درامتداد تاریکی-پیامک صاحبخانه فاجعه آفرید
وقتی صاحبخانه پیام داد که باید 100 میلیون تومان به رهن و یک میلیون تومان هم به اجاره خانه اضافه کنید وگرنه تا آخر هفته فرصت تخلیه دارید، دیگر حال خودم را نمیفهمیدم، فقط سروصدای بچههای همسایه روی مخم بود که از پلهها بالا و پایین میپریدند. در این هنگام ناگهان. ..
به گزارش خراسان، جوان 28 سالهای که به اتهام ضرب و جرح و پاره کردن پرده گوش یک کودک به کلانتری احضار شده بود، درباره این ماجرای تکان دهنده به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: خودم هم نفهمیدم چرا این حادثه تلخ رخ داد. چند روزی بود که صاحبخانه بهانههای مختلفی را برای تخلیه منزل مطرح میکرد، یک روز پیام میداد قصد دارد به رهن خانه اضافه کند، روز دیگر درباره افزایش اجاره سخن میگفت، برخی اوقات نیز برای تمدید اجاره رقمهای دهها میلیونی درخواست میکرد، درحالی که درگیر این مشکل حاد بودم همسرم نیز التماس میکرد تا در همین مکان اجاره را تمدید کنیم چرا که دیگر توان اسباب کشی نداشت. اومی گفت وقتی سخن از تخلیه منزل به میان میآید همه وجودم میلرزد و دیگر نمیتوانم به اسباب کشی ادامه بدهم. در مخمصه بدی قرار داشتم و نمیتوانستم تصمیم درستی بگیرم. از سوی دیگر نیز سروصدای فرزندان همسایه طبقه بالا آسایش و آرامش را از ما سلب کرده بود. یک بار وقتی به همسایه تذکر دادم تا از بازی بچهها جلوگیری کند، رو به من کرد و گفت: «پسرجان شما مستاجر هستی و من مالک ساختمانم، اگر از این وضعیت ناراحتی میتوانید به جایی بروید که آرامش بیشتری داشته باشید!» به او گفتم این چه ربطی به موضوع دارد من هم اجاره خانه میدهم! خندید و گفت: باز هم مستاجر هستی و ملک در اختیار تو نیست! دیگر پاسخی نداشتم و به ناچار به خانهام رفتم. همسرم گفت: آپارتمان نشینی همین است و باید این موارد را تحمل کنی. خلاصه آن روز ظهر وقتی از سرکار به خانه بازگشتم پسر همسایه با یکی دیگر از دوستانش مشغول بازی روی پلهها بودند و بالا و پایین میپریدند. به پسر همسایه گفتم کمی آرامتر بازی کنید تا مزاحم استراحت همسایهها نشوید اما او اصلا به تذکرم توجهی نکرد. بعد از صرف ناهار روی تخت دراز کشیده بودم که باز هم پیامکی از صاحبخانه رسید. او نوشته بود صد میلیون تومان به رهن ویک میلیون تومان به اجاره منزل اضافه کنید و گرنه تا آخر هفته فرصت تخلیه دارید. با خواندن این پیامک درحالی روح و روانم به هم ریخت که سروصدای بچهها نیز به شدت آزارم میداد. با عصبانیت در را باز کردم و فریاد زدم: «آی بچه مگر تو آدم نیستی؟! نگفتم مزاحم استراحت دیگران نشوید!» پسرک وقتی خشم مرا دید گفت الان به پدرم میگویم. با این جمله کنترل خودم را از دست دادم و سیلی محکمی بر صورتش نواختم. هنوز در خشم و عصبانیت خودم غوطه ور بودم که ناگهان سروصدای عجیبی در راهرو بلند شد. پدر آن پسر خردسال محکم به در منزل ما میکوبید، وقتی در واحد آپارتمان را گشودم، پسرک را با صورتی کبود دیدم که اشک ریزان گوشش را گرفته بود و پدرش فریاد میزد تو را میکشم! با دخالت همسایگان از اتفاقات بدتر جلوگیری شد اما او از من به دلیل آسیب دیدگی گوش فرزندش شکایت کرده است. اکنون نه تنها خیلی پشیمانم که نتوانستم بر خشم خودم غلبه کنم بلکه دلم به حال آن کودک میسوزد که روزگارش را تباه کرده ام. از طرف دیگر نیز باید این خانه را تخلیه کنم چرا که توان پرداخت چنین مبلغی را ندارم حال ماندهام که. ..
گزارش خراسان حاکی است با توجه به اهمیت ماجرا و تشکیل پرونده قضایی برای ایراد ضرب و جرح عمدی، این پرونده با صدور دستوری ویژه و راهنماییهای سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) در دایره مددکاری اجتماعی مورد واکاوی دقیق قرار گرفت و اقدامات مشاورهای در این باره آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20974 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۹ تير
اعتراف باند مخوف «ارواح» به 200 فقره سرقت
سیدخلیل سجادپور- اعضای یک باند مخوف سرقت در حالی به 200 فقره گوشی قاپی و دستبرد به منازل اعتراف کردند که به دلیل حضور بامدادی روی سر خانوادههای خواب آلود، به باند «ارواح» معروف شده بودند.
رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی روز گذشته در تشریح ماجرای سرقتهای این باند مخوف به «خراسان» گفت: در پی افزایش گوشی قاپی و زورگیری در برخی مناطق شهری و با صدور دستوری ویژه از سوی سردار سرتیپ محمد کاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) گروه ورزیدهای از کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم خشن پلیس آگاهی، ماموریت یافتند تا ماجرای گوشی قاپیهای شرق مشهد را زیر ذره بین تحقیقات ببرند.
سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده افزود: بررسیهای میدانی و بازبینی صحنههای جرم بیانگر آن بود که پلیس با یک باند حرفهای روبه رو شده است چرا که مال باختگان فقط میتوانستند شماره پلاکهای جعلی از یک موتورسیکلت قرمز رنگ را گزارش دهند که سارق یا سارقان هنگام ارتکاب جرم از آن استفاده میکردند. به همین دلیل جلسات کارشناسی و تجزیه و تحلیل پروندههای گوشی قاپی در مناطق بولوار چمن، شهید رستمی، پروین اعتصامی، خیابان گاز، مسلم، فدائیان اسلام، احمدآباد و غیره در اتاق فرماندهی برگزار شد و کارآگاهان فرضیههای متفاوتی را بررسی کردند. این مقام ارشد انتظامی در استان خراسان رضوی اضافه کرد: از سوی دیگر نیز بازبینی دوربینهای ترافیکی، تصویری از دو سارق جوان را برای کارآگاهان نمایان کرد که مشخص شد موتورسواران از یک موتورسیکلت سرقتی با اعداد و ارقام جعلی استفاده میکنند اما تمرکز پلیس بر چهره دزدان، شیوه و شگرد عملیاتهای تخصصی را دگرگون کرد چرا که کارآگاهان پس از ترسیم چهره سارقان گوشی قاپ دریافتند که آنان دارای سوابق متعدد کیفری هستند و قبلا نیز توسط کارآگاهان دایره مبارزه با جرایم خشن دستگیر و روانه زندان شدهاند اما ورود به بانک اطلاعاتی مجرمان سابقه دار حاکی از آن بود که آنها چند ماه قبل از زندان آزاد شدهاند و دوباره با تشکیل یک باند مخوف دیگر به جرایم خطرناک خود ادامه میدهند. سرهنگ شفیع زاده با اشاره به تشکیل یک گروه ویژه برای رصدهای اطلاعاتی در این پرونده تصریح کرد: با به دست آمدن این سرنخ ها، گروهی تخصصی از کارآگاهان به سرپرستی سرگرد حسن رحیم پور (رئیس دایره جرایم خشن) وارد عمل شدند و پس از چندین ساعت فعالیتهای اطلاعاتی به سرنخهایی از پاتوق یکی از دزدان حرفهای گوشی در بولوار چمن رسیدند.
رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی در ادامه این گفت وگوی اختصاصی خاطرنشان کرد: در سپیده دم بیستم خرداد، کارآگاهان در یک عملیات ضربتی و هماهنگ و با کسب دستورات قضایی از قاضی اسماعیل عندلیب(معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) پاتوق مذکور را به محاصره درآوردند و یکی از سارقان حرفهای به نام «علی – ب» را در حالی به دامانداختند که چندین گوشی تلفن سرقتی را نیز درون کیسهای جاسازی کرده بود. این مقام با تجربه انتظامی که اکنون ردای کارآگاهان را بر تن دارد، به شناسایی اعضای دیگر این باند نیز اشاره کرد و گفت: پس از انتقال متهم به مقر انتظامی، وی به ناچار دیگر همدستان خود و مالخران این باند مخوف را در حالی لو داد که بررسیهای پلیس از خطرناک بودن این باند زورگیری و گوشی قاپی حکایت داشت. سرهنگ جواد شفیع زاده افزود: هنگامی که کارآگاهان با استفاده از شگردهای پلیسی با یکی از مالخران حرفهای این باند قرار صوری گذاشتند ناگهان «مهدی- ب» (مالخر) به همراه سرکرده تحت تعقیب این باند وارد کمین کارآگاهان شدند در حالی که سوار بر یک دستگاه موتورسیکلت بودند اما آنها وقتی فهمیدند که در محاصره پلیس قرار دارند بی درنگ از محل گریختند که با تیراندازی نیروهای کارآزموده روبه رو شدند و دستانشان را بالا بردند.
وی ادامه داد: بلافاصله مخفیگاه متهمان با هماهنگی قضایی در خیابان مسلم و کوی طلاب بازرسی و تعداد زیادی گوشی سرقتی نیز کشف شد اما از سوی دیگر بررسی پیامکها و ارتباط سارقان با دیگر اعضای باند، بیانگر آن بود که آنها با جوانی به نام «حسن-ح» ارتباط دارند که از سارقان حرفهای تحت تعقیب پلیس آگاهی است چرا که به دلیل سرقتهای بامدادی از منازلی که ساکنان آن در خواب بودند به باند «ارواح» معروف بودند.
مقام ارشد انتظامی پلیس آگاهی خراسان رضوی تاکید کرد: حالا دیگر ماجرای گوشی قاپیها به سرقت از منازل هم گره خورده بود که کارآگاهان دامنه عملیات را به نقاط دیگر شهر گسترش دادند و موفق شدند این سارق حرفهای را در بولوار رسالت مشهد دستگیر کنند. بررسیهای بیشتر نشان میداد که او و یکی از همدستانش در ساعات اولیه صبح با شاه کلید یا عبور از روی در و دیوار وارد منازل ویلایی در حاشیه شهر میشدند و گوشیهای ساکنان را در حالی به سرقت میبردند که اهالی منزل در خواب بودند. وی گفت: البته در برخی از موارد مال باختگان مدعی هستند که سارقان طلا، وجه نقد و اشیای با ارزش دیگر را نیز به سرقت بردهاند که تحقیقات در این زمینه ادامه دارد.
سرهنگ کارآگاه شفیع زاده اضافه کرد: در بازرسی از مخفیگاه این سارق حرفهای نیز 22 گوشی سرقتی کشف شد و مالخر دیگری هم که از اعضای این باند بود به دام افتاد. وی با تاکید بر این که اعضای باند معروف به «ارواح» لانه مجردی داشتند و در ساعات بعد از ظهر اقدام به گوشی قاپی و زورگیری میکردند، گفت: از اعضای این باند قمه و خنجرهایی نیز به دست آمده است که هرکس با دیدن آنها وحشت میکند.
رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی با قدردانی از دستورات ویژه قاضی پرونده و همچنین حمایتهای قضایی معاون دادستان مرکز خراسان رضوی تصریح کرد: «حسن- ح» (یکی از سارقان) دارای حدود 13 فقره سابقه کیفری و «علی – ب» نیز 5 فقره سابقه کیفری دارد که پس از آزادی از زندان دوباره به ارتکاب جرم رو آوردهاند.
این مقام انتظامی افزود: بررسیهای پلیس همچنین بیانگر آن بود که سارقان موتورسیکلت قرمز رنگ را از کوی طلاب به سرقت بردهاند و با آن به گوشی قاپی در شهر میپرداختند و گاهی نیز برای ایجاد رعب و وحشت از قمههای ترسناک استفاده میکردند. سرهنگ جواد شفیع زاده با اشاره به این که باند معروف به «ارواح» تاکنون به 200 فقره سرقت در مشهد اعتراف کردهاند، گفت: بررسیهای بیشتر در این باره ادامه دارد. خراسان : شماره : 20974 - ۱۴۰۱ پنج شنبه ۹ تير
سخن چین مست، آتش برادرکشی را برافروخت
سجادپور- جوانی که مهمان دو برادر برای مشروب خوری بود، با سخن چینی مستانه درباره یک اختلاف قدیمی، آتش برادرکشی را برافروخت.
به گزارش اختصاصی خراسان، شب بیست و نهم خرداد، مرد 29 ساله مجردی که در یک واحد آپارتمانی واقع در بولوار ابوذر کوی طلاب مشهد زندگی می کرد تصمیم گرفت در کنار برادر متاهل خود بساط مشروب خوری پهن کند اما برای تهیه مشروب با هرکدام از دوستان و هم بساطی هایش تماس گرفت، نتیجه ای حاصل نشد. او که دیگر کلافه شده بود با برادر کوچک تر خود مشورت کرد که چگونه به مقداری مشروب دست پیدا کند! «علی» (برادر کوچک تر) که اوضاع را این گونه دید به برادرش گفت: نیازی به تماس با دیگران نیست، خودت لوازم تولید مشروبات الکلی را در خانه داری و در کمتر از ساعتی مشروب تولید می کنی! طولی نکشید که امید وسایل و لوازم مشروبات الکلی را بیرون کشید و در نهایت یک بطری مشروب تولید کرد. دقایقی بعد علی (برادر کوچک تر که متاهل است) دختر خردسالش را به مادرش سپرد که او را به طبقه بالا ببرد تا او و برادرش بساط مشروب خوری را پهن کنند. در همین حال آن ها صدای یکی از دوستان شان را شنیدند که با «سوت زنی» درون کوچه، در واقع آن ها را صدا می زد. لحظاتی بعد با اجازه دو برادر، «حمید» هم به جمع آن ها پیوست تا در کنار یکدیگر به مشروب خوری بپردازند.
در این هنگام «علی» برای خرید مقداری تنقلات به بیرون از منزل رفت تا در کنار مشروبات الکلی، از آن استفاده کنند.
اما او در حالی که چند بسته چیپس و دیگر تنقلات را در دست داشت به همراه یکی دیگر از همسایگان که از اهالی همان ساختمان بود به خانه بازگشت و بدین ترتیب چهار نفری بساط مشروب خوری به راه انداختند.
گزارش خراسان حاکی است: در حالی که عرق مستی بر پیشانی چهارجوان نشسته بود، هرکدام از دری سخن می گفتند. در این میان ناگهان «حمید» سر غده چرکین یک اختلاف قدیمی بین دو برادر را تیغ زد و به سخن چینی در این باره پرداخت. او در همان عالم مستی بر این اختلاف و کینه عمیق دامن زد به گونه ای که «امید» با شنیدن این حرف ها به شدت برآشفت و چهره اش به سرخی گرایید.
او که انتظار شنیدن این سخنان را نداشت، از شدت خشم ناگهان بساط مشروب خوری را به هم ریخت و به درون اتاق رفت.
او از داخل کمد دیواری اتاق، یک قبضه قمه را برداشت و فریاد زنان در حال خروج از اتاق بود که برادرش را روبه روی خود دید. دیگر کنترل خود را از دست داد و با همان حالت مستی، شاهرگ گردن برادرش را برید! برادر کوچک تر خون آلود روی زمین افتاد و لحظاتی بعد جان خود را از دست داد. مشروب خوران که دیگر به شدت ترسیده بودند با نیروهای امدادی تماس گرفتند و بدین ترتیب مشخص شد که «علی» بر اثر عوارض ناشی از اصابت چاقو به قتل رسیده است.
دقایقی بعد خبر این جنایت در بی سیم های پلیس پیچید و گروهی از افسران دایره تجسس کلانتری رسالت مشهد به سرپرستی سروان قرایی (رئیس تجسس) عازم خیابان ابوذر شدند و به تحقیق در این باره پرداختند.
آنان با تایید درستی خبر، در حالی مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اعلام کردند که «امید» (متهم به قتل) نیز هنوز حیرت زده در محل وقوع جنایت ایستاده بود. عقربه های ساعت به نیمه شب نزدیک می شد که قاضی «محمود عارفی راد» برای بررسی صحنه این جنایت تکان دهنده، وارد واحد آپارتمانی شد و بدین ترتیب تحقیقات میدانی درباره این ماجرا ادامه یافت. «امید» که متولد سال 71 است، با اظهار ندامت از برادرکشی به دلیل سخن چینی در حضور قاضی «عارفی راد» گفت: سال ها قبل مادرم به دلیل اختلافاتی که با پدرم داشت از او طلاق گرفت و با مرد دیگری ازدواج کرد. ما هم در کنار شوهر مادرمان زندگی می کردیم. اما علی در حالی ازدواج کرد که من هنوز مجرد بودم. روز حادثه قصد داشتیم بساط مشروب خوری را پهن کنیم که دوستان مان نیز به ما اضافه شدند ولی «حمید» ماجراهای قدیمی را لو داد که من خبری نداشتم به همین دلیل خیلی عصبانی شدم و با قمه به برادرم حمله کردم ولی حالا خیلی پشیمانم که چرا دست به چنین کاری زدم و این گونه جان برادرم را گرفتم. گزارش خراسان حاکی است: در حالی که تحقیقات قاضی شعبه 211 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد تا سپیده دم به طول انجامید، دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی صادر شد و «امید» متهم به قتل نیز در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت تا زوایای پنهان این جنایت توسط سروان منفرد (افسر پرونده) مورد واکاوی های دقیق قرار گیرد. از سوی دیگر با دستور قاضی «محمود عارفی راد» دو متهم دیگر که در صحنه جنایت حضور داشتند نیز تحت تعقیب قرار گرفتند و به پلیس آگاهی هدایت شدند تا نقش هریک از آنان در وقوع این جنایت تکان دهنده مشخص شود.
بنابر گزارش خراسان، همسایه متاهل دو برادر نیز که در صحنه جنایت حضور داشت در بازجویی های تخصصی اظهارات «امید» (متهم به قتل) را در حالی تایید کرد که از مقتول حادثه یک دختر خردسال باقی مانده است.
شایان ذکر است در بازرسی از منزل، ابزار و ادوات تولید مشروبات الکلی به همراه مقادیری مشروب در حال تخمیر نیز کشف شد. خراسان : شماره : 20973 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۸ تير
از عاشقی تا طلاق
با آن که 9 سال برای ازدواج با همسرم انتظار کشیدم و حتی برای جلب رضایت خانواده ها دست به خودکشی زدم اما اکنون هیچ ارتباط عاطفی بین ما وجود ندارد و تا مرز طلاق پیش رفتیم چرا که ...
به گزارش خراسان، مرد 40 ساله با بیان این که همسر صیغه ای ام را نیز طلاق داده ام اما گویی همسرم مرا به فراموشی سپرده است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: کودکی خردسال بودم که مادرم فوت کرد و پدرم نیز در حالی ازدواج کرد که من به همراه پنج خواهر و برادر دیگرم در کنار نامادری بزرگ شدیم. وقتی به سن نوجوانی رسیدم دل به دختر همسایه باختم. «فرزانه» هم عاشق من شد اما هر بار به خواستگاری اش می رفتم مرا جدی نمی گرفتند و پاسخ منفی می دادند این درحالی بود که فرزانه هم مرا دوست داشت و برای راضی کردن خانواده اش تلاش می کرد. کار به جایی رسید که برای ازدواج با او دست به خودکشی زدم اما قبل از آن که آخرین نفس هایم را بکشم نامادری ام به طور اتفاقی متوجه ماجرا شد و مرا از مرگ نجات داد. در همین حال فرزانه هم شرایطی بهتر از من نداشت و روزگار سختی را می گذراند.
بالاخره بعد از 9 سال انتظار و خواستگاری های متعدد خانواده ها رضایت دادند و ما با هم ازدواج کردیم اما آن ها ما را طرد کردند و به همین دلیل بدون هیچ پشتوانه مالی و با اجاره خانه ای در حاشیه مشهد زندگی مشترک مان را آغاز کردیم. ابتدا روزهای خوشی را می گذراندیم تا این که همسرم پسرم را باردار شد اما به من ویار پیدا کرد به گونه ای که مجبور بودم حتی از دور با او گفت وگو کنم. اطرافیان مان معتقد بودند بعد از تولد فرزندمان همه چیز رو به راه می شود ولی بعد از این که «سامان» به دنیا آمد شیوه زندگی ما نیز تغییر کرد چرا که پسرم روزها می خوابید و شب ها بیدار بود. فرزانه هم به ناچار تا صبح بیدار می ماند تا از فرزندمان مراقبت کند. آرام آرام خوشبختی در زندگی ما رنگ باخت به طوری که دیگر همسرم حتی نمی توانست برای من صبحانه آماده کند یا با من به تفریح و گشت و گذار بیاید. به ناچار شام را نیز به تنهایی می خوردم. از سوی دیگر مورد تمسخر همکارانم در شرکت قرار گرفته بودم چرا که قبلا ناهارم را از منزل می آوردم و با حرص و ولع خاصی آن را می بلعیدم اما حالا دیگر از ناهار هم خبری نبود. در این شرایط و در حالی که به فردی گوشه گیر تبدیل شده بودم به پیشنهاد یکی از دوستانم مصرف مواد مخدر سنتی را آغاز کردم. فرزانه بعد از مدتی متوجه موضوع شد و مرا در مرکز ترک اعتیاد بستری کرد اما بی توجهی هایش همچنان ادامه داشت. من با نظر یکی از مشاوران خانواده برایش هدیه می خریدم تا توجهش را به خودم جلب کنم اما او از ابراز گلایه های من ناراحت می شد و مرا به پرتوقعی متهم می کرد. خلاصه در همین گیرو دار با زن مطلقه ای آشنا شدم و او را به عقد موقت خودم درآوردم. حتی نام آن زن را روی بازویم تتو کردم تا شاید به خود بیاید و حسادت زنانگی اش برانگیخته شود ولی این کارها نه تنها تاثیری در رفتارهای همسرم نداشت بلکه اوضاع را بدتر کرد به گونه ای که دیگر مدام با هم درگیر بودیم و به مشاجره می پرداختیم. با آن که چند بار فرزانه با حالت قهر خانه را ترک کرد و ما تا مرز طلاق پیش رفتیم ولی باز هم زندگی ما روی ریل بی توجهی ها می گذشت تا این که همسرم دوباره به طور ناخواسته باردار شد. من هم برای حفظ زندگی ام همسر صیغه ای ام را طلاق دادم تا شاید مانند روزهای آغازین زندگی مشترک مورد توجه فرزانه قرار بگیرم ولی باز هم او ادعا می کند فرزندان مان بزرگ شده اند و باید به فکر آن ها باشیم تا ... اکنون نیز به کلانتری آمده ام چرا که دیگر به چیزی جز طلاق نمی اندیشم. گزارش خراسان حاکی است با توجه به اهمیت این ماجرا و با راهنمایی های سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) این پرونده برای اقدامات مشاوره ای و بررسی های روان شناختی در اختیار کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری . خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20973 - ۱۴۰۱ چهارشنبه ۸ تير
«دوستی اجتماعی» حقه ای برای هوسرانی
او مرا تهدید کرد اگر به خواسته اش توجهی نکنم ماجرای ارتباط مان را به خانواده ام اطلاع می دهد و مرا نیز رها می کند و به این دوستی پایان می دهد به همین دلیل من هم فریب خوردم و از خانه فرار کردم...
به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات دختر 14 ساله دانش آموزی است که هنوز در شوک یک ارتباط شیطانی قرار داشت او که به همراه پدر و مادرش به کلانتری مراجعه کرده، تا از پسری شکایت کند که زندگی و آینده اش را به نابودی کشانده است درباره این ماجرای تاسف بار به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: از چند ماه قبل یکی از همکلاسی هایم مدام برایم از پسری سخن می گفت و او را دوست اجتماعی خود معرفی می کرد. هر روزی که به مدرسه می رفتم او از خوشگذرانی و پیام هایی حرف می زد که بین او و دوست پسرش اتفاق افتاده بود. او همواره مرا نیز تشویق می کرد تا از این فرهنگ سنتی دست بردارم و یک دوست اجتماعی برای خودم انتخاب کنم «سیما» آن قدر با نشان دادن تصاویر و فیلم هایی در فضای مجازی بر افکار و روح و روانم تاثیر گذاشته بود و مرا ترغیب به ارتباط با جنس مخالف می کرد که بالاخره تسلیم شدم و تصمیم گرفتم این نوع ارتباط را تجربه کنم .
این دختر نوجوان در حالی که مانند ابر بهاری اشک می ریخت ادامه داد ،سیما وقتی از تصمیم من آگاه شد بلافاصله مرا با «جعفر» آشنا کرد بدین ترتیب ارتباط من و جعفر در فضای مجازی آغاز شد. حالا دیگر ساعت های زیادی را با او چت می کردم و برای یکدیگر پیام های عاشقانه می فرستادیم .روابط پنهانی من و جعفر از طریق شبکه های اجتماعی همچنان ادامه داشت و من روز به روز بیشتر در این منجلاب فرو می رفتم چرا که هیچ اطلاعی از عواقب این گونه ارتباط های غیراخلاقی نداشتم که نام دوست اجتماعی بر آن گذاشته بودم. از آن روز به بعد من هم مانند سیما شده بودم و با یکدیگر درباره دوستی های مجازی حرف می زدیم اما نمی دانستم این اشتباه بزرگ، زندگی و آینده ام را به نابودی می کشاند. خلاصه در همین روزها بود که مادرم متوجه ارتباط من با یک پسر جوان در فضای مجازی شد. من هم بلافاصله موضوع را به جعفر اطلاع دادم او با شنیدن این موضوع مرا تشویق به فرار از منزل کرد تا نزد او بروم وقتی با مخالفت من روبه رو شد تهدیدم کرد که اگر پیشنهادش را جدی نگیرم ماجرای ارتباطمان را برای خانواده ام بازگو می کند و به این دوستی هم پایان می دهد. از سوی دیگر من هم که دل باخته جعفر شده بودم و نمی خواستم او را از دست بدهم خیلی اصرار کردم که اجازه بدهد امتحانات خرداد به پایان برسد و بعد از آن نزد او می روم ولی این اصرارها هیچ فایده ای نداشت از سوی دیگر من دختری نوجوان بودم و از نقشه های شومی که در پس این دوستی مجازی از ذهن جعفر می گذاشت هیچ اطلاعی نداشتم. او قصد داشت یک بار مرا به مکانی خلوت بکشد و از آن طریق بهانه ای برای سوء استفاده از من به دست بیاورد تا بعدها نیز مرا بازیچه هوسرانی های خودش قرار بدهد. از طرف دیگر هم جعفر با طرح یک نقشه پلید تلاش می کرد تا با تهیه اسنادی از این رابطه غیراخلاقی از شکایت پدر و مادرم جلوگیری کند و آن ها نیز به خاطر حفظ آبروی خودشان ماجرای این ارتباط شیطانی را نادیده بگیرند خلاصه من بی خبر از همه این نیت های پلید به ناچار پیشنهاد فرار از منزل را پذیرفتم و نشانی یکی از خیابان های مشهد را به من داد و گفت با تاکسی اینترنتی به محل قرار بروم و او در آن جا کرایه خودرو را می پردازد متاسفانه من به جای آن که موضوع را با دلسوزترین افراد خانواده ام در میان بگذارم پنهانی سوار خودرو شدم و به محلی رفتم که جعفر نشانی آن را داده بود. او در آن جا منتظرم بود و مرا با خود به خانه یکی از دوستانش برد ولی چند ساعت بعد ادعا کرد فرار فایده ای ندارد و باید به خانه خودمان بازگردیم این درحالی بود که خانواده ام متوجه فرار من شده و موضوع را به پلیس گزارش داده بودند در همین هنگام من به خانه بازگشتم و ماجرا را برای خانواده ام بازگو کردم. آن ها وقتی در جریان این حادثه قرار گرفتند مرا با خود به کلانتری آوردند تا با شکایت از جعفر از اغفال دختران دیگر جلوگیری کنند و از سوی دیگر نیز او به مجازات قانونی برسد چرا که زندگی و آینده مرا به نابودی کشانده است. از طرف دیگر پدر و مادرم ماجرای سیما را نیز به مدیر مدرسه اطلاع دادند تا خانواده اش را در جریان حادثه وحشتناکی بگذارند که انتظار او را می کشد. البته خانواده ام اعتقاد داشتند با این اطلاع رسانی به موقع نه تنها از تباهی سیما جلوگیری می کنند بلکه مدیران مدرسه در جریان موضوع قرار می گیرند و از اغفال دیگر دختران جلوگیری خواهند کرد و ...
گزارش خراسان حاکی است با توجه به اهمیت و حساسیت موضوع رسیدگی به پرونده این دختر نوجوان به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد و بدین ترتیب تلاش های قضایی و بررسی های روان شناختی با راهنمایی های سرهنگ سیدرضا معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد) ادامه یافت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20966 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۳۱ خرداد
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی