دوران امامت امام جوادعلیه السلام
امامجواد (ع) پس از شهادت امامرضا (ع) بهرغم سن کم خود به رهبری و هدایت شیعیان رسید. از زندگی راویان به دست میآید شیعیان در زمان ایشان در نقاط مختلف جهان اسلام ازجمله مصر[۳۵] بغداد[۳۶] همدان، کوفه، ری، قم، بصره[۳۷] بُست، سجستان[۳۸] خراسان و مرو[۳۹] و اهواز[۴۰] پراکنده بودند و بهویژه در بغداد شمار زیادی را تشکیل میدادند و از اقتدار و شوکت برخوردار بودند[۴۱] و جمعیت آنان رو به گسترش بود. حضرت جواد (ع) با مردم بهویژه شیعیان به روشهای گوناگون ازجمله دیدار حضوری در مدینه[۴۲] و بهویژه در مسجد پیامبر(ص)[۴۳] و به وسیله نامه و از طریق وکلا و نمایندگان ارتباط داشت و در ارتقای دانش دینی آنان میکوشید[۴۴] ایشان با استفاده از فرصتی که در اختیار داشت افراد نخبه و برجسته بسیاری را در علوم دینی تربیت کرد. شمار راویان از امامجواد (ع) را ۱۲۱ تا ۱۳۰ نفر ثبت کردهاند[۴۵] امامخمینی، علیبنمهزیار[۴۶] ابندرید، صاحب الجمهره فی اللغه[۴۷] حسنبنسعید اهوازی[۴۸] ابوالقاسم صیقل[۴۹] ابراهیمبنشیبه[۵۰] و ابوالحسنبنحصین[۵۱] را از اصحاب امامجواد (ع) شمردهاست.
امامجواد (ع) برای اداره امور دینی شیعیان در مناطق گوناگون جهان اسلام ازجمله بغداد، کوفه، اهواز، همدان، قم، ری، سیستان دارای وکیل بود[۵۲] خیران خادم[۵۳] ایوببننوح[۵۴] عبدالعزیز مهتدی[۵۵] و ابراهیمبنمحمد همدانی[۵۶] از وکلای آن حضرت بودند و نیز احمدبنمحمدبنابینصر بزنطی از اصحاب اجماع از خواص امامجواد (ع) بودهاست[۵۷] امامجواد (ع) در دفاع از کیان اسلام و قرآن و تفسیر درست کتاب خدا و سیره پیامبر (ص) فعالیتهای علمی بسیاری از خود به جای گذاشت و به شبهههای فکری مردم پاسخ گفته و روایات نبوی (ص) تحریفشده را بر آنان آشکار و واقعیتها را بیان کردهاست[۵۸]
امامخمینی نیز یادآور شدهاست امامجواد (ع) عقاید و علوم و معارف اسلام و اهل بیت (ع) را برای مردم بیان میکرد و با گفتگوهای شفاهی و از راه مکاتبه به پرسشهای آنان پاسخ میداد[۵۹] و نیز به شیعیان توصیه میکرد از کتابهای روایی امامان مراقبت کنند[۶۰] ایشان با اشاره به برخی از روایات[۶۱] تصویر درست از خداوند و بیان صفات کمال حقتعالی برای مردم و بهدورداشتن خدا از تشبیه به مخلوقات را از بیانات امامجواد (ع) بازگو کردهاست.[۶۲] حضرت در برابر فرقه مجسِّمه که با برداشتهای غلط آنان از آیاتی چون «یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدیهِمْ»[۶۳] و «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی»[۶۴] خداوند سبحان را جسم میپنداشتند، شیعیان را از نمازگزاردن پشت سر آنان و ادای زکات به آنان منع کرد[۶۵] ایشان با سران غالیان بهشدت برخورد میکرد، ازجمله ابوالخطاب (محمدبنابیزینب) و پیروان او را لعن کرد و به اصحاب خود نیز دستور داد آنان را لعن کنند؛[۶۶] همچنین قائلان به غیبت امامموسی کاظم(ع)، را نیز مصداق نواصب میدانست و شیعیان را از نمازگزاردن در پشت سر آنان منع میکرد.[۶۷]
امامخمینی به استناد روایات[۶۸] یادآور شدهاست امام نهم (ع) در اختلافات فکری شیعیان ازجمله دربارهٔ ائمه (ع) و حدود اختیارات آنان، راه درست را به آنان مینمایانْد و جایگاه اهل بیت(ع) را نزد خداوند برایشان روشن میساخت و به آنان یادآور میشد از راه ائمه (ع) باید پیروی کنند و از راه و رسم آنان نباید تخلف کنند.[۶۹] ایشان با استناد به روایتی از امامجواد (ع)[۷۰] در اختلاف شیعیان در وقت نماز صبح، با تأکید بر ضرورت محسوسبودن طلوع فجر، نور عمودی واقع در افق را معیار فجر ندانسته، بلکه گسترش عرضی نور صبح را علامت طلوع فجر شمردهاست.[۷۱]
خلفای معاصر امام جواد علیهالسلام
امام جواد علیه السلام در مجموع دوران امامت خود، با دو خلیفه عباسى یعنى «مأمون» (۱۹۳ - ۲۱۸) و «معتصم» (۲۱۸ - ۲۲۷) معاصر بوده است و هر دو نفر او را به اجبار از مدینه به بغداد احضار کردند و طبق شیوه سیاسى اى که مأمون در مورد امام رضا علیه السلام به کار برده بود، او را در پایتخت زیر نظر قرار دادند.[۱۷]
هنگامى که مأمون بعد از شهادت امام رضا علیه السّلام در سال ۲۰۴ به بغداد بازگشت، از ناحیه آن حضرت اطمینان خاطر پیدا کرده بود؛ ولى این را مىدانست که شیعیان پس از امام رضا علیه السّلام، فرزند او را به امامت خواهند پذیرفت و در این صورت، خطر همچنان بر جاى خود خواهد ماند. اینک نوبت امام جواد علیه السّلام فرا رسیده بود تا به نحوى کنترل شود. مأمون براى انجام این هدف، دختر خود ام الفضل را به عقد وى در آورد و او را داماد خود کرد. از همین رهگذر بود که مأمون به راحتى مىتوانست از طرفى امام را در کنترل خود داشته باشد و از طرف دیگر، آمد و شد شیعیان و تماسهاى آنان را با آن حضرت زیر نظر بگیرد. بر اساس برخى نقلها، مأمون پس از ورود به بغداد -در سال ۲۰۴- بلافاصله امام جواد علیه السّلام را از مدینه به بغداد فرا خواند.[۱۸]
به نقل شیخ مفید: امام محمدتقی علیهالسلام، بنا به درخواست مأمون عباسی در محرم سال ۲۱۵ قمری وارد بغداد شد و مأمون از نزدیک با دانش، معرفت و شخصیت بیهمتای وی آشنا گردید و بنا به قولی که به پدرش امام رضا علیهالسلام در خراسان داده بود، دختر خود "امالفضل" را به عقد ازدواج امام محمدتقی علیهالسلام درآورد و منزلت وی را در نزد تمامی نزدیکان و اقربای خویش، اعم از عباسیان و علویان گرامی شمرد و برای وی احترام ویژهای قائل گردید.[۱۹] هنگامی که مأمون در برابر خردهگیریهای عباسیان کینهتوز، نسبت به ازدواج امام محمدتقی علیهالسلام با دختر خویش روبرو گردید، در پاسخشان گفت: و أما ابوجعفر محمد بن علی، قد اخترتُه لتبریزه علی کافة أهل الفضل فی العلم والفضل مع صغر سنه، والأعجوبة فیه بذلک.[۲۰] یعنی: اما از این که ابوجعفر محمد بن علی را به همسری دخترم برگزیدم، بدین جهت است که وی با کمی سن و سالش، سرآمد تمامی صاحبان فضل در دانش و دانایی و نابغه و شگفتی دوران است.
مأمون در هفده رجب سال ۲۱۸ ه.ق (۱۲۰) یا شعبان سال ۲۱۸ ه.ق (۱۲۱) مُرد و برادرش معتصم به قدرت رسید. او که از نظر شخصیت فردى، هرگز همتاى برادرش مأمون، خلیفه دانشمند عباسى نبود، لذا هرگز تاب و یاراى مشاهده حضور امام نهم شیعیان جهان را نداشت، تا چه رسد به اینکه بالندگى و نشاط غیر قابل انکار تشیع را شاهد باشد.
اوضاع سیاسی دوران امام جوادعلیه السلام
خلفای عباسی از زمان امامت امامموسی کاظم علیهالسلام بر آن شدند برای جلوگیری از شورشها و قیامهای علویان و وابستگان ائمه، فعالیتهای امامان شیعه را تحتنظر بگیرند. این سیاست به زندانیشدن و در نهایت شهادت امامهفتم انجامید. [۲۷۸] [۲۷۹] [۲۸۰] مأموندر باره امامرضا علیهالسلام سیاست دیگری در پیش گرفت.
او با انتصاب حضرت به ولایتعهدی و تزویج دخترش به وی، بر آن بود تا ضمن تقویت رابطهاش با امام، در میان علویان، که بعضاً قصد قیام داشتند، شکاف بیندازد و امام را در کاخ عباسیان محصور کند. [۲۸۱] [۲۸۲] [۲۸۳] [۲۸۴] وی همین سیاست را در مورد امامجواد ادامه داد و امفضل را به عقد او در آورد تا از اینطریق وی را تحتنظر بگیرد. [۲۸۵]
این تصمیم چندانخوشایند عباسیان نبود و از بیم آنکه سرانجامِ مأمون با امامجواد علیهالسلام، به آنچه در مورد امامرضا رخ داد ختم شود، مأمون را از این کار برحذر داشتند. [۲۸۶] با این حال مأمون به امامجواد بسیار ابراز علاقه و او را تکریم و تعظیم میکرد. [۲۸۷] [۲۸۸] [۲۸۹]
برخورد امام با فرقههای منحرف
امام جواد علیه السّلام در برابر فرقههایى که در دوران آن حضرت وجود داشتند، شیعیان خود را از این نظر که این فرقهها چه مواضعى در مقابل آنان به خود گرفتهاند راهنمایى مىفرمود.
اهل حدیث:
اهل حدیث، مجسّمىمذهب بوده و خدا را جسم مىپنداشتند. امام دربارۀ آنان به شیعیان مىفرمود که اجازه ندارند پشت سر هر کسى که خدا را جسم مىداند نماز گزارده و به او زکات بپردازند.[۲۱]
واقفیه:
واقفیه، یکى دیگر از فرقههاى موجود انشعابى از شیعه در زمان امام جواد علیه السّلام بود که به صورت مشکلى در مقابل شیعیان مطرح شده بود. آنان کسانى بودند که پس از شهادت امام کاظم علیه السّلام، بر آن حضرت توقّف کرده و امامت فرزندش على بن موسى الرضا علیه السّلام را نپذیرفتند. وقتى از امام دربارۀ خواندن نماز پشت سر واقفى مذهبان سؤال شد، آن حضرت در جواب، شیعیان خود را از این کار نهى کردند.[۲۲]
زیدیه:
دشمنى زیدیه با امامیه و طعن آنها بر امامان علیهم السّلام سبب موضعگیرى تند ائمه در برابر آنها شد؛ چنانکه در روایتى از امام جواد علیه السّلام، واقفیه و زیدیه مصداق آیۀ: «وجوه یومئذ خاشعة عاملة ناصبة»؛[۲۳] خوانده شده و در ردیف ناصبىها قرار گرفتند.[۲۴]
غلات:
غلات نیز به سبب آن که در بدنام کردن شیعه سهم بسزایى داشتند، مورد تنفر امامان بودند. خطر اینها براى شیعیان بسیار جدّى بود؛ زیرا آنها به نام امامان علیهم السّلام روایاتى را جعل کرده و بدین وسیله شیعیان را که پیرو ائمه علیهم السّلام بودند به انحراف مىکشاندند. امام جواد علیه السّلام دربارۀ ابو الخطاب که از سران غلات بود، فرمودند: لعنت خدا بر ابو الخطاب و اصحاب او و کسانى که دربارۀ لعن بر او توقف کرده و یا تردید کنند. [۲۵] آنگاه امام به ابو الغمر جعفر بن واقد و هاشم بن ابى هاشم اشاره کرد و پس از تذکر دربارۀ بهرهگیرى آنها از ائمه علیهم السّلام به منظور بهرهکشى از مردم، آنان را در ردیف ابو الخطاب دانستند؛ حتى در روایتى به اسحاق انبارى فرمودند: دو تن از غلات به نامهاى ابو المهرى و ابن ابى الزرقاء -که خود را سخنگویان امامان علیهم السّلام قلمداد مىکردند- به هر طریقى هست باید کشته شوند. اسحاق در صدد اجراى دستور امام بود، ولى آن دو از دستور امام مطلع شده و خود را از دید اسحاق مخفى کردند. دلیل این تصمیم امام، نقش بسیار حساس آنان در منحرف ساختن شیعیان ذکر شده است.[۲۶]
اصحاب امام جواد علیهالسلام
بسیارى از اصحاب امام جواد علیه السّلام از اصحاب پدر آن حضرت بودند. از مشاهیر اصحاب ایشان می توان افراد زیر را نام برد:
حضرت عبدالعظیم حسنی: او در رى سکنا گزید و به ترویج و اشاعه احادیث اهل بیت علیهم السّلام همت گماشت. در اثر فعالیتهاى او بود که شیعیان رى رو به افزایش گذاشتند و تشیع در این دیار رو به گسترش نهاد.
ابوهاشم جعفری (داود بن قاسم): او احادیث زیادى از امام جواد علیه السّلام نقل کرده و یکى از برجستهترین یاران آن حضرت مىباشد. ابو هاشم از خاندان جعفر بن ابى طالب بود و در کتب رجال از وى به نیکى یاد شده است.
علی بن مهزیار اهوازی: او از امام رضا و امام جواد علیهماالسّلام روایت نقل کرده و از نزدیکان امام جواد علیه السّلام بوده و آن حضرت در بزرگداشت وى عنایت ویژهاى داشتهاند.[۲۷] روایات او از امام جواد علیه السّلام نسبتا زیاد است.[۲۸]
احمد بن محمد بن ابىنصر بزنطى: وى از خواص شیعیان امام رضا و امام جواد علیهماالسّلام بود که همه علماى رجال از او ستایش کردهاند. او در سال ٢٢١ بدرود حیات گفت. ابن ندیم از وى و کتابش که مشتمل بر روایات او از امام رضا علیه السّلام مىباشد یاد کرده و دو کتاب «الجامع» و «المسائل» را از آثار وى دانسته است.[۲۹]
زکریا بن آدم: اهل قم و از یاران بسیار نزدیک حضرت امام رضا و امام جواد علیهماالسلام بود. در روایتی آمده است: در آخر عمر امام جواد علیه السلام به خدمت آن حضرت رسیدم از ایشان شنیدم که مى فرمود: خداوند به صفوان بن یحیى و محمد بن سنان و زکریا بن آدم از طرف من جزاى خیر عنایت فرماید؛ آنان یاران با وفاى من هستند.[۳۰]
فضل بن شاذان : اهل نیشابور و از فقهاء و متکلمین نامدار شیعه، شخصیتى مورد اعتماد و برخوردار از جلالت قدر و داراى تألیفات عدیده که بعضى، آثار وى را ۱۸۰ جلد کتاب نوشته اند. وى مفتخر به درک محضر چهار امام (امام رضا و امام جواد و امام على نقى و امام حسن عسکرى علیهم السلام) بوده است.
شبکه ارتباطی وکالت
امام جواد علیه السلام با تمام محدودیتهاى موجود، از طریق نصب وکلا و نمایندگان، ارتباط خود را با شیعیان حفظ مىکرد. در سراسر قلمرو حکومت عباسى، امام علیه السلام، کارگزارانى (وکلایى) را اعزام مىکرد و با فعالیت گسترده آنان از تجزیه نیروهاى شیعه جلوگیرى مى شد. کارگزاران امام در بسیارى از استانها مانند: اهواز، همدان، سیستان، بُست، رى، بصره، واسط، بغداد و مراکز سنتى شیعه یعنى کوفه و قم پخش شده بودند.
امام به هواداران خود اجازه مىداد که به درون دستگاه حکومت نفوذ کرده، مناصب حساس را در دست بگیرند، از این رو محمد بن اسماعیل بن بزیع و احمد بن حمزه قمى مقامات والایى در دستگاه حکومت داشتند. نوح بن درّاج نیز چندى قاضى بغداد، و پس از آن قاضى کوفه بود.
خیران الخادم یکى از وکلاى امام جواد علیه السّلام بود که ابوعمرو کشى از او یاد کرده است.[۳۱] ابراهیم بن محمد همدانى یکى دیگر از وکلاى آن حضرت بوده و روایاتى از وى نقل شده است.[۳۲]
شیخ کلینى نقل مىکند که حضرت جواد علیه السلام، بنا به درخواست یکى از شیعیان بُست و سیستان، طى نامهاى به والى این منطقه سفارش کرد که در اخذ مالیات، بر او سخت نگیرد. والى که از پیروان امام بود، نه تنها بدهى او بابت خراج را نگرفت، بلکه اعلام کرد تا آن زمان که بر سرکار است، او را از پرداخت خراج معاف خواهد کرد. علاوه بر این دستور داد براى او مستمرّى نیز تعیین کردند.[۳۳]
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: معصوم یازدهم امام جوادع