درامتدادتاریکی-شرور زندانی بعد از تحمل 23سال مجازات دوباره دستگیر شد

سجادپور - جوان شروری که 23 سال از 35 سال محکومیت خود را در زندان گذرانده و در «بندباز» زندان تحمل کیفر می کرد، دوباره به اتهام اوباشگری دستگیر شد.

به گزارش اختصاصی خراسان، ماموران کلانتری شهرک ناجای مشهد از طریق منابع و مخبران محلی به اطلاعاتی دست یافتند که نشان می داد یکی از اوباش سطح یک مشهد به محله شهرک صابر نقل مکان کرده و پاتوق جدیدی برای تبهکاری هایش به راه انداخته است به گونه ای که رفتارهای هنجارشکنانه وی موجب نارضایتی اهالی محل و ایجاد رعب و وحشت در میان ساکنان آن منطقه شده است. با به دست آمدن این اطلاعات، بلافاصله گروه کارآزموده ای از نیروهای تجسس با نظارت مستقیم سرهنگ محمد فیاضی (رئیس کلانتری شهرک ناجا) وارد عمل شدند و با دستورات قاطع دکتر اسماعیل رحمانی (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی در دادسرای انقلاب اسلامی) بررسی های نامحسوس و گسترده ای را آغاز کردند. تحقیقات ماموران انتظامی نشان داد که این فرد شرور از 23 سال قبل به دلیل شرارت، نزاع و درگیری روانه زندان شده است اما باز هم درون زندان به درگیری با زندانیان پرداخته یا به جرم حمل موادمخدر بازهم دستگیر و مجازات شده است به طوری که مدت زمان تحمل کیفر وی به 35 سال رسیده بود. بنابر گزارش خراسان، در حالی که او 23 سال از مدت محکومیت خود را سپری کرده بود، به «بندباز» زندان منتقل شد تا ادامه مدت محکومیت خود را این گونه طی کند ولی با گزارش های مردمی، دوباره زیر چتر اطلاعاتی پلیس قرار گرفت و این بار نیروهای کلانتری شهرک ناجا در یک عملیات هماهنگ و ضربتی، وی را در مخفیگاهش در حالی به دام انداختند که در بازرسی از منزل وی یک قبضه سلاح «تیروکمان کراس بو» به همراه مقادیری فشنگ وینچستر و برنو، حدود 100 گرم ماری جوانا، 20 لیتر انواع مشروبات الکلی و تعدادی شمشیر و قمه کشف و ضبط شد. گزارش خراسان حاکی است، تحقیقات بیشتر در این باره با دستورات ویژه قضایی ادامه دارد. خراسان : شماره : 20882 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۱ اسفند

 

سرقت چرخ خودرو در 30 ثانیه!

اختصاصی خراسان

سجادپور - اعضای یک باند پرایدسوار که فقط در 30 ثانیه چرخ خودروهای پژو 206 و سمند را به سرقت می بردند، در حالی با تلاش نیروهای کلانتری هفت تیر مشهد دستگیر شدند که برخی از مال باختگان به اتهام سرقت از منازل مسکونی نیز از آنان شاکی شده اند.

فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته درباره عملیات ضربتی پلیس برای دستگیری اعضای باند معروف به «دایی» که تصاویر دستبرد 30 ثانیه ای آنان به چرخ خودروهای پارک شده، در فضای مجازی منتشر شده بود به خراسان گفت: به دنبال دستبردهای متعدد سارقان به چرخ خودروهای پارک شده مقابل منازل مسکونی یا کوچه های خلوت، پرونده‌هایی در مراکز انتظامی و کلانتری ها تشکیل شد که بررسی محتویات آن ها نشان می داد، اعضای یک باند حرفه ای اما خطرناک، در حالی به چرخ خودروها دستبرد می زنند که اتاق خودرو روی آسفالت خیابان رها می شود. سرهنگ حسین دهقان پور افزود: با توجه به سرقت های مشابهی که در منطقه هفت تیر و بولوار دانش آموز رخ داده بود، گروه ویژه ای از افسران دایره تجسس کلانتری هفت تیر مشهد ماموریت یافتند تا سرقت‌های مذکور را مورد کنکاش های اطلاعاتی و پلیسی قرار دهند. وی اضافه کرد: تحلیل های محیط جغرافیایی جرم و همچنین شیوه و شگرد سارقان بیانگر آن بود که اعضای این باند سرقت در ساعات خلوت روز و در مناطق دیگر نیز دست به ارتکاب جرم زده اند. در ادامه بررسی ها مشخص شد که سارقان در بیشتر سرقت ها از یک دستگاه پراید صندوق دار سیاه رنگ استفاده می کنند.

رئیس پلیس مشهد تصریح کرد: همین سرنخ کافی بود تا دوربین های ترافیکی شهر زیر چتر اطلاعاتی پلیس قرار گیرد، بنابراین افسران دایره تجسس با هدایت سرهنگ حسین قدیمی (رئیس کلانتری) دامنه تحقیقات نامحسوس خود را برای شناسایی عاملان این سرقت ها به اطراف میدان شهید فهمیده مشهد گسترش دادند و با شناسایی کامل پلاک پراید سیاه، به اطلاعاتی دست یافتند که نشان می داد جوان 30 ساله ای مالک خودروی مذکور است. به همین دلیل و با صدور دستورات ویژه‌ای از سوی قاضی خدابنده (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) عملیات پلیس وارد مرحله جدیدی شد تا این که پس از چندین ساعت ردزنی های اطلاعاتی، بالاخره این جوان معتاد در یکی از کوچه های اطراف میدان شهید فهمیده به دام ماموران افتاد. او که حلقه های قانون را گره خورده بر دستانش می دید به ناچار لب به اعتراف گشود و به سرقت های چرخ خودرو با همدستی اعضای دیگر باند اقرار کرد. او گفت: قرار بود بعد از هر سرقت «دایی» (سرکرده باند) مبالغی به من بدهد که تاکنون چیزی نداده است!

فرمانده ارشد انتظامی مشهد در ادامه این گفت وگوی اختصاصی خاطرنشان کرد: متهم دستگیر شده لانه مخفی اعضای باند را به پلیس لو داد و گفت: قرار ما بر این بود که لوازم و اموال سرقتی را به منزلی منتقل کنیم که به نام زن 25 ساله ای اجاره شده بود.

سرهنگ دهقان پور با اشاره به گسترش دامنه این عملیات به شهرک نوید مشهد تاکید کرد: بلافاصله پس از اعترافات این سارق 30 ساله، افسران دایره تجسس کلانتری هفت تیر با هماهنگی های قضایی، وارد طبقه چهارم یک مجتمع مسکونی چهارطبقه شدند و سرکرده معروف به «دایی» را به همراه عضو دیگر باند و دو زن جوان در حالی به دام انداختند که مشغول استعمال مواد مخدر بودند.

«کلیددار امنیت شهر» ادامه داد: هنگام دستگیری اعضای این باند سرقت، یکی از اهالی محل با مراجعه به نیروهای انتظامی مدعی شد که سارقان دستگیر شده به منزل وی نیز دستبرد زده اند. این درحالی بود که مالک منزل هم از متهمان به خاطر «پاتوق کردن» منزل اجاره ای  شاکی شد.

سرهنگ حسین دهقان پور همچنین به اعترافات متهمان اشاره کرد و گفت: اعضای این باند به سرقت چرخ خودروها در کمتر از 30 ثانیه اعتراف و اظهار کردند که سرقت ها را در مناطق جانباز، هفت تیر و دانش آموز انجام داده اند اما بررسی های پلیس بیانگر آن است که متهمان با این شیوه خطرناک در مناطق دیگری نیز دست به سرقت زده اند. وی درباره شگرد سارقان برای دستبرد به چرخ خودروها نیز گفت: آنان پس از شناسایی خودرو در کوچه های خلوت حدود ساعت 14 تا 15 وارد عمل می شدند و با استفاده از آچار چرخ ابتدا پیچ و مهره های چرخ را باز می کردند. سپس در همان اطراف دور می زدند و با فراهم شدن موقعیت مناسب، دو نفر از سارقان به سمت خودروی پارک شده می رفتند. یکی از آن ها سپر خودرو را بالا می‌کشید و دیگری با یک ضربه چرخ را از توپی خارج می کرد و خودرو را در همان حال روی آسفالت خیابان رها می کردند و با گذاشتن چرخ سرقتی در صندوق عقب پراید سیاه، بلافاصله از محل می گریختند. وی تصریح کرد: این درحالی است که مال باخته دیگری با شناسایی اعضای باند مدعی شد که آنان به انباری منزل وی در خیابان شیخ مفید دستبرد زده و مقادیر زیادی از اموال او را به سرقت برده اند.

سرهنگ دهقان پور همچنین به دستگیری مالخر این پرونده در خیابان طرحچی نیز اشاره کرد و افزود: در پی اعترافات سارقان مبنی بر این که چرخ های مسروقه را به یک خریدار ضایعات تبعه خارجی می فروشند، بی درنگ نیروهای عملیاتی با کسب مجوز قضایی، این مالخر 35 ساله تبعه خارجی را هم در حالی دستگیر کردند که اعضای باند معروف به «دایی» ادعا می کنند فقط به خودروهای پژو 206 و سمند دستبرد زده اند اما با توجه به اهمیت موضوع، این پرونده برای ریشه یابی کامل و بررسی همه جوانب آن در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی غرب مشهد قرار گرفت.

وی یادآور شد: در همین حال بررسی های ویژه افسران تجسس کلانتری هفت تیر نشان داد که اعضای باند نه تنها منزل مسکونی را به نام زن 25 ساله اجاره کرده اند بلکه هنگام ارتکاب جرم او را به همراه خود می بردند تا مردم یا پلیس به آن ها مشکوک نشوند و در پوشش تردد خانوادگی سرقت های خود را انجام دهند. خراسان : شماره : 20882 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۱ اسفند

 

ماجرای یک مرگ دلخراش!

به خاطر اشتباهی که درفضای مجازی مرتکب شدم نه تنها در مخمصه وحشتناکی افتادم که آینده ام را به تباهی کشید بلکه همسرم را از دست دادم و فرزند کوچکم نیز هنوز مهر مادری را احساس نکرده در عزای مادرش سیاه پوش شد و...

به گزارش خراسان، مرد 32 ساله ای که ساعتی بعد از خودکشی همسرش به کلانتری احضار شده بود، درباره ماجرایی که زندگی اش را از هم پاشید به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: حدود شش سال قبل با «سیما» به طور سنتی و با معرفی بزرگ ترها ازدواج کردم. اگرچه من یک سال کوچک تر از او بودم اما زندگی آرام و شرافتمندانه ای داشتم چراکه همسرم زنی قانع و مهربان بود. من تا مقطع دیپلم تحصیل کرده بودم و اگرچه شغل مهمی نداشتم اما تلاش می کردم زندگی خوبی داشته باشم. خلاصه یک سال بعد از برگزاری مراسم عقدکنان من و سیما زندگی مشترکمان را در یک منزل کوچک اجاره ای آغاز کردیم و یک سال بعد هم صاحب دختری شدیم که شیرینی خاصی به زندگی ما بخشید. با به دنیا آمدن «آیدا» همسرم درگیر امور بچه داری شد و من هم برای آرامش آن ها کار می کردم تا این که به طبقه چهارم یک مجتمع مسکونی در منطقه قاسم آباد نقل مکان کردیم. زندگی ما به همین ترتیب سپری می شد تا این که روزی در محل کارم با خانمی ارتباط برقرار کردم و این آشنایی به فضای مجازی کشیده شد. این اشتباه بچه گانه مرا درگیر اعتیاد به فضای مجازی کرد تا جایی که مدام برای آن زن پیام می فرستادم یا پنهانی تماس های اینترنتی می گرفتم ولی حدود چهار ماه قبل همسرم متوجه پیامک های عاشقانه در گوشی من شد و فهمید که با ترانه رابطه دارم. از آن روز به بعد زندگی ام به هم ریخت و همسرم مرا متهم به خیانت می کرد. دیگر زندگی ام تیره و تار شده بود و روابط بین من و سیما به سردی گرایید. با آن که به او قول دادم و ارتباطم را به طور کامل با ترانه قطع کردم اما همسرم نمی توانست این ماجرا را فراموش کند. دیگر هیچ گاه نتوانستم اعتماد از دست رفته او را به دست بیاورم تا این اشتباه ناخواسته را جبران کنم چراکه من فقط به خاطر افکار کودکانه درگیر این رابطه غیراخلاقی در فضای مجازی شدم. این ماجرا از ذهن همسرم بیرون نمی رفت و او را دچار ناراحتی های روحی کرده بود تا جایی که یک بار با خوردن چند عدد قرص دست به خودکشی زد که من به طور اتفاقی متوجه موضوع شدم و او را به بیمارستان رساندم و بدین ترتیب از مرگ نجات یافت اما خانواده اش از من به خاطر فشارهای روحی و روانی که بر او وارد کرده بودم، شکایت کردند. با وجود این، هیچ گاه فرزندشان را نزد روان پزشک نبردند چرا که من نمی توانستم در این باره حرفی بزنم. اعتماد و اطمینان سیما به طور کامل از من سلب شده بود و اگر حتی نام روان پزشک را بر زبان جاری می کردم او به شدت عصبانی می شد. از سوی دیگر من هم اشتباه بزرگی را مرتکب شده بودم و نمی دانستم چگونه به زندگی شیرین گذشته ام بازگردم. در همین حال بود که همسرم به دنبال این ناراحتی های روحی قصد داشت خودش را از پله های آپارتمان پایین بیندازد که من مانع شدم و با سروصدای ایجاد شده، همسایگان او را به منزل بردند تا آرامش خودش را بازیابد. در این شرایط من هم بلافاصله با مادر زنم تماس گرفتم و از او خواستم به منزل ما بیاید ولی هنگامی که مادرش سعی داشت او را آرام کند در یک لحظه سیما به بهانه نوشیدن آب از اتاق بیرون آمد و خود را از روی تراس ساختمان به پایین پرت کرد. حیرت زده و ناباورانه خودم را بالای سرش رساندم و همسایگان نیز با اورژانس تماس گرفتند. اگرچه پیکر غرق در خون همسرم را به بیمارستان رساندم ولی او جان خودش را از دست داد و من هم توسط ماموران به کلانتری منتقل شدم و حالا نه تنها آینده من تباه شده است بلکه دختر چهار ساله ام نیز با رنج بی مادری بزرگ می شود و... .

شایان ذکر است، بررسی های بیشتر با دستورات ویژه قضایی توسط افسران تجسس کلانتری قاسم آباد مشهد در این باره ادامه یافت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی  . خراسان : شماره : 20882 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۱ اسفند

 

دستگیری مردی که سر زن 17 ساله اش را برید !

مرد جوان اهوازی همسرش را به قتل رساند و سر بریده او را با خوشحالی در خیابان چرخاند. به گزارش رکنا، ساعت 15 ظهر دیروز، مرد جوانی جلوی چشمان وحشت زده مردم سر همسرش را در میدان کسایی خشیار اهواز با خوشحالی به نمایش گذاشت و پس از چند دقیقه فرار کرد. بلافاصله این جنایت هولناک از سوی اهالی وحشت زده میدان کسایی به مرکز فوریت های پلیسی 110 اهواز گزارش داده شد. بدین ترتیب تیمی از کارآگاهان اداره پلیس آگاهی همراه با علی حسن لو بازپرس ویژه قتل در محل حادثه حاضر شدند و تحقیقات میدانی را آغاز کردند. ماموران پلیس در صحنه جنایت با جسد دختر 17 ساله ای مواجه شدند که داخل یک خانه سرش از بدن جدا و جسد وی در مکان دیگری رها شده بود. تحقیقات بیشتر نشان داد، دختر جوان پس از فرار به ترکیه از سوی همسرش به ایران بازگردانده شده و به دست همسر و برادر شوهرش که هر دو پسر عموی او بودند به قتل رسیده است. بررسی های لحظه به لحظه مشخص کرد، برادر قاتل پاهای مقتول را گرفته و مرد جوان سر همسرش را در خانه با قمه بریده است و عاملان جنایت پس از گرداندن سر مقتول جلوی چشمان مردم در خیابان به مکان نامعلومی متواری شده اند. تحقیقات ادامه داشت تا این که  کارآگاهان اداره پلیس آگاهی با اقدامات اطلاعاتی و پلیسی مخفیگاه عاملان جنایت را شناسایی کردند. تیم جنایی پس از دریافت این اطلاعات مهم با هماهنگی علی حسن لو بازپرس ویژه قتل راهی مخفیگاه متهمان شدند و ساعت 18 دیروز قاتل و برادرش را در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند. بنابراین گزارش، با دستور بازپرس ویژه قتل جسد دختر جوان برای بررسی های بیشتر به پزشکی قانونی منتقل شد و عاملان جنایت برای کشف ابعاد پنهان این قتل در اختیار کارآگاهان اداره پلیس آگاهی قرار گرفتند. خراسان : شماره : 20871 - ۱۴۰۰ يکشنبه ۱۷ بهمن

 

روایت قتل غزل از زبان مادر شوهر و پدرش

گروه حوادث/ عصر شنبه گذشته بود که قتل زن 17 ساله به دست شوهر جوانش در اهواز و چرخاندن سر بریده زن توسط شوهرش با خوشحالی در خیابان، خبر ساز و فیلم این جنایت وحشیانه خیلی سریع در شبکه های اجتماعی دست به دست شد.

برای بررسی جزئیات بیشتری از این حادثه خبرگزاری فارس گفت و گوهای جداگانه ای با پدر غزل حیدرنوا(مقتول) و مادر سجاد (قاتل) انجام داده که منتخبی از این دو گفت و گو در ادامه آمده است:

روایت پدر غزل

* هیچ اجباری در ازدواج دخترم وجود نداشت و اتفاقاً شوهرش بهترین زندگی را برای وی فراهم کرده بود.تاکنون غزل تقاضایی برای طلاق  نکرده بود.درست است سن و سال غزل برای ازدواج کم بود و حتی زمانی که می‌خواستیم غزل را به عقد سجاد دربیاوریم گواهی رشد از دادگاه گرفتیم اما به لحاظ جسمی مشکل نداشت.

* شبی که غزل خانه همسرش را ترک می‌کند از سر خیابان سوار پرایدی می‌شود که ظاهراً این پراید او را تا پایانه مسافربری  واقع در سه راه خرمشهر رسانده است و غزل پولی را هم پرداخت نکرده یعنی هزینه پراید از قبل پرداخت شده بود.  بابت این قضیه هم من و هم پدر سجاد تا دو ماه پیگیر بودیم و شکایت هم کردیم که  چرا این پراید در آن ساعت شب توسط دوربین‌ها در اتوبان یا 60 متری شناسایی نشده است. دختر من ناپدید شده بود اما شکایت ما راه به جایی نبرد و در آخر با تماس دخترم متوجه شدیم که وی در ترکیه است.

* در ترکیه از طریق پلیس اینترپل پیگیر آدرس غزل شدیم، پلیس آدرس کمپ‌هایی را که سوری‌ها در آن سکونت داشتند به ما داد .دخترم را بعد از چند ماه دیده بودم او را بغل کردم و بوسیدم،سرزنشش کردم که چرا این کار را کرده و از غزل خواستم به زندگی خودش برگردد، غزل هم هیچ مخالفتی نکرد و به  اشتباه خودش اعتراف کرد. ماجرای ترکیه آمدنش را که سوال کردم غزل تعریف کرد؛شبی که خانه را ترک کردم من را در تهران تحویل سه نفر دادند که ایرانی بودند که دو نفر آن‌ها من را مورد اذیت و آزار قرار دادند او گفت یک شب در تهران مانده و بعد از مرز خوی خارج شده است.

*عبد جمونگ (مرد سوری) هم از ترس دولت ترکیه و برای این که کسی به وی گیر ندهد دخترم را عقد می‌کند و برایش  عروسی می‌گیرد.

* قبل از این که ترکیه برویم کارهای عبد جمونگ برای ما رو شد ابتدا از طریق ارسال عکس برای ما و همسر غزل ما را عصبی می‌کرد.برای سجاد پیام می داد من به غزل گفتم بچه‌ را سقط کند یادت هست غزل در را به روی تو قفل کرد! من بهش گفتم این کار را بکند.

* دو مرتبه وعده داد  که اگر فلان مبلغ را واریز کنید دختر شما را برمی‌گردانم ما هم که دستمان به هیچ جا بند نبود اعتماد کردیم و یک بار 150 میلیون تومان و بار دیگر 16 میلیون تومان برای وی واریز کردیم اما غزل را بازنگرداند.

* جمعه شب به اهواز رسیدیم، همان موقع پدر سجاد پیشنهاد داد غزل را دست فلان مامور که مورد اعتماد ما بود، بدهیم و به خانه برگردیم اما من مخالفت کردم و گفتم غزل را با خودم به خانه می‌برم تا مادرش را ببیند و شنبه غزل را تحویل کلانتری بدهیم. غزل به همراه من به خانه آمد و با خودم گفتم حالا که غزل آمده، روز شنبه شکایت قبلی را از سر بگیریم و حداقل با کمک دخترم باند خرید و فروش دختران را که در اهواز است، دستگیر کنند. همان روز بعد از صرف ناهار از خانه بیرون زدم، بعد از رفتن ما پدر سجاد با عجله به خانه ما آمده  و از غزل خواسته به سرعت سوار ماشین شود تا به کلانتری بروند که در میان راه سجاد جلوی ماشین را می‌گیرد و آن اتفاق می‌افتد و غزل کشته می‌شود.

*من رضایت نمی‌دهم، خیلی ناراحت هستم و از سجاد شکایت کردم.

روایت مادر سجاد

*غزل یک پسر بچه داشت،  در زمان آشنایی با یک مرد اهل سوریه‌ هم باردار بود و چند روز قبل از این که خانه را ترک کند  بچه سقط شد، وقتی من و  مادرش گفتیم چرا و چطور این بچه سقط شد جواب می داد دبه آب را بلند کردم و سقط شد.

* غزل که کاملا به این مرد سوری اعتماد کرده بود کم کم شروع به ارسال عکس‌های خود با آن مرد می‌کرد، وقتی دوستانش ما را  از همه جزئیات آگاه می کردند پسرم هر روز بیشتر از دیروز کنترل خود را از دست می‌داد و نمی‌توانست بر اعصاب خود مسلط شود مخصوصاً که بازاری بود و اطرافیان چپ و راست  وی را تحریک می‌کردند.

*پسرم تهدید کرده  بود  غزل  را می‌کشم برای همین  پدر  غزل و پدر سجاد در صدد مخفی کردن غزل تا تحویل آن به کلانتری بودند چرا که از تهدیدهای سجاد می‌ترسیدند و زمانی که غزل  را تحویل شوهرش ندادند عصبانیت و تهدید سجاد دو چندان شد، برای همین روز یک شنبه غزل  را سوار ماشین کردند تا ببرند و تحویل کلانتری بدهند اما از آن جایی که سجاد حرکات پدر و عمویش را زیر نظر داشت به اتفاق برادرش ماشین را متوقف می کنند و غزل  را از آن ها می‌گیرند که ظهر همان روز آن اتفاق افتاد و سجاد غزل  را با قمه کشت. خراسان : شماره : 20874 - ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۰ بهمن


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : دوشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۰ | 14:22 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |