درامتدادتاریکی-چوب حماقت!
بعد از آن که از همسرم طلاق گرفتم در جست وجوی خانواده واقعی خودم برآمدم چرا که مرا زوجی بزرگ کرده بودند که صاحب فرزند نمی شدند اما پس از مدتی جست وجو فهمیدم مادرم 10 سال قبل به دلیل ابتلا به سرطان فوت کرده و پدرم نیز از شدت اعتیاد به کارتن خوابی روی آورده است به همین دلیل ...
به گزارش خراسان، زن 23 ساله که به اتهام ترک انفاق از همسرش شکایت کرده بود با بیان این که مخارج خودم و دو فرزند خردسالم را از طریق خیاطی تامین می کنم، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: وقتی نوزادی چند روزه بودم پدر و مادرم سرپرستی مرا به زوج جوانی واگذار کردند که صاحب فرزند نمی شدند. پدر و مادرم اختلافات شدیدی با هم داشتند و نمی توانستند به زندگی مشترک شان ادامه بدهند به همین دلیل و در آستانه جدایی از یکدیگر سرنوشت مرا نیز این گونه رقم زدند. خلاصه آن زوج جوان مرا از استان گلستان به مشهد آوردند و بزرگم کردند. من نیز تا مدت ها قبل آن ها را پدر و مادر واقعی خودم می دانستم و هیچ کمبودی در زندگی نداشتم. سال های زیبایی را در کنار پدر و مادرم گذراندم تا این که در 14 سالگی پسرعمویم به خواستگاری ام آمد و من با رها کردن درس و مدرسه به عقد «صابر» درآمدم و دو سال بعد نیز زندگی مشترک مان را در حالی آغاز کردیم که من اختلافات زیادی با همسرم داشتم به طوری که گویی هیچ تفاهم اخلاقی با یکدیگر نداشتیم ولی من به خاطر پدر خوانده ام مجبور بودم سکوت کنم و به این زندگی ادامه بدهم در حالی که باردار شده بودم اما دخالت های خانواده همسرم در زندگی مرا بیشتر آزار می داد چرا که آن ها می دانستند من فرزند واقعی پدر و مادرم نیستم و در این حال من هم که متوجه موضوع شده بودم بیشتر زجر می کشیدم از سوی دیگر مادرشوهرم برای انتقام از مادر خوانده ام که چشم دیدن یکدیگر را نداشتند زندگی گذشته مرا با آب و تاب برایم تعریف کرد تا این گونه به مادر خوانده ام ضربه بزند، در این شرایط من هم ندانسته طعمه ای برای انتقام گیری شدم و در حالی که فرزندم به دنیا آمده بود از همسرم طلاق گرفتم. بعد از این جدایی خانواده همسرم اجازه دیدن فرزندم را ندادند و من که تنها مانده بودم به جست وجوی پدر و مادر واقعی ام پرداختم. شهر به شهر دنبال آن ها گشتم تا این که مدتی بعد پدر معتادم را پیدا کردم که مردی کارتن خواب بود و در زیر پل ها زندگی می کرد وقتی فهمیدم مادرم نیز 10 سال قبل به دلیل ابتلا به سرطان جان باخته است دیگر چاره ای ندیدم جز این که به مشهد بازگردم و به پدر و مادر خوانده ام پناه ببرم در همین روزها بود که هنگام جست وجو در شبکه های اجتماعی فضای مجازی با مرد جوانی آشنا شدم و تصمیم به ازدواج با او گرفتم پدر و مادرم به شدت مخالف این ازدواج بودند اما من توجهی به نصیحت هایشان نکردم و به عقد «اصلان» درآمدم از سوی دیگر پدر و مادرم برای آن که مرا تنبیه کنند هیچ گونه حمایت مالی از من نکردند من هم که روی دنده لجبازی افتاده بودم باز هم پدر و مادرم را نادیده گرفتم و زندگی مشترکم را با «اصلان» آغاز کردم اما اکنون که روزهای سختی را می گذرانم و همسرم مرا در تنگنای شدید مالی قرار داده است تازه می فهمم که چوب حماقت هایم را می خورم در حالی که فرزند یک ساله ای از همسر دومم دارم با یک چرخ خیاطی کهنه خیاطی می کنم و روزگارم را می گذرانم با وجود این همسرم به دنبال شغلی نمی رود و مدام در خانه خوابیده است.
گزارش خراسان حاکی است، بررسی های کارشناسی در این پرونده با صدور دستوری از سوی سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20910 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۱ فروردين
«مستربین» در مشهد دستگیر شد
سجادپور- سارق حرفهای و سابقه داری که سه ماه پس از آزادی از زندان به 40 خودرو در مشهد دستبرد زده بود درحالی با تیراندازی نیروهای کلانتری شفا در چنگ قانون گرفتار شد که به دلیل شباهت عجیبش به طنزپرداز خارجی به «مستربین» معروف شده است.
به گزارش اختصاصی خراسان، همزمان با اجرای طرحهای ویژه نوروزی که با دستورات فرمانده انتظامی مشهد در نقاط مختلف شهر آغاز شده بود، گروه تخصصی از نیروهای کلانتری شفای مشهد نیز دامنه رصدهای اطلاعاتی را برای مبارزه با سرقت محتویات و قطعات داخل خودروها گسترش دادند. با توجه به افزایش سرقتها در برخی از مناطق شهری، گشتهای نامحسوس در حالت آماده باش قرار گرفتند و نیروهای اطلاعاتی نیز به ردیابی سارقان سابقه دار پرداختند.
گزارش خراسان حاکی است نیروهای تجسس کلانتری هم که در قالب یک گروه ویژه با نظارت و هدایت سرگرد علی امارلو(رئیس کلانتری) وارد عملیات شده بودند، در تاریکی شب ناگهان راننده یک دستگاه پراید هاچ بک را دیدند که به طرز مشکوکی در خیابان خیام 63 تردد میکند. یک استعلام از مرکز فرماندهی کافی بود تا ظن پلیس به یقین تبدیل شود که با یک سارق حرفهای روبه رو شدهاند. در همین حال مشخص شد خودروی پراید باز هم سابقه سرقت از منطقه قاسم آباد مشهد را دارد به همین دلیل نیروهای گشت تجسس، راننده را زیر نظر گرفتند و مراتب را به مرکز فرماندهی اطلاع دادند ولی در این هنگام، راننده پراید متوجه نیروهای انتظامی شد و پدال گاز را فشرد. ماموران که به تعقیب خودرو پرداخته بودند با شلیک دو تیر هوایی در تاریکی شب تلاش کردند تا پراید را متوقف کنند اما راننده سابقه دار بدون توجه به اخطارهای قانونی پلیس همچنان در کوچه پس کوچههای شهر ویراژ میداد. نیروهای انتظامی که برای رعایت حال شهروندان و رهگذران از شلیکهای بیشتر خودداری میکردند، نیروهای یگان امداد را به استمداد طلبیدند و بدین ترتیب عملیات دستگیری سارق حرفهای وارد مرحله جدیدی شد. نیروهای انتظامی همه راههای گریز را بستند و به سارق جوان دستور «ایست» دادند اما وقتی باز هم با بی توجهی راننده پراید روبه رو شدند به ناچار خودرو را هدف شلیک 10 گلوله قرار دادند که در نهایت با پنچرشدن چرخهای خودرو، صدای گلولهها نیز خاموش شد. در این هنگام بود که سارق حرفهای از پشت فرمان بیرون پرید و با پای پیاده گریخت ولی نیروهای ورزیده انتظامی در فاصله کوتاهی از تعقیب و گریز وی را زمین گیر کردند و حلقههای قانون را بر دستانش گره زدند. بنابر گزارش خراسان، با انتقال این متهم 27 ساله به کلانتری بازجوییهای تخصصی از وی به سرپرستی سروان حسن آریایی (رئیس تجسس کلانتری شفا) آغاز و مشخص شد که وی چهار سابقه کیفری سرقت دارد و آخرین بار نیز حدود سه ماه قبل از زندان آزاد شده است. با گزارش این ماجرا به قاضی فرهمندنیا (جانشین معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) تحقیقات گستردهای درباره سرقتهای این جوان سابقه دار با دستورات محرمانه قضایی ادامه یافت. بررسیهای تخصصی بیانگر آن بود که متهم 20 روز قبل به منطقه قاسم آباد مشهد رفته و به راحتی پرایدی را برای دستبرد به خودروهای دیگر سرقت کرده است. این متهم معتاد که مقادیری مواد مخدر صنعتی شیشه و کریستال نیز همراه داشت درباره چگونگی سرقت هایش به افسر تجسس کلانتری شفا گفت: هفت سال قبل وقتی یکی از برادرانم خودکشی کرد من هم به راه خلاف کشیده شدم و از سه سال قبل به استعمال مواد مخدر صنعتی رو آوردم.
این دزد حرفهای که به دلیل شباهت عجیبش به «مستربین» (طنزپرداز خارجی) نزد دوستانش به همین نام معروف شده است، در ادامه بازجوییها افزود: چهار فقره سابقه کیفری دارم و برای تامین هزینههای اعتیادم به خودروهای مردم دستبرد میزنم.
وی که انواع و اقسام تصاویر را روی بدنش خالکوبی کرده است، درباره ماجرای سرقت پراید از منطقه قاسم آباد گفت: حدود 20 روز قبل و برای آن که بتوانم به راحتی خودرویی را سرقت کنم به منطقه قاسم آباد رفتم و با یک شاه کلید پراید را دزدیدم. از آن روز به بعد سوار همین خودروی سرقتی میشدم و در مناطق مختلف شهر مانند ابوطالب، هدایت، هنرور، شفا، عبدالمطلب و. .. به محتویات قطعات خودروهای پارک شده دستبرد میزدم.
به گزارش خراسان، در حالی که یک باتری سرقتی نیز از درون پراید کشف شده بود، سارق جوان به 40 فقره سرقت قطعات مانند باتری و ضبط و پخش اعتراف کرد و افزود: بیشتر سرقتها را شبها در کوچههای خلوت و تاریک انجام میدادم و منازل را میپاییدم که دوربین مداربسته نداشته باشند. بعد از آن هم لوازم سرقتی را به مالخران میفروختم تا هزینههای اعتیادم را تامین کنم! براساس این گزارش، تحقیقات بیشتر درباره سرقتهای احتمالی دیگر این سارق حرفهای همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20908 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۱۸ فروردين
«کلید» یک معمای جنایی!
سجادپور- مردی که زن 22 ساله ای را در پی وسوسه های شیطانی، به قتل رسانده بود پس از گذشت حدود 100 روز در حالی به جرم خود اعتراف کرد که تاکنون مدعی بود او خودکشی کرده است!
به گزارش اختصاصی خراسان، عصر روز نهم دی سال گذشته، فردی با پلیس 110 تماس گرفت و از ماجرای خودکشی یک زن جوان در منزل مسکونی واقع در منطقه پنجتن مشهد خبر داد. به دنبال دریافت این خبر، نیروهای انتظامی عازم نشانی مذکور شدند و جسد زن جوانی را مشاهده کردند که شال دور گردنش بریده شده بود. مرد 35 ساله ای که در آن خانه حضور داشت و مدعی بود زن جوان را به عقد موقت خودش درآورده است، به نیروهای انتظامی گفت: او خودش را از نردبان داخل حیاط حلق آویز کرد که من با چاقو شال را بریدم و تلاش کردم تا با تنفس دهان به دهان او را از مرگ نجات دهم ولی موفق نشدم. در همین حال نیروهای انتظامی مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند که دقایقی بعد با حضور قاضی دکتر صادق صفری در خیابان پنجتن 48، تحقیقات میدانی در این باره آغاز شد اما اوضاع عادی به نظر نمی رسید و مقام قضایی به ماجرای حلق آویزی مشکوک شده بود به همین دلیل از مرد 35 ساله پرسید کارد بزرگی که با آن شال را بریدی از کجا برداشتی؟
مرد پاسخ داد: کارد درون کیف زن صیغه ای ام بود!
با این پاسخ، بلافاصله مقام قضایی کارد را درون کیف متوفی گذاشت اما کارد درون کیف جا نمی گرفت. درحالی که هر لحظه ماجرا مشکوک تر می شد قاضی صفری سوال کرد: هیچ کلیدی در بازرسی اموال همراه زن جوان پیدا نشد، پس او چگونه وارد خانه شده است؟ مرد که دست و پایش را گم کرده بود، پای صاحبخانه را به میان کشید و گفت: صاحبخانه کلید منزل ما را دارد ولی صاحبخانه اظهارات او را رد کرد.
گزارش خراسان حاکی است، این گونه بود که قاضی صفری با هوشیاری دستور بازداشت مرد متاهل را در حالی صادر کرد که همسرش از ازدواج مجدد او خبر نداشت. حدود 100 روز از ماجرای این حادثه تکان دهنده گذشت اما «مرتضی – گ» (متهم پرونده) همچنان مدعی بود که زن 22 ساله خودکشی کرده است.
در همین حال گروه ورزیده ای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با هدایت سرهنگ سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) و راهنمایی های ارزنده قاضی ویژه قتل عمد، رصدهای اطلاعاتی گسترده ای را برای جمع آوری اسناد و مدارک محکمه پسند آغاز کرده بودند. در حالی که ردیابی ها به مرد 35 ساله کارواش دار می رسید او سعی داشت با تمارض های ترسناک و ادعاهای ساختگی، مسیر پرونده را به بیراهه بکشاند ولی تجربیات گروه تخصصی کارآگاهان و تدابیر مقام قضایی او را در تنگناهایی قرار می داد که هر بار در مرداب خودساخته بیشتر فرو می رفت و قصه هایش رنگ می باخت. بالاخره مرتضی بعد از گذشت حدود 100 روز از این حادثه، تصمیم گرفت حقیقت ماجرا را افشا کند ولی باز هم داستان هایی را برای فرار از مجازات سرهم می کرد که هر بار با مدارک موجود به بن بست می رسید.
در همین اثنا بود که ناگهان فریاد زد ، شیطان فریبم داد!
آن زن وسوسه ام کرد و من هم تاوان خیانت به همسرم را پرداختم!
به گزارش خراسان، متهم این پرونده جنایی که در حضور سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) لب به اعتراف گشوده بود مدعی شد که می خواهد همه حقیقت تلخ این جنایت را فاش کند!
طولی نکشید که قاضی صفری نیز عازم پلیس آگاهی شد و دقایقی بعد عامل این جنایت مقابل قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب نشست و این جنایت هولناک را چنین بازگو کرد.
از حدود 4 سال قبل با آن زن جوان آشنا شدم. من آن زمان در کار تجارت پسته بودم و تعداد زیادی از دختران و زنان جوان را برای شکستن پسته استخدام می کردم در عین حال نیز با پرایدم مسافرکشی می کردم و آن ها را با گرفتن کرایه به منزلشان می بردم.در همین رفت و آمدها با «ز- م» ارتباط برقرار کردم تا این که حدود 4 ماه قبل منزلی را برایش در منطقه پنجتن مشهد اجاره کردم و لوازم زندگی هم خریدم. ولی او بعد از مدتی مرا تهدید می کرد که چرا همسرت را طلاق نمی دهی! اگرچه همسرم متوجه ارتباط من با زن غریبه شده بود ولی من این موضوع را انکار می کردم تا این که شب قبل از حادثه با «ز» تماس گرفتم و با او قرار گذاشتم که صبح سرکوچه بیاید تا او را به همان خانه اجاره ای ببرم اما وقتی به محل منزل رسیدیم تازه متوجه شدم که «کلید» خانه را درون لباس کار و در کارواش جا گذاشته ام چرا که از مدتی قبل یک کارواش راه اندازی کرده بودم و روزگارم را می گذراندم.از آن زن خواستم تا منتظر بماند و من خودم به دنبال کلید رفتم وقتی بازگشتم با هم قلیان کشیدیم ولی باز هم «ز» مرا تهدید کرد او در همین حال شال خودش را برداشت و بالای نردبان داخل حیاط رفت تا خودکشی کند که در همین حال من او را پایین آوردم و به درون اتاق بردم اما او حال مناسبی نداشت. ساعتی بعد زمانی که به هوش آمد شروع به فحاشی کرد و به من بد و بیراه گفت، من هم که دیگر کنترل خودم را از دست داده بودم در یک لحظه همان شال را دور گردنش پیچیدم و او را خفه کردم وقتی دیدم دیگر تکان نمی خورد با یکی از دوستانم تماس گرفتم و به او گفتم که زنی در منزلم خودش را حلق آویز کرده است و سپس از او خواستم تا به آن جا بیاید که با هم جسد را بیرون ببریم!
البته از قبل بنزین هم تهیه کردم که شاید مجبور شوم جسد را بسوزانم ولی دوستم با پلیس 110 تماس گرفته بود که آن ها به خانه ام آمدند.
البته قبل از حضور پلیس من رمز گوشی آن زن را باز کردم و آثار همه پیام ها و تماس هایم را از بین بردم! و ...
بنا بر گزارش خراسان، در پی اعترافات صریح این مرد 35 ساله که با درایت و هوشیاری مقام قضایی و تلاش شبانه روزی کارآگاهان اداره جنایی آگاهی صورت گرفت، وی برای انجام تحقیقات بیشتر با صدور قرار قانونی در اختیار سرهنگ مرادی (افسر پرونده) قرار گرفت تا زوایای پنهان این جنایت نیز مورد واکاوی دقیق قرار گیرد.خراسان : شماره : 20910 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۱ فروردين
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی