در امتداد تاریکی-ماجرای قاچاقچی زرنگ!

روزی که بار و بندیلم را بستم و به همراه همسر و دو فرزند کوچکم به مشهد مهاجرت کردیم، حتی برای لحظه ای هم تصور نمی کردم که من و همسرم پشت میله های زندان قرار بگیریم و کودکانم آواره و سرگردان شوند چرا که ... زن 42ساله که به اتهام خرده فروشی مواد مخدر توسط نیروهای ورزیده کلانتری سپاد مشهد دستگیر شده است، در حالی که بیان می کرد از کارهای خود پشیمانم و نگران فرزندانم هستم، درباره سرگذشت خود به مددکار اجتماعی کلانتری گفت: چند سال قبل و در حالی که دومین فرزندم به دنیا آمده بود، روزگار سختی را می گذراندم چون همسرم بیکار بود و درآمدی نداشت. از سوی دیگر نیز به مصرف مواد مخدر آلوده شده بود و نمی توانست حتی هزینه های اعتیادش را تامین کند. این گونه بود که تصمیم به مهاجرت گرفتیم تا در شهری بزرگ به خوشبختی برسیم و همسرم شغل مناسبی پیدا کند. با این افکار بار و بندیل را بستیم و از سرخس عازم مشهد شدیم اما در همان روزهای اول فهمیدم این جا مکان مناسبی برای سکونت ما نیست چون اجاره خانه ها حتی در حاشیه شهر سر به فلک می کشید. در این حال خاله همسرم که از مدتی قبل به مشهد آمده بودند و از طریق خرید و فروش مواد مخدر روزگار خوبی داشتند، همسرم را ترغیب کرد در مشهد بماند و با خرید و فروش مواد مخدر درآمد زیادی داشته باشد.  خلاصه خانه ای در اطراف میدان بار سپاد اجاره کردیم و همسرم به خرده فروشی مواد مخدر پرداخت. هنوز دو هفته از این ماجرا نگذشته بود که ماموران انتظامی همسرم را دستگیر کردند اما به خاطر آن که مقدار کمی مواد مخدر در دست داشت و سابقه دار هم نبود، دادگاه با رأفت اسلامی برخورد کرد و همسرم با پرداخت جریمه ای سنگین از زندان آزاد شد. تصمیم گرفتیم دوباره به سرخس باز گردیم ولی دیگر روی بازگشت نداشتیم. از سوی دیگر هم باید پول جریمه ای را که اطرافیان مان پرداخته بودند ، به آن ها باز می گرداندیم. این بود که دوباره همسرم خرده فروشی مواد مخدر را آغاز کرد. آرام آرام در وضعیت مالی بهتری قرار گرفته بودیم تا این که چند روز قبل دوباره همسرم با مقداری مواد مخدر دستگیر و روانه زندان شد. وقتی همسرم را به زندان بردند من سراغ جاساز دیگری رفتم که از دید ماموران مخفی مانده بود و مواد مخدر را بسته بندی کردم تا خودم آن ها را بفروشم. فکر می کردم خیلی زرنگ هستم ولی نیروهای کلانتری که رفتارهای مرا زیر نظر داشتند، در پوشش خریدار مقداری مواد مخدر صنعتی از من خریدند و سپس با حکم قضایی وارد منزلم شدند و باقی مانده مواد مخدر را که 33بسته کریستال و 9بسته شیشه بود ، کشف کردند. اکنون در حالی من هم باید پشت میله های زندان قرار بگیرم که نگران فرزندانم هستم و از کارهایی که کرده ام پشیمانم. کاش همسرم لقمه ای حلال می آورد و ... شایان ذکر است، تحقیقات بیشتر در این باره با دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) ادامه دارد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20511 - ۱۳۹۹ شنبه ۱۰ آبان

 

انعام تلخ!

فقط در مدت یک ماه چنان اعتماد و اطمینان مرا جلب کرد که حتی به اندازه یک سر سوزن هم احتمال نمی دادم او یک زن شیاد باشد و مرا گرفتار ماجرایی کند که ... مرد 32ساله ای که به اتهام کلاهبرداری از طریق چک های سرقتی توسط نیروهای زبده تجسس دستگیر شده بود، در حالی که ماجرای چک سرقتی را به حیله گری های یک زن شیاد گره می زد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: 25ساله بودم که ازدواج کردم و با شاگردی و کارگری روزگارم را می گذراندم. همسرم نیز بسیار خانه دار و قانع بود. با آن که درآمد زیادی نداشتم و روزگارم به سختی می گذشت اما از این که همسرم شرایط و اوضاع مالی ام را درک می کرد و یار و همراهم بود، خودم را خوشبخت احساس می کردم، تا این که پسرم به دنیا آمد و زندگی ما صفای دیگری گرفت. اما از حدود یک سال قبل ناگهان به خاطر شرایط اقتصادی و برخی مسائل دیگر بیکار شدم به طوری که حتی یک روز هم نمی توانستم سر کاری بروم و در آمدی داشته باشم. اوضاع زندگی ام به هم ریخته بود و من حتی توان تامین هزینه های عادی روزانه را هم نداشتم. مدتی بود نتوانسته بودم گوشت، برنج و دیگر مایحتاج زندگی را فراهم کنم. در این میان پسر خردسالم دچار فقر آهن شده بود و همسرم نیز مدام از این وضعیت گلایه می کرد. ستون های آشیانه ام در حال لرزیدن بود، به گونه ای که آن زندگی عاشقانه به آستانه فروپاشی نزدیک می شد. در این هنگام همسرم همه طلاهایش را فروخت و من هم با مقداری قرض از اطرافیان و گرفتن مبلغی وام، یک دستگاه پراید مدل پایین خریدم تا با آن مسافرکشی کنم. خیلی زود در یکی از شرکت های اینترنتی مشغول کار شدم و با همه وجود تا نیمه شب مسافر جابه جا می کردم. اوضاع مالی ام آرام آرام از آن شرایط دلهره آور خارج شد و من هم سعی می کردم گذشته را برای خانواده ام جبران کنم. تا این که روزی زنی را به مقصد یکی از خیابان های هسته مرکزی شهر سوار کردم. او در طول مسیر مدام از اوضاع مملکت و گرانی های سرسام آور می نالید، به طوری که گویی از اعماق وجود من سخن می گفت. وقتی به مقصد رسیدیم، او به داخل منزلی رفت و از من خواست منتظرش بمانم. ساعتی بعد، وقتی او را به خانه اش بازگرداندم بیشتر از حد انتظارم کرایه داد و شماره تلفن همراهم را گرفت تا هر بار به سرویس نیاز داشت مستقیم با من تماس بگیرد. من هم برای فرار از پرداخت مالیات و پورسانت شرکت خوشحال شدم و از این پیشنهاد استقبال کردم تا همه درآمدم برای خودم باشد.  در این مدت او بارها با من تماس گرفت و هر بار نیز کرایه خوبی به من پرداخت می کرد تا این که آخرین بار با این بهانه که کارت ملی یا شناسنامه همراهش نیست، از من خواست چکی به مبلغ 5میلیون تومان را با کارت شناسایی خودم برایش از بانک نقد کنم. من هم که در این مدت به او اعتماد پیدا کرده بودم، هیچ وقت به عاقبت این کار نیندیشیدم.  بی درنگ مقابل بانک توقف کردم و مبلغ آن چک را برای مسافرم وصول کردم. او هم در برابر این لطف، مبلغ 50هزار تومان به من انعام داد و من دوباره او را به مکانی دیگر رساندم و خوشحال به منزلم بازگشتم ولی هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که ناگهان به جرم سرقت چک بازداشت شدم. وقتی ماجرا را فهمیدم، با شماره تلفن آن زن تماس گرفتم ولی گوشی او خاموش بود و دیگر پاسخم را نداد. حالا به خاطر یک اعتماد بی جا گرفتار مخمصه ای شدم که...  شایان ذکر است، به دستور سرهنگ محمدعلی محمدی (رئیس کلانتری آبکوه) تحقیقات نیروهای کارآزموده تجسس برای ریشه یابی این ماجرا و ادعاهای مرد راننده آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20509 - ۱۳۹۹ چهارشنبه ۷ آبان

 

قصه چشمان نرگس!

از لحظه ای که ماجرای ازدواج یک دختر برای نجات مادرش را در ستون «در امتداد تاریکی روزنامه خراسان» خواندم، آشوبی عجیب در روح و روانم پدیدار شد، چرا که سرگذشت آن دختر مرا در اوج خاطرات روزهای تباهی و اعتیادم فرو برد و تصمیم گرفتم که ...

این ها بخشی از اظهارات مرد 35ساله ای است که مدعی بود با ترک اعتیاد، از اعماق تاریکی ها به بلندای روشنایی سفر کرده و با کشتی ایمان و خودباوری، خود را از جزیره فلاکت و بدبختی به ساحل خوشبختی رسانده است. این مرد جوان در حالی که صفحه حوادث روزنامه خراسان را به مشاور کلانتری نشان می داد و اصرار داشت که شرایطی برای ملاقات او با زن معتاد قصه ستون  «در امتداد تاریکی» فراهم شود، درباره سرگذشت و نجات خودش از لجنزار اعتیاد به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: همه چیز از روزی آغاز شد که به تقاضای مادرم و برای خرید به فروشگاه مواد غذایی محله رفتم. در آن روز گرم تابستانی وقتی پا به درون مغازه «اصغرآقا» گذاشتم، ناگهان نگاهم با نگاه دختری زیبا تلاقی کرد و به یک باره قلبم لرزید و عاشق دختری شدم که به همراه مادرش درون فروشگاه ایستاده بود. در حالی که هیچ گاه فکر نمی کردم با ورود به بقالی اصغرآقا مسیر زندگی‌ام تغییرکند، شماره تلفنم را روی تکه کاغذی نوشتم و پنهانی به دست آن دختر دادم. من که جوانی 22ساله بودم، احساس می کردم دختر رویاهایم را روی زمین یافته ام و بی صبرانه منتظر تماسش ماندم. هر ثانیه برایم سالی می گذشت تا این که چند روز بعد با دیدن پیامک آن دختر برق عجیبی در چشمانم درخشید. بلافاصله با جمله ای زیبا پاسخش را دادم و این گونه گرفتار چشمان زیبای نرگس شدم. ارتباط عاطفی عمیقی با این عشق خیابانی بین من و نرگس آغاز شد تا این که از خانواده ام خواستم او را برایم خواستگاری کنند ولی پدرم با تحقیق از محله آن ها متوجه شد که پدر و مادر نرگس به موادمخدر اعتیاد دارند و برادرانش از اوباش سابقه دار محله هستند. اگرچه پدرم با این ازدواج مخالفت کرد اما من چیزی از حرف های پدرم نمی فهمیدم. پدرم نمی فهمید من به چشمان آن دختر دل باخته بودم و به این حرف ها اهمیتی نمی دادم.  بالاخره پدرم با چشمانی اشک آلود و بغضی غریب نرگس را برایم خواستگاری کرد. مدتی بعد از آغاز زندگی مشترکمان، احساس می کردم در ارتباط خصوصی با همسرم مشکلاتی دارم و نمی توانم به درستی عواطف و احساسات او را درک کنم. این گونه بود که به جای مراجعه به مشاوران خانوادگی یا پزشکان متخصص، به پیشنهاد همسرم مصرف موادمخدر سنتی را آغاز کردم، چرا که مصرف مواد برای او امری طبیعی بود و من برای برقراری هر رابطه خصوصی و عاطفی به دنبال مواد افیونی بودم تا به قول معروف لحظاتی شاد و سرخوش را تجربه کنم. زمانی به خود آمدم که دیگر مهر اعتیاد بر پیشانی ام خودنمایی می کرد و هر روز مقدار مصرفم بالاتر می رفت تا جایی که به ناچار به موادمخدر صنعتی روی آوردم و زندگی ام در مسیر تباهی قرار گرفت. از کار اخراج شدم و دیگر نتوانستم مخارج زندگی و هزینه های اعتیادم را تامین کنم. نرگس هم که در شرایط سخت بی پولی قرار گرفته بود مرا ترک کرد و طلاق گرفت. با بروز علایم افسردگی و توهمات ناشی از موادمخدر صنعتی، همه اطرافیانم مرا رها کردند. از سوی دیگر نتوانستم اجاره منزلم را پرداخت کنم و این گونه بود که کارتن خواب شدم و سر از پاتوق های سیاه حاشیه شهر درآوردم. بارها توسط ماموران انتظامی به عنوان معتاد متجاهر دستگیر و روانه مراکز ترک اعتیاد اجباری شدم اما به محض آزادی از آن جا، دوباره به روزهای تلخ گذشته ام باز می گشتم. دیگر به آخر خط رسیده بودم به طوری که مرگ برایم عروسی بود. در یکی از همین روزها، زمانی که از شدت خماری نمی توانستم چشمانم را باز نگه دارم، با یکی از دوستان معتاد قدیمی ام برخورد کردم. «کمال» سرحال و شاداب مقابلم ایستاده بود. باورم نمی شد. فکر می کردم باز هم توهم می بینم اما او دستم را گرفت و مرا با خودش به جلسات انجمن معتادان گمنام برد. آن فرشته مهربان به یاری ام شتافت و با کمک خیران مرا از این بیماری وحشتناک نجات داد. هر بار که وسوسه مصرف سراغم می آمد، کمال را کنارم می دیدم که به من امید می داد. مدتی بعد پدرم مرا با آغوش باز پذیرفت و دوباره روزگار شیرینم آغاز شد. بعد از آن به همراه برادرم کارگاه تولیدی راه اندازی کردم و اوضاع مالی ام هر روز بهتر شد تا این که چند روز قبل دوباره وارد بقالی اصغرآقا شدم و به یاد روزی افتادم که چشمان زیبای نرگس زندگی ام را به نابودی کشاند اما هنگامی که از آن جا بیرون آمدم و روزنامه خراسان را خریدم و قصه تلخ آن دختر را خواندم به کلانتری آمدم تا با کمک به او، من هم کمالی برای داستان او باشم و ...

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری . خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20482 - ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲ مهر

 

اعترافات عامل جنایت در بلـوک۴

این جوان اعضای یک خانواده را در مشهد به خون کشید

سیدخلیل سجادپور- عامل جنایت در بلوک 4 منطقه قاسم آباد مشهد با دستورات ویژه قضایی و تلاش 48 ساعته کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در حالی دستگیر شد که با ضربات چاقو اعضای یک خانواده را به خون کشیده بود.

فرمانده انتظامی خراسان رضوی، عصر روز گذشته دقایقی بعد از دستگیری متهمان پرونده «جنایت در بلوک 4» در گفت وگو با خراسان گفت: بیست و نهم شهریور، گزارش نزاعی خونین بین ساکنان سه واحد آپارتمانی در بلوک 4 یک مجتمع مسکونی در بولوار حجاب مشهد به پلیس رسید که طی آن اعضای یک خانواده چهار نفره با وارد آمدن ضربات وحشتناک قمه به شدت مجروح شده بودند. سردار محمدکاظم تقوی افزود: با حضور پلیس در صحنه حادثه مشخص شد که مجروحان به یکی از مراکز درمانی محلی انتقال یافته اند اما پسر 25 ساله  این خانواده که «مهدی-ر» نام داشت بر اثر عوارض ناشی از اصابت قمه جان خود را از دست داده است و دیگر مجروحان که پدر 65 ساله ،مادر 55 ساله و دختر 15 ساله بودند برای درمان و معالجه از آن مرکز درمانی به بیمارستان طالقانی منتقل و بستری شده اند.

مقام ارشد انتظامی خراسان رضوی تصریح کرد: به دنبال قتل جوان 25 ساله، بی درنگ قاضی ویژه قتل عمد مشهد نیز عازم محل وقوع جنایت شد و به این ترتیب تحقیقات گسترده کارآگاهان اداره جنایی با دستورات محرمانه ای از سوی قاضی احمدی نژاد برای شناسایی و دستگیری عاملان این جنایت ادامه یافت. وی خاطرنشان کرد: بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که تعدادی از اهالی ساختمان به دلیل رعایت نکردن اصول همسایه داری در حالی با یکدیگر دچار اختلاف شده اند که مرد 65 ساله ساکن در یکی از واحدهای بلوک 4 به فردی که به طور مجردی در واحد دیگر زندگی می کرد، تذکر داد که برخی اصول اخلاقی و اجتماعی را رعایت کند اما این موضوع به مذاق همسایه جوان خوش نیامد و این گونه اختلافات آن ها شکل گرفت.

سکاندار امنیت سرزمین خورشید ادامه داد: طبق بررسی های پلیس، در این میان دو مرد ساکن در بلوک 4 به نام های «س» و «و» با طرح یک نقشه با مرد 65 ساله درگیر می شوند و او را با ضربات کابل کتک می زنند که با ایجاد سر و صدا، دیگر اعضای خانواده مرد 65 ساله نیز به کمک او می روند ولی آن ها هم کتک می خورند.

رئیس پلیس خراسان رضوی اضافه کرد: ساعتی بعد دو جوان دیگر پروسوار وارد بلوک 4 می شوند که یکی از آن دو جوان به طرفداری از «س» به طرف مرد 65 ساله و خانواده اش هجوم می برد و چهار عضو این خانواده را خون آلود نقش بر زمین می کند که در این میان پسر 25 ساله خانواده جان خود را از دست می دهد و مرد 65 ساله به همراه دختر 15 ساله و همسر 55 ساله اش در بیمارستان بستری می شوند .سردار تقوی که به خاطر حساسیت پرونده های جنایی، همواره به طور مستقیم بر عملیات های پلیسی نظارت می کند در ادامه این ماجرا تصریح کرد: پس از آن که جوانب و زوایای چگونگی وقوع قتل، شبانه در حضور قاضی احمدی نژاد و در اتاق عملیات پلیس آگاهی مورد بررسی های کارشناسی قرار گرفت، رصدهای اطلاعاتی برای دستگیری عاملان این نزاع مرگبار در حالی آغاز شد که «س» یکی از اهالی بلوک 4 به کلانتری پنجتن مراجعه کرد و با نشان دادن خراشیدگی های خون آلود روی بدنش مدعی شد که هدف ضربات چاقو قرار گرفته است!

فرمانده حافظان امنیت خراسان رضوی یادآور شد: به محض این که ادعای «س» در بی سیم های پلیس پیچید، بی درنگ کارآگاهان با مجوز قضایی عازم کلانتری پنجتن شدند و «س» را به مقر پلیس   آگاهی هدایت کردند. این مرد 39 ساله که به همراه خانواده اش در ساختمان بلوک 4 زندگی می کند در بازجویی ها ادعا کردتوسط مرد 65 ساله هدف ضربات چاقو قرار گرفته است اما بررسی های پلیس خلاف ادعای او را نشان می داد به همین دلیل این مرد 39 ساله در حضور قاضی ویژه قتل عمد مورد بازجویی های فنی و تخصصی قرار گرفت و به ناچار حقیقت ماجرا را فاش کرد. او با معرفی متهم به قتل که پسر خواهرش است، در تشریح حادثه گفت: بعد از آن که با اعضای خانواده «حسن» (مرد 65 ساله) درگیر شدیم، همه در پایین بلوک و زیر پله ها بودیم که من به پسر خواهرم «مجتبی» زنگ زدم و به او گفتم که دعوا کرده ام. او هم با یکی از دوستانش سوار بر خودروی پژو پارس سفید رنگ به محل آمد و ناگهان به طرف اعضای خانواده مرد 65 ساله هجوم برد. سردار محمدکاظم تقوی با اشاره به عملیات تخصصی دستگیری متهمان افزود: ردیابی متهمان فراری که با تلاش ویژه و شبانه روزی کارشناسان اداره اطلاعات جنایی پلیس آگاهی همراه بود، کارآگاهان را به باغی در یکی از روستاهای اطراف مشهد کشاند و در نهایت همه عوامل مرتبط با این پرونده جنایی فقط طی 48 ساعت دستگیر و به پنجه عدالت سپرده شدند.

فرمانده انتظامی خراسان رضوی با قدردانی از دستورات به موقع  و حضور قاضی ویژه قتل عمد در کنار کارآگاهان اداره جنایی، خاطرنشان کرد: جرایم مهمه و به ویژه پرونده های جنایی همواره با همکاری صمیمانه دستگاه قضایی و تلاش های شبانه روزی به نتیجه رسیده است که این امر همچنان موجب «احساس امنیت» در شهروندان می شود.

گزارش خراسان حاکی است، در همین حال رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی نیز درباره جزئیات دستگیری عامل این جنایت مرگبار و دیگر متهمان پرونده جنایت در بلوک 4 به خراسان گفت: ساعتی بعد از انجام تحقیقات مقدماتی در محل وقوع جنایت، جلسه کارشناسی و تجزیه و تحلیل این پرونده جنایی در حضور قاضی علی اکبر احمدی نژاد برگزار شد و بلافاصله گروه ویژه ای از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ بهرامزاده (رئیس اداره جنایی) عملیات گسترده ای را در چند شاخه اطلاعاتی آغاز کردند. سرهنگ جواد شفیع‌زاده افزود: پس از دستگیری «س» در کلانتری، بی درنگ کارآگاهان با استفاده از راهنمایی های مقام قضایی، مخفیگاه «مجتبی» (متهم به قتل36 ساله) را در منطقه پنجتن مشهد به محاصره درآوردند اما او که متوجه دستگیری «س» (دایی اش) شده بود به مکان نامعلومی گریخت. در عین حال کارآگاهان به ردیابی او پرداختند. این مقام ارشد انتظامی خاطرنشان کرد: از سوی دیگر عملیات در چند شاخه اطلاعاتی ادامه یافت تا این که سرنخ ها به باغی در یکی از روستاهای اطراف مشهد رسید که نشان می داد یکی از متهمان تحت تعقیب در آن جا مخفی شده است. بنابراین کارآگاهان، عملیات دستگیری وی را به تاخیر انداختند و با زیر نظر گرفتن وی، متوجه شدند که مجتبی به همراه یکی از دوستانش سوار بر پراید به طرف باغ در حرکت هستند. سرهنگ شفیع زاده ادامه داد: پس از هماهنگی با قاضی ویژه قتل عمد، کارآگاهان در یک عملیات ضربتی و هماهنگ، چهار متهم اصلی پرونده را دستگیر کردند که دقایقی بعد نیز با حضور قاضی احمدی نژاد در اتاق بازجویی پلیس آگاهی خراسان رضوی تحقیق از آنان ادامه یافت. گزارش خراسان حاکی است، "مجتبی "(متهم به قتل) که هنوز از چگونگی دستگیری خود در شوک بود، شب گذشته به سوالات تخصصی قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد پاسخ داد و به صراحت ارتکاب جنایت را پذیرفت. در این بازجویی که تا پاسی از شب ادامه داشت، متهم این پرونده جنایی گفت: وقتی دایی ام با من تماس گرفت من سوار بر پژو پارس دوستم شدم و به طرف بولوار حجاب قاسم آباد رفتم. آن جا بود که دیدم همه زیر پله ها جمع شده اند من هم با چاقو به سمت مرد 65 ساله و خانواده اش حمله کردم و بعد با دایی ام به منزل مادرم در پنجتن رفتیم. آن جا نقشه کشیدیم که چگونه چاقوکشی را به گردن مرد 65 ساله بیندازیم به همین دلیل تصمیم گرفتیم با زخمی کردن خودمان چنین وانمود کنیم که آن ها ما را با چاقو زده اند!

اما وقتی «س» در کلانتری دستگیر شد من هم از آن جا گریختم. در همین حال «س» (متهم دیگر پرونده) به قاضی ویژه قتل عمد گفت: به دلیل اختلافاتی که با حسن (همسایه) پیدا کرده بودیم تصمیم گرفتیم او را ادب کنیم به همین خاطر من و «و» (همسایه دیگر) به پشت بام مجتمع رفتیم و کابل آنتن او را قطع کردیم. وقتی مرد 65 ساله برای بررسی آنتن به پشت بام آمد من با کابلی که در دستم بود او را کتک زدم اما با سر و صدای او پسر و دخترش نیز هراسان به پشت بام آمدند که به ناچار آن ها را نیز زدم. وقتی پلیس به محل آمد به آن ها گفتم که مرد 65 ساله بشقاب آنتن ماهواره را پایین انداخته است به همین دلیل با هم درگیر شده ایم. اما با رفتن پلیس من به خواهرزاده ام زنگ زدم که با حضور او در محل ، این حادثه رخ داد. گزارش خراسان حاکی است، تحقیقات بیشتر درباره زوایای پنهان این پرونده جنایی و دستگیری دیگر عوامل مرتبط با این جنایت هولناک همچنان ادامه دارد. خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20482 - ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲ مهر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : سه شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۹ | 18:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |