اربعین وجابربن عبدالله انصاری واهلبیت بازگشته ازشام

قالَ العسكری علیه السلام : عَلامَةُ الاْ یمانِ خَمْسٌ: التَّخَتُّمُ بِالْیمینِ، وَ صَلاةُ الا حْدى وَ خَمْسینَ، وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم ، وَ تَعْفیرُ الْجَبین ، وَ زِیارَةُ الاْ رْبَعینَ.

ترجمه :فرمود: علامت و نشانه ایمان پنج چیز است : انگشتر به دست راست داشتن ، خواندن پنجاه و یك ركعت نماز (واجب و مستحبّ)، خواندن بسم اللّه الرّحمن الرّحیم را (در نماز ظهر و عصر) با صداى بلند، پیشانى را در حال سجده روى خاك نهادن ، زیارت اربعین امام حسین علیه السلام انجام دادن .

قال العسکری علیه السلام: علامات المؤمنین خمس : صلاةُ الاحدی و الخمسین و زیارةُ الاربعین والتـَختم فی الیمین و تـَعفیرُ الجـَبین و الجَهر ببسم الله الرحمن الرحیم.

علامت مؤمن پنچ چیز است: اقامه پنجاه و یک رکعت نماز فریضه و نافله در شبانه روز- زیارت اربعین- انگشتر به دست راست کردن- جبین را در سجده بر خاک گذاشتن- در نماز بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.

(مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص 730)

زیارت اربعین

شیخ در تهذیب و مصباح روایت كرده از صفوان جمال كه گفت: فرمود به من مولایم حضرت صادق علیه السلام در زیارت اربعین كه زیارت مى‏كنى در هنگامى كه روز بلند شده باشد و مى‏گویى:

اَلسَّلامُ عَلَى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِیلِ اللَّهِ وَ نَجِیبِهِ اَلسَّلامُ عَلَى صَفِىِّ اللَّهِ وَ ابْنِ صَفِیهِ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَینِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ اَلسَّلامُ عَلَى أَسِیرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اَللَّهُمَّ إِنِّى أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیكَ وَابْنُ وَلِیكَ وَصَفِیكَ وَابْنُ صَفِیكَ اَلْفَائِزُ بِكَرَامَتِكَ أَكْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَحَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَاجْتَبَیتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ وَجَعَلْتَهُ سَیّدًا مِنَ السَّادَةِ وَقَائِدًا مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِدًا مِنَ الذَّادَةِ وَأَعْطَیتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیاءِ وَجَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِكَ مِنَ الْأَوْصِیاءِ فَأَعْذَرَ فِى الدُّعَاءِ وَمَنَحَ النُّصْحَ وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ وَقَدْ تَوَازَرَعَلَیهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَبَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَشَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْكَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَتَرَدَّى فِى هَوَاهُ وَأَسْخَطَكَ وَأَسْخَطَ نَبِیّكَ وَأَطَاعَ مِنْ عِبَادِكَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَالنِّفَاقِ وَحَمَلَةَ الْأَوْزَارِالْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ فَجَاهَدَهُمْ فِیكَ صَابِرًا مُحْتَسِبًا حَتَّى سُفِكَ فِى طَاعَتِكَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اَللَّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْنًا وَبِیلًا وَعَذِّبْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیكَ یَاابْنَ سَیدِ الْأَوْصِیاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَمِینُ اللَّهِ وَابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیدًا وَ مَضَیتَ حَمِیدًا وَمُتَّ فَقِیدًا مَظْلُومًا شَهِیدًا وَأَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَكَ وَمُهْلِكٌ مَنْ خَذَلَكَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَكَ وَأَشْهَدُ أَنَّكَ وَفَیتَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَجَاهَدْتَ فِى سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْیقِینُ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ وَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ ظَلَمَكَ وَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِیَتْ بِهِ اَللَّهُمَّ إِنِّى أُشْهِدُكَ أَنِّى وَلِىٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَعَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِى أَنْتَ وَأُمِّى یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُورًا فِى الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَالْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِیةُ بِأَنْجَاسِهَا وَلَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیابِهَا وَأَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَأَرْكَانِ الْمُسْلِمِینَ وَمَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَأَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِىُّ الرَّضِىُّ الزَّكِىُّ الْهَادِى الْمَهْدِىُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِكَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَأَعْلامُ الْهُدَى وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَالْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیا وَ أَشْهَدُ أَنِّى بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَبِإِیابِكُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِى وَخَوَاتِیمِ عَمَلِى وَقَلْبِى لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ وَأَمْرِى لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ وَنُصْرَتِى لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى یأْذَنَ اللَّهُ لَكُمْ فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ عَدُوِّكُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَأَجْسَادِكُمْ وَشَاهِدِكُمْ وَغَائِبِكُمْ وَظَاهِرِكُمْ وَبَاطِنِكُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ. پس دو ركعت نماز مى‏كنى و دعا مى‏كنى به آنچه مى‏خواهى و برمى‏گردى و دیگر زیارتى است كه از جابر منقول است

به یاد کربلا دلها غمین است

به یادکربلادلها غمین است - دلاخون گریه کن چون اربعین است

پیام خو ن ، خطا ب آ تشین ا ست - بقای دین ، رهین اربعین است

که تا ر یخ پر ا ز خو ن و شهادت - سراسر اربعین در اربعین است

بسوز ای دل که امروزاربعین است - عزای پور ختم المرسلین است

مرام شیعه در خون ریشه دارد - نگهبانی ز خط خون چنین است

روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم ، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید : پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت : هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ - هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُهُ الجَبینا. گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند .

هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ - حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا. (آمد کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباسم را جدا کردند) اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس را کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید .

هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ - فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا. همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند .

هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها - و َ قُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا. همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ، اموال ما را به غارت بردند (مقتل الحسین ابو مخنف ، ص 201 ، سوگنامه آل محمد ، ص 500)

باز آمدم ای همسفر، ای تشنه کامم - من زینبم پیروز بر گشته ز شامم

با کودکان خسته ا ت با ز آمدم من - با یک دل پر غصه و زار آمدم من

خو ا هم عز ا ی ر و ز عا شو ر ا بگیرم - شاید خد ا لطفی کند ا ینجا بمیرم

اینجا تنت را استخوان بشکسته دیدم - برسینه ات شمر لعین بنشسته دیدم

دیدم نها د ه خنجر ش ز یر گلویت - آن لحظه د ید ی آ مد م من روبرویت

اهلبیت دربازگشت ازشام اربعین به کربلا رسیدند

پس از هفت روز كه اهل بیت در شام بودند، به دستور یزید، نعمان بن بشیر وسائل سفر آنان را فراهم نمود و به همراهى مردى امین آنان را روانه مدینه منوره كرد. در هنگام حركت، یزید امام سجاد علیه السلام را فرا خواند تا با او وداع كند، و گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت كند! اگر من با پدرت حسین ملاقات كرده بودم، هر خواسته‏اى كه داشت، مى‏پذیرفتم! و كشته شدن را به هر نحوى كه بود، گرچه بعضى از فرزندانم كشته مى‏شدند از او دور مى‏كردم! ولى همانگونه كه دیدى شهادت او قضاى الهى بود! چون به وطن رفتى و در آنجا استقرار یافتى، پیوسته با من مكاتبه كن و حاجات و خواسته‏هاى خود را براى من بنویس! آنگاه دوباره نعمان بن بشیر را خواست و براى رعایت حال و حفظ آبروى اهل بیت به او سفارش كرد كه شبها اهل بیت را حركت دهد و در پیشاپیش آنان خود حركت كند و اگر على بن الحسین را در بین راه حاجتى باشد برآورده سازد؛ و نیز سى سوار در خدمت ایشان مأمور ساخت؛ و به روایتى خود نعمان بن بشیر را و به قولى بشیر بن حذلم را با آنان همراه كرد.

و همانگونه كه یزید سفارش كرده بود به آهستگى و مدارا طى مسافت كردند و به هنگام حركت، فرستادگان یزید بسان نگهبانان گردا گرد آنان را مى‏گرفتند، و چون در مكانى فرود مى‏آمدند از اطراف آنان دور مى‏شدند كه به آسانى بتوانند وضو سازند. اهل بیت علیهم السلام به سفر خود ادامه دادند تا به دو راهى جاده عراق و مدینه رسیدند، چون به این مكان رسیدند، از امیر كاروان خواستند تا آنان را به كربلا ببرد، و او آنان را به سوى كربلا حركت داد، چون به كربلا رسیدند، جابر بن عبد الله انصارى را دیدند كه با تنى چند از بنى هاشم و خاندان پیامبر براى زیارت حسین علیه السلام آمده بودند، همزمان با آنان به كربلا وارد شدند و سخت گریستند و ناله و زارى كردند و بر صورت خود سیلى زده و ناله‏هاى جانسوز سر دادند و زنان روستاهاى مجاور نیز به آنان پیوستند، زینب علیها السلام در میان جمع زنان آمد و گریبان چاك زد و با صوتى حزین كه ‏دلها را جریحه ‏دار مى‏كرد مى‏گفت: «وا اخاه! وا حسیناه! وا حبیب رسول الله و ابن مكة و منا! و ابن فاطمة الزهراء! و ابن علی المرتضى! آه ثم آه!» پس بیهوش گردید. آنگاه ام كلثوم لطمه به صورت زد و با صدایى بلند مى‏گفت: امروز محمد مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا از دنیا رفته‏اند؛ و دیگر زنان نیز سیلى به صورت زده و گریه و شیون مى‏كردند. سكینه چون چنین دید، فریاد زد: وا محمداه! وا جداه! چه سخت است بر تو تحمل آنچه با اهل بیت تو كرده ‏اند، آنان را از دم تیغ گذراندند و بعد عریانشان نمودند!

سفر کردم به دنبال سر تو

سفر کردم به دنبال سر تو - سپر بودم برای دختر تو

چهل منزل کتک خوردم برادر - به جرم این که بودم خواهر تو

حسین جانم حسین جانم حسین جان

حسینم واحسین گفت و شنودم - زیارت نامه ام جسم کبودم

چه در زندان، چه در ویرانه شام - دعا می خواندم و یاد تو بودم

حسین جانم حسین جانم حسین جان

برای هر بلا آماده بودم - چو کوهی روی پا استاده بودم

اگر قرآن نمی خواندی برایم - کنار نیزه ات جان داده بودم

حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل روز است که گلگون گشته صحرا

چهل روز است که گلگون گشته صحرا - ز خون پاک فرزندان زهرا

چهل روز است خــاموش است خاموش - چراغ کاروان آل طاها

چهل روز است گشته ورد زینب - حسینم وا حسینم وا حسینم

چهل روز است کز قتل حُسینش - پریده رنگ از رخسار زهرا

چهل روز است می سوزد سکینه - دلش بشکسته است از داغ بابا

چهل روز است کز خون نقش بسته - به لوح عشق هفتاد و دو امضا

چهل روز است از هجران ا کبر - خورد خون جگر ، پیوسته لیلا

چهل روز است گلها ی ر سا لت - خزان گشته است از بیداد اعدا

چهل روز است بیا د ا صغر م من - به یا د ر و ی ما ه ا کبرم من

چهل روز است قدم از غم خمیده - بیا د قا سم د ر خون طپیده

چهل روز است دلم دریای خون است - ز هجرانت غمم ازحد فزون است

چهل روز است که چو ن نی د ر نو ا یم - بیا د لا له ها ی کربلایم

چهل روز است که رفتم زین بیابان - برون همراه این جمع پریشان

کنون ای خفته در خاک ای برادر - ز جا برخیز به استقبال خواهر

شد ز عاشورای او یک اربعین

شد ز عا شو ر ا ی ا و یک ا ر بعین - قتلگا هش ر ا به چشم د ل ببین

ماه، اینجا، واله و سرگشته است - و آن شهاب ثاقب از خود رفته است

گرد غم ، ا فشا ند ه بر سر کهکشان - اشک خون ریزد هنوز از آسمان

اختران ، سو ز ند چو ن شمع مزار - مرغ شب مینا لد ا ینجا زار زار

گاه در صحرا خروش و،گه سکوت - خفته در اینجا شهیدی لایموت

حضرت سجاد بر خاکش نوشت - تشنه لب شد کشته، سالار بهشت

اربعین است ، ا ر بعین کربلاست - هر طرف غوغائی از غمها بپاست

گو ئی ا ز آ ن خیمه ها ی نیم سوز - خود صدای العطش آید هنوز

هر کجا نقشی،زداغ ماتم است - هرچه ریزد اشک،در اینجا،کم است

با شد ا ز حسرت د ر ا ینجا یادها - هان به گوش دل شنو، فریادها

در دل هرذره،صدها مطلب است - ناله ی سجاد واشک زینب است

با ید ا ینجا د ا شت گو ش معنو ی - تا مگر این گفتگوها بشنوی:

عمه جان، اینجا حسین از پا فتاد - چهره بر این تربت خونین نهاد

عمه جا ن ، ا ین قتلگا ه اکبر است – جای پای حیدر و پیغمبر است

عمه جان،قاسم،در اینجا شد شهید - تیر بر قلب حسین اینجا رسید

عمه جان،عباس اینجا داددست - وزغمش پشت حسین اینجا شکست

اصغر لب تشنه ، ا ینجا ، عمه جا ن - شد ز تیر حرمله خو نین دهان

از بر ا ی غا ر ت یک گو شو ا ر - شد د ر ا ینجا، کو د کی نیلی عذار

تا قیامت،کربلاماتمسراست - حضرت مهدی«حسان»صاحب عزاست

بنازم آنکه دائم گفتگوی کربلا دارد

بنازم آنکه دائم گفتگوی کربلا دارد - دلی چون جابر اندر جستجوی کربلا دارد

بیاد کاروان اربعین با گریه می گوید - به هر جا هست زینب رو بسوی کربلا دارد

بیاد آن لب تشنه هنوز این عاشق خسته - به کف جامی لبالب از سبوی کربلا دارد

اگر دست قضا مانع شد ازرفتن به پابوسش - همی بوسیم خاکی راکه بوی کربلا دارد

اگر خا ک ر هش بنشست بر روی گنه کاری - گرامی می شود چون آبروی کربلا دارد

روز اربعین ، امام حسین دو زائر دل شکسته داشته ، یکی زینب و دیگری جابر است اما عاشقان ابی عبدالله جابر برای اولین بار قبر ابی عبدالله را زیارت می کند . ولی عمه سادات اولین بار در گودال قتلگاه بدن بی سر برادر را در آغوش گرفت بوسه بر رگهای بریده برادر گذاشت . سر به طرف آسمان بلند کرد گفت : خدایا این قربانی را از آل الله قبول بفرما .

در قتلگاه جسم برادر به روی دست - بگرفت کای خدای من این جان زینب است

قر با نی تو ا ست بکن ا ز کر م قبول - کا ر ی چنین ز عهد ه ا یما ن زینب است

باردوم روزاربعین بود كه قبربرادررادرآغوش گرفت

خد ا یا ز ا ر و مضطر گشته زینب - به سیر با غ پر پر گشته زینب

پریشان خاطر و قامت خمیده - پس از یک اربعین برگشته زینب

ببین جا نا د ل پر د رد زینب - چگو نه با غمت خو کرده زینب

ببین ا ی یوسف صد پا ره پیکر - برایت پیرُهن آ و ر د ه زینب

دلم را چون تنت صد چاک کردند - سرشکم را به سیلی پاک کردند

الهی خواهرت زینب بمیرد - تو را با بو ر یا د ر خاک کردند

کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند هلاک می شوند . دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (ع) جمع شدند ،

سکینه قبر بابا را در آغوش گرفت ، گریه می کند صدا زد :

اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً - بِلا کَفَنٍ وَ لاغُسلٍ دَفِینا. ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد .

اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً - لِاَحمَدَ وَ الوصِی مَعَ الاَمِینا. ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست .

نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ،

آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت.

هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید .

می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود

چهل روز است حسینم را ندیدم - بلایش را به جان و دل خریدم

چهل روز ا ست چهل منزل ا سیر م - د عا کن د ر کنار تو بمیرم

چهل روز است غم چهل ساله دیدم - غم و اندوه دیدم ناله دیدم

سر پر خو ن تو همر ا ه من بو د - به هر جا چلچراغ راه من بود

همین جا غر ق د ر غم شد وجودم - تن پاک ترا گم کرده بودم

میا ن نیزه ها د ل باختم من - تر ا د ید م و لی نشنا ختم من

اگر امروز برداری سرت را - تو هم نشناسی ای گل خواهرت را

ز جا برخیز ا ی نور دو دیده - ببین مویم سپید و قد خمیده

صَلَّی اللهُ عَلَیك یا اباعبدالله

اولین زائر بروزاربعیـنِ

اولین زائر بروزاربعیـنِ - جابـرانصـار با حـال حزیـن

آمـد از بـهر زیـارت، بـا نـوا - بـر سـرِ قـبـرِ شـهید کربـلا

پس سلامی کرد، با چشم پر آب - منتظر بود آید از، مولا جواب

چون نشد نائل بـه مقصود،آن غمین - گفت:ای فـرزنـدخیرالمرسلین

دوست، چون با دوست آیـد، در خطاب - بس عجب، گر نشنود از وی جواب

عطیه عوفى مى‏گوید: با جابر بن عبد الله به عزم زیارت قبر حسین علیه السلام بیرون آمدم و چون به كربلا رسیدیم جابر نزدیك شط فرات رفته و غسل كرد و ردائى همانند شخص محرم بر تن نمود و همیانى را گشود كه در آن بوى خوش بود و خود را معطر كرد و هر گامى كه بر مى‏داشت ذكر خدا مى‏گفت تا نزدیك قبر مقدس رسید و به من گفت: دستم را بر روى قبر بگذار! چون چنین كردم، بر روى قبر از هوش رفت. من آب بر روى جابر پاشیدم تا به هوش آمد، آنگاه سه مرتبه گفت: یا حسین! سپس گفت: «حبیب لا یجیب حبیبه!» ، و بعد اضافه كرد: چه تمناى جواب دارى كه حسین در خون خود آغشته و بین سر و بدنش جدائى افتاده است! ! و گفت: "فَاَشهدُ انّك ابن خیرالنّبیین و ابن سید المؤمنین و ابن حلیف التقوى و سلیل الهدى و خامس اصحاب الكساء و ابن سید النقباء و ابن فاطمة سیدة النساء، و مالك لا تكون هكذا و قد غذتك كف سیدالمرسلین و ربیت فی حجرالمتقین و رضعت من ثدی الایمان و فطمت بالاسلام فطبت حیا وطبت میتا غیر ان قلوب المؤمنین غیر طیبة لفراقك و لا شاكة فی الخیرة لك فعلیك سلام الله و رضوانه و اشهد انك مضیت على ما مضى علیه اخوك یحیى بن زكریا." من گواهى مى‏دهم كه تو فرزند بهترین پیامبران و فرزند بزرگ مؤمنین مى‏باشى، تو فرزند سلاله هدایت و تقوایى و پنجمین نفر از اصحاب كساء و عبایى، تو فرزند بزرگ نقیبان و فرزند فاطمه سیده بانوانى، و چرا چنین نباشد كه دست سیدالمرسلین تو را غذا داد و در دامن پرهیزگاران پرورش یافتى و از پستان ایمان شیر خوردى و پاك زیستى و پاك از دنیا رفتى و دلهاى مؤمنان را از فراق خود اندوهگین كردى پس سلام و رضوان خدا بر تو باد، تو بر همان طریقه رفتى كه برادرت یحیى بن زكریا شهید گشت. آنگاه چشمش را به اطراف قبر گردانید و گفت: "السلام علیكم ایتها الارواح التی حلت بفناء الحسین و اناخت برحله، اشهد انكم اقمتم الصلوة و آتیتم الزكوة و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنكر و جاهدتم الملحدین و عبدتم الله حتى اتاكم الیقین." سلام بر شما اى ارواحى كه در كنار حسین نزول كرده و آرمیدید، گواهى مى‏دهم كه شما نماز را بپا داشته و زكوة را ادا نموده و به معروف امر و از منكر نهى كردید، و با ملحدین و كفار مبارزه و جهاد كرده، و خدا را تا هنگام مردن عبادت نمودید. و اضافه نمود: به آن خدائى كه پیامبر را به حق مبعوث كرد ما در آنچه شما شهدا در آن وارد شده‏ اید شریك هستیم. عطیه مى‏گوید: به جابر گفتم: ما كارى نكردیم! اینان شهید شده‏اند. گفت: اى عطیه! از حبیبم رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم كه مى‏فرمود: «من احب قوما حشر معهم و من احب عمل قوم اشرك فی عملهم»؛ هر كه گروهى را دوست داشته باشد با همانان محشور گردد، و هر كه عمل جماعتى را دوست داشته باشد در عمل آنها شریك خواهد بود.

جـابـرت از راه دور آمـد، حسین

جـابـرت از راه دور آمـد، حسین - دِه جواب این غلامت، یا حسین

باز بـا خـود گفـت: ای شیـدای زار - این توقّـع، از تـن بی سـر مدار

با توآخرچون کند، گفت وشـنـید؟ - آن که تیغ شمر، حلقـومش برید

گـر م ا فغـا ن بو د ، با شـو ر و نوا - کــآمـد از ره ، کــاروان کربـلا

اهـل بیتِ مضطـر سلـطا ن د ین - زینب و کلثو م و ز ین ا لعا بد ین

مو کَنان ، زاری کنان ، با چشـم تر - هر یکی شد بر شهیدی نوحه گر

شدجهان پرشور، چون با شـوروشین - زینـب آمـد ، برسرِقبرحسین

گفت: ای بی سر، تن و بی تن، سرت! - از اسیری بازگشـته، خواهـرت

بـهر تـو امـروز، مهمـان آمـده - زینب، از آن شام ویــران آمـده

یک کاروان دل آید ز کوفه

یک کا ر و ا ن د ل آ ید ز کو فه - نخل ز یا ر ت د هد شکو فه

تجدیدعاشوراعزای اربعین است - محمل نشین شام غم ماتم نشین است

مظلوم حسینم - مظلوم حسینم - مظلوم حسینم

صحرا خمو ش و د ر یا ز ند جوش - صف هایی از نخل استاده خاموش

یک اربعین بگذشته وفریادشان نیست - گویازعاشوراییان دریادشان نیست

مظلوم حسینم - مظلوم حسینم - مظلوم حسینم

د یگر نشا نه ا ز بلبلی نیست - بو ی گل آ ید ا ما گلی نیست

این باغ گل راغارتِ پاییز برده - چشمی از این جا با غبا ن ، خون ریزبرده

مظلوم حسینم - مظلوم حسینم - مظلوم حسینم

اهلبیت برمزارشهدای كربلا

اهل بیت علیهم السلام كه ازشام حركت كرده وبه جانب مدینه رهسپاربودند به سفر خود ادامه دادند تا به دو راهی جاده عراق و مدینه رسیدند، چون به این مکان رسیدند، از امیر کاروان خواستند تا آنان را به کربلا ببرد، و او آنان را به سوی کربلا حرکت داد، چون به کربلا رسیدند، جابر بن عبد الله انصاری را دیدند که با تنی چند از بنی هاشم و خاندان پیامبر برای زیارت حسین علیه السلام آمده بودند، همزمان با آنان به کربلا وارد شدند و سخت گریستند و ناله و زاری کردند و بر صورت خود سیلی زده و ناله‏های جانسوز سر دادند و زنان روستاهای مجاور نیز به آنان پیوستند، زینب علیها السلام در میان جمع زنان آمد و گریبان چاک زد و با صوتی حزین که ‏دلها را جریحه ‏دار می‏کرد می‏گفت: «وا اخاه! وا حسیناه! وا حبیب رسول الله و ابن مکة و منا! و ابن فاطمة الزهراء! و ابن علی المرتضی! آه ثم آه!» پس بیهوش گردید. آنگاه ام کلثوم لطمه به صورت زد و با صدایی بلند می‏گفت: امروز محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا از دنیا رفته‏اند؛ و دیگر زنان نیز سیلی به صورت زده و گریه و شیون می‏کردند. سکینه چون چنین دید، فریاد زد: وا محمداه! وا جداه! چه سخت است بر تو تحمل آنچه با اهل بیت تو کرده‏اند، آنان را از دم تیغ گذراندند و بعد عریانشان نمودند!

خاندان داغدیده رسالت پس از ورود به کربلا برای شهیدان خود به عزاداری پرداختند، چون هنگام حرکت بسوی کوفه اجازه عزاداری به آنان نداده بودند، و همانگونه که سید ابن طاووس در اللهوف نقل کرده است که «و اقاموا المآتم المقرحة للاکباد» «ماتمهای جگرخراش بپا داشتند» ، و تا سه روز امر بدین منوال سپری شد. اگر زنان و کودکان در کنار این قبور می‏ماندند، خود را در اثر شیون و زاری و گریستن و نوحه کردن هلاک می‏نمودند، لذا علی بن الحسین علیهماالسلام فرمان داد تا بار شتران را ببندند و از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند. چون بارها را بستند و آماده حرکت شدند، سکینه علیهاالسلام اهل حرم را با ناله و فریاد به جانب مزار مقدس امام جهت وداع حرکت داد و جملگی در اطراف قبر مقدس گرد آمدند. سکینه قبر پدر را در آغوش گرفت و شدیدا گریست و به سختی نالید و این ابیات را زمزمه کرد: الا یا کربلا نودعک جسما - بلا کفن و لا غسل دفینا - الا یا کربلا نودعک روحا - لاحمد و الوصی مع الامینا

اشعاراربعین باقری پور

چهل روزاست رفتم زین بیابان

چهل روزاست رفتم زین بیابان – بسوی شام با این قوم عدوان

دل بشكسته وچشمان گریان – حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل روزاست گریانم حسینم – دل پرغم زهجرانم حسینم

زغم سردرگریبانم حسینم – حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل روزاست كزتودورگشتم – زهجرانت بسی مهجورگشتم

زظلم شامیان رنجورگشتم – حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل روزاست عزادارم حسینم – بدردوغم گرفتارم حسینم

باطفالت مددكارم حسینم – حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل روزاست اسیركوفیانم – امیروسرپرست كاروانم

چنین روزی نبوده درگمانم – حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل روزاست گشته گریه كارم – اسیرشامیان درشام تارم

خداداندازاین قلب فكارم – حسین جانم حسین جانم حسین جان

چهل منزل بدنبال سرتو – دویده دختران وخواهرتو

زغم نالیده جدومادرتو – حسین جانم حسین جانم حسین جان

بخواندم خطبه ای درشام ویران – كه شام و شامیان گشتندحیران

ازآن رسوایزیدوآل مروان – حسین جانم حسین جانم حسین جان

بشدرسوایزیددون سرانجام – پشیمان شامیان ازخاص وازعام

كنون آل نبی برگشته ازشام – حسین جانم حسین جانم حسین جان

پس ازچل روزاسارت برسرآمد – كنارقبرات اینك خواهرآمد

دگرای باقری هجران سرآمد – حسین جانم حسین جانم حسین جان

حسین جانم حسین جانم حسین جان - حسین جانم حسین جانم حسین جان

اربعین آمد دلم را غم گرفت

اربعین آمد د لم ر ا غم گرفت – برشهید كر بلاما تم گرفت

اربعین آمدهمه محزون شدند – ازغم آل علی دلخون شدند

اربعین خودهست عاشوری دگر– چونكه برسرآمده شوری دگر

اربعین تصو یر عا شو ر ا بو د – چون دوباره كربلا غوغابود

اربعین د ر قتلگا ه شا ه د ین – غلغله برپا بود زاهل زمین

اربعین برسینه و سرمیزنند – بهر قا سم ، بهر ا كبرمیز نند

اربعین پا ی پیا د ه د ر عزا – سینه ز نها رو بسو ی كربلا

اربعین د ر كر بلا غو غا شد ه – ما تمی د یگر ز نو برپا شده

اربعین تجد ید حز ن و غم شد ه – باردیگرموسم ماتم شده

اربعین دل درهوای كربلاست – گوش ودل با نی نوای كربلاست

اربعین شو ر ی بسر آ مد پد ید – د ر هو ا ی كربلا دلها طپید

اربعین این دیده ودل درعزاست – این دلِ ماراهی كرببلاست

اربعین د لها ی ما پرمیز ند – بر ز مین كر بلا سر میز ند

كربلابس شوروغوغائی بپاست – هست گریان هركسی دركربلاست

صحن عباس وحسین ماتمسراست – خوش بحالش هركسی دركربلاست

هرخیابان ، هرگذر ، از هرطرف – سینه زنها ، نوحه خوانها ، صف بصف

خیمه گا ه و قتلگا ه و صحنها – هست بر پا شیو نی بی ا نتها

جمله گویند السّلام ای شاه دین – السّلام ای زاده حبل المتین

السّلام ا ی سر بر ید ه ا ز قفا – السلام ا ی ز ا د ه شیر خد ا

السّلام ای تشنه لب ای بی كفن – السّلام ای سروباغ یاسمن

ای اباالفضل ای علمدارالسّلام – ای حسین را یاورویارالسّلام

ای توسقّا ای سپهدارالسّلام – ای حسین راتومددكارالسّلام

ای علی اكبرای قاسم سلام – ای علی اصغرای جاسم سلام

ای حبیب ابن مظاهرالسّلام – ای شهید پاك و طاهرالسّلام

السّلام ای یار و انصارالحسین – ای شما یاران شاه عالمین

ای شما هفتاد دویاران پاك – درجوارشاه دین خفته بخاك

صبح و ظهرو شام تاروزقیام – برشما بادادرود وصدسلام

*

گوش ماها برسلام جابراست – گوئیا جابردر آنجاحاضراست

گفت جابریاحبیبی یاحسین – توبه هردردی طبیبی یاحسین

گفت جابر باشهِ دین این سرود – برتو و یاران توبادا درود

گفت جابر ای امام عالمین – السّلام ای زاده زهراحسین

برتو و اصحاب فرزندان تو – هركسی كه بود درفرمان تو

هركسی كه قلب پاكش باتوبود – گرچه اودركربلا باتو نبود

صد درود وصدسلام و والسّلام – برتوویاران توباد ای امام

*

گوش ماهابرسلام زینب است – كوزهجرشاه درتاب وتب است

كو بیا مد ا ز رهِ شا م بلا – اربعین ا ند ر ز مین كر بلا

دركنارقبر شا ه عالمین – گفت ا ی جان برادر یاحسین

السلام ای نورچشم مادرم – خواهرم من،زینب غم پرورم

با ز گشتم ا ینك ا ز شا م بلا – بعد یك چلّه غم و رنج و بلا

آمدم ا ند رمز ا ر ت یاحسین – هستم اینك سوگوارت یاحسین

یاحسین ا ز شا م و یر ا ن آ مد م – زینبم با چشم گریان آمدم

بعدتوبس رنج ومحنت دیده ام – ازعدویت بس مصیبت دیده ام

تازیانه د ید ه ا م با كعب نی – راس پاك تو ز پیش و من ز پی

كوفه رفتم بعد از آن شام خراب – رفته ام ویرانه باقلب كباب

الغرض د ید م بسی رنج و عنا – تا كه ا كنو ن آمدم دركربلا

بی ر قیه آ مد م لیكن ز شا م – دخترت درشام بگرفته مقام

زینب ازشام بلا برگشته است – اوهم اینك كربلائی گشته است

باقری خو ا ه ا ز خدای كربلا – زائرش گر د ی تو با ا هل و لا

اریعین كربلاشد كربلاماتم سراشد

ای حسین جان ای حسین جان - ای حسین جان ای حسین جان

اریعین كربلاشد كربلاماتم سراشد - اهلبیت مصطفی دركربلا اندرعزا شد

اربعین آ مد بسر رنج و عنا ها - با ز گشت ا ز شا م غم غم مبتلا ها

اهلبیت ا ز شا م ویران بازگشتند - گشت پایان محنت و رنج وبلاها

ای حسین جان ای حسین جان - ای حسین جان ای حسین جان

چون رسیدند كربلا ازشام ویران - جملگی درآن بیابان مات وحیران

ازشترها شد پیا د ه كو د ك و ز ن - شد بلند آ ه و فغان بربام كیوان

ای حسین جان ای حسین جان - ای حسین جان ای حسین جان

زینب آمدبرسرِ قبرِشهیدان - گفت اینك آمدم من ای حسین جان

همره زین ا لعبا د و كو د كا نت - بازگشتم من كنون ازشام ویران

ای حسین جان ای حسین جان - ای حسین جان ای حسین جان

من گزارش مید هم ا ینك شما را - من بد ید م كو فه و شا م بلارا

درمیان طشت ز رد ید م سرِ تو - من بد ید م ر ا سها بر نیزه هارا

ای حسین جان ای حسین جان - ای حسین جان ای حسین جان

تازیانه،كعب نی،بس خورده ام من - زان ستمها من كنون آزرده ام من

من چگویم كه چه دیدم من چهارا - همره خودیك نشام آورده ام من

ای حسین جان ای حسین جان - ای حسین جان ای حسین جان

من بفرمان تو آ ر ا م و خموشم - صبروحلم وبردباری شدسروشم

همچومادر تازیانه خورده ام من - یك نشان ازكعب نی باشدبدوشم

ای حسین جان ای حسین جان - ای حسین جان ای حسین جان

ا ی بر ا د رد ید ه ا م شا م بلا ر ا - فتح كرد م پا یگا ه ا شقیا ر ا

شا م ر ا و یر ا نه كردم بازگشتم - اهل عالم هم شنیدند این صلارا

ای حسین جان ای حسین جان - ای حسین جان ای حسین جان

چندروزی گرچه من درشام ماندم - من پیامت رابشام غم رساندم

شدیزید و آل بوسفیان پشیمان - زان پیامی كه به كاخ اوكشاندم

ای حسین جان ای حسین جان - ای حسین جان ای حسین جان

ای بر ا د رمیر و م ا كنو ن مد ینه - در كنا ر قبر ما م بی قرینه

باقری الحمد لله كه شدم من - راحت از بیداد و ظلم و جوروكینه

ای حسین جان ای حسین جان - ای حسین جان ای حسین جان

شداربعین شاه شهیدان

حسین حسین جان حسین حسین جان

شداربعین شاه شهیدان - برگشته زینب ازشام ویران

چون كا ر و ا ن آ ل پیمبر - گردید آزاد از ظلم بی مر

ازشام غم شدسوی مدینه - باقلب مجروح ازظلم وكینه

لیكن نبا شد طفلی سه ساله - همراه آنان با اشك و ناله

چون گشته مدفون كنج خرابه - دلهابرایش ازغم كبابه

چون شدروانه ازشام زینب - آندم بداد این پیغام زینب

ماها كه رفتیم ا ی مردم شام - دارم تمنا ازروی اكرام

كنج خرابه گا هی بیا ئید - ا زد خترما یا د ی نما ئید

روی مزارش با سو گو ا ر ی - آبی بپا شید از راه یاری

شمع وچراغی روشن نمائید - ویرانه راچون گلشن نمائید

*

آن كاروان شد با عز و ا كر ا م - سو ی مد ینه از وادی شام

اما چه شامی گشته دگرگون - مردم عزادار،غمدیده،محزون

یك روزبودی جشن و چراغان - دیوار و د ر بود آ ئینه بندان

اما دراین روزمردم عزادار - جمله پشیمان زان فعل ورفتار

كلثوم و سجا د ، ز ینب ، سكینه - باكاروان شد سوی مدینه

بر آ ل ا حمد آ ند م چها شد - چون و ا ر دِ دشتِ كربلاشد

خود ر ا فكند ند ا ز روی محمل - با اشك دیده با غصه دل

هریك كنا رقبر شهید ا ن - یك جمله میگفت با چشم گریان

آن یك همی گفت اكبركجایی - آن دیگری گفت اصغركجایی

آن دیگری گفت ای نوجوانم - بی توچگونه من زنده مانم

*

زینب كنا ر قبرحسینش - بر آ سما ن شد ا فغا ن و شینش

گفت ای برادرجانم حسین جان - اینك رسیده بهرتومهمان

برخیز ا ز جا ا ی نو ر د ید ه - بین ز ینب تو ا ز ره رسیده

بنگرحسینم آ خرسر ا نجا م - كه اهلبیتت بر گشته ا ز شام

دانی حسین جان برما چها شد - ظلم وستم برآلِ عبا شد

توگر نبو د ی ا مّا سرِ تو - بوده ا ست همره با خو ا هرِ تو

در این چهل روز در كوفه و شام - برما ستمها شدازدروبام

ازآل سفیان بس طعنه دیدیم - بس حرفها كازدشمن شنیدیم

اما حسین جان با پا ید ا ر ی - برما شد آ سا ن هر نا گواری

با یا ر ی حق گشتیم پیر و ز - بر آ ل سفیا ن قو م سیه روز

اینك حسین جان برگشتم ازشام - اینهم گزارش اینهم سرانجام

اما ز ظلم و جو ر ز ما نه - جسمم كبو د ا ست ا ز تا ز یا نه

دیگر نگو یم د یگر چها شد - بر آ ل طا ها د ا ئم جفا شد

ا للّهم ا لعن ا وّ ل ظا لم - عجّل ظهو ر مهد ی قا ئم

ای باقری پوراین اربعین است - روزعزای سلطان دین است

شد ا ر بعین شا ه شهید ا ن- برگشته ز ینب ا ز شا م و یران

شمیم جانفزاى كوى بابم

شمیم جا ن فز ا ی کو ی بابم - مرا ا ند ر مشا م جا ن برآید

گمانم کربلا شد عمه نزدیک - که بوی مشک و ناب و عنبر آید

بگوشم عمه ا ز گهو ا ر ه گو ر - در این صحرا صدای اصغر آید

مهار نا قه ر ا یکد م نگهد ا ر - که ا ستقبا ل لیلا ، ا کبر آید

مران ای ساربان یکدم که داماد - سر راه عروس مضطر آید

حسین را ای صبا برگو که از شام - بکویت زینب غم پرور آید

ولی ا ی عمه د ا ر م ا لتما سی - قبو ل خا طر زارت گر آید

که چون ا ند ر سر قبر شهیدان - تو را از گریه کام دل برآید

دراین صحرامکن منزل که ترسم - دوباره شمردون باخنجرآید

کند جودی به محشر ، محشر از نو - اگر درحشرما این دفتر آید

نوشته بر تن گلهای پرپر

نوشته بر تن گلهای پرپر - شهیدان زنده اند الله اکبر

چوگلهایی که دراین طرفه باغ است - فضاسرشاراین بانگ معطر

زمین کر بلا د ا ر ا لسلا م ا ست - مزار ا طهر سو م ا ما م ا ست

به خط خون نوشته برمزارش - که این قبر حسین تشنه کام است

امید جا ن ما جا ن بر لب آ ید - به لب فر یا د یا ر ب یا ر ب آید

برای د ید ن قبر بر ا د ر - شکسته قا متی چو ن ز ینب آید

پس از تو جان برادر چه رنجها كه كشیدم

پس ازتوجان برادرچه رنجهاكه كشیدم - چه شهرهاكه نگشتم چه كوچه هاكه ندیدم

بسخت جا نى خود ا ینقد ر نبو د ه گمانم - كه بى تو زنده ز دشت بلا بشام رسیدم

برون نمود د ر آندم چو خصم پیرهنت را - بتن ز پنجه غم جامه هر زمان بدریدم

چو ما ه چا ر د ه د ید م ، سر تر ا به سر نی - هلال ‏وار ز بار مصیبت تو، خمیدم‏

زدم بچوبه محمل سر آنزمان كه سر نى - به نوك نیزه خولى سرچوه ماه تودیدم

ز تازیانه وطعن سنان وطعنه‏ ی دشمن - دگر ززندگی خویش گشت قطع امیدم

میان كو چه و با ز ا ر شا م پا ى بر هنه - سر از خجالت نامحرمان بجیب كشیدم

شدم چو و ا ر د بز م یز ید با ز و ى بسته - هزار مرتبه مرگ خو د ا ز خدا طلبیدم

ولی باین همه غم شادازآنم اى شه خوبان - كه نقدجان بجهان دادم وغم توخریدم

ازاین حکایت جانسوز، جود یا صف محشر - به نزدشاه شهیدان، شریک همچوشهیدم

اربعین آمد و اشكم زبـصر مـی آیـد

اربعین آمدواشكم زبـصرمی آید - گوئیا زینب محزون زسفرمی آید

بازدركرببلا شیون وشینی برپا ست - كـز اسیران ره شام خبرمی آید

رود رودی شنو م ا ز طرف شا م مگر - ام لیلا بسر نعش پـسرمی آید

كاش می دادكسی برعلی اكبرپیغام - كای جوان مادرپیرت زسفرمی آید

گر علی اصغر بی شیر بداندكـه رباب - با دو پستان پر از خون جگرمی آید

ای صبا گوی به عباس كه ا ز جا برخیز - ام كلثوم تو خم گشته كمر می آید

«صامتا»ازچه نگفتی بسرقبرحسین - عابدین خون جگرودیده ی ترمی آید

چهل روز است گلگون گشته صحرا

چهل روز است گلگون گشته صحرا - زخون پاك فرزندان زهرا

چهل روزاست خاموش است خاموش - چراغ كاروان آل طاها

چهل روز است گشته ورد زینب - حسینم واحسینم واحسینا

چهل روز است كز قتل حسینش - پریده رنگ از رخسار زهرا

چهل روز است می سوزد سكینه - دلش بشكسته است ازداغ بابا

چهل روز است مى سو ز د سكینه - دلش ا ز ما تم جا نسو ز بابا

چهل روزاست كز خو ن نقش بسته - به لوح عشق هفتا د و امضاء

چهل روزاست ا ز هجر ا ن ا كبر - خورد خو ن جگر پیوسته لیلا

چهل روزاست كز د ا غ ا بو ا لفضل - بود کلثوم وزینب زاروشیدا

چهل روز است كز پستان ما د ر- على ا صغر نخو ر د ه شیر ا صلا

چهل روز است كه اطفال حسین است - یتیم ودر بدردردشت وصحرا

چهل روز است ز ینب د ا غد ا ر است - زفقدان حسین آن ماه بطحا

چهل روزاست گلها ی ر سا لت - خزان گشته ا ست ا ز بید ا د اعدا

چهل روزاست بیا د ا صغر م من - به یا د ر و ی ما ه ا كبر م من

چهل روزاست قد م ا ز غم خمید ه - بیا د قا سم د رخو ن طپیده

چهل روزاست دلم دریای خون است - زهجرانت غمم ازحدفزون است

چهل روزاست كه چو ن نی د ر نو ا یم - به یا د لا له ها ی كر بلا یم

چهل روزاست كه رفتم ز ین بیابان - برون همراه این جمع پریشان

كنون ای خفته د رخا ك ا ی بر ا د ر - زجا برخیز ا ستقبا ل خواهر

عزیزان تو ر ا آ و ر د م ا ز شا م - كنون با سر فر ا ز ی و به اكرام

كنار تـربتت با شـور و غـوغا - كنون یك مجلسی گر د ید ه بر پا

ولى جا ما ند ه یكتن كنج ویران - رقیه درخرابه چون غریبان

در این سفر برادر ، جانم بلب رسیده

در این سفر برادر ، جانم بلب رسیده - دیدم به نوک نیزه ، هجده سر بریده

مانده به شام ویران سه ساله ات حسین جان - حسین حسین حسین جان

در راه این اسارت،بال و پرم شکستند - درشام وکوفه ما را،بریسمان ببستند

مانده به شام ویران سه ساله ات حسین جان - حسین حسین حسین جان

این کودکان معصوم ، دارند بتن نشانه - از بسکه دراین سفر خوردند تازیانه

مانده به شام ویران سه ساله ات حسین جان - حسین حسین حسین جان

همین جا شیرخواره گریه می کرد

همین جا شیرخواره گریه می کرد - رباب بی ستاره گریه می کرد

گهی بر گاهواره گریه می کرد - گهی بر مشک پاره گریه می کرد

همین جا دور اکبر را گرفتند - ز ما شبه پیغمبر ما را گرفتند

ولی از من د و د لبر ر ا گرفتند - هم اکبر هم برادر را گرفتند

همین جا بود که سقای ما رفت - به سمت علقمه دریای ما رفت

پناه عصمت کبر ا ی ما ر فت - پی ا و گوشو ا ره ها ی ما رفت

همین جا بود ا لف ر ا د ا ل کردند - تنت را بارها پامال کردند

ته گودال را گو د ا ل کردند - تو را با سم مرکب چال کردند

همین جا بود افتادند تن ها - همین جا بود غارت شد زتن ها

تمامی کفن ها ، پیر هن ها - بدون تو کتک خو رد ند ز ن ها

همین جا بود گیسومی کشیدند - هر سو دخترانت می دویدند

همین جا بود تازیانه باب گردید - رخ ما در کبودی قاب گردید

ز خجلت خواهر تو آب گردید - که معجر بعد تو نایاب گردید

قسمتی ازشعرعلی اکبر لطیفیان

زنید بر سینه و برسر عزیزان اربعین آمد

زنید بر سینه و برسر عزیزان اربعین آمد - كه جابر بر سر قبر امام سومین آمد

درآن دشت بلا آید نوای كاروان غم - گمانم زینب مظلومه در آن سرزمین آمد

كنارعلقمه آیدصدای ناله ای برگوش - گمانم ام كلثوم است كه با حال حزین آمد

نوای ر و د ر و د آ ید سر قبر علی ا كبر - گمانم ا م لیلا ما د ر آ ن نازنین آمد

زنی بینم بپا كرده عز ا ی حضرت قاسم - بٌوًد نجمه كنار تربت آن مه جنین آمد

رباب ازسوزدل ریزد زچشمانش سرشك غم - سر قبر علی اصغر به احوال غمین آمد

نه تنها زائر قبر برادر زینب كبری است - زجـنـت فـاطمه هم با امام المتقین آمد

پی پا بوسی خو ن خد ا د ر كر بلا امروز - پـیـمـبر بـا تـمـام انبیا و مرسلین آمد

خوش آن روزی كه بنویسندبه دفترخانه تقدیر - «غـلامـی»برسرقبرامام العالمین آمد

ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت

ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت - زینب نشسته بر سر قبر مطهرت

یک اربعین گذشته ولی زنده ام هنوز - قامت خمیده آمده سرو صنوبرت

نشناختی مرا ز پس ا ین چروکها - من زینب تو أ م ز چه رو نیست باورت

لیلاست این که خیمه زده زیر پای تو - بار دگر بگو که اذان گوید اکبرت

کتاب روضه های محرم وصفر جلد اول و دوم

کتاب روضه های محرم وصفر جلد اول

حاوی روضه های شب آخرذیحجه تا شب یازدهم محرم

روضه های آماده برای روضه خوانان سخنرانان، مداحان وذاکرین اهل البیت علیهم السلام

طبق مناسبتهای ماه محرم وماه صفر

تهیه وتنظیم توسّط حجّة الاسلام سیدمحمّدباقری پور

درمؤسّسه فرهنگی هدایت

برای دریافت فایل پی دی اف روی لینک زیر کلیک کنید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/rozehayemoharramosafar1.pdf

کتاب روضه های محرم وصفر جلد دوم

حاوی روضه های روز یازدهم محرم تا آخرماه صفر

روضه های آماده برای روضه خوانان سخنرانان، مداحان وذاکرین اهل البیت علیهم السلام

طبق مناسبتهای ماه محرم وماه صفراست

تهیه وتنظیم توسّط حجّة الاسلام سیدمحمّدباقری پور

درمؤسّسه فرهنگی هدایت

برای دریافت فایل پی دی اف روی لینک زیر کلیک کنید

http://dl.hodanet.tv/ketabbageri/rozehayemoharramosafar2.pdf

كتاب موبايل محرم وصفر جاوا و آندروید


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری ، کتاب نوشته های باقری

تاريخ : جمعه ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ | 17:59 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |