در امتداد تاریکی-مخمصه کابوس وار!

پدرم هیچ گاه رضایت نمی داد که من بیرون از منزل کار کنم چرا که معتقد بود افراد مکار و شیاد در زیر پوست شهر لانه کرده اند و طوری افراد ساده دل را به دام می اندازند که خودش نیز انگشت به دهان می ماند ولی من به زرنگی خودم ایمان داشتم و تصور نمی کردم این گونه به روز سیاه بنشینم و ...

دختر 22ساله ای که برای شکایت از یک مدیر شرکت خصوصی وارد کلانتری سناباد مشهد شده بود، در حالی که بیان می کرد کاش به نصیحت های پدرم گوش می دادم، درباره وقوع حادثه ای تلخ به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: در سال آخر دانشگاه تحصیل می کنم و پدر و مادرم نیز در امور فرهنگی مشغول کار هستند.

برای آن که بتوانم شغلی برای خودم پیدا کنم به جست و  جو در آگهی های سایت دیوار پرداختم و متوجه شدم که شرکتی خصوصی قصد دارد دختری را به عنوان منشی شرکت استخدام کند.

من هم بلافاصله با شماره تلفن آگهی دهنده تماس گرفتم و شرایط کاری اش را پذیرفتم، اما زمانی که موضوع را با پدرم در میان گذاشتم، او به شدت مخالفت کرد و به نصیحت من پرداخت.

پدرم می گفت: من موهایم را در آسیاب سفید نکرده ام و خوب می دانم که دختران  ساده اندیش و احساساتی نمی توانند از چنگال گرگ ها و شیاطین خلافکاری که در زیر پوست شهر لانه کرده اند،بگریزند ولی من که توجهی به این حرف ها نداشتم، به مادرم اصرار کردم تا پدرم را راضی کند.

 او هم به خاطر من آن قدر با پدرم صحبت کرد تا این که بالاخره من هم در همان شرکت مشغول کار شدم.

 اما هنوز یک ماه بیشتر از آغاز به کارم نگذشته بود که با ابراز علاقه مدیر شرکت رو به رو شدم ولی تصمیم گرفتم ابتدا شناخت کافی از او پیدا کنم و بعد به ابراز علاقه اش پاسخ بدهم ، در همین روزها وقتی یک روز صبح وارد شرکت شدم ابتدا کمی با هم صحبت کردیم ولی ناگهان او به مشاجره و جدل با من پرداخت و بعد هم در حالی که در شرکت را از داخل قفل می کرد، مرا کشان کشان به انباری شرکت برد تا به هدف شومش برسد.  در همین هنگام به شدت مرا کتک زد و از رفتارهای زننده اش فیلم گرفت. او سپس مرا تهدید کرد که اگر از این ماجرا به کسی چیزی بگویم آن فیلم زننده را برای خانواده ام ارسال می کند.

حالا هم دست به دامان قانون شده ام تا چاره ای برای رهایی از این مخمصه کابوس وار بیابم چرا که اگر پدرم در جریان ماجرا قرار بگیرد، از شدت شرم نمی توانم به چشم هایش نگاه کنم و...

شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد محمدباقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) تحقیقات پلیس درباره ادعاهای این دختر جوان آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20653 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۶ ارديبهشت

 

قاتل زنان تنها دستگیر شد

سیدخلیل سجادپور- جوان تبعه خارجی که پس از چند ماه فعالیت شبانه روزی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شد، تاکنون راز قتل دو زن تنها در مشهد را فاش کرده است. به گزارش اختصاصی خراسان، ماجرای اولین جنایت هولناک نهم دی سال گذشته زمانی لو رفت که تماس های یک زن میان سال، از سوی دختر 30 ساله اش بی پاسخ ماند. گوشی (س) خاموش بود و این موضوع هر لحظه بر نگرانی مادر می افزود. اضطراب سراسر وجودش را فرا گرفته بود اما حتی نمی خواست همسرش را نگران کند. به همین دلیل سراسیمه به طرف منزل دخترش در بولوار شریعتی منطقه قاسم آباد مشهد حرکت کرد .(س) از چند سال قبل به دلیل اعتیاد همسرش از او طلاق گرفته بود و به تنهایی در طبقه چهارم یک مجتمع آپارتمانی زندگی می کرد. گزارش خراسان حاکی است، وقتی مادر(س) به خانه دخترش رسید با در بسته روبه رو شد اما او که یقین داشت دخترش جایی نرفته است، بیشتر هراسان شد و بی درنگ سراغ کلید ساز منطقه را گرفت تا در منزل اجاره ای را بگشاید. دقایقی بعد زمانی که در واحد آپارتمانی گشوده شد، زن میان سال در میان حیرت و ناباوری با پیکر خون آلود دخترش مواجه شد که کف اتاق قرار داشت و دست خونین او بر قسمتی از دیوار، اثری از خون به جا گذاشته بود. با فریادهای دلخراش زن میان سال، همسایگان نیز به طرف طبقه چهارم ساختمان حرکت کردند و بدین ترتیب ماجرای کشف پیکر خون آلود « زن تنها» به پلیس گزارش داده شد. هنوز دقایقی از این حادثه نگذشته بود که قاضی ویژه قتل عمد به همراه گروه تخصصی از کارآگاهان اداره جنایی به محل کشف جسد رسیدند و این گونه تحقیقات پلیسی در حالی آغاز شد که اثر ضربه چاقو بر پشت زن 30 ساله (بین دو کتف) مهر جنایت بر این پرونده زد و روند بررسی ها را تغییر داد.

زن میان سال که هنوز اشک می ریخت و آرام و قرار نداشت، در این باره به کارآگاهان گفت: عصر روز هفتم دی بود که من و دخترم (مقتول) بعد از خرید لوازم و مایحتاج زندگی سوار بر یک دستگاه تاکسی اینترنتی به خانه بازگشتیم. دخترم مرا در منزل پیاده کرد و با همان تاکسی به خانه اجاره ای خودش رفت. ولی از روز بعد هر چه با او تماس می گرفتم پاسخم را نمی داد. ابتدا فکر کردم شاید کار دارد یا گوشی اش شارژ ندارد و...  اما روز بعد (نهم دی) نیز این ماجرا تکرار شد و من که دیگر نمی توانستم نگرانی و اضطراب خودم را پنهان کنم به خانه اش آمدم که با جسد غرق در خون او روبه رو شدم و ...

بنابر گزارش خراسان، کارآگاهان با صدور دستوری از سوی مقام قضایی به تحقیق ریزبینانه پرداختند و ابعاد مختلف این جنایت هولناک را در حالی مورد بررسی های تخصصی   قرار دادند که مشخص شد دو تلفن همراه و مبالغی وجه نقد نیز از منزل (س) سرقت شده است. با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع، جلسه کارشناسی و تجزیه و تحلیل های اطلاعاتی با حضور سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) در ساعات پایانی شب برگزار شد و فرضیه های متفاوت جنایی در حالی مورد کنکاش های تخصصی قرار گرفت که تخریب نشدن در منزل، نشان می داد عامل یا عاملان جنایت با مقتول آشنایی داشته و به راحتی وارد منزل وی شده اند. بنابراین فرضیه جنایت با انگیزه سرقت توسط فردی آشنا قوت گرفت و فعالیت های اطلاعاتی وارد مرحله جدیدی شد. گزارش خراسان حاکی است، هنوز تحقیقات ویژه کارآگاهان با دستورات محرمانه مقام قضایی در مرحله رصدهای اطلاعاتی قرار داشت که بیست و یکم دی سال گذشته، جسد زن 29 ساله دیگری در طبقه دوم یک مجتمع مسکونی در منطقه الهیه مشهد کشف شد. با حضور شبانه کارآگاهان و قاضی ویژه قتل عمد در بولوار مجیدیه مشخص شد زن جوانی به نام (الف) که پس از طلاق از همسرش به تنهایی در واحد آپارتمانی زندگی می کرد، با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است این در حالی بود که طبق نظر پزشک قانونی حدود شش روز از مرگ این زن 29 ساله می گذشت. برادر مقتول که در محل کشف جسد حضور داشت به مقام قضایی گفت: چند روز بود که هر چه با شماره تلفن خواهرم تماس می گرفتم، کسی پاسخ تماس هایم را نمی داد تا این که شب (بیست و یکم دی) به همراه برادرم به منزل او آمدیم تا جویای حالش شویم ولی در واحد آپارتمانی بسته بود، اما زمانی که همسایه خواهرم گفت: «او هر وقت بیرون می رفت، حفاظ آکاردئونی منزلش را قفل می زد!» بیشتر نگران و با تخریب قفل وارد خانه خواهرم شدیم. وقتی داخل منزل را جست وجو کردیم ناگهان با جسد کبود و غرق در خون او در حالی روبه رو شدیم که کف حمام افتاده بود. بررسی های میدانی قاضی دکتر حسن زرقانی در صحنه کشف جسد، نشان می داد قتل در اتاق خواب رخ داده است زیرا آثاری از خون در کف اتاق وجود داشت و در ادامه عامل یا عاملان جنایت، پیکر خون آلود را به داخل حمام کشانده و رها کرده اند. تحقیقات قاضی زرقانی که تا سپیده دم روز بعد طول کشید همچنین بیانگر آن بود که ازدواج فامیلی (الف) به فرجام نرسیده و او چند سال قبل به دلیل اختلافات شدید خانوادگی از همسرش جدا شده است و اکنون در حالی به تنهایی در یک مجتمع آپارتمانی زندگی می کند که حضانت دختر خردسال او نیز به عهده همسرش است.

از سوی دیگر ادامه بررسی های تخصصی نشان داد که تلفن همراه و مبالغی وجه نقد نیز از منزل (الف) به سرقت رفته است. بنابراین گزارش، در حالی که هیچ گونه ارتباط منطقی بین قتل دو زن تنها وجود نداشت که اجساد آن ها در فاصله کوتاهی از یکدیگر کشف شده بود اما سال ها تجربه رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی و همچنین حساسیت و دقت قاضی ویژه قتل عمد، موجب شد تا دو پرونده جنایی مذکور به طور ویژه در دستور کار پلیس آگاهی قرار گیرد چرا که سرقت، قتل با چاقو و تنها بودن قربانیان، فرضیه جنایت توسط فرد یا افرادی خاص را محتمل می کرد. به همین دلیل گروهی از افسران کارآزموده اداره جنایی به سرپرستی سرهنگ کارآگاه مهدی سلطانی (رئیس اداره جنایی) وارد عمل شدند و تحقیقات تخصصی را ادامه دادند. آنان پس از حدود چهار ماه فعالیت گسترده شبانه روزی و اقدامات فنی و اطلاعاتی به سرنخی رسیدند که نشان می داد جوان تبعه خارجی هنگام وقوع دو جنایت مذکور در نزدیکی محل های کشف جسد حضور داشته است. اما هیچ اطلاعاتی از این فرد تبعه خارجی در سیستم کنترلی پلیس وجود نداشت، بنابراین کارآگاهان با استفاده از امکانات و تجهیزات فنی به تحقیقات خود ادامه دادند تا این که در نهایت محل سکونت جوان 24 ساله ای به نام «جعفر-ع» در شهرک مهرگان مشهد زیر چتر اطلاعاتی کارآگاهان قرار گرفت. گزارش خراسان حاکی است، پس از مدتی جمع آوری اطلاعات و اسناد و مدارک محکمه پسند، مشخص شد که جوان مذکور در جنایت بولوار مجیدیه نقش دارد. به همین دلیل و با صدور دستوری از سوی قاضی دکتر حسن زرقانی، کارآگاهان این جوان را در یک عملیات ضربتی و هدایت شده به دام انداختند و به مقر انتظامی منتقل کردند. این جوان که ابتدا با خونسردی کامل خود را بی خبر از مرگ (الف) نشان می داد، با دیدن اسناد و مدارک انکارناپذیر لب به اعتراف گشود و گفت: به بهانه خواستگاری و ازدواج با آن زن جوان (الف) آشنا شدم و با هماهنگی قبلی به منزلش رفتم. این کار را چند بار تکرار کردم تا محل اختفای زیورآلات و پول هایش را پیدا کنم اما وقتی دیدم آن زن به رفتارهای من مشکوک شده است، به طور غافلگیرانه و از پشت سر او را با چاقو زدم و گوشی تلفن را به همراه کارتن آن و مبالغی وجه نقد سرقت کردم. «جعفر-ع» که دیگر زیر بازجویی های فنی و تخصصی قرار گرفته بود و نمی توانست از چنگ سوال های پلیسی بگریزد ،در نهایت به قتل (س) نیز با همین شگرد اعتراف کرد و راز قتل او را فاش ساخت. این جوان تبعه خارجی گفت: به بهانه خواستگاری  وارد خانه (س) شدم و مدتی با شگردهای مختلف این ماجرا را طول دادم ، او نیز مبالغ زیادی در منزل نداشت. ولی دو گوشی تلفن را به همراه کارتن هایش و مبالغی وجه نقد سرقت کردم!

بنابر گزارش خراسان، تحقیقات ویژه کارآگاهان در حالی به طور جدی برای کشف جرایم احتمالی دیگر این جوان ادامه دارد که قاضی زرقانی دستورات محرمانه ای را در این باره صادر کرده است. خراسان : شماره : 20653 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۶ ارديبهشت

 

ماجرای اخلال در کلاس درس دختران!

من قصد اخلال در امور تدریس معلمان را نداشتم و تنها به دلیل غرور نوجوانی و شرطی که با دوستانم بسته بودم، می خواستم کلاس های تدریس فضای مجازی را به هم بریزم تا خودی نشان بدهم اما وقتی دست بندهای پلیس بر دستانم گره خورد تازه فهمیدم که ...

این ها بخشی از اظهارات نوجوان 16ساله ای است که به دلیل اخلال در کلاس های تدریس فضای مجازی (شاد) و مزاحمت برای دختران نوجوان دستگیر شده بود. این نوجوان که با شکایت برخی از خانواده های دانش آموزان رو به رو شده بود و خود را در آستانه مجازاتی سخت می دید، در حالی که با اظهار ندامت و پشیمانی التماس می کرد تا شاکیان از گناهش بگذرند، درباره ماجرای ورودش به شبکه شاد به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: روزی به همراه چند نفر از دوستانم دور هم نشسته بودیم و هر کسی از شاهکارهایش سخن می گفت. من هم که چیزی برای تعریف از خودم نداشتم ناگهان قصه ای سر هم کردم و به آن ها گفتم که می توانم وارد کلاس های درس فضای مجازی شوم و دختران را اذیت کنم. اما دوستانم حرف مرا باور نکردند. من هم برای خودنمایی روی گفته ام اصرار کردم و به قول معروف با آن ها شرط بستم. بعد از آن بود که به فکر چاره ای افتادم تا حرفم را اثبات کنم. به همین دلیل پیامک های قلابی را  با ترفندهای اینترنت رایگان برای چند نفر فرستادم تا این که به شیوه ای خاص توانستم به کلاس های درس شبکه شاد دسترسی پیدا کنم. وقتی معلم در حال تدریس بود، من صداهای ضبط شده حیوانات یا تصاویر نامربوط را بین تدریس روی گوشی ها می فرستادم و کلاس را به هم می ریختم تا فقط نزد دوستانم کم نیاورم اما نمی دانستم که پلیس خیلی زود مرا دستگیر می کند. تصور می کردم هیچ کس نمی تواند بفهمد این تصاویر و صداها را من ارسال می کنم ولی همان روز خانواده دانش آموزان با پلیس تماس گرفتند، به طوری که چند ساعت بعد نیروهای انتظامی به سراغ پدرم آمدند و او را به کلانتری بردند. حدس می زدم احضار پدرم به خاطر اشتباه و کار زشت من است اما می ترسیدم سخنی بگویم تا این که پلیس به سراغ من آمد و مرا نیز به کلانتری آوردند. وقتی فهمیدم چه مجازات سختی انتظارم را می کشد اشک ریزان از خانواده دانش آموزان خواستم تا مرا ببخشند. پدرم کارگر است و من هم آرزو دارم درس بخوانم و در آینده مهندس شوم ولی اشتباه کردم که از روی غرور و برای خودنمایی نزد دوستانم، دست به چنین کاری زدم که اکنون با خشم و غضب و ناراحتی خانواده های دانش آموزان رو به رو شدم. قول می دهم که دیگر هیچ گاه چنین اشتباهاتی را مرتکب نشوم اما ...

شایان ذکر است، به دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) پرونده این نوجوان برای تعیین تکلیف قضایی و اقدامات مشاوره ای در اختیار کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی کلانتری قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20652 - ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۵ ارديبهشت

 

دختری در گرداب تباهی

آن قدر مشروب خورده بودم که از حالت طبیعی خارج شدم و از هوش رفتم. هنگامی که به خود آمدم  وضعیت ظاهری  نامناسبی داشتم. از ترس و ناراحتی فریاد کشیدم و به سمت تراس آپارتمان دویدم. می خواستم خودم را به پایین پرتاب کنم و به این زندگی نکبت بار پایان دهم اما...

دختر نوجوان ۱۶ ساله که برای شکایت از دوست  پسر ۲۴ ساله اش  به کلانتری شفا مراجعه کرده  و در حالی که آثار خودزنی روی دستش نمایان بود، در شرح داستان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: من اولین فرزند از همسر دوم پدرم بودم. پدرم اعتیاد به مواد مخدر صنعتی داشت و علاوه بر این که هیچ مسئولیتی را در قبال خانواده اش  نمی پذیرفت، هزینه های زندگی مان را نیز پرداخت نمی کرد و  همواره من، مادر و خواهر کوچک ترم را هدف ضرب و جرح و کتک کاری قرار  می داد. پس از چندین سال زندگی مشترک، مادرم دست من و خواهرم را گرفت و از پدرم جدا شد. پدرم نیز بین خوشبختی و سرنوشت  همسر و فرزندانش یا مواد مخدر صنعتی دومی را انتخاب کرد و به دنبال زندگی خودش رفت. اکنون در کوچه پس کوچه های این شهر ضایعات جمع آوری می کند و چه بسا شاید تا کنون اگر زنده باشد، احتمالا  کارتن خواب شده است!  مدتی بعد مادرم مجدد به صورت موقت ازدواج کرد. من نیز مدتی را در خوابگاه شبانه روزی و مدتی را نیز در بهزیستی گذراندم تا این که مادرم من را نزد خودش برد تا با او زندگی کنم. به رغم این که کنار مادرم زندگی می کردم او به من هیچ توجهی نداشت. بیشترین مهر و محبت او نثار همسر موقتش و خواهر کوچک ترم می شد. به دلیل مشکلات خانوادگی و خلأ عاطفی که داشتم و همچنین فقر و مشکلات اقتصادی که با  آن مواجه بودم ترک تحصیل کردم و متاسفانه  به تدریج به سمت فساد اخلاقی کشیده شدم تا جایی که مدتی از منزل فراری شدم و سر از خانه های فساد درآوردم  اما پس از مدت کوتاهی متوجه اشتباه خودم شدم و توبه کردم. در حالی که تصمیم گرفته بودم زندگی سالمی داشته باشم با آصف آشنا شدم او نیز مدتی بود که اعتیادش به شیشه را ترک کرده و به مصرف مشروبات الکلی روی آورده بود و به دلیل بیکاری در حاشیه شهر مشروبات الکلی می فروخت! ارتباط من و آصف در حالی به مدت دوسال به طول انجامید که هیچ گاه به روابط جنسی نکشید تا این که چند روز قبل با مادرم بحث کردم ، از خانه بیرون زدم و  به آصف پیام دادم که دنبالم بیاید. برای او تعریف کردم که با مادرم دچار اختلاف شده ام و امشب نمی خواهم به خانه بروم او نیز به دنبالم آمد و با هم به منزل یکی از دوستانش رفتیم. شام که خوردیم آصف مشروب آورد، همگی شرب خمر کردیم من نیز آن قدر مشروب نوشیدم که از حالت طبیعی خارج شدم و... وقتی به خود آمدم که چند ساعتی گذشته بود و وضعیت ظاهری مناسبی نداشتم. از شدت ترس و ناراحتی به سمت تراس خانه دویدم و می خواستم خودم را به پایین پرتاب کنم اما یکی از دوستان آصف اجازه نداد و من را به داخل خانه هل داد و کتکم زد. ساعتی بعد آصف و دوستانش من را در نزدیکی منزلمان رها کردند و رفتند... شایان ذکر است، در اجرای دستور سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری ۱۹ شفا) ماموران مجرب دایره تجسس بلافاصله با کسب دستور از مقام قضایی در یک قرار صوری متهم را که در منزل خواهر ناتنی شاکی پنهان شده بود، دستگیر کردند. آصف پس از دستگیری هر گونه رابطه جنسی با متهم را منکر شد و بیان کرد، به رغم رابطه دوستی دو ساله با شاکی  مدت هاست  با خواهر ناتنی وی  به صورت موقت ازدواج کرده است! او مدعی شد، دختر ۱۶ ساله به قصد کینه جویی از خواهرش  قصد آبروریزی و بر هم زدن ارتباط عاشقانه آن ها را دارد. پرونده به دادسرا ارسال شد و تحقیقات بیشتر در این زمینه ادامه دارد...

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20650 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۱۲ ارديبهشت

 

شرط عجیب برای طلاق هوو!

برای آن که پول مهریه هوویم را تامین کنم تا همسرم او را طلاق بدهد به سرقت از فروشگاه ها روی آوردم و با ترفندهای مختلف به دخل مغازه ها دستبرد می زدم اما مدتی بعد همسرم برای طلاق دادن هوویم شرطی گذاشت که حس نفرت همه وجودم را فراگرفت و به فکر انتقامی وحشتناک افتادم و ...

زن 40 ساله که مدعی بود شعله های انتقام از همسرش همچنان در وجودش زبانه می کشد اما از رسوایی و آبروریزی هم می ترسد درباره مشکلی که زندگی اش را به اشک های گرم و سوزان شبانه روز پیوند می داد به  مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: 18 سال بیشتر نداشتم که با «آرین» ازدواج کردم.

مدتی بعد او در یکی از ادارات دولتی استخدام شد و این گونه زندگی ما روی ریل خوشبختی قرار گرفت. همسرم در امور فرهنگی اشتغال داشت و در کنار یکدیگر فراز و نشیب های زندگی را طی می کردیم اگرچه مانند خیلی از زوج های جوان گاهی مشاجرات لفظی جزئی یا بگومگوهایی بین ما رخ می داد که به قول معروف شیرینی زندگی بود، هیچ مشکل خاصی با هم نداشتیم  یار و یاور یکدیگر بودیم در شرایطی که پسر و دخترم هر روز قد می کشیدند و من در خوشی های زندگی مشترک غرق بودم همواره تلاش می کردم تا محیطی آرام و توام با آسایش برای خانواده ام فراهم کنم اما هشت سال قبل ناگهان توفان سهمگینی در زندگی ام وزیدن گرفت و همه این خوشی ها را در هم پیچید درحالی که دختر دیگرم به دنیا آمده بود من از نیازهای عاطفی همسرم غفلت کردم و نمی توانستم به درستی نیازهای ضروری او را برآورده کنم. خلاصه در همین روزها بود که متوجه تغییر رفتارهای همسرم شدم.

او بیشتر اوقات در حال ارسال پیامک یا گفت وگوهای تلفنی پنهانی بود. ابتدا اهمیتی به موضوع ندادم اما زمانی که فهمیدم طرف مقابل ارسال این پیامک ها مادر یکی از شاگردان همسرم است خیلی به موضوع حساس شدم وقتی مخفیانه گوشی همسرم را بررسی کردم تازه دریافتم که آرین از چند ماه قبل «رکسانا» را که زنی مطلقه بود به عقد موقت خودش درآورده است و به بهانه آموزش خصوصی به شاگردش در واقع با هوویم ارتباط برقرار می کرد.

 وقتی موضوع را برای همسرم بازگو کردم او در مقابل چهره حیرت زده من خیلی طبیعی ازدواج موقت اش را پذیرفت و مدعی شد چاره ای جز ازدواج نداشته است اگرچه آن شب تا صبح اشک ریختم اما به خاطر ترس از آبرو و همچنین جلوگیری از ضربه روحی دختر و پسر جوانم، از آرین خواستم ماجرای    ازدواجش را علنی نکند ولی از آن روز به بعد او زمانی که پیامک های رکسانا را به من نشان می داد یا جملات عاشقانه او را برایم بازگو می کرد خیلی زجر می کشیدم و اذیت می شدم دیگر آن روزهای شیرین به روزگاری تلخ تبدیل شده بود و من بعد از هر مشاجره و بگومگو ساعت ها اشک می ریختم تا این که از آرین خواستم آن زن را طلاق بدهد! ولی همسرم مدعی بود پولی برای پرداخت مهریه رکسانا ندارد و باید پنج سال منتظر بمانم تا مدت زمان عقد موقت او سپری شود در این شرایط همواره افکارم درگیر بود تا چاره ای برای رها شدن از شر این زن پیدا کنم تا این که تصمیم گرفتم به هر طریق ممکن پول مهریه او را فراهم کنم.

این بود که به سرقت از مغازه ها روی آوردم و با شگردی خاص به دخل فروشگاه ها دستبرد می زدم ولی مدتی بعد پشیمان شدم چرا که با این کار بار گناهانم بیشتر می شد به همین  دلیل از خیر این دستبردها گذشتم و تصمیم گرفتم پول های سرقتی را به صاحبان مغازه ها بازگردانم و با کار کردن در بیرون از منزل مهریه هوویم را تامین کنم.

همسرم از کارهای ناشایست من خبری نداشت ولی هنگامی که به او گفتم قصد دارم با کار کردن در بیرون از منزل پول مهریه هوویم را فراهم کنم، او با پررویی و بدون هیچ گونه شرم و خجالتی به من گفت: در صورتی برگه طلاق رکسانا را امضا می کند که من اجازه بدهم او با زن دیگری و به صورت رسمی ازدواج کند!

با شنیدن این حرف ها حس نفرت از آرین در همه وجودم ریشه دواند و تصمیم به انتقام از او گرفتم احساس می کردم باید از آرین طلاق بگیرم و در برابر چشمانش با مرد دیگری ازدواج کنم

اما ...

شایان ذکر است بررسی کارشناسی و روان شناختی ماجرای این زن در حالی با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد مهدی کسروی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد که زندگی این زوج در آستانه فروپاشی یا وقوع حوادث وحشتناکی قرار داشت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20648 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۹ ارديبهشت


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ | 13:8 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |