در امتداد تاریکی-فرار از محیط آلوده!
در خانواده ام هیچ آسایش و آرامشی ندارم. آن ها از پیشرفت من جلوگیری کردند چون همه اعضای خانواده ام به موادمخدر اعتیاد دارند و همواره مرا کتک می زنند تا جایی که ...
این ها بخشی از اظهارات دختر 22ساله ای است که برای دومین بار دست به دامان قانون شده بود تا راهی برای فرار از مشکلات خانوادگی اش بیابد. این دختر جوان درباره داستان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: از روزی که چشم باز کردم جز اعتیاد، پرخاشگری و زندگی در مکانی کثیف و غیربهداشتی چیزی ندیدم. البته این مسائل در خانواده آشفته و بی سر و سامان من هیچ اهمیتی نداشت، چون اعضای خانواده ام همواره برای ذره ای موادمخدر با هم درگیر می شدند و کارشان به توهین و فحاشی و گاهی کتک کاری می کشید. در این شرایط، من تا کلاس سوم راهنمایی تحصیل کردم، اما دیگر به دلیل فضای متشنج خانواده ام نتوانستم به تحصیلاتم ادامه بدهم و پیشرفت کنم. از سوی دیگر نیز رفتارهای برادر بزرگ ترم بسیار آزاردهنده است. اعتیاد از او جوانی ژولیده و کثیف ساخته است که نه تنها بهداشت شخصی را رعایت نمی کند بلکه دست به رفتارهای عجیب و غریبی می زند که حتی از بازگو کردن آن خجالت می کشم. او گاهی وارد سرویس بهداشتی می شود و با باز گذاشتن در سرویس بهداشتی رفتارهای زشتی از خود بروز می دهد که برای هیچ کس باورپذیر نیست. بارها خواستگارانی داشتم که با دیدن محیط آلوده زندگی خانوادگی ام یا حرکات و رفتارهای برادرم، از ازدواج با من منصرف شده اند.
سال گذشته به دلیل کتک کاری های پدرم و همچنین نداشتن امنیت جانی در خانواده ام مجبور شدم از آن ها در همین کلانتری شکایت کنم اما وقتی خانواده ام تعهد دادند که از این رفتارهای زشت دست بردارند، من هم از شکایت خودم گذشتم و رضایت دادم. با این حال رفتار اعضای خانواده ام نه تنها تغییری نکرد بلکه روز به روز بدتر شد تا جایی که گاهی مجبور می شدم از خانه بیرون بروم و ساعت ها در خیابان سرگردان شوم. از سوی دیگر پدرم که با راهنمایی مسافران به مراکز گردشگری هزینه های اعتیادش را تامین می کرد، با انتشار ویروس کرونا بیکار شده است و من دیگر آسایش و آرامش ندارم، چون برادر و پدر و مادرم مدام با یکدیگر درگیر می شوند و من حتی نمی توانم در کوچه و محله سرم را بالا بگیرم و دوست دارم به صورت مستقل زندگی کنم چرا که اکنون دچار افسردگی شده ام و ...
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ باقی زاده حکاک (رئیس کلانتری میرزا کوچک خان) این دختر جوان پس از هماهنگی های لازم با اورژانس اجتماعی به بهزیستی منتقل شد تا اقدامات حمایتی از وی صورت گیرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20523 - ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۵ آبان
فرارخونین هالیوودی!
مال باخته تی شرت قرمز رنگ خود را بر تن سارق شناسایی کرد!
سجادپور- سارقانی که برای فرار از چنگ پلیس، صحنه های وحشتناکی را به شیوه فیلم های هالیوودی در خیابان های مشهد رقم زدند، درحالی دستگیر شدند که خودروی پراید آن ها پس از تصادف با یک دستگاه پراید عبوری در هوا چرخید و به آهن پاره تبدیل شد.
دستگیری سارق با شلیک گلوله
به گزارش اختصاصی خراسان، اولین حادثه وحشت آفرین شبانه یک سارق در ساعت 3 بامداد شب پنج شنبه گذشته زمانی رخ داد که نیروهای ورزیده گشت نامحسوس کلانتری سناباد مشهد، خودروی پرایدی را مشاهده کردند که با چراغ خاموش در خیابان آبکوه و در جهت خلاف تردد خودروها حرکت می کرد. بررسی های نامحسوس پلیس در میان رگبار باران نشان داد که دو شماره از پلاک انتظامی خودرو نیز با «گِل» پوشانده شده است بنابراین افسر گشت به راننده جوان دستور «ایست» داد اما راننده که متوجه نیروهای انتظامی شده بود پدال گاز را به سمت بولوار کلاهدوز و ابوطالب فشرد و در همان جهت خلاف حرکت خودروها فرار کرد. تعقیب و گریز پلیس با اخطارهای قانونی و شلیک تیر هوایی در حالی به سمت بولوار راه آهن کشید که راننده باتری و یک دستگاه کامپیوتر خودرو را هنگام فرار بیرون انداخت و همچنان با سرعت وحشتناک به طرف بولوار هدایت گریخت و سپس وارد بزرگراه فجر شد.دیگر چاره ای نبود به همین دلیل نیروهای گشت انتظامی پس از کیلومترها تعقیب و گریز شش گلوله شلیک کردند و لاستیک های خودرو را در اطراف میدان فجر هدف قرار دادند. راننده جوان با متوقف شدن خودرو پیاده پا به فرار گذاشت اما افسر گشت در چند حرکت متهورانه پلیسی او را زمین گیر کرد و حلقه های قانون را بر دستانش گره زد. این سارق جوان که به 60 فقره سرقت از داخل خودروها اعتراف کرده است مدعی شد: خودرو به یکی از بستگانش تعلق دارد و او به بهانه مسافرکشی به سرقت باتری و کامپیوتر از خودروهای پراید و وانت پیکان می پرداخت. تحقیقات بیشتر در این باره با صدور دستورات ویژه قضایی ادامه دارد.
نجات دزدان از تصادف دلخراش
گزارش خراسان همچنین از یک پرونده سرقت دیگر حاکی است: هنوز 15 ساعت از ماجرای سارق قطعات خودروها نگذشته بود که افسران تیزبین گشت های نامحسوس کلانتری سناباد که از مدت ها قبل با دستورات ویژه سرهنگ عباس صارمی ساداتی (رئیس پلیس مشهد) تلاش گسترده ای را برای مبارزه قاطعانه با دزدان اموال مردم آغاز کرده اند، به یک خودروی پراید اطلسی رنگ در خیابان صاحب الزمان (عج) مشکوک شدند که به صورت چراغ خاموش به سمت خیابان دانشگاه حرکت می کرد. استعلام شماره انتظامی از مرکز فرماندهی بیانگر آن بود که نه تنها شماره پلاک مذکور دستور توقیف قضایی دارد بلکه شماره یاد شده مربوط به یک دستگاه پراید سفید رنگ است. به همین دلیل افسر گشت انتظامی به راننده و سرنشین پراید دستور توقف داد اما راننده ناگهان به صورت دلهره آوری بر سرعت خودرو افزود و با حرکات نمایشی در جهت خلاف حرکت خودروها فرار کرد. تعقیب و گریز شبانه پلیس و سارقان به سوی چهارراه مقدم در بولوار طبرسی کشید و به زیرگذر حرم مطهر رسید. در حالی که راننده، مسیر ده ها کیلومتری را به طرز وحشتناکی از میان خودروها و در جهت خلاف حرکت آن ها طی می کرد و صدای هولناک کشیده شدن لاستیک ها بر آسفالت زیرگذر می پیچید، آن ها از طرف میدان بسیج به سوی خیابان فدائیان اسلام گریختند و سپس وارد بزرگراه شدند. این تعقیب و گریز طولانی به محل خاک برداری های عمرانی رسید و گل و لای باعث کندی حرکت خودروی پلیس شد اما سارقان به طرف بولوار فرودگاه فرار کردند و ناگهان با سرعتی سرسام آور با یک دستگاه پراید سفیدرنگ روبه رو شدند که در مسیر خودش در حال حرکت بود. در یک لحظه صحنه دلخراشی رقم خورد و پراید سارقان پس از برخورد هولناک با پراید سفیدرنگ به هوا بلند شد و چون صحنه فیلم های واقعی هالیوودی بر زمین غلتید به طوری که به آهن پاره تبدیل شد. افسر کارآزموده گشت انتظامی کلانتری سناباد بی درنگ با نیروهای امدادی تماس گرفت و بدین ترتیب دو متهم به سرقت که به طرز معجزه آسایی از مرگ نجات یافته بودند به بیمارستان امدادی مشهد انتقال یافتند و تحت درمان قرار گرفتند. به گزارش خراسان، در بازرسی از داخل خودرو مقادیری لوازم سرقتی درحالی کشف شد که یکی از مال باختگان پس از مراجعه به کلانتری، تی شرت قرمز رنگ خود را بر تن سارق شناسایی کرد و بقیه اموال به سرقت رفته خود را نیز در کلانتری یافت بنابراین گزارش، تحقیقات ویژه از سارقان دستگیر شده با نظارت مستقیم سرگرد جواد بیگی (رئیس کلانتری سناباد) در حالی ادامه دارد که نیروهای گشت و تجسس کلانتری عملیات های گسترده ای را برای مبارزه قاطعانه با سارقان در حوزه استحفاظی آغاز کرده و منطقه را به طور شبانه روزی به قرق خود درآورده اند. گزارش خراسان حاکی است: از سوی دیگر نیز با دستورات خاص و محرمانه ای که از سوی قاضی غلامی (دادیار شعبه 772 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) صادر شده است، نیروهای تجسس به بازرسی از مخفیگاه و پاتوق های سارقان دستگیر شده پرداخته اند تا ابعاد دیگری از ماجرای سرقت های آن ها فاش شود. خراسان : شماره : 20523 - ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۵ آبان
از دزدی تا خیانت!
تا روزی که ماجرای سرقت مسلحانه شوهرم را با همدستی یکی از دوستانش نشنیده بودم همیشه فکر می کردم او فقط یک موادفروش ساده است که گاهی دله دزدی هم می کند. شاید می توانستم همه خلافکاری هایش را تحمل کنم اما از روزی که فهمیدم به من خیانت می کند، تصمیم به طلاق از او گرفتم و ... این ها بخشی از اظهارات زن 22ساله ای است که با در دست داشتن شکایتی از همسرش مبنی بر توهین و فحاشی و تهدید تلفنی وارد کلانتری شده بود. این زن جوان با بیان این که فقط قصد جدایی از همسرش را دارد، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: در خانواده ای رشد کردم که پدرم همواره محبت اش را از ما دریغ می کرد و در ظاهر احساس می کردم که توجهی به ما ندارد. به همین دلیل بعد از گرفتن دیپلم و با آمدن اولین خواستگار تصمیم به ازدواج گرفتم. تحقیقات اولیه از محل سکونت خواستگارم نشان می داد که «شاهین» جوانی با اخلاق و سر به راه است، به همین دلیل هم چهار سال قبل پای سفره عقد نشستم. اما خوشحالی و شادمانی من از این ازدواج فقط 40روز طول کشید زیرا بعد از آن فهمیدم شاهین فردی خلافکار و سارق است که همسایه ها از ترس تهدیدهای او جرئت نکرده بودند حقیقت و شخصیت واقعی او را فاش کنند. این گونه بود که اختلافات و مشاجرات ما آغاز شد و به کتک کاری های شدید کشید. از آن روز به بعد همسرم خلافکاری هایش را علنی کرد و به طور آشکار به موادفروشی و سرقت پرداخت، به طوری که چندین بار دستگیر شد. اما من که دخترم را باردار بودم چاره ای جز تحمل نداشتم زیرا نمی خواستم دوباره به خانه پدرم بازگردم. از سوی دیگر خلافکاری های شاهین هر روز بیشتر می شد ، او نیز فرزند طلاق بود و پدر معتادش روی همه کارهای خلاف های او سرپوش می گذاشت تا شاهین موادمخدر مصرفی او را تامین کند. سرزنش ها و تحقیر من از زمانی بین خانواده همسرم شدت گرفت که من به شاهین گفتم «هیچ محبتی از سوی پدرم ندیدم!» این موضوع دستمایه خوبی شد تا آن ها بیشتر مرا مورد تمسخر قرار دهند. با این حال مجبور بودم این شرایط اسفبار را تحمل کنم تا این که همسرم شش ماه قبل به اتهام سرقت مسلحانه دستگیر و روانه زندان شد. وقتی به دادگاه رفتم، فهمیدم که همسرم با همدستی یکی از دوستانش طلاهای یک زن را زورگیری کرده اند. با آن که می دانستم او یک سارق خرده پاست اما هیچ گاه فکر نمی کردم دست به سرقت مسلحانه بزند و بیشتر از 10سال از عمرش را در زندان بگذراند. در همین گیرودار بود که متوجه شدم همسرم با زن دیگری نیز ارتباط دارد. دیگر نتوانستم این موضوع را تحمل کنم چون از چهار سال قبل همه وجود و جوانی ام را پای او گذاشته بودم و با همه تلخکامی های زندگی می ساختم. زمانی که این ماجرا لو رفت، دیگر به ملاقات همسرم در زندان نرفتم و به او گفتم قصد طلاق دارم، به همین دلیل همسرم مدام از زندان تماس می گیرد و با توهین و فحاشی مرا تهدید می کند ولی من تصمیم خودم را گرفته ام و دیگر حاضر به ادامه این زندگی نیستم. این در حالی است که وکلا حداقل زندان او را 10سال پیش بینی می کنند و ...
شایان ذکر است، به دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) بررسی کارشناسی این پرونده به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20521 - ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۲ آبان
خودزنی برای فرار از مجازات!
او 3 عضو یک خانواده را مجروح و دیگری را به قتل رسانده بود
سجادپور- عامل جنایت هولناک در بلوک 4 منطقه قاسم آباد مشهد که به طرفداری از دایی اش وارد درگیری بین همسایگان مجتمع مسکونی شده بود، هنگام بازسازی صحنه قتل، راز خودزنی های وحشتناک را فاش کرد.
به گزارش اختصاصی خراسان، ماجرای دلخراش این پرونده جنایی در بیست و نهم شهریور گذشته زمانی آغاز شد که تعدادی از اهالی ساکن در ساختمان بلوک 4 بولوار حجاب مشهد به دلیل رعایت نکردن اصول همسایه داری و آپارتمان نشینی با یکدیگر دچار اختلاف شدند. در این میان مرد 65 ساله ساکن در یکی از واحدهای بلوک 4 به فردی که به طور مجردی در همان مجتمع سکونت داشت، یادآوری کرد که برخی اصول اخلاقی و اجتماعی را رعایت کند اما این تذکر به مذاق مرد مجرد خوش نیامد و با پاسخ های سربالا بر شدت اختلافات افزود. به همین دلیل «س» (مرد مجرد) به همراه «و» (همسایه دیگر) نقشه ای کشیدند تا مرد 65 ساله را که معترض بود به گونه ای تنبیه کنند. آنان با این ترفند به پشت بام مجتمع مسکونی رفتند و کابل آنتن منزل مرد 65 ساله را قطع کردند. سپس تکه کابلی را چون شلاق به دست گرفتند و در گوشه ای از پشت بام به کمین نشستند. وقتی مرد 65 ساله برای عیب یابی آنتن به پشت بام رفت ناگهان مورد هجوم همسایگانش قرار گرفت و آن ها او را با ضربات کابل و مشت و لگد کتک زدند. با سر و صدا و فریادهای دلخراش این مرد، همسر و فرزندانش به یاری او شتافتند ولی آن دو مرد، دیگر اعضای خانواده مرد 65 ساله را نیز کتک زدند و این درگیری ها در ادامه به داخل مجتمع مسکونی کشید و در زیر پله های ساختمان تکرار شد. در همین حال بود که دو جوان پژو سوار نیز وارد بلوک 4 شدند و به طرفداری از «س» پرداختند و به سوی خانواده مرد 65 ساله حمله ور شدند. در این میان ناگهان یکی از پژوسواران که جوانی 36 ساله بود قمه ای وحشتناک را بیرون کشید و بی محابا به سوی زن و مرد (اعضای خانواده) هجوم برد. او ضربات قمه را بر پیکر چهار عضو این خانواده فرود آورد و همه آن ها را خون آلود نقش بر زمین کرد. دیگر مهاجمان با دیدن این صحنه هولناک، همگی از محل فرار کردند و به مکان نامعلومی رفتند. گزارش خراسان حاکی است، با گزارش این حادثه به نیروهای امدادی و پلیس، دقایقی بعد چهار عضو این خانواده مجروح به بیمارستان طالقانی مشهد منتقل شدند اما تلاش کادر پزشکی برای نجات مهدی (پسر 25 ساله این خانواده) به نتیجه نرسید و او بر اثر شدت عوارض ناشی از اصابت قمه جان سپرد با این حال زوج میان سال به همراه دختر نوجوان شان بستری شدند و تحت درمان قرار گرفتند. بنابراین گزارش، از سوی دیگر تحقیقات کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی احمدی نژاد (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) درباره ماجرای این جنایت هولناک در حالی آغاز شد که کسی از دو مهاجم پژوسوار اطلاعی نداشت. ساعتی بعد گروه ویژه ای از کارآگاهان اداره جنایی با نظارت مستقیم سرهنگ شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی) وارد عمل شدند و مشخصات متهمان فراری را به مراکز انتظامی و نظامی اعلام کردند. در همین حال (س) مرد 39 ساله به کلانتری پنج تن رفت و با نشان دادن اعضای خون آلود بدنش مدعی شد که در منطقه قاسم آباد مشهد هدف ضربات چاقو قرار گرفته است.
به همین دلیل و با هوشیاری رئیس کلانتری این مرد شاکی دستگیر و تحویل کارآگاهان اداره جنایی شد.
او که ابتدا مدعی بود توسط مرد 65 ساله ساکن در بلوک 4 هدف ضربات چاقو قرار گرفته است، در بازجویی های تخصصی به ناچار حقیقت ماجرا را لو داد و گفت: این خودزنی ها را برای فرار از مجازات انجام دادیم اما من قاتل نیستم. او ادامه داد: زمانی که با حسن (مرد 65 ساله) و دیگر اعضای خانواده او درگیر شدیم، خواهرزاده ام به همراه دوستش از راه رسیدند و مجتبی (خواهرزاده) با ضربات چاقو آن ها را مجروح کرد. به گزارش خراسان، در پی اعترافات این مرد 39 ساله، بلافاصله قاضی احمدی نژاد دستور دستگیری عاملان این جنایت را صادر کرد تا این که حدود 48 ساعت بعد، کارآگاهان با همکاری ویژه گروهی از کارشناسان اداره اطلاعات جنایی آگاهی به ردیابی متهمان پرداختند و مجتبی (متهم به قتل) را به همراه دوستش درحالی دستگیر کردند که سوار پراید بودند و به سمت مخفیگاه شان در یکی از باغ های اطراف مشهد حرکت می کردند. با انتقال متهمان به مقر انتظامی تحقیقات از آنان آغاز شد و مجتبی به صراحت ارتکاب قتل را پذیرفت. او در بازسازی صحنه جنایت نیز که با دستور قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد انجام شد ، مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و به تشریح ابعاد دیگری از این جنایت هولناک پرداخت. در بازسازی صحنه قتل ابتدا سرهنگ حمیدفر (افسر پرونده) خلاصه ای از محتویات پرونده و همچنین اقاریر متهمان در مراحل بازجویی مقدماتی را شرح داد. سپس مجتبی (متهم به قتل) با معرفی کامل خود به قاضی احمدی نژاد گفت: آن روز دایی ام با من تماس گرفت و گفت که با همسایه اش درگیر شده است. من هم به همراه دوستم سوار خودروی پژو شدیم واز پنج تن به منطقه قاسم آباد رفتیم که دیدم همه آن ها زیر پله های مجتمع مسکونی جمع شده اند. دیگر نفهمیدم چه می کنم، با کارد بزرگی که همراه داشتم به طرف آن ها حمله کردم و وقتی دیدم خون آلود روی زمین افتاده اند از ترس فرار کردیم و به منزل مادرم در منطقه پنج تن مشهد رفتیم. آن جا بود که نقشه کشیدیم برای فرار از مجازات خودزنی کنیم تا وانمود شود اول آن ها ما را با چاقو زده اند اما وقتی دایی ام در کلانتری دستگیر شد من فهمیدم که پلیس به سراغم می آید به همین دلیل از خانه مادرم گریختم و در باغ یکی از دوستانم مخفی شدم.
«س» متهم دیگر پرونده نیز گفت: به خاطر تذکراتی که حسن (همسایه 65 ساله) می داد خیلی ناراحت بودم و با «و» (همسایه دیگر) تصمیم گرفتیم او را کتک بزنیم. بار اول او را با قطع کردن سیم آنتن به پشت بام کشاندیم و با هم درگیر شدیم و با دخالت اعضای دیگر خانواده اش این درگیری شدت گرفت. وقتی پلیس 110 به محل آمد من ادعا کردم که همسایه آنتن ما را از پشت بام به پایین انداخته است که با هم اختلاف پیدا کردیم. پلیس هم با صورت جلسه محل را ترک کرد اما با رفتن پلیس من به خواهرزاده ام زنگ زدم و با آمدن او و دوستش به محل دوباره درگیری شروع شد که این بار پسر 25 ساله حسن بر اثر ضربات چاقو جان سپرد و دیگر اعضای خانواده اش نیز مجروح شدند.
گزارش خراسان حاکی است، با اعترافات صریح متهمان و به دستور قاضی احمدی نژاد، بازسازی صحنه قتل پایان یافت و چهار متهم این پرونده جنایی روانه زندان شدند تا تحقیقات بیشتر درباره جزئیات این نزاع مرگبار در پلیس آگاهی و زیرنظر سرهنگ بهرامزاده (رئیس اداره جنایی آگاهی) ادامه یابد. خراسان : شماره : 20521 - ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۲ آبان
ماجرای زن غلام دزد که دزد شد!
سستی ایمان، اراده ضعیف، خانواده ای از هم گسیخته و محله ای آلوده، همچون قطعات پازلی بودند که چنین سرنوشت شومی را برایم رقم زدند و ...
این ها اظهارات زن 35ساله ای است که در باند سرقت همسر سابقش فعالیت می کرد. او که در عملیات ضربتی نیروهای کارآزموده تجسس کلانتری شفای مشهد دستگیر شده است، در حالی که تلاش می کرد خود را بی گناه و فریب خورده نشان دهد، درباره سرگذشت سیاه خود به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: مادرم در 17سالگی همسر سوم مردی شد که 15سال از خودش بزرگ تر بود. اگرچه فرجام این ازدواج نامتعارف به مهر طلاق رسید اما من ثمره این ازدواج اجباری بودم که سرنوشت سیاهم از همان دوران کودکی رقم خورد. مادرم که زنی زیبارو و کم سن و سال بود چند ماه بعد از طلاق، با مرد دیگری ازدواج کرد و به دنبال زندگی رویایی خودش رفت. دو نامادری ام نیز که به خاطر مادرم از من متنفر بودند، حاضر نشدند سرپرستی مرا به عهده بگیرند، به همین دلیل آواره و سرگردان شدم و هر روز به منزل یکی از بستگان مادرم می رفتم. اگرچه من به خاطر اشتباه بزرگ ترها همواره تحقیر می شدم و مورد سرزنش قرار می گرفتم اما چاره ای جز گریه و سکوت نداشتم تا این که بالاخره مادربزرگم سرپرستی مرا به عهده گرفت. چند سال بعد در حالی که قدم در پانزدهمین بهار زندگی ام گذاشته بودم، مرا به اولین خواستگاری دادند که در منزل مادربزرگم را به صدا در آورد. با وجود این من در جست و جوی خوشبختی و با هزار و یک امید و آرزو پا به خانه مردی گذاشتم که قبل از من با موادمخدر صنعتی ازدواج کرده بود. او صبح تا شب پای بساط سیاه موادمخدر می نشست و شب ها سراغ خودروهای مردم می رفت تا با سرقت قطعات آن ها هزینه های اعتیاد و زندگی اش را تامین کند. اگرچه تلاش می کردم تا با این تقدیر سیاه کنار بیایم و به زندگی با یک دزد معتاد ادامه بدهم اما دیگر جانم به لبم رسید، چرا که در برابر آزار و اذیت و کتک کاری های او تاب نیاوردم. همسرم که به «غلام دزد» معروف بود، با استعمال موادمخدر صنعتی دچار توهم می شد و روزگارم را سیاه می کرد تا جایی که مرگ را در برابر چشمانم می دیدم.
خلاصه ادامه این سرنوشت سیاه مانند تقدیر مادرم رقم خورد و من هم با امضا و مهر طلاق نامه، دفتر زندگی مشترکم را بستم تا زندگی جدیدی را بدون «غلام دزد» آغاز کنم. اتاق کوچکی در حاشیه شهر اجاره کردم و با کارگری در منازل مردم روزگار می گذراندم تا این که روزی همسر سابقم نشانی منزلم را پیدا کرد و با عربده کشی و فحاشی به سراغم آمد. او چنان آبروریزی به راه انداخت که دیگر نتوانستم در میان اهالی آن محل سرم را بالا بگیرم. به ناچار اسباب و اثاثیه ام را جمع کردم و به محله ای دورتر رفتم اما باز هم غلام دزد نشانی منزلم را پیدا کرد و حکایت تلخ آبروریزی دوباره شروع شد ولی در آن محله بیشتر اهالی آلوده به موادمخدر بودند یا دست به خلافکاری می زدند، به همین دلیل فحاشی ها و تهمت های همسر سابقم مورد توجه کسی قرار نمی گرفت، چرا که هر کدام از اهالی در لاک خودشان فرو رفته و به دنبال پولی برای هزینه های اعتیادشان بودند. در این وضعیت من هم به دلیل رفت و آمد با همسایگان به مصرف موادمخدر صنعتی روی آوردم و در گرداب مواد افیونی گرفتار شدم. غلام دزد با شنیدن ماجرای اعتیادم، دیگر در پوست خودش نمی گنجید چرا که تصور می کرد من به زندگی با او باز می گردم و هم بساطش می شوم.
مدت ها بعد وقتی در آینه چهره ام را می دیدم، خودم را نمی شناختم. همه زیبایی و جوانی ام به یغما رفته بود و با روحی افسرده و روانی پریشان دست به گریبان بودم. در همین شرایط دوست صمیمی و هم بساطی همسر سابقم به منزلم آمد و گفت: غلام دزد مرا فرستاده است تا شما را نزد او ببرم که با هم به طرقبه بروید و دوری بزنید! من هم پذیرفتم و سوار خودروی دوست همسرم شدم اما او مسیرش را به سمت داخل شهر تغییر داد و در حاشیه بولوار ابوطالب متوقف شد. یک لحظه او را در حال سرقت قطعات یک خودروی پارک شده دیدم و با ترس فریاد زدم «فرار کن!» اما او در حالی توسط ماموران دستگیر شد که نتوانست مسافت زیادی را فرار کند. وقتی ما را به کلانتری منتقل کردند، تازه فهمیدم که خودروی دوست همسر سابقم سرقتی است و لوازم مسروقه ای نیز داخل آن وجود داشت و ...
شایان ذکر است، تحقیقات ماموران تجسس از متهمان با صدور دستورات ویژه ای از سوی سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) در حالی ادامه یافت که علاوه بر کشف 10گوشی تلفن همراه از منزل زن جوان مشخص شد که «غلام دزد» سردسته این باند سرقت است که او نیز به همراه مالخران دستگیر شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20520 - ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۱ آبان
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی