلیه اشخاص مفسدهجو، از هر طبقهای که باشند، صادر شده است، اما عامل اصلی عملیات، شما و مأمورین شما هستید. امشب، در زمانی که تردد موقوف و جمعیت متحصنین کاهش یافته است، باید غافلگیرانه با عده کافی از نیروهای پیاده، آژان، صاحبمنصب، وکیل، مأمورین سویل، افسر و سرباز وارد مسجد شده و کلیه محرکین، اعم از علما، تجار و کسبه را فوراً دستگیر کنید. سپس، بدون درنگ، آنان را از مسجد یا صحن خارج کرده و به سرعت به مناطق دوردست تحتالحفظ اعزام کنید. همچنین، هر فردی که خارج از آستانه و مسجد در این اعتراضات نقش داشته، باید دستگیر و همین اقدام درباره او اجرا شود. عملیات باید کاملاً محرمانه باشد تا متحصنین از آن آگاهی پیدا نکنند."[۱۴] . تصور مقامات این بود که بیشتر متحصنین، مانند شب قبل، مسجد را ترک خواهند کرد، اما چنین نشد. لحظه به لحظه بر تعداد جمعیت افزوده شد و بین ۱۵ تا ۲۰ هزار نفر در مسجد گوهرشاد و اطراف آن گرد آمدند. در ادامه دستور، تأکید شده بود که از سلاح گرم در درون صحن و آستانه استفاده نشود و در مواقع نیاز از سرنیزه و امثال آن استفاده شود.[۱۵] . با فرارسیدن نیمه شب و عدم پراکنده شدن مردم، تمام درها و راههای ورود و خروج به مسجد گوهرشاد و حرم بسته شد. در این شرایط، مردم با کلنگ شروع به شکستن درها کردند تا بتوانند از مسجد خارج شوند. در این لحظه، دستور شلیک و کشتار مردم صادر شد و مردم بیدفاع و بدون سلاح، در درون و بیرون مسجد، آماج گلوله نظامیان قرار گرفتند.[۱۶] . در عرض چند ساعت، کشتار بیرحمانه و گستردهای صورت گرفت. داخل و بیرون مسجد از اجساد کشته شدگان و زخمیها پر شد و آسیبهایی نیز به مسجد وارد گردید. حرمت حرم رضوی شکسته شد و پیش از دمیدن سپیده دم روز یکشنبه ۲۲ تیر ۱۳۱۴ش، مقاومت متحصنین و معترضین شکسته شد و قیام مسجد گوهرشاد سرکوب گردید. بسیاری از کشته شدگان و حتی برخی مجروحین را در گودالی که به همین منظور کنده شده بود، انداختند.[۱۷]
تعداد کشتهها
محمدعلی شوشتری، به نقل از شاهدان عینی، تعداد کشتهشدگان را ۱۶۷۰ نفر ثبت کرده است. او در خاطرات خود مینویسد: "عباس نام، شوفر شاهزاده سردار ساعد... به آقای سردار ساعد اظهار کرده بود، آنچه که کشته بود، ما حمل کردیم و بردیم زیر باغ خونی و مقابل اراضی معجونی و عسکریه، بالغ بر یک هزار و ششصد و هفتاد نفر بودند."[۱۸] . احمد بهار در روزنامه بهار، به تاریخ ۷ خرداد ۱۳۲۱ش، تعداد کشتهها را ۱۷۵۰ نفر ذکر کرده است. علیرضا بایگان، که از شاهدان واقعه بوده، عدد ۱۶۷۰ نفر را تأیید کرده است. او در شرح این واقعه میگوید: 'تعداد آنها ۱۶۷۰ نفر بوده و حدود ۷۰ نفر افراد سالم که در گوشه و کنار خود را مخفی کرده بودند و به دنبال فرصت برای فرار میگشتند، به دست مأمورین افتاده و جزو کشته شدگان در کامیون ریخته شدند. سپس، در گودالهایی انداخته شدند و به داد و فریاد و التماس آنها که ما زنده هستیم، توجهی نکردند و آن مردم بیچاره را زنده به گور کردند."[۱۹] .
دستگیری و تبعید روحانیون
یک روز پس از واقعه مسجد گوهرشاد، روحانیون و علمای طراز اول مشهد دستگیر و زندانی شدند. میرزا محمد کفائی خراسانی معروف به آقازاده، دومین پسر آخوند خراسانی که درشامگاه ۱۳۵۶ق / ۱۳۱۶ش، در یکی از زندان های تهران به طورمشکوکی در گذ شت.[۲۰] . سید عبدالله شیرازی، سید یونس اردبیلی، محمدولی نجات، بحرالعلوم، محقق، شیخ هاشم قزوینیف آقابزرگ شاهرودی، نواب احتشام رضوی و برخی دیگر از روحانیون از معرکه گریختند، از کشور خارج شدند یا مخفی گردیدند. عده ای از روحانیون بعداً آزاد شدند و به شهرهای خود بازگشتند.[۲۱] . شیخ محمدتقی بهلول از معرکه جان سالم بهدر برد و با کمک افراد طایفه بربری هزارههای شیعه افغانستان که خود نیز در واقعه مسجد گوهرشاد شرکت داشتند، با تغییر لباس از ایران خارج شد و به افغانستان رفت.[۲۲] . پس از پایان واقعه گوهرشاد، به دستور رضاخان، تغییراتی در سطح رؤسای ادارات مشهد و آستان قدس رضوی صورت گرفت. محمدولی خان اسدی، با اینکه مغضوب بود، تا مدتی در مقام تولیت آستان قدس رضوی باقی ماند؛ اما در ۲۸ آذر ۱۳۱۴ش اعدام شد. ۱۸ نفر از افراد فعال در واقعه گوهرشاد، که همگی روحانی یا طلاب علوم دینی بودند، به سمنان، یزد و شهرهای دیگر تبعید شدند. با توجه به اینکه مدرک متقنی علیه این افراد پیدا نشد، مدتی بعد تبعیدشان پایان یافت و به شهرهای خود بازگشتند.[۲۳] .
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد
ادامه مطلب را ببينيد
مخالفت علما با کشف حجاب
پس از واقعه کشف حجاب در جشن شیراز و دستگیری و حبس آیت الله فال اسیری و بیحرمتی به وی، موجی از اعتراضات در کشور، بهویژه در حوزه علمیه قم، حوزه علمیه مشهد و حوزه علمیه تبریز به راه افتاد. در تبریز، دو مرجع عالیقدر، سیدابوالحسن انگجی و میرزا صادق آقا به تغییر لباس و کلاه شاپو، اعتراض کردند و به سمنان تبعید شدند. «در مشهد هم که دستور تغییر لباس رسیده بود و خبر جشن شیراز و گرفتاری فال اسیری و تبعید دو نفر از عالمان تبریز منعکس شده بود، غوغایی برپا شد و مراجع روحانی سخت ناراحت شدند و برای بحث و گفتوگو درباره تغییر لباس و سختگیری هایی که درباره معممین شده بود، جلساتی تشکیل دادند. در این جلسات که آیت الله حاجآقا حسین قمی و آیت الله سیدیونس اردبیلی و فرزند آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و جمعی دیگر از عالمان و مدرسان درجه اول مشهد شرکت داشتند، مسئله تغییر لباس مطرح شد و بیان شد که این تغییر لباس، به برداشتن حجاب منتهی خواهد شد و باید به شدت از آن جلوگیری شود. تا اینزمان، برخی از عالمان معتقد بودند که کارهای صورت گرفته، بدون اطلاع شاه بوده، وی مخالف این اعمال ضددینی است؛ اما علیاصغر حکمت طی نطقی در میدان جلالیه تهران، با حضور رئیسالوزراء (ذکاء الملک)، به طور آشکار اعلام کرد که گمان مردم مبنی بر عدم آگاهی رضاشاه از جشن شیراز و خودسرانه بودن این حادثه، اشتباه محض است. در این نطق، حکمت گفت که وقوع این حادثه، مستقیماً به دستور شخص رضاشاه بوده است. این اظهارت و وقوع این حوادث در کشور، پس از درج در مطبوعات، در سطح شهر مشهد هم انتشار یافت. آیت الله سیدعبدالله شیرازی که در این زمان در مشهد حضور داشت و از نزدیک شاهد این وقایع بود، میگوید: چون روزنامه حاوی درج اینمطالب برای آیتالله قمی ارسال شد. ایشان پس از مطالعه این اخبار و جریانات، گریه کرد و گفت: "خلاصه، اسلام فدایی میخواهد و من حاضرم فدا شوم" . مهمترین مخالفت علما و مراجع قم با رژیم رضاشاه، در ماجرای کشف حجاب بروز یافت. مرحوم آیت الله حائری ضمن رعایت تمام جوانب قضایا و بدون اینکه بهانه ای به دست رژیم طاغوت بدهد، از مسئله کشف حجاب اظهار نفرت نمود و چون احساس کرد این نقشه شوم، جدّی است و کارگزاران رژیم بهشدّت پیگیر عملی ساختن آن، حتّی در شهر مذهبی قم هستند، بهعنوان اعتراض، جلسات درس و بحث و نماز جماعت خود را تعطیل کرد و تنفّر خویش را از حوادث پیش آمده، اعلان کرد و چون عدّه ای از روحانیون و بازاریان نزد وی آمدند و در خصوص کشف حجاب و عوارض ناگوار آن مطالبی به عرض رسانیدند، آن مرجع عالیقدر به رگهای گلویش اشاره کرد و گفت: باید تا پای جان مقاومت نمود. من ایستاده ام؛ زیرا مسئله حجاب، از ضروریات دین است و بنا به نص قرآن، واجب شمرده میشود. [۱] [۲] . آیت الله حاجآقا حسین قمی برای مذاکره با رضاخان پیرامون مسائلی که به واسطه کشف حجاب پیش آمده بود، بهتهران رفت. قبل از حرکت، از وی درباره نحوه عملکرد و اینکه در ملاقات با شاه چه خواهد کرد، سؤال شد و وی در پاسخ گفت: «اول اصرار و التماس میکنم که از برنامههای ضددینی و اسلامی خود دست بردارد و اگر موافقت نکرد، دست او را میبوسم و اگر باز هم موافقت نکرد، خفه اش میکنم». وی در تصمیم خود قاطع بود؛ بهطوری که قبل از عزیمت به تهران گفت: اگر جلوگیری از این عمل خلاف مذهب، منجر به کشته شدن ده هزار نفر و خودم هم بشود، باز هم ارزش دارد.
نقش بهلول در قیام گوهرشاد
پس از ورود مرحوم شیخ محمدتقی بهلول از فردوس به مشهد و اطلاع از هجرت و زندانی شدن آیتالله قمی، وی در اعتراض بهشرایط پیش آمده، سخنرانی کوتاهی کرده و به واسطه این سخنرانی، دستگیر شد و پس از آزادی، وی در سخنرانی دیگری، پیشنهاد تحصن در مسجد گوهرشاد را مطرح کرد و گفت: "... کار از کار گذشته و ما نباید نرمی نشان دهیم. باید پایمردی کرده، مقاومت کنیم یا حاج آقا حسین قمی را از زندان آزاد کرده و احکام اسلامی را جاری کنیم یا همه کشته شویم" . یکی از نکات در خور تامل درباره قیام مسجد گوهرشاد ۱۸ الی ۲۲ تیرماه ۱۳۱۴ مبارزات علمای غیربومی است که از آن میان میتوان به بهلول واعظ اشاره کرد. بهلول از اهالی گناباد بود که در شهرها و روستاهای کشور منبر میرفت و از اینراه گذران زندگی میکرد. همچنین خاستگاه علمای مشهور دخیل در این قیام نظیر آیات عظام حسین قمی، آقازاده (فرزند ارشد آخوند خراسانی)، یونس اردبیلی، سیدعبدالله شیرازی، مرتضی آشتیانی، سیدعلیاکبر خوئی والد آیت الله سیدابوالقاسم خوئی مرجع تقلید به ترتیب عبارت بود از شهرهای قم، نجف، اردبیل، شیراز، تهران و خوی. نکته جالب این است که وقتی علمای طراز اول مشهد را پس از قیام دستگیر و بعد از بازجویی و محاکمه در تهران (قریب سه ماه) آزاد کردند، مقرر نمودند که همگی آنان باید به شهرهای محل تولد و خاستگاه اولیه خود عزیمت نمایند. به درستی معلوم نیست هدف دستگاه قضائی از این اقدام چه بود، ولی گویا هدفی سیاسی در آن وجود داشت و آن این است که صرفنظر از تمرکز نداشتن جمعی از علمای مشهور دارای پرونده سیاسی در یک مکان، تضعیف جایگاه حوزه علمیه خراسان در کشور بود. بههرحال حتی اگر عده ای از علمای یادشده هم دارای سابقه چندساله سکونت در مشهد بودند، بهلول در این میان استثنا بود؛ زیرا فقط پنج روز در این شهر رحل اقامت افکند و در همین پنج روز هم در مقام سرسلسله جنبان قیام مسجد گوهرشاد فعالیت کرد. همچنین او از این بخت بزرگ نیز برخوردار شد که در همان بدو سرکوب قیام، با جمع انگشت شماری از یارانش، از مسجد گوهرشاد بگریزد و پس از طی اندکی از مسیر، به تنهایی عازم افغانستان گردد. خوشاقبالی بزرگ تر او این بود که حتی پس از قریب سه دهه و نیم زندگی طولانی در کشورهای افغانستان، مصر و عراق، که فقط یک مورد آن ۳۱ سال زندان در افغانستان بود، در پی اخراج ایرانیان از سوی دولت عراق، به ایران بازگشت و قریب چهار دهه به حیات خود ادامه داد.
دعوت مردم به تحصن
همانطورکه گفته شد، شغل بهلول وعظ و خطابه بود. تاحدودی نیز در شهرهای خراسان به وعظ شهرت یافته بود. در یکی از روزهای اوایل تابستان ۱۳۱۴، هنگامی که در شهر قائن به وعظ مشغول بود، از طریق زائرانی که از مشهد مراجعت میکردند، خبر عزیمت آیتالله العظمی قمی از مشهد به تهران را برای گفت وگو با رضاشاه درباره قانون اتحاد شکل لباس و تغییر کلاه شنید؛ ازاینرو بلافاصله عزم خود را برای پیوستن به آن مرجع دینی جزم کرد و در گام اول برای اطمینان یافتن از سفر وی، عازم مشهد شد. او نقل کرده است: «از مدتها دنبال چنین مناسبتی میگشتم که به یک مرجع از طرف دولت حمله بشود تا من به یاری او بشتابم». بههرحال وی، در بدو ورود به مشهد، به منزل آیت الله قمی مراجعه و از خبر عزیمت او به تهران اطمینان حاصل کرد. سپس به حرم امام رضا علیه السّلام رفت تا پس از زیارت به دیدار قمی در تهران بشتابد و از او کسب تکلیف کند. اما به محض ورود به حرم، فضای آنجا را به گونه ای غیرمنتظره بر وفق مراد خود یافت. در هر گوشه ای از حرم و مسجد گوهرشاد (که در جوار آن است) جمعیتی را مشاهده کرد که در پای منابر وعاظ، از حصر آیت الله قمی در تهران سخن میگویند. کنجکاوانه از مردم پرسوجو کرد و جویا شد که از چند شب قبل جمعی در مسجد تحصن اختیار کرده اند و وعاظ نیز برای آنان به صورت جسته و گریخته از تغییر کلاه و حتی قرار کشف حجاب سخن میگویند و مردم را تحریک میکنند؛ از همینرو وی به شوق آمد و بر فراز منبر ایوان مقصوره رفت و با فریادهایی توجه همگان را جلب کرد. پس از تجمع مردم، به حاضران وعده داد که قصد دارد فردا شب مطالب مهمی به سمع و نظر آنها برساند. گفتنی است که در آن روز جمعیت بیشتری نسبت به روزهای قبل در مسجد گوهرشاد تجمع کرده بودند. علت این امر دستگیری جمعی از بازاریان در اعتراض به حصر آیت الله قمی و اعلام حمایت از مطالبات او بود. برای این منظور آنها حتی تلگرافی به دربار مخابره کرده بودند. بههرحال بهلول در چنین فضایی وارد مسجد شد و چون با استقبال شدید مردم حاضر در آنجا مواجه گردید تصمیم گرفت سخنرانی کند.[۳] . نکته در خور توجه این است که بهلول در خاطرات خود اصلاً به این سخنرانی و فراخوان اشاره نکرده، بلکه در بعضی از خاطرات موجود از وقایع آن روزها، به این سخنرانی اشاره و مطالب پراکنده ای از آن نقل شده که فراخوان برای حضور در سخنرانی شب جمعه سخن اصلی آن است. شیخ محمد علمی اردبیلی، از دستگیرشدگان قیام گوهرشاد، درباره آن سخنرانی در خاطراتش چنین نقل کرده است که بهلول در پایان سخنرانی "تند و انقلابی با یک بیان وافی" گفت: ای جماعت فردا شب زن [به مجلس و پای سخنرانی او] نیاید. منظورش این بود که فردا کسانی بیایند که از نظر دل و جرات مرد و مردانه باشند.[۴] . در منبعی دیگر خاطرنشان گردید: "بهلول گفت: حاضرین به غایبین بگویند. فردا شب که شب پنجشنبه است در اینجا و در همین مسجد و روی همین منبر مطالب مهمی را برای شما خواهم گفت. هرکس نیاید از کیسه اش رفته البته میدانم که فراموش نمیکنید"[۵] [۶] . بعد از این سخنرانی جمعیت پراکنده شدند و بهلول نیز آن شب را در منزل یکی از دوستانش به صبح رساند.[۷]
بازداشت و آزادی بهلول
چنین به نظر میرسد که در پی فراخوان شب قبل، جمعیت بسیاری در حرم و مسجد گوهرشاد تجمع نمودند. گفتنی است که ۱۹ تیرماه در مشهد، به مناسبت سالروز حمله روسهای تزاری به حرم مطهر و توپ بسته شدن صحن، مشهور است و این امر هم در تجمع مردم مؤثر بود. بههرحال بهلول، که در آن زمان نیروهای امنیتی او را شناسایی کرده بودند، به منظور گریز از تعقیب یا احیاناً بازداشت از سوی آنان، خود را به داخل حرم رساند و در مسجد گوهرشاد رحل اقامت افکند. او قصد داشت هرچه زودتر سخنرانی افشاگرانه خود را ایراد، و مشهد را ترک کند و با عزیمت به تهران، به دیدار آیت الله قمی بشتابد، ولی این سفر به روز شنبه موکول شد؛ زیرا بهلول اعتقاد داشت هر وقت روز پنجشنبه ای در یکی از شهرهای مقدس باشد، باید شب و روز جمعه را نیز آنجا سر کند تا آداب زیارت مخصوصه را به جا آورد، سپس آن شهر را ترک کند. در نتیجه او موقتاً در مشهد ماند. اما در ظهر پنجشنبه، وقوع حادثه ای تمام برنامههای او را برهم زد. همانطورکه پیشبینی میشد، ماموران شهربانی که در تعقیب او بودند در پی آگاهی از محل استقرار او، به سراغش آمدند و در صحن حرم امام رضا علیه السّلام دستگیرش کردند، اما همین که درصدد برآمدند او را از حرم خارج کنند با مقاومت جمعی از حاضران و زائران مواجه شدند. در این هنگام چند تن از خادمان حرم آمدند و واسطه شدند که او را موقتاً در کشیکخانه حرم نگاه دارند و در فرصت مقتضی از حرم خارج نمایند. حسین بهلول نیز به ماموران تعهد داد که صبح روز شنبه خود را به شهربانی معرفی کند. بدین ترتیب غائله خاتمه یافت و بهلول در کشیکخانه صحن بزرگ حرم زندانی گردید، اما هنوز ساعاتی از بازداشت او نگذشته بود که زائرانی که از مقابل بازداشتگاه او عبور میکردند از درب شیشه ای کشیکخانه بهلول را شناسایی کردند و درصدد برآمدند او را آزاد کنند. بهلول نیز که اوضاع را بر وفق مراد دید برای جلب توجه رهگذران "خود را به حالت گریه به مردم نشان داد" . در همین هنگام فردی با کت و شلوار و کلاه شاپو و کراوات، که براساس قانون اتحاد شکل لباس و تغییر کلاه، لباس پوشیده بود، یعنی نواب احتشام رضوی، از خادمان مشهور حرم که دو ماه پیش از آن ملبس به لباس روحانی بود، در آنجا ظاهر شد و پس از ورود به کشیکخانه، با بهلول گفت وگو کرد. لحظاتی بعد که از بهلول شنید آیت الله قمی نیز در تهران بازداشت شده است، به میان مردم و تجمع کنندگان در مقابل کشیکخانه مراجعه کرد و با صدای بلند فریاد زد: «ای مردم بیغیرت نزدیک پنج هزار نفر از چهارتا پلیس محافظ بهلول میترسید. بریزید و عالِم خود را آزاد کنید. لعنت برکسی که این کلاه را بر سر ما گذاشت»، سپس کلاهش را از سر برداشت و زیر پاانداخت و با ندای یاحسین یاحسین به کشیک خانه حمله کرد. حاضران نیز که تا این لحظه با حیرت این صحنه ها را مشاهده میکردند، به هیجان آمدند و به تبعیت از او به طرف کشیکخانه هجوم آوردند و بهلول را آزاد کردند. جمعیتی که تحت رهبری نواب احتشام رضوی، بهلول را در چنین شرایطی نجات دادند، او را برفراز منبر صاحبالزمان مسجد گوهرشاد نشاندند.[۸] . بهلول در خاطراتش احساس خود را در آن وضعیت چنین بیان کرده است: "وقتی من روی منبر جای گرفتم، دست و پای خود را گم کردم، چرا؟ چون پیشبینی چنین منظره ای را نداشتم و نمیخواستم که شورش بشود" اما جمعیتی که پای منبر او گرد آمده بودند و شعار مرگ بر شاه زنده باد اسلام، زنده باد علما سر میدادند از او میخواستند سخنرانی کند؛ ازهمینرو بهلول زبان به سخن گشود و خطاب به حاضران گفت: «مردم خوب کاری نکردید که مرا اینطوری آزاد کردید. اما اکنون عملی که شده و ما نباید نرمی نشان دهیم یا حاج آقاحسین قمی را آزاد کرده و احکام اسلام را جاری کرده و یا همه کشته شویم». سپس در پایان از مردم خواست که بروند خانه هایشان و آذوقه یک هفته خانواده را تهیه، و با سلاح مراجعت کنند.[۹] . پس از این سخنان، جمع کثیری از حاضران برای اجرای این دستور به سوی منازلشان عزیمت کردند، اما بهلول با باقیمانده افراد (زائران) مکان تجمع را از مسجد گوهرشاد به صحن نو تغییر دادند؛ زیرا وقت خواب بهتدریج فرا میرسید و خوابیدن در مسجد مکروه بود، ولی در صحن اشکالی نداشت. پس از استقرار در مکان جدید، جمعیت تحصنکننده آن شب را (شب جمعه) با دعا و نیایش و مناجات با حق تعالی سپری کردند. عدهای نیز استراحت نمودند. در اینشب هیچیک از مقامات امنیتی به سراغ آنها نیامد.
حمله اول به تحصن کنندگان
چنین به نظر میرسد که ماموران امنیتی به صورت محرمانه در داخل جمعیت تحصنکننده حضور داشتند و لحظه به لحظه وقایع را گزارش میدادند؛ زیرا به یکباره در آستانه اذان صبح صدای شیپور نظامی بهصدا درآمد و این صدا معمولاً نشانه عملیات نظامی بود. البته قبل از حمله، فردی از طرف استانداری به جمع تحصن کنندگان آمد و به آنان هشدار داد که بهتر است هرچه زودتر متفرق شوند، ولی در آن فضای هیجانی و شور انقلابی گوشی برای شنیدن این نصایح نبود. آن فرد به ناچار با ناکامی در ماموریتش مراجعت کرد. در این موقع تمام اطراف صحن و حرم را نیروهای انتظامی محاصره کردند. از همان لحظات حضور ماموران، جمعی از اهالی مشهد که منازلشان در نزدیکی حرم بود و از صدای شیپور نظامی، هیجانزده از خواب برخاسته بودند، در اطراف حرم تجمع کردند. به اینصورت ماموران انتظامی اطراف حرم، خود در محاصره این افراد قرار گرفتند. این اشخاص نیز درصدد بودند از صف نظامیان عبور کنند و به جمع تحصن کنندگان بپیوندند، اما ماموران امنیتی مانع میشدند. در همین لحظات فرمان حمله صادر شد و ناگهان با شلیک گلوله ای عملیات آغاز گردید. نیروهایی که در مواضع خود سنگر گرفته بودند، سلاحهای خود را به طرف تحصن کنندگان نشانه رفتند و از همان آغاز تعدادی از مردم به خاک و خون غلتیدند. جمعیتی که خارج از محاصره بودند با مشاهده این صحنه ها، به طرف ماموران هجوم آوردند. بدین ترتیب به نیروهای انتظامی از دو سو حمله شد و تعدادی از آنها زخمی و کشته شدند. در چنین وضعیت بحرانی، فرمانده آنان دستور عقبنشینی صادر کرد. عدهای از سربازان نیز که انتظار چنین کشتاری را نداشتند (آن هم در صحن حرم مطهر امام رضا (علیهالسّلام)) تاب و تحمل خود را از دست دادند، و به مردم پیوستند. این نکته نیز در عقبنشینی نیروهای امنیتی بیتاثیر نبود. بدین ترتیب حمله اول در سحرگاهان روز جمعه ناتمام باقی ماند، متحصنان با دهها کشته و زخمی، همچنان در موضع خود با عزمی راسخ باقی مانده بودند. و آن روز را به معالجه زخمیها و دفن شهدا گذراندند. عده ای از زخمیها را به منازلشان و عده ای دیگر را به بیمارستان بردند. اولین کسی که از طرف دولت از آزادی و حضور بهلول بر منبر مسجد گوهرشاد و به ویژه فراخوان تجمع او در شب پنجشنبه آگاهی یافت، مولوی، نایب التولیه مسجد گوهرشاد، بود که در پی اطلاع از سخنان بهلول، خود را به پای منبر رساند و درصدد برآمد وی را از منبر پایین آورد، اما مستمعان پای منبر به وی حمله ور شدند و کتک زدند، به طوری که وی را در بیمارستان بستری نمودند. رئیس شهربانی، به محض اطلاع از این حادثه و پیش بینی گسترش قیام، پاسبان بیات، رئیس پلیس مشهد، را نزد استاندار (پاکروان) و فرمانده لشکر خراسان (سرلشکر مطبوعی) فرستاد تا آنها را از قضیه آگاه سازد. در پی کسب اطلاعات پی درپی از وقایع داخل حرم و مسجد گوهرشاد، نامبردگان طی رایزنیهایی در نیمهشب جمعه تصمیم گرفتند که غائله را به وسیله ماموران مستقر در کلانتری ۲، که در جوار مسجد گوهرشاد واقع بود، بخوابانند. برای این منظور، استاندار بهاتفاق فرمانده لشکر به کلانتری یادشده عزیمت نمود تا ضمن بررسی اوضاع بر حمله قریب الوقوع (حمله اول) به متحصنان نظارت کند. در بدو امر افرادی در کتاب «واقعه خراسان» اسامی دو فرد یاد شده به ترتیب: سرگرد محسن اداری و سروان اداری ذکر شده است [۱۰] . را به جمع تحصنکنندگان فرستادند تا با نصایح و اندرز، آنان را قانع سازند و پراکنده نمایند، ولی متحصنان و بهویژه بهلول، که رهبری آنها را برعهده گرفته بود، تقاضاهای خود را در سه بند مطرح و اعلام کردند تا زمانی که این خواستهها برآورده نشود به تحصن خود ادامه خواهند داد.
مطالبات سه گانه آنها عبارت بود از: تغییر ندادن کلاه، جلوگیری از رفع حجاب، و بازگشت فوری آیت الله قمی به مشهد. اما مقامات امنیتی مشهد که نمیتوانستند در این موارد تعهدی بدهند، طی مذاکراتی تصمیم گرفتند متحصنان را قلع و قمع کنند. اجرای این تصمیم نیز به صبحگاهان، که عده تحصنکنندگان به حداقل ممکن کاهش مییافت، موکول شد. تعداد آنان را در این مقطع بین دویست تا ۱۵۰ نفر ذکر کرده اند. گفتنی است که در بدو امر، فرمانده لشکر و رئیس شهربانی به علت اخذ نکردن فرمانی از مرکز، حاضر نبودند این عملیات را اجرا کنند، ولی با اصرار استاندار و به ویژه اتهام وی به شهربانی و تولیت مبنی بر اینکه از گزارش به موقع این واقعه خودداری کرده اند، تصمیم گرفته شد با کمک لشکر (یک اسواران سواره و یک گروهان پیاده)، شهربانی در سحرگاهان منطقه را تحت کنترل بگیرد و با استقرار یک گردان پیاده از نیروهای خود، به غائله خاتمه بخشد، اما در پی هیاهو و سروصداها، عده بسیاری از مردم به اطراف حرم ریختند و ابتکار عمل را از نیروهای امنیتی گرفتند. آنان در حالت بلاتکلیفی و سرگردانی، در حالیکه در اجرای عملیات خود ناکام مانده بودند، طی دستوری عقب نشینی کردند و بدینصورت بحران نه تنها پایان نیافت، بلکه دامنه آن گسترش یافت. در پی این ناکامی، استاندار به اتفاق فرمانده لشکر و رئیس شهربانی و (اسدی نایب التولیه آستان قدس رضوی) به تلگرافخانه رفت و مراتب را به مرکز (شاه) گزارش داد. در پی آن از مرکز دستور رسید که فوراً به غائله خاتمه بخشند.[۱۱]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد
ادامه مطلب را ببينيد
مذاکره با تحصن کنندگان
چنین به نظر میرسد که در این روز برنامه متحصنان بر دو محور اصلی متمرکز گردید: یکی مذاکره با اولیای امور شهر و مقامات مذهبی و دیگری عزیمت به منازل علما و آوردن اجباری آنها به جمع تحصنکنندگان. در یکی از گزارشهای «تشکیلات نظمیه ــ عطف ۷۵۶۱ به مرکز"فضای حاکم بر شهر مشهد در آن روز را چنین ترسیم میکند:" در مسجد گوهرشاد قریب به ده دوازده هزار جمعیت موجود، بهلول و واعظی از رفقایش مردم را تهییج میکنند. بیشتر دکاکین بسته است عدهای از طلاب امروز صبح کسبه بازار را تشویق میکردند که دکاکین خود را باز نکنند. در سایر نقاط شهر خبر تازه نیست و امنیت برقرار است. اقدامات دیروز همان بود که عرض شد به این معنی که پس از زد و خورد دیروز صبح اقدامات روی نصایح بوده؛ زیرا اقدامات جدّی باید در صحن و مسجد به عمل آید و آن هم منوط به استعمال قوای نظامی و اسلحه و وارد آوردن تلفات زیاد و هر قدر هم زودتر این غائله خاتمه پیدا کند بهتر خواهد بود. بسته به صدور امر مرکز است"[۱۲] . نکته درخور توجه در این گزارش، ضمن اعتراف به درگیری در روز قبل (صبح جمعه ۲۰ تیرماه)، این است که «اقدامات روز شنبه ۲۱ تیرماه روی نصایح بوده» و به تعبیر دیگر در پی دستورالعمل شاه مبنی بر پایان دادن فوری غائله، گویا گروه هایی از دو طرف درگیری و همچنین عده ای از مقامات مذهبی و اولیای امور در صدد برآمدند ضمن مذاکره با تحصن کنندگان، آنها را از ادامه تحصن و عواقب احتمالی آن بازدارند. این گروه به نیکی از لاقیدی هیئت حاکمه و شخص رضاشاه آگاهی داشتند و میدانستند که او حتی به بهای سرکوب خونین قیام و شکستن حرمت مسجد و حرم امام رضا (علیه السّلام)، هم قصد و نیّت خود را عملی خواهد کرد. تقریباً تمامی دو طرف مناقشه، اعم از بهلول، نواب احتشام رضوی، آیت الله آشتیانی، آیت الله آقازاده، اولیای امور شهر نظیر: پاکروان، مطبوعی، بیات، اسدی، در مذاکره سهمی داشتند. هر یک از این افراد میکوشیدند به طور مصالحه آمیز تحصن خاتمه یابد. خاطرات نواب احتشام رضوی حاکی از این موضوع است که در این روز درباره اتخاذ مواضع لازم در قبال وقایع و پیشامدهای احتمالی، میان تحصنکنندگان دودستگی پیش آمد. نواب نقل کرده است: «به شیخ بهلول گفتم: مردم بدبخت نباید بیجهت کشته شوند، این مسامحه فعلی دولت نظیر حمله دیروز و عقبنشینی قشون عملی مرموز است فعلاً مقصر اصلی جز من و تو کسی نیست. دولت هم به ما دو نفر نظر دارد. الساعه تکلیف دینی و وجدانی ما این است که عملاً فداکاری نماییم ... اول این مردم باایمان مظلوم را زنده به خانههایشان بفرستیم. من و تو هم رسماً تسلیم شویم ... دیگر نمیتوانند آستانه و مسجد را منهدم نمایند یا مزاحم مردم شوند». نامبرده افزوده است: نه تنها بهلول این پیشنهاد را نپذیرفت، بلکه عدهای را تحریک کرد که شبانه او را بکشند. بر اساس این خاطرات همچنین علمایی که در آن روز به جمع تحصنکنندگان بهطوع یا اجبار پیوستند جلسات مذاکره ای تشکیل دادند و تصمیم گرفتند: اولاً منبر محدود شود و غیر از عقلا و بزرگان کسی منبر نرود و آنها هم حرف تحریکآمیز نزنند؛ ثانیاً جلوی ماجراجویان و عوامل پشت پرده در تحریک عوام گرفته شود؛ ثالثاً طی مخابره تلگرافی به رضاشاه، مظالم دیروز قشون گوشزد گردد و تا رسیدن جواب آن منتظر باقی بمانند.[۱۳]
مذاکره احتشام رضوی
بهلول در خاطراتش از تماس فرصت طلبانه احتشام رضوی با عوامل حکومتی و مذاکرات بین آنان سخن به میان آورده و نقل کرده است که این مذاکرات بدون آگاهی او انجام شد و اولیای حکومتی در این گفتوگو به نواب پیشنهاد ریاست حرم امام رضا (علیه السّلام) (تولیت) را دادند.[۱۴] . اما خود نواب در خاطراتش ذکر کرده است که این ملاقات به درخواست سرلشکر مطبوعی و به واسطه پدرش (نواب رضوی) و شخصی به نام فرخ (رئیس کابینه آستانه) انجام شد. محل آن نیز عمارت تولیت در آستانه بود. از جزئیات مذاکرات چنین برمیآید که فرمانده لشکر شرق، نواب احتشام رضوی را نسبت به بهلول ملایم تر و انعطاف پذیرتر میدید و ازاینرو به مذاکره با وی تمایل پیدا کرد. در این گفت وگو، هر یک از دو طرف از موضع خود دفاع کردند. در پایان مطبوعی متن تلگراف رضاشاه را مبنی بر سرکوب کردن قیام به احتشام رضوی نشان داد و اظهار نمود: "آقای نواب این دستور تلگرافی که با تمام تشریفات نظامی از طرف اعلیحضرت به نام ریاست عالیه قوا دستور داده شده ... تا سه ساعت به غروب اگر تحصنکنندگان متفرق نشدند آستانه و مسجد را به شدت بمباران و منهدم سازیم و ساکنین این دو بقعه را نیز بدون استثنا بکشیم" و سپس خاطرنشان نمود که "نواب احتشام، شخص تو قادری امروز این دو مسجد بزرگ را نجات دهی ... بیا و این فتنه را بخوابان". وی ادامه داده است که این مذاکرات بدون هیچ گونه نتیجه ای خاتمه یافت و وی پس از مراجعت بهسراغ بهلول رفت و قضیه را برای او شرح داد، ولی بهلول، ضمن مخالفت با این پیشنهادات، به او تاکید کرد: "اگر کلمه ای از آنچه گفتی با مردم حرف بزنی تو را تکذیب و تکفیر میکنیم. این انقلاب به هر قیمتی هست ... باید توسعه یابد". [۱۵] [۱۶]
مذاکره بهلول
در ادامه این ماجرا به نقل از بهلول آمده است که چون این عمل نواب، موضع تحصنکنندگان را تضعیف کرد، خودش تصمیم گرفت ابتکار مذاکرات را بهدست گیرد. وی خاطرنشان ساخته است: «در همین موقع کسی پیش من آمد و گفت: هیئتی مرکب از هشت نفر از جانب حکومت به اینجا آمده، میخواهند با تو مذاکره کنند». اعضای این هیئت عبارت بودند از: آیت الله آقازاده، آیت الله شیخ مرتضی آشتیانی، دو تن از علمای تهران و چهار نفر از اولیای شهر مشهد، یعنی پاکروان استاندار، مطبوعی (فرمانده لشکر شرق)، سرهنگ نوایی یا همان سرهنگ بیات رئیس شهربانی خراسان و محمدولی اسدی، (نایب التولیه آستانه). در آغاز این مذاکرات، آیت الله آقازاده رشته کلام را به دست گرفت و با خشم خطاب به بهلول چنین گفت:
"ای نادان، این چه فسادی است که تو برای ما ایجاد کرده ای؟ تو به فکر خدمت به اسلام هستی، در حالیکه به کفر خدمت کرده ای، اگر کوچک ترین ضعف و شکستی در دولت ایجاد شود، ایران مورد هجوم روسیه و انگلستان از مرزهای سرخس و زاهدان قرار خواهد گرفت. آنها تمام ایران را اشغال خواهند کرد. شکر خدای را که شاه ما مسلمان هست و عملی در جهت مخالفت با دین انجام نمیدهد. جلوگیری از حجاب و پاره ای دیگر از کارهای بد به دستور شاه نیست ... شاه قسم یاد کرد، که عملی خلاف شریعت اسلامی و بدون اجازه مراجع دینی انجام ندهد. آیت الله سیدحسین قمی بازداشت نشده است و حال او خوب است. ایشان به زودی به مشهد خواهد آمد" بهلول در ادامه افزوده است: "آقازاده سپس لحن خود را تغییر داد و گفت: اما اکنون بیا گذشته را فراموش کرده و از آینده بگوییم. رضاشاه وعده داده که عفو عمومی اعلام کند. هیچکس بهخاطر اعمالی که شتابزده انجام داده است، مورد پیگرد قرار نخواهد گرفت. تو نیز در امان هستی و میتوانی با آزادی کامل به فعالیتهای دینی بپردازی. اما در حالحاضر بایستی این جمعیتی را که پیرامون تو جمع شدهاند متفرق کنی و سلاحهایی را که از سربازان گرفتهاید تحویل مسئولین بدهید. امشب را میتوانی پیش من میهمان باشی و فردا هر کجا میخواهی برو" . بهلول نقل کرده است: «من در پاسخ گفتم: تا هنگامیکه آیت الله قمی به مشهد نرسد، مردم متفرق نشده و سلاح را تحویل نخواهیم داد. اگر به خاطر احترام شما علما نبود به پادگانها حمله میکردیم و از توپ و آتشبار نمیترسیدیم؛ زیرا ما در راه خدا میجنگیم». او سپس تصریح کرده است که در پایان به آنان اولتیماتوم داد و گفت: «اگر تا یکشنبه آیت الله قمی آمد و صداقت شما بر ما معلوم شد، در اینصورت تصمیمگیری را به ایشان وامیگذاریم، اگر تا روز یکشنبه آیت الله قمی نیامد، جنگ را آغاز خواهیم کرد». آنان با این پیشنهاد موافقت کردند و قراردادی به شرح ذیل نوشته شد: ۱. مسجد و اطراف آن در اختیار ما باشد و هیچ یک از عوامل رژیم بدون اجازه ما وارد این محوطه نشوند؛ ۲. ما در امور شهر دخالت نکنیم. آنها نیز کسی از طرفداران ما را بازداشت نکنند؛ ۳. نیروهای ما بتوانند برای انجام امور شخصی با آزادی کامل البته بدون سلاح تردد نمایند؛ ۴. نیروهای ما به ادارات دولتی وارد نشوند؛ ۵. اجازه دهند کشتهها را دفن و مجروحین را پانسمان کنیم.[۱۷] . البته چنانکه بهلول نیز خاطرنشان ساخته است، مقامات امنیتی مشهد دستور سرکوب قیام را پیش از آن گرفته بودند و این مذاکرات فقط برای وقتکشی و به دست آوردن فرصت لازم به منظور اجرای آن دستور بود؛ ازاینرو نمیتوان آنان را در انعقاد این قرارداد صادق دانست. در این میان علمای مشهور مشهد نیز برای جلوگیری از خونریزی به تکاپوهایی دست زدند که از آن میان آیت الله آشتیانی به سراغ تحصن کنندگان رفت. در یکی از اسناد مربوط به دستورالعمل صادر شده از سوی ریاست کل شهربانی کشور به رئیس شهربانی خراسان درباره اتخاذ تمهیدات لازم برای حمله نهایی به تحصنکنندگان، با اشاره به صدور فرمان شاه، تاکید شده است: "اگرچه آشتیانی بهعنوان خدمتگزاری داخل آنها شده است، ولی احتیاط را نباید از دست بدهید و اگر آن شب از مسجد خارج نشده و جزو متحصنین قرار گرفت، مشارالیه هم باید جزو دستگیرشدگان باشد .... عدم خروج او نباید مانع اقدامات شما باشد ... جواز مسافرت به خارج هم فعلاً به مسافرین ندهید و از نزدیکترین نظمیهها کمک بخواهید".[۱۸]
سرکوب خونین قیام
هرچند گروههای مختلف، طی یکی دو روز قبل از سرکوبی قیام، مذاکرات متعددی برای حل مسالمت آمیز ماجرا انجام دادند، ولی از یکسو با کوتاه نیامدن عده ای از قیام کنندگان و از آنجمله بهلول برای پایان یافتن تحصن و از سوی دیگر صدور دستور رضاشاه مبنی بر لزوم فوری سرکوب کردن قیام کنندگان، همه شواهد و قرائن از قریب الوقوع بودن حادثه ای خونین خبر میداد؛ به ویژه اینکه از عصر روز شنبه فرماندهان انتظامی سلاحها و تجهیزات سنگین و سبک نظامی را در بعضی از نقاط شهر مستقر کردند، از آن جمله در چهار سردر مسجد گوهرشاد چهار قبضه مسلسل سنگین کار گذاشتند، ولی مردم باور نمیکردند این سلاحها به قصد کشتار آنها کار گذاشته شده باشد. تصور آنان این بود که دولت با اینکار درصدد است آنها را تهدید کند و در مذاکرات در جایگاه برتری قرار گیرد. عده ای نیز این اقدامات را برای جلوگیری از ناامنی در سطح شهر و غارت و دزدی افراد نابکار تلقی میکردند، ولی آگاهان عرصه سیاست به فراست دریافتند که در پشت پرده این ظواهر، تصمیمات سنگینی اتخاذ شده است. برای همین منظور آیت الله آشتیانی که به ندرت در چنین مسائلی مداخله میکرد وارد عرصه شد و با اسدی و بهلول مذاکره کرد. همچنین آیات عظام میرزا حسن سبزواری و شیخ علیاکبری نهاوندی نیز در همین خصوص، اقداماتی انجام دادند، [۱۹] ولی هیچ یک از این تکاپوها نتیجهای دربر نداشت. مهم ترین اقدام علمای مشهور در این روز، مخابره تلگراف هشت امضایی به رضاشاه بود که در آستانه حمله صبح یکشنبه، اسدی به بهانه اینکه جواب تلگراف آنها آمده است، یکی یکی آنها را به دارالتولیه فراخواند تا در صورت حمله، جان آنان از این تهاجم در امان بماند. از آن جمله آیتالله شیرازی، که چهارمین نفر امضاکننده آن تلگراف بود، در خاطراتش نقل کرده است: «علما در آن شب در کشیکخانه مسجد بودند که اسدی ماموری فرستاد پیش آقایان که تشریف بیاورید در دارالتولیه که جواب تلگراف به اعلیحضرت آمده است»، اما وقتی اسامی آن علما را میخواندند، سیدعبدالله ملایری نامی، که از امضای تلگراف هم خودداری کرده بود، اشتباهی به جای او به درالتولیه احضار شد. شیرازی علت این اتفاق را مشهور نبودن وی در مشهد ذکر کرده است. در نتیجه وی در کشیکخانه مسجد گوهرشاد باقی ماند و حتی به او ماموریت داده شد که مجلس را نگاه دارد. وی نقل کرده است: در همین فاصله چند ساعت حضور در کشیکخانه:"متصلاً از کمیسری و نظمیه تلفن میشد که چقدر اشخاص در مسجد هستند؟ چقدر در کشیکخانه هستند؟ اینها هم جواب میدادند جمعیت خیلی است" . [۲۰] . در دستورالعمل ریاست شهربانی (که قبلاً به آن اشاره شد) به رئیس نظمیه خراسان درباره لزوم فرماندهی عملیات تحت امر شهربانی، و زمان اجرای آن خاطرنشان شده است: "امشب شب ۲۲ تیرماه و نیمه شب یکشنبه در موقعی که تردد موقوف و جمعیت متحصنین هم تقلیل یافته است غفلتاً عده کافی، هرچه بیشتر بهتر، با فرم و لباس سویل از قوای دربانان، آژان، صاحب منصب گسیل و ماموری سویل همراه افسر و سرباز غفلتاً به مسجد وارد و کلیه متحرّکین اعم از علما و تجار و کسبه و غیره را آناً دستگیر و بدون درنگ از مسجد یا ضمن خارج و سرعت طرق یکی از روستاهای اطراف مشهد هرچه دورتر بهتر تحت الحفظ اعزام و همچنین هرکس را در خارج آستانه و مسجد تا به حال تشخیص داده اید در این امر مداخله دارد آنها را هم دستگیر و همین عمل را درباره آنها اجرا دارید. در ادامه درباره مخفیانه بودن عملیات آمده است: باید عملیات شما تا قبل از اجرا، فوقالعاده در پرده و مستور بوده که متحصنین آگاهی حاصل نکنند و در اجرای امر نهایت فداکاری از طرف شما و مامورین باید به عمل آید. در پایان نیز تصریح گردیده است: «بعد از دستگیری اشخاص فوق عوامل شناخته شده قیام جمعیت را هم فوراً از صحن و مسجد و نقاط دیگری که تجمع کرده اند خارج نموده و بعد هم هیچکس را نگذارید داخل شود. و در نهایت برای جلوگیری از تجمع مجدد مردم تاکید شده است: «هر اقدام شدیدی که لازم است بکنید که غائله تجدید نشود». پاسخ رئیس شهربانی مشهد حاکی است: "الساعه پنج عصر بر حسب امر فرمانده محترم لشکر، اطراف صحن و مسجد بهوسیله قوای نظامی و انتظامی و پلیس محصور گردید. بیات"[۲۱] . فرمانده بخشی از نظامیان مهاجم به حرم گزارش داده است: "نزدیک ساعت ۱۶ بعدازظهر از طرف خیابان تهران امام رضا (علیهالسّلام) فعلی دو هنگ پیاده و هنگ سوار بدون اسب و توپخانه با تفنگ و گردان مهندسی و خلاصه هرچه سرباز در مشهد بود به مرور وارد خیابان تهران شده و در دو طرف خیابان در کنار جوی نشسته و افسران آنها هم نزدیک عده ابوابجمعی خود ایستاده بودند. از ورود نظامیان حدس خوشی زده نمیشد و معلوم گردید اقدام شدیدی میخواهند بنمایند".[۲۲] . اما نواب احتشام رضوی نقل کرده است: "سه ساعت از شب گذشت از دارالتولیه و آقایان علما که بهمنظور دریافت جوابیه رضاشاه به تلگراف هشتامضایی علما از سوی اسدی احضار شده بودند، خبری نشد، تحصنکنندگان همچنان در بلاتکلیفی به سر میبرند. دربها و رواقها و صحنین بسته شد. جمعی اطراف بهلول را گرفته و میخواهند او را با لباس مبدل فراری دهند. قسمت اعظم محصورین خفتهاند، تمام چراغهای برق مسجد خاموش شده. ناگهان درب حرم و برخی صحنین باز شد و نظامیها آهسته و آرام در بامهای مسجد گوهرشاد، گلدسته ها و نقاره خانه حرم موضع گرفتند. کامیونهای زیادی برای حمل مقتولین و مجروحین در فلکهها و خیابانها مهیا کرده اند" . برحسب فرمان فرماندهان، سربازان دفعتاً از اطراف، دربهای مسجد را شکستند. بر اثر صدای مهیب آن، همه از خواب برخاستند و تمام فضای مسجد گوهرشاد را پر از نظامی مسلح دیدند آنان «تا از جای خود بلند شدند باران فلز و آتش را دیدند که بر سر آنان میبارید». بیش از هفت ساعت از شب گذشته، متجاوز از ۲۵۰۰ نفر نظامی در فضای مسجد دیده میشد. فرمان شلیک صادر شده و مسلسلهای سبک و سنگین از گلدستهها و بامها مردم را هدف قرار دادند.[۲۳] . حجتالاسلام مرعشی قزوینی، یکی از دستگیرشدگان، در بازجویی خود، کیفیت تهاجم را چنین شرح داده است: "شش ساعت از شب که گذشت، صدای کلنگ از دو طرف با هیاهوی نظامی بلند شد. در عرض چند دقیقه درهای مسجد را خرد کرده و به داخل مسجد ریختند. مردم از هر طرف فرار کردند، اما از عقب درها آماج گلوله قرار گرفتند، بقیه هم درمسجد ودچار تیرباران بودند... چیزی که دیده شد زمین مسجد مالامال خون بود'.[۲۴]
خاطرات بهلول از روز حمله
اما خاطرات بهلول ابعاد دیگری از این واقعه را بیان کرده است: «به هنگام عصر روز شنبه گروهی از اهالی روستاهای بادیه نشین که با خود میلههای آهنی، چاقو، شمشیر، ساطور و تفنگ همراه داشتند به ما پیوستند، آنها خبر دادند که فردا اول صبح گروههای دیگری نیز میآیند، همچنین خبردار شدیم از شهرهای قوچان، تربت حیدریه و نیشابور مردم آماده میشوند که به ما بپیوندند. این اخبار، عوامل رژیم را به وحشت انداخت و لذا تصمیم گرفتند قبل از رسیدن نیروهای مردمی به بحران خاتمه دهند». بهلول در ادامه افزوده است: "اینجانب چون به کمک نیروهای مردمی اطمینان داشتم تصمیم گرفتم عقب نشینی نکنم، لذا به آماده سازی نیروها پرداختم، پس در هر در ورودی نیروهای مسلحی را گذاشتم. مهمترین درب را به نواب احتشام رضوی سپردم" . براساس خاطرات بهلول «ماموران رژیم قبل از اذان صبح دست به عملیات زدند و مواضع ما را متلاشی کردند. نیروهای ما مقاومت سختی از خود نشان دادند، اما ناگهان خیانت از نواب احتشام رضوی که فرماندهی در اصلی ورودی مسجد را بهعهده داشت، رخ داد. او و افراد تحت دستورش در را رها کرده و فرار نمودند که این در از کنترل ما خارج شد و راه هجوم دشمن به مسجد هموار گردید. در این هنگام یقین کردم باقیماندن در مسجد غیرممکن است. تصمیم گرفتم از مسجد خارج شده و به نیروهای مردمی که از روستاها میآمدند ملحق شوم. من به اتفاق ۲۵ نفر حلقه محاصره را شکسته و به طرف جنوب شهر فرار کردیم. ماموران برای دستگیری ما تیر هوایی شلیک میکردند. بعد از مدتی همراهان را متفرق کرده و فقط چهار نفر ماندند». ادامه خاطرات بهلول حاکی از این است که وی سپس به منزل زنی پناه برد و به محض اطلاع از بازرسی خانه به خانه برای یافتن او، به تنهایی از شهر خارج شد و راه افغانستان را در پیش گرفت.[۲۵] . اما نیروهای رژیم وقت عوامل دیگر این قیام را دستگیر کردند و بعضی از آنها را اعدام و عدهای دیگر را تبعید نمودند که از جمله این تبعیدشدگان نواب احتشام رضوی بود.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد
ادامه مطلب را ببينيد
نتایج قیام مسجد گوهرشاد
1- این قیام، مشروعیت خاندان پهلوی را زیر سؤال برد و بهعنوان نقطه اوج مبارزات مردم بر ضد حکومتی که با مذهب سر ستیز داشت، همواره تنور مبارزه را گرم نگه داشت.
2- این حادثه به مردم ایران ثابت کرد که مدرنیته مورد نظر غرب و ترقی غربی، هرگز با اعتقادات و دیانت آنها سر سازگاری ندارد و نیز موجب تقویت پایگاه روحانیت شیعی بهعنوان تنها نهاد متولی دیانت مردم شد. قیام مسجد گوهرشاد، اگرچه به ظاهر شکست خورد، ولی افقهای جدیدی از مبارزه دینی تحت نظارت مرجعیت شیعی را برای مردم ایران گشود.
دستاورد اصلی قیام مسجد گوهر شاد، نشان دادن ماهیت اصلی تمدن و رفاه غربی به جامعه ایرانی بود. با این قیام و کشتار وحشیانه رضاخان در آستان مبارک رضوی، ثابت شد که نسخه تجویزی روشنفکران برای مدرن شدن جامعه ایران، نهتنها به مقدسترین اعتقادات آنها، بلکه بهجان آنها نیز رحم نمیکند. این دستاورد بعدها خود را در قالب انقلاب اسلامی و حضور پر شور زنان باحجاب در تظاهرات برضد رژیم شاهنشاهی بهخوبی نشان داد.
هنوز دقایقی از نیمه شب نگذشته بود که ماموران با تمام توان به مسجد حمله میکنند. اینگونه بود که از همه طرف به متحصنان در مسجد گوهرشاد حمله شد تا یکی از سیاه ترین روزهای دوران حکومت پهلوی اول رقم بخورد. دلیل اصلی حرکت مردمی در واقعه گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ شمسی، سیاستهای ضد دینی رضا شاه و نوع برخوردش با آیتا... حاج حسین قمی بود. رضا شاه برخلاف رفتارهای خود در فاصله کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ تا رسیدن به پادشاهی ایران در سال ۱۳۰۴ که به همراهی با اقشار مختلف جامعه از جمله روحانیان پرداخته و از خود رفتارهای مذهبی بروز داده بود، در دهه نخست سلطنت خود اقدامات سختگیرانه و محدودکنندهای بر ضد روحانیت در پیش گرفت. هنگامی که در سال۱۳۱۴، جایگزینی کلاه پهلوی با کلاه شاپو، به فرمان حکومت در سراسر کشور اجباری شد، در شهر مذهبی مشهد، اجرای آن بهآسانی انجام نشد. محمدولی اسدی، نایب التولیه آستان قدس رضوی که از مقربان درگاه و کاملا مورد اعتماد رضاخان بود، طی گزارش محرمانهای به دربار یادآوری کرد که مسئله تغییر کلاه و محدود کردن مجالس روضهخوانی در شهر مذهبی مشهد که دارالعلم بزرگ اسلامی است، به مصلحت نیست و تدبیر آن است که بهتدریج و با تدابیری خاص این مسائل در خراسان پیاده شود و ممکن است در اثر اجرای این برنامه در استان خراسان و بهخصوص شهر مشهد، قیامی از طرف مردم مسلمان به وقوع بپیوندد. دفتر مخصوص رضاخان، نظریه نایب التولیه را با چهار مقام مؤثر خراسان آن روزگار در میان میگذارد و نظریه آنها را خواستار میشود؛ فتح ا... پاکروان استاندار، سرتیپ ایرج مطبوعی فرمانده لشکر و سرهنگ بیات رئیس شهربانی گزارش میدهند که اجرای این برنامه با مشکل و کوچکترین مقاومتی مواجه نخواهد شد. تنها عبدالعلی لطفی، رئیس استیناف خراسان، نظریه اسدی را تأیید میکند و بر همین اساس از دفتر مخصوص شاه ابلاغ میشود که تمام دستورات قبلی باید به عمل آید. انتشار اعلامیه های دولت درباره کلاه و مجالس ختم و روضهخوانی در شهر مشهد با عکسالعمل جامعه روحانیت و بازاریان مواجه شد.
۱۸ تیر ۱۳۱۴؛ اولین روز ورود بهلول به مشهد
بهلول واعظ، در قائن است که از طریق زائرانى که از مشهد مراجعت مىکردند، خبرهای این شهر را میشنود. براى کسب اطمینان از سفر آیتا... قمى عازم مشهد میشود. در بدو ورود به مشهد به منزل آیتا... رفته و از خبر عزیمت او به تهران اطمینان خاطر حاصل میکند. سپس به حرم امامرضا (ع) میرود تا پس از زیارت به دیدار قمى در تهران بشتابد و از او کسب تکلیف کند.
در مسجد گوهرشاد جمعی از چند شب قبل تحصن کرده بودند و همهجا حرف از حصر آیتا... قمى در تهران بود و بازاریان جلبشده حامی او که به دربار تلگراف فرستاده بودند. وعاظ نیز براى آنان به صورت جسته وگریخته از تغییر کلاه و حتى قرار کشف حجاب سخن میگویند و مردم را تحریک مىکنند. بهلول نیز به شوق آمده، بر فراز منبر ایوان مقصوره میرود و با فریادهایى توجه همگان را جلب میکند: "قصد دارم فرداشب مطالب مهمى به سمع و نظرتان برسانم.» از سویی بهلول معتقد بود هروقت پنجشنبه اى در یکى از شهرهاى مقدس بود، مىبایست شب و روز جمعه را نیز آنجا به سر کند تا آداب زیارت مخصوصه را به جا آورد، سپس آن شهر را ترک کند. شیخ محمد علمى اردبیلى از دستگیرشدگان قیام گوهرشاد، در خاطراتش نقل مىکند که بهلول در پایان سخنرانى «تند و انقلابى با یک بیان وافى» گفت: "اى جماعت! فرداشب زن [به مجلس و پاى سخنرانى او]نیاید. منظورش این بوده که فردا کسانى بیایند که از نظر دل و جرئت، مرد و مردانه باشند." بعد از این سخنرانى جمعیت پراکنده میشوند و بهلول نیز آن شب را در منزل یکى از دوستانش به صبح میرساند.
۱۹ تیر ۱۳۱۴؛ روز بازداشت و آزادى بهلول
ادامه تحصن روزهای قبل، فراخوان شب گذشته بهلول و فرا رسیدن سالروز حمله روسهاى تزارى به حرم مطهر و به توپ بستن صحن، دلایلی است که جمعیت زیادی را در روز پنجشنبه به مسجد گوهرشاد و حرم میکشاند. حوالی ظهر است که نیروهاى امنیتى در حرم برای بردن بهلول به شهربانی اقدام میکنند که این اقدام با مداخله مردم عملی نمیشود. درنهایت وساطت چند تن از خدام، ماموران را راضی میکند تا بهلول را موقتاً در کشیکخانه حرم نگه دارند و در فرصت مقتضى از حرم خارج کنند. بهلول نیز به ماموران تعهد میدهد که صبح روز شنبه خود را به شهربانى معرفى کند، اما ماموران موافقت نمیکنند. هنوز ساعاتى از بازداشت او نگذشته بود که مردم به تحریکِ ابتدا خود بهلول و سپس با تهییج نواب احتشام رضوی، به کشیک خانه حمله کردند و بهلول را نجات دادند و بر فراز منبر صاحب الزمان مسجد گوهرشاد نشاندند. عبدالحمید مولوی به امر میرزاطاهر، متولی مسجد، در صدد پایین آوردن بهلول از منبر برمیآید که با چپه شدن منبر به زمین میافتند. مردم به مولوی هجوم برده و سخت او را مضروب میکنند. پس از این است که بهلول بر منبر میرود و میگوید: "مردم! اسلام خراب شد. دختر نُهساله حرام و زن فاحشه حلال" (اشاره به قانون ازدواج که تازه وضع شده بود و بر اساس آن پسران قبل از ۲۰ و دختران قبل از ۱۸ سالگی حق ازدواج با یکدیگر را نداشتند) بهلول با دست اشاره میکند. ساکت و آرام، باز میگوید: مردم! شما گَله اید و آقای حاجآقاحسین قمی شبان و من هم سگ گله و پهلوی هم گرگ گله.' سپس نواب احتشام رضوی بر منبر رفته، آرم آستانه را از کلاه شاپو خود میکَند و کلاه را بر زمین میزند و میگوید: لعنت بر این کلاه و موسس آن! مردم شعار مرگ بر شاه و زندهباد اسلام سر میدهند. کار از دست شده و بهلول از مردم میخواهد فردا بعد از تامین خانواده خود، با هرسلاحی که میتوانند، دوباره برگردند تا مبارزه را ادامه دهند. قصد این است که در مسجد بمانند یا حاج آقاحسین قمى را آزاد و احکام اسلام را جارى کنند یا همه کشته شوند. این شب برای ماندهها در مسجد و حرم، با روضهخوانی و ندبهخوانی و سخنرانی میگذرد.
۲۰ تیر ۱۳۱۴؛ حمله اول به تحصن کنندگان
رئیس شهربانى به محض اطلاع از این حادثه و پیشبینى گسترش قیام، پاسبان بیات، رئیس پلیس مشهد را نزد استاندار (پاکروان) و فرمانده لشکر خراسان)سرلشکر مطبوعى) میفرستد تا آنها را از جریان امر مطلع سازد. در پى کسب اطلاعات پىدرپى از وقایع داخل حرم و مسجد گوهرشاد، نامبردگان طى رایزنىهایى در نیمه شب جمعه تصمیم مىگیرند که غائله را از طریق ماموران مستقر در کلانترى ۲ که در جوار مسجد گوهرشاد واقع بود، بخوابانند. براى این منظور استاندار به اتفاق فرمانده لشکر به کلانترى مذکور عزیمت میکند تا ضمن بررسى اوضاع بر حمله قریب الوقوع به متحصنان نظارت کنند. در ابتدا افرادى را به جمع تحصن کنندگان مىفرستند تا با نصایح و اندرز آنان را قانع ساخته و پراکنده کنند، کمی بعدتر نمایندگانی از روحانیان برجسته و مسئولان شهر با بهلول، احتشام رضوی و برخی روحانیان متحصن دیدار میکنند ولى متحصنان و بهخصوص بهلول که اینک رهبرى آنها را به عهده داشت، ترک مسجد و اسلحه بر زمین گذاشتن را نمیپذیرند. آنها تقاضاهاى خود را در سه بند مطرح و اعلام مى کنند که تا زمان برآورده نشدن این خواسته ها به تحصن خود ادامه خواهند داد. مطالبات سه گانه آنها عبارت است از تغییر نیافتن کلاه، جلوگیرى از رفع حجاب و بازگشت فورى آیتا... قمى به مشهد. قرار بر این میشود که متحصنان تا صبح یکشنبه به حال سکوت و آرامش بمانند. به آنها گفته میشود یکشنبه آیت ا.. قمی به مشهد بازمیگردد! اما مقامات امنیتى مشهد که درحقیقت قادر به سپردن تعهدى در اینگونه امور نیستند، ناچار طى مذاکراتى تصمیم به قلع وقمع متحصنان مىگیرند. اجراى این تصمیم نیز به صبحگاهان که عده تحصنکنندگان به حداقل ممکن کاهش مییابد، موکول میشود؛ تعداد متحصنان را در این مقطع بین یکصدوپنجاه تا دویست نفر ذکر کرده اند. در بدو امر فرمانده لشکر و رئیس شهربانى به علت نگرفتن دستور از مرکز حاضر به اجراى این عملیات نمیشوند ولى با اصرار استاندار و بهخصوص اتهام وى به شهربانى و تولیت مبنى بر اینکه از گزارش به موقع واقعه مذکور خوددارى کردهاند، تصمیم گرفته مىشود شهربانى با کمک لشکر در سحرگاهان، منطقه را تحت کنترل گرفته و به غائله خاتمه بخشد.
۲۱ تیر ۱۳۱۴؛ حمله دوم و کشتار متحصنان
در آستانه اذان صبح، صداى شیپور نظامى به صدا درمیآید و درهای حرم بسته میشود. جمع زیادى از اهالى مشهد با شنیدن صداى شیپور نظامى بلافاصله در اطراف حرم تجمع میکنند و قصد ورود به مسجد و پیوستن به تحصن کنندگان را دارند. عده ای از مردم نیز شب گذشته با سلاحها به مسجد برگشته اند؛ مشخص نیست نخستین تیر از جانب متحصنان بود یا از جانب ماموران، در هرحال درگیری شروع شد. یکی از سربازان خودکشی میکند و یکی، افسر دستوردهنده شلیک را مورد هدف قرار میدهد و عدهای هم اسلحههای خود را به جانب مردم میاندازند. بدین ترتیب حمله اول در سحرگاهان روز جمعه ناتمام باقى ماند و متحصنان با دهها کشته و زخمى، همچنان در موضع خود باقى ماندند. همین امر باعث گسترش موضوع شد. در پى این ناکامى، استاندار به اتفاق فرمانده لشکر و رئیس شهربانى و تولیت آستان قدس به تلگرافخانه رفته و مراتب را به مرکز (شاه) گزارش دادند. از مرکز دستور رسید که فورا به غائله خاتمه بخشند. اینگونه بود که تلاشهای برخی مسئولان آستانه و روحانیان شهر برای ختم بدون خونریزی ماجرا نافرجام ماند. این روز علاوه بر سخنرانی دیگر وعاظ مشهد در حرم و مسجد، به معالجه زخمىها و دفن کشتگان نیز میگذرد. در شهر هم تظاهرات است و مردم به پوشندگان کلاه پهلوی تعرض میکنند و گاهی هم با ماموران درگیر میشوند. عدهای به منازل روحانیان رفته و آنها را به مسجد میآورند. از سویی در دهات اطراف مشهد شایع شده که علما حکم جهاد داده اند؛ اگرچه مشخص نیست که این حکم از جانب کدام مجتهد است، اما مردم اطراف مشهد را با هرچه دم دستشان است، راه میاندازد به جانب مسجد تا به متحصنان بپیوندند. هنوز دقایقی از نیمهشب نگذشته بود که ماموران با تمام توان به مسجد حمله میکنند. اینگونه بود که از همه طرف به متحصنان در مسجد گوهرشاد حمله شد تا یکی از سیاه ترین روزهای دوران حکومت پهلوی اول رقم بخورد.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد
ادامه مطلب را ببينيد
قیام گوهرشاد، دردناک ترین حادثه تاریخ معاصر ایران
عکسی از شیخ محمدتقی بهلول در حال سخنرانی
این حادثه یکی از دردناک ترین حوادث معاصر ایران است؛ واقعه ای که معترضان و متحصنان همچون دوران مشروطه که مردم برای اعتراض به ظلم موجود در مسجد تحصن کرده بودند، به رگبار بسته شدند. اعتراض مردم مشهد به یکسان سازی لباس مردان در مسجد گوهرشاد یکی از دلایل اهمیت قیام گوهرشاد است اما در کنار این موضوع شباهت سبک و سیاق اعتراض مردم با اعتراضات دوران مشروطه نیز در جلوه این قیام در تاریخ بیتاثیر نیست چرا که این اعتراضها به شیوه تحصن در اماکن مذهبی به همراه روضهخوانی و سخرانی واعظ همراه بوده و علما سعی میکردند مردم را به وسیله احساساتشان برای اعتراض تحریک کنند. البته اعتراض و تحصن در مساجد و اماکن مقدس باعث میشد تا جان معترضین و متحصنین حفظ شود اما قیام گوهرشاد این مساله را پیچیده تر کرد و تا مدتی این نوع اعتراض در جامعه مورد استفاده قرار نمیگرفت. البته گفته میشود دلیل اعتراض مردم علاوه بر اعمال تغییرات در سبک و لباس مردم تغییرات مناسبات سیاسی و اجتماعی و همچنین رفتار نامناسب با علما بوده است. از آنجایی که موضوع تغییر سبک زندگی و لباس در مشهد با مخالفت بیشتری از سمت مردم روبهرو شد، علمای شهر این موضوع را با نگرانی بیشتری دنبال میکردند و برای انتقال نگرانی خود به بدنه دولت در اعتراض به این نوع تغییرات آیت الله حسین طباطبایی قمی را به عنوان نماینده انتخاب کردند که پس از مدتی کوتاه این نماینده توسط دولت دستگیر و ممنوع الملاقات شد. در این میان شخصی به نام شیخ محمدتقی بهلول که از روحانیون معترض به دولت پهلوی نیز بود، به جمعیت متحصنین در حرم پیوست و به ایراد یک سخنرانی انقلابی و تند پرداخت. این سخنرانی باعث شد او نیز تحت تعقیب دولت پهلوی قرار گیرد و به واسطه پناه بردن به حرم مطهر در همانجا نیز دستگیر و به طور موقت برای جلوگیری از ایراد دوباره سخنرانی در کشیکخانه حرم زندانی شد. با ورود استاندار وقت خراسان به این ماجرا اولین برخوردها با تحصن در صبح ۲۰ تیر آغاز شد. تصمیم بر این شده بود که با کمک تعدادی از ماموران کلانتری اطراف حرم تحصن شکسته و مردم متفرق شوند. گفته میشود آغاز عملیات نظامی با یک شیپور اطلاع رسانی شده و برخی سعی در شکست تحصن داشته اند اما جمعیت حاضر در مسجد گوهرشاد به رهبری بهلول اعلام کردند تنها در صورت پذیرفته شدن شرایط مد نظرشان تحصن را خواهند شکست. شروط اعلامی از سوی تحصن کنندگان شامل تغییر ندادن کلاه، جلوگیری از رفع حجاب و آزادی آیت الله قمی بود. ۲۱ تیر ماه طرفین به دنبال اتمام تحصن با شکل گیری حداقل درگیری بودند و همه از بهلول درخواست میکردند برای جلوگیری از کشته شدن مردم مسامحه کند اما بهلول با تمام پیشنهادات برای پایان دادن به تحصن مخالفت و تنها بازگشت آیت الله قمی به مشهد را شرط اتمام تحصن اعلام میکرد. البته گفته شده در شب ۲۱ تیر ماه تحصن کنندگان به صورت بلاتکلیف در حرم منتظر بودند. رواقها و صحنها بسته شده بود. عدهای از محصنین در خواب به سر میبردند و با خاموش شدن چراغهای حرم نظامیها وارد مسجد گوهرشاد شدند. البته مردم در مقابله با حمله ارتش مقاومت کردند اما در ادامه دستور آتش صادر و مردم را به گلوله بستند. با کمک برخی از متحصنان بهلول توانست از مسجد گوهرشاد خارج شود و خود را به تربت جام برساند. او پس از آرام شدن اوضاع به هرات افغانستان مهاجرت و از آنجا درخواست پناهندگی سیاسی کرد که این موضوع باعث دستگیری و زندانی شدنش در کابل شد. بهلول در سال ۱۳۲۵ خورشیدی طی نامهای از زندانی در کابل از دولت ایران خواست که برای آزادی او اقدام کند که این موضوع مقارن با دوره محمدرضا شاه بود. دولت ایران در آن زمان با درخواست او موافقت نکرد اما یک سال بعد از درخواستش و پس از ۱۲ سال تحمل حبس از زندان کابل رهایی پیدا کرد و به مزارشریف تبعید و مشغول کشاورزی شد. بهلول پس از ۳۰ سال زندگی در زندان و تبعید در افغانستان اجازه پیدا کرد یا در افغانستان بماند یا به ایران بیاید و یا به هر کشوری که میخواهد نقل مکان کند. او کشور مصر را بر کشورهای دیگر ترجیح داد و از طریق هند به مصر عزیمت کرد. او پس از یک سال و نیم اقامت در مصر به عراق سفر کرد و ۲ سال و نیم در کشور عراق ماند و به دنبال تصمیم دولت عراق مبنی بر اخراج ایرانیان با موافقت شاه به ایران بازگشت و پس از پنج روز بازجویی دوباره بازداشت شد و ۳۵ روز زندانی بود تا اینکه مورد بخشش قرار گرفت و به زندگی خود ادامه داد. شیخ محمدتقی بهلول در مرداد ماه سال ۱۳۸۴ خورشیدی در سن ۱۰۳ سالگی در تهران وفات یافت و در گناباد به خاک سپرده شد. از آنجایی که تعداد کشتههای واقعه گوهرشاد به طور مشخص معلوم نیست، گفته میشود سربازان تمام کشته شدگان را در یک گور دسته جمعی در محله خشتمال و باغ خونی مشهد دفن کرده اند؛ البته در اسناد و مدارک موجود تعداد کشته شدگان از ۲۲ تا ۱۷۵۰ نفر مطرح شده است.
مقدمه
تصمیماتى که بعد از مشروطیت در زمینههاى فرهنگى اتخاذ مىشد، براساس تلقى و رویکرد غربگرایانهاى بود که در چارچوب گفتمان جدیدى به عمل میآمد. این گفتمان که قبل از مشروطیت شروع شده بود، بر توجه به ظاهر امر و دورى از برخورد ریشهاى و عمقى در مقولات فرهنگى استوار بود. تقلیدهاى ظاهرى ناشیانه از غرب از ممیزههاى این رویکرد نوین بود. البته متفکرانى هم بودند که به دنبال بهرهگیرى از نکات مثبت تمدن غرب بودند ولى آنچه در نهایت غلبه پیدا کرد همان تلقى سطحى و سادهباورانه از مقوله پیشرفت بود. با برنامه طراحی شده از طرف انگلستان و روی کار آوردن فردی چون رضاخان که ارادهاش را حاکم بر کشور کرد باورمندان آن رویکرد، او را بهترین راه نیل به اهداف و ایدههاى خود پنداشتند و به این منظور برگردش حلقه زدند.
هر چند اقداماتى به صورت آرام در این زمینه پیشتر از آن شروع شده بود، اما اواسط 1313، این روند تقریبآ به صورت امرى محسوس و ملموس براى همگان درآمد. در این میان اقدامى دیگر از دولت سر زد که در راستاى تکمیل هم شکلسازى مردان صورت مىگرفت و آن اجبارى کردن استعمال کلاه شاپو یا کلاه فرنگى به جاى کلاه پهلوى بود. نگرانىها و دلمشغولىهاى ناشى از هجمه به حجاب زنان در کنار ضرورت استعمال کلاه فرنگى، جامعه ـ به خصوص قشر روحانى ـ را بیش از پیش نگران کرد و در نهایت به واکنشهاى تندى علیه این سیاستها دامن زد.
این واکنش البته در مشهد که محیطى مذهبى داشت شدیدتر از دیگر نقاط بود. واکنش آیتالله سیدحسین قمى به این موضوع و به تبع آن سفرش به تهران براى اعتراض حضورى به سیاست حکومت پهلوى و محصور شدنش، باعث قیام مردم خراسان در مسجد گوهرشاد شد. حادثهاى که در قساوت و خشونت، در نوع خود کمنظیر بود. پس از برچیده شدن سلطه رضاشاه از کشور، پرده از جنایتهاى رژیم برداشته شد.
زمینههای پیدایش واقعه مسجد گوهرشاد
الف) اتحاد لباس
یکى از تصمیمات رضاشاه در راستاى تجددمآبى و به اصطلاح نوسازى، اتحاد لباس یا متحدالشکل کردن البسه بود. بنابراین دستوراتى به وزارت داخله در این زمینه صادر کرد و مأموران دولتى در شهرستانها را موظف به اجرای این دستور به خصوص بر سر نهادن کلاه پهلوى نمود. اجراى این تصمیم در عمل با مشکلاتى مواجه شد. نه تنها مردم در مقابل این تصمیم ایستادگى کردند بلکه بعضى از دولتمردان هم حاضر به پذیرش این تصمیم نبودند. مردم عادى هم با وجود همه تبلیغاتى که صورت مىگرفت و جشنهایى که به خاطر آن برپا مىشد، در مقابل آن ایستادگى مىکردند و از ملبس شدن به لباس جدید سر باز مىزدند[1]. با این اوصاف سه نوع واکنش دربرابر این اقدام صورت گرفت شامل:
واکنش مردم: از گزارشهایى که نظمیه هاى سراسر کشور از اجراى این قانون به نظمیه کل مملکتى و وزارت داخله مخابره مىکنند، این موضوع روشن مىشود که مردم هر کدام به طریقى سعى و تلاش مىکردند تا از تن دادن به این قانون خوددارى کنند و علیه آن مقاومت ورزند. از جمله میتوان به عشایر و اقوام کُردهاى طایفه منگور در استان آذربایجان غربى اشاره کرد. گزارشهایى که از مازندران، بنادر جنوب و خراسان مىرسید همگى مؤید مخالفت مردم با این قانون بود. در گزارش ارسالى نظمیه بوشهر به نظمیه کل مملکتى آمده است که محمد بهزاد ـ از تجار اهل بوشهر ـ فرزندش احمد را به علت استفاده لباس پهلوى از خانه خود طرد کرده است.[2]
واکنش روحانیون: عوامل حکومتى و کارگزاران رژیم عملاً با ایجاد محدودیتهایى، سعى مىکردند روحانیت را ملبس به لباس متحدالشکل نماید. این عوامل باعث شد تا روحانیون بیشتر از دیگر طبقات اجتماعى به این قانون اعتراض نمایند. از جمله این روحانیون آیتالله سیدمحمد بهبهانی بود که نسبت به این مسئله واکنش نشان داد و اعتراض نمود[3] . از دیگر روحانیونی که در این زمینه اعتراض کردند آیتالله میرزا صادق آقاتبریزی، آیت الله سیدابوالحسن انگجی، آیت الله سید باقر قاضیطباطبائی و آیت الله غلامحسین تبریزی از جمله روحانیان با نفوذ تبریزی بودند که علیه این قانون قیام کردند. کنسول انگلیس در تبریز در نامهاى که در 12 آبان 1307 از تبریز مخابره مىکند، مینویسد: «تعدادى از روحانیونى که متهم به دخالت در درگیرى اخیر تبریز بودند، دستگیر شدند».[4]
ب) سفر رضا شاه به ترکیه
رضاشاه در پى دعوت مصطفى کمال پاشا ملقب به آتاتورک، در 12 / 3 / 1313 به ترکیه سفر کرد. برنامههاى این سفر علاوه بر مذاکرات سیاسى و حل پاره اى از اختلافات مرزى در منطقه آرارات، بازدید از تأسیسات نظامى و اماکن دیدنى این کشور بود. در مراسم رژهاى که به افتخار ورود رضاشاه ترتیب یافت، وى شاهد حضور همسان و یکسان دختران جوان دوشادوش مردان بود. [5] برگزارى مراسم و مهمانى افتخارى از دیگر برنامههاى این سفر بود. رضاشاه وقتى بعد از یک ماه و هشت روز مسافرت، از مرز ترکیه وارد ایران شد، گفت: «ما رفته بودیم با یک مرد بسیار بزرگ ملاقات کنیم، ما باید ملت خودمان را به همان درجات برسانیم که او ملت خود را رسانده است.»[6] تصورى که رضاشاه از ترکیه پیدا کرد الگو و ایده آل وى شد و سعى و اهتمام خود را در رسیدن به آن آرمان به کار بست. البته باید به این نکته توجه داشت که اسلام زدائی در منطقه از مدتها پیش توسط انگلستان شروع شده بود و نمونه آن تشکیل کنگره زنان شرق در سال 1311 درباره حجاب و مسائل مربوط به زنان در ایران بود. [7]
پ) کلاه شاپو، نقطهى آغاز تغییرات
یکى از اقدامات رضاشاه در این تأسى و تشبیه به اروپایىها صدور دستور استفاده از کلاه شاپو بود. با بازگشت رضاشاه از ترکیه، وى در فکر تغییر کلاه بود بنابر این دستور تغییر کلاه را در اول فروردین ماه 1314 صادر کرد. ابتدا قرار بود تا کارمندان دولت، این نوع کلاه را استعمال کنند و دولت بخشنامهای در این زمینه صادر کرد و سپس افراد دیگر هم ملزم به سر نهادن این کلاه شدند. این فرمان هم بسان اتحاد لباس با وجود نارضایتىها و مشکلات، اجرا شد و هرچند به طور سطحى و در ظاهر که خواست حکومت بود پذیرفته شد ولی در کل با اعتراضات همراه بود. [8]
ت) کشف حجاب
رضا شاه از بدو سلطنت نوعی مدرنسازی سطحی و ظاهری مبتنی بر تقلید صرف از غرب را در ایران آغاز کرده بود. کشف حجاب اجباری یکی از همین موارد تقلیدی بود. در واقع رضا شاه حجاب را رسمی قدیمی و برخلاف تمدن میدانست که باید آن را از میان برداشت. دلیل دیگر او در اجرای برنامه کشف حجاب این بود که نبایست بین ایرانیها با اروپائیان هیچگونه اختلافی باشد. چنانچه در روزی که دستور کشف حجاب را صادر کرد در جلسه هیات وزیران در عمارت دربار میگوید: «از امروز ملت ایران در صف ملل متمدن وارد شد، همیشه اروپائیان ما را به واسطه عادت زنها به حجاب و جهالت و بیسوادی زنان مورد طعن و شماتت قرار میدادند ولی بحمدالله این عیب رفع شد و این کار انجام گرفت و این خدمت را هم مثل سایر خدمات به مملکت انجام دادیم.» [9] . اولین واکنش به مسئله کشف حجاب در 13 فروردین 1314 در جشن شیراز نمود پیدا کرد. پایکوبی تعدادی از دختران بیحجاب در این جشن، نگرانی علما و طیف مذهبی را به دنبال داشت. در اولین اقدام آیت الله سیدحسام الدین فال اسیری از علمای شیراز به برگزاری چنین مراسمی اعتراض کرد و آن را از مظاهر رواج بیدینی در جامعه دانست. اعتراض او باعث شد توسط رژیم دستگیر گردد و مورد ضرب و شتم قرار گیرد.[10] . با رسیدن این اخبار به شهر مذهبی مشهد، جلساتی برای بحث و گفتگو درباره تغییر لباس و سختگیریهایی که اجرا میشد تشکیل گردید. در این جلسات که آیت الله حاج آقا حسین قمی، آیت الله سید یونس اردبیلی، آیت الله شیخ مرتضی آشتیانی و آیت الله شیخ محمد آقازاده فرزند آخوند ملامحمد کاظم خراسانی و جمعی دیگر از علما شرکت داشتند، مسئله تغییر لباس و کشف حجاب مطرح و اظهار عقیده میکنند که باید با شدت از آن جلوگیری نمایند. پس از این حوادث بود که علمای مشهد همه روزه در مسجد گوهرشاد تجمع میکنند تا با تبادل نظر و گفتگو مانع از اجرای سیاستهای ضد دینی رضا خان گردند[11].
شرح ماجرای واقعه مسجد گوهرشاد
الف) اجتماع مردم در صحن
در تیرماه ۱۳۱۴ و به دنبال تصویب قوانین به اصطلاح نوسازی، روحانیون مشهد در منزل آیت الله سید یونس اردبیلی از علمای مشهور مشهد و یکی از نقشآفرینان قیام مسجد گوهرشاد، جلسهای برگزار کردند تا علیه سیاستهای رضاشاه اعتراض کنند. آیت الله حاج آقا حسین قمی برای گفتگوی مستقیم با رضا شاه انتخاب و به تهران میرود اما پس از ورود به تهران در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) محصور و ممنوع الملاقات میشود. به دنبال این حادثه روحانیون مشهد، با تشکیل جلسات متعددی به مشورت و تبادل نظر پرداختند و در اطلاعیه هایی از مردم خواستند که با اعتراض به سیاست مذهبی و اجتماعی رضاخان و محدودیتی که برای آیت الله قمی به وجود آورده، دست به اعتصاب و تحصن بزنند و در مسجد گوهرشاد گرد هم آیند. در پی این اقدام هر روز یکی از روحانیون در خصوص اوضاع جاری کشور برای مردم سخنرانی میکرد.[12] . البته مسؤولان آستانه، منبر رفتن در صحن را بدون هماهنگى با آنان قدغن کرده بودند، لذا هر سخنرانی که در صحن مسجد ایراد میشد با درگیری بین سخنران و مأموران همراه بود. این صحنهها حاضران را بیش از پیش هیجانى میکرد.[13] . خطبای بزرگی چون حجت الاسلام و المسلمین نواب احتشام رضوی، حاج شیخ مهدی واعظ خراسانی و شیخ محمدتقی بهلول[14] با سخنرانىهاى مهیج خود، مردم را نسبت به خطر موجود آگاه میکردند.[15] در اثر این سخنرانىها متحصنین تصمیم گرفتند تا تعیین تکلیف، تعطیلی عمومى اعلام کنند و جز دکانهاى ارزاق عمومى، دکانى باز نباشد. مسؤولان حکومتى که از این پیشامد مضطرب شده بودند، درصدد رفع این غائله برآمدند. فتح الله پاکروان استاندار خراسان، سرلشکر ایرج مطبوعی فرمانده لشکر خراسان، سرهنگ حسینقلی بیات ـ رئیس نظمیه شرق(استان نهم) همراه با سید محمدعلی شوشتری نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی که در غیاب محمد ولىخان اسدى نایبالتولیه آستان، نمایندگان حرم بودند تصمیم گرفتند تا براى متفرق کردند متحصنین در صحن، ابتدا درهاى صحن شیخ بهایى را ببندند و سپس تحریک کنندگان را دستگیر و در شهربانى توقیف کنند.[16] . سرلشکر ایرج مطبوعى فرمانده لشکر مشهد دستور داد عدهاى نیروى نظامى فرستاده شود تا شبانه غائله را بدون خونریزى خاتمه دهند. اگر این نقشه عملى مىشد، چه بسا خونریزى هم نمىشد ولى سربازان وقتى رسیدند که اذان صبح توسط حجت الاسلام نواب احتشام رضوی نماینده آستانه گفته شده بود و خیابانهاى اطراف صحن پر از جمعیت شده بود و درها همچنان بسته بود.[17] نواب احتشام رضوی مىگوید: «وقتى من هجوم مردم و ممانعت مأمورین را دیدم، خواستم براى مذاکره با فتح الله پاکروان و سرلشکر ایرج مطبوعى نزد آنها بروم، ولى مردم ممانعت کردند و گفتند که اگر بروید شما را مىکشند. در خارج صحن مردم مىخواستند به صحن بیایند، ولى نظامیان بین آنان و مردم حائل بودند...» [18]
ب) سرکوب مردم
نصب مسلسل در خیابان تهران منتهى به حرم، نشان از عزم نظامیان براى حمله به حرم داشت. سخنرانی و تجمع در صحن ادامه داشت. دستور از مرکز رسیده بود که به هر نحوى که باشد باید این غائله خاتمه پیدا کند، شاه در تلگرافی به سرلشکر ایرج مطبوعى و فتح الله پاکروان هم تأکید کرده بود: «اگر بیش از این مسامحه کنید، نه تاج بر سر من خواهد ماند و نه کلاه بر سر شما.»[19] . نظامیان در حال رایزنى و طرح نقشه بودند. سرهنگ حبیب الله قادرى فرمانده تیپ پیاده مشهد، تنها کسى بود که در میان نظامیان حاضر در صحنه از وضعیت پیش آمده خرسند و معتقد به شدت عمل بود. سرهنگ حبیب الله قادری فرماندهى عملیات را خواستار شد. سرلشکر ایرج مطبوعی هم که سردرگم و مضطرب بود، فرماندهى عملیات را به او سپرد و کلیه قوا تحت فرماندهى سرهنگ قادرى قرار گرفت.[20] . در بلندىهاى اطراف صحن، در فلکهها و محلهاى حساس مسلسل نصب شد و سربازان در نقاط مرتفع و حساس موضع گرفتند. مسؤولان آستانه، محل خدمت خود را ترک کردند و این امر هرگونه تردید در این زمینه را که امشب قشون حمله خواهد کرد، از بین مىبرد. در حالی که تیربارها و مسلسلها بر بالاى مسجد گوهرشاد کار گذاشته شده بودند. عده اى از سربازان از طریق مسؤولان آستانه به طرف پشت بام رهنمون مىشدند و همه چیز براى صدور دستور حمله مهیا بود. چند نفر از نظامیان با لباس مردم عادى به داخل مسجد رفته بودند تا هنگام حمله، در گشودن درها مساعدت کنند.[21] از طرف دیگر، متحصنین در حفاظت از درها حساس بودند و تعدادى از افراد معتمد را در آنجا گذاشته بودند تا در صورت حمله مأموران، مقاومت کرده و از ورود آنان به مسجد جلوگیرى کنند. به گفته شیخ محمد علمى اردبیلى از دستگیر شدگان قیام گوهرشاد: «لحظاتى بیشتر به اذان صبح نمانده بود که صداى اولین تیر شنیده شد.[22] حاضران در مسجد ابتدا کوبیده شدن کلنگى به در مسجد گوهرشاد را شنیدند و افرادى که کنار در بودند واکنش نشان داده به مهاجمان یورش بردند. در این اثنا صداى تیرى در فضا پیچیده و این تیراندازى آغاز حمله نظامیان بود. تیرانداز، یکى از افراد نظامى بود که بعد از شکسته شدن درِ صحن، وارد صحن شده بود ولى وقتى مورد حمله متحصنین قرار گرفت، براى فرار از دست مردم تیراندازى کرد.»[23] . «...به محض شنیده شدن صداى تیر، سربازانى که در پشتبامها و صحنها مستقر و آماده صدور دستور بودند، همراه با سربازان دیگر که در بیرون صحن و حرم مطهر استقرار یافته بودند، صداى تیراندازى را به منزله صدور دستور پنداشته و به حرم حمله ور شدند. به محض حمله دولتىها، محافظانِ درها با وجود این که ترسیده بودند ایستادگى کردند ولى در اثر حمله شدیدتر دولتىها، عقبنشینى کردند...» [24] . «... ابتدا نظامىها در برابر مقاومت مردم از اسلحه سرد از جمله سرنیزه و شمشیرهاى بلند استفاده مىکردند و توانستند متحصنین را به عقب برانند ولى این عقبنشینى با مقاومت زیاد همراه بود. مأموران دولتی شروع به تیراندازى کردند و با مسلسل به افراد داخل صحن حمله ور شدند. در این هنگام بود که باران تیر، باریدن گرفت و مردم وحشتزده یکىیکى تیر مىخوردند و به زمین مىافتادند.[25] . صداى گلوله و مسلسل فضا را پرکرده بود و داد و فریادِ زخمىها و تیرخوردهها بلند شده بود. آنان تصور نمىکردند که روزى دولتىها به حرم امام هشتم(ع) حمله ور شوند ولى حالا مىدیدند که با شدت هرچه بیشتر سرکوب و به خاک و خون مىافتند...»[26] . با نگاهى به شهادت شاهدان روز حادثه، مىتوان به عمق جنایت پىبرد. شیخ محمد علمی اردبیلی در ادامه خاطرات خود مىگوید: «آنها مردم را دور مىکردند و اصلاً راه فرار نبود. جلوى ما را مىگرفتند و بناى آنها کشتن همهى ما بود. هرکس در فکر خودش بود که فرار کند. وقتى من به توى دالان رفتم، دیدیم که همه جا پر از جنازه است. فکر میکردم که فقط در ایوان کشته اند، ولى دیدم که دالان هم پر از کشته است. براى رد شدن باید پا روى جنازهها مىگذاشتى. بعضى مرده بودند و بعضى در حال جان دادن بودند و مأموران همینطور تیر مىزدند.»[27] . آیتالله العظمی سیدعبدالله شیرازى ـ از علمای برجسته حاضر در مسجد گوهرشاد در شب حادثه ـ در اینباره مىگوید: «تاریک بود، تیر مثل باران مىآمد. مردم به این طرف و آن طرف فرار مىکردند و فریاد مىزدند... من از دارالسیاده بیرون آمدم و به حوضخانه رفتم. دیدم بعضى از مردم گلوله خوردهاند و بعضى در حال فرارند. بعضى روى درختها رفته بودند...»[28] . وقتى سپیده سر زد، نیروهای نظامی، پا روى کشته شدگان بر زمین افتاده مىگذاشتند و به دنبال زندههایى بودند که در پناهگاهى از دسترس گلوله دور مانده بودند. هر کسی زنده بود یا زخمی تیر خلاص میزدند و سپس جیبهایشان را خالی میکردند.[29] . یکى از نظامیان که آن شب در صحنه بود، یک مورد از این غارتگرىهاى را اینگونه توصیف مىکند: «به محض ورود به صحن، رفیق همسفر خود را که از راه شیخ بهایى وارد صحن شده بود دیدم. عده زیادى را روى زمین نشانده و به اصطلاح خودش اُسرایى بود که گرفته بود. دیدم مىخواهد مرا دست به سر کند و مرتبآ مىگوید فلان کس احوال شما را مىپرسید. فلان کس شما را مىخواست. پس اسراى شما کو؟ اما حواس من به این حرفها نبود و صحن مسجد مانند روز عاشورا چنان شلوغ بود که هیچ معلوم نبود چه خواهد شد و صداى گلوله قطع نمىشد، مخصوصآ از طرف ایوان صاحب الزمان، در این حین به من گفت: مردم روى پشت بام را گرفتند. بالا را نگریستم، دیدم که از افراد خودمان هستند. وقتى برگشتم به رفیقم بگویم نترس سربازها هستند، دیدم دستش در جیب یکى از اسرا و مشغول درآوردن شیئى است و تا مرا دید با کمى خجالت، نه خیلى زیاد!! دست خود را خارج کرده و صحبت دیگرى نمود.»[30]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد
ادامه مطلب را ببينيد
نتایج واقعه مسجد گوهرشاد
نظمیه مشهد در گزارشى که به نظمیه کل کشور ارسال میکند، ختم غائله مسجد گوهرشاد را اینگونه ذکر میکند: «غائله مسجد گوهرشاد خاتمه یافت، حجتالاسلام نواب احتشام رضوی با چند نفر دیگر از محرکین دستگیر شدند. از مأمورین آنچه معلوم شده یک نفر مجروح شده است. گزارش جامعتر معروض مىگردد. بنده با کلیه مأمورین حاضر خدمت ]هستم[.»[31] در گزارشی که از نظمیه کل کشور به نظمیه مشهد ارسال میشود، قید شده بود: «به طورى که قبلاً دستور داده شده است، کلیه اشخاصى که محرک و مسبب قضیه و مظنون مىباشند بدون درنگ دستگیر، اشخاصى که مهم و معروفیت دارند تحت الحفظ به مرکز اعزام، سایرین را به سمنان تبعید و تحویل نظمیه آن جا گردد، اسامى و هویت دستگیر شدگان و تبعید شدگان را گزارش کنید.»[32] . به دنبال وصول این گزارش، نظمیه مشهد حدود 1702 نفر را به هنگ توپخانه منتقل میکند تا آن جا تحت نظر و توقیف باشند.[33] تعدادى دیگر از افراد هم که از صحنه گریخته بودند تحت تعقیب قرار میگیرند.[34] تعداد زیادى از افراد که نقش اندکى در حادثه داشتند و در شب حادثه در مسجد حضور داشتند، در هنگ توپخانه مشهد تحت نظر نگه داشته میشوند. این افراد در اختیار دادگسترى مشهد قرار میگیرند تا درباره آنها پرونده تشکیل شده و رأى لازم در مورد آنان صادر شود. دادگسترى هم آنان را در اختیار دادستان مشهد قرار میدهد تا چنانچه مقتضى مىداند، محکمه اى براى محاکمه آنان ترتیب دهد.[35] . بعد از باز شدن حرم، محمود جم، نخست وزیر وقت، در 24 تیرماه 1314 طى اعلامیه اى حادثه مشهد را اینگونه به اطلاع عموم میرساند: «بر طبق گزارش واصله از ایالت خراسان، شب 19 تیر 1314 بهلول نامى که سوء سوابق او از شرارت و فساد معلوم و سابقآ تحت تعقیب نیز واقع شده بود، در مشهد مقدس جمعى از عوام سادهلوح را در مسجد به عنوان موعظه دعوت کرده و دو سه روز این عمل را مداومت داده و اراذل و اوباش را دور خود جمع و عنوان کلاه و لباس را پیش کشیده و یاوهسرایىها نموده، کار را به هتاکى رسانید... مأمورین انتظامی در صدد تفرقه آنها برآمدند، مقاومت نموده مأمورین نظمیه را مورد حمله قرار دادند و بعضى از آنها را مجروح و مقتول کردند. مأمورین ناچار از نظامیان استمداد کردند. اشرار به آنها هم ستیزه نموده و آلات قتل را که همراه داشتند به کار بردند. نظامیان هم مجبور شدند با استعمال اسلحه گرم حفظ نظم را به آنها الزام نمایند. در نتیجه از اراذل و اوباشى که باعث این بىنظمى شده بودند بعضى گرفتار و بعضى متفرق شدند...»[36] . بعد از صدور این اعلامیه، هیچ یک از نشریات یا ارگانها حادثه و چرایى آن را پیگیرى نکردند کنترل و نیز ترس جراید باعث شد تا هیچگونه اطلاعاتى در مورد این حادثه نوشته نشود. روزنامه آزادى به مدیریت گلشن آزادى پس از گذشت 20 روز از ماجرا و در ذیل سلسله مقالاتى با عنوان «اشتباه نشود» اینگونه به ذکر این حادثه پرداخت: «یک آخوند مجهول الهویه، یک عده دهاتى را با خود همراه نموده و با نیت خطرناک پلیدى که ذکرش هم خوب نیست در مسجد گوهرشاد به تدریج جمع شدند و دولت بیدار ما نیز براى جلوگیرى از سوء ادب و سوء نیت نسبت به آستان قدس قبل از آن که فساد تولید کند که موجب تضییع آبروى این شهر مقدس باشد، قهراً آن عناصر غارتگر را پراکنده و از دربار ولایتمدار رفع خسارت و اهانت نمود...». دیگر روزنامه هاى مشهد و مرکز هیچ یک آن چنان که باید به این حادثه نپرداختند و در عوض در مورد اجراى دستور تغییر کلاه در شهرستانها به خصوص مشهد قلم فرسایى کردند.[37]
شهدا، دستگیر شدگان، فراریان و تبعید شدگان واقعه مسجد گوهرشاد
الف) شهدا
در مورد آمار شهدا اختلاف نظر وجود دارد. سرهنگ حسینقلی بیات ـ رئیس نظمیه وقت ـ تعداد مقتولان را 14 نفر ذکر مىکند.[38] محمدعلى نجات ـ از شاهدان حادثه ـ آمار کشته شدگان را تا 70، 80 نفر ذکر کرده و در جایی دیگر، تعداد مقتولان این حادثه 28 نفر ذکر شده است. در مورد این که در این حادثه چند نفر به قتل رسیده است، آمار مختلفی وجود دارد. یکى از این آمارها مربوط به گزارشهاى نظمیه، استاندارى و در کل دولتىهاست که به مرکز مخابره کرده یا در جاهاى مختلف قید کرده اند. [39] . در این میان دسته اول گزارشهاى سرهنگ حسینقلی بیات و محمد رفیع نوایى ـ رئیس نظمیه بعدی خراسان ـ و سرلشکر ایرج مطبوعى را مىتوان نام برد. دسته دوم از آمارها مربوط به افراد دخیل در این جریانات است که این افراد در نقطه مقابل نظامىها و دولتىها قرار داشتند. دسته سوم آمار ارائه شده توسط افراد ناظر و بىطرفى است که در این حادثه نقشى نداشتند و به عنوان ناظر جریانات را گزارش کرده اند. از افراد دسته دوم مىتوان به آیت الله العظمی سیدعبدالله شیرازى ـ از علمای برجسته حاضر در مسجد گوهرشاد در شب حادثه و و آیت الله میرزا محمد علمی اردبیلی از دستگیر شدگان قیام گوهرشاد و از افراد دسته سوم مىتوان به سید محمدعلی شوشتری نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی و استاد محمد حسن ادیب هروى ـ مؤلف حدیقهالرضویه ـ اشاره کرد. [40] . سرهنگ حسینقلی بیات بعد از عزلش از ریاست نظمیه شرق، در گزارشى که به توصیه محمدرفیع نوایى به نظمیه کل کشور ارسال میکند، در مورد آمار کشتهها، مجروحان و نیز دستگیر شدگان مینویسد: «حدود 900 نفر از اشرار دستگیر، 11 نفر مقتول و 49 نفر مجروح شدند که از مجروح شدگان 8 نفر در بیمارستانه فوت نمودند».[41] . اظهار نظر دیگر در این زمینه توسط محمدرفیع نوایى صورت گرفته است. وى که بعد از غائله مسجد گوهرشاد براى رسیدگى به حادثه با عنوان رئیس نظمیه شرق عازم خراسان شد، در گزارشى که از حادثه فوق به مرکز مخابره مىکند، با تأکید بر این که «عده اى مقتول و جمعى مجروح شدند» قید مىکند که «چون عده ى مقتولان را در مسجد، نظامیان جمع آورى کردند، در نظمیه مدرکى براى تعیین مقتولان موجود نیست.»[42] ولى در دادگاهى که بعد از شهریور 1320 براى محاکمه وى در اثر شکایت فرزندان محمدولى خان اسدى تشکیل شد، در این باره مىگوید: «طورى که به من گزارش شده بود، 700 نفر در مسجد کشته شده بودند.»[43] . سرلشکر ایرج مطبوعى دیگر مقام دولتى است که در زمینه تعداد مقتولان اظهار نظر کرده است. در دادگاهى که بعد از پیروزى انقلاب اسلامى در سال 1358 جهت محاکمه او تشکیل شد، سرلشکر مطبوعى تعداد مقتولان حادثه گوهرشاد را «حدود 20 تا 22 نفر و تعداد مجروحان را 40 تا 50 نفر ذکرمیکند.»[44] . گروه دوم از گزارشها مربوط به افراد متحصن در مسجد گوهرشاد است. تمام کسانى که در شب کشتار در صحنه حاضر بودند، با روایتى که از اوضاع مىکنند، مىتوان عمق فاجعه را حدس زد و آمار گروه اول را بسیار جزئى پنداشت. با توجه به این که در تمام اطراف صحن مسلسل کار گذاشته بودند و به محیطى کوچک با جمعیتى متراکم شلیک مىکردند، مىتوان حدس زد که چقدر از افراد در این حادثه کشته شده اند. در آمارهایى که آنان ارائه مىدهند، تعداد کشته ها را بین 3 تا 5 هزار نفر ذکر مىکنند، اما شاید دقیقترین آمارها را بتوان از زبان گروه سوم (ناظران حادثه) شنید. یکى از این افراد، سید محمدعلی شوشتری نماینده مخصوص رضا شاه در آستان قدس رضوی است. در این باره سه نفر شاهد و ناظر را معرفى مىکند که هر یک جداگانه ولى به یک شکل تعداد مقتولان را به او روایت کرده اند. یکى از شاهدان او، میرعماد طاهرى از معلمان خوشنام مشهد بود که منزلش روبروى مسجد گوهرشاد بود. [45] محمدعلی شوشتری در مورد اظهار نظر وى در این باره مىگوید: «وى با حالتى عجیب و افسردگى مخصوص براى تودیع و خداحافظى آمد به منزل بنده. پرسیدم: چرا در مورد مراجعت عجله دارید؟ اظهار نمود: خدا شاهد است دیگر نمىتوانم با مناظرى که با چشمم مشاهده کردم. پرسیدم: مگر از منزل شما مسجد دیده مىشد؟ اظهار نمود: خیر ولى پس از خاتمه درگیری بیرون آمدم و از بالاى خانه آن وضعیت رقتبار را تماشا مىکردم، بلافاصله تعدادى کامیون و اتومبیل آمده، کشته ها را در آنها ریخته به بیرون از شهر حمل میکردند.»[46] . دیگر شاهد محمدعلی شوشترى، عباس نامى است که راننده شاهزاده سردار ساعد بود. وى که گویا یکى از رانندگان کامیونهاى حامل جنازهها بود، چنین نقل مىکند: «آنچه کشته بودند، ما حمل کردیم بردیم زیر باغ خونى مقابل اراضى معجونى و عسگر؛ بالغ بر 1670 نفر بود.»[47] شاهد سوم محمدعلى شوشترى، تحصیلدار مالیات بردرآمد مأمور در دروازه تهران به نام کربلایى تقى بود. وى غیرمستقیم به شوشترى نقل کرده بود: «از عده ى مقتولان مستحضر نشدم، ولى کامیونها و اتومبیلهایى که جنازهها را حمل مىکردند، شمردم و یادداشت کردم. تعداد 56 کامیون بود که در اغلب این کامیونها، صداى ناله هاى زخمىها هم شنیده مىشد که التماس مىنمودند براى رضاى خدا، ما زنده ایم.»[48] . اظهار نظر دیگر در مورد تعداد مقتولان حادثه از استاد محمد حسن ادیب هروى ، «مؤلف کتاب حدیقه الرضویه» است. منبع وى مثل شاهد اول محمدعلی شوشترى، یکى از افرادى بود که در میهمانسراى روبروى صحن مطهر سکنى گزیده بود. وى در این زمینه به هروی نقل میکند: «یک کامیون مقتول، یک کامیون مجروح و چهار کامیون اسرا بوده اند.» مؤلف در ادامه مىنویسد: «آنچه در افواه شایع شده بود، تعداد مقتولین 1000 نفر بود و این تعداد متواتر بود.» ولى آنچه هروى بعدها از منبع موثقى شنیده، تحقیقآ عده مقتولان و مجروحان بالغ بر 850 نفر بود.[49] . شاهد دیگر استاد محمدحسن ادیب هروى، حاج میرزا على اکبر ـ مؤذن آستانه ـ بود. وى که در شب حادثه در صحن مطهر بود، در مورد تعداد کشته ها به هروى مىگوید: «من چون رقت قلب دارم نخواستم کشته اى را ببینم ولى بین طلوعین که از اتاق بیرون آمدم دیدم نعشهایى میان مسجد مقابل ایوان مقصوره نزدیک حوض آب افتاده بودند. وسط ایوان مقصوره هم به قدر 10 من خون تازه جمع شده بود.»[50] . دیگر اظهار نظر کننده در مورد حادثه ى گوهرشاد و تعداد مقتولان، از پاسبان بازنشسته حسینعلى ذوالفقارى گلمکانى است که در شب حادثه حاضر بود. وى در مورد آمار مقتولان مىگوید: «آن شب حدود 2- 3 هزار نفر را کشتند، بردند بیرون دروازه پایین خیابان در قبرستان که الان درخت کاشته اند، خندق کندند هرکس که کشته مىشد مثل جوال گندم همه را مىریختند توى ماشین مىبردند و مىریختند توى آن خندق و خاک روى آنها مىریختند...»[51] . حاج غلامعلى نخعى ـ کفشدار وقت مسجدگوهرشاد ـ دیگر شاهد حادثه بود. وى که صبح بعد از کشتار مردم به مسجد گوهرشاد رفته بود، در مورد کشتهها و نحوهى انتقال آنها به بیرون از صحن و مسجد مىگوید: «جلوى کفشکن پرخون بود، مردهها را داشتند مىبردند... کمپرسى آوردند و مردهها را بردند در یک گودالى که کنده بودند ریختند. کسانى که هنوز جان داشتند، ولى آنها را هم در کمپرس ریختند.»[52] یکى از افرادى که شب حادثه در مسجد بود، درباره دفن زخمىها همراه با مقتولان مىگوید: «مأموران مرا هم داخل کامیون انداختند. من هر قدر فریاد زدم که من زندهام، کسى توجهى نکرد و ما را در گودالى دفن کردند. من در کنار گودال واقع شده بودم. آهسته آهسته خاکها را کنار زده توانستم بگریزم.»[53]
ب) دستگیرشدگان، فراریان و تبعیدشدگان
در مورد دستگیرشدگان آمده است که نظمیه مشهد حدود 1702 نفر را دستگیر کرده و به هنگ توپخانه منتقل میکند تا آن جا تحت نظر و توقیف باشند. سپس 12 نفر از دستگیرشدگان را که معروفیت داشتند و از روحانیون برجسته مشهد بودند، همچون: آیت الله سیدیونس اردبیلى، شیخ آقابزرگ شاهرودى، سیدعلىاکبر خویى، حاجىمیرزا حبیب الله ملکى، سیدهاشم نجفآبادى، سیدعبدالله شیرازى، شیخ خلیل تبریزى، شیخ محمدآقا صاحبالزمانى، سیدعبدالعظیم مسأله گو، آقاسید زینالعابدین سیستانى، شیخ سیف الله و شیخ هاشم مدرس قزوینى را به سوى تهران اعزام کردند. چند روز بعد چند نفر دیگر به نامهاى بحرالعلوم قزوینى، نواب احتشام رضوى، میر محمدحسین اصفهانى، آیت الله شیخ مرتضی آشتیانی، آیت الله شیخ محمد آقازاده و... را هم به تهران فرستادند.[54] . به دنبال آنها 18 نفر دیگر را، به سمنان تبعید کردند که حجت الاسلام علیمحمد نجات، حاج سید عبدالحسین دستغیب و... از آن جمله بودند. آنان تحویل نظمیه سمنان شدند و تحت نظر قرار گرفتند.[55] تعدادى دیگر از افراد هم که از صحنه گریخته بودند تحت تعقیب قرار گرفتند که شیخ محمدتقى بهلول گنابادی واعظ، شیخ محمدحسین اردبیلى، حاج شیخ عباسعلى محقق، حاج شیخ مهدى واعظ خراسانى از روحانیون و علمای تراز اول مسجد گوهرشاد، حاج شیخ احمد بهار مؤلف کتاب قیام گوهرشاد و... از آن جمله بودند. در گزارشى که نظمیه مرکز به نظمیه مشهد فرستاد، خواستار ارسال عکسهاى نام بردگان فوق براى صدور فرمان دستگیری به دیگر نقاط کشور و پاسگاهها برای شناسایى آنان شده بود.[56] . تعدادى از محرکین و مظنونین حادثه هم بعد از ختم غائله متوارى و مخفى شدند که نظمیه مشهد براساس امریه نظمیه کل کشوریـ مرکزـ موظف به دستگیرى آنان بود. تعدادى از این افراد هم به مرور دستگیر و به مرکز اعزام شدند. شیخ عباسعلى محقق خراسانى از جمله آن افراد است که در شهریور 1314 به دنبال تضمین ریاست شهربانى شرق تسلیم شد.[57] . شیخ محمدتقى عرفانى، شیخ حسین اردبیلى و محمدعلى کهربایى دیگر متواریانى بودند که دستگیر و به مرکز اعزام شدند. حاجاسدالله اسداللهى، حاجى میرزا یحیى ناظر، حاجمحمدحسین صبورى، حاجى رفیع سنجر، حاج شیخ اسماعیل تائب، نایب کربلایى خدابخش و فتحالله یغمایى، از افرادى بودند که در ارتباط با پرونده محمدولى خان اسدى و آیت الله شیخ محمد آقازاده دستگیر شده بودند. آنان هم در تاریخ 25 دى ماه 1314 به مرکز اعزام شده در زندان مرکز محبوس شده بودند.[58] . اداره ى محاکمات و دعاوى ارتش پس از تکمیل پروندههاى متهمان، دادگاه بدوی را براى محاکمه آنان تشکیل داد[59] اداره محاکمات و دعاوى ارتش، پیش از برگزارى محکمه و بعد از تکمیل پروندهها در گزارشى که به رضاشاه ارسال کرد براى 9 نفر از متهمان خواستار مجازات اعدام و براى 15 نفر مجازات حبس ابد با اعمال شاقه را پیشنهاد کرد. رأى که از طرف قضات دادگاه بدوی صادر شد، سه سال حبس براى نواب احتشام رضوی، محمدحسین صبورى و حاج زینالعابدین روشندل بود که در ادعا نامه مدعىالعموم مجازات اعدام براى آنان درخواست شده بود. 13 نفر از متهمان هم به یک سال حبس محکوم شدند و 6 نفر تبرئه شدند و مدت حبس متهمان هم از بدو توقیف در نظر گرفته شده بود.[60]
بازتابهای داخلی واقعه مسجد گوهرشاد
الف) عزل و نصبها در خراسان پس از قیام
آنى ترین پیامد حادثه ى گوهرشاد، تغییر و تحولات در آستانه بود. برخى از عوامل آستانه به طور مستقیم در حادثه دخالت کرده بودند و برخى دیگر از محرکین و مظنونین حادثه بودند بنابراین ضرورى مىنمود که تغییراتى در آستانه به وجود آید. محمدولى خان اسدى این کار را حداقل در کاستن از سوء ظن به خود مؤثر مىدانست و حتى سعى مىکرد افرادى را به مقامات آستانه منصوب کند که به دربار و رضاشاه نزدیک باشند. [61] در قدم اول وى کلیه رؤساى سرکشیکها، خادمباشىها و دربانباشىهاى کل را از کار برکنار کرد. سپس سید محمدعلى شوشترى را به سمت ریاست انتظامات آستانه منصوب کرد و اداره آستانهى مقدسه و بیوتات مبارکات و دوایر مخصوص به آن را به او تحویل داد. [62] . مورد دیگر در زمینه تغییر و تحولات، نصب سرهنگ محمد رفیع نوایى به سمت ریاست نظمیه شرق و عزل سرهنگ حسینقلی بیات از این سمت بود.[63] روزنامه آزادى در اولین ستون صفحه ى نخست خود و در ذیل اخبار داخلی، خبر انتصاب محمدرفیع نوایی را اینگونه گزارش میکند: «حضرت آقاى سرهنگ نوایى از ریاست نظمیه ایالت غربى آذربایجان به سمت ریاست محترم نظمیه شرق منصوب و روز پنجشنبه ورود فرموده، اداره را تحویل گرفته مشغول کار شدند... اکنون از مراجعتشان مسرور بوده و ما که مترجم احساسات عموم مىباشیم، مقدم ایشان را تبریک مىگوییم.»[64] اولین اقدام سرهنگ نوایی در سمت ریاست نظمیه شرق، عزل و برکنارى کسانى بود که با اهدافش هماهنگى نداشتند، بنابراین به عزل مستخدمان نظمیه و گماشتن افراد مورد اعتماد خود در نظمیه پرداخت. دایره اطلاعات شهربانى، مهمترین و کلیدىترین سمت نظمیه خراسان بود که سرهنگ نوایى فرزند خود ـ علىاکبرـ را به آن سمت منصوب کرد. دیگر اقدام نوایى، به کارگیرى کسانى بود که در جاسوسى و تفتیش شهره بودند. او با به کارگیرى از چنین افرادى و تحمیل کردن حقوق آنان به آستانه، آشکارا نشان داد که چه اهدافى در سر دارد.[65] شیخ احمد بهار در این زمینه مىگوید: «به نظر من به آقاى سرهنگ نوایى وعده ارتقاى مقام ریاست کل تشکیلات شهربانى را دادهاند. این مرد ناچار است از چوب خشک هم که باشد مسببى اساسى براى غائله مسجد بتراشد، تا بخت از که برگشته باشد.»[66]
ب) تغییر دولت
یکى دیگر از پیامدهاى حادثه ى گوهرشاد، پایان دادن به دومین دورهى حیات سیاسى محمدعلى فروغى، نخستوزیر وقت بود.[67] حادثه مسجد گوهرشاد از اتفاقات دوران دوم نخست وزیرى وى بود. [68] محمود فروغى، پسر محمدعلى فروغى در این باره مىگوید: «پدرم در 9 آذر استعفا داد. اصلش مسأله مرحوم محمدولی خان اسدى بود که معلوم شد قرار است تیرباران شود. دیگر صلاح نبود که مرحوم فروغى نخستوزیر باشد و پدر دامادش تیرباران شود. از طرف دیگر رضاشاه در این موارد خیلى رادیکال بود. یک کسى که مىرفت تمام آن خانواده باید با او بروند. بنابراین پدرم استعفا دادند و خانه نشین شدند.»[69] . برخى از مورخان معتقدند که وى معزول شد. از جمله مخبرالسلطنه (مهدی قلی خان هدایت) مىگوید: «بعد از اعدام محمدولی خان اسدى، محمدعلی فروغى رئیسالوزرا که با او منسوب بود، معزول شد و با این عزل به دومین دوره حیات سیاسى وى پایان داده شد و تا پایان عمر رضاشاه گوشهنشینى را اختیار کرد.» فرداى استعفاى محمدعلی فروغى، محمود جم که وزیر داخلی کابینه فروغى بود، به سمت نخستوزیری برگزیده شد.[70]
پ) تسریع در کشف حجاب
یکى دیگر از پیامدهاى مسجد گوهرشاد، تسریع در کشف حجاب بود.[71] وقتى غائله خراسان و قیام مسجد گوهرشاد به طور کامل سرکوب شد و محمدولى خان اسدى که به زعم دولتمردان مقصر اصلى بود، دستگیر و اعدام شد[72] و روحانیون بزرگ از مشهد به اطراف و اکناف تبعید شدند مانند آیتالله سید حسین قمى که به عتبات عالیات تبعید شد، زمان را براى اجراى رسمى کشف حجاب مناسب دانست و به آن کار مبادرت ورزید.[73] . علىاصغر حکمت در این زمینه مىگوید: «بنده در آذر 1314 در خوزستان بودم. محمود جم نخست وزیر وقت طی تلگرافى مرا احضار کرد. به محض ورود به تهران که توأم با نگرانى هم بود، به محضر رضاشاه رفتم. وى گفت: [74] چندى پیش پیشنهاد کرده بودید که براى حل قضیه کشف حجاب و حصول آزادى نسوان اقدامى لازم مطابق برنامه معین عمل نمایید. الان لازم مىدانم که در این باب تأخیر نکرده فوراً در صدد انجام برنامه باشید، زیرا با وقایعى که اخیراً در مشهد به وقوع پیوسته و اشخاص مقصر مجازات شدهاند، موانع مفقود و مقتضیات موجود است.»[75] . «تاریخ 17 دى 1314 زمان برگزارى جشن فارغ التحصیلى محصلان دانشسراى عالى تعیین شد و مقرر شد تا ملکه و شاهدختها، شمس و اشرف پهلوى، بدون حجاب در آن مراسم شرکت کرده و رضاشاه با سخنرانى رسمى خود کشف حجاب زنان را اعلام نماید.» این مجلس طبق برنامه در 17 دى 1314 برگزار شد و رضاشاه به طور رسمى کشف حجاب را اعلام کرد. بنابر این به اقرار صریح رضاشاه که اتفاقآ از قول مجرى کشف حجاب، وزیر معارف وقت، علىاصغر حکمت بیان شد، مىتوان به تأثیر قیام مسجد گوهرشاد در تسریع این قضیه پىبرد. [76] . از روز 17 دى ماه 1314، قانون کشف حجاب به مرحله ى اجرا درآمد. از آن به بعد مأموران در میدان شهداى فعلى مشهد که آن زمان به صورت میدان نبود، مىایستادند و جلوى مردم را مىگرفتند و لباس و شال آنان را بیرون مىآوردند، پاره مىکردند یا آتش مىزدند و مىگفتند باید کلاه پهلوى بگذارید و کت و شلوار بپوشید. خانم سارا معصومى که در زمان کشف حجاب 25 سال داشت، در خاطرات دوران جوانى خود مىگوید: «من به حرم مىرفتم، پاسبانى آمد و روسرى مرا برداشت و پاره کرد و آن را داخل جوى آب انداخت. من با گوشه ى پیراهنم سرم را پوشاندم، مردى آمد و دستمالى از جیبش درآورد و در اختیار من گذاشت و من با آن سر خودم را پوشاندم و از راه کوچه و پسکوچه، خود را به خانه رساندم.»[77]
بازتابهای خارجی واقعه مسجد گوهرشاد
واقعه مسجد گوهرشاد که به یک کشتار عظیم تبدیل شده بود، نهادهای بینالمللی را واداشت که به رضا شاه پهلوی اعتراض کرده و طى آن جامعه ملل خواستار ارائه توضیح در این زمینه شد و معرفى مقصرین آن حادثه را از رژیم خواستار شد. این در حالی است که در آن سالها، قدرت زیادی در دستان نهادهای بینالمللی نبود، اما به حدی شدت کشتار در این واقعه زیاد بود که رضا شاه مجبور شد برای آرام کردن افکار عمومی در جهان، محاکمه نظامی ترتیب دهد. محمود فروغى ـ فرزند محمدعلی فروغی ـ در این زمینه مىگوید: «در باره مسئله ]مسجد گوهرشاد[ یک سرو صداى بینالمللى پیدا شد... مسئله در جامعه ملل هم مطرح شد. در جهان اسلام ]مطرح شد[ درست است که جهان اسلام آن موقع قدرت امروز را نداشت، ولى افکار عمومى جهان اسلام بالاخره یک نفوذى داشت و کار به جایى رسید که تقریبآ باز خواستى از دولت ایران شد که مسؤول این کشتار چه کسی است؟ یک کسى را مىخواستند که مسؤول باشد و تنبیه بشود، باید شخصى باشد که شناخته شده باشد گمنام نباشد. اسمى و رسمى داشته باشد.[78] . چنانچه گفته شد، محمد رفیع نوایی با هدف پیگیرى و کشف ابعاد آن قیام و شناسایى مسبب و محرک اصلى به خراسان آمده بود. از نظر او محرک و مسبب اصلى همان محمد ولىخان اسدى ـ نایب التولیه آستان ـ بود، زیرا تنها او بود که دستگاه حاکمه وقت مىتوانست با معرفى اش به عنوان مسبب و محرک، به انتقادات جهانى پاسخ دهد. در این راستا با دستگیری و محاکمه وی آتش پیگیریهای جامعه بین الملل هم فروکش کرد.[79]
نتیجهگیری
در حقیقت جریان حمله به مسجد گوهرشاد مشهد، تبلور کینهها و قدرتنمایى مأموران طراز اول دولتى در مشهد و در رأس آنها رضا خان بود. از پا درآوردن و سرکوب مردم و جلوگیرى از نفوذ روحانیت از آثار این کینه جویىها بود. فتح الله پاکروان استاندار خراسان، سرلشگر مطبوعى فرمانده لشکر خراسان، عبدالعلى لطفى رئیس دادگسترى، سرهنگ حبیبالله قادرى فرمانده هنگ و سرهنگ دوم حسینقلى بیات رئیس شهربانى، از مسئولان شهر مشهد بودند که هرکدام به طور مستقیم یا غیرمستقیم در جنایت مسجد سهیم بودند. سرکوب قیام گوهرشاد راه را براى اعمال سیاستهاى فرهنگى و دینزدایانه رضاشاه هموار ساخت و مردم را وادار به سکوت و اطاعت محض نمود و روند کشف حجاب را سرعت بخشید و کمتر از شش ماه پس از کشتار مردم در مسجد گوهرشاد، دولت به فرمان رضاشاه، بىحجابى را اجبارى کرد و حتى علماى بزرگ ولایات را ملزم به شرکت در مراسم جشن «نهضت بانوان» نمود و جشن نهضت کشف حجاب در جلوى ایوان طلاى آستان قدس برگزار گردید و زنان بىحجاب در این جشن شرکت جستند. این جریان، علما را در تنگناى بیشترى قرار داد و چهره هاى برجسته و نظریه پرداز را از میان برد و تعداد طلبه ها را بسیار کاهش داد. جریان مسجد تنها به محدود شدن حوزه و مسجد و منبر پایان نیافت، بلکه چنان که شیخ احمد بهار میگوید: «شبیخونى بود که به آزادى و آزادى خواهان زدند، حمله اى بود که به یکى از ارکان بزرگ مشروطیت وارد شد.» در واقع غائله گوهرشاد تقابل روحانیت و مردم مذهبی ایران با سلطنت پهلوی و نشان از بیداری و همیشه در صحنه بودن مردم و روحانیت ایران بود و بیش از پیش نارضایتی مردم از اجرای سیاستهای ضد دینی حکومت پهلوی را آشکار ساخت.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد
ادامه مطلب را ببينيد
خاطره تلخ امام از کشتار در مسجد گوهرشاد
در زمان خود رضا شاه، قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم، و کسانی که به سن من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین - که مرکز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود- اینها ریختند و یک عده از مظلومین که برای دادخواهی آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام کردند و از بین بردند.
در روز ۲۱ تیر ۱۳۱۴ قیام مردم مشهد در اعتراض به سیاستهای آمرانه فرهنگی از سوی دولت فروغی از جمله سیاست همسان سازی لباسها، سرکوب شد.
۲۸ خرداد ۱۳۱۴ دولت محمدعلی فروغی در یک بخشنامه آمرانه که از تبعات سفر رضاشاه به ترکیه در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳ بود، مردم ایران را ملزم کرد که از کلاه پهلوی (یک لبه) دست برداشته و کلاه بین المللی تمام لبه ای به اسم شاپو استفاده کنند. طبق این بخشنامه اگر یک کارمند دولتی از این دستور اطاعت نمی کرد باید قید شغلش را می زد! دو روز بعد نیز دولت بخشنامه دیگری ابلاغ کرد که طبق آن، مجالس ختم اموات فقط در مساجد معدودی که بلدیه (شهرداری) اجازه می داد باید برگزار می شد و استعمال چای، قهوه، قلیان و سیگار نیز در این مجالس ممنوع اعلام شد.
دستورات آمرانه دولت فروغی که به پشتوانه فکری و اجرایی شخص رضاشاه اعلام می شد طبیعی بود که بر مردم گران آید و در این میان، مشهدی ها پیشتاز اعتراض شدند. علما و روحانیون مشهد طی جلساتی پنهانی تصمیم گرفتند با این حرکت مقابله کنند و حکومت را از این کار بازدارند. در یکی از این جلسات پیشنهاد شد آیت الله حاج آقا حسین قمی به تهران برود و در مرحله اول با رضاشاه مذاکره نماید تا شاید بتواند او را از اجرای تصمیماتش باز دارد. وقتی آیت الله قمی به تهران آمد، بلافاصله از سوی حکومت دستگیر و ممنوع الملاقات شد. سایر روحانیون نیز در مساجد و مجالس، به آگاه کردن مردم پرداختند. مسجد گوهرشاد از جمله مکان های تجمع مردم بود. اجتماعات مردم در این مسجد هر روز بیشتر می شد و شهر حالت عادی خود را از دست می داد و سخنرانان نیز به ایراد بیانات آتشین می پرداختند.
همزمان با بازداشت حاج آقا حسین قمی ، در مشهد نیز به دستور حکومت ، روحانیونی همچون شیخ غلامرضا طبسی و شیخ نیشابوری دستگیر شدند. صبح روز جمعه ۲۰ تیر ۱۳۱۴ نظامیان مستقر در مشهد برای متفرق ساختن مردم وارد عمل شدند و به روی آنان آتش گشودند و تعداد زیادی را کشتند و زخمی کردند، ولی مردم مقاومت کرده و سربازان نیز بنا به دستوری که به آن ها رسیده ، مراجعت کردند. به دنبال این حادثه مردم اطراف مشهد با بیل و داس و... به سوی مسجد حرکت کردند.
فردای آن روز عده زیادی از مردم مشهد تظاهرات پرجمعیتی علیه اجباری شدن کلاه شاپو و یکسان سازی لباس برگزار کردند و به مسجد گوهرشاد آمدند. سران نظامی و انتظامی مشهد این بار بنا به دستور رضاخان با تجهیزات کامل و افراد فراوان در نقاط حساس مستقر شدند و تفنگ ها، سلاح های خودکار و حتی توپ ها را به منظور سرکوب مردم به میدان آوردند. در اجتماع مردم مشهد در گوهرشاد، مرحوم شیخ محمدتقی بهلول سخنان تندی علیه دولت ایراد کرد و خواهان مقاومت مردم شد. پاسخ حکومت به این اعتراض آرام و مدنی مردم مشهد، کشتار معترضین بود. در حوالی ظهر مأمورین نظامی و انتظامی از هر سو به مردم هجوم آورده و در داخل مسجد به کشتار آنان پرداختند. طبق گفته منابع تاریخی، حدود دو هزار نفر در این فاجعه ملی کشته و زخمی شدند. (تاریخ ایرانی)
حضرت امام خمینی (س) نیز بارها در سخنانشان به استبداد و ظلم رضا شاه و کشتار مسجد گوهرشاد اشاره کرده و آن را آیینه ای از واقعیت افکار و رفتار خاندان پهلوی دانسته اند. از جمله: ما برای چه سلاطینی، برای چه سلاطینی جشن بگیریم؟ مردم چه خوشی از سلاطین [دارند]؟ برای آغا محمد خان قَجَرْ ما جشن بگیریم؟! در زمان خود ما- زمان خود من- بوده است آن روسیاهی هایی که به بار آوردند؛ برای کسانی که در مسجد گوهرشاد مسلمین را آن طور قتل عام کردند که خون هایش به دیوار تا مدتی بود و مسجد را درش را بسته بودند که کسی نبیند، ما جشن بگیریم؟! برای آنکه 15 خرداد را پیش آورده، و به طوری که گفته اند و یکی از علمای قم به من گفت که در قم چهار صد نفر را کشته اند و روی هم رفته گفته می شود که پانزده هزار مردم را قتل عام کرده اند، ما جشن بگیریم؟! برای اینها ما باید جشن بگیریم؟! خوب های اینها شقاوت داشتند. (صحیفه امام؛ ج 2، ص 363 - 364)
تمام گرفتاری ملت ایران در این پنجاه سال سلطنت غیر قانونی دودمان خیانتکار پهلوی از شخص آن پدر و این پسر سیاه روی بوده و هست؛ اینها بودند و هستند که دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن پدر که قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج- علیه السلام- کرد و این پسر که قتل عام 15 خرداد را مرتکب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمه معصومه نمود. (صحیفه امام؛ ج 3، ص 261)
همه ایران را از این فیض و از اینکه حتی ذکر مصیبتی بشود، ذکر حدیثی بشود محروم کردند. این جز این [بود] که اسلحه در دست بی عقل بود؟ افاضل باید اسلحه دار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آن وقت این مفاسد از آن پیدا می شود. و آن جنایاتی- کشتار عامی- که در مسجد گوهرشاد واقع شد و دنبال آن علمای خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس کردند؛ علمای بزرگ را حبس کردند و بعضی شان [را] هم محاکمه کردند و بعضی شان [را] هم کشتند. اسلحه در دست بی عقل بود. (صحیفه امام؛ ج 3، ص 300)
دولت یاغی نظامی، به امر شاه، تر و خشک را به آتش کشیده و یکی از بزرگترین ضربه های این جنایتکار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت علی بن موسی الرضا- صلوات اللَّه علیه- است. این بارگاه مقدس در زمان رضا خان به مسلسل بسته شد و قتل عام مسجد گوهرشاد به وجود آمد، و در زمان محمد رضا خان آن جنایت تجدید و دژخیمان شاه در صحن و حریم آن حضرت ریخته و کشتار کردند. ملت مسلمان باید از این شاه و دولت یاغی غاصب تبرّی کنند و مخالفت با آن لازم است. (صحیفه امام؛ ج 5، ص 93)
هر کس به هر زبانی، به هر جوری که می تواند، بگوید به اینها که این مردم ایران که قیام کرده اند بر ضد این مرد و این حکومت، برای اینکه این حکومت این مرد پنجاه سال است خودش و پدرش به ما خیانت کرده؛ خودش و پدرش پنجاه سال است جنایت کرده؛ قتل عام کرده اند. خوب پدرش مسجد گوهرشاد را قتل عام کرد. خودش دیگر هرجا بگردید. (همان، ص 202)
از خراسان قیام کردند علمای خراسان؛ قیام کردند منتها قدرتی نداشتند و شکست خوردند. گرفتند همه علمای خراسان را. با قضیه «مسجد گوهرشاد» و آن بساط، همه را گرفتند آوردند تهران حبس کردند. مرحوم آقازاده، که رأس علمای آن وقت بود می آوردند با مأمور توی خیابان؛ سر برهنه می آوردند و می بردند به دادگاه که آنجا محاکمه اش کنند! از اصفهان علمای اصفهان قیام کردند به ضد رضا شاه.
هر کس ادنی توجهی به این مسائل بکند و آن تبلیغاتی که آنها کردند کنار بگذارد، خودش بخواهد تفکر کند ببیند چه است قصه، می داند که این روحانیون بودند که همیشه مبارزه می کردند با آنها. (صحیفه امام؛ ج 7، ص 211)
شما می دانید که در ظرف پنجاه و چند سال در ایران چه گذشت. مسلماً همه شما شاهد نبودید، از باب اینکه جوان هستید اغلب؛ لکن من از همان زمان، از کودتای رضا خان تا امروز، شاهد همه مسائل بوده ام. رضا خان آمد و ابتدا با چاپلوسی و اظهار دیانت و سینه زدن و روضه بپا کردن و از این تکیه به آن تکیه رفتن در ماه محرّم، مردم را اغفال کرد. پس از آنکه مستقر شد حکومتش، شروع کرد به مخالفت با اسلام و روحانیین، به طوری که مجالس روضه ما هیچ امکان نداشت که منعقد بشود. اگر بعضی مجالس می خواست منعقد بشود، قبل از اذان صبح منعقد می شد که اول اذان تمام بشود. مأمورین دور می گردیدند برای اینکه نگذارند مجالسی باشد. روحانیین را در هر جا که بودند یا به حبس کشید، و یا بعضی را تلف کرد، کُشت. و در همان وقت آنهایی که قیام کردند بر ضد رضا شاه، روحانیون بودند؛ که یک دفعه مشهد قیام کرد و قضیه مسجد گوهرشاد پیش آمد و قتل عموم، قتل عامی که در مسجد گوهرشاد واقع شد؛ و یک دفعه شما اکثراً اصلًا آن زمان را یادتان نیست، چند قیام که در ایران شد همه اش از روحانیون بود. یک قیام از آذربایجان شد، از علمای آذربایجان قیام کردند، و لکن خوب، قدرت دست آنها بود گرفتند آنها را و در - گمان می کنم- سُنْقُر مدتها تبعید بودند. (همان؛ ص 249 – 250)
و بعدش هم که تبعید برداشته شد، مرحوم آقا میرزا صادق آقا در قم آمدند و ماندند اینجا، و اینجا هم فوت شدند. یک قیام از خراسان بود، منتها همه علما. قضیه قیام مسجد گوهرشاد، تمام علمای خراسان را که در این قیام دخالت داشتند و سرشناس بودند گرفتند و آوردند تهران و حبس کردند و محاکمه کردند. (صحیفه امام؛ ج 9، ص 172)
از تبریز قیام واقع شد و دنبال آن علمای بزرگ تبریز را گرفتند و تبعید کردند؛ و ظاهراً به سُنْقُر تبعید کردند؛ و بعدش علمای اصفهان قیام کردند؛ که در این قیام سایر علمای بلاد هم از همه جاها به قم آمدند و مرکز را قم قرار دادند؛ لکن باز با حیله و با فشار این را هم ساکت کرد و خفه کرد؛ و دیدید که در مدت چندین سال که این مشغول به فعالیت بود و مشغول به سلطنت بود با مردم چه کرد و با ذخایر ما چه کرد؛ که شاید نتواند تاریخ درست اطلاع در آن پیدا بکند. (صحیفه امام؛ ج 7، ص 250)
در زمان خود رضا شاه، قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم، و کسانی که به سن من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین- که مرکز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود- اینها ریختند و یک عده از مظلومین که برای دادخواهی آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام کردند و از بین بردند. (صحیفه امام؛ ج 11، ص 32)
همین سالهای آخر [که] من در قم بودم- شاید همان سال آخری بود که 15 خرداد بعدش پیش آمد- من شنیدم که زنها می خواهند بروند سر قبر رضا شاه و راجع به همین قضیه کشف حجاب تظاهرات بکنند. رؤسای اداراتی که در قم بود، پیش من آمدند، گفتم که شما هر کدام به وزارتخانه خودتان اطلاع بدهید که اگر این کار را بکنید من به ملت می گویم که عزا بگیرند برای روزی که قتل عام کردید در مسجد گوهرشاد، اینها اطلاع دادند و از این منصرف شدند. (صحیفه امام؛ ج 13، ص 193)
پدربزرگم مرحوم شیخ محمدحسین در واقعه گوهرشاد مجروح شد
هیجده دی ماه سالگرد شهادت حاج سیدرضا باقری پور پدر اینجانب مدیر وبلاگ هدایت
به همین مناسبت خاطره ای که پدرشهیدم از دائیش مرحوم شیخ محمد حسین «که پدربزرگ اینجانب هم بود» در واقعه مسجد گوهرشاد نقل میکرد را نگارش میکنم : مرحوم پدرم با پدرش و عموهایش و دائیش «شیخ محمدحسین» در روستاهای اطراف چشمه گیلاس ساکن بودند و مرحوم شیخ محمدحسین روحانی اون روستاها بوده "مرحوم پدرم متولد ۱۳۰۴ بوده و مرحوم دائیش شیخ محمدحسین آن موقع حدود سی سال داشته". در سال ۱۳۱۴ روز ۲۱ تیر واقعه مسجد گوهر شاد اتفاق افتاده که پدرشهیدم اون موقع ده ساله بوده . پدرشهیدم نقل میکرد : چون فصل درو بود مردم همه سر دروزار بودن که مرحوم داییم شیخ محمدحسین خبر دعوت شیخ بهلول را سر درو زارها به مردم میرساند و اعلان میکند که شیخ بهلول در مشهد اعلان جهاد کرده هر کس آماده است راه بیفته بریم مشهد مسجد گوهر شاد . که مردم از سر دروزار ها با داس ها و چارشاخ ها راه میافتن به طرف مشهد و خود را به مسجد گوهر شاد میرسانن ... پدرشهیدم میگفت : مرحوم داییم شیخ محمدحسین میگفت بعد از سخنرانی شیخ بهلول و هجوم مأموران رضاخان داخل مسجد گوهرشاد و تیر اندازی به مردم بیشتر افراد داخل مسجد یا شهید شدند یا مجروح «که مجروح هارا هم تیر خلاص میزدند» «حدود هزارو هفتصدنفر کشته شدند» من هم مجروح افتاده بودم که کامیونها آمدن داخل مسجد گوهرشاد و کشته ها و مجروح ها را دست و پایشان را میگرفتن میانداختن بالای کامیون من هم که از ترس خودم را به مردن زده بودم انداختن بالای کامیون ، کامیون از مسجد آمد بیرون دور فلکه که میرفت «چون جنازه ها را زنده و مرده بردند در گودال قتلگاه دفن کردند» من خودم را یواشکی از کامیون انداختم پائین توی جوی خیابان داخل آبها و لجنها دراز کشیدم کامیون و مامورها که رفتند شبانه خودم را رساندم دروازه بالا خیابان «دروازه قوچان میدان توحید فعلی» از اونجا رفتم سهل آباد «روستائی بعد از دهنه اخلومد» خانه مرحوم حاج سیدمحمد رحیم داروغه مرحوم حاجی عامل زاده «حاجی عامل زاده فردی مذهبی و انقلابی بود» . «چون جرات نکرده به خانه خودش چشمه گیلاس پر برگردد» . حاج سید محمد رحیم که میفهمد ایشان از واقعه مسجد گوهرشاد فرار کرده ایشان را در سهل آباد نگه میدارد و چندنفر دهقان با چهارپا میفرستد چشمه گیلاس اثاثیه شیخ را با خانواده اش بیارن سهل آباد دهقانها که به منزل شیخ میرسن وسائل ایشان را بار چهارپا میکنند ببرن مادر پدر شهیدم که شوهرش فوت کرده بوده میگوید من هم میام همانجا که برادرم است . وسائل ایشان را هم بار میکنن همراه وسائل شیخ و خانواده اش و پدرشهیدم با مادرش میبرن سهل آباد و مرحوم شیخ میشود روحانی آن منطقه و بعد از حدود ده سالی همانجا فوت میکنن و فرزندان مرحوم شیخ و پدر شهید من تا قبل از تقسیم اراضی در آن روستا میمانند . وقتی صحبت از تقسیم اراضی میشود خانواده مرحوم شیخ «پدربزرگ من و پدر من» و یک خانواده سید دیگر آقایان موسوی میگویند علما گفتن گرفتن این زمینها حرام است ما میرویم مشهد . بقیه دهقانها میگویند نروید پشیمان میشوید واستین زمین بگیرین مثل ماها که اینها وسائلشان را بار میکنن راهی مشهد میشوند پدر شهید بنده ساکن قلعه آبکوه و دایی بنده شیخ غلامرضا ساکن خیابان طبرسی «هیته سبزی جوادیه فعلی» میشود وسرای عبدالخان بست پائین خیابان مغازه کفش دوزی دایر میکند و آقایان موسوی ساکن کارخانه قند آبکوه میشوند .
پدر شهید من با خانه اجاره ای در آبکوه و کارگری در باغ ملک آباد امرار معاش میکند تا سال ۱۳۶۲ از طریق جهاد عازم جبهه میشود . دوسال در جبهه سومار و دوسال هم در اهواز در آشپزخانه ستاد پشتیبانی جهاد خدمت میکند و سال ۶۶ به فاو میرود بعد از مدتی شیمیائی میشود بر میگردد اهواز که مسئول ستاد متوجه شیمیائی شدن ایشان میشود و میگوید شما بروید منزلتان و... بعد از اینکه از اهواز آمدن مشهد با ناراحتی میگفتن به من گفتن تو برو خانه ات ما دیگه بتو کار نداریم هر چه گفتم نخیر من میخوام بمانم گفتن نه دیگه شما برو «البته اونها فهمیده بودن که ایشان شیمیائی شده ولی جیزی نگفتن» بعد از باز گشت از اهواز مدتی گذشت آروم آروم آثار شیمیائی پیدا شد خس خس سینه و تنگی نفس و لکه های روی سینه و پشت و... و هر ماهی که میگذشت بیشتر میشد تا اینکه بعد از دوسه سال تشخیص دادن شیمیائی شده روزی یک مشت قرص و کپسول میخوردن و چند روزی یکبار هم آمپول میزدن تا سال هشتاد به بعد افتادن توی بستر و نهایتا ۱۸ دی سال ۱۳۸۳ شهید شدند و به دستور بنیاد شهید در قطعه شهدای بهشت رضا کنار شهدای جنگ تحمیلی آرمیدند . روحشان شاد . و یادشان گرامی .
کشتار مسجد گوهرشاد به روایت یک آمریکایی
نقش تشکیلات بهائیت در جریان کشف حجاب
آیتالله نورالله اصفهانی و تلاش ایشان برای جلوگیری از تحمیل وکلای طرفدار رضاخان در مجلس پنجم
آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی (متوفی 1363/7/5)
یکشنبه خونین مشهد، بازخوانی حوادث روزهای نهم و دهم دی ماه 1357 مشهد
آیتالله سید یونس اردبیلی (متوفی 1337/3/19)
زندگی و فعالیتهای عباس مسعودی مؤسس روزنامه اطلاعات
گذری بر انقلاب اسلامی در استان خراسان رضوی به روایت اسناد ساواک
مروری بر حیات علمی و سیاسی آیتالله العظمی سید محمدتقی خوانساری
آیتالله نورالله اصفهانی و تلاش ایشان برای جلوگیری از تحمیل وکلای طرفدار رضاخان در مجلس پنجم
نگاهی به زندگی شمس پهلوی از دریچه اسناد و خاطرات
به مناسبت سالگرد رحلت مرجع عالیقدر آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی
آغاز و پایان سرلشکر حسن پاکروان دومین رئیس ساواک
مهدیقلی هدایت(مخبرالسلطنه) و نگاهی به کارنامهی دولت او
رضا خان پهلوی (درگذشت 1323/5/4)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: واقعه مسجدگوهرشادمشهد
ادامه مطلب را ببينيد
سیزده از ماهِ مُحرَّم چون گذشت
سیزده از ماهِ مُحرَّم چون گذشت - گشت کوفه غلغله از مرد و زن . شادمان شمر و سنان، ابن زیاد - اهلبیتِ مصطفی اندر محن . شد چو در دارالاماره بار عام - از زن و از مرد و از پیر و جوان . داخل دار الاماره غلغله - شد ز جمع بی وفای کوفیان . راسها بر نیزه های لعنتی - راس شاه دین میان طشت زر . در بَرِ اِبن زیاد آماده شد - وَه چه راسی؟! همچنان قُرص قمر . از عبیداللّهِ دونِ سگ صفت – غُدّه یِ چرکینِ کینه باز شد . اندر آن جمعِ چو اَشباه الرِّجال - باز گفتِ انتقام آغاز شد . برلبِ پاکِ حسین ابن علی - چوبِ خِزرانِ عبیدالله بین . زاده یِ مرجانه یِ ملعونه را - در جسارت، بر رسول الله بین . در حضورِ کوفیانِ بد نهاد - این جسارت بر حسین بن علی . میشود زان مردکِ شومِ پلید - بر ولِیُّ الله و بر اِبنِ الوَلی . زاده یِ مرجانه یِ ناپاک و شوم - میکُنَد عنوان به جمع کوفیان . انتقامِ کشتگانِ بدر را - مَن گرفتم اَز محمد این زمان . زاده یِ مرجانه یِ میشوم و پَست - میکند بر این جسارت افتخار . که گرفته اِنتقامِ مُشرکین - از حسین، آن گوهرِ والا تبار . باقری بر گو تو در صبح و مسا - لعنت حق بر چنین ناپاک باد . لعنت حق باد بر شمر و یزید - وَ ابن سعد و خولی و ابن زیاد . سروده باقری پور دهه دوم محرم سال ۱۴۰۴
اسیرا ن دربر انظاربردند
اسیرا ن در بر انظاربردند - میا ن مجلس اغیار بردند . علی بن الحسین و عمّه اش را - ببزم دون اسا رت واربردند . بهمرا ه سر پرخون با با - سكینه با دلی خونبا ربردند . گهی اندر در دروازه شهر - گهی اندرسربا زاربردند . زدشت كربلا آ ل محمد - بكوفه دربرخونخوا ربردند . عبدالحسین اشعری:درعزای مظلوم ص188
ابن زیا د روی بزینب درون كاخ
ابن زیا د روی بزینب درون كاخ - ازبهر فتح ظا هر خود افتخاركرد . گفتا هزار شکر که از روی خاک، پا ك - یکباره نسل آل علی کردگار کرد . ما را خدا عزیز و شما را ذلیل و خوار - رسوای خاص و عام بلیل و نهار کرد . زینب بناله گفت که از کشتن حسین - جان جهانیان همه در تن فکار کرد . وز خونهای ناحق اولاد فاطمه - دانی خدا بحشر کرا اش مشا ر کرد . حاکم بسر بکشتن زینب اشاره کرد - بیچاره را بدست لعینی دچار کرد . ای شیر ذو الجلال کجائی که روبهی - با عترتت چه ظلم نهان آشکار کرد . عمروحریث که داشت حضوراندرون کاخ - گفتا که یا امیر زنی است از وفا ببخش . باشد زن و ضعیفه و بیچاره و اسیر - کردی بر او هزار جفایک جفا ببخش . قتل زنان رو انبود پیش خاص و عام - ای بی حیا حیا بکن و ماجرا ببخش . خاکی که هست مرثیه گوی تو ما ه و سال - بر او خطا مگیر و ثواب از عطا ببخش
نکته برقول زنان نتوان گرفتن ای امیر
نکته برقول زنان نتوان گرفتن ای امیر - خاصه این زن کو غم دوران مکرر دیده است . میکشی زنرا و میخوانی مسلمان خویش را - این چنین ظلمی که در دوران ز کافر دیده است . بسته ای بازوی او همچون اسیر زنگبار - زینبی کاو خود عزیزی از پیمبر دیده است . زینبی کز سایه مژگان نمیرفتی بخواب - لشگری با چشم خود با تیر و خنجر دیده است . بگذر از انصاف بر گو چون بود حال زنی - کو بچشم خود دو طفل خویش بی سر دیده است . با چنان بی حرمتی حرمت چنان داری طمع - از زنی کو داغ مرگ شش برادر دیده است . بس بود این داغ غم کو را که از بیداد تو - ز اکبر خود کشته از کین تا باصغر دیده است . میکشد این درد او را کز جفای تشنه کام - پاره پاره نوجوانی همچو اکبر دیده است . جود یا زین ماجرا ماتم سرا بسیار لیک - چشم گردون چون توئی دردهر کمتر دیده است . كلّـیا ت جودی ص114
چون کاروان غم سوی کوفه گذار کرد
چون کاروان غم سوی کوفه گذار کرد - بر هر یکی زمان غمش صدهزارکرد . زنهای ماهر وی حجازی و یثربی - بر ناقه بی جهاز بخواری سوار کرد . وز کین بشهریار سر شهریار دین - بر ناوک سنان سنان استوار کرد . آنانکه بود آیه تطهیرشان بشأن - یارب چسان ببزم شراب و قمار کرد . بردند پیش آل زنا خوار و زارشان - ناکس به بیکسان حسین افتخار کرد .
حضرت زینب(س) د ركا خ ا بن زیا د
ابن زیاد در کاخ دار الاماره نشست و اذن ورود بعموم مردم داد سر مقدس حسین علیه السلام را آوردند و مقابل او گذاشتند و اهل بیت حسین علیه السلام و فرزندان اوراهم بمجلس وارد کردند فجلست زینب بنت علی متنکرة زینب بطور ناشناس وارد شد و در گوشه ای نشست ، فقا ل ابن زیا د من هذه المتنکرة او متکبرة ، ابن زیاد گفت این زن ناشناس یا متکبره کیست که بمن سلام نکرد ؟ قیل له ابنه امیرالمؤمنین زینب العقیله ، زینب دختر علی است. خواست دل داغدیده او را بیشتر بسوزاند گفت : أَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی فَضَحَکُمْ وَ أَکْذَبَ أُحْدُوثَتَکُمْ. حمدخدا را كه شما را رسوا كرد ودروغ شما را آشكا ر كرد. فَقالَتْ: اَلحَمدُلِلهِ الّذی اَکرَمَنابِنَبِیِّهِ مُحَمّد «صلی الله علیه وآله» وَ طَهَّرَنا مِنَ الرِّجسِ تَطهیرا اِنَّما یَفْتَضِحُ الْفاسِقُ وَ یَکْذِبُ الْفاجِرُوَ هُوَ غَیْرُنا. علیا مخدّره فرمود:حمد خد ا و ند را كه ما را گرا می داشت به محمد (ص) پیا مبرش وپا ك وپا كیزه داشت ما را ازهرپلیدی وآلایشی جزاین نیست كه رسوا میشود فا سق ودروغ میگوید فا جرو او غیر ازما است وما نیستیم. فَقالَ ابْنُ زِیادٍ(الملعون): کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللّهِ بِأَخیکَ وَ أَهْلِ بَیْتِکَ؟ ابن زیاد گفت:چگونه دیدی كا رخدا را با برادرواهلبیت خودت؟ فَقالَتْ: ما رَأَیْتُ الا جَمیلاً، هولاءَ قَوْمُ کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتَلَ، فَبَرَزُوا الی مَضاجِعِهِمْ، وَ سَیَجْمَعُ اللّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ، فَتَحاجُّ وَ تُخاصَمُ عِندَهُ وَانّ لَکَ یَابنَ زیاد مَوقِفًا فَا ستعدّ له جوابًا وانّی لک به فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلَحُ یَوْمَئِذٍ، ثَکَلَتْکَ أُمُّکَ یَابْنَ مَرْجانَةَ. علیا مخدّره فرمودندیدم ازخدا جزنیكی وجمیل را چه آل رسول جما عتی بودند كه قربت محل ورفعت مقا م حكم شها دت برایشان نگا شته لا جرم آنچه خداوند برا ی ایشا ن اختیا ركرده اقدام كرده وبجا نب مضجع وخوا بگا ه خویش شتا ب كردند ولكن زو.د با شد كه خداوند تراوایشا نرادرمقا م پرسش با زداردوایشا ن با تواحتجا ج ومخا صمت كنند وهما نا ای ابن زیا دبرای توبزودی درروزقیا مت موقفی است درپیشگا ه خداوند كه آنجا محا كمه خوا هی شد آنوقت است كه ببینی غلبه ازبرای كیست ورستگا ری كراست؟ پس خودت را آما ده كن برای جوا ب آن روزوكجا ست جوا ب توما د رت بعزا یت بنشیند ای پسرمرجانه.
قَالَ الرّاوی: فَغَضِبِ(ابن زیاد)وَ کَأَنَّهُ هَمَّ بِها فَقالَ لَهُ عِمْرو بْنُ حُرَیْثٍ: اَیُّهَا الاْمیرُ اِنَّها اِمْرَاَةُ، وَالْمَراَةُ لاتُوْخَذُ بِشَیءٍ مِنْ مِنْطِقِها. فا نصرف (ابن زیا د). پس ابن زیا ددرخشم شد آنچنا ن كه گویا تصمیم داشت آن با نو را اذیت كند یا بقتل برسا ند.عمروبن حریث كه درآنجا حا ضربود و اند یشه ابن زیا د بقتل با نو را دریا فت زبا ن بعذرخوا هی گشود وگفت ای پسرزیا د او زنی است وزن كه درسخن گفتن مؤاخذه نمی شود پس ابن زیا دازغضب با زایستا د. وتوجّه الی زینب، فَقالَ: لَهَا ابْنُ زِیاد: لَقَدْ شَفَی اللَّهِ قَلْبی مِنْ طاغِیَتِکَ الْحُسَیْنِ وَ الْعُصاةِ الْمَرَدَةِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ. ومجدّداً متوجّه آن با نوشد وگفت خداوند شفا داد قلب مرا از برادرطاغی تو حسین. فبکت (زینب س)وَقالَتْ: لَعَمْری لَقَدْ قَتَلْتَ کَهْلی، وابرزت اهلی، وَقَطَعْتَ فَرْعی وَاجْتثَثْتَ أَصْلی فَإن کانَ هذا شِفاؤُکَ فَقَدِ اشْتَفَیْتَ. پس آن با نو با چشم گریا ن گفت بجا ن خودم سوگند كه توبزرگ ما را كشتی وپردگیا ن مرا ازپرده بیرون آوردی واصل وفرع مرا قطع كردی وازریشه بركندی اگردرهمین است شفا ی قلب توپس شفا یا فتی[امّا شفا ی قلب حریص وطمّاع تودراینها نیست بلكه درآتش دوزخ است] فَقالَ اِبْنُ زِیادٍ: هذِهِ سَجَّاعَةُ، وَلَعَمْری لَقَدْ کانَ أَبُوکَ سجاعاشاعِراً. ابن زیا دگفت عجب شجا عتی دارداین زن یا این زن سجّا عه است [وسخن با سجع و قافیه میگوید] بجا ن خودم سوگند كه پدرتو نیزمردسجّاع وشاعری بود. فَقالَتْ: یَابْنَ زِیادٍ ما لِلْمَرأَةِ وَالسَّجاعَةِ. علیا مخدّره فرمود اوّلاً مرا حالت وفرصت سجع وقا فیه پردازی نیست وثا نیاً اگرمن سجّاع با شم شگفت نیست بلكه شگفت ازكسی است كه شفا ی قلب او بكشتن اما م خود حا صل میشود وحا ل آنكه میداند درآن جها ن ازوی انتقا م میكشند ...«وقایع عاشوراج2ص102به نقل ازلهوف ص70ونا سخ ص313-نهضت حسینی ج2ص92به نقل ازبحارج10ص230-زندگا نی امام حسین(ع)ص598به نقل ازتاریخ طبری ج3ص262ولهوف ص90وروضة الواعظین ص163وابن اثیرج4ص33»
زینب بکوفه جا چوبدار الاماره کرد - بی صبر شد چنانکه بتن جامه پاره کرد . لب پر ز خنده دید بهر کس که بنگرید - کف پر خضاب دید بهر سو نظاره کرد . پوشید رخ ز موی پریشان در آه و اشک - گردون سیاه وخرمن مه پرستاره کرد . ابن زیاد روی بزینب نمود و گفت – حرفی که رخنه ها بدل سنگ خاره کرد .
دیری نبود تا زغم کشتن حسین - منت خدایرا که غمم زود چاره کرد . دیدی که تیغ تشنه قهرم چو شد بلند - نه رحم بر جوان و نه برشیره خواره کرد . دیدی که سر برهنه ترا پای تخت من - حاضر زمانه بادف و چنک و نقاره کرد . زینب چو رعد ناله ز دل برکشید و گفت - کای بی خبر زحق ز تو باید کناره کرد . کشتی ز تیغ کینه کسی را که ذوالجلال - وصفش بأیه آیه قرآن شماره کرد . کشتی ز راه ظلم کسیرا که از غمش - خیرالنسا بخلد برین جامه پاره کرد . پس آن لعین بخشم شد و از ره غضب - بر حاضرین بکشتن زینب اشاره کرد . یکباره چاک زد بگریبان سکینه گفت - آه و فغان که چرخ یتیم دوباره کرد . جودی خموش باش که این آه آتشین - خرگاه مهر پر شرر از یک شراره کرد . كلّـیا ت جودی ص113
نکته بر قول زنان نتوای گرفتن ای امیر - خاصه این زن کو غم دوران مکرر دیده است . میکشی زن را و میخوانی مسلمان خویش را - این چنین ظلمی که دردوران زکافردیده است . بسته ای بازوی او همچون اسیر زنگبار - زینبی کاو خود عزیزی از پیمبر دیده است . زینبی کز سایه مژگان نمیرفتی بخواب - لشگری با چشم خود با تیر و خنجر دیده است . بگذر از انصاف بر گو چون بود حال زنی - کو بچشم خود دو طفل خویش بی سر دیده است . با چنان بی حرمتی حرمت چنان داری طمع - از زنی کو داغ مرگ شش برادر دیده است . بس بود این داغ غم کو را که از بیداد تو - ز اکبر خود کشته از کین تا باصغر دیده است . میکشد ایندرد او را کز جفای تشنه کام - پاره پاره نوجوانی همچو اکبر دیده است . جود یا زین ماجرا ماتم سرا بسیار لیک - چشم گردون چون توئی دردهر کمتر دیده است . كلّـیا ت جودی ص114
امام زین العابدین(ع)دركاخ ابن زیا د
ثُمَّ الْتَفَتَ ابْنُ زِیادٍ اِلی عَلِیّ بْنِ الْحُسَیْنِ «ع» فَقالَ: مَنْ هذا؟ پس از آن ا بن زیا د متوجه علی بن الحسین (زین العا بدین ع) شد پرسید این جوان کیست ؟ فَقیلَ: عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ. گفتند : علی ا بن الحسین است. فَقالَ: أَلَیْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهِ عَلیً بْنَ الحُسَیْنِ؟! گفت شنیدم خداعلی ن الحسین رادرکربلا کشت ، فَقالَ عَلِیُّ بن الحسین «ع»: قَدْ کانَ لی أَخُ یُسَمَّی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَتَلَهُ النَّاسُ. حضرت فـرمود : آری برادری داشتم که نام او هم علی بن الحسین بود ومردم اوراکشتند. ابن زیا د گفت بلکه اوراخدا کشت ، حضرت آیه مبا رکه راخواند: الله یتوفّی الانفس حین موتها والّتی لم تمت فی منا مها فیمسک الّتی قـضی علیها الموت ویرسل الاخری الی اجل مسمّی انّ فی ذالک لآیا ت لقوم یتفکّـرون. ابن زیا دغضبناک شد و گفت سخت درپا سخ من جسوری! وگفت اورا ببرید بیرون گردن بزنید. زینب ازشنیدن این سخن سراسیمه گشت، وقالت یا بن زیا دحسبک من دمائنا واعتنقته وقالت والله لاافارقه فان قتلته فا قتلنی معه. قال ابن زیاد: واعجبا ه للرّحم والله انی لأظنّها تودّ ان اقتلها دونه دعوه فا نّه اراده لما به مشغول. حضرت سجا د روکردبعمه اش فرمودعمه جا ن سا کت با ش تا با او سخن بگویم پس رو کرد به ابن زیا دوفرمود: ابا القتل تهدّدنی یابن زیا د اما علمت انّ القتل لنا عا دة وکرامتنا من الله الشّهادة. ابن زیا د از بیم انقلاب ترسید. قال للشّرطیة والحجب خـلّـصونی من مکا لمة هؤلاء ومبالغتهم فیها واذهبوا بهم الی السّجن. ثمّ امرابن زیا د بعلی بن ا لحسین واهله الی دارجنب المسجدالاعظم. فقا لت (زینب س) لایدخلن علینا عربیّة الّا امّ ولد اومملوکة فا نّهنّ سبین کما سبینا . «وقایع عاشوراج2ص104به نقل ازنا سخ ص314-نهضت حسینی ج2ص93به نقل ازوقایع محلّا تی ص268وبحارج10ص231وتذكرة الشّهداء ص399-زندگا نی امام حسین(ع)ص598»
زیدبن ارقم دركا خ ابن زیا د
عبید الله زیاد مردم کوفه را اذن عام داد لذا مجلس پر شده امر کرد سرها را حاضر کنند نخستین سری که آوردند سر میوه دل پیغمبر بود که در طبق زرین نهاده بودند و نزد عبیدالله زیاد گذاشتند پسر مرجانه از دیدن سر مبارک امام حسین ع بسیار شاد و فرحناک شد و با تبسم چوبی که در دست داشت بر لب و دندان آن سرور می زد می گفت : انه کان حسن الثغر : وه چه دندان در غلطان است این - وه چه دندان لعل و مرجان است این - وه چه خوش دندان و خوش لب بوده ای - پس چرا با خاک و خون آلوده ای. زید بن ارقم که از صحابه کبار رسول خدا بود در آن مجلس حاضر بود چون این حرکات زشت را از عبید زیاد بدید گفت: ارفع قضیبک عن هاتین الشفتین فوالله الذی لا اله الا هو لقد رأیت رسول الله یقبّل موضع قضیبک من فیه. زیدبن ارقم بسیارگریست و ناله کرد. ابن زیاد گفت: تبکی ابکی الله عینیک یا عدو الله یوم بیوم بدر. گریه میكنی خدادوچشمت رابگریا ند ای دشمن خدا این روزدرمقا بل روزبدر، اگرپیری فرتوت نبودی وخرف نشده بودی گردنت را میزدم. زید گفت ای پسرمرجانه حدیثی برای تو از پیغمبر نقل می کنم که از آنچه گفتم بر تو ناگوار تر آید. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم حسن را بر زانوی راست و حسین را بر زانوی چپ جا داده و دست بر سر آن دونهاده می فرماید: اللهم انی استودعک ایاهما وصالح المؤمنین. هان ای پسر زیاد باودیعه رسول خدا چه کردی؟ این راگفت وباگریه وناله بیرون شد و با صدای بلند گفت: ای مردم پسر فاطمه راکشتید وپسرمرجانه را به سلطنت سلام دادید تا اخیار شما را بکشد و اشرار شما را بنده گیرد و رضا شدید ذلیل شوید و روزگار به سختی بسر برید از رحمت خدا دور باد آنکه ننگ را شعار کند وعا ررا فخر نما ید. «وقایع عاشوراج2ص99به نقل ازلهوف ص70وقمقا م ص527-نهضت حسینی ج2ص97به نقل ازروضة الصفا ص172»
برخسا ری كه پیغمبر ببو سید – مكرّرحیدر صفدر ببوسید . مزن با چوب خزرا ن بر لب او - بپیش دخترا ن و زینب او . نمی بینی سكینه هست نا ظر - علی بن الحسینش هست حاضر.
ای ظالم از ظلمت امان یابن مرجانه - بردار و چوب از این لبان یابن مرجانه . با آل یاسینت چرا اینهمه کین است - این چه مسلمانی و چه رسم و آئین است . این سر سر سبط نبی منبع دین است - شد کشته از ظلم سنان یابن مرجانه . بردار و دست از این ستم ای ستم گستر - آتش کشیدی زین الم جان پیغمبر . محزون نمودی زین ستم حیدر صفدر - بارد سر شک از دیدگان یابن مرجانه . ای بی حیا اندیشه از روز محشر کن - پروا ز نار دوزخ و قهر داور کن . بیدین حجاب از عترت آل حیدر کن - این سر بود در خون طپان یابن مرجانه . در پیش چشم خواهرش زینب محزون - بر این سر پرخون مزن چوب ای ملعون . شد چشم زین العابدین از این الم پر خون - هر دم کشد آه و فغان یابن مرجانه . داغی بداغ اهلبیت هشتی از این سر - بر کودکان بی پدر رحمی ای کافر . بر گو چه میگوئی جواب نزد پیغمبر - گر بر تو گردد خصم جان یابن مرجانه . کشتی حسین سبط نبی شاه بطحا را - کردی اسیر از راه کین آله طه را . تجدید و کردی از ستم داغ زهرا را - از ضربت این چوب کین یابن مرجانه . در بزم عام آورده ای عترت احمد - سجاد را کردی اسیر از ستم بیحد . زین غم شکوهی صبح وشام گریدوگوید - ای ظالم از ظلمت امان یابن مرجانه . «شكوهی»
ای مرتد بی ننگ و عا ریا بن مرجا نه - شرمی نما ازكردگا ر یا بن مرجا نه . شدّادازبیدادتو ما ت وحیرا ن است - نمرودازظلمت لعین اندرافغا ن است . ابن زیا داین سركنون برتومهما ن است - منما ی ظلم بی شما ریا بن مرجا نه . آ ل رسول الله را با دوصدخواری - كردی اسیرازخودسری وزستمكا ری . چشم عطا پوشیدی ازرحمت با ری - اندرصف روز شما ریا بن مرجا نه . زینب كجا ومحضرعا رف وعا می - تا كی لعین بی حیا زشت وبد نا می . اندرره اسلا م زن بی حیا گا می - دست ازستمكا ری بداریا بن مرجا نه . آیا چه بر زینب گذشت اندرآن محفل - آندم كه حكم قتل اوداد برقا تل . زین العبا داو را شدی آن زما ن حا یل - ازكینه آن بدشعا ریا بن مرجا نه . گا هی بقتل عا بدین گفت آن ملعون - ریزندخون حلق آن بی كس محزون . فریا دازظلم تو ای منكربی چون - درحق آن بیما ر زا ر یا بن مرجا نه
آل علی را تا سه روزاندرآن زندا ن - دادی مكا ن ای بی حیا با دلی سوزا ن . نشنیده كس زندا ن شودمسكن مهما ن - پیوسته درلیل ونهاریا بن مرجا نه . ظلمی كه شدازتوپدید ظا لم بی دین - براهل بیت مصطفی عترت یا سین . شدظلم بی حد ای لعین برگل ونسرین - نا لا ن شكوهی چون هَزاریا بن مرجا نه .
https://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar2.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه دوم محرم
ادامه مطلب را ببينيد
قالیباف: رهبر انقلاب مثل سال ۵۹ در اتاق جنگ بودند
رئیس مجلس شورای اسلامی گفت: فرماندهکل قوا در چندساعت بعد از حمله رژیم صهیونیستی، نیروی نظامی را از شوک خارج کردند؛ ایشان مثل سال ۵۹ در اتاق جنگ بودند و به صورت حضوری فرماندهان را توجیه میکردند.
جوان آنلاین: محمدباقر قالیباف در بخشی از گفتوگوی تلویزیونی با اشاره به جنگ تحمیلی ۱۲ روزه گفت: در جنگ ۱۲ روزه، مقام معظم رهبری به عنوان فرمانده معظم کل قوا منحصرترین فرد بودند؛ ایشان یه عنوان اولویت اول در عرض چند ساعت نیروهای مسلح را با انتصاب فرماندهان، از شوک خارج کردند.
به گزارش ایسنا، وی افزود: فکر نکنید انتصاب فرماندهان صرفا دادن یک حکم به یک فرد و اطلاع رسانی صرف بود. دومرتبه فرمانده کل قوا را مثل سال ۵۹ در اتاق جنگ دوران دفاع مقدس در اهواز در فرماندهی دیدیم. ایشان بعد از انتصاب فرماندهان، آنها را حضوری توجیه کردند و فرمان دادند و آنها در میدان حضور پیدا کردند.
رئیس مجلس تاکید کرد: با وجود ضربه چه در حوزه راداری و چه در حوزه مغزی با حذف فرماندهان، فرماندهانی لایق و از همان نسل و با همان تربیت و سابقه به میدان آمدند و پس از ۱۷، ۱۸ ساعت بعد، قریب به ۱۵۰ موشک و ۳۵۰ پهپاد به سمت دشمن پرتاب شد.
وی همچنین با اشاره به تسلط موشکی ایران بر آسمان و زمین اراضی اشغالی، از موفقیت ۹۰ درصدی حملات موشکی ایران در نیمه دوم جنگ سخن گفت و افزود: مرکز مطالعات امنیت رژیم صهیونیستی تعداد مجروحان این رژیم را ۳۵۲۰ نفر اعلام کرده و براساس همین عدد اعلامی از تعداد مجروحان، این رژیم بیش از ۵۰۰ کشته داشته است.
وی همچنین تاکید کرد: در جریان جنگ اخیر طراحیهای عملیاتی ایران به صورت مداوم به روز میشد و این جنگ یک تمرین واقعی برای قلقگیری موشکهای ایران بود و در نتیجه این عملیاتها به جز مراکز نظامی رژیم که منهدم شد، سامانههای پدافندی این رژیم نیز از کار افتاد.
مشروح گفتوگوی تلویزیونی محمدباقر قالیباف رئیس مجلس امشب و بعد از بخش خبری ساعت ۲۱ از شبکههای خبر و یک سیما پخش میشود.
ناگفتههای جدید از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل از زبان قالیباف | ایران در برابر حمله ناگهانی اسرائیل غافلگیر شد؟
رئیس مجلس با تأکید بر هماهنگی کامل رژیم صهیونیستی با آمریکا در جنگ ۱۲ روزه گفت: هیچ اقدام نظامی، سیاسی یا بینالمللی از سوی این رژیم بدون هماهنگی با آمریکا انجام نمیشود. در واقع، ریشه اصلی جنگ را باید در سیاستهای کاخ سفید جستجو کرد.
جنگ ۱۲ روزه، رونمایی از ابرقدرت موشکی ایران بود
شبکه هندی ویون ضمن گزارشی از جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران گفت: «جنگ ۱۲ روزه، اولین نمایش عملیاتی موشکهای دوربرد ایران بود».
اسرائیل: اورانیوم ایران دستنخورده باقی مانده | اورانیوم باقی مانده به محل جدید منتقل نشده است
طبق ادعای یک مقام اسرائیلی، ذخایر اورانیوم غنیشده در تأسیسات هستهای فردو، نطنز و اصفهان ایران پس از حملات نظامی آمریکا دستنخورده باقی مانده است.
معجزه یمنی در آتشبس غزه
سرپرست سفارت ایران در کابل: اتباع افغانستان می توانند به یک شرط به ایران برگردند | خود افغان ها هم می دانند مردم ایران چقدر دوست شان دارند
اسرائیل آتشبس را نقض کند کره شمالی با قدرت در کنار ایران است
پزشکیان شرط ادامه همکاری با آژانس بین المللی اتمی را اعلام کرد
ظریف این چهره را برای دریافت صلح نوبل پیشنهاد داد | واکنش کنایه آمیز به تصمیم آمریکا
افشای ابعاد تازه حمله اسرائیل به ایران ؛ اسناد جدید ایران در شورای امنیت
شروط ایران برای مذاکره با آمریکا | هنوز قصد خروج از انپیتی را نداریم | میتوانیم علیه آمریکا درخواست غرامت کنیم
تهدیدهای ایران در خاک انگلیس و نقش ادعایی نهادهای اطلاعاتی ایران! | جزئیات اتهامپراکنی کمیته پارلمانی انگلیس درباره ایران
اسرائیل: اورانیوم ایران دستنخورده باقی مانده | اورانیوم باقی مانده به محل جدید منتقل نشده است
اگر ایران اسرائیل را تهدید کند مجددا حمله می کنیم | گزافه گویی وزیر جنگ اسرائیل و تهدید ایران
هلاکت یک سرباز اسرائیلی؛ حاوی تصاویر دلخراش | تصاویر اولیه از محل عملیات | جزئیات ۲عملیات استشهادی امروز در کرانه باختری
ابوعبیده فراخوان داد ؛ همه برخیزید...
اقلیم کردستان عراق روی خط آتش | در اربیل چه خبر است؟
نفوذ امنیتی اسرائیل در میان عناصر اساسی یا رهبران داخلی حزب الله؟ | ایران و حزب الله از عملیات ۷ اکتبر خبر نداشتند
هک جدید حنظله ؛ چهره نزدیک به نتانیاهو رسوا شد + ویدئو و عکس
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
ترجمه و شرح حکمت 187 نهج البلاغه: نزدیک بودن کوچ از دنیا
متن نهج البلاغه
نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح )
وَ قَالَ (علیه السلام): الرَّحِيلُ وَشِيكٌ.
و فرمود (ع): كوچ كردن نزديك است.
شرح
شرح : پیام امام امیر المومنین ( مکارم شیرازی )شرح ابن میثم بحرانی ( ترجمه محمدی مقدم )منهاج البراعه (خوئی)جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ( مهدوی دامغانی )
بايد آماده بود:
امام(عليه السلام) در اين عبارت بسيار كوتاه و پرمعنا از بى وفايى و كوتاهى عمر دنيا سخن مى گويد و مى فرمايد: «كوچ كردن (از دنيا) سريع است»; (الرَّحِيلُ وَشِيكٌ).
«رحيل» به معناى هرگونه كوچ كردن است ولى در اينجا با قرائن حاليه به كوچ كردن از دنياى زودگذر اشاره دارد. اين واژه گاه به معناى اسم مصدر آمده است; مانند كلام بالا و گاه معناى صفت مشبهه را مى رساند; مثلاً شترى را به عنوان رحيل توصيف مى كنند يعنى شتابنده و «وشيك» از ماده «وشك» (بر وزن اشك) به معناى سرعت گرفتن در سير است. بعضى از شارحان گفته اند «وشيك» آن است كه سرعتش بسيار شديد و عجيب باشد.
از مسائلى كه همه مى دانند و غالباً از آن غافلند كوتاهى عمر دنياست; گويى تا چشم بر هم زنى كودكان جوان و جوانان پير و پيران از صحنه خارج مى شوند. بارها افرادى را ديده ايم كه گرد و غبار پيرى بر رخسار آنها نشسته و ضعف سراسر وجودشان را فراگرفته و با قدى خميده عصا زنان به زحمت راه مى روند مى گوييم: عجب ديروز جوان شاداب و راست قامت و قوى پنجه اى بود چه زود پير شد. تازه اين در صورتى است كه رحيل در زمانى پيرى فرا رسد وگرنه بسيارند كسانى كه در كودكى يا جوانى بر اثر حوادث مختلفى چشم از دنيا مى پوشند. نه تنها انسان ها به سرعت از اين جهان كوچ مى كنند، قدرت ها و سلطنت ها و حكومت ها هم بسيار زود زوال مى پذيرند.
ابن ابى الحدید تشبیهى براى دنیا از بعضى از حکما نقل کرده مى گوید: پیش از آنکه به دنیا بیاییم عدمى بوده است مستمر و بعد از کوچ کردن ما از این دنیا باز به ظاهر عدمى است مستمر و عمر ما در این میان مانند برقى است که در یک شب ظلمانى در بیابانى تاریک از ابرى مى جهد و بى درنگ خاموش مى شود.(1)
از آن مهم تر تشبیهاتى است که قرآن مجید براى زندگى دنیا کرده است و مى گوید: «(وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماء أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الاَْرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَکانَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیْء مُقْتَدِراً); (اى پیامبر!) زندگى دنیا را براى آنان به آبى تشبیه کن که از آسمان فرو مى فرستیم; و به وسیله آن، گیاهان زمین (سرسبز مى شود و) در هم فرو مى رود; امّا بعد از مدتى مى خشکد; به گونه اى که بادها آن را به هر سو پراکنده مى کند; و خداوند بر همه چیز تواناست!».(2)
در آیه دیگرى از قرآن مجید مى خوانیم که روز قیامت از گنهکاران سؤال مى شود چند سال در روى زمین توقف کردید؟ در پاسخ مى گویند تنها به اندازه یک روز یا بخشى از روز. از آنهایى سؤال کنید که توان شمردن ایام را دارند (قالَ کَمْ لَبِثْتُمْ فِی الأَرْضِ عَدَدَ سِنِینَ * قالُوا لَبِثْنا یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْم فَسْئَلِ الْعادِّینَ).
بار دیگر به آنها گفته مى شود: «(خداوند) مى فرماید: (آرى) شما مقدار کمى توقف کردید اگر مى دانستید آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدیم و به سوى ما بازگردانده نمى شوید؟»; (قالَ إِنْ لَبِثْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً لَوْ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون).(3)
در احادیث اسلامى نیز درباره کوتاهى عمر دنیا تعبیرات و تشبیهات بیدارکننده اى آمده است. از جمله در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «الدُّنْیا ساعَةٌ فَاجْعَلُوها طاعة; دنیا ساعتى بیش نیست این ساعت را در مسیر اطاعت خدا قرار دهید».(4)
در حدیث دیگرى از امام زین العابدین على بن الحسین(علیهما السلام) مى خوانیم: «إِنَّ جَمیعَ ما طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ فی مَشارِقِ الاْرْضِ وَمغارِبِها بَحْرِها وَبَرِّها وَسَهْلِها وَجَبَلِها عِنْدَ وَلِىٍّ مِنْ أوْلِیاءِ اللهِ وَأهْلِ الْمَعْرِفَةِ بِحَقِّ اللهِ کَفِىْءِ الظِّلالِ; تمام آنچه در شرق و غرب جهان، دریاها و صحراها، دشت ها و کوه ها آفتاب بر آن مى تابد در نزد اولیاء الله و عارفان به حق خدا همچون بازگشت سایه هاست».(5)
همان گونه که سایه هایى که به سوى غروب مى رود به سرعت برچیده مى شوند، عمر دنیا نیز چنین است.
در کتاب تنبیه الخواطر آمده است که حسن بن على(علیه السلام) بسیار به این شعر شاعر تمثل مى جست:
یا أهْلَ لَذّاتِ دُنْیا لا بَقاءَ لَها *** اِنَّ اغْتِراراً بِظِلّ زائِل حُمُقٌ
اى اهل لذت هاى دنیایى که بقایى ندارد مغرور شدن به سایه اى که به زودى زوال مى پذیرد احمقانه است.
حافظ نیز در این زمینه مى گوید:
مرا در منزل جانان چه جاى امن چون هر دم *** جرس فریاد مى دارد که بربندید محمل ها
این سخن را با کلامى از نوح پیغمبر با آن عمر طولانى عجیب پایان مى دهیم که فرمود: «وَجَدْتُ الدُّنْیا کَبَیْت لَهُ بابانِ دَخَلْتُ مِنْ أحَدِهِما وَخَرَجْتُ مِنَ الاْخَرِ».(6) دنیا را همچون خانه اى یافتم که از یک در وارد شدم و از در دیگر خارج!(7)
*****
پی نوشت:
(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 154.
(2). کهف، آیه 45.
(3). مؤمنون، آیه 112-115.
(4). بحارالانوار، ج 74، ص 166، ح 2.
(5). همان، ج 1، ص 144.
(6). مستدرک الوسائل، ج 11، ص 184 .
(7). سند گفتار حکیمانه: همان گونه که در سند گفتار حکیمانه قبل آمد این کلام و سخن پیشین، در یک عبارت متصل به هم در تفسیر على بن ابراهیم قمى که پیش از مرحوم سید رضى مى زیسته آمده است و به یقین وى منبع دیگرى در اختیار داشته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 151)
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: همراه بـا حکمتهای نهج البلاغه
ادامه مطلب را ببينيد
· استثنایی ترین ناو ایرانی جهان یک پایگاه متحرک جنگ دریایی
خبر مهم سردار تنگسیری از رونمایی ناو شهید باقری|حضور شناورهای سپاه در آبهای دوردست
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:
دریادار پاسدار علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران گفت: خلیج فارس خانه ماست و متعلق به ایران و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است. اکنون در خلیج فارس تردد عادی صورت میگیرد.
به نقل از فارس، فرمانده نیروی دریایی سپاه از رونمایی ناو شهید بهمن باقری در آینده نزدیک خبر داد و گفت: این شناور یک ناو پهپادبر با باند ۱۸۰ متری است که هواپیما با چرخ برای آن فرود آمده و با چرخ نیز پرواز خواهد کرد.
دریادار پاسدار علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران (پنجشنبه ۴ اسفندماه) در گفتوگوی ویژه خبری شبکه خبر سیما گفت: خلیج فارس خانه ماست و متعلق به ایران و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس است. اکنون در خلیج فارس تردد عادی صورت میگیرد.
وی افزود: همان طور که مستحضر هستید آبراه های ورودی و خروجی در آبهای ایران قرار دارند و از مابین جزایر ایرانی عبور می کند. بیشترین عمق آب در سمت ایران قرار دارد و روزانه ۸۵ فروند انواع نفتکش ها و سایر کشتیهای تجاری از این منطقه عبور می کنند.
فرمانده نیروی دریایی سپاه با اشاره به خروج ناوهای هواپیمابر از خلیج فارس تصریح کرد: برد کوپر فرمانده ناوگان پنجم آمریکا اعلام کرد که ما به این رسیدیم که ورود ناو هواپیمابر و بالگردبر برای این بود که ایرانی ها از ما بترسند و فکر میکردند با حجم ناوهایی که وارد منطقه می کنند ما وحشت می کنیم. اما، مایکل کوپر اعلام کرده بود قایق های تندرو ما را مسخره می کنند و یک قایق تندرو مقابل ناو هواپیمابر ما میآید و میگویند مسیر خود را تغییر بده.
سردار تنگسیری گفت: آمریکاییها ناوهای هواپیمابر خود را از منطقه خارج کردند و چند فروند ناوچه کوچک بدون موشک در خلیج فارس حضور دارد. چرا که آنها اعتراف کردند راهبرد ایجاد ترس از ناوهای هواپیمابر با شکست مواجه شده است.
فرمانده نیروی دریایی سپاه از دستاوردهای جدید این نیرو خبرداد و گفت: ما تاکنون ۹ الحاق را برگزار کردیم و ۶۵۰ فروند شناور با بردهای متفاوت را ظرف سه سال به سازمان رزم نیروی دریایی سپاه الحاق کردیم. ما پیش از این ۵۵ و نات سرعت را در شناورهای خود داشتیم که این عدد به ۷۵ و ۹۰ رسیده است و در آینده این عدد به ۱۱۰ نات خواهد رسید.
وی افزود: رسیدن به سرعت های مذکور در شناورهای ما در حالی است که بیشترین سرعت شناورهای آمریکایی ۳۰ الی ۳۵ نات است در حالی که ما به سرعت ۳ برابری آنها رسیده ایم.
سردار تنگسیری بیان کرد: ما در آینده نزدیک شناور شهید سلیمانی ۲ با نام شهید حسن باقری است که طراحی آن به صورت بومی توسط جوانان ما طراحی و تولید شده است را به سازمان رزم نیروی دریایی سپاه در منطقه دوم دریایی سپاه الحاق خواهیم کرد.
وی افزود: این شناورها رادار گریز هستند و تابآوری آنها بسیار بالاست و موشکهای آن نیز به صورت بومی در داخل کشور در حال ساخت هستند.
فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران با اشاره به ویژگیهای شناور شهید سلیمانی بیان کرد: این شناور نخستین شناور ساخت جمهوری اسلامی ایران است که ۱۲ فروند موشک پدافندی نواب برای آن نصب شده است و میتواند با برد عملیاتی ۵ هزار مایل به راحتی از چابهار تا هندوستان رفته و بازگردد.
سردار تنگسیری همچنین اعلام کرد: ما ۹۰ فروند شناور موشکانداز و راکت انداز در نیمه اول اسفندماه امسال را وارد سازمان رزم خود خواهیم کرد.
فرمانده نیروی دریایی سپاه از الحاق شناور شهید مهدوی به سازمان رزم نیروی دریایی سپاه خبرداد و گفت: ما در آینده نزدیک شناور شهید مهدوی با سرعت ۱۸ گره دریایی را به طور رسمی وارد سازمان رزم نیروی دریایی سپاه الحاق خواهیم کرد.
وی افزود: شناور شهید مهدوی با طول ۲۴۰ متر و ارتفاع ۲۱ متر یک ساختمان ۸ طبقه دارد که آسانسور بر روی آن نصب شده است. کارکرد شناور شهید مهدوی به عنوان یک پایگاه متحرک است که برای اجرای ماموریت های مهم در آبهای دوردست مانند اقیانوسها با شناورهای ما همپایی می کند. در واقع، شناور شهید مهدوی به راحتی قادر است تا محدوده سریلانکا و آمریکا نیز حضور پیدا کند.
سردار تنگسیری با اشاره به سایر ویژگیهای شناور شهید مهدوی بیان کرد: شناور شهید مهدوی به ۴ فروند موشکهایی با برد ۷۵۰ و ۳۰۰ کیلومتر مجهز است و سه فروند بالگرد میتواند بر روی عرشه آن نشست و برخاست انجام دهد.
وی افزود: این شناور قادر است در هر پایگاه متعلق به امواج دریا و اقیانوس ها میتواند به عنوان یک پایگاه دریایی متحرک و چابک حضور پیدا کند.
فرمانده نیروی دریایی سپاه در پاسخ به سوالی درباره ماموریت های این نیرو در حوزه اقیانوسی و آبهای دوردست نیز بیان کرد: ما سه فروند شناور اقیانوسپیما داریم که یکی از آنها شهید رودکی است در ماموریت اقیانوسی در شمال اقیانوس هند در حال انجام ماموریت است.
وی ادامهداد: شناور شهید مهدوی که ویژگیهای آن را خدمت شما عرض کردم دیگر شناور اقیانوس پیمای ما خواهد بود و شناور شهید بهمن باقری نیز سومین شناور نیروی دریایی سپاه برای انجام ماموریت های اقیانوسی و آبهای دوردست خواهد بود.
سردار تنگسیری همچنین در ادامه از رونمایی ناو شهید بهمن باقری در آینده نزدیک خبر داد و گفت: این شناور یک ناو پهپادبر با باند ۱۸۰ متری است که هواپیما با چرخ برای آن فرود آمده و با چرخ نیز پرواز خواهد کرد.
وی افزود: در قسمت زیرین شناور شهید باقری نیز حدود ۳۰ فروند شناور موشکانداز کلاس عاشورا حمل میشود.
وی افزود: تجهیز یک شناور تندرو به موشک با برد ۱۸۰ کیلومتری این کار در دنیا نظیر ندارد که برای یک شناور با طول ۱۳ متر چنین تجهیزات و تسلیحاتی استفاده شود.
سردار تنگسیری با اشاره به حکم ابلاغ شده توسط فرمانده کل قوا به وی بیان کرد: یک بند از حکم ایشان خطاب به من این بود که نیروی دریایی در تراز انقلاب اسلامی بسازید. امروز نیز در کشورمان و میان مردم و نسل جوان ما افرادی هستند که میشود در کوتاهترین زمان ممکن به تراز انقلاب اسلامی در نیروی دریایی سپاه تبدیل شد.
فرمانده نیروی دریایی سپاه از فعالیت در حوزه شهرهای شناوری زیرزمینی در این نیرو خبر داد و گفت: ما در خلیج فارس و دریای عمان دارای مرز ۲ هزار و ۲۰۰ کیلومتری هستیم و قطعاً یکی از کارهای راهبردی ما ایجاد شهرهای راهبردی زیرزمینی در طول این سواحل است.
وی ادامه داد: ما در طول این سواحل خود جوانان را آموزش داده و سازمان می دهیم که در طول این ساحل هرکجا که لازم باشد وارد معرکه با دشمن شوند.
· استثنایی ترین ناو ایرانی جهان یک پایگاه متحرک جنگ دریایی
· فرمانده سپاه: ما در تمام نبردها دشمن را شکست دادیم
· سردار جلالی: شبکههای اجتماعی خارجپایه یکی از کانون تهدیدات نوین پیچیده و شناختی است
· حاجی دلیگانی: برخی هنوز جنگ اقتصادی دشمن را جدی نگرفته اند
· دستیار و مشاور عالی فرماندهی معظم کل قوا: انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ادامه دارد
· آیا ترامپ علیه ایران دست به ماشه خواهد برد؟
· برنامه روسیه برای تصاحب اورانیوم غنی شده 60 درصد ایران
· واکنش تمی بروس به نادرست بودن شرایط برای مذاکره ایران با آمریکا
· چرا آمریکا در حمله به اصفهان از موشک تاماهاوک استفاده کرد؟
· اولین سخنرانی ترامپ بعد از تعرض به خاک ایران
- ایران توانسته است به عمیقترین لایههای امنیتی اسرائیل نفوذ کند + ویدئو
- تشکر اتباع از مردم ایران + ویدئو | وضعیت بازگشت افغانها از مرز میلک به کشورشان
- ویدیوئی که هندیها از جنگ ایران و اسرائیل ساختند | موضع آمریکاییها را از نگاه هندیها ببینید
- اگر حملات ایران به اسرائیل دو هفته دیگر طول میکشید اسرائیل قطعا نابود میشد
- لحظه وحشتناک سقوط بیل مکانیکی از بالای کوه + فیلم
- لحظه رونمایی از دستیاران ساپینتو در مراسم معارفه + ویدئو | تصاویری از آویختن شال استقلال بر گردن ساپینتو و دستیارانش
- تصاویری از داخل منزل مسکونی دکتر زهره رسولی بعد از حمله تروریستی | صحبت های تکان دهنده پدر و شوکه شدن رئیس دفتر کمیته بین المللی صلیب سرخ
- هوشیار باشیم!
- مقام امنیتی اسرائیل: حمله ما اتحاد ملی مردم را عمیقتر کرد
- حمله موشکی ایران به «وایزمن»فاجعهای بیسابقه برای اسرائیل بود
- جبهه مقاومت به روایت حاج رمضان/ طوفان الاقصی دستاوردهای راهبردی داشت
- فعال شدن ناگهانی پدافند هوایی پایگاه آمریکا در عراق
- ۲۰ درصد موشکهای تاد آمریکا ظرف ۱۲ روز جنگ با ایران تمام شد
- فیلم/ بدون تعارف با خانواده شهید شادمانی
- سامانه تاد آمریکا چرا در برابر موشکهای ایران زانو زد؟
- نخستین تایید حمله ایران به پایگاههای نظامی رژیم صهیونیستی
- یورونیوز: موشکهای ایران زیر ساخت امنیتی اسرائیل را منهدم کردند
- اذعان ارتش صهیونی به اصابت موشک ایرانی به دفتر نتانیاهو
- بازداشت نظامیان بخش پدافند هوایی اسرائیل به اتهامات جنسی
- چرا دفاع اتوبوسی اسرائیل شکست خورد؟
- لاوروف بر حل مساله هستهای ایران از طریق دیپلماسی تاکید کرد
- گرامیداشت شهدای جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی در مرکز لندن
- در صورت تکرار حماقت از سوی رژیم صهیونیستی پاسخ ایران شدیدتر خواهد بود
- پاکستان: در جریان جنگ با تلآویو در کنار ایران ایستادیم
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
زینب به کوفه جا چو بدار اِلاماره کرد
زینب به کوفه جا چو بدار اِلاماره کرد - بی صبر شد چنانکه بتن جامه پاره کرد . لب پُر زِ خنده دید بهر کس که بنگرید - کف پُر خَضاب دید بهر سُو نظاره کرد . پوشید رُخ زِ موی پَریشان در آه و اَشک - گردون سیاه و خرمن مَه پُر سِتاره کرد . ابن زیاد روی به زینب نمود و گفت - حرفی که رَخنه ها به دلِ سَنگ خاره کرد . دیری نبود تا زِ غم کُشتن حسین - منّت خدای را که غمّ زود چاره کرد . دیدی که تیغِ تشنهء قَهرم چو شد بلند - نه رَحم بر جوان و نه بر شیره خواره کرد . دیدی که سر برهنه ترا پای تختِ من - حاضر زَمانه با دَف و چَنک و نَقاره کرد . زینب چو رَعد ناله زِ دل بر کشید و گفت - کای بی خبر زِ حَقّ زِ تو باید کناره کرد . کُشتی زِ تیغِ کینه کسی را که ذُوالجَلال - وصفش به آیه آیهء قرآن شماره کرد . کُشتی زِ راه ظلم کسی را که از غمش - خِیرالَنسا به خُلد بَرین جامه پاره کرد . پس آن لَعین به خشم شد و از رَه غَضب - بر حاضرین به کشتن زینب اِشاره کرد . یکباره چاک زد به گریبان سکینه گفت - آه و فغان که چَرخ یتیم دوباره کرد . جودی خَموش باش که این آهِ آتشین - خرگاهِ مِهر پُر شرر از یک شَراره کرد
رویارویی ابن زیاد و حضرت زینب علیهاالسلام روز ۱۳ ماه محرم سال ۶۱ هجری
روز ۱۳ ماه محرم سال ۶۱ هجری، اسرای کربلا را با غُل و زنجیر در کوفه گرداندند. عبیدالله بن زیاد در کاخ خود دیدار عمومی ترتیب داده و دستور داده بود تا سر بریده امام حسین علیهالسلام را در برابرش بگذارند. آنگاه زنان و کودکان را وارد کاخ نمودند. در این مجلس، حضرت زینب علیهاالسلام به افشاگری علیه ابن زیاد پرداخت.
سخنان حضرت زینب در مجلس ابن زیاد
در بیان رویارویی حضرت زینب سلام الله علیها و عبیدالله بن زیاد، در منابع تاریخی اقوالی نقل شده است که در ادامه ذکر میشود.
الف. در «تاریخ طبرى به نقل از حُمَید بن مسلم این گونه آمده است: هنگامى که سرِ حسین علیه السلام را با کودکان و خواهران و زنانش نزد عبیدالله بن زیاد آوردند، زینب دختر فاطمه علیهاالسلام، بدترین لباسش را پوشیده بود و ناشناس مى نمود و کنیزانش گِردش را گرفته بودند. هنگامى که وارد شد، نشست. عبیداللّه بن زیاد گفت: این که نشست، که بود؟ حضرت زینب با او سخن نگفت. عبیداللّه سه بار پرسید و زینب علیهاالسلام در هر سه بار، ساکت ماند. یکى از کنیزانش گفت: این زینب، دختر فاطمه (علیهاالسلام) است. عبیداللّه به او گفت: ستایش خدایى را که شما را رسوا کرد و شما را کشت و سخن دروغتان را آشکار کرد! زینب (علیهاالسلام) گفت: «ستایش خدایى را که ما را به محمد صلى الله علیه وآله گرامى داشت و پاک و پاکیزه مان کرد و آن گونه که تو مى گویى، نیست. تنها فاسق است که رسوا مى شود و تنها تبهکار است که تکذیب مى شود . ابن زیاد گفت: «کیف رأیتَ صنع الله بأخیک و اهل بیتک؟»؛ کار خدا را با خاندانت، چگونه دیدى؟ زینب علیهاالسلام گفت: "شته شدن، برایشان تقدیر شده بود و آنان هم به سوى قتلگاهشان شتافتند و بزودى خداوند تو و ایشان را گِرد هم مى آورد و نزد او با هم اقامه دعوا و برهان مى کنید" ابن زیاد به خشم آمد و برافروخته شد [و آهنگ کشتن زینب علیهاالسلام را کرد]. عمرو بن حُرَیث به او گفت: خدا امیر را به سلامت دارد! او یک زن است. آیا زنى را به سبب سخنش مؤاخذه مى کنید؟ زن را به سخنش نمى گیرند و بر ناسزا و پریشان گویىاش سرزنش نمى کنند. ابن زیاد به حضرت زینب گفت: خداوند دل مرا با کشتن طغیانگران و عاصیان نافرمان خاندانت خُنَک کرد! زینب علیهاالسلام گریست و سپس گفت:"زرگم را کشتى و خاندانم را هلاک کردى و شاخه ام را بُریدى و ریشه ام را از بیخ و بُن درآوردى. اگر این دل تو را خُنَک مى کند، خُنَک شد!" عبیداللّه به او گفت: این دلیرى است. به جانم سوگند پدرت نیز شاعر و دلیر بود. زینب علیهاالسلام گفت: "ن را چه به دلاورى؟! از دلاورى به کارهاى دیگر پرداختم. آنچه مى گویم، الهام درونى من است'
ب. شیخ مفید نیز در «الارشاد می نویسد: اهل و عیال امام حسین علیه السلام را نزد ابن زیاد بردند. از آن جمله زینب، خواهر حسین علیه السلام به طور ناشناس و با جامه هاى ژنده وارد شد. او رفت و در گوشه ى از قصر نشست و کنیزانش گرد او را گرفتند. ابن زیاد گفت: آن که با آن زنان در گوشه نشسته کیست؟ زینب پاسخ نداد و او براى بار دوم و سوم پرسش خود را تکرار کرد. یکى از کنیزان پاسخ داد، او زینب دختر فاطمه، دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله است. ابن زیاد خطاب به او گفت: خداى را سپاس که شما را رسوا کرد و کشت و افسانه شما را تکذیب کرد! زینب سلام الله علیها فرمود: «الحمدلله الذی اکرمنا بنبیّه و انما یفتضح الفاسق و یکذّب الفاجر و هو غیرُنا...»؛[۱] خداى را سپاس که ما را به وسیله پیامبرش محمد صلی الله علیه وآله کرامت بخشید و از پلیدى پاک کرد. آن کسى که رسوا مىشود فاسق است و کسى که تکذیب مىگردد فاجر است و او کسى جز ما است؛ الحمدللّه. ابن زیاد گفت: رفتار خدا را با خاندانت چگونه دیدى؟ فرمود: خداوند برایشان قتل را مقدر ساخت و آنان به آرامگاههایشان رفتند و خداوند تو و آنان را گرد خواهد آورد تا براى او دلیل بیاورید و نزد او شکایت برید. ابن زیاد به خشم آمد و برافروخته شد. عمرو بن حریث گفت: اى امیر، او زنى بیش نیست و سخن زنان قابل اعتماد نباشد و بر گفتارش نباید او را نکوهش کرد! آنگاه ابن زیاد گفت: از کارى که خداوند با خاندان سرکش و نافرمان تو کرد، دلم خنک شد. زینب گریست و فرمود: به جانم سوگند بزرگم را کشتى، کسانم را نابود کردى، شاخهام را بریدى، ریشه ام را برآوردى، اگر این دلت را خنک مىکند، خنک دل باش. عبیداللّه گفت: او سجع گوى است، به خدا سوگند، پدرت هم سجع گو و شاعر بود. فرمود: زن را به سجع گفتن چکار! مرا فراغت سجع گویى نیست! لیکن این سخنى است که از خاطرى اندوهناک برمى خیزد.
ج. و این جریان در «اللهوف سید بن طاووس چنین بیان شده است: ابن زیاد در کاخ نشست و بار عام داد. سر مطهر امام حسین علیه السلام را آوردند و جلویش نهادند و زنان و کودکان حسین علیه السلام را نیز وارد کردند. زینب دختر على علیه السلام، ناشناس نشست. ابن زیاد درباره او پرسید. گفتند: این، زینب دختر على است. ابن زیاد به سوى او رو کرد و گفت: ستایش خدایى را که رسوایتان ساخت و سخنانتان را دروغ کرد! زینب علیهاالسلام گفت: "تنها فاسق، رسوا مى شود و تنها تبهکار دروغگو از کار درمى آید که آنها هم کسان دیگرى غیر از ما هستند" ابن زیاد گفت: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدى؟ زینب علیهاالسلام گفت: «ما رأیتُ الّا جمیلاً کُتب علیهم القتل، فبرزوا الی مضاجعهم، و سیجمع الله بینک و بینهم، فتحاجّون الیه و تخاصمون ثَکَلتک امّک یا ابن مرجانه»؛[۲]"از زیبایى ندیدم. اینان کسانى بودند که خداوند کشته شدن را برایشان تقدیر کرده بود و آنان هم به سوى قتلگاه خود شتافتند و بزودى خداوند تو و آنان را گِرد هم مى آورد و آنان با تو اقامه حجت و برهان مى کنند و خواهى دید که چه کسى چیره مى شود. مادرت به عزایت بنشیند، اى پسر مرجانه!" ابن زیاد خشمگین شد و گویى آهنگ کشتنش را کرد.[۳] عمرو بن حُرَیث به او گفت: اى امیر! او یک زن است و زن به خاطر سخنش مؤاخذه نمى شود. ابن زیاد به او گفت: خداوند دل مرا با کشتن حسین طغیانگرت و سرکشان نافرمان خاندانت خُنک کرد (تسلّى بخشید)! زینب علیهاالسلام گفت:"ه جانم سوگند که بزرگم را کشتى و شاخه ام را بُریدى و ریشه ام را از بیخ و بُن کندى و اگر این دلت را خُنک مى کند، خُنَک شد!" ابن زیاد ـ که خدا لعنتش کند ـ گفت: این زن سجع مى گوید و به جانم سوگند پدرش نیز شاعر و سجع گو بود. زینب علیهاالسلام گفت: "اى ابن زیاد! زن را با سجع گفتن چکار؟"
زینب(س) و امام سجاد و اهلبیت علیهم السلام د ركا خ ا بن زیا د
سخنرانى فاطمه صغرى و سخنرانی امکلثوم و سخنرانى امام سجاد علیهم السّلام
سخنرانی زینب کبرا علیهاسلام دربا زاركوفه
خطبه حضرت زینب وامام سجاد علیهماالسلام در کوفه
سخنا ن ا ما م ز ین ا لعا بد ین علیه السلام در بازار كوفه
اقامت اسیران کربلا در کوفه
سیزدهم محرم؛ اسرای اهل بیت(ع) در زندان کوفه
روضه دوازدهم محرم اهل بیت(ع) امام در کوفه
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: وقایع دهه دوم محرم
ادامه مطلب را ببينيد
ما دیگر آن مردم پیش از جنگ نیستیم!
محسن دنیوی، دکترای فلسفه علم و فناوری و عضو پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در گفتوگو با «جوان»: مهمترین دستاورد اجتماعی این جنگ ۱۲ روزه، واقعیتر شدن نسبت مردم با واقعیت بیرونیشان بود. آنچه امروز بسیاری را به وجد آورده و درباره انسجام اجتماعی و همبستگی ملی ایرانیان سخن میگویند، در واقع نه یک اتفاق خارقالعاده و عجیب، بلکه نوعی بیداری و باز شدن چشمها به حقیقت است. به عبارت دیگر، این جنگ باعث شد که هم مردم، هم حاکمیت و هم نخبگان، نگاهشان به یکدیگر و به واقعیتهای پیرامون تغییر کند
جوان آنلاین: در جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی، چیزی فراتر از یک پیروزی نظامی برایمان شکل گرفت؛ آنچه در جریان این جنگ تحمیلی رخ داد، تنها یک تقابل نظامی نبود، بلکه لحظهای تاریخی بود که در آن، ملت ایران بار دیگر، نسبت خود را با مفاهیمی، چون «اعتماد»، «انسجام» و «هویت ملی» بازتعریف کردند. نگاهها و باورها به توانمندی داخلی دگرگون شد و احساس عزت و خودباوری در میان مردم جان تازه گرفت. این جنگ، نهتنها موجب عقبنشینی دشمن شد، بلکه در درون جامعه ایرانی، بیداری تازهای را رقم زد؛ بیداریای که میتواند به سرمایهای پایدار برای ساخت آیندهای مستقل، مقاوم و متکی بر هویت ملی تبدیل شود و بدون شک این آغاز یک مسیر تازه در تاریخ معاصر ایران است. در همین رابطه، «جوان» با محسن دنیوی، دکترای فلسفه علم و فناوری و عضو پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفتوگو کرده و تحولات اجتماعی در جامعه ایران، پس از جنگ ۱۲ روزه را مورد بررسی قرار دادهاست.
از نظر شما، مهمترین دستاورد اجتماعی جنگ تحمیلی ۱۲ روزه برای جامعه ایران چه بودهاست؟
به باور من، مهمترین دستاورد اجتماعی این جنگ ۱۲ روزه، واقعیتر شدن نسبت مردم با واقعیت بیرونیشان بود. آنچه امروز بسیاری را به وجد آورده و درباره انسجام اجتماعی و همبستگی ملی ایرانیان سخن میگویند، در واقع نه یک اتفاق خارقالعاده و عجیب، بلکه نوعی بیداری و باز شدن چشمها به حقیقت است. به عبارت دیگر، این جنگ باعث شد که هم مردم، هم حاکمیت و هم نخبگان، نگاهشان به یکدیگر و به واقعیتهای پیرامون تغییر کند.
در مورد مردم، تغییری بنیادین در نگاه آنها نسبت به توانمندیهای حاکمیت رخ داد. بسیاری از مردم پیش از این تصور نمیکردند که نظام سیاسی کشور بتواند در چنین سطحی از فشار و تهدید، ایستادگی و مقاومت کند، اما حالا، پس از این تجربه، اعتماد ویژهای به نیروهای مسلح، سیاستمداران، سران کشور و بهویژه شخص رهبری پیدا کردهاند. احساس عزتمندی و غرور ملی در میان مردم تقویت شدهاست. اگر پیش از این برخی نسبت به توان دفاعی کشور تردید داشتند (چه از نظر اراده و تصمیمگیری، چه از نظر نظم و اقدام و چه از نظر تجهیزات و آمادگی نظامی) حالا به یقین رسیدهاند که این توانمندی واقعی است.
حتی در سالهای گذشته، برخی از سیاستمداران، روشنفکران و دانشگاهیان درباره جنگ احتمالی، بارها تکرار کردهبودند که «ما حتی چند ساعت هم نمیتوانیم دوام بیاوریم»، اما تجربه این جنگ به خوبی نشان داد که نهتنها دوام آوردیم، بلکه از زیر یک حمله سهمگین و غافلگیرانه بیرون آمدیم و بیش از ۲۰ موج حمله مؤثر نیز به دشمن وارد کردیم. هر چه این حملات جلوتر رفت، شاید از نظر حجم کوچکتر شدند، اما از نظر دقت و تأثیرگذاری، قویتر و کارآمدتر بودند.
در مورد حمله امریکا نیز، آن لحظه ترسناک مواجهه مستقیم با این قدرت جهانی (که باعث نگرانی بسیاری از مردم ایران بود) اتفاق افتاد، اما برخلاف تصور رایج، این مواجهه آنچنان سهمگین نبود و مردم دریافتند که ایران نیز آنقدرها که گمان میرفت، دست و پا بسته نیست.
در سطح حاکمیت، (بهجز شخص رهبری که همواره به مردم اعتماد داشتند) برخی لایههای دیگر حاکمیت شاید باور نداشتند که مردم همچنان به آنها اعتماد دارند و در بزنگاهها پشتشان میایستند، اما این جنگ نشان داد که وقتی پای دفاع از وطن و تمامیت ارضی در میان باشد، مردم نیز با تمام وجود پشت نظام و نیروهای مسلح میایستند. این یک سوءبرداشت بود که اکنون برطرف شدهاست.
اما شاید بیشترین تغییر در نگاه نخبگان رخ داد. آنها هم پیش از این جنگ تحمیلی، نسبت به مردم و هم نسبت به حاکمیت دچار خطای محاسباتی بودند. بسیاری از نخبگان تصور میکردند که شکاف میان مردم و حاکمیت آنقدر عمیق است که قابلترمیم نیست، اما این جنگ، نشان داد که این تصور نادرست بودهاست. برخی از آنها حتی نسبت به توان دفاعی نظام نیز تردید داشتند، که آن هم اشتباه از آب درآمد. در واقع به عقیده من، نخبگان بیش از دیگران، در تحلیل خود دچار خطا بودند. اکنون اما، این نگرشهای اشتباه، تغییر کرده و آنچه بهعنوان «انسجام اجتماعی» و «همبستگی ملی» از آن یاد میشود، نتیجه همین تغییرات بنیادین در تلقیها و باورهاست.
این تغییر نگرش که در جریان جنگ ۱۲ روزه شکل گرفته، چه تأثیری بر نگاه مردم به آینده و نقش آنها در ساختن ایران مستقل و مقاوم دارد؟
دیگر ما تغییر کردهایم. دیگر آن آدمهای پیش از جنگ نیستیم. نسبتمان با بسیاری از مفاهیم دگرگون شدهاست؛ نسبتمان با دشمن، با مفهوم استکبار، با ایستادگی و مقاومت. حالا بهتر درک میکنیم که شعارهای انقلاب اسلامی در این چهار دهه، برخلاف آنچه برخی گمان میکردند، صرفاً شعار نبوده، بلکه ریشه در واقعیتی عمیق داشتهاند و این جنگ طی ۱۲ روز، این واقعیت را برای ما عیان کرد.
بدون شک این نبرد در لحظهای تاریخی رخ داد؛ زمانی که رژیم صهیونیستی با حمایت امریکا و برخی دیگر، دو سال تمام مشغول سلاخی و کشتار در منطقه بود و جهان نظارهگر این جنایات بود. حالا این تقابل، در برابر چشم جهانیان اتفاق افتاده و ملت ایران نیز نسبت خود را با دشمن و «دیگری» به وضوح درک کردهاست.
به همین دلیل، بهگمان من، اکنون نقطه آغاز جدیدی برای ما رقم خوردهاست. اعتماد به نفس ملی میتواند به شدت افزایش یابد. مفاهیمی، چون مقاومت، ایستادگی و استقلالخواهی، از حالت شعاری خارج شده و به واقعیتهای ملموس بدل میشوند. این تغییر نگرش، قطعاً در عرصههای دیگر نیز سرریز خواهد کرد؛ از جمله در پیشرفت اقتصادی، تولید ملی و تحولات اجتماعی.
چگونه میتوان این دستاوردها را حفظ و تقویت کرد؟
به نظر من، برای حفظ و تقویت این دستاوردها، بیش از آنکه لازم باشد به این فکر کنیم که «چه باید کرد»، باید ابتدا تأمل کنیم که «چه نباید کرد». یعنی پیش از آنکه به دنبال راهکارهای جدید باشیم، باید برخی رفتارها و رویکردهای پیشین را که موجب فاصله گرفتن ما از واقعیت شده بودند، کنار بگذاریم.
برای مثال، یکی از آسیبهای جدی گذشته، خودتحقیری مداوم از سوی برخی روشنفکران بود. آنها دائماً پیشرفتهای غرب را به رخ جامعه ما میکشیدند و در این مسیر، هویت ایرانی را تحقیر میکردند. این نگاه، نهتنها اعتماد به نفس ملی را تضعیف میکرد، بلکه باعث میشد جامعه ما نسبت به ظرفیتهای درونی خود بیاعتنا شود.
از سوی دیگر، بخشی از جریان متدین و حزباللهی نیز گاهی با پرداختن به مسائل فرعی و حاشیهای، آرامش روانی جامعه را مختل میکردند. این رفتارها، بهجای تقویت انسجام، باعث دلزدگی و فاصله گرفتن مردم از گفتمان اصلی انقلاب میشد.
بنابراین، اگر همین اقدامات نادرست گذشته را کنار بگذاریم، بخش مهمی از این حس مشترک و همبستگی اجتماعی که در جریان جنگ ۱۲ روزه شکل گرفت، حفظ خواهد شد.
نکته مهم دیگر، جهتدهی درست به این انرژی و احساس مشترک است. این پیروزی، صرفاً یک اتفاق مقطعی نیست، بلکه امتداد یک طرح بزرگ تاریخی است که ملت ایران طی ۲۰۰ سال گذشته (و بهویژه در ۵۰ سال اخیر)، با اراده و هزینههای فراوان آن را دنبال کردهاند. بنابراین، نباید اجازه داد که این دستاورد، به اشتباه در مسیرهایی خرج شود که با این طرح تاریخی بیگانه هستند.
برخی افراد، بلافاصله پس از این پیروزی، شروع کردهاند به تکرار همان شعارهای قدیمی و پوسیده خود؛ مثلاً اینکه این پیروزی را خرج توسعه به سبک غربی کنیم، یا آن را بهانهای برای تکثرگرایی و همصدایی قرار دهیم. البته که من با برخی از این مطالبات اجتماعی مشکلی ندارم؛ مثلاً اینکه یک خواننده بازگردد، یا یک زندانی سیاسی که مشکل خاصی نداشته، آزاد شود، یا حتی زنان، اجازه موتورسواری داشته باشند، اما مسئله اصلی این است که نباید جهت اصلی را گم کنیم.
این پیروزی، در دل یک تقابل تاریخی با نظم استکباری جهانی به دست آمدهاست. حال چطور میتوانیم این واقعیت را نادیده بگیریم و دوباره به همان مسیرهای پیشین بازگردیم؟! اگر قرار بود چنین کنیم، دهه ۳۰ و ۴۰ شمسی بهترین فرصت برای این تصمیمگیری بود، اما ما این مسیر را انتخاب نکردیم، بلکه راهی متفاوت را برگزیدیم و برای آن، هزینههای سنگینی پرداختیم؛ از جمله جانفشانی آگاهانه و داوطلبانه صدها هزار شهید.
پس این یک مسیر تاریخی است که ملت ایران در آن گام نهادهاند، و هر کسی که امروز میخواهد سخنی بگوید یا پیشنهادی بدهد، باید در امتداد همین مسیر باشد. هر سخنی که خارج از این مسیر باشد، در واقع آدرس غلط دادن است و باطل.
اما در دل همین مسیر، میتوان این دستاورد را به حوزههای مختلف سرریز کرد. سیاست میتواند احیا شود، تولید و اقتصاد میتوانند متحول شوند و حتی سبک زندگی و فرهنگ کار و تلاش ما ایرانیان میتواند دگرگون گردد. این جنگ، و احتمالاً نبردهای مشابهی که در آینده نیز ممکن است رخ دهد، میتواند ما را به ملتی متفاوت تبدیل کند؛ ملتی با نظم، تعهد، خستگیناپذیری و ارادهای راسخ برای ساختن.
اکنون ما چهرهای از خود به جهان نشان دادهایم که مورد تحسین بسیاری از ملتها قرار گرفتهاست. کمتر کسی باور میکرد که ملتی به نام ایران، در چنین موقعیتی، در برابر یکی از قدرتمندترین بازیگران جهانی بایستد و مقاومت کند. این نیرو، این سرمایه اجتماعی، میتواند در عرصههای گوناگون به کار گرفته شود؛ از بازسازی و ترمیم گرفته تا رشد و بالندگی.
اما همه اینها باید در امتداد همان طرح کلی ملت ایران باشد؛ رسیدن به نوعی پیشرفت بومی، مستقل و متکی بر هویت ملی. تنها در این صورت است که این پیروزی، به نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران تبدیل خواهد شد.
با وجود هجمههای دشمن، چه راهکارهایی برای حفظ و ارتقای روحیه اتحاد و همبستگی در نسلهای جدید پیشنهاد میکنید؟
واقعیت این است که آنچه در این دو هفته اخیر و بهویژه در دو سال گذشته، از آغاز طوفانالاقصی تاکنون رخ داده، یک نقطه عطف تاریخی برای نسل نوجوان ما بودهاست. بهویژه از سال ۱۴۲ هجری شمسی به بعد، نوجوانان ما با واقعیتی مواجه شدند که هیچ توضیحی نمیتواند جای آن را بگیرد. این مواجهه مستقیم با حقیقت، چیزی نیست که بتوان با کتاب یا سخنرانی یا حتی فیلم و مستند به آن دست یافت. آنها با چشم خود دیدند، با جان خود لمس کردند و با دل خود درگیر شدند.
به همین دلیل، شاید نتوان راهکار مشخص و از پیشطراحیشدهای برای حفظ و ارتقای این روحیه ارائه داد، چراکه آنچه اکنون در حال وقوع است، فراتر از برنامهریزیهای رسمی و سیاستگذاریهای فرهنگی است. ما با یک پدیده زنده و پویا مواجهیم؛ آگاهیها با سرعتی حیرتانگیز در حال افزایشند و احساسات نسل جدید به طرز عمیقی در حال دگرگونی است.
شاید مهمترین راهکار، حفظ صداقت، شفافیت و پیوستگی در روایتها و عملکردهاست. نسل جدید، بیش از هر چیز، به اصالت و صداقت واکنش نشان میدهد.
در چه حوزههایی باید تلاش بیشتری صورت گیرد تا این انسجام و وحدت بهعنوان سرمایهای دائم در جامعه تثبیت شود؟
به گمان من، مهمترین حوزهای که باید این انسجام اجتماعی در آن سرریز شود، حوزه اقتصاد است. اگر چرخ تولید در کشور به حرکت درآید و «کار» به ارزش محوری تبدیل شود، آنگاه میتوانیم به شکلی واقعی و پایدار، به استقلال و پیشرفت بومی دست پیدا کنیم؛ پیشرفتی که نه وابسته به بیرون، بلکه برخاسته از درون ملت ایران باشد.
امروز، چالش اصلی ما معیشت است. بیش از دو دهه فشار تحریمهای سنگین، زیرساختهای کشور را فرسوده کردهاست. اگر به این فشارها، کارشکنیهای داخلی، فساد، رشوه و ناکارآمدیهای مدیریتی را هم اضافه کنیم، طبیعی است که چرخ اقتصاد کند شدهباشد، اما همینجا دقیقاً، همان نقطهای است که میتوان انسجام اجتماعی را به یک نیروی مولد تبدیل کرد.
اگر این روحیه همبستگی و اعتماد ملی که در جریان جنگ ۱۲ روزه شکل گرفت، به سمت تولید و کار هدایت شود، میتواند حال همه ما را خوب کند. «کار» باید به یک فرهنگ عمومی تبدیل شود. ایرانی یعنی تولید ایرانی. یعنی ایستادن پای پیشرفت مستقل. اگر این نگاه در جامعه نهادینه شود، میتوانیم شاهد یک جهش واقعی باشیم.
بهویژه باید به صادرات توجه ویژهای داشتهباشیم. امروز، ایران به یک برند تبدیل شدهاست؛ نام و پرچم ایران در جهان دیده میشود و بسیاری از ملتها با احترام و تحسین به آن نگاه میکنند. اگر کالایی یا خدماتی از ایران به دست آنها برسد، آن را حامل یک پیام میدانند: پیام ایستادگی، کیفیت و هویت مستقل. این فرصت بینظیری است که باید از آن بهره گرفت.
تولید درونزا و صادراتمحور، میتواند هر خانه را به یک کارگاه، هر محله را به یک بنگاه اقتصادی کوچک و هر فرد را به یک نیروی فعال در زنجیره تولید ملی تبدیل کند. اگر این انسجام اجتماعی در این مسیر بهکار گرفته شود، نهتنها اقتصاد کشور متحول میشود، بلکه این تحول بهسرعت در لایههای دیگر نیز بازتاب خواهد یافت.
در لایه فرهنگ، ما شاهد بازسازی ارزشها خواهیم بود. در لایه سیاست نیز، این تغییرات خود را نشان خواهد داد. انتخاباتهای پیشرو، از شورای شهر گرفته تا مجلس و ریاستجمهوری در سال ۱۴۰۷، بهطرز شگفتانگیزی متفاوت خواهند بود، چراکه مردم، با ذهنی تازه و نگاهی متفاوت، وارد عرصه تصمیمگیری خواهند شد.
بیتردید اگر این سرمایه اجتماعی بهدرستی هدایت شود، چرخه تغییرات برای ساخت آینده ایران، با شتابی غیرقابل وصف آغاز خواهد شد. این همان نقطهای است که میتواند انسجام اجتماعی را از یک احساس مقطعی، به یک سرمایه دائمی و بنیادین برای ملت ایران تبدیل کند.
اتهام زنی نماینده آمریکا به ایران در پی حملات تلافی جویانه انصارالله یمن به اسرائیل
معاون نمایندگی آمریکا در سازمان ملل در پی حملات تلافی جویانه انصارالله یمن به اسرائیل در حمایت از مردم مظلوم غزه، بار دیگر اتهامات واشنگتن علیه تهران را تکرار و ادعا کرد که ایران انصارالله را قادر به حمله به تل آویو کرده است.
در حالی که اسرائیل در حال بررسی سناریوهای احتمالی برای جلوگیری از شلیک موشکها از یمن است، یمنیها به فاصله کمتر از ۲۴ ساعت دومین کشتی مرتبط با رژیم صهیونیستی را هم در دریای سرخ غرق کردند تا با عملی کردن تاکتیک غرق کشتیها در دریای سرخ، محاصره دریایی اسرائیل شکل و شمایلی جدید به خود بگیرد. صنعا گفته تا قبل از پایان جنگ غزه کشتیهای به مقصد اسرائیل امنیت نخواهند داشت
نامه فوری ۲۴ نماینده تهران به پزشکیان | بگویید در شرایط حاضر، مذاکره با آمریکا سرابی بیش نیست
نمایندگان تهران به رئیسجمهور نوشتند:مواضع شما در مصاحبه با خبرنگار آمریکایی خلاف وحدت ملی بود.
شبکه ویون گزارش داد؛
جنگ ۱۲ روزه، رونمایی از ابرقدرت موشکی ایران بود
شبکه هندی ویون ضمن گزارشی از جنگ ۱۲ روزه میان اسرائیل و ایران گفت: «جنگ ۱۲ روزه، اولین نمایش عملیاتی موشکهای دوربرد ایران بود».
خدشه به «امنیت ملی» تکمیل پازل دشمن است
به نظر میآید گروههای فشار فرصتطلب که سالها رفتارشان را در چارچوب تقیه سیاسی تغییر داده بودند، حالا با فروکش کردن التهابات،...
کاربران فضای مجازی درباره بیوطنی عدهای معلومالحال در انکار جنایت میدان تجریش نوشتند
تلاش موشهای مجازی برای مالهکشی جنایت تجریش
هدفگیری عمدی زیرساختهای حیاتی مثل آب در مناطق پرتردد، جنایت جنگی آشکار است. موشکهای رمپیج هم از ترس پدافند از فاصله ۲۵۰ کیلومتری...
وزیر دفاع:
ایران آماده پاسخ پشیمانکننده به ماجراجویی صهیونیستهاست
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با همتایان ارمنستانی و ونزوئلایی در تماسهای جداگانه، گفتوگو کرد.
حمله به 3 کشتی صهیونیستها 2 کشتی به قعر دریا رفت
حضور رهبری تجلی اقتدار و استقامت!(یادداشت میهمان)
فارن پالیسی: همپیمانان آمریکا نیز به این کشور اعتماد ندارند
خرید تضمینی گندم از مرز ۵ میلیون تن گذشت
برنامههای شهرداری تهران برای ترمیم خرابی منازل آسیبدیده در جنگ 12روزه
دسترسی هکرهای مرتبط با ایران به اطلاعات صدها مقام صهیونیست
پرستاران در جنگ 12 روزه برگ زرین دیگری بر دفتر خاطرات سلامت کشور افزودند
حجتالاسلام صدیقی در پرونده فرزندش هیچگونه تقصیری ندارد
هرگونه مذاکرهای در سایه جنگ ذاتاً بیثبات است
هر اقدامی علیه ایران و جبهه مقاومت موجب حذف نفوذ آمریکا در منطقه است
مذاکره یا عبور از جنایت و خیانت آمریکا؟!(مقاله وارده)
تحریمهای جدید آمریکا علیه نهادهای مرتبط با ایران
· تروریست متواری را شناسایی کنید + عکس
· آمریکا تحریمهای جدید علیه ایران اعمال کرد
· بیانیه سپاه درباره ۵ جاسوس اسرائیل
· فتوای آیتالله مکارم شیرازی علیه ترامپ و نتانیاهو
· دستگیری جاسوس اسرائیل در ایستگاه مترو تهران
· ویتکاف در روزهای آینده با مقامات ایران دیدار میکند
· اولین تصویر از حضور عمومی شمخانی بعد از ترور ناموفق
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: گــزیــده خـبــرهــا و نـشـریــات
ادامه مطلب را ببينيد
چگونه ورق برگشت؟
در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند.
«صدای ایران»، روزنامه اینترنتی رسانهی KHAMENEI.IR، سعی دارد در چنین فضایی بهصورت روزانه همراه ملّت ایران باشد. محورها و وضعیت راهبردی جبهه نبرد را از لابهلای سیل اخبار و اطلاعات درست و نادرست بیرون کشیده، سره را از ناسره جدا کرده و آن را آنگونه که هست روایت کند. «صدای ایران» صدای ملّت ایران خواهد بود و راوی ایستادگی و مقاومت آنها در این جنگ تحمیلی.
این روزنامه اینترنتی در ایام دفاع مقدس ملّت ایران در برابر تهاجم رژیم صهیونی، هر شب حوالی ساعت ۲۲ در رسانهی KHAMENEI.IR منتشر خواهد شد.
دریافت روزنامه اینترنتی «صدای ایران»؛ شماره هجدهم
سرمقاله
چگونه ورق برگشت؟
در ساعات اولیه ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، بسیاری گمان کردند آنچه بهوقوع پیوست، آغاز پایان است. حملهای بیسابقه، شهادت شماری از فرماندهان عالیرتبه، فضای ملتهب در تهران و سراسر کشور، و موجی از شایعات و تهدیدها؛ اینها همه اجزای سناریویی بود که طراحانش امید داشتند «فروپاشی جمهوری اسلامی در چند روز» را محقق کند. اما تنها در فاصلهای کوتاه، ورق برگشت و ایران نهتنها فرو نپاشید، بلکه بازی را از نو نوشت.
علت این ایستادگی سریع و برگشتن ایران از لبه پرتگاه، بیش و پیش از هر چیز، به رهبری حکیمانه و قاطع حضرت آیتالله خامنهای بازمیگردد؛ رهبری که در همان ساعات نخست، پیام مقتدرانهای صادر کرد که نهتنها خبری از مرثیه و اندوه در آن نبود، بلکه لبریز از اراده و وعده پاسخ سخت بود. آن پیام، در شرایطی صادر شد که هنوز نام و نشان بسیاری از شهدا اعلام نشده بود، فضای رسانهای در بهت کامل بود و حتی شایعاتی -عمدتا از سوی دشمن-درباره سلامت خود رهبر انقلاب نیز در فضای مجازی دستبهدست میشد.
این موضعگیری شجاعانه و پُرصلابت، بلافاصله دستگاهها و نهادهای کشور را از فاز انفعال به مدار اقدام آورد. نوارهای مشکی از تلویزیون برداشته شد، انتصابات سریع انجام گرفت، و دستور پاسخ موشکی ظرف کمتر از ۲۴ ساعت عملیاتی شد؛ در حالیکه بخشی از فرماندهی نیروی هوافضا در همان حمله نخست به شهادت رسیده بودند.
مقایسه این حادثه با نمونههای مشابه در منطقه، اهمیت موضوع را دوچندان میکند. در عراق زمان صدام و سال گذشته در سوریه در آستانه فروپاشی، نیروهای امنیتی و نظامی با چند پیامک تهدید و تطمیع، یا فرار کردند یا زمینه سقوط شهرها را فراهم آوردند. در عراق، ارتش صدام ظرف سه هفته فروپاشید و در سوریه، شهری مانند حلب بدون شلیک حتی یک گلوله بهدست مخالفان افتاد، چراکه فرمانده امنیتی شهر، نیروها را پیشاپیش مرخص کرده بود.
اما در ایران هیچیک از این سناریوها موفق نشد. نه تنها هیچ فرمانده یا سیاستمداری به دام تهدید یا تطمیع نیفتاد، بلکه حتی یک نفر از داخل ساختار نظام، با دشمنان همراهی نکرد. اگر هم دشمن موفق به ترور شد، اما بهوضوح ناکام در نفوذ و انشقاق بود. این نشانه یک بلوغ عمیق در ساختار سیاسی، نظامی و فرهنگی ایران است.
رهبری مقتدرانه آیتالله خامنهای، شناخت دقیق ایشان از جامعه ایران و دشمن، و همچنین ریشهدار بودن فرهنگ مقاومت در تاریخ ملت ایران، سهضلعی قدرتمندی را تشکیل داده که در برابر بزرگترین طوفانها هم تاب آورده است.
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: صدای ایران
ادامه مطلب را ببينيد