روزآخر ذيحجه بياد حربن يزيد رياحي عليه الرحمه
امام حسين (ع) و سپاه حر
كاروان حسيني وارد منزل شرا ف گرديد.حربن يزيد رياحي با هزا ر مرد جنگجو – كه تحت فرمان وي ماموريت جلوگيري از حركت امام ع را به عهده داشتند – وارد منزل شراف شدند ...امام حسين ع پس ا ز نماز ظهردر حا ليكه به شمشيرش تكيه كرد ه و در پايش نعلين بود و لبا سش را پيراهني ساده و عبا ئي تشكيل ميداد رو بطرف همراها ن و حرولشكرش ايستاده و خطاب به آنان فرمود : ايها الناس انها معذ رة الي الله و اليكم و اني لم اتكم حتي اتتني كتبكم و قدمت بهارسلكم ان اقدم علينا فانه ليس لنا امام و لعل الله ان يجمعنابك علي الهدي فان كنتم علي ذلك فقد جئتكم فاعطوني ما اطئمن به من عهود كم ومواثيقكم وان كنتم لمقدمي كارهين انصرف عنكم الي المكان الذي جئت منه اليكم .سپاهيان حردر مقابل گفتارامام ع سكوت اختياركردند و جواب مثبت يا منفي از سوي آنان ابراز نگرديد. سخنان حسين بن علي (ع) / 136 »
حر بن یزید ریاحی از همراهان حسین بن علی در واقعه کربلا بود.
**********************
حر از خاندان معروف عراق و از رؤسای قبایل کوفیان بود. بهدرخواست ابن زیاد، برای مبارزه با حسین فراخوانده شد.او به سرکردگی هزار سوار برگزیده گشت. گفتهاند وقتی از دارالاماره کوفه، با ماموریت بستن راه بر حسین بیرون آمد، ندایی شنید که: «ای حر!مژده باد تو را بهشت ...»
حر با سپاهش در منزل «قصر بنی مقاتل» یا «شراف»، راه را بر حسین بست و مانع از حرکت او به سوی کوفه شد. کاروان حسین را همراهی کرد تا به کربلا رسیدند و حسین در آنجا فرود آمد. حر وقتی فهمید کار جنگ با حسین بن علی جدی است، صبح عاشورا به بهانه آب دادن اسب خویش، از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان حسین پیوست. توبه کنان کنار خیمههای حسین آمد و اظهار پشیمانی کرد، سپس اذن میدان طلبید. ظاهراً حر با اذن امام حسین اولین فردی است که به میدان رفت و در خطابهای مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با حسین توبیخ کرد. چیزی نمانده بود که سخنان او، گروهی از سربازان عمر سعد را تحت تاثیر قرار داده از جنگ با حسین منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تیرها قرار داد. نزد حسین بازگشت و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجزخوانی، به مبارزه پرداخت و کشته شد. رجز او چنین بود:
انی انا الحر و ماوی الضیف//رب فی اعناقکم بالسیف
عن خیر من حل بارض الخیف//ربکم و لا اری من حیف
که حاکی از شجاعت او در شمشیر زنی در دفاع از حسین و حق دانستن این راه بود. حسین بن علی بر بالین حر رفت و به او گفت: توهمانگونه که مادرت نامت را «حر» گذاشتهاست، حر و آزادهای، آزاد در دنیا و سعادتمنددر آخرت! «انت الحر کما سمیتک امک، و انت الحر فی الدنیا و انت الحر فی الآخرة» و دست بر چهرهاش کشید.حسین با دستمالی سر حر را بست. پس از عاشورا بنیتمیم او را در فاصله یک مایلی از حسین دفن کردند، همانجا که قبر کنونی اوست، بیرون کربلا در جایی که در قدیم به آن «نواویس» میگفتهاند.
ابصار العین، ص ۱۱۵ و ۱۱۶
*************************************
«سخنان امام ع با سپاهيان حر »
امام حسين (ع) پس ا ز نما ز عصر خطاب به سپاهيان حر فرمود: اما بعد ايها الناس فانكم ان تتقوا ا لله و تعرفوا الحق لاهله يكن ا رضي لله و نحن اهل بيت محمد (ص) ا ولي بولا ية هذ ا الامر من هولاء المدعين ما ليس لهم وا لسا ئرين با لجورو العدوان وا ن ابيتم الا الكراهة لنا و الجهل بحقنا و كان رايكم الان غير ما اتتني به كتبكم انصرف عنكم .حر اظهار داشت كه ما از اين دعوتنا مه ها خبري نداريم . امام ع به عقبه بن سمعا ن د ستورد ا د خورجين كه مملو ا ز نامه هاي مردم كوفه بود حاضرنمود حر اظهاربي اطلاعي كرد.ا ما م ع ميخواست به حركت خود به سوي كوفه ادامه بدهد. حرتصميم گرفته بود از حركت امام ع جلوگيري كند ولي چون ديد امام ع د ر تصميم خود قاطع ا ست و به هيچ وجه حاضر نيست د ر مقا بل ماموريت وي انعطاف و نرمش نشان بدهد چنين گفت : حا ل كه شما تصميم به حركت گرفته ا يد بهتر است مسيري را براي خود انتخاب كنيد كه نه به كوفه وارد شويد و نه به مد ينه با زگرديد تا من از فرصت استفاده كنم و نامه اي صلح آميز به ابن زياد بنويسم شايد خداوند مرا از درگيري با تو نجات بخشد . اين نكته را نيز ياد آوري ميكنم و هشدارت ميدهم كه اگر دست به شمشير ببري و جنگي آغا ز كني صد د رصد كشته خواهي شد.اما م حسين ع د ر پاسخ فرمود: ا فبا لموت تخوفني و هل يعدوا بكم الخطب ان تقتلوني و سا قول ما قا ل اخوالاوس لابن عمه و هو يزيد نصرة رسول الله( ص )
ا ما م ع و سپا ه حُر
كاروان حسيني وارد منزل شرا ف گرديد.حربن يزيد رياحي با هزا ر مرد جنگجو – كه تحت فرما ن وي ماموريت جلوگيري ا ز حركت امام ع را به عهده داشتند – وارد منزل شراف شدند ...
«وقايع عاشوراج1ص238- سخنان حسين بن علي (ع) / 136 »
*************************************
سخنان ا ما م ع با سپاهيا ن حُرپس ا زنما زظهر
امام حسين ع پس ا ز نما ز ظهردر حا ليكه به شمشيرش تكيه كرد ه و در پا يش نعلين بود و لبا سش را پيراهني ساده و عبا ئي تشكيل ميداد رو بطرف همراها ن و حرولشكرش ايستاده و خطا ب به آنان فرمود : ايها النا س انّها معذ رة الي الله و ا ليكم و انّي لم آ تكم حتي اتتني كتبكم و قدمت بها رسلكم ان اقدم علينا فا نه ليس لنا ا ما م و لعل ا لله ان يجمعنا بك علي الهدي فا ن كنتم علي ذ ا لك فـقـد جـئـتـكم فاعطوني ما أطئمنّ به من عهود كم ومواثيقكم وان كنتم لمقد مي كا رهين ا نصرف عنكم ا لي ا لمكا ن ا لّـذي جئت منه اليكم . اي مردم من بسوي شما نيامدم تا ا ينكه نا مه هاي آ مد وفرستا دگان شما برمن وارد شدند كه قد م رنجه فرما وپيش ما آي كه ما امام وپيشوائي نداريم شا يدخـداوند ما را بوسيلۀ شما برهد ا يت گرد آ ورد اكنون اگربرآن عهد پاي بنديد رفتا ركنيد به آنچه برآن اطمينان است ازعهدها و ميثا قها يتا ن واگرازآمـدن من نا راحت هـسـتـيـد من برميگرد م به هما ن مكا ن كه آ مد م .سپا هيا ن حرد رمقا بل گفتا رامام ع سكوت اختيا ركردند وجواب مثبت يا منفي از سوي آنا ن ابراز نگرديد .
«وقايع عاشوراج1ص238- سخنان حسين بن علي (ع) / 136 »
*************************************
سخنان امام ع با سپاهيان حُرپس ا زنما زعصر
امام حسين (ع) پس ا ز نما ز عصر خطا ب به سپاهيان حر فرمود: اما بعد ايها النا س فا نكم ان تتقوا ا لله و تعرفو ا ا لحق لاهله يكن ا رضي لله و نحن اهل بيت محمد (ص) ا ولي بولا ية هذ ا ا لأمر من هولاء المدعين ما ليس لهم وا لسا ئرين با لجورو العدوان و ا ن ا بيتم الّا ا لكراهة لنا و ا لجهل بحقنا و كا ن رايكم ألآن غـيـر ما أ تتني به كتـبـكم ا نصرف عنكم . اي مردم اگرازخـدا بترسيد وحق را براي اهلش بشناسيد خدارا بيشترخشنود ميكند ا زشما وما خا ند ا ن محـمّد (ص) سزاوارتريم به ولايت ا ين امر[رهبري وپيشوائي جا معه] ازاينا ني كه ادّعا ميكنند چيزي را كه شا يستگي آنرا ندارند و بين شما به جوروعدوان رفتارميكنند واگر امتناع داريد وناخرسندهستيدازما وجاهل هستيد به حق ما وراي شما اكنون دگرگون شده وغيرازآن چيزي است كه نامه ها وفرستادگان شما گفتند من ازهمين جا برميگردم حـر اظها ر داشت كه ما ا ز ا ين دعوتنا مه ها خبري نداريم . امام ع به عقبة بن سمعا ن د ستورد ا د خورجين كه مملو ا ز نا مه ها ي مرد م كوفه بود حا ضرنمود حر ا ظها ربي ا طلا عي كرد.ا ما م ع ميخو ا ست به حركت خود به سوي كوفـه ا د ا مه بـد هـد. حرتصميم گرفـته بو د ا ز حركت ا ما م ع جلوگيري كند و لي چون د يد ا ما م ع د ر تصميم خود قا طع ا ست و به هيچ وجه حا ضر نيست د ر مقا بل ما موريت وي انعطاف و نرمش نشا ن بدهد چنين گفت : حا ل كه شما تصميم به حركت گرفته ا يد بهتر است مسيري را براي خود انتخا ب كنيد كه نه به كوفه وارد شويد و نه به مد ينه با زگرد يد تا من ا ز فرصت ا ستفـا د ه كنم و نا مه اي صلح آ ميز به ا بن زيا د بنو يسم شا يد خد ا و ند مرا ا ز د رگيري با تو نجا ت بخشد . اين نكته را نيز يا د آوري ميكنم و هشد ا رت ميد هم كه اگر د ست به شمشير بـبـري و جـنگي آغـا ز كـني صد د رصد كـشـته خـو ا هـي شـد . ا ما م حسين ع د رپا سخ فرمود: ا فبا لموت تخوّ فـني و هـل يعد و ا بكم الخطب ا ن تقتلو ني و سأ قـول ما قا ل أخوالأوس لابن عـمّه و هو يريد نصرة رسول ا لله( ص )***سا مضي و ما با لموت عا ر علي ا لـفـتي***اذ ا ما نوي حقّـا و جا هـد مسلما*** و و ا سي ا لـرجا ل ا لصا لحـيـن بـنـفــسـه***و فا رق مـثـبـو ر ا و خا لـف مجرما*** ا قــد م نـفــسي لا ا ريـد بـقـا ئـها***لتلقي خميسا في ا لهيا ج عـرمرما*** فا ن عـشت لم ا ند م و ا ن متّ لم ا لم***كفي بك ذ لّا ا ن تعيش و ترغما . آيا به مرگ مرا ميترسا ني وآيا بها نه اي داريد كه مرا بكشيد وخواهم گفت چنانكه برادر اوش به پسرعمش گفت واوميخواست رسول خدارا يا ري كند پسرعمش ا و را ترسانيد وگفت كجا ميروي كشته خواهي شد اوگفت ميروم ومرگ برجوان مرد عا رنيست هنگا مي كه نيتش حق با شد و درحا لي كه مسلما ن ا ست جها دكند...ودوكاروان به را ه ادامه دادند تا به كربلا رسيدند
«وقايع عاشوراج1ص239به نقل ازبحارص187 سخنان حسين بن علي (ع) / 140و145 »
*************************************
سخنرانى امام (ع ) بعد از نماز ظهر در شراف
متن سخن :
((اَيُّهَاالنّاسُ اِنَّها مَعْذِرَةٌ اِلَى اللّه وَاَليْكُمْ وَانِّى لَمْ آتِكُمْ حتّى اَتَتْنى كُتبُكُمْ وَقَدِمَتْ بِها رُسُلْكُمْ اَنْ اَقْدِمْ عَلَيْنا فَاِنَّهُ لَيْسَ لَنا اِمامٌ وَلَعَلَّاللّه اَنْ يَجْمَعَنا بِكَ على الْهُدى فَاِنْ كُنْتُمْ عَلى ذلِكَ فَقَدْ جِئْتُكُمْ فَاعْطُونى ما اَطْمئنُّ بِهِ مِنْ عُهُودِكُمْ وَمواثِيقِكُمْ وَاِنْ كُنْتُمْ لِمَقْدَمى كارِهينَ اَنْصَرِفُ عَنْكُمْ اِلَى الْمَكانِ الَّذى جِئْتُ مِنْهُ اِلَيْكُمْ))(102).
ترجمه و توضيح لغات :
مَعْذِرَة (با هر سه حركت ذال ): حجت و بيان دليل . عُهُود وَمواثيق (جمع عَهْد و ميثاق ): پيمان .
ترجمه و توضيح :
قافله نور و كاروان حسينى پس از پشت سرگذاشتن ((بطن عقبه )) وارد منزل ديگرى به نام ((شراف )) گرديد كه پس از ورود آن حضرت حربن يزيد رياحى نيز با هزار مرد جنگجو - كه تحت فرماندهى وى ماءموريت جلوگيرى از حركت امام عليه السلام را به عهده داشتند - بدين منزل وارد شد و در اين منزل بود كه امام عليه السلام در طى دو سخنرانى كوتاه موقعيت خويش و موقعيت خاندان بنى اميه و انگيزه سفرش را به لشكريان حرّ، بيان نمود.
عاطفه فرزند فاطمه (س )
ولى قبل از ترجمه و بررسى اين دو سخنرانى به چگونگى اين تلاقى و برخورد امام عليه السلام با ((حرّ)) و سپاهيانش كه نمودارى است از عاطفه فرزند فاطمه - سلام اللّه عليها- و درسى است به همه رهبران جهان و پيشروان انقلاب و قيام ، از زبان مورخان دقت مى كنيم :
امام پس از ورود به منزل ((شراف )) دستور داد جوانان پيش از طلوع صبح به سوى فرات رفته و بيش از حد معمول و مورد نياز آب براى خيمه ها حمل نمايند. قبل از ظهر همين روز و در ميان گرماى شديد حر بن يزيد در راءس هزار نفر مسلح وارد اين سرزمين گرديد چون حسين بن على عليهما السلام شدت عطش و تشنگى تواءم با خستگى و سنگينى سلاح وگرد و غبار راه را در سپاهيان حرّ مشاهده نمود، به ياران خويش دستور داد كه آنها و اسبهايشان را سيراب نمايند. و طبق معمول بر آن مركبهاى از راه رسيده آب بپاشند. ياران آن حضرت نيز طبق دستور وى عمل نموده از يك طرف افراد را سيراب مى كردند و از طرف ديگر ظرفها را پر از آب نموده و به جلو اسبها مى گذاشتند و از طرف ديگر به يال و كاكل و پاهاى آنها آب مى پاشيدند.
يكى از سپاهيان ((حر)) به نام ((على بن طعان محاربى )) مى گويد: من در اثر تشنگى و خستگى شديد پس از همه سربازان و پشت سر سپاهيان توانستم به منطقه ((شراف )) و محل اردوى سپاه وارد گردم در آن هنگام چون همه ياران حسين سرگرم سيراب نمودن لشكريان بودند كسى به من توجه ننمود، در اين موقع مرد خوش خو و خوش قيافه اى كه از كنار خيمه ها متوجه من گرديده بود و سپس معلوم شد كه خود حسين بن على عليهما السلام است به ياريم شتافت و در حالى كه مشك آبى با خود حمل مى كرد خود را به من رسانيد و گفت ((اَنِخِ الّراوِيَة ؛)) شترت را بخوابان)).
((ابن طعام )) مى گويد من در اثر عدم آشنايى با لغت حجاز چون منظور او را نفهميدم فرمود ((اَنِخِ الْجَمَلَ؛)) شتر را بخوابان )) مركب را خواباندم و مشغول خوردن آب گرديدم ولى در اثر تشنگى شديد و دست پاچگى ، آب به سر و صورتم مى ريخت و نمى توانستم به راحتى استفاده كنم ، امام فرمود:((اِخْنِثِ السِّقاءَ؛)) مشگ را فشار بده )) من باز هم منظور او را درك ننمودم امام كه مشك را به دست گرفته بود با دست ديگرش دهانه آن را گرفت تا توانستم بدون زحمت و به راحتى سيراب گردم .
شروع نماز
پس از اين محبت و پذيرايى و استراحت مختصر موقع ظهر و وقت نماز فرا رسيد، امام به حجاج بن مسروق مؤ ذن مخصوصش فرمود ((اَذِّنْ يَرْحَمُكَاللّه وَاَقِمْ لِلصَّلوةِ نُصَلِّى ؛)) خدا رحمتت كند اذان و اقامه بگو تا نمازمان را بخوانيم ))
حجاج مشغول اذان گرديد امام به ((حر)) فرمود تو نيز با ما نماز مى خوانى يا مستقل و با سپاهيانت مى خوانى ؟ عرضه داشت نه ، ما هم با شما و در يك صف به نماز مى ايستيم .
امام در جلو و يارانش و ((حر)) و سپاهيانش در پشت سر آن حضرت ايستادند و نماز ظهر را با آن حضرت به جاى آوردند.
سخنرانى امام
پس از تمام شدن نماز حسين بن على عليهما السلام در حالى كه به شمشيرش تكيه كرده و در پايش نعلين بود و لباسش را پيراهنى ساده و عبايى عربى تشكيل مى داد، رو به طرف مردم ايستاد و خطاب به آنان چنين فرمود:
((اَيُّهَا النّاسُ اِنَّها مَعْذِرَةٌ اِلَى اللّه وَالَيْكُمْ ...؛)) مردم ! سخنان من اتمام حجت است بر شماها و انجام وظيفه و رفع مسؤ وليت در پيشگاه خدا، من به سوى شما حركت ننمودم مگر آنگاه كه دعوتنامه ها و پيكهاى شما به سوى من سرازير گرديد كه ما امام و پيشوا نداريم دعوت ما را بپذير و به سوى ما حركت كن تا خداوند به وسيله تو ما را هدايت و رهبرى نمايد. اگر بدين دعوتها وفادار و پايبند هستيد اينك كه من به سوى شما آمده ام بايد با من پيمان محكم ببنديد و در همكارى و هميارى با من از اطمينان بيشترى برخوردارم سازيد و اگر از آمدن من ناراضى هستيد حاضرم به محلى كه از آنجا آمده ام مراجعت نمايم)).
سپاهيان حر در مقابل گفتار امام عليه السلام سكوت اختيار كردند و جواب مثبت يا منفى از سوى آنان ابراز نگرديد.
و بدين صورت نماز ظهر با سخنان امام عليه السلام پايان پذيرفت تا وقت نماز عصر فرا رسيد و اين نماز نيز با امامت حسين بن على عليهما السلام و شركت ياران آن حضرت و سپاهيان ((حر)) اقامه گرديد و پس از نماز امام عليه السلام به عنوان دومين سخنرانى باز هم سخنانى ايراد فرمود كه در صفحه آينده ملاحظه مى نماييد.
سخنرانى امام (ع ) بعد از نماز عصر در شراف
متن سخن :
((اَمّا بَعْدُ: اَيُّهَاالناسُ فَاِنَّكُمْ اِنْ تَتَّقُوااللّه وَتَعْرفُواالْحَقَّ لاَهْلِهِ يَكُنْ اَرْضى للّهِِ وَنَحْنُ اَهْلُبَيْتِ مُحَمَّدٍصلّى اللّه عليه و آله و سلّم اَوْلى بِوَلايَةِ هذا الا مْرِ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعينَ ما لَيْسَ لَهُمْ وَالسّائِرينَ بِالْجَورِ وَالْعُدْوانِ وَاِنْ اَبَيْتُمْ اِلاّ الْكَراهَةَ لَنا وَالْجَهْلَ بِحَقِّنا وَكانَ رَاءيُكُمْ الا نَ غَيْر ما اَتَتَنْى بِهِ كُتُبُكُمْ اَنْصَرِفُ عَنْكُمْ)).
ترجمه و توضيح لغات :
السائرينَ بالْجور وَالعُدوان : عَمَل كنندگان به ستمگرى و دشمنى مردم ؛ مى گويند سارَالسُّنَّة : وَسارَ بِالسُّنَّةِ: به آن سنت عمل كرد. اَبَيْتُمْ (از اَبى ، يَاءْبى ، اِباءً): امتناع كردن .
ترجمه و توضيح :
چنانكه در فصل پيش ملاحظه فرموديد امام عليه السلام در منزل ((شراف )) با حربن يزيد و سپاه وى كه اولين سپاه اعزامى از طرف ابن زياد بود به هم رسيدند. بعد از اتمام نماز ظهر و سخنرانى امام عليه السلام نماز عصر را نيز هر دو سپاه به امامت حسين بن على انجام دادند آنگاه امام سخنرانى دوم خود را بعد از نماز عصر خطاب به سپاهيان ((حر)) چنين ايراد فرمود:
((مردم ! اگر از خدا بترسيد و بپذيريد كه حق در دست اهل حق باشد موجب خشنودى خداوند خواهد گرديد و ما اهل بيت پيامبر به ولايت و رهبرى مردم شايسته تر و سزاوارتر از اينها (بنى اميه ) مى باشيم كه به ناحق مدعى اين مقام بوده و هميشه راه ظلم و فساد و دشمنى با خدا را در پيش گرفته اند و اگر در اين راهى كه در پيش گرفته ايد پافشارى كنيد و از ما روى بگردانيد و حق ما را نشناسيد و فعلاً خواسته شما غير از آن باشد كه در دعوتنامه هاى شما منعكس بود، من از همين جا مراجعت مى كنم )).
چون سخن امام عليه السلام به پايان رسيد، ((حر)) اظهار داشت كه ما از اين دعوتنامه ها خبرى نداريم .
امام به ((عقبة بن سمعان )) دستور داد دو خُرْجين كه مملو از نامه هاى مردم كوفه بود حاضر نمود ولى ((حر)) باز هم از اين نامه ها اظهار بى اطلاعى كرد و گفتگويى در ميان وى و امام واقع گرديد كه در فراز آينده ملاحظه خواهيد نمود.
سه نكته مهم در اين سخنرانى
امام عليه السلام در اين سخنرانى به سه نكته بسيار جالب و حساس اشاره نموده است :
1 - معرفى اهل بيت و خاندان پيامبر و بيان پاكى و طهارت وقداست آنها كه در اثر اين پاكى و طهارت ، از خداوند متعال مقام ولايت و سرپرستى امت به آنان محول گرديده است .
2 - معرفى مخالفان خويش كه آنان مردمانى ستمگر و فاسد بوده و به ناحق و از راه ظلم و زور حكومت مسلمانان را به دست گرفته اند.
و اما سومين نكته اى كه در هر دو سخنرانى امام عليه السلام به آن تكيه شده اين است كه امام علت و انگيزه سفر خويش را به سوى كوفه (نه انگيزه قيام و مبارزه اش را) صريحا روشن ساخته است كه اين سفر طبق دعوت مردم اين شهر بوده نه ابتدائا و بدون دعوت و اگر مردم اين شهر كه حاضرين نيز جزء آنها هستند از دعوت خود نادم و پشيمان گرديده اند امام نيز حاضر است از همان راهى كه آمده مراجعت كند.
اگر حسين بن على (ع ) آزاد بود به مدينه مراجعت مى فرمود؟
منتهى در اينجا اين سؤ ال مطرح مى گردد كه اگر واقعا مردم كوفه و در آن برهه ، سپاهيان ((حر)) امام را آزاد مى گذاشتند آن حضرت به سوى مدينه باز مى گشت و دست از مبارزه اى كه در پيش گرفته بود مى كشيد؟
بايد پاسخ اين سؤ ال را از متن سخنان امام عليه السلام بويژه از همين سخن آن حضرت كه در منزل ((شراف )) بيان كرده است به دست آورد؛ زيرا از اين دو سخنرانى امام به وضوح پيداست كه سخنان وى جنبه اتمام حجت دارد و براى قطع هر نوع عذر و بهانه از سوى آن گروه از مردم كوفه بوده است كه آن حضرت اين حقيقت را به صراحت بيان داشت :((اِنَّها مَعْذِرَةٌ اِلَى اللّه وَالَيْكُمْ؛)) يعنى اين سخنان من اتمام حجت است براى شما و رفع مسؤ وليت در پيشگاه خدا)).
حسين بن على عليهما السلام با اين بيان مى خواهد به آنان تفهيم كند كه آمدن من به شهر شما جنبه تهاجم و حمله به اين شهر و مردمان آن را ندارد و اگر كارگزاران بنى اميه براى به وجود آوردن جوّ مسموم چنين تبليغات سوئى راه بيندازند، كذب محض و خلاف واقع مى باشد بلكه اين سفرى است كه طبق دعوت قبلى مردم كوفه انجام گرفته است .
و اما اصل موضوع و مساءله مبارزه و يا انصراف و برگشت امام عليه السلام از آن منطقه بدان معنا نيست كه اگر مردم كوفه از دعوت خويش منصرف شده باشند آن حضرت هم به خانه خود برمى گردد و دست از مبارزه برمى دارد بلكه منظور آن حضرت اين است كه در صورت انصراف مردم كوفه از دعوت و وعده پشتيبانى و همكارى ، ما هم به اين شهر نمى آييم و اما اصل عدم بيعت با يزيد بن معاويه و ادامه مبارزه با وى همچنان به قوت خود باقى است اگرچه به كشته شدن ما منجر شود منتهى اين مبارزه اگر در كوفه نباشد در هر نقطه ديگر امكان پذير است ؛ زيرا اگر منظور امام عليه السلام غير از اين بود و اگر دستگاه حكومتى همين اندازه احساس مى نمود كه حسين بن على عليهما السلام نه تنها دست از مبارزه كشيده بلكه قاطعيت خود را از دست داده و حالت شك و ترديد بدو راه يافته است هيچگاه حاضر نبود با آن حضرت درگير شود؛ زيرا مى دانست كه اين درگيرى براى حكومت بنى اميّه سنگين خواهد بود.
خلاصه :
درگيرى سپاه يزيد با امام عليه السلام و آن جنگ و خونريزى دليل محكم و روشنى است بر عدم انصراف امام عليه السلام از مبارزه .
گذشته از اين هريك از سخنان امام از مدينه تا شهادت نيز دليل و گواه ديگرى است بر آن عزم راسخ و تصميم قاطع و خلل ناپذير.
او كه مى گويد:((فَقَتْلُ إ مْرِى ءٍ بِالسَّيْفِ فِى اللّه اَفْضَلُ))(103).))
او كه مى گويد:((سَاءمْضِى وَمَا بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَى الْفَتى ))(104).))
او كه مى گويد:((هَيْهاتَ مِنَّاالذِّلَّةُ))(105).))
او كه مى گويد:((لااُعْطيهِمْ بِيدى اِعْطاءَ الذَّلِيلِ وَلا اَفِرُّ مِنْهُمْ فِرارَالْعَبيدِ))(106).))
او كه مى گويد:((وَيَزيدُ شارِبُ الْخُمُورِ... وَمِثلى لايُبايِعُ مِثْلَهُ))(107).))
او كه مى گويد:((وَاللّه لااُعْطِى الدَّنِيَّةَ مِنْ نَفْسِى ))(108).))
آرى ، او كه ديدش اين است به هيچ قيمتى حاضر نيست از مبارزه اى كه در پيش گرفته است و از هدفى كه تعقيب مى كند دست بردارد.
خلاصه اينكه :
آزاد بودن امام عليه السلام از سوى مردم كوفه كوچكترين اثر مثبت و منفى در اصل مبارزه آن حضرت نداشت همانگونه كه اصل دعوت آنان نمى توانست انگيزه و علت مبارزه و قيام آن حضرت باشد.
http://dl.hodanet.tv/filesmoharram/moharram0horrereyahi.htm
برای مشاهده کتاب مجموعه اشعار باقری روی لینک زیر کلیک فرمائید
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/asharebageri.htm
نوشته حجت الاسلام سیدمحمد باقری پور
روضه های دهه اول محرم ازآخرذیحجه تا یازدهم محرم
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.htm
http://dl.hodanet.tv/moharramsafar/rozehayemoharramosafar1.pdf
كتا ب هـمـرا ه با عا شو را ئيا ن
http://dl.hodanet.tv/fileshtml/dowomemoharramtayazdahom.htm
اين مطلب درفهرست عناوين مطالب-رديف: روضه خوانی باقری