در امتداد تاریکی-شکایت عجیب!

با هم در یکی از کانال های تلگرامی آشنا شدیم. او به من ابراز علاقه کرد و من هم عاشقش شدم، تا جایی که «هاشم» را شریک زندگی ام می دانستم اما او بعد از آن که هستی و آینده مرا به نابودی کشاند، حالا مدعی است که ... دختر 15ساله ای که در پی شکایت یک زن مبنی بر ایجاد مزاحمت و ارتباط نامشروع با پسرش به کلانتری احضار شده بود، درباره داستان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: در دوران ابتدایی تحصیل می کردم که پدرم را در یک حادثه از دست دادم. از آن روز به بعد من که تنها فرزند خانواده بودم نزد مادرم زندگی می کردم اما تامین هزینه های زندگی و تحصیل من برای مادرم بسیار سخت بود. به همین دلیل در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم تا در امور خانه داری به مادرم کمک کنم. با این حال مادرم با مرد دیگری ازدواج کرد و سرگرم زندگی جدید خود شد، به طوری که دیگر مرا فراموش کرده بود. از سوی دیگر ناپدری ام حاضر به پذیرش من نبود و مادرم نیز برای حفظ زندگی اش سکوت می کرد. به همین دلیل من ناچار شدم نزد پدربزرگم زندگی کنم اما آن ها شرایط روحی مرا درک نمی کردند و اختلاف نظر زیادی با هم داشتیم.  این گونه بود که من در جست و جوی محبت و پر کردن خلأهای عاطفی زندگی ام به فضای مجازی روی آوردم و در گروه های مختلف و کانال های اینترنتی عضو شدم، تا این که در یکی از کانال های تلگرام با «هاشم» آشنا شدم و سرنوشتم به گونه ای دیگر رقم خورد. او که شش سال از من بزرگ تر بود، با ارسال پیامک های عاشقانه و تماس های تلفنی، به من ابراز علاقه می کرد تا جایی که من هم یک دل نه، صد دل عاشق او شدم و بدین ترتیب ماجرای عشق و عاشقی ما ادامه یافت و به دیدارهای حضوری در پارک و خیابان کشید. مدتی بعد هاشم مرا به منزل خودشان برد ، آن روز مادرش در خانه حضور نداشت. پدر و مادر هاشم از یکدیگر جدا شده بودند و او با مادرش زندگی می کرد. از آن روز به بعد حتی زمانی که مادرش نیز در خانه بود مرا به اتاقش می برد و با یکدیگر قلیان و سیگار می کشیدیم. اگرچه هاشم جوانی خلافکار بود و با فروش موادمخدر زندگی اش را می گذراند اما من اهمیتی به آن نمی دادم و رفت و آمدهایم با هاشم ادامه داشت تا این که در یکی از همین روزها او با وعده و وعید ازدواج، هستی مرا به نابودی کشاند و آینده ام را تباه کرد ولی من باز هم به امید ازدواج رسمی با او همچنان به این ارتباط عاطفی ادامه می دادم، تا این که مادر هاشم به بهانه این که پسرش به خاطر ارتباط با من خلافکار شده است و شب ها دیر به منزل می آید، از من شکایت کرد در حالی که هاشم مرا به خاک سیاه نشانده است و... شایان ذکر است، وقتی با دستور سرهنگ باقی زاده حکاک (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) هاشم به کلانتری دعوت شد، ارتباط خود با دختر 15ساله را انکار کرد و او را دختری مزاحم خواند. به همین دلیل پرونده مذکور با نظر مشاور کلانتری برای رسیدگی به مراجع قضایی ارسال شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20529 - ۱۳۹۹ يکشنبه ۲ آذر

 

تنگناهای زجرآور!

دیگر نمی توانم با همسرم زندگی کنم. بارها به خاطر فرزندانم از گناهان او گذشتم تا آن ها فرزندان طلاق نشوند و آینده ای تاریک نداشته باشند اما وقتی همسرم فریاد زد که نمی تواند به خاطر بچه ها از زندگی خودش چشم پوشی کند، دیگر ... این ها بخشی از اظهارات جوان 34ساله ای است که برای جدایی توافقی از همسرش وارد کلانتری شده بود. او در حالی که بغضی مردانه گلویش را می فشرد، نگاهی عاشقانه به فرزندان خردسالش انداخت و درباره ماجرای ازدواجش به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری سیدی مشهد گفت: حدود 10سال قبل به خواستگاری دختری رفتم که مادرم او را پسندیده بود. «آزیتا» به تازگی دیپلم گرفته و از طریق همسایگان به مادرم معرفی شده بود. خلاصه من و آزیتا در حالی به صورت سنتی ازدواج کردیم که او سومین فرزند یک خانواده هفت نفره بود و پدرش با کارگری و زحمت کشی هزینه های زندگی آن ها را تامین می کرد. من هم که احساس می کردم او دختری رنج کشیده است و می تواند شریک خوبی برای من در زندگی باشد، با او ازدواج کردم. اما مدتی بعد و در حالی که دخترم به دنیا آمده بود، او را به همراه مردی غریبه داخل خودرو مشاهده کردم و با پلیس تماس گرفتم. با این حال زمانی که پدر و مادرش متوجه ماجرا شدند و او را سرزنش کردند، من هم تصمیم گرفتم به خاطر دخترم از گناه او بگذرم. این گونه بود که آن ماجرا را به فراموشی سپردم و به زندگی مشترک با آزیتا ادامه دادم. اما رفتارهای غیراخلاقی او پایانی نداشت و به همین دلیل فضای سرد و بی روحی بر زندگی ما سایه افکنده بود. دیگر من هم نمی توانستم آن عشق و محبت حقیقی را به او هدیه کنم. همسرم بارها گفت که مرا دوست ندارد و می خواهد از من جدا شود، این در حالی بود که پسر کوچکم نیز تازه به دنیا آمده بود و من نمی توانستم با آینده آن ها بازی کنم، چرا که به عاقبت طلاق می اندیشیدم و می دانستم فرزندانم قربانی هوسرانی های مادرشان خواهند شد و آینده سیاهی در انتظار آن هاست. به همین دلیل این شرایط سخت را تحمل می کردم تا حداقل آینده فرزندانم تباه نشود ولی متاسفانه همسرم دست از رفتارهای زننده اش بر نمی داشت. تا این که مدتی قبل زندگی من و آزیتا در تنگناهای زجر آوری قرار گرفت. او دیگر فرزندانش را رها کرده بود و هیچ توجهی به من نداشت و مدام در لاک تلفن همراه اش فرو رفته بود. وقتی پنهانی تلفن اش را بررسی کردم، تازه فهمیدم او با یک راننده مسافربر رابطه غیراخلاقی دارد و صداهای ضبط شده اش از قرارهای عاشقانه آن ها حکایت می کند و حتی به منزل او نیز رفت و آمد دارد. این بود که برای آخرین بار با او به گفت و گو نشستم اما زمانی که فریاد زد «من نمی توانم زندگی خودم را فدای فرزندانم بکنم» دیگر تصمیم به طلاق توافقی گرفتم و ...

شایان ذکر است، به دستور سرگرد احسان رسایی (رئیس کلانتری سیدی) پرونده این زوج جوان توسط کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی های ویژه قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20531 - ۱۳۹۹ سه شنبه ۴ آذر

 

زن تهرانی برای خوشگذرانی سرقت میکرد

حوادث رکنا: ۱۳۹۹/۰۹/۰۲ ۲۱:۰۱:۵۵ - زن تهرانی برای خوشگذرانی همه کاری کرد تا بی آبرو شود. به گزارش خبرنگار پایگاه خبری پلیس، سردار "علیرضا لطفی" رئیس پلیس آگاهی تهران گفت: اواخر شهریورماه امسال ماموران حراست بیمارستان امام حسین (ع) به مرکز فوریت های پلیسی 110 خبر دادند که حادثه سرقت در این مرکز درمانی اتفاق افتاده است. وقتی ماموران کلانتری 106 نامجو در محل حاضر شدند مشخص شد طلاهای یکی از بیماران که زنی 30 ساله بود سرقت شده است. وی ادامه داد: بعد از مطرح شدن شکایت پرونده به دستور بازپرس دادسرای ناحیه 34 تهران برای رسیدگی تخصصی به کارآگاهان پایگاه سوم پلیس آگاهی ارجاع شد و شاکی درباره جزئیات بیشتری از ماجرا گفت، روز حادثه برای درمان به بیمارستان امام حسین مراجعه کردم. در اورژانس منتظر بودم که زنی 50 ساله کنارم نشست و درباره مراجعه به بیمارستان حرف زدیم. او خودش را سولماز معرفی کرد و درباره علت مراجعه‌اش به بیمارستان حرف زد. لحظاتی که گذشت از کیفش یک آب میوه بیرون آورد و به من تعارف کرد. من هم از روی ادب قبول کردم. لحظاتی بعد از این که آب میوه را خوردم ناگهان سرم گیج رفت و بی حال شدم. آن جا بود که با کمک سولماز از اورژانس خارج شدیم و در محوطه‌ای خلوت در حیاط بیمارستان روی یک صندلی نشستم. بعدا ز آن دیگر چیزی به یاد ندارم تا این که ساعتی بعد چشم باز کردم و متوجه شدم که آن زن من را با آب میوه مسموم بیهوش کرده و 60 میلیون تومان طلایی که همراهم بود را دزدیده و فرار کرده است. رئیس پلیس آگاهی تهران ادامه داد: کاراگاهان در جریان تحقیقات خود متوجه شدند که 10 شکایت مشابه به کلانتری‌های تهران گزارش شده است. بررسی شکایت‌های مطرح شده نشان داد مشخصاتی که شاکیان از متهم در اختیار پلیس گذاشته بودند با هم مطابقت دارد بنا براین مشخص شد که زن میانسال با پرسه در بیمارستان‌ها به این شیوه در حال سرقت کردن است که با اقدام‌های پلیسی چهره وی به دست آمد و از سوی شاکیان هم شناسایی شد. سردار لطفی گفت: کاراگاهان پلیس با اطلاعاتی که در اختیار داشتند موفق شدند متهم را شناسایی و با هماهنگی های قضائی 28 آبان ماه او را هنگام ورود به یکی از بیمارستان ها بازداشت کنند. کارآگاهان همچنین در بازرسی از کیف متهم آب میوه و خرمای آلوده به داروهای بیهوشی کشف کردند. رئیس پلس آگاهی تهران بزرگ گفت: سولماز درتحقیقات اولیه اعتراف کرد که در یک سال گذشته 15 فقره سرقت به شیوه بیهوشی انجام داده است. متهم درباره انگیزه‌اش از سرقت هم گفت به دلیل تامین هزینه زندگی تصمیم گرفته است به این شیوه سرقت کند. او گفت من برای سرقت به بیمارستان‌های شلوغ می‌رفتم و بعد از پرسه، سوژه مورد نظرم را انتخاب می‌کردم و به بهانه‌ای با او وارد دوستی می شدم. در فرصت مناسب او را با آب میوه ‌ای که از قبل آن را به داروهای خواب آور آلوده کرده بیهوش و پول و طلاهایشان را سرقت می کردم. اموال سرقت شده را هم به مالخری در شرق تهران می فروختم و با پولش خوشگذرانی می‌کردم تا این که دستگیر شدم. سردار لطفی تصریح کرد: کارآگاهان بدنبال اظهارات سارق توانستند خریدار اموال مسروقه را در مخفیگاه اش دستگیر کنند که متهم در تحقیقات اولیه به جرم خود اعتراف کرد. وی گفت: با توجه به زحمات همکارانم در پایگاه سوم که منجر به دستگیری مجرمان شد طی بازرسی از منزل سارق مشخص شد وی هیچ گونه نیاز مالی نداشته و صرفاً به دلیل زیادخواهی و خوشگذرانی سرقت انجام داده است و در بررسی های بیشتر وی دارای یک فقره سابقه کیفری در سال های گذشته به اتهام سرقت بوده است. این مقام ارشد انتظامی در پایان گفت: تاکنون 10 تن از مال باختگان شناسایی شده است و متهم با صدور قرار قانونی از سوی بازپرس پرونده برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پایگاه سوم قرار دارد.

 

ماجرای پیکر خون آلود در سرویس بهداشتی

وقتی نگران پسرم شدم هراسان  در سرویس بهداشتی را گشود م اما با دیدن صحنه ای هولناک زبانم بند آمد چرا که فرزندم خون آلود روی زمین افتاده بود و.... زن ۵۸ ساله که برای شکایت از پسرش و با در دست داشتن مرجوعه قضایی مبنی بر توهین،تخریب،  تهدید و ضرب و جرح به کلانتری آمده بود در شرح داستان زندگی اش به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت:"۱۵ سال قبل  در حالی که دو فرزند پسر ۱۵ و ۱۰ ساله داشتم   همسرم را در یک سانحه رانندگی از دست دادم. با دریافت دیه فوت  همسرم منزلی را خریداری  کردم و به زندگی با پسرانم ادامه دادم من زنی خانه دار بودم و  تامین هزینه های زندگی برایم بسیار سخت بود و چاره ای نداشتم جز این که چشم به کمک های مالی خانواده خود و همسر مرحومم بدوزم. در آن روزها برادر شوهرم خیلی هوای من  و فرزندانم را داشت و تا جایی که می توانست به امور  ما رسیدگی می کرد   تا این که یک روز جاری ام با من تماس گرفت و من را زنی کثیف و فرصت طلب خواند و به من فحاشی کرد.  او در حالی که مجال صحبت کردن به من نمی داد  با عصبانیت گوشی  تلفن را قطع کرد!  آن روز دلیل برخورد زشت جاری ام را نفهمیدم تا این که چند روز بعد برادر شوهرم به منزلمان آمد و در حضور دو فرزندم به من ابراز علاقه و از من خواستگاری کرد!  پسر بزرگم که ۱۵ سال داشت عصبانی شد  و پس از درگیری لفظی و فیزیکی با عمویش او را از خانه بیرون انداخت. پس از  این ماجرا من ارتباطم را با برادر شوهرم قطع کردم و دیگر او را در منزلمان نپذیرفتم حتی گاهی که کمکی برایمان  می فرستاد آن را قبول نمی کردم و پس می فرستادم   چرا که مطمئن بودم که مهر و محبت های او بدون منظور نیست و من نیز نمی خواستم آشیانه دیگری را ویران کنم . متاسفانه این ماجرا آثار نامطلوبی بر روح و روان پسرم گذاشت چون او در سن نوجوانی بود و دوران حساسی را سپری می کرد. بعد از مدتی پسرم با اصرار  ترک تحصیل کرد تا کمک خرجمان باشد برادرم تریلی داشت و به شهرهای مختلف کشور باربری می کرد  او قبول کرد که  پسرم به عنوان شاگرد راننده کنارش باشد.  برادرم متاسفانه  به مواد مخدر اعتیاد داشت اما من به این  موضوع توجهی نکردم چون می خواستم پسرم  نزد   یک نفر  آشنا مشغول کار شود تا بتوانم از او مراقبت کنم اما بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم که پسرم  به صورت پنهانی سیگار می کشد هر چه او را نصیحت کردم که این کار آخر و عاقبت ندارد  گوشش بدهکار نبود تا این که مدتی بعد متوجه شدم که مواد مخدر سنتی نیز مصرف می کند هر چه تلاش کردم نتوانستم او را کنترل کنم و  در حالی که  به 18 سالگی رسیده بود مصرف مواد مخدر صنعتی را آغاز کرد هر چه سعی کردم که او را ترک بدهم موفق نشدم تا این که کارش به تزریق هروئین کشید.اکنون پسرم به  30سالگی رسیده است و  به دلیل مصرف و تزریق مزمن مواد مخدر دیگر برای تزریق هروئین نمی تواند روی دست و پاهایش  رگی پیدا کند بنابراین به ناچار به داخل رگ های اندام های خصوصی اش مواد مخدر تزریق می کند که بسیار خطرناک است چند روز قبل تزریق مواد مخدر باعث پاره شدن رگ بدنش شده بود و من او را در حالی یافتم که داخل سرویس بهداشتی منزلمان  غرق در خون روی زمین افتاده بود. او با مصرف مواد مخدر دچار  توهمات شدیدی می شود و من و پسر کوچک ترم را آزار می دهد. گاهی اوقات نیمه های شب تا صبح صدای حیوانات مختلف را در می آورد و ... شب گذشته در حالی با سر و صدای شدید از خواب بیدار شدم که متوجه شدم دو فرزندم با یکدیگر گلاویز شدند وقتی می خواستم آن ها را از یکدیگر جدا کنم  پسر بزرگم به من توهین و فحاشی کرد و کتکم زد و... دیگر کارد به استخوانم رسیده است و  نمی دانم برای حل مشکلم چه کاری انجام دهم  با این که فرزندم را بارها در کمپ های ترک اعتیاد بستری کردم اما او با مرخص شدن از کمپ دوباره به مصرف مواد مخدر روی آورده است. برای این که مدتی از آزارهای او در امان بمانم قصد بستری کردن مجدد او را در کمپ  داشتم اما کمپ های ترک اعتیاد یا به دلیل شیوع کرونا از پذیرش فرزندم خودداری می کنند یا این که درخواست مبالغی پول  را دارند که من توانایی پرداخت آن را ندارم...

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20530 - ۱۳۹۹ دوشنبه ۳ آذر

 

سلاخی خودروهای سرقتی در خانه اجاره ای!

پوشش و تابلوی «ایست» پلیس راهور از مخفیگاه سارقان حرفه ای کشف شد

سجادپور- با دستگیری اعضای یک باند حرفه ای سلاخی خودروهای سرقتی در مشهد، راز دستبرد به منازل با شیشه های طلقی نیز فاش شد. به گزارش اختصاصی خراسان، در پی کشف تعدادی از خودروهای رها شده در خیابان های خلوت که قطعات قابل فروش آن ها به سرقت رفته بود، گروه ویژه ای از افسران تجسس کلانتری شفای مشهد، ریشه یابی این پرونده ها را در دستور کار قرار دادند. آنان با تجزیه و تحلیل های کارشناسی که در حضور سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری) صورت گرفت به نتایجی دست یافتند که نشان می داد با یک باند حرفه ای سرقت خودرو روبه رو هستند و اعضای این باند خودروها را از مناطق دیگر مشهد به سرقت می برند و در حوزه استحفاظی کلانتری شفا، آن ها را اوراق می کنند. بنابراین گروه ویژه تجسس به سرپرستی سروان آریایی، عملیات اطلاعاتی و ردیابی را با همکاری مشترک گشت نامحسوس آغاز کردند تا این که بیست و دوم آبان، نیروهای گشت انتظامی به سرنشینان یک دستگاه پراید در شهرک پردیس مشهد مشکوک شدند و در حالی به تعقیب نامحسوس آن ها پرداختند که استعلام از مرکز فرماندهی نیز نشان می داد خودروی پراید دارای سابقه سرقت از منطقه قاسم آباد مشهد است. به گزارش خراسان، ماموران انتظامی پس از حدود دو ساعت تعقیب و مراقبت به کوچه ای بن بست در حاشیه بزرگراه شهید چراغچی رسیدند که یک خودروی وانت مزدا نیز درون کوچه قرار داشت. در این هنگام یک جوان دیگر از داخل تنها منزل کوچه بن بست آچار به دست بیرون آمد و به همراه سرنشینان پراید مشغول باز کردن قطعات خودروی مزدا شدند. ماموران گشت که دیگر به سلاخ خانه خودروهای سرقتی رسیده بودند، بی درنگ مراتب را به گروه ویژه تجسس اطلاع دادند و بدین ترتیب با دستورات محرمانه قاضی سیدجواد حسینی (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) عملیات دستگیری دزدان خودرو آغاز شد و سه تن از اعضای باند به طرز غافلگیرانه ای در چنگ پلیس گرفتار شدند. دقایقی بعد ماموران تجسس با نظارت و هدایت رئیس کلانتری و کسب مجوزهای قضایی، مخفیگاه و منازل متهمان را در چهار نقطه شهر مورد بازرسی قرار دادند که در نتیجه دو دستگاه دوچرخه کرسی، تعدادی مدارک متعلق به افراد دیگر، مقادیر زیادی قطعات و لوازم اوراق شده خودروها به همراه چندین دستگاه تلفن همراه سرقتی، پوشش و تابلوی «ایست» پلیس راهور کشف و ضبط شد. گزارش خراسان حاکی است، با انتقال متهمان و دو خودروی سرقتی پراید و مزدا به کلانتری، تحقیقات گسترده در این باره ادامه یافت و مشخص شد که سلاخ های خودروهای سرقتی در دستبرد به منازل نیز نقش دارند زیرا آن ها اعتراف کردند با استفاده از فندک شیشه های طلقی منازل را می سوزاندند و با همین شیوه از یک منزل در بولوار صیاد شیرازی دو دستگاه دوچرخه سرقت کرده اند. بررسی های بیشتر ماموران انتظامی که با راهنمایی ها و دستورات ویژه قاضی حسینی همراه بود، همچنین نشان داد اعضای این باند از سارقان حرفه ای و سابقه دار هستند که با استفاده از شاه کلید خودروهای مدل پایین را از مناطق مختلف شهر سرقت می کردند و به اوراق کردن آن ها در منزل اجاره ای کوچه بن بست، می پرداختند. یکی از سارقان که چندین فقره سابقه کیفری دارد در بازجویی ها گفت: خودروها را دیگر اعضای باند سرقت می کردند و من فقط آن ها را اوراق می کردم و قطعات را به فروش می رساندم ولی در سرقت از منازل نقش داشتم. در همین حال متهم جوان دیگر پرونده نیز گفت: من در سرقت خودروی پراید، گوشی ها و دستبرد به منزل با اعضای باند همکاری کردم اما در سرقت مزدا نقشی نداشتم. این متهم که مدعی بود از یک سال و نیم قبل در زندان بوده و از حدود 20 روز قبل در اولین مرخصی خود به سر می برد، اعتیاد به شیشه و کریستال را انگیزه خود از سرقت های مذکور دانست و نقش خود در اوراق کردن خودروها را نیز به گردن گرفت. عضو دیگر این باند هم که مدعی بود به شیشه و کریستال اعتیاد دارد و سابقه دار است، در اظهارات خود به سرقت خودروها و اوراق کردن آن ها در منزل اجاره ای اعتراف کرد. بنابر گزارش خراسان، با توجه به این که تاکنون هفت تن از شاکیان این پرونده شناسایی شده اند اما کشف پوشش و لباس های فرم و همچنین تابلوی «ایست» پلیس راهنمایی و رانندگی از مخفیگاه سارقان تحقیقات این پرونده را وارد مرحله جدیدی کرده است چرا که احتمال می رود آنان با جعل عنوان مامور پلیس راهور جرایم دیگری نیز مرتکب شده باشند. به همین دلیل با دستورات محرمانه قاضی سیدجواد حسینی، با انتقال دزدان به زندان، بررسی های بیشتر در این باره به کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی سپرده شده است. خراسان : شماره : 20529 - ۱۳۹۹ يکشنبه ۲ آذر

 


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹ | 12:13 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |