در امتداد تاریکی-جدال با بدبینی

وقتی به رفتارهای همسرم مشکوک شدم که فرزند خردسالمان را به زن همسایه می سپرد و پنهانی از  خانه خارج می شد دیگر نتوانستم با این بدبینی‌ها کنار بیایم برای همین یک روز صبح هنگامی که همسرم در خواب بود گوشی تلفنش را برداشتم و...

مرد 32ساله با بیان این که زندگی تلخ من فرجام یک عشق خیابانی است درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد گفت: پدرم شغل آزاد داشت و من که آخرین فرزند خانواده بودم در رفاه و آسایش به سر می بردم با این حال تا مقطع فوق دیپلم تحصیل کردم و بعد ازآن هم به خدمت سربازی رفتم . وقتی دوران سربازی‌ام به پایان رسید و به مشهد بازگشتم پیمانکار یکی از مناطق شهرداری شدم و درآمد خوبی داشتم تا این که حدود 5 سال قبل روزی در خیابان دختر زیبایی را دیدم و شماره تلفنم را به او دادم . او هم خیلی راحت شماره تلفنش را به من داد و این گونه رابطه بین من و "بهارک" آغاز شد اما طولی نکشید که من به بهارک دل باختم و او هم از دلبستگی اش به من سخن گفت. زمانی به خود آمدم که عاشق شده بودم و بهارک را دختر آرزوهایم می دیدم . در این میان او سرنوشت تلخش را برایم بازگو کرد و گفت: از کودکی اش چیزی نمی داند چرا که تا 5 سالگی در پرورشگاه بزرگ شده است و سپس خانواده ای مهربان سرپرستی او را بر عهده گرفته اند . بهارک مدام از جای خالی پدر و مادرش سخن می گفت که دوست دارد روزی خانواده واقعی اش را ملاقات کند . خلاصه خیلی تحت تاثیر احساسات و عواطف روحی قرار گرفته بودم و دوست داشتم بهارک را خوشبخت کنم اما وقتی ماجرای عشقی ام را با پدر ومادرم درمیان گذاشتم ، پدرم بسیار برآشفت و با نگرانی خاصی به مخالفت با این ازدواج برخاست. خانواده ام اعتقاد داشتند عاشقی های خیابانی فرجام تلخی دارد ولی من در دلم به این حرف ها می خندیدم چرا که من با همه وجودم عاشق بهارک شده بودم و این گونه نصیحت ها را برنمی تابیدم بالاخره او را از مادر و پدر خوانده اش خواستگاری کردم و با وجود همه مخالفت ها پای سفره عقد نشستم . با آن که همواره سعی می کردم رضایت بهارک را جلب کنم تا در زندگی کمبودی را احساس نکند اما او مدام از زمین و زمان شاکی بود و به روزگار و سرنوشت سیاهش ناسزا می گفت. در مقابل من مدام صبر می کردم و این رفتارها را به حساب سختی هایی می گذاشتم که بهارک در دوران کودکی متحمل شده است. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که از چندماه قبل استرس و نگرانی های خاصی به سراغ همسرم آمد. او به طرز مشکوکی به تلفن همراهش چسبیده بود و هیچ گاه آن را از خودش جدا نمی کرد. ساعت های زیادی را چشم به تلفن همراهش می دوخت و در شبکه های اجتماعی سیر می کرد . رفتارش به کلی تغییر کرده بود و من دلیل این همه نگرانی هایش را نمی دانستم . کار به جایی رسید که بهارک پسر سه ساله ام را به زن همسایه می سپرد و خودش به طور پنهانی بیرون می رفت، بدبینی عجیبی در وجودم ریشه دوانده بود و نمی توانستم این رفتارهای غیر متعارف را تحمل کنم برای همین یک روز صبح زمانی که همسرم در خواب بود گوشی اش را برداشتم و ازخانه بیرون زدم. آن روز گوشی را به یک تعمیرگاه بردم تا رمزش را برایم باز کند. وقتی محتویات گوشی همسرم را دیدم چیزی نمانده بود که قلبم از حرکت بایستد . باورم نمی شد که بهارک با جوان غریبه ای در ارتباط باشد اما آن چه می دیدم انکار ناپذیر بود به همین دلیل سراسیمه خودم را به منزل رساندم و از بهارک توضیح خواستم. او با گریه و التماس از من تقاضای بخشش کرد چرا که مدعی بود آن تصاویر و پیام ها مربوط به دوران مجردی اش بوده و بعد از ازدواج دیگر با کسی ارتباط ندارد و...

با آن که همسرم را بخشیدم اما همچنان این حس بدبینی آزارم می دهد و نمی توانم گذشته را فراموش کنم و... گزارش خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرهنگ شریفی (رئیس کلانتری امام رضا(ع) ) بررسی های کارشناسی و روان شناختی این ماجرا به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20813 - ۱۴۰۰ دوشنبه ۸ آذر

 

دستگیری یک دزد هنگام خرید سکه های طلا!

سجادپور/ در عملیات گسترده و ضربتی پلیس مشهد برای مبارزه با سرقت و زورگیری، جوان سارقی نیز به دام افتاد که فقط سه روز بعد از آزادی از زندان و با کارت بانکی مسروقه در حال خرید سکه طلا بود.

به گزارش اختصاصی خراسان در پی طرح های موفق مبارزه با سرقت و زورگیری که در مناطق مختلف شهری با نظارت و دستورات ویژه سرهنگ حسین دهقان پور (فرمانده انتظامی مشهد) انجام شد، این بار نیروهای کلانتری سپاد عملیات گسترده ای را در شمال شهر آغاز کردند. در اولین مرحله از این عملیات که چند روز طول کشید ابتدا چندین گروه تخصصی از دوایر مختلف کلانتری با فرماندهی مستقیم سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) وارد عمل شدند و با به کارگیری منابع و مخبران محلی و همچنین استفاده از بانک های اطلاعاتی مجرمان به شناسایی و رد زنی سارقان و زورگیران در حوزه استحفاظی پرداختند. آنان پس از چند روز فعالیت های اطلاعاتی غیر محسوس و با کسب مجوزهای قضایی ، عملیات ضربتی را برای دستگیری مجرمان ادامه دادند.

دالتون های گوشی قاپ

گزارش اختصاصی خراسان حاکی است؛ در اثنای بررسی های غیرمحسوس ماموران کلانتری سپاد به اطلاعاتی از مخفیگاه چند گوشی قاپ دست یافتند که طبق تحقیقات پلیس در مناطق کشف، کشاورز، نوید و الماس شرق گوشی قاپی می کردند. بنابراین ماموران انتظامی با سرگروهی افسران تجسس و با هماهنگی قاضی غرآبادیان (جانشین معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) مخفیگاه مذکور را در خیابان شقایق به محاصره در آوردند اما متهم در مخفیگاه حضور نداشت به همین دلیل ماموران انتظامی بی درنگ عازم مخفیگاه دیگر اعضای این باند در شهرک حجت شدند و آنان را در حال استعمال مواد مخدر غافلگیر کردند . با دستگیری دو برادر و همدست دیگرشان که به "دالتون ها" معروف بودند چهار دستگاه گوشی سرقتی و همچنین موتورسیکلتی در زیر راه پله ها کشف شد که با زنجیر و به طور خاص روی پلاک آن را پوشانده بودند . با دستگیری متهم تحت تعقیب در این پاتوق ماموران دوباره به مخفیگاه اول در خیابان شقایق رفتند و از داخل ساک ها تعداد زیادی هندزفری و انواع باتری گوشی های مختلف را به دست آوردند . بنابراین گزارش با انتقال متهمان به کلانتری، بازجویی آنان آغاز شد "ه.ب" به ماموران گفت: من این منزل را اجاره کرده ام و به همراه دوستم "ع.ح" مواد مخدر می فروشیم و گوشی ها را نیز در قبال فروش مواد مخدر از معتادان خریده ایم اما تبر و خنجرها را برای دفاع از خودم تهیه کرده ام. یکی دیگر از متهمان هم گفت: من از یزد به منزل برادرم آمده ام و فقط مواد مخدر استعمال می کنم و... این در حالی بود که در همین هنگام زن جوانی با مراجعه به کلانتری ، دزدان گوشی قاپ را شناسایی کرد و بدین ترتیب تحقیقات درباره جرایم احتمالی دیگر آنان ادامه یافت.

خرید سکه با کارت بانکی سرقتی

به گزارش خراسان، گروه عملیاتی ماموران کلانتری سپاد همچنین در ادامه این عملیات ضربتی ، سارقی را شناسایی کردند که سوار بر یک دستگاه پراید به خودروهای پژو دستبرد می‌زد. بنابراین نیروهای عملیاتی با ردزنی شماره پلاک پراید به منطقه قاسم آباد رسیدند اما زنی که مالک خودرو بود به صراحت گفت فرزندش سه روز قبل از زندان آزاد شده و خودروی پراید نیز دست او بود. به دنبال اظهارات این زن، بی درنگ ماموران انتظامی با هماهنگی قاضی «فرهمندنیا» به ردیابی متهم به سرقت پرداختند که به اموال داخل یک دستگاه پژو 206 دستبرد زده و سیستم صوتی آن را به سرقت برده بود. پس از ساعتی جست وجو، بالاخره این جوان سارق درون یک طلافروشی در بولوار امامت مشهد و در حال خرید سکه های طلا شناسایی شد. وقتی ماموران حلقه های قانون را بر دستان وی گره زدند، مشخص شد که او یک عدد سکه نیم بهار با کارت بانکی سرقتی خریده است و مبلغ 20 میلیون تومان نیز در کارت خوان کشیده است تا سکه بخرد. با انتقال این متهم به کلانتری و توقیف پراید 111، بررسی ها در این باره نیز ادامه یافت.

دستگیری باند 4 نفره سرقت

همچنین ماموران کلانتری سپاد در ادامه عملیات ضربتی مبارزه با سرقت اعضای یک باند چهار نفره را به دام انداختند که متهم به سرقت از یک سوله بودند. ماجرا از آن جا آغاز شد که نگهبان یک سوله در تماس با پلیس 110، اعلام کرد چهار سارق که هویت یکی از آن ها را شناسایی کردم به سوله دستبرد زدند و دو دستگاه جوش به همراه سنگ فرز را به سرقت بردند. در همین حال فرد دیگری نیز ادعا کرد که متهمان تحت تعقیب چهار دستگاه ماینر و دستگاه جوش وی را نیز به سرقت برده اند. بنابراین عملیات دستگیری سارقان آغاز شد و نیروهای انتظامی در چند عملیات جداگانه موفق شدند متهمان را  دستگیر و به کلانتری هدایت کنند، اما آن ها در بازجویی ها مدعی شدند که فقط قصد داشتند شبانه از لوازم داخل انبار عکس تهیه کنند و سرقتی انجام نداده اند، اما با توجه به شواهد و مدارک موجود، تحقیقات بیشتر برای کشف جرم ادامه دارد.

دستگیری موتورسوار گوشی قاپ

گزارش خراسان همچنین حاکی است: نیروهای کلانتری سپاد مشهد پس از اطلاع از یک فقره گوشی قاپی در مقابل مجتمع تجاری الماس شرق، بلافاصله شناسایی سارق موتورسوار را در دستور کار قرار دادند که گوشی زن 25 ساله ای را هنگام مکالمه تلفنی ربوده و متواری شده بود ماموران انتظامی در کمتر از 10 دقیقه و با ردیابی‌های اطلاعاتی موفق شدند مخفیگاه سارق را در بولوار بهمن منطقه خواجه ربیع شناسایی کنند. بنابراین گروهی از نیروهای تجسس به سرپرستی سرگرد «قنبری» (جانشین کلانتری) عازم بهمن 26 شدند اما سارق گوشی قاپ با مشاهده نیروهای پلیس بلافاصله موتورسیکلت را رها کرد و از پشت بام منازل گریخت. با این حال ماموران موفق شدند گوشی اپل 20 میلیون تومانی شاکی را هنگام تعقیب و گریز از چنگ وی خارج کنند و به مال باخته تحویل بدهند. از سوی دیگر با انتقال موتورسیکلت به کلانتری، بررسی های تخصصی درباره سوابق متهم فراری آغاز و مشخص شد که وی از مجرمان سابقه دار است که هم اکنون در «زندان باز» دوران محکومیت خود را می گذارند. به همین دلیل عملیات برای دستگیری وی ادامه یافت. بنابر گزارش خراسان همچنین در شاخه ای از این عملیات چند روزه، مقادیر زیادی مشروبات الکلی، مواد مخدر و آلات و ادوات توزین و استعمال مواد کشف و ضبط شد. خراسان : شماره : 20813 - ۱۴۰۰ دوشنبه ۸ آذر

 

ماجرای خفاش های خون ریز!

سجادپور- موتورسواران نقابداری که در تاریکی خیابان های مشهد ، با ضربات قداره‌های ترسناک از شهروندان، زورگیری می کردند با هوشیاری نیروهای گشت کلانتری آبکوه دستگیر و به پنجه عدالت سپرده شدند.

رئیس پلیس مشهد روز گذشته درباره ماجرای دستگیری زورگیران خطرناکی که به  دلیل شیوه ارتکاب جرم، لقب «خفاش های خون‌ریز» را گرفته اند، به خراسان گفت: حدود ساعت 20 شب دوشنبه گذشته، ماموران گشت کلانتری آبکوه مشهد به  منظور پیشگیری از وقوع جرم و تامین امنیت شبانه شهروندان، عازم کوچه پس کوچه های حوزه استحفاظی شدند تا به صورت محسوس و نامحسوس از اموال مردم محافظت کنند.

در این میان، گروهی از افسران ورزیده با راهنمایی و تدابیر سرهنگ ابراهیم خواجه‌پور (رئیس کلانتری آبکوه) به گشت زنی در بولوار فردوسی پرداختند جایی که به دلیل موقعیت مکانی و تجاری، احتمال حضور برخی مجرمان وجود داشت. سرهنگ «حسین دهقان پور» افزود: در حالی که نیروهای انتظامی منطقه مذکور را زیر چتر اطلاعاتی گرفته بودند و با دقت و تیزبینی هر نوع رفتار مشکوکی را با ظن کارآگاهی بررسی می کردند، ناگهان موتورسواران نقابداری را  دیدند که در حد فاصل خیابان ثمانه و چهارراه مهدی به صورت چراغ خاموش در کمین عابران پیاده نشسته اند. با مشاهده این صحنه، بی درنگ بی سیم های پلیس به کار افتاد و نیروهای گشت انتظامی، در حالی موتورسواران نقابدار را به محاصره غیرمحسوس درآوردند که بخشی از پلاک موتورسیکلت آنان نیز بریده شده بود. مقام ارشد انتظامی مشهد تصریح کرد: دیگر شکی برای ماموران باقی نمانده بود که با یک باند زورگیری  یا گوشی قاپی طرف شده اند. به همین دلیل و دقایقی بعد ماموران گشت در یک عملیات هماهنگ و غافلگیرانه، در اطراف موتورسیکلت قرار گرفتند به طوری که موتورسواران نقابدار، هیچ راه گریزی نیافتند. وی با اشاره به بازرسی بدنی از مظنونان مذکور و کشف دو قبضه خنجر وحشتناک، خاطرنشان کرد: ماموران در ادامه بازرسی از راکب موتورسیکلت که گواهی نامه و مدارک مالکیت نداشت، یک دستگاه گوشی تلفن همراه و تعدادی کارت ملی و گواهی نامه های مربوط به افراد دیگر نیز به دست آوردند که بررسی های مقدماتی از سرقتی بودن آن ها حکایت داشت.

سرهنگ دهقان پور خاطرنشان کرد: به همین دلیل دو جوان هوندا سوار که بین 22 تا 24 سال دارند به مقر انتظامی هدایت شدند و مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفتند.

اما آن ها مدعی بودند برای تفریح به  منطقه بولوار فردوسی آمده اند و موتورسیکلت مشکی رنگ را نیز از دوستشان به امانت گرفته اند!

این مقام با تجربه انتظامی که با حساسیت ویژه ای پرونده های جرایم خشن را پیگیری می کند در ادامه این ماجرا گفت: استعلام شماره سریال گوشی تلفن همراه j5     مشخص کرد که گوشی مذکور حدود 2 ساعت قبل از جوانی در منطقه قاسم آباد مشهد زورگیری شده است. دقایقی بعد با حضور مال باخته خون آلود در کلانتری راز «زورگیری های خطرناک متهمان» برملا شد.

این جوان مال باخته درباره چگونگی وقوع این حادثه هولناک به نیروهای انتظامی گفت: ساعت 5 بعدازظهر و در حالی که هوا تاریک شده بود، من در بولوار دکتر شریعتی منطقه قاسم آباد تردد می کردم که ناگهان  دو جوان نقابدار سوار بر یک  دستگاه موتورسیکلت هوندای مشکی رنگ بر سرم آوار شدند. یکی از آن ها قداره ای ترسناک بیرون کشید و از من خواست هرچه دارم به او بدهم! من هم درحالی که وحشت زده بودم از شدت ترس به خودم می لرزیدم . او وقتی تعلل مرا دید با چشمانی از حدقه درآمده و چهره ای خشمگین، تیغه قداره را بالا برد و به بازوی چپم زد! هنگامی که سوزش جراحت را احساس کردم و فهمیدم زخمی شده ام، گوشی تلفنم را به آن ها دادم ولی یک طرف پلاک موتورسیکلت بریده بود و من از شدت اضطراب نتوانستم شماره های آن را یادداشت کنم اما این سارقان، همان موتورسوارانی هستند که از من زورگیری کردند!

فرمانده انتظامی مشهد همچنین با اشاره به معرفی مال باخته به پزشکی قانونی افزود: زورگیران نقابدار که دیگر چاره ای جز بیان حقیقت نداشتند به ناچار لب به اعتراف گشودند و به زورگیری از جوان مال باخته اقرار کردند. یکی از متهمان که «احسان» نام دارد در بازجویی های تخصصی گفت: من به همراه دوستم «مجید» و برای زورگیری به منطقه قاسم آباد رفتیم و من با چاقو ضربه ای به دست این جوان (اشاره به مال باخته) زدم و گوشی تلفنش را سرقت کردم سپس سوار بر موتورسیکلت از محل گریختیم اما وقتی به بولوار فردوسی آمدیم و قصد داشتیم که یک گوشی دیگر هم سرقت کنیم و بعد به خانه برویم ، دستگیر شدیم! اما موتورسیکلت متعلق به یکی دیگر از دوستانمان است و ...

سرهنگ حسین دهقان پور تصریح کرد: با توجه به کشف کارت های ملی و گواهی نامه های متعلق به  دیگران، احتمال می رود که سارقان زورگیر جرایم بیشتری مرتکب شده باشند بنابراین بررسی های تخصصی در این باره همچنان ادامه دارد.

گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، با توجه به سطح بندی جرایم و این که متهمان مذکور به دلیل شگرد و شیوه خاص سرقت که در تاریکی خیابان های مشهد زورگیری می کردند و طعمه ها را هدف ضربات خنجر قرار می دادند، درحالی به «خفاش های خون ریز» معروف شده اند که احتمال دارد افراد دیگری نیز در دام این زورگیران خطرناک گرفتار شده باشند بنابراین آنان با صدور دستورات ویژه قضایی در اختیار پلیس قرار دارند و کسانی که با چنین شگردی طعمه زورگیران شده اند، برای شناسایی آن ها به کلانتری آبکوه مراجعه کنند. خراسان : شماره : 20814 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۹ آذر

 

سرنوشت تلخ 2 همکلاسی

هنگامی که دوست بهرام در صندلی عقب خودروی شاسی بلند رفتار نامتعارفی با من داشت بی محابا به او اعتراض کردم و در یک لحظه خودم را از خودرو پایین انداختم . در این لحظه بهرام نیز پدال ترمز را فشرد و...

به گزارش اختصاصی خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 26ساله ای است که به دلیل درگیری وحشتناک خیابانی با یکی از دوستانش به کلانتری هدایت شده بود . این زن جوان که مدعی بود «آلاله» با افشانه فلفلی به او آسیب رسانده است، درباره قصه تلخ زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: 4سال قبل در حالی از شوهرم طلاق گرفتم که هنوز یک سال بیشتر از زندگی مشترکم نمی گذشت، با وجود این علاقه ای به شوهرم نداشتم و اخلاق و رفتارهایش را تحمل نمی کردم . از سوی دیگر هم مادرم که او نیز زنی مطلقه بود در همین مدت به عقد مرد دیگری درآمد و زندگی جدیدی را آغاز کرد اما من دیگر جایی در زندگی او نداشتم و مادرم برای حفظ زندگی خودش مرا نپذیرفت. با این حال خانه ای برایم اجاره کرد تا مزاحمتی برای او و ناپدری ام نداشته باشم این گونه بود که از چند سال قبل به زندگی مجردی روی آوردم و گاهی برای تامین مخارجم کار می کردم و از مادرم نیز کمک مالی می گرفتم . در این میان، یکی از دوستان دوران مدرسه ام به خانه من رفت و آمد زیادی داشت از روزی که با «آلاله» در کلاس سوم ابتدایی دوست شدم این رفاقت درحالی تا به امروز ادامه یافت که او را مانند خواهر خودم می پنداشتم و از پیدا و پنهان زندگی هم باخبر بودیم. او نیز فرزند طلاق بود و چند ماه قبل از من از همسرش طلاق گرفته بود . من و آلاله سرنوشت مشابهی داشتیم با این تفاوت که مادرم گاهی از نظر مالی هوای مرا داشت اما آلاله بعد از ازدواج مجدد پدرش، بارها از خانه فرار کرده بود چرا که نمی توانست با زن پدرش کنار بیاید و همواره با هم درگیر بودند . از سوی دیگر آلاله پس از فرار از خانه وارد محیطی ناامن در جامعه شده بود و برای تامین هزینه های خوشگذرانی اش از هیچ خلافی رویگردان نبود و گاهی نیز مردان هوسران را سرکیسه می کرد. با وجود این ،او با همه مشکلاتش گاه و بی گاه بر سر من آوار می شد چون سرپناهی نداشت و نمی توانست خانه ای اجاره کند. من هم دیگر به رفت و آمدها و رفتارهای خوب و بد او عادت کرده بودم تا این که شب گذشته باز هم زنگ خانه ام را به صدا درآورد وقتی در منزل را گشودم آلاله را با ظاهری نامرتب و چهره ای خسته و آزرده دیدم . مثل همیشه دلم به حالش سوخت . آغوش گشودم تا برایش خواهری کنم و پای درددل هایش بنشینم ولی تا صبح آن قدر افراد مختلف با او تماس می گرفتند که صدای زنگ تلفنش خاموش نمی شد و خواب را از چشمان من هم می گرفت. آن شب آلاله از پسرجوانی سخن گفت که آدم حسابی است و قصد ازدواج با او را دارد. او از من خواست فردا صبح همراهی اش کنم و نظرم را درباره شکار جدیدش بگویم چرا که بهرام او را به صرف صبحانه‌ای داغ دعوت کرده بود. خلاصه صبح که از خواب بیدار شدیم من هم خودم را آماده کردم تا مهمان آن ها باشم البته من هم در میان ارتباط با برخی مردها به گرگی بالان دیده تبدیل شده بودم و از این نوع مهمانی ها وحشتی نداشتم. بالاخره هنگامی که به محل قرار رسیدیم خودروی شاسی بلند سفید رنگی مقابل مان ترمز زد و آلاله خیلی راحت در صندلی جلو نشست . من هم در حالی در عقب خودرو را بازکردم که دوست بهرام نیز در صندلی عقب نشسته بود. وقتی صبحانه را خوردیم قرار شد آلاله و بهرام مرا تا مسیری برسانند که به خانه‌ام بازگردم اما زمانی که به پارک ملت رسیدیم دوست بهرام با جملاتی زننده از من خواست تا او را همراهی کنم  یا او به منزل من بیاید . با شنیدن این جملات روح و روانم به هم ریخت و در حالی که با فریاد به او اعتراض می کردم به زور در خودرو را گشودم و خودم را پایین انداختم . بهرام که از دیدن این وضعیت ترسیده بود پدال ترمز را فشرد و آلاله را نیز از خودرو پیاده کرد و به همراه دوستش از آن جا گریخت اما آلاله که معتقد بود با این رفتار ازدواجش را نافرجام گذاشته ام با چشمانی از حدقه در آمده و چهره ای وحشتناک افشانه فلفلی را از کیفش بیرون کشید و آن را بر سر و صورت من خالی کرد . او سپس به سوی من حمله ور شد و به شدت کتکم زد تا جایی که شهروندان از ترس وقوع حادثه ای جبران ناپذیر با پلیس 110 تماس گرفتند و بدین ترتیب نیروهای انتظامی ما را به کلانتری آوردند و...

بنا برگزارش خراسان، درحالی که اتهام نگهداری و استفاده غیرقانونی از افشانه فلفلی در پرونده آن ها ثبت شده بود، این دوستان قدیمی با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ بیژن خنجری (رئیس کلانتری سجاد) به دایره مددکاری اجتماعی هدایت شدند و پرونده آنان توسط مشاوران زبده کلانتری مورد بررسی های کارشناسی و کنکاش های علمی و تخصصی قرار گرفت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20814 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۹ آذر


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۰ | 17:43 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |