در امتداد تاریکی-ماجرای شرمندگی مرد لحاف دوز!
از لحظه ای که فهمیدم همسرم از پدر و مادرش شکایت کرده است تا از آن ها دیه بگیرد، خیلی خجالت کشیدم و با سرعت خودم را به کلانتری رساندم چرا که ...
مرد 38ساله در حالی که بیان می کرد از این جمله همسرم که «اگر پدرش 20میلیون تومان پول نقد به حسابش واریز نکند شکایت اش را در مراجع قضایی پیگیری می کند» بسیار شرمنده هستم، درباره چگونگی این ماجرا و داستان ازدواجش به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: روزی که به خواستگاری «زینت» رفتم، به شغل لحاف دوزی مشغول بودم و امورم را از این راه می گذراندم. او هم که تازه دیپلم گرفته بود، قصد ادامه تحصیل نداشت. اما هنوز مدت زیادی از ازدواج من و زینت سپری نشده بود که متوجه شدم همسرم نه تنها زنی تجمل گرا و خودخواه است بلکه حسادت در سراسر وجودش موج می زند. او حتی به خواهر و برادران خودش حسادت می کرد و معتقد بود که پدر و مادرش بین او و دیگر فرزندان شان تبعیض قائل می شوند. تا جایی که حتی همسرم به بهانه این که پدرش جهیزیه بیشتری به خواهرش داده است، قهر کرد و به عروسی او نرفت. این در حالی بود که پدر و مادر زینت همواره در زندگی از ما حمایت می کردند و هر وقت از نظر مالی نیاز پیدا می کردیم دستان مقتدر آن ها پشتیبان مان بود. به طوری که نه تنها از نظر مالی کمک مان می کردند بلکه مهر و محبت آن ها نیز قابل جبران نبود. اما حرص و طمع و حسد چنان چشمان زینت را کور کرده بود که این همه از خودگذشتگی را نمی دید و قدر پدر و مادرش را نمی دانست.
از سوی دیگر زینت به موقعیت اجتماعی و وضعیت مالی شوهرخواهرم نیز حسادت می کرد و همواره با تحقیر و سرزنش از من می خواست تا شغلم را تغییر بدهم چون مدعی بود از این که با یک لحاف دوز ازدواج کرده است خجالت می کشد. کار به جایی رسید که با بدرفتاری ها و ناسازگاری هایش مرا مجبور کرد خانه کوچکی را که با هزاران امید و آرزو و کمک های مالی پدرم خریده بودم ، بفروشم و مسافرخانه ای اجاره کنم تا خودش را به عنوان همسر مردی هتل دار معرفی کند.
در همین روزها بود که متوجه شدم زینت با زن مطلقه و معتادی معاشرت دارد که آن زن نه تنها با مردان غریبه رفت و آمد می کند بلکه به صورت پنهانی در منزل من نیز به استعمال موادمخدر می پردازد. تازه فهمیدم زینت مانند یک موم در دستان «رکسانا» است و او برای همسرم تصمیم می گیرد و خواسته ها و آرزوهایش را به زینت تلقین می کند. با این حال برای حفظ زندگی مشترک و آسایش و آرامش دو فرزند کوچکم، بالاخره خانه ام را فروختم و مسافرخانه ای را اجاره کردم. در چند ماه اول درآمدم بد نبود و روزگارم به خوبی می گذشت اما به دنبال شیوع ویروس کرونا من نیزورشکسته شدم و خانه ام نیز از دست رفت.
در این شرایط بود که تصمیم گرفتم به شغل قبلی ام بازگردم و دوباره دست به زانویم بگیرم تا وضعیت اقتصادی ام را از صفر شروع کنم. این ماجرا موجب درگیری و مشاجره بیشتر بین من و همسرم شد تا جایی که او به گرفتن طلاق اصرار کرد. در این مدت زینت، پدر و مادرش را نیز به خاطر این که از من حمایت می کردند به خانه راه نمی داد و حتی به آن ها توهین می کرد. در همین روزها دختر کوچکم بیمار شد و پدر و مادرزنم که نتوانستند طاقت بیاورند، در حالی به دیدار نوه خودشان آمده بودند که من هم در خانه نبودم. وقتی پدر و مادر زینت به منزل آمده بودند همسرم از ورود آن ها به خانه جلوگیری کرده بود اما پدرزنم با استشمام بوی موادمخدر از داخل منزل نگران می شود و از لای در می بیند که رکسانا، همان زن مطلقه ای که با همسرم رابطه دارد، در کنار «زینت» مشغول استعمال موادمخدر است. به همین دلیل پدر و مادر زینت که نمی توانند این صحنه را ببینند، وارد خانه می شوند اما پس از یک مشاجره لفظی، درگیری فیزیکی بین آن ها رخ می دهد و همسرم از پدر و مادرش شکایت می کند. هنگامی که من به خانه بازگشتم و متوجه ماجرا شدم، بلافاصله دست فرزندانم را گرفتم و خودم را به کلانتری رساندم چون از نگاه کردن به چشمان محبت آمیز پدر و مادرزنم شرم دارم. اما این جا هم نه تنها همسرم فرزندانش را با بی ادبی و بی احترامی از آغوش پدر و مادرش بیرون کشید و چشمان آن ها را اشک بار کرد بلکه ادعا می کند باید پدرش 20میلیون تومان به حساب او واریز کند و در غیر این صورت ...
شایان ذکر است پرونده شکایت این زن 35ساله از پدر و مادرش با صدور دستور ویژه ای از سوی سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد تا مورد بررسی های ویژه قرار گیرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20539 - ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۳ آذر
گروگان گیران شرکت های هرمی در مشهد دستگیر شدند
سیگنال نجات از مخفیگاه مخوف!
سجادپور- سرکردگان یک شرکت هرمی که جوانان جویای کار را به بهانه استخدام، به مشهد می کشاندند و سپس با حبس کردن آن ها در یک منزل مسکونی، اقدام به اخاذی های میلیونی برای عضویت در شرکت های هرمی می کردند، در پی تماس پیامکی یکی از طعمه ها با پلیس 110، در چنگ قانون گرفتار شدند.
به گزارش اختصاصی خراسان، ماجرای رهایی گروگان های سرکردگان یک شرکت هرمی در مشهد، روز سه شنبه گذشته زمانی آغاز شد که پلیس 110 تهران بزرگ پیامکی را از یک سیم کارت تلفن همراه اول دریافت کرد. این پیامک مضمونی چنین داشت :«مرا در یک مکان ناشناس در مشهد به گروگان گرفته اند و گفته اند که باید 50 میلیون تومان جور کنی وگرنه بلایی به سرت می آوریم!» ماموران پلیس 110 نیز با دیدن مضمون این پیامک به تکاپو افتادند و بلافاصله پیامک مذکور را برای بررسی های پلیسی و به طور محرمانه به پلیس خراسان رضوی ارسال کردند. با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع و احتمال به خطر افتادن جان گروگان، بی درنگ سردار محمدکاظم تقوی (فرمانده باتجربه انتظامی خراسان رضوی) دستورات ویژه ای را برای ردیابی این پیامک صادر کرد و بدین ترتیب گروه حرفه ای و تخصصی از نیروهای کارآزموده دایره مبارزه با گروگان گیری به حالت آماده باش درآمدند تا اقدامات عملیاتی خود را آغاز کنند.
گزارش خراسان حاکی است، از سوی دیگر گروهی از کارشناسان اداره اطلاعات جنایی با هدایت مستقیم سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) ابتدا در شاخه ای دیگر از این عملیات محرمانه به رصدهای اطلاعاتی پرداختند تا این که مشخص شد خط تلفنی که پیامک از آن ارسال شده متعلق به جوانی است که در یزد سکونت دارد. با این حال کارآگاهان پلیس آگاهی دقایقی بعد و با استفاده از تجهیزات نوین و فناوری های پیشرفته پلیسی موفق شدند مکان حضور گروگان را در خیابان عنصری مشهد شناسایی کنند.
بنابر گزارش خراسان، با توجه به حساسیت ماجرا، کارآگاهان دایره مبارزه با گروگان گیری، مراتب را به قاضی سلطانی (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) اطلاع دادند و این گونه با کسب مجوزهای قضایی و راهنمایی های مقام قضایی، عملیات ضربتی به سرپرستی سرهنگ بهرامزاده (رئیس اداره جنایی آگاهی) با محاصره یک ساختمان دو طبقه در خیابان عنصری وارد مرحله جدیدی شد. کارآگاهان با بررسی های میدانی و تحقیقات غیرمحسوس به سرنخ هایی دست یافتند که نشان می داد تعداد زیادی از جوانان دراین مکان حضور دارند و احتمال می رود افراد دیگری نیز درگیر ماجرای گروگان گیری شده باشند بنابراین کارآگاهان با اتخاذ تدابیر امنیتی و رعایت کامل موارد ایمنی وارد عمل شدند و به طور غافلگیرانه همه افراد حاضر در این منزل را به گونه ای زمین گیر کردند که حدود 19 نفر در یک اتاق جمع شده بودند. گزارش خراسان حاکی است، در بازرسی از این مکان مقادیر زیادی جزوه آموزشی شرکت های هرمی، لپ تاپ و همچنین ابزارها و تجهیزات دیگر، کشف و ضبط شد. تحقیقات پلیس در این باره بیانگر آن بود که سرکردگان یک شرکت هرمی جوانان جویای کار را از شهرهای مختلف کشور به مشهد می کشاندند و سپس با وعده و وعیدهای پوچ یک شبه پولدار شدن، تلاش می کردند آن ها را در شرکت های هرمی عضو کنند. آنان همچنین گوشی های تلفن طعمه های خودشان را نیز ضبط می کردند و فقط هنگام تماس با اعضای خانواده یا دیگر دوستان شان به منظور ارسال پول، آن هم به مدت کوتاهی در اختیارشان می گذاشتند. فردی که پیامک مخفیانه او به پلیس 110 تهران بزرگ، موجب لو رفتن مکان این شرکت هرمی شده بود درباره این ماجرا گفت: وقتی از شهرستان وارد مشهد شدم، اصلا نفهمیدم مرا به کجا آوردند. وقتی هم متوجه شدم که مرا گروگان گرفته اند، کاری از دستم ساخته نبود چون چند نگهبان گذاشته بودند و فقط زمانی که از سرویس بهداشتی استفاده می کردیم کسی بالای سرمان نبود! آن ها مرا که به امید استخدام به مشهد آمده بودم، مجبور می کردند با خانواده ام تماس بگیرم تا 50 میلیون تومان به حسابم واریز کنند وگرنه جان سالم به در نمی برم! این بود که وحشت زده و با ترفندی خاص گوشی تلفن را با خودم به سرویس بهداشتی بردم و چون پیامک پلیس تهران را حفظ بودم، با ناامیدی پیامکی را ارسال و سپس متن آن را از داخل گوشی حذف کردم اما طولی نکشید که کارآگاهان پلیس آگاهی وارد ساختمان شدند و همه ما را نجات دادند.
گزارش خراسان حاکی است، این طعمه شکارچیان شرکت های هرمی همچنین گفت: آن ها طوری برنامه ریزی کرده بودند که چند ساعت کلاس می گذاشتند و جزواتی را برای مطالعه به ما می دادند. از ما می خواستند وقتی با نزدیکانمان تماس می گیریم چنین وانمود کنیم که در مشهد استخدام شده ایم اما اکنون کمی مشکلات مالی داریم تا خانواده ها پول های میلیونی را به حسابمان واریز کنند و ...
براساس این گزارش، تحقیقات گسترده کارآگاهان با دستورات قضایی در اداره جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی خراسان رضوی برای روشن شدن زوایا و ابعاد دیگر این ماجرا همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20539 - ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۳ آذر
مهاجمان سابقه دار طعمه های خود را از سایت دیوار انتخاب می کردند
زورگیری های خونبار در قرارهای صوری!
سجادپور- چهار عضو یک باند زورگیری های وحشتناک که فروشندگان کالا در سایت دیوار را با قرارهای صوری به مناطق خلوت شهر می کشاندند و با هجوم خونبار اموال آن ها را می ربودند، با تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی در چنگ قانون گرفتار شدند. به گزارش خراسان، ماجرای زورگیری های خونبار از حدود 10 روز قبل زمانی پلیس را درگیر پرونده ای معماگونه کرد که جوان 34 ساله ای به نام «ح-ب» با گردنی زخمی و خون آلود، خود را به نیروهای انتظامی رساند. او که از چنگ زورگیران خطرناک جان سالم بدر برده بود، مضطرب و نگران از نقشه وحشتناک دزدانی پرده برداشت که طعمه های خود را از سایت دیوار انتخاب می کردند. به دنبال شکایت این مال باخته که زورگیران با تخریب خودروی وی 3 کیلوگرم زعفران او را نیز به سرقت برده بودند، پرونده ای در نیروی انتظامی تشکیل شد اما با توجه به اهمیت و حساسیت ماجرا و با صدور دستوری ویژه از سوی سردار ابراهیم قربانزاده (جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی) پرونده مذکور در پلیس آگاهی مورد رسیدگی های تخصصی قرار گرفت چرا که نحوه زورگیری خشن موجب ایجاد احساس ناامنی می شد و چنین پرونده هایی به طور ویژه و تخصصی در دستور کار پلیس قرار می گیرند.
گزارش خراسان حاکی است، این گونه بود که بلافاصله گروه تخصصی از کارآگاهان کارآزموده دایره مبارزه با جرایم خشن زیرنظر مستقیم سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) وارد عمل شدند و به تحقیق در این باره پرداختند. آنان در اولین مرحله از اقدامات اطلاعاتی، محل وقوع جرم را در یک سری تحقیقات میدانی مورد کنکاش های پلیسی قرار دادند و همه جوانب و زوایای ارتکاب جرم را بررسی کردند. در همین حال گروه تخصصی کارآگاهان که به سرپرستی سرهنگ جواد میش مست (رئیس دایره مبارزه با جرایم خشن) در شاخه دیگری از این عملیات هماهنگ و ضربتی فعالیت خود را روی زورگیران سابقه دار متمرکز کرده بودند ،برای یافتن سرنخ هایی از این ماجرا به بازبینی اظهارات مال باخته زخمی پرداختند و سطور پرونده را دوباره زیر ذره بین اطلاعاتی قرار دادند. این مال باخته جوان درباره جزئیات ماجرای زورگیری به کارآگاهان گفت: حدود 3 کیلوگرم زعفران را برای پیدا کردن مشتری در سایت دیوار آگهی کردم که فردی با من تماس گرفت و در حالی که خود را فردی متشخص و پولدار جلوه می داد، خریدار زعفران شد. او سپس برای مشاهده زعفران ها با من قرار گذاشت اما مدعی شد که نمی تواند به نشانی منزلم بیاید به همین دلیل در حاشیه بولوار توس با من قرار گذاشت. من هم که هیچ گاه فکر نمی کردم با یک گروه تبهکار خطرناک روبه رو می شوم به راحتی پذیرفتم و در ساعت مقرر سوار بر خودرو به محل قرار در حاشیه بولوار توس رفتم که در یک لحظه خودروی پرایدی با چندسرنشین به محل آمد. وقتی به طرف آن ها رفتم ناگهان برق تیغه های قمه و تبر در آسمان درخشید و آن ها بی رحمانه به طرف من هجوم آوردند. خیلی ترسیده بودم و از شدت وحشت نمی توانستم حتی از خودم دفاع کنم . آن ها برای ایجاد رعب و دلهره خودروام را با تبر تخریب کردند و با قمه ای که در دست داشتند، گلویم را بریدند و بعد از سرقت زعفران ها، همه پول ها و اموالی را که همراهم بود از من زورگیری کردند و سوار بر پراید از محل گریختند.
بنابر گزارش خراسان، بررسی تخصصی اظهارات مال باخته توسط کارآگاهان بیانگر آن بود که پلیس با دزدانی حرفه ای و سابقه دار روبه روست که برای ارتکاب جرم ابتدا به ایجاد رعب و وحشت می پردازند و در اقدامی خطرناک و بی رحمانه اموال مردم را به یغما می برند. به همین دلیل گروه ویژه کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم خشن با استفاده از تجربیات ارزنده و راهنمایی های سرهنگ قنبری (رئیس اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی خراسان رضوی) به تحقیق درباره مجرمان سابقه دار پرداختند و شگردهای آنان را با استفاده از بانک اطلاعاتی مجرمان مورد تجزیه و تحلیل های کارشناسی قرار دادند تا این که چند روز بعد در حالی سرنخ هایی از دو زورگیر حرفه ای به دست آمد که بررسی ها نشان می داد افراد دیگری نیز با همین شیوه طعمه زورگیران شده اند. این اسناد و مدارک موجب شد کارآگاهان دامنه فعالیت های اطلاعاتی خود را به جاده قدیم قوچان (بولوار توس) بکشانند. طولی نکشید که دو سارق سابقه دار در ا طراف بولوار توس شناسایی شدند و مخفیگاه آنان زیر چتر عملیاتی کارآگاهان قرار گرفت. آن ها سپس با مجوزهای قضایی از قاضی دکتر اسماعیل رحمانی(معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) وارد عمل شدند و در دو عملیات جداگانه اما هماهنگ و ضربتی، دو زورگیر جوان را دستگیر کردند و به مقر انتظامی انتقال دادند.
گزارش خراسان حاکی است: دو سارق 32 و 23 ساله که در ابتدا خود را بی گناه جلوه می دادند و مدعی بودند فقط به خاطر سابقه سرقت مورد سوء ظن پلیس قرار می گیرند ، وقتی با شواهد و مدارک مستند روبه رو شدند به ناچار لب به اعتراف گشودند و راز زورگیری خونبار را فاش کردند. این درحالی بود که متهمان علاوه بر زورگیری از «ح- ب» به پنج فقره زورگیری دیگر نیز معترف شدند و اقرار کردند که با همین شیوه طعمه های خود را از سایت دیوار انتخاب می کردند و در پوشش خریدار ، فروشنده کالا را با یک قرار صوری به مناطق خلوت شهر می کشاندند و با تهدید به مرگ با سلاح سرد، اموال آن ها را می ربودند. این تبهکاران خطرناک همچنین با لو دادن دو همدست دیگر خود اعتراف کردند که در برخی موارد نه تنها لوازم منزل مانند چرخ گوشت، آب میوه گیری و ... را به سرقت برده اند بلکه پول ها، کارت بانکی، گوشی تلفن یا هر چیز دیگری را که همراه طعمه بود با زور از وی می گرفتند و با کتک زدن مال باخته یا گذاشتن قمه و شمشیر زیر گلویش او را وحشت زده در همان نقطه خلوت رها می کردند و از آن جا می گریختند.
براساس این گزارش ، کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم خشن پلیس آگاهی همچنین در بازرسی از مخفیگاه سارقان، زعفران های سرقتی و برخی لوازم دیگر مال باختگان را کشف کردند و روز گذشته نیز دو عضو دیگر باند را به دام انداختند، اما بررسی های تخصصی با دستورات محرمانه مقام قضایی برای کشف جرایم احتمالی دیگر این تبهکاران خطرناک ادامه دارد. خراسان : شماره : 20537 - ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۱ آذر
فیلم هایی برای انتقام از زنان
هدفم فقط انتقام گرفتن از زن ها بود زیرا من در جست و جوی محبت بودم و آن ها از همین نقطه ضعف من سوءاستفاده می کردند و به قول معروف مرا تیغ می زدند تا جایی که ...
این ها بخشی از اظهارات جوان 23ساله ای است که با تلاش شبانه روزی توسط نیروهای ورزیده تجسس کلانتری سناباد مشهد به چنگ قانون افتاد. این جوان که با شگردی خاص و در پوشش مسافربر اینترنتی اموال زنان مسافر را به سرقت می برد، در حالی که با بیش از 10شاکی رو به رو شده بود، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سناباد گفت: کودکی بیش نبودم که پدر و مادرم پس از کشمکش های فراوان بالاخره از یکدیگر جدا شدند و من هم مانند خیلی از کودکان دیگر کاسه گدایی محبت به دست گرفتم. مادرم بعد از طلاق مجبور بود برای تامین مخارج زندگی اش در خانه های مردم کار کند و من به ندرت می توانستم او را ببینم. پدرم نیز به دنبال کارو زندگی خودش بود و هیچ توجهی به من نداشت. من در حالی به مدرسه می رفتم و به تحصیلاتم ادامه می دادم که همیشه در آرزوی یک لبخند یا مهر مادرانه بودم.
بالاخره در 17سالگی دیگر ادامه تحصیل ندادم و در یک گل فروشی به عنوان شاگرد مشغول کار شدم تا هزینه های خودم را تامین کنم. پدرم نیز به عنوان راننده در یکی از شرکت های حمل و نقل کار می کرد ولی من هیچ گاه محبت او را احساس نکردم. دوست داشتم برای دقایقی کنارم بنشیند و مرا در آغوش بگیرد یا به حرف هایم گوش بدهد اما همه این ها در افکار و خیالات من بود و هیچ گاه رنگ واقعیت به خود نگرفت.
در همین روزها بود که با زن 30ساله ای آشنا شدم و با او رابطه برقرار کردم. به دلیل آن که هیچ وقت رنگ محبت را ندیده بودم، با هر لبخند آن زن بیشتر از گذشته شیفته اش می شدم و همه درآمدم از گل فروشی را برایش هزینه می کردم، اما او بعد از مدتی در حالی مرا رها کرد که به طور عجیبی در همان 17سالگی به او دل باخته بودم و همواره برایش خرید می کردم. بعد از این ماجرا، با زنان دیگری که همه آن ها بزرگ تر از خودم بودند آشنا و وارد رابطه خیابانی شدم. با این حال همه آن ها فریبم دادند و به قول معروف فقط مرا تیغ می زدند تا این که روزی تصمیم گرفتم نه تنها نباید با هیچ زنی رابطه داشته باشم بلکه باید انتقام روزهای گذشته را از آن ها بگیرم. به همین دلیل یک کیسه 10کیلویی فیلم و سی دی خریدم و از پنج ماه قبل به مدت سه ماه در خانه نشستم و همه این فیلم ها را تماشا کردم. گاهی برخی از آن ها را که مردها وارد ماجراهای انتقام از زنان می شدند چندین بار بازنگری می کردم و از آن ها الگو بر می داشتم تا به طور دقیق شیوه های انتقام از زنان را با نقشه هایی که خودم در ذهن داشتم به صورت کامل ترکیب کنم و به اجرا بگذارم. بعد از سه ماه به خیابان آمدم و زنانی را که در حاشیه خیابان ایستاده بودند ، زیر نظر گرفتم.
خلاصه در چهارراه ابوطالب زنی را دیدم که در یک گفت وگوی تلفنی با فردی در آن سوی خط قرار می گذاشت. از حرف هایش مشخص بود که فردی سوار بر خودروی خارجی گران قیمت به دنبالش می آید اما حدود نیم ساعت بعد جوانی با یک پراید مدل پایین به سراغ آن زن آمد. او که گویی از این ماجرا ناراحت شده بود به جر و بحث و مشاجره با جوان پرایدسوار پرداخت. من که منتظر چنین شرایطی بودم، خودم را به آن زن رساندم و در حالی که وانمود می کردم آدم متشخص و سرشناسی هستم و قصد کمک به او را دارم، خودم را پسر یک تاجر پولدار معرفی کردم که چندین شرکت حمل و نقل بین المللی دارد. در ادامه این ماجرا، به آن زن گفتم با این که پدرم مردی ثروتمند است اما من قصد دارم روی پای خودم بایستم و غرورم را به او اثبات کنم. به همین دلیل هم یک پراید خریده ام و با آن در تاکسی های اینترنتی کار می کنم و ...
خلاصه، آن زن هم که حرف های مرا باور کرده بود، به پیشنهاد من داخل خودروی پرایدم نشست و با هم به سمت شاندیز رفتیم و با یکدیگر گفت و گو کردیم. او سپس از من خواست با هم به بولوارسجاد برویم تا برایش خرید کنم اما من که نقشه دیگری در ذهن داشتم، او را به خیابان راهنمایی بردم تا یک نوشیدنی در کافی شاپ صرف کنیم. وقتی به محل مدنظر رسیدیم به او گفتم کیف و گوشی و دیگر وسایلت را داخل خودرو بگذار تا روی میزمان خلوت باشد. او همین کار را کرد اما من به بهانه سفارش نوشیدنی و شستن دست هایم از طرف دیگر کافی شاپ خارج شدم و سوار بر خودرو اموال او را به سرقت بردم. از آن روز به بعد زن ها را سوار می کردم و به همین ترتیب آن ها را به مرکز خرید یا رستوران می بردم و کیف و اموال شان را سرقت می کردم. تا این که نفهمیدم چگونه توسط نیروهای تجسس دستگیر شدم.
شایان ذکر است، در حالی که حدود 10نفر از شاکیان این جوان معروف به «ماکان» را شناسایی کردند، تحقیقات بیشتر در این باره با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد بیگی (رئیس کلانتری سناباد) برای کشف جرایم احتمالی دیگر وی همچنان ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20537 - ۱۳۹۹ سه شنبه ۱۱ آذر
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی