درامتدادتاریکی-فروش ۴۰ دوچرخه سرقتی به ضایعاتی!
سجادپور- دزد سابقه دار تهرانی که از 6 ماه قبل وارد مشهد شده بود در حالی به سرقت 40 دوچرخه از منازل و پارکینگ ها اعتراف کرد که مدعی است دوچرخه ها را به ضایعاتی می فروخت!! به گزارش اختصاصی خراسان، در پی افزایش پرونده های سرقت دوچرخه از منازل مسکونی و حاشیه خیابان ها،سرهنگ حسین دهقانپور(فرمانده انتظامی مشهد )دستور داد نیروهای کلانتری شفای مشهد با اجرای طرح های ویژه، به پیگیری شبانه روزی این ماجرا بپردازند. به دنبال صدور این فرمان، بلافاصله گروهی تخصصی از افسران ورزیده تجسس با نظارت و هدایت مستقیم سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) ماموریت یافتند تا به تجزیه و تحلیل پلیسی و کارشناسی ماجرای سرقت های دوچرخه در حوزه استحفاظی بپردازند.بررسی های مقدماتی بیانگر آن بود که سارق به تنهایی اقدام به سرقت می کند. بنابراین بررسی دوربین های ترافیکی و محیط جغرافیایی جرایم آغاز و مشخص شد که سارق در حوزه استحفاظی کلانتری شفا حضور دارد چرا که بیشتر سرقت های دوچرخه نیز در محدوده خاصی از شهر صورت گرفته است. این گونه بود که ماموران تجسس با هماهنگی های قضایی وارد عمل شدند و با استفاده از شگردهای پلیسی و به کارگیری منابع و مخبران محلی تحقیقات گسترده خود را ادامه دادند تا این که سرنخ هایی از یک سارق سابقه دار به نام «نوید- ن» به دست آمد . بررسی سوابق وی از بانک اطلاعات مجرمان نشان داد که این سارق حرفه ای اهل تهران از 6 ماه قبل وارد مشهد شده است بنابراین طولی نکشید که مخفیگاه وی با رصدهای اطلاعاتی در حوزه استحفاظی کلانتری شفا شناسایی شد و گروهی از ماموران به سرپرستی سروان آریایی (رئیس دایره تجسس) و با کسب مجوز قضایی در یک عملیات منسجم و هماهنگ او را به دام انداختند. این جوان 30 ساله که به کلانتری هدایت شده بود، در بازجویی های تخصصی به سرقت 40 دوچرخه از خیابان های موسوی قوچانی، ایثارگران، عبدالمطلب، مطهری، لاله، یاس، پارک خطی خیام، چهارراه شفا و ... اعتراف کرد.این جوان معتاد در ادامه اعترافات خود گفت: دوچرخه ها را به متصدیان چند انبار ضایعاتی فروخته ام و با پول آن مواد مخدر تهیه کرده ام.گزارش خراسان حاکی است: در حالی که تاکنون 10 تن از مال باختگان به کلانتری شفا مراجعه کرده اند، متهم مذکور تحویل مراجع قضایی شد اما ادعا کرد: به خاطر آن که به راحتی دوچرخه ها را به مالخران می فروختم تلاش می کردم تا با ظاهری آراسته سرقت کنم که کسی به من مشکوک نشود. از سوی دیگر نیز اهالی مجتمع های مسکونی بدون این که از هویت من مطلع شوند، بلافاصله در باز کن را می زدند و من به راحتی وارد پارکینگ مجتمع های مسکونی می شدم و دوچرخه ها را به سرقت می بردم تحقیقات بیشتر در این باره همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20879 - ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۷ بهمن
شاگرد مکانیکی خودروی مشتریان را سرقت می کرد
زمانی که اولین خودرو را با تهیه سوئیچ یدکی به سرقت بردم و بسیاری از قطعات قابل فروش آن را باز کردم دیگر این کار برایم عادی شد به گونه ای که خودروهای گران قیمتی را که به تعمیرگاه می آوردند به بهانه های مختلف تعمیرشان را به تاخیر می انداختم تا ...به گزارش خراسان این ها بخشی از اظهارات جوان 34 ساله ای است که با هوشیاری نیروهای گشت نامحسوس کلانتری سپاد مشهد دستگیر شده است .این تعمیرکار جوان که یک دستگاه خودروی شاسی بلند چینی را با شگردی خاص سرقت کرده بود پس از پاسخ به سوالات افسر تجسس و اعتراف به چندین فقره سرقت درباره چگونگی سرقت هایش گفت: چند سال قبل با توجه به این که تبحری در تعمیر خودروهای سواری پیدا کرده بودم نزد یک استاد مکانیک در بولوار پیروزی مشهد رفتم و به عنوان شاگرد در تعمیرگاه وی مشغول کار شدم. اگرچه درآمدم بد نبود و برای خودم اعتباری کسب کرده بودم اما وسوسه های سرقت از داخل خودروهای مشتریان زندگی ام را نابود کرد . این گونه مسیر بیراهه را انتخاب کردم کار به جایی رسید که وقتی خودروهای شاسی بلند را برای تعمیر به تعمیرگاه می آوردند سعی می کردم به بهانه شلوغی کار و برای تعمیر بهتر خودرو ، راننده را مجاب کنم تا حداقل دو روز خودرو را در تعمیرگاه بگذارد در این مدت و بدون آن که استاد مکانیک متوجه شود سوئیچ خودرو را به کلیدسازی می بردم و یک کلید یدک از روی آن تهیه می کردم. کلیدسازها نیز هیچ گاه به من مشکوک نمی شدند چرا که لباس کار به تن داشتم و این موضوع امری طبیعی بود . از سوی دیگر وقتی مالک خودرو برای تحویل آن یا سرکشی از وضعیت تعمیر خودرو به تعمیرگاه می آمد با چرب زبانی و تعارفات معمول با او گرم می گرفتم و بالاخره گفت و گو را به نقطه ای می کشاندم که بتوانم به نوعی نشانی منزلش را بگیرم حتی گاهی به بهانه صدور فاکتور که باید نشانی در آن درج می شد یا شگردهای مختلف دیگر نشانی منزل مشتری را به دست می آوردم . وقتی مدتی از این ماجرا می گذشت و موضوع تعمیر خودرو از خاطر مالک آن می رفت شبانه به نشانی منزل او می رفتم و با سوئیچ یدکی ، خودرو را سرقت می کردم سپس خودرو را به تعمیرگاه می بردم و شبانه قطعات و لوازم قابل فروش آن را باز می کردم و بعد هم آن خودرو را در نزدیکی منزل مالباخته و در حاشیه خیابان یا کوچه و پس کوچه ها رها می کردم تا این که بالاخره روزی استاد مکانیک متوجه یک سرقت جزئی شد که من اموال مشتری را سرقت کرده بودم به همین دلیل سال گذشته عذر مرا خواست و مرا از تعمیرگاه اخراج کرد . در این شرایط به تعمیرگاه یکی از دوستانم در خیابان طرحچی رفتم و درمغازه او مشغول کار شدم ولی خودروی شاسی بلندی را که از خیابان مطهری شمالی سرقت کرده بودم نزد خودم نگه داشتم تا برای رفت و آمد از آن استفاده کنم. اما زمانی که خودروی شاسی بلند را در مجتمع پارک کرده بودم مورد ظن نیروهای انتظامی قرار گرفت و من هم دستگیر شدم بنابر گزارش خراسان با صدور دستورات ویژه ای از سوی سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) بررسی های تخصصی افسران تجسس در این باره ادامه یافت . بدین ترتیب مالک خودرو که یک زن جوان بود مورد شناسایی قرار گرفت و با حضور در کلانتری پس از شناسایی متهم گفت: در یک سال گذشته خودرویم را برای رفع نقص به تعمیرگاهی در بولوار پیروزی بردم اما یک ماه بعد از آن که خودرویم را از تعمیرگاه تحویل گرفتم شبانه از مقابل منزلم سرقت شد . استاد کار این جوان سارق نیز که برای توضیحاتی به کلانتری دعوت شده بود درباره ماجرای اخراج وی گفت: وقتی متوجه شدم او خودروهایی را به تعمیرگاه می آورد و قطعات سالم آن را تعویض می کند یا گاهی شبانه در تعمیرگاه می ماند به او مشکوک شدم تا این که سرقت آشکاری انجام داد و من هم بلافاصله از کار اخراجش کردم.شایان ذکراست تحقیقات بیشتر درباره سرقت های احتمالی دیگر وی توسط نیروهای تجسس کلانتری ادامه یافت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20879 - ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۷ بهمن
بدبینی تا مرز مرگ!
همسرم آن قدر بددل و بدبین بود که جرئت نمی کردم درباره خیلی از مسائل با او صحبت کنم اما یک روز وقتی به خواهر شوهرم درباره یک مزاحم تلفنی گفتم ناگهان ...
به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 27 ساله ای است که بعد از 10 روز جدال با مرگ از کما بیرون آمده بود. این زن جوان درباره ماجرای شکایت از همسرش به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: 15 ساله بودم که به عقد «پژمان» درآمدم. او 17 سال بیشتر نداشت و هنوز خدمت سربازی هم نرفته بود اما خانواده اش در محله ما زندگی می کردند و من هم گاهی او را در کوچه و خیابان می دیدم. پژمان ادعا می کرد عاشق من شده است به همین دلیل هم لبخندهایش را با لبخند پاسخ می دادم و گاهی چند کلمه ای با ترس و لرز و پنهانی با او سخن می گفتم. یک سال بعد از برگزاری مراسم عقدکنان، پژمان به سربازی رفت و این گونه نامزدی ما پنج سال به طول انجامید. وقتی هم ازدواج کردیم در چند سال اول زندگی مشترک من باردار نشدم اما وقتی پزشکان به خانواده همسرم گفتند که پژمان باید مداوا شود، آن ها سعی می کردند با من بدرفتاری نکنند تا به خاطر مشکل فرزندشان ساز جدایی نزنم. با وجود این، همسرم بسیار بدبین و بددل بود و به من سوء ظن داشت چرا که مدعی بود بعد از ازدواج هم ممکن است به جوان دیگری لبخند بزنم!
به همین دلیل مدام مرا تحت نظر داشت و اجازه نمی داد به تنهایی بیرون بروم. من هم سعی می کردم این رفتارهای او را به حساب دوست داشتن بگذارم اما با به دنیا آمدن دخترم بددلی های همسرم بیشتر شد به گونه ای که دیگر خیلی زجر می کشیدم. در عین حال با خواهر شوهرم ارتباط نزدیکی داشتم و به خانه یکدیگر رفت و آمد می کردیم چرا که فقط «ساحره» در مشهد زندگی می کرد و دیگر بستگانمان در شهرستان بودند. به دنبال همین معاشرت ها دخترم «هدیه» نیز همبازی فرزندان خواهر شوهرم بود و دوست داشت بیشتر در کنار آن ها و در خانه ساحره بماند. این معاشرت های خانوادگی ادامه داشت تا این که روزی با ساحره به درددل پرداختم و از جوانی سخن گفتم که به صورت تلفنی برایم ایجاد مزاحمت می کرد چرا که به دلیل بدبینی های همسرم جرئت نداشتم این گونه مسائل را با او در میان بگذارم ولی متاسفانه هنوز شب نشده بود این خبر به گوش پژمان رسید. او وقتی به خانه آمد، با عصبانیت و کتک کاری مرا از خانه بیرون انداخت و سپس از من خواست پولی را که برای رهن منزل دست مادرم داشت فوری به او بازگردانم. در این هنگام وقتی به همراه مادرم و برای برداشت پول به طرف خودپرداز کنار خیابان می رفتیم ناگهان ساحره از راه رسید و پس از توهین و درگیری دختر دو ساله ام را نیز از من گرفت. آن روز به کلانتری آمدم و با میانجیگری مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری فرزندم را تحویل گرفتم و از خواهر شوهرم گذشتم اما چند ماه بعد دوباره به دلیل همین اختلافات خانوادگی و سوء ظن های همسرم درگیری های ما شدت گرفت تا جایی که پژمان در یک نیمه شب مرا آن قدر کتک زد که به اغما رفتم و دیگر چیزی نفهمیدم. بعد از گذشت 10 روز از این ماجرا وقتی در بیمارستان از کما بیرون آمدم تازه فهمیدم که چه بلایی سرم آمده است. تاکنون چندین بار مورد عمل جراحی قرار گرفته ام اما فقط نگران وضعیت دخترم هستم که نزد همسرم زندگی می کند و ...
گزارش خراسان حاکی است پرونده این زن جوان با اعلام شکایت وی و با دستور سرگرد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) به مراجع قضایی ارسال شد و تحقیقات در این باره ادامه یافت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20872 - ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۸ بهمن
راز کفش های غریبه!
اختصاصی خراسان
سجادپور- محکوم فراری یک پرونده جنایی در حالی بعد از 9 سال زندگی مخفیانه و با ردیابی های اطلاعاتی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به دام افتاد که به همراه برادر بزرگترش جنایتی هولناک را به خاطر «کفش های غریبه پشت در!» رقم زده بودند.
به گزارش اختصاصی خراسان، این جنایت وحشتناک بیست و نهم شهریور سال 91، زمانی رخ داد که دختر 20 ساله ای پس از یک ازدواج ناموفق، با جوان 25ساله ای به نام «س» آشنا شد. مدتی بعد آن ها تصمیم به ازدواج با یکدیگر گرفتند اما «س» که یقین داشت خانوادهاش با این ازدواج مخالفت می کنند تلاش کرد ماجرای علاقه اش به دختر مطلقه را پنهان کند و بدین ترتیب او را برای مدتی به عقد موقت خودش درآورد. ارتباط تازه عروس و داماد در حالی آغاز شد که دختر جوان همچنان اصرار داشت تا موضوع را علنی کند. هنوز دو ماه بیشتر از این عقد پنهانی نگذشته بود که شبی تازه عروس به منزل خواهرش رفت که کسی در منزل آن ها حضور نداشت. پسر جوان نیز وقتی با نامزدش تماس گرفت و متوجه شد که او به تنهایی به خانه خواهرش رفته است، او هم به نزد همسرش در بولوار ذوالفقار رفت اما حدود نیمه شب بود که زنگ منزل به صدا درآمد. دختر جوان که نمی دانست تا دقایقی دیگر چه حادثه وحشتناکی رقم می خورد در منزل را گشود و با برادر 18 ساله اش روبه رو شد که پشت در ایستاده بود. هنوز خواهر و برادر مشغول گفت وگو بودند که ناگهان برادر دیگرشان هم از راه رسید و آن ها داخل منزل رفتند دو برادر با دیدن جوان غریبه در کنار خواهرشان، نتوانستند خشم خود را کنترل کنند و بدین ترتیب «ب- ر» (برادر کوچکتر) به سمت خواهرش حمله ور شد و برادر بزرگتر نیز با چاقو به جان جوان غریبه افتاد آن ها در همین حال پیکر خون آلود تازه داماد 25 ساله را به درون کوچه کشیدند و به داخل خودرو انداختند ولی بعد از طی مسافتی پیکر غرق در خون جوان مذکور را از درون خودرو بیرون انداختند و از صحنه حادثه متواری شدند.
گزارش خراسان حاکی است: عقربه های ساعت حدود 2:30 بامداد بیست و نهم شهریور سال 91 را نشان می داد که با گزارش این ماجرا توسط شاهدان عینی به پلیس، گروهی از نیروهای انتظامی به فرماندهی سروان علی بهرام زاده (رئیس وقت کلانتری آبکوه) عازم محل شدند و در حالی به تحقیق مقدماتی پرداختند که پیکر نیمه جان تازه داماد نیز به بیمارستان رضوی مشهد انتقال یافت،اما تلاش کادر درمانی به نتیجه نرسید و این جوان جان خود را از دست داد رئیس وقت کلانتری آبکوه که هم اکنون جانشین پلیس آگاهی خراسان رضوی است بلافاصله مراتب را به قاضی اسماعیل شاکر (بازپرس ویژه قتل عمد مشهد در زمان وقوع حادثه) اطلاع داد و این گونه با حضور مقام قضایی در صحنه حادثه بررسی های تخصصی در این باره آغاز شد. در حالی که به خاطر تاریکی شب هیچ کدام از شاهدان موفق نشده بودند شماره پلاک خودروی مهاجمان را یادداشت کنند، تحقیقات به شیوه اطلاعاتی ادامه یافت تا این که دقایقی بعد با ردیابی خون های ریخته شده در محل، سرنخ ها به منزلی در چند خیابان بالاتر از محل رهاکردن پیکر جوان مجروح (مقتول) رسید. بررسی های شبانه نشان داد که در منزل مذکور زنی زندگی میکند که شوهرش نیز در منزل حضور نداشت. وقتی این زن شناسایی شد و مورد بازجویی قرار گرفت مدعی شد که شب خواهرش به همراه جوانی که تازه به عقد او درآمده، در منزل حضور داشته اند. بنابر گزارش خراسان، روز بعد دختر 20 ساله خود را به پلیس معرفی کرد و پرده از راز این جنایت برداشت. او گفت: من از حدود 2 ماه قبل و به مدت 9 ماه به عقد موقت «س» درآمدم. او در حالی که صیغه نامه ای را به افسر پرونده نشان می داد، با این ادعا گفت: شب حادثه وقتی نامزدم به خانه خواهرم آمد از او خواستم به داخل منزل نیاید چرا که احتمال می دادم برادرانم از راه برسند اما او به حرفم گوش نکرد و به درون خانه آمد. هنوز مدتی از این ماجرا نگذشته بود که ناگهان دو برادرم به همراه چند تن از دوستانشان آمدند که بلافاصله درگیری شروع شد و برادر بزرگم با چاقو به سمت همسرم حمله کرد و او را هدف ضربات چاقو قرار داد. من که ترسیده بودم از سمت برادرم فرار کردم و به منزل همسایه روبه رویی پناه بردم ولی مهاجمان همسرم را که خون آلود بود با خود بردند.
گزارش خراسان حاکی است: در پی اعترافات این زن جوان، تحقیقات گسترده ای با دستورات ویژه قاضی شاکر برای شناسایی و دستگیری مهاجمان آغاز شد اما آن ها به مکان نامعلومی گریخته بودند. در حالی که ردیابی های اطلاعاتی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی برای شناسایی مخفیگاه متهمان فراری ادامه داشت، کیفرخواست این پرونده جنایی در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد صادر شد و دو برادر به صورت غیابی در دادگاه محاکمه شدند. قضات دادگاه کیفری یک خراسان رضوی پس از بررسی دقیق محتویات پرونده، در نهایت «ب- ر» (برادر بزرگتر) را به قصاص نفس و «ع- ر» (برادر کوچکتر) را به تحمل 10 سال زندان محکوم کردند. این پرونده جنایی پس از طی مراحل دادرسی به اجرای احکام دادسرای مشهد ارسال شد تا همچنان تحقیقات پلیسی و قضایی برای دستگیری محکومان فراری ادامه یابد. به گزارش خراسان، این گونه بود که بعد از گذشت 9 سال از این حادثه تلخ، کارآگاهان دایره قتل عمد پلیس آگاهی با ردزنی های تخصصی و اطلاعاتی به سرنخ هایی رسیدند که نشان می داد «ع-ر» (محکوم فراری) در یکی از مناطق شهر رباط کریم از توابع تهران به صورت مخفیانه و با نام مستعار زندگی می کند.
به همین دلیل گروه ویژه ای از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ کارآگاه ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی) برای دستگیری محکوم 27 ساله وارد عمل شدند که در هنگام ارتکاب جرم بیشتر از 18 سال نداشت. این گزارش حاکی است: کارآگاهان با کسب نیابت قضایی و استفاده از تجربیات ارزنده قاضی زرگر (جانشین معاون دادستان مرکز خراسان رضوی در امور اجرای احکام) و با نظارت مستقیم سرهنگ کارآگاه مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی) عازم رباط کریم شدند و به تحقیق نامحسوس پرداختند. بررسی های آنان با هماهنگی های قضایی در رباط کریم بیانگر آن بود که محکوم این پرونده جنایی با نام مستعار «هوشمند» به کسب و کار در زمینه مواد غذایی مشغول شده است و زندگی مخفیانه دارد. ا ین گونه بود که کارآگاهان در یک عملیات ضربتی به محل اختفای محکوم فراری مذکور هجوم بردند و او را در میان بهت و حیرت در حالی دستگیر کردند که باورش نمی شد بعد از 9 سال کارآگاهان پرونده او را پیگیری کرده باشند.
با انتقال محکوم این پرونده جنایی به مشهد، وی با دستور مقام قضایی در حالی روانه زندان شد که در بازجویی ها گفت: من اطلاعی نداشتم که خواهرم بعد از آن ازدواج ناموفق ، دوباره با فرد دیگری ازدواج کرده است آن شب وقتی به خانه خواهرم رسیدم کفش های مردانه غریبه ای را کنار کفش های خواهرم دیدم و به شدت عصبانی شدم سوء ظن همه وجودم را فرا گرفته بود و بسیار خشمگین بودم که برادر بزرگترم نیز از راه رسید. من ابتدا زنگ منزل را به صدا درآوردم هنگامی که خواهرم در را باز کرد به او گفتم «چه کسی در خانه است؟!» او که دست و پایش را گم کرده بود مدعی شد کسی در خانه نیست! با این ادعا به همراه برادرم به داخل خانه رفتیم و جوان غریبهای را دیدیم. هرچه خواهرم فریاد زد که من با او ازدواج کرده ام، دیگر فایده ای نداشت. من با خواهرم درگیر شدم و برادرم نیز با چاقو آن جوان غریبه را زد! و ...
گزارش اختصاصی خراسان حاکی است: در همین حال رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی با قدردانی از کارآگاهان اداره جنایی گفت: هیچ پرونده ای در پلیس آگاهی خراسان رضوی تا زمان دستگیری متهم یا متهمان، مختومه نمیشود. سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده افزود: به ویژه پرونده های جنایی همواره روی میز فعالیت های تخصصی کارآگاهان قرار دارد و تلاش های آنان برای دستگیری مجرمان فراری ادامه می یابد.
مقام ارشد پلیس آگاهی خراسان رضوی تاکید کرد: حتی اگر در پرونده ای رای دادگاه به صورت غیابی صادر شده باشد باز هم بررسی های پلیسی برای دستگیری محکومان ادامه خواهد داشت و هیچ پرونده ای به بایگانی سپرده نمیشود. خراسان : شماره : 20873 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۹ بهمن
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی