درامتداد تاریکی-سرقت  سیم برق برای تهیه مواد افیونی مصرفی

توکلی/ با  گزارش هوشمندانه یک شهروند سیرجانی به پلیس،سارقان کابل برق شبکه‌های هوایی به دام افتادند.   به گزارش خراسان، فرمانده انتظامی شهرستان سیرجان بیان  کرد: به دنبال افزایش سرقت کابل برق در مناطقی از سطح شهرستان سیرجان، بررسی موضوع به صورت ویژه در دستور کار مأموران انتظامی قرار گرفت.  سرهنگ مرتضی امیر سبتکی افزود: نیروهای  انتظامی کلانتری ۱۳ با گشت زنی های  شبانه پس از گزارش به موقع و دقیق یک شهروند از خاموشی معابر و مشاهده افراد مشکوک در حوالی تیرهای برق، سه سارق را هنگام سرقت غافلگیر و آنان را به همراه ابزار آلات انجام سرقت دستگیر کردند. وی ادامه داد: این سارقان که دارای سابقه سرقت و گرفتار اعتیاد به مواد روان گردان بودند در بازجویی‌های انجام شده به ۱۳ فقره سرقت سیم و کابل برق شبکه‌های هوایی به مقدار هزارو ۵۳۰ متر  اعتراف کردند که با فروش اموال سرقتی  مواد مصرفی خود را تهیه می‌کردند.

این مسئول انتظامی با اشاره به این که در بازرسی از خودرو و مخفیگاه این سارقان ۹۸ متر انواع سیم و کابل برق هوایی دیگر کشف شد،  خاطرنشان کرد: با هماهنگی‌های لازم اموال سرقتی  تحویل اداره برق شد و متهمان نیز پس از تشکیل پرونده مقدماتی به مرجع  قضایی  تحویل داده  شدند. خراسان : شماره : 20978 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۴ تير

 

وسوسه‌های شیطانی!

با آن که زندگی تلخ و دردناکی را پشت سر گذاشته بودم باز هم همواره سرزنش می‌شدم تا این که برای دومین بار ازدواج کردم اما اکنون همسرم بعد از 7 سال زندگی مشترک تحت تاثیر سخنان خیانت بار دیگران قرار گرفته است و. ..

به گزارش خراسان، زن 23 ساله در حالی که بیان می‌کرد از زندگی مشترکم رضایت دارم اما اکنون سوء ظن بیهوده همسرم، زندگی‌ام را در آستانه نابودی قرار داده است به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد توضیح داد: تازه وارد نهمین بهار زندگی‌ام شده بودم که  مادرم مسیر طلاق را در پیش گرفت و از پدر معتادم جدا شد چرا که اعتقاد داشت همسرش به او خیانت می‌کند بعد از این ماجرا من و خواهر 5 ساله‌ام در کنار مادر ماندیم. او هم با کارگری در خانه‌های مردم مخارج زندگی را تامین می‌کرد چند ماه بعد مادرم با مرد متاهلی آشنا شد و با او ازدواج کرد اما آن مرد حاضر نشد سرپرستی من و خواهرم را به عهده بگیرد چرا که می‌ترسید  ازدواج پنهانی‌اش آشکار شود به همین دلیل مادرم من و خواهرم را نزد پدرم فرستاد که او نیز با زن دیگری ازدواج کرده بود و یک دختر خردسال داشت. برای آن که نامادری‌ام ما را بیرون نکند و در خیابان‌ها سرگردان نشویم هرکاری از من می‌خواست انجام می‌دادم به خوبی از خواهر ناتنی‌ام مراقبت می‌کردم و امور خانه را با دقت و وسواس انجام می‌دادم با وجود این باز هم پدرم به پیشنهاد همسرش من و خواهرم را به بهزیستی سپرد تا بیشتر از این سربار آن‌ها نباشیم. مادرم وقتی در جریان موضوع قرار گرفت به پای شوهرش افتاد و با التماس از او خواست تا ما را به خانه خودشان بازگرداند. بالاخره من و خواهرم نزد مادرم بازگشتیم اما هنوز 2 ماه بیشتر از حضور ما نگذشته بود که باز هم بحث و جدل بین آن‌ها شروع شد و مادرم که فهمید نمی‌تواند از ما مراقبت کند و پایه‌های زندگی خودش لرزان شده است دوباره ما را به بهزیستی برد. وقتی روزهای سختی را در بهزیستی می‌گذراندم دیگر آن احساس قبلی را به مادرم نداشتم چرا که فکر می‌کردم من و خواهرم قربانی خوشگذرانی و آسایش او شده ایم. خلاصه چند ماه بعد روزی پدربزرگم به سراغ ما آمد و من و خواهرم را از بهزیستی تحویل گرفت و به خانه خودشان برد در حالی که به تازگی طعم خوشبختی و آزادی را می‌چشیدم ناگهان پدربزرگم دچار سکته قلبی شد و جان خود را از دست داد و بدین ترتیب سرنوشت سیاه من و خواهرم دوباره به سراغمان آمد در این شرایط وقتی مادرم وضعیت دردناک و زجرآور ما را دید به ناچار ما را نزد خودش برد یک سال بعد از این ماجرا پسری به خواستگاری‌ام آمد که همبازی دوران کودکی‌ام بود. من پولاد را دوست داشتم به همین خاطر خیلی زود مراسم عقدکنان ما برگزار شد. با آن که من 14 سال بیشتر نداشتم اما به نامزدم عشق می‌ورزیدم و آرزو داشتم هرچه زودتر زندگی مشترکمان را آغاز کنیم اما متاسفانه خانواده‌های ما به خاطر هر موضوع کم اهمیتی با یکدیگر اختلاف پیدا می‌کردند و زندگی ما را تحت تاثیر خواسته‌ها و اعتقادات خودشان قرار می‌دادند تا جایی که بالاخره من و پولاد در همان دوران نامزدی از یکدیگر جدا شدیم. حالا دیگر روزگار بسیار تلخی را می‌گذراندم. شوهر مادرم مدام غر می‌زد و ما را نان خورهای اضافه می‌خواند. مادرم نیز با تیغ سرزنش هایش همواره قلبم را می‌خراشید ولی من چاره‌ای جز تحمل نداشتم. در همین شرایط خواهر کوچکم نیز برای فرار از این شرایط اسفبار با اولین خواستگارش ازدواج کرد اما در مدت کوتاهی طلاق گرفت چرا که شوهرش مردی معتاد و پرخاشگر بود. حالا دیگر زندگی در این آشفته بازار برای من خیلی دردناک بود تا این که کیان به خواستگاری‌ام آمد. او در امور خدماتی و نظافتی یکی از شرکت‌های هواپیمایی کار می‌کرد و نامزدش به خاطر اعتیاد از او طلاق گرفته بود. اما بعد از این جدایی، کیان اعتیادش را ترک کرده بود به گونه‌ای که 4 سال از زمان ترکش می‌گذشت از سوی دیگر من هم که در شرایط خوبی نبودم به خواستگاری او پاسخ مثبت دادم. این گونه بود که زندگی مشترک ما آغاز شد و یک سال بعد پسرم امیر به دنیا آمد. 2 سال بعد نیز دختران دوقلویم را در آغوش گرفتم و زندگی عاشقانه‌ای را در حالی تجربه می‌کردم که مادرم نیز از شوهرش طلاق گرفت و به عقد موقت مرد دیگری درآمد. خلاصه بعد از گذشت 7 سال از زندگی مشترک تازه در مسیر خوشبختی قدم گذاشته بودم که یک شیطان خناس دوباره مسیر زندگی‌ام را به بی راهه کشاند چرا که یک روز من برای بیماری زنانگی نزد پزشک متخصص رفتم و فرزندانم را به عروس عمه همسرم سپردم وقتی از مطب پزشک بیرون آمدم ساعتی را در یکی از مراکز تجاری گذراندم و به ویترین لباس فروشی‌ها نگاه می‌کردم وقتی به خانه بازگشتم همسرم با عصبانیت سوال می‌کرد چگونه 3 ساعت را در خارج از منزل سپری کرده‌ام او هیچ کدام از مدارکی را که داشتم باور نمی‌کرد و نسبت به من سوء ظن داشت تازه فهمیدم که پسر عمه کیان به او گفته است همسر سابقش با همین شیوه و نیرنگ‌ها 2 سال به او خیانت کرد تا این که متوجه شد همسرش بیماری زنانگی را بهانه‌ای برای معاشرت با یک مرد غریبه قرار داده است و. ..

گزارش خراسان حاکی است با راهنمایی‌های ارزنده سرگرد جواد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) بررسی روان شناختی این ماجرا توسط مشاوران دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20978 - ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۴ تير

 

سگ‌های ولگرد در قم جان پسر بچه ۶ ساله را گرفتند

رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی استان قم از جان باختن پسر بچه ۶ ساله در پی حمله سگ‌های ولگرد در منطقه دامشهر قم خبر داد.

به گزارش مهر، علی بیگدلی ظهر جمعه در گفت وگو با خبرنگاران اظهار کرد: ظهر جمعه تماسی با مرکز اورژانس ۱۱۵ قم برقرار شد که حاکی از حمله سگ‌های ولگرد به پسر بچه ۶ ساله بود.

رئیس مرکز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشکی استان قم گفت: کارشناسان اورژانس ۱۱۵ قم بلافاصله به محل حادثه اعزام شدند که متأسفانه این پسر بچه ۶ ساله به دلیل شدت جراحات وارد شده از ناحیه سگ‌ها جان خود را از دست داد.

روز ۶ تیر امسال نیز یک کودک چهار ساله بر اثر حمله چند قلاده سگ در منطقه دامشهر قم دچار جراحت بیش از حد شده بود که با وجود تلاش فراوان پزشکان و پرستاران، جان خود را از دست داد. خراسان : شماره : 20975 - ۱۴۰۱ شنبه ۱۱ تير

 

توبه گرگ!

از روزی که شوهرم کارتن خواب شد من هم به سرقت از مغازه‌ها روی آوردم اما به خاطر اضطرابی که داشتم گاهی به یک مغازه چند بار دستبرد می‌زدم و هر بار با گریه و التماس رضایت صاحب مغازه را می‌گرفتم تا این که. ..

به گزارش خراسان زن 25 ساله که برای دومین بار توسط نیروهای تجسس کلانتری امام رضا (ع) مشهد دستگیر شده است در حالی که اشک ریزان به مالباخته التماس می‌کرد تا برای آخرین بار از او گذشت کند درباره ماجرای سرقت هایش به کارشناس و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: چهار سال بیشتر نداشتم که مادرم هنگام زایمان فوت کرد و سرنوشت من دگرگون شد. آن روزها در یکی از مناطق حاشیه شهر سرخس زندگی می‌کردیم و پدرم با کارگری در سرگذر مخارج زندگی من و سه برادرم را تامین می‌کرد. پدرم به مواد مخدر سنتی اعتیاد داشت و درآمد کارگری‌اش پاسخگوی نیاز ما نبود. من هم که کودکی خردسال بودم از خانه داری چیزی نمی‌دانستم.  در همین حال پدرم با زن دیگری به نام «ثریا» ازدواج کرد خیلی زود ثریا به همراه دختر و پسرش وارد زندگی ما شدند. اگرچه نامادری‌ام زن بدی نبود و با ما به مهربانی برخورد می‌کرد اما روزگار سختی را می‌گذراندیم چرا که پدرم به خاطر فقر مالی نمی‌توانست خواسته‌ها و نیازهای خانواده‌اش را تامین کند در این شرایط من هم به ناچار در کلاس پنجم ابتدایی ترک تحصیل کردم و به خانه داری در کنار نامادری‌ام پرداختم خلاصه وارد سیزدهمین بهار زندگی‌ام شده بودم که با «بهرام» ازدواج کردم. او پسر یکی از دوستان پدرم بود و به صورت روزمزد کارگری می‌کرد. آرام آرام بروز خشکسالی‌ها موجب شد تا بسیاری از دوستانش برای یافتن شغلی بهتر به شهرهای بزرگ مهاجرت کنند. بهرام نیز که تحت تاثیر دوستانش قرار گرفته بود در همان آغاز زندگی مشترک از من خواست به مشهد مهاجرت کنیم تا با درآمد بیشتر زندگی بهتری داشته باشیم. بالاخره بار و بندیلم را بستم و راهی مشهد شدیم اما نه تنها اوضاع زندگی مان بهتر نشد بلکه بهرام به خاطر معاشرت با برخی از افرادی که در پاتوق‌های حاشیه شهر زندگی می‌کردند به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آورد و خیلی زود در مرداب مواد افیونی غرق شد. او در حالی با مصرف شیشه دچار توهم می‌شد و کار و زندگی را رها کرده بود که من برای تامین مخارج دو فرزند خردسالم حیران و سرگردان مانده بودم و برای سیرکردن شکم آن‌ها در این شهر غریب به سختی افتادم طولی نکشید که بهرام کارتن خواب شد و با وضعیت اسفباری در پاتوق‌های خلافکاران زندگی می‌کرد به طوری که از دو سال قبل دیگر هیچ اطلاعی از او ندارم در این شرایط تصمیم گرفتم برای گذران زندگی دست به سرقت بزنم چرا که از گدایی در شهر خجالت می‌کشیدم از آن روز به بعد به فروشگاه‌های اطراف میدان 17 شهریور می‌رفتم و با استفاده از غفلت فروشنده یا صاحب مغازه تعدادی لباس سرقت می‌کردم و بعد آن‌ها را به بهای ارزانی به مسافران و رهگذران می‌فروختم گاهی نیز همان لباس‌های سرقتی را به مناطق بالای شهر می‌بردم و با قیمت‌های بیشتری می‌فروختم بسیاری از مردم نیز اگرچه می‌دانستند آن لباس‌ها ارزش چندانی ندارد اما به خاطر رضای خدا آن‌ها را از من می‌خریدند. بارها توسط مغازه داران شناسایی و دستگیر شدم اما هر بار با اشک و التماس رضایت آن‌ها را جلب می‌کردم تا با پلیس تماس نگیرند ولی گاهی به خاطر استرس زیاد فراموش می‌کردم که هنوز دیروز به یکی از آن مغازه‌ها دستبرد زده ام. به همین خاطر چهار بار به طور مداوم وارد یک مغازه لباس فروشی در اطراف میدان 17 شهریور شدم که سه بار آن را با گریه و زاری و برانگیختن حس عاطفی صاحب مغازه از او رضایت گرفتم اما این بار دیگر التماس و اشک هایم  نیز بی فایده بود و صاحب مغازه با پلیس تماس گرفت. اکنون برای بار دوم است که توسط نیروهای تجسس کلانتری دستگیر شدم و مورد بازجویی قرار گرفتم چرا که صاحب مغازه لباس فروشی معتقد است دیگر نمی‌تواند توبه گرگ را باور کند و. ..

گزارش خراسان حاکی است پس از انجام بازجویی‌های تخصصی و با صدور دستوری از سوی سرهنگ سید عباس شریفی (رئیس کلانتری امام رضا (ع)) این زن جوان به مراجع قضایی معرفی شد تا پرونده او مراحل دادرسی را طی کند.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی . خراسان : شماره : 20975 - ۱۴۰۱ شنبه ۱۱ تير

 

پدر به قتل رسید، تیغه کارد بر پیکر فرزند ماند!

سیدخلیل سجادپور- در پی اختلافات ملکی در روستای «بزوشک» مشهد، دو مهاجم با ضربات کارد، درحالی مرد میان‌سال را به قتل رساندند که دسته کارد شکست و تیغه آن داخل پیکر فرزند وی باقی ماند!

به گزارش روزنامه خراسان، این حادثه دلخراش صبح روز گذشته زمانی به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اعلام شد که امدادگران اورژانس پیکر خون آلود پدر و پسری را به بیمارستان امدادی شهید کامیاب انتقال دادند اما مرد میان‌سال که «محمد – ک» نام داشت بر اثر عوارض ناشی از اصابت چاقو جان سپرد و در همین حال کادر درمان موفق شدند تیغه کاردی بزرگ را در اتاق عمل از پیکر جوانی بیرون بکشند که فرزند مقتول این حادثه وحشتناک بود.

بنابراین گزارش، با توجه به حساسیت موضوع، قاضی دکتر صادق صفری عازم روستای بزوشک از توابع احمد آباد شد و به تحقیق در این باره پرداخت. بررسی‌های میدانی مقام قضایی حاکی از آن بود که دو مهاجم به نام‌های «مصطفی و مهدی –ر» به خاطر اختلاف ملکی به در منزل «محمد – ک» رفته و او را به همراه پسرش هدف ضربات کارد قرار داده‌اند. گزارش روزنامه خراسان حاکی است: با صدور دستورات ویژه‌ای از سوی قاضی دکتر صفری، گروه ورزیده‌ای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی، تحقیقات گسترده‌ای را برای ردیابی متهمان فراری این جنایت هولناک آغاز کرده‌اند. در همین حال «ابوذر – ک» (مصدوم حادثه) که در مرکز درمانی بستری است و تیغه چاقو در اتاق عمل از پیکر وی خارج شد، به  قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: زمانی که مهاجمان به منزل پدرم یورش بردند ما دست خالی بودیم و غافلگیر شدیم! هرکدام از آن‌ها کاردی در دست داشتند که من و پدرم را هدف ضربات خود قرار دادند. خراسان : شماره : 20975 - ۱۴۰۱ شنبه ۱۱ تير

 

حریف طلبی مرگبار در فضای مجازی!

سیدخلیل سجادپور-  نوجوان 15 ساله‌ای که با رجزخوانی در فضای مجازی، حریف می‌طلبید، عصر چهارشنبه گذشته جنایت هولناکی را در مشهد رقم زد.

به گزارش روزنامه خراسان، رجزخوانی دو نوجوان 15 و 17 ساله در شبکه‌های اجتماعی فضای مجازی از پاییز سال گذشته زمانی آغاز شد که نوجوان 17 ساله کارگاه رویه  کوبی مبل را ترک کرد اما کل کل‌های غرورآمیز بین او و شاگرد 15 ساله کارگاه ادامه یافت و به فضای مجازی کشید به گونه‌ای که رجز خوانی‌های آنان با توهین و فحاشی درهم آمیخت.

طولی نکشید که هیجانات دوران نوجوانی با «منم منم» گره خورد و به «حریف طلبی» در شبکه‌های اجتماعی انجامید. دو کارآموز حرفه مبل سازی که روزی همکار بودند حالا برای یکدیگر خط و نشان می‌کشیدند و «چشم غره» می‌رفتند تا جایی که همین حریف طلبی‌های غرورآمیز عصر چهارشنبه گذشته به درگیری فیزیکی رسید و نوجوان 15 ساله با ضربات کاردی یک دم، همکار سابقش را به شدت مجروح کرد.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است: چند دقیقه بعد، پیکر خون آلود «امین- س» در حالی به بیمارستان شهید هاشمی نژاد مشهد انتقال یافت که تلاش کادر درمانی برای بازگرداندن او به زندگی، بی نتیجه ماند و این نوجوان جان خود را از دست داد. با مرگ این نوجوان بر اثر عوارض ناشی از ضربات کارد، مراتب به قاضی ویژه قتل عمد مشهد گزارش شد و بدین ترتیب قاضی دکتر صادق صفری در اوایل شب هنگامی به سوی مرکز درمانی حرکت کرد که گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی و پزشک قانونی نیز وارد بیمارستان شده بودند. بررسی‌های میدانی و مقدماتی قاضی شعبه 208 دادسرای عمومی و انقلاب مشهد حکایت از آن داشت که پیکر نوجوان 17 ساله پس از نافرجام ماندن عملیات احیاء، به سردخانه بیمارستان منتقل شده است بنابراین دامنه تحقیقات با مشاهده آثار ضربات کارد بر قفسه سینه مقتول، به خیابان پنجتن 15 کشید، جایی که درگیری فیزیکی بین دو نوجوان، حادثه هولناکی را رقم زده بود.

ادامه بررسی‌های تخصصی بیانگر آن بود که متهم به قتل،  بعد از ارتکاب جنایت، به یک طلافروشی پناه برده است که مالک آن از بستگان وی بود. به همین دلیل قاضی صفری ضمن صدور دستورات میدانی برای بازبینی دوربین‌های مدار بسته، از کارآگاهان نیز خواست به ردزنی قاتل بپردازند. این درحالی بود که تحقیقات نشان می‌داد، نوجوان 15 ساله (متهم به قتل) که «ابوالفضل- د» نام دارد به سمت خروجی شهر در حرکت است.

بنابر گزارش روزنامه خراسان، با آن که طبق اظهارات برخی از شهود محلی، «امین» قبل از مرگ، نام قاتل خود را بر زبان رانده بود اما باز هم بررسی‌های قاضی ویژه قتل عمد تا پاسی از شب همچنان ادامه داشت. مالک طلافروشی درباره این حادثه تلخ و تاسف بار به مقام قضایی گفت: من در مغازه خودم نشسته بودم که از رهگذران و اهالی محل شنیدم درون کوچه درگیری شده است. هنوز لحظاتی از این ماجرا نگذشته بود که «ابوالفضل- د» در حالی که چاقویی در دست داشت وارد مغازه‌ام شد. انگار از صحنه حادثه گریخته بود. طولی نکشید که پشت سر او «امین» (مقتول) هم با سر و وضعی خون آلود مقابل مغازه آمد. او نیز چاقویی در دست داشت و خون زیادی از پیکرش روی زمین می‌ریخت. به او گفتم برو بنشین! در این هنگام افراد زیادی در محل تجمع کردند که «ابوالفضل» نیز در این گیر و دار از مغازه خارج شد و فرار کرد.

گزارش روزنامه خراسان حاکی است: با توجه به اهمیت موضوع و شناسایی زودهنگام عامل این جنایت هولناک، گروه ویژه‌ای از کارآگاهان با  دستور سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی) وارد عمل شدند و با راهنمایی‌های قاضی ویژه قتل عمد، در حالی محل اختفای  متهم فراری را شناسایی کردند که گروه دیگری از کارآگاهان با هدایت سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) هماهنگی‌های درون خانوادگی را برای معرفی متهم فراری و تسلیم شدن وی به قانون انجام می‌دادند تا «ابوالفضل – د» برای جلوگیری از حوادث تلخ دیگر، زیر چتر قانون قرار گیرد.

بنابراین گزارش، هنوز شب به نیمه نرسیده بود که بالاخره تلاش‌های پلیس و دستورات ویژه قضایی نتیجه داد و حلقه‌های قانون بر دستان نوجوان 15 ساله گره خورد. با انتقال «ابوالفضل- د» به اتاق بازجویی در پلیس آگاهی خراسان رضوی، قاضی دکتر صفری نیز شبانه عازم آگاهی شد و بدین ترتیب بازجویی از متهم 15 ساله در حضور مقام قضایی ادامه یافت. این نوجوان که آثار پشیمانی در چهره‌اش موج می‌زد و اشک پهنای صورتش را خیس کرده بود، درباره این جنایت تکان دهنده گفت: از اردیبهشت تا مهر سال گذشته، «امین» در کارگاه رویه کوبی مبل نزد ما کار می‌کرد اما از برج 7 (مهر) دیگر کار نکرد و از آن جا رفت.

با وجود این ما همچنان در فضای مجازی با یکدیگر ارتباط داشتیم و کل کل می‌کردیم تا جایی که این رجزخوانی‌ها و خط و نشان کشیدن‌ها به فحاشی و توهین‌های زشت و حریف طلبی کشید. حدود هفته قبل بود که یک روز «مرحوم» در حالی که حال طبیعی نداشت ناسزاهای بسیار زشتی را به من گفت اما بعد از این موضوع باز هم با یکدیگر آشتی کردیم!

تا این که امروز (روز حادثه) در خیابان پنجتن جلوی مرا گرفت و به طور ناگهانی سیلی به صورتم نواخت. من هم که از کل کل‌های مجازی و توهین و فحاشی‌های او عصبانی بودم در حالی چاقویم را بیرون کشیدم که او نیز چاقویش را بیرون آورد. این نوجوان 15 ساله در ادامه اعترافاتش مدعی شد: او نتوانست با چاقو ضربه‌ای به من بزند اما من چند ضربه به او زدم! تیغه چاقوی من حدود 25 سانتی متر و یک دم بود که با آن ضربات را بر پیکر او فرود آوردم! من و او به تنهایی با هم درگیر شدیم و کس دیگری در این ماجرا نقش نداشت. متهم این پرونده جنایی در ادامه ادعاهایش افزود: وقتی «امین» خون آلود شد من هم به درون طلافروشی یکی از بستگانم رفتم که در همان نزدیکی بود ولی مرحوم و دوستانش پشت سر رسیدند که مرا بزنند. من هم که ترسیده بودم از شلوغی محل و تجمع دیگران استفاده کردم و به آرامی از آن جا گریختم!

وی در پاسخ به سوال قاضی دکتر صفری که پرسید آیا هنگام ارتکاب قتل، مواد مخدر یا مشروبات الکلی استفاده کرده بودید؟ گفت: نه! زمانی که با او درگیر شدم هیچ نوع ماده مخدر یا مشروبات الکلی مصرف نکرده بودم!

به گزارش روزنامه خراسان، در پی اعترافات صریح متهم، وی با صدور قرار بازداشت موقت در اختیار کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت تا ابعاد دیگر این جنایت به طور تخصصی واکاوی و بررسی شود . خراسان : شماره : 20975 - ۱۴۰۱ شنبه ۱۱ تير


اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: در امتداد تاریکی

تاريخ : سه شنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۱ | 11:38 | تهيه وتنظيم توسط : حُجَّةُ الاسلام سیدمحمدباقری پور |