درامتدادتاریکی-تهمت های تلخ!

مادرشوهرم که همواره به دنبال آزار و اذیت من بود حالا ادعا می کند باید جنینم را سقط کنم چرا که به من مشکوک شده است در این شرایط همسرم نیز نقشه های مادرش را مو به مو اجرا می کند و ...

به گزارش خراسان دختر 19 ساله ای که برای شکایت از مادرشوهرش به قانون پناه آورده بود در حالی که ادعا می کرد تهمت ها و دخالت های او زندگی ام را نابود کرده است و اکنون در آستانه جدایی از همسرم قرار دارم به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: تک دختر خانواده ای 6 نفره هستم که از نظرمالی اوضاع خوبی نداشتیم اما زندگی ما در حالی در مسیر سختی و بدبختی قرار گرفت که پدرم در یک سانحه رانندگی قطع نخاع شد و به ناچار روی ویلچر نشست در این شرایط مادرم به کارگری در منازل مردم پرداخت تا هزینه های خانواده را تامین کند من که تک دختر خانواده و عزیز دردانه آن ها بودم اوقاتم را با دختران همسایه می گذراندم و هیچ گاه رنگ تفریح در شهربازی  یا پارک ها را ندیدم. هنوز در سال اول دبیرستان تحصیل می کردم که متوجه درگیری لفظی مادر و برادرانم شدم و تازه فهمیدم که جوانی به خواستگاری ام آمده است اما برادرانم مخالف ازدواجم بودند با وجود این مشاجره ها قول و قرار عقدکنان گذاشته شد و من پای سفره عقد نشستم. «محمدولی» شاگرد فروشگاه لوازم قنادی بود و به ظاهر جوان ساده و موقری به نظر می رسید. چند ماه بعد زندگی مشترک ما درحالی آغاز شد که حتی آرزوی پوشیدن لباس عروس در دلم ماند چرا که خانواده محمد ولی هم اوضاع مالی خوبی نداشتند به همین دلیل در یک اتاق 12 متری و در منزل مادرشوهرم ساکن شدیم. همسرم درآمد اندکی داشت و من مجبور بودم با سختی های روزگار بسازم با وجود این مادرشوهرم به چشم یک کلفت نگاهم می کرد و من باید همه امور منزل آن ها مانند شستن  ظروف و لباس ها یا گردگیری و جاروکردن فرش ها را انجام می دادم رفتارها و نیش و کنایه های مادرشوهرم به شدت مرا آزار می داد تا جایی که اگر بیمار می شدم به همسرم اجازه نمی داد مرا نزد پزشک ببرد یا میوه و تنقلات را از دید من پنهان می کرد تا به تنهایی از آن استفاده نکنم. در همین روزها شغل سرایداری در یکی از شهرهای شمالی کشور به همسرم پیشنهاد شد و بدین ترتیب من و شوهرم به مدت یک سال راهی شمال شدیم اما تنبلی، سهل انگاری و بی مسئولیتی های همسرم موجب شد تا کارفرما ما را از آن جا اخراج کند این درحالی بود که من باردار شده بودم اما محمد ولی از شنیدن خبر بارداری من نه تنها خوشحال نشد بلکه سرزنشم کرد که با این خرج و مخارج سنگین چگونه باید نوزادی را بزرگ کنیم!

خلاصه زمانی دوباره به منزل مادرشوهرم بازگشتیم که این بار با تهمت های زشت و ناروا روبه رو شدم. مادرشوهرم که به هر طریقی سعی می کرد مرا آزار بدهد خیلی بی شرمانه مقابلم ایستاد و مدعی شد باید جنینم را سقط کنم چرا که مدعی بود به ارتباط من با  افراد غریبه مشکوک شده است  او حتی همسرم را قسم داد که باید بین من و مادرش یکی را انتخاب کند. دیگر تحمل این رفتارهای زننده و تهمت های ناروا را نداشتم ولی کاری هم از دستم ساخته نبود تا وقتی که همسرم نیز بنا به خواست مادرش مرا تحت فشار گذاشت تا جنینم را سقط کنم می دانستم همه این ماجراها نقشه های زیرکانه مادرشوهرم است که همسرم مو به مو آن ها را اجرا می کند زمانی که در برابر خواسته آن ها مقاومت کردم شوهرم از 20 روز قبل مرا از خانه بیرون انداخت و مدعی شد تا روزی که جنینم را سقط نکرده ام حق بازگشت به خانه آن ها را ندارم و در غیر این صورت طلاقم می دهد اکنون نیز با آن که می دانم زندگی مشترکمان در آستانه نابودی قرار دارد ولی باز هم ناچار شدم تا از مادرشوهرم شکایت کنم تا شاید ...

گزارش خراسان حاکی است بررسی های تخصصی و کارشناسی درباره این ماجرای تاسف بار با صدور دستوری از سوی سرگرد علی امارلو ( رئیس کلانتری شفای مشهد) توسط مشاوران دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20897 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۹ اسفند

 

جوانی به خاطر تصادف خسارتی ، شاهرگ راننده را برید

اختصاصی خراسان

سجادپور- جوانی که مدعی بود راننده پراید هنگام خروج از پارک به صورت دنده عقب به سپر خودرواش ضربه زده است، شاهرگ راننده را برید و او را به قتل رساند.

به گزارش اختصاصی خراسان، این حادثه وحشتناک حدود ساعت 21 شب گذشته د رکنار پارک مطهر در خیابان عبادی 82 مشهد هنگامی رخ داد که خودروی پرایدی برای خروج از پارک به آرامی دنده عقب گرفت و سپر خودرواش اندکی با سپر خودروی دیگری برخورد کرد که پشت سر وی پارک بود.

راننده 23 ساله پراید که دید هیچ خسارتی به سپر خودروی پشت سر وارد نشده است از پارک بیرون آمد و پدال گاز را فشرد. در همین هنگام راننده خودرو که به همراه دوستانش در کنار پارک ایستاده بود با مشاهده این صحنه به تعقیب راننده پرداخت و با ضربه چاقو شاهرگ او را برید. دقایقی بعد با مرگ این جوان 23 ساله، بلافاصله قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) عازم محل وقوع جنایت شد و بدین ترتیب تحقیقات گسترده شبانه برای دستگیری عامل این جنایت آغاز شد و  با نظارت مستقیم مقام قضایی ادامه یافت. خراسان : شماره : 20897 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۹ اسفند

 

چشمان نگران دختر نوجوان!

دیگر از این همه شهادت دادن در دادگاه و پاسگاه خسته شده ام اما نمی خواهم پدر و مادرم از یکدیگر طلاق بگیرند چرا که در آن صورت آینده من نیز تباه می شود و ...

به گزارش خراسان، دختر 15 ساله که سراسیمه و هراسان وارد اتاق مددکاری اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد شده بود، در حالی که بیان می کرد نگذارید من قربانی طلاق پدر و مادرم باشم، به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: از روزی که دست راست و چپم را شناختم همواره شاهد درگیری و مشاجره های لفظی بین پدر و مادرم بودم. آن ها مدام در جنگ و جدل بودند و من هم این صحنه های تلخ را نظاره می کردم تا جایی که هیچ گاه لذتی از دوران کودکی و نوجوانی نبردم البته از نظر اقتصادی مشکل مالی نداشتیم و پدر و مادرم احتیاجات ضروری مرا برآورده می کردند ولی از چند سال قبل من تنها شاهدی بودم که باید در دادگاه و پاسگاه به دلیل اختلافات پدر و مادرم شهادت می دادم اگرچه آن ها همواره به من می گفتند حقیقت آن چه را دیده ای بگو! ولی بعد از شهادت اگر به نفع مادرم سخن می گفتم پدرم تا مدت ها با من قهر بود و خیلی سنگین و سرد برخورد می کرد و اگر هم به نفع پدرم شهادت می دادم مادرم مرا از خود می راند و زجر روحی می داد. این شرایط به جایی رسیده بود که دیگر از خودم متنفر بودم. دوست داشتم یک روز در کنار پدر و مادرم در آرامش زندگی کنم اما این ماجرا به یک آرزوی بزرگ برایم تبدیل شده است. وقتی از دادگاه به خانه باز می گشتیم و من مثلا حقیقتی را گفته بودم که به ضرر پدرم بود دیگر هرچه از او تقاضا می کردم برایم بخرد فریاد می زد به کسی که برایش شهادت داده ای بگو! کار به جایی رسید که گویی من گوشت قربانی اختلافات پدر و مادرم بودم و هرکس به  نفع خودش با من رفتار می کرد به گونه ای که  دیگر تحمل این وضعیت را نداشتم. شب گذشته نیز پدرم یک دستگاه لپ تاپ برایم خرید تا امور تحصیلی ام را با آن انجام بدهم اما انتهای شب دوباره کتک کاری های پدر و مادرم شروع شد و کار به شکایت و پلیس 110 کشید. در نهایت مادرم خانه را ترک کرد و به منزل پدر بزرگم رفت اما او صبح زود به خانه بازگشت و مرا با خودش به کلانتری آورد تا علیه پدرم شهادت بدهم که او بتواند طلاق بگیرد. دختر نوجوان در حالی که اشک می ریخت ادامه داد: از شنیدن نام طلاق همه وجودم می لرزد چرا که می دانم آینده من در میان این کشمکش های خانوادگی تباه می شود و ...

در این هنگام زن جوانی با عجله در اتاق مددکاری را گشود و در حالی که بیان می کرد دخترم باید بیایی تا شهادتت را ثبت کنند، دستان سرد و بی روح دخترش را گرفت و ...

گزارش خراسان حاکی است با دستور سرهنگ خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) بررسی های تخصصی و مشاوره ای درباره ماجرای این زوج جوان و اظهارات دختر 15 ساله در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

 ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20896 - ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۸ اسفند

 

آدمکشی برای خرید لوازم خانگی!

سجادپور - دزد سابقه داری که زندگی اش را در آتش اعتیاد سوزانده بود، در اولین جلسه بازپرسی، به قتل مرد فرش فروش با انگیزه خرید لوازم خانگی در مشهد اعتراف کرد.

به گزارش اختصاصی خراسان، بیست و هشتم بهمن پرونده گزارش «آدم ربایی» از کلانتری گلشهر مشهد به پلیس آگاهی خراسان رضوی ارسال شد و با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع بلافاصله با دستورات ویژه سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) در دستور کار نیروهای اداره جنایی قرار گرفت. چند دقیقه بعد گروه ورزیده ای از کارآگاهان با  تجربه دایره مبارزه با آدم ربایی و سرقت های مسلحانه وارد عمل شدند و تحقیقات میدانی گسترده ای را با هدایت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) آغاز کردند. پسر جوانی که ماجرای «آدم ربایی» را به پلیس گزارش داده بود، در تشریح جزئیات این حادثه به کارآگاهان گفت: ظهر پنج شنبه (بیست و هشتم بهمن) موتورسواری که کاپشن بادی و شلوار پلنگی به تن داشت به فرش فروشی پدرم در منطقه گلشهر مشهد مراجعه کرد و او را با خودش برد ولی ساعتی بعد همان جوان آپاچی سوار دوباره به همراه راننده یک دستگاه وانت پیکان به فرش فروشی وارد شده و در حالی که کلید فروشگاه را در اختیار داشته سه تخته فرش را به قسمت بار خودرو وانت انداخته و با خود برده اند اما اکنون از پدرم که مردی حدود 57 ساله است، هیچ خبری نداریم و به منزل هم بازنگشته است.

بنابر گزارش خراسان، در پی اظهارات این مرد جوان، ماجرای آدم ربایی با انگیزه زورگیری قوت گرفت و بدین ترتیب گروه عملیاتی کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ وحید حمیدفر (رئیس دایره مبارزه با آدم ربایی و سرقت های مسلحانه) ردیابی های اطلاعاتی را با انجام یک سری تحقیقات میدانی و بازبینی دوربین های ترافیکی به منطقه وقوع جرم گسترش دادند. بررسی های غیرمحسوس حاکی از آن بود که جوان تنومند موتورسوار حتی از مادر کهن سال مرد گم شده نیز برای بازکردن در فروشگاه کمک خواسته است تا بتواند فرش ها را حمل کند. طولی نکشید که کارآگاهان با تجربه پلیس آگاهی با هماهنگی های قضایی موفق شدند به شماره پلاک وانت پیکان دست یابند و راننده جوان آن را دستگیر کنند. این مرد راننده که مدعی بود برای امرار معاش خانواده اش با خودرو باربری می کند تا نان حلالی به دست آورد از ماجرای آدم ربایی اظهار بی اطلاعی کرد و گفت: حدود بعداز ظهر بود که جوانی از من خواست تا در قبال دریافت 30 هزار تومان دستمزد، سه تخته فرش را به خیابان شهید شفیعی 39 انتقال دهم.  براساس این گزارش، کارآگاهان در پی اظهارات مرد راننده، بلافاصله منزل ویلایی دو طبقه ای را شناسایی کردند که راننده وانت فرش ها را به آن ساختمان منتقل کرده بود اما هیچ کس درون منزل نبود و موتورسیکلت آپاچی هم داخل ساختمان وجود نداشت. به همین دلیل کارآگاهان به کمین نشستند و اطراف ساختمان را با پوشش مبدل به محاصره درآوردند. حدود ساعت 19 بود که ناگهان جوان آپاچی سوار وارد کمین کارآگاهان شد و به طرف ساختمان مذکور رفت. هنوز کلید را درون قفل نچرخانده بود که کارآگاهان در یک عملیات ضربتی و غافلگیرانه، دستبندهای قانون را بر دستان وی حلقه زدند و او را به داخل منزل کشاندند. این جوان 40 ساله که حیرت زده به کارآگاهان می نگریست و مدعی بود به اشتباه دستگیر شده است، وقتی متوجه شد که کارآگاهان در پی یافتن مرد فرش فروش هستند و او را شناسایی کرده اند، سکوت را بر سروصداهای بیهوده ترجیح داد و در همین حال به سرقت فرش ها اعتراف کرد. گزارش خراسان حاکی است، وقتی کارآگاهان برای یافتن مرد گم شده به طبقه دوم ساختمان رفتند ناگهان با صحنه عجیبی روبه رو شدند که از وقوع جنایتی هولناک حکایت داشت. درون آشپزخانه به هم ریخته منزل، تخته فرش موکت گونه ای خودنمایی می کرد که انگار به دور پیکر یک انسان پیچیده شده است. دیگر ماجرا به یک پرونده جنایی گره خورده بود و کارآگاهان یقین داشتند که متهم 40 ساله، مرد فرش فروش را به قتل رسانده و جسد او را درون فرش گذاشته است. به همین دلیل آنان با حفظ صحنه کشف جسد، مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اطلاع دادند و بدین ترتیب دقایقی بعد با حضور شبانه قاضی «محمود عارفی راد» در منزل مذکور، پارچه های طناب گونه از اطراف فرش باز شد که جسد مرد فرش فروش درون آن قرار داشت. متهم 40 ساله که خود را «جلیل – ذ» معرفی می کرد و سه فقره سابقه کیفری سرقت داشت، در حالی سرقت فرش ها را پذیرفت که مدعی بود در قتل مرد فرش فروش نقشی نداشته و فرد ناشناس دیگری او را کشته است.

به گزارش اختصاصی خراسان، در بازرسی بدنی از این جوان سارق، رسیدهای خرید لوازم خانگی کشف شد که بررسی ها نشان داد او با استفاده از کارت بانکی مقتول تعدادی لوازم خانگی از فروشگاهی در گلشهر خریداری کرده است.

هنوز کارآگاهان و مقام قضایی در حال تکمیل تحقیقات و جمع آوری اسناد و مدارک این جنایت هولناک بودند که خودروی وانت دیگری، تعدادی لوازم خانگی مانند ماشین لباس‌شویی دوقلو، اجاق گاز، ظرف و ظروف تفلون و... را به محل ساختمان مذکور انتقال داد که با اظهارات راننده مشخص شد متهم این پرونده جنایی، لوازم مذکور را به مبلغی حدود 35 میلیون تومان خریده و فروشنده کالا نیز پس از دریافت وجه از طریق کارت خوان، لوازم خانگی خریداری شده را به نشانی اعلامی از سوی «جلیل – ذ» فرستاده است.

 ادامه گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، در حالی که متهم یاد شده همچنان قصد داشت فرد ناشناس را به عنوان «قاتل» معرفی کند، وی پس از گذشت چند روز از وقوع جنایت، مقابل میز عدالت ایستاد تا به سوالات تخصصی قاضی «عارفی راد» درباره چگونگی ماجرای سرقت فرش ها پاسخ دهد. این متهم هنگامی که متوجه شد با اسناد ومدارک انکارناپذیر کارآگاهان و تحقیقات میدانی مقام قضایی در محل کشف جسد، دیگر داستان سرایی‌های خیالی رنگی ندارد به ناچار در تنگنای سوالات فنی قاضی ویژه قتل عمد، ناگهان تصمیم به افشای حقیقت ماجرا گرفت و در حالی که بیان می کرد «اعتیاد زندگی ام را به آتش کشید» در اعترافاتی تکان دهنده گفت: مدتی قبل همسرم به خاطر اختلافات شدید خانوادگی مرا رها کرد و به همراه چهار فرزندم به منزل پدرش رفت چرا که من اعتیاد شدیدی به موادمخدر صنعتی داشتم و همواره برای فروش لوازم خانه با او درگیر می شدم. من برای تامین هزینه های اعتیاد همه ظرف و ظروف و لوازم خانگی را فروخته بودم و آن ها را اذیت می کردم تا جایی که حتی برای آزار دادن همسرم، گم شدن او را به پلیس گزارش دادم با آن که می دانستم او به خانه پدرش رفته است.

خلاصه اعتیاد زندگی ام را به آتش کشید تا جایی که دیگر هیچ چیزی نداشتم و با یک آشفتگی و بی سروسامانی روبه رو بودم. بالاخره برای آن که بتوانم لوازم خانگی از دست رفته را دوباره خریداری کنم، نقشه سرقت و آدم ربایی را طرح کردم به گونه ای که کسی متوجه نقشه دستبرد به فرش فروشی نشود. ظهر روز حادثه به سراغ مرد 57 ساله فرش فروش رفتم و با این ترفند که چند فرش برای فروش دارم از او خواستم همراهم بیاید و پس از دیدن فرش های خیالی قیمت آن را تعیین کند.

آن روز لباس های گشاد مانند کاپشن بادی پوشیده بودم تا شناسایی نشوم. وقتی اعتماد مرد فرش فروش را جلب کردم، او را بر ترک موتورسیکلت آپاچی نشاندم و طبق نقشه به منزل مسکونی بردم.

هنگامی که به طبقه بالا رفت در یک لحظه از پشت سر به او حمله ور شدم و دست و پاهایش را با طنابی که از قبل آن جا گذشته بودم، محکم بستم. بعد هم زمانی که به زور و تهدید رمز کارت بانکی اش را گرفتم، او را با دستمال خفه کردم و با برداشتن کلیدهای فروشگاه پیکرش را به داخل آشپزخانه کشاندم و فرش کهنه را به دورش پیچیدم و با پارچه ها، طناب پیچ کردم.

متهم این پرونده جنایی که در حضور قاضی «محمود عارفی راد» جزئیات این جنایت تکان دهنده را بازگو می کرد، در ادامه اعترافاتش افزود: سپس به یک فروشگاه در کوی گلشهر رفتم و حدود 35 میلیون تومان لوازم خانگی خریدم اما زمانی که به خانه بازگشتم ناگهان در محاصره کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتم و دستگیر شدم.  البته قصد داشتم با تاریکی شب، جسد را به بیابان های اطراف منتقل کنم و آثار جنایی را از بین ببرم تا با این آدمکشی زندگی سوخته ام را دوباره با خرید لوازم از دست رفته، بنیان کنم که...

به گزارش خراسان، متهم به قتل مرد طلافروش، بعد از اعترافات تکان دهنده، روانه زندان شد تا بررسی های بیشتر درباره زوایای پنهان این جنایت زیر نظر سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد پلیس آگاهی خراسان رضوی) ادامه یابد. خراسان : شماره : 20891 - ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۲ اسفند


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : جمعه ۲۰ اسفند ۱۴۰۰ | 6:37 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |