درامتدادتاریکی-جنایت برای اخاذی از زن پولدار!

سرمایه گذاری در شرکت هرمی و رمز ارز بیچاره ام کرد

سجادپور- مرد 40 ساله ای که در یک ماجرای تکان دهنده زن پولداری را به قصد اخاذی از وی، به قتل رسانده است روز گذشته جزئیات این جنایت وحشتناک را در حالی مقابل میز قاضی ویژه قتل عمد مشهد تشریح کرد که مدعی بود به دلیل ورشکستگی و سرمایه گذاری در شرکت هرمی و همچنین رمز ارز بدهکاری صدها میلیونی داشت.

به گزارش اختصاصی خراسان، متهم این پرونده جنایی که در مخمصه سوالات تخصصی قاضی «محمود عارفی راد» افتاده بود، به  ناچار تصمیم گرفت حقیقت ماجرای قتل زن پولدار در خانه مجردی را بازگو کند. او به قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: پدرم در زمینه کانال سازی کولر فعالیت می کرد و من هم به این شغل روی آوردم و زندگی خوبی داشتم تا این که به تحریک و ترغیب دوستانم وارد شرکت هرمی «ب» شدم که  مدعی بودند از وزارتخانه مجوز دارند.

 من هم در آن شرکت مبالغی را سرمایه گذاری کردم و به دنبال افراد دیگر افتادم تا با عضو کردن آن ها در شرکت به سود هنگفت خیالی برسم! آن ها در جلسات توجیهی شرکت چنین وانمود می کردند که هرکسی پول بیشتری سرمایه گذاری  یا افراد بیشتری را جذب کند در طول چند ماه به پول های بادآورده خواهد رسید.

وقتی اظهار می کردند «فلانی با پراید می آمد اکنون شاسی بلند خارجی سوار می شود» من هم بیشتر تشویق می شدم به همین دلیل با پیشنهاد دیگر دوستانم یک خودروی صفر لیزینگی (اقساطی) خریدم تا وانمود کنم که من هم پولدار شده ام اما نتوانستم اقساط آن را پرداخت کنم و به همین دلیل خودروام را از دست دادم و سپس به پیشنهاد همین افرادی که مانند من در جست وجوی یک شبه پولدارشدن بودند خانه ام را هم فروختم و بخش زیادی از آن را در رمز ارزها سرمایه گذاری کردم ولی هیچ آشنایی با این نوع سرمایه گذاری ها نداشتم تا جایی که رمز ارز سقوط کرد و من همه سرمایه ام را از دست دادم.

در این شرایط که آبرویم در خطر بود با زن جوانی به نام «س- س» آشنا شدم که کانال کولرهای یکی از ساختمان هایش را نصب کردم. ارتباطم با آن زن 45 ساله شروع شده بود که فهمیدم او خیلی پولدار است و چندین ساختمان دیگر در نقاط مختلف شهر دارد. به همین دلیل ناگهان نقشه اخاذی از او به ذهنم رسید. بیستم بهمن بود که طناب زرد رنگ حدود 3 متری را با یک چاقو برداشتم و به طرف منزل آن زن در بولوار صیاد شیرازی رفتم البته قبلا با او تماس گرفتم و قرار گذاشتم.

وقتی داخل خانه رفتم در یک لحظه ضرباتی به زیر چانه اش زدم تا بیهوش شود و بعد بتوانم سفته هایی را که با خودم برده بودم به او بدهم که امضا کند البته در ذهنم بود که قولنامه فروش خودرواش را هم آماده کنم و از او امضا بگیرم ولی او ناگهان به طرف پنجره اتاق دوید و از همسایگان کمک خواست.

من که ترسیده بودم ضربه ای با چاقو به پایش زدم اما او همچنان سروصدا می کرد که دیگر نفهمیدم و ضربات متعدد چاقو را بر نقاط مختلف پیکرش فرود آوردم. وقتی فهمیدم جان باخته است، گوشی تلفن او را برداشتم و به خانه خواهرم رفتم.

حالم خوب نبود و به آن ها گفتم ورشکسته شده ام و بدهکاری بالا آورده ام. از آن روز به بعد هر روز از کنار منزل آن زن عبور می کردم تا ببینم پرده سیاهی نصب کرده اند یا نه! چرا که هنوز هم احتمال می دادم شاید کسی او را به بیمارستان برده و از مرگ نجات یافته است! در عین حال طولی نکشید که کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به سراغم آمدند و مرا دستگیر کردند.

حالا هم پشیمانم چرا که با این رفتارهای ناآگاهانه نه تنها همه سرمایه و مال و اموالم را به باد دادم بلکه آبرویم نیز رفت در حالی که سه فرزند دارم و متاهل هستم!...

گزارش خراسان حاکی است: در پی اعترافات صریح این مرد 40 ساله که «حسین – ح» نام دارد، قاضی «عارفی راد» دستورات ویژه دیگری را برای بررسی همه زوایای این پرونده جنایی صادر کرد و بدین ترتیب متهم در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت تا بررسی های بیشتری درباره جزئیات این جنایت تکان دهنده صورت گیرد.

سابقه خبر

به گزارش خراسان، بیستم بهمن، جسد خون آلود زن 45 ساله ای در یک منزل مسکونی واقع در خیابان صیادشیرازی کشف شد که گروه ویژه ای از کارآگاهان دایره قتل عمد پلیس آگاهی با دستورات قاضی «محمود عارفی راد» تحقیقات گسترده ای را برای شناسایی عامل یا عاملان این جنایت آغاز کردند. کارآگاهان پس از حدود یک ماه تلاش شبانه روزی به سرپرستی ستوان منفرد (افسر پرونده) موفق شدند عامل قتل زن 45 ساله را در یک قرار صوری دستگیر کنند. تحقیقات در این باره همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20901 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۴ اسفند

 

ماجرای قتل زن پولدار در خانه مجردی!

سجادپور- مرد 40 ساله ای که به قصد اخاذی از یک زن 45 ساله مشهدی، او را به طرز فجیعی به قتل رسانده بود، بعد از یک ماه تلاش شبانه روزی کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شد و به جرم خود اعتراف کرد.

 به گزارش اختصاصی خراسان، شب بیستم بهمن گذشته، راننده شخصی یک زن جوان با پلیس 110 تماس گرفت و از قتل فجیع زن 45 ساله ای به نام «س- س» خبر داد. دقایقی بعد با حضور کارآگاهان در طبقه دوم یک ساختمان در بولوار صیاد شیرازی مشخص شد که زن مذکور با واردآمدن ضربات متعدد چاقو در اتاق خواب به قتل رسیده است.

به همین دلیل مراتب به قاضی ویژه قتل عمد مشهد گزارش شد و بدین ترتیب بررسی های میدانی با راهنمایی ها و دستورات قاضی محمود عارفی راد ادامه یافت.

در تحقیقات اولیه راننده جوان مقتول که در محل کشف جسد حضور داشت به قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: مدت ها قبل در پارک ملت با «س» آشنا شدم. او هم برای ورزش صبحگاهی به پارک آمده بود. وقتی فهمید که من به مسافرکشی اشتغال دارم به من گفت: اگر جوان راز نگهدار و چشم و گوش بسته ای باشی ، تو را به عنوان راننده شخصی خودم استخدام می کنم! این گونه بود که  من هم امور شخصی و اداری آن زن را انجام می دادم و حتی فرزندانش را به مدرسه می بردم یا هنگام خرید و تفریح در کنارشان بودم البته او چندین منزل در نقاط مختلف شهر داشت و مجردی زندگی می کرد چرا که شوهر او یکی از جایگاه داران سوخت بود و ثروت زیادی داشت. «س» در خانه ای در منطقه آزادشهر به همراه دو دخترش زندگی می کرد اما خانه بولوار شهید صیاد شیرازی را نیز به عنوان خانه مجردی برای خودش انتخاب کرده بود. راننده جوان ادامه داد: او همیشه خودروی برلیانس خود را در بولوار هفت تیر پارک می کرد و قرارهایش را در ایستگاه اتوبوس می گذاشت. به همین دلیل وقتی چند ساعت قبل تماس های تلفنی ام با او بی پاسخ ماند به  دخترش زنگ زدم و باهم به بولوار هفت تیر رفتیم. چون هنوز خودرو در آن جا بود نگرانی‌ام بیشتر شد و به ناچار همراه دخترش به نشانی خانه مجردی او آمدیم که با جسد غرق در خون وی روبه رو شدیم و من با پلیس تماس گرفتم!

گزارش اختصاصی خراسان حاکی است: پس از اظهارات راننده جوان، احتمال وقوع جنایت با انگیزه اخاذی قوت گرفت و بدین ترتیب کارآگاهان اداره جنایی تحقیقات گسترده‌ای را با راهنمایی‌های   تخصصی سرهنگ جواد شفیع‌زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) آغاز کردند.

پس از چند روز رصدهای اطلاعاتی، بالاخره سرنخ هایی از یک سیم کارت مخفی به دست آمد که زن جوان موارد خصوصی را با آن خط تماس می گرفت. با ردیابی های شبانه روزی، چندین مظنون در این ارتباط دستگیر شدند تا این که بالاخره دامنه تحقیقات به سوی مرد 40 ساله ای به  نام «حسین – ح» کشید که آخرین بار پیامکی برای «س- س» ارسال کرده بود. او در این پیامک که دقایقی بعد از وقوع جنایت روی تلفن «س» نقش بسته، نوشته بود : «کانال‌های کولر را نمی خواهی!»

بنابر گزارش خراسان، کارآگاهان با هدایت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان(رئیس اداره جنایی آگاهی) و پس از چند روز فعالیت‌های اطلاعاتی بالاخره محل کار این مرد 40 ساله را شناسایی کردند و او را در یک قرار صوری به نقطه ای کشاندند که از قبل به کمین وی نشسته بودند. هنگامی که متهم وارد کمین کارآگاهان شد در یک لحظه حلقه‌های قانون بر دستانش گره خورد و به پلیس آگاهی انتقال یافت.

متهم به قتل که سعی داشت خود را بی خبر از ماجرای جنایت نشان دهد و مدعی بود که زن 45 ساله را نمی شناسد، وقتی در برابر شواهد و دلایل مستند قرار گرفت به ناچار لب به اعتراف گشود و راز این جنایت هولناک را فاش کرد. او گفت: به خاطر سرمایه‌گذاری‌های ناشیانه ورشکسته شده بودم که با آن زن آشنا شدم. هنگامی که فهمیدم او پولدار است نقشه ای برای نزدیکی به وی طرح کردم تا بتوانم این گونه از او اخاذی کنم. روز حادثه هم به منزل مجردی وی رفتم اما موفق به اخاذی نشدم و به ناچار او را با ضربات چاقو به قتل رساندم. این گزارش حاکی است: بررسی های بیشتر در این باره با دستورات ویژه قاضی «عارفی راد» زیر نظر سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20898 - ۱۴۰۰ شنبه ۲۱ اسفند

 

عاشقی جوجو!

آن روز وقتی مادرم با عذرخواهی زیاد گوشی تلفن را قطع کرد تازه فهمیدم با خاک یکسان شده است، «رزیتا» آن قدر به مادرم توهین کرده بود که وقتی چشمان اشکبارش را  دیدم از خودم متنفر شدم به همین دلیل زمانی که دریافتم بازیچه یک دختر پولدار شده ام تصمیم به انتقام گرفتم و... به گزارش خراسان نوجوان 17 ساله درحالی که بیان می کرد دیگر از این وضعیت خسته شده ام و حتی مادرم نیز مرا تحقیر می کند به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: از همان دوران کودکی بسیار پرانرژی بودم و با رفتارهای هیجانی کارهایی انجام می دادم که همه مرا پسری «شر» می دانستند ولی هیچ کس احساسات مرا نمی فهمید. پدر و مادرم نیز درگیر دیگر خواهران و برادرانم بودند و توجهی به من نداشتند چرا که در یک خانواده 9 نفره زندگی می کردم و از نظر مالی بسیار ضعیف بودیم به همین دلیل در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم تا برای درآمدزایی سرکار بروم این در حالی بود که ترک تحصیل من برای خانواده ام اهمیتی نداشت به گونه ای که حتی از من علت ترک تحصیلم را نیز نپرسیدند! خلاصه به عنوان شاگرد تعویض روغنی در یک تعمیرگاه مشغول کار شدم. وقتی مشتریان به تعمیرگاه مراجعه می کردند من پشت فرمان خودروی آن ها می نشستم و آن را روی چاله سرویس می بردم تا این که روزی دختری جوان و زیبا با یک خودروی مدل بالا وارد تعمیرگاه شد. من همچنان به چهره آن دختر خیره شده بودم که ناگهان قلبم لرزید و به او دل باختم. آن روز وقتی روغن خودروی مدل بالای آن دختر جوان را تعویض کردیم به هر طریقی بود شماره تلفنش را پیدا کردم و به بهانه این که فیلتر هوا را تعویض نکرده ایم با او تماس گرفتم. فکر نمی کردم آن دختر پاسخم را بدهد اما وقتی با برخورد مناسب او روبه رو شدم و خوش رفتاری و خوش زبانی او را دیدم دیگر چیزی نمی فهمیدم. حالا عاشق دختر 19 ساله ای به نام رزیتا شده بودم که مرا «جوجو» صدا می زد اما من ناراحت نمی شدم چرا که فکر می کردم او به خاطر سن کم و هیکل کوچکم مرا «جوجو» می نامد. با این حال دوست داشتم مرد زندگی اش شوم. او هم همه کارهای روزمره اش را به من می سپرد چرا که رزیتا با پدر و نامادری اش زندگی می کرد و اوضاع مالی خوبی داشت ولی همیشه می گفت «تنها هستم!» به همین دلیل من حتی خریدهای او را انجام می دادم و آن قدر عاشق پیشه بودم که پولی هم از او نمی گرفتم. خلاصه یک سال از این ماجرا گذشت تا این که ماجرای عاشقی ام را برای مادرم بازگو کردم ولی مادرم آن قدر خندید که اشک از چشمانش سرازیر شد. او گفت: آخر تو چگونه عاشق دختری پولدار و بزرگ تر از خودت شده ای؟! ولی من چیزی نمی فهمیدم و با التماس به مادرم گفتم رزیتا هم عاشق است و مرا دوست دارد، فقط کافی است شما با او تماس بگیرید! بالاخره مادرم در برابر اصرارهای من کوتاه آمد و با «رزیتا» تماس گرفت اما ناگهان چهره مادرم در هم فرو رفت و من صدای توهین های رزیتا را کاملا می شنیدم.مادرم با چشمانی اشکبار و در حالی که به شدت عذرخواهی می کرد گوشی تلفن را گذاشت. زمانی که متوجه شدم تصورم اشتباه بوده و رزیتا یک سال از من سوء استفاده کرده است تازه معنی خنده های مادرم را فهمیدم ولی او به خاطر من این همه توهین و تحقیر را تحمل کرد و به قول معروف با خاک یکسان شد، این بود که تصمیم گرفتم از خودم و دیگران انتقام بگیرم. حال مناسبی نداشتم و با قلبی شکسته سراغ یکی از دوستانم رفتم و مشروب خوری و مصرف مواد مخدر را شروع کردم. دلم می خواست از «رزیتا» بپرسم اگر مرا دوست نداشت چرا این گونه و با مهربانی بامن برخورد می کرد و مرا «جوجو» صدا می زد! با آن که به او گفته بودم من عاشق شده ام! و ... بعد از این ماجرا به خرده فروشی مواد مخدر روی آوردم تا هزینه های اعتیادم را جبران کنم ولی هر روز بیشتر در مرداب مواد مخدر فرو می رفتم تا این که به خود آمدم و فهمیدم به بی راهه رفته ام.دیگر نمی توانم این شرایط را تحمل کنم چرا که مدام از سوی خانواده ام نیز تحقیر می شوم. اکنون به کلانتری آمده ام تا گذشته را جبران کنم و ...گزارش خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرهنگ خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) اقدامات مشاوره ای و حمایتی از این نوجوان 17 ساله به گروه مشاوران دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20901 - ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۴ اسفند

 

زندانیان مرده ، زنده شدند!

اختصاصی خراسان

سجادپور- دو زندانی که گواهی فوتشان در سازمان ثبت احوال تایید شده بود، به طرز عجیبی زنده شدند و مورد بازجویی های فنی قرار گرفتند.

به گزارش اختصاصی خراسان، مدتی قبل پرونده ای از زندان به پلیس آگاهی خراسان رضوی رسید که محتویات آن نشان می داد، دو محکوم مالی که دوران محکومیت خود را در زندان «بندباز» می گذراندند، دیگر به زندان بازنگشته  و احتمالا متواری شده اند! به همین دلیل در گزارش زندان، از کارآگاهان پلیس آگاهی خواسته شده بود برای دستگیری محکومان فراری اقدام کنند.

گزارش خراسان حاکی است، این گونه بود که گروه تخصصی از کارآگاهان زیر نظر مستقیم سرهنگ حسینی پور (رئیس اداره مبارزه با جعل و کلاهبرداری) وارد عمل شدند و تحقیقات گسترده ای را در این باره آغاز کردند.

بررسی های آنان با استعلام از مراکز و نهادهای دیگر بیانگر آن بود که دو زندانی مذکور با مشخصات ثبت شده در گزارش، فوت شده اند و گواهی فوت آنان در سیستم سازمان ثبت احوال نیز به ثبت رسیده است.

در پی دریافت این گزارش، بلافاصله کارآگاهان به ثبت احوال خراسان رضوی مراجعه کردند و با بررسی دقیق مدارک متوجه شدند که گواهی فوت دو زندانی به نام های غلامرضا و حمید با حضور دو تن از اعضای خانواده محکومان تحت تعقیب، در اوایل اسفند صادر شده است اما شواهد امر و چگونگی فوت دو زندانی برای کارآگاهان به معمای عجیب و پیچیده ای تبدیل شده بود که راز و رمزی را درون خود داشت. به همین دلیل گروه کارآگاهان با راهنمایی ها و استفاده از تجربیات سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) ضمن آغاز بررسی های غیرمحسوس، مراتب را به مقام قضایی اطلاع دادند. طولی نکشید که مقام قضایی دستورات محرمانه ای را برای پیگیری پرونده دو زندانی مذکور صادر کرد و بدین ترتیب کارآگاهان اداره مبارزه با جعل و کلاهبرداری به انجام رصدهای اطلاعاتی پرداختند و به سرنخ هایی دست یافتند که نشان می داد دو محکوم مذکور زنده هستند و به طور مخفیانه زندگی می کنند.

بنابر گزارش خراسان، به دنبال دریافت این اطلاعات، رمزگشایی از این ماجرای عجیب با بازبینی دوربین های مداربسته ثبت احوال ادامه یافت تا این که مشخص شد در تاریخ ثبت گواهی فوت، دو تن از اعضای خانواده محکومان تحت تعقیب به همراه دو شاهد به ثبت احوال مراجعه و پس از طی مراحل اداری و با استفاده از خلأهای قانونی، گواهی فوت دو زندانی یاد شده را دریافت کرده اند.

رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی با تایید این ماجرا به «خراسان» گفت: پس از آن که بررسی های دقیق کارشناسان اداره مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی خراسان رضوی، زنده بودن محکومان مذکور را به اثبات رساند، بلافاصله عملیات دستگیری آنان در دستور کار قرار گرفت و هر دو زندانی در یک عملیات منسجم و هماهنگ به دام افتادند. سرهنگ جواد شفیع زاده در ادامه این گفت وگوی اختصاصی افزود: بررسی دوربین های مدار بسته ثبت احوال بیانگر آن بود که محکومان فراری نیز در روزی که گواهی فوت دریافت کردند در ثبت احوال حضور داشتند و همین موضوع به حساسیت ماجرا اضافه کرد. وی گفت: وقتی متهمان با ردیابی های اطلاعاتی دستگیر شدند، اعتراف کردند که با سوء استفاده از خلأهای قانونی موجود و با همدستی دو نفر از دوستانشان، گواهی فوت دریافت کرده اند تا به زندان بازنگردند و پاسخگوی جرایم خود نباشند.

سرهنگ کارآگاه شفیع زاده تصریح کرد: با معرفی متهمان به مراجع قضایی، پرونده دیگری در این باره تشکیل شد و تحقیقات کارآگاهان نیز برای شناسایی دیگر افراد مرتبط با این ماجرا ادامه یافت. خراسان : شماره : 20900 - ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۳ اسفند


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ | 6:9 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |