درامتداد تاریکی-اغفال شیطانی

او با ترفندی شیطانی مرا اغفال کرد اما اکنون که باردار شده ام مادرش ادعا می کند باید برای سقط جنین مبلغ یک میلیون تومان بپردازم وگرنه پسرش حاضر نمی شود فرزندم را قبول کند چرا که او از ابتدا نیز قصد ازدواج با مرا نداشته است و ...

به گزارش خراسان دختر 25 ساله ای که برای شکایت از یک پسر جوان وارد کلانتری سپاد مشهد شده بود درحالی که ادعا می کرد یک دوستی خیابانی سرنوشتم را دگرگون کرد درباره این ماجرای تاسف بار به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: دوسال قبل برای آموختن حرفه خیاطی و همچنین ادامه تحصیل به مشهد آمدم و در منزل برادرم ساکن شدم. آن روزها با یکی از دوستان همشهری ام که قبل از من به مشهد آمده بود رابطه صمیمی برقرار کردم و بیشتر اوقاتم را با او می گذراندم ولی او با پسری دوست بود و سعی می کرد بیشتر با دوست پسرش به تفریح و گشت و گذار برود به همین دلیل مرا هم با پسری به  نام مجید آشنا کرد تا همراه آن ها باشم، در این میان ارتباط من و مجید خیلی صمیمی شد تا جایی که با وعده ازدواج اغفالم کرد و با یکدیگر خلوت می کردیم در حالی که من هم به او علاقه مند شده بودم به امید ازدواج لحظه شماری می کردم. در یکی از همین روزها مجید کارت ملی و شناسنامه مرا گرفت و گفت که آن ها را به محضر ثبت ازدواج می برد تا قبل از ازدواج رسمی صیغه محرمیت بین ما جاری شود و زمانی که کنار یکدیگر هستیم مشکلی برای ما به وجود نیاید. این درحالی بود که من هیچ اطلاعی نداشتم محضرهای ثبت ازدواج به هیچ وجه دختری را بدون اجازه پدرش به عقد موقت کسی درنمی آورند! ولی مجید با این ترفند شیطانی مرا فریب داد و سپس به سوء استفاده از من پرداخت و مرا بازیچه هوسرانی های خودش قرار داد تا جایی که من به طور ناخواسته باردار شدم. وقتی این موضوع را با مجید درمیان گذاشتم بسیار عصبانی شد و با ناراحتی به خانه رفت. طولی نکشید که مادرش با من تماس گرفت و ادعا کرد باید برای تهیه داروهای سقط جنین مبلغ یک میلیون تومان بپردازم، به او گفتم این بدبختی من نتیجه هوسرانی پسر شماست چرا باید من هزینه هایش را بپردازم؟ آن زن که مدتی قبل از سومین همسرش نیز جدا شده بود در پاسخ من گفت: اگر این مبلغ را ندهی مجید فرزند تو را نمی پذیرد چرا که خودش هنوز بچه است. او گفت که مجید اصلا قصد ازدواج با مرا نداشته و رابطه اش با من فقط در حد یک دوستی خیابانی بوده است، با این حال من تصمیم گرفتم فرزندم را به دنیا بیاورم تا از طریق قانونی به همه ثابت کنم که دختری خیابانی نبودم. با آن که می دانستم اگر این موضوع را برای خانواده ام بازگو کنم هیاهوی عجیبی به راه می افتد ومن هم انگشت نمای دیگران می شوم ولی چاره ای جز بیان این ماجرا برای اعضای خانواده ام نداشتم. تلفنی موضوع را به آن ها گفتم و به کلانتری آمدم تا از مجید به خاطر اغفال شکایت کنم و ...

گزارش خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) رسیدگی قضایی به این ماجرای تاسف بار در حالی آغاز شد که دختر جوان به مددکار اجتماعی گفت: به دختران جوان بگویید از سرگذشت من عبرت بگیرند و بدانند که فرجام این دوستی های خیابانی بسیار تلخ خواهد بود.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20967 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۱ تير

 

مرگ تلخ با انسولین

اختصاصی خراسان

 سیدخلیل سجادپور- مرد 62 ساله ای که همسر دومش را در حاشیه یکی از خیابان های منطقه الهیه مشهد به قتل رسانده بود، با آن که ساعتی بعد توسط کارآگاهان به مرکز درمانی انتقال یافت اما بر اثر عوارض ناشی از تزریق انسولین و مصرف قرص جان سپرد.

به گزارش اختصاصی خراسان، این حادثه هولناک ظهر پنج شنبه گذشته در منطقه الهیه مشهد هنگامی رخ داد که مرد پژوسواری یک راننده زن را متوقف کرد و با ضربات چاقو به جانش افتاد.این مرد میان سال خشمگین، بی رحمانه تیغه چاقو را بر نقاط مختلف پیکر راننده زن فرود می آورد که شمار آن از 20 ضربه هم گذشت. در همین حال تعدادی از کارگران ساختمانی که در همان نزدیکی مشغول کار بودند با مشاهده این صحنه وحشتناک با چوب و بیلی که در دست داشتند به طرف مرد مهاجم ناشناس هجوم بردند تا او را از این جنایت هولناک بازدارند ولی مرد میان سال سوار بر 206 نوک مدادی شد تا از محل فرار کند. کارگران که ماجرا را این گونه دیدند برای متوقف کردن خودروی او، با لوازمی که در دست داشتند، شیشه خودرو را تخریب کردند اما مرد عصبانی پدال گاز را فشرد و در حالی از صحنه حادثه گریخت که زن جوان پشت فرمان نفس های آخر را می کشید. کارگران و رهگذران بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتند اما امدادگران زمانی به محل رسیدند که زن 40 ساله بر اثر خون ریزی شدید و عوارض ناشی از اصابت ضربات چاقو جان باخته بود. گزارش خراسان حاکی است :

 دقایقی بعد با حضور قاضی ویژه قتل عمد در محل جنایت، بررسی های قضایی در این باره آغاز شد. کارگران ساختمانی که شماره انتظامی خودروی مرد مهاجم را به خاطر سپرده بودند، برای قاضی «محمود عارفی راد» بازگو کردند و بدین ترتیب با دستور قضایی، گروه ویژه ای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ کارآگاه ولی نجفی تحقیقات گسترده ای را برای شناسایی قاتل فراری آغاز کردند. بررسی های تخصصی کارآگاهان با ردزنی پلاک خودرو نشان داد مالک پژو نوک مدادی در بولوار وکیل آباد سکونت دارد. طولی نکشید که گروه کارآگاهان وارد یک ساختمان 4 طبقه در خیابان وکیل آباد 68 شدند و بررسی های خود را به طور غیرمحسوس آغاز کردند. رصدهای اطلاعاتی بیانگر آن بود که پژو 206 درون پارکینگ ساختمان قرار دارد و شیشه های آن نیز تخریب شده است. دیگر تردیدی وجود نداشت که قاتل در همین مکان حضور دارد .

یکی از ساکنان ساختمان مذکور به کارآگاهان گفت: خودروی پژو 206 به اهالی طبقه دوم ساختمان تعلق دارد و یکی از فرزندان او نیز در طبقه سوم زندگی می کند بنابراین کارآگاهان بی درنگ خود را به طبقه دوم رساندند اما با در بسته روبه رو شدند. واحد آپارتمانی که محافظ فلزی معروف به «در آکاردئونی» داشت با قفل کتابی بسته شده بود به گونه ای که در این منزل از بیرون قفل شده و کسی داخل آن حضور ندارد به همین دلیل یکی از کارآگاهان به سراغ دختر متهم تحت تعقیب رفت و از او درباره پدرش سوال کرد. او گفت: پدرم بازنشسته نظامی است اما الان باید در منزل خودش باشد چرا که با همسر دوم خود اختلاف دارد. کارآگاهان با شنیدن این جملات دیگر تردیدی نداشتند که فرد تحت تعقیب همان قاتل زن جوان پشت فرمان خودرو است.اما دختر جوان متهم زمانی که به طبقه دوم رسید، از بسته بودن در واحد آپارتمانی خیلی متعجب شد. کارآگاه نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) که احتمال می داد در منزل از داخل قفل شده است، بی درنگ ماجرا را به قاضی «عارفی راد» اطلاع داد و بدین ترتیب با درخواست پلیس، «مرد کلیدساز» وارد محل شد و در حضور کارآگاهان قفل کتابی و در واحد آپارتمانی را گشود.هنگامی که گروه تخصصی پرونده های جنایی وارد پذیرایی شدند ناگهان مرد 62 ساله را بیهوش یافتند که به صورت دمر کف پذیرایی افتاده بود و سرنگ های تزریق انسولین زیادی نیز در کنار وی دیده می شد. در این هنگام سرهنگ مرادی (افسر پرونده) بلافاصله با اورژانس تماس گرفت و خیلی زود امدادگران اورژانس خود را به بولوار وکیل آباد رساندند.

کارآگاه نجفی که بسیار نگران جان متهم بود، سوار بر خودروی اورژانس شد و این مرد 62 ساله را با تلاش بی وقفه امدادگران به بیمارستان دکتر شریعتی مشهد رساند اما حال وی بسیار وخیم بود تا جایی که روز بعد در مرکز درمانی جان سپرد و بدین ترتیب قاتل بعد از ارتکاب جنایت خودکشی کرد.

به گزارش خراسان، در همین حال بررسی های قضایی توسط بازپرس شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد نشان داد که مقتول همسر دوم قاتل بوده و با یکدیگر مشکلات شدید خانوادگی داشتند.

آن ها دو روز قبل از وقوع جنایت نیز برای رسیدگی قضایی به پرونده اختلافات خود در جلسه دادگاه حضور یافته بودند اما دامنه این مشکلات در حالی به قتل کشید که اختلاف سنی 22 ساله آن ها نیز به این اختلافات شدت بخشیده بود.

تحقیقات بیشتر در این باره همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20967 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۱ تير

 

آشیانه‌ای روی آب!

از همان دوران نوجوانی دوست داشتم با مرد جوانی ازدواج کنم که خیلی پولدار باشد و من سختی‌هایی را که اعضای خانواده‌ام متحمل می‌شدند، نداشته باشم و در رفاه و آسایش خوش گذرانی کنم اما. ..

به گزارش خراسان، این‌ها بخشی از اظهارات زن 25 ساله‌ای است که برای دادخواهی وارد کلانتری طبرسی شمالی مشهد شده بود. او درباره ماجرای ازدواج با همسر پولدارش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده 11 نفره به دنیا آمدم، در حالی که 9 خواهر و برادر داشتم، پدرم با درآمد رفتگری هزینه‌های زندگی ما را تامین می‌کرد و مادرم نیز خانه دار بود. خواهرانم با افراد معمولی ازدواج کرده بودند که شوهرانشان درآمد آن چنانی نداشتند. به همین دلیل همواره برای چندرغاز پول یا حتی خریدهای کوچک زندگی با یکدیگر به مشاجره می‌پرداختند. من که این صحنه‌ها را می‌دیدم به این نتیجه رسیدم که واقعا پول، حلال مشکلات است بنابراین تصمیم گرفتم به هر طریق ممکن با جوان پولداری ازدواج کنم که حداقل خانه و ماشین داشته باشد. وقتی خواستگارانی برایم می‌آمدند، شرط اولم این بود که حتما ملک و املاک و خودرو را به نام من ثبت کنند اما چنین جوانی پیدا نشد تا جایی که دیگر افراد پیر و سالخورده به خواستگاری‌ام می‌آمدند چون از شرط من اطلاع داشتند. در این میان مرد 60 ساله‌ای به نام وحید به خواستگاری‌ام آمد. همسر و فرزندان او در خارج از کشور زندگی می‌کردند و او هم به تنهایی در یکی از مناطق مرفه نشین شهر، خانه ویلایی بزرگی داشت. وقتی چشمم به خودروی خارجی آخرین مدل و خانه و زندگی او افتاد، بی درنگ پاسخ مثبت دادم. همه اعضای خانواده تعجب کرده بودند اما من می‌خواستم به دیگران فخر بفروشم و خوش گذرانی کنم. به همین دلیل دل پدر و مادرم را شکستم تا جایی که حتی به شغل شریف پدرم توهین کردم و به مادرم نیز گفتم: «من مانند تو نیستم که با یک تکه نان زندگی کنم.» خلاصه همسرم با خودروهای خارجی به در منزل ما می‌آمد و من در حالی که عینک دودی به چشمانم می‌زدم، با غرور خاصی در خودرو را باز می‌کردم تا همسایگان و اهالی محل خوشبختی مرا ببینند. مدام با همسرم به رستوران و سفرهای خارجی می‌رفتم و هر روز لباس‌های مختلفی می‌پوشیدم. در خانه خدمتکار داشتم و دست به سیاه و سفید نمی‌زدم. در این خوشبختی پوشالی غرق شده بودم که یک روز پلیس به سراغ من آمد و نشانی وحید را پرسید. تازه فهمیدم همسرم مردی کلاهبردار بوده و با پول‌های مردم چنین زندگی را فراهم کرده است. او توسط یک شرخر با چاقو زخمی شده ولی از ترس دستگیری فرار کرده بود. اکنون نیز همسر و فرزندان او از خارج کشور بازگشته‌اند و قصد دارند مرا از آن خانه بیرون کنند. من هم که آشیانه‌ام را روی آب ساخته بودم، اکنون حیران و سرگردان و آواره مانده‌ام به طوری که روی بازگشت به خانه پدرم را نیز ندارم و. ..

گزارش خراسان حاکی است با صدور دستوری از سوی سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) رسیدگی کارشناسی به این پرونده به گروهی از مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی کلانتری سپرده شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20968 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲ تير

 

سرقت با شگردی عجیب!

اختصاصی خراسان

سجادپور- اعضای یک باند سرقت محتویات داخل خودرو که به دزدی مدرن روی آورده بودند، برای فرار از مجازات قانونی در حالی شگرد عجیبی را طراحی و اجرا کردند که تصویر آنان بر آلبوم پلیس نقش بسته بود!

به گزارش اختصاصی خراسان، ماجرای شناسایی و دستگیری اعضای یک باند حرفه‌ای سرقت گوشی‌های گران قیمت، هنگامی در دستور کار نیروهای کارآزموده کلانتری کوی پلیس مشهد قرار گرفت که دو مرد جوان با تسلیم شکایتی به پلیس از  ماجرای پیچیده‌ای سخن گفتند که دزدان حرفه‌ای برای کلاهبرداری از طریق «سایت دیوار» طراحی کرده بودند. یکی از شاکیان مذکور اظهار کرد: گوشی تلفن همراه آیفون و سامسونگ را در «سایت واسطه‌ای دیوار» به فروش گذاشتم. طولی نکشید که مرد جوانی با شماره تلفن آگهی تماس گرفت و ادعا کرد خریدار گوشی  است. او پس از پرسش‌های مقدماتی و تعیین قیمت، مدعی شد پسرعمویش را برای تحویل گوشی می‌فرستد و پول را هم کارت به کارت می‌کند. بعد از گذشت چند ساعت پسر جوانی با موتورسیکلت به در منزلم آمد و با گوشی تلفن خودش مبلغ توافق شده را به حساب من واریز کرد و رسید آن را نیز نشانم داد. او سپس مرا مجاب کرد که مالکیت گوشی را هم به طور رسمی به او انتقال بدهم تا از نظر قانونی مشکلی به وجود نیاید! من هم که با واریز وجه و مشاهده رسید بانکی خیالم راحت شده بود، بلافاصله برای انتقال مالکیت اقدام کردم اما روز بعد تازه فهمیدم که رسید بانکی جعلی بوده و پسر جوان سارق است اما دیگر کاری از دستم برنمی آمد چرا که سند گوشی را به نام او ثبت کرده بودم و در سامانه همیاب هم قابل پیگیری نبود!

گزارش خراسان حاکی است شاکی دیگری نیز با ارائه مشخصاتی مشابه این ماجرا ادعا کرد من هم با همین شیوه فریب خوردم اما پسر جوان با مشخصاتی که مال‌باخته اول ارائه داد، این بار سوار یک دستگاه خودروی سمند سفیدرنگ به در منزلم آمد و از من نیز با همین شگرد سرقت کرد. اکنون در سامانه «همیاب» هم نمی‌توانم از حق خودم دفاع کنم و سارق گوشی گران قیمت را به مجازات برسانم!

بنابراین گزارش، با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع که دزدان حرفه‌ای شگرد جدیدی برای فرار از مجازات طراحی کرده بودند، نیروهای کلانتری کوی پلیس با صدور فرمانی ویژه از سوی سرهنگ حسین دهقان پور (رئیس پلیس با تجربه مشهد) وارد عمل شدند و با هماهنگی‌های قضایی، رصدهای اطلاعاتی نامحسوس را در حالی آغاز کردند که هر دو شاکی پرونده، تصویر سارق گوشی را در «آلبوم مجرمان» شناسایی کردند. ادامه تحقیقات بیانگر آن بود که جوان سارق در دی ماه سال گذشته و به اتهام سرقت محتویات خودرو توسط نیروهای کلانتری کوی پلیس دستگیر و به مراجع قضایی معرفی شده بود! اما بررسی‌های بیشتر نشان داد که او فقط دو هفته در زندان بوده و بعد از آن با جلب رضایت شاکی از زندان آزاد شده و اقدامات مجرمانه خود را با شیوه‌ای مدرن ادامه داده است. به همین دلیل گروهی ورزیده از نیروهای انتظامی با هدایت و نظارت  مستقیم سرهنگ حسن قادری (رئیس کلانتری کوی پلیس) عملیات دستگیری سارق 23 ساله را در حالی آغاز کردند که شواهد امر از رویارویی پلیس با یک باند حرفه‌ای حکایت می‌کرد. بنابر گزارش خراسان، ماموران انتظامی پس از شناسایی مخفیگاه سارق جوان در خیابان امام رضا (ع)، او را در یک عملیات ضربتی و غافل گیرانه به دام‌انداختند.

در بازرسی از مخفیگاه وی 20 دستگاه گوشی هوشمند، 5 دستگاه گوشی معمولی و تعداد زیادی کارتن خالی گوشی کشف و ضبط شد. «عباس» (سارق دستگیر شده) که در کلانتری کوی پلیس مورد بازجویی‌های تخصصی قرار گرفته بود، ضمن اقرار به سرقت گوشی از طریق آگهی‌های «سایت دیوار» به دستبرد محتویات خودروهای پارک شده نیز اعتراف کرد و گفت: سرکرده باند فردی به نام میلاد است که من نزد او کارآموز هستم و نقشه‌های سرقت مدرن در فضای مجازی را او طراحی می‌کند! این گزارش حاکی است در پی اعترافات متهم 23 ساله بلافاصله نیروهای انتظامی با کسب دستورات محرمانه از قاضی خدابنده (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) و با استفاده از شگردهای پلیسی، میلاد را   در بولوار امام رضا (ع) در حالی به دام‌انداختند که به اتهام سرقت طلا تحت تعقیب بود و پرونده‌ای مفتوح در دادسرای مشهد داشت.

از سوی دیگر با توجه به اهمیت ماجرا، این پرونده در شعبه 611 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد مورد رسیدگی قرار گرفت و مقام قضایی دستوراتی را برای دستگیری اعضای دیگر باند و مالخران صادر کرد.

با این دستور قضایی، بی درنگ کارآگاهان عازم بولوار چمن در کوی مصلای مشهد شدند و مالخر 33 ساله‌ای را که مدعی بود از سه ماه قبل با دزدان گوشی آشنا شده، دستگیر کردند. در بازرسی از منزل این مالخر نیز 9 دستگاه گوشی هوشمند به همراه تعدادی کارتن خالی گوشی کشف و ضبط شد.

شایان ذکر است از مخفیگاه دزدان معتاد به شیشه، تعداد زیادی کیف زنانه، عینک، شارژر، کابل رابط، چاقو، ساعت و غیره نیز کشف شده است که بررسی‌های پلیسی برای شناسایی مال باختگان ادامه دارد چرا که متهمان مذکور در زمینه سرقت از داخل خودروهای پارک شده هم فعالیت داشتند. خراسان : شماره : 20968 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲ تير

 

ماجرای تلخ کفش های چینی

ورود بی رویه کفش های چینی به بازار ایران، زندگی و شغل مرا نیز به گونه ای تحت تاثیر قرار داد که از اوج به حضیض سقوط کردم و به اعتیاد و دزدی روی آوردم به طوری که دیگر به کسی رحم نمی کردم و... .

به گزارش خراسان، مرد 47 ساله ای که برای نهمین بار به جرم سرقت اموال مردم و با تلاش نیروهای کارآزموده تجسس کلانتری امام رضا(ع) مشهد دستگیر شده است، در حالی که از شدت شرم نمی توانست به چشمان پسرش نگاه کند، درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: درست 25 سال قبل بود که در یکی از مهمانی های خانوادگی عاشق «اعظم» شدم. تیر نگاهم که قلب او را نشانه رفته بود گویی به هدف نشست و خیلی زود مراسم خواستگاری و عقدکنان برگزار شد. آن روز احساس کردم نامزدم نیز پیش از این به من دل باخته بود به طوری که قصه عشق ما مدت ها نقل محافل فامیلی شد. خلاصه زندگی مشترک من و اعظم در فضایی عاشقانه شکل گرفت و او هرکاری را برای پایه ریزی یک زندگی مستحکم انجام می داد. من هم تعمیرگاه دستگاه های صنعتی کفش دوزی را راه اندازی کردم و درآمد خوبی داشتم. به این دلیل که تعمیرکار ماهری بودم، از نقاط مختلف کشور سفارش کار داشتم. طولی نکشید که زندگی مرفهی را برای همسر و دو فرزندم مهیا کردم. همه امکانات رفاهی در اختیارشان بود و این زندگی عاشقانه رنگ و بوی دیگری داشت تا این که 10 سال قبل ناگهان ورق برگشت و کارگاه های کوچک و بزرگ تولیدی کفش یکی پس از دیگری ورشکسته شدند و مالکان آن ها به شغل های دیگر روی آوردند چرا که کفش های چینی ارزان قیمت اما بی کیفیت بازار را احاطه کرده بود. دیگر کسی کفش های خاطره انگیز ایرانی را نمی پوشید. بازار در تلاطم عجیبی فرو رفت و من هم دیگر بیکار شدم چرا که دستگاهی برای تعمیر نداشتم. مدتی با فروش ملک و املاک زندگی ام را گذراندم اما بعد از آن شرمنده همسر و فرزندانم بودم و نمی توانستم این شرایط را تحمل کنم، از اوج به حضیض افتاده بودم و دیگر نمی توانستم کمرم را راست کنم. در این شرایط افسردگی و گوشه گیری هیچ کس سراغی از من نمی گرفت و از آن دوستانی که روزی به همراه اعضای خانواده شان در ویلای شیک من جوجه کباب می زدند، هیچ خبری نبود. آرام آرام اوقاتم را با دوستانی می گذراندم که به موادمخدر اعتیاد داشتند به همین دلیل من هم خیلی زود گرفتار اعتیاد شدم. حالا دیگر بی پولی و بیکاری روح و روانم را به هم ریخته بود تا جایی که برای تامین هزینه های اعتیادم دچار مشکل می شدم. این بود که به طور پنهانی به سرقت های خرد از داخل خودروها روی آوردم. دیگر به جز همسر و فرزندانم هیچ کسی در اطرافم دیده نمی شد. مدتی بعد و زمانی که به موادمخدر صنعتی آلوده شدم خانه و زندگی را هم فراموش کردم و به کارتن خوابی روی آوردم. حالا برای تامین هزینه های اعتیادم دست به هر کاری می زدم و به هیچ کس رحم نمی کردم به طوری که در طول این سال ها هشت بار به جرم سرقت دستگیر و راهی زندان شدم اما هر بار همسرم با کارگری در خانه های مردم خسارت شاکیان را می پرداخت و رضایت آن ها را می گرفت تا مرا آزاد کند. او به خاطر عشقی که به من داشت، تلاش می کرد تا مرا به زندگی گذشته بازگرداند و اعتیادم را ترک کنم اما همه زحمات او بی نتیجه می ماند و اشک ها بر گونه هایش خشک می شد. خلاصه حدود دو ماه قبل بود که پسر بزرگم شغلی در یک شرکت خصوصی پیدا کرد و با کلی قسط و قرض خودروی پرایدی خرید تا بتواند مخارج مادر و برادر کوچک ترش را تامین کند. او تا نیمه شب کار می کرد و برای معاش خانواده زحمت می کشید اما در یکی از همین نیمه شب ها وقتی پسرم از شدت خستگی خیلی زود به خواب رفت، مخفیانه سوئیچ پراید را از جیب او برداشتم و تا نزدیک صبح به تعداد زیادی از خودروهای پارک شده در کنار خیابان ها دستبرد زدم اما نفهمیدم چگونه ماموران تجسس پراید پسرم را شناسایی کردند و او را به اتهام سرقت به کلانتری انتقال دادند. در این شرایط قصد داشتم به یک مکان نامعلوم فرار کنم اما ناگهان خودم را در محاصره پلیس دیدم و دستگیر شدم. حالا هم از نگاه کردن به چشمان همسر و پسرم شرم دارم چرا که...

گزارش خراسان حاکی است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ سید عباس شریفی (رئیس کلانتری امام رضا(ع) مشهد) این سارق حرفه ای به مراجع قضایی معرفی شد تا بررسی های بیشتری توسط افسران زبده دایره تجسس برای کشف سرقت های او صورت گیرد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20965 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۳۰ خرداد


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : یکشنبه ۵ تیر ۱۴۰۱ | 11:11 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |