اَلسّلامُ عَلَیك رقیّه بنت الحسین

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیّه بنت الحسین(4)

رقیّه بنت الحسین – خفته بشام ازجفا

دیده بسی ظلم وكین - زمردم بی وفا

بی بی غمدیده ام – سلام من برشما

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

رقیه بنت الحسین – ستاره شام شد

گرچه ستمها براو – ازدروازبام شد

ولی ببین دشمنش – چگونه ناكام شد

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

رقیه بنت الحسین – یك حرمی باصفا

كناركاخ یزید – هست برای شما

فنای بیدادگر – هست پیام شما

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

رقیه بنت الحسین – درره شام بلا

دیده ززجرلعین – هزارجوروجفا

دوان دوان روی خار – زظلم آن بی حیا

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

بس كه پیاده دوید – اوعقب قافله

شدكف پاهای او – زكین پرازآبله

همی زداورازكین – دشمن بی حوصله

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

بس كه پیاده دوید – آبله زد پای او

صورت اوشد كبود – سیه شد اعضای او

زضرب سیلی كبود – آن رخ زیبای او

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

دخترسبط نبی – خرابه اش شد مكان

دید حقارت بسی – زمردم وشامیان

عاقبت اونیمه شب – رفت زدارجهان

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

مدفنش اینك شده – یك حرمی باصفا

آن حرمش باقری – شدحرم كبریا

زیارت قبراو – طلب كنیم ازخدا

اَلسّلامُ عَلَیك – رقیه بنت الحسین(4)

ازسروده های حجةالااسلام سیدمحمدباقری پور در کتاب مجموعه شعارباقری

رقیّه بنت الحسین

رقیّه بنت الحسین رقیّه بنت الحسین - رقیّه بنت الحسین رقیّه بنت الحسین

میخوام برم زیارت درحرم  رقیّه - بوسه زنم ضریح محترم رقیّه

آن حرمی كه بوده كنج خرابه یِ شام – رقیه یِ صغیره اسیرقوم لئام

زگرمی روزها وسردی شبانه - رقیّه درعذاب است ای وای ازاین زمانه

نه نانی ونه آبی ز بهر آن اسیران - نه شمعی وچراغی زظلم آن لعینان

كنارآن خرابه یزیدمست ومغرور - مست شراب ودنیا زعقل ومعرفت دور

غافل ازاین زمانه وازستم  لئیمان - به تخت سلطنت اوتكیه زده است آنسان

نیمه شبی رقیه  باباروخواب میبینه - بابا میادكنارِرقیه مینشینه

یك لحظه ای پدررا میگیره اودرآغوش - اومیگه هی باباجون بابا همی كُند گوش

كجابودی بابایی دلم برات شده خون - میگن كه رفته بودی سفرتوای پدرجون

قربونت ای بابایی نروتوازكنارم - میخوام بابا سرم راروی زانوت بزارم

قصه بگی برایم توای بابای خوبم - قصه هاتوكنم گوش ای بابای محبوبم

همینجوری توی خواب اوهی میگه پدرجون - بابای خوب اوهم هی میگه آی جگرجون

دخترخوب ونازم امیدروزگارم - اگركه رفتم برات یك چیزخوب میارم

بشرطی كه آروم وساكت باشی عزیزم - هی بهانه نگیری دخترك تمیزم

عجب خوابی كه ناگه بیدارمیشه ازاون خواب - میبینه درخرابه یك ذرّه نورمهتاب

خرابه ای بدون سقف ودراست ودیوار - روی زمینِ نمناك اذیّت است وآزار

بابا یی نیست دركار كنج خرابۀ شام - یك عدّه ای اسیراند درآن خرابه گمنام

باگریه وباناله میگه باباكجارفت - رومیكنه به عمّه عمّه بابام چرارفت

عمه بابام ازسفرالآنی برگشته بود - ولی چراعمّه جون بابایی رفت خیلی زود

باگریه اش خرابه میشه یك پارچه فریاد - ازهرطرف بلنده گریه ودادوبیداد

حسین حسین بلنده نیمه شب ازخرابه - یزیددون زوحشت درغم واضطرابه

میگه چیه چرا این گریه دادوفریاد - بلنده نیمۀ شب كی داره دادوبیداد

میگن یزیدیك دختر پدررا خواب میبینه - بیدارشده ازاون خواب گریه اوهمینه

یك طبق از درونِ كاخ یزیدمیارن - توی خرابه پیش رقیّه جون میذارن

همینكه سرپوش رو ازروی طبق میگیرن - میبینن اون سری كه همه براش میمیرن

سرِعزیزِ زهرا توی طبق نشسته - ازسفرِ درازی اومده زاروخسته

اومده درخرابه رقیه شو ببینه - میبینه دخترش روچقدرنازنینه

رقیه چون میبینه سرِپدردرطبق - بحالت تعجب چشماش میشه بی رمق

میگه بابای خوبم سرت راكی بریده - كی خنجرستم را به حنجرت كشیده

محاسن شریفت چراشده است پرخون - چهره چون ماه توچراشده است گلگون

دندونای قشنگت چراچنین شكسته - چراچنین شدی توحزین وزاروخسته

چرامنِ سه ساله شوم یتیم ومحزون - چراچنین ببینم محاسنت پرازخون

پدرپدرهمی گفت درآن خرابه وشب - زناله اش بناله شداهلبیت وزینب

كه جان بداد ناگه درآن خرابه شام - مدفن اوشداینك مزارهرخاص وعام

بیابریم باقری درحرمِ رقیه - بوسه زنیم ضریح محترم رقیه

رقیه بنت الحسین رقیه بنت الحسین - رقیه بنت الحسین رقیه بنت الحسین

ازسروده های حجةالااسلام سیدمحمدباقری پور در کتاب مجموعه شعارباقری

رقیّه آن دخت صغیر حسین

رقیّه آن دخت صغیر حسین – گوشه یِ ویرانه بصدر شور و شین

گفت ایا عمه یِ نیكو سیر - آمده اكنون پدرم از سفر

بیا ببین آمده بابای من - آنكه بُوَد مونس غمهای من

بیا ببین گمشده پیدا شده - خرابه امشب شب یلدا شده

بیا كه بابم ز سفر آمده - شام رقیّه به سحر آمده

بیا كه دیگر نكنم شور و شین - نخواهم از تو پدر خود حسین

رفته حسین در سفر آخرت - به نزد جدّ و پدر و مادرت

باز نگردد دگر از این سفر - عمّه نخواهم دگر از تو پدر

یا ابتا مرا كه كرده یتیم - زدوریت كرده مرا دل دو نیم

كه سر بریده است ترا از قفا - بریده رگهای گلوی ترا

محاسنت شد ز چه رنگین بخون - دشت بلا ز خون تو لاله گون

فدای راس پاك نورانیت - سنگ جفا زدكه به پیشانت؟

كسی چنین ظلم ندید از عدو - كه تشنه لب بریده گردد گلو

بدن بروی خاك و سر روی نی - جلو برند و اهلبیتش ز پی

ز كوفه تا شام بلا روی خار - برهنه پا پیاده با حا ل زا ر

همی دویدم عقب قا فله - شد كف پا یم همه پر آبله

نا له كنا ن كنا رسرجا ن سپرد - نیمۀ شب درآن خرا به بمرد

خرا به شد مد فن آن د لغمین - شدحرمی برای آن نا زنین

شدآن خرابه حرمی با صفا - زبهرآن دخترشا ه هُدی

كا خ یزیدی شده از بن خرا ب - نقش یزیدی همه نقش برآ ب

عا قبت ظلم وستم این بود - این سخن پیمبرودین بود

ظلم وستم رانبود عا قبت - كس زستم نمی برد منفعت

كاخ ستم چه كا خ بی پا یه ایست - ظلم وستم چه كا ربی ما یه ایست

با قریا آن حرم با صفا - كنا رآن كاخ ستم شد بپا

كعبه آما ل شدآن قبرپا ك - كا خ یزیدی شده یكسا ن به خا ك

درنیمه شب میانِ خرابه سرِ پدر - بیندکه تاجراحتِ دل رل رفوکند

خوابید درخرابه که کاخ یزیدیان - با ناله یِ یتیمیِ خودزیرو روکند

ازسروده های حجةالااسلام سیدمحمدباقری پور در کتاب مجموعه شعارباقری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۲ مهر ۱۳۹۸ | 11:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اول ماه صفرشد نوبت حزن دگرشد

اول ماه صفرشد نوبت حزن دگرشد - بهراولادپیمبر حزن واندوهی بترشد

اول ماه صفربوداهلبیت بشام رسیدند - پشت دروازه ساعات چه ستمهاكه ندیدند

سه شب وروزدرآنجا همه بال و پرشكسته - برای وروددرشام همه منتظرنشسته

نه غذایی ونه آبی همه اطفال جگرخون - نه پناهی نه مكانی همگی مضطرومحزون

یكطرف گرمی روزا یكطرف سردی شبها - یكطرف بی پدری و یكطرف ظلم وستمها

پشت دروازه نشسته همه اطفال ویتیمان - چونكه دروازه رابستندآن لئیمان ولعینان

چرادروازه رابستند؟ برای جشن وچراغان - زچه روجشن گرفتند؟ برای كشتن مهمان

شهرشام آینه بندان همه رخت نوپوشیدند - همه كردند حنابندان زهرماری سركشیدند

نوۀ هندجگرخوار روی تخت زرنشسته - برای تبریك آن ... میرونددسته بدسته

اما اولادپیمبر همگی روخاك وخاشاك - همه باحالت محزون همه باحالت غمناك

پشت دروازه نشستند همگی بالب تشنه - همه بی لباس وروپوش باشكمهای گرسنه

همگی گردیتیمی زستم به چهره دارند - همگی از غم وغصّه هزاران خاطره دارند

چونكه شدشام مهیا دردروازه گشودند - همه یِ مردم شامی سوی دروازه دویدند

پی فرمان یزیدی دردروازه چوواشد - اوّل ماه صفربود ماتم آل عباشد

مردم شام چودیدند زن وبچه همه دل خون - همه باچهرۀ خاكی همه با حالت محزون

یكی گریان یكی خندان یكی دیگه مات وحیران - همگی زهم میپرسندزكجاینداین اسیران

دردروازه ساعات شده یك غلغله برپا - برای دیدن اینان همگی شدندمهیا

درودیواروخیابان همگی مردم شامی - همه درحال تماشا چه خواصی چه عوامی

زینب وكلثوم سجاد قصّه بستن وكشتن - برای مردم شامی میكنن واضح وروشن

اهلبیت رسول اللّه قصّه كرببلارا - میخوا نند برای مردم به بیان آشكارا

میگن آی مردم شامی ما همه آل عبائیم - ما همه اهل مدینه اهلبیت مصطفائیم

آن علی بن حسین است این یكی زینب كبرا - این زن وبچه مظلوم همگی زادۀ زهرا

آن سری كه روی نیزه به لبش آیه یِ قرآن – بود اوزادۀ زهرا كه چنان ماه درخشان

بوداوزادۀ حیدر بوداوسبط پیمبر - شده مقتول جفاوستم شمرستمگر

لب تشنه به لب آب سراوراببریدند - كلمات مصطفی را زلب او نشنیدند

میهمان را كس ندیده بكشندبالب تشنه - اما این مردم  شامی بكشند باتیغ ودشنه

خیمه های ما بغارت رفته است مردم شامی - هریكی یك چیزی برده همچنان دزدوحرامی

ماكه آل مصطفائیم مارا بردند به اسارت - كربلا و كوفه وشام به ما گشته بس اهانت

زخدانكرده شرمی زرسول هم حیایی - به كجاببین رسیده زشما چه بی حیایی

كه زدین خود گذشته بخدا وهم پیمبر - بنموده بس اهانت به بتول وهم به حیدر

باقری ازاین سخنها شده شامیان پشیمان - كه چراشدند اینسان همگی دچارعصیان

اوّل ماه صفرآل رسول واردشام شده زاروملول

اوّل ماه صفرآل رسول – واردشام شده زاروملول

شهرشام است چراغان امروز – همه جا آینه بندان امروز

شادی وهلهله برپاست بشام – آنچنانك هیچ ندیده ایام

بانگ تكبیربلندازهمه جا – طبل وشیپورچو روز هیجا

مردمان هلهله برپاكرده – دل سجّاد بودآزرده

كف زنان جملگی ازپیروجوان – زینب وآل علی نوحه كنان

مردم شام همه خرّم وشاد – غل وزنجیر به گردن سجّاد

امّ كلثوم دلش تنگ آمد – كزجفابرسراوسنگ آمد

به تماشاهمگی ازدروبام – چقدرسخت بوداین ایّام

زینب آن دخت علی افسرده – فاطمه همچوگلی پژمرده

راس پاك شهدانوك سنان – قارئی نیزبخواندقرآن

ناگهان دخترزهرازینب – روزراكردبرآنها چون شب

بانگ برزد كه ایامردم شام – دائمًانیست بكام این ایّام

این همه هلهله برپانكنید – شادی وخنده بیجانكنید

بهرمااینهمه غوغانكنید – ظلم برزادهِ زهرانكنید

این سری كه شده برنوك سنان – بفدایش همه یِ خلق جهان

به لبش آیه ای ازقرآن است – به جبینش اثرِ یزدان است

این سرِ زاده زهراوعلی است – نورِ اونورِخداوندجلی است

كه درخشدچومهی دردلِ شب – هست ماهِ شب تارزینب

ماهم اولادپیمبرهستیم – زاده ای پاك زحیدرهستیم

که امیریم وهمه زاده امیر – كاینچنین دست شماگشته اسیر

گفت سجّاد امام ابن امام - باقری آه زشام آه زشام

 

پس ازچهل تامنزل شدندواردبشام

اهل وعیال حسین اسیرِقوم لئام - پس ازچهل تا منزل شدندواردبشام

قصریزیدوشام وزینب وآل طاها - اهل وعیال حسین دچاراین بلاها

كوچه وبازارشام آینه بندان شده - به اهلبیت حسین ظلم فراوان شده

سه روزوشب پشت در وازۀ شام خراب - آل نبی منتظرخونجگرودل كباب

چونكه شدندواردشام چهادیده اند - جشن وچراغان شهروكوچه ها دیده اند

مردوزن شیخ وشاب همه بحال طرب - این طرب ازبهرچیست درعجب آمدعجب

جشن وچراغان شام زبهرقتل حسین - كشتن سبط نبی تاج سرِعالَمین

آیه قرآن بلب راس حسین روی نی - كوچه وبازارشام اهل وعیالش زپی

قصّه اصحاب كهف كندتلاوت حسین -  ازآن تلاوت شده غلغله وشوروشین

آل نبی جملگی بسته به یك ریسمان – واردقصریزید شدند امان الامان

سرِحسین مظلوم میان طشت زرین - میان قصرباشدنزدیزیدبی دین

باسرِسبط نبی میان طشت طلا - میكنداواهانت نكرده شرم ازخدا

میزنداوچوب كین برلب ودندان او - مقابل دیدۀ خواهرگریان او

گبرونصاری مجوس،گفت یزیدامزن - این سرِسبط نبی است فخرزمین وزمن

زینب كبری چنین دیدچوآن صحنه را - گفت یزیدعبرتی بگیرازاین ماجرا

خطبه غرّا بخواند بنت علی درمقام - كه شدهدایت ازآن خطبه همه خاص وعام

یزیدرسواازآن خطبه زینب شده - چناكه روزیزیدتارچنان شب شده

زینبِ ظاهراسیرشده كنون قهرمان - سیه نموده روزِ روشنِ آن شامیان

ای باقری شده شام ازسخنان زینب - آن روزهای روشن گشته كنون چنان شب

سروده حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور در کتاب مجموعه اشعارباقری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۸ | 20:57 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

دیرراهب درمسیرِشام بود

دیرراهب درمسیرِشام بود - كاندرآن یك راهبی خوشنام بود

یك شب آنجااهلبیت مصطفی - باگروه شامیان بی حیا

دركناردیرراهب ماندگار - جملگی تن خسته وحال فكار

راس شاه دین حسین بن علی - روی نیزه همچنان خورمنجلی

دركنارصومعه بنهاده شد - حاملِ سربهرخواب آماده شد

نیمه شب نوری زِسرساطع شده - آنچنان گوئی كه خورطالع شده

راهب ازآن نوردرآن نیمه شب - درتحیرگشته واندرعجب

سربرون كردازدرون دیرخویش - دیدجمعی خسته باحال پریش

یك سری برنیزه دیداما چه سر - بودزیباهمچنان قرص قمر

میرودنوری بسوی آسمان - گشته ازنورش منوركهكشان

گِرداوباشدملائك درطواف - آنچنان كه حاجیان گِردِ مَطاف

یك نهیبی زدشمایان كیستید - دركناردیرمن ازچیستید

این سرِبالای نی ازآنِ كیست - باچنین شوكت به نی ازآنِ چیست

یك نفرگفتاكه ماموریم ما - چونكه ماموریم معذوریم ما

این سرِبالای نی باشد حسین - بوده ازبهرنبی نوردوعین

لیك چون گشته مخالف بایزید - كشته شدباخنجروتیغ وحدید

میبریم اینك سرش راسوی شام - تاكه برگیریم انعامی تمام

گفت راهب امشب این قرص قمر - میدهیدش برمنِ خونین جگر

بدره زردارم آن مال شما - باشداین ازبخت واقبال شما

زربدادودرعوض آن سرگرفت - زنده بودوزندگی ازسرگرفت

بردسررادردرون صومعه - كردبااوگفتگوبی واهمه

توكه باشی ایسرِدورازبدن - كه شدی دورازعزیزان ووطن

كی ترا ای سرزتن كرده جدا - باچه جرمی اینچنین گشتی فدا

جدتوباشدكه وبابت چه كس - كاینچنین باشی توبی فریادرس

گفت آن سربهرِراهب درجواب - مادرم زهرا علی ام هست باب

من كه باشم مصطفی رانورعین - نام من ای راهباباشدحسین

جدّمن پیغمبرآخرزمان - آن شفیع این جهان وآن جهان

من كه بی تقصیروبی جرم وگناه - كشته ی شمرلعین تبت یداه

درلبِ آب فرات وتشنه لب - شدسرم ازتن جدایاللعجب

جسم من مانده بدشت كربلا - راس من بینی بروی نیزه ها

اهلبیت من اسیرشامیان - اززنان وخواهران وكودكان

جمله همراه سرم دراین دیار - معرض دیدصغاروهم كبار

میبرندم شام درنزدیزید - اینچنین ظلمی دراین عالم كه دید؟

آن سرِپاك حسین شدروضه خوان - گشت راهب بهرِ اوگریه كنان

ناگهان راهب صداهائی شنید - گریه هائی ونواهائی شنید

دركنارِسرتمام حوریان - حضرت زهرا،علی،پیغمبران

آن یكی میگفت فرزندم حسین - آن یكی فرزنددلبندم حسین

آن یكی میگفت نوردیده ام - ای حسین نوردلِ غمدیده ام

جان مادرازچه روافسرده ای - ازچه روهمچون گلِ پژمرده ای

نورچشمم حق تونشناختند - برتوشمشیرجفاراآختند

ازچه رولب تشنه كردند شهید = اینچنین ظلمی دراین عالم كه دید؟

ازچه رواهل وعیالت شداسیر - اززن ومردوصغیروهم كبیر

ازچه رو راس توبرروی سنان - روی دست كوفیان وشامیان

راهب ازخودبی خودوبی اختیار - گشت گریان بهرآن سرزارزار

شدمسلمان راهب نیكوسرشت - آن دل شب رفت درراه بهشت

باقری این راهب واحوال او - لعنت حق بریزیدوآل او

ازکتاب مجموعه اشعارباقری حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، خـــــــــط حـــــــــــزب الله

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۸ | 9:20 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

نوزدهم محرّم اهل و عیالِ حسین

نوزدهم محرّم، اهل و عیالِ حسین - روانه شد سویِ شام، زکوفه با شوروشین

بارِ دگر جملگی، سوارِ محمل شدند - محملِ بی پرده و روپوش و حائل شدند

امامِ سجّاد را در غل و زنجیر بین - جن و ملک را تو با ناله یِ شبگیر بین

زشهرِ کوفه روان، به سویِ شامِ بلا - ازغمشان شد روان سرشکِ اهلِ ولا

زِنوزدهِ محرّم، تا شبِ ماهِ صفر - طی شده راهِ دراز، هرشب و روز این سَفَر

ظلم و ستم را ببین، از آن ستم پیشگان - برایِ آلِ نبی، نه آب بود و نه نان

نه خواب و آسایشی، برایِ آلِ نبی - نه چشمشان خواب دید، دراین سفریک شبی

باقری این ده شب و روز چنان سال بود - برایِ آلِ نبی، بد ترین احوال بود

سروده شده شب نوزدهم ماه محرم باقری پور سال 1398

كاروانِ آل طاها سویِ شامِ غم روان شد

كاروانِ آلِ طاها سویِ شام غم روان شد - وه چه ظلمی برحسین واهلبیت ازشامیان شد

كشته شدمردان زیاران حسین درروز عاشور - كودكان وبانوان گشتنداسیروازوطن ازدور

سوی شام غم روان ازكوفه با قلب پرازخون - طیّ منزل مینمایند داغدیده زارومحزون

هریكی كه جابماند میزنندش تازیانه - زجرملعون میكندزجرآن یتیمان بابهانه

درچهل منزل پیاده میشودطی مراحل - كودكان پابرهنه ره درازوسخت ومشكل

نی غذایی بهرآنان ونه آبی نه مكانی - نی بودآسایشی ازبهرشان نی آشیانی

روی آن خارمغیلان پابرهنه میدوانند - كودكان آل طاهاراگرسنه میدوانند

خاطرات بین راه شام وكوفه بس گران است - خاطرات اززینب وسجّادوآن آه وفغان است

زجرملعون،تازیانه،كعب نی،خارمغیلان - گشته صورتهاكبود وآبله پاهای طفلان

كودكی ازقافله مانده عقب دریك شبِ تار - رفته اوازترس ووحشت درپناهِ بوتۀ خار

زجرملعون سررسیده میز ند باتازیانه - آل طاها وبیابان وای ازاین ظلم زمانه

باقری با آلِ طاها اینقدرظلم عیان شد - باغم و رنج ومصیبت سوی شام غم روان شد

یاحسین جان یا حسین جان - یا حسین جان یاحسین جان

ازکتاب مجموعه اشعارباقری حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸ | 1:7 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

هرکس بمیرد غسل و کفنش مینمایند

هرکس بمیرد غسل و کفنش مینمایند - اقوام او تشییع و دفنش مینمایند

وانگاه بهرِ تسلیت بر خانواده - آیند دربِ منزلش جمعی پیاده

با تسلیت گفتن به اولاد و عیالش - گویند قدری هم زاوصاف و کمالش

گیرند وانگه مجلسِ ختمی برایش - ازقوم و خویش و دوستان، اندرسرایش

آیند بهرِ تسلیت اقوام و خویشان - صبرًا همی گویند به آن جمعِ پریشان

گیرند بازویِ پدر را یا پسر را - گردند مرهم، رفع سازند دردِ سر را

هرکس بمیرد سوّم و هفتم برایش - گیرند در مسجد و یا اندر سرایش

لیکن برایِ حضرتِ شاهِ شهیدان - ختمی نبود و مجلسی ازظلمِ عُدوان

جسمش سه روز و شب به رویِ خاک مانده - رویِ زمین آن پیکرِ صدچاک مانده

اهلش اسیر و جمله بر محمل سوارند - همراهِ اعدا سویِ کوفه رهسپارند

مردو زنِ کوفی تماشاچی یِ میدان - پاشند نمک بر زخمِ ابنایِ شهیدان

زندانِ کوفه چند روزی بهرِ زینب - شد مجلسِ ختمِ حسین هر روز و هرشب

شد مجلسِ هفتِ حسین زندانِ کوفه - بنگر تو نامردی زِ نامردانِ کوفه

ای باقری در کوفه است زینب عزادار - اهل و عیالاتِ حسین بی یاور و یار

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور پانزده محرم سال 1398

هفتمِ شاهِ شهیدان

هفتمِ شاهِ شهیدان - اهلبیتش رفته زندان

در دل زندانِ کوفه - جملگی گریان و نالان

آن یکی گوید حسینم - دیگری نور دو عینم

وان یکی گو ید حبیبی - بهرتودرشوروشینم

وان یکی گوید برادر - وان دگر گوید پدر جان

من زهجرت دل غمینم - بهرِ تو گریان و نالان

آن یکی بهر حسینش - میزند بر سینه و سر

وان یکی بهرِ رقیّه - دیگری ازبهرِ اصغر

آن یکی عباس گوید - دیگری هم جانِ مادر

وان یکی از بهرِ قاسم - دیگری از بهرِ اکبر

هم نوا زهرایِ اطهر - گشته با خیل اسیران

گوشه یِ زندان کوفه - جملگی گریان و نالان

مصطفا و مرتضا در- جمعشان گردیده حاضر

آدم و عیسی و موسی - نوح هم آزرده خاطر

مریم و حوّا و هاجر- هم نوا با آن یتیمان

در دلِ زندانِ کوفه – بهرِ سالارِ شهیدان

باقری بنگرکه زینب- میزند بر سینه و سر

بهرِ فرزندان زهرا – با دل و قلبی مکدر

سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 93

امشب شبِ هفتِ عزا بهرِ حسین است

امشب شبِ هفتِ عزا بهرِ حسین است - کرببلا غرقِ عزا و شوروشین است

حوّا و مریم ، آسیه ، کلثوم و هاجر - در کربلا امشب زند بر سینه و سر

هم آدم و نوح و خلیل الله و عیسا - هم مصطفی و مرتضی وخضروموسا

امشب به دشتِ کربلا اندر عزا یند - بهرِ حسین و آن شهیدان در نوایند

امشب که شامِ هفتمِ آقا حسین است - بهرِ حسین گریان شهِ بدروحنین است

پزهرای اطهر بر حسینش گریه دارد - بر یاوران و اهلبیتش غصّه د ارد

ختم رسل بهر حسینِ خود عزادار - هم غصّه دار زینب و سجّاد تبدار

درکربلا بنگر چسان شورونوائیست - درهفتمِ آقا بپا امشب عزائیست

این هـفـتمین شامِ جد ا یی ازحسین است - اندر عزا زین العبا و زینبین است

دراین شبِ هفتم همه غرقِ عزایند - هم زینب و اهل حرم نوحه سرایند

اندر دلِ زندانِ کوفه این شب تار - باشند از بهرِ حسین امشب عزادار

آل نبی را بین که در تاریکی یِ شب - اندر دلِ زندان همه در تاب و در تب

نوحه سرا کلثوم و زینب بر شهیدان - اندر دلِ زندان همه در آه و افغان

دور از نگاهِ آن یزیدیهایِ کافر - اندر دلِ زندان زند بر سینه وسر

از داغِ هفتاد دو لاله داغدارند - از بهرِ آن گلهای پرپرغصّه دارند

گلهایِ باغ مصطفا گردیده پرپر - از بهرِ آنان درعزاخاتون محشر

زندا نِ كوفه جملگی با اشكِ ریزا ن - شدذکرشان جانم حسین جا نم حسین جا ن

ای باقری آلِ نبی باشد عزادار - هم زینب و کلثوم و هم سجاد تبدار

سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 94

بُوَداین هفتمین روزِ شهیدان

بُوَد این هفتمین روزِ شهیدان - زعاشورا گذشته با صد افغان

شنو از زینبِ و زندانِ کوفه - که بوده مدّتی مهمانِ کوفه

چنین مرثیه و نوحه سرائی - زبهر آن شهیدانِ خدائی

بوَد امروز روزِ هفتِ دلدار – دراین هفت روز خوردم غصّه بسیار

دراین هفت روزدیدم بس مصیبت – دراین هفت روز دیدم رنج وزحمت

دراین هفت روز من ظلم فراوان – بدیدم تا كنون ازقومِ عدوان

دراین هفت روز دیدم تازیانه – زشمروزجردون با هر بهانه

دراین هفت روزدیدم گریه وآه – ندیدم آب ونان زین قومِ گمراه

دراین هفت روز بوده گریه كارم – بجزگریه دگرراهی ندارم

دراین هفت روزدربازاركوفه – بدیدم طعنه ازاغیارِكوفه

دراین هفت روزبسكه گریه كردم – نشانش مانده در رخسارِزردم

سرِهركوچه وبازاررفتم – به هرجمعی كه بُد اغیاررفتم

عبیداللِهِ دون درمجلس خویش – نموده قلبِ مارا ازستم ریش

بسی زخمِ زبان كرده نثارم – رسیده تاكجا این روزگارم

به قلب خسته وحال پریشان – نموده جمع مارا كنج زندان

سكینه،فاطمه،كلثوم وسجاد – ستمها دید ازاین قومِ زنازاد

چگویم من ازاین حال پریشان – حسین جانم حسین جانم حسین جان

نما ای باقری كوتاه مطلب – كه نتوانی بیان حال زینب

حسین جانم حسین جانم حسین جان - حسین جانم حسین جانم حسین جان

حسین جانم حسین جانم حسین جان

سروده شده هفتم شهدای کربلا سال 92

شعرازباقری پور از کتاب مجموعه اشعارباقری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۸ | 13:19 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا

آلِ نبی به كوفه برده شدازكربلا - كوفه پرازمحنت غم است ورنج وبلا

حسین به كرببلا به دعوت كوفیان - آمده ازمدینه شده دچارخسان

كشته شده مردها اسیراهل وعیال - اهل وعیال حسین اسیرگرگ وشگال

ببین چه كردندبااهل وعیال وحسین - بحالت اسارت بگریه وشوروشین

زكربلامیبرند به كوفه بی وفا - به قصرابن زیاد برده شدند ازجفا

سرِ حسین مظلوم میان طشت زرّین - به قصركوفه نزدِابن زیادِبی دین

باسرِسبط نبی میان طشت طلا - نموده اواهانت نكرده شرم ازخدا

مقابلِ دیدۀ اهل وعیال حسین - همی زندچوب كین برآن لبان حسین

همان لبی كه بوسه برآن زده مصطفی - شده كنون معرضِ چوب ستم ازجفا

گفت یكی زان میان چوب مزن این لبان - این بودآن كس كه شدملائكش پاسبان

ببین براین سركه او منوّ ر و باصفاست - این لب ودندان او بوسه گهِ مصطفی است

چوب مزن ای لعین برلب ودندان او - كززدنت لرزه ای است بعرش یزدان او

گركه زنی بی حیا به پیش خواهرمزن - پیش زن وبچه اش به پیش دخترمزن

ولیك آن بی حیا نكرده شرم ازخدا - باقریا چوب كین همی زداوازجفا

ازکتاب مجموعه اشعار باقری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۸ | 21:40 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روزِدفنِ شُهداست

روزِدفنِ شُهداست - كربلاماتم سراست

یاحسین حسین حسین - یاحسین حسین حسین

جسم پاك شُهدا - مانده سه روزوسه شب

روی خاك كربلا - بی كفن یا للعجب

مانده سه روزوسه شب - جسم پاك شُهدا

نشده دفن وكَفَن - روی خاك كربلا

روزعاشوراحسین - بودوهفتادودوتن

سرِآنان همگی - شدبریده ازبدن

تنِ آنان همگی - روی دشت كربلا

سرِآنان همگی – شد برویِ نیزه ها

روزسوّم آمدند - مردمِ بنی اسد

به میانِ قتلگاه - دیدن آن همه جسد

ازچنین ظلمِ فجیع - متحیّرهمگی

بهردفنِ شُهدا - متفكّرهمگی

این همه جنازه ها - همگی سرندارند

برای شناختشان - راه دیگرندارند

ناگه ازره میرسد - وارث پیمبران

آقازین العابدین - آن امام انس وجان

آقا زین العابدین - بهردفنِ شُهدا

كمك بنی اسد - آمده به كربلا

حرم پاك حسین - جای دفن شُهداست

حائرمُقدّسش - باقری جای دعاست

یاحسین حسین حسین - یاحسین حسین حسین

ازکتاب مجموعه اشعارباقری

سه روز و شب مانده بر رویِ زمین است

سه روز و شب مانده بر رویِ زمین است - حسین که پرورده یِ روح الامین است

همرهش هفتاد و دو یارِ وفا دار - رویِ زمین مانده با حالت غم بار

نه غسل و نی کفن و دفنِ آن شهیدان - نموده است آن سپاهِ ظلم و طغیان

سه روز در آفتاب مانده بدنها - یکصدو ده یاورِ آن شهِ تنها

بنی اسد ناگهان به قتلگاهش - آمده با سیلِ غم و اشک و آهش

دید بدنها همه رویِ زمین اند - رویِ زمین از جفایِ مشرکین اند

جمله بدنها همه غرقه به خون اند - زجورِ آن دشمنِ خوار و زبون اند

نوحه کنان زین ستم بنی اسد شد - در غضب از این ستم ذاتِ احد شد

زنانِ قومِ اسد جمله عزا دار - جمله بنالند با دیده یِ خون بار

برایِ دفن آمده امامِ سجّاد - زِغربتِ شاهِ دین همی کند یاد

گفت به قومِ اسد که بوریائی - بیاورید از برایِ این فدائی

بر بدنِ شه نمود بوریا را - دفن نمود آن حسینِ سر جدا را

دفن نمودند چو ابدانِ شهیدان  - جملگی از مرد و زن به آه و افغان

بنی اسد جمله با دیده یِ بار - بهرِ حسین جملگی گشته عزادار

باقریا برسرو سینه زنان باش - همرهِ قومِ اسد نوحه کنان باش

سروده شده روزسوم شهادت امام حسین ویارانش توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور سال 1398


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۸ | 16:20 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

عترت آل پیمبر باغم و آه و فغان - یازدهِ ماهِ محرّم سویِ کوفه شد روان

عترت آل پیمبر سویِ شامِ پربلا - روزِ یازدهِ محرّم شد روان ازکربلا

اهلبیت بی پناهِ شاهِ مظلومان حسین  - شد روانه سویِ کوفه با فغان و شوروشین

جمله بر محمل سوار و ازکنارِ خیمه گاه - سویِ شامِ غم روانه ازکنارِ قتلگاه

آن یکی بهرِ برادر نالد و آن یک پدر - گریه دارد ناله دارد دستِ غم دارد به سر

حضرتِ سجّاد هم در کند و زنجیرِ ستم - سویِ شامش میبرند آن کافران با حزن و غم

ابن سعد و شمر دون و هم سنان و حرمله - سویِ کوفه شد روان با شادی و با هلهله

زجرِ دون با تازیانه در پیِ آن کاروان - میزند برکتف و بازویِ زنان و کودکان

میزند آن شمرِملعون و شقی و دین تباه - بر سرِ آن کودکان و اهلبیتِ بی پناه

آن زنان و کودکان بی کس و دور از وطن - سویِ شامِ غم روانه با غم و رنج و مِحن

درپیِ آن کاروان هم عدّه ای قومِ شریر - میبرند آن کاروان را سویِ کوفه چون اسیر

مانده اجسادِ شهیدان جمله بر رویِ زمین - گشته غمگین بهرِ آنان انبیا و مرسلین

باقری امروزباشد یازدهِ ماهِ محرّم - آلِ پیغمبر تمامی جمله در افغان و ماتم

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور یازدهم محرم سال 1398

سویِ شام پربلا

عترت آل نبی ازكربلا - شدروانه سویِ شام پربلا

اهلبیتِ آن شهنشاه حجاز - جملگی براشتران بی جهاز

راه افتادندچون ازخیمه گاه - میگذشتندازكنارقتلگاه

چشمشان افتادچون بركشتگان - خودفكندندازشترهاناگهان

هریكی اندركنارِیك بدن - ناله ها میزدبصدرنج ومحن

آن یكی میگفت ای تاجِ سرم - دیگری میگفت علی اكبرم

دیگری میگفت ای ناشادِمن - نوجوان ای قاسم دامادِمن

دیگری میگفت علی اصغرم - ای نخورده آب طفل مضطرم

لیك زینب بافغان وشوروشین - ناله میكردوهمی گفت ای حسین

توكجایی من بقربانِ سرت - یكدمی خودرانمابرخواهرت

من نمی بینم میان كشتگان - پیكرِپاكت كجاهستی نهان

یاكه خودبرمن نما ای نورعین – یاصدامیزن مرا تو ای حسین

ناگه آمدازمیانِ كشته ها - یك صدا ای خواهرم این سوبیا

من حسینم كه به جسمِ چاكچاك - اوفتادم بین این خاشاك وخاك

سرندارم دربدن ای خواهرم - تاكه بشناسی مرا ای محترم

بی لباس وبی كفن افتاده ام - بی سروخونین بدن افتاده ام

ناگهان زینب بدیدآن شاه را - درمحاق افتاده دیدآن ماه را

كردآندم بابرادراین خطاب - بادل پرخون وباقلب كباب

گفت ءَاَنت اخی ای نورعین - وابن اُمّی ای برادرای حسین

پس چراتوسرنداری دربدن - برتن تونیست كهنه پیرهن

قطعه قطعه پیكرپاك تورا - بینم اكنون روی خاكِ كربلا

بودروزی جای تودوشِ نبی - دائمًا بودی درآغوشِ نبی

گشته اینك جای توبررویِ خاك - بی كفن هستی وجسمِ چاكچاك

اهلبیت تواسیرومضطرند - زینبت راسوی كوفه میبرند

من شدم اینك روانه سویِ شام - تادهم راهت ادامه باپیام

میروم تاشامیان رسواكنم - درمیانِ شامیان غوغا كنم

ازكنارت میروم باشوروشین - باقری گرددفدایت ای حسین

یازده محرّم است

یازده محرّم است - روزاندوه وغم است

كربلاوقتلگاه - غرقِ حزن وماتم است

یاحسین حسین حسین - یاحسین حسین حسین

اهلبیتِ مصطفا - به اسیری میبرند

این گروه بی حیا - ازخدابی خبرند

اهلبیت مصطفا - هتك حرمت اینچنین

دركجاباشدروا - باكدام آئین ودین

بچه های طُلقاء - حاكمِ جوروستم

راه شیطانِ لعین - بنهندهمی قدم

اهلبیت مصطفا – شد اسیركافران

حرم امام حسین - اسیرستمگران

اهلبیت مصطفا - سوارِكجاوه ها

سوی كوفه میبرند - ازدیارِكربلا

سوارِكجاوه ها - ازكنارِقتلگاه

میدهندِشان عبور - شامیانِ روسیاه

حرمِ امام حسین - چون شهیدان میبینند

هریكی به كنارِ - یك شهیدمینشینند

یكی میگه قاسمم - یكی میگه اكبرم

یكی میگه كجایی - شیرخواره اصغرم

یكی میگه یازُهیر - یكی میگه یاحبیب

یكی مشغول دعا - یكی هم ام من یجیب

یكی هم میگرده و - هی میگه حسین حسین

هی میگه برادرم - بافغان وشوروشین

من گلی گم كرده ام - درمیانِ قتلگاه

جویم اورا اینچنین - بافغان وسوزوآه

درمیانِ قتلگاه - هرچه میگویم حسین

من نمیبینم ترا - هرچه میجویم حسین

ناگهان چشمش فتاد - جسم صدچاكِ حسین

زیرتیغ وخنجرو - نیزه وچوب وسنین

كفت آندم بافغان - یاحسین انت اخی

این تویی برادرم - وابن اُمّی وابی

زینتِ دوش نبی - توكجاوقتلگاه

زیبِ آغوش نبی - توكجا این جایگاه

ای حسین سرت كجاست - چه شده پیرهنت

تنت آغشته بخون - چه شده آن كفنت

ای حسین مامیرویم - اززمینِ كربلا

این توواین شُهدا - این من وشام بلا

مابسوی كوفه و - شام غم گشته روان

توشهیدِكربلا - من اسیرشامیان

توومردانِ خدا - همگی گشته شهید

من واین خیلِ زنان - سویِ درباریزید

باقری آل نبی - میرود كوفه وشام

میرود راهِ دراز - بهرتبلیغ مرام

یازده محرم است - روزاندوه وغم است

كربلا وقتلگاه - غرق حزن وماتم است

یاحسین حسین حسین - یاحسین حسین حسین

شعرازباقری پور از کتاب مجموعه اشعارباقری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : چهارشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۸ | 13:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است

این شامِ غریبانِ یتیمانِ حسین است - زان جن و ملائک همه در شیون و شین است

صحرایِ بلا گشته چه پُروحشت و تاریک - تاریک همه جا بهرِعزیزانِ حسین است

اطفالِ حسینی همه سرگشته به صحرا – مجروحِ ستم پایِ یتیمانِ حسین است

شدخیمه و خرگاه حسینی گلِ آتش - زان آتشی اندر دلِ سوزان حسین است

خرگاهِ حسینی شده خاموش ولیکن - روشن همه جا شمعِ فروزانِ حسین است

غارت شده گر خیمه و خرگاهِ حسینی - برپا همه جا خیمه یِ احسانِ حسین است

ازبهرِ حسین گرکه نمانده است یکی یار - خود جن و ملک یاورِگریانِ حسین است

هفتاد و دو تن یاورِ او گر که شهیدند - این کار، وفا بر سرِپیمانِ حسین است

در راهِ خدا چونکه گذشت از زن و فرزند - عالم همگی واله و حیرانِ حسین است

ای باقری امشب شده است شامِ غریبان - زان رو همه جا شامِ غریبانِ حسین است

شام غریبان امشب است

شام غریبان امشب است - غمگین ونالان زینب است

امشب یتیمان حسین - اندرغم وتاب وتب است

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب بدشت كربلا - باشدبسی ظلم وبلا

باشدپریشان حالتِ - آن زینبِ غم مبتلا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

آتش گرفته خیمه ها - سجّادوزینب بی قرار

سزگشتۀ  صحراشده - آل نبی باحالِ زار

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

خارِمغیلان وكفِ - پای یتیمان حسین

آن نیمۀ تاریكِ شب - برپابسی افغان وشین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

باشدامامِ چارمین - درخیمه باحالِ حزین

زینب كنارِ خیمۀ - سجّاد باشد دل غمین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اندرمیانِ شعله ها - سجادباحالِ فكار

تب داردوافتاده است - زینب زبهرش بی قرار

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

اولادزهراراببین - امشب چه سرگردان شده

هریك بزیرِ بوته ای - ازخارها پنهان شده

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب سرِ سلطانِ دین - برروی خاكستربود

ازبهرِ جسمِ شاه دین - خاكِ بلا بستربود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب شبِ غارتگری - شدبهرِیارانِ یزید

غارتگری شدآنچنان - كه درجهان چشمی ندید

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

معجرربودند ازسرِ - آلِ عزیزِ مصطفا

خلخالِ پا وگوشوار - بودهرچه اندرخیمه ها

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

انگشتِ سبطِ مصطفا - ازبهرِ یك انگشتری

ببریده شد ای وای من - امشب بدستِ كافری

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب عُبیدبنِ زیاد - سرخوش زپیروزی بود

امّا بودغافل كه این - شامِ سیه روزی بود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امشب شبِ دل واپسی - شدازبرای زینبین

امشب بدشتِ كربلا - عریان تنِ پاكِ حسین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای باقری غارتگران - بردند كهنه پیرهن

ازجسمِ صدچاكِ حسین - مانده حسین عریان بدن

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

شعرازباقری پور از کتاب مجموعه اشعارباقری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۸ | 14:50 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

امروزعاشورابود

امروزعاشورابود – دركربلاغوغابود - امروزحسین بن علی - دركربلا تنهابود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزروزغربت و - تنهاییِ سبط نبی است - امروزروزیاریِ - فرزندزهراوعلی است

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزهل من ناصرِ - سبط نبی آیدبگوش - امروزدشتِ كربلا - داردبسی جوش وخروش

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزروزِ تشنگی - باشدبدشتِ كربلا - امروزروز قحطیِ - آب است اندر نینوا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزفریادوفغان - ازخیمه ها آید بگوش - امروزاصغربا لبِ - تشنه است درجوش وخروش

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزروزِ بی كسی - ازبهرِ آلِ مصطفا ست - امروز روزِ غربت و - تنهاییِ آلِ عبا ست

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروز روزِ آخرِ - دیدارِ زینب باحسین - امروز اندرخیمه ها - باشد بسی افغان وشین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروز روزِ جنگِ حق - با باطل وشیطان بود - امروز روزِ یاریِ - قرآن و اَلرّحمن بود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزدشتِ كربلا - باشد دولشكردرمصاف - امروزهفتادو دوتن - گِردِ حسین اندرطواف

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزعبّاسِ جوان - اندركنارِ نهرِ آب - شدهردودست ازتن جدا - دلها برای اوكباب

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروز اكبرمیشود - دركربلافرقش دوتا - بافرق منشق میرود - نزدعلی شیرخدا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزحلق نازكِ - اصغربریده ازجفا - امروز نورانی سرِ - شه رابریدند ازقفا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزاصغرگشته است - تیرسه پیكان راهدف - ازقتل اومحزون شده - زهراوشاه لوكشف

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروز روزِ آخرِ - دیدارِزینب باحسین - ازآن وداع آخرین - عالم شده درشوروشین

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزنورانی سرِ - شاه شهیدانِ جهان - ازتن جدا برنیزه شد - ای وای فریادوفغان

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

ای باقری امروزچون-روزِقیامت گشته است-وحش وطیورو انس وجن-بی تاب وطاقت گشته است

كلّ یوم عاشورا

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ازلحظه ای كه خورشید – بركربلادرخشید - بجایِ نورآنجا - اندوه وغصّه پاشید

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ازلحظه ای كه خلقت - یافت این زمین وعالم - شدخاكِ كربلا هم - باحزن وگریه توام

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ازلحظه ای كه باخون – مخلوط، كربلاشد - سرِحسین مظلوم - آنجازتن جداشد

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

خورشیدوخاك باهم - اندوه گشت وماتم - هرروزشدعاشورا - هرماه شدمحرم

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

پیغمبران چوهریك - نام حسین شنیدند - ازحزن وگریه وغم - هریك نشانه دیدند

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ازآدم وسلیمان - ایوب ونوح وموسی - آن حضرت خلیل و - هودوذبیح وعیسی

هریك ازآن عزیزان – دركربلاگذشتند - دردفترحسینی - یك جمله ای نوشتند

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

نام حسینِ مظلوم - درهركجابیان شد آثارحزن واندوه - برچهره ها عیان شد

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

آغشته گشت باخون - چون خاك كربلایش - نالان شده است ومحزون - جنّ وملك برایش

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

چون خاكِ كربلایش – مهرنمازماشد - افزون ثواب ماها - ازخاكِ كربلاشد

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

چون تربتش گذارند – درقبروبركفنها - آرامشی برایِ - میت شودمهیا

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

ای باقری است هرروز – ازبهرماعاشورا - هرماه مامحرّم - هرسرزمین كربلا

كلّ یومٍ عاشورا - كلّ ارضٍ كربلا

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

امروزعاشورابود - دركربلا غوغابود - امروزحسین بن علی - دركربلاتنهابود

حسین حسین حسین حسین - حسین حسین حسین حسین

شعرازباقری پور از کتاب مجموعه اشعارباقری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۸ | 14:25 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

شام عاشوراست شامِ امتحان

شام عاشوراست شامِ امتحان - امتحانِ دوستان و دشمنان

شامِ دعوا برسرِ دنیا و دین - انتخابِ کفرو ایمان و یقین

بینِ عقل و نفس جنگ است و نزاع - با یک از دنیا و دین کردن وداع

یک زدنیا و آخرت را انتخاب - انتخابی بس دقیق و با حساب

خیمه ها تاریک و صحرا پر خطر - همرهان مانده میانِ خیر و شر

درمیانِ ماندن و رفتن شدند - بین چاه و گرگ و پیراهن شدند

عاقبت رفتند بعضی همرهان - ماند هفتادو دو یارِ قهرمان

ماند هفتادو دو عاشق با حسین - ماند آن یارانِ لایق با حسین

ماند آن عُشّاقِ دنیا باخته - برسرِ دنیا و عشقش تاخته

آری آنانند انصار الحسین - جملگی یارِ وفا دارِ حسین

آری آنان بر حسین پیوسته اند - با حسین پیمانِ یاری بسته اند

آری آنان بسته عهدِ عاشقی - با یگانه مردِ پاک و متَّقی

جملگی تا پای جان اِستاده اند - بر خدا و برحسین دل داده اند

جمله گشته عاشقِ اَللّهُ نور - بهرِ آنان منتظر حور و قصور

جمله مشغولِ مناجات و دعا - خواندنِ قرآن و رازِ با خدا

آری اینان قاسمند و اکبرند - حضرت عبّاس و عون جعفرند

عون و عبداللّه، محمّد، احمد اند – یاور دینِ خدایِ سرمدند

هم حبیب و جون و قاسط با زُهیر - هم سعید و سعد و نافع با بُریر

اسلمِ ترکی، جناده، حنظله - سالم و سلمان، وهب، بِن عوسجه

آری این هفتاد و دو یارِ حسین - گشته از دنیا وفادارِ حسین

باقری اینان همه حزبِ خدا - مفلحون اند و زِ ابلیسان جدا

آری اینان عاشق و فرزانه اند - قهقه ی مستانه سَر سر داده اند

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور روز تاسوعا سال 1398


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۸ | 14:44 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

توعبّاسی که با دشمن عبوسی

توعبّاسی که با دشمن عبوسی - ولی بهرِ حسینت دست بوسی

توشیرِ شرزه ای در جنگهائی - تو دادی دوست از دشمن رهائی

توبعد از حیدری بحرِ شجاعت - تو در صفین نشان دادی رشادت

به صفین بوده ای تو نو جوانی - که برپا کرده ای شوروفغانی

دوازده ساله بودی شیرمردی - که با دشمن نمودی تو نبردی

به مالک چونکه تو کردی نگاهی - زترس آمد به چشمانش سیاهی

لبانِ تشنه را تو یاد کردی - فرات از دشمنان آزاد کردی

تو یارانِ علی سیراب کردی - علی را سرخوش و شاداب کردی

تو راهِ عشق را پیمائی عبّاس - بدشت کربلا سقّائی عبّاس

ابو القربه توئی و هم سقائی - برادر را تو یارِ با وفائی

تو دیدی آب را و خنده کردی - نخوردی، آب را شرمنده کردی

لبانِ تشنه برگشتی تو از آب - که اطفالِ حرم گردند سیراب

توئی ماه بنی هاشم ابا الفضل - هم عبّاس و ابوالقاسم ابا الفضل

ابوفاضل فضیلت را تو بابا - عمودِ خیمه یِ فضل از تو برپا

توئی باب الحوائج بابِ حاجات - شبِ عاشور مشغولِ مناجات

شبِ عاشورکردی پاسداری - به دورِ خیمه ها با آه و زاری

ابا الفضل کاشف الکرب حسینی - نگاهی کن به یارانِ خمینی

به تاسوعا امانی برتو دادند - زِدنیا یک نشانی بر تو دادند

بگفتندت برو دنبالِ دنیا - به صحراها بکن یک خیمه برپا

رها کن زحمت و رنج و محن را - نکن بهرِ خود آماده کفن را

رها کن تو حسین و کربلا را - بکن دور از خودت رنج و بلا را

منم شمرو امانی بر تو دارم - زدنیا یک نشانی برتو دارم

امان نامه بگیر و در امان باش - برای خویش سلطانِ زمان بش

ولی عکس العمل را بین زِعبّاس - کنون خیرالعمل را بین زِعبّاس

جوابش شمر را بیچاره کرده - امان نامه گرفته پاره کرده

بگفت ای شمردون  ای دشمنِ دین - منم بهرِحسین یک یارِ دیرین

کنم من بر حسین و دین خیانت؟ - زحق لعنت بتو هم بر امانت

منم ثابت کنون بر عهد و پیمان - شوی ای شمر از این کارت پشیمان

بلی ای باقری این کارِ عبّاس - بُوَد کاری بسی زیبا و حسّاس

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمدباقری پورتاسوعای سال 1398


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۸ | 11:42 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

روزِ تاسوعا یوم العبّاس است

روزِ تاسوعا یوم العبّاس است - روزِ مخصوصِ آن گلِ یاس است

روزِ ایثار و هم جوان مردی - امتحان آمد روزِ حسّاس است

با امان نامه آمده چون شمر - شمر دون شیطان یا که نسناس است

پشتِ پا زد او بر امان نامه - قل اعوذ از جنّ هم من النّاس است

وسوسه اینسان میکند شیطان - آری آن شیطان اُمّ وسواس است

نا امید از او گشته شمرِ دون - چون که بر دستش خنجر و داس است

خنجر و داسی زد به قلبِ شمر - بنگر از عبّاس این چه احساس است

شامِ عاشورا پاسدار است او - بهرِ او این شبِ نوبتِ پاس است

باقری این کار اوجِ ایثار است اوجِ ایثارِ آن گلِ یاس است

سروده حجة الاسلام باقری پور شام تاسوعا سال1398

امروزتاسوعابود

امروزتاسوعابود – دركربلاغوغابود - بركودكانِ تشنه لب - نوحه كنان زهرابود

پرپرزبی آبی بود - گلهای باغ مصطفی - ششماهه اصغرازعطش - شدناله اش اندرسما

ای باغبانِ تشنه لب - فكری برایِ آب كن - این بلبلانِ تشنه را - باجرعه ای سیراب كن

امّا نداردباغبان - راهی به آن آب روان - راهِ شریعه بسته شد - باحكم جلّاد زمان

عمروبن حجّاجِ لعین - مامورگشته برفرات - بهرحسین و یاوران - گشته حرام آب حیات

بستند برآل نبی - راه فرات وآب را - بشنوزخیمه نالۀ - آن اصغربی تاب را

گو یدسكینه باعمو - ازتشنگی وازعطش - آبی بیاوربهرما - كه شیرخواره كرده غش

سقّاكنارِعلقمه - خودتشنه لب گشته شهید - دستش جدافرقش دوتا - ازظلمِ یاران یزید

اصغردرآغوش پدر - تیری به حلقومش رسیدلب - تشنه لب آن شیرین زبان - دردست باباشدشهید

درعصرعاشوراحسین - اندرمیان قتلگاه - گفتاكمی آبم بده - ای شمردونِ روسیاه

امّانداداوجرعه ای - آب روان برآن امام - ای باقری شدتشنه لب - شاه شهیدان والسّلام

سروده باقری پور در کتاب مجموعه اشعار باقری


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۸ | 10:57 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

صدها جوان ما فدایِ علی‌اکبرحسین

صدها جوان ما فدایِ علی‌اکبرحسین - اکبر نه، بلکه بود او چو دُر و گوهرِ حسین

اکبر که بود؟ بود خلقًا و خُلقًا چو پیغمبر - در آسمانِ ماریه بود او مَه و اخترِ حسین

چون شد روانهِ میدانِ جنگ، حسین میگفت - کاومیرود به سویِ جنگ اَیا داورِحسین

اکبر که بود؟ شبهِ پیمبر بصورت و سیرت - او بود یک نمونه بینِ همه یاورِ حسین

او رفت چونکه به میدانِ جنگ همه گفتند - این شبهِ مصطفاست یا که بُوَد حیدرِ حسین

چون گشت اِربًا و اِربًا بدست دشمنِ دون - بر او نمودگریه حسین وجدّ و هم پدرومادرِ حسین

آری بُد او جوان و خوش قدوسیما چنان جدّش - او بود همچو روح برتنِ جان پرورِ حسین

کن گریه باقری به جوانِ حسین که، تا نامت - گردد ز گریه ثبت به آن دفترِ حسین

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور مدیر وبسایت هدایت ماه محرم سال 1398


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۸ | 23:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

ای شیر شرزه یِ ، میدانِ کربلا - خودرا فکنده ای ، در ورطه یِ بلا

گفتی که میروم ، اندر رهِ ولا - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

گفتی که ای عمو ، بنگر چِها کنم - در راهِ یاری یِ ، دین جان فدا کنم

در بینِ دشمنان ، در خون شنا کنم - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

باشم من از حسن ، بهرِ تو یادگار - بر یاریَت عمو ، دارم من افتخار

من میکنم جهاد ، در راهِ کردگار - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

من بر شما عمو، بنمایم اِقتدا - جان باختن خوش است ، اندر رهِ خدا

در راهِ دینِ حق ، جان میکنم فدا - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

شادم بود عمو ، اندر کنارِ من - یاری زِ دینِ حق ، باشد شِعارِ من

اَحلی مِنَ العَسَل ، شد یادگارِ من - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

امیدِ باقری ، اینک شفاعت است - برتن کنم کفن ، وقتِ شهادت است

جان در راهِ خدا ، دادن لیاقت است - باشد شهادتم ، اَحلی مِنَ العَسَل

اَحلی مِنَ العَسَل ، اَحلی مِنَ العَسَل

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور مدیر وبسایت هدایت ماه محرم سال 1398


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۸ | 10:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اِنّی اُریدُ اَن آمُرَبِالمعروفِ وَ اَنهَی عَنِ المُنکَر

امربرمعروف و نهی ازمنکرات

امرِبرمعروف و نهی ازمنکرات - هست واجب همچنان صوم و صلات

یک هدف از بعثتِ پیغمبراست - امرِ بر معروف و نهی از منکر است

این هدف هم نهضتِ کرببلاست - هم زِ اهداف تمامِ انبیاست

کارِ جمله انبیا امراست و نهی - چون خدا بر انبیا کرده است وحی

این هدف هم بهرِ ختمِ انبیاست - هم هدف بهرِ تمامِ اولیاست

هم زِ اهدافِ حسین بن علی - در سخنرانیش با صوتِ جلی

شد قیامِ کربلا با این هدف - همچنان درّی که بَر شد از صدف

کربلا با امر و نهی آغاز شد - امر و نهیی که بِخون دمساز شد

شد سر آغازِ قیامِ کربلا - با سخنرانیِ آن خونِ خدا

گفت بهرِ امر و نهی اِنّی اُرید - من ندارم صلح و سازش با یزید

من ندارم سازشی با منکرات - با یزید و دشمنِ صوم و صلات

با یزیدی که بوَد مستِ شراب - عاری از دستورِ قرآن و کتاب

عاری از اخلاق و ایمان و یقین - ضدِّ قرآن و خدا و مرسلین

دشمنِ قرآن و دین را دشمنم - گو جدا گردد سرِ من از تنم

باقری در این ره آن خونِ خدا - راسِ نورانیش شد از تن جدا

سر بِرویِ نیزه و تن بر زمین - آن که بُد پروردهِ روح الامین

سر بکوفه در میانِ آن تنور - تن میانِ قتلگاهِ پر زِ شور

سروده شده توسط حجة الاسلام سیدمحمد باقری پور محرم سال 1398


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، اهداف قیام امام حسین در زیارات

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۸ | 9:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

آب روان را بر آن تشنگان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآلِ پیغمبر آبِ روان بستند

ای كوفیان نبود این رسم مهمانی - آبِ روان را بر مهمان ببندانی

بر میهمان گردی تو دشمن جانی - بر میهمان امروز آب روان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآل پیغمبر آبِ روان بستند

آبی كه باشد آن مهریه یِ زهرا - بستند بفرزندش آن فرقه یِ اعدا

لب تشنه كشتندش اندر لبِ دریا - آب روان را بر آن میهمان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآل پیغمبر آبِ روان بستند

درروزعاشورا اولادِ پیغمبر - دركربلا عطشان از اكبر و اصغر

با حالتی اندوه ، عباس نام آور - چون راه شط برآن شیرژیان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآلِ پیغمبر آب روان بستند

با كام خشكیده آن اصغربی شیر - بابا زِ بهرِ او گردیده بس دلگیر

بردش سوی میدان شاید كه گردد سیر - تیرسه پردادند آب روان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآلِ پیغمبر آب روان بستند

ای باقری بنگراین رسمِ مهمانی - كه طفلِ بی شیری گردیده قربانی

یك جرعه آبی شد با قیمت جانی - جانی گرفتند وآب روان بستند

آب روان را بر آن تشنگان بستند - برآل پیغمبر آب روان بستند

ازسروده های حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور در کتاب مجموعه اشعارباقری

سقای تشنه لبان قمربني هاشم اباالفضل العباس عليه السلام


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۸ | 9:27 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

راهها بستند و آنگه آب را

ماهِ خون ماهِ محرم آمده - ماهِ اشك و آه و ماتم آمده

باز از نو روزِ عاشورا شده - دل پريشان حضرتِ زهرا شده

باز شد تجديدِ حزن و اشك و آه - باز لعنت بر يزيدِ رو سياه

ماهِ حزنِ آلِ احمد آمده - ماهِ غم بهرِ محمد آمده

گفت صادق اينچنين يابن الشبيب - باش محزون ازبراي آن غريب

شيعيان را آمده ماهِ عزا - برحسين آن يادگار مصطفي

شيعيان را آمده ماهي دگر - درعزايِ زادهِ خير البشر

ماه ماهِ بي وفائيها بود - ماهِ ظلم و بي پناهيهابود

بي وفائي شد دراين مه آشكار - از گروهي بي وفايِ روزگار

بي وفائيها شده ازكوفيان - با حسين بعد از امير مؤمنان

كوفيان كردند دعوت از حسين - ازبرايِ خنجرو تيرو سُنين

كوفيان بس نامه ها بنوشته اند - ريسمانها از خيانت رشته اند

چونكه شد از كوفيانِ بي وفا - نامه ها سويِ عزيزِ مصطفي

شد حسين وياوران سويِ عراق - با زن وفرزند و با زين ويراق

آمد و آمد شهنشاهِ حجاز- طي نمود اين راهِ بس دورو دراز

چون بنزديكِ فرات آن شه رسيد - زين طرف ده صد سوار از ره رسيد

راهها بستند با صدها سوار - عاملانِ آن يزيدِ نابكار

راهِ پيش و پس نبود آنجا دگر - از برايِ زادهِ خير البشر

آخرين منزل زمينِ كربلا - گشت طبقِ وعدهِ قالوا بلي

حال بنگر قصّهِ اين ميهمان - كامده با نامه هايِ كوفيان

كوفيان با او چه كردند از عناد - دستِ بيعت داده با ابن زياد

مُتّحد با شاميانِ رو سياه - برعليهِ آن غريبِ بي پناه

راهها بستند و آنگه آب را - سربريده تشنه لب ميراب را

آب بُد مهريّهِ دختِ نبي - تشنه لب اينك زن و مردو صبي

العطش گويان صغير و هم كبير - جمله از مرد و زن و بُرنا و پير

چون صداي العطش درخيمه ها - شدبلندازشيرخوارو بچه ها

شدروان سقّا سويِ شطِّ فرات - تا رساند خيمه زان آبِ حيات

كف بزيرِ آب برد آن با وفا - تا خورد يك جرعه آبي با صفا

ليك يادي كرد از لب تشنگان- كه بلند است آهشان بر آسمان

آب كف را داد از كف بي درنگ - مشك را بردوش كردو شد به جنگ

بي مها با زد به قلبِ آن سپاه - برگروهِ بي حيايِ دين تباه

اسب را ميتاخت سويِ خيمه ها - تا رساند آب را بر بچه ها

ليك تيري از عدو بر مشك شد - چشمِ سقا پرزخون و اشك شد

با كمينهائي زاعدايِ پليد - تشنه لب شد حضرتِ سقّا شهيد

تشنه كامان همچنان در خيمه ها - تشنه لب ماندند با افغان و آه

درتلظّي اصغر است آن شيرخوار - واز عطش گريان چو ابرِ نو بهار

برد بابش سوي آن ميدانِ تير - تا دهند آبي برآن طفل صغير

حرمله تيرِ سه شعبه دركمان - برگلويِ اصغرآمد ناگهان

جايِ تير از آب سيرابش نمود - اندر آغوشِ پدر خوابش نمود

تشنه لب اكبر به ميدان ميرود - سويِ ميدان او خرامان ميرود

العطش گويان و با قلب كباب - باز گردد سويِ خيمه نزد بابِ

جرعهِ آبي نباشد در خيام - تاخورد آن زادهِ خير الانام

بازميگردد سويِ ميدانِ كين - همرهِ او حضرتِ روح الامين

با لبِ تشنه همي رزمد علي - درفرار از پيشِ او هر پردِلي

عاقبت شد با لبِ عطشان شهيد - نزد جدّش مصطفي شد رو سپيد

سرورِ لب تشنگان در قتلگاه - رو كند با شاميانِ رو سياه

مردمان يك جرعهِ آبم دهيد - محض جدو مادرو بابم دهيد

اين فرات و آب مهرِ مادرم - هست و من ذرّيهِ پيغمبرم

ليك شد پاسخ زشمرِ روسياه - تيغِ تيز و خنجرو حلقومِ شاه

سرورِ لب تشنگان لب تشنه رفت - آب خورد از تيغ تيزو دشنه رفت

عصرِ عاشورا سرِ آن نازنين - شدبريده ازبدن با ظلم وكين

تشنه لب راسش بريدند ازقفا - شدزمين درزلزله از آن جفا

قرصِ خورشيد اندر آن دم خون گرفت - وحش وطير از غم رهِ هامون گرفت

يك صدابينِ زمين و آسمان - شد بلندآمد بگوشِ مردمان

گفت با صوتي بلند و منجلي - قد قتل اينك حسين بن علي

زينب و اهل حرم ازخيمه ها - جمله سركردند آه وناله ها

با صدايِ يا حسين و يا حسين - رو بسويِ قتلگه با شورو شين

برسرو سينه زنان نوحه كنان - خواهران ودختران و كودكان

باقري گويد به صبح وظهرو شام - برلبان تشنه ات ازما سلام

اَلسّلام اي زادهِ زهرا حسين - اَلسّلام اي نور چشم عالمين

اَلسّلام اي شاهِ بي غسل و كفن - اَلسّلام اي كشتهِ دور از وطن

اَلسّلام اي وارث عيسي ونوح - اَلسّلام اي شاهِ با فرّ و شكوه

اَلسّلام اي زادهِ خون خدا - اَلسّلام اي شاهِ مصباح الهُدا

وارث موسي و آدم اَلسّلام - وارث زهرا وخاتم اَلسّلام

اي حسين اي زادهِ خيرُ الاَنام - برتو تا صبح قيامت اَلسّلام

ازسروده های حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور در کتاب مجموعه اشعارباقری

سقای تشنه لبان قمربني هاشم اباالفضل العباس عليه السلام


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۸ | 9:17 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

زمزمه شیرخوارگان حسینی شعرونوحه علی اصغر

اجتماع شیر خوارانِ حسین – یاوران رهبرو پیر خمین

شیرخواران حسینی آمدند – یادگاران خمینی آمدند

مادران با کودکانِ شیر خوار – جملگی در جمع میگریند زار

مادران اصغر دوران ما – جمله بهریاری یِ قرآن ما

در دفاع از آرمان های حسین – پیروانِ رهبرو پیر خمین

همچنان زینب(س) صبوراستاده اند – ازبرای دین حق دلداده اند

کودکان را روی دست آورده اند – بهر یاری هرچه هست آورده اند

کودکان را روزوشب پرورده اند - نذر سربازی مهدی کرده اند

جمله میگویند با هم یک صدا – ای خدا ای مظهر لطف و عطا

من پی تجدید بیعت آمدم – وز پی انجام خدمت آمدم

ازبرای یاری صاحب زمان – آن امام غایب ما شیعیان

کودکم را روی دست آورده ام – ازبرایش هرچه هست آورده ام

کودکی خوب و زرنگ آورده ام - با لباسِ سبزرنگ آورده ام

رشته ای با نام زهرا رشته ام - روی پیشانی او بنوشته ام

روی پیشانیش با خط جلی - یا حسین و یا ابا الفضل و علی

کن قبول از لطف خود این نذرِ من - کودکم را حفظ کن از بهرِ من

تا شود فردا شجاع و پهلوان – یاوری بر مهدی یِ صاحب زمان

آرزو دارم حسینی خو شود – شیرخوارم چون گلی خوش بو شود

یاوری بر مهدی زهرا شود – آن زمان که دولتش برپا شود

او شود از لشکر صاحب زمان این زمان و آن زمان و هر زمان

یا حسین (ع) ای کاش اندر کربلا – با رباب و زینب غم مبتلا

ما همی بودیم آن روز ای امام – بر کنیزیِ ربابت صبح و شام

همره این شیر خوارم کربلا – بودم و میکردمت دفع بلا

یا حسین ای یادگار فاطمه – کن قبول این نذر را ازما همه

یاحسین یک هدیه آوردم برت - کودکم نذرعلی اصغرت

چون مرا شورِ حسینی بر سراست - نام فرزندم علی و اصغر است

در سجلّش هست با خطِّ جلی - نام فرزندم ابا الفضل و علی

باقری با مادران شیرخوار – گریه دارد بهر اصغر زار زار

سروده شده در روز همایش شیرخوارگان حسینی سال 1394


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۸ | 18:51 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ

من شهادت میدهم ای سر فراز

من شهادت میدهم ای سر فراز - که تو برپا داشتی بر حق نماز

ای حسین ای زادهِ حبل المتین - ازتو شد اِحیا نماز، این رکنِ دین

زنده کردی با نماز اسلام را - کردی اِحیا با نماز احکام را

تو به ما دادی پیامی دل نواز - که به حال جنگ برپا کن نماز

گرنماز امروز پابرجا بُوَد - از نمازِ ظهر عاشورا بُوَد

ما که در اسلام پا برجا شدیم - با نمازِ ظهر عاشورا شدیم

شد به ما ثابت توئی روح نماز - واز تو شد برپا نماز ای سرفراز

باقری باشد اگر دین برقرار - ازحسین اسلام گشته پایدار

سروده شده محرم سال 1398


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، اهداف قیام امام حسین در زیارات

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۸ | 12:20 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

برگوشهامان میرسد - آوایِ زنگِ قافله

برگوشهامان میرسد - آوایِ زنگِ قافله

این قافله تا کربلا - دیگر ندارد فاصله

طی کرده یک راهِ دراز - این قافله تاکربلا

از مکه تا کرببلا - طی کرده است این راه را

از مکّه راه افتاده اند - آنان بیوم التّرویه

راهی بسویِ کربلا - بعد از طواف و تلبیه

از هشتم ذیحجّه و - ازمکّه راه افتاده اند

لبِیکَ یا سبط النّبی - این عاشقان سر داده اند

ازمکّه تا کرببلا - این راه را پیموده اند

از خان و مان و زندگی - این جمله دل ببریده اند

از خان و مان بگذشته اند - این همرهانِ قافله

از مال و جان بگذشته اند - این مؤمنانِ کامله

هفتاد و دو یارانِ دین - بر گردِ آن حبل المتین

این راه را پیموده اند - بر یاریِ قرآن و دین

بر یاریِ دینِ خدا - تا پایِ جان اِستاده اند

این جمعِ انصار الحسین - سرها بکف بنهاده اند

ازشیرخواره تا جوان - مردان پیر و کودکان

تا بانوان و دختران - باشد میانِ همرهان

هم اصغر و هم اکبر و - عبّاس و قاسم تا حبیب

باشد میانِ قافله - با ذکرِ لب ام من یُجیب

از جعفر و عبداللّه و - جون و جناده تا بُریر

از حنظله تا خالد و - سعد و سعید و هم زُهیر

باشد میانِ قافله - همراهِ سبطِ مصطفی

همراهِ آن ثار اللّه و - آن نورِ چشمِ مرتضی

ای باقری هفتادودو - یاران وانصارِ حسین

در کربلا جان داده جُز - فرزندِ بیمارِ حسین

سروده شده توسط باقری پوراول محرم سال 1398


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : یکشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۸ | 12:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

یاد آن آزادگانِ نامدار - سالها بودند دور از این دیار

یاد اردوگاه موصل ، نهروان - کمپ الانبار و کمپ نهروان

الرّمادی بود همچون الرّشید - بچه ها بعضی شدند آنجا شهید

کمپ 1 و2 و3 و4 و پنج - بچه ها میسوختند همچون سپنج

کمپ 6 و 7 و 8 و9 و ده - بود بهر بچه ها ظلمتکده

کمپ 11 تا که 20 و یک وبیست - بود یک جائی که انسانی نزیست

درغُرَیب و دولتو و الرّشید - نان و حلوا آب و دارو کس ندید

بچه ها با صبر و با حلمی عجیب - دائمًا ذکر و دعا ام من یجیب

روز پر شورو غرورِ بازگشت - شد پر از لاله همه صحرا ودشت

خاطرات هشت سال پرغُرور - بعد چندین سال شد اینک مرور

استقامت هشت ساله پُرتوان - این چنین جنگی نبوده در جهان

آفرین بر غیرتِ مردان ما - شرق و غرب عالمی حیران ما

قسمتی از شعرسروده شده جهة یاد آوری رشادتهای دلیرمردان جانباز و آزاده و زنده و شهید هشت سال دفاع مقدس درهفته دفاع مقدس سال 94


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ | 11:45 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |


نباشد از این پس بدنیا نبی
نباشد از این پس بدنیا نبی - ولیکن بود مُصلحِ کُل ولی
به آخر زمان او نماید ظهور - جهان روشن از او شود همچو طور
شود امن دنیا زدینی بزرگ - خورد آب آن روز با میش گرگ
شود امن شهر و سبیل و سُبُل - مزارع شود پر زسبزی وگل
نباشد در آن روز حرص و ولع - قناعت بیاید بجای طمع
جوانان همه پاک و پرهیزکار - زسیمایشان دین بود آشکار
زنان، بانوان، با حیا و حجاب - علوم و صنایع بگیرد شتاب
ابر قدرتی اندر آن روز نیست - اگر هست آن دولتِ مهدوی است
ضعیف وقوی کاین زمان مطرح است - در آن روزبی معنی این واژه است
نه شرقی نه غربی تمام وکمال - در آن روز باشد، بطورِ مثال
بلی این بود دولتِ مهدوی - بیا اندر این ره اگر رهروی
دگر رهروِ مهدیِ فاطمه - ندارد زاعدایِ دین واهمه
به امید آن روز ای باقری - که مهدی کند بر جهان سروری

سروده شده روزمیلاد حضرت زهرا و امام خمینی ره سال 1397


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۸ | 20:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

اختر پنجم به آسمانِ امامت

اختر پنجم به آسمانِ امامت - حضرتِ باقر بود، امامِ کرامت

او که شکافندهِ علومِ نبی شد - داخلِ شهرِ علوم کرده زعامت

او که بود کهکشانِ علمِ الهی - یافته از او اخترانِ علم هدایت

سیرت و هم صورتش ستوده یِ یزدان - او که بود محوری به برج سعادت

شاکروصابر لقب برای حضرتِ باقر - هادیِ شیعه، کُند به شیعه شفاعت

اوّلِ ماهِ رجب به شهرِ مدینه - پای نهاده به دهرو یافت ولادت

نامِ پدر بُد علی و فاطمه مامش - جد گرامیش داده است سلامِ سلامت

گفت به وی جابر از نبِیِّ گرامی - جدّ گرامیت داده است ز قبل پیامت

بعد پدر او امام و رهبرِ شیعه است - نوزده سال درمدینه داشت امامت

گشت هشام عاقبت چو قاتلِ باقر - جنب پدر در بقیع کرد اقامت

باقری است چشم به راهِ حضرتِ باقر - تا که نماید نظر به لطف و عنایت

سروده شده میلاد امام باقرعلیه السلام اسفند1397


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری ، وقایع تاریخی ماههای قمری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۷ | 17:14 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

نباشد از این پس بدنیا نبی

نباشد از این پس بدنیا نبی - ولیکن بود مُصلحِ کُل ولی

به آخر زمان او نماید ظهور - جهان روشن از او شود همچو طور

شود امن دنیا زدینی بزرگ - خورد آب آن روز با میش گرگ

شود امن شهر و سبیل و سُبُل - مزارع شود پر زسبزی وگل

نباشد در آن روز حرص و ولع - قناعت بیاید بجای طمع

جوانان همه پاک و پرهیزکار - زسیمایشان دین بود آشکار

زنان، بانوان، با حیا و حجاب - علوم و صنایع بگیرد شتاب

ابر قدرتی اندر آن روز نیست - اگر هست آن دولتِ مهدوی است

ضعیف وقوی کاین زمان مطرح است - در آن روزبی معنی این واژه است

نه شرقی نه غربی تمام وکمال - در آن روز باشد، بطورِ مثال

بلی این بود دولتِ مهدوی - بیا اندر این ره اگر رهروی

دگر رهروِ مهدیِ فاطمه - ندارد زاعدایِ دین واهمه

به امید آن روز ای باقری - که مهدی کند بر جهان سروری

سروده شده روزمیلاد حضرت زهرا و امام خمینی ره سال 1397


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۷ | 13:14 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

وفات حضرتِ امّ البنین شد

وفات حضرتِ امّ البنین شد - عزا درآسمانها وزمین شد

چو سیزده از جمادی الثانی بگذشت - بپا شد بزم ماتم دردرو دشت

دوباره حجله یِ ماتم بپا شد - امیرالمؤمنین صاحب عزا شد

وفات حضرتِ امّ البنین است - عزا دارش امیرالمؤمنین است

وفاتِ مادرِعبّاس باشد - خزان در بوستانِ یاس باشد

وفاتِ مادرِ رزمندگان است - عزادارش زمین و آسمان است

وفاتِ مادرِ چندین شهید است - که اجرش با خداوندِ مجید است

وفاتِ همسرِ تاجِ سرِ ما - علی اوّل امام و رهبرِ ما

وفاتِ آن عزادارِ بقیع است - که قبرش جنبِ دیوارِ بقیع است

عزا دارش زمین تا عرشِ دادار - علی هم درجنان باشد عزادار

زند عبّاس و عثمان، عبد و جعفر - برایِ مادرش بر سینه و سر

برایِ مادری گریان و نالان - پس از عاشور از بهرِ شهیدان

زدیده اشکِ گوهربار میسفت - زبهرِ چارفرزندش همی گفت

مرا امّ البنین دیگر مخوانید - مرا چون مادران مادر ندانید

که من امّ البنینِ بی بنینم - زداغِ آن بنینم دل غمینم

دگر آن شیرمردان را ندارم - زداغِ هجرِ آنان بی قرارم

بنینِ من شهیدِ کربلایند - شهیدِ راهِ قرآن و خدایند

ندانم من که با آنان چها شد - فقط دانم شهیدِ کربلا شد

ندانم من به عبّاسم چه کردند - ندانم با گلِ یاسم چه کردند

شنیدم دستهایِ او قلم شد - زداغش پشتِ من یکباره خم شد

الا ای مادرانِ قد خمیده - الا ای خواهرانِ داغدیده

همه امّ البنین یاری نمائید - برای او عزاداری نمائید

غلامش باقری هم نوحه خوان است - به روزِرحلت اوروضه خوان است

سروده شده وفات حضرت ام البنین سال 1396


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ | 17:26 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

جماد الاوّل و آخرعزایِ حضرتِ زهرا

جماد الاوّل و آخرعزایِ حضرتِ زهرا - بود جانِ همه عالم فدایِ حضرتِ زهرا

بشد ماهِ جمادی و به هر کوی و به هربرزن - به هرجا مجلسی برپا برایِ حضرتِ زهرا

بشد هفتاد و پنج روز از عزایِ حضرتِ احمد - که برپا شد زنو بزمِ عزایِ حضرتِ زهرا

بشد پنج و نود روز از عزایِ حضرتِ احمد - که برپا شد زنو بزمِ عزایِ حضرتِ زهرا

پس از پیغمبرِ خاتم بشد نالان عزیزِ او - ولی افسوس نشنیدند صدایِ حضرتِ زهرا

پس از پیغمبرِ خاتم چه ظلمی شد به زهرایش - نترسیدند از قهرِ خدایِ حضرتِ زهرا

چه شد ازبعدِ پیغمبرکه زهرا را زکین خستند - بلند از پشتِ درباشد نوایِ حضرتِ زهرا

به بسترخفته آن بانو زضعف و فرطِ بیماری - که زینب از خدا خواهد شفایِ حضرتِ زهرا

بشدچون کفن ودفنِ اوبه یک نیمه شبی مخفی - علی در نیمه شب دارد نوایِ حضرتِ زهرا

زبانِ ما بود الکن زمدحِ دختِ پیغمبر - چو جبریل وخدا گوید ثنایِ حضرتِ زهرا

همه خواهان شفاعت ازشفیعه ی روزحشراستیم - همه باشیم دردنیا گدایِ حضرتِ زهرا

کسی نشناخت قدرش را اگرکه اندراین دنیا - تو در روزِ قیامت بین بهایِ حضرتِ زهرا

چو آید درصفِ محشرببینی حشمت و جاهش - فتد اعدایِ او آنگه بپایِ حضرتِ زهرا

شفیعِ دوستان گردد بیوم الحشر آن بانو - بود بردوستان لطف وصفایِ حضرتِ زهرا

بخواه ای باقری از حق که آید مهدیِ زهرا - بگیرد انتقام از دشمنایِ حضرتِ زهرا

سروده شده دهه فاطمیه سال 1397


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۱۹ بهمن ۱۳۹۷ | 21:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

فاطمیه هست عاشوری دگر

فاطمیّه هست عاشوری دگر - بر سرِماها بود شوری دگر

فاطمیّه شرحِ درد فاطمه است - شرحِ آن ایّامِ سردِ فاطمه است

فاطمیّه شرحِ سیلی خوردن است - فاطمیّه اشک غم افشردن است

فاطمیّه شرحِ غصبِ حق بود - شرحِ آن ایّامِ بی رونق بود

فاطمیّه شرحِ آتش بر در است - شرحِ آن ایّام دود و آذر است

فاطمیّه شرحِ دردِ مرتضی است - شرح آتش بر درِ بیت الهدا است

فاطمیّه شرحِ اشک و غم بود - بهر شیعه موسمِ ماتم بود

فاطمیّه شرحِ غمها ، دردها است - شرحِ بی وجدانیِ نامردهاست

فاطمیّه شرحِ سقطِ یک جنین- زان عزادار آسمانها و زمین

فاطمیّه شرحِ تجدیدِ غم است - بارِ دیگر بهرِ ما محرّم است

فاطمیّه باز عاشورا شده - باقری حزنی دگر برپاشده

سروده باقری پور فاطمیه سال 1396

فاطمیه هست عاشورایِ ما

فاطمیه هست عاشورایِ ما - شدشهید ازمیخِ درزهرایِ ما

میخِ دربرسینهِ زهرا نشست - از غمِ او پشتِ پیغمبر شکست

شعلهِ آتش بپا زان در شده - پشتِ آن در یک گلی پرپر شده

بینِ آن دیوارودرسقطِ جنین - گشت، پیغمبر از آن شد دلغمین

بین آن دیوارودر محسن شهید - گشت، ظلمی اینچنین عالم ندید

شد مریضه فاطمه زان میخِ در - دیده گریان شد از آن جن و بشر

از جنایتهایِ یک فردی پلید - فاطمه اندر جوانی شد شهید

بعد پیغمبرگذشت هفتادوپنج - فاطمه رفت از جهان با درد و رنج

با شهادت یافت عمرش خاتمه - فاطمیّه شد عزایِ فاطمه

فاطمیه شد لباسِ ما سیاه - ما عزادارانِ وی با اشک و آه

ماعزاداریم با سوز و گداز - سویِ بیتِ فاطمه دستِ نیاز

ما همی گوئیم با قلبِ ملول - اِشفعی یا فاطمه بنت الرّسول

نوحه خوان و روضه خوان و باقری - جمله دارند افتخارِ نوکری

سروده شده شب شهادت فاطمه زهراعلیهاسلام سال 1397


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷ | 13:36 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

 بهارم رفت و تابستان هم رفت

بهارم رفت و تابستان هم رفت - بِشُد پائیز و اکنون شامِ یلدا است

جوانی هم بهاری بود بگذشت - زتابستانِ ما هم ناله برخواست

چوشد پائیزِ عمرت دان غنیمت - دمی را که کنون تا شامِ یلدا است

جوانی را مده ای دوست از دست - خوشا حال کسی که فکرِ فرداست

جوانی وقتِ رویِش وقتِ کاراست - جوانی چون بهاری سبزو زیبا ست

جوانی را غمنیمت دان عزیزم - اَزیرا کَت توان و توش همراست

بشدچون وقتِ تابستانِ عمرت - غنیمت دان که یک محصولِ زیبا ست

هرآنچه کِشته ای اینک دروکن - پس اندازی بکن تا قوّه برجاست

چو تابستانِ عمرت رفت دیگر - فسوس و غصّه ات از چهره پیداست

چهل تا شصت تابستانِ عمراست - هنوزم قوّت و نیروت همراست

چو شصت آید نشست آید پدیدار - ولیکن سقفِ این ویرانه برپاست

چو شد هفتاد عمرت بهمن تواست - سپیدیها زموهایت هویداست

چو شد هشتاد دیگر آمد اسفند - دِگر وزنِ تو مانندِ پرِکاست

رسیدی گر نود شکرِ خداکن - که اینسان عمرِ طولانی تورا خواست

ولیکن چون اجل باشد مقدّر - به هرسنّی که باشی غصّه بیجاست

بخواه ای باقری توفیقی از حق - که با شی آنچنانی که خدا خواست

سروده شده آغاز زمستان 1397 توسط حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور

برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebagheri.htm

http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebagheri.pdf


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : شنبه ۱ دی ۱۳۹۷ | 12:41 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |

یلدا شبِ پرطول و درازی است به هرسال

یلدا شبِ پرطول و درازی است به هرسال - یلدا شبِ بشگفتن رازی است به هرسال

یلدا شبِ آغازِ زمستان و یخ و برف - یلدا شبِ سرما ، شبِ کرسی است به هرسال

یلدا خبر از آمد جَدی است و مَهِ دی - یلدا خبر از یک مَهِ برفی است به هرسال

یلدا خبر از رفتنِ هفت رنگیِ پائیز - یلدا خبر از رنگ سفیدی است به هرسال

یلدا خبر از آمدن مویِ سپید است برادر - یلدا خبر از دوره یِ پیری است به هرسال

سروده شده درجمعه سی ام آذر1397توسط حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور

شبِ یلدا شبِ طولانیِ سال

شبِ یلدا شبِ طولانیِ سال - شبِ یلدا شبِ مهمانیِ سال

شبِ یلدا شبِ گفت و شنود است - شبِ قصّه، نصیحت، رهنمود است

شبِ یلدا شبِ از خود گذشتن - شبِ حرفِ بزرگترها شنفتن

نشستن پایِ حرفِ قصّه گوها - شنفتن قصّه یِ ژولیده موها

شنفتن قصّه هایِ شاهنامه - شنفتن طنزهایِ ماهنامه

موبایل و تبلت و بنموده خاموش - به حرفای بزرگان ساعتی گوش

یک امشب را کنارِ خانواده - صمیمی، دوستانه، صاف و ساده

بگوئیم و بخندیم و بکوشیم - به ابرازِ محبّتها بکوشیم

کدورت، کینه را از دل زدائیم - سرودِ دوستی با هم سرائیم

یکی اشعار شهنامه بخواند - یکی هم از علینامه بخواند

یکی از رستم و سهراب گوید - یکی از خیبر و محراب گوید

یکی با طنز خود بیداد کرده - یکی هم از گُل آقا یاد کرده

کنارِ کرسی و یک وَر لمیدن - زتلخی و زشیرینی شنیدن

شنیدن قصّه هایِ تلخ و شیرین - زبابا و نَنَه و از خاله نسرین

زپنجاه، شصت و ازهفتاد سالی - که بگذشته است درخواب وخیالی

زدورانی که بود اربابهایی - نبود از بهرِ دهقانان بهایی

یکی شامِ سموری داشت زیبا - یکی کنج تنوری بود شبها

یکی در دست شلّاق و تَبَر بود - خوراک دیگری خونِ جگر بود

یکی مانندِ حیوان کار میکرد - یکی محصول را انبار میکرد

یکی را سفره رنگا رنگ بودی - یکی با همسرش در جنگ بودی

بلی این بود ارباب و رعیّت - که بابا میکند از آن حکایت

چودیدی شامِ طولانیِ یلدا - بکن یادی زطولِ روزِ عقبا

بکن یادی زفردایِ قیامت - که طولانی ترین روز است و ساعت

شبِ چلّه کنارِ کعبه بودن - دعا کردن غبار از دل زدودن

چه توفیقی در این شامِ دراز است - برایِ آنکه در رازو نیازاست

شبِ چلّه اگر باشی مدینه - ویا در کربلا این بهترینه

دراین شب کن پس اندازی زدنیا - توهم ای باقری از بهرِ عقبا

سروده شده درسحرگاه جمعه سی ام آذر1397توسط حجة الاسلام سیدمحمدباقری پور


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: اشعار و سروده های باقری

ادامه مطلب را ببينيد
تاريخ : جمعه ۳۰ آذر ۱۳۹۷ | 14:46 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |