مسافر کشی اینترنتی یک دزد با گوشی و خودروی سرقتی !
سید خلیل سجادپور-سارق سابقه داری که با ربودن یک پراید از شهرستان شیروان ، به مسافرکشی اینترنتی در مشهد روی آورده بود،پس از ورود به حوزه استحفاظی کلانتری شفا،در دام نیروهای انتظامی گرفتار شد و راز سرقت های دیگر را هم فاش کرد.
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،نیمه شب چهارم دی گذشته ماموران کلانتری شفای مشهد که به فرماندهی مستقیم سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری)مشغول گشتزنی و مراقبت از اموال مردم بودند، ناگهان به دو سرنشین یک دستگاه پراید در بولوار ابوطالب مشکوک شدند که پلاک آن توجه افسر گشت را به خود جلب کرده بود. استعلام از مرکز فرماندهی پلیس، بیانگر آن بود که شماره پلاک مربوط به یک دستگاه پیکان وانت است . دیگر جای تردیدی باقی نماند که خودروی پراید سرقتی است. بنابراین آن ها در یک عملیات هماهنگ در حالی راننده 32 ساله را دستگیر کردند که سرنشین پراید با استفاده از تاریکی شب گریخت. در بازرسی از خودرو یک دستگاه گوشی تلفن همراه مسروقه نیز کشف شد و متهم به کلانتری انتقال یافت. ماموران انتظامی که از مدتی قبل با دستورات ویژه سرهنگ احمدنگهبان(رئیس پلیس مشهد)تحقیقات گسترده ای را برای مقابله با سارقان و مالخران آغاز کرده اند،بلافاصله به بازجویی از جوان مذکور پرداختند و او را درتنگنای سوالات فنی خود قرار دادند.این سارق جوان که دیگر راهی جز اعتراف نمی دید، لب به سخن گشود و گفت:پراید را در آخرین روز آبان از شهرستان شیروان سرقت کردم و در حالی که به مشهد می آمدم در چناران توقف کردم و از داخل یک فروشگاه یک دستگاه گوشی تلفن هم به سرقت بردم. وقتی به مشهد رسیدم، فهمیدم که گوشی مربوط به راننده یکی از تاکسی های اینترنتی است بنابراین آن را روشن کردم و به مسافرکشی پرداختم ولی چند روز بعد تماس ها قطع و گوشی هم خاموش شد. به همین خاطر به پاتوق یک از دوستانم در منطقه اسماعیل آباد مشهد رفتم و ماجرای سرقت پراید را بازگو کردم ،سپس با هم تصمیم گرفتیم تا به محتویات خودروهای پارک شده دستبرد بزنیم. این بود که به بولوار ابوطالب آمدیم اما نمی دانستم که این جا در قرق نیروهای انتظامی است. همین که وارد بولوار ابوطالب شدیم ناگهان پلیس را پشت سر خودمان دیدیم که دوستم بلافاصله بیرون پرید و فرار کرد اما من دستگیر شدم.گزارش روزنامه خراسان حاکی است:در پی اعترافات این سارق سابقه دار ، بی درنگ نیروهای عملیاتی به سرپرستی رئیس کلانتری شفا وارد عمل شدند و شبانه همدست دیگر وی را نیز در مخفیگاهش دستگیر کردند. تحقیقات پلیس برای شناسایی و دستگیری دیگر عوامل مرتبط با سارقان مذکور ادامه دارد.
آدم ربایی مسلحانه برای پول تریاک!
سیدخلیل سجادپور _ سه جوان مسلح که برای طلب ۲۰ میلیون تومانی فروش تریاک در مشهد، جوان معروف به «توشله» را ربودند، در حالی با تلاش چندساعته نیروهای انتظامی به دام افتادند که بررسیها نشان داد آدم ربایان برای گرفتن زهرچشم از بدهکارمعتاد، موهای سر او را قیچی کرده اند!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، هجدهم دی ماه خبر آدمربایی مسلحانه در بولوار توس مشهد، در حالی نیروهای انتظامی را به محل وقوع حادثه کشاند که چند ساعت بعد فیلمی از صحنه آدمربایی وحشتناک در فضای مجازی منتشر شد.
نیروهای انتظامی که احتمال میدادند فیلم مذکور توسط آدمربایان و برای ایجاد رعب و وحشت منتشر شده باشد، بیدرنگ با ردیابیهای اطلاعاتی به سراغ مرد میانسالی رفتند که فیلم مذکور را در شبکههای اجتماعی نشر داده بود. این فرد که از اهالی همان محل بود، مشاهدات خود از صحنه گروگانگیری را برای پلیس بازگو کرد.
این گونه بود که ماجرای مذکور اهمیت ویژهای پیدا کرد و طولی نکشید که سرهنگ احمد نگهبان (رئیس پلیس مشهد) دستورات خاصی را برای ردیابی سریع آدم ربایان مسلح صادر کرد. با این دستور انتظامی بلافاصله گروهی تخصصی از افسران ورزیده تجسس و اطلاعات کلانتری معراج به سرپرستی سرگرد امیررضا فعال (رئیس کلانتری) عملیات گسترده ای را برای شناسایی آدمربایان مسلح آغاز کردند. بررسیهای نامحسوس آنان نشان داد 3 جوان مسلح که دو تن از آنان قمه و شمشیر و فرد دیگری سلاح کلت در دست دارد، جوان ۲۲ ساله معروف به «توشله» را داخل خودروی پژو ۴۰۵ نقرهای انداخته و به مکان نامعلومی انتقال داده اند. ساعتی بعد با شناسایی مادربزرگ«توشله» مشخص شد که او جوانی معتاد است که با چند تن از قاچاقچیان محلی اختلاف دارد .با لورفتن این ماجرا دامنه تحقیقات به سوی خرده فروشان مواد مخدر کشیده شد و سرنخهایی از یک جوان معلول به دست آمد که «توشله» در امر خرید و فروش مواد مخدر با وی ارتباط داشت. از سوی دیگر هنوز فیلم آدمربایی مسلحانه در فضای مجازی دست به دست میشد که نیروهای انتظامی موفق شدند محل اختفای آدمربایان را در بولوار توس شناسایی کنند. بنابر گزارش روزنامه خراسان ،هنگامی که گروه عملیاتی وارد محله گروگانگیران شدند، پژو ۴۰۵ نقرهای را مشاهده کردند که پلاکهای آن با پارچه پوشانده شده بود. درهمین حال نیروهای انتظامی به چند شاخه عملیاتی تقسیم شدند و در حالی خودرو را به محاصره درآوردند که سرکرده مسلح آدمربایان داخل آن نشسته بود و قصد خروج از مشهد را داشتند ، اما نیروهای انتظامی در یک عملیات ضربتی، وی و همدستانش را قبل از فرار به دام انداختند و به مقر انتظامی انتقال دادند. عملیات مذکور به خاطر احتمال درگیری مسلحانه و با دستور فرمانده انتظامی مشهد با رعایت جوانب امنیتی ادامه یافت و در بازرسی از مخفیگاه متهمان نیز یک قبضه سلاح دولول و گلوله سلاح وینچستر به همراه برخی لوازم دیگر کشف وضبط شد.
این گزارش حاکی است: از سوی دیگر کنکاشهای تخصصی پلیس بیانگر آن بود که آدمربایان با دریافت مبالغی پول از مادربزرگ «توشله» موهای گروگان خود را قیچی و او را آزاد کردهاند تا درس عبرتی برای دیگر معتادان محل باشد! اما از گروگان خبری نبود. به همین دلیل بررسیهای پلیس در این باره وارد مرحله جدیدی شد تا این که سرنخهایی از حضور وی در یکی از منازل منطقه مذکور به دست آمد ولی او قصد نداشت به پلیس مراجعه کند. بنابراین گروهی از عوامل انتظامی با دستورات قضایی گروگان را نیز دستگیر کردند و به مقر انتظامی انتقال دادند. این جوان ۲۲ ساله که بعد از این ماجرا موهای سر خود را به طور کامل تراشیده بود تا چنین وانمود کند که قصد رفتن به خدمت سربازی را دارد، وقتی در برابر سوالات تخصصی ماموران کلانتری معراج قرار گرفت، به اختلاف مالی خود با قاچاقچیان مسلح اشاره کرد و گفت: من مقداری تریاک از آن ها خریدم اما چون تریاک گران شد و من هم مقداری را فروخته و مقداری را هم مصرف کرده بودم، دیگر نتوانستم پول تریاک را به آن ها بپردازم و به همین دلیل آن ها مرا به صورت مسلحانه ربودند که شکایتی هم ندارم!
به گزارش روزنامه خراسان، مادربزرگ این جوان معتاد نیز که پول آزادی نوه اش را پرداخته بود، با بیان این که نمیتواند از گروگانگیران شکایت کند، مدعی شد: نوه ام از آن ها تریاک خریده بود و نمیدانم چه مبلغی بدهکاری داشت که آن ها هم برای دریافت طلب خود دست به چنین عملی زدهاند! از طرف دیگر و در حالی که ماجرای آدمربایی مسلحانه موجب ایجاد رعب و وحشت در محله توس شده بود، عاملان این حادثه وحشتناک با تشکیل پرونده تحویل مراجع قضایی شدند و بازتاب خبر دستگیری آنان رضایت اهالی توس را در پی داشت. بررسیهای پلیس مشهد برای ریشه یابی این حادثه تلخ همچنان ادامه دارد.
سرگذشت قلـدر محلـه !
از دوران نوجوانی درحالی به تهیه و فروش مشروبات الکلی روی آوردم که به «قلدرمحله» معروف بودم. هرکجا دعوا میشد، بیدرنگ قمه برمیداشتم و به همراه برادر بزرگترم به سوی طرف های مقابل هجوم می بردم تا این که....
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، جوان 29 سالهای که مدعی بود دیگر به آخر خط رسیده و از اوضاع تاسفبارش رنج میکشد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهدگفت: پدرم روحیه ارباب و رعیتی داشت و مانند پدربزرگم در خانه حکمرانی میکرد؛ به طوری که من و برادرم از سایه او هم میترسیدیم. وقتی از کتکهایی که در دوران نوجوانی خورده بود، برایمان تعریف می کرد، انگار قصد داشت همان بلاها را سر ما دربیاورد. به همین خاطر هم مادرم بسیاری از کارها را به طور پنهانی انجام می داد و ما نیز با مادرمان برای این پنهانکاریها همراهی می کردیم. هیچ وقت به خاطر ندارم که پدرم دست پر از مهری بر سرم کشیده یا حتی یک بار مرا بوسیده باشد. این شرایط به گونهای بود که مادرم نیز خطاهای ما را از دید پدر پنهان می کرد تا سرزنش نشویم. این رفتارها موجب شد تا من با این شیوه زندگی خو بگیرم به طوری که در 10سالگی و به صورت مخفیانه مشروبخوری را آغاز کردم و در 14 سالگی خودم در یکی از خانهباغهای پدرم در منطقه طرقبه، مشروبات الکلی تهیه می کردم ولی آرام آرام به فروش مواد مخدر «گل» هم روی آوردم و با برادرم به این کارهای خلاف ادامه دادم. در همین دوران بود که قلدریهای من و برادرم شروع شد. هرکجا دعوایی به راه می افتاد من قمه برمیداشتم و با برادرم وارد درگیری می شدم. همه اهالی محل از رفتارهای خشن من وحشت داشتند. این ترس ها موجب می شد تا من بیشتر به خلافکاریهایم ادامه بدهم. کمی که بزرگتر شدم پدرم یکی از طبقات ساختمان را در اختیار من وبرادرم گذاشت تا خواهرم در خانه راحت باشد. ولی سختگیریهای پدرم همچنان ادامه داشت و ما هم همه کارهای خلافمان را پنهانی انجام می دادیم تا این که او پیر و ناتوان شد و انواع بیماری ها به سراغش آمد. در این شرایط میدان برای من بازتر شد. حالا دیگر طبقه مستقلی داشتم و هر شب به رفیق بازی و دورهم نشینیهای گناه آلود می پرداختم. مادرم نیز درحالی غذا تهیه می کرد و آن را روی پله های ساختمان می گذاشت که دیگر من جای پدرم را در زورگویی و رفتارهای خشن گرفته بودم و هیچکس نباید از حرف من سرپیچی می کرد! مستی، پرخاشگری و قلدری در کوچه و خیابان کار هر روزم بود. مادرم همواره اشک می ریخت اما نمی توانست از رفتارهای من جلوگیری کند. یک روز مقدار زیادی مشروبات الکلی نوشیدم تا جایی که اگر کمی دیرتر مرا به مرکز درمانی رسانده بودند، جانم را از دست می دادم ولی بازهم به تهیه مشروبات الکلی ادامه می دادم تا این که یک شب در همان حالت مستی به یکی از نزدیکان برادرم دستدرازی کردم که او هم ماجرا را برای برادرم بازگو کرد و این گونه نه تنها رسوا شدم بلکه از چشم برادرم نیز افتادم. او دیگر مرا حمایت نکرد و من هم زمانی که به خود آمدم، از شدت شرم خانه را ترک کردم و به همراه دوستانم به فروش مشروبات الکلی و مواد مخدر پرداختم ولی دیگر از این وضعیت اسفبار خسته شده ام و از خودم متنفرم ای کاش ...
گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است: با دستور سرهنگ ابراهیم خواجهپور(رئیس کلانتری نجفی مشهد)تلاش های کارشناسی و اقدامات روانشناختی برای نجات این جوان از مرداب مصرف مشروبات الکلی و اعتیاد آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی