در امتداد تاریکی-عاشقی در پارک تا نامزدی مخفیانه!
اگرچه خانواده نامزدم مخالف ازدواج من و پسرشان بودند اما اکنون که باردار شده ام نه تنها همسرم را مخفی کرده اند تا با من ارتباط نداشته باشد بلکه تهمت های ناروای زشتی نیز به من نسبت می دهند که ...
به گزارش خراسان دختر 16 ساله که برای حفظ زندگی اش دست به دامان قانون شده بود درباره ماجرای ازدواجش به کارشناس اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: فرزند بزرگ خانواده هستم و پدرم در زمینه فروش تنقلات فعالیت می کند و از صبح تا شب در بازار است من هم برای آن که مدارس غیر حضوری بود اوقات فراغت بیشتری داشتم به همین دلیل به پارک نزدیک منزلمان می رفتم و پیاده روی می کردم تا این که روزی در پارک با «فریدون» آشنا شدم. او همواره در کنارم می نشست و به من ابراز علاقه می کرد تا این که شماره تلفنم را به او دادم و این گونه ارتباط ما آغاز شد.
آن روزها پدرم به خاطر شرکت در کلاس های مجازی برایم گوشی هوشمند خریده بود و من هم یکسره با فریدون چت می کردم. چرا که او ادعا می کرد قصد ازدواج با مرا دارد و ما در کنار هم خوشبخت خواهیم شد. مادرم که متوجه استفاده غیرمتعارف از گوشی تلفن شده بود مرا سرزنش می کرد اما من که می دانستم مادرم تحصیلات ابتدایی دارد و از فضای مجازی چیزی نمی داند داشتن تکالیف زیاد مدرسه را بهانه می کردم تا پیامک های عاشقانه بیشتری برای فریدون ارسال کنم. از سوی دیگر مادرم به من اعتماد داشت و حرفم را باور می کرد. پدرم نیز برای آن که فرزند اول و عزیز دردانه آن ها بودم پول بیشتری برای خرید اینترنت در اختیارم می گذاشت. خلاصه ارتباط من و فریدون به دیدارهای پنهانی انجامید و گاهی نیز با یکدیگر به تفریح و خوش گذرانی می رفتیم تا این که خانواده فریدون متوجه ماجرا شدند و با ازدواج ما مخالفت کردند. مادر فریدون در حالی مدعی بود که یک دختر خیابانی در شأن خانواده آن ها نیست که همان زمان فریدون به دلیل ارتکاب جرم در کانون اصلاح و تربیت بود.
خانواده من نیز به شدت مرا سرزنش می کردند و فریدون را نوجوانی بیکار و سابقه دار می دانستند که برای ازدواج با من مناسب نیست ولی بعد از آزادی فریدون از زندان باز هم ارتباط ما با یکدیگر ادامه یافت و برای ازدواج پافشاری می کردیم، در همین روزها بود که فریدون به قصد خودکشی چند عدد قرص را بلعید تا خانواده اش را برای ازدواج با من تحت فشار بگذارد. آن ها هم وقتی اوضاع را این گونه دیدند ناچار شدند به خواستگاری من بیایند. ابتدا قرار گذاشتیم صیغه محرمیت بخوانیم تا بیشتر با یکدیگر آشنا شویم از سوی دیگر نیز فرصتی فراهم شود تا خانواده ها ما را از این ازدواج منصرف کنند ولی من و فریدون دست بردار نبودیم با وجود این در همان آغاز نامزدی مدام با هم قهر و آشتی می کردیم ولی طولی نکشید متوجه شدم فریدون با مصرف یک نوع قرص مخدردار دچار تشنج می شود. یک روز وقتی این حادثه در خانه ما اتفاق افتاد مادر فریدون با این ادعا که پسرش را معتاد کرده ام به همراه پسر دیگرش به منزل ما آمدند و فریدون را با خود بردند. بعد هم ادعا کرد فریدون در مرکز ترک اعتیاد بستری است تا مواد مخدر را ترک کند. آن ها دیگر فریدون را به من نشان ندادند و ادعا کردند طلاق غیابی مرا گرفته اند و من می توانم با فرد دیگری ازدواج کنم. چند ماه بعد که حال فریدون بهتر شده بود با من تماس گرفت و به بهانه گفت وگو از من خواست به خانه آن ها بروم من هم که هنوز او را دوست داشتم بدون تامل حرکت کردم. آن روز فریدون به من گفت اگر باردار شوم دیگر کسی نمی تواند ما را از هم جدا کند من هم پیشنهاد او را پذیرفتم و هر زمان که کسی در منزل آن ها نبود نزد فریدون می رفتم تا این که حدود یک ماه قبل فهمیدم باردار شده ام و موضوع را برای فریدون بازگو کردم اما زمانی که مادر فریدون در جریان قرار گرفت تهدید کرد که باید فریدون بین او و من یکی را انتخاب کند. آن ها دوباره نامزدم را پنهان کرده اند و حالا من با فرزندی که در شکم دارم سرگردان شده ام و آبرویم در خطر است...
گزارش خراسان حاکی است با توجه به اهمیت موضوع، پرونده این دختر نوجوان با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) توسط مشاوران زبده کلانتری مورد بررسی های تخصصی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20939 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۸ ارديبهشت
دستبرد به انبار دستگاه های کارت خوان!
سجادپور- نوجوان 16 ساله ای که متهم است به انبار دستگاه های کارت خوان دستبرد زده است با تلاش نیروهای تجسس کلانتری معراج مشهد درحالی دستگیر شد که ادعا می کند همه دستگاه ها را خریده است! به گزارش خراسان، چند روز قبل مدیر یک شرکت فروش دستگاه های الکترونیکی وقتی با سرقت دستگاه های کارت خوان در انبار شرکت روبه رو شد بلافاصله ماجرا را به پلیس گزارش داد. به دنبال این گزارش و با دستور سرگرد «آزادواری» (رئیس کلانتری معراج) گروهی از نیروهای کارآزموده کلانتری برای بررسی موضوع وارد عمل شدند و تحقیقات میدانی را در این باره آغاز کردند.بررسی های مقدماتی و رصدهای اطلاعاتی برای کشف 20 دستگاه کارت خوان که شماره سریال آن ها به ثبت رسیده بود، در حالی ادامه یافت که افسران تجسس با استفاده از منابع و مخبران محلی به سرنخ هایی از فروش غیرقانونی دستگاه های کارت خوان در بولوار توس مشهد دست یافتند. بنابراین گروه تجسس به سرپرستی سرگرد قنبری و در پوشش خریدار کالا، خود را به فروشنده نزدیک کردند اما تحقیقات غیرمحسوس که از طریق مخبران و واسطه های محلی ادامه داشت به نتایجی رسید که نشان می داد: فروشنده دستگاه های کارت خوان یک نوجوان 16 ساله است. به گزارش خراسان، نیروهای انتظامی مدتی عملیات را به تاخیر انداختند و بررسی های دقیق تری را انجام دادند ولی همه سرنخ ها باز هم به همان نوجوان 16 ساله رسید. به همین دلیل افسران تجسس با هماهنگی قاضی خدابنده (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) دامنه عملیات را به بولوار توس کشاندند و برای خرید صوری شش دستگاه کارت خوان سرقرار با فروشنده حاضر شدند. زمانی که وی کارت خوان ها را تحویل پلیس داد ناگهان حلقه های قانون بر دستانش گره خورد و بدین ترتیب بازجویی های تخصصی از وی در حالی آغاز شد که در بازرسی از منزل وی نیز تعداد زیادی دستگاه کارت خوان به همراه قاب گوشی های سرقتی به دست آمد. این نوجوان 16 ساله که «م- الف» نام دارد در بازجویی ها مدعی شد هرکدام از دستگاه های کارت خوان را به مبلغ 50 هزار تومان از فرد دیگری خریده است. وی درباره قاب گوشی های سرقتی نیز گفت آن ها مال برادرم است که داخل کوچه پیدا کرده است.متهم به سرقت همچنین ادعا کرد از بقیه دستگاه های کارت خوان که از انبار شرکت در بولوار توس سرقت شده است هیچ اطلاعی ندارد. بنابر گزارش خراسان، بررسی های بیشتر در این باره توسط نیروهای ورزیده تجسس همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20939 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۸ ارديبهشت
کلاهبرداری مرد هزار چهره از ۲۰ زن
رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری مرد ۵۰ سالهای خبر داد که با معرفی خود با عنوانهای مختلف از ۲۰ زن کلاهبرداری کرده بود. به گزارش ایرنا از پلیس، سردار علیرضا لطفی افزود: دوم اسفند سال گذشته، زن جوانی با مراجعه به پلیس شکایت خود را از یک مرد میان سال به اتهام سرقت ثبت کرد. وی ادامه داد: زن جوان در طرح شکایت خود گفت :«مدتی قبل با مرد میان سالی آشنا شدم که خود را فردی نیکوکار معرفی و ادعا کرد سرپرستی کودکان بی سرپرست را بر عهده دارد و در یکی از سازمان های معتبر دولتی مشغول به کار است و می تواند مشکلاتم را حل کند. این مرد به این طریق اعتماد من را جلب کرد و یک روز به بهانه فروش وسایل خانه اش من را به خانه ای برد، اما در خانه مرا با خوراندن آب میوه مسموم بیهوش کرد.»رئیس پلیس آگاهی تهران گفت: در بررسی های انجام شده توسط کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی مشخص شد که شکایت های مشابهی از این متهم به ثبت رسیده است و متهم بعد از شناسایی طعمه های خود که اغلب بانوان بودند خود را مامور پلیس، مامور اطلاعات یا کارشناس دادگستری معرفی کرده و از این طریق به سرقت به شیوه بیهوشی و کلاهبرداری اقدام می کند.وی در توضیح نحوه دستگیری این متهم گفت: این متهم در اواخر فروردین ماه در شهر پرند شناسایی شد و طی یک عملیات پلیسی سریعاً دستگیر شد. لطفی افزود: متهم بعد در اعترافاتش به کارآگاهان اظهار کرد، هفت سال کارمند یک اداره دولتی بودم اما با همسر اولم مشکل پیدا کردم و به خاطر شکایت او به زندان افتادم و از هم جدا شدیم. بعد به خاطر سوءپیشینه از محل کار اخراج شدم. بعد از بیکار شدن به شبکه هرمی گلدکوئیست پیوستم و به افراد زیادی بدهکار شدم. برای همین سر راه زنان قرار می گرفتم و از آن ها کلاهبرداری می کردم.
رئیس پلیس آگاهی تهران در پایان گفت: با توجه به دستگیری و اعتراف صریح متهم به جرم خود، تاکنون ۲۰ مال باخته، متهم را شناسایی کرده اند و تحقیقات تکمیلی در این باره ادامه دارد. خراسان : شماره : 20939 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۸ ارديبهشت
کلاهبرداری با طعم بیهوشی!
توکلی-کارآگاهان پلیس آگاهی کرمان اعضای یک باند چهار نفره کلاهبرداری خطرناک را به دام انداختند که با ترفند فروش عتیقه، خریداران را با خوراندن مواد خوراکی بیهوش می کردند. به گزارش خراسان،رئیس اداره مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی استان کرمان در این باره گفت: به دنبال شکایت یکی از شهروندان مبنی بر کلاهبرداری از طریق فضای مجازی با عنوان فروش عتیقه، بررسی موضوع در دستور کار کارآگاهان اداره مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی قرار گرفت. سرهنگ علی آکار افزود: با تلاش کارآگاهان و با انجام اقدامات تخصصی و پلیسی گسترده و با جمع آوری مدارک میدانی، باند چهار نفره کلاهبرداران شناسایی و متهمان در چند عملیات هماهنگ در کرمان دستگیر شدند.
وی درباره شگرد این افراد اظهار کرد: متهمان با درج آگهی فروش عتیقه و کالا با قیمت های وسوسهانگیز در فضای مجازی، اشخاص را ترغیب به خرید می کردند و پس از این که خریدار در محل تعیین شده حضور پیدا می کرد و اطمینان کلاهبرداران از این که خریدار وجه مورد معامله (سکه و دلار) را همراه خود دارد، با ترفندی خاص و خوراندن مواد بیهوش کننده به خریدار، دلارها و سکه های او را سرقت می کردند و به سرعت از محل می گریختند.
وی با اشاره به این که متهمان به پنج فقره کلاهبرداری در استان های دیگر کشور به ارزش ۱۲ میلیارد ریال اعتراف کردند و تحقیقات برای کشف دیگر جرایم احتمالی متهمان و شناسایی مال باختگان ادامه دارد، تاکید کرد: شهروندان توجه داشته باشند روشهای عجیب دریافت وجه کالا، قیمت های وسوسه انگیز و پایین تر از عرف می تواند نشانه ای برای انجام کلاهبرداری باشد و برای انجام هر گونه معامله ای چه در فضای واقعی و چه فضای مجازی، حتما با نزدیکان مورد اعتماد خود مشورت کنند یا از پلیس کمک بگیرند. خراسان : شماره : 20939 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۲۸ ارديبهشت
عروس سمج!
اکنون که 11 سال از ماجرای طلاق عروسم میگذرد هنوز هم نتوانسته ام از شر او و نوه ام خلاص شوم. آن روز که پسرم به خاطر یک عشق پوشالی با دختری ازدواج کرد که در یکی از کارخانه های من مشغول کار بود، این روزهای تلخ را پیش بینی میکردم چرا که ...
به گزارش خراسان، مرد 70 ساله در حالی که دادخواست شکایت از عروس سابق و نوه اش را به دست گرفته بود، در تشریح ماجرای شکایت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 17 سال قبل زمانی که خودم مدیریت کارخانههای تولیدی ام را به عهده داشتم هر روز به بخش های مختلف کارخانه سر می زدم و تلاش می کردم تا در حد امکان نیازهای مادی کارگران کارخانه را برطرف کنم. آن روزها اوضاع مالی خوبی داشتم و هر سال تعداد بیشتری افراد متخصص و کارگر ساده استخدام می کردم. پسرم که آن زمان 16 ساله بود، هنگام تعطیلات تابستانی مدارس، به کارخانه می آمد و من هم او را به قسمت های تولیدی می فرستادم تا با زیر و بم فعالیت های کارخانه آشنا شود چرا که باید روزی مدیریت این کارخانه ها را به دست می گرفت. خلاصه در یکی از همین روزها بود که فهمیدم «دانیال» عاشق دختری شده است که در یکی از بخش های اداری کار می کرد. برایم باورپذیر نبود و نمی دانستم چگونه با این موضوع برخورد کنم. اگرچه پسرم نیاز مادی نداشت ا ما به خوبی می دانستم که او فقط به خاطر هیجانات و هوس های زودگذر دوران نوجوانی به آن دختر ابراز علاقه می کند. روزی کنارش نشستم و آینده این گونه عشق و عاشقی ها را برایش شرح دادم اما دانیال مانند خیلی از افراد دیگر که در این سن عاشق می شوند کور و کر شده بود. او نه تنها به نصیحت هایم توجهی نمی کرد بلکه بیشتر مقابلم می ایستاد و بر این عشق هوسآلود پافشاری می کرد. با این همه نمی توانستم پسرم را به حال خودش رها کنم. به او می گفتم اختلافات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی فاحشی با یکدیگر دارید به گونه ای که ازدواج شما مدت زیادی دوام نخواهد داشت. بالاخره با همه این مخالفت ها پسرم با «جمیله» ازدواج کرد اما اختلافات آن ها چند ماه بعد از آغاز زندگی مشترکشان شروع شد به طوری که بعد از به دنیا آمدن «ساعد» مسیر دادگاه و پاسگاه را در پیش گرفتند. آن ها در هیچ موضوعی تفاهم اخلاقی نداشتند و مدام به یکدیگر توهین می کردند. خلاصه زندگی آنان چهارسال بیشتر طول نکشید و با مهر «طلاق» از یکدیگر جدا شدند. پسرم به دنبال سرنوشت خودش رفت و با دختر دیگری ازدواج کرد اما ساعد نزد همسرم ماند چرا که مادرش او را رها کرده بود و همسر پسرم نیز تمایلی به نگهداری او نداشت. در این میان همسرم به شدت به او عشق می ورزید و تلاش می کرد تا کمبودی را در آشفته بازار زندگی احساس نکند. البته مادرش گاهی برای دیدار با او به منزل ما می آمد ولی در پایان نیز با بیحرمتی و بی ادبی و حتی توهین و فحاشی منزل ما را ترک می کرد. بارها تصمیم گرفتم ساعد را تحویل مادرش بدهم تا دیگر از شر او خلاص شویم ولی همسرم التماس می کرد که با آینده او بازی نکنم چرا که نزد مادرش زندگی خوبی نخواهد داشت. وقتی ساعد کمی بزرگ تر شد و به سن نوجوانی رسید، بیشتر اوقات را نزد مادرش می رفت و تنها هنگام صرف شام و ناهار یا برای استفاده از اینترنت (وایفای منزل) به خانه ما می آمد. حالا دیگر او هم مانند مادرش حرمت من و همسرم را نگه نمی داشت و به پسری پرخاشگر و بی ادب تبدیل شده بود. با آن که همواره مبالغ زیادی به حساب بانکی او می ریختم اما باز هم برای مخارج مادرش به من و همسرم توهین می کرد. کار به جایی رسید که یک روز به طرفداری از مادرش سیلی محکمی به صورتم نواخت که چشمم دچار خونریزی شد. آن روزها عمل قلب باز انجام داده بودم و به همین دلیل دوباره در بیمارستان بستری شدم. حالا نیز عروس سابقم به همراه نوه ام به منزل ما می آیند و با توهین و فحاشی، آبروریزی می کنند در حالی که دیگر 11 سال از طلاق او گذشته و ما هیچ نسبتی با هم نداریم. گزارش خراسان حاکی است بررسی های تخصصی و کارشناسی در این پرونده با دعوت از عروس سابق پیرمرد در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20938 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۷ ارديبهشت
شهادت مأمور وظیفهشناس پلیس در درگیری با قاچاقچیان سوخت در هرمزگان
فرمانده انتظامی هرمزگان گفت: باهدف مقابله بی امان با قاچاقچیان، استواریکم «رضا احترامی» جمعی یگان امداد شهرستان بندرعباس در درگیری با قاچاقچیان سوخت شهید شد. به گزارش مهر، سردار غلامرضا جعفری صبح دیروز در جمع خبرنگاران در تشریح جزئیات درگیری یک شنبه شب گذشته با قاچاقچیان در بندرعباس، اظهار کرد: مأموران انتظامی یگان امداد شهرستان بندرعباس یک شنبه شب گذشته از انتقال سوخت قاچاق به وسیله یک دستگاه کامیون تانکر مطلع و ضمن هماهنگی و اخذ حکم مأموریت به محور ایسین از توابع شهرستان بندرعباس اعزام شدند و کامیون مد نظر را در منطقه پاتل مشاهده و با استفاده از علایم هشدار دهنده پلیسی از قبیل چراغ گردان و تابلوی ایست با معرفی هویت پلیسی خود و ارائه کارت شناسایی، خودرو را متوقف کردند.
وی ادامه داد: پس از بررسی بارنامه مشخص شد بارنامه جعلی بوده و راننده اقرار کرد محموله سوخت را از اصفهان به مقصد روستای گچین بارگیری کرده و قصد فروش به قاچاقچیان را داشته که هنگام انتقال خودرو به یگان انتظامی، راننده در مسیر انتقال چندین مرحله اقدام به خاموش کردن خودرو کرده و در نهایت ضمن سرپیچی از دستور ماموران با فاصله ۶ متری از جاده اصلی در شانه خاکی توقف و از ادامه مسیر خودداری میکند. این مقام انتظامی استان تصریح کرد: در همین هنگام یک دستگاه خودروی پژو پارس که اسکورت خودروی حامل سوخت بوده به قصد جلوگیری از انتقال خودرو، به صورت خلاف جهت و به صورت عمدی و با سرعت زیاد به سمت مأموران حمله ور میشود و ابتدا با یکی از کارکنان برخورد جزئی میکند و با زیر گرفتن یکی دیگر از کارکنان به نام استوار یکم «رضا احترامی»، منجر به شهادت این مأمور جان برکف انتظامی میشود. وی افزود: راننده خودرو پژو پارس به هویت دانیال - ج (فرزند راننده کامیون تانکر حامل سوخت) که از ناحیه هر دو پا هدف اصابت گلوله همکاران شهید قرار گرفته است پس از دستگیری در بیمارستان صاحب الزمان (عج) بندرعباس، تحت مداوا قرار گرفت. در این عملیات ۳۰ هزار لیتر گازوئیل قاچاق به ارزش هشت میلیارد و ۱۰۰ میلیون ریال نیز کشف و ضبط شد. خراسان : شماره : 20938 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۷ ارديبهشت
قصاص در ملأعام برای قاتل افسر ناجا
اختصاصی خراسان
سیدخلیل سجادپور- سارق 32 ساله ای که هنگام پرسه زنی در یکی از جمعه بازارهای مشهد ، افسر نیروی انتظامی را به ضرب چاقو به شهادت رسانده بود، با صدور حکمی از سوی قضات شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به قصاص در ملأعام محکوم شد.
به گزارش اختصاصی خراسان، ظهر ششم اسفند سال گذشته، یکی از شهروندان با مشاهده جوانی که به طرز مشکوکی در لابهلای موتورسیکلت های پارک شده در پارکینگ جمعه بازار شهید شوشتری مشهد پرسه می زد، خود را به یکی از افسران یگان ویژه مستقر در محل جمعه بازار رساند و او را از ماجرا آگاه کرد. افسر وظیفه شناس نیروی انتظامی نیز برای پیشگیری از وقوع جرم، بی درنگ راهی پارکینگ شد و در حالی که می دانست، جوان مظنون قصد سرقت موتورسیکلت را دارد، کنارش قرار گرفت و او را نصیحت کرد اما سارق ناجوانمرد ناگهان کاردی را از زیر پیراهنش بیرون کشید و برای فرار از محل، دو ضربه به کتف و ران این افسر رشید وارد کرد.
گزارش خراسان حاکی است، همزمان با فرار سارق 32 ساله از محل ارتکاب جرم، ستوان «احسان پای خسته» نیز به مرکز درمانی انتقال یافت اما ساعتی بعد بر اثر عوارض ناشی از اصابت چاقو به قسمت ران پا، به درجه رفیع شهادت نایل آمد. در پی شهادت این افسر وظیفه شناس، سردار محمد کاظم تقوی( فرمانده انتظامی خراسان رضوی) دستورات ویژه ای را برای دستگیری ضارب فراری صادر کرد و بدین ترتیب گروه ورزیدهای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با حمایت ها و راهنمایی های قضایی وارد عمل شدند تا این که چند روز بعد قاتل فراری در یکی از روستاهای مرزی شهرستان سرخس به محاصره کارآگاهان درآمد و دستگیر شد. با انتقال متهم به مشهد، بازجویی های تخصصی از وی در حضور قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) ادامه یافت و او در بازسازی صحنه جرم همه زوایا و ابعاد این جنایت را بازگو کرد. پس از تکمیل تحقیقات در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، کیفرخواست این پرونده جنایی صادر شد اما به دلیل اهمیت ماجرا و مطالبه عمومی از سوی مردم برای برخورد قاطع با این گونه مجرمان خطرناک، پرونده مذکور در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مورد رسیدگی سریع و دقیق قرار گرفت.
براساس گزارش خراسان، در جلسات محاکمه که توسط قضات «محمد شجاع پورفدکی» و «حسنعلی صبوری نسب» به طور ویژه در مشهد برگزار شد، متهم این پرونده جنایی تلاش کرد تا ارتکاب این جنایت را به عوارض ناشی از استعمال مواد مخدر ارتباط دهد اما فقط طرح چند سوال تخصصی از سوی قضات با تجربه دادگاه او را در مخمصه ای انداخت که دیگر داستان سرایی هایش نیز بی فایده بود.
قاضی شجاع پور فدکی از متهم داریوش رحیمی پرسید، اگر تحت تاثیر عوارض شدید مواد مخدر دست به چاقو بردی، پس چگونه بعد از آن راه فرار را به خوبی تشخیص دادی که از چه راهی فرار کنی؟ یا چگونه موتورسواری را با تهدید چاقو مجبور کردی که تو را از صحنه جنایت فراری دهد؟ متهم که پاسخی برای این سوال های رگباری نداشت، فقط سکوت کرد و در نهایت گفت: آن قدر هم حواسم پرت نبود که راه فرار را پیدا نکنم! آن روز برای سرقت موتورسیکلت به جمعه بازار رفته بودم که افسر نیروی انتظامی متوجه شد و دستم را گرفت. من هم برای فرار با چاقو ضرباتی به شانه و پایش زدم!
گزارش خراسان حاکی است، در ادامه جلسات محاکمه که با حضور وکلای مدافع و اولیای دم برگزار شد ، متهم به صراحت ارتکاب جنایت را پذیرفت و به فرود آوردن تیغه 20 سانتی متری کارد بر ران شهید «احسان پای خسته» اعتراف کرد.
پس از پایان جلسات دادگاه و بررسی همه جوانب این پرونده حساس، قضات شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به شور نشستند و رای خود را با توجه به اقاریر صریح متهم، محتویات پرونده و گزارش های پزشکی و انتظامی، صادر کردند. براساس رای دادگاه، داریوش رحیمی متهم 32 ساله، به قصاص نفس در ملأعام محکوم شد.
با صدور این رای قاطع که مورد انتظار مردم بود، پرونده مذکور به تقاضای وکیل متهم، در دیوان عالی کشور زیر ذره بین قضاوت قرار گرفت تا مراحل دیگر دادرسی به زودی طی شود. خراسان : شماره : 20938 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۲۷ ارديبهشت
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی