درامتداد تاریکی-کودک ربایی مرد شیشه ای!
آن لحظه وقتی چشمم به موهای بلند دختر خردسال افتاد او را شبیه حیوانی وحشتناک دیدم که قصد داشت به سمت من حمله کند به همین دلیل...
به گزارش خراسان، مرد 28 ساله ای که به اتهام کودک ربایی دستگیر شده بود در حالی که بیان می کرد دارای سوابق روانی است به کارشناس اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) مشهد گفت: از حدود 5 سال قبل دچار افسردگی شدم به طوری که زندگی ام تحت تاثیر این ماجرا قرار گرفت. وقتی سرکار می رفتم دست به اعمال و رفتاری می زدم که بلافاصله صاحبکارم مرا اخراج می کرد در حالی که نمی توانستم با این شرایط سرکار بروم اطرافیانم پیشنهاد کردند شاید اگر با دختری ازدواج کنم و زندگی مستقلی تشکیل بدهم حالم رو به بهبودی برود و از این بیماری نجات یابم. خلاصه مادرم به طور سنتی دختری را برایم انتخاب کرد و من پای سفره عقد نشستم اما درباره بیماری اعصاب و روان چیزی به همسرم نگفتم. این در حالی بود که به طور پنهانی داروهای تجویزی روان پزشک را مصرف می کردم. اما یک سال بعد همسرم متوجه رفتار و گفتار غیرعادی من شد و سعی کرد برای نجات از این بیماری به من کمک کند. او پس از مشورت با پزشکان سه بار مرا در بیمارستان روان پزشکی مشهد بستری کرد اما این درمان ها فقط یک مسکن موقت بودند چرا که من نمی خواستم آن داروها را مصرف کنم. در همین شرایط و بنا به پیشنهاد یکی از دوستانم به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آوردم به گونه ای که خیلی زود معتاد به شیشه شدم و رفتارهای توهم انگیز من شدت گرفت. در همین روزها همسرم نیز که دیگر خسته شده بود و همه تلاش هایش را بی نتیجه می دید مرا ترک کرد و به خانه پدرش رفت. از سوی دیگر من که تکیه گاهم را از دست داده بودم به مصرف بیشتر شیشه ادامه دادم چرا که دیگر هیچ حامی و پشتیبانی نداشتم به همین دلیل یک روز پس از مصرف مقدار زیادی مواد مخدر صنعتی از منزل خارج شدم و به اطراف میدان بیت المقدس آمدم عده زیادی از مردم را می دیدم که در خیابان حرکت می کردند در همین هنگام چشمم به یک حیوان عجیب با موهای بلند افتاد در حالی که می ترسیدم آن حیوان وحشتناک به سوی من بیاید خودم به او حمله کردم تا آن را از بین ببرم ولی موفق نشدم زمانی که در کلانتری به خودم آمدم تازه متوجه شدم که آن حیوان وحشتناک دختر 3 ساله ای با موهای بلند بود که به همراه خانواده اش از پاکدشت به مشهد مسافرت کرده بودند. من آن کودک را در آغوش گرفته بودم تا از محل دور کنم اما مادرش به من رسید و کودک را به سمت خودش می کشید که با سروصدای او مردم مرا گرفتند و مامور انتظامی که در اطراف میدان بیت المقدس مستقر بود کودک را از دستم گرفت و مرا به کلانتری آورد.
گزارش خراسان حاکی است با توجه به اهمیت موضوع و عوارض خطرناک رها شدن بیماران روانی در شهر، این ماجرا با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ سید عباس شریفی (رئیس کلانتری امام رضا (ع)) مورد واکاوی و کنکاش های پلیسی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20970 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۵ تير
فرجام خونین دستبرد مسلحانه به «گیم نت»
اختصاصی خراسان
سید خلیل سجادپور- سمند سوار مسلحی که صبح روز گذشته به یک مرکز بازی های رایانه ای در مشهد دستبرد زده بود، چند ساعت بعد طی درگیری مسلحانه با پلیس کشته شد.
به گزارش خراسان، اوایل صبح روز گذشته و در حالی که هنوز جنب و جوش زیادی در خیابان های شهر دیده نمی شد، راننده یک دستگاه سمند سفید رنگ در حاشیه بولوار دلاوران مشهد متوقف شد. عقربه های ساعت از 6 صبح عبور کرده بود که راننده جوان مقابل در یک مرکز بازی های رایانه ای بین دلاوران 43 و 45 قرار گرفت. او نگاهی به کرکره بسته انداخت و چشم هایش را در اطراف پیاده رو چرخاند. وقتی مطمئن شد که رهگذری از آن جا عبور نمی کند و خیابان خلوت است، با ترفندی خاص کرکره مرکز بازی های رایانه ای (گیم نت) را بالا کشید و در حالی که سلاح کلت را در دست می فشرد به طبقه زیرزمین رفت جایی که متصدی مغازه به همراه شاگرد و فرد دیگری در آن مکان خواب بودند.
مرد جوان که مراقب اطرافش بود اسلحه به دست ، بالای سر متصدی مغازه رفت و پس از اطمینان از این که آن ها به خواب عمیق فرو رفته اند، 4 دستگاه بازی های رایانه ای (پی اس فور) را جمع کرد و درون خودرو گذاشت. او دوباره به داخل زیرزمین بازگشت و دسته کابل های رابط را نیز به سرقت برد و درون خودروی سمند انداخت. این سارق 30 ساله برای بار سوم به داخل مرکز بازی های رایانه ای رفت تا لوازم صوتی را نیز جمع آوری کند اما در یک لحظه که از بالای سر آن ها عبور کرد یکی از آن ها از خواب پرید و با دیدن مرد ناشناس در زیر زمین، فریاد کشید «دزد! دزد»، سارق جوان اگر چه اسلحه را از کمرش بیرون آورد اما بدون تیراندازی پا به فرار گذاشت و سراسیمه پشت فرمان سمند سفید رنگ نشست.
در این هنگام متصدی مرکز رایانه ای که فلاسک چای را برای دفاع از خود برداشته بود فریاد زنان به داخل خیابان دوید و فلاسک چای را در حالی به سمت خودرو پرت کرد که راننده جوان پدال گاز را فشرد و از آن محل گریخت. گزارش خراسان حاکی است، طولی نکشید که با گزارش ماجرای سرقت مسلحانه به پلیس، گروه کارآزموده ای از کارآگاهان دایره مبارزه با سرقت های مسلحانه و با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) عازم بولوار دلاوران شدند و به تحقیق در این باره پرداختند. بررسی های میدانی که با نظارت سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) صورت گرفت، از سرقت مسلحانه با یک دستگاه سمند سرقتی حکایت داشت.
تحقیقات کارآگاهان بیانگر آن بود که سارق مسلح، برای آن که آثاری از خود به جا نگذارد ابتدا خودروی سمند را از منطقه قاسم آباد مشهد سرقت و سپس با آن نقشه سرقت مسلحانه از مرکز بازی های رایانه ای را طراحی کرده است. در همین حال متصدی این مرکز به سرهنگ وحید حمیدفر (رئیس دایره مبارزه با سرقت های مسلحانه) گفت: این مرکز حدود سه هفته قبل نیز مورد دستبرد سارق یا سارقان قرار گرفته است.
بنا بر گزارش خراسان، با افشای برخی زوایای این پرونده، دامنه تحقیقات گسترده به افسران اداره اطلاعات جنایی سپرده شد و بدین ترتیب ردزنی سارق مسلح فراری در حالی آغاز شد که نیروهای پلیس با هدایت مستقیم سرهنگ بهرامزاده (جانشین آگاهی خراسان رضوی) به امکانات و لوازم ایمنی مجهز شدند چرا که احتمال رویارویی با سارق مسلح وجود داشت اما رصدهای اطلاعاتی نشان داد که سمند سوار مسلح به سمت شهر جدید گلبهار در حرکت است و با سرعت ترسناکی آسفالت بزرگراه آسیایی را از زیر چرخ های خودرو می گذراند.
لحظاتی بعد بیسیم های پلیس به صدا درآمد و خبر فرار سارق مسلح به سوی گلبهار، نیروهای انتظامی را به تکاپو انداخت.عقربه های ساعت 12 ظهر را پشت سر گذاشته بود که با دستور سرهنگ محسن صبری پور (فرمانده انتظامی گلبهار) نیروهای گشت و یگان امداد در مسیر فرار سارق مسلح قرار گرفتند و با رعایت تدابیر امنیتی به کمین دزد سمند سوار نشستند. طولی نکشید که یکی از خودروهای گشت یگان امداد، با سمند سفیدرنگ روبه رو شد و بی درنگ مراتب را به سلسله مراتب فرماندهی گزارش داد.
دقایقی بعد و در حالی که سارق مسلح در کمین نیروهای انتظامی با سرعت سرسام آوری به فرار خود ادامه می داد، نیروهای گشت فرمان «ایست» صادر کردند اما دزد جوان که نمی دانست همه نیروهای انتظامی با اجرای طرح مهار در حالت آماده باش قرار دارند، برای گریز از چنگ قانون، پدال گاز را به کف خودرو چسباند و بر سرعت سمند افزود. فرمان های پی در پی «ایست» نیز بی نتیجه بود و او به گونه ای از لابه لای خودروها ویراژ می داد که با چندین خودروی عبوری به شدت برخورد کرد اما در حالی که وارد خیابان عطار شده بود در حاشیه خیابان توقف کرد چرا که دیگر خودرو به دلیل تصادف شدید با یک دستگاه کامیون به شدت آسیب دیده و قادر به حرکت نبود. سارق مسلح بدون توجه به شلیک تیرهای هوایی پلیس نیز تلاش کرد تا باز هم راه فراری بیابد اما قسمت جلو و موتور خودرو جمع شده بود و به هیچ وجه امکان فرار وجود نداشت در همین هنگام ناگهان سارق جوان اسلحه کلت کمری را بیرون کشید و از پشت فرمان به سوی نیروهای گشت آتش گشود، او با تیراندازی قصد داشت جو رعب و وحشتی ایجاد کند ولی در عین حال گلوله هایی را به سمت نیروهای انتظامی نشانه می رفت. دیگر جان شهروندان به خطر افتاده بود و مماشات پلیس با سارق مسلح جای تردید داشت به همین دلیل با دستور سرهنگ «صبری پور» افسران یگان امداد به شلیک متقابل پرداختند و سارق مسلح را هدف گرفتند.دقایقی بعد صدای تیراندازی متوقف شد و نیروهای گشت با رعایت موازین امنیتی، خودرو را به محاصره درآوردند که بررسی های مقدماتی نشان داد جوان 30 ساله بر اثر اصابت گلوله های پلیس کشته شده است.
به گزارش خراسان، دقایقی بعد مراتب به مقامات قضایی اعلام شد و بررسی های مقام قضایی نیز در این باره ادامه یافت.
بررسی های بیشتر بیانگر آن بود که هویت واقعی سارق مسلح «عادل – ش» است اما او با مدارک جعلی خود را تبعه عراقی معرفی می کرد. همچنین تحقیقات پلیس گلبهار که به سرپرستی سرهنگ صادقی (جانشین فرمانده انتظامی گلبهار) انجام شد به نتایجی رسید که نشان می داد خودروی سمند در پانزدهم اردیبهشت گذشته از منطقه قاسم آباد مشهد سرقت شده است که این خودرو برای ادامه تحقیقات به پارکینگ انتقال یافت و اسلحه کلت کمری سارق نیز ضمیمه پرونده شد.
گزارش خراسان حاکی است، کنکاش های پلیس برای کشف سرقت های احتمالی دیگر این سارق مسلح همچنان ادامه دارد. خراسان : شماره : 20970 - ۱۴۰۱ يکشنبه ۵ تير
عصیان نوه 14 ساله
دیگر توان سرپرستی نوه 14 ساله ام را ندارم. از روزی که دخترم خودکشی کرد دختر 8 ساله اش به منزل من آمد اما اکنون نمی توانم خواسته های او را برآورده کنم به همین دلیل یک هفته از خانه فرار کرد و در مخمصه های خطرناکی افتاد که...
به گزارش خراسان، زن 57 ساله ای که قصد داشت حضانت نوه 14 ساله اش را از خود سلب کند و او را به یک مدرسه شبانه روزی بسپارد، درباره سرگذشت تاسف بار خود و فرزندانش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: 24 ساله بودم که به طور سنتی ازدواج کردم. همسرم کارگری زحمتکش بود که خیلی برای امرار معاش خانواده اش تلاش می کرد اما بعد از هشت سال زندگی مشترک سرنوشت من به گونه دیگری رقم خورد چرا که همسرم به طور ناگهانی دچار سکته قلبی شد و جان خودش را از دست داد. آن زمان «محبوبه» 6 سال بیشتر نداشت و من مجبور بودم دخترم را زیر بال و پر خودم بگیرم. درحالی که روزگار سختی را می گذراندم و دو سال از مرگ همسرم سپری شده بود، «قدرت» به خواستگاری ام آمد. من هم برای رهایی از این وضعیت آشفته و نابسامان تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم اما یک هفته بعد از جاری شدن خطبه عقد تازه فهمیدم همسرم اعتیاد شدیدی به موادمخدر دارد ولی نمی توانستم از او جدا شوم چرا که بعد از مرگ همسر اولم دوران سختی را تجربه کرده بودم، بنابراین به زندگی با او ادامه دادم. بالاخره هشت سال بعد و در حالی که صاحب دو دختر دیگر شده بودم، کارد به استخوانم رسید و دیگر نتوانستم به زندگی مشترک با یک مرد معتاد و بی مسئولیت ادامه بدهم، این بود که به ناچار از او هم جدا شدم و همه تلاشم را به کار گرفتم تا هر سه دخترم را بزرگ کنم. با کارگری در خانه های مردم و کارخانجات تولیدی در نهایت آن ها را به خانه بخت فرستادم ولی متاسفانه زندگی هرکدام از دخترانم به سرنوشتی تلخ گره خورد و در فراز و نشیب های روزگار خاکسترنشین شدند. در این میان محبوبه (دختر اولم) حدود شش سال قبل به دلیل مشکلات روحی و روانی دست به خودکشی زد و در حالی که «سمیرا» تنها دخترش 8 سال بیشتر نداشت، جان سپرد و مرا عزادار کرد. در همین حال شوهر او که از اتباع خارجی بود، حضانت فرزندش را نپذیرفت و با زن دیگری ازدواج کرد. من هم که نمی توانستم آوارگی نوه 8 ساله ام را تحمل کنم، سرپرستی او را به عهده گرفتم و نزد خودم آوردم اما اکنون که به 14 سالگی رسیده است، خواسته هایی مانند خرید دوچرخه یا گوشی هوشمند دارد که در توان من نیست. اگرچه همواره تلاش کرده ام در حد توانم خواسته های ضروری او را برآورده کنم اما او دختری نوجوان است و من نمی توانم هر آن چه را دوست دارد برایش فراهم کنم به همین دلیل چند ماه قبل یک شب از خانه فرار کرد و ما برای یافتن او به هر جایی سرزدیم تا این که بالاخره او را هنگامی در پارک ملت یافتیم که مورد تعرض قرار گرفته بود. بعد از این ماجرا چنان بی حیا و جری شده است که دیگر نه تنها به نصیحت ها و توصیه هایم گوش نمی دهد بلکه با توهین های زننده به من بی احترامی می کند و بدون اجازه من به هرجایی که دوست دارد قدم می گذارد، به همین دلیل تصمیم گرفتم او را به یک مدرسه شبانه روزی بسپارم تا فقط آخر هفته به منزل بیاید چرا که آینده روشنی برای آن دختر نوجوان متصور نیستم. از سوی دیگر «سمیه» (دختر دومم) به سرنوشت من دچار شد و با یک فرزند از شوهر معتادش طلاق گرفت و سپس با مردی ازدواج کرد که از همسر اولش نیز دختر داشت. دخترم نیز به ناچار سرپرستی دختر شوهرش را پذیرفت و در کنار دختر خودش بزرگ کرد اما وقتی از شوهر معتادش طلاق گرفت، دادگاه صلاحیت حضانت هر دو دختر را از شوهر او سلب کرد و به سمیه سپرد.
اکنون «سمانه» دختر سومم نیز در کشاکش طلاق است و از مدتی قبل در منزل من زندگی می کند اما دلش به حال خواهر بزرگ ترش می سوزد که نمی تواند مخارج خود و دو دخترش را در شهرستان تامین کند. این درحالی است که من هم حدود 20 سال قبل برای سومین بار ازدواج کردم تا سایه مردی بالای سرم باشد. اکنون نیز اگرچه همسرم در کنار ما زندگی نمی کند اما تا حدودی مخارج زندگی ام را می پردازد. در این وضعیت به دختر دومم پیشنهاد کردم اگر قصد دارد به مشهد بیاید و در کنار من زندگی کند باید چاره ای برای دختر شوهرش بیندیشد چرا که من فقط می توانم هزینه های او و دختر خودش را تامین کنم. حالا به کلانتری آمده ام تا برای رهایی از این مشکلات یاری ام کنید.
گزارش خراسان حاکی است، با صدور دستوری از سوی سرهنگ سیدرضا معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) رسیدگی تخصصی و کارشناسی به ادعاهای این زن میان سال توسط مشاوران کارآزموده دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20971 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۶ تير
جنایت در تعمیرگاه!
قضات دیوان عالی کشور بر حکم قصاص نفس قاتل جوان مهر تایید زدند
سیدخلیل سجادپور- دیوان عالی کشور بر حکم قصاص نفس جوان 21 ساله ای مهر تایید زد که با ضربات چاقو شاگرد 20 ساله را در چاله سرویس تعمیرگاه برق خودرو به قتل رسانده بود.به گزارش اختصاصی خراسان، عصر نوزدهم تیر سال 97 بود که شاگرد 20 ساله تعمیرگاه برق خودرو، از کودک کارآموز 11 ساله خواست تا لوازمی را برای تعمیر به او بدهد اما کودک با بیان این که «تو همواره به من زور می گویی»، از انجام خواسته شاگرد بزرگ تعمیرگاه امتناع کرد. جوان 20 ساله هم به همین دلیل با دست ضربه ای به پشت گردن کودک زد که موجب ناراحتی و دلخوری کودک مذکور شد به گونه ای که او تعمیرگاه را رها کرد و به خانه اش بازگشت. پدر که از بازگشت بی موقع فرزندش تعجب کرده بود، از او علت را پرسید. پسر 11 ساله نیز ماجرای سیلی خوردن را برای پدرش بازگو کرد.
«احمد» که از شنیدن این حادثه، سخت عصبانی شده بود با چهره ای برآشفته پسرش را سوار بر خودرو کرد تا برای ادب کردن «مهدی- پ» به تعمیرگاه برود. در همین حال «محسن- ع» (برادر زن احمد) نیز که در خانه آن ها مهمان بود در حالی با شوهر خواهرش همراه شد که چاقویی را نیز بر کمر بسته بود. دقایقی بعد آن ها وقتی به تعمیرگاه خودرو در تایباد رسیدند که جوان 20 ساله (شاگرد تعمیرگاه) در غیاب استادکارش مشغول کار در چاله سرویس بود. با صدای «احمد» که شاگرد جوان را به بیرون از تعمیرگاه فرامی خواند، او کارش را رها کرد و از چاله سرویس بیرون آمد. در این هنگام پدر کودک از او پرسید چرا پسرم را سیلی زدی؟ جوان 20 ساله در پاسخ گفت: «او زبان درازی می کرد!» همین جمله کافی بود تا شعله های یک نزاع وحشتناک زبانه بکشد چرا که «احمد» در همین حال دستان شاگرد جوان را محکم گرفت و از فرزندش سوال کرد «او چند سیلی به تو زد؟» کودک 11 ساله گفت: «2 سیلی زد!» در این لحظه پدر که احساس غرور می کرد و خشم و عصبانیت سراسر وجودش را فرا گرفته بود از فرزندش خواست تا دو سیلی محکم به گوش پسر جوان بزند! او نیز چنان کرد و در همان هنگام «احمد» نیز آخرین سیلی را خودش بر صورت شاگرد 20 ساله نواخت. گزارش اختصاصی خراسان حاکی است، در حالی که کشمکش های بین آن ها ادامه داشت، یکی از شاهدان ماجرا، احمد را به گوشه تعمیرگاه برد تا او را نصیحت کند ولی در آن سوی دیگر تعمیرگاه حادثه هولناکی رخ داد. «محسن» (دایی کودک) به مشاجره با تعمیرکار جوان پرداخت و او نیز درباره این که چرا خواهرزاده اش را سیلی زده است، از جوان هم سن و سال خودش توضیح خواست! ولی این مشاجره لفظی به درگیری فیزیکی کشید به طوری که محسن طبق اظهارات برخی شهود سیلی دیگری به صورت شاگرد تعمیرگاه زد!
«مهدی» که دیگر کنترل خود را از دست داده بود با میله آهنی (و بنا به قولی آچار رینگ) به سوی محسن (جوان 21 ساله) حمله ور شد و او را زخمی کرد. در این لحظه «محسن» چاقو را از کمرش بیرون کشید و به سمت شاگرد تعمیرگاه هجوم برد. «مهدی – پ» که از ترس چاقو به داخل تعمیرگاه فرار می کرد بر اثر اضطراب شدید، درون چاله سرویس تعمیرگاه افتاد اما زمانی که بلند شد هدف ضربات چاقو قرار گرفت و با وارد آمدن چندین ضربه هولناک به خون ریزی افتاد. همسایگان و شاهدان این ماجرای تاسف بار، بلافاصله وارد عمل شدند و شاگرد مجروح را از چنگ جوان 21 ساله (محسن) رها کردند.
در حالی که مجروح این حادثه به سختی قدم برمی داشت و ضعف جسمانی بر او غلبه کرده بود، به بیرون از تعمیرگاه رفت که در این هنگام «احمد» از پشت سر و با ضربات مشت و لگد به او حمله ور شد. در حالی که پیکر خون آلود شاگرد جوان روی سنگ فرش خیابان افتاده بود و به سختی نفس می کشید، «محسن» دوباره روی سینه او نشست و ضربات مهلک چاقو را در حالی باز هم بر سر و سینه او فرود آورد که «احمد» نیز با مشت و لگد برادرزنش را همراهی می کرد.
به گزارش خراسان، چند دقیقه بعد دو مهاجم مذکور هنگامی پیکر شاگرد خون آلود را کنار خیابان رها کردند و از محل گریختند که شاهدان این حادثه همچنان در بهت فرو رفته بودند. طولی نکشید که با تماس همسایگان، نیروهای امدادی از راه رسیدند و پیکر «مهدی- پ» را به مرکز درمانی بردند اما او بر اثر عوارض ناشی از اصابت ضربات چاقو جان سپرد و بدین ترتیب پرونده ای جنایی روی میز دستگاه قضایی تایباد قرار گرفت. با صدور دستورات محرمانه ای از سوی بازپرس پرونده، دو فرد مهاجم بعد از پنج روز فرار و زندگی مخفیانه، دستگیر و به پنجه عدالت سپرده شدند. در همین حال پزشکی قانونی نیز علت دقیق مرگ جوان تعمیرکار را اصابت جسم برنده به ناحیه شکم اعلام کرد اما «محسن» مدعی شد او فقط یک ضربه با چاقو به بازوی چپ مقتول زده است. وی ادامه داد: در حال درگیری، شوهر خواهرم چاقو را از من گرفت و با جوان تعمیرکار وارد نزاع شد.
او همچنین ادعا کرد: «احمد» در زندان و در حضور چند تن از زندانیان از من خواست تا قتل را به گردن بگیرم! چرا که وعده می داد اگر آزاد شود با فروش خانه و ماشین مخارج رهایی من از زندان را می پردازد!
به گزارش خراسان، این ادعاها در حالی مطرح می شد که مدتی بعد از وقوع جنایت، فرد دیگری نیز شهادت داد: زمانی که مرحوم را درون خودروی امدادی می گذاشتم به من گفت: «احمد- پ» مرا به قتل رسانده است! با این ادعاها، این پرونده جنایی شکل پیچیده تری به خود گرفت و پس از صدور کیفرخواست در دادسرای عمومی وانقلاب تایباد به دادگاه کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و با توجه به اهمیت ویژه آن در شعبه ششم دادگاه کیفری زیر ذره بین قضاوت رفت. بنابراین گزارش، قضات دادگاه که اکنون باید قاتل واقعی را شناسایی می کردند در برابر استنادات مبهمی قرار داشتند که تلاش و تجربه خاصی را می طلبید تا بی گناهی پای چوبه دار نرود!
این گونه بود که جلسات دادگاه به ریاست قاضی هادی دنیادیده و مستشاری قاضی غلامرضا مصطفوی آغاز شد. بنابر نظر تخصصی رئیس دادگاه، سطر به سطر اوراق این پرونده قطور جنایی مورد واکاوی و کنکاش های علمی قرار گرفت و بازجویی از شاهدان و افراد مرتبط با پرونده به طور ویژه آغاز شد. قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی هرگونه اظهارنظر از سوی وکلای مدافع و شاهدانی که به دادگاه معرفی می شدند، با دقت بررسی می کرد تا این که مشخص شد استدلال ها و اظهارات برخی از شاهدان با واقعیت های حادثه منطبق نیست اما باز هم قضات دادگاه به واکاوی بیشتر پرداختند و جلسات محاکمه را به طور تخصصی و با سوالات فنی ادامه دادند. بالاخره یکی از زندانیان هم بندی «احمد» شهادت داد آن چه را بازگو کرده است صرفا ادعاهایی بود که از زندانیان دیگر شنیده است و دیگر شهود زندانی نیز مطالبی در رد یا اثبات این ماجرا بیان نکردند. با وجود این، تحقیقات با استنادات حقوقی محکم و دلایل قاطع قضایی به نتیجه رسید و مشخص شد که «محسن» جوان 21 ساله، قاتلی است که شاگرد تعمیرگاه را هدف ضربات مهلک چاقو قرار داده است. بنابراین قضات دادگاه پس از شور قضایی رای خود را در این پرونده پیچیده جنایی اعلام کردند. در این رای که به امضای قاضی دنیادیده (رئیس دادگاه) و قاضی مصطفوی (مستشار) رسیده، «محسن- ع» به خاطر ارتکاب یک فقره قتل عمدی به قصاص نفس و برای وارد آوردن جراحات دیگر به پرداخت دیه محکوم شده است. همچنین «احمد» (متهم دیگر پرونده) به اتهام اخلال در نظم عمومی به تحمل یک سال زندان و به دلیل ایراد صدمات غیرموثر در مرگ، به پرداخت دیه و همچنین تحمل یک سال زندان محکوم شد. این در حالی بود که اولیای دم از محضر دادگاه خواسته بودند برای هر فردی که دادگاه ارتکاب جنایت توسط او را به اثبات برساند، تقاضای قصاص نفس دارند.
گزارش خراسان حاکی است، صدور این رای اما با اعتراض وکلای مدافع متهمان روبه رو شد و این پرونده توسط قضات با تجربه دیوان عالی کشور مورد رسیدگی دقیق قرار گرفت ولی قضات شعبه 48 دیوان عالی نیز پس از بررسی های موشکافانه، بر رای قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی مهر تایید زدند و بدین ترتیب این پرونده جنایی به اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب ارسال شد. خراسان : شماره : 20971 - ۱۴۰۱ دوشنبه ۶ تير
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی