حكایات محرم وعاشورا

دردچشم آیة الله بروجردی باگل سرعزادار خوب شد

حضرت آیة الله بروجردی (رضوان الله علیه) می فرمود در بروجرد مبتلا به درد چشم سختی بودم هر چه معالجه کردم رفع نمی شد حتی اطباء آنجا از بهبودی چشم من مایوس شدند تا اینکه روزی در ایام عا شورا که معمولاً د ستجا ت عزا برای عرض تسلیت بمنزل ما می آمدند نشسته بودم اشک می ریختم درد چشم نیز مرا نا راحت کرده بود در هما ن حال گویا به من الهام شد ازآن گلها ئی که سرو صورت اهل عزا مالیده شده بود بچشم خود بکشم مقداری گل از شانه و سریکنفرازعزادارن بطوری که کسی متوجه نشد گرفتم و بچشم خو د ما لید م د ر چشم خود احساس تخفیف درد کردم و با ین نحو چشم من رو به بهبودی گذاشت تا اینکه بکلی کسا لت آن رفع شد و بعداً نیز درچشم خود نوروجلائی دیدم که محتاج به عینک نگشتم در چشم معظم له تا سن هشتا دونه سالگی ضعف دیده نمی شد واطباء حا ذ ق چشم  ا ظها ر تعجب نمو د ه و می گفتند به حسا ب عا دی ممکن نیست  شخصی که ما د ا م العمرا زچشم خود ا ین همه استفا ده خواندن و نوشتن برده با شد با زدرسن هشتاد و نه سالگی محتاج بعینک نبا شد . «شرایط مبلغین اسلامی ص 236 و قیام مقدس ص 28»

كوری چشم محمدرحیم اسماعیل بیگ بادادن شربت خوب شد

تقی صا لح مرحوم محمد رحیم اسماعیل بیگ  که د ر توسّل به اهل بیت علیهم السلام و علا قه قلبی بحضرت سید ا لشهدا ع کم نظیرو ا ز ا ین با ب رحمت وبرکا ت صوری و معنوی نصیبش شد ه و دررمضان 87 برحمت حق واصل شده نقل نمود که در شش سا لگی مبتلا به درد چشم و تا سه سال گرفتار بوده وعا قبت ا ز هردوچشم کورگردید د رما ه محرم ایام عاشورا در منزل دائی بزرگوارش مرحوم حاج محمد تقی اسماعیل بیگ روضه خوانی بود وچون هوا گرم بود شربت خنک بمردم می دادندگفت ازدائی خود خواهش کردم که من بمردم شربت دهم فرمود تو چشم نداری و نمی توانی گفتم یکنفرچشم دار همرا ه من کنید تا مرا یا ری  دهد قبول فرموده و من با کمک خودش مقداری بمردم شربت دادم د ر این ا ثنا مرحوم معین ا لشریعه ا صطهبا نا تی منبر رفته بودوروضه حضرت زینب علیها السلام را می خواند ومن سخت متا ثروگریان شدم تا ا ینکه ازخود بیخود شدم د رآنحا ل مجلله که دانستم حضرت زینب علیها ا لسلام ا ست د ست مبا رک بردوچشم من کشید وفرمود خوب شدی و دیگرچشم درد نمی گیری پس چشم گشودم اهل مجلس را دیدم شاد وفرحناک خدمت دائی خود دویدم تما م اهل مجلس منقلب شد ند واطراف مرا گرفتند با مردائی ا م مرا دراطا ق برده ومردم را متفرق نمودند . ونیز نقل نمودکه در چند سا ل قبل مشغول آزما یش بودم وغا فل بودم ازاینکه نزدیکم ظرف پراز ا لکل ا ست کبریت را روشن نموده نا گا ه ا لکل مشتعل شد و تما م بد ن ا زسرتا پا را آتش زد مگرچشما نم را چند ما ه درمریضخا نه مشغول معا لجه بودم ا زمن می پرسیدند چه شده که چشمت سا لم ما ند ه گفتم عطا ی حسین علیه ا لسلا م ا ست وعده فرمودند که تا آخر عمر چشم درد نگیرم «داستانهای شگفت ص 36»

دست و سینه هند و بخاطرسینه زدن به آتش نسوخت

سید جلیل مرحوم دکتر اسماعیل مجاب ( دندانساز ) عجائبی از ایام مجاورت درهندوستان که مشاهده کرده بود نقل می کرد ا ز آ نجمله می گفت عد ه ای ا ز با زرگا نا ن هندو ( بت پرست ) به حضرت سید الشهداء معتقد وعلا قمند ند وبرای برکت ما لشا ن با آ ن حضرت شرکت می کنند یعنی د ر سا ل مقد ا ری ا زسو د خو د را د رراه آ ن حضرت صرف می کنند بعضی ا ز آ نها روزعا شورا بوسیله شیعیا ن شربت و پا لوده و بستنی درست کرد ه وخود بحا ل عزا ا یستا د ه و به عزاداران می دهند و بعضی آنها مبلغی که راجع به آنحضرت است به شیعیان می دهند تا درمراکز عزاداری صرف نمایند یکی از آنانراعادت چنین بود که همراه سینه زنها حرکت می کرد و با آنها بسینه می زد چون مرد بنا به مرسوم مذ هبی خودشا ن بدنش را به آ تش سوزانیدند تا تما م بد نش خا کستر شد جزد ست راست وقطعه ای ازسینه اش که آ تش  آ ن دوعضو را نسوزانیده بود بستگا نش آ ن دوقطعه را آوردندنزدقبرستان شیعیان وگفتند این دوعضوراجع به حسین شمااست.«داستانهای شگفت ص98»

دست سیدمحمودعطاران وجوان عزادار

آقای سید محمود عطا ران نقل کرد سا لی درایام عا شوراجزء دسته سینه زنا ن محله سردزدک بودم جوانی زیبا در اثناء زنجیر زدن بزنها نگاه می کرد من طاقت نیاورده غیرت کردم و او راسیلی زدم وازصف خارج کردم چند دقیقه بعد دستم درد گرفت و متدرجاً شدت کرد تا اینکه بناچار بدکترمراجعه کردم گفت اثردردوجهت  آ ن ر ا نمی فهمم ولی روغنی ا ست که دردش را سا کن می کند روغن را بکار بردم نفـعی نبخشید بلکه هر لحظه درد شدیدتروورم وآما س درد بیشترمی شد بخا نه آمدم وفریاد می کردم شب خواب نرفتم آخر شب لحظه خو ا بم برد حضرت شا ه چراغ علیه السلام رادیدم فرمود باید آن جوان راراضی کنی چون بخود آمدم دانستم سبب دردچیست رفتم جوان را پیدا کردم و معذرت خواستم و با لأخره را ضیش کردم درهما ن لحظه درد سا کن و ورمها تما م شد و معلوم شد که خطا کرده ام وسوء ظن بوده  ا ست و به عزا د ا ر حضرت سید ا لشهد اء علیه السلام توهـین کرده بودم «داستانهای شگفت ص 160»

برطرف شدن جذام مقبل بخاطرعزاداری

در وقایع الایام حاج ملا علی آقا تبریزی ا ز کتا ب حزن ا لمؤمنین نقل کرده اند که مقبل ا صفها نی

(محمد شیخا) در اول امر جوانی ظریف بوده و بغایت در ظرافت لطیف بوده اتفا قاً درایام محرم به جمعی رسید که سینه می زدند درعزای حسین ع بطریق استهزاء شعری خواند و عزاداران را متا لم کرد پس ازچندی به مرض جذام مبتلا گردید مردم از او متنفر شدند و در گلخن حمام جای داشت سال دیگردرخرابه ای نشسته بود ایام عاشورا که صدای دسته و سینه زن بلند شد چه کربلاست امروزچه پربلا است امروز- سر حسین مظلوم ازتن جداست امروزمقبل مضطرب شدوبه نظرحسرت نگرسیت وگفت روزعزاست امروز- جا ن د ر بلاست امروز- فغا ن شورومحشردرکربلاست امروز.هما نشب حضرت پیغمبرراخواب دید و اورا نوازش نمود و ازتقصیرش گذ شت و ا سم ا و محمد شیخا بود که پیغمبر ا و ر ا ملقب به مقبل نمود سا لی مقبل با د سته ای اززوّار رفتند برای کربلا دزد بقا فله زد و اموال  زوّارراغا رت کردند مقبل ناچاردرشهرگلپایگان ما ند دهه عاشورا شد د ر تکیه ای که روضه بود خد مت  می کرد می گوید شب عا شورا شد بسیا رگریه کردم خوابم  برد خواب دیدم کربلا هستم ودرصحن امام حسین ع هستم خواستم وارد حرم شوم نگذاشتند وگفتند فاطمه زهرادرحرم است داشتم اطراف صحن راه می رفتم دیدم گوشه ای از صحن جمعیت زیادی هستند وجماعتی نشسته اند پرسیدم اینها کیا نند گفتند ابراهیم ونوح پیغمبروموسی وعیسی علیهم السلام هستند ومصدربرهمه پیغمبر خاتم صلی الله علیه وآله است پیغبمرسربلند کرد فرمود محتشم کا شا نی را بیا ورید محتشم مردی کوتا ه و خوش چهره بود پیغمبر فرمود محتشم شب عاشورا است برای ما مرثیه بخوان محتشم بالای منبررفت پیغمبرمتصل می فرمود بروبالا تا به پله نهم رفت ا یستا د واین مرثیه را خواند کشتی شکست خورده طوفان کربلا ... تا رسید به آنجا که گفت :بودند دیوودد همه سیراب می مکید- خاتم زقحط آب سلیمان کربلا. پیغمبرگریه زیا د ی کرد و همچنین ا نبیا ء عظا م . محتشم گفـت روزی که شد به نیزه سرآ ن بزرگوار- خورشیدسربرهنه برآ مد زکوهسا ر.پیغمبر خواستند بی هـوش شوند محتشم خوا ست پا ئین بیا ید پیغمبرفـرمود محتشم غـم د ل ما خا لی نشده مرثیه بخوان محتشم عما مه زمین زد و ا شا ره به قبرمطهرکرد وگفت : این کشته فتا ده به هامون حسین تست پیغمبرازگریه بیهوش شد وقتی بهوش آمد رد ای خود را به محتشم خلعت داد من خجا لت کشید م که من هم مرثیه بسیا ر گفته ا م ولی حضرت بمن امرنفرمود كه مرثیه بخوانم لذا با حا ل اسف ا زحرم بیرون شدم وخواستم فرا رکنم د ید م حوریه سیا ه پوشی ا زحرم خا رج شد آ مد نزد پیغمبر گفت د خترت فا طمه می گوید چرادل مقبل راشکستی بفرما ئید ا ومرثیه بخواند پیغمبر فرمود مقبل بیا مرثیه بخو ا ن رفتم به پله سوم منبرقرا رگرفتم وگفتم روایت است که چون تنگ شد بر او میدان- فتا د ازحركت ذوالجناح ا ز جولان-هوا زجورمخالف چه قیرگون گردید- عزیزفا طمه ا زا سب سرنگون گردید- بلند مرتبه شا هی زصدرزین ا فتا د- ا گرغلط نکنم عرش برزمین ا فتا د .صد ا ی شیون ونا له ا ی بلند شد كه حد ند ا شت وحوریه بیرون آ مد ا ز حرم گفت فا طمه روی قبر فرزند ش غش کرد. من هرچه ایستا دم جایزه ای بمن ندادند لذا درغصّه فرورفتم یكد فعه دیدم حضرت ا ما م حسین(ع)با بد ن مجروح آ مد ند فرمودند ا نعا م توبا من ا ست محزون نبا ش«کتا ب عشریه ص 115واشعاربرگزیده ج1ص210»

روضه امام حسین(علیه السلام) شیعه‏ ام کرد

طلبه اهل‏ سنت : روضه امام حسین(علیه السلام) شیعه‏ ام کرد

حجت الاسلام والمسلمین شریف زاهدی طلبه نوشیعه زاهدانی جریان شیعه شدن خود را اینگونه برای دانشجویان بیان نمود: «...کنجکاو شدم تا بدانم سخنران چه می‏گوید؛ زیرا به ما گفته بودند که هر چه روحانیون شیعه می‏گویند، دروغ است. به این نیت رفتم که ببینم چه دروغ‏هایی می‏گوید. نزدیک حسینیه شدم. می‏خواستم وارد حسینیه شوم ولی خجالت کشیدم؛ چون لباس مولوی‏ها بر تن من بود...»

حجت الاسلام والمسلمین "شریف زاهدی" طلبه نوشیعه زاهدانی که بیش از ده سال است به تشیع گرویده در دانشکده علوم قرآنی قم جریان شیعه شدن خود را اینگونه برای دانشجویان بیان نمود: بنده محمد شریف زاهدی اهل نیک‏شهر استان سیستان و بلوچستان هستم. بعد از 11 سال تحصیل در مدارس و حوزه‏های علمیه اهل سنت، با شنیدن روضه امام حسین (علیه السلام) بارقه هدایت در دلم پدید آمد و پس از تحقیقات مفصل در سال 1382 به مکتب نورانی اهل‏بیت علیهم السلام مشرف شدم.

یکی از اساتیدم «مولوی عیسی ملازهی» امام جماعت مسجد محمد رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود. گاهی که برایشان مشکلی ایجاد می‏شد و نمی‏توانست به مسجد برود، بنده را به جای خود می‏فرستاد تا نماز جماعت را اقامه کنم. شب عاشورای سال 1375 بود و من به جای استادم به مسجد رفتم و نماز عشاء را خواندم. همه مردم از مسجد بیرون رفتند. من آخرین نفری بودم که از مسجد بیرون آمدم و درب مسجد را قفل کردم. می‏خواستم به مدرسه برگردم که صدای سخنرانی از حسینیه شیعیان مهاجر چابهار که در فاصله پنجاه متری مسجد بود، توجهم را جلب کرد. کنجکاو شدم تا بدانم سخنران چه می‏گوید؛ زیرا به ما گفته بودند که هر چه روحانیون شیعه می‏گویند، دروغ است. به این نیت رفتم که ببینم چه دروغ‏هایی می‏گوید. نزدیک حسینیه شدم. می‏خواستم وارد حسینیه شوم ولی خجالت کشیدم؛ چون لباس مولوی‏ها بر تن من بود. آهسته کنار پنجره نشستم و به صحبت‏های روحانی شیعه‌ گوش دادم. سخنرانی او درباره شخصیت امام حسین علیه السلام بود. می‏گفت: "در کتاب مسند احمد حنبل و سنن ترمذی و چند کتاب دیگر، این روایت آمده است که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده‏اند: "إن الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة» امام حسن و امام حسین سرور جوانان بهشت هستند و همین طور از کتاب‏های اهل سنت مطالبی به همراه آدرس‏هایشان بیان می‏کرد". این سؤال به ذهنم آمد که این روحانی شیعه، چگونه کتاب‏های اهل سنت را مطالعه کرده است؟؛ زیرا به ما گفته بودند کتاب‏های شیعه را نخوانید؛ گمراه‏کننده است! چرا آنها ـ شیعیان ـ نمی‏گویند کتاب‏های اهل سنت را نخوانید که گمراه می‏شوید؟،‌ فقط علمای ما چنین می‏گویند؟ سخنرانی‏اش تمام شد و روضه خواندن را شروع کرد. روضه قتلگاه امام حسین(علیه السلام) را خواند که روضه جانسوزی بود؛ به طوری که اشک‏های من ملای سنی که تا آن لحظه، حتی یک قطره اشک هم برای مظلومیت امام حسین(علیه السلام) نریخته بودم، سرازیر شد و بسیار گریه کردم. قبل از آن‏که روضه تمام شود، بلند شدم و به مدرسه برگشتم. به اتاقم رفتم و خواستم بخوابم؛ ولی سخنان روحانی شیعه فکرم را به خود مشغول کرده بود. طاقت نیاوردم. به کتابخانه حوزه رفتم تا آن روایت را پیدا کنم. البته قبلا روایت "سیدا شباب" را در کتاب "مسند احمد" دیده بودم؛ ولی برای آن‏که دلم آرام شود، به سراغ روایت و سند آن رفتم. آن را پیدا کردم و پس از آن، کتاب "حیات الصحابه" را برداشتم و با کمال تعجب دیدم که آنچه روحانی شیعه نقل کرده، صحیح است. به خودم گفتم: اینها، مطالبی است که از کتاب‏های ما نقل می‏کنند، پس معلوم است که خیلی از کتاب‏های ما را مطالعه کرده‏اند و مطالب زیادی از ما می‏دانند. آن شب، شب عجیبی بود. سؤالاتی وجود مرا فرا گرفته بود و هر چه فکر می‏کردم نمی‏توانستم خودم را قانع کنم! از خود سؤال می‌کردم: "آیا شیعیان آنچنان که وهابیان تبلیغ می‏کنند، واقعا مشرکند؟!" لحظه‏ای با خودم فکر کردم، عجیب است! آن‏طور که در آیات قرآن و روایات آمده است، مشرکان مخالف خدا و پیامبرند و مخالف با دین مبین اسلام هستند! پس اینها ـ شیعیان ـ چه نوع مشرکانی هستند که  خداوند و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را قبول دارند و حتی به اهل‏بیت پیامبر محبت می‏ورزند و بر منبرهایشان نیز از پیامبر اسلام مدح و تعریف و بر مصائبشان گریه می‏کنند؟! به دلم افتاد که امکان ندارد اینها مشرک باشند. بعد از این بود که تحقیق درباره‌ تشیع را آغاز کردم و اولین بار با مطالعه‌ کتاب شبهای پیشاور نوشته  «مرحوم سلطان الواعظین شیرازی» بسیاری از حقایق برایم روشن شد و می‌دیدم بسیاری از مطالبی که از منابع اهل سنت در این کتاب ذکر شده، مورد تایید همه‌ فرق اهل سنت است و این برایم خیلی جالب بود. سپس تحقیقات خود را ادامه دادم و کتاب‌های بیشتری مطالعه کردم تا به این نتیجه رسیدم که تشیع حق است و از سال 79 به صورت تقیه و پنهانی شیعه شدم و در سال 82 تصمیم گرفتم که این مطلب را آشکار کنم و رسماً آن را اعلام کردم.» (مرزبان ولایت - سایت سه نقطه)

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

کوتاهی در برگزاری عید غدیر خم و جبران آن در برگزاری عزای محرم

بازتاب حماسه عاشورا در شعر آیینی از منظر آیت الله العظمی مکارم

خاطره‌ای از اهتمام علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین(ع)

داستان خوابی که آیت‌الله مجتهدی ظهر عاشورا تعریف می‌کرد

حکایتی عجیب از آیت الله بهجت و اشک بر امام حسین(ع)

مجتهدی پای سماور چایی روضه امام حسین علیه السلام

داستان آتش در گودال پشت خیمه ها در شب عاشورا

3 سوال مهم مرد بیابانی از امام حسین علیه السلام

صاحب رجز (امیری حسین و نعم الامیر) را بشناسید

مرحوم نخودکی و گریه بر امام حسین علیه السلام

ابراهیم علیه السلام سوگوار حسین علیه السلام

ابراهیم علیه السلام سوگوار حسین علیه السلام2

سفارش علاّمه اميني به شرکتدر مجالس ابی عبدالله

قطع شدن تب سوزان به برکت امام حسین علیه السلام

علاقه وصف ناپذیر زینب کبری به سیدالشهدا علیه السلام

اوج بی مهری هرثمة بن سلیم به امام حسین علیهالسلام

ثواب بی حدوحصر زیارت ارباب بی سر حسین علیه السلام

جَوْن بن حوی غلام آزاد شده ی امام حسین علیه السلام

محرم و حکایت شهادت امام حسین(ع) در اندونزی

مراد از شیخ و مراد از پیر مغان در شعر حافظ

چند حکایت نورانی از امام حسین علیه السلام

زهير بن قين و یاری امام حسین علیه السلام

گریه جبرئیل برای امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام مردم را نترسان

داستان محرم و عاشورا به زبان کودکانه

امام حسین علیه‌السلام-ويکی شيعه

نام حسین هرگز فراموش نمی شود

دو حکایت پیرامون زیارت عاشورا

مسلم بن عقیل علیه السلام

کرامت حضرت عباس (ع)

قیس بن مسهر صیداوی

واقعه کربلا-ويکی شيعه

غبار کربلا مانع آتش شد

حكایات محرم وعاشورا


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ | 12:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

همایش شیرخوارگان حسینی اولین جمعه ماه محرم

اجتماع شیر خوارانِ حسین

اجتماع شیر خوارانِ حسین – یاوران رهبرو پیرِخُمین

شیرخواران حسینی آمدند – یادگاران خمینی آمدند

مادران با کودکانِ شیر خوار – جملگی در جمع میگریند زار

مادرانِ اصغرِ دوران ما – جمله بهریاری یِ قرآن ما

در دفاع از آرمان های حسین – پیروانِ رهبرو پیرخُمین

همچنان زینب(س) صبوراِستاده اند – ازبرای دینِ حق دلداده اند

کودکان را رویِ دست آورده اند – بهر یاری هرچه هست آورده اند

کودکان را روزوشب پرورده اند – نذرِ سربازی یِ مهدی کرده اند

جمله میگویند با هم یک صدا – ای خدا ای مظهر لطف و عطا

من پیِ تجدیدِ بیعت آمدم – وز پیِ انجام خدمت آمدم

ازبرای یاریِ صاحب زمان – آن امامِ غایب ما شیعیان

کودکم را روی دست آورده ام – ازبرایش هرچه هست آورده ام

کودکی خوب و زرنگ آورده ام – با لباسِ سبزرنگ آورده ام

رشته ای با نامِ زهرا رشته ام – روی پیشانیِ او بنوشته ام

روی پیشانیش با خطِّ جلی – یا حسین و یا ابا الفضل و علی

کن قبول از لطف خود این نذرِ من – کودکم را حفظ کن از بهرِ من

تا شود فردا شجاع و پهلوان – یاوری بر مهدی یِ صاحب زمان

آرزو دارم حسینی خو شود – شیرخوارم چون گلی خوشبو شود

یاوری بر مهدیِ زهرا شود – آن زمان که دولتش برپا شود

او شود از لشکر صاحب زمان – این زمان و آن زمان و هر زمان

یا حسین (ع) ای کاش اندر کربلا – با رباب و زینب غم مبتلا

ما همی بودیم آن روز ای امام – بر کنیزیِ ربابت صبح و شام

همره این شیر خوارم کربلا – بودم و میکردمت دفعِ بلا

یا حسین ای یادگار فاطمه – کن قبول این نذر را ازما همه

یاحسین یک هدیه آوردم برت – کودکم نذرِعلی اصغرت

چون مرا شورِ حسینی بر سراست – نام فرزندم علی و اصغر است

در سجلّش هست با خطِّ جلی – نام فرزندم ابا الفضل و علی

باقری با مادران شیرخوار – گریه دارد بهر اصغر زار زار

سروده شده در روز همایش شیرخوارگان حسینی سال 1394

ازکتاب مجموعه اشعارباقری مجموعه سروده ها

توسّط حجّة الاسلام حاج سیدمحمّد باقری پور

همایش شیرخوارگان حسینی مراسمی است به یاد کودکان کشته شده در روز عاشورا از سوی مسلمانان در ایران و کشورهای دیگری همچون هند، پاکستان، بحرین، عراق، عربستان، ترکیه، افغانستان و... همه ساله در نخستین جمعه ماه محرم برگزار می‌گردد. این همایش از سالهای آغازین دهه هشتاد در تهران آغار و به مرور در سایر شهرها نیز گسترش یافت. برای برگزاری این مراسم مجمع جهانی حضرت علی‌اصغر (ع) نیز تشکیل شد. از سال ۱۳۹۰ این همایش در بسیاری از روستاها، ۸۰۰ شهر ایران و کشورهای دیگر گسترش یافت. در این همایش مادران و کودکان شیرخوار شرکت می‌کنند و تعداد شرکت کنندگان در آن چندصدهزار نفر تخمین زده شده‌است.[۱][۲]

این مراسم که تعداد شرکت کنندگان در آن تنها در شهر تهران در سال ۱۳۹۰ بیش از یکصد هزار نفر تخمین زده شده‌است، در ایران ثبت ملی شده و در خواست ثبت آن در میراث جهانی یونسکو نیز ارائه گردیده‌است. پیشینه تاریخی : عزاداری و بزرگداشت کودکان واقعه عاشورا و ایجاد گهواره و لالایی خواندن برای کودکان توسط مادران از مراسم مذهبی کهن در ایران بوده‌است. نمونه‌ای از لالایی‌های مادران بیاد کودکان کربلا در ابرکوه بدین صورت است:[۳] سابقه مراسم : نخستین همایش شیرخوارگان حسینی در سال ۱۳۸۲ برپا شد و پس از آن، هرساله ادامه یافته‌است. در محرم سال ۱۳۹۵ خورشیدی، چهاردهمین دوره از مراسم همایش شیرخوارگان حسینی در شهرهای مختلف ایران و برخی کشورهای جهان برگزار شد. همایش شیرخوارگان حسینی در نخستین جمعه در دهه اول محرم هر سال برگزار می‌شود و در سال ۱۳۹۵ خورشیدی نیز این برنامه در روز جمعه ۱۶ مهرماه در ۴۱ کشور و بیش از ۴۰۰۰ شهر و روستا برپا شده‌است.[۴]

همایش شیرخوارگان حسینی؛ اولین جمعه ماه محرم  : دبیر مجمع جهانی حضرت علی اصغر (ع) گفت: همایش شیرخوارگان حسینی در اولین جمعه ماه محرم با رعایت شیوه نامه‌های بهداشتی در تهران، سایر استان‌ها و همچنین ۴۵ کشور دیگر به صورت حضوری و مجازی برگزار می‌شود. وی گفت: در روز جمعه ساعت ۱۰ صبح همایش شیرخوارگان حسینی به صورت زنده از شبکه دو سیما پخش خواهد شد و ساعت ۱۱ نیز آئین نذرخوانی را خواهیم داشت.

مراسم شیرخوارگان حسینی امسال در اولین جمعه ماه محرم ۲۲ مرداد به صورت مجازی برگزار می شود

همایش شیرخوارگان حسینی اولین جمعه ماه محرم از رسانه ملی پخش می‌شود

به صورت مجازی؛ همایش شیرخوارگان حسینی در سراسر کشور برگزار می‌شود

مراسم شیرخوارگان حسینی امسال به صورت مجازی در زنجان برگزار می‌شود

همایش شیرخوارگان حسینی اولین جمعه ماه محرم از رسانه ملی پخش ...

پخش همایش شیرخوارگان حسینی اولین جمعه ماه محرم از رسانه ملی

مراسم شیرخوارگان حسینی در اولین جمعه محرم برگزار می‌شود - ...

همایش شیرخوارگان حسینی مجازی برگزار می شود - خبرگزاری ...

ساعت و زمان همایش شیرخوارگان حسینی محرم 1400


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ | 16:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه شب و روز چهارم محرم ـ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س)

حضرت زینب کبری (علیهاالسّلام) در حماسه عاشورا دوشادوش برادر حرکت کرده و لحظه‌ای از ایثار و فداکاری باز نایستاد. آن بانوی گرامی در سفر کربلا دو یادگار از همسرش عبداللّه بن جعفر به نام‌های عون و محمد به همراه داشت که هر دو در رکاب امام حسین (علیه‌السّلام) به شهادت رسیدند. هنگامی که عبدالله فهمید که سفر امام حسین (علیه‌السّلام) به کربلا قطعی است، دو پسرش عون و محمد را را برای کمک به مادرشان به همراه قافله امام حسین (علیه‌السّلام) روانه کرد و به آنان سفارش کرد که اگر جنگی پیش آمد، از امام حسین (علیه‌السّلام) حمایت و دفاع کنند.[۳۸] . آن دو هنگام خروج امام از مکه به سوی کربلا به آن حضرت پیوستند و نامه پدر خود عبدالله را که در آن از امام (علیه‌السلام) خواسته بود از این سفر منصرف شود به وی رساندند.[۳۹] . نقل است که زینب کبری (سلام‌الله‌علیها)، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آن‌ها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید، کما اینکه آن مظلوم حتی غلام خود را از قتال بر حذر می‌داشت، دائی خود را به مادرش حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید. محمد یکی از پسران حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در روز عاشورا وقتی به میدان مبارزه شتافت، چنین رجز خواند:
«اشْکو اِلَی الله مِنَ العُدْوانِ•••فِعالَ قَومٍ فی الرَّدی عِمیانِ‌••• قَدْ بَدَّلوا مَعالِمَ القُرآنِ•••وَ مُحکمِ التَّنزیلِ و التَّبیان‌•••وَ اَظهَروا الکفرَ مَعَ الطُّغیانِ؛ به خدا شکایت می‌کنم از کردار گروهی که کورکورانه به سوی هلاکت می‌روند؛ همان‌ها که نشانه‌های قرآن را دگرگون و بیان محکم تنزیل را تغییر داده‌اند؛ و کفر و طغیان و سرکشی را آشکار ساختند.»[۴۰] [۴۱] [۴۲] . بنابر نقل مشهور، وی پس از کشتن ده تن، توسط عامر بن نهشل تمیمی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.[۴۳] [۴۴] [۴۵] [۴۶] [۴۷] [۴۸] [۴۹] [۵۰] [۵۱] [۵۲] [۵۳] [۵۴] [۵۵] [۵۶] [۵۷] [۵۸] . عون فرزند دیگر حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) در روز عاشورا بعد از شهادت برادرش محمد، عازم میدان جهاد شد و در هنگام جنگیدن این رجز را خواند: «انْ تُنْکِرُونی‌ فَانا ابْنُ جَعْفرٍ••• شهید صِدْقٍ فِی الجنانِ ازْهَرِ•• • یَطیر فیها بِجَناح اخْضَرِ••• کفی بِهذا شَرَفاً فِی الْمَحْشَرِ؛ اگر مرا نمی‌شناسید، من پسر جعفر طیار هستم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی است؛ با بال سبز در بهشت پرواز می‌کند و همین شرافت مرا، در محشر کافی است.»[۵۹] [۶۰] [۶۱] [۶۲] [۶۳] [۶۴]  طبق نقل از مورخان عون سومین شهید از بنی‌هاشم است.[۶۵] [۶۶] [۶۷] [۶۸] . او در نبرد خود، سه سواره و هجده پیاده از نیروهای دشمن را به هلاکت رساند و سرانجام توسط عبدالله بن قطبه طائی به شهادت رسید.[۶۹] [۷۰] [۷۱] . امام حسین (علیه‌السّلام) بعد از شهادت آن دو نوجوان پیکرهای خون‌آلودشان را بغل گرفت و در حالی که پاهایشان بر زمین کشیده می‌شد، آن‌ها را به خیمه‌ها آورد. حضرت زینب (علیهاالسلام) بردباری فراوانی از خود نشان داد؛ آن گونه که همه بانوان از خیمه‌ها بیرون آمدند، امّا او بیرون نیامد. اول برای بی‌تابی نکردن و دوم اینکه مبادا چشم برادر به او بیفتد و ناراحت و شرمنده شود.در زیارت ناحیه مقدسه درباره عون بن عبدالله چنین آمده است: «السَّلامُ عَلی عَوْنِ بْنِ عَبْدَاللَّهِ بْنِ جَعْفَر الطَّیَّار فِی الْجَنانِ، حَلیفِ الایمانِ، ومُنازِلِ الاقْرانِ، النَّاصِحِ لِلرَّحمانِ، التَّالی‌ لِلْمَثانی‌ والْقُرانِ...؛ درود بر عون پسر عبداللَّه بن جعفر طیّار (پرواز کننده در بهشت) که هم‌پیمان ایمان و نبردکننده با هماوردان و خیرخواه خدای رحمان و تلاوت کننده سوره حمد و آیات قرآن، بود.»[۷۲] . در زیارت رجبیه و ناحیه از محمد بن عبدالله چنین یاد شده است: «السّلامُ عَلی مُحمَّد بن عبدالله بن جعفر، الشاهد مکان ابیه والتالی لاخیه، و واقیه ببدنه، لعن الله قاتله عامر بن نهشل التمیمی؛ سلام بر محمد بن عبدالله بن جعفر، آن که در کربلا به جای پدر حضور یافت و پس از برادر به شهادت رسید و بدن خود را سپر بلای او (امام حسین) قرار داد. خدا لعنت کند کشنده او عامر بن نهشل تمیمی را.»[۷۳] [۷۴]

روضه شب چهارم ـ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س) مقتل

روز عاشورا هنگامي كه ناگزير بودن كارزار مسجّل شد، اصحاب نگذاشتند كه تا زنده هستند فرزندان  رسول خدا  صلی الله علیه و آله به ميدان روند و كشته شوند. اما هنگامي كه تمامي ياران امام علي  علیه السلام جانفشاني كردند و به شهادت رسيدند، نوبت اهل بيت پيامبر  صلی الله علیه و آله شد كه خود را فداي حق و حقيقت نمايند.
در اين لحظات سخت فرزندان علي (ع)، جعفر طيار، عقيل، امام حسن  علیه السلام و سيد الشهداء  علیه السلام گردهم آمدند، يكديگر را در آغوش كشيدند و با هم وداع كردند.
در حديثي است از رسول خدا  صلی الله علیه و آله روزي به چند تن از جوانان قريش نگريست كه صورتهايي زيبا و نوراني داشتند. پيامبر صلی الله علیه و آله با ديدن آنان اندوهگين شد. پرسيدند : «يا رسول الله! تو را چه شد؟» فرمود : «ما خانداني هستيم كه خداوند، آخرت را براي ما برگزيده است نه دنيا را. يه ياد آوردم آنچه را كه امت من بر سر فرزندانم خواهند آورد و آنان را مي‌كشند يا آوراه مي‌سازند».
از بين افراد خاندان نبوت كه در كربلا به دست لشگر يزيد به شهادت رسيدند سه نفر فرزندان عبدالله بن جعفر طيّار (همسر حضرت زينب) و سه نفر ديگر از آنان  برادران تني حضرت ابوالفضل‌العباس  علیه السلام (يعني برادارن حضرت زينب) بودند.
فرزندان زينب (س)
«عون»، «محمد» و «عبيدالله» سه پسر عبدالله بن جعفر (شوهر حضرت زينب سلام الله عليها) بودند كه به همراه مادر خويش در ركاب امام  علیه السلام به كربلا آمده بودند.
آنان وقتي كه تنهايي دايي و امام خويش را ديدند يك به يك به ميدان رفتند و جان خود را فداي اسلام كردند.
«عون» در مقابل چشمان نگران مادرش زينب به سوي ميدان تاخت در حالي كه مي‌خواند : 
إن تنكروني فانا ابن جعفر *** شهيد صدق في الجنان ازهر
يطير فيها بجناح اخضر *** كفي بهذا شرفا في المحشر
يعني : اگر مرا نمي شناسيد بدانيد كه من پسر جعفر طيارم؛ همان كه در راه حق و حقيقت به شهادت رسيد و در فردوس برين مي درخشد؛ و همو كه بر فراز بهشت با بال‌هايي سبز به پرواز در مي‌آيد، و همين نسب و شرف براي روز محشر كافي است.
عون سه سوار و هجده پياده از لشگريان دشمن را كشت تا اينكه سر انجام به دست لشگر يزيد به شهادت رسيد.
پس از وي، دو برادرش محمد و عبيدالله نيز در راه حق جنگيدند و شهيد شدند.
برادران زينب (س)
«عباس»، «عبدالله»، «جعفر» و «عثمان» چهار برادر ناتني امام حسين «ع» و زينب كبري (س)  از «فاطمه ام البنين» بودند.
هنگامي كه ابوالفضل‌العباس مشاهده كرد كه بسياري از اهل بيت به شهادت رسيده‌اند با سه برادر مادري خود گفت : «برادران عزيزم! دوست دارم كه در مقابل من به ميدان رويد تا اخلاص شما را در راه خدا و رسول ببينم».
سه برادر يك به يك به ميدان رفتند و در رجزهايشان خود را "فرزند علي" معرفي كردند و پس از كارزاري قهرمانه به شهادت رسيدند.
عثمان بن علي ـ كه اميرالمومنين فرمود : «او را به ياد برادرم عثمان بن مظعون (صحابي صديق رسول الله)  عثمان ناميدم» ـ جواني 21 ساله بود. هنگامي كه جنگ قهرمانه او را ديدند براي كشتن او به تير اندازي متوسل شدند. «خولي» تيري به پهلوي او زد و عثمان از اسب به زير افتاد. سپس يكي از دشمنان بر او تاخت و وي را به شهادت رساند و سرش را از تن جدا نمود.
اين 6 برادر، تنها چند نفر از خويشاني بودند كه زينب، شهادت آنان را به چشم ديد؛ شير زني كه در يك نيمروز، پسران و برادران و برادر زادگان و پسر عموهايش را بر خاك و خون مشاهده كرد و سر آنان را بر نيزه ديد... امان از دل زینب...
الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
منابع اصلي:
1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .
2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، 1378 .

روضه شب چهارم ـ مصیبت فرزندان و برادران زینب (س) - روضه شب چهارم محرم ــ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س) - اشعار روز چهارم محرم؛ دو طفلان حضرت زینب(س)

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه های ده شب اول محرم

روضه های محرم تا اربعین - روضه های دهه اول محرم


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ | 15:15 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اهداف قیام امام حسین علیه السلام درزیارات

اززيارت امام حسين عليه السلام : أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَطَعْتَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ. گواهى مى‏دهم که تو ارکان نماز را بپا داشتى و زکات و امر به معروف و نهى از منکر را استوار ساختى و خدا و رسول را تا هنگام شهادت اطاعت کردى ؛ تا مرگت رسید؛ تا یقین (ساعت مرگ و هنگام لقای ما) بر تو فرا رسید. {احتمال ، مراد از آمدن یقین ، رسیدن اجل مرگ است که با فرا رسیدنش غیب ، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عیان مى شود}.

اززيارت ديگرامام حسين عليه السلام : أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتَ فِى سَبِيلِ اللَّهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ.گواهى مى‏دهم که تو ارکان نماز را بپا داشتى و زکات و امر به معروف و نهى از منکر را استوار ساختى و ؛ در خدا جهاد کردی ؛ در راه خدا کوشیدى ؛ تا مرگت رسید ؛ تا یقین (ساعت مرگ و هنگام لقای ما) بر تو فرا رسید {احتمال ، مراد از آمدن یقین ، رسیدن اجل مرگ است که با فرا رسیدنش غیب ، مبدل به شهادت و خبر مبدل به عیان مى شود} . {جهاد فی سبیل الله جهاد در راه خدا است ، و جهاد فی الله را اگر به معنای فی عباد الله بگیریم میشود جهاد در راه یاری بندگان خدا ، اگر فی را به معنای لام بگیریم میشود جهاد لِلّه جهاد خالصًا مخلصًا برای خدا ، واگر فی را به معنای من اجله بگیریم میشود جهاد بخاطر خدا . نتیجةً امام حسین علیه السلام جهاد کرد در راه خدا و برای خدا و بخاطر خدا و برای یاری بندگان خدا}.

اززيارت ديگرامام حسين عليه السلام : أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ دَعَوْتَ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ. گواهی می‌دهم که تو نماز بپا داشتی و زکات پرداختی و به خوبی امر کردی و از بدی نهی نمودی و به سوی راه پروردگارت با حکمت و موعظه نیکو دعوت کردی.

اززيارت ديگرامام حسين عليه السلام : أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ حَلَّلْتَ حَلالَ اللَّهِ وَ حَرَّمْتَ حَرَامَ اللَّهِ وَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ دَعَوْتَ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة. شهادت مى‏دهم که‏ تو حلال خدا را حلال کردى، و حرام خدا را حرام نمودى، و نماز را برپا داشتى، و زکات دادى، و امر به معروف، و نهى از منکر نمودى، و به سوى راه پروردگارت با حکمت و موعظه نیکو فرا خواندى.

اززيارت امام حسين عليه السلام درروزعرفه : أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَطَعْتَ اللَّهَ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ. گواهى مى‌دهم که تو نماز را به‌ پا داشتى و زکات دادى و امر به معروف و نهى از منکر فرمودى و خدا را تا هنگام رحلت و شهادت اطاعت کردى.

اززيارت امام موسي بن جعفرعليه السلام : وَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا مُجْتَهِدا مُحْتَسِبا حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ. و نماز را استوار کردى و بر پا داشتى و وظیفه زکوة و امر به معروف و نهى از منکر انجام دادى و خدا را با خلوص کامل و با جهد و مراقبت تام تا هنگام رحلتت از این جهان عبادت کردى.

اززیارت امام رضاعلیه السلام که بالاسرحضرت خوانده میشود : أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ [مُخْلِصًا] حَتَّى أَتَاكَ الْیقِینُ. گواهی می‌دهم که همانا تو نماز را استوار کردی و بپا داشتی و زکوة عطا کردی و به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر پیوسته قیام کردی و خدا را خالصانه عبادت‏ كردى، تا مرگ تو را در رسيد ؛ تا هنگام رحلتت که مقام شهود و عین الیقین قیامت است فرا رسید.

اززيارت امام حسن عسکري عليه السلام : أَشْهَدُ يَا مَوْلاىَ أَنَّكَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ دَعَوْتَ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ مُخْلِصا حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ. گواهی می‌دهم ای مولای من که تو نماز بپا داشتی و زکات پرداختی و به خوبی امر کردی و از بدی نهی نمودی و به سوی راه پروردگارت با حکمت و موعظه نیکو دعوت کردی و خدا را خالصانه عبادت‏ كردى، تا مرگ تو را در رسيد ؛ تا هنگام رحلتت که مقام شهود و عین الیقین قیامت است فرا رسید.

از زیارت جامعه کبیره امام هادی علیه السلام : وَ نَصَحْتُمْ لَهُ فِى السِّرِّ وَ الْعَلانِيَةِ وَ دَعَوْتُمْ إِلَى سَبِيلِهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَكُمْ فِى مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَكُمْ فِى جَنْبِهِ وَ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَ آتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَاهَدْتُمْ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَيَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَهُ وَ نَشَرْتُمْ شَرَائِعَ أَحْكَامِهِ وَ سَنَنْتُمْ سُنَّتَهُ وَ صِرْتُمْ فِى ذَلِكَ مِنْهُ إِلَى الرِّضَا وَ سَلَّمْتُمْ لَهُ الْقَضَاءَ وَ صَدَّقْتُمْ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ مَضَى... و در نهان و آشکار برای او خیرخواهی نمودید، و مردم را با حکمت و پند نیکو به راه او دعوت کردید، و جان خود را در خشنودی او نثار نمودید، و بر آنچه در کنار او به شما دررسید صبر کردید و نماز را بپا داشتید، و زکات پرداختید، و به معروف امر نمودید، و از منکر نهی کردید، و جهاد فی الله نمودید، آن گونه که شایسته بود، تا دعوتش را آشکار کردید، و واجباتش را بیان فرمودید، و حدودش را بر پا داشتید، و قوانین احکامش را پخش نمودید، و روش او را انجام دادید، و در این امور از جانب خدا به مقام رضا دررسیدید، و تسلیم قضای او گشتید و رسولان گذشته او را تصدیق نمودید.

از کتاب اهداف قیام امام حسین علیه السلام درزیارات : نوشته حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ | 12:46 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

  روضه شب و روز سوم محرم حضرت رقیه بنت الحسین


نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (علیهم‌السّلام) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. شب سوم محرم، به نام مبارک حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) دردانه سه ساله حسین بن علی (علیه‌السّلام) نام‌گذاری شده است.


حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) در روز سوم یا پنجم صفر سال ۶۱ ه ق در سفر اهل بیت به شهر شام از دنیا رفته است. شاید نام‌گذاری روز سوم محرم به نام این دختر کوچک و با کرامت به این انگیزه بوده که در گرماگرم عزاداری دهه اول، از مظلومیت او یادی شود. حضرت رقیه الگوی تربیت صحیح است. با تدبر در جملات کوتاهی که او هنگام دیدن سر بریده پدر به زبان آورده به‌خوبی می‌توان دریافت که این کودک از چه معرفت والایی برخوردار بوده است. برخی منابع از رقیه با نام فاطمه کوچک اسم برده‌اند و چنین گزارش کرده‌اند: «هنگامی که چشم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در کوفه به سر نازنین برادر که بر روی نیزه بود افتاد، فرمود: ‌ای برادرم! با این فاطمه‌ کوچک سخن بگو، زیرا نزدیک است دلش از شدّت‌ اندوه آب شود.» [۱] [۲] [۳] [۴] [۵] [۶] [۷]  . این فاطمه، همان رقیّه (سلام‌الله‌علیها) است که به علّت نداشتن مادر، امام حسین (علیه‌السلام) بسیار به او علاقه داشت و به زینب (سلام‌الله‌علیها) نیز توصیه می‌کرد که او را نگه‌داری کند.[۸]


محلّ اقامت حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) و سایر اسیران در شام، خرابه‌ای بود که یزید به قصد زیر آوار ماندن و کشتن اهل‌ بیت (علیهم‌السّلام)، آنان را در آن، جای داده است.[۹]

شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) می‌گوید: این بازداشتگاه، زندانی بود که اسیران، در آن از نظر سرما و گرما آزار می‌دیدند. به طوری که صورت‌های‌شان پوست‌انداخته بود.[۱۰[۱۱]  [۱۲]  [۱۳]  [۱۴]  [۱۵]  [۱۶]  سید نعمت الله جزائری در کتاب انوار نعمانیه می‌نویسد: «منهال امام سجاد (علیه‌السّلام) را دید در حالتی که تکیه بر عصا کرده بود و ساق‌های پای او مانند دو نی بود و خون از آن‌ها جاری بود و رنگ شریفش زرد بود، و چون حال او را پرسیدم فرمود: چگونه است حال کسی که اسیر یزید بن معاویه است، و زن‌های ما تا به حال شکم‌هایشان از طعام سیر نگشته، ... و شب و روز به نوحه و گریه می‌گذرانند، ... منهال گفت: عرضه داشتم اکنون کجا می‌روید؟ فرمود: آن جایی که ما را منزل داده‌اند، سقف ندارد و آفتاب ما را گداخته است و هوای خوبی در آنجا نمی‌بینیم، ...»[۱۷]  [۱۸]  [۱۹]  [۲۰] 


در کامل بهایی چنین آمده است: «در میان اسیران، دخترکی بود چهار ساله. شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من، حسین (علیه‌السلام) کجاست؟ در این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود. از خواب بیدار شد و تفحّص کرد. خبر بردند که حال (اوضاع)، چنین است. آن لعین گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین، سر را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند.[۲۱]  [۲۲]
وقتی که آن دختر کوچک سر پدر را شناخت، آن را به سینه چسبانید و با لحن سوزناکی با سر بریده‌ پدر عزیزش چنین سخن گفت: «یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی خَضَبَکَ بِدِمائِکَ؟ یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی قَطَعَ وَریدَکَ؟ یا اَبَتاه مَن ذَالَّذی اَیْتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنّی؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلْیَتیمَةِ حَتّی تَکْبُر؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلنِّساء الْحاسِراتِ؟. ..؛ پدر چه کسی تو را با خونت رنگین کرد؟ بابا چه کسی رگ‌های گردنت را قطع کرد؟ بابا چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ بابا دختر یتیم را چه کسی پرستاری می‌کند تا بزرگ شود؟ بابا چه کسی بر بانوان غارت شده ترحم می‌کند؟ پدر جان! چه کسی نظر مرحمتی به سوی این چشم‌های گریان ما می‌کند؟ ‌ای پدر! چه کسی به این زنان بی‌صاحب و غریب توجه خواهد کرد؟ پدر جان! ما پس از تو کسی را نداریم. داد از غریبی و بی‌کسی؟ ‌ای پدر! کاش من فدای تو شده و عوض تو مرا کشته بودند. پدر جان! کاش پیش از این کور شده و تو را به این حال مشاهده نکرده بودم. ‌ای پدر جان! کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمی‌دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد.[۲۳]  [۲۴]  [۲۵]  [۲۶]

در همان موقع لب‌های کوچک خود را بر لب‌های بابای شهیدش نهاد و آنچنان گریه کرد که غش کرد و به شهادت رسید.[۲۷]  [۲۸]


هنگامی که غسّاله، مشغول غسل دختر امام حسین (علیه‌السلام) بود، ناگهان دست از کار کشید. رو به حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) کرد و گفت: ‌ای بانوی بزرگوار! تو از حال این کودک آگاهی. او بر اثر کدام بیماری از دنیا رفته است؟ زینب (سلام‌الله‌علیها) فرمود: چرا چنین سؤالی را می‌پرسی؟ مگر در بدن او جراحتی دیده می‌شود؟ گفت: تمام‌ اندام این دختر کبود است. شاید این کبودی، علامت کسالت مخصوصی باشد. زینب (سلام‌الله‌علیها) با چشمان گریان فرمود: ‌ای زن غسّاله! این کودک هیچ‌گونه مریضی نداشت. این لکّه‌های کبود و پوست نیلگون، اثر تازیانه دشمن است که در راه کوفه و شام به او می‌زدند.[۲۹]

هنگامی که حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) با همراهان به مدینه بازگشتند، زن‌های مدینه برای عرض تسلیت به حضور زینب (سلام‌الله‌علیها) آمدند. زینب (سلام‌الله‌علیها) حوادث جانسوز کربلا، کوفه و شام را برای آن‌ها بیان می‌کرد و آن‌ها می‌گریستند؛ تا اینکه به یاد رقیه (سلام‌الله‌علیها) افتاد و فرمود: اما مصیبت وفات رقیه (سلام‌الله‌علیها) در خرابه شام کمرم را خم و مویم را سفید کرد. زن‌ها وقتی این سخن را شنیدند، صدایشان به گریه بلند شد و آن روز به یاد رنج‌های جانگداز رقّیه (سلام‌الله‌علیها) بسیار گریستند.[۳۰]


حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) با تشکیل مجلس عزا در خرابه شام، آنچنان تحولی در مرکز حکومت یزید بپا کرد که زنان شامی و دیگران دسته‌دسته و گروه‌گروه برای عرض تسلیت به زینب کبری و بازماندگان دیگر امام (علیه‌السّلام) به نزد آن حضرت می‌آمدند و دختر امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نیز جزئیات شهادت امام (علیه‌السّلام) و مصایب دیگر وارد شده بر آن‌ها را در قالب نثر و نظم برای زنان شامی تشریح می‌کرد. کار مجلس عزاداری تا آنجا بالا گرفت که حتی زنان آل ابوسفیان از جمله هند، همسر یزید (در خرابه) به پیشواز اهل بیت (علیه‌السّلام) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌بوسیدند و گریه و زاری می‌کردند. این برنامه بنابر نقلی ۷ و به نقلی ۳ روز ادامه داشت.[۳۱]  [۳۲]  [۳۳]  [۳۴]  [۳۵]

گریز و روضه شب سوم محرم الحرام - متن روضه شب سوم محرم - حضرت رقیه (س) | ستاره - متن روضه و مداحی شب سوم محرم، حضرت رقیه سلام - اشعار روز سوم محرم؛ حضرت رقیه (س) - مشرق نیوز - گلچین بهترین اشعار شب سوم محرم - كتاب موبايل محرم وصفر

روضه های محرم تا اربعین - روضه های دهه اول محرم


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ | 18:13 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

یک مداح: مداحی که با مفسدین ارتباط داشت، می‌گفت به اندازه هیکلم طلا دارم

همان‌طور که ما آخوند انگلیسی داشتیم، ممکن است مداح اسرائیلی هم داشته باشیم. بعید نیست که آنها در موضوع عزاداری برنامه‌هایی هم داشته باشند و یقیناً دارند.

رئیس بسیج مداحان از دستگیری مداحان اسرائیلی خبر می‌دهد و از طرفی با دستگیری برخی مفسدان اقتصادی پای مداحان معروف به میان می‌آید.

ایرنا نوشت: در روزهایی که انتقادات زیادی به عملکرد اقتصادی و اخلاقی برخی مداحان وارد است، یوسف ارجونی، رئیس بسیج مداحان کشور با بیان اینکه در اسرائیل مداحانی برای تخریب عاشورا تربیت می‌شوند، از دستگیری عده‌ای از آنها در داخل کشور خبر داد. وی افزوده است که امروز طبق آمار رسمی بیش از ۱۵۰ هزار مداح در کشور داریم که آمار غیررسمی دو برابر این مقدار تخمین زده می‌شود.

ارجونی با اشاره به بیانات مقام معظم رهبری در جمع مداحان در سال ۹۷ گفت: رهبر معظم انقلاب بر این مسئله تأکید داشتند که مواظب تفرقه‌های دشمن باشیم و حرف تفرقه‌انگیز در مراسم و عزاداری‌ها نزنیم.

محمود تاری، مداح و شاعر اهل‌بیت که در سال‌های گذشته مسئولیت‌های متعددی در بسیج مداحان داشته، درباره دستگیری مداحان اسرائیلی به خبرنگار ایرناپلاس گفت: من خبر موثقی ندارم، ولی این اتفاق بعید نیست، چون همان‌طور که ما آخوند انگلیسی داشتیم، ممکن است مداح اسرائیلی هم داشته باشیم. بعید نیست که آنها در موضوع عزاداری برنامه‌هایی هم داشته باشند و یقیناً دارند.

تاری در پاسخ به این سؤال که این ماجرا چقدر می‌تواند مرتبط با دستگیری چند مداح در دو سه سال قبل و شایعه جاسوسی آنها باشد، گفت: امکان دارد که شروعش با آنها بوده، ولی خود آن افراد هم نمی‌دانستند و ناآگاه بودند. چون آنجا بحث آن خانم جاسوس که به سفارت فرانسه پناهنده شد هم مطرح بود. ممکن است این ماجرا از پنج، شش سال قبل شروع شده باشد و خود ما هم متوجه نبودیم. نمونه‌های دیگری هم درباره مشکلات مداحان بوده، نه به‌عنوان وابسته به اسرائیل، ولی به خاطر فساد و فحشا، متأسفانه انگار قبحش هم در جامعه از بین رفته است و عادی شده است.

قبلا برخی مداحان مشکل‌دار، در خانه‌ مسئولان قضایی مداحی می‌کردند

تاری که خودش مداح اهل‌بیت است، در ادامه افزود: عده‌ای دارند هیئت‌ها را خراب می‌کنند و وظیفه حکومت و دستگاه قضایی است که جلوی اینها را بگیرد و مماشات نکند. متأسفانه دو دهه پیش برخی از همین مداحان که مشکل داشتند، در خانه‌های برخی مسئولان قضایی مداحی می‌کردند. الان هم برخی هیئتی‌هایی که حتی حزب‌اللهی‌اند، دنبال جمعیت هستند و ساختار هیئت از آن روحیه حماسی و عاشورایی فاصله گرفته و فقط یک بعدش را گرفته‌اند که سیاه بپوشند و سینه بزنند. در این سال‌ها مفاهیم عوض شده است. هیهات منا الذله می‌گوییم، ولی این فقط شعار است و در عمل کم می‌گذاریم.

وی درباره ارتباط ویژه برخی از مداحان معروف و رسانه‌ای با مفسدین اقتصادی گفت: این به خاطر دنیاطلبی این دسته از مداحان است. مداحان با این افراد ارتباط داشتند و از آنها ۲۰۰ میلیون و ۳۰۰ میلیون پول می‌گرفتند. یکی از همین آقایان که با این افراد ارتباط داشت می‌گفت من به اندازه هیکلم طلا دارم! خانه‌های آن‌چنانی و ماشین‌های گران‌قیمت دارند که خودشان و همسرانشان سوار می‌شوند. امام حسین (ع) ملعبه‌ای شده در دست ما مداحان که پول دربیاوریم .البته اینها اقلیت و بسیار کم هستند، اما همین اقلیت برای همه مداحان چالش درست کرده‌اند.

متولی برخورد با این مسائل مداحان، حکومت اسلامی است

این شاعر آیینی با اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب درباره وضعیت مداحی‌ها گفت: متولی برخورد با این مسائل مداحان، حکومت اسلامی است و قوه قضاییه باید وارد شود. مقام معظم رهبری ۳۰ سال است که همه زوایای مداحی را به‌طور دقیق گفته‌اند. یکی دو سال پیش فرمودند که چرا جوان‌ها در هیئت‌ها بالا و پایین می‌پرند؟ یا چند سال قبل گفتند که چرا در هیئت‌ها لخت می‌شوند؟ آن زمان بعضی‌ها که فقط مدعی ولایت‌پذیری هستند گفتند رهبری نباید به این مسائل وارد شود! متأسفانه برخی بزرگان و علمای ما سکوت کرده‌اند و می‌خواهند همیشه محترم باشند، لذا حرفی نمی‌زنند که مثلاً خراب نشوند.

محمود تاری در پایان حرف‌هایش به صداوسیما هم انتقاد کرد و گفت: متأسفانه صداوسیما از حامیان درجه یک این مداحان است و دوربین‌ها را به مجالس اینها می‌برند و پخش می‌کنند. استدلالشان هم این است که مخاطب و جمعیت دارند، درست است که این مداحان جمعیت دارند، ولی گاهی جمعیتی است که خروجی آن‌چنانی ندارد. الان با وجود این هیئت‌ها که جمعیت دارند، جامعه ما دینی‌تر شده یا برعکس است؟

معجزات یک جاسوس باهوش که آخوند مجتهد شد !!! - بولتن نیوز

اولین جاسوس انگلیس در لباس روحانیت! - آخرین خبر

"آیت‌الله جیکاک"؛ جاسوسی که نفت را نجس اعلام کرد- اخبار ...

جاسوس انگلیسی که خود را «صاحب کرامت» معرفی کرد - مشرق ...

پرورش يافتگانِ همفر و جيكاك - ایرنا

آخوند انگلیسی بر طبل تفرقه شیعه و سنی می کوید - دیدبان

سید صادق شیرازی،اخوند انگلیسی،شیعه انگلیسی،شیرازی ...

ماموریت مستر همفر؛ جاسوس کهنه کار انگلیس در کشورهای ...

بایدها و نبایدهای مداحی در کلام مقام معظم رهبری

بایدها و نبایدهای مداحی در کلام مقام معظم رهبری - آخرین خبر

دیدار جمعی از مداحان و شاعران در روز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) :: ...

تعدادی مداح تربیت شده اسرائیلی بازداشت شدند - همشهری آنلاین

مداحی سعید حدادیان درباره مقام معظم رهبری - دالفک

مداحی حاج ابراهیم رهبر در حضور مقام معظم رهبری - دالفک

مداحی حاج آقا کوثری در مقام امام حسین (ع) - پرتال امام خمینی

بجز مقام "رضا" از رضا طلب نکنم - پایگاه جامع مداحی حاج میثم ...

مقام اول کشوری مسابقات مداحی علی اصغر بهمنی98

نامه فراکسیون اهل سنت به مقام معظم رهبری درباره مداحی پخش ...

نامه فراکسیون اهل سنت به مقام معظم رهبری درباره مداحی پخش ...

مداحی که با مفسدین ارتباط داشت، می‌گفت به اندازه هیکلم طلا ...

مداحان اهل بیت - خبرگزاری تسنیم

دیدار جمعی از مداحان و ذاکران اهل بیت(ع)

مداحان اهل ایران - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

مشهورترین مداحان ایران چه کسانی هستند؟ - روزنامه دنیای اقتصاد

مداحان معروف ایرانی مشغول چه کاری هستند ؟+ عکس - تکناز


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ | 14:29 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

رسم و رسومات ماه محرم در ایران

ماه محرم در ایران

ماه محرم در ایران یکی از دیدنی ترین ماه‌هاست، آنقدر که عده‌ای برای دیدنش از سراسر دنیا به ایران می‌آیند. برپا شدن داربست‌ هئیت‌های عزاداری و آویزان شدن پرچم‌های قرمز و سیاه از در و دیوار شهر، برپا شدن دیگ‌های نذری و مردم سیاهپوش، تصویرهای ماندگار ماه محرم هستند. هرکدام از شهرهای ایران نیز آیین‌ها و رسم و رسومات خاصی دارند که تماشای آنها از نزدیک، انگیزه‌ای است برای رفتن و تماشا از نزدیک.

ماه محرم در ایران یکی از دیدنی ترین ماه‌هاست، آنقدر که عده‌ای برای دیدنش از سراسر دنیا به ایران می‌آیند. برپا شدن داربست‌ هئیت‌های عزاداری و آویزان شدن پرچم‌های قرمز و سیاه از در و دیوار شهر، برپا شدن دیگ‌های نذری و مردم سیاهپوش، تصویرهای ماندگار ماه محرم هستند. هرکدام از شهرهای ایران نیز آیین‌ها و رسم و رسومات خاصی دارند که تماشای آنها از نزدیک، انگیزه‌ای است برای رفتن و تماشا از نزدیک.

نخل گردانی یزد - قربانی هزاران گوسفند، زنجان - طشت گذاری و شاخسی واخسی، تبریز و اردبیل - واحد،بوشهر - گل مالی، لرستان - آیین سقایی، همدان - طبق کشی و علم کشی، قزوین

شهرهای دیگر

نقطه آغاز عزاداری به صورت جدی در ایران را باید از عصر صفوی دانست!

نخستین حکومت ایران که سیاهپوش عاشورا شد و عزاداری کرد؟

آیین‌های کهن و متفاوت عزاداری محرم در شهر‌های مختلف

آیین‌های سوگواری ماه محرم در کشورهای مختلف جهان

آداب و رسوم مردم شهرهای مختلف ایران د ر محرم

عزاداری حسینی و 10 آیین جالب درشهر های ایران

گلچین مداحی‌های محرم و شهادت امام حسین(ع)

10 سنت عاشورایی از 10 گوشه ایران +تصاویر

دیدنی‌ ترین مراسم محرم در شهرهای ایران

آیین های محرم و عاشورا در ملل مختلف(9)

آیین های محرم و عاشورا در ملل مختلف(8)

آیین های محرم و عاشورا در ملل مختلف(5)

آیین های عزاداری در نقاط مختلف ایران

محرم و عاشورا در ملل مختلف(7)

محرم و عاشورا در ملل مختلف(6)

محرم و عاشورا در ملل مختلف(4)

محرم و عاشورا در ملل مختلف(3)

محرم و عاشورا در ملل مختلف(2)

محرم و عاشورا در ملل مختلف(1)

آداب و رسوم محرم در ایران


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ | 14:28 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

زیارت امام حسین(ع) صادره از ناحیه مقدس امام زمان (عج)

اَلسَّلامُ عَلى آدَمَ صِفْوَةِ اللَّهِ مِنْ خَليقَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلى شَيْثٍ وَلِيِّ اللَّهِ وَخِيَرَتِهِ، سلام بر آدم، برگزيدۀ خداوند از بين آفريدگانش؛ سلام بر حضرت شيث ، ولىّ خدا و انتخاب شدۀ او،

اَلسَّلامُ عَلى إِدْريسَ الْقائِمِ للَّهِ بِحُجَّتِهِ، اَلسَّلامُ عَلى نُوحٍ الْمُجابِ في دَعْوَتِهِ، سلام بر جناب ادريس، برپادارندۀ حجّت الهى؛ سلام بر نوح، پاسخ داده شده در دعايش؛

اَلسَّلامُ عَلى هُودٍ الْمَمْدُودِ مِنَ اللَّهِ بِمَعُونَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلى صالِحٍ الَّذي تَوَّجَهُ اللَّهُ بِكَرامَتِهِ. سلام بر هود كه از طرف خداوند كمك‏هاى بسيار به او شد؛ سلام بر صالح كه خداوند به او تاج كرامت و بزرگوارى بخشيد.

اَلسَّلامُ عَلى إِبْراهيمَ الَّذي حَباهُ اللَّهُ بِخُلَّتِهِ، سلام بر ابراهيم كه خداوند مقام خلّت و دوستى ويژه خود را به او بخشيد؛

اَلسَّلامُ عَلى إِسْماعيلَ الَّذي فَداهُ اللَّهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ مِنْ جَنَّتِهِ، سلام بر اسماعيل كه خداوند قربانى بزرگى از بهشت را فِديه او قرار داد (و او را آزاد نمود)،

اَلسَّلامُ عَلى إِسْحاقَ الَّذي جَعَلَ اللَّهُ النُّبُوَّةَ في ذُرِّيَّتِهِ، سلام بر اسحاق كه خداوند پيامبرى و نبوّت را در نسل او قرار داد؛

اَلسَّلامُ عَلى يَعْقُوبَ الَّذي رَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِ بَصَرَهُ بِرَحْمَتِهِ، سلام بر يعقوب كه خداوند با رحمتش نور چشمانش را به وى بازگردانيد؛

اَلسَّلامُ عَلى يُوسُفَ الَّذي نَجَّاهُ اللَّهُ مِنَ الْجُبِّ بِعَظَمَتِهِ. سلام بر يوسف كه خداوند به عظمتش او را از چاه نجات بخشيد.

اَلسَّلامُ عَلى مُوسَى الَّذي فَلَقَ اللَّهُ الْبَحْرَ لَهُ بِقُدْرَتِهِ، سلام بر موسى كه خداوند دريا را با نيروى خودش براى او شكافت؛

اَلسَّلامُ عَلى هارُونَ الَّذي خَصَّهُ اللَّهُ بِنُبُوَّتِهِ، سلام بر هارون كه خداوند او را به پيامبرى خود مخصوص گردانيد؛

اَلسَّلامُ عَلى شُعَيْبٍ الَّذي نَصَرَهُ اللَّهُ عَلى اُمَّتِهِ، سلام بر شعيب كه خدا او را بر اُمّتش پيروز كرد؛

اَلسَّلامُ عَلى داوُدَ الَّذي تابَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنْ خَطيئَتِهِ. سلام بر داود كه خدا توبه او را از خطا و اشتباهش پذيرفت.

اَلسَّلامُ عَلى سُلَيْمانَ الَّذي ذَلَّتْ لَهُ الْجِنُّ بِعِزَّتِهِ، سلام بر سليمان كه جنّيان به واسطۀ عزّتش، در مقابلش فروتن شدند؛

اَلسَّلامُ عَلى أَيُّوبَ الَّذي شَفاهُ اللَّهُ مِنْ عِلَّتِهِ، سلام بر ايّوب كه خدا از بيمارى و گرفتارى بهبودش بخشيد؛

اَلسَّلامُ عَلى يُونُسَ الَّذي أَنْجَزَ اللَّهُ لَهُ مَضْمُونَ عِدَتِهِ، سلام بر يونس كه خداوند وعده‏ اش را براى او وفا  كرد.

اَلسَّلامُ عَلى عُزَيْرٍ الَّذي أَحْياهُ اللَّهُ بَعْدَ مَيْتَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلى زَكَرِيَّا الصَّابِرِ في مِحْنَتِهِ، سلام بر عُزيركه خداونداوراپس ازمردن دوباره زنده كرد؛سلام برزكريا كه درمحنت و اندوهش شكيبايى ورزيد؛

اَلسَّلامُ عَلى يَحْيَى الَّذي أَزْلَفَهُ اللَّهُ بِشَهادَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلى عيسى رُوحِ اللَّهِ وَكَلِمَتِهِ. سلام بر يحيى كه خدا با مقام شهادتش او را منزلت داد؛ سلام بر عيسى كه روح خدا و كلمۀ الهى بود.

اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّدٍحَبيبِ اللَّهِ وَصِفْوَتِهِ،سلام برحضرت محمّدكه محبوب وبرگزيده پروردگار است؛

اَلسَّلامُ عَلى أَميرِالْمُؤْمِنينَ عَلِيِّ بْنِ أَبي طالِبٍ الْمَخْصُوصِ بِاُخُوَّتِهِ، سلام بر امير مؤمنان حضرت على فرزند ابو طالب كه برادرى پيامبر ويژۀ او شد؛

اَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَ الزَّهْراءِ ابْنَتِهِ، سلام بر حضرت فاطمۀ زهرا، دختر رسول خدا؛

اَلسَّلامُ عَلى أَبي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ وَصِيِّ أَبيهِ وَخَليفَتِهِ، سلام بر حضرت ابو محمّد امام حسن كه وصىّ پدرش و جانشين او بود؛

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ، سلام بر امام حسين كه نفسش بزرگوارى نمود با ريختن خون او (در راه خدا)؛ ... [منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

زیارت ناحیه مقدسه یکی از زیارت‌های امام حسین علیه‌السلام است که در منابع شیعی و روایات توصیه به خواندن آن در روز عاشورا شده است. این زیارت از جانب حضرت ولی‌عصر(عج) در وصف واقعه کربلا صادر شده است.

مجموعه صوتی زیارت ناحیه مقدسه با نوای مداحان مشهور فارسي و عربي

زیارت ناحیه مقدسه (دانلود متن، ترجمه و صوت)

زیارت ناحیه مقدسه چراداخل مفاتیح نیست

زیارت ناحیه مقدسه درباره چیست؟

متن زیارت ناحیه مقدسه + ترجمه

زیارت ناحیه مقدسه - صوتی

زیارت ناحیه مقدسه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ | 14:20 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روضه شب و روز دوم محرم ـ ورود كاروان عشق به كربلا

نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (علیهم‌السّلام) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. امام حسین (علیه‌السّلام) روز دوم محرم سال ۶۱ هجری به سرزمین کربلا وارد شد. به همین خاطر، در شب دوم محرم، ذاکران به ذکر مصائب کاروان امام حسین (علیه‌السّلام) در کربلا، مانند محاصره لشکر و نگرانی اهل بیت امام می‌پردازند. قافله امام حسین (علیه‌السّلام) روز دوم محرم در حالی که توسط لشکر حرّ بن یزید ریاحی محاصره شده بود به سرزمین کربلا رسید. امام وقتی نام کربلا را شنید فرمود: «هَذا مَوْضِعُ کَرْبٍ‌ هاهُنا مُناخُ رِکابِنا وَ مَحَطُّ رِحالِنا وَ مَقْتَلُ رِجالِنا وَ مَسْفَکُ دِمائِنا بِهذا حَدَّ ثَنی جَدّی رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله؛ اینجا محل غم و بلا است، اینجا خوابگاه مرکب‌های ماست، محل فرود آوردن بارها و توشه‌های ماست، اینجا قتلگاه مردان ما و محل ریختن خون‌های ماست؛ جدم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این گونه به من خبر داده است.»[۱] [۲] [۳]  پس از سخنان امام حسین (علیه‌السّلام) همگی از مرکب‌ها فرود آمدند و خیمه‌ها را برافراشتند و از آن طرف، لشکر دشمن با هزار نفر در نقطه مقابل چادر زد. امام حسین (علیه‌السّلام) بعد از استقرار در کربلا، در گوشه‌ای نشسته و در حالی که شمشیر خود را آماده می‌کرد، اشعاری را در بی‌وفایی دنیا زمزمه می‌کرد: «یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیلٍ کَمْ لَکَ بِالْاِشْراقِ وَ الْاَصیلِ•••مِنْ صاحِبٍ وَ طالِبٍ قَتیلِ وَ الدَّهْرُ لا یَقْنَعُ بِالبَدیلِ؛ ‌ای روزگار! افّ بر تو باد. چه بد رفیقی هستی، چه بسیار دوستانت را در شامگاهان و صبحگاهان به قتل رسانیده‌ای. و روزگار در نزول بلا بر افراد هرگز به بدل قانع نمی‌شود.»[۴] [۵] [۶] [۷] . امام حسین( ع) قسمتی از زمین کربلا را که قبر مطهرش در آن واقع می‌شد، از اهالی «نینوا» و «غاضریه» به ۶۰ هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی کرده و زوار او را تا سه روز میهمان کنند. از امام سجاد (علیه‌السّلام) روایت شده که: «در آن شبی که فردای آن، پدرم به شهادت رسید در خیمه نشسته بودم و عمه‌ام، زینب (سلام‌الله‌علیها) از من پرستاری می‌کرد. در آن هنگام پدرم از یارانش کناره گرفت و به خیمه خود رفت و جوین[۸] [۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] . (غلام ابوذر غفاری) نزدش بود و سرگرم تعمیر و اصلاح شمشیر آن حضرت (علیه‌السّلام) بود. در این هنگام پدرم این اشعار را بر زبان جاری ساخت: «یا دهر اف لک من خلیل•••کم لک بالاشراق و الاصیل•••من صاحب و طالب قتیل•••و الدهر لا یقنع بالبدیل•••و انما الامر الی الجلیل•••و کل حی سالک سبیلی؛ ‌ای روزگار، اف بر تو باد با این دوستی‌ات؛ چه‌اندازه تو در صبحگاهان و شامگاهان دوستان و خواستاران خود را به کشتن می‌دهی و از آن‌ها به عوض و بدلی هم قانع نمی‌شوی. به درستی که کارها به دست خدای جلیل است و هر زنده‌ای سالک این طریق است. همه فانی‌اند، جز ذات حق تعالی.» ایشان ۲ یا ۳ بار، این شعر را تکرار کردند تا آن جا که فهمیدم و دانستم که منظورش چیست. پس گریه، راه گلویم را بست؛ ولی بغضم را فرو خوردم و هیچ نگفتم و دانستم که به زودی بلا، نازل خواهد شد؛ اما عمه‌ام نیز آنچه را که من شنیدم، شنید و نتوانست خود را نگاه دارد. پس از جا جسته و در حالی که لباسش را بر روی زمین می‌کشید و سخت درمانده شده بود، خود را به امام (علیه‌السّلام) رساند و گفت: وا مصیبتا! کاش پیش از این مرگم فرا رسیده بود. امروز، گویی مادرم حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) و پدرم علی (علیه‌السّلام) و برادرم حسن (علیه‌السّلام) از دنیا رفته‌اند، ‌ای جانشین گذشتگان و پناه بازماندگان ... ای اباعبدالله! پدر و مادرم به فدایت، خود را آماده کشته شدن کرده‌ای، جانم به فدایت.» ... امام حسین (علیه‌السّلام) خواهرش را دلداری داد و به او فرمود: «خواهرجان! تو را قسم می‌دهم که در عزایم، گریبان چاک ندهی و صورت نخراشی و چون به شهادت رسیدم، ناله و فغان نکنی.» پس از اینکه عمه‌ام آرام گرفت، پدرم او را نزدیک من آورد و در کنارم نشاند و آنگاه به نزد یاران خویش رفت ...».[۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] [۱۸]  امّا در روز عاشورا بعد از شهادت امام، کسی نبود که بانوان حرم را تسلی دهد و آرام کند.

امام حسین علیه السلام منازلی را طی کرد تا به کربلا رسید که منزلگاه‌های کاروان امام حسین(ع) از مکه به سمت کوفه به این ترتیب است: ۱. بستان بنی عامر، ۲. تنعیم (تصرف کاروانی که بحیر بن ریسان حمیری کارگزار یزید در یمن از صفایا –غنایم برگزیده- به شام می‌فرستاد)، ۳. صفاح (ملاقات حضرت با فرزدق شاعر)، ۴. ذات عرق (ملاقات حسین(ع) با بشر بن غالب و نیز با عون بن عبدالله بن جعفر...)، ۵. وادی عقیق، ۶. غمره، ۷. ام خرمان، ۸. سلح، ۹. افیعیه، ۱۰. معدن فزان، ۱۱. عمق، ۱۲. سلیلیه، ۱۳. مغیثه ماوان، ۱۴.نقره، ۱۵. حاجر (فرستادن قیس بن مسهر به کوفه)، ۱۶. سمیراء، ۱۷. توز، ۱۸. اجفر (برخورد حسین(ع) با عبدالله بن مطیع عدوی و نصیحت او به حسین(ع) برای بازگشت)، ۱۹. خزیمیه، ۲۰. زرود (پیوستن زهیر بن قین به کاروان حسین(ع) و دیدار با فرزندان مسلم و اطلاع از شهادت مسلم و هانی)، ۲۱. ثعلبیه، ۲۲. بطان، ۲۳. شقوق، ۲۴. زباله (اطلاع از شهادت قیس و پیوستن گروهی به حسین(ع) از جمله نافع بن هلال)، ۲۵. بطن عقبه (ملاقات حسین(ع) با عمرو بن لوزان و نصیحت او به حسین(ع) برای بازگشت)، ۲۶. عمیه، ۲۷. واقصه، ۲۸. شراف، ۲۹. برکه ابومسک، ۳۰. جبل ذی حسم (برخورد حسین(ع) با سپاه حر بن یزید ریاحی)، ۳۱. بیضه (خطبه معروف حسین(ع) برای یاران خود و حر)، ۳۲. مسیجد، ۳۳. حمام، ۳۴. مغیثه، ۳۵. ام قرون، ۳۶. عذیب (مسیر کوفه از عذیب به قادسیه و حیره بود، اما حسین(ع) راه را عوض کرده و در کربلا فرود آمد)، ۳۷. قصر بنی مقاتل (ملاقات حسین(ع) با عبیدالله بن حر جعفی و ردکردن دعوت حسین(ع) برای یاری)، ۳۸. قطقطانه، ۳۹. کربلا -وادی طف- (روز دوم محرم سال ۶۱ هجری ورود امام به کربلا).[۵۵] امام در هر منزل برای جذب افراد یا روشن‌کردن ذهن‌ها تلاش می‌کرد؛ از جمله در ذات عرق، شخصی با نام بشر بن غالب اسدی به امام رسید و اوضاع کوفه را آشفته توصیف کرد. حضرت سخن او را تأیید کرد. آن شخص از امام حسین(ع) درباره آیه «یوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاس بِإِمَامِهِم»[۵۶] پرسید. حضرت فرمود: «امامان دو دسته‌اند: دسته‌ای که مردم را به هدایت می‌خوانند و گروهی که به ضلالت دعوت می‌کنند. کسی که امام هدایت را پیروی کند به بهشت می‌رود و کسی که امام ضلالت را پیروی کند، وارد جهنم می‌شود.[۵۷] بشر بن غالب با امام همراه نشد؛ ولی بعدها او را دیدند که سر قبر امام حسین(ع) گریه می‌کند و از یاری‌نکردن حضرت، اظهار پشیمانی می‌کند.[۵۸] در منطقه ثعلبیه نیز فردی به نام ابوهرّه ازدی به امام رسید و علت سفر را جویا شد. حضرت فرمود: امویان مالم را گرفتند، صبر کردم. دشنامم دادند، تحمّل نمودم. خواستند خونم را بریزند، گریختم.‌ای ابوهره! بدان که من به دست فرقه‌ای باغی(سرکش) کشته خواهم شد و خداوند لباس مذلّت را به طور کامل به تن آنان خواهد پوشاند و شمشیری بُرنده بر آنان حاکم خواهد کرد؛ کسی که آنان را ذلیل سازد.[۵۹] در بطنُ الرُّمّه  .[۶۰] امام برای کوفیان نامه‌ای نوشت به قیس بن مسهر صیداوی سپرد و اوررا روانه کوفه کرد. و قبل از اطلاع از شهادت مسلم، برادر رضاعی (برادر شیری) خود –عبدالله بن یقطر-[۶۲] را به سوی مسلم فرستاد . و نامه‌ای به وسیله یکی از موالیان خود به نام سلیمان بن رزین، برای سران پنج قبیله بصره (یعنی قبایل: عالیه، بکر بن وائل، تمیم، عبد القیس و اَزْد) فرستاد.[۶۶] . بیشتر منابع، در گزارش‌های خود از روز پنج شنبه دوم محرّم سال شصت و یک هجری، به عنوان روز ورود امام حسین(ع) و یارانش به کربلا یاد کرده‌اند.[۸۵] با این وجود گزارش دینوری را نیز که روز ورود امام به کربلا را روز چهارشنبه اول محرم عنوان کرده است،[۸۶] نباید از نظر دور داشت. وقتی که حُر به حسین(ع) گفت: «همین جا فرود‌ آی که فرات، نزدیک است.» حسین(ع) فرمود: «نام اینجا چیست؟» گفتند: کربلا فرمود: اینجا، جایگاه کَرْب (رنج) و بَلاست. پدرم هنگام حرکتش به سوی صفین، از اینجا گذشت و من با او بودم. ایستاد و از نام آن پرسید. نامش را به او گفتند. پس فرمود: «اینجا، جایگاه فرود آمدن مَرکب‌هایشان، و اینجا، جایگاه ریخته شدن خون‌هایشان است.» موضوع را پرسیدند. فرمود: «کاروانی از خاندان محمد(ص)، اینجا فرود می‌آیند.»[۸۷] سپس امام زمین کربلا را که چهار میل در چهار میل وسعت داشت از ساکنان نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خرید و با آنان شرط کرد که مردم را به سوی قبرش راهنمایی کنند و از زائرانش سه روز پذیرایی کنند.[۹۱] عمر بن سعد روز ۳ محرم، به همراه چهار هزار نفر از مردم کوفه وارد کربلا شد.[۹۵] پس از آمدن امام حسین(ع) به کربلا، عبیداللّه بن زیاد، مردم را در مسجد کوفه جمع کرد و عطایای یزید- تا چهار هزار دینار و دویست هزار درهم- را در میان بزرگان‌شان تقسیم کرد و آنان را به یاری عمر بن سعد در جنگ با امام حسین(ع) فرا خواند. [۱۰۶] پس از گرد آمدن سپاهیان دشمن در کربلا، حبیب بن مظاهر اسدی با دیدن یاران اندک حسین(ع) با اجازه امام خود را به طور ناشناس به طایفه‌ای از قبیله بنی اسد رساند و درخواست یاری فرزند دختر پیامبر خدا(ص) را خواستار شد.

روضه شب دوم ـ ورود كاروان عشق به كربلا

پس از آنكه بني‌اميه، امام حسين  علیه السلام را براي گرفتن بيعت تحت فشار قرار دادند، ايشان از مدينه به سمت مكه مكرمه خارج شد و بقيه ماه شعبان و ماه هاي رمضان، شوال، ذوالعقده را در جوار بيت الله سپري كرد و با آمدن ذوالحجة ، احرام حج نيز بست.
از سوي ديگر «عمرو بن سعيد بن عاص» از سوي يزيد مأمور شد كه براي دستگيري يا جنگ با حضرت به مكه برود. وي در روز ترويه (8 ذوالحجة) به مكه رسيد.
امام  علیه السلام كه مي‌دانست اين دشمنان، حرمتي براي حرم خداوند قائل نيستند حج تمتع خويش را نيمه‌تمام گذاشت و آن را به عمره مفرده تبديل كرد و از مكه خارج شد. انگيزه امام براي اين كار، همانگونه كه خود فرمود، حفظ حريم بيت الله بود. ايشان در پاسخ «محمد حنفيه» كه او را از ترك مكه برحذر و به اقامت در اين شهر ترغيب مي‌كرد فرمود: «اي برادر! مي‌ترسم يزيد ناگهان مرا در حرم بكشد و به سبب من حرمت اين خانه شكسته شود». همچنين حضرت در پاسخ افراد ديگري مانند «ابن عباس»، «فرزدق» و «عبيدالله بن زبير» كه همين خواسته را تكرار مي‌كردند و مي‌پنداشتند كه دشمن، حرمت مكه را نگه مي‌دارد مي‌فرمود: «يك وجب دورتر از خانه كعبه كشته شوم و حرمت مكه به خاطر من پايمال نگردد بهتر است».
بعدها كه در جريان قيام عبدا... بن زبير، بني اميه كعبه را با منجنيق مورد حمله قرار دادند و عبدالله را در مسجدالحرام كشتند، معلوم شد كه ابن عباس با آن فطانت و ابن زبير با آن زيركي اشتباه مي‌كردند و امام آينده را بروشني در خشت خام مي‌ديد و دشمنان اسلام را بخوبي مي‌شناخت.
بهرحال، امام هنگامي كه حاجيان براي اداي مناسك حج تمتع به سوي منا مي‌رفتند طواف كرد، سعي بين صفا و مروه به جاي آورد، موي چيد، از احرام عمره بيرون آمد و رو به سوي كوفه گذارد.
ما كاروان كعبه عشقيم ، هر كجا *** رو آوريم كعبه بود روبروي ما
ماييم كعبه‌ي دلِ عشاقِ باوفا *** هر جا رويم كعبه كند جستجوي ما
چون خبر به محمد حنفيه رسيد خود را به كاروان رساند و زمام ناقه امام را گرفت و گفت : «اي برادر! چه باعث شد كه با اين شتاب خارج شوي؟» حضرت فرمود : «ديشب رسول خدا به خوابم آمد و گفت : اي حسين! بيرون رو كه خدا خواست تو را كشته ببيند». ابن حنيفه گفت : «انا لله و انا اليه راجعون. پس اين زنان و كودكان را چرا با خود مي‌بري؟» امام پاسخ داد: «جدم فرمود خداوند مي‌خواهد آنها را اسير ببيند».
احرام ما كفن شود اندر مناي عشق *** خون گلوي ما شود آنجا وضوي ما
ما تشنه‌ي شهادت عشقيم، مي‌رويم *** تا پر شود ز خون دل ما، سبوي ما
اينگونه بود كه امام  علیه السلام به خاطر حفظ حريم خدا ، به دستور رسول خدا و براي زنده كردن امر خدا، به همراه اهل و عيال و تعدادي از موالي و ياران از مكه خارج شد و به سوي عراق عزيمت كرد. روز خروج را برخي از موخان روز ترويه (هشتم ذوالحجة) و «ابن قولويه» به نقل از امام باقر  علیه السلام روز هفتم اين ماه نقل كرده اند.
ما را مناي عشق، صف كربلا بود *** رنگين شده فرات ز خون گلوي ما
امام  علیه السلام به سوي كوفه حركت كرد اما در نزديكي اين شهر به وسيله «حر بن يزيد رياحي» و سپاهيانش كه مأمور راه‌بستن بر كاروان امام بودند متوقف شد (كه حكايت مفصل‌تر آن در روضه فردا ذكر خواهد شد).
پس از مذاكرات طولاني كه بين امام  علیه السلام و حر صورت گرفت و بعد از آنكه حر گفت اكنون كه از كوفه آمدن ابا داري راهي برگزين كه نه به كوفه روي و نه به مدينه بازگردي تا من به امير نامه نويسم، حضرت  علیه السلام راه قادسيه را انتخاب فرمود.
لشكر ظلمت و كاروان نور چند روز سايه به سايه يكديگر حركت مي‌كردند تا اينكه روز دوم محرم در نزديكي روستاي نينوا ، نامه‌اي از عبيدالله به حر رسيد كه در آن نوشته بود: «همان هنگام كه نامه من به تو رسيد حسين را نگاهدار و بر او تنگ بگير و او را در بياباني بي‌پناه و بي‌آب فرود آور».
حر بر امام و اصحاب او سخت گرفت تا آنها را مجبور نمايد در همان مكان بي آب و آبادي كه نامه به دستش رسيده بود اتراق كنند. امام به او فرمود : «واي بر تو! بگذار در آبادي و روستايي فرود آئيم» حر گفت : «نه، به خدا قسم نمي توانم. اين نامه رسان را بر من جاسوس كرده اند و بايد در همينجا بماني».
«زهير» كه يكي از ياران امام بود گفت: «اي پسر رسول خدا! جنگ با اين جماعت آسانتر از نبرد با كساني است كه بعدا به آنها ملحق مي شوند. بگذار با آنها بجنگيم». امام فرمود: «من آغازكننده جنگ نخواهم بود». آنگاه نام آن سرزمين را پرسيد. گفتند نام اينجا «عقر» است. دوباره پرسيد آيا نام ديگري ندارد. گفتند  به اينجا نبنوا نيز مي گويند. نام ديگري هم دارد كه كربلاست. پس حضرت شروع به گريستن كرد و گفت : «اللهم اني اعوذ بك من الكرب والبلاء. اينجا مكان رنج و اندوه است.» آنگاه ياران را فرمود: «همينجا فرود آييد كه جدم رسول خدا به من خبر داد كه خون ما بر اين زمين ريخته مي شود و در اينجا دفن خواهيم شد». سپس دستور داد كه خيمه ها را در همان سرزمين بي آب و علف برپا كردند.
كربلا بر تو مهمان رسيده *** وعده‌ي وصل جانان رسيده
كربلا وا كن آغوش خود را *** بــر پذيرايي آل طاها
در روايت ديگري نيز آمده است هنگامي كه به امام  علیه السلام گفتند نام اينجا كربلاست حضرت خاك آنجا را بوييد و گريست و گفت  «ام سلمه مرا خبر داد كه روزي جبرئيل نزد رسول خدا بود و من تو را نزد او بردم و تو گريه مي كردي. پيامبر تو را گرفت و در دامن نشاند. جبرئيل گفت : آيا او را دوست داري؟ پيامبر فرمود : آري. جبرئيل عرض كرد : امت تو او را مي كشند. و سپس خاك كربلا را به پيامبر نشان داد. والله اين همان خاك است».
همچنين در حديث است هنگامي كه علي  علیه السلام به صفين مي رفت به حوالي نينوا رسيد. پرسيد اين سرزمين را چه مي گويند؟ گفتند : كربلا. اميرالمومنين  علیه السلام آنقدر گريست كه زمين از اشكش نمناك شد.
و اكنون بيا تا ما نيز به همراه محمد و علي بگرييم براي آن كس كه آسمان‌ها و زمين در مصيبتش گريان‌اند.
الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
منابع اصلي
1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .
2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، 1378 .
3. محمد بن جرير طبري ؛ تاريخ الامم و الملوك ؛ بيروت: دارسويدان، بي‌تا ؛ ج 5 .

ماجرای خرید زمین کربلا توسط امام حسین(ع) چیست؟ - خریداری قسمتی از زمین کربلا توسط امام حسین(ع) - خریداری زمین کربلا توسط امام حسین(ع) - روزی که امام حسین(ع) زمین کربلا را خرید

اشعار روز دوم محرم؛ ورود به کربلا

روضه های محرم تا اربعین - روضه های دهه اول محرم


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ | 19:44 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

دوباره وقت عزا شد، زمان گریه و ماتم - سلام ما به علمدار، سلام ما به محرم

حجج‌اسلام محمدجواد نظافت و علی رضایی تهرانی در گفت‌وگو با خراسان عزاداران حسینی را به رعایت همه‌جانبه دستورالعمل‌های بهداشتی و بهره‌گیری هرچه بیشتر از بستر فضای مجازی برای برگزاری مجالس عزاداری فراخواندند و به صورت ویژه، عزاداری امسال را محملی برای نشان دادن عقلانیت مکتب اهل‌بیت(ع) برشمردند

سال گذشته، رهبر معظم انقلاب قبل از فرا رسیدن ایام عزاداری محرم، رعایت ضوابط ستاد ملی کرونا درباره نحوه برگزاری عزاداری‌ها را لازم دانسته و اخیرا نیز بر رعایت دقیق این شیوه نامه ها در مراسم مذهبی و غیر مذهبی تاکید کردند

 

نوائیان / حلاجیان – امروز نخستین روز از ماه محرم است؛ ماه رستاخیز شور و شعور، ماه سیدالشهدا(ع) و بازشناسی اندیشه عاشورایی، ماه فریاد «لبیک یا حسین(ع)»؛ ماه عاشقان و دلدادگان راه شهادت. اما امسال مانند سال قبل، شرایط به گونه‌ای است که باید، این ارادت، عشق و دلدادگی را در قالبی دیگر و با رعایت دستورالعمل های خاص و شیوه‌ای متفاوت فریاد زد. امسال دومین سالی است که آغاز محرم و ایام سوگواری سالار شهیدان(ع)، با بلای عالمگیر کرونا مصادف می‌شود؛ بلایی که جان و سلامت مردم را در معرض خطر جدی قرار داده و مشکلات متعدد اقتصادی را به سبب محدودیت‌هایی که ایجاد کرده، برای هموطنان ما به وجود آورده‌است. تلاقی محرم و این وقایع، بی‌تردید یک آزمایش بزرگ الهی برای همه ماست؛ این‌که بتوانیم در عین حفظ دستورالعمل‌های بهداشتی و مراقبت از جان برادران و خواهرانمان، محرمی پرشور و آگاهی‎بخش داشته‌باشیم؛ این‌که بتوانیم شورحسینی را در پرتو عقلانیتی که سالار شهیدان(ع) به همه دوستدارانش آموزش می‌دهد، شکوفا کنیم و با رعایت حق‎الناس، هم جامعه را از گسترش ویروسی منحوس در امان بداریم و هم ارادتی را که به راه و مرام امام شهیدان(ع) داریم، ابراز کنیم.

توصیه موکد رهبر معظم انقلاب

دهم ذی‌الحجه سال قبل، مصادف با عید قربان و دهم مردادماه 1399 بود که رهبر معظم انقلاب، در گفت‌وگویی تلویزیونی با مردم، به این نکته مهم اشاره کردند و گفتند: «بحث [در مورد] محرّم زیاد است و همین‎طور الان مدّت‌هاست که هر کسی یک چیزی راجع به محرّم می‌گوید. خب عزاداری را بالاخره به یک شکلی [برپا] می‌کنند؛ آن‌چه بنده می‌خواهم تأکید کنم این است که در عزاداری‌ها معیار آن چیزی است که کارشناسان بهداشت به ما می‎گویند؛ [یعنی] ستاد ملّی کرونا. خود بنده شخصاً هر چه آن‌ها لازم بدانند مراعات خواهم کرد. توصیه‌ من و تأکید من به همه‌ کسانی که می‌خواهند عزاداری کنند - هیئات، آقایان حضرات منبری‌ها، صاحبان مجالس، مدّاح‌ها، نوحه‌خوان‌ها و دیگران- این است: هر کاری می‌کنید، [اوّل] ببینید آن‌ها چه می‌گویند. یعنی ستاد ملّی کرونا اگر چنان‌چه یک ضابطه‌ای را معیّن کرد برای عزاداری، همه‌ ما موظّفیم آن را عمل کنیم. مسئله، مسئله‌ کوچکی نیست، مسئله‌ بسیار مهمّی است. الان یک مقداری مراقبت هست و کنترل هست؛ خدای نکرده اگر چنان‌چه همین مقدار هم شل گرفته بشود و از بین برود، آن وقت فاجعه‌ای به وجود خواهد آمد که دیگر آن سرش ناپیداست.» این بیانات حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای مربوط به زمانی بود که وضعیت کرونا، هرچند شدت داشت، اما شرایط به اندازه اکنون بحرانی نبود؛البته ایشان اخیراً و پس از تزریق دوز دوم واکسن برکت نیز، در بیاناتی بر رعایت شیوه‌نامه‌ها، رعایت فاصله اجتماعی و زدن ماسک در مراسم گوناگون مذهبی و غیرمذهبی تأکید چندباره کردند. در این بین، بودند معدود افرادی که علی‎رغم فرمایش مقام معظم رهبری و دیگر بزرگان دینی، روشی جز رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی پیش گرفتند؛ اما خوشبختانه، رعایت دستورالعمل‌ها از سوی اکثریت جمعیت عزاداران و در کنار آن، به وجود آمدن روش‌های عزاداری جدید و استفاده از بسترهای مجازی برای این کار و هیئت‌های عزاداری سیار که از جمله، از سوی حاج محمود کریمی برگزار شد و نمود داشت،  عزاداران حسینی را به بهترین رعایت‌کنندگان دستورالعمل‌های بهداشتی در محرم سال قبل تبدیل کرد.

وظیفه مهم حفاظت از جان مؤمنان

امسال نیز، در شرایطی که توفان کرونا، هر روز جان صدها هموطن را می‌گیرد و خانواده‌های بسیاری را در داغ عزیزانشان می‌نشاند؛ توجه به عقلانیت و شعور حسینی برای نجات مردم، از لوازم ضروری برگزاری آیین عزاداری در ایام محرم و صفر است. حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد نظافت، استاد حوزه و مدیر مدارس علمیه امام زمان(عج) در گفت‌وگو با خراسان به این نکته مهم اشاره می‌کند و می‌گوید: عزاداری، سرمایه‌ای اجتماعی و معنوی است، بر دنیا و آخرت ما اثر می‌گذارد و موجب عزت است. به همین دلیل باید آن را به هر شکل ممکن انجام بدهیم و در این امر مهم، تردیدی نیست؛ اما نکته مهم و اساسی این‌جاست که عزاداری ما، باید حسین(ع)پسند باشد، امام‌زمان(عج)پسند باشد؛ نباید در انجام آن، مسیری را پیش بگیریم که دستورهای قطعی ائمه‌اطهار(ع) را زیرپا بگذاریم. یکی از این دستورهای قطعی، بحث عقلانیت است؛ این‌که توجه داشته‌باشیم جان کسی به خطر نیفتد و مراقب باشیم که با چنین رفتاری و بروز مشکلات گوناگون برای مردم، دشمن را شاد نکنیم. استاد نظافت به موضوع ادعاهای به دور از عقلانیت برخی افراد نیز اشاره می‌کند و می‌افزاید: بعضی مطرح کرده‌اند که در مجلس عزای امام حسین(ع)، کرونا اثر ندارد؛ نظری که البته برخلاف عقلانیت و مبنای آن، بی‌ارتباط با دستورهای اسلام و ائمه اطهار(ع) است. برخی دیگر پا را از این هم فراتر گذاشته‌اند و می‌گویند اگر در این مجالس کرونا هم بگیریم و فوت کنیم، نوعی فضیلت است. این حرف نیز، صحیح نیست و تطبیقی با سیره اباعبدا...(ع) ندارد؛ امام(ع) برای احقاق کلمه حق و دفاع از اسلام قیام فرمودند و در این راه به شهادت رسیدند؛ اصلاً قیاس این دو موضوع صحیح نیست. همه ما موظف هستیم از جانمان محافظت کنیم و جز در راهی که سیدالشهدا(ع) نشان ما می‌دهد، بذل جان نداشته‌باشیم. کسی حق ندارد خودش را این چنین به هلاکت بیندازد و بدتر از آن، دیگران را هم گرفتار کند و جان آن‎ها را هم با رعایت نکردن دستورالعمل‌ها به خطر بیندازد. این استاد برجسته حوزه تصریح می‌کند: البته که امام حسین(ع) قدرت دارند کاری کنند که در مجالس ایشان اتفاق بدی نیفتد، البته که امام رضا(ع) چنین قدرتی دارند، اما از این قدرت استفاده نمی‌کنند. امام رضا(ع) کسی را که خودش، خودش را مریض می‌کند و به حرف آن حضرت و دیگر ائمه(ع) که بر تلاش برای حفظ سلامت خود و دیگران تأکید دارند، توجهی ندارد، شفا نمی‌دهد. ما نباید با کارهایمان، باعث وهن مذهب شویم. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید دود سیگار درون حرم رضوی، مضرات دود سیگار بیرون حرم رضوی را ندارد یا ویروس کرونای درون مجلس امام حسین(ع) با ویروس کرونای بیرون آن متفاوت است. من متأسفم که برخی این‌گونه فکر می‌کنند و جان مردم و دوستداران اهل‌بیت(ع) را به خطر می‌اندازند. ما موظفیم از جان مؤمنان حفاظت کنیم. استاد نظافت به راهکارهایی برای برگزاری عزاداری در شرایط کرونایی هم اشاره می‌کند و می‌گوید: خدا را شکر در فصل تابستان قرار داریم و می‌شود عزاداری‌ها را در فضای باز و با حداکثر فاصله لازم، ضمن استفاده از ماسک و رعایت دیگر دستورالعمل‌ها برگزار کرد. روضه‌های مجازی هم، یک فرصت بسیار خوب است برای افرادی که بیماری‌های زمینه‌ای دارند یا ناتوان از حضور با رعایت دستورالعمل‌ها هستند. 

نه عزاداری تعطیل‌بردار است، نه رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی

درباره شرایط خاص محرم امسال و چگونگی برگزاری عزاداری‌ها، با حجت‌الاسلام علی رضایی تهرانی، سخنران برجسته مذهبی و مدرس حوزه نیز گفت‌وگو می‌کنیم. او می‌گوید: انسان باید در بحران‌های پیش رویش، همه جوانب را درنظر بگیرد؛ از یک طرف ما با ماه محرمی روبه‌رو هستیم که به تعبیر حضرت امام(ره) بقای اسلام در گرو زنده نگه‌داشتن آن است و از طرفی، مواجهیم با حفظ سلامت افرادی که زنده نگه داشتن محرم و صفر، مسئولیت و وظیفه آن‎هاست. باید به گونه‌ای صحنه را مدیریت کرد که هر دو هدف دست‌یافتنی باشد؛ هم حفظ بقای اسلام با حفظ یاد و خاطره نهضت امام حسین(ع) و هم حفظ سلامت دوستداران سیدالشهدا(ع)؛ به دیگر سخن، همان‌طور که مراسم عزاداری محرم تعطیل‌بردار نیست، تعطیل کردن انجام دستورالعمل‌ها و بی‎خیال شدن سلامت افرادی که در این مراسم حضور پیدا می‌کنند هم مجاز نیست. وی تأکید می‌کند: امسال هم باید بر اساس فرموده رهبر معظم انقلاب، مراجع عظام تقلید و بزرگان، هیئتی‌ها پای کار بیایند و عقلانیت آموزه‌های اسلام و معارف قرآن را با مدیریت مناسبِ مسئله‌ای که عرض کردم، به رخ همه بکشند و دشمن را ناامید کنند. این امر شدنی است؛ پارسال هم نشان دادیم که می‌شود چنین کرد. حجت‌الاسلام رضایی تهرانی  علاوه بر بحث برگزاری این مراسم در فضای باز، با رعایت دقیق دستورالعمل‌های بهداشتی، به دیگر شیوه‌های     برگزاری مراسم عزاداری هم گریزی می‌زند و می‌گوید: طبیعتاً هیچ چیز جای ارتباط چهره به چهره را در مراسم عزاداری نمی‌گیرد، ولی این به معنای انحصار عزاداری در قالب حضوریِ متداول نیست. همان‎طور که در شرایط خاص، برنامه‌های مدیریتی فرهنگی و آموزشی، شکل و روش جدیدی به خود می‌گیرند، در برگزاری عزاداری‌ها هم، می‌شود از شیوه مجازی بهره برد. در واقع فضای مجازی هم می‌تواند تأثیر خوبی داشته باشد و با مدیریت صحیح، می‌توان از برکات عزاداری به این شیوه هم برخوردار شد.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ | 19:4 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

دوری ازتحریفات درمجالس عزا

د رآغا زسخن قـبل ازهـرچیزی با ید به مواردی اشا ره كنیم كه آسیب عزاداریها ا ست وموجب تحریفا ت  درمجا لس عزاداری میشود وبا ید ازآنها دوری كنیم،دراین رابطه

1- ازدروغ ودروغگوئی درنقل وقایع وخواندن مقاتل خودداری كنیم وسعی كنیم درنقل مطالب تحریف نكنیم ومطالب تحریف شده راهم نقل نكنیم وبرای گریاندن مردم به هروسیله ای متوسّل نشویم ولونقل مطالب ضعیف ودروغ وتحریف شده البته این رابدانیم كه چون سخن ازدل برآیدلاجرم بردل نشیند اگرمدّاح ومرثیه خوان وروضه خوان: الف-اخلاص داشته باشد،ب-هنرداشته باشد، باهمان مطالب صحیح ومتقن بهترمیتواندمستمعین رابگریاند دیگرنیاز به نقل مطالب دروغین وتحریف شده نیست

2- در خواندن اشعارومراثی ونوحه وسرودازخواندن اشعارسست وبی مایه وبی پایه واساس واحیانًا اشعاری كه بوی غلومیدهد پرهیزكنیم وجزء الشّعراء یتّبعهم الغاوون نباشیم كه امامان معصوم علیهم السّلام همانطوری كه ازنقل مطالب واشعاردروغ خوششان نمی آید ازغلوهم خوششان نمی آیدكه امام علی علیه السّلام فرمود: هلك فی اثنان محبّ غال ومبغض قال. این سخن خدای متعال را به حضرت عیسی بن مریم بیادداشته باشیم كه خدای متعال فرموده است: اانت قلت للنّاس اتّخذونی وامِّی الهین من دون الله...ایضًا خطاب به آنانیكه قائل به خدائی حضرت عیسی بودندفرموده است: وقال الله لاتتّخذوا الهین اثنین انّماهواله واحد...

3- ازتغنّی درنوحه خواندن ومرثیه خواندن پرهیزكنیم وسعی كنیم نوحه واشعاری كه درمصیبت امام حسین علیه السّلام میخوانیم شكل غنا وموسیقی پیدانكند وبا ریتم و ملودی وآهنگ غنا وموسیقی نخوانیم ومجلس امام حسین علیه السّلام راتبدیل به كنسرت موسیقی وخوانندگی نكنیم آنهم گاهی موسیقیهای مبتذل وبه اصطلاح لُس آنجلسی، اما چرابعضی مبادرت به نقل مطالب سست وبی پایه واساس ودروغ مینمایند ودرپی نقل مطالب تحریف شده هستند؟وچرابعضی اشعارونوحه های سست وبی پایه وبی مایه میخوانند؟وچرابعضی نوحه ومرثیه رابا تغنّی وآهنگ غنا وموسیقی میخوانند؟بخا طراینكه مریدهابیشترشوند وبه اصطلاح منبرشان یاروضه شان یانوحه شان بگیردكه مستمعین نگویند آقا اخلاص نداردیا صداندارد یاخوب نمی خواند یا صدایش گیرانیست ونمی تواندمستمعین رابگریاند ونمی تواند جوانهاراجذب كند ونمی تواندافرادراجمع كند وترس ازاینكه نكندمجلس دیگراورادعوت نكنند. امّا هیچیك ازاینها بهانه نیست كه یك مداح وروضه خوان ومرثیه خوان به هرحیله متوسل شود وجزءكسانی بشود كه میگویند برای رسیدن به هدف با ید به هروسیله ای دست زد وبه اصطلاح هدف وسیله رامباح میكند. واینرابا ید دانست كه برگزاری مراسم سوگواری اباعبدالله علیه السّلام برای فقط گریاندن نیست هرچند كه گفته شده: من بكی اوابكی اوتباكی وجبت له الجنّة.یا گفته شده: ان كنت باكیا فابك للحسین علیه السّلام. وایضًا گفته شده: گریه برهردردبی درمان دواست - چشم گریان چشمه فیض خداست - تانباردابركی خنددچمن - تانگریدطفل كی نوشدلبن. بلكه برگزاری مجالس عزاداری برای امام حسین علیه السّلام علاوه براینكه ذكرمصیبت شود وواعظ ومدّاح ومرثیه خوان وروضه خوان بگریدوبگریاند برای اینست كه مردم بیادخدابیفتند ومسائل واحكام اسلامی را بیاموزندویامتذكّرشوند وبا فلسفه قیام ونهضت حسینی آشناشوند كه گفته شده: همین نه گریه برآن شاه تشنه لب كافی است - اگرچه گریه برآلام قلب تسكین است - ببین كه مقصدعالی اوچه بود ای دوست - كه درك آن سبب عزّوجاه وتمكین است. وازدگرسو اگرواعظ وروضه خوان ومداح ومرثیه خوان اخلاص داشته باشدنیازبه نقل مطالب بی پایه واساس ندارد بلكه با اخلاص خود وبا نقل مطا لب متقن ومستحكم وایضًا با داشتن هنر مستمعین رامیگریا ند.پس نتیجةً با ید:الف-صدق درگفتارداشته باشد ومطالب صحیح ومتقن ومستحكم و با محتوا وبا معنی نقل كندوبخواندودرنقل مطالب ومخصوصًا احادیث وروایات رعا یت اما نت بشود ، ب-اخلاص درعمل داشته با شد وبی شا ئبه وبی ریا بگوید وبخواند،ج-با فن خطا به وبیان آشنا با شد وهنرتا ثیرگذاری داشته باشدكه بتواند بامطالب صحیح وبامحتوا وبدورازتغنّی و بدورازحركا ت  زننده كه منا سب حا ل یك مدّ اح وروضه خوان ومنا سب حا ل مجلس ذ كرمصیبت و روضه خوانی و سینه زنی نیست درمستمعین اثربگذارد.

ودررابطه با آسیبها وتحریفا ت واقعه تاریخی عاشورا بایدبه این نكته توجّه شود كه تحریفا ت دردوشكل متفاوت بروزوظهوردارد

یكی تحریفات با شكل قدیمی آن كه نقل مطالب بی پایه واساس ودروغ است حال چه بصورت شعروچه نثر

و دیگری تحریفات باشكل جدید آن است كه تعریف ازخال لب وچشم سیاه وقدبلند وابروی كمانی وزلف مجعد ویا خداخواندن وقبله خواندن ویا سرودها ونوحه ها رابصورت ریتم وملودی وآهنگ موسیقیا ئی خواندن حال چه موسیقی پاپ وچه موسیقی سنّتی وچه موسیقی جا زو...وچه خواندن های به اصطلاح كوچه باغی وچه به شكل خواندنهای محلی ویا به اصطلاح دشتی ویا احیانًا مواردی دیده شده كه همراه با دستگاههای اُرگ وغیره خوانده شده یا خواننده حركات نامناسب كه بدورازشان یك مداح امام حسین علیه السّلام است داشته است كه اینگونه خواندنها وحركات بدورازشان امام حسین علیه السّلام وساحت مقدّس آن بزرگوارومجلس عزای آن بزرگواراست.

دراین قسمت انتقاد شدید علیرضا قزوه از برخی مداحی ها ازروزنامه خراسان 87.10.22

«علیرضا قزوه»، شاعر انقلاب اسلامی و عاشورا، با نوشتن یادداشتی به بعضی از مداحی های معاصر و پخش آن ها ا ز صد ا و سیما به شد ت ا نتقا د كرد.به گزارش فارس، قزوه كه ا كنون در هـند به سر می برد، صاحب د و كتا ب عا شورا یی به نام های «با كاروان نیزه»

و«من  می گویم شما بگریید» است كه در مجموع 18بار در این سه سال تجدید چاپ شده است. همچنین كتاب «با كاروان نیزه» تقدیر شده در مراسم جایزه كتاب سال جمهوری اسلامی بوده است. وی در بخشی از این یادداشت آورده است:شعر این سال ها در عرصه آیینی و به خصوص عاشورایی چه به لحاظ كیفیت و فرم و محتوا و چه به لحاظ كمیت با یك رشد بالنده مواجه بوده است. اما مداحی در این سال ها به خصوص تیپ مداحان راك و رپ و كسانی كه بالا پایین می پرند و قرتی بازی و ادا و اصول در می آورند با یك افت وحشتناك روبه رو بوده است. در عرصه شعر هم ما این آدم ها را داشتیم اما با آن ها بحث كردیم و با نقد علمی جلو شان ایستادیم اما در عرصه مداحی به جای نقد ما حتی با نوازش این جماعت روبه رو بودیم. برای همین است كه من هنوز نوحه های «سلیم مؤذن زاده» و یا مرحوم كوثری را كه برای امام (ره) می خواند، بر همه این مداحی ها ترجیح می دهم. شعر عاشورایی در روزگار ما حركت های بسیار جدی كرده و با تلاش شاعرانی چون حسن حسینی و قیصر امین پور و دكتر گرمارودی و مجاهدی و شفق و انسانی و عزیزی و میرشكاك و كاكایی و فرید و خسرو احتشامی و نیكو و ساعد باقری و امیری اسفندقه و حسینجانی و محمد سعید میرزایی و جماعتی از شاعران جوان ... به بالندگی خوبی رسیده، متأسفانه مشكل، مشكل معرفی و عرضه است. به طوری كه همان طور كه چای ایرانی و برنج ایرانی بهترین محصول جهانی به لحاظ كیفیت و بدترین به لحاظ عرضه و بسته بندی است، صدا و سیما و رسانه های دیگر نیز با شعر شعرا مثل سیمان و گچ فله ای برخورد می كنند. از نظر صدا و سیما مداحی كه شعر می خواند و یك ریزه صدا دارد، بدون داشتن تفكر و سواد كافی است تا نیم ساعت وقت شبكه را بگیرد قربة الی ا.... و از این روست كه همیشه نتایج زحمات شاعر به حساب مداح ریخته می شود و مداح هم فكر می كند كه چه لطفی كرده كه شعر شاعر را خوانده است.یكی از نقاط تفوق و برتری شعر بر مداحی این است كه در روز عاشورا بیش از آن كه مداحی داشته باشیم، با شعر، آن هم شعر شعورمند روبه رو بودیم و متأسفانه این شعر شعورمند همان چیزی است كه بیشتر مداحان امروز ما با آن ارتباط برقرار نمی كنند. حتی یادم نمی رود كه چند سال پیش آقای ضرغامی مداحان و شاعران را جمع كرد در سالن صدا و سیما و علی معلم همین حرف ها را زد و یكی دو تا از مداحان به خصوص یكی كه سابقه تكفیر این و آن را دارد و به مریدانش زیاد می نازد سریع با او برخورد كرد. در صورتی كه حرف معلم حق بود و آن آقا در عرصه تفكر و سواد شاگرد معلم به حساب می آمد اما از بس به او در سیما تریبون داده بودند دیگر شمر هم جلودارش نبود! من در مورد مداحی معتقدم كه نوگرایی های بی ریشه و اساس، كار دست مداحی ما داده است. دوستی می گفت در یك فیلمی متن نوحه یك مداحی را كه مثل رقاص ها می خواند برداشته بودند و به جایش یك آهنگ تند رقص گذاشته بودند و مسخره می كردند! چرا باید كاری كنیم كه بتوانند ما را دست بیندازند از نظر من هنوز نوحه «امشب شهادت نامه عشاق امضا می شود ...» چندین درجه بالاتر و هنری تر از مزخرفاتی است كه گاه و بی گاه توسط برخی مداحان كم سواد خوانده می شود. هنوز شعر «باز این چه شورش است...» غوغاترین شعر است كه اشك هر كس را در می آورد. البته من با بسیاری از مداحان مثل حاج سعید حدادیان و حاج صادق آهنگران و... دوستم و كارهایشان را هم دوست دارم و سطح سواد و انتخابشان را هم و این حرف ها را بارها به آن ها هم زده ام. اما معتقدم كه صدا و سیما باید با عدالت بیشتری از همه مداحان به خصوص مداحان سنتی استفاده كند. انتهی مطلب آقای قزوه

اینك مادردوفصل مطلب راادامه میدهیم ابتدا دررابطه باتحریفات باشكل قدیمی آن ودرادامه تحریفات باشكل جدیدآن راموردبررسی قرارمیدهیم

دراین قسمت فرما یشا ت استا د شهیدعلّا مه مرتضی مطهری (ره) دركتا ب حماسه حسینی بخش پنجم یادداشت تحریفات در واقعه تاریخی عاشورا ازپایان آن كتاب میآوریم

تحریف بر دو نوع است:لفظى و قالبى و پیكرى،دیگر معنوى و روحى،همچنانكه صنعت مغالطه نیز بر دو قسم است:لفظى و معنوى.

تحریف همان طور كه از نظر نوع بر دو قسم است:لفظى و معنوى،از نظر عامل یعنى محرف نیز بر دو قسم است:یا از طرف دوستان است ‏یا از طرف دشمنا ن.به عبارت دیگر یا منشا ش جها لت دوستان است و یا عداوت دشمنا ن.همچنا نكه از نظر موضوع یعنى محرف فیه نیز بر چند قسم است :یا در یك امر فردى و بى اهمیت است مانند یك نامه خصوصى،و یا در یك اثر با ارزش ادبى است،و یا در یك سند تاریخى اجتماعى است مثل جعل كتابسوزى اسكندریه،و یا در یك سند اخلاقى و تربیتى و اجتماعى است...

تحریفات لفظى : الف.داستان شیر و فضه كه متاسفانه در كافى نیز آمده است. ب.داستان عروسى قاسم كه ظاهرا خیلى مستحدث است و از زمان قاجاریه تجاوز نمى‏كند. (از زمان ملا حسین كاشفى است.)ج.داستان فاطمه صغرى در مدینه و خبر بردن مرغ به او. د.داستان دختر یهودى كه افلیج ‏بود و قطره‏اى از خون ابا عبد الله به وسیله یك مرغ به بدنش چكید و بهبود یافت. ه.حضور لیلى در كربلا و امر حضرت به او كه برو در یك خیمه جداگانه موى خود را پریشان كن،و شعر: نذر- على لئن عادوا و ان رجعوا لازرعن طریق الطف ریحانا و اشعارى از این قبیل: لیلى ز غم اكبر... خیز اى بابا از این صحرا رویم نك به سوى خیمه لیلا رویم و.داستان طفلى از ابى عبد الله كه در شام از دنیا رفت و بهانه پدر مى‏گرفت و سر پدر را آوردند و همان جا وفات كرد.(رجوع شود به نفس المهموم) ز.آمدن اسرا به كربلا در اربعین و اینكه به دو راهى عراق و مدینه رسیدند،از«نعمان بن بشیر»خواستند كه آنها را به كربلا ببرد، و اینكه آنچه در اربعین حقیقت دارد زیارت جابر است و عطیه عوفى.اما عبور اسرا از كربلا و ملاقات امام سجاد با جابر افسانه است. ح.هشتصد هزار نفر بودن لشكر عمر سعد بلكه یك میلیون و ششصد هزار نفر،هفتاد و دو ساعت‏بودن روز عاشورا،به یك حمله ده هزار نفر را كشتن،تا برسد به اینكه نیزه هاشم مرقال هجده گز و نیزه قاتل قاسم هجده گز و نیزه سنان شصت گز بود. ط.روضه‏هایى كه در آنها اظهار تذلل پیش دشمن است،از قبیل التماس كردن براى آب. ى.داستان طفلى كه در حین اسارت گردنش را بسته بودند و سوار مى‏كشید تا طفل خفه شد.

اما تحریفات معنوى: الف.اولین تحریف این بود كه این حادثه را یك حادثه استثنائى و ناشى از یك دستور محرمانه و خصوصى دانستند.امام حسین فداى گناهان امت ‏شد!او كشته شد تا گناهان امت ‏بخشیده شود!بدون شك این یك فكر مسیحى است كه در میان ما نیز رایج‏شده است.این فكر است كه امام حسین را به كلى مسخ مى‏كند و او را به صورت سنگر گنهكاران در مى‏آورد،قیام او را كفاره عمل بد دیگران قرار مى‏دهد:امام حسین كشته شد كه گنهكاران از عذاب الهى بیمه شوند!جوابگوى معصیت معصیتكاران باشد .(به شخصى گفتند تو چرا نماز نمى‏خوانى،روزه نمى‏گیرى،مشروب مى‏خورى؟گفت من؟!شب جمعه در هیئت،سینه سه ضربه مرا ندیدى؟! آقاى بروجردى هر چه خواستند سر دسته‏هاى قمى را از بعضى كارها منع كنند قبول نكردند،گفتند ما همه سال جز یك روز مقلد شما هستیم) چیزى كه هست فرق ما با مسیحیان این است كه مى‏گوییم یك بهانه‏اى لازم است،به قدر بال مگسى اشك بریزد و همان كافى است كه جواب دروغگوییها، خیانتها، شرابخواریها، ربا خواریها، ظلمها و آدم كشیها بشود!مكتب امام حسین به جاى اینكه مكتب احیاء احكام دین باشد، مكتب اشهد انك قد اقمت الصلاة و اتیت الزكاة و امرت با لمعروف و نهیت عن المنكر با شد،و همان طور كه خودش فرمود: ارید ان امر با لمعروف و انهى عن المنكر،مكتب ابن زیاد سازى و یزید سازى شد. در این زمینه است كه افسانه ‏ها ساخته شده از قبیل داستان مردى كه سر راه را مى‏گرفت و آدمها را مى‏كشت و لخت مى‏كرد،اطلاع پیدا كرد كه قافله‏اى از زوار حسینى امشب از فلان نقطه عبور مى‏كنند،در گردنه‏اى كمین كرد و در حالى كه انتظار مى‏كشید خوابش برد و قافله آمد و گذشت و او متوجه نشد.قافله كه مى‏گذشت،گرد و غبار بلند شده بود و روى لباسها و بدن او نشست.در همین حال خواب دید كه قیامت‏بپا شده و او را هم كشان كشان به طرف جهنم مى‏برند به جرم خونهاى ناحقى كه ریخته و مالهایى كه دزدیده و امنیتى كه سلب كرده است(زیرا از نظر اسلام اینها محارب خوانده مى‏شوند: انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله...ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم  ... رجوع شود به تفسیر آیه و به بحث فقهى مطلب)ولى همینكه به نزدیك جهنم رسید،جهنم از قبول او امتناع كرد و امر شد او را بر گردانید زیرا این كسى است كه در وقتى كه در خواب بوده،غبار زوار حسینى بر روى او نشسته است! فان شئت النجاة فزر حسینا - لكى تلقى الاله قریر عین - فان النار لیس تمس جسما - علیه غبار زوار الحسین. پس وقتى كه غبار زوار حسین بر روى یك دزد جانى بنشیند او را نجات دهد،خود زوار چه مقام و درجه‏اى دارند!و حتما بالاتر از ابراهیم خلیل خواهند بود!به قول شاعر: من خاك كف پاى سگ كوى كسى‏ام - كو خاك كف پاى سگ كوى تو باشد. و به قول شاعر اصفهانى مردى را در قیامت مى‏آورند و ملائكه غلاظ و شداد او را به محضرعدل الهى مى‏برند وهى به گناهان او شهادت مى‏دهند و مورد توجه فرشته مامور رسیدگى [واقع] نمى‏شود، مى‏گویند:شكمها پاره كرده است،...دیوان مكرم صفحه 133: اگر این مرده اشكى هدیه كرده - ولش كن گریه كرده - عیا ن گر معصیت‏ یا خفیه كرده - ولش كن گریه كرده - نما ز این بنده عاصى نكرده - مه حق روزه خورده - ولى یك نا له در یك تكیه كرده - ولش كن گریه كرده- اگر  پستان زنها را بریده - شكمهاشان دریده - هزاران مرد را بى خصیه كرده - ولش كن گریه كرده - اگراز كودكان شیرخواره - شكمها كرده پاره - به دسته گریه ‏هاى نسیه كرده - ولش كن گریه كرده - خوراك او هـمه ما ل یتیم است - گنا ه او عـظیم است - خطا درشهرو هم د رقریه كرده - ولش كن گریه كرده - اگر بر  ذ مّه اوحق ناس است - خدا را ناشناس است - براى خود جهان را فدیه كرده - ولش كن گریه كرده - به دست‏خود زده قداره بر فرق - به خون خود شده غرق - تن خود زین ستم بى بنیه كرده - ولش كن گریه كرده - نمى‏ارزد دو صد تضییع ناموس - به یك سبوح و قدوس - اگر اشكى روان بر لحیه كرده - ولش كن گریه كرده.

عامل تحریف چند چیز است:

الف.اغراض دشمنان این وقایع كه كوشش مى‏كنند اینها را قلب و تحریف كنند،چنانكه نمونه ‏اش را قبلا دیدیم. ب.حس اسطوره سازى و قهرمان سازى خیالى كه در بشر وجود دارد كه قبلا به آن اشاره شد و آقاى دكتر شریعتى در سخنرانى عید غدیر،مبناى توجه بشر را به اساطیر به نحو احسن بیان كردند.و گفتیم همین حس است كه على را آنجا مى‏برد كه جبرئیل از آسیب شمشیر على چهل روز نمى‏تواند با لا برود،و ضربت على آنچنا ن نرم و برنده صورت مى‏گیرد كه خود«مرحب‏»متوجه نمى‏شود و به عـلى مى‏ گو ید:یا عـلى! اینهـمه كه ا ز تو تعریف مى‏كنند،هـمه زور و هـنر تو هـمین است؟ !على مى‏گوید خودت را یك تكان بده تا ببینى چه خبر است.تا تكان مى‏خورد نیمى به این طرف و نیمى به آن طرف مى‏افتد! ج.در خصوص حادثه عاشورا یك عامل خاصى هم دخالت كرده است و آن اینكه به خا طر فلسفه خا صى از طرف پیشوایان دین توصیه شده كه این جریان به عنوان یك مصیبت‏ یا د آورى شود و مردم بر آن بگریند.فلسفه این تذكر و گریستن و گریاندن،احیاء این خاطره است و فلسفه ا حیا ء آن این است كه هدف كلى این نهضت‏ براى همیشه زنده بما ند و امام حسین هـر سا ل در میا ن مردم به این صورت ظهور كند و مردم از حلقوم او بشنوند كه: الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهى عنه،مردم همیشه بشنوند: لا ارى الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما، مردم بشنوند این ندایى را كه با حماسه سروده شده است و ببینند این تاریخى را كه با خون نوشته شده است. ولى این مطلب بدون توجه به هدف گریستنها و گریاندنها،خود گریستن موضوع شده است، بلكه هنر مخصوص شده است.گریز زدن خود یك هنرى است در میان اهل منبر و روضه خوان‏ها.قهرا براى اینكه مردم بهتر و بیشتر گریه كنند،و به ظاهر براى اینكه اجر و ثواب بیشترى پیدا كنند،روضه‏هاى دروغ جعل شد.مردم ما هم فعلا مثل چایخورهایى كه به چاى پررنگ عادت كرده باشند كه چاى كمرنگ آنها را نمى‏گیرد،به روضه‏هاى خیلى داغ و پرحاشیه عادت كرده‏اند و این خود عاملى شده كه اجبارًاعده‏اى از اهل منبر براى اینكه مردم گریه بكنند،روضه‏هاى دروغ و اگر بخواهیم محترمانه بگوییم روضه‏هاى ضعیف مى‏خوانند. اینجا دو داستان دارم:مى‏گویند یكى از علماى آذربایجان همیشه از روضه‏هاى بى اصلى كه خوانده مى‏شد رنج مى‏برد و به اهل منبر اعتراض مى‏كرد.معمولا مى‏گفت این زهر مارها چیست كه شما مى‏خوانید؟!ولى كسى به سخنانش گوش نمى‏كرد،تا آنكه یك دهه خودش در مسجد خودش روضه گرفت و با نى هم خودش بود.با روضه خوان شرط كرد به اصطلاح خودش از آن زهر مارها قاطى نكند.روضه خوان گفت:آقا!من حرفى ندارم ولى بدانید كه مردم گریه نمى‏كنند.گفت:تو چكار دارى؟!در مجلس من نباید از آن زهر مارى‏ها یعنى روضه‏هاى دروغ خوانده شود.مجلس بپا شد.آقا خودش در محراب،و منبر هم كنار محراب. منبرى وارد روضه شد ولى هر چه خواست‏با روضه راست مردم گریه كنند نشد.آقا خودش هم دست را به پیشانى گذاشته بود و دید عجب!مجلس خیلى یخ شد،و لابد با خود گفت الآن مردم عوام خواهند گفت علت اینكه روضه آقا نمى‏گیرد این است كه نیت آقا صاف نیست و مریدها خواهند پاشید.یواشكى سرش را به طرف منبر برد و گفت قدرى از آن زهر ما رى‏ها قا طیش كن. داستا ن دیگر اینكه:در یكى از شهرستانها براى اولین با ر یك روضه مفصلى شنیدم در باره داستان زنى كه در زمان متوكل رفت‏به زیارت ابا عبد الله علیه السلام،و مانع مى‏شدند و دست مى‏بریدند،تا عاقبت آن زن با شرح مفصلى كه یادم نیست،به دریا انداخته مى‏شود و فریا د مى‏كند: یا ابا الفضل!به فریا د م برس.سوارى پید ا مى‏شود و مى‏ آ ید و به زن مى‏گوید : ركابم را بگیر!زن مى‏گوید:چرا دست دراز نمى‏كنى و مرا نمى‏گیرى؟مى‏گوید: آخر من دست در بدن ندارم. پس معلوم مى‏شود خود مردم هم عاملى براى این جعل و تحریف‏ها هستند.بسیارى از زبان حال‏ها زبان حال نیستند: اى خاك كربلا تو به من یاورى نما چون نیست مادرى تو به من مادرى نما. یعنى چه؟!نه امام چنین كلماتى به زبان آورده و نه شایسته شان امام است،بلكه شایسته هیچ مردى نیست.یك مرد پنجاه و هفت‏ساله فرضا بخواهد از تنهایى و غربت‏بنالد،مادر را نمى‏خواند.مادر را خواندن در شان یك بچه است كه هنوز احتیاج به دامن مادر دارد.این سنین وقتى است كه معمولا فرزندان پناه مادران هستند.

كتاب لؤلؤ و مرجان كه در نوع خود كتاب بى نظیرى است و از یك تبحر واقعى مؤلف مرحومش حكایت مى‏كند،بحث‏خود را در دو قسمت قرار داده است و از عهده هر دو نیكو بر آمده است:اخلاص،صدق. در بحث صدق،صفحه 82،آیات مربوطه را نقل مى‏كند.اول آیه: «فویل للذین یكتبون الكتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمنا قلیلا فویل لهم مما كتبت ایدیهم و ویل لهم مما یكسبون‏» .سپس آیا ت افتراى كذ ب را نقل مى‏كند كه زیا د ا ست. در صفحه 92 به بعضى دروغهاى روضه خوان‏ها اشا ره مى‏كند از قبیل: ا لف.پس از رفتن على ا كبر به میدان و برگشتن، امام به ما د رش لیلى فـرمود برخیز و برو در خـلـوت دعا كن براى فـرزندت كه من ا ز جـدم شنیدم مى‏فرمود: دعاى مادر در حق فرزند مستجا ب مى‏شود. ب.حضرت زینب در حا لت احتضا ر آ مد به با لین امام فرمقها بطرفه فقال لها اخوه:ارجعى الى الخیمة فقد كسرت قلبى،و زدت كربى ! ج.امام چند با ر به دشمن حمله كرد و هر نوبت ده هزار نفر را كشت! در صفحه 142 اشتباه شیخ مفید را نقل مى‏كند در جراحت‏بر نداشتن على علیه السلام، و در صفحه‏149 داستان عبور اسرا را از كربلا در مراجعت از شام نقل مى‏كند كه لهوف متفرد به آن است و فقط پس از او«ابن نما»در مثیر الاحزان نقل كرده است.تالیف این كتاب،بیست و چهار سال بعد از وفات سید واقع شده است. در صفحه 163،از كتاب محرق القلوب آخوند ملا مهدى نراقى نام مى‏برد كه مشتمل بر بعضى اكاذیب است از آن جمله : «چون بعضى از یاران به جنگ رفته شهید شدند،ناگاه از میان بیابان سوارى‏مكمل و مسلح پیدا شد،مركبى كوه پیكر سوار بود،خود عادى فولاد بر سر نهاده و سپر مدور به سر كتف در آورده و تیغ یمانى جوهردار چون برق لامع حمایل كرده و نیزه هجده ذرعى(!)در دست گرفته و سایر اسباب حرب را بر خود آراسته كالبرق اللامع و البدر الساطع به میان میدان رسید و بعد از طرید و جولان روى به سپاه مخالف كرد و گفت:هر كه مرا نشناسد بشناسد: منم هاشم بن عتبة بن ابى وقاص پسرعم عمرسعد.پس روى به امام حسین كرد و گفت: السلام علیك یا ابا عبد الله اگر پسر عمم عمر سعد...» در صفحه‏166 اشاره مى‏كند به كتابهاى برغانیهاى قزوینى كه مشتمل بر برخى اكاذیب است. در صفحه 167 مى‏گوید: «در ایام مجاورت كربلا و استفاده از محضر علامه عصر شیخ عبد الحسین طهرانى،سید عرب روضه خوانى از«حله‏»آمد و پدرش از این طایفه بود و اجزاء(جمع جزوه)كهنه‏اى از میراث پدر داشت.اول و آخر نداشت.در حاشیه‏اش نوشته بود از تالیفات فلان عا لم از علماى جبل عامل از شاگردان صاحب معالم است.غرض،آن سید استعلام حال آن كتاب نمود.مرحوم شیخ عبد الحسین اولا در احوال آن عالم كتابى در مقتل نیافت،ثانیا خود كتاب را مطالعه كرد و دید آنقدر اكاذیب دارد كه ممكن نیست از عالمى باشد.لذا آن سید را نهى كرد از نشر و نقل از آن. ولى بعد همین كتاب به دست مرحوم دربندى افتاد و مطالب آن را در كتاب اسرار الشهادة نقل كرد و بر عدد اخبار واهیه مجعوله بى شمار آن افزود.» در اسرار الشهادة  مى‏نویسد:عدد لشكریان كوفه به ششصد هزار سواره و دو كرور پیاده(یك میلیون و ششصد هزار)مى‏رسیده است. در صفحه 168 مى‏گوید: «مرحوم دربندى مشا فهة نقل كرد كه من در ایام سابقه شنیدم كه فلان عالم گفت‏یا روایتى نقل كرد كه روز عاشورا هفتا د ساعت‏ بود و من در آن وقت غریب شمردم و متعجب شدم از نقل آن و لكن حال كه تامل در وقایع روز عاشورا كردم خاطر جمع یا یقین كردم كه آن نقل، راست و آنهمه وقایع نشود مگر در آن مقدار از زمان.» در صفحه‏169: «شخصى در شهر كرمانشاه خدمت عالم كامل جامع فرید،آقا محمد على صاحب مقامع و غیره قدس الله روحه رسیده و عرض كرد:در خواب مى‏بینم به دندان خود گوشت‏بدن مبارك حضرت سید الشهداء علیه السلام را مى‏كنم.آقا او را نمى‏شناخت،سر به زیر انداخت و متفكر شد.پس به او فرمود:شا ید روضه خوانى مى‏كنى؟عرض كرد:بلى.فرمود:یا ترك كن یا از كتب معتبره نقل كن.» در صفحه 170 مقدمتا براى نقل نمونه‏اى از اكاذیب روضه خوان‏ها جریان مسناى بنى اسرائیل و تلمود را كه سینه به سینه به یهودیان رسید و جمع آورى شد ذكر مى‏كند و تمثیل مى‏كند«به صدور الواعظین و لسان الذاكرین‏». در صفحه 174 عبارت و بیانى در دنبال مطلب فوق دارد،مى‏گوید: «لكن مسناى یهود كتاب معین و معهودى است كه به ملاحظه آن دو تفسیر(شرح مسنا) از زیادى و نقصان مصون و محروس است،و اما روایات مسناى این امت داراى قوه قویه نباتیه است كه چون از مجموعه‏اى به مجموعه دیگر نقل كند فورا نمو كند و با بركت‏شود و شاخه‏ها و برگهاى تازه با طراوت و نضارت براى آن پیدا[شود]و چون در سیر به منزل منابر برسد و موسم نقل آنها برسد قوه حیوانیه در او ظاهر گردد و بال و پر پیدا كند و چون طیر خیال در هر لمحه به جهات مختلفه پرواز كند.و ما به جهت مثال به پاره‏اى از آنها اشاره كنیم به اینكه مختصرى از او نقل كنیم.» قبلا سه فقره نقل شد،لهذا از شماره 4 شروع مى‏كنیم: درصفحه 175:افسانه‏اى راجع به حضرت امیر پس از ضربت‏خوردن. ه.افسانه یكى از قاصدان كوفه كه نامه‏اى آورد براى امام حسین و جواب خواست.حضرت سه روز مهلت‏ خواستند،روز سوم عا زم سفر شدند. آ ن شخص گفت : برویم ببینیم جلا لت‏ شا ن پا د شا ه حجا ز را كه چگونه سوار مى‏شود. آ مد دید حضرت بر كرسى نشسته،بنى هاشم دورش را گرفته و مردان ایستاده و اسبان زین كرده و چهل محمل كه همه را به حریر و دیباج پوشانیده‏اند...تا عصر عاشورا كه عمر سعد امر كرد شتران بى جهاز را حاضر كردند براى سوار شدن اسیران... درصفحه 177:حضرت زینب در شب عاشورا به جهت هم و غم و خوف از اعداء در میان خیمه‏ها سیر مى‏كرد براى استخبار حال اقربا و انصار،دید حبیب بن مظهر اصحاب را در خیمه خود جمع كرده و از آنها عهد مى‏گیرد كه فردا نگذارند احدى از بنى هاشم قبل از ایشان به میدان برود...آن مخدره مسرورا آمد پشت‏خیمه ابوالفضل،دید آنجناب نیز بنى هاشم را جمع كرده و به همان قسم از ایشان عهد مى‏گیرد كه نگذارند احدى از انصار پیش از ایشان به میدان برود.مخدره مسرور در خدمت‏حضرت رسید و تبسم كرد.حضرت از تبسم او(در این وقت)تعجب كرد و سبب پرسید.آنچه دیده بود عرض كرد... ز.داستان اینكه در روز عاشورا بعد از شهادت اهل بیت و اصحاب،حضرت به بالین امام زین العابدین علیه السلام آمد.پس،از پدر حال معامله آنجناب را با اعداء پرسید.خبر داد كه به جنگ كشید.پس جمعى از اصحاب را پرسید.در جواب فرمود:قتل، قتل،تا رسید به بنى هاشم،و از حال جناب على اكبر و ابى الفضل سؤال كرد،به همان قسم جواب داد و فرمود: بدان در میان خیمه‏ها غیر از من و تو مردى نمانده است. درصفحه 178: «این قصه است و حواشى بسیار دارد و صریح است در آنكه آنجناب از اول مقاتله تا وقت مبارزت پدر بزرگوارش ابدا از حال اقرباء و انصار و میدان جنگ خبرى نداشت.» ح.داستان عزم رفتن ابا عبد الله به میدان جنگ و طلب كردن اسب سوارى و[اینكه]كسى نبود اسب را حاضر كند: «پس مخدره زینب رفت و آورد و آن حضرت را سوار كرد.بر حسب تعدد منابر،مكالمات بسیار بین برادر و خواهر ذكر مى‏شود و مضامین آن در ضمن اشعار عربى و فارسى نیز در آمده و مجالس را به آن رونق دهند و به شور در آورند.» ظاهرا از آن جمله است اینكه حضرت زینب هنگام وداع،برادر را ایست داد و فرمود:وصیتى ا ز ما درم به یا دم افتا د.مادرم به من گفته در همچو وقتى حسینم  را بگیر و از طرف من زیر گلویش را ببوس.از آن جمله است اینكه حضرت دید اسب حركت نمى‏كند،هر چه نهیب مى‏زند اسب نمى‏رود،یكمرتبه مى‏بیند طفلى خودش را روى سم اسب انداخته است.(اشعار معروف صفى علیشاه در بیان دو جاذبه عشق و عقل مربوط به جریان حضرت زینب در همین وقت است.)باید متوجه بود كه حضرت زینب حین وفات حضرت زهرا تقریبا پنجساله بوده است. درصفحه‏179:زینب آمد به بالین ابا عبد الله علیه السلام در قتلگاه و راته یجود بنفسه و مت‏ بنفسها علیه و هى تقول:انت اخى،انت رجاؤنا،انت كهفنا،انت‏حمانا  . درصفحه‏179:افسانه منسوب به‏«ابو حمزه ثمالى‏»كه در خانه امام سجاد را كوبید،كنیزكى آمد،چون فهمید ابو حمزه است‏خداى را حمد كرد كه او را رساند كه حضرت را تسلى دهد چون امروز دو مرتبه حضرت بیهوش شدند.پس ابو حمزه داخل شد و تسلى داد به اینكه شهادت در این خانواده موروثى است،جد،پدر،عم،...امام فرمود:بلى،ولى اسارت در این خانواده موروثى نبود.آنگاه شمه‏اى از حالت اسیرى عمه‏ها و خواهران بیان كردند. یا.از هشام بن الحكم[مطلبى]نقل كرده‏اند كه خلاصه‏اش این است:«در ایامى كه امام صادق علیه السلام در بغداد بودند،هر روز مى‏بایست در محضر امام باشم.روزى یكى از شیعیان، هشام را به یك مجلس عزا دعوت مى‏كند و او معتذر مى‏شود كه باید در حضور امام باشم.او مى‏گوید:از امام اجازه بگیر،و هشام مى‏گوید:اسم این مطلب را پیش امام نمى‏شود برد كه منقلب مى‏شود.او گفت:بى اجازه بیا.هشام گفت:این هم ممكن نیست زیرا امام از من خواهد پرسید.آخر كار هر طور بود هشام را برد.روز بعد امام جویا شد و بعد از تكرار فاش كرد.امام فرمود:گمان مى‏كنى من در آنجا نبودم یا در چنین مجالسى حاضر نمى‏شوم؟!عرض كرد:شما را در آنجا ندیدم:فرمود:وقتى كه از حجره بیرون آمدى،در محل كفشها چیزى ندیدى؟عرض كرد:جامه‏اى در آنجا افتاده بود.فرمود:من بودم كه عبا بر سر كشیدم و روى زمین افتادم! نظیر این افسانه است افسانه‏اى در باره امام سجاد علیه السلام كه در یك مجلس عزادارى شركت كرده بود و چراغها را خاموش كردند و بعد كه مجلس ختم شد و چراغها روشن شد، دیدند امام كفشهاى عزاداران را جفت كرده است. در صفحه 183 مى‏گوید: «دو چیز است كه سبب تجرى این جماعت‏بلكه بعضى از ارباب تا لیف شـده د ر نقـل اخبا ر و حكا یا ت بى اصل و ما خذ، بلكه در با فـتن دروغ و جعـل ا خـبا ر و حكا یا ت: اول : گفـته ‏ اند در اخبار مدح ابكاء ننوشته كه به چه قسم بگریا نید و چه بخوانید،و از این ذكر نكردن معلوم مى‏شود هر چه سبب گریانیدن،وسیله سوزانیدن دل و بیرون آمدن اشك باشد ممدوح و مستحسن است.علیهذا اخبار منع كذب در غیر مقام تعزیه دارى است. به این بیان مى‏توان بسیارى از معاصى كبیره را مباح بلكه مستحب كرد.مثلا اخبار فضیلت ادخال سرور در قلب مؤمن.پس مثلا غیبت‏ یا بوسه و زناى با بیگانه یا لواط اگر موجب ادخال سرور بشود جایز است.» در صفحه‏186 مى‏گوید: «یكى از ثقات اهل علم یزد براى من نقل كرد كه وقتى از یزد پیاده رفتم به مشهد مقدس از آن راه بیابان(كویر)كه مشقت‏بسیار دارد.در مسیر منازل،وارد قریه‏اى از دهكده‏هاى خراسان شدم قریب نیشابور.چون غریب بودم رفتم به مسجد آنجا.چون مغرب شد اهل ده جمع شدند و چراغى روشن كردند و پیشنمازى آمد و نماز مغرب و عشاء را به جماعت كردند.آنگاه پیشنماز رفت‏بالاى منبر نشست،پس خادم مسجد دامن را پر از سنگ كرد و برد بالاى منبر نزد جناب آخوند گذاشت.متحیر ماندم براى چیست؟!آنگاه مشغول روضه خوانى شد.چند كلمه كه خواند خادم برخاست و چراغها را خاموش كرد.تعجبم بیشتر شد.در این حال دیدم بناى سنگ انداختن شد از بالاى منبر بر آن جماعت،و فریادها بلند شد،یكى مى‏گوید: اى واى سرم،دیگرى فریاد از بازو،سومى از سینه،و هكذا گریه‏ها و شیونها بلند شد.قدرى گذشت، سنگ تمام و آخوند مشغول دعا شد و چراغ را روشن كردند.مردم با سر و صورت خونین و دیده اشكبار رفتند.پس به نزد پیشنماز رفتم و از حقیقت این كار شنیع پرسیدم.گفت:روضه مى‏خوانم و این جماعت‏به غیر از این قسم عمل گریه نمى‏كنند.لا بد باید(براى اینكه به ثواب گریه بر ابا عبد الله برسند)به این نحو ایشان را بگریانم.» درصفحه 187: «دوم: استقرار سیره علما در مؤلفات خود بر نقل اخبار ضعیفه و ضبط روایات غیر صحیحه در ابواب فضائل و قصص و مصائب،و مسامحه ایشان در این مقامات،خصوص مقام اخیر چنا نكه مشاهد و محسوس است.» مرحوم حاجى بعدا وارد بحث در مساله تسامح در ادله سنن مى‏شود و فرق مى‏گذارد میان حدیث ضعیف و موهون،و مى‏گوید:آنچه قابل تسامح است احادیث ضعیفه است نه موهونه. در صفحه 193 مى‏گوید: «قصه زعفر جنى و عروسى قاسم در روضه كاشفى،و دومى در منتخب شیخ طریحى هم هست.منتخب طریحى مشتمل بر موهونهایى از قبیل زنده دفن كردن حضرت عبد العظیم در رى است.» درصفحه 194: «قصه عروسى،قبل از روضه كاشفى در هیچ كتابى دیده نشده است.اما قصه زبیده و شهربانو و قاسم ثانى در خاك رى و اطراف آن كه در السنه عوام دائر شده،پس آن از خیالات واهیه است...تمام علماى انساب متفقند كه قاسم بن الحسن عقب ندارد(بلكه صغیر بوده).» درصفحه 195،مى‏گوید: «مسعودى كه شیعه است و معاصر كلینى است،در اثبات الوصیة عدد كشتگان امام را به 1800 تن رسانده است آنهم به عبارت‏«و روى انه قتل بیده ذلك الیوم الفا و ثمانمائة‏»و محمد بن ابیطالب به هزار و نهصد و پنجاه نفر رسانده است.اما در كتابى كه هزار سال بعد نوشته شده(اسرار الشهادة در بندى)عدد مقتولین امام را به سیصد هزار و عدد مقتولین حضرت ابوالفضل را به بیست و پنج هزار و از سایرین نیز به بیست و پنج هزار نفر رسانده است.» اگر فرض كنیم امام در هر ثانیه یك نفر كشته باشد،سیصد هزار نفر مقدار هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقه وقت مى‏خواهد كه با روز هفتاد و دو ساعت نیز قابل اصلاح نیست،و بیست و پنج هزار نفر اگر هر نفر در یك ثانیه كشته شود،شش ساعت و پنجاه و شش دقیقه و چهل ثانیه وقت مى‏خواهد.به علاوه جمعیت‏یك میلیون و ششصد هزار نفر در صحراى كربلا جا نمى‏گیرد.وسائل و اسبابش از كجا فراهم مى‏شود؟آنهم همه از مردم كوفه بودند،از حجاز و شام كسى نبود  .خداوند عقلى بدهد. در صفحه 202 اشاره مى‏كند به افسانه دیگرى كه ما نظر به آنچه قبلا نقل كرده‏ایم آن را دوازدهم قرار مى‏دهیم: یب.روزى حضرت امیر در بالاى منبر خطبه مى‏خواند.حضرت سید الشهداء علیه السلام آب خواست.حضرت به قنبر امر فرمود آب بیاور.عباس در آن وقت طفل بود،چون شنید تشنگى برادر را،دوید نزد مادر و آب براى برادر گرفت در جامى و آن را بر سر گذاشت و آب از اطراف مى‏ریخت.به همین قسم وارد مسجد شد.چشم پدر بر او افتاد،گریست و فرمود امروز چنین و روز عاشورا چنان... البته قصه باید در كوفه باشد زیرا سخن از خطا به و منبر است، و در آن وقت امام حسین یك مرد سى و چند سا له است و ممكن نیست در حضور جمع در حین خطبه پدر ا ز پد ر آ ب بخواهد.به علاوه در هیچ مدركى وجود ندارد. حضرت ابوالفضل در صفین هشتا د نفر را یكى پس از دیگرى به هوا انداخت كه هنوز اولى بر نگشته بود،و هر كدام بر مى‏گشت‏با شمشیر دو حصه مى‏نمود... [مى‏گوید:]«براى ذریه طاهره دوشیزگانى بهم بافتند خصوص براى حضرت ابى عبد الله علیه السلام،بعضى را در مدینه گذاشتند و بعضى را در كربلا شوهر دادند و بعضى را به جهت صدق كلام جبرئیل(صغیرهم یمیتهم العطش)در كربلا از تشنگى بكشتند و بعضى را در قتلگاه شبیه عبد الله بن الحسن شهیدش كنند...» درصفحه 208: «خاتمه،در مذمت گوش دادن به اخبار كاذبه و حكایات و قصص دروغ مجالس تعزیه دارى. خداوند در مقام مذمت‏یهودان بلكه منافقین و بیان صفات خبیثه و افعال قبیحه ایشان مى‏فرماید: سماعون للكذب اكالون للسحت  .در باره اهل بهشت مى‏فرماید: لا یسمعون فیها لغوا و لا كذابا  .در باره اهل دوزخ كه در این جهان به دروغ عادت كرده‏اند و در آخرت و موقف نیز ترك نكنند مى‏فرماید: و یوم تقوم الساعة یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعة كذلك كانوا یؤفكون .ایضا: یوم یبعثهم الله جمیعا فیحلفون له كما یحلفون لكم و یحسبون انهم على شى‏ء الا انهم هم الكاذبون  .ایضا: ثم لم تكن فتنتهم الا ان قالوا و الله ربنا ما كنا مشركین انظر كیف كذبوا على انفسهم و ضل عنهم ما كانوا یفترون. ایضا: واجتنبوا قول الزور .ایضا: والذین لا یشهدون الزور» درصفحه 213: «و نیز دلالت كند بر قبح و مذمت آن،استقراء غالب معاصى كه محل آن مانند غا لب اقسام دروغ،زبان است مثل غیبت و غنا و سب و بهتان و استهزاء و نظایر آنها،زیرا كه چنانكه غیبت در شرع حرام است،گوش دادن به آن نیز حرام است،خوانندگى حرام است،گوش دادن به آن نیز حرام است،سب اولیاء خداوند یا مؤمن كفر یا معصیت است،گوش دادن به آن نیز حرام است.خداى تعالى فرما ید: و قد نزل علیكم فى الكتاب ان اذا سمعتم ایات الله یكفر بها و یستهزا بها فلا تقعدوا معهم حتى یخوضوا فى حدیث غیره انكم اذا مثلهم ...هر كس مرتكب گناهى شد،به آیه ‏اى از آیات الهى استهزاء كرده است.» حال سزاوار است كه ارباب دانش و بینش،مجالس مصائب جدیده حضرت ابى عبد الله علیه السلام را ترتیب مى‏دادند و صدماتى كه بر آن وجود مبارك مى‏رسد از زائر و مجاور و خدام و حامل علوم آن حضرت و متعبدین و ناسكین و مامومین و غیر ایشان به انواع و اقسامش در شب و روز جمع كرده به دست دیندار دلسوزى دهند كه در مجالس اهل تقوا و دیانت و غیرت و عصبیت‏بخوانند و بسوزند و بگریند و از خداوند متعال تعجیل فرج و ظهور سلطان ناشر عدل و امان و باسط فضل و احسان و قامع كفر و نفاق و عدوان را بخواهند.

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ | 12:16 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

گریه آدم تا خاتم برای امام حسین علیه السلام

در تفسير آيه مبارکه و تلقّي آدم من ربه کلمات فتاب عليه آيه 36 سوره بقره ابوالفتوح نقل مي کند که چون خداي تعالي آدم را بيافريد و حيات او آفريد راست بنشست اوراعطسه فرود آمد حقتعالي اورا الهام داد گفت الحمد لله خدايتعالي او را گفت خدايتعالي بر تو رحمت کند و ترا براي رحمت آفريد واوبرساق عرش نگريست اشباح و تماثيلي ديد بر صورت خود كه نام هر يکي بالاي سراونوشته محمد و علي و فاطمه و الحسن و الحسين آدم گفت بارخدايا پيش ازمن برصورت من خلقي آفريدي گفت نه گفت اينان کيانند گفت فرزندان تواند و اگر نبود ايشان ترا نيافريدم گفت بار خدايا گرامي تر بندگانند برتو گفت اي آدم اين نامها ياد گير تا در وقت درماندگي مرا به اين نامها بخواني تا بفريادت رسم آدم آن نامها ياد گرفت .

سپهر از کتاب در الثمين نقل مي کند آدم عليه السلام چند کلمه در ساق عرش نوشته ديد جبرئيل آن کلمات را که نام رسول خدا صلي الله عليه وآله وخاندان بزرگواراوبود بآدم ياد داد تا با آن نامها پناهنده شود ودرپيشگاه پروردگار بگويد آدم گفت يا حميد بحق محمد يا عالي بحق علي يا فاطربحق فاطمه يا محسن بحق الحسن والحسين ومنک الاحسان و خداوند را باين نامهاي مقدس سوگند داد چون بنام حسين عليه السلام رسيد قلبش ازاندوه فشرده شد واشک ازديدگانش فرو ريخت علت اين اندوه و گريه را از جبرئيل جويا شد جبرئيل گفت اين فرزند تو به مصيبتي بزرگ مبتلا مي شود که تمام مصائب دربرابرآن کوچک است گفت آن مصيبت کدامست جبرئيل گفت حسين عليه السلام با حال تشنگي وغريبي و تنهائي و بي کسي کشته مي شود يا روياوري ندارد اي آدم اگراورا ببيني در حالي که مي گويد آه از تنشگي آه ازبي ياوري تا آنکه شدت تشنگي بين اووآسمان مانند دود حائل مي شود ولي هيچکس جوابش نگويد مگر با شمشير و شربت مرگ .

حضرت آدم عليه السلام هنگام گذشتن از کربلا غمناک و محزون شد و به زمين خورد و خون ازپاي مبارکش جاري شد ازمصدر وحي به او خطاب شد که وقوع اين حادثه بخاطر موافقت با خوني است که ازامام حسين عليه السلام دراين زمين ريخته مي شود .

هنگامي که کشتي نوح از کربلا مي گذشت زمين آنرا گرفته و به شدت به طرف خود جذب مي کرد بطوري که نزديک بودغرق شود و خوف و وحشت سرنشينان را فرا گرفت به حضرت نوح وحي شد که اينجا محل شهادت امام حسين عليه السلام است .

هنگام عبور حضرت ابراهيم عليه السلام از کربلا مرکب آن حضرت لغزيد و به زمين افتاد و سرمبارکش شکست وخون جاري شد به اووحي شد که براي همراهي با خوني که ازامام حسين عليه السلام  درا ينجا ريخته مي شود اين قضيه پيش آمد .

حضرت اسماعيل عليه السلام هنگامي که گوسفندان خويش را براي چرا فرستاده بود چوپان ايشان خبر داد که گوسفندان مدتي است از آب فرات نمي آشامند سپس گوسفندان به اعجاز عرض کردند فرزندت حسين عليه السلام با لب تشنه در اينجا کشته مي شوند و ما چون ازاين قضيه محزون هستيم از نوشيدن آب فرات صرف نظر کرد ه ا يم .

حضرت يونس عليه السلام ازکربلا گذشتند بند کفش آن حضرت پاره شد و خار در پاي مبارکش رفته خون جاري شد سپس برايشان خطاب آمد که اينجا امام حسين عليه السلام به شهادت مي رسد به جهت همراهي با خون او پايت خون افتا د .

حضرت سليمان عليه السلام موقعي که بر فرش مخصوص (قاليچه سليمان) نشسته بود و باد آن را به حرکت درمي آورد به کربلا رسيد در آنجا باد سه مرتبه به شدت آن فرش را به دور خود چرخاند و نزديک بود سقوط کند سپس آرام شد و در کربلا فرود آمد خبر شهادت امام حسين عليه السلام را در آن سرزمين به آن حضرت اعلان کرد ند .

حضرت عيسي عليه السلام هنگامي که با حواريون ازکربلا گذشتند آهواني ديدند که اجتماع کرده گريه مي کنند آنها هم نشستند وگريه سردادند هنگامي که علت آن را از حضرت عيسي عليه السلام سئوال کردند فرمودند دراين سرزمين ميوه دل پيامبر خدا حضرت احمد صلي الله عليه وآله که فرزند حضرت طاهره بتول عليهاسلام که شبيه مادرمن است کشته خواهد شد و دراينجا خاک سپرده مي شود که از مشک خوشبوتر ا ست .

از امام صادق عليه السلام روايت است که ملائکه زيارت نمودند کربلا را هزار سال پيش از آنکه جدم حسين درآن ساکن شود .

سعد بن عبدالله اشعري که به محضر مبارک امام زمان عج شرفياب شده بيان مي کند که مولا در تاويل کهيعص فرمودند اين حروف رموز غيب است که خدا بنده خود ذکريا را بوسيله آن مطلع نمود چون ذکريا از پروردگارش خواست که نام پنج تن را به او بياموزد جبرئيل آنها را به او آموخت و زکريا هر وقت نام محمد و علي و فاطمه و حسن را مي برد دلش روشن مي گرديد واندوهش برطرف مي شد و همينکه نام حسين را مي برد گريه گلويش را مي فشرد وگيج مي گشت يکروزعرض کرد معبود من مرا چه شده که چون نام چهار تن را مي برم غمها از دلم مي رود و تسلي مي يابم و چون نام حسين را برزبان مي آورم اشکم مي ريزد ناله ام بلند مي شود خداي تبارک و تعالي سرگذشت اورا برايش د ر کلمه کهيعص گفت . کا ف کربلا- هاء هلا ک عترت – يا ء يزيد - عين عطش - صاد صبر.

سيد بن طاوس در لهوف مي گويد چون يک سال اززندگاني حسين عليه السلام گذشت دوازده فرشته بر رسول خدا صلي الله عليه وآله نازل شد که داراي صورتهاي مختلف و چهره هاي قرمز بودند و در حالي که پروبال خويش را باز کرده بودند گفتند يا محمد همان ستمي که از قابيل بر هابيل وارد آمد بر فرزندت حسين عليه السلام وارد خواهد شد ومانند اجري که به هابيل داده شده باو داده مي شود وعذاب وگرفتاري کشندگانش چون عذاب قابيل خواهد بود آن موقع در آسمانها فرشته مقربي نبود مگر آنکه بخدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله مشرف و آن حضرت را برکشته شدن حسين عليه السلام تسليت دادند و به آنچه خداوند درعوض شهادتش براي او معين فرموده اخبارمي کردند و تربت قبر حسين عليه السلام را بر رسول خدا صلي الله عليه وآله نشان مي دادند .

سيد بن طاووس در لهوف مي گويد چون حسين عليه السلام دو ساله شد سفري براي پيغمبر صلي الله عليه و آله پيش آمد در بين راه ناگهان آن حضرت ايستاد و فرمود انا لله و انا اليه راجعون واشک ازچشمانش سرازيرشد علت گريه را سئوال کردند فرمود اينک جبرئيل است به من خبر مي دهد از زميني که نزديک شط فرات است وآنرا کربلا مي گويند فرزندم حسين عليه السلام را درآن سرزمين مي کشند پرسيدند يا رسول الله کشنده او کيست فرمود شخصي است که او را يزيد مينامند و گويا اکنون جايگاه کشته شدن و محل دفن حسين را به چشم خويش مي بينم رسول خدا صلي الله عليه و آله ازآن سفرغمگين مراجعت نمود ...

در سال 36 هجري علي عليه السلام که به جنگ صفين مي رفت هنگامي که از سرزمين کربلا عبور کرد مقداري از خاک کربلا برداشت و بوئيد و فرمود خوشا بحال اين خاک که از اوگروهي بدون حساب به بهشت مي روند .

د ر تفسير آ يه شريه حملته امه کرها ووضعته کرها سوره احقاف آيه 14 حضرت صادق عليه السلام مي فرمايد آن انسان کاملي که خدا اورا توصيه فرموده به رعايت والدين حسين عليه السلام است حملته امه کرها و وضعته کرها يعني فاطمه زهرا عليها سلام حامله شد بحسين ازروي کراهت و زائيد او را از روي کراهت بعد حضرت مي فرمايد دردنيا ديده نشده است که مادري پسربزايد و کراهت داشته باشد ازوجود پسر لکن فاطمه عليها سلام کراهت پيدا کرد ازتولد حسين عليه السلام چون دانست او را شهيد مي کنند .

امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارخويش روايت کرد که روزي حسين بن علي عليه السلام بمنزل برادرش حسن عليه السلام وارد شد و چون نگاهش به برادر افتاد اشک ازديدگانش سرازير گرديد حسن عليه السلام پرسيد چرا گريه مي کني گفت گريه ام ازظلم و ستمهائي است که بر شما وارد مي شود حسن عليه السلام فرمود ظلمي که بر من وارد خواهد شد همانا زهري است که در خفاء و پنهان مي نوشانند و بدان وسيله مرا مسموم و بقتل مي رسانند ولي لا يوم کيومک يا ابا عبدالله هيچ روزي را درعالم مانند روز شهادت تو نمي توان يافت .

ام سلمه رضي الله عنها روايت مي کند دروقتي که جناب امام حسين عليه السلام متوجه عراق بود عرض کردم يابن رسول الله رفتن شما را به عراق مصلحت نمي دانم زيرا که من ازرسول خدا شنيدم که مي فرمود فرزندم حسين عليه السلام ظلما مقتول مي گردد و قدري از خاک آن موضع که مقتل حضرت بود بمن داده و فرمود هرگاه مشاهده کني اين خاک مستحيل بخون شده باشد يقين بدان که حسينم شهيد شده و من آن خاک را درشيشه کرده ام والحال نزد من است حضرت فرمود بخدا سوگند يقين مي دانم که درعراق کشته خواهم شد مکررازجد بزرگوار و پدر عالي مقدارم شنيده ام که اگر بجانب عراق هم نروم کشته مي شوم بعد فرمود يا ام سلمه اگر مي خواهي آن موضع را که با من مقاتله کنند و خوابگاه من آنجا باشد بتو بنمايم پس دست به روي من کشيده رفع حجاب از نظرمن گرديده نگاه کردم صحرائي ديدم با هيبت که سگان چهارچشم براطراف آن وادي مي گرديدند و حضرت امام حسين عليه السلام از آن موضع قبضه اي خاک برداشته بمن داد آن را درشيشه اي کردم پس فرمود اي ام سلمه روزي که اين خاک منقلب بخون گردد مي داني که مرا شهيد کردند چون آن حضرت بجانب عراق رفت هر روزدرآن نگاه مي کردم چون روزعاشورا بعد از ظهر نگاه کردم خون را رنگين ديدم دانستم که آن حضرت را شهيد کرده اند .

در مکه عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبير خدمت امام حسين عليه السلام مشرف شدند و اظهار داشتند شما درمکه بمانيد  فرمود من از رسول خدا صلي الله عليه و آله دستوري دارم که بايد آنرا انجام دهم ابن عباس ازنزد حسين عليه السلام بيرون آمد و در بين راه مي گفت و احسيناه پس ازآن عبدالله بن عمرآمد و گفت بهتر آنست که با اين مردم گمراه اصلاح کني واقدام بجنگ نفرمائي فرمود مگر ندانستي که از پستي دنيا بود که سر يحيي بن زکريا را براي سرکشي از سرکشان بني اسرائيل به هديه بردند آيا نمي داني که بني اسرائيل از طلوع فجر تا برآمدن آفتاب هفتاد پيامبر را مي کشتند و سپس به بازار آمده و به معاملات خود مشغول مي شدند و خريد و فروش مي کردند گويا هيچ کاري انجام نداده اند ولي خداوند در عذاب آنها تعجيل نکرد و به آنها مهلت داد و پس ازمهلت انتقام شديدي ازآنان گرفت .

هنگام حرکت از مکه محمد بن حنفيه آمد مهارناقه آنحضرت را گرفت و گفت برادر جان مگر تو بمن وعده ندادي که در سخن من تأملي کني فرمود بلي پرسيد پس براي چه دررفتن شتاب نمودي حسين عليه السلام گفت پس از رفتن تو رسول خدا صلي الله عليه و آله نزد من آمد و فرمود اي حسين برو بسوي عراق زيرا خدا مايل است ترا کشته ببيند ...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

امام رضا علیه السّلام: یا ابن شبیب! ان کنت باکیا لشی ء فابک للحسین بن علی بن ابی طالب (علیه السّلام) فانه ذبح کما یذبح الکبش. ای پسر شبیب! اگر بر چیزی گریه می کنی، بر حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السّلام) گریه کن، چرا که او را مانند گوسفند سر بریدند. بحارالانوار، ج 44، ص 286

امام صادق علیه السلام به یکى از گریه ‏کنان امام حسین علیه السلام فرمودند: ...رَحِم َ‏اللَّهُ دَمْعَتَک... خداوند این اشک هایت را رحمت نماید.  منبع : «اشک حسینی سرمایه شیعه» به نقل از کامل ‏الزیارات
امام صادق علیه السلام فرمودند:  گریه کننده جدَّم از جاى خود برنمى‏ خیزد، مگر اینکه مانند روزى که از مادر متولد شده از گناهان پاک است. منبع : کتاب الکسیر العبادات
حضرت زهرا علیها السلام فرمودند:  هرگاه گریه کنندگان بر حسینم داخل بهشت شوند، من هم داخل بهشت می‌شوم. منبع : «اشک حسینی سرمایه شیعه» به نقل از البکا ص 86

حضرت صادق علیه السلام فرمودند:  خدا حیا مى‏ کند گریه کننده بر حسین ابن على علیه السلام را عذاب نماید. منبع : «اشک حسینی سرمایه شیعه» به نقل از البکا ص 94

حضرت صادق علیه السلام فرمودند:  امام حسین علیه السلام دائماً به زوّار و گریه کنندگان و اقامه کنندگان عزایش نظر رحمت دارد. منبع: اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات 

امام صادق علیه السلام فرمودند: براى هر چیزى ثوابى معین است؛ جز اشکى که براى ما ریخته مى ‏شود که ثواب آن با خداست. منبع: اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات ص 99

امام صادق علیه السلام فرمودند: جدِّ ما حسین علیه السلام هنگامى که به گریه کنندگان خود نگاه مى‏ کند٬ براى آنان استغفار مى‏ کند و از جدّ و پدر و مادر و برادر خویش مى‏ خواهد که آنها هم براى گریه کنندگان و اقامه کنندگان عزاى او استغفار کنند. منبع: اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات
امام صادق علیه السلام فرمودند:  حضرت امام حسین علیه السلام با حالى حزین و اندوه کشته شدند و سزاوار است، بر خدا که هیچ حزین و اندوهگینى به زیارت آن جناب نرود؛ مگر آنکه حق تعالى وى را مسرور و شادمان به اهلش برگرداند. منبع : کامل الزیارات باب 39 

امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کسى هنگام یاد ما اشک از چشمانش جارى شود، خدا آتش را بر صورت او حرام مى‏ کند. منبع: اکسیر العبادات به نقل از کتاب کامل ‏الزیارات 

امام باقر علیه السلام بعد از آموختن زیارت عاشورا به علقمه فرمودند: هر کس این زیارت را بخواند (از دور یا نزدیک) و بر حسین علیه السلام ناله کند و امر کند اهل خود را که بدون تقیه بر حسین علیه السلام گریه کنند، من ضامن او مى‏ شوم نزد خدا که ثواب هزار حج، هزار عمره و هزار غزوه براى او بنویسند. منبع : اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات ص 91


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ | 11:38 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

عزاداری و اقامه عزا

عزاداری و اقامه عزا و گریه كردن بر عزیزان از دست رفته، از جانب معصومین(ع) رایج بوده است، چنانكه حضرت فاطمه زهرا(س) به خاطر گریه شبانه روزی برای پدربزرگوارش، مورد اعتراض قرار گرفت و به ناچار بیت الاحزان را به وجود آورده، دست حسن و حسین(ع) را می گرفت و برای عزاداری و گریه به آنجا می رفت. ائمه اطهار(ع) نیز برای امام حسین(ع) عزاداری و سوگواری می كردند.

شیخ جلیل كامل جعفر بن قولویه در كامل از ابن خارجه روایت كرده است كه گفت روزی در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودیم و جناب امام حسین علیه السلام را یاد كردیم حضرت بسیار گریست و ما گریستیم، پس حضرت سر برداشت و فرمود كه امام حسین علیه السلام میفرمود: كه منم كشتة گریه و زاری، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی كند مگر آنكه گریان میگردد. و نیز روایت كرده است كه هیچ روزی حسین بن علی علیه السلام نزد جناب صادق علیه السلام مذكور نمیشد كه كسی آن حضرت را تا شب متبسم بیند و در تمام آن روز محزون و گریان بود و میفرمود كه جناب امام حسین علیه السلام سبب گریه هر مؤمن است.

و شیخ طوسی و مفید از ابان بن تغلب روایت كرده اند كه حضرت صادق علیه السلام فرمود كه نفس آن كسی كه به جهت مظلومیت ما مهموم باشد تسبیح است، و اندوه او عبادت و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان در راه خدا جهاد است. آنگاه فرمود كه واجب میكند این حدیث به آب طلا نوشته شود.

و به سندهای معتبره بسیار از ابوعماره منشد یعنی شعرخوان روایت كرده اند كه گفت روزی به خدمت جناب صادق علیه السلام رفتم حضرت فرمود كه شعری چند در مرثیه حسین علیه السلام بخوان چون شروع كردم به خواندن حضرت گریان شد و من مرثیه میخواندم و حضرت میگریست تا آنكه صدای گریه از خانة آن حضرت بلند شد.

و به روایت دیگر حضرت فرمود: به آن روشی كه در پیش خود میخوانید و نوحه میكنید بخوان، چون خواندم حضرت بسیار گریست و صدای گریه زنان آن حضرت نیز از پشت پرده بلند شد چون فارغ شدم حضرت فرمود كه هر كه شعری در مرثیه حضرت حسین علیه السلام بخواند و پنجاه كس را بگریاند بهشت او را واجب گردد. و هر كه سی كس را بگریاند بهشت او را واجب گردد. و هر كه بیست كس را. و هر كه ده كس را و هر كه پنج كس را. و هر كه یك كس را بگریاند بهشت او را واجب گردد. و هر كه مرثیه بخواند و خود بگرید بهشت او را واجب گردد. و هر كه او را گریه نیاید پس تباكی كند بهشت او را واجب گردد

و شیخ كشی (ره) از زید شحام روایت كرده است كه من با جماعتی از اهل كوفه در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودیم كه جعفر بن عفان وارد شد حضرت او را اكرام فرمود و نزدیك خود او را نشانید، پس فرمود یا جعفر عرض كرد لبیك خدا مرا فدای تو گرداند، حضرت فرمود بَلَغَنی اَنَكَ تَقُولُ الشّعِر فی الْحُسَینِ وَ تَجیدَ به من رسید كه تو در مرثیه حسین علیه السلام شعر میگویی و نیكو میگوئی عرض كرد بلی فدای تو شوم فرمود كه پس بخوان. چون جعفر مرثیه خواند حضرت وحاضرین مجلس گریستند و حضرت آنقدر گریست كه اشك چشم مباركش بر محاسن شریفش جاری شد. پس فرمود به خدا سوگند كه ملائكه مقربان در اینجا حاضر شدند و مرثیه تو را برای حسین علیه السلام شنیدند و زیاده از آنچه ما گریستیم گریستند. و به تحقیق كه حق تعالی در همین ساعت بهشت را با تمام نعمتهای آن از برای تو واجب گردانید و گناهان ترا آمرزید. پس فرمود ای جعفر میخواهی كه زیادتر بگویم؟ گفت بلی ای سید من، فرمود كه هر كه در مرثیه حسین علیه السلام شعری بگوید و بگرید و بگریاند البته حق تعالی بهشت را برای او واجب گرداند و بیامرزد او را...

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

آداب عزاداری امام حسین علیه السلام

1- سیاهپوشی :

از نظر فقهی پوشیدن لباس سیاه مكروه است ولی در عزاداری امام حسین (علیه السلام) وائمه معصومین (علیهم السلام) استثناء شده است زیرا این كار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه ها است .

2- تسلیت گویی :

اصل تسلیت گفتن در شرایط مصیبت و اندوهی كه بر كسی وارد شده در اسلام مستحب است.

پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) : هركس مصیبت دیده ای را تسلیت گوید ، پاداشی همانند او دارد. (سفینةالبحار، ج2، ص188)

این سنت در بین شیعیان رایج است و با جمله «اَعظَمَ اللهُ اُجُورَكُم» همدیگر را تسلیت می دهند.

امام باقر (علیه السلام) : وقتی شیعیان به هم می رسند در مصیبت ابا عبدالله (علیه السلام) این جمله را تكرار نمایند : «اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین (علیه السلام) وَ جَعَلَنا وَ اِیاكُم مِنَ الطالبینَ بثاره مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهمُ السَلامُ» خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام) بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد (علیهم السلام ) قرار بدهد . (مستدرك الوسایل،ج2،ص216)

3- تعطیلی كار در روز عاشورا :

امام صادق (علیه السلام) : كسی كه روز عاشورا را تعطیل كند ، یعنی عقب كسب و كارش نرود و به كوری چشم بنی امیه كه روز عاشورا را متبرك می دانستند، اگر كسی برای معیشت روزانه اش هم فعالیتی نكند، خداوند حوائج دنیا و آخرتش را بر آورد و كسی كه روز عاشورا روز حزن و اندوه او باشد، در عوض فردای قیامت كه برای همه روز هول و ترس است برای او روز شادی خواهد بود.

(امالی شیخ صدوق ، ص129)

4- زیارت و زیارت خوانی :

علقمة بن حضرمی از امام باقر (علیه السلام) در خواست نمود كه مرا دعایی تعلیم بفرما كه از راه نزدیك یا دور و از خانه ام در این روز (روز عاشورا) بخوانم . امام فرمودند : ای علقمه ! هرگاه خواستی (دعا بخوانی) دو ركعت نماز بخوان بعد از آن این زیارت (عاشورا) را بخوان . پس اگر تو این زیارت را بخوانی ، دعا كرده ای به آنچه كه ، ملائكه برای زائر حسین (علیه السلام) دعا می كنند و خداوند صد هزار هزار درجه برای تو بنویسد و مثل كسی هستی كه با حسین (علیه السلام) شهید شده باشد تا مشاركت كنی ایشان را در درجات ایشان و شناخته نشوی مگر در جمله شهیدانی كه شهید شده اند با آن حضرت و نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر كه زیارت كرده حسین (علیه السلام) را از روزی كه شهید شده است .(مصباح المتهجد ، ص714)

[اگر می توانید زیارت عاشورای معروفه را با صد لعن و صد سلام بخوانید و اگر وقت ندارید برای صد لعن و صد سلام ، زیارت عاشورای غیر معروفه را كه در اجر و ثواب با زیارت معروفه یكسان است ، هر روز بخوانید. (هر دو زیارت در مفاتیح الجنان هست.)]

5 - تباكی و گریستن :

در حدیث قدسی آمده كه خداوند به حضرت موسی (علیه السلام) فرموند : ای موسی ! هر یك از بندگانم در زمان شهادت فرزند مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) (روز عاشورا) گریه كند یا حالت گریه به خود بگیرد و بر مصیبت سبط پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) تعزیت گوید همواره در بهشت خواهد بود.(مستدرك سفینه البحار، ج7، ص235)

6- برگزاری مجالس عزاداری :

امام صادق (علیه السلام) می فرماید : مجلس گرفتن شما را من دوست می دارم . در مجالس خود «امر ما را» زنده بدارید . خداوند رحمت كند كسی كه امر ما را زنده بدارد. (وسایل الشیعه، ج10، ص235)

7 – نماز جماعت ظهر عاشورا :

سید الشهداء و یاران با وفای او همه كشته راه نماز شدند.از این رو در زیار ت مطلقه امام حسین خطاب به امام می گوییم : اشهد انك قد اقمت الصلاة و اتیت الزكاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنكر . (منابع 1 تا 7 – سوگنامه عاشورا ، ص 80- 67)

8 - باید مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن و نوشیدن و حتّى خوابیدن و گفتن بدست مى‏آید ترك نموده ( مگر آن كه لازم باشد ) و دیدار با برادران دینى را ترك كرده و آن روز را روز گریه و اندوه خود قرار دهد.و مانند كسى باشند كه پدر یا فرزند خود را از دست داده است‏ .

امام صادق (علیه السلام) : در روز (عاشورا) از كارهای لذتبخش دوری شود و آداب و سنن سوگواری بر پا گردد و تا زوال خورشید از خوردن و آشامیدن خودداری شود و بعد از آن همان غذایی خورده شود كه سوگوارن می خورند.(میزان الحكمه ، ج8 ، ص3783) [یكی از علما می فرمودند : از روز 7 محرم كه آب را بر امام حسین (علیه السلام) بستند تا روز عاشورا سعی كنید آب نیاشامید، نوشیدنی های دیگر بیاشامید ولی به احترام آقا و اهل بیتش آب نیاشامید]

9- رعایت اخلاص:

عزاداری را بخاطر رسم و عادت انجام نداده و سعى كنیم این كارها را با نیتى خالص و براى رضاى خدا انجام داده و در خلوص خود نیز صادق باشیم. زیرا كار كوچكى كه با نیت خالصانه و صادقانه همراه باشد بهتر از كارهاى زیادى است كه خلوص و صداقت در آن نباشد ، حتى اگر چندین هزار برابر باشد. و این مطلب بخوبى از عبادتهاى حضرت آدم علیه السّلام و شیطان فهمیده مى‏شود ، زیرا عبادتهاى چندین هزار ساله شیطان او را از جاودانگى در آتش نجات نداد ولى یك توبه حضرت آدم علیه السّلام باعث بخشش خطا و برگزیدن او شد.

در هنگام انجام اعمال نیز باید مواظب باشد كه ریاء و دوستىِ ستایش مردم در نیت او وارد نشود.

10- در آخر روز عاشورا زیارت تسلیت را بخواند، و روز عاشورا را با توسلى ...اصلاح حال و پذیرش عزادارى را [از خداوند] خواسته و از كوتاهى خود معذرت بخواهد. (منابع 8 تا10 – ترجمه المراقبات ، ص53 – 47) (منبع: خبرگزاری – فارس) (سایت عاشورا محمدی)

احکام عزاداری امام حسین علیه السلام

امام خمینی رحمه الله: «عزاداری برای سیدالشهداء از افضل قربات و مایه تقویت روح ایمان و شهامت اسلامی و ایثار و فداکاری و شجاعت در مسلمین است .» (1) استفتائات امام خمینی، ج 2، ص 28 و استفتائات جدید آیت الله مکارم، ج 1، ص 158)

سؤال: آیا بر پا کردن مراسم عزاداری [توسط زن] بدون اذن شوهر جایز می باشد؟

آیت الله نوری همدانی: در صورتی که از اموال شوهر باشد جایز نیست . (هزار و یک مسئله، آیت الله نوری همدانی، ج 2، ص 180)

سؤال: گاهی برخی از دسته ها که وارد مسجد می شوند، با کفش وارد می شوند، که نوعی بی احترامی به مسجد محسوب می شود، لطفا بفرمائید که این مسئله چه حکمی دارد؟

آیت الله نوری همدانی: اگر موجب هتک شود اشکال دارد . (هزار و یک مسئله فقهی، ج 2، ص 40)

سؤال: در مورد زنجیر زنی که منجر به سیاه شدن یا مجروح شدن بدن می شود و همچنین غالبا پشت پیراهن افراد باز است و بیشتر درخیابان و معابر عمومی ظاهر می شوند، نظر شما چیست؟

امام خمینی رحمه الله: مانعی ندارد، مگر اینکه موجب ضرر فاحش بر بدن شود . (استفتائات امام خمینی، ج 3، ص 580)

سؤال: آیا برهنه شدن مردان با حضور زنان برای عزاداری عیب دارد یا خیر؟

آیت الله فاضل لنکرانی: مانعی ندارد و زنها نباید به بدن مرد اجنبی نظر کنند . (جامع المسائل، ج 1، ص 619، س 2162)

سؤال: در مجالس زنانه، زنان مداحی و سخنرانی می کنند و صدای آنها به گوش مردان رهگذر می رسد . آیا این عمل جایز است؟

آیت الله فاضل لنکرانی: شنیدن صدای ایشان اگر در معرض ریبه و التذاذ نباشد حرام نیست . (جامع المسائل، ج 1 ، ص 625، س 2183)

سؤال: سینه زدن با تیغ و یا زنجیر زدن با زنجیری که دارای چاقو و یا تیغ می باشد و منجر به زخمی شدن بدن و جاری شدن خون می شود چه حکمی دارد؟

آیت الله مکاری شیرازی: کیفیت عزاداری باید چنان باشد که بهانه ای به دست دشمنان اسلام ندهد و موجب سوء استفاده از آن نشود . (استفتائات جدید، ج 1، ص 158، س 57)

احکام علامت

سؤال: بسیاری از تکایا در ایام عزاداریهای مذهبی، اقدام به حمل «علاماتی» می کنند که به قیمت گزافی خریده شده و حمل آن نیز موجب اشکال است . این وسائل از نظر شرعی چه حکمی دارند؟

امام خمینی رحمه الله: اشکال ندارد . (استفتائات امام خمینی رحمه الله، ج 2، ص 28، س 72 )

سؤال: حکم علمهایی که در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام از آنها استفاده می شود و بعضی دارای نقش و نگارهایی نیز هستند چیست؟

آیت الله فاضل لنکرانی: استفاده از آنها در عزاداری جایز است . (جامع المسائل، ج 1، ص 623، س 2173)

سؤال: آیا جایز است پارچه و دستمالهایی را که در ایام محرم بر روی علم می بندند بفروش برسانند و در عزاداری و تعمیر حسینیه مصرف کنند؟

آیت الله فاضل لنکرانی: اگر در مراسم عزاداری محل حاجت نباشد و زاید بر متعارف باشد، می توانند بفروشند و به مصارف عزاداری و احتیاجات حسینیه ها برسانند . (جامع المسائل، ج 1، ص 623 ، س 2179)

احکام تعزیه و شبیه خوانی

امام خمینی رحمه الله: تعزیه و شبیه خوانی اگر مشتمل بر حرام نباشد و موجب وهن مذهب نشود، اشکال ندارد ولی بهتر ست به جای آن، مجالس روضه خوانی برپا کنند . (استفتائات امام خمینی رحمه الله، ج 2، ص 28، س 71 و ج 3، س 44 و 40 و 47 و 33)

سؤال: آیا تعزیه و شبیه خوانی در مراسم عزاداری جایز است؟

آیت الله فاضل لنکرانی: اگر مشتمل بر حرام نباشد و موجب وهن مذهب نشود مانعی ندارد . (جامع المسائل، ج 1، س 2165)

آیت الله گلپایگانی رحمه الله: اگر تعزیه خوانی مشتمل بر استعمال آلات موسیقی نباشد و غنا و دروغ نخوانند و مرد لباس مختص به زن نپوشد، اشکال ندارد. (مجمع المسائل، ج1،ص559،س 77)

سؤال: آیا تشبه به اهل بیت علیهم السلام در نمایش و تعزیه و غیر آن جایز است؟

امام خمینی رحمه الله: با مراعات احترام آنان جایز است . (احکام خانواده، عبدالرحیم موگهی، طبق فتوای امام خمینی رحمه الله، ص 336)

آیت الله فاضل لنکرانی و آیت الله صافی گلپایگانی: در صورتی که مستلزم اهانت نباشد مانعی ندارد . (جامع المسائل، آیت الله فاضل لنکرانی،ج1،س2166 وجامع الاحکام، آیت الله صافی،ج 2، ص 132)

آیت الله علوی گرگانی: اگر تعزیه و شبیه خوانی موجب هتک حرمت به ساحت مقدس بزرگان دین شود، باید اجتناب شود . (اجوبة المسائل، ص 365)

احکام استفاده از لباس سیاه

سؤال: آیا پوشیدن لباس سیاه در عزاداری امام حسین علیه السلام جایز است و آیا رجحان دارد؟

آیت الله فاضل لنکرانی: پوشیدن لباس سیاه در عزای امام حسین علیه السلام و دیگر ائمه علیهم السلام چون از مصادیق تعظیم شعائر است، واجد رجحان شرعی می باشد و عملا بزرگانی چون مرحوم آیت الله بروجردی در روز عاشورا از قبای سیاه استفاده می کردند . (جامع المسائل، ج 1، ص 621، س 2170)

آیت الله صافی گلپایگانی و آیت الله نوری همدانی: پوشیدن لباس سیاه به عنوان اعلان حزن و اندوه در مصیبت امام حسین علیه السلام و ائمه علیهم السلام رجحان دارد . (جامع الاحکام، آیت الله صافی، ج2،ص130، س 1590؛ هزار و یک مسئله، آیت الله نوری همدانی، ج 2، ص180، س 602)

سؤال: آیا نماز خواندن با لباس سیاه بر عزاداران امام حسین علیه السلام مکروه است؟

آیت الله صافی گلپایگانی: چون لباس سیاه علامت عزاداران سیدالشهداء است و عزاداری آن حضرت کمال رجحان رادارد، لذانمازخواندن باآن نیزمکروه نمیباشد.(جامع الاحکام،ج2، ص130،س 1591)

احکام قمه زدن

علامه امین عاملی: «قمه زنی و اعمالی دیگر از این قبیل در مراسم عزاداری حسینی به حکم عقل و شرع حرام است و زخمی ساختن سر، که نه سود دنیوی دارد و نه اجر اخروی، ایذاء نفس است که خود در شرع حرام است و در مقابل این عمل، شیعه اهل بیت را در انظار دیگران مورد تمسخر قرار داده و آنها را وحشی قلمداد می کنند . شکی نیست که این اعمال ناشی از وساوس شیاطین بوده و موجب رضایت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت اطهار علیهم السلام نیست .» (اعیان الشیعه، ج 10، ص 363)

آیت الله حکیم رحمه الله: مرحوم آیت الله حکیم رحمه الله جواز قمه زنی را مقید به چهار شرط نموده است: 1- خوف ضرر وجود نداشته باشد . 2- عزاداری بر آن صدق کند . 3- باعث مسخره قرار گرفتن نشود . 4- عداوت و دشمنی دیگران را ایجاد نکند . (فتاوی العلماء والاعلام فی تشجیع الشعائر الحسینیه)

سؤال: قمه زدن در عزاداری امام حسین علیه السلام چه حکمی دارد؟

امام خمینی رحمه الله: اگر موجب ضرر نباشد مانع ندارد، ولی در این زمان این عمل نشود . (استفتاءات، ج 3، ص 581، س 38)

مقام معظم رهبری: اگر موجب وهن مذهب در زمان حاضر و یا مستلزم خوف خطر جان یا ضرر معتنی به باشد، جایز نیست . (بیانات رهبری واستفتائات آیات عظام پیرامون عزاداری عاشورا،ص35)

آیت الله جوادی آملی: چیزی که مایه وهن اسلام و مایه هتک حرمت عزادارای است جایز نیست، انتظار می رود از قمه زنی و مانند آن پرهیز شود . (بیانات رهبری و استفتائات آیات عظام پیرامون عزاداری عاشورا، ص 42)

سؤال: اگرقمه زدن درعزاداریهاموجب مرگ کسی شد،آیااین عمل خودکشی وگناه محسوب می شود؟

مقام معظم رهبری: اگر با خوف خطر جان اقدام کرده باشد، حکم انتحار دارد . (بیانات رهبری و استفتائات آیات عظام پیرامون عزاداری عاشورا، ص 35)

سؤال: آیا قمه زنی جایز است؟ چنانچه در این خصوص نذری وجود داشته باشد وظیفه چیست؟

آیت الله فاضل لنکرانی: با توجه به اینکه ایران اسلامی به عنوان ام القرای جهان اسلام شناخته می شود، و اعمال و رفتار ملت ایران به عنوان الگو و بیانگر اسلام است، باید با سوگواری و عزاداری امام حسین علیه السلام به گونه ای عمل شود که موجب گرایش بیشتر به آن حضرت گردد .

مسئله قمه زدن نه تنها نقشی ندارد بلکه به علت عدم قابلیت پذیرش و نداشتن هیچگونه توجیه قابل فهم مخالفین، نتیجه سوء بر آن مترتب خواهد شد . لذا لازم است شیعیان از آن خودداری کنند . و چنانچه دراین موردنذری وجودداشته باشدنذرصحیح نیست.(جامع المسائل، ج1،ص623،س2172)

آیت الله نوری همدانی: اشکال دارد . (هزار و یک مسئله، ج 2، ص 179، س 597)

احکام موسیقی

مرحوم شیخ انصاری در مکاسب محرمه در پاسخ به کسانی که می گویند غنا می تواند زمینه گریه کردن را فراهم نماید، می فرماید: چنین شیوه ای نمی تواند مقدمه مستحب یا مباح قرار گیرد و باید به عموم ادله حرمت غنا تمسک نمود . (مکاسب محرمه، رحلی، ص 39)

مرحوم حاج شیخ عباس قمی رحمه الله در منتهی الآمال می فرماید: عزاداران امام حسین علیه السلام بر وجهی سلوک کنند که زبان نواصب دراز نشود و از استعمال محرمات از قبیل غنا که غالبا نوحه ها خالی از آن نیست و حکایات ضعیفه مظنونة الکذب احتراز نمایند و شیطان را در این عبادت بزرگ راه ندهند . (منتهی الامال، ج 1، ص 468، آخر زندگی امام حسین علیه السلام)

سؤال: در رادیو مدح ائمه طاهرین علیهم السلام با واقعه کربلا را با وزن و ساز و با لحن خوب می خوانند . آیا استماعش جایز است یا خیر؟

امام خمینی رحمه الله: اگر غنا و موسیقی نباشد مانع ندارد . (استفتائات امام خمینی رحمه الله، ج 2، ص 16، س 36)

سؤال: هیئتهای نوازنده و کسانی که درمراسم تشییع جنازه شهداء موزیک عزا می زنند، از لحاظ شرعی چه حکمی دارد؟ و آیا خرید و فروش آن لوازم حرام است یا خیر؟

امام خمینی رحمه الله: خرید و فروش آلات لهو حرام است و موسیقی مطرب جایز نیست و صداهای مشکوک مانع ندارد . (استفتائات امام خمینی رحمه الله، ج 2، ص 16، س 18)

سؤال: آیا زدن طبل و شیپور در تعزیه حضرت سیدالشهداء علیه السلام جایز است یانه؟

امام خمینی رحمه الله: اگر از آلات لهو و لعب نباشد و وهن بر مذهب هم نشود مانع ندارد . (استفتائات امام خمینی رحمه الله، ج 3، ص 583، س 45)

سؤال: آیا در عزاداری سیدالشهداء استفاده از طبل و دهل جایز است؟

آیت الله فاضل لنکرانی: استفاده از آلات لهو و لعب حرام است ولی طبل و دهل و امثال آن جزء این آلات نیست . (جامع المسائل، ج 1، ص 623، س 2174)

احکام عاشورا

1- روزه روز عاشورا و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان مکروه است . در روایت آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: بنی امیه نذر کردند که اگر موفق به قتل امام حسین علیه السلام شوند، روز شهادت او را جشن بگیرند و مبارک بشمارند و روزه بگیرند و روزه در آن روز سنت آل امیه است، لذا ائمه اطهار علیهم السلام به جهت مخالفت با این طایفه تبهکار و عدم هماهنگی با آنان، روزه عاشورا را نهی کردند . (تحریر الوسیله، ج 1؛ جواهر، ج 7، ص 107)

2- در روز عاشورا مستحب است که انسان تا عصر بدون قصد روزه از خوردن و آشامیدن خودداری کند . (توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 906)

3- بسیار مناسب است که در روز عاشورا کار و کسب تعطیل شود، مگر در حد ضرورت .

امام رضا علیه السلام فرمود: «من ترک السعی فی حوائجه یوم عاشورا قضی الله له حوائج الدنیا و الاخرة؛  کسی که کار و تلاش برای برآوردن حوائج خود را در روز عاشورا ترک کند، خداوند نیازهای دنیا و آخرت او را برطرف می سازد» (عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ص 268)

سؤال: در ایام سوگواری امام حسین علیه السلام نماز مقدم است یا عزاداری؟

آیت الله فاضل لنکرانی: بهتر آن است که نماز را مقدم دارند، همانطور که امام حسین علیه السلام روز عاشورا هنگام ظهر نماز ظهر اقامه کردند . (جامع المسائل، ج 1، ص 623) (سایت حوزه منبع : مبلغان ، فروردین 1382، شماره 39 - سایت عاشورا محمدی)

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]

ای درعزات آدم وحوا گریسته

ای در عزایت آدم و حوا گریسته - یا که ساکنان عالم بالا گریسته

پیمبران مرسل و ذرات کائنات - از هفت ارض تا به ثریا گریسته

این بس برای غریبیت ای باعث نجات - گبر و یهود و قوم نصاری گریسته

هم ساکنان معبد و هم واقفان دیر - هم جاثلیق پیر کلیسا گریسته

آن ظلمها که شد بتو در دشت کربلا - هم دوست گریه کرد و هم اعدا گریسته

حوران باغ خلد برین تو ای شهید - اندر جنان بهره لعیا گریسته

بر کشته تو ای شه بی غسل و کفن - مجنون وار زینب و لیلا گریسته

ما دام عمر، سیّد سجاد ناتوان - اندر عزات ای شه والا گریسته

چشم ما تا که به زخم بدنت گریان است

چشم ما تا که به زخم بدنت گریان است - اشک ما گوهر رخشان یم عرفان است

به همان آیه که خواندی به سر نیزه قسم - خون پاک تو، حیات دگر قرآن است

دین ز خون بدنت جامۀ گلگون پوشید - گرچه در دامن صحرا بدنت عریان است

حوض کوثر شود از اشک محبان تو پر - ساقی اش دست خدای اَحد منّان است

هرکه را نیست به دل داغ تو، داغش به جگر - هر کجا نیست عزاخانۀ تو زندان است

کفن عاشق تو، پیرهن سینه زنی است - خاک زنجیر زنت، درد مرا درمان است

آب تا روز قیامت جگرش می سوزد - که تو خود خضر حیاتی و لبت عطشان است

اولین روضۀ جانسوز تو را خوانده خدا - اولین گریه کن تو پدر انسان است

حَیَوان بهر تو گریند، خدا می داند - منکر گریه به تو پست تر از حیوان است

چه به دوزخ ببرندش، چه به گلزار بهشت - چشم "میثم" به جراحات تنت گریان است

ما اشک را ز پاکی مادر گرفته ایم

ما اشک را ز پاکی مادر گرفته ایم - این زندگی ز چشمه ی کوثر گرفته ایم

اذن ورود ما به بهشت خداست اشک - ما از بهشت هدیه فراتر گرفته ایم

اشک غم حسین بُود، خود بهشت ساز - ما بعد روضه زندگی از سر گرفته ایم

آنکه شنید نام حسین و نریخت اشک - دوری از او به امر پیمبر گرفته ایم

ما در کفن ز تربت او نور می بریم - رزق سفر ز خاک همین در گرفته ایم

ما بی حسین پست ترینِ خلایقیم - با نام اوست رتبه ی برتر گرفته ایم

ما در میان روضه ی او تحت قُبه ایم - حاجات خود به روضه مکرر گرفته ایم

تا  آب می خوریم صدا می زنیم حسین - این امر از سکینه ی اطهر گرفته ایم

وقتی برای گریه دلم تنگ می شود - لب با دم حسین هماهنگ میشود

تنها نه دل به یاد تو میسوزد ای حسین - از روضه هایت آب دل سنگ میشود

ای بهترین بهانه برای گریستن - بی تو حنای گریه چه بیرنگ می شود

کافیست لحظه ای دلم از تو جدا شود - دیگر کمیت زندگی ام لنگ میشود

جز در مسیر هیئت تو پا نی نهم - وقتی برای گریه دلم تنگ میشود

گریه دار است عجب نام اباعبدالله

گریه دار است عجب نام اباعبدالله - جان فدای عطش کام اباعبدالله

هرکجا پر بکشم سوی حرم می آیم - چون کبوتر شده ام رام اباعبدالله

هرکسی صاحب اشک است نظر کرده ی اوست - چشم ما شد ز ازل جام اباعبدالله

خوش به حال شهدائی که رسیدند آخر - با شهادت به سرانجام اباعبدالله

غیر ارباب به هر بی سر و پا رو نزنیم - ما که جلدیم سر بام اباعبدالله

کعبه ام کرببلا ، پیرهن مشکی من - می شود حوله ی احرام اباعبدالله

نیزه داری به نوک نیزه ی خود ساکت کرد - زیر لب ناله ی آرام اباعبدالله

مادرش گوشه ی گودال تماشا میکرد - غرق خون شد به خدا کام اباعبدالله

قاسم نعمتی

دریا به چشم گریه کنانت چو شبنم است

دریا به چشم گریه کنانت چو شبنم است - یعنی که هر چه گریه برایت کنم کم است

شکر خدا که با همه ناقابلیمان - اشکی برای عرض ارادت فراهم است

دیوار کعبه گشت سیه پوش داغ تو - یعنی تمام سال خدا هم محرم است

زهرا به دست سینه زنت آب می دهد - هرکس که هست با تو در این خیمه محرم است

بگذار تا نفس بزنم در عزای تو - این آرزوی هر شب عیسی بن مریم است

یک گوشه از تمامی شش گوشه ات حسین - دارالشفای درد غریبان عالم است

بانی روضه هات خدا بود خود نوشت - هرکس که شد به عشق تو دیوانه آدم است

حسن لطفی

چشم من محفل اشک و غم و اندوه و عزاست

چشم من محفل اشک و غم و اندوه و عزاست - در حسینیه ی دل ، هیئت عشق تو به پاست

مَحرَم روضه ی تو مُحرِم بیت الله است - تا ابد پرچم سرخ حرمت قبله نماست

در شکوه و شرف و مرتبه و منزلتت - جز خدایی به خدا هر چه بگوئیم رواست

همه ی هستی خود را به میان آوردی - بی سبب نیست بهای تو و خون تو خداست

«کشتگان غم تو زنده ی جاویدانند» - بی گمان فانی عشق تو شدن عین بقاست

دل بریدن، پر ِ پرواز حسینیّون است - هر که از خود گذرد در سفر کرب و بلاست

یوسف رحیمی

همه جا شور عزاي تو بپا مي بينم

همه جا شور عزاي تو بپا مي بينم - عالم اندر غم تو غرق عزا مي بينم

همه جا نام دل آراي تو را مي شنوم - جلوه روي تو را در همه جا مي بينم

در هواي تو چنان ديده دل صافي شد - هر كجا مي نگرم ، كرب و بلا مي بينم

تو حسيني و محمد، تو حسيني و علي - بر رخت هاله اي از نور خدا مي بينم

عزيزان باز ايام عزا شد

عزيزان باز ايام عزا شد - لواي شاه دين از نو بپا شد

محرم آمد و ذرات عالم - عزادار شهيد كربلا شد

در اين مه به ابرو فرق اكبر - ز تيغ منقذ بي دين دو تا شد

گلوي اصغر بي شير پرخون - به روي دست بابش از جفا شد

دو دست حضرت عباس از تن - براي جرعه آبي جدا شد

چو ني نالد صغير از اين ستم ها - كه بر آل نبي در نينواشد

عزاي اشرف اولاد آدم است، بيا

عزاي اشرف اولاد آدم است، بيا - عزيز فاطمه! ماه محرّم است بيا

هلال ماه عزا ميدهد ندا به فلک - که ماه گريه و اندوه و ماتم است بيا

پريده رنگ ز رخسار مادرت زهرا - قد رسول خدا در جنان، خم است بيا

لواي سرخ حسيني ندا دهد همه دم - که غير تو چه کسي، صاحب دم است بيا

اگر شوند سماوات، چشمه چشمه اشک - به ياد قطره خون خدا کم است بيا

به زخمهاي تن پاره پاره شهدا - خدا گواست، که تيغ تو مرهم است بيا

هنوز غرقه به خون، ماه روي عباس است - هنوز نقش زمين، دست و پرچم است بيا

بيا که پر شده از ذکر «يا حسين» جهان - بيا که ولوله در خلق عالم است بيا

هر آن دلي که به ياد حسين ميسوزد - در آن شرارهاي از شعر «ميثم» است بيا

مرا اشک عزايت آبرو داد

مرا اشک عزايت آبرو داد - دلم را از سياهي شستشو داد

کجا مولاي ما فردا گذارد - غلام او در آتش پا گذارد

بود در موج آتش اين شعارم -  خدايا من حسين را دوستدارم

ببازار عمل با دست خالي

ببازار عمل با دست خالي - من و مهر تو يا مولي الموالي

بدم اما حسين را دوستدارم - همين باشد مدال افتخارم

[منبع : کتاب روضه های محرم وصفر تالیف حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور جلد1]


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ | 11:21 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

 روضه شب و روز اول محرم مصيبت مسلم بن عقيل

نام‌گذاری شب‌های محرم به طور تعینی و با گذشت زمان صورت گرفته است. این کار از ناحیه‌ ذاکران اهل بیت (علیهم‌السّلام) به تقلید از شب‌های خاصی مانند: عاشورا و تاسوعا انجام گرفته است. به همین جهت نخستین شب ماه محرم را به پاس فداکاری و جانفشانی‌های سفیر امام حسین (علیه‌السّلام)، شب حضرت مسلم نام نهاده‌اند. جناب مسلم بن عقیل بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن‌ هاشم برادرزاده حضرت علی (علیه‌السّلام) است. وی فرزند عقیل، عموزاده و صحابی گرانقدر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و نوه ابوطالب، پدر گرامی امام علی (علیه‌السلام) [۱] [۲] [۳] [۴] و کنیه‌اش ابو داود بود.[۵] مسلم بن عقیل پس از ورود به دوران جوانی با رقیه [۶]  و به قولی ام کلثوم [۷] . دختر علی (علیه‌السلام)، پیوند زناشویی بست. دومین ام کلثوم حاضر در کربلا که در منابع تاریخی از وی نام برده‌اند، به احتمال قریب به یقین همسر مسلم بن عقیل است. وی از اجله بنی‌هاشم و کسی است که سید الشهداء (علیه‌السّلام) او را به لقب ثقه ملقب فرمودند.[۸] [۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷] . حضرت مسلم بن عقیل (علیه‌السلام)، را می‌توان نخستین شهید حماسه کربلا دانست؛[۱۸] . گرچه در کربلا حضور نداشت و شهادتش کمی پیش‌تر از حادثه کربلا[۱۹] . به تاریخ هشتم ذی‌الحجه سال شصت هجری در شهر کوفه رخ داده است.[۲۰] [۲۱] [۲۲] [۲۳] [۲۴] . در عظمت و جلالت وی، همین بس که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم) درباره دلیل محبت خود نسبت به عقیل، خطاب به امام علی (علیه‌السّلام) فرمودند: «والله إنی لأحبه حبين، ... و إن ولده مقتول في محبة ولدک؛ به خدا سوگند که من عقیل را به دو جهت دوست دارم ... و همانا فرزند عقیل در مسیر محبت و دوستی فرزند تو کشته خواهد شد.»[۲۵] [۲۶] [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰] [۳۱]


با اعلام آمادگی گستردۀ کوفیان و ارسال نامه‌های فراوان، امام حسین (علیه‌السّلام) پسر عمویشان، مسلم بن عقیل را فراخواندند و از او خواستند به کوفه برود و ایشان را از صحت و سقم آمادگی کوفیان آگاه گرداند.[۳۲] [۳۳] . هنگامی‌که مسلم بن عقیل به کوفه رسید و مردم از ورود او آگاهی یافتند به سوی او شتافتند و ۱۲ هزار نفر با او بیعت کردند.[۳۴] [۳۵] [۳۶] [۳۷] [۳۸] [۳۹] [۴۰] . لذا وی را سفیر امام حسین (علیه‌السّلام) دانسته‌اند.[۴۱] [۴۲] [۴۳] . با این بیعت و استقبال گسترده، مسلم به امام حسین (علیه‌السّلام) نامه نوشت و امام را از دعوت کوفیان آگاه ساخت و از ایشان خواست تا به کوفه بیاید.[۴۴] [۴۵] [۴۶] [۴۷] . با ورود مسلم به کوفه و بیعت گستردۀ مردم با او، یزید بن معاویه، عبیدالله بن زیاد را علاوه بر حکومت بصره به حکومت کوفه نیز منصوب کرد و از او خواست تا تا مردم را از بیعت حسین (علیه‌السّلام) منع و آنان را متفرق ساخته و مسلم بن عقیل را دستگیر کند و به قتل برساند.[۴۸] [۴۹] [۵۰] [۵۱] [۵۲] [۵۳] قیام مسلم و بیعت‌شکنی کوفیانعبیدالله پس از ورود به کوفه به جستجوی مسلم بن عقیل پرداخت و‌ با نفوذ یکی از کارگزارانش، به نام معقل در بین شیعیان کوفه، از محل اختفای مسلم در خانه هانی بن عروه مطلع گردید؛ لذا هانی را به خاطر میهمانی از مسلم دستگیر و [۵۴] [۵۵] . مسلم بن عقیل با شنیدن خبر دستگیری‌ هانی بن عروه، به همراه چهار هزار نفر به سوی قصر عبیدالله حرکت کرد.[۵۶] [۵۷] [۵۸] [۵۹] [۶۰] [۶۱] [۶۲] . هنگامی‌که مسلم و یارانش به قصر عبیدالله رسیدند، با توطئه ابن زیاد سران قبایل و بزرگان کوفه، مردم را از ادامۀ اعتراض منصرف کردند. در این میان شمر بن ذی الجوشن از جمله افرادی بود که از طرف عبیداللّه‌ بن زیاد، مامور شد مردم را از اطراف مسلم پراکنده سازد. او در سخنانی، مسلم را فتنه‌گر نامید و کوفیان را از سپاه شام ترساند.[۶۳] [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] . به این ترتیب با فرا رسیدن شب از آن چهار هزار نفر تنها سیصد نفر به همراه مسلم باقی ماندند؛[۶۸] [۶۹] . طبری تعداد این افراد را پانصد نفر ذکر کرده است.[۷۰] . البته آن‌ها نیز در طول شب از او جدا شدند و پس از اقامه نماز تنها سی نفر به همراه مسلم ماندند.[۷۱] [۷۲] [۷۳] [۷۴] [۷۵] . قیام مسلم در کوفه در روز سه شنبه هشتم ذی حجه سال شصت هجری واقع گردید.[۷۶]


در غربت و مظلومیت آن حضرت همین بس که بعد از ادای فریضه مغرب، از چهار هزار نفر کوفی حتی یک تن نیز با وی نماند.[۷۷] [۷۸] [۷۹] [۸۰] [۸۱] . مسلم، غریب و تنها در کوچه‌های کوفه حیران قدم می‌زد، تا اینکه زنی به نام طوعه را دید و از او تقاضای آب کرد؛[۸۲] [۸۳] [۸۴] [۸۵] [۸۶] [۸۷] [۸۸] . زن او را به خانه برد و محل استراحتی برای وی مهیا ساخت.[۸۹] [۹۰] [۹۱] [۹۲] [۹۳] [۹۴] . اما سرانجام مکان اختفای مسلم با خیانت پسر طوعه آشکار شد؛[۹۵] [۹۶] [۹۷] . سربازان ابن زیاد از پشت بام‌ها دسته‌های نی را آتش می‌زدند و بر سر آن حضرت می‌ریختند.[۹۸] [۹۹] [۱۰۰] . با ترفند امان دادن به مسلم، دشمن توانست وی را بعد از جراحت‌های فراوان دستگیر کند.[۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳] . مسلم تا آخرین لحظات عمر در فکر امام حسین و اهل و عیالش بود؛ لذا به ابن سعد وصیت کرد تا كسى را به سوى حسين بفرستد تا او را از آمدن به کوفه برحذر دارد.[۱۰۴]


وی همانند مولایش حضرت ابا عبدالله الحسین با لب خشکیده و در حال عطش به شهادت رسید. نقل است که وی را در حالی که خون، چهره و لباسش را فرا گرفته و مجروح و بسیار تشنه بود اسیر کردند.[۱۰۵] [۱۰۶] . در داخل قصر ابن‌زیاد کوزه آب سردی نیز در کنار درگاه به چشم می‌خورد. مسلم رو به آن‌ها کرد و گفت: قدری از این آب به من بدهید. مسلم بن عمرو گفت: می‌بینی که چقدر سرد است؟ به خدا قسم هرگز از آن نخواهی چشید، مگر آن که پیش از آن، آب جوشان جهنم را بنوشی. مسلم بن عقیل گفت: وای بر تو، کیستی؟ گفت: من فرزند کسی هستم که حقّی را که تو انکار می‌کنی می‌شناسد و نصیحت پیشوایی را که تو با او دشمنی می‌ورزی می‌پذیرد و در حالی که تو با او مخالفت می‌کنی، از او اطاعت می‌کند. من مسلم بن عمرو باهلی هستم. مسلم بن عقیل گفت: چه چیز تو را چنین ستم‌پیشه و سنگ‌دل کرده است؟ ‌ای فرزند باهله، تو برای رفتن به جهنم و نوشیدن آب جوشان سزاوارتری.[۱۰۷] . سپس مسلم به دیوار تکیه داد و نشست. عمارة بن عقبه غلامش را فرستاد و کوزه آبی آورد و قدری به مسلم داد. مسلم سه بار ظرف آب را بالا برد، ولی هر بار ظرف پر از خون شد. بار آخر دو دندان ثنایای مسلم در ظرف افتاد و او هرگز نتوانست آب بنوشد. آنگاه گفت: الحمدللّه، اگر این آب روزی من بود آن را می‌نوشیدم.[۱۰۸] [۱۰۹] . ابن زیاد به ابن حمران که در جنگ با مسلم مجروح شده بود دستور داد تا برای تشفّی دل خود کشتن مسلم را بر عهده بگیرد. بُکیر، مسلم را به بالای قصر برد. مسلم بن عقیل در آن حال تکبیر می‌گفت و استغفار می‌کرد و بر انبیا و ملائکه درود می‌فرستاد و می‌گفت: خداوندا، میان ما و این گروه که بر ما ستم روا داشتند، ما را تکذیب کردند و کشتند تو خود حکم بفرما. در بالای دار الاماره بکیر سر از بدن نازنیش جدا کرد و پیکرش را از بالای قصر به پائین‌ انداخت.[۱۱۰] [۱۱۱] [۱۱۲] . سپس وحشت‌زده نزد عبیدالله بازگشت و گفت: هنگامی که مسلم را به قتل رساندم، ناگهان دیدم مردی سیاه چهره و زشت در برابرم ایستاده و انگشتان خود را به دهان گرفته است؛ من با مشاهده آن بسیار ترسیدم![۱۱۳] . سر مبارکش را همراه با سر هانی بن عروه به شام فرستادند. یزید دستور داد تا آن‌ها را بر سردر یکی از دروازه‌های شهر دمشق آویختند.[۱۱۴] . پیکرش را نیز در بازار قصاب‌های کوفه بر روی زمین کشاندند و سپس در همان جا به دار آویختند.[۱۱۵] [۱۱۶] . مسلم در سال ۶۰ هجری، روز چهارشنبه شهید شد.[۱۱۷] [۱۱۸] [۱۱۹] [۱۲۰] [۱۲۱]

روضه شب اول مصيبت مسلم بن عقيل
جناب «مسلم» فرزند «عقيل بن ابي طالب» از بزرگان بني‌هاشم و پسر عموي حضرت اباعبدالله الحسين  علیه السلام بود.
امام حسين  علیه السلام از مدينه خارج شده و در مكه بود كه نامه هاي مردم كوفه و دعوت از ايشان بسيار زياد شد. آخرين نامه كه به امام رسيد و تعداد نامه‌ها كه به هزاران درخواست بالغ شد، امام بين ركن و مقام دو ركعت نماز گزارد و از خداوند متعال طلب خير كرد. سپس مسلم را خواست و پاسخ نامه ها را نوشت و در آن آورد : «سخن شما اين است كه: "امامي نداريم، به سوي ما بيا شايد خدا به سبب تو ما را هدايت و متحد كند". من ، مسلم بن عقيل برادر و پسر عموي خود را كه مورد اطمينان من است به سوي شما فرستادم، پس اگر براي من نوشت كه رأي خردمندان و اهل فضل و مشورت شما همان است كه در نامه هايتان خواندم بزودي نزد شما خواهم آمد... »
مسلم در نيمه رمضان از مكه خارج شد و به مدينه آمد. در مسجد پيامبر  صلی الله علیه و آله نماز خواند و با خانواده خود وداع كرد و با چند راهنما و همراه به سوي كوفه رفت. شرايط اين سفر بسيار سخت بود و مسلم و همراهان راه را گم كردند و دو راهنما از تشنگي جان باختند. تا اينكه مسلم سرانجام در روز پنجم شوال به كوفه رسيد.
مردم كوفه دسته دسته نزد مسلم جمع شدند و چون نامه حضرت  علیه السلام را بر آنان خواند گريستند. سپس 18000 نفر از اهل كوفه با مسلم بيعت كردند. در نتيجه او نيز نامه‌اي به امام  علیه السلام نوشت و بيعت اين تعداد را خبر داد و ايشان را به حركت به سوي كوفه ترغيب كرد.
هنگامي كه خبر اين بيعت به يزيد بن معاويه رسيد، وي عبيدالله بن زياد را كه حاكم بصره بود مأمور كرد تا حكومت كوفه را نيز عهده‌دار گردد. عبيدالله با حيله به شهر وارد شد و حكومت را در دست گرفت و مردم را تهديد كرد. سپس «هاني بن عروة» كه از بزرگان كوفه بود و مسلم بن عقيل در منزل او پناه گرفته‌ بود را شكنجه و زنداني كرد.
مسلم هنگامي كه خبر شكنجه‌شدن هاني را شنيد از كوفيان خواست كه به ياريش بشتابند. مردم به او پيوستند و مسجد و بازار و اطراف قصر پر از جمعيت شد در حاليكه ياران عبيدالله بيش از پنجاه نفر نبودند.
عبيدالله چند نفر را بين قبايل مختلف كوفه فرستاد تا آنها را تهديد و تطميع كنند و عده‌اي از اشراف كه در قصر او بودند را مأمور نمود كه از بام‌هاي دار‌الاماره مردمي كه قصر را محاصره كرده‌ بودند بترساند يا فريب دهند.
اهل كوفه هنگامي كه سخن رؤسا و اشراف خود را شنيدند سست شدند. كم كم نجواي خناسان زياد شد كه به هر يك به ديگري مي گفتند : «برگرديم، ديگران هستند و كفايت مي كنند»!!
اندك اندك جمعيت از پيرامون مسلم پراكنده شد و تنها حدود سي نفر در مسجد براي ياري او باقي ماندند. مسلم كه با اين پيمان شكني روبرو شد به همراه آن سي نفر به سوي "ابواب كنده" حركت كرد. هنگامي كه به آنجا رسيد تنها ده نفر همراه وي باقي مانده بودند و چون از آن منطقه عبور كرد هيچكس همراه او نبود.
مسلم غريبانه به اين سو و آن سو  نگاه كرد ولي حتي كسي نبود كه وي را راهنمايي كند و يا در خانه‌اش او را پنهان نمايد. سفير حسين سرگردان در كوچه‌هاي تاريك كوفه راه مي‌رفت و نمي‌دانست كجا برود.
تا اينكه به خانه‌اي رسيد كه پيرزني بر در آن ايستاده بود. نام اين زن «طوعه» بود و منتظر فرزندش بود كه به همراه مردم از خانه بيرون رفته بود. مسلم بر زن سلام كرد و از او آب خواست. طوعه به او آب داد و به داخل خانه رفت. دوباره كه بيرون آمد مسلم را ديد كه بر در منزل نشسته است. گفت: «اي بنده خدا اگر آب نوشيدي نزد خانواده خود رو». مسلم خاموش ماند. زن ، دوباره و سه‌باره سخن خود را تكرار كرد. مسلم برخاست و گفت : «من در اين شهر خانه و خانواده‌اي ندارم. من مسلم بن عقيل‌ام. اين قوم به من دروغ گفتند و مرا فريب دادند و از مأمن خود بيرون آوردند.» پيرزن مسلم را به داخل خانه برد؛ فرشي برايش گسترد و طعامي فراهم نمود. اما مسلم شام نخورد و خوابيد و در عالم رؤيا عموي خود اميرالمؤمنين علي  علیه السلام را ديد كه به وي گفت : «بشتاب كه تو فردا نزد ما خواهي بود».
از سوي ديگر، عبيدالله كه پراكنده شدن مردم را ديد جرأت پيدا كرد از قصر خارج شد و به مسجد آمد و براي پيدا كردن مسلم هزار دينار جايزه تعيين كرد.
فرزند طوعه كه به خانه برگشت از وجود مسلم در منزل با خبر شد و با طلوع فجر خبر را به دشمنان رساند. عبيدالله گروهي متشكل از ده‌ها سپاهي را براي دستگيري او فرستاد.
مسلم مشغول عبادت بود كه لشگريان به منزل طوعه رسيدند. هنگامي كه وي صداي شيهه اسبان را شنيد دعاي خود را به شتاب تمام كرد و زره پوشيد و از طوعه تشكر كرد و به مقابله با لشگر شتافت مبادا كه خانه پيرزن را بسوزانند.
مسلم كه مردي جنگاور بود بيش از 40 نفر از نامردان كوفي را كشت تا اينكه آنان دسته جمعي بر او حمله كردند و از بام‌ها نيز سنگ بر او مي‌زدند تا سرانجام بر اثر شدت جراحات و تشنگي و نيزه‌اي كه از پشت بر او فرود آمد بر زمين افتاد و اسير شد.
برخي از منابع نيز نقل كرده‌اند كه وقتي ديدند نمي‌تواند آن جناب را دستگير كنند با نيرنگ به وي امان دروغين دادند و از اين طريق ايشان را به دارالحكومه بردند
مسلم بن عقيل هنگامي كه دربند شد گفت: «انا لله و انا اليه راجعون» و شروع به گريه كرد. يكي از لشگريان از گريستن ايشان ـ با آنهمه جنگاوري ـ تعجب كرد و از سبب آن برسيد. مسلم گفت : «به خدا سوگند كه از كشته‌شدن باك ندارم و براي خود گريه نمي‌كنم  من براي خاندان پيامبر كه به اينجا مي‌آيند و براي حسين و آل او گريه مي‌كنم».
نام خوشت قرار دل بي‌قرار من *** روي تو شمع روشن شب‌هاي تار من
بي‌خانه‌ام ولي به دلم كرده خانه غم *** نبود كسي به جز در و ديوار ، يار من
مسلم را به دستور عبيدالله بر بام قصر دارالاماره بردند، در حالي كه تسبيح خداوند مي‌گفت و استغفار مي‌كرد.
من انتظار مي‌كشم اما نمي‌كشد *** غير از طناب دار، كسي انتظار من
هم خود به روي بامم و هم آفتاب عمر *** اي باغبان! بيا كه خزان شد بهار من
سپس او را گردن زدند و ابتدا سرش و سپس بدنش را از بام به زير افكندند تا مردم ببيند و سپس بدن مباركش را در انظار پيمان‌شكنان كوفه آويزان كردند.
من از فراز بام كنم جان نثار تو *** كوفي ز بام، سنگ نمايد نثار من
هاني را نيز كه پير مردي 89 ساله بود  به بازار كوفه بردند و با وضعي دلخراش كشتند و به دار آويختند در حالي كه ياران خود را صدا مي‌كرد و هيچكس به ياري او برنخاست.
آنگاه ابن زياد سرهاي مبارك هاني و مسلم را به شام نزد يزيد فرستاد. بدن مسلم‌بن‌عقيل اولين بدن از بني هاشم بود كه آويخته گشت و رأس او اولين رأسي بود كه به دمشق فرستاده شد.
الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون
منابع اصلي:
1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .
2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، 1378 .

روضه حر - ويکی شيعه - مرقد حر بن یزید ریاحی - ویکی حج - روایت مقتل های معتبر از شهادت حر ریاحی در ظهر عاشورا - حر بن یزید ریاحی - ویکی فقه - توبه حر بن یزید ریاحی - ویکی فقه - روضه حر بن یزید ریاحی درارشاد شیخ مفید - اشعار جدید شهادت حضرت حر بن یزید ریاحی - اشعار و نوحه هایی در مدح و رثای حرّ بن یزید ریاحی - اشعار مناسبتی- حر بن یزیدریاحی - كتاب موبايل محرم وصفر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ | 20:53 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

 روضه های دهه اول محرم

استقبال از ماه محرم الحرام

روضه شب اول محرم - مصيبت مسلم بن عقيل

روضه شب دوم ـ ورود كاروان عشق به كربلا

روضه شب سوم محرم ـ حكايت حر ؛ حماسه توبه و تصميم

روضه شب چهارم محرم ـ مصيبت فرزندان و برادران زينب (س)

روضه شب پنجم محرم ـ مصیبت عبدالله بن حسن علیه السلام

روضه شب ششم محرم ـ مصيبت حضرت قاسم (ع)

روضه شب هفتم محرم ـ علي‌اصغر (س) ؛ داغي بر دل اهل‌بيت

روضه شب هشتم محرم ـ مصيبت علي‌اكبر علیه السلام

روضه شب نهم محرم ـ مصيبت ساقي لب‌تشنگان

روضه شب عاشورا ـ ذکر مصائب امام حسین (ع)

روضه شب يازدهم محرم ـ مصيبت شام غريبان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا اربعین

پنجاه روزعزاداری و پنجاه مجلس از اول محرم تا اربعین

مجلس اول؛هلال ماه محرم

مجلس دوم؛حضرت مسلم

مجلس سوم؛کربلا

مجلس چهارم؛حضرت رقیه

مجلس پنجم؛حضرت زینب کبری

مجلس ششم؛شاهزاده حضرت قاسم ابن الحسن

مجلس هفتم؛شاهزاده حضرت عبدالله ابن الحسن

مجلس هشتم؛شاهزاده حضرت علی اصغر

مجلس نهم؛شاهزاده حضرت علی اکبر

مجلس دهم؛حضرت قمر بنی هاشم

مجلس یازدهم؛حضرت سیدالشهدا (سلام الله علیه)

مجلس دوازدهم؛عصر عاشورا

مجلس سیزدهم؛منزل خولی

مجلس چهاردهم؛ورود به کوفه

مجلس پانزدهم؛مجلس ابن زیاد

مجلس شانزدهم؛راس الحسین

مجلس هفدهم؛دیر راهب

مجلس هیجدهم؛حضرت امام سجاد (سلام الله علیه)

مجلس نوزدهم؛حضرت ام البنین (سلام الله علیها)

مجلس بیستم؛حضرت رباب (سلام الله علیها)

مجلس بیست و یکم؛دو طفلان حضرت زینب (سلام الله علیهم اجمعین)

مجلس بیست و دوم؛حضرت ام کلثوم(سلام الله علیها)

مجلس بیست و سوم؛حضرت سکینه (سلام الله علیها)

مجلس بیست و چهارم؛فضیلت زیارت امام حسین (سلام الله علیه)

مجلس بیست و پنجم؛سیدالشهدا (سلام الله علیه) برتر از کعبه

مجلس بیست و ششم؛امام حسین (سلام الله علیه) در صحرای محشر

مجلس بیست و هفتم؛اصحاب امام حسین (سلام الله علیه)

مجلس بیست و هشتم؛حضرت حبیب ابن مظاهر (سلام الله علیه)

مجلس بیست و نهم؛حضرت حر (سلام الله علیه)

مجلس سی ام؛حضرت جون غلام سیدالشهدا (سلام الله علیه)

مجلس سی و یکم؛ورود به شهر شام

مجلس سی و دوم؛بازار شام

مجلس سی و سوم؛خطبه امام سجاد در مسجد اموی

مجلس سی و چهارم؛خطبه حضرت زینب در مسجد اموی

مجلس سی و پنجم؛مجلس یزید

مجلس سی وششم؛مجلس یزید

مجلس سی و هفتم؛سفیر روم

مجلس سی و هشتم؛خرابه شام

مجلس سی و نهم؛حضرت رقیه (سلام الله علیها)

مجلس چهلم؛بکاء

مجلس چهل و یکم؛تربت

مجلس چهل و دوم؛سیدالشهدا(سلام الله علیه) و حضرت یحیی

مجلس چهل و سوم؛قرآن و سیدالشهدا(سلام الله علیه)

مجلس چهل و چهارم؛سخنان امام حسین(سلام الله علیه)

مجلس چهل و پنجم؛گزیده ای از اشعار سیدالشهدا(سلام الله علیه)

مجلس چهل و ششم؛گوشه ای از فضایل سیدالشهدا(سلام الله علیه)

مجلس چهل و هفتم؛گوشه ای از کرامات سید الشهدا(سلام الله علیه)

مجلس چهل و هشتم؛کربلا

مجلس چهل و نهم؛اربعین

مجلس پنجاهم؛زیارت اربعین
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: پنجاه روز عزاداری از اول محرم تا اربعین


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ | 20:46 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

 روضه شب و روز آخرذیحجه ـ حكايت حر ؛ حماسه توبه و تصميم

روضه حُرّ، از روضه‌های مجالس عزاداری شیعیان در دهه اول محرم. در این روضه از شخصیت حر بن یزید ریاحی، رویارویی او با امام حسین(ع)، توبه و سپس شهادت وی سخن گفته می‌شود و معمولاً علاوه بر عزاداری، حاضران به الگو گرفتن از حر در بازگشت به سوی خدا و توبه دعوت می‌شوند. حرّ بن یزید ریاحی منسوب به یکی از تیره‌های قبیله تمیم است.[۱] او از مشهورترین جنگاوران کوفه بود.[۲] حر که به دستور ابن زیاد برای مقابله با امام حسین(ع) رهسپار شده بود، در ذی حُسم با امام حسین(ع) روبه رو شد.[۳] وی سپس از کار خود پشیمان شد و به امام حسین پیوست[۴] و جزو نخستین کسانی بود که در دفاع از آن حضرت در کربلا به شهادت رسید.[۵] معمولا روضه حر در شب و روز چهارم محرم خوانده می‌شود.[۶] این نام گذاری‌ها جهت بزرگداشت شهدای کربلا است.[۷] بدین جهت گاه با اختلاف در شب‌های اول محرم همراه بوده و گاهی روضه حر در شب سوم خوانده می‌شود.[۸] در مجلس روضه حر پس از بیان ویژگی‌های شخصی وی اعم از شجاعت و ارادت به اهل بیت، به مواجهه وی با امام حسین(ع) در راه مکه و کوفه پرداخته داستان توبه حر بیان می‌شود. در این داستان که امام حسین(ع) با گشاده‌رویی توبه حر را قبول کند زمینه برای تشریح مسئله توبه و بخشندگی امام حسین(ع) فراهم می‌شود. در پایان ضمن بیان کیفیت شهادت حر و آمدن امام حسین(ع) بر بالای سر وی، گریزی به تنهایی امام در هنگام شهادت زده می‌شود.[۹][۱۰] همچنین در بعضی از این مجالس داستان نبش قبر حر توسط یکی شاهان صفوی و مواجه شدن با پیکر سالم حر نقل می‌شود.[۱۱]

روضه شب سوم ـ حكايت حر ؛ حماسه توبه و تصميم

داستان «حر» يكي از عجيب‌ترين و عبرت آموزترين وقايع عاشوراست.
وي رادمردي پهلوان و سرداري نيرومند بود. برخي او را "دليرترين مرد كوفه" مي دانستند. اهميت اين لقب آنگاه معلوم مي شود كه بدانيم كوفه شهري نظامي بود كه به عنوان اولين دژ اسلام در برابر ابر قدرت اول آن زمان يعني امپراتوري ايران بنا شده بود؛ لذا بيشتر ساكنان آن را سپاهيان و سرداران نامي عرب و عجم تشكيل مي دادند.
هنگامي كه به عبيدالله خبر دادند كه امام حسين  علیه السلام به عراق رسيده است وي «حر» را به همراه حدود 1000 سرباز فرستاد تا راه را بر ايشان ببندد و يا او را به دارالاماره ببرد.
هنگامي كه حر از قصر عبيدالله خارج شد صدايي از پشت سرش شنيد كه گفت: «حرّ! شادباش كه به سوي خير مي‌روي!». حر به سوي صدا برگشت و كسي را نديد. با تعجب از خود پرسيد : «اين چه بشارتي بود؟ و اين چه خيري است كه به جنگ حسين بروم؟».
در گرماي نيمروز، سپاه حر به كاروان امام رسيد. امام هنگامي كه تشنگي آنان را ديد به ياران فرمود : «به اين جماعت و اسبانشان آب دهيد» و وقتي مشاهده كرد كه يكي از سربازان نمي‌تواند آب بخورد و آب از مشك بيرون مي‌ريزد خود برخاست و با دستان مباركش وي را سيراب كرد.
اين مهر و عطوفت امام  علیه السلام را ببينيد و با آنچه همين سپاهيان كوفه با وي كردند مقايسه كنيد. حسين اسبان آنان را سيراب كرد اما آنان آب را از فرزندان حسين دريغ كردند.
تا تمامي لشگريان آب نوشيدند وقت نماز شد. امام از خيمه بيرون آمد خطبه‌اي كوتاه خواند و گفت : «اي مردم! من نزد شما نيامدم تا وقتي كه نامه‌هاي شما رسيد و فرستادگان شما آمدند و گفتند نزد ما بيا كه ما امامي نداريم. حال اگر بر همان عهد و پيمان هستيد بگوييد و اگر بر عهدتان نيستيد و آمدن مرا ناخوش داريد از همينجا باز مي‌گردم»
سپس به حر فرمود : مي‌خواهي با اصحاب خود نماز گزاري؟ گفت : نه، ما همه با تو نماز مي‌گزاريم.
امام پس از نماز به خيمه خود رفت و حر نيز به جمع سپاهيان خويش برگشت. هنگام نماز عصر، دوباره امام بيرون آمد و نماز خواند و سپس روي به كوفيان كرد و فرمود : «اي مردم! اگر از خدا بترسيد و حق را براي اهلش بدانيد خداي تعالي بيشتر از شما راضي مي‌گردد. ما اهل بيت محمد  علیه السلام به تصدي امر خلافت از مدعياني كه اين مقام از آن آنها نيست و با شما به ستم رفتار مي‌كنند شايسته‌تريم. اما اگر ما را نمي‌پسنديد و حق ما را نمي‌شناسيد و رأي شما غير از آن چيزي است كه در نامه‌ها فرستاديد و نمايندگان شما گفتند، از نزد شما بر‌مي‌گردم.» حرّ گفت : «سوگند به خدا كه من از اين نامه‌ها و نمايندگان كه مي‌گويي چيزي نمي‌دانم.» امام به يكي از همراهان گفت تا خورجيني را بياورد كه انباشته از نامه‌هاي كوفيان بود. امام نامه ها به حر نشان داد. حر گفت : «من از كساني كه اين نامه‌ها را نوشتند نيستم. به من دستور داده‌اند كه وقتي تو را ديدم از تو جدا نشوم تا نزد عبيدالله به كوفه برويم». امام به ياران و نيز زنان كاروان دستور داد كه سوار شوند و فرمود : «باز گرديد.» اما سپاهيان حر راه برگشت را نيز سد كردند.
گفتگو ميان امام و سپاهيان كوفه به نتيجه نرسيد و سرانجام كاروان امام مجبور به فرود آمدن در سرزمين كربلا شد...
اما در روز عاشورا هنگامي كه حر، فرياد امام را شنيد كه مي‌فرمود : «اما من مغيث يغيثنا لوجه الله؟ اما من ذابّ يذبّ عن حرم رسول الله؟ ـ آيا فريادرسي هست كه به خاطر خدا ما را ياري كند؟ آيا مدافعي هست كه از حرم رسول خدا دفاع كند؟» نزد عمر سعد رفت و گفت : «آيا واقعا مي‌خواهي با اين مرد بجنگي؟» عمر پاسخ داد : «آري» حر پرسيد : «چرا پيشنهاد او را كه مي‌خواهد باز گردد نمي‌پذيري؟» عمر گفت : «اگر كار به دست من بود مي‌پذيرفتم ولي عبيدالله به اين امر راضي نمي‌شود».
اينجا بود كه حر فهميد يزيديان براي كشتن امام  علیه السلام مصمم هستند. از اين فكر لرزه بر اندامش افتاد... در يك سوي ميدان، فرزند پيامبر  صلی الله علیه و آله و خاندان وحي را مي‌ديد و در سوي ديگر دشمنان رسول خدا را؛ در يك سوي ميدان بنده صالح خداوند را مي‌ديد و در سوي ديگر خليفه غاصبي را كه علنا شراب مي‌نوشيد و محرمات را حلال و حلال خدا را حرام مي‌كرد؛ در يك سوي ميدان عشق و شهادت را مي‌ديد و در ديگر سوي آن پليدي و خيانت؛ در يك سو سعادت مي‌ديد و در ديگر سو شقاوت...
حر تصميم نهايي خود را گرفت و در حاليكه فرمانده هزاران سوار بود بدنيا پشت پا زد و به بهانه آب دادن به مركب خود از لشگر يزيد دورتر و دورتر.و به خيمه‌گاه حق نزديك‌تر و نزديك‌تر شد.
«مهاجر بن اوس» كه همراه حر بود از وي پرسيد : «چه فكري در سر داري؟ آيا مي‌خواهي به حسين حمله كني؟» حر جواب نداد و لرزه تمام اندام او را گرفته بود. مهاجر گرفت : «به خدا سوگند كه تو را تا به حال در چنين حالتي نديده‌ام. اگر از من نام دليرترين اهل كوفه را مي‌پرسيدند از تو نمي‌گذشتم» حر پاسخ داد : «والله خود را ميان بهشت و دوزخ مخير مي‌بينم، و اگر مرا پاره پاره كنند يا بسوزانند چيزي را بر بهشت نمي‌گزينم». آنگاه اسب خويش را تازاند و به سوي كاروان امام  علیه السلام شتافت.
حر، وقتي به امام  علیه السلام رسيد با ندامت دست بر سر گذاشت و گفت : «اللهم اليك أنبت فتب علیّ فقد ارعبت قلوب اوليائك و أولاد بنت نبيّك ـ خداوندا به سوي تو بازگشتم پس توبه مرا بپذير زيرا من بودم كه هول و هراس در دل دوستان تو و فرزندان دختر رسول تو افكندم». سپس شرمگينانه به امام  علیه السلام عرض كرد : «فداي تو شوم اي پسر رسول خدا! من بودم كه راه بازگشت را بر تو بستم و عرصه را بر تو تنگ كردم چرا كه هرگز فكر نمي‌كردم اين مردم پيشنهاد تو را نپذيرند و كار را به اينجا بكشانند. به خدا سوگند كه اگر مي‌دانستم چنين مي‌شود هرگز راه را بر تو نمي‌گرفتم. اينك پشيمانم و از كرده خويش نزد خداوند توبه مي‌كنم. آيا من امكان توبه دارم؟»
ميهمان بودي تو ، اول من به رويت راه بستم *** چون ندانستم نبايد راه بر مهمان بگیرم
آمدم اكنون كه قلب زينبت را شاد سازم *** تا كه از زهرا به محشر سرخط غفران بگیرم
آمدم تا اصغرت را عذرخواه خويش سازم *** آمدم تا اكبرت را دست بر دامان بگیرم
امام فرمود : «آري. خداوند توبه تو را بپذيرد! از اسب فرود آي.» حر عرض كرد : «چون من نخستين كسي بودم كه به رويارويي تو آمدم مي‌خواهم پيش از همه در مقابل تو كشته شوم، شايد كه در روز حساب دستم در دست جدت قرار گيرد».
دست رد بر سینه ام مگذار و بگذر از خطایم *** تا به راهت سینه را در معرض پیکان بگیرم
امام  علیه السلام به حر اذن جهاد داد. حر در مقابل حضرت ايستاد و خطاب به لشگر كوفه فرياد زد : «اي اهل كوفه! اين بنده صالح خدا را دعوت كرديد و وقتي آمد او را رها كرديد؟! به او گفتيد ما در راه تو جانبازي مي‌كنيم و وقتي آمد شمشير بر او كشيديد و نمي‌گذاريد در زمين پهناور خداوند به سويي رود؟ يهود و نصاري و مجوس از آب فرات مي‌نوشند و شما او را و زنان و دختران و خاندان او را از آن محروم كرده‌ايد؟ خداوند روز تشنگي بزرگ، شما را سيراب نكند چرا كه پاس حرمت محمد را نداشتيد». سپاه دشمن كه تاب و تحمل سخنان حر را نداشتند.او را تيرباران كردند. پس حر، رجز خواندن آغاز كرد و همراه با «زهير» به لشگر دشمن حمله نمود و بسختي جنگيد و عده زيادي از دشمنان را كشت تا اينكه دسته جمعي بر او حمله كردند و وي را به شهادت رساندند.
امام  علیه السلام خود را به پيكر پاك حر رساند و خطاب به او گفت : «اي حر! براستي همانگونه كه نامت را نهاده‌اند در دنيا و آخرت حر هستي». آنگاه با دستمالي سر حر را كه از آن خون جاري بود بست.
آري؛ امام حسين  علیه السلام خود را به هر كدام از يارانش كه شهيد مي‌شدند مي‌رساند و پيكر پاكشان را در آغوش مي‌گشيد اما دلها بسوزند و چشمان بگريند براي او كه تنها و بي كس در گودال قتلگاه افتاده و دشمن بر سينه‌اش نشسته بود...
الا لعنة الله علی القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون.
منابع اصلي:
1. سيد بن طاووس ؛ اللهوف في قتلی الطفوف ؛ قم: منشورات الرضي، 1364 .
2. شيخ عباس قمي ؛ نفس المهموم ؛ ترجمه و تحقيق علامه ابوالحسن شعراني ؛ قم: انتشارات ذوي‌القربی، 1378 .

روضه حر - ويکی شيعه - مرقد حر بن یزید ریاحی - ویکی حج - روایت مقتل های معتبر از شهادت حر ریاحی در ظهر عاشورا - حر بن یزید ریاحی - ویکی فقه - توبه حر بن یزید ریاحی - ویکی فقه - روضه حر بن یزید ریاحی درارشاد شیخ مفید - اشعار جدید شهادت حضرت حر بن یزید ریاحی - اشعار و نوحه هایی در مدح و رثای حرّ بن یزید ریاحی - اشعار مناسبتی- حر بن یزیدریاحی - كتاب موبايل محرم وصفر

روضه های محرم تا اربعین - روضه های دهه اول محرم


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ | 12:16 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

  حیّ علی العزاء * حیّ علی البكاء

حیّ علی العزاء * حیّ علی البكاء

حیّ علی العزاء - حیّ علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

ماه عزاشده – شورونواشده - هركوی وبرزنی - بزم عزابپا

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

ماه محرم است - اندوه وماتم است - درقلب شیعیان - برشاه اولیا

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

اندرغمِ حسین - عالم بشوروشین - نام حسین بود - زینت برای ما

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

جنّ وملك شده - عرش وفلك شده - درماتم حسین - غرقِ غم وعزا

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

رختِ سیه ببر - شال عزابسر - بنما توباقری - دراین مَهِ عزا

حی علی العزاء - حی علی البكاء - فی ماتم الحسین - مظلوم كربلا

یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله - یاحسین یاثارالله

ماهِ خون ماهِ محرم آمده

ماهِ خون ماهِ محرم آمده - ماهِ اشك و آه و ماتم آمده

باز از نو روزِ عاشورا شده - دل پریشان حضرتِ زهرا شده

باز شد تجدیدِ حزن و اشك و آه - باز لعنت بر یزیدِ رو سیاه

ماهِ حزنِ آلِ احمد آمده - ماهِ غم بهرِ محمّد آمده

گفت صادق اینچنین یابن الشّبیب - باش محزون ازبرای آن غریب

شیعیان را آمده ماهِ عزا - برحسین آن یادگار مصطفی

شیعیان را آمده ماهی دگر - درعزای زادهِ خیر البشر

ماه ماهِ بی وفائیها بود - ماهِ ظلم و بی پناهیهابود

بی وفائی شد دراین مه آشكار - از گروهی بی وفای روزگار

بی وفائیها شده ازكوفیان - با حسین بعد از امیر مؤمنان

كوفیان كردند دعوت از حسین - ازبرای خنجرو تیرو سُنین

كوفیان بس نامه ها بنوشته اند - ریسمانها از خیانت رشته اند

چونكه شد از كوفیانِ بی وفا - نامه ها سوی عزیزِ مصطفی

شد حسین ویاوران سوی عراق - با زن وفرزند و با زین ویراق

آمد و آمد شهنشاهِ حجاز- طی نمود این راهِ بس دورو دراز

چون بنزدیكِ فرات آن شه رسید - زین طرف ده صد سوار از ره رسید

راهها بستند با صدها سوار - عاملانِ آن یزیدِ نابكار

راهِ پیش و پس نبود آنجا دگر - از برای زادهِ خیر البشر

آخرین منزل زمینِ كربلا - گشت طبقِ وعدهِ قالوا بلی

حال بنگر قصّهِ این میهمان - كامده با نامه های كوفیان

كوفیان با او چه كردند از عناد - دستِ بیعت داده با ابن زیاد

مُتّحد با شامیانِ رو سیاه - برعلیهِ آن غریبِ بی پناه

راهها بستند و آنگه آب را - سربریده تشنه لب میراب را

آب بُد مهریهِ دختِ نبی - تشنه لب اینك زن و مردو صبی

العطش گویان صغیر و هم كبیر - جمله از مرد و زن و بُرنا و پیر

چون صدای العطش درخیمه ها - شدبلندازشیرخوارو بچه ها

شدروان سقّا سوی شطِّ فرات - تا رساند خیمه زان آبِ حیات

كف بزیرِ آب برد آن با وفا - تا خورد یك جرعه آبی با صفا

لیك یادی كرد از لب تشنگان- كه بلند است آهشان بر آسمان

آب كف را داد ازكف بی درنگ - مشك را بردوش كردو شد به جنگ

بی مها با زد به قلبِ آن سپاه - برگروهِ بی حیای دین تباه

اسب را میتاخت سوی خیمه ها - تا رساند آب را بر بچه ها

لیك تیری از عدو بر مشك شد - چشمِ سقّا پرزخون و اشك شد

با كمینهائی زاعدای پلید - تشنه لب شد حضرتِ سقّا شهید

تشنه كامان همچنان در خیمه ها - تشنه لب ماندند با افغان و آه

درتلظّی اصغر است آن شیرخوار - واز عطش گریان چو ابرِ نو بهار

برد بابش سوی آن میدانِ تیر - تا دهند آبی برآن طفل صغیر

حرمله تیرِ سه شعبه دركمان - برگلوی اصغرآمد ناگهان

جای تیر از آب سیرابش نمود - اندر آغوشِ پدر خوابش نمود

تشنه لب اكبر به میدان میرود - سوی میدان او خرامان میرود

العطش گویان و با قلب كباب - باز گردد سوی خیمه نزد بابِ

جرعهِ آبی نباشد در خیام - تاخورد آن زادهِ خیر الانام

بازمیگردد سوی میدانِ كین - همرهِ او حضرتِ روح الامین

با لبِ تشنه همی رزمد علی - درفرار از پیشِ او هر پردِلی

عاقبت شد با لبِ عطشان شهید - نزد جدّش مصطفی شد رو سپید

سرورِ لب تشنگان در قتلگاه - رو كند با شامیانِ رو سیاه

مردمان یك جرعه یِ آبم دهید - محض جدّو مادرو بابم دهید

این فرات و آب مهرِ مادرم - هست و من ذرّیهِ پیغمبرم

لیك شد پاسخ زشمرِ روسیاه - تیغِ تیز و خنجرو حلقومِ شاه

سرورِ لب تشنگان لب تشنه رفت - آب خورد از تیغ تیزو دشنه رفت

عصرِ عاشورا سرِ آن نازنین - شدبریده ازبدن با ظلم وكین

تشنه لب راسش بریدند ازقفا - شدزمین درزلزله از آن جفا

قرصِ خورشید اندر آن دم خون گرفت - وحش وطیر از غم رهِ هامون گرفت

یك صدابینِ زمین و آسمان - شد بلند آمد بگوشِ مردمان

گفت با صوتی بلند و منجلی - قد قُتل اینك حسین بن علی

زینب و اهل حرم ازخیمه ها - جمله سركردند آه وناله ها

با صدای یا حسین و یا حسین - رو بسوی قتلگه با شورو شین

برسرو سینه زنان، نوحه كنان - خواهران ودختران و كودكان

باقری گوید به صبح وظهرو شام - برلبان تشنه ات ازما سلام

اَلسّلام ای زادهِ زهرا حسین - اَلسّلام ای نور چشم عالمین

اَلسّلام ای شاهِ بی غسل و كفن - اَلسّلام ای كشتهِ دور از وطن

اَلسّلام ای وارث عیسی ونوح - اَلسّلام ای شاهِ با فرّ و شكوه

اَلسّلام ای زادهِ خون خدا - اَلسّلام ای شاهِ مصباح الهُدا

وارث موسی و آدم اَلسّلام - وارث زهرا وخاتم اَلسّلام

ای حسین ای زادهِ خیرُ الاَنام - برتو تا صبح قیامت اَلسّلام

السّلام ای زاده یِ زهرا حسین - السّلام ای نورِ چشمِ عالمین

آمده باز محرم

آمده باز محرم – موسم عزا و ماتم

ماهِ مردانِ خداشد – موسمِ شور و نوا شد

ماهِ خون، ماهِ حسین است – ماهِ شاه عالمین است

ماهِ زینب، ماهِ عبّاس – ماهِ پر پر شدن یاس

ماهِ اکبر، ماهِ اصغر – ماهِ آن گلهای پرپر

ماه کلثوم و رُقیّه – ماهِ صغرا و سُکینه

ماهِ زین العابدین است – ماه قتل شهِ دین است

ماهِ صبر و استقامت – ماه مردی و شهامت

ماهِ جانبازی یاران – در ره یاریِ قرآن

ماهِ سرهایِ به نیزه – از عربهایِ عُنیزه

ماهِ خونین تنِ شاه است - در میانِ قتلگاه است

همه جا شورو نوا شد – همه جا روضه بپا شد

همه جا کشور ایران - شورِ عاشورا بپا شد

همگی گشته سیه پوش – علمِ حسینی بر دوش

همه عاشق حسینند – همه یارِ زینبینند

همگی غرقِ عزا یند - به هوایِ کربلا یند

همگی با چشمِ گریان – از ستمها همه حیران

همگان سینه زنانند – بر حسین ناله کنانند

همه جا مجلسِ روضه – گریه و ناله و نوحه

بر لبِ جمله ی ماها – نوحه و ذکر و دعاها

همه جا ذکرِ حسین است – یاد شاهِ عالمین است

برلبِ جمله عزیزان – یا حسین شاهِ شهیدان

باقری ماهِ محرّم –  آمده با اشک و ماتم

آمده باناله و آه –  آمده با اشکِ جانکاه

رخت عزا دربركنید

رختِ عزا دربركنید - ماهِ محرم آمده

خاكِ عزا برسركنید - ماهِ محرم آمده

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

ایام شادی رفته و - ایام ماتم آمده

ایام سوگِ اشرفِ - اولادِ آدم آمده

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

برسردرِهرخانه ای - یك پرچمی برپاشده

یعنی محرّم آمده - ایام عاشوراشده

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

بهرحسین بن علی - نوحه كنان زهراشده

درهرخیابان ومحل - یك مجلسی برپاشده

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

نوحه كنان، سینه زنان - با اشك وبا آه وفغان

هرمسجد و هرخانه ای - مردوزن و پیروجوان

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

ماه محرم آمده - برپاشده بزم عزا

ای باقری درهرمحل - بهرشهیدكربلا

جانم حسین جانم حسین - ای جان جانانم حسین

جانم حسین ، حسین ، حسین - جانم حسین ، حسین ، حسین

حسین،حسین،حسین،حسین

حسین،حسین،حسین،حسین

آمد محرّم = ایّام ماتم

آمد محرّم = ایّام ماتم - آمد بدشت كربلا یك كاروان غم

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

ماه عزاشد = ماتم بپاشد - سبط نبی وارد بدشت كربلاشد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

شاه شهیدان = باخیل یاران - با غصّه وغم واردِ دشت بلا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

باظلم وكینه = او ازمدینه - عازم بسوی مكّه وكرببلا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

قبل ازمحرم = آن شاه عالم - ازمكّه سوی سرزمینِ نینوا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

در راه جانان = بگذشته ازجان - ازملك ومال و خانمانِ خودجدا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

منزل بمنزل = یك كاروان دل - صد دل نموده یكدل و سوی خدا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان

دردشت و صحرا = آن شاه بطحا - ای باقری با ظلم وكینه مبتلا شد

حسین حسین جان،حسین حسین جان - حسین حسین جان،حسین حسین جان


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ | 12:12 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

برگوشهامان میرسد - آوایِ زنگِ قافله

برگوشهامان میرسد - آوایِ زنگِ قافله

این قافله تا کربلا - دیگر ندارد فاصله

طی کرده یک راهِ دراز - این قافله تاکربلا

از مکه تا کرببلا - طی کرده است این راه را

از مکّه راه افتاده اند - آنان بیوم التّرویه

راهی بسویِ کربلا - بعد از طواف و تلبیه

از هشتم ذیحجّه و - ازمکّه راه افتاده اند

لبِیکَ یا سبط النّبی - این عاشقان سر داده اند

ازمکّه تا کرببلا - این راه را پیموده اند

از خان و مان و زندگی - این جمله دل ببریده اند

از خان و مان بگذشته اند - این همرهانِ قافله

از مال و جان بگذشته اند - این مؤمنانِ کامله

هفتاد و دو یارانِ دین - بر گردِ آن حبل المتین

این راه را پیموده اند - بر یاریِ قرآن و دین

بر یاریِ دینِ خدا - تا پایِ جان اِستاده اند

این جمعِ انصار الحسین - سرها بکف بنهاده اند

ازشیرخواره تا جوان - مردان پیر و کودکان

تا بانوان و دختران - باشد میانِ همرهان

هم اصغر و هم اکبر و - عبّاس و قاسم تا حبیب

باشد میانِ قافله - با ذکرِ لب ام من یُجیب

از جعفر و عبداللّه و - جون و جناده تا بُریر

از حنظله تا خالد و - سعد و سعید و هم زُهیر

باشد میانِ قافله - همراهِ سبطِ مصطفی

همراهِ آن ثار اللّه و - آن نورِ چشمِ مرتضی

ای باقری هفتادودو - یاران وانصارِ حسین

در کربلا جان داده جُز - فرزندِ بیمارِ حسین

سروده شده توسط باقری پوراول محرم سال 1398


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ | 12:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

باز گشت اهلبیت به مدینه و پایان سفر کربلا و کوفه و شام

سفر طولانی اهل بیت (علیه‌السّلام) که از مدینه آغاز شده بود سرانجام به مدینه ختم شد. اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام) که پس از واقعه کربلا به عنوان اسیر به شام اعزام شده بودند سرانجام پس از روشنگری های حضرت زینب به دستور یزید راهی مدینه شدند. در منابع آمده است: «و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیدنا و مولانا ابی عبدالله (علیه‌السّلام) من الشام الی مدینة الرسول»[۱]  [۲]  . بیستم ماه صفر اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام) از شام به مدینه بازگشتند. امام سجاد (علیه‌السّلام) قبل از ورود به مدینه «بشیر بن جذلم» را که در سرودن شعر توانایی داشت، به شهر فرستاد تا خبر ورود اهل بیت (علیه‌السّلام) و شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) را اعلام کند. بشیر به شهر آمد و این اشعار را در رثای امام حسین (علیه‌السّلام) و شهدای کربلا خواند: «یا اهل یثرب لا مقام لکم بها - قتل الحسین فادمعی مدرار - الجسم منه بکربلا مضرج - والراس منه علی القناة یدار»[۳]  [۴]  [۵]  [۶]  [۷]  . ‌ای اهل مدینه دیگر در مدینه نمانید، حسین را کشتند، جسم عریان او را در کربلا رها کردند و سر او را بالای نیزه شهر به شهر گرداندند.» او خبر شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) را اعلام کرد. سپس گفت: «هذا علی بن الحسین مع عماته و اخواته قد حلوا بساحتکم و نزلوا بفنائکم و انا رسوله الیکم اعرفکم مکانههم[۸]  [۹]  [۱۰]  . اکنون علی بن حسین (علیه‌السّلام) با عمه‌ها و خواهرانش، نزدیک شهر رسیده‌اند و من قاصد او هستم که جای او را به شما نشان دهم.» . مردم با گریه و زاری به استقبال اسرا شتافتند. امام سجاد (علیه‌السّلام) در بین مردم به سخنرانی پرداخت و خبر شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش و اسارت اهل بیتش را اعلام کرد. بشیر می گوید: مردم مدینه یکپارچه مرا ترک کرده و با سرعت به سوی محل استقرار تازه واردین به حرکت در آمدند من اسبم را تاخت کردم و به سوی آنجا شتافتم اما دیدم با ازدحام مردم تمامی راهها بسته شده و همه مکانها به اشغال در آمده است. از سر ناچاری از اسب پیاده شده و بر سر و دوش مردم گام بر می داشتم تا به نزدیکی خیمه حضرت علی بن الحسین رسیدم، حضرت هنوز داخل خیمه بودند و با خود پارچه ای داشتند که با آن اشک چشمان خود را تمیز می کردند. پشت سر حضرت خادم حضرت قرار داشت و چهار پایه ای به همراه داشت. او آن چهار پایه را بیرون آورد به زمین گذاشت و حضرت آمدند و بر روی آن نشستند در حالیکه نمی توانست از گریه خود جلوگیری نماید، در این حال صدای مردم به گریه و ناله بلند بود و زنها و کنیزان همه ضجه می زدند. مردم از هر سو به حضرت تسلیت می گفتند. آری، آن بیابان پر از شیون و اندوه شدید بود. حضرت زین العابدین با دستان خود اشاره کردند: آرام باشید و مردم به پاس ادب حضرت همه ساکت شدند سپس حضرت خطبه ای خواندند که در آن پرده از مظالم دستگاه اموی برداشته و عمق فاجعه عظمایی که رخ داده بود را برای مردم بیان کردند و وظیفه همگان را در مقابل آن که همان تبرّی از دشمنان و ولاء اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است را بیان کردند و سپس وارد مدینه شدند و در آنجا به عزاداری در کنار قبر حضرت پیامبر مشغول شدند.  آن حضرت سایر مصائب کربلا همچون بر نوک نیزه کردن سر آن حضرت و شهر به شهر گرداندن اسرا را اعلام کرد. «ایها الناس ان الله و له الحمد ابتلانا بمصائب جلیلة و ثلمة فی الاسلام عظیمة قتل ابو عبدالله و عترته و سبی نساؤه و صبیته و داروا براسه فی البلدان من فوق عامل السنان»[۱۱]  [۱۲]  . در بخشی از سخنان امام سجاد (علیه‌السّلام) آمده است: کدام دلی است که در این مصیبت نسوزد،؟ و کدام چشمی است که نگرید؟ ‌ای مردم می‌دانید که ما را پراکنده ساختند و به اسارت گرفتند و بی آنکه جرمی داشته و یا کار ناپسندی انجام داده و یا تغییری در دین اسلام داده باشیم ما را از خانه و کاشانه آواره ساختند. ‌ای مردم کدام قلبی است که از کشتن او شکسته نشود؟ و کدام دلی است که در این مصیبت محزون و غمناک نگردد؟ و کدام چشمی است که به یاد او اشک نریزد؟ و کدام گوشی است که از این فاجعه که به اسلام وارد ساختند، توان شنیدن آن را داشته باشد؟ هرگز با پیشینیان ما این چنین رفتار نکرده بودند. به خدا چنانچه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به جای سفارشی که درباره ما کرده بود، فرمان می‌داد که با ما نبرد کنند، هرگز از این بدتر نمی‌کردند. انا لله و انا الیه راجعون، این مصیبت بزرگ و فاجعه سهمناک که بر ما روی آورد تا چه اندازه دردناک و سوزنده و سخت و تلخ بود. از خدای می‌خواهیم که در برابر این شداید و مصائب اجر و رحمت عطا کند و از دشمنان ما انتقام کشد و داد ما مظلومان را از ستمکاران بازجوید. زیرا که او عزیز و انتقام گیرنده است.» «... و الله لو ان النبی تقدم الیهم فی قتالنا کما تقدم الیهم فی الوصاءة بنا لما ازدادوا علی ما فعلوا بنا....»[۱۳]  [۱۴]  . این کلام امام سجاد (علیه‌السّلام) نشان از عمق فاجعه کربلا وعظمت مصائبی بود که بر امام حسین (علیه‌السّلام) یاران آن حضرت و اسرای کربلا رفته بود. امام سجاد (علیه‌السّلام) (علیه‌السّلام) که تا ۳۴ سال پس از واقعه کربلا زنده ماند، همواره تلاش می‌کرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد. هرگاه آب می‌نوشید به یاد پدر بود بر مصایب امام حسین (علیه‌السّلام) گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت.[۱۵]  [۱۶]  [۱۷]  . در روایتی آن حضرت به عنوان یکی از «بکائون» (بسیار گریه کنندگان) ذکر شده است. امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «البکاءون خمسة آدم و یعقوب و یوسف و فاطمة بنت محمد و علی بن الحسین فاما آدم فبکی علی الجنة... اما علی بن الحسین فبکی علی الحسین عشرین سنة او اربعین سنة...» انی ما اذکر مصرع بنی فاطمة الا خنقتنی لذلک عبرة[۱۸]  [۱۹]  [۲۰]  . بسیار گریه کنندگان پنج نفرند: آدم (علیه‌السلام)، یعقوب (علیه‌السلام)، یوسف (علیه‌السلام)، حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) و علی بن حسین (علیه‌السلام). آدم بر رانده شدن خویش از بهشت گریه می‌کرد... امام سجاد (علیه‌السّلام) بر پدرش بیست یا چهل سال، گریه کرد. هر گاه غذایی برای حضرت می‌آوردند، گریه می‌کرد. یکی از غلامان آن حضرت عرض کرد: آقا می‌ترسم هلاک شوید. حضرت فرمود: من شکوه و غم واندوه خویش را نزد خدا می‌برم و از خدا می‌دانم چیزی را که شما از جانب او نمیدانید.[۲۱]  . او می‌فرمود: یعقوب پیغمبر دوازده پسر داشت، خداوند یکی از پسرانش را از نظر او غایب کرد و از حزن و اندوه دوری آن پسر موی سرش سفید گردید و پشتش خمیده و چشمش از بسیاری گریه نابینا شد، و حال آن که پسرش در دنیا زنده بود، و لکن من به چشم خود پدر و برادرم را با هفده تن از اهل بیتش، کشته و سر بریده دیدم، «فکیف ینقضی حزنی» پس چگونه حزن من به پایان رسد و گریه‌ام کم شود؟.[۲۲]  [۲۳]  [۲۴]  [۲۵]  [۲۶] . پس از مراسم باشکوه استقبال از کاروان اسرای حسینی توسط اهالی شهر مدینه، اهل بیت به همراهی حضرت سجاد علیه السلام وارد مدینه شدند. آنگاه همه‌ی کاروان اسرای حسینی به مسجد رفتند و مصائب کربلا را برای مردم باز گفتند. داغ ها تازه شد و حزن و اندوه فراوان مردم را فرا گرفت. همه در سوگ شهیدان کربلا نوحه‌سرایی می کردند و می‌گریستند. آن روز مانند روز رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله شده بود که تمام مردم مدینه جمع شده بودند و عزاداری می‌کردند. نوحه سرایی ام کلثوم و زینب سلام الله علیها در کنار قبر جدشان، حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، و مادرشان، حضرت فاطمه سلام الله علیها بسیار جانگداز بود. حضرت سجاد علیه السلام نیز به زیارت قبر پیامبر رفت، صورت بر قبر مطهر نهاد و گریست؛ و این اشعار را خواند: «ای جد بزرگوار و ای بهترین پیامبران! با تو راز و نیاز می کنم. محبوب تو، حسین علیه السلام، کشته شد، نسل تو از هم پاشید و ضایع گشت. با تو راز می گویم در حالی که محزون و بیمار و هراسان و اسیر هستم و کسی نیست از من دفاع کند. ما را اسیر کردند همان‌گونه که کنیزان را به اسیری می‌برند. آن چنان به ما آسیب رسیده که بدن‌هامان یارای تحمل را ندارند.» . همه‌ی وابستگان دودمان نبوّت و امامت که در مدینه بودند نیز همراه امام و سایر خاندان اهل بیت عزاداری می‌کردند، از جمله ( ام سلمه )، همسر پیامبر، ( ام البنین )، مادر حضرت عباس علیه السلام، دختران عقیل، برادران امیرالمؤمنین علی علیه السلام، و بسیاری از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم.  حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) نیز در مدینه اقداماتی را در تبلیغ اهداف و پیام امام حسین (علیه‌السّلام) و زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا انجام داد که موجب ترس و وحشت حکومت یزید گردید. حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) پس از ورود به مدینه و استقبال جمع زیادی از گروه‌های عزادار از وی «به طرف مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حرکت کرد و در مقابل درب ورودی روضه نبوی در حالی که دو طرف در مسجد را گرفته بود، خطاب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفت: «یا جداه انی ناعیة الیک اخی الحسین» ‌ای جد بزرگوار، من خبر مرگ برادرم حسین (علیه‌السّلام) را برای تو آورده‌ام. زینب پیوسته گریه می‌کرد و اشک و آهش تمامی نداشت. و هر بار که به برادرزاده اش علی بن الحسین (علیه‌السّلام) می‌نگریست، اندوهش تازه و غمش افزوده می‌شد.»[۲۷] [۲۸] . سخن زینب (سلام‌الله‌علیهم) گویی آتش قیامی بود که علیه امویان شعله می‌گرفت. ‌ام کلثوم نیز هنگام ورود به مدینه اشعاری در رثای امام حسین (علیه‌السّلام) سروده است. «مدینة جدنا لا تقبلینا فبالحسرات و الاحزان جئنا الا فاخبر رسول الله عنا بانا قد فجعنا فی ابینا و ان رجالنا بالطف صرعی بلا رؤس و قد ذبحوا البنینا و قد ذبحوا الحسین و لم یراعوا جنابک یا رسول الله فینا...»[۲۹] . حضور حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) در مدینه موجب شد که فرماندار مدینه؛ سعید بن عمرو احساس خطر کند. از این رو نامه‌ای به یزید نوشت و او را از جریان امر و چگونگی خطر دعوت حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) آگاه نمود. بلافاصله از سوی یزید دستوری دائر بر اخراج آن حضرت از شهر رسید، «کانت زینب بنت علی و هی بالمدینة تالب الناس علی القیام باخذ ثار الحسین، فلما قام عبدالله بن الزبیر بمکة، و حمل الناس علی الاخذ بثار الحسین، و خلع یزید، بلغ ذلک اهل المدینة، فخطبت فیهم زینب و صارت تؤلبهم علی القیام للاخذ بالثار، فبلغ ذلک عمرو بن سعید، فکتب الی یزید یعلمه بالخبر، فکتب الیه ان فرق بینها و بینهم» . ام البنین، همسر امام علی علیه السلام است. فرزندان او عباس بن علی علیه السلام ، عبداللّه ، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفر در کربلا در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. آرام گاه وی در قبرستان بقیع در مدینه است. بشير در مدينه ام البنين را ملاقات مي كند و خبر شهادت فرزندانش را به او میدهد. ام البنين پس از ديدن وي مي گويد: از امام حسين علیه السلام مرا خبر بده. بشير مي گويد: عباس را كشتند. ام البنين بازمي گويد: از حسين علیه السلام مرا خبر بده و به همين ترتيب خبر شهادت هر چهار فرزند بزرگوارش را به او مي دهد. ام  البنين با صبر و بصيرتي بي نظير مي گويد: «يا بشير اخبرني عن ابي عبداللّه الحسين علیه السلام. اولادي و من تحت الخضراء كلهم فداءٌ لابي عبداللّه الحسين علیه السلام؛ اي بشير خبر از (امام من) ابا عبداللّه الحسين بده فرزندان من و همه آن چه زير اين آسمان مينايي است فداي ابا عبدالله علیه السلام باد». و آن‌گاه كه بشير خبر شهادت مولا و امام او، حسين بن علي علیه السلام را مي دهد آهي كشيده و با دنيايي از غم و اندوه مي گويد: آه كه بندهاي(رگ‌هاي) قلبم را پاره‌پاره كردي.[۵] . ام البنین پس از باخبر شدن از شهادت فرزندانش، هر روز با نوه‌اش عبیدالله (فرزند عباس) به قبرستان بقیع می‌رفت و در آنجا اشعاری که خود سروده بود، می‌خواند و می‌گریست. اهل مدینه گرد او جمع می‌شدند و همراه او گریه می‌کردند، گفته شده که مروان بن حکم یکی از حاکمان مدینه، نیز با آنان همراه می‌شد.[۱۵] . ام البنین را ادیب و شاعری فصیح و اهل فضل و دانش دانسته‌اند[۱۶] که در رثای حضرت عباس این اشعار را سروده بود و می‌خواند: یا من رَاَی العباس کرّ - علی جماهیر النقد - و وراه من ابناء حیدر - کل لیث ذی لبد - انبئت اَنّ ابنی اصیب - براسه مقطوع ید - ویلی علی شبلی اما - ل براسه ضرب العمد - لو کان سیفک فی ید - یک لما دنا منه احد[۱۷]  . «ای کسی که عباس را دیدی که بر دشمن حمله می‌کرد و فرزندان حضرت علی(ع) پشت سر او بودند. می‌گویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فرود آمده. اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمی‌شد»[۱۸] . ‌ام البنین در کربلا حضور نداشت؛ اما فرزندانش همگی در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسیدند. عثمان با کنیه ابوعمرو در 21 سالگی، جعفر با کنیه ابوعبدالله در 29سالگی[۲۳]و عبدالله (اکبر)[۲۴]با کنیه ابومحمد در 25 سالگی به شهادت رسیدند.[۲۵]عباس که از او با لقب عباس الاکبر و با کنیه ابوالفضل یاد شده است، [۲۶] از دیگر برادران تنی خود بزرگ‌تر و واپسین شهید از آنان است.[۲۷] . سفر طولانی اهل بیت (علیه‌السّلام) که از مدینه آغاز شده بود سرانجام به مدینه ختم شد. اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام) که پس از واقعه کربلا به عنوان اسیر به شام اعزام شده بودند سرانجام پس از روشنگری های حضرت زینب به دستور یزید راهی مدینه شدند. در منابع آمده است: «و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیدنا و مولانا ابی عبدالله (علیه‌السّلام) من الشام الی مدینة الرسول»[۱]  [۲]  . بیستم ماه صفر اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام) از شام به مدینه بازگشتند . امام سجاد (علیه‌السّلام) قبل از ورود به مدینه «بشیر بن جذلم» را که در سرودن شعر توانایی داشت، به شهر فرستاد تا خبر ورود اهل بیت (علیه‌السّلام) و شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) را اعلام کند. بشیر به شهر آمد و این اشعار را در رثای امام حسین (علیه‌السّلام) و شهدای کربلا خواند: «یا اهل یثرب لا مقام لکم بها - قتل الحسین فادمعی مدرار - الجسم منه بکربلا مضرج - والراس منه علی القناة یدار»[۳]  [۴]  [۵]  [۶]  [۷]  . ‌ای اهل مدینه دیگر در مدینه نمانید، حسین را کشتند، جسم عریان او را در کربلا رها کردند و سر او را بالای نیزه شهر به شهر گرداندند.» او خبر شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) را اعلام کرد. سپس گفت: «هذا علی بن الحسین مع عماته و اخواته قد حلوا بساحتکم و نزلوا بفنائکم و انا رسوله الیکم اعرفکم مکانههم[۸]  [۹]  [۱۰]  . اکنون علی بن حسین (علیه‌السّلام) با عمه‌ها و خواهرانش، نزدیک شهر رسیده‌اند و من قاصد او هستم که جای او را به شما نشان دهم.» . مردم با گریه و زاری به استقبال اسرا شتافتند. امام سجاد (علیه‌السّلام) در بین مردم به سخنرانی پرداخت و خبر شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش و اسارت اهل بیتش را اعلام کرد. بشیر می گوید: مردم مدینه یکپارچه مرا ترک کرده و با سرعت به سوی محل استقرار تازه واردین به حرکت در آمدند من اسبم را تاخت کردم و به سوی آنجا شتافتم اما دیدم با ازدحام مردم تمامی راهها بسته شده و همه مکانها به اشغال در آمده است. از سر ناچاری از اسب پیاده شده و بر سر و دوش مردم گام بر می داشتم تا به نزدیکی خیمه حضرت علی بن الحسین رسیدم، حضرت هنوز داخل خیمه بودند و با خود پارچه ای داشتند که با آن اشک چشمان خود را تمیز می کردند. پشت سر حضرت خادم حضرت قرار داشت و چهار پایه ای به همراه داشت. او آن چهار پایه را بیرون آورد به زمین گذاشت و حضرت آمدند و بر روی آن نشستند در حالیکه نمی توانست از گریه خود جلوگیری نماید، در این حال صدای مردم به گریه و ناله بلند بود و زنها و کنیزان همه ضجه می زدند. مردم از هر سو به حضرت تسلیت می گفتند. آری، آن بیابان پر از شیون و اندوه شدید بود. حضرت زین العابدین با دستان خود اشاره کردند: آرام باشید و مردم به پاس ادب حضرت همه ساکت شدند سپس حضرت خطبه ای خواندند که در آن پرده از مظالم دستگاه اموی برداشته و عمق فاجعه عظمایی که رخ داده بود را برای مردم بیان کردند و وظیفه همگان را در مقابل آن که همان تبرّی از دشمنان و ولاء اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است را بیان کردند و سپس وارد مدینه شدند و در آنجا به عزاداری در کنار قبر حضرت پیامبر مشغول شدند.  آن حضرت سایر مصائب کربلا همچون بر نوک نیزه کردن سر آن حضرت و شهر به شهر گرداندن اسرا را اعلام کرد. «ایها الناس ان الله و له الحمد ابتلانا بمصائب جلیلة و ثلمة فی الاسلام عظیمة قتل ابو عبدالله و عترته و سبی نساؤه و صبیته و داروا براسه فی البلدان من فوق عامل السنان»[۱۱]  [۱۲]  . در بخشی از سخنان امام سجاد (علیه‌السّلام) آمده است: کدام دلی است که در این مصیبت نسوزد،؟ و کدام چشمی است که نگرید؟ ‌ای مردم می‌دانید که ما را پراکنده ساختند و به اسارت گرفتند و بی آنکه جرمی داشته و یا کار ناپسندی انجام داده و یا تغییری در دین اسلام داده باشیم ما را از خانه و کاشانه آواره ساختند. ‌ای مردم کدام قلبی است که از کشتن او شکسته نشود؟ و کدام دلی است که در این مصیبت محزون و غمناک نگردد؟ و کدام چشمی است که به یاد او اشک نریزد؟ و کدام گوشی است که از این فاجعه که به اسلام وارد ساختند، توان شنیدن آن را داشته باشد؟ هرگز با پیشینیان ما این چنین رفتار نکرده بودند. به خدا چنانچه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به جای سفارشی که درباره ما کرده بود، فرمان می‌داد که با ما نبرد کنند، هرگز از این بدتر نمی‌کردند. انا لله و انا الیه راجعون، این مصیبت بزرگ و فاجعه سهمناک که بر ما روی آورد تا چه اندازه دردناک و سوزنده و سخت و تلخ بود. از خدای می‌خواهیم که در برابر این شداید و مصائب اجر و رحمت عطا کند و از دشمنان ما انتقام کشد و داد ما مظلومان را از ستمکاران بازجوید. زیرا که او عزیز و انتقام گیرنده است.» «... و الله لو ان النبی تقدم الیهم فی قتالنا کما تقدم الیهم فی الوصاءة بنا لما ازدادوا علی ما فعلوا بنا....»[۱۳]  [۱۴]  . این کلام امام سجاد (علیه‌السّلام) نشان از عمق فاجعه کربلا وعظمت مصائبی بود که بر امام حسین (علیه‌السّلام) یاران آن حضرت و اسرای کربلا رفته بود. امام سجاد (علیه‌السّلام) (علیه‌السّلام) که تا ۳۴ سال پس از واقعه کربلا زنده ماند، همواره تلاش می‌کرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد. هرگاه آب می‌نوشید به یاد پدر بود بر مصایب امام حسین (علیه‌السّلام) گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت.[۱۵]  [۱۶]  [۱۷]  . در روایتی آن حضرت به عنوان یکی از «بکائون» (بسیار گریه کنندگان) ذکر شده است. امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: «البکاءون خمسة آدم و یعقوب و یوسف و فاطمة بنت محمد و علی بن الحسین فاما آدم فبکی علی الجنة... اما علی بن الحسین فبکی علی الحسین عشرین سنة او اربعین سنة...» انی ما اذکر مصرع بنی فاطمة الا خنقتنی لذلک عبرة[۱۸]  [۱۹]  [۲۰]  . بسیار گریه کنندگان پنج نفرند: آدم (علیه‌السلام)، یعقوب (علیه‌السلام)، یوسف (علیه‌السلام)، حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) و علی بن حسین (علیه‌السلام). آدم بر رانده شدن خویش از بهشت گریه می‌کرد... امام سجاد (علیه‌السّلام) بر پدرش بیست یا چهل سال، گریه کرد. هر گاه غذایی برای حضرت می‌آوردند، گریه می‌کرد. یکی از غلامان آن حضرت عرض کرد: آقا می‌ترسم هلاک شوید. حضرت فرمود: من شکوه و غم واندوه خویش را نزد خدا می‌برم و از خدا می‌دانم چیزی را که شما از جانب او نمیدانید.[۲۱]  . او می‌فرمود: یعقوب پیغمبر دوازده پسر داشت، خداوند یکی از پسرانش را از نظر او غایب کرد و از حزن و اندوه دوری آن پسر موی سرش سفید گردید و پشتش خمیده و چشمش از بسیاری گریه نابینا شد، و حال آن که پسرش در دنیا زنده بود، و لکن من به چشم خود پدر و برادرم را با هفده تن از اهل بیتش، کشته و سر بریده دیدم، «فکیف ینقضی حزنی» پس چگونه حزن من به پایان رسد و گریه‌ام کم شود؟.[۲۲]  [۲۳]  [۲۴]  [۲۵]  [۲۶] . پس از مراسم باشکوه استقبال از کاروان اسرای حسینی توسط اهالی شهر مدینه، اهل بیت به همراهی حضرت سجاد علیه السلام وارد مدینه شدند . آنگاه همه‌ی کاروان اسرای حسینی به مسجد رفتند و مصائب کربلا را برای مردم باز گفتند. داغ ها تازه شد و حزن و اندوه فراوان مردم را فرا گرفت. همه در سوگ شهیدان کربلا نوحه‌سرایی می کردند و می‌گریستند . آن روز مانند روز رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله شده بود که تمام مردم مدینه جمع شده بودند و عزاداری می‌کردند . نوحه سرایی ام کلثوم و زینب سلام الله علیها در کنار قبر جدشان، حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم، و مادرشان، حضرت فاطمه سلام الله علیها بسیار جانگداز بود . حضرت سجاد علیه السلام نیز به زیارت قبر پیامبر رفت، صورت بر قبر مطهر نهاد و گریست؛ و این اشعار را خواند: «ای جد بزرگوار و ای بهترین پیامبران! با تو راز و نیاز می کنم. محبوب تو، حسین علیه السلام، کشته شد، نسل تو از هم پاشید و ضایع گشت. با تو راز می گویم در حالی که محزون و بیمار و هراسان و اسیر هستم و کسی نیست از من دفاع کند. ما را اسیر کردند همان‌گونه که کنیزان را به اسیری می‌برند. آن چنان به ما آسیب رسیده که بدن‌هامان یارای تحمل را ندارند.» . همه‌ی وابستگان دودمان نبوّت و امامت که در مدینه بودند نیز همراه امام و سایر خاندان اهل بیت عزاداری می‌کردند، از جمله ( ام سلمه )، همسر پیامبر، ( ام البنین )، مادر حضرت عباس علیه السلام، دختران عقیل، برادران امیرالمؤمنین علی علیه السلام، و بسیاری از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم . حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) نیز در مدینه اقداماتی را در تبلیغ اهداف و پیام امام حسین (علیه‌السّلام) و زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا انجام داد که موجب ترس و وحشت حکومت یزید گردید. حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) پس از ورود به مدینه و استقبال جمع زیادی از گروه‌های عزادار از وی «به طرف مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حرکت کرد و در مقابل درب ورودی روضه نبوی در حالی که دو طرف در مسجد را گرفته بود، خطاب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفت: «یا جداه انی ناعیة الیک اخی الحسین» ‌ای جد بزرگوار، من خبر مرگ برادرم حسین (علیه‌السّلام) را برای تو آورده‌ام. زینب پیوسته گریه می‌کرد و اشک و آهش تمامی نداشت. و هر بار که به برادرزاده اش علی بن الحسین (علیه‌السّلام) می‌نگریست، اندوهش تازه و غمش افزوده می‌شد.»[۲۷] [۲۸] . سخن زینب (سلام‌الله‌علیهم) گویی آتش قیامی بود که علیه امویان شعله می‌گرفت . ام کلثوم نیز هنگام ورود به مدینه اشعاری در رثای امام حسین (علیه‌السّلام) سروده است. «مدینة جدنا لا تقبلینا فبالحسرات و الاحزان جئنا الا فاخبر رسول الله عنا بانا قد فجعنا فی ابینا و ان رجالنا بالطف صرعی بلا رؤس و قد ذبحوا البنینا و قد ذبحوا الحسین و لم یراعوا جنابک یا رسول الله فینا...»[۲۹] . حضور حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) در مدینه موجب شد که فرماندار مدینه؛ سعید بن عمرو احساس خطر کند. از این رو نامه‌ای به یزید نوشت و او را از جریان امر و چگونگی خطر دعوت حضرت زینب (سلام‌الله‌علیهم) آگاه نمود . بلافاصله از سوی یزید دستوری دائر بر اخراج آن حضرت از شهر رسید، «کانت زینب بنت علی و هی بالمدینة تالب الناس علی القیام باخذ ثار الحسین، فلما قام عبدالله بن الزبیر بمکة، و حمل الناس علی الاخذ بثار الحسین، و خلع یزید، بلغ ذلک اهل المدینة، فخطبت فیهم زینب و صارت تؤلبهم علی القیام للاخذ بالثار، فبلغ ذلک عمرو بن سعید، فکتب الی یزید یعلمه بالخبر، فکتب الیه ان فرق بینها و بینهم» . ام البنین، همسر امام علی علیه السلام است. فرزندان او عباس بن علی علیه السلام ، عبداللّه ، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفر در کربلا در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. آرام گاه وی در قبرستان بقیع در مدینه است. بشير در مدينه ام البنين را ملاقات مي كند و خبر شهادت فرزندانش را به او میدهد. ام البنين پس از ديدن وي مي گويد: از امام حسين علیه السلام مرا خبر بده. بشير مي گويد: عباس را كشتند. ام البنين بازمي گويد: از حسين علیه السلام مرا خبر بده و به همين ترتيب خبر شهادت هر چهار فرزند بزرگوارش را به او مي دهد . ام البنين با صبر و بصيرتي بي نظير مي گويد: «يا بشير اخبرني عن ابي عبداللّه الحسين علیه السلام. اولادي و من تحت الخضراء كلهم فداءٌ لابي عبداللّه الحسين علیه السلام؛ اي بشير خبر از (امام من) ابا عبداللّه الحسين بده فرزندان من و همه آن چه زير اين آسمان مينايي است فداي ابا عبدالله علیه السلام باد» . و آن‌گاه كه بشير خبر شهادت مولا و امام او، حسين بن علي علیه السلام را مي دهد آهي كشيده و با دنيايي از غم و اندوه مي گويد: آه كه بندهاي(رگ‌هاي) قلبم را پاره‌پاره كردي.[۵] . ام البنین پس از باخبر شدن از شهادت فرزندانش، هر روز با نوه‌اش عبیدالله (فرزند عباس) به قبرستان بقیع می‌رفت و در آنجا اشعاری که خود سروده بود، می‌خواند و می‌گریست. اهل مدینه گرد او جمع می‌شدند و همراه او گریه می‌کردند، گفته شده که مروان بن حکم یکی از حاکمان مدینه، نیز با آنان همراه می‌شد.[۱۵] . ام البنین را ادیب و شاعری فصیح و اهل فضل و دانش دانسته‌اند[۱۶] که در رثای حضرت عباس این اشعار را سروده بود و می‌خواند: یا من رَاَی العباس کرّ - علی جماهیر النقد - و وراه من ابناء حیدر - کل لیث ذی لبد - انبئت اَنّ ابنی اصیب - براسه مقطوع ید - ویلی علی شبلی اما - لَ براسه ضرب العمد - لو کان سیفک فی ید - یک لما دنا منه احد[۱۷]  . «ای کسی که عباس را دیدی که بر دشمن حمله می‌کرد و فرزندان حضرت علی(ع) پشت سر او بودند. می‌گویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فرود آمده. اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمی‌شد»[۱۸] . ‌ام البنین در کربلا حضور نداشت؛ اما فرزندانش همگی در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسیدند. عثمان با کنیه ابوعمرو در 21 سالگی، جعفر با کنیه ابوعبدالله در 29سالگی[۲۳]و عبدالله (اکبر)[۲۴]با کنیه ابومحمد در 25 سالگی به شهادت رسیدند.[۲۵]عباس که از او با لقب عباس الاکبر و با کنیه ابوالفضل یاد شده است، [۲۶] از دیگر برادران تنی خود بزرگ‌تر و واپسین شهید از آنان است.[۲۷]

اهلبيت عليهم السلام داخل شهر مدينه شدند. چون نظر ايشان بر مرقد منور و ضريح مطهر حضرت رسالت صلي الله عليه و آله و سلم افتاد، فرياد بركشيدند كه وا جداه، وا محمداه، حسين تو را با لب تشنه شهيد كردند و اهل بيت محترم را اسير نمودند، بدون آنكه بر صغير و كبير رحم كرده باشند. پس بار ديگر خروش از اهل مدينه برخاست و صداي ناله و گريه از در و ديوار بلند شد. نقل شده كه حضرت زينب عليهاالسلام چون به در مسجد حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم رسيد دو طرف در را گرفت و ندا كرد: «يا جداه، اني ناعية اليك أخي الحسين عليه السلام» «اي جد بزرگوار، همانا برادرم حسين عليه السلام را كشتند، و من خبر شهادت او را براي شما آورده ام». پيوسته آن مخدره مشغول گريه بود و اشك از چشمش خشك نمي شد، و هرگاه علي بن الحسين عليه السلام را مي ديد، اندوهش تازه تر مي شد و غصه او زيادتر مي گشت . در خبر ديگر آمده كه زينب عرض كرد: يا جداه، اگر در مسجد نامحرم نبود هر آينه بدنم را مي گشودم تا ببيني از بس كه تازيانه خورده ام بدنم كبود است. برخيز حال زينب خونين جگر بپرس - از دختر ستمزده حال پسر بپرس - با كشتگان به دست بلاگر نبوده اي - من بوده ام حكايتشان سر بسر بپرس - از ماجراي كوفه و از سرگذشت شام - يك قصه ناشنيده حديث دگر بپرس - از كودكانت از سفر كوفه و دمشق - پيمودن منازل و رنج سفر بپرس - دارد سكينه از تن صد پاره اش خبر - حال گل شكفته ز مرغ سحر بپرس - از چشم اشكبار و دل بيقرار ما - كرديم چون بسوي شهيدان گذر بپرس - بال و پرم ز سنگ حوادث بهم شكست - برخيز حال طائر بشكسته پر بپرس . در بعضي كتب معتبره نقل شده كه چون حضرت زينب عليهاالسلام از سفر اسيري شام به مدينه مراجعت نمود و وارد روضه ي منوره ي حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم گرديد، عرض كرد: «يا جداه، اني ناعية أخي الحسين اليك» «يعني من خبر مرگ برادرم حسين را براي شما آورده ام» . و بعد دست برد و پيراهن پاره پاره ي آن شهيد مظلوم را درآورد و بر روي قبر شريف گذارد و عرض كرد: اين يادگار حسين توست كه ارمغان آورده ام. و لكن در حقيقت اكنون آن پيراهن نزد مادرش زهرا عليهاالسلام مي باشد، و در روز قيامت براي شفاعت به روي دست مي گيرد، «تجي ء فاطمة عليهاالسلام يوم القيامة و في حجرها قميص الحسين مرملا» . ابي مخنف نقل مي كند: آنگاه علي بن الحسين عليه السلام به نزد قبر مطهر جدش رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمد و صورت مبارك به قبر مطهر مي ماليد و اشك مي ريخت و مي گفت: أناجيك يا جداه يا خير مرسل - حبيبك مقتول و نسلك ضايع - أناجيك محزونا عليلا مؤجلا - أسيرا و ما لي قط حام و دافع - سبينا كما تسبي الاماء و مسنا - من الضر ما لا تحتمله الأضالع . اي جد بزرگوار، اي بهترين فرستاده شدگان، با تو راز و نياز مي كنم، محبوب تو حسين عليه السلام كشته شد و نسل تو ضايع گشت. ترا مي خوانم محزون و هراسان و اسير، و كسي نيست كه مرا حمايت كند و طرفدار من باشد. ما را اسير كردند آنگونه كه كنيزان را اسير مي كنند، آنچنان ناراحتي و آزار به ما رسيد كه استخوانها تحمل آن را ندارند. ام كلثوم به سوي مسجد رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم آمد با چشم گريان و دل سوزان و محزون عرض كرد: «السلام عليك يا جداه، اني ناعية اليك ولدك الحسين عليه السلام و جعلت تمرغ خديها علي المنبر والناس يعزونها» «سلام بر تو اي جد بزرگوار، من قاصد مرگ حسين توام، و صورت خود را به منبر مي ماليد و مردم به او تسليت مي گفتند». ... در اين حال ناله اي با صداي بلند از قبر بيرون آمد كه مردم با شنيدن آن صدا به گريه و زاري بلند كردند. حضرت ام كلثوم عليهاالسلام گريه مي كرد و اشعاري مي خواند كه بعضي از آنها را نقل مي كنيم: مدينة جدنا لا تقبلينا - فبالحسرات و الأحزان جئنا - خرجنا منك بالاهلين جمعا - رجعنا لا رجال و لا بنينا - و ان رجالنا بالطف صرعي - بلا رؤس و قد ذبحوا البنينا - و أخبر جدنا أنا أسرنا - و بعد الأسر يا جدا سبينا - و رهطك يا رسول الله أضحوا - عرايا بالطفوف مسلبينا - و قد ذبحوا الحسين و لم يراعوا - جنابك يا رسول الله، فينا - فلو نظرت عيونك للاساري - علي أقتاب الجمال محملينا - أ فاطم لو نظرت الي السبايا - بناتك في البلاد مشتتينا - فلو دامت حياتك لم تزالي - الي يوم القيامة تندبينا - و نحن بنات ياسين و طاها - و نحن الباكيات علي أبينا - ألا يا جدنا بلغت عدانا - مناها و اشتفي الأعداء فينا - لقد هتكوا النساء و حملوها - علي الأقتاب قهرا أجمعينا - و زين العابدين بقيد ذل - و راموا قتله أهل الخئونا - فبعدهم علي الدنيا تراب - فكأس الموت فيها قد سقينا  . اي مدينه خجلم از تو قبولم منما - خجل از بهر خدا نزد رسولم منما - تانگوئي بمن آن نور دو عينت چون شد - آخر اي زينب افكار حسينت چون شد - هان نگوئي كه تو زينب ز كجا مي آئي - با حسين رفتي و تنها تو چرا مي آئي - گر رسم بر تو نگوئي كه ترا معجر كو - از من زار نپرسي كه علي اكبر كو - اين نپرسي تو ز من قاسم افكار چه شد - يا كه عباس علي مير علمدار چه شد .

بازگشت بازگشت اهل بيت به مدينه در زيارت ناحيه ي مقدسه آمده ...

بازگشت کاروان اهل بیت عصمت (علیهم السّلام) به مدینه پس از ...

بازگشت اهل بيت در مدينه امّ كلثوم در آغاز ورود به مدينه اينگونه ...

در بيان ورود اهل بيت عليهم السلام به مدينه طيبه - آوینی

فضای مدینه قبل و بعد از ورود اسرا - کرب و بلا- سایت ...

: بازگشت حضرت سجاد -ع- به مدینه - دانشنامه رشد

اشعار بازگشت کاروان اهل بیت(ع) به مدینه

اشعار بازگشت کاروان اهل بیت به مدینه

بازگشت اهل بيت به مدينه - راسخون

بازگشت کاروان امام حسین به مدینه

کاروان اسیران کربلا از شام تا مدینه

ورود اهل بیت به مدینه - ویکی فقه

ا م ا لبنین - دانشنامه‌ ی اسلامی

باز گشت اهلبیت و ورود به مدینه

حرکت كاروان از کربلا به مدینه

بازگشت اهلبیت (ع) به مدینه

اسیران کربلا - ويکی شيعه

ورود اهل بیت به مدینه

ام‌البنین - ويکی شيعه

یاد عباسم - کرب و بلا


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۹ | 18:48 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اربعین حسینی چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) که مصادف است با ۲۰ صفر

از حضرت امام صادق (ع) نقل کرده:  «يَا زُرَارَةُ إِنَّ السَّمَاءَ بَكَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالدَّمِ وَ إِنَّ الْأَرْضَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالسَّوَادِ وَ إِنَّ الشَّمْسَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالْكُسُوفِ وَ الْحُمْرَةِ وَ إِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ انْتَثَرَتْ وَ إِنَّ الْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً عَلَى الْحُسَيْنِ و...» (کامل الزیاره، ص 81 و مستدرک الوسائل، ج 2، ص 215) اى زراره آسمان تا چهل روز بر حسين بن على عليهما السّلام خون باريد و زمين تا چهل روز تار و تاريك بود و خورشيد تا چهل روز گرفته و نورش سرخ بود و كوه ها تكه تكه شده و پراكنده گشتند و درياها روان گرديده و فرشتگان تا چهل روز بر آن حضرت(ع) گريستند. امام حسن عسکری علیه‌السلام فرمودند: «عَلاماتُ المؤمنِ خَمسٌ: صَلَواتُ إحدي و خَمسينَ، و زيارةُ‌ الأربعينَ، و التَّخَتُّم بِاليَمينِ، و تَعفيرُ الجَبينِِ، و الجَهْرُ بِبسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» ؛ (إقبال الأعمال، ج 3، ص 100) نشانه‌های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامه نماز پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن «بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم».

بیستم ماه صفر، چهل روز پس از شهادت امام حسین علیه السلام و یاران با وفای آن حضرت، در تاریخ به «اربعین» حسینی مشهور شده است . اربعین در لغت به معنی چهلم است و در اصطلاح اسلامی، به بیستم صفر ۶۱ هجری قمری، چهلمین روز بعد از کشته‌شدن حسین بن علی فرزند علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا، امام سوم شیعیان در واقعه کربلا اطلاق می‌گردد . اربعین به معنای چهلم است، و ۲۰ صفر را که چهل روز بعد از شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا است اربعین حسینی یا روز اربعین می‌نامند.[۱] . چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) که با ۲۰ صفر مصادف است. اهمیت این روز به این دلیل است که طبق نقل‌های تاریخی جابر بن عبدالله انصاری، در این روز به‌عنوان اولین زائر بر سر مزار امام حسین(ع) حاضر شده است.[۲] . در برخی منابع، علاوه بر جابر، گفته شده است بازماندگان حادثه کربلا نیز در این روز به کربلا بازگشته و قبر امام حسین(ع) و سایر شهدای کربلا را زیارت کرده‌اند.[۳] . جابر بن عبدالله انصاری که از صحابه پیامبر اسلام(ص) است به عنوان نخستین زائر امام حسین(ع) شناخته می‌شود. او در اولین چهلم شهادت امام حسین(ع)، یعنی ۲۰ صفر سال ۶۱ق، به همراه عطیه عوفی به کربلا آمد و قبر امام حسین(ع) را زیارت کرد.[۵] . جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا صلوات الله علیه از مدینه برای زیارت قبر امام حسین علیه السلام به کربلا امد و او اولین زائری بود که قبر شریف ان حضرت را زیارت کرد. در این روز زیارت امام حسین علیه السلام مستحب است و زیارت اربعین همین است.»[۱۹] . «عطیّة بن سعد» که جابر بن عبدالله انصاری را در این سفر همراهی می نمود چگونگی زیارت «جابر» را چنین نقل می نماید[۱۰]: «ما همراه جابر بن عبدالله انصاری به قصد زیارت قبر امام حسین علیه السلام حرکت کردیم؛ چون به کربلا رسیدیم، جابر نخست در کنار رودخانه فرات «غسل زیارت» نمود و پیراهن پاکیزه ای پوشید (همانند مُحْرِم، دو جامه سفید پوشید) و از کیسه ای عطرش را بیرون آورد (از من درخواست عطر کرد...) سپس لباس و بدنش را خوشبو ساخت و با پای برهنه به جانب قتلگاه حرکت کرد، در حالی که زبانش به نام و یاد الهی مترنّم بود.» هنگامی که نزدیک قبر مطهّر سید الشّهدا علیه السلام رسیدیم، جابر به من گفت: دستم را روی قبر بگذار.[۱۱] وقتی دستش را بر تربت آرامگاه امام نهادم، به یکباره از اعماق دل آهی کشیده و بی هوش شد؛ لذا بر سر و صورتش آب پاشیدم. چون به هوش آمد، سه بار فریاد برآورد: «یاحسین!» آنگاه خطاب به آرامگاه امام، عرضه داشت: «حَبیبٌ، لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، جواب سلام دوستش را نمی دهد؟!» ولی بعد از لحظه ای، با حالتی غمزده گفت: «و أنّی لک بالجواب و قد شُحّطت اوداجک علی اثباجک و فرّق بین بدنک و رأسک؛ حسین جان! من خود، جوابم را می دهم؛ چرا که می دانم رگهای گردنت را بریده اند و بین پیکر و سرت جدایی افکنده اند.» جابر در مرحله بعد، این گونه به پیشگاه سید الشّهدا علیه السلام سلام کرد: «... فأشهد أنّک ابن خاتم النّبیّین[۱۲] و ابن سید المؤمنین[۱۳] و ابن حلیف التّقوی و سلیل الهدی و خامس اصحاب الکساء و ابن سید النّقباء و ابن فاطمة سیدة النّساء... فعلیک سلام الله و رضوانه، و أشهد أنّک مضیت علی ما مضی علیه اخوک یحیی بن زکریّا؛ من گواهم که تو فرزند بهترین پیامبران و پسر سرور مؤمنان می باشی. تو فرزند هم پیمان تقوا و سلاله هدایتی و پنجمین نفر از اصحاب کساء و فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه سیده بانوان هستی. و چرا چنین نباشی، که سالار پیامبران با دست خود غذایت داده و در دامان پرهیزگاران پرورش یافته ای و از سینه ایمان شیر خورده ای و از دامان اسلام بر آمده ای! خوشا به حال تو در حیات و ممات که پاکیزه زیستی و پاک از دنیا رفتی! اما دل مؤمنان در فراق تو اندوهگین است؛ با این حال، شکّ ندارم که آنچه بر شما گذشت، خیر بوده است.... پس سلام و رضوان الهی بر تو باد. و گواهی می دهم که تو همان راه را رفتی، که برادرت یحیی بن زکریّا علیه السلام پیمود.»[۱۴] سپس به پیشگاه شهدای کربلا چنین سلام فرستاد: «السّلام علیکم[۱۵] ایّتها الأرواح الّتی حلّت بفناء الحسین[۱۶] و اناخت برحله، أشهد أنّکم أقمتم الصّلوة و آتیتم الزّکوة و أمرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتّی أتاکم الیقین، والّذی بعث محمداً بالحقّ نبیّاً لقد شارکناکم فیما دخلتم فیه؛ سلام بر شما ای جانهای پاک که در آستان حسین علیه السلام نزول کرده و آرمیده اید! گواهی می دهم که شما نماز را برپاداشته، زکات را ادا نموده، امر به نیکی و نهی از پلیدی کرده و با ملحدان مبارزه کرده اید و خدا را تا هنگام شهادت، پرستش و عبادت نموده اید. سوگند به آن خدایی که محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را به حقّ برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.» جابر در فراز پایانی زیارتنامه اش گفته بود: «سوگند به آن خدایی که محمّد صلی الله علیه وآله را به حق برگزیده و مبعوث کرد! ما نیز در آنچه شما شهیدان در آن وارد شده اید، شریک هستیم.» از این رو، عطیّه و دیگر زائران شگفت زده شده بودند. گرچه آنها به صداقت صحابی سرشناس و عارف پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم باور داشتند، اما سزاوار است که پاسخی برای این ابهام و سؤال دریابند؛ لذا عطیّه می پرسد: چگونه با آنان شریک هستیم و حال آنکه نه دشتی پیموده ایم، نه از بلندی و کوهی بالا رفته ایم و نه در راه خدا شمشیری زده ایم؛ اما اینان کسانی هستند که بین سرها و پیکرشان جدائی افتاده و شهید شده اند، فرزندان آنها یتیم گشته و همسران آنان بیوه شده اند؟! جابر پاسخ داد: ای عطیّه! من از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که می فرمود: «من أحبّ قوماً حشر معهم، و من أحبّ عمل قوم اُشرک فی عملهم؛ هرکس گروهی را دوست بدارد، با آنان محشور می شود. و هرکس کار عدّه ای را دوست بدارد، در عمل آنها شریک خواهد بود.» جابر بعد از بیان حدیث نبوی، گفت: «والّذی بعث محمّداً بالحقّ نبیّاً انّ نیّتی و نیّة اصحابی علی ما مضی علیه الحسین علیه السلام و اصحابه؛ سوگند به خدایی که محمّد را به پیامبری برگزید! نیّت و انگیزه من و یارانم همان چیزی است که حسین علیه السلام و یارانش داشتند.» . عطیّه عوفی در پایان گزارش «زیارت اربعین» می گوید: جابر به من گفت: اکنون مرا به طرف خانه های مردم کوفه ببر. بعد از پیمودن مسافتی، خطاب به من گفت: ای عطیّه! آیا به تو سفارش و وصیّتی بکنم؟ چرا که گمان دارم پس از این سفر، دیگر تو را نبینم و باهم دیداری نداشته باشیم! [عرض کردم: بفرمایید. در این موقع، آن صحابی جلیل القدر گفت:] «أحبب محبّ آل محمّد صلی الله علیه وآله ما أحبّهم، و أبغض مبغض آل محمّد ما أبغضهم و إن کان صوّاماً قوّاماً، و أرفق بمحبّ محمّد و آل محمّد فإنّه إن تزلّ له قدم بکثرة ذنوبه ثبتت له اُخری بمحبّتهم، فإنّ محبّهم یعود الی الجنّة و مبغضهم یعود الی النّار؛ دوستدار آل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را دوست بدار مادامی که ایشان را دوست می دارد، و دشمن خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را دشمن بدار مادامی که با ایشان دشمنی می کند ولو اینکه فراوان روزه بگیرد و نماز بگزارد. با دوست محمّد و اهل بیتش مدارا کن؛ چرا که اگر در اثر زیادی گناهش یک پایش بلغزد، به واسطه دوستی اش با آنان، پای دیگرش استوار بماند. بنابراین، دوستدار پیامبر و آلش به سوی بهشت می رود و بازگشت و سرانجام دشمن آنها، دوزخ خواهد بود.» . روایتی دیگر از زیارت جابر : علامه مجلسی در کتاب تحفةالزّائر، در ضمن بیان «زیارت اربعین»، داستان سفر زیارتی جابر را از زبان فردی به نام «عطا»[۱۷] می نویسد؛ که او نیز همچون «عطیّه» از همسفران جابر بود. در این گزارش، مطالب دیگری وجود دارد که می تواند موضوع این مقاله را تکمیل سازد؛ از جمله اینکه: جابر در کنار قبر امام، سه مرتبه «الله اکبر» گفت و سپس بیهوش شد. وی بعد از به هوش آمدن، این گونه سلام داد: السّلام علیکم یا آل الله، السّلام علیکم یا صفوة الله... دو طرف صورتش را بر قبر مطهّر حضرت کشیده، آنگاه چهار رکعت نماز خواند. سپس نزد قبر حضرت علی اکبر علیه السلام آمده و عرضه داشت: السّلام علیک یا مولای وابن مولای، لعن الله قاتلک، لعن الله ظالمک، أتقرّب الی الله بمحبّتکم و أبرء الی الله من عدوّکم. و بعد از خواندن دو رکعت نماز، به پیشگاه شهدای کربلا چنین درود فرستاد: السّلام علی الأرواح المُنیخة بقبر ابی عبدالله، السّلام علیکم یا شیعة الله و شیعة رسوله و شیعة امیرالمؤمنین و الحسن والحسین، السّلام علیکم یا طاهرون، السّلام علیکم یا مهدیّون، السّلام علیکم یا ابرار، السّلام علیکم و علی ملائکة الله الحافّین بقبورکم، جمعنی الله و ایّاکم فی مستقرّ رحمته تحت عرشه. سپس به جانب آرامگاه حضرت عباس علیه السلام رفته و این زیارتنامه را زمزمه کرد: السّلام علیک یا اباالقاسم، السّلام علیک یا عبّاس بن علی، السّلام علیک یابن امیرالمؤمنین، أشهد لقد بالغت فی النّصیحة و أدّیت الأمانة و جاهدت عدوّک و عدوّ أخیک، فصلوات الله علی روحک الطّیّبة و جزاک الله من أخٍ خیراً.[۱۸] جابر بن عبدالله انصاری بعد از خواندن دو رکعت نماز و درخواست حوائج از درگاه الهی، با شهدای کربلا وداع نمود.[۱۹][۲۰] .

مشهور است که اسیران کربلا روز ۲۰ صفر سال ۶۱ قمری در بازگشت از شام، برای زیارت مدفن امام حسین(ع) به کربلا رفتند؛ البته گروهی از علما همچون شیخ مفید و شیخ طوسی تصریح کرده‌اند که اسرا در بازگشت از شام به مدینه رفتند. همچنین جابر بن عبدالله انصاری، در این روز به‌عنوان اولین زائر بر سر مزار امام حسین(ع) حاضر شده است . سید محمدعلی قاضی طباطبایی (۱۲۹۳-۱۳۵۸ش) در کتاب تحقیق درباره اولین اربعین حضرت سیدالشهداء(ع)، بازگشت اسرا به کربلا در اولین اربعین را اثبات کرده است. برخی نیز با توجه به شواهد و قراینی همچون الحاق سر امام حسین(ع) به بدنش در روز اربعین، محل دفن سر مطهر و وجه استحباب زیارت اربعین حضور اسرا در کربلا را پذیرفتنی دانسته‌اند.[۸] . نظر مؤلف ناسخ التواریخ و علامه شعرانی در دمع السجوم نیز آن است که کاروان اسرا در مسیر رفت در روز اربعین به کربلا رفته‌اند.[۹] یعنی از کسانی که آنها را به شام می برده اند خواسته اند که آنها را در مسیر از کربلا عبور دهد تا بتوانند با کشتگان خویش وداع و بر آنها مویه کنند . براساس قول مشهور، سر امام حسین(ع) که در روز عاشورا جدا شده بود، در روز اربعین به بدنش ملحق شد.[۱۵] . شیخ صدوق[۱۸] و پس از او، فتال نیشابوری[۱۹] در این باره می‌نویسند: «علی بن حسین همراه زنان (از شام) خارج شد و سر حسین(ع) را به کربلا باز گرداند». سید مرتضی در این باره می‌گوید: «روایت کرده‌اند که سر امام حسین علیه‌السلام با جسد در کربلا دفن شد».[۲۰] ابن شهر آشوب بعد از نقل سخن فوق از سید مرتضی، از قول شیخ طوسی نقل کرده است که به سبب ملحق شدن سر امام به بدن و دفن آن، زیارت اربعین توصیه شده است.[۲۱] . در «لهوف» سید بن طاووس آمده است: راوى گفت چون زنان و عيال حضرت ابى عبد اللّه عليه السّلام از شام بازگشتند و به عراق رسيدند، به آن راهنما كه همراه آنان بود گفتند: ما را از راه كربلا ببر؛ و چون به مصرع رسيدند جابر بن عبد اللّه انصارى را يافتند که با چند تن از بنى هاشم و خاندان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم براى زيارت حسين عليه السّلام آمده بودند و با هم بدان مقام مبارك رسيدند، بگريستند و زارى كردند و سيلى بر روى زدند، ناله‏ هاى جانسوز سر دادند و زنان آن ناحیه به ايشان پيوستند و چندى بماندند.[۳] . و در مقتل ابن نما موسوم به مثیر الاحزان آمده است: و چون خانواده حسین علیه السلام به كربلا رسیدند با جابر بن عبد اللّٰه و گروهى از بنى هاشم روبرو شدند كه در همان وقت به زيارت آن حضرت آمده بودند؛ پس دو گروه با موجى از غم و اندوه و آه و نالۀ جانسوز در این مصیبت كه جگر همۀ محبین را سوزاند با هم ملاقات نمودند.[۴]

در آن زمان از کوفه تا شام سه مسیر وجود داشت : 1- راه بادیه: که میانبر اما بیابانی بود. این راه حدود 923 کیلومتر مسافت داشته است . 2- راه کناره فرات: این مسیر، ابتدا از کوفه به مقدار زیادى به سوى شمال غرب مى رود و سپس از آن جا به سوى جنوب، بر مى گردد و با گذر از بسیارى از شهرهاى شام، به دمشق مى رسد. این راه، انشعاب هاى متعدّد داشته و با طول تقریبى 1190 تا 1333 کیلومتر، جاىگزین مناسبى براى راه کوتاه، امّا سختِ بادیه بوده است . 3- راه کناره دجله: این راه، مسیر اصلى میان کوفه و دمشق نبوده است و باید پس از پیمودن مقدار کوتاهى از آن، کم کم به سمت غرب پیچید و پس از طىّ مسیر نه چندان کوتاهى، به راه کناره فرات پیوست و از آن طریق، وارد دمشق شد. این مسیر را مى توان سه ضلع از یک مستطیل دانست که ضلع دیگر طولىِ آن را راه بادیه و سه ضلع یاد شده آن را (مسافت پیموده شده از کوفه به سمت شمال، راه پیموده شده به سمت غرب، و راه پیموده شده به سمت جنوب) ـ که بازگشت به بخشى از مسیر پیموده شده قبلى است ـ، تشکیل مى دهند. از این رو، از همه راه هاى دیگر، طولانى تر است و طول آن، حدود 1545 کیلومتر است. این راه را «راه سلطانى» نامیده اند.[۵] .

سید ابن طاووس در لهوف نقل کرده است هنگامی که اسیران کربلا در راه بازگشت از شام، به عراق رسیدند، به راهنمایشان گفتند «ما را از راه کربلا ببر». پس هنگامی که آنها به قتلگاه رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری و برخی از بنی‌هاشم را دیدند که برای زیارت قبر امام حسین(ع) آمده بودند. پس با گریه و اندوه مجلس عزایی برپا کردند و پس از چند روز به مدینه بازگشتند.[۶]

آیین بزرگداشتی به نام اربعین فقط برای امام حسین(ع) برگزار می‌شود. بر اساس تبیین آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی، از مراجع تقلید شیعه، این اختصاص، ریشه در نقش فوق العاده قیام امام حسین(ع) در استمرار اسلام دارد. علّت آن نقش بسيار مهمّى بود كه شهادت امام حسين(ع) در بقای اسلام داشت. به علاوه مصائب آن حضرت، قابل مقايسه با مصائب هيچ يك از معصومان (ع) نيست.[۱]

زیارت اربعین از اعمال خاص این روز است و بنابر روایتی از امام حسن عسکری(ع) از نشانه‌های مؤمن دانسته شده است. در حدیثی از امام حسن عسکری(ع) پنج نشانه برای مؤمن شمرده شده است . یکی از این پنج نشانه زیارت اربعین است.[۲۲] . هم چنین زیارت‌نامه‌ای برای روز اربعین از امام صادق(ع) نقل شده است.[۲۳] شیخ عباس قمی این زیارت‌نامه را در مفاتیح الجنان در باب سوم بعد از زیارت عاشورا غیر معروفه، با عنوان زیارت اربعین نقل کرده است.[۲۴] . به گفته قاضی طباطبایی زیارت روز اربعین در نزد شیعیان زیارت «مَرَدّ الرَّأس» نیز خوانده می‌شود.[۲۵] مَرَدُ الرأس یعنی بازگرداندن سر، و منظور آن است که در این روز که اسرای اهل بیت به کربلا بازگشتند سر امام حسین(ع) را نیز به کربلا آوردند و دفن کردند.

سه روایت و گزارش در موضوع اربعین حسین بن علی آمده‌است : روایت اول : روایت حسن عسکری: «علامات المؤمنین خمس: صلاةُ الإحدی و الخمسین، و زیارةُ الاربعین، والتـَختم فی الیَمین، و تـَعفیرُ الجبین، و الجهر بِبِسم الله الرحمن الرحیم: علامات مؤمن پنج چیز است: اقامه پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز (هفده رکعت واجب و سی و چهار رکعت نافله)، زیارت اربعین، انگشتر به دست راست کردن، جبین را در سجده بر خاک گذاشتن، در نماز بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.» که شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام[۸] و شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه[۹] این روایت را آورده‌اند. در این گزارش به متن خاصی برای زیارت اربعین اشاره نشده و می‌توان اینطور برداشت کرد که مطلق زیارت به معنای عرفیِ آن، در روز اربعین دارای این ویژگی است که زائر را دارای نشان ایمان می‌نماید. خصوصاً با ضمیمه روایات دیگر که زیارت اباعبدالله را مختص به حضور در کربلا ندانسته و بر سلام از راه دور هم زیارت اطلاق کرده‌اند.[۱۰] برای نمونه: «قال اباعبدالله: إصعد فوق سطحک، ثم التفت یمنة و یسرة، ثم ترفع رأسک إلی السماء، ثم تنحو نحو القبر فتقول: السلام علیک یاأباعبدالله السلام علیک ورحمة الله وبرکاته، تکتب لک زورة، والزورة حجة وعمرة»[۱۱] . روایت دوم : روایتی است که از جابر بن عبدالله انصاری، اولین یا از اولین زائران حسین بن علی در اربعین نقل شده‌است. در این گزارش آمده‌است که وقتی جابر به غاضریه رسید در آب فرات غسل کرد، پیراهن پاکیزه‌ای پوشید، آنگاه قدری از بوی خوش بر سر و بدن پاشید و پابرهنه روانه شد تا نزد سر حسین ایستاد و سه مرتبه اللّه اکبر گفت. پس افتاد و بیهوش شد، چون به هوش آمد می‌گفت: «السّلام علیکم یا ال اللّه…» جملات جابر در اینجا تقریباً همان زیارت حسین در نیمه رجب است و جز در چند کلمه تفاوت ندارد، که احتمالاً ناشی از اختلاف نسخه هاست. متن کامل این زیارت را علامه مجلسی در بحارالانوار آورده‌اند.[۱۲] . روایت سوم : این روایت در کتاب تهذیب الاحکام و … آمده که صفوان از جعفر صادق نقل می‌کند و می‌گوید: «مولایم امام صادق علیه السّلام دربارهٔ زیارت اربعین به من فرمود: هنگامی‌که قسمت قابل توجهی از روز برآمده، این زیارت را بخوان…»[۱۳] و این همان زیارت معروف اربعین است. متن این زیارت در ذیل آمده‌است.

السَّلامُ عَلَى وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّدا مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِدا مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هَوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْنا وَبِیلا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَابا أَلِیما السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیدا وَ مَضَیْتَ حَمِیدا وَ مُتَّ فَقِیدا مَظْلُوما شَهِیدا وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ اللَّهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ [الطَّاهِرَةِ] لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ [أَجْسَامِکُمْ] وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ.

زيارتِ اربعين در خانه ها بخوانيم - اربعين آمد عزا ازسر گرفت - اشعاراربعين اشعاراربعينی باقري پور  - اربعين آمد اربعين آمد _ باز عزايِ آن شاهِ دين آمد

برای شنیدن و خواندن هم زمان زیارت اربعین با صدای استاد .محمدقرهمند آزاد. و .سیدمهدی میرداماد.  و .محمودکریمی.  و .میثم مطیعی.  و .حاج منصورارضی. روی هریک کلیک کنید .

برای شنیدن روضه اربعین با صدای استاد : .محمودکریم.زینب آمد به کربلا . .محمودکریمی.نگاه گریه داری داشت رینب . .محمودکریمی.اربعینی زتوجداماندم . و .طاهری.ازبعداین اسارت ..طاهری.چهل شب و روز . و .حدادیان.کرببلاکرببلاوای . و .حاج حسن خلج.روضه اربعین . .خلج.گریه میکنم برای حسین . و .حاج مهدی سلحشور.چهل روزه که چشمام . .سلحشور.یاحبیبی حسین . .سلحشور.پرکشیدم سمت کرببلا . و .سیدمهدی میرداماد.غریب مادرمن . .میرداماد.چهل روزه که بوی گل نیومد . .میرداماد.فاتح شامم و آمدم ازشام حسین . .میرداماد.روضه اربعین . و .حاج حسین سیب سرخی.برادرببین خواهرت ازسفررسیده . و .عبدالرضاهلالی.یک اربعین برای تو نالم حسین . .کربلایی جواد مقدم.گذشته به من این چهل روز غم . و .حاج میثم مطیعی.چهل شب است که پای غم تو سوخته ایم  . و .محمدحسین پویانفر.بتو از دور سلام . .حاج احمدکافی.روضه اربعین  . .حاج احمدکافی.نوروجودازظلوع روی حسین است . حاج احمدکافی رو ضه امام حسین . حاج احمدکافی تنورخولی . روی هریک کلیک کنید .

اختصاص «أربعين» به سيّد الشّهداء عليه السّلام شعار شيعه است

یادداشت از استاد انصاریان : اهمیت زیارت اربعین در روایات

آیا می‌توان برای امام علی و دیگر معصومان مراسم اربعین...

چرا فقط براى امام حسين (ع) روز اربعين تعيين شده و ...

چرا فقط برای امام حسین علیه السلام اربعین می گیریم؟

چرا به جز امام حسین (ع)،حتی پیامبر هم اربعین ندارد

چر ا تنها بر ا ی امام حسین (ع) اربعین گرفته می‌شود؟

چرا فقط امام حسین علیه السلام مراسم اربعین دارد؟

آیا اربعین گرفتن جز برای امام حسین (علیه السلام) ...

فلسفه اربعین گرفتن برای امام حسین(علیه السلام)

زیارت اربعین؛ قوی‌ترین سلاح در مقابل دشمن

زیارت اربعین یک دوره امام شناسی است

زیارت اربعین امام حسین علیه السلام

چرا فقط اربعین امام حسین (ع)؟

اهمیت ز یا ر ت اربعین د ر روایات

رساله اربعین د ر فرهنگ شيعه

زبان حال زينب كبري سرقبرامام

مداحی اربعین امام حسین (ع)

نوحه اربعین حسینی جدید

ا شعا ر منا سبتی اربعین

نوحه های سینه زنی ایام اربعین


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۹ | 17:22 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

فیش موضوعی حادثه کرونا - حماسه راهپیمایی اربعین

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص مسئله‌ی اربعین نیز گفتند: ملت ایران عاشق امام حسین و زیارت اربعین هستند اما قضیه‌ی راه‌پیمایی اربعین صرفاً متوقف به صلاحدید مسئولان ستاد ملی مقابله با کرونا است که تاکنون با انجام آن مخالفت کرده‌اند، بنابراین همه باید تابع و تسلیم باشند. ایشان با انتقاد از حضور برخی افراد در مرزها برای اظهار ارادت به امام حسین (علیه‌السلام)، گفتند: اظهار ارادت باید از منازل انجام شود همچنان‌که در روز اربعین چند زیارت وارد است و مردم میتوانند با خواندن آنها، به پیشگاه حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) شکوه کنند که ما آرزوی حضور داشتیم اما با این وضع مقدور نشد؛ تا ان‌شاءالله آن حضرت عنایت و کمکی بفرمایند.

زيارتِ اربعين در خانه ها بخوانيم

‏فرمانِ رهبر اينست، در خانه ها بمانيم _ زيارتِ اربعين، در خانه ها بخوانيم

در اربعینِ امسال، از خانه، زار و حزین _ از رَهِ دور بخوانیم، زیارتِ اربعین

از رَهِ دور گوئیم، سلام ای حسین جان _ شنو زِ نوکرت این، پیام ای حسین جان

از رَهِ دور و منزل، همه كنيم زيارت _ زيارتِ اربعين، خوانيم با نيابت

نيابت از شهيدان، خوانيم ما دعا را _ خواهيم از خداوند، ثوابِ كربلا را

خواهیم از خداوند، هم سفریِ جابر _ در حرَمِ حسینی، ماها شویم حاضِر

خواهیم از خداوند، هم سفریِ زینب _ در همه یِ زمانها، درهمه روزوهرشب

خواهیم از خداوند، زیارت و دعا را _ در یک زمانِ نزدیک، سفر به کربلا را

درحرمِ حسینی، زیارتِ اربعین _ خوانیم انشاء الله، با همه یِ زائرین

ما ملّتِ حسینیم هر شهر و هركُجاييم _ بهرِ حسينِ مظلوم، دَر شورودَرنوائيم

ایستاده پایِ کاریم بهرِ حسین مظلوم _ ما اِقتِدا نمائیم بر آن اِمامِ معصوم

ما زائرِ پياده، در سالهايِ ديگر _ باشيم انشاء الله، از همه جا سراسر

چون كرونا هم اكنون، بسته است راهِ ما را _ مسدود كرده بر ما، طريقِ كربلا را

از كرونا بترسيم، با ماسك و با فاصله _ در مترو اتوبوس، باشيم با حوصله

در صفِ هياتيها، در جمعه و جماعت _ از كرونا بترسيم، باشيم در سلامت

اي باقري اربعين، خوانیم در منازِل _ زیارتِ اربعین هم با زبان و هم دِل

 

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَالْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ

سلام ما به حسین و به یاورانِ حسین - به آن یلان و جوانان، دلاورانِ حسین

سلامِ ما به علی اکبر و علی اصغر - سلام ما به شهیدانِ سبطِ پیغمبر

سلامِ ما به حبیب و زُهیرو برعبّاس _ به قاسم و به وهب، آن جوانِ پُراِحساس

سلامِ ما به دو دستِ جدا شده از تن _ سلامِ ما به اسیرانِ دستِ اهریمن

سلامِ ما به رُقَیّه، به زینب و کلثوم _ سلامِ ما به نبی و چهارده معصوم

سلام گویم و خواهم جوابِ با برکات _ به قبرِ پاکِ حسین و علیِّ اکبرش صلوات

سلام باقریا از جمیعِ سینه زنان _ به احمد و به علی و امامِ پاکِ زمان

سروده شده توسط حجة الاسلام باقری پور ماه صفر سال 1399

کتاب مجموعه اشعار باقری را اینجا ببینید


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ | 18:50 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اربعين آمد عزا ازسر گرفت

اربعين آمد عزا از سر گرفت _ انس و جن را ماتمي ديگر گرفت

اربعين چون روزِ عاشورا شده _ بارِ ديگر در جهان غوغا شده

هر خيابان, هر محل, هرخانه اي _ گشته از بهرِ حسين غمخانه اي

روضه خوان و نوحه خوان و سينه زن _ جمله از پير و جوان و مرد و زَن

جملگي بر اهلبيتِ مصطفا _ روضه خوان و سينه زن, نوحه سرا

كربلا از بهر عبّاس و حسين _ جملگي از مرد و زن در شور و شين

با تویریجی ها دوان با هَروَلَه _ تا حَرَم سینه زنان در کَربَلَه

جملگی با هَروَلَه سویِ حرم _ در عزا بر آن امامِ محترم

جابرِ انصاری از آن راهِ دور _ آمده بهرِ زیارت در حضور

با عطیّه آمده در کربلا _ آن مُحِبِّ عاشقِ غم مبتلا

آمدند از شام هم، با شور و شين _ آن اسيران بر سرِ قبرِ حسين

آري آرى آمدند از شامِ غم _ بر سرِ قبرِ حسین، اهلِ حرم

با ورودِ اهلبيتِ مصطفا _ شد سرِ قبر حسين، غوغا بپا

دید زینب در محلِّ قتلگاه _ مرقدِ پاکِ حسین، با شور و آه

رویِ قبرش، پرچمی با سوز و ساز _ تا قیامت آن عَلَم در اهتزاز

در کنارش قبرِ هفتادو دو تن _ جملگی آسوده از رنج و محن

اهلبیتِ مصطفی خُرد و کلان _ در زمینِ کربلا شیون کُنان

شد مجدّد مجلسِ و بزمِ عزا _ بر شهیدان و حسین آندم بِپا

هر یکی بهرِ شهیدی نوحه گر _ نی نوا هم در عزا شد سَر بِسَر

دِجله هم گریان شده بهرِ فُرات _ هم بهشت و کوثر و آبِ حیات

آن زنان و کودکان، سینه زنان _ هر یکی بهرِ شهیدی نوحه خوان

آن يكي  گويد، كجا بودي پدر _ بعد تو ماها اسير و در بدر

وان يكي گويد، به آه و شورو شين _ اي عزيزم، اي برادر اي حسين

وان يكي گويد كجايي اصغرم _ ديگري گويد علي، اي اكبرم

وان یکی گوید به عبّاسِ رشید _ مادرت شد از غمت مویش سپید

وان يكي گويد كه قاسم در كجاست _ حجله يِ قاسم کجایِ خيمه هاست

ناگهان زینب صدا زد «یا حسین» _ شد زمین و آسمان در شور و شین

هم نوا با زینبِ کبرا شدند _ عرش و فرش و جمله ما فیها شدند

اَلغَرَض اي باقري در كربلا _ اربعين برپا بُوَد بزمِ عزا

سروده شده توسط حجة الاسلام باقری پور ماه صفر سال 1399

کتاب مجموعه اشعار باقری را اینجا ببینید


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ | 15:16 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اربعين آمد اربعين آمد _ باز عزايِ آن شاهِ دين آمد

باز تجديدِ حزن و غم گشته _ گويي عاشورا باز بر گشته

نينوا از غم پُر شرر گشته _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

قبر پاكِ آن طيّب و طاهر _ شد پذيرايِ اوّلين زائر

اولين زائر گشته است جابر _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

او به قبرِ شَه یک اشارت كرد _ مرقدِ شه را او زيارت كرد

او زيارت را با طهارت كرد _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

با کمکهایِ خالقِ علّام _ شامیان گشتند عاقبت بد نام

اهلبیتِ شَه باز گشت از شام _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

اهلبیتش با زينب و سجّاد _ رسته از قیدِ ظلم و استبداد

از اسارتها گشته اند آزاد _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

زینب و سجّاد، باقر و کلثوم _ بر سرِ قبرِ آن شَهِ مظلوم

گریه ها دارند بهرِ آن معصوم _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

یادِ عاشورا باز شد زنده _ علقمه گشته باز شرمنده

نامِ شاهِ دین هست پاینده _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

شد چهل روز از قتلِ شاهِ دین _ اربعین شد یک سُنَّت و آئین

باقری بهرِ اربعین غمگین _ باز عزاي آن شاهِ دين آمد

اربعين آمد اربعين آمد

سروده شده توسط حجة الاسلام باقری پور اربعین سال 1399


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۹ | 14:51 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

با دل خونين و چشم پربكاء اي اهل شام - مي رویم امروز از شهرشما اي اهل شام

زینب رود ازشامِ غم سوی مدینه

حضور اسرای کربلا در شام و اقدامات تبلیغی آنها در شهر دمشق، سبب شد یزید نوه هند جگرخوار و پسر معاویه که در زیارت عاشورا نیز با عبارت «وابنُ آکلةِ الاَکباد» (فرزند زن جگرخوار) از یزید یاد شده است.[۸] و سیره اش سیره فرعون بود،  از حضور آنها در منطقه شام و در خرابه شام احساس نگرانی کند.[۲۲۵]  چون آنها در ایّام حضور در شام حدّاکثر استفاده را برای محکوم ساختن و کوبیدن جبّار و یاغی زمان خود کرده است و آبروی یزید و خاندان کثیف بنی‌امیه را برده و پرده از روی جنایات‌شان برداشته بودند. تا آنجا که در دستگاه سلطنت پسر معاویه زلزله‌ای‌ انداخت و او را ناچار کرد تا به نحوی اظهار ندامت و پشیمانی کند و گناه را به گردن پسر بی‌اصل و نسب زیاد بیندازد و خود را در قتل سیدالشهداء (علیه‌السّلام) بی‌گناه جلوه دهد . یزید برای جلوگیری از پیامدهای خطرناک حضور اسیران  و اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام) در شام نسبت به آنها اظهار دل‌جویی کرد و به اکرام و احترام آنها پرداخت.[۲۲۶] . یزید در جهت تبرئه خود، درصدد دل‌جویی و نوازش خاندان پیغمبر برآمد تا به این‌ وسیله احساسات مردم مسلمان شام که سخت برضدّ او تحریک شده بود و بیم یک انفجار و انقلاب از این ناحیه می‌رفت را آرام کند، لذا امام زین‌العابدین (علیه‌السّلام) و بانوان را خواست و پس از عذرخواهی و اظهار ندامت و پشیمانی وقایع اخیر و‌انداختن مسؤولیّت این حوادث به گردن پسر زیاد و دیگران، به آنها پیشنهاد کرد که هم‌اکنون می‌توانید با کمال عزت و احترام در شام بمانید و یا به‌ شهر و موطن اصلی خود مدینه بازگردید. خاندان پیغمبر که می‌دانستند این پیشنهاد یزید جز از روی ناچاری و ترس از عکس‌العمل مردم شام صورت نگرفته است و هدفی جز عوام‌فریبی ندارد؛ باز هم از این فرصت کوتاه به دست آمده بهره‌برداری بیشتر کردند، و در جهت کامل کردن رسالت تاریخی خویش به او گفتند: نخست ما را آزاد بگذار تا برای کشتگان خود عزاداری کنیم، چون از روز شهادت عزیزانمان، نگذاشته‌اند برای آنها گریه کنیم و اشک بریزیم. تشکیل این چنین مجلسی به طور واضح به‌رسوایی بیشتر یزید و بنی‌امیه منجر می‌شد و تکمیل‌کننده مجلس‌ها و تبلیغات و سخنرانی‌های پیشین بود. یزید چون خودش قول داده بود که با هر خواسته آنها موافقت کند، به ناچار محلی در اختیار اهل‌بیت پیغمبر گذاشت و مراسم عزاداری امام (علیه‌السّلام) در کنار قصر یزید برپا شد.[۱۲۳۰]   . مرثیه‌خوان مجلس نیز بیشتر حضرت زینب کبری (سلام‌الله‌علیها) بودند. از جمله مرثیه‌های منظوم آن مخدّره در مجلس مزبور این است: «اما شَجاکَ یا سَکَن قَتْلَ الحُسَینِ وَ الحَسَن• ظَمآنَ مِنْ طُولِ الحَزَن وَ کُلُّ وَغْدٍ ناهِلُ• یَقُولُ یا قَومِ ابی عَلِیٌّ البَرُّ الوَصّی• وَ فاطِمٌ امّی الّتی لَهَا التُّقَی وَ النائِلُ• مَنّوُاعَلَی ابنِ المُصْطَفی بِشَرْبَةٍ یُحْیی‌بِها• اطفالُنا مِنَ الظَّما حَیْثُ الفُراتُ سائِلُ» . با تشکیل مجلس مزبور غُلغله‌ای در شام برپا شد و زنان شامی و دیگران دسته دسته و گروه گروه برای عرض تسلیت به زینب کبری و بازماندگان دیگر امام (علیه‌السّلام) به خانه مزبور می‌آمدند و دختر امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) نیز جزئیات شهادت امام (علیه‌السّلام) و مصایب دیگر وارد شده بر آنها را در قالب نثر و نظم برای زنان شامی تشریح می‌کرد. کار مجلس عزاداری تا آنجا بالا گرفت که حتی زنان آل ابوسفیان از جمله هند همسر یزید (در خرابه) به پیشواز اهل بیت (علیه‌السّلام) رفتند و دست و پای دختران رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌بوسیدند، گریه و زاری می‌کردند. این برنامه بنابر نقلی ۷ و به نقلی ۳ روز ادامه داشت.[۱۲۳۱]  [۱۲۳۲]  [۱۲۳۳]  [۱۲۳۴]  [۱۲۳۵]  . یزید به زودی دریافت که ادامه اقامت اهل‌بیت در شام روزبه‌روز بر وخامت اوضاع به زیان او می‌افزاید؛ لذا ناچار شد به عناوین مختلف از ادامه آن وضع جلوگیری کند، و به گفته برخی خود آنها رفتن به مدینه را برماندن در شام ترجیح دادند و یزید نیز که منتظر چنین فرصتی بود آنان را به سرعت به مدینه فرستاد.[۱۲۳۶]  [۱۲۳۷]  . منابع تاریخی و مقاتل گفته‌اند یزید به نعمان بن بشیر دستور داد که وسایل حرکت خاندان عصمت را از شام به مدینه فراهم کند تا ایشان را بعد از آن همه مصیبت با احترام روانه مدینه کند. [۱۲۳۸]  [۱۲۳۹] . در منابع آمده است اهل بیت (علیه‌السّلام) حدود هفت روز در دمشق به عزاداری پرداختند، در روز هشتم یزید آنها را فراخواند و پیشنهاد ماندن در دمشق را به آنان مطرح کرد؛ اما اهل بیت (علیه‌السّلام) خواستار مراجعت به مدینه بودند. (و ندبوه علی ما نقل سبعة ایام- فلما کان الیوم الثامن دعاهن یزید- و عرض علیهن المقام فابین- و ارادوا الرجوع الی المدینة.) [۲۲۷]  . در برخی از منابع آمده است: «یزید با احضار امام سجاد(علیه‌السّلام) اسرا را در رفتن به مدینه و یا ماندن با اکرام و احترام در شام مخیر ساخت و اهل بیت (علیه‌السّلام) خواستار بازگشت شدند.» (یزید به حضرت گفت: «ان احببت ان تقیم عندنا فنصل رحمک و نعرف لک حقک فعلت. و ان احببت ان اردک الی بلادک و اصلک. قال: بل تردنی الی بلادی.») [۲۲۸]  [۲۲۹]  [۲۳۰]  . طبق نقلی دیگر یزید وقتی می‌خواست کاروان اسرا را به طرف مدینه حرکت دهد، علی بن حسین (علیه‌السّلام) را نزد خود فرا خواند و با او خلوت کرد و به حضرت گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه (عبیدالله) را آگاه باش اگر من با پدرت برخورد کرده بودم، هیچ چیز از من نمی‌خواست جز آن که به او می‌دادم و به هر نیرویی از مرگ او جلوگیری می‌کردم؛ ولی خدا چنین مقدر کرده بود که دیدی. هر حاجتی داری برای من بنویس تا اجابت شود. («و لما ارادوا ان یخرجوا دعا یزید علی بن الحسین ثم قال: لعن الله ابن مرجانة، اما و الله لو انی صاحبه ما سالنی خصله ابدا الا اعطیتها ایاه، و لدفعت الحتف عنه بکل ما استطعت و لو بهلاک بعض ولدی، و لکن الله قضی ما رایت، کاتبنی و انه کل حاجه تکون لک.»)[۲۳۱]   [۲۳۲]  [۲۳۳]  . در واقع یزید می‌خواست با رفع اتهام از خویش از طرفی عبیدالله را مقصر معرفی کند و از طرفی این امر را، خواست خدا (جبر) جلوه دهد. (یزید و پدرش معاویه در صدد گسترش اندیشه جبر گرایی بودند.) این در حالی بو د که یزید پس از واقعه کربلا به ابن زیاد جایزه داد و او را از حاکمیت بصره و کوفه عزل نکرد. یزید نه تنها عبیدالله را برکنار نکرد، بلکه او را تشویق هم کرد. مسعودی می‌نویسد: «یزید روزی به شراب نشسته بود و ابن زیاد طرف راست او بود، و این بعد از قتل حسین (علیه‌السّلام) بود، رو به ساقی خود کرد و شعری بدین مضمون خواند: جرعه‌ای بده که جان مرا سیراب کند و نظیر آن را به ابن زیاد بده که رازدار و امین من است و همه جهاد و غنیمت من به او وابسته است. سپس به خوانندگان گفت که شعر او را با آواز و ساز بخوانند.»... [۲۳۴]  . وقتی کاروان آماده سفر شد، یزید نعمان بن بشیر را به ریاست گروهی مامور بازگرداندن آن‌ها به مدینه کرد نعمان بن بشیر و همراهانش موظف شدند با اسرا برخورد شایسته‌ای داشته باشند و احترام آن‌ها رعایت کرده و هنگام استراحت از کاروان آن‌ها فاصله بگیرند.[۲۳۵]  [۲۳۶]  . یزید به نعمان بن بشیر دستور داد به همراه عده‌ای دیگر (گفته شده تعداد آن‌ها ۳۰ نفر بوده است. و وجه معه رجلا فی ثلاثین فارسا یسیر امامهم.( [۲۳۷]  . اسرای کربلا به مدینه بازگردانند.[۲۳۸]  . یزید دستور داده بود: هر کجا کاروان آن‌ها برای استراحت توقف کرد آنان از ایشان دور شوند و خود و همراهانش مانند نگهبانانی در اطراف آنان پراکنده شوند، و جای خود را چنان قرار دهند که اگر یکی از آنان خواست وضو بگیرد یا قضای حاجت کند از آنان شرم نکند، آن‌ها نیز چنان چه یزید سفارش کرده بود با اسرا مدارا کرده و مراعات‌شان نمودند تا به مدینه رسیدند.[۲۳۹]  [۲۴۰]  . در مسیر شام به کربلا یا مدینه ماموان یزید با اهل بیت (علیه‌السّلام) با خوبی رفتار کردند. طبری از ابی مخنف نقل می‌کند که حارث بن کعب به نقل از فاطمه بنت علی می‌گوید به خواهرم زینب گفتم: خواهر جان این مرد شامی در همراهی ما نیک رفتار بود، می‌خواهی چیزی به او بدهیم؟ او گفت: به خدا ما چیزی جز زیور و زینت خویش نداریم من گفتم: زیورهایمان را به او می‌دهیم. دست بند و ساق بند خویش را درآوردم خواهرم نیز دست بند و ساق بند خویش را بیرون آورد و پیش او فرستادیم و از او به خاطر رفتار نیکویش تشکر کردیم. مرد شامی گفت: من به خدا این کار را جز برای رضایت خدا و به خاطر قرابت شما به رسول الله انجام ندادم». («و الله ما فغلته الا لله و لقرابتکم من رسول الله.»)[۲۴۱]  . برخی معتقدند این که یزید عده‌ای را به عنوان همراه و محافظ اسرای کربلا می‌فرستد در واقع علاوه بر محافظت از آن‌ها سیطره بر اوضاع است، چرا که یزید از تاثیر اهل بیت در شهرها و نشر حقایق به سایر شهرها می‌ترسید. یزید هراس داشت که در شهرهای واقع در مسیر اسرا علیه او شورش‌هایی برپا شود.[۲۴۲] . از بعضی از نصوص استفاده می‌شود که خروج از شام در بیستم ماه صفر)اربعین) بوده، شیخ مفید می‌نویسد: «و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیدنا و مولانا ابی عبدالله علیه‌السّلام من الشام الی مدینة الرسول.»[۲۴۳]  . شیخ طوسی نیز همین قول را آورده است. (و فی الیوم العشرین منه (صفر) کان رجوع حرم سیدنا...( [۲۴۴]  . اگر این روایت را بپذیریم نمی‌توانیم قائل شویم که اهل بیت (علیه‌السّلام) در اربعین به کربلا رسیده‌اند.اما طبق برخی از نقل‌ها سر مقدس امام حسین (علیه‌السّلام) و سایر شهدای کربلا، که به شام منتقل شده بود، به امام سجاد (علیه‌السّلام) سپرده شد و آن حضرت بیستم ماه صفر آن‌ها به بدن‌ها ملحق کرد و به مدینه رفت.[۲۴۵] . سید بن طاووس می‌نویسد: «وقتی زنان و اهل بیت (علیه‌السّلام) امام حسین (علیه‌السّلام) از شام بازگشتند و به کشور عراق رسیدند به راهنمای قافله گفتند ما را از راه کربلا ببر پس آمدند تا به قتلگاه رسیدند دیدند جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از بنی هاشم و مردانی از اولاد پیامبر برای زیارت قبر حسین (علیه‌السّلام) آمده‌اند. پس همگی به یک هنگام در آن سرزمین گرد آمدند و با گریه و اندوه و سینه زنی به هم ملاقات کردند و مجلس عزایی که دل‌ها را جریحه ‌دار می‌کرد بر پا کردند و چند روزی به این منوال گذشت.»[۲۴۶] . این روایت مورد انکار بسیاری از علمای شیعه قرار گرفته است و نقل‌های بسیاری در تضاد با آن وجود دارد. (علاوه بر شیخ مفید، شیخ طوسی و ابن اعثم کوفی، بسیاری از محققان معاصر نیز اربعین را روزی می‌دانند که اهل بیت امام حسین (علیه‌السّلام) از شام به سوی مدینه مراجعت کردند)

اسامی اسرای کربلا  : ا بن قتیبه و ابن عبد ربه از قول محمد بن حسین(علیه السلام)نقل می کنند که ما اسرا 12 نفر بودیم. اما قاضی نعمان مغربی، 14 نفر نوشته است که 4 نفر از آنان زن بوده اند. الف) مردان : 1ـ امام سجاد(ع) (علیه السلام)، خطبه امام سجاد(ع) درشام یکی از خطبه های مُهَیِّج استامام باقر(علیه السلام)، 3ـ عمر بن حسین(علیه السلام)، 4ـ محمد بن حسین بن علی(علیهما السلام)، 5ـ زید بن الحسن المجتبى، 6ـ عمرو بن حسن، 7ـ محمد بن عمرو بن حسن، 8 و 9ـ دو فرزند جعفر، 10ـ عبدالله بن عباس بن علی(علیهما السلام)، 11ـ قاسم بن عبدالله بن جعفر، 12ـ قاسم بن محمد بن جعفر، 13ـ محمد بن عقیل اصغر، 14ـ عقبة بن سمعان، غلام رَباب، 15ـ غلام عبدالرحمن بن عبد ربّه انصاری، 16ـ مسلم بن رباح غلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) و 17ـ علی بن عثمان مغربی .  ب) زنان : ابن سعد تعداد زنان اهل بیت را که اسیر شدند 6 نفر، قاضی نعمان مغربی 4 نفر و ابوالفرج اصفهانی 3 نفر دانسته است. نام این زنان عبارت است از : 1 ـ حضرت زینب، خطبه حضرت زینب در شام یکی از خطبه های مُهَیِّج است 2 ـ فاطمه، 3 ـ ام کلثوم، از دختران امام علی(ع(.[۶] 4 ـ امّ حسن (دختران امیرالمؤمنین)، 5 ـ  فاطمه دختر امام حسین(ع) یا فاطمه صغری، 6 ـ سکینه، 7 ـ رقیه (دختران حسین بن علی)، 8ـ رباب (همسر امام و مادر سکینه و عبدالله رضیع) ، 9ـ فاطمه دختر امام حسن (ع( امّ محمد (دختر امام حسن بن علی و همسر امام سجاد) 10-  بقولی ام هانى  . 11 -  بقولی فضه کنیز حضرت فاطمه سلام الله علیها، ـ زنانی که به گونه ای با نهضت امام(علیه السلام) همکاری داشتند، اینان 4 زن بودند: 1ـ ماریه (دختر سعد یا منقذ عبدیه که منزلش محل تجمع گروهی از شیعیان بصره بود)، 2ـ طوعه (کنیز اشعث بن قیس که مسلم را زمانی که در کوچه های کوفه تنها مانده بود، به خانه اش پناه داد)، 3ـ دیلم یا دلهم (همسر زهیر بن قین که همسر خود را تشویق به پیوستن به سپاه امام حسین(علیه السلام) کرد) و 4ـ زنی از کوفیان که لباس و مقنعه برای اسرای اهل بیت فراهم کرد . طبق آنچه در منتخب التواریخ آمده است اسامی اُسرا چنین است : از مردان :  1- امام زین العابدین (ع) ؛ 2- امام محمد باقر (ع) چهار ساله ؛ 3- محمد بن حسین بن علی ؛ 4- عمر بن حسین ؛ 5- حسن بن حسین  ؛ 6- زیدبن الحسن المجتبی ؛ 7- عمربن الحسن المجتبی که مجروح شد و به کوفه بردند ؛ 8- محمد بن عمربن الحسن المجتبی . اما از بانوان : 1- زینب کبری (ع) ؛ 2- ام کلثوم : دختر امیر المومنین (ع) و خواهر زینب و حسین (ع) . وی در سال های اواخر عمر پیامبر خدا (ص) به دنیا آمد . زنی با فضیلت ، فصیح ، سخنور و دانا بود . نامش را زینب صغری هم گفته اند . وی در طول زندگی شاهد شهادت مظلومانه عترت پیامبر بود . در سال 61 هجری نیز در رکاب سید الشهدا به کربلا آمد و پس از عاشورا ، در مدت اسارت نیز با سخنانش عترت رسول خدا را معرفی و ستم های حکام را افشا می کرد . از جمله وقتی کاروان اسیران را به کوفه وارد کردند ، در جمع انبوه حاضران ، ام کلثوم به مردم دستور سکوت داد . چون نفس ها آرام گرفت و همه ساکت شدند به سخن پرداخت و کوفیان را به خاطر سستی در یاری امام و آلودن دست به خون سیدالشهدا (ع) ملامت کرد . در ایام حضور در دمشق نیز هرگز در بیان حقایق و افشای جنایات امویان کوتاهی نکرد . پس از بازگشت اهل بیت به مدینه نیز ، ام کلثوم از کسانی بود که گزارش این سفر خونین را به مردم می داد ؛  3- فاطمه ؛ 4- رقیه : دختر سه چهار ساله امام حسین (ع) که در سفر کربلا همراه اسرای اهل بیت بودده و در شام ، شبی پدر را به خواب دید و پس از بیدار شدن بسیار گریست و بی تابی کرد و پدر را خواست . خبر به یزید رسید . به دستور او سر امام حسین (ع) را نزد او بردند و او از این منظره بیشتر ناراحت و رنجور شد و همان روز ها در خرابه شام ( که محل اقامت موقت اهل بیت بود ) جان داد . محل دفن او یک بازارچه قدیمی و با فاصله از مسجد اموی در دمشق قرار داد و چندین بار تعمیر شده است ، آخرین تعمیر و توسعه در سال 1364 شمسی از سوی ایران آغاز شد و پس از چند سال به پایان رسید ؛  5- صفیه ؛ 6- ام هانی ( این شش نفر از دختران علی (ع) بودند) ؛ 7- فاطمه دختر امام حسین (ع) ؛ 8- سکینه دختر امام حسین (ع) دختری که می گویند در خرابه شام جان داد ؛ 9- رباب همسر امام حسین : رباب دختر امرء القیس ، همسر سید الشهدا (ع) و مادر سکینه و علی اصغر ( عبد الله) . او در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت ، سپس به مدینه بازگشت و مدت یکسال برای سیدالشهدا (ع) عزاداری کرد و مرثیه هایی هم در سوگ آن حضرت سرود ؛ 10- شاه زنان همسر امام سجاد (ع) ؛ 11- مادر محسن فرزند سید الشهدا (ع) ( این فرزند در راه شام سقط شد) ؛ 12- دختر مسلم بن عقیل ؛ 13- فضه کنیز فاطمه (ع) ؛ 14- یکی از کنیزان امام حسین (ع) ؛ 15- مادر وهب بن عبدالله  : وی دختر عبد و همسر عبدالله بن عمیر کلبی از طایفه بنی علیم بود . چون شوهرش تصمیم گرفت از کوفه به یاری امام حسین (ع) بیرون آید ، ام وهب نیز اصرار کرد تا او را هم با خود ببرد . شبانه به یاران حسین (ع) پیوستند . روز عاشورا وقتی شوهرش عبدالله بن عمیر به میدان رفت ، او نیز چوبی به دست گرفت و به میدان شتافت ولی امام حسین (ع) مانع او شد و فرمود : بر زنان جهاد نیست ؛ 16- ام خلف : همسر مسلم بن عوسجه از زنان برجسته شیعه که در کربلا از یاران حضرت سید الشهدا (ع) بود پس از شهادت مسلم بن عوسجه ، پسرش خلف آماده جنگ شد . امام حسین (ع) از او خواست تا به سرپرستی مادرش بپردازد . ولی مادرش او را تشویق به جنگ کرد و گفت : جز با یاری پسر پیغمبر از تو راضی نخواهم شد . خلف پس از نبردی دلیرانه به شهادت رسید . پس از شهادتش ، سر او را به طرف مادرش پرتاب کردند . او هم سر را برداشته ، بوسید و گرسیت .

حضرت شهربانو مادر امام سجاد علیه السلام در کربلا حضور نداشته که جزو اُسرا باشد . در ارتباط با شهربانو مادر مکرمه حضرت امام سجاد (علیه‌السلام) در برخی از کتاب‌ها، متاسفانه تحریفاتی دیده می‌شود که فاقد ارزش علمی است، از جمله:  حضور شهربانو در کربلا، غرق شدن و خودکشی شهربانو در رودخانه فرات، سوار شدن وی بر ذوالجناح یا اسبی دیگر و آمدنش به ایران و سرانجام غائب و پنهان گشتن او در کوه (کوه بی بی شهربانو شهر ری)  . قصه ‌پردازان به انگیزه‌های مختلف، این حکایات بی‌اساس را در میان برخی کتاب‌ها و در بین عوام، چنان با آب و تاب وارد ساخته‌ اند که جایگزین وقایع تاریخی شده است. صحیح ‌ترین قول در این زمینه این است که آن بانو پس از وضع حمل حضرت سجاد (علیه السلام) به فاصله‌ اندکی وفات نمودند. بنا به نقل بحار الانوار این قول را قطب‌الدین راوندی در الخرائج و مرحوم صدوق در عیون اخبار الرضا نقل نموده ‌اند. اقوال متفاوتی درباره تاریخ وفات مادر امام سجاد (ع) وجود دارد؛ پنجم شعبان؛ هشتم شعبان؛ نهم شعبان؛ یازدهم رجب؛ هشتم ربیع الاول؛ نیمه جمادی الاول؛ نیمه جمادی الثانی . به هر حال، شهربانو بعد از چند روز از تولد یگانه فرزندش و در همان دوره نفاس به علت بیماری، رحلت کرد و پیکر مطهرش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. اما اینکه حضرت شهربانو خود را بعد از واقعه عاشورا در آب غرق کرده باشد و یا با ذوالجناح به سمت ایران شتافته و سپس در دل کوه وارد شده و همانجا مدفون شده باشد که جزء افسانه‌های تاریخی است. صاحب روضة‌الشهداء مى‌گويد: شهربانو در كربلا حضور داشته، به امام حسين (علیه‌السلام) عرض كرد كه من در اينجا غريب هستم، خواهران و دختران تو چون از تبار پيامبرند، حرمت اينها را نگه مى‌دارند. ولى من دختر يزدجرد شهريار ايران هستم، مى‌ترسم دشمنان حرمت حرم تو را نگه ندارند، امام فرمود: ناراحت نباش تو هم محترم هستى و كسى دست به سوى تو دراز نخواهد كرد. روايتى ديگر اين است كه امام فرمود: در آن هنگام كه من از پشت اسب به زمين افتادم مركب من نزد تو مى‌آيد، شما سوار بر مركب شو و عنان را به او بسپار كه تو را از ميان اين لشكر بيرون برده و بجايى كه خداوند خواهد مى‌رساند. امّا اصلح اقوال اين است كه شهربانو همراه اهل بيت (علیهم‌السلام) به شام رفت.   مرحوم قزوینی گويد: اينكه برخى بر اين باورند كه قبر شهربانو در اطراف تهران است، افسانه‌اى بيش نيست چون او طبق نقل كتب اخبار و تواريخ خود را پس از امام حسين(علیه‌السلام) در آب غرق نمود.

بازگشت اهل بیت (علیهم السلام) در اربعین اول به کربلا

حرکت کاروان اسرای کربلا به سوی شام

اسرای کربلا از شام تا مدینه - ویکی فقه

کاروان  اسیران کربلا از شام تا مدینه

بازگشت كاروان اُسرا ازشام به کربلا

بازگشت كاروان اُسرا از شام به کربلا

اسرای کربلا از شام تا مدینه


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹ | 18:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

با دل خونين و چشم پربكاء اي اهلِ شام - مي رویم امروز از شهر شما اي اهلِ شام

با دل خونين و چشم پربكاء اي اهلِ شام - مي رویم امروز از شهرِ شما اي اهلِ شام

خانه آبادان كه بنموديد خوب از دوستي - ميهمانداري بر آل مصطفي اي اهل شام

غير اشگ ديده و خوناب دل ديگر چه بود - در شب و روز از براي ما غذا اي اهل شام

اهل بیت مصطفی بودیم و اندر روزگار - غیرظلم و کین ندیدیم از شما ای اهل شام

ز آتش غم سوخت در جنّت روان مصطفی - ریختید آتش ز بس بر فرق ما ای اهل شام

فرق ما مجروح شد اندر سر بازارها - بس زدید از کین بما سنگ جفا ای اهل شام

بي وفائي شما اين بس پس از قتل حسين (ع) - دست و پا رنگين نموديد از حنا اي اهل شام

بانواني را كه دربان بود جبريل امين - از جفا داديد در ويرانه جا اي اهل شام

اندر اين مدت كه ما را در خرابه جاي بود - خاك بستر خشت بودي متكا اي اهل شام

مي رويم اينك بچشم اشگبار امّا بود - يك وصيّت آوريد او را بجاي اي اهل شام

بر سر قبر صغير ما كه در غربت بمرد - گاه بگذاريد شمعي از وفا اي اهل شام

نی همین جودی سراپا سوخت از ماتم چو شمع - جان عالم سوخت از این ماجرا ای اهل شام

از دست من گرفته خرابه رقیه را

از دست من گرفته خرابه رقیه را - من بی رقیه سوی عزیزان نمی روم

دارم خجارت از پدر تاجدار او - بی طوطی عزیز غزلخان نمی روم

همره نباشدم من دلخون رقیه را - بی همسفر رقیه گریان نمی روم

جان داد در خرابه ز بس ریخت اشگ غم - با دست خالی سوی شهیدان نمی روم

رفتيم و ماند نزد شما يادگار ما

رفتيم و ماند نزد شما يادگار ما - جان شما و دخترك گلعذار ما

رفتيم و ماند خاطره اى سخت جانگداز - ز اين شهر پر بلا، به دل داغدار ما

ما با رقيه آمده اكنون كه مى رويم - ديگر رقيه اى نبود در كنار ما

زینب آمد شام را یکباره ویران کرد ورفت

زینب آمد شام را یکباره ویران کرد ورفت - ‌اهل عالم را ز کار خویش حیران کرد و رفت

از زمین کربلا تا کوفه و شام بلا - هر کجا بنهاد پا، فتح نمایان کرد و رفت

با لسان مرتضی از ماجرای نینوا - خطبه ‌ای جانسوز اندرکوفه عنوان کرد و رفت

باکلام جانفزا اثبات دین حق نمود - عالمی را دوست دار اهل ایمان کرد و رفت

فاش می‌گویم که آن بانوی عظمای دلیر - ازبیان خویش دشمن را هراسان کرد و رفت

در دیار شام برپاکرد از نو انقلاب‌ - سنگر اهل ستم را سست بنیان کرد و رفت

خطبه‌ای غرّا بیان فرمود در کاخ یزید - کاخ استبداد را از ریشه ویران کرد و رفت

زین خُطَب اتمام حجت کرد بر کافردلان - ‌غاصبین رامستحق نار و نیران کرد و رفت

از کلام حق پسندش شد حقیقت آشکاراهل حق راشامل الطاف یزدان کرد و رفت

شام غرق عیش وعشرت بود دروقت ورودوقت رفتن شام را شام غریبان کرد و رفت

دخت شه رابعد مردن درخرابه جای داد - گنج رادرگوشه ویرانه پنهان کرد و رفت

ز آتش دل برمزار دختر سلطان دین‌ - در وداع آخرین، شمعی فروزان کرد و رفت

شام را زان ماجرا شام غریبان کرد ورفت

زینب آمد کربلا را عنبرافشان کرد و رفت - ‌جنّت‌المأوی زخون نوجوانان کردورفت

قهرمان کربلا آن دختر شیرخدا - دین احمد را درآن صحرا درخشان کرد ورفت

خطبه‌ای خواند او که لرزان شد دل ابن زیاد - بارگاه کوفه رایک شام ویران کردورفت

گفت من آن زینبم، جدّم رسول هاشمی است‌ - شهرت زهرا و جدّش را نمایان کردورفت

دراسیری باغم رعنا گُلان فاطمه‌ - راه شام و کوفه را یکسر گلستان کردورفت

تایزید آورد اسیران را میان بارگاه‌ - درسخن یک بارگاهی را به لرزان کردورفت

شرح می‌دادی یزید اینها اسیرند ازفرنگ - ‌زینب آگه خلق را زان سرّ پنهان کردورفت

هلهله درشهر افتاد وشد آشوبی بپا - شام را زان ماجرا شام غریبان کرد ورفت

آری قصّه ی پُر غُصّه یِ اسارت به پایان رسید و کاروان یادگاران حسینی با صدها رنج و اندوه و صدها خاطرات ناگوار و غمبار از شام بیرون آمدند و به سوی مدینه رهسپار شدندو در حالی که بار سنگین مصائب کمرشان را خم کرده بود به راه ادامه دادند.


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۹ | 18:40 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

فرجام قاتلان امام حسین علیخ السلام

سرنوشت شوم قاتلان امام حسین(ع)

از معروف‌ترین افرادی که در تومار قاتلین امام حسین علیه السلام  آمده اسامی این افراد به چشم می‌خورد: یزید بن معاويه بن ابوسفيان که از طلقاء بود و بنی امیه  یا امویان  خلافت بنی‌امیه در شام از زمان عمر آغاز شد . شمر بن ذی الجوشن که امیر لشگر عمر بن سعد بوده است . [سیدالشهدا علیه السلام وقتى با اصرار ولید و مروان براى بیعت با یزید مواجه شد به فسق او شهادت داد و فرمود: «یزید، مردى فاسق، شرابخوار، آدم کش است که آشکارا گناه مى‌کند و کسى همچون من با کسى مثل او بیعت نخواهد کرد.».[۱۵]]  .  به شهادت رساندن امام حسین(ع) و یارانش در کربلا توسط سپاهیان یزید بن معاویه در واقعه عاشورا نمودار تقابل شدید بنی‌امیه با امامان شیعه است. واقعه حره، قیام‌های زبیریان، مختار، زید بن علی، ضحاک بن قیس و قیام بنی عباس دیگر وقایع مهم دوران خلافت بنی‌امیه است . در حالی که امام حسین‌(ع‌) از پیامبر اسلام نقل می‌نماید که «الخلافة محرمة علی آل ابی سفیان‌؛ خلافت بر آل ابوسفیان حرام است‌.»[۵۸]  . یزید به ولید بن عتبه نوشت: «خذ الحسین وعبدالله بن عمر، وعبد الرحمان بن ابی بکر، وعبدالله بن الزبیر بالبیعة اخذاً شدیداً، ومن ابی فاضرب عنقه، وابعث الی براسه؛[۲۴]  [۲۵]  [۲۶]  . حسین و عبدالله بن عمر و عبد‌الرحمان بن ابو‌بکر و عبدالله بن زبیر را برای بیعت گرفتن از آن‌ها به سختی با ایشان برخورد کن، و اگر هر کس از این امر سرباز زد گردنش را بزن و سر او را برایم بفرست.» . یزید بن معاویه قاتل امام حسین (علیه‌السّلام) است اما با شمشیر ابن‌زیاد، و شمر و عمر بن سعد  .  در واقعه شهید کردن امام حسین علیه السلام  ابن زیاد و عمر بن سعد و شمر بن ذی‌الجوشن و غیره (لعنهم‌الله) مشارکت داشتند . اما با دستور یزید و سفیانیه اهل دمشق که از اسرای کاروان کربلاء با دف و ساز و طنبور و خوشحالی و پای‌کوبی استقبال کردند .  در دعوت امام حسین علیه السلام به کوفه : شبث بن ربعی و حجار بن ابجر و عمرو بن حجاج و غیره دخیل بودند  . عبیدالله بن زیاد ـ عمر سعد ـ شمر بن ذی‌الجوشن ـ قیس بن اشعث بن قیس ـ عمرو بن حجاج زبیدی ـ عبدالله بن زهیر ازدی ـ عروة بن قیس احمسی ـ شبث بن ربعی یربوعی ـ عبد‌الرحمن بن ابی سبرة جعفی ـ حصین بن نمیر ـ حجار بن ابجر - عمر بن سعد بن ابی‌وقاص و شمر بن ذی‌الجوشن و شبث بن ربعی و حجار بن ابجر و حرملة بن کاهل و سنان و...  شمر بن ذی الجوشن از فرماندهان سپاه عمر بن سعد در حادثه کربلا و بنا به نقلی قاتل سیدالشهدا علیه السلام است. آن ملعون سرانجام در جریان قیام مختار کشته شد. نام شمر در زیارت عاشورا، همراه با لعن آمده است:‌ «... و لعن الله شمرا».  و در زیارت ناحیه مقدسه نیز شمر قاتل امام حسین(ع) معرفی شده است.[۲۰] . و نیز عده‌ای دیگر که در جریان واقعه کربلاء و به شهادت رساندن آن حضرت و اصحابش مباشر و مستقیم وارد صحنه شده بودند. افرادی هم چون:  سِنان بن اَنَس یا سنان بن انس نخعی ـ حرمله کاهلی ـ منقذ بن مره عبدی ـ ابو‌الحتوف جعفی ـ مالک بن نسر کندی ـ عبد‌الرحمن جعفی ـ قشعم بن نذیر جعفی ـ بحر بن کعب بن تیم‌الله ـ زرعة بن شریک تمیمی ـ صالح بن وهب مری ـ خولی بن یزید اصبحی ـ حصین بن تمیم و غیره... شرحبیل بن ذی‌الکلاع حمیری، از فرماندهان حکومت بنی‌امیه و در سپاه عبیدالله بن زیاد بود. او و حصین بن نمیر در جنگ با نیروهای ابراهیم بن اشتر به سال ۶۷ قمری در موصل کشته شد . امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشوراء آنان را با تعبیر شیعه آل‌ ابی‌سفیان معرفی می‌فرماید: «ویحکم یا شیعة آل ابی سفیان! ان لم یکن لکم دین، وکنتم لا تخافون المعاد، فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه، وارجعوا الی احسابکم ان کنتم عُرُباً کما تزعمون؛[۴۴]  [۴۵]  [۴۶]  وای بر شما‌ ای پیروان ابو‌سفیان! اگر دین ندارید و از روز معاد نمی‌هراسید، لا‌اقل در دنیا آزاد مرد باشید و آن‌گونه که می‌پندارید به حسب و نسب خود که عرب هستید باز گردید.» قاتلان آن حضرت در آن روز به حضرت خطاب می‌کردند و می‌گفتند: این جنگ و قتال ما با تو از روی دشمنی و عداوت با پدرت علی بن ابی‌طالب است. «انما نقاتلک بغضاً لابیک» یعنی: ما از روی بغض و کینه‌ای که با پدرت علی بن ابی‌طالب داریم با تو به جنگ و نبرد برخاسته‌ایم.[۴۷] و یا بعضی دیگر را می‌بینیم که این تعبیر را خطاب به امام حسین (علیه‌السّلام) دارند: «یا حسین، یا کذّاب ابن الکذّاب؛[۴۸] ‌ای حسین‌ ای درو‌غ‌گوی فرزند دروغ‌گو!» . منهال بن عمرو می‌گوید در مدینه خدمت امام سجاد(ع) رسیدم، امام از حرمله پرسید، گفتم هنگامی که در کوفه بودم زنده بود، امام فرمود: «...اللهم اذقه حرالحدید، اللهم اذقه حرالحدید، اللهم اذقه حرالنار...».[۳۶] خدایا داغی آهن را بر او بچشان،...خدایا داغی آتش را بر او بچشان. منهال میگوید به کوفه آمدم دیدم حرمله گرفتار شده و نفرین امام مستجاب شد . در قیام مختار در چهاردهم ربیع الاول سال ۶۶ق مختار به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کرد[۴۵] و شیعیان کوفه وی را در این امر همراهی کردند. وی می‌گفت: به خدا سوگند اگر دو سوم قریش را بکشم تلافی یکی از انگشتان امام حسین(ع) نمی‌شود.[۴۶]  شمر بن ذی الجوشن، خولی بن یزید، عمر بن سعد و عبیدالله بن زیاد را به قتل رسیدند.[۴۷]  . مختار در این قیام از دو شعار یا لثارات الحسین و یا منصور امت بهره جست. وی هنگام پوشیدن لباس رزم با این دو شعار به پیروانشان آغاز قیام را اطلاع داد.[۵۰] . شعار یا منصور امت ابتدا در جنگ بدر و شعار یا لثارات الحسین ابتدا در قیام توابین مورد استفاده قرار گرفته بود.[۵۱]همچنین هنگامی‌که عمر بن سعد کشته شد، کوفیان ندای یالثارات الحسین سر دادند.[۵۲]  . در این قیام ابراهیم بن مالک اشتر فرماندهی لشکر را برعهده داشت و او بود که عبیدالله بن زیاد را در موصل به قتل رساند.[۴۸] مختار پس از ۱۸ ماه حکومت و جنگیدن با سه گروه یعنی مروانیان در شام و آل زبیر در حجاز و اشراف کوفه سرانجام در ۱۴ رمضان[۵۳] سال ۶۷ق در حالی که ۶۷سال داشت به دست مصعب بن زبیر به قتل رسید.[۵۴][۵۵] به دستور مصعب دست مختار را بریده و به دیوار مسجد کوفه کوبیدند. هنگامی که حجاج بن یوسف بر کوفه مسلط شد چون هر دو از قبیله ثقیف بودند دستور به دفن آن داد.[۵۶] . پس از مختار طرفداران وی که ۶۰۰۰ نفر بوده و در قصر محاصره شده بودند تسلیم شدند، ولی مصعب دستور اعدام همه آنها را صادر کرد.[۵۷] این کار چنان وحشتناک بود که وقتی عبدالله بن عمر، مصعب را دید گفت اگر این ۶۰۰۰ نفر گوسفندان پدرت بودند، نباید این کار را انجام می‌دادی.[۵۸] . آیه الله خویی[۶۷] و مامقانی[۶۸] قیام مختار را با اذن خاص امام زین العابدین می‌دانند. از امام سجاد(ع) نقل شده که خدا به مختار جزای خیر دهد.[۷۳][۷۴] . امام باقر(ع) در ملاقات با ابوالحکم فرزند مختار پس از تکریم وی از مختار نیز تمجید کرده و گفتند خدا پدرت را رحمت کند.[۷۵] مامقانی ترحم امام بر مختار را دلیل بر عقیده صحیح مختار دانسته و می‌گوید: اظهار رضایت و خشنودی ائمه(ع) تابع و فرع بر خشنودی خداست، پس معلوم می‌شود مختار از نظر عقیده انحرافی نداشته که موجب خشنودی ائمه واقع شده است.[۷۶] . امام صادق(ع) فرستادن سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد به مدینه توسط مختار را باعث شادی اهل بیت دانسته و فرمود: بعد از واقعه عاشورا، هیج زنی از زنان ما آرایش نکرد تا زمانی که مختار سر بریده عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را برای ما فرستاد.[۷۷]

نامنقش وی در کربلاسرانجام و چگونگی مرگ
شمر بن ذی‌الجوشننقش‌آفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین علیه السلام و یارانش.دستگیری شمر توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ.
محمد بن اشعث بن قیسنقش‌آفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند و هتک حرمت امام حسین علیه السلام.روز عاشورا در پی نفرین امام حسین علیه السلام عقرب سیاهی او را نیش زد.
عبیدالله بن زیاددر حادثه کربلا، همه جنایت‌ها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت.چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین علیه السلام بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد.
یزید بن معاویهقاتل اصلی امام که ابن زیاد و ابن سعد و شمر و سنان و... بدستور او به جنگ امام بر خواستند.هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد.
سنان بن انسنقش مؤثری در کشتن اباعبدالله الحسین علیه السلام داشت.زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت.
عمر بن سعدمجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت.به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد.
حرملة بن کاهلپرتاب تیر بر گلوی حضرت علی‌اصغر علیه السلام.مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند.
حصین بن نُمیرفرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین علیه السلام.ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه ومدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد.
مالک بن نُسیر کِندیفرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا علیه السلام.قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند.
زرعه دامیاز قاتلان امام حسین علیه السلام.هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه می‌زد و می‌گفت به من آب دهید.
عبدالله بن حَوزهتیراندازی به سوی لشکر ابا عبدالله علیه السلام.قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه. اسب با حرکت تند، سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت.
شبث بن ربعیبا شمشیر به صورت مبارک امام حسین علیه السلام زد.ابراهیم بن مالک اشتر ران‌هایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا و جسدش را سوزاند.
شرحبیلاز پشت بر صورت امام حسین علیه السلام زد.مختار او را با آتش سوزاند.
عمروبن حجاجدر روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین علیه السلام و یارانش بست، امام علیه السلام را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود.به نفرین امام حسین علیه السلام گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد.
احبش بن مرثد (اخنس)با اسب بر بدن مبارک امام حسین علیه السلام تاخت و عمامه حضرت را به غارت برد.پس از واقعه عاشورا وقتی در صحنه جنگ ایستاده بود، تیری از کمان، رها و به قلبش اصابت کرد و مرد.
عبدالله بن ابی حُصینآب را بر سیدالشهداء علیه السلام بست و با بی‌شرمی به امام گفت: ای حسین! به خدا سوگند، جرعه‌ای از آب نخواهی چشید تا از تشنگی بمیری.به نفرین امام حسین علیه السلام مبتلا و به بیماری استسقاء گرفتار شد، هرچه آب می‌نوشید تشنگی‌اش برطرف نمی‌شد تا اینکه هلاک شد.
بَجدل بن سُلیمانگشت مبارک امام علیه السلام را برای در آوردن انگشتر برید.مختار او را دستگیر، دست و پاهایش را برید. آنقدر در خون غلتید تا هلاک شد.
اسحاق بن حَیوه حضرمیداوطلبانه بر پیکر امام حسین علیه السلام تاخت و پیراهن حضرت را به غارت برد.با پوشیدن پیراهن اباعبدالله علیه السلام به مرض پیسی مبتلا شد و موهایش ریخت. توسط مختار دستگیر شد و دستور داد بر بدنش تاختند تا به هلاکت رسید.

اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۹ | 16:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

تعداد و اسامی شهدای قیام امام‌حسین(ع)

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَ باعَبْدِاللّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ ا لَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلا مُ اللّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَ بَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى ا لْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ ا لْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ ا لْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ .

شهدای کربلا، یاران از جان گذشته امام حسین علیه السلام هستند که در واقعه عاشورای سال ۶۱ هجری قمری، در کربلا و در قتال نابرابر با سپاه عمر بن سعد به شهادت رسیدند. شهیدان کربلا معمولا به دو گروه بنی هاشم (وابستگان امام حسین علیه السلام) و یاران امام حسین علیه السلام (بجز بنی هاشم) تقسیم می شوند. تعداد شهدای کربلا بنا بر مشهور ۷۲ تن و با شمارش دقیق بیش از ۱۵۰ نفر است. دانشنامه امام حسین علیه السلام برای رسیدن به عددی نزدیک به واقع، نام کسانی را که در منابع نسبتا معتبر، در زمره شهدای کربلا شمرده شده اند، فهرست نموده است که عدد آنها به ۱۵۵ رسیده است.[۱] تعداد و اسامی را از زیارت ناحیه مقدسه و سایر منابع مستندی که وجود داشته، بیان کرده است.»[۲] شهدای بنی هاشم از اولاد ابوطالب که نام آنها در 'زیارت ناحیه' آمده، ۱۷ نفر و از اولاد ابوطالب که نام آنها در زیارت 'ناحیه' نیامده، ۱۳ نفر است که سه کودک نیز از بنی هاشم شهید شدند و از میان این ۳۳ نفر، ۱۰ نفر از فرزندان امیرالمومنین علیه السلام، چهار نفر از فرزندان امام حسن علیه السلام، سه نفر از فرزندان سیدالشهدا علیه السلام، ۱۲ نفر از فرزندان عقیل و چهار نفر نیز از فرزندان جعفر طیار بودند.[۴] تعداد شهدای کوفه و از یاران امام ۱۳۸ نفر بود که ۱۴ نفر از آنان را غلامان تشکیل می دادند. شهدایی که سرهای آنها بین قبایل تقسیم و از کربلا به کوفه برده شد، ۷۸ نفر بودند.[۴] . اما آنچه در مورد تعداد شهدای کربلا مشهور است ۷۲ تن است. شاید منشاء این شهرت گفتار شیخ مفید در الارشاد باشد که تعداد سرهای جداشده‏‌ی شهدای کربلا را (به جز سر امام حسین علیه السلام) ۷۲ سر می‏ داند که به دستور عمر بن سعد به کاخ ابن زیاد فرستاده شد.[۳] احتمالا در طول زمان تعداد سرهای شهدا به عنوان تعداد شهدای کربلا مشهور شده باشد. و کسانی که سرهایشان بر بدنشان مانده است در سخن از تعداد شهدای کربلا به حساب نیامده اند. شهدای بنی هاشم از اولاد ابوطالب که نام آنها در 'زیارت ناحیه' آمده، ۱۷ نفر و از اولاد ابوطالب که نام آنها در زیارت 'ناحیه' نیامده، ۱۳ نفر است که سه کودک نیز از بنی هاشم شهید شدند و از میان این ۳۳ نفر، ۱۰ نفر از فرزندان امیرالمومنین علیه السلام، چهار نفر از فرزندان امام حسن علیه السلام، سه نفر از فرزندان سیدالشهدا علیه السلام، ۱۲ نفر از فرزندان عقیل و چهار نفر نیز از فرزندان جعفر طیار بودند.[۴] . تعداد شهدای کوفه و از یاران امام ۱۳۸ نفر بود که ۱۴ نفر از آنان را غلامان تشکیل می دادند. شهدایی که سرهای آنها بین قبایل تقسیم و از کربلا به کوفه برده شد، ۷۸ نفر بودند.[۴] . پنج نفر از شهدای کربلا به نام های 'انس بن حرث کاهلی'، 'حبیب بن مظاهر'، 'مسلم بن عوسجه'، 'هانی بن عروه' و 'عبداللّه بن یقطر حمیری' از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند.[۴] . پنج کودک به نام های علی اصغر علیه السلام (عبدالله) فرزند شیرخوار امام حسین علیه السلام، 'عبدالله بن حسن'، 'محمدبن ابی سعیدبن عقیل'، 'قاسم بن حسن' و 'عمرو بن جناده انصاری' در کربلا شهید شدند.[۴] . همچنین در رکاب سیدالشهدا علیه السلام ۱۵ غلام شهید شدند که این افراد عبارت بودند از 'نصر' و 'سعد' از غلامان امام علی علیه السلام، 'منجح' غلام امام مجتبی علیه السلام، 'اسلم' و 'قارب' غلامان امام حسین علیه السلام، 'حرث' غلام حمزه، 'جون' غلام ابوذر غفاری، 'رافع' غلام مسلم ازدی، 'سعد' غلام عمر صیداوی، 'سالم' غلام بنی المدینه، 'سالم' غلام عبدی، 'شوذب' غلام شاکر، 'شیب' غلام حرث جابری، 'واضح' غلامِ حرث سلمانی. . بر این تعداد، 'سلمان' غلام امام حسین علیه السلام که در 'بصره' به شهادت رسید نیز باید اضافه شود. 'سوار بن منعم' و 'موقع بن ثمامه صیداوی' دو نفر از یاران امام حسین علیه السلام بودند که در روز عاشورا اسیر و شهید شدند. چهار نفر از یاران امام حسین علیه السلام نیز در کربلا پس از شهادت آن حضرت به شهادت رسیدند که اینان 'سعد بن الحرث' و برادرش 'ابو الحتوف'، 'سوید بن ابى مطاع' (که مجروح بود) و 'محمد بن ابى سعید بن عقیل' بودند.[۴] . زنی هم در کربلا شهید شد که ام وهب همسر عبدالله بن عمیر کلبی بود. نام شهدای کربلا از بنی هاشم ، بستگان امام حسین و غیر بنی هاشم در کربلا به ترتیب زیر است:

شهدای کربلا از یاران امام حسین(ع)

ابراهیم بن حصین اسدی

برادرزاده حُذَیفة بن اَسید غِفارى

ابو هَیّاج

ادهم بن امیه

انیس بن معقل اصبحی

بریر بن خضیرهمدانی

بشیر بن عمرحضرمی

جابر بن حجاج تیمی

جبلة بن علی شیبانی

جناده بن‌ حارث‌ سلمانی‌

جندب بن حجیرکندی خولانی

جون بن حوی غلام ابوذر

جوین بن مالک

حارث بن امرء القیس کندی

حرث بن نبهان

الحارث و یا حرث ابن نبهان

ابوحتوف بن حارث انصاری

حجاج بن زید تمیمی سعدی

حجاج بن مسروق الجعفی

حر بن یزید الریاحی

جلاس بن عمرو راسبی

نعمان بن عمرو راسبی

حنظلة بن اسعد شبامی

رافع بن عبدالله ازدی(شنده)

رمیث بن عمرو

زهیر بن بشر خثعمی

زهیر بن سلیم ازدی

زهیر بن قین بجلی

یزید یا زیدبن مغفل جعفی

سالم بن عمروق

سعد بن حنظله تمیمی

سعید بن عبدالله حنفی

زید یا سعیدبن کردم

سلیمان بن رزین غلام امام حسین

سلیمان بن ربیعة

سوار بن منعم یا ابی حمیرهمدانی

سوید بن عمرو بن ابی مطاع

سیف بن حارث جابری

شَبیب بن عبدالله نَهشَلی

سیف بن مالک عبدی - سیف بن مالک نمیری

ضَرغامة بن مالک

شوذب بن عبدالله همدانی

ضباب بن عامر

عابس بن ابی شبیب شاکری

عامر بن مسلم عبدی

سالم غلام عامر بن مسلم

عباد بن مهاجر

عبدالرحمان بن عبدالله اَرحَبی

عبد اللّه قیس غِفاری

عبد الرحمان قیس غِفاری

عقبة بن صلت جهنی

عامر یا عمار بن حسان طائی

عمران بن کعب بن حارث اشجعی

عمرو بن احدوث حضرمی

عمرو بن خالد الصیداوی

سعد غلام عمرو بن خالد صیداوی

عمرو بن خالد ازدی

خالد بن عمرو ازدی

عمرو بن ضبیعه

عمرو بن عبد الله الجندعی

عمرو بن قَرَظَه انصاری

غلام ترکی یا اسلم ترکی

قارِب، غلام امام حسین(ع)

قاسم بن حبیب ازدی

قعنب بن عمرو تمری یا نمری

کنانة بن عتیق تغلبی

مالک بن عبدالله بن سریع

مجمع بن زیاد جهنی

مجمع بن عبدالله عائذی

مجمع بن‌ عبدالله عائذی

مسعود بن حجاج تیمی

عبدالرحمان بن مسعود تیمی

مسلم بن عوسجه

مسلم بن کثیر ازدی یا اسلم بن کثیر

منجح بن سهم غلام امام حسین

نعیم بن عجلان

هفهاف بن مهند راسبی

همام بن سلمه قانصی

وَهْب بن وهب

یحیی بن سلیم مازنی

یزید بن زیاد بن مُهاصِر 

یزید بن ثبیط عبدی

یزید بن نُبَیط و پسرانش

عبدالله بن یزید بن ثبیط عبدی

شهدای کربلا از اهل‌بیت امام حسین(ع)
حضرت علی اکبر(ع)

حضرت علی اصغر(ع)

عبدالله بن علی(ع)

عثمان بن علی(ع)

جعفربن علی(ع)

حضرت عباس بن علی(ع)

أبوبکربن علی(ع)

محمد اصغربن علی(ع)

ابو بکر بن حسن(ع)

عبدالله بن حسن(ع)

قاسم بن حسن(ع)

جعفربن عقیل(ع)

عبدالرحمان بن عقیل(ع)

عبدالله بن عقیل(ع)

محمد بن أبی سعید بن عقیل

عبدالله بن مسلم بن عقیل

محمد بن عبدالله بن جعفر

عون بن عبدالله بن عبدالله بن جعفر

ابراهیم بن علی(ع)

عباس اصغربن علی(ع)

جعفربن علی(ع)

عبدالله اکبربن علی(ع)

عبدالله اصغربن علی(ع)

عبیدالله بن علی(ع)

عمربن علی(ع)

عتیق بن علی(ع)

قاسم بن علی بن ابی طالب

بشربن حسن(ع)

عمربن حسن(ع)

أبوبکربن حسن(ع)

ابوبکربن حسین(ع)

ابراهیم بن حسین(ع)

جعفربن حسین(ع)

حمزة بن حسین(ع)

زیدبن حسین(ع)

قاسم بن حسین بن علی

محمدبن خسین بن علی

عمر بن الحسین(ع)

محمد بن عقیل بن ابی طالب

محمد بن عبدالله بن عقیل

علی بن عقیل(ع)

عون بن عقیل(ع)

جعفر بن محمد بن عقیل

ابوسعید بن عقیل

ابراهیم بن مسلم بن عقیل

محمد بن مسلم(ع)

عبدالرحمان بن مسلم بن عقیل

عبدالله بن مسلم بن عقیل

ابوعبدالله بن مسلم بن عقیل

ابراهیم بن جعفر بن ابی طالب

عون اصغر بن عبدالله بن جعفر

حسین بن عبدالله بن جعفر

عبیدالله بن عبدالله بن جعفر

عون بن عبدالله بن جعفر

محمد بن عباس بن علی

شهدای کربلا از یاران امام علی(ع)

ابوثمامه صائدی

حبیب بن مظاهر اسدى

زاهر بن عمرو الکندی: غلام عمرو بن الحَمق

عمار بن ابی ‌سلامة دالانی

سعد بن حارث خزاعی

عبدالله بن عمیرکلبی

کردوس بن زهیر تغلبی

نافع بن هلال بجلی یا جملی

شهدای کربلا ازاصحاب رسول خدا

انس بن حرث کاهلی

حبیب بن مظاهر

مسلم بن عوسجه

هانی بن عروه مرادی

عبداللّه بن یقطر حمیری

عبدالرحمان بن عبد ربّ انصاری

عَمّار بن ابی‌ سَلامه دالانی همدانی

نعیم بن عجلان انصاری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ | 14:27 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

بازماندگان کاروان شهادت را پس از عاشورا به اسارت گرفته و به کوفه و سپس به شام ‌بردند. اسیران، تعدادى از دودمان پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، برخى هم همسران یا فرزندان ‌شهداى دیگر کربلا. زنان بنى هاشم به شام برده شدند و از آنجا به مدینه بازگشتند. برخى‌ از زنان غیر بنى هاشم به خاطر وساطت بستگان خود از اسارت رها شده، در کوفه ماندگار شدند و به قبیله خود پیوستند.[۱] . در منابع تاریخى و تعبیرات روایى و اشعار، از آنان به نام‌ «سبایا» و «اسارى‌» یاد شده است. به اسیرى گرفتن افرادى از اهل بیت علیهم السلام هم برخلاف ‌مقررات جنگ هاى اسلامى بود، هم جسارت و توهین به رسول الله صلی الله علیه و آله به شمار مى‌آمد. اما امویان بر اساس کینه ‌اى که از عترت پیامبر خدا داشتند، چنان کردند. این گستاخى در حق عترت پیامبر خدا ریشه در همان سقیفه و زیر پا گذاشتن سخن آن حضرت داشت. به ‌قول نیر تبریزى: دانى چه روز دختر زهرا اسیر شد؟ *** روزى که طرح بیعت ‌«مِنّا أمیر» شد[۲] . حضرت زینب و حضرت سجاد علیهماالسلام‌ دو چهره بارز آن جمع بودند و با نطق ها و خطابه ‌هاى خویش، امویان را رسوا و شهداى کربلا را معرفى کردند. حضور اسرای کربلا در شام و اقدامات تبلیغی آنها در شهر دمشق، سبب شد یزید از حضور آنها در این منطقه احساس نگرانی کند.[۱]  . یزید برای جلوگیری از پیامدهای خطرناک حضور اهل بیت (علیه‌السّلام) در شام نسبت به آنها اظهار دل‌جویی کرد و به اکرام و احترام آنها پرداخت.[۲] . حضور اسرای کربلا در شام و اقدامات تبلیغی آنها در شهر دمشق، سبب شد یزید از حضور آنها در این منطقه احساس نگرانی کند.[۲۲۵]  . یزید برای جلوگیری از پیامدهای خطرناک حضور اهل بیت (علیه‌السّلام) در شام نسبت به آنها اظهار دل‌جویی کرد و به اکرام و احترام آنها پرداخت.[۲۲۶] . در منابع آمده است اهل بیت (علیه‌السّلام) حدود هفت روز در دمشق به عزاداری پرداختند، یزید از ترس سرنگونی حکومت خود با اهل بيت «بناى رفق و مدارا نهاد و در پى ‏آن بود كه التيام جراحات ايشان را تدبير كند لاجرم روزى روى با حضرت سجّاد (عليه السّلام) كرد و گفت: حاجات خود را بگوی كه سه حاجت شما بر آورده مى ‏شود. حضرت فرمود: حاجت اوّل من آن است كه سر سيّد و مولاى من و پدر من حسين (عليه السّلام) را به من دهى تا او را زيارت كنم و از او توشه بردارم و وداع بازپسين گويم. دوّم آن كه حكم كنى تا هر چه از ما به غارت برده‏ اند به ما ردّ كنند. سيّم آن كه اگر قصد قتل من دارى شخصى امين همراه اهل بيت رسول‏ خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) كنى تا ايشان را به حرم جدّشان برساند. يزيد لعين گفت: ديدار سر پدر هرگز از براى تو ميسّر نخواهد شد و امّا كشتن تو را من عفو كردم و از تو گذشتم و زنان را جز تو كسى به مدينه نخواهد برد و امّا آنچه از شما به غارت ربوده شده من از مال خود به دو برابر قيمت آن عوض مى ‏دهم. حضرت فرمود: ما از مال تو بهره نخواسته‏ ايم مال تو از براى تو باشد، ما اموال خويش را خواسته ‏ايم از بهر آن كه بافته فاطمه دختر محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) و مقنعه و گلوبند و پيراهن او در ميان آنها بوده است. يزيد امر كرد تا آن اموال به غارت رفته را به دست آوردند و ردّ كردند و دويست دينار هم به زياده از مال خود داد، حضرت آن زر را بگرفت و بر مردم فقرا و مساكين قسمت كرد. (منتهى الآمال ج2،ص1011- 1010) . «علّامه مجلسى و ديگران نقل كرده ‏اند كه يزيد اهل بيت رسالت (عليهم السّلام) را طلبيد و ايشان را ميان ماندن در شام با حرمت و كرامت و برگشتن به سوى مدينه با صحّت و سلامت مخيّر گردانيد؛ گفتند: اوّل مى ‏خواهيم ما را رخصت دهى كه به ماتم و تعزيت آن امام مظلوم قيام نماييم، گفت: آنچه خواهيد بكنيد، خانه ‏اى براى ايشان مقرّر كرد و ايشان جامه‏ هاى سياه پوشيدند و هر كه در شام بود از قريش و بنى هاشم در ماتم و زارى و تعزيت و سوگوارى با ايشان موافقت كردند و تا هفت روز بر آن جناب ندبه و نوحه و زارى كردند. و در روز هشتم ايشان را طلبيد نوازش و عذر خواهى نمود و تكليف ماندن در شام كرد، چون قبول نكردند محملهاى مزيّن براى ايشان ترتيب داده و اموال براى خرج ايشان حاضر كرد و گفت: اينها عوض آنچه بر شما واقع شده است. جناب امّ كلثوم (عليها السّلام) فرمود: اى يزيد، چه بسيار بی حيايى، برادران و اهل بيت مرا كشته ‏اى كه جميع دنيا برابر يك موى ايشان نمى ‏شود و مى ‏گويى اينها عوض‏ آنچه من كرده‏ ام.» (منتهى الآمال ج2،ص1012– 1011 – به نقلی مشابه این نقل بحار الأنوار،ج 45،ص191- 190 - جلاء العيون،صفحه 749) . مقرم می نویسد: «یزید هنگامی که از فتنه و انقلاب علیه خود ترسید در بیرون بردن امام سجّاد (علیه السّلام) و اهل بیت (علیهم السّلام) از شام تعجیل کرد و در صدد برآمد که خواسته‌ های آنان را برآورده کند، به نعمان بن بشیر و همراهان او دستور داد که آنها را تا مدینه با مهربانی همراهی کنند.» (مقتل مقرم،ص266) . طبرسی در این باره در اعلام الوری چنین می نویسد: «پس از چند روز كه از اين جريان گذشت يزيد نعمان بن بشير را احضار كرد و گفت: اين زنان و كودكان را تا مدينه همراهى كن... و به اتفاق گروهى كه از جمله آنان نعمان بن بشير بود به طرف مدينه حركت كردند و امر كرد اهل بيت را شب حركت دهند و آنان را همواره در جلو داشته باشند و از آنها كاملا سرپرستى كنند، هر گاه در محلى فرود آمدند خودشان در كنارى منزل كنند و مانند پاسبانان از آنها پاسدارى نمايند و در هر محلى كه قصد دارند؛ فرود آيند. نعمان بن بشير با كمال محبت و احسان اهل بيت را تا مدينه بدرقه كرد و در بين راه از هيچ گونه خدمت كوتاهى ننمود.» (ترجمه إعلام الورى،ص356 – 355 -ترجمه الكامل،ج11،ص203- نزدیک به این مضمون بحار الانوار،ج45، صفحه 179 - 180) . یزید دستور داد تا اسرای اهل بیت (علیهم‌السّلام) را به خانه‌اش ببرند. پس از ورود اهل بیت (علیهم‌السّلام) به کاخ، آنان مورد استقبال گرم زنان خاندان بنی امیه قرار گرفتند و گریه و ضجه از هر سو برخاست[۱۵۲]  [۱۵۳]  [۱۵۴]  [۱۵۵]  . و تا سه روز در کاخ یزید، مجلس عزای حسینی به پا شد.[۱۵۶]  [۱۵۷]  [۱۵۸]  [۱۵۹]  . کار به جایی کشیده شد که یزید نیز از روی ریا و به ناچار در برابر مردم برای شهادت امام (علیه‌السّلام) گریه می‌کرد و مردم نیز هم صدا با او می‌گریستند.[۱۶۰] . در روز هشتم یزید آنها را فراخواند و پیشنهاد ماندن در دمشق را به آنان مطرح کرد؛ اما اهل بیت (علیه‌السّلام) خواستار مراجعت به مدینه بودند. (و ندبوه علی ما نقل سبعة ایام- فلما کان الیوم الثامن دعاهن یزید- و عرض علیهن المقام فابین- و ارادوا الرجوع الی المدینة.)[۳] . در برخی از منابع آمده است: «یزید با احضار امام سجاد (علیه‌السّلام) اسرا را در رفتن به مدینه و یا ماندن با اکرام و احترام در شام مخیر ساخت و اهل بیت (علیه‌السّلام) خواستار بازگشت شدند.» (یزید به حضرت گفت: «ان احببت ان تقیم عندنا فنصل رحمک و نعرف لک حقک فعلت. و ان احببت ان اردک الی بلادک و اصلک. قال: بل تردنی الی بلادی.)[۴]  [۵]  [۶] . بیم از فتنه و شورش، یزید را وادار کرده بود تا رفتار خود با اسیران را تغییر دهد. به دستور یزید، اسرا را به حمام بردند و برای شان سایه بان قرار دادند. سپس یزید به خوراک و پوشاکشان رسیدگی کرد و برای آنان هدایایی را در نظر گرفت.[۱۶۱]  [۱۶۲]  [۱۶۳]  . حتی نقل شده یزید تا زمانی که اسرا در شام به سر می‌بردند بدون حضور امام سجاد (علیه‌السّلام) بر سر سفره ی غذا نمی‌نشست.[۱۶۴]  [۱۶۵]  [۱۶۶]  [۱۶۷]  . یزید گاه اسرای اهل بیت (علیهم‌السّلام) را به کاخ خود فرا می‌خواند و به آنان ملاطفت می‌نمود. روایت شده در یکی از این مجالس که امام سجاد (علیه‌السّلام) به همراه کودکان اهل بیت (علیهم‌السّلام) در کاخ یزید حضور یافته بودند یزید در حالی که به پسرش خالد اشاره می‌کرد خطاب به یکی از این کودکان به نام عمرو بن حسن (علیه‌السّلام) (برخی از منابع او را عمر بن حسین معرفی کرده‌اند.[۱۶۸])[۱۶۹]  [۱۷۰]  [۱۷۱]  . گفت: «با این جوان کشتی می‌گیری؟»(در برخی از منابع آمده «با این جوان جنگ می‌کنی؟»[۱۷۲])[۱۷۳]  [۱۷۴]  . عمرو بن حسن (علیه‌السّلام) گفت: «نه، اما شمشیری (کاردی) به من بده و شمشیری (کاردی) نیز به او بده تا با هم بجنگیم.» یزید نپذیرفت و گفت: شنشنة اعرفها من اخزم هل تلد الحیه الا حیه «این روش را از اخزم می‌شناسم آیا از مار، جز مار متولد می‌شود.» (ضرب المثلی است عربی و به معنای آن است که هر کس خوی پدر می‌گیرد.)[۱۷۵]  [۱۷۶]  [۱۷۷]  [۱۷۸]  . یزید که در پی یافتن راهی برای گریز از حادثه‌ای بود که ارکان حکومتش را به لرزه در آورده بود درباره اسرا از اهل شام نظر خواست و گفت: «درباره ی اینان چه نظری دارید؟» یکی از شامیان گفت: «آنان را بکش» یزید ساکت شد و چیزی نگفت. نعمان بن بشیر گفت: «ببین اگر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن‌ها را در این حالت می‌دید چه می‌کرد تو نیز همان را انجام بده.»[۱۷۹]  [۱۸۰]  [۱۸۱]  . سرانجام یزید تصمیم گرفت اسرا را به مدینه بازگرداند. پس نعمان بن بشیر را به حضور طلبید و از او خواست تا آماده حرکت شود و زنان اهل بیت (علیهم‌السّلام) را به مدینه ببرد. قبل از حرکت، یزید امام سجاد (علیه‌السّلام) را پیش خواند و در خلوت به ایشان عرض کرد: «خدا پسر مرجانه را لعنت کند، بدان به خدا قسم اگر من با پدرت برخورد کرده بودم هر آن چه که او از من طلب می‌کرد به او می‌دادم و به هر شکلی مانع از قتل او می‌شدم؛ ولی خدا چنین مقدر کرده بود که دیدی. پس هر گاه به مدینه رسیدی از آن جا برای من نامه بنویس و هر حاجتی که داشتی به من گوشزد کن که من حتما آن را برآورده خواهم کرد.» آن گاه لباس‌های او و خاندانش (که در کربلا به غارت برده بودند، یا لباس هائی که خود برای ایشان آماده کرده بود) پیش آنان نهاد و آنان را رهسپار مدینه کرد.[۱۸۲]  [۱۸۳]  [۱۸۴]  [۱۸۵]  [۱۸۶]  . یزید به همراه نعمان بن بشیر، افرادی را فرستاد و به آنان دستور داد تا شب‌ها حرکت کنند و به آنان تاکید کرد که «همیشه کاروان اهل بیت (علیهم‌السّلام) را مقدم داشته خود در پشت سر آنان حرکت کنند به گونه‌ای که چشمانشان به زنان اهل بیت (علیهم‌السّلام) نیفتد.» یزید هم چنین به نعمان بن بشیر و همراهانش دستور داد «هر جا که کاروان اهل بیت (علیهم‌السّلام) فرود آمدند آنان از ایشان دور شوند و خود و همراهانش مانند نگهبانانی در اطراف آنان پراکنده شوند، و جای خود را چنان قرار دهند که اگر یکی از آنان خواست وضو بگیرد یا قضای حاجت کند از آنان شرم نکند.»[۱۸۷]  [۱۸۸]  [۱۸۹]  [۱۹۰]  . فرستادگان یزید به همراه نعمان بن بشیر حرکت کردند و چنان چه یزید سفارش کرده بود با آنان مدارا کرده و مراعاتشان را نمودند تا اینکه به مدینه رسیدند.[۱۹۱]  [۱۹۲]  [۱۹۳]  [۱۹۴]  . روایت شده که یزید در یکی از جلسات به امام (علیه‌السّلام) وعده داده بود که سه خواسته امام (علیه‌السّلام) را برآورده سازد.[۱۹۵]  [۱۹۶]  . از این رو وقتی یزید تصمیم گرفت اهل بیت (علیهم‌السّلام) پیامبر (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) را به مدینه باز گرداند بنابر وعده‌ ای که یزید به حضرت (علیه‌السّلام) داده بود که تا سه خواسته ایشان را برآورده سازد، امام (علیه‌السّلام) از یزید خواست تا اولا سر امام (علیه‌السّلام) را به ایشان بازگرداند. ثانیا آن چه را که از اهل بیت (علیهم‌السّلام) گرفته شده است به آنان باز گرداند و ثالثا این که اگر آهنگ کشتن حضرت (علیه‌السّلام) را دارد کسی را با این زنان همراه کند تا آن‌ها را به حرم جدشان باز گرداند. یزید به امام (علیه‌السّلام) گفت: «اما چهره پدرت را نخواهی دید و از کشتن تو چشم پوشیدم و زنان را جز تو کسی به مدینه باز نمی‌گرداند. اما اموالی که از شما گرفته شده است من چندین برابر قیمتش را به شما می‌پردازم.» امام (علیه‌السّلام) فرمود: «ما را به مال تو نیازی نیست آن چه از ما گرفته‌اند به ما باز گردانند.»[۱۹۷]  [۱۹۸]  [۱۹۹]  . طبق نقلی دیگر یزید وقتی می‌خواست کاروان اسرا را به طرف مدینه حرکت دهد، علی بن حسین (علیه‌السّلام) را نزد خود فرا خواند و با او خلوت کرد و به حضرت گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه (عبیدالله) را آگاه باش اگر من با پدرت برخورد کرده بودم، هیچ چیز از من نمی‌خواست جز آن که به او می‌دادم و به هر نیرویی از مرگ او جلوگیری می‌کردم؛ ولی خدا چنین مقدر کرده بود که دیدی. هر حاجتی داری برای من بنویس تا اجابت شود. («و لما ارادوا ان یخرجوا دعا یزید علی بن الحسین ثم قال: لعن الله ابن مرجانة، اما و الله لو انی صاحبه ما سالنی خصله ابدا الا اعطیتها ایاه، و لدفعت الحتف عنه بکل ما استطعت و لو بهلاک بعض ولدی، و لکن الله قضی ما رایت، کاتبنی و انه کل حاجه تکون لک»)[۷]  [۸]  [۹]  . در واقع یزید می‌خواست با رفع اتهام از خویش از طرفی عبیدالله را مقصر معرفی کند و از طرفی این امر را، خواست خدا (جبر) جلوه دهد. (یزید و پدرش معاویه در صدد گسترش اندیشه جبر گرایی بودند.) این در حالی بو د که یزید پس از واقعه کربلا به ابن زیاد جایزه داد و او را از حاکمیت بصره و کوفه عزل نکرد. یزید نه تنها عبیدالله را برکنار نکرد، بلکه او را تشویق هم کرد. مسعودی می‌نویسد: «یزید روزی به شراب نشسته بود و ابن زیاد طرف راست او بود، و این بعد از قتل حسین (علیه‌السّلام) بود، رو به ساقی خود کرد و شعری بدین مضمون خواند: جرعه‌ای بده که جان مرا سیراب کند و نظیر آن را به ابن زیاد بده که رازدار و امین من است و همه جهاد و غنیمت من به او وابسته است. سپس به خوانندگان گفت که شعر او را با آواز و ساز بخوانند.»[۱۰] . وقتی کاروان آماده سفر شد، یزید نعمان بن بشیر را به ریاست گروهی مامور بازگرداندن آن‌ها به مدینه کرد نعمان بن بشیر و همراهانش موظف شدند با اسرا برخورد شایسته‌ای داشته باشند و احترام آن‌ها رعایت کرده و هنگام استراحت از کاروان آن‌ها فاصله بگیرند.[۱۱]  [۱۲] . یزید به نعمان بن بشیر دستور داد به همراه عده‌ای دیگر (گفته شده تعداد آن‌ها ۳۰ نفر بوده است. و وجه معه رجلا فی ثلاثین فارسا یسیر امامهم.)[۱۳] . اسرای کربلا به به مدینه بازگردانند.[۱۴] . یزید دستور داده بود: هر کجا کاروان آن‌ها برای استراحت توقف کرد آنان از ایشان دور شوند و خود و همراهانش مانند نگهبانانی در اطراف آنان پراکنده شوند، و جای خود را چنان قرار دهند که اگر یکی از آنان خواست وضو بگیرد یا قضای حاجت کند از آنان شرم نکند، آن‌ها نیز چنان چه یزید سفارش کرده بود با اسرا مدارا کرده و مراعات‌شان نمودند تا به مدینه رسیدند.[۱۵]  [۱۶] . در مسیر شام به کربلا یا مدینه ماموان یزید با اهل بیت (علیه‌السّلام) با خوبی رفتار کردند. طبری از ابی مخنف نقل می‌کند که حارث بن کعب به نقل از فاطمه بنت علی می‌گوید به خواهرم زینب گفتم: خواهر جان این مرد شامی در همراهی ما نیک رفتار بود، می‌خواهی چیزی به او بدهیم؟ او گفت: به خدا ما چیزی جز زیور و زینت خویش نداریم من گفتم: زیورهایمان را به او می‌دهیم. دست بند و ساق بند خویش را درآوردم خواهرم نیز دست بند و ساق بند خویش را بیرون آورد و پیش او فرستادیم و از او به خاطر رفتار نیکویش تشکر کردیم. مرد شامی گفت: من به خدا این کار را جز برای رضایت خدا و به خاطر قرابت شما به رسول الله انجام ندادم». («و الله ما فغلته الا لله و لقرابتکم من رسول الله»)[۱۷] . برخی معتقدند این که یزید عده‌ای را به عنوان همراه و محافظ اسرای کربلا می‌فرستد در واقع علاوه بر محافظت از آن‌ها سیطره بر اوضاع است، چرا که یزید از تاثیر اهل بیت در شهرها و نشر حقایق به سایر شهرها می‌ترسید. یزید هراس داشت که در شهرهای واقع در مسیر اسرا علیه او شورش‌هایی برپا شود.[۱۸]

اسامى اسراى کربلا از اهل بیت و دیگران (طبق آنچه در منتخب التواریخ آمده است) چنین است:[۳] . امام زین العابدین علیه السلام ، امام محمدباقر علیه السلام (چهار ساله) ، محمد بن حسین بن‌ على ، عمر بن حسین ، حسن بن حسین ، زید بن الحسن المجتبى ، عمر بن الحسن المجتبى (مجروح شد و به کوفه بردند) ، محمد بن عمر بن الحسن المجتبى . اما از بانوان: حضرت زینب علیها السلام ، ام کلثوم علیها السلام ، فاطمه، رقیه ، صفیه ، ام هانى (۶ نفر مزبور از دختران امام على علیه السلام بودند) ، فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام ، دخترى از امام حسین علیه السلام که ‌مى ‌گویند در خرابه شام جان داد ، رباب همسر امام حسین علیه السلام ، شاه زنان همسر امام سجاد علیه السلام ، مادر محسن فرزند سیدالشهدا علیه السلام (این فرزند در راه شام سقط شد) ، دختر مسلم بن عقیل ، فضه کنیز حضرت فاطمه سلام الله علیها ، یکى از کنیزان امام حسین علیه السلام ، مادر وهب بن عبدالله . نسبت به برخى از این ۲۵ نفر، نقل هاى دیگر هم وجود دارد و همه مورد اتفاق نیست.

بادل خونین وچشم پربکا ای اهل شام - می روم امروز از شهر شما ای اهل شام - زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت  - اهل عالم را ز کار خویش حیران کرد و رفت  - از کویت ای آرام دل با چشم گریان می روم  - با دل پر خون و چشم اشکباری ای اهل شام - زائرين قبر من اين شام عبرت خانه است - زینب آمد شام را یکباره ویران کرد و رفت - زينب آمدشام راشام غريبان كردورفت - كتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۴ مهر ۱۳۹۹ | 20:38 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) در روز سوم یا پنجم صفر سال ۶۱ ه ق در سفر اهل بیت به شهر شام از دنیا رفته است. طبق نقلی رقیه (سلام‌الله‌علیها) در روز سوم صفر سال ۶۱ ه ق در سفر اهل بیت به شهر شام از دنیا رفته است. بعضی هم با اندكى تفاوت. تاريخ وفات حضرت رقيه(سلام‌الله‌علیها) را پنجم صفر سال ۶۱ ه. ق ذكر كرده‌اند.[۲۴]. شاید نام‌گذاری روز سوم محرم یا پنجم محرم به نام این دختر کوچک و با کرامت به این انگیزه بوده که در گرماگرم عزاداری دهه اول، از مظلومیت او یادی شود. اگر طبق گفتۀ مورخان، ورود اسرا به شام را، اول ماه صفر بدانیم و شهادت حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) را در پنجم صفر، نتیجه می‌گیریم که حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) چهار روز در آن خرابه به سر برده است.[۱۸۲]  . حضرت رقیه الگوی تربیت صحیح است. با تدبر در جملات کوتاهی که او هنگام دیدن سر بریده پدر به زبان آورده به خوبی می‌توان دریافت که این کودک از چه معرفت والایی برخوردار بوده است. برخی منابع از رقیه با نام فاطمه کوچک اسم برده‌اند و چنین گزارش کرده‌اند: «هنگامی که چشم حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) در کوفه به سر نازنین برادر که بر روی نیزه بود افتاد، فرمود: ‌ای برادرم! با این فاطمه‌ کوچک سخن بگو، زیرا نزدیک است دلش از شدّت‌ اندوه آب شود.»[۱۷۰]  این فاطمه، همان رقیّه (سلام‌الله‌علیها) است که به علّت نداشتن مادر، امام حسین (علیه‌السلام) بسیار به او علاقه داشت و به زینب (سلام‌الله‌علیها) نیز توصیه می‌کرد که او را نگه‌داری کند.[۱۷۱] محلّ اقامت حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) و سایر اسیران در شام، خرابه‌ای بود که یزید به قصد زیر آوار ماندن و کشتن اهل‌ بیت (علیهم‌السّلام)، آنان را در آن، جای داده است.[۱۷۲]  . رقیه یکی از دختران امام حسین (علیه‌السلام) و از مادری به نام شاه زنان ـ دختر یزجرد ساسانی ـ متولد شد؛ از‌این‌رو او خواهر تنی امام سجاد (علیه‌السلام) به شمار می‌رفت.[۱۵] در منابع، عمر شریف ایشان هنگام وفات، سه،[۱۷]  چهار،[۱۸]  پنج[۱۹]  و هفت سال[۲۰]  عنوان شده است. . خرابه شام در ادبیات عاشورایی به ویژه مرثیه‌سرایی، نوحه‌خوانی و روضه‌خوانی مورد توجه است. معمولاً روضه‌ حضرت رقیه و ذکر اقامت کاروان اسیران در شام با نام خرابه شام همراه است. در این روضه‌ها به خرابه بودن محل اقامت اسیران و تابیدن آفتاب بر آنان اشاره می‌شود. صبا به پیر خرابات از خرابه شام - ببر ز کودک زار این جگر گداز پیام - ای پدر ز من زار هیچ آگاهی - که روز من شب تار است و صبح روشن شام[۲۲] . خرابه شام مکانی در دمشق که یزید بن معاویه اسیران کربلا را در آن جای داد. در منابع روایی این مکان بدون سقف و دیوارهای آن سست توصیف شده است. بنابر برخی نقل‌ها شهادت حضرت رقیه از وقایعی است که در این مکان رخ داده است. بر طبق برخی از منابع، دختر خردسالی از امام حسین(ع) در خرابه شام از دنیا رفته است. به گزارش منابع، این دختر بهانه پدرش را گرفت. یزید دستور داد سر امام حسین را نزد او بردند او سر پدر را در دامن گرفت و آن قدر گریه کرد تا از دنیا رفت.[۱۶] برخی از منابع بعدی نام این دختر را رقیه گفته‌اند.[۱۷] مشهور است حرم منسوب به حضرت رقیه در همین مکان ساخته شده است. در كامل بهايى آمده است: «در ميان اسيران، دختركى بود چهار ساله. شبى از خواب بيدار شد و گفت: پدر من حسين (علیه‌السلام) كجاست؟ در اين ساعت او را به خواب ديدم. سخت پريشان بود زنان و كودكان جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست. يزيد خفته بود. از خواب بيدار شد و تفحّص كرد. خبر بردند كه حال (اوضاع)، چنين است. آن لعين، گفت كه: بروند و سر پدر او را بياورند و در كنار او نهند. ملاعين، سر را بياوردند و در كنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسيد: اين چيست؟ ملاعين گفتند: سر پدر تو است. آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حقّ تسليم كرد.»[۲۲]   [۲۳]  در برخى از كتاب‌ها، نقل شده كه دختر چهار ساله‌ى امام حسين (علیه‌السلام) با سر بريده‌ى پدر عزيزش چنين سخن مى‌گفت: پدر جان! چه كسى تو را با خونت خضاب كرده است؟ پدر جان! چه كسى رگ‌هاى گردنت را بريده؟ پدر جان! چه كسى مرا در كودكى یتیم كرده است؟ اى پدر! چه كسى از يتيم نگه‌دارى كند تا بزرگ شود؟ اى پدر جان! چه كسى به فرياد اين زنان بدون پوشش مى‌رسد؟ اى پدر! چه كسى دادرسى اين زنان اسير را مى‌كند؟ پدر جان! چه كسى نظر مرحمتى به سوى اين چشم‌هاى گريان ما مى‌كند؟ اى پدر! كى به اين زنان بى‌صاحب و غریب توجه خواهد كرد؟ پدر جان! ما پس از تو كسى را نداريم. داد از غريبى و بى‌كسى؟ اى پدر! كاش من فداى تو شده و عوض تو مرا كشته بودند. پدر جان! كاش پيش از اين كور شده و تو را به اين حال مشاهده نكرده بودم. اى پدر جان! كاش مرا در زير خاک پنهان كرده بودند و نمى‌ديدم كه محاسن مباركت به خون خضاب شده باشد.[۲۵]  [۲۶]  [۲۷]  [۲۸] . در کامل بهایی چنین آمده است: «در میان اسیران، دخترکی بود چهار ساله. شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من، حسین (علیه‌السلام) کجاست؟ در این ساعت او را به خواب دیدم. سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود. از خواب بیدار شد و تفحّص کرد. خبر بردند که حال (اوضاع)، چنین است. آن لعین گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین، سر را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند.[۱۷۶]  [۱۷۷]
وقتی که آن دختر کوچک سر پدر را شناخت، آن را به سینه چسبانید و با لحن سوزناکی با سر بریده‌ پدر عزیزش چنین سخن گفت: «یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی خَضَبَکَ بِدِمائِکَ؟ یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی قَطَعَ وَریدَکَ؟ یا اَبَتاه مَن ذَالَّذی اَیْتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنّی؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلْیَتیمَةِ حَتّی تَکْبُر؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلنِّساء الْحاسِراتِ؟. ..؛ پدر چه کسی تو را با خونت رنگین کرد؟ بابا چه کسی رگ‌های گردنت را قطع کرد؟ بابا چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ بابا دختر یتیم را چه کسی پرستاری می‌کند تا بزرگ شود؟ بابا چه کسی بر بانوان غارت شده ترحم می‌کند؟ پدر جان! چه کسی نظر مرحمتی به سوی این چشم‌های گریان ما می‌کند؟ ‌ای پدر! چه کسی به این زنان بی‌صاحب و غریب توجه خواهد کرد؟ پدر جان! ما پس از تو کسی را نداریم. داد از غریبی و بی‌کسی؟ ‌ای پدر! کاش من فدای تو شده و عوض تو مرا کشته بودند. پدر جان! کاش پیش از این کور شده و تو را به این حال مشاهده نکرده بودم. ‌ای پدر جان! کاش مرا در زیر خاک پنهان کرده بودند و نمی‌دیدم که محاسن مبارکت به خون خضاب شده باشد.[۱۷۸]  [۱۷۹]  [۱۸۰]  [۱۸۱]  در همان موقع لب‌های کوچک خود را بر لب‌های بابای شهیدش نهاد و آنچنان گریه کرد که غش کرد و به شهادت رسید. زن غسّاله ، مشغول غسل دادن كودك امام حسين (علیه‌السلام) بود. ولى ناگهان دست از كار كشيد. رو به زینب (سلام‌الله‌علیها) كرد و گفت: اى بانوى بزرگوار! تو از حال اين كودک آگاهى. او بر اثر كدام بيمارى از دنيا رفته است؟ زينب (سلام‌الله‌علیها) فرمود: چرا چنين سؤالى را مى‌پرسى؟ مگر در بدن او جراحتى ديده مى‌شود؟ گفت: تمام اندام اين دختر كبود است. اين كبودى، علامت كسالت مخصوصى مى‌باشد. زينب (سلام‌الله‌علیها) با چشمان گريان فرمود: اى زن غسّاله! اين كودک هيچ گونه مريضى نداشت. اين لكّه‌هاى كبود و پوست نيلگون، اثر تازيانه‌ى دشمن است كه در راه کوفه و شام به او مى‌زدند.[۲۹] .  هنگامی که غسّاله، مشغول غسل دختر امام حسین (علیه‌السلام) بود، ناگهان دست از کار کشید. رو به حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) کرد و گفت: ‌ای بانوی بزرگوار! تو از حال این کودک آگاهی. او بر اثر کدام بیماری از دنیا رفته است؟ زینب (سلام‌الله‌علیها) فرمود: چرا چنین سؤالی را می‌پرسی؟ مگر در بدن او جراحتی دیده می‌شود؟ گفت: تمام‌ اندام این دختر کبود است. شاید این کبودی، علامت کسالت مخصوصی باشد. زینب (سلام‌الله‌علیها) با چشمان گریان فرمود: ‌ای زن غسّاله! این کودک هیچ‌گونه مریضی نداشت. این لکّه‌های کبود و پوست نیلگون، اثر تازیانه دشمن است که در راه کوفه و شام به او می‌زدند.[۱۸۳]  هنگامی که حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) با همراهان به مدینه بازگشتند، زن‌های مدینه برای عرض تسلیت به حضور زینب (سلام‌الله‌علیها) آمدند. زینب (سلام‌الله‌علیها) حوادث جانسوز کربلا، کوفه و شام را برای آن‌ها بیان می‌کرد و آن‌ها می‌گریستند؛ تا اینکه به یاد رقیه (سلام‌الله‌علیها) افتاد و فرمود: اما مصیبت وفات رقیه (سلام‌الله‌علیها) در خرابه شام کمرم را خم و مویم را سفید کرد. زن‌ها وقتی این سخن را شنیدند، صدایشان به گریه بلند شد و آن روز به یاد رنج‌های جانگداز رقّیه (سلام‌الله‌علیها) بسیار گریستند.[۱۸۴] . در شب دفن دختر كوچک امام حسين (علیه‌السلام)، ام کلثوم آرام و قرار نداشت. با ناله و ندبه به دور خرابه مى‌گرديد. هرچه او را تسلّى مى‌دادند آرام نمى‌شد. از علّت اين بى‌قرارى پرسيدند. گفت: شب گذشته، اين مظلومه، در سينه‌ى من بود. چون بيدار شدم ديدم كه به شدّت گريه مى‌كند و آرام نمى‌گيرد. از سببش پرسيدم. گفت: عمّه جان! آيا در شهر مانند من كسى يتيم و اسير مى‌باشد؟ عمّه جان! مگر اينها ما را مسلمان نمى‌دانند.به چه جهت به ما آب و نان نمى‌دهند و از آن مضايقه مى‌كنند؟ اين مصيبت مرا به گريه آورده و طاقت خوابيدن را ندارم.[۳۰]  . «در میان فرزندان امام حسین (علیه‌السلام) دختری چهار ساله وجود داشت که همراه کاروان اسرا به شام رفت. اهل بیت حسین (علیه‌السلام) در حال اسارت، از کودکانی که پدرشان در کربلا به شهادت رسیده بودند، خبر شهادت پدر را پنهان می‌داشتند. دخترکی چهارساله از حسین (علیه‌السلام) شبی از خواب بیدار شد و با گریه سراغ پدر را گرفت. اهل بیت (علیه‌السلام) نیز با او هم ناله شدند و صدای گریه‌شان به گوش یزید رسید. او از علت این گریه پرسید. قصه را برایش گفتند. یزید دستور داد سر مقدس امام حسین (علیه‌السلام) را برای آن دختر ببرند. هنگامی که سر مقدس را در مقابل او قرار دادند، او که تازه متوجه شهادت پدر خود شده بود، سر پدر را برداشت و بغل نمود و شروع به سخن گفتن با سر پدر کرد. او لبان خود را بر لبان پدر نهاد و به شدت می‌گریست تا این‌که از شدت گریه بی‌هوش بر زمین افتاد. بانوان حرم کنار آن دختر آمدند؛ اما هنگامی که او را حرکت دادند، دیدند که او از دنیا رفته است. اهل بیت (علیه‌السلام) با دیدن این واقعه به شدت متأثر شده و ناله سر دادند. گویند در این روز تمام اهل دمشق نیز گریان بودند».[۲۲] . در سرزمین شام قبری وجود دارد که امروزه به نام مرقد رقیه معروف و مشهور است و گفته می‌شود این قبر مربوط به یکی از دختران امام حسین (علیه‌السلام) است. حرم ملكوتى حضرت رقيه (سلام‌الله‌علیها)، در محلّه‌ى عماره‌ى دمشق و در شمال شرقى مسجد اموى، روحانيت خاصّى به اين شهر بخشيده است. نخستين عمارت آستانه‌ى وى خانه‌اى است كه در آن به شهادت رسيد و در آنجا مدفون شد. عمارت‌هاى بعدى، به ترتيب در قرن هشتم، يازهم، سيزدهم و چهاردهم و آخرين توسعه‌ى اطراف آستانه با كمک دولت جمهوری اسلامی ایران و با همّت شیعیان در سال يكهزار و چهارصد و پنج هجرى قمرى انجام شد.[۳۲]  [۳۳] . مرحوم حاج شیخ هاشم خراسانی در کتابش نقل کرده که یکی از علمای نجف به نام محمدعلی شامی برایم نقل کرده که «جد او مرحوم سید ابراهیم دمشقی که نسبش به سید مرتضی می‌رسید، سه دختر داشت. شبی دختر بزرگش رقیه بنت الحسین (علیه‌السلام) را در خواب می‌بیند که به او فرمود: «به پدرت بگو به والی بگوید که قبرم را آب فرا گرفته و در اذیتم، بیاید قبر مرا تعمیر نماید». دختر خواب خود را برای پدر بازگو کرد؛ اما سید از ترس آن‌که خواب صحیح نباشد و اهل سنت آنان را مسخره نمایند، به این خواب ترتیب اثر نداد. شب دوم، دختر وسطی ابراهیم همین خواب را دید و به پدر آن خواب را بازگو کرد. سید ابراهیم باز هم اعتنا نکرد. شب سوم، دختر کوچک و شب چهارم، سید شخصاً خواب دید که آن بانو ایشان را با عتاب خطاب کردند و فرمودند: «چرا والی را خبردار نکردی؟» سید بیدار شد و صبح به سراغ والی شهر رفت و داستان را بازگو کرد. والی فرمان داد علما و صلحای شهر ـ اعم از شیعه و سنی ـ غسل کرده، لباس تمیز بپوشند و در حرم حاضر شوند. پس درب حرم شریف به دست هر کس که باز شد، همان شخص، قبر را نبش کرده و تعمیر نماید. همه غسل کردند و نظافت نمودند و در حرم حاضر شدند؛ اما قفل جز به دست سید ابراهیم به دست هیچ‌یک از آنان باز نشد؛ پس کلنگ به دست گرفتند و بر زمین قبر زدند؛ اما هیچ‌یک از ضربات آنان بر زمین اثر نکرد؛ مگر ضربه سید ابراهیم. حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند؛ بدن و کفن آن بانو را صحیح و سالم یافتند؛ اما لحد را آب فرا گرفته بود سید بدن شریف را روی زانوی خود گذاشت و سه روز نگه داشت و مرتب گریه می‌کرد تا آن‌که لحد آن بانو را از پایه تعمیر نمودند. سید در اوقات نماز بدن را روی چیز تمیزی می‌گذاشت و بعد از نماز، آن را بر‌می‌داشت و بر زانوی خود قرار می‌داد. پس از سه روز لحد آماده شد و او بدن شریف را سر جای خود قرار داد. در این مدت به لطف عنایت آن بانوی خردسال، سید نه محتاج به آب و غذا شد و نیازمند تجدید وضو. مرحوم سید ابراهیم پسر نداشت؛ پس در این هنگام دعا کرد تا خداوند به او فرزند پسر عطا کند، با آنکه سن او از نود سال تجاوز کرده بود دعایش مستجاب شد و خداوند پسری به او عنایت نمود که او را سید مصطفی نام نهادند».[۲۴] . هنگامى كه حضرت زينب (سلام‌الله‌علیها) با همراهان به مدینه بازگشتند؛ زن‌هاى مدينه براى عرض تسليت، به حضور زينب (سلام‌الله‌علیها) آمدند. زينب (سلام‌الله‌علیها) حوادث جانسوز کربلا ، كوفه و شام را براى آنها بيان مى‌كرد و آنها مى‌گريستند؛ تا اينكه به ياد رقيه (سلام‌الله‌علیها) افتاد و فرمود: اما مصيبت وفات رقيه (سلام‌الله‌علیها) در خرابه‌ی شام كمرم را خم و مويم را سفيد كرد. زنها وقتى اين سخن را شنيدند، صدايشان به گريه بلند شد؛ و آن روز به ياد رنج‌هاى جانگداز رقّيه (سلام‌الله‌علیها) بسيار گريستند.[۳۱]

بابا كجايي*اين نيمه يِ شب*بر دخترِ خود*يكدم نظر كن*در اين خرابه*اي جانِ بابا*بر ديدنِ من*يكدم گذر كن

چگونگی شهادت غم انگیز حضرت رقیه (س) بر اساس ۳ منبع

بازگشت بي تابي نمودن فاطمه دختر سيد الشهداء براي پدر ...

وفات دختری از امام حسین علیه السلام در خرابه شام

اتفاق جانسوز ملاقات دختر سه ساله با پدر در خرابه شام

رقیه نازدانه امام حسین علیه السلام وخرابه شام

مصیبت وفات رقیه (س) در خرابه شام کمرم را خم کرد

ستاره درخشان شام حضرت رقيه دختر امام حسين

رقیه نازدانه امام حسین علیه السلام وخرابه شام

چگونگی شهادت غم انگیز حضرت رقیه (س)

خرابه شام و چگونگی شهادت حضرت رقیه

چگونگی شهادت سه ساله ی حضرت

اسرای اهل بیت در شام - ویکی فقه

خرابه شام - ويکی شيعه

خرابه شام - ویکی فقه

اسیران کربلا - ويکی شيعه

اَلسّلامُ عَلَیك رقیّه بنت الحسین

الشام الشام - امان ازشام


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۹ | 23:16 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

بابا كجايي*اين نيمه ي شب

بابا كجايي*اين نيمه يِ شب*بر دخترِ خود*يكدم نظر كن

در اين خرابه*اي جانِ بابا*بر ديدنِ من*يكدم گذر كن

تاکه ببینم*این نیمه یِ شب*ای جانِ بابا*رویِ تورا من

یکدم بیا تو*اندر کنارم*در این خرابه*بنشین تو با من

در اين سه هفته*رفتي كجا تو*من را نديدي*اي جانِ بابا

كه من چه ديدم*از يك پليدي*زجر و شكنجه*در دشت و صحرا

يا ديده اي تو*اين دخترت را*امّا نديدم*من روي ماهت

حالا بيا تو*اي جانِ بابا*بنما تو شادم*با يك نگاهت

حالا بيا تو*يك لحظه بنشين*بنشان مرا تو*بر زانوانت

حالا بيا تو*در اين خرابه*بينم پدر جان*نام و نشانت

يكبارِ ديگر*خود را نشان دِه*تا كه شَوَم من*قربانِ رويت

تا كه بدانند*اطفال شامي*اي جانِ بابا*نامِ نكويت

تا كه بدانند*اطفال شامي*ما هم در اینجا*داریم بابا

تا كه بدانند*اطفال شامي*ما در مدینه*داریم ماوا

تا كه بدانند*اطفالِ شامي*بابايِ خوبم*نامش حسين است‏

فرزندِ حيدر*سبطِ پيمبر*از بهرِ زهرا*نورِ دو عين است

تا که نگویند*اطفالِ شامی*این دختر اینجا*باشد یتیمه

تا که ندانند*اطفالِ شامی*از هجرِ بابا*قلبم دو نیمه

او دید ناگه*آن نيمه يِ شب*در آن خرابه*آخر پدر را

امّا چگونه؟*در يك طبق ديد*اندر خرابه*نورِ بصر را

یک ساعتی را*در نیمه یِ شب*با راسِ بابا*او دردِ دل کرد

ناگاه خاموش*آمد صدایش*طفلِ سه ساله*جان را بَحِل کرد

غسّاله آمد*از بهرِ غسلش*امّا ببیند*جسمش کبود است

گفتا چرا این*طفل اینچنین است؟*اینسان کبودی*بهرِچه بود است؟

اندر جوابش*گفت عمّه زینب*اینها که بینی*از تازیانه است

آثارِ زجرِ*آن زجرِ بی دین*اینسان که بینی*برکتف و شانه است

ای باقری شد*در نیمه یِ شب*آخر شهید آن*طفلِ سه ساله

در روزِ پنج از*ماهِ صفر شد*روزِ عزایش*با آه و ناله

سروده شده توسط حجة الاسلام باقری پورماه صفر سال 1399


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، محرّم ، امام حسين(ع)و واقعه عاشورا و کربلا ، روضه های دهه اول محرم تا آخر صفر

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۹ | 22:35 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |