#دعای روز پنجم ماه رمضان
اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ، وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ، وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ اَوْلِیائِکَ الْمُقَرَّبِینَ، بِرَاْفَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ . خدایا در این ماه مرا از استغفار کنندگان و آمرزش جویان و آمرزش خواهان قرار ده، و مرا از بندگان صالح و شایسته و مطیع و فرمانبردارت قرار بده، و مرا از دوستان مقرّب درگاهت قرار بده، ای مهربانترین مهربانان .
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: استغفار کردن و قرار گرفتن در زمره مستغفرین«خاصه مستغفرین بالاسحار»، 2: قرارگرفتن در زمره بندگان صالح و مطیع وفرمانبردارخدا، 3: قرارگرفتن درزمره اولیاء مقرب خداوند، 4: رافت وعطوفت ومهربانی پروردگارواَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بودن خداوند.
استغفارکنندگان : «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ» خدایا من را در این ماه رمضان جزو مستغفرین قرار بده، خدایا مرا از مستغفرین قرار بده! یعنی اینکه واقعاً استغفار کنم و اگر مال حرامی دارم، آن را حلال کنم. به گناهی که قبلاً کردم فکر نکنم و از آن لذت نبرم. حالا زبانی هم استغفار کنیم، خوب است. بعد از نماز مغرب هم هفتاد بار استغفار وارد است. اگر در گرفتاری هستید، اگر مشکل ازدواج دارید، اگر منزل میخواهید، استغفار کنید، خدا گره از کارهاتان باز میکند. اما باید شرایط استغفار را هم مراعات کرد. برای استغفار، باید شرایط استغفار را داشت. کسی که مال حرام خورده که با استغفار کارش درست نمیشود. باید برود و صاحبان مال را راضی کند. با مال حرام و رشوه و ربا رشد کرده ای، حال که توبه میکنی باید بروی سود ربا را به صاحبان آن بازگردانی. غذای کم و حلال بخوری تا گوشتهای تنت که با مال حرام پرورش یافته اند، آب شوند. کسی که شب تا صبح پای کار حرام نشسته، باید شبهای قدر احیا نگه دارد و عبادت کند تا جبران آن شبها بشود .
مُسْتَغْفِرِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : آمرزش طلبان (به جدّ و جهد) . مستغفر : لغتنامه دهخدا : مستغفر. [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استغفار. آمرزش خواهنده . (دهار) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مستغفر : فرهنگ فارسی معین : (مُ تَ فِ) [ ع . ] (اِفا.) آمرزش خواه . مستغفر : فرهنگ فارسی عمید : (صفت) [عربی] [قدیمی] mostaqfer کسی که استغفار میکند؛ آمرزشخواهنده. قرآن کریم : وَ مٰا کٰانَ اللهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أنْتَ فیٖهِمْ وَ مٰا کٰانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ: خداوند آنها را تا تو در میان آنان هستی عذاب نمیکند و خداوند آنها را عذاب نمیکند تا آمرزش میخواهند. (انفال: ۳۳) . وَ بِالأسْحٰارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ: (متّقین) در سحرگاهان آمرزش میخواستند. (ذاریات: ۱۸) . الصَّابِرينَ وَ الصَّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحارِ (آل عمران:17) .
نتیجهی استغفار کردن چیست؟ : «من اکثرالاستغفار» کسی که زیاد استغفار کند، چند چیز به دست میآورد: «جعل الله له من کل همٍ و غمٍ فرجا» اگر غم و غصه دارد، غم و غصه اش بیرون میآید. دوم: «من کل خوفٍ امنا» گاهی اخبار ناخوشایند را میدهند. اگر استغفار کنی، هیچ خبری نمیشود. اگر استغفار کرده ای از کسی نترس و فقط از خدا بترس. سوم «من کل ضیق ٍ مخرجا» صاحبخانه تو را جواب کرده؟ سفتههایت عقب افتاده؟ گرفتاری؟ اگر استغفار کنی همه اینها درست میشود. اگر در گرفتاری هستید، اگر مشکل ازدواج دارید، اگر منزل میخواهید، استغفار کنید، خدا گره از کارهاتان باز میکند. اما باید شرایط استغفار را هم مراعات کرد. و چهارم اینکه «ورزقه من حیث لایحتسب» از جایی که گمان نداری و فکرش را نمیکنیم روزی میرسد. همسفر خوب پیدا میکنی، یک زن خوب نصیبت میشود و... . [وسائل الشیعه، ج4، ص1198و1199] . رسول خدا(ص): «مَنْ أَکْثَرَ الإِسْتِغْفارَ جَعَلَ اللهُ لَهُ مِنْ کُلِّ هَمّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضیق مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبُ»؛ کسى که زیاد استغفار گوید و از خدا عذرخواهى کند، خداوند از هر غصهاى برایش گشایشى قرار دهد و از هر تنگنایى راه فرارى پیش پایش گذارد و او را از جایى که گمان ندارد روزى مىدهد.(وسائل الشیعه،ج 7، ص 176) .
استغفارهمه اش برای گناه نیست : با آنکه در زيارت جامعۀکبيره که از لسان مبارک حضرت امام هادي«سلاماللهعليه»، نقل شده است : «...عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَكُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَكُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ أَذْهَبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ طَهَّرَكُمْ تَطْهِيرا» خداوند شما را از لغزشها مصون داشته، و از دستبرد فتنهها ايمنى بخشيده، و از پليديها پاك ساخته، و ناپاكى را از ساحت قدستان اى اهل بيت دور گردانده، و شما را بىنهايت پاكيزه داشته است. خدای متعال به پیغمبرش میفرماید: «و استغفر لذنبک»،(در سوره مبارکه يوسف آیه ۲۹ : يوسُفُ أَعرِض عَن هٰذا ۚ وَاستَغفِري لِذَنبِكِ ۖ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الخاطِئينَ .در سوره مبارکه محمد آیه ۱۹ : فَاعلَم أَنَّهُ لا إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَلِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ۗ وَاللَّهُ يَعلَمُ مُتَقَلَّبَكُم وَمَثواكُم . در سوره مبارکه غافر آیه ۵۵ : فَاصبِر إِنَّ وَعدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ بِالعَشِيِّ وَالإِبكارِ . درسوره مبارکه النصر آیه ۳ : فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّكَ وَاستَغفِرهُ ۚ إِنَّهُ كانَ تَوّابًا) . بارها در قرآن، خدای متعال به پیغمبر میفرماید «استغفار کن».(در سوره مبارکه محمد آیه ۱۹ : فَاعلَم أَنَّهُ لا إِلٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاستَغفِر لِذَنبِكَ وَلِلمُؤمِنينَ وَالمُؤمِناتِ ۗ وَاللَّهُ يَعلَمُ مُتَقَلَّبَكُم وَمَثواكُم) با اینکه پیغمبر معصوم است، گناه از او سر نمیزند و از دستور الهی تخلّف نمیکند، اما به او هم میفرماید «استغفار کن»! . از شیخ صفیالدّین پرسیدند: شیخنا! پیغمبر فرموده است که من هر روز هفتاد بار استغفار میکنم(إنه ليغان على قلبی و إنی لأستغفر بالنهار سبعين مرة) چرا؟ پیغمبر که گناه نمیکرد؛ و حتّی خدا در سورهی فتح در مورد ترک اولای پیغمبر فرمود: «لیغفرلک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر»(سوره مبارکه الفتح آیه ۲) او که بار وزر و وبالی بر دوش ندارد؛ استغفار چرا؟ شیخ در جواب گفت: پیغمبر با مجاهدت خود، با ذکر و با تلاش عظیم معنوی خود، هر روز مرحلهای از مراحل قرب به خدا را طی میکرد. پیغمبر هم با اینکه انسان کامل است، متوقّف نیست؛ اما ساحت قدس قرب الهی پایان ندارد. او هم باید هر روز یک مرحله پیش برود و هر روز یک مرحله جلو میرفت. پیغمبر وقتی به مرحلهی دیروز نگاه میکرد، آن را به صورت حجابی، بُعدی و دوریای مشاهده میکرد؛ لذا از دوریِ دیروز استغفار میکرد. هر روز یک مرحلهی نو میگشود و از حضور در مرحلهی قبلی - که نسبت به موضع امروز، دوری بود - از خدا آمرزش میطلبید. (مفتاحالفلاح،شیخ بهایی ص ۱۵۰ ؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی ج ۱۷ ص ۴۴ ؛ مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج ۵، ص۳۲۰، ح ۵۹۸۷) . کسی مثل پیغمبر با آن عظمت - که نور خالص است و ظلمتی در وجود او نیست - استغفار میکرد. بله؛ پیغمبر هم استغفار میکرد؛ «لأستغفر اللَّه فی کلّ یوم سبعین مرّة». حضرت فرمود: بارها و بارها من در روز استغفار میکنم؛ «انّه لیغان علی قلبی : إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِی كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً ».(مستدركالوسائل ، محدّث نورى ج ۵ ص ۳۲۰ ؛ صحيح مسلم، مسلم نيشابوری ، ج ۸ ، ص ۷۲ ؛ سنن أبی داود، ابو داود، ج ۱ ، ص ۳۳۹؛ المستدرك علی الصحیحین ، الحاكم النيشابوری ، ج ۱ ، ص ۵۱۱ ؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج ۱۷ ص ۴۴) .درحدیث ام سلمه : كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فِی لَيْلَتِهَا فَفَقَدَتْهُ مِنَ الْفِرَاشِ فَدَخَلَهَا فِی ذَلِكَ مَا يَدْخُلُ النِّسَاءَ فَقَامَتْ تَطْلُبُهُ فِی جَوَانِبِ الْبَيْتِ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ وَ هُوَ فِی جَانِبٍ مِنَ الْبَيْتِ قَائِمٌ رَافِعٌ يَدَيْهِ يَبْكِی وَ هُوَ يَقُولُ اللَّهُمَّ لَا تَنْزِعْ مِنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَيْتَنِی أَبَداً اللَّهُمَّ لَا تُشْمِتْ بِی عَدُوّاً وَ لَا حَاسِداً أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَرُدَّنِی فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِی مِنْهُ أَبَداً اللَّهُمَّ وَ لَا تَكِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً قَالَ فَانْصَرَفَتْ أُمُّ سَلَمَةَ تَبْكِی حَتَّى انْصَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِبُكَائِهَا فَقَالَ لَهَا مَا يُبْكِيكِ يَا أُمَّ سَلَمَةَ فَقَالَتْ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ لَا أَبْكِی وَ أَنْتَ بِالْمَكَانِ الَّذِی أَنْتَ بِهِ مِنَ اللَّهِ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ تَسْأَلُهُ أَنْ لَا يَشْمَتَ بِكَ عَدُوّاً أَبَداً وَ أَنْ لَا يَرُدَّكَ فِی سُوءٍ اسْتَنْقَذَكَ مِنْهُ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَنْزِعَ مِنْكَ صَالِحاً أَعْطَاكَ أَبَداً وَ أَنْ لَا يَكِلَكَ إِلَى نَفْسِكَ طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً فَقَالَ يَا أُمَّ سَلَمَةَ وَ مَا يُؤْمِنُنِی...» امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا (ص) در شب مخصوص به ام سلمه در خانه او بود پس او را در بستر ندید فكرى به خاطرش گذشت كه معمولا از فكر زنان مى گذرد. پس بلند شد و در اطراف خانه به دنبال او گشت تا كه به او رسید در حالیكه در گوشه ای از خانه ایستاده ودستانش بلند كرده بود و می گریست و می گفت خدایا چیزهای خوبی كه به من دادی هرگز ازم نگیر خدایا هرگز دشمن و حسود را نسبت به من شاد نكن خدایا از بدی ای كه من را از آن نجات دادی هرگز وارد نكن خدایا من را لحظه ای به خودم واگزار نكن. ام سلمه باز برگشت و گریه می كرد تا جاییكه كه رسول خدا به سبب گریه او برگشت و به او گفت ام سلمه چه چیز تو را گریانده است؟ گفت پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا برای چه گریه نكنم درحالیكه تو پیش خدا دارای جایگاهی هستی كه خداوند آنچه از گناهان گذشته و آینده تو بوده است بخشیده است از او می خواهم هرگز دشمنی نسبت به تو شاد نشود و هرگز از بدی ای كه تو را از آن نجات داده وارد نكند و هرگز خوبی هایی كه به تو داده است را از تو نگیرد و لحظه ای تو را به خود وانگذارد پس گفت ام سلمه و آنچه به من ایمان آورده است. (تفسیر قمی ، علی بن ابراهیم قمی ج ۲ ص ۷۴ ؛ تفسیر نورالثقلین ، شیخ حویزی :ج۳ ص ۴۵۱ ؛ بحارالانوار : ج۱۶ ص ۲۱۷ ح ۶ ؛ میزان الحكمه ، محمدی ری شهری : ج ۴ ص ۳۲۳۲) . در حدیث عایشه : عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اَللَّهِ لِمَ تُتْعِبُ نَفْسَكَ وَ قَدْ غَفَرَ اَللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لاَ أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: «طه `مٰا أَنْزَلْنٰا عَلَيْكَ اَلْقُرْآنَ لِتَشْقىٰ . امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله نزد عایشه بود، شبى که نوبت او بود، به پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله گفت: اى رسول خدا! چرا خودت را برنج می اندازى، با آنکه خدا گناه گذشته و آینده ترا آمرزیده است؟ فرمود: اى عایشه: آیا من بنده سپاسگزار خدا نباشم؟. و گفت: رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله روى انگشتهاى پایش می ایستاد تا خداى سبحانه و تعالى نازل فرمود: «طه ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که برنج افتى. امام خمینی (رحمت الله علیه) بعد از ذکر حدیث و ترجمه آن می فرماید؛ با توجه به عصمت نبی مکرم اسلام ،بزرگان از علما توجیهاتی در این آیه شریفه فرموده اند، که به بعضی از آنها اشاره می شود. مرحوم مجلسی می فرماید مقصود از گناه، در آیه: لیغفر لک الله ما تقدم من (ذنبک)و ما تاخر... گناه امت است که به شفاعت حضرت آمرزیده می شود، اما اینکه چرا آیه گناه امت را به پیامبر نسبت داده است به خاطر اتصالی است که بین پیامبر با امت وجود دارد و پیامبر معصوم از گناه بودند . مرحوم مجلسی دلیل بر مدعی خود را روایت امام صادق علیه السلام می دانند که به صراحت فرمود ( مَا کَانَ لَهُ مِنْ ذَنْبٍ وَ لاَ هَمٍ بِذَنْبٍ وَ لَکِنَّ اَللَّهَ حَمَّلَهُ ذُنُوبَ شِیعَتِهِ ثُمَّ غَفَرَهَا لَهُ). برای پیامبر صلی الله علیه و آله نه گناهی بود و نه اراده بر گناه، ولکن خدای تعالی گناه پیروان او را بر ایشان تحمیل کرد و پس از آن بخاطر وجود پیامبر آنها را بخشید . امام علی علیه السلام در دعای کمیل : اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتك العصم اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم اللهم اغفر لی الذنوب التی تغير النعم اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء اللهم اغفر لی كل ذنب أذنبته و كل خطيئة أخطأتها اللهم إنی أتقرب إليك بذكرك و أستشفع بك إلى نفسك ... و كان علی بن الحسين سيد العابدين ص يصلی عامة الليل فی شهر رمضان فإذا كان السحر دعا بهذا الدعاء إلهی لا تؤدبنی بعقوبتك و لا تمكر بی فی حيلتك من أين لی الخير يا رب و لا يوجد إلا من عندك و من أين لی النجاة و لا تستطاع إلا بك لا الذی أحسن استغنى عن عونك و رحمتك و لا الذی أساء و اجترأ عليك و لم يرضك خرج عن قدرتك يا رب يا رب يا رب ... أبكی لسؤال منكر و نكير إيای أبكی لخروجی من قبری عريانا ذليلا حاملا ثقلی على ظهری أنظر مرة عن يمينی و أخرى عن شمالی إذ الخلائق فی شأن غير شأنی لكل امرئ منهم يومئذ شأن يغنيه وجوه يومئذ مسفرة ضاحكة مستبشرة و وجوه يومئذ عليها غبرة ترهقها قترة و ذلة... و كان علی بن الحسين سيد العابدين ص يصلی عامة الليل فی شهر رمضان فإذا كان السحر دعا بهذا الدعاء إلهی لا تؤدبنی بعقوبتك و لا تمكر بی فی حيلتك من أين لی الخير يا رب و لا يوجد إلا من عندك و من أين لی النجاة و لا تستطاع إلا بك لا الذی أحسن استغنى عن عونك و رحمتك و لا الذی أساء و اجترأ عليك و لم يرضك خرج عن قدرتك ...
شرایط استغفار چیست؟ : شخصی در محضر حضرت علی (علیهالسلام) گفت: استغفرالله، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) فرمود: مادرت به عزایت گریه نماید، آیا میدانی استغفار چیست؟ همانا استغفار درجه علیین است و آن اسمی است که به شش معنی واقع میگردد: اول پشیمانی بر گذشته میباشد، دوم عزم و اراده برای دوری از آن گناه تا ابد، سوم حق مخلوقات را ادا نمایی تا خدا را پاک و مطهر ملاقات کنی و حقی از مخلوقات بر عهده تو نباشد، چهارم اینکه به سوی هر فریضهای که ضایع نموده ای روی آورده و حق آن را ادا کنی، پنجم اینکه گوشتی را که به واسطه حرام روییده شده به واسطه اندوهها آب کنی تا پوست به استخوان چسبیده و گوشت تازه بین آنها روییده شود و ششم اینکه درد و رنج فرمان برداری و اطاعت را به جسم بچشانی چنان چه شیرینی معصیت را به آن چشانده بودی، پس در آن هنگام میتوانی بگویی: استغفرالله، [نهجالبلاغه، حکمت 417] .
بنده صالح وقانت خداوند : «وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ» خدایا من را از بندگان شایسته خودت قرار بده. فرمانبردار تو باشم. اطاعت تو را کنم. خدا آدم فرمانبردار را دوست دارد. هنگامی که بنده در پیشگاه خداوند دارای مقام و منزلت است که واجبات الهی را انجام داده و از محرمات او بپرهیزد. آنگاه است که آن بنده به عنوان بنده صالح که مطیع پروردگار خویش است قرار خواهد گرفت که در این روز ما نیز از خداوند میخواهیم که ما را جزء بندگان صالح که مطیع اوامر او میباشند، قرار دهد. بنده صالح، كسى است كه «صالحات» را انجام دهد، اعمال خوب و شايسته و بجا و مفيد و خداپسند. در قرآن كريم، حضرت شعيب، بنده صالح به شمار رفته است. شعيب، مردم را به خداپرستى، وزن و سنجش عادلانه در روابط اقتصادى و فساد نكردن در زمين دعوت مى كرد. (سوره هود، آيات 84 تا 88). در آيه اى ديگر، «صالحين»، كسانى به شمار رفته اند كه به خدا و روز قيامت باور داشته باشند و به معروف، امر كنند و از منكر جلوگيرى نمايند و در كارهاى خوب، سرعت بگيرند.(آل عمران، آيه 114). مى بينيم،كه در عمل و تفكّرِ «عبد صالح» اينها نهفته است : ـ ايمان به مبدأ و معاد ـ تلاش در جهت قسط و عدالت اقتصادى ـ پيشتازى و پيشاهنگى در خوبيها ـ مبارزه با فساد و منكرات ـ گسترش معروف و خوبيها. اينها همه، نشان دهنده طاعت و اطاعت يك «بنده» از «خدا» است و «قانت» نيز به معناى مطيع مى باشد آن كس مى تواند «عمل صالح» كند كه «عبدصالح» و «بنده مطيع» و گوش به فرمان خداوند باشد ... وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحِینَ (انبیاء 73) خداوند انبیاء را جزء صالحین دانسته و فرموده است: «وزكریا ویحیی وعیسی والیاس كل من الصالحین» (انعام/ 85) . خداوند كسانی را كه به خدا و روز قیامت ایمان دارند و امر به معروف و نهی از منكر میكنند و در كارهای خیر سرعت میگیرند، جزء صالحان میداند. «یؤْمِنُونَ بِاللهِ والیومِ الآخِرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَیسارِعُونَ فِی الخَیراتِ وَأولئِكَ مِنَ الصَّالِحِین» ـ َ(آلعمران/114) . و كسانی كه ایمان آورده و كارهای شایسته انجام دادند آنها را در زمره صالحان وارد خواهیم كرد.«وَالذِینَ آمَنُوا وعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ» ـ (عنكبوت/9) .
صَّالِحِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : شايسته گان . صالحین جمع صالح : فرهنگ فارسی معین : (لِ) [ ع . ] (ص .) 1 - نیکوکار. 2 - شایسته ، درخور. 3 - لایق . 4 - دارای اعتقاد و عمل درست دینی . صالح : فرهنگ فارسی عمید : (اسم، صفت) [عربی] sāleh ۱. نیکوکار.۲. (صفت) شایسته؛ درخور.۳. (صفت) نیک.۴. [مقابلِ فاسد] پایبند به اصول اخلاقی و مذهبی .
قَانِتِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : مطيعان و فرمانبرداران-عبادتگران(کلمه قانت اسم فاعل از مصدر قنوت است وقنوت به معناي اطاعتی است که با خضوع و فروتنی همراه باشد ) . "قانت" از مادهی "قنوت" به معنى ملازمت اطاعت توأم با خضوع است؛ «حَافِظُواْ عَلىَ الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلَوةِ الْوُسْطَى وَ قُومُواْ لِلَّهِ قَانِتِین»[بقره 238] «در انجام همهی نمازها، (به خصوص) نماز وسطى [نماز ظهر] کوشا باشید! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخیزید.» . «وَ مَرْیمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ ... وَ کاَنَتْ مِنَ الْقَانِتِین»[تحریم 12] «و همچنین به مریم دختر عمران ... از مطیعان فرمان خدا بود!» ونیزقرآن کريم فرموده است: «قُومُوا لِلّهِ قَانِتِينَ». (بقره: 238) . امام باقر (عليهالسلام) در معناي «قَانِتِينَ» ميفرمايد: «مطيعين راغبين»: (تفسير نورالثقلين؛ ج 1، ص 237) اطاعتگران با ميل و رغبت باشيد.
مقرّب شدن درگاه الهی : وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ اَوْلِیائِکَ الْمُقَرَّبِینَ، همان طور که در روایات و آیات آمده است کسانی مقرب درگاه الهی قرار میگیرند که هیچ گاه از یاد خداوند در تمام لحظات عمر و حیات خویش غافل نگردند و بندگی خدا را فقط برای رضای خداوند انجام دهند که برای فهم بیشتر به نمونه بارز آن حضرت امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) اشاره میکنیم که در مناجات با خداوند چنین فرمودند: الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لاطمعا فی جنتک لکن وجدتک اهلا للعباده فعبدتک؛ بار خدایا! تو را به خاطر ترس از جهنمت و یا به جهت طمع به بهشتت عبادت نمیکنم، بلکه تو را شایسته عبادت یافتم، پس تو را عبادت میکنم. [بحارالانوار، ج72، ص278] . ما نیز در این روز از خداوند میخواهیم که به حق لطف و رحمتش ما را از دوستان و اولیاء و مقربان درگاهش قرار دهد.انشاء الله که تابع باشیم. بهشت خدا جدا از بهشت معمول است، بهشت معمولی برای کسانی است که غذا و حوری میخواهند؛ اما آنها که خود خدا را میخواهند و عبادت را برای خود خدا کردند و نه برای ترس از جهنم، آنها در بهشت خدا وارد میشوند. آیه قرآن هم وجود دارد. «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» [فجر، آیه 29و30] از خدا بخواهیم که در آن بهشت قرار بگیریم. جنت فردوس، جنت عدن جنتهای متعدد وجود دارد ولی جنت خدا عالی است.
اولیاء : فرهنگ فارسی معین : (اَ یا اُ) [ ع . ] (اِ.) جِ ولی . 1 - بزرگان . 2 - یاران ، دوستان ، عارفان . أَولِيَاءَ : فرهنگ واژگان قرآن : دوستان-سرپرستان-صاحب اختياران (کلمه اوليا جمع کلمه ولي است ، که از ماده ولايت است ، و ولايت در اصل به معناي مالکيت تدبير امر است ، مثلا ولي صغير يا مجنون يا سفيه ، کسي است که مالک تدبير امور و اموال آنان باشد ، که خود آنان مالک اموال خويشند ، ولي تدبير امر اموالشان به دست وليشان است . اين معناي اصلي کلمه ولايت است ، ولي در مورد حب و دوست داشتن نيز استعمال شده ، و اين بدان مناسبت بود که غالبا ولايت مستلزم تصرف يک دوست در امور دوست ديگر است ، يک ولي در امور کسي که تحت سرپرستي او است، دخالت ميکند ، تا پاسخگوي علاقه او نسبت به خودش باشد و يک مولي عليه اجازه دخالت در امور خود را به وليش ميدهد ، تا بيشتر به او تقرب جويد ، اجازه ميدهد چون متاثر از خواست و ساير شؤون روحي او است ، پس تصرف محبوب در زندگي محب ، هيچگاه خالي از حب نيست )
مقربین : تقرّب مصدر باب تفعّل و از ریشه «ق ـ رـ ب» است. قُرب در لغت خلاف بُعد[لسان العرب، ج ۱۱، ص ۸۲؛ مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۸۰؛ مفردات، ص ۶۶۳، «قرب»]. و به معنای نزدیکی است[ترتیب العین، ج ۳، ص ۱۴۵۴؛ الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۸؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۲۱۱، «قرب»]؛ خواه مادی یا معنوی[ التحقیق، ج ۹، ص ۲۲۶،«قرب»]، بنابراین در موارد گوناگونی مانند نزدیکی از حیث زمان، مکان، نسبت، منزلت و... به کار میرود[مفردات، ص ۶۶۳؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۴، ص ۲۵۳؛ نثر طوبی، ص ۲۹۳ - ۲۹۴، «قرب»]. تقرّب در لغت به معنای طلب نزدیکی است[القاموس المحیط، ج ۱، ص ۲۱۱].در فرهنگ اسلامی، تقرّب به معنای طلب نزدیک شدن به خداوند با انجام دادن عملی است[الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۹؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۶۶۴؛ تاج العروس، ج ۲، ص ۳۰۸، «قرب»] و کسانی که به قرب الهی رسیدهاند "مُقَرَّب" نامیده میشوند و از آنجا که در حقیقت خدا بنده خویش را به خود نزدیک میسازد، یکی از اسماء الهی "مُقَرِّب"[ المقام الاسنی، ص ۹۵؛ المصباح، کفعمی، ص ۳۵۸] است. در فلسفه اخلاق، برخی قرب به خدا را مطلوب نهایی انسان و ملاک ارزشمند بودن فعل اخلاقی را تأثیر آن در نزدیک کردن صاحبش به خدا دانسته اند[فلسفه اخلاق، ص ۱۸۲].مقرّبین، کسانی هستند که به خدا نزدیکشان کرده اند. آنان نزدیکان به خدا نیستند، بلکه نزدیک شدگان به خدایند[مقامات اولیاء؛ ج۱، ص۳۰۰].
تقرّب به خداوند : در روایتی از مولا علی(ع) آمده است: "نماز، مایه تقرّب بنده به خداوند است"["الصلوة قربان كل تقى"؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۶. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.]. به ویژه نماز مستحب که زمینهساز کمال تقرّب است[در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.]. در روایتی نقل شده است: "شبی که پیامبر(ص) را به معراج بردند، حضرت از خداوند پرسید: حال مؤمن نزد حضرتت چگونه است؟ حضرت فرمود: بنده من با چیزی به اندازه انجام کارهای واجب، به من نزدیک نمیشود لکن با انجام مستحبّات چنان به من نزدیک میشود که محبوب من میشود، وقتی چنین شد، من گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند، زبان او میشوم که با آن سخن میگوید و دست او میشوم که با آن اشیاء را میگیرد، اگر مرا بخواند، جوابش را میدهم و اگر از من سؤال کند، عطایش میدهم"["لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِ(ص)، قَالَ: يَا رَبِّ، مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ؟...وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي بِشَيْءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتّى أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ، وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا؛ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ، وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ"؛ اصول کافی، ج۲، ص۳۵۲، ح ۸].[در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱.] . امامان معصوم(ع) از مقرّبان بودند، آنان در این خصال و فضایل رفتار، در نهایت برجستگی بودند[در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۵۱].
اولياى خدا ، شیطان وطاغوت : ولىّ خدا، يعنى دوست خدا، هم پيمان با خدا، هم جبهه و هماهنگ با جبهه خداپرستان و صف موحّدين.در قرآن در مورد اينگونه «ولايت»، كه نوعى همبستگى، همدلى و هم خط بودن است، سه اصطلاح بيان شده است : 1. اولياء الشيطان . 2. اولياء الطاغوت . 3. اولياء اللّه . يعنى كسانى كه شيطان، ولىّ و سررشته دار آنهاست، يا طاغوت، يا كه در سايه آرام بخش و سازنده «ولاية اللّه » آرميده اند. آنكه در «ولايت اللّه » قرار گيرد، هرگز در دلش ترس و هراسى و بيم و اندوهى راه نخواهد يافت. «اِنَّ اَولِياءَ اللّه لاخَوفٌ عَلَيهِم وَلاهُم يَحزَنُون» (يونس، آيه62) . يكى از ويژگي هاى اولياءالله برخوردارى از ايمان است: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ... الَّذِينَ آمَنُوا...». (سوره يونس/10،63) مقصود از ايمان اولياء اللّه، مرتبه اوليه ايمان نيست بلكه مراد، ايمان كامل و درجه عالى ايمان است زيرا اولياءاللّه، پيش از برخوردارى از چنين ايمانى داراى تقوايى مستمر بودند «وَكَانُوا يَتَّقُونَ» (سوره يونس/10،63)؛ از امیرمؤمنان (ع) درباره تفسیر آیه «أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ»، سؤال شد: «أَوْلِیَاء چه کسانی هستند»؟ امیرمؤمنین (ع) فرمودند: «ایشان جماعتی هستند که در عبادت خداوند متعال اخلاص ورزیدند. در زمانیکه دیگر مردمان به ظاهر دنیا توجّه میکردند، آنان به باطن آن توجّه داشتند و آن زمانکه دیگران به امور زودگذر دنیا فریفته شده بودند، اینان عواقب و سرانجام امور را مدّ نظر داشتند و به همینخاطر چیزهایی را که میدانستند آنان را رها خواهد کرد، ترک کردند و چیزهایی را که میدانستند موجب نابودی آنان خواهد شد، از بین بردند» . (نفى ترس و غم از اولياء خدا) آنكه «ولايت اللّه» را داشته باشد، از ظلمات به نور وارد مى شود: «أللّه ُ وَلِىُّ الذّينَ آمَنُوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُلُماتِ اِلَى النُّورِ» (بقره، آيه 257). آنكه خداوند، ولىّ او باشد، به مبارزه در راه خدا و بر ضدّ طاغوت برمى خيزد. «اولياء اللّه» كسانى اند كه در صفات و چگونگى عمل، سنخيّت و تشابهى با اوصاف الهى داشته باشند. اولياء خدا اهل تقوا هستند. «اِن اَولِيائُهُ إلاَّ المُتَّقُونَ».(انفال، آيه 34).
بِرَاْفَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ . به حق مهربانیات، ای مهربانترین مهربانان نزدیکت قرار ده.
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.htm
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.pdf
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoa.apk
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان ، سی روز سی دعا
ادامه مطلب را ببينيد
#دعای روز چهارم ماه رمضان
اَللّهمّ قَوّنی فیهِ عَلی اِقامَةِ اَمْرِکَ، وَاذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِکْرِکَ، وَ اوْزِعْنی فیهِ لِاَداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ، واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ وَسِتْرِکَ، یـا ابْصَرَ النّاظرین . خدایا مرا در این ماه برای برپا داشتن امرت قوت بده و نیرومند ساز، و به من شیرینی وحلاوت ذکرت را بچشان، و ادای شکرت را با لطف و کرمت به من الهام فرما و مرا برای ادای شکرت را مهیّا ساز، و مرا با حفظ و نگهداری و پوششت حفظ فرما و در پناه خودت قرارم بده، ای بیناترین بینایان و بینندگان.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: قوت و نیرو پیدا کردن برای بپاداشتن امر وفرمان خداوند، 2: حلاوت و شیرینی ذکر و یاد خدا، 3: الهام شدن شکر نعمت به انسان ومهیّا شدن برای شکرخدا، 4: محفوظ شدن به حفظ وستر خدا و قرار گرفتن در پناه خدا، و ابصر الناظرین بودن پروردگار .
قوه ونیرو در اقامه امر خدا : «اللهمّ قوّنی فیهِ علی اقامَةِ امْرِکَ» خدایا به من قوه بده تا در ماه رمضان بتوانم به خوبی عبادت و امر تو را اطاعت واجرا کنم. و اجراى «فرمان»، «نيرو» لازم دارد. هم قوّت بدنى و هم قدرت فكرى و هم تصميم و اراده جدّى، تا سخن خدا در روى زمين حاكم شود و فرمان حق، برزمين نماند. عبادت هم قوه میخواهد و قوه عبادت غیر از قوه جسمانی است ؛ نباید فراموش کرد قوّت عبادت غیر از قوّت بازو است. امام زینالعابدین (علیه السلام) در دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه چنین با خداوند مناجات میفرمایند؛ واعنا علی صیامه؛ یعنی: خدایا مرا برای روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان یاری فرما. که اگر به مفهوم آن توجه نماییم میبینیم اولاً به پا داشتن روزه در ماه مبارک رمضان همان اقامه امر خداوند در این ماه میباشد، آن هم روزه واقعی که در دعای روز اول مختصراً در مورد آن شرحی داده شد، که مجدداً برای فهم بیشتر، اشاره مینماییم به ادامه دعا که آن حضرت میفرمایند: بکف الجوارح عن معاصیک؛ یعنی: ما را یاری کن تا بتوانیم اعضای بدن خود را از آلوده شدن به گناه و آنچه مورد پسند تو نیست بازداریم. که این قسمت از دعا نیز نشان دهنده این است که روزه واقعی تنها پرهیز از خوردن و آشامیدن نمیباشد بلکه تمام اعضا و جوارح انسان باید روزهدار باشد و امر به روزه نیز از طرف خداوند امر به روزه واقعی میباشد، ثانیاً برای انجام دادن هر امری نیاز به نیرو و قوه الهی داریم چرا که لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم: نیست نیرو و قوتی مگر (از طرف) خداوند بلند مرتبه و بزرگ، و اگر خداوند در این امر ما را یاری نکند به واقع ما در انجام اعمال (چه عبادی و غیر عبادی) با شکست مواجه خواهیم شد. پس در این روز از خداوند میخواهیم که ما را در انجام اوامرش نیرو و قوت بخشیده و یاریمان نماید. امام علی (ع) نمیتوانست نان خشک را بشکند؛ اما قلعه خیبر را فتح کرد، پرسیدند که یا علی (ع) تو شجاعی و قلعه خیبر را فتح کردی، چگونه است که نمیتوانی نان خشک را بشکنی؟ امام(ع) در پاسخ فرمود«فتح قلعه خیبر به قوه روحانی بود که متفاوت از قوه جسمانی است. قوه ولایت و قوه روحانی و قوه ولایتی با قوه بدن فرق دارد و من قوه بدن ندارم.» ممکن است شخصی ۶۰ سال سن داشته باشد؛ اما قوه عبادتش از جوانان بیشتر باشد. [بحارالانوار، ج21، ص26] لذا این دو قوه با هم دیگر تفاوت دارد، پس ممکن است شخصی شصت ساله باشد، ولی قوت عبادت او از جوانان بیشتر باشد لذا در ماه رمضان از خدادرخواست کنید که قوه عبادت به شمابدهد. امام علی (ع) در دعای کمیل : «قَوِّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارحی» خدایا! به اعضای بدن من برای خدمت در راه خودت توانایی بده . [اقبال الاعمال،ص125، مفاتیح الجنان،ص319وص120] . سالها پیش در مشهد پیرمردی بود بالای صد سال عمر داشت ولی نمازهایش را ایستاده میخواند! همان پیرمرد یک بار سبک را به زور بر میداشت بنابراین قوت عبادت غیر از قوت بدن است. در قدیم پدران ما دو ساعت به اذان برای عبادت در اتاقی خلوت میکردند و یک ساعت بعد از آفتاب از خلوت گاه خود بیرون میآمدند و دنبال کسب و کار میرفتند؛ تاجرهای ما هم این طوری بودند! دعا میخواندند؛ زیارت عاشورا میخواندند و... بعد به محل کسب میرفتند ولی الآن چه.......؟ ! لذا خیر و برکت هم کم شده است.
حلاوت وشیرینی یاد خدا : «وَ اَذِقْنِی فِیهِ حَلاَوَةَ ذِکْرِکَ» ، ياد خدا كردن، لذّت و حلاوتى دارد، امّا براى كسى كه به گنج «معرفت»، دست يافته باشد. «ذكر» بى معرفت، جز تكرار كلماتى بر زبان نيست و اگر كسى خدا را شناخت، به او عشق مى ورزد و دمادم از او ياد مى كند. شناخت، محبت آور است، و محبت و عشق، عاشق و دوستدار را به نام و ياد محبوب، مأنوس و دلگرم مى كند. در این دعا میگوید : خدایا در این ماه رمضان یک درخواست دیگر هم از تو دارم و آن این است که حلاوت و شیرینی یاد خودت را به من بچشانی؛ که اگر این طور شد؛ دعای کمیل خواندن هم مزه پیدا میکند؛ دعای ابوحمزه خواندن هم مزه پیدا میکند؛ دعای افتتاح مزه میکند؛ روزه ماه مبارک رمضان مزه میکند و... بدانیم که عبادت هم مزه دارد. در جای دیگر : إلهي أذِقْني بَردَ عَفوِكَ و حَلاوةَ ذكرِك و شُكرِك؛[ مصباح المتهجّد، 835]محبوب من! خنكي بخشش و شيريني ياد و سپاست را به من بچشان. و در جای دیگر : إلهي أذِقْني حَلاوَةَ عبادَتِك؛ شيريني بندگي ات را به من بچشان. و در جای دیگر : إلهي أذِقني حَلاوَةَ مُناجاتِك؛ شيريني نجواي با تو را به من بچشان. و در جای دیگر : اَللّهُمّ ارزُقنا حلاوةَ الايمان؛[مصباح المتهجّد، 51 و 718] بارالها! شيريني ايمان را روزي ما بگردان. و در جای دیگر : وارزُقني فيه حَلاوةَ ذكرِك؛[ بحار الانوار، ج98، ص22] شيريني يادت را نصيبم ساز. و در جای دیگر : مَتِّعنا بِلَذيذ مُناجاتِك؛ [بحار الانوار، ج94، ص147]با نجوايت كاميابم فرما. و در مناجاة تاسعة: مناجاة المحبّين «از مناجاتهای پانزدهگانه نقل شده از امام سجاد(ع)» است : إِلٰهِى مَنْ ذَا الَّذِى ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً ؟ معبودم، کیست آنکه شیرینی محبّتت را چشید پس بهجای تو دیگری را برگزید؟ [بحار الانوار، ج4، ص148] . در روایت وارد شده است اگر عالمی به علمش عمل نکند کمترین عذابی که خدا برای او در نظر میگیرد این است که حلاوت و شیرینی مناجات با خدا از او گرفته میشود «اِنَّ اَدْنَی مَا اَنَا صَانِعٌ بِهِمْ اَنْ اَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ» [اصول کافی، ج1، ص46] پس دعا و عبادت مزه دارد.
توفیق ادای شکر : «وَ اَوْزِعْنِی فِیهِ لِاَدَاءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ» خدایا به کرمت به من توفیق اداء شکرت را بده. شکر به چه معنا است؟ آیا صرف گفتن «الهی شکر» گفتن است؟ تشکر از خداوند است؟ شکر یعنی اینکه نعمتهایی که خداوند تبارک و تعالی به من داده است را درست و بجا مصرف کنم؛ در مسیر طاعت و بندگیاش استفاده کنیم نه در راه معصیت و نافرمانی. اینکه چشم به نامحرم نگاه نکند شکر چشم است؛ اگر گوش از آواز حرام و غیبت دوری بکند، شکر گوش سالم است؛ زبان هم اگر غیبت نکند شکر زبان کرده ام . شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند. شكر، گام دوّمى است، كه قدم اوّل آن، شناخت نعمت است. شكر، بر نعمت است و تا نعمت را نشناسى، شكر كردن از دل، بر زبان نخواهد آمد. خداوند هزاران نعمتِ آشكار و نهان به ما عطا کرده . به فرموده خدا درسوره ابراهيم، آيه 34: وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «اگر بخواهيد نعمتهاى خداوند را بشماريد، نخواهيد توانست» . و به فرموده خدا در آیه 15 سوره احقاف وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي ۖ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ ...بار خدایا، مرا بر نعمتی که به من و پدر و مادر من عطا فرمودی شکر بیاموز و به کار شایسته ای که رضا و خشنودی تو در آن است موفق دار و فرزندان مرا صالح گردان... آیت الله جوادی : ﴿رَبِّ أَوْزِعْنِي﴾؛ يعني آن توفيق را به من بده، يک؛ مرا از انصراف باز دار، دو؛ چيزي که مايهٴ انصراف من است را از من دور بدار، سه؛ اين مجموع ميشود الهام عملي که از آن به ﴿أَوْزِعْنِي﴾ ياد ميشود . در سوره نمل آیه 19 ... فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ . [سليمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس بگزارم و به كار شايسته اى كه آن را مى پسندى بپردازم و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته ات داخل كن . «أَوْزِعْنِي» به معناى ايجاد علاقه و عشق براى انجام كارى است كه به آن توفيق الهى گويند. أَوْزِعْنِي : فرهنگ واژگان قرآن : مرا وادار کن . پس، شكر نعمتها هم آنگونه كه شايد و بايد، در توان و قدرت ما نيست. سعدى گفته است: از دست و زبان كه برآيد - كز عهده شكرش به در آيد؟ . ما، در نفس نفس مان، مديون خداييم و به قول سعدى، در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شكرى واجب... در گلستان خوانده ايد كه: «هيچ وقت از درد و مصيبتى نناليده بودم، تا اينكه موقعى كفش نداشتم، پا برهنه بودم. زارى وشكوه كردم. به مسجدى رفتم. ديدم كسى پاندارد. گفتم: شكر، كه من اگر كفش ندارم، پا دارم...». بايد توفيق شكرگزارى نعمت ها را هم از خدا بخواهيم، كه اگر قدرتى برشكر بيابيم، اين هم نعمتى است از خدا و بر همين هم شكرى ديگر لازم است. بايد در اقرار و اعترافمان، زبان به ياد نعمتها بگشائيم: «شكر لفظى»، و در عمل، از نعمتهاى خدا، آنگونه كه خواسته اوست، استفاده كرده و هر نعمت را در جاى خودش مورد استفاده قرار دهيم: «شكر عملى»، و شكر عملى مهمتر از شكر لفظى است.
حفظ از گناه وپرده پوشی خداوند : «وَ احْفَظْنِی فِیهِ بِحِفْظِکَ وَ سِتْرِکَ» ای خدایی که از همه کسانی که نظر میکنند، تو بصیرتر هستی؛ ای خدایی که از همه بیناتر هستی به ما توفیق بده که ما در ماه رمضان گناه نکنیم به حفظ خودت و به ستر خودت وَ احْفَظْنِی فِیهِ بِحِفْظِکَ وَ سِتْرِکَ ، خدایا در روز چهارم ماه رمضان من را از گناه حفظ کن و توفیق ترک گناه بده تو ستار العیوب هستی من را حفظم کن تا کسی از گناهان من با خبر نشود. هنگامی که انسان به خداوند توکل نموده و امور خود را به خداوند بسپارد آنگاه است که خداوند او را از تسلط یافتن شیطان بر او حفظ مینماید و هنگامی که انسان از وسوسههای شیطانی محفوظ بماند دیگر گناهی از او سر نخواهد زد و دیگر آن که خداوند ستارالعیوب است یعنی عیوب انسانها را که سرچشمه از خطا و گناهان آنان دارد، میپوشاند مگر اینکه انسان خود پرده دری نموده و بر اثر اصرار بر گناه و خطا، عیوب خود را برای دیگران آشکار سازد، در دعای ابی حمزه ثمالی : وَيدْعوُني اِلي قِلَّةِ الْحَيآءِ سِتْرُكَ عَلَي... و "خدایا" پرده پوشي ات بر من مرا به بي شرمي واداشته ... يا غافِرَ الذَّنْبِ يا قابِلَ التَّوْبِ يا عَظيمَ الْمَنِّ يا قَديمَ الاِحسانِ اَينَ سَتْرُكَ الْجَميلُ ...اي آمرزنده گناه، اي پذيرنده گناه، اي بزرگ نعمت، اي ديرينه احسان، كجاست پردهپوشي زيبايت؟«که گناهان مرا بپوشاند» . در دعای کمیل : «الّلهُمَّ لااجِدُ لِذُنُوبى غافِرا وَ لا لِقَبائِحى ساتِراً وَ لا لَشَىءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلًا غَيْرَكَ» اى خدا! غير از تو براى گناهانم آمرزنده اى و براى اعمال بدم پوشاننده اى و براى تبديل بدى ها به خوبى ها تبديل كننده اى را نيافتم ... عن امیرالمومنین(ع) عن رسولالله(ص): للمومن اثنان و سبعون سترا فاذا اذنب ذنبا انهتک عنه ستر فان تاب رده الله الیه و سبعه معه، فان ابی الا قدّما فیالمعاصی تهتکت عنه استاره، فان تاب [ردها الله الیه] و مع کل ستر منها سبعه استار فان ابی الا قدما قدما فیالمعاصی تهتکت عنه استاره و بقی بلا ستر و اوحی الله تعالی الی ملائکته ان استروا عبدی باجنحتکم...[فان ابی الا قدما قدما فیالمعاصی شکت الملائکه الی ربها و رفعت اجنحتها و قالت] یا رب ان عبدک هذا قد اقدمنا مما یأتی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن قال: فیقولالله تعالی لهم: کفوا اجنحتکم فلو عمل بخطیئه فی سواد اللیل اوفی ضوء النهار او فی مفازه او قعر بحر لاجراهالله تعالی علی السنه الناس فسئلواالله تعالی ان لایهتک استارکم. (نوادر راوندی، ص 97) امیرالمومنین(ع) از قول پیامبر اکرم(ص) نقل میکنند که فرمود: خدای متعال برای مومن 72 پوشش قرار داده است؛ وقتی یک گناه انجام داد، یکی از پوششها دریده میشود؛ اگر توبه کرد، خدا آن پرده را ترمیم و هفت پرده به آن اضافه میکند. اما اگر کسی توبه نکرد و قدم به قدم به سمت معاصی پیش رفت، پردههای او به تدریج دریده میشود؛ اگر باز هم در وسط راه توبه کرد، خدای متعال آن پردهها را به اضافه هفت پرده ترمیم میکند، اما اگر باز راه نافرمانی را پیش گیرد، در این صورت بدون پرده میماند. آنگاه خدای متعال به فرشتگان دستور میدهد که بنده مرا با بال و پر خود بپوشانید... و اگر به عصیان خود ادامه دهد، فرشتگان به درگاه الهی شکایت میکنند و پروبال خویش را کنار میگیرند و میگویند: پروردگارا! این بنده تو به خاطر گناهان آشکار و پنهان خود، ما را آزرده و ناراحت کرده است! آنگاه خداوند متعال به فرشتگان میگوید: پروبال خویش را از او برگیرید. از این پس اگر او در شب تاریک یا روز روشن و یا در بیابان و عمق دریا مرتکب گناه بشود، خداوند گناهان او را بر زبان مردم جاری میکند. بنابراین از خداوند متعال بخواهید که پرده آبروی شما را پاره نکند. أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ عَمِلَ سَیئَةً أُجِّلَ فـِیهَا سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَی الْقَیومُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تُکْتَبْ عَلَیهِ.( كافی، ج 2 ،ص 437، روایة2)؛ امام صادق علیه السلام فرموند: هر کس گناهى کند هفت ساعت از روز درباره آنها به او مهلت دهند پس اگر سه بار گفت: «استغفر اللّه لذى لا اله الا هو الحى القیوم» آن گناه بر او نوشته نشود. أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ فـَإِنِ اسـْتـَغـْفـَرَ اللَّهَ لَمْ یـُکـْتـَبْ عـَلَیـْهِ شـَیءٌ وَ إِنْ مـَضَتِ السَّاعَاتُ وَ لَمْ یسْتَغْفِرْ کـُتِبَتْ عَلَیهِ سَیئَةٌ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَیذَکَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِینَ سَنَةً حَتَّى یسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَیغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ الْکَافِرَ لَینْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ.( كافی، ج 2 ، ص 437، روایة3) امام صادق علیه السلام فرموند: بنده مؤمن چون گناه کند خداوند او را هفت ساعت مـهـلت دهـد، پـس اگـر از خـدا آمـرزش خـواست چیزى بر او نوشته نشود و اگر این ساعت ها گـذشـت و آمـرزش نـخـواسـت گـنـاه نـوشـتـه شـود، و هـمـانـا مـؤ مـن پـس از بیست سال بیاد گناهش افتد تا از خدا آمرزش خواهد و خدا گناهش را بیامرزد، و کافر همان ساعت آنرا فراموش کند. أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یذْنِبُ ذَنْباً إِلَّا أَجَّلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ هُوَ تَابَ لَمْ یکْتَبْ عَلَیهِ شَیءٌ وَ إِنْ هُوَ لَمْ یفْعَلْ کـَتـَبَ اللَّهُ عـَلَیـْهِ سـَیئَةً فَأَتَاهُ عَبَّادٌ الْبَصْرِی فَقَالَ لَهُ بَلَغَنَا أَنَّکَ قُلْتَ مَا مِنْ عَبْدٍ یـُذْنـِبُ ذَنـْبـاً إِلَّا أَجَّلَهُ اللَّهُ عـَزَّ وَ جـَلَّ سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَقَالَ لَیسَ هَکَذَا قُلْتُ وَ لَکِنِّی قُلْتُ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ وَ کَذَلِکَ کَانَ قَوْلِی.( كافی، ج 2 ،ص 439، روایة9) حضرت صادق علیه السلام که فرموند: هیچ مؤمنى نیست که گناهى را مرتکب شود جز اینکه خداى عزوجل هفت ساعت از روز باو مهلت دهد، پس اگر (در ایـن مـدت) توبه کرد چیزى بر او نوشته نشود، و اگر توبه نکرد، خداوند یک گناه بـر او بـنـویـسـد، پـس عباد بصرى نزد آنحضرت آمد و گفت: بما رسید که شما فرموده اید: هیچ بنده اى نیست که گناهى کند جز اینکه خداوند هفت ساعت از روز مهلتش دهد؟ فرمود: من چنین نگفتم بلکه من گفتم هیچ مؤمنى نیست و چنین بوده است گفته من. امام صادق(ع) فرمودند: « هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه صورتی مثالی در عرش دارد وقتی شخص مشغول رکوع وسجود و مانند آن مش شود صورت مثالی او نیز در عرش مشغول همان اعمال می شود و در این هنگام ملائک او را در عرش می بینند و بر او صلوات می فرستند و استغفار می کنند و زمانی که بنده مؤمن مشغول گناه می شود، خدا بر صورت مثالی او پوششی می افکند تا ملائک مطلع نشوند و این است تأویل « یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح»(بحارالانوار، ج54 ص354) . در روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده است: «از خدا خواستم که حساب امت مرا به من واگذارد تا پیش امتهاى دیگر رسوا نشود، پس خداى عز و جل به من وحى کرد، اى محمد نه، بلکه من حسابشان را میرسم و اگر گناهى از آنها سر زده از تو پوشیده مىدارم که پیش تو نیز رسوا نشود».[ نهج الفصاحة] . «إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَ ذُنُوباً فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَى»؛[ قبال الأعمال، ج 2، ص 686] ای خدایی که در دنیا گناهان مرا پوشاندی، من به پوشاندن آنها در آخرت محتاجترم. «وَ اغْفِرْ لِی مَا خَفِیَ عَلَى الآدَمِیِّینَ مِنْ عَمَلِی وَ أَدِمْ لِی مَا بِهِ سَتَرْتَنِی»؛[ مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 593] خدایا گناهان مرا که بر بندگانت مخفی است، ببخش و آنچه را پوشاندی همچنان از دیگران مخفی نگهدار. پس در این روز از خداوندی که بیناترین بینایان است و بر اعمال ما نظارت دارد میخواهیم که ما را از انجام گناهان و پرده دری گناهان محفوظ بدارد.
خداوند اَبْصَرَ النَّاظِرِین است : یَا اَبْصَرَ النَّاظِرِین ، ای خدایی که از همه کسانی که نظر میکنند، تو بصیرتر هستی؛ ای خدایی که از همه بیناتر هستی به ما توفیق بده که ما در ماه رمضان گناه نکنیم به حفظ خودت و به ستر خودت.
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.htm
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.pdf
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoa.apk
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان ، سی روز سی دعا
ادامه مطلب را ببينيد
#دعای روز سوم ماه رمضان
اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِیهَ، وَ بَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِیهِ، وَ اجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ، بِجُودِکَ یَا اَجْوَدَ الْاَجْوَدِین. خدایا در این ماه مرا ذهن وحافظه خوب و تیزهوشی و هُشیاری و بیداری نصیب فرما، و از سفاهت وتزویر و بی خردی و جهالت و کار باطل و اشتباه دور گردان، و از هر خیر و خوبی ونیکی که بر بندگان خوبت نازل میکنی بهره ای نصیب من فرما، به حق جود و کرمت، ای جود و بخشش دارترین عالم.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: داشتن ذهن وحافظه خوب و تیزهوشی وهُشیاری وبیداری وآگاهی، 2: دورشدن از سفاهت وتزوير و بی خردی و جهالت و کار باطل و اشتباه، 3: بهره بردن از خیر و خوبی و نيكى، 4: جود و بخشش بی حدومرز خداوند .
هوشیاری و داشتن حافظه قوی : «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِیهَ» خدایا در این ماه رمضان روزی کن که من هوشیار بشوم و حافظه«قوی» پیدا کنم . «ذهن» و «تنبيه»، دو نعمت گرانقدر و پربركت است كه در اين دعا از خدا مى خواهيم. اگر اين دو نباشد، ديگر كدام آينده نگرى و روشن بينى و «خودآگاهى» و توجّه و بصيرت پيدا مى شود كه دستگير انسان باشد؟ اگر از خداوند، اين دو مشعل روشنگر و راهگشا را مى طلبيم، بايد از هرچه كه خرد را تيره و جان را آلوده مى كند و از هرچه غفلت آور است خود را دور بكشيم، تا چراغ ذهن و مشعل تنبّه، بتواند راه را بنماياند. وگرنه... «اِنارةُ العقلِ مَكسُوفٌ بِطَوعِ هَوى». هواپرستى، فروغ خرد را مى پوشاند و خورشيد عقل را در كسوف كلّى قرار مى دهد...
ذهن : لغتنامه دهخدا : ذهن . [ ذِ ] (ع اِ) فهم . دانست . عقل . دریافت . (منتهی الارب ). هوش . (قاضیخان بدر محمد دهار). خرد. زیرکی . فهم . (منتهی الارب ). تیزی خاطر. (منتهی الارب ). یاد و هوش . قوت درک . قوه ٔ مستعده ٔ اکتساب حدود و آراء. فهمیدگی . (غیاث ). قدرت مدرکه . (غیاث ). زکن . (زوزنی ). ذکاء.یاد. حفظ. یادداشتن . یادداشت قلب . (منتهی الارب ). روع . ج ، اذهان . ذهن : فرهنگ فارسی معین : (ذِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فهم ، دریافت . 2 - حافظه ، یاد. 3 - هوش ، خرد. ج . اذهان . 4 - باطن ، درون . ذهن : فرهنگ فارسی عمید : (اسم) [عربی، جمع: اذهان] zehn ۱. فهم؛ دریافت.۲. یاد.۳. قوۀ باطنی که مطالب را به یاد نگه میدارد؛ هوش. ذهن(به عربی: عقل)، مجموعه ای از تواناییهای فکری است که شامل هوشیاری، تصورات، ادراک، تفکر، قضاوت، زبان و حافظه میشود و معمولاً آن را وجود توانایی هوشیار بودن و اندیشه تعریف میکنند. ذهن دربرگیرنده قدرت تصور، تشخیص و قدردانی است و مسئولیت پردازش احساسات و عواطف را برعهده دارد که منجر به عملکرد و نوع رفتار افراد میشود.
تنبیه : تنبیه : لغتنامه دهخدا : تنبیه . [ تَم ْ ] (ع مص ) بیاگاهانیدن و بیدار کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بیدار گردانیدن و واقف کردن برچیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیدار نمودن و آگاهانیدن . (آنندراج ). آگاه و هوشیار کردن . (غیاث اللغات... تنبیه : فرهنگ فارسی معین : (تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آگاه کردن . 2 - مجازات کردن . تنبیه : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی] [مجاز] tanbih ۱. هوشیار ساختن؛ آگاه کردن کسی بر امری.۲. مجازاتی به منظور اصلاح و تربیت.
علت ضعیفی حافظه : یکی از نعمتهای بزرگ خدا ذهن است در این دعا از خدا درخواست ذهن و حافظه میکنیم، اگر میبینید حافظه ضعیف است و حافظه درست و حسابی نداریم علت آن گناه است؛ به نامحرم که نگاه کنی حافظه میرود. شخصی به دانشمندی مراجعه میکند و میگوید؛ من حافظه ندارم آن دانشمند گفت: گناه نکن و علت آن را هم ذکر کرد و گفت: علم یک نوع فضیلت و برتری است و خدا این برتری را به شخص گنهکار نمیدهد لذا کسی که اهل گناه است مجتهد و ملا نمیشود و اگر بخواهد ملا بشود و به درد مردم بخورد باید حافظه داشته باشد و لازمه آن ترک گناه است. مرحوم آیتالله بروجردی گاهی در درس شعرهای سیوطی میخواندند؛ با این که حدود هفتاد الی هشتاد سال از زمانی که سیوطی میخواندند و مجتهد شده بودند فاصله بود، ولی به علت دوری از گناه از حافظه بسیاری قوی برخوردار بودند.
دعایی برای تقویت حافظه : خدایا در این روز مرا از کارهای باطل و سفیهانه دور گردان؛ غیبت نکنم، دروغ نگویم و.. سفاهت به معنای؛ کار بی خردانه و بچگانه است پس از خدا؛ حافظه بخواهیم و ترک گناه کنیم؛ این دعا را هم بعد از هر نماز بخوانید: عَنِ النَّبِیِّ (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) قَالَ لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) اِذَا اَرَدْتَ اَنْ تَحْفَظَ کُلَّمَا تَسْمَعُ وَ تَقْرَاُ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ وَ هُوَ «سُبْحَانَ مَنْ لَا یَعْتَدِی عَلَی اَهْلِ مَمْلَکَتِهِ سُبْحَانَ مَنْ لَا یَاْخُذُ اَهْلَ الْاَرْضِ بِاَلْوَانِ الْعَذَابِ سُبْحَانَ الرَّءُوفِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِی فِی قَلْبِی نُوراً وَ بَصَراً وَ فَهْماً وَ عِلْماً اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) در این حدیث خطاب به امیرالمومنین علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) میفرمایند: ای علی؛ اگر میخواهی که هر چیزی را که میشنوی و مطالعه و قرائت میکنی بخاطر بسپاری بعد از هر نماز این دعا را بخوان «سبحان من لا یعتدی...» [مستدرک الوسائل، ج5، ص78] که باعث تقویت حافظه میشود؛ قرآن حفظ کنید؛ حافظه زیاد میشود؛ خواندن آیت الکرسی حافظه را زیاد میکند و...
سفاهت و تمویه : «وَ بَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِیهِ» . خدایا در این ماه مرا از سفاهت و تمویه دور کن، سفاهت درست مقابل ذهن و آگاهی است؛ سفیه کسی است که حقیقت را نمیفهمد و گاهی سفاهت در مقابل رشد به کار میرود؛ رشد یعنی رو به تکامل بودن و لازمه رشد درک حقیقت است پس سفاهت به معنی نفهمی و جهالت است، اما کلمه تمویه به معنای ظاهر سازی کردن و حقیقت را به گونه دیگری جلوه دادن است، در حقیقت تمویه در مقابل تنبیه است در تنبیه شخص، آگاه نسبت به حقیقت شی است. اما در تمویه، با یک ظاهر سازی؛ خلاف حقیقت را در ذهن خود جای داده است، بشر برای سعادت خود باید هم حقایق را بفهمد و هم مراقب باشد که امر غیر واقعی به جای امر واقعی در ذهنش ننشیند.
سفاهة : لغتنامه دهخدا : سفاهة. [ س َ هََ ] (ع مص ) نادان و تنگ خرد شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به سفاهت شود. سفاهت : لغتنامه دهخدا : سفاهت . [ س َ هََ ] (ع اِمص ) فرومایگی و بیخبری و سبکی عقل . (غیاث ). کم عقل شدن و فرومایگی و بیخردی و سبکی عقل . (آنندراج ). سفاهت : فرهنگ فارسی معین : (س هَ) [ ع . سفاهة ] 1 - (مص ل .)بی - خردی کردن . 2 - (اِمص .) بی خردی . سفاهت : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی: سفاهة] se(a)fāhat نادانی؛ بیخردی؛ کمعقلی. سَفَاهَةٌ : فرهنگ واژگان قرآن : کم عقلي و نداشتن رأي ثابت( از کلمه سفه به معناي خفت نفسي است که از کمي عقل ناشي ميشود )
تمویه : تمویه : لغتنامه دهخدا : تمویه . [ ت َم ْ ] (ع مص ) خبردادن خلاف آنچه پرسند او را از آن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).خبر دادن کسی را خلاف آنچه پرسند و تزویر و تلبیس کردن او را چنانکه گویی خبر را تر و تازه و با آب کرده است . (از اقرب الموارد) : تمویه و تزویر آنها مرا در... تمویه کردن : لغتنامه دهخدا : تمویه کردن . [ ت َ م ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تلبیس کردن . تزویر کردن . خلاف حقیقت آشکار کردن . حقی را باطل یا باطلی را حق جلوه دادن : و ایزد عز ذکره مرا از تمویهی و تلبیسی کردن مستغنی کرده است تا این غایت براندم و آنچه خواهم راند برهان روشن با خویشتن د... تمویه : فرهنگ فارسی معین : (تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - زراندود کردن . 2 - دروغی را حق جلوه دادن . تمویه : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamvih ۱. زراندود کردن؛ آبطلا دادن.۲. [مجاز] امری یا خبری را خلاف آنچه هست نمایاندن؛ باطل و غلطی را به لباس حق و درست جلوه دادن؛ تلبیس؛ تزویر.
خواستن سهمى از هر نيكى : «وَاجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ» مؤمن، در هرچه هم قناعت كند، در «طلب خير»، آن هم از سرچشمه خير و منبع فيض (اللّه ) قانع نيست و مى خواهد كه در هر خيرى كه خدا نازل مى كند، بهره و نصيبى داشته باشد. اين خواسته، وسعت نظر و همت بلندِ «دعاخوان» را مى رساند. وقتى طرف خواسته ما، خداوند است، كه درياى جود و بخشش است، بزرگى او اقتضاى آن را دارد كه حاجت بزرگ نيز از او بطلبيم. در زير اين آسمان، دستهاى بسيارى به طلب، به درگاه خدا بلند است. زير سپهر، دستِ دعا موج مى زند...(صائب) و خيلى ها، به خواسته هايشان مى رسند و با دعا، از آستان الهى، رحمت و خير را فرود مى آورند. شركت در همه اين خير و بركت ها و سهم و بهره داشتن در همه اين تفضّل ها كم چيزى نيست! چه دعايى زيبا و پربارى! راستى كه «خواستن» را هم بايد از اولياء خدا آموخت. خدايا... از هر خيرى كه در اين روز نازل مى كنى، مرا نيز بهره مند ساز!...
درخواست خیر از خدا : «وَاجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ» همه خیرها در این فراز است، خدایا نصیب و بهره ای از هر خیری که در این ماه نازل میکنی روزیم فرما؛ ماه رمضان، ماه نزول جمیع خیرات است، میهمانی خدایی است که اکرم الاکرمین است و در حقیقت کریمی جز او نداریم، آنگاه از چنین کریمی درخواست میکنیم که هر خیری که در این ماه داری روزی ما بفرما این درخواست بسیار مهمی است. خوشا به حال کسانی که با روزهداری کامل در اخلاق و رفتار به این دعا مترنم هستند و از خداوند چنین خیری را میخواهند و خدا هم با کرم خویش به ایشان لطف میکند، مهم این است شخصی که دعا را میخواند، متوجه این مطلب باشد، این دعا چقدر توسعه دارد. وَ اجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ؛ دعا کننده در این عبارت، انواع خیرات را درخواست میکند، سئوال میکنیم، انواع خیرات را برای کجا میخواهد؟ در این دنیا، یا در آخرت و یا در عالم برزخ؟ دایره این دعا وسیع است و همه عوالم وجودی را در بر دارد، حتی در زندگی شخصی و اجتماعی خویش خیراتی متصور است که از خدا میخواهیم که ما را از همه این خیرات بهرهمند گرداند.
معنا و مقام جود : «بِجُودِکَ یَا اَجْوَدَ الْاَجْوَدِین» . خدایا متوسل میشوم به مقام جوادی تو. جود به بخشش رایگان بدون توقع عوض، اطلاق میگردد، خداوند جواد است و در مقابل همه نعمتهایی که داده است از ما مطالبه ای ندارد، اما این که او را اجود الاجودین میخوانیم، به دلیل این است که گاهی کثرات را میبینیم و گاهی توجهمان به واحد من جمیع الجهات است، تمام نعمتها و از جمله جود از ذات احدیت سرچشمه گرفته است، بنابراین یک جواد بیش نداریم و هو الله و او خداست. هر گاه که یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بردارد ایزد تعالی در وی نظر نکند بازش بخواند باز (دیگربار) اعراض کند بازش به تضرّع و زاری بخواند (باز اعراض فرماید، بار دیگرش به زاری بخواند) حق سبحانه و تعالی فرماید : یا ملائکتی قَد استَحْیَیتُ مِن عبدی و لَیس لَهُ غیری فَقد غَفَرت لَهُ . دعوتش را اجابت کردم و حاجتش بر آوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده (دعوتش اجابت کردم و اومیدش برآوردم که از بسیاری دعا) همی شرم دارم. بنابر روایتی از امام موسی کاظم علیهالسلام، مراد از جود برای مخلوق غیر از جود خالق است. جودی که از مخلوق سر میزند عبارت است از ادای واجبات مالی (مانند زکات) که خدا بر بندگان فرض کرده است، اما خالق همواره جواد است خواه عطا کند و خواه امتناع ورزد؛ زیرا آنچه را او میدهد یا از دادن آن امتناع میورزد، از آنِ مخلوق نیست. [وسائل الشیعه، ج4، ص39]
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.htm
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.pdf
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoa.apk
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان ، سی روز سی دعا
ادامه مطلب را ببينيد
#دعای روز دوم ماه رمضان
اَللّهمّ قَرّبْنی فیهِ اِلی مَرْضاتِکَ، وَجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِکَ و نَقِماتِکَ، وَ وَفّقْنی فیهِ لِقرآئةِ آیاتِکَ، بِرحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین . خدایا مرا در این ماه به آنچه مورد رضایت و خُشنوی تو است نزدیک کن، و از کارهایی که موجب ناراحتی و خشم و غضب و عقوبت تو است دور بدار، و برای خواندن آیات قرآنت به من توفیق بده، به حق رحمتت ای مهربانترین مهربانان.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: موجبات رضایت وخُشنودی پروردگار، 2: موجبات خشم و غضب و عقوبت پروردگار، 3: قرائت آیات پروردگار و قرآن مجید، 4: رحمت رحمانی و رحیمی و اَرْحَمَ الرّاحِمین بودن خدامند .
رضای خداوند : «اللهمّ قَرّبْنی فیهِ الی مَرْضاتِک»؛ «خدایا مرا نزدیک کن به آنچه مورد رضای تو است.» . یعنی خداوندا به آن اعمالی که مایه رضای تو است مرا نزدیک کن. مقام رضا مقام بالایی است که بندگان خالص خدا به آن میرسند و هر کسی لیاقت دست یابی به این مقام را ندارد. در پایان سوره مبارکه فجر که به سوره امام حسین (علیهالسّلام) مشهور است سخن از مقام رضا صحبت شده است، میفرماید: «یا اَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی اِلی رَبِّک راضِیةً مَرْضِیةً فَادْخُلی فی عِبادی وَ ادْخُلی جَنَّتی» [فجر، آیه 27-30] ای نفس آرام گرفته به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که تو از او راضی هستی و او از تو راضی، پس داخل بندگان من شو، و وارد بهشت من شو. حالات سیدالشهدا (علیهالسّلام) در روز عاشورا تجلّی مقام رضا است؛ حضرت در لحظات آخر تجلّی صبر و رضای خود را در قالب مناجات نشان داده است که از درک آن عاجزیم، آن کلمات و عبارات در حالی صادر شده است که خود غرق در خون بر روی زمین افتاده و در حالی است که او عزیزترین افراد خویش در مقابل چشمانش پَرپَر شده و خاندانش در آستانه اسارت قرار گرفته اند. در فراز اول دعای این روز از خداوند میخواهیم که ما را به آنچه مورد رضای اوست نزدیک سازد؛ گامی برداریم وکاری انجام دهیم که مورد رضایت و خوشنودی او باشد؛ چون اعمال ما بر دو دسته است: دسته اول: کارهایی که ما را به خدا نزدیک میکند، دسته دوم: کارهایی که ما را از خدا دور میکند، در این فراز از دعا از خدا میخواهیم اعمال و کارهای ما را جزء اعمال دسته اول قرار دهد. اولین تقاضای روزه دار باتقوا (پرهیزگار) رضایت پروردگار است. آن گونه که از قرآن استفاده میشود، نعمتهای جاودان بهشت برای مؤمنان آماده شده، ولی بالاترین نعمت برای این مؤمنان، رضایت خداوند است. «وعد الله المومنین والمومنات جنات تجری من تحتها الانهارخالدین فیها ومساکن طیبة فی جنات عدن و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم؛ [توبه، آیه 72] .
مرضات : لغتنامه دهخدا : مرضات .[ م َ ] (ع اِمص ) مرضاة. رضا. خشنودی . خشنود شدن . ورجوع به مرضاة شود : و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اﷲ و اﷲ رؤوف بالعباد. (قرآن 207/2). مرضات : فرهنگ فارسی معین : (مَ) [ ع . مرضاة ] (مص ل .) از کسی خوشنود بودن . مرضات : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی: مرضاة] [قدیمی] marzāt ۱. از کسی خشنود بودن.۲. خشنودی. مَرْضَاتِ : فرهنگ واژگان قرآن : خوشنودیها - رضایتمندیها (آنچه موجب خشنودی و رضایت می شود).
نشانه رضایت خدا : امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) فرمودند: «نشانه رضایت خداوند از بنده، رضایت بنده به تمام مقدرات خداوند است (چه آن مقدرات خوش آیند، و چه ناخوشایند باشند)». چگونه بدانیم خدا از ما راضی است؟! در دعای امروز از خداوند میخواهیم در ماه رمضان کاری کند که به رضایت و خشنودی او نزدیک بشویم؛ در روایت وارد شده، اگر میخواهی بدانی خدا از تو راضی است، ببین که تو از خدا راضی هستی یا نه؟! بعضیها از خدا راضی نیستند و به درگاه الهی گله میکنند که خدایا چرا همه دارند و من ندارم؟! یا چرا همه سالم اند و من مریضم؟! نباید این طور حالتی داشت بلکه باید در هر حالتی که هستی از خدا راضی باشی. پس اگر میخواهی بدانی خدا از تو راضی است یا نه؛ به دلت مراجعه کن، ببین در زندگی از خدا راضی هستی؟ اگر راضی هستی بدان که خدا هم از تو راضی است و اگر در گوشه دلت از خدا ناراضی هستی؛ متوجه باش که خدا هم از تو ناراضی است. تعجب خداوند از سه گروه : خداوند از سه گروه تعجب میکند . در روایت آمده است که خدای تبارک و تعالی از سه گروه تعجب میکند! 1. کسی که نماز میخواند و میداند مقابل چه خدایی ایستاده است، ولی در نماز حضور قلب ندارد و حواسش به نماز نیست. بزرگی میگفت: ما باید از نماز خواندنمان هم استغفارکنیم. عاصیان از گناه توبه کنند، عارفان از عبادت استغفار کنند. [حکایت دوم گلستان سعدی] . 2. کسی که عمری است روزی خدا را میخورد و غصه روزی فردا را دارد. 3. کسی که میخندد در حالی که نمیداند خدا از او راضی هست یا نه!
مصادیق رضا و سخط الهی : اینک به بیان مختصر چند نمونه، از مصادیق رضا و سخط الهی در روایات میپردازیم: امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: «خشنودی خداوند بلند مرتبه در اطاعت از امام، پس از کسب معرفت اوست». [الکافی، ج1، ص185] . در حدیث دیگری نیز امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) فرمودند: «نشانه رضایت خداوند از بنده، رضایت بنده به تمام مقدرات خداوند است (چه آن مقدرات خوش آیند، و چه ناخوشایند باشند)». [غررالحکم، ص104] .پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «رضایت خدا در رضایت پدر و مادر و خشم خداوند در خشم آنهاست» [مستدرک الوسائل،ج15، ص176]
خشم و سخط ونقمت : «وجَنّبْنی فیهِ من سَخَطِک و نَقماتِک» سخط در مقابل رضا است و نقمت به معنای غضب است. معنای این فراز از دعا آن است که «خدایا! از کارهایی که موجب ناراحتی و خشم و غضب توست، من را دور بدار.» خدایا کاری نکنم که در ماه رمضان از من ناراضی باشی.
سخط : لغتنامه دهخدا : سخط. [ س َ خ َ ] (ع مص ) غضب گرفتن . (اقرب الموارد). راضی نشدن . ضد رضا : ابونعیم مدتی بس دراز است در این سخط بماند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 418). خشم گرفتن و ناخشنود شدن . ضد رضا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) . سخط : فرهنگ فارسی معین : (سَ خَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - خشم گرفتن . 2 - کراهت داشتن . سخط : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] saxat ۱. خشم گرفتن بر کسی.۲. ناخوش داشتن چیزی. خشم؛ غضب.۲. ناخشنودی. سَخَطٍ : فرهنگ واژگان قرآن : خشم (مخالف رضايت).
نقمات : لغتنامه دهخدا : نقمات . [ ن َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ نقمة. رجوع به نقمة شود. نقمة : لغتنامه دهخدا : نقمة. [ ن َ / ن ِ م َ / ن َ ق ِ م َ ] (ع اِمص ، اِ) کینه کشی و پاداش و عقوبت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عقوبت و کینه . (دهار) (از متن اللغة). ضد نعمت . (یادداشت مؤلف ). اسم است انتقام را. (از اقرب الموارد). نقمت : فرهنگ فارسی معین : (نِ مَ) [ ع . نقمة ] (اِمص .) عقوبت ، عذاب . نقمت : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی: نِقمَة، جمع: نِقَم و نَقِمات] [قدیمی] na(e)qmat ۱. کینهکشی.۲. عذاب؛ عقوبت؛ پاداش بد.۳. رنج و سختی.
تلاوت قرآن کریم : «و وفّقْنی فیهِ لقرآئةِ آیاتِک برحْمَتِک یا ارْحَمَ الرّاحِمین»؛ «و برای خواندن آیات قرآنت به من توفیق ده، به حق رحمتتای مهربانترین مهربانان!» . ماه مبارک رمضان ماه قرآن و بهار تلاوت قرآن است. حضرت زین العابدین (علیهالسّلام) در ماه مبارک رمضان چهل بار ختم قرآن میکردند. یعنی هر روز یک ختم کامل به علاوه یک مقدار اضافهتر. امام خمینی نیز با توجه به این که بار بسیار سنگین رهبری انقلاب و مرجعیت دینی را بر دوش داشتند، با توجه به کهولت سن و کسالتی که داشتند، ولی با این همه مقید بودند که در ماه مبارک رمضان، روزی ده جزء از قرآن را تلاوت میکردند و تمام جلسات سخنرانی خود را تعطیل میکردند. ماه رمضان ماه نزول قرآن در مهمترین شب آن یعنی شب قدر است، تلاوت قرآن در ماه مبارک رمضان جلوه خاصی دارد وبسیار با اهمیت است چنان که در این فراز از دعا از خداوند میخواهیم توفیق تلاوت در ماه مبارک را داشته باشیم. کفعمی در ثواب این دعا نقل کرده است: «کسی که این دعا را بخواند، خدای تبارک و تعالی به ازای هر گام او یک سال عبادتی که روزهای آن را روزه باشد و شبهای آن را به عبادت گذرانده باشد عطا میکند.» اینها همه تفضّل خداوندی است که راه میان بر برای بندگان خویش مینمایاند، و آنان را برای پیمودن این راه تشویق و ترغیب میسازد، این گونه تشویقها برای بیان لزوم ایجاد ظرفیت و فراهم آوری زمینه برخورداری انسان از نعمتهای ویژهای است که در این ماه وجود دارد.
قرائة : لغتنامه دهخدا : قرائة. [ ق ِ ءَ ] (ع مص ) خواندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خواندن قرآن . (منتهی الارب ). تهانوی گوید: قرائت علمی است که در آن از صورتهای نظم کلام خدای تعالی از جهت وجوه اختلافات متواتره بحث میکند و مبادی آن مقدمات تواتری است . قرائت نیز از ... قرائت : فرهنگ فارسی معین : (قَ ئَ) [ ع . قرائة ] (مص م .) خواندن کتاب و غیره . قرائت : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی: قِراءة] qe(a)rā'at ۱. خواندن چیزی با صدای بلند: قرائت متن بیانیه به پایان رسید.۲. تٲویل؛ تفسیر از دین.۳. علم به درست خواندن قرآن کریم. نَّقْرَؤُهُ : فرهنگ واژگان قرآن : آن را قرائت کنيم - آن را بخوانيم . قَرَأْتَ : فرهنگ واژگان قرآن : خواندي (معناي اصلي آن جمع کردن است ، اما نه هر جمعي ، بلکه جمعي که دگرگونگي و تفرقه به دنبال داشته باشد و به همين دليل جمع کردن حروف ، و سپس بيرون ريختن آن براي خواندن را هم قرائت ناميده اند ) . قَرَأْنَاهُ : فرهنگ واژگان قرآن : آن را خوانديم (معناي اصلي آن جمع کردن است ، اما نه هر جمعي ، بلکه جمعي که دگرگونگي و تفرقه به دنبال داشته باشد و به همين دليل جمع کردن حروف ، و سپس بيرون ريختن آن براي خواندن را هم قرائت ناميده اند ) . قَرَأَهُ : فرهنگ واژگان قرآن : آن را خواند (معناي اصلي آن جمع کردن است ، اما نه هر جمعي ، بلکه جمعي که دگرگونگي و تفرقه به دنبال داشته باشد و به همين دليل جمع کردن حروف ، و سپس بيرون ريختن آن براي خواندن را هم قرائت ناميده اند)
تلاوت : لغتنامه دهخدا : تلاوت . [ ت ِ وَ] (ع مص ) تلاوة. خواندن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خواندن قرآن و جز آن . (آنندراج ). خواندن با قرائت و اندیشه و تأمل . (ناظم الاطباء) : اگر خدای جهان را سمیع می دانی مکن بلند برای خدا تلاوت را. صائب (از آنندراج ).رجوع به ت... تلاوت : فرهنگ فارسی معین : (تَ وَ) [ ع . ] (مص م .) خواندن ، قرائت کردن . تلاوت : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی: تلاوة] ta(e)lāvat ۱. قرائت قرآن.۲. خواندن کتاب. أَتْلُوَ: فرهنگ واژگان قرآن : که تلاوت کنم : تالِيَاتِ : فرهنگ واژگان قرآن : تلاوت کنندگان . ﭐتْلُ : فرهنگ واژگان قرآن : بخوان -تلاوت کن : نَتْلُواْ ک فرهنگ واژگان قرآن : می خوانیم - تلاوت می کنیم (تلاوت همانطور که برخواندن الفاظ اطلاق ميشود ، بر القاء معاني آن الفاظ نيز اطلاق ميگردد) . نَتْلُوهُ : فرهنگ واژگان قرآن : آن را می خوانیم - آن را تلاوت می کنیم (تلاوت همانطور که برخواندن الفاظ اطلاق ميشود ، بر القاء معاني آن الفاظ نيز اطلاق ميگردد) . نَتْلُوهَا : فرهنگ واژگان قرآن : آن را می خوانیم - آن را تلاوت می کنیم (تلاوت همانطور که برخواندن الفاظ اطلاق ميشود ، بر القاء معاني آن الفاظ نيز اطلاق ميگردد).
فواید و ثواب تلاوت قرآن : در قرآن کریم و روایات ماثوره و سیره اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) مطالب فراوانی در آثار، فواید و ثواب تلاوت قرآن و آداب آن ذکر شده است که به نمونههایی از آن میپردازیم: قرآن میفرماید: «فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ؛ [مزمل، آیه 20] هر چه میتوانید قرآن تلاوت کنید.» «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا؛ [مزمل، آیه 4] قرآن را آرام و شمرده و با دقت و تامل بخوان.» «فَاِذَا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ؛ [نحل، آیه 89] هر گاه قرآن تلاوت کردی، پس از شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر.» . ماه رمضان ماه قرآن است و باید قرآن خواند؛ اگر کسی میخواهد زنگار دلش پاک بشود، باید موقع سحر قرآن بخواند. دل ما با گناه زنگ میزند برای پاک شدن زنگ دل چند کار را باید انجام داد: یکی اینکه در سحرها قرآن بخوانیم [ارشاد القلوب، ترجمه رضایی، ج1، ص191] . امام صادق عليه السلام فرموده است: «قرآن، عهد خـدا با خلق است و سزاوار است كـه هـر مسلمان، به اين « عهدنامه » نـگاه كنـد و هر روز مقدارى (50 آيه) ازآنرا بخواند.»[القرآنُ عهدُاللّه الى خلقه، فقد ينبغى لِلمرء المسلمِ اَنْ يَنْظُرَ فى عهدِه و اَنْ يقرءَ منه فى كلّ يومٍ خمسين آيةً. جامع الاخبار، ج 1، ص 335].
بِرحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین . به حق رحمت ومهربانیت ای مهربانترین مهربانان.
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.htm
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.pdf
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoa.apk
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان ، سی روز سی دعا
ادامه مطلب را ببينيد
#دعای روز اول ماه رمضان
اَللّهُمَّ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ، وَ قِیامِی فیهِ قیامَ القائِمینَ، وَ نَبّهْنی فیهِ عن نَومَةِ الغافِلینَ، وَ هَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ، وَاعْفُ عنّی، یا عافیاً عنِ المجْرمینَ. خداوندا ! روزه گرفتن مرا در این ماه چون روزه یِ روزه داران قرار بده، و سحرخیزی و شب زنده داری مرا چون سحرخیزی و شب زنده داری سحرخیزان و شب زنده داران قرار بده، و مرا از خواب گران غفلت و بی خبری بیدارکن، وجرم و گناه مرا برمن ببخش ای معبود جهانیان، و مراعفوکن ای عفوکننده گناه گنهکاران.
دراين دعاچندنکته وجوددارد، 1: انواع روزه و چگونگی روزه گرفتن. 2: سحرخیزی وشب زنده داری، 3: بیدار شدن از خواب گران غفلت و بی خبری، 3: بخشش جرم وخطای بنده توسط خداوند، 4: عفو و گذشت و بخشش خداوند .
روزه گرفتن : اَللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ . خدایا روزه مرا روزه صائمین قرار بده ؛ چه بسيارند روزه دارانى كه از روزه، جز «گرسنگى و عطش»، دستاوردى ندارند... [پيامبر خدا : ما اَقَلَّ الصُوّام و اكثَرَ الجُوّاعُ . چه اندكند روزه داران و چه بسيارند گرسنگان! من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 109] . صائمین چه کسانی هستند ؟ سه نوع روزه داریم ؛1- روزه عام2- روزه خاص 3- روزه خاص الخاص .
صیام : لغتنامه دهخدا : صیام . (ع مص ) روزه داشتن . (تاج المصادر بیهقی )(ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار). || (اِ) ج ِ صوم . (غیاث اللغات ) . صیام : فرهنگ فارسی معین : (ص ) [ ع . ] (مص ل .) روزه داشتن . صیام
فرهنگ فارسی عمید : (اسم، اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] siyām ۱. روزه گرفتن؛ روزه داشتن؛ روزه.۲. (اسم) [عربی، جمعِ صائم] = صائم . صِّيَامِ : فرهنگ واژگان قرآن : روزه داری - روزه گرفتن(صوم در اصل به معناي خودداري از عمل است ، مثلا صوم از خوردن ، و صوم از نوشيدن ، و از جماع و از سخن گفتن و راه رفتن و امثال آن به معناي خودداري از آنها است ، و چه بسا در معناي آن اين قيد را اضافه کرده باشند ، که به معناي خودداري ... صوم : لغتنامه دهخدا : صوم . [ ص َ ] (ع مص ) بازایستادن از خوردن . (منتهی الارب ). روزه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ).- صوم رمضان ؛ روزه ٔ ماه رمضان . در نفائس الفنون آرد: بدان که سبب صوم رمضان رؤیت هلال رمضان است یا گذشتن سی روز از شعبان و... صوم : فرهنگ فارسی معین : (صَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) روزه گرفتن . 2 - (اِ.) روزه . صوم : فرهنگ فارسی عمید : (اسم، اسم مصدر) [عربی: صَوم] [قدیمی] so[w]m روزه گرفتن؛ روزه. صَوْماً : فرهنگ واژگان قرآن : روزه (صوم در اصل به معناي خودداري از عمل است ، مثلا صوم از خوردن ، و صوم از نوشيدن ، و از جماع و از سخن گفتن و راه رفتن و امثال آن به معناي خودداري از آنها است ، و چه بسا در معناي آن اين قيد را اضافه کرده باشند ، که به معناي خودداري از خصوص کارهائي ا... صائم : لغتنامه دهخدا : صائم . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از صوم . روزه دار. || هر بازدارنده ای خود را از طعام و کلام و سیر و نکاح و جز آن . (منتهی الارب ). || ایستاده و برپای . ج ، صوام ، صیام ، صُوّم ، صیم ، صیّم ، صیامی . || نام روده ٔ دوم از جمله ٔ شش روده ٔ شکم . (غیا... صایم : فرهنگ فارسی معین : (یِ) [ ع . صائم ] (اِفا.) روزه دار. صائم : فرهنگ فارسی عمید : (اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sā'em روزهگیر؛ روزهدار.
روزه عام : همان روزه ای است که عموم مردم میگیرند ؛ نمیخورند و نمیآشامند، ولی متأسفانه به نامحرم هم نگاه میکند ؛ گناه هم میکند ؛ حجابش را هم مراعات نمیکند . بنابراین روزه عام روزه ای هست که انسان تنها از اموری که روزه را باطل میکند خودداری مینماید.
روزه خاص : روزه ای است که روزهدار علاوه بر اینکه از خوردن و آشامیدن خودداری میکند اعضاء و جوارحش هم روزه دارد ؛ چشمش را هم از معصیت میبندد ؛ سحر که روزه میگیرد نیت میکند که خدایا من همه اعضاء و جوارحم روزه است؛ گوشم غیبت نمیشنود ، زبانم غیبت نمیکند ، و ... این روزه خاص است. حدیث : عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا وَ قَالَ لَا یَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ [الکافی، ج7، ص436] وقتی روزه میگیری باید گوش تو هم روزه باشد (از گناهان مربوط به گوش مثل گوش دادن به غیبت و....)جداً پرهیز کنید، چشمت هم باید روزه باشد ، پوستت هم باید روزه باشد ؛ موی سرت هم باید روزه داشته باشد ؛ خانمها باید حجابشان را رعایت کنند این نکته را باید توجه داشته باشیم که تعیین حدود حجاب بر عهده مرجع تقلید است نه رییس جمهور، رییس مجلس و یا هر مسئول دیگری، بانوان باید مرز حجاب خود را از مرجع تقلیدشان بپرسند مراجع تقلید اسلام شناس هستند و هرکسی نمیتواند خودش در مسایل دینی رای دهد.
روزه خاص الخاص : روزه ای هست که غیر از خدا هیچ چیز دیگری در دل روزهدار نباشد ؛ ای یک دله صددله ؛دل یک دله کن - مهر دگران را ز دل خود یله کن .اگر در ماه رمضان همه کارها برای خدا باشد؛ روزه خاص الخاص تحقق مییابد و از این رو در دعا از خدا میخواهی اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ یعنی خداوندا روزه مرا روزه خاص الخاص قرار بده . در حدیثی گرانقدر از پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نیز داریم که فرمودند: ”اذاغتاب الصائم افطر [عوالی اللئالی، ج1، ص263] یعنی ”هرگاه روزه دار غیبت کند روزه اش را خورده است”. در حدیث دیگری میفرمایند: ”من اغتاب امرء مسلما بطل صومه ونقض وضوؤه ” [من لایحضره الفقیه،ج4، ص15] یعنی ”هر که غیبت مسلمانی را نماید روزه و وضویش باطل میگردد. که از این دو حدیث گرانبها در مییابیم که روزه فقط با گرسنگی و تشنگی کشیدن محقق نمیگردد و غیر از موارد ذکر شده در رساله عملیه که باعث ابطال روزه میگردد، عوامل دیگری چون غیبت نیز روزه فرد مسلمان را باطل مینماید و از این رو روزه واقعی روزهای است که باید در آن تمام اعضا و جوارح انسان روزه دار باشد. به طوری که فرد روزه دار باید از تمام اعمال قبیح چون (غیبت، فحش و ناسزا، خشم و غضب، نگاه به نامحرم و...) دوری نماید. امام صادق علیهالسلام نیز در حدیثی چنین میفرمایند که: ”پدرم فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله از زنی روزه دار شنید که به کنیزش فحش میداد پس دستور داد طعامی حاضر نمودند و به آن زن فرمود: بخور، پاسخ داد: ای رسول خدا! من روزهام، آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: ‘یف تکونین صائمه وقد سببت جاریتک؟ ان الصوم لیس من الطعام و الشراب و انما جعل الله ذلک حجابا عن سواهما من الفواحش من الفعل و القول یفطر الصائم ما اقل الصوام و اکثر الجواع” [الکافی، ج7 ص437] یعنی ”تو چه روزه داری که به کنیزت فحش دادی؟ به راستی که روزه، خودداری از خوردن و آشامیدن نمیباشد، فقط و فقط خداوند آن را (روزه را) به عنوان مانعی از سایر زشتیهای گفتاری قرار داده است، زشتیهایی که روزه روزه دار را میشکند (باطل میکند) چقدر روزه داران (حقیقی) اندک و گرسنگان فراوانند” روزه صحیح و کاملی که خدا برای کامل نمودن روزهدار مقررفرموده، قطعاً شامل خودداری اعضای بدن ازگناه میباشد، وروزه کاملتراین است که علاوه برآن، قلب را ازیادغیرخدا بازداشته وازهر چه غیراوست روزه بگیرد.
سخنی از میرزا جواد ملکی تبریزی : در روایات آمده است: «غیبت، دروغ، نگاه (حرام) پیدر پی، دشنام دادن و ظلم - کم باشدیازیاد-، باعث باطل شدن روزه میشود، و روزه، فقط خودداری از خوردنی و آشامیدنی نیست، هنگام روزه گوش، چشم، زبان و ... باید روزه بگیرند. دست و پایت را نگهدار و بسیار سکوت کن مگر از خیر. و با نوکرت رفق و مدارا نما. از جدال و آزار رساندن به نوکر خودداری کن و وقار روزه را داشته باش و وقتی روزه ای با زمانی که روزه نیستی باید با هم فرق داشته باشند.» رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «آسانتر ین چیزی که خداوند در روزه بر روزهدار واجب نموده، خودداری از خوردنی و آشامیدنی است.» فقها به صحت روزه بعضی از آنها فتوا داده اند. جمع بین روایات بالا با روایتی که از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم وارد شده و سخن فقها در این است که بگوییم، منظور از صحت در احادیث فوق این است که« چنین روزهای مورد قبول خداوند است» و منظور از صحت در کلام فقها این است که «چنین روزهای قضای آن را ساقط میکند». خلاصه این که روزه صحیح و کاملی که خدا برای کامل نمودن روزهدار مقرر فرموده، قطعاً شامل خودداری اعضای بدن از گناه میباشد، و روزه کاملتر این است که علاوه بر آن، قلب را از یاد غیر خدا باز داشته و از هر چه غیر اوست روزه بگیرد. هنگامی که انسان ماهیت روزه، درجات و فلسفه تشریع آن را فهمید، ناچار باید از هر گناه و حرامی، به خاطر قبول روزه اش خودداری کند ، و الا مسئول بوده و به خاطر اینکه اعضای بدنش روزه نگرفتهاند، مجازات میشود، و ساقط شدن قضای روزه به این معنا نیست که انسان را در روز قیامت از مجازات نجات دهد. [میرزا جواد، ملکی تبریزی،ترجمهالمراقبات ، ص210]
قائمین : وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ ، خدایا در ماه رمضان قیام مرا قیام قائمین قرار بده؛ یعنی شب که نماز شب میخوانم، قیامم قیام قائمین باشد ، قائمین آنهایی هستند که در نماز از خوف خدا گریه و زاری میکنند .باید نماز ، نمازی باشد که از روی عشق باشد ؛ چرا که خروس هم نماز شب میخواند، ولی عشق ندارد لذا شاعر گفته : ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز - کان سوخته را جان شد و آواز نیامد [گلستان سعدی] . «قیام ما را قیام قائمین قرار بده»؛ یعنی نماز مرا نماز عاشقانه قرار بده ؛ برای نماز شب از خواب باید بپریم نه اینکه ساعت کوک کنیم تا بیدار شویم. بعددیگری که از این قسمت ازدعا برداشت میشود اینست که؛ دراینجامنظورازقیام شایداقامه نمازویا به عبارت دیگرهرنوع برخاستی که امرخیری درآن باشد، همانند(بیداری در سحرهای ماه رمضان برای سحری خوردن ویادعاومناجات نمودن، افطارنمودن روزه،کمک نمودن به مستمندان و...)که همه اینها نوعی قیام میباشد، فقط مهم اینست که هدف وقصدونیت، رضای خداوندباشد یعنی اراده هرکاری رانمودیم فقط رضای خدارادرنظر بگیریم .
قیام : فرهنگ فارسی معین : (قِ) [ ع . ] (مص ل .) به پا خاستن ، ایستادن . قیام : فرهنگ فارسی عمید : (اسم مصدر) [عربی] qiyām ۱. برخاستن؛ ایستادن؛ بهپا خاستن.۲. جنبش؛ نهضت.۳. (فقه) ایستادن در نماز.۴. [قدیمی، مجاز] نماز.〈 قیام کردن: (مصدر لازم) برخاستن؛ بهپا خاستن. قِيَامٌ : فرهنگ واژگان قرآن : ایستادن(وقتی که مصدر است نظیرعبارت " فَمَا ﭐسْتَطَاعُواْ مِن قِيَامٍ ") . قَائِمِينَ : فرهنگ واژگان قرآن : قيام کنندگان (در عبارت " وَﭐلْقَائِمِينَ وَﭐلرُّکَّعِ ﭐلسُّجُودِ "منظورکساني هستند که خود را براي عبادت خدا و نماز به تعب وزحمت مياندازند،هر جا کلمه قيام ذکر شود معناي معروف برخاستن به ذهن خطور ميکند که آن نيز به دو معنا است ، يکي ايستادن و يکي قبول ...
پرهیز از غفلت : وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ ، و در این روز اول ماه رمضان مرا از خواب غفلت بیدار بکن ؛ این هم دعای خوبی است، گناه نکنیم هر لحظه ممکن است مرگ از راه برسد مثلاً فلان آقای فروشنده دارد آب توی شیر میریزد، یک مرتبه سکته میکند ، مرگ که خبر نمیکند و اینها غفلت است. امیر مؤمنان حضرت علی علیهالسلام در نامه ای به یکی از صحابه خویش مینویسد : ”فتدارک مابقی من عمرک ولا تقل غدا بعد غد فانما هلک من کان قبلک با قامتهم علی الامانی و التسویف حتی اقامهم امرالله بغته و هم غافلون فنقلوا علی اعوادهم الی قبورهم المظلمه الضیقه و قد اسلمهم الا و لا دوا الاهرن” [الکافی ج3 ص351] یعنی ”پس باقیمانده عمرت را دریاب و نگو فردا بعد از فردا (چنین خواهم نمود) همانا انسانهای قبل از تو به خاطر آرزوها و به تأخیر انداختنها هلاک شدند تا ناگهان امر خداوند (یعنی مرگشان) فرا رسید و آنها غافل بودند، پس بر روی چوبهایشان (تابوتهایشان) به سوی قبرهای تاریک و تنگ خود منتقل شدند و فرزندان و خویشاوندانشان آنها را تسلیم (گور) نمودند” پس در اینجا در مییابیم که اکثر انسانها در خواب غفلت به سر میبردند، خوابی که انسان را از معبود و پروردگار خویش جدا میسازد، خوابی که چشمان انسان در آن باز است اما دل انسان واقعیتها را نمیبیند. پس در این روز از خداوند میخواهیم که ما را از خواب غفلتی که انسان را به هلاکت و نابودی میکشاند بیدار نموده و نجات بخشد...” روزه ای است که روزهدار علاوه بر اینکه از خوردن و آشامیدن خودداری میکند اعضاء و جوارحش هم روزه دارد ؛ چشمش را هم از معصیت میبندد ؛ سحر که روزه میگیرد نیت میکند که خدایا من همه اعضاء و جوارحم روزه است؛ گوشم غیبت نمیشنود ، زبانم غیبت نمیکند ، و ... این روزه خاص است.
بخشايش جرم : وَ هَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ وَاعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ. و ببخش گناهم را در آن ای معبود جهانیان، و از من درگذر ، ای در گذرنده از گنهکاران . اگر بنا باشد كه خداوند با «عدل» با بندگانش رفتار كند، كمتر كسى است كه بتواند از عذاب و دوزخ نجات يابد. انسان ها گرفتار نافرمانى ها و خطاهايند، به اندازه ريگ بيابانها، و موج درياها و برگ درختان و قطرات باران، امّا آنچه بيش از اينهاست، كرم و بخشش خداست. خطاپوشى از صفات خداست، چرا كه او «ستّارالعيوب» است، و بخشايش گناه، از ويژگيهاى اوست، چرا كه خداوند، «غفّار الذّنوب» است. اوست كه مىبخشدوعذاب مى كند، اوست كه مىپذيريد و ردّمىكند، اوست كه از«جرم»، درمىگذرد، پاداش وكيفر مىدهد. «بِيَدِهِ مَلكوتُ كُلِّ شَيى ءٍ».[يس، آيه 83] .
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.htm
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoaa5.pdf
http://dl.hodanet.tv/ebookmobile/sirozsidoa.apk
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان ، سی روز سی دعا
ادامه مطلب را ببينيد